سایت علمی و پژوهشی آسمان - مطالب ارسال شده توسط nevisandeh

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره معجزات و شواهد صدق پيامبر (ص)

بازديد: 171

 

معجزات و شواهد صدق پيامبر (ص)

بدان كه هر كس شاهد احوال پيامبر صلى اللّه عليه و اله بوده و يا به اخبارى درباره اخلاق ، عادات ، سجايا، تمشيت امور توده هاى خلق و حفظ و انسجام آنان و نزديك كردنشان به يكديگر و رهبرى ايشان به فرمانبرى خود، به دقت گوش فرا داده و پاسخهاى شگفت آور آن بزرگوار را به مسائل دشوار و تدبيرات جالبش را در زمينه مصالح خلق و اشارات زيبايش را درباره تفصيل شريعت كه فقيهان و خردمندان از دريافت نخستين مراتب از دقايق آنها در طول عمرشان عاجزند شنيده باشد، هيچ شك و ترديدى به خود راه نخواهد داد كه هيچ كدام از اينها با نيروى بشرى حاصل نگرديده است و جز به استمداد از تاءييدات آسمانى و نيروى الهى تحقق چنين امورى قابل تصور نيست و اين همه از فردى دروغگو و دغلباز نمى تواند سر بزند بلكه شمايل و حالات آن حضرت گواهى قطعى بر راستگويى اوست ، تا آن جا كه هرگاه عربى اصيل و خالص آن حضرت را مى ديد مى گفت : به خدا سوگند كه اين سيماى شخص دروغگو نيست و به صرف ديدن شمائل آن حضرت به راستگويى او گواهى مى داد تا چه رسد به كسى كه شاهد اخلاق آن بزرگوار بوده و در همه جا و با هر شرايطى سر و كار با احوال او داشته است . ما برخى از اخلاقيات او را نقل كرديم تا اخلاق نيكوى آن حضرت را بشناسند و به صداقت و ارج و عظمت مقام والايش در پيشگاه خدا توجه پيدا كنند. همه اينها را خداوند به او داده در حالى كه او مردى امّى بوده و سر و كارى با علم و دانش نداشته و هيچ كتابى را نخوانده و هرگز در طلب علم و دانش مسافرت نكرده است و همواره در چشم نادانان عرب ، به عنوان فردى يتيم ، ناتوان و ضعيف جلوه مى نمود. اين همه اخلاق و آداب نيكو و - به طور مثال ، گذشته از علوم ديگر، آگاهى به مصالح فقهى ، - تا چه رسد به شناخت خدا، فرشتگان ، كتابهاى آسمانى و فرستادگان خدا و ديگرى چيزهايى كه از ويژگيهاى نبوتند، اگر صريح وحى نبود، از كجا براى او ميسر است ؟ و از كجا بشرى از پيش خود به اين همه كمالات مى رسيد؟

مى گويم :

 اين سخن غزالى مبتنى بر اين كه پيامبر ما امّى بود آنچنان كه ميان عامه مشهور است ، به اين معنى است كه پيامبر صلى اللّه عليه و اله خواندن و نوشتن را نمى دانست در حالى كه از اهل بيت عليهم السلام خلاف آن روايت شده است : در كتاب (( بصائر الدرجات )) از محمّد بن حسن صفار - خدايش بيامرزد - به اسناد وى از عبدالرحمن بن حجاج نقل شده كه مى گويد: امام صادق عليه السلام فرمود: ((همانا پيامبر صلى اللّه عليه و اله مى خواند و مى نوشت و هر نانوشته اى را نيز مى خواند.))(600)

 و به اسناد خود از جعفر بن محمّد صوفى نقل كرده ، مى گويد: از ابوجعفر محمّد بن على الرضا عليه السلام پرسيدم : يابن رسول اللّه ! چرا پيامبر را امّى مى گفته اند؟ فرمود: مردم چه مى گويند؟ عرض كردم : مردم گمان مى كنند كه پيامبر را از جهت امى گفته اند كه چيزى ننوشت . فرمود: دروغ گفته اند، لعنت خدا بر ايشان باد! كجا چنين چيزى ممكن است در حالى كه خداى تبارك و تعالى در كتاب استوارش مى فرمايد: (( هو الذى بعث فى الا مين رسولا منهم يتلو عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة ، )) (601) چگونه ممكن است چيزى را كه خوب نمى دانست به مردم تعليم دهد؟ به خدا سوگند كه رسول خدا صلى اللّه عليه و اله به هفتاد و دو يا هفتاد و سه زيان مى خواند و مى نوشت و به اين جهت او را امى گفته اند (602) كه از مردم مكه - از مراكز بزرگ اجتماع - بوده است و اين همان فرموده خدا در قرآن است : (( لتنذر ام القرى و من حولها. )) (603)

 غزالى گويد: اگر هيچ چيز براى پيامبر صلى اللّه عليه و اله جز همين امور ظاهرى نبود، هر آينه كفايت مى كرد، در حالى كه آن قدر آيات و معجزات از آن حضرت پديد آمده كه جاى هيچ شك و ترديدى را براى كسى كه جويا باشد باقى نمى گذارد، اينك به برخى از آنها كه در اخبار بسيارى وارد شده و در كتب (( صحاح )) موجود است با نظرى كلى به مجموعه آنها و بدون آن كه سخن را به درازا كشيم اشاره مى كنيم :

 خداوند به دست آن حضرت بارها و بارها خرق عادت كرد: از آن جمله ، چون قريش از آن حضرت معجزه اى خواستند، در مكه (( شق القمر )) كرد (604) و در منزل جابر (605) و در سراى ابن طلحه و روز خندق (606) افراد زيادى را با (اندك طعامى ) غذا داد و يك بار هشتاد نفر را با چهار مد جو و گوشت بزغاله اى كه كمتر از يك سال داشت غذا داد.(607)

 و يك بار بيش از هشتاد مرد را با چند قرص نان جوى كه انس روى دستش ‍ حمل مى كرد، اطعام كرد (608) و يك مرتبه هم تمام سپاهيان را از اندك خرمايى كه بنت بشير، روى دست گرفته بود و خدمت آن حضرت آورد، عطا فرمود، همه آنها بقدرى خوردند كه سير شدند و زياد آمد.(609)

 از ميان انگشتانش آب جوشيده و تمام لشكر كه تشنه بودند از آن سيراب شدند.(610)

 همه سپاهيان از قدح كوچكى كه به زحمت ، دست پيامبر صلى اللّه عليه و اله در آن جا مى گرفت ، وضو گرفتند.(611)

 يك بار آب وضويش را به چشمه تبوك ريخت كه آب نداشت و يك بار هم به چاه حديبيه كه باعث جوشش آب در هر دو جا شد و سربازان سپاه كه هزاران تن بودند از چشمه تبوك نوشيدند تا سيراب شدند و از چاه حديبيه نيز هزار و پانصد تن آب خوردند در حالى كه قبلا آب نداشت .(612)

 به عمر بن خطاب دستور داد از خرماهايى كه در جايى همانند اسطبل شتران گرد آمده بود به چهارصد سوار توشه راه بدهد و او به همگى از آن خرماها داد و مقدارى كه باقى ماند، اندوخته كرد.(613)

 به روى سپاه دشمن مشتى خاك پاشيد كه چشمهايشان كور شد و اين آيه شريفه در آن باره نازل گرديد: (( و ما رميت اذ رميت و لكن اللّه رمى . )) (614)

 با بعثت آن حضرت خداوند كهانت را باطل كرد كه براى هميشه از ميان رفت هيچ اثرى از آن موجود نيست .(615)

 ستونى كه در وقت خطابه به آن تكيه مى داد، چون منبر ساخته شد، آنچنان به ناليدن افتاد كه تمام اصحاب پيامبر صلى اللّه عليه و اله از آن فريادى مانند صداى شتر مى شنيدند، آن حضرت آن را در بغل گرفت تا آرام شد.(616) يهود را دعوت كرد كه (اگر راست مى گويند) آرزوى مرگ كنند و به آنها اطلاع داد كه آنها چنين آرزويى را نخواهند كرد و در حقيقت از بيان چنين آرزويى آنها را باز داشت و آنها ناتوان شدند، و اين آيه در قرآن آمده است ، مسلمانان از مشرق تا مغرب زمين در تمام اجتماعات روز جمعه با صداى بلند، به خاطر بزرگداشت معجزه اى كه در آيه است ، آن را تلاوت مى كنند.(617)

 و از امور غيبى خبر داد و از اين كه عمار را گروه ستمگران مى كشند (618) و به وسيله امام حسن عليه السلام بين دو گروه بزرگ از مسلمانان ، خداوند صلح ايجاد مى كند.(619) و از مردى خبر داد كه در راه خدا جهاد كرده ولى از اهل دوزخ است بعد معلوم شد كه آن مرد خودكشى كرده است .(620)

 البته اين مطالب چيزهايى هستند كه به هيچ طريق از قبل ، اطلاعى از آنها نبود، نه از راه نجوم و نه كهانت و نه نوشته اى در استخوان شانه و نه فالگيرى با خط كشى و پرنده بلكه از طريق اعلام خداوند بر پيامبر و وحى به آن حضرت بود.

 سراقة بن جعشم آن حضرت را دنبال كرد، پاهاى اسبش به زمين فرو رفت و به دنبال آن دودى برخاست او كمك طلبيد، پيامبر صلى اللّه عليه و اله دعا كرد و اسبش رها شد ولى او را بيم داد كه ديرى نخواهيد پاييد كه به دستهايش دستبند كسرى زده خواهد شد و همان طور شد.(621)

 و از كشته شدن اسود عنسى كذاب در شب قتلش خبر داد در حالى كه او در صنعاى يمن بود و همچنين خبر داد كه كشنده او كيست .(622)

 روى در روى صد تن از قريش كه منتظر او بودند بيرون آمد و مشتى خاك بر فرق آنها پاشيد و آنها او را نديدند.(623)

 شترى در حضور اصحاب آن حضرت شكايت كرد و تواضع نمود.(624)

 و به گروهى از اصحابش كه اجتماع كرده بودند، فرمود: ((يكى از شما در آتش دوزخ دندانش مانند كوه احد مى باشد)) همه آنها را در راه درست از دنيا رفتند جز يكى كه مرتد كشته شد.(625)

 و به ديگر افراد آن گروه فرمود: ((آخرين فرد شما به علت افتادن در ميان آتش در دنيا مى رود))، آخرين فرد آنها ميان آتش افتاد و در آن سوخت و مرد.(626)

 دو درخت را طلبيد، آمدند و كنار هم قرار گرفتند و آنگاه دستور داد از هم جدا شدند.(627)

 پيامبر صلى اللّه عليه و اله نصارى را به مباهله خواند و آنها خوددارى كردند و خبر داد كه اگر مباهله مى كردند هلاك مى شدند، و آنها با توجه به درستى گفته پيامبر صلى اللّه عليه و اله خوددارى كردند.(628)

عامر بن طفيل و اربد بن قيس كه دو تن از دلاوران و جنگجويان عرب بودند خدمت آن حضرت آمدند و قصد كشتن آن حضرت را داشتند و موفق نشدند پيامبر صلى اللّه عليه و اله نفرين كرد، در نتيجه عامر وسيله اى غده اى از پا در آمد و اربد را صاعقه اى سوزاند.(629)

 آن حضرت خبر داد كه شخصا ابّى بن خلف جمحى عليه اللعنه را مى كشد و در جنگ احد، مختصر جراحتى به وى وارد كرد كه سرانجام به مرگ او انجاميد.(630)

 به آن حضرت زهر دادند و كسى كه هم خوراك او بود از پا در آمد ولى پيامبر صلى اللّه عليه و اله چهار سال بعد از آن زندگى كرد و سر دست زهر آلوده گوسفند با او سخن گفت .(631)

 روز جنگ بدر از موضع به خاك افتادن بزرگان قريش خبر داد و يك يك آنان را بر قتلگاه آنها مطلع ساخت و هيچكدام از آنها از محل تعيين شده فراتر نرفتند.(632)

 هشدار داد كه گروه هايى از امتش جنگ دريايى خواهند داشت و همان طور شد.(633)

زمين براى آن حضرت جمع شد و مشرقها و مغربهايش را بر او نماياندند. خبر داد كه سيطره امتش بزودى بر مجموعه آنها گسترده خواهد شد، (634) و همان طورى كه كه خبر داده بود، واقع شد؛ سيطره آنها از اول خاور يعنى بلاد ترك تا آخر باختر يعنى بحر اندلس و بلاد بربر رسيد ولى در جنوب و شمال همان طورى كه فرموده بود بدون كم و زياد، نتوانستند گسترش ‍ دهند.

 به دخترش فاطمه عليهاالسلام خبر داد كه او نخستين فرد اهل بيتش است كه به او ملحق خواهد شد، و همان طور شد.(635)

به زنانش اطلاع داد، آن كه از همه بخشنده تر است ، زودتر از همه به او ملحق خواهد شد، در نتيجه زينب بنت جحش اسدى كه دستش بيش از همه به دادن صدقه باز بود زودتر از همه به پيامبر صلى اللّه عليه و اله ملحق شد.(636)

 دست مباركش را به پستان گوسفند نازاى بى شير كشيد، شير جارى شد و همين باعث مسلمان شدن ابن مسعود گشت و يك بار ديگر در خيمه ام معبد خزاعى اين عمل را انجام داد.(637)

 چشم يكى از اصحاب از جا كنده شد و افتاد آن حضرت با دست مباركش ‍ آن را به جاى اول برگرداند در حالى كه او از چشم ديگرش سالمتر و بهتر بود.(638)

 در روز جنگ خيبر كه على عليه السلام چشم درد بود، آب دهان بر چشم او ماليد، فورى بهبود يافت و پرچم را به دست وى داد.(639)

 تسبيح گفتن غذاى جلو حضرت را ديگران مى شنيدند.(640)

 پاى يكى از اصحاب صدمه ديد، آن حضرت دست كشيد، فورى خوب شد.(641)

 توشه سپاهى كه همراه او بود، كم شد، دستور داد تا باقيمانده را جمع آورى كنند پس مقدار اندكى جمع شد و دعا كرد تا خداوند به همان اندك بركت دهد، آنگاه دستور داد سپاهيان از آن توشه برگيرند، هيچ ظرفى ميان لشكر نماند مگر از آن پر شد.(642)

 حكم بن عاص به مسخره اداى راه رفتن پيامبر را در آورد، فرمود: ((همان طور باش ))، همچنان در حال ارتعاش ماند تا از دنيا رفت .(643)

 دست طلحه و زبير كه مدتها شل بود، در روز جنگ احد موقعى كه پيامبر صلى اللّه عليه و اله دست كشيد، براى هميشه بهبود يافت .(644)

 پيامبر صلى اللّه عليه و اله از زنى خواستگارى كرد، پدرش به خاطر اين كه جواب رد بدهد، بهانه گرفت و با اين كه پيس نبود، گفت : پيس است ، پيامبر صلى اللّه عليه و اله فرمود: پس بگذار همچنان باشد! آن زن مبتلا به پيسى شد و او همان ام شبيب معروف به ابن البرصاى شاعر است .(645)

 و آيات و معجزات بسيارى ديگرى را آن حضرت نقل است ، كه تنها به روايات مستفيض بسنده كرديم .

 مى گويم :

 از جمله مطالبى كه از طريق اهل بيت عليهم السلام نقل شده ، خبر دادن پيامبر صلى اللّه عليه و اله از شهادت مولايمان امير مؤ منان عليه السلام است و اين كه در ماه رمضان بر سر مباركش ضربت مى زنند و محاسن شريفش از خون سرش رنگين مى شود، (646) و خبر از شهادت نوادگانش ، حسن عليه السلام و حسين عليه السلام كه حسن عليه السلام را مسموم مى كنند و حسين عليه السلام در سرزمين كربلا پس از شهادت يارانش ، تنها و بى كس كشته مى شود. (647) و اين كه پاره تن او در توس دفن مى شود، اشاره به مولايمان امام رضا عليه السلام دارد. (648) و امامان پس از وى دوازده نفرند و نام يكايك آنها را برده است . (649) و اين كه امير مؤ منان عليه السلام بعد از رحلت آن حضرت ، با ناكثين ، قاسطين و مارقين مى جنگد (650) و اين كه يكى از همسرانش بر على عليه السلام ستم روا مى دارد و نسبت به وى ستمكار است و سگهاى حواءب در نزد او پارس مى كنند، (651) و از تمام آشوبهايى كه پس از وى اتفاق مى افتد و اين كه ابوذر (( - رضى اللّه عنه - )) تنها و بى كس از دنيا مى رود، (652) و آخرين رزق عمار از دنيا پيمانه اى از شير است (653) و ديگر خصوصياتى كه آن حضرت خبر داد.

 از جمله معجزات آن حضرت ، اطاعت خورشيد يك نوبت در غروب نكردن و يك بار در طلوع پس از غروب (654) و اطاعت درخت از جا كنده شد و زمين را شكافت ، در حالى كه ريشه هايش درون خاك بود حركت مى كرد، مقابل پيامبر صلى اللّه عليه و اله ايستاد و سلام داد سپس ، همان طورى كه در (( نهج البلاغه )) آمده است ، به دستور آن حضرت به جاى خود برگشت .(655)

 غزالى گويد: هر كس در انجام خرق عادت به دست پيامبر صلى اللّه عليه و اله ترديد كند و گمان كند كه يكايك اين وقايع به تواتر نقل نشده است بلكه فقط قرآن متواتر است ، مانند كسى است كه در شجاعت على عليه السلام و سخاوت حاتم شك كند، معلوم است كه يكايك اين وقايع به تواتر نرسيده ، ولى مجموع اين رويدادها باعث علم قطعى مى شود، وانگهى هيچ بحثى نيست كه قرآن متواتر است و بزرگترين معجزه باقى در ميان مردم مى باشد و براى پيامبر صلى اللّه عليه و اله معجزه جاويدى جز قرآن نيست از اين رو پيامبر صلى اللّه عليه و اله به وسيله قرآن ، بلغاى دنيا و فصحاى عرب را به مبارزه طلبيده در حالى كه آن روز در جزيرة العرب هزاران تن از بلغاء و فصحاء بودند كنه فصاحت پيشه آنان بود و به آن فخر و مباهات مى كردند، با اين همه در مقابل آنها فرياد مى زد: اگر شك دارند، نظير آن را با ده سوره مثل آن يك يك سوره مانند آن را بياورند (چنانكه در قرآن آمده است ) به ايشان فرمود: (( لئن اجتمعت الانس و الجن على اءن ياءتوا بمثل هذا القرآن لا ياءتون بمثله و لو كان بعضهم لبعض ظهيرا. )) (656)

 و اين مطلب را براى ناتوان ساختن ايشان فرمود و آنها ناتوان ماندند و از او رو بر تافتند تا آن جا كه خود را در معرض كشته شدن و زنان و كودكانشان را در معرض اسارت قرار دادند ولى نتوانستند با قرآن معارضه كنند و يا نسبت به روانى و زيبايى عبارات آن اشكالى وارد كنند، سپس اين قرآن در طول قرنها و عصرها در همه جاى عالم در شرق و غرب منتشر شد و تا امروز كه نزديك به پانصد سال (657) گذشته هيچ كس قادر بر معارضه با قرآن نبوده است ، بنابراين چقدر نادان است كسى كه به احوال و رفتار و گفتار پيامبر صلى اللّه عليه و اله توجه كند سپس به اخلاق و معجزاتش بنگرد و بعد، استمرار شريعت او را تا امروز و انتشار آن را در سراسر جهان ببيند و اعتراف پادشاهان عصر پيامبر و پس از آن را، به عظمت وى - با وجود ضعف و يتيمى شخص آن حضرت - ملاحظه كند، و با همه اينها در رد صدق نبوتش ‍ لجاجت كند و چه توفيق بزرگى است آن را كه به وى ايمان آورده و نبوتش را تصديق كرده و در هر حال از او پيروى مى كند. ما از خداى تعالى مى خواهيم تا ما را به پيروى از او در اخلاق و رفتار و احوال و گفتار - به لطف و كرم و جود خويش - موفق بدارد كه او شنوا و اجابت كننده دعا است و درخواست كننده و فقير از بخشنده و كريم نااميد نمى شود.

اين بود پايان سخن از كتاب (( محجة البيضاء فى تهذيب الاحياء )) .

معجزات ديگر

 

پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ علاوه بر قرآن معجزههاي فراوان ديگري داشته است كه براي اطلاع كامل ميتوان به كتابهايي كه در اين زمينه نگارش يافته است، رجوع كرد. در اين جا به ذكر چند معجزه بسنده ميكنيم:

1. حركت درخت به خواست پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ چنان كه شرح آن در نهج البلاغه (خطبه قاصعه) آمده است.

2. در سفر تبوك، اصحاب از تشنگي شكايت كردند، حضرت دست مبارك را در آب ظرفي كه حتي يك نفر با آن سيراب نميشد، گذاشت و آب آن افزايش يافت به گونهاي كه همگي از آن آب خورده و حتي چهارپايان را نيز سيراب نمودند.

3. به هنگام هجرت از مكه به مدينه در ميان راه به خيمه زني به نام «ام معبد» رسيد، در خيمه گوسفند لاغري با پستانهاي خشكيده بود. پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: اگر رخصت دهي شير آن را من بدوشم. آنگاه با دست كشيدن به پستانهاي گوسفند و خواندن دعا، آن قدر شير از پستان گوسفند دوشيد كه «ام معبد» و همه اصحاب از آن نوشيدند و سير شدند و در آخر نيز خود نوشيد.

4. ستوني از درخت خرما در مسجد مدينه بود كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به هنگام خواندن خطبه به آن تكيه ميداد. و آن گاه كه منبر ساختند و پيامبر از ستون مفارقت كرد، به ناله درآمد (مانند ناليدن كودك براي مادر مهربان، يا مثل نالة ناقه براي بچه خود) تا آن كه آن حضرت از منبر به زير آمد و آن را در بر گرفت و تسلي داد.

5. به هنگام هجرت از مكه، يكي از مشركان به نام «سراقه بن مالك» كه در تعقيب آن حضرت بود به وي رسيد، پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در آن حال دعا فرمود كه: «الهي، به هر صورت كه خود ميداني، شر او را از من دفع كن»، به ناگاه دست و پاي اسب سراقه در زمين هموار و بيگل و لاي، فرو رفت و به كلي از حركت باز ايستاد!

سراقه گفت: اي محمد، دانستم كه اين كار توست. اكنون دعا كن تا از اين ورطه رهايي يابيم و من عهد ميكنم كه باز گردم و هر كس را كه از عقب آيد باز گردانم. حضرت در اين هنگام دوباره دعا فرمود و زمين اسب او را رها كرد و او باز گرديد.

6. به هنگام هجرت به مدينه، وقتي آن حضرت وارد غار گرديد كبوتري بر در غار آشيانه ساخت و عنكبوتي تار كشيد، به طوري كه وقتي مشركان به در غار رسيدند، گفتند ممكن نيست در اين سال كسي به اين جا در آمده باشد.

7. در جنگ خيبر، وقتي زينب بنت حارث ـ كه يهودي بود ـ گوسفند زهرآلودي را به رسم هديه نزد پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرستاد و آن حضرت از پاچة آن گوسفند لقمهاي در دهان مبارك نهاد، آن لقمه به سخن آمد و گفت: از من مخور، زيرا من به زهر آلوده شدهام. و آن حضرت لقمه را بينداخت.


پي نوشت :

 600- (( بصائر الدرجات ، )) ص 62.

601- جمعه / 2: او كسى است كه در ميان جمعيت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگيخت ، تا آياتش را بر آنها بخواند و آنها را پاكيزه كند و كتاب و حكمت به آنان بياموزد.

602- درباره امى بودن پيامبر صلى اللّه عليه و اله سخن زياد گفته و نوشته شده و مقاله هاى فراوان به رشته تحرير در آمده كه از آن ميان نظر بسيارى از مفسران و متكلمان و متفكران اسلامى و شيعى با نظريه مرحوم فيض مخالف است و بويژه متاءخران از انديشمندان و محققان ما با رد اين دو حديث كه مرحوم فيض و همفكرانش به استناد آن احاديث خواندن و نوشتن پيامبر صلى اللّه عليه و اله را قطعى دانسته اند، به رد اين نظريه پرداخته اند. بنابراين شايد بيجا نباشد كه جهت روشن شدن مطلب به بررسى اين دو حديث و نظرات مختلف درباره آنها دست بزنيم اما چون در كتب مختلف امروز اين بحث مطرح شده و در كتاب مختصر استاد مطهرى (( - رضوان اللّه عليه - )) به نام (( پيامبر امى )) به مقدار كفايت آمده و در دسترس نسل جوان است ، بر آن شديم تا آنچه را كه در تفسير نمونه ، ج 6 / ذيل آيه 157 سوره اعراف آمده است جهت توضيح مطلب عينا نقل ، و به همين مقدار بسنده كنيم : چگونه پيامبر امى بود؟ درباره مفهوم امى ، سه احتمال معروف وجود دارد؛ نخست اين كه به معنى درس نخوانده است ، دوم اينكه به معنى كسى است كه در سرزمين مكه تولد يافته و از مكه برخاسته است . سوم به معنى كسى است كه از ميان امت و توده مردم قيام كرده است . ولى معروف تر از همه تفسير اول است كه با موارد استعمال اين كلمه نيز سازگارتر مى باشد، و همان گونه كه گفتيم ممكن است هر سه معنى با هم مراد باشد. در اينكه پيامبر اسلام صلى اللّه عليه و اله به مكتب نرفت و خط ننوشت ، در ميان مورخان بحثى نيست و قرآن نيز صريحا در آيه 48 سوره عنكبوت درباره وضع پيامبر صلى اللّه عليه و اله قبل از بعثت مى گويد: (( و ما كنت تتلو من قبله من كتاب و لا تخطه بيمينك اذا لارتاب المبطلون : )) پيش از اين نه كتابى مى خواندى و نه با دست خود چيزى مى نوشتى تا موجب ترديد دشمنانى كه مى خواهد سخنان تو را ابطال كنند، گردد. اصولا در محيط حجاز به اندازه اى با سواد كم بود كه افراد با سواد كاملا معروف و شناخته شده بودند، در مكه كه مركز حجاز منسوب مى شد تعداد كسانى كه از مردان مى توانستند بخوانند و بنويسند از 17 نفر تجاوز نمى كرد و از زنان تنها يك زن بود كه سواد خواندن و نوشتن داشت ((( فتوح البلدان )) بلاذرى مصر ص 459). مسلما در چنين محيطى اگر پيامبر صلى اللّه عليه و اله نزد معلمى خواندن و نوشتن را آموخته بود كاملا معروف و مشهور مى شد. و به فرض اينكه نبوتش را نپذيريم او چگونه مى توانست با صراحت در كتاب خويش اين موضوع را نفى كند؟ آيا مردم او اعتراض نمى كردند كه درس خواندن تو مسلم است ، اين قريه روشنى بر امى بودن اوست . و در هر حال وجود اين صفت در پيامبر صلى اللّه عليه و اله تاءكيدى در زمينه نبوت او بود تا هرگونه احتمالى جز ارتباط با خداوند و جهان ماوراء طبيعت در زمينه دعوت او منتفى گردد. اين مورد دوران قبل از نبوت و اما پس از بعثت نيز در هيچ يك از تواريخ نقل نشده است كه او خواندن و نوشتن را از كسى فرا گرفته باشد، بنابراين به همان حال امى بودن تا پايان عمر باقى ماند. ولى اشتباه بزرگى كه بايد در اينجا از آن اجتناب كرد اين است كه درس نخواندن غير از بى سواد بودن است و كسانى كه كلمه (( (( امى )) )) را به معنى (( بى سواد)) تفسير مى كنند، گويا توجه به اين تفاوت ندارند. هيچ مانعى ندارد كه پيامبر صلى اللّه عليه و اله به تعليم الهى (( خواندن )) - يا - (( خواندن و نوشتن )) را بداند بى آنكه نزد انسانى فرا گرفته باشد، زيرا چنين اطلاعى بدون ترديد از كمالات انسانى است و مكمل مقام نبوت است . شاهد اين سخن آن است كه در رواياتى كه از امامان اهل بيت عليهم السلام نقل شده مى خوانيم پيامبر صلى اللّه عليه و اله مى توانست بخواند و يا هم توانايى خواندن داشت و هم توانايى نوشتن (تفسير برهان ج 4 / 232 ذيل آيات اول سوره جمعه ). اما براى اينكه جايى براى كوچكترين ترديد براى دعوت او نماند از اين توانايى استفاده نمى كرد. و اينكه بعضى گفته اند توانايى بر خواندن و نوشتن ، كمالى محسوب نمى شود، بلكه اين دو علم كليدى براى رسيدن به كمالات علمى هستند، نه علم واقعى و كمال حقيقى ، پاسخش در خودش نهفته است ، زيرا آگاهى از وسيله كمالات خود نيز كمالى است روشن . ممكن است گفته شود در دو روايت كه از ائمه اهل بيت عليهم السلام نقل شد، صريحا تفسير (( (( امى )) )) به درس نخوانده ، نفى گرديده است ، و تنها به معنى كسى كه به (( (( ام القرى )) )) مكه - منسوب است ، تفسير شده (تفسير برهان ج 4، ص 332 و (( نورالثقلين )) ج 2، ص ‍ 78 ذيل آيه مورد بحث - ضمنا اين احاديث همان احاديثى هستند كه مرحوم فيض نقل كرده و به استناد آنها نسبت خواندن و نوشتن را به پيامبر صلى اللّه عليه و اله قطعى دانسته است .) در پاسخ مى گوييم يكى از اين دو روايت به اصطلاح (( (( مرفوعه )) )) است و سند آن فاقد ارزش ، و روايت دوم از (( جعفر بن محمّد صوفى )) نقل شده كه از نظر علم رجال شخصى مجهول و ناشناخته است . و اما اينكه بعضى تصور كرده اند كه آيه دوم سوره جمعه : (( يتلو عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمة ، )) و آيات ديگرى كه به اين مضمون است ، دليل بر آن است كه پيامبر صلى اللّه عليه و اله قرآن را از روى نوشته بر مردم مى خواند كاملا اشتباه است ، زيرا تلاوت هم به خواندن از روى نوشته گفته مى شود و هم به خواندن از حفظ، كسانى كه قرآن يا اشعار يا ادعيه را از حفظ مى خوانند، تعبير به تلاوت در مورد آنها بسيار فراوان است . از مجموع آنچه گفتيم چنين نتيجه مى گيريم : 1 - پيامبر صلى اللّه عليه و اله به طور قطع ، نزد كسى خواندن و نوشتن را فرا نگرفته بود، و به اين ترتيب يكى از صفات او اين است كه نزد استادى درس نخوانده است . 2 - هيچ گونه دليل معتبرى در دست نداريم كه پيامبر صلى اللّه عليه و اله قبل از نبوت يا بعد از آن عملا چيزى را خوانده يا نوشته باشد. 3 - اين موضوع منافاتى با آن ندارد كه پيامبر صلى اللّه عليه و اله به تعليم پروردگار بر خواندن يا نوشتن قادر بوده باشد. نقل از تفسير نمونه ج 6، ص 403 - 400 - م .

603- (( بصائر الدرجات )) ص 62 و صدوق در (( علل الشرايع )) ج 1، ص 118 و معانى ص 54 اين حديث را نقل كرده است . اما آيه : انعام / 92: براى اين كه (مردم ) ام القرى (مكه ) و آنهايى را كه اطراف آن هستند بترسانى .
604- اين حديث را بخارى در ج 4، ص 251 و مسلم در ج 8، ص 132 صحيح خود از قول عبداللّه بن مسعود و اسن نقل كرده است .

605- به صحيح بخارى ج 5، ص 138 و (( مجمع الزوائد، )) ج 6، ص 131 و مسند احمد ج 2، ص 377 مراجعه كنيد.

606- اين حديث را احمد در ج 3، ص 147 و طبرانى - چنانكه در (( مجمع الزوائد، ج 8، ص 306 آمده - در (( الكبير )) به سند ضعيف و دارمى در ج 1، ص 22 كتاب خود نقل كرده اند.

607- اين حديث را دارمى در ج 1، ص 24 آورده است .

608- اين حديث را بخارى در ج 4، ص 234 نقل كرده است .

609- اين حديث را بيهقى در (( الدلائل )) از طريق ابن اسحاق نقل كرده است . (( (المغنى ). ))

610- اين حديث را دارمى در سنن خود در ج 1، ص 14 و احمد در ج 3، ص 329 نقل كرده اند.

611- اين حديث را بخارى در ج 4، ص 234 نقل كرده است .

612- اين حديث را مسلم در ج 7، ص 60 از قول معاذ و احمد در ج 5، ص 237 و ابن سعد در (( الطبقات )) ج 1 بخش اول ص 118 و ج 2 بخش اول ص 70 و طيالسى در ص 239 به شماره 1729 روايت كرده اند.

613- اين مطلب را احمد در ج 4، ص 174 به اسناد صحيح نقل كرده است .

614- اين حديث را مسلم ، در ج 5، ص 169 از سخن سلمة بن اكوع بدون نقل آيه آورده است و ابوالشيخ و ابن مردويه از جابر و ابن عباس با ذكر آيه - همان طور كه (( درالمنثور )) ج 3، ص ‍ 75 آمده - نقل كرده اند. اما آيه از سوره انفال / 17 است : اين تو نبودى (كه خاك و ريگ به صورت آنها) پاشيدى بلكه خدا پاشيد.

615- خرائطى از سخنان مرداس بن قيس سدوسى نقل كرده كه گويد: به حضور پيامبر صلى اللّه عليه و اله شرفياب شدم و مساءله كهانت را با دگرگونى كه در زمان بعثت ، پيدا شد خدمت آن حضرت يادآور شدم . (( (المغنى ) ))

616- اين داستان را بخارى ، در ج 4، ص 237 و ترمذى در ج 13، ص 111 و دارمى در ج 1، ص 16 كتاب خود نقل كرده اند.

617- اين مطلب را ابن منذر و ابن جريح - به طورى كه در (( درالمنثور، )) ج 6، ص 217 آمده - نقل كرده اند.

618- اين مطلب را حاكم در ج 3، ص 386 و مسلم در ج 8، ص 185 نقل كرده اند. به شهادت تاريخ جناب عمار در جنگ صفين توسط معاويه و يارانش به شهادت رسيد. - م .

619- اين مطلب را بخارى در ج 5، ص 32 آورده و طبراين در (( الاوسط و الكبير )) و بزاز در مسند خود با سند خوب از جابر و ابوبكره - به طورى كه در (( مجمع الزوائد )) ج 9، ص 178 آمده - نقل كرده اند.

620- اين حديث را بخارى در ج 5، ص 168 نقل كرده است .

621- اين داستان را كلينى در كافى ج 8، ص 263 و بخارى در ج 5، ص 76 ضمن داستان هجرت پيامبر صلى اللّه عليه و اله به مدينه آورده است .

622- بخارى در ج 5، ص 216 از ابوهريره نقل كرده است كه رسول خدا صلى اللّه عليه و اله فرمود: در آن ميان كه خوابيده بودم دو دستبند از طلا به دو دستم ديدم و اين مطلب مهم به نظرم رسيد، تا اين كه در همان عالم خواب ديدم كه خداوند به من وحى كرد، به آنها بدم پس دميدم هر دو پريدند آنها را به دو كذاب تاءويل كردم - يكى عنسى و ديگر مسيلمه - كه پس از من خروج مى كنند. در خبر ديگرى آمده : (صاحب صنعاء و صاحب يمامه ). مى گويم : اين داستان در بيشتر كتب تاريخ و سيره آمده است .

623- اين مطلب را ابونعيم در (( الدلائل ((ع و ابن مردويه از ابن عباس در ذيل آيه غار بدون ذكر شماره نقل كرده است . به (( درالمنثور )) ج 3، ص 240 مراجعه كنيد.

624- اين داستان را دارمى در مقدمه سنن خود، ج 1، ص 11 و ابن سعد در (( الطبقات ، )) ج 1، بخش اول ص 124 و احمد در مسند ج 3، ص 158 و ج 4، ص 170 و هيتمى در (( مجمع الزوائد )) ج 9، ص 5 ضمن حديث طولانى از احمد نقل كرده اند و طبرانى نظير آن را و در (( اعلام الورى )) طبرسى ص 39 به طور مرسل نقل شده است .

625- عراقى گويد: اين داستان را دارقطنى در (( مؤ تلف و مختلف )) بدون سند از قول ابوهريره ضمن شرح حال رجال بن عنفره كه مرتد شد، نقل كرده است . رجال با جيم است اما عبدالغنى آن را با حاء بدون نقطه نوشته است و پيش از او واقدى و مداينى چنين ضبط كرده اند ولى اولى درست تر است چنانكه دارقطنى و ابن ماكولا نقل كرده اند، طبرانى از قول رافع بن خديج به دنبال آن اين عبارت را آورده : يكى از اينها در دوزخ است . در اين روايت واقدى از عبارت عبداللّه بن نوح نقل كرده كه روايت وى متبرك است .

626- ابن عبدالبر در (( استيعاب )) ضمن شرح حال سمرة بن جندب آورده است : سمره از جمله حافظان احاديث بسيار از رسول خدا صلى اللّه عليه و اله بوده است ، وفاتش در بصره زمان خلافت معاويه به سال 58 اتفاق افتاد. در ديگ پر از آب داغ سقوط كرد؛ وى كه به كزاز سختى مبتلا بود، ناگزير براى معالجه روى ديگ مى نشست ، پس ميان ديگ افتاد و مرد، اين دليل صدق گفتار رسول خدا صلى اللّه عليه و اله است كه به او و ابوهريره و سومين فرد گفت : آخرين شما در آتش است .

627- اين حديث را دارمى ، در ج 1، ص 13 از سنن به نقل از ابن عباس آورده است و صفار نيز آن را در بصائر ص 71 نقل كرده است .

628- به (( فتوح البلدان )) بلاذرى ، ص 75 و 76 و به (( تفسير الدرالمنثور، )) ج 2، ص 38 مراجعه كنيد.

629- اين حديث را طبرانى در (( الكبير و الا وسط )) از قول ابن عباس - به طورى كه در (( المغنى )) آمده - نقل كرده است ، و در (( سعد السعود، )) ص 218 از تفسير كلبى و در مجمع طبرسى ، ج 6، ص 283 نظير آن نقل شده است .

630- اين حديث را ابونعيم در (( الدلائل )) ص 174 و طبرى در تاريخ ج 2، ص 201 به اسناد خود از سدى نقل كرده است .

631- ابن عبدالبر در (( استيعاب )) ضمن شرح حال بشر بن براء بن معرور آورده است كه وى در جنگ خيبر به هنگام فتح خيبر سال هفتم هجرى به خاطر غذايى كه با رسول خدا صلى اللّه عليه و اله از گوشت زهر آلوده گوسفند خورد، درگذشت . بعضى گفته اند: از جا بلند نشد تا مرد، و به قولى تا يك سال درد مى كشيد سپس مرد. و دارمى در سنن خود ج 1، ص 33 اخبار مربوط به سردست مسموم گوسفند را نقل كرده است .

632- اين حديث را مسلم در صحيح خود ج 5، ص 170 از حديث انس نقل كرده است .

633- اين حديث را بخارى در صحيح ج 4، ص 39 و احمد در مسند خود ج 6، ص 423 و ابونعيم در (( الدلائل ، )) ص 203 از حديث ام حرام بنت ملحان نقل كرده اند.

634- اين حديث را ابن ماجه به شماره 3952 و مسلم در ج 8، ص 171 و احمد در ج 5، ص 278 از حديث ثوبان خادم رسول اللّه صلى اللّه عليه و اله روايت كرده اند.

635- اين حديث را بخارى در ج 4، ص 248 از قول فاطمه عليهاالسلام و عايشه نقل كرده و ترمذى آن را در ج 13، ص 261 از حديث ام سلمه عليهاالسلام آورده است .

636- اين حديث را مسلم در ج 7، ص 144 از قول عايشه و بزاز به اسناد صحيح - به طورى كه در (( مجمع الزوائد، )) ص 248 آمده است - و حاكم در مستدرك ج 4، ص 25، نقل كرده اند.

637- به مسند احمد، ج 1، ص 379 و 462، (( طبقات )) ابن سعد ج 1 بخش اول ص 123 و مستدرك حاكم ج 3، ص 11 مراجعه كنيد.

638- اين حديث را ابن سعد در (( طبقاصلى اللّه عليه و اله )) ج 1 بخش اول ص 125 و ابن عبدالبر در (( استيعاب )) ضمن شرح حال قتادة بن نعمان آورده و طبرانى و ابويعلى - چنانكه در (( مجمع الزوائد )) ج 9 / 297 آمده - روايت كرده اند.

639- اين حديث را مسلم در ج 7، ص 121 و بخارى در ج 5، ص 171 نقل كرده اند.

640- اين حديث را بخارى و احمد در مسند ج 1، ص 460 از قول ابن سعد و ابن شهر آشوب در مناقب - بخش مربوط به معجزات پيامبر صلى اللّه عليه و اله - روايت كرده است .

641- اين حديث را احمد در ج 4، ص 48 از حديث سلمة بن اكوع ، نقل كرده است .

642- اين حديث را مسلم در ج 1، ص 42 و بخارى در ج 3، ص 171 و احمد در ج 3، ص 417 نقل كرده است .

 643- اين حديث را بيهقى در (( الدلائل )) از حديث هند بن خديج با اسناد نيكو نقل كرده است . (( (المغنى ). ))

644- در هيچ ماءخذى به اين داستان برخورد نكردم .

(-1)"> 645- اين داستان را ابن جوزى در (( التفتيح )) نقل كرده و نام آن زن را جمرة بنت حرث بن عوف مازنى دانسته و دمياطى نيز از او پيروى كرده است . در قاموس آمده است كه برصا لقب ام شبيب شاعر است كه اسمش امامه يا قرصافه بوده است .

646- اين خبر را صدوق در امالى ضمن خبرى طولانى در ص 69 روايت كرده و حاكم در مستدرك ج 3، ص 113 و طبرانى و ابويعلى - به طورى كه در (( مجمع الزوائد )) ج 9 / 136 آمده - نقل كرده اند.

647- اين مطالب را صدوق در امالى ، ص 71 و در (( مجمع الزوائد، )) ج 9، ص 188 از طبرانى در (( الكبير و الاوسط ع(( روايت كرده است . و نيز در امالى صدوق ص 70 و مستدرك حاكم ج 4، ص 398 و (( الدلائل )) ابونعيم ص 202 خبر دادن پيامبر صلى اللّه عليه و اله از شهادت امام حسين عليه السلام آمده است .

648- اين حديث را صدوق در عيون ، ص 362 روايت كرده است .

649- اين مطلب را شيخ سليمان حنفى در ينابيع ، باب 76 از كتاب (( فرائد السمطين )) حموينى به نقل از مجاهد، و ابن عباس ضمن حديث آمدن نعثل يهودى خدمت پيامبر و سؤ الش از وى نقل كرده است و در (( كمال الدين )) صدوق ، ص 150 نقل شده است .

650- اين خبر را محب الدين طبرى در (( ذخائر العقبى )) و حسام الدين متقى هندى در (( منتخب كنزالعمال )) با سند (حاشيه مسند احمد ج 5، ص 39) و حموينى در (( فرايد ((ع و سيوطى در (( ذيل اللالى ، )) ص 65 و بغوى در (( شرح السنه )) و صدوق در (( معانى )) نقل كرده اند.

651- اين خبر را ابن قتيبه در (( الامامة و السياسة )) و ابن ابى الحديد از كتاب (( غريب الحديث ، )) تاءليف ابومحمّد عبداللّه بن مسلم بن قتيبه نقل كرده است ، به شرح نهج البلاغه ، ج 2، ص 79 چاپ اول و كتاب (( الجمل ، )) ص 112 تاءليف مفيد و (( المعانى ، )) ص 375 مراجعه كنيد، و ابن عبدربه در (( عقد الفريد )) ج 2، ص 227 آن را نقل كرده است . حواءب نام چاهى است در نزديكى بصره كه بر امّ المؤ منين - در وقت رفتن به جنگ جمل - سگهاى آنجا پارس ‍ كردند (( (لسان العرب ج 1، فصل حاء مهمله ) )) - م

652- به (( مجمع الزوائد، )) ج 9، ص 231 مراجعه كنيد، اين مطلب را از احمد و بزاز روايت كرده است .

653- اين خبر را حاكم در مستدرك ج 2، ص 385 نقل كرده است .

654- قاضى در كتاب (( الشفاء، )) آن گونه كه در شرح شفا ج 1، ص 589 آمده ، مى گويد: طحاوى در (( مشكل الحديث )) از اسماء بنت عميس از دو طريق نقل كرده است ، همچنين طبرانى با سندهاى رجالى كه بعضى ثقه اند به اين عبارت نقل كرده است : پيامبر صلى اللّه عليه و اله كه در حال دريافت وحى بود، سرش به دامن على عليه السلام قرار داشت و آن حضرت نماز عصتر به جا نياورده بود، خورشيد غروب كرد، پيامبر صلى اللّه عليه و اله فرمود: يا على نماز خوانده اى ؟ گفت : نه ، رسول خدا صلى اللّه عليه و اله عرض كرد: (( خداوندا! على در طاعت تو و طاعت رسول تو بوده است ، خورشيد را بر او بازگردان )) اسماء مى گويد: من ديدم كه خورشيد غروب كرده بود، سپس ديدم بعد از غروب دوباره طلوع كرد و بر زمين تابيد. اين رويداد در صهباء خيبر اتفاق افتاد. قاضى گويد: اين دو حديث ثابت و راويانش ثقه هستند، و طحاوى نقل كرده است كه احمد بن صالح (يعنى ابوجعفر طبرى مصرى حافظ از ابن عيينه و امثال او شنيده و بخارى و ديگران از او نقل كرده اند) وى مى گفت : شايسته نيست آن كه در راه دانش است از حفظ حديث اسماء تخلف كند زيرا كه آن از نشانه هاى نبوت است . اگر تفصيل بيشترى خواستيد به (( الغدير )) ج 3 / 126 تا 141 به شرح مطلب در اطراف اين موضوع مراجعه كنيد. در چند صفحه بعد (ص 200) خواهد آمد كه على عليه السلام نمازش را در حال نشسته و به ايماء خواند، در پاسخ پيامبر صلى اللّه عليه و اله نيز همين طور گفت ، نه آن كه اصلا نخوانده باشد - م .

655- خطبه قاصعه .

656- اسراء / 88: اگر انسانها و پريان اتفاق كنند كه همانند قرآن را بياورند، همانند آن را نخواهند آورد هر چند يك ديگر را در اين كار كمك كنند.

657- در زمانى كه غزالى اين مطلب را مى نوشته ، از نزول قرآن مجيد پانصد سال گذشته بوده است . - م .

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 07 اسفند 1393 ساعت: 15:31 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره دلایل نبوت پیامبر(ص)

بازديد: 255

 

دلائل نبوت پيامبر اسلام (ص‌)

 

مقصود از نبوت خاصه، نبوت پيامبر گرامي اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ است. پيامبر اسلام آخرين پيامبر الهي و شريعت او آخرين شريعت آسماني است.

دليل بر نبوت پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ :

جامعترين طريق اثبات نبوت فرد اين است كه مدعي پيامبري بر اثبات ادعاي خود معجزه بياورد و با منكران و مخالفان تحدي نمايد. در اين صورت، اگر آنان از مبارزه با او عاجز شوند، نبوت او ثابت خواهد شد.

در اين كه رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ دعوي نبوت كرده است، ترديدي نيست، چنان كه ظهور معجزههاي بسيار توسط او نيز از مسلمات تاريخ است. معجزات پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ دو گونه است:

يكي، قرآن كريم كه معجزة علمي و جاودان است؛ و ديگري، معجزات عملي آن حضرت كه برخي از آنها در قرآن كريم و موارد ديگر در كتابهاي حديث و تاريخ نقل شده است، اينك به اختصار اين دو قسم از معجزههاي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ را بررسي ميكنيم، تا برهان نبوت او آشكار گردد.

الف. قرآن معجزه جاويدان

قرآن كريم در ابعاد مختلف معجزه است:

1. اعجاز ادبي قرآن

مهمترين جهت اعجاز قرآن براي معاصران عصر رسالت، جنبة ادبي قرآن بود؛ زيرا آنان در فن فصاحت و بلاغت از مهارت بالايي برخوردار بودند و اعجاز ادبي قرآن را به خوبي ميشناختند. در اين جا به اعتراف عدهاي از برجستگان فن فصاحت و بلاغت به معجزه بودن قرآن در اين زمينه، اشاره ميكنيم:

وليد بن مغيره، يكي از سه نفري است كه در هنر بلاغت همتا نداشت. وقتي ابوجهل (برادرزادة وليد) نزد وليد رفت و گفت: اي عمو، تو دين محمد را قبول كردهاي؟

وليد گفت: چنين نيست، من بر دين پدران خود باقي هستم، ليكن من كلامي شنيدم كه بدنم از آن به لرزه درآمد!

ابوجهل: آيا كلام او شعر است؟

وليد گفت: شعر نيست.

ابوجهل گفت: آيا گفتار محمد خطابه است؟

وليد گفت: خطابه هم نيست، زيرا خطابه كلامي است كه به هم متصل است؛ ولي كلام محمد از هم پراكنده ميباشد و به هم شباهتي ندارند و با اين حال بسيار شيرين و زيباست... كلام او سحر است و دل مردم را مسحور ميكند.[1]

هم او در جاي ديگر گفته است: به خدا سوگند! احدي در ميان شما نيست كه از من به شعر و خصوصيات آن داناتر باشد. به خدا سوگند! كلام محمد هيچ شباهتي به هيچ يك از اقسام شعر ندارد، ليكن كلام او ـ كه به عنوان كلام خدايش ميخواند ـ حلاوت و طراوت مخصوص به خود دارد. كلام او بسان درخت استوار است كه در زمين ريشه دوانيده و بر فرازش ميوة دانش و حكمت قرار گرفته است. كلام او از هر سخني بالاتر است، هيچ كلامي برتر از سخن او وجود ندارد، كلام او مادون خود را خُرد و بيمقدار ميكند.[2]

طفيل بن عمرو، ‌از قبيله دوس، بعد از شنيدن سخنان پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به دنبال حضرت رفت و گفت: «... به خواست خدا آن را شنيدم و بسيار دلنشين و نيك يافتم، كار خود را به من بازگو.»

آن گاه ميگويد: رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ آياتي را از قرآن تلاوت نمود كه من هرگز سخني بدان شيريني و شيوايي نشنيده بودم، از اين رو اسلام آوردم...»[3]

عتبة بن ربيعه، از بزرگان قريش، ميگويد: «... من سخني شنيدم كه به خدا سوگند تاكنون نظير آن را نشنيده بودم. به خدا، نه شعر است و نه سحر، نه كهانت است و نه جادوگري... اين سخني كه من شنيدم سخن بزرگي بود و آينده مهمي دارد.»[4]

2. اعجاز قرآن در قلمرو معارف و احكام

درك اين جنبه از اعجاز قرآن در گرو اين است كه بدانيم بخش عظيمي از آيات قرآن مربوط به معارف ديني و اصول كلي نظام زندگي بشر است كه در برگيرندة عاليترين معارف و جامعترين قوانين است، و اين در حالي است كه محيط جزيرة العرب ـ كه پيامبر در آن رشد كرده بود ـ كمترين اطلاعي از اين قبيل معارف و احكام نداشت، بلكه فرهنگ حاكم بر جامعة آن روز عربستان، فرهنگ شرك و جاهليت بود و از نظر عقل پذيرفته نيست كه فردي كه در چنان جامعهاي رشد نموده است، بتواند چنان معارف و قوانين فوقالعادهاي را عرضه نمايد. بنابراين بايد پذيرفت كه قرآن از جانب خداوند نازل گرديده است.

3. قرآن و خبرهاي غيبي

در قرآن كريم آياتي وجود دارد كه برخي مربوط به گذشتهاي بسيار دور ميباشد مانند آياتي كه تاريخ پيامبران و امتهاي آنان را بازگو نمودهاند. هم چنين خبرهايي غيبي كه مربوط به حوادث آينده بوده و بعد به وقوع پيوسته است. در اين جا چند نمونه را يادآور ميشويم:

الف. پيشگويي دربارة جنگ ايران و روم:

«غُلِبَتِ الرُّومُ فِي أَدْنَى الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ».[5]

روميان مغلوب شدند (و اين شكست) در سرزمين نزديكي رخ داد اما آنان پس از (اين) مغلوبيت، به زودي غلبه خواهند كرد.

آن چه آيه مباركه خبر داد در مدت كمتر از ده سال واقع گرديد، و پادشاه روم بر پادشاه ايران غالب و سپاه روم وارد سرزمين ايران شد.

ب. پيشگويي دربارة شكست دشمن نيرومند:

«أَمْ يَقُولُونَ نَحْنُ جَمِيعٌ مُنْتَصِرٌ سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ يُوَلُّونَ الدُّبُرَ».[6]

يا ميگويند: «ما جماعتي متحد و نيرومند و پيروزيم»؟! (ولي بدانند) بزودي جمعشان شكست ميخورد و پا به فرار ميگذارند.

اين جريان در جنگ بدر واقع شد، آن گاه كه ابوجهل اسب خويش را جلو راند و در پيشاپيش لشكر گفت: «ما امروز از محمد و يارانش انتقام خواهيم گرفت»، ولي خداوند او را هلاك و جمعيتش را متفرق ساخت.

ج. پيشگويي در مورد سرنوشت دشمنان پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ :

«فَاصْدَعْ بِما تُؤْمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ إِنَّا كَفَيْناكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ الَّذِينَ يَجْعَلُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَسَوْفَ يَعْلَمُونَ».[7]

آن چه را مأموريت داري، آشكارا بيان كن و از مشركان اعراض كن، ما (خطر) استهزا كنندگان را حتماً از تو برطرف خواهيم كرد، همان كساني كه به خدا شرك ميورزند پس به زودي ميفهمند.

اين آيه در مكه، نازل گرديد، آن هنگام كه كسي تصور نميكرد روزي خواهد آمد كه قريش شوكت و عزت خويش را از دست خواهد داد، و سلطنت و نيروي آنان با پيروزي رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ در هم خواهد شكست.

4. هماهنگي و عدم اختلاف در قرآن

«أَ فَلا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً».[8]

چرا در قرآن دقت و تدبير نميكنند، كه اگر از ناحيه غير خدا بود تناقضات فراواني در آن مييافتند.

ميدانيم كه قرآن كريم در طول 23 سال در دوراني پر فراز و نشيب فراهم آمده است، ولي با اين حال مطالب آن از چنان انسجام و هماهنگي و يكنواختي برخوردار است كه به وضوح نشان ميدهد كه ساختة ذهن بشر نيست و الا با تفاوت شرايط زماني و مكاني و روحي پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و زياد شدن تجربيات آن حضرت، بايد عادتاً مطالب سالهاي اول و آخر عمر آن حضرت تفاوت كند. اين مطلب آنگاه آشكارتر ميگردد كه بدانيم قرآن مجيد در شرايط و احوال مختلف نازل گرديده، و عادتاً محال است انسان در اين شرايط متضاد و مختلف، مطالبي هماهنگ و در حد اعلاي از فصاحت و بلاغت بگويد.

5. پيشگوييهاي علمي قرآن

قرآن كريم در دورهاي از تاريخ و در سرزميني كه بشر هيچ گونه آگاهي از رازهاي عالم طبيعت نداشت، پرده از بسياري رازها برگرفته است كه پس از گذشت قرنها درستي آنها اثبات گرديد، و بشر توانست با بهرهگيري از ابزارهاي دقيق آن رازها را بشناسد. در اين جا تنها به سه نمونه اشاره ميكنيم.

الف. قانون توازن در قرآن:

«وَ أَنْبَتْنا فِيها مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ مَوْزُونٍ».[9]

و در روي زمين هر چيز را با اندازه مخصوص روياندهايم.

اخيراً در علم گياه شناسي ثابت شده است كه هر يك از انواع نباتات از اجزاي خاص و با ميزان معين، تركيب يافته به طوري كه اگر بعضي اجزاي آن كم و زياد ميشد، از صورت آن نبات خاص خارج گرديده و نبات ديگري ميگرديد.

ب. قانون تلقيح در قرآن: «وَ أَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِحَ.»[10]

ما بادها را تلقيح كننده فرستاديم.

اشجار و نباتات نيز مانند حيوانها به تلقيح دو جنس مخالفت نيازمندند، و بدون آن نتيجه و ثمرهاي نميدهند و تكثير نوع تحقق پيدا نميكند. اين تلقيح در برخي از اشجار و نباتات به وسيلة بادها انجام ميپذيرد. مانند زردآلو، صنوبر، انار، پرتقال، پنبه و حبوبات كه تلقيح آنها به وسيلة باد صورت ميگيرد. وقتي دانههاي داخل شكوفههاي آنها ميرسد، كيسههايي كه در ميان شكوفه قرار گرفته است، سر باز ميكند و گردي كه در ميان كيسه قرار گرفته به وسيله بادها بر چهرة ماده گلها افشانده ميشود، و به اين ترتيب تلقيح صورت ميگيرد و ماده گلها آبستن شده و براي به وجود آوردن نتايج، آمادگي پيدا ميكنند.

ج. حركت زمين: «الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ مَهْداً».[11]

آفريدگاري كه زمين را براي شما گهواره قرار داد.

كره زمين براي بشر حكم گهوارهاي را دارد كه در اثر حركت وضعي و انتقالي، براي ساكنان خود حالت آرامش بخش ايجاد ميكند، زيرا همانطور كه نتيجه حركت گهواره، پرورش و استراحت اطفال است، نتيجه حركت روزانه و سالانة زمين نيز پرورش انسانها و ساير موجودات اين جهان ميباشد.

 ب. معجزات ديگر

پيامبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ علاوه بر قرآن معجزههاي فراوان ديگري داشته است كه براي اطلاع كامل ميتوان به كتابهايي كه در اين زمينه نگارش يافته است، رجوع كرد. در اين جا به ذكر چند معجزه بسنده ميكنيم:

1. حركت درخت به خواست پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ چنان كه شرح آن در نهج البلاغه (خطبه قاصعه) آمده است.

2. در سفر تبوك، اصحاب از تشنگي شكايت كردند، حضرت دست مبارك را در آب ظرفي كه حتي يك نفر با آن سيراب نميشد، گذاشت و آب آن افزايش يافت به گونهاي كه همگي از آن آب خورده و حتي چهارپايان را نيز سيراب نمودند.

3. به هنگام هجرت از مكه به مدينه در ميان راه به خيمه زني به نام «ام معبد» رسيد، در خيمه گوسفند لاغري با پستانهاي خشكيده بود. پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرمود: اگر رخصت دهي شير آن را من بدوشم. آنگاه با دست كشيدن به پستانهاي گوسفند و خواندن دعا، آن قدر شير از پستان گوسفند دوشيد كه «ام معبد» و همه اصحاب از آن نوشيدند و سير شدند و در آخر نيز خود نوشيد.

4. ستوني از درخت خرما در مسجد مدينه بود كه پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به هنگام خواندن خطبه به آن تكيه ميداد. و آن گاه كه منبر ساختند و پيامبر از ستون مفارقت كرد، به ناله درآمد (مانند ناليدن كودك براي مادر مهربان، يا مثل نالة ناقه براي بچه خود) تا آن كه آن حضرت از منبر به زير آمد و آن را در بر گرفت و تسلي داد.

5. به هنگام هجرت از مكه، يكي از مشركان به نام «سراقه بن مالك» كه در تعقيب آن حضرت بود به وي رسيد، پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ در آن حال دعا فرمود كه: «الهي، به هر صورت كه خود ميداني، شر او را از من دفع كن»، به ناگاه دست و پاي اسب سراقه در زمين هموار و بيگل و لاي، فرو رفت و به كلي از حركت باز ايستاد!

سراقه گفت: اي محمد، دانستم كه اين كار توست. اكنون دعا كن تا از اين ورطه رهايي يابيم و من عهد ميكنم كه باز گردم و هر كس را كه از عقب آيد باز گردانم. حضرت در اين هنگام دوباره دعا فرمود و زمين اسب او را رها كرد و او باز گرديد.

6. به هنگام هجرت به مدينه، وقتي آن حضرت وارد غار گرديد كبوتري بر در غار آشيانه ساخت و عنكبوتي تار كشيد، به طوري كه وقتي مشركان به در غار رسيدند، گفتند ممكن نيست در اين سال كسي به اين جا در آمده باشد.

7. در جنگ خيبر، وقتي زينب بنت حارث ـ كه يهودي بود ـ گوسفند زهرآلودي را به رسم هديه نزد پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ فرستاد و آن حضرت از پاچة آن گوسفند لقمهاي در دهان مبارك نهاد، آن لقمه به سخن آمد و گفت: از من مخور، زيرا من به زهر آلوده شدهام. و آن حضرت لقمه را بينداخت.


 

فهرست منابع و فيش‌ها:

 

 [1] . سيره ابن هشام، ج 1، ص 289، اعلام الوري طبرسي، صص 52ـ51.

[2] . سيره ابن هشام، ج 1، ص 289، اعلام الوري طبرسي، صص 52ـ51.

 [3] . سيره ابن هشام، ج 1، ص 313.

 [4] . سيره ابن هشام، ج 2، ص 23.

 [5] . روم/ 3ـ2.

 [6] . قمر/45ـ44.

[7] . حجر/ 96ـ94. [8] . نساء/ 82.

[9] . حجر/ 19

 [10] . حجر، 22 [11] . طه/53

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 07 اسفند 1393 ساعت: 15:24 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره سیره های پیامبر اعظم

بازديد: 263

 

نگاهی به سیره های پیامبر اعظم

مقدمه : ظهور نور

شب یخبندان زمین بود جهان راغباری از جهل ونومیدی فرا گر فته بود واندیشه های گمراه در زمین روان بود ند بت ها در هیبت های گوناگون سر بلند می کردند انسان ها بسان رمه های بی شبان در کج راهه های بی مقصود زمین سر گردان بودندبیش از همه سر زمین سوخته حجاز بود که در اتش ایین های پوسیده جاهلی می سوخت آسمان را خورشیدی دو باره می بایست تا ذوب کند یخبندان زمین را کی خواهد امد ان پیام اور اخلا ق وسعادت تا جان های تشنه را با فرمان های زلال اسمانیش سیراب کند همان رسولی که پیامبران پیشین وعده امدنش را داده بودند وشب در راه رسیدن به طلوع صبح جمعه 17 ربیع اول بود مصادف با همان سالی که اصحاب فیل قصد ویرانی کعبه کردند وبه سنگ سجیل معذب شدند که ناگهان زمین لرزید جهان تیره وتار شد گویی زمین خسته از ستم در تلاتم تولدی بزرگ بود ابلیس قصد رفتن بکرد تا خبر از این دگر گونی بگیرد که باشهاب تیر هابی نورانی رانده شد وندا امد که دیگر جایی در هیچ اسمانی ندارد ابلیس که پس از تولد حضرت عییسی ع به هفت اسمان میرفت پس از تولد ان حضرت از سه اسمان منع شده بود به یارانش گفت بگردند در زمین وعلی ن دگر گونی را که باعث منع او ا زچهار اسمان شده بود بیابند چون برفتند وبی خبر باز گشتند خود در پی ان حادثه بزرگ رفت ودر ان صبح در خشان بود که بت ها در هر جای زمین به رو افتادند ایوان کسرا بلرزید و14 کنگره ان سر نگون شد اتشکده فارس از پس 1000 سال افروختن به خاموشی گرایید دریاچه ساوه که دوران درازی مورد پرستش بود فرو رفت وخشکید وادی خشک وبرهوت "سماوه" را اب گرفت پادشاهان اقالیم زمین لال شدند وتخت هایشان واژگون شدند علم کاهنان سر نگون شد سحر ساحران باطل وندای از اسمان در گوش زمینیان طنین انداخت (جاء الحق وذهق الباطل انم الباطل کان ذهوقا ) وسر انجام چشم انتظاری به سر رسید و محمد (ص) پایان پیامبران برگزیده متولد شد شب یخ بندان زمین از خورشید وجودش گرم شد اندیشه های یخین ذوب شدند وملائک مهربان هستی پراکنده های زمین راجمع کردند تا شان انسانی در چاه جاهلیت سقوط نکند

نگاهی به سیره های پیامبر از نظر

الف : اجتماعی ب : اقتصادی ج : جهاد� : مدیریتی

الف : اجتماعی : قران کریم شخصیت پیامبر اسلا م را " اسوه" معرفی میکند ومسلمانان را به پیروی از ایشان فرا میخواند (( لقد کان لکم فی رسول اله اسوه حسنه : پیامبر برای شما الگوی نمونه است ))

 دسترسی به چنان الگوی والا مسلمانان را از تقلید های خود سری ها بی برنامگی ها ونیز سر در گمی ها در بی راهه ها نجات می دهد وانها را با را ه ورسم درست زنگی اشنا میسازد نااشنایی با زندگانی پیشوایان اسمانی سبب می شود مسلمانان از روش های دیگر متاثر شوند وراه وروش ناب اسلامی را با ادات واداب وسنن ملی وقومی غلط وانواع بدعت ها بیالایند نمونه های زیادی از این گونه اداب غلط را میتوان در زندگی مسلمانان یافت که نتیجه انحراف انها از اسلام ناب محمدی است شخصیت ملکوتی ان حضرت ان حضرت چنان است که شناخت کامل ان برای کسی ممکن نیست وحتی سخن گفتن در باره او کار بس دشواری است کسی را این توانایی نیست که در تمام زمینه ها چون او باشد اما این وظیفه همه مسلمانان است که تا جایی که میتوانند خود را شبیه او سازند ودرس زندگی را از او بیاموزند به جای پی روی از این وان واداب غلط اجتمایی ویا فر هنگ های منحط به وی اقدا کنند وتا انجا که میتوانند پا جای پای او بگزارند ما با دسترسی به چنان شخصیت والا واموزش های اسمانی او خود کفا وبی نیاز از دیگران داریم که سرمایه بزرگی برای پیشرفت است

 

بعد های اجتماعی :

ج

1- نماز در نظر رسول خدا (ص)

 پیامبر اکرم (ص) علاقه زیادی به نماز داشت و میفرمود

(( قره عینی فی الصلوه : روشنی چشم من در نماز است ))

 پیامبر اکرم نماز را به ستون چادر تشبیه کرده ومی فرمود اگر ستون چادر ثابت وپا بر جا باشد طناب ها ومیخ ها وپوشش ان پا بر جا خواهد بود وگر نه با شکست ستون هر یک از انهاد سودی نخواهند داشت از این پیام میتوان در یافت که روح دین توجه به خدا وار تباط با اوست اگر چنین توجه وار تبا طی در کار نبا شد سایر امو نیز سودی نخواهد داشت

2- تلا ش وفعالیت :

 پیا مبراکرم (ص) از دوران کودکی پر تحرک وعلاقه مند به کار وفعالیت بود سراسر زندگی پیامبر اکرم وسایر پیشوایان اسلام تلاش وتحرک بود از خواب واستراحت زیاد منع میکردند وکار را وسیله رشد وشکوفایی روحی ومعنوی انسان معرفی می نمودند امام علی (ع) فر مودند : تفریحی بهتر از کار نیست یعنی کار علا وه بر اینکه وسی له تامین معاش است وبه رشد اقتصادی جامعه ورسیدن به استقلا کمک میکند رد عین حال وسیله ایجادنشاط روحی و از میان رفتن افسردگی است واذا در سلامت روانی انسان بسیار موثر است

 

3- سادگی و بی الایشی :

 پیامبراکرم (ص) به کم ترین مقدار از نعمت های دنیا قناعت می کرد وکم مینوشید وکم میخورد وجامه ای ساده می پوشید اما در عین سادگی طر فدار فلسفه فقر نبود مال وثروت رات به سود جامعه وبرای صرف در راههای مشروع جامعه لازم میشمرد زندگی او در خانه بی تکلف واکنده از عشق وصلح ومحبت خانوادگی است از غذا هایی که به ان رغبت نمی کرد عیب جویی نمی نمود روی زمین با بی نوا یا ن غذا می خورد به یار ان خود می فرمود خوشبخت ترین مردم در نظر من مومنی است متعلقاتش کم واز نماز بهره مند باشد

 

4- پاکیزگی واراستگی :

پیامبر اکرم (ص) به پاکیزگی واراستگی توجه خاصی داشت خانه پیامبر با همه سادگی همیشه پاکیزه بود میفرمود محوطه جلوی خانه خود را جارو بزنید وتمیز کنید از ناشسته رها کردن ظرف های غذا وظروف اب وغذا را بدون سر پوش گذاردن نهی می کرد دستور داده بود اب ها را مطلقا الوده نسازند ودر موقع شستشوی بدن داخل نهر ها نشوند می فر مود خداوند ژولیدگی والودگی را دشمن میداند

 

5-عفو وگذشت :

 چشم پوشی از خطای دیگران وگذشتن از حق خود از سجایای بارز پیامبر اکرم (ص) بود اما نباید فراموش کرد که ان همه عفو وگذشت همه مر بوط به مواردی بود که جنبه های شخصی داشت ولذا در مسایل اصولی وعمومی با کمال قدرت وصلابت عمل میکرد وتا احقاق حق نمی نمود ارام نمی گرفت در اجرای عدالت ودفاع از حق قاطع وسخت گیر بود توصیه وخواهش هیچ کس اور ا از اجرای عدالت باز نمی داشت

 

6-معاشرت با مردم :

 رفتار پیامبر (ص) با مردم به قدری محبت امیز بود که مردمان اور ا برای خود پدری مهر بان ودلسوز می دانستند ودر دشواری ها ومشکلا ت زندگی به او پناه می بر دند به یاران خود میفرمود بدی های یکدیگر را پیش من باز گو نکنید زیرا دوست دارم بادلی خالی از کدورت باشما معاشرت داشته باشم هنگامی که یکی از اصحاب راغمگین وپریشان می دید با شوخی کردن اور را مسرور مساخت ومی فرمود خداوند کسی را که با ترش رویی با برادرانش روبرو شود دشمن میداند شوخ طبع وبذله گو بود اما هیچ وقت از حریم ادب ووقار خارج نمیشد ودر این کار زیاده رویی نمی کرد هر کسی به خانه ان حضرت می رفت با کمال احترام ومحبت با او رفتار می نمود تا انجا که گاهی ردا وبالا پوش خود را زیر او پهن واز حضور او بلند نمی شد تا وقتی که خود او بلند شود وقتی با مردم می نشست سعی می کرد تاانجا که می شد با انها هماهنگ شود اگر در باره امور معنوی سخن می گفتند با ان ها همراهی می نمود واگر در باره امور ظاهری ودنیوی حر ف می زدند برای اظهار مهربانی با انها هم سخن میشد

 

7- حقوق همسایه:

پیامبراکرم(ص) به مراعات حقوق همسایه تاکید بسیار می کرد ومسلمانان را سفارش می کرد که روابط خود را با همسایگان بر مبنای نیکی ومحبت بنیان نهند تا انجا که در غزوه "تبوک" اعلام کرد هر کس همسایه خود را ازار رسانده با ما نیاید روزی خطاب به پیروان خود فر مود هر کس به خدا وروز جزا ایمان دارد باید احترام همسایه اش را مراعات کند حرمت همسایه مانند حرمت مادر بر فرزند است

 

ب:اقتصادی

 

پیامبر گرامی اسلام برای امور اقتصادی امت خود دارای برنامه های خاصی بودند وایشان سعی می کردند که تعادل اجتماعی را میان مردم برقرار کنند وفقر را از جامعه دور کنند وطوری بیت المال را میان مردم تقسیم کنند که به همه به طور مساوی سهم برسد

 

بعد های اقتصادی :

1-راهی برای مبارزه با فقر :

اسلام دینی اجتماعی است وسعادت فرد را از سعادت جامعه جدا نمی داند در جامعه ای که فقر گریبان عده زیادی از مردم را گر فته باشد فرد مسلمان نباید نسبت به این نا برابر ی اجتماعی بی اعتنا باشد ونباید تصور کند که میتوان فقط با عباداتی مانند نماز وروزه به رستگاری برسند زیرا رسیدگی وتوجه به خلق خدا نیز عبادت است کمک به نیا زمندان به اندازه ای مهم است که در قران به موارد بسیار(دادن ذکات ) که سبب بهبود وضع اقتصادی جامعه وکاهش فقر میشود در ردیف (بر پا داشتن نماز) ذکر شده واین دو عبارت در کنار هم وبا هم توصیه شده است کسانی که خود غرق در ناز ونعمتند ودائما ثروت خود را بیشتر وبیشتر می کنند ودر فکر مرحومان نیستند از اسلام به دورند حضرت علی می فرمایند " خداوند سبحان روزی فقیران را در اموال ثروتمندان معین وواجب کرده وهیچ فقیری گرسنه نمی ماند مگر به علت انکه ثروتمندی از حق او به نوایی رسیده وخداوند ثروتمندان را در این کار باز خواست خواهد کرد "

یکی از این راهها بر قراری مالیات هایی مانند ذکات وخمس است اما راه دیگر توصیه به انفاق است اسلام از مسلمانان خواسته تا اگاهانه بدون ترس از حکومت وقانون برای رضای خدا به مستمندان کمک کنند"انفاق"یک عمل انسانی است واسلام همان طور که برای ایجاد رونق اقتصادی انگیزه انسانی "مالکیت خصوصی را نادیده گرفت برای تعدیل ثروت ومبازره با اخلاق طبقاتی انگیزه انسانی رحم و دستگیری از هم مستضعفان را که در هر انسانی وجود دارد را فرا موش نکرده است ان کسی که انفاق میکند باید بداند هر چند یک عمل انسانی واجتماعی پسندیده انجام داد ه اما خود او در معرض یک خطر است وان خطر خود بینی است که ممکن است وی را دچار تکبر کند وبر سر ان بیچاره نیازمندی که کمک در یافت کرده منت بگذارد واو را نارا حت کند

 

2- بر قراری عدالت اجتماعی :

چون انسان موجودی اجتماعی است حرکت خدا جویانه او جز در سایه نظام متعادل اجتماعی امکان پذیر نیست از این رو پیا مبران که ندای "ازادی معنوی"در پرتو ایمان به خدا را سر داد ه اند فر یاد" ازادی اجتماعی" در پرتو جهاد ومبارزه را نیز بلند کرده اند پیام انبیاء این نبود که درون را اصلا ح کنید وبه برون کاری ندا شته با شید اخلا ق را بسازید اجتماع خود به خود سا خته می شد تار یخ زند گانی وقیام پیامبرا ن اکنده است از مبارزات پیامبران با نا همواری های اجتماعی مراجعه به قران کریم هیچ گونه تردیدی بر جای نمی گذارد که بر قراری عدالت اجتماعی یکی از اساسی ترین اهداف مشترک همه پیامبران بود ه است قران در عین حال که همه جا ندای توحید ویگانه پرستی سر میدهد مردم را به مبارزات اجتماعی برای به دست اوردن حقوق خود و دیگران فرا می خواند در جایی مردم را سرز نش می کند که : "وما لکم لا تقاتلونه فی سبیل اله والمستضعفین : چه می شود شما را چر ا نمی جنگید ؟ در راه خدا ودر راه مستضعفین در این ایه برای تحریک به جهاد به دو ارزش تا کید شده است یکی اینکه راه راه خداست ودومی اینکه انسان های بی پناهی در چنگال ستمگران گر فتار مانده وبه استضعاف کشیده شده اند یعنی تا کید به ایجاد عدالت اجتماعی به همین دلیل است که بیشتر مخالفین پیامبران را مستکبرین وبیشتر ترفداران انها را محرومین تشکیل داده اند

ج: جهاد :

از اغاز تمدن بشری جنگ وخون ریزی در اجتماعات انسانی وجود داشته است وبخش مهمی از تاریخ زند گی بشر در واقع تار یخ جنگ هایی است که میان ملت ها وجامعه مختلف روی داده است شک نیست که جنگ در کنار تغییرات وتحولات مهمی که در فر هنگ ها وتمدن ها ایجاد می کند از ان جهت که موجب نابودی انسانها ودستا ورد های مادی ومعنوی انها می شود پدیده ای بس نفرت انگیز ووحشت اور است

جنگ در اغاز تا سیس جامعه اسلامی نیز وجود داشته وپیامبران ویاران او در میدان های نبرد با دشمنان قدم نهاده وپیکار کرده اند مورخان مسلمان و اسلام شنا سان غیر مسلمان در باره جنگ های صدر اسلام بررسی های فرا وانی کرده ونظریه های گوناگونی ابراز داشته اند بعضی از دشمنان اسلام که می خواستند

چهره این دین را به صورتی خشن ترسیم کنند با اشاره به این جنگ ها اسلام را دین شمشیر نامیده اند وقدرت منطقی ومعنوی این دیانت را در گسترش اسلا م نادیده گرفته جنگ ها را عامل بسط وتوسعه این دین قلمداد کرده اند در سال های اولیه بعثت پیامبر وظهور اسلام که مسلمانان در مکه بودند از مشر کان اذار واذیت بسیار می دیدند اهانت وتحقیر شکنجه رفتار دائمی وعادی بسیاری از مشرکان با مسلمانان بود هر گاه مسلمین به پیامبر مرا جعه می کردند واز ایشان اجازه مبارزه ومقابله به مثل می خواستند پیامبر می فرمود هنوز به من اجازه جهاد داده نشده است در بینش الهی واسلامی همواره در طول تاریخ در گیری ومبارزه بین حق وباطل وهواخواهان این دو جنبه در جریان شده است انگیزه اصلی حق وباطل در درون خود انسان ها وجود دارد وبه صورت لهیب های خود پرستی سود جویی هوس بازی یا در برابر ان به صورت تمایلات عالی :خدا جویی حق طلبی عدالت خواهی و... تجلی می کند گرایش به هر سمت سبب می شود انسانی با تمایلات عالی یا فردی با تمایلا ت پست حیوانی به وجود اید ومجموعه افرادی که انگیزه های باطل بر انها غلبه یافته تشکیل جبهه باطل را می دهند وافرادی که انگیزه های حق در انها تقویت یافته جبهه حق را به وجود می اورند ودر گیری ومبارزه ای که بین این دو گروه بوجود می اید گاه انسانها را به زبونی وفساد می کشاند وگاه دگرگونی های اصلاح طلبانه در جهت خیر وجامع به وجود می اورد اسلا م کوشش انسانها وایمان وفدا کاری هدفداری انها را در دگرگونی های اجتمایی موثرمی شناسد وضعف وزبونی هوا پرستی را موجب سلطه باطل میشمارد ولی در هر حال اسلام اینده نهایی تاریخ را در خشان معر فی می کند واز پی روزی نهایی حق بر باطل وعدالت بر ظلم خبر می دهد از نظر تعالیم اسلامی هر اقدامی- ولو بسیار اندک - که در حمایت از حق صورت می پذیرد در پیروزی نهایی حق بر با طل موثر است

د : مدیریت :

یکی از ارکان زندگی اجتماعی مدیریت است زیرا در اجتماع منافع ومقاصد افراد وسر نوشت اشخاص با یکدیگر ار تباط واشتراک پیدا می کند از همین جا است که هماهنگی بین افراد وواحد های اجتماعی هدایت به سوی هدف ونظارت بر ضوابط وارزش یابی کارها ضرورت مدیریت را روشن می سازد در بینش اسلامی همچنین مدیریت به عنوان مسئولیتی سنگین همراه با خدمتی گسترده طرح می شود ومدیریت اسلامی مدیریت را برای خدمت می خواهد

 

بعد های مدیریت :

1- سعه سدر :

یکی از ابزار بسیار موثر در مدیریت سعه سدر است . حضرت علی (ع) می فرمایند : " ابزارمدیریت شرح صدر و گشایش سینه است " شرح صدر " موهبتی است که هنگام بعثت پیامبران از جانب خدا به انها اعطا شد

2- نیروی انسانی :

مدیر بیشتر طرح ها واندیشه های مدیریت را از طریق همکاران انجام میدهد در مدیریت انبیاء نقش همکاران وهمراهان در ترویج اندیشه های الهی از موقعیت خاصی بر خوردار است

3- قانون : قانون وسیله وطریقی است که مدیر با ان مجموعه تشکیلات خود را به طرف مقصود هدایت می کند حدود ومرز های تشکیلاتی به وسیله قانون مشخص می شود و مدیر با معیار های قا نونی فعا لیت های همکاران وروند حوزه مسئولیت خود را کنترل میکند

معیار های شایستگی در مدیریت اسلامی :

استوانه های هر تشکیلات وپایه های هر سازمانی بر زمین اندیشه استوار است ومعیار های ارزشی ثمره نهالی هستند که در زمین اندیشه می رویند از این رو کلیه چهار چوب ها و گزینش ها وتقسیم مسئولیت ها بر اساس معیار های ارزشی تنظیم می شود .

معیار های کلی واصولی یک مدیر جامع به شرح زیر است :

1- ایمان :

 در نظام اسلامی مدیریت ها وسر پرستی ها به کسانی واگذار می شود که در بعد اندیشه وعمل اسلام را قبول داشته باشد از دیدگاه قران کریم بر طبق سنت خداوندی ومشیت الهی مدیریت وسر پرستی زمین باید به دست صالحان وشایستگان مومن باشد خداوند در قران میفرماید ((ان الارض یرثها الصالحون : به طور حتم بندگان شایسته وصا لح من "مدیریت " زمین را وارث خواهند شد (انبیاء /105))

 2- دانش وا گاهی :

از نظراسلام مدیریت یک تشکیلا ت به کسی واگذار می شود که صرف نظر از ایمان از دانش اداره واگاهی های لازم را نسبت به ان تشکیلات داشته باشد . اسلا م این اصل عقلی را که "" باید کار را به کاردان سپرد """ قبول دارد ودر تعلیمات خود چنین اموزش می دهد که اداره امور باید به کسی سپرده شود که دانش ان کار را داشته باشد شخصيتي

3- کفایت :

 مدیریت واداره یک سازمان را نمی توان به هر ادم با ایمان ومتخصصی وا گذرا کرد زیرا در مدیرت ایمان وتخصص شرط لازم است ولی شرط کافی نیست بلکه باید شخص توانایی و کفایت اداره کردن را داشته باشد ودر یک جامعه ایمان وتخصص رادر خارج از ذهن با یکدیگردر امیخته وبه ان نمود عینی می بخشد


فهرست منابع:

1- نبوت/ آيت الله شهيد مطهري/1371

2- سايت اطلاع رساني دفتر مقام معظم رهبري

3- سايت اطلاع رساني عقيدتي و سياسي سازمان پشتيباني نيروهاي مسلح- پيامبر اعظم


فهرست مطالب

نگاهی به سیره های پیامبر اعظم. 1

مقدمه : ظهور نور1

نگاهی به سیره های پیامبر از نظر2

بعد های اجتماعی :3

1- نماز در نظر رسول خدا (ص)3

2- تلا ش وفعالیت :3

3- سادگی و بی الایشی :4

4- پاکیزگی واراستگی :4

5-عفو وگذشت :4

6-معاشرت با مردم :5

7- حقوق همسایه:6

ب:اقتصادی.. 6

بعد های اقتصادی :6

1-راهی برای مبارزه با فقر :6

2- بر قراری عدالت اجتماعی :7

ج: جهاد :8

د : مدیریت :10

بعد های مدیریت :10

1- سعه سدر :10

2- نیروی انسانی :11

معیار های شایستگی در مدیریت اسلامی :11

1- ایمان :11

2- دانش وا گاهی :12

3- کفایت :12

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 07 اسفند 1393 ساعت: 15:21 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق دریاره نحوه زندگی پیامبر

بازديد: 127

 

پيامبر اکرم (ص) فرمودند: از نعمت هاي الهي صحيح استفاده کن و آنان را گرامي دار تا هرگز نعمت هاي خداوند از مردم دور نشود.

 

خشم براي خدا

از جمله سيره عملي آنحضرت اين بود که در اموري که شخصاً به او مربوط مي شد خشمگين نمي شد. تنها براي خدا آنگاه که حرمت هاي الهي شکسته مي شد، غضب مي کرد.

 يکي از همسران آن حضرت مي گويد، وقتي رسول خدا غضب مي کرد به جز علي کسي را ياراي سخن گفتن با حضرت نبود.

اين نکته قابل ذکر و اهميت است. علاوه بر همسران همنشينان روزانه آن حضرت (ص) عبارت بودند از فاطمه و شوهر و فرزندانش و به گواهي تاريخ و روايات فراوان علاقه پيامبر (ص) به آنها قابل قياس با ديگر کسان و نزديکان حضرت نبود.

دست فاطمه را مي بوسيد

در روايتي که عايشه نقل کرده است هرگاه فاطمه (س) بر پدر وارد مي شد، رسول خدا جلوي پاي دخترش بلند مي شد و او را مي بوسيد و در جاي خودش مي نشانيد.

استفاده صحيح از نعمتهاي الهي

روزي رسول اکرم (ص) وارد اطاق عايشه شد. مشاهده کرد که تکه ناني روي زمين و زير دست و پا افتاده است آن را برداشته و خورد و سپس فرمود: اي حميرا؛ از نعمت هاي الهي صحيح استفاده کن و آنان را گرامي دار تا هرگز نعمت هاي خداوند از مردم دور نشود.

شکر نعمت نعمتت افزون کند               کفر نعمت از کفت بيرون کند

حال که سخن از نعمت الهي شد مناسب است توجه عزيزان را به يک روايت از حضرت ابا عبدالله الحسين معطوف بدارم.

امام حسين (ع) فرمود: سقوطي تدريجي بنده، به آن است که خداوند نعمتها را بر او فرو مي ريزد و او از شکر باز مي ماند.

فراواني نعمت - شکر و ناشکري

اول: استدراج به معناي سقوط و فرود پلکاني و ذره، ذره

دوم: فرواني نعمت

سوم: شکر و ناشکري

براي فهم بهتر اين روايت بايد گفت: روايات فراواني در مورد آخرالزمان داريم بدين مضموم که مسلمين در اثر تهاجمات دشمن بيروني و دروني خود فوج فوج از بندگي خدا خارج مي شوند و هريک از ما نيز بي شک ممکن است در اين تهاجم مغلوب شده و خداي نخواسته ايمانمان را از کف بدهيم لذا دقت در اين روايت مي تواند براي ما بسيار هشدار دهنده و نجات بخش باشد چرا که امام حسين (ع) در اين سخن راهگشا، علت و بهانه اين خروج را به وضوح بيان مي دارند.

نعمت مادي و معنوي

کافي است در اين نکات توجه کنيم تا روايت به عمق جانمان نفوذ کند.

امام فرمود:

1- سقوط تدريجي «بنده» يعني کسي که مراحلي از ايمان و تقوي را سپري کرده و مزه عبادت خدا را چشيده است.

2- همانطور که مي دانيم نعمتها هم مادي است مثل غذا و پوشاک و ... و هم معنوي است مثل ايمان، انتظار، عبادت و ... و فور و زيادي نعمات مادي و معنوي ممکن است در اثر غفلت ما و سرگرم شدنمان به نعمتها باعث به جانياوردند شکر از سوي ما باشد.

3- بايد هميشه بياد داشته باشيم، شکر گزاري در هرحال و در برابر همه نعمات مادي و معنوي که خدا برما ارزاني مي دارد و طلب بخشايش به خاطر همان کاري، غفلت و فراموشي و نقص در شکرگزاري نعمات الهي نشانه و دليل حفظ ايمان و بندگي مان مي باشد.

اکرم (ص) فرمودند: کمک به همسر و انجام کارهاي منزل، همانند صدقه و احسان در راه خدا محسوب مي شود.

 

پيامبر (ص) به کمک خادمش مي شتافت

ابن شهر آشوب در کتاب مناقب (ج- صفحه 146) روايت کرده است که: رسول خدا (ص) کفش خود را وصله مي زد، پوشاک خويش را مي دوخت، در منزل را شخصاً باز مي کرد، گوسفندان و شترها را مي دوشيد، به هنگام خسته شدن خادمش در دستاس کردن به کمک او مي شتافت، آب وضوي شبش را خود تهيه مي کرد، در همه کارها به اهل خانه کمک مي کرد و لوازم خانه و زندگاني را به پشت خود از بازار به خانه مي برد.

کمک به همسر، صدقه و احسان است

گاه اتفاق مي افتاد که حضرت خانه خويش را نظافت مي کرد و جارو مي کشيد و خود مکرر مي فرمود: کمک به همسر و کارهاي منزل، همانند صدقه و احسان در راه خدا محسوب مي شود.

از عايشه نقل شده که گفته است: محبوبترين کارها در نزد رسول خدا (ص) خياطي بود.   

پيامبر (ص) با همه عظمت و موقعيت ممتازش در منزل کار مي کرد و به نگهداري و پرستاري از کودکان مي پرداخت.

اوقات سه گانه رسول خدا (ص)

علي (ع) بيش از 30 سال عمر خود را با رسول اکرم (ص) سپري کرده و آشناترين ترين فرد به رسول خدا (ص) بود و از اخلاق آن حضرت در منزل و بيرون از منزل اطلاع دقيقي داشته است.

امام حسين (ع) مي فرمايد: از پدرم در مورد امور رسول خدا (ص) در داخل خانه سئوال کردم، فرمودند: وقتي به خانه اش مي رفت اوقاتش را سه قسمت مي کرد. يک قسمت براي خانواده، قسمتي براي خودش، آنگاه قسمت خودش را ميان خود و مردم تقسيم مي کرد و آن را براي بستگان و بزرگان صحابه که در منزلش به خدمت او مي رسيدند، قرار مي داد و ذره اي از امکانات خود را از آنان دريغ نمي نمود بلکه آن چه امکان داشت در حقشان انجام مي داد.

تقسيم کار در خانه

براستي اخلاق عملي دليل بر ماندگار و عظمت آن حضرت است. راز گرايش مردم به حضرت اخلاق او بود. در پايان اين بخش مناسب است داستاني از پروش يافته دامن پيامبر (ص) حضرت علي (ع) نقل کنيم:

علي بن ابي طالب (ع) و زهراي مرضيه (س) پس از آنکه با هم ازدواج کرده و زندگي مشترک تشکيل دادند، ترتيب و تقسيم کارهاي خانه را به نظر و مشورت رسول اکرم واگذاشتند.

به آن حضرت گفتند: يا رسول الله ما دوست داريم ترتيب و تقسيم کارهاي خانه با نظر شما باشد.

پيامبر (ص) کارهاي بيرون خانه را به عهده علي و کارهاي داخلي را به عهده زهرا گذاشت. علي و زهرا از اين که نظر رسول خدا را در زندگي خصوصي خود دخالت دادند و رسول خدا با مهرباني و محبت خاص از پيشنهاد آنها استقبال کرد و نظر داد، راضي و خرسند بودند.

عايشه همسر پيامبر (ص) در مورد اخلاق ايشان گفته است: پيامبر (ص) خوش خلق ترين مردم و اخلاق او نيز قرآني بود.

رهبران اسلام در همه زمينه هاي زندگي، راهنمايي هاي لازم را بيان کردند تا هر عصر جامعه اسلامي از جهت فردي و اجتماعي کامل باشد.

سيره عملي مربيان بشر 

سخنان مربيان بشر نقش زيادي در زندگي انسان دارد چون سيره عملي هر شخصيت، گوياي هويت واقعي اوست. اگر سخن از زبان شخص بيرون مي آيد، سيره از مرکز از دل برمي خيرد «سخن از دل برآيد بردل نشيند» بنابراين: سيره عملي پيامبر (ص) و خاندان پاکش در تمامي زمينه ها بهترين الگو براي تأسيس مدينه فاضله و جامعه نمونه اسلامي است.

اخلاق در خانواده

داشتن اسوه و چارچوب فکري در حوزه کرداري و گفتاري در روابط خانوادگي براي هر انساني توفيقي در جهت تکامل هرچه بهتر اوست. از سويي محک اخلاق انسان در خانواده است. زيرا اشخصاص در بيرون، قدرت انجام رفتار ضد اخلاقي ندارد. کسي که در منزل براي زن و فرزندانش که تحت نظر اويند خوشرفتاري کرد، خوش اخلاق است.

من براي تکميل اخلاق مبعوث شدم

در اين بخش، اخلاق خانوادگي پيامبر (ص) که سرمشقي اعلاء و بالاترين اسوه و نمونه برجسته اخلاق الهي است (1) و به همبن جهت ايشان براي تکميل اخلاق مبعوث شد (2) را به تصوير مي کشيم تا با الهام گيري از سيره والاي ايشان زندگي خدا پسندانه اي داشته باشيم.

پيامبر گونه زندگي کنيم

به گونه اي که آن بزرگوار با اعضاي خانواده رفتار مي کرد معاشرت کنيم. آنگونه سخن بگوييم که حضرت سخن مي گفت، غضب کنيم آنطور که آن عزيز خشمگين مي شد و جائي عفو کنيم که او مي بخشيد و عفو مي کرد.

پيامبر (ص) اخلاق قرآني داشت

عايشه عيال رسول خدا (ص) که به خصوصيات اخلاقي او آگاه بود، جزئيات اخلاقي و رفتاري پيامبر (ص) را در يک جمله خلاصه کرد که در روايت آمده است.

مرحوم ملامحسن فيض کاشاني (ره) در کتاب محجت البيضاء از سعدبن هشام روايت کرده که گفت: به ديدار عايشه رفته و از اخلاق رسول خدا پرسيدم. او گفت: آيا قرآن نمي خواني گفتم: چرا. گفت: اخلاق رسول خدا (ص) قرآني است. (4) 

پيامبر (ص) خوش خلق ترين مردم

عايشه گفته است:

احدي از پيامبر (ص) خوش خلق تر نبود. هيچ کس از اصحاب و اهل بيت او را صدا نمي زد مگر اين که در جواب مي فرمود: لبيک

رسول اکرم نمي خواست که زندگي خودش يا عزيزانش از حد فقراء که امکانات خيلي کمي داشتند بالاتر باشد بنابراين حتي با وجود حجم بالاي کارهاي منزل و خستگي زهرا (س) نپذيرفت که آنان خدمتکاري داشته باشند.

 

حضرت زهرا (س) به علت کثرت کار خانه تصميم گرفت تا به نزد پدرش برود و خدمتکاري براي کمک بگيرد اما زماني که به منزل پدر رسيد، به دليل آنکه گروهي در محضر رسول اکرم نشسته بودند، وي از مطرح کردن درخواست خود شرم کرد و به خانه برگشت. همان روز که پيامبر مطلع شد دخترش با او کاري داشته است به منزل او رفت تا از درخواست دخترش مطلع شود و اينک ادامه ماجرا.    

علي (ع) ديد اگر جواب سلام سوم پيغمبر را ندهند، پيغمبر مراجعت خواهد کرد و از فيض زيارت آن حضرت محروم خواهند ماند، از اين رو با آواز بلند گفت: و عليک السلام يا رسول الله، بفرمائيد.

پيغمبر وارد شد و بالاي سر آنها نشست. به زهرا گفت: ديروز پيش من آمدي و برگشتي، حتماً کاري داشتي، کارت را بگو: علي عرض کرد: يا رسول الله اجازه بدهيد من به شما بگويم که زهرا براي چه کاري آمده بود.

من زهرا را پيش شما فرستادم، زيرا ديدم که زهرا به علت حجم بالاي کارهاي داخلي خانه به زحمت افتاده است دلم به حالش سوخت. ديدم جامه هاي زهرا بر اثر رفت و روب خانه و پاي اجاق رفتن، غبار آلوده و دودي شده و دستهايش در اثر گرداندن آسياب دستي آبله کرده، گفتم بيايد به حضور شما تا مقرر فرمائيد از اين پس ما خدمتکاري داشته باشيم که کمک زهرا باشد. 

زهرا (س) شيفته عبادت و ذکر خدا بود

رسول اکرم نمي خواست که زندگي خودش يا عزيزانش از حد فقراء که امکانات خيلي کمي داشتند بالاتر باشد. زيرا مدينه در آن ايام در فقر و احتياج به سر مي برد. مخصوصاً عده اي از فقراي مهاجرين با نهايت سختي زندگي مي کردند. از آن طرف با روحيه دخترش زهرا آشنايي داشت. مي دانست زهرا چقدر شيفته عبادت و معنويت است و ذکر خدا چقدر به او نيرو و نشاط مي دهد از اين جهت فرمود:

هديه به فاطمه زهرا (س)

ميل داريد چيزي به شما ياد بدهم که از همه اينها بهتر باشد. گفتند: بفرمائيد يا رسول الله

فرمودند: هر وقت خواستيد بخوابيد، سي و سه مرتبه ذکر سبحان الله و سي و سه مرتبه ذکر الحمدالله و سي و چهارمرتبه ذکر الله اکبر را فراموش نکنيد.

اثري که اين عمل در روح شما مي بخشد، از اثري که يک خدمتکار در زندگي شما مي بخشد بسي افزونتر است، زهرا که تا اين وقت هنوز سر از زير روپوش بيرون نياورده بود، سر را بيرون آورد و با خوشحالي و نشاط سه بار پشت سر هم گفت: به آنچه خدا و پيغمبر خشنود باشند خشنودم.

انشاالله با مرور داستان فوق، سيره عملي پيامبر (ص) و حضرت علي (ع) و فاطمه زهرا (س) به صورت کاربردي در محيط خانواده پياده کنيم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فهرست منابع

بحار جلد 9

بحار جلد 10 صفحه 24 و 25  

  بحار جلد 10

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 07 اسفند 1393 ساعت: 15:13 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره پیامبر

بازديد: 173

 

پيامبر ؛ سراج منير ( سيماي رسول اكرم(ص) در سوره احزاب )


براي شناخت رسول اكرم(ص) راههاي متعددي وجود دارد. از جمله مطالعه سيره و تاريخ زندگي ايشان در كتابهاي تاريخ و سيره و كتبي كه سنن و سيره حضرت محمد(ص) را از زبان اهل بيت عصمت و طهارت(ع) و اصحاب برگزيده ايشان بيان مي دارد.
احاديث نبوي و سخنان گهربار آن حضرت نيز طريق ديگري براي آشنا شدن با شخصيت حضرت محمد(ص) است و اما بهترين، موثق ترين و جامع ترين منبع براي نيل به سيما و سيره رسول اكرم(ص)، قرآن كريم است. در ميان سوره هاي قرآن سوره احزاب در شناسايي ويژگيهاي پيامبر گرامي اسلام شاخص و شايان دقت است. قبل از آنكه صفات و ويژگيهاي رسول اكرم(ص) را در اين سوره دنبال كنيم هدف سوره را مشخص مي كنيم.

يكي از اهداف اين سوره استوار داشتن شخصيت رسول اكرم(ص) و درهم شكستن اهداف منافقان در ايجاد جنگ رواني و لطمه وارد كردن به شخصيت حضرت است.
منافقان در دو بعد براي تحقق اين هدف مي كوشند:
الف) بعد سياسي

ب) بعد فرهنگي و اخلاقي

در بعد سياسي، با القاي شبهه و ايجاد شك و ترديد در دل مؤمنان نسبت به وعده هاي خدا و رسول (ص) و پيروزيها و شكستهاي مسلمانان از جمله آيات (12-13-14-15-19-20) و در بعد فرهنگي و اخلاقي، با شايعه پراكني و نجواهاي پيدا و پنهان درباره تصميمات خانوادگي پيامبر(ص) از جمله آيات(37-50-53-60) كه قرآن كريم توطئه آنان را در هر دو بعد رسوا كرده و هدف آنها را عقيم ساخته است. آيات 53-59-29-34وغيره.
در سوره مباركه احزاب پيامبر اكرم(ص) مأموريت از ميان برداشتن يك سنت به جا مانده از دوران جاهليت را بر عهده دارد. پس خداوند بايد حضرت رسول را تقويت كند و او را مؤيد از جانب خود نشان دهد. به همين خاطر است كه سوره، با خطاب«يا ايهاالنبي» آغاز مي شود تا نشان دهد كه پيامبر، از جانب خود، كاري انجام نمي دهد و تنها مأموري از سوي خداست.
سپس توصيه به تقواي الهي مطرح شده است تا نشان دهد رسول اكرم(ص) در تصميماتش خدا را در نظر دارد و هرگز هواي نفساني خويش را در امور دخالت نمي دهد.
خطر ديگري كه بايد دفع شود، قرار گرفتن تحت تأثير طعنه ها، آزارها و شبهه سازيهايي است كه منافقان و كفار ايجاد مي كنند. از سويي پيامبر بايد تنها از وحي و اوامر الهي، اطاعت كند. و از سوي ديگر بايد مراقب دخالت هوا و هوسها و توطئه هاي دشمنان باشد و چون چنين مأموريت خطيري جز با توكل و اتكا به خداي يگانه ميسر نيست دستور توكل صادر مي شود.(آيه 3)
در سوره احزاب يك سنت جاري و نادرست بايد در هم شكسته و ملغي و يك سنت پسنديده و تازه برقرار گردد و بار سنگين اين مأموريت با توجه به مقاومت افكار عمومي در برابر تغيير سنتها و عادتها و خرافات، تنها بر دوش پيامبر اكرم(ص) است. در اين سوره مردم بايد مطمئن شوند كه پيامبر همان كسي است كه از سوي خدا براي اين كار برگزيده شده است. اين سوره مي خواهد مطلب را تثبيت كند كه: همسران شما، مادر شما نيستند و با الفاظ شما مادر نخواهند شد. اما همسران پيامبر، مادران شما هستند.(آيه6-53)

خداوند در سوره احزاب روشن مي كند كه مؤمن حقيقي بدون اينكه دچار تزلزل و شبهه شود، پيرو پيامبر و احكام الهي باقي مي ماند و گمان سوء به خود راه نمي دهد. همان طور كه در زمان جنگ احزاب(خندق) چنين استواري و استحكامي از مؤمنان راستين مشاهده شد و برخلاف منافقان كه با سوء ظن به خدا و رسول در برابر دشواريهاي جنگ دچار تزلزل شدند(آيه 12-30) از مؤمنان، جز ظن و گمان نيكو به خدا و رسول مشاهده نشد.(آيه22) آنان تسليم كامل حق بوده و به انتظار قضاي محتوم الهي در حق خويش، لحظه شماري مي كردند تا هرچه زودتر مسؤوليت بندگي خود را به اتمام برسانند.(آيه23)
لازم است وظايفي را كه خداوند با صيغه امر به پيامبر اكرم(ص) در سوره احزاب گوشزد مي نمايد، استخراج كنيم و سپس به استخراج صفات و خصوصيات رسول اكرم(ص) بپردازيم:
فهرست وظايف پيامبر اكرم(ص) در سوره احزاب:
1- تقواي الهي يعني خدا را در نظر داشتن.(آيه 1)
2- تبعيت نكردن از كفار و منافقين و تحت تأثير آنان قرارنگرفتن(آيه 486)
3- تبعيت كامل از وحي الهي(آيه3)
4- توكل به خداوند و سپردن امور به او(آيه3 و 48)
5- بي اعتنايي به آزار كفار و منافقان(آيه 48)
6- مخير كردن همسران خويش بين دو روش متفاوت زندگي:
الف) گزينش حيات دنيوي و محروم شدن از زندگي در كنار رسول خدا(ص) با اداي كامل حقوق مادي آنان(آيه 28)
ب) گزينش خدا ورسول و سراي باقي و ماندن در كنار رسول خدا(ص) و برخورداري از اجر مضاعف در صورت نيكوكاري و ايمان(آيه29)
7- بشارت به فضل بزرگ از سوي خدا به مؤمنان
8- ابلاغ فرمان حجاب به همسران و دختران خويش و زنان مسلمانان.
9- پيامبر در برابر اوامر و سنتهاي الهي نبايد احساس تنگي و فشار و رودربايستي داشته باشد و ملاحظه سنتهاي نادرست رايج مانع او شود(آيه 38)
بايد توجه داشت كه فرمان خدا به رسولش مبني بر تقواي الهي يا توكل به خدا و مانند آن، منافاتي با اوج تقوا و توكل حضرتش ندارد. همان طور كه پيامبر(ص) موظف است در رأس همه مسلمانان، روزانه بارها و بارها از خداوند، هدايت به صراط مستقيم را طلب كند.
همچنين، اطاعت نكردن پيامبر از منافقين به معناي نپذيرفتن رأي و مشورت آنان و تحت تأثير مكر و حيله آنان قرار نگرفتن و مساعدت نداشتن با ايشان در هيچ كاري مي باشد. پس در حقيقت، همه وظايف نام برده از آنجا كه حضرت رسول (ص) از آنها تخطي نخواهد كرد، جزو صفات و ويژگيهاي آن حضرت قرار مي گيرد.
ويژگيهاي رسول اكرم(ص) در سوره احزاب
ويژگيهاي رسول اكرم(ص) در سوره احزاب به ترتيب زير قابل توجه است:
1- پيامبراكرم(ص) با لفظ «يا ايهاالنبي» مورد خطاب قرار گرفته است. بايد توجه داشت كه در كل قرآن كريم، پيامبر(ص) هرگز با لفظ يا محمد، خوانده نشده است بلكه همه خطابها با عبارات «يا ايهاالرسول» و «يا ايهاالنبي» بيان شده است. و اين در حالي است كه ديگر انبيا حتي پيامبران اولوالعزم به اسم مورد خطاب قرار گرفته اند. از جمله يا نوح، يا ابراهيم، يا موسي، يا عيسي، مفسران اين پديده را ناشي از عظمت مقام رسول اكرم(ص) دانسته و چنين عنوان كرده اند كه مخاطب نساختن پيامبر اسلام(ص) به اسم، به قصد تعظيم و بزرگداشت حضرتش و براي نشان دادن شرف و برتري ايشان بر بقيه انبياء انجام شده است.(1)
2- پيامبر اكرم(ص) بر مؤمنان اولويت و ولايت دارد و «اولي» به تصرف است. (آيه6): «پيامبر اولي تر به مؤمنان است از خود آنها» به معناي حصول دو چيز در كنار هم به نحوي كه بين آنها چيز ديگري فاصله نيفكند، مي باشد و براي قرب مكاني و معنوي استفاده مي شود. «اولي بودن به معناي شايسته تر بودن به تصرف و صاحب اختياري است. (2) اطلاق عبارت «النبي اولي بالمؤمنين من انفسهم» نشان مي دهد كه اين اختيارداري در همه امور ديني و دنيوي است. ولايت رسول خدا بر مؤمنان فوق ولايت آنها نسبت به خودشان و نسبت به يكديگر است. علامه طباطبايي در توضيح معناي آيه مي گويد: «فرد مسلمان هر جا امر را دائر بين حفظ منافع رسول خدا(ص) و منافع خود ديد، بايد منافع رسول خدا را مقدم بدارد. پيامبر اكرم(ص) در همه امور دين و دنيا بر مؤمنان اولويت دارد و سزاوارتراست كه مؤمن هواي او را داشته باشد. مثلاً، بين حفظ حرمت رسول خدا و حرمت خودش يا بين دوست داشتن رسول خدا و دوست داشتن خودش، بايد جانب رسول خدا(ص) را ترجيح دهد.(3) در قرائتي چنين روايت شده: «پيامبر(ص) به مؤمنان از خودشان سزاوارتر و او پدر ايشان است و براي همين مؤمنان برادر يكديگرند و همسران پيامبر، مادر مؤمنان هستند.»
3- همسران پيامبر (ص)، مادران مؤمنان هستند (آيه 6) و ازدواج با آنان پس از پيامبر اكرم(ص) ممنوع و حرام است.(آيه53)
4- پيامبر اكرم(ص) پيامبر اولوالعزم است (آيه 7) در اين آيه خداوند فرموده كه ما از همه پيامبران (نبيين) ميثاق گرفتيم و از تو و نوح و ابراهيم و موسي و عيسي بن مريم هم ميثاق غليظ گرفتيم. جداكردن اين پنج پيامبر از كل پيامبران نشان دهنده موقعيت ممتاز و متفاوت ايشان است.
5- پيامبر اكرم(ص) مانند همه پيامبران ديگر پيمان بسته است. (آيه7) يكي از مفاد پيماني كه از پيامبران گرفته شده عبارت است از اينكه پيامبران پيشين را تأييد كرده و او را ياري كنند از همين روست كه پيامبر ما كه مؤيد پيامبران پيشين است (نزل عليك الكتاب مصدقاً) نامش در كتب آسماني پيشين آمده است.
6- رسول خدا(ص) براي اميدواران به خدا و روز قيامت اسوه حسنه است. (آيه 21) اسوه از ريشه «اسي» به معناي قدوه و مقتداست. كسي كه مؤمن راستين است و همه همت و اميد خود را متوجه جلب رضاي خدا و آباد كردن سراي آخرت مي كند. در رفتار و گفتار و اخلاق و روش رسول خدا(ص) را الگوي خود قرار داده و از او پيروي مي كند. صبر آن حضرت، تزلزل نداشتن و ايمان آن حضرت و اخلاق نيكو و خوش رويي آن حضرت، همه و همه الگوي مؤمنان است. يكي از اهداف مهم شناخت سيره حضرت رسول اكرم(ص) و ثمره علمي آن، اقتدا به ايشان و پيروي از روش ايشان است. البته هر كس به اندازه درجات ايمان خويش، قدرت معرفت و شناخت ايشان را پيدا مي كند.
7- همسران پيامبر، از موقعيت و جايگاهي حساس برخوردارند و بايد مراقب رفتار خويش باشند. (آيات 28 تا 32) از آنجا كه همسران پيامبر به بيت وحي منسوب هستند، گناه و خطايشان تنها خود آنها را متضرر نخواهد ساخت، بلكه به جايگاه پيامبر و اقتدار ديني حضرتش آسيب مي رساند. پس از آنجا كه همسر پيامبر دو حيثيت دارد، يك حيثيت به عنوان يك انسان آزاد و مختار و يك حيثيت به عنوان همسر پيامبر كه مورد قضاوت قرار مي گيرد و نيز با توجه به اينكه زندگي در كنار شخصيتي چون پيامبر، ابهام آنان درباره احكام و زواياي مختلف ايدئولوژي اسلامي را زدوده است. رفتار آنان از موقعيت ويژه اي برخوردار است. اگر اعمال نيك انجام دهند، داراي پاداشي مضاعف خواهد بود. چون هم به عنوان يك انسان مؤمن صالح، مأجورند و هم به عنوان همسر پيامبر(ص)، مبلغ ديني پيامبر و مؤيد او خواهند بود و اگر از آنان اعمال ناشايست سرزند يك مجازات از جهت ناشايست بودن عملشان در انتظار آنان است و يك مجازات از جهت آنكه رفتاري دون شأن خانواده پيامبر(ص) داشته اند.
8- پيامبر(ص) يك زندگي زاهدانه و بي آلايش را در دنيا براي خود و خانواده اش برگزيده و خانواده اش را در گزينش زيور و زينت و راحت دنيا يا ادامه زندگي با حضرتش مخير مي سازد. (آيات 28-32).
9- اهل بيت پيامبر(ص) از هر گونه رجس و آلودگي پاك و مطهر هستند (آيه 33). بهتر است در تعيين مصداق «اهل بيت» از منابع اهل سنت بهره بگيريم. «زمخشري» در كشاف در ذيل آيه «قل لا اسئلكم عليه اجراً الا المودة في القربي» آورده است: درباره مراد از «القربي» روايتي هست كه وقتي آيه شريفه نازل شد، گفته شد: «يا رسول ا... نزديكان تو كه مودتشان واجب است كيستند؟ فرمود علي و فاطمه و پسرانشان» (6) همچنين منقول است كه رسول خدا(ص) آمد در حالي كه علي و فاطمه و حسن و حسين(ع) همراهش بودند سپس هر يك از آنان را به خود نزديك ساخت و بر همه آنان لباس پيچيد و بعد از تلاوت آيه تطهير فرمود: خداوندا اينان اهل بيت من هستند، پس رجس و پليدي را از آنها دور كن و كاملاً آنان را پاك نما.
10- حكم، قضاوت و امر رسول خدا(ص) «واجب الاطاعه» است. (آيه 36-71)
شايسته نيست كه مؤمني انتخاب خود را بر انتخاب خدا و رسول ترجيح دهد. ظاهراً اين آيه اشاره به تعلل خانواده «زينب بنت جحش»، در تصميم رسول خدا(ص) براي ازدواج زينب با زيدبن حارثه است. و شايد اشاره اي به سرباز زدن زيد از پذيرش توصيه پيامبر(ص) در انصراف از طلاق دادن زينب هم داشته باشد. اين آيه نشان مي دهد كه امر و نهي پيامبر(ص) همان امر و نهي خداوند است.
بايد توجه داشت كه جزئيات و فروع دين مثل ركعات نماز و جزئيات حج و مانند آن، به الهام الهي، بر عهده رسول خدا(ص) است و دستورهاي پيامبر(ص) در جنگها، انتصابها و امور دنيايي و مانند فرمان الهي، لازم الاجراست.
نتيجه اطاعت از خدا و رسول رسيدن به نور و رستگاري نهايي يعني سعادت دنيا و آخرت است. (آيه 71).
11- پيامبر اكرم(ص) خيرخواه و ناصح است.(آيه 37)
اين بخش از آيه نشان مي دهد كه پيامبر هم دلسوز «زيد» و هم دلسوز «زينب» است. هم راضي نيست كه زيد با طلاق دادن زينب، از همسري با خاندان اصيل و نجيب، محروم شود و هم نمي پسندد كه زينب با طلاق داده شدن توسط زيد، تحقير و سرشكسته شود. پيامبر دوست ندارد هيچ يك از آنان با اشتباه در تصميم گيري خود را به دردسر و رنج بيندازد.
12- پيامبر ازشكستن ساختار فرهنگي جامعه و حريم عرف بيمناك است (آيه 37) در قرآن كريم حضرت مريم(س) با وجودي كه مي داند امري كه برايش پيش آمده قضاي حتمي خداوند و مرضي اوست و پيامبر الهي در رحم او قرار گرفته است، هنگام قطعي شدن ولادت عيسي(ع) و فرا رسيدن درد زايمان مي گويد كاش پيش از اين مرگ به سراغم آمده بود و كاملاً فراموش شده بودم. اين برخورد نشان مي دهد كه روبرو شدن با فضاي سنگين قضاوتهاي مبتني بر تصورات باطل و عادتهاي عرفي وسنن جاهلي، چقدر دشوار و ترسناك است. خداوند مي فرمايد، اينكه ما زينب را به عقد تو درمي آوريم و اين عمل را حلال و جائز مي شماريم، براي اين است كه عرف نادرست رايج را بشكنيم تا پس از اين مؤمنان در خصوص ازدواج با همسران پسر خوانده هايشان، در صورت عروسي و سپس طلاق آنان، در فشار و تنگنا قرار نگيرند. در حقيقت گويي پيامبر بايد خود را فدا كند تا يك عادت و سنت اجتماعي، تصحيح شود.
علامه طباطبائي مي گويد در حقيقت اين عبارت تأييدي است بر رسول خدا(ص) كه در قالب عتاب و سرزنش آمده است، ظاهرش عتاب آميز است، ولي ستايش در دل آن نهفته است (7) در مجمع البيان آمده برخي چنين گفته اند كه آنچه پيامبر در دل پنهان مي داشته اين بوده است كه خداوند قبلاً به وي اسامي همسرانش را خبر داده بود و حضرت با وجودي كه مي دانست زينب همسر او خواهد شد، ولي به زيد در اين باره چيزي نگفت، و به او توصيه كرد همسرش را نگه دارد. ولي به نظر مي رسد آنچه پيامبر پنهان مي داشت و از آن مي ترسيد و بيمناك بود، نپذيرفتن جامعه و مقاومت در برابر قانون جديد و تغيير سنت غلط قبلي باشد.
13- پيامبر، مبلغ رسالات الهي است و غير از خدا از هيچ كس نمي ترسد. (آيه39)
خشيت به معناي تأثر قلب از برخورد با ناملايمات است و پيامبران و اولياء الهي در گفتار و قلب و عمل، خدا را در نظر دارند و هر چند احتمال برخورد با ناملايمات را مي دهند و آن را ناخوش دارند، ولي دست از تبليغ خود برنمي دارند و فقط خوف از خدا آنها را تحت تأثير قرار مي دهد و پيامبر اسلام در رأس چنين افرادي است.
14- پيامبر، پدر هيچ مردي از اعراب نيست. (آيه 40)
اين آيه براي نفي ذهنيت جاهلي مردم عرب است كه پسر خوانده را در حكم پسر مي دانستند و مي خواستند ديدگاه جديد را با قاطعيت تثبيت نمايند.
مسلماً مقصود آيه از نفي پدري پيامبر معنوي ايشان نسبت به امت اسلام نيست.
ضمناً آيه نمي خواهد پدري حضرت رسول نسبت به امام حسن و امام حسين(ع) را نفي كند. بلكه مي خواهد بگويد هيچ يك از مردان شما از صلب حضرت محمد(ص) متولد نشده اند. بايد توجه داشت كه پسران حضرت رسول(ص) قاسم و ابراهيم در كودكي از دنيا رفتند و امام حسن و امام حسين(ع)، همزمان نزول اين آيات، كودك بودند. ضمن اينكه آيه، پدري رجال مردم را از پيامبر نفي مي كند نه پدري مردان اهل بيت و خانواده خودش را.
15- پيامبر(ص) خاتم النبيين و رسول خاتم است. (آيه 40)
خاتم النبيين بودن پيامبر معني طومار نبوت با نبوت پيامبر اكرم، مهر و مطبوع گشته و به او ختم شده است. از جابر بن عبدا... انصاري روايت شده كه پيامبر فرمود: من آخرين خشت عمارت نبوتم كه با بعثت من اين عمارت تكميل شد و به پايان رسيد.(8) در روايتي از پيامبر اكرم(ص) نقل شده است كه فرمود: اول الرسل آدم و آخر هم محمد(ص)،(9) و از امام صادق(ع) نقل شده است كه خداوند با پيامبر شما، پيامبري را تمام كرد و هرگز پس از او پيامبري نخواهد بود و با كتاب شما، كتابهاي آسماني را به انتها رسانيد، پس هرگز پس از قرآن، كتاب آسماني نخواهد بود.(10)
16- پيامبر شاهد است. (آيه 45)
شاهد، به معناي حاضري است كه با مشاهده حسي يا عقلي بر امري نظارت دارد. شاهد، حاضر، ناظر، رقيب و گواه است. علت اين كه گواه را شاهد خوانده اند اين است كه گفتارش از علم حاصل از مشاهده صادر مي شود شاهد مثل پاسبان سر چهارراه است كه هم هست و هم نظارت دارد و هم مراقبت دارد و هم گواهي او تأثير دارد و مداركش معتبر و پذيرفته است. حضور پاسبان، مانع خطا و تخلف است. معناي شهيد و رقيب هم تقريباً مترادف هم هستند، پيامبر اكرم(ص) نقش شاهد و شهيد را در جامعه به بالاترين حد ايفا مي كند. از سويي حاضر و ناظر و مراقب است و از دين پاسداري مي كند.
حضورش سبب رفع بسياري از خطرهاست و وجودش مانع عذاب استيصال است و از سوي ديگر شاهد اعمال همگان خواهد بود. رسول اكرم(ص) با احاطه به عالم ملكوت و سعه وجودي خاصي كه دارد، از آنچه در دلهاي مردم مي گذرد و از حقيقت اعمال و نيات مردم با خبر است و روز قيامت به آنها شهادت مي دهد.
در قرآن كريم مي خوانيم «و يشهده المقربون» كه نشان مي دهد مقربان، برنامه عمل ابرار شاهد و گواه هستند و احاطه دارند.
17- پيامبر مبشر است. (آيه 45)
مبشر يعني خبر دهنده اي كه خبرش مسرور كننده است و باعث انبساط پوست و بشره مي گردد. در روايتي از امام حسن(ع) نقل شده است كه عده اي از يهود نزد پيامبر آمدند عالم ترينشان از پيامبر(ص) پرسيد چرا تو را بشير خوانده اند؟ پيامبر پاسخ داد: بشير خوانده شدم، چون به هر كس كه پيرويم كند مژده بهشت مي دهم.
18- پيامبر نذير است. (آيه 45)
انذار، يعني هشدار يعني اعلام خطر، يعني بيم دادن از عواقب امر. در سوره انعام مي خوانيم: و « اين قرآن به سوي من وحي شده است تا شما را و هر كس را كه اين پيام به او مي رسد انذار نمايم.» كه اين آيه نقش جهاني و هميشگي پيام پيامبر اسلام(ص) و قرآن كريم را نشان مي دهد.
19- پيامبر دعوت كننده به سوي خدا و به اذن خداست. (آيه 46)
يكي از صفات رسول خدا(ص) اين است كه امر به معروف و نهي از منكر مي كند و در سوره آل عمران مي فرمايد: «و بايد از شما مسلمانان برخي كه با تقوي و داناترند خلق را به خير و صلاح و نيكوكاري امر كنند و از بدكاري نهي كنند»(11) معلوم مي شود كه يكي از مصاديق دعوت به خير و دعوت به سوي خداوند، امر به معروف و نهي از منكر است.
20- پيامبر، سراج منير است. (آيه 46)
سراج، يعني چراغ و منير، يعني روشنگر. البته در قرآن خورشيد هم به عنوان سراج نام برده شده است. قرآن كريم مي فرمايد: «كتابي كه به سوي تو فرستاديم تا تو به اذن خدا توسط آن مردم را از تاريكيها به سوي نور بيرون بكشاني.»(12)
و پيامبر اسلام پاكيزگي ها را بر آنان حلال مي كند و ناپاكي ها را بر آنان حرام مي سازد و سنگيني هاي گناه و زنجيرهايي كه بر آنان بسته شده بود فرو مي آورد.
با كنار گذاشتن اين آيات نقش پيامبر به عنوان چراغ روشنگر، روشن مي شود چراغي كه به صراط مستقيم هدايت مي كند و حلال و حرام را روشن مي سازد و بارها و بندهاي خرافات و جهل و گناه را از وجود مردم باز مي كند. در همين سوره احزاب خداوند مي فرمايد كه خداوند از سر رحمتش بر شما رحمت و بركات خويش را نازل مي كند تا شما را از تاريكي به سوي نور بيرون بكشد.(13)
يعني خداوند از روي رحمت، تو را براي مردم به عنوان رحمت محض الهي مي فرستد «و ما ارسلناك الارحمة للعالمين» تا چون چراغي روشنگر آنها را از تاريكيها بيرون كشيده و به سوي نور هدايت نمايي، پيامبر در اين روشنگري و دلسوزي چون چراغ و شمع مي سوزد تا راه مردم روشن شود و نه فقط كوتاهي نمي كند بلكه به هدايت و نجات مردم حريص است. «همانا رسولي از جنس شما براي هدايت خلق آمد كه از فرط محبت و نوع پروري و فقر و جهالت شما او را سخت مي آيد و بر آسايش و نجات شما بسيار حريص و بر مؤمنان رئوف و مهربان است...»(14)
21- پيامبر از حريم و حرمت و جايگاه خاصي در پيشگاه الهي برخوردار است.
الف) اگر كسي پيامبر را بيازارد و آزرده خاطر سازد، خداوند او را در دنيا و آخرت لعن مي كند، و عذابي خوار كننده برايش فراهم مي سازد. (آيه 57) لعن به معناي طرد و دور ساختن از رحمت و توفيق الهي است.
ب) پيامبر در نزد خداوند آبرومند و وجيه است و از تهمت و نسبت ناروا مبرا است و نبايد مورد آزار قرار گيرد. (آيه 70) اگر مؤمنان مراقب گفتار خود باشند و سخن صحيح و متين بر زبان برانند و پيامبر را با شايعه ها و نجواهاي خود نيازارند، خداوند اعمالشان را اصلاح مي كند و گناهانشان را مي آمرزد، اين پاداش، نشان دهنده مقام و جايگاه شامخ رسول اكرم در پيشگاه الهي است.
22- حرمت خصوصي و خانوادگي پيامبر واجب الرعايه است.
الف) ورود به خانه هاي پيامبر بدون اجازه و دعوت ايشان ممنوع است. (آيه 53)
اولاً: نبايد بي دعوت وارد شويد و نبايد قبل از موقع يا قبل از آماده شدن غذا به انتظار پخت آن و به انتظار فراهم آمدن غذا وارد شويد و آنجا را محفل انس خود قرار دهيد.
اين حكم البته مصلحتهاي متعددي دارد از جمله:
1- تلف نشدن وقت پيامبر (ص).
2- جمع شدن بساط توطئه گران و باندبازها
3- عدم اختلاط و انس با خانواده و همسران پيامبر(ص) زيرا معاشرت مستقيم و انس و گفتگوي مردان نامحرم با همسران پيامبر جايز نيست.
4- حفظ حرمت رسول خدا(ص)، و جلوگيري از شوخي ها و رفتارهاي ناپسند با ايشان.
23- پيامبر «غيور» است و ورود مردان به حريم همسرانش، پيامبر را مي آزارد. (آيه 53)
24- پيامبر «اهل ادب و مأخوذ به حيا» است و شرم مي كند برخي مسائل را علناً گوشزد نمايد. (آيه 53). رسول اكرم(ص) مؤدب به آداب الهي است. خود مي فرمايد: «انا اديب ا... و علي اديبي» ادب عبارتست از ظرافت در فعل گفتار، نشستن، برخاستن، گفتن... ديدن و شنيدن، آمدن و رفتن رسول خدا(ص) و همه شؤون زندگي ايشان با لطافت و ظرافت و رعايت ادب توأم است و الگوي مؤدبان جهان است.
25- خداوند و ملائكه بر پيامبران درود مي فرستند و مؤمنين نيز موظفند چنين كنند. (آيه 56)
معناي درود و صلوات خدا بر پيامبر يعني ثنا و تحسين او. تأييد و تثبيت او، مهرباني و رحمت و رأفت او بر پيامبر(ص) و نزول بركات و توفيقات بر او، معناي درود ملائكه عبارت است از تزكيه و استغفار آنان بر پيامبر اكرم(ص) و تحسين و ثناي او و قرار گرفتن در خدمت او و معناي درود فرستادن ما بر پيامبر(ص) يعني طلب رحمت از خدا براي پيامبر(ص). ثمرات درود فرستادن ما بر پيامبر(ص) عبارت است از: پاك شدن و تطهير خود ما و كفاره گناهان ما. افزايش درجات پيامبر(ص) و اعلام هم خطي و هم مسيري ما با پيامبر(ص) كه سبب مي شود ما در معرض شفاعت حضرتش قرار گيريم. سلامي كه در آيه سوره احزاب دستور داده شده است به معناي اين است كه ما هم خط و هم مسير رسول اكرم(ص) هستيم و تسليم و منقاد فرمانهاي او مي باشيم و بين ما و حضرتش كدورت و جدايي و اختلافي نيست.
27- شرط لازم رسيدن به فوز عظيم، اطاعت از رسول(ص) است. (آيه 71)
در سوره نساء آيه 80 مي فرمايد: «هركس از رسول اطاعت كند، مسلماً از خدا اطاعت كرده است» و در سوره آل عمران مي فرمايد بگو اگر خدا را دوست داريد پس از من تبعيت كنيد تا خدا شما را دوست بدارد. ادامه آيه 71، بحث امانت الهي و خودداري آسمان و زمين از پذيرش آن را مطرح مي كند. اين پيوستگي نشان مي دهد كه اگر كسي از خدا و رسول اطاعت كند، از عهده اداي امانت الهي بر آمده و در غير اين صورت ظلوم و جهول بودن خود را ثابت كرده است.

( مريم حاجي عبدالباقي )


پي نوشت :
8- متقي هندي، كنز العمال، حديث 31981
9- ري شهري، ميزان الحكمه، ج 9 ص 593
10- كليني، اصول كافي، ج 1، ص 269
11- سوره آل عمران، آيه 104
12- سوره ابراهيم، آيه 1
13- سوره احزاب، آيه 43
14- توبه، آيه 128

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 07 اسفند 1393 ساعت: 15:10 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 158

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس