سایت علمی و پژوهشی آسمان - مطالب ارسال شده توسط nevisandeh

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره مكتب پارميندس

بازديد: 157

 

بسم الله الرحمن الرحيم

مكتب پارميندس

يونيان در عقايد واعمال خود با ميانه روي ميانه اي نداشته اند. هرالكيتوس بر آن بود كه همه چيز تغيير مي كند پارميندس در پاسخ گفت كه هيچ چيز تغيير نمي كند.

پارميندس اهل الئا بود كه در جنوب ايتاليسات. وي در نيمه اول قرن پنجم پيش از ميلاد به بار آمد. بنا به قول افلاطون، سقراط در جواني محضر پارميندس را كه در آن هنگام پير بود درك كرده و چيزهاي بسياري از او آموخته است. فلاسفه جنوب ايتاليا و سيسيل بيش از فلاسفه ايومن كه تمايلاتشان عموما علمي و شكاكي بود، مشرب عرفاني داشتند. غالبا گفته مي شود كه پارميندس در شعري تحت عنوان درباره طبيعت تشريح شده است. پارميندس حواس را فريبنده مي دانست و همه اشياي محسوس را بدين عنوان كه وهم و فريبي بيش نيستند محكوم مي كرد. يگانه حقيقت ذات احديت است كه نامتناهي و نامرئي است وآن بر خلاف آنچه در حكمت هراكلينوس آمده است مجموعه اضداد نيست زيرا كه اضدادي وجود ندارد.

چنين پيداست كه پارميندس مي انديشيده است كه في المثل (سرد) فقط به معني غير گرم و تاريك فقط به معني غير روشن است ولي احديث را چنان تصور نمي كرده است كه ما خدا را تصور مي كنيم. به نظر مي رسد كه ويروسها احديت را به عنوان يك وجود مادي و بسيط مي انگاشته است زيرا كه از آن به عنوان يك كرده نام مي برد. ليكن احديت او را نمي توان تقسيم كرد زيرا كه تمام آن در همهجا حضور دارد.

پارميندس تعاليم خود را دو بخش مي كند يك بخش طريق حقيقت و بخش ديگر طريق عقيده ناميده مي شود. نيازي نداريم كه به طريق دوم بپردازيم. زيرا نكات اساسي آنچه ويروسها درباره طريق حقيقت مي گويد تا آنجا كه گفته هاي او باقي مانده است از اين قرار است:

«نمي توان بر آنچه نيست آگاه شوي اين امري است محال- و نيز نمي تواني آن را بيان كني، زيرا كه هر چه بتواند به انديشه در آيد مي تواند باشد»

پس چگونه آنچه هست مي توانددر آينده باشد. يا چگونه نتوانسته است هست شود؟ اگر هست شده است پس نيست و نيز آگر در آينده خواهد بود پس نيست. بدين گونه شدن نابود مي شود و از ميان رفتن نيز ديگر به گوش نخواهد رسيد. »

«چيزي كه مي تواند به انديشه در آيد و چيزي كه انديشه به خاطر آن وجود دارد يك چيز است، زيرا نمي توان انديشه اي يافت بي آن كه چيزي باشد كه انديشه بدان بينديشد.

در زمينه فلسفه اين نخستين نمونه براهين است كه از انديشه و زبان گرفته شده و با دنياي واقع منطبق گشته اند. البته اين برهان را نمي توان صحيح دانست ولي ارزش اين را دارد كه ببينيم چه مايه حقيقت در آن نهفته است.

پارميندس چنين فرض مي گيرد كه كلمات معاني ثابت دارند اين در واقع اساس برهان اوست كه پارميندس آن را غير قابل ترديد مي پندارد.

پارميندس مي گويد كه چون ما مي توانيم آنچه را معمولا گذشت مي نماند در زمان حال بدانيم، پس آن چيزي نمي تواند در واقع گذشته باشد، بلكه بايد به يك معني اكنون هم وجود داشته باشد. پارميندس از اين مقدمه نتيجه مي گيرد كه چيزي كه تغيير ناميده مي شود وجود ندارد.

آنچه از عقايد پارمندس تا همين ايام اخير در فلسفه پذيرفته مي شد. نظريه بقاي جوهر بود. كلمه جوهر در آثار اخلاف بلافصل پارميندس نيامده است. ليكن مفهوم آن در افكار آنان ديده مي شود. فرض شد جوهر موضوع باقي و ثابت محموله هاي متغير است، و اين فرض يكي از مفاهيم اساسي فلسفه و روانشناسي و فيزيك والهيات شده و بيش از دو هزار سال دوام كرد. اين فرض براي اين پيشنهاد شد كه بي آن كه حقايق آشكار و انكار شوند در حق برهان پارميندس نيز شرط عدالت رعايت شده باشد.

 

با تشكر از زحمات شما استاد گرامي


منابع:

 

نام كتاب : تاريخ فلسفه غرب جلد اول

 نويسنده : برتراندراسل

مترجم: نجف دريابندي

صفحات : 97-91

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 06 اسفند 1393 ساعت: 15:26 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره حضور حماس در پارلمان فلسطين و مواضع آتي آن

بازديد: 199

 

تحليلي بر حضور حماس در پارلمان فلسطين و مواضع آتي آن:

در سال 1987، شيخ احمد ياسين گروه  حماس (جنبش مقاومت فلسطين)را براي مبارزه با اشغالگري اسرائيل بنياد نهاد حماس در آغاز، تنها چند عضو بيشتر نداشت كه تعدادي از آنها در زندان‌هاي اسرائيل بودند و در پايان سال 1988، اسرائيل حدود 21 تن از رهبران و كادرهاي حماس از جمله دكتر عبدالعزين الرننيسي و ابراهيم اليازوري . صالح الشحاده را بازداشت كرد كه سه تن از آنها جزء بنيانگذاران اين جنبش بودند. جنبش حماس هنوز اين ضربه را پشت‌سر نگذاشته بود كه در نيم دوم سال 1989، دومين ضربه بر او وارد شد و 260 تن از بهترين كادرها و رهبران اين جنبش و در رأس آنها شيخ احمد ياسين بازداشت شدند شيخ ياسين به حبس ابد محكوم شد. اين ضربه براي حماس كه هنوز پايگاه توده‌اي گسترده‌اي نداشت، ضربه سنگيني محسوب مي‌شد.

از اين رو مسئول دفتر سياسي جنبش موسي (ابومرزوق) كه تا آن زمان جندان شناخته شده نبود، مجبور شد به غزوه برود و پيكره سازماني جنبش را در آنجا بازسازي كند، در همانجا بود كه شاخه نظامي اين جنبش تحت عنوان گردانهاي شهيد عزالدين قسام متولد شد. از اين مرحله به بعد رويارويي جنبش حماس با نيروهاي اسرائيلي، رنگ خشونت بيشتري به خود گرفت و برخلاف رويكردهاي سازماني آزاديبخش، از ينگ به كارد و سرانجام به گلوله و بمب و انفجارها نزديك شد. سال 1990 رويارويي همه جانبه اين گروه با اشغالگران آغاز شد و ناگهان 1300 تن از كادرها و رهبران اين جنبش در كرانه باختري و غزوه دستگير شدند، رفته رفته اين جنبش حماس با شهدا و بازداشت شدگانش توانست پايگاه مردمي گسترده‌اي پيدا كند و از مساجد، دانشگاه‌ها و مدارس ، جوانان تازه نفس به اين گروه ملحق شدند كه رهبران جديدي را براي آينده حماس تشكيل داده و توانستند اين جنبش را به پيش برند.

پيمان «اسلو» علي‌رغم اين تعداد بازداشت شدگان جماس را گاهش داد ولي شرايط سخت‌تري را براي حماس پديد آورد زيرا اقدامات نظامي حماس به دليل احمال رويارويي با دولت فلسطين و تلاش حماس براي حفظ انسجام دروني، كاهش پيدا كرد و در عوض در اين مرحله هواداري از جنبش حماس همجنان روبه‌ گسرتش نهاد و علت اين موضوع از يك طرف به ادغام جنبش فتح در دولت فلسطين و كنار نهادن مبارزه مسلحانه از سور فتح ، نيز فساد حاكم بر سيستم دولت فلسطين و از طرف ديگر به عقلاانيت حماس مرتبط بود كه با وجود دستگيري تعدادي از فعالان نظامي‌اش توسط دولت فلسطين،حماس به روند روياوريي با دولت فلسطين كشيده نشد و البته بعضي از اعضا و هواداران حماس به روند رويارويي با دولت فلسطين افتادند: از جمله عبدالغزيز ارنتيسي و محمود الزهار و ابراهيم المقاده و غيره

مقاومت و مبارزه مسلحانه تا عملايت شهادت طبانه عليه رژيم صونيستي به يك اجماع دست يافتند و از اين جهت حماس كه خواهان و مدافع عمليات نظامي عليه اشغالگران بود، پايگاه مستحكمي در جامعه فلسطين به دست آورد. در اين دوره ، اسرائيلي ها از روي هيچ راهكاري براي تعقيب و ياترور يا بازداشت اعضاي حماس و حتي تخريب خانه‌هاي آنها فوگذاري نكردند. اما با اين حال برتوان، سرسختي و حضور سياسي حماس افزوده شد و البته حضور رهبراني چون شيخ احمد ياسين و عبدالعزيز الرنتيسي نقش مهمي در پيشرفت حماس ايفا كرد و بدون ترديد الرنتيسي‌ همانند شيخ احمد ياسين از جايگاه ويژه‌اي در اين ميان برخوردار بود .او زباني تند داشت و با تمام توان و بدون هيچ‌گونه ملاحظه‌كاري از مقاومت دفاع كرد، لذا الرنتيسي در بين فلسطيني‌ها و حتي كشورهاي عربي و اسلامي محبوبيت زيادي كسب كرد تا آنجا كه مجله امريكايي «تايم» در سال 2002 او را به عنوان يكي از پنج شخصيت اثرگذار بر مسائل خاورميانه انتخاب كرد. پس از آنكه كران باختري تعدادي از رهبران خود را در پي ترور يا بازداشت‌ها از دست داد، غزه جايگاهي متفاوت يافت، و بخش اعظم برخوردهاي نظامي در كرانه باختري تمركز داشت . اين تفاوت به ضعف دستگاه نظامي فلسطيني‌ها در غزه مربوط نمي‌شد بلكه به ديوار امنيتي پيرامون غزه با كمي تعداد اهدافي كه بتوان انها را مورد حمله قرار داد و نيز به شهرك‌هايي كه بتوان آنها را مورد حمله قرار داد و نيز به شهركهايي يهودي كه به دليل موانع نظامي دور از دسترس بود كه زنجيره‌اي از ترورها شروع (از سوي اسرائيل )شد تا به شيخ احمد ياسين و عبدالعزيز الرنتيسي رسيد. به گونه‌اي كه آينده حماس را در معرض خطر قرار داد ولي همچنان به راه خود ادامه داد چون بازداشت و ترور نمي‌تواند به جنبش‌هايي كه زيست‌فكري و اجتماعي نيرومندي داردند آسيب برساند، به علاوه ، با توجه به پايگاه جنبش حماس در بين جوانان كه غالباً رهبران جديدي را به ميدان مي‌آورد، به ويژه جواناني كه در دوره مقاومت و چالش هاي رودرو تربيت شده‌اند در ناز و نعمت بايد به يك عامل مهم ديگردر اين باره اشاره كرد و آن حضور بخش گسترده‌اي از از رهبران ناشناخته در سايه است. عامل ديگري كه وحدت و يكپارچگي و ادامه مبارزه حماس را را تامين مي‌كند حضور اين جنبش در خارج از فلسطين است. پس از ترور شيخ احمد ياسين و جانشين وي عبدالعزيزالرنتيسي ، رويارويي حماس و اسرائيل رنگ ديگري به خود گرفت و اين گروه در حالي كه توسط شوراي رهبري هدايت ميشد و رهب واحدي نداشت به مبارزه خود عليه دشمن ديرينه‌اش ادامه داد. خماس در تمام طول عمر خود همواره به رويارويي با اسرائيل پرداخته است، بر خلاف جنبش فتح خماس تاكنون هيچ‌گونه انعطاف‌پذيري در مقابل اسرائيل از خود نشان نداده در حاليكه محمود عباس رئيس حكومت خودگردان موضع كبيري مخلفت كرده و و از گلوله و مبارزه نظامي سخن مي‌گويد و دست به عمليات نظامي مي زند. بدين ترتيب آتش بس كه محمود عباس پس از ماه‌ها مذاكره با اسرائيل در مورد آن به توافق رسيده بود، چندين مرتبه با شليك گلوله‌‌هاي خمپاره حماس شكسته شد. اساسي‌‌ترين تفاوت حماس و فتح در واقع موضع‌گيري اين دو گروه در قبال موجوديت اسرائيل است. حماس همواره بر اين موضوع تاكيد داشته كه موجوديت اسرائيل را به رسميت نمي‌شناسد و بر همين اساس حاضر به مصالحه با آن نيست. اين در حالي است كه اسرائيل نيز موضع‌گيري مشابهي در قبال اين گروه داشته و اين گروه را به عنوان گروه تروريستي و غير قابل مذاكره و معامله معرفي كرده است.

 

چرايي رويكرد پارلمان حماس

علي رغم اين كه حماس يك گروه سازش‌ناپذير جلوه كرده است، چرا به فعاليت‌هاي پارلماني روي آورده است؟ آيا رويكرد جديد به معناي پايا مبارزه مسلحانه عليه اشغالگران است؟ براي ارائه پاسخي در اين باره نخست بايد مقدمه‌اي را ذكر كرد.

در حاليكه سير تحولات سرزمين‌هاي اشغالي فلسطين بيان‌گر استمرار جنايات رجيم صهيونيستي و مبارزات مقاومت براي پايان دادن به اشغالگري مي‌باشد.، گروه‌هاي حاضر در صحنه تحولات فلسطيني خود را براي برگزاري انتخابات پارلماني خود را آماده كرده بودند. اهميت اين موضوع سبب شد تا ديدگاه‌هاي متفاوتي در مورد چرايي رويكرد حماس به انتخاب ، چگونگي برگزاري انتخابات و تاثير آن بر تحولات سرزمين‌هاي اشغالي ايجاد گردد چرا كه:

ابومازن كه پس از مرگ ياسرعرفات ، رياست تشكيلات خودگردان را به عهده گرفته بود ، همواره تلاش نموده بود تا جايگاه و برتري فتح را در ميان مردم و ساختار سياسي حفظ نمايد. با اين وجود رويكرد صرفاً سياسي وي سبب گرديده تا:

اولاً انتساب ميان سنت‌گرا و نسل جديد فتح، ايجاد و وي نتواند چنانكه بايد ، هماهنگي گذشته ، وحدت و انسجام فتح را حفظ كند چنانكه فتح اعلام كرد با دو ليست متفاوت و مستقل به نام فتح به رهبري ابومازن و المستقبل به رهبري مروان برغوئي در انتخابات شركت خواهد كرد.

ثانيا عملكرد مثبت ساير گروه‌ها‌ي جهادي در استمرار مقاومت تا حدودي چهره مردمي فتح را كاهش داده است نتايج انتخابات شهرداري‌ها خود بيانگر اين تحولات بود ، و حماس در انتخابات شهرداري‌ها اكثريت قاطع را به دست آورد. ثانياً ابومازن از سوي بازگران فر‌امنطقه‌اي مجامع بين‌المللي و رژيم صهيونيستي براي مهار انتفاضه و خلع سلاح مقاومت تحت فشار قرار داد. براين اساس وي هر چند حضور گروه‌هاي جهادي به ويژه حماس را در انتخاب عامل تزلزل جايگاه فتح مي‌داند با اين حال با برگزاري اين انتخابات اميدوار است پارلمان جديد فلسطين با مشاركت اكثريت گروه‌ها تشكيل شود و آن را به عنوان كاركرد مثبت خود ثبت نمايد و هم با حضور اعضاي مقاومت در پارلمان تا حدودي خط‌مشي نظامي آنها را به سياسي محافل خارجي براي سازماندهي تشكيلات اداري و اجرايي دولت خودگردان تلقي مي كند.

اين مسأله درباره حماس فرق مي‌كند و، به بيان ديگر ، هرچند برخي از ناظران سياسي حضور حماس در انتخابات را به معني گرايش آنها به سازو كارهاي سياسي و كاهش مقاومت مسلحانه مي‌‌دانند ، اما عملكرد و مواضع حماس بيانگر اين امر است كه آنها سعي دارند تا با حضور در پارلمان :

-            به نوعي مشروعيت سياسي دست يابند و نيز از ليست گروه‌هاي تروريستي خارج و به عنوان يك گروه سياسي مشروع و رسمي معرفي شوند.

-            اميدوارند با ايجاد اپوزيسيون قوي در پارلمان ضمن استمرار اهداف مقاومت كه با حفظ سلاح مقاومت ضورت مي‌گيرد بر عملكرد تشكيلات خودگردان در روند مذاكرات  با رژيم صهيونيستي و ساير بازيگران خارجي نظارت نمايد.

-            خواسته‌هاي ملت فلسطين را در چهارچوب قانونگذاري و نظارت بر دستگاه‌هاي اجرايي محض سازند. با نگاهي به اهداف غرب و رژيم صهيونيستي كه در در قبل و بعد از انتخابات كرده پي برد اين اهداف عبارتند از :

1-     با اعملا فشار با گروه‌هاي مقاومت و مشرط كردن حضور آنها در انتخابات به خلع سلاح، موجب تغيير جهت‌گيري آنها بعد سياسي را فراهم آورد.

2-     با ايجاد تشكلهاي سياسي در فلسطين راه را براي اجراي طرح نقشه راه هموار نمايد.

3-     به ايجاد اختلاف ميان گروه‌هاي مقاومت بپردازد و يعني با دامن زدن اختلاف بين دو نگرش مقابله سياسي و نظامي با رژيم صهيونيستي موجبات انشعاب و تضعيف آنها را پديد آورد.

4-     خارج كردن تدريجي جهادي از صحنه مبارزاتي به واسطه حضور حماس در پارلمان يعني حضور حماس در پارلمان مي‌تواند منجر به تنهايي جهاد اسلامي و در نهايت وادار شدن آن به ترك سلاح و روي آوردن به بعد سياسي گردد.

5-     معطوف شدن مقاومت و تشكيلات خودگردان به برگزاري انتخابات و صف‌بندي‌هاي سياسي كم توجهي به فعاليت‌هاي رژيم صهيونيستي در كرانه باختري ، جولان و بيت‌المقدس، .و كسب امتيازات به بهانه عدم دخالت رژيم صهيونيستي در نحوه برگزاري انتخابات و ...

با تمام اين تفاسير اين حقيقت را نمي توان ناديده گرفت كه محافل غربي و صهيونيستي با ديده‌ي ترديد با اين انتخابات مي‌نگريستند و چرا كه اولا حضور حماس در پارلمان به معني لغو تحريم‌هاي غرب عليه مقاومت و به نوعي مشروعيت يافتن و مشروعيت دادن به آن است اما اگر حماس سلاح را حفظ نمايد مشكلات بسياري را براي اهداف غرب و رژيم صهيونيستي ايجاد مي‌كند. به علاوه پيروزي حماس به معناي كاهش حوزه فعاليت ابومازن مي‌باشد كه تا امروز در راه تحقيق نقشه راه ، گام برداشت ولي در حضور حماس در پارلمان مي‌تواند در اين روند اختلال ايجاد كند . افزون بر آن، نگراني غرب از ايجاد موج سوم انتفاضه در پارلمان فلسطين است كه مسلماً به دليل نقش و جايگاه پارلمان كنترل اين امر بسيار دشوار خواهد بود. بر اين اساس از هم‌اكنون غرب براي پيشگيري از چنين رخدادهايي فعاليت خود را آغاز نموده و چنانكه اتحاديه اروپا كنگره آمريكا با صدور قطعنامه‌هايي عملاً اعلام پيروزي حماس در انتخابات عليه حماس بر مواضع دشمنانش در مقابل رژيم صهيونسيتي،و مواضع ضد حماس غرب نشان مي‌دهد، اهداف غرب كه قبل از اين به آن اشاره كرديم، تحقق نيافته و دلايل حماس براي گام نهادن در عرصه فعاليت‌هاي سياسي، به هيچ‌وجه به معناي بر زمين گذاشتن سلاح نيست، بلكه گشودن عرصه ديگر براي مبارزه عليه اشغال‌گران است.

*علل و دلايل پيروزي حماس

پيروزي غير منتظره جنبش حماس در انتخابات پارلماني فلسطين و غلبه بر رقيب قدرتمند خود يعني جنبش فتح، پرسش‌هاي زيادي را در محافل مختلف درباره علل پيروزي حماس بر‌انگيخته است. در واكادي دلايل اين پيروزي مي‌توان حداقل به دو علل مهم اشاره كرد:

1- سابقه مبارزاتي و چهره روشن حماس و شخصيت‌هاي آن:

حماس با رويكرد اسلام گرايي وارد معركه مبارزه فلسطيني ضد صهيونيستي شد كه اين مسأله ريشه در انديشه‌هاي اخوان المسلمين داشت، و اين در حالي بود كه جنبش بيداري اسلامي با توجه به تحولات منطقه‌اي خصوصا انقلاب اسلامي ايران نضج يافته و در برابر خط مشي‌هاي لائيك اعم از چپ‌گرا و ملي‌گرا، قامت برافراشته بود. رژيم صهيونيستي كه گويي از بالندگي اين حركت توفنده اسلامي غافل بود در مقطعي حماس را به عنوان آلترناتيوي در برابر ساف مي‌شمرد، لذا معترض آن نشد و حماس موفق شد در چنين فضايي به تحكيم پايه‌هاي مدني و حتي نظامي خود بپردازد. نتيجه اين كه حماس با تشكيل گردان‌هاي عزالدين قسام در سال 1370 حملات نظامي رژيم صهيونيستي وارد ساخت. اهتمام حماس بيش از هر چند معطوف مبارزه عليه اشغال‌گران بود و علي‌رغم مخالفت با ساف و عدم شناسايي تشكيلات خود گردان،تلاش كرد وارد چالش جدي با حاكميت فلسطين نشود. اين رويكرد كه بر خاست از بلوغ سياسي رهبران حماس بود در مقطع انتفاضه مسجدالقصي به همگرايي فتح (بويژه فصل جديد اين جنبش ) با حماس انجاميد . از سوي ديگر، حماس در كار نظامي از فعاليت سياسي غافل نبود و با آنكه در ماده 13 مرامنامه حماس (كه در سال 1367 تدوين شد) آمده است: جنبش حماس، جهاد را تنها راه آزادي فلسطين مي‌داند. با اين حال سران حماس راه حل سياسي را به عنوان مكمل عمل جهادي و بديل آن، مطرح ساختند . ورود به عرصۀ انتخابات شهرداري‌ها و متعاقب آن مجلس قانون‌گذاري، ناشي از اين رويكرد بود. به همين دليل رهبران اين جنبش اعلام كردند پيمان اسلو مرده است و در شرايط نوين با ورود به عرصه سياسي مي‌خواهند طرحي نو در اندازند.

در واقع حماس خود را ملزم به پاسخ‌گويي به مطالبات مشروع فلسطينيان مي‌داند كه سالها دچار محروميت در ابعاد مختلف مادي و معنوي شده‌اند. از اين رو فلسطينيان به دنبال گزينه جديدي بودند تا‌ آنان را از وضعيت موجود رهايي بخشند. در چنين شرايطي حماس با پشتوانه‌اي از مبارزه و مقاومت و محبوبيت در اقشار محروم فلسطين وارد معركه انتخابات شد. و با شعار اصلاحات اجتماعي و اقتصادي، آراي اكثريت فلسطينيان را به خود جلب كرد. البته حماس تصور نمي‌كرد به حدود 60 درصد كرسي‌هاي مجلسي ديت يابد و برنامه انتخاباتي اين جنبش حاكي از اصلاحات مدني در سقف حداكثر 40 درصد كرسي‌ها بود، از اين رو مقوله دولت مقاومت با رويكرد اصلاحات داخلي و خارجي و رسيدگي به اوضاع فلسطينيان مطرح شده است.

2- ناكار‌آمدي و فساد مالي جنبش فتح و دولت خودگردان:

برخي تحليل‌گران به ويژه تحليل‌گران صهيونيستي معتقدند، رأي مردم فلسطين به حماس، اعتراضي است به فساد موجود، نه تأييد راهبردهاي مبارزاتي حماس و بدين ترتيب صبغه حماسي و نقش تاريخي جنبش حماس را ناديده مي‌گيرند. البته ناكارآمدي جنبش فتح و دولت خودگردان در پيروزي حماس، كمتر از سابقه مبارزاتي و سازش ناپذيري حماس است. بي‌گمان عامل اصلي دانستن ناكارآمدي و فساد جنبش فتح و دولت خودگردان در پيروزي حماس، هدفمند است و تلاش رژيم صهيونيستي آن است كه اگر ناچار به تعامل و پذيرش حماس در ساختار قدرت شد، همانند فتح آن را به گردونه رسميت نمي‌شناسند و سلاح بر زمين نخواهند گذاشت. هر چند راه حل‌هايي سياسي را رد نكرده و حتي بر گزينه آتش‌بس مشروط به گونه‌اي كه حقوق فلسطينيان را استيفا كند، و سرزمين‌هاي اشغالي 1967 و بعد از آن را برگرداند، صحه گذارده‌اند. در هر حال حماس با پيروزي شگرف خود مرحله تازه‌اي را در تاريخ خود و فلسطين رقم زده است.

هوشياري و ابتكار عمل سران اين جنبش كه فرار است وارد آزمون تشكيل دولت شوند، علي‌رغم چالش‌هاي فراوان مي‌تواند آفاق روشن را فرا روي فلسطينيان بگشايد.

*پيروزي حماس، مخالفت‌ها و بازتاب‌هاي اسرائيلي:

طبق اعلام كميته انتخابات فلسطين، جنبش حماس باكسب 74 كرسي از مجموع 132 كرسي به پيروزي رسيد. اين نتيجه صهيونيست‌هاي اشغال‌گر را شوكه كرد. مقامات تل‌آويو كه طي چند ماه اخير از خروج شارون از حزب ليكود و تشكيل حذب كاديما به عنوان زلزله سياسي ياد مي آورند، اين بار پيروزي حماس زلزله سياسي بزرگتري را براي آنان ايجاد كرد. به نظر مي رسد اسرائيل ها با تبليغات فراوان عليه حماس و تلاش براي ممنوعيت شركت حماس در انتخابات از طريق تشكيلات خود گردان عملا در افزايش محبوبيت اين جنبش موثر بوده اند. شارون و وزراي وي چندين بار تهديد كرده بودند كه به دليل شركت حماس در انتخابات پارلماني فلسطين محدوديت هايي را در اين رابطه ايجاد خواهد كرد. اما سرانجام در پي فشارهاي جهاني مجبور به عقب نشيني شدند به هر روي پيروزي حماس مخالفت ها و بازتاب هاي زير را در پي داشته است.

الف- مخالفت ها

كابينه ايهود اولمرت كه دوران انتقالي را پشت سر مي گذارد با يكي از مهم ترين مصائب ممكن روبه رو شده سران تل آويو بلافاصله پس از اعلام پيروزي حماس، هر گونه همكاري رژيم صهيونيستي را با اعضاي حماس در كابينه فلسطين را ممنوع اعلام كرد. ايهود اولمرت پس از جلسه اضطراري كابينه اين رژيم تصريح كرد مذاكره با حماس گروهي كه براي نابودي صهيونيست ها قسم خورده اند تا زماني كه رويه خودرا عوض نكنند به هيچ وجه در دستور كار دولت اسرائيل نيست. سه شرط را براي تغيير رويه حماس و نيز براي همكاري با كابينه حماس اعلام كرد كه عبارتند از:

-            حماس خلع سلاح شود

-            حماس منشورش نسبي بر سرنگوني رژيم صهيونيستي را تغيير دهد.

-            حماس تمام توافقات رژيم صهيونيستي با تشكيلات خود گردان را بپذيرد.

از نظر بنيامين نتانياهو رهبر حزب ليكود پيروزي حماس نتيجه عقب نشيني يك جانبه و بدون گرفتن امتياز از غزه است اقدامي كه در هيچ جاي ديگر نبايد تكرار شود. در اين رابطه يكي از اعضاي حزب كاريما اعلام كرد پس از اعلام نتايج انتخابات فلسطين نمي شد تشخيص داد كه مردم  نوار عزه خوشحال هسند يا شوراي رهبري حزب ليكود عبارت در مقابل حماس قوي باشيم از سوي حزب ليكود براي انتشار در سطح وسيع به عنوان همگرايي حزب ملي روزهاي اخير در دستور كار قرار گرفت. عمير پرتز، رهبر حزب كارگر بر موضع عدم مذاكره با حماس تاكيد نمود. اين موضع گيري نيز از سوي ديگر شخصيت ها و احزاب صهيونيستي نيز اتخاذ شده است.

 

ب- بازتاب ها:

بدون شك رژيم صهيونيستي، بيش از هر جامعه ديگري از پيروزي حماس تاثير خواهد پذيرفت. اصرار سران حماس بر تداوم مبارزه مسلحانه و استمرار مقاومت به عنوان پايه بنيادين مشروعيت و مقبوليت آنها سبب انسجام سران رژيم صهيونيستي در مخالفت با اين جنبش شده است. اين وضعيت موجب شروع فعاليت ها و تحريكات ديپلماتيك گسترده از سوي مقامات تل آوير با هدف تحت فشار گذاشتن حماس شده است. جانشين دگارون و وزراي كابينه صهيونيستي با سفرهاي منطقه اي و فرامنطقه اي و مكالمات تلفني و از طريق دستگاه وزارت خارجه ملي هفته هاي اخير موفق شده اند تا آمريكا ، اروپا برخي از قدرت هاي آسيايي و حتي تعدادي از كشوهاي منطقه را وادار به اتخاذ مواضع يكسان با خود نمايند. اين كشورها عموما بر خلع سلاح حماس و شناسايي رژيم صهيونيستي به عنوان شرط تداوم همكاران تاكيد نموده اند. در عرصه احزاب صهيونيستي حزب كاديما به عنوان مسئول بروز چنين وضعيتي مورد انتقاد احزاب ديگر قرار گرفته چرا كه اين حزب به عنوان حزب حاكم اجازه برگزاري انتخابات را به رغم آگاهي از حضور حماس داده در حالي كه حزب ليكود كه جايگاه فعلي خود را مديون انتقاد از سياست هاي حزب كاديما است به انتقادات خود ادامه مي دهد و احتمالا پيروزي حماس در افزايش تعداد كرسي هاي پارلماني حزب ليكود در انتخابات هشتم فروردين ماه 1385 تا پنج كرسي موثر باشد و البته حزب ليكود در گذشته نيز از چنين موقعيت هايي بهره برداري كرده است. مثلا در سال 1375 پس از يك سري بمب گذاري ها و حملات استضهادي، نتانياهو با اختلاف اندكي بر شيمون پرز غالب شد  و در سال 1379 نيز با ورود شارون به مسجد الاقصي و شروع انتفاضه الاقصي و امنيتي شدن فضاي مناطق فلسطين اشغالي شارون بر ايهود باراك غله كرد و به عنوان نخست وزير رژيم اشغال گر زمام امور را در دست گرفت.

به رغم واكنش يكپارچه منفي مقامات رژيم اشغال گر، روزنامه بديموت آنها را نوشت بر اساس يك نظر سنجي اعلام كرد كه 48 درصد از صهيونيست ها در مذاكره با كابينه حماس هستند طبيعتا اين ميزان اگر با مواضع مديران و عمل گرايانه دولت حماس در قبال تحولات روبه رو شود افزايش خواهد يافت. در غير اين صورت احتمال اقدامات يك جانبه از سوي رژيم صهيونيستي بيشتر مي شود. امي ايالون، رئيس سابق سرويس امنيتي شن بت كه اكنون يكي از كانديدهاي انتخابات پارلماني هشتم فروردني ماه 1385 است. مي گويد: در  غياب طرف مذاكرده كننده تل آويو نبايد تلاش هاي خود را براي جداسازي از فلسطين ها متوقف كند.

 

پيروزي حماس و واكنش هاي جهاني

با پيروزي حماس دو نوع واكنش موافق و مخالف در خارج از مرزهاي فلسطين اشغالي شكل گرفت كه به برخي از مهم ترين آنها اشاره مي شود:

آمريكا: واكنش مقامات آمريكايي به انتخابات فلسطين به گونه اي بود كه برخي از كارشناسان آن را به دليل شوك ناشي از آن براي واشنگتن غير مترقبه اعلام كردند. جورج بوش رئيس جمهور آمريكا گفت: واشنگتين تا زماني كه حماس شعار نابودي اسرائيل را كناب نگذارد با اين جنبش مذاكرده نخواهد كرد. بوش در كنفرانس مطبوعاتي در كاخ سفيد با ابراز اميدواري نسبت به ابقاي محمود عباس رئيس تشكيلات خودگردان خطاب به جنش حماس گفت: اگر نابودي اسرائيل جز برنامه شما باشد شما طرف هاي مذاكرات صلح نخواهيد بود، وي افزود. آمريكا با حزب سياسي كه قصد دارد اسرائيل هم پيمان را نابود كند تعامل نخواهد كرد. بوش با اين حال با خود داري از تروريست خواندن جنبش حماس تاكيد كرد: آمريكا اكنون بايد با اهتمام ويژه موضوع تشكيل دولت آينده فلسطين را بررسي كند. بوش افزود: واضح است كه مردم فلسطين خواهان پايان يافتن اشغال كشورشان توسط اسرائيل ها هستند، بوش به مسئله فساد اداري در تشكيلات فلسطين نيز اشاره كرد و گفت مردم فلسطين ناراضي و به دنبال بهداشت و آموزش و پرورش براي فرزندان خود هستند. رئيس جمهور آمريكا اظهار كرد كه حماس هم پيمان خوبي در روند صلح خاورميانه نيست و نمي تواند شريك صلح باشد. همچنين وزير امور خارجه آمريكا در واكنش به پيروزي حماس در انتخابات فلسطين تاكيد كرد كه موضع واشنگنت در مورد حماس تغيير نمي كند. شينهوا گزارش داد كه كاندرليزاررايس وزير امور خارجه آمريكا در مجمع جهاني اقتصاد گفت نمي توان يك پا در سياست و پاي ديگر در تروريسم داشت. بنابر اين گزارش رايس به محمود عباس رهبر حكومت خود گردان و ملت فلسطين به خاطر برگزاري انتخابات صلح آميز و عادلانه در تمام ابعاد تبريگ گفت و افزود: به نظر مي رسد كه فلسطينيان راه خود را انتخاب كرده اند اما ما بر اين باوريم كه مطالعات زندگي صلح آميز آنها تغيير نكرده مواضع متضاد و البته بيشتر ضد فلسطيني آمريكا نشان از آن دارد كه آمريكا هنوز از شوك پيروزي حماس خارج و آسوده نشده است.

اروپا: به گزارش خبر گزاري فرانسه، خاويرسولانا مسئول ارشد سياست خارجي اتحاديه اروپا با انتخاش بيانيه اي اعلام كرد: نتايج فلسطين ما را در موقعيت كاملا جديدي قرار داد كه نيازمند تحليل در شوراي وزيران خارج اتحاديه اروپا است. سولانا افزود: اتحاديه اروپا ديدگاه ها و چشم اندازها خود را در باره همكاري با دولت آينده فلسطين را پس از مذاكرات با اعضا و بررسي آخرين تحولات در اين باره اعلام خواهد كرد.

سولانا در بيانيه خود موضع شناخته شده اتحاديه اروپا را درباره شناسايي اسرائيل و حل مناقضه فلسطين و اسرائيل از راه مذاكرده كه به تشكيل دو كشور بينجامد، يادآور شد. در بيانيه سولانا آمده اعضاي اتحاديه اروپا پيش از برگزاري كنفرانس بين المللي لندن، پيروزي حماس را مورد بررسي قرار مي دهد. يك نماينده اتريش در اتحاديه اروپا اعلام كرد كه در صورت چشم پوشي حماس از خشونت،‌اين اتحاديه در ارزيابي خود نسبت به اين گروه تجديد نظر خواهد كرد. روزنامه استاندارد چاپ دين به نقل از كسي كه خواست نامش فاش نشود گفت: در صورت تحقيق اين اقدام مهم از سوي حماس ارزشيابي جديدي درباره اين سازمان انجام خواهد گرفت. اين اظهار نظر در حالي انجام مي شود كه اتريش تا خرداد سال آينده رياست دوره اي اتحاديه نيز برعهده دارد. بنتافر رووالديز، كميسر خراجي اتحاديه اروپا نيز گفت. ما تاكيد مي كنيم كه باعث خوشحالي است با هر دولتي تا زماني كه آماده باشد كار خود را با ابزار صلح جويانه انجام دهد، كار كنيم. همچنين بدرونيك دوكايزر، رئيس گروه ناظران اتحاديه اروپا در اين انتخابات گفت: فلسطيني ها درس جديدي را در زمينه دموكراسي به ما آموختند. انتخابات آنها با شكرت چندين حزب و در فضايي كثرت گرا برگزار شد.

خاورميانه: ملك عبدالله دوم پادشاه اردن بر حق مردم فلسطين براي تشكيل يك شكور مستقل فلسطين تاكيد كرد و اعلام نمود اين امر تنها راه دستيابي به صلحي جامع و همچنين راهي براي پايان دادن به مناقشات در منطقه است. عبدالله پس از نشست با يك هيات از اعضاي پارلمان فرانسه گفت: فلسطين و اسرائيل بايد به پاي ميز مذاكرات باز گردند و روند صلح را هر چه سريع تر آغاز كنند.

حامدكرزاي رئيس جمهور افغانستان در مجمع جهاني اقتصاد در داووس سوئيس اظهار داشت.اگر مردم فلسطين خواستشان را با راي دادن به حماس اعلام كردند ما بايد به آن احترام بگذاريم و به حماس فرصت نشت خودش در دولت فلسطين را بدهيم. پرويز مشرف رئيس جمهور پاكستان نيز با تكرار اظهارات كرزاي در اين جلسه گفت واقعيت اين است كه حماس پيروز شده است و مردم فلسطين آن را انتخاب كرده اند بنابر اين ما بايد اين واقعيت را بپذيريم. مشرف افزود: اسرائيل نيز بايد اين واقعيت را بپذيرد. وي ابراز اميدواري كرد كه حماس راه رويارويي را كنار گذاشته و به سمت مذاكرده با اسرائيل پيش رود. مشرف اظهار داشت. جهان خارج بايد در دولت فلسطين و اسرائيل به صورت تواما فشار آورد تا هم اسرائيل را به رسميت بشناسند و مردم اسرائيل را يك ملت به شمار آورند، همان طور كه اسرائيلي ها همه بايد وجود ملت فلسطين را بپذيرند.

عمرموسي نيز گفت:  حماس در دولت با حماس در خيابان ها فرق دارد. اگر حماس قرار است دولت تشكيل دهد مسئوليت اداره دولت، مذاكرده و دست يابي به صلح را دارد. اين موضع با موضع آنها در خيابانهاي فلسطين متفاوت است. حاجم الحسني رئيس مجمع ملي عراق نيز اعلام كرد: ورود حماس به عرصه سياست بايد در خدمت دموكراسي باشد طبيعتا فشارهايي بر آنها براي دموكراتيك و ميانه رو شدن وجود خواهد داشت، لذا حماس مختار است بماند و دموكراسي را بپذيرند يا برود و همه چنان سلاح در دست داشته باشد الحسني گفت: مردم و احزاب مي توانند همان طور كه شرايط تغيير مي كند تغيير كنند.

السفيد: پيروزي جنبش مقاومت اسلامي حماس در انتخابات مجلس قانونگذاري فلسطين در روزنامه هاي لبنان نيز بازتاب گسترده اي داشت. روزنامه السفير نوشت پيروزي حماس جنبش ملي آزادي بخش فلسطين فتح را در وضعيت دشوار قرار دارد اسرائيل را به حالت آماده باش در آورد، آريكا را دستپاچه و كشورهاي عربي را نگران كرد. به نوشته السفير پيروزي حماس نقطه عطفي در تاريخ فلسطين و در نزاع اسرائيل با اعراب است و مردم فلسطين پيش از ديگرملت هاي عرب تقسيم گرفتند كه يك جنبش اسلامي را براي رهبري طرح هاي ملي خود به جاي جنبش فتح در انتخاب با پيشينه بيش از نيم قرن مبارزه به عنوان يك نظام كوچك عربي موضوعي آسان و ساده براي قاهره و امان و ديگر پايتخت هاي كشورهاي عرب بازتاب گسترده اي داشت آمريكا و اروپا را در وضعيت سختي قرار دارد، آنها ناگزير به اعتراف به پيروزي حماس كرد در عين حال اعلام و تاكيد كردند كه اين جنبش بايد سلاح هاي خود را كنار بگذارد و اسرائيل را به رسميت بشناسد. السفير افزود: البته دو شرط آمريكا و اروپا مدتهاست. كه محتوا و مصداق خود را از دست داده است روزنامه البلد با اين عنوان كه پرچم سبز حماس فلسطين براي همه جريان ها و گروههاي فلسطيني موجود در اين كشور قابل انتقال نبود.

 

نتيجه: مشكلات و آينده حماس

با روشن شدن پيروزي قطعي جنبش مقاومت اسلامي فلسطين حماس واكنش هاي داخلي و بين المللي آغاز شد. و هنوز اين واكنش ها همچنين ادامه دارد. طي چند هفته گذشته سران اين جنبش مجبور شدند پاسخ گوي بسياري از پرسش ها باشند و حتي اتهام ها و تهديد ها باشند. حتي خالد مشعل با برگزاري يك كنفرانس مطبوعاتي كوشيد تا به بخشي از اين مسائل پاسخ دهد اما همچنين تهديد ها ادامه دارد و حتي گاه روندي تصاعدي به خود مي گيرد. ظاهرا اولين آزمايشي كه طرف هاي حماس بر آن انگشت گذاشته اند مساله كمك هاي مالي به حماس يا در كل به دولت فلسطين است به گونه اي كه بارها مقامات آمريكايي و اروپايي اين جنبش را به قطع كمك هاي واشنگتن به فلسطين تهديد كردند. خالد مشعل در مصاحبه خود با شبكه تلويزيوني سي بي استفاده گفت: اگر خواسته ما انجام نشود با آنها همكاري نخواهيم كرد. بوش افزود: حماس بايد خشونت را رها سازد و در وهله دو م نيز از خواسته نابودي اسرائيل صرف نظر كند.

يك عضو بلند پايه اتحاديه اروپا گفت: در حال حاضر توپ در زمين حماس است. حماس مي تواند با اداره صحيح و مناسب اوضاع تا حدي از مشكلات منطقه بكاهد.

پيش از اين نشست، خاوين سولانا مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا گفته بود اگر كمك غرب به دولت خود گردان قطع شود، اتفاقي مناسبي براي حماس روي نمي دهد، و اگر حماس ترور را محكوم و متوقف نكند، ده ها ميليون دلار كمك اتحاديه اروپا به تشكيلات خودگردان متوقف مي شود. اين در حالي است كه آمريكا و اتحاديه اروپا بزرگترين تامين كننده خارجي كمك هاي مالي به فلسطينيان هستند و مقامات فلسطيني مي گويند در صورت قطع اين كمك ها فلسطيني ها با مشكلات مالي متعدد روبه رو خواهند شد. به همين خاطر روزنامه نيويورك تاميز نوشت: كسري بودجه تشكيلات خود گردان قطع احتمالي كمك ها از طرف آمريكا و اروپا تحريم هاي بين المللي و حملات نظامي جنبش فتح مشكلاتي هستند كه حماس هم زمان با پيروزي در انتخابات با آنها روبه رو است. به گفته اين روزنامه دولت خودگردان فقط در ماه ژانويه سال جاري به 69 ميليون دلار كسري بودجه روبه رو و ورشكست خواهد شد. در همين روزنامه آمده است:

اعضاي كميته چهار جانبه صلح خاورميانه نگران آن هستند كه اگر كمك هايي كه مي شد قطع كنند، آن وقت حماس براي تامين هزينه هاي خود به ايران روي مي آورد. اين تحولات در حالي جريان دارد كه سران كشورهاي مختلف حماس را به انتخاب گزينه صلح تشويق مي كنند. ژاك شيراك با صدور بيانيه اي از حماس خواست  از گزينه خشونت صرف نظر كند و گزينه صلح را به عنوان سياست اصلي خود برگزيند. همچنين پرويز مشرف در يك مصاحله عجيب گفت: در صورتي كه حماس حاضر به صلح با اسرائيل نشود جانيان بايد بر آن فشار آورند تا در مسير رويارويي گام ننهند كه وي در ادامه از شارون ستايش كرد و او را تنها مرد صلح خاورميانه توصيف كرد. در واكنش به تهديد ها و اتهام ها خالد مشعل پيروزي حماس را در انتخابات شوراي قانونگذاري فلسطين را بيان گر اراده خالصانه ملت فلسطين توصيف كرد و گفت: ما اين پيروزي را مرهون خداوند مليت و ساير كشوهاي عربي و اسلامي هستيم كه به ما در اين زمينه كمك كرده اند. به گزارش ايسنا خبرگزاري شبكه الجزيره نقل كرد: خالد مشعل رئيس دفتر سياسي حماس در كنفرانس مطبوعاتي در دمشق درباره موضع گيري اين جنبش بعد از پيروزي در انتخابات اظهار داشت. ايجاد تغيير و اصلاحات حمايت از مقاومت و ايجاد تشكيلات جديد خودگردان از جمله برنامه هاي ما در آينده است. وي افزود: پيروزي امروز حماس در نتيجه خون شهدايي بود كه بر زمين ريخته شده لذا ما اين پروزي را به همه شهدا هديه مي كنيم و خود را در مقابل خود آنان مسئول مي دانيم. مشغل تاكيد كرد: حماس با اين پيروزي غافل گير نشده بلكه از قبل براي چنين نتيجه اي برنامه ريزي كرده واهداف استراتژيكي براي آن تعيين كرده بود، و ما كاملا به اين پيروزي اطمينان داشتيم و سعي مي كنيم كه به زودي به سازمان آزادي بخش فلسطين ملحق شويم. وي در مورد گامهاي بعدي حماس بعد از اين پيروزي گفت: اولين اقدام مشورت با طرف هاي فلسطين براي ايجاد يك شراكت سياسي است. مرحله دوم انجام اصلاحات وعده داده شده از سوي اين جنبش و بعد از آن ارتباط با كشورهاي عربي و اسلامي و اروپايي است. مشعل افزود بايد صراحتا اعلام كنيم كه ملت ما به چه چيزهايي نياز دارد. وي اظهار داشت حماس خواهان احترام به حقوق فلسطين و برآوردن خواسته هاي آنان است ما از برادرانمان در بخش فتح مي خواهيم تا درجهت مصلحت ملت گام بردارند.

رئيس دفتر سياسي جنبش حماس در ادامه با اعلام حمايت مردم از اين جنبش گفت: حمايت مردم به ما اطمينان داد كه آنها حاميان استواري براي ما هستند آنها آزادانه و با اراده خود ما را انتخاب كرده اند. چيزي كه بسياري از راهبران كشورهاي جهان از آن بي بهره اند. وي همچنين از آمادگي حماس براي تشكيل يك ارتش جهت دفاع از ملت فلسطين خبر داد. در همين زمينه ديروز محمودالزهار گفت: حماس سلاح خود را بر زمين نخواهد گذاشت. اسرائيل از ورود اسماعيل هينه به كرانه باختري جلوگيري كرد ولي وي در پاسخ به توهين گفت: كمك هاي مالي نمي تواند شمشيري باشد كه از آن براي ترساندن ملت ما، جنبش حماس و گروههاي مقاومت استفاده شود. وي گفت: اين تهديدها كاملا باطل است و حماس سلاح خود را حفظ خواهد كرد و مقاومت ادامه خواهد داشت. ان شاء الله

 

انقلاب اسلامي و باز توليد بيداري در فلسطين

2- بعد بين المللي

علاوه بر تاثيراتي كه انقلاب اسلامي ايران بر مردم فلسطين و مباحث و تحولات داخلي فلسطين داشت تاثيراتي فراوان نيز در بعد بين المللي داشت كه در ذيل به آنها مي پردازيم:

12- احياي مجدد بحث فلسطين در جهان اسلام

يكي از اقدامات امام خميني در رابطه با فلسطين احياي بحث مظلوميت مردم فلسطين در بين مسلمانان و جهانيان و اتحاد مسلمين در موضع گيري عليه اسرائيل است. به گونه اي كه مشكل فلسطين را مشكل جهان اسلام دانسته اند و عقيده داشتند كه رهايي قدس بايد دغدغه ديني مسلمانان باشد نه دغدغه ملي فلسطينيان با اين حركت مساله فلسطين مساله جهان اسلام شد. اما در پيام برائت از مشركين سال 1366 در اين باره مي فرمايند: ((ملت هاي مسلمان بايد به فكر نجات فلسطين باشند و مراتب انزجار و تنفر خويش را از سازگاري و مصالحه رهبران ننگين و خود فروخته اي كه بنان فلسطين آرمان مردم سرزمينهاي غصب شده و مسلمانان اين خطه را به تباهي كشيده اند به دنيا اعلام كنند. ملت هاي مسلمان از مبارزه با اين شجره خبيثه و ريشه كن كردن آن دست نخواهند كشيد.))

حتي ايشان در زمان مبارزه با رژيم پهلوي كه يكي از ابعاد مبارزه ايشان با شاه بحث اسرائيل بود تاكيد نمي كنند كه مشكل ما با اسرائيل مشكل ايران نيست بلكه مشكل اسلام است ( اين مردم عالم، بدانيد ملت ما با پيمان با اسرائيل مخالف است، اين ملت ما نيست،‌اين روحانيت ما نيست،‌دين ما اقتضا مي كند كه با دشمن اسلام موافقت نكنيم، قرآن با اقتضا مي كند كه در مقابل صف مسلمين با دشمن اسلام هم پيمان  نشويم) ايشان علاوه بر طرح اين مساله در سخنراني ها و پيام هايشان طرحي عملي نيز ارائه كردند و آن را روز جهاني قدس ناميدند كه اين طرح باعث شد همه مسلمانان دنيا به طور علمي و لو در عمل در قالب يك اعتراض عمومي و تظاهرات از فلسطينيان و فلسطين حمايت كند. جالب اين است كه حتي ايشان روز قدس را هم مختص به فلسطين و قدس ندانستند بلكه از آن به عنوان روز مبارزه با مستكبرين يادكردند:

((روز قدس يك روز جهاني است، روزي نيست كه فقط اختصاص به قدس داشته باشد، روز مقابله مستضعفين با مستكبرين است روز قدس فقط روز فلسطين نيست، روز اسلام است روز حكومت.اسلامي است ... روز امتياز حق از باطل است، روز جدائي حق از باطل است...))

يعقوب يحيي رهبر نهضت اسلامي نيجريه در مورد انقلاب اسلامي و نقش آن درمورد احياي بحث فلسطيندر عالم به خصوص جهان اسلام مي گويد: ((ويژگي دوم انقلاب اسلامي متحد كردن مسلمانان از هر گروه و فرقه و آشنا كردن آنها با يكديگر است. زيرا قبل از انقلاب برخي از مسلمانان نمي دانستند كه فلسطيني هم وجود دارد كه از طرف صهيونيست ها اشغال شده و حقوق مردمش غصب شده است ولي آنگاه امام ظهور كرد و انقلاب پيروز شد، مسلمانان به اين امر پي بردند.))

با توجه به آنچه ذكر شد روشن مي شود كه يكي از اثرات بين المللي انقلاب اسلامي و انديشه ها و عملكرد امام خميني (ره) در مورد فلسطين، جهاني كردن مسأله فلسطين و جلوه ديني دادن به آن و گسترش بحث آن در اقصي نقاط عالم است.

شكستن ابهت امريكا و اسرائيل و جلب اعتماد مردم به اسلام:

يكي ديگر از اثرات انقلاب اسلامي بر فلسطين از بعد بين الملل شكسته شدن ابهت آمريكا و اسرائيل در ذهن فلسطينيان يعني آمريكا و اسرائيل ايستاد و عليرغم دفاع آنها از حكومت پهلوي توانست اين حكومت را ساقط كند و در حقيقت طعم شكست را به آمريكا و اسرائيل بچشاند. اين تنها پديده اي بود كه در برابر چشم فلسطينيان ابهت آمريكا و اسرائيل را شكست و نشان داد كه اينها نيز حتي با دست خالي ولي با اراده جمعي و با اتكا به دين مبين اسلام، شكست پذير هستند.دكتر فتحي شقاقي در اين مورد مي نويسد))هيچ چيز به اندازه انقلاب امام خميني نتوانست ملت فلسطين را به هيجان آورد و احساسات آنها را برانگيزد و اميد را در دلهايشان زنده كند. با پيروزي انقلاب انقلاب اسلامي ما به خود آمديم و در يافتيم كه آمريكا و اسرائيل نيز قابل شكست هستند. ما فهميديم كه با الهام از دين اسلام مي توانيم معجزه كنيم. از اين رو ملت مجاهدمان فلسطين ، انقلاب اسلامي و جمهوري اسلامي را به ديده تقدير مي نگرند و امام خميني را از رهبران جاويد تاريخ مي دانند.)) مقاومت مردانه و دليرانه مردم ايران در 8 سال دفاع مقدس در برابر متجاوزين عراقي كه مورد حمايت كشورهاي مختلف عربي، غربي، آفريقايي و از همه مهمتر تحت حمايت مادي و معنوي آمريكا و اسرائيل بود ، نشان داد كه علي رغم حمايت كشورهاي مختلف از عراق ، مي توان با تكيه بر اسلام و حمايت هاي الهي و با استفاده از اعتقادات ، ارزش ها و نمادهاي ديني هم چون اعتقاد به حايت پس از مرگ و اعتقاد به شهادت به عنوان پلي براي رسيدن به سعادت ، در مقابل آنها ايستادگي كرد و تن به ذلت و شكست نداد.

اين مسأله نيز خود عامل ديگري براي تقويت روحيه فلسطيني ها براي.مبارزه با حكومتي مثل اسرائيل شد كه حكومتي مورد حمايت آمريكا و تمام كشورهاي اروپايي و تحت حمايت غير مستقيم كشورهاي عربي است.

ايجاد وحدت اسلامي و مشاركت بين المللي فلسطيني ها:

يكي ديگر از اثرات انقلاب اسلامي ايجاد حس جمعي وحدت اسلامي در بين مسلمانان جهان از جمله فلسطين بود. عملكرد فرا فرقه اي امام خميني (ره) در سطح جهان اسلام از جمله فلسطين بود كه موجب وحدت و همدلي مسلمانان و ايجاد نوعي علقه بين المللي حول محور اسلام شد.

فتحي شقاقي در مورد اين منطق وحدت بخش انديشه امام مي گويد : (( انقلاب اسلامي ايران يك انقلاب اسلامي به معناي وسيع قرآن است... وجوه مشترك ميان دو بال مسلمانان ، تسنن و تشيعف پيكري اين انقلاب را براساس خاستگاه ها، هدف ها، ابزارها و انگيزه هاي آن تشكيل مي دهند.))

اين علقه و وحدت اسلامي به گونه اي بود كه در كشورهاي مختلف اسلامي با فرقه هاي مذهبي مختلف حمايت هاي عملي از فلسطين صورت گرفت و حتي شيعيان جهان به ويژه ايرانيان از مردم فلسطين و حركت جهادي آنها حمايت كردند ولو اينكه دانستند كه آنها سني مذهب هستند.در انديشه امام (ره) صهيونيسم حركتي عليه اسلام و مسلمين است. لذا تلاش فكري ايشان اين بود كه اين بحران از يك مقوله عربي به مقوله اي اسلامي تغيير يابد . اين انديشه امام بحث عرب وطني و عجم ستيزي را نيز از بين برد. فوائد عجمي يكي از صاحب نظران مسايل خاور ميانه معتقد است كه امام خميني رابطه شيعيان با جهان عرب و نمادهاي آن را زير و رو كرد. چرا كه امام آيين عرب وطني را در ميان مسلمانان را با اقدامي فرهنگي و اسلامي به كنار زد و آنان در روابطشان با انقلاب اسلامي آيين پيشين را كه مبني بر عجم ستيزي و شيعه ستيزي بود كنار گذاشتند. اين نوع حركت همدلي در خود فلسطيني ها بوجود آمد به طوري كه ديديم در جريان حمله آمريكا به عراق و كشتار شيعيان ، فلسطينيان اهل تسنن در حمايت از مردم عراق كه اكثرا شيعه بودند تظاهرات كردند و اعتراض خود را نسبت به عملكرد آمريكا در عراق نشان دادند، اين حس ايجاد شد در مردم فلسطين و مشاركت بين المللي آنها در مسائل جهان اسلام در سطح بين الملل نتيجه همان انديشه و عملكرد فرا فرقه اي امام خميني (ره) بود.

1- علت تأثيرپذيري فلسطين از انقلاب اسلامي:

بازتاب ها و تأثيرات فراوان انقلاب اسلامي بر فلسطين نتيجه دو عامل مهم بوده است:

  1. انديشه ها و تفكرات حاكم بر گفتمان انقلاب اسلامي ايران:

يكي از عوامل مهم تأثير گذار در بازتاب انقلاب اسلامي بر فلسطين و جذب رهبران فلسطيني و توده مردم به اين حركت و الگوگيري از آن، انديشه ها و تفكرات حاكم ب انقاب اسلامي بود كه اين تفكرات عمدتا حاصل انديشه هاي امام (ره) بود. اهم اين انديشه ها عبارتند از:

1)   عدم جدايي دين از سياست

2)   تأكيد بر حفظ عزت اسلام و مسلمين

3)   وجهه جهادي و انقلابي انديشه امام (ره)

4)   انديشه فرافرقه اي حضرت امام (ره)

5)   استعمار ستيزي و استكبار ستيزي

احياي تفكر جدايي دين از سياست و تأكيد نظري و عملي امام بر اين مسأله و بروز نتيجه عملي آن در پيروزي انقلاب اسلامي از عوامل جذب فلسطيني ها به انقلاب و استفاده از آن به عنوان الگوي عملي بود و موجب تمركز فعاليت هاي سياسي فلسطينيان حول محور دين اسلام و تأثير آن در عملكرد آن ها در مبارزه با اسرائيل بود. تأكيد امام بر عزت اسلام و مسلمين و تأكيد بر اين كه رهايي قدس از دست اسرائيلي ها يكي از جلوه هاي اين عزت است، تأثير شگرفي بر تقويت روحيه فلسطينيان در راه آزادي قدس و انتفاضه گذاشت. به علاوه ادبيات و عملكرد فرافرقه اي امام (ره) در سطح جهان اسلام و تأكيد ايشان بر پيروزي و پيروزي از قرآن و وحدت و همدلي مسلمانان موجب ايجاد نوعي علته بين مسلمين حول محور اسلام و مايه جذب فلسطيني هاي سني به امام خميني و شيوه مبارزاتي ايشان شد. فتحي شقاقي در مورد منطق وحدت بخش امام مي گويد:

((انقلاب اسلامي ايران يك انقلاب اسلامي به معناي وسيع قرآن است... وجوه مشترك ميان دو بال مسلمانان تسنن و تشيع، پيكره اين انقلاب اسلامي را بر اساس خاستگاه ها، هدف ها،ابزارها،و انگيزه هاي آن تشكيل مي دهد.)) برخي نويسندگان مسلمان غير ايراني معتقدند كه حتي طرح ولايت فقيه توسط امام خميني به عنوان نظام سياسي حاكم بر ايران موجب نزديكي بيشتر شيعه و سني در بحث رهبري در اسلام شده است.:

مفهوم ولايت فقيه به عنوان محور اصلي اجتهاد سياسي امام خميني (ره) است، اختلاف مهم الهي سياسي بين دو مكتب فكري عمده (سني، شيعه) بر سر مسأله رهبري را از ميان برداشته است. بدون تعارف مي توان گفت كه تقارب فكري در مورد اين مسأله در جهان اسلام به حد اعلاي خود رسيده است... خصوصيات و صفات رهبر و ترتيبات قانوني كه اكنون در ايران براي انتخاب رهبر اتخاذ شده است مشابه موضع اهل تسنن در مورد خليفه و مسائل مربوط به آن است. شايد به همين دليل است كه بسياري از علماي اهل تسنن نيز اكنون وجود دارند كه امام خميني را رهبر امت مي دانند. و همين خود شاهدي است بر پيدايش تحول مثبت در موضع اهل تسنن...

وجه جهادي و انقلابي انديشه و عملكرد حضرت امام و روحيه استعمار ستيزي و استكبار ستيزي ايشان موجب جذب فلسطيني ها و الگوگيري آن ها براي مبارزه با اسرائيل شدند كه بزرگترين هاي آن استكبار جهاني بود و عيلرغم اين حمايت ها با توجه به تجربه انقلاب اسلامي، فلسطيني ها جرأت مقابله و مبارزه با آن را در خود ديدند.

2- حمايت و پشتيباني عملي انقلاب اسلامي از فلسطين و مبارزات مردم آن :

دومين عامل مهم كه موجب تأثير انقلاب اسلامي بر فلسطين شد حمايت ها و پشتيباني عملي جمهوري اسلامي از فلسطين و مبارزات آن عليه اسرائيل بود. مهم ترين اين حمايت ها عبارتند از:

12- اعلام روز قدس:

يكي ار اقدامات عملي حضرت امام پس از پيروزي انقلاب اسلامي در راستاي حمايت ا زمردم فلسطين، اعلام روز اخر ماه مبارك رمضان به عنوان روز جهاني قدس بود. ايشان در پيامي درسال 1358 در اين رابطه فرمودند: من طي ساليان دراز، خطر اسرائيل غاصب را گوشزد مسلمين نمودم... من از عموم مسلمانان جهان و دولت هاي اسلامي مي خواهم كه براي كوتاه كردن است اين غاصب و پشتيبان آن به هم بپيوندند و جميع مسلمانان جهان را دعوت مي كنم آخرين جمعه ماه مبارك رمضان را كه از ايام قدر است و مي توان تعيين كننده سرنوشت مردم فلسطين نيز باشد به عنوان روز قدس انتخاب وطي مراسمي همبستگي بين المللي مسلمانان را در حمايت از حقوق قانوني مردم مسلمان اعلام نمايند. از خداوند متعال پيروزي مسلمانان برابر اهل كفر خواستارم.))

طرح مسأله فلسطين به مناسبت هاي مختلف در پيام هاي داخلي و بين المللي:

امام از ابتداي دهه 40 تا پايان عمر شريفشان همواره به مناسبت هاي مختلف بحث فلسطين و اسرائيل را مطرح مي كردند. از نمونه هاي دهه 40 موضع گيري ايشان عليه لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي، پيام به مناسبت نوروز 42 ، مخالفت با لايحه كاپيتولاسيون و... اشاره كرد.

در طول دهه 50 تا تحولات انقلاب اسلامي ، امام همچنان در اعلاميه هاي مختلف در پاسخ به نامه هاي مردم، دانشجويان، و علما بر حمايت از فلسطين تأكيد دارند. از جمله بايد به پيام ايشان در مورد جشن هاي 2500 ساله شاهنشاهي و انتقاد از اقدامات شاه در حمايت از اسرائيل، پيام در خصوص حمله فالانژها به فلسطيني ها، سخنراني به مناسبت بزرگداشت اربعين شهداي قم در نجف، پيام به مناسبت اربعين شهداي تبريز، مخالفت با جريان كمپ ديويد در مصاحبه با خبرگزاري آسوشيتدپرس و پيام به دولت ها و ملل اسلامي در مورد جهاد همه جانبه عليه اسرائيل اشاره كرد كه در تمام اين موارد بر ضرورت مبارزه با اسرائيل و حمايت از فلسطين تأكيد دارند.

تخصيص وجوهات شرعي براي كمك به فلسطين:

يكي از حمايت هاي عملي انقلاب و امام از ملت فلسطين و مبارزه آنها عليه اسرائيل صدور مجوز استفاده از وجوهات شرعي براي كمك به مبارزين عليه اسرائيل است. اين اقدام هم قبل از پيروزي انقلاب اسلامي بوده و هم بهد از آن. ايشان در تاريخ 6/6/1347 در پاسخ به نامه گروهي از فدائيان و جوانان مبارز فلسطيني ضمن اعلام وجوب و ضرورت مبارزه با اسرائيل مجوز استفاده از زكات و ساير صدقات را براي رفع خطر اسرائيل در كمك به مدافعين و مبارزين مادر نمودند. ايشان در پيامي در تاريخ 2/1/57 در اين زمينه مي فرمايند: ((لازم است مسلمين خيرانديش ،خصوصا اهالي محترم ايران كه در خيرات پيشقدم هستند در اين امر حياتي به اسرع وقت در نجات آوارگان بي پناه به پا خيزند و با هر وسيله ممكن بشتابند... اگر بخواهند از سهم مبارك امام عليه السلام مصرف آوارگان و جنگ زدگان كنند. مجازند تا ثلث مصرف نمايند.)) ايشان در مصاحبه با نماينده الفتح در همين سال اين مسأله را مورد تأكيد قرار دادند و وجوب آن را گوشزد كردند.

اعلام وجوب جهاد عليه اسرائيل:

در طول دهه 50 شمسي امام همچنان دراعلاميه هاي مختلف در پاسخ به نامه هاي مردم، دانشجويان و علما با واجب كردن جهاد بر تمام مسلمين براي آزاد سازي فلسطين و حمايت از گروههاي مبارز فلسطيني اين امر را در اذهان و افكار عمومي مسلمانان زنده نگه داشت. به ويژه با جنگ رمضان 1973 ميلادي با صدور پيامي به دولت ها و ملل اسلامي همه را به جهاد همه جانبه قاطع و به دور از اختلافات عليه اسرائيل فرا خواندند و آنها از فروش نفت به اسرائيل بر حذر داشتند و در پيامي خطاب به ملت غيور ايران ، مؤظف كردند كه از تأمين منافع آمريكا و اسرائيل در ايران جلوگيري و با آن مبارزه كنند. در تاريخ 17/7/1357 نيز ايشان اسرائيل را غده سرطاني ناميد و بر هر مسلماني تجهيز عليه اسرائيل را لازم دانستند.

مبارزه با اسرائيل يكي از اهداف انقلاب اسلامي :

يكي از موارد اختلاف ميان امام و رژيم شاه بر سر مسأله فلسطين و حمايت شاه از اسرائيل بود. اولين موضع رسمي امام مقارن با آغاز مبارزات سياسي وي با رژيم پهلوي در ارتباط با عدم همسويي اين رژيم با تحريم نفتي عليه اسرائيل و قطع روابط ديپلماتيك هم گام با كشورهاي اسلامي و عربي بود. ((يكي از جهاتي كه ما را در مقابل شاه قرار داده است، كمك او به اسرائيل است. من هميشه در مطالبم گفته ام كه شاه از همان اول كه اسرائيل به وجود آمد با او همكاري كرده و وقتي كه جنگ بين اسرائيل و مسلمانان به اوج خود رسيده بود شاه همچنان نفت مسلمين را غصب كرده، به اسرائيل مي داد و اين امر خود از عوامل مخالفت من با شاه بوده است.))

با اين وصف مي توان گفت يكي از عوامل شروع انقلاب اسلامي ايران عملكرد نامناسب دستگاه سياست خارجي ايران در قبال اسرائيل و فلسطين بود. پيام امام به مناسبت نوروز 1342 نيز ايشان كشته سدن مسلمانان و روحانيت به دست دولت را به جهت حفظ منافع آمريكا و اسرائيل مي دانند. همچنين ايشان يكي از دلايل مخالفت با لايحه انجمن هاي ايالتي و ولايتي را فراهم آوردن زمينه براي ظهور و سلطه صهيونيست ها در قالب بهائيت بر تأسيسات و منابع ايران مي دانند. اين بحث در مبارزات امام به قدري اهميت داشت كه يكي از اهداف و استراتژي هاي مهم و قطعي انقلاب به شمار مي آمد. امام هدف را در انقلاب اسلامي، اسلام استقلال مملكت و طرد ايادي اسرائيل ذكر كرده است. امام شديدترين نوع برخورد با اسرائيل را براي جهان اسلام تجويز نمودند و فرمودند ((اسرائيل بايد از بين برود)) ايشان اين مسأله را در زمان و فضايي مطرح كرد كه غرب بويژه آمريكا همواره از استراتژي بقاي اسرائيل سخن مي گفت و از آن حمايت مي كرد. نيكسون در اين رابطه مي نويسد: (( تعهد ما در برابر اسرائيل ريشه در ميراث جنگ دوم جهاني و علاقه اخلاقي و عقيدتي ما به حفاظت از دموكراسي دارد كه در مخاطره اند و هيچ گاه رئيس جمهوري يا كنگره آمريكا اجازه نخواهد داد كه اسرائيل از ميان برود. بعد از شروع جنگ تحميلي نيز امام همچنان از فلسطين و لبنان در مقابل اسرائيل دفاع مي كرد و بر اين نكته تأكيد داشتند كه تجاوز صدام به ايران حركتي است هدايت شده از طرف استكبار جهاني براي از بين بردن وحدت مسلمين تا مانع از مقابله آنها با صهيونيسم شود. ايشان در مورد حركت صدام عليه ايران مي گويند.: اين ملعون براي نفع آمريكا عمل مي كند او براي چند كيلومتري زمين خشك لشكركشي نمي كند و اين همه جمعيت اسلام را چه از آن طرف و چه از اين طرف به قتال وادارد و به كشتن بدهد... و آن سلاح هايي كه ما در مقابل دشمن و در مقابل صهيونيسم و امپرياليسم بايد بكار بيندازيم به روي هم بكشيم.

بنابراين از نظر ايشان جنگ ايران و عراق نيز حركتي بود در راستاي كند كردن اختلاف امت هاي مسلمان و تضعيف قدرت مادي و معنوي آنها در مقابله با اسرائيل.

به همين جهت هم معتقد بودند با شكست نهايي دولت عراق كه در حقيقت شكست توطئه امريكا بود، راه براي آزادي بيت المقدس و نجات مردم لبنان و فلسطين باز خواهد شد. كورت والدهايم دبير كل سابق سازمان ملل در خصوص اثرات انقلاب اسلامي بر جهان و منطقه كه با جنگ نيز مهار نشد در كتاب خاطراتش مي نويسد: جنگ ايران و عراق مختلف هم اكنون به نقاط ديگر سرايت كرده است و اين تنها به لبنان محدود نمي شود. در نتيجه تصادم انقلاب اسلامي ايران و پان عربيسم عراق، شكاف تازه اي در جهان عرب ايجاد شده كه پيامد آن در ماجراي اسرائيل وفلسطين ناشناس است... اگر در كوتاه مدت توفيق حاصل نشود كه با ميانجيگري جنگ  پايان يابد ممكن است روزي سرتاسر جهان درگير اين جنگ وحشت انگيز شود.

پس از پيروزي انقلاب اسلامي، ايران از متحدي استراتژيك براي اسرائيل به دشمني استراتژيك و كانون انديشه نابودي اسرائيل تبديل شد و پيدايش انتفاضه در استمرار چنين انديشه اي محقق شد.

به رسميت نشناختن اسرائيل و ابراز اين مسأله به انحاء مختلف:

يكي ديگر از اقدامات مهم جمهوري اسلامي در رابطه با حمايت از مردم فلسطين به رسميت نشناختن اسرائيل و بروز آندر مسائل و برخوردهاي مختلف است. حضرت امام (ره) در مصاحبه با بولتن خيري خاورميانه و همچنين در مصاحبه با كانال سي بي اس آمريكا، اين مطلب را به صراحت اعلام كردند: (( ملت مسلمان ايران و هيچ مسلماني و اصولا هيچ آزاده اي اسرائيل را به رسميت نمي شناسد و ما همواره حامي برادرانمان خواهيم بود... اسرائيل مطرود است و براي هميشه نه نفت به او مي دهيم و نه آن را به هيچ وجه مي شناسيم.)) يكي از اقدامات جمهوري اسلامي در به رسميت نشناختن اسرائيل، اخراج مستشاران اسرائيلي از ايران است. امام خميني در اين باره مي فرمايند: (( ما همين نظامي هاي آمريكايي را بيرون مي كنيم از ايران، مستشارها را بيرون مي كنيم از ايران، و همان نظامي هاي اسرائيلي و اين ها كه دارند زمين هاي مردم را مي بلعند و از بين مي برند منافع مسلمين را، اين ها را ما بيرونشان مي كنيم ان شاءا...))

يكي ديگر از جلوه هاي به رسميت نشناختن اسرائيل تحريم فروش اموال مسلمين به آنهاست. امام خميني در يكي از سخنراني هاي خود مي فرمايند: (( بر همه حرام است كه اموال مسلمين را آن اموالي كه مال يك ملت است به باد بدهد و به دشمن هاي اسلام مثل اسرائيل تحريم بفروشد، اسرائيل كه در حال جنگ است با مسلمين...))

يكي ديگر از مهم ترين اقدامات جمهوري اسلامي ايران تعطيلي سفارشات اسرائيل كه در ايران و جايگزيني سفارشات فلسطين به جاي آن و قطع هر گونه رابطه با اسرائيل بود. مجموعه اين حمايت ها موجب تقويت رابطه معنوي انقلاب اسلامي با مردم فلسطين شد. مجموعه تفكرات حاكم بر انقلاب اسلامي ايران و عملكرد ضد صهيونيستي و ضد اسرائيلي نظام جمهوري اسلامي ايران و شخص حضرت امام خميني (ره) از ابعاد مختلف داخلي و بين المللي موجب تقويت مبارزات ضد صهيونيستي مردم فلسطين شد كه اين مبارزه در حقيقت مبارزه جهان اسلام با استكبار و صهيونيسم بين الملل است. اين نوع بيداري و آگاهي و تقويت روحيه مسلمانان و تكيه آنها بر دين مبين اسلام به عنوان مهمترين حامي و سلاح آنها در برابر مستكبرين جهان، در تمام كشورها و ملت هاي مسلمان ديده مي شود. البته اين نكته وجود دارد كه از آنجا كه بسياري از اين ملت هاي مسلمان اهل تسنن هستند، طبيعي است براي برپايي نظام اسلامي و حكومتي بر پايه احكام و دستورات اسلام طبق انديشه هاي سياسي و نظام هاي سياسي مطلوب از نظر مذهب خود رفتار خواهند نمود و قطعا اكثر آنها از مدل جمهوري اسلامي در قالب ولايت فقيه پيروي نخواهند كرد. زيرا مطابق نظريات اهل سنت نيست. هر چند به گفته كليم صديقي همين بحث ولايت فقيه نيز به دليل خصوصيات خاص خود، تشابهات و قرابت هايي بين شيعه و سني ايجاد كرد. اما قطعا توقع حضرت امام و ساير حاميان و طرفداران نظريه ولايت فقيه،تشكيل چنين نظامي در تمام كشورهاي اسلامي نيست . بلكه هدف اصلي بيداري مسلمانان و امت جهان اسلام نسبت به اقدامات ضد اسلامي قدرت هاي بزرگ جهاني است كه رسما تحت عنوان تز برخورد تمدن ها توسط نظريه پردازان آمريكايي مطرح شد. بنابراين ما معتقديم كه حركت امام خميني در يك سطح موجب احياء مذهب تشيع به عنوان يك مذهب فعال و پويا و تحول گرا در سطح جهان شد به گونه اي كه در اثر اين حركت بعد از انقلاب اسلامي تعداد محققان علاقه مند به مطالعه راجع به شيعه دوازده امامي نيز به صورت فزاينده اي گسترش يافت. جوزف كاستيز در مورد تأثير انقلاب اسلامي بر احياء تشيع و تحركت شيعيان مي نويسد: قبل از پيروزي امام خميني، شيعيان عربستان، كويت، بحرين عموما به ضديت هاي پرخاشگرانه سياسي گرايش نداشتند.تنها پس از سال 1987 بود كه افكار انقلابي درون وجدان و شعور كل اين جوامع كه از دير باز مطيع و تسلمي و محتاطه بودند، رسوخ كرد. در يك سطح بالاتر حركت امام خميني موجب احياء اسلامي فارغ از تفاوت هاي مذهبي شد و تأثير اين بيداري در حركت هاي مختلف ملت هاي مسلمان دركشورهاي متعدد اسلامي ديده مي شود. هم چنين گسترش روز افزون علاقه مردم دنيا با گرايش هاي مذهبي و فكري مختلف به اسلام و افزايش تعداد مسلمين به ويژه در كشورهاي آمريكا و اروپايي شاهدي بر اين مدعاست.

در يك سطح بالاتر از دو سطح قبلي، اين حركت به طور كلي موجب بيداري ديني و توجه به ضرورت نياز به معنويت و دين درسطح جهان شد. به همين جهت است كه هاموند در كتابي به نام ((قدسي در عصر عرفي)) از كشورهاي جهان سوم به عنوان كشورهايي ياد مي كند كه پتانسيل بالايي در امر ((باز قدسي شدن)) پيدا كرده اند. بنابر آن چه گذشت بايد گفت كه انقلاب اسلامي ايران نه تنها موجب گسترش شيعه و بيداري مسلمانان جهان شد بلكه موجب يك بيداري ديني عمومي در جهان شد و به تعبيري كلي تر وجدانهاي غربي را در دو بعد (دولتي و مردمي) تكان داد. وضوح اين مطلب به حدي است كه نيكسون نيز بر اين تأثير عمومي انقلاب اسلامي اعتراف كرده و تصريح كرده كه بنيادگرايي ايراني بر همه جهان تأثير عظيم خواهد گذاشت. نكته مهم و اساسي در اين است كه غربي ها اعم از دولتي ها و نظريه پردازان به دليل مقابله جدي انقلاب اسلامي كه شعار و هدف اصلي آن حاكميت ا... بر سرتاسر جهان است، با شعار اصلي غرب يعني اومانيسم و حاكميت انسان، از گسترش اين شعار و بيداري اسلامي و ديني در جهان واهمه دارند. چرا كه اين شعار و اين حركت در بعد نظري چالشي عظيم بر نظريه هاي غربي ايجاد كرده و د ربعد علمي نيز ملت هاي مختلف دنيا را نسبت به پوچي و نادرستي نظريه هاي موجود غربي و شعارهاي آنها آگاه نموده و عليه آنها برانگيخته است. لذا به دنبال اين هستند كه نوعي سرپوش بر اين بيداري جهاني بگذارند تا بلكه به نحوي بتوانند با آن مقابله كنند، اما شواهد و قرائن نشان مي دهند كه در سالهاي آينده تأثيرات بيشتر و كلان تر اين حركت عظيم را در دنيا شاهد خواهيم بود و قطعا اين انقلاب حركتي است در راستاي زمينه سازي براي حركت نهايي در جهت استقرار حق و عدالت در سراسر جهان كه اميدواريم به زودي شاهد آن باشيم و اين انقلاب به آن انقلاب جهاني متصل گردد.

 

والسلام

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 06 اسفند 1393 ساعت: 15:23 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره بررسی پایه های اخلاق و فلسفه کانت

بازديد: 183

 

بررسى پايه‏هاى اخلاق و فلسفه(كانت)


    
(كانت) (۱) از فلاسفه بزرگ غرب، بناى اساسى اخلاق را قضاياى اخلاقى پيشينى مى‏داند كه زائيده عقل انسانى مى‏باشد و به هيچ وجه از تجربه و آزمايش نشات نگرفته است ‏و به ‏طور كلى از نظر «كانت‏» وظيفه اوليه فيلسوف اخلاقى بايد اين باشد كه عناصرپيشينى از معرفت اخلاقى را شناسائى و منشا آنها را پيدا كرده، نشان دهد. مثلا معانى تعهد را نبايد در طبيعت انسان يا در اوضاع و شرائط عالمى كه در آن‏ قرار دارد جستجو كرد، بلكه بايد آن را به نحو پيشينى در مفاهيم عقل(عملى) محض جست (۲) .

پس «كانت‏» اصالت تجربه را در اخلاق رد مى‏كند، كانت در بخش اول كتاب خود:«اساس ما بعدالطبيعه اخلاق‏» مى‏نويسد:

«در ميان تمام آنچه كه تصور آن ممكن است، در عالم و بلكه در خارج عالم به‏طوركلى چيزى وجود ندارد كه بتوان آن را بدون قيد و شرط خير و خوب شمرد مگر اراده ‏خير (۳) .

خود «كانت‏» عبارت بالا را در همان كتاب چنين توضيح مى‏ دهد كه مثلا هوشمندى وشجاعت و استقامت در كارها امورى هستند كه از جهات مختلف مى‏توان آنها را خوب ‏شمرد ولى همين مواهب طبيعى ممكن است مبدل به نهايت ‏شر و بدى شوند در صورتى كه‏اراده‏اى كه آنها را به كار مى‏گيرد، اراده خوبى نباشد حتى اعتدال در عواطف وانفعالات كه متقدمين آن را بدون شرط خير مى‏دانستند، نمى‏توان آن را بدون شرط خيرشمرد. زيرا بدون اراده خير همين امور گاهى به عنوان اشياء بد تلقى مى‏شود. مثلا خونسردى و تسلط بر نفس مجرم، نه تنها او را خطرناك ‏تر مى‏كند، بلكه در چشم ما نيزشريرتر از مجرم عادى جلوه مى‏نمايد. و به تعبير ديگر مى‏توان كلام كانت را چنين‏ بيان كرد:

«هر چيزى كه متصف به خوبى و خير مى‏شود، در رابطه با چيز ديگرى خير است ونمى‏توان آن را نسبت ‏به هرچيز و در هر حال خير دانست. مثلا ليوان آب سرد براى‏ فرد تشنه‏اى در هواى گرم خوب است اما همان ليوان آب سرد براى شخص سرماخورده‏اى درهواى سرد نه تنها خوب نيست، بلكه احيانا بد و شرير مى‏باشد اما اراده خير تنهاچيزى است كه بدون هيچ شرطى مطلقا خوب است‏». سپس كانت اضافه مى‏كند:

«آنچه موجب مى‏شود كه اراده خير بدينگونه باشد، اعمال اراده و موفقيت‏هاى آن ‏در صحنه و يا قدرت آن بر رسيدن به اين مقصود و يا آن هدف نيست، بلكه كار در خوداراده است‏ يعنى اراده خود ذاتا خير مى‏باشد، اراده از جهت ذات خودش مورد اعتبارو ملاحظه بوده، لازم است ‏به تنهائى ارزشيابى شود و مقصود از اراده فقط آرزوى ساده‏ نيست، بلكه تلاش براى استخدام تمام ابزارهائى است كه قدرت بر آن داريم‏».

سوال از «كانت‏»

حال در اينجا اين سوال مطرح است كه مراد از اين كه اراده‏ خير هميشه خير است چيست؟ آيا مقصود ايشان از اين عبارت اين است كه ما خير بودن‏ را همراه اراده ملحوظ داشته و جزو موضوع قرار داده‏ايم؟ اگر مراد اين باشد، درپاسخ او مى‏گوئيم كه اراده در اين صورت بالضروره خير است و اين ضرورت و بداهت ‏به‏اصطلاح علماء علم منطق ضرورت به شرط محمول است، زيرا اگر محمولى در موضوع يك ‏قضيه اخذ شود، در اين صورت محمول به ‏طور قطع بر موضوع خود حمل مى‏شود و اين دو ازيكديگر قابل انفكاك نيستند. مثلا اگر بگوئيم «سيب، قرمز است‏» قرمز بودن سيب درچنين موردى ممكن است در متن واقع محقق باشد و ممكن است محقق نباشد و در حقيقت‏ ماده قضيه در اين صورت از ديدگاه منطقى امكان است اما اگر گفته شود «سيب قرمزقرمز است‏» در اينجا به بداهت محمول در اين قضيه كه قرمز بودن است، براى موضوع خود يعنى سيب قرمز ثابت است و ماده قضيه ضرورت بوده، به شرط محمول مى‏باشد زيراممكن نيست‏ سيب قرمز، قرمز نباشد.

بنابر اين اگر اين جمله «كانت‏» كه تنها اراده خير، خير است ‏به ظاهرش رها شود، مطلب جديد و نوئى را دربرندارد، زيرا مفاهيمى از قبيل خوب و نيك و... ازجمله مفاهيمى هستند كه متعلق آنها بايد ذكر شود مثلا وقتى گفته مى‏شود: «هوا خوب‏است‏» بايد معلوم شود هوا نسبت‏ به چه چيز خوب است آيا براى تبخير خوب است ‏يابراى انجماد و يا هيچ ‏كدام؟

حال اين سوال از ايشان مطرح است كه در جمله: تنها اراده خير خير

 

است، متعلق ‏خير چيست؟ آيا مراد آن است كه اراده خير نسبت ‏به شى خاصى، خير براى آن شى خاص‏است‏ يا آن كه اراده خير به ‏طور مطلق و نسبت ‏به هر شى‏اى خير است؟ ظاهرا مقصود«كانت‏» احتمال دوم باشد يعنى اراده‏اى كه از هر نظر و نسبت ‏به هر چيز خير است، چنين اراده‏اى بدون قيد و شرط خير است. پس در اين صورت اين قضيه به بداهت وضرورت صادق است و ضرورت در اين قضيه به اصطلاح علماى علم منطق در باب قضايا ازقبيل ضرورت به شرط محمول است. مثل اين كه اين قضيه كه ملكات و صفات خوب همواره‏ خوب است ضرورى بوده، قابل بحث و بررسى نمى‏باشد از اينجا روشن مى‏شود:

انحصارى كه كانت در خيريت مطلقه براى اراده خير معتقد است، درست و صحيح نيست، بلكه غير اراده خير، چيزهاى ديگرى را نيز به روش اخذ محمول در موضوع مى‏توان خيرمطلق دانست و اين نظر و بيان، مطلب جديدى نبوده و به معلومات انسان‏ها نمى‏افزايد و چيزى جز به اصطلاح يك توتوژى(افسانه‏اى) نيست.

وانگهى آنچه را كه كانت معتقد است كه: «اراده خير ارزش آن ذاتى است‏» يعنى‏چه؟ زيرا هنگامى، وصفى براى چيزى ذاتى است اگر از هر چيز غير از خودش صرف شود، باز آن وصف براى او محقق باشد، اما در مورد اراده خير معقول يست‏ خير كه وصف‏اراده خير است‏ خير نباشد چون سلب شى از خودش عقلا محال است‏ بنابراين اراده خيربالضروره خير است ولى اين مورد درصورتى است كه خير به عنوان محمول در جمله قرارگرفته باشد اما سخن اين است كه خير در موضوعى كه صفت‏ براى اراده مى‏شود، چه ‏نسبتى با اراده دارد آيا ذاتى اراده است ‏يا عرضى؟ اگرعرضى است ‏به تعبيرعلماءعلم منطق آيا از قبيل محمول به ضميمه است ‏يا نه؟

بديهى است كه خير بودن، جزء ماهيت اراده نيست زيرا گاهى اراده هست و داراى‏ خوبى نيست و مى‏دانيم اگر چيزى هميشه همراه ماهيت نباشد نمى‏توان آن را براى ‏ماهيت، ذاتى دانست.

پس در حقيقت مى‏توان گفت كه اراده به ملاحظه اراده بودن وقتى خوب است كه مراد بر آن اراده مترتب گردد و چون مفروض اين است كه اراده در افعال اختيارى انسانها جزء اخير علت تامه مى‏باشد.  بنابراين از اين  جهت آن

 

مقدار كه مربوط به جنبه‏هاى‏ اختيارى افعال مى‏شود اراده، هميشه خوب است زيرا مراد ما آن اندازه كه وابسته به ‏اراده است، هميشه بر اراده مترتب مى‏شود اما اين خوبى يك خوبى اخلاقى نيست زيرا خوبى اخلاقى فقط آنجا متصور است كه چيزى در تحقق كمالات و به فعليت رسيدن ‏استعدادهاى انسان موثر باشد واين در خوبى اراده نسبت‏ به مرادش ازجهت اين كه ‏مراد بر اراده مترتب است، موجود نمى‏باشد پس از اينجا نمى‏توان اراده را خيرپنداشت زيرا براين اساس مى‏توان حتى اراده متعلق به شر را نيز خوب ناميد درحالى كه چنين نيست پس اراده را از نظر اخلاقى تنها هنگامى مى‏توان خير دانست كه ‏مراد و متعلق آن خير و براى تحقق كمالات و به فعليت رسيدن استعدادهاى انسانى ‏ملائم باشد و دليل بر اين مطلب اين كه گاهى با وجود آن كه عملى در خارج محقق شده ‏است‏ شر بوده و لكن ما اراده فاعل را خير مى‏دانيم، اين است كه مراد بالذات يعنى ‏صورت علميه كه اراده آن تعلق پيدا كرده و به عنوان ديدن فعل خارجى به كار رفته ‏است، خير مى‏باشد و شخص نيز براى تحقق مراد خوب تلاش كرده است. نهايت در مقام تطبيق، خطائى رخ داده و فردى كه اراده تاديب ظالم را داشته، مظلومى را مثلا مورد ضرب قرار داده است.

پس اراده خوب يعنى اراده‏اى كه مراد آن در صورت تحقق، خوب است ولى فرض اين است ‏كه در موارد خطا مراد بالذات در خارج متحقق نشده است پس در خارج خوبى بالفعل رخ‏ نداده بنابراين باز در اين كه اراده خوب، بالفعل است تشكيك راه مى‏يابد ونمى‏توان تا آن اندازه پيش رفت كه حتى در صورت عدم تحقق عمل خوب، اراده متعلق به‏آن را نيز نيك بالفعل دانست‏ بر اين اساس ما با قطع نظر از شرع نمى‏توانيم اراده‏ متعلق به خيرى را كه به تحقق پيوسته است، واقعا و حقيقتا خير بدانيم. (البته دراين مورد حسن فاعلى موجود است).

آرى در صورتى كه شرع را بپذيريم و اراده قرب به خداوند را در عمل خاصى داشته ‏باشيم و خطائى در تطبيق آن متحقق شود شرع مى‏پذيرد كه اين اراده خير مى‏باشد زيرااثر بر آن مترتب مى‏گردد و منشا ترتب چنين فايده‏اى بر اراده قرب خداوند اين است‏ كه تنها افعال خارجى داراى اثر مثبت نسبت‏ به كمال انسانى نمى‏باشد، بلكه اعمال درونى و افعال جوانحى نيز چنين ويژگى را دارا هستند و در حقيقت مى‏توان گفت‏ بزرگترين موثر و مهمترين خير در اعمال قلبى موجود است و آن توجه به حضرت حق ‏تعالى و بريدن از غير او

 

مى‏باشد (ولذكر الله اكبر) و اين در اعمالى كه به قصد قربت انجام مى‏گيرد، هميشه موجود است و خطابردار نيست و لكن بدون در نظر گرفتن‏ اين جهت ما دليلى نداريم كه اراده خير را در همه حال خير بدانيم.

 

 

پى‏نوشتها:

1)                             ايمانوئل كانت در سال ۱۷۲۴ ميلادى در كنيگبراز از شهرهاى آلمان متولد شد ومدت ۸۰ سال نيز عمر كرد. رياضيات و طبيعيات و هيات و نجوم و فلسفه را رشته‏ اختصاصى خود ساخت و در حدود ۸۰ كتاب و رساله در اكثر مسائل علمى و رياضى وجغرافياى طبيعى و زمين‏ شناسى و هيات و آثار جو و منطق و ديانت و سياست از خود به يادگار گذاشت(لغت نامه دهخدا، ماده «كانت‏» به نقل از سيرحكمت دراروپا).

2)                              مقدمه اساس مابعدالطبيعه اخلاق به نقل كاپلتون، ص ۱۷۰.

3) اسس متافیزیقا الاخلاق، ترجمه به زبان عربیاز محمد فتحی الشنطیطی، ص 51 .

 

 

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 06 اسفند 1393 ساعت: 15:20 منتشر شده است
نظرات(0)

تحقیق درباره حقوق زن

بازديد: 1663

 

مساله حقوق زنان ونقش زن در طول تاریخ یک مساله ی علمی و فکری است ومذاهب مختلف، فلسفه های مختلف، نظام های اجتماعی مختلف  جبهه گیری مختلفی داشته اند .

امروزه بخصوص از قرون 18و19و20 و بالاخص بعد از جنگ بین المللی دوم مساله خاص حقوق اجتماعی وویژگیانسانی زن در مجامع علمی و هم چنین در جر یا نات اجتماعی و سیا سی جهان به شکل یک تکان شدید روحی و به شکل یک بحران انقلابیمطرح شده است.

جامعه های سنتی، جامعه های تاریخی و جامعه های مذهبی چه در شرق و چه در غرب چه جامعه های دینی وچه  فرهنگی و مدنی که باشند خود به خود مستقیما تحت تاثیر این اندیشه ها، این جریانات فکری و حتی وا قعیات نوین اجتماعی قرار گرفته اند .

متاسفانه بحران آن چنان که در غرب آغاز شده وآنچنانکه قدرت های نیرو مند حاکم بر قرن بیستم تقویتش می کنند در سراسر جامعه های بشری و در همه ی محدوده ها و حتی حصار های بسته مذهبی و سنتی شیوع پیدا کرده است وکمتر جامعه های سنتی فرهنگی.تاریخی و یا حتی مذهبی هستند که بتوانند در برابر این سیل مهاجم فرا گیرنده و تغییر دهنده درست ایستادگی کنند. غالبا مقاومت در برابر این مدرنیسم خا صی که به نام آزادی مطرح شد ه به شکل تکیه کردن به سنت های کهنه و یا به شکل مقاومت ومعارضه ی متعصبانه و کور انجام شده و این است که نتوانسته اند در برابر این تغییرات و این حمله مقاومت کنند واز هجوم و پیشروی آن بکاهند.

بیشتر تحصیل کرده های جدید وشبه فرنگی ها یا به قولی روشنفکران در جا معه های عقب مانده این بحران را با شدت استقبال کردند و خودشان یکی از قوی ترین عوامل تقویت این دگرگونی شدید و ویران گر بودند بنا براین خود به خود در جا معه های سنتی و مذهبی و از آن جمله در جامعه های اسلامی بر خورد دربرابر هجوم مدرن مآبانه آزادی زن  به آن معنایی که غرب اعلام کرده بود از هر دو جناح تقویت کننده و تایید کننده بود هم جناح شبه رو شنفکر و متمدن جامعه های اسلامی ویا غیر اسلامی درشرق که آن را بعنوان سمبل تمدن

 

ومقابل کوبی های غیر علمی وغیر منطقی وبصورت غیر مستقیم زمینه را در داخل این جامعه هابرای تقویت این فکر وپذیرش هر چه بیشتر این بحران آماده کردند)این یک قانون بزرگ و عمومی است مثل اینکه وقتی بنزین در خا نه ای مشتعل می شود اگر از یک گوشه کسانی عجولانه و غیر منطقی تلاش کنند که آتش را خا موش کنند به تو سعه ی هر چه بیشتر آتش کمک خواهند کرد. )برای همین است که غالبا این مقاومت ها در برابر غرب به صورت ناشیانه ای شکل گرفته و زمینه را برای پذیرش جامعه و ایجاد عقده در درون این جامعه ها و برای ایجاد عکس العملی که نتیجه اش استقبال از دعوت غرب بوده مسا عد کرده است .

بسیار کم اند جامعه هایی که توانسته اند در برابر دعوت جدید غرب خوب بایستند و آگاهانه شکل زندگی خود شان را انتخاب کنند .

یکی از عوامل بزرگی که می تواندجامعه های شرقی را در برابر هجوم فکری و فر هنگی غرب که  یکی از وجوهش زندگی زن و وجه زن مدرن است، توانایی مقاومت ببخشد، داشتن فرهنگ غنی ، تاریخ پر از زیبایی و تجربه و ارزش و عقیده، همچنین داشتن حقوق انسانی مترقی و بالاخص داشتن چهره های بسیار پرشکوه و کامل انسانی در مذهب و در تاریخ آن قوم است و خوشبختانه از این جهت جامعه های اسلامی اگر چه نتوانسته اند آگاهانه در برابر هجوم استعمار غربی بایستند ولی از نظر نیرو و امکانات فرهنگی دارای تاریخ و فرهنگ و مذهب بسیار مترقی هستند که می توانند با تکیه به آن و با احیای آن و با رواج ارزشهای انسانی موجود در فرهنگ و در گذشته شان نسل جدید را توانایی مقاومت در برابر غرب بخشد و در این زمینه خاص که موضوع سخن ماست بزرگترین سلاح برای مبارزه با تحمیل ارزشهای غربی و بزرگترین وسیله برای ایجاد مقاومت آگاهانه در نسل جدید جامعه های اسلامی در برابر دعوت غرب ، داشتن چهره های بسیار ممتاز و شخصیت های نمونه متعالی زنده  درتاریخ و در مذهب اسلام است که اگر این چهره ها دقیقا شناخته شوند و دقیقا تصویر شوند و این شخصیتها درست ، عالمانه و آگاهانه با بینش علمی و نو بازشناسی شوند و یاد و نامشان احیا شود و دو مرتبه شخصیت و رسالتشان مطرح شود، نسل جدید و زن جدید احساس خواهد کرد که برای نجات از سنتهای کهنه و برای رهایی از سنتهای انحرافی و ارتجاعی ، لزومی ندارد که به دعوتهای منحرفانه غرب به نام مدرنیسم  پاسخ مثبت دهد ، بلکه خود الگوهای بسیار متعالی برای پیروی و برای خودسازی دارد و در راس همه این تصویرها و در بالای همه این نمونه های متعالی حضرت فاطمه(س) قرار دارد .

آنچه که مهم است و آنچه که تلاش ما همه موقوف به آن است، این است که مسائل مربوط به زن، مربوط به علم، مربوط به جامعه، مربوط به فرم زندگی، مربوط به روابط طبقاتی، مربوط به بینش علمی، مربوط به جهان بینی، همه در اسلام مطرح است.

پس کوشش ما در این است که ببینیم امروز برای حل مشکلاتمان و پاسخگویی به سوالات زمانمان و برای درگیریهای فکری ای که اکنون داریم و برای نیازهایی که اکنون حس می کنیم چگونه می توانیم آنها را تحقق بخشیم و از آنها بهره بگیریم.

این هدف اساسی کار است! (1)

 


 

 

 

زن از ابتدا تا کنون 

 

 

انسان اولیه پس از آنکه توانست به زندگی خود در روی زمین سر و سامان دهد و با غلبه و استیلا بر بعضی عوامل طبیعی، آنها را به خدمت بگیرد، کشاورزی و دامداری را به عنوان راه و روش تامین خوراک و پوشاک خویش پیشه خود نمود و به تدریج زندگی اجتماعی خود را آغاز نمود و دو دوره زن سالاری و مرد سالاری را پشت سر گذاشت.

در ابتدا چنین تصور می شد که زن به دلیل زیبایی و لطافت خود و نیز قدرت باروری خود و هستی بخشیدن به فرزندان دارای اصالت بوده و جنس برتر می باشد و مرد در خدمت او و تحت اختیار او قرار داشت. آثاری که از این دوران به تدریج با گسترش کار و فعالیت به ویژه در امر زراعت که نیاز به زور بازوی بیشتری داشت، مردان با استفاده از نیروی برتر جسمی خویش و با فعال کردن مغز خویش، گوی سبقت را از زن ربودند و به تدربج کار به جایی رسید که زن محروم گشت و دیگر خود نیز باور کرد که باید صحنه را به نفع رقیبی که اصالت از آن اوست خالی نماید.

 این زمان، تاریخ قبل از اسلام را تشکیل می دهد و هنوز هم رسوبات فکری باقی مانده از آن دوران در ذهن پاره ای از افراد بر جای مانده است.

بررسی گذرا در مورد سرگذشت زنان و دختران در این دوران نشان می دهد که آنان همواره مورد بی مهری قرار گرفته و تقریبا هیچگاه از شان و منزلت واقعی خویش برخوردار نبودند. به گواهی تاریخ نگاه به زن در حد یک کالا و اعتقاد به این امر که زن برای مرد خلق شده و تمام وجود و زندگی او تابع مرد و در جهت ارضاء نیازهای وی می باشد هرگونه اختیار و استقلال را از او سلب کرده بود، تا آنجا که مرد می توانست زنش را بفروشد و یا او را به کسی ببخشد و این یعنی برتری بی قید و شرط مرد بر زن. از همان اول تا همین الان!!! (2)

                                                         

 

 
  زن در ایران باستان

 

 

 

در ایران باستان دختر حق اختیار شوهر نداشت بلکه پدرش صاحب اختیار او بود و او را به هر کس که خود اراده می کرد تزویج می نمود.در میان اشراف ایرانی دختران و زنان از اقلام صادراتی محسوب می شدند و خرید و فروش آنها قانونی بود. سالیانه بیش از دوازده هزار زن تنها از بندر کلیشه صادر می گردید.

تمام نیازمندیهای مرد بر عهده زن بود و آنها را به سخت ترین کارها مانند گلکاری و باربری وادار می کردند. ظلم و ستم بر زنان تا آن حد بود که پس از وضع حمل زن مجبور بود بی درنگ به دنبال وظایف خدمتکاری برود و مرد چمد روز به جای او در بستر بیماری بخوابد. (3)

 

مشارکت اجتماعی سیاسی زنان ایران باستان 

 

 

در تاریخ ایران باستان اگر تعداد زنان و مردان نامور را تقسیم کنیم، شمار زنان نسبت به مردان بسیار کم است و بخشی از همین شمار کم نیز نامشان فقط به اعتبار نام پدران، همسران، برادران و فرزندان معروفشان ضبط شده و خود مصدر امری نشده اند.

اما زنانی که در امر سیاست و جنگ دست داشته و به حکومت و فرمانداری رسیده اند چنان تاثیر و دخالتی در روند تاریخ کرده اند که به نظر مورخان غیر منتظره می نموده است. چنین است که هرودوت در جایی از تاریخ خود پس از آنکه از سرکردگان نیروهای خشایار شاه، در لشگر کشی به یونان یاد می کند ناگهان رشته گزارش خویش را قطع کرده و می گوید: (( راجع به سایر فرماندهان عالی رتبه سخن نمی گویم چون لزومی ندارد اما برعکس از آرتمیزیا، زنی که علیه یونان لشگر کشید و ستایش بسیار مرا برانگیخته توضیح می دهم)) و یا بلعمی در تاریخ طبری، درباره پوران دخت دختر خسرو پرویز می نویسد : (( پس چون پوران دخت به پادشاهی نشست عدل و داد کرد و ستم برگرفت...  و نامه نوشت به همه سپاهها، تا همه به حضرت او گرد آمدند و آن برایشان بخواند و اندر نامه چنین نوشته بود که این پادشاهی نه به مردی توان نگاه داشتن و سپاه دشمن نتوان شکستن مگر به عطا دادن به سپاه و سپاه نتوان داشت مگر به عدل و انصاف و چون پادشاه دادگر بود، ملک بتواند داشتن، اگر مرد بود و اگر زن بود! من چنان امیدوارم که شماعدل و داد  و عطا دیدن را از من ببینید چنانکه از هیچ کس ندیده باشید و داد و عدل بگسترانید چنانکه به هیچ روزگار ندیده بودند. ))

مع هذا، به علت فقدان بسیاری از کتب، کمبود مدارک و اسناد تاریخی و از بین رفتن بایگانیهای اداری و در تهاجمات پی در پی ما اطلاع دقیقی از میزان مشارکت سیاسی و اجتماعی در دوران باستان کشورمان نداریم و آنچه نیز تحت عنوان تاریخ در دسترس ماست با افسانه ها به هم آمیخته است.

زنان به نام ایران باستان

ماندانا – سپاکو- آرین – آمی تیدا – کاساندان – اسپارترا – تومیریس – تیگرانویی – انوشه – می ته تیس

آتوسا  - مروئه – رخسان – رکسانا – آرتیس تن – آباکیش – فدیمه – پارمیس – فراتاگون – امس تریس

آرتیمزیا – ماندان – آمی تیس – رودوگون – سان دوسه – داماستیا – آلوگونه – پریزاد – استاتیرا – مانیا

مهرداد – رام بهشت – آذر آناهید – آناهیتا – توران – آذرمیدخت – شیرین (4)

 

 
  زن در جامعه چین

 

 

 

 

در چین ازدواج با زن نوعی خریداری محسوب می شد به معنی مالک شدن او و محرومیت او از ارث و نیز عدم هم غذایی با مرد و حتی پسرش بود.

چینیها اگر در موارد تنگدستی و سختی دختری بر دختران خانواده شان افزوده می شد، نوزاد را مظلومانه رها می کردند تا در سرمای شب بمیرد و یا خوراک حیوانات وحشی گردد! یا آنها را در پای بتها قربانی می کردند. گاهی نیز پاهای آنها را قطع می کردند زیرا معتقد بودند پاهای زن مرد را فریب می دهد.

هر گاه زنی بیمار می شد شوهرش وی را طلاق می داد یا رهایش می کرد.

همچنین معتقد بودند که خداوند خالق پسران و شیطان خالق دختران است، برای همین پسران را موجوداتی بابرکت ولی دختران را طوق لعن می دانستند و می گفتند هر چه زودتر باید دختران را شوهر داد تا از شر آنها در امان بود و می گفتند: همان طور که جوجه را نمی توان مرغ نامید در مورد زنان نیز نمی توان کلمه آدم را به کار برد .آنان بنا بر وظیفه خرافی آن سرزمبن ، خود را موظف می دیدند که اگر زنی قبل از سی و شش سالگی آبستن شود ، باید شکم او را به سختی فشار دهند تا از این طریق جنین سقط شده و بمیرد.(5)

زن در جامعه یونان 

 

 

در یونان که مترقی ترین و پرآوازه ترین تمدن پیش از تاریخ از لحاظ علمی و اجتماعی است، زن به عنوان یک موجود پست، زاده ی شیطان و همگون حیوان قلمداد می شد و به او به دیده دوزخی، ذلیل و حقیر نگریسته میشد.

زن یونانی از تمام حقوق قانون و مدنی بی بهره بود و از لحاظ اخلاق و رفتار اجتماعی در اوج بدبختی و تیره روزی به سر می برد حتی مرد می توانست زنش را به هر یک از دوستانش که می خواست تقدیم کند و زن ناگزیر از قبول آن بود. همچنین گاهی زن را با مبلغ ناچیزی مثلا 50 کیلو جو می فروختند. مرد حق دادرسی و کیفر زن را داشت و می توانست به خاطر گناهانش او را به مرگ محکوم نماید .(6)

زن در جامعه روم  

 

 

در روم باستان زنان وضعیت خوبی نداشتند. مرد که خدای خانه محسوب می شد و تسلط او بر زن و فرزند به حدی بود که حتی حق کشتن همسر خود را هم داشت. آنها می گفتند:(( زنها چون آبهای دردآلودی هستند که نیکبختی و ثروت را می شویند)). با تولد دختر فریاد تسلیت از سوی مردم بلند می شد و زن در زبانها و گفتارهای جاری این مردم همواره به عنوان عنصری پلید یاد می شد. در غالب مثلی می گفتند: (( اگر مایلی یک روز معذب باشی مهمانی کن، اگر می خواهی یک سال در رنج باشی پرنده نگه دار و اگر می خواهی یک عمر در عذاب باشی زن بگیر)).

از دیگر رفتارهای نکوهیده آنان با دخترانشان این بود که پاهای دختران را در قالب های فلزی مخصوصی قرار می دادند تا از رشد طبیعی پای آنان گرفته شود و دختران توانایی خروج از خانه را در بزرگسالی نداشته باشند. (7)

زن در جامعه هند  

 

 

در هند زن تابع شوهر بود و پس از مرگ شوهر حق ازدواج نداشت گاهی نیز زن را زنده زنده به همراه جسد شوهرش می سوزاندن و در زمانی نه چندان دور یعنی در همین عصر اوج پیشرفت صنعت و تکنولوژی، برای رضایت خاطر (( کالی )) که از خدایان مردم هند است، زن جوان آبستنی را سر بریده، خونش را به قربانگاه پاشیدند و سرش را به حضور معبد  بردند. این عمل یک رسم و روش پسندیده در نزد مریدان محسوب می شود. شوهر همسان خدای زن مطرح بود و زن باید به هنگام خواب پای او را می بوسید . زنان را دروازه اصلی جهنم می پنداشتند و دانش را برای زن همچون قرار دادن شمشیر در کف میمون مست تلقی می کردند. هندیان آمریکا زنان را به پلیدترین کارها وا می داشتند و غالبا آنها را به نام سگها صدا می کردند.

بنابر اظهار خانم ایندرا در کتاب (( وضع زنان در مهاباراتا )) بعضی از اقوام هند خلقت زن را اشتباه دوم خدایان خود می دانستند و آنها را طوق لعنت صدا می کردند.

حق حیات پس از مرگ شوهر از زن سلب و پس از فوت همسرش باید سوزانده می شد. در ایالت مرتا دو نفر از مردان نامدار مردند یکی از آنها 17 زن و دیگری 13 زن داشت. طبق قانون ساتیس 29 نفر از اینها زنده زنده خود را به آتش کشیدند و یکی پس از وضع حمل  خود را در آتش جهالت نیاکان به خاکستر مبدل ساخت و این سوختن نوعی فداکاری و عشق زن هندی به همسرش محسوب می شد.

در جزایر فیبحی به سگ اجازه ورود به بعضی از معابد را می دادند در صورتی که زنان به طور کلی از ورود به معبد ممنوع بودند. (8)

زن در ژاپن 

 

 

در ژاپن نیز از بردن ارث محروم بود. در مورد تادیب زن می گفتند : ((زن بسان کوزه نیست که شکسته شود پس از زدنش دریغ مکن!!!!!!!!!!!!!!. ))

در بعضی نقاط زنان را ما نند خوک پرورش می دادند تا در روز های میهما نی آنان را به عنوان
 خو راک مصرف کنند. (9)    

 

 
  زن در نزد یهودیان و مسیحیان

 

 

 

 

در دین تحریف شده یهود مادری که از او دختر متولد می شد از پانزده تا هفتاد روز او را نجس می شمردند. در مجامع مسیحی ایتالیا و اسپانیا، پس از مناظرات زیاد به این نتیجه رسیدند که در میان زنان جهان حضرت مریم (س) انسان بوده و دارای روح جاوید است و بقیه زنان دارای صفات انسانی نبوده، روح جاوید ندارند و برزخ بین انسان و حیوان محسوب می گردند.بر این اساس بعضی از اقوام معتقدند که بهتر است بعد از وفات شوهر زن نباید زنده بماند و باید با در قبر گذاشته شود ؛ و اگر به وی ارفاق نموده که بعد از مرگ شوهرش او را زنده بگذارند ، حق ندارد بعد از او شوهر نماید.

هر دختری برای به دست آوردن جواز ازدواج باید به معبد (( ونوس )) می رفت و خود را در اختیار راهبان قرار می داد تا مجاز به انجام زناشویی باشند .  نظیر این مراسم در میان آشوریها، مصریها، فینیقیها نیز به مورد اجرا گذاشته می شده . (10)

زن در اقیانوسیه 

 

 

در جزایر تاسمانی مادرانی که باید از نظر احسساسات مادری و غرایض فطری برای بچه های خود پناهگاه باشد به سبب تنگدستی ، به دستور پدر سنگدل ، جگر گوشه های خود را می کشتند و برای اینکه غریزه مادری خود را ارضا نمایند ، به تربیت بچه سگ و گربه می پرداختند .

در استرالیا به خرید و فروش گله و گوسفندان بیشتر اهمیت داده می شد تا به خرید و فروش بردگان زن و دختر ؛ زیرا می گفتند گوسفندان دارای پشم و شیر هستند که از آن می توان پوشاک و خوراک تهیه نمود ولی از دختر ، کاری ساخته نیست .لذا کشتن و از بین بردن دختر دربین آنها گناه بسیار کوچکی بوده است اما مضروب ساختن خفیف گاو شیرده را گناه می دانستند و کشتن دختر به مراتب آسان تر شمرده می شده است.

در استرالیا زنان به مثابه حیوانات اهلی بودند و در مسافرت ها باید حمل تمام اثاثیه خانه وبچه توسط زنان باید گرفته می شد. همچنین در مواقع قحطی و گرسنگی زنان را می کشتند و گوشت آنها را می خوردند .

در بعضی اوقات که زنان مریض می شدند شوهران ، آنها را خفه می نمودند تا اینکه مردن آنان تسریع گردد.(11)

 

 

 
  زن در آفریقا

 

 

 

 

در مجالس میهمانی از گوشت دختران استفاده می کردند و آنها را می کشتند و گوشتشان را کباب نموده ، برای میهمانان می آوردند .

در کنیا مرد عروس خود را می ربایید و پنهان می کرد و بعد دوستان را نزد خانواده عروس می فرستاد تا قیمت را با آنها طی نماید.

در سومالی عادت داشتند که دختر را بیارایند و او را سواره و یا پیاده همراه با عطر و عود حرکت دهند تا دامادهای داوطلب تحریک شوند و بهای بیشتری بپردازند.(12)

 

 
  زن در بابل

 

 

 

بنا بر نوشته هردوت هنگام محاصره زنان را خفه می کردند تا در آذوقه صرفه جویی شود . هر مردی که دچار تنگدستی می شد دختران خود رابرای فسق و جور در معرض عموم قرار می داد تا از این راه در آمدی به دست آورد. (13)

 

 

 

 

 

 

 

 
  چیزهای زیادی در وجود ما نهفته است

 

 

 

 

زنان خیلی بهتر از آن هستند که خودتصور می کنند . اغلب زنان همواره از داشتن اعتماد به نفس پایین رنج می برند . آنها خود را بد تر و پست تر از آنچه که هستند نشان می دهند . آنها به توانایی های خوداعتماد ندارند . تعجبی ندارد اگر همه شغل ها و پست های خوب را مردان اشغال کرده باشند . اما اینگونه نیز نخواهد ماند ، صعود و ترقی زنان شروع شده است .

به شیوه و طریقه زنان فکر کردن و ایجاد انگیزه کردن در انسانهای دیگر ، پایه و اساس شایستگی و لیاقتهای اجتماعی ما را تشکیل می دهد .

توانایی انجام چندبن کار با هم و دیدن جزئیات زیاد در کنار یکدیگر ، ما را قادر میکند در بسیاری از حوزه های زندگی نه تنها با دیگران همیاری کنیم بلکه حتی بتوانیم در مقام یک فرمانده و رهبر ظاهر شویم .

زنان در اقتصاد ، در ادارات در بخشهای پرستاری و پزشکی ، در سیاست ، در فرهنگ و در حوزه های با اهمیت باقیمانده دیگر در جامعه ما ، به کار گرفته شده اند . هرگاه نظریه زنان بر تر هستند را بیان می کنند بعضی از زنان با شور و هیجان صحبت می کنندکه : کنده شدن از تواضع و احتیاط آسان نیست . آنها از باد سرد نوک قله میترسند . برای انها غیر طبیعی و هولناک است که به طور صریح و آشکار اعتراف کنند که ((بله من بهتر ار خیلی های دیگر میتوانم ، من میتوانماین را ثابت کنم ))

زنان میتوانند جانشین خوبی برای بسیاری از مردان شوند . اما بیشتر زنان از بلندی میترسند ، همان طور که انسان از شیطان می ترسند . زمان لازم است تا زنان این جرات را بیابند تا به طور آشکاروروشن اعتراف کنند که ((من بهتر می توانم ))

ما مدت هاست در ردیف دوم ایستاده ایم ! (14)

 

 
  واقعیت هایی در مورد زنان

 

 

 

 

 

نشانه های قابل توجه و مهمی از افزایش تواناییهای ارتباطی زنان وجود دارد : زنان فصیحتر و روانتر هستند . زنان بهتر و راحت تر از مردان می توانند حدس بزنند و مسا ئل را کشف کنند . با ظرافت طبع،  ایماو اشاره های دیگران را میفهمیم و متوجه منظور آنها میشویم . آنها را که با گوشه و کنایه در کنار حرفها گفته میشود را درک میکنیم ، تعبیر وتفسیر میکنیم ، همچنین پیامهایی را که به زبان نمی آیند را دریافت میکنیم .

زنان دارای یک درجه بالا، آشکار از توانایی و قدرت شروع و مقدمه چینی هستند . ما عقاید و نظرات را شناسایی میکینم ، حالتهای روحی و روانی دیگران را بدون اینکه این حالتها نمود خارجی داشته باشند را به خوبی تشخیص میدهیم . ما نداهای درونی خود را جدی میگیریم و یاد گرفته ایم سایه های ظریف و جزئیات و مشخصات را در تغییرا ت رفتاری دیگران بشناسیم و تشخیص دهیم . برای ما نسبتا آسان است نظرات و پیشنهاد های عاقلانه خود را به هم ربط دهیم و آنها را مطابقت دهیم . ما تاجرهای خوبی هستیم و میتوانیم کار اشتراکی را بهتر انجام دهیم و به صورت تعاونی کار کنیم و این موهبت و استعداد را کسب کرده ایم تابا هم و به صورت گروهی مسائل را حل کنیم و یگانگی و اتفاق نظر را برقرار کنیم .

در زنها تمام حواس دقیق عمل می کنند. ما در معیار و مقیاسهای بالا تونایی و مهارت احساس را در اختیار داریم و زنان این توانایی را دارند که در یک زمان مسائل مختلفی را مد نظر داشته باشند .

زنان برای مدت طولانی برنامه ریزی میکنند و به ندرت اتفاق میافتد که هدفشان را گم کنند .، حتی اگردر بیراهه ها به ناچار راهی را برگزینند . آنها استقامت و پشت کار دارند و میتوانند با تلاش جسمی بهتر از عهده بر آیند و پیروز شوند . خصو صیات رهبری ، قویتر به رفتارهای مساوی و برابر ، با هم کار کردن و هدف قرار دادن ، استفاده از همه توانایی ها در یک تیم وابسته هستند . زنان به انسان ها علاقه مند هستند و آنها میخواهند بدانند که دیگران چه کار می کنند و میخواهند دیگران را درک کنند . آنها کنجکاو هستند که بدانند انسانهای دیگر چگونه فکر میکنند و انگیزه های آنها چیست و در نتیجه سطح بالای از اطلاعات در آنها

 تو سعه و گسترش می یابد.(15)

 

زن باهوش تر است یا مرد ؟

این سوال که مرد باهوشتر است  یا زن مدتهاست که دانشمندان را به خود مشغول کرده است . امروزه تا حدی به طرز مطمئن پاسخ داده شده است که تفاوتهای هوشی ، ناچیز و جزئی هستند . امتیازات و برتریهای کمی در زنان وجود دارد که به توانایی های کلامی انها مرتبط میشود .  به عنوان مثال توانایی یافتن تداعی معانی یا قافیه ساختن . وقتی که صحبت از تمایل به تصورات فضایی باشد مردان جلوتر قرار گرفته اند .

همچنین توانایی های دیگری هم وجود دارد که با هوش و بصیرت معمول یا متداول درک نمی شود ، وقتی با این سوال برمی خورند که چگونه یک انسان می تواند مطابق میل خود زندگی کند ،  این توانایی ها نقش بزرگی را پیدا میکنند . اینها در حوزه هوش و بصیرت اجتماعی ، احساس و درک کردن قرار گرفته اند . آنها خودشان را در جایی نشان می دهند که درآنجا به مسائل علمی زندگی مربوط میشود و درباره عقل و شعور سالم انسان سوال شده. (16)

 

 
  زنان چگونه درک میکنند

 

 

 

 

به نظر میرسد که زنان به طور دائم در حال جست و جوی اطلاعات از محیط پیرامون خود هستند . آنها دریافت میکنند ، تجزیه و تحلیل می کنند و دائما ورودی هایی را از محیط اطراف خود می گیرند :

در ظرف هفته اول همه نوزادان دختر این توانا یی را دارند که صدای مادر خود را تشخیص دهند . در مورد نوزادان پسر این توانایی چند هفته بعد به دست می آید . این پیشرفت در دختران باقی می ماند . زنان نه تنها بهتر می شنوند بلکه می توانند سر و صداهارا با اطمینان بیشتری تفکیک و طبقه بندی کنند .

زنان میتوانند بهتر از مردان با کسی حرف بزنندو همزمان صحبت های کس دیگری را دنبال کنند . زنان متوجه صداهای زیر و بم مختلف می شود و تغییرات لحن صدارا جدی می گیرند . آنها تغییرات احساسی  تغییرات آهنگ یک صدا در طرف مقابل را تشخیص دهند . آنها پیامی را که در آهنگ یک صدا موج می زند حس می کنند .

مردان در حوزه ی دریافتهای حسی فقط در یک زمینه جلو هستند و آن این که جهت صدا را به خوبی تشخیص می دهند.(17)

 

 
   زنان چگونه فکر می کنند

 

 

 

 

 

در واقع یک تفاوت فیزیکی در این که مغز مردان و زنان چگونه واکنش نشان میدهد وجود دارد . وقتی زنان درباره چیزی فکر می کنند ، به وضوح نواحی بیشتری از مغزشان نسبت به مردان  واکنش نشان می دهد.

بعد از ساعتها بحث و گفت و گو در مورد این فرضیه ، تحقیقات نشان داده است که زنان توانایی های قوی تر و مشخص تری دارند که ارتباط بیشتری بین جزئیات برقرار میکنند .

آقایان ! لطفا این توانایی را به عنوان برتری و مزیت بزرک فکر و اندیشه زنان در برابر فکر و اندیشه مردان قرار ندهید ، زیرا این مسئله ربطی به فکر و اندیشه و حس قوی ندارد . این ارتباط بدون این که ضمیر خود آگاه ما دخالت داشته باشد اتفاق می افتد ، بدون اینکه ما دستورات را با فکر کردن بدهیم . پیوستگیها و ارتباطات نا خود آگاه و ندانسته ای وجود دارند که زنان از آنها سود می برند.(18)

 

 

 

 
  حافظه  زنان

 

 

 

 

معمولا زنان، تغییرات اجتماعی و همچنین فضای محیط را بهتر و دقیقتر از مردان درک میکنند . به طور ساده ، ما چیز های بیشتری را می بینیم و آنها را ضبط می کنیم . اگر به زنان و مردان یک کاغذ را با موضوع های مختلف نشان دهیم و بعد از چند لحظه یک شرح را تغییر دهند ، زنان مرتبا تغییرات بیشتری را تشخیص میدهند . شاید اینها تصویرذهنی ما از این صفه کاغذ را نشان میدهد که ما بهتر و با جز ئیات بیشتری حقایق و واقعیت های یک تصویر را به خاطر می سپاریم . از آنچه که مردان به خاطر می سپارند ، زنان در مسائل ریاضی سریع تر از مردان به راه حل می رسند . ما آما ده تر هستیم ، که سریع تر نتایج موقتی را به خاطر بسپاریم. در اینجا نیز حافظه کوتاه مدت ما به ما بهتر کمک میکند . البته شاید در حافظه طولانی مدت نیز مزایا یی وجود داشته باشد.

 شاید گاهی اوقات خود را دست کم بگیرید . اما این رابدانید که شمابهتر از یک مرد عادی هستید، حتی اگر نتوانید باور کنید . ما علم و دانش قدیم را با جدید ربط میدهیم ، بدین ترتیب درمغز ما یک شبکه فشرده تر ایجاد میشود و زنان نسبت به مردان ، مغزشان فعال تر است و ارتباطات بیشتری را به یاد می آورند  و این مزیت ماست.

مغز زنانه ما در جریان هر یاد گیری جزئیات بیشتری را دریافت میکند ، بدون اینکه ما زحمت  وتلاش خاصی را انجام دهیم. (19)

 

 
  قدرت عاطفی زنان

 

 

 

 

قهرمانان اسطوره ای نمونه هایی هستند که به طور ابدی جاویدان مانده اند اینگونه است که زنان به عنوان موجودی لطیف وملایم  و به ندرت پرخاشگر در ذهن ما برچسب خورده است .

حتی وقتی ما نیز اعتقادی به صلح و آرامش زنان نداشته باشیم ، اکثریت زنان شک و تردیدی نسبت به این مساله نشان نمی دهند .شاید از این توصیف خوشمان می آید و مورد پسندمان واقع میشود .شاید ناشی گری باشد که از مزایای فریب و اغفال صرف نظر کنیم یا برایمان ساده و منقلب کننده است ، خشم خود را در اختیار زیرکیمان قرار دهیم.

تحقیقات کاملی که دعواهای بین زوجها را تجزیه و تحلیل می کند نشان داده اند که زنان از قدرت احساسی برخوردارند . زنان در رابطه اشان حتی به اندازه مردان پرخاشگر و مهاجم هستند اما در مقابل ، مردان صدمات خطرناکی به زنان وارد می آورند .

مردان نه تنها قویتر هستند بلکه به طور واضح محجوب تر ولی بی وجدانتر هستند . وقتی موضوع بر سر آن است که برتری جسمی خود را نشان دهند زنان ذاتا استوارتر و مقاومتر هستند. اغلب زنها آنقدر راجع به علل دعوا و کشمکش گفتگو می کنند تا جایی که آنچه را می خواهند به دست می آورند و اغلب از استراتژی تبرئه استفاده می کنند . بعد از جر و بحث به دنبال یک دوست یا راه دیگری می گردند تا استرس خود را کاهش دهند و به این وسیله حداقل از نظر جسمی سریع تر آرامش یابند.(20)

زنان کمبود های مردان را زیبا بیان میکنند !

اغلب زنان کمبود های مردان را با قدرت اراده ، نیروی شخصیت یا استقلال آنها می پو شانند . بسیاری از زنان به این جمله صحه می گذارند ((مردان در زندگی مجردی مطابق میل و به طور دلخواه زندگی میکنند!))

زنان سریعا آماده اند ، ناتوانیها مردان را طور دیگری تفسیر کنند . در حقیقت زندگی مردان بدون همسر وضع بسیار بدی دارد . تصور اینکه مردها برتر از زنان هستند ، آنها از بدو تولد گرگهایی تنها هستند، از افکار خرافاتی  موهوم پرستانه سر چشمه می گیرد: به طور مثال ، وقتی مردان تنها زندگی می کنند به طور وضوح روحیه ضعیفتری نسبت به زنان دارند .

بیرته خراب شدن و نابودی عمدی رفاه و سعادت را نشانه بیماری نامیده است که در مردانی که از طرف زنانشان رها شده اند دیده میشود : پیراهن های اتو نشده ، نامرتب بودن و اهمال در تراشیدن ریش ، نشانه هایی است که در این مردان وجود دارد .

اما زنان با زندکی مجردی بهتر کنار می آیند . آنها برخورد های اجتماعی بشتری دارند و خود را از نطر روحی متعادل نشان می دهند .

 

زنان متحد می شوند  

 

زنان دشوارتر از مردان پیمان می بندند اما رابطه های طولانی مدت و قابل اطمینان تری به وجود می آورند و از آن حفاظت می کنند این تفاوت خیلی زود آشکار می شود اگر در گروه پسران که در حال بازی هستند یکی از بازیکنان صدمه ای جزئی ببیند، بقیه گروه انتظار دارند که فرد اسیب دیده به بیرون از بازی برود و سریعا خود را آرام کند ، بازی باید ادامه پیدا کند اما در گروههای دختران همه ی اعضا گروه نگران فرد آسیب دیده هستند و بازی قطع می شود . دختران یاد گرفتند و در ذات و طبیعت آنهاست که در وهله اول مواظب دیگران باشند . اما برای پسران ادامه بازی شان مهم تر است. به نیازهای خود رسیدن، جنگ تن به تن و امتیاز آوردن به روحیه پسران نزدیک تر است. دختران انقدر بازی را ادامه می دهند تا خسته شوند و پسران تا آن حد که بازی را برنده شوند بازی می کنند. یکی از معایب مددکاری این است که کار شخصی شان می تواند به تعویق بیفتد و یکی از منافع آن ایجاد پایه محکم برای یک اتحاد و یک شبکه اجتماعی محکم و باثبات است، مشروط به اینکه ما کار و هدف خود را از یاد نبریم.

کسی که از حمایت و قدرت جمع استفاده می کند، سود می برد.(21)

 

 
  زنان و تضعیف

 

 

 

 

در ارتباط با افراد ناشناس زنان خشونت خود را نشان می دهند. خشونتها آنان اغلب لفظی است و به ندرت این خشونتها باعث صدمات جسمی جدی به آنها می شود . معمولا زنان استراتژی آرام را انتخاب می کنند آنان خشونتها و تنشها را کاهش می دهند و یا در وهله اول اجازه نمی دهند خشونت و تنشی ایجاد شود. چندی پیش روزنامه اشپیگل چاپ آلمان این تیتر خبری (( همواره یک قدم باهوشتر و زیرکتر )) با یک گزارش مفصل درباره زنان در نیروی پلیس را به چاپ رساند . زنها دقیق تر تحقیق می کنند و عمیق تر سوال می کنند، روسا و مافوق ها از اینگونه موارد در مورد زنان پلیس اظهار می کنند. یک رئیس پلیس این جمله را نقل می کند : (( زنان از نظر روانشناسی ماهرانه تر و با توانایی بیشتر اقدام می کنند . آنها طرف مقابل را تضعیف می کنند. )) این مساله تایید می کند که زنان چه چیزهایی می دانند .

زنان سوال کننده های زیرکتر و داورهای بهتری هستند شاید در مرحله اول این ایده منطقی و غافلگیرکننده به نظر برسد که زنان در حوزه ها و اموراتی به کار گماشته شوند که تا کنون روی نیروی بدنی زیاد حساب می شده .

تعظیم کردن از مشتهای سریع بهتر است! دلیل موثر و قاطعی که زنان را به عنوان دربان می گذارند این است که آنها نه به عنوان سرگرمی و نه به عنوان دام استخدام می شوند. آنها از عهده این کار برمی آیند. رئیس یک دربان خانم اظهار داشت که او این خانم را استخدام کرده تا زد و خوردها را کم کند. به طور واضح زنان این کار را بهتر از مردان انجام می دهند . یک دربان خانم علت موفقیت خود را اینگونه توضیح می دهد : (( من می توانم با مردم خوب رفتار کنم . از یک طرف یک شیوه ارتباط دهندگی دارم از طرف دیگر می توانم اگر لازم باشد خیلی قاطع باشم. ))

یک فرد مغرور و متظاهر هرگز نمی تواند در این گونه پستها انجام وظیفه کند به همین دلیل است که مردها از پس این کار برنمی آیند.(22)

 

 
  از تطبیق دادن تا عدم شناسایی

 

 

 

 

 

بعضی از زنان در پناهگاه های پو شالی زندگی میکنند . در نگاه اول جای بدی نیست . زندگی به نظر ساده می آید و نیاز به انرژی کمتری دارد . انسان نظر فرد دیگری را قبول میکند .

کسی که اینگونه زندگی کند از کشمکش به دور است و مسوولیت را به عهده دیگری گذاشته . از نگاهی دیگر این سوال پیش می آید که چقدر نیرو طلب می کند تا تناقض و مخالفت های درونی  را که قطعا ایجاد میشود تحمل کرد ؟ آنها تفریبا بدون قید و شرط خود را تطبیق می دهند و عقاید و علاقه خودرا در نظر نمی گیرند ، درمانده و مستاصل و بی تفاوت و بی علاقه میشوند یعنی در یک منحنی حلزونی رو به پایین حرکت کردن .

زنی که در زیر سایه دیگری و در پناه او زندگی کند ، بعد ها این را می فهمد که به احساس و ارزش خود خسارت وارد کرده است . کسی که نظرات خود را بیان نمیکند  به عروسک خیمه شب بازی تبدیل میشود . خطری که همواره زنان را تهدیدمیکند !(23)

در پناه کسی بودن فقط یک جا خوب است ، ایده آلترین وضعیت برای شروع سبقت گرفتن.

 

 

 
  زنان کینه ای تر از مردان هستند

 

 

 

 

 

زنها کمتراحساسات و کار را از هم جدا می کنند در حالی که مردان پس از یک مشکل کاری می توانند نوشیدنی با یکدیگر بخورند ولی بین زنان یک فاصله احساسی بوجود می آید . زنان نیاز به وقت بیشتری دارند تا کششها و تشنجات را کم و خاموش کنند . آنها صادقانه و صراحتا حرف می زنند . یک جدایی عاطفی در نزد زنان مدت طولانی تری باقی می ماند و سخت تر از میان برداشته می شود. وقتی زنان رنجیده می شوند یا به آنها اهانت می شود  یا می فهمند که به اشتباه به کسی اعتماد کرده اند، نسبت به مردان برای مدت طولانی تر محتاط باقی می مانند حتی وقتی که می بخشند باز هم احتیاط می کنند .

با اعتماد  سوء ظنهای خود را بپذیرید. بهتر است که بدگمان و بی اعتماد باشید تا اینکه فریب خورده باشید. همیشه وقتی که به چیزی بله گفتید بایستی عمیقا متقاعد و مجاب شده باشیددر مورد آنچه که با رضایت قلبی نباشد تصمیم گیری غلط یا فریب خوردن یا اغفال شدن وجود دارد . اگر بعدها بفهمیم که فریب خورده ایم فاصله ای بوجود می آید که به رابطه امان صراحتا بیشتر از احتیاط آشکار صدمه و ضرر می رساند، غیر از آنکه کنترل شما را برای فریب نخوردن مشکل تر می کند.

اعتماد و اطمینان خوب است اما شک و تردید داشتن بهتر است، وقتی مسائل ناخوشایند و ناگوار مثل سوء ظن و بدگمانی امان را اظهار می کنیم ، رابطه امان را قویتر و محکم تر می کنیم.ارتباطات و رابطه هایی که نتوانند بر این مقابله و مواجهه ها فایق آیند ارزش کمتری دارند . این را نیز باید بدانیم که زنان در رابطه ها و مناسبات خود نیازمند احتیاطات بیشتری هستند .(24)

 

 

 

 

مردان به زنان نیاز دارند ! برای چه؟  

 

 

اینکه زنان خشونت مردان را فرو می نشانند و آنها را آرام می کنند امری محسوس و قابل توجه است. تحقیق علمی دیگری نیز وجود دارد مردان به طور کلی رابطه ی خود را با زنان محترم می شمارند و برای آنان هر چند که ظاهری باشد حرمت قائلند. آنها وقتی که می خواهند به طور جدی درباره یک مشکل یا مساله صحبت کنند نظر یا توصیه خانم طرف صحبت خود را هم جویا می شوند.تقریبا نیمی از مردان به رابطه ی دوستانه خود با زنان ارزش قائلند. مردان از طرف زنان حمایت و پشتیبانی قویتری را احساس می کنند. آنها می توانند با زنان راحت تر از مردان راجع به مشکلات شخصی اشان صحبت کنند و این گفتگوها را ارزشمند می دانند . در مقابل زنان از روابط دوستانه با مردان سود ناچیزی می برند زیرا که در مورد آنچه که موجب غصه و ازار آنها می شود ترجیح می دهند که با دوستان خانم خود صحبت کنند آنها احساس می کنند که زنان بهتر آنها را درک می کنند . فقط  ده درصد از زنان رابطه دوستانه با جنس مخالف را با اهمیت ارزیابی می کنند.

یک زن برای هر دو جنس در نقش کسی است که می توان به او اطمینان و اعتماد داشت .(25)

 

 

 

 

 

 

یک مرد بدون زن مانند یک بمب ساعتی فعال است

اینکه زنان ازنظراجتماعی چقدر مواظب امنیت هستند باز هم غافل گیر کننده است . مردان مجرد نسبت به مردان متاهل 5برابر بیشتر مرتکب قتل می شوند و سه برابر بیشتر از مردان متاهل قربانیخشونتها وجنایتها می شوند.در مورد زنان هیچ ارتباط قابل مقایسه ای وجود ندارد . اگر ما اقعیتها را مقایسه کنیم ، مشخص می شود که مردان به زنان نیاز دارند تا آرام شوند . بیهوده است که در این باره بحث کنیم ، آیا طبیعت اینگونه خواسته است تا نسل ما را حفظ کند ، جامعه اجتماعی راپایدار نگه دارد یا خواستار زندگی زناشویی باشیم ؟

مطمئنا مردان به زنان نیازدارندتا خودشان را در برابر خودشان محافظت کنند . زنان با تنها زندگیکردن بهترکنار می آیند .

فقط  مردی که تما م انرژی خود را صرف کند تا مورد پسند خانم ها قرار گیرد ، می تواند خشونت و تهاجم خود را مرتفع کند . در مورد زنان این موضوع کاملا طور دیگری است و زنان بعد از طلاق به طور آشکاری آرامتر ، متعادل تر ، فعالتر و اجتماعی تر از قبل ازدواجشان می شوند . مردان بر خلاف زنان بعد از طلاق در چاله عمیقی می افتند که به ندرت می توانند تنها با نیروی خود به عنوان یک فرد مجرد از آن بیرون آیند . ایا متعجب می شوید که بدانید بیشتر طلاق ها از طرف زنان صورت می گیرد . (26)شما به نوان فردی مجرد و تنها نبایستی بترسید که سقوط می کنید و نابود می شوید .

ارزش واقعی زن  

 

 

 

در واقع حیا و حجاب زن تدیبری است که او با نوعی الهام ، برای گرانبها کردن خود و حفظ موقعیتش در برابر مرد به کار می برد ، زیرا زن با هوش فطری و حس مخصوص خود درک کرده که از نظر جسمی با مرد برابر نیست و اگر بخواهد با او دست و پنجه نرم کند از زور بازوی مرد بر نمی آید . از طرفی زن ضعف مرد را در همان نیازی یافته است که خداوند حکیم در وجودمردان نهاده است . زن خوب می داند که خداوند او را مظهر معشوقیت قرار داده است . بر همین اساس زن با عفت و حجاب بهتر می تواند مرد را مجذوب خود کند و با متانت و وقار بر احترام خویش بیفزاید .

اما هنگامی که جامعه زن را با اندام عریان جست و جو  کند ، طبیعی است که روزبه روز تقاضای آرایش بیشتر و خود نمایی افزونتری را از او دارد . وقتی زن از طریق جاذبه جنسی ، وسیله تبلیغ کالا ، تزیین اتاق انتظار و عاملی برای جذب جهانگردان و سیاحان و مانند اینها قرار می گیرد ؛ در چنین جامعه ای زن تا سر حد عروسک یا یک کالائی  بی ارزش دیگر سقوط می کند و ارزشهای والای انسانی او به کلی به دست فراموشی سپرده می شود و تنها افتخار او جوانی ، زیبایی و خود نمایی اش می گرددو به این ترتیب وسیله ای برای اشباع هوسهای سرکش مشتی مرد می شود .

در چنین جامعه ای زن چگونه می تواند با ویژگیهای اخلاقی ، علم و آگاهی و دانایی اش جلوه کند و به مقام والایی برسد؟! (27)

 

 

 
  فلسفه حجاب

 

 

 

 

حجاب حریمی است میان زن و مرد نامحرم وسبب فروکش کردن غریزه جنسی می شود.خاموشی این شعله و در مسیر آن قرار گرفتن باعث می گردد بسیاری از مشکلات نظیر قتل و جنایت از جامعه رخت بر بندد و اگر چنین حریمی بر داشته شود و آزادی بی قید و شرط به میان آید باید شاهد زندگی حیوانی باشیم که در آن صورت ، اضطراب هایی دچار افراد می شود ، زیرا غریزه جنسی نیرومند و چون اسبی سر کش است که هر چه بیشتر اطاعت شود و افسارش رها گردد سرکش تر می شود و ضربه ای کاری تر بر انسان وارد می سا زد یا همچون آتشی است که هرچه به آن بیشتر هیزم بدهند ، شعله ور تر می شود . برهنگی زنان و آرایش و عشوه گری آنان ، مردان مخصوصا جوانان را در تحریکی دایم قرار می دهد ؛ تحریکی که سبب کوفتگی  اعصاب ایشان و ایجادهیجانهای بیمار گونه عصبی می شود و گاه سرچشمه امراض روانی است .(28)

 

 

 
  گل عفاف

 

 

 

 

هیچ باغبانی را سرزنش نمی کنند که چرا دور باغ خود حصار و پرچین کشیده است ، چون باغ بی دیوار از آسیب ، مصون نیست و میوه و محصولی برای باغبان نمی ماند .

هیچ کس هم با نام (آزادی ) دیوار خانه خود را بر نمی دارد و شب ها در حیاطش را باز نمی گذارد ، چون خطر رخنه دزد ، جدی است .

هیچ صاحب گنج و گوهری هم جواهرات خود را بدون حفاظ ، در معرض دید دیگران نمی گذارد تا بدرخشد ، جلوه کند و چشم و دل برباید چون خود جواهر ربوده می شود .

هر چیزی که قیمتی تر باشد ، مطمئنا درصد محافظت از آن بالا می رود ، هر چه که نفیس تر باشد بیم ربودن و غارت بیشتر است و مواظبت ، لازم تر است .

اگر در شیشه عطر را باز بگذاری ، عطرش می پرد . اگر رشته ی مرواریدت را در گنجینه و صندوق نگذاری و در آن را نبندی ، گم می شود .

اگر در مقابل پنجره خانه ات ، توری نزنی از نیش پشه ها و مزاحمت مگس ها در امان نخواهی بود .

وقتی راه ورود پشه ها را می بندی ، خود را مصون ساخته ای ، نه محدود و زندانی .

وقتی در خانه را می بندی یا پشت پنجره اتاقت پرده می آویزی خانه خود را از ورود بیگهانه و نگاه های مزاحم در پناه قرار داده ای ، نه که خود را در قید و بند و حصار افکنده باشی.

اگر برای ایمنی از خطر ها خود را بپوشانی ، نه کسی ایراد می گیرد و اگر هم ایراد بگیرد ، اعتنا نمی کنی چرا که سخنانش را بی منطق و نا آگاهانه می دانی و می بینی.

اینکه دل باید پاک باشد بهانه ای برای گریز جاهلانه از همین مصونیت است و آویختن به شاخه لاقیدی ، وگرنه از دل پاک هم نباید جز نگاه و رفتار پاک برخیزد .

ظاهر آینه باطن است و...(از کوزه همان برون تراود که در اوست )

زن به خاطر ارزش و کرامتی که دارد باید محفوظ بماند و خود را به حراج نگذاردو در بازار سوداگران شهوت ، خود را به بهانه ای نفروشد.زن به خاطر لطافتی که دارد نباید در دست های خشن کامجویان  دیو سیرت ، که نقاب مهربانی و عشق به چهره دارند ، پژمرده شود و پس از آنکه گل عصمتش را چیدند  او را دور اندازند یا زیر پایشان له کنند .

زن به خاطر این که میراث دار پاک مریم است ، نباید بازیچه هوس و آلوده به گناه گردد. گوهر عفاف و پاکی ، کم ارزشتر از طلا و پول و محصول باغ و وسایل خانه نیست.

خراب کردن همه دیوار ها و برداشتن همه پرده ها و باز گذاشتن همه پنجره ها ، نشانه تیره اندیشی است نه روشنفکری ! علامت جاهلیت است نه تمدن.(29)

 

 

 
  حجاب در شریعت زرتشت

 

 

 

 

در کیش آریایی زنان محترم محجوب بوده اند. زنان محترم ایران برای حفظ حیثیت طبقه ممتاز و ایجاد حدودی که آنها را از زنان طبقه عادی جداکند صورت خود را می پوشاندند و گیسوان خود را پنهان نگه می داشتند.(30)

حجاب زنان ایران باستان  

 

 

نویسنده کتاب پوشاک باستانی ایرانیان می نویسد :

تاریخ نویسان درباره ان زمان اکثرا به سکوت گذرانده اند ...با این وصف از روی برخی نقوش که از آن زمان به جامانده ، به زنان بومی بر می خوریم که پوشش جالبی دارند . پیراهن آنان پوشش ساده ، بلند یا دارای راسته چین و آستین کوتاه است . در پایین دامن شرابه هایی تا مچ پا آویزان است .

بعد می گوید : به زنانی از این دوره بر می خوریم که از پهلو بر اسبی سوارند . اینان چادری مستطیل بر همه لباس خود افکنده اند و در زیر آن یک پیراهن دامن بلند و زیر آن نیز یک پیراهنی بلند دیگر تا به مچ پا نمایان است.(31)

 

 

 
  حجاب زنان اشکانی

 

 

 

 

لباس زنان اشکانی  پیراهنی بلند تا به روی زمین ، گشاد ، پرچین ، آستین دار و یقه راست بوده است ، پیراهندیگری داشته اند که بر روی اولی می پویدند . اندازه این یک نسبت به اولی کوتاه و ضمنا یقه باز بوده است .روی این دو پیراهن نیز چادری سرمی کردند. (32)

 

 
  حجاب زنان ساسانی

 

 

 

 

در مقایسه چندین نقش سنگی آناهیتا و نقوش دیگر با هم ، به نظر می رسد که بانوان ساسانی پیراهنی بلند بسیار پرچین و گشاد می پوشیده اند و آن را با نواری در زیر سینه جمع کرده می بستند ... گاهی چادری گشاد و پرچین بر سر می کردند که تا به وسط ساق می رسیده است . نقوشی که از بانوان ساسانی دربشقاب های نقره ای مانده حکایت می کند که هر یک از بانوان چادری به خود پیچیده دارند . (33)

 

 
  حجاب نزد برهماییان

 

 

 

 

حجاب نزد آنها روش خاص و متعصبانه ای داشت . زن حق نداشت از منزل برون بیاید و نیز هیچ مردی جز آن محارمی که دین معرفی کرده بود حق نداشتند او را ببینند وبشناسند.(34)

 

 
  حجاب نزد بوداییان

 

 

 

 

حجاب نزد امت عربحجاب نزد آنها مانند برهماییان بود و تا امروز آثاری از حجاب براهمه در نزد هندی ها باقی است .(35)

 

از اشعار عرب در مورد زن به دست می آید که حجاب نزد زنان اشراف و بزرگان آنها رایج بوده است ، تا جایی که روزی جوانی از طایفه بنی کنانه مزاحم زنی از قبیله بنی عامر می شود ، آن زن صدایش بلند میشود و همین مزاحمت سبب جنگ بین این دوطایفه می گردد. (36)

 

نامه ای از فرانسه

فرانسه را به اصطلاح مهد آزادی می دانند ، اما به تازگی در این کشور آزاد بسیاری از دختران مسلمان به خاطر حفظ حجاب از مدرسه اخراج شده اند !

یکی از این دختران راضیه نادران است که ده سال بیشتر ندارد . وی در نامه ای چنین می نویسد : (( روز ها می گذشت و من به مدرسه می رفتم و هر روز مدیر برای پدرم نامه می فرستاد و از او درخواست می کرد اجازه دهد تا من بی حجاب به مدرسه بروم .

فکر می کرد که من حجابم را به اجبار پدرم،  رعایت می کنم !

در اخرین نامه ای که نوشت گفت : اگر راضیه روسریش را در نیاورد دیگر حق مدرسه آمدن ندارد !

این نامه را صبح به من داده بود و بعد از ظهر وقتی برای آوردن کتابها و دفتر هایم به مدرسه رفتم دیدم مثل فرمانده پادگان با تنی چند از معلمان جلوی در ایستاده و به خیال اینکه من می خواهم به کلاس بروم با عصبانیت و خشونت گفت:

نه ، نه راضیه !من آن موقع ناراحت شدم و بغض گلویم را فشار می داد ولی با این حال گفتم : من برای برداشتن کیفم آمده ام !

من تا به حال چند مصاحبه داشته ام . در جواب خبر نگار شبکه سه تلویزیون فرانسه که پرسید آیا به حجابم ادامه می دهم یا نه ،گفتم حجاب در اسلام از 9 سالگی برای ما دختران وا جب است . من از نه سالگی چادر به سر کردم و تاآخر عمر هم به سر خواهم کرد .

من بازی کردن با بچه ها ومدرسه رفتن را دوست دارم ولی دینم و حجابم را از همه چیز بیشتر دوست دارم و حاضرم در خانه تنها باشم ولی خدا از من راضی باشد و به دخترهای مسلمان می گویم که ازآن سر و صداهای فرانسویها نترسند و به مبارزه خود ادامه دهند . پیروزی از آن ماست ! (37)

 

 

 

 
  نظر دانشمندان و هنر مندان غیر مسلمان در مورد حجاب

 

 

 

 

 

1-           خانم ساچیکو موراتا: (( حتما محجوبه بودن را ترجیح می دهم و حد معقول پوشش رامی پسندم ، زیرا لطف زن به محجوبه بودن اوست . اصولا هر انسانی طالب کشف تنوع هاست . وقتی زنان به شکل امروزی مکشوفه باشند ، چیزی برای جلب توجه مردباقی نمی گذارند.

هر چیز با اهمیتی وقتی چندین بار رویاروی قرار گیرد ، اهمیت خود را از دست می دهد و این موضوع در تحکیم روابط زناشویی نقش بسیار مهمی را دارد . در مغرب زمین که زنها قیود را گسسته اند و انواع لباسهای کوتاه می پوشند ، روابط زنا شویی آنان کمترین استحکامی را ندارد .))

2-                        خانم گاندی : (( ای زنان اکر آرایش کردن شما تنها به منظور جلب شهوت مردان است از این کار دست بردارید و زیر بار چنین خفت و خواری نروید.))

3-                        آلفرد هیچکاک: (( من معتقدم که زن هم باید مثل مرد فیلمی پر از هیجان باشد . بدین معنی که ماهیت خود راکمتر نشان دهد و برای کشف خود ، مرد را به نیروی تخیل و تصور زیاد تری وادارد .

زنان شرقی تا چند سال پیش به خاطر حجاب و نقاب و روی بندی که به کار می بردند خود به خود جذاب می نمودند و همین مسئله جاذبه نیرومندی به انها می داد . اما به تدریج با تلاشی که زنان این کشورها برای برابری با زنان غربی از خود نشان می دهند ؛ حجاب و پوششی که دیروز بر زن شرقی کشیده شده بود از میان می رود و همراه آن از جاذبه جنسی او نیز کاسته می شود .))

4- برتراند راسل : (( از لحاظ هنر ، مایه تاسف است که به آسانی بتوان به زنان دست یافت و خیلی بهتر است که وصال زنان دشوار باشد ، بدون آنکه غیر ممکن گردد.))

5- ویل دورانت : (( انچه بجوییم و نیابیم عزیز و گرانبها می شود . زیبایی به قدرت میل  بستگی داردو میل با اقناع و ارضا ، ضعیف و با منع و جلوگیری قوی می گردد.

خود داری از انبساط و امساک در بذل و بخشش ، بهترین سلاح برای شکار مردان است .اگر اعضای نها یی انسان را در معرض عام تشریح کنند ، توجه ما به ان جلب می شد ، ولی رغبت و قصد به ندرت تحریک می گردد. مرد جوان به دنبال چشمان پر از حیاست و بی آنکه بداند ، حس می کند که این خود داری ظریفانه از یک لطف و رقت عالی خبر می دهد .))

6- توصیه چارلی چاپلین به دخترش : ((برهنگی بیماری عصر ماست و من پیرم . شاید حرفهای من خنده دار باشد ، اما به گمان من تن عریان تو باید مال کسی باشد که روح عریانش را دوست داری .))

7- نظر دو مرجع بزرگ مسیحیت: (( کلمنت و تر تولیان می گویند که زن باید کاملا در حجاب و پوشیده باشد .الا آنکه در خانه باشد ، زیرا فقط لباسی که او را می پوشاند می تواند از خیره شدن چشمها به سوی او مانع شود . )) (38)

 

 

 

حجاب در نگاه روشنفکران لائیک  

 

 

در نگاه برخی از روشنفکران لائیک حجاب به ویژه چادر، سنتی ماقبل اسلامی و درباری است که فقط مناسبات پدر سالار و کنترل زنان و ممانعت از خروج آنان از چارچوبهای مردسالارانه قرار گرفته است. برای مثال گفته می شود چادری که امروز به نام اسلام به زور بر زنان تحمیل می شودهم زمان با شکل گیری اولین جوامع پدر سالار در بین النهرین یعنی قرنها پیش از ظهور اسلام به وجود آمده . اما این نظر، این گروه را بدین نتیجه گیری سوق می دهد که رفع حجاب و کنار نهادن چادر قدیمی ضروری در ورود زن ایرانی به عرصه اجتماع و باز تعریف از جایگاه زن و مناسبات جنسی است .

همان طور که در این جملات اشاره شده است ، حجاب ازقرون پیش در میان زنان در فرهنگ ها و ادیان مختلف وجود داشته است . این مسئله میتواند تا حدودی نشان گر فطری بودن حجاب باشد و به علاوه استقبال زنان از حجاب به مثابه ی حریمی پاک و مقدس است.  از آن روست که امنیت اجتماعی آنان را تامین می نماید . بنا براین گرچه ممکن است گونه هایی از حجاب در بر خی از جوامع پیشین مورد سوء استفاده ی مردان قرارگرفته باشد ، اما این مساله خدشه ای بر حکمت و فلسفه و ارزش حجاب وارد نمیسازد.

آنچه به عنوان فلسفه ی حجاب در ادیان الهی دنبال شده است تامین عزت و کرامت زن و پیشگیری از آزارهای جنبی و ناامنی های اجتماعی و اخلاقی است .

حضور زنان مسلمان ایران در عرصه های گوناگون اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی به خو بی نمایانگر آ ن است که حجاب نه تنها فضای حرکت و تنفس اجتماعی ، فرهنگی ،اقتصادی و ظرفیت رشد و تحرک آنان را محدود نمی نما ید بلکه با حذف جاذبه های جنسی و نگرش های جنسیتی درروابط اجتماعی زن را به عنوان عنصر انسانی و متعالی در فعا لیت های اجتماعی مشارکت میدهد .

اگر منظور گرو هی از روشنفکران از رفع محدودیت برای زنان مسلمان ، حضور آنان درکنار مردان در همه ی مشاغل سنگین و طاقت فرسا بدون وجود حریم ها و حرمت هاست ، این گونه محدودیت ها از نظر عقل و شرع امری منطقی و به نفع زنان است .چنان که بعضی از اندیشمندان و مصلحان غربی هم اکنون بر آن اذعان مینمایند .ضمنا باید توجه داشت که این گونه محدودیت ها ی شغلی و اجتماعی نیز ناشی از التزام حجاب نیست بلکه مبنی بر وضعیت جسمی ، روحی و روانی زنان است .(39)

 

 
  رقابت جنسی میان زنان

 

 

 

 

رقابت جنسی میان زنان به همراه بازار سکس پدیدار شد. بازار سکس نیز در کنار بازار کالا پدید آمد که جزئی از آن بازار است و بازار کالا با جامعه طبقاتی به وجود آمد. با گسترش بازار کالا معیار زیبایی زنانه اندک اندک از طبیعی به ساختگی یا زیبایی مد روز دگرگون شد و رقابت جنسی در کنار شکل ظاهری زیبایی گسترش یافت که در جامعه امروزی به اوج خود رسیده است . در دورانهای نخستین داد و ستد پایاپای زنان  با گله گاو و گوسفند و گله های گاو و گوسفند با زنان وجود داشت. تندرستی و زیبایی طبیعی یک زن به قیمت او می ا فزود، درست همان طور که گله های زیبا و سالم سودآور بودند . هر دو برای تولید و جامعه کشاورزی سودمند بودندو تندرست ترین و سالمترین گونه ها از کارکرد بهتری برخوردار بودند .

رقابت جنسی در میان زنان به همراه رقابت برای انباشت دارایی آغاز شد . البته در روزهای نخستین انباشت دارایی و رقابت  بر آن سایه افکنده بود ولی کم کم این خریداران زنان بودند که با یکدیگر برای به دست آوردن زیباترین زنان رقابت می کردند وخود زنان در شمار دارایی سکسی و کالا بودند. (40)

اتهام غربیها علیه ملل مشرق زمین و استفاده ابزاری آنها از زنان

یکی از اتهامهای تاریخی غربیها علیه ملل مشرق زمین به ویژه ملل مسلمان این است که زنان در چنین جوامعی شان نازلی داشته و یا اساسا از هیچ شان و موقعیتی برخوردار نیستند .این عده با برشمردن شواهد تاریخی از رفتار پادشاهان و خلفای مسلمان و ایجاد حرمسراهای بزرگ و تمایل شهوانی مفرط زمامدارن و تصاحب زنان و خارج ساختن آنان از دست شوهرانشان و مواردی دیگر این رفتار را زاییده و معلول دیدگاهها و نگرش اسلام به زن دانسته و در این راستا تبلیغات حساب شده ای را علیه دیانت اسلامی به راه انداخته اند.

از طرفی شکل گیری جریانات فیمینیستی متاثر از غرب در کشورهای اسلامی موجب گردید تا احکام شریعت هر از گاهی مورد تعرض افراد مغرض قرار گیرد که بی مهابا به مقررات دینی درباره زن حمله کرده و آنها را مورد طعنه و تمسخر قرار می دهند اکثر کارشناسان غربی همیشه به موضوع زن به عنوان نقطه ضعف در شریعت اسلامی نگریسته و رفتار خلفا و پادشاهان را به عنوان تبلوری از آزادی عمل شریعت مردان و به ویژه توانگران و پادشاهان دانسته و برای این امر شواهدی اقامه کردند و صحنه را طوری طراحی کردند که گویا راه گریزی از رد این واقعیتها وجود ندارد. بدون اینکه بخواهیم از عملکرد حکمرانان مستبد و جاه طلب و عشرت دوست به ظاهر مسلمان دفاع کنیم و یا عملکرد آنها را توجیه کنیم می خواهیم که به وضعیت امور زنان در دنیای غرب اشاره کنیم و این نکته را توضیح دهیم که آیا در رفتاری که با زنان غربی اعمال می شود تفاوتی با حکمرانان مشرق زمین وجود دارد ؟

رفتار شهوت مدارانه حکمرانان مسلمان هیچ ربطی به اسلام ندارد. آنچه که حکمرانان در جوامع اسلامی انجام داده اند بر اساس حس شهوت طلبی و ارضاء حس جنسی خود بوده است .در آیات قرآن خداواند انسانها را چه زن و چه مرد از شهوات جنسی خود برحذر داشته و از مومنین و مومنات سخن به میان می آ.ورد و همیشه مدافع حقوق زنان می باشد. با این حال وجود زمینه سوء استفاده حکمرانان از مقررات شریعت در جهت دستیابی به مقاصد و انحرافهای خاص شهوانی موجب شکل گیری دیدگاه خاصی نزد شرق شناسان درباره جایگاه زن در اسلام شده است. اما آنچه که امروز در جهان غرب رخ می دهد در واقع بردگی نوین و تمام عیار زنان است. در این بردگی زنان در قالبهای محترمانه و به ظاهر متمدنانه به انجام کارهایی وادار می شوند که جز از بردگان برنمی آید. این وضعیت امروزه جزء ویژگیهای غربیها محسوب می شود. خود غربیها و به ویژه دوایر دینی و مذهبیشان نسبت به گسترش سایه سکس و مفاسد اخلاقی نظیر روابط نامشروع و

هم جنس بازی و سقط جنین و شیوع و رواج عادتهای ناپسند اخلاقی در فضای جامعه و به ویژه نسل جوان نگران هستند . امروزه در غرب از زنان در همه عرصه ها استفاده ابزاری می شود از تبلیغ مصرف مشروبات الکلی گرفته تا چگونگی برش هویج . به طور کلی باید تاکید کرد که استفاده ابزاری از زنان در فرهنگ غرب امری مذموم و ناپسند تلقی نمی شود بلکه چنین استفاده ای را در راستای بهره برداری و بهره وری  از موجودیت زن در جهت ارتقا بخشیدن به وضعیت اقتصادی و ... می دانند و به همین دلیل کثرت سوء استفاده از زنان در تبلیغات همه گیر معرف فرهنگی مادی گرایانه است که تمدن غرب را به طور کامل احاطه کرده و آنها را در لبه پرتگاه قرار داده است (41)

 

 

عشق در دنیای غرب

 

امروزه یکی از خلاهایی که در دنیای اروپا و آمریکا وجود دارد ، خلا عشق است. در کلمات دانشمندان اروپایی این نکته زیاد به چشم می خورد که اولین قربانی آزادی بی بندو باری امروز زنان و مردان ، عشق و شور و احساسات بسیار شدید  عالی است.(34) درجهان امروز هرگز عشقهایی مانند لیلی و مجنون و خسرو و شیرین نمو نمی کند . از این داستانها می توان فهمید  که زن با نگه داشتن خویش از دسترسی مرد تا کجا پای خود را بالا میبرد و تا چه حد سر نیاز مرد را به آستان خود فرو می آورد. (42)

 

 
  مردان و پرخاشگری

 

 

 

 

 

مردان وقتی خشمگین می شوند مشکل است که خود را کنترل کنند. بعضی مواقع ترس عامل تحریک خشونت است . پنجاه درصد از قتلها در آمریکا به خاطر جر و بحث های بین مردان صورت می گیرد . یک مرد واقعی در چنین مواقعی در حضور دوستان یا آشنایان نباید تسلیم شود. علتها اغلب بی اهمیت و حزئی است: یک توهین لفظی یا یک تنه زدن ساده کافی است که جنجالی خونین برانگیزد. خشونت در بیشتر جوامع به عنوان یک رفتار مردانه بسیار ارزشمند ارزیابی می شود!!!!!!

مردان قبائل بدوی جنگلی در آمازون وقتی انسانهای دیگری را می کشتند ، زنان و کودکان بسیاری را به اسارت می گیرند. در اینجا خشونت با بی رحمترین، وحشیانه ترین شکل خود پاداش داده می شود اما طبیعتا خشونت می تواند در ضعیف ترین شکل نیز صورت گیرد.امروزه نیز می توان در بعضی از شرکتها که مدیریت قاطع و جدی حاکم است بی توجهی و بی مبالاتی افراد را با پیش بردن مقاصد از طریق خشونت مشاهده کرد که این مساله غیر قابل انکار است.

بسیاری از زنان به دنبال یک حامی و محافظ می گردند . مطمئنا یکی از دلایلی که ترجیح می دهند مردان قویتر را به عنوان همراه برگزینند همین است.(43)

کره زمین برای زنان امن نیست

خشونتعلیه زنان به هیچ وجه خاص جوامع عقب مانده نیست. در پیشرفته ترین کشورهای جهان ،زنان و کودکان از تبعات و عوارض ناشی از خشونت به خصوص در زندگی خانوادگی رنج می برندوآزارهای جسمی و جنسی و روانی نه تنها تندرستی ، سلامت، عقل، تعادل عاطفی و روانی آنها را به خطر می اندازد بلکه جامعه را متضرر می سازد.

بهایی که بابت این صدمات پرداخت می شود، دولتها را با مشکلات گوناگون اقتصادی، فرهنگی و خدماتی درگیر می کند و در بسیاری از موارد دولتها قادر نیستند این بهای سنگین را بپردازند. در نتیجه این جنگ ادامه می یابد و پدیده خشونت تشدید و تقویت می شود.

در حالی که با اجرای برنامه های دقیق و آینده نگر برای مهار خشونت علیه زنان در دراز مدت می توان مبارزه کرد خشونت علیه زنان امری است جهانی زیرا :

ü                              30 تا 35 درصد زنان آمریکایی مورد آزار جسمی شوهران خود قرار می گیرند

ü                              15 تا 25 درصد زنان آمریکایی به هنگام بارداری نیز مورد آزار جسمی شوهران خود قرار می گیرند.

ü                              طبق گزارش F.B.I در سال 1992 م در آمریکا از هر ده قربانی زن، سه نفر یا شوهر یا دوست پسر خود کشته شده اند.

ü                              21 تا 30 درصد زنان  در آمریکا حداقل یکبار در طول زندگی مشترک مورد هجوم و آزار جسمی قرار می گیرند

ü                              در کلمبیا بیش از 20 درصد زنان مورد آزار لفظی یا روانی شوهرانشان قرار می گیرند.

ü                              در شیلی 63 درصد زنان مورد آزار جسمی قرار می گیرند.

ü                              41 درصد از زنان هند بر اثر آزار جسمی همسران خود دست به خودکشی می زنند.

ü                              42 درصد از زنان کنیا به طور مرتب مورد آزار فیزیکی همسران خود قرار می گیرند.

ü                              62 درصد مقتولان زن در سال 1987 م در کانادا توسط شوهران خود کشته شده اند.

ü                              در بنگلادش بیش از 50 درصد قتلها ناشی از خشونت مردان است.

نظر به اینکه خشونت علیه زنان در خانواده مسئله ای جهانی است، بازتاب آزار زنان در مجامع بین المللی نیز وسیع بوده است. در چهارمین کنفرانس حقوق بشر در وین خشونت علیه زنان یکی از شیوه های دارای الویت برای بررسی در کنفرانس تشخیص داده شد و این نکته مهم مورد تاکید قرار گرفت :

(( خشونت جسم ، روان آزاری زنان را تهدید می کند زیرا مردان در اعمال خشونت نقش اصلی را دارند.))

شرکت کنندگان در چهارمین کنفرانس حقوق بشر تاکید کردند که قضات، دفاتر پلیس، دفاتروکالت، کانونهای حمایت از خانواده، معلمان، پدران و به طور کلی حامیان زنان باید ریشه های فرهنگی همسرآزاری را بررسی کنند. همچنین آنها اعلام کردند که نگرش مردان نسبت به زنان را باید تغییر داد و زنان نیز باید به مردان یاری رسانند تا در برداشتهای خود نسبت به جنس زن تجدید نظر کنند. بد نیست به مطلبی اشاره داشته باشیم که چندی پیش در مجله اشپیگل به چاپ رسید. ( حدود 45 هزار زن آلمانی در سال در کشور آلمان از خانه های خود فرار می کنند زیرا از سوی همسران خود مورد ضرب و شتم قرار می گیرند. اکثر این زنان چنین مشکلاتی را سالهاست که به دوش می کشند ولی به خود جرات نمی دهند درباره این مساله با کسی صحبت کنند. هر روز پزشکان بخش اورژانس شاهد زنان مجروح و صدمه دیده هستند البته این زنان کمتر حاضر به بیان درد دل خود می باشند. (44)

علل اصلی خشونت :

دکتر استفان بروکینگ در رابطه با علل اصلی خشونت می گوید : در اروپا و آمریکا مصرف مواد مخدر در گونه ها و روشهای مختلف و مصرف مشروبات الکلی سبب اختلال روانی  مرد می شود و به این خاطر زن مورد ضرب و شتم وآزارهای جسمی و جنسی قرار می گیرد.

هر روزه  در روزنامه ها و رسانه های ایالات مختلف آمریکا درباره خشونت مردان علیه زنان و خطرات آن مطالبی نوشته شده است .

 چندی پیش در ایالت کالیفرنیا، مردی باعث مرگ همسرش شد به این روش که مرد با سیخ داغ تمام بدن همسرش را داغ کرد و سپس او را آتش زد و بعد خود را به پلیس معرفی کرد یا اینکه مردی به مدت یکماه همسرش را در کمد زندانی کرده بود و پس از یکماه همسایه ها با جسد زنی در کمد مواجه شدند.

البته قوانین امنیتی و حقوقی در این کشورها وجود دارد اما این موارد آنقدر زیاد هستند و مردان آنقدر قدرتمند می باشند که زنان در بسیاری از مواقع جرات بازگویی آنها را به پلیس ندارند .

در اسپانیا بسیاری از زنان مورد ضرب و شتم قرار می گیرند و خانه را ترک می کنند اما به این دلیل که هیچ محلی برای زندگی و یا در آمدی برای ادامه زندگی ندارند مجبور به بازگشت هستند در فرنگ اسپانیایی مرد سالاری حکمفرما است . اینها همه نمونه هایی ازخشونت مردان علیه زنان می باشد.(44)

روز جهانی منع خشونت

این روز برای اولین بار در سال 1981 از طرف زنان آمریکای جنوبی در جزایر کارائیب اعلام شد به این وسیله آنها می خواستند از سه خواهری یاد کنند که دزدیده شده  و مورد تجاوز قرار گرفته و به نحو دلخراشی کشته شدند . آنها این واقعه را به عنوان سمبل خشونت علیه زنان برگزیدند . از سال 1981 این روز از طرف سازمان ملل متحد به عنوان روز منع خشونت علیه زنان نامگذاری شده است.

پیامهای کوفی عنان و صندوق زنان سازمان ملل به این مضمون ها است : (( مبارزه با خشونت علیه زنان اولویت برتر جهانی است .))، (( باید هر چه زودتر به این ننگ بزرگ پایان دهیم )) و یا (( اعمال خشونت علیه زنان نه تنها چالشی فوری فراروی همگان است بلکه این خشونتها ابعاد مرگبار آلودگی به بیماری ایدز را به همراه دارد.))

از طرفی مدیر اجرایی صندوق زنان  سازمان ملل می گوید : (( ریشه کن کردن خشونت علیه زنان یک اولویت مهم جهانی است نه یک برنامه عادی ، ما معتقدیم هر گونه خشونت علیه زنان باید برطرف شود . خشونت علیه زنان در عصر ما در حال افزایش است و ما نه تنها در گوشه و کنار خیابانها شاهد این خشونتها هستیم بلکه در چهار دیواری خانه ها نیز این خشونتها وجود دارد . ))

طی سالهای1983تا2000 زنان شاغل آمریکایی تلاشهای زیادی برای گرفتن حقوقشان ، ایجاد مساوات و برابری میان زن و مرد کردند اما نتیجه ای نگرفتند . در این کشور که همواره زنان نسبت به مردان حقوق کمتری می گیرند در حالی که به همان اندازه و با همان موقعیت شغلی کار می کنند به هر حال تا کنون با همه اعتراضات هیچ حمایتی از آنان صورت نگرفته است .

در اروپا و آمریکا بسیاری از زنان از همان شب اول ازدواج با خشونت فیزیکی همسرانشان روبرو می شوند. در این باره جامعه شناسان می گویند مصرف مشروبات الکلی و مست بودن مرد یکی از دلایل خشونت علیه زنان است . بیشتر آمارها نشان می دهد که مردان از همان هفته اول در بیشتر خانواده ها نسبت به زنان خشونت خود را ابراز می کنند .(44)

 

 
  هالیوود خشونت علیه زنان را رواج  داد

 

 

 

 

پاتریک استوارت بازیگر فیلم های علمی – تخیلی و فیلم معروف پیشتازان فضا هالیوود را به ترویج خشونت علیه زنان متهم کرد .

به گزارش B.B.C پاتریک استوارت که در کنفرانسی در ((محکومیت خشونت علیه زنان )) سخن می گفت افزود : (( پیام بسیاری از فیلم های هالیوود ترویج خشونت علیه زنان و مردان است . آنها زنان را به تصویر میکشند که تنها هنر شان ازار و کشتن زنان دیگر است . وی افزود که اگر هر کدام از ما در اعتراض به این روند کوتاهی کنیم در عواقب آن شریک خواهیم بود .))

این رویکرد البته منحصر به ستارگان زن نیست و در این مسیر هالیوود ستارگان مردش را نیز از عناصر و صفات ویژه شان همچون تعصب ، صداقت ، رفاقت و یکرنگی تهی شده و با صفات جایگزینی چون سردی ، خاموشی ، سنگدلی وبالاخره خشونت بی دلیل آراسته اند .

البته این نگاه یکسویه هالیوود به زن و گزینش ترفندهای جذبه ای ، بی پاسخ نمانده و در مقاطع مختلفی با اعتراض های لفظی و عملی رویا رو شده. این اعتراضها حتی تا آنجا پیش رفت که اثاری فیمینیستی در پاسخ به این نگاه یکسویه هالیوود ساخته و رداخته شدند . از جمله فیلمی مانند ((تلماو لوئیز))

تا جایی که فیلم ، با پایانی سمبلیک ، بر اتحاد زنان علیه دشمنان مشترکشان در جامعه مرد سالار ، تاکید ویژه می کند .

جنگ اقتصادی علیه زنان :

آماری که در سال 1980 به مناسبت کنفرانس زنان در کپنهاک تقدیم سازمان ملل شد امروز هم به اعتبار خود باقی است.

بین دو سوم تا سه چهارم کار در کل دنیا توسط زنان انجام می شود ضمنا آنها 45 درصد از غذای دنیا را نیز فراهم می کنند در حالی که فقط 10 درصد از درآمد جهان و یک درصد از دارایی جهان به زنها تعلق می گیرد و قسمتی از این یک درصد به مردان تعلق دارد که برای فرار از دادن مالیات به اسم آنها کرده اند.

پس از پایان کنفرانس دهه سازمان ملل برای زنان که در سال 1985 گزارش تهیه شده درباره موقعیت زنان در سراسر دنیا نتیجه گرفت که زنان در ده سال به پیشرفتهایی در زمینه آموزش و پرورش ، بهداشت ، امور اقتصادی، استخدامی و سیاسی نائل آمدند . اما هنوز بالاترین مسولیتها به عهده زنان و بالاترین قدرتها در اختیار مردان است. درگزارش ذکر شده 35 درصد از زنان اروپایی برای دستمزد کار می کنند. در آفریقا زنان 75 درصد از کارهای کشاورزی را انجام می دهند علاوه بر آن وظیفه آوردن آب، هیزم، نظافت، آشپزی و نگهداری از بچه ها به عهده آنها است ؛ برای نمونه در مالاوی  زنان به میزان مردان در کشت پنبه و انجام کارهای منزل کمک می کنند اما در کشت و جمع آوری غلات دو برابر مردان کار می کنند،با این حال زنان جزو نیروی کار محسوب نمی شوند چون یا برای کاری که می کنند مزدی دریافت نمی کنند، یا مردان مزد آنهارا دریافت می کنند .

زنان کشاورز در آفریقا و هندوستان پرکارترین زنان دنیا هستند آنها روزی ده تا پانزده ساعت کار می کنند که کارهای گوناگونی را شامل می شود . بررسیهای انجام شده نشان  می دهد در مواردی که زنان ممر درآمدی دارند یا حقوقی دریافت می کنند سطح تغذیه و رفاه کودکان پیشرفت محسوسی دارد . زنان هندی برای نمونه پیوسته 95 درصد از درآمد خود را فرزندانشان می کنند. هندیها ضرب المثلی دارند که می گوید: (( یک پنی برای یک زن مثل یک پنی برای خانواده است و یک پنی برای مرد مثل یک پنی برای خودش است .))

زنها با تمام مسوولیت پذیری و ارائه خدمات در خور توجه هنوز هم تقریبا از مشاغلی مانند مدیریت محروم هستند در بنگلادش و اندونزی یک درصد از این پستها به زنها اختصاص دارد ، در نروژ و اسپانیا نسبت مدیران مرد به زن سه به یک است . درآمریکا زنان کمتر از یک درصد شغلهای رده های بسیار بالای مدیریت شرکتها و سه درصد از پنج شغل زیر مدیر عاملی را در هزار شرکت  به عهده دارند.

زنها در حال حاضر کمتر از 75 درصد از مبلغی که مردها بابت همان شغل می گیرند، دریافت می کنند . شغل مردان همیشه پردرآمدتر ازشغل زنان است در نتیجه خانواده بدون مرد محکوم به فقر است زیرا زنان به طور اجتناب ناپذیری درآمد پایین دارند و این سبب بروز مشکلات در کانون خانواده می شود و مردان همیشه خود را قدرت برتر دانسته و زن را موجودی وابسته به خود می دانند.(45)

جنگ سیاسی علیه زنان :

تاریخ نویسان، آتن قدیم را جایگاه دموکراسی می دانند چون اولین دولتی بود که با استقرار سیستمی به همه شهروندان حق رای داد . ولی فقط 6 درصد از جمعیت آتن شهروند بودند !!!!!!!

زنان و بردگان شهروند محسوب نمی شدند در قانون زنان را نزدیک به بردگان به حساب می آوردند.

قانون دمکراتیک یعنی اداره کشور توسط مردم یا شهروندان یک کشور ، در حالی که هرگز تا قرن اخیر زنان به عنوان شهروند به حساب نمی آمدند .

در هند بیشتر از همه کشورها زنان پستهای بالای سیاسی دارند برای اینکه طبق سنتهای دیرینه قدرت در دست طبقه ممتازی است که از طریق خون به هم ارتباط پیدا می کنند.

در سال 1990 درصد زنان که در مجلس عوام پارلمان هند عضویت داشتند از زنان نماینده مجلس آمریکا بیشتر بودند البته هم اکنون نمایندگان در بسیاری از کشورهای صنعتی از جمله آمریکا تحصیلات عالی داشته و می توانند در رشته های گوناگونی خدمت کنند . اما باز هم مردان رده بالای چون تمایلی به پیشرفت آنها ندارند، به ندرت آنها را در پستهای بالا قرار می دهند .

یکی از راههای حذف کردن زنان از زندگی سیاسی از بین بردن شواهدی است که نشان می دهد زنان در امور اجتماعی شرکت داشته اند. مردان اغلب سعی دارند پروژه هایی که توسط زنان اعمال شده به خود اختصاص دهند یا آنها را به مردان لقب دهند. تاریخ نویسان مرد به طور دسته جمعی و در جبهه ای واحد زنها را از تمام وقایع تاریخی حذف کرده اند .

تعداد کمی از افراد از تعداد زیاد حکمرانان، فلاسفه، دانشمندا، هنرمندان، نویسندگان و مخترعین زن اطلاعاتی در دست دارند اگر چه تعدادی از این زنان فوق العاده صاحب نفوذ بودند و برخی به دانش و رفاه بشری کمکهای ذیقیمتی کردند.(46)

جنگ علیه زنان در مقام مادری :

با قبول این اصل که همه باید در چهار چوب خانواده زندگی کنند، مردها نمی توانند این باور را القاء کنند که زنان شخصا مقام مادری را پذیرفته اند چون به آنها رضایت و خشنودی می دهد و در قبال آنها نه جامعه و نه مردها مسولیتی ندارند. مردان طوری برخورد می کنند که گویی ادامه نسل بشر هیچگاه یک نیاز اصلی برای کلیه ابناء بشر نبوده و گویی تولید مثل و حفظ و بقاء جامعه کوششی نمی خواهد وچیزی است که خود به خود صورت می گیرد. این باور توسط دولتهای سوسیالیستی و سرمایه داری تایید میشود . زبان مردها در اینباره نشان می دهد که برخلاف زنها که مادر بودن برایشان جنبه عاطفی دارد برای آنها تولید مثل جنبه اقتصادی دارد (47)

جنگ علیه زنان در آثار هنری:

طرفداران تساوی حقوق مرد و زن به کارهای نقاشی ویل دوکینینگ ، پیکاسو یا تصاویر دختران کوچک بالتوس اشاره می کند اما تجزیه تحلیل یک طرفدار حقوق زن از هنر به دلیل اینکه ذاتا به آزادی بیان معتقد هستند غیر ممکن است . هنرمندان زن را سوژه آثار خود قرار می دهند و نسبت به آن احساس مالکیت می کنند . چه آثار آنها بازتابی از نفرت نسبت به زن باشد و چه از زن ایده آلی بسازند و چه اثر آنها احساس برانگیز باشد یا برتری جوئی سردی را القاء کند.

همه به طور ضمنی واقعیت خود مختاری زن را مورد حمله قرار می دهند . هنرمندان مختار هستند با هر دیدی که مایلند به زن نگاه کنند. ژروم روبینزآزاد بود باله ای خلق کند که در آن زنها به صورت حشره دل و روده دو مرد را بیرون می آوردند. همه آثار هنری زن را به صورت موجودی تهدید کننده نشان می هند که این نشانه نمایانگر وحشت مردها از زنان می باشد جای تعجب نیست! مردی که در همه جنبه های زندگی زن را تحت انقیاد خود در آورده از تلافی او وحشت دارد .

مجسمه سازان مدرن زنها را با سرهای توخالی نشان می دهند مارتین فرنچ می گوید : (( در بازدید از نمایشگاهها و موزه ها احساس کردم مورد حمله هنر مجسمه سازی قرن بیستم قرار گرفتم هنری که در آن اجزاء بدن زن به طور اغراق آمیزی بزرگ نشان داده شده است گویی مجسمه های قرن اخیر می خواهند پیکرتراشیهایی که از بدن زن در دوران قبل از تاریخ شده مورد تمسخر و تقبیح قرار دهند. ))

چیزی که نمی توان در آثار هنری منکر شد نفرت مردان از زنان است. زنانی که این رفتار را تجزیه  و تحلیل می کنند معمولا محکوم به ترسیدن از جنس مرد می شوند . جامعه ای که مغرور از احساس منفی داشتن نسبت به شکل و مجسمه زن است، در مقابل نسبت به هرگونه حمله زنان به ارزشها، رفتار و تصاویر مردان خرده می گیرد .

تحقیر زنان در آثار هنری و کارهای تبلیغاتی بر تصاویر سینمایی حاکم است . زنها در فیلمهای سینمایی چنان پست شمرده می شوند که منتقد سینمایی نیویورک تایمز که زیاد هم طرفدار تساوی حقوق زن و مرد نیست صدای اعتراضش برخاسته و بی بند و باری بعضی از هنرپیشه ها نسبت به امور جنسی نظری مادونا در فیلم دیک ترسی و چند هنرپیشه دیگر اعتراض می کند.

پرفروش ترین فیلم 1990 به نام (( زن زیبا  )) داستان سیندرلا، درباره یک زن روسپی است . آگهی های تبلیغ فیلم معمولا هنرپیشه اول زن را تقریبا لخت نشان می دهد اگرچه در خود فیلم آنطور هم ظاهر نشود.

در فیلمهای خشونت آمیز آمریکایی تجاوز یا حمله به زن از ضروریات فیلم محسوب می شود. (48)

 

 

 
  اسلام تضمین کننده امنیت زنان

 

 

 

 

 

اسلام با وجود قائل شدن مرزهایی بین زن و مرد در رعایت پوشش برای زن باعث برقراری امنیت فردی و اجتماعی زن در جامعه ، کمک به حفظ سلامت جامعه توسط زن، کمک به حفظ نظام خانواده و گرمی آن توسط زن می شود.

قرآن کریم به اتفاق دوست و دشمن احیاء  کننده حقوق زن است . مخالفان لااقل این اندازه اعتراف دارند که قرآن در عصر نزولش گامهای بلندی به سود زن و حقوق انسانی زن برداشته است و در این میان مرد را فراموش نکرده است .

به عبارتی دیگر قرآن زن را همانگونه دیده که در طبیعت است از این رو هماهنگی کامل میان فرمانهای قرآن و فرمانهای طبیعت برقرار است، زن درقرآن همان زن درطبیعت است . این دو کتاب بزرگ الهی یکی تکوینی و دیگری تدوینی یا یکدیگر منطبقند و اگر در احقاق حقوق زنان در اسلام کار مفید و تازه ای صورت گرفته باشد توضیح این انطباق یا هماهنگی است . (49)

 

 
  سخنان بزرگان اسلام در مورد زن

 

 

 

 

ü                              زنان پیشتاز در دین بودند ( اولین زنی که قبل از همه مردان به پیامبر اسلام ایمان آورد و با جان و مال از او حمایت کرد حضرت خدیجه(س)بود).(50)

ü                              انسانها بعضی مظهر خشونت حق تعالی هستند و در میدان کارزار مشغول جنگ و ستیز با کفار هستند و بعضی دیگر مظهر رأفت حق اند آنها پشت جبهه را اداره می کنند در 8 سال دفاع مقدس زنها نقش مهمی داشتند.(51)

ü                              زن ها در پیشبرد مسائل نظامی در صدر اسلام همچون اباذر و مالک اشتر بودند . (52)

ü                              آفرینش زن و مرد از یک گوهر است و همه زنان و مردان مبدأ فاعلی واحد داشته، چه اینکه مبدأ فاعلی همه آنها خدای یگانه و یکتاست و هیچ مزیتی برای مرد نسبت به زن در اصل آفرینش نیست . (53)

ü                              نگرش اسلام به زن و تنظیم حقوق او و اینکه حیثیت او جنبه حق الله دارد نه حق الناس و هتک حرمت او برای احدی روا نیست و همگان موظف به پاسداری از مقام زن اند و این امر در خلال احکام دینی مشهود است.(54)

ü                              اینکه زن زودتر گریه می کند به خاطر آن است که دستگاه پذیرش او عاطفی تر است و مهم ترین راه تقرب به خدا راه ذکر است که انعطاف پذیری مقدمه اوست . (55)

ü                              مهم ترین سرمایه زن انعطاف پذیری، مناجات با خداست. اگر این معارف عرضه بشود و زنها بفهمند و به آنها عمل کنند آنگاه می دانند که این ذخیره الهی به نام گریه را کجا مصرف کنند (55)

ü                              زنها در بخش قلب، دل و گرایش و جذبه موفق تر از مردانند . لذا مناجات در زنها بیشتر از مردها اثر می کندو موعظه درزن بیش از مرد اثر می کند . (56)

ü                              زن مظهر رأفت حق است (56)

ü                              پیامبر اسلام (ص) می فرماید : گرامی نمی دارد زنان را جز انسان بزرگوار و توهین نمی کند به آنان مگر آدم پست  (57)

ü                              حضرت علی (ع) می فرماید : زن ریحانه است این گل را نباید رها کرد این گل فقط باید  به دست باغبان باشد ، جمال برای زنان سرمایه است و زکات جمال همان عفاف است (58)

ü                              حجاب مصونیت است نه محدودیت. (59)

ü                              زن با خودداری و خویشتن داریهای ظریفانه خود نه تنها شخصیت خود را حفظ می کند بلکه به مرد نیز شخصیت می دهد (59)

ü                              زن مربی جامعه است .از دامن زن مرد به معراج می رود (60)

ü            به درستی که خدای متعال بر زنان و دختران مهربانتر از مردان است (61)

 

 
  سخنان غربی ها در مورد زن

 

 

 

 

در میان گفتار مردم غرب مطالبی به چشم می خوردکه شگفت انگیز است . از جمله گفته اند :

ü                              زن باید از اینکه زن هست شرمسار باشد .

ü                              زن، همان موجودی است که گیسوان بلند و عقل کوتاه دارد.

ü                              زن برزخ میان انسان و حیوان است.

ü                              مردی که زن می گیرد مثل کسی است که میمون می پروراند.

ü                              زنان دام شیطانند.

ü                              زن شکل فرشته ، قلب افعی و شعور خر را دارد.

ü                              کا ری که شیطان  از پس آن بر نیاید زن انجام می هد .

ü                              برای زن ، الاغ و گردو ، دست قوی لازم است.

ü                              سه چیز شر هستند : زن ، آتش و طوفان

ü                              شیطان به گرد زن نمی رسد.

ü                              حقوق زن در اروپا در گذشته حتی بهترین زنان دنده ای از شیطان دارند .(62)

 

 

در قرن بیستم برای اولین بار مسئله حقوق زن در برابر مرد مطرح شد . انگلستان که قدیمیترین کشور دموکراسی به شمار می رود ، در اوایل قرن بیستم برای زن و مرد حقوق مساوی قائل شد .

در کشور فرانسه ژنرال دوگل قانونی گذاشت که زن تا حدودی می توانست صاحب اموال خود باشد هر چند هنوز هم نمی توانند بدون امضای شوهر استقلال مالی داشته باشند .(63)

نهضت حقوق بشر      آزادی دزوغین زن +انجام کارهای سخت  

 

 

در دنیای غرب از قرن هفدهم به بعد پا به پای نهضتهای علمی و فلسفی نهضتی در زمینه مسائل اجتماعی به نام حقوق بشر صورت گرفت . نویسندگان و متفکران قرن 17 و 18 افکار خویش را  درباره حقوق طبیعی و فطری وغیر قابل سلب بشر با پشتکار قابل تحسین در میان مردم پخش کردند. ژان ژاک روسو و ولترمنتیسکو از این گروه نویسندگان و متفکرانند . این گروه حق عظیمی بر جامعه بشریت دارند شاید بتوان ادعا کرد که حق اینها بر جامعه بشریت از حق مخترعان و مکتشفان بزرگ کمتر نیست.

اصل اساسی مورد توجه این گروه این نکته بود که انسان بالفطره به فرمان خلقت و طبیعت، واجد یک سلسله حقوق و آزادیها است که هیچ گروه و فردی نمی تواند از او سلب کند. حتی خود صاحب حق نیز نمی تواند به میل و اراده خودآنها رابه غیر منتقل نماید و خود را از اینها عریان و منصرف سازد و همه مردم اعم از حاکم و محکوم ، سفید و سیاه، ثروتمند و مستمند در این حقوق و آزادیها با یکدیگر متساوی و برابرند. این نهضت فکری و اجتماعی اولین بار در انگلستان و بعد آمریکا و بعد در فرانسه به صورت انقلابها و تغییر نظامها و امضای اعلامیه ها بروز نمود و به تدریج به نقاط دیگر سرایت کرد.

در قرن 19 آنچه درباره حقوق انسانها گفته شد و یا عملا اقدامی صورت گرفته مربوط است به حقوق ملتها در برابر دولتها و یا حقوق طبقه کارگر. اما در قرن 20 مسئله حقوق زن در برابر مرد مطرح شدو برای اولین بار در اعلامیه جهانی حقوق بشر که پس از جنگ جهانی دوم در سال 1948 میلادی از طرف سازمان ملل متحد منتشر گشت تساوی حقوق زن و مرد صریحا اعلام شد .

در همه نهضتهای غرب از قرن 17 تا قرن حاضر  محور اصلی دو چیز بود: آزادی و تساوی .

نظر به اینکه نهضت حقوق زن در غرب دنباله سایر نهضتها بود در این مورد نیز جز درباره آزادی و تساوی سخن نرفت.پیشگامان این نهضت مدعی شدند که حقوق بشر بدون آزادی زن بی معنی است و به علاوه همه مشکلات خانوادگی ناشی از عدم آزادی زن و عدم تساوی حقوق او با مرد است. همه ی سخن ها دور این مطلب دور زد که زن با مرد در انسانیت شریک است و یک انسان تمام عیار است پس باید از از حقوق فطری و غیر قابل سلب بشر مانند مرد و برابر با او  برخوردار باشد.  این نهضت شاید برخی بدبختی ها را از زن گرفت ولی بدبختی ها و بیچارگی های دیگری را برای او به ارمغان آورد .

زن اوایل قرن بیستم ازسا ده ترین و پیش پا افتاده ترین  حقوق محروم بود و تنها در اواخر قرن بود که غربیها به فکر جبران مافات افتادند و چون این نهضت را دنباله نهضتهای دیگر می دانستند همه معجزه ها را از آزادی و تساوی خواستند غافل از اینکه تساوی آزادی مربوط است به رابطه انسانها با یکدیگر، ازآن جهت که زن  مانند هر انسان دیگری آزاد آفریده شده است و از حقوق مسا وی بهره مند است ولی زن انسانی است با چگو نگی های خاص و مرد انسانی با چگونگی های دیگر .

سرمایه داران از این نهضت سوء استفاده کردند آنها برای اینکه زن را از خانه ها به کار خانه ها بکشند و از نیروی اقتصادی او بهره کشی کنند حقوق زنان ، استقلال اقتصادی زن و آزادی زن را عنوان کردند .در مجله ی خواندنی ها مقاله ای از مهنامه ی شهربانی تحت عنوان (سر گذشت هایی از زنان کارگر در جامعه ی آمریکا ) نقل کرده است . این مقاله ترجمه ای است از مجله ی کورونت .

در ابتدا درد دل خانمی را نقل میکند که چگونه به عنوان تساوی زن و مرد رعایت هایی که سابقا از زنان کارگر میشد دیگر امروز وجود ندارد او میگوید: (( حالا شرایط کار در کارخانه ی جنرال موتور ایالت اهایو یا به عبارت بهتر همان جایی که نزدیک 2500 زن در حال زجر کشیدن هستند تغییر یافته است )). خانم مذکور همچنین خود را در حال نگه داشتن یک ماشین بخار بسیار قوی یا پاک کردن یک تنور فلزی 25 پوندی که چند لحظه ی قبل مردی قوی هیکل آن را بر جا گذاشته می بیند و با خود می گوید : ((سر تا پا کوفته و مجروح شدم)).(64)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جنبش فیمینیسم  

 

 

فیمینیسم یکی از پدیده های نو ظهوری است که داعیه دفاع و حمایت از زنان و استیفای حقوق آنها را دارد .در واقع جنبش فیمینیسم یک پدیده ی غربی تمام عیار محسوب می شود . این جنبش عمدتا در دوران پس از جنگ جهانی دوم قوت و گسترش زیادی پیدا کرد و در کشورهای غربی رشد یافت و بعضا در عرصه ها و میادین مختلفی موفق به نیل موفقیتهای چشمگیر به نفع زنان گردید.

انقلاب صنعتی در اروپا و به ویژه در انگلستان منشا پیدایش تحولات بسیار مهمی در عرصه های اجتماع گردید و می توان گفت نیاز روز افزون به کارگان ارزان و نیمه ماهر برای تضمین جرقه تولید کارخانجات و صنایع انگلستان زن رسما به عنوان نیروی کار وارد عرصه تولید شد و استفاده از آنان شکل معمول تری نسبت به گذشته پیدا کرد. زیرا فیمینیسم اساسا یک جنبش اصلاح طلبانه و منادی دفاع از حقوق زنان در چهارچوب یک جامعه مدنی محسوب نمی شود بلکه این جنبش به دنبال تاسیس و یا به عبارت بهتر، ایجاد نوآوری در حقوق زنان می باشدتا اینکه از حقوق مسلم آنها دفاع کند . مثلا در حال حاضر یکی از مسائل و موضوعاتی که جنبش فیمینیسم در غرب به دنبال تحقق آن بوده و برای آن اهمیت زیادی قائل است این است که نام خانوادگی فرزندان را به نام خانوادگی زن مبدل سازد تا نام خانوادگی مرد !!!

این موضوع نشان می دهد که برای رسیدن به برابری حاضرند هر آنچه را قاعده و قانون طبیعی است را وارونه سازند. آنان خیال می کنند که چنانچه اسم خانوادگی فرزندان را به اسم خانوادگی زن ملحق کنند به یک برا بری دست می یابند!البته در برخی گروههای افراطی فیمینیسم حالت اعتراض و انزجار نسبت به مردان هم وجود دارد از این رو است که متاسفانه حالتهای بیمار گونه ای در بدنه جنبش فیمینیسم در غرب پدیدار گشته است که واقعا مایه تاسف است .

طرفداران جنبش فیمینیسم از سقط جنین که مخالف باورها و ارزشهای کلیسای کاتولیک است طرفداری می کنند و همچنین از همجنس بازی زنان حمایت می کنند .

ارتباط هواداران این جنبش با مذهب و دیانت مسیحی در غرب کاملا سلبی و منفی است و اصولا یکی از فعالیتهای اصلی کلیسای کاتولیک و واتیکان عبارت از نفی ورود هر گونه ادعا و خواسته جنبش فیمینیسم می باشد. هواداران این جنبش هیچ گونه احترام و شانی برای خانواده و رسومات مذهبی در خصوص زن و خانواده قائل نیستند . (65)

 

 
  انواع فیمینیسم

 

 

 

 

 

فیمینیسم انواع و اقسام گوناگونی دارد که تابع نگرش به باوردارندگان این جنبش است . دیدگاههای این گروهها درباره جامعه ایده آل و چگونگی تغییر یک جامعه با یکدیگر متفاوت است در اینجا از سه نوع فیمینیسم یعنی برابری خواهان لیبرال ، مارکسیست و رادیکال یاد خواهیم کرد .(66)

 

 

 

 
  برابری خواهان لیبرال

 

 

 

 

فیمینیستهای لیبرال معتقد هستند که زنان باید کاملا با مردان برابر باشند آنها در این راستا اصلاحات داخل سیستمی را پیشنهاد می کنند .این گروه دارای اهرمها و سازمانهایی هستند که در راستای این هدف تلاش می کنند .در این ارتباط

 می توان از سازمان ملی زنان ( N.O.W)یاد کرد .عقیده بر این است که اساسا جامعه ی آمریکا بر اساس اصول خوبی چون عدالت گستری و آزادی استوار شده است ، لیکن این اصول هنوز به طور کامل در مورد زنان اعمال نمی شود . برخی بر این باورند که مساعی لیبرالیستی این اشخاص نتیجه داده است و بسیاری از اصلاحات فرهنگی خوب در دهه ی گذشته به خاطر اعضای فعال این جنبش بوده است .(66)

 

 
  برابری خواهان مارکسیست

 

 

 

 

فیمینیست های سوسیالیست بر این باورند که تحلیل اشخاص لیبرال از مشکلات زنان سطحی بوده و به عمق مسائل

 نمی پردازند . مارکسیستها سرکوبی زنان را نوعی استبداد می دانند که ریشه در فاصله طبقاتی انسانها و دو سیستم سرمایه داری دارد .  این گروه مدعی هستند که عدم برابری دریافت حقوقی دو جنس منافع سرمایه داری را تضمین می کند . کلام آخر اینکه بر اساس اعتقادات فیمینیستهای سوسیالیست وضعیت زنان بهبود نمی یابد مگر آنکه مفهوم خصوصی دستخوش دگرگونیهای وسیعی گردد.(66)

 

 
  برابری خواهان رادیکال

 

 

 

 

فیمینیست دوآتشه ای چون FIRE STONE تحلیل برابر خواهی سوسیالیست را نیز پیش افتاده و سطحی دانسته و معتقد است که سرکوب زنان در هر سیستمی ممکن است .جالب اینجا است که رویکرد این گروه رویکردی بیولوژیکی است این گروه مدعی است که تفاوتهای زنان و مردان ریشه در اختلافات بیولوژیکی دارد دلیلشان این است که بچه زایی عامل اصلی مشکلات زنان می باشد این عامل سبب شده است که زنان جهت بزرگ شدن بچه های خویش به مردان وابسته گشته و به همین دلیل به حاشیه رانده شده و فرودست شوند.این گروه جهت خلاصی از این حقارت، شدیدا دست به دامن تکنولوژی شده و میل قلبیشان این است که زمانی بچه های آزمایشگاهی و علمی جایگزین نقش بچه زایی زن شوند. برای اینکه وضعیت زنان ارتقا یابد، این گروه معتقد هستند که باید شرایط بیولوژیکی و اجتماعی زنان کاملا دگرگون گردد. در بین این گروهها خرده گروههایی یافت می شوند که به مادر محوری معتقد هستند این اشخاص باور دارند که بچه های آزمایشگاهی مشکلات زنان را برطرف نکرده بلکه سبب تشدید آن می شوند.

نکته قابل تامل این است که کارآمدی دیدگاه زنان لیبرال بیشتر می باشد زیرا این گروه به تدریج ایده آلهی زندگی خویش را به نهادهای مسوول القاء می کنند . (66)

 

ساختار اجتما عی جنسیت

نظریه پردازان فیمینیسم مسئله جنسیت را یک واقعیت بیولوژیکی ندانسته بلکه آن را پدیده ای می دانند که به واسطه اجتماع شکل می گیرد.موضوع اصلی ساخت گرایی این است که حتی دانشمندان واقعیت آن را کشف نکرده بلکه به ساخت آن

می پردازند بر اساس رویکرد ساخت گرایی اجتماعی، ما مستقیما واقعیت را تجربه نمی کنیم بلکه در عوض فعالانه، مفاهیمی برای وقایع محیطی می سازیم که بر اساس تجارب قبلی و پیش انگاشتهای ما می باشد این رویکرد شباهت زیادی به تئوری طرح واره ای دارد این در حالی لست که در فرهنگهایی چون  ZUNI و SIOUX مقوله دیگری به نام BERDACHE وجود دارد که جنسیت  اساس اجتماعی دارد. مثلا سفید پوستان معتقدند که زنان بعد از زایمان خسته می شوند این در حالی است که در برخی از فرهنگها به مفهوم زائو نمایی پدر عقیده دارند. به عبارت دیگر طوری به مساله زایمان می نگرند که گویی وضع حمل کننده جنس مذکر می باشد . به مجرد اینکه نوزاد پا به عرصه حیات می گذارد زنی که زایمان کرده  نوزاد را در اختیار پدرش گذاشته تا چندین روز استراحت کند این در حالی است که خودش به فعالیتهای سابقش برمی گردد .

روانشناسان فیمینیسم معتقد هستند که نه تنها جنیست یک متغیر شخصی است در عین حال نیز یک متغیر متحرک نیز می باشد زمانی که ادعا می شود جنسیت یک متغیر شخصی است منظور این است که جنسیت شاخص فرد است .این امر شخص را به مطالعه تفاوتهای جنسیتی رهنمون می کند. منظور از متغیر محرک این است که دیگران به واسطه این امر در برابر شخص واکنش نشان می دهند. با این تفاسیر مطالعه موضوع جنسیت می تواند بسیار راهگشا باشد .(66)

 

 
  ارزیا بی تئوریهای فیمینیستی

 

 

 

 

بسیاری از گروههای محافظه کار و راست جدید شدیدا به دیدگاههای فیمینیستها خرده گرفتنداند. این اشخاص عقیده دارند نقش و جایگاه زنان ریشه در ایدئولوژی آنان داشته است به وسیله خداوند مقدر شده است پس براین اساس کاملا طبیعی می باشد. در خاتمه جا دارد که به این مطلب اشاره شود که بسیاری از دیدگاههای فیمینیستها به دشواری با موازین علمی فعلی سازگاری دارد و باید این گروهها برای اثبات دیدگاههای خویش تلاش بیشتری کنند. (67)

 

 

 

 

 
  اسلام و نظام مرد سالاری در نگاه روشنفکران

 

 

 

 

به اعتقاد روشنفکران استقرار فرهنگ پدرسالار و نگرش مرد سالارانه در جامعه ایرانی عمده ترین عامل وجودی ساختار تبعیض آمیز و نابرابر فرهنگی اجتماعی علیه زنان است .

چنانکه یکی از روشنفکران سیطره نگرش مرد سالاری و عادت مردان بر مالکیت نسبت به زنان را از مشکلات عمده زنان دانسته و معتقد است که این نگرش به سادگی متحول نمی شود . یکی از روشنفکران لائیک در گفتگو با یکی از نشریات اپوزیسیون خارج از کشور نظام مرد سالار را چنین توضیح می دهد : (( نظام مرد سالار نوعی سازمان اجتماعی است که در آن اعمال قدرت خانگی و سیاسی در دست مردان است. از مظاهر این نظام، نظام برتری جنس مذکر در مقابل قوانین و نظارات اجتماعی است. در چنین نظامی زن در قیومت دائمی مرد است. زن برای زایش و پایش کودکان و برآوردن نیازهای عاطفی مرد و مرد برای کسب و کار و امرار معاش و نگهبانی و سرپرستی از زن و فرزندان آفریده شده است . در جایی دیگر نیز گفته است : اسلام بنیاد گرا با اعتقاد به برتری مرد به زن از نظر قوای جسمانی و مغزی همچون قوانین دوران جاهلیت نقش زن را محدود به مادر بودن می کند و ناقص العقل می شناسدش.))

اگر این سخن اشاره به تفا.وتهای حقوقی داشته باشد که در اسلام متناسب با ویژگیهای جسمی و روحی زن و مرد مقرر شده است می توان گفت این نظام حقوقی با سنن انسانی برابر زنان ناسازگار نبوده و اتلاق مرد سالاری بر آن روا نیست.

امروزه در دنیای غرب نیر به رغم شعارهایی که در باره برابری زن و مرد داده شده و به ظاهر هیچ منع قانونی در آن وجود ندارد . در متن جامعه غرب نیز هنور از برابری زنان و مردان در عرصه سیاست و اقتصاد خبری نیست و موانع اجتماعی و فرهنگی همچنان باقی است .

به نظر یکی دیگر از روشنفکران لائیک در نظام سنتی زنان دارای هویت مستقل و دارای پایگاه فردی نیستند بلکه به عنوان همسران ، مادران ، دختران مطرح هستند یعنی پایگاه اجتماعی ایشان در وابستگی به مردان معنا پیدا می کند . دختران هویت خود را نه از طریق فعالیتها و تواناییهای فردی بلکه از طریق ازدواج و تشکیل خانواده و ایفای نقش همسری و مادری کسب می کنند. (68)

 

 

 
  زن و مشارکت سیاسی در دنیای غرب و ایران

 

 

 

 

 در دنیای غرب حضور خانم مارگارت به مدت 11 سال در راس دولت انگلیس علامت بارزی از همین مشارکت وانمود می شود و ظاهر امر این است که نمی توان این ادعا را رد کرد که در دنیای غرب زنان می توانند به والاترین مناصب سیاسی دست پیدا کنند . اما باید دانست همه دنیای غرب این آزادی عمل را برای زنان قائل نیست و مثلا در خود آمریکا که در حال حاضر 43 رئیس جمهور داشته است نمی توان یک مورد را سراغ گرفت که یک زن حتی به مرحله نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری دست یابد چه برسد به اینکه به  عنوان رئیس جمهور برگزیده شود . این موضوع درباره اکثر کشورهای غربی صدق می کند . این مسئله می تواند حالتی از وجود تبعیض جنسیتی در تصدی مناصب و پستها باشد .

با این وجود نمی توان این واقعیت را منکر شد که سطح و درجه مشارکت سیاسی زنان در غرب در دایره ی وسیع تری نسبت به آنچه که در جوامع جهان سوم می گذرد انجام می گیرد و از این حیث زنان در دنیای غرب توانستند زودتر از سایر جوامع به آزادیهای بیشتری در زمینه برخورداری از حق رای و شرکت در انتخابات نایل آیند و این درحالی است که در برخی از کشورهای جهان سوم به ویژه در کشورهای اسلامی به زنان حتی حق رای و شرکت در انتخابات داده نشده و از این جهت این کشورها شان و موقعیتی برای مشارکت سیاسی زنان قائل نیستند . اما واقعیت این است که برای ارزیابی مشارکت زنان و قائل شدن حق برای نیمی از پیکره جامعه برای شرکت موثر و کارامد در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی در کشورمان هیچ نیازی نیست که دنیای غرب به عنوان مثال در نظر گرفته شود زیرا اسلام به عنوان دینی جهان شمول، هیچگاه از وضعیت زن در جامعه غفلت نورزیده و برای وی شان و منزلت ویژه ای قائل شده است  و این شان در وضع و تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به صورت جالبی متبلور شده است . مثلا در بند 14 قانون اساسی به تساوی بین مرد و زن تاکید کرده و دولت را مسوول تامین حقوق همه جانبه افراد جامعه اعم از مرد و زن و ... و تساوی عمومی در برابر قانون می داند . جالب اینکه حقوق همه جانبه ای که نسبت به تامین آنها در قانون اساسی پافشاری شده است عبارت است از: تضمین تحصیل آزاد برای همگان، صحه گذاری بر مشارکت برابر در عرصه های مختلف اقتصادی، اجتماعی و غرهنگی ، پرداختن به حقوق نژادی و قومی، حمایت از حق، تامین اجتماعی ، تضمین حق اشتغال و.... است . علاوه بر این براساس اصل 21 قانون دولت موظف است حقوق زن را در تمامی جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین کند و زمینه های مساعد برای رشد شخصیت زن و مقام مادی ومعنوی او را فراهم آورد . این دو اصل به خوبی روشن می کند که زنان در ایران دارای آزادی عمل کامل برای برخوردرای از حق مشارکت برابر در تمام عرصه های فرهنگی، هنری و سیاسی و .... می باشند.

امروزه وضعیتی که زنان در کشورمان دارند حاکی از آن است که هیچ عرصه ای باقی نمانده است که آنها نقش و سهمی پویا و فعال در آن نداشته باشند در انتخابات مختلف زنان با آراء خویش نقش آفرینی کرده و طبعا رأی آنان در رقم خوردن بسیاری از معادلات موثر بوده و قانون اساسی بر حق رای زنان به عنوان عرصه ای برابر با رای مردان تاکید کرده و زنان در تجربه اولین حق رای  در بعد از انقلاب در همه پرسی جمهوری اسلامی شرکت کرده و نقش قاطعی را در تاسیس کیان جمهوری اسلامی ایران ایفا کردند و این در حالی بود که محافل بیگانه و بدخوا ه تا قبل از آن چنین تبلیغ می کردند که با سرنگونی رژیم شاه و برقراری حکومت اسلامی زنان در کنج خانه ها محبوس شده و از کلیه حقوق محروم خواهند ماند. در ساخت سیاسی نیز پیشرفت زنان اگرچه کافی نبود ولی سیر منظم و چشمگیری را طی کرد.محدودیتها و موانع سنتی در قبال پیشرفت زنان از میان برداشته شد و می توان گفت که نظام به ارزش و پویایی حضور زنان در کلیه عرصه های سیاسی و فرهنگی به عنوان راهی برای سهیم کردن آنان در تعیین چشم اندازها و آفاق حرکت علمی و فرهنگی و سیاسی کشور پی برد. (69)

 

 
  زن ایرانی و مشکلات او پس از انقلاب

 

 

 

 

به یقین طی 20 سال و اندی زن ایرانی تجربه ای از سر گذرانده که در تاریخ حیات سیاسی کشور ما بی سابقه بوده است .زنان ما خواستار خلعت ملوکانه نیستند بلکه حق طبیعی خود را میخواهند و برای آن تلاش میکنند .

از آنجا که زنان ایران بار یک  تاریخ 200ساله را به دوش میکشند، برای بهبود وضعیت زنان در جامعه یک کار فرهنگی دراز مدت لازم است . با مروری بر تاریخ 200ساله ایران از زمان مشروطه تا امروز می توان گفت که مشروطیت دورانی است که زن به سبب ناآگاهی ازحقوق خود چیزی نخواست و کسی چیزی به او نداد .

در دوران پهلوی اول و دوم نیز حقوق اساسی و قوانین خانواده از بالا واز سوی هرم قدرت بدون اینکه زن بخواهد به عنوان عطیه ملوکانه به او اهدا شد ، اما با توجه به این اصل که حقوق ناخواسته زیر پا گذاشته خواهد شد ، هیچ تغییری در وضعیت زنان ایرانی به وجود نیامد زیرا آنان باید خود بخواهند و بدانند چه را و چه قدر میخواهند .بعد از انقلاب سازمان دولت خصلت مذهبی گرفت ؛سیاستمداران ایران بسیج توده ای را به جای تشکیلات مدنی منسجم مورد تایید و تشویق قرار دادند و بسیج توده ای عامل احیای سنت های به ظاهر مرد سالارانه در عرصه ی جامعه و صحنه ی سیا ست شد .

به گفته ی اولین ناشر زن ایرانی : (( کار نشر برای من در دورانی بود که زنان اوضاع نابسامانی را میگذراندند . جنگ ایران و عراق عاملی برای سرپوش نهادن بر شکاف های اجتماعی بود و با آغاز جنگ نغمه مرد سالاری در ایران دمیده شد.)) .وی با مروری بر محتوا و تصاویر کتاب های درسی دانش آموزان داشتن سهم  بیشتر مردان در تصاویر اسامی و به دست داشتن شغل ها و نقش های کلیدی در داستانهای این کتابها را مورد انتقاد قرار داد و اعلام کرد در این کتاب ها 18درصد اسامی مربوط به دختران و 82 درصد مربوط به پسران است و از این مجموعه تصاویر نیز 16 درصد مربوط به دخترا ن است و 84 درصد به پسران اختصاص دارد . وی این امررا ایزوله کردن شکاف جنسیتی در کتاب های درسی دانست و چنین گفت : ((وجود و حضور زنان عین حقیقت و واقعیت جامعه ایرانی است . سرگذشت زنان سرزمین ما تداوم تلخ انسان ایرانی است که سر درد دل تاریخ چند هزار ساله دارد .خواسته های زنان کفه مقابل مسوو لیت است نه بیشتر از آن .))

البته فعالیت های جنبش زنان در ایران باید آرام پیش برود چون مخاطب این فعالیت ها مردم هستند و مردم باید برای این تغییرات آماده شوند .زنان در بسیاری از خانواده ها استقلال اقتصادی ندارند و برای مراجعه ی قانو نی با خشونت همسرانشان اولین سوالی که مطرح میشود این است که به کجا بروم ؟

بخشی دیگر از مشکلات زنان در ایران به خاطرنبود ارتباط جمعی بین آنهاست و باید دانست که نمی توان مانع آگاهی زنان شد. وقتی بحث حقوق زنان در حیطه خانواده را جستجو کنیم در نهایت به این نتیجه میرسیم که خانواده ای که حقوق بشر اسنادش را ترسیم کرده با چارچوب خانواده هایی که در ذهن بسیاری از ما ترسیم شده است متفاوت است . وقتی از حقوق زنان در چارچوب حقوق بشر سخن گفته میشود، بنیادی ترین اصل حقوق بشر یعنی اصل برابری تمام انسان ها صرف نظر از نژاد ،مذهب ، رنگ و جنسیت عنوان میشود . در 7 سال گذشته جز تغییراتی در عسر و حرج بالا رفتن سن حضانت تا 7 سالگی و محاسبه مهریه به نرخ روز اتفاق چندانی رخ نداده ، اما تغییرات اجتماعی پر شتاب تر عمل کرده و ساخنار اجتماعی ایران به شکلی سریع از ساختار حقوقی فاصله گرفته است. البته بحث حقوق زنان از فیمینیسم جداست و این دو مقوله جدا از هم هستند و بحث حقوق زنان ایران بخشی از فر آیند دموکراتیزاسیون است.(70)

 

تاثیر منفی رسانه های غربی بر احقاق حقوق زنان در ایران

خانم باربارا گری در مورد مقام زن در ایران طی سفری میگوید: (( من پیش از سفر به ایران برداشت های نادرستی درباره این کشور داشتم که عمده آن به دلیل تاثیرات منفی رسانه های غربی بود . پیش ا ز سفر به ایران دوستانم میگفتند سفر به آنجا برای زن کار بسیار خطرناکی است و بسیاری از آنها با تعجب به گفته هایم درباره سفر به ایران گوش میکردند و خود من هم تصور یک سفر پر مخاطره و مواجهه با انواع خطرات را در سر داشتم .

به محض ورود به ایران تمام این تصورات در یک لحظه دود شد و به هوا رفت . تصور میکردم به عنوان یک زن با ناملایمات زیادی در ایران روبرو خواهم شد ، در حالی که پس از ورود باور کردم تمام این ذهنیات باطل و پوچ است و متاثر از تصویر های سیاهی است که بسیاری از رسانه ها در طول سال های زیاد برایمان از ایران تصویر کرده اند .

تصور من این بود که زنان در ایران از  هیچ حقی بر خوردار نیستند و همانند دوران رنسانس و انگیزیسیون ، زنها اسیر و

 برده اند در حالی که واقعیت اساسا مخالف با این باور بود .

 زن های ایرانی متمدن ، فرهیخته و بسیار کار آمد اند که در بسیاری از عرصه ها حضوری بارز دارند . خود من با چند خانم ایرانی فعال در عرصه های اجتماعی صحبت کردم برایم بسیار جالب بود که زنان ایرانی در دوران بعد از انقلاب و برقراری جمهوری اسلامی حتی بیشتر از همتایان اروپایی به دانشگاه میروند و تحصیلات عالیه دارند . بسیاری از خانم های ایرانی در دانشگاه ها فعالیت میکنند ، تدریس می کنند و مناصب عالیه دارند .

به عنوان فردی تحصیل کرده این زنان را ستایش می کنم وقصد دارم در این زمینه تحقیقات گسترده ای را شروع کنم و واقعیت را برای دنیای غرب بازگو کنم .

واقعا احساس تاسف میکنم که چگونه رسانه های ما توانسته اند با دروغ پردازی و خیال پردازی این همه ذهن مارا نسبت به سایر مردم و ملل خدشه دار کرده و بجای بیان حقایق برای ما داستان های بی سر و ته وهزار و یک شب میگویند .

 بسیاری از رسانه ها تنها با الهام گرفتن  از سیاسی پردازی ها و به قصد مخالفت با انقلاب اسلامی و حکومت ایران موقعیت زنان را دور از شان انسانی به تصویر میکشند، درحالی که فقط با مقایسه تصاویر و عکس های دو برهه تاریخی پیش از انقلاب و بعد از انقلاب پیشرفت های انسانی ، علمی و اجتماعی زنان ایران را در دوران پس از انقلاب میتوان شاهد بود .

برای من بسیار جالب بود که زنان ایرانی بعد از انقلاب بیش ازهمه زنان جهان به تحصیلات و فعالیت در محیط اجتماعی تمایل نشان میدهند در حالی که در غرب عنوان میشود زنان ایرانی از تمامی حقوق محرومند.

زنان ایرانی به راحتی رأی میدهند و مشارکت سیاسی دارند ، انتخاب میشوند و پست های بالای اجتماعی و سیاسی را اشغال میکنند ، در حالی که سایر همتایانشان در کشورهای همسایه از حد اقل حقوق اجتماعی محرومند.

 شاید تجربه بیست و چند ساله نگرش متفاوت به زنان ، تجربه ای بسیار موفق برای همه زنان در سراسرجهان باشد و جادارد این نمونه به عنوان تجربه ای عملیاتی در سراسر جهان و از سوی علمای علم بررسی شود.))  (71)

 

 

 

آموختن علم توسط زن از نظر اسلام

از نظر علم آموزی از دو جهت حضور زن ضروری می نماید :

تحصیل علم و آنچه که مربوط به حیات معنوی و انسانی است ؛ این تحصیل از نظر دین بر هر زن و مرد مسلمان واجب است . خداوند در قرآن و معصومین در سخنانشان بارها حرکت به سمت آخرت را به ما تذکر داده اند و دستور فر موده اندکه این حرکت را نباید فراموش کرد و آن را مهمترین حرکت یک انسان در زندگی انسان معرفی کرده اند . این حرکت ، حرکت به سوی ابدیت است که نوع زندگی ابدی بستگی به نوع استعدادهای انسان در دنیا دارد چرا که دنیا گشت گاه آخرت است و از آنجا که هیچ حرکتی بدون آگاهی به به نتیجه مطلوب نخواهد رسید بر هر زن و مردی لازم است مقداری از وقت خود را صرف یادگیری امور  معنوی و دینی اش نمایدتا حرکتش به سوی ابدیت دروهله اول کور کورانه و نا موفق نباشد و در ثانی از زندگی انسانی و الهی جدا نگردد.

تحصیل علوم غیر دینی ؛ یعنی علومی که مربوط به زندگی مادی انسانی ، جدای از هر عقیده و مکتب است .حتی اگر از تحصیل معارف الهی هم صرف نظر کنیم و به زن به عنوان یک غیر مسلمان هم که بنگریم باز او ناچار است برای تحصیل علوم دیگر که یادگیری آنها توسط خانم ها ضروری به نظر میرسد مقدای از وقت خود را در اجتماع و خارج از خانواده بگذراند ، مثل علم پزشکی با گرایشهای مختلف آن ودیگر علوم که بهتر است زنان به طور جداگانه به تعلیم وتعلم آنها اقدام کنند .

آنچه که مسلم است معالجه ویا تعلیم زنها توسط پزشک ومعلم زن مزایا و محاسنی دارد که بر هیچ انسان عاقل و فهیمی پوشیده نیست و چیزی که بر همگان آشکار است این است که دنیای امروز برای پیشرفت نیاز مبرمی به کمکهای زن دارد .   (72)

تصدی مشاغل توسط زنها

تصدی بعضی از شغلها و اشتغال به بعضی حرفه ها از سوی زنان لازم به نظر میرسد مانند : طبابت ،پرستاری و سایر خدماتی که مربوط به خانمها می شود و اغلب برای این موارد هم زنان ناچارند در اجتماع حضور یابند و شکی نیست که ارایه ی این خدمات از سوی خانم ها برای خانم های دیگر بسیار بهتر از ارایه ی آن توسط مردهاست .

 

 

 
  حضور زن مسلمان در عرصه های سیاسی

 

 

 

 

 

زنان مسلمان به عنوان نیمی از پیکر جامعه باید در مسایل سیاسی دخالت داشته باشند ودرتعیین سرنوشت اجتماعی و سیاسی خود شرکت کنند و به فرموده امام خمینی(( زن باید در مقررات اساسی مملکت شرکت کند ))

به هر حال ما معتقدیم که حفظ حجاب کمک بسیار خوبی برای انجام دادن این وظایف میباشد و اغلب هم برای این موارد زنان ناچارند در اجتماع حضور یابند وشکی در این نیست که حجاب زن را از خطرات والوده شدن به مفاسد گوناگون دور نگه خواهد داشت و به ترقی او در  وظایف ومسوولیتهای ذکر شده کمک شایانی خواهد کرد.

تجربه حضور فعال وموثر زنان مستمان باحجاب در تاریخ 18ساله انقلاب اسلامی شاهد خوبی بر این مدعاست .

امیدواریم زنان ما با پیروی از احکام حیات بخش اسلام روز به روز درزمینه های فردی و اجتماعی ترقی و تعالی یابند و الگوی خوبی برای تمام زنان عالم گردند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

حقوق زن در قانون اساسی ایران

قانون اساسی ایران در دیباچه خود، منزلت والایی برای زنان قایل شده و اعلام میدارد : (( زنان به خاطر ستم بیشتری که تاکنون متحمل شده اند ، استیفای حقوق آنان بیشتر خواهد بود.))و بر اساس اصل 21 قانون اساسی دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید و برای ایجاد زمینه مساعد برای رشد شخصیت و احیا ی حقوق مادی و معنوی او تدابیر لازم را اتخاذ کند ، از سوی دیگر منزلت برابر زن و مرد در قانون اساسی مورد توجه قرار گرفته و مطابق بند 14 از اصل 3 دولت موظف به تامین حقوق همه جانبه ی ا و و تساوی عموم در برابر قانون شده است . با این حال برخی ا ز روشنفکران می پندارند که بر سر راه تحقق این قوانین تنگناهایی وجود دارد، زیرا این برا بری اصولی که بارها مورد تایید قانون اسا سی قرار گرفته است در چارچوب موازین اسلامی طراحی شده است . البته نظام ایران نسبت به تمایزات حقوقی خاصی که قوانین اسلامی بین زن و مرد قایل شده است متعهد و وفادار بوده و قوانین داخلی نمی توانند منصرف ا ز آن تدوین و تصویب و اجرا بشوند.(73)

 

 

 

 

نتيجه گيري  

 

 

 

 

ما در اين تحقيق به نتايج نه چندان خوشايندي رسيديم . فهميديم كه از ابتدا تا كنون توسط مردان در حق زنان اجحاف شده است و هيچ گاه زنان نتوانسته اند حق خود را از مردان بگيرند .

ما در اين تحقيق به اين نتيجه دست يافتيم كه اكثر مردان زن را موجودي يك بعدي
 مي دانند ، موجودي كه حق ندارد سرنوشت خود را تعيين كند و مردا ن بايد نگهبان و رئيس او باشند و بر او تسلط داشته باشند و متوجه شديم زنان نيز در اين امر مردان را ياري كرده اند ، اما نفهميديم

 چرا ؟

شايد به اين دليل كه ما زنان و دختران را اينگونه تربيت كرده اند كه هميشه از حقوق خود بگذريم و موجودي مهربان باشيم كه فقط گذشت و ايثار مي كند و تنها وظيفه ي او
 بر آورده كردن نيازهاي مردان است و خود هيچ نياز و هيچ حقي ندارد .

شايداین  سخنان به نظر شما يك  طرفه باشد ولي به نظر من اين سخنان، حقيقت محض است و بس !و تنها پيام  براي زنان و دختران اين كره خاكي اين است كه ارزش هاي خود را درك كنند و در صدد به دست آوردن حقوق از دست رفته خود باشند و به اين نكته توجه داشته باشند كه :

 

       
  خواستن، توانستن است
 
    پيشنهادات

 

 

 

 

 

 

 

 

امیدوارم این تحقیق برای همه خوانندگان مفید واقع شود مخصوصا زنان و دختران .

 زنان و دخترانی که باید بدانند مانند همه مردها و پسرها حق و حقوقی دارند و باید به پاخیزند و با

منطق و استدلال حق خود را  بگیرند.

روش منطقی این نیست که با جلوه نمایی و خود آرایی دلربایی کنند ودر عالم رویا خود را فردی موفق بدانند . بلکه باید سعی کنند با کسب علم و اعتماد به نفس قابلیتها و تواناییهای خویش را به همگان آشکار سازند و بر تمام مرد هایی که چشم بر تواناییهای جنس مخالف بسته اند و فقط خود و همجنس های خویش را می بینند نشان دهند که زنان علاوه بر ظاهر زیبای خویش ، سیرتی زیبا و افکاری منطقی دارند که در صورتی که به آنها میدان داده شود میتوانند جهان را بهتراز آنگونه که هست بسازند .

پس بیاییدما همه زنان و دختران خویش را باور کنیم و نشان دهیم مردان هیچ برتری نسبت به ما ندارند .

بیایید کره زمین را برای زنان امن کنبم ، نه آنگونه که مردان آنرا امن کرده اند و در اين راه كساني هم كه داعيه دفاع از حقوق زنان را دارندبه ياري بطلبيم تا همه انسان ها بدون توجه به جنسیتشان

  زندگی ای سالم و سودمند داشته باشند.

به امید آنروز!


 

پی نوشت  

 

1-                  زن ، 21 مجموعه آثار دکتر علی شریعتی ،ف انتشارات چاپبخش ، صفحات 211 تا 213

2-                  مقام دختران در اسلام ، احمد دهقان ، انتشارات لاهیجی ، صفحات 15 تا 17

3-                  مقام دختران در اسلام ، احمد دهقان ، انتشارات لاهیجی ، صفحات 12 تا 13

4-                  زنان به نام تاریخ ایران ، کامیاب خلیلی ، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان ، صفحات 15 تا 16

5-                  مقام دختران در اسلام ، احمد دهقان ، انتشارات لاهیجی ، صفحات 19 تا 20 . بهشت جوانان ، اسد الله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر ، صفحه 43

6-                  مقام دختران در اسلام ، احمد دهقان ، انتشارات لاهیجی ، صفحات 17 تا 18 . . بهشت جوانان ، اسد الله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر ، صفحه 36

7-                  مقام دختران در اسلام ، احمد دهقان ، انتشارات لاهیجی ، صفحات 18 تا 19

8-                  مقام دختران در اسلام ، احمد دهقان ، انتشارات لاهیجی ، صفحات 20 تا 22 . بهشست جوانان ، اسدالله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر ، صفحه 40

9-                  مقام دختران در اسلام ، احمد دهقان ، انتشارات لاهیجی ، صفحات 22

10-مقام دختران در اسلام ، احمد دهقان ، انتشارات لاهیجی ، صفحات 22 و 23.  بهشت جوانان ،اسد الله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر صفحه 36 و 37

11- بهشت جوانان ،اسد الله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر صفحه 38

12- بهشت جوانان ،اسد الله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر صفحه39

13- بهشت جوانان ،اسد الله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر صفحه 44

14- زنان و دختران باهوش هرگز تسلیم نمی شوند ، اوته ارهارت ، مترجم منیره یدالله وند ، انتشارات گفتمان خلاق ، صفحه 18

15- همان منبع ، صفحه 23 و 24

16-همان منبع ، صفحه 71

17- همان منبع، صفحه 72

18- همان منبع، صفحه 73

19- همان منبع، صفحه 91

20- همان منبع، صفحه 110

21- همان منبع، صفحات 153 و 154

22همان منبع ، صفحه 146 و 147

23- همان منبع، صفحه 52

24- همان منبع، صفحه 98 و 99

25- همان منبع، صفحه 147 و 148

26- همان منبع، صفحه 149

27-  بهشت جوانان ،اسد الله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر صفحه 237

28-                            همان منبع ص 233

29- همان منبع ص243 و283

30-                              همان منبع ص287

31-                              همان منبع ص284

33-  بهشت جوانان ،اسد الله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر صفحه284

 34-  بهشت جوانان ،اسد الله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر صفحه285

35-  بهشت جوانان ،اسد الله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر صفحه287

 36- بهشت جوانان ،اسد الله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر صفحه287

37- بهشت جوانان ،اسد الله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر صفحه227

38- بهشت جوانان ،اسد الله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر صفحات 263 تا 266[1]

39- زن در نگاه روشنفکران ، زهرا تشکری ، انتشارت مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران تحقیقات ، صفحات 113 و 114

40 – ارایش ، مد و بهره کشی از زنان ، مترجم  افشین مقصودی ، صفحات 45 و 46

41- ارایش ، مد و بهره کشی از زنان ، مترجم افشین مقصودی ، صفحات 42 و 26

42- مساله حجاب ، استاد مطهری ، انتشارات گلپاک ، صفحات 34 و 35 . زن در گستره اجتماع ،عبد الله جاسبی 57 تا 70

43- - زنان و دختران باهوش هرگز تسلیم نمی شوند ، اوته ارهارت ، مترجم منیره یدالله وند ، انتشارات گفتمان خلاق ، صفحه 145

44- مجله خانواده سبز ، شماره 15 بهمن 1382 ، صفحه اجتماعی

45- جنگ علیه زنان ، ماتین فرنچ ، مترجم توران دخت تمدن ، انتشارات علمی ، صفحات 53 تا 73

46- جنگ علیه زنان ، ماتین فرنچ ، مترجم توران دخت تمدن ، انتشارات علمی ، صفحات 81 تا 47- جنگ علیه زنان ، ماتین فرنچ ، مترجم توران دخت تمدن ، انتشارات علمی ، صفحات 217 تا

48- جنگ علیه زنان ، ماتین فرنچ ، مترجم توران دخت تمدن ، انتشارات علمی ، صفحات 266 تا

49- نظام حقوق زن در  اسلام ، استاد مطهری ، انتشارات صدرا ،صفحه 25

50- زن در عرفان ، دکتر علی شریعتی ، انتشارات سروش ، صفحه243

51- زن در آیینه جلال و جمال ، سیما زمانی ، انتشارات نیت ، صفحه 208

52- زن در عرفان ، دکتر علی شریعتی ، انتشارات سروش ، صفحه295

53- زن در عرفان ، دکتر علی شریعتی ، انتشارات سروش ، صفحه 243

54-                                        زن در آیینه جلال و جمال ، سیما زمانی ، انتشارات نیت ، صفحه 41

55-                                       زن در عرفان ، دکتر علی شریعتی ، انتشارات سروش ، صفحه 193

56-                                       زن در عرفان ، دکتر علی شریعتی ، انتشارات سروش ، صفحه 225

57-                                       زن در عرفان ، دکتر علی شریعتی ، انتشارات سروش ، صفحه 207

58-                                       غررالحکم ، فصل 37 ، روایت 5

59-                                       سخنان استاد مطهری

60-                                       سخنان امام خمینی

61-                                       پیامبر اکرم ، اصول کافی ،جلد 6 ، صفحه

62-                                       بهشت جوانان ،اسد الله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر صفحه37

63-                                       بهشت جوانان ،اسد الله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر صفحه 47

64-                                       نظام حقوق زن در اسلام ف استاد مطهری ، انتشارات صدرا ، صفحات 14 تا 22

65-                                       زن در گستره اجتماع ، عبدالله جاسبی ، صفحات 103 تا 107

66-                                       روانشناسی زنان ، ژانت هاید ، مترجم بهزاد رحمتی انتشارات لادن ، صفحات 64 تا 69

67-                                       روانشناسی زنان ، ژانت هاید ، مترجم بهزاد رحمتی انتشارات لادن ، صفحات 64 تا 69

68-                                       روانشناسی زنان ، ژانت هاید ، مترجم بهزاد رحمتی انتشارات لادن ، صفحات 64 تا 69

69- زن در نگاه روشنفکران ، زهرا تشکری ، انتشارت مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران تحقیقات ، صفحات 96 تا 114 

69-                                       زن در گستره اجتماع ، عبدالله جاسبی ، صفحات 57 تا 70

70-                                       خبر نامه ایسنا ، مبحث اجتماعی ، عنوان :خواسته های زنان کفه مقابل مسئولیت است نه بیشتر از آن

71-                                       روز نامه جام جم تاریخ 7 بهمن 1382 ، شماره 1072 ، نوشته بار بارا گری عضو هیات علمی دانشگاه پرینستون انگلیس

72-                                       در و صدف ، مهدی شجاعی ، انتشارات محیی ، صفحات 91 تا 95

73-                                       زن در نگاه روشنفکران ، زهرا تشکری ، انتشارات مرکز مدیریت حوره های علمیه خواهران و تحقیقات ، صفحات 149 تا 150

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع و مآخذ

1- زن، مجموعه ی آثار 21 از دکتر شریعتی، انتشارات چاپبخش

2- زن در گستره ی اجتماع، عبدالله جاسبی

3- روان شنا سی زنان، ژانت هاید، مترجم بهزاد رحمتی، انتشارات لادن

4- آرایش، مد و بهره کشی از زنان، افشین مقصودی

5- نظام حقوق زن در اسلام، استاد مطهری، انتشارات صدرا

6- مساله ی حجاب، استاد مطهری، انتشارات گل پاک

7- مجله ی خا نواده ی سبز، سر دبیر هرمز شجاعی مهر، صاحب امتیاز احمد اسماعیل تبار، تاریخ 15 بهمن 1382، صفحه ی اجتماعی

8- جنگ علیه زنان ،مار لین فرنچ ،مترجم تو ران دخت تمدن ،انتشارات علمی

9- مقام دختران در اسلام ،احمد دهقان، انتشارات لا هیجی

10- نامه ای به خواهرم، مهدی عدالتیان، انتشارات کتابخانه ی ملی ایران 

11- زن در عرفان ،دکتر علی شریعتی ،انتشارات سروش

12- زن در آیینه ی جلال و جمال،سیما زمانی،  انتشارات نیت

13- غررالحکم، فصل 37، مطرف بن مغریه، انتشارات صدیق

14- اصول کافی، جلد 6، علامه مجلسی

15- زن در نگاه رو شنفکران، زهرا تشکری، انتشارات مر کز مد یر یت حو زه های علمیه خوا هران و تحقیقات زنان

16- کتاب درٌ و صدف، مهدی شجاعی، انتشارات محیی

17- خبر نامه ی ایسنا، مبحث اجتماعی

18- روز نا مه ی جام جم، تاریخ 7 بهمن 1382، شما ره ی 1072

19- زنان بنام تاریخ ایران ،کامیاب خلیلی ،انتشارات رو شنگران و مطا لعات زنان

20- زنان و دختران باهوش هرگز تسلیم نمی شوند ، اوته ارهارت ،انتشارات گفتمان خلاق

21- بهشت جوانان ، اسد الله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر

 22- روز نامه قدس ، تاریخ 14 اسفند



 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 06 اسفند 1393 ساعت: 15:18 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره ارث

بازديد: 2359

 

ارث (sussession)

(تشيع) در قانون مدني مواد 861 الي 949 راجع به بحث ارث مي باشد و همين طور قانوت امور جسمي مواد 225 الي 259 دراين خصوص صحبت نموده است.

طبق مذهب تشيع موجبات ارث دو امر است نسب و سبب.

اما طبقات وارث طبق قانون مدني شامل موارد ذيل مي باشد.

1-     پدر ومادر واولاد و اولاد اولاد.

2-     اجداد و برادر و خواهر و اولاد آن ها.

3-     اعمام و عمات و اخوال و خالات و اولاد آن ها.

وارثين طبقه بعد وقتي ارث مي برند كه از وارثين طبقه قبل كسي نباشد.

اما از جمله اشخاص كه طبق سبب ارث مي برند هر يك از زوجين است كه در حين فوت ديگري زنده باشد. طبق نفر دكتر كاتوزيان احتمال دارد منظور از آوردن قيد (از جمله ) در آغاز ماده 864 اين است كه زوجيت سبب منحصر ارث نباشد كه حاكم را مامور اداره تر كه بدون وارث كرده است. اما به نظر مي رسد حاكم را نتوان وارث شمرد و اختيار ؟ را در نرخي كه وارثي ندارد محدود به ثلث كرد علاوه بر زوجين- ضمان جريزه- ضمان امامت (حاكم) آزادي (در خصوص) بردگي هم وجود دارد كه ضمان جريره و آزادي اكنون كاربرد ندارد.

اگر در شخص واحد موجبات متعدده ارث جمع شود به جهت تمام آن موجبات ارث مي برد مگر اين كه بعضي از آن ها مانع ديگري باشد كه در اين صورت فقط از جهت عنوان بالغ مي برد.

(تركه بدون وارث)

در صورت نبودن وارث امر تركه راجع به حاكم است وحاكم مامور اداره تركه است مالك و وارث اما در صورتي كه متوفي براي اجراي وصيت خود وصي معين كرده باشند اداره تركه به وصي خود واگذار مي شود.

اما ارث به موت حقيقي يا موت فرض تحقق پيدا مي كند.

و مالكيت ورثه نسبت به تركه ستوني مستقر نمي شود مگر پس از اداء حقوق و ديوني كه به تركه ميت تعلق گرفته است.

و در واقع رد و قبول تركه به معني رد و قبول تصفيه آن است و در مالكيت اثر ندارد.

حقوق و ديون بر تركه

حقوق و ديوني كه بر تركه ميت تعلق مي گيرد و با تبديل از تقسيم آن ادا شود از قرار ذيل است.

1-     قيمت كفن ميت و حقوقي كه متعلق است به اعيان تركه مثل عيني كه متعلق رهن است.

2-     ديون و واجبات مالي متوفي

3-     وصاصايي ميت تا ثلث تركه بدون اجازه ورثه و زياده برثلث با اجازه آن ها

تو اين حقوق و ديون بايد به ترتيب پرداخت شود و مابقي اگر باشد بين وارث تقسيم گردد كه بطور مفصل در مواد 225 قانون امور حسبي ذكر شده و از حوصله اين تحقيق خارج مي باشد.

هر گاه ورثه نسبت به اعيان تركه معاملاتي نماينده مادام كه ديون متوفي پرداخت نشده است معاملات مزبور نافذ نبوده و ايان مي توانند آن را بر هم زنند.

و حكم عدم نفوذ ناظر به تصرفات ناقل از قبيل فروش و صلح ؟ است كه از وثيقه عمومي طلبكاران مي كاهد و شامل قرار دادهاي مربوط به اداره تركه مانند اجاره و تعمير نمي شود

تقسيم اموال غايب مفقود الاثر

اموال غايب مفقود الاثر تقسيم نمي شود مگر بعد از ثبوت فوت او يا انقضاء مدتي كه عادتا چنين شخصي زنده نمي ماند.

مدت فرض هم در حكمت فوت حقيقي است و اموال غايب بين وارثان تقسيم مي شود با اين تفاوت كه گر خلاف آن فرض اثبات .و غايب پيدا شود همه چيز به جاي خود باز مي گردد. و كساني كه اموال او را به عنوان وارث تصرف كرده اند بايد آن چه را كه از اعيان يا عوض و يا منافع اموال مزبور حين پيدا شدن غايب موجود مي باشد سترد دارند.

 

مجهول بودن تاريخ فوت

اگر تاريخ فوت اشخاصي كه از هم ارث مي بردند مجهول و تقدم وتاخير هيچ يك معلوم نباشد اشخاص مزبور از هم ارث نمي برند مگر آن كه موت به سبب غرق يا هدم واقع شود كه در اين صورت از هم ارث مي برند.

اگر اشخاصي كه بين ان ها توارث باشد بميرند و تاريخ فوت يكي از ان ها معلوم و ديگري از حيث تقدم و تاخر مجهول باشد فقط آن كه تاريخ فوتش مجهول است از آنها ديگري ارث مي برد.

 

زنده بودن در زمان فوت

شرط وراثت و ارث بردن ازمورث، زنده بودن در حين فوت مورث است و اگر محلي باشد در صورتي ارث مي برد كه نطفه او حين الموت منعقد بوده وزنده هم متولد شود اگر چه فورا بعد از تولد بميرد.

و با شك در حيات حين ولادت حكم وراثت نمي شود و در صورت اختلاف در زمان انعقاد نطفه امارات قانوني كه براي اثبات نسب مقررات رعايت خواهد شد.

نطفه اي منقعد شده محسوب است كه حمل ناشي از آن ظرف ده ماه از تاريخ فوت به دنيا آيد مگر آن ثابت شود از تاريخ آخرين نزديكي بيش از ده ماه گذشته است ). ج3 ص164 دكتر امامي

 

تقسيم تركه با وجود حمل

هر گاه در حين فوت مورثت حملي باشد كه اگر قابل وراثت متولد شد ( مانع از ارثت تمام يا بعضي از وراث ديگر مي شود ( تقسيم به عمل نمي آيد تا حال او معلوم شود و اگر حمل مانع از ارث هيچ يك از ساير وراث نباشد و آنها بخواهند تركه را تقسيم كنند بايد براي حمل حصه اي كه مساوي حصه و پس از همان طبقه باشد كنار گذارند و حصه هر يك از وراث مراعا است تا حال حمل معلوم شود و تقسيم تركه بايد در دادگاه و با شركت ولي يا وفي يا امين جنين انجام شود.

 

تقسيم تركه در صورت غيبت وراث

اگر بين وراث غايب مفقود الاثري باشد سهم او كنار گذارده مي شود تا حال او معلوم شود در صورتي كه محقق گردد قبل از مورث مرده است، حصه او به ساير وراث بر مي گردد والا بخ خود او يا به ورثه او مي رسد.

و در حين تقسيم تركه بايد نماينده غايب (اعم از وكيل، ولي، ومي، قيم ياامين) شركت داشته باشد و تقسيم هم در دادگاه انجام مي شود و تراضي وارثان كافي نمي باشد.

 

موانع مورث

1- قتل

قتل از موانع ارث است پس كسيكه مورث شود را عمدا بكشد از ارث او ممنوع مي شود اعم از اين كه قتل بالمباشره باشد يا به تسبيب و منفردا باشد يا به شركت ديگري باشد. اما اولاد كساني كه پدر خود راكشته باشند از حد مقتول خود ارثت مي برند اگر وارث نزديك تري باعث حرمان آنها نشود.

اما مواردي كه وارث قصد قتل ندارد اما به عمد كاري راانجام مي دهد كه بطور معمول كشنده است يا نسبت به مورث و شرايط او كشنده محسوب شود و وارث از آن آگاه باشد قتل در حكم عمد است و در موردي كهشخص حاجب از ارث را به انگيزه ارث بردن مي كشد مثل اين كه شخصي پدر خود رابكشد تا از جد ارث ببرد، نسبت به ممنوع شدن كامل از ارث ترديد شده است همين طور راجع به قاتلي كه سومي رامي كشد تا زودتر موصي به را بدست آورد از وصيت محروم است. سقط جنين هم از جهت ممنوع ساختن از ارث در حكم قتل است.

اما هر گاه شوهري زن خود را با مردي در يك فراش ببيند و او را بكشد از ارث زن محروم نمي شود زيرا انگيزه است يافتن به ميراث در آن منتفي است و وقتي قانونگذار او را از مجازات معاف مي كند آثار تبعي و مدني آن را هم نمي خواهد.

و معاونت در قتل مورث هم مانند شركت در قتل است و همان حكم را دارد. ص 551. نكته ديگر اين است كه در قتلي كه مانع ارث نمي باشد مانند ( قتل خطايي و شبه عمد قاتل از ديه ارث نمي برد.) دكتر لنگرودي جلد 1 ص 108 ارث در صورتي كه قتل عمدي مورث به حكم قانون يا براي دفاع باشد مشمول ممنوعيت از ارث نمي باشد (عمد طفل ومجنون در حكم غير عمد است و همين طور اگر كسي به اين پندار كه ديگري مستحق قتل است او را بكشد و بعد معلوم شود كه در اشتباه بوده است قتل مانع ارث نمي باشد و يا هنگامي كه پدري پسر را به قصد تاديب بزند و پسر در اثرضربه ناگهاني بميرد پدر از ارث او محروم نمي شود مشروط بر اين كه ضربه نوعا كشنده نباشد ). ص 552 نظم كنوني

2- كفر

عامل ديگر كه مانع از ارث مي باشد در خصوصي كافر است كه از مسلمان ارث نمي برد و اگر در بين ورثه متوفا كافري مسلم باشد وراث كافر ارث نمي برند اگرچه او لحاظ طبقه و درجهمقدم بر مسلمان باشند.

اگر از ميان وارثان كافري يك تن ادعاي مسلمان شدن كند اقرار او به اسلام براي محروم ساختن ساير وارثان كافي نمي باشد و دادگاه با توسل به قراين و شهادت گواهان بايد اسلام مدعي را احراز كند.

3- لعان

بعد از لعان زن و شوهر از يكديگر ارث نمي برند و همين طور فرزندي كه به سبب انكار اولعان واقع شده از پدر و پدر از او ارث نمي برد اما فرزند مزبور از مادر وخويشان مادري خود و همين طور مادر و خويشان مادري از اد ارث مي برند.

و بعد لعان خواهر و برادر ابونين فرزندي كه شب او اتكار شده است خواهر و برادر امي محسوب مي شوند و همين طور تنها خويشان مادري در طبقه سوم ارث مي برند و عمو و اولاد آن ها محروم مي شوند .

هر گاه پدر بعد از رجوع كند پسر از او ارث مي برد اما از ارحام پدري و همين طور پدر و ارحام پدري از پسر ارث نمي برند .

(ولادت از زنا )

ولداا زنا از پدر و مادر و اقوام آنان ارث نمي برد اما اگر حرمت رابطه اي كه طفل ثمره آن است نسبت به يكي از ابوين ثابت و نسبت به ديگري بواسطه اكراه يا شبهه زنا نباشد طفل فقط از اين طرف و اقوام او ارث مي برد و بالعكس

(نزديكي به شبهه اگر با يكي از محارم صورت پذيرد فرزند ناشي از آن در حكم فرزند طبيعي است و ارث نمي برد .

همين طور در مورد لقاح مصنوعي بين او بيگانه فرزندي كه بوجود مي آيد طبيعي است نه شروع و از پدر و مادر ارث نمي برد مگر اين كه بدون آگاهي باشد كه در حكم ولد به شبهه است اما فرزند ناشي از لقاح مصنوعي زن و شوهر شروع است .)

4- ارتداد   در خصوص فرد مرتد مطرح مي شود كه بر دو نوع است مرتد فطري و مرتد ملي كه تفصيل در خصوص آن از حوصله بحث مي باشد و در واقع ارتداد هم يكي از موانع ارث مطرح مي شود.

5- بردگي :برده بودن در وارث و مورث است كه اين اكنون كاربرد ندارد.

6- غيبت منطقه يا طولاني :كه همان مورد حكم موت فرضي است كه در مورد آن توضيح داده شده است .

7- حمل : وجود حمل مانعي براي ارث مي باشد مگر آن كه بچه زنده به دنيا بيايد

8- مجب : مجب حالت وارثي است كه بواسطه بودن وارث ديگر از ارث بردن كلا يا جزئا محروم مي شود .

حجب دو نوع است : يك حجب حرماني و آن زماني مي باشد كه وارث از اصل ارث محروم مي شود مانند برادر زاده كه بواسطه بودن برادر و خواهر متوفي از ارث محروم مي شود و يا برادر ابي كه با بودن برادر ابوبين از ارث محروم مي شود .

مجب نقصاني : آن هنگام است كه فرضا وارث از حد اعلي به حد ادني نازل مي شود مثل تنزل حصه شوهر از نصف به ربع در صورتي كه براي زوجه اولاد باشد و تنزل حصر از ربع به ثمن در صورتي كه براي زوج او اولاد نباشد.

و در واقع ضابطه حجب از اصل ارث رعايت اقربيت به ميت است بنابر اين هر طبقه از وراث طبقه بعد را از ارث محروم مي نمايد مگر در خصوص زماني كه وارث منحصر به عمدي ابي و پسر عمومي ابويني باشد كه پسر عموي ابديني ارث مي برد و موردي كه وارث دورتر بتواند به سمت قائم مقامي ارثت ببرد كه دراين صورت هر دو ارث مي برند.

قائم مقامي زماني مطرح مي شود كه در بين وراث طبقه اولي، اگر براي ميت اولادي نباشد اولاد اولاد او هرقدر كه پاييم روند قايم مقام پدر يامادر خود بوده و با هر يك از ابوين متوفي كه زنده باشد ارث مي برند، اما در بين اولاد اقرب به ميت ابعد را از ارث محروم مي نمايد و در بين وراث طبقه دوم، اگر براي متوفي برادر يا خواهري نباشد، اولاد اخواه هر قدر كه پايين بروند قايممقام پدر يا مادر خود بوده با هريك از اجداد متوفي كه زنده باشد ارث مي برند اما در بين اجداد يااولاد اخواه، اقرب به متوفي ابعد را از ارث محروم مي كند. در مورد وراث طبقه سوم هم بدين صورت مي باشد.

 

وراثي كه حاجب ندارند

پدر- مادر – پسر- دختر- زوج- زوجه كه البته اين ها حاجب از اصل ارث ندارند و از بعضي ارث حاجب دارندمثل فرضي كه با بدون فرزند پدر 6/1 ببرد.

حجب نقصان

در موارد ذيل حجب نقصاني مي باشد:

1-              وقتي كه براي ميت اولاد يا اولاد اولاد باشد، در اين صورت ابوين ميت از بردن بيش از 3/1 محروم مي شوند مگر در خصوص ارث پدر و مادر با يك دختر يا در خصوص ارث پدر و مادر يا چند دختر كه ممكن است هر يك از ابوين به عنوان قرابت يا رد بيش از 6/1 محروم مي شود مشروط بر اين كه اولاد: لاقل دو برادر يا يك برادر با دو خواهر يا چهار خواهر باشد.

ثانيا: پدر آن ها زنده باشد.

ثالثا: از ارث ممنوع نباشند مگر به سبب قتل

رابعا: ابويني يا ابي تنها باشند.

البته بايد اخوه متوفي بعد از مرگ او زنده باشند و اگر مرده باشند يا متوفي باهم بميرند خاصب مادر نمي شوند هر چند كه سبب مرگ غرق يا همدم باشد. برادر وخواهر متوفي بدون اين كه ارث ببرند حاجب مادر قرار مي گيرند و اين امر نشانه آن است كه ميان حجب وارث ملازم وجود ندارد.

در صورت حمل بودن يكي از برادر و خواهر ها اختلاف شده است كه آيا حاجب مادر مي شود يا چون هنوز به دنيا نيامده است حاجب نيست.

طريقه ارث بردن

وارث بعضي به فرض و بعضي به قرابت و بعضي گاه به فرض و گاهي به قرابت ارث مي برند. صاحبان فرض اشخاصي هستند كه سهم آنان از تركه معين است و صاحبان قرابت كساني هستند كه سهم آنها معين نيست.

سهام معينه كه فرض مي شوند عبارت است از 2/1- 4/1-8/1- 3/2-3/1- 6/1 تركه-

اشخاص كه به فرض ارث مي برند عبارتند از مادر- زوج – زوجه

اما اشخاص كه گاهي به قرابت ارث مي برند و گاهي به فرض، عبارت هستند از: پدر – دختر و دخترها- خواهر وخواهر هاي ابي يا ابويني و كلاله امي و بقيه و ارث به غير از آن

چه ذكر شد فقط به قرابت ارث مي برند.

صاحبان فرض 2/1

شوهر در صورت نبودن اولاد براي زوجه گر چه از شوهر ديگر باشد

2-              دختر اگر فرزند منحصر باشد

3-              خواهر ابويني يا ابي تنها در صورتي كه منحصر به فرد باشد.

صاحبان فرض 4/1

1-     شوهر در صورت فوت زن با داشتن اولاد

2-     زوجه يا زوجه هها در صورت فوت شوهر بدون اولاد.

صاحب فرض 8/1

ثمن فريضه زوجه يا زوجه هاست در صورت فوت شوهر با داشتن اولاد.

صاحبان فرض 3/2

1-     مادر متوفي در صورتي كه ميت اولاد و اخوه نداشته باشد.

2-     كلاله امي در صورتي كه بيش از يكي باشد.

صاحبان فرض 6/1

ارث سه وارث فرضا 6/1 است پدر – مادر- كلاله امي اگر تنها باشد.

بطور كلي از تركه ميت هر صاحب فرض حصه خود را مي برد و بقيه به صاحبان قرابت مي رسد و اگر صاحب قرابتي در آن طبقه مساوي با صاحب فرض در درجه نباشد باقي به صاحب فرض رد مي شود مگر در مورد زوج كه بر آن ها رد نمي شود اما اگر براي متوفي و ارثي به غير از زوج نباشد زايد از فريضه به او رد مي شود.

در سهم الارث طبقه اول

اگر براي متوفي اولاد يا اولاد اولاد از هر درجه كه باشد موجود نباشد هر يك از ابوين در صورت انفراد تمام ارث را مي برد و اگر پدر مادر ميت هر دو زنده باشند مادر 3/1 و پدر 3/2 مي برد ليكن اگر مادر حاجب داشته باشد 6/1 از تركه متعلق به مادر و بقيه مال پدر است.

اما اگر متوفي ابوين نداشته باشد و يك يا چند نفر اولاد داشته باشد تركه به طريق ذيل تقسيم مي شود. را اگر فرزند منحصر به يكي با شد، خواه پسر يا خواه دختر، تمام تركه به او مي رسد.

3-     اگر اولاد متعدد باشند اما تمام پسر يا دختره تركه بين آن هها باسويه تقسيم مي شود.

4-     اگر اولاد متعدد باشند و بعضي از آن پسر و بعضي دختر، پسر دو برابر دختر مي برد.

ارث پدر و مادر با يك دختر

هر گاه پدر يا مادر متوفي يا هر دو اوين او موجود باشد با يك دختر، فرض هر يك از پدر ومادر 6/1 تركه ف؟ دختر نصف آن خواهد بود و ما بقي بين تمام و ارث به نسبت فرض آن ها تقسيم مي شود مگر اين كه مادر حاجب داشته باشد كه در اين صورت مادر از مابقي چيزي نمي برد.

ارث پدر و مادر با چند دختر

و هر گاه پدر يا مادر متوفي يا هر دو ابوين او موجود باشند با چند دختر، فرض تمام دخترها 3/2 تركه خواهد بود كه بالسويه بين آن ها تقسيم مي شود و فرض هر يك از پدر و مادر 6/1 و مابقي اگر باشد بين تمام ورثه به نسبت فرض آن ها تقسيم مي شود مگر اين مادر حاجب داشتبه باشد در اين صورت مادر از باقي چيزي نمي برد.

هر گاه ميت اولاد داشته باشد حتي اگر يك نفر باشد اولاد اولاد وارث نمي برند.

ارث نوادگان به قايم مقامي

هر گاه ميت اولاد بالاواسطه نداشته باشد اولاد اولاد او قايم مقام اولاد بوده و بدين طريق جزو وراث طبقه اول محسوب و با هر يك از ابوين كه زنده باشد ارث مي برند.

تقسيم ارث بين اولاد اولاد بر حسب نسل به عمل مي آيد: يعني هر نسل حصه كسي را مي برد كه به توسط او به ميت مي رسد پس اولاد پسر او برابر اولاد دختر مي برند. در تقسيم بين افراد يك نسل، پسر دو برابر دختر مي شود.

ارث ؟ به قايم مقامي

اولاد اولاد تا هر درجه كه پايين بروند به طريق مذكور در ماه فوق ارث مي برند با رعايت اين كه اقرب به ميت بعد را محروم مي كند.

ارث زوج و زوجه

در تمام صورتهايي كه بيان شده زوج يا زوجه اگر زنده باشند فرض خود را مي برند و اين فرض عبارت است از 2/1 تركه براي زوج و 4/1 آن براي زوجه در صورتي كه بيت اولاد يا اولاد اولاد نداشته باشد و از 4/1 تركه براي زوج و 8/1 آن براي زوجه در صورتي كه ميت اولاد يا اولاد اولاد داشته باشد و مابقي تركه بر طبق مقررات بين ساير وارث تقسيم مي شود.

عول و تعصيب

اگر بواسطه بودن چندين نفر صاحبان فرض تركه ميت كفايت نصيب تمام آن ها را نكند نقص بر دختر و دختران وارد ميوشد واگر پس از موضوع كردن نصيب صاحبان فرض زيادتي باشد و وراثي نباشد كه زياده را به عنوان قرابت ببرد اين زياده بين صاحبان فرض طبق مقررات تقسيم مي شود اما زوج و زوجه مطلقا و مادر اگر حاجب داشته باشد از زيادي چيزي نمي برد.

حبوه

حبوه در واقع ميراث اضافي پسر بزرگتر از پدر است و شامل ميراث از مادر نمي شود و بطور كلي مي توان گفت انگشتري كه ميت معمولا استعمال مي كرده وهمين طور قرآن درختهاي شخص و شمشير او به پسر بزرگ او مي رسد بدون اين كه از حصه او از اين حيث چيزي كسر شود مشروط بر اين كه تركه ميت منحصربه اين اموال نباشد.

در صورتي كه چند پسر همسن وجود داشته باشند در وجود حبوه كه ويژه پسر بزرگ است ترديد وجود دارد و نظر مشهور بر تقسيم بين آن ها است.

در مورد تعدد انگشتري مورد استعمال و شمشير، بعضي نظر به قرعه دارند و همين طور در اين كه آيا پسري كه در زمان مرگ پدر هنوز به دنيا نيامدهاست از حبوه استفاده مي كند يا بر حمل پسر بزرگتر اطلاق نمي شود اختلاف است و به نظر مي رسد كه حمل مشمول عنوان پسر بزرگ نمي باشد.

در سهم الارث طبقه دوم:

هر گاه براي ميت وارث طبقه اولي نباشد تركه او به وارث طبقه دوم مي رسد. هر يك از وارث طبقه دوم اگر تنها باشد تمام ارث را مي برد واگر مقدار متعدد باشند تركه بين آن ها طبق مقررات تقسيم مي شود.

ميراث اخوه:

اگر ميت اخوه ابويني داشته باشد،اخوه ابي ارث نمي برند در صورت نبودن اخوه ابويني اخوه ابي حصه ارث آن ها را مي برند، اخوه ابويني و اخوه ابي هيچ كدام اخوه ابي را از ارث محروم نمي كنند.

و اگر وارث ميت چند برادر ابويني يا چند برادر ابي يا چند خواهر ابويني يا چند خواهر ابي مي باشند تركه بين آن ها بالسويه تقسيم مي شود.

ارث برادر و خواهر ابي يا ابويني:

اگر وارث ميت چند برادر و خواهر ابويني يا چند برادر و خواهر ابي باشند حصه دكور برابر؟ خواهد بود.

ارث برادر و خواهر ابي:

اگر وارث چند برادر ابي يا چند برادر و خواهر ابي مي باشند تركه بين آن ها بالسوه تقسيم مي شود .

تقسيم ارث اخوه ابويني و امي

هر گاه اخوه ابويني و اخوه امي بام باشند تقسيم به صورت ذيل مي باشد.

1-              اگر برادر يا خواهر امي يكي باشد 6/1 تركه را مي برد و بقيه مال اخوه ابويني يا ادبي است كه همان طور كه گفته شد تقسيم مي شود.

2-              اگر كلاله اي متعدد باشند 3/1 تركه به آن ها تعلق گرفته و بين خود بالسويه تقسيم مي كنند و بقيه مال اخوه ابويني يا ابي است كه طبق مقرارت تقسيم مي شود.

ارث اجدا وجدات

هر گاه ورثه اجداد يا جدات باشند تركه بصورت ذيل تقسيم مي شود.

1-     اگر جد يا جده تنها باشد اعم از ابي يا امي، تمامي تركه به او تعلق مي گيرد.

2-     اگر اجداد وجدات متعدد باشند در صورتي كه ذكور باشند ذكور دو برابر ارث مي برند و اگر امي باشند بين آن ها بالسيوه تقسيم مي شود.

3-     اگر جد يا جده ابي وجد يا وجده امي باشند 3/1 تركه به جد يا جده اي مي رسد و در صورت تعداد اجداد امي امي آن 3/1 بين آن ها بطور مساوي تقسيم مي شود و 3/2 ديگر به جد يا جده ابي مي رسد و در صورت تعدد حصه دكور از آن 3/2 دو برابر حصه اناث خواهد بود.

ارث اجداد وكالاله

هر گاه ميت اجداد و كلاله باهم داشته باشد 3/2 تركه به وارثي مي رسد كه از طرف پدر قرابت دارند و در تقسيم آن حصه دكور دو برابر اناث خواهد بود و 3/1 به وراثي مي رسد كه از طرف مادر قرابت دارند و بين خود بطور مساوي تقسيم مي نمايند اما اگر خويش مادري فقط يك برادر يا خواهر امي باشد فقط 6/1 تركه به او تعلق خواهد گرفت.

قايم مقامي اولاد اخوه

اما گر زماني براي ميت نه برادر باشد و نه خواهر اولاد اخوه قايم مقام آن ها شده و با اجداد ارث مي برند در اين صورت تقسيم ارث نسبت به اولاد اخوه بر حسب نسل به عمل مي آيد: يعني هر نسل حصه كسي را مي برد كه بواسطه او به ميت مي رسد. پس اولاد اخوه ابويني يا ابي حصه اخوه ابويني يا ابي تنها و اولاد كلاله امي،حصه كلاله امي را مي برند. در تقسيم افراد يك نسل، اگر اولاد اخوه ابويني يا ابي تنها باشند دكور دو برابر اناث مي برد و اگر از كلاله امي مي باشند بطور مساوي تقسيم مي كنند.

و در صورت اجتماع كلاله ابويني يا ابي و امي كلاله ابي ارث نمي برد. و در تمام مواردي كه در مبحث ارث طبقه دوم گفته شده هر يك از زوجين كه باشد فرض خود را از اصل تركه مي برد و اين فرض عبارت است از 2/1 اصل تركه براي زوج و 4/1 آن براي زوجه، متقربين به مادر هم اعم از اجداد يا كلاله فرض خود را از اصل تركه مي برند. و هر گاه بواسطه ورود زوج يا زوج نقص موجود گردد نقص بر كلاله ابويني يا ابي يا بر اجداد ابي وارد مي شود.

سهم الارث وارث طبقه سوم

هر گاه براي ميت وارث طبقه دوم نباشد تركه او به وراث طبقه سوم مي رسد.

هر يك از وراث طبقه سوم اگر تنها باشد تمام ارث را مي برد واگرمتعدد باشند تركه بين آن ها طبق مقررات تقسيم مي شود.

حجب خويشان ابويني از ابي

اگر ميت اعمام يا اخوال ابويني داشته باشد اعمام يا اخوال ابي ارث نمي برند.  در صوتر نبودن اعمام يا اخوال ابويني اعمال يا اخوال ابي حصه آن ها را مي برند.

ارث عموها و عمه ها

هر گاه وارث متوفي چند نفر عمو يا چند نفر عمه باشند تركه بين آن ها بطو مساوي تقسيم مي شود در صورتي كه همه آن ها ابويني يا همه ابي يا همه امي باشند، هر گاه عمه و عمو باهم باشنند در صورتي كه همه امي باشند تركه را بطور مساوي تقسيم مي نمايند و در صورتي كه همه ابويني يا ابي باشند حصه ذكور و برابر اناث خواهد بود.

در صورتي كه اعمام امي و اعمام ابويني يا ابي باهم باشند، عمه ي اعم امي اگر تنها باشد 6/1 تركه به او تعلق مي گيرد و اگر متعدد باشند 3/1 تركه و اين 3/1 را ما بين خود بطور مساوي تقسيم مي كنند و باقي تركه به اعمام ابويني يا ابي مي رسد كه در تقسيم ذكور دو برابر اناث مي برد.

ارث خاله و دايي ها

هر گاه وراث متوفي چند نفر دايي يا چند خاله يا چند دايي و خاله باهم باشند تركه بين آن ها بطور مساوي تقسيم مي شود خواه همه ابويني و خواه همه ابي و خواه همه امي باشند اگر وراث ميت دايي وخاله ابويني يا ابي با دايي و خاله امي باشند طرف امي اگر يكي باشد 6/1 تركه را مي برد و اگر متعدد باشند 3/1 آن را مي برند و بين خود بطور مساوي تقسيم مي كنند و مابقي مال دايي وخاله هاي ابويني يا ابي است كه آن ها هم بين خود بطور مساوي تقسيم مي نمايند.

ارث اعمام و اخوال

اگر براي ميت يك يا چند نفر اعمام با يك يا چند نفر اخوال باشد 3/1 تركه به اخوال و 3/2 آن به اعمام تعلق مي گيرد. تقسيم 3/1 بين اخوال بطور مساوي به عمل مي آيد اما گر بين اخوال يك نفر امي باشد 6/1 حصه اخوال به او مي رسد و اگر چند نفر امي باشند 3/1 آن حصه بر آن ها داده مي شود و در صورت اخير تقسيم بين آن ها بطور مساوي به عمل مي آيد.

در تقسيم 3/2 بين اعمام حصه ذكور در برابر اناث خواهد بود اما اگر بين اعمام يك نفر امي باشد 6/1 حصه اعمام به او مي رسد و اگر چند نفر امي باشند ثلث آن حصبه به آن ها مي رسد و در صورت اخير آن 3/1 را بطور مساوي تقسيم مي كنند.

در تقسيم 6/5 و يا 3/2 كه از حصه اعمام باقي مي ماند بين اعمام ابويني يا ابي حصه مذكور دو برابر اناث خواهد بود.

 پسر عموي ابويني وعموي ابي

با وجود اعمام يا اخوال اولاد آن ها ارث نمي برند مگر در صورت انحصار وارث به يك پسر عموي ابويني با يك عموي ابي تنها كه فقط در اين صورت پسر عمو عمو را از ارث محروم مي كند اما اگر با پسر عموي ابويني خال يا خاله يا اعمام متعدد باشند و لوابي تنها پسر عمو ارث نمي برد.

قايم مقامي اولاد اعمام واخوال

هر گاه براي ميت نه اعمام باشد و نه اخوال اولاد آن ها به جاي آن ها ارث مي برند و نصيب هر نسل نصيب كس خواهد بود كه بواسطه او به ميت متصل مي شود. و در تمام موارد ارث طبقه سوم هم هر يك از زوجين كه باشد فرض خود را از اصل تركه مي برد و اين فرض عبارت است از:

2/1 تركه براي و زوج و 4/1 آن براي زوجه متقرب به مارد هم نصيب خود را از اصل تركه مي برد و باقي تركه مال متقرب به پدر است و اگر نقص هم باشد بر متقربين به پدر وارد مي شود.

ارث خنثي

اگر وارث خنثي باشد خواه در هر طبقه اگر از جمله وارثي باشد كه ذكور آن ها در برابر ارث مي برند سهم الارث او اين گونه محاسبه مي شود كه:

1-     اگر علايم رجوليت غالب باشد سم الارث يك پسر از طبقه خود را مي برد

2-     اگر علايم اناثيت غلبه داشته باشد سهم الارث يك دختر از طبقه خود را مي برد

3-     اگر هيچ يك از علايم غالب نباشد نصف مجموع سهم الارث يك پسر و يك دختر از طبقه خود را خواهد برد.

در ميراث زوج و زوجه

زوجين كه زوجيت آن ها دايمي بوده و ممنوع از ارث نباشند از هم ارث مي برند. شرط توارث در نكاح منقطه به دليل تعارض با قواعد امري ارث باطل است. در صورت تعدد زوجات ربع يا ثمن تركه كه تعلق به زوجه دارد بين همه آنها بطور مساوي تقسمي مي شود.

اثرزوجيت دستگاه رزمان عده رجمي

اگر شوهر زن خود را به طلاق رجمي مطلقه نمايد هر يك از آن ها كه قبل از انقضا عده بميرد ديگري از او ارث مي برد اما اگر فوت يكي از آن ها بعد از انقضاء عده بوده و يا طلاق باين باشد از يكديگر ارث نمي برند.

اثر طلاق در حال مرض

اگر شوهر در حال مرض زن خود را طلاق دهد و از طرف يكسان از تاريخ طلاق به همان مرض بميرد زوجه از او ارث مي برد اگر چه طلاق باين باشد مشروط بر اين كه زن شوهر نكرده باشد.

هر گاه زن در ظرف يكسال از تاريخ طلاق بميرد شوهر از او ارث نمي برد و ارث زن در اين دوران حكم استثنايي است كه بايد تفسير محدود شود.

بيماي شوهر بايد متصل به مرگ باشد تازن بتواند از او ارث ببر پس اگر مرد از آن مرض شفا يابد ميراث زن منتفي است هر چند دوباره  به همان مرض قبلا شود و در نتيجه اين ابتلا ظرف يكسال بميرد.

اگر ابتلا مجدد به همان مرض اتفاقي نباشد و از نظر پزشكي قابل پيش بيني باشد زن ارث مي برد.

نكاح در حال مرض متصل به موت

اگر مردي در حال مرض زني را عقد كند و در همان مرض قبل از دخول بميرد زن از او ارث نمي برد اما اگر بعد از دخول يا بعد از صحت يافتن از آن مرض بميرد زن از او ارث مي برد

اما نكته ديگر كه در خصوص ارث زوجه و زوج بايد به آن توجه شود اين است كه زوج از تمام اموال زوجه ارث مي برد اما زوجه فقط از اموال ذيل ارث مي برد:

1-     از اموال منقوله از هر قبيل كه باشد.

2-     از ابينه و اشجار

زوجه از قيمت ابنيه اشجار ارث مي برد و نه از عين آن ها و طريقه تقويم آن است كه ابنيه و اشجار با فرض استحقاق بقا در زمين بدون اجرت تقويم مي شود. و هر گاه ورثه را به فروش عين بخواهد.

اما طبق نظر دكتر كاتوزيان در صورت متناع وارثان از پرداخت قيمت ابنيه واشجار زن مي تواند به حكم دادگاه عين شاع (8/1 يا 4/1) از آن ابنيه و اشجار را تملك كند و رو به ؟ و اداري ثبت هم تمايل به اين نظر دارد.

در مورد تقويم وتعيين قيمت ابنيه و اشجار هم گفته شده كه ؟ زمان فوت محل اعتبار است اما به نظر مي رسد كه قيمت زمان پرداخت ؟ اعتبار باشد زيرا در همان زمان حق زن تملك عين را دارد.

و عدم ذكر حق زن درهنگام درخواست ثبت سقط حق او در مطالعه ؟ ثمن اعياني نيست.

رد به زوج و زوجه

در صورت نبودن هيچ وارث ديگري به غير از زوج يا زوجه شوهر تمام تركه زن ؟ خود را مي برد اما زن فقط نصيب خود را و بقيه تركه شوهر در حكم مال اشخاص بلاوارث مي باشد و اداره آن با حاكم باشد.

اهل تسنن

در خصوص مبحث ارث بسياري از موارد بين اهل تشيع و تسنن يكسان مي باشد بنابراين فقط به شرح موارد اختلافي پرداخته خواهد شد.

فقهاي مذاهب اربعه با فقهاي اماميه اتفاق نظر دارند كه تجهيز بر ؟ كه قبل از فوت به تركه تعلق گرفته مقدم است اما نقصهاي مذاهب اربعه درباره مقدم كردن تجهيز بر ديدن متعلق به تركه اختلاف نظر دارند، فقهاي حنيفه- ماليكه – شافعيه مي گويند.

وارث و تركه ميت

فقها اتفاق نظر دارند كه به محض فوت و در صورتي كه اين يا وصيتي در كار نباشد تركه ميت به مالكيت ورثه منتقل مي شود وهمين طور اتفاق نظر دارند كه مازاد بر دين و وصيت بر ورثه منتقل مي شود اما در موردي كه تركه با اين وصيت برابر باشد فقها اختلاف نظر دارند كه آيا تركه به وارث منتقل مي شود يا نه؟

فقهاي حنفي گفته اند: قسمتي از تركه كه قسمت آن با مقدار دين برابر باشد داخل ملك ورثه نمي شود.

فقهاي شافعيه و ضابله مي گويند مالكيت و رشد بر تركه اي كه مورد اين قرار گرفته تعلق مي گيرد خواه دين برابر تمام تركه باشد ي ابرابر قسمتي از آن به هر صورت دين متعلق به تمام تركه است وتمام تركه ضامن دين است فقهاي اماميه معتقدند كه تركه باشد يا برابر قسمتي از آن به هر صورت دين متعلق به تمام تركه باشد يا برابر قسمتي از آن به هر صورت دين متعلق به تمام تركه است وتمام تركه ضامن دين است فقهاي اماميه معتقدند كه تركه به وارث منتقل مي شود چه دين به اندازه تمامي ماترك باشد يا نباشد.

(موانع ارث) فقها اتفاق نظر دارند كه موانع ارث سه چيز است

1-     اختلاف دين

2-     حمل

3-     والد؟

4-     والد الزنا

5-     قتل

اختلاف دين: فقها اتفاق نظر دارند كه غير مسلمان از مسلمان ارث نمي برد اما در مورد ارث بردن مسلمان از غير مسلمان اختلاف وجود دارد. فقهاي اماميه مي گويند مسلمان از غير مسلمان ارث مي برد اما فقهاي مذاهب اربعه گفته اند كه مسلمان از غير مسلمان ارث نمي برد.

هر گاه يكي از فرزندان يا خويشان متوفي غير مسلمان بوده و پس از فوت مورث و بعد از تقسيم تركه بين وارث مسلمان شود به اتفاق نظر فقها ارث نمي برد اما اگر پس از فوت و قبل از تقسيم تركه مسلمان شود در اين صورت فقها اختلاف نظر دارند كه آيا ارث مي برد يا نه؟

فقهاي اماميه و ضابله مي گويند ارث مي برد اما فقهاي شافصيه به مالكيه و حنيفه مي گويند ارث نمي برد فقهاي اماميه گفته اند اگر وارث يك نفر و مسلمان باشد ارث مختص اوست و اسلام وارثي كه بعدا مسلمان شده نفعي در استحقاق ارث براي وي نخواهد داشت

(مرتد) از نظر فقهاي مذاهب چهار گاز اهل سنت مرتد از دين اسلام از غير مرتد ارث نمي برد خواهد ارتداد وي فطري باشد يا ملي.

فقهاي اماميه مي گويند: مرتد فطري اگر مرد باشد توبه داده نمي شود بلكه كشته مي شود و همسرش از حين ارتداده عده وفات نگه مي دارد و تركه وي تقسيم مي شود هر چند كشته نشود و توبه او نسبت به نسخ ازدواج و تقسيم تركه و ؟ قبلي بي تاثير است.

اما مرتد ملي از وي خواسته مي شود كه توبه كند اگر توبه كرد آن چه براي مسلمانان است به او هم تعلق مي گيرد و هر چه عليه مسلمانان است عليه او هم مي باشد و اگر مرتد ملي توبه نكند كشته مي شود و همسرش از حين ارتداد عده طلاق نگه مي دارد و اگر در اثناي عده توبه كنند زنش به او رجوع مي كند و ما ترك وي تا زماني كه كشته شود يا بميرد تقسيم نمي شود اما اگر زن دچار ارتداد گردد خواه مرتد فطري باشد يا ملي كشته نمي شود بلكه زنداني شده و اوقات نماز او را شلاق مي زنند تا اينكه توبه كند يا بميرد و تركه وي تنها پس از فوت تقسيم مي شود.

ميراث اهل ملل

فقهاي مالكيه و ضابله مي گويند: اهل ملل كه داراي در اين جداگانه باشند از هم ارث نمي برند پس يهودي از مسيحي و مسيحي از يهودي ارث نمي برد.

فقهاي اماميه حنيفه و شاخصيه گفته اند از هم ارث مي برند اما فقهاي اماميه ارث بردن وارث غير مسلمان از غير مسلمان را به قيد وجود نداشتن وارث مسلمان مشروط كرده اند.

حمل

هر گاه شوهر بميرد و زنش حامله باشد درصورت امكان تقسيم ارث متوقف مي شود تا اين كه وضعيت زن مشخص  شود و در غير اينصورت مقداري از مال براي حمل نگه داشته مي شود فقها در مورد مقدار مالي كه براي حمل نگه داشته مي شود اختلاف نظر دارند . فقهاي حنفيه مي گويند به اندازه سهم يك پسر براي حمل نگه داشته مي شود مالك و شانمي گفته اند سهم چهار پسر و دختر براي حمل نگه داشته مي شود. فقهاي اماميه مي گويند ازباب احتياط سهم براي حمل كنار گذاشته مي شود به صاحبان فروض مانند زوج و زوجه كم ترين در سهم آن ها يعني سهم ادني داده مي شود.

3- ولد اللعان

فقها اتفاق نظر دارند كه زن و شوهري كه همديگر را لعان مي كنند از هم ارث نمي برند و نيز ولد اللعان و پدرش و كساني كه از طرف پدر با ولد اللعان خويشاوند هستند از يكديگر ارث نمي برند همچنين فقها اتفاق نظر دارند كه ولد اللعان از مادر و خويشاوندان مادري ارث مي برد و مادر خويشاوندان مادري هم از وارث مي برند و كساني كه از جانب پدر و مادر يا فقط از جانب مادر با والداللعمان خويشاوندي دارند در ارث بردن از وي مساويند.

فقهاي اماميه مي گويند: هر گاه پدر رجوع كرده و گفته خود را تكذيب كند و بعد از لعان به فرزندي فرزند اقرار كند در اين صورت پس از پدر ارث مي برد ولي پدر از پسر ارث نمي برد.

ولد الزنا

فقهاي مذاهب اربعه اتفاق نظر دارند كه حكم ولد الزنا (زنا زاده) مانند ولد اللعان است فقهاي اماميه مي گويند ولد الزنا و مادر زنا كارش از هم ارث نمي برند همان گونه كه ولد الزنا و پدر زنا كارش از هم ارث نمي برند زيرا دليل عدم توارث براي پدر و مادر يكي است كه همان زنا است.

قتل

فقها اتفاق نظر دارند كه قتل عمد و به ناحق مانع ارث مي شود. و فقها درباره ديگر انواع قتل غير از قتل عمد اختلاف نظر دارند كه آيا مانع ارث مي شود يا نه؟

فقهاي اماميه مي گويند: كسيكه يكي از خويشان خود را به خاطر قصاص يا دفاع از خود يا به امر حاكم عادل و ديگر مجوزهاي شرعي بكشد قتل در چنين حالتي مانع از ارث بردن قاتل نمي شود همين طور قتل خطايي مانع ارث بردن نمي شود.

هر يك از ائمه مذاهب چهار گانه اهل سنت در اين باره (قتل خطايي) راي داده اند: نظر امام مالك موافق نظر فقهاي اماميه است و شاخصي معتقد است كه قتل خطايي مانند قتل عمد مانع از ارث بردن قاتل مي شود. و خيلي ها هم مي گويند كه قتلي مانع ارث مي شود كه موجب عقوبت ولو عقوبت مالي شود.

فروض و صاحبان آن

طبق اتفاق نظر فقها فرضا همان است كه در قرآن براي وارث تعيين شده و در مذهب شيعه به تفصيل بيان شده است و نيازي به توضيح مجدد نمي باشد.

عصبات

بحث عصبه در مذهب اهل تسنن مطرح مي شود

عصبه عبارت است از:

عصبه دو قسم است:

نسبي و سببي و عصبي سببي شامل ولا ؟ و فرزندان اوست. اما عصبات نسبي سه نوع است. عصبه بالنفس- عصبه بالغير- عصبه مع الغير عصبه بالنفس هر مذكري است كه در نسبت او به متوفي مون؟ وارد نشده باشد و معناي عصبه بالنفس آن است كه احتياج به غير ندارد اما صاحب عصبه بالغير وعصبه مع الغير در برخي حالات عاصب است و عصبه بالنفس نزديك ترين عصبه بوده و افراد آن به ترتيب زير ارث مي برند:

1-     پسر

2-     پسر پسر هر چه پايين رود جايگزين پدر شود.

3-     پدر

4-     جد پدري هر چه بالا رود

5-     برادر ابوبين

6-     برادر ابي

7-     پسر برادر ابونين

8-     پسر برادر پدري

9-     عموي ابوبين

10-عمومي ابي

11-پس عموي ابوبين

12-پس عموي ابي

هر گاه كلمه عصبه بطور مطلق به كار رود مقصود عصبه بالنفس است و اگر منظور قسم دوم و سوم باشد عصبه بالغير و عصبه معي الغير به كار مي رود.

فقها اختلاف دارند كه آيا جد پدري در بردن ارث براخواه مقدم مي شود يا اينكه اخوه با وي ارث برده و همگي در يك درجه مي باشند؟ ابوحنيفه گفته است جد پدري بر اخوي مقدم شده و اخوي با وجود جد پدري اصلا ارث نمي برند. اما فقهاي اماميه- شاخصه مالكيه مي گويند: اخوه با وجود جد پدري ارث مي برند زيرا هم رتبه جد پدري به شمار مي آيند.

در ميان عصبه ها صاحب دو قرابت بر صاحبان يك قرابت مقدم مي شوند پس برادر ابوبين بر برادر ابي مقدم مي شود.

اما عصبه بالغير شامل 4 دسته از زنان است.

1-     دختر يا دختران

2-     دختر پسر يا دختران پسران

3-     خواهر يا خواهران پدر و مادر

4-     خواهر يا خواهران پدري

معلوم است كه تمام اين چهار دسته در صورتي كه با آنان برادري نباشد بالفرض ارث مي برند.

هر يك از اين افراد به تنهايي نصب تركه و در صورت تعدد 3/2 تركه را مي برد و اگر با آن ها برادر مي باشد از نظر فقهاي غير اماميه بالصعبه ارث مي برند بواسطه برادرشان و در نتيجه تركه را مطابق سهم (پسر دو برادر دختر) با برادر خود (ميان خودشان تقسيم مي كنند).

عصبه مع الغير شامل خواهر يا خواهران ابويني يا ابي با دختر يا دختر پسر است پس خواهر و خواهران بالفرض ارث مي برند در صورتي كه با آنان دختر يا دختر پسر موجود نباشد و چنان چه با آن ها دختر پسر موجود باشد بالعصبه ارث مي برند و در نتيجه دختر يا دختر پسر سهم فرض خود را مي گيرد و ما باقي را خواهر يا خواهران شفيق (ابوبيني ) يا پدري مي گيرند كه با بودن دختر عصبه شده اند. و مشخص مي شود كه خواهر ابوبيني يا ابي حالت دارد:

1-هر گاه برادر با خواهر ابوبيني با ابي نباشد وصيت دختري نداشته باشد بالفرض ارث مي برد.

2- در صورت موجود بودن برادر با او بالصعبه بالغير ارث مي برد.

3- در صورتي كه ميت دختري داشته باشد بالصعبه مع الغير ارث مي برد.

فقهاي مذاهب چهار گانه اهل سنت اتفاق نظر دارند كه اگر در ميان صاحبان فرض عاصب تنها باشد تمام مال را مي گيرد و اگر صاحب فرضي با او موجود باشد مقداري را كه از سهم صاحب فرض زياد بيايد مي گيرد و اگر عصبه اي موجود نباشد از نظر فقهاي شافعيه و مالكيه  زيادي را به بيت المال مي دهند و از نظر فقهاي حنيفه و ضابه مقدار زايد به صاحبان فروض رد مي شود و در صورتي كه صاحب فرض وعصبه فرودوي الارحام موجود نباشند تركه به بيت المال داده مي شود.

فقهاي اماميه ارث از طريق بالصعبه را انكار كرده اند و آن را به صاحبان فرض و قرابت منحصر كرده اند.

تعصيب

فرض هاي 6 گانه اي كه در قرآن معين شده گاهي با مجموع تركه مساوي مي شود و گاهي سهام صاحبان فرض از مجموع تركه كمتر مي شود كه اين حالت را تعصيب گويند.

البته گاهي هم مجموع سهام صاحبان فروض از مقدار تركه بيشتر مي شود كه آن را عول مي گويند. تعصيب را چنين تعريف كرده اند كه عصبه با وجود صاحب فرض نزديك ارث ببرد مانند جايي كه ميت يك دختر يا چند دختر داشته و فرزند ذكور نداشته باشد يا اصلا ميت فرزنداني نداشته باشد چه پسر و چه دختر بلكه خواهر يا خواهراني داشته باشد و برادر و عمو هم داشته باشد كه در اين حالت مذاهب اهل سنت, برادر بين را با دختر يا دختران در ارث شريك دانسته اند و در چنين صورتي برادر ميت با وجود يك دخت, نصف تركه و باوجود دو دختر به بالا 3/1 تركه را مي گيرد و از نظر فقهاي اماميه تعصيب باطل است و آن چه از سهام صاحبان فرض اضافه بيايد بايد به صاحب فرض نزديك رد شود.

عول

عول آن است كه مجموع سهام را تركه بيش تر باشد, فقها اختلاف نظر دارند كه در چنين حالتي آيا نقص بر هر يك از صاحبان فروض وارد مي شود يا تنها بر بعضي از آنان نه همه فقهاي مذاهب چهار گانه اهل سنت به عول قايل شده اند يعني بر هر يك از صاحبان فروض به مقدار فرضي خود نقص وارد مي شود كه فقهاي اماميه عول را قبول ندارند.

حجب

در خصوص بحث حجب بطور مفصل در مذهب شيعه بحث شد و همان موارد در خصوص اهل تسنن هم وجود دارد و در اين مقوله تنها به نكات اختلافي بين مذهب تشيع و تسنن پرداخته مي شود.

فقها اتفاق نظر دارند كه پسر مانع (حاجب) برادران و خواهران از ارث مي شود و به طريق اولي حاجب اعمام و اخوال مي شود اما از نظر اهل سنت پسر مانع ارث جد پدري و  جد مادري و در صورت نبودن پسر, پسر پسر كاملا مانند پسر است هر طور كه پسر ارث مي برده پسر پسر هم ارث مي برد و هر طور كه پسر از ارث محروم مي شود و پسر پسر هم از ارث محروم مي شود.

فقها اتفاق نظر دارند كه پدر, برادران و خواهران را از ارث محروم مي كند و همين طور پدر حاجب جد پدري نيز مي شود اما از نظر اهل سنت جد مادري با وجود پدر در ارث شريك بوده و در صورتي كه مادر موجود نباشد با پدر 6/1 تركه را مي گيرد واز نظر ضابطه,جد پدري با پدر يعني با پسر خود را ارث شريك مي شود.

فقهاي شافعيه حنيفه و مالكيه مي گويند: جد پدري با وجود پدر چيزي از ارث نمي گيرد زيرا پدر حاجب حده پدري است.

فقهاي اماميه گفته اند: پدر مانند پسر است و با وجود پدر, اجداد و جدات از تمام جهات ارث نمي برند زيرا اجداد و جدات در طبقه دوم و پدر در طبقه اول از طبقات ارث قرار دارد.

فقهاي مذاهب اربعه مي گويند: مادر حاجب جدات از تمام جهات مي شود ولي حاجب اجداد و برادران و خواهران نمي شود و نيز مادر حاجب عموهاي ابوين يا ابي نمي شود و تمام افرادند مذكور با مادر در اصل ارث شريكند.

فقهاي اماميه گفته اند: مادر مانند پدر است كه اجداد وجدات و برادران و خواهران را از تمام جهات از ارث محروم مي نمايد.

فقهاي مذاهب چهار گانه اهل سنت گفته اند: دختر حاجب پسر پسر نمي شود و در دختر و بيشتر حاجب دختران پسر مي شوند مگر آن كه با دختران پسر, پسري موجود باشد اما يك دختر به تنها حاجب دختران پسر نمي شود ولي يك دختر يا دختران حاجب برادران, مادري مي شوند.

فقهاي اماميه گفته اند دختر مانند پسر حاجب اولاد اولاد (نوه ها) هواه پسر خواه دختر مي شود و به طريق اولي حاجب برادران و خواهران مي شود.

بطور خلاصه مي توان گفت فرق ميان مذاهب اهل سنت مذهب اماميه آن است كه اماميه كسي را كه در قرابت به ميت نزديكتر است بر ديگران مقدم مي كنند.

فقهاي اماميه گفته اند: كسي كه هم از جانب پدر و هم از جانب مادر با متوفي خويشتاوند است مانع از ارث بردن كسي مي شود كه تنها از جانب پدر با متوفي خويشاوند است در صورتي كه هر دو در يك مرتبه قرار داشته باشند.

بنابراين خواهر ابوين حاجب برادر ابي و نيز عمه ابوين حاجب عمومي ابي مي شود و خاله هم همين طور است.

از نظر فقهاي اماميه در استحقاق ارث فرقي ميان ذكور و ؟ نيست پس همان گونه كه نوه ها در صورت نبودن اولاد جانشين اولاد مي شوند برادران و خواهران هم در صورت نبودن پدرانشان جانشين آن ها مي شوند.

اهل سنت به قاعده الاقرب يمنع الابد قائلند اما نه بطور مطلق بلكه به شرط اين كه وارث اتحاد در صنف داشته باشند يعني اقرب مانع از ارث بردن قرين مي شود كه بواسطه او با ميت متصل است به جز برادران مادري كه از جانب مادر با ميت خويشاوند هستند حجب نمي شوند و همين طور ما در جده كه با وجود جده يعني دختر خود ارث مي برد اما در غير اين دو صورت حجب وجود دارد مانند پدر كه پدر پدر را از ارث محروم مي كند ولي مادر مادر را منع نمي كند و نيز مانند مادر كه مادر مادر را از ارث محروم مي كند اما حاجب پدر پدر نمي شود و عموي هاي ميت بر عموهاي پدر ميت مقدم مي شوند و همچنين اجداد ميت بر اجداد پدر ميت مقدم مي شوند و جده نزديك مانع از ارث بردن جده دور مي شود تمام اين موارد به خاطر قاعده الاقراب فالا قرب است و اهل سنت ميان دكوروانات فرق مي گذارند پس برادران ميت با وجود دختران ميت ارث مي برند, در صورتي كه با وجود پسران ميت, ارث نمي برند و از نظر اهل سن فرزندان برادر يا اجداد در ارث شريك نمي شوند بر عكس چيزي كه فقهاي اماميه بدان معقتقدند.

رد

رد جز با وجود صاحبان فرض محقق نمي شود زيرا سهام صاحبان فرض معين شده و مشخص است فقهاي مذاهب چهار گانه اهل سنت مي گويند آن چه از سهام صاحبان فرض زياد بيايد به عصبه داده مي شود.

فقهاي شافعيه و مالكيه مي گويند هر گاه صاحب عصبه موجود نباشد مقدار باقي مانده سهام صاحبان فروض به بيت المال داده مي شود.

فقهاي اماميه مي گويند: در صورتي كه صاحبان قرابت. در مرتبه و درجه صاحب فرضا موجود نباشند مقدار باقي مانده به هر يك از صاحبان فرض رد مي شود اما اگر صاحب قرابتي در رتبه و درجه صاحب فرض موجود باشد در اين صورت صاحب فرض سهم فرضي خود را مي گيرد و مقدار باقي مانده به صاحب قرابت مي رسد.

ازدواج و طلاق مريض

فقهاي حنيفيه- شافعيه و ضابله مي گويند ازدواج در حالت مرض موت از جهت ارث بردن هر يك از زوج و زوجه از يكديگري مانند ازدواج در حالت سلامتي است خواه زوج دخول كرده يا نكرده باشد و منظور از مرض در اين جا مرض موت است.

فقهاي مالكيه گفته اند هر گاه عقد ازدواج در حالت مرض مرد يا زن جاري شده باشد در اين حالت ازدواج فاسد است مگر آن كه زوج دخول كند.

فقهاي اماميه گفته اند هر گاه مردي در حال مرضي موت ازدواج كند قبل از دخول بميرد زن بهره اي نمي گيرد و زوج نيز از زوجه ارث نمي برد حتي اگر زوجه قبل از زوج و پيش از آن كه دخول صورت بگيرد بميرد و زوج از زوجه ارث نمي برد و هر گاه زن در حال بيماري موت خود ازدواج كند حكم ارث بردن زوج از او مانند حكم زني است كه در حالت سلامت ازدواج كرده است.

فقها اتفاق نظر دارند كه هر گاه مريض, زوجه خود را طلاق دهد و قبل از آن كه عده زن تمام شود بميرد در اين صورت زوجه از او ارث مي برد خواه طلاق رجمي باشد و خواه باين, اما چنان چه زوج مريض پس از انقضاي عده زن و ازدواج مجدد وي با مرد ديگري بميرد به اتفاق نظر فقها زوجه مطلقه از او ارث نمي برد اما اگر فوت زوج پس از انقضاي عده و قبل از ازدواج مجدد زن با مرد ديگري واقع شود در اين صورت فقها اختلاف نظر دارند فقهاي مالكيه و ضابله مي گويند زوجه ارث مي برد هر قدر زمان طول بكشد.

فقهاي حنيفيه و شاخصيه مي گويند با انقضاي عده, زن نسبت به شوهر قبلي در حكم اجنبي است كه  هيچ چيز از ارث به او تعلق نمي گيرد.

فقهاي اماميه مي گويند اگر شوهر در حال مرض موت, زن خود را طلاق دهد خواه طلاق رجمي باشد با اين در اين حالت زن با وجود سه شرط از ارث مي برد.

1-فوت زوج مستند به مرض باشد كه زن را در آن مرض طلاق داده است.

2- زن با مرد ديگري ازدواج نكرده باشد.

3- طلاق به درخواست زن واقع نشده باشد.

ارث پدر نمونه هايي از اين ارث:

        ·          فقها اتفاق نظر دارند كه وقتي تنها وارث متوفي پدر باشد و مادر و اولاد و اولاد اولاد و نيز جدات و يكي از زوجين موجود نباشند پدر تمام تركه را مالك مي شود ولي از نظر فقهاي اماميه بالقرابت و از نظر اهل سنت بالتعصيب مالك آن مي شود.

        ·          هر گاه دو دختر به بالا با پدر وارث متوفي باشند در اين صورت از نظر اهل سنت 3/2 براي دختران و 3/1 مال پدر است.

        ·          فقهاي اماميه مي گويند 5/1 مال پدر و 5/4 مال دختران است زيرا 6/1 باقي مانده از فرض پدر و دختران به همه آنان به نسبت فرض آن ها رد مي شود نه فقط به پدر.

        ·          هر گاه جدي مادري يعني مادر مادر بايد وارث ميت باشند در اين صورت جده مادري 6/1 مي گيرد و باقيمانده 6/5 را پدر مي گيرد زيرا از نظر اهل سنت جده مادري با وجود پدر از ارث محروم نمي شود.

فقهاي اماميه مي گويند در اين حالت تمام مال از آن پدر است و اصلا چيزي به جده داده نمي شود.

هر گاه مادر بايد وارث متوفي باشند (ابوين), مدر 3/1 تركه را مي گيرد و اين در صورتي است كه از نظر اهل سنت دو برادر يا دو خواهر متوفي حاجب مادر نباشند و از نظر فقهاي اماميه به شرطي مادر 3/1 تركه را مي گيرد كه دو برادر يا يك برادر و دو خواهر يا چهار خواهر متوفي حاجب مادر نشوند.

هرگاه پسر دختر با پدر وارث ميت باشند در اين صورت از نظر فقهاي مذاهب چهار گانه اهل سنت پدر تمام تركه را مي گيرد و به پسر دختر اصلا چيزي نمي رسد زيرا پسر دختر از وارث دوالارحام به شمار مي آيد.

اما فقهاي اماميه مي گويند. در اين حالت پدر 6/1 تركه را به صورت فرض مي گيرد و به پسر دختر سهم مادر او كه دختر متوفي باشد تعلق مي گيرد و آن نصف تركه است و مقدار باقي مانده 6/2 به هر دو رد مي شود.

ارث مادر نمونه هايي از اين ارث

فقهاي اماميه مي گويند مادر در صورتي مالك تمام ارث مي شود كه پدر متوفي و اولاد و اولاد اولاد و هيچ يك از زوج و زوجه موجود نباشد.

بقيه مذاهب مي گويند: مادر تمام مال را به ارث نمي برد مگر آن كه هيچ يك از صاحبان فروض و عصبات موجود نباشند. اما جدات مادر را از مالك شدن تمام تركه منع نمي كنند زيرا تمام جدات با وجود مادر از ارث محروم مي شوند همان گونه كه اجداد با وجود پدر از ارث محروم مي شوند همين طور دايي ها و خاله ها مانع مادر از ارث بردن تمام تركه مي شوند.

هر گاه يك دختر با مادر وارث مي باشند در اين حالت مادر 6/1 تركه را بالفرض مي برد و دختر هم نصف تركه را بالفرض مي گيرد و از نظر فقهاي اماميه- حنيفيه ضابله مابقي به مادر و دختر رد مي شود.

فقهاي شافعيه و ماليكه مي گويند باقي مانده بر بيت المال رد مي شود.

در صورت نبودن پدر, جد پدري با مادر وارث متوفي باشند فقهاي مذاهب اربعه مي گويند جد قايم مقام پدر مي باشد و حكم ارث در مورد هر دو يكسان است.

فقهاي اماميه مي گويند تمام مال متعلق به مادر است و به جد پدري چيزي داده نمي شود زيرا جد پدري در ربته دوم و مادر در رتبه اول است.

هر گاه برادر ابوين يا ابي با مادر وارث متوفي باشند از نظر فقهاي اهل سنت مادر 3/1 به فرض مي برد و باقي مانده به صورت تعصيب از آن برادر ابوين يا برادر ابي است و اگر دو برادر و دو خواهر بدين يا ابي يا؟ متوفي با مادر باشند مادر 6/1 تركه را مي گيرد و باقي مانده مال برادران يا خواهران است زيرا مادر بواسطه برادران يا خواهران از زايد بر 6/1 منع مي شود اما از نظر فقهاي اماميه مادر تمام مال را بصورت فرض و بصورت رد مي گيرد و به برادران و خواهران چيزي داده نمي شود.

هر گاه با مادر يك خواهر ابوين و يك خواهر ابي باشند در اين حالت مادر 3/1 تركه و يك خواهر ابوين نصف تركه و يك خواهر ابي به خاطر تكميل 3/2 فقط 6/1 تركه را مي گيرد يعني مجموع 6/1 خواهر ابي با نصف خواهر ابويني 3/2 مي شود اما از نظر فقهاي اماميه در اين حالت مادر تمام تركه را مي گيرد.

از نظر فقهاي اهل سنت اجتماع عموهاي ابويني با ابي با مادر از لحاظ ارث بردن و مقدار سهم حكم اجتماع برادران ابويني يا ابي با مادر را دارد.

هر گاه يك عموي ابي و يك خواهر مادري به همراه مادر وارث متوفي باشند مادر 3/1 و خواهر مادري 6/1 مي گيرند و بقيه مال عموي ابي است پس عمو كه از نظر اماميه در درجه دوم وارث است با خواهر مادري متوفي كه در رتبه يا درجه دوم بوده و با مادر كه رتبه اول را دارد جمع مي شود اما از نظر فقهاي اماميه در اين حالت مادر تمام تركه را به ارث مي برد.

نكته

فقهاي اهل سنت مي گويند هر گاه پدر و يكي از زوجين (زوج يا زوجه) با مادر متوفي وارث ميت را تشكيل دهند در اين صورت مادر 3/1 باقي مانده از سهم زوج يا زوجه را مي برد اين كه از اصل مال 3/1 بگيرد.

فقهاي اماميه مي گويند در چنين صورتي كه مادر و پدر يا زوجه وارث متوفي هستند مادر 3/1 اصل مال را مي گيرد نه 3/1 باقي مانده را و فرقي نمي كنند كه يكي از زوج يا زوجه با مادر باشد يا نباشد.

ارث اولاد و نوه ها

پسران: به اتفاق نظر فقها پسر حاجب نوه ها و برادران و خواهران را جداد وجدات مي شود و نوه در صورت يك دختر تمام مال را مي گيرد كه نصف آن بصورت فرض و نصف ديگر به رد به او داده مي شود و اگر دو دختر وارث باشند آن هم تمام مال را مي گيرند كه 3/2 آن بصورت فرضي و 3/1 باقيمانده بصورت رد به آنان داده مي شود و به عصبه چيزي داده نمي شود فقهاي مذاهب اربعه مي گويند: خواهران ابويني يا ابي با وجود دختر يا دختران عصبه هستند بدين معنا كه يك دختر ابويني يا ابي در صورتيكه متوفي فرزند پسر و دختر نداشته باشد نصف تركه را بصورت فرض مي برد و دختران در صورت نبودن فرزند براي متوفي 3/2 تركه را بصورت فرض مي برند.

فقهاي اماميه مي گويند هيچ يك از برادران و خواهران در صورت وجود دختر يا دختران يا دختر پسر يا دختر دختر ارث نمي برند.

فقهاي حنيفه و ضابله مي گويند هر گاه غير از دختران ديگر صاحبان فرض و عصبه اي وجود نداشته باشند در اين صورت تمام مال را به فرض و رد مالك مي شوند اما اگر آنها ها تنها نبودند و پدر هم با آن باشد در اين صورت پدر باقي مانده سهم فرض دختران را مي گيرد و در صورتي كه پدر با دختران نباشد و به ترتيب جد پدري برادر ابويني- برادر ابي- پسر برادر ابويني- پسر برادر ابي- عموي ابويني- عمومي ابي- پسر عمومي ابويني- پسر عمومي ابي باقي مانده را مي برند و اگر تمام اين عصبات موجود نباشند و صاحبان فروض مانند خواهران هم نباشند در اين صورت دختران تمام مال را مي برند حتي اگر ميت اولاد دختران و اولاد خواهران و دختران برادر و اولاد برادر مادري و عمه ها از تمام جهات ابي امي- ابويني و عمومي مادري و دايي ها و خاله ها و جد مادري داشته باشد.

نوه ها

در موردي كه وارث متوفي اولاد نوه باشند فقها اختلاف نظر دارند, فقهاي مذاهب چهار گانه اهل سنت اجماع نموده اند كه پسر حاجب نوه ها مي شود چه نوه هاي پسري و چه نوه هاي دختري يعني نوه ها در صورت وجود پسر متوفي چيزي را ارث نمي برند و اگر وارث متوفي يك دختر و نوه هاي پسر باشند در صورتي كه اولاد پسر فقط پسر يا پسر و دختر باشند دختر متوفي تركه را مي گيرد و نصف ديگر مال نوه هاي پسري است كه بين خود بر اساس للذكر مثل حظ الانثين تقسيم مي كنند و اگر فقط دختران پسر با يك دختر وارث متوفي باشند در اين حالت نصف تركه متعلق به يك دختر و براي دختران پسر 6/1 تركه است چه يكي باشد يا بيشتر و باقي مانده متعلق بر خواهر است يعني عمه دختران پسر.

فقهاي اماميه مي گويند با وجود يكي از اولاد متوفي چه پسر يا دختر هيچ يك از اولاد اولاد (نوه ها) ارث نمي برد.

هر گاه متوفي اصلا فرزند پسر يا دختر نداشته باشد بلكه نوه داشته باشد فقهاي مذاهب اربعه اجتماع نموده اند كه در اين صورت پسر پسر مانند پسر است كه در حجب و تعصيب و امور ديگر غير از حجب و تعصيب قائم مقام پسر مي شود اگر با وجود پسر پسر خواهراني نيز باشند در اين صورت اين خواهران و برادران كه همگي نوه هاي پسري متوفي مي باشند مال را ما بين خود بر اساس للذكر مثل حظ الانثين تقسيم مي نمايند.

فقهاي مذاهب اربعه همچنين اتفاق نظر دارند كه وقتي دختران صلبعي موجود نباشند دختران پسر به منزله دختران صلبي هستند كه براي يكي از آن ها نصف تركه و براي بيش از يك نفر 3/2 تركه است و نيز آنان حاجب برادران مادري مي شوند. و در صورتي كه نوه پسري با آنان موجود باشد مال را بين خود بر اساس للذكر مثل حظ الانثين تقسيم مي كنند و فرقي نمي كند كه پسر پسر برادر آنان باشد يا پسر عموي آنان و به يك تعبير دخرت پسر مانند دختر است و به عبارت ديگر اولاد پسر متوفي كاملا مانند اولاد ميت هستند.

اما اولاد دختران از نظر فقهاي مالكيه و شافعيه, چيزي از تركه به ارث نمي برند. همين حكم در مورد اولاد دختران پسر متوفي (نوه ها دختري پسر ميت) هم مصداق دارد.

فقهاي حنيفيه و ضابله مي گويند: اولاد دختر و اولاد دختران پسر متوفي وقتي ارث مي برند كه صاحبان فرض و عصبه موجود نباشند. اما فقهاي اماميه مي گويند هر گاه متوفي اولاد بلاواسطه نداشته باشد نوه ها قايم مقام اولاد مي شوند و هر نسل از آنان حصبه كسي را مي برد كه توسط او با ميت خويشاوند مي شود.

ارث برادران و خواهران

هر گاه پسر و پدر موجود نباشند برادران و خواهران ارث مي برند و از نظر اهل سنت با مادر دختران در بردن ارث شريك مي شوند و از نظر فقهاي اماميه برادران و خواهران ارث نمي برند مگر آن كه پدر و مادر و اولاد و نه چه پسر چه دختر موجود نباشند كه در اين صورت ارث مي برند.

برادران و خواهران اويني

برادران و خواهران ابويني در  نحوه ارث بردن در مذهب تشيع و تسنن مشابه هم مي باشد و فقط موارد اختلافي ذكر مي شود: براي مثال اگر متوفي يك خواهر ابويني داشته باشد در اين صورت 2/1 تركه را به صورت فرض مي گيرد و اگر متوفي دو يا چند 0خواهر ابويني داشته باشد در اين صورت 3/2 تركه بصورت فرضي براي آنان است و اگر با خواهر و خواهران ابويني دختر نباشد و هيچ يك از برادران يا خواهران مادري و نيز اجداد و جدات صحيح نباشند. (در عرف اهل تسنن جد صحيح كسي است كه در نسبت او به ميت مونث داخل نشود نظير پدر پدر وجده صحيح كسي است كه بواسطه جد فاسد به ميت منسوب نشود مانند مادر مادر, پس اگر جد فاسد مانند مادر پدر مادر, واسطه شود جده فاسد است, در اين صورت از نظر فقهاي اماميه باقي مانده به خواهر و خواهران ابويني رد مي شود.

فقهاي مذاهب چهار گانه اهل سنت مي گويند باقي مانده تركه به عصبه داده مي شود و عصبه به ترتيب: عموي ابويني- عموي ابي- پسر عموي ابويني پسر عموي ابي مي باشد كه اگر پسر عموي ابي هم نباشد از نظر فقهاي حنيفيه و ضابله باقي مانده تركه به خواهر يا خواهران رد مي شود زيرا رد فقط مخصوص صاحبان فرض است و شرط آن نبودن عصبه است اما از نظر فقهاي شافعيه و ماليكه باقي مانده تركه به بيت المال داده مي شود.

خلاصه كلام اين كه وضعيت خواهران ابويني مانند وضعيت دختران صلبي است كه به يك نفر نصف تركه و به دو نفر به بالا 3/2 داده مي شود و در صورتي كه با برادران ابويني اجتماعي كنند را بر اساس للذكر مثل خظ الانثين بين خود تقسيم مي كنند.

اهل تسنن مي گويند هر گاه متوفي برادر ابويني و برادر ابي داشته باشد. برادر ابويني ارث مي برد و اگر بردر ابويني نباشد برادر ابي قايم مقام او مي شود وارث مي برد و اگر متوفي يك خواهر ابويني و يك يا چند خواهر ابي داشته باشد در اين حالت خواهر ابويني 2/1 تركه و خواهر يا خواهران ابي 6/1 تركه را مي برند مگر آن كه با خواهران ابي, برادري باشد كه در اين صورت خواهران ابي با برادر خود 2/1  تركه را مي برند و بر اساس للذكر مثل حظ الانثين بين خود تقسيم مي كنند و هر گاه متوفي خواهران ابويني و خواهران ابي داشته باشد و در اين حالت خواهران ابويني 3/2 تركه را مي گيرند و به خواهران ابي چيزي نمي رسد مرگ آن كه با آنان برادري باشد كه در اين صورت خواهران ابي با برادر خود باقي مانده تركه را مي گيرند .و بر اساس للذكر مثل حظ الانثين بين خود تقسيم مي كنند.

فقهاي اماميه مي گويند: برادران و خواهران ابويني مانع ارث برادران خواهران ابي مطلقا هستند بنابراين اگر متوفي يك خواهر ابويني و ده برادر داشته باشد يك خواهر ابويني ارث مي برد ولي ده برادر ابي ارث نمي برند مورد ديگر زماني كه با خواهر يا خواهران متوفي يك دختر يا دو دختر صلبي باشد در اين صورت از نظر اهل تسنن يك دختر يا دختران سهم خود را كه همان فرض 2/1 و 3/2 است مي برند و باقي مانده تركه از نظر اهل سنت به خواهر يا خواهران داده مي شود. در حالي كه از نظر فقهاي اماميه تمام مال براي دختر يا دختران است و به خواهر يا خواهران چيزي نمي رسد.

برادران و خواهران ابي

در صورت نبودن برادران و خواهران ابويني, برادران و خواهران ابي جانشين آن ها هستند و حكم هر دو دسته يكي است يعني يك خواهر 2/1 و چند خواهر 3/2 تركه را مي گرد و باقي مانده تركه هم قبلا بطور مفصل بيان شده است.

برادران و خواهران امي

از نظر فقهاي مذاهب چهار گانه اهل سنت برادران و خواهران امي با بودن پدر يا مادر يا جد پدري يا اولاد متوفي چه پسر و چه دختر يا دختران پسر ارث نمي برند يعني برادران و خواهران امي بواسطه مادر و دختر پسر از ارث ساقط و محرومند. برادران و خواهران ابويني يا ابي با بودن مادر يا دختر متوفي ارث مي برند اما اگر برادران وخواهران ابويني يا ابي با بودن اولاد دختران باهم ارث متوفي باشند در اين صورت تنها برادران و خواهران ارث مي برند و اولاد دختران را اگر چه ذكور باشند از ارث منع مي كنند و برادران و خواهران امي بواسطه بودن برادران و خواهران باشند از ارث منع مي كنند و برادران و خواهران مادري بواسطه بودن برادران و خواهران ابويني يا ابي از ارث ساقط نمي شوند و براي يك فرزند مادر 6/1 تركه است چه پسر باشد چه دختر و براي بينش از يكي 3/1 تركه است چه همگي پسر باشند يا همگي دختر يا اين كه پسر و دختر باهم باشند كه در اين صورت به اجماع فقها 3/1 را بين خود به تساوي تقسيم مي كنند يعني سهم دختر ماند سهم پسر.

اولاد برادران و خواهران

فقهاي مذاهب اربعه گفته اند برادر ابي با وجود فرزندان برادر ابويني ارث نمي برند و نيز فرزندان برارد ابويني مانع از ارث بردن فرزندان برادر پدري مي شوند اما اولاد خواهران از هر جهت كه باشند خواه ابويني ابي يا امي و اولاد برادران مادري و دختران خواهران پدر و مادري بايد پدري همه اين ها از گروه دومي الارحام هستند كه با وجود عموهاي ابويني يا ابي يا اولاد آنان ارث نمي برند اما هر گاه عموهاي ابويني يا ابي يا اولاد آن ها نباشند در اين صورت از نظر فقهاي حنيفه و ضابله سزاوار ارث هستند و از نظر فقهاي شافعيه و مالكيه مستحق گرفتن ارث نيستند و از تمام ارث محرومند و در چنين حالتي تركه به بين اللمال داده مي شود.

فقهاي اماميه مي گويند اولاد برادران و خواهران از هر جهت كه باشند با بودن يكي از خود برادران از هر جهت كه باشد ارث نمي برند و هر گاه متوفي نه برادر داشته باشد نه خواهر در اين صورت اولاد برادران و خواهران قايم مقام آن ها شده و هر نسل حصبه كسي را مي برد كه بواسطه او با ميت خوشاوند مي شود.

اهل سنت در تقسيم تركه متوفايي كه دختر و برادري دارد ارث را بين آن ها به نصف تقسيم مي كنند و در نتيجه اگر متوفاي سني دختري سني و برادري شيعه داشته باشد اين برادر طبق قاعده الزام حق مطالبه نصف ارث را دارد.

جد مادري

فقهاي اهل سنت مي گويند جد مادري از گروه دوي الارحام است كه با بودن صاحب فرض يا عصبه ارث نمي برند و بر اين اساس جد مادري با بودن جد پدري و همين طول با بودن برادران و خواهران و نيز با بودن پسران ابويني يا ابي و نيز عموهاي ابويني يا ابي و فرزندان آن ها ارث نمي برد و اگر هيچ يك از اين دسته افراد نباشد و صاحب فرض هم يافت نشود از نظر فقهاي حنيفه و ضابله جد مادري مستحق ارث است و از نظر فقهاي شافعيه و مالكيه ابدا ارث نمي برد.

فقهاي اماميه مي گويند: جد مادري با بودن جد پدري و نيز با بودن برادران و خواهران از هر جهت كه باشند ارث مي برد همان گونه كه اين جد مانع ارث اعمام و اخوال مي شود از هر جهت كه باشند پس اگر جد با عمومي ابويني وارث متوفي باشد جد مادري تمام مال را مالك مي شود و چيزي به عمو داده نمي شود.

جدات

فقها اتفاق نظر دارند كه مادر مانع ارث بردن تمام جدات است از هر جهت كه باشند فقهاي اصل سنت مي گويند هر گاه مادر نباشد مادر مادر جانشين او مي شود و با پدر و با جد پدري در ارث شريك مي شود و مادر مادر با وجود پدر و جد پدري 6/1 تركه را مي گيرد همان طور كه در ارث بردن دو جده باهم مانند مادر مادر و پدر پدر اختلافي نيست و از نظر فقهاي مذاهب اربعه دو جده 6/1 تركه را مي گيرند و به تساوي بين خود تقسيم مي كنند.

اماميه مي گويند جده نزديك تر حاجب جده دورتر كه در جهت خود اوست مي شود.

فقهاي اهل سنت اختلاف نظر دارند كه جده نزديكتر از طرف پدر مانند مادر پدر آيا مانع ارث جده دورتر از طرف مادر مانند مادر جد مادري مي شود يا اين كه مانع از ارث نيست؟ از نظر فقهاي ضابله مادر پدر با بودن پسر خود ارث مي برد و هرگاه باهم وارث متوفي باشند 6/1 تركه براي مادر پدر است و باقي مانده مال پسر است فقهاي اماميه مي گويند هر گاه جده مادري با جده پدري باهم ارث متوفي باشند در اين صورت جده مادري 3/1 و جده پدري 3/2 تركه را مي گيرد زيرا اجداد و جداتي كه از جانب مادر با متوفي خويشاوند هستند 3/1 تركه را مي گيرند و بين خود به تساوي تقسيم مي كنند چه يك نفر باشد يا بيشتر و اجداد و جداتي كه از جانب پدر با متوفي قرابت دارند 3/2 تركه را مي گيرند چه يك نفر باشد يا بيشتر و به تفاوت بين خود تقسيم مي كنند.

جد پدري

فقهاي مذاهب اربعه اتفاق نظر دارند كه در صورت نبودن مادر, جد پدري جانشين مادر مي شود و در ارث با پسر متوفي شريك مي شود همان گونه كه پدر با پسر بزرگ شريك مي شود و پدر پدر در مسئله مادر پدر (جده پدر) از پسر متوفي جدا مي شود يعني مادر پدر با بودن پدر ارث نمي برد مگر از ديدگاه فقهاي ضابله و مادر پدر با بودن جد پدري يعني با شوهر خود ارث مي برد و پدر نيز از جد در مسئله اجتماع پدر و مادر با يكي از زوجين جدا مي شود زيرا مادر در صورت وجود پدر و يكي از زوجين 3/1 باقي مانده از سهم يكي از زوجين را مي گيرد و هر گاه مادر با جد و يكي از زوجين باهم ارث متوفي باشند در اين حالت مادر 3/1 اصل مال را مي گيرد نه 3/1 باقي مانده را.

فقهاي مذاهب اربعه همين طور اتفاق نظر دارند كه جد پدري مانع ارث برادران و خواهران مادري و اولاد برادران ابويني يا ابي مي شود اما در ميان خود اختلاف نظر دارند كه آيا جد پدري مانع ارث خود برادران و خواهران ابويني يا ابي مي شود يا اين كه با آنان در ارث شريك مي شود؟

ابوحنيفه گفته است جد پدري مانع ارث برادران و خواهران مي شود از هر جهت كه باشد فقهاي ماليكه و شافعيه و ضابله مي گويند: برادران و خواهران ابويني يا ابي با جد پدري در ارث شريكند اما چگونگي ارث بردن آنان با جد پدري بدين شكل است كه از ثلث تمام مال و از سهم برادر كه جد پدري را بر منزله او مي دانند هر كدام كه بيشتر باشد به جد پدري داده ميشود و بر اين اساس هر گاه ورثه شامل برادران و خواهران باشند جد پدري به منزله برادر است. و دو سهم از 5 سهم را مي برد و چنان چه ورثه سه برادر باشند جد پدري 3/1 را مي برد زيرا اگر جد پدري با برادران به عنوان برادر در نظر گرفته شود 4/1 تركه براي او خواهد بود.

فقهاي اماميه مي گويند: اجداد وجدات و برادران و خواهران در ارث شريكند و در يك مرتبه هستند.

اولاد برادران و خواهران هر چه پايين روند و از هر جهت كه باشند در صورت نبودن والدين خود جانشين آنان مي شوند و هر كدام از آنان در قسمت كردن ارث با اجداد وجدات سهم كسي را مي گيرند كه بواسطه او با متوفي قرابت دارد.

ارث اعمام و اخوال

فقهاي مذاهب چهار گانه مي گويند: عمه ها از تمام جهات و عموهاي مادري و نيز دايي ها و خاله ها از هر جهت با بودن عموهاي ابويني يا ابي و يا فرزندان آن ها ارث نمي برند پس اگر عموي ابويني يا ابي و يا پسر يكي از آنان موجود باشد در اين صورت عمه ها و عموهاي مادري و دايي ها و خاله ها را از ارث محروم مي نمايند زيرا اين دسته از افراد از گروه دوي الارحام بوده و عموي ابويني يا ابي يا پسر آنان از عصبه است و از نظر اهل سنت عصبه در بردن ارث بر دوي الارحام مقدم اتس بلكه از نظر فقهاي شافعيه و مالكيه بطور كلي ارث نيم برند حتي اگر صاحب فرض و عصبه و جود نداشته باشد.

عموي ابويني در صورتي ارث مي برد كه يكي از برادران ابويني يا ابي يا يكي از فرزندانشان و نيز خواهران ابويني يا ابي موجود نباشند زيرا  اگر چه اينان عصبه هستند ولي رتبه آنان نسبت به رتبه عمو در تعصب مقدم است.عموي ابويني با دختر و مادر متوفي در ارث بردن شريكند زيرا دختر و مادر بصورت فرضي ارث مي برند و عموي ابويني بصورت تعصيب ارث مي برد.

هر گاه عموي ابويني موجود نباشد عموي ابي جانشين او مي شود و چنان چه عموي ابي هم نباشد پسر عموي ابويني جانشين او مي شود و در صورت نبودن پسر عموي ابويني پسر عموي ابي جانشين او مي شود.

بدين ترتيب است كه اگر عموي ابويني تنها و بدون صاحب فرض باشد تمام مال را به ارث مي برد و اگر صاحب فرض با او باشد عموي ابويني باقي مانده سهم صاحب فرض را مي گيرد.

عموي نزديك تر به متوفي بر عموي دورتر مقدم مي شود.

هر گاه عموي ابويني و عموي ابي و فرزندانشان نباشند از نظر فقهاي حنيفه و ضابله عموي مادري و عمه ها از تمام جهات و دايي ها و خاله ها مستحق ارث هستند و اگر يكي از آن ها به تنهايي وارث باشد تمام مال را مي ببرد و اگر باهم باشند در اين صورت به نزديكان پدري 3/2 و به نزديكان مادري 3/1 داده مي شود, پس اگر متوفي يك دايي عمه داشته باشد 3/1 تركه براي دايي و 3/2 براي عمه است و دايي ها و خاله هاي مادري, مال را بين خود بر اساس للذكر مثل خط الانثين تقسيم مي كنند با اين كه اولاد برادر مادري, مال را به تساوي بين خود تقسيم مي كنند و سهم مونث قبل سهم مذكر.

فقهاي اماميه مي گويند: هر گاه پدر و مادر و اولاد و اولاد و اولاد و برادران و خواهران و فرزندان آنان و جد و جده ما, نباشند در اين صورت عموها و عمه ها و دايي ها و خاله ها مستحق ارث هستند از هر جهت كه باشند.

ارث زوج و زوجه

فقها اتفاق نظر دارند كه زوج و زوجه در ارث با تمام وارث بدون استثنا شريكند. فقهاي مذاهب اربعه اتفاق نظر دارند كه مقصود از فرزند در اين جا فرزند صلبي متوفي و فرزند پسر است فقط چه ذكور باشد چه اناث, اما فرزند دختر مانع سهم اعلاي زوج 2/1 و زوجه 4/1 نمي شود بلكه فقهاي شافعيه و مالكيه گفته اند فرزند دختر ارث مي برد و نه مانع ارث مي شود زيرا وي اگر از گروه دوي الارحام است فقهاي اماميه مي گويند مقصود از فرزند (مطلق فرزند) و فرزند فرزند است.

چه ذكور باشد و چه اناث, بنابراين دختر دختر از هر جهت مانند پسر است كه مانع زوج و زوجه از سهم اعلي به ادني مي شود.

فقها اتفاق نظر دارند كه اگر شوهر زن خود را به طلاق رجمي مطلقه كند و سپس يكي از آن دو در ايام عده طلاق فوت نمايد از يكديگر ارث مي برند همان طور كه در حال عدم طلاق از يكديگر ارث مي برند.

در صورتي كه وارثي غير از يكي از زوجين نباشد فقها اختلاف نظر دارند كه آيا باقي مانده سهم  زوج يا زوجه به خود آنان رد مي شود يا اين كه به بيت المال داده مي شود فقهاي مذاهب اربعه مي گويند: باقي مانده تركه به زوج يا زوجه رد نمي شود.

فقهاي اماميه مي گويند باقي مانده به زوج رد مي شود نه به زوجه و اين قول مشهور است و فقها طبق آن عمل كرده اند.

در خصوص مقدار تركه اي كه زوجه از زوج مي برد اهل سنت مي گويند زوجه متوفي از تمام تركه حتي ع؟ ارث مي برد.

ارث سوختگان و غرق شدگان

فقهاي سني و شيعه مسئله ارث غرق شدگان و سوختگان و زير آوار رفتگان و مانند آنان را بيان كرده اند و در صورتي كه وضعيت آنان مشتبه شود به گونه اي كه تقدم فوت برخي بر برخي ديگر معلوم نباشد در اين حالت فقهاي شيعه و سني درباره ارث بردن برخي از آنان از برخي ديگر اختلاف دارند.

ائمه چهار گانه اهل سنت يعني حنفي- مالكي- شافعي و ضابله معتقدند كه فوت شدگان از همديگر ارث نمي برند بلكه تركه هر متوفي به آن دسته از ورثه او كه زنده هستند منتقل مي شود و ورثه طرف ديگر كه فوت كرده است با ورثه متوفاي ديگر در تقسيم ارث شريك نمي شوند فرقي نمي كند كه سبب فوت و مشتبه شدن وضعيت يا بيماري طاعون.

خلاصه اين كه هر گاه دو نفر به سبب غرق يا ؟ بميرند و بين آنان توارث برقرار باشد اما متقدم با متاخر مشتبه شود و تاريخ وفات هيچ يك معلوم نباشد تنها از نظر فقهاي اماميه از هم و فقط از تلاد مال ارث مي برد و نه از طلارف مال

منظور از تلاد مال: آن مالي است كه از ميتي كه هم زمان با او فوت شده به ارث برده باشد.

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 06 اسفند 1393 ساعت: 15:15 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 158

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس