سایت علمی و پژوهشی آسمان - مطالب ارسال شده توسط abedi

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

قرآن و پدیده انحراف در جامعه

بازديد: 107
قرآن و پدیده انحراف در جامعه

 

سید موسی صدر

چکیده: نويسنده، نخست به تعريف انحراف از چهار نظر حقوقى، جامعه‏شناسى، اخلاقى و دينى پرداخته و آنها را با يكديگر نسبت سنجى مى‏كند. آن گاه عوامل پيدايش انحراف را بررسى آن مجموعه نظريات را در سه گروه دسته بندى مى‏كند:
1- نظريات انسان مركز، كه عوامل انحراف را در خود انسان مى‏دانند. از اين دست نظريات به ديدگاه‏هاى زيست شناختى در باب جرم، نظريه انتخاب آزاد و ديدگاه روان‏شناختى اشاره كرده است.
2- نظريات محيط مركز؛ يعنى ديدگاه‏هايى كه عوامل انحراف را در بيرون از وجود انسان جست و جو مى‏كند. از اين دست نظريات به نظريه بى‏هنجارى و تضاد هنجارى مى‏پردازد.
3- نظريات تركيبى كه هر دو گونه عوامل را - درونى و بيرونى در پيدايش خرافه مؤثر تلقى مى‏كند. در ادامه به ديدگاه قرآن نسبت به مسأله انحراف پرداخته و با استناد به آياتى اين مطلب را خاطر نشان مى‏كند كه قرآن گرچه معتقد به نظريه تركيبى است امّا مدل تركيبى آن با آنچه در جامعه‏شناسى مطرح است متفاوت مى‏باشد. نويسنده معتقد است از ديدگاه قرآن به عامل در پيدايش و ظهور پديده‏ى انحراف نقش دارند:
1- ساختار وجودى انسان
2- بينش غلط
3- موقعيت بيرونى.
آن گاه به مكانيسم و چگونگى تأثير عوامل پرداخته و به اين نتيجه رسيده است كه گرچه اين عوامل به نوعى ترتيب طولى و خطى دارند امّا به گونه تأثير متقابل نيز وجود دارد. 


كليد واژه‏ها: انحراف /جامعه / عوامل انحراف/ روان شناسی/ انسان

یكی از موضوعاتی كه از دیرباز فكر بشر را به خود مشغول كرده و در ردیف مهم ترین مشغله های فكری او قرار داشته است، مسئله انحراف یا كجروی انسان هاست.
انحراف چیست؟ چرا پدید می آید؟ چگونه گسترش می یابد؟ چه عواقب و پیامدهایی برای انسان و جامعه انسانی در پی دارد؟ و چگونه می توان از پیدایش یا گسترش آن جلوگیری كرد و….
اینها پرسش ها و دلمشغولی های همواره متفكران و اندیشمندان جوامع بوده است. البته تاكنون تلاش های فراوانی در این زمینه صورت گرفته است به گونه ای كه امروزه در برخی علوم، مانند حقوق و جامعه شناسی، جرم شناسی یا انحراف شناسی به عنوان رشته ای جداگانه مطرح است و تحقیقات و تئوری پردازی های جداگانه ای درباره آن شكل گرفته است. اما با این همه از آنجا كه پدیده انحراف یك پدیده انسانی است و با واقعیت وجودی انسان پیوند دارد و از سوی دیگر علوم تجربی با در پیش گرفتن روش استقرا وتجربه و تكیه بر نمودهای رفتاری انسان، از شناخت انسان به عنوان یك «كل» ناتوان است، تاكنون نتیجه قطعی در این زمینه به دست نیامده است. ولی حقایق خوبی كشف شده است كه می تواند در شناخت جامع تر این پدیده كمك كند.
یكی از حقایقی كه آشكار شده است این است كه آموزه های دین، تأثیر و نقش مهمی در جلوگیری و محدودسازی انحراف در جامعه دارد. این حقیقت را می توان مدخلی قرارداد برای بررسی دیدگاه قرآن به مثابه منبع اصلی دین نسبت به این پدیده و اینكه قرآن با چه سازوكار معرفتی یا اخلاقی به پدیده انحراف نگریسته است و بر چه عناصری در پیدایش و پیشگیری از آن تكیه می كند؛ به ویژه اینكه وحی از علم كامل و محیط الهی ریشه می گیرد و نگاه جامع به انسان دارد. این حقیقت، ضرورت بررسی دیدگاه قرآن را مضاعف می سازد. در این نوشتار می كوشیم تا درنگ كوتاهی داشته باشیم در آیات قرآن و عرضه برخی پرسش ها بر آن و جست وجوی پاسخ آنها.

 

تعریف انحراف

انحراف یا كجروی را از منظرهای چندی می توان تعریف كرد یا تعریف شده است؛ بعضی از منظر حقوقی بدان نگریسته و آن را این گونه تعریف كرده اند:
«عملی كه به وسیله قانون منع شده و مرتكب آن طبق قانون كیفر می بیند».1
اینان چون به قانون و كیفر بیشتر توجه نشان می دهند اسم آن را «جرم» گذاشته اند.
جامعه شناسان با نگاه جامعه شناختی انحراف را این گونه تعریف كرده اند:
«رفتار فردی یا گروهی كه با الگوها و هنجارهای جامعه وی انطباق ندارد».2
یا: «رفتار شكننده هنجار».3
در علم اخلاق معلمان ومربیان آن را «رفتار زشت و ناپسند» می نامند.
از نگاه دینی می توان آن را «مخالفت با دستورات الهی» تعریف كرد كه در اصطلاح از آن به «گناه» یا «معصیت» تعبیر می كنیم.
این گونه گونی تعریف ها نشانه تفاوت معیارها برای سنجش پدیده كجروی است. در دیدگاه حقوقی معیار و مقیاس كجروی «قانون» است؛ قطع نظر از اینكه قانون عادلانه و مطلوب باشد، یا ظالمانه و نامطلوب.
از نگاه جامعه شناسی، معیار ارزیابی یك رفتار، «نوع رابطه آن با هنجارهاو قواعد زندگی اجتماعی» است. باز اعم از اینكه هنجارها در ذات خود خوب باشند یا بد. هم از این رو برخی جامعه شناسان انحراف را به دو شاخه مثبت و منفی تقسیم كرده و گفته اند:
«انحرافات مثبت، هنگامی است كه فردی با اطلاع و وقوف كامل از حدود ارزش و اعتبارات حاكم، پا فرا می گذارد و خود ارزش و اعتبارات نوی كه برتر از ارزش های پیشین است می آفریند… انحرافات منفی بر عكس انحرافات مثبت می باشد، بدین سان كه فرد یا گروهی از نظام ارزش های جامعه تجاوز می كند و خود نظامی می آفریند كه از نظر اطرافیان وی در درجه پست تری از نظام حاكم قرار می گیرد».4
از دیدگاه اخلاقی معیار ارزیابی كجروی و راست روی بستگی دارد به اینكه مقصود از «پسند» را چه بدانیم؛ اگر مقصود از آن پسند مردم باشد، این بر می گردد به همان معیار جامعه شناختی. چون هنجارها در حقیقت تجلّی عینی میان پسندها و ارزش های مردم است. و اگر مقصود از «پسند»، مقبولیت وجدان باشد در این صورت معیار «وجدان» خواهد بود.
امّا از منظر دینی معیار تعیین رفتار در ظاهر، «تكلیف الهی» است، اما از آنجا كه تكالیف الهی همیشه معطوف به كمال انسان است در حقیقت معیار ارزیابی «كمال واقعی» انسان است كه نماد آن در اصطلاح قرآنی «عبودیت» نامیده می شود.
از این نكته می توان نتیجه گرفت كه تعریف دینی و قرآنی از «انحراف» اولاً اختصاص به رفتار ندارد؛ كج اندیشی و كج باوری را نیز در بر می گیرد. و ثانیاً در ساحت رفتار نیز با تعریف های حقوقی و جامعه شناختی كاملاً مترادف نیست، بلكه به اصطلاح منطقیان میان آنها نسبت «عامین من وجه» است؛ بعضی رفتارها هنجارشكنانه یا ضد قانون است و به همین دلیل از منظر جامعه شناختی یا حقوقی انحراف و كجروی شمرده می شود، امّا ممكن است ضد عبودیت نباشد و از نظر قرآن انحراف تلقی نشود. و بر عكس ممكن است برخی رفتارها ضد عبودیت و مخالف دستور الهی باشد و از نظر قرآن مصداق انحراف باشد، امّا با هنجارها یا قانون جامعه ناسازگار نباشد. البته زمینه های مشتركی نیز وجود دارد كه هم از نظر معیار قرآنی و هم معیارهای حقوقی یا جامعه شناختی مصداق و نمونه انحراف و كجروی به شمار آید؛ مانند سرقت و قتل و تجاوز به حقوق مسلّم دیگران.
از مقایسه و هم سنجی یادشده این نتیجه به دست می آید كه انحراف از دیدگاه قرآن یك پدیده نسبی نیست، چون معیار بازشناسی و جداسازی انحراف از استقامت یا كجروی از راست روی یك امر مطلق است، حال آن كه بر مبنای دیدگاه های دیگر، انحراف یك پدیده نسبی است كه به لحاظ زمان، مكان، فرهنگ و ارزش های یك جامعه متفاوت می شود. ممكن است در یك زمان یا در یك مكان یا بر اساس یك سلسله ارزش های پذیرفته شده موجود، رفتاری انحراف به حساب آید، امّا زمانی دیگر یا مكانی دیگر یا بر اساس ارزش های جامعه دیگر، مصداق انحراف تلقّی نشود.5

عوامل انحراف

همان گونه كه ماهیت انحراف از منظرهای گوناگون تعریف شده است، علل و عوامل تأثیرگذار در پیدایش و ظهور انحراف نیز از نظرگاه های گوناگون مورد بررسی قرار گرفته است. روشنگری ها و تبیین هایی كه در این زمینه صورت گرفته برخی تبیین های كلان و مربوط به كلّ جامعه هستند و در حقیقت در پی پاسخ به این پرسش رفته اند كه چرا در جامعه انحراف پدید می آید؟ چه عوامل و عناصری در ایجاد انحراف در یك محیط اجتماعی كمك می كنند؟
و برخی دیگر، تبیین های خُرد و مربوط به فرد یا گروه خاص است و پرسشی كه اینان به دنبال پاسخ آن می گردند این است كه افراد چرا كج رو و منحرف می شوند؟
این نظریات از لحاظ ماهیت عواملی كه بر آن انگشت نهاده اند به سه دسته تقسیم می شوند:
1. نظریاتی كه عامل یا عوامل انحراف را در خود انسان جست وجو می كنند.
2. نظریاتی كه عوامل انحراف را در بیرون از انسان می دانند؛ كه تبیین های كلان، بیشتر این گونه اند.
3. دیدگاه هایی كه عوامل انحراف را تركیبی از عناصر درونی و بیرونی تلقی می كنند.
در اینجا نخست نظریات فوق را به ترتیب به صورت فشرده گزارش می كنیم، سپس به دیدگاه قرآن می پردازیم.

دیدگاه های انسان مركز

نظریاتی كه عوامل انحراف را در خود انسان می دانند، برخی بستر عامل یا عوامل یاد شده را جسم انسان دانسته و برخی دیگر روح انسان.
از دسته نخست می توان به نظریات زیست شناختی در باب جرم اشاره كرد كه متغیرهای جسمی و زیستی را عامل تأثیر گذار در ظهور انحراف می دانند. بر طبق این دیدگاه ها مواردی چون نقص جسمی، عیوب ظاهری اندام، ساختمان جمجمه، نابهنجاری های كروموزومی، وضعیت خاص ژن ها، جنس، سن، نوع خون، وضع مزاج، ضعف، قدرت، سوابق بیماری، وضع ترشّح غدد و حتی نژاد، علّت انحراف و كجروی محسوب می شوند.6
اگر این نظریات درست باشد، نوعی رابطه جبری میان ساختار جسمی و رفتار انحرافی وجود خواهد داشت، به گونه ای كه هرگاه انحرافی در رفتار یك فرد یا گروه دیده شود حتماً آن فرد یا گروه، دارای یكی یا تعدادی از ویژگی های خاص جسمی است، و بر عكس، هرگاه كسی یك یا چند مورد از آن ویژگی ها را داشته باشد حتماً رفتار انحرافی از او سر خواهد زد.
از نظریات قسم دوم می توان به دو نمونه اشاره كرد:
1. نظریه انتخاب آزاد. این نظریه كه با تعبیرات گوناگون بیان شده است، بر این باور است كه علت اصلی انحراف و رفتار فرد، اراده آزاد اوست؛ هیچ عاملی او را وادار به كجروی نمی كند، بلكه كجروی نوعی تصمیم گیری فردی و گزینش عقلانی فایده گرایانه است كه پس از سنجش پیامدهای مثبت و منفی یك رفتار كجروانه صورت می گیرد. اگر عوامل یا عناصر تحریك كننده ای هم باشد تنها در حدّ زمینه سازی و انگیزش اراده نقش دارد و نه بیشتر. بنابراین كجروی معلول اراده آزاد یك فاعل آگاه و مسئول است و نه پدیده تحمیل شده از بیرون یا درون.7
این نظریه دو ویژگی دارد؛ یكی آنكه پدیده انحراف و كجروی را مخصوص یك فرد یا گروه خاص نمی داند بلكه به گسترده گی وجود اراده ای در افراد، آن را عمومی دانسته و زمینه ظهور انحراف را در همه انسان ها فراهم می بیند.
و دیگر آنكه بر خلاف نظریات دیگر كه نوعی جبرگرایی بر آنها حاكم است و پدیده كجروی را به عامل یا عواملی بیرون از كنترل انسان مستند می كند، این نظریه بر آزادی انسان در كجروی و متقابلاً راست روی تأكید دارد و وجود اختیار و آزادی پیش فرض آن به شمار می آید.
2. دیدگاه روان شناختی. برخی از روان شناسان و روان كاوان غیر از اراده به متغیرهای روحی دیگری در پیدایش پدیده كجروی تكیه كرده اند كه در اینجا به دو نظریه درخور از نظریات موجود اشاره می كنیم:
الف. ضعف شخصیت. بر طبق این نظریه موجودیت روحی انسان به سه بخش یا سه سطح تقسیم می شود:
1. غرایز و كشش های طبیعی كه از آن به «بن» تعبیر می كنند.
2. «من» یا جنبه اجتماعی شخصیت كه با جهان خارج ارتباط برقرار می كند و از عناصر احساس و ادراك برخوردار است.
3. «فرامن» یا سطح برتر و ایده آل طلب شخصیت كه همیشه و بدون درنظرداشت واقعیت، به تعالی و كمال متمایل است.
هرگاه «من» بتواند میان خواسته ها و تمایلات سركش و غرایز و كمال طلبی «فرامن» توافق و سازگاری ایجاد كند، فرد در مسیر انطباق با واقعیت و هنجارهای موجود اجتماعی قرار می گیرد، و هرگاه از پس چنین كاركردی برنیاید یعنی «من» در برابر قدرت و سلطه غرایز ضعیف شود و اسیر خواسته ها و تمایلات غریزی گردد و نتواند آن را مهار كند، در این صورت فرد گرفتار كجروی شده سعی می كند هنجارهای اجتماعی یا به تعبیر دیگر واقعیت های موجود را نادیده بگیرد و به مقتضای خواسته ها و نیازهای غریزی به لذّت جویی بپردازد.
بنابراین انحراف و كجروی معلول ضعف «من» یا بخش كنترل كننده و تنظیم كننده شخصیت در برابر بخش دیگر یعنی «بن» یا غرایز و كشش های طبیعی است. حال علت این ضعف چیست، بستگی به عوامل گوناگون تربیتی و محیطی دارد.8
ب. نارسایی شخصیت. بر اساس این نظریه هرگاه فرد دچار اختلالات شخصیتی همچون بی قراری، كژخویی، بدبینی، خودخواهی، حملات عصبی، انزوا طلبی، لجاجت، خشم و… شود، به گونه ای كه نوعی ضدّیت و ناسازگاری با اجتماع در شخصیت او پدید آید، در این صورت در معرض ارتكاب رفتار انحرافی و كجروانه قرار می گیرد.
بر طبق این نظریه افراد كجرو دارای شخصیتی متفاوت با دیگران هستند؛ تفاوتی كه او را با جامعه و هنجارهای اجتماعی در تضاد قرار داده است و از خاستگاه های متفاوتی چون وراثت، جامعه پذیری، تجربیات شخصی مایه می گیرد.9
آنچه تاكنون یاد شد فشرده ای از مهم ترین دیدگاه های انسان مركز در مورد علت پیدایی كجروی بود كه كانون انحراف را خود انسان می دانند و اگر عوامل بیرون از وجود او را هم مؤثر بدانند تنها در اندازه یك زمینه یا انگیزه به رسمیت می شناسند و نه بیشتر. البته این دیدگاه ها خالی از نقد و ایراد نیستند؛ اما از آنجا كه نقدها بر این پیش فرض استوار است كه هر یك از نظریات یادشده به عنوان عامل انحصاری قلمداد شود، و از سوی دیگر چنین تصوّری امروزه وجود ندارد، از این رو از طرح اشكالات صرف نظر می كنیم.

دیدگاه های محیط مركز

در برابر نظریات پیشین، دیدگاه های دیگری وجود دارد كه نقطه مشترك آنها ارجاع عامل یا عوامل انحراف به بیرون از وجود انسان است كه می توانیم با عنوان عام «محیط» از آن تعبیر كنیم. در اینجا به مهم ترین این دیدگاه ها می پردازیم.

نظریه بی هنجاری

یكی از نظریات عمده در باب علل كجروی و انحراف، نظریه «دوركیم» است. جانمایه این نظریه بدین گونه تقریر می شود كه حاكمیت هنجارها در یك جامعه باعث نوعی فشار اجتماعی شده، رفتار افراد را تحت ضبط و كنترل قرار می دهد. هرگاه در اثر عوامل مختلف، مانند تحوّل سریع اقتصادی، این حاكمیت از بین برود و آشفتگی هنجاری ایجاد شود، خواسته های درونی افراد را وا می دارد كه از ابزارهای نامشروع برای رسیدن و دست یابی به آنها استفاده كند و در این صورت كجروی شكل می گیرد.
یكی از جامعه شناسان در توضیح نظریه دوركیم می نویسد:
«او درباره رابطه میان انسان و نیاز و اهداف (need, aspirations) یا آرزوهایش بحث می كند و معتقد است كه در شرایط اجتماعی مستحكم و پایدار، آرزوهای انسان از طریق هنجارها تنظیم و محدود شده است. با از هم پاشیدگی هنجارها (و لذا از بین رفتن كنترل آرزوها) آنومی یا یك وضعیت آرزوهای بی حد و حصر (unlimited aspirations) به وجود می آید. از آنجا كه این آرزوهای بی حدّ طبعاً نمی توانند ارضا و اشباع شوند در نتیجه یك وضعیت نارضایتی اجتماعی دائمی پدید می آید. سپس نارضایتی در جریان های اقدامات اجتماعی منفی (نظیر: خودكشی، اقدامات جنایی، طلاق و غیره) ظاهر می گردند».10
وی در ادامه می نویسد:
«دوركیم ثروتمندی ناگهانی در مقابل فقر را یك عامل بحران زا می بیند و نشان می دهد كه تحت تأثیر این عامل، برخی از اشكال رفتارهای انحرافی نظیر خودكشی افزایش می یابد. دلیل (این ثروتمندی ناگهانی) تغییرات شتابزده اجتماعی ـ اقتصادی است كه موجب از هم پاشیدگی هنجارهای سنتی یعنی وضعیت سریع آنومی می گردد».11
از مجموع این سخنان استفاده می شود كه نظریه دوركیم، گرچه نظر به شرایط اقتصادی جامعه دارد و سایر زمینه ها را نادیده گرفته است، اما در همان زمینه اقتصادی مورد بحث خودش در حقیقت به دو عنصر تكیه دارد؛ یكی وجود خواسته ها و آرزوها و دیگر عامل كنترل آنها، یعنی هنجارها. اولی نقش مقتضی را دارد، و دومی نقش مانع را. با از بین رفتن مانع و رفع سلطه هنجارها، مقتضی یعنی خواسته ها و آرزوها رفتار را تحت تأثیر قرار داده افراد را وادار به برآوردن آنها با هر شیوه ممكن، هرچند نامشروع می كند.
بعضی این نظریه را در تبیین علت كجروی و انحراف، ناقص دیده، جهت تكمیل آن عناصری را در هر دو بخش افزوده اند. به عنوان مثال «مرتن» معتقد است كه اولاً خواسته ها و آرزوها را خود فرهنگ جامعه به وجود می آورد، یعنی این فرهنگ جامعه است كه یك سلسله ارزش ها را برای افراد مطرح می كند و انگیزه های اصلی رفتار را ایجاد می كند، و ثانیاً این خواسته ها وقتی هنجارها را كنار می زند كه امكانات برآوردن آنها متناسب با قشر افراد فراهم نباشد و گرنه آنومی یا آشفتگی هنجاری پیش نمی آید. پس عامل اصلی انحراف، به هم خوردن رابطه اهداف و خواسته ها با امكانات و ابزارهاست كه هر دو را جامعه رقم می زند.
برخی دیگر گفته اند از بین رفتن سلطه هنجارها به تنهایی به انحراف و كجروی نمی انجامد، بلكه علاوه بر آن باید كنترل درونی و بیرونی هم نباشد، یعنی خواسته ها هنگامی رفتار فرد را جهت می دهد كه علاوه بر فقدان هنجارها مانع دیگری چون كنترل درونی از قبیل باورهای دینی، یا كنترل بیرونی مانند كیفر و زندان نیز در بین نباشد یا كاهش یافته باشد.
«اگر نظریه دوركیم و مرتون را با هم در نظر بگیریم به این نتیجه می رسیم كه اگر به دلایل مختلف (رشد سریع اقتصادی یا بحران اقتصادی یا نابرابری…) در انسان نیاز شدید به وجود آید و امكان ارضای آن (با سطح درآمد كافی و متناسب با سطح نیاز افزایش یافته) برایش وجود نداشته باشد و راه های مشروع نیز بر او بسته باشد از طرق نامشروع در پی ارضای نیازهایش برخواهد آمد.
گرچه این نظریه بسیار قوی و قابل اطمینان است، اما هنوز برای تبیین پدیده فساد و انحراف كاملاً كافی به نظر نمی رسد. روی آوردن به طرق نامشروع علاوه بر این، شرایط دیگری نیز دارد. فقط عوامل تحریك كننده فوق نظیر نیاز زیاد، درآمد كم، مقایسه، احساس بی عدالتی و… نیستند كه انسان را به راه های نامشروع كسب پول می كشانند. هركسی كه این نیاز شدید را داشت نمی رود دزدی كند. هر زنی كه به پول احتیاج داشت نمی رود خودفروشی كند. دو شرط دیگر نیز در این معادله لازم است: كاهش كنترل درونی و بیرونی».12

نظریه تضاد هنجاری

برخی از جامعه شناسان پدیده كجروی را نه معلول بی هنجاری كه نتیجه تضاد هنجارها در جامعه می دانند. از دیدگاه اینان در جامعه خرده فرهنگ های متعددی وجود دارد كه هر یك از آنها ارزش ها و هنجارهای خاص خود را دارند؛ هرگاه یكی از این خرده فرهنگ ها از ارزش ها و هنجارهای ناسازگار با هنجارهای مرسوم و حاكم بر جامعه حمایت كند و در نتیجه نوعی طغیان و سرپیچی خرده فرهنگ نسبت به هنجارهای مورد اتفاق اكثریت پیش آید، افرادی كه تحت تأثیر آن خرده فرهنگ قرار دارند اقدام به رفتار خلاف هنجار جامعه كرده و كجروی خواهند كرد.
«روایت های خرده فرهنگی تبیین كجروی، بر تمایز هنجارها و ارزش هایی تأكید دارد كه گروه های متفاوت بدان پایبندند، و در این میان نیز مدّعی می شود كه علت تحقق جرم، نوعی تعارض میان هنجارهاست؛ تعارضی كه در باور این دیدگاه هنگامی پدید می آید كه گروه های متفاوت قومی یا طبقاتی هنجارهای خرده فرهنگی خاصی را می پذیرند و این هنجارها نیز اعضای آنها را در جهت نادیده گرفتن ارزش ها و تخطّی از هنجارهای زیربنایی نظام هنجاری مسلط در جامعه تحت فشار می گذارد».13
آنچه كه هم در این نظریه و هم در نظریه پیشین درخور توجه می نماید این است كه در این نظریات، به رغم تأكید بر عامل بیرونی یعنی بی هنجاری یا تضاد هنجارها در پیدایش پدیده كجروی، عامل انسانی یعنی خواست ها و نیازهای انسان نیز نادیده گرفته نشده و به گونه ای مؤثر قرار داده شده است؛ با این تفاوت كه در نظریه نخست به صورت مستقیم و بی پرده، اما در نظریه دوم، از پس هنجارهای معارض.
بعضی بر این نظریات خرده گرفته اند كه اینها تبیین های جامعی نسبت به ظهور پدیده انحراف نیستند؛ زیرا از توجیه عدم كجروی در برخی موارد با وجود شرایط بی هنجاری یا تضاد هنجاری، ناتوانند.14 
اگر این نظریات تبیین های انحصاری یگانه نسبت به علت كجروی تلقی شوند، باید گفت اشكال وارد است، اما واقعیت این است كه پذیرش این تبیین ها به صورت تبیین های انحصارگرایانه بسیار مشكل است. از این رو بهتر است این تبیین ها بیانگر بخشی از واقعیت تلقی شوند، چنان كه صاحبان نظریات تركیبی چنین باور داشتند.

نظریات تركیبی

در دو سه دهه اخیر پس از مطالعات و بررسی های گوناگون در دانش های گوناگون اجتماعی از قبیل روان شناسی، جامعه شناسی و حقوق، دانشمندان به این نتیجه رسیده اند كه پدیده انحراف و كجروی معلول یك عامل یا دو عامل نیست، بلكه متغیرهای گوناگون در آن تأثیر دارد. از این رو برای تبیین درست ظهور كجروی در جامعه باید از عوامل گوناگون سخن گفت.
«امروزه به نظر می رسد كه این نزاع تقریباً خاتمه یافته و در دیدگاه های جدید كه در این زمینه ابراز می شود راه حل نهایی برای خود یافته است؛ راه حلّی كه می توان آن را نوعی توافق بر به حساب آوردن برآیند كلیه نیروهای خرد و كلان مؤثر بر كجروی نامید؛ توافقی در این خصوص كه هیچ یك از این علل و نیروها نه شرط لازم و نه شرط كافی كه صرفاً زمینه سازهایی برای ارتكاب كجروی است و هر یك از آنها نیز نه به تنهایی كه در تركیب های مختلف با دیگر زمینه سازها فرد را به سوی ارتكاب كجروی رهنمون می شود.15
تئوری ها و نظریاتی كه با این نگرش و گرایش ابراز شده است و می توان از آنها به نظریات تركیبی یاد كرد طبعاً بر عوامل متعددی انگشت نهاده اند؛ برخی بر متغیرهایی چون فشار اجتماعی به علاوه عناصری چون موقعیت فرد و وابستگی های كجروانه تكیه كرده اند، بعضی دیگر بر عنصر فشار اجتماعی به علاوه مشكلات روابط خانوادگی انگشت نهاده اند، عده ای از ضعف شخصیت و ضعف عناصر پایبند كننده به جامعه نام برده اند، گروهی نیز، تركیبی از ویژگی های جسمی و شرایط اجتماعی را عامل تأثیرگذار دانسته اند.16
كوتاه سخن آنكه دیدگاه های تركیبی عامل جدیدی معرفی نكرده اند، بلكه تلفیقی از متغیرهای محیطی و شخصیتی یا به تعبیر دیگر تركیبی از عناصر درونی و بیرونی را به عنوان عامل مؤثر در پیدایش انحراف قلمداد كرده اند.
«تبیین های تلفیقی را می توان متشكل از الگوهایی دانست كه در تبیین كجروی توجه خود را به متغیرهای متنوع معطوف داشته است؛ خواه این تنوع ناشی از تعلّق آن متغیرها به سطوح مختلف تحلیل ـ اعم از خرد و كلان ـ باشد، و خواه ناشی از تنوّع ماهیت زیستی، روانی، روان شناختی اجتماعی یا جامعه شناختی آنها».17

قرآن و پدیده انحراف

پدیده انحراف یا كجروی را می توان از زوایای گوناگون در قرآن به تحقیق و بررسی نشست؛ زیرا چنان كه پیش از این اشاره شد، این پدیده ارتباط و پیوند تنگاتنگی با ماهیت و حقیقت انسان دارد، و قرآن از آنجا كه انسان شناسی دقیق و جامعی ارائه كرده است، می تواند در شناخت ابعاد گوناگون این پدیده راهگشا باشد.
در این بخش تنها به یك بعد یعنی علل و عوامل پیدایش انحراف و كجروی می پردازیم و ابعاد دیگر آن را به فرصت دیگر وا می گذاریم.
دیدگاه قرآن را می توان در چند جمله این گونه خلاصه كرد:
بیشتر نظریات دسته اول و دوم از نظر قرآن فی الجمله و با یك سلسله قیدها و اصلاحیه ها مورد تأیید است، اما این بدان معنی نیست كه قرآن نظریات دسته سوم را می پذیرد، زیرا گرچه قرآن به گونه ای نظریه تركیبی ارائه می كند، اما با مدل های موجود تئوری های تركیبی متفاوت است و بر عناصر ویژه ای تأكید دارد. اینك به توضیح نكات فوق می پردازیم.
اگر دیدگاه های گذشته را به صورت جزئی در نظر بگیریم كه هر یك بخشی از واقعیت را بیان كرده اند در این صورت قرآن بیشتر آنها را تأیید می كند؛ یعنی در آموزه های قرآن می توان شواهدی بر صدق بیشتر آنها یافت.
به عنوان مثال قرآن نظریه انتخاب آزاد را به گونه ای پذیرفته است، زیرا در آموزه هایش بر عنصر اراده و اختیار در رفتار به طور مطلق از جمله انحراف و كجروی تأكید فراوان داشته انسان را در برابر رفتارش مسئول می داند:
«و لو تری إذ یتوفّی الذین كفروا الملائكة یضربون وجوههم و أدبارهم و ذوقوا عذاب الحریق. ذلك بما قدّمت أیدیكم و أنّ الله لیس بظلاّم للعبید» انفال/50ـ51
«ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما كسبت أیدی الناس» روم/41
«فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیكفر» كهف/29
و ده ها آیه دیگر كه در زمینه های گوناگون بر آزادی انسان تصریح دارد.
گرچه برخی از این آیات بر مصادیق خاصی مانند كفر اشاره دارد، اما حقیقتی كه در آن مطرح شده است یعنی آزادی و انتخاب آزاد، اختصاص به مصادیق خاص ندارد، بلكه همه گونه كجروی و انحراف را در بر می گیرد. در همین راستا می توان از آیاتی یاد كرد كه كیفرهای دنیوی یا اخروی را بر بعضی رفتارهای انسان مترتب می كند:
«والسارق و السارقة فاقطعوا أیدیهما جزاءً بما كسبا» مائده/38
«الزانیة و الزانیة فاجلدوا كلّ واحد منهما مأة جلدة» نور/2
همه این آیات نشانگر این است كه رفتار انسان بر پایه آزادی و انتخاب شكل می گیرد، از جمله رفتار انحرافی. پس تا این اندازه قرآن نظریه انتخاب آزاد را تأیید می كند، اما از آنجا كه انسان شناسی قرآن دقیق و واقع بینانه است، انتخاب را تنها عامل نمی داند، بلكه از حالتی دیگر به نام اضطرار نام می برد كه گاه به رغم انتخاب فرد، رفتار را بر انسان تحمیل می كند:
«إنّما حرّم علیكم المیتة و الدم و لحم الخنزیر و ما اُهلّ به لغیر الله فمن اضطرّ غیرباغ و لا عاد فلا إثم علیه إنّ الله غفور رحیم» بقره/173
بنابر این، از دیدگاه قرآن اراده و انتخاب تا حدودی در ایجاد كنش تأثیر دارد، اما گاه پیش می آید كه رفتار از قلمرو انتخاب بیرون است و عوامل دیگری در آن تأثیر می گذارد.
به همین ترتیب نظریه «روان شناختی ضعف شخصیت» در آیات وحی شواهدی دارد. قرآن كریم از این واقعیت با عنوان «پیروی از هوای نفس یا مقهوریت در برابر كشش های نفسانی» یاد می كند و بیشتر موارد كجروی را به گونه ای مستند به این عامل می داند. آیات زیر را بنگرید:
«فلاتتبعوا الهوی أن تعدلوا» نساء/135
«فاحكم بین الناس بالحقّ و لاتتّبع الهوی فیضلّك عن سبیل الله» ص/26
«و لو شئنا لرفعناه بها و لكنّه أخلد إلی الأرض و اتّبع هواه» اعراف/176
«أفرأیت من اتّخذ إلهه هواه و أضلّه الله علی علم» جاثیه/23
با این حال به این نكته باید توجه داشت كه:
اولاً هوای نفس تنها عامل نیست؛ عوامل دیگر معرفتی و عقیدتی نیز در ظهور انحراف نقش دارد، چنان كه خواهد آمد. 
ثانیاً هوای نفس در اصطلاح قرآن، تنها غرایز و كشش های مادی و حیوانی نیست، بلكه گرایش های متعالی كه به انحراف كشیده شده و سمت و سوی دنیوی گرفته نیز از مصادیق آن به شمار می آید، مانند عزّت خواهی، آن گاه كه از حقیقت خودش عاری شده و به موقعیت طلبی دنیوی فروكاسته شده باشد. خداوند درباره منافقان می فرماید:
«بشّر المنافقین بأنّ لهم عذاب ألیماً. الّذین یتّخذون الكافرون أولیاء من دون المؤمنین أ یبتغون عندهم العزة فإنّ العزّة للّه جمیعاً» نساء/138ـ139
یا برتری جویی و استعلا كه از ساحت تعالی و كمال طلبی به سلطه طلبی تنزل یافته باشد:
«إنّ فرعون علا فی الأرض و جعل أهلها شیعاً» قصص/4
بنابراین اگر مقصود از «بن» تنها غرایز و كشش های حیوانی باشد، قرآن فراتر از آن رفته كشش های دیگری را نیز بدان می افزاید.
همین طور نظریه نارسایی شخصیت كه بر نقش حالات خاص شخصیتی در رفتار كجروانه تأكید دارد به گونه ای مورد تأیید قرآن است. نمونه آن را آنجا كه قرآن از تأثیرپذیری از دشمنی و خشم در داوری هشدار می دهد می توان دید:
«و لایجرمنّكم شنئان قوم علی ألاتعدلوا اعدلوا هو أقرب للتقوی» مائده/8
دشمنی با گروهی شما را بر آن ندارد كه دادگری نكنید، دادگری كنید، كه این به تقوا نزدیك تر است.
یا آنجا كه از نقش كینه و نفرت در رفتار تجاوزكارانه و ستمكارانه سخن گفته است:
«و لایجرمنّكم شنئان قوم أن صدّوكم عن المسجد الحرام أن تعتدوا…» مائده/2
یا در آیه ای كه از رفتار نامتعادل در حال خشم و ناراحتی حكایت می كند:
«و لمّا رجع موسی إلی قومه غضبان أسفاً قال بئسما خلفتمونی من بعدی أ عجلتم أمر ربّكم و ألقی الألواح و أخذ برأس أخیه یجرّه إلیه قال ابن أمّ إنّ القوم استضعفونی و كادوا یقتلوننی فلاتشمت بی الأعداء و لاتجعلنی مع القوم الظالمین» اعراف/150
یا آنجا كه از انگیزش كجروی در اثر عشق و شیفتگی مفرط سخن می گوید:
«و قال نسوة فی المدینة امرأة العزیز تراود فتیها عن نفسه قد شغفها حبّاً إنّا لنراها فی ضلال مبین» یوسف/30
یا در موردی كه به تأثیر حسادت در ظهور رفتار انحرافی اشاره دارد:
«إذ قالوا لیوسف و أخوه أحبّ إلی أبینا منّا و نحن عصبة إنّ أبانا لفی ضلال مبین. اقتلوا یوسف أو اطرحوه أرضاً یخل لكم وجه أبیكم و تكونوا من بعده قوماً صالحین» یوسف/8ـ9
«و من یوق شحّ نفسه فأولئك هم المفلحون» حشر/9
در همه این موارد و موارد مانند آن، قرآن این واقعیت را می پذیرد كه حالات ویژه روحی، چه متغیر و گذرا و چه آن گاه كه به صورت عناصر ثابت شخصیت درآید، در شكل گیری رفتار به طور كلی و رفتار كجروانه به طور خاص، تأثیر دارد و شاید آیه كریمه: «قل كلّ یعمل علی شاكلته»(اسراء/84) رساترین بیان در این زمینه باشد.
اما باز همه آنچه قابل تأكید است اینكه قرآن تأثیر این حالات را از طریق اراده و انتخاب می داند و نه جدای از آن. پس عناصر دیگری علاوه بر صفات و حالات شخصیتی در پیدایش رفتار نقش دارد. و اگر دیدگاه های روان شناختی بیان انحصارگرایانه داشته باشند باید آنها را اصلاح كرد.
تا اینجا به شواهد قرآنی اشاره كردیم كه حقانیت برخی دیدگاه ها را در تبیین ظهور پدیده كجروی تا حدودی تأیید می كرد. در رابطه با سایر نظریات و دیدگاه ها نیز قضیه بدین منوال است؛ یعنی قرآن با اصل تأثیرگذاری عوامل گوناگون بیرونی در رفتار، تا اندازه ای موافق است، اما انحصار در آن را نمی پذیرد.
در اینجا جهت اختصار، از گزارش آیات قرآن به صورت مبسوط صرف نظر می كنیم و تنها به بیان این نكته می پردازیم كه در دیدگاه های جامعه شناختی، با همه تنوّع و تعددی كه دارند، یك نكته پیش فرض گرفته شده است و آن استناد پدیده كجروی به عامل بیرون از انسان است؛ حال چه آن عامل، ساختار فرهنگی باشد، یا گروه های هم نشین یا خرده فرهنگ ها یا برچسب های اجتماعی و…

عوامل كجروی؛ درونی یا بیرونی

در قرآن این نكته تا اندازه ای مورد تأیید قرار گرفته است كه پدیده كجروی به عوامل بیرون از انسان تكیه دارد؛ چه اینكه می بینیم:
ـ از تأثیر هم نشینی در رفتار و سخن گفته و به پیامدهای ناگوار آن اشاره كرده، مانند آیه های زیر كه از هم نشینی با كسانی كه آیات خداوند را به سخره می گیرند، یا دوستی با ستمكاران كفرپیشه پرهیز داده است:
«و قد نزّل علیكم فی الكتاب أن إذا سمعتم آیات الله یكفربها و یستهزء بها فلاتقعدوا معهم حتی یخوضوا فی حدیث غیره إنّكم إذاً مثلهم…» نساء/140
«و یوم یعضّ الظالم علی یدیه یقول یا لیتنی اتّخذت مع الرسول سبیلاً. یا ویلتی لم أتّخذ فلاناً خلیلاً. لقد أضلّنی عن الذكر بعد إذ جائنی…» فرقان/27ـ29
ـ به نقش و خطر فقر در انحراف آگاهی داده است:
«ولیستعفف الذین لایجدون نكاحاً حتّی یغنیهم الله من فضله» نور/33
ـ از تأثیر عرضه و محیط مساعد در ایجاد انحراف پرده برداشته است؛ مانند آیه زیر كه از لزوم اجازه خواستن فرزندان و خدمتكاران برای ورود در اتاق استراحت زن و شوهر سخن می گوید:
«یا أیها الذین آمنوا لیستأذنكم الّذین ملكت أیمانكم و الذین لم یبلغوا الحلم منكم ثلث مرّات من قبل صلوة الفجر و حین تضعون ثیابكم من الظهیرة و من بعد صلوة العشاء ثلث عورات لكم…» نور/58
ـ با نهی و جلوگیری از تهمت و افترا و اشاعه فحشا به نقش برچسب و عنوان زدن اجتماعی در رفتار كجروانه اشاره كرده است:
«والذین یرمون المحصنات ثمّ لم یأتوا بأربعة شهداء فاجلدوهم ثمانین جلدة و لاتقبلوا لهم شهادة أبداً و أولئك هم الفاسقون» نور/4 
«إنّ الذین یحبّون أن تشیع الفاحشة فی الذین آمنوا لهم عذاب ألیم فی الدنیا و الآخرة…» نور/19
ـ از وجود خرده فرهنگ و تأثیر آن در رفتار یاد كرده است:
«و ما كان جواب قومه إلاّ أن قالوا أخرجوهم من قریتكم إنّهم اُناس یتطهّرون» اعراف/82
«إنّهم كانوا قوم سوء فاسقین» انبیاء/74
«و قال الملأ من قوم فرعون أ تذر موسی و قومه لیفسدوا فی الأرض و یذرك و آلهتك» اعراف/127
«یا أیها الذین آمنوا لاتتّخذوا الیهود و النصاری أولیاء بعضهم أولیاء بعض و من یتولّهم منكم فإنّه منهم…» مائده/51
ـ از گروه مرجع و نقش آن در جهت دهی افراد سخن به میان آورده است:
«قال الذین یریدون الحیوة الدنیا یا لیت لنا مثل ما أوتی قارون إنّه لذو حظّ عظیم» قصص/79
«و إذا قیل لهم اتّبعوا ما أنزل الله قالوا بل نتّبع ما ألفینا علیه آبائنا» بقره/170
ـ از تأثیر آشفتگی هنجاری جامعه در پیدایش فساد و انحراف یاد كرده است:
«قالت إنّ الملوك إذا دخلوا قریة أفسدوها و جعلوا اعزّة أهلها أذلّة و كذلك یفعلون» نمل/34
ـ به نقش تجربه انحراف در ریشه دواندن و سخت شدن انحراف اشاره كرده است:
«فبما نقضهم میثاقهم لعنّاهم و جعلنا قلوبهم قاسیة یحرّفون الكلم عن مواضعه و نسوا حظّاً ممّا ذكّروا به و لاتزال تطّلع علی خائنة منهم…»(مائده/13) و…
خلاصه سخن آنكه همه آنچه را تجربیات جزئی بشر از راه دانش های گوناگون درباره علت و عامل كجروی یافته است، قرآن به دور از افراط و تفریط و در حدّ متعادل و واقعی آنها می پذیرد، امّا با این همه انحصار را تأیید نمی كند، بلكه معتقد است عوامل گوناگون درونی و بیرونی دست به دست هم می دهند و ظهور پدیده انحراف را سبب می شوند، حال چگونه و با چه ترتیب؟ این چیزی است كه در سطور زیر به توضیح آن می پردازیم.
از بررسی مجموعه آیات قرآن راجع به گناه و معصیت ـ كه چنان كه گفته شد بخشی از كجروی های مورد بحث علوم اجتماعی و روانی را نیز می گیرد ـ این نكته به دست می آید كه در پیدایش پدیده «انحراف» سه متغیر و عامل اساسی نقش دارند كه بین خود این عوامل تأثیر و تأثّر دوسویه وجود دارد.

عامل نخست

عامل نخست، ساختار وجودی انسان است. انسان از نظر روحی ویژگی هایی دارد كه این ویژگی ها زمینه های اولیه و هسته اصلی هرگونه انحراف و كجروی را فراهم می كنند. شاید قضاوت فرشتگان هنگام آفرینش آدم ناظر به همین جهت باشد؛ آنجا كه گفتند:
«أتجعل فیها من یفسد فیها و یسفك الدّماء و نحن نسبّح بحمدك و نقدّس لك» بقره/30
اما اشتباه فرشتگان در این بود كه تنها همین بخش از وجود انسان را دیدند و از سایر استعدادها و توانایی های او خبر نداشتند و به همین دلیل خداوند در پاسخ آنان فرمود:
«إنّی أعلم ما لاتعلمون» بقره/30
به هر حال یك سلسله زمینه های اولیه كجروی و انحراف در انسان وجود دارد. گرچه این به معنای جنایتكار بودن ذاتی انسان نیست؛ چون نقش این زمینه ها تنها در حدّ زمینه سازی و اقتضاء است و می توان از تأثیر آن جلوگیری كرد. یكی از آن زمینه ها، وجود غرایز و كشش های نفسانی است. به تعداد غرایز و كشش هایی كه در نهاد انسان وجود دارد زمینه برای انحراف و كجروی هست. این واقعیتی است كه هم وحی آن را تأیید كرده است، و هم تجربه زندگی بشر بر فراز كره خاكی. جز آن كه بعضی از آن كشش ها، كشش های مادی و مربوط به جسم انسان است؛ مانند كشش های شكم و شهوت، و برخی دیگر از گرایش های متعالی است كه در دام كشش های حیوانی ومادی گرفتار آمده و تغییر مسیر داده است. قرآن از مجموع اینها به «هوای نفس» یا «شهوات» یاد می كند:
«و لو شئنا لرفعناه بها و لكنّه أخلد إلی الأرض و اتّبع هواه» اعراف/176
«أفرأیت من اتّخذ إلهه هواه و أضلّه الله علی علم…» جاثیه/23
«و یرید الذین یتّبعون الشهوات أن تمیلوا میلاً عظیماً» نساء/27
«زین للنّاس حبّ الشهوات من النساء و البنین و القناطیر المقنطرة من الذهب و الفضّة و الخیل المسوّمة و الأنعام و الحرث ذلك متاع الحیوة الدنیا والله عنده حسن المآب» آل عمران/14
تئوری ها و تبیین های جامعه شناختی راجع به علل و عوامل كجروی نیز به صورت آشكار و پنهان وجود نیروی محرك درونی را با عنوان نیازها پیش فرض گرفته اند. و تا جایی كه این نیازها كاربرد دارد تبیین های آنان تا اندازه ای درست است، اما سخن اینجاست كه نیازها تنها زمینه نیست. قرآن از دو ویژگی دیگر نیز نام می برد كه زمینه ساز انحراف است و تبیین های علمی موجود از آن دو غفلت كرده اند.
یكی از آن دو ویژگی، كم ظرفیتی نسبت به داشته ها یا لبریز شدن از دارایی است. بر اساس آموزه های قرآن كریم، انسان منهای باورها و تربیت آن گاه كه به عنوان یك موجود طبیعی در نظر گرفته شود، ظرفیت وجودی محدود دارد (همان گونه كه نمی تواند نداشتن را تحمل كند، داشتن را نیز برنمی تابد):
«إنّ الإنسان لیطغی. أن رآه استغنی» علق/7ـ6
«و إذا أردنا أن نهلك قریة أمرنا مترفیها ففسقوا فیها» اسراء/16
تنعّم و احساس استغنا خود مایه سرمستی و طغیان می شود، همان گونه كه فقر و نیاز ،مایه رفتار انحرافی می شد. پس بخشی از انحرافات در این حالت روحی انسان زمینه دارد و این چیزی است كه علوم بشری بدان توجه نكرده اند.
ویژگی دیگر، زیاده خواهی یا به تعبیر دیگر حرص است؛ انسان به گونه ای آفریده شده است كه به داشته هایش بسنده نمی كند، بلكه همواره به دنبال جلب و افزایش دارایی است و هیچ گاه سیری نمی پذیرد:
«انّ الإنسان خلق هلوعاً» معارج/19
وصف «هلوع» به گفته مفسران به مفهوم حرص شدید است18. چنان كه در جای دیگر می گوید:
«و انّه لحبّ الخیر لشدید» عادیات/8
این ویژگی نیز انسان را در معرض تجاوز از حدود و هنجارها برای رسیدن به زیاده خواهی اش قرار می دهد.
شاید یكی از علت هایی كه قرآن كریم از انسان به عنوان موجود «ضعیف» یاد می كند و می گوید: «و خلق الإنسان ضعیفاً»(نساء/82)، همین ویژگی های وجودی باشد كه انسان را آسیب پذیر می سازد. این ویژگی ها یعنی نداشتن (نیازها و خواسته های غریزی)، داشتن و زیاده خواستن، از مهم ترین زمینه های اولیه رفتارهای در انحرافی وجود انسان هستند كه قرآن بر آنها تأكید دارد و نادیده گرفتن هر یك از اینها دیدگاه های ما را نسبت به تبیین و تعلیل پدیده انحراف دچار نقص می كند.

عامل دوم

عامل دوم در پیدایش پدیده انحراف كه یك عامل معرفتی و باز مربوط به انسان است، باور و بینش غلط است. باورها و بینش های انسان به دو دسته تقسیم می شود:
1. باورهای كلی نسبت به هستی و رابطه انسان با آن.
2. باورهای جزئی نسبت به خوبی و بدی یك رفتار یا موقعیت.
بر اساس آموزه های قرآن هر یك از این دو نوع باور اگر وارونه و خلاف واقعیت باشد، زمینه ظهور رفتار نادرست فراهم می شود. در زمینه باورهای كلی، قرآن از دو باور و بینش باطل نام می برد كه نقش بنیادی دراین زمینه دارد؛ یكی انكار خدا و دیگر انكار آخرت. انسانی كه خود را و هستی را نیازمند و تحت تدبیر كسی نبیند و از سوی دیگر زندگی را فرصت محدودی ببیند كه باید از آن حداكثر استفاده را برای برخورداری كرد كه پس از آن همه چیز نیست و نابود می شود، چنین انسانی قطعاً تمام تلاش خود را در جهت لذت بردن و برخوردار شدن از لذایذ زندگی به كار خواهد برد، و این، زمینه را برای زیر پاگذاشتن قواعد و هنجارهای تعیین شده فراهم می كند:
«فالذین لایؤمنون بالآخرة قلوبهم منكرة و هم مستكبرون» نحل/22
«و إن الذین لایؤمنون بالآخرة عن الصراط لناكبون» مؤمنون/74
«و لكن الذین كفروا یفترون علی الله الكذب» مائده/103
«والذین كفروا یتمتّعون و یأكلون كما تأكل الأنعام» محمد/12
اهمیت این دوباور در زمینه سازی برای ظهور انحراف به اندازه ای است كه حتی مرتبه ضعیف تر و نازل تر آن یعنی فراموشی خدا و آخرت به رغم اعتقاد به آن، نیز در ظهور رفتار انحرافی نقش دارد:
«ولاتكونوا كالذین نسوا الله فأنساهم أنفسهم أولئك هم الفاسقون» حشر/19
«ولاتطع من أغفلنا قلبه عن ذكرنا و اتّبع هواه و كان أمره فرطاً» كهف/28
همین گونه ارزش داوری یا باور به خوبی و بدی رفتار اگرمطابق با واقعیت نباشد و انسان رفتار خوب را بد و ناشایست، و رفتار بد را خوب و شایسته ببیند، باز در معرض انحراف و كجروی قرار می گیرد. قرآن نمونه هایی از چنین حالتی را ارائه كرده است:
«الذین یأكلون الربا لایقومون إلاّ كما یقوم الذی یتخبّطه الشیطان من المسّ ذلك بأنّهم قالوا إنّما البیع مثل الرّبا» بقره/275
«وإذا قیل لهم لاتفسدوا فی الأرض قالوا إنّما نحن مصلحون» بقره/11
«و منهم من إن تأمنه بدینار لایؤدّه إلیك إلاّ ما دمت علیه قائماً ذلك بأنّهم قالوا لیس علینا فی الأمیین سبیل» آل عمران/75
در آیات یادشده نمونه هایی از انحراف، مانند رباخواری، فسادگری و خیانت در امانت به نگاه وارونه و بینش غلط كجروان راجع به رفتارشان، نسبت داده شده است.
بنابراین از مجموع آیات قرآن استفاده می شود كه نگاه و تصور انسان از زندگی و رفتار، در چگونگی رفتار و عمل او نقش دارد، برداشت و تصور صحیح از آن دو رفتار صحیح را در پی دارد، و تصور باطل و نادرست از آنها رفتار نادرست و انحرافی را به دنبال می آورد.
دو نكته در این مرحله درخور توجه است:
یكی اینكه بر اساس آموزه های قرآن، باورهای كلی باطل زمینه بینش غلط نسبت به رفتار را فراهم می كند. یعنی اعتقاد باطل نسبت به هستی و زندگی بینش و تصور انسان را نسبت به زشتی و زیبایی عمل وارونه می كند، آنچه را زشت است زیبا می بیند و بر عكس آنچه زیبا است را زشت:
«أفمن زین له سوء عمله فرآه حسناً فإن الله یضلّ من یشاء و یهدی من یشاء» فاطر/8
علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می نویسد:
«والمراد بمن زین له سوء عمله فرآه حسناً الكافر، و یشیر به إلی أنّه منكوس فهمه، مغلوب علی عقله، یری عمله علی غیرما هو علیه، و المعنی أنّه لایستوی من زین له عمله السیء فرآه حسناً و الذی لیس كذلك بل یری السیء سیئاً.»19
مقصود از كسی كه عملش در نظرش آراسته شده و آن را نیك می بیند، كافر است. آیه اشاره به این مطلب دارد كه كافر درك و فهمش وارونه است و خردش شكست خورده است، رفتارش را به گونه ای غیر از آنچه هست می بیند. مفهوم آیه این است كه كسی كه عملش در نگاهش آراسته شده و آن را خوب می بیند با كسی كه این گونه نیست، بلكه رفتار بدش را بد می بیند، برابر نیست.
نكته دوم آن كه بین باور و بینش باطل به طور كلی و ویژگی های روحی انسان كه به عنوان عامل نخست انحراف و كجروی معرفی شد تأثیر و تأثّر دوسویه وجود دارد؛ از یك سو رها شدن غرایز و كشش های نفس و سیطره خصلت هایی چون استغنا و زیاده خواهی بر انسان، بینش و باور او را نسبت به هستی، زندگی و رفتار تغییر داده از واقعیت دور می سازد، و از سوی دیگر باورهای بی پایه و اساس و بینش غلط نسبت به مقولات یاد شده، كشش ها و خصلت های منفی روحی را تحریك و تقویت می كند و زمینه تسلط و سیطره آنها را بر رفتار مساعدتر می سازد. قرآن در موارد متعددی این رابطه و تأثیر دو سویه را بیان كرده است:
«سأصرف عن آیاتی الذین یتكبّرون فی الأرض بغیر الحق و إن یروا كلّ آیة لایؤمنوا بها و إن یروا سبیل الرشد لایتّخذوه سبیلاً و إن یروا سبیل الغی یتّخذوه سبیلاً ذلك بأنّهم كذّبوا بآیاتنا و كانوا عنها غافلین» اعراف/146
«فلاتتّبعوا الهوی أن تعدلوا» نساء/135
«زین للذین كفروا الحیوة الدنیا و یسخرون من الذین آمنوا» بقره/212
«بل زین للذین كفروا مكرهم» رعد/33
«أفمن كان علی بینة من ربّه كمن زین له سوء عمله فرآه حسناً» فاطر/8
«فإن لم یستجیبوا لك فاعلم أنّما یتّبعون أهوائهم» قصص/50

عامل سوم

عامل سوم در ظهور پدیده انحراف، موقعیت بیرونی است؛ یعنی آنچه كه از محدوده وجودی فرد كجرو بیرون است؛ اعم از آنكه ساختار فرهنگی باشد یا كاركرد نهادهای اجتماعی یا كنترل پلیسی یا خرده فرهنگی یا هم نشینی و… تمام عناصر محیطی كه جامعه شناسان در تحلیل های كلان و خرد بر آن تأكید دارند به نوعی در رفتار كجروانه و انحرافی نقش دارند؛ چنان كه نمونه هایی از آیات قرآن كه مؤید تأثیر عوامل مختلف بودند مورد اشاره قرار گرفت. اما نكته مهم، سازوكار تأثیر این عامل و چگونگی ارتباط آن با دو عامل دیگر است.
از آنچه تاكنون گفتیم این نتیجه را می توان گرفت كه عناصر وجودی و معرفتی در انسان تنها زمینه ساز انحراف و رفتار كجروانه است و نه علّت تامّه آن، زیرا وجود آن عناصر به معنای سلب اراده و قدرت انتخاب از انسان نیست، گرچه انتخاب طرف مقابل را تا حدودی دشوار می سازد. پس علاوه بر آنها عنصر سومی به نام اراده نیز وجود دارد.
از سوی دیگر صرف انگیزه، آگاهی و اراده نیز در شكل گیری یك رفتار كافی نیست، بلكه باید شرایط تحقق نیز یاری كند، این حقیقتی است كه هم عقل آن را تأیید می كند و هم تجربه بشر.
آنچه ما آن را عنصر محیطی یا بیرونی می نامیم، نقش و كاركردشان در مجموع به دو چیز خلاصه می شود؛ یكی تقویت یا پدیدآوردن نگره و خواسته، و دیگر رفع مانع از برابر خواسته ها.
برخی ازمتغیرهای محیطی مثل نبود كنترل و مراقبت پلیسی یا فقدان هنجارهای ثابت، از قبیل رفع مانع شمرده می شوند، اما برخی دیگر مثل ساختار فرهنگی یا گروه هم نشین و خرده فرهنگ و… نقش تقویت كننده و بعضاً ایجاد كننده خواسته و باور را دارند. به عنوان مثال این ساختار فرهنگی است كه نیازها و خواسته های كاذب ایجاد می كند یا روحیه زیادخواهی را تقویت می نماید، چنان كه گاهی بینش و برداشت انسان را نسبت به ارزش یك رفتار تغییر می دهد. همین طور در سطح خرد هم نشینی یا خرده فرهنگ در گروه های خاص كاركردش تحریك خواسته ها یا ایجاد احساس و بینش خاص نسبت به یك كنش است.
بنابراین عناصر بیرونی، چه در سطح كلان و چه در سطح خرد، همواره از طریق تأثیرگذاری بر عناصر درونی روحی و معرفتی، در ایجاد رفتار كجروانه نقش بازی می كند و در حقیقت جاده صاف كن محرّك درونی افراد است، نه آنكه خود عامل جداگانه ای در برابر عوامل دیگر باشد.
از همین جا می توان نتیجه گرفت كه اصل و اساس در پیدایش انحراف و كجروی، تغییر درون انسان است، فرق نمی كند كه در سطح كلان جامعه در نظر بگیریم یا سطح خرد یك گروه یا فرد:
«إنّ الله لایغیر ما بقوم حتّی یغیروا ما بأنفسهم» رعد/11
«ذلك بأنّ الله لم یك مغیراً نعمة أنعمها علی قوم حتّی یغیروا ما بأنفسهم» انفال/53
«و ما كان الله لیظلمهم و لكن كانوا أنفسهم یظلمون» عنكبوت/40
تا وقتی خواسته های انسان و نگاه او به زندگی تغییر نكرده است، تنها كمبود امكانات یا عوامل دیگر خارجی نمی تواند باعث رفتار كجروانه شود. با تغییر خواسته ها و نگاه است كه عدم تناسب بین اهداف و روش های دسترسی به آنها چنان كه «مرتن» می گوید20 معنی و زمینه پیدا می كند، یا فرصت های عرضه یا گروه هم نشین تأثیر خویش را می بخشد.
از همین رو قرآن برای جلوگیری از پیدایش رفتارهای انحرافی بر اصلاح بینش و پیدایش خواسته و خصلت های روحی از طریق ایجاد ایمان، تعمیق احساس حضور خداوند و آخرت گرایی تأكید بیشتر دارد؛ تا عوامل بیرون؛ گرچه از اهمیت و نقش آنها نیز فروگذار نمی كند.

پی نوشت‌ها:

1. شیخاوندی، داور، جامعه شناسی انحرافات، تهران، نشر مرندیز ، 1373، 48.
2. همان، 37.
3. سلیمی، علی؛ داوری، محمد، جامعه شناسی كجروی، پژوهشكده حوزه و دانشگاه، 1380، 222، و نیز ر.ك: جامعه شناسی انحرافات، دكتر مجید مساواتی آذر، 4ـ9.
4. شیخاوندی، داور، جامعه شناسی انحرافات، 40.
5. در این زمینه رك: جرم شناسی، دكتر رضا مظلومان، 2/34ـ43؛ آسیب شناسی اجتماعی و جامعه شناسی انحرافات، دكتر محمدحسین فرجاد، 81؛ سلیمی، علی؛ داوری، محمد، جامعه شناسی كجروی، 134ـ148.
6. ر.ك: كیانیان، مهدی، مبانی جرم شناسی، 1/63؛ دانش تاج الزمانی، 71ـ111.
7. سلیمی، علی؛ داوری، محمد، جامعه شناسی كجروی، 370ـ384.
8. همان، 406ـ414.
9. همان، 414ـ420.
10. رفیع پور، فرامرز، آنومی یا آشفتگی اجتماعی، 18.
11. همان.
12. همان، 38؛ نیز رك: آسیب شناسی اجتماعی ایران یا جامعه شناسی انحرافات، دكتر مجید مساواتی آذر، 17؛ آسیب اجتماعی، عباس عبدی، 41؛ سلیمی، علی؛ داوری، محمد، جامعه شناسی كجروی، 429.
13. سلیمی، علی؛ داوری، محمد، جامعه شناسی كجروی،449.
14. همان، 286.
15. همان، 310ـ311.
16. همان، 555.
17. همان، 369.
18. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، 20/13؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، 9ـ10/533.
19. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان، 17/19.
20. عبدی، عباس، آسیب شناسی اجتماعی، 42؛رفیع پور، فرامرز، آنومی یا آشفتگی اجتماعی، 20.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 10 خرداد 1394 ساعت: 22:39 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

معنی شناسی تأویل در روایات

بازديد: 139
معنی شناسی تأویل در روایات

 

محمد فرجاد

چکیده: نويسنده، پس از تأكيد بر اهميت شناخت تأويل، نخست به تعريف تأويل در نگاه مفسّران پرداخته از سه نظريه نام مى‏برد:
1- تأويل به معناى تفسير 2- تأويل به معناى خلاف ظاهر 3- تأويل به معناى بازگشت گاه كلام. 
آن گاه تأويل را در روايات بررسى كرده چهار دسته روايت را بيان مى‏كند. 1- رواياتى كه واژه‏هاى تأويل و تنزيل را در برابر يكديگر به كار برده‏اند. 2- رواياتى كه تأويل را در برابر تفسير به كار برده‏اند. 3- رواياتى كه هر سه واژه تأويل، تنزيل و تفسير را در برابر يكديگر به كار برده‏اند. 4- رواياتى كه تنها واژه تأويل در آنها آمده است. 
در پايان به اين نتيجه رسيده است كه تأويل در روايات به دو معناى كلى به كار رفته است. 1- مراد خداوند. 2- حقيقت خارجى. 


كليد واژه‏ها: تأويل/ معنى‏شناسى «تأويل»/ تفسير/ تنزيل/ مراد خداوند/ حقيقت خارجى.

یكی از دانش های پراهمّیت و توان سوز در ارتباط با قرآن، تأویل است. درباره تأویل سخن بسیار رفته و از زوایای چندی بدان نگریسته اند. تعریف تأویل، پیشینه تأویل، روش های تأویل و… در شمار مباحث این موضوع قرار می گیرد.
هر یك از مباحث تأویل از اهمیت بسیاری برخوردار است و تعریف تأویل در این میان اهمیت دو چندان دارد؛ چرا كه كلید طرح درست و فهم بهینه سایر مباحث تأویل و مانع بروز تنش های لفظی در بسیاری از دانش های قرآنی است. بر این اساس، نوشتار پیش رو در پی معنی شناسی تأویل در روایات و یاری جستن از آن در بازشناسی معنای تأویل در آیات قرآن است.
شایسته است پیش از بحث درباره روایات، نخست نگاهی داشته باشیم به معنای تأویل در نگاه تفسیرگران و قرآن پژوهان.

 

معنای تأویل در نگاه مفسّران

مفسّران و قرآن پژوهان دربارهٌ معنای واژهٌ تأویل سه نظریه ارائه داده اند:
1. برخی از تفسیرگران، تأویل را با توجه به معنای تفسیر به بحث و بررسی نشسته اند. برای نمونه مجاهد (م104هـ.ق) تفسیر را مترادف تأویل می شناسد و بر این اساس برای اثبات تفسیرپذیری قرآن از روایتی بهره می گیرد كه واژه تأویل را در خود دارد و تأویل پذیری قرآن را نتیجه می دهد.1 طبری نیز تأویل و تفسیر را دارای یك معنی می داند و بر این اساس نام تفسیر خویش را «جامع البیان عن تأویل آی القرآن» نهاده است. جصاص نیز در شمار قرآن پژوهانی است كه ترادف تأویل و تفسیر را باور دارد و بسیاری از دیدگاه هایی كه به عنوان تأویل ذكر می كند همان تفسیر اصطلاحی است.2
در میان تفسیرگران شیعه نیز برخی مانند شیخ طوسی و مرحوم طبرسی تأویل و تفسیر را هم معنی می دانند.
شیخ طوسی بارها از مفسّران به عنوان اهل تأویل یاد می كند.3 او پس از نقل دو دیدگاه درباره آیه «فقلنا لهم كونوا قردة خاسئین» می نویسد:
«و هذان القولان منافیان لظاهر التأویل، لما علیه أكثر المفسرین من غیر ضرورة داعیة الیه.»4
مرحوم طبرسی نیز جملاتی دارد كه نشانگر نگاه او به تفسیر و تأویل است. برای نمونه:
«ولایقلد أحد من المفسرین فیه، إلاّ أن یكون التأویل مجمعاً علیه.»5
همو در موردی دیگر برای اثبات درستی این نظریه كه راسخان در علم، تأویل آیات را می دانند می نویسد:
«و ممّا یؤید هذا القول أن الصحابة و التابعین أجمعوا علی تفسیر جمیع آی القرآن، و لم نرهم توقفوا علی شیء منه، و لم یفسّروه بأنّ هذا متشابه لایعلمه الله» .6
در برابر این عده گروهی تفسیر را ازاعمّ از تأویل خوانده اند، عده ای نیز تأویل را بیان لفظ از طریق درایت و تفسیر را بیان لفظ از طریق روایت شناسانده اند. بعضی دیگر تأویل را ترجیح یكی از احتمالات و تفسیر را قطع پیداكردن به مراد خداوند دانسته اند و…
2. گروهی تأویل را خلاف ظاهر آیات معرفی می كنند. این معنی در میان پسینیان از قرآن پژوهان و تفسیرگران رواج بسیار یافته است.
3. عده ای میان معنای لغوی تأویل و تعریف اصطلاحی آن ارتباط می بینند و تأویل را بازگشت گاه كلام می خوانند. به باور این عده اگر كلام، كلام خبری باشد تأویل همان چیزی است كه اتفاق افتاده و كلام از آن خبر داده است. بنابراین اگر سخن ها اخبار از رویدادهای گذشته باشد تأویل همان حادثه ای است كه در گذشته رخ داده است؛ مانند داستان پیامبران در قرآن. و اگر اخبار از آینده باشد تأویل همان قضیه ای است كه اتفاق می افتد؛ مانند پیروزی رومیان بر ایرانیان، یا همان نفس قضیه ای كه اتفاق خواهد افتاد؛ مانند واقعه های قیامت.7
این معانی نشان از تأثیر بسیار زیاد واژه تفسیر و تنزیل در شكل دادن به معنای تأویل دارد. بنابراین برای رسیدن به نتیجه ای درخور، بایستی روایاتی كه واژه تأویل و تنزیل، تأویل و تفسیر، تأویل و تفسیر و تنزیل، و یا تأویل را به تنهایی در خود جای داده است مورد بحث و بررسی قرار گیرد.

تأویل در آیات

در این پژوهش چهار گروه از روایات مورد بحث قرار می گیرد:
1. روایاتی كه واژه تأویل و تنزیل را دارد و آن دو را در برابر یكدیگر قرار داده است.
2. روایاتی كه تأویل در برابر تفسیر است.
3. روایاتی كه تأویل و تنزیل و تفسیر در برابر یكدیگرند.
4. روایاتی كه تنها واژه تأویل را دارد.

٭گروه اول

1. امام(ع) در تفسیر آیه شریفه «و ما یعلم تأویله إلاّ الله و الراسخون فی العلم یقولون آمنا به كلّ من عند ربّنا» می فرماید:
«پیامبر(ص) سرآمد راسخان در علم است، خداوند تمامی تنزیل و تأویل را به آن حضرت آموخت. «قد علّمه الله عزّوجلّ جمیع ما أنزل علیه من التنزیل و التأویل» و هیچ آیه ای فرود نیامد مگر آنكه خداوند تأویل آن را به پیامبر آموخت».8
2. وقتی آیه شریفه «و إن طائفتان من المؤمنین اقتتلوا فأصلحوا بینهما فإن بغت إحدیهما علی الاخری فقاتلوا الّتی تبغی حتی تفیء إلی أمر الله» فرود آمد پیامبر فرمود:
«از میان شما كسی است كه برپایهٌ تأویل قرآن می جنگد؛ چنان كه من بر اساس تنزیل قرآن جنگیدم.
از پیامبر پرسیدند: آن فرد چه كسی است؟
پیامبر فرمود: امیرالمؤمنین».9
3. امام علی(ع) از پیامبر روایت می كند كه آن حضرت فرمود: 
«ای علی تو برادر منی و من برادر تو، من برای نبوت برگزیده شدم و تو برای امامت انتخاب شدی، من دارنده تنزیل هستم و تو مالك تأویل».10
4. وقتی در منزل امّ سلمه آیه «إنّما یرید الله لیذهب عنكم الرجس أهل البیت و یطهّركم تطهیراً» فرود آمد، پیامبر(ص)، امام علی، حضرت فاطمه و حسن و حسین(ع) را فراخواند و تطهیر ایشان را از خدا درخواست كرد.
امّ سلمه گفت: ای پیامبر، آیا من نیز از اهل بیت شما هستم؟
پیامبر پاسخ منفی داد و در پایان ضمن معرفی امام مهدی(ع) فرمود:
«او بر اساس تأویل می جنگد، چنان كه من بر تنزیل جنگیدم؛ «یقاتل علی التأویل، كما قاتلت علی التنزیل».11
در روایت نخست، مراد از «تنزیل» آیات قرآن است. در نتیجه، تأویل كه در برابر تنزیل قرار گرفته به معنای تنزیل نیست، بنابراین معنای «تأویل» یكی از چند احتمال زیرخواهد بود:
الف. معنای تحت اللفظی؛
این احتمال نادرست است؛ چه اینكه پیامبر مانند هر عرب زبان دیگری معنای ظاهری واژگان قرآن را می دانست و در این جهت نیازمند آموزش نبود.
ب. معنای خلاف ظاهر آیه؛
این احتمال نیز درست نمی نماید؛ زیرا تأویل به معنای ظاهر، دربخشی از آیات كه بیشتر با عنوان متشابهات شناخته می شود جاری است؛ نه در تمام آیات، در صورتی كه بر اساس این روایت تمام آیات قرآن تأویل دارد.
ج. معنایی از معانی آیه؛
تأویل در صورتی به این معنی است كه تمام آیات قرآن چند معنی و چند پهلو باشند؛ در صورتی كه تنها بخشی از آیات قرآن متشابهات اند، یعنی چند معنی و چند پهلو هستند. بنابراین از آن جهت كه در این روایت، تمام آیات دارای تأویل معرفی شده است، نتیجه می گیریم تأویل بر معنایی از معانی آیه نمی تواند انطباق داشته باشد.
د. مراد خداوند؛
این احتمال از تمام احتمالات دیگر بهتر است و كاستی های سایر احتمالات را ندارد.
در روایت دوم نیز تأویل به معنای مراد خداوند از آیات قرآن است؛ چه اینكه تنش های ایجاد شده میان پیامبر و مشركان در وحیانیت قرآن بود؛ نه تأویل. پیامبر قرآن را وحی الهی می خواند و مشركان، سخن بشر. اما دشمنان علی(ع) در اصل قرآن و اینكه قرآن وحی الهی است با امام اختلاف نداشتند، بلكه ناسازگاری ایشان در مراد خداوند یا همان تأویل آیات بود.
در روایت سوم و چهارم نیز تنزیل همان قرآن و تأویل مراد خداوند از آیات است.

٭ گروه دوم

در روایات، تأویل در برابر تفسیر قرار گرفته است، برای نمونه:
امام علی(ع) می فرماید:
«آیه ای بر پیامبر نازل نشد مگر آ نكه آن حضرت آن آیه را بر من قراءت كرد و املا كرد و من نوشتم و تأویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه و خاص و عام آیات را به من آموخت «و علّمنی تأویلها و تفسیرها و…» و از خدا خواست كه فهم و حفظ قرآن را به من عطا كند».12
امام علی(ع) خطاب به مردم فرمود:
«تأویل و تفسیر هر آنچه برای شما می آورم نزد من است».13
و در جای دیگری فرمود:
من همیشه در خدمت پیامبر بودم و آن حضرت تفسیر و تأویل تمامی آیاتی كه بر ایشان نازل می شد به من می آموخت «تفسیرها و تأویلها».14
رویاروی یكدیگر قرارگرفتن تأویل و تفسیر در این روایات، نشان از نابرابری مفهومی این دو واژه دارد؛ چنان كه تقابل ناسخ با منسوخ و محكم با متشابه و… حكایت از دوگانگی معنایی ناسخ و منسوخ و محكم با متشابه دارد، بنابراین احتمال دیگری وجود دارد كه:
تفسیر، اعم از تأویل باشد، با این توضیح كه تفسیر در الفاظ و مفردات است و تأویل در معانی و جمله ها.
تفسیر، بیان معنای آیاتِ تك معنی می باشد، و تأویل، شناخت یك معنی از میان معانی گوناگون آیه.
تفسیر، بیان دلیلی است كه ما را به فهم خاصی از آیه می رساند، و تأویل، بیان حقیقتی است كه اراده شده است. تأویل، مراد خداوند، و تفسیر، مدلول ظاهری آیات است. البته احتمال دیگری نیز می توان مطرح ساخت و آن اینكه مراد از تأویل آیات و تفسیر، آیات تأویل و آیات تفسیر باشد، چنان كه مراد از «ناسخها و منسوخها، محكمها و متشابه ها، خاصها وعامها»، آیات ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، خاص و عام است. مؤید این احتمال آنكه در روایت نخست از گروه اول می خوانیم: «قد علّمه الله عزّوجلّ جمیع ما أنزل علیه من التنزیل و التأویل».

٭ گروه سوم

امام علی(ع) آیات قرآن را با نظر داشت تأویل و تنزیل به چهار گروه تقسیم می كند:
«برخی از آیات قرآن، تأویل آن در تنزیل آن است، و شماری تأویلش پیش از تنزیل است، و تعدادی تأویلش در تنزیل است، و دسته ای تأویلش پس از تنزیل است.»15
تقابل تأویل، تنزیل و تفسیر نشان می دهد در این روایت معنای تأویل معنای تنزیل و تفسیر نیست، بلكه معنای دیگری دارد كه آن معنی امر عینی، وجود و رخداد خارجی است. این معنی از سنخ دلالت الفاظ بر معانی نیست.

٭ گروه چهارم

واژه تبدیل در این روایات، معانی گوناگونی را بر می تابد كه در یك دسته بندی كلی می توان آن معانی را در دو مجموعه قرار داد:
دسته نخست. آنچه از قبیل دلالت الفاظ بر معانی است.
در برخی روایات، تأویل، مراد خداوند از آیات است كه این مراد همان مدلول كلام است. این مدلول در بعضی روایات همان مدلول مطابقی است و در برخی مدلول تضمنی و التزامی. برای نمونه به این روایت بنگرید:
وقتی از امام(ع) درباره آیه «و من أحیاها فكأنّما أحیی الناس جمیعاً»(مائده/32) پرسیده می شود، امام می فرماید:
«كسی كه او را از گمراهی به هدایت رهنمون سازد گویا او را زنده ساخته است و كسی كه او را از هدایت به گمراهی كشانده است، همانا او را كشته است».
و هنگامی كه فضیل بن یسار از آیه فوق می پرسد امام(ع) در پاسخ می فرماید:
«من حرق أو غرق»؛ یعنی از آتش یا غرق شدن نجاتش دهد.
فضیل بن یسار می پرسد: نمی توان گفت: «فمن أخرجها من ضلال إلی هدی»؛ یعنی آیه به معنای نجات از گمراهی به سوی هدایت باشد؟
امام می فرمایند: این تأویل اعظم آیه است.16
واژه (تأویلها) نشان می دهد جمله «فمن أخرجها من ضلال الی هدی» تأویل است و كلمه «الأعظم» آن را تأویل اعظم معرفی می كند. بنابراین به قرینه مقابله، جمله «من حرق أو غرق» نیز تأویل خواهد بود، اما تأویل غیر اعظم.
آنچه در سخن امام تأویل خوانده شده همان مراد خداست كه برابر با مدلول التزامی است، به این معنی كه جمله «فمن أخرجها من ضلال الی هدی» مدلول التزامی كلام است و لزوم آن غیر بین؛ یعنی برای اثبات ملازمه نیاز به حدّ وسط داریم.
نمونه دوم: از امام صادق(ع) دربارهٌ آیه «و الذین یصلون ما أمرالله به أن یوصل…» می پرسند، امام(ع) در پاسخ می فرماید:
«من ذلك صلة الرحم، و غایة تأویلها صلتك إیانا».17
بر اساس عبارت صریح روایت، صله رحم، تأویل آیه است، اما نه بالاترین و آخرین تأویل آیه، و تأویل در روایت همان مراد خداست كه در مدلول التزامی آیه رخ داده است؛ چنان كه جمله «صلتك إیانا» نیز تأویل بوده و نهایی ترین مدلول التزامی است.
نمونه سوم: امام علی(ع) از اشعث بن قیس می پرسد: آیا تو تأویل آیه «إنّا لله و إنّا إلیه راجعون» را می دانی؟
اشعث می گوید: نه، شما نهایت علم هستید.
امام(ع) می فرماید:
«أمّا قولك إنّا لله، فإقرار منك بالملك، و أمّا قولك و إنّا إلیه راجعون، فإقرار منك بالهلاك.»18
یعنی اینكه می گویی «إنّا لله»، اقرار تو به ملك خداوند هستی است و اینكه می گویی «إنّا إلیه راجعون»، اقرار تو به مرگ و هلاكت است.
در این روایت نیز تأویل، مراد خداست كه مدلول التزامی بیانگر آن است. نوع دلالت در این مورد دلالت اقتضایی است، به این معنی كه شارع از این آیه همان را اراده كرده كه عرف آن را قصد می كند. البته احتمال نیز می رود كه تأویل در این روایت مدلول اشاره ای باشد.
تعدادی از روایات، نشان از تأویل آموزی امام علی(ع) از پیامبر دارد؛ مانند:
«آیه ای بر پیامبر نازل نشد ؛مگر آنكه پیامبر بر من قراءت می كرد و تأویل آن را به من می آموخت».19
در این گونه روایات می توان تأویل را مراد خدا و برابر با مدلول التزامی آیه معرفی كرد؛ چه اینكه اگر تأویل، مدلول مطابقی آیه بود پیامبر تأویل تمام آیات را به علی(ع) آموزش نمی داد و برابر روایتی دیگر، از آن امام، آموزش تأویل به مردم را خواستار نمی شد و تأویل را در شمار دشواری ها قرار نمی داد.20
دسته دوم. آن دسته از معانی كه مدلول الفاظ نیست.
برخی از این معانی عبارتند از:
1. اتفاق افتادن، این معنی برای تأویل در عصر پیامبر و از سوی آن حضرت به كار رفته است؛ برای نمونه وقتی از آن حضرت درباره آیه شریفه «قل هو القادر علی أن یبعث علیكم عذاباً من فوقكم أو من تحت أرجلكم» می پرسند ایشان پاسخ می دهند:
«أما إنّها كائنة و لم یأت تأویلها».21
ابن مسعود نیز تأویل را در همین معنی به كار برده است. او در مورد آیه «یا أیها الذین آمنوا علیكم أنفسكم لایضرّكم من ضلّ إذا اهتدیتم» می گوید:
«تأویل این آیه از زمان نزول قرآن تاكنون نیامده است. برخی از آیات قرآن، تأویلش پیش از نزول قرآن رخ داده است و شماری از آیات، تأویلش در آخرت می آید و…»22
این معنی در عصر اهل بیت نیزكاربرد داشته و ائمه از آن بهره جسته اند؛ برای نمونه امام دربارهٌ آیه شریفه «و قاتلوهم حتی لاتكون فتنة و یكون الدین كلّه لله» می فرماید:
«لم یجیء تأویل هذه الآیة…»23
2. معنی یا فلسفه عمل، در برخی روایات، تأویل به معنای فلسفه عمل یا حقیقت عمل و فعل است؛ برای نمونه:
از امام علی(ع) درباره تأویل دو سجده نماز می پرسند، امام می فرماید:
تأویل سجده اول، جمله «اللهم إنّك منها خلقتنا»، تأویل سربرداشتن از خاك «و منها أخرجتنا»، تأویل سجده دوم «و إلیها تعیدنا» و تأویل سربرداشتن از سجده دوم «و منها تخرجنا تارة أخری» است.24
و در روایتی از امام باقر(ع) می خوانیم كه اسم پیامبر(ص) در صحف ابراهیم، «ماحی» و در تورات «الحاد» و در انجیل «احمد» و در فرقان «محمد» است.
شخصی از امام می پرسد: تأویل ماحی(محوكننده) چیست؟ امام می فرماید:
«الماحی صورة الأصنام، ماحی الأوثان و الأزلام و كلّ معبود دون الرحمن»؛ یعنی محوكننده تصویر بتان و نمادهای شرك و هر معبودی جز خدای رحمان. و سپس پرسش كننده از تأویل الحاد و احمد و محمد می پرسد و امام پاسخ می دهد.25
و در روایت دیگری امام علی(ع) از فردی درباره تأویل نماز می پرسند، آن شخص می گوید: آیا نماز غیر از تعبد، تأویلی دارد ؟ امام می فرماید:
هر چیزی را كه خدا نسبت به آن پیامبری فرستاده دارای متشابه، تأویل و تنزیل است، اگر تأویل نماز را ندانی نماز تو خداع ناقصه غیرتامّه است. آن گاه امام خود تأویل تمامی اجزاء اركان نماز را بیان می كنند.
3. توجیه، در بعضی روایات، تأویل به معنای خلاف ظاهر و یا توجیه به كار رفته است؛ برای نمونه پیامبر در مورد عمّار بن یاسر فرمود: «عمار تقتله الفئة الباغیة».
وقتی سپاهیان معاویه در جنگ صفین عمّار را شهید كردند و معاویه مورد اعتراض قرار گرفت، او این روایت را تأویل كرد و گفت:
«إنّما قتله علی بن ابی طالب، لما ألقاه بین رماحنا.»
تأویل معاویه حمل روایت بر خلاف ظاهر آن است و از دیدگاه امام صادق(ع) تأویل ناروا و زشت است.
به نظر می رسد در روایت پیامبر «إنّ منكم من یقاتل بعدی علی التأویل، كما قاتلت علی التنزیل»26 نیز تأویل دشمنان علی(ع) گروهی بوده است كه آیات را بر خلاف ظاهرش حمل می كرده اند.
4. بطن آیه، مانند: شخصی خدمت امام می رسد و از روایت «ما من آیة إلاّ و لها ظهر و بطن…» و معنای «لها ظهر و بطن» می پرسد، امام در پاسخ می فرماید:
«ظهر و بطن هو تأویلها، منه ما قد مضی و منه ما لم یجیء، یجری كما تجری الشمس و القمر، كلّما جاء تأویل شیء منه یكون علی الأموات كما یكون علی الأحیاء».27
مراد خداوند، در برخی روایات تأویل، مرادی كه مدلول الفاظ نشانگر آن باشد نیست؛ برای نمونه در روایاتی كه از معصوم درباره تأویل حروف مقطعه پرسیده می شود آنچه امام می فرماید مدلول حروف مقطعه نیست؛ چه اینكه این حروف دلالتی از سنخ دلالت الفاظ بر معانی ندارند. بنابراین تأویل آنها همان مراد خداست كه اهل بیت باعلم لدنی خویش از آن آگاهند. برای نمونه شخصی به امام می گوید:
«فأخبرنی یابن رسول الله عن تأویل كهیعص».
امام در پاسخ فرمود:
«هذه الحروف من أنباء الغیب اطلع الله علیها عبده زكریا، ثمّ قصّها علی محمّد(ص)…»

نتیجه

مجموعه معانی كه برای تأویل در روایت آمده است عبارت است از:
1. مراد خداوند، در روایات گروه اول و دوم و بخش نخست از گروه چهارم، تأویل به معنای مراد خدا از آیات قرآن است. این معنی از قبیل دلالت الفاظ بر معانی است.
2. حقیقت خارجی، رخداد، اتفاق افتادن، فلسفه و معنای عمل، توجیه و بطن. گروه سوم از روایات و بخش دوم از گروه چهارم این معانی را نتیجه می دهند.

پی نوشت‌ها:

1. مجاهد، تفسیر مجاهد، 1/19.
2. جصاص، احكام القرآن، 1/471،428،245،224 و 2/65 و 201.
3. طوسی، محمد بن حسن، تبیان، 1/110 و 2/392.
4. همان،1/290.
5. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، 1/40.
6. همان، 2/241.
7. زركشی، محمد، البرهان فی علوم القرآن، 2/285ـ286؛ زرقانی، عبدالعظیم، مناهل العرفان فی علوم القرآن، 2/7-8؛ القطان، مناع، مباحث فی علوم القرآن، 319-320؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، 1/80؛ آلوسی، محمود، روح المعانی، 1/4.
8. كلینی، محمد بن یعقوب، الكافی، 1/213.
9. همان، 5/11؛ طوسی، محمدبن حسن، تهذیب الأحكام، 4/116 و 6/137؛ صدوق،محمدبن علی ابن بابویه، الخصال، 275.
10. صدوق، محمدبن علی ابن بابویه، الخصال، 275.
11. خزاز قمی، كفایة الأثر، 66.
12. كلینی، محمد بن یعقوب، الكافی، 1/64؛ صدوق، محمدبن علی ابن بابویه، الخصال، 257.
13. مفید، محمدبن نعمان، الأمالی، 352؛ محمودی، محمد باقر، نهج السعادة، 7/132.
14. احمدی میانجی، علی، مكاتیب الرسول، 1/409.
15. علم الهدی، مرتضی، رسالة المحكم و المتشابه، 68ـ79.
16. كلینی، محمد بن یعقوب، الكـافی، 2/210؛ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، 16/186؛ نوری، میزرا حسین، مستدرك الوسائل، 21/238.
17. نوری، میزرا حسین، مستدرك الوسائل، 15/236.
18. كلینی، محمد بن یعقوب، الكافی، 3/261.
19. هلالی كوفی، سلیم بن قیس، كتاب سلیم بن قیس،331 و 146.
20. صفار، محمد بن حسن، بصائرالدرجات، 215.
21. احمد بن حنبل، مسند احمد، 1/170؛ ترمذی، سنن الترمذی، 4/327.
22. بیهقی، السنن الكبری، 1/92.
23. كلینی، محمد بن یعقوب، الكافی، 8/201.
24. صدوق، محمدبن علی ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، 1/314؛ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة (آل البیت)، 6/331.
25. صدوق، محمدبن علی ابن بابویه، من لایحضره الفقیه، 4/177.
26. كلینی، محمد بن یعقوب، كافی، 5/11؛ طوسی، محمدبن حسن، تهذیب الأحكام ، 4/116 و 6/137.
27. نوری، میزرا حسین، مستدرك الوسائل، 17/331.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 10 خرداد 1394 ساعت: 22:37 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

نگاهى كوتاه به فرهنگ موضوعى تفاسير

بازديد: 93
نگاهى كوتاه به فرهنگ موضوعى تفاسير


تفسير و تعليم كتاب حكيم، بنابر مفاد آيه‏هاى قرآن، از شئون رسالت و در مرتبه مسئوليت‏هاى اصولى پيامبرصلى الله عليه وآله قرار دارد «كَمَآ أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلُواْ عَلَيْكُمْ ءَايَتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ اَلْكِتَبَ وَ اَلْحِكْمَةَ» بقره/151
«وَأَنزَلْنآ إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِم» نحل/45
تفسير قرآن توسّط پيامبرصلى الله عليه وآله شامل بيان معانى آيات و كشف و تبيين آنها بوده است.××× 1 طباطبايى، محمد حسين، الميزان، 4/1. ×××
در دوران صحابه، طبقه اول از مفسران همانند: ابن عباس، ابن مسعود، ابى بن كعب، وزيد بن ثابت و... تفسير قرآن، با رويكرد به بيان معانى آيات و توجه به ويژگى‏هاى ادبى آن شكل گرفت، استدلال به آيات قرآن براى فهم آيات ديگر و بهره‏گيرى از روايات تفسيرى پيامبرصلى الله عليه وآله در دوران صحابه اندك است.××× 2 همان و ذهبى، محمد حسين، التفسير و المفسرون، 97/1. ×××
تفسير كتاب كريم را در دوران مفسران از صحابه با مشخّصه‏هاى ذيل مى‏توان بازشناخت:
1- تفسير يا بيانى كوتاه و اجمالى.
2- بسنده كردن به معانى لغوى - كلمات و عنوان‏ها - در آيات قرآن.
3- محدود بودن استنباطات فقهى از آيات الاحكام.
4- پيدايش دوران نخستين بيان حديث در جريان تفسير.××× 3 ذهبى، محمد حسين، التفسير و المفسرون، 98/1. ×××
در دوران تابعان مؤلّفه‏هاى ديگرى تفسير وارد مى‏گردد:
الف - بخش زيادى از اسرائيليّات در كار.
ب - شكل‏گيرى مدرسه‏هاى تفسيرى و روايت‏گرى هر يك از تابعان از امام خود.
ج - گرايش‏هاى مذهبى در تفسير.
د - گسترش و افزايش اختلاف در ديدگاه‏هاى تفسيرى تابعان.
مراحل نخستين تاريخ تفسير با همه تفاوت‏ها، نكته اشتراكى دارد و آن عدم تدوين تفسير كامل در اين دوره‏هاست.
تفسير كتاب حكيم، بعد از دوران تابعان به مرحله جديدى وارد گرديد، عوامل بسيارى در اين دوران جديد از تاريخ تفسير اثرگذار بوده‏اند كه به برخى از آنها اشاره مى‏شود:
1- گسترش جغرافيايى سرزمين‏هاى مسلمان‏نشين در پى جنگ‏هاى حاكمان بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله.
2- ارتباط و تعامل فكرى مسلمانان با پيروان مذاهب و فرقه‏هاى مختلف.
3- ورود مباحث و مسائل عقلى، فلسفه يونان، در دوره‏هاى پايانى حكومت بنى‏اميّه و گسترش گفت‏وگوها و مناظرات علمى در موضوعات و بحث‏هاى عقلى و...××× 4 طباطبايى، محمد حسين، الميزان، 5/1. ×××
مجموعه اين عوامل فضاى جديد، متنوّع و گسترده‏اى را در حوزه فكر و انديشه مسلمانان پديد آورد و انديشمندان و عالمان را به جست‏وجو و پاسخ‏گويى عالمانه و مدبّرانه به نيازهاى علمى، دينى مسلمانان در شرايط جديد فرامى‏خواند.
مرجعيّت كتاب حكيم، عليم، خبير، در آن هنگامه علمى، فكرى، راه و روش ستودنى است كه انديشمندان دين‏باور را به خود بازخوانده است. زيرا در آن شرايط علمى - تاريخى، تنها مجموعه معتبر و مدوّن و مورد اتّفاق تمامى مسلمانان با مشرب‏ها و مذاهب و فرقه‏هاى مختلف - كه از يك سو پاسخ‏گوى نيازهاى مؤمنان به خود و از ديگر سو در بردارنده معارف آگاهى‏ها و علوم قابل مناظره و عرضه به پرسشگران بيرونى و مخالفان باشد - قرآن مجيد است.
متن مقدّسى كه، كتاب حكيم، خبير، عليم و مبين××× 5 يونس / 1، هود / 1، انعام / 59، واقعه / 77. ××× است. كتابى كه هدايتگرى و راهبرى‏اش شك‏ناپذير××× 6 بقره / 3. ××× و در بردارنده تبيان هر چيز،××× 7 نحل / 89. ××× دليل روشن خداى××× 8 انعام / 157. ××× و نيكوترين سخنان.××× 9 زمر / 22. ×××
بدون ترديد، گزينش و انتخاب اين مرجعيّت علمى با منزلت و مكانت خاص وحيانيّت كه برآيند درايت و فرزانگى گزينش‏گران آن بوده است، از سويى موجب استوارى استدلال‏ها و گرايش‏هاى علمى مراجعه كنندگان گرديده و از سوى ديگر در ابطال و رد ديدگاه‏هاى مخالفان علمى به كار مى‏آمد.
بررسى، ابعاد و پيامدهاى اين رويكرد عالمان دين به عرصه تفسير، مجال مستقل و فرصت ديگرى مى‏طلبد. آنچه در اين نوشتار بدان اشارت مى‏رود، دستاورد پر حجم و عظيم علمى، فكرى است كه از اين رهگذر به جاى مانده است.
گنجينه عظيم متون و منابع تفسيرى بخش گسترده‏اى از تاريخ علمى مدوّن مسلمانان است كه در پرتو كلام و كتاب خدا شكل گرفته است.
بيش از هزار سال نوشتار تفسير، تمامى محورها و موضوعات حوزه‏هاى علمى دينى مسلمانان را كه در اين قرن‏ها با آن درگير بوده‏اند مورد توجّه و تحقيق قرار داده است. در اين جريان فراگير علمى به دشوارى مى‏توان مكتب فكرى و يا گرايش خاصّى را يافت كه با رويكرد خاص خود به عرصه تفسير پا ننهاده و يا اثرى مكتوب از خود به يادگار نگذارده باشد.
منابع و متون تفسيرى، برآمد سطح و مراتب تعالى و رشد و بالندگى انديشه بشرى در جهت فهم كلام وحيانى است، اين دوره از حيات علمى مسلمانان نه تنها در تاريخ علم دينى از برجستگى‏هاى ممتازى برخوردار است، كه در تاريخ علم داراى منزلت و مكانت برجسته‏اى است.
جايگاه تاريخى دانش تفسير، با رويكرد معرفت شناسانه درون دينى بيش از هر مشخّصه ديگر، درستى راه و روش نخبگان و فرهيختگان را در مرجعيّت قرآن، در تاريخ انديشه و فكر دينى مى‏نماياند.
هرگاه و در هر جاى، به هنگام تحوّلات فكرى، اجتماعى در حوزه‏هاى مختلف انديشه و معرفت دينى، رويكرد به قرآن و تفسير درست آن مورد بى‏مهرى قرار گرفته و يا كم‏رنگ شود، نقطه خطا آغاز گرديده و تا بازگشت به قرآن تداوم مى‏يابد.
البته اصل در شناخت دين و مقولات آن متن متقن، صحيح و معتبر، كتاب وحى است. و آنچه نام تفسير در سطوح و مراتب متفاوت بر خود دارد، برآمده از انديشه‏هاى بشرى، و فاصله كلام خالق با سخن مخلوق است.
مجموعه تفاسير حلقه وصل مناسب و متناسب راه‏يابى به فهم درست قرآن مى‏باشد؛ زيرا، نوشتارهاى تفاسيرى حاصل تلاش عالمانه و ژرف‏نگرى‏هاى محققانه دانشمندان دين‏باورى است، كه هر يك به اندازه ظرفيّت خويش از آبشخور علوم بهره گرفته‏اند و دوره‏هايى بس دراز مدّت در ساخت ايمان خود با تعبّد فكرى و ذهنى برخاسته از نورانيّت ايمان، با تمام استعداد و ظرفيّت علمى در جهت فهم كلام خداوند به تفسير كتاب حكيم روى آورده و تلاش‏ها و تحقيقات علمى خود را در شكل تفسير ارائه نموده‏اند.
چشم‏پوشى و يا غفلت، از اين همه كار عالمانه و ثمرات آن ناديده انگاشتن آثار علمى ايمان عالمان و روشنگرى‏هاى هدايت‏هاى علمى قرآن نسبت به انديشمندان و نخبگان دين باورى است كه در آستانه فهم قرآن تلاش كرده‏اند.
بهره‏گيرى از منابع تفسير در پژوهش‏هاى دينى از لوازم بايسته‏اى است كه در مرحله نخست، روند پژوهش را در مسير منطقى قرار داده و در مرحله بعد به دريافت‏هاى مستند و برگرفته از منابع و متون اوليه دين نزديك مى‏كند.
آنچه بايستگى تحقيق و جست‏وجو در تفاسير را افزايش مى‏بخشد، روش بيانى قرآن در طرح و بررسى موضوعات است.
در قرآن مجيد، در آيه‏هاى متعدّد و با بيان‏هاى متنوّع به معارف مرتبط با موضوع واحد اشاره شده است، گاهى تناسب زمينه‏ها و بسترهاى بيانى طرح و اشاره به موضوع را در آيه موجب شده است، و گاهى شرايط و موقعيت‏هاى مخاطبان سبب نزول آيه و اشاره به آن موضوعى با بيان خاص گرديده است.
دست‏يابى، شناخت و ارائه ديدگاه جامع قرآن در هر موضوع با توجه به روش ياد شده و تعدّد آيات، بهره‏گيرى رازآلود، استفاده گسترده و فراگير از عنوان‏هاى مترادف و هم معنى، نيازمند گردآورى تمامى آيات و توضيحات پيرامونى است. با تكميل محورهاى اطلاعاتى در آيات نسبت به موضوعى مشخّص مى‏توان نظرى جامع در موضوع خاص ارائه نمود كه تنها با استفاده از متون و منابع تفسيرى ممكن و مقدور است.
تنوّع بيانى و كاربرد الفاظ و عنوان‏هاى عام و كلى در آيه‏هاى قرآن، همراه با نگاه چند سويه به موضوعات، ميزان كارايى فرهنگ‏ها و معجم‏هاى لفظى را براى تحقيق در موضوعات قرآن كاهش داده است.
پژوهش كامل در موضوعاتى همانند، خداشناسى، در قرآن نيازمند جست‏وجوى موضوعى در ده‏ها موضوع و عنوان كامل ديگر است.
موضوعاتى همانند: آفرينش، اسماء حسنى، اسم اعظم، اسماء و صفات، با توجه به وجود معارف خاص در هر يك و صفت به صورت مشخص و به صورت تركيب و متناسب و با ضميمه به موضوع آيه شريفه، يعنى برهان امكان، برهان تمانع، برهان عليت، برهان نظم و...
گستردگى اطّلاعات اثرگذار در تكميل و تكامل پژوهش محدود به عنوان‏هاى خاص نيست، بلكه در عنوان‏هايى، همانند آفرينش، آموزش، انسان، اراده، اجتهاد و... اين گستردگى وجود دارد.××× 01 محققان با مراجعه به فهرست سرعنوان‏هاى موضوعى نظام يافته جلد سوّم فرهنگ موضوعى تفاسير، ص 2035 به ابعاد و گستردگى پيوندهاى موضوعى آشنايى بيشتر و عينى پيدا خواهند نمود. ×××
ارتباط معنايى عنوان‏هاى مختلف با يكديگر در رابطه متقابل تكميل و تكامل معنى و اطلاعات در موضوعاتى كه از يك يا چند جهت به يكديگر مرتبط هستند جست‏وجو و مراجعه به منابع علمى را - كه به اين ارتباطات علمى و رابطه معنايى دست يافته‏اند - ضرورى مى‏نمايد.
تفاسير قرآن مجيد، عموماً به مناسبت مفاد آيات قرآن به روابط علمى موضوعات اشاره نموده‏اند.
تفاسير قرآن چنانچه بايسته است مورد مراجعه گسترده و فراگير قرار نمى‏گيرد. عوامل متفاوتى در اين روند اثرگذار بوده‏اند.
دشوارى دست‏يابى به اطلاعات موضوعات در بيش از ششصد جلد كتاب و متن تفسيرى با بيش از يك‏صد و هشتاد هزار صفحه××× 11 آمار دوره‏هاى كتاب‏هاى تفسيرى با شمارگان صفحات در فاز اول و دوم و سوم فرهنگ موضوعى تفاسير. ××× از عوامل بنيادين كاهش روند مراجعه و دريافت اطلاعات از تفاسير است.
نبود اطلاعات نظام واره، فهرستگان جامع موضوعى و... از محتوا و اطلاعات منابع و متون علمى و مرجع، پژوهش‏هاى دينى را در مراحل مختلف با آسيب‏هاى جدى در شكل و محتوا همراه نموده است.
برنامه‏ريزى چند سويه و علمى، در جهت طبقه‏بندى اطلاعات و نظام‏بخشى آنها و ارائه سامان يافته محتوى منابع و متون مرجع از اولويّت‏هاى نخست عرصه پژوهش‏هاى دينى است.
مركز فرهنگ و معارف قرآن، از كانون‏هاى پژوهشى است كه در مراحل نخست، تلاش‏هاى پژوهشى خود را با نگاه و برنامه‏ريزى علمى و كارشناسانه همراه نموده است.
اگر چه فرهنگ‏ها و معجم‏هاى موضوعى - بعد از گذر از دوره نگارش معجم‏هاى لفظى - در حوزه متون دينى مورد جريان پژوهش قرار گرفته است. امّا كاربرى روش‏هاى علمى، رعايت ضوابط و اصول علمى اطلاع‏رسانى، پيش نياز انجام صحيح و افزايش آثار و ثمرات كاربردى اين پژوهش‏ها است.
برنامه ريزى براى پژوهش، با تعيين اهداف بلند مدّت و با توجه به زير ساخت‏ها و پيش نيازها انجام گرفت، با نگاه علمى به برنامه‏ها، پروژه‏هاى كاربردى و مستقلى تعريف و اجرا گرديده است.
تنظيم و تدوين تفسير موضوعى جامع قرآن مجيد از اهداف بلند آرمانى است كه نيازمند آماده‏سازى اطّلاعات متفاوتى است كه پروژه‏هاى پژوهشى چندى در آن جهت طراحى و انجام يافت:
1- دست‏يابى به همه معارف در موضوعات قرآنى نيازمند استخراج تمامى ابعاد موضوعات طرح شده در جاى‏جاى قرآن و با عبارات و عنوان‏هاى متفاوت است. طرّاحى و انجام تفسير راهنما با اين هدف انجام يافت.
كار به يادماندنى تفسير راهنما در 20 جلد كه با نوآورى و دورانديشى قرآن پژوه فرزانه آية اللَّه هاشمى رفسنجانى طرّاحى و به همّت مفسّران و محقّقان ارجمند آن پايان يافت، گام بلند و نخستين در جهت آماده‏سازى موضوعات براى تدوين فرهنگ موضوعى قرآن به شمار مى‏رود.
2- ارائه الگوى ساختار معارف قرآن به سامان بانك اطلاعات حوزه قرآن يارى درخورتوجهى مى‏رساند و دستيار مناسبى در جهت ارائه پژوهش‏هاى ساختارى موضوعات و معارف قرآن.
3- طبقات آيات قرآن، فراتر از طبقه‏بندى عام و كلى آن، برابر با نظام قابل ارائه و مستند به آيات قرآن، با نگاه به تمامى آيات در موضوع واحد و از تمامى جهات، تفسير موضوعى را با جامعيت و غنا همراه مى‏سازد، برآورد اين مهم در كليد راهيابى به موضوعات و معارف قرآن - فرهنگ قرآن - تعريف شده است.
4- كتاب‏هاى تفسيرى پرشمارى كه در طول بيش از هزار سال نگارش يافته است، در بردارنده معارف و اطلاعات و نكته‏ها و لطائف و اشارات راهگشايى است كه در جهت فهم درست و صحيح كلمات و آيات قرآن كارايى بسيار دارد.
اشراف و دست‏يابى به اين اطلاعات، پژوهشى را مى‏طلبيد كه اكنون با نام فرهنگ موضوعى تفاسير، شناخته مى‏شود.
فرهنگ موضوعى تفاسير در نگاه به تفسير موضوعى جامع قرآن كريم جايگاه كليدى نسبت به معارف قرآن دارد كه در تمامى پژوهش‏ها در حوزه معرفت دينى نقش شكل بخشى به نظام و ابعاد پژوهش را به خود اختصاص داده است.
در فرهنگ موضوعى، پژوهشى علمى و مستند در جهت راه‏يابى و تعريف موضوعات و رابطه علمى متقابل و ارتباط معنايى عنوان‏ها و اصطلاحات كلامى، فقهى، حقوقى، اجتماعى انجام يافته و به صورت نظام واره ارائه گرديده است.

 

سير پژوهش فرهنگ موضوعى تفاسير

1- تدوين آيين‏نامه
با هدف ارائه روش به محقّقان طرح، و در جهت پژوهش هماهنگ، آيين‏نامه روش‏ها و اصول موضوع‏نگارى از تفاسير، براساس اهداف پروژه تدوين و مورد استفاده قرار گرفت.
2- پژوهش گروهى
حسّاسيت مرحله پژوهش و موضوع‏نگارى، كارى جمعى را اقتضا مى‏كرد، گروه‏هاى پژوهش در راستاى افزايش اعتبار علمى و اتقان موضوعات تشكيل شد و موضوع‏نگارى از سوى گروه‏هاى ياد شده انجام مى‏گرفت.
3- هماهنگى در پژوهش
برآمد پژوهش، نيازمند هماهنگى‏هاى علمى است. با هدف اين هماهنگى‏ها، گروه‏هاى هماهنگ كننده شكل گرفت، هماهنگى در برابرى موضوعات با ضوابط و اصول تبيين شده در آيين‏نامه و متن مورد پژوهش، در اين گروه‏ها انجام يافت.
4- سازماندهى اطلاعات
تنوّع گسترده و فراگير موضوعات ثبت شده از بيش از 300 جلد تفسير، توسط ده‏ها محقّق با تفاوت ذهنيّت‏ها از يك سو، فاصله زمانى آغاز تا پايان پژوهش از سوى ديگر، نظام‏بخشى و سازماندهى اطلاعات را مى‏طلبد.
تعيين جايگاه علمى، منطقى موضوعات فرعى و چند سويه، شناخت و ارائه پيوندهاى معنايى موضوعات، ارائه عنوان‏هاى وابسته و پيوسته به جست‏وجوگران و تنظيم ارجاعات و... در مرحله سامان‏بخشى اطلاعات علمى تفاسير صورت گرفت.
در پروژه فرهنگ موضوعى تفاسير، تمامى اطلاعات با مستندسازى ارائه شده است. موضوعات و معارف موجود در اين پژوهش با استناد به پشتوانه‏هاى علمى - تشريحى كه در منابع و متون معتبر تفسيرى قرار دارد شكل يافته است.
مستندسازى اطلاعات با اين ابعاد نه تنها منزلت و اعتبار پژوهش مستند را افزايش مى‏دهد بلكه پژوهش جست‏وجوگران و كاربران را ارتقاى علمى مى‏دهد.

نظام اطلاعات و موضوعات

1- موضوعات اصلى، فرعى نظام الفبايى يافته‏اند.
2- رايج‏ترين و متداول‏ترين عنوان‏ها ثبت شده و از عنوان غير متعارف غير متداول به متداول ارجاع شده است.
3- اطلاعات سرعنوان‏هاى موضوعى خاص - كه با عنوان عام شناخته شده و مورد مراجعه قرار مى‏گيرند - در سرعنوان عام آمده است. مثلاً اطّلاعات سرعنوان‏هاى «احرام»، «سعى»، «طواف» در سرعنوان عام «حج» آمده است.
البته، هرگاه سرعنوان‏هاى خاص، مستقل شناخته شده و مورد مراجعه قرار گيرند در جايگاه الفبايى خود قرار دارند؛ همانند، «تسبيح»، «تهليل»، «ذكر» و...
4- در سرعنوان‏هاى موضوعى، «خدا»، «اسلام»ل، «قرآن»، «انسان» با توجه به گستره اطلاعات آنها، اطّلاعات عنوان‏هاى وابسته - با سرعنوان خاص خود - در جايگاه الفبايى ثبت شده است.
5- اطّلاعات اعلام اشخاص، زمان‏ها، مكان‏ها، قبيله‏ها كه در قرآن كريم به آنها تصريح و يا اشاره شده است و مفسّران نسبت به آنها اطلاعات تحليلى - توصيفى داشته‏اند در جايگاه الفبايى خود آمده است.
اعلام غير قرآنى كه در تفاسير به تناسب موضوعى مورد توجه قرار گرفته‏اند در عنوان موضوعى ثبت شده است كه با استفاده از فهرست اعلام مى‏توان بدان دست يافت.

ويژگى‏هاى اطلاعات

1- موضوعاتى كه مفسّران گرانقدر به تناسب مفاد آيات و فراتر از منطوق آيه مورد بررسى قرار داده‏اند در فرهنگ موضوعى ثبت شده است.
2- برابر اصول علمى اطلاع‏رسانى، موضوعات بدون داورى و حكم خاص ثبت شده است و اين دورى از حكم نسبت به ارزش و صحّت و اعتبار آن موضوع در گرايش و يا مذاهب خاص مى‏باشد. البته در موضوعات كلامى و يا موضوعات حقوقى - فقهى، هرگاه در متن تبيين حكم و يا استدلال بر آن و يا فلسفه و بطلان كلى باشد موضوع با تمام مشخّصه‏هاى آن ثبت گرديده است؛ مانند:
دلايل اختيار انسان، دلايل اختيار خدا در فاعليت
دلايل جبر در كفر، دلايل بطلان جبر...
3- ثبت موضوعات بدون هرگونه برداشت و تطبيق انجام گرفته است، و هر موضوع بنابر دلالت مطابقى در متن كتاب ثبت شده است.
4- حجم بالاى موضوعات كلامى خاص، همانند اراده خدا، اراده انسان... و تفاوت آمارى آنها با موضوعات انسان‏شناسى و دين‏شناسى جديد، متوجّه رويكرد عصرى مفسران ارجمند به مسائل علمى است.
توجه جدّى عالمان دين پژوه به نيازهاى علمى دينداران دوران خويش و پاسخ‏گويى عالمانه به پرسش‏هاى عصرى گام‏هاى شايسته محققان است كه تبلور آن را در منابع تفسيرى شاهد هستيم.
نزديك به سه هزار سرعنوان موضوعى، همراه با موضوعات فرعى اول و موضوعات فرعى دوم، مستند به تحقيقات مفسران در اين مجموعه نظام يافته است.
موضوعات و معارف در محتوا و در عنوان‏ها با نظر به تعريف علمى - در برخى موارد با يادداشت‏هاى دامنه سرعنوان‏هاى موضوعى در متن كتاب آمده است.
قلمرو موضوعات شامل همه حوزه‏هاى علوم انسانى كه در تفاسير قرآن به آنها توجه شده است و در حوزه‏هاى كلامى، فقهى، حقوقى، اخلاق، مسائل اجتماعى و... همراه با فروع مسائل و فرعى‏هاى اول و دوم ثبت شده است:
موضوعات كليدى و روزآمدى همانند، آزادى، اراده، انتخابات، اكثريت، برگزيدگى، بيعت، حقوق، حكومت، مشاوره و... در حوزه مسائل اجتماعى.
موضوعات اسلام، اديان، اهل كتاب، دين، شريعت، كفر، مجوس، مسلمانان، مسيحيت، يهود و... در حوزه مسائل كلامى.
در حوزه فقه و حقوق: احكام، اجتهاد، اوامر، تشريع، تكليف، حق، حقوق، فروع دين، نواهى و...
در حوزه مسائل عقل: ادراك، الهام، برهان، تخيلات، تفكر، ذهن، شناخت، ظن، عقل، علم و... با ارجاع به موضوعات وابسته تنظيم شده است.
تنظيم ساختار علمى موضوعات با نظم الفبايى هماهنگ و با بهره‏گيرى از روش ارجاعات انجام يافته است و اين پژوهش مرجع و اصولى در جهت ظرفيّت‏سازى، بالا بردن توانمندى‏هاى پژوهش و در جهت ارائه ملاك و ميزان، اتقان و اعتبار پژوهش‏هاى دينى علمى است.
ساختار معارف قرآن موجود در اين مجموعه، اكنون اين ظرفيّت را در حد بالايى دارد، كه ملاك سنجش اعتبار و اتقان علمى پژوهش‏هاى كلان دينى از جهت ساختار و ابعاد تحقيق در موضوعات محور پژوهش باشد.
نظام موضوعى فرهنگ با توجّه به رابطه تكميل و تكامل اطلاعات يا موضوعات وابسته و پيوسته ثبت شده در سرعنوان‏ها شكل يافته است. به ديگر سخن، پژوهش‏هاى موضوعى در حوزه معرفت دينى با رويكرد به اين نظام مستند و علمى است كه مى‏تواند محورهاى تحقيقات خود را كامل ديده و يا با كاهش روبرو ببيند.
ارائه ساختار معارف قرآن در فرهنگ براى كانون‏هاى پژوهشى، برنامه‏ريزى‏هاى علمى، كارشناسى نيز حركتى علمى و راهبردى است كه از يك سو روشن‏گر زير ساخت‏ها و پيش نيازهاى تحقيقاتى است و از سوى ديگر نشان‏گر مرزهاى مشترك و حد فاصل حوزه اطلاعات اختصاصى.

محدوده اطلاعات موضوعات

بدون ترديد، ساختار معارف قرآن ارائه شده در فرهنگ در رسيدن به اتقان بيشتر در ويرايش‏هاى بعدى استعداد و ظرفيت تكامل را داراست اما آنچه در اين مرحله تنظيم و تدوين شده است، با قرار گرفتن در ميزان سنجش تحقيقات موضوعى، دينى برنامه‏ريزى‏هاى تحقيقاتى نظام جديدى را ارائه نموده است.
از مشخّصه‏هاى برجسته در اين مجموعه ثبت ديدگاه‏هاى مذاهب و فرق كلامى، فقهى و... صاحب‏نظران و كارشناسان حوزه‏هاى تفسير، كلام، فقه، علوم قرآن و... است.
در فاز اوّل فرهنگ موضوعى تفاسير، بيش از هفتاد مذهب، فرقه و گرايش علمى با موضوعات منسوب و منقول از آنان ثبت شده است.
موضوعات ديدگاهى، بيش از هزاران موضوع است كه با توجه به قابليّت برنامه‏هاى رايانه، اين اطلاعات در لوح فشرده صراط، قابل جست‏وجو است.
روايات تفسيرى در فاز اوّل فرهنگ به صورت موضوعى ثبت شده است.
در فاز دوّم به علامت‏گذارى خاص و جداسازى روايات تفسيرى و روايات و موارد شأن نزول به جست‏وجوگران امكان استفاده مستقل از روايات را بخشيده است.
سه هزار سرعنوان موضوعى، 16000 هزار نمايه‏هاى تركيبى، همراه با 34000 موضوع فرعى اطلاعات فرهنگ موضوعى تفاسير را تشكيل مى‏دهد.
اين موضوعات محتوا معارف بيست تفسير كامل قرآن مجيد، شامل بيش از سيصد جلد تفسير را در بردارد. كه از قرن چهارم هجرى تا دوره معاصر تدوين يافته است.
با توجه به اصول علمى اطلاع‏رسانى و ارائه مجموعه موضوعات در حجم قابل قبول، اطلاعات در سه بخش انجام شده است.
1- ارجاع در موضوعات هم معنى و مترادفات.
آگاهى ر علم
سعادت ر خوشبختى
2- سرعنوان‏هاى فرعى غير مستقل به سرعنوان‏هاى اصلى خود ارجاع شده است.
احرام ر حج
استطاعت ر حج
چنانچه عنوان با دو عنوان هم معنى و مترادف باشند به هر دو عنوان ارجاع شده است.
استطاعت ر حج
استطاعت ر قدرت
3- موضوعات فرعى - تركيبى كه از وجود نوعى رابطه اطلاعاتى ميان دو عنوان حكايت مى‏كنند، در صورتى كه اطلاعات محدود داشته باشند در يك جا آمده و از سرعنوان ديگر ارجاع شده است.
اسراف در انفاق ر انفاق
انفاق در نمازر- انفاق على بن ابى طالب‏عليه السلام
سرعنوان‏هاى موضوعى كه قلمرو اطلاعات آنها در نظر محقّقان از قبض و بسطهاى متفاوتى برخوردارند، با يادداشت دامنه محدوده اطلاعات تبيين شده است.
موضوعاتى كه مراجعه به اطلاعات آنها معارف موضوعى مورد پژوهش را تكميل نموده و يا تكامل مى‏بخشد در پايان اطلاعات با ارجاع ثبت شده است.
در جهت سرعت و سهولت دست‏يابى محققان و جست‏وجوگران در پايان اين فرهنگ موضوعى فهرست‏هايى هفتگانه تنظيم شده است.
1- فهرست الفبايى موضوعات.
2- فهرست سرعنوان‏هاى موضوعى نظام يافته.
3- فهرست اعلام، اشخاص.
4- فهرست اديان، مذاهب، فرقه‏ها.
5- فهرست جاها و مكان‏ها.
6- فهرست روزها و زمان‏ها.
7- فهرست قبيله‏ها و قوم‏ها
دستاورد پژوهش در فرهنگ موضوعى تفاسير، تجربه موفّق كار جمعى، و تحقيقات مبارك گروهى است. كه در پروژه در مركز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبليغات اسلامى آغاز و انجام يافت. در اين پژوهش كليدى - راهبردى كه به دو شكل، لوح فشرده، «صراط»، و مجموعه چاپ شده سه جلدى ارائه گرديده است، از آغاز تا پايان، محققان بسيارى از مشهد و قم حضور داشتند. برخى با همكارى كوتاه مدت و برخى تا پايان راه همراه بودند - توضيحات بيشتر در مقدمه كتاب ثبت شده است.
ره‏آورد اين تحقيق گروهى، تجربه جديدى در عصر اطلاع‏رسانى از حوزه معرفت دينى است. در اين رهگذر، مركز فرهنگ و معارف قرآن، با تشكر از قرآن‏پژوهانى كه تا كنون ديدگاه‏هاى خويش را ارائه كرده‏اند، از همه متفكّران و كارشناسان در خواست دارد كه ديدگاه‏هاى خويش را ارسال فرمايند.
فاز دوّم فرهنگ موضوعى با توجه به تجربيّات مرحله نخست در حال آماده‏سازى است. اطلاعات موضوع‏نگارى چهارده دوره كامل تفسيرى پايان يافته است. كه به يارى خداوند با طبقه‏بندى و ساماندهى اطلاعات نشر خواهد يافت.
پروژه فرهنگ موضوعى تفاسير، اگر چه به صورت مستقل و در جهت راه‏يابى به محورهاى تكامل اطلاعات در تنظيم و تدوين تفسير جامع موضوعى قرآن كريم انجام يافت، اما هم‏اكنون اين پژوهش در جايگاه خاص خود زمينه‏ها و بسترهاى جديد و پژوهشى را ايجاد كرده است.
در شرايط نوين ارتباطات و تحوّلات شتابزده علمى و فرهنگى، روش‏هاى علمى مقابله و برخورد با هنگامه‏ها و تحوّلات فكرى، فرهنگى در قرن‏هاى پيشين، چنانچه تبيين گردد، راه‏هاى گزينش از سهولت بيشترى برخوردار مى‏گردد.
توجه به بنيادهاى پژوهشى و پژوهش‏هاى بنيادين راهكار علمى پذيرش عالمانه پديده‏هاى روزآمد عرصه فكر و انديشه است.

زمينه‏سازى‏هاى پژوهشى

آنچه هم اكنون در فرهنگ موضوعى تفاسير وجود دارد. با توجه به اصل مدلول مطابقى متن تفاسير است. جنبه علمى - تفصيلى اين‏گونه موضوعات با گرايش‏هاى متنوّع زمينه پژوهش‏هاى بسيارى را آماده نموده است كه به برخى از آنها اشاره مى‏شود:
الف: 1- شناسايى فضاى علمى - فرهنگى دوران تدوين تفسير در سده‏هاى پيشين.
2- ميزان تأثيرگذارى گرايش‏هاى علمى بيرونى در متن تفاسير پيشينيان.
3- تشخيص و تعيين و ارائه گرايش‏هاى مثبت و پذيرفته شدن مفسران در تفسير.
4- تشخيص و ارائه گرايش‏هاى طرد شده از سوى هر مفسّر در تفسير خود.
5- امتيازات و توانايى‏هاى برجسته و مختص و علمى مفسران.
6- ميزان اثر پذيرى تفاسير دوره‏هاى متأخر از تفاسير پيشين و اثرگذارى گرايش‏هاى علمى تفسير در آيندگان.
7- تشخيص و تعيين دوران افول انديشه‏ها و گرايش‏هاى كلامى، فقهى مذاهب و فرقه‏هاى مختلف.
ب: نظام معارف موجود در فرهنگ موضوعى، برگرفته از متن تفاسير، زمينه‏هاى علمى و مستند را در جهت ترسيم نمودارهاى علمى آماده نموده است. اين نمودارها با هدف شناخت تاريخى، بررسى و طرح موضوعات در منابع مكتوب دستاوردهاى پربارى به همراه دارد؛ از جمله:
- ترسيم نمودارهاى علمى از سير و جريان تحقيقات قرآنى - كليات.
- ترسيم نمودار پيدايش و رشد تحقيقات در موضوعات خاص كلامى در تاريخ و دوره‏هاى تفسيرى.
- تعيين كميّت پژوهش‏هاى فقهى در تفاسير با توجّه به گرايش‏هاى مذهبى صاحب تفسير.
- شناسايى و تعيين ميزان طرح و بررسى موضوعات اجتماعى و... پيشينه آن در تفاسير.
شناخت و تعيين ميزان و كميّت بررسى و طرح موضوعات فرقه‏ها و مذهب‏هاى خاص.
فرهنگ موضوعى تفاسير، تجربه نوينى در عرصه اطلاع‏رسانى و طبقه‏بندى اطلاعات از حوزه معرفت دينى است، اين گام بلند اگر چه در آغاز راه خويش است و با توجه به كاستى‏هاى طبيعى دوران نخست خويش نيازمند يارى و يادآورى صاحب‏نظران و قرآن پژوهان، اما انجام آن اين باور را توانمند نموده است كه پژوهش‏هاى دينى يكسره از نبود اطلاعات سامان يافته و نظام‏مند رنج مى‏برند.
دورى و گاه عدم مراجعه به منابع و متون معتبر علمى آسيب‏هاى بسيارى را بر پژوهش و عرضه آن وارد مى‏سازد و جريان فراگير دين پژوهى با توجه به ضعف روش‏هاى اطلاع‏رسانى علمى و فاصله بسيار آن با مسير مطلوب و كارآمد و به روز خود از نيازهاى عصرى گام‏هايى فاصله دارد.
نگاه كمّى و آمارى به پژوهش‏ها، بسنده كردن به حجم آنها، غفلت و يا چشم‏پوشى از منزلت، اعتبار و اتقان و علميّت در پژوهش، كاربرد و جايگاه پژوهش‏ها را تحت تأثير قرار داده و برآيند علمى جريان پژوهش را در حوزه‏هاى خاص به مخاطره افكنده است.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 10 خرداد 1394 ساعت: 22:35 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تفسير راهنما، طليعه‏دار تفسير قرن پانزدهم

بازديد: 143
تفسير راهنما، طليعه‏دار تفسير قرن پانزدهم

 

احمد ترابی

تفسير راهنما كه اكنون در 20 مجلّد به چاپ رسيده و در اختيار اهل نظر و قرآن پژوهان قرار گرفته است، به اذعان پژوهشيان و صاحبان رأى در ساحت مطالعات قرآنى، تفسيرى است متفاوت با ساير تفاسيرى كه طى قرون گذشته به تبين مفاهيم قرآنى پرداخته‏اند.
اين تفاوت را در چند زمينه مى‏توان شاهد بود كه برخى جنبه محتوايى و بنيادى دارد و بخشى به جهات صورى و شكلى آن مربوط مى‏شود.
در كوتاه سخن مى‏توان اين تفسير را نتيجه و دستاورد تحوّلات فكرى و علمى جهان اسلام در قرن چهاردهم دانست و سبك و شيوه و نگاه آن را طليعه‏دار حركت تفسيرى نوين قرن پانزدهم به شمار آورد.
تحوّلاتى كه ناگزير در ارتباط و تعامل با شرايط و دگرگونى‏ها و پيشرفت‏هاى علمى و فرهنگى و اجتماعى و سياسى در عرضه جهانى بوده و هست.
بديهى است كه هميشه و در هر جا، دگرگونى‏ها و تحوّلات رو به كمال نيست و يا همسويى و تعامل با اقتضاهاى پيرامونى مثبت ارزيابى نمى‏شود بلكه بايد تغييرها را با ملاكهاى علمى و ارزشى محاسبه كرد تا دريافت آنچه از بستر تغييرها و تحوّل‏ها سر برآورده، مولودى سالم و طبيعى و منطقى است يا خير.
در طول اعصار و قرون گذشته، مفسّرانى تلاش كرده‏اند تا طرحى نوين در فهم كلام الهى دراندازند و گامى متناسب با نيازها و تحوّلات فكرى و اجتماعى عصر خود بردارند كه برخى از آنان موفّق و گروهى ناموفّق بوده‏اند.
بخشى از تفسيرهاى كلامى، عرفانى و علمى - تجربى را مى‏توان در زمره حركتهاى ناموفّق و غيرقانونمند به شمار آورد كه به جاى تكامل و پيشرفت فهم دينى و قرآنى، ره‏آورد آنها تحريف مفاهيم وحيانى و تفسير به رأى و تحميل آراى غير قرآنى بر متن قرآن بوده است.
تطبيق قرآن بر فرضيه‏هاى علوم تجربى - به گونه افراطى - و تفسير و تأويل آيات بر پايه‏هاى ديدگاه‏هاى سوسياليستى - در قرن چهارده - و تلاش براى پياده كردن مبانى كلام جديد مسيحى در تبيين و تفسير قرآن را مى‏توان تلاشهايى ناموفّق در جهت همسو شدن با نيازها و پاسخگويى به مسائل عصرى دانست.
رخداد اين نگرشهاى افراطى و بى‏ضابطه و تحريف گر باعث گرديد تا جمعى از دينداران و دانشوران ساحت علوم دينى به موضع تفريط روى آورند و زير عنوان سلفى‏گرى بر ظاهر آيات جمود ورزند و در فهم و تعديل و ترجيح روايات راه تساهل و بى‏دقّتى بپيمايند و يا تنها راه صحيح فهم قرآن را بسنده كردن به مجموعه احاديث معرّفى كنند.
فارغ از اين دو جريان افراطى و تفريطى، جريان متعادل نيز استمرار داشته است با اين ويژگى كه هر مفسّر متناسب با اطلاعات، منابع و معلومات كلامى، فلسفى، فقهى، ادبى و عرفانى عصر خود به يك يا چند جنبه از موارد ياد شده پرداخته است.
در اين ميان تفاسير قرن چهاردهم از نوعى كمال و تنوع برخوردار است كه بخشى از اين كمال را مرهون بهره‏گيرى گسترده از منابع و تفاسير پيشين، و بخشى را مديون تحوّلات اجتماعى و علمى زمان بوده است
سرعت تغيير و تكامل و تنوّع نگاه در اعصار پيشين، بسيار كند و بطى‏ء بوده است در حالى كه اين حركت تفسيرى در قرن چهارده سرعت بيشترى يافته است و انتظار مى‏رود كه تفسير در قرن پانزده به شكلى پرشتاب‏تر راه تحوّل و تكامل را بپيمايد. مى‏توان تفسير راهنما را - كه به صورت خاصى از تفسير الميزان و به شكل عامى از تفاسير مهم گذشته بهره جسته است - درآمدى بر اين حركت نو و با اين حال قانونمند دانست.

 

كمال و كاستى‏ها

آنچه تاكنون درباره تفسير راهنما گفته آمد، شايد بر بعضى انديشه‏ها گران آيد چه اينكه در ميان تفاسير پيشين، تفسيرهاى گرانسنگى وجود دارد كه گاه فهم و دقّت در آنها نه در حدّ پژوهشيان تازه كار كه در شأن صاحب‏نظران علوم قرآنى است. در حالى كه تفسير راهنما با عباراتى ساده، كوتاه و به فارسى روان براى بسيارى از كسانى كه مى‏خواهند به تفسير و فهم قرآن رو آورند قابل بهره‏بردارى است.
اين قلم به دليل ممارست فعّال در گروه‏هاى پژوهشى و تدوين تفسير راهنما، چه بسا بيش از كسانى كه با حاصل و نتيجه كار آشنا شده و به نقد و بررسى آن پرداخته‏اند، به نقطه‏هاى كمال و كاستى اين تفسير واقف باشم - هر چند گاه انس و قرابت با يك موضوع مانع توجّه به برخى نقطه قوت‏ها و ضعف‏ها مى‏شود - ولى در مجموع بايد تصريح كرد كه اگر گفته مى‏شود تفسير راهنما در مقايسه با تفاسير پيشين، دستاوردهاى جديدى دارد و گام نو و حركتى جدّى و اساسى به شمار مى‏آيد؛ اولاً بدان خاطر است كه از ذخائر علمى پيشين و منابع فهم تفسيرى و روايى بهره برده است ثانياً از امكانات و روشهاى نو پيداى عصر خود در عرضه پيامها و نكته‏هاى قرآنى استفاده كرده است، ثالثاً - راه را براى استمرار مطالعات نوين قرآنى هموارتر نموده است. و اين هم بدان معنى نيست كه كمبودها و ضعفها و كاستى‏هايى در كار نباشد، كه هست و بايد تا حد ممكن مراكز پژوهشى - به ويژه مركز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبليغات كه بناى اين تفسير را استحكام بخشيده است - به تقويت آن همّت گمارند.
بى‏شك تاكنون انديشمندان و صاحب‏نظران مختلفى از اين تفسير با عبارتهاى بلند ياد كرده‏اند و ما در اين نوشته در صدد توصيف و تمجيد نيستيم، بلكه هدف اصلى معرّفى اين تفسير به گونه‏اى است كه بتواند براى پژوهشيان مورد استفاده قرار گيرد و راه را براى تقويت و تكميل اين حركت تفسيرى هموارتر نمايد، از اين‏رو، به طرح نكات ذيل مى‏پردازيم.

پيشينه طرح تفسير راهنما

در مقالات و كتابهاى مختلفى در اين باره اظهار نظر شده است - از جمله در مقدمه جلد نخست تفسير راهنما كه جويندگان اطلاعات بيشتر مى‏توانند بدانجا مراجعه كنند - امّا به اجمال مى‏توان گفت:
جمعى از دانشيان حوزه علميه قم در حدود سالهاى 1340 تا 1350 به اين نكته توجّه مى‏كنند كه دسترسى به منابع مهم اسلامى مثل قرآن و نهج‏البلاغه در برخى كتب حديثى سهولت لازم را ندارد و براى دستيابى سريع و جامع به اين منابع بايد حركتى را آغاز كرد.
اين جمع از چند ويژگى برخوردار بودند: علوم حوزه را در حدّ بالا فرا گرفته و با اصول و روشهاى علمى معتبر آشنا بودند، فراتر از علوم حوزوى با مباحث جديد مطرح در محافل علمى كه خواه ناخواه از قلمروهاى غير اسلامى به سرزمين‏هاى اسلامى از طريق ترجمه و يا تحصيل كردگان و الهام گرفته‏گان از فرهنگ غرب راه يافته بود مواجه بودند و مى‏بايست موضع تفكر دينى و جامعه اسلامى را در قبال آن ديدگاه‏ها تبيين كنند.
فلسفه‏هاى غربى و اروپايى، مباحث كلامى جديد، ديدگاه‏هاى ماترياليستى متكى بر استدلالهاى فلسفى و اصلاحات اجتماعى و ايده‏هاى رفاه‏گستر يا عدالت‏خواه از يك‏سو و سيطره دانش تجربى كشورهاى غير اسلامى كه به سلطه سياسى - فرهنگى - اجتماعى آنان بر جوامع دينى انجاميده بود از سوى ديگر، مى‏طلبيد كه پاسداران اقاليم قبله روشها و سبكها و نگاه‏ها و بيانها را در تبيين مواضع و آرمانهاى دينى، هم تنوع بخشند و هم سهولت دهند و هم با نوع پرسشها و نيازها هماهنگ سازند، بلكه موضع دين را از دفاع به موضع مديريت و خلاقيت و سازندگى ارتقا بخشند.
اين گرايش‏ها در تاريخ ايران و برخى جوامع اسلامى به يك يا دو قرن گذشته نيز معطوف بود.
برخى معتقدند كه حضور عالمان دينى در جريان اصلاحات اجتماعى مشروطيت گرچه ظاهرى سياسى - اجتماعى داشت امّا روح آن را بايد در نگاه نوين عالمان دين به چگونگى حضور دين در صحنه جوامع جست‏وجو كرد كه پيش از آن از سوى سيدجمال الدين اسدآبادى پيگيرى شده بود.
ارتباط اين تحوّلات اجتماعى - سياسى - فرهنگى با تغيير و تحوّل نگاه عالمان در تفسير و تبيين مسائل دينى از آن رو بود كه تحوّلات اجتماعى و سياسى، ناگزير تحوّلات فرهنگى را به دنبال داشت و در اين تحوّلات فرهنگى نخستين رويارويى ايده‏ها و فرضيه‏ها در نظريه‏هاى جديد و ايده‏ها و آموزه‏هاى دينى شكل مى‏گرفت.
رسالت عالمان دينى و كارشناسان مسائل اسلامى و مفسّران قرآن و تبيين كنندگان سنّت در مصاف ميان فرهنگ مسلّط وارداتى و فرهنگى دينى ،اين بود كه دين را از موضع مقهوريت بيرون آورده و در جايگاه بايسته آنكه جايگاه پاسخگويى ، هدايتگرى و مديريت و سازندگى فكرى و اجتماعى است قرار دهند. و به تعبير دقيق‏تر، ظرفيت‏هاى نهفته دين و احكام و عقايد دينى را شناسايى كرده و به نسل و عصر خود معرّفى كنند.
اظهار نظرهاى سياسى - دينى عالمان مبرّز در مشروطيّت و تلاش آنان براى تبيين نظرى ديدگاه اسلام در مقولات سياسى اجتماعى، شكلى از ايفاى اين رسالت دينى بود.
تدوين كتابهايى در رد شبهات دينى و پاسخگويى استدلالى به آنها وجهه ديگرى از اين وظيفه دارى بود.
روى‏آورى به تبيين و تشريح فلسفه اسلامى در مواجهه با فلسفه‏هاى مادى و ماترياليستى و ديالكتيكى گونه ديگرى از اين هدفمندى بود.
رويكرد به تفسير قرآن با بيان روز و استخراج مفاهيم اجتماعى و فلسفى و اخلاقى و اعتقادى كه بتواند ناظر بر نيازها و پرسشهاى نسل معاصر باشد چهره ديگرى از اين حركت مصلحانه بود كه اوج آن را در الميزان مى‏توان شاهد بود.
تبيين و تشريح فقه سياسى اسلام و شفاف‏سازى ديدگاهاى عدالت‏خواهانه و عزّت جويانه دين و تأكيد بر ضرورت حفظ كيان مسلمانان و امّت اسلامى صورتى ديگر از اين معنى بود.
استمرار اين رسالت علمى و معنوى - و در عين حال مصلحانه و انسانى - نياز به آبشخورى فراخ داشت، آبشخورى كه نمى‏توانست خارج از سرچشمه‏هاى زلال قرآن و سنّت باشد.
اين بود كه ضرورت بازبينى و واكاوى معارف قرآنى و روايى به شدّت احساس شد و شيوه‏هاى نوين بر انديشه جويندگان جوانه زد كه تهيه »معجم معنايى« با عنوان »فرهنگ قرآن« يكى از آنها بود.

از معجم‏هاى لفظى تا معجم معنايى

تهيه معجم‏هاى لفظى قرآن را مى‏توان مرتبه نازلى از شكل‏گيرى معجم معرفتى و معنايى دانست.
تا پيش از تدوين »كشف الآيات« و »معجم المفهرس« تنها كسانى مى‏توانستند از مجموعه آيات و معارف جامع قرآنى بهره گيرند كه، يا حافظ كل آيات باشند و در ذهن خود احاطه بر الفاظ - و به تناسب فهم معناى - آيات داشته باشند و يا براى تحقيق در يك مقوله بارها و بارها قرآن را مرور كنند. در حالى كه بسيارى از حافظان قرآن به دليل صرف توان خود در فراگيرى و حفظ آيات، فرصت و مجال و يا امكان تأمّل در مناسبات ميان آيات مرتبط و تحقيق موضوعى در آيات را نداشتند و كسانى كه احاطه حفظى بر مجموعه آيات را كسب نكرده بودند براى تحقيق در يك موضوع مى‏بايست صرف وقت فراوان كنند.
تهيه »كشف الآيات« و كارآمدتر از آن. »معجم المفهرس« آيات قرآن، هم بر حجم و سرعت جستارهاى قرآنى افزود و هم بر دقّت آن.
امّا اين حركت تنها مى‏توانست راهنماى لفظى آيات باشد، در حالى كه مهم‏تر از الفاظ، معنى و معارف بود و اساساً الفاظ از آن جهت مى‏توانست مورد توجّه باشد كه نوعى هدايت به معنى دارد و چون فهم معانى الفاظ قرآنى و دريافت پيامهاى آيات خود ميدانى ديگر بود مى‏بايست، فهرستى از معانى و معارف قرآنى تهيه مى‏شد. تا كار تحقيق و پژوهش در آن سريع‏تر و آسان‏تر صورت گيرد و از دقّت و اتقان بيشترى برخوردار شود.

مراحل شكل‏گيرى معجم معنايى (كليد مفاهيم قرآن)

از آنچه مبتكر و و طرّاح اين روش، جناب حجةالاسلام والمسلمين اكبر هاشمى رفسنجانى در مقدمه جلد اوّل تفسير راهنما نگاشته است استفاده مى‏شود كه طرح آغازين اين حركت بيش از آنكه جنبه تفسيرى داشته باشد، كارى در جهت جداسازى و دسته‏بندى پيامهاى محتوايى قرآن و تلاش به منظور آسان‏يابى مفاهيم بوده است.
در حقيقت نگاه نخستين به معجم معنايى، چندان پيچيده و تودرتو نبوده است، بلكه به نظر مى‏رسيده كه با مختصر دقت در مجموع مطالب يك آيه مى‏توان موضوعات مربوطه را با عناوين تك واژه‏اى مشخص كرد و در نهايت از مجموعه واژه‏هاى به دست آمده (= نمايه‏ها) به فرايند تفسير موضوعى ره يافت.
مثالى كه طرّاح »كليد مفاهيم قرآن« براى اين مرحله از كار ارائه كرده چنين است:
انسان
تاريخ سابقه تاريخى جامعه متّحد و بى‏اختلاف بشريّت
وحدت كان الناس امة واحدة
جامعه
اختلاف
با اين روش اگر همه آيات قرآن مورد بررسى قرار مى‏گرفت، چنانچه موضوع مورد مطالعه مربوط به »جامعه« بود، محقّق مى‏توانست مثلاً دويست آيه كه به شكلى ناظر به »جامعه« بود و درباره آن نظرى را ابراز داشته بود در »كليد مفاهيم قرآن« بيابد و با جمع‏بندى آنها به ديدگاه قرآن درباره جامعه دست يابد.
امّا زمانى كه كار، مراحل تكميلى را پيمود و به ويژه زمانى كه مجموعه يادداشت‏ها و فيشهاى اوليه در اختيار مركز فرهنگ قرآن دفتر تبليغات اسلامى قم قرار گرفت، مشخّص شد كه آنچه انجام گرفته:
1- مى‏تواند بخشى از كار و مرحله‏اى از آن باشد و بهره‏گيرى از اين نمايه‏ها در كنار تيترهاى كوتاه، تنها براى كسانى قابل بهره‏گيرى است كه با نوعى تخصّص قرآنى بتوانند مستند هر واژه را در آيه شناسايى كنند.
2- برخى برداشت‏هاى ثبت شده را بر اساس معيارهاى دقيق تفسيرى نمى‏توان توضيح داد.
3- برداشت‏هاى زياد ديگرى از آيات مى‏توان داشت كه هم مفسران به آن اشاره داشته‏اند و هم با معيارهاى تفسيرى قابل توضيح و استناد است ولى مبدع طرح به آنها اشاره‏اى نداشته است.
4- سبك تدوين جمله‏ها - كه مرجع نمايه‏ها خواهد بود - و بخش مهمّى از بار معنايى را بر دوش مى‏كشد بايد از سبك و سياق خاصّى پيروى كند كه فهم معنى از آن دقيق باشد و ساختار جمله از نظر ادب فارسى كامل به شمار آيد.
دريافت اين نكته‏ها و اقدام به بازنگرى و تكميل برداشت‏ها، فرصت درخور توجّهى را به خود اختصاص داد، زيرا زمانى كه محقّقان از سوى مركز فرهنگ قرآن براى پژوهش و كار روى اين پروژه دعوت به همكارى شدند، براى بيشتر محقّقان در آغاز امر، سبك و روش و هدف و معيارهاى خاص اين تفسير چندان شفاف نبود و اساساً برخى نتوانستند در مسير پژوهش گامى هماهنگ بردارند و آنان كه پايدارى ورزيدند طى نشستهاى متعدّد و مشاوره‏هاى طولانى در نهايت توانستند به سبكى منسجم و قانونمند دست يابند.
يكى از شگفتى‏هاى اين پژوهش كه از دشوارى آن نيز به حساب مى‏آيد اين بود كه هر قدر بر ميزان دقّت افزوده مى‏شد، باز هم دستيابى به نهايت و سخن آخر و حرف پايانى دشوار مى‏نمود، و از آنجا كه تأكيد بر اين امر مى‏توانست مانع پيشرفت كار شود به سطحى از اين معيارها و ضوابط بسنده شد. تا چارچوب اصلى طرح شكل‏گيرد و كار تكميل و تكامل در دوره‏هاى بعد؛ يا به وسيله همين محققان و يا ژرف انديشان ديگر، صورت پذيرد.
كار مستمر گروه‏هاى پژوهشى و مطالعه تفاسير متعدّد از سوى محقّقان، پيش از تشكيل جلسات مشورتى و جرح و تعديل پيامهاى استخراج شده از سوى هر محقّق و اصلاح و تصويب آن، سبب شد تا »كليد فهم قرآن« كه به عنوان »فرهنگ قرآن« انتشار مى‏يابد، عملاً به تفسيرهاى جامع و ريزنگر و به صورت راهنمايى براى پژوهشهاى موضوعى در قرآن، ظاهر شود.

مهم‏ترين دستاورد تفسير راهنما

از نگاه اهل نظر، تفسير راهنما دستاوردهاى متعدّدى داشته است، از آن جمله:
1- ابداع سبك نوين در تدوين تفسير
2- بهره‏گيرى‏از منابع‏معتبرومتعدّد تفسيرى در چارچوب اصول پذيرفته شده.
3- تلاش در داشتن جامعيّت نگاه نسبت به مسائل ادبى، عرفانى، اخلاقى، تربيتى، اجتماعى، طبيعى، فقهى و...
4- انجام كار با هم‏انديشى و هم‏فكرى گروه‏هاى پژوهشى
5- ريزنگرى در آيات و واژگان قرآنى فراتر از آنچه از سوى مفسّران ديگر صورت پذيرفته بود.
6- بهره‏گيرى از معيارهاى قرآنى در فهم قرآن.
7- توجّه به روايات در تفسير قرآن همراه با نگاه نقادانه نسبت به صحّت و همخوانى آنها با متن قرآن و فرهنگ دينى.
8- بهره‏گيرى از نمايه‏ها به دو شكل - در پايان هر آيه و پايان هر جلد - به منظور تسهيل دستيابى به معارف مرتبط و پژوهش موضوعى در قرآن.
9- مستندسازى هر برداشت به متن قرآنى و ارائه دلايل برداشت
10- تفكيك ميان برداشت‏هاى صريح و ترديدناپذير و برداشت‏هاى احتمالى كه انتساب آنها به قرآن چندان روشن و قطعى نيست.
11- فراهم آوردن زمينه پژوهشهاى متعدّد قرآنى و هموار ساختن مسير تدبّر و دقّت در معارف وحى.
12- امكان بهره‏ورى از آن براى سطوح عالى و متوسّط علمى
در اين ميان مهم‏ترين دستاورد تفسير راهنما از نگاه اين قلم به اصل ابداع شيوه مطالعه در قرآن مربوط مى‏شود، زيرا اين سبك و روش است كه مى‏تواند از سوى محققان تا آينده‏هاى دور مورد استفاده قرار گيرد و به دستاوردهاى نوين نيز منتهى شود.

پيش فرضهاى تفسير راهنما

شيوه و روشى كه تفسير راهنما در فرايند تفسير به كار گرفته است و از ابداعات و رهاوردهاى آن به شمار مى‏آيد، در صورتى پسنديده و پذيرفته خواهد بود كه پيش‏فرض‏هاى اين روش تفسير مورد پذيرش قرار گرفته باشد.
اين پيش‏فرض‏ها عبارتند از:
يك. قرآن با همين قالب‏هاى عبارتى و ساختار و تركيب كلام الهى است و حتّى نوع واژگان و تك‏تك حروف آن با عنايت خاص خداوند در كنار هم چيده شده است.
دو. نه تنها ظاهر پيامهاى قرآنى داراى حجيّت است كه دلالتهاى فحوايى، تضمنى و التزامى آن نيز مورد توجّه فرستنده وحى بوده است.
سه. قرآن در درجه نخست كتابى دينى است و درصد اصلاح انديشه و بينش انسان نسبت به آفرينش و آفريدگار هستى و تربيت آدميان به آداب الهى است، ولى از آنجا كه انسان در متن طبيعت زندگى مى‏كند و نمى‏توان او را از زندگى مادّى و اجتماعى جدا ساخت، بلكه حكمت الهى اقتضا كرده است تا هدف آفرينش انسان با زندگى مادّى و جسمانى او در هم آميخته و تفكيك‏ناپذير باشد، ناگزير اين كتاب آسمانى، واقعيت‏هاى زندگى زمينى را از نظر دور نداشته است و با همين ابزار و امكانات مادّى او را رشد داده، آزمايش نموده و كيفر و پاداش را بدو يادآور شده است.
اين است كه اين كتاب وحيانى همچنان كه كتاب معنويت و عقيده شناخته مى‏شود، كتاب انسان با جهان و طبعيت نيز هست، گاه با صراحت و زمانى با اشارت به هستى مادّى نگريسته و درباره آنها داورى كرده است. داورى‏ها و اشاراتى كه هر يك به يكى از مقولات علوم تجربى و انسانى ارتباط مى‏يابد.
چهار. گرچه قرآن مانند كتابهاى علوم تجربى و بشرى، عهده‏دار بيان رموز و ويژگيهاى علمى نظام طبيعت و وجود انسان نبوده و نيست، ولى از آنجا كه نزول قرآن از جانب خداى »عليم« و »حكيم« بوده است و در صريح آيات قرآن آمده است كه احكام دين و بايد و نبايدهاى وحيانى داراى ملاك‏هاى واقعى است و ريشه در هستهاى هستى دارد و از سوى ديگر شناخت هستى و نظام‏هاى حاكم بر طبعيت، حيات و وجود انسان راهى به سوى شناخت آفريدگار آن دانسته شده است، ناگزير همه پيامهاى قرآنى چه در بعد عبادات و اخلاق و قوانين و چه در زمينه مسائل اجتماعى، انسانى و طبيعى ناظر به واقعيتهاى هستى بوده و كمترين تخطّى از واقعيت‏ها يا ناسازگارى با هستهاى نظام وجود ندارد.
به تعبير ديگر خداى هستى، خداى يگانه است و او است كه هم آسمان را آفريده و هم زمين را، هم طبيعت را رقم زده و هم وجود انسان را، هم جسم را آفريده و هم روح را، و چون آفرينش او متكى به علم و قدرت و حكمت و عزّت است در كلّ آفرينش او تناقضى مشهود نيست و همو است كه در كنار كتاب تكوين، كتاب تشريع را آفريده است بدون كمترين فطور و كاستى و ناهمخوانى.
اين است كه حتّى از گزاره‏هاى دينى، اخلاقى و تربيتى و تاريخى قرآن نيز مى‏توان، شناخت اسرار و ارتباطات نهفته هستى و ويژگى‏ها و نيازهاى واقعى انسان و ضوابط حاكم بر جوامع انسانى را توقع داشت، هر چند اين شناخت در طول زمان و به تدريج و متناسب با ظرفيتهاى علمى - فرهنگى و تجربى انسان قابل دستيابى باشد.
پنج . نظم آيات قرآن و تنظيم سوره‏هاى قرآنى هر چند با ترتيب نزول آيات تفاوت دارد، ولى نظم كنونى به راهنمايى و ارشاد خود پيامبر(ص) صورت گرفته است و در اعصار بعد مورد تأييد اهل بيت(ع) - به عنوان آگاهان واقعى به قرآن و پاسداران قلمرو دين - قرار گرفته است.
از اين‏رو است كه مى‏توان از سياق آيات و ارتباط مطالب يك سوره يا بخش‏هايى از يك سوره نيز برداشت‏هاى معرفتى داشت.
شش. گرچه حقيقت پيام الهى فراتر از هر قالب زبانى و گويش بشرى است، امّا از آنجا كه حكمت الهى اقتضا كرده است تا آن حقيقت متعالى را در ظرف كلام و ادبيات بشرى - كه آن را هم خود به انسان تعليم داده است - نازل نمايد، بديهى است كه در اين روند به كامل‏ترين شكل و دقيق‏ترين وجه، ظرفيت‏هاى اين قالب بيانى را اشباع كرده است و همچنان كه در يك لغت و گويش كامل بشرى از مفاهيم مطابقى، التزامى، تضمنى استفاده مى‏شود و الفاظ گاه در معناى حقيقى و زمانى در معانى مجازى به كار مى‏روند و مطالب گاه به كنايه يا با تمثيل ارائه مى‏شوند و گاه با يك عبارت چندين مقصود پيگيرى و ايفاد مى‏شود و... قرآن نيز از همه اين ظرافتها و ظرفيتها بهره جسته است، و به همين دليل مى‏توان از دلالتهاى فحوايى و اولويّتى و كنايى و... بهره جست و نتيجه گرفت و به ظواهر و دلالت‏هاى مطابقى بسنده نكرد.
و نيز به همين دليل مجاز خواهيم بود تا از قوانين ادبيات گفتارى عام بشرى و قوانين ادبى خاص لغت عرب و رموز بلاغى آن در تفسير و تبيين مقاصد آيات استفاده كنيم.
هفت. حجم محدود آيات و سوره‏هاى قرآنى در صورتى مى‏تواند پاسخگويى نيازهاى روزافزون و گونه‏گون انسان در طول تاريخ شناخته شود كه مجال تفكّر و استنطاق داشته باشد.
به تعبير ديگر اگر پهناى آيات قرآن از ژرفاى لازم برخوردار نباشد، انسان به زودى احساس خواهد كرد كه بر مجموعه معارف قرآنى احاطه يافته و ديگر انتظار پيام جديد و دستاورد نوين را نبايد داشته باشد. و در اين صورت است كه پيام به تدريج، رو به كهنگى و تكرار مى‏گذارد و اگر پرسشهاى يك نسل را پاسخ دهد، در برابر پرسشهاى جديد ساكت خواهد بود امّا اگر قرآن داراى لايه‏هاى متعدّد معرفتى باشد و پيامهاى خود را به شيوه‏ها و گونه‏هاى مختلف در حجم محدود آيات، نهفته باشد، در اين صورت، پژوهش در آيات قرآن و جست‏وجو در فهم مرادات و مقاصد و اشارات آن از ميدان گسترده‏اى برخوردار خواهد بود كه هر جوينده‏اى به قدر استعداد، تلاش و ظرفيتهاى معرفتى و نيازهايى كه احساس كرده است مى‏تواند از آن بهره جويد؛ بى‏آنكه به تكرار و كهنگى گرفتار شود.
خداى قرآن، همان خداى طبيعت است!
چگونه اسرار آفرينش و رموز و قوانين طبيعت در متن مادّه به گونه‏اى تعبيه شده است كه انسان طى هزاران سال به كاوش پرداخته ولى هنوز تنها به بخشى از آنها راه يافته و هر روز گوشه‏اى ديگر از آن را كشف مى‏كند و اين كاوش علمى نه تنها از تازگى و كارآمدى دانش تجربى نكاسته كه هر روز به آن اهميّت بيشترى داده و مى‏دهد.
آياظرفيّت كلام‏ومعانى‏وادبيات‏بيانى كمتر از ظرفيّت عناصر محدود ماده است!
- اين سخن را از آن رو آورديم تا كسانى كه به لايه لايه بودن معارف و وجود سطوح مختلف پيامهاى قرآنى و بطون هفت‏گانه يا هفتادگانه قرآن با نگاه ترديد و ابهام مى‏نگرند لختى درنگ كنند و ذهن خود را به دقّت و تواضع فرا خوانند.
اعتقاد به اين اصل به پژوهشگر قرآنى اجاره مى‏دهد تا با همّت بيشتر و انتظار فزون‏تر به بازخوانى و بازنگرى قرآن بپردازد، زيرا يافته‏هاى گذشته انسان و پرسشهاى جديد او به وى اين توان را مى‏دهد تا سرّى ديگر و بيانى ديگر از قرآن را شناسايى كند.
هشت. روايات وارد شده از پيامبرصلى الله عليه وآله و اهل بيت‏عليهم السلام هر چند تفسير حقيقى و جدّى آيات قرآنى است، امّا اين بدان معنى نيست كه جز معصومان‏عليهم السلام كسى قادر به فهم قرآن و برداشت از آن نباشد - اگر چنين بود خداوند از اهل ايمان نمى‏خواست تا در آيات قرآن تدبّر كنند. بلكه دستور مى‏داد تنها در سنّت و روايات تدبّر نمايند.
اعتبار و اهميّت روايات و تفسير مأثور نيز بدان معنى نيست كه آنچه در روايات آمده بيان تمامى معنى و مراد يك آيه باشد، بلكه گاه در روايت، مصداقى از مصداقها و يا بخشى از يك معنى را متناسب با سؤال مخاطب يا فهم او بيان شده است.
در حقيقت، روايات تفسيرى را بايد به سطوح مختلفى تقسيم كرد، بخشى از روايات، حاصل معانى و مفاهيم عمده و مبنايى است كه اصلى از اصول تفسيرى را آموزش مى‏دهد و قاعده‏اى از قواعد معرفتى و معيارى از معيارهاى اساسى فهم قرآن را تبيين كرده است. در حالى كه دسته‏اى ديگر از روايات درصدد بيان مصداق‏ها و يا بارزترين مصداق يك آيه هستند و يا وجهى از وجوه معنى را متناسب با درك و استعداد مخاطب بيان كرده است و...
بنابراين جمود بر ظاهر روايات در تفسير قرآن، كارى غير علمى و نامعتبر است بلكه مهم‏ترين نقش روايات را بايد در اين دانست كه شيوه استفاده از كلام الهى را به اهل ايمان آموزش داده و معيارها و ملاكهاى تفسير صحيح را به تدبّركنندگان در قرآن ارائه كرده است.
از نظر اين قلم - اينها مهم‏ترين پيش فرض‏ها و اصول پذيرفته شده تفسيرى، چون تفسير راهنما است كه در واژه‏ها، جمله‏ها، آيات، سياق آيات، دلالتهاى التزامى و فحوايى و مناسبات آيات به جست‏وجوى پيام و معنى پرداخته‏اند و يا مى‏پردازند.
چه بسا برخى از اين اصول بديهى بنمايد و احساس شود كه يادكرد آنها چندان ضرورت ندارد، امّا حقيقت اين است كه رواج كلام جديد حوزه‏هاى مسيحى در انديشه برخى پژوهشيان و يا بهره‏وران از ترجمه آثار ياد شده، سبب گرديده است تا مسلّم‏ترين اصول، از سوى آنان مورد ترديد و تشكيك قرار گيرد و يا دستخوش قبض و بسط گردد.
اگر كسانى معتقد شوند كه قرآن حاصل تجربه شخصى پيامبرصلى الله عليه وآله است و آنچه را در ذهن و فكر خيالش دريافت كرده با عباراتى بشرى بيان داشته است، در اين صورت برداشت از واژه‏ها و الفاظ مى‏بايست در حدّ برداشت از كلمات بشرى باشد و تصوّر بطون و لايه‏هاى معرفتى مجال نخواهد داشت!

راهى كه در آينده بايد پيمود

يك - تفسير راهنما، همچنان كه در مقالات و گفت‏وگوى صاحب‏نظران و بانيان آن آمده است، آغاز راه است و نتيجه مهم‏تر را بايد در مراحل بعد زير عنوان فرهنگ قرآن يا تفسير موضوعى جست‏وجو كرد - كه چنين نيز هست - امّا نبايد غفلت ورزيد كه بزرگ‏ترين خلأى كه در مسير تدوين تفسير راهنما ذهن برخى محققان و پژوهشيان را به خود معطوف كرده بود خلأ مطالعات تخصّصى بود.
توضيح اينكه اگر آيات در گروه‏هاى پنج نفرى ابتدا مطالعه و سپس فيش‏بردارى و پس از آن به بحث و گفت‏وگو گذاشته مى‏شد و به روشنى مشهود بود كه هر محقّق متناسب، با مطالعات و علقه‏هاى علمى و فكرى و فرهنگى و استعدادهاى شخصى خود به برداشت از قرآن رو آورده است. درست مانند كسانى كه وارد محيطى بزرگ و پر امكانات شوند و بخواهند از موجودى آن محيط، اشيا و لوازم مورد نياز خود را بردارند و خارج شوند. اگر هنگام خروج ملاحظه شود، آشكارا ديده مى‏شود كه هر فرد به اندازه توان و تناسب با احساس نياز و تحليل خود، اشيائى را ارزشمند دانسته و به همراه برداشته است.
محقّقان نيز برخى داراى گرايش ادبى، بعضى داراى علقه‏هاى فلسفى و عرفانى، دسته‏اى متمايل به مباحث اخلاقى و تربيتى، و گروهى علاقمند به موضوعات اقتصادى اجتماعى و سياسى و... بودند و به تناسب همين علاقه‏ها و اطلاعات پيشينى، به اصطياد معانى از ژرفاى معارف قرآنى مى‏پرداختند.
اين امر نشان مى‏داد كه: 1- اگر محقّقان در رشته خود از تخصّص و دقّت بالاترى برخوردار باشند؛ 2- اعضاى يك گروه پژوهشى از تخصّص‏هاى بيشترى در حوزه‏هاى علوم انسانى و حتى علوم تجربى و طبيعى بهره‏مند باشند، دستاورد و نتايج تفسير به مراتب قوى‏تر و پربارتر خواهد بود.
بنابراين هنوز مجال اين گونه پژوهش باقى است و اين راه مى‏تواند همچنان ادامه يابد و گروه‏هاى تخصّصى مى‏بايد با شيوه‏ها و معيارهاى به كار گرفته شده در تفسير راهنما به تعمّق و تدبّر و جستار در قرآن بپردازند. هر چند پس از تدوين اوليه تفسير راهنما و شكل‏گيرى 20 مجلّد، افزوده‏هاى هر گروه پژوهشى از نظر كميّت انبوه نخواهد بود، ولى از جهت كيفيّت قطعاً حائز اهميّت بوده و مورد استفاده رشته و گرايشهاى گوناگون علمى قرار خواهد گرفت.
دو - يكى از مشكلاتى كه حوزه مطالعات دينى ما طى قرون گذشته بدان مبتلا بوده و در دو سه دهه اخير تلاشهايى براى رهايى از آن صورت گرفته، اين است كه مطالعات و پژوهشهاى ما در قلمرو مسائل دينى، بيشتر جنبه نظرى و ذهنى داشته و كمتر به كارآمدى و شيوه‏هاى كاربردى شدن آن در متن زندگى انسان‏هاى معاصر انديشيده شده است.
بسيارى از فعاليتهاى علمى - دينى ما طى قرنها، همانند مطالعات نظرى رياضى‏دانان، فيزيك‏دانان و شيمى‏دان‏هايى بوده است كه با دقيق‏ترين محاسبات به حل مسائل و كشف روابط و درك عناصر و خواص موادّ نايل آمده، ولى از آن محاسبات دقيق در ساحت صنعت و يا ساخت و تهيه داروها عملاً استفاده‏اى نشده باشد در حالى كه شاهد هستيم كه در حوزه علوم تجربى و حتى علوم پايه به مجرّد رهيافت محققان به دستاوردهاى جديد، به سرعت آن طرح نظرى، به واقعيتى عينى و جدّى و مؤثّر در زندگى انسان تبديل مى‏شود و مورد بهره‏بردارى و استفاده انسانها قرار مى‏گيرد.
با اين مقدّمه در صدد تأكيد بر اين نياز هستيم كه مطالعات قرآنى نبايد در خلأ انجام گيرد، بلكه بايد مطالعات و پژوهشهاى دينى عموماً و قرآنى خصوصاً جامعه‏نگر باشد، نيازهاى زمان را در نظر گيرد و اين تلاشها در نهايت به طرحى براى ساخت جامعه‏اى برتر، اخلاقى‏تر، عادلانه‏تر و عزيزتر منتهى گردد و اين كارى است كه - دست كم اين نويسنده - فرد يا گروه يا مركزى را نمى‏شناسد كه نسبت به آن اعلام فعاليّت كرده باشد و حتّى به ياد نمى‏آورد كه در نوشته‏ها و گفته‏ها چندان مورد تأكيد قرار گرفته باشد. هر چند به صورت آرمانى نهفته در قلب و ذهن همه مؤمنان و مصلحان وجود داشته و دارد، امّا هرگز كافى نيست.
در پايان يادآور مى‏شوم كه آنچه در تجزيه و تحليل تفسير راهنما به رشته تحرير درآمد، فهم و ديدگاه اين نويسنده نسبت به تفسير راهنما - به عنوان فردى است كه نقشى طولانى مدّت در گروه‏هاى پژوهشهاى آن داشته است - و نبايد آن را نظر و ديدگاه همه محققان فعّال در اين پروژه مطالعاتى دانست، چه بسا برخى از نيروهاى مؤثّر در شكل‏گيرى اين تفسير، آرا و ديدگاه‏هاى متفاوتى داشته باشند و در آينده به طرح آن دست يازند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 10 خرداد 1394 ساعت: 22:32 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

قرآن پژوهى در پرتو اصطلاح نامه علوم قرآنى

بازديد: 177
قرآن پژوهى در پرتو اصطلاح نامه علوم قرآنى

 

محمد هادى يعقوب نژاد
عناوين و محورهاى اين نوشتار از قرار زير است:
مقدمه:

1 - چالش اساسى در پژوهش هاى اسلامى
2 - چه بايد كرد؟
3 - تجربه را نبايد تجربه كرد
4 - ضرورت ساماندهى و مديريت دانش هاى اسلامى
5 - اصطلاح نامه علوم اسلامى بهترين روش براى ايجاد مديريت شبكه اى تحقيق

مفهوم اصطلاح نامه (Thesaurus)

اول: اصطلاح نامه علوم قرآنى و هدف از تدوين آن
دوم: قلمرو اصطلاح نامه علوم قرآنى
رده هاى اصلى:
سوم: تعداد اصطلاحات و شيوه نمايش اصطلاح نامه علوم قرآنى
چهارم: اهميت تدوين اصطلاح نامه علوم 
الف: دسترسى سريع و جامع به مشتركات و مترادفات
ب: طبقه بندى معنايى ميان اصطلاحات
ج: طراحى نظام ساماندهى اطلاعات علوم قرآنى

روند طرح و تحقيق اصطلاح نامه علوم قرآنى
پيوست ها:

1 - نمونه اى از موضوع نگارى بر اساس اصطلاح نامه علوم قرآنى … 7 صفحه 
2 - نمونه اى از نمايه بر اساس اصطلاح نامه علوم قرآنى … 1 صفحه 
3 - نمونه اى از مستندات بر اساس اصطلاح نامه علوم قرآنى … 2 صفحه 
4 - شمايى از نرم افزار علوم قرآنى … 3 صفحه 
5 - نمونه اى از فرهنگ نامه علوم قرآنى … 3 صفحه

مقدمه:
1 - چالش اساسى در پژوهش هاى اسلامى

محققان براى دستيابى به مطالب مورد نظر خود به بررسى، جستجو و تحليل متون و منابع و مدارك نياز دارند، معمولا پژوهشگران فرهيخته تا متن مورد نياز خود را ملاحظه و تحليل نكنند اقناع نمى شوند و اين امر در حوزه علوم اسلامى تشديد مى شود. ولى مشكل اساسى; حجم وسيع منابع و كثرت تعداد آنها است كه برآوردن اين را نياز براى انديش مندان مشكل مى كند، زيرا: 1 - وقت و امكانات زيادى را از محقق مى گيرد. 2 - مراجعه دستى از سرعت مناسب برخوردار نبوده و چون كار انسانى است دقّت لازم را ندارد. 3 - فكر و ذهن محقق را به مقدماتى مشغول مى كند كه امكان تفكر جديد را از او خواهد برد (ذى المقدمه فداى مقدمه مى شود). 4 - بررسى ديدگاه ديگران براى او فرصت سوز شده و زمينه ى اظهار نظر جديد و به موقع نخواهد يافت.
امروزه در دنيا نيز پژوهشگران وقت اندكى را به اين مقدمات تخصيص مى دهند و عمده فرصت ها را صرف بررسى ديدگاهها و اظهار نظر نو و توليد انديشه جديد مى نمايند.
در علوم تجربى و فنى مهندسى راههاى خوبى طى شده و موسسات و سازمان هاى جهانى و بين المللى براى حل اين مشكل گام هاى مفيدى را برداشته اند و به دليل سابقه طولانى در اين نوع برنامه ريزى تجربه خوبى اندوخته اند و اكنون مسئله توليد دانش و مديريت آن در نظام ماشينى جزء فعاليت هاى قطعى شناخته شده است، ولى در حوزه علوم انسانى و به خصوص علوم اسلامى كار قابل قبولى صورت نيافته - و هم چنان از اين جهت رشد نايافته مانده است.
ناگفته نماند كه موسسه هاى تحقيقاتى، در شاخه هاى علوم اسلامى، به منظور آسان سازى كار تحقيق و سهولت بخشيدن به فرايند پژوهش، با استفاده از سرعت و دقت رايانه، تلاش هاى قابل تقديرى انجام داده اند كه هر كدام با سليقه و روش خاص خود دست به كار شده اند و هيچ نوع هماهنگى در اين جهت نداشته اند - و در اصل اين ناهماهنگى به خوبى هماهنگ بوده اند كه در اين حوزه روش هاى به كار رفته ى ذيل را مى توان ياد كرد:
1 - تحليل و جستجوى لفظى 2 - تحليل فرمتى 3 - تحليل واژه اى 4 - تحليل و جستجوى نمايه بر متن 5 - تحليل و جستجوى موضوعى 6 - تحليل و جستجو بر اساس درختواره هاى فرضى.
هر يك از اين شيوه ها از نظر زمان گيرى در تهيه نرم افزار و همچنين از جنبه برآوردن نياز محققان و كاربران ويژگى ها و تفاوت هايى دارند. مثلا" نرم افزارى كه بر اساس تحليل لفظى طراحى شود - تهيه برنامه سريع است ولى پاسخ گوى نياز كاربر نيست - و هميشه او را مواجه با ريزش و كاهش اطلاعات مفيد خواهد كرد - و در شيوه تحليل و جستجوى موضوعى، زمان قابل ملاحظه اى را در تهيه نرم افزار خواهد گرفت. ولى براى كاربر مفيدتر از فرض اول خواهد بود. و اين شيوه رتبه بهترى در مقايسه با شيوه ياد شده را دارا است. ممكن است در مقايسه اين شيوه ها نقاط قوّتى براى هر كدام يافت ولى هيچ يك از آن ها قابل قبول نبوده و از جهات متفاوتى مورد نقد جدّى هستند،و بايد چاره ديگرى انديشه شود.

2 - چه بايد كرد؟

توصيه هاى عمومى و راه حل هاى كلى و تئوريك صرف و اعمال سليقه هاى تجربه نشده، در حلّ اين مشكل اساسى نه تنها مفيد نيست، بلكه دست اندركاران را از پرداختن به مسايل اصلى و دقيق روى موضوعات مورد نياز، دور مى كند. و چه بسا شعارهاى عمومى و تبليغات بى محتوا جايگزين انديشه، خلاقيت و اراده شود كه در نهايت مشكلات و خطرات اساسى را موجب خواهد شد. در دنيايى كه سرعت و شتاب به عنوان يك واقعيت و اصل انكارناپذير، پذيرفته شده است. سردرگمى در يافتن مسير صحيح، مواجه شدن با پيچ و خم در طول حركت و احتمالا ايستايى در دوره زمانى را، موجب مى شود. فرصت رشد توسعه و بالندگى از دست مى رود كه كه جبران آن نيز در نهايت سختى و دشوارى خواهد بود.
براى رهايى از اين وضعيت و بهره بردارى از فرصت هاى زودگذر و ظرفيت هاى موجود و نيز همگامى با قافله جهانى و تنظيم آهنگ حركت خود، متناسب با شرايط جهانى و بين المللى، لازم است از شيوه هاى برنامه ريزى شده در مديريت دانش كه در سيستم هاى جهانى تجربه شده و نتايج مطلوبى نيز دارد، بهره جست تا با نظامى اصولى ساختار دار و برنامه ريزى شده به اهداف بلند، تحقق آرمان هاى مقدّس و حل مشكلات انديش مندان، فرهيختگان و كاربران در اطلاع درست از داشته هاى علوم دينى و فرهنگ اسلامى دست يافت و زمينه آگاهى سريع و دقيق را از اطلاعات علوم اسلامى براى علاقه مندان در پهنه جهانى فراهم آورد.

3 - تجربه را نبايد تجربه كرد

امروزه فناورى هاى به كار رفته در نرم افزارها و پايگاههاى اطلاعاتى بقدرى متنوع و متحول است كه مسئله سخت افزار و شبكه هاى ارتباطى در مقابل آن به حساب نمى آيد. اصولا سخت افزار يك بخش بسيار ناچيزى در مقابل نرم افزار است. سازماندهى و به روز رسانى ابرداده ها Meta data و همچنين امنيت و نگهدارى مخزن هاى ديجيتالى در آموزش، پژوهش در دنياى ابزارى الكترونيكى فوق العاده مهم است.
در حوزه فن آورى اطلاعات، ساماندهى، اشاعه و ارتباطات اطلاعاتى، همانند باقى شاخه هاى علمى، توجه به تجربه هاى صورت گرفته در جهان از جمله مواردى است كه مى تواند سبب افزايش بهره ورى و هدايت صحيح داشته هاى علمى در جهت رشد موزون و پايدار در تمام زمينه هاى ياد شده گردد. اين تجربه ها كه مبتنى بر روند سعى و خطا و مطالعات پياپى صورت گرفته در ساير كشورها شكل گرفته اند منجر به ايجاد ديدگاهها، اصول و قواعد استانداردى در كليه زمينه ها شده اند، از قبيل: امكان سنجى هاى اصلى و اوليه، برنامه ريزى هاى دراز مدت، پردازش هاى دستى و ماشينى درست، ذخيره و بازيابى اطلاعات، ايندكس ها و چكيده هاى متنوع، تهيه متون الكترونيكى و ساماندهى آنها، روندهاى توليد دانش، ارائه و نشر آن، ارزيابى، بازسازى و بازنگارى متون و ...و قطعا بهره گيرى از آن ها در مديريت دانش هاى اسلامى و دينى با طراحى و تدوين نرم افزارهاى لازم كارساز و مفيد است .
تحليل و طبقه بندى محتواى (Content) دانش ها و اطلاعات در علوم اسلامى كارى بزرگ، پر هزينه و طاقت گير است. محققان مى گويند: «در سيستم هاى آموزش الكترونيكى گسترده در حجم آموزش و پرورش و دانشگاههاى بزرگ دنيا، هزينه هاى زير ساخت (سخت افزارى) كمتر از 20% هزينه ها را تشكيل مى دهد و بيش از 80% از هزينه هاى مربوط به محتواى تهيه شده است. لذا محتوا در اين سيستم ها جزء دارايى (Asset) محسوب مى گردد.» 1
از اين رو ضمن اهميت توجه به سخت افزارها - نبايد انگاشت كه تهيه امكانات سخت افزارى مشكل را حل كرده است هنر هوشمندانه آن است كه با بهره گيرى از ابزار در اختيار، داشته هاى در اختيار و محتواى علوم اسلامى را در نظامى مشخّص; و ساختارى تعريف شده ساماندهى، ذخيره، بازيابى و انتشار دهيم و زمينه ارتباطات انسانى را با اين معارف ارزش مند در مقياس جهانى و در رقابت هاى انديشه اى تمدنى ايجاد كرده و ميدان بروز و ظهور اسلام را در سراسر جهان باز نمائيم.

4 - ضرورت ساماندهى و مديريت دانش هاى اسلامى

ضرورت و اهميت برنامه ريزى، تصميم گيرى، ساماندهى و مديريت دانش هاى اسلامى از آنجا روشن مى شود كه بدانيم كارآيى انسان، بدون استفاده از اطلاعات، كاهش پذير و محدود است، اطلاعات خود موجب اطلاعات تازه مى شود، دانشمندان با تحقيقات خود اطلاعات موجود را اعتبار و تازگى مى بخشند.
اصولا «تحقيق» همانند بسيارى از امور ديگر نيازمند «فرايند و سيستمى» است كه بدون آن «تحقيق» سامان مناسب را نخواهد يافت، «سيستم تحقيقاتى» نيز نيازمند وسايلى است، از مهم ترين اين وسايل، وجود «آخرين اطلاعات لازم» است و «آخرين اطلاعات لازم» نيز عمدتا از طريق مراكز و مؤسساتى بدست مى آيد كه در سيستم تعريف شده اى اطلاعات و دانش ها( به معناى عام)را سامان داده اند.
گفته مى شود كه امروز در كشورهاى پيشرفته، يك نفر محقق حدود 3% از وقت تحقيق خود را صرف آگاهى از تحقيقات مشابه، كسب اطلاعات موجود و آمارهاى مربوط مى كند كه بررسى فهرست هاى منظّم، مقاله نامه ها، چكيده ها، نمايه و موضوع نگارى ها و شركت در اجتماعاتى مانند: كنگره ها، بحث و سمينارها از اهم آنهاست.2
بدون اطلاع از داشته ها، هيچ محقّقى نمى تواند از حداكثر استعداد و توانايى خود استفاده كند، او تنهاست و ارتباطش با آنها كه پيش از او قدم نهاده اند، قطع است. بايد از آنچه ديگر محققان تا زمان او انجام داده اند آگاه شود تا واقعا بتواند تحقيق جديد و كار تازه اى ارائه كند. چگونه ممكن است دسترسى به داشته هاى پيشين، بدون سازماندهى منطقى و نظام يافته اطلاعات موجود و گذشته فراهم شود؟ واقعيت اين است كه سازماندهى و استفاده صحيح و همه جانبه از اطلاعات كه سرمايه و تراث اصلى اسلامى است تاثير بسزايى در پيشرفت تحقيقاتى، علمى، فرهنگى اجتماعى و... خواهد گذاشت. از اين رو بايد با ايجاد «مديريت شبكه اى تحقيق» در دانش هاى اسلامى، نظامى را طرح ريزى مى كنيم كه علاوه بر تسلّط برداشته ها راه را براى نظريه هاى جديد و توليد انديشه هموار نمايد.

5ـ اصطلاح نامه علوم اسلامى بهترين روش براى ايجاد مديريت شبكه اى تحقيق

پايه اصلى و موتور محرك اين نظام، تزاروس «اصطلاح نامه» علوم اسلامى است كه چارچوب طبقه بندى معنايى مفاهيم علوم اسلامى را ترسيم نموده و راه ورود منطقى و نظام مند اطلاعات معارف دينى را در عرصه فن آورى جديد هموار مى نمايد. بدون شناسايى واژه هاى كليدى(اصطلاحات)تنظيم و طبقه بندى مفهومى آنها، امكان دسترسى درست و نظام دار به متن ها كه بيان كننده مفاهيم هستند وجود ندارد و اگر نگوئيم تنها راه، بهترين شيوه براى مديريت دانش هاى اسلامى و بر آوردن نياز پژوهشگران دينى طراحى و تدوين اصطلاح نامه جامع علوم اسلامى است كه برابر آن اطلاعات «در شكل هال مختلف« نمايه سازى و موضوع نگارى شود و ارتباط موجود ميان اصطلاحات و متن هاى مدارك ايجاد گردد و دسترسى به موقع دانش ها را به فرهيختگان با استفاده از ابزار جديد به سرعت و دقّت فراهم سازد.
اصولا" از دير باز آگاهى از واژه ها و اصطلاحات هر علم براى كسانى كه مى خواستند آن را فرا گيرند و يا به ديگران منتقل نمايند، اهميّت ويژه اى داشته است و تدوين فرهنگ نامه ها و دائرة المعارف ها در راستاى تأمين همين مهم بوده است.
ولى استخراج مجموعه واژگان در هر علم و كشف روابط ميان واژه هاى كليدى كه بدنه يك دانش را تشكيل مى دهند و نيز سازماندهى ميان واژگان، از امور اساسى و كليدى است كه كمتر به آن توجه كرده ايم. امروزه مسئله ساماندهى اطلاعات علوم و معارف بر پايه واژگان موضوعى، نيازمند نظام اطلاعاتى تحليل شده و به هم پيوسته اى است كه قابليت ذخيره و بازيابى و همچنين قدرت توزيع اطلاعات مورد نياز را دارا باشد.
پيوستن اطلاعات علوم و معارف اسلامى به مجموعه هاى اطلاعات تحليل شده در سطح ملى و جهانى در شكل نظام هاى روشمند، اصولى، ساختاى و قابل انعطاف، امرى ضرروى و جدّى است.
حجم اطلاعات اسلامى ما به تناسب توليد اطلاعات جهانى با رشدى فزاينده رو به رو شده است. هر نوشته اى كه مطالب آن به زبان اطلاعاتى مدرن تبديل شود، جزو مجموعه اى قرار مى گيرد كه بى درنگ مى توان آن را به يكى از نظام هاى اطلاعاتى ملى و جهانى وارد كرد و هر فقره اطلاعات اسلامى كه به يكى از نظام هاى روشمند اطلاعاتى در جايى از جهان وارد شبكه اطلاع رسانى شود، بالقوه در هر جا كه امكان اتصال به نظام هاى اطلاعاتى باشد، قابل بهره بردارى و توزيع و انتشار خواهد بود.
در اين ميان، توجه به فشرده كرده اطلاعات، چنان گسترده و عميق است كه پيوسته بر فنّاورى و روش هاى اطلاع جويى، اطلاع اندوزى و اطلاع يابى تأثير مى گذارد. و راه هاى انتقال اطلاعات را ساده تر و سريع تر مى كند. و تزاروس (اصطلاح نامه) علوم اسلامى بنياد مهمى در اين فرايند به شمار مى آيد.

مفهوم اصطلاح نامه (Thesaurus)

با استفاده از واژه ها، و مجموعه اصطلاحات كنترل شده كه رابطه معنايى و سلسله مراتبى آنها به دقّت و به شكلى منطقى بررسى شده است، مى توان اصلى ترين مفاهيم مقاله ها را با كوتاه ترين و دقيق ترين كلمات ممكن بيان داشت. هر متخصص با نگاه كردن به چند واژه تخصصى مربوط به رشته خود، كه در كنار هم قرار گرفته باشد يا به گونه اى رايانه اى يا دستى آراسته و تركيب شده باشند، بى درنگ درمى يابد كه بحث اصلى بر چيست؟
اين كليد واژه ها كه به شكل خاصى تنظيم و ارائه مى شود، فشرده ترين صورت چكيده هاى خلاصه شده است. امروزه رايانه ها با سرعت هاى فوق العاده، ابزارهايى هستند كه به خوبى مى توانند سنگينى بار اطلاعات را تحمل كرده و فقط آنچه را نياز واقعى و فعلى ماست، برآورده سازند. 
مآخذى نظير مقاله ها و كتاب ها منابع اطلاعاتى انسان اند كه به زبان انسان نوشته شده اند و نه به زبان رايانه. اگر بخواهيم از حافظه شگفت رايانه و توانايى آن براى ذخيره و بازيابى اطلاعات استفاده كنيم، بايد منابع اطلاعاتى را به زبان رايانه برگردانيم و سپس آنچه را رايانه مى گيرد، مجددا به زبان انسان برگرداند. بديهى است كه اين فرايند مهم ابزار متناسب خود را مى خواهد و يكى از نخستين گام ها، موضوع نگارى، نمايه سازى و رده بندى موضوعات در حوزه هاى تخصصى بر اساس منطقى نظام مند و استوار است كه زبان رايانه بر مبناى همان منطق طراحى شده و يكى از آثار و اهداف مهم اصطلاح نامه ها نيز تأمين همين امر است.
ارتباط منطقى ميان اطلاعات فراهم آمده و بازيابى دقيق آنها نيازمند زبانى روشن، مشخّص و رساست كه اين نقش اساسى را اصطلاح نامه بر عهده دارد; به بيان ديگر، به دليل اهميت ويژه انتقال صحيح و دقيق مطالب، لازم است مدارك از لحاظ محتوا به دقت تحليل، توصيف و ضبط شوند - نمايه سازى دقيق و كامل انجام گيرد - و براى برآوردن نياز استفاده كنندگان از اطلاعات و مطالب ذخيره شده و تسهيل در بازيابى، وجود اصطلاحات كنترل شده (اصطلاح نامه)به عنوان وسيله اى براى گشودن اطلاعات به منظور استفاده محققان ضرورت دارد.
اطلاعات علوم اسلامى نيز از امر فوق مستثنا نيست و مى توان گفت «اصطلاح نامه علوم اسلامى» از بهترين شيوه ها براى دستيابى به هدف ياد شده است. اصطلاح نامه علوم اسلامى در يك طرح جامع برنامه ريزى شده و از سال 1373 پروژه هاى مد نظر را در رشته هاى تخصّصى علوم اسلامى با استفاده از استانداردهاى جهانى بر اساس الگوى تعريف شده آغاز نموده و تاكنون حاصل بخش هايى از آن منتشر شده است.3 يكى از آنها اصطلاح نامه علوم قرآنى است كه اولين اثر در حوزه اصطلاح نامه نگارى در شاخه هاى علوم اسلامى به شمار مى آيد، اين پروژه در سال 1373 آغاز و در سال 1375 به پژوهشگران عرصه دين تقديم شده است.

اول: اصطلاح نامه علوم قرآنى و هدف از تدوين آن

اصطلاح نامه علوم قرآنى، مجموعه اصطلاحات فراهم آمده بر اساس قواعد جهانى اصطلاح نامه نگارى است كه فهرستى منظم از واژهاى كليدى و كاربردى در علوم قرآنى با روابط معنايى و سلسله مراتبى بين آنها را نشان مى دهد و به شيوه هاى الفبايى، نظام يافته و ترسيمى عرضه شده است. اين استاندارد، ضمن نشان دادن روابط منطقى ميان اصطلاحات و مفاهيم علوم قرآنى، طراحى كلى و اصولى از حوزه علوم قرآنى را در قالب مجموعه اى ساختارى ارائه مى كند و در پايان، در بخش ترسيمى، نظام واره ى مجموع مصطلحات اين شاخه علمى را به ترسيم مى كشد،و در نهايت فوايدى نظير موارد ذيل را بدست مى دهد.
كيفيت ساخت دهى به نمايه ها و موضوعات برگرفته از مدارك«Documentes» و مآخذ و محتواى «Content» علوم قرآنى را تبيين مى كند.
هماهنگى در زمينه رشته تخصصى علوم قرآنى را ميان پژوهشگران و يا مراكز تحقيقاتى ايجاد مى كند.
امكان دست رسى به اطلاعات و مباحث علوم قرآنى را در ذيل كليد واژه هاى استاندارد و مورد قبول صاحب نظران آن علم با نمايه سازى و با استفاده از ابزار فن آورى و رايانه اى فراهم مى كند.
ورود اطلاعات پراكنده را به شكل سامان داده شده تأمين نموده و مراحل و مراتب بازيابى را سهولت مى بخشد.
شيوه ترسيمى و نظام يافته آن، شمايى كلى و جامع از روابط منطقى بين مفاهيم علوم قرآنى را به نمايش گذاشته و تسلّط نسبى و زمينه يك ديدگاه كلى و منطقى را براى محققان نسبت به مباحث اساسى علوم قرآنى به وجود مى آورد.
براى مدرسان و متعلمان نيز جايگاه مباحث هر موضوع را روشن مى سازد. و الگوريتم درسى را ارائه مى نمايد.

دوم: قلمرو اصطلاح نامه علوم قرآنى

در اين اثر تنها اصطلاحات علوم قرآنى شناسايى، تنظيم و طبقه بندى شده است و ناظر به حوزه معرفتى علوم قرآنى و مفاهيم وابسته به آن است. و از پرداختن به مباحث و مصطلحات حوزه «معارف قرآنى» پرهيز شده و گرايش اين كار پژوهشى، اصطلاحات مربوط به «شناخت قرآنى» بوده است كه در محور تعريف مشهور از علوم قرآنى قرار مى گيرند - «يعنى علومى كه درباره حالت و عوارض ذاتى و اختصاصى قرآن كريم بحث كرده و موضوع در تمامى آنها قرآن است.» -

رده هاى اصلى:

با توجه به اهداف اطلاع رسانى شاخه هايى كه در اين اصطلاح نامه شناسايى و تصويب شده اند و رئوس ساختار موضوعى حوزه علوم قرآنى را نشان مى دهند و رده هاى جزيى و فرعى را در زير بخش خود جاى مى دهند عبارت اند از:
1 - شناخت تاريخ قرآن
2 - شناخت تفسير و مفسران
3 - شناخت قرائات و قراءّ
شناخت ترجمه و مترجمان قرآن
5 - شناخت اعجاز قرآن
6 - شناخت اسلوب ادبى قرآن
7 - شناخت اوصاف و فضايل قرآن 
8 - شناخت تقسيمات قرآن
9 - شناخت كلمات و حروف قرآن
10 - شناخت قراءت و تجويد قرآن
11 - شناخت دلالت الفاظ قرآن
موضوعاتى نيز وجود دارد كه در ساختار اصلى علوم قرآن قرار ندارند ولى در سياهه اى جداگانه به عنوان اصطلاحات مرتبط و وابسته قرار مى گيرند كه در ذخيره و بازيابى اطلاعات قرآنى ضرورى است و در اطلاع رسانى و راهنمايى محققان و نمايه سازان نقش كليدى دارد. مانند: 1 - كتابشناسى علوم قرآنى 2 - اعلام علوم قرآنى 3 - موسسات قرآنى كه هر كدام از اين ها به صورت پيوست، با زيربخش هاى خود ارائه خواهند شد.

سوم: تعداد اصطلاحات و شيوه نمايش اصطلاح نامه علوم قرآنى

در اين اثر 4158 اصطلاح قرار گرفته است كه 1331 اصطلاح متداول تر و رايج تر بوده و به عنوان «مرجّح» گزينش شده و مترادف هاى آنها به آنها ارجاع شده است و 2463 اصطلاح نيز مجموعه مصطلحات عام و حاكم را تشكيل داده اند و معمولا زير مجموعه هايى (اصطلاحات اخص)براى آنها تعريف شده است. در اين ميان اصطلاحاتى در علوم قرآنى به كار رفته اند كه نه مترادف تلقى شده اند و نه اعم و يا اخص. ولى يك نوع وابسته گى معنايى و تداعى معناشناسى و يا بحثى داشته اند كه اين نوع اصطلاحات در استاندارد اصطلاح نامه نگارى، وابسته يا مرتبط شناخته شده و با نماد(ا.و:) در اصطلاح نامه علوم قرآنى مشخص شده اند كه 1111 اصطلاح هستند.
اصطلاح نامه علوم قرآنى همانند باقى اصطلاح نامه ها به سه شيوه الفبايى، نظام يافته و ترسيمى به صورت الكترونيكى و چاپ كتابى تنظيم و عرضه شده است - هر يك از آن سه شيوه ويژگى ها و فوايد خاصى دارد كه بر اهل فن در اطلاع رسانى پوشيده نيست. در نظام الفبايى براى هر اصطلاحى در اصطلاح نامه به صورت مستقل جايگاه معنايى و روابط(مترادف عام، خاص و وابسته) آن ترسيم و ارائه مى شود. در حالى كه در بخش نظام يافته علاوه بر ويژگى فوق نوع و نحوه ارتباط اصطلاح با اصطلاحات عام تر و خاص تر نشان داده شده است و مجموعه اصطلاحات حوزه علوم قرآنى از نظر مفهومى و معنايى در يك كلاف منظم از ابتدا تا انتها مشخص و ترسيم شده است اما در نمايش ترسيمى ساختار كلى اصطلاحات علوم قرآنى با تنظيم منطقى اصطلاحات عام و خاص (حاكم و تابع) شكل گرفته است.

چهارم: اهميت تدوين اصطلاح نامه علوم قرآنى

اهميت اصطلاح نامه علوم قرآنى به جنبه هاى مختلفى برمى گردد كه در حدّ گنجايش اين مقاله به چند مورد اشاره مى كنيم:

يك: دسترسى سريع و جامع به مشتركات و مترادفات:

آگاهى از اصطلاحات هم معنا در شاخه هاى مختلف علوم، در فهم درست مفاهيم آن علم تأثير مى گذارد و اين امر در علوم قرآنى اهميت فوق العاده اى دارد. چه بسا دو يا چند اصطلاح داراى مفهوم واحد و يا كاربرد واحدى هستند و مطالب مربوط به هر يك از آنها به ديگرى نيز مربوط است;بلكه عين آن است،ولى محقق و يا مراجعه كننده از هم معنا بودن آنها آگاه نيست و به خيال اينكه غير هم اند، نمى تواند اطلاعات آنها را با هم و در كنار هم بيند و از اين رو،دچار سردرگمى شديد خواهد شد. مسئله رابطه مترادف(رابطه هم ارز)در اصطلاح نامه جزو روابط منطقى اساسى ميان اصطلاحات است كه در فهم درست و جامع از مفاهيم اصطلاحات و پى جويى اطلاعات و مطالب مربوط به آنها در متن علوم تأثير شگفتى دارد.
مثلا در علوم قرآنى در رده «تفسير و مفسران» حدود 340 اصطلاح از كتاب هاى علوم قرآنى استخراج و روابط منطقى آنها مشخص شده است كه اطلاع از واژگان هم معنا نقش كليدى دارد مثلا «تفسير روايى» كه در كتب علوم قرآنى يكى از 34 نوع گرايش تفسيرى و در اصطلاح نامه علوم قرآن زير بخش رده تفسير قرآن واقع شده است، مترادف هاى ديگرى نيز دارد (عموما تنوع تعابير در علوم اسلامى فوق العاده است) مانند اين كه برخى «تفسير روايى» را با عنوان «تفسير اثرى» و عده اى با نام «تفسير مأثور»، «تفسير قرآن به سنت»، «تفسير نقلى» و... نام برده اند كه ممكن است در كتب اصلى علوم قرآنى با اين عناوين نيامده باشد و قطعا تعابير جديدى در آينده براى اين نوع تفسير ابداع شده و كار برد پيدا خواهد كرد. در اصطلاح نامه علوم قرآنى تمامى اصطلاحات هم معنى از متن هاى مختلف جديد و قديم(به شرط كاربرد نوعى) جمع آورى و تنظيم مى شود. مانند: 
تفسير روايى 
بج: تفسير اثرى
تفسير قرآن به سنّت
تفسير مأثور
تفسير نقلى
يعنى هر يك از اين پنج اصطلاح هم معنى هستند و بجاى (بج) يكديگر به كار رفته اند، «تفسير روايى» به جاى «بج» اين پنج اصطلاح و اين پنج اصطلاح به جاى آن يكى به كار گرفته شده است و هر پنج اصطلاح يكى هستند - بنابر اين تعريف، ويژگى ها و حكم هر كدام بر ديگرى نيز صادق است و متن هاى موجود در منابع مختلف هر چند با تكثر تعبير باشند يك مفهوم را اشاره دارند. 
بايد بدانيم كه فراهم آوردن مترادفات امرى مهم، دقيق و پر زحمت است و يكى از همت هاى اساسى اصطلاح نامه نگاران، شناسايى مترادف ها و شبه مترادفهاست.

دو: طبقه بندى معنايى ميان اصطلاحات

هيچ اصطلاحى در علمى به كار نمى رود، مگر اينكه رابطه اى ميان آن با اصطلاحات ديگر وجود دارد; يعنى اصطلاحات در هر حوزه معرفتى از يكديگر بيگانه نيستند و مجموعه آنها در كلافى منظّم اما پيچيده قرار دارند كه كشف آن نظم، در عين پيچيدگى يكى از وظايف عمده و مشكل در تدوين اصطلاح نامه هاست و معمولا بخش نظام يافته و همچنين بخش ترسيمى اصطلاح نامه عهده دار طرّاحى اين جهت است.
اصطلاحاتى را كه اهل فن در هر شاخه معرفتى به كار مى برند، براى متخصصان همان فن پذيرفته شده و مأنوس است; چون اصطلاح مفهومى را در بر دارد كه با موضوع علم ارتباطى معنايى داشته و صاحب نظران و آگاهان هر علم به آسانى متوجه معنا شده و ارتباط و يا عدم ارتباط آن را با علم مورد نظر مى فهمند. در اصطلاح نامه تمامى اين روابط در يك نظام معنايى بازرسى و با شكلى تعريف شده طراحى و عرضه مى شود; به اين معنا كه هر اصطلاح در مجموعه مصطلاحات علم ممكن است هم معنا با ديگر اصطلاحات باشد و شايد زير مجموعه اصطلاح و يا اصطلاحات ديگر قرار گيرد و يا خود آن نيز زير مجموعه هايى داشته باشد.
اطلاع از اين نوع ارتباطات معنايى در فهم درست واژگان و تسلط بر مفاهيم علم بسيار كارآمد است. به خصوص، وقتى بر اساس اين منطق، مستندات، اطلاعات و مطالب مربوط به اصطلاحات در سيستم رايانه اى قرار گيرد، به تناسب سرعت و دقت رايانه اى، تسلط محقّق بر مفاهيم علم و اطلاعات مرتبط كامل تر و سريع تر خواهد شد و به نوعى، دانش در اختيار و سيطره محققان قرار مى گيرد.
به عنوان مثال، اگر بدانيم «تفسير» اقسام و گرايش هاى متعددى به همراه مستندات و احكام مختلف دارد. و بدانيم كه همه گرايش هاى تفسيرى از اعتبار واحدى برخوردار نيستند - بلكه برخى از آنها فاقد اعتبارند. ترسيم «تفسير قرآن » به عنوان يك «اصطلاح كليدى» در علوم قرآنى، همراه زير مجموعه هاى آن، نوعى طبقه بندى معنايى را عرضه مى كند كه محققان به آسانى مى توانند علاوه بر اطلاع از جايگاه معنايى هر اصطلاح، با مراجعه به مستندات آنها، توصيف و تعريف و گرايش هاى تفسيرى معتبر را از غير معتبر باز شناسند.
مانند:
علوم قرآنى
شناخت اسلوب ادبى قرآن
. . . .............
. . . .............
. . . .............
شناخت اعجاز قرآن 
. . . ..............
. . . .............
. . . .............
شناخت اوصاف و فضايل قرآن 
. . . .............
. . . .............
. . . .............
شناخت تاريخ قرآن 
. . . .............
. . . .............
. . . .............
شناخت ترجمه و مترجمان 
. . . .............
. . . .............
. . . .............
شناخت تفسير و مفسران
. . . .............
. . . .............
. . . .............
. . تفسير قرآن 
. . . «به لحاظ شيوه و سبك »
. . . تفسير ترتيبى
. . . تفسير مزجى
. . . تفسير موضوعى 
. . . «به لحاظ طبقات تفسيرى» 
. . . تفسيرپيامبر(ص)
. . . تفسيراهل بيت (ع)
. . . تفسيرتابعين
. . . تفسيردوران نهضتهاى اصلاحى
. . . تفسيرصحابه
. . . تفسيرعصرجديد
. . . ×به لحاظ ظهروبطن قرآن
. . . تفسيرباطن قرآن
. . . تفسيرظاهرقرآن
. . . ×به لحاظ فرق ومذاهب
. . . تفسيراهل سنت
. . . تفسيرباطنيه
. . . تفسيرخوارج
. . . تفسيرشيعه
. . . تفسيرظاهريه
. . . تفسيرمتصوفه
. . . ×به لحاظ نگرش وگرايش تفسيرى
. . . تفسيرپوزيتيويستى
. . . تفسيراجتماعى
. . . تفسيراخلاقى
. . . تفسيرادبى
. . . تفسيراشارى
. . . تفسيربه رأى
. . . تفسيربيانى
. . . تفسيرتاريخى
. . . تفسيرتربيتى
. . . تفسيررمزى
. . . تفسيرروايى
. . . تفسيرعرفانى
. . . تفسيرعلمى(2)
. . . تفسيرفقهى
. . . تفسيرفلسفى(2)
. . . تفسيركلامى
در ترسيم فوق «تفسير روايى» هم رديف «تفسير اشارى» و 33 عنوان ديگر قرار گرفته كه همه آنها زير مجموعه «تفسير قرآن»اند و به لحاظ گرايش هاى تفسيرى تنظيم شده اند كه هر كدام اعتبار، حكم و ويژگى هاى خاصى دارند.

سه. طراحى نظام ساماندهى اطلاعات علوم قرآنى

يكى از جنبه هاى مهم و كاربردى در تدوين اصطلاح نامه علوم قرآنى ايجاد زمينه و زير ساخت اصلى براى بانك اطلاعات تخصصى علوم قرآنى است كه در سيستم و نظامى تعريف شده، اطلاعات متفرق و متنوّع علوم قرآنى را سازماندهى مى كند.
اين نظام بر اساس ساختار اصطلاح نامه علوم قرآنى شكل مى گيرد; به نوعى كه تمامى اطلاعات و مطالب قابل استفاده در جايگاه منطقى خود كه در ساختار منظم اصطلاح نامه جا گرفته اند، قرار خواهد گرفت. براى تحقق اين كار بزرگ، علاوه بر استفاده از مستندات اصطلاح نامه علوم قرآنى، مى بايست منابع علوم قرآنى موضوع نگارى و نمايه سازى شود4 و به كمك اصطلاحات كنترل شده اصطلاح نامه مورد نظر تمامى مدخل ها(ورودى ها) به عنوان كليد واژه گزينش شده و ارتباط ميان اصطلاح نامه و متن هاى كتب و منابع علوم قرآنى شكل پيدا كند.
تمامى آنچه گفته شد بر اساس ساختار اصطلاح نامه و با استفاده از شيوه هاى تعريف شده و معيّنى انجام مى شود و در نهايت، تمامى اطلاعات مرتبط با علوم قرآنى در قالبى نظام مند و با بهره گيرى از سرعت و دقت رايانه اى ذخيره و بازيابى خواهد شد.
در اين صورت، اصطلاح نامه علوم قرآنى براى محققان، فقط منبعى براى استفاده در تدريس، پژوهش، تدوين طرح هاى تحقيقاتى، پايان نامه ها و رده بندى كتابخانه هاى تخصصى علوم قرآنى نخواهد بود; بلكه شيوه اى را در پرداختن به مسائل علوم قرآنى ارائه خواهد كرد كه تمامى اطلاعات در جايگاه خود قرار گرفته و مباحث متورم از مطالب اساسى كه بايد به آن پرداخته شود باز شناخته شده و تسلّطى نسبى براى محققان بر آنچه كه ديگران در اين حوزه معرفتى انجام داده اند، حاصل خواهد شد و انديشه هاى نو از حرف هاى گذشتگان، مشخص گشته و ميدان گفتگوهاى تازه تر و توليد انديشه و نظريه هاى جديد براى اهل نظر و پژوهشگران فرهيخته گشوده خواهد شد. 
اگر اين فرايند اصولى در ذخيره و باز يابى اطلاعات علوم قرآنى درست اجرا شود، زيربنايى خواهد شد براى افزودن اطلاعات جديد كه در قالب هاى مختلف نظير: مقاله، كتاب و فيلم عرضه مى شوند و در مجموع، بانك اطلاعات تخصّصى منسجم، جامع و روزآمد تحقق خواهد يافت.

روند طرح و تحقيق اصطلاح نامه علوم قرآنى

طراحى اين اثر توسط واحد اصطلاح نامه علوم اسلامى گروه پژوهشى علوم قرآنى مركز مطالعات و تحقيقات اسلامى دفتر تبليغات در سال 1373 انجام شد و با همكارى اساتيد مشاور و با همت محققان سخت كوش پيگيرى و در پايان سال 1365 به ثمر نشست. اين تحقيق با مراجعه به بيش از 200 منبع علوم قرآنى تهيه شده و با استخراج، شناسايى و تصويب بيش از 4000 اصطلاح در علوم قرآنى به سه شيوه: الفبايى، نظام يافته و ترسيمى تنظيم شده است كه در مجموع بالغ بر 4000 واژه مى باشد.
به منظور پشتيبانى از اصطلاح نامه علوم قرآنى براى هر يك از اصطلاحات، اطلاعات كوتاه و مفيدى در برگه هاى مستند اصطلاحات ثبت شده است كه پس از باز آرايى به شكل فرهنگ نامه تخصصى علوم قرآنى عرضه خواهد شد. و اولين مجلد آن تا پايان سال 83 به نشر سپرده مى شود. هم اكنون كار فهرست بردارى و موضوع نگارى كتاب هاى علوم قرآنى در دستور كار قرار گرفته تا با ايجاد ارتباط ميان اصطلاحات و متون منابع علوم قرآنى پژوهشگران بتوانند اطلاعات و مطالب مورد نياز خود را به راحتى از رايانه به دست آورند.

پيوست ها:

1 - نمونه اى از موضوع نگارى بر اساس اصطلاح نامه علوم اسلامى
2 - نمونه اى از مستندات علوم قرآنى 
3 - نمونه اى از فرهنگ نامه علوم قرآنى
4 - نمونه اى از نمايه بر اساس اصطلاح نامه علوم اسلامى
5 - شمايى از نرم افزار علوم قرآنى 
به نام خدا
كتاب: سيماى پيامبر(ص) در نهج البلاغه

چكيده

اثر حاضر با انگيزه ى ارايه ى شمايى از زندگى و شخصيت تابناك و والاى رسول گرامى اسلام(ص) از نظرگاه امير مومنان على(ع) نگاشته شده و اين مهم با شرح سخنان امام على(ع) در نهج البلاغه با تأكيد بر آيات و روايات انجام پذيرفته، و در لابه لاى مباحث به مسايل تاريخى و اعتقادى با اختصار و نثرى روان و ساده پرداخته شده است.
نگارنده ى گرامى پس از بيان ويژگى هاى دودمان پيامبر(ص)، پاكى و ايمان آنان به رخ داده هاى شگفت انگيز ولادت و دوران كودكى وى پرداخته، سپس با ارايه ى تحليلى از وضعيت نابسامان جهان به هنگام بعثت، نقش كليدى ايشان را در بهبود آن، تغيير سنت ها و باورهاى نادرست، به سجاياى اخلاقى ايشان را به منظورى ارايه ى الگويى براى زندگى سعادتمندانه به تصوير كشيده است.
كليدواژه هاى اصلى: امام على(ع)، اسوه حسنه، ايمان آباى پيامبر(ص)، بعثت پيامبر(ص)، تأسى به پيامبر(ص)، حضرت محمد(ص)، سيره نبوى، صفات حضرت محمد(ص)، نهج البلاغه.

نمايه موضوعى*

آباى رسول الله(ص)،...16،17
آباى رسول الله(ص)، فاضل مقداد...16
آباى رسول الله(ص)، نهج البلاغه...17
آثار بعثت پيامبر(ص)...110،111،120،122
آثار تفرقه...73
آيات اسوه حسنه...142
آيات الحاد...43
آيات امانتدارى...176
آيات برادرى...124
آيات بعثت حضرت محمد(ص)...33
آيات تخويف...94
آيات حيات برزخى...205
آيات خاتميت پيامبر اسلام(ص)...198
آيات رحمت عالميان...193
آيات صبر حضرت محمد(ص)...186
آيات عقيده تشبيه...43
آيات فوايد بعثت انبيا...113
آيات مذمت دنيا...149
آيه اكمال دين...118
اتمام حجت...116
اتمام حجت، قرآن...116
اتمام حجت، نهج البلاغه... 117
احاديث اكمال دين...118
احاديث ايمان آباى پيامبر(ص)...19
احاديث طهارت امهات رسول الله(ص)...18
احاديث مذمت دنيا...155
احتجاجات امام على(ع)...235
احكام خضاب...204
اخبار على(ع) از غيب...240
اسامى بت ها...46
اسلام، سعادت...137
اسوه ...11،151
اسوه، تعريف...11،142
اسوه، قرآن...11
اسوه حسنه...11
اسوه حسنه، آيات...142
اسوه حسنه، حضرت محمد(ص)...141،151
اصلاح ميان مردم، نهج البلاغه...210
اعجاز قرآن، نهج البلاغه...114
اقسام حديث...202
اكمال دين، احاديث...118
الحاد...43
الحاد، آيات...43
الحاد، تعريف...43
امام على(ع)...13،242
امام على(ع)، تربيت اسلامى...220
امام على(ع)، حضرت محمد(ص)...13،217،242
امام على(ع)، دوران كودكى...217
امام على(ع)، زندگى نامه...218
امام على(ع)، فضايل...267
امانتدارى...174،176
امانتدارى، آيات...176
امانتدارى حضرت محمد(ص)...174
امتيازات طبقاتى...127
امتيازات طبقاتى، امام على(ع)...127
امتيازات طبقاتى، حضرت محمد(ص)...127
امين(لقب حضرت محمد(ص)...174
انذار و تبشير...116،175
اوضاع اقتصادى، مسلمانان...132
اوضاع سياسى اجتماعى، دوران جاهليت...66
اهداف رسالت نبى اكرم(ص)...90
اهداف رسالت نبى اكرم(ص)، ابن شهر آشوب...128
اهداف رسالت نبى اكرم(ص)، اتمام حجت...115
اهداف رسالت نبى اكرم(ص)، توحيد...112
اهداف رسالت نبى اكرم(ص)، فضايل اخلاقى...98
اهداف رسالت نبى اكرم(ص)، نهج البلاغه...112
اهل بيت(ع)...235
اهل بيت، حيات برزخى...205
اهميت سنت رسول خدا(ص)...166
ايمان آباى پيامبر(ص)...19
ايمان آباى پيامبر(ص)، احاديث...19
ايمان آباى پيامبر(ص)، اماميه...22
ايمان آباى پيامبر(ص)، اهل سنت...20
ايمان آباى پيامبر(ص)، شيخ مفيد...19
ايمان آباى پيامبر(ص)، علامه مجلسى... 20
ايمان آباى پيامبر(ص)، نهج البلاغه...19
ايمان ابوين نبى(ص)...19
ايمان عبدالمطلب...21
ايمان به هدف...191
بت پرستى...112
بت پرستى، امام على(ع)...46
بت پرستى، كلبى...47
برادرى...122،124
برادرى، آيات...124
برادرى، نهج البلاغه...122
بشارت پيامبران پيشين، بعثت پيامبر(ص)...85
بعثت پيامبر(ص)...110،163
بعثت پيامبر(ص)، آثار...110
بعثت پيامبر(ص)، آيات...33
بعثت پيامبر(ص)، اديان آسمانى...121
بعثت پيامبر(ص)، تعريف...33
بعثت پيامبر(ص)، رفاه اجتماعى...129
بعثت پيامبر(ص)، شيخ طوسى...33
بعثت پيامبر(ص)،فوايد...107
بنى اسرائيل، نهج البلاغه...129
بهشت، حضرت محمد(ص)...214
بيدارى اسلامى، جواهر لعل نهرو...137
بينه، تعريف...92
تاثير هدايت هاى پيامبر(ص)...107،108
تاثير هدايت هاى پيامبر(ص)، ابن شهر آشوب...108
تاثير هدايت هاى پيامبر(ص)، نهج البلاغه...107
تأسى به پيامبر(ص)...165،214
تأسى به پيامبر(ص)، امام على(ع)...214
تأسى به پيامبر(ص)، شرايط...143
تأسى به پيامبر(ص)،نهج البلاغه...165
تخويف...93،94
تخويف، آيات...94
تخويف، قصص قرآن...93
تعريف اسوه...11،142
تعريف الحاد...43
تعريف بينه...92
تعريف دوران جاهليت...63
تعريف روح...29
تعريف سنت...165
تعريف شرط...100
تعريف صفا...197
تعريف فترت...36
تعريف ملت...133
تفرقه، آثار...73
ثنويه، امام على (ع)...44
حاكمان اسلامى، وظايف...172
حاكمان جور...208
حب دنيا، نهج البلاغه...148
حب على(ع)...206
حديث...200
حديث انا مدينة العلم...200
حديث، اقسام...202
حديث منزلت...240
حضرت آمنه، باردارى...23
حضرت محمد(ص)...13،174
حضرت محمد(ص)،ابن ابى الحديد...13
حضرت محمد(ص)، ابن عباس...26
حضرت محمد(ص)، ابوطالب...27
حضرت محمد(ص)،احاديث...28
حضرت محمد(ص)، ارهاص...24
حضرت محمد(ص)، اسوه حسنه...141
حضرت محمد(ص)، امانتدارى...174
حضرت محمد(ص)، تربيت...28
حضرت محمد(ص)، تولد...22
حضرت محمد(ص)، دوران كودكى...26
حضرت محمد(ص)، زندگى نامه...15
حضرت محمد(ص)، زهد...153
حضرت محمد(ص)، شخصيت...12،15
حضرت محمد(ص)، عمرو بن نفيل...88
حضرت محمد(ص)، نهج البلاغه...13
حكمت، نهج البلاغه...167
حيات برزخى، آيات...205
خاتميت پيامبر اسلام(ص)...198
خاتميت پيامبر اسلام(ص)، آيات...198
خاتميت پيامبر اسلام(ص)، نهج البلاغه...198
خضاب، احكام...204
داستان طفيل بن عمرو...102
دشمنى با على(ع)...207
دوران جاهليت...59
دوران جاهليت، اوضاع سياسى اجتماعى...66
دوران جاهليت، تعريف...63
دوران جاهليت، قساوت...79
دوران جاهليت، كشتن اولاد...78
دوران جاهليت، نهج البلاغه...50،76
دوران جاهليت، هرج و مرج...80
دوران كودكى امام على(ع)...217
دهريه، امام على (ع)...44
رحمت عالميان...193
رحمت عالميان، آيات...193،196
رفاه اجتماعى، نهج البلاغه...129
رفتارشناسى منافقان، ابن ابى الحديد...225
روح، تعريف...29
روش تبليغ پيامبر(ص)...106
زندگى نامه امام على(ع)...218
زندگى نامه حضرت محمد(ص)...15،22،23،26
زهد...153
زهد، حضرت محمد(ص)...153،155،160
زهد على(ع)...164
زهد، نهج البلاغه...157
سبق اسلام على(ع)...221
سبق اسلام على(ع)، ابن مسعود...222
سبق ايمان على(ع)...221،228،233
سبق هجرت على(ع)...228
سعادت، اسلام...137
سنت...165
سنت، تعريف...165
سنت رسول خدا(ص)...165
سنت رسول خدا(ص)، اهميت...166
سنت رسول خدا(ص)، حقوق اجتماعى...210
سنت رسول خدا(ص)، نهج البلاغه...167،173
سنت گرايى...170
سيره نبوى، نهج البلاغه...147،150،153،158
شجاعت...177
شجاعت حضرت محمد(ص)، نهج البلاغه...177،189
شجاعت على(ع)...231
شجاعت على(ع)، شيخ مفيد...232
شخصيت خانوادگى حضرت محمد(ص)...15
شرايط تأسى به پيامبر(ص)...143
شرط، تعريف...100
صبر حضرت محمد(ص)...177،186
صبر حضرت محمد(ص)، آيات...186
صبر حضرت محمد(ص)، نهج البلاغه...177
صفات الهى...171
صفات حضرت محمد(ص)...174
صفات حضرت محمد(ص)، نهج البلاغه...174،193
صفا، تعريف...197
طاعت از امام(ع)، طاعت از رسول(ص)...173
طاعت از رسول(ص)...141،141،144،200
طاعت از رسول(ص)، طاعت از امام(ع)...173
طاعت از رسول(ص)، امام على(ع)...144،200
طاعت از رسول(ص)، نهج البلاغه...141
طاعت از رسول(ص)، طبرى...131
طهارت آباى رسول(ص)...16،17
طهارت امهات رسول الله(ص)...18
عبرت، نهج البلاغه...71
عدالت اجتماعى، نهج البلاغه...207،211
عدم كفر على(ع)، قبل از اسلام...227
عرضه اعمال...195
عصر بعثت ...35،41،48،63
عصر بعثت، ابن ابى الحديد...38
عصر بعثت، نهج البلاغه... 35،41،48،63
عصر بعثت، وضعيت جهان...35
عصر بعثت، وضعيت فرهنگى...35
عصمت انبيا...16
عصمت انبيا، خواجه نصيرالدين طوسى...16
عصمت انبيا در تبليغ، نهج البلاغه...174
عقايد...41،44
عقايد باطله، نهج البلاغه...41
عقايد شرك آميز...44
عقايد مشركان...44
عقايد وثنى...44
عقيده تشبيه...41،43
عقيده تشبيه، آيات...43
عقيده تشبيه، نهج البلاغه...41
عمرو بن جموح، اسلام آوردن...110
غاسل رسول الله(ص)...241
فضايل على(ع)، ابن ابى الحديد...238
فترت...36
فترت، تعريف...36
فترت، شيخ صدوق...36
فترت، نهج البلاغه...39
فتوحات اسلامى، شعر...139
فداكارى حضرت محمد(ص)، نهج البلاغه...190
فرق ملت و دين...134
فضايل امام على(ع)...226
فضايل امام على(ع)، ابن عباس...283
فضايل اهل بيت(ع)، نهج البلاغه...204
فضايل حضرت محمد(ص)...15
فضايل حضرت محمد(ص)، نهج البلاغه...197
فضيلت نماز،حضرت محمد(ص)...213
فوايد بعثت انبيا...90،107
فوايد بعثت انبيا، آيات...1132
فوايد بعثت انبيا، نهج البلاغه...90
فوايد بعثت پيامبر(ص)...107
قرآن...116
قرآن، اتمام حجت...116
قرآن، تبيان كل شيى ...117
قرابت على(ع) به رسول الله (ص)...234،241
كتاب ، سنت...170
گسترش اسلام...138
ليلة المبيت...231
مبارزه با بدعت ها، نهج البلاغه...120
مبارزه با نفس، امام على(ع)...214
مثله...211
مثله، تعريف...93
محبوبيت پيامبر(ص)، ابن مسعود...123
مجىء شجر...232
مذمت دنيا...149،155،162
مذمت دنيا، آيات...149
مذمت دنيا، احاديث...155،162
مرتكب گناه كبيره، خوارج...209
مشركان، امام على(ع)...45
معارف دينى، ملاك...171
معجزات پيامبر(ص)...114
معجزات امام على(ع)...225
ملازمت حضرت على(ع)با رسول اللّه(ص)...217،236
ملاك معارف دينى...171
ملت، تعريف...133
مواعظ، نهج البلاغه...214
ناقلان حديث...202
بنى اسرائيل، زندگى نامه...70
نماز جماعت، نهج البلاغه...213
نهج البلاغه...19،207
نهج البلاغه، فوايد بعثت انبيا...90
نهج البلاغه، اتمام حجت...117
نهج البلاغه، اصلاح ميان مردم...210
نهج البلاغه، اعجاز قرآن...114
نهج البلاغه، اهداف رسالت نبى اكرم(ص)...97
نهج البلاغه، ايران باستان...84
نهج البلاغه، ايمان آباى پيامبر(ص)...19
نهج البلاغه، برادرى...122
نهج البلاغه، بشارت پيامبران پيشين...84
نهج البلاغه، تاثير هدايت هاى پيامبر(ص)...107
نهج البلاغه، تاريخ...73
نهج البلاغه، حب دنيا...148
نهج البلاغه،حضرت محمد(ص)...13،197
نهج البلاغه، خاتميت پيامبر اسلام(ص)...198
نهج البلاغه، دوران جاهليت...50
نهج البلاغه، رفاه اجتماعى...129
نهج البلاغه، زهد...157
نهج البلاغه، سنت رسول خدا(ص)...167
نهج البلاغه، سيره نبوى...147
نهج البلاغه، شجاعت حضرت محمد(ص)...177
نهج البلاغه، صبر حضرت محمد(ص)...177
نهج البلاغه، عبرت...71
نهج البلاغه، عدالت اجتماعى...207
نهج البلاغه، عصر بعثت...35
نهج البلاغه، عصمت انبيا در تبليغ...174
نهج البلاغه، فداكارى حضرت محمد(ص)...190
نهج البلاغه، فضايل اهل بيت(ع)...204
نهج البلاغه، مبارزه با بدعت ها...120
نهج البلاغه، مواعظ...214
نهج البلاغه، نماز جماعت...213
نهج البلاغه، ولادت حضرت محمد(ص)...24
وسايل نجات از عذاب الهى...194
وضعيت فرهنگى، عصر بعثت...48،50،57،60،65
وظايف انبيا...92
وظايف حاكمان اسلامى...172
ولادت حضرت محمد(ص)...23
ولادت حضرت محمد(ص)، حوادث آسمانى...24
ولادت حضرت محمد(ص)، حوادث زمينى...25
ولادت حضرت محمد(ص)، نهج البلاغه...24
هدايت عباد... 90

دو. نمونه اى از مستندات علوم قرآنى:
تفسير
مستند

تفسير در لغت به معناى آشكار كردن معناى سخن و شرح و بيان آن است
تفسير از اقسام بديع و اطناب به زياده است : گوينده آن چه را در آغاز ، مجمل آورده ، شرح مى دهد و كلامى كه معناى پنهانى دارد به كلام ديگرى تفسير و تشريح مى شود
نمونه تفسير در قرآن آيه زير است: "ان الانسان خلق هلوعا" × اذا مسه الشر جزوعا" × و اذا مسه الخير منوعا" "(معارج ، 19 ـ 21 ). به راستى كه انسان سخت آزمند ( و بى تاب ) خلق شده است ،. چون صدمه اى به او رسد عجز و لابه كند و چون خيرى به او رسد بخل ورزد
در اين آيه" هلوعا" "ابهام دارد و با دو آيه بعد تفسير شده است
و نيز آيه: "الله الصمد × لم يلد و لم يولد... "( سوره اخلاص ) كه از "لم يلد" به بعد تفسير "الصمد" است5

تفسيرقرآن
مستند

در علم تفسير قرآن از انواع تفسير و روش هاى تفسيرى بحث مى شود و شاخه اى است از مبحث تفسير و مفسران كه از رده هاى مهم علوم قرآنى به شمار مى آيد
تفسير در لغت از "فسر" است كه در اشتقاق كبير ماخوذ از "سفر" و مقلوب آن است كه هر دو به معناى كشف و برداشتن پرده و پوشش است ،. با اين تفاوت كه "فسر" در كشف باطنى و معنوى و "سفر" در كشف ظاهرى و مادى به كار مى رود
تفسير در اصطلاح دانش مندان علوم قرآنى و مفسران قرآن تعاريف متفاوتى دارد بدين شرح:
1 ـ علمى است كه در آن از احوال قرآن از نظر دلالت بر مراد پروردگار بحث مى شود
2ـ علمى است كه در آن از احوال قرآن از حيث نزول سند و اداى لفظ بحث مى شود
3 ـ تفسير نزد علما، كشف معانى قرآن و بيان مراد (خداوند) است ،. اعم از اين كه كشف آن به خاطر ابهام در لفظ باشد يا معناى ظاهرى
4 ـ "ابوطالب ثعلبى" ( تغلبى ) مى گويد: تفسير بيان وضع لفظ است از حيث حقيقت و مجاز ، مانند تفسير صراط به طريق و تفسير صيب به مطر
5 ـ "ابوالبقا" مى گويد: تفسير، بيان چيزى است به لفظ آسان تر و ملايم تر از لفظ اصلى
6 ـ تفسير، توضيح و رفع ابهام و گشودن گره ها و دقايق لفظى و معنايى قرآن مجيد است
7 ـ برخى مى گويند : تفسير ، علم به نزول و شئون و قصص آيات و اسباب نزول آن ها و نيز دانستن مكى و مدنى ، محكم و متشابه ، ناسخ و منسوخ ، خاص و عام ، مطلق و مقيد ، مجمل و مبين و ... است
8 - استاد معرفت مى گويد: تفسير رفع ابهام و حل اشكال حاصل در لفظ است . هرگاه در نحوه بيان، اجمال و ابهامى پيش آيد يا پيچيدگى و اشكالى رخ دهد ، تفسير، آن ابهام يا اجمال را مى زدايد و آن پيچيدگى را برطرف مى سازد. از اين رو گفته اند: "التفسير رفع القناع عن اللفظ المشكل"
تاريخ تفسير قرآن به قدمت خود قرآن است و اولين مفسر قرآن ، شخص پيامبر اكرم (ص ) هستند كه در پاسخ به سوالات اصحاب بسيارى از مفردات و تعابير قرآن را تفسير فرموده اند كه در كتاب هاى روايى ، احاديث نبوى در تفسير آيات نقل شده است6

سه: نمونه اى از فرهنگ نامه علوم قرآنى

آخر كلمه قرار گرفته و حرف نخستين كلمه بعد از آن همزه باشد و نيز روى لام «ال» پيش از همزه و هم چنين كلمه «شيى، شيئا» به روايت «خلف» از «حمزه» كوفى اختصاص دارد.
اشمام:
در كلمه «صراط» در سراسر قرآن در وقف و وصل و در هر حال، «ص» را اشمام صداى «ز» قرائت كرده است.(3)
1 -/ حجتى، محمد باقر، پژوهش در تاريخ قرآن كريم. ص 333; حجتى، محمد باقر، پژوهش در تاريخ قرآن كريم، ص 353
2 -/ قمحاوى، محمد صادق، البحث والاستقراء فى تراجم القراء، ص 93
3 -/ لسانى، محمد على، قراء سبعه و بررسى قراءات ايشان* پايان نامه*، ص 156.
ر.ك: / مركز فرهنگ و معارف دفتر تبليغات اسلامى، علوم القرآن عند المفسرين، جلد 2، ص 109; صالح، صبحى، مباحث فى علوم القرآن، ص 250; زرقانى، محمد بن عبدالعظيم، مناهل العرفان فى علوم القرآن، جلد 1، ص 460; جلالى نائينى، محمد رضا، تاريخ جمع قرآن، ص 343
ابن جزرى، محمدبن محمد، النشر فى القراءات العشر، جلد 1، ص 188; مختار عمر، احمد. معجم القراءات القرآنيه، جلد 1، ص 94; ابوزرعه، عبدالرحمن بن محمدبن زنجله، حجه القراءات، ص 65; فاضل لنكرانى، محمد، مدخل التفسير، ص 141; قسطلانى، احمدبن محمد، لطائف الاشارات، ص 98; شريعت، محمد جواد، چهارده روايت در قرائت قرآن مجيد، ص 35

1938 - قراءت سماعى

قرائت سماعى آن است كه قارى از زبان استاد خود، به قرائت گوش فرا دهد.
و به عبارت ديگر:
«سماع قرائت اين است كه شاگرد و يا كسى كه مى خواهد قرآن و يا حديث را فراگيرد آن را از زبان استاد بشود، آن را به شاگرد املا كند و يا املا نكند. و نيز استاد از روى كتاب بخواند و يا به كمك (2) حافظه قرائت نمايد
از اصطلاح قرائت سماعى در كتاب هاى علوم قرآنى به تلقى قرائت سماع قرائت نيز تعبير شده است
1 -/ شريعت، محمدجواد، چهارده روايت در قرائت قرآن مجيد، ص 27
2 -/ فضلى، عبدالهادى، تاريخ قراءات قرآن كريم، ص 2

1939 - قراءت شام

ر.ك:
قراءت مكه

1940 - قراءت شنبوذى

«محمد بن احمد بن ابراهيم بن يوسف بن عباس بن ميمون، ابولفرج شنبوذى بغدادى» (م 388 هـ ق) يكى از قاريان اربعة عشر است، و قرائتى به او منسوب است. ولى پژوهشى كه در مصادر و منابع منسوب است. ولى پژوهشى كه در مصادر و منابع علوم قرآنى صورت گرفته، از شيوه قرائت او چيزى منعكس نشده است.
ر.ك: حجتى، محمد باقر، پژوهشى در تاريخ قرآن كريم، ص 357; كمالى دزفولى، على، قانون تفسير، ص 98; سبحستانى، ابوبكر عبدالله ابى داود، كتاب المصاحف، ص 250; رمضانى، احمد، اعجاز قرآن، ص 68; زرقانى، محمد بن عبدالعظيم، مناهل العرفان فى علوم القرآن، جلد 1، ص 491; جلالى نائينى، محمد رضا، تاريخ جمع قرآن، ص 346; مختار عمر، احمد، معجم القراءات القرآنيه، جلد 1، ص (97 - 96)

1941 - قراءت عاصم

يكى از قرايات سبع، قرائت عاصم است ابوبكر عاصم بن ابى النجود بن بهدله مولى بن خزيمه (م 127 هـ ق) از قراى طبقه سوم و از مردم كوفه است. عاصم از قراى معروف هفت گانه و شيعى كه است و قرآن را بر «ابى عبدالرحمن بن حبيب سلمى شيعى» - يكى از ياران اميرالمومنين على(ع) - و نيز بر «زرين حبيش و ابوعمرو شيبانى» قرائت كرد.
و «ابو عبدالرحمن سلمى» تمام قرآن را بر على - عليه السلام - قرائت كرد، بنابراين، «عاصم» با يك واسطه، راوى قرائت - اميرالمومنين عليه السلام - است.
به همين جهت گفته اند: فصيح ترين قراآت، قرائت عاصم بوده، زيرا وى قرائت اصيل را آورده است.
قاطبه دانش مندان شيعى، قرائات عاصم را فصيح ترين قراآت دانسته اند، زيرا وى قرائت را از منبع و اساس متينش يعنى اميرالمومنين على - عليه السلام - اخذ كرده است.
عاصم از ديدگاه دانش مندان شيعى و نيز علماى اهل سنت، شخصيتى بارز و با تقوا
تقثقه و مورد اعتماد در مسئله قرائت بوده است. و روى همرفته، وى را جامع فصاحت و قرائت صحيح و تجويد معرفى كرده و مى گويند در قرائت قرآن
نيز داراى صداى خوش بوده و فردى موثق است.(1)
اصول قرائت عاصم كوفى: 
اعتدال در ادغام
ادغام در قرائت عاصم كوفى محدود است به ادغام صغير، و در قرائت او ادغام كبير وجود ندارد
و ادغام صغير نيز محدود است به ادغام متماثلين يا متجانيسين و متقاريين كه توضيح و موارد هر يك از اين واژه ها در مبحث تجويدى اين اصطلاحات خواهد آمد.
احتراز از اماله:
در قرائت عاصم تقريباً اماله وجود ندارد.
تنها يك مورد اماله الف در قرائت وى وجود دارد: مجريها (41/11) كه به اماله بينا بين قرائت كرده است.
پرهيز از سكت:
در سراسر قرآن از عاصم كوفى تنها چهار مورد سكت روايت شده است.
1 - عوجا قيما (1، 8،)
2 - من مرقد ناهذا (52، 36).
3 - من راق (27، 75).
4 - بل ران (14، 83).
تحقيق همزه:
كليه همزهاى مفرده و مزدوجه در قرائت عاصم به تحقيق قرائت شده اند، دو كلمه «كفوا» و «هزوا» از اين قاعده مستثنا است و يك مورد به قرائت تسهيل است - در كله «اعجمى» همزه دوم را به تسهيل قرائت نموده است.
وقف:
عاصم كوفى هنگامى وقف بر روى كلمات قرآنى، مطابق مرسوم مصحف وقف مى كند.
مد:
مدها تفصيل و متصل را به طور يك سان به توسط قرائت كرده است، مانند ابن عامر و كسائى.(2)
در اين زمينه به كتاب هاى: التيسير، الشاطبيه، السبعه، النشر مراجعه كنيد ايشان ميان دو بين سوره، يعنى در پايان هر سوره و آغاز سوره «بعد بسم الله الرحمن الرحيم» را تلاوت مى نمود و قرائت وى در اين گونه موارد به سه صورت وقف و وصل، و سكت نقل شده است.(3)
شيوه قرائت عاصم كوفى را ترتيل آرام و پيوسته، اما نه بى شور و حال، بلكه توام با طنين و آهنگ توصيف كرده اند. عاصم به همزه ها و مدها عنايت داشته و محكم و استوار قرائت مى كرده و فصاحت و اتقان و تحرير و تجويد را يكجا جمع كرده بود.
هم چنى وى از همه قراى سبعه و راويان مشهورشان به حسن صوت و تجويد قرائت مشهورتر است.(2)
1 -/ حجتى، محمدباقر، پژوهش در تاريخ قرآن كريم، ص 320
2 -/ لسانى، محمدعلى، قراء سبعه و بررسى قراءات ايشان* پايان نامه 8 ص 152
3 -/ قسمحاوى، محمد صادق، البحث و الاستقراء فى تراجم القراء، ص 86
4 -/ لسانى، محمدعلى، قراء سبعه و بررسى قراءات ايشان* پايان نامه* ص 162
ر.ك:/ اين مجاهد، احمد بن موسى، كتاب السيعه فى القراءات، ص 69; زنجانى، ابوعبدالله بن نصرالله، تاريخ القرآن، ص 164; ذهبى، محمد بن احمد، معرفه القراء الكبار على الطبقات و الاعصار، ص 88; دمياطى، احمد بن محمد، اتحاف فضلاء البشر بالقراءات الاربعه عشر، ص (24 - 19); دانى ابوعمر، عثمان بن سعيد، التيسير فى القراءات السبع، ص 6; خويى، ابوالقاسم، البيان، فى تفسير القرآن، ص 144; ابن جزرى، محمدبن محمد، النشر فى القراءات العشر، جلد 1، ص 146; مركز فرهنگ و معارف دفتر تبليغات اسلامى علوم القرآن عند المفسرين، جلد 2، ص 103; شريعت، محمدجواد، چهارده روايات در قرائت قرآن مجيد، ص 31; فاضل لنكرانى، محمد، مدخل تفسير، ص 141; قسطلانى، احمدبن محمد، لطائف الاشارات، ص 96; صالح، صبحى، مباحث فى علوم القرآن، ص (249 - 248); طباطبايى، محمد حسين، قرآن در اسلام، ص 209; مقدسى ابوشامه، المرشد الوجيز الى علوم تتعلق بالكتاب العزيز، ص 146; زرقانى، محمد بن عبدالعظيم، ناهل العرفان فى علوم القرآن، جلد 1، ص 455; طالقانى، عبدالوهاب، علوم قرآن و فهرست منابع، ص 232; سيوطى، عبدالرحمان بن ابى بكر، الاتقان فى علوم القرآن، جلد 1، ص 252; سيوطى، عبدالرحمان بن ابى بكر، الاتقان فى علوم القرآن، جلد 1، ص 256; جلالى نائينى، محمد رضا، تاريخ جمع قرآن، ص 342; محيصن، محمد سالم، المغنى فى توجيه القراءات العشر المتواتره، جلد 1، ص 29; مختار عمر، احمد، معجم القراءات القرآنيه، جلد 1، ص 79; مختار عمر، احمد، معجم القراءات القرآنيه، جلد 1، ص 85; ابوزرعه، عبدالرحمن بن محمدبن زنجله، حجه القراءات، ص 57

1942 - قراءت عراقين

ر.ك:
قراءت مكه

1943 - قراءت عرضى

اگر كسى قرآن يا حديث را از حفظ و يا از روى كتاب بر استاد قرائت كند آن را «قرائت عرضى» مى نامند.(1)
و يا به عبارت ديگر
قرائت عرضى، قرائتى است كه: قارى، قرآن را بر استاد بخواند، در حالى كه استاد با سكوت خود در موارد صحيح قرائت - خواندن قارى را استماع و تاييد كند.»(2)
1 -/ فضلى، عبدالهادى، تاريخ قراءات قرآن كريم، ص 28
2 -/ شريعت، محمدجواد، چهارده روايت در قرائت قرآن مجيد، ص 27

1944 - قراءت كسائى

يكى از قرائات سبع، قرائت كسائى است.
ابوالحسن على بن حمزة بن عبدالله بن بهمن بن فيروز (فزار) اسدى كوفى (م 179 يا 189 هـ) كه از مردم سرزمين ايران بوده است، و مى گويند در ميهن خود در «طوس» و يا «رى» وفات كرد.
«ابن جزرى» مى نويسد: امام و پيشوايى است كه رياست اقرا و مقام استادى قرائت در كوفه پس از

چهار: نمونه از نمايه بر اساس اصطلاح نامه علوم اسلامى:
اعجاز تأييرى قرآن
مستندات:

يكى از وجود اعجاز قرآن «اعجاز تأثيرى» آن است، كه در برخى منابع با عناويت «اعجاز روعت; اعجاز هيبت و اعجاز نفسى قرآن» ديده مى شود.
تأثير شگفت قرآن مجيد بى ترديد از ابعاد اعجاز آن است و هيچ بشر معمولى قادر نيست كتابى تا اين اندازه مؤثر بياورد.
«ساوراى» يكى از دانشمندان خاورشناس فرانسوى مى گويد:
قرآن داراى تأثيرى خاص و جاذبيتى مخصوص است كه مانند آن براى هيچ يك از كتابها نيست.(1)
در تأثير قرآن همين بس كه مكرر نقل شده است كه اخنس بن قيس، ابوجمل و وليدبن مغيره شب هنگام از كوچه هاى تايك مكه مى گذشتند و پشت ديوار خانه حضرت رسول(ص) مى ايستادند و تا بامداد به آواى قرآن گوش مى دادند.
وليدبن مغيره در اين باره مى گويد:
در قرآن زيبايى و جاذبه است; آغازش سرشار است و فرجامش ثمربخش او برترى مى يابد و چيزى بر او برترى نمى يابد.

نمايه ها
سند

معرفت، محمد هادى، التمهيد فى علوم القرآن، چاپ 1، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1411 ق.

موضوعات

1 - استشهاد به آيات زمر: 23 و عنكبوت: 51 و انفال: 2 و مائده: 83 و 21 حشر در اثبات اعجاز تأثيرى قرآن (ج 4، ص 39، س 9 - 20)
2 - بيان شأن نزول آيات 77 - 84 مريم درباره عاص بن وائل و كوبندگى آيات فوق نسبت به او (ج 4، ص 213 - 214، ص 7 - 8)
3 - تأثير روحانى آيات 35 - 36 طور بر جبير بن مطعم در جذب او به اسلام (ج 4، 215 - 217، س 10 - 15)
3 - تأثير روحانى قرآن بر سعدبن معاذ و اسيدبن حضير اسلام آوردن آن دو (ج 4، ص 206 - 208، س 10 - 18)
5 - تأثير قرآن بر قلوب مستعده با استشهاد به آيات 37 ق، 3 فصلت، 83 مائده (ج 4، ص 204، س 8 - 16)
6 - تأثير قرآن بر اجنه و اقرار آنها به عظمت قرآن و ذكر آيه 1 و 2 سوره حشر در اين مورد (ج 4، ص 39، س 7 - 8)
7 - تأثير قرائت آياتى از قرآن توسط پيامبر(ص) بر عتبة بن ربيعه (ج 4، ص 38 - 39، س 19 - 2)
8 - تأثير قرائت قرآن توسط رسول الله(ص) بر عده اى از مردم مدينه و گرايش آنان به اسلام (ج 4، ص 39، س 3 - 6)
9 - داستان تأثير قرآن بر سويد بن صامت شاعر عرب و گرايش وى به اسلام (ج 1، ص 205 - 206، س 15 - 9)
10 - ذكر آيات 50 - 51 مدثر، 41 و 46 اسراء و 6 - 11 جاثيه در زمينه تأثير گذارى و كوبندگى كلام خداوند بر نفوس مضطرب كافران (ج 4، ص 210 - 211، س 1 - 11)
11 - ذكر آيات 8 - 14 معارج، 15 - 29 حاقه و 10 - 31 مزمل در زمينه تأثير گذارى و كوبندگى قرآن بر نفوس گناهكاران (ج 4، ص 211 - 212، س 12 - 6)
12 - ذكر قضيه جلسه مشورتى وليد بن مغيره با قريش درباره دعوت پيامبر و بيان نظرات آنان و ذكر نظريه وليد در مورد حلاوت و تأثير سحرى قرآن (ج 4، ص 194 - 195، س 8 - 14)
13 - ذكر وجوهى براى اعجاز قرآن توسط علامه سيد هبة الله شهرستانى و اختيار اعجاز بلاغت و اعجاز جذابيت روحى از بين آن وجوه (ج 4، ص 101 - 103، س 8 - 16)
14 - شرح گفتار و شهادت عرب عصر نزول قرآن در مورد قرآن و اعجاز و تأثير آن (ج 4، ص 191 - 203، س 1 - 14)
15 - كلام طفيل بن عمرو دوسى شاعر عرب درباره قرآن و تأثير آن در وى (ج 1، ص 196 - 197، ص 5 - 7)
16 - كلام مصطفى صادق رافعى درباره وجه اعجاز قرآن به نظم قرآن، نظم موسيقى و تأثير آن (ج 4، ص 120 - 126، س 7 - 10)
17 - معرفى علامه شهرستانى، شيخ محمد حسن كاشف الغطاء، سيد رشيد رضا صاحب المنار و استاد مصطفى صادق رافعى از طرفداران اعجاز روحانيت قرآن (ج 4، ص 103، س 3 - 15)
18 - معرفى قرآن ب عنوان احسن الحديث و مثانى و جذاب بودن با استفاده از آيه 23 زمر (ج 4، ص 203 - 204، س 15 - 8)
19 - نزول سوره تبت درباره ام جميل و همسرش ابولهب و تأثير و كوبندگى اين سوره بر آنان (ج 4، ص 212، س 7 - 16)
20 - نظريه ابوسليمان البستى پيرامون اعجاز قرآن از نظريه نفوذ و تأثير آن بر افراد (ج 4، ص 212، س 7 - 16)
21 - نظريه استاد محمد فريد وجدى درباره وجه اعجاز قرآن به اعجاز روحانيت و تأثير روحى قرآن و ذكر آيه 52، شورى و 15 غافر در اين مورد (ج 4، ص 126 - 129، س 11 - 3)
22 - نقل قصه هاى ملوك فارس توسط نضربن حارث براى عرب و نزول آيات 105 طه، فرقان، 7 - 20 قلم، 7 - 8 جاثيه و 31 انفال در مذمت او و تأثير و كوبندگى آيات (ج 4، ص 214 - 215، س 9 - 14)
23 - نقل قولى در نزول آيات 52 - 55 قصص درباره تأثير قرآن در ايمان آوردن گروهى از نصاراى حبشه و اعتراض ابوجهل بر آنان (ج 4، ص 204 - 205، س 17 - 14)
24 - نقل ماجراى استماع قرآن از ناحيه ابوسفيان و ابوجهل و اخنس و نظرات آنان درباره قرآن و تأثير قرآن بر آنها (ج 4، ص 201 - 202، س 9 - 17)

پی نوشت‌ها:

1 - پورسلطانى، امير و ديگران/ مقاله ارائه شده به سلسله نشست هاى فن آورى اطلاعات و ارتباطات .
2 - دكتر اُلى محمد عبدالحميد، كامليس 4، تهران 1374، سخنرانى.
3 - اصطلاح نامه هاى منتشر شده از سوى مركز مطالعات و تحقيقات اسلامى (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى) وابسته به دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم عبارتند از: اصطلاح نامه علوم قرآنى، فلسفه اسلامى، اصول فقه، منطق و كلام اسلامى. تهيه اصطلاح نامه ها در باقى رشته هاى علوم اسلامى به ضميمه مستندات و فرهنگ نامه جامع علوم اسلامى در شاخه هاى علوم حديث، اخلاق اسلامى و فقه و عرفان نيز ادامه دارد كه تدوين اصطلاح نامه فقه طبق طرح تا پايان سال 1384 به انجام مى رسد.
4 - نمونه اى از موضوع نگارى، نمايه و... را در پايان مقاله (در پيوست ها) ملاحظه نمائيد.
5 - ر.ك:
سيوطى عبدالرحمان بن ابى بكر الاتقان فى علوم القرآن ج 3 ص ( 284و244 ـ 243) زركشى،محمدبن بهادر البرهان فى علوم القرآن ج 3 ص ( 42 ـ 41) > ----كتابشناسى پانوشت----< 
#ر.ك<== 
#الاتقان فى علوم القرآن،سيوطى عبدالرحمان بن ابى بكر،4جلد، چاپ 2، انتشارات زاهدى، ايران-قم، 1411ق، <==ج 3 ، ص ( 284و244 ـ 243 )،
#البرهان فى علوم القرآن،زركشى،محمدبن بهادر،4جلد، چاپ 1، دارالكتب العلميه، لبنان-بيروت ، 1408ق، <== ج 3 ، ص ( 42 ـ 41) 
6 - زرقانى، محمد بن عبدالعظيم، مناهل العرفان فى علوم القرآن، ج 2، ص 4
سيوطى عبدالرحمان بن ابى بكر، الاتقان فى علوم القرآن،ج 4، ص 194
كمالى دزفولى، على،تاريخ رتفسير، ص 29
جلالى نائينى، محمدرضا، تاريخ جمع قرآن، ص 305
خرمشاهى، بهاءالدين قرآن پژوهشى(هفتادبحث وتحقيق قرآنى)، ص 49 و 141
مجلهوقف ميراث جاويدان، ج 1 ص 18
جلاليان،حبيب الله، تاريخ تفسيرقرآن كريم، ص 19
> ----كتابشناسى پانوشت----< 
#مناهل العرفان فى علوم القرآن،زرقانى، محمد بن عبدالعظيم،2 جلد، چاپ 1، دارالكتب العلميه، لبنان-بيروت ، 1409ق،<== ج 2 ، ص 4.،
#الاتقان فى علوم القرآن، سيوطى عبدالرحمان بن ابى بكر، 4 جلد، چاپ 2، انتشارات زاهدى، ايران-قم، 1411ق، <==ج 4 ، ص 194.،
#تاريخ تفسير، كمالى دزفولى، على، 1 جلد، چاپ 1، انتشارات كتابخانه صدر، ايران-قم، 1357،<== ص 29.،
#تاريخ جمع قرآن، جلالى نائينى، محمدرضا، 1 جلد، چاپ 1، نشر نقره، 1365، <== ص 305.،
#قرآن پژوهشى(هفتاد بحث و تحقيق قرآنى)، خرمشاهى، بهاءالدين، 1 جلد، چاپ 1، مركز نشر فرهنگى مشرق، ايران-تهران، 1372، <== ص 49 و 141.،
#مجله وقف ميراث جاويدان، سازمان اوقاف و امور خيريه، <== ج 1 ، ص 18،
#تاريخ تفسير قرآن كريم، جلاليان، حبيب الله، 1 جلد، چاپ 1، انتشارات اسوه، ايران، 1372،<== ص 19

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 10 خرداد 1394 ساعت: 22:30 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 68

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس