تحقیق دانشجویی - 469

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره مسائل حج

بازديد: 525

 

در فراق يار

اين كتاب مرا باز در شور و حال حسرت آلود زيارت خانه خدا و حرم رسول خدا (ص)فرو برد؛ شور و حال «اشتياقي» كه ديگر اميدي هم به آن نيست. تا به ياد دارم سال‌هاي دوران جواني هرگز دل خود از آتش اين «اشتياق» رها نيافتيم اما حتي دوران سيله اختناق كه هر روحاني با معرفت و بي‌معرفتي با رغبت و يا حت ياز سر سيري آسان مي‌توانست در خط حج قرار بگيرد ...... و من نمي‌توانستم! بهتر بگويم: هيچ حمله دار و رئيس كارواني از تر ساواك و شاه نمي‌توانست و جرات نمي‌كرد نام مرا در فهرست حاجي‌هاي خود- چه رسد به عنوان روحاني كاروان- بگذرد بله، حتي در آن دوران سخت هم دلم از اميد زيارت كعبه و بوسه زدن بر جاي پيامبر(ص) در مكه و مدينه، خالي نمانده بود و اين اميد اگر چه با حج ده روزه سال 58 كه به فصل شهيد محلاتي قسمتم شد، برآورده گشت، اما آتش آن « شوق»، «سوزنده تر» و « مشتعل تر» شد. در سال‌هاي رياست جمهوري، چشم اميد به پس از آن دوران دوخته بوده؛اما امروزه شور و «اشتياقي» بي سكون و اميدي تقريباً فرومرده...... تنها تسلي  به خواندن اين گونه سفر نامه‌ها يا شنيدن آنهاست كه خود افزايند «شوق» نيز هست. اين كتاب شيرين، موجز، با روح و هوشمندانه نوشته شده است. زيارت قبول         

      (سيد علي خامنه‌اي 10/12/70)


 

لزوم يادگيري مسائل حج

مردم بايد دنبال اين امر باشند كه مسئله ي حج را ياد بگيرند، نه اين كه ما فقط حج برويم و ديگرهر چه شد شد؛ نه ، اين جا غير از ساير جاهاست.

پيشگيري

لازم است حجاج، مسائل حج را...ياد گيرند تا خداي نخواسته، تخلفاتي حاصل نشود كه موجب هدر رفتن زحمات آنان گردد.

عواقب سهل انگاري

.... چه بسا باشد كه خداي نخواسته با سهل انگاري، عملتان باطل شود و جبران آن را تا آخر نتوانيد بكنيد و يا به احرام باقي بمانيد.

 

مراتب معنوي حج

مراتب معنوي حج .... حاصل نخواهد شد مگر آن كه به دستورات عبادي حج به طور صحيح و شايسته و مو به مو عمل شود. مراتب معنوي حج..... سرمايه‌ي حيات جاودانه است و انسان را به افق توحيد و تنزيه، نزديك مي‌نمايد.

 

تجارت و معصيت

مبادا اين سفر را سفر تجارت قرار بدهيد و امور تجاري در اين سفر مطرح باشد. اشخاصي كه حج مي روند هم بايد توجه بكنند كه خداي نخواسته حجشان مخلوط به معصيت نشود.

 

شما الگو هستيد

شما امروز در اين سفر، در بوته امتحان قرار داريد چون نمونه و الگويي از ملت ايران هستيد.

 

صعود يا سقوط

بدانيد كه با اين سفر، ممكن است كه شما يك آبروي بسيار زياد پيش خداي تبارك و تعالي پيدا كنيد و ممكن است كه خداي نخواسته سقوط پيدا كنيد.

آبروي اسلام

شما در اين حجي كه مشرف مي‌شويد ..... ممكن است كه آبروي اسلام رااز بين ببريد؛ و ممكن است كه انشاءا... حفظ كنيد.

 

رهنمود‌هاي مقام معظم رهبري

بعد سياسي حج

همين اجتماع ميلوني مسلمانان از هر گوشه جهانف د ريك نقطه، در يك زمان، داراي بزرگترين مضمون «سياسي» است.

 

وحدت مسلمانان

اين نمايش امت اسلامي است كه در آن اختلافات نژادي و زباني و جغرافياي و تاريخي همه رنگ باخته و از همه، يك«كل» پديد آمده است.

حج و هجرت

حج يك هجرت است. هجرت از خود ماست هجرت از نيت‌هاست هجرت زنداني است كه ما را احاطه كرده و گوهر يك دانه بي‌نظيرانساني را در وجود ما مخفي و پنهان نگه داشته است. حج، هجرت از خود پرستي‌هاست كه از هوا و هوس ناشي مي‌شود. هجرت از خود پرستي‌هست كه از هوا و هوس ناشي مي‌شود. هجرت از خود خواهي ‌هايي است كه مما را از خدا دور مي كند. هجرت از طبقه بندي‌ها و مرزبندي‌هايي است كه زندگي انسان را از هم جدا مي‌كند و فقير و غن يشريف و وضيع، بزرگ و كوچك بر طبق معيار‌هاي عاميانه مردمي را به هم نزديك مي‌كند و در كنار هم قرار مي‌دهد و وجه مشترك همه انسان‌ها يعني عبوديت را در همه زنده مي‌كند.

 

عناصر حج

حج در جوهر و ذات خود داراي دو عنصر اصلي است،«تقرب» به خدا درانديشه و عمل و «اجتناب» از طاغوت و شيطان با جسم و جان .... همه اعمال و تروك حج، براي اين دو و در جهت آن و تامين ابزار‌ها و مقدمات آن است. و اين حقيقت، خلاصه‌اي ا زاسلام و همه دعوت‌هاي الي نيز هست....

 

كمال فرد و امت

اگر حج، ئچنانكه قرآن خواسته و پيا مبر(ص) فرموده و عمل كرده، به جاي آورده شود تامين كننده كمال فردو عزت امت است.

 

دوري از فلسفه حج

اگ رما ديديم كه حج جنبه مادي و ظاهر سازي و دوري از معنويت پيدا كرد، بايد بدانيم كه از فلسفه حج دور افتاده‌ايم.

حج و دوري از خدا

اين كساني كه ايام حج را به ميزان زيادي صرف كار‌هايي مي‌كنند كه د رجهت مقابل معنويت است، خود را د رماديت غرق كرده‌اند و از خدا دور شده‌اند.

 

وظيفه‌ي همه

اين وظيفه‌ي همهاست كه سعي كنند حج را مايه‌اي آبروي اسلام و به خصوص براي ما ايراني‌ها، مايه آبروي امام قرار بدهند.

 

ابعاد حج

همه‌يآحاد برادران و خواهران مومني كه به حج مي‌روند جا دارد كه حج را يك امر كاملاً شخصي به حساب نياورند.

 

حركت عظيم

هر كدام از حاجييان امسال ما كه از ايران حج مي كنند جزئي از يك حركت عظيم و از يك كار بزرگ جهاني و اسلام و انقلابي و سياسي و عبادي است.

متن پيام آيه الله محمد محمدي ري شهري نماينده محترم ولي فقيه د رامور حج  و زيارت به زائران بيت الله الحرام در عمره مفرده

 

بسمه تعالي

صلوات خداوند بر خداوند بر پيامبران الهي به ويژه پيامبر اعظم و حضرت خاتم"محمد مصطفي(ص)‌"و خاندان پاكش و سلام به شما زائران حرم امن الهي و دياراهل بيت (ع)

مي‌دانيم كه ميان عبادات، زيارت بيت الله الحرام از موقعيت و ظرفيت‌هاي ويژه‌اي بر خوردار است. اگر چه نقطه اوج اين عبادت الهي، موسم حج تمتع است اما ايام عمره ني زفرصت مغتني است تا بتوانيم ا زنعمت‌هاي بي شمار اين مناسك آسماني بهره مند شويم. حج آموزشگاه خدايابي، خداشناسي، خدا باوريو خداپرستي است و هريك از مناسك عامل پيوندي بين عابد و معبود و عاشق و معشوق است. در سايه آنها مي‌توان به خود يابي خود شناسي و خود سازي رسيد. اكنون كه شما توفيق يافته‌‌ايد به سرزمين توحيد، نبوت و امامت سفر كنيد قدر اين فرصت ارزنده را بدانيد و از تمام لحظات سر شاراز معنويت آن به بهترين وجه ممكن استفاده كنيد. آموزه‌هايي كه در ايام حج ا زعبادات و زيارت‌ها حاصل مي‌شود بايد ره توشه‌اي باشد براي پويايي و بالندگي و نشاط معنوي به گونه‌اي كه پس از باز‌گشت از اين سفر الهي، عطر عترترا همگان از ما استشمام و خلق محمدي را بستگان و همسايگان در رفتار و گفتار ما نظاره كنند.

حج و عمره هنگامه ارتباط نزديك با خداوند و زمان تعامل بين مسلماني است كه از اقصي نقاط عالم به كنون توحيد سرازير مي‌شوند. هر يك از شما نماينده ملتي هستيد كه امروزبر قله عزت و اقتدار ايستاده و مي‌خواهد در سايه قرآن و عترت راه‌هاي تعالي را بپيمايد . شما هر يك سفير كشوري هستيد كه مفتخر است د رسايه اهل بيت عليهم السلام زندگي مي‌كند و امروزه سر مشق ملت‌هاي آزاديخواه شده است. بنابراين تلاش كنيد اعمل و رفتار شما، معرفت اين فرهنگ غني و الگويي براي ساير مسلمانان باشد. اميدوارم برنامه‌ريزي‌ها و تلاش بيديغ همكاران ما در امور اجرايي و فرهنگي حجو عمره، زمينه بهره‌ برداري هر چه بهتر از اين ايام را براي شما عزيزان فراهم كند تا بتوانيد از اين فرصت خوب و نعمتهاي معنوي كمال استفاده راببريد و به سلامت به آغوش خانواده‌هاي محترمتان باز گرديد. از خداوند متعال براي همگي شما توفيق عبادت، زيارت و قبولي همه اعمال رامسئلت دارم.                                                         (محمد محمدي ري‌شهري)

نماينده ولي فقيه  در امور حج و زيارت

برخي از آداب سفر

حجاج عزيز قبل از حج بايستي با اهداف سفر و وظايف خويش آشنا شده با معرفت به زيارت خانه خدا و مرقد مظهر رسول خدا (ص) و ائمه معصومين بقيع «ع» مشرف شوند.

اخلاق و آداب سفر حج برگرفته از آموزه‌هاي پيشوايان ديني ماست كه اميد است مورد استفاده واقع شود.

 

1- تعيين هدف

اگر حاجي با هدف خداجويي، تحول روحي و اخلاقي و پالايش جان خود در اين راه مقدس گام بردارد اعمال و رفتارش نيز با اين اهداف والا منطبق مي‌سازد و در نتيجه از لحظات سفر بهره مي‌گيرد.

2- استغفار

حاجي بايد روح را از تيرگي‌ها پاك گرداند تا زمينه را براي راهيابي به محضر حق و حريم عشق فراهم ‌سازد روا نيست، انسان با آلودگي به محضر حق وارد گردد. لازم است حاجي خانه دل را از گناه پاك نمايد، سپس به سوي كوي دوست رهسپار شود.

3- اخلاص در نيت

اخلاص شرط اصلي هر عبارتي است. پس بر سالك اين طريق است كه دل به غير خدا نبندد و در انجام اعمال جز قرب حق تعالي را نخواهد و در نظر نگيرد.

4- تامين توشه حلال

حاجي بايد قبل از سفر دارايي خود را تزكيه و تنزيه كند. حقوق شرع مردم را بپردازند وگرنه در ميقات پذيرفته نمي‌شود و در حريم كبريايي حق ورود نخواهد يافت گرچه در ظاهر جسم وي در حال گردش باشد.

5- خداحافظي و حلاليت طلبي

شايسته است حاجي خبر سفرش را به اطلاع آشنايان برساند. يكي از بركات اين عمل رفع تيرگي‌ها و كدورت‌ها است. به مردم بگويد من راهي سفر هستم و نمي‌خواهم با قلب آلوده به كينه و رنجش در محضر الهي حضور يابم. من براي شما در اين سفر دعا مي‌كنم شما نيز مرا حلال كنيد.

6- آگاهي كامل

حاجي سعي كند معلومات لازم را كسب نمايد و دانستنيهاي ضروري سفر را فرا گيرد و با شناخت وارد سفر شود. اطلاعات مورد نياز حاجي در زمنيه‌هاي فلسفه و اسرار حج، مناسك و احكام، تاريخ، اماكن، اخلاق، سفر، معاشرت، سيره پيامبر  (ص)، عقايد شيعه، مفهوم زيارت، مذاهب اسلامي، زبان عربي، مسائل بهداشتي، مقررات عربستان و ... مي‌باشد

7- احكام و مناسك

فراگيري مناسك حج از اهميت ويژه‌اي برخوردار است زيرا صحت عمل حج يكي از شروط قبولي آن است البته فراگيري مناسك حج نبايد موجب دلهره و اظطراب حاجي شود.

8- تامين مخارج خانواده

سفر حج نبايد به گونه‌اي باشد كه پس از آن خانواده‌ها دچار مشكلات شديد شوند فرد مستطيع پس از مراجع گرفتار فقر و تهي‌دستي نمي‌شود.

9- انتخاب مدير

فردي را با اخلاق، مدبر و با حوصله و پركار براي مديريت كارها در طول سفر برگيزيند. اين فرد بايد خود را خدمتگزار مردم بداند و با تمام وجود در خدمت زائران باشد.

10- انتخاب همراه

پيشوايان ديني، مردم را از تنها سفر كردن منع و آنان را به مسافرت جمعي ترغيب نموده‌اند.

11- همراهان شايسته و يكدست

انتخاب همسفران هم‌شان يكي ديگر از آداب سفر است.

12- تشويق به خوبي‌ها

در روايات توصيه شده تا دوستاني را براي خود برگزينند كه آنان را در انجام كارهاي اخروي يار و ياور باشند.

13- وصيت

سفر هميشه توام با خطر است. هيچ‌كس از آينده خبر ندارد. از اين رو تنظيم وصيت‌نامه كاملاً مطلوب است و در صفر حج مطلوب‌تر و لازم‌تر است.

14- غسل

حاجي با غسل قبل از سفر، جسم خود را و با دعا و توبه جانش را شستشو مي‌دهد تا هنگام حضور در خانه خدا، از هر آلودگي پاك و پيراسته شود.

15- صدقه

مستحب است هنگام حركت، صدقه بدهد و با نيكي به مردم، سفر را آغاز كند. يكي از منافع صرقه جلوگيري از بد مردن است. گيرنده اصلي صدقه، خداست و در واقع صدقه‌دهنده با خدا معامله كرده است و چند برابر در دنيا و آخرت پاداش مي‌گيرد.

16- آغاز سفر با نماز

بايد قبل از سفر، خود را براي اين مهماني مهم آماده كند. لذا مستحب است سفر را با نماز كه ياد خداست، آغاز نمايد.

17- دعا هنگام خروج

رسول خدا (ص) هر زمان كه در مسيري بالا مي‌رفت «الله اكبر» و آن گاه كه فرود مي‌آمد «سبحان‌الله» مي‌گفت. ادعيه سفر به مناسبتهاي مختلف فراوان است كه بايد علاقه‌مندان به كتب مربوط مراجعه كنند.

18- همراه داشتن دارو

هر چند در كاروانهاي حج، پزشك همرا وجود دارد، ليكن لازم است حاجيان اگر بيماري داخلي دارند، ضمن آكاه ساختن پزشك كاروان، داروهاي ضروري و سوابق بيماري خود را همراه بردارند.

19- نيازمنديهاي سفر

وسايل انفرادي ضروري را همراه بردارد.

20- خوراكي

برداشتن برخي خوراكي‌هاي خشك و فاسد نشدني كه قابل نگهداري در شرايط آب و هوايي مختلف باشد، مناسب است.

21- ذكر نعمت‌ها

مستحب است مسافر نعمت‌هاي الهي را به ياد آورد سپاس خداواند گويد.

22- عجله نكردن

كارها اگر بخواهدي صحيح انجام گيرد بايد همراه با بصيرت و معرفت و بدون شتاب باشد تا پشيماني به بار نياورد.

23- صبر و تحمل

هر حاجي بايد مراقب باشد تا بر كسي خشم نگيرد و خشم خود را فرو ببرد. زبانش را نگه دارد و با روي گشاده برخورد نمايد، سخن شيرين بگويد و نرم‌خود باشد.

24- احترام به سالخوردگان

در حديث است كه هر كس سالمندي را احترام كند، خداوند او را از هراس روز قيامت آسوده سازد.

25- سلام به همسفران

از جمله اموري كه انس و پيوند را زياد و استوار مي‌كند، سلام كردن به يكديگر است.

در آرزوي مدينه

مرا به خانه‌ي زهراي مهربان ببريد

به خاك بوسي آن قبر بي‌نشان ببريد

اگر نشاني شهر مدينه را بلديد.

كبوتر دل ما را به آشيان ببريد.

كجاست آن در آتش گرفته تا كه مرا

براي جامه دريدن به سوي آن ببريد

كجاست آن جگر شرحه شرحه تا كه مرا

به سوي سنگ مزارش كشان كشان ببريد

مرا كه مهر بقيع است در دلم چه شود

نه اشتياق به گل دارم و نه ميل به بهار

مرا به غربت آن هيجده خزان ببريد

كسي صداي مرا در زمين نمي‌شنود

فرشته‌ها سخنم را به آسمان ببريد.

بالاخره كمك كم انتظار به سر مي‌آيد، و شبهايي كه به شوق حرم پيامبر و خانه خدا به سر برده بودي، به پايان مي‌رسد و اينك، توفيق زيارت همچون كبوتران حرم، دور و برت پر مي‌زند.

چه خوش باشد كه بعد از انتظاري

به اميدي رسد اميدواري!

آنچه سالها دل و جانت را گرم نگاه داشته بود، «اميد» بود.

اينك اين اميد ديرين، تحقق يافته است.  آنچه را كه سالها در حسرتش بودي و با تعبير «آيا مي‌شود؟ ...» بر زبان مي‌آوردي، اينك «شده» و فراهم آمده است.

خوشا به سعادتت. التماس دعا كنندگان را از ياد مبر، آنها كه هنگام خداحافظي، اشك در چشمهايشان حلقه زده بود، آنها كه با نگاه حسرت‌بار، آخرين ديدار را با تو داشتند، آنها كه با دسته‌گل به بدرقه‌ات، تا فرودگاه آمده بودند، بستگان و خويشاوندان، افراد خانواده، همسايه‌ها، همكاران، اهل محل و ... همه آنها كه با خبر شده بودند امسال مشرف مي‌شود و با چه حالي و با چه نگاهي و زباني، «التماس دعا» داشتند.

اينك، در شهر پيامبري، گرچه از وطن خويش دوري، اما به محل زندگي پيامبر و علي و زهرا عليها السلام و اهل بيت پيامبر آمده‌اي. شهري كه برايت بسيار خاطره‌ها و قصه‌ها دارد.

آنچه ديدارش را يك روز در خواب، آرزو مي‌كردي، امروز در بيداري مي‌بيني. آري .. حرم حضرت رسول الله صلي الله عليه و آله، قبرستان بقيع و قبور ائمه چهارگانه، قبر گمشده فاطمه زهرا عليها السلام، مثل ماهي كه به آب برسد، مثل تشنه‌اي كه به سايه و چشمه‌اي برسد، مثل كسي كه گمشده‌اش را پيدا كرده باشد، مثل عاشقي كه به معشوق خويش برسد، تو هم كه دلداده محبت «آل محمد» و دلباخته «عترت مصطفي» هستي، اينك به «مدينه» آمده‌اي، به سفر حج تويق يافته‌اي.

مبادا اين روزها و روزهاي آينده را به غفلت بگذراني. حيف است فرصتها را بازار و تماشا بگذرد. اهل بصيرت و معرفت، همه چيز را در «حرم» جستجو مي‌كنند. «زيارت» گرانبهاترين كالايي است كه در مدينه و مكه يافت مي‌شود. قيمتش هم «نيت» است و عشق و علاقه. پاداش آن هم بهشت و رضوان و قرب آل محمد. مدتها در «صف انتظار» بوده‌اي، اينكه در «محفل ديدار»ي، كمي با خودت خلوت كن،  حالات روحي خود را مورد بررسي قرار ده. كجايي؟ كجا آمده‌اي؟ چه مي‌كني؟ چه مي‌خواهي و چه به دست مي‌آوري؟

مبادا از «بازار معنويت» اين ديار كه سراسر عرفان است، دست خالي برگردي. به يادآر چه نعمت بزرگي خداوند پس از سالها نصيب كرده است. جا دارد سر به سجده شكر بگذاري و هزار بار «الحمدلله »بگويي چراكه: توفيق يار شد كه سوي اين درآمدي

شكر خدا زيارت پيغمبر آمدي

آغوش لطف حضرت رسول و معصومين خفته در بقيع، به روي جانت همواره گشوده باد. دعا كن، همه آرزومنداني كه دلشان به عشق ديدار اين حرم‌ها و حريم‌هاي نوراني مي‌تپد، توفيق زيارت يابند و كام جان را از زمزم «روضه‌ي نبوي» و «قبله توحيد» سيراب كنند.

«سلام مدينه، سلام شهر پر گوهر، سلام شهر نبوت، شهر امامت، سلام شهر شهادت، شهر بانوي اطهر». به مدينه كه مي‌رسي همراه با دلت آرام و سنگين قدم برمي‌داري، پاهايت از چند پيچ و خم مي‌گذرت و دل با تو كه نه، توپچي با دلت همراه مي‌شوي پس به بقيع مي‌رسي. اينجا دلت در برابر اين همه غربت و غريبي زانو مي‌زند، به خاك مي‌افتد و زار مي‌زند. ديدن اين همه غربت از پس پنجره‌ها، دلت را سخت مي‌فشارد. پاهايت پشت شبكه‌هاي بقيع مي‌ماند و دست‌هايت به شبكه‌ها گره مي‌خورد، دلت اذن دخول مي‌گيرد.

«السلام عليكم يا اهل بيت النبوه»

و ديده‌هاي باراني‌ات آن سوي شبكه‌هاي گرم جستجو مي‌شود. اين بار تو مانده‌اي و دل مي‌رود. وارد بقيع كه مي‌شوي زمين مي‌خورد، مي‌شكند. ويران مي‌شود، تكه‌تكه خود را به قبور غريب ائمه بقيع مي‌رساند. اين تكه‌سنگها گواه غربت پاك فرزندان رسول خدا هستند. حال ديگر مي‌داني كه چه اندازه رسول خدا در ابلاغ رسالتش تنها بوده و مي‌داني كه چرا خاك اين شهر اين همه داغ است و چرا خورشيد اينجا همه زار و زرد مي‌تابد.  اين مزار حسن بن علي (ع) است. زينت دوش رسول. هم او كه تابوتش طعمه تيرها كنيه شد.

اين مزار زينت عبادت كنندگان زمين و زمان – زين‌العابدين (ع) است. هم او كه طوفان خطبه‌هايش طومار حكومت شب‌زدگان اموي را در هم پيچيده و اين‌ها مزار امام باقر (ع) و امام صادق (ع) است. دو پيشوا و ناشر دين نبي اين روزها در هر گوشه‌ي دنيا به پاس خدمات هر هنرور و دانشمندي پس از مرگ مزارش را حرمت مي‌نهدند. اما توپچي اينجا نمي‌تواني حتي قدمي به مزار غريب و بي‌سايبانشان نزديك شوي.

دل بيتاب، افتان و خيزان خود را به مزار ام‌البنين – مادر عباس – مربي مظهر ادب و وفا و خوب مي‌داني اينجا زيارتگاه مردي است كه سالهاست منتظر آمدنش هستي و آمده‌اي تا در فاصله‌اي كمتر بجويي‌اش.

دل كه در صد رشته جادو نمي‌گيرد قرار

تاري از گيسوي او آريد و زنجيرش كنيد

مزار فاطمه بنت اسد: مزار زني است كه ديوار كعبه‌ در برابرش شكافت، او وارد حريم الهي گردد و نوزادش را كه سرالاسرار ظواف است متولد گرداند. حكايتي است حكايت غريبستان بقيع.

 

بهشت زيارت

مدينه شهري است زيارتي با كوله‌باري از خاطره‌ها كه تداعي كننده صدر اسلام و زمان پيامبر و علي «ع» و فاطمه دودمان عترت پاك عليه‌السلام است. زيارت و عبادت رسالت دروني ما است. زيارت رسول گرامي اسلام، مزار مطهر ائمه بقيع، ديدار از مزار شهداي گرانقدر «احد»، «مسجد قبا» و «ذوقبلتين» منطقه‌ي عملياتي نبرد «خندق» كه به مساجد سبعه معروف است، منطقه شيعه‌نشين مدينه كه در حصاري از بقاياي نخلستان‌هاي كهن قرار دارد. مسجد «مباهله»، مسجد « غمامه» و ديگر اماكن ديني.

گر چه يك بار به صورت گروهي، به ديدار اين اماكن مي‌روي، اما اگر بتواني، نبايد به يك بار قناعت كني. در هر يك از اين‌ها، چشمه‌هايي از معرفت و نشانه‌هايي از خاطرات است كه بايد هر چه بهتر و بيش‌تر سيراب و بهره‌مند شوي.

در نظر توپچي زيارت بايد رايج‌ترين سكه باشد؛ يعني از هر فرصتي براي زيارت حرم پيامبر «ص» بقيع مظلوم، احد، قباء و ... بهره ببري.

زيارت، حضور در برابر آينه است. خودت را به محك و ميزان و الگو عرضه مي‌كني تا زمينه‌هاي رشد معنوي و كمال را در خويش بيفزايي و از پاكي پيامبر و امامان، و معنويت الگو بگيري.

عبادت، بايد سكه رايج ديگر روزها و شب‌هاي تو در مدينه باشد آن هم در روضه مسجد نبي و مسجد النبي كه فضيلت آن بسيار است و بر كسي پوشيده نيست گرچه اهل سنت نمازهاي روزانه را در پنج نوبت مي‌خوانند، ولي تو برنامه‌ريزي كن تا حتماً سه وعده را در حرم پيامبر حضور داشته باشي. شب‌ها را زودتر استراحت كن تا ساعتي به اذان صبح مانده، توفيق حض.ر در مسجد النبي را داشته باشي.

وقتي سحرگاهان به سوي اين مرقد معشوق مي‌روي، مي‌بيني كه سيلي از انسان‌هاي عاشق، به سوي روضه نبي در جريان است. وقتي به حرم مي‌رسي، مي‌بيني جا پيدا نمي‌كني. سعي كن از اين سيل معنوي جمعيت زائر، عقب نماني.

هم نماز جماعت فضيلت بسيار دارد، هم نماز در مسجد پيامبر و اگر اين دو را يك جا داشته باشي، افضل است.

مراقب باش حتي يك روز هم نماز جماعت صبح حرم پيامبر، از دست نرود، كه اين فيض گاهي تكرار ناشدني است. پس از نماز و عبادت، فوري از حرم بيرون نرو. در محضر آن محبوب، بيشتر بمان. زيارت، تلاوت، جلوس، انس، تفكر، ذكر، دعا و نيايش را در اين مكان مقدس سرشار كند.

وقتي خورشيد دميد. فرصت زيارت بقيع رامغتنم بشمار. هر روز براي عرض ادب به ساحت ائمه، به بقيع مشرف شو. هنگام ورود، با وضو باش، كفش‌هايت درآور در ميان انبوه. در جمع پروانه‌هاي عاشق، قرار بگير. زيارت نقل شده را بخوان. به ويژه زيارت «جامعه كبير» را هر چند طولاني و مفصل است، مي‌تواني احساس كني كه در محضر اماماني و به خدمتشان رسيده‌اي و براي عرض ادب آمده‌اي.

بازگشت به محل اسكان و صبحانه و استراحت و مطالعه و گفت و گو و نوشتن خاطرات و ... مي‌تواند به برنامه‌اي هر روزه باشد. اما هنگام ظهر، مبادا شوق غذا و طعام، تو را غافلگير كند. ناگهان صداي «الله اكبر» در فضاي مدينه طنين مي‌اندازد كه تو را به نماز ظهر فرا مي‌خواند. بكوش كه غافلگير نشوي. وقت نماز را به ياد داشته باش و قبل از اذان آماده شو. وضو بگير و خود را به «مسجد النبي» برسان. در صفوف نمازگزاران جا پيدا كن. به تلاوت و زيارت بپرداز.تا هنگام برپايي نماز. آن‌گاه اداي فريضه، سپس بازگشت به محل اقامت و ناهار و استراحت. تا عصر كه چه بهتر پيش از مغرب، با همان آمادگي به روضه نبوي بروي و جا پيدا كني و نماز اول وقت را به جماعت در كنار قبر منور حضرت رسول (ص) بخواني.

چه نعمتي بالاتر از اين؟ ميان نماز مغرب و عشا حدود يك ساعت و نيم فاصله است. اين فاصله را هم با تعقيبات، نماز مستحب، تلاوت قرآن، زيارت پيامبر و اعمال ديگر كه در كتابهاي دعا آمده است، پر كن. با برادران مسلمان ديگر ارتباط برقرار كن. با هم‌وطنان خود انس بگير تا وقت نماز عشا برسد و اداي اين فريضه و بازگشت تدريجي به خانه و هتل.

البته در خلال فرصت‌ها، به بازار هم سر‌ مي‌زني، مغازه‌ها و دست‌فروشي‌‌ها سر راه را هم مي‌بيني و از اين ديار و مردم و فرهنگ و آدابشان هم كسب از اين ديار و مردم و فرهنگ و آدابشان هم كسب آگاهي مي‌كني. ولي از ياد مبر كه كجا آمده‌اي و براي چه كار؟ مبادا فرصت هدر رود و از اين بازار معنويت و فيض، دست خالي برگردي. البته روز آخر و لحظه وداع يا مدينه را هم داري؛ با سوز و آهش و اشك و حسرتش و سختي دل كندن از اين شهر و كوچ به جاي ديگر و آرزوي بازگشت دوباره.

جواد محدثي

 

مستحبات مدينه منوره و مسجد النبي (ص)

1-              غسل ورود به مدينه و مسجد النبي و زيارت پيامبر و ائمه بقيع، كه مي‌شود در يك غسل هم را نيت كرد.

2-              اقامت در مدينه منوره

3-              انسان سه روزه در مدينه منوره به قصد برآمدن حاجات روزه بگيرد، و سزاوار است روزهاي چهارشنبه، پنج‌شنبه و جمعه باشد.

4-              مستحب است شب چهارشنبه نزد ستون ابولبابه، و شب و روز پنجشنبه نزد ستوني كه مقابل آن قرار گرفته نماز گزارد، و شب و روز جمعه نزد ستوني كه پهلوي محراب حضرت رسول (ص) واقع شده نماز بخواند، و حاجات خود را از پروردگار عالم بخواهد، و دعايي را كه بعد از زيارت رسول اكرم (ص) ذكر شده بخواند.

5-              در مدت اقامت يك ختم قرآن يا بيشتر در مدينه و به خصوص در مسجدالنبي بخواند.

6-              هر مقداري مي‌تواند در مدينه صدقه بدهد.

7-              مواظب اعمال و رفتار خود باشد، و فرصت را غنيمت شمرد، و هر چه مي‌تواند نماز بخواند، به ويژه در مسجد النبي كه هر ركعت نماز در مسجدالنبي مساوي هزار ركعت نماز در غيز آن است مگر مسجدالحرام، و براي نماز افضل اماكن، روضه‌ي رسول‌الله (ص) مي‌باشد.

8-              در وقت ورود و خروج از مسجد آهسته صلوات بفرستد.

9-              هنگام ورود در مسجد دو ركعت نماز تحيت مسجد به جا آورد.

10-         از طرف والدين و برادران ديني و آشنايان به پيغمبر اكرم (ص) سلام كند.

11-         پس از زيارت، دو ركعت نماز زيارت بخواند، و ثوابش را به پيامبر اكرم (ص) هديه كند.

12-         نزديك مرقد مطهر رسول خدا بايستد، و حمد و ثناي الهي را به جاي آورد، و دعا كند.

13-         در مسجد صدا را بلند نكند.

14-          دو ركعت نماز نزد ستون ابولبابه (ستون توبه) بجا آورد، و دعا كند.

15-         نماز و دعا در روضه مباركه حضرت رسول.

شرايط و آثار تربيتي دعا در اسلام

محمد احمدي

 

مقدمه

انسان رد مسير زندگي همواره با دعا و نيايش مانوس و رفيق بوده است. نياز بشر به دعا آنچنان گسترده است كه اختصاص به مومنان نداشته و در طول تاريخ، كافران نيز به دعا و نيايش روآورده‌اند؛ لكن آنان در اثر گمراهي، از اين يار ديرينه و موثر در غير جايگاه اصلي و حقيقي آن استفاده كرده‌اند. آنها به جاي اعتقاد به خداي يگانه و جستجوي رفع حاجت از او، به غير او رو آوردند؛ قرآن كريم مي‌فرمايد: «و ما دعاء الكافرين الا في ضلال»1 دعاي كافران كه غير خدا كه غير خدا مي‌خوانند، در گمراهي است و به جايي نمي‌رسد. يكي از خدمات بزرگ اسلام به بشريت اين است كه فرزندان آدم را از اين انحراف بازداشته و آنان را در مسير صحيح و شايسته، هدايت كرده است. موضوع دعا، كه مورد توجه قرآن كريم و روايات اسلامي واقع شده، پرسش‌هاي زير در مورد آن مطرح است كه دعا چيست؟ چه نيازي به آن هست؟ چگونه بايد دعا كرد؟ به درگاه چه كسي بايد دعا كرد؟ دعا چه چيزي به انسان مي‌دهد؟ جايگاه دعا در ميان ساير كارها كجاست؟ و پرسش‌هايي از اين قبيل كه در اين نوشتار به طور مختصر به پاسخ‌هاي آن مي‌پردازيم.

 

تعريف دعا

«دعا» به معناي خواستن و طلبيدن است. اصطلاحاً: «الدعا: الرغبه الي الله»2 يعني دعا همان ميل و توجه به سوي خدا است و به وسيله آن موجودي از خداوند چيزي را درخواست مي‌كند.

دليل اصلي روآوردن به دعا و راز و نياز با معبود توانا همانا نيازهاي مادي و معنوي انسان است. از آنجايي كه آگاهي ما و توانايي‌هاي ما بسيار كمتر از منتها امري ضروري است. مولايمان مي‌فرمايد: آن كس كه به شدت گرفتار دردي است نيازش به دعا بيشتر از تندرستي كه از بلا در امان است نمي‌باشد.3 اكنون به اصل موضوع پرداخته و در طي چند گفتار مسئله را پي‌ مي‌گيريم:

 

گفتار اول: اهميت و فضيلت دعا در اسلام

در قرآن كريم، به اهميت و مطلوبيت نيايش توجه ويژه شده است و در مورد دعا كردن سفارش و توصيه‌هاي موكد انجام گرفته است. در اينجا به برخي از آيات در اين زمينه اشاره مي‌كنيم:

قال‌الله تعالي: «ادعو ربكم تضرعاً و خفيه انه لا يحب المعتدين»4 پرودگار خود را (آشكارا) از روي تضرع و در پنهاني، بخوانيد! و از (تجاوز دست  برداريد) كه او متجاوزين را دوست نمي‌دارد!

«و اذ سالك عبادي عني فاني قريب اجيب دعوه الداع اذا دعان فليستجيبوا لي»5 و هنگامي كه بندگان من، از تو درباره‌ي من سوال كنند، (بگو) من نزديكم، دعاي دعا كننده را، به هنگامي كه مرا مي‌خواند؟، پاسخ مي‌گويم!...

بگو خدا را بخوانيد يا «رحمان» را، هر كدام را بخوانيد، (ذات پاكش يكي است) و براي او بهترين نام‌هاست!

پروردگار شما گفته است: «مرا بخوانيد تا دعاي شما را بپذيرم! كساني كه از عبادت من تكبر مي‌ورزند به زودي با ذلت وارد دوزخ مي‌شوند!

اين آيات كه امر به دعا مي‌كند، همه نشان‌‌دهنده اهميت دعاست.

در روايات نيز به اهميت و فضيلت دعا توجه ويژه شده است: از رسول گرامي (ص) نقل شده است: دعا مغز عبادت است. امير المومنين، از رسول گرامي، (ص) نقل فرموده: دعا اسلحه و ابزار مومن و پايه دين و نور آسمان و زمين است. همچنين امام باقر فرموده است: در نزد خداوند هيچ چيز بهتر از اين نيست كه از او سوال شود و از آنچه نزد اوست درخواست گردد.

بدين ترتيب، ارزش و اهميت دعا در فرهنگ اسلامي، مسلم بوده و جاي ترديدي در آن نيست و تاكيد فراوان آيات و روايان نشان‌دهنده جايگاه ويژه دعا در اسلام است.

گفتار دوم دعا و شرايط آن

نيايش، برقراري ارتباط معنوي و توجه روح به ذات اقدس يگانه است. دعا، باعث تقويت ارتباط مستمر و مانوس شدن با مبدا هستي‌بخش است كه تمام شئون زندگي وابسته به فيض و عنايت او است. خواستن از او، سبب افزايش شناخت به عظمت مقام حسناي اوست تا هر چه بيشتر حجاب و گرد و غبار از دل برداشته شده و معبود محبوب را از نزديك مشاهده كند، صفات جمال و جلال او را بهتر و روشن‌تر دريافته و آثار معرفت را در خود احساس نمايد.

دعا نشانه‌ي انس و الفت روح و جان با ذات يكتاست و موجب حصول آرامش و سكون نفس است، مانند مشتاق كه دوست خود را يافته، از ديدارش خوشحال و از گفتارش لذت مي‌برد؛ نازها و مشكلات را با آرامي و از صميم دل در ميان گذارده و پرده از رازها برداشته و آرزوهايش را بازگو مي‌كند.

آري، اين‌گونه تماس مهربانه، روح روان آدميان را متاثر ساخته و تاثير ژرف مي‌بخشد. در دعاها، به كلماتي مي‌رسيم كه دعا كننده، گويا عزيزترين و مهربان‌ترين دوست خود را ديده، با او سخن مي‌گويد، همانند، «يا شفيق، يا رفيق، يا ركني الوثيق ...» اي مهرورزم! اي دوست و اي رفيقم! اي پشتيبان مورد اعتمادم! اي همسايه وابسته به روحم!..

دعا همچون ساير عبادات، آداب و شرايط ويژه دارد كه در صورت انجام و رعايت آن‌ها، نتايج بهتر و مطلوب‌تري به دست مي‌آيد. در اين‌جا به برخي از آن آداب و شرايط اشاره مي‌كنيم:

 

1-     ايمان به عظمت و قدرت خداوند

دعا كننده بايد با تمام وجود متوجه قدرت خداوند باشد و باور راسخ داشته باشد كه او قادر و توانا بر همه‌ي ممكنات است و از غير او دل كنده و اميدي به ديگران نداشته باشد. در قرآن كريم مي‌خوانيم: «و من يتوكل علي الله فهو حسبه» و هر كس به خدا توكل كند، امرش را كفايت مي‌كند. دعا آنگاه به اجابت مي‌رسد كه همراه با ايمان باشد. «فليومنوا بي»

2-     توجه قلبي

دعا كننده بايد با توجه كامل و از دل و جان خداوند رابخواند و خواسته خود را در ميان بگذارد. دعا و درخواست بايد خالصانه باشد. «فادعوا الله مخلصين له الدين» امام علي (ع) مي‌فرمايد: خداوند بزرگ، دعاي دلي را كه غافل و مشغول باشد نمي‌پذيرد. يا در قرآن مي‌خوانيم:

«و با حالت اميد و ترس،ما را مي‌خواندند و براي ما خاشع بودند. اجابت دعا بستگي به حالت دعا كننده دارد و چنانچه با قلب نوراني و توجه كامل نباشد، احتمال قبولي كاهي مي‌يابد.

3-     شناختن خير و شر

دعا كننده بايد راه نجات را از راه هلاكت بشناسد تا از خداوند امري را كه موجب هلاكت اوست، در حالي كه او مي‌پندارد، به نفع و به صلاح اوست طلب نكند؛ چنانچه خداوند مي‌فرمايد: «انسان (بر اثر شتاب‌زدگي)، بدي‌ها را طلب مي‌كند آن‌گونه كه نيكي‌هارا مي‌طلبد و انسان، هميشه عجول بوده است {و نمي‌داند آنچه را از خداوند مي‌خواهد، براي او شر است نه خير}

يكي از شرايط دعا، شناختن امر خير غير او است و چنانچه، اين شرط مراعات نشود، دعا مستجاب نخواهد شد و از آنجايي كه خداوند ارحم‌الراحمين هست، امر «شر» را نيز براي او اجابت خواهد كرد و اگر خواسته‌اي از خدا داشته باشيم و خير و شر آن را ندانيم، بايد از خدا بخواهيم كه هر طور خير و مصلحت ما مي‌داند، عمل كند.

4- مشروع بودن خواسته 

بايد فكر و تامل كنيم كه آنچه را از خداوند مي‌خواهيم، مشروع و امر راجح باشد و نيز پس از مشروع بودن خواسته، بايد براي جهت مشروع خواسته شود.

صاحب مصباح‌الشريعه، در اين قسمت مي‌فرمايد: «... چنانچه شرايط دعا را رعايت نكنيم، اميد به اجابت دعا نيست؛ زيرا خداوند متعال، از نيت و اراده دروني ما آگاه است و مي‌داند كه ما، قابليت اضافه را نداريم و با نبود شرط، وجود مشروط معقول نيست.

چنانچه كسي از خداوند توسعه در رزق را بخواهد تا در كارهاي خلاف مصرف كند، اجابت نخواهد شد.

5-     رعايت زمان دعا

هر چند درهاي رحمت الهي، همواره به طرف بندگاني كه صادقانه و خاشعانه او را مي‌خوانند، باز است و خداوند به آنها وعده پاسخ داده است، اما امامان معصوم (ع) به برخي از زمان‌ها، عنايت بيشتري دارند و احتمال استجابت را در اين مواقع خاص، بيشتر دانسته‌اندو اين زمان‌هاي خاص از قرار ذيل است:

الف) در طول سال، روز عرفه مناسبترين روز براي دعاست، چنان كه در روايت آمده است كه حضرت حق در آن روز به ملائكه دستور مي‌دهد كه بندگاني كه از اطراف جهان براي بندگي و اطاعت من آمده‌اند، خواست و حاجت آنان چيست؟ ملائكه جواب مي‌دهند؛ خواسته و حاجت آنان نيست جز آمرزش گناهان، خداوند مي‌فرمايد: شما شاهد باشيد كه گناهان بندگانم را بخشيدم؛

ب) در ميان روزهاي هفته، روز جمعه: امام باقر (ع) مي‌فرمايد: «خداوند بزرگ در هر شب جمعه از اول تا آخر شب از بلنداي عرش ندا مي‌دهد كه آيا بنده‌ي مومني نيست كه مرا براي دين و دنياي خود بخواند، تا او را اجابت كنم. آيا بنده مومني نيست كه تا پيش از طلوع فجر، خواهان توبه شود، تا توفه او را بپذيرم...»

د) در ساعت‌هاي شب، آخر شب مناسب‌ترين زمان است: در قرآن كريم در مورد صفت متقين آمده است: مي‌فرمايد: « در سحرگاهان استغفار مي‌كنند» از پيامبر گرامي اسلام (ص) نقل شده است: «... خداوند متعال در هر شب يك سوم مانده به پايان شب، ملكي را به آسمان زمين مي‌فرستد... تا ندا كند آيا سائل وجود دارد تا حاجتش برآورده شود، يا توبه وجود دارد تا توبه او قبول و مورد غفران حق واقع شود»

6- تاثير مكان در اجابت دعا

جاي دعا كردن نيز در چگونگي اجابت دعا نقش دارد- هر چند در هر مكان خدا را بخوانيم، او حاضر است- ليكن اسلام براي برخي مكان‌ها مقام ويژه‌ قايل شده است. مكان هر چه مقدس‌تر باشد، دعا به اجابت نزديك‌تر است؛ مانند مكه معظمه،مدينه منوره، مشاهده مشرفه امامان (ع) و مساجد.

يكي از اين مكان‌ها، مرقد شريف حضرت امام حسين(ع) است كه در روايت آمده است، خداوند متعال به پاس شهادت آن حضرت، چهار ويژگي را به او كرامت فرموده است:

الف) استشفا، از تربت مبارك كربلا.

ب) اجابت دعا در زير قبه و گنبد آن حضرت؛

ج) قرار دادن ائمه هدي (ع) را از ذريه او؛

د) به حساب نياوردن مدت زيارت آن حضرت را در جزو عمر زائر.

شرايط ديگري نيز براي دعا و اجابت آ» در كتابهاي معتبر ذكر كرده‌اند كه از يادآوري آن صرف‌نظر مي‌شود. همين اين اندازه بدانيم كه اجابت دعا شرايط ويژه مي‌طلبد و چنانچه ممكن است، دعا و نيايش او پذيرفته نشود و دليل پذيرش به عدم قابليت و عيب و نقص خود دعا كننده خواهد بود. اگر دعا همراه با شرايط دعا كننده مي‌فرمايد: «من به تو نزديكم و دعايت را اجابت مي‌كنم توپچي فقط به سراغ خودم بيا» اين حالت براي انسان مقام والا و بالايي است.

 

موانع جانب

همان طور كه عواملي موجب تسريع اجابت دعا مي‌شود، عللي نيز وجود دارد كه مانع اجابت دعا مي‌گردد، كه به برخي ار آنها اشاره مي‌شود:

الف) گناه

گناه دشمن ديرينه انسان و دور كننده‌ي او از نعمت‌هاي الهي و مانع بزرگ در مسير كمال او به شمار مي‌رود. دعاي فرد گنهكار به اجابت نمي‌رسد و ناله‌هايش شنونده‌اي ندارد. امام باقر (ع) مي‌فرمايدك «انسان گاهي حاجتي دارد و از خدا طلب مي‌كند و خداوند ضمن قبول آن، انجامش را به وقت مناسبي وامي‌گذارد، ولي بنده در اين مدت مرتكب گناه مي‌شود، خداوند به مامور اجابت دعا امر مي‌كند: خواسته‌اش را اجابت نكن و او را از اين لطف محروم نما كه خشم ما را برانگيخت و شايسته‌ي بي‌اعتنايي است».

ب) تقاضاي امر محال و يا غير مجاز

اجابت دعا از جانب خداوند پس از حصول شرايط در صورتي است كه آنچه از خدا خواسته‌ايم شدني و ممكن باشد و در عين حال نامشروع نباشد. از حضرت علي‌ (ع) سوال شد: «فاي دعوه اضل؟ قال: الداعي بما لا يكون» كدام دعا گمراهي است؟ فرمود: دعا كردن و خواستن كارهاي ناشدني و غير ممكن.

ج) مخالفت با مصلحت فرد.

در توانايي خداوند در انجام خواسته‌ي بندگان، جاي شك نيست؛ ولي گاه بنده چيزي را مي‌خواهد كه به مصلحت او نيست، در حالي كه خود نمي‌داند و خداوند به همه جوانب زندگي‌اش آگاه است، به دليل لطفي كه به بندگانش دارد، آن دعا را مستجاب نمي‌كند:

«چه بسا چيزي بر شما ناگوار و ناخوشايند باشد، در حالي كه خير و صلاح شما در آن است و همچنين شايد چيزي را دوست بداريد كه ضرر شما در آن باشد و خدا آگاه است و شما بي‌خبريد»

د) مهيا نبودن شرايط و زمان اجابت

مناسب نبودن زمان و شرايط از جمله موانع اجابت دعاست. چه بسا شخص دعا كننده، گمان كند كه خواسته‌اش رد شده و نااميد گردد، در حالي كه نبايد قطع اميد كند، امام صادق (ع) مي‌فرمايد: «ان المومن ليدعو فيوخر اجابه الي يوم الجمعه» مومن دعا مي‌كند و خداوند اجابت آن را تا روز جمعه به تاخير مي‌اندازد.

بر اين اساس، براي اجابت دعا لازم است موانع اجابت آن شناسايي و در جهت رفع آن‌ها اقدام كنيم.

 

گفتار سوم: آثار تربيتي دعا

بي‌شك دعد و نيايش يك نوع عبادت و خضوع انسان در برابر خداوند تواناست و همچون عبادات ديگر، از اثر تربيتي فراوان برخوردار است. با دقت در آيات و روايات مربوط به آن، درمي‌يابيم كهدعا، انسان را به معرفت خدا رهنمون مي‌كند. دعا، سبب مي‌گردد تا بشر به نيازمنديهاي خويش پي برده و در برابر ذات پاك و بي‌همتاي پرودگار متعال، خضوع كند. دعا انسان را با نعمتهاي الهي آشنا ساخته و رابطه‌اي عميق و استوار ميان بندهو خالقش ايجاد مي‌نمايد. دعا، به كمك انسان شتافته و در دستيابي به خواسته‌هايش، وي را مدد مي‌كند. دعا انسان را به مقامي مي‌رساند كه خويشتن را جز بنده خدا نمي‌بيند و غير از فرمان او، اطاعت نمي‌كند. دعا؛ خداشناسي، اعتماد به نفس، تقويت اراده و آرامش به انسان مي‌بخشد و ياس و نوميدي را از او دور كرده و وي را فردي بلند همت، تلاشگر، هوشمند، و اميدوار مي‌سازد. اينك به برخي آثار تربيتي آن اشاره مي‌كنيم:

1-     دعا سبب آرامش قلب و تسكين‌دهنده دل‌هاست. «الا بذكر الله تطمئن القلوب»

2-     دفع بلاهاي دنيوي و معنوي؛ اميرالمومنين (ع) مي‌فرمايد: «امواج بلا را با دعا از خود برانيد»

3-     راه‌يابي به گنجينه‌ها و نعمت‌هاي الهي» اميرالمومنين (ع) مي‌فرمايد: «خداوند كليدهاي گنجينه‌هاي خود را در دست تو قرار داده كه به تو اجازه دعا كردن داد، پس هر گاه اراده كردي مي‌تواني با دعا، درهاي نعمت خدا را بگشايي.»

4-     دعا از مصاديق روشن اعتماد به نفس، بي‌نيازي از غير خدا و تقويت بينش يگانه‌پرستي است و دعاهاي شريف جوشن‌كبير، عشرات و افتتاح داراي چنين ويژگي‌هايي است.

5-     برخي از دعاها باعث تحكيم باور به نبوت، امامت، لزوم رهبري معصومين (ع) و ايجاد اميد در جامعه بشري است و مژده حكومت عدل و صلح و صفا را به جهانيان مي‌دهد. دعاي ندبه از چنين ويژگي و تاثيري برخوردار است. دعا موجب پشيماني از نافرماني‌ها و وسيله شرمندگي در درون دعاكننده است؛ زيرا هر چه انسان با خداي خويش بيشتر انس و الفت گيرد و به او نزديك شود، بيشتر مي‌كوشد كه به وظايف بندگي و پيروي از فرمان‌هاي او گردن نهد و و رفتاري بر خلاف رضاي او انجام دهد. در نتيجه دعا و كوشش و تلاش دو بالي است براي پرواز انسان به سمت كمال و كاميابي دين و دنيا و اين دو، همااهنگ و همدوش وسيله رسيدن انسان به تعالي و ترقي است. انسان با تلاش اما بدون دعا و توجه به خدا، به سرانجام مطلوب و سعادت‌بخش نخواهد رسيد، چنانكه دعاي شبانه‌روزي، بدون كار و كوشش، هرگز به جايي قدم به پيش نخواهد برد و بايد اين دو آيه‌ي شريفه هميشه آويزه‌ي گوش دلمان باشد كه پروردگار گفته است: «مرا بخوانيد تا دعاي شما را بپذيرم» و «اينكه براي انسان بهره‌اي جز تلاش و كوشش او نيست». بدين ترتيب، آيا صداي رسا و بلند «ادعوني استجب لكم» را شنيديم و فهميديم؟ آيا در هفته، ماه و سال چندبار او را به منزل خودد دعوت كرده‌ايم؟

آيا صبح جمعه با زمزمه «دعاي ندبه» از صاحبخانه‌مان خواستيم كه هر چه زودتر تشريف بياورد؟

 

بقيع

چقدر زخم بر شانه داري كوچه‌هايت چقدر دلتنگ‌اند!

محله بني‌يهاشمت كجاست؟

بيت الحزان فاطمه كو؟

هر چه ممي‌گردي پيدا نمي‌كني، وقتي مي‌فهمي اثري از آنها باقي نگذاشته‌اند و همه را با خاك يكسان كرده‌اند،  گلويت پر مي‌شود و جانت را گويي در آتشي افكنده‌ات. آتش شعله‌ور كه بيش از هر چيز به سينه‌ي تو مي‌ماند.

و تو آكنده‌اي از آب و آتش، آتشفشاني گدازه‌ريز!

اندوهناك و بي‌شكيب، در خويش مويه مي‌كني. خلوتي يكدست مي‌خواهي تا به اندازه ابرهاي جهان بياري.... چون پروانه‌اي در آستانه‌ي آتش گرفتن، مهياي سوختني. چشم در چشم آسمان دوخته‌اي تا ستاره‌اي در نگاهت بسوزد ... چه اندوه تازه‌اي مي‌بارد.

در مدينه فقط به يك چيز مي‌انديشي

غربت!

در بقيع مي‌خواني و مي‌روي زيارت ديگر قبور.

ديگر لحظات تو سرشار از هر چه ستاره است. ستاره‌هاي مهرباني كه تا هميشه‌ي جهان مي‌تابند.

فردا دوباره بي‌قرار و عاشق،  پرونده‌وار به سوي مسجدالنبي بال مي‌گشايي.

نماز مي‌خواني به نيت همه.

 

آشنايي با امامان بقيع (عليهم السلام)

امام مجتبي (ع)

ريحانه رسول خدا (ص)، حسن بن علي (ع) در پانزدهم رمضان سال سوم هجرت به دنيا آمد. وي و برادرش امام حسين (ع) مورد علاقه شديد رسول خدا بودند و به عنوان فرزند آن حضرت شاخته مي‌شدند. اما مجتبي (ع) بعد از رسول خدا (ص) در كنار پدرش اميرالمومنان (ع) در جنگهاي جمل و صفين و نهروان شركت كرد. پس از شهادت اميرالمومنان (ع) با نصب پدرش مردم عراق با او بيعت كردند، اما به دلايل متعددي وي را  همچون پدرش در جنگ با معاويه تنها گذاشتند. او نيز به اجبار حكومت را رها كرد و عازم مدينه شد. اين رخداد در سال 41 هجري اتفاق افتاد. پس از آن، امام مجتبي (ع) به مدت ده سال در مدينه با شيعيان خود در ارتباط بود.

اما حسن (ع) داسوه كاملي براي اخلاق اسلامي بود و بارها اموال خويش را نصف كرد و نيمي از آن را در راه خدا بخشيد. عاقبت به توطئه معاويه و به دست همسر نابكارش جعده دختر اشعث‌ بن قيث، مسموم شد و به شهادت رسيد. مردم مدينه در سوگ آن امام به ماتم نشستند.

امام حسن‌ (ع) علاقه‌مند بود تا در كنار جدش‌ رسول خدا (ص) به خاك سپرده شود؛ اما مروانيان با همكاري شخصي كه ادعاي مالكيت زميني را داشت كه رسول خدا (ص) در آنجا مدفون شده بود، مانع اين كار شدند. امام حسين (ع) به خاطر توصيه برادر به عدم ايجاد درگيري، برادرش را در بقيع به خاك سپرد.

 

امام سجاد (ع)

امام سجاد (ع) چهارمين امام شيعه، در سال 38 قمري متولد شد و دوران رشد خود را در عهد امامت امام مجتبي (ع) و پدر خود حسين‌ بن علي عليهما السلام سپري كرد. آن حضرت در كربلا حضور داشت، اما به دليل بيماري در جنگ شركت نكرد. پس از آن نزديك به سي‌ و ‌چهار سال؛ يعني تا سال 94 قمري، رهبري شيعه را بر عهده داشت. اين دوره، دوره‌اي سخت بود و شيعيان به شدت تحت فشار امويان قرار داشتند. آن حضرت از راههاي گوناگوني توانست شيعيان خالص را در اطراف خويش گرد‌آورد و راه را براي فرزندش امام باقر (ع) باز كند، از مهمترين يادگارهاي امام سجاد (ع) دعاهاي آن حضرت است كه سرشار از مفاهيم عالي اخلاقي و عبادي و سياسي است و بخشي از آنها در صحيفه سجاديه است كه پس از قرآن و نهج‌البلاغه، يكي از مهمترين متون ديني‌ ما به شمار مي‌آيد.

بنا به آنچه در برخي از منابع تاريخي آمده است، امام سجاد (ع) در سال 94 قمري به تحريك وليد بن عبدالملك مسموم گرديد و به شهادت رسيد و در كنار امام مجتبي (ع) در بقيع مدفون شد.

 

امام باقر (ع)

امام محمد باقر (ع) پنجمين امام شيعه، در سال 58 قمري به دنيا آمد و تا سال 94 قمري در كنار پدرش در مدينه زندگي مي‌كرد. پس از رحلت پدر، رهبري شيعه را در دست گرفت. آن امام مشغول حفظ عقايد ديني از تحريف شد و كوشيد تا با تربيت شاگردان فراوان، معارف اصيل اسلام را از تحريف امويان حفظ كند. امام باقر را به دليل علم و دانش فراوانش، باقرالعلوم؛ يعني شكافنده علوم لقب دادند. جابر انصاري، از آخرين صحابه بر جاي مانده، سلام رسول خدا (ص) را به او رساند و امام را بوسيد. امام در اوج نزاع‌هايي كه ميان عالمان مديته بر سر مسائل اعتقادي و احكام فقهي در‌ گرفته بود، خطوط روشني را در فقه و تفسير و سيره نبوي تبيين كرد كه تكيه‌گاه شيعيان در مذهب اصيل شيعه است.

امام باقر (ع) در سال 114 يا 117 قمري به تحريك هشام بن عبدالملك به شهادت رسيد و در كنار پدرش حضرت سجاد (ع) رد بقيع مدفون شد.

 

امام صادق (ع)

امام صادق (ع) كه ششمين امام معصوم است و مذهب شيعه با نام او به عنوان مذهب جعفري شناخته مي‌شود، در سال 80 يا 83 قمري در مدينه به دنيا آمد و پس از رحلت پدر، رهبري فكري و سياسي شيعيان اصيل پيرو مذهب اماميه را بر عهده گرفت. آن حضرت تا سال 148 قمري در قيد حيات بود. در اين مدت نزديك به چهار‌هزار نفر شاگرد در محفل درسش حاضر شدند و از دانش آن  حضرت بهره بردند. امام صادق (ع) مورد ستايش تمامي عالمان عصر خويش بود. در متون ديني شيعه، چندين هزار روايت از آن حضرت در تفسير، اخلاق به ويژه فقه، رسيده كه باعث عظمت حديث شيعه و موجب تقويت بنيه علمي آن است. امام صادق كوشيد تا شيعيان را در برابر ديگران مسلح به دانش حديث و فقه كند و با انحرافاتي كه ممكن بود در ميان شيعه به وجود آيد، به مبارزه برخيزد. در دوره اين امام نيز جز در چند سال نخست دولت عباسي، فشاري سخت بر شيعيان وجود داشت. منصور، دومين خليفه عباسي، نسبت به امام صادق (ع) سخت كينه داشت و عاقبت نيز به نوشته مورخان در 25 شوال سال 148 هجري، آن حضرت، به تحريك وي مسموم شد و به شهادت رسيد. امام صادق (ع) در كنار جد و پدرش در بقيع به خاك سپرده شد.

در گذشته، قبور اين چهار امام، با قبه‌اي كه بر فراز آن ساخته شده بود، به عنوان يكي از زيارتگاه‌هاي مسلمانان، به ويژه شيعيان، شناخته مي‌شد؛ يكي از مشهورترين اين بناها از‌ آن «مجدالملك قمي براوستاني» وزير بر كيارق سلجوقي است كه در قرن پنجم بر فراز قبور امامان ساخته شده بود. اما اين آثار در سال‌هاي اخير از ميان رفت و در حال حاضر، قبور ائمه در شكل بسيار ساده در بقيع بر جاي مانده است.(375)

قبر منسوب به حضرت فاطمه (س)

درباره محل دقيق قبر حضرت فاطمه زهرا و اينكه آيا در خانه خود مدفون شد يا در بقيع، نمي‌توان با قاطعيت اظهار نظر كرد. شواهدي وجود دارد كه نشان مي‌دهد، آن حضرت در بقيع مدفون گرديد، همان‌گونه كه شواهدي حكايت از آن مي‌كند كه در خانه خود كه اكنون در حجره شريفه قرار دارد، دفن شد.در حالي كه سنينان، از قديم الأيام محل دفن حضرت را در بقبيع دانستند و تنها احتمال وجود دفن حضرت را در خانه‌اش مطرح نموده‌اند، در احاديث امامان شيعه بيشتر محل دفن، خانه خود حضرت معرفي شده است. درمحفلي كه امام جعفر صادق(ص) و نيز عيسي بن موسي عباسي حضور داشت، شخصي پرسيد كه حضرت فاطمه د ركجا دفن شده است. عيسي گفت: در بقيع. آن شخص از ا مام سؤال كرد. حضرت فرمود: عيسي پاسخ تو را داد. آن شخص گفت: از شما مي‌پرسم و مي‌خواهم عقيده پدرانتان را بدانم. حضرت فرمود: «دُفَنِتْ فِي بَيْتِها».

ابونصر بَزّنطي از امام رضا(ع) نقل كرده است كه از آن حضرت درباره محل دفن فاطمه زهرا(س) سؤال شد. حضرت فرمود: «دُفَنِتْ فِي بَيْتِها»

ابونصر بزنطي از امام رضا (ع) نقل كرده است كه از آن حضرت درباره محل دفن حضرت فاطمه سوال شد. حضرت فرمود: «دفنت فيبر بيتها فلما زادت بنو اميه فيآلمسجد صارت فيبر المسجد» (379) «حضرت در خانه‌اش دفن شد و زماني كه امويان مسجد را توسعه دادند، محل دفن در مسجد قرار گرفت» وجود همين روايات سبب شد تا علماي برجسته شيعه نظير شيخ صدوق، شيخ مفيد، شيخ طوسي، ابن طاووس و علامه مجلسي مدفن حضرت را خانه خودش بدانند؛ جايي كه در مسجد يا حاشيه مسجد قرار گرفته است.

شيخ صدوق مي‌نويسد: روايات درباره مدفن حصرت فاطمه زهار (س) مختلف است. برخي از آنها مدفن را بقيع و برخي ديگر بين قبر و منبر مي‌دانند. برخي هم مدفن را خانه آن حضرت مي‌دانند كه وقتي امويان مسجد را بزرگ كردند، قبر آن حضرت داخل مسجد شد اين قول نزد من صحيح است. محلي مه به عنوان قبر آن حضرت در بقيع مشخص شده، پايين‌تر از قبور ائمه چهارگانه، در قسمت راست (شمال غرب) آنها فرار گرفته است و احتمال دارد كه اينجا محل قبر فاطمه بنت اسد باشد. حضرت فاطمه (س) يكي از زنان برگزيده عالم و مورد علاقه شديد رسول خدا بود. درباره آن گرامي، فرزندان و شويش امام علي 0ع)، فضلي بي‌شماري از رسول خدا نقل شده است. يكي از آنها همان رويات مشهوراست كه پيابر او را پاره تن خود خواند و آزار به او را آزار خود شمرد. حضرت فاطمه (س) وصيت كرد تا دور از چشم ديگران و شب هنگام دفن شود.

در محضر ائمه بقيع

سخنان امام حسن مجتبي (ع)

1-              فاصله ميان حق و باطل چهار انگشت است؛ آنچه را كه با چشمت مي‌بيني، {معمولاً} درست است و آنچه را از ديگران مي‌شنوي؛ بسياري نادرست است.

2-              كسي به انسان نزديك است كه با محبت باشد؛ گرچه از نظر خويشاوندي دور باشد؛ و كسي از انسان دور است كه بي‌محنت باشد؛ و كسي از انسان دور است كه بي‌محبت باشد. گرچه از بستگان باشد. هيچ چيز به اندازه دست به بدن نزديك نيست؛ اما {همين} دست، شل مي‌شود؛ در نتيجه قطع {و دور انداخته} مي‌شود!

3-              ايشان درباره دوست شايست‌اي كه داشت مي فرمود:

·         دنيا در چشمش كوچك بود.

·         ناداني‌اش بر او مسلط نبود؛

·         بيشتر اوقات ساكت بود؛ ام اين سكوتش به خاطر لكنت زبان با بي‌سوادي‌اش نبود؛ زيرا وقتي سخن مي‌گفت، بسيار سخنور بود.

·         سخنان حضرت علي بن الحسن (ع)  (آذين نيايشگران)

·         چه كساني بيشترين حق را بر ما دارند؟

واجب‌تر از همه بر توپچي، حق مادر، سپس پدر، بعد فرزندان، آنگاه برادرانت و بعد به ترتيب نزديكي خويشاوندانت است.

·         كار زبان

حق زبان آن است كه او را دشنام ارجمندتر بداني و به سخن نيكو عادتش دهي؛ تربيتش كني و جز هنگام نياز و سود اين جهان و آن جهان، از آن بهره نگيري؛

آن را از پرگويي و ياوه‌سرايي كه از زبانش ايمني نيست و بهره‌اش اندك است- معاف داري؛ زبان، گواه خرد و دليل آن شمره مي‌شود.

·         كار كوش

حق گوش، پاكيزه نگه داشتن آن {از آلودگي سخنان بيهوده و گناه آلود} است... زيار گوش، دروازه سخن به دل است و هر نوع معناي خوب يا بد را به دل مي‌رساند.

·         كار چشم

و اما حق چشم توپچي آن است كه آن را از هر چه روا نيست فرو بندي و {با نگاه به حرام‌ها} بي‌ارزشش نسازي؛

مگر آن را عبر نگاهي قرار دهاي كه با آن {به ژرفاي حقيقت‌ها} بينا شوي و دانشي فراچنگ آوري؛ همانا چشم، دروازه اندرزپذيري است.

·         حق شكم

حق شكم‌ات اين است كه آن را جايگاه حرام قرار ندهي؛ نه اندك و نه بسيار؛ و از حلال هم به اندازه‌ش بدهي و او را از مرز تقويت و نيرومندي، به حد شكمخوارگي و ناجوانمردي نرساني.

·         حق صدقه

و اما حق صدقه آن است كه بداني كه اين صدقه پس‌انداز توست نزد پروردگارت؛ صدقه خود را بر كسي منت منه، زيرا كه آن به سود توست؛ و اگر بدان منت نهي، در امان نيستي كه به روز همان كسي دچار شوي كه به او منت نهادي.

·         حق برادر

اما حق برادرت، بدان كه او دست توست كه {براي انجام كارهايت} آن را مي‌گشايي؛ و پشت {و پناه} توست كه به او پناه مي‌بري؛ و غزت توس كه بدان تكيه مي كني؛ و پيروي توست كه با ياري او {به دشمنانت} يورش مي‌بري؛

او را به عنوان سلاحي بر نافرماني ‌خدا و ابزار ستم به حق پروردگار به كار نگيري،  يارش باش و در برابر دشمنش كمك كار؛

ميان و شياطينش {و دوستان بدكارش} مانع افكن؛ حق اندرزش را به جاي آور؛ به خاطر خرسندي خداوند { و نه چشمداشت } به او رو كن؛ اگر از آفريدگار فرمان بردف به خوبي از او پذيرا باش؛ در غير اين صورت خداوند توپچي {از او} برتر بدان و آفريدگار از برادرت نزد ارجمندتر باشد.

·         حق نيكوكار

. اما حق نيكوكار بر تو، آن است كه از او سپاسگزار باشي و نيكي‌اش را {به اين و آن} بگويي؛ سخن نيك درباره او بپراكني و ميان خود و خداي {سبحان} برايش دعاي مناسب كني، هر گاه اين كارها را انجام دادي سپاسگزار او در نهان و آشكار هستي. آن‌گاه، اگر مي‌تواني جبران كني، كار {نيك} او را، پاداشش داده‌اي، وگرنه، مصمم باش آن را جبران كني.

سخنان امام باقر (ع)

قضاوت مردم

اي جابر!... بدان دوست ما نيستي مگر آنكه {سخصيتت چنان باشد كه} اگر همه شهروندانت بر ضد تو گرد هم آيند بگويند: «تو مرد بدي هستي» اندوهگين نشوي { زيرا واقعيت اين نيست}؛

و اگر {براي خوشامد تو} گفتند : « انسان شايسته‌اي» از سخنان {دروغين}‌شان شادمان‌ نشوي؛ اما {انديشه‌ها و رفتار} خود را بر قرآن عرضه كن {و آن را معيار شايستگي يا عدم شايستگي خويش به شمار آور.}

جوانمردي چيست؟

جوانمردي آن است كه: طمع نكني كه خوار شود؛ خواهش نكني كه تحقير شوي، بخل نورزي كه دشنام شنوي و ناداني نكني كه محكوم شوي.

هزينه‌هاي بي‌پاداش

هيچ بنده‌اي نيشت كه دريغ ورزد از خرج كردن در راه خدا، جز آنكه گرفتار شود به هزينه‌ كردن چند برابر آن مقدار در زمينه‌اي كه خشم خداست.

جايگاه دانشمندان

دانشمندي كه از دانشش بهره گيرند، بهتر از هفتاد هزار نيايشگر است.

به دوران رسيدگان

كسي كه نيازمند انسان نوكيسه شد، همانند فردي است كه نيازمند درهمي است كه در دهان افعي است؛ هم بدان محتاجي و هم خطر تو را تهديد مي‌كند.

فروتني چيست؟

فرتني آن است كه {آدمي} به نشستن در جايي كه {در ظاهر} فرو دست‌تر از موقعيت {اجتماعي} اوست خرسند باشد؛ و اينكه به هر كس برخوردي سلامش كني و بگو مگوهاي بيهوده را رها كني گرچه تو درست مي‌گويي.

ويژگي‌هاي دين باور

مومن، برادر مون است: نه دشمنامش دهد؛ نه {سودي و خيري} از او دريغ كند و نه به او {بي‌دليل} بدگمان باشد.

دين و دنيا

براستي كه اين دنيا را نيك و بد به دست آورند؛ اما اين دين {كامل و خوشبختي آفرين اسلام} را، خداوند جز به انسان‌هاي ويژه {كه با گفتار و رفتار نيكشان شايستگي خود را ثابت كرده‌اند} ندهد.

نشانه‌هاي شيعه

همانا شيعه علي (ع) آنهايي هستند كه در راه دوستي ما {نه با داهدائي ناروا} به يكديگر مي‌بخشند، به خاطر دوستي ما، همديگر را دوست دارند، براي زنده كردن فرمان ما {و طرح مباحث ديني} به ديدن يكديگر مي‌روند؛ هر گاه خشمگين شوند، اسراف نورزند؛ {با رفتار مثبت خويش} بركت {براي} همسايه‌اند و آشتي‌جو با همنشينان خود.

خواري خواهش

اگر خواهشگر مي‌دانست، آنچه از خواري و ذلت در خواهش كردن چيست، كسي از كسي جز در صورت ضرورت خواهش نمي‌كرد.

خدمات اجتماعي

اگر كسي همچنين از وي خواهش شده از ناكامي از ثواب در پاسخ منفي دادن آگاه بود، كسي از كسي انجام خواسته‌اش را دريغ نمي‌كرد.

سخنان حضرت امام جعفر صادق (ع)

اي پسر «جندب» اگر شيعيان ما {پيرواني }راستين بودند، فرشتگان با آنان دست مي‌دادند و ابرهاي باران‌زا بر سرشان سايه مي‌افكندند و {چهره‌هاشان از نور ايمان} در روز مي‌درخشيد، و چنان حاصلخيزي و بركت رونق مي‌گرفت كه آنها از فراز سر و زير پاي خود روزي بر مي‌گرفتند و به خاطر دل‌ها و زبان‌هاي پاكشان هر چه از خدا مي‌خواستند، به آنان مي‌داد!

آتش حسد

كسي كه بر مومني حسد برد، ايمان در دلش آب شود، و از بين رود بسان حل شدن نمك در آب.

خدمات اجتماعي

آن كه در راه برطرف كردن نياز دوستش گام بردارد، همانند كسي است كه ميان صفا و مروه سعي مي‌كند؛ و كسي كه موفق به اين كار مهم شود و نياز دوستش را برآورده سازد، بسان كسي است كه در راه خدا در روز جنگ «بدر« و «احد» در خون خود غلطيده است؛

و پروردگار، هيچ مردمي را عذاب نكرد، جز آنكه آنان به حقوق دوستان بينوايشان بي‌اعتنايي كردند.

بيم و اميد

به خدا تا به آن اندازه اميدوار باش كه به سركشي از او دليرت نكند و تا آنجا بيم‌دار كه از رحمتش نوميدت نكند.

انواع مردم

مردم دو دسته‌اند: گرفتار و آسوده. با گرفتار مهربان باش و خداي را بر تندرستي ستايش كنيد.

بخشش در راه خدا

در چشم مردم صدقه مده به قصد اينكه تو را خوب شمارند؛ زيرا اگر چنين كني، مزدت همان است كه گرفتي؛ اما چنان باش كه اگر با دست راستت مي‌بخشي دست چپت نفهمد.

حسادت

به خداوند سوگند، اگر يكي از شماها كره زمين را انباشته از طلا كند و در راه خدا، سپس بر مومني حسادت ورزد، او را با آن طلا در آتش دوزخ داغ كنند.

تداوم دوستي

اگر مي‌خواهي دوستت با تو همدل باشد، نه با او شوخي كن و نه بگو مگوي بيهوده؛ نه خود را بر او برتري بده و نه ستيزه‌جو باش؛ دوستت را تر رازت آگاه مكن، مگر رازي كه اگر دشمنت هم از آن آگاه شود، زياني به تو نمي‌رسد، زيرا چه بسا دوستت روزي دشمنت شود.

مقام بينوايان

بر شما باد كه مسلمانان بينوا را دوست بداريد، زيار هر كس كه آنان را كوچك شمار و بر آن فخر فروشد، از دين خدا لغزيده و خداوند خواركننده و دشمن اوست.

شخصيت

هر كسي از سه چيز دوري ورزيد، به سه چيز رسيد:

كسي كه از گفتار و رفتار بد بيزار است، به آبرو و احترام رسد، كسي كه از گردنفرازي بي‌زار است، به بزرگي رسد؛ و كسي كه از چشم تنگي بيزار است آبرو و بزرگواري رسد.

عوامل تحقير

سه چيز است كه آدمي را تحقير مي‌سازد، حسادت، سخن‌چيني، و سبكسري.

نشانه‌هاي نادان

ناداني در سه چيز است: تعويض پي در پي و بي‌دليل دوست؛ دوري گزيدن بي‌دليل از دوستان و ديگران و كنجكاوي جستجو در چيزهاي بي‌فايده.

موانع رسيدن به اهداف بلند

سه چيز آدمي را از رسيدن به اهداف عالي باز مي‌دارد. تلاش اندك، كم‌چاره‌جويي و نيافتن راه‌حل‌هاي متفاوت و سستي انديشه و احساساتي بودن.

عوامل آرامش

آرامش در سه چيز است: همسر همدل، فرزند نيكو رفتار و دوست يكرنگ.

عوامل شكست و ناكامي

سه چيز عامل ناكامي‌اند: پاي‌فشاري در خواهش، بدگويي ديگران و مسخره كردن مردم.

نيازهاي اساسي شهروندان

مردم هر سرزميني از سه چيز بي‌نياز نيستند؛ چيزهايي كه براي ساماندهي اين جهان و آن جهانشان به آنها پناه مي‌برند، و اگر نياز ندارند، نابخردند: دين‌شناس دانشمند پارسا، فرمانرواي نيكوكاري كه از او فرمان برند و پزشك كاردان قابل اعتماد.

در گستره عصمت و امامت

تفاوت پيامبر با امام

تفاوت پيامبر با امام در چه مواردي است؟

«شان نبي» آناست كه راه ژرا بر مردم آشكار كند؛ اما بر امام است كه مردم را به پيمودن راه وادارد. بر اين اساس مقام امامت از نبوت بالاتر است و به همين دليل، ابراهيم، خليل، مدت‌ها پس از آن كه به پيامبري رسيد و پس از پيروزي در امتحان‌هاي متعدد، به مقام امامت نايل آمد.

بايد توجه داشت كه برتر بودن مقام امامت از مقام نبوت، به معناي آن نيست كه شخص، «امام» از شخص «نبي» برتر و بالاتر است، زيرا بسياري از پيامبران –از جمله پيامبر اسلام – علاوه بر مقام نبوت داراي مقاما امامت نيز بوده‌اند.

امام كسي است كه از وجودي برتر، در عصر خود برخوردار بوده، در نقطه اوج و قله‌ي هرم هستي قرار دارد. به همين جهت باطن امام، همانند باطن پيامبر، با نور ولايت حق روشن بوده، با عالم حقايق باطن امام، همانند پيامبر واسطه فيض ميان خلق و حق، عامل ارتباط خلق با حق و حافظ حرم وحي و شريعت است. امام پيامبر نيست. يعني، مقام و شان ومسئوليت نبوت و رسالت را به او نداده‌اند و به آن صورت كه بر پيامبران وحي مي‌شده است؛ با آنان آموزه‌هاي غيب ابلاغ نشده است. بر اساس روايات، امامان دست‌اموز «الهام غيبي»‌اند. آنان صداي غيب را مي‌شنوند، اما فرشته را نمي‌بينند، نه اين كه صدا را بشنود.

ويژگي‌هاي شناخت امام

 با توجه به حديث معروف كه «هر كس امام زمان خود را نشناسد، چنانچه بميرد به مرگ جاهليت مرده است» چه ويژگي‌هايي دارد و چگونه حاصل مي‌شود تا مشمول اين حديث نباشيم؟

از آنجا كه رهبري مصون از خطا و لغزش منحصر به امام است: از اين رو پيروي كردن از مدعيان رهبريت در برابر رهبريت معصوم، بر خلاف عقل و منطق است؛ زيرا با وجود رهبر معصوم، از رهبران غير معصوم به هيچ وجه قابل توجيه نيست. تلاش براي شناختن و يافتن امام معصوم واجب و لازم است؛ چنان كه در رسول اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: «من مات و هو لا يعرف امامه، مات ميته جاهليه» ويژگي‌هاي اين شناخت آن است كه: اولاًف از منابع معتبر و موثق و مستند اخذ شود. ثانياً، گستره‌اش شامل آموزه‌هاي اعتقادي، و اخلاقي و عبادي گردد. ثالثاً، از آنجا كه امام نيز ناظر باشد. اما اين شناخت از سه راه – كه مكمل يكديگر مي‌باشند – حاصل مي‌شود: مطالعه تاريخ زندگاني آنان، مطالعه‌ي سرگذشت و سيره آنان، خصوصاً در باب فضايل، مناقب و خصوصيات آنان- از قبيل: شجاعت مردانگي، ايثار، تواضع، صبر، فرزانگي و ... انسان را متوجه مقام والاي آن بزرگواران مي‌كند و جذبه و كشش خاصي نسبت به آن فرزانگان در روح انسان، حاكم مي‌شود.

اشتباه و گناه در قلمرو عصمت

آيا پيامبران اشتباه مي‌كنند؟

اولاً مفهوم سهو، خطا و نسيان با «گناه» متفاوت است؛ زيرا، اولاً گناه با علم و اراده صورت مي‌گيرد؛ ولي سهو، خطا و نسيان چنين نيست. ثانياً گناه همواره مخالفت با اوامر الهي است، ولي سهو و خطا و نسيان، امكان دارد گاهي با امر خداوند مخالف باشد. (مثالاً سهو در به جا آوردن يكي از اجزا و اركان عمل عبادي) و گاه هيچ ارتباطي با اوامر خداوند ندارد (مثلاً خطا در يك عمل مباح فردي يا اجتماعي) ثالثاً بر اساس دلايل متقن، پيامبران هم از گناه مبرا هستند و هم از سهوف خطا و نسيان؛ آنان و حتي ائمه (عليهم السلام) از دو علم برخوردارند:

1-              علم لدني (غير عادي) كه از خداوند متعال سرچشمه مي‌گيرد به واسطه آن بر تمامي حقايق عالم اشراف و آگاهي دارند.

2-              علوم عادي كه همچون ساير افراد از طريق معمولي به دست مي‌آورند. بدون شك هيچ‌گونه سهو، خطا و اشتباه واقعي را نمي‌توان به معصومين (عليهم السلام)نسبت داد. چون جهل و غفلت- كه منشا سهو و نسيان است- در آنان راه ندارد. علاوه بر آنكه آيات و روايات، سهو، خطا و اشتباه را از معصومان نفي مي‌كند.

به عنوان نمونه امام هادي (عليهم السلام) در مقام درود و تحيت بر پيامبر صلي‌الله عليه و آله مي‌گويد:

«اللهم اجعل افضل صلواتك علي سيدنا محمد عبدك و رسولك .... المعصوم من كل خطا و زلل، المنزه من كل دنس و خطلغ بارالها! برترين درودهايت را بر سرور ما محمد، بنده و فرستاده‌ات،  نثار فرما... آنكه از هر خطا و لغزشي معصوم و از هر گونه آلودگي و ياوه‌گويي پيراسته بود»

گستره عصمت

طبق عقايد اسلامي؛ آيا كسي مي‌تواند به مقام ائمه (عليهم السلام) يا فوق آنان برسد؟

از‌ آن جا كه منشا عصمت «اراده و اختيار» آدمي است هر انسان صاحب اراده‌اي، مي‌تواند با رياضت شرعي و تهذيب نفس، به مقام عصمت دست يابد. عصمت منحصر به پيغمبران و امامان معصوم (عليهم السلام) نيست.

چنانكه حضرت مريم (عليها السلام)، حضرت فاطمه (عليها السلام) و مخلصين ديگر كه نه نبي بودند و نه امام به مقام شامخ عصمت دست يافته‌اند. اما مقصود از عصمت از گناهان آن هم پس از سنين متعارف بلوغ و تكليف نيست بلكه عصمت از سهو و خطا و از زمان طفوليت را نيز در برمي‌گيرد. روشن است كه چنين عصمتي در امت اسلام، منحصر در چهارده معصوم (عليهم السلام) است.

با «تهذيب نفس» مي‌توان در آينده مصوم ماند و نيز ممكن است گذشته را با كفارات و ... جبران كرد؛ اما نمي‌توان آن را به گونه‌اي ترميم نمود كه نسبت به گذشته، عصمت تحصيل شود. چون نمي‌توان واضع شده را تغيير داد. بلي اگر انسان بتواند قبل از بلوغ نيز معصوم باشد- عصمتش فراگير خواهد بود. اگر افرادي در مقام وقوع نيز به چنين مقام ويژه‌اي نايل آيند: بر اساس روايات و ادعيه، باز با هدايت و ياري پيامبران و ائمه (عليهم السلام) به اين مرتبه نايل مي‌شوند: «بكم فتح الله و بكم يختم» از آن جا كه آنان منشا خير و سبب وصول آدمي به مراتب بالا و مقامات انساني‌اند، باز در اين جهت بر تمامي انسان‌هاي برتر، مقدم‌اند.

زآن كه منبع او بده‌ست اين راي را

سر امام آيد هميشه پاي را

اي مقلد تو مجو پيشي بر آن

كاو بود منبع ز نور آسمان

عصمت معصومان در ظفوليت

آيا پيامبران در دوره‌ي كودكي نيز از عصمت برخوردارند؟ چرا؟

عصمت پيامبران و ائمه (عليهم السلام)- در يك كلام معصومان (عليهم السلام)- از ابتداي تولد و حتي در رحم مادر است. خداوند متعال از آن جا كه مي‌دانست عده‌اي از بندگانش به اختيار خويش – هر چند با استعدادي در سطح ساير افراد- بيش از ديگران و در بالاترين حد ممكن از استعداد خود بهره‌برداري مي‌كنند؛ تفضلاً اين پاداش موهبت ويژه را به آنان عطا فرمود و آنان را از علم و اراده‌اي برخوردار ساخت كه به واسطه آن به «مصونيت كامل و مطلق» برسند. بايد توجه داشت كه اعظاي اين موهبت، معلول شايستگي‌هاي آنان است؛ نه محصول استعداد جبري ايشان. چنان كه در دعاي ندبه مي‌خوانيم: «اللهم لك الحمد علي ما جري و...لنفسك و دينك ... بعد آن شرطت عليهم الزهد في درجات هذه الدنيا الدنيه و زخرفها و زبرجها فشرطوا لك و علمن منهم اروفاء به فقلبتهم و قدمت لهم الذكر العلي و الثناء الجلي و اهبطت عليهم ملائكتك و كرمتخم و رفدتهم بعلمك و جعلتهم الذريعه اليك...؛ خدايا براي توست حمد تو... تو با آنان شرط نمودي كه نسبت به زينت‌ها و منزلت‌هاي دنيوي بي‌اعتنا باشند و {جز به مقام قرب تو نينديشند} و آنها نيز اين شرط را عمل خواهند كرد، آنان ا پذيرفتي و مقرب خويش ساختي و به جهت همين شايستگي ... فرشتگان را بر آنان نازل فرمودي و با وحي خود ايشان را گرامي داشتي و از خوان علم بي‌كران خويش بهره‌ها دادي»

با توجه به تحليل «اصل عصمت» مي‌توان دليل و چرايي عصمت در دوران كودكي معصومان را به دو وجه تقرير كرد:

عصمت پاداشي : عصمت در طفوليت، به عنوان پاداشي براي عصمت اختياري در بزرگسالي است؛ يعني، وقتي خداوند متعال مي‌داند كه فردي در آينده زندگي خود، چه مسيري را انتخاب مي‌كند، به ميزان حسن انتخاب او و تلاش مداوم آينده‌اش، وي را از نخستين روز زندگي، مورد لطف و عنايت قرار مي‌دهد و از لغزش‌ها مصون مي‌دارد.

زمان تكليف معصومان (عليهم‌السلام): ملاك عصمت «علم و اراده» است و نيز عصمت، متفرع بر شانيت و لياقت تكليف و مسئوليت‌پذيري است و اين هر دو در طفوليت وجود ندارد. اما اين مسئله عموميت ندارد؛ چرا كه علم و اراده هم در زمان طفوليت هست و هم در زمان بزرگسالي؛ هر چند از لحاظ شدت و ضعف متفاوت باشند. همچنين زمان تكليف و مسئوليت‌پذيري، نسبت به انسان‌هاي مختلف متفاوت است؛ چنانكه عيسي عليه السلام در زمان نوزادي مي‌فرمايد: (قال اني عبدالله اتاني الكتاب و جعلني نبيا) «كودك (حضرت عيسي) گفت: منم بنده خدا، به من كتاب داده و مرا پيامبر قرار داده است»

 

يا درباره يحيي عليه السلام مي‌فرمايد: (يا يحيي خذ الكتاب بقوه و اتيناه الحكم صبيا) «اي يحيي كتاب خدا را به جد و جهد واز كودكي به او نبوت داديم.» همچنين بر اساس نصوص ديني و شواهد مسلم تاريخي، عده‌اي از ائمه عليه السلام در سنين كودكي و نوجواني به مقام والاي امامت نايل آمدند. امام جواد عليه السلام در هفت يا نه سالگيف امام هادي عليه السلام در هشت يا نه سالگي و امام زمان (عج) در چهار يا پنج‌سالگي.

بنابراين هر چند عصمت، متفرغ بر تكليف است، اما زمان خاصي نمي‌توان براي آن تعيين كرد. بلكه زمان تكليف در انسان‌هاف متفاوت است و آن‌گونه كه از ضواهد ياد شده به دست آمد، برخي از آدميان در سنين طفوليت، مكلف و عهده‌دار مقامات و مسئوليت‌هايي مي‌شوند و چون ائمه عليه السلام و برخي، از ابتدا چنين بودند، از عصمت در ظفوليت نيز برخوردار بودند.

اين توصيه‌ها را جدي بگيريد

توصيه‌هاي امنيتي

1-     براي نگهداري اشيا قيمتي از صندوق امانات استفاده كنيد.

2-     كليد اتاق را صرفاً در قبال ارائه كارت شناسايي تحويل دهيد.

3-     در حد امكان نظافت و آماده‌سازي اتاق‌ها با حضور زائر يا يكي از عوامل كاروان انجام گيرد.

4-     در و پنجره اتاق‌ها را هنگام خروج حتماً قفل كنيد.

5-     وسايل خود را جهت نگهداري به افراد متفرقه نسپاريد.

6-     دروبين و تفلن همراه با به افراد ناشناس و يا حتي اشخاص ملبس به لباس ماموران انتظامي عربستان تحويل ندهيد.

7-     دوربين را براي عكسبرداري يا فيلمبرداري در اختيار عابران ايراني يا خارجي نگذاريد.

8-     اگر نيازي به تردد با خودروهاي عمومي وجود داشته باشد حتماً از تاكسي استفاده كنيد و شماره پلاك آن را به خاطر بسپاريد.

9-     وجه مربوط به خريد اجناس را فقط به مسئول مربوطه در فروشگاه تحويل دهيد و بقيه وجه پرداختي رابشماريد و اسكناس‌هاي سالم دريافت كنيد.

10-هنگام حركت براي زيارت چيزي به جز سجاده و كتب ادعيه همراه نبرديد و گرنه ناگريز به استفاده از صندوق‌هاي امانات در قبال پرداخت وجه هستيد.

11-هنگام عزيمت به مكه پول و اشياي قيمتي خود را داخل ساك نگذاريد.

12-همه پول خود را در يك محل نگاه نداريد.

13-هر گونه سرقت و موارد مفقود شدن وسايل را به دفتر حراست گزارش دهيد.

14-براي تبديل يا خرد كردن پول با فردي نسبتاً آشنا همراه شويد.

15-هنگام سوار شدن به سرويس آمد و شد و رد همه نقاط پر از ازدحام مراقب جيب و گوشي تلفن خود باشيد.

در مورد مواد مخدر

با توجه به اين كه جرم حمل و همراه داشتن مواد مخدر از نظر دولت عربستان سعودي بسيار سنگين است، لذا ضرورت دارد نظر معدود افرادي را كه مبادرت به چنين كاري مي‌كنند، نسبت به تبعات وقوع اين مساله جلب نماييم و يادآوري مي‌كنيم.

قوانين كشور عربستان در مورد قاچاق مواد مخدر به آن كشور

1- وارد كردن، نگهداري، حمل و مصرف و توزيع هر نوع مواد مخدر از مشتقات ترياك و حشيش، مجازات‌هاي سنگيني را در پيامبران دارد كه حداقل آن 4 سال و حداكثر آن 15 سال حبس و اعدام خواهد بود.

2-كشف هر نوع داروهاي روان‌گردان نزد مسافران واتباع ورودي به كشور عربستان، جرم تلقي شده و به تناسب مقدار و نوع دارو، مشمول مجازات خواهد شد.

3- وارد و مخفي كردن مواد مخدر، به تناسب مقدار آن، جريمه‌اي معادل 20 هزار ريال سعودي (معادل 5/4 ميليون تومان) خواهد داشت.

4- اقدام كنندهبه معاونت و شركت در قاچاق مواد مخدر يا وارد كردن مواد به تناسب مقدار مواد، به 7 سال زندان محكوم خواهد شد.

5-جرم استعمال مواد مخدر، 2سال حبس مي‌باشد.

6-در مورد اتباع و ساير كشورها اخراج دائم از كشور عربستان و جلوگيري از ورود مجدد مواد به داخل آن كشور حتمي است.

در هواپيما

·         در سوار هواپيما شدن عجله نكنيد، عجله كردن باعث اختلاف نظم و مزاحمت براي آنان كه نياز به كمك دارند مي‌شود. توجه داشته باشيد كه جا براي تمامي آنهايي كه بليطشان چك شده هست.

·         با آرامش سر جاي خودتان بنشينيد و اگر در طول سفر به چيزي نياز داشتيد، منتظر مهماندار بمانيد.

·         راه افتادن در راهروهاي هواپيما را فقط براي وقتي بگذاريد كه مي‌خواهيد از دستشويي هواپيما استفاده كنيد.

·         شما مي‌توانيد يك كيف دستي محتوي لوازم دم دست و ضرروي را همراه خودتان به داخل هواپيما ببريد.

·         داروهاي مورد نياز خودتان را در كيف دستي‌تان قرار دهيد.

·         مسافت ايران تا عربستان، فرصت بسيار خوبي است كه به سفر در پيش‌رو، اهداف و آرمان‌هاي آن و نحوه‌ي اجراي اعمال فكر كنيم و اظطراب و نگراني‌هاي پيشين خود را از خود برانيم.

·         به توصيه‌هاي مهماندار هواپيما كاملاً توجه كنيد تا مشكلي برايتان پيش نيايد.

·         در پياده شدن از هواپيما عجله نكنيد. ممكن است هواي گرم و شرجي فرودگاه، در ابتدا كمي شما را اذيت كند كه البته زود به آن عادت مي‌كنيد.

در فرودگاه عربستان

·         گذرنامه‌هاي خود را آماده و به توصيه‌هاي مسئولين كاروان توجه كنيد.

·         از جمع كاروان خود پراكنده نشويد و در صورت لزوم (مثلاً براي استفاده از دستشويي) حتماً پيش از جدا شدن از جمع، به مسوول كاروان اطلاع دهيد.

·         در صورت جدا شدن موقت از كاروان، محل تجمع اعضاي هم‌كارواني خودتان را به خاطر بسپاريد تا هنگام مراجعت، راه خود را گم نكنيد و از كاروان جدا نيفتيد.

·         در صورت گم شدن در فرودگاه، خودتان را به مركز اطلاعات فرودگاه اطلاعات فرودگاه يا واحد امداد مستقر در فرودگاه و يا دفتر ستاد حج ايران در فرودگاه برسانيد. در نبود اين مراكز، پليس فرودگاه مي‌تواند به شما كمك كند.

·         معمولاً حركت از فرودگاه به سمت مدينه با تاخير چند ساعتي به خاطر هماهنگي‌هاي كاروان، صورت مي‌گيرد. آرامش خود را در اين واقع حفظ كنيد مي‌توانيد از فرصت به دست آمده براي مطالعه بيشتر شرايط مدينه و مكه يا احكام عمره استفاده كنيد.

در مدينه و مكه

·         به خاطر حفظ وحدت مسلمان و دوري از جنگ و جدال بر سر اختلاف عقايد، به بعضي مسائل زير توجه كنيد:

·         از مهر براي سجده استفاده نكنيد. در صفوف نماز مي‌توانيد در جايي بايستيد كه مفروش نيست و سجدهبر سنگهاي مرمر كف حرم كنيد.

·         ضريح و درهاي حرم يا كف زمين را نبوسيد. اين مساله حساسيت اهل تسنن و وهابيان را بر‌مي‌انگيزد.

·         با صداي بلند دعاي توسل و زيارت عاشورا نخوانيد.

·         روضه‌هاي حساسيت برانگيز و نوحه‌خواني بلند و سينه‌زني پرشور را براي اين دو هفته تعطيل كنيد.

·         از جلوي نمازگزاران در حال نماز رد نشويد.

·         قرآن‌ها را از مسجد به هتل نياوريد و مواظب باشيد كه يكوقت كفش‌هاي خودتان را در جا‌قرآني نگذاريد.

·         با صداي بلند صلوات نفرستيد.

·         با دست بسته نماز نخوانيد و آمين (وسط نماز) نگوئيد. اينكار از عقايد سني‌هاست و ما شيعه هستيم.

·         صفوف نماز جماعت را با عبور و مرور بي‌جا به هم نزنيد و با صداي بلند همديگر را صدا نكنيد.

·         حجاب و متانت خود را به عنوان نمايندگان مومن و مسلمان ايراني در مدينه و مكه حفظ كنيد.

·         از جدل با مسلمانان كشورهاي ديگر يا با سني‌هاي مدينه و مكه جداً پرهيز نماييد.

·         زائران ايراني به ويژه بانوان زائر به تنهايي در ساعات خلوت، در شهر پرسه نزنند و سعي كنيد در دسته‌هاي چند نفري براي خريد كردن يا گشتن در شهر برويد. البته برنامه‌ي گردش در شهر، معمولاً جزو برنامه‌هاي كاروان‌ها هست.

·         از برنامه‌ي كاروان‌تان در مدت اقامت در مدينه و مكه خبردار باشيد.

·         در برنامه‌ي جمعي كاروان، مثل زيارت‌هاي دوره‌اي سر وقت حاضر شويد واز ايجاد بي‌نظمي در كاروان جدا خودداري كنيد.

·         عكسبرداري و فيلمبرداري در بيشتر مساجد به ويژه مكه و مدينه ممنوع است. مواظب باشيد كه اين نكته را رعايت كنيد، در غير اين صورت ممكن است با برخورد جدي از طرف شرطه‌ها روبرو شويد و حتي دوربين خود را از دست بدهيد.

·         از مواد غذايي و منابع آب بيرون هتل استفاده نكنيد.

·         به زائران پير و سالخورده كمك كنيد.

·         همراه كاروان، اعمال خود را انجام دهيد تا دچار مشكل و سردرگمي نشويد. از روحاني كاروان احكام مربوط را بپرسيد.

·         هماهنگي كاروان شما كار آساني نيست و فقط با همكاري شما انجام‌پذير است. در موقع خروج از مدينه و ورود به مكه، به توصيه‌هاي مدير و روحاني كاروان توجه كندي و از جمع پراكنده نشويد.

·         ساك وسايل شما زودتر يا ديرتر از شما به مكه مي‌رسد. لوازم احرام و باقي وسايل مورد نياز و دم دستي خود را برداريد و بقيه را به مدير كاروان بسپارريد.

·         نگران رسيدن يا نرسيدن وسايل خود نباشيد اگر نظم را همراه كاروان رعايت كرده باشيد، وسايل شما هم دير يا زود خواهد رسيد.

·         طوري برنامه‌ريزي كنيد كه وقت گرانبهايتان در بازار تلف نشود و خريدهايتان را به روزهاي آخر سفر در مدينه و روزهاي آخر در مكه موكول كنيد.

·         شما با هماهنگي مي‌توانيد در طول سفر و اقامت در مكه، چند بار محرم شويد. خرج رفت و آمدهايتان با خودتان، ولي با هماهنگي مسوول كاروان انجام مي‌شود.

·         در زيارت‌هاي دوره‌اي مكه و مدينه، هماره خودتان يك بطري كوچك آب داشته باشيد.

·         با رعايت مسائل بهداشتي، از سرويس‌هاي دستشويي هتل و مساجد كه عموماً توالت فرنگي هستند استفاده كنيد.

·         معمولاً هتل‌ها سرويس‌هاي حمل و نقل درون شهري براي حرم پيامبر و مسجدالحرام دارند، از ساعات رفت و برگشت سرويس‌هاي هتل خودتان خبر بگيريد و مكان سوار و پياده شدن در جلوي حرم را به خاطر بسپاريد.

·         بابت رفت و آمد با سرويس‌هاي هتل، لازم نيست وجهي را پرداخت كنيد.

·         به دليل ازدحام، آرامش خودتان را حفظ كنيد.

·         در زيارت‌هاي دوره‌اي، كيف دستي‌تان را سنگين نكنيد.

هنگام اقامت در هتل

·         وقتي در مدينه هستيد، لوازم احرام را كه به آن نياز نداريد در ساك خود در هتل نگهداري كنيد، نيازي به حمل آن در  اين مدت نيست.

·         حتماً كارت هتل را از پذيرش هتل بخواهيد تا در صورتي كه در شهر گم شديد، از آدرس و شماره تلفن كارت استفاده كنيد.

·         براي تماس با ايران مي‌توانيد با كارت‌هاي تلفن بين‌المللي كه در فروشگاه‌ها و سوپرماركت‌هاي بزرگ مي‌فروشند، استفاده كنيد. از تلفن‌هاي عمومي در سراسر شهر براي برقراري ارتباط مي‌توان بهره گرفت.

·         نام دربي از مسجدالنبي (و مسجد الحرام) را كه از آن براي اولين بار وارد حرم مي‌شويد به خاطر بسپاريد. حرم، درب‌هاي زيادي با نام‌هاي مختلف دارد كه ممكن است در صورت فراموش كردن نام درب حرم، گم شويد.

·         در صورت گم كردن هتل، از افراد غريبه يا اعراب ساكن شهر كمك نخواهيد و دنبال پليس يا يك فرد مورد اعتماد بگرديد.

·         آدرس درمان‌گاه‌ها و مراكز امداد شهر را از مدير يا روحاني كاروان بپرسيد تا در مواقع اظطرار، مراجعه شما به سهولت انجام شود.

·         از آسانسورهاي هتل با توجه به ظرفيت آنها استفاده كنيد و سالمندان و افراد ناتوان را مقدم بداريد. در صورت پر بودن آسانسور منتظر برگشت مجدد آن بمانيد.

·         در جلساتي كه كاروان در محل هتل برگزار مي‌كند، فعالانه شركت كنيد و سوالات خود را در هر زمينه‌اي كه باشد، از مدير يا روحاني كاروان بپرسيد.

·         كليد اتاقتان را هرگز به خدمتكارهاي هتل نسپاريد.

·         يك برنامه منظم استراحت در هتل براي خودتان ترتيب دهيد كه با مشكلات كم‌خوابي و بي‌خوابي، بعدها رو به رو نشويدو توجه داشته باشيد كه در هنگام شركت در مراسم و حضور در اماكن مقدس، با انرژي و با نشاط باشيد تا حال دعا را از خودتان و ديگران نگيريد.

·         غذاهاي مانده را به هتل نياوريد.

·         با پزشك كاروان مستقر در هتل آشنا شويد و داروهاي مورد نياز را از او بخواهيد.

·         برنامه‌ي صبحانه، ناهار، و شام هتل را دقيقاً جويا شويد و فقط در ساعت‌هاي اعلام شده به رستوران هتل مراجعه كنيد.

·         در صورتي كه براي روزه‌‌ي مستحبي در مدينه به وعده‌ي سحري نياز داريد، شب قبل با مسوول رستوران هتل درميان بگذاريد.

·         از ميوه‌هايي كه سر سفره در اختيارتان قرار مي‌دهند حتماً استفاده كنيد. بدن شما در طول اين سفر به ويتامين‌ها و مواد غذايي متنوعي نياز دارد كه برايتان تدارك مي‌بينند.

·         با كاركنان رستوران همكاري لازم را داشته باشيد و سر جاي نشستن در رستوران، بحث نكنيد.

·         مطالعات خود را در طول سفر داشته باشيد و احكام مربوط به اعمال عمره را براي خوددتان يادآوري كنيد.

·         به محض ورود به اتاق‌ با بدن عرق كرده، فوراً كولر را روشن نكنيد و آب يخ ننوشيد. تجربه نشان داده كه بيشتر سرماخوردگي‌هاي زائران به خاطر همين مسأله است.

·         بطري‌هاي آب آشاميدني را از رستوران هتل كه برايتان تدارك ديده‌اند بخواهيد.

·         در راهروهاي هتل سر و صدا نكنيد. شايد ديگر زائران در حال استراحت و تجديد قوا باشند. لوازم گرانقيمت خود را جلوي چشم، در اتاق رها نكنيد و حتماً درر جاي مطمئني آنها را قرار دهيد.

·         در و پنجره‌هاي اتاق را هنگام خروج، قفل كنيد و كليد در اتاق را به مسوول هتل ( در قبال ارائه‌ي كارت شناسايي) بسپاريد.

عربي در سفر

وسايل نقليه : سيارات = با صات

پاركينگ: موقف السيارات

ايستگاه: موقف

راننده: سائق

پمپ بنزين: محطة بنزين

چراغ راهنما: اشارة المرور

انعام كارگر: اكرامية العامل

نگهبان هتل: حارس الفندق

سفر هوايي

گذرنامه (پاسپورت) جواز السفر

مرزهاي بين‌المللي: الحدود الدوليه

فرودگاه: مطار

فرودگاه بين‌المللي: مطار دولي

بليط: تذكره

ويزا: تاشيره دخول

مسافرت، جهانگردي: سياحه

اثاثيه يا بار مسافر: امتعة المسافر

ايام هفته و روزها

روز: يوم

شب: ليل

بامداد: سباح

پس‌فردا: بعد غد

فردا شب: ليله غد

ديشب: ليله امس البارحه

ديروز:أمس

امروز:اليوم

امسال: هذا العام

سال گذشته: العام الماضي

شنبه: السبت

يكشنبه: الاحد

دوشنبه: الاثنين

سه‌شنبه: الثلاثاء

چهارشنبه: الاربعاء

پنج‌شنبه: الخميس

جمعه: جمعه

هفته: السبوع

گفت‌و گوهاي اجتماعي

ظهر بخير: نهارك سعيد

ببخشيد: عفواً – عذرا

عصر بخير: طاب مساءكم

اشكالي ندارد: لا مانع

شب بخير: طابت ليلتكم

بالا بردن نرخ‌ها: رفع السعار

سفر بخير: سفرك سعيده

خسارت، زيان: خساره

خوبم: بخير

چه فرمايشي داريد؟ ماذا تامرون

از ديدن شما خوشحالم: انا مسرور لرويتكم

ارزاني: رخص

درود بر شما: مرحبا بكم

پول: نقود

خداحافظ:في اَمانِ الله

صبح بخير: صَباحَ الخير

به اميد ديدار: اِلي اِللّقاء

گراني سر سام آور: غَلاءَهُ فاحِش

به سلامت: مَعَ السّلامه

خيلي متشكرم: شُكراً جزيلاً

اسم شما چيست؟ مَا اسْمُك

خوش آمديد: أهلاً و سّهلاً

من خيلي خسته هستم: اَنّا مُتْعِب جدّاً

بفرماييد: تَفَضِّلُوا

حال شما چطور است؟ كَيف حالُكم

نام اماكن

آرايشگاه: صالون حَلاّقه

خيابان: شَارِع

حمام: حَمام

پياده رو : رَصيف.

كتابخانه: مكتبه

كوچه: زَقاق

سالن استراحت: صالة الاستراحه

ميدان: سَاحَه

بيمارستان: مُسْتَشْفي

پل: جِسْر

توالت، مستراح: مِرْحَاض

مهمانخانه: دارُاِستراحه

آشپزخانه: مَطْبخ

رستوران: مَطْعَم

دستشويي، روشويي: مَغْسله

اتاق: غُرْفه

پنجره: نافذه، شُباك

هتل و مسافر خانه: فُنْدُق

پشت بام: سَطح

دفتر...: مَكْتب...

خانه منزل: بَيْت، دار

دستشويي، توالت: دَوْرة مِيَاه

برق: كَهرُباء

بازار: سوُق

در خانه، در منزل: بابُ الْبيت

بازار زرگرها: سُوق الصَّاغة

سلماني: حَلاّق

بازار پارچه فروش‌ها: سوقُ القُماش، سوقُ البزازين

در خانه، در منزل: بابُ البيت

خوراكي‌ها و ميوه‌ها

نان: خُبز

چاي: شايْ

شير: حَليب(لبن)

ميوه: فاكهه

پنير: جُبُن

سيب: تُفّاح

كره: زَبّد

گلابي: عَرْموط

سرشير: قَشْطه

ماست: لَبن

انگور: عَنِب

آب:ماء

هندوانه: بِطّيخ

تخم مرغ: بيض

خربزه: بِطيخَ اَصْفَر

مرغ: دَجّاج

نمك: مِلْح

پياز: بَصّل

گرسنگي: جُوع

سير: ثَوم

خوراك: طَعام

سيب زميني: بِطاطَه

ترش: حامِض

سبزي فروش: بائع الخضر

تلخ: مُرّ

كاهو: خَسْ

قيمت: ثَمَن

هويج: جُزر

مواد بسته بندي شده: المُعَلبات

خرما: تَمر

برخي از لولزم منزل

تسبيح: مِسْبَحه

شير آب: حَنْفيه

فنجان، ليوان:كُوب

دستمال: مِنْديل

قاشق: مِلْعَقه

ماهي تابه: مِفْلاه

آينه: مِرآه

پنكه،باد بزن: مِزوَحَه

جارو: مِكْنسه

قوري: اِبرْق الشّاي

فندك: قِداحه

راديو: مِذْياع(راديو)

 تيغ: مُوسي

ضبط صوت: مُسَجلب صوت

شانه: مُشّط

پتو: بِطانيه= مَلْحَفه

نوار: شّريط

ليوان: قَدَح

مبل: أريكه

چتر: شَمْسيه- مطله

سوزن: اِبْره

ساعت ديواري: ساعه جِدارِيَه

چاقو: سِكّين

گوشي تلفن: سَماعه الهاتِف

چنگال: شّوْكه

خمير دندان: مَعْجُون الأسنان

اتو: مِكْواه

دوربين: كاميرا- مِنْظار- ناظور

نخ: خِيط

اعضاي بدن

دهان: فَم

لب: شَفَه

دندان: سِنّ

زبان: لِسان

بيني: اَنَف

چشم: عَين

ابرو: حاجِب

گوش: اُذُن

بدن: جِسْم

پوست: جِلد

استخوان: عَظْم

روده‌ها: اَمْعاء

شكم: بَطْن

جگر: كَبِد

سر: رَأس

مو: شَعْر

كاسه سر: جُمْجُمه

صورت: وُجْه

سينه: صَدْر

پهلو: جَنْب

دنده: ضِلْع

شانه: كَتِف

بازو: عَضُد

آرنج: مِرْفَق

انگشت: اِصْبَع

ناخن: ظُفَر

زانو: رَكْبه

ران: فَخَذ

پا: قَدم

برخي امراض و ناراحتي‌ها

درم: اَلَم

آفتاب زدگي: ضَرْبة  شَمس

سر كيجه: دَوّار

دل درد: اَلمُ المِعده

زخم: جَرْح

بيمارستان: مُسْتَشفي

در مانگاه: مُسْتَوصف

چشم درد: وَجَعُ العين

داروخانه: صَيْدليه

سرماخوردگي: اِصَابه بَرْد

سرفه: سُعال

تب: حَراره- حمي

بيهوشي: تَخْدير

سردرد: صُداع

بيهوش شد: اَعْمي عَليه

آشنايي با كلمات در مورد درنگ‌ها

رنگ روشن: لَوْن فاتح

رنگ سفيد: لَوْن آسود

رنگ آبي: لون اَزْرق

رنگ سبز: لون اَخضر

رنگ خاكستري: لون رِمادي

رنگ قهوه‌اي: لون بني

رنگ سير: لون غامِق

رنگ سرخ: لون اَحْمر

رنگ زرد: لون اَصْفر

كلماتي در مورد بازار

ارزان تر: اَرْخص

ارزان: رَخيص

گوشواره: قُرْط

گردن بند: عِقد

گران تر: اَعْلي

پيراهن: قَميص

اَستر: بطانه

گران: غالي

كيف زنانه: حَقيبه نِسائِيه

جوراب: جورب

پارچة خوب: قُماش جيِّد

روسري: خُمار

كوتاه: قَصير

پالتو باراني:مِعْطَف مُطري

دستكش: قُفَاز

خيلي گران است: غالي جداً

پارچه: قُماش

يكدست لباس مردانه: بَذْله رجاليه

يكدست لباس زنانه: بَذْله نسائيه

كفش: حِذاء

لباس‌هاي نخي: مَلابِس قَطْنيه

شلوار: سِروال

لباس‌هاي پشمي: مَلابس صوُفيَه

عينك: نظاره

لباس‌هاي زمستاني: ملابس شَتَويّه

كت: سَتْره

لباس‌هاي تابستاني: مَلابس صيفيه

دامن: تَنَوره

كلماتي در مورد پست

پست: بريد

اداره پست: اداره البريد

تلگراف: بَرْقيه

پست هوايي: بَريد جَوّي

پست زميني: بَريد عادي

صندوق پست: صندوق البريد

پاكت نامه: ظَرْف الرساله

آدرس فرستنده: عُنوان المُرسِل

آدرس گيرنده: عنوان الرسَل اليه

كلماتي در مورد تلفن

تلفن: هاتف(التليفون)

پيام تلفني: نِداء هاتفي

باجه تلفن: كشك الهاتف

شماره گير تلفن: قرص الهاتف

گوشي تلفن: سَماعه الهاتف

آشنايي با اعداد و ارقام

1.     واحد

2.     اثْنان

3.     ثَلاثه

4.     اَرْبعه

5.     خَمْسه

6.     سِتَه

7.     سَبعه

8.     ثَمانيه

9.     تِسعه

10.عَشر

11.احد عشر

12.اثنا عشر

13.ثلاثة عشر

14.اربعة عشر

15.خمسة عشر

16.ستة عشر

17.سبعة عشر

18.ثمانية عشر

19.تسعة عشر

20.عشرين

21.ثلاثين

22.اربعين

23.خمسين

24.ستين

25.سبعين

26.ثمانين

27.تسعين

28.مأه

29.مأتان

30.ثلاث مأه

31.اربع مأه

32.خمسة مأه

33.ستة مأه

34.سبعة مأه

35.ثمانية مأه

36.تسعة مأه

37.الف

38.الفين

39.ثلائه آلاف

تاريخ مدينه

تاريخ مدينه

پيش از اسلام، دو گروه عرب و يهودي در يثرب و به عبارتي در حد فاصل حره‌ي شرقي، حره‌ي غربي، قبا و اُحد زندگي مي كردند. قبايل يهودي عبارت بودنداز: «بني قَيْنقُاع» «بني نضير» «بني قريظه» كه عمدتاً در جنوب و جنوب شرقي در منطقه‌ي عواملي- كه امروزه به شارع علي بن اب طالب(ع) معروف است زندگي مي‌كردند.

ورود اسلام به يثرب

مردم يثرب به كعبه احترام مي‌گذاشتند و همه ساله براي طواف آن و عبادت بت‌ها به مكه مي‌آمدند. بعلاوه بازار‌هاي مكه نيز انگيزه‌اي بود تا آنان به مكه بيايند و روابطي با قريش داشته باشند. از رماني كه پيامبر(ص) دعوت خويش را آشكار كرد و آيات قرآني در ميان مردم انتشار يافت، اهل يثرب به دليل همين رفت و آمد‌ها كم و بيش باآن آشنا شده بودند. اما حرمتي كه براي قريش قائل بودند مانع از آن شده بود كه خود را به رسول خدا (ص) نزديك كند. نخستين بار دو نفر و در سال يازدهم شش نفر از مردم يثرب اسلام آوردند. آنها اين پيام جديد را به ديگران رساندند و در سال دوازدهم بعثت دوازده نفر از مردم يثرب كه مسلمان شده بودند در ايام حج به ديدار رسول خدا (ص) شتافتند.

پس از آن بود كه پيامبر(ص) يكي از بهترين اصحاب خود؛ يعني«مصعب بن عُمَير» را براي تبليغ اسلام به يثرب فرستاد و در سال سيزدهم بعثت قريب هفتاد تن از مردم يثرب براي بيعت با رسول خدا (ص) به مكه آمدند. آنان ضمن بيعت با رسول خدا (ص) از آن حضرت خواستند تا به يثرب بيايد؛‌ و تعهد كردند كه از آن حضرت دفاع خواهندكرد، همان گونه كه از زن و فرزند خويش دفاع مي كنند. اين دعوت سرآغازهجرت پيامبر (ص) و اصحاب آن حضرت بود. محل بيعت آنان با رسول خدا(ص) اندكي پايين تر از جمره‌ي عَقّبه، در راه آمدن به مكه، سمت راست، در داخل يك شعب بوده كه اكنون در محل آن «مسجد البيعه» قرار دارد. پيش از اين دربارة لين مسجد سخن گفته شد.

يثرب يا مدينه البني(ص)

پيامبر در ربيع و الاول سال622 ميلادي به يثرب و با آمدن آن حضرت نام اين شهر به مدينه النبي (ص) تبديل شد. رسول الله (ص) در همان آغاز، مدينه را چون مكه«حرم» دانست. بر اين اساس، مكه حرم خدا و مدينه حرم رسول الله(ص) است. اين بهترين شرافتي بود كه مدينه مي‌توانست به آن دست يابد. پيامبر خدا(ص) براي زندگي مدينه برگزيد؛

طبيعي است آن حضرت پس از فتح مكه، در سال هشتم هجرت، مي‌توانست به شهر خود بازگردد. اما ترجيحداد در مدينه زندگي كند و در آن شهر دفن گردد. آن حضرت در سخنان بي‌شماري مدينه را تمجيد كرده و مردم آن را بسيار ستوده‌ است. همين تعريف و تمجيدها سبب شد تا اين شهر كوچك، بهترين و زيباترين نامها را كه نزديك به يكصد نام مي‌شود به خود اختصاص ‌دهد: «المومنه»، «المحبوبه»، «المقدسه»، «الباره»، «ارض الله»، «طابه»، «طيب»، «سيده البلدان»، «دارالسلام»، «المحرمه»، «المباركه»، «المحرومه»، «الجباره»، «المختاره»، «المقاصه»، «حرم رسول الله»، الموفيه»، «قلب ايمان»، «قبه الاسلام»، «المعصومه»، «بيت رسول الله»، و نام‌هاي ديگر.

رسول خدا (ص) مدينه را اينگونه توصيف كرده‌اند؛ «مدينه محل هجرت من، محل قبر من و محلي است كه من از آنجا برانگيخته خواهم شد.»

پيامبر خدا (ص) در مدينه

پيش از هجرت پيامبر به مدينه، تني چند از اصحاب به يثرب رفته و در «قبا» سكونت كردند. سپس رسول خدا (ص) در آغاز ماه ربيع‌الاول راهي يثرب شد. مردم مسلمان شده يثرب، بي‌صبرانه انتظار ورود آن حضرت را داشتندد و از ايشان در «قبا» استقبال كردند. آنگاه مسلمان واقعي مدينه، طي ده سال با خلوص تمام از وي و آزمان‌هاي آن حضرت دفاع كردند. در اينجا خلاصه‌اي از حوادث اين ده سال را مي‌آوريم:

نخستين اقدام پيامبر (ص) در مدينه، ساختن مسجد بود، جايگاهي كه افزون بر مركزيت عبادي، مركزيت فرهنگي، سياسي و اداري نيز داشت؛ وي كه از تكيه‌گاه‌هاي اصلي اسلام در ميان مسلمانان بود.

دومين اقدام آن حضرت ايجاد يك پيمان عمومي ميان مسلمانان مدينه بود. در اين معاهده كه همه‌ي مسلمانان براي اجراي آن متعهد شدند و با رسول خدا (ص) بيعت كردند حاكميت براي خدا و رسولش شناخته شد و بخشي از قوانين حقوقي و جزايي اسلام به عنوان قانون تصويب گرديد.

سومين اقدام رسول خدا (ص) ايجاد پيمان برادري ميان مسلمانان بود. آن حضرت مسلمانان را با يكديگر برابر كرد تا نسبت به هم ارتباط و پيوند نزديكتري داشته باشند. از ميان مسلمانان، «علي بن ابي‌طالب» را به عنوان برادر خود برگزيد.

آشنايي با اماكن مقدس مدينه

مسجد النبي

مسجد رسول خدا كه در قسمت شرقي بنا شده، پس از «مسجد الحرام» مشهورترين مسجد در تاريخ اسلام است و يكي از مسجدهايي است كه در تاريخ اسلام است و يكي از مسجدهايي است كه به فرموده رسول خدا (ص) بايد به سوي آن كوچ كرد. اين مسجد در گذشته داراي درهايي به نام‌هاي «باب الاسلام» «باب الرحمه» در جهت «باب توسل» در جهت شمال و «باب النساء» و«باب جبرئيل» در جهت شرق بوده است كه در نوسازي‌هاي اخير، شمار درهاي آن نيز بيشتر شده است.

مسجدالنبي (ص) تاريخي طولاني دارد. بيش از آمدن پيامبر (ص) به مدينه، محل مسجد از آن دو يتيم بود و در آن خرما مي‌خشكاندند. هنگامي كه پيامبر خدا (ص) از مكه به مدينه رسيد، به امر خدا و براي پيش‌گيري از تكدر خاطر اصحاب، اين محل را براي سكونت و اقامه نماز و تبليغ دين برگزيد.

پيامبر اكرم (ص) آن زمين را از ولي آن دو طفل  به ده دينار خريد و اين مسجد را در آن‌جا ساختند. مساحت زمين مسجد در آن روز حدود هفتصد و پنجاه متر بوده است. صحن مسجد را با ريگ سياه فرش كردند و ديوارهايش را با خشت و گل بالا بردند. پيامبر خدا (ص) شخصاً در ساختن اين مسجد كمك  مي‌كرد. قسمتي از مسجد را با شاخ و برگ درخت خرما مسقف ساختند و اين سقف را بر روي پايه‌هايي از تنه درخت خرما نهادند و سه در از جانب شرق و غرب و جنوب براي آن قرار دادند.

در داخل مسجد صفه‌اي (ايوانچه‌اي مانند) آماده كردند كه گروهي از مهاجران و مستمندان در آنجا به سر مي‌بردند. اينان دسته‌اي از مسلمانان بودند كه به «اصحاب صفه» معروف گشتند و در ميان آنان چهره‌هاي برجسته‌اي از اصحاب رسول خدا مانند ابوذر، مقداد، عمار و سلمان ديده مي‌شوند. خانه‌هاي زنان پيامبر (ص) نيز در اطراف مسجد قرار داده شد. چون رسول خدا(ص) از جنگ خيبر بازگشت مسجد را از سه سوي شرق و غرب و شمال وسعت داد و به صورت مربعي درآورد كه هر ضلع آن صد ذراع بود.

اكنون مساحت مسجد به شصت و هفت هزار متر مي‌رسد و گنجايش دويست و پنجاه هزار نمازگزار را دارد.

روضه نبوي

پيامبر اكرم فرمود «ميان منبر و خانه من باغي است از باغ‌هاي بهشت» روضه نبوي مسافت ميان قبر پيغمبر و منبر آن حضرت است. گويند مدفن زهرا مرضيه (س) در آن جا قرار دارد. طول آن بيست و دو متر و عرض آن پانزده متر. در سمت غربي محراب مسجد، منبري است از سنگ مرمر در نهايت زيبايي.

ستون‌هاي مسجد نبوي

در مسجد نبوي ستون‌هايي است كه هر يك نامي خاص دارد و نشانه‌ي واقعي است. با اهتمامي كه رد گذشته به حفظ آثار متبرك مي‌كرده‌اند، جاي ستون‌ها را محفوظ نگه  داشته‌اند. برخي از اين ستون‌ها عبارتند از: «ستون مخلقه» خلوق به معناي عطر است و مخلقه به معناي معطر، ستون مخلقه ستوني بوده كه بر آن عود مي‌نهادند تا فضاي مسجد معطر شود. «ستون توبه» كه آن را ستون «ابولبابه» نيز نامند. «ابولبابه» كسي است كه از طرف پيامبر اكرم مامور شد براي رساندن پيامي نزد «بني‌قريظه» برود اما در انجام ماموريت، مرتكب خطا شد و چون دانست گناهي بزرگ كرده است، مستقيماً به مسجد رفت و خود را به اين ستون بست تا آنكه آيه پذيرفته شدن توبه او به رسول خدا نازل گرديد. از آن پس، آن ستون، ستون توبه نام گرفت و خطاكاران سجاده توبه به پاي آن  پهن كنند و نماز مي‌گذارند. «ستون قرعه» درباره فضيلت نماز در نزديكي آن، روايت‌ها نقل شده است. ستون‌هاي ديگري نيز به نام «سرير»، «محرس»، «وفود»، «تهجد»، و «حنانه» در اين مسجد وجود دارد كه هر يك ياد‌آور خاطره‌اي از تاريخ صدر اسلام و زيارت و نمازگذاردن در كنار آن‌ها توصيه شده است.

مسجد هاي مدينه

مسجد قبا

«قبا» دهكده‌اي است در نزديكي مدينه كه مقارن هجرت پيغمبر به مدينه، طائفه «بني عمر» و «بني عوف» در آن سكونت داشتند. پيامبر (ص) در مسير خود به مدينه، چند روزي را در اين دهكده به انتظار علي (ع) ماند و مسجد قبا را بنا نهاد كه اولين مسجد ساخته شده در اسلام است. پيامبر در سالهاي بعد نيز، هر از گاهي از مدينه به قبا مي‌آمد و در اين مسجد نماز مي‌خواند. روايت است كه نماز خواندن در مسجد قبا، ثواب عمره دارد. در فضل و تقدسس اين مسجد همان بس كه آيه‌اي از آيات وحي در شان آن نازل شده و مسلمانان را به اقامه نماز در آن سفارش نموده است. در حال حاضر آن را نوسازي كرده كه مساحت آن به 13500 متر مربع رسيده است.

مسجد ذوقبلتين

مسجدي است در شمال غربي مدينه كه به نام «بني سلمه» معروف بوده است. در ماه شعبان سال دوم از هجرت هنگامي كه رسول اكرم (ص) نماز ظهر را در محل اين مسجد مي‌خواند، آيه تغيير قبله بر وي نازل گشت و پيغمبر در بين نماز روي خود را از «بيت المقدس» به كعبه برگرداند. پس از آن اهالي محل، محل اين واقعه را وقف مسجد كرده و مسجدي ساختند كه «ذوقبلتين» نام گرفت. در اين مسجد، به يادبود اين تغيير، دو محراب به سوي قبله نخستين و قبله دوم ساخته بودند، ليكن در نوسازي اخير آن قبله را برداشته‌اند و تنها نمايي از آن گذشته‌اند. مساحت مسجد «ذوقبلتين» در بازسازي اخير به حدود سه هزار و نهصد و بيست متر مربع رسيده است.

مسجد جمعه

از نظر تاريخي، پس از مسجد «قبا» اين دومين مسجدي است كه در اسلام ساخته شده است و آن را مسجد «وادي» و مسجد «عاتكه» نيز مي‌گويند. چون حضرت رسول از «قبا» روانه مدينه شد، «عتبان بن مالك» رئيس خاندان «بني عمروبن عوف» نزد آن حضرت آمد و گفت: اي فرستاده خدا! شما چند روز در محل پسر عموهاي ما به سر برديد و اين براي آنان موجب فخر هميشگي بود. رسول خدا نزد آنها فرود آمد و آن روز جمعه بود. نمار جمعه را در آنجا خواند و جاي نماز را مسجد ساختند.

مسجد فضيخ

اين مسجد در انتهاي «شارع العوالي» طرف راست راهي است كه به سوي «مستشفي الوطني» مي‌رود. اين مسجد نيز از مسجدهاي تاريخي و معروف است. «فضيخ» شرابي است كه از خرما گيرند. در نامگذاري آن نوشته‌اند كه جمعي از مسلمانان در خانه‌اي به باده‌گساري مشغول بودند و بر اثر مستي به جان هم افتادند در اين هنگام بود كه آيه حرمت شراب نازل شد و چون خبر به آنان رسيد توبه كردند و كوزه‌هاي شراب را شكستند، سپس آن خانه به مسجد تبديل گرديد.

مسجد فتح

اين مسجد در شمال غربي مدينه در دامنه «كوه  سلع» بر بلندي قرار دارد. در اين مسجد بود كه رسول خدا در جنگ خندق بر مشركان نفرين كرد و آنان شكست خوردند. در روايتي آمده است كه سوره فتح در اين مكان به رسول خدا نازل شده است.

مسجد علي (ع)

اين مسجد در جنوب مسجد فتح و مشرف به «وادي بطحان» ات. گويند در مدت محاصره شهر مدينه در جنگ احزاب، گويند در مدت محاصره شهر مدينه در جنگ احزاب، امير المومنين علي (ع) در آن به عبادت مي‌پرداخته است. در نزديكي اين مسجد، مسجد ديگري است به نام مسجد «فاطمه (س)» كه در حال حاضر، آن را مسدود كرده‌اند. چند متر آن طرف‌تر، مسجد «سلمان فارسي» قرار دارد كه مسلمانان به پاسداشت مجاهدت‌هاي سلمان به ويژه در جنگ خندق، آن را بناگذاري كردند.

مسجد غمامه

«غمامه» به معناي ابر است. سبب نام‌گذاري آن به «غمامه» اين است كه، رسول خدا (ص)  در آنجا براي باران دعا كرد و چون دعا خواند ابري پديد آمد و باران باريد. اين مسجد در مجاورت مسجد امام علي باران باريد. اين مسجد در مجاورت مسجد امام علي، عمر و ابوبكر قرار دارد كه در چند متري مسجدالنبي بنا شده‌اند.

 

مسجد شجره

مسجد  شجره يا مسجد «ذوالحليفه» در فاصله چند فرسنگي از مدينه قرار دارد و با گسترسش مدينه به آن نزديك شده است. رسول خدا در زير  درخت شجره نماز خواندند و محرم شدند. هم‌اكنون حاجيان ايراني كه پيش از اعمال عمره به مدينه مي‌روند، در مسجد «شجره» احرام مي‌بندند. اين مسجد در سالهاي پيش بسيار محقر و خالي از نظافت بود. در نوسازي اخير بر مساحت مسجد افزوده‌اند چنانكه گنجايش پنج‌هزار نمازگزار دارد. بيرون مسجد بيش از پانصد دوش حمام و بيش از سيصد و پنجاه عدد دستشويي ساخته شده است.

مسجد مباهله

«ممسجد مباهله» يادآور رويداد تاريخي بزرگي است كه اهل سنت به آن «مسجد الجابه» مي‌گويند. «مباهله» در لغت «بر يكديگر نفرين و لعنت كردن» است. در سال دهم هجرت گروهي از مسيحيان و دانشمندان مسيحي نزد رسول اكرم آمدند و درباره عيسي (ع) با او گفت‌و و كررند. رسول خدا (ص) فرمود: عيسي بنده خدا و كلمه او بود كه آن را بر «مريم» القا فرمود. گفتند: چگونه ممكن است انساني بدون پدر به دنيا آيد؟ قرآن در اين باره نازل شد كه مثل عيسي، مثل آدم است. چون گفت‌و گو طولاني شد و مسيحيان در برابر همه حجت‌ها و دليل‌هاي ارائه شده، لجاجت كردند، رسول اكرم(ص) به حكم خدا پيشنهاد كرد: بياييد هعمديگر را نفرين كنيم كه هر كس دروغ مي‌گويد مورد غضب و نفرين خداوند متعال قرار گيرد. يه اين اسم كه براي صدق دعاوي صورت مي‌گيرد، در "مباهله" مي‌گويند. بر مبناي همين پيشنهاد، رسول خدا(ص) با علي مرتضي و زهرا و حسن و حسين (ع) در روز بيست و چهارم و به قولي بيست و يكم ذوالحجه، براي مباهله با مسيحيان بيرون شدند. مسيحيان چون عظمت و جلال آن بزرگواران را ديدند، ترسيدند و از مباهله چشم پوشيدند و با رسول خدا مصالحه كردند و پرداختن جزيه را پذيرفتند. زمخشري – مفسر بزرگ اهل سنت – در تفسير آيات مباهله، اين واقع را نشانه حقانيت اسلام و عظمت و قداست بي نظير اهل بيت معرفي كرده است. مسجد مباهله در مدينه يادآوري اين واقعه بزرگ اسلامي و تاريخ است.

بقيع

قبرستان معروف و قديمي ترين و شناخته ترين قبرستان در اسلام است. اين قبرستان در ناحيه شرقي مسجد النبي قرا دارد. از سوي شمال به خيابان ملك عبدالعزيز و از شرق به خيابان ملك فيصل و از جنوب به خيابان امام علي و از غرب به خيابان ابوذر منتهي مي شود.

مرقد امام حسن مجتبي امام سجاد امام باقر و امام صادق در آنجا قرار دارد. همچنين ابراهيم فرزند پيامبر و برخي از دختران پيامبر و زنان حضرت و عده اي از بزرگان صحابه، كساني چون ام البنين، فاطمه بنت اسد حليمه سعديه، مالك اشتر ، عبدالله بن جعفر در اين قبرستان مدفونند. بين الاحزان نيز در اين منطقه قرار دارد.

احد

نام دره و كوهي در يك فرسنگي شمال مدينه است كه اكنون به خاطر گسترش شهر قسمت فراواني از اين فاصله را ساختمان ها پر كرده است.

در اين جا بود كه دومين جنگ ميان مسلمانان و مشركان ملكه در سال سوم هجرت رسول خدا در گرفت. هنگامي كه به پيامبر اكرم خبر دادند ابوسفيان با سپاهيانش به مدينه روي آورده اند آن حضرت شوراي جنگي تشكيل داد تا معلوم شود بايد صورت دفاع به خود بگيرد يا سپاهيان بيرون روند و آماده كارزار گردند. نظر سالخوردگان اين بود كه شهر حالت دفاعي داشته باشد ولي جوانان كه توان بيشتري داشتند گفتند به بيرون شهر مي رويم و بر دشمنان حلمه مي بريم. چون اينان در اكثريت بودند رسول خدا راي آنان را پذيرفت. لباس رزم پوشيد و آماده رفتن شد اما جوانان پشيمان شدند كه چرا راي خود را بر پيامبر خدا تحميل كردند.

پس نزد ايشان آمدندو گفتند ما از راي خود بازگشتيم. رسول خدا كه مي دانست قاطعيت در تصميم شرط رهبري است و فرمانده نبايد هر لحظه راي خود را دگرگون كند فرمود: براي پيغمبر سزاوار نيست هنگامي كه لباس رزم پوشيد آن را از تن در آورده مگر آنگاه كه جنگ كند.

سپاهيان مكه خود را ذوالحليفه رساندند و از آنجا به شمال يثرب رفتند و در كنار احد توقف كردند. شمار سپاهيان اسلام يك هزار تن بود و شمار كفار بيش از پنج هزار نفر. پيش از شروع جنگ عبد الله بن ابي كه سر دسته منافقان بود،‌به عنوان اعتراض با سيصد تن از مردم خود برگشت و گفت محمد از بچه ها پيروي كرد و راي مرا ناديده گرفت. مشهور است كه آيه 167 سوره آل عمران درباره او نازل شد. با جدا شدن عبدالله و پيروان او از پيامبر تنها هفتصد تن باقي ماندند. رسول خدا به عبدالله پسر جبير سردسته تير اندازان فرمود: « مواظب باش دشمن از پشت سر به ما حمله نكند جنگ به سود يا به زيان ما باشد تو نبايد جاي خود را ترك كني».

با نخستين حمله مسلمانان سپاه قريش عقب نشست و سربازان اسلام به گردآوري غنيمت پرداختند. دسته تيراندازن همه براي آنكه از جمع آوري غنيمت عقب نمانند موضع خود را رها كردند و هر چند عبدالله فرمانده گروه تيراندازان كوشيد مانع آنان شود نتوانست همين كه آنان ورودي دره را رها كردند سواره نظام دشمن به سركردگي خالد بن وليد ناگهان بر سپاه اسلايم حمله برد. مسلمانان شكست خوردند و حمزه سيدالشهداء عمي رسول خدا و نزديك به هفتاد تن از مسلمانان شهيد شدند كه مصعب بن عمير حفظله غسيل الملائيه از جمله آنانند.

 

در مدرسه مدينه

شهر بزرگي كه همه خانه‌ها و محله‌هايش گرداگرد مسجدالنبي ساخته شده است. از هر جاي شهر كه به راه افتي گذرت از ميان مسجد است. و از ميان مسجد به هر جاي شهر كه بخواهي مي‌تواني بروي.

اين نقطه مركزي با درها و آستانه‌هايش تو را به شش سوي مدينه راهنمايي مي‌كند.

در مسجدالنيژبي، محمد (ص) را زيارت مي‌كني و در هنگام ديدار از نبي، فاطمه و علي (عليهما السلام) را مي‌بيني و اين‌ها همه از يك خانه و يك مسجد در بستر زمان جاري شده‌اند.

 

مسلمان بودن

دانستيم كه «چگونه مي‌توان مسلمان بود و خوي مسلماني را در همه وجوه نماياند. همه خوي را كه تو را محمدي و مسجدي مي‌كند» شايد كه در هنگام رجعت به شهر و ديار خود ملبس به لباس آنان شوي و گرد ذلت و زبوني ساليان دراز دوري از اين مسجد و خانه نبي خدا و وصي او و مسجدي كه در آن حكم خداي را بر پا مي‌دارد ارتباطي لاينفك و جدانشدني است. نزول وحي از آسمان به مكه، به صحن مسجدالحرام، از مسجد الحرام به مسجد النبي و از آنجا به خانه علي و فاطمه عليهما‌السلام، مبدأ و مقصود معلوم است. باشد تا ره گم نكني و در بيراهه نيفتي.

همراهي پيامبر

اين سفر به زائر نشان مي‌دهد كه در طول تاريخ آنها كه اخلاق منتشر در صحن مسجدالنبي و ساكنان خانه همجوارش را يافتند، در احد، خندق و تبوك ماندند و ديگر كسان كه به خود رجعت كردند، شكست احد را نصيب دلاوران و سواران بيكار احد كردند. احد عبرتگاه بزرگ تاريخ مسلمين شد. تا همگان بدانند:

در تمامي عقبه‌ها و جنگ‌هاي سخت، حتي اگر نبي در ميان حاضر باشد و تو اخلاقت مسجدي نباشد، نتيجه بودنت تنها شكستي سخت است.

در مقابل اگر ولي و نبي غايب باشند، اما تو هواي مسجدالنبي را اسنژتنشاق كرده باشي و اخلاقت رنگ آنجا را گرفته باشد هر كه باشي؛ از هر كجا كه آمده باشي؛

هر چه كه مي‌كني و هر چه بر جا گذاري؛

براي همگان عبرتي است حسنه؛

و براي صاحبان خرد نشانه‌اي از ماندگاري ابدي.

تعليم وتربيت

دريافتيم كه زائر در اين سفر، ناخودآگاه با زمان، با تاريخ و با گذشته رودرو مي‌شود. همه دستمايه حاجي و تحفه‌اي كه از اين سفر به همراه‌ مي‌آورد، از ميان همين مدرسه و كلاس جمع‌آوري مي‌شود تا چه اندازه استعداد داشته باشد. در اين سفر اين وجه، وجه تاريخي بيش از همه اعمال و مناسك خود را مي‌نماياند هيهات كه جلوه‌ي زندگي ماشيني و زنگ و لعاب مدنيت گسترده شده در پهنه زندگي چونان حجاب و مانعي حايل ميان اين دانش‌آموزان كلاس تاريخ بر تخته سياه، آنها را به خود مي‌آورد و ناگزير به شنيد ماجراها و درك حوادث مي‌كند. ديري نخواهد شد اما تا به آن روز او را فرصتي است تا از نزديك منافع نهفته در اين سفر را دريافته و ره توشه و تحفه‌اي در خور براي خويش و دوستانش گرد آورد.

خودباوري

فهميديم مسلمانان، به دليل سابقه تاريخي و منابع فرهنگي سرآمد همه‌ي اقوام بودند اما در يك دوره به دليل بروز تضادها و تناقضات و بسياري دلايل ديگر لطمات زيادي را در حوزه‌ فرهنگي، مدني تحمل كرده بودند و آن چه كه مي‌توانست آنها را در خروج از ين بن‌بست ياري دهد همان منابع و سرمايه‌هاي فرهنگي بود.

اما فقدان مطالعه جدي در حال و روشان و همچنين عدم تمسك مستمر به هويت‌هاي معنوي وضع آشفته و تعليقي مسلمين را طولاني و طولاني كرد.

 

شهري زنده

مدينه با همه مساجدش شهري است كه نشان مي‌دهد چگونه يك شهر مي‌تواند و اعتقاد، بينش و باور و بالاخره داعي بزرگ را در بستر زمان جاري سازد اگر چه اينك شهر مدينه در ميانه‌ي معماري بيگانه با روح مسجدلانبي فرو رفته و به تبع آن اخلاق بيگانگان بر مردمان ساكن مدينه مستولي شده است. ليكن مدينه متاثر از فضاي عطرآگين مسجدالنبي، شور شهر پيامبر(ص)، شهر فاطمه (س)، شهر همه نيكان پرورده شده در كلاس درس نبي را ددر دل زائر زنده مي‌كند. همچنان كه كوه احد، كوهي از بهشت را در چشم و دل زائر  تصوير مي‌كند.

گزيده، بخت خاك، شفيعي سروستاني

در فراق مدينه

روزهاي اقامت در مدينه سپري مي‌شود. چاره‌اي جز رفتن نسيت. ولي دل كندن از مدينه مشكل است.

چه مي‌دانيم؟ شايد ديگر، هرگز توفيق باز آمدن به «ديار يار» نباشد. چه شبهايي كه در «غربت بقيع» گريستي، و چه روزهايي كه كبوتر حرم پيامبر بودي، صداي «اذان» به سوي نماز و نياز مي‌خواندت، رواق‌هاي نوراني حرم پيامبر(ص) كهكشاني از معنويت و شوق را در سينه دارد. شب‌ها همه شب، تلالو نو را در حريم حرم به تماشا مي‌نشيني، و روزها همه روز گنبد سبز مرقد پيامبر، دلها را مي‌روياند و مي‌شكوفاند. و «بقيع» اين كانون اسرار پنهان، اين مجموعه كرامت‌هاي مدفون در خاك، اين سند مظلوميت حق، اين تجسم اشك‌ها و دردها و داغ‌هاي شيعه در طول تاريخ، اين خانه غم و ماتم، اين آشيان دلهاي سوخته و پرستوهاي پرشكسته، اين بقعه مقدس، ولي بي‌سايبان، براي ما معناي ديگري دارد.

شهداي احد، مسجد قبا، ذوقبلتين، بيت‌الحزان، بي‌نشان و ويران، محله خراب شده «بني‌‌هاشم»، خانه فاطمه، تهجد، منبر و محراب پيامبر، ستون توبه و حنانه، سفه و روضه، همه  و همه را مي‌گذاري و مي‌روي. اما دل كندن بسي مشكل است.

روزهاي اقامت در مدينه ما را به تاريخ «صدر اسلام» مي‌برد. گريه‌هاي بقيع، رنج‌هاي «اهل بيت» را درخاطره‌ها تجديد مي‌كند. نخل‌هاي شكسته و خشكيده مدينه، نجواها و نيايش‌هاي علي (ع) را به ياد مي‌آورد. اما .... چاره‌اي نيست. بايد با مدينه و آثارش، مساجدش، مزارهايش، بقيع و حرمش، خداحافظي كرد و دعوت ابراهيم و خداي ابراهيم را «لبيك» گفت. مي‌روي، ولي دلت آكنده از غم‌هاي مدينه است، اشكها امان نمي‌دهد، آيا باز هم مدينه را خواهي ديد؟

اي خدا!.... اميدمان را نااميد مكن. ما دلبسته‌ي اين آب و خاكيم. ما، از اول هم، «اهل مدينه» بوده‌ايم. دلمان گواهي مي‌دهد، احساسمان با اين سرزمين گره خورده است.

يافاطمه‌الزهرا ... مي‌رويم. اما دريغ كه مزار پنهانت را نيافتيم. ولي دل هر يك از ما مزار توست. تو در قلب سوخته مايي. از اين پس، ما هر جا كه برويم، آنجا را مدينه مي‌بينيم. اي مدينه! ... باز هم ما را بخوان، تا با اشتياقي بيشتر بهسويت بشتابيم. اتوبوس كه حركت مي‌كند همه عاشقانه گريه مي‌كنند و تو با خويش مي‌خواني:

بگذار تا بگريم چون ابر در بهاران

كز سنگ ناله خيزد روز وداع ياران

با ساربان بگوييد احوال آب  چشمم

تا بر شتر نبندد محمل به روز باران

و بالاخره از مدينه خارج مي‌شود. با خودت فكر مي‌كني به بركت اين سرزمين. راستي كه اگر دعاي حضرت ابراهيم (ع) نبود «وارزقهم من الثمرات» اين سرزمين خشك لم يزرع، هيچ گاه چنين شكوهمند و از نعمت سرشار نمي‌شد. پا به پاي ابراهيم- مجتبي تونه‌اي


سلام شهر خدا

شهر خدا شهر آدم و هابیل سلام شهر ابابیل شهر عام الفیل سلام خلوت معصوم ها جر و زمزم شکوه خا طره انگیز تیغ و اسماعیل سلام مسجد سلمان مناره های به باران رسیده یترتیل، سلام شهر غریب هزار اقیانوس زمین عاشق آیات محکم تنزیل سلام لحظه ی احرام لحظه ی لبیک دقیقه های قشنگ حراو جبرائیل سلام شهر بنا های مرمر و سنگی سلام شهر سیاه وسفید و یکرنگی.

****

سلام آمده ام باز در خودم با شم

و مثل لحظه آغاز در خودم با شم

منم که تشنه باران کوثرت هستم

هنوز عاشق احساس هاجرت هستم

تمام سعی من این است عاشقت باشم

در این معاشقه ی ناب لایقت باشم

خودم شوم، به خودم آیم و خودم باشم

کسی در این آیینه ی خویش، دست کم باشم

و غرق این همه امواج، بندگی بکنم

و زیر سقف بلندت پرندگی کنم

خوشم که آمده ام باز پشت د رباشم

و تا همیشه در این شهر رهگذر باشم

خوشم که محو د رآغاز هستی ام هستم

و خالی از شب د رخود پرستی ام هستم

نگاهم از سیلان ستاره لبریز است

چقدر منظره خانه ات دل انگیز است

پرستوی حریم یار

همه تن جان شدم ا ی جان که کنم جان به فدایت

سر سودایی خود را بکشانم به منا یت

من به جان می خرم این هروله ی سعی و صفا را

می کنم سعی د را ین ره که برم پی به صفایت

کی شود همچو پرستو به حریم تو کنم رو

نکنم روی بدان سو که نه آن است رضایت

همره خیل ملایک به لبم نغمه ی لبیک

پر حیرت بگشایم به گلستان لقایت

با د لی سوخته از غم، به لب چشمه ی زمزم

قدحی نوشم و آیم به سوی صحن و سرایت

چه مبارک بود آن دم که به یاد تو زنم دم

زتو د ردی بستانم نکنم میل دوایت

منم آن بنده ی مسکین که گنا هش شده سنگین

توی آن خسرو شیرین که چو در یا ست عطایت

همه کارم شده مشکل ، دگر از گریه چه حاصل

چه کنم با دل غافل که نکرده است هوایت

تویی آن سرور و مولا کرمت بر همه پیدا

تو ز بس خوبی و زیبا نکند دیده رهایت

نمن اگر هر چه که هستم، ز می عشق تو هستم

چه کنم گر نزنم این همه پیوسته صدا یت

که تقصیر شد اکنون بگذر زین دل مجنون

که به جز لغزش و تقصیر نیاورد برا یت 

توشه بنده نوازی تو برازنده ی بی نازی

نگهی کن به گدایی که سر افکنده به پا یت

آن که شوید زِگُنَه دست به یکبار، کجاست؟

مُحرِم و مَحرّمِ حق باش ببین یا ر گجاست

بت نمرودی خود را بشکن همچو خلیل

تا توان دید گلستان به دل نار کجاست

کل هستی به طواف و همه د رسیر و سلوک

سعی کن تا نگری نقطه ی پر گا رکجا ست

دل هر ذره که بینی چو جهانی دگر ا ست

آنکه اعجا زخدا را کند ا نکار کجاست

یک شب میان حاله ا یا زعطر و عشق و نور

می آیی از غریب ترین جاده های دور

پا می نهی به کوچه ی متروک عشق من

آهسته می روی اما چه پر غرور

احساس می کنم که تنم سبز می شود

وقتی که ا زکنارم دلم می کنی عبور

اینجا تمام پنجره ها رو به غربتند

ای آشنای عاطفه کی میکنی ظهور؟

بی تونگاه ها همه پژمرد و خشک شد

بی تو ز لوح خاطه ها پاک شد سرور

میآیی از طلیعه خورشید، بی گمان

یک شب میان هاله ای ا زعطر و عشق و نور

                                                همایون علیدوستی

د رآستانه حضور

پابه پای ابراهیم

(به سوی میقات)

حالا گریزان از حقارت زندگی روزمره باید به میقات بروی و شکوه قیامت را د ریکپارچگی جماعت سفید پوش نظاره کنی.

مدینه اولی هستی و میقات تو مسجد «شجره» است.

میقات یعنی جدا شدن و پیوستن، یعنی دل به زنجیره ی محرمان گره زدن، یعنی سکوی پرواز و آواز «لبیّک ا للهم لبیک ».....

اینجا باید احرام ببند ی.

اینجا باید غبار «من» را زا جان بزدایی.

اینجا آغاز محشر است.

اینجا«یوم یبعثون» است.

لباس ها را از تن بیرون غسل احرام می کنی و لباس تو فقط دو حوله سفید است، یکی به کمر و یکی بر دوش.

نیّت حج تمتّع می کنی . و اینجا چه قیامتی است، یکپارچه سفید. د رمیقات که می روی می فهمی پوچی و هیچی،و به قول جلال ، «خسی د رقیامت» هستی نه کسی د رمیعاد .

مثل ستاره ای که به خاک بیفتد سرت را میان زانوانت می گیری، صدای خودت را می شکنی ، مثل صدای باد د رنیزار، لَخت و غمگین. همه د رحال خودشان هستند.. از تیره و نژاد، فقیر و غنی خبری نیست، همه یکدست اند و یکرنگ. اینجا هیچ کس بر دیگری برتری ندارد. بازار دل است، و دل هر چه شکسته تر، قیمتی تر.

روحانی کاروان برای زایران محرم، صحبت می کند. باید تلبیه بگویی و عاشقانه خدایت را صدا بزنی:« لبیّک اللّهم لبیّک، لبیّک لا شریک لک لبیّک»،انّ الحمدَ و النعمۀَََ لَکَ و المُلک، لا شریک لک للبیک»لبیک و گریه به هم می آمیزد و انسان می سازد، انسان پاکو مصفاّ.عجب حال و هوایی است.........

کم کم «شجره» را ترک می کنی، به سمت مکه با ماشین های روباز.

همه محرم شده اند، محرم یعنی درآیینه نگاه نکن تا خودت را نبینی بلکه خدا را ببینی. آینه تو را به زمین، به خاک پیوند می دهد و تو باید رد آینگی خداوند یله باشی.

محرم شدن، حذیث د لدادگی و دلسپرد گی است. در انتهای اتوبوس رو باز نشسته ای و بند بند تلبیه را بلند می خوانی و زایران همراهی ات می کنند. می روی و می روی به اشتیاق دیدن مکه. و..... دیوار های مکه، دل بیقرارت را به گریه می اندازد. دیگه تلبیه بس است. حالا نوبت سکوت است. در سکوت، حرف های بسیاری است و به قول آن شاعر:

گاهی سکوت، معنی فریاد مید هد.

میان اشتیاق و انتظار، میان تبسم و گریه مانده ای. اینجا همان جاست که سالها با بوی او زنده ای. همان جاست که ماه هاست بی قراری اویی. سرزمین آیات منتشر وحی! سرزمین گام ها ی ابراهیم و محمد(ص)! سرزمینی که هفت آسمان به رویش آغوش گشوده اند. نه اینجا زمین نیست، آسمان است و رحمت. به مکه رسیده ای. شب است و نور باران، حالا حس می کنی همسایۀ خدا شده ای و زمزمه می کنی :

تو کریم مطلق و من گدا، چه کنی جز این که نخوانی ام؛ دَرِدیگرم بنما که من به کجا روم چو برانی ام؛ همه عمر هرزه دویده ام، خجلم کنون که خمیده ام؛ من اگر به حلقه تنیده ام، تو برون در نشانه ام ؛

*****

تو از عشیره ی اشکی، من از قبیله آهم

تو تز طوایف باران، من از تبار گیاهم

تو آبشار بلوری، تو آفتاب حضوری

طلوع روشن نوری، در آسمان پگاهم

به جسجوی نگاهت، هزار دشت عطش را

گذشته اند پریشان، قبیله های نگاهم

*****

قلندران تبسم، نشسته اند چه غمگین

کنا رخیمه سبز نگاه های تو با هم

کدام وادی شب را د رآرزوت گذ شتم

 که دستهات گلی را نکاشت بر سر راهم

شکسته بال ترینم، مگر پرنده مهرت

به سوی کوچ بخواند، از این کرانه مرا هم

*****

اینجا همه یکی هستند

·         من از حج چه فهمیدم؟...و اساساً از حج چه می توان فهمید ؟

حج در یک نگرشی کلی، سیر وجودی انسان است به سوی خدا، نمایش رمزی فلسفۀ خلقت بنی آدم است و تجسم عینی آنچه در ا ین فلسفه مطرح است و دراین فلسفه مطرح ا ست و در یک کلمه، حج «شبیه آفرینش» است و در همان حال «شبیه تاریخ»، و رد همان حال« شبیه توحید» و «شبیه مکتب» و «شبیه امت»و .... بالاخره حج، نمایش رمزی است ا ز«آفرینش انسان» و نیز ا ز«مکتب اسلام» که د رآن کار گردان خداست  وزبان نمایش، حرکت و شخصیت های اصلی:آدم،ابراهیم، هاجر، ابلیس..... و صحنه ها: منطقه ی حرم و مسجدالحرام،

مسعی، عرفات، و مشعرومنا. و سمبل ها: کعبه و صفا و مروه و روز و شب و غروب و طلوع و بت قربانی. و جامعه و آرایش: ا حرام و حلق و تقصیر و ...... و نمایشگران؟-این عجیب تر است- : فقط یک تن، تو! هر که هستی، چه زن، چه مرد،چه پیر، چه جوان، چه سیاهف چه سفید، همین که در این صحنه شرکت کردی، نقش اول را داری. هم در شخصیت آدم و هم ابراهیم و هم هاجر، در تضاد"اللّه- ابلیس"! چه، اینجا سخن از تشخص نیست، حتی جنسیت مطرح نیست، فقط یک« قهرمان » هست و آن انسان! تئاتری که د رآن یک تن، همۀ نقش ها را به عهده دارد.... همۀ انسان های ابراهیمی روی زمین، به شرکت در این نمایش  شگفت دعوت می شوند!.... اینجاهمه، یکی هستند و آن یکی، همه!... حج، بودن تو را که چون کلافی، سردر خویش گم کرده است، باز می کند.

                                                                         حج- علی شریعتی-ص   24

بعضی وقت ها آدم دلش می خواهد......

                                                                         سید زهرا برقعی

بعضی وقت ها آدم دلش می خواهد با خدا به طور خاصی صحبت کند. صادقانه، از سر نیاز، پر از التماس، صاف و پوست کنده، حرف های دلش را به خدا بگوید. انگار که دلش ا زدست دنیا گرفته با شد. انگار که خسته ازکارو بارو زندگی، خسته از آمد و شد های بی خودی، خسته از لبخند های کمرنگ الکی و تعارفات روزمره که پر از کلمات شیک و قشنگ اند، دنبال واژه هایی می گردد که همۀ ۀنچه در دلش هست را باز گو کند.

اینطور مواقع، ذهن آدم کلید می کند، هزار و یک درد یادش می آید که همه را نمی تواند یکجا و یک دفعه بگوید، اصلاً گیریم که می توانست همه را یکجا بگوید، با کدام زبان؟ با چه حالتی؟احساس آدم درآن لحظه، مثل احساس کسی است که در یک میدان و کارزار بزرگ، خودش را بی سلاح می یابد. نه شمشیری نه زره و سپری؛ یعن یتسلیم؟!.... نه، مطمئناً که نه، وقتی خسته ای و دنبال بهانه می گردیکه بال پروازت جان بگیرید و آماده پریدن شوی.... وقتی دنیا یک عالمه بار خاکستری سنگین روی دوشت گذاشته و زانو های تو دیگر طاقت محکم ایستادن ندارند، وقتی بعد از مدت ها می خواهی خاکی خاکی بروی دم در خانه ی خدا، و همۀ دلتنگی ها و گره هایت را پیش او باز کنی، وقتی دنبال یک قالب تازه که پر شور و شعورت بکند، چراغ پر نور معرفت و عرفان به دستت بدهد، توتنها نیستی، بی سلاح و ابزار نیستی ...... چرا که دعایی هست به اسم « مناجات شعبانیه» که به تو در کارزار خستگی ها و دلزدگی ها ، شمشیر معرفت و بیداری می دهی. مناجات شعبانیه از آن دعاها ست که فقط مختص ماه شعبان نیست و تمام امامان بر خواندن این دعا مداومت داشته اند.

این مهم نیست که عربی می خوانی یا فارسی، این دعا همان آرامش و نشاط ذاتی راکه یک بنده باید دم درگاه خدای خودش داشته باشد به تو می دهد. امروزه پشت پردۀ کلمات این دعا، انگار رازی نهفته است که تازه د رکنا ردیوار بقیع یا درست روبه روی کعبه،معنا ی آن فاش می شود و شیرینی مناجات ودعا زیر زبانت مزه می کند و تو به قدرت کلمات پی خواهی برد که همۀ عشقی که تو در گوشه و کنار وجودت نسبت به خدا داشته ای یکباره بروز و ظهور می کند. متن اصلی و عربی این دعای کوتاه اما جامع، انگار که آهنگ آسمان را در خودش جای داده ا ست و به راحتی می تواند تشنگی این همه سال ترا به خدا رفع کند و صد البته تو را برای خواندن و بیشتر خواندنش تشنه تر می کند و معانی فارسی آن، همۀ آن چیزی است که تو از یک دعای باحال و با صفا انتظار داری:

الهی!....

فَقَد هَرَبتُ اِلیک.... به سوی تو گریخته ام

وَوَفتُ بَینَ یَدَیک.... و در آغوش توآرام گرفته ام

الهی!

کانی به نفسی واقعۀ بین یدیک ..... فقط تو به همۀ نفس و درون من واقفی. انگار که بین دست های تو جای گرفته ام و قد اظلها حُسنُ توکلی علیک ..... و سایۀ اعتماد و توکلت برسرم سایه افکنده است. د رقسمت دیگری از دعا آمده است، خدایا! اگر مرا به خاطر جرم و گناهانم موءاخذه کنی من هم ا زتو در مورد بخشش ات می پرسم و اگر حتی مرا در آتش جهنم هم بیندازی، من به همه خواهم گفت که دوستت داشته ام.

مناجات شعبانیه، هدیۀ قشنگی است برای تمام آنهایی که می خواهند بندۀ خوب خدا باشند و با خدا، همیشه مشتاقانه گفت و گو کنند، پس خوشا به حال شما که اعجاز این دعا را در فضای معنوی مکه و مدینه تجربه می کنید. التماس دعا

من ، فقط در خانۀ تو آرامم!

کعبه، خانه ای امن و در امان از گزند حوادث طبیعی و قهر جباران و بد خواهان است که داستان اصحاب فیل از نمونه های روشن آن می باشد. امام با قر(ع)می فرماید معنای «وَ مَنَ دَخَله کان آمِناً....» این است که: « هر کس وارد آن بیت شود،در حالی که عارف به تمام واجبات ا لهی باشد، در عالم آخرت از عذاب همیشگی در امان خواهد بود.» و طبق روایات فراوان، اگر کسی در خارج حرم به سر می برد، کسی حق تعرضّبه او را ندارد و نمی توان در آنجا بر او حد جاری جاری کرد حتی اگر حیوانات وحشی هم، به حرم خدا پناهنده شوند، کسی حق تعرض به آنها را ندارد و نیز درختان خودروی حرم خدا، به اعتبار وجود کعبه است. در سوره ی بقره،آیه ی 125 آمده است: «وَاذ جَعلنا البیتّ مَثابۀ لِلناس و امناً.......»(و به خاطر آورید )هنگامی را که خانهی کعبه را محل بازگشت و مرکز امن و امان برای مردم قرار دادیم.»

کسانی که یکبار به زیارت خانه ی خدا مشرف شده اند، بر این باورند که آرامشی عجیب د  رفضای حرم، حاکم است که اجازه می دهد، زائران بی دغدغه و در کمال امنیت و سکون، به اجرای اعمال خود بپردازند. گویی که د رمیان مغناطیس قوی به دور کعبه قرار گرفته ا یم وهمین میدان مغناطیس، مارا جهت داده است. جهت ما به سمت حس حظور دائمی خدا در  زندگی است و همین که خدا را دائماً احساس می کنیم، به یادش هستیم و صد البته که "الا به ذکراللّه تطمئن القلوب ". در این میدان چه به نماز و دعا مشغول باشی، چه این که تنها نشسته باشی به تماشا و حتی اینکه خوابیده باشی، آارمی؛ یعنی آرامش عجیبی، تمام نگرانی ها و دغدغه ها را از ذهنت بیرون می کند و "بودن" را به معنای واقعی به یا د آدم می اندازد.

سلسله اعمال حج و احکام احرام هم، به صورتی که انسان می بیند، حتی در اعمالی هم که انجام می دهد، به چیزی یا به کسی ضرری وارد نمی شود، نه خونی ریخته می شود، نه گیاهی نابود می شود و زائران د رکمال امنیت و آرام شفقط به اعمال حج می پردازند و اینکه نگاه کردن در آینه هم حرام شمرده می شود، برای این است که خدا می داند یکی از دغدغه ها ی همیشگی انسانها،صورت ظاهر بوده و این که همه چیز بر طبق آرایش مصنوعی پیش می رود. بویژه در      دنیای امروز که انسان انگار بدون تماشای ظاهر خود و دیگران و تصور «این منم طاووس علیین شده »زندگی نمی توانند بکنند. حالا خدا نگاه کردن درآینه را غدغن کرده تا انسان طعم شیرین «خود ش بودن» را تجربه کند. طعم شیرین دغدغه ای بابت ظاهر و قیافه نداشتن را و اینکه انسان خیالش راحت است که همه ی آدم های دورو برش آینه ندارند، این خودش نوعی آرامش را به همراه می آورد.

انسان ها رد عصر پست مدرنیته، دربه در دنبال زمان و مکانی می گردند که معنای حقیقی امنیت روانی را در آن کشف کنند. آنها به هزار و یک شیوه متوسل می شوند تا احساس آرامش کنند و رضایت قلبی از زندگی داشته باشند. تجارت و سفرهای مختلف، غذاهای رنگارنگ، ویلاهای کوچک و بزرگ و مدرن ترین ابزار و وسایل، انسان را به خوشبختی نرسانده است، حال آنکه مسلمانان، خانه ای مقدس دارند که اولین خانه ای است که خدا به مبارکی رو ی زمین بنا کرد «انّ اوّل بیت وضع للّناس للّذی ببّۀ مبارکاً....» {آل عمران- 96}و آنها به راحتی می توانند از آرامش بی نهایتی که خدا برایشان مقدر کرده، استفاده کنند و غرق د ر"حضور"شوند. کعبه، در شهری که دانه دانه ی ریگ های آن وح یخدا بر پیامبر را حس کرده اند و کسانی که فکر و اندیشه و عملشان پلید و ناپاک است (کافران و مشرکان) نباید وارد آن و سرزمین اطرافش شوند و هیچ کس حق هیچ گونه هتک حرمت ، کیفر او مضاعف خواهد بود{حج-25} آرامش حرم اللّه ، ابدی و گوارای وجودتان...........

اسرار و معارف حج

آداب ورود به شهر مکه و مسجد الحرام

1-     برای ورود به شهر مکه مستحب است غسل کند و با حال تواضع وارد شهر شود.

2-     برای ورود به مسجد الحرام مستحب است غسل کند.

3-     مستحب است با پای برهنه و با حالت سکینه و وقار وارد شود.

مستحبات و اعمال مکه مکرمه:

1-     نماز ها ی واجب را رد مسجد الحرام بجا آورد.

2-     ذکر خدا را بسیار بگوید، و حالت تذکر وتنبه را د رخود حفظ نماید.

3-     قرآن را ختم نماید، تا نمیرد مگر این که جا یخود را در بهشت دیده، و حضرت رسول(ص)راببیند.

4-     بسیار به کعبه معظمه نگاه کند، که موجب آمرزش گناهان می شود.

5-     به هر ندازه گه بتواند برای خود و پدر و مادر و خویشاوندان طواف مستحبی انجام می دهد، و اگربتواند به تعداد ایام سال طواف نماید ثواب بسیار دارد.

6-     از آب زمزم بنوشد.

7-     طواف وداع انجام دهد.

کعبه باطن

بدان که خدای متعال د رظاهر، کعبه ای بنا کرده که از سنگ و گل است و در باطن کعبه ای ساخته که از جان و دل است؛ آن کعبه، ساخته ابراهیم خلیل است و این کعبه بنا کرده رب جلیل است و آن کعبه منظور نظر مؤمنان است و این کعبه، نظر گاه خداوند رحمان است. آن کعبه، حجاز است و این کعبه راز است. آن کعبه اصناف خلایق است و این کعبه عطای حضرت خالق است. آنجا چاه زمزم است و اینجا آه دمادم است. حضرت محمد مصطفی(ص) آن کعبه را از اصنام پاک کرد، تواین کعبه را از بتان هوای وهوس پاک گردان                                                                    خواجه عبداله انصاری

اسرار عمره

حج تنها منا سک نیست. بلکه سیر و سلوک باطنی و طی منازل روحانی است. هر یک از منازل و مشاهده، رازهای عرفانی، اخلاقی،و تربیتی و ارشادی در بردارد و همین هاست که به حج معنا و روح می بخشد و دگرگونی اخلاقی و معنوی بر زائر پدید می آورد. شایسته است این اسرار و رموز، مورد توجه زائران قرار گیرد هر چند ا ین وادی بسیار گسترده است  اما در این مختصر، تنها به ترجمۀ روایتی که مصباح الشریعه ا زامام صادق(ع)نقل کرده است با توضیح کوتاه می پردازیم و تفصیل بحث را به مجالی دیگر موکول می کنیم:

·         قبل از عزیمت- آمادگی و انقطاع

امام صادق(ع) با اشاره به این مرحله؛ یعنی آمادگی و انقطاع، می فرماید: «هر گاه ارادۀ حج کردی، قبل از عزیمت، قلب خویش را از مشاغل و موانع تهی ساز و برای خدای بزرگ خالص گردان. همۀ امورات را به آفریدگارت واگذار و در تمام حرکات و سکنات به او توکل نما وتسلیم حکم و قضا و د ر ا لهی باش. دنیا و راحت و خلق را رها ساز و در ادای حقوق واجب مردم بکوش. بر زاد و راحله ات و یاران  و همسفران و قدرت و ثروت و جوانی ات تکیه مکن. چه، بیم آن است که اینها دشمن و بال تو گردند تا معلوم شود که برای او برای هیچ کس تون و چاره ای جز در پناه خداوند متعال و توفیق اونیست و بدانگونه آمادگی پیدا کن که گویی امید باز گشت نداری.»

نکتۀ اساسی سخن امام توجه به روح حج است. حج یعنی قصد، زائر قصد خدا می کند نه چیز دیگر که هر چه جز او قصد کند شرک است. آن که با ما سر سودا سپرد نیست لایق که دگر جا نگرد هست آیین دوبینیز هوس قبلۀ عشق یکی باشد و بس نیست، قرب معنوی، شأنی و عرفانی است و این مستلزم فنای در حق و رهایی از قید خودی است.

قرب نی بالا و پستی جستن است

قرب حق از قید هست یرستن ا ست .

هر چند یان بنده و خدا حائلی وجود ندارد اما تقرب بعد اوعقبه ها دارد دطی منازل را می طلبد:

بعد مسافت اگر چه در ره او نیست

تا سر کویش هزار مرحله با شد

نی ز ملک جو نشان و نی فلک پوی

راه بسویش نفوس کامله باشد.

شرط تقرب به خدا، بیداری، تفکر، تذکر، مراقبه، محاسبه و مجاهده است تا نفس کامل شود و با کمال مطلق سنخیت پیدا کند. حج سفر از «خلق الی الحق» است یعنی خلق را پشت سر افکندن. خانه، خانواده، تجارت و مال، عنوان و مقام و همه تعلقات را رها کردن و حتی ازخود و جوانی و توان  جسمانی و روحی قطع نظر کردن و عجب و کبر و شهوت و غضب را زیر پا نهادن. چون قصد خدا کرده ای، باید ابراهیم وار ا ززن و فرزند و ما لو جان بگذری تا ابراهیمی شو یو چون اسماعیل در کویر انقطاع، پای در زمین بسایی تا از زمزم فیض و عرفان سیراب گردی و چون هاجر آسیمه سر و برهنه پای در سنگلاخ حیرت وانقطاع از این سود بدان سوی، اشگبار و بی قرار، دوان دوان راه پویی و به خدا التجا کنی تا فیض رحمانی چاره سازت شود و در دامن مهرش جای گیرد.

باری این سفرف شبیه سفر آخرت است و احرام بر گرفتن رمز لباس آخرت پوشیدن. و بدینسان باید از عهدۀ حقوق خلق و خالق بد رآیی که شاید مجالی دیگر نبا شد.

حج وفود و ورود به محضر خداست- هرچند همۀ عالم محضر خداست- اما حج میعاد است برای عاشقان کویش و شیفتگان وصلش.

امام علی بن موسی الرضا(ع) می فرماید: «علیه الحج الوفادۀ الی اللّه عز و جل » ای زائر گرامی! توجه داشته باش به کجا می روی، و عظمت صاحبخانه را بیاد آور و این افتخاری را که به تو داده است شاکر باش و ادب را در حضور رب العالمین نگهدار.

·         احرام

نخستین واجب ا زمناسک حج و عمره محرم شدن در میقات است که به طور معمول یا غسل مستحبی انجام می شود و بیرون شدن ا زلباس معمولی یعنی لباس تشخص و تعین ملی و نشان دار، و پوشیدن دو قطعه پارچۀ سادۀ بی نام و نشان با نیت و تلبیه، مانند همۀ زائران. این صورت احرام است، اما راز معنوی و باطن آن را زا امام صادق (ع) بشنویم:

« آنگاه با آب توجه خالصانه ا زگناهان غسل کن و جامۀ صدق و صفا بپوش و ازآنچه مانع ذکر خداوند بزرگ است و تو را ا ز طاعت او محجوب می گرداند، احرام بند.»

امام دراین سخن اشاره می فرماید که غسل تنها شستشوی تن و احرام فقط پوشیدن جامۀ مخصوص نیست که این آسان است، بلکه راز معنوی غسل، پیرایش درون و تصفیۀ قلب و روان از گناهانی استکه نفس را تیره می سازد و حجاب چهرۀ جان می شود و این به توبۀ خالص و انابه به خدا و پشیمانی ا زمعاصی و تصمیم بر ترک گناه د رآینده محقق می شود و ریاضت و مجاهده می خواهد.

ز منجلاب هوس گر وبرون نهی قدمی

نزول در حرم کبریا وانی کرد

اگر به آب ریاضت برآوری غسلی

همه کدورت دل را صفا توانی کرد

اگر زهستی خود بگذری یقین می دان

که عرش و فرش و فلک زیر پا توانی کرد

و زائر در این لحظه ها باید صدق و صفا و خضوع و خشوع را در درون تمرین کند. و چون احرام به مثابۀ تکبیره الاحرام در نماز است، مانند نماز گزار باید از همه چیز رخ بر تابد و تنها متوجه خدا شود و آنچه بر اوحرام است را مرتکب نشود و خانۀ دل را که حریم خلوت اوست، از اغیار تهی گرداند.

·         تلبیه

احرام با تلبیه محق می شود:«لبیک اللهم لبیک، لبیک لا شریک یک لبیک، ان الحمد والنعمۀ لک و الملک، لا شریک لک لبیک »

امام صادق (ع) می فرماید:

«لبیک بگو، بدین معنا که خداوند بزرگ را در دعوتی که فرموده است اجابت نموده و با صفا و اخلاص و بدون غل و غش پاسخ دهی و به رشته او چنگ زنی.»

کسی که خدا را نه تنها به زبان بل با تمام وجود و درون و برون پاسخ داده، در همه چیز و همه حال تسلیم حق تعالی خواهد بود و حلال و حرام خدا را تسلیم خواهد گشت و رشتۀ استوار ایمان را از دست خواهد داد و هر گاه محرم این خانه و همراز با صاحبخانه شد سروش حق را به گوش جان خواهد شنید و به گفتۀ حافظ:

تا نگردی آشنا زین پرده راز نشنوی

گوش نامحرم نباشد جا ی پیغام و سروش

زارئ گرامی! می دانی که امامان و اولیای خدا د راین لحظه ها چه حالت زین العابدین (ع)آنگاه که می خواست تلبیه بگوید؛ هنگام لبیک گفتن بدنش میلرزید و زبانش می رفت؛ و اشک می ریخت. پرسیدند: این چه حالتی است؟ فرمود: می ترسم خداوندبگوید: «لا لبیک» یعنی:نه، واقعاً تو پاسخ نداده ای. ا زاین نکته ها درس بگیریم و حالت یک زائر واقعی را پیدا کنیم.

·         طواف

کعبه ان سنگ نشانی است که ره گم نشود حاجی احرام دگر بند ببین یار کجاست.

هفت شوط طواف برگرد کعبه، دومین واجب از مناسک عمره و یکی  از مناسک های حج است اما حقیقت طواف همسویی است با جهان هستی ا زملک تا ملوک و بر محور وحید همچون پرگار گردیدن و حیات و ممات و ناسک و عبا دات را برای خدا خالص کردن و هماهنگ شدن با فرشتگان خدا مه لحظه ای ا زاطاعات حق غافل و فارغ نیستند.

امام صادق(ع) می فرماید:

«همانگونه که با دیگرزائران د رطواف کعبه ایبا قلب خود همپای فرشتگان که پیرامون عرش د رطوافند،طواف کن.» و زائر با ا لهام از این راز معنوی از فرش به عرش و از ملک به سوی ملکوت روی می نهاد و همراه با فرشتگان دائره ای را که نقطهآغاز و پایانش خداست می پیماید تا فرشته ی خوی شود و صفات حیوانی از وجودش رخت بر بندد. این طواف به قلب است که قبله گاهش جز در دل نیست. چنانکه در حدیث قدسی آمده است:

«آسمان و زمین گنجایش مرا ندارد اما دل بندۀ مؤمن من ظرفیت مرا دارد.»

و امام صادق (ع) د ربخش دیگری ا زحدیث با اشاره به طواف واتلام حجر می فرماید:

«به نشانۀ تعلیم صاحبخانه و معرفت جلال و سلطنت او برهنه پای، خانه را زیارت کن و حجرالا سود را با رمز رضا و تسلیم و خضوع استلام(لمس) نما.»

پس ای زائر گرامی! ا زاین تشریف و تکریمی که خدا برای تو قائل شده، غافل مشو و خود را برای چنین لحظه هایی آماده ساز.

به آب توبه ا ززمزم وضو کن

به چشم دل به صاحب خانه رو کن

مواظب باش اینجا کوی یار است

ز شوقش جان و دل ها بی قراراست

چو پروانه به گرد شمع جانان

به گاه طواف بگذر از سر و جان

بخواه از قاضی الحاجات حاجات

برون آور ز دل دست مناجات

در این جا مناسب است ا زمناجات امام سجاد(ع) در طواف کعبه یاد کنیم.طاوس یمانی گوید: شبی برگرد خانه کعبه طواف می کردم،حضرت زین العابدین (ع) را در حال طواف دیدم و آنگه که پردۀ خانه را گرفته بود و این اشعار را می خواند:

«ا یکسی که دعای بیچارگان را در تاریکی شب اجابت می کنی. ای آن که پریشانی و مصیبت و درمندی میکنی.» «مهمانهایت پیرامون خانه ات خفته اند و تنها توئی، ا یخداوند قیوم که به خواب نمی روی.» «ای پروردگار تو را م یخوانم چنان که فرمان داده ای، پس به حق خانه و حرم ب رگریه هایم ترحم کن.» «اگر به عفو تو گنهکارامید گذشت نداشته باشد، پس ارزانی می دارد.»

·         صفا و مروه

زائر پس از طواف و نماز طواف، به کوه صفا می رود و از آنجا تا مروه را سعی می کند و باز به صفا بر می گردد تا هفت شوط و سعی را به مروه به پایان برد.پیمودن صفا و مروه تأسی به هاجر است آنگاه که تنها و سر گردان و تشنه کام د رطلب آب بود تا جرعه آبی بیابد و کودک تشنه اش رازا مرگ برهاند و چون در مانده و بیچاره شد یا نومیدی برگشت و جوشیدن آب زمزم را مشاهده کرد. توقف بر صفا و خواندن دعا مستحب است. امام صادق(ع) با توجه به واژۀ«صفا»، به تصفیۀ روح اشاره فرموده که در کلام حضرتش می خوانیم: «با توقف بر صفا، روح و ضمیرت را برای دیدار خدا د رقیامت تصفیه کن و با رسیدن به مروه، مروت و جوانمردی را برای خداوند پیش گیر و صفات بد خویش را اصلاح کن و بر شرایط حج ود و عهدی که با خداوند بسته ای وبدان گردن نهاده ای، تا قیامتثابت و استوار باش.»

امام در اینجا به زودودن آئینۀ جان ا زگرد و غبار معاصی برای لقاءاللّه در قیامت توصیه فرموده و به مروت و جوانمردی در پایبندی به عهد و میثاق الهی در موره هشدار داده اند د این روح حاکم بر حج است که در هر یکاز اعمال به چشم می خورد. همچنین به هروله اشاره فرمود وآن را رمزی از گریختن از معاصی دانسته اند و زیر پا نهادن غرور و قدرت که آدمی را زا خدا غافل می سازد؛

 

تاریخ مکه

تاریخ مکه

مدت زمانی پس از آدم، خانۀ کعبه جندان محل توجه نبوده تا آن حضرت براهیم(ع) بار دیگر آن را تجدید بنا کرد. در این صورت، د رنگاه تاریخی قرآن تاریخ مکه و کعبه با تاریخ قدمت انسان بر کرۀ خاکی برابری می کند. آنچه قرآن مجید بدان تصریح کرده،آن است که کعبه به دست ابراهیم(ع) باز سازی شد. در عین حال، قرآن این دیدگاه را نفی نمی کند که زمانی دراز پیش از آن، این خانه وجود داشته و سپس تخریب شده است.

در آیه ی 28 سوره ی حج و آیات 35 تا 37 سوره ی ابراهیم نیز از پیوند کعبه با ابراهیم (ع) سخن به میان آمده است. ابراهیم(ع) پس از بنای کعبه ا زخداوند خواست تا این مکان را حرم امن خود قرار داد دهد. خداوند هم دعای و یرا اجابت فرمود. همین امنیت و حرمت بود که طی قرن ها، مکه را از تجاوز قبایل بدوی حفظ کرد و آن را شهری امن و به تعبیر «البلد الامین» و «البلد الحرام» قرار داد.

چرا ابراهیم به مکه آمد؟ ابراهیم(ع) به دنبال مشکلی که با همسرش ساره بر سر ازدواج با هاجر و تولد اسماعیل پیدا کرد، همراه هاجر و فرزندش، به مکه آمد و آن مادر و فرزند جاه زمزم پدید آمد و اسماعیل (ع) و مادر وی هاجر امید زندگی یافتند، همانجا، د رکنار ساکنانی که د راطراف بودند و یا پدید آمدن آب به این سوی آمدند، به زندگی خود ادامه دادند. در واقع،همه ی ما جرا تقدیری خاصی بود که می بایست به احیای دین ابراهیمی د راین سرزمین بینجامد. وقتی اسماعیل(ع) بار دیگر به مکه آمد. د راین زمان، آنها با کمک یکدیگر خانۀ کعبه را تجدید بنا کرند.

به دنبال ساخته شدن خانه خدا، عرب های قبیله ی «جُرهُم» که در آن نواحی زندگی می کردند و اسماعیل ا زمیان آنان همسری اختیار کرده بود، به توحید و خدا پرستی گرویدند و پس از آن مرا سم حج هر سا له برگزار می شد. به مرور این فرهنگ میان سایر اعراب جزیره العرب نیز گسترش یافت.

ساختمان کعبه که به دست ابراهیم(ع) بنا شد، بر اساس برخی نقل ها، حدود32/4متر ارتفاع داشته و دیوار شرقی آن 24 متر،دیوار غربی 10/23 متر، دیوار شمالی5/16 متر و دیوار جنوبی15 متر بوده است. د رآن زمان خانهی کعبه سقفی نداشت ودیواره های آن از سنگ بنا شده بود.

قبیله ای است که اسماعیل(ع) د رمیان آنان بو، «جُرهُم » نا داشت که بعد ها از میان رفت و نشان آن د رتاریخ گم شد. د ردورۀ تسلط جرهم بر مکه بود که مردم موحد و خداپرست این ناحیه؛ پس ازسال ها که عقاید توحیدی داشتندف بت پرست شدند. آنان به پیروی یکی ز بزرگان خود با نام «عمر بن لُحیّ»، بتی را که وی از شام به مکه آورد و نامش هُبل بود، پرستیدند. آنها ر عین حال، به کعبه و خدای کعبه (ربّ البیت) نیز معتقد بودند. به مرور، بر تعداد بت ها افزوده شد تا آنجا که د رزمان ظهور اسلام، بنا بر اظهار برخی منابع، نزدیک به 360 بت د راطراف و درون کعبه قرار داشت. این افزون بر بت هایی بود که مردم د رخانه های خود نگه می داشتند.

قریش در مکه

«قُصیّ بن کلاب»، داماد رئیس قبیله س «خُزانه» بود. او توانست پس از مرگ پدر هسرش، با استفاده از خاندان های متفرق قریش و با کمک آنها که در اطراف مکه زندگی می کردند، بر مکه تسلط یابد. قصی د رابادی مکه کوشید و دارالندوه را برای مشاوره رؤسا و بر جستگان و جهل ساله های قریشی پدید آورد و سروسامانی به مکه داد . وی ادارۀ امور مکه را به عنوان: پرچمداری، پرده داری کعبه ، سقایت حجاج، سفارت، و ...... تقسیم کرد و هر قسمت را به یکی ا زخانواده های قریش سپرد. نوشته اند که اودربازسازی کعبه نیز تلاش هایی داشته است. د رروزگار پیش از قصیف اطراف کعبه تا فاصله زیادی از سکنه خالی بود؛اما قصی آنها را در نزدیکی کعبه آورد و تنها به اندازۀ طوافف محدوده ای را باقی گذاشت.

پس از قصی ،فرزندان وی«عبد مناف» و «عبدا لدار» و بعد از آن نیز «هاشم» فرزند «عبد مناف» و «عبدالمطلب» فرزند«هاشم» در مکه نفوذ داشتند. در زمان هاشم بود که مکه به مرکز تجاری مهم تبدیل شد و قریش به کار تجارت در بلاد دور دست پرداخت.

ابرهه و مکه

قبایل عرب طی قرن ها با فرهنگ توحیدی ابراهیمی خو کرده و از گوشه و کنار جزیره العرب برای زیارت کعبه به این شهر می آمدند و در ضمن در انجا به تجارت نیز می پرداختند. برخی از اعراب، به دلایلی که چندان مشخص نیست، به تدریج کعبه هایی در دیار خود ساختند و رنج آمدن به کعبه را زا خود برداشتند. شمار این کعبه ها را بالغ بر ده دانسته اند که البته چندان مورد توجه نبوده است. زمانیکه «ابرهه حبشی» از آن سوی دریای سرخ به این سوی آمد و بر یمن تسلط یافت، تصمیم گرفت آیین مسیح را بر این مناطق مسلط سازد.از این رو کلیسایی بنا کرد و مصمم شد تا مردم عرب را از زیارت کعبه باز دارد و وادار کند تا به کلیسای او بروند. شاید بتوان گفت او در پی توسعه ی مسیحیت بوده و وقتی با مقاموت عرب ها روبرو شد، تصمیم گرفت تا به مکه حمله کند و کعبه را ویران سازد. این واقعه در سال تولد رسولخدا(ص) که به «عام الفیل» شهرت یافته، رخ داده است.

بنای کعبه به دست قریش

کعبه همواره مقدس بود و اعراب برگرد آن طواف می کردند و به پرستش بت های خود م یپرداختند. زمانی که رسول خدا(ص) سی و پنج سال داشت،  سیل ا زمعامله مکه به سمت مسجد ا لحرام جاری شد و کعبه گرفتند. آنان شرط کردند که در بازسازی کعبه جز از مال حلال، بهره نگیرند؛ و چون مال حلالی که به دست می آمد، برای ین کار کافی نبود! هر طایفه ای از قریش، ساختن گوشه ای از آن را بر عهده گرفت و بدین سال ساختمان کعبه سامان یافت. ارتفاع کعبه در این بنا تا64/8 متر رسید. سقفی نیز برای آن قرار داده شد که رنگ آمیزی و تصاویری از ابراهیم و مریم مقدس در حلی که عیسی (ع) را در بغل داشت! تزین شده بود. حدود چهار یا پنج سال پیش از بازسازی کعبه، امر مؤمنان(ع) درکعبه متولد شد. در این باره نقل های تاریخی و شواهد ادبی و شعری فراوانی وجود دارد که جای تردید برای محققان باقی نمی گذارد. این شرافتی بود بریا امام علی(ع) و مادرش فاطمه بنت اسد که رسول خدا(ص) او را چونان مادرش دوست می داشت؛ چرا که به هر روی، رسول خدا(ص) بخشی از دوران طفولیتش را در خانه ی «ابوطالب» سپری کرد. مشهورا ست محلی که یوار کعبه شکافته شد و فاطمه ی بنت اسد از آنجا به درون کعبه رفت، در سمت رکن یمانی قراردارد. از آنجایی که چندین بار پس از آن کعبه باز سازی شده، طبعاً نمی توان اثر و نشانی ا زچنان شکافی به دست آورد.

مکه و مسجد ا لحرام

مسجد و الحرام

نام مسجد گرداگرد خانۀ کعبه است. این مسجد یکی از قدیمی ترین و معروف ترین مساجد د رتاریخ اسلام به شمار می رود و یک یاز مسجد هایی است که رسول اکرم(ص) فرموده است باید به سوی آن کوچ کرد. تاریخ نشان می دهد تا پس از رحلت رسول خدا(ص) هم، مردم خانه های خود را نزدیک به خانۀ کعبه می ساختند و بدین ترتیب فضای مسجد را می گرفتند. عمر آنان را ازاین کا رباز داشت و گفت: کعبه خانۀ خداست و هر خانه فضای خارجی می خواهد این فضا پیش از شما بوده و شما بدان درآمده اید. آنگاه خانه هایی را خرید و به مسجد اضافه کرد. خانۀ کسانی را هم که حاضر به فروش نشدند ویران کرد و بهای آن را برای صاحبان خانه نگاه داشت، تا سرانجام به گرفتن آن راضی شدند. عُمّر برای مسجد دیواری ساخت به طوری یک قامت، که بر سر آن دیوار چراغها را می گذاشتند. سپس عثمان خانه های دیگر را به بهای گران خرید و به مسجد افزود. کسانی راکه نمی خواستند خانه های خود را بفروشند نکوهش کرد و به زندان انداخت و به آنان گفت:

«شما ا زمدارای من سوء استفاده می کنید». گویند عثمان نخستین کسی بود که برای مسجد رواق ساخت. در دولت امویان عبد الملک پسر مروان و فرزند عبد الملک، ولید که به ایجاد ساختمان علاقه ای بسیار داشت در ترمیم، وسعت و زیبایی مسجد کوشیدند، و به دستور عبد الملک دیوا رمسجد را بالاتر بردند. در دولت عباسیان نیز چند تن از خلفا، مسجد الحرام را وسیع تر کردند و د رزیبایی آن کوشیدند. به خصوص مهدی عباسی که در سال 160 هجری به مکه رفت و خانه های بسیاری را خرید و به مسجد اضافه کرد. اوکوشید که د راین نوسازی، خانۀ کعبه در وسط مسجد قرار گیرد.

پس از تأسیس حکومت عربستان سعودی در دورۀ «ملک عبدا لعزیز» و «ملک فیصل» تغییرات مهمی در مسجد الحرام صورت گرفت. دولت عربستان سعودی با هزینه های د رحدود هشتصد میلیون ریال (سعودی) مساحت مسجد را از بیست و هفت هزار به یکصدو هشتاد هزار متر مربع رسانید. در این نوسازی بر درهای مسجد نیز تعدادی افزودند و اکنون مسجد دارای شصت و دو در بزرگ و کوچک است. سه در اصلی و بزرگ به نام های: «باب وملک عبد العزیز»، «باب العمره» ، «باب السلام» معروف ا ست. بر ه ریک از این سه در، دو مناره به ارتفاع 92 متر با قاعده ای به ابعاد 7*7 متر قرار دارد و بر بالای هر مناره هلالی به ارتفاع 6/5 متر از برنز طلا کاری قرار دارد. هفتمین مناره مسجد بر «باب الصفا» است. درکنارآن سقفی دارای قبه است که قطر بیرونی آن 35 متر است و بر این قبه نیز هلالی برنزی طلا کاری شده، قرار دارد. گرداگرد مسجد، رواق دوطبقه است و مسجد با وسعت فعلی، گنجایش پانصد هزار نماز گزار دارد. در سال های اخیر به تدریج قسمتی دیگر از محوطه خارج مسجد را ضمیمۀ مسجد کرده اند. 

خانة کعبه

«خداوند، خانۀ کعبه، بیت الحرام ر قوام کار مردمان گردانید.» «کعبه»، «بیت اللّه الحرام»، «بیت عتیق»، «بیت اللّه»، «خانۀ خدا»، دومین قبله ی مسلمانان ساختمان چهار گوشه و مسقفی است دردا خل مسجد ا لحرام . نمای ظاهری خانه از سنگ سبز مایل به خاکستری است که از کوه های مکه آورده اند. خانۀ کعبه در  تمام مدت سال با پرده ی سیاه که حاشیه ای فوقانی آن قلاب دوزی شده پوشیده است. بنای خانة کعبه بر روی پایه ای از سنگ مرمر به ارتفاع 25 سانتی متر است و آن پایه را «شاذَروان» می گویند. ساختمان مربع شکل خانة کعبه با زاویه های آن، چنان است که بتواند فشار بادهای سخت را بشکند و خانه را از آسیب نگه دارد. بلندی خانه کعبه تقریباً 15 متر است. ضلع غربی (که میزاب در آن قرار دارد) دوازده متر و پانزده سانتی متر است و ضلع شرقی پانزده متر و نود و دو سانتی متر و طول ضلعی جنوبی ده متر و بیست و پنج سانتی متر است.

در خانه بر ضلع شرقی قرار دارد و بلنی آن از زمین دو متر است. برای ورود به خانه، باید از نردبان استفاده شود. در خانة کعبه در تمام مدت سا ل بسته بوده است، مگر هنگامی که بخواهند داخل خانه را شست و شو کنند. (این مراسم دراین سا لها معمولاً در روز هفتم ذوالحجه بر گزار می گردد.) و یا شخصیت های بزرگ اسلام یرا به زیارت درون خانه مشرف سازند. اما در سال های پیش، گاه خادمان کعبه در مقابل دریافت پول از زائران، رخصت می داده اند تا به درون خانه بروند.

رکن ها

اگر خط هایی از مرکز کعبه به چهار گوشة آن امتداد دهیم، این خطوط د رامتداد خهت های چهارگانه اصلی قرار می گیرد، و این گوشه ها رکن نام دارد. هر یک از چهار ضلع خانه یا چهار رکن آن به نامی موسوم است. رکن شمالی را «عراقی»، رکن غربی را «شامی»، رکن جنوبی را «یمانی» و رکن شرقی را «حجر الا سود» می نامند چون حجر الاسود در آن واقع شده. درون خانةکعبه مربع شکل و مسقف است. و کف خانه با سنگ مرمر سفید و سیاه فرش شده، در وسط آن واقع شده. دروسط آن سه ستون از چوب عود قرار دارد که بسیار گرانبهاست و گویند از عهد «عبدالله بن زیبر» همچنان باقی است. سف و دیوار خانه از پرده های حریر سرخ چوشیدهشده است. این سقف در دورة«سلطان عثمانی» به سال 959 تعمیر شده . پرده ها را «سلطان عبدالعزیز» از پادشاهان عثمانی در آنجا آویخته است. بر دیواره های درونی خانه لوحه هایی نصب شده که نام تعمیر کنندگان و با هدیه کنندگان زیور ها در آنجا ثبت شده است.

حجر الاسود

معروف است که «حجر الاسود» سنگی بهشتی است کع همراه حضرت آدم به زمین فرود آمد و در رکن شرقی به ارتفاع یک متر و نیم اززمین قرار گرفته است و آن سنگی است سیله مایل به سرخی، بیضی شکل به قطر سی سانتی متر که در آن نقطه های قرمز دیده می شود و در پوششی از نقره است و علامت شکستگی دارد، علت این شکستگی آسیب هایی است که درطول زمان براین سنگ مقدس وارد آمده است. نخستین آسیبی که تاریخ اسلام آن را نشان می دهد ضربه هایی است که به وسیلة منجنیق، هنگام محاصرة «حجاج بن یوسف ثقفی» بدان رسید. دیگر شکستگی های آن از فتنه، «قرامطه»است. در این فتنه «قرمطیان» بر مکه تاختند مردم آن را کشتند. به خانة کعبه بی حرمتی کردند و «حجر الاسود» را با خود به  بحرین بردند. «حجر الاسود» مدت بیست و دو سال در بحرین قرار داشت و سپس در سال 329 هجری قمری نخست به کوفه و سپس به مکه منتقل شد و روز سه شنبه دهم ذوالحجه همان سال در محل خود نصب گرد ید.

میزاب

ناودان یا میزاب، بر بام خانه بین رکن شمالی و غربی و بر فراز جایی است که به نام « حجر اسماعیل» است. گویند این ناودان را نخست«حجاج بن یوسف» نهاد تا باران بر بام خانه جمع نشوند، سپس «ولید بن عبد الملک» آن را تبدیل به طلا کرد به سال 455  هجری قمری «بنو الطیب»آن را به یمن بردند که حاکم یمن آن را خرید و به مکه برگرداند. در سال نهصد و پنجاه و نه هجری قمری «سلطان سلیمانی قانونی»، میزاب را از نقره سا خت و به سال 1021 سلطان احمد آن را به ناودانی از نقره منش به طلا و مینا و لاجورد تبدیل کرد. در سال 1273 «سلطان عبدالمجید» میزابی از طلا برای خانه کعبه فرستاد که هم اکنون باقی است.

حجر اسماعیل

محدوده ای است مه با سنگ چین های نیم دایره به ارتفاع31/1 مشخص شده و زیر ناودان طلا قرار دارد. «حجر اسماعیل» خانه حضرت اسماعیل(ع) و محل دفن او و مادر بزرگوارش حضرت هاجر است. نماز خواندن و نیایش درآن محدوده بسیار سفارش شده است.

حطیم

دربارة محدوده «حطیم »اختلاف است . بیشر اهل سنت به مقابل دیواری که «حجراسماعیل» نامیده می شود حطیم می گویند ولی شیعیان «حطیم» را میان «حجر الاسود» و «مقام ابراهیم»می دانند. به فرموده ی امام رضا (ع) مقدس ترین و متبرک ترین قسمت مسجد الحرام است زیرا تعداد بسیاری از انبیاء درآن قسمت مدفونند.

ملتزم

قسمتی از کعبه را در یک سوی آن «حجر الا سود» و در سوی دیگرش«باب کعبه »قرار دارد«ملتزم»می نامند، چون حاجیان همیشه«ملتزم» آن قسمت هستند یعنی: درآن قسمت می ایستد و به در و دیوار خانه خدا می چسبند و دعا می خوانند.

مستجار

قسمتی از خانه خدا که پشت دیوار کعبه نزدیک رکن یمانی و به موازات در کعبه واقع شده است. «مستجار» نام دارد. جار به معنی پناه بردن به همجوار و به صورت کلی تر پناه بردن است زمانی که خانه کعبه دو در داشت، در دیگر آن در کنار «مستجار»بود که مسدودشد. همین قسمت محل ورود «فاطمه بنت ا سد»در کعبه برای ئلادت امام علی(ع) بوده است.

مطاف و مقام ابراهیم

آن مقدار از زمین سنگ فرش که گرداگرد خانة کعبه است و فقها فاصلة آن را از دیوار خانه تا بیست و شش ذراع و نیم دانسته اند و طواف باید د راین مساحت انجام گیرد، «مطاف» نام دارد. میان این جایگاه خانة کعبه بنایی با قبه ای کوچک دیده می شود که «مقام ابراهیم»نام دارد. و آن  سنگی است که جای پایی د رآن دیده می شود. این جای پا منسوب به حضرت ابراهیم (ع) است.

پوشش خانه

بر وری چهار دیوار خانة کعبه پوششی سیاه افکنده شده است که «»پردة کعبه» است. این پوش تا پایین خانه می رسد و در آنجا با حلقه هایی به «شاذروان» بسته می شود. ولی در موسم حج به خصوص روزهای نزدیک به تعویض پرده، اندک اندک آن را بالا می برند و بر می چینند و به جای آن، پردة سفیدی می اندازند و پس از مراسم حج، پردة نو را برآن می پوشانند. پوشش کعبه نیز تاریخی کهن دارد. چنانکه نوشته شده این پرده از پارچه ا ی سیاه بافته می شود (کژسطبر) و رد حاشیة فوقانی آن آیه هایی از قرآن کریم که دربارة خانة کعبه است قلاب دوزی می شود.

دارارقم

این همان منزلی است که پیامبر (ص) و نخستین دسته های نومسلمانان در آغاز اسلام پنهانی در آنجا جمع می شدند و خدا را عبادت می کردند. «دارارقم» نزدیک کوه «صفا» بوده است، بیرون از مسجد. سپس درآنجا  کتاب خانه ای ساختند این کتاب خانه به سال1395 هجری قمری ویران شد و اکنون جزو میدان است.

شغب ابی طالب

محّل زندگی بنی هاشم در مکه، جایی است که مشرکان مکه پیامبرو اصحاب او را در آنجا محاصره کردند و مردم را از دیدار و معامله با آنان منع نموده و برای محکم کاری، نامه ای نوشتند و آن را بر دیوار خانة کعبه آویختند. این محاصره دو یا سه سال طول کشید تا به قدرت خدا موریانه ای آن نامه را خورد و جز کلمه «باسمک اللهم» که بر بالای آن نوشته بودند چیزی باقی نگذاشت. «ابوطالب» به نزد قریشیان رفت و گفت:برادر زاده ام چنین خبری می دهد اگر راست باشد. محاصره را بکشنید و اگر دروغ باشد او را به شما خواهم سپرد. چون بررسی کردند جنان دیدند که رسول خدا(ص) خبر داده بود. قریش محاصره را شکستند.

قبرستان ابوطالب

محوطه وسیعی است که در کنار پل «حجون» قرار دارد و اکنون گورستان مردم مکه است ، که خود تاریخی کهن دارد.شخصیت هایی همچون حضرت «ابوطالب»،«خدیجه»،«عبد مناف»، دو تن از فرزندان رسول خدا به نام «قاسم» و «طاهر» و بسیاری از صحابه و شیعیان در این قبرستان مدفونند .

عرفات

صحرای وسیعی است با مساحت حدود 18 کیلومتر مربع در شرق مکه ، اندکی متمایل به جنوب ، در فاصله بیست و یک کیلومتری ، بر سر راه «طائف». هر حاجی باید از ظهر روز نهم ذی الحجه تا غروب شرعی آن روز در این صحرا باشد . امام صادق (ع) می فرماید : «جبرئیل در ظهر عرفه به ابراهیم گفت : ای ابراهیم به گناهان خود اعتراف کن و مناسک را بشناس . از این جهت که جبرئیل به آن حضرت گفت «اعتراف»، آنجا را عرفات نامیده اند . »

در جهت شمالی این دشت ، کوهی است که «جبل الرحمه» نام دارد .

 

مشعر الحرام

«مشعر» یا «مزد لفه» جایی است که حاجیان پس از بیرون شدن از غرفات بدانجا میروند وتا طلوع آفتاب درآن می مانند «مشعر» میان دو تنگنای «عرفه» از یک سو و«محشر» از سوی دیگر است ، آن را «مزد لفه» گویند چون جایی است که در رفتن بدان هجوم می آورند. و به هم نزدیک می شوند یا آنکه در شب بدانجا می روند . محدوده «مزد لفه» از منتهای «عرفه» تا وادی «محشر» است .

منا

دره ای است به عرض تقریبا پانصد متر و طول سه کیلومترو نیم (از جمره عقبه تا وادی محشر) . حاجیان باید  از طلوع خورشید روز دهم تا ظهر روزدوازدهم در آنجا بمانند . رمی جمرات و قربانی در این مکان انجام می گیرد . امام رضا (ع) فرمودند : پس از قبولی ابراهیم در آزمون الهی ، جبرئیل به حضرت ابراهیم گفت: «تمن علی ربک ما شئت» یعنی : هرچه از خدا می خواهی آرزو کن .

ابراهیم (ع) از خداوند خواست به جای ذبح فرزندش قوچی را بفرستد تا به عنوان فدیه اسماعیل آن راذبح کند و خداوند آرزوی او را برآورد کرد .

جمرات

جمع «جمره» به معنی توده ای از سنگ است . جمره های سه گانه ، در منا و نزدیک به مکه اند که عبارتند از : جمره اولی ، وسطی و جمره عقبه . «جمره اولی» نزدیک مسجد «خیف» است و «جمره وسطی » بین جمره اولی و «جمره عقبه» قرار دارد .

حاجیان مکلفند روز عید قربان به «جمره عقبه» هفت سنگ بیندازد . و در روز های یازدهم و دوازدهم نیز به هر یک از سه جمره هفت سنگ بزنند .

امام صادق (ع) فرمودند: علت رمی جمرات آن است که شیطان در محل جمره بر ابراهیم ظاهر شد . جبرئیل از ابراهیم خواست تا هفت سنگ بر او بزند و با زدن هر سنگ تکبیر بگوید. ابراهیم چنین کرد و این سنت شد .

مسجد ها

در داخل شدن شهر مکه و اطراف آم مسحد هایی است که قدمت تاریخی و شهرت اسلامی دارد چون «مسجد خفیف» ، «مسجد نمره» ، «مسجد جن» و «مسجد تنعیم».

مسجد خیف

«خیف» به محلی گویندکه از شدت کوهستانی بودن آن کاسته شده اما هنوز به صورت دشت در نیامده . دامنه «کوه صفائح» چنین وضعیتی دارد و «مسجد خیف» در آنجا ساخته شده است . نام «مسجد خیف » در دعای مشهور «سمات» که در عصر جمعه خوانده می شود آمده است . مسجد خیف در سمت جنوبی و بر جانب چپ کسی که از سوی عرفات آید واقع است . این مسجد در تاریخ اسلام شهرتی بسزا دارد . گویند : رسول اکرم (ص) در حجه الوداع خیمه خود را در این مکان زده است . و در جای که محراب مسجد است پنج نماز را از نماز ظهر تا نماز صبح ادا کرده است . بسیاری از پیامبران نیز در این مکان نماز خوانده اند .

مسجد نمره

مسجدی است بزرگ در ابتدای عرفات ، نزدیک «جبل الرحمه» که . آن را «مسجد عرنه» و «مسجد عرفه» و «جامع ابراهیم» نیز نامند. مسجدی بزرگ است برگرداگرد آن رواق هاست . این مسجد نیز از مسجدهایی است که آثار بنای امیران و پادشاهان ترک و مصر در آن دیده می شود . این مسجد قدمت تاریخی ندارد .

مسجد جن

این مسجد در پایین کوه «حجون» به سمت حرم حدود 50 متر پس از «پل حجون» و در حاشیه قبرستان ابوطالب است . گویند سبب نام یافتن این مسجد به «مسجد جن» از آنجاست که جنیان با پیامبر بیعت کردند و سوره «جن» در این مکان بر پیغمبر نازل شد .

مسجد تنعیم

در ورودی مکه از راه مدینه منطقه ای وجود دارد به نام «نعمان» که میان دو کوه «ناعم» و «نعیم» وجود دارد . این منطقه حدود 10 کیلومتر با مسجد فا صله دارد . این مسجد از مکان هایی است که معمولا حجاج برای عمره به آنجا رفته و در آنجا محرم می شوند .

نشانة قبولی حج

امامان- علیهم السلام- از رسول خدا- صلی الله علیه و آله و سلم- نقل کرده اند که فرمودند: اگر کسی به زیارت خانة خدا و حج موفق شد و بازگشت و انسان صالحی شد و دست و پای او به سوی گناه نرفت این نشانة قبولی حج او است و امّا اگر بعد از زیارت خانة خدا، باز تن به تباهی و گناه داد و نشانة آن است که حجّ او مردود است.

این نکته می تواند به نوبة خود بیانگر سر حجّ باشد. زیرا اسرار عبادت های ما در قیامت ظهور می کند که آن روز، روز ظهور باطن است و در آن روز هر انسانی می فهمد که عمل او مقبول است یا مردود.نه تنها نتیجه را، که دلیل سرّ ردّ یا قبول را هم مشاهده می کند. چون قیامت روز ظهور حق و فاش گردیدن اسرار است. «یوم تبلی السرائر».

حال اگر کسی در دنیا توانست به مرحله ای برسد که نظیر قیامت بفهمد حجش مورد قبول واقع شده یا خیر. اوبه گوشه ای از اسرار حج رسیده است. قهراً سبب قبول یا ردّ آن را هم بررسی می کند. امیدواریم که خداوند حجی مقبول و سعی ای مشکور به همه عنایت فرماید و از خزانة غیب اش لطف بیکرانش را به ما جاری نماید و به حق صاحب خانه همگان را به زیارت خانه صاحب خانه موفق و مأجور بدارد.

نگاه به کعبه

حضرت علی (ع) می فرماید:

«هر گاه برای حج خانة خدا رفتید، به کعبه بسیار بنگرید، زیرا خدا را صد و بیست رحمت در کنار خانة خویش است: شصت رحمت برای طواف کنندگان، چهل رحمت رای نماز گزاران و بیست رحمت برای نگاه کنندگان.»                                      (وسایل الشیعه،ج 13،ص 264)

امام صادق (ع) می فرماید:

«کمترین پداش برای نگاه به کعبه آن است که خداوند برای هر نگاه، حسنه می بخشد و گناهی می زداید و درجه ای بر مقامش می افزاید.»              (المحا سن،ج 1، ص 145)

پیامبر اکرم (ص) می فرماید:

نگاه به کعبه از روی عشق عبادت است و خطا ها را کاملاً ازمیان می برد.

                                                                         (المحا سن،ج1،ص145)

امام صادق (ع) می فرماید:

«هر کس به کعبه بنگرد، پیوسته بریا او حسنه نوشته می شود و گناه از او محو می گردد تا آنگاه که نگاهش را زا کعبه بر گیرد.»                               (کافی، ج4، ص 240)

از امام صادق (ع) پرسیدند: چرا کعبه را کبعه نامیده ند؟

فرومود: برای این که مکعب و مربع است.

سؤال شد: چرا مربع؟

فرمود: برای این که در مقابل بیت المعمور (در آسمان ها ) قرار گرفته و آن مربع است.

سؤال شد : چرا بیت المعمور مربع است؟

فرمود: برای این که در برابر عرش قرار گرفته است.

سؤال شد: چرا عرش مربع است؟

فرمود برای این که کلماتی که اسلام بر آنها استوار است چهار کلمه است و آنها ستون های عرش اند: سبحان الله- الحمد الله- لا اله الا الله- الله اکبر .  (علل الشرایع، ج2،ص398)

امام صادق (ع) فرمود:

چون موسی (ع) حج گزارد، جبرئیل بر او نازل شد. موسی به او گفت: کسی که با نیت خاص و خرجی پاک و حلال این خانه را زیارت کند پدا شش چیست؟ جبرئیل به سوی خدا بازگشت. خداوند وحی کرد که بگو» او را در ملکوت اعلی، با پیامبران، صدیقان، شهیدان و صالحان همراه می کنیم و اینین چه رفیقان و همراهان نیکند. 

(الحج و العمره فی الکتاب والسنه، ص 151)

از پیامبر(ص) نقل شده است که فرمود:

«در چهار مورد درهای آسمان گشوده می شود و دعا مستجاب می گردد.... یکی هنگام دیدن کعبه است. »                                              (السنن الکبری، ج 3، ص 502)

آموختیم در هر طوافی حاجی با اشاره به «حجر الاسود»عهد خیش را با مقام ولایت استوار می کند.

در مکتب مکه

چه، بشر در مسیر پر فراز و نشیب حیات خود، با مخاطرات و عقبه هایی روبرو می شود که بی حضور معلمی راهبر، نجات از آن میان میسر نیست.

تنها در سفر «حج» است که حاجی نه تنها در این سفر از نعمات گستردة در زمین وحی بر خوردار می شود بلکه با حضور در میقات و طواف خانه متذکر به عهده و میثاق می شود که خداوند آن را مایة دوام و بقای اعمالش ساخته است. میثاقی دربارة ولایت انسان کامل و حجت خدا در عرصه ی زمین که تنها واسط فیظ و حافظ جهان و عامل پایدار ماندنش است.

معلمان حج

دانستین که حج، منعکس کنندة مقام معلمان بزرگ عالم بشریت است. نمی توان بار اقامت در سرزمین وحی افکند اما، از شناخت معلمان بزرگ تاریخ، جایگاه و نقشی که در زمان حیاتشان و پس از رحلتشان ایفا کردند غفلت جست. شاید اگر یک وجه از حج تاریخ و درک تاریخی نهفته در لابه لای رخدادها و حوادث باشد شناخت معلملن بزرگ تاریخ بشریت وحه دیگر آن است. این دو وجه در این سفر به صورتی در هم تنبیده شده، خود را نشان می دهد. اولین معلم آدم(ع) سر سلسلة انبیاء، مبدأ جریانی شد که چونان رودی آرام در پهنه تاریخ حیات بشر به راه افتاد و فارغ میان دیگر، جریانات با جریان حقیقی شد. حکایت گسیل انبیاء حکایت نیاز آدمی به معلم است. معلمانی که متعلم مدرسة داعی بزرگ و نشیب حیات خود، با مخاطرات و عقبه هایی روبرو می شود که بی حضور معلمی راهبر، از آن میان میسر نیست.

شناخت

حج آنگاه معنی خویش را باز می یابد که زائر با میثاق آغاز کند یعنی: رجعت به هویت فراموش شده از طریق تذکر تاریخی و حج آن زمان با آینده حاجی پیوند می خورد که عاملی برای استمرار حیات حقیقی او در عرصه هستی شود. زیرا حاجی تنها در قتی حج از زندان صورت ها خارج می شودو در می یابد که: با دریافت سنت ها و شناخت هاقانون مندی ها پای به پای نمونه ها و الگوها می توان جایگاه خویش را در یابد. مصادق عینی کفر و حقیقت زمانش را بشنا سد و پی ببرد که او و دیگر همد ینانش در کجای  این مسیر طولانی قرار گرفته اند. در می یابد که در کجا و چگونه آن عهد تجدید کرد و مهیای عروج شد. زیرا به حقیقت حج موجب تقویت دین و نشانه اسلام است که خداوند آن را در میان مسلمین قرار داده و به انجام آن امر فرموده است.

هویت یابی

زائر در می یابد که هیچ حلقه مفقودهای وجود ندارد. همه اجزا سر جای خویش قرار گرفته اند و او با مشاهده «جده» در وقت دیدار به حقیقت از مادر خویش جویای پدرمی شود و همه اصل و تباری که دا در هوایش می تپد. سالک طریق حج به پشت سر می نگرد و اصل و خلقت و همه هویتی که می تواند او را از یان تعلیق نافرجام خلاصی دهد او در می یابد که همه سفر حرکت در جاده ای است که زائر را با خود و حقیقتش رودررو می سازد و به همه اعمال و مناسکش معنی می دهد.

به سوی حق

دانستیم که داستان میثاق و رجعت به حق داستان انسان است و داستان همراه شدن با همه سنت های لایتغیر هستی، همه قانون مندی ویژه ای که عالم و آدم را در بستری طبیعی و ساده به سوی حق می خواند که «انا الله و انا الیه راجعون».

عهد با ولایت

آموختیم در هر اطرافی حاجی با اشاره به «حجر الاسود» عهد خویش را با مقام ولایت استوار می کند و میثاق فراموش شده را به یاد می آورند چنان که در عرفات با حضور امام حاضر و ولی عصر خود روی به آسمان می کند تا دیگر بار پذیرفته درگاه خدا شود.

                                                  گزیده، بخت خاک، شفیعی سروستانی

در حسرتی دوباره

به منزل که می آیی اثاث ها را جمع و جور می کنی برای رفتن.از مکه تا مدینه حدود430 کیلومتری راه است. وقت خروج از مکه همه گریه می کنند. و راستی چه سخت است دل کندن از سرزمین خدا، چه سخت است بخواهی درآستانة وداع، اندوه خویش را به دوش کشی، اینجاست که می گویی: مرا ببخش که مهمان سزاواری نبودم. مرا ببخش که که در کوچة کلمات وحی، راه آسمان را نیافتم. مرا ببخش که دربارش یکریز اجابت، زلال نشدم. ئمرا ببخش که جان در چشمة شوق نشُستم. حکایت حضور تو را هیچ گاه فراموش نمی کنم و با اندوهی عمیق، بدرودت می گویم.

بدرود.....آه.

امان از غریبی

طواف وداع به جا می آوری و می اندیشی که ای کاش این طواف تا ابد ادامه داشت. اما هر قدم، تو را به لحظه واپسین نزدیکتر می کند. هفتمین دورو آخرین بار. پس به نماز می ایستی و دستهای نیازت در آستانه وداع بر آستانش بلند می شود، نجوا می کند: «الهی من دلداه هوای توام، پس دلی را که شوق زیارت حرم تو تطهیرش کرد از معاصی دور بدار و حجاب از آن برگیر تا هیچ جز تو نبیند».

ان شاء ا.....

تا دست هیچکس  نرسد تا ابد به من

 می خواستم که گم بشموم در حصار تو

حجی که نرفتم

علامه محمد تقی جعفری

سالیان درازی بود که عشق حج، دیوانه ام کرده بود. هر سال با خودم می گفتم آیا من هم می توانم به حج مشرف شوم؟

ولی با این وضع مالی چگونه می توانم ؟ بالاخره انتظار به سر آمد و یک نفر از ثرتمندان تهرانبه من مراجعه کرد و گفت: «مادرمان فوت کرده و ورثه تصمیم گرفته ایم شما امسال به نیابت از مادرمان به مکه بروید ؛ با مبلغ شش هزار تومان» و در آن وقت، شش هزار تومان قیمت یک خانه در تهران بود.

مانده بودم چه کنم؛ از طرفی عشق به حج و این پول هنگفتی که خیلی بیشتر از پول مورد نیاز برای حج بود و از طرفی هم چون نمی دلنستم این پول از کجا آمده ، نمی خواستم با آن به حج بروم. برای همین علی رغم عشقی که به این سفر داشتم و این که آرزوی چندین ساله ام در حال تحقق بود، جواب رد دادم و قبول نکردم.

چند روزی گذشت؛ دوباره آن آقا مراجعه کرد و این بار مبلغ 12 هزار تومان را پیشنهاد کرد. با این پول خیلی از مشکلاتم حل می شد و به آرزویم می رسیدم .

جدالی بین عشق و عقل ایجاد شده بود؛ اما باز عقل بر عشق پیروز شد و جواب رد دادم. دوباره چند روز بعد همان مرد با پیشنهاد 20 هزار تومان به من مراجعه کرد؛ یعنی مبلغی که می توانستم با آن چند حج بروم و هر چه از وسایل رفاهی لازم داشتم در تهران خریداری کنم؛ اما مجدداً جواب من منفی بود و این بار دیگر کسی سراغم نیامد. آن سال به حج مشرف نشدم؛ اما در عوض چشمه های زیادی از حکمت به رویم گشوده شد که نه دیده بودم و نه چشیده بودم.

به یاد روی تو

زان یار د لنوازیشکری است با شکایت

گر نکته دان عشقی خوش بشنو این حکایت

بی مزد بود و منّت هر خدمتی که کردم

یارب مباد کس را مخدوم بی عنایت

رندان تشنه لب را جامی نمی دهد کس

گویی ولی شناسانرفتند از این ولایت

هر چند بردی آبم روی ازدرت نتابم

جور از جیب خوشتر کز مدعی حمایت

در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کآنجا

سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت

چشمت به غمزه ما را خون خورد و می پسندی

جانا روا نباشد خونریز را حمایت

در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود

از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت

از هر طرف که رفتم جز وحشتن نیفزود

زنهار ازاین بیابان وین راه بی نهایت

این راه را نهایت صورت کجا توان بست

کش صد هزار منزل پیش است در بدایت

ای آفتاب خوبان می جوشد اندرونم

یک ساعتم بگنجان در سایة عنایت

عشقت رسد به فریاد ور خود بسان حافظ

قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت

و اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا

مسلمانان جهان با هم برادرند

حجه الاسلام والمسلمین قرائتی

ایام حج و عمره، بهترین فرصت و زمینه مناسب برای تماس با مسلمانان جهان می باشد و لازم است نکاتی را در این خصوص مورد توجه قرار دهیم:

1-     رابطه ی با آنان برادرانه باشد تا خیال نکنند؛ مورد تحقیر قرار گرفته اند و یا اینکه ما خود را مرشد و مربی آنان می دانیم .

2-     رابطه ی ما منصفانه باشد تا فکر نکنند؛ شما عقیده ای را بر آنان تحمیل می کنید.

3-     رابطه ی ما رابطه ی آگاهانه باشد. باید بدانیم که رد اولین برخورد، از کجا شروع کنیم و مسئله اصلی چیست و ازگفت و گو و بحث های غیر ضروری پرهیز نمائیم. زیرا وقت، کم و مطلب زیاد است و مهمتر از این، مسئله متوجه کردن مسلمین به قرآن است.

4-     در ارتباط با مسلمانان باید ابتدا نقاط مشترک بیان شود که ما در اسلام و در کتاب و در معاد، نبوت، نماز، قبله، حج، روزه،جهادو ...... مشترک هستیم، چنین بیانی طرف را به ما نزدیک می کند.

5-     باید بیشترین تکیه ما روی قرآن باشد که مورد اتفاق و قبول همه مسلمین است و اگر حرفی داریم ، باید با اتکا به منبع وحی و استناد به قرآن کریم مطرح کنیم.

6-     باید سعی کنیم که از ساعات فراغت افراد استفاده کنیم.اگر شخصی مشغول نماز یا قرآن یا دعاست، مزاحم او نشویم، زیرا تماس های نسنجیده به جای جذب، دفع می کند.

7-     مدت تماس باید چند لحظه و دقیقه بیشتر نباشد و اگر او اظهار تمایل کرد، سخن خود را ادامه دهیم. برای شر.ع تماس ، باید نوعی محبت و احترام از ما ببینند.

8-     بررسی گرفتاری های مسلمانان جهان و برطرف کردن مشکلات آنان که حضور و شرکت در منافع بزرگ حج که در قرآن آمده است به همین منظور است.

9-     یکی از وظائف حجاج ایرانی رفع تهمت هائی است که در طول سال، تمام رسانه های بیگانه به ملت عزیز ما می زنند.در سمینار جهانی ائمه جمعه ، بعضی از مهمانان خارجی ،با خود نا ن خشک و چراغ قوه آورده بودند و می گفتند: تبلیغات کشور ما چنین وانمود می کرد که در ایران نه نان است و نه برق و جنازه ها کنار خیابان افتاده و ........

10-روش تبلیغ ما باید دعوت به سوی قرآن باشد، با نرمی و گرمی و محبت باشد. احیاناً اگر از وضع بعضی از مسلمانان انتقاد شد ، در صدد توجیه نابجا نباشیم. گاهی می گویند که شما هنگام نماز در بازارهستید و در جماعت شرکت نمی کنید، شما رد فلان جا چه می کردید، چنان چه نقطه ضعفی از ما گرفتند، آن را بپذیریم.

در حدیث می خوانیم که رسول خدا (ص) به امیر المؤمنین(ع) فرمود: «یا علی لأن یهدی الله بک رجلا خیر لک ممّا طلعت علیه الشّمس» یا علی، به خدا سوگند، اگر خداوند یک نفر را، توسط تو هدایت کند، برای تو از آنچه خورشید بر آن می تابد، بهتر است.

البته نظر ما این نیست که بگوییم، ما هدایت شده و دیگران گمراهند، بلکه هدف، نشان دادن راه حق و افشاگری خبرهای دروغ و تهمت ها و معرفی دوستان واقعی و دشمنان اسلام و مسلمین است.

11-نسبت به مقدسات دیگران مؤدب باشیم. قرآن می فرماید: حتی نسبت به معبود بت پرستان، زخم زبان و ناسزا نکوئید، زیرا عواطف آنان جریحه دار می شود و آنها هم نسبت به خداوند متعال، جرأت توهین پیدا می کنند.

12- در نام بردن افراد، کمال ادب را از خود نشان بدهیم. قرآن می فرماید: «لا تنابزوا با لألقاب» نام دیگران را سبک نبرید».                سوره حجرات آیه 11

13- در بحث ها، روی افراد تکیه نکنید، بلکه معیار ها را بگویید، مثلاً بگویید، قرآن می فرماید:«از مسرف، مفسد و بد سابقه و جاهل، پیروی نکنید».

14- مسئله اصلی که نجات مسلمین از شرّ ابر قدرتها است، فراموش نشود و تحت الشعاع بحث های تاریخی که دیرتر به نتیجه می رسد، قرار نگیرد.

15- رد اعمال فقهی سعی کنیم، کاری که سبب تفرقه و تشتت است، انجام ندهیم و همانگونه که امام بزرگوارمان فرموده است،رفتارمان باید هماهنگ با آنان باشد. لازم است بخشی از سخنان امام- قدس سره- را در این باره نقل کنیم؛ «اگر اول ماه ذی الحجه نزد علمای اهل سنت ثابت شد و حکم به اول ماه را صادر کردند، باید حجاج شیعه، از آنان پیروی نمایند و همچنین هر روزی را که سایر مسلمین برای برای انجام اعمال حج، به بیابان عرفات می روند، آنها نیز بروند و تخلف ننمایند و حج آنها صحیح است. خارج شدن از مسجد الحرام یا مسجد مدینه به هنگام شروع نماز جماعت بخوانند. در مسجدالحرام و مسجد رسول الله (ص)، مهر گذاشتن و سجده کردن بر آن حرام است و نماز اشکال دارد. لازم است برادران ایمانی در نماز اهل سنت حاضر شوند و از تشکیل نماز جماعت در منازل و گذاشتن بلندگوهای مخالف رویه، اجتناب نماید».

16- در برخورد با مسلمانان سایر کشور ها در گفت و گو با مهمانان خدا، باید شرایط محیط آنان را در نظر گرفت و توع امت قهرمان و شجاع ایران را نباید از آنان داشت .

نامه وارده

پدیدة سوغات و خروج سرمایه از کشور

آیا می دانید برآوردهای سالهای گذشته گواه این است که ا فزون بر هزینه های جاری و ضروری برای حج، هر ایرانی به طور متوسط یک و نیم میلیون تومان صرف خرید سوغات در ایام حج می کند؟!

یک محاسبه سر انگشتی گواه این است اگر هر زائر ایرانی یک میایون و پانصد هزار تومان برای سوغات هزینه کند، در مجموع صد هزار زائر ایرانی مبلغی قریب به 15 یلیارد تومان سرمایه پولی به خارج کشور منتقل می کنند و به همین میزان، کشور از این سرمایه محروم می شود.

آیا می دانید با فرض اشتغا ل زائی دویست هزار تومان برای هرفرد بیکار، می توان با مبلغ فوق هفت صد و پنجاه هزار ایرانی بیکار را مشغول به کار کرد؟ با فرض میل نهایی به مصرف برابر 4=          می شود؛ یعنی با محاسبه موجی که با به جریان انداختن این سرمایه در اقتصاد کشور پدید می آید، به میزان شش هزار میلیارد تومان، سالانه تغییر در درآمد ملی کشور پدید می آید. آیا رقم کمی است؟! راستی چرا ما تن به چنین زیان عظیمی می دهیم. حال به رقم فوق، سوغات عمره گذاران را نیز اضافه کنید چه رقمی بدست می آید؟ به راستی نمی شود از این زیان جلوگیری کرد؟ آیا نمی شود هدیه پیامبر گونه به آب زمزم اکتفا کرد؟ آیا نمی شود به قدریخرمای مدینه و آب زمزم به عنوان تبرک اکتفا کرد؟ مگر در سفر عتبات عالیات کربلا و نجف یک مهر و تسبیح مرسوم نیست. چه مشکلی پدید آمده است. آیا پاسخ های من و تو حاجی عزیز برای پرسش های فوق مورد رضایت امام زمان(عج) می باشد؟

                                                                            با تشکر سید محمد کاظم رجائی

                                                                                       کاروان آباده

قابل توجه زائران عمره

تلفن های مراکز مسؤول حج و زیارت در مدینه منوّره

1-     دفتر نمایندگی ولی فقیه در مدینه

نشانی: هتل انصار جدید

تلفن:0096648207770-009664828025

داخلی مراجعات     215

داخلی روابط عمومی    206

داخلی خواهران   203

داخلی بازرسی  209

2-     دفتر نمایدگی سازمان حج و زیارت

نشانی:هتل انصار جدید

تلفن:009664827374

3-     هیئت پزشکی حج در مدینه

نشانی: هتل شرفه

تلفن:0096648208882

تلفن های مراکز مسؤول حج و زیارتدر مکه مکرمه

نشانی:هتل الجزیره

تلفن مستقیم بعثه:5738338

تلفن دفتر بعثه:5761920

امور روحانیون:5761918

روابط عمومی: 5737997

بازرسی:5760307

 

سازمان حج و زیارت در مکه مکرمه

دفتر سازمان:5433831

دفتر نمایندگی مرکز پزشکی حج و زیارت مکه مکرمه

آدرس:شارع ام القری-فندق الافق-طبقه1

دفتر مسؤول مرکز: 25460575

درمانگاه حضرت رسول اکرم(ص) و پزشکان مرتبط

تلفن:5391566- 5393814

 

 

یک فراخوان/ یک مسابقه

فراخوان

قابل توجه زائران بیت الله الحرام بویژه اساتید محققان و هنرمندان

در ذهن و اندیشه زائران بیت الله الحرام که همه ساله راهی کوی دوست می شوند، هزاران طرح و ایدة راه گشا متولد می شود که اگر مورد توجه قرار گیرند، بر پویایی و بالندگی مراسم و مناسک حج و عمره می افزایند. به همین منظور و با توجه به توصیه های مؤکد نماینده محترم ولی فقیه و سرپرست حجاج ایرانی دربارة ضرورت ارتباط و استفاده از آثار و دیدگاه های زائران بیت الله الحرام، شما می توانید آثار علمی، هنری و نقطه نظرات خود را در ارتباط با موضوع حج، در قا لبهای مختلف(مقاله،شعر،عکس،فیلم و.....) به دفتر نشریه ارسال نمائید.

هر اثری در این مسیر، عرض ارادتی به محضر حضرت دوست که شاید در پهندشت عشق و بندگی، نشانی از ما بی نشان ها، باقی و یادگار گذارد.

خوانندگان صمیمی"ویژه نامه عمره" شما می توانید با مراجعه به متن نشریه(همین شماره) پاسخ تمامی پرسش های زیر را یافته و به نشانی دفتر نشریه ارسال نموده و جایزه بگیرید!

1-نشانة حج پذیرفته شده از دیدگاه معصومین(ع):

الف. توبه

ب. کناه کردن

ج. نماز اول وقت

د. هیچکدام

2- سخن «دعا مغز عبادت است»از کدام معصوم (ع) ا ست؟

الف. پیامبر اکرم (ص)

ب. امام محمد تقی (ع)

ج. حضرت علی (ع)

د. امام سجاد (ع)

3- در ارتباط با سایر مسلمانان در موسم حج عمره و حج، بیشترین تکیه ما باید روی چه نکته ای باشد؟

الف. حرمین شرفین

ب. مبارزه با استکبار جهانی

ج. آزادی قدس

د. قرآن

4- هنگام گفتن"لبیک" زائر چه هدفی را باید دنبال کند؟

الف.از این پس فقط در موارد رضای حق به سخن بیابد

ب. با نور توبه خالص،خود را پاک کند

ج. نیت پاک کردن خود از آلودگی به موارد شبهه انگیز داشته باشد.

د. در تمام عمر آنچه را که خدا بر او حرام کرده حرام کند.

5- مقصود اصلی از عصمت معصومان(ع):

الف.تنها عصمت از گناهان در سّن تکلیف است

ب. عصمت از گناه کبیره

ج. عصمت از سهو و خطا در سن تکلیف

د. عصمت از سهو و خطا از زمان طفولیت به بعد

6-امام صادق(ع) فرمود:«هر کس به کعبه بنگرد.....».

الف. پیوسته برای او حسنه نوشته می شود

ب. گناه از ا و محو می گردد تا زمانی که نگاهش را از کعبه برگیرد

ج. خداوند به او ده پداش می دهد

د. گزینه الف و ب

7- معنی کدام گزینه صحیح نیست؟

الف. پول:نُقُود

ب. پُل: جسر

ج. بازار:حلّاق

د. داروخانه:صید لیة

8- در مورد نام های خانه خدا، کدام گزینه درست است؟

الف. مسجد الحرام

ب. بیت عتیق

ج. بیت الله

د. گزینه ب و ج

9-بنایی نیم دا یره ا ست به ارتفاع یک متر و 30 سانتی متر در جانب شمالی کعبه.

الف. حجر اسماعیل

ب. مقام ابراهیم

ج. مّسعی

د. ملتزم

10- نام کوهی در شمال شرق مکه که غار حرا در آن قرار دارد.

الف. کوه ثور

ب. کوه ابوقبیس

ج. کوه جبل النور

د. کوه اُحد

11- این سخن از کیست؟ «میان منبر و خانه من باغی است از باغ ها ی بهشت».

الف. حضرت علی(ع)

ب. امام حسن مجتبی(ع)

ج. پیامبر اسلام (ص)

د. امام سجاد (ع)

12- حاجیان هنگام مراجعت از مدینه به مکه در چه مسجدی احرام می بندند؟

الف. مسجد قبا

ب. مسجد ذوقبلتین

ج. مسجد مباهله

د. مسجد شجره

13- یکی از نشانه های جهانی بودن دین اسلام است.

الف. خواندن زیارت ائمه معصومین (ع)

ب. خواندن نماز به زبان عربی

ج. زیارت عتبات عالیات  در عراق

د. گزینه الف و ج

14- ستون توبه، یادآور یکی از یاران پیامبر اسلام(ص) به نام ................... است.

الف. حمزه

ب. ابوذر

پاسخنامه مسابقه ویژه نامه

نام و نام خانوادگی:.....................

شماره شناسنامه:............ سال تشرف:...................

شماره کاروان:.............................

نشانی و تلفن:..............................................................

ردیف

الف

ب

ج

د

1

 

 

 

 

2

 

 

 

 

3

 

 

 

 

4

 

 

 

 

5

 

 

 

 

6

 

 

 

 

7

 

 

 

 

8

 

 

 

 

9

 

 

 

 

10

 

 

 

 

11

 

 

 

 

12

 

 

 

 

13

 

 

 

 

14

 

 

 

 

 

ج. ابولبابه

د. سلمان

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

به ما نگفتند

سید مهدی شجاعی

راستش را به ما نگفتند یا لااقل همه راست را به ما نگفتند.

گفتند: تو که بیایی خون به په می کنی،  جوی خون به راه می اندازی، از کشته پشته می سازی و ما را ا زظهور تو ترساندند. درست مثل اینکه حادثه ای به شیرینی تولد را کتمان کنند و تنها از درد زدان بگویند. ما از همان کودکی، تو را دوست داشتیم. باهمة فطرتمان به تو عشق می ورزیدیم و با همة وجودمان بی تاب آمدنت، طبیعی ترین و شیرین ترین نیازمان بود. اما کسی به ما نگفت که چه گلستانی می شود جهان، وقتی که تو بیایی.

همه، پیش از آنکه نگاه مهر گستر دست های عاطفه تو را توصیف کنند، شمشیر تو را نشانمان دادند.

آری، برای اینکه گل ها و نهال ها رشد کنند، برای اینکه گل ها و نهال ها رشد کنند، باید علف های هرز را وجین کرد و این جز با داسی برنده و سهمگین، ممکن نیست.

آری، برای اینکه مظلومان تاریخ، نفسی به راحتی بکشند، باید پشت و پوزه ظالمان و ستمگران را به خاک مالید و نسلشان را از روی زمین برچید.

آری، برای اینکه عدالت بر کرسی بنشیند، باید سریر ستم آلودة سلطنت را واژگون کرد و به دست نابودی سپرد.

و این ها همه، همان معجزه ای است که تنها از دست تو برمی آید و تنها با دست تو محقق می شود. اما مگر نه اینکه این ها همه مقدمه است برای رسیدن به بهشتی که تو بانی آنی. آن بهشت را کسی برای ما ترسیم نکرد.

کسی به ما نگفت که آن ساحل امید که در پس این دریای خون نشسته است، چگونه ساحلی است؟! کسی به ما نگفت که وقتی تو بیایی:

پرندگان در آشیانه های خود جشن می گیرند و ماهیان دریاها شادمان می شوند و چشمه ساران می جوشند و زمین چندین برابر محصول خویش را عرضه می کند.

به ما نگفتند که وقتی تو بیایی:

دل های بندگان را آکنده از عبادت و اطاعت می کنی و عدالت بر همه جا دامن می گسترد و خدا به واسطة تو دروغ را ریشه کن می کند و خوی ستمگری و درندگی را محو می سازد و طوق ذلت بردگی را از گردن خلایق بر می دارد.

به ما نگفتند که وقتی تو بیایی:

ساکنان زمین و آسمان به تو عشق می ورزند، آسمان بارانش را فرو می فرستد، زمین، گیاهان خود را می رویاند...... و زندگان آرزو می کنند که کاش مردگانشان زنده بودند و عدل و آرامش حقیقی را می دیدندو می دیدند که خداوند چگونه برکاتش را بر اهل زمین فرو می فرستد.

به ما نگفتند که وقتی تو بیایی:

همة امت به آغوش تو پناه می آورند همانند زنبوران عسل به ملکة خویش. و تو عدالت را آنچنان که باید و شاید در پهنة جهان می گستری و خفته ای را بیدار نمی کنی و خونی را نمی ریزی.

به ما نگفته بودند که وقتی تو بیایی :

رفاه و آسایش می آید که نظیر آن پیش از این ، نیامده است. مال و ثروت آنچنان وفور می یابد که هر که نزد تو بیاید فوق تصورش، دریافت می کند.

به ما نگفته بودند که وقتی تو بیایی:

اموا ل را چون سیل، جاری می کنی و بخشش های کلان خویش را هرگز شماره نمی کنی.

به ما نگفته بودند که وقتی تو بیایی:

هیچ کس فقیر نمی ماند و مردم برای صدقه دادن به دنبال نیازمند می گردند و پیدا نمی کنند. مال را به هر که عرضه می کنند، می گوید بی نیازم.

ای محبوب ازلی و ای معشوق آسمانی!

ما بی انکه مختصات آن بهشت موعود را بدانیم و مدینه فاضله حضور تو را بشناسیم، تو را دوست می داشتیم و به تو عشق می ورزیدم.که عشق تو با سرشت ها عجین شده بود و آمدنت طبیعی ترین و شیرین ترین نیازمان بود. ظهور تو بی تردید بزرگترین جشن عا لم خواهد بود و عاقبت جهان را ختم به خیر خواهد کرد.

کلک مشاطة صنعش نکشد نقش مراد

هر که اقرار بدین حسن خداداد نکرد

1-پیامبر اکرم (ص): فعند ذلک تفرح الطیور فی او کارها و الحیتان فی بحار ها و تفیض العیون و تنبت الارض ضعف اکلها: ینابیع المودة، ج2، ص136

2- پیامبر اکرم (ص) : یفرج الله بالمهدی عن الامة، یملأ، قلوب العباد عبادة و یسمعهم عدله، به یمحق الله الکذب و یذهب الزمان الکلب و یخرج ذل الرقق من اعناقکم: بحار انوار، ج51، ص75

3- پیامبر اکرم(ص): یحبحه ساکن الارض و ساکن السماء و ترسل السماء فطرها و تخرج الارض نباتها. لا تمسک منه شیئا، یعیش فیهم سبع سنین أو ثمانیا أو تسعا. یتمنی الاحیاء الاموات لیرو العدل و المطانینه و ما صنع الله باهل الارض من خیره: بحارالانوار، ج51، ص104

4- پیامبر اکرم (ص) : یاوی الی المهدی امته کما تاوی النحل الی یعسو بها و یسطر العدل حتی یکون الناس علی مثل امرهم الاول- لا یوقظ نائما و لا یهریق دما-: منتخب الاثر،ص478

5- پیامبر اکرم (ص): تنعم امتی فی دنیاه نعیما لم تنعم مثله قط. البر منهم و الفاجر و المال کدوس یاتیه الرجل فیحثوله: البیان، ص173

«پایان»

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 08 اسفند 1393 ساعت: 0:13 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره حجاب اسلامی

بازديد: 145

 

 

 

 

فصل اول

كـليـات

 

 

مقدمه:

يكي از عمده ترين مسايل كشورهاي در حال گذار، دگرگوني معاني، ارزش ها و عقايد مشترك حاكم بر اين جوامع است.نتيجه تغيير اين عقايد مشترك كه كاركرد انسجام را در نظام اجتماعي بر عهده دارند ايجاد نوعي چند گونگي و تكثر در لايه هاي زيرين و درون ذهني افراد است. اگرچه تكثر به خودي خود امري نامطلوب محسوب نمي گردد اما مسئله از آنجايي آغاز مي شود كه اين چند گونگي در باورها و عقايد و لايه هاي درون ذهني افراد صورت پذيرد و ديگر هيچ اصل و تعريف واحدي وجود نداشته باشد كه اين باورهاي مختلف حول آن نظام يابند. در اين هنگام است كه جامعه عرصه بروز نگرش‌ها و كنش‌هاي مختلف و متفاوت و حتي گاه متناقض گشته و انسجام و يگانگي نظام اجتماعي دست خوش چالش هاي جدي و مهمي مي گردد.

اصل «حجاب» براي زنان كه در جوامع اسلامي مطرح است از جمله همين ارزش‌ها و عقايدي است كه از ديرباز در جامعه ما وجود داشته و در دوره‌هاي مختلف تاريخي به صورت‌هاي مختلفي بروز و ظهور كرده است.


بيان مسئله:

توجه به اخبار روزنامه‌ها و صدا و سيما و همينطور مشاهدات معمولي و روزمره بيانگر اين امر است كه پوشش دختران و زنان ايراني مخصوصاً در دهه‌هاي اخير نسبت به آنچه كه در نسخ ديني موجود است، دچار تحول و دگرگوني شده است؛ هم اكنون نيز اين امر از حيث آنكه به عنوان يكه «مسئله» ياد مي‌شود مورد توجه محافل گوناگوني واقع شده و سعي در چاره جويي براي آن مي شود.

آنچه كه در قرآن به عنوان مهم‌ترين منبع ديني آورده شده صورتي كلي است كه جزئيات آن توسط مفسرين، مراجع و صاحبنظران به گونه‌هاي نسبتاً متفاوتي عملياتي و بيان گرديده است. اگرچه غالب اين تعاريف بر حداقل پوشش (يعني پوشيدگي همه بدن به جز چهره و دستها از مچ به پايين) اتفاق نظر دارند، اما به نظر مي‌رسد در عمل اين تعاريف كمتر در ظاهر افراد ديده مي‌شود.

از آنجايي كه ديدگاه‌ها و نگرش افراد درباره موضوعات مقدمه‌اي بر كنش آنها محسوب مي‌گردد؛ لذا يافتن پاسخ اين پرسش كه افراد جامعه چه تعريفي از واژه «باحجاب» دارند مي‌تواند گام موثري در اين مسير باشد.

حال سوالي كه در اين تحقيق بدان پرداخته خواهد شد اين است كه اولاً : «تعريف تحليلي افراد تا چه ميزان به تعريف اسمي واژه «با حجاب» نزديك است؟

ثانياً: «افراد در عمل تا چه ميزان به تعريف اسمي واژه «باحجاب» نزديك مي شوند؟»

اهميت مسئله:

قدر مسلم تفاوت تعاريف قراردادي و تحليلي افراد از واژه «باحجاب» دو گونه مسئله رابراي ما متصور مي‌سازد:

اول اينكه تعاريف ديني موجود از واژه «باحجاب» همگي قابل اجرا و مناسب بوده اما نظام اجتماعي و فرهنگي جامعه، طي مراحل جامعه‌پذيري افراد به درستي نتوانسته اين تعاريف را در ميان افراد دروني سازد. و يا نظام هنجارساز جامعه داراي عملكرد ضعيفي بوده است به گونه‌اي كه ساير منابع هنجارساز (داخلي يا خارجي) دست به هنجارسازي و ارايه تعاريف جايگزين در اين باره زده‌اند.

دوم اينكه اين تعاريف قراردادي و ديني آن طور كه بايد و شايد مطابق ضرورت‌ها و نيازمندي‌هاي زمان و مكان از متون ديني استخراج نشده و لذا افراد، خود، دست به تغييراتي در اين تعاريف زده‌اند تا آن را با شرايط روز خود منطبق سازند.

هريك از مفروضات بيان شده كه درست باشد نيازمند بكارگيري تدابير مناسب در جهت همسان‌سازي نظام كنش افراد و نظام هنجاري جامعه مي باشد تا شاهد كاهش انسجام و يگانگي در جامعه نباشيم.

اهداف تحقيق:

هدف از انجام اين تحقيق كه با دو روش "اسنادي" و پیمایشی صورت می پذیرد يافتن پاسخ‌هايي مناسب به سوالات تحقيق است. همچنين يافتن اين پاسخ‌ها مي‌تواند ما را در رسيدن، نگاهي واقع بينانه نسبت به بخشي از مسئله اجتماعي «بدحجابي» ياري دهد.


تعريف مفاهيم:

تعريف اسمي: تعريف اسمي تعريفي است كه طي آن معني يك واژه به وسيله صفات مشخصي به طور قراردادي تعيين گردد. (رفيع پور، كندوكاو‌ها وپنداشته‌ها)

اين تعاريف قراردادي است و به همين دليل چيزي درباره واقعيت بيان نمي كند و لذا نه درست هستند و نه غلط.‌(همان)

تعريف تحليلي: گاهي لازم است معاني واژه‌هاي مورد استفاده (مثلاً در يك پرسشنامه) را قبلاً بررسي كرده و معاني معمول آن واژه‌ها را در گروه يا جامعه مورد نظر تعيين نمود. اينگونه بررسي و تعيين معاني را "همپل"، «تحليل معني» و اوپ ، «تعريف تحليلي» مي نامد و تفاوت آن با تعريف اسمي در اين است كه تحليل معني يا تعريف تحليلي يك امر قراردادي نيست بلكه يك امر تحقيقي است. يعني به صورت تجربي بررسي مي‌شود كه فلان واژه در بين افراد يك جامعه‌ داراي چه معني يا معاني است و لذا در تعريف تحليلي برعكس تعريف اسمي درباره يك امر واقع (واقعيت) صحبت مي شود. (همان)

تعريف اسمي واژه «با حجاب»: دکتر مطهری در کتاب حجاب خود پس از بررسی آیات و روایات و تفاسیر گوناگون به این تعریف می رسد: «براي زن پوشانيدن چهره و دست‌ها تا مچ واجب نيست. حتي آشكار بودن آرايش‌هاي عادي و معمولي كه در اين قسمت‌ها وجود دارد نظير سورمه و خضاب كه معمولاً زن از آنها خالي نيست و پاك كردن آنها يك عمل فوق‌العاده به شمار مي‌رود نيز مانعي ندارد». پس «با حجاب» بودن يعني مطابقت با اين ويژگي‌ها.

تعريف تحليلي واژه «با حجاب» : اين تعريف شامل آن تعريفي مي‌شود كه افراد جامعه آماري به صورت نظري آن را عنوان مي كنند و همينطور در عمل آن را انجام مي‌دهند.


 

 

 

 

 

 

 

فصل دوم

پيشينه تحقيق


در اين فصل تلاش مي‌شود تا حاصل تحقيقات انجام شده در رابطه با اين موضوع كه تاكنون انجام شده و نتايج آن قابل استفاده و رهگشا در انجام اين تحقيق مي‌باشد گردآوري و ارايه ‌گردد:

        §          پژوهشي در مجموعه WVS (پيمايش ارزش‌هاي جهاني) توسط “منصور معدل” از دانشگاه ميشيگان و «آزادارمكی» از دانشگاه تهران انجام شده است.

در اين پيمايش با نمونه‌هايي كه از سه كشور «مصر» ، «ايران» و «اردن» گرفته شده است به باورهاي ديني دينداري، هويت ملي و ايستارها نسبت به فرهنگ غرب، خانواده و روابط جنسيتي تحليل و مقايسه شده است.

نتيجه اصلي كه ايشان از تحقيق خود مي‌گيرند اين است كه «ماهيت رژيم حاكم» يك عامل مهم براي اختلاف جهان بيني مردم اين سه كشور است. بين اين سه كشور حكومت ايران، «حكومت تئوكراسي» و «دين سالاري» است. حكومت‌هاي مصر و اردن و خصوصاً حكومت مصر، سكولار است. به جهت اينكه اين حكومت‌ها در درجات متفاوتي از اقتدار طلبي هستند، گروه‌هاي مخالف بيانات فرهنگي خود را در واكنش به جهت گيري‌هاي فرهنگي رژيم‌هايشان تنظيم مي كنند. به همين علت در ايران جايي كه جامعه تحت تسلط رژيم كاملاً ديني اداره شده است مردم كمتر ديني. كمتر ضد غرب، بيشتر سكولار و بيشتر هوادار ارزش‌هاي مدرنيسم هستند تا مردم مصر و اردن كه حكومتشان سكولار و به طور قطعي هوادار غرب است.

پژوهشگران مذكور معتقدند يافته‌هاي تجربي آنها با پژوهش‌هاي تاريخي موجود همخواني دارد. شواهد تاريخي متعدد حاكي از آن است كه جهت‌گيري‌ها و خط مشي‌هاي فرهنگي دولت نقش تعيين‌كننده‌اي در روند فرهنگي جامعه دارد.

ايشان موارد مختلفي را از تاريخ كشورهاي اسلامي ذكر مي‌كنند كه در آنها مداخله فرهنگي حكومت‌هاي سكولار با ايدئولوژي تهاجمي، سبب سياسي شدن دين و شكل‌گيري بنيادگرايي اسلامي شده است.

تحقيق مورد بحث علاوه بر نتايجي در مورد اختلاف جهان بيني مردم اين سه كشور اسلامي به نتايجي هم در مورد اختلاف جهان بيني مردم در هر يك از اين سه كشور مي‌رسد. در اين مورد نتايج به دست آمده حاكي از آن است كه عوامل تعيين كننده عبارتند از: تنوعي از صفات اجتماعي پاسخگو مانند پايگاه اجتماعي، اقتصادي، جنس و سن و تحصيلات؛ كه سن و تحصيلات نشانه‌هاي خوبي براي راستاي تغيير فرهنگي هستند.

در عين حال تحصيلات اثر قابل ملاحظه‌تري روي ديدگاه‌هاي فردي دارد. تأثير متغير سن و تحصيلات در اين سه كشور يكسان نيست. در ايران پاسخگويان جوان‌تر و داراي تحصيلات بالاتر بيشتر ملي‌گرا بيشتر سكولار و كمتر ديني هستند. در مصر و اردن اين اثرات (تأثير سن و تحصيلات روي دين) قابل توجه و مشخص نيست. جالب است كه در هر سه كشور سطح تحصيلات با اعتماد به مسجد و اعتماد به دولت رابطه معكوس دارد.

پژوهشگران با قدري احتياط نتيجه مي‌گيرند كه معني اين رابطه منفي در ايران سكولاريسم بيشتر و دينداري كمتر است ولي در اردن و مصر تلاش ديني بيشتر را مي‌فهماند.

 

        §          خانواده، دانشگاه و جامعه پذيري ديني:  (طالبان 1378)

محقق مي‌خواهد به اين سوال پاسخ دهد كه آيا تأثير تحصيلات تنها بر افراد تحصيل كرده است يا اينكه دامنه نفوذ آن به فرزندان آن‌ها نيز كشيده خواهد شد؟

نتايج تجربي بيانگر آن است كه دينداري فرزندان خانواده‌هاي تحصيل كرده به نسبت ديگران از ميزان ضعيف‌تري برخوردار است. ولي در هر صورت متوسط دينداري در جامعه ايران بالا و نزد اين خانوارها هم بالاتر از متوسط مقياس دينداري بوده است.

 

        §          دانشگاه ، دين، سياست :  (رجب‌زاده، 1379 200-183)

اين پژوهش مي‌كوشد به اين سوال اساسي پاسخ گويد كه باورها و ارزش‌هاي دين در اين روايات رسمي و سنتي آن تحت تأثير فرهنگ دانشگاه چه سمت و سويي پيدا مي‌كنند؟ و در جريان اين چالش چه باورها و ارزش‌هايي به عنوان راه حل چالش مورد پذيرش افراد قرار مي‌گيرد يا قابليت پذيرش بيشتري مي‌يابند؟

در باب دين ورزي در اين تحقيق مولفه‌هاي گوناگوني مورد توجه قرار گرفته است كه مهم‌ترين آن‌ها عبارتند از: «راه شناخت خدا» ، «جهان بيني»، «نگاه افراد به دين» (سنتي، تجربه دروني، مادي گرايانه، عقل گرايانه). «تلقي افراد از كاركرد معرفت شناختي دين»، «جايگاه روحانيت در دين» ، «مناسك گرايي» ، «تكثرگرايي»، «تفسيرپذيري سكولاريزاسيون».

ابعاد دين در اين پژوهش براساس مولفه‌هايي نوع بندي شده كه در ارتباط با بحث ارزش‌ها و باورهاي علم قرار مي‌گيرند. برخي از مهم‌ترين يافته‌هاي اين پژوهش را به اين شرح مي‌توان خلاصه كرد:

-          پاسخگويان به تعدد راه‌هاي شناخت معتقدند.

-          دانشجوياني كه از پايگاه اجتماعي اقتصادي بالاتري برخوردارند نظر منفي‌تري نسبت به دين سنتي دارند.

-          گرايش به سوي مخالفت با نقش سنتي روحانيت و ملازمه آن با دين در دانشجويان مشهود است. و نوعي كاهش باور به مرجعيت روحانيت در شناخت دين وجود دارد.

-          قبول و موافقت با تكثرگرايي، گرايش كلي جمعيت است و روابط بين متغيرها حاكي از دخالت عوامل درون دانشگاهي و روابط ضعيف با عوامل فرا دانشگاهي است.

-          در خصوص مناسك گرايي در دين، همانند تلقي سنتي از دين و نگاه به مرجعيت روحانيت نوعي قطب بندي در سطح افراد دانشگاهي (اجتماعي) محسوس است. در اين رابطه متغيرهاي «پايگاه اقتصادي- اجتماعي» افراد «سطح توسعه يافتگي» منطقه زندگي افراد نقش اساسي دارند. (همان 203-92)

        §          فعاليت‌هاي مذهبي:

در تحقيقاتي كه در ذيل عنوان كلي فوق و يا به عنوان جزيي از يك مفهوم كلي‌تر در سال‌هاي اخير صورت پذيرفته نكته مهمي مشاهده مي‌شود، در مورد عرصه مناسكي دين به خصوص مناسكي كه بخش زيادي از آن جنبه جمعي دارد و با تعامل و پيوند با ديگران همراه است، تعاملات و پيوندهايي كه در خلال آن اجتماع ديني تداوم مي‌يابد با اين واقعيت جديد در جامعه ايران مواجه مي‌شويم كه نوعي تحول از سمت دين و مناسك جمعي به سوي فردگرايي در دين مشهود است.

محقق پيش بيني مي‌كند با رشد تجدد و افزايش سطح توسعه يافتگي عرصه دين فردي در بخش‌هايي از جامعه گسترش بيشتري يابد كه با توجه به گسترش مولفه اصلي آن يعني تحصيلات در سال‌هاي آتي انتظار توسعه بيشتر آن مي‌رود. (رجب‌زاده، 1380)

        §          در تحقيق ديگري كه باعنوان «بررسي عوامل موثر بر رعايت حجاب دانش‌آموزان دختر دبيرستاني يزد» انجام شده است؛ كم بودن تعداد افراد خانواده، تربيت و تولد فرزندان در خانواده‌ عامل موثر بر رعايت حجاب نيستند. سن والدين و سطح تحصيلات پدران تأثيري در رعايت حجاب ندارد هرچند كه سطح تحصيلات مادران موثر است. مادران خانه‌دار و بازنشسته داراي فرزنداني با رعايت حجاب مي‌باشند و مادران شاغل در زمينه حفظ حجاب فرزندانشان موفقيت كمتري دارند:

-          پيشرفت تحصيلي و احساس رضايت از وضع ظاهري در رعايت حجاب موثر است.

-          برقراري رابطه گرم و صميمي والدين با يكديگر و با فرزندان در حفظ حجاب موثر است.

-          وضع مطلوب اقتصادي خانواده، پايبندي خانواده به فرايض مذهبي، استفاده مادران از چادر مشكي و مقنعه به عنوان فاكتوري موثر در حفظ حجاب فرزندان مي‌باشد.

-          رعايت حجاب در دختران با حجاب با بينش و بصيرت و شناخت دلايل آن بوده است.

-          تأثير مدل‌هاي جديد لباس (مدل‌هاي جلف) در دختران بد‌حجاب بالا است.(جواد هدایتی 1383)

        §          در مطالعه‌اي كه سازگارنژاد در سال 72 در يكي از مدارس منطقه 8 تهران پيرامون حجاب انجام داده است، متغيير مورد مطالعه «تصور دانش آموز نسبت به حجاب» بوده است. طي اين تحقيق از دانش آموزان سوال شده است كه: “با اين نظر كه زن مي‌تواند با هر لباس و پوشش كه دوست دارد در خيابان ظاهر شود، مهم اين است كه قلبش پاك باشد» ؛ 1/55 درصد با اين حرف كاملاً موافق با موافق بوده و 2/35 درصد نيز مخالف يا كاملاً مخالف بوده‌اند.

در مورد موي‌سر در امر حجاب عبارتي با اين مضمون مطرح شده است: «بيرون بودن موي‌سر اززير روسري، مقنعه يا چادر مانعي ندارد» ؛ 6/46 درصد با اين عبارت كاملاً مخالف ، 3/21 درصد مخالف و 2/22 درصد موافق يا كاملاً موافق بوده‌اند.

نتيجه گيري:

يافته‌هاي اين تحقيقات حاكي از آن است كه :

ماهيت رژيم حاكم يك عامل مهم در اختلاف جهان‌بيني افراد است. همينطور تنوعي از صفات اجتماعي پاسخگو مانند پايگاه اجتماعي- اقتصادي، جنس، سن و تحصيلات نشانه‌هاي خوبي براي تعيين راستاي تغيير فرهنگي هستند. و در عين حال تحصيلات اثر قابل ملاحظه‌تري روي ديدگاه‌هاي فردي دارد.

همچنين نبايد از ياد برد كه در برخي از اين تحقيقات مشخص شده كه بين تحصيلات و دينداري رابطه معكوس وجود دارد. دانشجوياني كه از پايگاه اجتماعي- اقتصادي بالاتري‌ برخوردارند نظر منفي‌تري نسبت به دين سنتي دارند.

قبول و موافقت با تكثرگرايي، گرايش كلي جمعيت است و روابط بين متغيرها حاكي از دخالت عوامل درون دانشگاهي و روابط ضعيف با عوامل فرا دانشگاهي است.

در ميان اين تحقيقات در جامعه ايران با اين واقعيت مواجه مي‌شويم كه نوعي تحول از سمت دين و مناسك جمعي به سوي فردگرايي در دين مشهود است. و پيش‌بيني مي‌شود با رشد تجدد و افزايش سطح توسعه يافتگي عرصه دين فردي در بخش‌هايي از جامعه گسترش بيشتري يابد كه با توجه به گسترش مولفه اصلي آن يعني تحصيلات در سال‌هاي آتي انتظار توسعه بيشتر آن مي‌رود.

از بخشی از نتایج این تحقیقات در پایان نامه حاضر استفاده شده است. به این ترتیب که از تحقیق نخست ، تنوعی از صفات اجتماعی که به عنوان عوامل تعیین کننده در اختلاف جهان بینی مردم بیان گردیده به عنوان بخشی از متغیرهای به کار رفته در پایان نامه حاضر استفاده شده است.

همچنین از دومین تحقیق این پرسش گرفته شده است که آیا تحصیلات و شغل و جایگاه اجتماعی والدین بر تعریف فرزندان از واژه «باحجاب» موثر است؟ و از تحقیق بعدی این پرسش عنوان شده است که آیا تعریف افراد از واژه باحجاب تحت تأثیر فرهنگ دانشگاه و البته در میان رشته های تحصیلی گوناگون تغییر می کند؟


 

 

 

 

 

 

فصل سوم

چهارچوب نظري


پارادايم سكولاريزاسيون بروس:

(به نقل از مسعود سعیدی «سنجش نگرش سکولاریزاسیون در گروه سنی 20 تا 50 ساله مردم شهر مشهد در سال 84 و بررسی عوامل موثر براین نگرش» پایان نامه دوره کارشناسی ارشد)

 

 
   

بروس در فصل اول كتاب خود اين پارادايم را مختصراً توصيف مي‌كند و در بخش‌هاي بعد با مدارك و شواهد بيشتري بحث را تكميل مي كند و انتقالات وارد را نيز پاسخ مي‌گويد.

وي ابتدا دو نكته را در مورد ارتباطات علي موجود در اين پارادايم بيان مي‌كند. مي‌گويد: “من ادعا نمي‌كنم كه هر كدام از اين علت‌ها به تنهايي مي‌تواند اثر نموده شده را به وجود آورد. بسياري شرايط ديگر نيز لازم است ثانياً من ادعا نمي‌كنم كه هر كدام از اين علت‌ها (براي به وجود آمدن اثر خاص) هميشه لازم است مانند ژاپن (كه به سرمايه‌داري صنعتي تبديل شد در حالي كه فرهنگ متفاوت با غرب دارد) يعني اين عوامل نه كافي هستند و نه لازم.

اصطلاحاتي كه بروس براي پارادايم سكولاريزاسيون آورده تقريباً روشن است و مفهوم آن تفاوت چنداني با مفهوم رايج ندارد. فقط دو اصطلاح «بخشي سازي» (compoutmentalization) و «خصوصي سازي» (priuatization) قدري نياز به توضيح دارد.

اين دو اصطلاح مربوط به جنبه فردي سكولاريزاسيون مي‌شوند و در واقع واكنش فرد را به فرآيندهايي مثل تفكيك و تكثير بيان مي‌كنند.

يك راه براي اينكه مومنين ايمانشان را با تنوع و تكثر فرهنگي و ديني آشتي دهند اين است كه يكپارچگي را در سطح بالاتري از انتزاع بازسازي كنند به اين صورت كه همه اديان را به يك معنا يكسان در نظر بگيرند.

امكان ديگر- كه با اولي سازگار نيست- اين است كه فرد ايمانش را به بخش خاصي از زندگي اجتماعي محدود نمايد.

«برگر» و «لاكمن» در «ساخت اجتماعي واقعيت» نشان داده‌اند كه تفكيك و تمايز كه از ويژگي‌هاي مدرنيته است ما را ملزم مي‌كند كه نه در يك جهان واحد، بلكه در تعدادي از جهان‌ها زندگي كنيم كه هر كدامشان ارزش‌ها و منطق خاص خودش را دارد. پس مقصود از «بخشي‌سازي» اين است كه فرد فقط در حيطه خاصي از زندگي اجتماعي تابع ايده و ارزش‌هاي ديني خود است.

خصوصي سازي نيز همراه بخشي سازي فرا مي‌رسد يعني اين احساس و درك كه حيطه دسترسي دين محدود مي‌شود فقط به كساني كه آموزه‌هاي اين يا آن دين را مي‌پذيرند.

در مورد «آگاهي فن سالارانه» نيز مفهوم وي تفاوت اندكي با مفهوم مورد نظر هابرمالن دارد. مقصود بروس از اين اصطلاح شيوه خاصي از انديشه است كه همراه علم و تكنولوژي مدرن به انسان‌ها تحميل مي‌شود.

در ميان خصوصيات اين شيوه «استيوبروس»، پيش فرض‌هايي بنيادي نهفته در علم و تكنولوژي را مطرح مي‌كند. وي پارادايم پيشنهادي خود را در يك جمله اين چنين خلاصه مي‌كند:

«فردگرايي ، تكثر (تنوع) و برابري خواهي در يك زمينه ليبرال دموكراسي، اقتدار باورهاي ديني راست كرد».

او در جاي ديگر مي‌گويد: «اگر در گزارش من از اين تغييرات ابتكاري وجود داشته باشد، در تأكيدي است كه بر تكثر و تنوع مي‌كنم. در حالي كه ديگران تبيين خود را براي افول دين با پيرايش حكومت به نحوه فزاينده بي‌طرف، شروع مي‌كنند، من به علت اين بي‌طرفي توجه مي‌كنم.

تنوع فرهنگي ناشي از تعامل فرهنگ ديني متكثر با تفكيك ساختاري و اجتماعي، دين را از عرصه عمومي به عرصه خصوصي راند (و حكومتي بي طرف تأسيس نمود) و همراه دين هم ايده‌هاي ديني به جز ملايم‌ترين آنها نيز به حوزه خصوصي رانده شده برداشته شدن حمايت از دين در سطح ساختار اجتماعي بر روانشناسي اجتماعي باور، تأثيري مشابه به جاي مي گذارد.

يقين‌هاي جزعي كليسا و فرقه‌ جاي خود را به اظهارات ملايم‌تر انجمن مذهبي و كيش مي‌دهد

تأثير سكولاركننده تكثر و تنوع به مقدار زيادي به فرهنگ برابري خواه جامعه دموكراتيك بستگي دارد؟

«استيوبروس» مي‌گويد: كه اين نسبت غلط و رايج است كه گمان مي‌كنند پارادايم سكولاريزايسون به معناي پيش بيني الحاد و انكار خدا در همه افراد است: «من استدلال خواهم كرد كه كاهش اهميت اجتماعي دين، تعداد علاقه‌مندان به دين را كاهش مي‌دهد. و اين يك رابطه علمي است و نه فقط موضوعي براي تعريف. ولي حتي در نظريه رادريكال‌تر من اين انتظار وجودندارد كه دين ناپايدار خواهد شد.

من مشكلي نمي‌بينم در اين كه واژه‌اي براي توصيف فرآيندي به كار رود كه فقط پاياني قطعي و معيني ندراد سكولاريزاسيون مي‌تواند به اين معني باشد: «حركت و تحول به سوي كمتر ديني بودن».

دين در بعد فردي (دينداري)، در دنياي مدرن متأثر از تكثر و تنوع فرهنگي تحول مي‌يابد. صورت‌هاي سنتي دين جاي خود را به اشكال جديد مي‌دهند. صنعتي شدن و شهرنشيني، اقوام و گروه‌هاي مذهبي و نژادهاي مختلف را كنار هم جمع كرده. همين تنوع و تكثر فرهنگي فرآيند خصوصي‌سازي دين را به دنبال دارد. زيرا نمي‌توان در حوزه عمومي، هنجارها و ايده‌هايي را اعمال كرد كه مورد توافق گروه‌هاي مختلف نيست. بنابراين دين به حوزه خصوصي راندده مي‌شود دو دوست بي‌طرفي، اجتماع را براساس كلي‌ترين ارزش‌هاي مشترك اداره مي‌كند.

پيامد ديگر تكثر فرهنگي، فردي شدن دين است. فردي شدن را مي‌توان با بحث «وورتساخر» در مورد اجتماعي و فرهنگ پذيرشدن، توضيح داد.

وي مي‌گويد شخص در برخورد با هنجارهاي متفاوت و متناقض و ايده‌ها و انديشه‌هاي ناهمخوان دچار تزلزل مي‌شود و اين تزلزل، تلاش در جهت تعادل دوباره را بر مي‌انگيزد.

اين دوباره متعادل شدن نوعي تفسير شرايط است كه به شخصيت شناخت مي‌دهد و آن را نسبت به دو هنجار يا ايده ناهمخوان به طور نسبي مرزي (مارجيناليزه) مي‌كند و به آن هويتي بالنبه مستقل مي‌دهد.

«وورتساخر» كل فرآيند متزلزل شدن‌ها و دوباره متعادل شدن‌ها در طول زندگي را فرآيند شخصي شد (پرسوناليزاسيون) مي‌نامد كه همان دست‌يابي به هويت مستقل است.(حيدري بيگوند، 1380 ، 8 107)

فردي شدن دين نيز مصداقي از همين فراگرد است. شخص در محيط متكثر ديني و در برخورد با مذاهب و نظام‌هاي فكري و ارزشي متنوع نسبت به آنچه خود دارد مرزي مي‌شود و مي‌تواند از بيرون و با ديدي انتقادي‌تر به آنچه خود و ديگران دارند نگاه كند و به نحوي مستقل‌تر از گذشته به انتخاب يا انتقاد و حتي نوآوري دست يازد.

واضح است كه خصوصي شدن و فردي شدن دين، صورت‌ها و اشكال بديعي از دينداري مي‌آفريند. اين مقدار مورد توافق همه نظريه پردازان جامعه شناس است. اختلاف در اين است كه موافقان سكولاريزاسيون مي‌گويند كه تكثر ديني، اقتدار و عينيت باورهاي ديني را سست مي‌كند و دين را به موضوعي كم اهميت براي انتخاب و ترجيح در حد كالاها و اقلام مصرفي تبديل مي‌نمايد. دين محدود شده به عرصه خصوصي تحت تأثير شكنندگي و بي‌ثباتي عرصه خصوصي قرار مي‌گيرد.

اما مخالفان فرآيند سكولاريزاسيون مي‌گويند كه دين چون برخي نيازهاي اساسي بشر را برآورده مي‌سازد بي‌اهميت نمي‌شود. اگر صورتي از دين يا سازمان ديني آن نياز‌ها را رفع نكند صورت‌ها يا اشكال ديگري از دين به وجود مي آيند تا اين وظيفه را انجام دهند. بنابراين تقاضا براي دين هميشه وجود دارد. آنچه مهم است شيوه عرضه دين است.

در يك محيط متكثر ديني بازار رقابتي مبين اديان و مذاهب و قرائت‌هاي مختلف به وجود مي‌آيد و همه مذاهب در بدست آوردن اعضاي مومن و ثابت و تقويت مشاركت ديني مردم به رقابت و تلاشي نفس‌گير مي‌پردازند. حال آنكه سازمان ديني در يك محيط انحصاري و بدون رقابت تلاشي در تقويت تعهد ديني مردم نمي‌كرد و منابع خود را تنها براي حفظ انحصار هزينه مي‌نمود بنابراين در زمينه اجتماعي متكثر، حيات ديني از مشاركت عمومي بيشتري برخوردار خواهد بود.

        §          الگوي گلاك و استارك:

(به نقل از مژگان عظیمی هاشمی، «رضایت از زندگی و دینداری در بین دانش آموزان دوره متوسطه شهرهای فردوس و درگز و نواحی 7 و5 و4 مشهد)

از ابتداي دهه 1960 انديشه ماهيت چند بعدي دين مطرح شد. مشهورترين الگوي چند بعدي از دينداري از سوي گلاگ و استارك مطرح شده است. هدف اصلي آنان از طرح دين مباحث درك شيوه‌هاي مختلفي بود كه مردم با توسل به آن خود را مذهبي تلقي مي‌كردند. از نظر آنان حوزه‌هاي كلي دينداري كه به عنوان ابعاد اصلي دينداري در نظر گرفته مي‌شود پنج حوزه اساسي ذيل را شامل مي‌شود:

1. بعد اعتقادي (ideological) : باورهايي كه پيروان دين بدان اعتقاد دارند كه اين باورها به سه نوع تقسيم مي‌شوند: باورهاي مسلم كه ناظر به شهادت دادن به وجود خداوند و معرفي ذات و صفات اوست. باورهاي غايتگرا كه هدف و خواست خدا از خلقت انسان و نقش انسان در راه نيل به اين هدف است. باورهاي زمينه ساز كه روش‌هاي تأمين اهداف و خواست خداوند و اصول اخلاقي را كه بشر براي تحقق آن اهداف بايد بدان توجه نمايد بيان مي‌كند.

البته اين دو دانشمند عنصر اهميت را هم در نظر گرفته‌اند. به اين معنا كه يك باور خاص چقدر براي فرد معتقد داراي اهميت است. در هر حال سنجش عنصر اهميت باور از طريق سنجش ساير ابعاد دينداري فرد شامل مناسكي تجربي و پيامدي صورت مي‌گيرد.

2. بعد مناسكي يا عمل ديني (ritvalistic) : اعمال ديني مشخصي كه از پيروان هر دين انتظار مي‌رود آن را به جا مي‌آورند. ايشان تأكيد دارند در عملياتي نمودن اين بعد علاوه بر مشاركت در فعاليت‌هاي مناسكي تفاوت مربوط به ماهيت يك عمل و معناي آن عمل نزد فاعلان آن نيز بررسي شود.

3. بعد تجربي يا عواطف ديني (experiment) : احساسات مربوط به برقراري رابطه با وجودي همچون خدا. براي تعريف عملياتي اين بعد مقياسي را مطرح نمودند كه چهارنوع از جلوه‌هاي عواطف ديني (توجه، شناخت، اعتقاد يا ايمان و ترس) را در بر مي‌گرفت.

4. بعد فكري يا دانش ديني (intellectval) : اطلاعات و دانش اساسي در مورد اصول عقايد ديني و كتب مقدس را كه انتظار مي‌رود افراد از آن مطلع باشند. اين بعد معرف مناسبي براي سنجش ميزان دينداري فرد نيست مگر اينكه گرايش‌هاي فرد در ساير ابعاد ديني به خصوص در بعد اعتقاد ديني در نظر گرفته شود.

5. بعد پيامدي يا آثار ديني (conseqvential) : شامل پيامدهاي باور، عمل، تجربه و دانش ديني در زندگي روزمره فرد معتقد و روابط او با سايرين است. (معراج‌زاده توكلي، 1380، 5-164)

        §          نظريه عمومي كنش پارسونز:

(به نقل از عبدالعلی لسایی زاده، جهانگیر جهانگیری، علی شریفی. «بررسی عوامل اجتماعی، اقتصادی موثر بر پایبندی به ارزش های دینی)

نظريه ارادي كنش پارسونز در جهت ايجاد ارتباط بين چندين مقوله است:

1.     ارتباط بين هنجارها و ارزش

2.     كارگزار انساني

3.     شرايط اجباري

4.     فشار براي كارآيي از طريق هنجارها.

هنگام انتقال از واحدهاي كنش به سمت نظام اجتماعي پارسونز دست به مفهوم سازي مجدد زده است و كنشگران را برحسب ارزش‌ها دسته بندي مي‌كند. از نظر او سه نوع ارزش وجود دارد:

1.     شناختي (ارزيابي به وسيله معيارهاي عيني)

2.     قدرداني (ارزيابي به وسيله معيارهاي زيبا شناختي)

3.     اخلاقي (ارزيابي به وسيله صحت و سقم مطلق)

به نظر پارسونز اينها همه به شيوه‌هاي جهت گيري ارزشي و انگيزشي وابسته است. (ترمز. 1998، 30-32) پارسونز نوعي سيطره «سيبرنتيك» به فرهنگ و به طريق اولي به دين مي‌بخشد. دين مي‌تواند از آن جايگاه والايي كه در نظام كنش اجتماعي دارد ارزش‌ها را بيافريند. هنجارها را شكل دهد، نقش‌هاي اجتماعي را تعيين كند و هدايتي همه جانبه نسبت به نظام‌هاي جامعه شخصيت و رفتار داشته باشد. (ديويس، 22 ، 1379).

        §          نظريه رونالد اينگلهارت: (همان)

وي در آثار خود به «انقلاب آرام» و «تحول فرهنگي در جامعه پيشرفت صنعتي» اشاره مي‌كند. كه يك دسته تغييرات در متغيرهاي سطح سيستم جامعه (مثلاً دگرگوني اقتصادي) منجر به تغييراتي در سطوح خود (مهارت‌ها و ارزش‌ها) شده كه اين تغييرات در سطوح فردي به نوبه خود داراي پيامدهايي در سطح سيستم جامعه است.

از نظر تئوريك نظريه مادي- فرامادي اينگلهارت مبتني بر دو فرضيه اساسي است:

1.     فرضيه كميابي: اولويت‌هاي فرد بازتاب محيط اجتماعي- اقتصادي وي هستند شخص بيشترين ارزش‌ها را براي كالاها و يا خدماتي قايل مي‌شود كه عرضه آنها نسبتاً كم است.

2.     فرضيه اجتماعي شدن: مناسبات ميان محيط اجتماعي- اقتصادي و اولويت‌هاي ارزشي يك رابطه مبتني بر تطابق بلافاصله نيست. زيرا ارزش‌هاي اصلي شخص تا حدود زيادي انعكاس شرايطي است كه در سال‌هاي قبل از بلوغ وي حاكم بوده است.

اين دو فرضيه مجموعاً دلالت برآن دارند كه فراگرد و دگرگوني ارزش‌ها از آثار دوره‌هايي (بازتاب نوسان‌هاي كوتاه مدت در محيط اجتماعي-اقتصادي كه بر آثار بلندمدت نسل‌ها) (بازتاب اوضاع غالب در طول سال‌هاي سازنده يك نسل معين) تحميل مي‌شوند تشكيل مي‌گردد. (اينگلهارت، 1373 : 75)


 

 

 

 

 

 

 

فصل چهارم

بررسي اسنادي تعريف حجاب


از آنجا كه حدود حجاب كه در قرآن (به صورت كلي) بدان اشاره شده نزد مفسرين و مجتهدين و صاحب نظران به گونه‌هاي نسبتاً متفاوتي بيان شده؛ لذا در اين مجال به گردآوري و بيان همه اين برداشت‌ها با توجه به كتب موجود تفسير مي‌نماييم.

همانطور كه مي‌دانيم آيه‌اي كه در آن به طور مشخص درباره حجاب زمان و حدود و ثغور آن مطرح است آيه 31 سوره نور موسوم به آيه حجاب مي باشد. در اين آيه خداوند مي‌فرمايد:

و به زنان باايمان بگو چشم‌هاي خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گيرند و دامان خويش را حفظ كنند و زينت خود را جز آن مقدار كه ظاهر است آشكار ننمايند و (اطراف) روسري‌هاي خود را بر سينه خود افكنند (تا گردن و سينه با آن پوشيده شود) و زينت خود را آشكار نسازند مگر براي شوهرانشان و پدران شوهر و پسران خود و پسران شوهر و برادران خود و پسران برادر و خواهران خود و زنان خود (يعني زنان مسلمه) و كنيزان ملكي خويش و اتباع خوانواده كه رغبت به آنان ندارند از زن و مرد يا طفلي كه هنوز بر عورت و محارم آنان آگاه نيست و از غير اين اشخاص اجتناب كنند و آن طور پاي به زمين نزنند كه خلخال و زيور پنهان پاهايشان معلوم شود  و

تفسير: استاد ناصر مكارم شيرازي در جلد چهاردهم تفسير نمونه   ذیل تفسیر اين آيه به شرح وظايف زنان در اين زمينه مي‌پردازد. نخست به وظايفي كه مشابه مردان دارند اشاره كرده مي‌گويد :

«به زنان با ايمان بگو چشم‌هاي خود را فروگيرند و از نگاه كردن به مردان نامحرم خودداري كنند و دامان خود را حفظ نمايند»

به اين ترتيب «چشم چراني» همانگونه كه بر مردان حرام است بر زنان نيز حرام مي‌باشد. و پوشانيدن عورت از نگام ديگران چه از مرد و چه از زن براي زنان نيز همانند مردان واجب است.

سپس به مسئله حجاب كه از ويژگي‌ زنان است ضمن سه جمله اشاره فرموده:

1.     آنها نبايد زينت خود را آشكار سازند جز آن مقدار كه طبيعتاً ظاهر است.(ولا يبدين زنتيهن الا ماظهر منها)

در اينكه منظور از زينتي كه زنان بايد آن را بپوشانند و همچنين زينت آشكاري كه در اظهار آن مجازند چيست؟ در ميان مفسران سخن بسيار است.

بعضي زينت پنهان را به معني زينت طبيعي (اندام زيباي زن) گرفته‌اند در حالي كه كلمه «زينت» به اين معني كمتر اطلاق مي‌شود.

بعضي ديگر آن را به معني «محل زينت» گرفته‌اند زيرا آشكار كردن خود زينت مانند گوشواره و دستبند و بازوبند به تنهايي مانعي ندارد اگر ممنوعيتي باشد مربوط به محل اين زينت‌ها است. یعني گوش و گردن و دست‌ها و بازوان.

بعضي ديگر آن را به معني خود «زينت‌آلات» گرفته‌اند. منتها در حالي كه روي بدن قرار گرفته و طبيعي است كه آشكار كردن چنين زينتي توأم با آشكار كردن اندامي است كه زينت برآن قراردارد.

اين دو تفسير اخير از نظر نتيجه يكسان است هرچند از دوراه مسأله تعقيب مي‌شود.

حق آن است كه ما آيه را بدون پيش داوري و طبق ظاهر آن تفسير كنيم كه ظاهر آن همان معني سوم است و بنابراين «زنان حق ندارند زينت‌هايي كه معمولاً پنهاني است آشكار سازند هرچند اندامشان نمايان نشود». و به اين ترتيب آشكار كردن لباس‌هاي زينتي مخصوصي را كه زيرلباس عادي يا چادر مي‌پوشند مجاز نيست. چرا كه قرآن از ظاهر ساختن چنين زينت‌هايي نهي كرده است.

در روايات متعددي كه از ائمه اهل بيت نقل شده نيز همين معني ديده مي‌شود. كه زينت باطن را به «قلاده» (گردن بند) ، «دملج» (بازوبند) و «خلخال» تفسير شده است. (تفسير علي‌ابن ابراهيم ذيل آيه مورد بحث) و چون در روايات متعدد ديگري زينت ظاهر به انگشتر و سرمه و مانند آن تفسير شده مي‌فهميم كه منظور از زينت باطن نيز خود زينت‌هايي است كه نهفته و پوشيده است.

2.     دومين حكمي كه در آيه بيان شده است كه «آنها بايد خمارهاي خود را برسينه‌هاي خود بيفكنند» (وليضرين نجمرهن علي جيونهن). «خمر» جمع «خمار» (بر وزن حجاب) در اصل به معني پوشش است ولي معمولاً به چيزي گفته مي‌شود كه زنان با آن سر خود را مي‌پوشانند.(روسري).

«جيوب» جمع «جيب» (بر وزن غيب) به معني يقه پيراهن است كه از آن تعبير به گريبان مي‌شود و گاه به قسمت بالاي سينه به تناسب مجاورت با آن نيز اطلاق مي‌گردد.

از اين جمله استفاده مي‌شود كه زنان قبل از نزول آيه دامنه روسري خود را به شانه‌ها يا پشت سر مي‌افكنند. به طوري كه گردن و كمي از سينه آنها نمايان مي‌شد قرآن دستور مي‌دهد روسري خود را بر گريبان خود بيفكنند تا هم گردن و هم آن قسمت از سينه كه بيرون است مستور گردد.

3.     در سومين حكم مواردي را كه زنان مي‌توانند در آنجا حجاب خود را برگيرند و زينت پنهان خود را آشكار سازند با اين عبارت شرح مي دهد: «آنها نبايد زينت خود را آشكار سازند» (الا يبدين زينتهن) مگر در دوازده مورد:

براي شوهران و پدران شوهر پسران خود پسران شوهر برادران خود پسران برادر و خواهران خود و زنان خود و كنيزان ملكي خويش و اتباع خانواده از زن و مرد و طفلي كه هنوز بر عورت و محارم آنان آگاه نيست.

4.     و بالاخره چهارمين حكم را چنين بيان مي‌كند؛ «آنجا به هنگام راه رفتن پاهاي خود را به زمين نزنند تا زينت پنهانيشان دانسته شود و صداي خلخالي كه بر پا دارند به گوش رسد. (و لا يضربن بار جلهن ليعلم ها يحفين من زينتهن).


استثناء وجه وكفين:

در اينكه آيا حكم حجاب صورت و دست‌ها حتي از مچ به پايين را نيز شامل مي‌شود يا نه در ميان فقها بحث فراوان است. بسياري عقيده دارند كه پوشاندن اين دو (وجه وكفين) از حكم حجاب مستثني است در حالي كه جمعي فتوا به وجوب پوشاندن داده‌اند يا حداقل احتياط مي‌كنند البته آن دسته كه پوشاندن اين دو را واجب نمي‌دانند نيز آن را مقيد به صورتي مي‌كنند كه منشاء فساد و انحرافي نگردد و گرنه واجب است.

در آيه فوق قرائتي براين استثناء و تأييد قول اول وجود دارد از جمله:

الف) استثناء «زينت ظاهر» در آيه فوق خواه به معني محل زينت باشد يا خود زينت دليل روشني است براينكه پوشاندن صورت و كفين لازم نيست.

ب) دستوري كه آيه فوق در مورد انداختن گوشه مقنعه به روي گريبان مي‌دهد كه مفهومش پوشانيدن تمام سروگردن و سينه است و سخني از پوشانيدن صورت در آن نيست. قرينه ديگري به اين مدعا است.

ج) روايات متعددي نيز در اين زمينه در منابع اسلامي و كتب حديث وارد شده است كه شاهد زنده‌اي بر مدعا است. (وسايل الشيعه جلد 14 صفحه 145 باب 109 از ابواب مقدمات نكاح). هرچند روايات معارضي نيز دارد كه در اين حد از صراحت نيست و جمع ميان آنها از طريق استحباب پوشاندن وجه وكفين و يا حمل بر مواردي كه منشاء فساد و انحراف است كاملاً ممكن است.

شواهد تاريخي نيز نشان مي‌دهد كه نقاب زدن به صورت در صدر اسلام جنبه عمومي نداشت ولي باز تأكيد و تكرار مي‌كنيم كه اين حكم در صورتي است كه سبب سوء استفاده و انحراف نگردد.

منظور از «نسائهن» چيست؟

چنانكه در تفاسير آيه خوانديم نهمين گروهي كه زن حق دارد زينت باطن خود را در برابر آنها آشكار كند زنان هستند منتهي با توجه به تعبير «نسائهم» (زنان خودشان) چنين استفاده مي‌شود كه زنهاي مسلمان تنها مي‌توانند در برابر زنان مسلمان حجاب را برگيرند ولي در برابر زنان غيرمسلمان بايد با حجاب اسلامي باشند و فلسفه اين موضوع چنانكه در روايات آمده است اين است كه ممكن است بروند و آنچه را ديده‌اند براي همسرانشان توصيف كنند و اين براي زنان مسلمان صحيح نيست.

در رابطه با پوشش زنان در آيه 59 سوره احزاب نيز مواردي ذكر شده است. آنجا كه خداوند مي‌فرمايد:

«يا ايها النبي قل لازواجك .

يعني : «اي پيامبر به همسران و دخترانت و زنان مومنين بگو روسري‌هاي بلند خود را برخويش فرو افكنند تا شناخته نشوند و مورد آزار قرار نگيرند.»

در اينكه منظور از «جذابيت» چيست مفسران و ارباب لغت چند معني براي آن ذكر كرده‌اند:

1.     ملحفه (چادر) و پارچه بزرگي كه از روسري بلندتر است و سروگردن و سينه‌ها را مي‌پوشاند.

2.     مقنعه و خمار (روسري)

3.     پيراهن گشاد.

گرچه اين معاني با هم متفاوتند ولي قدر مشترك همه آنها اين است كه بدن را به وسيله آن بپوشاند اما بيشتر به نظر مي‌رسد كه منظور پوششي است كه از روسري بزرگتر و از چادر كوچكتر است چنانچه نويسنده «لسان العرب» روي آن تكيه كرده است. و منظور از «يدنين» (نزديك كنند) اين است كه زنان «جلباب» را به بدن خويش نزديك سازند تا درست آنها را محفوظ دارد نه اينكه آن را آزاد بگذارند به طوري كه گاه و بيگاه كنار رود و بدن آشكار گردد و به تعبير ساده خودمان لباس خود را جمع و جور كنند. اما اينكه بعضي خواسته‌اند از اين جمله استفاده كنند كه صورت را نيز بايد پوشاند هيچ دلالتي بر اين معني ندارد و كمتر كسي از مفسران پوشاندن صورت را در مفهوم آيه داخل دانسته است. (نمونه جلد 17)

همانطور كه ذكر شد اين تفاسير تا اينجا از تفسير نمونه ذكر شد. از آنجا كه به صورت همه جانبه قصد بررسي همه آراء و تفاسير موجود را داريم در ادامه مطالبي را از تفسير الميزان و ساير كتب تفسير بيان مي‌كنيم.

علامه طباطبايي در جلد 15 تفسير الميزان ذيل ترجمه آيه 30 و 31 سوره نور مي‌آورد:

كلمه «غضن» به معناي روي هم نهادن پلك‌هاي چشم است و كلمه «ابصار» جمع «بصر» است كه همان عضو بيننده است و از اينجا معلوم مي‌شود كه كلمه «من» در جمله «من ابصارهم» براي ابتداي غايت است يا براي بيان جنس و يا تبعيض باشد كه هر يك را مفسري گفته و معنايش اين است كه مومنين چشم پوشي را از خود چشم شروع كنند.

.. معناي جمله اين است كه به مومنين امر كن كه چشم خود را بپوشند و و اين آيه به جاي نهي از چشم چراني امر به پوشيدن چشم مي‌كند و فرقي ندارد. آن امر اين نهي را هم افاده مي‌كند و چون مطلق است نگاه به زن اجنبي را بر مردان و نگاه به مرد اجنبي را به زنان تحريم كرده.

جمله «و يحفظوا فروجهم» نيز به همين معناست كه به ايشان امركن تا «فرج» خود را حفظ كنند. و مقابله‌اي كه ميان جمله قبل با اين جمله است اين معنا را مي‌رساند كه مراد از «حفظ فرج» پوشاندن آن از نظر نامحرمان است نه حفظ آن از زنا و لواط كه بعضي پنداشته‌اند. در روايات هم از امام صادق رسيده كه فرمود:

«تمامي آياتي كه در قرآن درباره حفظ فروج هست به معناي حفظ از زنا است به غير از اين آيه كه منظور از آن حفظ از نظر است».

«و قل للمومنات يغضضن من ابصارهن و يحفظهن فروجهن»

كلام در جمله فوق همان است كه در جمله «قل للمومنين» گذشت. پس براي زنان هم نظر كردن به چيزي كه براي مردان جايز نيست، روا نمي‌باشد و برايشان واجب است كه عورت خود را از اجنبي چه مرد و چه زن بپوشانند.

و اما اينكه فرموده «و لا يبدين زينتهن الا ماظهر منها»

«و زينت خود را جز آنچه ظاهر است بر بيگانه آشكار نسازند».

كلمه «ابداء» به معناي اظهار است و مراد از «زينت زنان»، مواضع زينت است زيرا اظهار خود زينت از قبيل گوشواره و دست بند حرام نيست؛ پس مراد از اظهار زينت اظهار محل آنهاست.

خداوند از اين حكم آنچه را كه ظاهر است استثناء كرده و در روايات آمده كه مقصود از آنچه ظاهر است صورت و دو كف دست و قدم‌ها مي‌باشد.

«و ليضربن بخمرهن علي جيوبهن» كلمه «خمر» به دو ضمه جمع خمار است. و «خمار» آن جامه‌اي است كه زن سرخود را با آن مي‌پيچد و زايد آن را به سينه‌اش آويزان مي‌كند و كلمه «جيوب» جمع «جيب» به فتح جيم و سكون يا به است كه معنايش معروف است و مراد از جيوب سينه‌هايست و معنايش اين است كه به زنان دستور بده تا اطراف مقنعه‌ها را به سينه‌هاي خود انداخته آن را بپوشانند.

«و لا یبدين زينتهن الا لبعولتهن » كلمه «بعوله» به معناي شوهران است و طوايف هفتگانه‌اي كه قرآن از آن‌ها نام برده محرم‌هاي نسبي و سببي هستند. و اجداد شوهران حكمشان حكم پدرانشان و نوه‌هاي شوهران حكمشان حكم فرزندان ايشان است.

و اينكه فرمود: «نسائهن» و زنان را اضافه كردن به ضمير زنان براي اشاره به اين معنا بوده كه مراد از «نساء» زنان مومنين است كه جايز نيست خود را در برابر زنان غيرمومن برهنه كنند از روايات وارده از ائمه اهل بيت هم همين معنا استفاده مي‌شود.

اطلاق جمله «او ما ملكت ايمانهن» هم شامل غلامان مي‌شود و هم كنيزان و از روايات نيز اين اطلاق استفاده مي‌شود. همچنان كه به زودي خواهد آمد و اين جمله يكي از مواردي است كه كلمه مادر صاحبان عقل استعمال شده و در معناي «من = كسي كه» به كار رفته است.

«او التابعين غير اولي الاربه من الرجال» كلمه «اربه» به معناي حاجت است و منظور از اين حاجت شهوتي است كه مردان را محتاج به ازدواج مي‌كند و كلمه «من الرجال» بيان تابعين است و مراد از آن رجال تابعين افراد «سفيه و ابلهي» هستند كه تحت قيموميت ديگران هستند و شهوت و مردانگي ندارند.

«اوالطفل الذين لم يظهروا علي عورات نساء» الف و لام در «الطفل» براي استفراق است و كليت را مي‌رساند. يعني جماعت اطفالي كه بر عورت‌هاي زنان غلبه نيافته‌اند يعني آنچه از امور زنان كه مردان از تصريح به آن شرم دارند، اطفال زشتي آن را درك نمي‌كنند.

«و لا يضربن بأرجلهن ليعلم مایخفین من زينتهن» پاهاي خود را محكم به زمين نزنند تا صداي زيورآلاتشان از قبيل خلخال و گوشواره و دست‌بند به صدا در نيايد.

از امام صادق روايت شده (از كتاب تفسيرقمي) خداوند فرموده: «قل للمومنين يغضوا» و مومنين را نهي كرده از اينكه به عورت يكديگر نگاه كنند و مرد به عورت خواهرش نگاه كند و اينكه عورت خود را از اينكه ديگران ببينند حفظ كند و نيز فرموده:

«قل للمومنات » وزنان مومن را نهي كرده از اينكه به عورت خواهر خود نگاه كنند و نيز عورت خود را از اينكه ديگران به آن نگاه كنند حفظ نمايند.

آنگاه اضافه فرموده كه در هر جاي قرآن درباره حفظ فرج آيه‌اي هست مقصود حفظ آن از زنا است مگر اين آيه كه منظور از آن حفظ از نگاه است.

در منشور از ابن مردويه از علي(ع) روايت شده و ظاهر آن اين است كه مراد به امر چشم‌پوشي در آيه شريفه نهي از مطلق نگاه به زن اجنبي است همچنانكه ظاهر بعضي روايات سابقه اين است كه آيه شريفه نهي از نگاه به خصوص فرج غير است.

و در آن كتاب به سند خود از مروك بن عبير از بعضي اصحاب اماميه از امام صادق روايت كرده كه گفت: به وي عرضه داشتم: زني كه به آدمي محرم نيست چه مقدار نگاه به او حلال است فرمود: صورت و كف دو دست و دو قدم‌ها.

سيد محمد تقي مدرسي نيز در تفسير هدايت ذيل اين آيه چنين مي‌آورد:

«و لا يبدين زينتهن الا ماظهر منها و ليضربن نجمر‌هن علي جيوبهن»

«و زينت‌هاي خود را جز آن مقدار كه پيداست آشكار نكنند و مقنعه‌هاي خود را تا گريبان فروگذارند»

اين بخش از آيه حجاب شرعي را كه واجب است زن مسلمان مراعات كند بيان مي‌كند. و اين حجاب چنان كه بعضي فقيهان آن را تفسير كرده‌اند و در احاديث آمده اين است كه واجب است زن تمام پيكر خود را بپوشاند به جز چهره و دو كف دست و دو قدم و سورمه‌چشم و حنا و انگشتري كه ظاهر ساختن آنها جايز است وانگهي بر زن واجب است كه روسري يا مقنعه‌اي بپوشد كه سينه و گردن را بپوشاند.

در حديثي از امام صادق(ع) (نورالثقلين ج 3 ص 585) كه يكي از يارانش از او پرسيده آمده است كه به راوي گفت: به حضرتش گفتم: مرد كدام بخش از اندام‌هاي زني را كه محرم او نيست مي‌تواند ببيند؟

فرمود: «چهره و دو كف دست و دو قدم»

زن در دوره جاهليت نيز روسري مي‌پوشيد ولي زينت خود را بر مردان آشكار مي‌كرد بدين گونه كه روسري را پشت گوش خود مي افكند تا گوشواره‌هايش آشكار گردد. و گردن و گلو و قسمتي از سينه خود را نيز آشكار مي‌ساخت و در نتيجه زيبايي‌ها و جذابيت‌هاي خود را نمايش مي‌داد. آنگاه اين آيه نازل شد كه به زنان مومن دستور مي‌دهد مقنعه بپوشند به گونه‌اي كه موي و گوش‌ها و گردن‌ها و سينه‌هايشان پيدا نباشد. اما زينت آشكار را واجب نيست بپوشانند. و در حديث منقول از امام صادق(ع) آمده است كه: منظور از زينت آشكار «سورمه و انگشتري» است.

«و لا يبدين زينتهن الا ليعوبتهن او ابائهن اواباء بعولتهن » و زينت‌هاي خود را آشكار نكنند جز براي شوهر خود يا پدر خود يا پدرشوهر خود يا پسر خود يا برادر خود يا پسر برادر خود يا پسر خواهر خود يا زنان همكيش خود».

از اين آيه درمي‌يابيم كه نشان دادن زيبايي‌ها و جذابيت‌هاي زن جز به زنان مومن جايز نيست. و در حديث از امام صادق آمده كه:

«براي زن جايز نيست كه خود را در برابر زنان يهودي و نصراني برهنه كنند. زيرا آنان اين را براي همسران خود توصيف مي‌كنند.»

«او ماملكت ايمانهن اوالتابعين غيراولي الارته» يابندگان خود يا مردان خدمتگزار خود كه رغبت به زن ندارند»

و آنان نابالغان و ديوانگان و كساني هستند كه غريزه جنسي در آنها مرده است همچون پيران كهنسال و جز ايشان از كساني كه شهوت جنسي را از دست داده‌اند. اما آنچه بعضي ادعا مي‌كنند كه براي زن جايز است كه زينت خود را به خدمتگزار و نگهبان نشان دهد خواه در خانه يا مدرسه يا اداره خطايي است بزرگ كه با آموزش‌هاي قرآني مخالفت دارد. بنابراين براي زن جايز نيست كه زينت خود را جز براي كساني كه بيشتر در اين آيه ذكر شده است نشان دهد.

«اوطفل الذين لم يظهروا علي عورات نساء = يا كودكاني كه از شرمگاه زنان بي‌خبرند »

پس چون كودك به مرحله مردان برسد يا در اين زمينه صاحب تميز و تشخيص شود بر زنان حرام است كه زينت خود را در برابر او نمايان سازند.

«ولا يضربن بارجلهن ليعلم مايخضين من زينتهن = و نيز چنان پاي خود را بر زمين نزنند تا آن زينت كه پنهان كرده اند دانسته شود »

از اين رو براي زنان شايسته نيست با بوي عطري كه پراكنده مي‌شود و جلب مي‌كند به ميان مردان بيگانه بيرون آيد و اين امر دلالت بر آن دارد كه اسلام نه به ظاهر و پوسته‌ها بلكه به مغز و جوهر امور توجه و عنايت دارد زيرا داشتن حجاب باطني را نيز برزن فرض و واجب مي‌سازد.

از همين جاست كه بعضي فقيهان شنيدن صداي زن بيگانه را حرام شمرده‌اند يا اين كه زن در گفتار چنان نرمش به كاربرد كه مرد را برانگيزد و تحريك كند.

و شايد از مضامين اين آيه است كه زن كفش نپوشد كه هنگام راه رفتن وي از آن صدايي برخيزد كه مردم را متوجه او كند در صورتي كه اگر آن كفش نبود كسي هنگام عبور به او توجهي نمي‌كرد.

همينطور ميرمحمدكريم جعفرالعلوي در جلد دوم «قرآن براي همه» ذيل آيه 31 سوره نور اينطور مي‌آورد:

آيه 31 سوره نور:

«بگو به زنان مومنه آنها هم ديدگان خود را از نگاه حرام بپوشانند و فروج خود را از عمل زشت زنا محفوظ دارند. زنان از براي مردان بيگانه اعضايي را كه زينت برآنها به كاربرده مي‌شود ظاهر و آشكار نسازند. مگر آن اعضايي كه با آشكاري آنها عادت جاري شده است و ظاهركردن آنها به بيگانه جايز است.»

علماي تفسير محل زينت زنان را دو قسم گفته‌اند يكي زينت ظاهري مانند صورت و دست و پا كه ظاهر شدن در برابر بيگانه طبق آيه شريفه جايز است و ديگر زينت باطن شامل سينه و گوش‌ها و جاي بازوبند و خلخال كه اظهار آنها به نامحرم جايز نيست.

معني حاصل از آيه شريفه بنا به قول اهل تفسير اين است كه همانطور كه از آيه ظاهر مي‌شود بر زنان پنهان كردن صورت و دست و پا از مردان بيگانه لازم نيست ولي پوشانيدن و مخفي كردن ساير اعضا لازم است اما ميان بعضي از فرق اهل اسلام محسوب بودن حجاب از واجبات دينيه ثابت و مقرر است.

اما استاد مطهري در كتاب «مسئله حجاب» به طور مفصل اين مسئله را بررسي مي‌كند كه در ادامه بخش‌هايي از آن آورده مي‌شود:

حجاب اسلامي:

«به زنان مومنه بگو ديدگان خويش فرو خوابانند و دامن‌هاي خويش حفظ كنند و زيور خويش آشكار نكنند مگر آنچه پيداست. سرپوش‌هاي خويش را برگريبان‌ها بزنند، زيور خويش آشكار نكنند مگر براي شوهران، يا پدران خود و پدران شوهر و پسران خود و پسران شوهر و برادران خود پسران برادر و خواهران خود و پسران خواهر و زنان هم كيش و بندگان خود و »

كلمه زينت در عربي از كلمه «زيور» فارسي اعم است. زيرا زيور به زينت‌هايي گفته مي‌شود كه از بدن جدا مي‌باشد مانند طلا آلات و جواهرات ولي كلمه زينت هم به اين دسته گفته مي‌شود و هم به آرايش‌هايي كه به بدن متصل است نظير سرمه و خضاب.

مفاد اين دستور اين است كه نبايد زنان آرايش و زيور خود را آشكار سازند. سپس دو استثناء براي اين وظيفه ذكر شده:

استثناء اول:

«الاماظهر منها» يعني «جز زينت‌هايي كه آشكار است» از اين عبارت چنين استفاده مي‌شود كه زينت‌هاي زن دو نوع است. يكي نوع زينتي است كه آشكار است و نوع ديگر زينتي است كه مخفي است مگر آنكه زن عملاً و قصداً بخواهد آن را آشكار كند.

پوشانيدن زينت نوع اول واجب نيست اما پوشانيدن زينت‌هاي نوع دوم واجب است.

در تفسير مجمع البيان آمده:

درباره اين استثناء سه قول است:

اول اينكه مراد از زينت آشكار جامه است. (جامه رو) و مراد از زينت نهان پاي برنجن (خلخال) و گوشواره و دستبند است اين قول از اين مسعود صحابي معروف نقل شده است.

قول دوم اينكه مراد از زينت ظاهر سورمه و انگشتر و خضاب دست است يعني زينت‌هايي كه در چهره و دو دست تا مچ واقع مي‌شود. اين قول ابن عباس است.

قول سوم اين است كه مراد از زينت آشكار خود چهره و دو دست تا مچ است. اين قول ضحاك و عطا است.

در تفسير صافي ذيل اين جمله يك تعداد از روايات ائمه را نقل مي‌كند كه در ادامه نقل خواهيم كرد. در تفسير كشاف مي‌گويد:

زينت عبارت است از چيزهايي كه زن خود را به آنها مي‌آرايد از قبيل طلا، سرمه، خضاب. زينت‌هاي آشكار از قبيل انگشتر، حلقه، سرمه و خضاب، مانعي نيست كه آشكار شود اما زينت‌هاي پنهان از قبيل دست‌بند و پابند و بازوبند، گردنبند، كمربند، گوشواره بايد پوشانده شود مگر از عده‌اي كه در خود آيه استثناء شده‌اند.

در ادامه مي‌گويد:

در آيه پوشانيدن خود زينت‌هاي باطنه مطرح شده است نه محل‌هاي آنها از بدن. اين به خاطر مبالغه در لزوم پوشانيدن آن قسمت‌هاي بدن است از قبيل ذراع، ساق پا، بازو، گردن، سر و سينه و گوش.

آنگاه صاحب كشاف پس از بحثي درباره موهاي عاريتي كه به موي زن وصل مي‌شود و بحث ديگري درباره تعيين مواضع زينت ظاهره اين بحث را پيش مي‌كشد كه فلسفه استثناء زينت‌هاي ظاهره از قبيل سورمه، خضاب و گلگونه و انگشتر و حلقه و مواضع آنها از قبيل چهره و دو دست چيست؟

در پاسخ مطرح مي‌كند:

فلسفه‌اش اين است كه پوشانيدن اينها حرج است. كار دشواري است برزن، زن چاره‌اي ندارد جز اينكه با دو دستش اشياء را بردارد يا بگيرد و چهر‌اش را بگشايد. خصوصاً در مقام شهادت دادن در محاكمات و در موقع ازدواج چاره‌اي ندارد از اينكه در كوچه‌ها راه برود و خواه‌ناخواه از ساق به پايين‌تر يعني قدم‌هايش معلوم خصوصاً زنان فقير (كه احياناً جوراب و كفش ندارند) و اين است معني جمله «الا ما ظهر منها» در حقيقت مقصود اين است:

«مگر آنچه عادتاً و طبعاً آشكار است و اصل اول ايجاب مي‌كند كه آشكار باشد».

صاحب كشاف آنگاه وارد فلسفه استثناء دوم (محارم) مي‌شود. سپس وضع زنان را قبل از نزول اين آيات شرح مي‌دهد كه گريبانهايشان گشاد و باز بود گردن و سينه و اطراف سينه‌شان ديده مي‌شود و دامن روسري‌ها را معمولاً از پشت سر برمي‌گرداندند و قهراً قسمت‌هاي گردن و بناگوش و سينه ديده مي‌شد.

فخررازي در «تفسير كبير» پس از اينكه بحثي مي‌كند درباره اينكه آيا لغت زينت تنها به زيبايي‌هاي مصنوعي گفته مي‌شود و يازيبايي‌هايي طبيعي را هم شامل است و خود رأي دوم را انتخاب مي‌كند. مي‌گويد:

«به عقيده كساني مانند قفال كه مي‌گويند مراد زيبايي‌هايي طبيعي است مقصود از زينت آشكار چهره و دو دست تا مچ است در زن‌ها و چهره‌ و دو دست و دو پا است در مردها».

به عقيده قفال چون ضرورت معاشرت ايجاب مي‌كرده كه چهره و دو دست تا مچ باز باشد و شريعت اسلام شريعت سهل و آسان است پوشانيدن چهره و دو دست تا مچ واجب نشده است

اما كساني كه زينت را به امور مصنوعي حمل كرده‌اند مقصود از زينت ظاهري را زينت چهره و دست‌ها عنوان كرده‌اند. از قبيل وسبه و گلگونه و خضاب و انگشتر. و علت اين استثناء اين است كه پوشانيدن اينها براي زن دشوار است. زن ناچار است كه با دست‌هاي خود اشياء را بردارد و در مقام شهادت و محاكم و ازدواج ناچار است چهره خويش بگشايد.

درباره اين استثناء از ائمه (ع) زياد پرسش شده كه در ادامه به آنها اشاره مي‌شود:

1.     از امام صادق سوال شد كه مقصود از زينت آشكار كه پوشيدنش براي زن واجب نيست چيست؟ فرمود زينت آشكار عبارت است از «سورمه و انگشتر» (كافي جلد 5 ص521 و وسايل جلد3 ص25)

2.     اما باقر فرمود زينت ظاهر عبارت است از جامه، سرومه، انگشتر، خضاب و دست‌ها النگو. سپس فرمود زينت سه نوع است يكي براي همه مردم است و آن همين است كه گفتم. دوم براي محرم‌ها است و آن جاي گردنبند به بالا‌تر و جاي بازوبند به پايين و خلخال به پايين است. سوم زينتي است كه اختصاص به شوهر دارد و آن تمام بدن زن است.

3.     راوي كه يك تن از شيعه است مي‌گويد از امام صادق(ع) پرسيدم كه براي مرد نگاه كردن به چه قسمت از بدن زن جايز است در صورتي كه محرم او نباشد؟ فرمود چهره و دو كف دست و دو قدم.

اين روايت متضمن حكم جواز نظر بروجه و كفين است نه حكم عدم وجوب پوشيدن آنها و اينها دو مسئله جداگانه است ولي بعداً خواهيم گفت كه اشكال بيشتر در جواز نظر است نه در عدم وجوب پوشيدن. اگر نظر جايز باشد به طريق اولي پوشيدن واجب نيست.

4.     اسماء دختر ابوبكر كه خواهر عايشه بود به خانه پيامبر آمد در حالي كه جامه‌هاي نازك و بدن نما پوشيده بود. رسول اكرم روي خويش را از او برگرداند و فرمود:

«اي اسماء همين كه زن به حد بلوغ رسيد سزاوار نيست چيزي از بدن او ديده شود مگر چهره و قسمت از مچ به پايين دست خودش. (سنن ابو داود جلد2 ص383)

اين روايات با نظر ابن عباس و ضحاك و عطا منطبق است نه با نظر ابن مسعود كه مدعي بوده است مقصود زينت ظاهري «جامه» است.

به هر حال اين روايات مي‌فهماند كه براي زن پوشانيدن چهره و دست‌ها تا مچ واجب نيست. حتي آشكار بودن آرايش‌هاي عادي و معمولي كه در اين قسمت‌ها وجود دارد نظير سرمه و خضاب كه معمولاً زن از آنها خالي نيست و پاك كردن آنها يك عمل فوق‌العاده به شمار مي‌رود نيز مانعي ندارد.

كيفيت پوشش:

بعد از اين استثناء اين جمله آمده است: «وليضربن نجمدهن علي جيوبهن» يعني مي‌بايد روسري خود را بر روي سينه و گريبان خويش قرار دهند. البته روسري خصوصيتي ندارد. منضور پوشيدن سروگردن و گريبانست.

اين آيه حدود پوشش را مشخص مي‌كند. در تفسير مجمع البيان ذيل آيه مورد بحث مي‌گويد:

«زنان مأمورشده‌اند كه روسري‌هاي خود را بر روي سينه خود بيفكنند تا دور گردن آنها پوشيده شود گفته شده است كه قبلاً دامنه روسري‌ها را به پشت سر مي‌افكندند و سينه‌هاشان پيدا بود. كلمه «جيوب» (گريبان‌ها) كنايه است از سينه‌ها زيرا گريبان‌ها است كه روي سينه‌ها را مي‌پوشاند و گفته شده است كه از آن جهت اين دستور ديده است كه زنان موها و گوشواره‌ها و گردن‌هاي خويش را بپوشانند.»

ابن عباس ذيل اين آيه گفته است: «زن بايد موي و سينه و دور گردن و زير گلوي خويش را بپوشاند».

تفسير صافي هم بعد از ذكر جمله وليضربن مي‌گويد:

«براي اينكه گردن‌ها پوشيده شود.»

به هر حال اين آيه در كمال صراحت حدود پوشش لازم را بيان مي‌كند.

استثناء دوم:

«ولا يبدين زينتهن الا لبعولتهن اوابائهن بعولتهن او ابنائهن او ابنا بعولتهن او اخوانهنا او بني اخوانهن او نسائهن او ماملكت ايمانهن او التابعين غيراولي الاربه »

يعني زينت‌هاي خود را آشكار نكنند مگر براي شوهران و پدران خود و پدران شوهر و پسران خود و پسران شوهر و برادران خود و پسران برادر و خواهران خود و پسران خواهر و زنان هم كيش خود و بندگان و طفلي كه هنوز بر عورت زنان آگاه نيستند.

بررسي حدود پوشش كه در اسلام بر زن واجب است:

آيه پوشش كه همان آيه 31 سوره نور است و براي بيان اين وظيفه و تعيين حدود آن است پوشانيدن وجه و كفين لازم شمرده نشده. در اين آيه به دو جمله مي‌توان استناد جست. يكي جمله «ولا يبدين زينتهن الا ماظهرمنها» و ديگر جمله «وليضربن بخمرهن علي جيوبهن».

در مورد جمله اول ديديم كه اكثر مفسران و عموم روايات، خضاب و سورمه و انگشتر و دستبند و امثال اينها را مصداق مستثني (الاماظهر) دانسته‌اند. اين زينت‌ها زينت‌هايي است كه در چهره و دو دست تا مچ، صورت مي‌گيرد. خضاب و انگشتر و دست‌بند مربوط به دست است و سورمه مربوط به چشم.

كساني كه پوشش وجه و كفين را واجب مي‌دانند بايد استثناء «الاماظهر» را منحصر بدانند به لباس رو و واضح است كه حمل استثناء بر اين معني بسيار بعيد و خلاف بلاغت قرآن است. مخفي داشتن لباس رو به علت اينكه غير ممكن است احتياج به استثناء ندارد. گذشته از اينكه لباس را وقتي مي‌توان زينت محسوب كرد كه قسمتي از بدن نمايان باشد مثلاً در مورد زنان بي پوشش مي‌توان گفت كه لباس آنها يكي از زينت‌هاي آنهاست. ولي اگر زن تمام بدن را با يك لباس سرتاسري بپوشاند چنين لباسي زينت شمرده نمي‌شود.

خلاصه اينكه ظهور آيه را در اينكه قسمتي از زينت بدن را استثناء مي‌كند نمي‌توان منكر شد و صراحت روايات هم ابداً قابل ترديد نيست.

در مورد جمله دوم بايد گفت: آيه دلالت دارد كه پوشانيدن گريبان لازم است و چون در مقام بيان خداست اگر پوشانيدن چهره هم لازم بود بيان مي‌كرد.

دقت كنيد «خمار= روسري» اساساً براي پوشانيدن سروضع شده است. ذكر كلمه «خمر» در آيه مي‌فهماند كه زن بايد روسري داشته باشد و واضح است كه با روسري پوشانيدن مربوط به سر است و اما اينكه غير از سر آيا قسمت ديگري را هم بايد با روسري پوشانيد يا نه؟ بستگي دارد به بيان آن. و چون در آيه فقط زدن دو طرف روسري بر گريبان مطرح است معلوم مي‌شود كه همين مقدار واجب است.

ممكن است كسي خيال كند معني «وليضربن نجمرهن علي جيوبهن» اين است كه روسري‌ها را مانند پرده از جلو چهره آويزان كنند تا حدي كه روي گريبان و سينه را بپوشاند.

اما نمي‌توان آيه را به اين معني حمل كرد زيرا: اولاً كلمه «خمار» به كار رفته نه كلمه «جلباب» خمار روسري كوچك است و «جلباب» روسري بزرگ، روسري كوچك را نمي‌توان آن اندازه جلوكشيد و مانند پرده آويزان كرد به طوري كه چهره و دورگردن و گريبان و سينه را بپوشاند و در عين حال سروپشت گردن و موها كه معمولاً در آن زمان بلند بوده، پوشيده بماند.

ثانياً آيه مي‌فرمايد با همان روسري‌ها كه داريد چنين عملي انجام دهيد بديهي است اگر آن روسري‌ها را به آن شكل روي چهره مي‌آويختند جلوي پاي خود را به هيچ وجه نمي‌ديدند و راه رفتن برايشان غيرممكن بود. آن روسري‌ها قبلاً «مشبك» و «توري» ساخته نشده بود كه براي اين منظور مفيد باشد. اگر منظور اين بود كه لزوماً روسري‌ها از پيش رو آويخته شود دستور مي‌رسيد كه روسري‌هايي تهيه كنيد غير از اين روسري‌هاي موجود كه توانيد هم چهره را بپوشانيد و هم بتوانيد راه برويد.

ثالثاً تركيب ماده «ضرب» و كلمه «علي» مفيد مفهوم آويختن نيست. چنانكه قبلاً گفتيم و از اهل فن لغت و ادب عرب نقل كرديم تركيب «ضرب» با «علي» فقط مفيد اين معني است كه فلان چيز را بر روي فلان شي مانند حايلي قرار داد.

مفهوم «و ليضربن نجمرهن علي جيوبهن» اين است كه با روسري‌ها بر روي سينه و گريبان حايلي قرار دهيد. پس وقتي در مقام تحرير و بيان حدود پوشش است و مي‌فرمايد با روسري‌ها بر روي گريبان‌ها و سينه‌ها حايلي قراردهيد و نمي‌گويد بر روي چهره حايلي قراردهيد معلوم مي‌شود حايل قراردادن برروي چهره واجب و لازم نيست.

تا اينجا از ديدگاه تفاسير گوناگون با تعريف و تعيين محدوده پوشش در قرآن آشنا شديم. در اين قسمت ضمن اشاره به آراء مراجع تقليد و مجتهدين اين تعريف را از ديدگاه آنان بررسي كرده تا بتوانيم به صورت منطقي‌تري به نتيجه‌گيري بپردازيم.

1.     از نظر آيت‌ا خامنه‌اي ؛ زنان بايد تمام سر و بدن خود را به جز صورت و دست‌ها تا مچ كه زينت و آرايش نشده باشد يا لباسي كه توجه نامحرم را جلب نكند بپوشانند.

در حجاب و پوشش واجب لباس معيني شرط نيست و هر لباسي كه تمام بدن زن را (به جز صورت و دست‌ها تا مچ كه استثناء شده) و همچنين برجستگي‌هاي بدن را بپوشاند و توجه نامحرم را جلب نكند كفايت مي‌كند.

همچنين تشخيص مصداق زينت، عرض است و هرچه عرفاً زينت محسوب شود زن بايد آن را از نگاه نامحرم بپوشاند.

2.     آيت‌ا فاضل لنكراني نيز معتقد است حجاب طبق آيات قرآن در روايات يعني پوشاندن تمام بدن به غيراز گردي صورت و دست‌ها تا مچ؛ و همچنين پوشاندن موي سر براي خانم‌ها هم واجب است و اين مسئله از مسلمات دين است.

«كسي كه موي سر و تمام بدن غير از دست‌ها تا مچ و گردي صورت بقيه بدن را بپوشاند» با حجاب است و اگر كسي حتي مقداري از آنچه كه گفته شده را نپوشاند حجاب را رعايت نكرده است. البته اين نكته را هم يادآور مي‌شوم كه خانم‌ها نبايد لباس بپوشند كه برجستگي‌ها و زيبايي‌هاي زنانه و حجم بدن آنها پيدا باشد يعني پوشيدن لباس تنگ هم براي آنها جايز نيست. همينطور پوشيدن لباس رنگي كه موجب جلب توجه نامحرم شود براي خانم‌ها جايز نيست.

3.     آيت‌ا صانعي عنوان مي‌كند كه به طور كلي بر زن پوشاندن تمام بدن به جز گردي صورت و دست‌ها تا مچ و پاها تا مچ در مقابل نامحرم واجب است و شارع مقدس نسبت به رنگ و كيفيت لباس نظر خاصي ندارد و اگر در جايي رنگ يا كيفيت لباس به گونه‌اي باشد كه ايجاد مفسده كند جايز نيست و تشخيص موضوع با خود مكلف است.

وي ضمن اينكه به تفسير آيه 31 سوره نور در تفسير الميزان ارجاع مي‌دهد معتقد است: «به هر حال صورت و دست‌ها محل زينت محسوب نمي‌گردد. ولي اگر آرايش نمودن و خود را در ديد مردان بيگانه قراردادن موجب فساد در جامعه گردد حرام است.

4.     آيت‌ا مبشر كاشاني معتقد است آرايش زنان در جامعه براي جلوه‌گري، خودآرايي، خودنمايي در ديد نامحرم، حرام است و نيز بيرون گزاردن موي سر چه كم باشد چه زياد جايز نيست ولي پوشيدن جوراب نازك اگر از غوزك مچ پا به بالا نباشد و مفسده‌اي نداشته باشد اشكال ندارد. اگرچه بهتر است آن را بپوشاند.

5.     آيت‌ا شيرازي معتقد است به جز گردي صورت و دست‌ها از مچ به پايين نبايد ديده شود و زينت و آرايش هم نبايد وجود داشته باشد. حتي انگشتر نيز نوعي زينت و آرايش به شمار مي‌رود و آشكار كردن آن براي مردان بيگانه جايز نيست.

6.     آيت‌ا سيستاني نيز عنوان مي كند كه واجب است زن تمام بدن خود را به استثناء صورت و دست‌ها تا مچ از چشم نامحرم با پوشش‌هايي كه خود، زينت نباشد مستور كند.

وي معتقد است پوشانيدن پشت و روي پا از نامحرم واجب بوده و زينت كردن (در حد معمول) دست‌ها تا مچ و يا آرايش ساده صورت محل اشكال است و چهره آرايش كرده بايد پوشانده شود. به اعتقاد آيت‌ا سيستاني زن نبايد احتياط لازم بايد بدن و موي سر خود را از پسري هم كه بالغ نشده ولي خوب و بد را از يكديگر تشخيص مي‌دهد بپوشاند، و براي حجاب چادر بهتر است.

ديدگاه نسبتاً متفاوت ديگري نيز وجود دارد كه البته نه از نظر يك مرجع تقليد بلكه از ديدگاه يك مجتهد عنوان مي‌شود. در اين ديدگاه علاوه بر اينكه سخت‌گيري‌هاي مراجع در آن ديده نمي‌شود جنبه الزام آور بودن حجاب براي زنان نيز به گونه‌اي متفاوت بيان گرديده است.

7.     حجه السلام محسن كديور معتقد است اسلام پوشش خاصي براي مرد و زن نهاده. پوشش بر دو قسمت است. يكي پوشش نگاه و صدا و ديگري پوشش اندام بدن است. پوشش نگاه و صدا در اسلام يعني ممنوع بودن نگاه‌هاي هرزورها. خداوند در سوره نساء هم به مردان و هم به زنان مي‌گويد كه نگاهتان حريم داشته باشد.

8.     شما مجاز نيستيد به هر چيزي نگاه كنيد چرا كه اين امر مقدم افعال بعدي است. از آن طرف هم تأكيد بر خودنگهداري و حفظ ناموس مي‌كند.

مسئله دوم پوشش بدن است. در اسلام سه گونه پوشش داريم: يكي پوشش حداقلي است كه لازمه مكان‌هايي چون استخر است كه پوشش حداقلي است. پوشش نوع دوم پوشش در نماز است. انسان وقتي مي‌خواهد نماز بخواند بايد حداقل لباس را به تن داشته باشد. فتواي برخي از علماء داير بر اين است كه بانوان وقتي مي‌خواهند نماز بخوانند چنانچه نامحرمي در محل نباشد مي‌توانند بدون روسري اقامه نماز كنند. البته بانوان وقتي مي‌خواهند نماز بخوانند چنانچه نامحرمي در محل نباشد مي‌توانند بدون روسري اقامه نماز كنند. البته فتواي اكثر علماء اين است كه بانوان حتماً بايد روسري برسر داشته باشند ولي در كل مهم اين است كه در لباس مناسب عبادت انجام پذيرد. سوم پوشش نسبت به نامحرم و يا پوشش خارج از خانه است. وقتي زن و مردم مي‌خواهند وارد خيابان يا اداره شوند اسلام حريمي قرارداده با خاستگاهي اخلاقي تناسب با تكاليف ديني دارد. يعني وجدان ديني مومن اقتضاي رعايت آن را مي‌كند. و آن اين است كه مي‌گويد زن زينت خود را جز براي محارمش آشكار نكند.

در سوره احزاب اينطور ذكر شده كه زنان سروروي خود را بپوشانند اين زيبايي زن است و زن بايد اين زيبايي را در اختيار هركسي قراردهد. و اين زيبايي متعلق به كساني است كه زن آنها را مناسب مي‌بيند مانند همسر و براي مردان كوچه و خيابان آنها را مي‌پوشاند. اين جز تكاليف زن و مرد مسلمان است.

نكته بسيار ظريفي كه اينجا مطرح مي‌شود اين است كه آيا مي‌توان اين الزام اخلاقي ديني را تبديل به الزام فقهي و يا حقوقي كرد و حتي براي كساني كه اعتقادي به اين امر ندارند آن را به عنوان يك قانون قابل مجازات درآورد؟

من در اين زمينه ترديد دارم و معتقدم پوشش را بايد به شكل آزادانه و اختياري و تنها با پشتوانه ايمان براي زنان مسلمان قراردهيم. اگر مي‌خواهيم جامعه ديني داشته باشيم نمي‌توانيم حداكثر ضوابط ديني را به قانون تبديل كنيم.

در سوره احزاب نكته‌اي وجود دارد كه مي‌شود از آن استفاده كرد. وقتي خداوند به پيغمبرش مي‌فرمايد: اي پيامبر به زنان و دخترانت و همه بانوان مومن بگو كه سرپوش‌هاي خود را به خود نزديك كنند تا آزار نبينند. (آيه 59 سوره احزاب) به زبان ديگر روسري بپوشند.

تحليل اين توصيه مهم است. در واقع مي‌گويد اين نوع پوشش براي شناساندن زن مسلمان است. در آنا زمان بين زنان پاك و ناپاك تفاوتي از حيث ظاهر نبوده بعضي‌ها با اين افراد وارد گفت‌و گو شده و روابط پنهاني برقرار مي‌كردند.

آيه شريفه مي‌گويد شما خود را ملبس به نشاني كنيد كه مورد ايذاء قرار نگيريد. البته تفسير سنتي‌اش اين است كه بين زنان آزاده و برده تفاوت بوده و مردان وقتي مي‌ديدند زنان برده هستند خود را مجاز مي‌ديدند كه آزارشان دهند. از آيه شريفه توصيه مي‌كند كه شما روسري‌ سرتان كنيد تا بدانند شما زنان آزاده هستيد.

البته من اين را به قرآن نسبت نمي‌دهم چرا كه زنان برده هم با فرهنگ آن روز برخوردار از حقوق انساني بوده و كسي حق نداشته متعرض شود. منتهي در اينجا مي‌خواهد بگويد مانند زنان خياباني كه الان به عنوان يك معضل درجامعه ما مطرح شده به گونه‌اي خود را نياراييد كه با زنان ويژه اشتباه گرفته شويد. از اين آيه و با چنين روايتي مي‌توان بوي حق را استشمام كرد. به بيان ديگر پوشش يك امتيازات و اين امتياز را زن بايد آزادانه اختيار كند.

حد پوشش در اسلام سالم سازي جامعه است و من به آن كاملاً معتقدم. يعني معتقدم ضوابط اسلامي در زمينه پوشش بانوان بسيار مترقي و قابل دفاع است مشروط بر آنكه آن را با عرضيات عصر نزول مخلوط نكنيم. آن عرضيات براي دوران خودش كاملاً قابل احترام بوده ولي امروزه اين عرضيات مي‌تواند تغيير كند.

نتيجه گيري:

همانطور كه ديديم در تفاسير گوناگوني كه به آنها اشاره شد وهمچنين در ميان آراء مراجع تقليد در پوشاندن بدن غير از صورت و دست‌ها از مچ به پايين با اتفاق نظر وجود دارد. آنچه كه در ميان آنها متفاوت است موضوع پوشاندن پاها از مچ به پايين و همچنين حد استفاده از زيورآلات است، يعني بخشي از آنچه كه در قرآن به عنوان «زينت ظاهري» براي پوشاندن، استثناء شده است.

در غالب كتب تفسير و در روايات امامان شيعه به طور صريح عنوان شده كه مقصود از زينت ظاهري همان چهره و دست‌ها از مچ به پايين و پاها از مچ به پايين و همينطور جامه و لباس، سورمه، وسمه و انگشتر و خضاب و النگو و گلگونه است. و اين‌ها شامل وسايل زينت بانوان در آن عصر مي‌باشد.

يعني قرآن و بعد از آن تفسير ائمه با علم به مقتضيات زمان و همينطور فطرت و نياز انسان‌ها به زيبايي در تعيين حد پوشش استفاده زنان را از وسايل زينت (كه عنوان شد) منع نكرده‌اند.

اما به نظر مي‌رسد مراجع تقليدي كه دستكم آراء آنها در اينجا ذكر شد حدود حجاب را صرفاً چهره و دست‌ها از مچ به پايين تلقي مي‌كنند و هرآنچه كه زينت عرفي محسوب مي‌شود جايز نمي‌شمرند.

همينطور ديدگاه ديگري نيز وجود داشت كه حد زينت را تا آنجا مجاز مي‌شمرد كه بانوان با زنان ويژه و خياباني اشتباه گرفته نشوند و البته پوششي كه در قرآن آورده شده را يك الزام اخلاقي تلقي مي‌كند و نه فقهي و حقوقي.

با وجود همه اين آراء ما در اينجا آنچه كه قرآن و تفاسير عمده و امامان شيعه بيان كرده‌اند را به عنوان تعريف قراردادي حجاب در نظر مي‌گيريم. و البته در مسير يافتن ميزان تفاوت تعريف قراردادي و تعريف تحليلي واژه «باحجاب» ميزان تفاوت تعاريف بيان شده در «قرآن وديدگاه مفسران و امامان شيعه» باديدگاه و آراء بيان شده از سوي مراجع تقليد بسيار قابل توجه مي‌نمايد. و ميزان سخت‌گيري آنان سوال برانگيز خواهد بود.

همانطور كه عنوان شد در نهايت اين تعريف به عنوان تعريف قراردادي در اين پايان‌نامه منظور خواهد شد:

«براي زن پوشانيدن چهره و دست‌ها تا مچ‌ واجب نيست حتي آشكار بودن آرايش‌هاي عادي و معمولي كه در اين قسمت‌ها وجود دارد نظير سورمه و خضاب كه معمولاً زن از آنها خالي نيست و پاك كردن آنها يك عمل فوق‌العاده به شمار مي‌رود نيز مانعي ندارد».


 

 

 

 

 

 

 

فصل پنجم

روش تحقيق


روش تحقیق:

بخشی از روشي كه براي انجام اين تحقيق در نظر گرفته شده است «روش پيمايشي» است. و از نظر زماني، مقطعي بوده و در سال 1385 (بهار و تابستان) انجام گرفته است.

واحد تحليل در اين روش «فرد» است و به طور كلي هنگامي كه هدف تحقيق سنجش عقايد، نگرش‌ها و ديدگاه‌هاي افراد باشد از اين شيوه استفاده خواهيم كرد.

تكنيك مسلط در اين روش «پرسشنامه» است. كه عبارت است از «مجموعه‌اي از پرسش‌هاي هدفدار كه با بهره‌گيري از مقياس‌هاي گوناگون نظر و ديدگاه و بينش فرد پاسخگو را مورد سنجش قرار مي‌دهد.»

جامعه آماري:

جامعه آماري در اين تحقيق شامل دانشجويان دختر دانشكده ادبيات دانشگاه فردوسي بوده است كه تعداد آنها 2110 نفر مي‌باشد.

حجم نمونه:

روش نمونه‌گيري:

روش نمونه‌گيري در اين تحقيق روش نمونه‌گيري «خوشه‌اي متناسب» بوده است. بنابراين تعداد افراد حاضر در حجم نمونه با توجه به نسبت جمعيتي دانشجويان درهر يك از رشته‌هاي گوناگون دانشكده ادبيات انتخاب شده است.

روش جمع‌آوري اطلاعات:

با استفاده از پرسشنامه و با گنجاندن 27 متغير و با استفاده از طيف ليكرت داده‌ها جمع‌آوري شدند.


شاخص سازي:

مفهوم

شاخص

معرف

شماره‌پرسشنامه

تعريف تحليلي واژه باحجاب به صورت نظري

ميزان نزديكي تعريف افراد به تعريف اسمي

تعريف 1

تعريف 2

تعريف 3

تعريف 4

تعريف 5

تعريف 6

V12.1

V12.2

V12.3

V12.4

V12.5

V12.6

تعريف تحليلي واژه باحجاب به صورت عملي

ميزان نزديكي افراد به تعريف اسمي در عمل

-به نظر من چادر ملاك نيست و پوشيدگي كامل به جز چهره و دست‌ها تا مچ لازم است.

-به نظر من فرد باحجاب كسي است كه داراي حجب و حيا باشد و صرفاً پوشيدگي همه بدن‌او ملاك نيست.

-اگر كسي داراي پوشش كامل باشد اما آرايش مشخصي هم داشته باشد باحجاب است.

-پوشيدن «بلوزوشلوار» با «بلوزودامن» به گونه‌اي كه جلف و زننده نباشد بدون پوشش موها‌كافي‌است.

-به طور كلي آرايش از پوشش جداست و چهره آرايش شده خللي به باحجابي فرد وارد نمي‌سازد.

-به نظر من هركسي حق دارد آن طور كه دوست دارد و زيباتر ديده مي‌شود آرايش و پوشش داشته باشد.

V11.2

 

 

V11.4

 

 

V11.5

 

V11.6

 

V11.8

 

V11.10

 

Reliability :

جهت سنجش روايي هر يك از گونه‌ها در دو طيف ليكرت كه در پرسشنامه گنجانده شده است از روش  كرونباخ استفاده شده كه پس از حذف گويه‌هاي نامناسب شاخص سازي با استفاده از دستور Compu tانجام گرفت.    


Reliability

****** Method 1 (space saver) will be used for this analysis ******

_

 

  R E L I A B I L I T Y   A N A L Y S I S   -   S C A L E   (A L P H A)

 

                             Mean        Std Dev       Cases

 

  1.     V11.4             2.7819         1.4067       188.0

  2.     V11.5             2.8989         1.1816       188.0

  3.     V11.6             3.9309         1.1518       188.0

  4.     V11.8             3.3936         1.3342       188.0

  5.     V11.10            3.5213         1.4421       188.0

  6.     V11.2             4.1277          .7908       188.0

 

                                                   N of

Statistics for       Mean   Variance    Std Dev  Variables

      SCALE       20.6543    27.2969     5.2246          6

 

 

Item-total Statistics

 

               Scale          Scale      Corrected

               Mean         Variance       Item-            Alpha

              if Item        if Item       Total           if Item

              Deleted        Deleted    Correlation        Deleted

 

V11.4         17.8723        18.8820        .5264           .7728

V11.5         17.7553        18.8703        .6849           .7339

V11.6         16.7234        19.9552        .5845           .7576

V11.8         17.2606        18.4290        .6187           .7476

V11.10        17.1330        16.3405        .7613           .7063

V11.2         16.5266        25.8977        .0962           .8368

 

Reliability Coefficients

 

N of Cases =    188.0                    N of Items =  6

 

Alpha =    .7961

 

****** Method 1 (space saver) will be used for this analysis ******

_

 

  R E L I A B I L I T Y   A N A L Y S I S   -   S C A L E   (A L P H A)

 

                             Mean        Std Dev       Cases

 

  1.     V12.1             2.5968         1.0973       186.0

  2.     V12.2             2.1667         1.0548       186.0

  3.     V12.4             2.3602         1.1074       186.0

  4.     V12.5             2.7796         1.1670       186.0

  5.     V12.6             2.1398         1.3077       186.0

 

                                                   N of

Statistics for       Mean   Variance    Std Dev  Variables

      SCALE       12.0430    17.4144     4.1731          5

 

 

Item-total Statistics

 

               Scale          Scale      Corrected

               Mean         Variance       Item-            Alpha

              if Item        if Item       Total           if Item

              Deleted        Deleted    Correlation        Deleted

 

V12.1          9.4462        12.3457        .5012           .7490

V12.2          9.8763        11.5144        .6688           .6962

V12.4          9.6828        11.6772        .5960           .7180

V12.5          9.2634        11.1464        .6296           .7050

V12.6          9.9032        12.1744        .3868           .7961

 

Reliability Coefficients

 

N of Cases =    186.0                    N of Items =  5

 

Alpha =    .7752


 

 

 

 

 

 

 

فصل ششم

تحليل يك متغيري


 

        §          سن   

Statistics

 

سن

N

Valid

187

Missing

3

 

سن

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Frequency

Percent

Valid Percent

Cumulative Percent

Valid

18

6

3.2

3.2

3.2

19

17

8.9

9.1

12.3

20

27

14.2

14.4

26.7

21

42

22.1

22.5

49.2

22

56

29.5

29.9

79.1

23

23

12.1

12.3

91.4

24

3

1.6

1.6

93.0

25

8

4.2

4.3

97.3

26

3

1.6

1.6

98.9

31

2

1.1

1.1

100.0

Total

187

98.4

100.0

 

Missing

99

1

.5

 

 

System

2

1.1

 

 

Total

3

1.6

 

 

Total

190

100.0

 

 

 

 

                                    Descriptive Statistics

 

 

N

Minimum

Maximum

Mean

Std. Deviation

سن

187

18

31

21.53

1.904

Valid N (listwise)

187

 

 

 

 

 

 

براساس جدول توزيع سني پاسخگويان كمترين سن 18 سال و بيشترين سن 31 سال است. همينطور 2/3 درصد 18 سال ، 1/9 درصد 19 سال، 4/14 درصد 20 سال، 5/22 درصد 21 سال، 9/29 درصد 22 سال، 3/12 درصد 23 سال، 6/1 درصد 24 سال، 3/4 درصد 25 ساله، 6/1 درصد 26 سال و 1/1 درصد 31 سال سن دارند.


 

        §          مقطع تحصيلي

Statistics

 

 

 

مقطعتحصيلي

رشتهتحصيلي

N

Valid

187

186

Missing

3

4

 

مقطعتحصيلي

 

 

 

 

 

 

Frequency

Percent

Valid Percent

Cumulative Percent

Valid

کارشناسي

177

93.2

94.7

94.7

ک.ارشد

10

5.3

5.3

100.0

Total

187

98.4

100.0

 

Missing

9

1

.5

 

 

System

2

1.1

 

 

Total

3

1.6

 

 

Total

190

100.0

 

 

 

2/93 درصد پاسخگويان در مقطع كارشناسي و 3/5 درصد در مقطع كارشناسي ارشد بودند.

        §          رشته تحصيلي

رشتهتحصيلي

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Frequency

Percent

Valid Percent

Cumulative Percent

Valid

علوماجتماعي

35

18.4

18.8

18.8

تاريخ

22

11.6

11.8

30.6

جغرافي

20

10.5

10.8

41.4

عربي

21

11.1

11.3

52.7

فرانسه

19

10.0

10.2

62.9

انگليسي

33

17.4

17.7

80.6

روسي

5

2.6

2.7

83.3

فارسي

31

16.3

16.7

100.0

Total

186

97.9

100.0

 

Missing

9

2

1.1

 

 

System

2

1.1

 

 

Total

4

2.1

 

 

Total

190

100.0

 

 

 

رشته‌هاي تحصيلي پاسخگويان به ترتيب زير بوده است:

8/18 درصد علوم اجتماعي، 8/11 درصد تاريخ، 8/10 درصد جغرافيا، 3/11 درصد عربي، 2/10 درصد فرانسه، 7/17 درصد انگليسي، 7/2 درصد روسي، 7/16 درصد فارسي.

        §          سال ورود به دانشگاه

Statistics

 

سالورودبهدانشگاه

 

N

Valid

176

Missing

14

 

سالورودبهدانشگاه

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Frequency

Percent

Valid Percent

Cumulative Percent

Valid

80

8

4.2

4.5

4.5

81

61

32.1

34.7

39.2

82

43

22.6

24.4

63.6

83

36

18.9

20.5

84.1

84

28

14.7

15.9

100.0

Total

176

92.6

100.0

 

Missing

99

12

6.3

 

 

System

2

1.1

 

 

Total

14

7.4

 

 

Total

190

100.0

 

 

 

توزيع پاسخگويان براساس سال ورود به دانشگاه به صورت زير مي‌باشد:

5/4 درصد ورودي 80 ، 7/34 درصد ورودي 81 ، 4/24 درصد ورودي 82 ، 5/20 درصد ورودي 83 ، 9/15 درصد ورودي 84 مي‌باشند.


 

        §          شغل پدر

Statistics

 

 

 

شغلپدر

وضعيتتاهل

شغلهمسر

ميزاندرامد

N

Valid

183

188

23

32

Missing

7

2

167

158

 

شغلپدر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Frequency

Percent

Valid Percent

Cumulative Percent

Valid

کارمند

41

21.6

22.4

22.4

ازاد

73

38.4

39.9

62.3

معلم

25

13.2

13.7

76.0

فنيمهندسي

8

4.2

4.4

80.3

پزشکي

6

3.2

3.3

83.6

کشاورزدامدار

10

5.3

5.5

89.1

بازنشسته

18

9.5

9.8

98.9

ساير

2

1.1

1.1

100.0

Total

183

96.3

100.0

 

Missing

9

5

2.6

 

 

System

2

1.1

 

 

Total

7

3.7

 

 

Total

190

100.0

 

 

 

از ميان مشاغل پدر پاسخگويان 4/22 كارمند، 9/39 درصد آزاد، 7/13 درصد معلم و فرهنگي، 4/4 درصد فني مهندسي، 3/3 درصد پزشكي، 5/5 درصد كشاورز، 8/9 درصد بازنشسته بوده، 1/1 درصد نيز ساير مشاغل اشتغال داشته‌اند.

        §          وضعيت تأهل

وضعيتتاهل

 

 

 

 

Frequency

Percent

Valid Percent

Cumulative Percent

Valid

مجرد

161

84.7

85.6

85.6

متاهل

27

14.2

14.4

100.0

Total

188

98.9

100.0

 

Missing

System

2

1.1

 

 

Total

190

100.0

 

 

 

6/85 درصد پاسخگويان مجرد و 4/14 درصد متأهل بوده‌اند.

 

        §          شغل همسر

شغلهمسر

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Frequency

Percent

Valid Percent

Cumulative Percent

Valid

کارمند

5

2.6

21.7

21.7

ازاد

1

.5

4.3

26.1

فنيمهندسي

3

1.6

13.0

39.1

پزشکي

11

5.8

47.8

87.0

دانشجو

1

.5

4.3

91.3

ساير

2

1.1

8.7

100.0

Total

23

12.1

100.0

 

Missing

9

4

2.1

 

 

System

163

85.8

 

 

Total

167

87.9

 

 

Total

190

100.0

 

 

 

در ميان متأهلين 7/21 درصد از همسران پاسخگويان كارمند، 3/4 درصد شغل آزاد، 13 درصد مهندس، 8/47 درصد پزشك، 3/4 درصد دانشجو بوده‌اند و 7/8 درصد نيز شامل ساير مشاغل بوده است.


 

        §          ميزان درآمد

Statistics

 

ميزاندرامد

 

N

Valid

32

Missing

158

Median

400000.00

 

ميزاندرامد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Frequency

Percent

Valid Percent

Cumulative Percent

Valid

200000

2

1.1

6.3

6.3

250000

2

1.1

6.3

12.5

300000

8

4.2

25.0

37.5

350000

1

.5

3.1

40.6

400000

9

4.7

28.1

68.8

500000

7

3.7

21.9

90.6

600000

1

.5

3.1

93.8

700000

1

.5

3.1

96.9

1000000

1

.5

3.1

100.0

Total

32

16.8

100.0

 

Missing

999

156

82.1

 

 

System

2

1.1

 

 

Total

158

83.2

 

 

Total

190

100.0

 

 

 

158 پاسخگو به اين سوال پاسخ نداده‌اند و از ميان 32 پاسخگو 3/6 درصد 200 هزار، 3/6 درصد 250 هزار، 25 درصد 300 هزار ، 1/3 درصد 350 هزار، 1/28 درصد 400 هزار، 9/21 درصد 500 هزار، 1/3 درصد 600 هزار و 1/3 درصد 700 هزار و 1/3 درصد نيز 1 ميليون تومان درآمد داشته‌اند.


 

        §          آيا خود را با حجاب مي‌دانيد؟

 

اياخودراباحجابميدانيد؟

 

N

Valid

188

Missing

2

Median

3.00

 

اياخودراباحجابميدانيد؟

 

 

 

 

 

 

 

Frequency

Percent

Valid Percent

Cumulative Percent

Valid

خيليکم

1

.5

.5

.5

کم

5

2.6

2.7

3.2

متوسط

98

51.6

52.1

55.3

زياد

57

30.0

30.3

85.6

بسيارزياد

27

14.2

14.4

100.0

Total

188

98.9

100.0

 

Missing

System

2

1.1

 

 

Total

190

100.0

 

 

 

در پاسخ به اين پرسش 4/14 درصد پاسخگويان ميزان باحجابي خود را بسيار زياد، 3/30 درصد زياد، 1/52 درصد متوسط، 7.2 درصد كم و 5/0 درصد بسيار كم ارزيابي كرده‌اند.

        §          فرد باحجاب كسي است كه صرفاً داراي چادر باشد.

فردباحجابکسياستکهصرفادارايچادرباشد.

 

 

 

 

 

 

 

Frequency

Percent

Valid Percent

Cumulative Percent

Valid

کاملاموافق

8

4.2

4.3

4.3

موافق

4

2.1

2.1

6.4

بينظر

8

4.2

4.3

10.6

مخالف

77

40.5

41.0

51.6

کاملامخالف

91

47.9

48.4

100.0

Total

188

98.9

100.0

 

Missing

System

2

1.1

 

 

Total

190

100.0

 

 

 

3/4 درصد پاسخگويان با اين عبارت كاملاً موافق، 1/2 درصد موافق، 3/4 درصد بي‌نظر، 41 درصد مخالف و 4/48 درصد كاملاً مخالف بوده‌اند.


 

        §          چادر ملاك نيست و پوشیدگی کامل به جز چهره و دستها تا مچ لازم است.

چادرملاکنيستوپوشيدگيکاملبهجزچهرهودستهاتامچلازماست.

 

 

Frequency

Percent

Valid Percent

Cumulative Percent

Valid

کاملامخالف

1

.5

.5

.5

مخالف

6

3.2

3.2

3.7

بينظر

24

12.6

12.8

16.5

موافق

94

49.5

50.0

66.5

کاملاموافق

63

33.2

33.5

100.0

Total

188

98.9

100.0

 

Missing

System

2

1.1

 

 

Total

190

100.0

 

 

 

5/33 درصد پاسخگويان با اين عبارت كاملاً موافق، 50 درصد موافق، 8/12 درصد بي‌نظر، 2/3 درصد مخالف و 5/0 درصد كاملاً مخالف بوده‌اند.

        §          اگر برجستگي‌های بدن فرد معلوم نباشد هرچند کمی از موی سر او مشخص باشد او را با حجاب می دانم.

اگربرجستگيهايبدنفردمعلومنباشدهرچندکميازمويسراومشخصباشداوراباحجابميدانم

 

 

 

 

 

 

 

Frequency

Percent

Valid Percent

Cumulative Percent

Valid

کاملامخالف

6

3.2

3.2

3.2

مخالف

51

26.8

27.1

30.3

بينظر

29

15.3

15.4

45.7

موافق

76

40.0

40.4

86.2

کاملاموافق

26

13.7

13.8

100.0

Total

188

98.9

100.0

 

Missing

System

2

1.1

 

 

Total

190

100.0

 

 

 

8/13 درصد پاسخگويان با اين عبارت كاملاً موافق، 4/40 درصد موافق، 4/15 درصد بي‌نظر، 1/27 درص مخالف و 2/3 درصد كاملاً مخالف بوده‌اند.


 

        §          با حجاب كسي است كه داراي حجب و حیا باشد و صرفاً پوشیدگی همه بدن او ملاک نیست.

بهنظرمنباحجابکسياستکهدارايحجبوحياباشدوصرفاپوشيدگيهمهبدناوملاکنيست

 

 

 

 

 

 

 

Frequency

Percent

Valid Percent

Cumulative Percent

Valid

کاملاموافق

53

27.9

28.2

28.2

موافق

33

17.4

17.6

45.7

بينظر

22

11.6

11.7

57.4

مخالف

62

32.6

33.0

90.4

کاملامخالف

18

9.5

9.6

100.0

Total

188

98.9

100.0

 

Missing

System

2

1.1

 

 

Total

190

100.0

 

 

 

2/28 درصد با اين عبارت كاملاً موافق، 6/17 درصد موافق، 7/11 درصد بي‌نظر ، 3/3 درصد مخالف و 6/9 درصد كاملاً مخالف بوده‌اند.

        §          اگر كسي داراي پوشش كامل (به جز چهره و دستها تا مچ) باشد اما آرایش مشخصی هم داشته باشد باحجاب است.

اگرکسيدارايپوششکامل (بهجزچهرهودستهاتامچ) باشداماارايشمشخصيهمداشتهباشدباحجاباست

 

 

 

 

 

 

 

Frequency

Percent

Valid Percent

Cumulative Percent

Valid

کاملامخالف

11

5.8

5.9

5.9

مخالف

67

35.3

35.6

41.5

بينظر

24

12.6

12.8

54.3

موافق

64

33.7

34.0

88.3

کاملاموافق

22

11.6

11.7

100.0

Total

188

98.9

100.0

 

Missing

System

2

1.1

 

 

Total

190

100.0

 

 

 

7/1 درصد پاسخگويان كاملاً موافق، 34 درصد موافق، 8/12 درصد بي‌نظر، 6/35 درصد مخالف و 9/5 درصد كاملاً مخالف بوده‌اند.


 

        §          پوشيدن بلوز و شلوار یا بلوز و دامن به گونه ای که جلف و زننده نباشد بدون پوشش موها کافی است.

پوشيدنبلوزوشلواريابلوزودامنبهگونهايکهجلفوزنندهنباشدبدونپوششموهاکافياست

 

 

 

 

 

 

 

Frequency

Percent

Valid Percent

Cumulative Percent

Valid

کاملاموافق

13

6.8

6.9

6.9

موافق

14

7.4

7.4

14.4

بينظر

11

5.8

5.9

20.2

مخالف

85

44.7

45.2

65.4

کاملامخالف

65

34.2

34.6

100.0

Total

188

98.9

100.0

 

Missing

System

2

1.1

 

 

Total

190

100.0

 

 

 

9/6 درصد پاسخگويان با اين عبارت كاملاً موافق، 4/7 درصد موافق، 9/5 درصد بي‌نظر، 2/45 درصد مخالف، 6/34 درصد كاملاً مخالف بوده‌اند.

        §          مراجع تقليد در تعیین حد حجاب بانوان افراط میکنند.

مراجعتقليددرتعيينحدحجاببانوانافراطميکنند

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Frequency

Percent

Valid Percent

Cumulative Percent

Valid

کاملامخالف

20

10.5

10.7

10.7

مخالف

52

27.4

27.8

38.5

بينظر

44

23.2

23.5

62.0

موافق

34

17.9

18.2

80.2

کاملاموافق

37

19.5

19.8

100.0

Total

187

98.4

100.0

 

Missing

9

1

.5

 

 

System

2

1.1

 

 

Total

3

1.6

 

 

Total

190

100.0

 

 

 

8/19 درصد پاسخگويان با اين عبارت كاملاً موافق، 2/18 درصد موافق، 5/23 درصد بي‌نظر، 8/27 درصد مخالف، 7/10 درصد كاملاً مخالف بوده‌اند.


 

        §          آرايش از پوشش جداست .

بهطورکليارايشازپوششجداستوچهرهارايششدهخلليبهباحجابيفردواردنميسازد

 

 

 

 

 

 

 

Frequency

Percent

Valid Percent

Cumulative Percent

Valid

کاملاموافق

25

13.2

13.3

13.3

موافق

27

14.2

14.4

27.7

بينظر

27

14.2

14.4

42.0

مخالف

67

35.3

35.6

77.7

کاملامخالف

42

22.1

22.3

100.0

Total

188

98.9

100.0

 

Missing

System

2

1.1

 

 

Total

190

100.0

 

 

 

3/13 درصد پاسخگويان با اين عبارت كاملاً موافق، 4/14 درصد موافق، 4/14 درصد بي‌نظر، 6/35 درصد مخالف، 3/22 درصد كاملاً مخالف بوده‌اند.

        §          اگر آرايش به گونه‌اي باشد که جلب توجه نکند از نظر من به حجاب فرد لطمه نمیزند.

اگرارايشفردبهگونهايباشدکهجلبتوجهنکندازنظرمنبهحجابفردلطمهنميزند

 

 

 

 

 

 

 

Frequency

Percent

Valid Percent

Cumulative Percent

Valid

کاملامخالف

9

4.7

4.8

4.8

مخالف

29

15.3

15.4

20.2

بينظر

26

13.7

13.8

34.0

موافق

62

32.6

33.0

67.0

کاملاموافق

62

32.6

33.0

100.0

Total

188

98.9

100.0

 

Missing

System

2

1.1

 

 

Total

190

100.0

 

 

 

33 درصد كاملاً موافق، 33 درصد موافق، 8/13 درصد بي‌نظر، 4/15 درصد مخالف و 8/4 درصد كاملاً مخالف بوده‌اند.


 

        §          هر كسي حق دارد آنطور که دوست دارد و زیباتر دیده میشود آرایش و پوشش داشته باشد.

بهنظرمنهرکسيحقداردانطورکهدوستداردوزيباترديدهميشودارايشوپوششداشتهباشد

 

 

 

 

 

 

 

Frequency

Percent

Valid Percent

Cumulative Percent

Valid

کاملاموافق

26

13.7

13.8

13.8

موافق

26

13.7

13.8

27.7

بينظر

27

14.2

14.4

42.0

مخالف

42

22.1

22.3

64.4

کاملامخالف

67

35.3

35.6

100.0

Total

188

98.9

100.0

 

Missing

System

2

1.1

 

 

Total

190

100.0

 

 

 

8/13 درصد پاسخگويان با اين عبارت كاملاً موافق، 8/13 درصد موافق، 4/14 درصد بي‌نظر، 3/22 درصد مخالف، 6/35 درصد كاملاً مخالف بوده‌اند.

 

 

تعريف1

تعريف2

تعريف3

تعريف4

تعريف5

تعريف6

تعريف7

N

Valid

188

187

188

188

188

187

188

 

Missing

2

3

2

2

2

3

2

Median

3.00

2.00

4.00

2.00

3.00

2.00

3.00

 

        §          تعريف 1

ميزان موافقت پاسخگويان با اين تعريف 8/21 درصد بسيار زياد، 6/17 درصد زياد، 3/46 متوسط، 5/8 درصد كم و 9/5 درصد بسيار كم بوده است.

تعريف1

 

 

 

 

 

 

 

Frequency

Percent

Valid Percent

Cumulative Percent

Valid

بسيارزياد

41

21.6

21.8

21.8

زياد

33

17.4

17.6

39.4

متوسط

87

45.8

46.3

85.6

کم

16

8.4

8.5

94.1

خيليکم

11

5.8

5.9

100.0

Total

188

98.9

100.0

 

Missing

System

2

1.1

 

 

Total

190

100.0

 

 

 

        §          تعريف 2

توزيع ميزان موافقت پاسخگويان با اين تعريف 7/33 درصد بسيار زياد، 8/27 درصد زياد ، 31 درصد متوسط، 7/3 درصد كم و 7/3 درصد بسياركم بوده است.

تعريف2

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Frequency

Percent

Valid Percent

Cumulative Percent

Valid

بسيارزياد

63

33.2

33.7

33.7

زياد

52

27.4

27.8

61.5

متوسط

58

30.5

31.0

92.5

کم

7

3.7

3.7

96.3

خيليکم

7

3.7

3.7

100.0

Total

187

98.4

100.0

 

Missing

9

1

.5

 

 

System

2

1.1

 

 

Total

3

1.6

 

 

Total

190

100.0

 

 

 

 

 

 

        §          تعريف 3

توزيع ميزان موافقت پاسخگويان با اين تعريف 5/16 درصد بسيار زياد، 9/48 درصد زياد، 1/26 درصد متوسط، 8 درصد كم و 5/0 درصد بسيار كم بوده است.

تعريف3

 

 

 

 

 

 

 

Frequency

Percent

Valid Percent

Cumulative Percent

Valid

خيليکم

1

.5

.5

.5

کم

15

7.9

8.0

8.5

متوسط

49

25.8

26.1

34.6

زياد

92

48.4

48.9

83.5

بسيارزياد

31

16.3

16.5

100.0

Total

188

98.9

100.0

 

Missing

System

2

1.1

 

 

Total

190

100.0

 

 

 


 

        §          تعريف 4

توزيع ميزان موافقت پاسخگويان با اين تعريف 9/22 درصد بسيار زياد، 4/40 درصد زياد، 7/19 درصد متوسط، 2/12 درصد كم و 8/4 درصد بسيار كم بوده است.

تعريف4

 

 

 

 

 

 

 

Frequency

Percent

Valid Percent

Cumulative Percent

Valid

بسيارزياد

43

22.6

22.9

22.9

زياد

76

40.0

40.4

63.3

متوسط

37

19.5

19.7

83.0

کم

23

12.1

12.2

95.2

خيليکم

9

4.7

4.8

100.0

Total

188

98.9

100.0

 

Missing

System

2

1.1

 

 

Total

190

100.0

 

 

 

 

 

 

        §          تعريف 5

ميزان موافقت پاسخگويان با اين عبارت 8/13 درصد بسيار زياد، 3/29 درصد زياد، 9/31 درصد متوسط، 9/14 درصد كم و 1/10 درصد خيلي كم بوده است.

تعريف5

 

 

 

 

 

 

 

Frequency

Percent

Valid Percent

Cumulative Percent

Valid

بسيارزياد

26

13.7

13.8

13.8

زياد

55

28.9

29.3

43.1

متوسط

60

31.6

31.9

75.0

کم

28

14.7

14.9

89.9

خيليکم

19

10.0

10.1

100.0

Total

188

98.9

100.0

 

Missing

System

2

1.1

 

 

Total

190

100.0

 

 

 


 

        §          تعريف 6

ميزان موافقت پاسخگويان با اين عبارت 9/44 درصد بسيار زياد، 9/20 درصد زياد ، 1/17 درصد متوسط، 8 درصد كم، 1/9 درصد خيلي كم بوده است.

تعريف6

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Frequency

Percent

Valid Percent

Cumulative Percent

Valid

بسيارزياد

84

44.2

44.9

44.9

زياد

39

20.5

20.9

65.8

متوسط

32

16.8

17.1

82.9

کم

15

7.9

8.0

90.9

خيليکم

17

8.9

9.1

100.0

Total

187

98.4

100.0

 

Missing

9

1

.5

 

 

System

2

1.1

 

 

Total

3

1.6

 

 

Total

190

100.0

 

 

 

        §          تعريف 7

ميزان موافقت پاسخگويان با اين عبارت 4/6 درصد بسيار زياد، 1/26 درصد زياد، 4/31 درصد متوسط، 5/24 درصد كم و 7/11 درصد خيلي كم بوده است.

تعريف7

 

 

 

 

 

 

 

Frequency

Percent

Valid Percent

Cumulative Percent

Valid

خيليکم

22

11.6

11.7

11.7

کم

46

24.2

24.5

36.2

متوسط

59

31.1

31.4

67.6

زياد

49

25.8

26.1

93.6

بسيارزياد

12

6.3

6.4

100.0

Total

188

98.9

100.0

 

Missing

System

2

1.1

 

 

Total

190

100.0

 

 

 


 

        §          ميزان نزديكي تعريف افراد به تعريف اسمي (قراردادي)  

 

مجموع v12.1-v12.6

 

N

Valid

186

Missing

4

 

مجموع v12.1-v12.6

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Frequency

Percent

Valid Percent

Cumulative Percent

Valid

10.00

9

4.7

4.8

4.8

11.00

15

7.9

8.1

12.9

12.00

26

13.7

14.0

26.9

13.00

9

4.7

4.8

31.7

14.00

11

5.8

5.9

37.6

15.00

29

15.3

15.6

53.2

16.00

19

10.0

10.2

63.4

17.00

2

1.1

1.1

64.5

18.00

12

6.3

6.5

71.0

19.00

12

6.3

6.5

77.4

20.00

21

11.1

11.3

88.7

21.00

15

7.9

8.1

96.8

22.00

2

1.1

1.1

97.8

23.00

2

1.1

1.1

98.9

26.00

2

1.1

1.1

100.0

Total

186

97.9

100.0

 

Missing

System

4

2.1

 

 

Total

190

100.0

 

 

 

Descriptive Statistics

 

 

N

Minimum

Maximum

Mean

Std. Deviation

مجموع v12.1-v12.6

186

10.00

26.00

15.7634

3.67430

Valid N (listwise)

186

 

 

 

 

 

 

اين ميزان در ميان 8/4 درصد افراد بسيار كم، 6/58 درصد كم، 4/25 درصد متوسط، 3/10 درصد زياد و 1/1 درصد بسيار زياد بوده است.


 

        §          ميزان نزديكي افراد به تعريف قراردادي در عمل

 

V14

 

N

Valid

188

Missing

2

 

V14

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Frequency

Percent

Valid Percent

Cumulative Percent

Valid

9.00

8

4.2

4.3

4.3

12.00

2

1.1

1.1

5.3

13.00

13

6.8

6.9

12.2

14.00

11

5.8

5.9

18.1

15.00

13

6.8

6.9

25.0

16.00

1

.5

.5

25.5

17.00

3

1.6

1.6

27.1

18.00

5

2.6

2.7

29.8

19.00

12

6.3

6.4

36.2

20.00

12

6.3

6.4

42.6

21.00

8

4.2

4.3

46.8

22.00

15

7.9

8.0

54.8

23.00

17

8.9

9.0

63.8

24.00

21

11.1

11.2

75.0

25.00

3

1.6

1.6

76.6

26.00

20

10.5

10.6

87.2

27.00

19

10.0

10.1

97.3

28.00

3

1.6

1.6

98.9

29.00

1

.5

.5

99.5

30.00

1

.5

.5

100.0

Total

188

98.9

100.0

 

Missing

System

2

1.1

 

 

Total

190

100.0

 

 

 

 

                                    Descriptive Statistics

 

 

N

Minimum

Maximum

Mean

Std. Deviation

V14

188

9.00

30.00

20.6543

5.22465

Valid N (listwise)

188

 

 

 

 

 

 

اين ميزان در ميان 3/4 درصد بسيار كم، 4/14 درصد كم، 1/17 درصد متوسط، 7/44 درصد زياد، 3/23 درصد بسيار زياد بوده است.

        §          ميانگين “ميزان نزديكي تعريف افراد به تعريف قراردادي” برحسب رشته‌هاي تحصيلي گوناگون به شرح زير مي‌باشد.  

Case Processing Summary

 

 

 

 

Cases

Included

Excluded

Total

N

Percent

N

Percent

N

Percent

مجموع v12.1-v12.6  * رشتهتحصيلي

184

96.8%

6

3.2%

190

100.0%

 

 

مجموع v12.1-v12.6

رشتهتحصيلي

Mean

N

Std. Deviation

علوماجتماعي

16.1176

34

2.72769

تاريخ

12.6364

22

1.70561

جغرافي

17.1000

20

2.12504

عربي

17.7000

20

4.43788

فرانسه

17.7368

19

3.34734

انگليسي

14.0303

33

4.72020

روسي

16.6000

5

3.84708

فارسي

15.9032

31

2.85604

Total

15.7500

184

3.69056

 

همانطور كه مشاهده مي‌شود دانشجويان رشته‌هاي فرانسه، عربي و جغرافيا به ترتيب بيشترين ميزان نزديكي به تعريف اسمي را داشته‌اند.

 

        §          ميانگين “ميزان نزديكي تعريف افراد به تعريف قراردادي در عمل“ برحسب رشته‌هاي تحصيلي گوناگون به صورت زير است.  

Case Processing Summary

 

 

 

 

Cases

Included

Excluded

Total

N

Percent

N

Percent

N

Percent

V14  * رشتهتحصيلي

186

97.9%

4

2.1%

190

100.0%

 


 

V14

رشتهتحصيلي

Mean

N

Std. Deviation

علوماجتماعي

22.0857

35

4.61692

تاريخ

22.4091

22

3.11156

جغرافي

18.3500

20

5.13271

عربي

20.2381

21

5.07843

فرانسه

14.2632

19

2.53513

انگليسي

20.5152

33

6.56754

روسي

20.2000

5

6.22093

فارسي

23.6129

31

2.57782

Total

20.6398

186

5.24681

 

همانطور كه مشاهده مي‌شود دانشجويان زبان فارسي، تاريخ و علوم اجتماعي به ترتيب بيشترين ميزان نزديكي به تعريف قراردادي را در عمل دارند.


 

 

 

 

 

 

 

فصل هفتم

تحليل دو متغيري


1. احتمالاً بين «نمره حجاب افراد» و «ميزان نزديكي افراد در عمل به تعريف قراردادي» رابطه همبستگي وجود دارد.  

Correlations

 

 

 

 

 

 

 

بهحجابتانچهنمرهايميدهيد؟

V14

بهحجابتانچهنمرهايميدهيد؟

Pearson Correlation

1

-.159

Sig. (2-tailed)

.

.128

N

93

93

V14

Pearson Correlation

-.159

1

Sig. (2-tailed)

.128

.

N

93

188

 

از آنجا كه در آزمون اين فرضيه 12/0 = sig  و بيشتر از 05/0 است فرضيه رد مي‌شود.

 

2. احتمالاً بين «ارزيابي افراد از حجاب خود» و «ميزان نزديكي افراد به تعريف قراردادي در عمل» رابطه همبستگي وجود دارد.  

Correlations

 

 

 

 

 

 

 

V14

اياخودراباحجابميدانيد؟

V14

Pearson Correlation

1

.057

Sig. (2-tailed)

.

.437

N

188

188

اياخودراباحجابميدانيد؟

Pearson Correlation

.057

1

Sig. (2-tailed)

.437

.

N

188

188

 

در آزمون اين فرضيه 43/0 = sig و بيشتر از 05/0 مي‌باشد بنابراين فرضيه رد مي‌شود.


3. احتمالاً بين «ارزيابي افراد از حجاب خود» و «ميزان نزديكي تعريف افراد به تعريف قراردادي» رابطه وجود دارد.  

Correlations

 

 

 

 

 

 

 

اياخودراباحجابميدانيد؟

مجموع v12.1-v12.6

اياخودراباحجابميدانيد؟

Pearson Correlation

1

-.263(**)

Sig. (2-tailed)

.

.000

N

188

186

مجموع v12.1-v12.6

Pearson Correlation

-.263(**)

1

Sig. (2-tailed)

.000

.

N

186

186

**  Correlation is significant at the 0.01 level (2-tailed).

 

پس از آزمون اين فرضيه از آنجا كه 00/0 = sig  و كوچكتر از 05/0 مي‌باشد فرضيه تأييد مي‌شود. و با توجه به رقم به دست آمده براي ضريب پيرسون مشاهده مي‌شود كه رابطه قوي و معكوس بين دو متغير برقرار است.

 

4. احتمالاً بين «نمره حجاب افراد» و «ميزان نزديكي تعريف افراد به تعريف قراردادي» رابطه وجود دارد.   

Correlations

 

 

 

 

 

 

 

مجموع v12.1-v12.6

بهحجابتانچهنمرهايميدهيد؟

مجموع v12.1-v12.6

Pearson Correlation

1

-.095

Sig. (2-tailed)

.

.368

N

186

91

بهحجابتانچهنمرهايميدهيد؟

Pearson Correlation

-.095

1

Sig. (2-tailed)

.368

.

N

91

93

 

از آنجا كه در آزمون اين فرضيه 36/0= sig  بوده و بيشتر از 05/0 مي‌باشد فرضيه رد مي‌شود.


5. احتمالاً «سن» افراد بر «ميزان نزديكي تعريف افراد به تعريف قراردادي» تأثير دارد.  

Correlations

 

 

 

 

 

 

 

سن

مجموع v12.1-v12.6

سن

Pearson Correlation

1

.041

Sig. (2-tailed)

.

.584

N

187

185

مجموع v12.1-v12.6

Pearson Correlation

.041

1

Sig. (2-tailed)

.584

.

N

185

186

 

در آزمون فرضيه چون 58/0 = sig  و بيشتر از 05/0 مي‌باشد فرضيه رد مي‌شود.

 

6. احتمالاً «سن» افراد بر «ميزان نزديكي افراد به تعريف قراردادي در عمل» تأثير دارد.  

Correlations

 

 

 

 

 

 

 

سن

V14

سن

Pearson Correlation

1

-.064

Sig. (2-tailed)

.

.387

N

187

187

V14

Pearson Correlation

-.064

1

Sig. (2-tailed)

.387

.

N

187

188

 

چون در آزمون فرضيه 38/0 =sig و بيشتر از 05/0 مي‌باشد فرضيه رد مي‌شود.


7. احتمالاً «سن» افراد و «ارزيابي آنان از حجاب خود» رابطه دارد.  

Correlations

 

 

 

 

 

 

 

سن

اياخودراباحجابميدانيد؟

سن

Pearson Correlation

1

-.145(*)

Sig. (2-tailed)

.

.048

N

187

187

اياخودراباحجابميدانيد؟

Pearson Correlation

-.145(*)

1

Sig. (2-tailed)

.048

.

N

187

188

*  Correlation is significant at the 0.05 level (2-tailed).

 

چون در آزمون فرضيه 04/0 =sig و كمتر از 05/0 مي‌باشد فرضيه تأييد مي‌شود و با توجه به رقم مربوط به ضريب پيرسون بين دو متغير رابطه ضعيف و معكوسي وجود دارد.

8. احتمالاً «ميزان نزديكي تعريف افراد به تعريف قراردادي» در ميان رشته‌هاي تحصيلي مختلف تفاوت معنادار دارد.   

 

مجموع v12.1-v12.6

 

Sum of Squares

df

Mean Square

F

Sig.

Between Groups

507.316

7

72.474

6.425

.000

Within Groups

1985.184

176

11.279

 

 

Total

2492.500

183

 

 

 

 

در آزمون فرضيه چون 00/0= sig و از 05/0 كوچكتر است فرضيه تأييد مي‌شود.

9. احتمالاً «ميزان نزديكي افراد به تعريف قراردادي در عمل» در ميان رشته‌هاي تحصيلي مختلف تفاوت معنادار دارد.  

 

V14

 

Sum of Squares

df

Mean Square

F

Sig.

Between Groups

1298.364

7

185.481

8.701

.000

Within Groups

3794.502

178

21.317

 

 

Total

5092.866

185

 

 

 

 

چون در آزمون فرضيه 00/0 =sig  و از 05/0 كوچكتر است فرضيه تأييد مي‌شود.

10. احتمالاً «ارزيابي افراد از حجاب خود» در ميان رشته‌هاي تحصيلي مختلف تفاوت معنادار دارد.  

Kruskal-Wallis Test

Ranks

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

رشتهتحصيلي

N

Mean Rank

اياخودراباحجابميدانيد؟

علوماجتماعي

35

78.23

تاريخ

22

158.09

جغرافي

20

89.93

عربي

21

60.26

فرانسه

19

92.61

انگليسي

33

90.27

روسي

5

59.90

فارسي

31

99.13

Total

186

 

 

Test Statistics(a,b)

 

 

اياخودراباحجابميدانيد؟

Chi-Square

54.538

df

7

Asymp. Sig.

.000

a  Kruskal Wallis Test

b  Grouping Variable: رشتهتحصيلي

 

چون در آزمون فرضيه 00/0 =sig و كمتر از 05/0 است فرضيه تأييد مي‌شود.


11. احتمالاً ميان «ميزان نزديكي افراد به تعريف قراردادي در عمل» و ميزان نزديكي تعريف افراد به تعريف قراردادي رابطه وجود دارد.  

Correlations

 

 

 

 

 

 

 

مجموع v12.1-v12.6

V14

مجموع v12.1-v12.6

Pearson Correlation

1

-.528(**)

Sig. (2-tailed)

.

.000

N

186

186

V14

Pearson Correlation

-.528(**)

1

Sig. (2-tailed)

.000

.

N

186

188

**  Correlation is significant at the 0.01 level (2-tailed).

 

از آنجا كه در آزمون فرضيه 00/0= sig بوده و كمتر از 05/0 مي‌باشد فرضيه تأييد مي‌شود. همينطور با توجه به رقم مربوط به ضريب پيرسون رابطه اين دو متغير قوي و معكوس مي‌باشد.

 

12. احتمالاً «ميزان نزديكي تعريف افراد به تعريف قراردادي» در ميان «مشاغل گوناگون پدران پاسخگويان» تفاوت معنادار دارد.  

 

مجموع v12.1-v12.6

 

Sum of Squares

df

Mean Square

F

Sig.

Between Groups

734.042

7

104.863

11.001

.000

Within Groups

1649.018

173

9.532

 

 

Total

2383.061

180

 

 

 

 

چون در آزمون فرضيه 00/0 =sig و كمتر از 05/0 است فرضيه تأييد مي‌شود.


13. احتمالاً «ميزان نزديكي افراد به تعريف قراردادي در عمل» در ميان «مشاغل گوناگون پدران پاسخگويان» تفاوت معنادار دارد.  

 

V14

 

Sum of Squares

df

Mean Square

F

Sig.

Between Groups

1329.536

7

189.934

8.986

.000

Within Groups

3698.792

175

21.136

 

 

Total

5028.328

182

 

 

 

 

چون در آزمون فرضيه 00/0 =sig و كمتر از 05/0 است فرضيه تأييد مي‌شود.

 

14. احتمالاً «ميزان نزديكي تعريف افراد به تعريف قراردادي» در ميان ورودي‌هاي مختلف متفاوت است.  

 

مجموع v12.1-v12.6

 

Sum of Squares

df

Mean Square

F

Sig.

Between Groups

564.775

4

141.194

14.036

.000

Within Groups

1700.029

169

10.059

 

 

Total

2264.805

173

 

 

 

 

چون در آزمون فرضيه 00/0= sig و كمتر از 05/0 است فرضيه تأييد مي‌شود.

 

15. احتمالاً «ميزان نزديكي افراد به تعريف قراردادي در عمل» در ميان ورودي‌هاي مختلف متفاوت است.  

 

V14

 

Sum of Squares

df

Mean Square

F

Sig.

Between Groups

1532.292

4

383.073

19.672

.000

Within Groups

3329.867

171

19.473

 

 

Total

4862.159

175

 

 

 

 

چون در آزمون فرضيه 00/0= sig  و كمتر از 05/0 است فرضيه تأييد مي‌شود.

16. احتمالاً ميان «ميزان نزديكي تعريف افراد به تعريف شماره 7» و «نظر افراد در رابطه با مراجع تقليد» ارتباط معناداري وجود دارد.  

Case Processing Summary

 

 

 

 

Cases

Valid

Missing

Total

N

Percent

N

Percent

N

Percent

تعريف7 * مراجعتقليددرتعيينحدحجاببانوانافراطميکنند

187

98.4%

3

1.6%

190

100.0%

 

 

Symmetric Measures

 

 

Value

Asymp. Std. Error(a)

Approx. T(b)

Approx. Sig.

Ordinal by Ordinal

Kendall's tau-b

.221

.059

3.745

.000

N of Valid Cases

187

 

 

 

           

a  Not assuming the null hypothesis.

b  Using the asymptotic standard error assuming the null hypothesis.

 

چون در آزمون فرضيه 00/0= sig و كمتر از 05/0 است فرضيه تأييد مي‌شود.


تعريف7 * مراجعتقليددرتعيينحدحجاببانوانافراطميکنند Crosstabulation

 

 

 

مراجعتقليددرتعيينحدحجاببانوانافراطميکنند

Total

 

 

کاملامخالف

مخالف

بينظر

موافق

کاملاموافق

 

تعريف7

خيليکم

Count

5

3

2

8

3

21

 

 

Expected Count

2.2

5.8

4.9

3.8

4.2

21.0

 

 

% within تعريف7

23.8%

14.3%

9.5%

38.1%

14.3%

100.0%

 

 

% within مراجعتقليددرتعيينحدحجاببانوانافراطميکنند

25.0%

5.8%

4.5%

23.5%

8.1%

11.2%

 

 

% of Total

2.7%

1.6%

1.1%

4.3%

1.6%

11.2%

 

کم

Count

11

21

7

5

2

46

 

 

Expected Count

4.9

12.8

10.8

8.4

9.1

46.0

 

 

% within تعريف7

23.9%

45.7%

15.2%

10.9%

4.3%

100.0%

 

 

% within مراجعتقليددرتعيينحدحجاببانوانافراطميکنند

55.0%

40.4%

15.9%

14.7%

5.4%

24.6%

 

 

% of Total

5.9%

11.2%

3.7%

2.7%

1.1%

24.6%

 

متوسط

Count

2

11

22

6

18

59

 

 

Expected Count

6.3

16.4

13.9

10.7

11.7

59.0

 

 

% within تعريف7

3.4%

18.6%

37.3%

10.2%

30.5%

100.0%

 

 

% within مراجعتقليددرتعيينحدحجاببانوانافراطميکنند

10.0%

21.2%

50.0%

17.6%

48.6%

31.6%

 

 

% of Total

1.1%

5.9%

11.8%

3.2%

9.6%

31.6%

 

زياد

Count

2

17

11

9

10

49

 

 

Expected Count

5.2

13.6

11.5

8.9

9.7

49.0

 

 

% within تعريف7

4.1%

34.7%

22.4%

18.4%

20.4%

100.0%

 

 

% within مراجعتقليددرتعيينحدحجاببانوانافراطميکنند

10.0%

32.7%

25.0%

26.5%

27.0%

26.2%

 

 

% of Total

1.1%

9.1%

5.9%

4.8%

5.3%

26.2%

 

بسيارزياد

Count

0

0

2

6

4

12

 

 

Expected Count

1.3

3.3

2.8

2.2

2.4

12.0

 

 

% within تعريف7

.0%

.0%

16.7%

50.0%

33.3%

100.0%

 

 

% within مراجعتقليددرتعيينحدحجاببانوانافراطميکنند

.0%

.0%

4.5%

17.6%

10.8%

6.4%

 

 

% of Total

.0%

.0%

1.1%

3.2%

2.1%

6.4%

Total

Count

20

52

44

34

37

187

 

Expected Count

20.0

52.0

44.0

34.0

37.0

187.0

 

% within تعريف7

10.7%

27.8%

23.5%

18.2%

19.8%

100.0%

 

% within مراجعتقليددرتعيينحدحجاببانوانافراطميکنند

100.0%

100.0%

100.0%

100.0%

100.0%

100.0%

 

% of Total

10.7%

27.8%

23.5%

18.2%

19.8%

100.0%


نتيجه‌گيري:

براساس تحليل‌هاي آماري انجام شده معلوم شد كه ميزان نزديكي تعريف 4/63 درصد پاسخگويان به تعريف اسمي واژه باحجاب، بسيار كم يا كم بوده است و تنها 4/11 درصد افراد تعريفي نزديك يا بسيار نزديك به تعريف اسمي واژه‌ باحجاب داشتند.

در عين حال نكته قابل توجه در اين است كه ميزان نزديكي 68 درصد افراد به تعريف اسمي در عمل بسيار زياد يا زياد بوده است. و اين امر در ميان 7/18 درصد از افراد كم يا بسيار كم نشان داده است.

همينطور در بررسي‌هاي صورت گرفته‌ضمن اينكه معلوم شد ميان «ارزيابي افراد از حجاب خود» و «ميزان نزديكي افراد به تعريف اسمي در عمل» رابطه‌اي وجود ندارد اما رابطه قوي و معكوسي ميان اين دو متغير به صورت نظري ديده شد. به اين معنا كه هرچه ارزيابي افراد از حجاب خود بيشتر بوده است، ميزان نزديكي تعريف افراد به تعريف قراردادي كمتر بوده است و به عكس.

در ادامه بررسي‌ها مشخص شد كه «سن» افراد بر «ارزيابي افراد از حجاب خود» تأثيري ضعيف و معكوس داشت.

همينطور ديده شد كه هر يك از متغيرهاي: «ميزان نزديكي تعريف افراد به تعريف قراردادي» و «ميزان نزديكي افراد به تعريف قراردادي در عمل» و «ارزيابي افراد از حجاب خود» در ميان رشته‌هاي تحصيلي مختلف تفاوت معناداري داشتند.

در اين تحقيق معلوم شد كه رابطه‌اي قوي و معكوس ميان «ميزان نزديكي افراد به تعريف قراردادي در عمل» و «ميزان نزديكي تعريف افراد به تعريف قراردادي» وجود دارد. بدين معنا كه هرچه تعريف افراد به تعريف قراردادي نزديكتر مي‌شود ميزان نزديكي افراد به تعريف قراردادي در عمل كاهش مي‌يابد و به عكس.

براساس بررسي‌هاي صورت گرفته در اين تحقيق هريك از متغيرهاي «ميزان نزديكي تعريف افراد به تعريف اسمي» ، «ميزان نزديكي افراد به تعريف قراردادي در عمل» در ميان «مشاغل گوناگون پدران افراد پاسخگو از تفاوت معناداري برخوردار بود.

همچنين اين دو متغير در ميان ورودي‌هاي مختلف هم داراي تفاوت معناداري بودند.

 

فرضیاتی که از آزمون رد عبود کرده اند:

1

احتمالاً بین «ارزیابی افراد از حجاب خود» و «میزان نزدیکی تعریف افراد به تعریف قراردادی» رابطه وجود دارد.

2

احتمالاً «سن» افراد و «ارزیابی آنان از حجاب خود رابطه وجود دارد.

3

احتمالاً «میزان نزدیکی تعریف افراد به تعریف قراردادی» در میان رشته های تحصیلی مختلف تفاوت معنادار دارد.

4

احتمالاً «میزان نزدیکی افراد به تعریف قراردادی در عمل» در میان رشته های تحصیلی مختلف تفاوت معنادار دارد.

5

احتمالاً «ارزیابی افراد از حجاب خود» در میان رشته های تحصیلی مختلف تفاوت معنادار دارد.

6

احتمالاً میان «میزان نزدیکی افراد به تعریف قراردادی در عمل» و «میزان نزدیکی تعریف افراد به تعریف قراردادی» رابطه وجود دارد.

7

احتمالاً «میزان نزدیکی تعریف افراد به تعریف قراردادی» در میان «مشاغل گوناگون پدران پاسخگویان» تفاوت معنادار دارد.

8

احتمالاً «میزان نزدیکی افراد به تعریف قراردادی در عمل» در میان «مشاغل گوناگون پدران پاسخگویان» تفاوت معنادار دارد.

9

احتمالاً «میزان نزدیکی تعریف افراد به تعریف قراردادی» در میان ورودی های مختلف متفاوت است.

10

احتمالاً «میزان نزدیکی افراد به تعریف قراردادی در عمل» در میان ورودی های مختلف متفاوت است.

11

احتمالاً میان «میزان نزدیکی تعریف افراد به تعریف شماره 7» و «نظر افراد در رابطه با مراجع تقلید» ارتباط معناداری وجود دارد.

 

فرضیاتی که از آزمون رد عبود نکرده اند:

1

احتمالاً بین «نمره حجاب افراد» و «میزان نزدیکی افراد در عمل به تعریف قراردادی» رابطه همبستگی وجود دارد.

2

احتمالاً بین «ارزیابی افراد از حجاب خود» و «میزان نزدیکی افراد به تعریف قراردادی در عمل» رابطه همبستگی وجود دارد.

3

احتمالاً بین «نمره حجاب افراد» و «میزان نزدیکی تعریف افراد به تعریف قراردادی» رابطه وجود دارد.

4

احتمالاً «سن» افراد بر «میزان نزدیکی تعریف افراد به تعریف قراردادی» تأثیر دارد.

5

احتمالاً «سن» افراد بر «میزان نزدیکی افراد به تعریف قراردادی در عمل» تأثیر دارد.

 


فهرست منابع:

-       رفیع پور ، کندوکاوها و پنداشته ها

-       سعیدی ، مسعود ، (1384) ، «بخش نگرش سکولار در گروه سنی 20 تا 50 سال مردم مشهد در سال 84 و بررسی عوامل موثر بر این نگرش» ، پایان نامه کارشناسی ارشد پژوهشگری علوم اجتماعی.

-       علامه طباطبایی ، سید محمد حسین، جلد 15 تفسیر المیزان، سید محمدباقر موسوی همدانی، چاپخانه دفتر انتشارات اسلامی.

-       علامه طباطبایی ، سید محمد حسین، جلد 16 تفسیر المیزان، سید محمدباقر موسوی همدانی، چاپخانه دفتر انتشارات اسلامی.

-       عظیمی هاشمی، مژگان، (پاییز 83) ، «رضایت از زندگی و دینداری در بین دانش آموزان دوره متوسطه شهرهای فردوس و درگز و نواحی 7 و 5 و4 مشهد» ، مجله علوم اجتماعی دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی.

-       مدرسی، سید محمد تقی، تفسیر هدایت جلد 8 ، پرویز اتابکی، موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی.

-       مدرسی ، سید محمد تقی، تفسیر هدایت جلد 10 ، عبدالمحمد آیتی، احمد آرام، موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی.

-       مکارم شیرازی ، ناصر، (بهار 76) ، جلد چهاردهم تفسیر نمونه، چاپ سیزدهم ، دارالکتب الاسلامیه ، تهران.

-       مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه جلد 15 ، دارالکتب الاسلامیه، تهران .

-       مطهری، مرتضی ، مسئله حجاب.

-       میر جعفر العلوی الحسینی الموسوی، میر محمد کریم، 1361 ، تفسیر قرآن کریم ، قرآن برای همه جلد دوم، حاج عبدالمجید صادق نوبری، کتابخانه نوبر.

-       لهسایی زاده /جهانگیری/ شریفی، عبدالعلی/جهانگیر/علی ، بهار 83 ، «بررسی عوامل اجتماعی – اقتصادی موثر بر پایبندی به ارزش های دینی- مطالعه موردی دانش آموزان دوره متوسطه شیراز» ، مجله علوم اجتماعی دانشکده ادبیات دانشگاه فردوسی دوره اول/ شماره 1.

-       همیلتون ، ملکم ، 1381 ، جامعه شناسی دین، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، موسسه فرهنگی انتشاراتی تبیان، چاپ دوم.

-       واخ یوآخیم 1380 ، جامعه شناسی دین، ترجمه جمشید آزادگان ، تهران، سمت ، چاپ اول.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 08 اسفند 1393 ساعت: 0:07 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره حق و حقوق فرزند

بازديد: 197

 

حق فرزند

«واما حق ولدك فتعلم انه منك و مضاف اليك في عاجل الدنيا بخيره و شره و انك مسئول عما وليته من الادب والدلاله علي ربه و المعونه له علي طاعته فيك و في نفسه فمثاب علي ذلك و معاقب، فاعمل في امره عمل المتزين بحسن اثره عليه في عاجل الدنيا، المعذر الي ربه فيما بينك و بينه بحسن القيام عليه والاخذ له منه، وله قوه الا بالله».

«و اما حق فرزندت اين است كه بداني او از تو و وابسته به تو است در زندگي دنيا، و خير و شرش با تو است و تو مسئوليت سرپرستي او را از حسن تربيت و راهنمايي او بر خداي عز و جل و كمك او بر طاعت و فرمانبرداري خدا در مورد تو و در مورد خودش، به عهده داري. سپس در صورت انجام اين مسئوليت، ثواب مي بري و در صورت كوتاهي، كيفر مي شوي. پس درباره او به گونه اي نيك عمل كن كه خوبي اثر او در دنيا مشهود، و در پيشگاه پروردگار عذري بين تو و او باشد به سبب سرپرستي خوبي كه از او كردي و نتيجه اي كه از او گرفتني، و كمكي جز از ناحيه او نيست».

نكاتي را كه حضرت سجاد(ع) در اين قسمت از حقوق درباره فرزندان تذكر و يادآوري مي فرمايند عبارتند از:

1- پدر فراموش نكند كه فرزند از او و وابسته به او است و در دنيا خير و شرش نيز مربوط به پدر است.

2- مسئوليت ادب و حسن تعليم و تربيت و راهنمايي او به سوي اطاعت خداوند نيز مربوط به پدر است.

3- نسبت به آثار عمل درباره فرزند نبايد غفلت ورزد كه درمقابل خوبي، ثواب و درمقابل بدي، كيفر خواهد ديد.

4- به گونه اي در رشد و كمال او بكوشد كه هم در مقابل فرزند و هم در پيشگاه خداوند داراي عذ موجه باشد.

امام(ع) در موضوعات قبل، حق پدر و مادر را بيان فرمودند و نوع وظيفه اي را كه فرزند در مقابل آنها داشت بيان كردند. اينكه به عنوان حق متقابل، راجع به حقوق فرزندان كه به عهده پدران و مادران است مطالب فوق را بيان كردند.

شكي نيست كه اساس شالوده شخصيت فرزندان از زماني پي ريزي مي شود كه يك زن و مرد طبق سنت آفرينش پيمان زناشويي مي بندند و مي دانند كه ميوه درخت وجود آنان فرزنداني هستند كه از آنها به دنيا مي آيندو تحويل جامعه مي شوند. يك سلسله از پايه هاي شخصيت فرزندان مربوط به صفات و سجايايي است كه از پدر و مادر به عنوان وراثت «ژنتيك» به فرزندان منتقل مي شود و در واقع فرزندان، آيينه تمام نماي روحيات پدران و مادران هستند. البته اينها صفات موروثي هستند كه طبق قانون خلفت، نسل بعد،وراثت نسل قبل مي شود واين قانوني است عمومي در نباتات و حيوانات و انسانها، و اين خود بحث مفصلي است كه نياز به بررسي مفصل تر دارد و در اين بحث فشرده جاي آن نيست.

اما از زماني كه كودك به امر و فرمان خداوند وارد فرودگاه عالم ماده و دنيا مي شود، دين مقدس اسلام وظائف مهم و سنگيني را به عهده پدر و مادر قرار مي دهد كه آنها در درجه اول بايد اين مسئوليتها را شناخته و در درجه دوم توفيق عمل به آن وظائف را از پيشگاه خداوند طلب نمايند. اكنون به طور فشرده و اختصار به آن وظائف اشاره مي نماييم.

پدران و مادران براي نيل به سعادت و تامين كمال لايق فرزندان از نظر تربيت بايد به دو اصل توجه نمايند:‌اول؛ احياء استعدادهاي مفيد، و دوم؛ اماته و از بين بردن تمايلات مضر و زمينه هاي نادرست. مربي لايق كسي است كه تمام قابليت هاي دروني و استعدادهاي نهاني كودك را با مراقبت هاي علمي و عملي تدريجا پرورش داده و از حالت قوه به فعليت و بروز برساند واز طرف ديگر زمينه هاي نامطلوبي را كه از پدر و مادر يا آباء گذشته به ارث برده سركوب نموده و آن زمينه ها را از بين ببرد.

حضرت صادق(ع) فرموده است:

«و يجب للولد علي والده ثلاث خصال: اختياره لوالدته، و تحسين اسمه.، والمبالغه في تاديبه».

در اين حديث امام صادق(ع) مراقبت شديد پدران را در تربيت فرزندان، از حقوق واجب آنان دانسته است.

امام سجاد(ع) در دعا براي فرزندان در صحيفه سجاديه مي فرمايد:

«وأعني علي تربيتهم و تأديبهم و برهم».

بار خدايا! مرا در تربيت و تأديب فرزندانم و نيكي بر آنها ياري و مدد فرما.

با اين جملات معلوم مي شود كه كار پرورش كه كار پرورش و تربيت فرزندان بسيار مشكل، و هر انساني بايد توفيق انجام آن را از خداوند بزرگ بخواهد.

حقوق فرزندان

از زماني كه فرزند، ديده به جهان باز مي كند حقوقي را بر پدر و مادر پيدا مي كند كه اولين آنها موضوع انتخاب اسم و نامگذاري فرزند است كه در روايات زيادي بر اين برنامه تاكيد فراوان شده كه به برخي از آن روايات اشاره مي كنيم:

«قال النبي(ع) من خلق الولد علي الوالد أن يحسن اسمه و يحسن أدبه».

رسول اكرم فرموده است:‌از حقوقي كه فرزندان به پدر و مادر دارند اين است كه نام خوبي براي اوتعيين كنند و به نيكي ادبش نمايند.

«عن النبي(ع) قال: سموا أولادكم أسماء الانبياء، و احسن الاسماء عبدالله و عبدالرحمن».

از پيامبر اكرم نقل شده كه فرمودند:‌فرزندانتان را به نامهاي پيامبران نام گذاري كنيد و بهترين اسمها عبدالله و عبدالرحمن است.

«عن النبي(ع) قال:‌من حق الولد علي والده ثلاثه: يحسن اسمه و يعلمه الكتابه و يزوجه إذا بلغ».

پيامبر فرمود: از حقوقي كه فرزندان بر پدر خود دارند سه چيز است:‌ نام خوب، آموختن خط و سواد، وازدواج هنگام بلوغ.

در اين حديث به علاوه سواد و ازدواج، به نام زيبا نيز اشاره شده است.

علي(ع) در حكمت نهج البلاغه پيرامون حق فرزند بر پدر چنين مي فرمايد:

«و حق الولد علي الوالد أن يحسن اسمه، و يحسن أدبه و يعلمه القرآن».

حق فرزند بر پدر آن است كه نام نيكو براي او انتخاب كند و به آداب نيكوي اسلامي او را ادب نمايد وبه او قرآن كريم را تعليم نمايد.

در اين حديث هم، مسئله انتخاب نام مطرح شده است.

رسول اكرم اسم بد افراد و همچنين اسم بد مكانها را به نامها و اسامي خوب تغيير مي داد و شخصي را كه از نام بدش رنج مي برد، از عقده حقرات خلاص مي كرد. به نمونه هاي زير در اين باره توجه مي كنيم:

«عن جعفربن محمد عن أبيه (ع):‌ إن رسول الله كان يغير الأسماء القبيحه في الرجال و البلدان».

امام صادق(ع) از پدرش از رسول خدا نقل مي كند كه پيامبر، اسماء‌ قبيح مردم و شهرها را تغيير مي داد.

«و عن ابن عمر أن ابنه لعمر كانت يقال لها عاصبه، فسماها رسول الله(ع) جميله».

عمر دختري داشت كه نامش را «عاصيه» يعني گناهكار گزارده بود، و رسول اكرم آن اسم را تغيير داد و او را «جميله» يعني زيبا، نامگذاري كرد.

«عن أبي رافع أن زينب بنت أم السلمه كان اسمها بره، فقيل: تزكي نفسها. فسماها رسول صلي الله عليه و آله زينب».

زينب- دختر ام السلمه- اسمش «بره» بود يعني نيكوكار. از اين كلمه استشمام خودستايي و خودپسندي مي شد و كساني درباره آن زن مي گفتند با اين اسم مي خواهد ادعاي پاكي نمايد. براي اين كه مورد تحقير و بي احترامي مردم واقع نشود رسول اكرم اسم او را «زينب» تغيير داد.

«عن أحمدبين هيثم عن الرضا(ع) قال: قلت لم:‌ لم يسمي العرب أولادهم بكلب و فهد و نمر و اشباه ذلك؟ قال: كانت العرب اصحاب حرب و كانت تهول علي العدو بأسماء‌اولادهم».

احمدبن هيثم از امام رضا(ع) سوال كرد:‌چرا اعراب، فرزندان خود را به نامهاي سگ، يوزپلنگ و نظائر آنها نامگذاي مي كردند؟ حضرت در جواب فرمود: عربها مردان جنگ و نبرد بودند. اين اسمها را روي فرزندان خود مي گذارند تا وقت صدا زدن، در دل دشمن ايجاد هول و هراس نمايند.

نام زشت، عامل تحقير و سرزنش

نام يكي از روساي عشاير عرب «جاريه» بود. أقرب الموارد در معناي جاريه مي گويد:‌ «الحيه من جنس الأفعلي» جاريه يك نوع ماري است از جنس افعي. «جاريه» مردي قوي و صريح اللهجه بود. او و كسانش از حكومت ظالمانه معاويه ناراضي بودند و در دل، نسبت بوي دشمني داشتند و معاويه اين موضوع را احساس كرده بود. تصميم گرفت در محضر مردم به او توهين كند و نامش را وسيله تمسخر او قرار دهد.

فرصتي پيش آمد و جاريه با معاويه روبرو شد. معاويه به او چنين گفت: «ماكان اهونك علي قومك أن سموك جاريه» چه مقدار تو نزد قوم و قبيله ات پست و ناچيزي كه اسم تو را مار گذارده اند! جاريه بدون تامل گفت:‌ «ما كان اهونك علي قومك إذ سموك معاويه و هي الأنثي من الكلاب» چه مقدار تو نزد قوم و قبيله ات پست و ناچيزي كه اسم تو را معاويه گذارده اند، يعني سگ ماده!

معاويه سخت ناراحت شد و به او گفت:‌ بي مادر، ساكت شو! جواب بداد: من مادر دارم، به خدا قسمت دلهايي كه بعض تو را در خود مي پرورد در سينه هاي ما است. معاويه گفت:‌ «لا أكثرالله في الناس مثلك يا جاريه» معاويه كه سخت شكست خورده بود گفت:‌ خداوند مانند تو را در جامعه زياد نكند.

نمونه دوم: درباره مردي به نام «شريك بن اعور» كه سيد و بزرگ قوم خود بود و همزمان با معاويه زندگي مي كرد. شكل بدي داشت و اسم او شريك بود. شريك، اسم خوبي براي انسان نيست. پدرش را «أعور» مي گفتند و اعور كسي است كه يك چشم او معيوب باشد.

در يكي از روزهاي اوج قدرت معاويه، شريك بن اعور به مجس او وارد شد. معاويه به او گفت: نام تو شريك است وبراي خدا شريكي نيست. تو پسر اعوري، و سالم از اعور بهتر است. صورت بدگلي داري و خوشگل بهتر از بدگل است. چرا قبيله ات تو را به سيادت و آقاي خود برگزيده اند؟!

شريك در جواب گفت: به خدا قسم تو معاويه هستي و معاويه، سگي است كه عوعو مي كند. تو عوعو كردي، نامت را معاويه گذاردند. تو فرزند حربي، و سلم و صلح از حرب بهتر است. تو فرزند صخري، و زمين هموار از سنگلاخ بهتر است. «فكيف صرت أميرالمومنين؟» با اين همه چگونه به مقام زمامداري مسلمين نائل آمدي؟ اين سخنان، معاويه را شكست داد و شريك را قسم داد كه از مجلس من خارج شو.

همانطور كه اندام ناموزون، اعضاء ‌ناقص و شكل نامطبوع منشا احساس حقارت است؛ همچنين اسم بد و لقب بد نيز باعث احساس حقارت است.لذا اسلام توصيه مي كند كه براي فرزندان خود نامهاي زيبا انتخاب كنيد كه در سرنوشت شخصيت آنها بسيار موثر است و روان آنها را از احساس و عقده حقارت مصون مي دارد.

تا اين جا به طور فشرده راجع به يكي از وظائف پدر و مادر درباره انتخاب نام نيك براي فرزندان بحث شد. اكنون درباره دومين وظائف آنها كه امام سجاد(ع) به آن اشاره مي فرمايد:‌ «و إنك مسئول عما وليته من حسن الأدب والدلاله علي ربه» پدر، مسئول حسن تربيت و ادب نمودن فرزند و آشنا نمودن او با خدا است. حال ببينيم در خلال روايات راجع به خوب تربيت كردن فرزند چه دستوراتي داده شده است.

نقش محبت در تربيت فرزند

شكي نيست همان گونه كه فرزند ازنظر جسمي نياز به غذا دارد، از نظر روحي و رواني نيز محتاج به غذا است. غذاي جسم از راه شير مادر و موادغذايي كه خداوند آفريده و متناسب با وضع جسمي و مزاجي او است تامين مي گردد. ولي غذاي روح از آموزشهاي لازم و مراقبت هاي دقيقي است كه پدر و مادر درباره او انجام مي دهند. فرزند هم نياز به غذا دارد و هم نياز به محبت، و محبت، غذاي جاي فرزندان به شمار مي رود. پيامر اكرم(ع) در اين باره فرمودند:

«أحبوالصبيان و ارحموهم، فإذا وعدتمهم ففوا لهم فانهم لايرون إلا أنكم ترزقونهم».

دوست بداريد فرزندانتان را و آنان را مورد ملاطفت و ترحم قرار دهيد، و هرگاه به آنان وعده داديد به وعده خويش وفا نماييد، چون فرزدان درك و پندارشان اين است كه پدران رازق آنها هستند.

در اين حديث به دو موضوع مهم تربيتي اشاره شده است:‌يكي؛ دوست داشتن فرزندان و مهر و رحمت درباره آنان داشتن.دوم؛ نسبت به وعده هايي كه به آنها مي دهند وفادار باشند تا از زمان كودكي، پيمان شكني و خلف وعده در وجود آنان زمينه پيدا نكند.

نشان دادن محبت ، راههايي دارد كه يكي از آنها بوسيدن و نوازش كردن آنان در سنين كودكي است. پيامبر اكرم(ع) فرمودند:

«قبلوا اولادكم، فإن لكم بكل قبله درجه في الجنه ما بين كل درجتين خمسماه عام».

فرزندانتان را ببوسيد، چون در مقابل هر بوسيدن، خداوند درجه اي براي شما قرار داده كه ما بين هر درجه پانصد سال فاصله زماني دارد.

در همين زمينه علي(ع) مي فرمايد:

«قبله الولد رحمه، و قبله المراه شهوه، و قبله الوالدين عباده، و قبله الرجل اخاه دين».

بوسيدن فرزند رحمت است. بوسيدن زن شهوت است. بوسيدن پدر و مادر، عبادت، و بوسيدن مرد، برادر خود را دين است.

اظهار محبت از راه بوسيدن براي غير والدين زمان خاصي دارد. وقتي از آن زمان گذشت، از اين راه ممانعت مي شود. امام صادق(ع) در اين باره مي فرمايد:

«اذا بلغت الجاريه ست سنين فلا تقبلها، والغلام لاتقبله المراه اذا جاوز سبع سنين».

دختر وقتي به سن شش سالگي رسيد، مرد نبايد او را ببوسد، و پسر وقتي به سن هفت سالگي به بالا رسيد زن نبايد او را ببوسد.

پيامبر اكرم حسنين(ع) را دوست داشتند و آنها را مي بوسيدند. روزي مردي به نام «اقرع بن حابس» در نزد رسول خدا بود. حضرت، فرزندان خويش را بوسيدند. آن مردم گفت: من ده پسر دارم و هيچكدام از آنان را نبوسيدام. حضرت فرمودند: اگر خداوند محبت را از قلب تو برداشته چه ارتباطي به من دارد! در اين برخورد مي بينيم رسول اكرم نبوسيدن آن مرد فرزندان خودش را حمل بر بي لطفي و بي عاطفگي و قساوت قلب او مي نمايد.

افراط در محبت

آيين مقدس اسلام در عين اينكه پدران و مادران را موظف مي كند كه نسبت به فرزندان خود محبت بورزند، در عين حال آنها را از زياده روي و افراط در محبت نهي مي نمايد و آثار بد زياده روي در محبت را به آنها گوشزد مي ند. امام قابر(ع در اين باره مي فرمايد:

«عن أبي جعفر(ع) قال: شر الاباء من دعاه الي الافراط؛ و شرالابناء من دعاه التقصير الي العقوق».

بدترين پدران كساني هستندكه در نيكي و محبت نسبت به فرزندان از حد تجاوز كنند و به زياده روي و افراط بگرايند، و بدترين فرزندان كساني هستند كه در اثر تقصير وكوتاهي در انجام وظائف، پدر را از خود ناراضي نمايند.

در اين حديث شريف به بدبختيهايي كه به علت زياده روي در محبت، دامنگير فرزندان مي شود اشاره شده است. زياده روي در محبت نسبت به فرزند موجب خودپسندي فرزند ميگردد و اورا مستبد به راي بارمي آورد.علي(ع) در اين باره مي فرمايد: «شر الامور الرضا عن النفس» خودپسندي و از خود راضي بودن بدترين حالت  رواني است.

دختران، بهترين فرزندان

فرزنداني را كه خداوند به پدر و مادر عنايت مي فرمايد بايد قدر آنها را شناخته و بدانند كه آنها امانت اي الهي هستند و مسئوليت خود را در مقابل آنها شناخته ، در تربيت و كمال آنها بكشوند. در ديدگاه اولياء گرامي اسلام، دختران بيشتر مورد محبت و عطوفت قرار دارند تا پسران. لذا مي بينيم در گفتار رسول اكرم و ساير امامان درباره آنها سفارش زيادتر شده است. به نمونه هاي زير توجه كنيم:

«عن حذيفه اليماني قال: قال رسول الله (ع) :‌خير اولادكم البنات».

حذيفه يماني از رسول اكرم نقل مي كند كه فرمودند: بهترين فرزندان شما دختران شما هستند.

«و عنه(ع) قال:‌البنات حسنات و البنون نعمه، فالحسنات يثاب عليها و النعمه يسال عنها».

امام صادق(ع) فرمودند: دختران، حسنات هستند و پسران، نعمت. بر حسنات، ثواب و پاداش داده مي شود و از نعمت، انسان را مورد سوال قرار مي دهند.

«و بشر النبي(ع) بابنه فنظر في وجوه اصحابه فراي الكراهيه فيهم. فقال: مالكم؟ ريحانه اشمها ورزقها علي الله».

به پيامبر اكرم بشارت داده شد خداوند دختري به شما عنايت كرده. اصحاب از شنيدن چنين خبري چهره در هم كشيده و آثار نارضايتي در صورت آنها پديدار شد. حضرت فرمود: چه شده براي شما اين چنين حالي پيدا كرديد؟! دختر گلي است كه او را مي بويم و روزي او بر خداوند است.

«قال رسول الله(ع) : نعم الولد البنات المخدرات، من كانت عنده واحده جعلها الله سترا له من النار و من كانت عنده اثنتان ادخله الله بهما الجنه و ان كن ثلاثا او مثلهن من الاخوات وضع عنه الجهاد و الصدقه».

رسول اكرم فرمودند:‌ خوب فرزنداني هستند دختران پرده نشين. كسي كه داراي يك دختر باشد خداوند او را پوششي قرار داده براي پدر و مادر از آتش، و كسي كه دو دختر داشته باشد خداوند او را بوسيله آن دو وارد بهشت مي سازد، و كسي كه سه دختر داشته باشد يا خواهر، جهاد و صدقه را خداوند از او برداشته است.

«عن ابن عباس قال: قال النبي(ع) من دخل السوق فاشتري تحفه فحملها الي عياله كان كحامل صدقه الي قوم محاويج وليبدا بالانات قبل الذكور فانه من فرح ابنه فكانما اعتق رقبه من ولد اسماعيل».

ابن عباس از رسول خدا نقل مي كند كسي كه وارد بازار شود و تحفه اي براي خانه و عيال بخرد مانند كسي است كه صدقه به افراد محتاج و نيازمند داده، و بايد دختران را بر پسران مقدم بدارد چون كسي كه دختري را خوشحال نمايد گويا بنده اي از فرزندان اسماعيل را آزاد نموده است.

فرزندان را به گونه اي رشد دهيد كه عزت شما باشند

‌امام سجاد(ع) در فرازي از حق فرزندان چنين فرمودند: «فاعمل في امره عمل ارمتزين بحسن اثره عليه في عاجل الدنيا» با فرزندت آنچنان رفتار كن كه اثر نيكوي تربيت تو، مايه زيبايي و جمال اجتماعي او شود. او را چنان بار بياور كه بتواند در شئون مختلف دنياي خود با عزت و آبرومندي زندگي كند و مايه زيبايي و جمال تو باشد.

قبلا اشاره كرديم كه زياده روي درمحبت موجب خودپسندي مي گردد و يكي ديگر از آثار شوم آن طفيلي بار آمدن كودك است كه نمي تواند به خود متكي باشد وداراي عزت نفس گردد. پدران بايد از دوران كودكي، احساس استقلال و اعماد به نفس را در فرزندان خود بپرورند تا درمقابل مشكلات استوار و مقاوم باشند. اين موضوع را در سخنان لقمان حكيم به فرزندش مشاهده مي كنيم كه امام صادق(ع) مي فرمايد:

«عن الصادق(ع) قال: قال لقمان: يا بني ان تادبت صغيرا انتفعت به كبيرا و من عني بالادب اهتم به و من اهتم به تكلف علمه و من تكلف علمه اشتد له طلبه و من اشتد له طلبه ادرك به منفعه».

امام صادق عليه السلام فرموده است كه لقمان به پسر خود چنين گفت: اي فرزند! اگر در كودكي ادب آموختي در بزرگي از آن بهره مند خواهي شد. كسي كه قصد ادب آموزي دارد بر آن همت مي گمارد، و آن كس كه در آموختن ادب همت كند به زحمت فراگرفتن علوم تربيتي تنميدهد، و آن كه جدا در راه طلب قدم بردارد سرانجام به مقصد مي رسد و منافع آن عائدش خواهد شد.

«بني الزم نفسك التوده في امورك و صبر علي مونات الاخوان نفسك فان اردت ان تجمع عز الدنيا فاقطع طمعك مما في ايدي الناس فانما بلغ الانبياء و الصديقوت مابلغوا بقطع طمعهم».

فرزند عزيز! همواره نفس خود را به اداء وظائف شخصي و انجام كارهاي خويش الزام كن، و جان خود را در مقابل شدائدي كه از ناحيه مردم مي رسد به صبر و بردباري وادار نما. اگر مايلي در دنيا به بزرگترين عزت و بزرگواري نائل شوي از مردم قطع طمع كن و به آنان اميدوار مباش، پيامبران و مردان الهي با طع اميد از مردم به مدارج عاليه خود نائل شدند.

در اين دستورات لقمان حكيم به فرزندش مي بينيم پرورش روح اعماد به نفس و قطع طمع از آنچه كه در دست مردم است براي مستقل بار آمدن فرزندان را به عنوان كمال تربيتي فرزندان بيان مي كند و پدران بايد در پرورش فرزندان خود اين دستورات را به كار بندند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 08 اسفند 1393 ساعت: 0:04 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره بد حجابی

بازديد: 2913

 

 

 

 

فصـل اول:

کلیـات

 

بيان مساله

بي شك پوشش زن در برابر مرد بيگانه يكي از ضروريات دين اسلام است كه نمي توان درباره جنبه اسلامی آن ترديدي به خود راه داد در قرآن كريم و روايات وارده از پيامبر و ائمه معصومين- عليهم السلام- و نيز در كلمات فقها به وجوب حجاب و كيفيت آن تصريح شده است.

بنابراين همه اديان الهي در پاسخ به نداي دروني فطرت حجاب را بر زنان واجب دانسته اند و اسلام كه آخرين آيين الهي و بالطبع كاملترين دين است و براي هميشه و همه بشريت، از طرف خداوند عالم نازل شده است لباس را هديه اي الهي معرفي نموده و وجوب پوشش زنان را با تعديل و انتظام مناسبي به جامعه بشري ارزاني داشته است از انحرافات و يا افراط و تفريطهايي كه در زمان پيامبران در پوشش زنان وجود داشته است اجتناب نموده و در تشريع قانون، حدي متناسب غرايز انساني را در نظر گرفته است.

حجاب و پوشش اسلامي از جمله مسائلي است كه چند سال اخير در كشور ما بصورت گسترده مورد بحث و بررسي قرار گرفته است. و عده اي از افراد سئوال مي كنند كه:

منظور از حجاب چيست؟

به چه چيزي حجاب اسلامي اطلاق مي شود؟

چرا ما بايد پوششي تحت عنوان چادر داشته باشيم؟

چرا ورود زنان در جامعه منوط به حجاب آنها مي باشد و

به نظر اين افراد حجاب يعني پوشانيدن بدن به هر طريق كه باشد و در هر صورتي كه باشد كفايت مي‌كند، در صورتيكه در شرع مقدس هر پوششي حجاب محسوب نمي شود بلكه پوششي را حجاب مي‌شمرد كه حدود آن در شرع مشخص شده است. اگر پوشش بر اساس آن معيار باشد حجاب است وگرنه آن پوشش را نمي توان حجاب شمرد.

حال براي يافتن پاسخي مناسب براي اين پرسشها بر آن شديم كه پژوهشي در اين موضوع صورت گيرد تا روشن گردد كه علت اساسي بيان اين مخالفتها چيست؟ چرا عده اي مخالف با اين امر ضروري اسلام هستند؟ و چرا عده اي اين پديده مهم اخلاقي و اجتماعي را زير سئوال مي برند و در صدد از بين بردن حيا و حجاب در بين زنان هستند؟

در اين پايان نامه بعضي از علتهاي بد حجابي از دو بعد فردي و اجتماعي مورد بررسي قرار گرفته تا اينكه معلوم گردد كه آيا علت مخالفت با اين امر خود شخص است يا علت آن مربوط به اجتماع و خانواده مي باشد و بالطبع اگر كسي چنين طرز فكري را از حجاب داشته باشد، و مخالف آن باشد و آنرا عامل عقب ماندگي و واپس گرايي بداند، پيامدهايي براي فردو اجتماع در پي خواهد داشت، زيرا آثار بد حجابي افراد، هم به خود فرد و هم به اجتماع و ديگران و مخصوصاً به قشر جوان مملكت بر مي گردد، كه بعضي از فشارهاي روحي و رواني دختران و پسران ريشه در همين عامل ضد اخلاقي دارد.

بنابراين براي ترويج حجاب و پياده كردن آن در جامعه نياز به راهكارهايي است كه بتوان با توجه به آن حجاب را ترويج داد و از بي حجابي و بدحجابي جلوگيري نمود.

 

ضرورت موضوع

جامعه اسلامي جامعه اي است ارزش مدار و آرماني كه حفظ و تقويت اين ارزشها مي تواند در پيشبرد اهداف متعالي مكتب حيات بخش اسلام موثر واقع شود و بالعكس عدم پايبندي به ارزشها و يا كم رنگ شدن آنها باعث دور شدن جامعه از اهداف آرماني خود خواهد شد.

يكي از اين ارزشهاي مهم موضوع حجاب است كه با مشاهدات عيني ملاحظه مي شود برخي از بانوان جامعه اين امر را جدي تلقي نمي كنند و با رعايت نكردن موازين اسلام لطمه اي به خويش، و پيرو آن به اجتماع و خصوصاً نسل جوان و نوجوان جامعه وارد مي شود، و از اين طريق جامعه اسلامي را به طرف انحطاطات اخلاقي و اجتماعي پيش مي برد. و از آنجايي كه شناسايي مساله و توجه به اصل موضوع اولين مرحله براي ارائه راه حل مي باشد، لازم دانستم پژوهشي در اين زمينه ارائه دهم، باشد كه اين امر، مورد دقت و توجه مسئولين امر قرار گرفته و در جهت بهبود وضع موجود موثر واقع شود.

 

پيشينه موضوع

حجاب صحيح اسلامي از آن موضوع هايي است كه همواره مورد بحث و بررسي قرار گرفته است و آثاري در اين زمينه به نگارش در آمده است، كه از جمله آنها:

1- كتاب علل فساد و بدحجابي زنان نوشته احمد رزاقي است كه اين كتاب بيشتر به بيان علتهاي فساد و بد حجابي زنان پرداخته است در اين كتاب علت العلل بد حجابي را ضعف ايمان معرفي كرده است و بعد از آن خانواده و بطور اخص براي مادر بيشترين نقش را در حجاب زنان و دختران جوان مي داند.

2- كتاب حجاب در عصر  ما نوشته محمد رضا اكبري اين كتاب علاوه بر بيان علت بدحجابي به پيامدهاي بدحجابي نيز اشاره كرده است و مي گويد ثمره اصلي بد حجابي فرو پاشيدن و تزلزل خانواده و از بين رفتن حيا و عفت كه منجر به طلاق و بالطبع زياد شدن كودكان بي سرپرست مي شود و در مقابل آن رعايت حجاب طبق شئونات اسلامي باعث تداوم و استحكام خانواده و ايجاد مهر و محبت و اعتماد متقابل ميان زن و شوهر مي شود از جمله راهكارهايي كه مي توان براي مبارزه با اين پديده شوم ارائه داد در اين كتاب بالا بردن اعتقادات و ايمان به عالم غيب را بيان نموده است تا از اين طريق بتوان گامي درست در جهت بالا بردن حجاب در جامعه برداشته شود.

3- مجله شميم ياس شماره دهم دي 1382، خانم حكيمي در اين مجله بعد از ذكر تاريخچه بدحجابي پيامدهايي را براي آن ذكر نموده است كه مهمترين پيامد آن تزلزل خانواده مي باشد و پيامدهاي ديگر را نيز بعد از آن ذكر نموده است.

البته كتابهايي كه فقط تاريخچه و علل بدحجابي را بيان كرده باشد زياد در دسترس نيست در كتابهاي موجود علل بدحجابي از ابعاد مختلف بيان نشده است و در برخي از اين كتابها پيامدهاي بد حجابي از ابعاد مختلف بررسي شده است. در اين پايان نامه پژوهشگر بعد از ذكر تاريخچه بدحجابي در صدد بيان علل و به دنبال آن پيامدهاي بدحجابي از دو بعد فردي و اجتماعي است. كه در آخر هم راهكارهايي را پيشنهاد نموده است تا شايد مورد توجه قرار گيرد.

 

اهداف موضوع

انسان فطرتي خداخواه و خواهان رشد و كمال دارد و با كسب شناختي نسبي از پروردگار عالم آواي عبوديت سر مي دهد و با ميل و اشتياق در برابر دستورات و نواهي الهي سر تسليم فرود مي آورد.

پوشيدگي زن يكي از ارزشهاي بزرگ اسلام است كه اگر به سبكي زيبا و منطقي، جامع و قلمي شيوا و رسا به آن پرداخته شود، از آن استقبال مي كند و از بركات فراوان انتخاب حجاب بهره مند مي گردد و از آفت هاي متعدد و زيانبار بي حجابي و بدحجابي مصون مي ماند.

حجاب اسلامي همواره مورد بحث و بررسي قرار گرفته است كتابهايي در اين زمينه به زيور صحيح آراسته گرديده اند كه هر كدام در بردارنده بخشي از مباحث اين حكم الهي است.

 

اهداف موضوع

الف- هدف كلي:

تبيين پديده بدحجابي در جامعه

يافتن راه حل صحيح و مناسب جهت مقابله با آثار و مظاهر فساد و تباهي و بي عفتي و بي حجابي در گرو شناخت عميق علل و عوامل تظاهر به بدحجابي و فساد گستري است.

ب- اهداف جزيي:

تبيين علل فردي و اجتماعي بد حجابي

تبيين پيامدهاي فردي و اجتماعي بدحجابي

تبيين راههاي مبارزه با بدحجابي

واژه لغوي حجاب

حجاب در لغت: حجاب واژه اي است عربي با معاني متعدد، پوشش، وسيله پوشيدن، حائل و... در كتاب «لسان العرب» درباره معاني آن چنين آمده است:

«حجاب به معناي پوشش است زن محجوبه يعني زني كه بوسيله اي پوشيده شده است. هم چنين حجاب نامي است براي آنچه بدان خود را مي پوشاند. آنچه ميان دو چيز حائل گردد نيز حجاب ناميده مي شود جمع آن «حجب» است كلام خداوند متعال كه مي فرمايد: «وهن بيننا و بينك حجاب» بدين معناست كه ميان ما و شما حاجز و فاصله اي در نحله «روش» و دين وجود دارد»[1]

در زبان فارسي- با توجه به اين كه واژه حجاب عربي است- معاني متفاوتي براي آن نقل شده است در فرهنگ عميد براي «حجاب» معاني ذيل ارائه شده است:

«پرده، ستر، نقابي كه زنان چهره خود را بدان پوشانند، روي بند، برقع، چادري كه زنان سر تاپاي خود را بدان پوشانند»[2]

 

 

واژه اصطلاحي حجاب

معناي اصطلاحي حجاب همان پوشش مخصوص زنان است و گاهي هم به معناي پرده و حاجز مي آيد؛ مانند اين آيه «و اذا سالتموهن متاعا فاسئلوهن وراء حجاب»

در شرع براي حجاب سه اطلاق وجود دارد.

1- اين كه زن تمام اجزاي بدنش را مگر آن مقداري كه مجاز شمرده شده است از هر ناظري كه نگاه كردنش بدان زن جايز نيست بپوشاند.

2- اين كه در بيت خويش بماند و جز هنگام ضرورت از آن خارج نشود.

3- حايلي كه بين زن و مرد نامحرم ساتر قرار مي گيرد.

همانطور كه ملاحظه شد برداشتهاي كه از حجاب شده مختلف است و علت اختلاف آن از معاني لغوي حجاب ناشي شده است استاد شهيد مطهري «ره» در معناي اصطلاحي حجاب مي فرمايد «كلمه حجاب هم به معناي پوشيدن و هم به معني پرده و حجاب، بيشتر استعمالش به معني پرده است. اين كلمه از آن جهت مفهوم پوشش مي دهد كه پرده، وسيله پوشش است شايد بتوان گفت كه به حسب اصل لغت، هر پوششي حجاب نيست آنگاه با ذكر مواردي از آيات و روايات و نقل سخنان ابن خلدون كه در آنها واژه حجاب به معناي «پرده» بكار رفته است مي فرمايد:

«استعمال كلمه حجاب در مورد پوشش زن، يك اصطلاح نسبتاً جديد است در قديم و مخصوصاً در اصطلاح فقها، كلمه ستر كه به معني پوشش است بكار رفته است. فقها در كتاب الصلوه و چه در كتاب النكاح كه متعرض اين مطلب شده اند كه كلمه «ستر» را بكار برده اند لغت حجاب پرده است و اگر در مورد پوشش كار برده مي شود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همين امر موجب شده كه عده زيادي گمان كنند كه اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود»[3]

از مجموع اين كلمات مي توان چنين نتيجه گيري كرد كه واژه حجاب گرچه در لغت اغلب به معناي پرده و حائل استعمال شده است وشايد پوشش زن را به اعتبار پشت پرده واقع شدن، حجاب ناميده اند اما بطور مسلم، امروزه- بويژه در معناي مصطلح واژه حجاب فقط به معناي پوشش مخصوص زنان بكار مي رود و از معناي پرده نسخ شده است. از اين رو در كلمات فقها و مفسرين متاخر و نويسندگان معاصر، به جاي كلمه «ستر» يا پوشش زنان از واژه حجاب استفاده مي شود.

البته واژه حجاب در كتابها و عبارات عرفاني، معناي مصطلح ديگري دارد.

 

حجاب صحيح اسلامي

اسلام بنا بر مصالح زيادي مخالف هرگونه تحريك و تهييج جنسي در خارج از خانواده و خارج از روابط زناشويي مي باشد. البته همان كه اين مصالح مربوط به خود انسان است نه مربوط به چيزي خارج از وجود او و همه مفاسدي كه از كشيده شدن تحريكها و تهييجهاي جنسي به اجتماع و خارج از خانواده بوجود مي آيد دامن گير خود انسانها مي شود.

حجاب اسلامي و كامل، حجابي است كه در آن هيچ نوع جلب توجه و تحريكي وجود ندارد. در رساله هاي علميه چنين مي خوانيم «بر زنان واجب است تمام بدن خود را به استثناء وجه وكفين از نامحرم بپوشاند.

وجه يعني صورت، كفين يعني دستها تا مچ،‌ پوشش دستها و صورت در صورتي واجب نيست كه آرايش و زينت نشده باشد و نگاه به آنها موجب مفسده نباشد.

اينك به چند نمونه از حجابهاي غير اسلامي كه بنابر نظر فقها جايز نيست اشاره مي كنيم.

اما قبل از بيان نمونه ها ذكر نكته اي لازم است كه تا علت غير جايز بودن بعضي از حجابها روشن شود .

خانمها در ارتباطشان با نامحرم در حالتهايي قرار مي گيرند كه اگر از پوشش مناسب برخوردار نباشند ارتباط آنها موجب مفسده و گناه مي شود. بعضي از اين حالتها عبارتند از:

دادن چيزي به نامحرم يا گرفتن چيزي از آن.

كار كردن در مقابل نامحرم در منزل يا خارج از منزل.

مرتب كردن چادر، سوار شدن به اتومبيل يا خارج شدن از آن.

غذا خوردن در مقابل نامحرم

و در اين قبيل موارد، احتمال نمايان شدن بدن زن در صورتي كه حجاب مناسب طبق گفته فتاوا نباشد وجود دارد.

براي سهولت در يادگيري حجابها را- به سه دسته، همراه با چند مثال تقسيم مي كنيم.

1) حجابهاي غير جايز با چادر

پوشيدن چادر بدون روسري يا مقنعه اي كه موها و سرو گردن را بپوشاند.

پوشيدن چادرهاي نازكي كه موها و يا دستها و اندامها از پشت آن نمايان است.

پوشيدن چادري كه داراي رنگ تند و مهيج باشد به طوري كه توجه نا محرم را جلب كند.

2) حجابهاي غير جايز بدون چادر

پوشيدن مانتو يا لباس كم حجم بدن که برجستگيهاي آن را نپوشاند به طوري كه ايجاد تهييج و تحريك كند.

پوشيدن مانتو يا آستينهاي گشاد به طوري كه در بعضي ارتباطها از مچ را نپوشاند.

پوشيدن مانتو يا لباسي كه رنگ تند و مهيج دارد.

پوشيدن مانتويي كه طوري دوخته يا تزيين شده كه توجه را به خود جلب مي كند. مثلاً روي سينه يا پشت آن چيزي از قبيل دكمه يا گل و قرار داده، كه جلب نظر كند. يا پشت و بغل آن چاكهاي بلند داده شده به خصوص زن از پايين تنه و زير آن پوشش مناسبي نداشته باشد.

3) پوشش مربوط به پا و سر

 پوشيدن جورابهاي نازكي كه پوست پا را نمي پوشاند.

پوشيدن روسري يا مقنعه اي كه تمامي مو را نپوشاند يا استفاده از روسري و مقنعه بطوري كه تمامي مو را پنهان نكند.

-بستن مو وجمع كردن آن در پشت سربه نحوي كه بر آمدگي آن مشهود باشدوجلب نظر كند.

پوشيدن كفشهاي صدادار به نحوي كه جلب نظرنامحرم كند ومفسده ايجاد نمايد.

نمايان شدن موي مصنوعي كه به موي خانمها وصل است هم چنين نمايان شدن كلاه گيس نيز جايز نمي باشدحتي اگرموي وصل شده از جنس موي مرد باشد.

4) با حجابهاي بي حجاب

حال كه به بحث حجابهاي غيرجايز رسيديم خالي از لطف نيست حديثي از پيامبر «ص» درباره زنهايي كه در عين پوشش بي حجابند ذكر نماييم اين حديث حقيقتاً از پيش گوييها و معجزات پيامبر«ص» مي باشد:

«دو گروهند كه اهل آتش هستند و نمي خواهم كه آنها را ببينم: گروهي كه تازيانه در دست دارند و مردم را با آنها مي زنند (ظالمان) و ديگر زنهايي كه پوشيده اند ولي برهنه اند (لباس نازك برتن دارند)، به شهوات متمايل هستند و مردان را به سوي خود جذب مي كنند، موهاي سرشان هم چون كوهان شتر[4] بر آمدگي دارد، اينها وارد بهشت نمي شوند و با اينكه بوي بهشت از مسافتهاي دور به مشام مي رسد بوي آن را استشمام نمي كنند[5].

 

 

 

تاريخچه بدحجابي

پوشاك و نحوه پوشش زن در طول تاريخ، دستخوش تحولات عظيمي گشته و فراز و نشيبهاي زيادي را طي كرده است در مورد تاريخ بي حجابي، اگرچه دانشمندان از وجود برخي اقوام بدوي كه مرد و زن آن هيچگونه پوششي نداشتند سخن به ميان آورده اند اما از آن جا كه به شدت نادر بوده، نمي توان آنرا مبدا تاريخ بي حجابي زنان قرار داد. تاريخ بدحجابي را مي توان به اواخر قرن نوزدهم منتسب نمود كه پس از رنسانس علمي، صنعتي اروپا و جنگ جهاني دوم و انقلاب صنعتي، زمينه لازم فراهم گرديد. آزادي زنان و كنار گذاشتن حجاب مورد تشويق و تكريم قرار گرفت كارخانه داران بزرگ براي استفاده از نيروي كار ارزان قيمت و امكان حضور زنان در محيط كار، تبليغات وسيعي را آغاز و زنان نيز در تلاش فراوان براي دست يافتن به حقوق از دست رفته خويش (!)‌ موجي را بوجود آوردند كه «نهضت زنان براي آزادي» نام گرفت و در جرائد و مجلات درباره محاسن آن تبليغات وسيعي انجام گرفت دامنه اين اقدامات، كم كم كشورهاي اسلامي را نيز فرا گرفت و به صورت سلاحي كار آمد براي تضعيف معنويت و اخلاق و سقوط جامعه اسلامي به كار گرفته شد و استعمار گران در ترويج آن از هيچ اقدامي فرو گذار نكردند.

«نخستين كشور اسلامي كه به طور رسمي اقدام به كشف حجاب از بانوان نمود افغانستان بود. امان ا خان پادشاه افغانستان بعد از مسافرت به اروپا به محض ورود به پايتخت اعلام نمود كه زنان بايد حجابها را كنار بگذارند و به عنوان نخستين مجري اين طرح با همسرش بدون حجاب در مجامع و محافل ظاهر شد. اين اقدام ناشايسته، موجب قيام عمومي شد و امان ا خان ناچار به استعفا و ترك كشور گرديد.

دومين كشور تركيه بود كه بعد از سقوط عثماني، آتاتورك در سال 1313، فرمان منع حجاب را صادر  نمود در ايران، توسط رضاخان زمينه سازي براي بي حجابي همراه با الهام گرفتن از اقدامات آتاتورك آغاز گرديد كه مردم براي اعتراض به آن در تاريخ 21 تيرماه 1314 در مسجد گوهرشاد، تحصن كردند و عده زيادي به خاك و خون خفتند رضا خان با ناديد گرفتن خواسته هاي مردم مسلمان، در روز 17 دي ماه 1314 به همراه ملكه و شاهدختهاي بي حجاب به طور رسمي در دانشسراي مقدماتي تهران اين عمل را به مرحله اجرا گذاشته و بعد از مدتي با زور نيزه به كشف حجاب پرداخت. اين اقدامات توسط محمد رضا شاه نيز دنبال شد ولي به جز اندكي نا آگاه قانون حجاب همچنان در كشور حفظ گرديد[6].

با پيروزي انقلاب سالامي به رهبري امام خميني «ره» زنان با آگاهي بيشتر به پاسداري از حجاب اسلامي پرداختند و ارزش زن را تحت لواي حجاب جهانيان نشان دادند.

اينك با گذشت بيست و پنج سال از پيروزي انقلاب اسلامي و استحكام آن در منطقه و جهان، استراتژي استكبار جهاني، و ترويج فساد و بدحجابي در بين زنان و دختران و دور كردن جوانان از معنويت و فراهم آوردن زمينه گرايش به مظاهر مبتذل غرب مي باشدكه لازم است با هوشياري لازم، عمق فاجعه اي را كه در صورت موفقيت دشمن شكل خواهد گرفت بشناسيم و براي مقابله با آن اقدامات لازم را به عمل آوريم.

همه مي دانيم زير پا گذاشتن قانون الهي حجاب، و روي آوردن به فرهنگ تبرج و آرايش و پديده برهنگي و بي بند باري، يكي از مهمترين بيماري عصر كنون ماست وضعيت كنونی جوامع مختلف و شيوه زندگي مدعيان پيروي از شرايع الهي بشدت تاسف برانگيز است زيرا علي رغم وجوب حجاب و تاكيد فراوان اديان مختلف بر آن فرهنگ نيمه برهنگي و خود آرايي همچنان در بين زنان رواج دارد و ترويج نيز مي گردد غم انگيزترين فاجعه معاصر آن است كه انحراف، آزادي معرفي مي شود با حجاب بودن ارتجاع و كوته فكري قلمداد مي گردد.

پژوهشهاي علمي پيشينيان هرگونه بي بند و باري و رعايت قوانين الهي را بندهاي دست و پا گير و تعصبهاي بي جا انگاشته مي شود زنان به فطرت، مذهب و فرهنگ خود پشت پا زده و به جاي انديشه به عواقب شوم تخطي از فرامين الهي، به كار زشت خويش افتخار مي كنند.

به راستي چه عواملي موجب گشته است كه قانون الهي حجاب ناديده گرفت شود؟ و اين چنين بي حجابي يا بدحجابي در بين زنان تمام جهان از همه اديان رواج يابد؟

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصـل دوم:

 

علـل بـد حجـابـي

 

 

 

 

 

 

بدون شك مجموعه اي از عوامل مختلف رواني، اجتماعي و سياسي و فرهنگي در پديد آمدن و توسعه فرهنگ مبتذل خودآرايي نقش داشته است و ما در صدد بيان تعدادي از اين عوامل هستيم.

 

علل فـردي

1- نياز به احترام و پذيرفتگي

يكي از نيازهاي فردي، نياز به احترام و پذيرفتگي است.

بايد دانست نگرشهاي ما به افراد ديگر، نگرشهاي ما هستند. در نخستين ديدار با غربي ها مهمترين سئوالي كه از ذهن ما مي گذرد اين است كه آيا پذيرش متقابل به وجود خواهد آمد يا نه. پس از ديدار، نخست، غالباً توجه ما به اين نكته متمركز است كه رابطه خود را با فرد ديگر چگونه بپرورانيم و هدايت كنيم، احترام و محبت او را نسبت به خود جلب كنيم. اگر بگوئيم اغلب اوقات اكثر مردم براي پرورش روابط متقابل با ديگران اولويت ويژه قائلند. شايد سخني به گزاف نگفته باشيم. معمولاً انسانها به اين فكر مي كنند چه رفتار و يا عملي را انجام دهند تا مورد جذابيت و خواسته شدن واقع شوند.

شايد يكي از عوامل موثر در علاقمندي ديگران به يك شخص ظاهر جسماني باشد.

مطمئناً اين تصور تابشي بي حد و حصر نيست.

ولي ديده شده كه اشخاص براي رسيدن به احترام و مورد قبول واقع شدن ابتدا قيافه ظاهري خود را ملاك دانسته اند و اين طرز تفكر باعث شده كه شخص نگرشهاي خود را با اعمالش همسو كند. «روانشناسان معتقدند كه رفتار تعيين كننده نگرشهاست»[7]

اينكه ما به سوي كسي جذب شويم يا نه، بستگي به عوامل بسياري دارد. اما براي بعضي از افراد جذابيت جسماني اهميت ويژه اي دارد.

اين امر در زن به لحاظ ويژگي جسمي و روحي او داراي عمق بيشتري است و در او جلب احترام و توجه ديگران اهميت خاصي دارد. چرا كه زنان به موجب لطافت روحي، شيفته محبت و احترامند. پيامبر گرامي ما نيز بي جهت نبود كه به رعايت حقوق زنان و گراميداشت مقام آنان تاكيد مي ورزيد. چرا كه اگر زن ايمان استواري نداشته باشد براي ارضا اين نياز به شيوه هاي ناروا رو خواهد كرد و انجام هر رفتاري را براي رسيدن به اين خواسته مجاز مي شمرد.

از اين رو هرگاه مشاهده كند با ناپوشيدگي اندام و جذابيت سيمايش، توجه و احترام ديگران را آسانتر به دست مي آورد به خودنمايي و جلوه گري مي پردازد. پس اگر به جنبه هاي ديگر زن توجه نشود او ظاهر خود را عرضه خواهد كرد، چرا كه تمايل به برانگيختن احساسات ديگران و اشتياق به پسنديدگي و پذيرفتگي، نيرومندترين محرك زندگي زن است و با موفقيت در اين تمايل، زن در پيري هم شاداب خواهد زيست.

چرا كه هدف زن از جلوه گري و نمايش زيبايي چهره و اندام و توازن حركات و خوش آهنگي صدايش، مجذوب كردن روح افراد است. و لذا داشتن زيبايي و دلربايي حتي افتخار او است و در تحصيل و امتيازات اجتماعي بيشتر به اين مي انديشد كه وجودش مورد تحسين و تمجيد و مايه شگفتي قرار گيرد، اما از آنجا كه مرد بيش از توجه به شاهكارهاي روحي زن مجذوب زيبايي ظاهري او مي شود زن نيز روز به روز به همان سمتي مي رود كه تحسين برانگيزتر و جاذبه آورتر است «محروميت از محبت و احترام» زن را بر خلاف ميل باطني اش، به جلب توجه و علاقه ديگران تمايل مي سازد و همين امر زمينه ساز انحراف او و جامعه مي شود. او چشمي مي خواهد كه نگاهش كند و گوشي كه به سخنانش گوش كند و دلي كه برايش بتپد.

از طرفي در جامعه اي كه پوشيدگي زن مورد پذيرش قرار گرفته و زنان به ميزان ناپوشيدگي خود مورد توجه و ارزش گذاري قرار گيرند، زن اگر بخواهد بهتر احترام شود و به نيازهايش زودتر رسيدگي شود ناگزير است پيوسته از معتقدات و رفتار خود فاصله گيرد و روز به روز كم پوشش تر از قبل در اجتماع حضور يابد. زيرا در چنين جامعه اي به زناني توجه مي شود كه از ظاهر زيباتر و دلرباتر و شغل بهتر بهره مندند.

در اين جوامع دختران جوان براي «پذيرش اجتماعي» و «كسب موقعيت» و احترام و مصون ماندن از تحقير به جلوه گري و خودنمايي روي مي آورند. انسان موقعيت طلب است و همواره مي خواهد در ميان مردم از جايگاهي در خور توجه برخوردار باشد جايگاه بدو صورت حقيقي و كاذب محقق مي‌شود كه موقعيت حقيقي در اثر تحصيلي علم و فضائل اخلاقي بدست مي آيد اما برخي از زنان كه فاقد اين ارزشها هستند با نمايش زيبائيها و جاذبه هاي طبيعي و ساختگي زنانه خود سعي در جلب توجه ديگران مي كنند تا به كمبودهاي باطني خود پاسخ دهد غافل از آنكه هرگز كسي نمايش زيبائيهاي زنانه را دليل بر شخصيت و جايگاه ارزشي او نمي گيرد ضمن اينكه موقعيتهاي حاصل از تحركات جنسي نيز تنها در بيمار دلاني بوجود مي آيد كه خود كمترين اعبتاري ندارند زن اگر محروم از فضائل و ارزشهاي انسان باشد اگر سراسر وجود خود را به طلا و زينتها و لباسهاي فاخر تزئين كند ذره اي بر ارزش حقيقي او افزوده نخواهد شد چه اينكه هزار من تزئين و زيبايي به يك جو تقوا نمي ارزد. تحصيل واقعي جز از راه بدست آوردن زيبائيهاي باطني و فضائل انساني و كمك پروردگار عالم ميسر نيست.

2- خودنمايي

برخي دختران وز ناني كه تحت فشار تمايلات جنسي قرار دارند براي اطفاي آتش شهوت دست به نمايش زيبائيهاي خود مي زنند تا شايد شعله هاي آتش شهوت آنها فروكش كند و برخي ديگر از  دختران و زنان ميل دارند بصورت زيباتر نزد ديگران حضور يابند و با توجه به اينكه حجاب ديني زيبائيهاي آنها را پوشش مي دهد سعي در ناقص كردن حجاب خود دارند و به همين منظور بخشي از موهاي سر و گردن خود را به نمايش مي گذراند و سعي در پوشش لباسهاي زننده، چند رنگ و يا بسيار شاد دارند و زوايد تزئيني مختلفي را در پوشش خود مورد استفاده قرار مي دهد و يا از كفشهاي پاشنه بلند استفاده مي كنند تا نوع قرار گرفتن در راه رفتن آنها تحريك آميز و زيباتر شود و طنين يكنواخت آن توجه ديگران را جلب نمايد و به هر شيشه و آيينه اي كه در بين راه برخورد مي كنند قيافه خود را مشاهده مي كنند تا در صورت لزوم زيبايي خود را حفظ نمايند. غافلند كه سادگي زن خود نوعي زيبايي ارزشي را به همراه دارد و پوشيدگي، زيبايي و ظرافت بدن او را در برابر آفتاب، سرما و آلودگيهاي جدي بهتر حفظ مي كند «امير المومين «ع» مي فرمايد: صيافه المراه انعم و ادوم اجمالها پوشيدگي براي زن سودمندتر و زيبايي او را پايدارتر مي سازد»[8]

انسان هر حركتي كه مي كند پشت سر آن انگيزه اي نهان است كه رفتار او را شكل مي دهد و بر آن اساس عمل مي كند.

«انگيزه در روان شناسي مفهوم خاصي دارد و عبارت است از: «عاملي دروني كه رفتار شخص را بر مي انگيزد و جهت مي دهد و آنرا هماهنگ مي سازد»

هر انگيزه داراي دو عنصر اساسي است: اول سائق، دوم هدف يا پاداش.

سائق: پديده اي (فرايندي) دروني است كه شخص را به عمل وا مي دارد.

نياز:خواهش در اثر عدم تعادل فيزيكي و شيميايي محيط دروني و يا رواني نياز ايجاد مي شود. وجود و يا عدم عنصري (مادي و غير مادي) در بدن به دفع يا جذب حاصل مي شود در حقيقت نياز، خواهشي است كه شخص و موجود مي خواهد به آن برسد.

انگيزه و رفتار، از نياز منشا مي گيرند.

«رفتار آن دسته از فعاليتهاي جاندار است كه از بيرون در جاندار مشاهده مي‌شود»

رفتار با توجه به وراثت و محيطي جاندار بسيار متنوع است و بطور كلي مي تواند به گونه هاي مختلف خلاصه شود. مثل رفتارهاي تغذيه اي، رفتار توليد مثلي، رفتار اجتماعي، رفتارهايي در رابطه با حوادث و وقايع طبيعي و غيره.

نياز عامل اصلي سائق است، ابتدا زمينه هاي مختلف سائق پيدا مي شوند. بعد سائق كه در كلمه به معني يك راننده است رفتار را شكل داده و جهت آنرا تعيين مي كند. انگيزه براي هدف يا پاداشي است كه بتواند نياز را بر آورده كند، در اينصورت فرد آرام گرفته و كار تمام شده است.

انسان داراي دو نوع انگيزه است، انگيزه هايي كه باعث آن جسم است و دوم انگيزه هايي كه باعث آن روح است.

انگيزه ها نه محدودند كه، وضعيت جسم آنرا محدود كند.

اين محدوديت براي حفظ سلامت و امنيت فرد و جامعه است. تعادل بين اين انگيزه ها و محيط دروني براي بقا نسل و فرد مي باشد.

نوع پوشش و ظاهر انسان در ارتباط مستقيم با اخلاق جنسي بوده و منشا اخلاق جنسي نيز متاثرند از ترشحات غدد و چگونگي آن مي باشد.

«ترشح هورمون مردانه (تستسترون) در مردان باعث رفتارهاي خاصي در مرد مي شود مانند: لذت جنسي، در زن بيشتر بر اثر ترشحات تخمدانها رفتارهاي جنسي زنانه بوجود مي آيد. تظاهر رفتاري آن، آراستن خود است»[9]

خودنمايي يك امر لازم و واجب براي زندگي است. براي آنكه دو فرد از يك نوع بتوانند آميزش كنند و بقا نسل آنها فراهم بشود، ناگزير از رفتاري هستند كه طرف ديگر را جلب كنند، چرا كه بايد جاذبه اي در يك طرف باشد تا طرف ديگر به آن جلب بشود.

سپس خودنمايي در امور جنسي باعث جلب طرف مقابل و بقاء نسل مي شود اين تمايل در زن با انواع آرايشها و زيور آلات و همچنين پيروي از مد خاص هر زمان صورت مي گيرد و زن جلوه گري خود را به بيرون از حريم خانه خواهد كشاند و در تمام امور زندگي فقط به نمايش بدن مي پردازد و به طرز افراطي به خود آرايي و مدپرستي گرفتار مي شود و خودنمايي به صورت بيماري ظاهر مي شود و فرد به جاي پرداختن به افكاري زنده و بوجود آوردن علوم و پرداختن به فنون مختلف، مرتب در فكر جلوه گري مي باشد و دوست دارد خود را نشان دهد، مطرح شود و بين ديگران جلوه كند.

مثلاً او به لباس به عنوان پوشش نمي نگرد. بلكه لباس را مظهر خودنمايي قرار مي دهد و با پوشيدن لباس مد روز و تحريك آميز در صدد جلب توجه ديگران است و يا دوست دارد ديگران شاهد برخورداريهاي مالي آنها باشد.

تفاوتي نخواهد كرد كه بيننده زن باشد يا مرد و آنها ارزش خود را به طلا و جواهرات مي دانند و اين به معني آن است كه ارزش الهي و انساني خود را در حد طلاي دنيا پايين آورده‌اند و برخي خود را در طلا خلاصه كرده اند.

شيطان همه را به يك راه منحرف نمي سازد بلكه هر كسي را با توجه به نوع هوسي كه دارد از خدا دور مي كند.

چنين زناني بايد انديشه كنند كه اين گونه فخر كردنهاي مالي همراه با جاذبه هاي زنانه تمايلات نامحرمان را بر مي انگيزد و چه بسا موجوديت مالي آنها را طعمه ديگران سازد اگر آگاه شود كه انسان خليفه خداست و مي تواند ارزش برتر از ملائك داشته باشد روحيه و عملكرد آنها عوض مي شود و ديگر حاضر نخواهد بود براي يك لحظه خود و دارايي خويش را وسيله معصيت قرار دهد.

«الدنيا حيله فافتلوها : دنيا ماري است آن را به قتل رسانند»[10]

خودنمايي ناشي از عوامل مختلفي است كه برخي از آنها عبارتند از:

2- الف) عدم اعتماد به نفس

گاهي كساني كه در مسير خودنمايي هستند خود را هيچ مي پندارند وشخصيت ثابتي از خود ارائه نمي‌دهند. در خود توان انجام كاري مطابق با ميل خود را نمي بينند و در انجام كارها احساس عدم اطمينان دارند دائم با خود در گيرند و نمي توانند مسير درستي را بر گزينند و در اين حالت هر چند گاه يك بار روش و حالت خود را تغيير مي دهند.

در حقيقت اين افراد چون خود را باور ندارند، از عقايد ديگران در مورد زندگي خود پيروي مي كنند و نمي توانند صحت و سقم مطلب را بررسي كنند و راه درستي را در پيش بگيرند و داراي شخصيت متغير و متزلزل هستند.

«قرآن كريم مي فرمايد:‌(برخي از مردم) در دل مردد هستند، نه به سوي مومنان يك دل مي روند و نه به جانب كافران، هستند كه اشاره به تزلزل شخصيت اين افراد است.

علي(ع) مي فرمايند (خطاب به كميل بن زيد) مردم سه دسته هستند. دانشمند خداشناس و دانش طلب و دانشجويي كه براي رهايي از ناداني درس مي خواند و دسته سوم پشه صفتاني كه در جستجوي سرو صدا هستند دنبال هر بادي در حركتند. از نور علم بهره نمي‌برند و به تكيه گاه مورد اعتمادي تكيه نمي‌كنند».[11]

اين دسته سوم مصداق همان كساني هستند كه بي‌چون و چرا به دنبال هر روش و مد تازه‌اي مي‌روند. اين افراد احساس مي‌كنند كه با ارزش و مورد قبول ديگران نيستند و در موقعيتهاي اجتماعي به طور خود جوش عمل نمي‌كنند. بلكه معمولاً تسليم عقايد و خواسته‌هاي جامعه و اطرافيان خود هستند. آنها معمولاً احساس بي‌ارزشي و عدم پذيرش از سوي ديگران را درباره خود دارند.

اينگونه افراد به صورت اغراق آميزي به ظاهر خود توجه دارند و ذهنشان مدام درگير اين مساله است و دائماً در صدد جلب تحسين و توجه ديگران هستند. آنها معمولاً در تصميم گيري و قبول مسئوليت ناتوانند و به اين علت به آساني به دام خودنمايي مي‌افتند مخصوصاً هنگام گرايش به مد بي‌چون و چرا تسليم خواسته مدسازان و ژورنالهاي مد مي‌شوند و با خودآرايي و روي آوري به مد در صدد جبران خلاء روحي خود هستند.

2-ب)جستجوي شخصيت

«نمي‌توان گفت افراد خودنما[12] پيوسته به سبب احساس ضعف شخصيت، به خودنمايي رو كرده‌اند. در بيشتر مواقع علت خودنمايي، احساس ضعف، شخصيت نيست، بلكه فرد نيروي متراكم آزاد نشده‌اي در درونش دارد كه نمي‌داند از چه راهي بايدآنرا آزاد كند و ديگران را از وجود آن با خبر سازد.

شخصيت را شرافت اجتماعي،‌ مرتبه و منزلت معني كرده‌اند و فرد با شخصيت كسي معرفي مي‌شود كه داراي منزلت و شرافت باشد. شايد نتوان انسان متعادلي را يافت كه شخصيت اجتماعي نزد او بي‌ارج باشد و به دارا شدن آن خرسند گردد و براي كسب آن نكوشد. اما آنچه در اين زمينه دانستني است اين كه ميان «بهره مند بودن از شخصيت اجتماعي» و «احساس دروني» تفاوت است.

گاه كسي از موقعيت اجتماعي برخوردار است ولي خود احساس شخصيت نمي‌كند. در اين صورت بي‌آنكه كسي متوجه باشد احساس كمبود شخصيت او را رنج ميدهد. در ميان مردان سرشناس جهان برخي را عقده‌اي ترين افراد بشر ياد كرده‌اند.

چه افراد ثروتمند، عالي رتبه و سرشناس كه از كمبود شخصيت رنج مي‌رند و علت اين احساس رنج آور را بايد چنين توصيف كرد:

«در نهاد آدمي يك مركز سنجشي و جستجو وجود دارد كه «خويشتن» فرد يعني تفكرات، رفتارها و آرزوها را ارزيابي و قيمت سنجي مي‌كند. آن مركز در درون هر فردي كه شخصيت او دچار اختلال،‌ و فطرت وي دستخوش تغيير نشده باشد. به انجام وظيفه مي‌پردازد. از ابعاد دقت آن مركز ارزيابي،‌يكي  آن است كه بيان شخصيت حقيقي فرد وآنچه به وسيله آنها موقعيت و نفوذ اجتماعي يافته است، تمايز متفاوت مي‌نهد ارزش فرد را كه به فضايل دروني و صفات انساني اوست با نمودار بيروني او كه خانه، پوشاك و شغل و ماشين و دست از يكديگر جدا مي‌سازد و هر دو را متمايز از يكديگر به شخص تفهيم مي‌كند».[13]

بنابراين هرگاه «خويشتن» آدمي هم بتواند قيمت سنجي كند خود شخص آن را بهتر مي‌تواند بسنجد و ارزش گذاري كند. آنگاه كه فرد در انديشه فرو مي‌رود كسي ارزش خويشتن را كه به تفكرات رفتارهاي انساني و آرزوهاي بهادار است، بسنجد و چيزي در درون نمي‌يابد، به بخش ديگر وجود خود يعني امكانات رفاهي زندگي،‌شغل، امتيازات جسمي ظاهري و رو مي‌كند تا به كمك آنها منزلت نايافته را به شكل مجسمه‌‌ي تو خالي، تصوير سازي كند و از هيچ، چيزي سازد و از رنج پوچي رها شود. آن دستگاه خود كار دروني كه مي‌توان آنرا «نفس»، «وجدان» يا «خويشتن خود آگاه ناميد يك دم از فعاليت باز نمي‌ايستد و پيوسته از وضعيت زندگي و كمبودهاي معنوي و انساني شخص، به خود او خبر مي‌هد. وقتي فرد مطلع شود كه معتقدات، هست ها، آرزوها و كوشش‌هاي او عناصر ارزنده‌اي هستند احساس ارزش مي‌كند و امنيت و سلامت رواني مي‌يابد و چون آنها را پوچ و بي‌مقدار بداند،‌ به ناهنجاري شخصيت و اضطراب دچار مي‌شود.

اين پديده در سراسر زندگي انسان حكمفرماست و زنان خصوصاً آنها كه در خانواده‌هاي غير مذهبي رشد كرده‌اند و ارزش هاي اخلاقي و فرهنگ پوشش در ميان شان بهايي ندارد. بيشتر بدان گرفتارند آنها چون خود را با معيارهاي اخلاقي مي‌سنجند و ميان آنچه هستند و آنچه دوست دارند باشند، فاصله مي‌بينند و رهايي براي خود نمي‌يابند به ارزش‌هاي ظاهري چنگ مي‌زنند. نقدترين ابزار براي آنها، دارندگي‌هاي ظاهري زندگي، لباسهاي فاخر، جلوه دادن اندام و ديگر ويژگي‌هاي جسمي است.

براي اين گروه، نمايش موقعيت زندگي، وضع تغذيه و پوشاك و دلبري زنانه، نه فقط در حضور بيگانه آرام بخش و جبران كننده كمبود شخصيت است، در حضور زنان و در مجالس خصوصي نيز فايده بخش است. در اين صورت، با به رخ كشيدن زيورآلات، لباس گران قيمت و ويژگي‌هاي ظاهري چشم‌ها خيره به نماي ظاهر مي‌شود و هر بي‌هنر بي‌سود مي‌تواند خود را هنرمند و فيلسوف معرفي كند و با كمترين امكانات ظاهري از بهترين توجهات بهره‌مند شود. «سپس نماي ظاهر بهترين ابزار براي پوشانيدن «ضعف‌هاي ناپيداي شخصيتي» است و اين نكته را وجدان عادي‌ترين مردم مي‌داند واز آن استفاده مي‌كند.»[14]

اما بايد دانست جلوه رفتار زن و مرد در جلب شخصيت، متفاوت است. زن بخشي از شخصيت خود را در جلب حمايت و عنايت مرد دنبال مي‌كند، اما نه فقط در اين كه به اندام و چهره و موي او بنگرند و شيفته‌اش شوند بيشتر آنها دراين جلب توجه، در جستجوي هدفي بالاترند و پسند آمدن چشم و  لب زيبا و اندام شان هدف نهايي نيست؛ هرچند مردان و حتي خود زنان، گاه هدف و انگيزه اصلي او را نمي‌شناسند، از آن دوري مي‌ورزند.

زنان تا مادامي كه براي خود ارزش قائل است به پيدا بودن اندامش در حضور بيگانه رضايت نمي‌دهد.

در نگاه سطحي مرد، دختران سبك سر و بي‌اعتقاد، به رفتارهاي ناموزون تحريك آميز رو مي‌كنند، اما حال آنكه حقيقت فراتر از اين است. آنها با جلب توجه بيگانه و در اختيار گذاشتن جسم اميد دارند كه بتوانند نظر مرد را به شخصيت و موقعيت عاطفي و جنبه‌هاي نهفته در وجود خود جلب كنند.

حال آنكه دختر يا زني مي‌كوشد تا با برهنه گذاشتن قسمتي از اندامش نظر كسي را به خود جلب كند و در او شيفتگي بيافريند تا رنج و تقاضاي دروني او را درك كرده و بر وي ترحم نموده، هدف و انگيزه اين رفتار فقط ارضاي حس فكري و تحريك برانگيزي نيست. اين انگيزه، مقدمه هدف و انگيزه والاتر است.

چهره نما گاه هدف و انگيزه اصلي‌اش را فراموش مي‌كند يا پيش از رسيدن به هدفش، به اهداف فريبنده جذب مي‌شود و از هدف اصلي‌اش باز مي‌ماند.

خود نمايي آزاد سازي بخشي از نيروي متراكم فرد است، شايد بتواند راهي براي نفوذ در مرد يابد و قدرت و استعداد خود را به اثبات برساند.

زن دوست دارد مرد جايگاه او را بشناسد و ارجمندش دارد. اما از آنجا كه جلوه ظاهر اندام زن براي مرد فريبنده و جاذبه آفرين است، پيش از آنكه آن جلوه، پرده از قدرت معنوي زن بردارد، گرفتار خود مي‌كند و زن نيز از هدف اصلي‌اش دور مي‌ماند و پيش از پيش به زيبا سازي مشغول مي‌دارد و براي رسيدن به اين امر از هيچ چيزي فرو گذار نمي‌كند و هر روز به مدلي در مي‌آيد.

و اين مطلب اين است كه هرگاه زن در زندگي زناشويي احساس كند همسرش او را فقط براي ظاهر، موقعيت خانوادگي يا دارايي وي برگزيده رنجيده خاطر مي‌شود و ارزش اصيل خود را در شوهر فراموش شده مي‌پندارد.

 

3-تكبر و تفاخر

كبر حالتي است در انسان كه از خود بيني پديد مي‌آيد كه خود را بالاتر و بزرگتر از ديگري يا ديگران مي‌داند و ظاهر ساختن اين حالت را درگفتار و كردار تكبر مي‌گويند و آن 3 نوع است:

·  كبر در برابر خدا

·  كبر در برابر پيامبر و امام

·  كبر با مردم

كبر در برابر خدا داراي انواعي است گاهي انسان جاهل و مغرور را حالتي دست مي‌دهد كه در آن حال خود را مستقل دانسته و هستي و تمام شئون خود را از خودش مي‌داند و حاضر نيست خود را مخلوق و زير دست و تحت تدبير و تربيت خدا بداند.

گاهي اين غرور و نخوت و كبر شديد شده و از خودش تجاوز مي‌كند ودرباره ديگران هم دعوي ربوبيت و الوهيت مي‌كند.

كبر در مقابل پيغمبر و امام آن است كه خود را بالاتر از ايشان دانسته و حاضر به تسليم وانقياد و فرمانرداري از ايشان باشد.

و در حقيقت كبر با پيامبر و امام، كبر با خداست چنانكه تكبر با نمايندگان پيامبر و امام و اطاعت نكردن از ايشان در جهت نمايندگي آنها تكبر در برابر پيامبر وامام بلكه خداست.

كبر با مردم اين است كه خود را بزرگ و ديگران را كوچك شمرده و بر آنها بزرگي بفروشد و خود را برتر از آنها قرار دهد.

1-فرعون مي‌گفت: «من پروردگار بزرگتر شمايم».[15]

«آيا براي من سلطنت و تصرف در ملك نيست و جميع شئون اين مملكت از آن جمله جريان نهرها از زير قصرهاي من است آيا مال من نيست»[16]

2-«به پيامبران مي‌گفتند، نيستيد شما مگر بشري مثل ما و بر ما امتيازي نداريد.»[17]

«فرعونيان به حضرت موسي «ع» و هارون «ع» تكبر نموده و مي‌گفتند: آيا ايمان بياوريم به دو بشري كه مثل ما هستند و بر ما برتري ندارند.»[18]

افراد متكبر و فخر فروش سعي بر برتر جلوه دادن خود دارند. و همواره فكر و انديشه آنان اين است كه از ديگران برتر باشند.

قرآن كريم در اين باره مي‌فرمايد: «مسلم اين است كه خدا متكبرين را دوست ندارند»[19] و «يا از روي فخر و مباهات روي زمين راه مرو كه خداوند خود خواهان فخر فروش را دوست ندارد.»[20]

امام صادق «ع» مي‌فرمايند: «نشانه خودخواهي اين است كه مردم را تحقير كني و حق را ناديده بگيري».[21]

امام سجاد «ع» مي‌فرمايند: «از خودخواه و فخرفروش تعجب مي‌كنم در صورتي كه ديروز نطفه بوده و فردا پس از مرگ مردار است.»

براي كبر و نخوت، هفت علت ذكر شده است: علم. عقل، نسب، جمال، قدرت، مال، طرفدار».[22]

برخي از زنان مبتلا به كبر، دوست دارند از همه بهتر و زيباتر جلوه كنند و با اين كار مردها را به زانو درآورند به اين علت زينتهاي خود را آشكار مي‌كنند وبه تبرج و جلوه گري مي‌پردازند تا مردان را ذليل كنند. اين گروه تفاخر در ذاتشان است و از ذلت ديگران لذت مي‌برند.

4-جهل و ناآگاهي

يكي از عوامل پديده بدحجابي و مدپرستي جهل و ناآگاهي است.

خداوند در قران كريم مي‌فرمايد: «ولا تبرج تبرج الجاهليه الاولي»[23] يعني جلوه‌گري جاهليت قديم را پيش نگيريد.

اينكه خداوند تبرج را به جاهليت نسبت داده است به طور آشكارا به اين امر دلالت مي‌كند كه زني كه در خود آرايي و پيروي از مد افراط كند، شباهتش به زنان عصر جاهليت بيشتر خواهد بود.

زني كه به عوض اينكه در فهم و بالا بردن كمالات خود بكوشد، همه عمرش را در جلوي آئينه تباه مي‌كند و تمام فكر و ذهنش اين است كه چگونه خود را بيارايد و يا چه لباسي در ژورنالهاي خارجي مد شده، دچار جهل و ناآگاهي است، چرا كه او تك بعدي است و به جز زيبايي ظاهر و ارائه دادن آن به چيز ديگري نمي‌انديشد و بدتر اينكه به صورت تقليد كوركورانه و بدون تفكر هرچه به او ارائه شود مي‌پذيرد.

در اين مورد حضرت علي عليه السلام مي‌فرمايد: «از آثار حماقت زياد رنگ پذيري انسان است».[24]

اين چنين زني در مقابل شبهاتي كه در جامعه بوجود مي‌آيد قدرت مقابله فكري ندارد و به سبب جهل ناآگاهي‌اش هرگونه تحريكي كه در جامعه بوجود آيد از قبيل تحركات اقتصادي سياسي، فكري، و او را همراه خود خواهد برد.

پس به جرأت مي‌توان گفت عله العلل تبرج و خود نمايي و ساير معاند جهل و ناداني است.

جهل به خدا، جهل به دين و فلسفه احكام آن، جهل به خود و ارزشهاي ذاتي خود.

پيشواي بزرگ، حضرت علي «ع» مي‌فرمايند: «جهل معدن بديهاست»[25] و «نيز جهل ريشه هر شري است».[26]

5-ملامت ديگران

«يكي از ريشه‌هاي بدحجابي و خودنمائي دختران و زنان ملامت اعضاي خانواده، فاميل و دوستان است، بعضي ملامتها از سوي مردان فاميل صورت مي‌گيرد كه ريشه اصلي ملامت اكثر اين افراد هواي نفس آنهاست زيرا با بي‌حجابي و خود نمايي زنان و دختران بهتر مي‌توانند به لذتهاي نامشروع خود دست يابند و مردان و جواناني كه با حجاب ديني مخالفت مي‌كنند هيچ گاه علت مخالف خود را كه برخورداري از لذتهاي جنسي و مخالفت با احكام خداست به صراحت اعلام نمي‌كنند و به سخنان ضعيف و بهانه‌هاي واهي كه بيشتر به يك كلاف سر در گم شبيه است مي‌پردازد كه اكثر مخالفتهاي آنها ناشي از جهل به فلسفه، آثار، بركات و حقيقت اين حكم الهي است كه بايد با بيان مطالب مفيد و ذكر آيات خدا آنها را متقاعد كرد و اگر از اعتقاد و يا غيرت لازم برخوردار نيستند به آنها گفته شود مايلم چنين پوشش را داشته باشم كه خداوند واجب كرده است.»[27]

 

علل اجتماعي

الف)خانواده

به تحقيق، نخستين و موثرترين محيط تربيتي انسان محيط خانوادگي است خانواده به مثابه هسته اصلي و اوليه جامعه بوده و حالات فكري و رواني كودك در محيط خانواده شكل مي‌گيرد خانواده با كودك از هنگام تولد تا سالياني چند در تماس تقريباً انحصاري است.

كودك در اين دوران. موجودي است كاملاً وابسته به خانواده و بسيار انعطاف پذير كه هنوز شخصيت او تكوين نيافته و آماده شكل پذيري است. لوح ضمير كودك همچون آئينه شفافي است كه هرگونه نقش نيك و بد را در خود مي‌پذيرد و مي‌توان او را پرهيزكار و يا تبهكار، مرد زندگي، يا انگل جامعه، سعيد يا شقي بار آورد.

رسول اكرم «ص» در اين باره مي‌فرمايند.

«كل مولود يولد علي الفطره حتي يكون ابوا هما الذان يهودانه، ينصرانه».[28]

هر كودك و نوزادي به اين فطرت (اسلام) متولد مي‌شود تا آنكه پدر و مادر او را به يهوديت و نصرانيت گرايش دهند و از راه فطرت منحرف سازند.

حال با اين وجود خانواده‌هايي كه از تعاليم ديني فاصله مي‌گيرند و به يك فرهنگ برزخي بين اسلام و خواسته‌هاي نفساني خود مي‌رسد، عقايد آنها رنگ مذهبي دارد اما حقيقت ديني ندارد اين گونه افراد دين را در محدوده تمايلات و باورهاي غير ديني كه تضادي نداشته باشد مي‌پذيرند اينان با كمترين سختي يا تضاد با تمايلاتشان از دين خدا چشم پوشي مي‌كنند يكي از اين ابعاد معنوي پوشش ديني است كه در چنين خانواده‌هاي شبه مذهبي از جايگاه مناسبي برخوردار نيست و فرزندان آنها نيز به فرهنگ تسامح كه اين ره آوردهاي تربيتي والدين است خو مي‌گيرند و در نتيجه آنها نيز نسخه‌هاي تكراري آنها خواهد بود يعني آنها فرهنگ بي‌اعتنايي ديني را دنبال مي‌كنند.

درست در نقطه مقابل آن حال اگر خانواده‌اي به تعاليم ديني پايبند باشد و عقايد آنها هم رنگ مذهبي داشته باشد هم حقيقت ديني اينگونه افراد دين را بر اساس تمايلات نمي‌پذيرند بلكه براساس شريعت مقدس اسلام نيز قبول مي‌كنند در اين خانواده‌ها پوشش ديني مثل ساير موارد احكام دين آنچه كه در شريعت مقدس آمده است مورد رعايت آنها خواهد بود و فرزندان آنها نيز به اين فرهنگ پايبند شده و درصدد تطبيق هرچه بيشتر زندگي خود با اسلام مي‌كوشند. برخي از مسائل مهمي كه در خانواده نقش دارد عبارتند از:

1-نقش همسر

تحكيم خانواده كه بر اساس محبت و صميمت و انس و وحدت و همدلي و دلسوزي همسران استوار مي‌گردد از مهمترين مسائل خانوادگي به شمار مي‌رود وآن چه بنيان خانواده را متزلزل كند از بدترين آفت‌هاي آن به حساب مي‌آيد.

بدحجابي و حضور تحريك آميز زنان و دختران در صحنه‌هاي اجتماعي، نظر هر مرد متاهل و مجردي را به خود جلب مي‌كند. اگر بيننده متاهل باشد با توجه به غريزه تنوع طلبي و زيبا خواهي كه دارد بخشي از توجه خود را متوجه آنان مي‌كند و در نتيجه به همان اندازه گرايش به همسر را كه همواره با او زندگي مي‌كند كاهش مي‌دهد گرچه بسياري از زنان خودنما زيبايي همسر بيننده را ندارد اما تازگي و تنوعي كه دارند كمبود زيبايي آنها را به طور موقت تدارك مي‌كند.

 

الف)عدم محبت و توجه همسر

زنان به موجب لطافت روحي، شيفته محبت و احترامند، پيامبر گرامي ما نيز بي‌جهت نيست كه به رعايت حقوق زنان و گراميداشت مقام آن تاكيد مي‌ورزيد. چرا كه اگر زن ايمان استواري نداشته باشد براي ارضاي اين نياز به شيوه‌هاي ناروا رو خواهد كرد و انجام هر رفتاري را براي رسيدن به اين خواسته مجاز مي‌شمرد.

از اين رو هرگاه مشاهده كند با ناپوشيدگي اندام و جذابيت سيمايش، توجه و احترام ديگران را آسانتر بدست مي‌آورد به خودنمايي و جلوه‌گري مي‌پردازند.

پس اگر به جنبه‌هاي ديگر زن توجه نشود او ظاهر خود را عرضه خواهد كرد، چرا كه تمايل به برانگيختن احساسات ديگران و اشتياق به پسنديدگي و پذيرفتگي، نيرومندترين محرك زندگي زن است و با موفقيت در اين تمايل، زن در پيري هم شاداب خواهد زيست.

چرا كه هدف زن از جلوه گري و نمايش زيبايي چهره و اندام و توازن حركات و خوش آهنگي صدايش، مجذوب كردن روح افراد است. لذا او داشتن زيبايي و دلربائي و حتي افتخارات تحصيلي و امتيازات اجتماعي بيشتر به اين مي‌انديشد كه وجودش مورد تحسين و تمجيد و مايه شگفتي ديگران باشد.

آرامش جسمي ـ رواني، پوياييهاي زندگي و رشد شخصيتي زن و مرد تنها در خانواده شكل مي‌گيرد متن روابط مرد با زن در داخل خانواده بستگي مستقيم به ايمان و باورهاي ديني و درجه اخلاقي بودن او دارد كاركردهاي زن از قبيل: توليد نسل، پرورش بدني (حضانت) و پرورش روحي كودك، پرستاري، تامين آرامش خانواده، انتقال فرهنگ و زبان، تيمار روحي مرد، اقتصاد خانواده و مانند اين‌ها كاركردهاي بسيار مهم و حياتي است كه تنها از زن بر مي‌آيد.

زماني زن مي‌تواند از عهده اين كار كردها به خوبي برآيد كه نيازهاي عاطفي و روحي او تامين شده باشد و هيچكس به اندازه همسر او نمي‌تواند از پس اين مهم برآيد. پيامبر گرامي «ص» در اين رابطه مي‌فرمايند:

مرد وقتي به همسرش بگويد ترا دوست دارم اين جمله هرگز از قلب زن بيرون نمي‌رود.

در مبحث علل فردي بدحجابي نيز مشاهده شد كه در اغلب موارد علت خودنمايي و مدپرستي زن نياز شديد او به توجه و محبت است.

اگر مرد در ابراز محبت به زن در رفتار و گفتارش كوتاهي ورزد، زن اين نياز را در بيرون از محيط خانواده جستجو خواهد كرد و آسانترين راه براي او همان ارائه خود است. او با خودآرايي و پوشيدن لباس‌هاي عجيب و غريب تحت عنوان مد، سعي در جلب توجه ديگران خواهد كرد و به اين ترتيب نيازهاي عاطفي فرو رفته خود را جبران خواهد كرد، چرا كه نتوانسته اين نيازهاي مهم و اساسي را در محيط خانواده به طور مشروع و طبيعي دريافت كند. زن به لحاظ خصوصيت و ويژگي‌هاي جسمي و رواني كه خداوند در وجود او به وديعه نهاده است در مقابل دريافت محبت اراده‌اش سست مي‌شود و شايد علت بسياري از انحرافات زنان در جامعه همين امر است كه هر اظهار محبت و علاقه‌اي را واقعي مي‌پندارد و اگر كسي از وجاهت و زيبايي او تعريف كند و به آن توجه كند، به آساني به طرف او كشيده خواهد شد و همين امر سرچشمه انحراف او را پديد خواهد آورد.

اين كه زن علاقه شديدي نسبت به «دل بردن» و امور دلپسند واقع شدن از خود نشان ميدهد علامت نياز شديد او به محبت و توجه است. پس اگر مرد از اين اصلي‌ترين و مهمترين وظيفه خود نسبت به همسرش كه همانا ابراز محبت و عشق و علاقه و توجه است غفلت ورزد، فشار شديد رواني را بر همسرش وارد كرده و او را مستعد به ابتلا بسياري از بيماريهاي روحي و رواني مي‌كند، زني هم كه از تربيت صحيح و اصولي در خانواده‌اش (در زمان كودكي و نوجواني) محروم بوده است و يا ايمان و اعتقاداتش ضعيف است براحتي پايش خواهد لغزيد و گمشده خود را در بيرون از حريم خانه جستجو خواهد كرد.

پس بي‌توجهي مرد نسبت به عشق ورزي و محبت به زن يكی از علتهاي بدحجابي و جلوه گري زن در بيرون حريم خانه است.

ب)عدم آراستگي

نكته ديگر بي‌توجهي مرد نسبت به وضع ظاهري خود است. آراستگي و تميزي را همه مي‌پسندند و به آن گرايش دارند. همانطور كه مرد از زيبايي و آراستگي لذت مي‌برد، زن نيز به اين موضوع علاقمند است. اگر مرد ژوليده و كثيف و نامرتب در مقابل زن ظاهر شود، زن در وجودش احساس ناخوشايندي نسبت به همسرش پيدا خواهد كرد و اين ناخشنودي رادر روابط زناشويي‌اش بروز خواهد داد.

ابن جهم مي‌گويد:

«نزد امام رضا «ع» رفتم و او موهايش را رنگ سياه زده بود. گفتم فدايت شوم، با رنگ سياه موهايت را رنگ كردي؟ فرمود«رنگ آميزي مو، پاداش است، رنگ كردن مود و آراستگي و آمادگي (با آراستن ظاهر) از چيزهايي است كه پاكدامني زنان را افزون مي‌كند؛ و زناني كه، پاكدامني را رها كردند، چون همسران خود را براي ايشان آماده نكرده‌اند».[29]

مشاهده مي‌شود كه چگونه پيشوايان ما به اين امر توجه داشته آند و زيبايي و آراستگي ظاهر را علت پاكدامني زنان بر شمرده‌اند و دليل انحراف زنان را آراسته و آماده نبودن مرد دانسته‌اند.

بنابراين اگر زن از توجه و محبت همسرش سيراب نشود و همسرش نسبت به جاذبه هاي او بي‌تفاوت و يا کم توجه باشد و يا زن را تنها در زمان نياز شايسته روي آوري بداند و يا هنگام نياز نيز به وضع ظاهر خود رسيدگي نكند در نگاه همسرش بي‌مقدار مي‌شود زن نيز از مصاحبت با او نيز خشنود نمي‌شود و اين ناكامي جنسي در زن سست ايمان، باعث رو آوردن او به بيگانه مي‌شود و حس دلبري و عشوه گري‌اش را در جاي ديگر جستجو و ارضا خواهد كرد و به اين وسيله بي‌اعتنايي مرد را نسبت به خود پاسخ خواهد گفت.

ج)ضعف غيرت

غيرت در لغت به معني تعصب، حميت، حفظ ناموس است. غيرتمند كسي است كه مواظب نواميس خود (خواهر، مادر، دختر، همسر و ) باشد و جلوي انحرافات احتمالي آنان را بگيرد و نگذارد كه نامحرم با آنان در تماس باشد و يا آنان با نامحرم نشست و برخاست داشته باشند و از رفت و آمدهاي افراد بي‌تقوا و لا ابالي در منزلش جلوگيري كند به بيان ديگر احساس غيرت در انسان مانند پاسباني است كه باعث مي‌شود كه نسلها به هم مختلط نشوند و نظام خانواده از هم نگسلد احساس غيرت چون علاقه به فرزند است كه اگر اين علاقه نمي بود كسي به تناسل و حفظ نسل دست نمي‌زد. اگر احساس غيرت نبود، هرج و مرج در روابط بين زنان و مردان پيش مي‌آمد و نسب هيچ كس مشخص نبود حال ضعف اين غيرت در گرايش به بي‌حجابي و سستي حيا و عفت زنان و دختران نقش بسزايي دارد اين روحيه منفي گاهي سبب مي‌گردد با برخي توجيهات نفساني بر بي‌حجابي و جلوه گري ناموس خود اصرار ورزد چه بسا به آنجا رسد كه بدست خود ناموس خويش را به قربانگاه مي‌فرستد.

كه حديث «خداوند بيني مومني را كه غيرت نورزد به خاك مي‌مالد».[30]

قرآن كريم مي‌فرمايد: «يا ايها الذين امنوا قو انفسكم و اهليكم نارا و قودها الناس و الحجاره».[31]

اي كساني كه ايمان آورده‌ايد خود و خانواده خويش را از آتش و دوزخي كه هيزمش از مردم و سنگ خارا است حفظ كنيد.

و پيامبر گرامي«ص»: «غيرت از ايمان است».[32]

غيرت يكي از صفات خداوند است كه با سرشت مردان خدا آميخته است چنين صفتي است كه زنان را از فساد و ابتذال بدحجابي و خودنمايي صيانت مي‌كند.

د)ضعف ايمان

در آثار و منابع اسلامي از بي‌ايماني و ضعف معنوي بعنوان عمده‌ترين و اصلي‌ترين عامل بروز و گسترش منكرات و انحرافات ياد شده و اعتقاد به قدرت الهي و ايمان كامل به پاداش و كيفر اعمال قوانين و موثرترين سد و منع، در مقابل كجرويها و بزهكاريها تلقي شده است در سوره نازعات آيه 30 مي‌خوانيم

و اما من خاف مقام ربه و نهي النفس عن الهوي

يعني «كسي كه از مقام دادستاني خدا خائف باشد پيرامون گناه نمي‌گردد».

و نيز امام صادق «ع» در اين باره مي‌فرمايد:

«ثلاث من لم تكن فيه لا يرجي خيره ابدا: من لم يخش الله في الغيب و لم يرح في الشيب و لم سبح من العيب»[33]

يعني «آن كس كه در نهادن از خدا نمي‌ترسد (حتي) در پيري (هم) مراعات اخلاق و اعمال خود را نمي‌نمايد. و از عيب خود احساس شرمساري نمي‌كند و به خير و خوبي او نمي‌توان اميدوار بود.»

«نيروي ايمان و پرهيزگاري در روح مومن و پرهيزگاري حالت و قوتي مقدس ايجاد كرده و نفس اماره و احساسات سركش را رام و مطيع مي‌سازد و به عبارتي ديگر همچون حصن و حصاري محكم ساكنان خود را از گزند و آسيب تمامي انحرافات فكري و بيماري روحي و مفاسد اخلاقي مصون و محفوظ ميداند».[34]

بنابراين رعايت حجاب اسلامي كه جز در پرتو ايمان به پروردگار عالم كه ريشه اصلي عمل است ميسر نخواهد بود. بنابراين كساني كه از اعتقاد به خداوند در شك و ترديد به سر مي‌برند و قلب آنها از ايمان به خدا و محاسبه روز جزا به مقام اطمينان نرسيده است در عمل به دستورات الهي تسامح مي‌ورزند و تا زماني كه اين شكل اعتقادي برطرف نشود بهبودي حاصل نمي‌گردد.

2-تربيت نامطلوب

الف)نقش مادر:

مادر بدون ترديد در مقايسه با ساير اعضا خانواده بيشترين و موثرترين نقش را در اصطلاح و فساد جوانان دختر و پسر (بويژه دختران) بعهده دارد چرا كه زمينه‌هاي تربيت و پرورش طفل قبل از تولد و از دوران جنيني آغاز مي‌شود و در اين دوران حالات جسمي و رواني و اخلاقي مادر ايفاگر نقش مستقيم و موثري در شكل گيري جسمي و رواني و معنوي كودك مي‌باشد و در واقع سعادت و شقاوت كودك در رحم مادر پي ريزي مي‌شود كه «پيامبر اكرم «ص» مي‌فرمايد: السعيد من سعد في بطن امه و النسقي في بطن امر»[35]

يعني سعادت و شقاوت هر كس از زماني شروع مي‌شود كه در رحم مادر زندگي مي‌كند».

«حوالبي لمن كانت امه عفيفه»[36]: يعني خوشبخت كسي است كه مادرش داراي گوهر گرانبهاي عفت باشد.

«امروزه پزشكان امراض روحي پس از سالها تحقيق و تجربه ثابت كرده‌اند كه 66 درصد كودكان قبلا به امراض روحي، بيماري را از مادران خود به ارث برده‌اند. يك خانم باردار كه از جهت جسم و جان در آرامش كامل باشد، شادمان و خيرخواه، با ايمان، نوع دوست و با محبت زندگي كند، تني سالم و رواني پاك داشته باشد، جنيني كه در رحم او زندگي مي‌كند نيز از جهت جسم و جان در آرامش خواهد بود. پرورش و رشد يك جنين در محيط سالم و امن بدون شك در شخصيت جسمي و رواني كودك تاثير فراواني خواهد داشت برعكس بي‌ايماني، كينه توزي و اضطراب شديد، پريشاني و هيجانهاي رواني مادر، وضع تغذيه كودك را بر هم مي‌زند و آرامش رواني او را مختل مي‌سازد و زمينه را براي بروز اخلاق زشت و بيماريهاي رواني آماده خواهد ساخت.»[37]

بنابراين بسياري از مفاسد اخلاقي و رفتارهاي نابهنجار نظير قمار، ميگساري، قتل، زنا، سرقت، بي‌عفتي و بي‌حجابي ثمره تلخ نهالي است كه ريشه‌اش در ميان خانواده‌هاي بي‌ايمان و لاابالي (بطور اعم) و مادران غير ملتزم به دين (بطور اخص) رشد نموده است.

نوع حضور مادر در جامعه نيز اثرات خاص خود را بر فرزند خواهد گذاشت، مادري كه با آرايشهاي غليظ و تند و پوششهاي عجيب تحت عنوان مد در جلوي بيگانه ظاهر مي‌شود و يا در حركات و گفتار و رفتار به دلبري و عشوه‌گري مي‌پردازد، دخترش بي‌شرم و بي‌حيا تربيت خواهد كرد كه در آينده به هيچ اصول و ضوابط اخلاقي پايبند نخواهد بود چرا كه شخصيت او در خانواده و اجتماع نيز در بروز اين پديده و شدت و ضعف آن موثرند و علاوه بر اينكه ويژگي‌هاي شخصيتي زن هم معمولا در خانواده شكل مي‌گيرد. البته عامل وراثتي را نمي‌توان انكار كرد ولي نقش محيط خانوادگي و اجتماعي انكار ناشدني است چرا كه روابط خانوادگي بر تربيت و ويژگي‌هاي فردي شخص اثر مي‌گذارد هم نوع رفتار او را در اجتماعي رقم مي‌زند.

«به عنوان مثال ديده شده كه فردي ساعتها، فكر و وقت و انرژي خود را صرف آرايش و لباس و كفش مي‌كند و گاه در نحوه پوشش دست به ابتكارات عجيب و غريب مي‌زند و يا از گروه خاصي پيروي مي‌كند تا توجه به خانواده و اطرافيان را به خود جلب كند كه اين نقش نقش مادر و يا خانواده مي‌باشد.»[38]

ب)نقش معلم و مدرسه

بعد از خانه، پدر و مادر، مدرسه و معلم تاثير و رسالت بسيار بزرگي را در تربيت و تهذيب و پرورش كودك و نوجوان بعهده دارد. در شكل گيري و تحصيل عادت و كيفيت معلومات و كسب ارزش‌ها و معيارهاي زندگي، مدرسه و معلم از جهاتي موثرتر و مهمتر از خانه است مدرسه از لحاظ اجتماعي و محيطي جدي‌تر و وسيعتر و كودك در اين محيط مي‌كوشد نيروي خود را بيشتر بكار اندازد تا بتواند با محيط و ديگر همسالان خود همگامي بهتر داشته باشد.

چه بسا خانواده‌هايي فرزندان خود را بر اساس موازين اخلاقي و اسلامي تربيت كرده باشند ولي پس از وارد شدن در محيط مدرسه و اجتماع، دچار انحرافات و آلودگي‌هاي اخلاقي بشود. اكنون براي ارتباط دادن مدرسه و معلم با موضوع مورد بحثمان در بررسي مجاري بدحجابي و لاجرم بايد موارد زير مدنظر قرار گيرد:

الف)در بين ارتباطات موجود در ميان معلم و دانش‌آموز يك اصل ثابت شده وجود دارد و آن اين است كه معمولاً دانش آموزان معلم خود را الگو و سرمشق اخلاق و رفتار خويش قرار مي‌دهند و در موارد زيادي از او تقليد مي‌كنند. لذا يكي از علل عمده رعايت ضوابط اخلاقي و استفاده دانش‌آموزان از لباسهاي نامتناسب و مبتذل در مدارس را بايد در طرز تفكر و طرز رفتار مربيان و معلمان آن مدارس جستجو كرد، چرا كه تاكنون از سوي مسئولين و كاركنان آموزش و پرورش بارها نسبت به رعايت ضوابط و قوانين اخلاقي و رعايت پوشش اسلامي در مدارس (به گردانندگان مربوطه) تذكرات لازم داده شده ولي بعلت عدم تنفر و انزجار برخي از اوليا مدارس نسبت به مفاسد فكري و اخلاقي (از جمله بدحجابي) توجه چنداني نسبت به تذكرات فوق نمي‌شود. بالعكس، مدارسي كه داراي مديران و مربيان متدين و حزب اللهي و آگاهي مي‌باشند و از فضاي اسلامي و انقلابي‌تر برخوردارند.

ب)همانطور كه گفته شد معلمان و مربيان مدارس نقش بسيار مهم و حساسي در تربيت و ارشاد و هدايت دانش‌آموزان و جوانان بعهده دارند و اما از آن طرف چون آرامش روحي و فكري معلمان و همچنين ميزان معلومات و اطلاعات آنان در كم و كيف عملكردشان نقش مستقيم و موثري دارد، لذا نبايد در رفع نگرانيها و ناآراميهاي فكري و موانع و عوامل بازدارنده مطالعات و تحقيقات علمي و فرهنگي معلمان، كوتاهي و اهمال نمود، چرا كه اينگونه مسايل، ارتباط مستقيم با هدايت و گمراهي جوانان داشته بعبارتي بي‌توجهي به رفع مشكلات و معضلات خاص آموزگاران و مربيان مدارس، بي‌توجهي نسبت به ارشاد و هدايت (حدود 12 ميليون) دانش‌آموز بشمار مي‌آيد.

ج)از جمله برنامه‌هايي كه بعد از انقلاب در مدارس مرسوم و معمول گرديده برگزاري مراسم و برنامه‌هاي مذهبي و سخنراني و نماز جماعت و .. مي‌باشد كه اگر بدون دقت كامل و برنامه ريزي انجام گيرد و يا متناسب با استعداد و موقعيت سني جوانان و نوجوانان نباشد نه تنها در هدايت و ارشاد آنان نقش مثبت و موثري نخواهد داشت بلكه موجب زدگي و بي‌اعتنايي و كم توجهي ايشان نسبت به اينگونه برنامه‌ها و مراسم شده و زمينه جذب آنان در محافل و مجالس غير مذهبي و احياناً ضد اخلاقي فراهم خواهد گرديد.

د)نظر به اينكه مدارس محيط بسيار مستعد و مناسبي جهت فعاليت پس مانده‌هاي گروهكها و ورشكستگان سياسي مي‌باشد (فراموش نكنيم كه بخش عمده نيروهاي كروهگهاي سياسي و به خصوص منافقين، از درون مدراس جمع‌آوري شده) و از آنجايي كه نفوذ سياسي در مدراس را (پس از رسوائي سياسي گذشته) غير ممكن و يا بسيار مشكل مي‌دانند، لذا سعي در ترويج و اشاعه مفاسد اخلاقي در اين دانش‌آموزان و جوانان را داشته و دارند كه عده‌اي نيز در اين رابطه شناسايي و دستگير شده‌اند.

و)ضوابط و قوانين كاذب به جاي مانده از رژيم سابق نيز نقش موثري در تشديد و تحريك گسترش فساد و تباهي در بين دانش‌آموزان مدارس را بعهده دارد بطور مثال با اهميت جلوه دادن اخلاق و افكار و رفتار دانش‌آموزان نسبت به مدارس اخلاقي و انضباطي بي‌توجه و بي‌تفاوت شده و بعبارتي ديگر هيچ گونه تفاوت و امتيازي بين دانش‌آموزان مقيد و وظيفه شناس و دانش‌آموز بي‌قيد و بي‌بند و بار (بجز در چند نمره انضباط) قائل نمي‌شود. نداشتن كارنامه انضباطي كه نشانگر وضعيت اخلاق و رفتار دانش‌آموز باشد ارزش و اهميت پرورش را نسبت به آموزش (در محيط مدارس) پايين آورده و در واقع (در سيستم آموزش و پرورش ما) سبك مدرك و در نتيجه غصب منصب مهمتر و با ارزش‌تر از تحصيل تربيت و تزكيه است.

كمبود امكانات و فضاي ورزش و بازي و سرگرميهاي سالم و‌ آموزنده و عدم تنوع در شيوه تدريس متون درسي (بويژه درس علوم انساني) عدم ارتباط مستمر و منظم والدين دانش‌آموزان با اولياء مدرسه و نفوذ (هر چند مورد) معلمان و مربيان طاغوتي و فاسد در مدارس نيز از جمله عوامل عمده بروز و گسترش فساد و آلودگيهاي اخلاقي در بين دانش‌آموزان به شمار مي‌آيد.

ه: امور تربيتي يكي از نهادهاي اصيل و مقدس انقلاب بود كه در دوران حساس و سرنوشت ساز انقلاب به همت شهيد رجايي و شهيد باهنر تثبيت شد. امور تربيتي در تحكيم و تعميق ارزشهاي اسلامي و انقلابي و مبارزه با گروهكهاي ملحد و منافق و همچنين در ايجاد كلاسها و اردوها و مراسم مختلف سياسي و عقيدتي و اخلاقي و در سطح مدارس نقش بسيار فعال موثري را بعهده داشتند.

ويل دورانت معتقد است: «در ميان اعمال انساني عجيب تر از اين نيست كه مردان پيرانه سر به دنبال زنان بيفتند و زنان نيز تا دم گور آماده معشوق شدن و محبوب بودن باقي بمانند در رفتار انساني امري پايدارتر و با ثبات تر از نگاه مردان به زنان نيست».[39]

با توجه به مباحث قبلي به اين نكته پي برديم كه شخصيت وجودي زن متمايل به ديده شدن است. از طرفي مردان متمايل به ديدن هستند. حال اگر مردان چشمان تيزتري داشته باشند در نتيجه زنان نيز دوست دارند بيشتر و بهتر چشم نواز مردان باشند از طرفي اگر مردان مراقب نگاه خود باشند و آن را محدود به همسر خود نمايند، زنان نيز تمايل كمتري به خودنمايي دارند، تمام سعي يك فروشنده اين است كه مشتري اجناس او را ببيند و فريفته آنها شده به سمت مغازه بيايد، حال اگر مشتري‌ها اين ميل (تماشاي اجناس مغازه) در وجودشان نباشد، وضعيت آن مغازه دار معلوم است يا بايد شغلش را عوض كند يا به جاي ديگري برود تا شايد مشتري تازه‌اي براي خود بيابد.

«اگر مردان ما كمتر چشم چراني كنند، زنان نيز كمتر خودنمايي مي‌كنند و اين يك تعامل است و همانقدر كه به زنان دستور داده شده خود را از نامحرم بپوشانند بر مردان دستور داده شده، مراقب نگاه خود باشند زيرا اين مرد است كه همواره حرص مي‌ورزد كه زن را وسيله چشم چراني و كامجويي خود قرار دهد و هيچ گاه مرد به طبع خود مايل نبوده، حايلي ميان او و زن وجود داشته باشد و هر وقت هم اين حايل برداشته شود، برنده، مرد بوده است».[40]

 

ب)جامعه

الف)تهاجم فرهنگي و تبليغات استعمار:

«تلاش استعمار در زدودن ـ زدايش حجاب از اندام زن با هدف هويت زدايي از زن مسلمان انجام مي‌شد تا بيشتر و پيشتر از آنكه زن حافظ آرمان مكتب و شخصيتش باشد برآورنده اميال، هوسها و اهداف سلطه جويانه جباران گردد. به اين اظهار نظر كه نشانگر گوشه‌اي از طرح استعمار پير يعني (انگلستان است دقت كنيد در مسئله بي‌حجابي زنان بايد كوشش فوق العاده به عمل آوريم تا زنان مسلمان به بي‌حجابي در رها كردن چادر، مشتاق شوند. بايدبه استناد شواهد و دلايل تاريخي ثابت كنيم كه پوشيدگي زن از دوران بني عباس متداول شده و مطلقا سنت اسلام نيست. مردم همسران پيامبر را بدون حجاب مي‌ديده‌اند و زنان صدر اسلام در تمام شئون زندگي، دوش به دوش مردان فعاليت داشته، پس از آنكه حجاب زن با تبليغات وسيعي از ميان رفت، وظيفه ماموران ما آن است جوانان را به عشق بازي و روابط جنسي نامشروع با زنان غير مسلمان كاملا بدون حجاب ظاهر شوند تا زنان مسلمان از آن تقليد كنند».[41]

طرح هماهنگ و يكسان كشف حجاب در كشورهاي اسلامي و حضور عريان خانواده روساي وابسته به نظامهاي استكباري و تلاش بي‌وقفه آنان در انجام اين طرح نشانگر نقش شگرف زدايش پوشش در اجراي طرحها و رسيدن به اهداف استعمار است. در ايران رضاخان مجري اين طرح بود، برخورد خشونت بار او با مردم و قضيه گوهرشاد نشان مي‌دهد كه آنان در اجراي اين برنامه تا چه اندازه جدي بودند به گزارشهاي تاريخي در اين باره مي‌پردازيم.

در مشهد صبح روز جمعه 10 ربيع سال 1354 قمري مصادف با 20 تير 1314 مردم را متفرق ساختند 100 نفر كشته و زخمي شدند. شنبه 11 ربيع مردم مسجد با چماق و بيل و داس براي دفاع جمع شدند، زنان وسط مسجد گوهرشاد چادر زده و حاضر بودند مسلسلهاي سنگين بالاي مسجد و عده‌اي مزدور داخل مسجد بودند.

در نيمه شب حمله آغاز شد 2 الي 5 هزار نفر را كشتند و 500 نفر را دستگير كردند گويند 56 كاميون جنازه را بردند و اين تظاهرات و غيره اعتراض به كشف حجاب بود».[42]

«حضرت امام «رضوان الله عليه» به انگيزه‌هاي جباران و نيز ابعاد اين توطئه اشاره دقيق دارند، ما مي‌دانيم كه اين سخنان براي كساني كه با خيانتگري و شهوت پرستي و آواز و نواز و رقص و هزار جور مظاهر فوق و بي‌عفتي بار آوردند خيلي گران است. البته آنانكه تمدن و تعالي مملكت را به لخت شدن زنها در خيابانها مي‌دانند و به گفته بي‌خردانه خودشان با كشف حجاب نصف جمعيت مملكت كارگر مي‌شود ولكن چه كاري همه ميدانند و مي‌دانيم حاضر نيستند مملكت با طرز معقولانه و در زير قانون فرار عقل اداره شود. آنهايي كه اين قدر قوه تميز ندارند كه كلاه انگليسي را كه پس مانده درندگان اروپاست ترقي كشور مي‌دانند با آنها ما حرفي نداريم كه آنها از ما سخن خردمندانه را بپذيرند عقل و هوش و حس آنها را اجانب دزديده‌اند آن روز كه كلاه پهلوي سر آنها گذاشته همه مي‌گفتند مملك بايد شعار ملي داشته باشد. استقلال در پوششي دليل استقلال مملكت و حافظ آن است. چند روز بعد كلاه كلفتي گذاشتند سر آنها يك دفعه حرفها عوض شد و گفتند، ما با اجانب مراوده داريم بايد همه هم شكل باشيم تا در جان با عظمت باشيم مملكتي كه با كلاه عظمت براي خود درست مي‌كند و يا برايش درست مي‌كنند هر روز كلاهش را ربودند عظمتش را هم مي‌برند.[43]

سر سپردگان دشمنان اسلام، عده‌اي از زنان كه از حيا و پوشش ديني فاصله زيادي گرفته‌اند از سر سپردگان و مزد بگيران استعمار گران هستند آنها براي ترويج فرهنگ فساد و تهاجم فرهنگي غربي تلاش مي‌كنند مدهاي مبتذل و مدلهاي غير مرسوم جامعه اسلامي ابتدا از سوي اين زنان به جامعه آورده مي‌شود و به فريب خورده‌هاي جاهل سرايت مي‌كند و هدفشان دريافت اجرت و به دنبال آن مأموريت براي سازمانهاي جاسوسي دشمن است اين زنان مبتذل سربازان تهاجم فرهنگي هستند. آنچه سبب گرديده كه آنها به جرثومه‌هاي فساد و عمال كفار و استعمار تبديل شوند زمينه‌هاي روحي، خانوادگي، ضعف ارزشهاي ديني و مالي بوده است. نقشه‌هاي شومي كه تا به حال دشمن اسلام براي تضعيف حجاب ديني ارائه كرده اند توسط آنها به اجرا درآمده است.

و ديگر حاضر نخواهد بود براي يك لحظه خود و دارائي خوي را وسيله معصيت خود و غفلت مردان جامعه كند. به نظر مي‌رسد طرح شوم بيرون گزاردن موي سر از چادر مشكي كه حركتي در جهت تضعيف قداست چادر مي‌باشد از سوي همين مجريان حلقه به گوش استعمار است.

سخن ما به اين گروه زنان آن است كه خدمت به استعمارگران كافر خارجي پست‌ترين كار ممكن يك انسان سيه روز است .فقر با عزت بر غناي باز به مراتب ترجيح دارد اگر همه دنيا را در برابر ايماني كه از تو ستانده‌اند دريافت كني زيان كرده‌‌اي.

ب)مدگرايي

مدگرايي روحيه خاصي است كه برخي زنان به آن مبتلا مي‌شوند مدگرا سعي دارد همواره از تازه‌هاي لباس و آرايش مطلع گردد. مدگرايي در جامعه نتيجه غلبه شهوت و تنوع طلبي افراطي است كه فراموشي دين و عقل را به همراه دارد. مدسازان پشت پرده كه با تحقيقات وسيع و رواشناسي لازم به ارائه مدهاي جديد مي‌پردازند و به گونه‌اي به طراحي مدلهاي كفش و لباس و قيافه زنان مي‌پردازند كه پوچي اسارت، مصرف و تحريك آميزي آنها جهت اغفال جوانان و جو غفلت در جامعه مورد توجه و بلكه از اركان نو آوريهاي آنها باشد.

ج)تنوع اقوام و اديان

شرع مقدس اسلام، توصيه به رعايت حال اقليت هاي ديني نموده است ولي از طرفي افراد غير مسلمان ساكن در بلاد اسلامي را نيز مقيد به رعايت برخي قوانين اسلامي (قوانين اجتماعي) كرده است خوشبختانه اقليتهاي ديني در كشور ما، خود را ملزم به رعايت قوانين اسلامي كرده‌اند، گرچه در پاره‌اي موارد شاهد بروز برخي رفتارهايي بدون اطلاع از نوع دين و آئين افراد مورد مشاهده به تقليد از آنها مي‌پردازد شايد اين مطلب به زعم بعضي يك نوع فرافكني مشكل تلقي شود. اما واقعيت اين است كه همه انسانها قانونمند نيستند و ممكن است برخي دلشان بخواهد. هر طور دوست دارند در جامعه ظاهر شوند گرچه آن جامعه قانونا آنها را در برخي رفتارها محدود كرده باشد علاوه بر اين ورود برخي گردشگران خارجي با لباس و ظاهر غير اسلامي، ممكن است موجبات تحريك برخي افراد ضعيف را فراهم آورد و آنان  را به تقليد از خارجي‌ها ترغيب نمايد. به هر حال براي جلوگيري از اين معضل بايد با تقويت و گسترش فرهنگ اسلامي، علاوه بر توسعه صنعت گردشگري، مراقب وضعيت فرهنگي مردم خود نيز باشيم و در غير اين صورت بهره اقتصادي حاصل از «توريسم» را ناديده بگيريم. كاري كه برخي كشورهاي حوزه خليج فارس (امارت) با گردشگران آسيايي ميانه كردند و از ورود آنان به كشورشان به خاطر وضعيت خاص آنها جلوگيري نمودند. اصولاً برخي اقليتهاي مذهبي بخصوص مسيحيان و يهوديان اولاً از نظر فرهنگي و مذهبي با اروپائيان احساس همبستگي بيشتري داشته و دارند و ثانيا نفوذ و رسوخ فرهنگ و ارزشهاي غربي را به كشور به سود خود دانسته و گمان مي‌كنند بدين ترتيب، پناهگاهي برابر فشار اكثريت مسلمانان بدست مي‌آورند.

از اين رو (اين اقليتها و البته همه شان) بصورت عوامل غرب در ايران آمده و نقش بارزي در توسعه و گسترش مظاهر و نمودهاي فاسد اروپا و آمريكا ايفا مي‌نمايند بنا به گزارشاتي كه از مراجع قضايي و انتظامي تهران، اين اقليتها بطور گسترده‌اي در توليد و توزيع مشروبات الكلي و تشكيل مجالس مشترك زنانه و مردانه و احيا مراسم سنتي و جذب جوانان ناآگاه توسط دختران دست داشته‌اند.

د)رسانه‌ها

طبق بررسي‌هاي انجام شده مشخص گرديده، هفتاد و پنج درصد يادگيري انسان از طريق مشاهده صورت مي‌گيرد به سخني ديگر آنچه را مي‌بيند بهتر مي‌فهمد تا آنچه را كه مي‌شنود. اين درست همان اصلي است كه مهاجمان غربي با استفاده از آن قصد تخريب فرهنگ ما را دارند گسيل صدها هزار نوار ويدئوئي و سي‌دي‌هاي مبتذل، تقويت و گسترش مستقيم ماهواره‌اي، توزيع مجلات، كتب، تصاوير مستهجن بين نوجوانان و جوانان و حتي كودكان ما، همه و همه به همين هدف صورت گيرد.

البته گاهي پخش برخي فيلم‌هاي خارجي و يا داخلي از سيما يا سينما و تئاتر جمهوري اسلامي نيز خالي از اشكال نيست با عنايت به اين نكته كه تمامي هنر پيشگان زن خارجي بي‌حجابند و برخي از زنان هنر پيشه داخلي نيز رعايت موازين اسلامي در حفظ حجاب را نمي‌يابند. با توجه به نقش تاثير گذار تصوير بر روي انسان، رغبت و دقت در پخش و تماشاي صحنه‌هاي بدآموز چه از طريق تلويزيون، چه ويدئو، چه ماهواره و چه اينترنت به شدت حائز اهميت است. چه بسا، مدهايي كه از طريق اين رسانه‌ها وارد ميهن ما مي‌شود و عده‌اي از مردم كه متاسفانه تعدادشان كم نيست، فقط و فقط منتظر ديدن مدهاي جديد هستند تا از قافله تمدن غرب عقب نمانند.

و)بازار

يكي از مهمترين اهداف سرمايه داران استعمار و صاحبان صنايع و توليدكنندگان غرب، ايجاد نيازهاي كاذب و غير حقيقي و بالنتيجه سرازير نمودن مصنوعات و كالاهاي مصرفي خود به كشورهاي جهان بويژه كشورهاي اسلامي است و در اين راستا فروشندگان و توزيع كنندگان اين نوع كالاها بعنوان نمايندگان و عمال داخلي توليد كنندگان استعماري نقش بسيار مهم و موثري را بعهده دارند.

اين فروشگاهها با وارد كردن لباسها و كفشهاي مبتذل و مضحك خارجي، جورابهاي نازك و مشبك! با رنگها و مدلهاي زننده، كيفهاي منقش به تصاوير ضد اخلاقي، كراوتها، يا پاپيونهاي صليبي (با رنگها و طرحهاي مختلف) و حتي تهيه و توزيع فيلم‌هاي مستهجن ويدئوئي، نوارهاي موسيقي، عكسها و مجلات سكسي، مشروبات الكلي و مواد مخدر و پنهان و آشكار به ترويج و اشاعه فساد و بي‌عفتي و بي‌حجابي مي‌پردازند.

مجموعه اجناس بدست آمده از بوتيكهاي تهران توسط كميته انقلاب اسلامي ( كه ذيلا به گوشه‌اي از آن اشاره مي‌شود).

سند گويايي جهت اين مدعاست:

دهها نوع لباس زننده با رنگهاي جلف كه واژه‌هايي به زبان انگليسي بر روي آن نوشته شده بود.

كفشها و شلوارهايي كه چراغهاي كوچك رنگي به آنها تعبيه شده است.

مشروبات الكلي كوچك و قابل حمل در جيب

آلات موسيقي و وسايل قمار

عكسهاي زننده رقاصان خارجي

عكسهايي از هنر پيشگان زن آمريكايي

لوازم استعمال مواد مخدر

لباسها با نقشهاي زننده

نوارهاي ويدئويي، حاوي فيلم‌هاي غير مجاز خارجي.

آلبومهاي عكس، حاوي عكسهايي از اجتماعات شبانه كه عده‌اي از بوتيك داران در آن شركت داشتند.

كلاه و كمربند با نقشهاي مبتذل.

ه)كاهش ازدواج

از آنجائي كه ازدواج و تشكيل خانواده به عللي در كاهش ميزان فساد و انحرافات فكري و اخلاقي افراد جامعه مخصوصا نسل جوان داشته و دارد و از آنجايي كه بسياري از مفاسد اخلاقي و ناهنجاري‌هاي فردي و اجتماعي، لااباليگري جنسي در جامعه ناشي از تقليل ازدواج مي‌باشد. در آثار و منابع اسلامي از ازدواج و پيوند زناشويي بعنوان يكي از عمده‌ترين عوامل بازدارنده فساد و فحشا نام برده شده و تاهل را مستحب موكد و در صورت خوف ارتكاب گناه و افتادن به معصيت لازم و واجب دانسته است.

دسته‌اي روايات ازدواج و تاهل را بعنوان حافظ دين معرفي كرده و تجرد و عذوبت را در خور مذمت و نكوهشي شديد قرار داده است. چنانكه امام باقر (ع) از رسول اكرم (ص) مي‌فرمايد: «اكثر اهل النار الغراب» يعني بيشتر كساني كه بدوزخ مي‌ورزند افرادي هستند كه ازدواج نكرده‌اند اما عده‌اي از دختران و زنان ما بدلباسي و خودنمايي را پلي براي رسيدن به ازدواج مي‌پندارند تا با اظهار زيبائيهاي خود بتوانند جوانان را بسوي خود راغب كنند به همين خاطر با پوشيدن لباسهاي جاذبه دار و نازك در تحصيل شوهر حركت مي‌كنند غافل از اينكه آنكه جوانان با همه خوشرويي‌هايي كه با دختران دارند هرگز به ازدواج با آنها تن نخواهند داد.

بي‌تقواترين مردان جامعه براي ازدواج خود به دنبال عفيف‌ترين دختر مي‌رود و جوانان بي‌تقوا از دختران خودنما براي لذتهاي موقتي و تفريحات زودگذار خود استقبال مي‌كنند اما هيچ گاه آنها را به همسري شرعي و قانوني خود نمي‌پذيرد به تعبيري ديگر دختران خودنما در چشم جاي دارند و زنان پوشيده در دل جا گرفته‌اند.

غافل از آنكه اين زنان خودنما جز اينكه باعث بيماريهاي رواني و ناهنجاريهاي اجتماعي شوند كاري ديگر نمي‌توانند انجام دهند كه از جمله آن كه در نوجوانان ما با ديدن صحنه لباسهاي نابجاي زنان و دختران باعث بلوغ زودرس مي‌شود در جوانان كه برانگيختن قوه شهوت آنها و نبودن امكانات ازدواج موجب بيماريهاي رواني نيز مي‌شود و چندين عوامل ديگر.

خوب است بدانيم كه امروزه روانشناسان و جامعه شناسان و جرم شناسان نيز به اين حقيقت اعتراف نموده و ناآراميهاي رواني و ناهنجاريهاي اجتماعي را تا حدودي زيادي ناشي از كاهش ازدواج دانسته و اذعان مي‌دارند بنابر تحقيقات و پژوهشهاي علمي و آماري كه صورت گرفته حداكثر جرائم ارتكابي مربوط به عزبها مي‌باشد.

 

 

 

وسوسه‌هاي شيطاني

شيطان با همه ارزشهاي الهي مخالف و از همه گناهان و زشتيها استقبال مي‌كند و در اين راه از هر ابزار ممكني بهره مي‌گيرد او با بررسي روحيات افراد به القائات عقيدتي، اخلاقي، سياسي، اقتصادي و اجتماعي آنها مي‌پردازد و هركسي را با توجه به روحياتي كه دارد به انحرافات و بالاتر به ابراز انحراف خود مبدل مي‌سازد. گناهان كليدي در نزد شيطان از اولويت بيشتري برخوردار است زيرا اين نوع زشتيها سبب اشاعه گناهان مي‌گردد و از هر يك از آنها گناهان فراواني مي‌رويد. شيطان دريافته است كه صلاح و فساد زن در صلاح و فساد اجتماع نقش چشمگيري دارد و از طرفي فهميده است زن به خودنمايي نزد ديگران علاقمند است اين خودنمايي نقش كليدي در اشاعه گناه و به فساد كشيدن مردان و بويژه جوانان و بدآموزي دختران نوجوان دارد مي‌تواند به رقابت و حسادت بين زنان بدحجاب نيز دامن زند. از اين رو يكي از القائات اين دشمن قسم خورده انسان وسوسه بر خود نمايي و برهنگي زنان و دختران است. تا علاوه بر گنهكاري، از آنها ابزار موردنظر خود را ساخته باشند. زناني كه زمينه بيشتري براي انحراف و بارش القائات شيطاني در نوع قيافه، لباس، نگاه، صحبت و حركتهاي آنها آشكار است. از آنجائي كه انسانها از فطرت توحيدي برخوردارند از گناه كه دقيقاً بر خلاف فطرت آنهاست استقبال نمي‌كنند. به همين خاطر شيطان بدنبال وسوسه بر گناه، توجيه آن را نيز القا مي‌كند. يكي از بهانه‌هاي القائي شيطان اظهار روشنفكري زن بدحجاب يا بي‌حجاب است كه متاسفانه در پيروان او موثر بوده است. شيطان به اندازه‌اي زيركانه در توجيه بدلباسي و بي‌حجابي عمل كرده است كه برخي زنان باور كرده‌اند كه چنين معصيت آشكاري كه مورد نهي جدي خداوند قرار گرفته است نوعي روشنفكري، تمدن و پيشرفت است به قران كريم اظهار «زينتها را يك عمل جاهلانه و مخالف روشنفكري معرفي كرده است».[44]

مرد پاسدار حرمت زن و نگهبان كرامت ناموس است. اعمال قدرت و قيوميت كه خدا و قرآن را براي مردان قرار داده است، زمينه اين پاسداري و حراست از ساحت نواميس است. غيرت استواري، راستي، حراست، پاك نگري و پاك كرداري است.

حضرت علي «ع» فرموده: غيره الرجل ايمان: غيرت مرد حراست از ناموسش، ايمان است.

غيرتمندي انسان را از آلودگي مي‌رهاند و مرد غيرتمند نه بر خود آلودگي را مي‌پذيرد و نه از ديگران بي‌عفتي را مي‌پذيرد.

حضرت علي «ع» مي‌فرمايد: عفت و پاكدامني نشان غيرتمندي مرد است.

در تعريف و مدح حضرت موسي بن عمران «ع» آمده است «بقدري غيرتمند بود كه با رفقايش رفت و آمد نمي‌كرد تا به همسرش كسي نگاه نكند».[45]

بنابراين تنها زنان نيستند كه مسئول سرنوشت و انحطاط اخلاقي خويشند مخصوصاً در مورد خودآرايي و ابتذال، بلكه به نقش مردان هم بايد توجه كرد.

زيرا انگيزه نشر مرض خود آرايي را بايد در برخوردها و اعمال مردان جستجو كرد و ريشه اين شر خانمانسوز را بايد در بي‌اعتنايي مردان نسبت به وظايفشان مخصوصا در مورد زنان پيدا نمود و سستي و بي‌اعتنايي مرد ناشي از جهل و يا تجاهل است جهل به اينكه او مسئول جسم و عقل و نفس زن است در مقام پدر، همسر و يا برادر.

آري وقتي مرد خدا را شناخت و بصيرتش از تشخيص شاهراه طهارت و پاكي عاجز ماند علنا با برنامه هاي ديني و اخلاقي خود به مخالفت مي‌پردازد و پدر يا همسري مي‌شود ضعيف الاراده، بيچاره كه غيرت و مردانگي را به يكباره گم كردند ايمانش به ضعف مي‌گرايد و در نتيجه از امر خدايش غافل مي‌ماند و معصيت را سبك مي‌شمارد.

چه پدران و همسراني كه غيرت در وجودشان مرده و از اينكه ناموس شان در گردشگاهها و پارك‌ها با وضع نامناسبي ظاهر شوند راضي به نظر مي‌رسند. اينكه ناموسش با كرشمه راه مي‌رود ناراحت نمي‌شود و از اينكه گردنها بسوي حرمش كشيده شود و چشمها به ناموس او دوخته شود احساس شرم نمي‌كند.

اينگونه مردان زن را همچون متاعي مادي تلقي كرده و شخصيت خودرا در داشتن زني آراسته در كوچه و خيابان مي‌دانند.

پيامبر (ص) دراين باره مي‌فرمايد:

قال النبي (ص): و المرئه اذا اخرجت من باب دارها متزينه متعطره و الزوج بذلك راض يبني از وجهال لكل قدم بيت في النار

«هر زني كه خود را بيارايد و خوشبو كند و از منزل خارج شود و شوهرش به اين امر راضي باشد خداوند در مقابله هر قدم كه بردارد براي شوهرش خانه‌هايي در دوزخ بنا خواهد كرد.

«خرجت الجنه علي الديوث: «بهشت بر ديوث حرام است».[46]

ديوث به مردي گفته مي‌شود كه: نسبت به زن و اهل خانه‌اش غيرت ندارد پس نبايد علل انحراف را به گردن زنان انداخت. چرا كه مرد هم در اين امر سهمي دارد و ما همه در محيط اطرافمان با بانواني روبرو شده‌ايم كه علي رغم ميل باطني و تنها به علت درخواست همسرانشان با وضع نامناسبي در جامعه ظاهر مي‌شوند و همسر اين زنان با افتخار ناموس خود را در معرض ديد همگان قرار مي‌دهند و كمبودهاي شخصيتي خود را با ارائه نشان دادن زيبائيهاي همسر خود جبران مي‌كنند.

اين چنين مرد در روايات مورد لعنت قرار داده شده است و پيامبر (ص) هفت گروه را به خاطر يكي از هفت خصلت بد لعنت كرد و در مورد يك از آنها فرمود: آن شوهري كه در مورد همسرش غفلت مي‌كند و مراقب حجاب و عفت او نيست، چنين مردي بي‌غيرت است و سپس فرمود: اقلتوا الديوث (ديوث را بكشيد).

بنابراين حديث يكي از علل بدحجابي زن قصور و بي‌غيرتي مرد در مقابل همسرش است.

 

عملكرد دستگاه‌هاي ذيربط

عملكرد، سخنان و برخوردهاي مسئولين از بالاترين تاثيرات رواني و اجتماعي برخوردار است اگر چه خانمهايي كه حجاب شرعي را مراعات نمي‌كنند در قوانين جمهوري مجرم و داراي كيفر مي‌باشند اما تصويب صريح، جامع و مقنن قوانين پوشش ديني كه از ضروريات دين اسلام به شمار مي‌رود و از جمله اموري است كه جاي خالي آن را اقشار مختلف جامعه احساس مي‌كنند چه امري از ضررويات اسلام مهمتر كه بايد به آن پرداخته شود.

يكي از مسايل كه بايد به آن پرداخته شود پوشش مشخص جهانگردان خارجي است كه برخي از آنها به هدف بدآموزي با قيافه هاي حساب شده و لباسهاي خاصي در كشور اسلامي ما حضور مي‌يابند كه آثار منفي آنها بر كسي پوشيده نيست وظيفه مهم ديگر نظارت لازم بر موسسات توليدي كه بسياري از آنها به مراكز مدلسازي و دوخت لباسهاي متبذل مبدل شده‌اند موقعيت را طوري كرده‌اند كه اگر كسي بخواهد مانتو شلوار ساده و در خور شاني خريداري كند موفق نخواهد شد و اين بعلت عدم نظارت است. از اين رو برخي از بدحجابيهاي دختران و زنان ناشي از لباسهاي تحميلي مانتو سراهاي سودجوئي است كه به فرهنگ بد لباسي و شهوتراني دامن مي‌زنند و حتي لباس بچه‌ها و نوجوانان از آثار و علائم غربي مصون نمانده است. و لباس از جمله اموري است كه مورد تاخت و تاز دشمنان اسلام و سرمايه داران سودجوي بي‌فرهنگ قرار گرفته است نظارت ضروري ديگران، كنترل بازيگران فيلمهاي تلويزيوني و سينمائي است تا سيماي جمهوري اسلامي را وسيله ترويج مدهاي جديد نسازد كه ناگزير از تاثير منفي اخلاقي، اجتماعي آن خواهيم بود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فصـل سـوم:

 

پيامدهاي بد حجابي

 

 

 

 

 

 

پيامدهاي فردي

1-از بين رفتن حرمت و كرامت زن

زن از نظر حقوق و شخصيت انساني، با مرد يكسان است، حرمت و كرامت او به اين است كه به عنوان يك انسان شرافتمند به او نگريست نه به عنوان يك وسيله جنسي و وسيله تبليغ كالاها و دكور اطاقها و عاملي بر جلب سياحان و

زني كه تمام هم و غمش خودآرايي و استفاده از مدهاي گوناگون است كه چگونه بهتر و بيشتر در چشم مرد جلوه كند در حقيقت هويت خود را فراموش كرده و به چنگال هوسبازان و يا به تور صيادان شهوت و انحراف افتاده است، آيا چنين زني مي‌تواند در راه صحيح سعادت گام بردارد، و كدبانوي خوب و ايده آل براي خانواده‌اش باشد؟ ابتذال زن و سقوط شخصيت او را نبايد با ديده سطحي نگريست، خسارت و تاواني كه بشر از اين راه مي‌دهد دهها برابر بيشتر از پيامدهاي شوم مواد مخدر است، با توجه به اينكه يكي از عوامل مهم ابتلا به مواد مخدر بي بند و باري زن و مرد در حفظ عفت جامعه است.

در جامعه‌اي كه بر اثر خود آرايي زن شخصيت او تا سر حد يك عروسك، يك كالاي بي‌ارزش ـ سقوط كند ارزشهاي معنوي او به كلي فراموش مي‌گردد، در چنين جامعه‌اي چگونه يك زن مي‌تواند‌،به هويت خود پي ببرد و شخصيت انساني خود را از گزند آلودگان تبهكار حفظ كند؟!

حضرت علي (ع) مي‌فرمايد: «كسي كه كرامت و شخصيت انساني، او را استوار ساخت، اهانت و پوچي زندگي او را ادب خواهد كرد».[47]

مساله ابتذال زن و سقوط شخصيت او حائز اهميت فراوان است و نيازي به ارقام و آمار ندارد، هنگامي كه جامعه زن را با اندام برهنه بخواهد طبيعي است كه روز به روز تقاضاي آرايش بيشتر و خودنمايي افزونتر از اين دارد و زن نيز به اين امر تن در دهد چرا كه وقتي زن در جامعه به دلبري پرداخته، به همه اعلام مي‌كند كه عقيده و هدف او لذت جنسي است نه كمال خواهي.

سوال اين است كه:

آيا حضور زنانه زن در جمع مردان از طريق آرايش و زينت نمايي مي‌تواند باعث نگاه انساني به زن باشد به اين ديدگاه كه بدون حجاب و با آرايش و جلوه گري مي‌توان حضوري انساني در جامعه داشت و عفيف بود، به شوخي بيشتر شبيه است تا سخني قابل دفاع.

امكان ندارد كسي با تمام توان، ديده ديگران را به زنانگي و صفات جنسي‌اش فرا بخواند و در همان حال از آنها بخواهد كه به ظاهر من ننگريد و به درون من بنگريد كه انساني عفيف و خويشتن دار هستم!! خود او نيز اگر در وجدان خود لختي بيانديشد، خود را عفيف نخواهد دانست. زيرا ظاهر، نشان باطن است و حق و باطل، نشانه‌هاي متفاوت دارند.

آيا به واقع يك زن كه وضع آرايش و لباسش تحريك كننده است حيوانيت و ابتذال را ارائه مي‌كند، يا يك روح و داراي كمالات و فضايل انساني را؟!

زنيكه از پوشش خود فاصله گرفته و از پرده عفاف خارج شود، در حاليكه با جواهر و وسايل زينتي آرايش كرده است و ميان مردم راه بيفتد. در واقع اين را بيان مي‌كند كه:

آيا به اين جمال نگاه نمي‌كنيد؟ آيا كسي بر من رغبت ندارد؟ يعني از صورت و اندام زيبايي خود را به بازار و خيابانها عرضه مي‌كند همچنان كه بازرگان زنگ سيار متاع خود را عرض ميدارد، تا نظرها را بسوي خويش بخواند و اشتها و هوس مردم را تحريك كند بنابراين او متاع خود را ترويج مي كند و از اين راه بر تعداد مشتريها مي‌افزايد.

قيافه اين زن سبك مغز خود آرا از دور داد مي‌زند كه او از مفهوم حياء چيزي نفهميده و اصولاً در مورد دين خود و آفريدگار خود جاهل است، و يا معني حيا را فهميده و خدا و دين خدا را هم شناخته است، معذلك در معصيت الهي اصرار مي‌ورزد.

و در اينجاست كه ارزش سخن حكيمانه امام معصوم روشن مي‌شود و معلوم مي‌شود انساني كه كرامت و شخصيت خود را نگه نداشت و براي آن ارزشي قائل نشد، چگونه اهانت و پوچي زندگي او را ادب مي‌كند.

امروزه شخصيت زن به علت نوع حضور او در جامعه تا سر حد يك كالاي بي‌ارزش سقوط كرده و به ابتذال كشيده شده است نگاه انساني به زن فراموش شده و به او به عنوان يك وسيله جنسي براي برآورده شدن تمايلات جنسي مردان نگريسته مي‌شود و اين بهاي در معرض گذاشتن ويژگي‌هاي جنسي زن در سطح عموم است.

2-نبود امنيت فردي و اجتماعي براي زن

«زماني كه زن چشم‌ها را به جنبه‌هاي جسمي خويشتن خيره سازد. مرد، زن را فقط عنصر هوسراني و زيبانمايي و عامل رواج هرزگي مي‌شناسد و هيچگاه نه خود آرام مي‌گيرد و نه زن را آرامش مي‌بخشد.

به گفته يك روان شناس «روزي كه عشقبازي و هوسراني در جامعه آزاد گرديد و زن با مرد رقابت نمود ديگر اهميت زنان پاكدامن محو و نابود گشت و اين دسته در مقابل فداكاري‌هاي بي‌شمار خود از جامعه پاداشي نخواهند گرفت؟

بايد دانست پس از نمايش پيكرهاي دلرباي ناپوشيده و جلوه گري زن، هيچ زني حتي زنان پاكدامن در جامعه امنيت نخواهند داشت. ساده انگاري است كه زني كه به جلوه گري مي‌پردازد و از مرد انتظار پارسا پيشگي داشت».[48]

چرا كه نفس آدمي دريايي از تمايلات و خواسته‌هاي اوست كه مهمترين آنها به امور جنسي و مال و جاه مربوط مي‌شود و بدون شك بالاترين خواسته‌هاي مردان تمايل به جنس زن است بنابراين ارائه زيبائي‌ها و مواضع بدن زن، به شهوت و طمع مردان دامن مي‌زند و آنها را به يك كانون جدي خطر مبدل مي‌سازد كه به سلب امنيت و آرامش زن منتهي مي‌شود اينكه زنان همواره از اينكه به تنهايي به مكانهاي خلوت بروند، احساس ترس و وحشت مي‌كنند، مدعاي اين امر است.

امنيت نداشتن زن در تمام جوامع اعم از غرب و شرق ديده مي‌شود و فقط شدت و ضعف آن متفاوت است.

در غرب بي‌حجابي و برهنگي زن شدت بيشتري دارد، ناامني هم بيشتر است بطوريكه زنان حتي در خانه‌هاي خود هم از شر تجاوز و هتك حرمت در امان نيستند و بسيار ديده شده كه مردان تحت عنوان مامور پست و غيره به آزار و اذيت زنان پرداخته‌اند و به همين دليل زنان در يك حالت اضطراب و وحشت دائمي به سر مي‌برند، چرا كه هر لحظه در معرض تهديد و تجاوز و حتي آدم ربايي هستند.

«به خبري از آسوشيتدپرس از واشنگتن در اين زمينه توجه فرمايند: «سر پزشك محقق امريكايي در گزارشهايي كه براي دولت آمريكا تهيه كرده‌اند اعلام نموده‌اند كه در ميان ايالات آمريكا لوس آنجلس از لحاظ ميزان «زناي به عنف» مقام اول را دارد و واشنگتن مقام سيزدهم را داراست. البته اين بدان معنا نيست كه زنان و دختران در واشنگتن از حملات جنسي در امانند، امنيت آنها از بسياري شهرهاي بزرگ امريكا بيشتر است در هر صد هزار جمعيت لوس آنجلس 52 مورد زناي به عنف وجود دارد، در حالي كه در واشنگتن اين رقم تا 7/17 مي‌باشد در نيويورك در مدت شش ماه 3000 شكايت از هتك ناموس به زور به اداره پليس رسيده است. سن اين عده شاكيان بين شش سال تا هشتاد و هشت سال بوده است.»[49]

هم اكنون نيز زنان در كشورهاي غربي هميشه مجبور به حمل سلاح با خود هستند و همراه داشتن اسپري بدبو براي فرار از موقعيتهاي خطرناك از ملزومات آنهاست.

در كشورهاي شرقي نيز با گسترش بي‌بند و باري و حضور نامناسب زن در اجتماع (گفتار و رفتار و پوشش جلف و زننده) بر ناامني زنان نيز افزوده شده است. به طويكه حتي زنان عفيف و باوقار نيز در جامعه امنيت ندارند. چرا كه وقتي ميل جنسي و شهوت مرد سست عنصر تحريك شد، براي ارضاء آنها تنها به زنان هرزه و فاسد بسنده نمي‌كند و به زن شريف و آبرومند هم به چشم يك طعمه نگاه مي‌كند و براي بدست آوردن او از هيچ كوششي فرو گذار نمي‌كند مدعاي اين امر ربودن و قاچاق هزاران زن بر خلاف ميل خود و استفاده از آنها در راههاي خلاف است.

به آماري در اين زمينه توجه كنيد:

« امروزه تمام كشورهاي اروپايي، امريكايي و ژاپني، در امر واردات زن به صورت كالا و كارگرهاي جنسي فعاليت دارند. در آلمان ده هزار زن اهل كشورهاي چك، لهستان و بلغارستان بر خلاف ميل خود در كلوپ‌ها و ميخانه‌ها كار مي‌كنند. بر اساس برآوردهاي كميسيون اروپا، سالانه 500 هزار زن و كودك، اروپاي غربي قاچاق مي‌شوند. در ايران هم متاسفانه در سالهاي اخير اخبار ناگواري در اين زمينه گزارش مي‌شود.

روزنامه مشرق چاپ پاكستان نوشته است: «در هر ماه 45 دختر كم سن ايراني ما به پاكستان قاچاق مي‌شوند كه از آنها براي فساد اخلاقي استفاده ميشود».[50]

اين آمار وحشتناك و تكان دهنده كه نشان دهنده عمق ناامني و وحشت زن در جوامع امروزي است، نتيجه پديده شوم برهنگي و خودنمايي زن است، چرا كه يكي از اميال قوي در مرد غريزه جنسي است كه اگر به طرق مختلف آنرا تحريك كنيم، مفاسد فراواني را در پي خواهد داشت و جبران آن به آساني ممكن نخواهد بود.

3-افت كمالات

براي ترقي از مرحله‌اي به مرحله بالاتر سه شرط عمده وجود دارد:

اول: بداند مرحله بالاتري هم وجود دارد.

دوم: علاقه به مرحله بالاتر و تمناي رسيدن به آن را داشته باشد.

سوم: بتواند به همه جاذبه‌ها و كشش‌هايي كه در مرحله فعلي وجود دارد و مانع حركت تكاملي و رشد او مي‌شود، غلبه پيدا كند.

الف)زن تا وقتي در خود كمال بالاتر سراغ نداشته باشد خود را به كمالات گياهي مثل پوشش و جمال و زيبايي خودنمايي سرگرم خواهد ساخت و در اين سرگرمي فقط خود را به اتلاف و تباهي نمي‌كشاند بلكه استعدادهاي ديگران را نيز با خود به قربانگاه ارزشهاي والاي انساني مي‌برد.

ب)در مرحله دوم اگر انسان غرق امور حيواني باشد ديگر علاقه‌اي به امور فوق حيواني پيدا نمي‌كند و كسي كه عاشق دنيا و زندگاني حيواني است هيچ علاقه‌اي به معنويات و امور الهي و انساني ندارد و حتي كار به جايي مي‌رسد كه از شنيدن اسم خدا و امور مقدس بيزار مي‌شود. زيرا عشق به امور حيواني و پست بر تمام وجود او حكومت مي‌كند، و لذا هيچ سنخيتي با كمالات بالاتر ندارد و فكر خدايي از معشوقات حيواني براي او كشنده و زجرآور است.

ج)در مرحله سوم نيز عشق و علاقه و اسارت انسان به جاذبه‌هاي پست. مانع حركت او به سمت سعادت واقعي است و آنچنان اسارت ايجاد مي‌گردد كه شخص نمي‌تواند خود را آزاد سازد. و فقط با بينش عميق و عشق به مراحل عالي حيات روحي است كه مي‌تواند خود را از اسارت كشش‌ها و تمايلات پست نجات دهد و قدم در وادي حيات طيبه انساني بگذارد.

از امور لازم براي شكوفا نمودن استعدادهاي بالقوه زن جلوگيري از يك بعدي شدن شخصيت اوست. وقتي زن تمام توجهش معطوف به جلب نظر ديگران در قالب عشوه‌گري و خودنمايي در جامعه باشد تمام استعدادش صرف مسائل جنسي مي‌شود و استعداد و خلاقيتهاي او در زمينه‌هاي گوناگون از بين مي‌رود».[51]

از نظر پذيرش زن در اجتماع نيز، هرگاه در صحنه اجتماع زن بتواند با كمترين خوش خند‌گي و زيباسازي ظاهري به بهترين مقامات و احترامات دست يابد هيچ گاه به سراغ فضايل اخلاقي و رشد معنوي نمي‌رود: وي مي‌بيند با كمترين جلوه‌گري مي‌تواند قلب هر فروشنده و تاجر و رئيس را به خود متمايل سازد در آن صورت چه نيازي به كسب معنويت دارد؟!! آنگاه كه گزينش ها و استخدام ها همه بر پايه توانايي‌هاي ظاهري استوار مي گردد نه داشتن كمالات. از آن سو آن كه زيبايي اش را به رخ نمي كشد و به جلوه گري نمي پردازد بايد از همه چيز محروم بماند و شانس موفقيت را به زنان جلوه گر واگذارد.

وقتي زني هنگام جلوه گري بيشتر مورد توجه قرار مي گيرد رفته رفته سعي مي كند خود را براي جلب نگاهها آن گونه كند كه مورد پسند واقع شود. در آن صورت، ديگر هيچ پند و اندرزي او را متوجه حقيقت نمي كند و به بازگشت از اين شيوه وا نمي دارد.

از طرفي كه استعدادهاي روح را شكوفا نكرده است و كمالات روحي و حقيقي را تحصيل نكرده است هميشه در فشار رواني است و اين خودنمايي افراطي حتي فرد را متلاشي مي كند و فرد گرفتار خود مي‌شود و در تمام امور زندگي فقط به نمايش بدن مي پردازد و از نمايش صفات ديگر غافل مي ماند. نمايش هنر، اخلاق، علم، صنعت و قدرت همه تحت الشعاع آن قرار مي گيرد و زن به عوض اينكه در رشد كمالات روحي بكوشد، تمام وقت خود را صرف خريدن مجلات مد و تقليد كور كورانه از آنها مي كند و اينكه امروز چه مدل لباسي بپوشد و فردا موهايش را به كدام مدل در بياورد تمام فكر و ذهن او را مشغول خواهد كرد.

زيرا بانويي كه وقت و پول و انديشه‌اش در جهت انتخاب بهترين هاي مد سير كند، حاضر است ساعتها از وقت خود را در آرايشگاه‌ها سپري كند و به جاي حضور در مجالس علمي و سياسي و مذهبي به ركود فكري مبتلا خواهد شد.

4- ذلت و خواري مرد

برخي از زنان دوست دارند كه مردها را به زانو در آورند و از اين كار لذت مي برند. به اين علت زينتهاي خود را آشكار مي‌كنند تا مردان را ذليل كنند. اين گروه تفاخر در ذاتشان است علاوه بر اينكه از ذلت ديگران لذت مي برند، به خواسته هاي نفساني خود نيز مي رسند. آنها با جلوه گري و تحريك غرائز مرد او را رنج داده و در نهايت زير سلطه مي گيرند و حتي زن رابطه خود را با مردان بر محور شهوت و نگاهها و تعارضهاي هوس آلود مي بيند، مرد را با چنين نگرشي، بي مقدار مي پندارد و ارزش او را فروتر از ارزش هاي عاطفي خويش و پست تر از شخصيت خود تصور ميكند.

وقتي مرد در نگاه زن، بي لياقت و كم خرد و سست همت شناخته شد، شك نيست كه زن در صدد سلطه بر وي بر مي آيد و او را اسير هوسهاي خود مي كند تا آن شود كه زن مي خواهد خواه همسر وي باشد يا بيگانه.

زن به خوبي ضعف مرد را در نياز غريزي به زن حس مي كند و مي داند كه مرد در اين طلب بسيار ضعيف و سست است و نيز به قدرت خود در جلوه گري و ناز آفريني آگاه است و مي داند كه در به ذلت كشيدن مرد از اين راه مهارتي ستودني دارد. در اين حال اگر زن سست ايمان باشد، با نشان دادن زيبايي هاي خود و سود جستن از ضعف مرد او را محصور خود مي كند چرا كه مي داند هر چه بهتر در بدن نمايي و عشوه گري بتازد، قدرت مرد را بهتر در هم خواهد شكست. زيرا مرد شيفته و نيازمند در شدت نياز خود اراده اش سست شده و به شكلي در مي آيد كه زن مي‌خواهد.در اين حالت وجود سخت مردچون موم در دست زن قرار مي گيرد و مرد را به هر شكلي بخواهد در مي آورد.

دليل بسياري از انحرافات و جنايتهاي مرد همين امر است و همه ما گاه و بيگاه در جرايد ديده ايم كه مرد براي رسيدن به زني دستش را به خون انسان بيگناهي آلوده كرده و يا با ظلم و ستم به اميال پست شهواني خود رسيده است پس مي بينيم كه مرد سست اراده در نهايت ذلت و خواري تسليم هواهاي نفساني زن مي شود تا از اين طريق به او دست يابد و در اين راه همچون برده اي در خدمت زن به هر طرف كه زن بخواهد رو مي كند و هر ذلت و زبوني را مي پذيرد و به موجودي بي مقدار و كم ارزش و بي شخصيت تبديل مي شود.

5-بيماريهاي روحي و رواني

غريزه جنسي در آدمي بر خلاف ديگر حيوانات حد و مرز نمي شناسد. اين غريزه در حيوانات با جفت گيري به پايان مي رسد اما در بشر چنين نيست براي آدمي همه حركتها و اشارتهاي فرد غير همجنس دوست داشتني و تحريك كننده و پر جاذبه و لذت بردني است. اگر زنان در محيط ديني پرورش يافته باشند ، غرايز مردان را با خودنمايي و جلوه گري تحريك نمي كنند و زندگي بر مرد شيرين و گوارا خواهد گذشت. اما اگر در محيط او زنان هر دم در مقابل او عرض اندام كنند افكار وآينده چنين مردي دستخوش اضطراب و آشفتگي و روحيه اش مهار گسيخته مي گردد.خويشتن داري نيز وي را با مشكلات فراوان و افسردگي و كسالت روحي يا كم حوصلگي و پرخاشگري دچار مي سازد. چرا كه زنان خوب مي دانند كه استعمال بوي خوش مثل عطر ، چهره زيبا ،صداي دلربا و . . . همه ابزار ايجاد كشش است.

6-پيامدهای اقتصادي

نظام سرمايه داري غربي براي ايجاد بازار بيشتر و بدست آوردن مواد اوليه ارزانتر و در نتيجه تحصيل سود بيشتر نياز به گسترش هر چه افزونتر بازار مصرف دارد. از اين روست كه هر روز با كمك دانشمندان علوم مختلف و با مطالعه بروي حالات دروني بشر و جوامع انساني نيازهاي كاذب ايجاد كرده و خود در صدد پاسخ گويي به آنها برمي آيد. و در اين ميان براي دست يابي به اهداف پليد خود سعي در بهره كشي از وجود زن نمود، اما نه از نيروي بدني و قدرت زن، بلكه از نيروي جاذب و زيبايي او از گرو گذاشتن شرافت و حيثيتش و از قدرت افسونگري او در تسخير و تخدير انديشه ها و اراده در تحميل مصرف بر مصرف كننده و شاه كليد اين امر از ميان برداشتن حجاب و عفاف زنان بود تا بدين وسيله در ايفاي نقش خود يعني در اشاعه و تبليغ و تحميل كالاهاي مصرفي و آرايشي و . . . آزادتر و موفق ترباشد. بدين ترتيب زنان( مسخ شده) كه بايستي نقش مربيان و معلمان و نقش پرستاران فكري و روحي و اخلاقي افراد جامعه را بازي كنند، به برده هايي رام و مطيع و كنيزاني مدرن تبديل شدند كه مهمترين هنرشان خودآرايي وخود نمايي و به نمايش گذاردن مدهاي مختلف لباس و وسايل آرايشي و . . . در كوچه و خيابانها بود. پس رفع حجاب در ايران ميزان ارزي كه بابت خريد و واردنمودن لوازم آرايشي سير صعودي داشته و مصرف اين كالاها بطور اقتصادي بالا رفته بطوري كه (در سال 1316 فقط دو سال بعد از كشف حجاب رضا خاني ) ارزي كه بابت خريد لوازم آرايشي از كشور خارج شد يك ميليون ريال بوده، 4 سال بعد يعني در سال 1355 ارز خارجي بابت اين نوع كالاها 500 برابر يعني 535 ميليون ريال بود كه البته اين آمار مازاد بر توليدات داخلي بود. تنها در تهران 18 فروشگاه مخصوص لوازم آرايشي وجود داشت كه ميزان فروش متوسط آنها به صد هزار ريال در روز بالغ ميشد.

(روزنامه اطلاعات مورخ 5/9/47 در اين باره مي‌نويسد:

تنها در ظرف يكسال 210 هزار كيلو مواد و لوازم آرايشي از قبيل ماتيك، سرخاب، كرم، پودر و سايه چشم براي مصرف خانم ها وارد شده است از اين مقدار 181 هزار كيلوگرم آن انواع كرم بوده است. و در اين مدت به 1650 قوطي و 2500 دوجين پودر صورت و 4604 عدد روژلب، 2280 عدد صابون لاغري و 2280 عدد آمپول آرايشي اجازه ورود داده شده است.

روزنامه سپيد ديماه در شماره سال 1345 خود مي نويسد: امسال بيش از يك ميليون و چهارصد هزار تومان براي جراحي بيني توسط خانمها خرج شده است)

علاوه بر اين، فلج نمودن نيروهاي كار و فعاليت جامعه در سطح ادارات و كارخانجات و موسسات فرهنگي.

شهيد مرتضي مطهري در اينباره مي فرمايند، آيا اگر زن ساده و سنگين بدنبال كار خود برود براي اجتماع بهتر است يا آنكه براي يك بيرون رفتن چند ساعت پاي آئينه و ميز توالت وقت خود را تلف كند و زماني هم كه بيرون رفت، تمام سعی او اين باشد كه افكار مردان را متوجه خود سازد و جوانان را كه بايد مظهر اراده و فعاليت و تصميم اجتماع باشند به موجوداتي هوسباز و چشم چران و بي اراده تبديل كند؟ عجبا! به بهانه اينكه حجاب، نيمي از افراد اجتماعي را فلج كرده است، بي حجابي و بي بند و باري تمام افراد زن و مرد را فلج كرده اند.

 

پيـامـد اجتمـاعي

الف- خانواده

يكي از عمده ترين پيامدهاي بي حجابي در اين زمينه ايجاد و افزايش فاصله تيپ جوان و قشر غربزده با كل جامعه و همچنين ايجاد تنش و تضادهاي اجتماعي است. زنان و دختراني كه چادر يا مقنعه خود را بر مي دارند در واقع ديواري بين آنان و افراد نسل گذشته جامعه ايجادمي شود و مقدمات فاصله گرفتن آنان از نسل پيشين، مانند مادر و مادربزرگ و عمه و خاله خود آنها فراهم مي گردد از يك سو نسل پيش اينها رامنحرف و بي دين و لا مذهب تلقي مي كند و از سوي ديگر اينان بزرگان خود را «عقب افتاده» و «مرتجع»، «جاهل»، «خرافاتي» مي پندارند لذا فاصله نسلها بيشتر و بیشتر و تنشهاي اجتماعي ميان جامعه زنان افزايش مي يابد. اين جور بدبيني موجب مي شود كه دختران غربگرا شوند، و در برابر كل ارزشها و طرز تفكر و شيوه زندگي بزرگان خود عقده دار شوند و بدين سان خود را در تعارض و مقابل با منش ها و گرايشها و ارزشهاي اجتماعي و خانوادگي ديده و در نتيجه در صدد مقابله يا فرار از سنتها و معيارهاي فوق برآيند. جامعه اينان را نمايندگان فرهنگ بيگانه دانسته و اينها نيز به طور واكنشي وادار به مقابله و موضع گيري عليه اصول و ضوابط حاكم بر جامعه و ارزشهاي فردي و اجتماعي و خانوادگي خود مي شود. چرا كه نمي توانند هم «چادر» و «روسري» را بر دارند و هم به اصول و احكامي گرايش داشته باشند كه حجاب را لازم مي شمارد. لذا انبوهي از زنان و دختران نسبت به جامعه و ملت خويش احساس تنفر و انزجار نموده و در عين حال مدل بيگانه و غربي را مورد ستايش و تمجيد و تجليل قرار مي دهند.

از آثار و پيامدهاي ديگر بي حجابي در اجتماع، سست شدن پيوند زناشويي و گسيختگي بنياد خانواده و در نتيجه افزايش ميزان طلاق، از يك سو و گسترش فساد و فحشا و تباهي و همچنين شيوع بيماريهاي رواني و اخلاقي از سوي ديگر مي باشد.

زيرا كه خانواده اولين و مهمترين نهاد اجتماعي يك جامعه بشمار مي آيد. ثبات خانواده كه مركز عشق و اميد و تحقق آرزوهاي شيرين جوانان مي باشد تواناييهاي فرد را افزايش و جامعه استوار و پويا خواهد ساخت. بي ترديد نهاد خانواده تنها با پاسداري از حجاب ؛درخشش وبالندگي لازم را پيدا مي كند زيرا اگر جامعه اي حجاب را به صورت كامل رعايت كند و تمتعات جنسي به محيط خانواده محدود گردد؛جوانان به ازدواج روي آورده و خانوادهاي تشكيل شده نيز ثبات بيشتري مي يابند.

اما اگر خودآرايي و تهييج جنسي در جامعه رواج يابد و بهره برداري جنسي در خارج از محيط خانواده ميسر گردد وجوانان زير بار مسئوليت ازدواج نرفته و خانوادهاي تشكيل شده روزبروز متزلزل تر مي گردد.

اگر ما با نگاه دقيق وضع خانواده هايي را كه متلاشي شده اند مورد مطالعه قرار دهيم به آساني در مي يابيم كه عمده ترين عامل آن ضعف اصول اخلاقي و سرد و بي رونق بودن كانون خانوادگي و عدم وجود روابط عاطفي و صميمي و عدم توافق اخلاقي در زندگي زناشويي مي باشد كه اغلب از آزادی روابط جنسي و كشانيدن تمتعات جنسي به بيرون از خانواده نشات مي گيرد.

«در رژيم منفور پهلوي نيز يکي از علل و عوامل عمده افزايش طلاق و نابودي بنيان خانواده ما به جهت كشانيدن استمتاعات و التذاذهاي جنسي زن و مرد به خارج از محيط خانواده و برداشته شدن حجاب و عفاف از ميان زنان و دختران بود و وقايع ثبت شده ازدواج و طلاق كشور بر حسب مناطق شهري روستايي.

ازدواج

طلاق

سال

کشور

شهری

روستایی

کشور

شهری

روستائی

1351

179

94

85

18

15

3

1352

203

108

95

19

16

3

1353

213

114

99

20

17

3

1354

154

88

66

17

14

3

1355

168

104

64

18

15

3

1356

179

110

69

17

14

3

1357

184

116

68

15

12

3

 

همانطور كه در جدول فوق ملاحظه مي شود به جهت نفوذ فرهنگ بيگانه و در نتيجه رواج فساد و بی بند و باري و عدم استحكام خانواده در شهرها آمار طلاق بالاتر و در روستاها به علت پايبندي روستائيان به سنت و فرهنگ ملي و مذهبي و حفظ حجاب و عفاف در بين زنان روستايي آمار طلاق پايين تر مي شود.»[52]

بدون شك افزايش ميزان طلاق در كشور، افزايش ميزان مفاسد ديگري، نظير روي آوردن مردان و زنان بدنبال آن فرزندان بي خانمان و بي سرپرست ايشان به فساد و اعتياد به مواد مخدر و مشروبات الكلي و آلودگيهاي جنسي و بزهكاري و خودكشي و انحرافات فكي و اخلاقي را در پي خواهد داشت.

سست شدن پايه هاي خانواده و گريز از ازدواج

تحكيم خانواده كه بر اساس محبت، صميميت، انس، وحدت و همدلي و دلسوزي همسران استوار مي گردد از مهمترين مسائل خانوادگي به شمار مي رود و آنچه بنيان خانواده را متزلزل كند از بدترين آفت هاي آن به حساب مي آيد.

بدحجابي و حضور تحريك آميز زنان و دختران در صحنه هاي اجتماعي، نظر هر مرد متاهل و مجري را به خود جلب مي كند. اگر بيننده متاهل باشد با توجه به غريزه تنوع طلبي و زيبا خواهي كه دارد بخشي از توجه خود را متوجه آنان مي كند و در نتيجه به همان اندازه گرايش به همسرش را كه همواره با او زندگي می كند كاهش مي دهد گرچه بسياري از زنان خودنما زيبايي همسر بيننده را ندارند اما تازگي و تنوعي كه دارند كمبود زيبايي آنها را به طور موقت تدارك مي كند وقتي چشمهاي مردي در محيطهاي مختلف اجتماعي از ديدن زنان و دختران كامياب شود طبعاً ميزان علاقه او به همسرش كاهش مي يابد زيرا بخش عمده اي از علاقه مرد به همسرش از ناحيه نيازهاي جنسي تامين مي شود كه اين نياز را زنان جلوه گاه جامعه به طور نامشروع بر آورده مي سازند. اين كار علاقه بسياري از پيوندها را با سستي همراه مي سازد و مسائل اخلاقي مختلفي را به بار مي آورد به گونه اي كه در نوع نگرش مرد به همسرش تاثير منفي مي گذارد.

كج خلقي، بهانه گيري، بي ميلي در همراهي با همسر از ره آوردهاي جلب توجه مردان به زنان بي تقواي جامعه است، و حتي كار به جايي مي رسد كه مرد همسر شرعي و قانوني خود را مزاحم كاميابي هاي خود مي داند و به خاطر همين بينش از او متنفر مي شود.

حال اگر بيننده مجرد باشد با توجه به اين كه چشمان او از مناظر شهوت انگيز زنان بدحجاب بهره مند مي شود، به راحتي تن به تعهدات زندگي مشترك نمي دهد و از زنان و دختراني كه به طور رايگان چشمان گرسنه او را كامياب مي كنند بهره غير شرعي مي گيرد و ازدواج را به تاخير مي اندازد. اين واقعيت تلخ در كشورهاي غربي رواج كامل دارد و در كشورهاي اسلامي نيز وجود دارد.

بدون ترديد تاخير ازدواج پسران جوان تنها به مشكلات اقتصادي يا تحصيلي آنها مربوط نمي شود بي توجهي به تقواي جنسي و لجام گسيختگي زنان و دختران خودنما در اين تاخيرها كه آفتش به آنها نيز سرايت مي كند مربوط مي شود. وقتي دختران بدون پيمان همسر داري و هزينه ها و تعهدات شرعي و قانوني، خود را در معرض نگاههاي جوانان قرار مي دهند آنها برخود لازم نمي دانند كه آنچه را به طور رايگان به آنها مي رسد را با بهاي سنگين ازدواج به دست آورند.

(امنيت و سلامت روحي و اخلاقي مردان نيز در اين بين صدمه مي بينند و اشتغالهاي ذهني آنان از تحريكات جنسي انباشته شده و از كار و فعاليت سالم و سازنده چه در محيط خانواده و چه در اجتماع باز مي مانند.)

چه بسيار مرداني كه با وجود داشتن همسر و فرزند چنان تحت تاثير خودنمايي زنان ديگر قرار گرفته اند كه قدرت عاقبت انديشي و تشخيص مصالح را از دست داده اند و دست به كارهاي خطرناكي زده اند و موجب از هم پاشيده شدن كانون خانواده گشته اند. چه بسيار مردان جواني كه قدرت و موقعيت ازدواج را نداشته و به خاطر وجود همين كشش ها دچار انحرافات مختلفي شده اند. تا آنجا كه گاهي چنان در فساد غرق شده اند كه قدرت برگشت براي او وجود نداشته و تا آخر عمر در دام تباهي و فساد اسير مانده اند- آيا اين خيانت در حق جامه نيست كه يك زن به خاطر خودخواهيها طوري در جامعه خودنمايي كند كه اين تبعات اسفبار را داشته باشد.

 

 

 

طلاق

در بروز پديده شوم طلاق عوامل متعددي دخيل هستند. از عوامل مهم طلاق مي توان يكي به پديده تبرج زن و ضعف اخلاقي مرد اشاره كرد و ديگر پديده تجمل گرايي و مدپرستي زن و فقر اقتصادي مرد را نام برد.

در اين رابطه بي اعتمادي و بدبيني نيز دخيل است، چرا كه هر يك احتمال خيانت و بي وفايي را نسبت به خود مي دهند، و به برخي از اين موارد اشاره مي شود.

تبرج زن و ضعف اخلاقي مرد

در نگاه مردان زنان به سبب تفاوتهايي كه با يكديگر دارند از نظر عاطفي و جاذبه هاي جنسي و اخلاقي زناشويي نيز با يكديگر فرق دارند. اين تفاوتها شامل سيماي زن (صورت و مو) آهنگ صدا، لباس و بوي بدن يا عطر، تناسب اندام، عشوه هاي خاص هر زن امتيازات ويژه مانند تميزي و هنر خانه داري و يا

اين تصور در مردان هر چند پاره اي از سرشت آنان نباشد، امري انكار ناشدني است و تحت تاثيرعوامل محيطي شدت و ضعف دارد.

بايد پذيرفت كه آنچه سبب عشق و علاقه مي شود و گاهي مردي را با وجود داشتن همسر خوب، به ديگري علاقمند مي كند وجود همين تفاوتهاست. مرد هر چند داراي همسر خوبي باشد آنگاه كه پيوسته ديدگانش به زناني افتد كه از نظر سيما و صدا و اندام و عشوه هاي خاص زنانه از همسر خود ممتازترند نوعي علاقه يا عشق يا تمايل غير ارادي به ايشان در او پديدار مي شود.

اگر زني به جلوه گري بپردازد و با لباس و بوي عطر و عشوه زنانه بدون پوشش كافي ميل نهفته را در افراد بيدار مي سازد، تمايلات و هوس هاي بي پايه را كه تنها منشا آن، كشش هاي جنسي زودگذار است، بر مي انگيزند و شدت مي بخشد و از طرفي نسبت به همسر خود بي علاقه مي شود.

تجمل گرايي و مدپرستي

مدپرستي، نودوستي و تنوع و تجمل خواهي غالباً در خانواده سبب اختلاف و جدايي مي گردد و چون در آمد بيشتر خانواده ها تكافوي تهيه تمام تجملات و لباسهاي گوناگون زن را نمي دهد عامل مشاجره و اختلاف و سرانجام طلاق مي شود.

اگر در جامعه اي تجمل گرايي و مدپرستي رواج يابد، اگر مردم بخواهند مطابق مد روز رفتار كنند بايد هر لحظه به شكلي در آيند. اگر كسي از طرح قبل استفاده كند اينگونه استنباط مي شود كه از نظر اجتماعي فردي تنگدست يا عقب افتاده است او از همين جاست كه عقده ها و كينه ها و حسادت ها پديد مي آيد. تقليد و مشاجرات خانوادگي شدت مي گيرد و در اين ميان مردي كه نتواند خواسته هاي خانواده اش را بر آورده سازد از سوي آنها فردي بي كفايت معرفي مي شود و آنكه وضع مالي بهتري دارد هر چند خدا را هم نشناسد. مردي با كفايت و خانواده دوست معرفي مي گردد.

با رواج پديده مدگرايي در جهان، اختلاف و طلاق ميان مردم رو به ازدياد گذاشته است. جامعه شناسان علامت بروز اين حادث را اينگونه اظهار كرده اند که سطح توقعات بانوان و تجمل گرايي و شيك پوشي آنها با رواج مدگرايي اوج گرفت و در نتيجه دلسردي، گله مندي و انتظارات روز افزون زن، خانواده را دچار اضطراب و اختلاف نمود و در نهايت منجر به فروپاشي كانون خانوادگي مي شد و كودكان بسياري در اين ميان بي سرپرست ماندند كه خود معضلي براي جامعه امروزي به شمار مي آيد.

بي اعتمادي

در فضايي كه زن در پي جلوه گري و بدست آوردن دل ديگران است و ميل دارد خود را آراسته و زيبا نشان دهد و در حركات خود دلربايي كند، مرد نيز با ديدن زنان آراسته كه نوعي تازگي براي او دارند از همسر خود دلزده مي شود، و جو بي مهري و دلسردي در خانواده حاكم مي شود و علاقه و انس و محبت بين طرفين كم مي شود و هر مساله بي اهميت و ناچيزي تبديل به مشاجره و درگيري هاي لفظي و غيره مي شود همسران نيز به هم بدبين مي شوند چرا كه هر يك احتمال خيانت وبي وفايي نسبت به خود را مي دهد و می دانيم كه اين احتمال نيز قوي است. نمونه هاي آن را بارها در مطبوعات  و رسانه هاي جمعي حتي در اطرافيان خود مشاهده كرده ايم.

خود اين بي اعتمادي در دراز مدت سبب فرسودگي اعصاب و روان دو طرف مي شود و محيط خانه كه بايد محيط امنيت و آرامش باشد به كانون دلهره و اضطراب و ترس تبديل مي شود و هر روز هر يك از همسران منتظر است كه بيگانه اي از راه برسد و كاشانه او را ويران كند.

آيا كانون خانواده كه بايد سازنده و تربيت كننده نسل جامعه باشد در چنين اوضاعي مي تواند كاركرد صحيح خود را داشته باشد؟

آيا مرد با علاقه و پشتكار براي تامين خواسته هاي خانواده خود تلاش مي كند؟

آيا زني كه هر روز منتظر است زن ديگري زندگي او را تصاحب كند به تربيت صحيح فرزندان خود همت مي گذارد؟

آيا تحمل سختيها و مصائب زندگي را به راحتي مي پذيرد؟

هر دو دائم از خود مي پرسند چرا، براي چه كسي بايد متحمل مشقات زندگي باشد؟ و هزاران سوال بي جواب است در اين حالت ضربه اصلي به فرزنداني كه سازندگان اجتماعي فردا هستند خواهد خورد و با هزاران عقده فرو برده در جامعه حضور خواهند يافت.

 

ب- جامعه

خود باختگي زنان

از زماني كه غرب اصول اخلاقي و معنويت و بلكه انسانيت را به دور افكند، و به علم و رفاه و صنعت، بيشتر بها داد تا بدين وسيله خلا فرهنگي خود را جبران كند. غرب در اين جايگزيني بسيار زير كانه پيش رفت و توانست گروهي بي شمار از مردمان ديگر فرهنگ ها را بفريبد و به فرهنگ خود جذب كند. از آن پس، شرق نشينان، مجذوب رفاه و علم و صنعت و اختراعات غرب شوند و آنچه خود داشتند خرد پنداشتند و غرب در نگاه شان عظمت و شكوه يافت و به تقليد از غرب رو آورند.

تقليد از غرب به وضع پوشش نيز سرايت كرد و چنان شد كه شرقيان حتي از پوشيدن برخي لباسهاي ملي و قومي خود متنفر شدند و خانواده ها تصميم گرفتند در همه چيز رفتار غربيان را تقليد كنند و از آن نمونه، دختران براي نشان دادن ارتقاي اجتماعي و معاشرتي بودن به خود در روابط شان با پسران و در طرز برخورد و پوشيدن لباس، از آداب غربي پيروي كردند، تا به عقب افتادگي متهم نشوند. چرا كه در غرب زناني يافته شدند كه بدون كمترين پوشش مناسب، به مدارج علمي و سياسي و اقتصادي دست يافته بودند و در اين جا بانواني با بهترين پوشش، در پايين ترين مرتبه اجتماعي، علمي و اقتصادي.

اين خود باختگي، حتي برنامه هاي فرهنگي و تبليغاتي را هم در برگرفته و در فيلم هاي سينمايي و تلويزيوني و مطبوعات، زنان با حجاب بيشتر به صورت خدمتكار خانه يا مدرسه، فالگير و جادوگر و عناصر ژوليده و بي ادب نمايش داده مي شوند و بي حجابان، نظيف مودب و با فرهنگ.

در بيشتر فيلمهاي سينمايي داخلي و خارجي حريم عفاف شكسته شده و رابطه دختر و پسر و خنده و شوخي افراد نامحرم با يكديگر بسيار عادي و لازم نمايش داده مي شود.

سلطه قدرتهاي سياسي

«در داستانهاي موسي بن عمران «ع» آمده است: وقتي مردم انطاكيه (در تريكه فعلي) نتوانستند بر سپاه موسي «ع» پيروز شوند. تصميم گرفتند از راه اشاعه فحشاء و انحراف جنسي و گرفتن پوشش از بدن زنان و دختران وارد عمل شوند و دختران و زنان زيبا چهره و خوش اندام را با وسائل آرايش بيارايند و آنها را همراه اجناس مورد نياز به عنوان خريد و فروش وارد سپاه موسي «ع» كنند و هرگاه كسي از سربازان سپاه موسي«ع» قصد شهوتراني با آن دختران و زنها كند، مانع نمي شدند طولي نكشيد كه سپاه موسي با نگاههاي هوس آلود خود به پيكر نيمه عريان زنان آرايش كرده رفته رفته در پرتگاه انحراف جنسي قرار گرفتند . كم كم بر اثر شهوت پرستي، اراده ها سست شد بيماريهاي مقاربتي و طاعون زياد گرديد. لشكر موسي«ع» از هم پاشيد تا آنجا كه نوشته اند بيست هزار نفر از سپاه موسي«ع» از هم پاشيد و به خاك افتادند و با وضع ننگيني سقوط كردند، روشن است كه با رخ دادن چنين وضعي شكست و بيچارگي حتمي است.»[53]

مشاهده مي شود كه قدرتهاي سياسي در طول تاريخ هميشه به نقش و كاربرد انحراف جنسي در جوامع واقف بوده اند و از آنجا كه غريزه جنسي در مردان غريزه قوي و قدرتمندي است و عامل اصلي تحريك آن نيز جنس زن مي باشد معمولاً با استفاده ابزاري از زن به اهداف اقتصادي و فرهنگي خود مي رسيده اند.

امروز نيز استعمار به اين امر به خوبي واقف است. ولي امروزه به لحاظ پيشرفت نسبي تفكر و انديشه در انسانها، به طور مستقيم نمي تواند به اهداف خود برسد، بنابراين اعمال خود را تحت عنوان شعارهاي عوام فريب ترقي و تمدن و آزادي به ملت خود و ساير جوامع مي دهد. در خود غرب قدرتهاي سياسي به نام تمدن و پيشرفت زن را به برهنگي كشاندند و از اين بي بند و باري و لنگاري قدرتهاي اقتصادي در غرب بيشترين سود را بردند.

اما بايد اذعان كرد از نظر اخلاقي جوامع غربي تا سرحد يك زندگي حيواني تنزل كردند هم اكنون غرب در دوره شكوفايي علم و صنعت، از نظر اخلاقي به دوران جاهليت برگشته است و زنان نيز وضعي بهتر از دوران قديم ندارند و برهنگي و جلوه گري بسيار به ضرر آنها تمام شد، چرا كه هم در سنگر اجتماعي شكست خوردند هم در سنگر خانواده.

از آنجا كه تن دادن زن به برهنگي خلاف فطرت اوست و نوعي بي قيدي و لامذهبي را مي طلبد، از جمله كارهاي اساسي استعمار مذهب زدايي است كه در غرب تقريباً در اين كار موفق شده است.

البته بايد دانست زدودن ايمان يك مسيحي به لحاظ تحريف و ضعف آيين مسيحيت كنوني كار چنداني دشواري به نظر نمي رسد، اما راجع به دين اسلام اين امر به راحتي ميسر نبوده و نيست، چرا كه عموماً مسلمانان پايبندي بيشتري و سخت تري نسبت به اسلام دارند تا يك فرد مسيحي و دين اسلام بزرگترين و محكمترين عاملي است كه سد راه آن است و براي اينكه اين عامل را تضعيف كند  از راههاي گوناگوني استفاده مي كنند.

يكي از راههاي مهم تشويق زن مسلمان به برداشتن حجاب و خودنمايي و جلوه گري در انظار عمومي است و روشن است كه مبارزه آنها با پوشش حريف مبارزه با يك نماد و سمبل فرهنگي و مذهبي نبوده و نيست و هدف تغيير فرهنگ است.

اگر آنها بتوانند انديشه ها و عقايد را به نفع خود تغيير دهند، قادر خواهند بود كه فرهنگ منحط خود را حاكم كنند و اگر اين تغيير در يك جامعه اتفاق بيفتد، تمامي سنگرها را فتح كرده اند.

زني كه با ظاهر نامناسبي در جامعه ظاهر مي شود، رفته رفته پيوندش با مظاهر ديني و اخلاقي ضعيف و ضعيف تر مي شود، تا جايي كه ديگر هيچ سنخيتي با فعاليتها و مراسم مذهبي و عفيفانه و اخلاقي ندارد و ممكن است اين جدايي كم كم به تنفر و مخالفت نيز برسد.

چنين شخصي به سازمانها و نهادهاي مبارز و انقلابي و ديني نيز راهي ندارد، با حكومت اسلامي با جنگ و جبهه، با مبارزه عليه استكبار و دشمنان انسانيت و امت اسلامي و خيلي از ارزشها و اعتقادات پاك و مقدس خدا حافظي مي كند.

به همن سبب تا توانست مردم را خرد و بي مقدار ساخت. او مي دانست مردمي كه در خود احساس شخصيت نكنند پيوسته فرمانبرداري خواهند برد و بي هيچ زحمت به رنگي در خواهند آمد كه فرعونيان زمان مي خواهند.

گروهي كه در طرز لباس پوشيدن و زندگي كردن، بي اراده و سست عنصر تربيت شوند به تدريج نمونه همان چيزي مي شوند كه از آنها مي خواهند. چيزهايي را مي پسندند كه ديگران برايشان مي پسندند و از چيزهايي متنفر مي شوند كه ديگران به آنها ديكته مي كنند، تا حدي كه الگوهاي شخصيتي خود را هم ديگران بر ايشان انتخاب مي كنند.

 

 

نا امني در جامعه

جلوه گري و خودنمايي موجب بر هم زدن تعادل و امنيت جامعه مي شود. سلامت و امنيت اجتماعي و تعادل در آميزش از بين مي رود و باعث استفاده افراطي از جنس زن براي بر آوردن نياز جنسي مردان مي شوند. مدعاي اين امر به بردگي كشيدن و خريد و فروش زن است كه يكي از تجارتهاي پرسود جهان به شمار مي رود. امروز زن غربي و غرب زده به خاطر به نمايش گذاشتن اندام و سيماي خود در معرض عموم، آني از خيانت و تعرض مردان مصون نيست و همه خانواده ها در نا امني و اضطراب دائم به سر مي برند و جرات اينكه دختر خود را به تنهايي در جامعه رها كنند ندارند و اگر مجبور به اينكار شوند تا وقتي فرزند آنها به خانه بر گردد در تشويش و نگراني به سر مي برند.

روابط ناسالم اجتماعي

بدحجابي و جلوه گري زن در درجه اول روابط اجتماعي خود زنان را تهديد مي كند. زن در اين موقعيت خود را ابزاري براي رسيدن به تمام خواهش هاي خويش و ديگران قرار مي دهد. بنابراين جنسيت بر تمام فعاليتهاي اجتماع حتي فعاليتهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي تاثير مي گذارد و چه بسا از اين خصيصه رنگ مي گيرند و به خدمت آنها در مي آيند. نگاه ابزاري به او به صورتهاي مختلفي از قبيل طلب سود بيشتر براي شركتهاي تجاري و وجه المصالحه قرار گرفتن در قرار دادها و مناسبات سياسي مي باشد. محور قرار گرفتن جنسيت در تمام فعاليتهاي انساني اثر مي گذارد. روابط بر اساس جنسيت بنا بر اقتضاي سني افراد، موقعيت زندگي و شرايط زماني، در تمام روابط اجتماعي نمود پيدا مي كند، از دوستي با جنس مخالف گرفته تا روابط نامشروع. به نتيجه اين روابط ناسالم همانا خارج نمودن زن از مسير فطرت و انسانيت اوست، زيرا به خدمت گرفتن كاركردهاي جنسيت زن و ويژگيهاي آن در مسير فعاليتهاي سياسي، اقتصادي، فرهنگي و نگاه ابزاري به زن به عنوان موجود برخوردار از اين استعداد، در راه نيل به اهداف سياسي، اقتصادي، تجاري و . . . شايد اهداف مكاتب غربي را برآورده سازد، ولي روابط انساني را سخت مخدوش و منحرف مي سازد. تاثير اين شكل از برخود با زن و استعدادهاي وي، در اخلاق، روابط اجتماعي و خانوادگي بر كسي پوشيده نيست.چون در واقع سودجويان معامله گر و بازيگر زن سياسي به هدف متاثر ساختن تصميمهاي فردي و اجتماعي انسانها در قلمروي رفتارهاي اخلاقهاي تجاري و اجتماعي، اين گونه به سوء استفاده از وجود زن و صفات جسمي او روي آورند. نوع ديگر اين نگاه ابزاري به زن اين است كه كاركردهاي جنسي او به صورت افراطي و تمام عيار تعيين كننده رفتار و تامين كننده اغراض شخصي قرار گيرد، در اينجا استعداد و ويژگي هاي جنسي در خدمت اهداف اقتصادي و سياسي نمي باشند، بلكه اين استعداد جنسي خود، هدف قرار مي گيرند و اهداف سياسي و اقتصادي به حاشيه كشيده مي شوند. گويا آدمي به دنيا آمده است تا آنها را ارضا كند. لذا در تمام صحنه ها حتي در صحنه هاي فعايتهاي اجتماعي، ارضاي آن را جستجو مي كند و از اين طريق هنجارهاي جامعه را زير پا مي گذارد.

در حاليكه استعدادهاي به وديعه نهاده شده در نهاد انسان از جمله استعدادهاي جنسي وسيله اي جهت كمال و تعالي انسان می باشند. نه اينكه خودشان هدف قرار گيرند و تمام توان فكري، جسمي، انگيزش، وقت و همت انسان مصروف آن شود. اين نگاه افراطي باب ابتلا به انواع انحراف هاي اجتماعي را، فرا روي آنها مي گشايد كه موجب مي شود، زن خود را فقط به همين خصايص معرفي نمايد و جامعه هم تنها وي را به اين صفات بشناسد، گويا ويژگي هاي جنسي زنانه، تنها صفت خاص آنهاست. آرايش هاي جلف گونه، اطوارهاي دلبرانه، جلوه گري جنسي و خودنمايي هاي شهوت انگيزش گوشه‌ اي از اين رفتارهاي انحرافي است.

ضرر افراط در اين نوع رفتارها كه مرز جامعه با فضاي خصوصي را در هم مي شكند، بر كسي پوشيده نيست. شايد آنها در پس اين افراط گري ها نيت پليدي در سر نداشته باشند، ولي در اين سخن ترديدي نيست كه افراط در هر رفتاري آسيب زاست و در اين مقام نيز اثري جز انحراف و خسارت نصيب جامعه نمي شود.

 

عدم پذيرش مسئوليتهاي اجتماعي

يكي از پيامدهاي جلوه گري زن در اجتماع، همانا ناديده گرفتن و رها ساختن مسئوليت هايي است كه نظام تكويني در پرتو جنسيت به عهده زن گذارده است. اين مسئوليتها غير از آن وظايفي است كه مقررات اخلاقي، قراردادهي اجتماعي و نقش مادري بر عهده زنان گذارده است.

اگرچه در نگاه اوليه وظايف مادر به مثابه يك وظيفه فردي تلقي مي گردد، اما واقعيت غير از اين است، زيرا هيچ يك از اين وظایف بدون ارتباط با ديگران و به صورت فردي محقق نمي شود، بلكه تمام آنها در يك ارتباط انساني هر چند كوچك ولي در کانون و نهاد اصلي جامعه يعني خانواده امكان تحقق پيدا مي كند. لذا در حالي كه اين امور، وظايف فردي تلقي مي شوند، ولي چون نقش اجتماعي گسترده دارند، در صحنه روابط خانوادگي بروز مي كنند. بدين جهت منجر مي شود اين وظايف از زاويه رفتار اجتماعي مورد توجه قرار گيرند.

«جامعه شناسان كاركرد اصلي نهاد خانواده را هم رد فراهم ساختن حمايت زيستي از اعضاي جامعه به ويژه كودكان و نوزادان و هم ايجاد واحد با ثباتي از جامعه پذيري به شكلي كه كودكان بتوانند فرهنگ و مهارتهاي لازم را براي زندگي در بزرگي كسب كنند، مي دانند»[54]

در انجام اين وظايف خطير تمام اعضاي خانواده از جمله مادر، نقش اساسي را بر عهده دارد و فراموش نمودن مسئوليت اجتماعي و شانه خالي كردن از اين مسئوليت، خود موجب انحراف مي شود، مگر انحراف اجتماعي هميشه با انجام عملي بروز مي كند و با ترك مسئوليت اجتماعي نمي تواند به وجود آيد؟ اگر زنان از مسئوليت هاي اجتماعي شانه خالي نمايند، مطمئناً در مسئوليت مادري خود هم موفق نخواهند بود.

لذا چنانچه زن در ارتباط با ديگران از گوهر عفت بي نصيب باشد، به واسطه مسئويت مادر بودنش كه يكي از ويژگي هاي انحصاري اوست- جامعه انساني را آلوده مي نمايد. يعني از كانال آلوده ساختن روابط اجتماعي، آدمي را از بهره مندي از نسل پاك هميشه محروم مي سازد. چون او مادر هستي است و آنگاه كه مادر هستي به انحراف آلوده شود، راه برخورداري از نسل پاك مسدود مي گردد.

ركود فعاليتهاي علمي صنعتي و اقتصادي

پر واضح است كه وقتي جامعه، پاكي و سلامت خود را از دست داد و زنان با وضع نامناسبي در بين مردان ظاهر شدند و محركهاي شهوت جنسي در جامعه به وفور يافت شد، استعدادهايي كه بايد صرف تعليم، تعلم، سازندگي، توليد تحقيق و معنويت شود، همه متوجه خود آراييها و شهوترانيها و تفاخر نسبت به يكديگر خواهد شد.

مثلاً امروزه در غرب ديگر وجود مراكز بهداشتي در كنار دبيرستانها و دانشگاهها براي مراجعه دختران محصل جهت سقط جنين امري عادي شده است. با احتياط و آزادي بي حد و حصري كه در مدارس و ديگر محيطهاي اجتماعي در اينگونه جوامع وجود دارد، بودن چنين مراكزي نه تنها عجيب نيست، بلكه امري ضروري است.

آنچه مسلم است اين است كه كار كردن و درس خواندن و ديگر فعاليتها، در محيطي كه تحريك آميز باشد و فكر انسان فارغ از هر مشغله كاذب و نادرستي فقط به فعاليت صحيح مشغول باشد، بهتر به نتيجه مطلوب خود مي رسد تا در محيطهاي پر جاذبه و تحريك آميز.

بنابراين زني كه در تمام امور زندگي فقط به نمايش بدن مي پردازد و هم خودش از نمايش صفات ديگر غافل مي شود و با تحريك مردان آنان را از فعاليتهاي مفيد باز مي دارد، و هنر، اخلاق، علم و صنعت همه تحت الشعاع قرار مي گيرند.

تحميل تجملات و تشريفات بر جامعه و مصرف گرايي

وسوسه خود آرايي در زن به قدري شديد است كه اگر حريم و برنامه ای در كار نباشد مي خواهد مو و روي خود را و حتي بدن خود را به نامحرم نشان دهد و به زندگي عروسكي، سوق داده مي شود و وسيله اي براي گسترش تجملات و تشريفات پوچ و مصرف كننده لايقي براي كالاي غرب خواهد شد.

به خصوص در مورد لباس اكثر خانمها معتقدند كه از لباس تنها يكبار مي توان در مجالس عمومي استفاده كرد و براي اينكه در هر ميهماني لباسي تازه و جديد داشته باشند به مصرف گرايي روي مي آورند.

وقتي كه مدل لباس از غرب الگوبرداري شود، طبيعتاً پارچه آنها بايد غربي باشد و نتيجه اين امر سرازير شدن سيل پارچه وارداتي به كشور است.

تاثير فرهنگ مد پرستي و تقليد نيز به اين شكل دامن مي زند. چه خانواده ها كه از نظر تغذيه محروم و نيازمند بوده اند اما با تاثير پذيرفتن از فرهنگ غرب شيك ترين لباسها را مي پوشيدند و تنها بدين دلخوش بودند كه نشان دهند از تحول و تمدن جديد عقب نيستند و چيزي از بقيه كم ندارند و با پذيرفتن الگوي وارداتي حتي در زمينه مدل مو و تناسب اندام به لوازم آرايشي و دستگاههاي تناسب اندام كه عمدتاً از خارج به كشور وارد مي شود، رو آوردند.

جامعه نيز وقتي مصرف كننده باشد و مصرف او به حد اسراف و تبذير برسد، در همه سطوح زندگي محتاج بيگانگان خواهد بود. چرا كه در فرهنگ عوام غربزده لباس و لوازم زندگي و حتي غذاي محلي تحقير مي شود و استفاده از لوازم خارجي و لوكس نشانه فرهنگ بالا است.

اينگونه افراد غربزده هيچگاه از خود فرهنگي ارائه نمي دهند و هميشه مصرف كننده اند و آنچه را كه فرهنگ اصيل و از سرمايه هاي وطن آنها به شمار مي رود نيز به باد تمسخر و استهزاء مي گيرند.

ايجاد فاصله جوان با جامعه

خودنمايي و مدگرايي يكي از دلايل ايجاد تضادها و تنش اجتماعي است كه باعث فاصله بين قشر جوان غرب زده با كل جامعه مي شود. زنان و دختراني كه پوشش را نفي مي كنند باعث فاصله گرفتن آنها از نسل پيشين مي شود (مادر و مادربزگ و) از يك سو نسل پيشين، اين عده را منحرف و بي دين و لامذهب تلقي مي كنند و از سوي ديگر اينان بزرگان خود را عقب افتاده و مرتجع و خرافاتي مي پندارند. لذا فاصله نسلها بيشتر و تنش هاي اجتماعي ميان جامعه زياد مي شود.

اين موضوع بخصوص در خانواده هاي مذهبي به خوبي مشهود است. فرزندان آنها با وجود پاي بندي خانواده به پوشش از حجاب گريزانند و از آنجا كه جوان و نوجوان در اين سنين بحراني ميل به استقلال طلبي و اثبات هويت خويش در خانواده و جامعه را دارد و جامعه نيز به كساني كه به معيارهاي اخلاقي توجه كمتري دارد بهاي بيشتري مي دهد، جوان و نوجوان شخصيت خود را جلوه گري و نشان دادن زيبايي هاي خود مي داند. و اين با  مباني اخلاقي خانواده اش در تضاد شديد است و در سطح كلان تر شامل كل اعضاي فاميل است.

در اين اوضاع احترام و عزت بزرگان از بين مي رود و جوان از تجربيات سودمند آنها محروم مي شود و روز به روز نسل جوان از نسل پيش خود دورتر مي شود.

شيوع انحراف و گناه

اين حقيقت در ميان خود مسلمين هم ممكن است وجود داشته باشد مسلماني كه با وجود پذيرش اسلام، به دليل اين كه اين پذيرش سطحي بوده و عمقي نداشته و پذيرش اسمي و ظاهري بوده، وقتي تسليم شيطان و هوي و هوس مي شوند نسبت به مومنين حقيقي حسادت مي ورزند و تحمل مومن و مسلمان حقيقي را ندارد.

زني كه پوشش مناسبي در مقابل مرد بيگانه ندارد از اين كه دوستانش پوشش مناسبي را رعايت كنند در رنج است و از اين كه حجاب را كنار بگذارند و راه او را انتخاب كنند، خوشحال مي شود.

علاقه به فاسد شدن و فاسد كردن مومنين و مسلمانان حقيقي در واقع يك نوع آرامش كاذب به غير مومنين و افراد فاسد مي دهد. همين حسادت و تحمل زنان پوشيده و پاكدامن بود كه موجب شد در كشورهاي اسلامي مورد تهاجم فرهنگي قرار گرفته روند اشاعه فساد و خودنمايي زنان به سرعت جلو رود. هر زني كه حجاب را كنار گذاشت خود تبديل به يك سرباز و عامل بي جيره و مواجب دشمن شد و چون چشم ديدن حيا و پاكي زنان ديگر را نداشت، با استفاده از روشهاي مختلف سعي در همرنگ كردن زنان و دختران ديگر با خود كرد و بدين ترتيب به رشد جريان برهنگي و خودنمايي زن كمك كرد.

پيامبر «ص» فرمود: «زن يك موجود بي حفاظ و آسيب پذير است هرگاه از خانه خارج شد شيطان او را احاطه مي كند، و او در چشم انداز نفوذ شيطان قرار مي گيرد.»[55]

اگر غريزه خود آرا بودن زن مهار نشود او را به پوشيدن لباسهاي زينتي و پر زرق و برق و استفاده از زيور آلات مختلف و آرايشهاي گوناگون وا مي دارد، حس چشم چراني مردان بي بند و بار كه به دنبال آن زرق و برقها هستند، آنچنان مرد و زن را به سوي پوچي و مصرفي زيستن و بي محتوايي سوق مي دهد، كه سرانجامش جز گمراهي و تباهي و به فساد كشيدن جامعه نخواهد بود، چرا كه افراد جامعه به هر حال از هم تاثير مي پذيرند و از يكديگر تقليد مي كنند و شخص در خودنمايي مرتكب گناهان بسياري مي شود وقتي فكر و ذكر فردي تغيير لباس و مد و شد از ياد خداوند غافل مي شود و گناهان مانند فخر فروشي و انحراف جنسي مانند زنا، تحقير و تمسخر ديگران و اشاعه مي يابد.

 

 

 

 

 

 

فصـل چهـارم

 

ارائـه پیشنـهاد

 

 

 

 

 

عمق بخشيدن به باورهاي ديني

«شرع مقدس اسلام براي زن حدود مشخص فرموده تا زن را از آسيب هاي اجتماعي مصون دارد، گرچه مردان هم از محدوديت هاي پوشش تا حدودي برخوردار هستند و حجاب تنها مختص به زنان نيست اما زن داراي حدود بيشتري است شايد به اين علت كه زن بيشتر دوست دارد ديده شود و مرد بيشتر دوست دارد ببيند. بنابراين زن همچون دري است كه بايد در صدف حجاب پيچيده شود تا به دست سارقان عفت ربوده نشود و آن به دليل ظرافتي است كه زن دارد و زیبایيها و كشش هايي كه در ذات او نهفته است و نيز همان حس خود آرايي و تجمل دوستي اوست. اسلام براي حفظ زن از نظر هوسرانان حجاب رامقرر داشته است اما به زن اجازه داده در محدوده خانواده هر چه زيبايي، آرايش و تجمل دارد در معرض نظر همسرش قرار دهد.» «حال اگر خداي ناكرده به مسائل شرعي اهميت داده نشود شيطان توجيهات غلطي را به ما القا مي كند، آن وقت است كه گناه در جامعه فزوني مي گيرد و بر اثر اين معاصي بايد شاهد بالا رفتن آمار طلاق، فرزندان بي سرپرست، قتل و جنايت باشيم. و دستگاههاي دولتي (قوه قضاييه و نيروي انتظامي) نيز مشكلاتشان افزون ميشود.»

«با نگاهي به تعاليم حيات بخش اسلام، به دستورات فراواني براي جلوگیري از ايجاد فساد در جامعه بر مي خوريم كه از آن جمله نكاتي مربوط به طرز رفت و آمد  زنان و ارتباط آنها با نامحرم است. اسلام تاكيد كرده است كه زن هنگام سخن گفتن با نامحرم بايد جدي و خشك و به طور معمولي سخن بگويد به بيان ديگر نبايد با ناز و غمزه تكلم كند، همچنين محتواي كلامش بايد نيكو باشد به طوري كه از هرگونه گفتار باطل، بيهود و گناه آلود و مخالف حق دوري كند، همچنين زن هنگام خارج شدن از منزل نبايد موجبات جلب توجه نامحرمان را فراهم سازد، از رفتن به مكان هاي شلوغ و پر رفت و آمد كه او را در معرض ديد نامحرم قرار مي دهد، خودداري كند و سعي نمايد در ساعات و اماكن خلوت براي انجام كارهاي ضروري بيرون برود.

از طرفي زن مومن و مسلمان بايد همانند مرد مسلمان مراقب نگاه هاي خود باشد و از نگاه گناه آلود به ديگران اجتناب نمايد حضرت علي «ع» در مورد رفتار زنان مي فرمايند:‌«بهترين خصال زن، بدترين خصال مرد است و آن كبر، بخل و ترس است. كبر در برابر نامحرم بخل در برابر مال شوهر و ترس در حفظ عفت خويش.

به طور كلي وظيفه شرعي زن مسلمان و با عفت آن است كه از حركاتي كه منشا تحريك و جلب توجه نامحرم مي شود، دوري نمايد و حتي المقدور با نامحرمان كمتر برخورد نمايد.»[56] كه اين خود زمينه ساز جامعه اي پاك و عاري از آلودگي است.

امام خميني در راستاي همين تعاليم هميشه به زنان و دختران خانواده خويش چنين توصيه فرمودند: درست است كه مي گويند وجه كفين زن مي تواند پيدا باشد، اما جوان ها بهتر است كمي بيشتر خود را بپوشانند و خارج ازمنزل هيچگونه عطري مصرف نشود.

 

تربيت ديني

توجه به تربيت ديني دختران و پسران يكي از ابزارهاي قوي براي مبارزه با بدحجابي است. به ويژه توجه به رعايت مسائل شرعي و اخلاقي در مورد پوشش كه با رعايت دقيق اين دستورات، راه بر بدحجابي و در نتيجه مفاسد حاصل از آن بسته مي شود. گاه ديده مي شود پدران و مادران و گاه برادران با تعصبات بيجا، نسبت به حفظ پوشش دختران و خواهران خود دچار افراط مي شوند و فشار مي آورند كه مثلاً اينطور باش و آنطور نباش! و همين امر موجب سر خوردگي و دلزدگي مخصوصاً در دختران جوان مي شود. (البته برخي حجابهاي افراطي و عقائد افراطي در مورد پوشش معلول وجود ناامني در برخي برهه هاي زماني بوده است) پيرامون همين مسئله دكتر شريعتی در كتاب «زن» چنين نظر مي دهد:

« والدين بدون اينكه بفهمند عوامل سست كننده دين در بچه چيست كه چرا رابطه او با نماز و حجاب و اين سمبل ها و مظاهر مذهبي قطع شده، به زور پدر و مادر بودن فشار مي آورند كه حجاب و نماز و زيارت را بر او تحميل كنند، بچه چكار مي كند؟ اگر از پدر و مادر حساب ببرد، چشم مي گويد، ولي دائماً عقده و نفرت از مذهب در او وجود خواهد داشت، به نماز مي ايستد ولي بجاي زمزمه و دعا با خدا به پدر  مادر فحش مي دهد، و همين كه سايه بالا از سر او رفع شد، انتقام همه آن روزها را خواهد گرفت. حجاب هم چنين چيزي است، بايد آنرا براي او (دختر) روشن و تفكيك كرد، بعد بدون اينكه اصلاً به او بگوئيم، چكار بكن و چكار نكن، خودش مي داند چه كار بكند، يعني مساله انتخاب برايش مطرح است، نه مساله تحميل، كه والدين به او ديكته كند و او مقاومت نمايد، مثلاً اگر به او بگوئيم بايد مثل عمه يا خاله لباس بپوشي، در حالي كه الگوي او دختري است كه در تلويزيون، روزنامه، سينما و انتخاب كرده و در هر مجلسي و هرجايي كه مي رود از ارزش هاي او صحبت مي كند موفقيت حاصل نمي شود پس چكار بايد كرد كه اين دختر ار دگرگون كرد؟ هنگامي مي توان او را دگرگون كرد كه ريشه اين رابطه و وابستگي شديد در ذهنش شكسته شود. امروز ديگر لات و عزي را نمي پرستند، بتهاي امروزي همين الگوهاي غربي هستند، چگونه بايد بت شكني كرد؟ وقتي كه به آن ارزش هاي بالاتر وابستگي پيدا كرد، تمام سمبل هاي آن ارزشها را بر خود تحميل مي كند و خودش انتخاب مي كند و احساس حقارت نمي كند نمي شود عبادت را تحميل كرد مگر اينكه يك آگاهي انساني پيدا شود، بيائيد طرز فكر بچه ها را عوض كنيد آنها خودشان پوشش خود را انتخاب خواهند كرد، شما نمي خواهد مدلش را بدوزيد و تنش كنيد، او خودش انتخاب مي كند، شما رابطه عاشقانه بين او و عالم وجود برقرار كنيد او خودش به نماز مي ايستد...»[57]

نکته قابل عرض در اینجا، این است که هیچ حکمی به ویژه احکام دینی را نبایست و نمی توان با زور و اجبار به فرزندانمان دیکته کنیم، بلکه باید ابتدا آنان را آماده پذیرش این حکم کرده، سپس به اگرای آن تشویق نمائیم.

ماه رمضان را به خاطر آورید، ماه روزه داری، ماه گرسنگی و تشنگی، ماه محرومیت های مادی، جنسی و جسمی، اما قبل از این ماه، ماه رجب و شعبان قرار گرفته است. با کمی دقت متوجه می شوید در این دو ماه قبل از رمضان چند روز، روزه مستحبی آمده است با ثواب های آنچنانی، به نظر من این یک درس بزرگ است یک آموزش است، فرد مسلمان با گرفتن روزه های مستحبی ماه رجب و شعبان آماده می شود برای روزه گرفتن در ماه رمضان، با خودش می گوید اینها که روزه مستحبی است اینقدر ثواب دارد، پس روزه واجب چقدر در نزد خداوند عزیز و گرانبهاست حال به بحث خودمان بر می گردیم،  در کار تعلیم احکام دینی به فرزندانمان نباید افراط کنیم، نباید به بچه فشار بیاوریم، بلکه باید ابتدا فرزند خود را تمرین بدهیم، تمرینی همراه با تشویق و البته تفهیم، به او بگوییم اگر نماز بخوانی چنین می شود، اگر روزه بگیری چنین می شود، اگر روزه بگیری چنان می شود، اگر حجاب داشته باشی...، و تشویقش کنیم که نماز بخواند، روزه بگیرد، حجابش را رعایت کند، دیگر او خودش می رود سراغ انجام فرایض دینی، خودش نماز می خواند، روزه می گیرد و حجابش را حفظ می کند، از طرفی مراقب باشیم تفریط هم نکنیم، این معنا که بچه را رها کنیم به حال خودش تا خودش راهش را پیدا کند، نه این درست نیست، فرزند ما مثل گیاهی است که در باغچه کاشته ایم، اگر کنارش قیم نباشد، کج می رود. مراقب بچه ها باشیم و در وهله اول هم خودمان را درست کنیم، خودمان احکام دینی را رعایت کنیم، زیرا بچه ها از ما الگو می گیرند آنها با حساسیت فراوان کار ما را زیر ذره بین قرار داده اند، کارهای ما با فرزندانمان حرف می زند، اگر عمل ما درست شود، بچه های ما هم درست می شوند آنگاه مصداق حرف امام صادق «ع» می شویم: که با عملتان امر به معروف کنید.

 

استفاده از روش های نوین تربیتی

بچه های هر دوره و زمانه تربیت خاص همان دوره را می طلبند «امروز برای رهایی از تهاجم فرهنگی بیگانه و برای اینکه جوانان به سوی معنویت جذب شده، محیط سالمی داشته باشندو از فرهنگ پلید غرب و آلودگی به آن نجات یافته، از روحی سالم برخوردار گردند، نیاز به توجه بیشتر در تربیت دینی دارند. اما باید ابتدا در امر تبلیغ و جذب جوانان موفق شویم و سپس به تربیت آنان بپردازیم. باید روش تبلیغات سنتی را کنار بگذاریم و یا در کنار تبلیغات سنتی از روش های جدید با ابزار پیشرفته کنونی بهره گرفت. روحانیون بزرگوار باید روش تبلیغ خود را تغییر دهند، زیرا روحیه افراد متفاوت است و جوانان امروز میانسالان و کهنسالان دیروز نیستند. باید برای جذب آنان با سبک جدید تبلیغی و دستگاههای پیشرفته تبلیغاتی استفاده کرد»

به قول خانم دانشجویی از دانشگاه مشهد «وجود اشکال مختلف حجاب در جامعه در عدم توانایی کافی روحانیون در بیان فلسفه حجاب است. به علت نهادینه نشدن فلسفه حجاب است که امروز نجواهایی از آزادی به گوش می رسد، وقتی روحانیون در پاسخ به این سئوال که آیا زمان جدید و تحولات اجتماعی پوشش دیگری را نمی طلبد، پاسخ منطقی ارائه نمی دهند و برای تشویق مردم به پوشش، جملاتی چون چادر جگر حضرت فاطمه «س» است بکار می برند انتظار دارند که تنها با دو یا سه جلسه یک ساعته، خانم های جوان دیدشان نسبت به پوشش عوض شود. و در آخر جلسه هم می گویند قلب حضرت فاطمه «س» می شکند اگر فردا بدون چادر بیائید...

به نظر من باید روحاینون به شکل دیگری به این قضیه برخورد کنند. وقتی توانستند پوشش صحیحی ر به مردم معرفی کنند و مردم خود پذیرفتند، بسیاری از مشکلاتمان در این زمینه حل خواهد شد.»

 

تکیه بر فرهنگ دینی

«...گوستاو لوبون می گوید: «در دوره تمدن اسلامی به زنان عیناً همان درجه و مقامی داده شده که زنان اروپا بعد از مدت طولانی آنرا دارا شدند، در اروپا یک جزء عمده از رفتار با زنان، از مسلمین آمده و از آنها تقلید شده است و مذهبی که توانست زن را از درجه پست و ذلت نجات بخشیده به اوج عزت و رفعت نائل سازد. مذهب اسلامی بوده است، نه مذهب مسیحیت چنانکه بعضی خیال می کنند قبل از اینکه مسلمین رعایت و احترام زن را به اسلاف ما بیاموزند، امرا و سرداران ما باز ن در کمال وحشیگیری سلوک می نمودند»[58]

اما هنوز افرادی بعد از گذشت بیست و چند سال از انقلاب اسلامی در ایران یافت می شوند که فریفته غرب و سینه چاک فرهنگ غربی اند، این غافلان، فرهنگ خودی را کهنه و عقب مانده و فرهنگ غربی را جدید و پیشرفته می دانند و نمی دانند که تنها راه کمال و رستگاری، رعایت موازین شرعی و دینی است. گویی افرادی نظیر گوستاولوبون این مهم را بهتر از برخی مسلمانان فهمیده اند.

«ولی خوشبختانه از طرفی به مدد پیشرفت های حاصل از انقلاب اسلامی در کنار وجود این افراد ضعیف النفس قوه نقادی اکثر مردم بیدار شده و تدریجاً میان مظاهر پیشرفت و ترقی که محصول شکفتن نیروی علمی و فکری بشر است با مظاهر فساد و انحراف، هر چند از مغرب زمین سرچشمه گرفته باشد، فرق می گذارند و مردم سرزمین های اسلامی به ویژه مردم ایران به ارزش تعلیمات اسلامی پی برده اند و تشخیص داده اند که یگانه فلسفه مستقل زندگی آنها اسلام و مقررات اسلامی است و با هیچ قیمتی آنرا از دست نخواهند داد، مردم مسلمان پی برده اند، که تبلیغ علیه قوانین اسلامی جز یک نیرنگ استعماری بیش نیست»[59] آنها می دانند دین شان چه می خواهد و چه می گوید، اسلام می گوید: «شخصیت باختن حرام است، مرعوب دیگران شدن حرام است تقلید کور کورانه حرام است، هضم شدن و محو شدن در دیگران حرام است، هضم شدن و محو شدن در دیگران حرام است، طفیلی گری حرام است، افسون شدن در مقابل بیگانه مانند خرگوشی که در مقابل مار افسون می شود حرام است، انحرافات و بدبختی های آنان (غریبها) را به نام پدیده قرن جذب کردن حرام است، اعتقاد به اینکه ایرانی باید جسماً، روحاً، ظاهراً و باطناً فرنگی شود حرام است.»[60]

 

توجه به امر به معروف و نهی از منکر و گسترش و رواج آن در جامعه

«ما در جامعه اسلامی چیزی به نام «به من چه» «به توچه» نداریم، اگر کسی کار زشتی را دید، طبق شرایطی که مقرر شده است باید از آن جلوگیری کنند و این یک واجب الهی است که آن را نهی از منکر می نامند. از طرفی کسی که عمل خلاف از او سر می زند وقتی به او تذکر می دهند باید با کمال میل پذیرای آن تذکر باشد، زیرا جامعه اسلامی مانند یک پیکر است، اگر عضوی از آن فاسد شد، اعضای دیگر آرامش ندارند و در صدد بهبود عضو فاسد بسیج می شوند و اگر چنین نباشد یعنی افراد جامعه نسبت به اصلاح عضو فاسد بی اعتنا باشند، امکان دارد بیماری به سایر اعضا نیز سرایت کند و در نتیجه جامعه را به فساد بکشاند»[61]

بدحجابی گرچه ممکن است به زعم بعضی افراد منکر بزرگی به نظر نرسد ولی زمینه ساز فساد در جامعه است و اگر نسبت به آن کم اعتنا و یا بی اعتنا باشم، تبعات آن بر جامعه اسلامی چنان خواهد بود که امروز نمونه آن را در برخی کشورهای اسلامی (سوریه، ترکیه و...) و از جمله کشور خودمان شاهد هستیم.

توجه بیشتر به اصل امر به معروف و نهی از منکر علاوه بر جلوگیری از منکرات در جامعه، موجب رشد و تعالی هرچه بیشتر فرهنگ اسلامی نیز می شود. گرچه در سال های اخیر با تاسیس ستاد احیاء امر به معروف و نهی از منکر در کشور، قدمی در رسیدن به این هدف برداشته شده است ولی به علت وجود برخی ضعف ها، این نهاد تا رسیدن به مقصد نهایی راه طولانی در پیش دارد و ضرورت توجه بیش از بیش و تقویت این نهاد از سوی کارگزاران جمهوری اسلامی را می طلبد. از طرفی این نکته را نیز نباید از یادبرد که امر به معروف و نهی از منکر یک عمل عمومی است و به یک نهاد یا دسته و گروه خاصی خلاصه نمی شود.

 

عدم پیروی کورکورانه از فرهنگ مبتذل غرب

«بعضی تصور می کنند که سستی نظام خانواده و راه یافتن فساد در آن معلول آزادی زن و آزادی زن نتیجه قهری زندگی صنعتی و پیشرفت علم و تمدن است و جبراً چاره ای نیست جز اینکه به این فساد و بی نظمی تن دهیم و از آن سعادت خانوادگی که در قدیم بود برای همیشه چشم پوشی کنیم اینچنین فکری بسیار سطحی و نا آشنا است زندگی صنعتی خواه و ناخواه بر روی روابط خانوادگی اثر گذاشته و می گذارد ولی عامل عمده از هم گسیختگی خانواده در غرب دو چیز است، یکی رسوم، عادات و قوانین ظالمانه و جاهلانه ای که در قرون گذشته در میان آنها (غربیان) درباره زن جاری و حاکم بوده است تا آنجا که زن برای اولین بار در قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم در اروپا دارای حق مالکیت شد و دوم اینکه کسانی که در غرب به فکر اصلاح اوضاع و احوال زنان افتادند، از همان راهی رفتند که بعضی مدعیان روشنفکر امروزی ما می روند بطوریکه خواستند ابروی زن بیچاره را اصلاح کنند چشمش را کور کردند! بیش از آنکه زندگی صنعتی مسئول این آشفتگی و بی نظمی باشد، آن قوانین قدیم متقدمان و اصلاحات جدید متجددانشان مسئول است. لذا برای مردم مسلمان هیچ ضرورت ندارد که از هر راهی که آنها رفته اند بروند و در هر منجلابی که آنها فرو رفته اند فرو بروند، ما باید به زندگی غربی هوشیارانه بنگریم و ضمن استفاده و اقتباس از علوم، صنایع، تکنیک و پاره ای مقررات اجتماعی از اخذ و تقلید رسوم، عادات و قوانینی که برای خود آنها هزاران بدبختی به وجود آورده است، پرهیز نماییم و این را به خاطر داشته باشیم که الان هم نیرومندترین عاطفه ای که بر روحیه ملت ایران حکومت می کند «عاطفه مذهبی- اسلامی» است، بگذرد از عده بسیا رمعدودی که قید همه چیز را زده اند و از هر بی بند و باری و هرج و مرج طرفداری می کنند ولی اکثر قریب به اتفاق این مردم پایبند مقررات مذهبی می باشند.»[62] و این مقررات به آنها اجازه نمی دهد، که زنان و دختران در جامعه اسلامی با هر سر و وضعی که دلشان می خواهد ظاهر شوند و موجبات ایجاد فساد را فراهم آورند بلکه به اتکاء به همین مقررات مذهبی سعی در ایجاد محیطی سالم، همراه با حضور مناسب زن در جامعه دارند.

 

 

مقاومت آگاهانه در برابر فرهنگ مبتذل غرب

دانستیم که در فرهنگ غربی، به زن به عنوان یک ابزار بسیار قوی برای تحریک جنسی مخالف نگریسته می شود به عنوان نمونه «برای زن آمریکایی کامجویی و لذت بر استواری و نگهداری کانون خانواده مقدم است مسلماً این امر مربوط به سرشت زن آمریکایی نیست، بلکه علت اجتماعی دارد، این محیط آمریکاست که این روحیه را برای زن آمریکایی داده است.

حال غرب پرستان سعی دارند بانوان ایرانی را در مسیری بیندازند که زنان غربی رفته اند، اگر این آرزو جامعه عمل بپوشد، مسلماً زن ایرانی و کانون خانوادگی ایرانی نیز سرنوشتی نظیر سرنوشت زن آمریکایی و خانواده آمریکایی خواهد داشت.»[63]

آنچه مایه تعجب و تاسف است این است که «عده ای از مردم (که شکر خدا تعدادشان هم زیاد نیست) منطق خود را از دست داده اند و کمتر قدرت تجزیه و تحلیل قضایا را دارند، این عده فکر می کنند اگر گوهری در دست داشته باشند و مردم آن سوی جهان (غربیها) بگویند این گردو است، باور کرده آن را دور می اندازند و اما اگر گردویی در دست اجنبی ببینند و به آنها گفته شود این گوهر است باور می کنند و شیفته اش می شوند» غرب سالهاست که به خاطر آزادی های جنسی ضربه خورده و می خورد ولی نام این ضربه را آزادی حقوق بشر می گذراد و عده ای هم در آن سوی دنیا فکر می کنند که آنچه غربیها می گویند درست است بهتر است اینگونه افراد با مقاومت در برابر تهاجمات فرهنگ غربی سعی در تقویت و گسترش فرهنگی دینی و ملی کشور خود داشته باشند و از طرفی سعی شود: «به وضع زن ایرانی رسیدگی کامل شود. حقوق فراوانی که اسلام به زن اعطا کرده و در طول تاریخ عملاً متروک مانده به او پس داده شود نه اینکه با تقلید از روش غرب که هزاران بدبختی برای آنها به وجود آورده نام قشنگ بر فرضیه غلط بگذاریم و بدبختی های نوع غربی را به بدبختیهای نوع شرقی زن بیفزائیم.»

 

توجه به ارزش های اسلامی و ملی

«غالباً مقاومت ها در برابر غرب به صورت ناشیانه ای شکل گرفته است که در نتیجه زمینه را برای پذیرش جامعه و ایجاد عقده در درون این جامعه و عکس العملی که نتیجه اش استقبال از دعوت غرب بود مساعد کرده است. یکی از عوامل بزرگی که می تواند جامعه های شرقی را در برابر هجوم فرهنگی غرب که یکی از وجوهش زندگی زن و وجه زن مدرن است توانایی مقاومت بخشد داشتن فرهنگی غنی تاریخی پر از زیبایی تجربه ارزش و عقیده و همچنین داشتن حقوق انسانی مترقی و بالاخص داشتن چهره های بسیار پرشکوه وکامل انسانی در مذهب و تاریخ آن قوم است به قول ظریفی آدم برهنه هرلباسی را که به او بدهند میپوشد ولی خوشبختانه در این خصوص جامعه های اسلامی، اگرچه نتوانستند، آگاهانه دربرابر هجوم استعمار غرب بایستند، ولی از نظر نیرو و امکانات فرهنگی برهنه نبوده بلکه دارای تاریخ، فرهنگ و مذهب بسیار مترقی هستند که می توانند با تکیه بر آن و احیاء آن و رواج ارزش های انسانی موجود در فرهنگ اسلامی به نسل جدید، توانایی مقاومت در برابر غرب ببخشند.

بزرگترین سلاح برای مبارزه با ضد ارزش های غربی و بزرگترین وسیله برای ایجاد مقاومت آگاهانه در نسل جدید جامعه اسلامی بهره گیری از چهره های بسیار ممتاز و شخصیت های متعالی در تاریخ و مذهب اسلام است که اگر این چهره ها دقیقا شناخته و تصویر شود درست، عالمانه، آگاهانه و با بینش علمی بازشناسی شوند و یادشان، نامشان، مرتبه شخصیت و رسالتشان طرح شود نسل جدید، وزن جدید احساس خواهد کرد که برای نجات از برخی سنتهای کهنه انحرافی و ارتجاعی لزومی ندارد که به دعوت های منحرفانه غرب به نام مدرنیسم پاسخ مثبت دهد بلکه خود الگویی بسیار متعالی برای پیروی و خودسازی دارد و در راس همه این نمونه های متعال برای زنان حضرت فاطمه (س)قرار دارد. آنچه مهم است این است که این مسائل مربوط به زن، مربوط به علم، مربوط به جامعه، مربوط به فرم زندگی، مربوط به روابط طبقاتی، مربوط به بینش علمی و مربوط به جهان بینی همه در اسلام مطرح است، پس کوشش ما در این است که ببینیم امروز برای حل مشکلاتمان و پاسخگویی به سوالات این زمانمان و برای درگیری های فکری که اکنون داریم و برای نیازهایی که حس می کنیم چگونه می توانیم این ارزشها و ان درسها را بفهمیم و نیز چگونه بتوانیم آنها را تحقق بخشیم و از آنها بهره بگیریم؟ این هدف اساسی کار ماست. مسئله اصلی چگونه فهمیدن است.[64]

 

افزایش آگاهی های دینی

شاید یکی از علت های عمده بد حجابی در جامعه اسلامی عدم آگاهی کافی مردم از احکام و دستورات دینی باشد که به رغم انقلاب اسلامی، با توجه به ضعف در امر تبلیغات، شاهد ضعف در آگاهی های دینی مردم نیز هستیم. در حالی که اگر در این مورد با قدرت بیشتری عمل کنیم نه تنها مسئله بد حجابی بلکه بعضی دیگر از معضلات جامعه اسلامی نیز انشاء ا... مرتفع خواهد شد.

 

توجه به وظایف دو گانه زن و مرد

«از نظر اسلام شوهر وظیفه دارد، عفت زن را حفظ کند و مراقب باشد خطری برای او به وجود نیاید، نه تنها چشم او را از گناه، پاک و دور نگه دارد بلکه خود هم مراقب اشد به دام نگاه های شهوت آلود نیفتد، که پاکی او در پاکی هسمرش موثر است.

اسلام در رابطه با پاک داشتن زن، دستوراتی دارد که از جمله حفظ دامن مردان از محرمات، معاشرت نیکو با زن، اعلام محبت به او، رها نکردن او به حال خود، رعایت تقوی و قیام برای اجرای حقوق زن است.

اسلام مرد را موظف کرده است که زن را حفظ کند، هم جسم و روان او و هم عفت و اخلاق او را، باید حافظ و حامی زن در ناملایمات باشد، او را از دید اجنبی مصون و از نگاههای شهوت آلود مستورش دارد...»[65]

«از طرفی زن نیز باید حیا و عفاف را شعار خود قرار دهد، بدن خود را از چشم مرد نامحرم مستور نگهدارد تا خود را اسرار آمیز جلوه دهد، و با این کار الهام بخش مرد و خالق عشق او باشد، هنر آموز و شجاعت بخش مرد، و نبوغ آفرین او واقع شود و در او حس تغزل و ستایشگری به وجود آورد تا مرد به فروتنی خود در مقابل زن به خود ببالد...»[66]

در چنین شرایطی و با رعایت این اصول زن و مرد در کنار یکدیگر احساس آرامش می کنند مرد تکیه گاه مطمئن زن است و زن مورد اعتماد مرد، زن مطلوب مرد است و مرد حافظ صیانت زن، و در اینحالت خانواده نیز احساس آرامش می کند و آرامش اجتماعی نیز حاصل آرامش چنین خانواده ای است. آمار طلاق کاهش می یابد، فساد و فحشاء نمود نمی یابد، جرم و جنایت به حداقل می رسد و در یک کلام جامعه در مسیر تعالی و پیشرفت حرکت می کند.

 

تبیین صحیح حدود روابط زن و مرد

دانستیم که یکی از علل بدحجابی اختلاط زنان و مردان نامحرم است. به این صورت که چون در معرض دید یکدیگر قرار گرفته اند (شاید) وسوسه شوند تا بیشتر جلب نظر نمایند. بنابراین قوانین اسلامی توصیه بر عدم اختلاط نامحرمان دارد. البته این به معنی زندانی کردن زن در خانه و یا ممانعت از حضور اجتماعی او نیست، بلکه در حد ضرورت و خوب، زن می تواند با نامحرم ارتباط داشته باشد. امام «ره» در عین حال که به ارتباط بین زن و مرد نامحرم بسیار حساس بودند به این امر نیز عقیده داشتند که زن با حفظ خود از گناه می تواند بیشترین فعالیت را داشته باشد.

«امام (ره) در مورد کار واجب و ضروری زن با مرد ممانعتی قرار نمی دادند. مثلاً نمی گفتند چون استاد مرد است دانشگاه نروید، یا برای خرید بیرون نروید، یا تاکسی و اتوبوس سوار نشوید. امام می فرمودند: با نامحرم باید جدی صحبت کنید، نه اینکه دور هم بی خود بنشینید و سلام و علیک بکنید. اگر کار (واجب) دارید بفرمائید با هزار مرد هم حرف بزنید، اشکال ندارد... در مورد مهمانی رفتن خانم ها و آقایان و با هم دور هم نشستن در مهمانی ها ایشان همه را حرام می دانستند که زن ها با مردها و دخترها با پسرها صحبت کنند، فقط در مورد کار ایراد نمی گرفتند.»[67]

«بی شک طبیعت مردان به گونه ای است که در برخورد با زن نامحرم، مخصوصاً زن جوان، تحت تاثیر قرار می گیرد پس اگر جانب احتیاط را رعایت کند و جز در موارد ضروری، برخوردی با زن نامحرم نداشته باشد، مطلوب پسندیده است. روی این اصل رسول خدا(ص) می فرمایند: «از زنان خوب هم پرهیز داشته باشید.»[68]

این در حالی است که با توسعه شهرنشینی و گسترش حضور زن در جامعه به این اصل مهم اسلامی کمتر توجه شده است. در حالی که در احکام دینی حتی هنگام نماز خواندن نیز رعایت حریم توصیه گردیده است. جدا کردن واحدهای سازمانی مربوط به زنان از واحدهای مربوط به مردان ایجاد ادارات ویژه بانوان، راه اندازی آژانس های خدماتی ویژه بانوان و تلاش برای تفکیک هر چه بیشتر زن و مرد نامحرم از یکدیگر در محیط های اجتماعی نمونه هایی از اقدامات موثر برای کم کردن روابط غیر ضروری در این دو می باشد.

 

دقت و توجه عمیق در تربیت فرزندان دختر

در احکام اسلامی سفارشات فراوانی در مورد محبت والدین به فرزندان دختر شده است. در این سفارشات به ویژه به پدران توصیه شده است که باید فرزند دختر را بیشتر از فرزند پسر مورد توجه و محبت خود قرار دهند: اول جواب سلام فرزند دختر را بدهند، اول او را در آغوش بگیرند و اگر هدیه ای خریده اند اول هدیه دختر را بدهند. این همه بیانگر نگرش محبت آمیز دین اسلام به فرزند دختر است و در عین حال آموزش این نکته که دختران بیشتر از پسران محتاج محبت والدین به ویژه پدر خویش هستند. نمونه بازار این ابراز محبت را می توان در رفتار پيامبر اكرم«ص» با حضرت فاطمه «س» مشاهده كرد. طوري كه گاه پيامبر به خاطر شدت محبت به دخترش از سوي صحابي و همسرانش مورد اعتراض قرار مي گرفتند.

طبيعت وجودي دختر چنان است كه علاقه خاصي به پدر خويش دارد و آنرا تكيه گاه و مامن خويش مي داند و اگر از سوي اين تكيه گاه مورد بي مهري قرار گيرد، مطمئناً تمايل به سوي تكيه گاه هاي ديگري پيدا مي كند. درصد بالايي از دختران فراري و يا دختران دوست پسر دار، را دختراني تشكيل مي دهند كه يا از نعمت پدر محروم بوده اند و يا اينكه از سوي پدر و پسران خانواده مورد بي مهري و گاه آزار و اذيت قرار گرفته اند. و براي جلب توجه و محبت مردانه، متوسل به خودنمايي از طريق بدحجابي و يا... مي شوند.

امام خميني«ره» در اين باره مي فرمايند:‌«آن چيزي كه مهم است دختر است. آن كسي كه مورد علاقه مي تواند قرار گيرد دختر است» و در جاي ديگر به «بعضي خانم هاي فاميل كه مي خواستند وضع حمل كنند و درخواست دعامي كردند، مي فرمودند: دعا كنيد كه بچه شما دختر باشد، براي اينكه دختر به مراتب بهتر از پسر است كسي كه دختر ندارد يعني اولاد ندارد.»[69]

 

توجه بيشتر به جوانان

«ريشه بيشتر انحرافات ديني و اخلاقي نسل جوان را بايد در لابلاي افكار و عقايد آنان جستجو كرد. فكر اين نسل از نظر مذهبي آنچنانكه بايد راهنمايي نشده است و از اين نظر فوق العاده نيازمند است. از طرفي برخي نابلدها مي گويند، هدايت جوان امروزي مشكل است، اگر مشكلي در راهنمايي اين نسل باشد، بيشتر در فهميدن زبان و منطق او و روبرو شدن با اوست، (اگر منطق و زبان جوان را بدانيم) در اين وقت هر كسي احساس مي كند كه اين نسل بر خلاف آنچه ابتدا به نظر مي رسيد، لجوج نيست و آمادگي زيادي براي دريافت حقايق ديني دارد.»

حال و در چنين شرايطي، براي روشن شدن افكار جوان مسلمان، ابتدا بايد زبان و منطق او را آموخت، سپس با پيدا كردن نكات مبهم، تاريك و سست اعتقادي جوان، او را به سمت كمال ديني رهنمون شد.

جوانان ما تشنه فراگيري تعاليم ديني اند و اگر كسي پيدا شود كه زبان و منطق جوان را بشناسد و با زبان خودش برايش تعاليم ديني را بيان نمايد، مطمئناً جوان به سوي مذهب سوق مي يابد و خودش را پيدا مي كند، آنچنانكه ديگر؛ تبليغات مسموم دشمن بر عقايد او خللي وارد نمي كند.

در زمينه حجاب نيز همينطور است. الان دخترها و پسرهاي جوان ما و حتي گاهي پدر و مادرهاي ما در مورد حجاب چيز زيادي نمي دانند، از مزاياي رعايت آن و اثراتش بر جامعه بي خبرند، حتي برخي از آنها نمي دانند «حجاب» دستور قرآن است. آنقدر تبليغ سوء شده است كه هنوز در جامعه اسلامي برخي حجاب را نوعي «امل بازي» مي دانند و زن با حجاب را «متحجر» مي نامند.

اگر تربيت ديني، درست، با استدلال، با منطق انجام شود، اگر جوانان ما با دين، با آيات، روايات، احاديث، و... آشنا شوند، مسلماً به اينكه مسلمانند افتخار مي كنند، خودشان مي روند دنبال رعايت احكام اسلامي و ديگر كسي لازم نيست، آنها را تشويق يا باز زور به رعايت احكام اسلامي مجاب نمايد.

 

توجه و محبت به همسر

يكي از دلايل بدحجابي عدم توجه و يا كم توجهي همسران به يكديگر است. تاثير اين كم محبتي در زنان بيشتر است و باعث ايجاد نوعي عقده در آنان مي شود. زناني كه معمولاً از محبت و توجه به همسر خود محرومند سعي در جلب توجه مردان ديگر مي نمايند و چه بسا با بدحجابي موجبات اين جلب توجه را فراهم آورند. اين در حالي است كه دستورات فراواني در شرع مقدس اسلام پيرامون محبت و ابراز زباني و عملي آن آمده است. مطمئناً هر چه توجه مردان خانه به زنان و دختران خانه بيشتر باشد احساس كمبود محبت و در نتيجه تقاضاي ارضاي آن در خارج از خانه كمتر مي شود.

 

ايجاد انگيزه براي گسترش حجاب در جامعه

به قول يكي از دوستان ما تا كي بايد بگوئيم «مرگ بر بد حجاب» بيائيم بگوييم:

«درود بر با حجاب» به بيان ديگر بايد كمي مثبت تر عمل كنيم. متاسفانه در كشور ما بعضي عادت كرده اند فقط و فقط عيب ها را ببينند و نقاط را ناديده بگيرند در حالي كه مي توان با بزرگ كردن محاسن، عيبها را كم رنگ كرد. اهميت دادن به حجاب و اكرام افراد با حجاب يكي از روش هاي گسترش حجاب است چاپ تصاوير زنان موفق با حجاب در مجلات و روزنامه ها و
مصاحبه هاي مطبوعاتي و تلويزيوني با آنها، تبليغ حجاب از طريق رسانه هاي عمومي و ارتباط جمعي، ساخت عروسكهاي با حجاب، ساخت كارتون ها و فيلم هاي كودك با شخصيت هاي با حجاب ساخت سريال و فيلم هاي تلويزيوني با موضوع حجاب، تعيين روزي در سال با نام روز حجاب، اضافه كردن رديفي در فيش حقوق كارمندان زن به عنوان هزينه حجاب، نامگذاري خيابان ها و ميادين و ساختمان ها و مدارس به نام حجاب و... روش هايي براي ايجاد انگيزه بيشتر در رعايت حجاب اسلامي است.

وجود الگوهاي مناسب در جامعه نقش بسزايي در رشد فرهنگي جامعه بويژه نوجوانان و جوانان دارد. نوجوانان در هنگام بروز بحران هويت، به شدت به دنبال فردي مي گردند كه نيازهاي خود را در او بيابند و به نحوي او را مرشد و مقتداي خود قرار دهند. هر چه تعداد اين الگوها بيشتر و رفتارهاي آنها مناسب تر باشد، بحران هويت نسل جوان به راه حل نزديكتر مي شود رسانه هاي عمومي و وسايل ارتباط جمعي نقش بسزايي در ارائه الگو به جامعه دارند. در اين بين نقش تلويزيون در ميان ساير رسانه‌ها مهم تر است. اگر تلويزيون به الگو سازي مناسب براي دختران و پسران جوان بپردازد. آنها كمتر به سراغ الگوهاي غير وطني خواهند رفت. ولي متاسفانه صدا و سيما در اين مورد كمي ضعف از خود نشان مي دهد و در ارائه الگو ضعيف عمل مي كنند.

اين در حالي است كه در كشورهاي پيشرفته حداكثر بهره از تلويزيون براي الگو سازي گرفته مي شود طوري كه حتي گاهي مردم الگوي مصرف خود را از هنرپيشگان تلويزيوني مي گيرند. بنابراين ما هم مي توانيم با استفاده از تلويزيون به ارائه الگوي پوشش اسلامي (حجاب) در جامعه خويش بپردازيم.

 

تسهيل ازدواج و لوازم آن

دانستيم كه يكي از علل بدحجابي تاخير در ازدواج است دختران و پسران جوان كه ازدواجشان به تاخير افتاده است گاه علت آنرا، عدم جذابيت در ظاهر خويش مي پندارند و با خود آرايي افراطي و توسل به بدحجابي، سعي در مطرح كردن خود در مقابل جنس مخالف دارند. شايد يكي از دلايل گسترش بدحجابي سالهاي اخير در كشورمان، سخت شدن ازدواج باشد. حال اگر بتوان با تمهيداتي در اين امر سهولت ايجاد كرد، شايد از آمار بدحجابان كشور كاسته شود (گرچه برخي، بعد از ازدواج به خاطر اصرار همسرشان بدحجاب مي شوند و برخي نيز به خاطر سكوت همسرشان به اين عمل دست مي زنند)

روشهاي تسهيل ازدواج به نظر پژوهشگر مي توانند موارد ذيل باشد:

ايجاد كار (كه مهمترين و اولي ترين علت تاخير در ازدواج جوانان، بيكار بودن آنهاست)

حل مشكل مسكن زوج هاي جوان

اعطاي وام هاي ازدواج با شرايط بهتر و با رقم هاي بالاتر

توصيه و زمينه سازي ازدواج هاي آسان

تشويق به ازدواج از طريق رسانه هاي عمومي و وسايل ارتباط جمعي

حمايت از خانواده از طريق وضع قوانين جديد

كنترل طلاق، از طريق آموزش هاي حقوقي، اجتماعي و اخلاقي قبل از ازدواج و وضع قوانين جديد.

 

دقت بيشتر در توليد فيلم ها و سريالهاي تلويزيوني

يكي از عوامل بسيار موثر در افكار عمومي مردم جهان، تلويزيون است. مردم دنيا بيشترين ساعت فراغت خود را با تلويزيون مي گذرانند و به علت قدرت تاثير گذاري اين رسانه بيشترين يادگيري را نيز از طريق تلويزيون كسب مي نمايند. حال اگر از اين قدرت تاثير گذار بتوانيم خوب بهره ببريم، قسمت اعظم معضلات فرهنگي كشورمان (اگر حل نشود) حتي المقدور به سوي اصلاح سوق پيدا مي كنند. ولي متاسفانه گاه شاهد اين مسئله هستيم كه مسئولين ساخت و ساز، توليد و پخش فيلم ها و سريال هاي تلويزيوني كمتر به اين نكته توجه مي كنند كه بيننده آنان يك مسلمان است. و احتمال دارد نمايش صحنه هايي از يك فيلم يا سريال چه تاثيري بر افكار و عقايد و نگاه او به زندگي بگذارد؟ متاسفانه در اكثر فيلم ها و سريالهاي توليد داخل زنان (مانتويي همراه با آرايش) زناني با سواد، خوشبخت، ثروتمند و از اقشار فهيم جامعه معرفي مي گردند. و اين چنين القا مي‌شود كه حجاب برتر مخصوص قشر عقب مانده جامعه است. گر چه چندي است از مجريان و هنرپيشگان چادري نيز استفاده مي‌شود ولي اصل مسئله همچنان بر قوت خود باقي است. سريال هاي خارجي هم كه احتياج به بيان ندارد. كوله باري از الگوهاي غربي را نثار بينندگان شرقي خود مي كنند. گرچه مسئولين خريد يا اجاره اين دسته از سريالها دقت به خرج مي دهند، اما بهر حال در ميان تمام اين وسواس ها، گاه يك فيلم غربي، تاثير خود را بر بيننده شرقي خواهد گذاشت.

 

ايجاد محدوديت براي غير مسلمانان وسياحان

همانطور كه قبلاً اشاره شد يكي از دلايل بدحجابي الگو گرفتن برخي مسلمانان از هموطنان غير مسلمان و گردشگران خارجي است. اين دو دسته يا به علت تفاوت قوانين ديني و يا به علت ضعف ديني، به رعايت حجاب مي پردازند، ولي گاه مشاهده مي شود گردشگران مسلمان و غير مسلمان هنگام ورود به ايران آنچنان كه بايد به رعايت حجاب نمي پردازند، نمونه بارز اين گردشگران، زنان آسياي ميانه است كه به قصد تجارت به ايران مي آيند و از وضعيت حجاب مناسبي برخوردار نيستند. البته در گفتار قبلي اشاره شد كه برخي كشورهاي مسلمان (همانند كشورهاي حوزه خليج فارس) از پذيرفتن اين گردشگران امتناع مي ورزند و عطاي آنان را به لقاءشان مي بخشند. به هر حال ما يا نبايد گردشگران را بپذیريم، يا اگر مي پذيريم به آنان گوشزد نمائيم كه قوانين كشور اسلامي را رعايت نمايند.

 

برخورد با بد حجابان

«خداوند حكيم در آيات متعددي در قرآن مجيد، دستور داده است براي جلوگيري از ايجاد فساد در جامعه اسلامي با افراد مفسده انگيز بر خورد شود. و هر چه درجه فساد آنان بالاتر باشد به همان اندازه، نوع مجازات آنان نيز شديدتر مي گردد. شايد يكي از علل افزايش بدحجابي در جامعه اسلامي، بي اعتنايي و يا كم اعتنايي نسبت به بدحجابان بوده است. به اين ترتيب كه هر چه در مقابل اين افراد سستي شده است به همان اندازه آنان جرات بيشتري براي ارتكاب اين عمل مفسده انگيز پيدا كرده اند. به بيان ديگر بدحجابان با مشاهده ضعف كار نيروهاي مسئول زمينه را آماده ديده و به تباهي و فساد مي پردازند و به تدريج سايرين را نيز به سوي خويش جلب مي كنند و متاسفانه با افزايش تعداد بدحجابان كم كم افراد متقي و متعهد منزوي شده و از ميدان به در خواهند رفت و زماني كه افراد صالح و پرهيزگار كنار زده شدند حكومت اسلامي پشتوانه اصلي خود را از دست خواهد داد؛ زيرا افراد مفسده، جز به شهوتراني به چيز ديگر فكر نمي كنند.»

از طرفي برخورد صرف نيز موثر نيست، علاوه بر اين بايد به نسل هاي آينده، لزوم رعايت حجاب و پوشش اسلامي را آموزش دهيم، يعني علاوه بر درمان بايد پيشگيري نيز بنمائيم، كه به قول معروف پيشگيري مقدم بر درمان است. اما اين بدان معنا نيست كه درمان را رها كرده فقط به فكر پيشگيري باشيم كه در اين صورت گرچه ما پيشگيري مي نمائيم. اما افراد بيمار به شدت نسل هاي آينده ما را تهديد خواهند كرد.

«برخي مي گويند: پاره اي از قوانين و توصيه هاي اخلاقي در باب حجاب زنان عقده هاي جنسي زمامداري مذهبي است در تحليل يكي از نشريه هاي خارج از كشور آمده است واي از آن روزي كه عقده هاي بيماري جنسي در سر لوح دستورهاي اخلاقي يك رژيم در آيد در ايران امروز ما با چنين نابهنجاري هم روبرو هستيم»[70]

«و براي تاييد اين نظريه به حرفهاي تحريف شده استناد كرده اند.

با توجه به آنچه در متون ديني شاهد آورده شد كه اين سخن يك ادعا، بلكه يك هياهوي تبليغاتي بيشتر نيست. زيرا اگر به اثبات رسد آيين خدا بر حرامي تاكيد داشته، پيروان آن آيين در پاي بندي به مرامها و دستورها هر انگيزه اي را كه دنبال كنند، در ديني بودن آن حرام خدشه اي وارد نمي سازند به فرض برخي افراد عقده هاي جنسي هم داشته باشند اما قبل از اين عقده ها اين شريعت بود كه حجاب را از پيروان خواست. از سوي ديگر چگونه با ذكر يك نمونه مي توان يك قاعده ساخت؟ آيا اين روش، علمي است؟ آيا عاقلان همين طريق را در اثبات آراي خود دنبال مي كنند؟

بنابراين بايد افزود كه اصل اين نقل دروغي بيش نيست كه خارج از مرزها ساخته شده و در همان جا ممكن است براي فريب برخي، موثر افتد.

حاصل آنكه اين سخن، ادعايش، شاهدش، استنتاجش، همه بي اساس است»[71]

 

پاسخ به شبهات

حجاب، سلب آزادي زن

زندانيان چادر عنوان كتابي كه توسط خانم شهره مستشار در انگليس منتشر شده است چنانچه از عنوان آن پيداست حجاب ضد آزادي زن تلقي شده است. كساني كه برابري زن و مرد را در همه زمينه ها طلب مي كند و خواهان يكساني مطلقند نيز همين تلقي را از حجاب دارند.

مي دانيم آزادي قلمروهايي دارد، بيان، عقيده، فعاليت سياسي،... حجاب كدام آزادي را سلب مي كند؟ چگونه زنداني براي زنان ايجاد مي كند؟ اگر گفتيم حضور اجتماعي زنان ممنوع نيست بلكه مطلوب است، اگر گفتيم اختلاط زن و مرد آنجا كه اختلاط دو انسان باشد حرمت ندارد بلكه اختلاط انوثت و ذكورت محرم است اگر فعايتهاي اجتماعي و سياسي زنان معني نداشت ديگر كدام آزادي است كه با حجاب سلب شده است؟

مگر اينكه از آزادي، هرزگي جنسي و بي بند و باري غريزي باشد كه البته حجاب اين آزادي را تهديد مي كند و رسالت حجاب همين است؟

و نيز حجاب برخي دشواري ها را به دنبال دارد كه اگر اصل آن براي سلامت و رشد جامعه انساني مفيد انگاشته شود بايد آن را متحمل شد. مگر دانش اندوزي، محدوديت همراه نيست، مگر راست گويي، برخي آزادي ها را سلب نمي كند؟

حجاب، شعار سياسي است

«به تعبير برخي از نويسندگان كه حجاب، نوعي شعار سياسي است كه مورد بحث برخي گروهها قرار گرفته است.

نسبت به قسمت اول بحث اين است با توجه به آيات قرآن سوره احزاب آيه 53 كه به مومنان دستور مي دهد با زنان پيامبر از وراي حجاب سخن گفته شود كه اين عمل به پاكي قلب شهود آنان نزديكتر است.

اين مربوط به تمام زنان عالم است پس اگر اينطور نيست يعني پاكي و طهارت را براي زنان عصر پيامبر مي خواسته براي زنان امروز نمي خواهد كه اين غير ممكن است.

و يا آيه خمار سوره نور آيه 31 در اين آيه در آغاز زنان را فرمان مي دهد كه از نگاه خود بكاهند پاكدامن باشند وز ينتهاي غير آشكار را بپوشانند و خمار را بر گردن و بالاي سينه رها كنند. همان گونه كه مشابه اين دستور به مردان داده شده است كه از نگاه خود بكاهند و پاكدامني پيشه كنند. با اين سياق آيه در صدد تعديل عرف نيست بلكه فرماني است به مردان و زنان در خود نگهداري و پاكدامني. البته نسبت به زنان او دستور هم صادر شده يكي پوشيدن زينتهاي پنهان و ديگري كيفيت بر سرانداختن خمار.»[72]

پس حجاب امر ديني است و سازگار با آيات قرآن است.

اگر ريشه ديني دارد و مورد تاكيد و توصيه دين قرار گرفته بخش دوم اين نظر هم باطل است از آن گذشته اگر حجاب امر ديني است چه مانعي داردكه شعائر ديني، شعار سياسي نيز قرار گيرد. اين امر در امور عبادي خالص دين مانند حج، نماز جماعت، نماز جمعه و بسيار از آداب و رسوم مانند منع از تشبه به كفار در لباس... رعايت شده است.

در اين زمينه علامه سيد محمد حسين فضل ا... سخني نغز دارد وي در پاسخ به همين سئوال گفته: به طور طبيعي هرگاه جنگ سياسي سخني در گيرد، تمام عنوانها و قالبها كه در مواضع سخت يك جبهه حكايت مي كند براي جبهه ديگر اعلام خطر خواهد بود. از اين رو،‌دولت بزرگ چون فرانسه كه حامي آزادي انسانها است، از حجاب اسلامي در مدارس جلوگيري مي كند زيرا جنبش اسلامي را تهديدي براي منافع خود و غرب زمين مي داند.

بي حجابي، بي حيايي نيست

گاه گفته مي شود عفاف غير از حجاب است چنين نيست كه اگر زنان حجاب نداشته باشند عفيف و پاك دامن نيستند ويل دورانت مي گويد: عفت با لباس پوشيدن هيچ رابطه ندارد.

و گاه اين مطلب از شخصيتهاي اسلامي نيز نقل مي شود و زنان شمال را مثل مي آورند كه آنان با آنكه در شاليزار با لباس خاص خود فعاليت مي كنند و حجاب ويژه مورد نظر را ندارند اما عفيف و پاك هستند و نيز مي توان به زنان روستايي مثل زد كه بي حجابي آنها بي حيايي نمي شود.[73]

همانطور كه مي دانيم عفاف با حجاب فرق مي كند زيرا كه عفاف حالتي دروني است و حجاب به ظاهر و شكل بر مي گردد و تفاوت آن دو تفاوت ظاهر و باطن است و نيز مي پذيريم كه ممكن است افرادي عفيف و پارسا باشند اما حجاب را به گونه اي كه مورد توصيه شرع است دارا نباشند ولي به اين امر هم بايد توجه كرد كه اين جدايي تا كجا مي تواند ادامه يابد. آيا مي تواند يك قاعده عام درآيد؟ اگر چنين است چرا تنها به زنان روستايي كه تعداد اندكي از زنان را تشكيل مي دهند استناد مي شود چرا زنان شهري چنين نيستند. بنابراين امكان جدايي عفاف از پوشش گرچه پذيرفته مي شود اما قانون گذار باتوجه به اوضاع اجتماعي و روحيات و هوسهاي آدمي بايد عموم را در نظر گيرد و قانون وضع كند نه اين كه چون چند زن بدون حجاب عفاف خود را حفظ مي كنند قانون را بشكنند. از آن گذشته اگر زنان بدون حجاب عفيف و پاك هستند آيا مردان نيز چنين اند و هوسبازي نمي كنند و از هرزگي دست بر مي دارند حجاب زن و مرد تدبيري است براي سلامت جامعه اسلامي و در قانون گذاري بايد اين كليت منظور گردد. از سوي ديگر مگر مي توان رابطه بين ظاهر و باطن را ناديده انگاشت ظاهر هم نشانه باطن است چرا كه ((رنگ رخساره خبر مي دهد از سر درون )) متانت در سلوك و رفتار ظاهري و سنگيني در انتخاب لباس و پوشش از عفاف دروني خبر مي دهد. ونيز ظاهر بر باطن اثر مي گذارد مگر چنين نيست كه رنگ لباس بر روان آدمي اثر مي گذارد؟ مگر چنين نيست كه نام افراد در شخصيت دروني آنها اثر مي گذارد. همين است پوشش و نوع لباس آدمي مسأله تاثير ظاهر بر باطن هم مورد تاييد اسلام است وهم دانش روان شناسي بر آن تاكيد دارند.))

حجاب، عامل دلمردگي زنان

گفته مي شود محصور كردن زنان در چادر، با رنگهاي تيره و مشكي نشاط و شور حيات را از زنان می گیرد. در مجله زنان شماره 22 كه گفتگويي پيرامون رنگ لباس به انجام رسيده درآغاز گفتگو اين قضاوت از سوي نشريه به چشم مي خورد. «اينك به گرد خويش نظر كنيم، چرا در محيط ما، در شهر ما، پوشش ما از رنگهاي روشن، خبر و اثري نيست؟ چون نيست حال ما چون است؟ چرا مردم بيشتر به سياهي گراييده اند و بسياري خود نمي دانند چرا؟

ونيز نوشته اند:

«ما با انتخاب رنگهاي تيره، محيطي غمبار و تيره آفريديم و اين محيط غمبار و تيره ما را وا مي دارد كه رنگهاي تيره انتخاب كنيم، ما محيط مي آفرينيم و محيط ما را دوباره تكرار مي كند.»[74] گر چه در اين گفتگو عامل دلمردگي تلقي شده ولي از لابلاي گفتگو طرح زيركانه پرسشها مي توان فهميد كه تنها رنگ نيست كه محيط را غمباره مي كند بلكه پيش از رنگ موارد ديگر نقش دارند. به نظر مي رسد يكي از زمينه هاي شبه تراشي،حاكميت سليقه ها به جاي آراء و نظرات ديني است. بسياري از مترقيان، باورها و سليقه‌هاي خود را به نام دين عرضه مي كنند چه بسا نفرت و تندي عليه دين را فراهم مي سازد به گمان ما اين تلقي از حجاب پيش زمينه اي از اين اعمال سليقه را دارد. در متون اسلامي و ديني رنگ خاصي براي پوشش زنان توصيه شده است همانطور كه به مدل خاصي از پوشش سفارش شده است رنگ و مدل را فرهنگ ملي و آداب و رسوم هر جامعه تعيين مي كند. تعبير مقام معظم رهبري كه « چادر بهترين نوع حجاب و نشان ملي ماست » حاكي از اين امر است. به جز آن، توصيه هايي که در تفاوت ظاهري زن و مرد به چشم مي خورد « اولا قرآن زينت ظاهر را استثناء كرده و پوشيدن آن را لازم نمي دانند.»[75] 

«ثانياً در حديثي از پيامبر «ص» مي فرمايد: زنها قدري ناخنهاي خود را بلند بگذارند براي آنكه زيبنده تر است.»[76]

پيامبر به زنان دستور مي دهد دستان (ناخن) خود را رنگ كنند، زنان شوهردار با اين عمل براي شوهر آرايش كرده و زنان بي شوهر نيز از شباهت به مردان خارج شده اند.

«از اين گونه توصيه ها در متون ديني فراوان است اينها نشان مي دهد، ميان زن و مرد تفاوتي است كه بايد آن را منظور داشت و اين نبايد به هرزگي جنسي بيانجامد و محيط اجتماعي را آلوده كند. به نظر نمي رسد با رعايت مجموع آنچه در شريعت اسلامي در باب زنان قبل از آنكه زن باشد، بايد خواسته‌هاي انساني خود را از قبيل، دانش و معرفت، حقيقت جويي، عدالت خواهي و... را اشباع كند.

و در كنار آن به ارضاي خواسته هاي زنانه كه اقتضاي طبيعت اوست، بپردازد»[77]

عده اي ديگر كه به اصطلاح روان شناس يا روانكاو يا جامعه شناس يا فيلسوف و در واقع اسير هواهاي نفساني و عقده ها و تعصبات مختلف بودند در معرفي قوه شهوت سهواً و يا عمداً دچار اشتباه شدند و اعلام كردند كه تمام بدبختيهاي انسان، از محدوديت قواي جنسي است چرا كه اين محدوديت باعث ايجاد عقده هاي رواني مي شود و در ثاني اگر افراد از كودكي با مسايل جنسي آشنا نباشند نمي توانند در آينده به خوبي نقش همسر را ايفا كند و در نهايت اگر شهوت جنسي آزادانه و بدون محدوديت ارضا شود ديگر مزاحمتي براي آنان ايجاد نخواهد كرد انسان مي تواند بدون دغدغه و تشويش به امور ديگر زندگي بپردازد.

اصرار آنها به آموزش مسائل جنسي توسط معلمان و والدين در مدارس و خانواده ها، داير شدن مراكز سقط جنين در كنار مدارس مختلط شدن مدارس در تمام مراحل تحصيل، نمايش فيلم هاي مبتذل در تلويزيون و سينما، چاپ عكسهاي جنسي در مجلات و روزنامه ها و در يك كلام رفع هرگونه محدوديت در زمينه مسايل جنسي، از اين طريق از تلقينشان از قواي جنسي ناشي مي شود. اين آزادي بي قيد و بند سبب پيدايش مشكلات و نابسامانيهاي فراواني در زندگي فردي و اجتماعي شد كه وضعيت كنوني دنياي غرب در كشورهاي پيرو آن از شرق خود گوياترين سند است. بطور مثال: سقط جنين دختران قبل از ازدواج به قدري زياد است كه بصورت يك واقعيت عادي در آمده به طوري كه ديوان عالي كشور آمريكا قانوني تصويب نموده كه طبق آن، دختران ازدواج نكرده زير 18 سال براي سقط جنين بايد با اجازه يكي از والدين به چنين كاري مبادرت كنند.

خداوند بزرگتر از آن است كه...

برخي مي پندارند كه خداي بزرگ كه همه هستي از آن اوست و به انسانها و بندگانش مهربان و رحيم است هيچ گاه زني را به خاطر آشكار بودن تار مو يا... به جهنم نمي فرستد.

اين سخن گرچه، صورتي عاميانه دارد اما مي خواهد به يك استنتاج كلامي برسد كه چنين سخت گيريهايي از سوي خداوند نيست، ديگران دين خدا را سخت كرده و عرصه حيات را بر بندگان خدا ضيق ساخته اند.

به نظر مي رسد پاسخ گفتن به اين پرسش چندان دشوار نيست زيرا اين سخن را در مورد تمامي احكام ديني مي توان بر زبان راند يعني مي توان گفت خداوند بندگان را به خاطر ترك چند ركعت نماز، يا چند روز روزه خواري و يا... به جهنم نمي برد. و نتيجه اين سخن نوعي لاابالي‌گري در عمل است.

 

 

خلاصه مطالب

حجاب در لغت به معني پوشش و وسيله پوشيدن و حائل. حجاب در اصطلاح همان پوشش مخصوص زنان است كه گاهي هم به معناي پرده و حاجز مي آيد.

مظاهر بدحجابي: حجاب اسلامي و كامل، حجابي است كه در آن هيچ نوع جلب توجه و تحريكي وجود ندارد در رساله هاي علميه چنين مي خوانيم «بر زنان واجب است كه تمام بدن خود را به استثناء وجه كفين از نامحرم بپوشانند كه وجه يعني صورت و كفين يعني دستها تا مچ، پوشش دستها و صورت در صورتي واجب است كه آرايش و زينت نشده باشد نگاه به آن موجب مفسده نباشد كه چند نمونه از حجابهاي غير اسلامي ذكر شده از جمله آنها:

الف) حجابهاي غير جايز با چادر: مثل پوشيدن چادر بدون روسري يا مقنعه، پوشيدن چادر نازك و بدن نما.

ب) حجابهاي غير جايز بدون چادر: پوشيدن مانتو يا لباسهاي كم حجم، پوشيدن مانتو با تزئينات بسيار زياد.

ج) پوشش مربوط به سر و پا: پوشيدن جورابهاي نازك، پوشيدن روسري يا مقنعه كوچك.

 

تاريخچه بدحجابي‌

تاريخچه بدحجابي به اواخر قرن نوزدهم پس از رنسانس علمي و صنعتي شدن اروپا و جنگ جهاني دوم و انقلاب صنعتي بر مي گردد كه كنار گذاشتن حجاب مورد تشويق قرار گرفت و كارخانه داران بزرگ براي استفاده از نيروي كار ارزان قيمت امكان حضور زن را در محيط كار بوجود آوردند و در اين مورد تبليغات وسيعي كردند اولين كشور اسلامي كه به طبع كشورهاي اروپايي بدحجابي را آغاز كرد افغانستان و بعد از آن تركيه بود و در ايران هم در سال 1314 توسط رضا خان منع حجاب آغاز شده و با رهبري امام خميني «ره» زنان با آگاهي بيشتر به پاسداري از حجاب اسلامي پرداختند.

 

علل بدحجابي

بدحجابي يكي از جمله مواردي است كه عللي را در پي دارد كه اين علتها يا فردي هستند يا اجتماعي.

علل فردي

1- شايد بتوان گفت كه يكي از عوامل موثر در علاقمندي ديگران به يك شخص ظاهر جسمي او باشد با توجه به اينكه همه انسانها دوست دارند كه مورد توجه و علاقمندي ديگران قرار گيرد برخي افراد بخاطر همين به ظاهر جسماني خود اهميت بسيار قائل مي‌شوند و در هرچه زيباتر جلوه دادن آن مي كوشند.

2- خودنمايي: بعضي از افراد براي اطفاي آتش شهوت دست به نمايش زيبائيهاي خود مي زنند و يا برخي از افراد ميل دارند هرچه زيباتر در جامعه حاضر شوند با توجه به اينكه حجاب ديني زيبائيهاي آنها را مي پوشاند سعي در ناقص كردن حجاب هستند كه علل آن شايد دو عامل باشد يا عدم اعتماد به نفس و يا جستجوي شخصيت.

3- تكبر و تفاخر

4- جهل و ناآگاهي

5- ملامت ديگران: گاهي ملامت دختران و زنان فاميل و اعضاي خانواده و دوستان باعث بدحجابي مي شود.

علل اجتماعي

1- خانواده: به تحقيق نخستين و موثرترين محيط تربيتي انسان محيط خانوادگي است و خانواده به مثابه هسته اصلي و اوليه جامعه بوده و حالات فكري و رواني كودك در محيط خانواده شكل مي گيرد و خانواده نقش اصلي را در تربيت كودك ايفا مي كند اما در مورد حجاب براي دختران بيشترين نقش را مادر بر عهده دارد. زيرا مادري كه دائماً در حال جلوه گري و خودنمايي باشد فرزندان از او تقليد مي كنند.

اما علت اساسي خودنمايي زن خانه در جامعه شايد بتوان همسر را گفت زيرا عدم محبت و توجه به همسر و عدم آراستگي و ضعف غيرت او موجب مي شود زن خود را بيرون از خانواده و در اجتماعي ابراز نمايد اين عوامل موجب خودنمايي مي شود.

بعد از خانه، پدر و مادر و مدرسه و معلم، تاثير زيادي بر فرد دارد و رسالت بزرگي را در تربيت و تهذيب و پرورش كودك و نوجوان دارند.

چه بسا خانواده هايي فرزندان خود را بر اساس موازين اخلاقي و اسلامي تربيت كرده باشند ولي پس از وارد شدن در محيط مدرسه و اجتماع دچار انحرافات و آلودگيهاي اخلاقي بشود.

عوامل مختلفي در جامعه در ترويج فرهنگ بدحجابي موثر است.

يكي ديگر از علل اجتماعي بدحجابي «جامعه» است زيرا كه در جامعه نيز افراد زيادي وجود دارد يكي از اين افراد گردشگران خارجي و اقليتهاي ديني مي‌باشند كه اين گردشگران چون در بلاد اسلامي زندگي مي كنند مقيد به رعايت برخي قوانين اسلامي مي شوند گرچه در پاره اي از موارد شاهد بروز برخي رفتارهاي بدون اطلاع از دين و آئين افراد هستيم اما همه افراد كه قانون مند نيستند برخي از گردشگران خارجي با لباس و ظاهر غير اسلامي ممكن است موجبات تحريك بعضي را فراهم آورد.

2- رسانه ها: انجام مهاجمان غربي با وارد كردن سي دي هاي مبتذل و تقويت و گسترش مستقيم ماهواره ها، توزيع مجلات و كتب، تصاوير مستهجن، فيلم هاي خارجي، تاثير زيادي در بدحجابي عده اي از زنان و دختران دارد.

3- بازار و فروشگاهها با وارد كردن لباسها و كفشهاي مبتذل و مضحك خارجي، جورابهاي نازك و مشبك با رنگها و مدلهاي زننده، كيفهاي منقش به تصاوير ضد اخلاقي، كرواتها، يا پاپيونهاي صليبي و حتي تهيه و توزيع فيلم هاي مستهجن و... به اهداف شوم استعمار جامعه عمل مي پوشانند و با اين طريق روزبروز فحشا و بدحجابي را در جامعه رواج مي دهند.

4- كاهش ازدواج: عده اي از دختران و زنان ما بدلباسي و خودنمايي را پلي براي رسيدن به ازدواج مي‌پندارند تا با اظهار زيبايي هاي خود بتوانند جوانان را بسوي خود جلب كنند غافل از آنكه جوانان با همه خوشرويي هايي كه با دختران دارند هرگز به ازدواج با آنها تن در نمي دهند.

5- مدگرايي: روحيه خاصي است كه برخي از زنان به آن مبتلا هستند و مدگرا سعي دارد همواره از تازه هاي لباس و آرايش مطلع گردد بعضي از افراد در تمام امور نيز دنبال رو هستند.

پيامدها و آثار بدحجابي نيز هم به فرد و هم به اجتماع بر مي گردد.

پيامد فردي كه عبارتند از:

1- از بين رفتن حرمت و كرامت زن.

2- نبود امنيت فردي براي زن

3- افت كمالات

4- بيماريهاي روحی و رواني

5- ذلت و خواري مرد را در پي خواهد داشت.

پيامد اجتماعي: پيامد بدحجابي باز هم اول به خانواده بر مي گردد كه منجر به سست شدن پايه هاي زندگي و گريز از ازدواج در نهايت منجر به طلاق مي شود كه طلاق و تبرج زن و ضعف اخلاق مرد و تجمل گرايي و مدپرستي زنان، بي اعتمادي را مي توان ذكر كرد.

پيامد بدحجابي بعد از خانواده به جامعه بر مي گردد.

پيامدهاي جامعه

-               خود باختگي زنان

-               سلطه قدرتهاي سياسي

-               نا امني در جامعه

-               روابط ناسالم اجتماعي

-               عدم پذيرش مسوليتهاي اجتماعي

-               ركود فعاليتهاي علمي و صنعتي و اقتصادي

-               تحميل تجملات و تشريفات بر جامعه و مصرف گرايي

-               پيامد اقتصادي

-               ايجاد فاصله جوان با جامعه

-               شيوع انحراف و گناه را مي توان نام برد.

و در آخر راهكارها و پيشنهاداتي داده شده است كه از جمله آنها مي توان به:

-               عمق بخشيدن به باورهاي ديني

-               استفاده از روشهاي نوين تربيتي

-               توجه به امر به معروف و نهي از منكر

-               عدم پيروي كوركورانه از غرب

-               توجه به ارزشهاي مذهبي و ملي

-               محدود كردن روابط زن و مرد

-               توجه بيشتر به جوانان

-               توجه و محبت به همسر

-               ايجاد انگيزه

-               ارائه الگو

-               تسهيل ازدواج

-               دقت بيشتر در توليد فيلم ها و سريالهاي تلويزيوني

-               برخورد با بد حجابان مي توان نام برد.

 

بحث و نتيجه گيري

در اين تحقيق در مورد تعريف واژه بدحجابي و تاريخچه آن نيز مباحثي بيان شد ك علل بدحجابي بطور مختصر ذكر گرديد، علل در اين تحقيق به علل فردي و اجتماعي تقسيم شده است كه علل فردي شامل چندين مورد می باشد كه قبلاً ذکر شد.

علل اجتماعي به دو بخش خانواده و جامعه تقسيم شد كه نقش همسر در خانواده در اولويت قرار مي گيرد كه مثلاً عدم آراستگي همسر و يا عدم توجه مرد به زن و ضعف غيرت مي تواند در بدحجابي زن موثر باشد و در مرحله دوم تربيت نامطلوب كه در اينجا مهم ترين نقش را مادر بعهده دارد زيرا مادري كه بدحجاب باشد بالطبع فرزندان دختر نيز اولين الگو را در امر حجاب مادر قرار مي دهند و در مرحله بعد معلم و مدرسه نيز در ايجاد فرهنگ بدحجابي در بين فرزندان بسيار موثر مي باشد.

از مجموع بحثهايي كه در مورد علل بدحجابي بيان شد مي توان چنين نتيجه گيري كرد كه كسي كه دين اسلام را پذيرفته و به تمام ضروريات آن ايمان دارد، آيا حجاب را يكي از ضروريات دين اسلام نمي داند؟

و اگر حجاب جزيي از ضروريات دين اسلام است پس علت سهل انگاري در حجاب چيست؟

آيا نمي توان ضعف ايمان را از علتهاي اساسي بدحجابي ذكر كرد يا نه! علت آن عدم شناخت از دين اسلام و عدم شناخت عميق از فلسفه حجاب است.

پس براستي كه مي توان مهمترين علت، در پديده بد حجابي را ضعف ايمان و عدم شناخت عميق از فلسفه حجاب دانست زيرا همانطور كه در ارائه پيشنهاد بيان شد بيشترين راهبرد را كه مي توان از آن در افزايش روز افزون حجاب به معناي آرماني در جامعه ذكر كرد همان توجه به ارزشهاي ديني و مذهبي و تربيت ديني و تقویت نيروي ايمان در افراد است و با توجه به اينها بتوان راهي درست در جهت ترويج حجاب آنهم از نوع اسلامي انتخاب شود.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع و مأخذ

1-آمدي، عبدالواحد، غررالحكم، ترجمه محمد علي انصاري، تهران؟ 1337.

2- ابونعيم، احمد بن عبدالله، حليه اولياء، ج2، دارالكتب الحليه.

3- اتكنيسون، ريتال و هيلگارد، ارنست، زمينه روانشناسي.

4- استاد ملك، فاطمه، حجاب و كشف حجاب در ايران، موسسه مطبوعاتي عطايي، تهران.

5- اكبري، محمد رضا، حجاب در عصر حاضر، پيام آزادي، تهران.

6- العشماوي، محمد سعيد، حقيقه الحجاب و حجيه الحديث.

7- امام خميني «ره»، كشف الاسرار.

8- اميني، ابراهيم، آئين تربيت، انتشارات اسلامي، تهران، 1359.

9- انصاري، ابن منظور جمال الدين محمد بن مكرم، لسان العرب، بيروت، ارصاد، ج1.

10- بروس، كوئن، مباني جامعه شناسي، ترجمه غلامعباس توسلي، رضا فاضل، تهران، سمت، 1372.

11- ترنر، ا.چ.مفاهيم و كاربردهاي جامعه شناسان.

12- جوادي عاملي، محمد تقي، زن در آينه جلال و جمال، نشر فرهنيگ رجا.

13- خودآموز احكام بانوان

14- دورانت، ويل، تاريخ تمدن، ترجمه احمد آرام، انقلاب اسلامي، تهران 1365.

15- رزاقي، احمد، عوامل فساد و بدحجابي زنان، سازمان تبليغات اسلامي، معاونت فرهنگي، تهران، 1367.

16- زمخشري، محمودبن عمر، كشاف، ترجمه و تصحيح مصطفي حسين احمد، المكتب التجاره، قاهره، 1935 ق. 1373.

17- ساراسون، باربارا، روان شناسي مرضي، ترجمه بهمن عمارين، رشد، تهران، 1371.

18- شامبياتي، هوشنگ، بزهكاري اطفال و نوجوانان، پاژنگ، تهران، 1370.

19- شبر، ابوعبدالله، اخلاق، قم، هجرت، 1379.

20- شريعتي، علي، انتظار عصر حاضر از زن مسلمان، حسينيه ارشاد، تهران، بي تا.

21- شريعتي، علي، زن، انتشارات سفر، تهران، 1360.

22- طبرسي، احمدبن عبدالله، الاحتجاج، ج1، مشهد.

23- طبرسي، حسن بن فضل، مكارم الاخلاق، مصر، 1304 ق.

24- عميد، محسن، فرهنگ عميد فارسي رقعي، امير كبير، تهران، 1377.

25- غفاري، مسعود، بنياد شناسي رفتار، مركز آموزشي و پژوهشي سازمان زندانها و اقدامات تاميني و تربیتی كشور، تهران،‌ 1376.

26- فتحي، مهري، آنچه يك زن بايد بداند، شهيد فهميده، اصفهان، 1380.

27- قانعي، علي، نظام حيات خانواده در اسلام، انجمن اولياء و مربيان، تهران.

28- قمي، عباس، سفينه البحار، ترجمه محمد باقر ساعدي، زير نظر محمد رضا اعدادي، كتابفروشي جعفري، مشهد، 1400 ق.

29- كاظميني،‌ محسن، وسايل الشيعه، كتابفروشي مصطفوي، تهران، 1364.

30- لمبروز، جينا، روح زن، ترجمه پري شه رئيسي، انتشارات دانش، چاپ سوم ، 1369.

31- مجلسي، محمد بن باقربن محمد تقي، بحارالانوار.

32- مجله زنان، ش 42.

33- مطهري، مرتضي، مسئله حجاب، قم، صدرا، 1299ق- 1358.

34- مطهري، مرتضي، نظام حقوق زن در اسلام، قم، صدرا.

35- مهريزي، مهدي، حجاب، كانون انديشه جوان، موسسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر، تهران، 1379.

36- نهج البلاغه، حكمت، ترجمه صبحي صالح.



[1] انصاری، ابن منصور جمال الدين محمد بن مکرم، لسان العرب ص 298 (بيروت، ارصار) ج1

[2] عميد، حسن، فرهنگ عميد فارسی رقعی، ص 516، اميرکبير، تهران، 1377

[3] مکارم شيرازی، ناصر، تفسير نمونه، ج 17، ص 402، شهيد مطهری، مرتضی، مساله حجاب ص 62 قم، صدرا

[4] در بعضی از روايات آمده که موهای خود را مانند دم اسب می کنند.

[5] ميزان ج 2 ص 259

[6] ملکی، حسين، تاريخ بيست ساله، ج6، ص 252 و 258 و 265، مرواريد تهران، 1363.

[7] اتکنيسون – ريتال و هيگاد – ارنست، زمينه روانشناسی – ص 368

[8] نهج البلاغه، صبحی و صالح، حکمت 215

[9] غفاری، مسعود، بنياد شناسی رفتار، ص 64 مرکز آموزشی و پژوهشی سازمان زندانها و اقدامات تامينی و تربيتی کشور، تهران، 1376

[10] مفاتيح الغيب، ص 170

[11] قد بقر بين بين ذلك لا الي (نساء/ 143) ـ نهج البلاغه، صبحي صالح،‌سخن 143

[12]Self disclosing

[13] ساراسون، باربارا، روان شناي مرضي، ترجمه بهمن بخارين و فصل 8، تهران، رشد، 1371

[14] غفاري،‌مسعود، بنياد شناسي رفتار، مركز آموزشي و پژوهشي سازمان زندانها و اقدامات تاميني و تربيتي كشور، 1376

[15] سوره 79 آيه 24

[16] سوره 43 آيه 50

[17] سوره 14 آيه 12

[18] سوره 23 آيه 49

[19] سوره 16 آيه 33

[20] سوره 31 آيه 18

[21] شبر، ابوعبدالله، اخلاق، ص 171، قم، هجرت

[22] آمدي، عبدالواحد، غرور الحكم، ترجمه محمدعلي انصاري، تهران 1327

[23] احزاب/ 32

[24] غرر الحكم، ج2، ص 416

[25] غرر الحكم، ج1، ص 205

[26] غرر الحكم، ج1، ص 173

[27] اكبري، محمدرضا، حجاب در عصر حاضر، ص 110

[28] قمي، عباس، سفينه البحار، ترجمه، محمدباقر ساعدي، زير نظر محمدرضا اعدادي، ج 2، ص 372 مشهد، كتابفروشي جعفري

[29] طبرسي، حسن بن فضل، مكارم اخلاق، ص 89، مصر، 1304 ق

[30] حر عاملي، محمدبن حسن، وسايل الشيعه ج 14 ص109

[31] سوره 66، ايه 6

[32] حر عاملي، محمدبن حسن. وسايل الشيعه ج 14. ص 109

[33] الحديث، فسفي، ج2. ص 239

[34] رزاقي، احمد، عوامل فساد و بدحجابي زنان، ص 66

[35] مجلسي، محمد باقر بن محمدتقي، بحار الانوار، ج 77

[36] مجلسي، محمدباقر بن محمد تقي، بحار الانوار، ج 23، ص 79

[37] ايمني، ابراهيم، آئين تربيت، تهران، انتشارات اسلامي، 1359

[38] كوئن، بروس، مباني جامعه شناسي، ترجمه غلامعباس توسلي و رضا فاضل، ص 122، تهران، سمت 1372

[39] مطهري، مرتضي، مسئله حجاب، ص 250، باندكي تصرف، قم، صدرا، 1299 ق، 1358

[40] همان، ص 52

[41] درآمدي با تاريخ بي‌حجابي در ايران ص 40

[42] واحد، سينا، قيام گوهرشاد، ص 45، تهران. وزارت ارشاد، 1361

[43] امام خميني (ره)، كشف الاسرار، ص 224-223

[44] سوره 33، آيه 33

[45] وسايل الشيعه، ج 14، ص 110

[46] قمي، عباس، سفينه البحار، ترجمه، محمدباقر ساعدي، زير نظر محمدرضا اعدادي، ص 238

[47] آمدي، عبدالواحد، غرور الحكم، جلد 1، ص 175

[48] لمبروز ـ جينا ـ روح زن، ترجمه پري شهه رئيسي ـ ص 114، انتشارات دانش، چاپ سوم 1369

[49] روزنامه اطلاعات 6/9/1347

[50] روزنامه اطلاعات، 8/12/1353

[51] شامبياني،‌هوشنگ، بزهكاري اطفال و نوجوانان.

[52] رزاقی، احمد، عوامل فساد و بدحجابی زنان، ص 84، سازمان تبليغات اسلامی، معاونت فرهنگی، تهران 1367

[53] مجلسی، محمدبن باقر بن محمد تقی، بحارالانوار، ج 13، ص 373

[54] 1ج، ترنر، جاناتان، مفاهيم و کاربردهای جامعه شناسان، ترجمه محمد فولادی، ص 363، 1378

[55] ترمذی، محمدبن عيسی، حقق و صححه، عبدالوهاب عبدالطيف، ج3- ص 27، سنن ترمذی، بيروت، دارالکفر، ص 14

[56] فتحی، مهری، آنچه يک زن بايد بداند، ص 333 و 337، شهيد فهميده، اصفهان، 1380 الف، 243 الف

[57] شريعتی، علی، زن، ص 262 و 277، انتشارات سفر، تهران، 1360

[58] مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، ص 379، با اندکی تصرف، قم، صدرا

[59] همان، ص 114، با اندکی تصرف

[60] همان، ص 135، با اندکی تصرف

[61] فتحی، مهری، آنچه يک زن بايد بداند، ص 34، شهيد فهميده، اصفهان 1380، الف 243، الف

[62] مطهری، مرتضی، نظم حقوق زن در اسلام ص 38-40، با اندکی تصرف، قم، صدرا

[63] مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام ص 293 با اندکی تصرف

 شريعتی، علی، زن، ص 212-213 با اندکی تصرف، انتشارات سفر، تهران، 1360[64]

[65]قانعی، علی، نظام حيات خانواده در اسلام، ص 126، با اندکی تصرف، انجمن اولياء ومربيان، تهران

[66]مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، ص 235 با اندکی تصرف

[67]سيره امام خمينی (ره) ص 282، با اندکی تصرف

[68]فتحی، مهری، آنچه يک زن بايد بداند، ص 101

[69]سيره امام خمينی (ره) ص 283

[70]کيهان، لندن، تاريخ 11/3/74

[71]مهريزی، مهدی، حجاب، ص 33، تهران، کانون انديشه جوان، موسسه فرهنگی دانش و انديشه، ج معاصر، 1379

[72]مهريزی، مهدی، حجاب ص 23 و 24

[73]کيهان، لندن، 11/3/74

[74]مجله زنان، ش 42، ص4

[75]سوره 24، آيه 31

[76]حر عاملی، محمدبن حسن، وسايل الشيعه، ج1، ص 435، ب 81

[77]همااان، جلد 1،ص 410

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 08 اسفند 1393 ساعت: 0:01 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره معاهده پیامبر با مسيحيان نجران

بازديد: 359

 

(معاهده آن حضرت با مسيحيان نجران)

پيامبر(ص) و حقوق انسان

يكي از اصولي كه پيامبرگرامي اسلام (ص)همواره بدان توجه خاصمي كردند حق مردم (حق الناس) است. آنچنانكه در آموزه هاي ديني آمده ، حق الهي قابلبخشش است اما حق‌الناس جز به رضايت مردمان قابل بخشش نيست. چنين مكتبي امروزه درمقابل انواع اتهام ها قرار گرفته است. نويسنده باتوجه به انواع پيمان نامه هايپيامبر اكرم(ص) به دنبال اثبات اين امر است كه مسلمانان از ديرباز به دنبال تحققحقوق اقليت ها و حتي اقوام شكست خورده و در يك كلام حقوق بشر بوده‌اند.

تاريخ ۱۸۵ مكتوب(۱) را از رسول گرامياسلام به يادگار گذاشته است. اين مكتوبات كه شامل پيمان نامه ها، دعوت امراء ورؤساي قبايل به اسلام، فرمان هاي حكومتي، ارشادنامه ها، امان نامه ها و برخيمكتوبات ديگر پيرامون موضوعات مختلف است، تصويري كامل از اخلاق سياسي و اجتماعيپيامبر را به تماشا مي گذارد. اهميت اين نامه ها در برجسته  بودن موضع گيري هايحقوقي و سياسي پيامبر اسلام است و گرچه در برخي از متون آن، ارشادات اخلاقي و حتيتبيين جهان بيني نيز وجود دارد، اما حتي اين موارد در پرتو اخلاق سياسي- اجتماعيپيامبر مورد توجه قرار گرفته اند. همچون متفاوت بودن نامه هايي كه پيامبر بهپادشاهان مسيحي چون «مقوقس» و «هرقل» نوشته و در آن به آيه مشهور «قل يا اهل الكتابتعالوا الي كلمه سواء بينناء و بينكم الا نعبد الا الله و لا نشرك به شيئا و لايتخذبعضنا بعضا اربابا من دون الله فان تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون» (۲) استنادمي كنند با نامه به كساني چون «خسرو پرويز» كه پيامبر لحني متفاوت را در برخورد بااين پادشاه برمي گزينند.
نقد و تحليل موشكافانه اين مكتوبات مي تواند سيره و سنترسول گرامي اسلام را در تمامي ابعاد سياسي- اجتماعي و حقوق تبيين ساخته و خودسرمايه و منبعي براي تدوين پروتكل هاي حقوقي جهان اسلام در تمامي ابعاد آن از يك سوو ارائه آن به سازمان ها و نهادهاي حقوقي و سياسي جهان امروز- به ويژه تمدن غرب- ازديگر سو باشد و اين البته نيازمند تحقيق و تطبيق حكما و متفكران تواناي اسلامي درقاموس موازين حقوق جهان حقوق محور امروز است. استخراج و استنباط موازين پيشرفته ومدرن حقوق بشر در اسلام با عنايت به سنت و سيره رسول گرامي اسلام نه تنها جهاناسلام را در برخورد و مواجهه با مسائل مستحدثه جهاني توانا مي سازد بلكه به عنوان،محك و معياري در جهت تصحيح و تنقيح موازين حقوقي امروز، آن هم در عصر و دوره «جهانيسازي» و «دهكده جهاني»عمل‌مي كند.

 جهان اسلام، نيازمند يك حركت جدي وتحول برانگيز در متن انديشه هاي خويش است. شاخصه هاي اين حركت بايد دو محور اساسيباشد: تحقيق و تطبيق. در وهله اول جهان اسلام نياز به انديشمندان و محققاني دارد كهبا نگاهي ژرف و با استناد به روش هاي مدرن و شيوه هاي تحقيقي مطلوب، عمق جان ايندين را بكاوند و حقايق آن را استنباط و استخراج نمايند و در مرحله دوم به شدتنيازمند حكمايي است كه ابزار و قدرت تطبيق اين حقايق و موازين را با موازين مقبول ومعقول جهان امروز- كه در اعلاميه هايي چون اعلاميه  حقوق بشر به عنوان مانيفستحقوقي جهان امروز به ويژه در عصر جهاني سازي- متجلي است، دارا باشند. البته اينتحقيق و به ويژه تطبيق، با نيت استحاله و تحويل و تبديل موازين حقوقي دين اسلام باموازين جديد صورت نمي گيرد بلكه هدف، تدوين حقوق نامه اي جهاني است كه در ذات خودداراي جامعيت باشد و نه تنها دربرگيرنده حقوق و تكاليف انسان، بلكه نماياننده جهت ومقصد معنوي او در بهره مندي از حقوق انساني خويش نيز باشد.

 به نظر مي رسد جهانيكه به عنصر حق بيش از تكليف بها مي دهد و در پناه و پوشش حقوق، تكاليف و وظايفانسان و جامعه انساني را ناديده گرفته و يا در حاشيه قرار مي دهد به همان آسيب ها وخطراتي دچار مي شود كه جوامع صرفاً تكليف محور بدان دچار مي شوند. حقوق اسلامي، قدرو قيمت حق را در كنار حد مي سنجد و هرگز نه حق را فداي تكليف و نه تكليف را فداي حقمي كند.

نقد انديشمندان و متفكران جهان امروز به روند حقوقي حاكم بر مانيفست ها،پروتكل ها و پيمان نامه هاي حقوقي در عرصه جهاني، انتقاد از روند صرفاً حقوق محورآن است. در حالي كه از بديهي ترين حقوق انساني آن است كه انديشمندان وبرنامه نويسانش نه تنها حقوق او را با جامعيتي كه مستلزم برنامه نويسي براي انسانذوابعاد امروز است بنگارند بلكه در كنار حقوق انسان، وظايف و تكاليف او را نيز مشخصسازند. انسان تا خود را در مقابل مرجعي مكلف نداند قطعاً نمي  تواند با مفهوم ومعناي ذاتي حقوق خويش آشنا باشد. ادراك حقوق منوط به رعايت حدود و رعايت حدود مشروطبه برخورداري از حقوق است. حدود و تكاليفي كه عامل رسيدن به آن حقوق است و نه درمقابل آن.

ما معتقديم، اين جامعيت در متن آيات قرآني و سنت نبوي و علوي وجوددارد. نگارنده اين مقاله از ميان پيمان نامه ها و مكاتيب كثير پيامبر تنها يك نمونهرا در جهت تأييد اصول فوق و نيز بيان وجهي از وجوهات اهميت اسلام به حقوق بشربرگزيده است. يعني پيمان رسول اكرم با مسيحيان نجران. اين پيمان نامه كه متن آن در «خراج» ابويوسف، «خراج» ابوعبيد، «فتوح البلدان» بلاذري، «زادلمعاد» ابن قيم، «امتاع» مقريزي، «وثائق السياسيه اليمنيه» محمدبن اكوع حوالي، «سنن ابي داوود» ، «تاريخ يعقوبي» و ديگر منابع اسلامي آمده است در سال نهم هجرت و پس از داستان مشهورمباهله(۳) بين پيامبر اسلام و مسيحيان نجران- منطقه اي مصفا با هفتاد دهكده در مرزميان حجاز و يمن- امضا شده و خود تنها يك نمونه از اصول حاكم بر اخلاق سياسي- حقوقيپيامبر در رعايت حقوق بشر است. پيامبر در اين پيمان نامه، در قبال تأمين امنيت مردمنجران و نيز حفاظت از اموالشان حكم به پرداخت مبلغي به عنوان جزيه مي كند اما درقبال آن، ضمن ارائه نمونه بي نظيري از رحمت، رأفت و عدالت اسلامي، حقوق متقابل مردمنجران را تضمين و تعهد مي نمايند. نمونه اين رحمت و رأفت را در بند اول پيمان نامه مي توان دريافت. در اين بند تصريح شده است كه مسيحيان نجران به دليل آن كه در جريانمباهله به هر دليل از ادامه مذاكره و مباهله صرف نظر نموده و حكم در مورد ميوه ها،زر و سيم و بردگان خود را به پيامبر واگذارده بودند، پيامبر همه را به ايشانمي بخشد و تنها به وضع مالياتي اندك (آن هم نه بدين دليل كه غالب شده اند بلبه دليل تعهداتي كه در بندهاي بعدي پيمان نامه مبني بر تأمين جان و تضمين مالنجرانيان مي كنند) بسنده مي نمايند.
بخش مهم اين پيمان نامه در جهت حفظ حقوقمردم نجران، شامل موارد زير است:

 الف- پيامبر متعهد مي شوند هر آن چه از اموالجنگي نجرانيان كه به صورت امانت به سپاه اسلام _ در جهت غلبه بر فتنه هاي محلي-سپرده شده است چنان چه آسيب ببيند يا نابود شود توسط فرستادگان و نمايندگان آن حضرتجبران شود: «و به عهده ايشان است كه چون در يمن درگيري و عذر و مكري پيش آيد بهمسلمانان سي  زره و سي  اسب و سي شتر عاريه دهند و هرچه از آن زره ها و اسب و شترهاو كالاهاي ديگر كه نابود شود فرستادگان و نمايندگان من ضامن خواهند بود كه به ايشانبپردازند.» (۴)

ب- پيامبر حقوق مردم نجران را در حفظ آئين خود، امنيت جان وپاسداشت مال به رسميت مي شناسند. ايشان پناه و عهد خداوند و نيز پيمان خود را،پناهگاه جان و مال و آيين مردم نجران قرار مي دهند. در اين بخش از پيمان نامه بااين كه حقانيت رسالت پيامبر در جريان مباهله بر سران مسيحي آشكار شده و پيامبر درموقعيت يك فاتح و غالب مي توانستند از آن بالاترين بهره را در مسلمان نمودن اينمسيحيان ببرند، اما رسول گرامي اسلام نه تنها هيچ تلاشي در جهت الزام آنها بر تبعيتاز دين خود ندارند، بلكه بر حفظ آيين و جان و مال نجرانيان، عهد و پناه خداوند وپيمان خود را گواه مي گيرند: «و براي مردن نجران و اطراف آن پناه و عهد خداوند وپيمان محمد رسول خدا در مورد اموال و جان هايشان و آيينايشان و در مورد غايب وشاهد و عشيره و پرستشگاه ها و آنچه از كم و بيش در اختيار ايشان است خواهدبود.»

ج- پيامبر، حق راهبان و كاهنان و كشيشان مسيحي را در داشتن وظيفه و مقامراهبي و كشيشي خود به رسميت شناخته و تصريح مي نمايند كه اينان همچنان بر سر كارخود باقي مانده و از كار بركنار نخواهند شد: «هيچ اسقف و راهب و كاهني از شغل ومقام خود بركنار نخواهد شد.»

 د- پيامبر با ذكر قاعده اي حقوقي، نجرانيان را ازپرداخت خون بهاي خون هايي كه در جاهليت ريخته اند معاف مي  دارد: «و بر ايشانهيچ گونه تعهدي و پرداخت خون بهاي خون هايي كه در جاهليت ريخته شده است نخواهدبود.»

ه- پيامبر گرامي اسلام، اساسي ترين حقوق سياسي يك ملت را كه همانا، حقزندگي در سرزمين خود و نيز بهره مندي از امنيت است را در مورد نجرانيان تعهد وتضمين مي نمايند: «آنان را از سرزمين خودشان تبعيد نخواهند كرد و از آنان يك دهمگرفته نمي شود و سرزمين ايشان پايكوب نخواهد شد و لشكر به آن كشيده نمي شود. هر كساز ايشان حقي مطالبه كند در كمال انصاف بدون اين كه بر آنان ستم شود يا ستم كنندهباشند بررسي خواهد شد.»

 در پايان اين پيمان نامه، شرايطي براي استدام و استحكاماين پيمان نامه ذكر شده است، كه گرچه به ظاهر شرط است اما در اصل تأكيد بر اهميتاصولي وحياني و عقلاني است كه در متن اعتقادات مسيحيان- و من جمله مسيحيان نجران-نيز وجود دارد: «از اين پس و در آينده هر كس رباخواري كند ذمه و عهد من از اوبرداشته است و هيچ كس را به گناه ديگري مؤاخذه نخواهند كرد. بر آنچه در اين عهدنامهاست جوار خدا و ذمه محمد رسول خدا حكم فرما است تا هنگامي كه ايشان خيرانديش ونيكوكار باشند و كار خود را با ستم سنگين نكنند و تا هنگامي كه خداوند فرمان خود رادر اين باره ابلاغ فرمايد.» (۵) بدين صورت شرطي بودن اين موارد سبب اين سوءتفسير وتعبير نخواهد بود كه اين شرايط تحميل شده است زيرا كه در تعاليم حضرت مسيح(ع) نيزاين شرايط لزوم پاك رفتاري و درستكاري انسان است.

 پيامبر گرامي شرط استدام اينذمه و عهد را عدم رباخواري مي دانند و اين تحميل پيامبر نيست، ارجاع مسيحيان بهرعايت يك قاعده در مذهب مسيحيت است. نيكوكاري و خيرانديشي نيز كه در پايانپيمان نامه اساس استدام تعهدات آن، ذكر شده خود دليلي ديگر بر غايت رعايت حقوق درجامعه انساني است، بدين معنا كه عدم رباخواري،  خيرانديشي و نيكوكاري ضامن رعايتحقوق و اجراي حدود در جوامع انساني است.


پانوشت ها:

 در تعداد اين مكتوباتبين انديشمندان و مورخان اختلاف وجود دارد. صاحب «مكاتيب الرسول» ۱۸۵ نامه و دكترحميدالله در «وثائق» ۲۴۶ نامه و پيمان نامه را ذكر مي كنند. رجوع شود به «مكاتيب الرسول» ، علي بن حسينعلي الاحمدي، نشر يس، بهمن ۱۳۶۳ تهران و «مجموعهالوثائق السياسيه» ، دكتر محمد حميدالله، ترجمه و تحشيه دكتر محمود مهدوي دامغاني،نشر بنياد ۱۳۶۵ تهران.

2ـ قرآن مجيد، سوره آل عمران آيه ۶۴

براي آشنايي باجريان مباهله به تفسير آيه مشهور به آيه مباهله (آيه ۶۱ آل عمران) در تفاسير مختلفو همچنين كتب سيره و سنت رسول گرامي اسلام مراجعه شود.

 4ـ مجموعه الوثائقالسياسيه، دكتر محمد حميدالله، ص ۱۳۵

5ـ متن كامل اين پيمان نامه به شرح زيراست:

 


بسم الله الرحمن الرحيم

اين عهدي است كه محمد نبي و رسول خدا(ص) برايمردم نجران نوشته است چون در مورد ميوه ها و زر و سيم و بردگان خود صدور حكم رابرعهده او (يعني پيامبر) واگذارده بودند، تمام آن بديشان بخشيد و براي آنان رهافرمود به شرط آن كه ساليانه دو هزار حله كه ارزش هر يك چند وقيه باشد بپردازند (حلهگرانبها و نوع خوب آن) در هر ماه رجب هزار حله و در هر ماه صفر هزار حله و بايدارزش هر حله چند وقيه نقره باشد. آن چه افزون يا كمتر از ميزان خراج ايشان باشدمحاسبه و منظور خواهد شد و آنچه از زره و اسب و مركوب و كالا بپردازند نيز از حسابايشان گرفته خواهد شد. (يعني هيچ چيز بدون محاسبه و به زور و ستم از ايشان گرفتهنخواهد شد.) هزينه فرستادگان من در مدت بيست روز و كمتر از آن به عهده مردم نجراناست و نبايد فرستادگان مرا بيش از يك ماه (براي پرداخت جزيه) معطل گذارند و به عهدهايشان است كه چون در يمن درگيري و عذر و مكري پيش آ يد به مسلمانان سي زره و سي اسبو سي شتر عاريه دهند و هر چه از آن زره ها و اسب  و شترها و كالاهاي ديگر كه نابودشود فرستادگان و نمايندگان من ضامن خواهند بود كه بايشان بپردازند و براي مردمنجران و اطراف آن پناه و عهد خداوند و پيمان محمد رسول خدا در مورد اموال وجانهايشان و آيين ايشان و در مورد غايب و شاهد و عشيره و پرستشگاه ها و آنچه از كمو بيش در اختيار ايشان است خواهد بود. هيچ اسقف و راهب و كاهني از شغل و مقام خودبركنار نخواهد شد. و برايشان هيچ گونه تعهدي و پرداخت خون بهاي خون هايي كه درجاهليت ريخته شده است نخواهد بود. آنان را از سرزمين خودشان تبعيد نخواهند كرد و ازآنان يك دهم گرفته نمي شود و سرزمين ايشان پايكوب نخواهد شد و لشكر به آن كشيدهنمي شود. هركس از ايشان حقي مطالبه كند در كمال انصاف بدون اين كه بر آنان ستم شوديا ستم كننده باشند بررسي خواهد شد. از اين پس و در آينده هر كس رباخواري كند، ذمهو عهد من از او برداشته است و هيچ كس را به گناه ديگري مؤاخذه نخواهند كرد.

 برآنچه در اين عهدنامه است جوار خدا و ذمه محمد رسول خدا حكم فرما است تا هنگامي كهايشان خيرانديش و نيكوكار باشند و كار خود را با ستم سنگين نكنند و تا هنگامي كهخداوند فرمان خود را در اين باره ابلاغ فرمايد. ابوسفيان بن حرب و غيلان بن عمرو ومالك بن عوف كه از خاندان بني نصر است و اقرع بن حابس حنظلي و مغيره بن شعبه گواهندو اين نامه را عبدالله پسر ابوبكر براي ايشان نوشت.

 

منابع

1-حسن بلخاري قهي

2- بنیاداندیشهاسلامی

 3- سايت عقيدتي نيروهاي مسلح

4- سايت پيامبر اعظم(ص)

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 07 اسفند 1393 ساعت: 23:53 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 792

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس