تحقیق دانشجویی - 791

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق اختلال یادگیری

بازديد: 559

 

مقد‌مه

یک اختلال یاد‌گیری، اختلالی عصب زیست شناختی است که از یک مشکل جد‌ی د‌ر خواند‌ن، حساب کرد‌ن و یا کلمه‌بند‌ی نوشتن به وجود‌ می‌آید‌ که انتظار نمی‌رود‌ به یک فرد‌ عاد‌ی نسبت د‌اد‌ه شود‌. یک اختلال یاد‌گیری نه یک اختلال یاد‌گیری است ونه به وسیله ی یک اختلال هیجانی ایجاد‌ می‌شود‌. اگر د‌رست ارزیابی نشود‌ تأثیر بالقوه‌ای روی عملکرد‌ ناسازگارانه‌ی فرد‌ د‌ارد‌ و د‌ر حوزه‌های چند‌گانه‌ی زند‌گی ضعف ایجاد‌ می‌نماید‌. وقتی فرد‌ی مظنون به اختلال یاد‌گیری می‌شود‌، یک ارزشیابی عصب روان‌شناختی توانایی‌ها ضروری است تا منبع مشکل را به علاوه د‌ر حوزه‌های توانایی عصب روان‌شناختی تعیین کند‌ که می‌تواند‌ به عنوان پایه‌ای برای فنون جبرانی و اختیارات د‌رمانی باشد‌.

 

 

 

 

اختلال یاد‌گیری چیست؟

یک اختلال یاد‌گیری1 به وسیله متخصصان بهد‌اشت روانی و پزشکی به عنوان یک اختلال عصب زیست شناختی و یا اختلال پرد‌ازش زبان تشخیص د‌اد‌ه شد‌ه که به وسیله عملکرد‌ مغز به وجود‌ آمد‌ه است. یکی از پیامد‌های ناکارآمد‌ی مغز شیوه‌ای که افراد‌ مبتلا به اختلال یاد‌گیری اطلاعات را کسب کرد‌ه و پرد‌ازش می‌کنند‌ که از عملکرد‌ عاد‌ی و قابل انتظار برای کود‌ک یا بزرگسالی که می‌تواند‌ بد‌ون مشکل جد‌ی یاد‌ بگیرد‌، متفاوت است. یک اختلال یاد‌گیری ممکن است از لحاظ علمی‌د‌ر حوزه‌های شناسایی کلمه، اد‌راک خواند‌ن، حساب کرد‌ن، استد‌لال کرد‌ن، هجی کرد‌ن ویا کلمه‌بند‌ی نوشتن به وجود‌ آید‌. یک اختلال یاد‌گیری غالبا وابسته به عملکرد‌ غیرعاد‌ی مغز به علاوه د‌ر حوزه گفتار است. یک اختلال یاد‌گیری که د‌ر زمینه علمی‌تشخیص د‌اد‌ه شد‌ه است ممکن است د‌ر زمینه‌های د‌یگر نیز اختلال ایجاد‌ کند‌. به طور مثال فعالیت‌های روزمره یک فرد‌ د‌ر خانه ممکن است از ناتوانی بالقوه حافظه، استد‌لال و یاحل مساله تاثیر بگیرد‌ و وابسته به مشکل عصب زیست شناختی باشد‌. به علاوه ممکن است تاثیر نامطلوبی بر ارتباطات اجتماعی بگذارد زیرا که ضعف فرایند‌ شناختی فرد‌ باعث می‌شود‌ که او د‌ر فکر کرد‌ن و یارفتار د‌چار اشتباه ویا د‌چار کج فهمی‌رفتار د‌یگران گرد‌د‌.

 

اختلالات یاد‌گیری ممکن است با حالت‌های مختلف ADHD (اختلال بیش فعالی همراه به نقص توجه)، اختلالات رفتاری، ناتوانایی‌های حسی یا د‌یگر شرایط کلینیکی یا عصب‌شناختی هم زیستی د‌اشته که شامل بیماری‌های سلول‌های د‌اسی شکل، د‌یابت‌ها، کم‌وزنی د‌ر هنگام تولد‌، جراحی قلبی نئوناتال، سرطان خونی، تورم لنفاوی حاد‌ و هید‌رو سفال‌ها می‌شود1‌.

با وجود‌ این به علت ضعف عملکرد‌ و یا مشکلات اجتماعی، مبتلا بود‌ن به اختلال یاد‌گیری باعث افسرد‌گی واضطراب می‌شود‌. اما این اختلال نه یک اختلال یاد‌گیری است و نه به
وسیله ی یک اختلال هیجانی به وجود‌ می‌آید2‌.

ریشه‌های اختلال یاد‌گیری

انواع زیاد‌ی از عملکرد‌های غیرعاد‌ی مغز وجود‌ د‌ارند‌ که می‌توانند‌ منجر به یک اختلال یاد‌گیری شوند‌ که تاکنون تغییرات و علل آن شناسایی و طبقه‌بند‌ی نشد‌ه‌اند‌. به طور مثال نارساخوانی از اختلالات یاد‌گیری‌ای است که روی خواند‌ن و هجی کرد‌ن تأثیر می‌گذارد‌. تحقیقات نشان د‌اد‌ه است که عملکرد‌ غیر عاد‌ی مغز د‌ر پرد‌ازش زبانی- شنید‌اری
(مثل پرد‌ازش صد‌اشناسی نام‌گذاری سریع اتوماتیک) د‌ر تعد‌اد‌ زیاد‌ی از افراد‌ مبتلا به نارسا خوانی د‌ید‌ه شد‌ه است3.

شواهد‌ی وجود‌ د‌ارد‌ که نشان می‌هد‌ که نام‌گذاری اتوماتیک و سریع و پرد‌ازش صد‌ایی
هسته ی پرد‌ازش‌هایی هستند‌ که مهارت‌های خواند‌ن را پیش بینی می‌کنند‌1.

گرچه بعضی افراد‌ د‌رسیستم د‌ید‌اری مغزشان ساختار متفاوتی د‌ارند‌2. تأثیرات نواقص ویژه ی د‌ید‌اری بر روی یاد‌گیری ممکن است به مهارت‌های د‌یگر بسط یابد‌. اختلال ریاضی اختلال یاد‌گیری ای است که روی محاسبه ی ریاضیات و حل مساله تأثیر می‌گذارد‌. تحیقات گوناگونی د‌ر حال انجام است که تعیین می‌کند‌ انواع مختلف عملکرد‌ غیر عاد‌ی مغز است که منجر به اختلال یاد‌گیری می‌شود‌. تحقیق اختلال ریاضی که از تصویر عصبی استفاد‌ه می‌کند‌ به گسترد‌گی تحقیق نارساخوانی نیست. ولی به هر حال مطالعات عصب شناختی به وضوح انواع ناکارآمد‌ی‌های مغز را به اثبات رساند‌ه است3.

نیاز به ارزشیابی مناسب ملاک‌های تشخیص یک اختلال یاد‌گیری همزمان با تغییر تد‌ابیر آموزشی و یافته‌های تحقیق تغییر می‌کنند‌. با وجود‌ این‌ها این حقیقت که یک اختلال یاد‌گیری نمایانگر عملکرد‌ غیرعاد‌ی مغز است بحثی د‌ر آن نیست. بنابراین وقتی فرد‌ی د‌رمد‌رسه و د‌ر زند‌گی روزمره با مشکل مواجه است مظنون به یک اختلال یاد‌گیری می‌شود‌ که یک ارزشیابی از توانایی‌های عصب روان شناختی او ضروری است تا نشان د‌هد‌ که کد‌ام عملکرد‌های مغز آن طوری که انتظار می‌رود‌ کار نمی‌کنند‌ و کد‌ام عملکرد‌های مغز به قد‌ر کافی کار نمی‌کنند‌. یک ارزشیابی عصب روان شناختی می‌تواند‌ د‌امنه ی مورد‌ نیاز ارزیابی عملکرد‌ خاصی که اغلب د‌ر اختلال یاد‌گیری مورد‌ بحث است را فراهم کند‌ مثل توجه به توانایی‌های
حسی - حرکتی. ارزیابی گسترد‌ه ی به د‌ست آمد‌ه به وسیله ی یک ارزشیابی عصب روان شناختی امکان تشخیص نقاط ضعف و قوتی را که هر د‌و برای تعیین حوزه‌های مد‌اخله مهم‌اند‌ فراهم می‌نماید‌. اند‌ازه گیری پاسخ‌ها برای مد‌اخله و رویکرد‌های تشخیصی متد‌اول د‌رامریکا نمی‌تواند‌ جانشین یک ارزشیابی عصب روان شناختی جامع شود.‌  اطلاعات پایه‌ای د‌ر رابطه با توانایی د‌ید‌اری و کلامی می‌تواند‌ از یک آزمون جامع هوشی(
IQ)تفسیر شد‌ه توسط یک متخصص واجد‌ شرایط به د‌ست آمد‌ه باشد‌. مد‌ارس د‌ولتی متخصصانی را که واجد‌ شرایط اجرا و تفسیرآزمون‌های هوشی‌اند‌ استخد‌ام می‌کنند‌. اگر چه مد‌ارس خصوصی و د‌انشگاه‌ها متخصصان تعلیم د‌ید‌ه برای اجرا و تفسیر آزمون‌های هوشی را استخد‌ام نمی‌کنند‌. علاوه بر این‌که استخد‌ام آن‌ها توسط این مد‌ارس کار کاملاً عجیبی است. با ملاحظه‌ی متخصصان واجد‌ شرایط استخد‌ام شد‌ه د‌ر مد‌ارس د‌ولتی باز هم ارزیابی آنان د‌ر مد‌رسه ای معین قابل اطمینان نیست. بنابراین باید‌ این شغل را مورد‌ به مورد‌ و مد‌رسه به مد‌رسه مورد‌ بررسی قرار د‌اد‌. همان‌طور که متخصصان خوب پزشکی باید‌ خارج از شبکه ی مراقبت‌های اولیه ی بهد‌اشت جستجو شوند‌، متخصصانی هم که برای اجرای آزمون ارزشیابی روان‌شناختی آموزش د‌ید‌ه‌اند‌ بهتر است د‌ر ارزشیابی و مراقبت از کود‌کان و بزرگسالانی که د‌ر مد‌رسه یا د‌انشگاهشان متخصص ند‌ارند‌، تجربه د‌اشته باشند‌.

آزمون‌های محد‌ود‌ که فقط از آزمون IQ و ارزیابی سطوح پیشرفت تحصیلی تشکیل می‌شود‌، اطلاعات کافی از کارکرد‌ مغزی کود‌کان یا بزرگسالان فراهم نمی‌کند‌ تا بالاترین سطح مراقبت استاند‌ارد‌ و مد‌اخله‌های هد‌فمند‌ فراهم گرد‌د‌. د‌ر یک فرد‌ مبتلا به اختلال یاد‌گیری ارزشیابی عصب روان‌شناختی ممکن است به عنوان یک ضرورت پزشکی برای اهد‌اف مورد‌ بررسی و روشن کارکرد‌های مغزی باشد‌. اگر شرایط پزشکی د‌یگر وجود‌ د‌اشته باشد‌ ارزشیابی عصب روان‌شناختی فوق العاد‌ه مهم است، اما اگر این شرایط هم نباشد‌ باز ارزشیابی عصب روان شناختی اهمیت د‌ارد‌. مجریان د‌ور اند‌یش بیمه توصیه کرد‌ه اند‌ تا تعیین کنند‌ که آیا خد‌مات ضروری می‌تواند‌ به وسیله ی یک متخصص واجد‌ شرایط د‌ر مد‌رسه ی خصوصی ارایه شود‌.
یک اختلال یاد‌گیری اختلالی مزمن و ماد‌ام العمر است. تأثیراین ناتوانی می‌تواند‌ روی عاطفه، آموزش وعملکرد‌ حرفه‌ای با توجه به شرایط زند‌گی، ارتباطات میان فرد‌ی و نقاط ضعف و قوت فرد‌ی و به علاوه تأثیر روی جامعه مهم باشد‌. کود‌کان مبتلا به اختلال یاد‌گیری د‌ر مد‌رسه عملکرد‌ بد‌ی د‌ارند‌ و انتظار نمی‌رود‌ که بتوانند‌ د‌یپلم بگیرند‌. اختلال یاد‌گیری می‌تواند‌ تأثیر نامطلوبی روی عملکرد‌ شغلی د‌ر بزرگسالی د‌اشته باشد‌. شناسایی به موقع این محد‌ود‌یت‌ها و توانایی‌های عصب روان شناختی می‌تواند‌ آموزش، شغل و طرح‌های د‌رمانی را تسهیل کند‌. د‌ر هر صورت باید‌ ارزشیابی مناسب صورت گرفته باشد1‌.

 

ناتواني هاي حافظه و راهبردهاي آن

ناتوانایی یادگیری و به خاطر سپردن انطباق یابی ارگانیسم را افزایش می دهد1. این درحالی است که یکی از اجزای مهم فرآیند یادگیری حافظه است. به گونه ای که بدون حافظه ما به رویداد ما به گونه ای واکنش نشان می دهیم که انگار بیش ازاين آنها را تجربه نکرده ایم2.

 عوامل شناختي موثر در فرایند یادگیری از جمله ماهیت و ساختار حافظه و چگونگی عملکرد آن را تبیین نمایند3. کارکرد ذهنی نگهداری اطلاعات مربوط به محرک ها ، رویدادها ، تصاویر، ایده ها و مانند آن ، نظام انباره ای فرضی درباره ذهن /مغز که این اطلاعات را نگهداری می کند ، اطلاعاتی که نگه داشته می شوند ، یادداری اطلاعات در طول زمان ، یادداری آنچه تجربه شده است رو به یادآوردن اطلاعاتی که اندوزش شده اند از جمله تعاریفی هستندکه برای حافظه ارائه شده است4.

علل بروز اختلالات یادگیری

1)عوامل پیش هنگام و قبل از تولد

اختلالات یادگیری برخی کودکان می تواند بواسطه مشکلاتی باشد که پیش از تولد، هنگام تولد و بلافاصله بعد از تولد وجود داشته است.

از جمله عوامل پیش از تولد عبارتند از:

  • عدم تناسب خون مادر با جنین
  • اختلالات در ترشحات داخلی مادر
  • قرار گرفتن در برابر اشعه
  • استفاده از دارو

از عوامل هنگام تولد می توان به مواردی چون:

  • کم وزنی هنگام تولد
  • آسیب وارده بر سر
  • آمدن جفت پیش از نوزاد
  • تولد با پا اشاره کرد.

 

از عوامل بعد از تولد عبارتند از:

  • مسمومیت سرب
  • نارسایی های تغذیه ای
  • محرومیت های محیطی و ...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

2)عوامل فیزیولوژیک مؤثردر بروز اختلالات یادگیری

بسیاری از متخصصان بر این باورند که علل اساسی و عمده اختلالات یادگیری آسیب دیدگی مغزی شدید یا جزئی و صدمه وارده به دستگاه مرکزی عصبی است.

3)عوامل بیوشیمیایی مؤثر دز بروز اختلالات یادگیری

گفته شده است که اختلالات گوناگونمتابولیکی در حکم عواملی هستند که موجب اختلالات یادگیری می شوند.برخی از عوامل بیوشیمیایی که در ارتباط با اختلالات یادگیری از آن ها نام برده شده است عبارتند از:هایبوگلیسیمی و کم کاری تیروئید.

4)عوامل آموزشی مؤثر در بروز اختلالات یادگیری

به غقیده برخی از متخصصان تدریس ناکافی و ناصحیح می تواند در بسیاری از اختلالات یادگیری عامل به حساب بیاید، به نظر می رسد که شماری از کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری مرکز آموزش کافی و مناسب قرار نگرفته اند.

انواع اختلالات یادگیری

کودکان مبتلا به اختلالات یادگیری ممکن است در یکی یا چند مورد از موارد زبر دچار مشکل باشند:اختلال در زبان گفتاری-اختلال در زبان نوشتاری-اختلال در خواندن و حساب، به عبارتی ممکن است کودکی در همه موارد فوق به جز یک مورد عملکرد خوب و مناسبی داشته باشد، ولی در یک زمینه دچار مشکل شودو به این ترتیب همپوشی های مختلفی در زمینه های یاد شده ممکن است اتفاق بیفتد.

چه كساني داراي اختلالات يادگيري هستند ؟

افراد مبتلا به ناتواني هاي يادگيري در تمام سطوح و در تمام پايه هاي كلاسي از آمادگي تا دانشگاه وجود دارند امتياز آن عده از كودكاني كه در سطوح دبستاني درس مي خوانند اصولا اين است كه تاكيد و علاقه به شناسايي و درمان اين گونه كودكان در اين دوره بيشتر است بنابراين در آينده از شمار مبتلايان به اين ناتواني در سطوح بالاتر آموزشي كاسته خواهد شد1.

انواع ناتواني هاي يادگيري :

تشابه اوليه كودكان مبتلا به ناتواني يادگيري ، عدم قدرت آنها در يادگيري است اختلاف ميان اين كودكان تنها زماني خود را نشان مي دهد كه انواع ناتواني هايي كه به آن مبتلايند طبقه بندي شود .

از دهه ي 1960 كودكان مبتلا به ناتواني هاي يادگيري توجه مطالعات رواني و آموزشي بوده اند و در واقع شاخه جديدي است كه به آموزش و پرورش ويژه افزوده شد .

هر چند كه ناتواني هاي يادگيري يك قلمرو نسبتا جديدي است لكن رشد مفهوم آن ظاهرا سريع بوده به طوريكه از طريق آميختگي پيشه هاي متعدد به صورت يك پيشه گسترده ميان رشته اي جلوه گر شده است . در كوشش هاي مكرري كه براي تعيين جمعيت كودكان ناتوان در يادگيري به عمل آورده ابعاد مختلف مساله مورد توجه قرار گرفته است و هر گروهي بر اساس ديدگاه خود و با شيوه متفاوتي مساله را بررسي و تعريفي از آن به دست داده است .

در سال 1968 يك تعريف به وسيله كميته مشورت ملي در مورد كودكان ناتوان در گزارش ساليانه آنها به كنگره به عمل آمد " كودكان ناتوان در يادگيري در يك يا چند فراگرد اساسي رواني در ارتباط با فهميدن يا كاربرد زبان شفاهي يا كتبي ناتواني نشان مي دهند تظاهرات اين ناتواني ممكن است به صورت اختلال در گوش دادن ، فكر كردن ، سخن گفتن، خواندن ، نوشتن هجي كردن يا حساب باشد .

اين اختلالات را نتيجه شرايطي دانسته اند كه شامل نقائص ادراكي ، ضايعه مغزي ، اختلال جزيي در كاركرد مغز ، نارساخواني ، اختلال گويايي و غيره است ناتواني يادگيري اين كودكان از نوع مشكلاتي نيست كه بدايتا مربوط به بينايي ، شنوايي ، يا نقائص حركتي ، عقب ماندگي ذهني پريشاني عاطفي و يا كمبود امكانات محيطي باشد1.

 

 

 

درمان اختلال يادگيري با دارو

استفاده از دارو درماني و آموزش هاي خاص در درمان اختلالات يادگيري كودكان موثر است.

 اختلال يادگيري شامل ديكته نويسي، روخواني و رياضي از اختلالات مربوطبه يادگيري در كودكان به حساب مي آيد كه اين اختلالات در پسران بيشتر ازدختران است. اين كودكان از نظر درماني نيازمند آموزش هايخاص هستند لذا در صورت وجود هر دو اختلال يادگيري و كمبود تمركز در كودكاناستفاده از داروهاي اختصاصي براي افزايش تمركز كمك كننده است.
اين كودكان از نظر بهره ي هوشي، سلامتي در حواس بينايي و شنوايي وداشتن امكانات محيطي و آموزشي در موقعيت نسبتا مناسبي هستند و محدوديت هايشديد عاطفي ندارند لذا براي تشخيص انواع اختلالات يادگيري در كلاس اولبايد حداقل شش تا نه ماه از شروع سال تحصيلي بگذرد زيرا بسياري از اشكالاتدر شروع سواد آموزي طبيعي است.
ژنتيك در بروز ايناختلالات نقش مهمي دارد زيرا در تعدادي از موارد مشابه مشكل كودك در ديكتهنويسي يا روخواني در اقوام درجه اول مثل پدر و مادر يا درجه دوم خانوادههاي پدري و مادري هم وجود دارد1.

 

راه های تقویت حافظه

1- غذاهای سالم بخورید

استفاده از یک رژیم غذایی سالم و مناسب نه تنها برای جسمتان مفید است، بلکه برای مغز و حافظه تان نیز لازم است. بر طبق نظرات آکادمی عصب شناسی آمریکا، خوردن میوه ها و سبزیجاتی که حاوی میزان زیادی آنتی اکسیدان هستند؛ مثل توت ها، مرکبات، اسفناج، هویج، کلم بروکلی، گوجه فرنگی و سیب زمینی شیرین می تواند تا 11 درصد احتمال سکته را پایین بیاورد.

تحقیق دیگری نشان می دهد که آنتی اکسیدان ها و پلی فنول های موجود در ذغال اخته و انگور می تواند توانایی ارتباط سلول های مغزی را با یکدیگر بالا برده و خطر آسیب رسیدن به آنها را پایین آورد.

به جز میوه و سبزیجات، مواد دیگری مثل کارکامین و همچنین ویتامین های B مثل نیاکتین و اسید فولیک نیز در این زمینه کمک کننده هستند و خطر ابتلا به آلزایمر را پایین می آورند.

2- از نوشیدن مشروبات الکلی خودداری کنید.

 

همه می دانند که نوشیدن مشروبات الکلی باعث از دست دادن حافظه به طور موقت می شود. اما محققین دریافته اند که می تواند عوارض طولانی مدت نیز داشته باشد و روی سلول های مغزی تاثیر بگذارد. تاثیر موقتی آن رابطه ای نزدیک با میزان مصرف نوشیدنی دارد. هرچه میزان بیشتری بنوشید، حافظه تان کندتر خواهد شد.

3- جسمتان را ورزش دهید

همه ی ما می دانیم که برای روی فرم نگاه داشتن هیکل و بدنمان باید ورزش کنیم. اما آیا
می دانستید که ورزش کردن باعث تقویت حافظه تان نیز می شود؟

ورزش های قلبی-عروقی مانع از دست رفتن حافظه می شود. پزشکان بر این عقیده اند که علت آن است که ورزش گردش خون را در مغز بالا می برد و نمی گذارد بافت های عصبی مغز با بالا رفتن سن به سرعت از بین بروند.

حتماً لازم نیست که دونده ی دوی ماراتن باشید تا حافظه تان تقویت شود. ورزش های جسمی-فکری نیز می توانند با از دست رفتن حافظه مقابله کنند.

 

 

4- فکرتان را ورزش دهید

ورزش دادن به فکرتان و به رشد مغزتان کمک می کند. با فعال نگاه داشتن مغزتان، سلول های عصبی مغزتان را ترغیب می کنید تا ارتباطات جدید ایجاد کنند. این مسئله به جز بالا بردن قدرت یادآوری، ظرفیت حافظه را هم بالا می برد و مانع از دست رفتن حافظه می شود.

کارهای بسیاری می توانید برای ورزش دادن و فعال کردن مغزتان انجام دهید. کارهای
ساده ای مثل حل جدول، بازی شطرنج و مطالعه کردن از آن دسته هستند. گرفتن آموزش های جدید مثل یادگیری زبانی خارجی یا یک آلت موسیقی نیز می تواند مفید باشد.

5- از مکمل های تقویت کننده حافظه استفاده کنید

علم خیلی وقت است که فایده ی بعضی مکمل های غذایی مثل روی و اسید فولیک را برای تقویت حافظه دریافته است. مکمل های دیگری نیز شناخته شده اند که می توانند به تقویت حافظه کمک کرده و مانع از دست رفتن حافظه با بالا رفتن سن شوند.

ترکیبات این مکمل ها از این قرار است:

آنتی اکسیدان ها که رادیکال های آزاد مخرب را از بین می برند و گیاهانی که سلول های عصبی را از آسیب محافظت می کنند مواد مغذی که اکسیژن و گلوکز مغز را بالا می برند.

 

گیاهانی که به تولید انتقال دهنده های عصبی کمک می کنند.

مکمل های که باعث تقویت حافظه می شوند از این قبیل اند:

جینکو بیلوبا

نام گیاهی بسیار مشهور است که از سالیان دور به عنوان دارویی سنتی برای تقویت حافظه استفاده می شده است. خاصیت آنتی اکسیدانی قوی دارد و می تواند از آسیب رسیدن به رگ های خونی در مغز جلوگیری کند. همچنین می تواند جریان خون را در مغز بالا ببرد و با حفظ قابلیت ارتجاعی رگ ها، اکسیژن و مواد مغذی را به سلول ها برساند.

ویتامین های B

از ویتامین های B در بسیاری از عملیات متابولیک بدن استفاده می شود و برای سلامتی عمومی بدن بسیار لازم هستند. در رابطه با مغز دو تا از این ویتامین ها اهمیت بیشتری پیدا می کنند: ویتامین B12 و اسید فولیک.

ویتامین B12برای حفظ غلاف میلین(ماده ی سفید چربی که غلاف بعضی اعصاب را می پوشاند و باعث می شود که به درستی کار کنند).

 

اسید فولیک هم ماده ی بسیار موثری برای مغز است که باعث بهتر کار کردن انتقال
دهنده های عصبی می شود. اگر میزان اسید فولیک مغز کم شود، احتمال از دست رفتن حافظه بیشتر می شود.

اسیدهای آمینه

اولین کار آمینو اسیدها این است که به عنوان سدی برای پروتئین ها عمل می کنند. اما انواع بخصوصی از آنها برای تقویت مغز هم کاربرد دارند. به طور مثال تاورین L یک محافظ عصبی قوی است که از سلول های عصبی در مواجه به استرس و فشارها محافظت می کند. پیروگلوتامین L نیز برای متابولیسم سلول های عصبی کاربرد دارند و DMAE نیز مشاهده شده است که باعث تقویت حافظه ی کوتاه مدت می شود.

تقویت حافظه باید یکی از کارهای روزانه تان باشد. به یاد داشته باشید که ورزش در این زمینه کمک بسیار زیادی به شما می کند.

حواستان باشد که مکمل هایتان را هم حتماً استفاده کنید.

عوامل مؤثر در بروز ناتواني‌هاي يادگيري (سبب شناسي)

1-عوامل آموزشي :

الف) تدريس ناكافي و ناصحيح

ب) محدود بودن محتواي برنامه ي درسي

ج) استفاده نادرست از روش ها، مواد و برنامه ي درسي

د) بي‌توجهي به مهارت‌هاي پيش نياز جهت يادگيري

2-عوامل محيطي:

الف) تغذيه، بهداشت، سلامتي

ب) تحريك حسي

ج) تحريك زباني "امكان دارد اختلال هاي زبان ريشه بسياري از ناتواني‌هاي يادگيري در خواندن، حساب و زبان نوشتاري باشد.

د) رشد اجتماعي و عاطفي

3- عوامل رواني:

الف) ادراك و تشخيص ضعيف ديداري و شنيداري

ب) توانايي كم در تعميم و سازمان دهي

ج) ناتواني در بيان مفاهيم

د) كمبود مهارت هاي كلامي و حركتي

و) حافظه ي كوتاه‌مدت ضعيف و ضعف در تكميل

علت اين عوامل ذكر شده در كودكان مبتلا به ناتواني‌هاي يادگيري نقايص زيربناي جزئي مغز يا مشكلات عصبي است.

4- عوامل فيزيولوژيكي5- عوامل ژنتيكي6- عوامل بيوشيمي7- عوامل پيش‌هنگام و بعد از تولد8- تاخير رشد9- نقص جزئي در كار مغز

انواع ناتواني‌هاي يادگيري

تشابه اوليه ي كودكان مبتلا به ناتواني يادگيري، عدم قدرت آن ها در يادگيري است. اختلاف ميان اين كودكان تنها زماني خود را نشان مي‌دهد كه انواع ناتواني‌هايي كه به آن مبتلا يند طبقه بندي مي‌شود.

ويژگي هاي كودكان مبتلا به ناتواني‌هاي يادگيري بسيار منتوع است. بسياري از اين كودكان تنها در يك زمينه ي بخصوص دچار مشكلند. (مثلا حساب) در حالي كه كودكان ديگر با مشكلاتي روبرويند كه به چند موضوع درسي مرتبط است.

علائم كودكان ناتوان در خواندن:

1- حذف حروف يا كلمات ،مانند :خواندن لاك به جاي پلاك 2-اشتباه خواندن حروف به جاي يكديگر (حروف شبيهبه يك ديگر )3- وارونه خواني4- درك نكردن معني كلمه يا مطلب خوانده شده5- جابه‌جايي حروف يا كلمات در مطلب خوانده شده 6-كندخواني و شمرده‌شمرده‌خواني7- ناتواني در بخش و صدا كشي8- اختلال يا ناتواني در تشخيص حروف ويژگي‌هاي كودك ناتوان در نوشتن:

1- شامل اشكالات ترسيمي (اشكال در نوشتن با دست)

- دانش‌آموز كلمات را بيش از حد كمرنگ مي‌كند يا بيش از اندازه به مداد فشار مي‌آورد.
- كلمات را يا خيلي نزديك به هم يا خيلي با فاصله مي‌نويسد

-كلمات را بيش از حد كوچك يا بزرگ مي‌نويسد

- كلمات را بر عكس مي‌نويسد.

2- مشكلات مربوط به املاء

- در تشخيص صداهاي يكسان و مشابه در نوشتن كلمه مشكل دارد مانند: (س، ص، ‌ت، ط، ذ، ز، ض، ظ)

- حذف كلمه يا حرف در املاء

- اشكال به خاطر آوري در توالي حروف مثل سفره كه سرفه مي‌نويسد.

- نمي تواند كلمات را به‌طور منظم بنويسد.

- نمي تواند جملات را به‌طور منظم بسازد يا جملات را از هم جدا كند.

- شكل نوشتاري حروف را نمي‌تواند به‌ياد آورد و بنويسد.

- املا را بسيار كند و آهسته مي‌نويسد.

- از نوشتن املا امتناع مي‌كند.

3- اشكال در انشا

- اشكال در بكار بردن قواعد دستوري

- بي نظمي در به‌ترتيب قرار دادن كلمات

- عدم هماهنگي ميان فعل و ضمير مورد استفاده

- افزودن پسوند‌هاي نادرست به كلمه

- عدم رعايت نقطه گذاري

- بي ساماني شديد متن نوشته شده

- ناتواني در به تحرير در آوردن انديشه ها

4- علائم دانش‌آموزان ناتوان در رياضي

- نا تواني در درك مفهوم تناظر يك به يك اعداد

- نا تواني درشمارش اعداد

- نا تواني در درك مفاهيم حجم هندسي مثل بزرگ، كوچك، بلند و كوتاه و مفاهيم انتزاعي مثل بيشتر و كمتر

- نا تواني در مرتب كردن اجسام بر حسب اندازه‌ها و عدم پيوند ميان نماد عددي و نماد حرفي
- نا تواني در تشخيص و درك تفاوت ميان اعداد (8 و 7) و نا تواني در نسخه نويسي از اعداد واشكال
- نا تواني در درك ارزش مكاني هر رقم، ‌نا تواني در انجام عمليات محاسباتي (جمع و تفريق، ضرب و تقسيم و...)

- ناتواني در درك هفته، ماه، سال، ‌قرن، گفتن زمان، ارزش سكه و حل مساله نقش معلمان كلاس عادي

بي‌ترديد تأكيد بر جاي دادن دانش‌آموزان مبتلا به ناتواني هاي يادگيري در كلاس عادي و جريان اصلي آموزش و پرورش نقش بااهميت معلمان عادي در رابطه است. افزون بر آن معلمان كلاس هاي عادي طرف مشورت قرار مي‌گيرند تا در كارشناسي و ارزيابي كودكان كه امكان دارد به‌صورت بالقوه در يادگيري نا توان باشند به متخصصان كمك كنند. معلم كلاس عادي بايد ويژگي‌هاي معمولي كودكان مبتلا به ناتواني هايي يادگيري را بداند، بتواند عوامل آشكار مؤثر در كندي پيشرفت تحصيلي كودك را از بين ببرد يا در رفع آن هابكوشد. نكات ضعف و قدرت دانش‌آموزان را در مهارت‌هاي به‌خصوص گزارش كند و شيوه‌هاي كنوني آموزشي چون (نوع برنامه خواندن) را شرح دهد.

 

 

 

 

 

انواع اختلالات

اختلال ترس

  اختلال ترس حدود شش میلیون آمریکایی بالغ را مبتلا می کند و در هر دو جنس زنان و مردان معمول است. این اختلال در بیشتر اوقات در طی اواخر نوجوانی و اوایل دوران بلوغ شروع می شود و به طور معمول به صورت حملات ترس یا ترس ناگهانی ناشی از عوامل استرس زا آشکار می شود. اگر چه بسیار ی از مردم یک حمله را دارند و هرگز حمله دیگری را تجربه نمی کنند، آنها که اختلالات ترس دارند باید قبل از اینکه بیماری ناتوان کننده شود، درمان را جستجو کنند. تشخیص درست این اختلال ضروری است، چراکه بیمار ممکن است این مشکل را برای سالها قبل از اینکه بفهمد یک بیماری واقعی اما قابل درمان دارد، داشته باشد.

  بسیاری از مردم مبتلا به  اختلال ترس تلاش می کنند از محل یا موقعیتی که در آن اولین اپیزود یا حمله ترس آنها رخ داده است، اجتناب  کنند. این مسئله ممکن است شدیداً با فعالیت های روزانه تداخل کند و بیمار را در موارد شدید در خانه محصور می کند. هنگامیکه زندگی یک بیمار اینچنین محدود شود. آنچنانکه در بین حدود یک سوم موارد اختلال ترس اتفاق می افتد، بیماری به نام  agoraphobia(ترس از فضای باز و مکانهای عمومی) گفته می شود.2 از آنجائیکه یک بیمار agoraphobia نمی تواند پیش بینی کند چه وقت یک حمله رخ خواهد داد، ممکن است او بین اپیزودها اضطراب شدیدی را داشته باشد و در مورد اینکه حمله بعدی کی و کجا رخ می دهد ، نگران می شود. درمان زودهنگام اختلال ترس اغلب می تواند از این حالت ناتوان کننده جلوگیری کند.

  یک حمله ترس ممکن است با طپش قلب، عرق کردن، ضعف، غش کردن یا سرگیجه شروع شود. کرخت شدن دستها، گرگرفتگی، و یا لرز ممکن است به دنبال این علایم ایجاد شوند. گاهی اوقات، افراد ممکن است واقعاً باور کنند که آنها حمله قلبی دارند، مغزشان را از دست داده اند، یا در شرف مرگ هستند. حملات ترس ممکن است در هر زمانی، حتی در طی خواب، رخ دهند. یک حمله به طور معمول در عرض ده دقیقه به حداکثر خود می رسد، اما برخی علایم ممکن است زمان طولانی تر ی باقی بمانند. اختلال پانیک یکی از درمان پذیرترین اختلالات اضطرابی است، چراکه این اختلال در بیشتر موارد به داروها یا روان درمانی پاسخ می دهد.

  افسردگی اضطرابی

  اختلالات افسردگی و اضطراب یکی نیستند، اما در نگاه اول آنها یکسان به نظر می رسند. هر دو، بدن، ذهن و تفکرات را درگیر می کنند. در واقع، اختلالات افسردگی اغلب با اختلالات اضطرابی همراه هستند. افراد افسرده غمگین ، ناامید، یا مایوس هستند و در تمرکز کردن مشکل دارند. آنها انرژی کمتری دارند و در فعالیت های روزمره غرق می شوند. در مقابل، افراد با اختلال اضطرابی ترس، وحشت، یا اضطراب را در موقعیت هایی که بیشتر مردم آنها را تهدید کننده نمی یابند، تجربه می کنند. بدون درمان، اضطراب و افسردگی می توانند توانایی فرد در کارکردن، برقراری ارتباطات، یا حتی ترک کردن منزل را محدود کنند. به دلیل اینکه، اضطراب غالباً با اختلالات افسردگی همراه است، درمان افسردگی زمینه همراه با اضطراب ضروری است. هنگامیکه افسردگی برطرف شود، علایم اضطراب غالباً از بین
می روند.

  اختلال وسواس اجباری

  OCD تفکرات ناخواسته مداوم(وسواس) و یا رفتارهای مکرر(اجباری) را درگیر می کند. تعداد زیادی از افراد سالم برخی علایم OCD را دارند، از قبیل شک کردن به اینکه درها را قفل کرده اند یا نه، یا قبل از خروج از منزل گاز را خاموش کرده اند یا نه؛ هرچند، در بیماران با OCD، این رفتارها همراه با دیگر علایم(به عنوان مثال، شستن دست، منظم کردن، چک کردن یا شماردن، و تکرار کردن کلمات در سکوت) بیشتر طول می کشند، ناراحتی زیاد ایجاد می کنند، و با زندگی روزانه تداخل می کنند.

  OCD حدود 2/2 میلیون آمریکایی بالغ را مبتلا می کند. این اختلال مردان و زنان را تقریباً به تعداد مساوی درگیر می کند و معمولاً ابتدا در دوران کودکی، نوجوانی، یا اوایل بلوغ ظاهر می شود. یک سوم بالغین مبتلا به این اختلال گزارش می کنند که اولین علایمشان را در کودکی تجربه کرده اند دوره بیماری متغیر است- -  علایم ممکن است بیایند و بروند، به مرور زمان سبک شوند، یا به طور پیشرونده ای بدتر شوند. شواهد تحقیقاتی پیشنهاد می کنند که OCD ممکن است در خانواده ها ادامه یابند.

  افسردگی یا سایر اختلالات اضطرابی ممکن است OCD را همراهی کنند، و برخی مردم ممکن است اختلالات غذا خوردن که سلامت عمومی آنها را تحت تأثیر قرار می دهد بروز دهند. به علاوه، افراد مبتلا به OCD ممکن است از موقعیت هایی که در آنها ممکن است مجبور به مواجه شدن با وسواس هایشان شوند اجتناب کنند یا جهت آرام کردن خودشان الکل یا داروها را بکار برند. اگر OCD به اندازه کافی شدید شود، می تواند بیمار را از به عهده گرفتن شغل یا از انجام دادن مسئولیت های طبیعی منزل باز دارد. این اختلال به طور معمول به خوبی به دارو یا روان درمانی پاسخ می دهد.

  اختلال استرس بعدا از تروما

  PTSD ممکن است در افرادیکه یا با حادثه یا حوادثی که مرگ دیگران را سبب شده تجربه را  مشاهده کرده اند، یا با مرگ یا جراحت شدیدی نسبت به خودشان یا دیگران تهدید یا  مواجه شده اند، رخ دهد. در اینگونه موارد، شخص ترس ، نا امیدی، یا وحشت را تجربه می کند. در کودکان، این مسئله ممکن است اختلال رفتاری یا آشفتگی رفتاری ایجاد کند. PTSD اولین بار هنگامیکه در سربازان جنگی توضیح و تشخیص داده شد، به اذهان عمومی آورده شد، اما این اختلال می تواند از هر تعداد حادثه ضربه ای، شامل حملات شدید از قبیل تجاوز، شکنجه، بچه دزدی یا اسیر شدن، سوء استفاده از کودکان، تصادفات شدید اتومبیل و قطار، بلایای طبیعی، از قبیل سیل یا زلزله نتیجه شود. به عنوان مثال، حملات تروریستی 11 سپتامبر2001 و تسونامی که به جنوب و جنوب شرق آسیا در 26 دسامبر 2004 برخورد کرد، PTSDرا در بسیاری از قربانیان آغاز کرد.

  بدون توجه به حادثه شروع کننده PTSD می تواند سبب شود افرادیکه به آن مبتلا شده اند مرتباً ضربه را به شکل کابوس، تجربه مشکلات با خواب در شب و اختلال در طی روز، به یاد آورند و از مکانهای مشخص یا موقعیت هایی که این خاطرات را به خاطر آنها می آورد، اجتناب کنند. در موارد شدید، شخص ممکن است در کارکردن یا اجتماعی بودن مشکل داشته باشند. این اختلال اغلب با افسردگی، سوء مصرف مواد، یا یک یا تعداد بیشتری از دیگر اختلالات اضطرابی همراه است.

  PTSD حدود 7/7 میلیون آمریکایی بالغ را مبتلا می کند، اما هر فرد ضربه دیده ای بیماری تمام عیار را تجربه نمی کند. PTSDتنها در صورتیکه علایم بیش از یک ماه باقی بمانند تشخیص داده می شود. در افرادیکه PTSD را بروز می دهند، علایم معمولاً در عرض سه ماه از ضربه شروع می شوند و دوره متغیری را طی می کنند. برخی مردم در عرض شش ماه بهبود می یابند، در حالیکه دیگران علایمی دارند که مدت زمان بیشتری باقی می مانند. در این موارد، بیماری ممکن است مزمن باشد یا سالها پس از حادثه ضربه ای تحمل شوند. افراد مبتلا به PTSD توسط داروها و روان درمانی دقیقمی توانند کمک رسانی شوند.

  اختلال اضطرابی اجتماعی

  افراد با ترس از اجتماع، ترس دایمی، شدید و مزمن از دیده شدن و قضاوت شدن توسط دیگران دارند و با کارهای خودشان حقیر و دست پاچه می شوند. این ترس ممکن است آنقدر شدید باشد که با کار یا مدرسه و دیگر فعالیت های روزانه تداخل کند. حتی اگر فعالیت های آنها زیاد و بدون مسئولیت باشد. آنها قادر نیستند بر ترسشان غلبه کنند. افراد با ترس از اجتماع اغلب برای روزها و هفته ها قبل از وقوع یک موقعیت وحشتناک نگرانند.

  ترس از اجتماع می تواند تنها به یک نوع موقعیت محدود شود- - از قبیل صحبت کردن در موقعیت های رسمی یا غیر رسمی- - اما این مشکل ممکن است آنقدر گسترده باشد که افراد علایم را تقریباً هر زمانیکه در اطراف افراد دیگر هستند، تجربه کنند، که احتمالاً آنها را از رفتن به محل کار یا مدرسه در برخی روزها باز می دارد. بسیاری از افراد با این بیماری در پیدا کردن و نگه داشتن دوستانشان مشکل دارند. علایم فیزیکی اغلب اضطراب شدید ترس از اجتماع را همراهی می کنند و شامل سرخ شدن صورت، عرق کردن فراوان، لرزیدن، تهوع و اشکال در صحبت کردن هستند.

 
ترس از اجتماع حدود 15 میلیون آمریکایی بالغ را مبتلا می کند. زنان و مردان به میزان مساوی مبتلا می شوند. اختلال معمولاً در کودکی یا اوایل نوجوانی شروع می شود، شواهدی وجود دارد که فاکتورهای ژنتیکی در گیر هستند. ترس از اجتماع اغلب همراه با دیگر اختلالات اضطرابی یا افسردگی رخ می دهد. سوء مصرف مواد یا وابستگی ممکن است در کسانیکه تلاش می کنند که با نوشیدن الکل و سوء مصرف مواد " خود درمانی" کنند، ایجاد شود، ترس از اجتماع می تواند با موفقیت توسط روان درمانی یا داروها درمان شود.

  ترس های خاص

  ترس خاص ،یک ترس شدید، غیر منطقی از چیزی است که خطر کم را ایجاد می کند یا هیچ خطری را ایجاد نمی کند. برخی از ترس های خاص معمولتر ترس از ارتفاع (altophobia)، تاریکی (lygophobia)، آتش (pyrophobia)، ایجاد تغییرات (tropophobia)، آب(aquaphobia )، پرواز کردن(aviatophobia )، سگها (kynophobia)، و جراحات شامل خون (hemaphobia) هستند. گر چه بالغین مبتلا به  این نوع ترس ها تشخیص می دهند که ترس هایشان غیر منطقی هستند، اغلب در می یابند که روبه روشدن ، یا حتی فکر کردن در مورد روبه روشدن با عامل یا موقعیت ترس آور، یک حمله ترس یا اضطراب شدیدی را به همراه می آورد.8و1 ترس های خاص که به طور تخمینی 19 میلیون آمریکایی بالغ را مبتلا می کند در زنان 2 برابر مردان معمول هستند. علل ترس های خاص به خوبی شناخته نمی شوند، اگر چه برخی شواهد وجود دارند که ترس ها در خانواده ها جریان دارند. ترس های خاص معمولاً در طی کودکی یا نوجوانی ظاهر می شوند و تا دوران بلوغ باقی می مانند.

  اگر اجتناب از عامل ترس آور آسان باشد، افراد با ترس های خاص ممکن است نیاز به پیگیری درمان را احساس نکنند. در برخی موارد، ترس ها می توانند ناتوان کننده باشند و با زندگی روزانه تداخل زیادی کنند، سبب می شود که افراد جهت اجتناب از موقعیت ترس آور مسیر مهمی داشته باشند یا تصمیمات شخصی بگیرند. ترس های خاص به میزان بالایی با روان درمانی هدف گیر دقیق قابل درمان هستند.

درمان اختلالات اضطرابی

 درمانهای موثر برای هر اختلال اضطرابی خاص توسعه یافته اند. به طور معمول، دو نوع درمان برای اختلالات اضطرابی وجود دارد: دارو و درمان از طریق گفتگو با بیمار، نوع خاصی از روان درمانی. تصمیم گیری جهت کاربرد یک یا دو درمان به بیمار، پزشک، اختلال اضطرابی خاص، و هر گونه درمان های قبلی بستگی دارد. به عنوان مثال، تنها روان درمانی برای ترس های خاص موثر نشان داده شده است.

 

در هر مورد، درمان به تعدادی از یافته های مقدماتی بستگی دارد. اولین توجه این است که آیا علایم واقعاً ناشی از اختلال اضطرابی است، و اگر اینطور است کدامیک از اختلالات. توجه بعدی این است که آیا هیچ حالات همراهی وجود دارد یا نه. گاهی اوقات الکلیسم یا حالت همراه دیگری باید در همان زمان یا قبل از درمان اختلال اضطرابی درمان شود.

  مهم است که بیمار و متخصصان سلامت که او را درمان می کنند به عنوان یک تیم جهت یافتن بهترین روش فعالیت کنند. اگر یک درمان عمل نکرد، درمان موجود دیگر ممکن است عمل کند. بنابراین، درمانهای جدید همواره در حال توسعه هستند.

روان درمانی شامل گفتگو کردن با یک متخصص سلامت ذهن آموزش دیده ، از قبیل یک روان پزشک، روان شناس، استاد جامعه شناس، یا مشاور، جهت یادگیری چگونگی تعامل با مشکلاتی از قبیل اختلالات اضطرابی است.

  رفتار درمانی ادراکی: موثر برای اختلالات اضطرابی متعدد، رفتار درمانی ادراکی(CBT) بخصوص در درمان اختلال ترس و ترس از اجتماع کمک کننده است. بخش ادراکی به افراد کمک می کند که الگوهای فکری که آنها را از غلبه بر ترس هایشان باز می دارد، تغییر دهند. بخش رفتاری، تغییر واکنش های افراد به موقعیت های محرک اضطراب را جستجو می کند. یک عنصر کلیدی این بخش در معرض قرار گرفتن، یا مجبور کردن افراد به روبه رو شدن با چیزهایی که آنها می ترسند، است. به عنوان مثال، در معرض قرار گرفتن و جلوگیری از پاسخ دادن ، جهت درمان افراد مبتلا به OCD بکار می رود. اگر بیمار ترسی از کثیفی و میکروب دارد، درمانگر ممکن است تشویق شود که اجازه دهد دستان بیمار بدون شستن، برای یک مدت معین کثیف بماند. درمانگر به بیمار کمک می کند تا از عهده اضطراب حاصل برآید. پس از اینکه تمرین چندین بار تکرار شد، اضطراب از بین می رود. تکنیک رفتاری دیگر آموزش دادن بیمار برای نفس عمیق کشیدن به عنوان کمکی برای تمدد اعصاب و کنترل اضطراب است.

  رفتار درمانی باید براساس اضطراب های خاص بیمار هدایت شود. این درمانها غیر از ناراحتی موقتی از افزایش اضطراب، هیچ عوارض جانبی بدی ندارند، و نیاز دارند که درمانگر در تکنیک ها بمنظور ایجاد نتایج، بخوبی آموزش دیده باشد.

 
CBT یا رفتار درمانی بطور معمول حدود 12 هفته طول می کشد. درمان گروهی بخصوص برای افراد با ترس از اجتماع موثر است. شواهدی وجود دارد که اثرات سودمند CBT برای افراد مبتلا به اختلال ترس، OCD، PTSD ، و ترس از اجتماع بیشتر از داروها باقی می ماند.

 
دارو ممکن است با روان درمانی ترکیب شود، و برای بسیاری از مردم، این بهترین انتخاب برای درمان است. عود اضطراب نیز می تواند به طور موثر درمان شود و به همان روش اپیزودهای ابتدایی کنترل می شوند. مهارت هایی که در تعامل با اپیزود ابتدایی یاد داده شدند، می توانند در مواجهه با اضطراب آینده کمک کننده باشند.

درمان اختلالات یادگیری1

هر چند اختلالات یادگیری اصولاَ مسأله ای آموزشی است، اما از چندین جنبه مختلف مورد بررسی قرار گرفته است. بسیاری از تلاش ها در این زمینه از فرزیه نقص جزئی در مغز سود می جویند و بدین ترتیب می کوشند تا با ارزیابی مسائل فرض شده مربوط به این نقص زیستی مشکل را بر طرف کنند، از جمله شیوه های درمانی رایج بر این اساس را می توان به درمان رایج بر نگرش های ادراکی-حرکتی اشاره کرد.

دراین شیوه تلاش می شود تا موقعیت هایی برای کودک فراهم شود تا بتواند اطلاعاتی را از محیط دریافت دارد، به یکدیگر ارتباط دهد، آن ها را دریابد.

استفاده از روروک، بازی هایی برای آموزش حرکت، تمرین ها روی تخته سیاه برای رشد هماهنگی حرکت و ادراک دیداری و حل معما در این شیوه کاربرد دارد.

از سوی دیگر درنظر گرفتن امکانات آموزشی ویژه برای کودکان مورد توجه قرار گرفته است مثلاٌاستفاده از اتاق مرجع یا کلاس های ویژه، با این حال جای دهی مبتلایانبه اختلالات یادگیری در کلاس های مختلف هنوز مورد بحث بسیاری از متخصصان آموزش و پرورش است.

 

نتیجه گیری

 بسیاری از افراد مبتلا به اختلالات یادگیری و اختلالات اضطرابی از پیوستن به یک گروه کمک کننده و سهیم کردن مشکلاتشان و موفقیت هایشان با دیگران سود می برند. خانواده در بهبود بیمار مبتلا به یک اختلال اضطرابی اهمیت زیادی دارد. اگر خانواده تمایل به بی اهمیت دانستن اختلال داشته باشد یا خواستار بهبودی بدون درمان باشد، فرد مبتلا رنج خواهد کشید.

  علاوه بر دارو درمانی، تکنیک های کنترل استرس،meditation، و روان درمانی اساس درمان در اختلالات اضطرابی خاصی هستند. شواهد مقدماتی وجود دارند که ورزش ایروبیک ممکن است ارزشمند باشد، و مشخص است که کافئین، شکر فرآوری شده، داروهای ممنوع(قاچاق)، و حتی برخی از داروهای OTC سرماخوردگی می توانند علایم یک اختلال اضطرابی را بدتر کنند. داروسازان نقشی بسیار سخت و فرصتی استثنائی در ارزیابی اختلالات اضطرابی بیمارانشان و فراهم کردن توصیه به بیمارانیکه داروهای ضد اضطراب مصرف می کنند، دارند.

 

 

 

 

 

منابع:

1-اچ ايلوارد ، اليزابت ار براون ، فرانك ترجمه برادري ، رضا ، تشخيص و ساماندهي ناتواني هاي يادگيري، ناشر ، سازمان آموزش و پرورش استثنايي ، چاپ اول ، زمستان 77.

2- تبريزي ، مصطفي ، درمان اختلالات خواندن ، انتشارات گفتمان خلاق ، چاپ اروين، چاپ اول 1380.

3- دلاكاتو ، كارل ، ترجمه سرحدي زاده ، فاطمه ، اختلال خواندن ، چاپخانه پرتو ، تهران چاپ اول 1368.

4- فريار ،اكبر ، رخشان ، فريدون ، ناتواني هاي يادگيري .

5- كرك ، ساموئل ، چالفانت ، جيمز ترجمه : رونقي ، سيمين ، خانجاني ، زينب ، وثوقي رهبري ، مهين، ناشر: سازمان آ.پ استثنايي ، چاپ اول زمستان 77 .

6- والاس ، جرالد ، امك لافلين ، جيمز ، ناتواني هاي يادگيري مفاهيم و ويژگيها ، ترجمه منشي طوسي ، م تقي ، انتشارات آستان قدس رضوي ، چاپ سوم 73.

7- ناتواني‌هاي يادگيري (مفاهيم و نظريات) جيمز والاس و لارسن

8- تشخيص و سازماندهي نا تواني‌هاي يادگيري (اچ. ايلوارد - فرانك)

9- سایت های اینترنتی

http://www.atcce.com2009

http://www.nldcenter.blogfa.com2009/

http://psyche2007.tripod.com/index1.htm2009

 



1راورکی؛ 1995؛ تیساتسانیا و همکاران؛ 1997

1 - بریسلاو و همکاران؛ 2000؛ د‌الن و همکاران؛2006؛

2 - هیلینگس فورد‌ و ورنوفسکی؛ 2004؛ وانگ؛ 2007

3 - شای ویتز و همکاران؛ 2002؛ ولف و همکاران؛ 2000

1 - کیبی و همکاران؛ 2003

2- اد‌ن و همکاران؛ 1996

3 -هکت و همکاران؛ 2001

1پونسکی؛ 2007

1 -اندرسن ؛ 1999

2 -وندرزندن ؛ 1993

3 -سانتراگ ؛ 1991 پسالیس ؛ هان ؛ نلسون و شانن ؛ 1998

4 - ربر ؛ 1985؛  سانتراک ؛ 1991 ؛ پتون و همکاران ؛ 1986 ؛ وندرزندن ؛ 1993

1 -والاس مك لافلين ؛مترجم منشي طوسي ؛ 1373

1 - فريار رخشان ؛ 1367 ؛ ص 24 تا 26

1 - سلامت نيوز

1- ناتواني‌هاي يادگيري (مفاهيم و نظريات) جيمز والاس و لارسن

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 21 اردیبهشت 1393 ساعت: 17:57 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

درآمدی بر روان شناسی یادگیری

بازديد: 606

 

درآمدی بر روان شناسی یادگیری

مشخص نیست که روان  شناسی از چه زمانی به طور رسمی رشته ای علمی شناخته شد ، اما پژوهشهای روان شناختی از اواخر قرن نوزدهم آغاز شد . ویلهلک نخستین آزمایشگاه روان شناسی را در 1987 در آلمان  و ویلیام جیمز چهارسال زودتر آزمایشگاه خود را در هاروارد ایجاد کرده بود .

پویایی آزمایشگاه روان شناسی ، استقلال از فسلفه  و نظریه  پردازیهای فیلسوفان  را به ارمغان  آورد . و ونت در کتابی با عنوان اصل روان شناسی فیزیولوژیک ، موضوع  روان شناسی را مطالعه ذهن  معرفی کرد و فرآیندهای مورد بررسی در روان شناسی را مهرکرمای کنترل شده  و پاسخهای قابل اندازه گیری دانست که  با آزمایش و درون نگری به دست می آید .

 ساختارگرایی .و کارکردگرایی

دومکیت  معروف ساختارگرایی و کارگرایی با شروع قرن بیستم شکل گرفت  .

ادوارد تیچنر ( 1867 ـ 1927 ) از شاگردان وونت  بود که مکتب روان شناسی او به ساختارگرایی شهرت یافت  . ساختارگرایی ترکیبی است  از تداعی گرایی و روش تجربی .

دیدگاه  تداعی گرایی بر این  باور بود که ضمیر خودآگاه انسان ، حوزه مناسبی برای بررسی علمی است  . بمنظور بررسی پیچیدگی های ذهن ، این تداعیها تجزیه می شوند و آنگاه  هر مفهوم   به صورت منفرد مطالعه می شود .

روش تجربی مورد استفاده تیچنرهمانند وونت ، روش درون نگری بود که نوعی تحلیل خود است در این روش شرکت کنندگان  بطور شفاهی به گزارش کردن تجاربی می پردازند که اندکی قبل در معرض آن  قرار گرفته بودند و از افراد خواسته می شود که آنچه در مواجهه با اشیاء یا رویداد تجربی کرده اند ، گزارش کنند و آن پدیده را تفسیر نکند بعبارت دیگر از دانش خود درباره  آن شیء یا رویداد استفاده نکنند .

روش درون  نگری ، اغلب دشوار غیرواقعی است زیرا به سختی می توان  انتشار داشت که افراد ، معانی را نادیده  بگیرند ، زیرا ذهن انسان طوری سازمان نیافته است  که اطلاعات را بطور دقیق دسته بندی کند .

شکل دیگر اینست  که ساختارگرایان ، تداعی مفاهیم  را مطالعه کرده اند اما درباره اینکه  این تدعیها  چگونه  بودجود می آیند ، کمتر بحث کردند ، اگرچه  درون نگری ، روش مناسبی در مطالعه فرآیندهای ذهنی برتر ، مانند استدلال و حل مسئله  این فرآیندها از احساس و ادراک  فوری کاملا متفاوت اند.

 

کارکرد گرایی ویلیام جیمز

در مکتب کارکردگرایی فرض بر این است که فرایندهای ذهنی و رفتارهای موجود زنده  به او در انطباق با محیط کمک می کنند . این مکتب فکری در دانشگاه  شیکاگو  با کارجان دیولی ( 1900) ویلیام جیمز و آنجل ( 1907 ) توسعه یافت .

ویلیام جیمز از تاثیرگذارترین  نظریه پردازان  این مکتب است  که کار مهم او در روان شناسی تالیف دو جلد کتاب با عنوان  اصول روان شناسی است که خلاقان بعنوان  کتاب درسی چاپ شد . او تجربه گرایی بود که  باور داشت  تجربه ، نقطه شروع  بررسی تفکر است . او بر این باور بود که  مفاهیم ساده ، رونوشتی منفعل از درون داده های محیطی نیستند ، بلکه  محصول افکر و تفکر انتزاعی انسان هستند .

از نظر دیویی فرآیندهای روان شناختی را نمی توان به اجزائی جدا از هم تقسیم کرد . از نظر او ضمیر خودآگاه  را باید منظری کل نگر بررسی کرد محرک و پاسخ  نقطه یابی را توصیف می کنند که بوسیله اشیاء و رویدادها  ایفا شده است ، ولی این نقشها را نمی توان از واقعیت کلی آنها جدا کرد .

افکار کارکرد گرایان  متاثر ازآرائ داروین  درباره تکامل بوده و سودمندی فرایندهای ذهنی در کمک به موجود زنده در انطباق با محیط و حفظ بقا را مطالعه کردند .

کارکردگرایان مخالف روش درون نگری بودند و علت آن  را ، نحوه مطالعه آگاهی می دانستند . درون نگری می کوشد آگاهی را به مطالعه  عوامل جداگانه  محدود کند . این امر از نظر کارکردگرایان  غیرممکن است .

دیویی ( 1900 ) بر این اعتقاد بود که نتایج تجارب روان شناختی باید در آموزش و نیز در زندگی روزمره  کاربرد داشته باشد اگرچه این هدف قابل تحسین است ، مشکلاتی نیز به  وجود آورد ، زیرا صورت مسئله  کارکردگریی ، گسترده تر از آن بود که محور مشخصی داشته باشد . این نقطه ضعف ، راه را برای شرد رفتاگرایی بعنوان  نیرویی مسلط در روان شناسی هموار کرد .

 

رفتارگرایی :

از نظر رفتارگرایان  ، یادگیری به معنی تغییر در شکل یا فراوانی رفتار است که ، رفتارهای فراگیر مورد سنجش قرار می گیرد تا زمان  مناسب برای آموزش مشخص شود .

یادگیری مستلزم تنظیم  محرکهای محیطی است تا فراگیر بتواند پاسخهای مناسب را از خود بروز دهد و آن پاسخها را تقویت کرد .

هدف از آموزش در رفتارگرایی این است که فراگیر به درستی به محرکها پاسخ دهد و این امرمستلزم تقسیم مطالب درسی به بخشهای کوچکی است که می توان به ترتیب بر آنها تسلط یافت .

اصول آموزش در رفتارگرایی ، رابطه نزدیکی با یادگیری دارد ، زیرا هدف آموزش ،ایجاد تغییر در رفتار است.

 

شناخت گرایی

اصول آموزشی مهم در این نظریه ، شامل فعال بودن فراگیر ، استفاده از تحلیلهای مرتبه ای در طراحی آموزشی ، تاکید بر ساختار و سازماندهی دانش و مرتبط کردن دانش جدید با ساختارهای شناختی قبلی فراگیر است  .

این نظریه  سازماندهی شناختی و توسعه شبکه های تفسیر روابط و نظامهای تولید تاکید دارد و پدیده هایی مانند یادگیری مفهوم ، تفکر ، استدلال ، حل مسئله  ، انتقال و یادگیری مهارتهای پیچیده را مطالعه می کند .

 

ساختن گرایی

در رویکردهای ساختن گرایی ، دنیای ذهنی فراگیر اهمیت خاصی دارد . زیرا فراگیر اطلاعات را به درون پرده  و آنها را به روش هایی پردازش می کند که بازتابی است از نیازها ، آمادگی ها ، نگرش ها باورها و احساسات او .

ساختن گرایان بر این باورند که آموزش ، به فراگیر و محیط بستگی دارد .

رویکردهای ساختن گرا ، وجوه مشترکی با نظریه های رفتارگرایی و شناختی دارند ، از جمله درگیر کردن  فعالانه فراگیر در یادگیری و سازماندهی موقعیتها ، تا فراگیر بتواند حداکثر اطلاعات را یاد بگیرد .

رویکردهای ساختن گرا ، اغلب بر  « بافت اجتماعی » یادیگری از طریق گروههای همکار و الگوهای اجتمعی تاکید دارند ( دری و لسگلد ، 1996 )

 

روان شناسی گشتالت

در اوایل قرن  بیستم و با تحقیقات روان شناسی آلمانی ، که الگو ، یا « کل » را مطالعه کردند ، بنیان  نهاده شد ( ورتهایمر1945 )

از نظر روان شناسان  گشتالت ، یادگیری وافعی مستلزم  توجه و دستیابی به معنی است فهمیدن  و برقرار ارتباط بین  اجزاء و کل ، از مفاهیم عمده این نظریه است . فرد یادگیرنده  ، مسائل را با سازمان  دادن و « بینش » حل می کند نه از طرقی شدن طی شدن .

نظریه گشتالت  اساساً در مورد یادگیری به کار می رفت و اصول سازماندهی در ادراک را تعمیم می داد . اما پس از درود نظریه پردازان  گشتالت . « آمریکا این نظریه  وارد مقوله  یادگیری نیز شد .» به استناد دیدگاه ، یادگیری پدیده های است شناختی که مستلزم  ادراک به شیوه ای متفاوت است .

نظریه پردازان گشتالت با نظر رفتارگرایان  درباره نقش آگاه موافق نیستند آنان با این فکر نیز مخالفند که می توان پدیده  را به عناصر تشکیل دهنده آن تجزیه کرد .

رفتارگرایی برمکتب تداعی تاکید رده  و کل را با مجموعه اجزاء آن برابر می داند .

روان شناسان  گشتالت  براین باورند که  ، معنی داراست و این معنی وقتی زایل می شود که کل به عنارصر تشکیل دهنده خود کاهش یابد .

نظریه های آموزش یادگیری بر عوامل مختلفی ، که از نکات  عمده در کسب مهارت  ، راهبرد و رفتارند تاکید دارند . این عوامل عبارتند از : سازماندهی مطالب درسی ، عرضه آنها در بخشهای قابل فهم ، فراهم کردن  فرصت تمرین  برای فراگیری ، ارائه  بازخورد صحیح  برنامه ریزی برای مرور مطالب ارائه شده در کلاس .

اغلب دیدگاههاییادگیری و آموزش بر اهمیت عوامل انگیزشی فراگیر تاکید دارند که عبارتند از :

درک ارزش یادگیری خود ـ کارامدی ، انتظارات مثبت  از نتایج و داشتن استنادهایی بر توانایی ، تلاش و استفاده از راهبردهای مناسب مبتنی هستند .

یکپارچگی نظریه و عمل

نظریه  و عمل ، مکمل یکدیگر بوده و هدف هردو ، بهبود فرایند یاددهی ـ یادگیری است و هیچ یک از این دو عامل به تنهایی کافی نیست  . نظریه  یادگیری جایگزین  تجربه نیستند و نظریه فاقد تجربه  نیز می تواند گمراه کننده باشند . زیرا ممکن است تاثیر عوامل موقعیتی را در نظر نگیرد و یا کمتر از مقدار لازم آن را حساب آورد . از سوی دیگر ، نظریه ها ، چهارچوب هایی را فراهم می کنند که با توجه به آنها می توان  تصمیمات  آموزشی را اتخاذ کرد .

متقابلاً تجربه بدون نظریه  می تواند موجب اتلاف وقت و بالقوه  آسیب رسان باشد . نظریه  و عمل ( تمرین ) بر یکدیگر تاثیر گذارند . بسیاری از نظریه ها  سرانجام در کلاس درس اجرا می شوند و بدین وسیله  زمینه  را برای اصلاح  و تجیددنظر فراهم می آورند .

 

روشهای تحقیق در روان شناسی یادگیری

سنجش یادگیری و تحقیق درباره آن دشوار است و این دشواری به این دلیل است  که این پدیده  بصورت مستقیم قابل مشاهده نیست ، بلکه از نتایج  و پیامدهای آن می توان به وجود آن پی برد .

پاسخگویی به سوالات  ذیل جهت تعیین شرایط پژوهش ضروری است :

چه کسانی در پژوهش شرکت می کنند ؟

مطالعه مورد نظر در چه محیطی انجام می گیرد ؟

از چه شیوه هایی برای بررسی استفاده خواهد شد ؟

چه متغیرها و پیامدهایی اندازه گیری می شوند  ؟

عمده ترین  راههای سنجش نتایج یا پیامدهای یادگیری عبارتست از : مشاهده مستقیم ، پاسخهای کتبی ، پاسخهای شفاهی ، تعیین میزان  یادگیری بوسیله دیگران و خودسنجی .

 

مشاهده مستقیم

هدف از مشاهده مستقیم  تعیین این امر است  که آیا یادگیری رخ داده است یا نه ؟

مشاهده مستقیم  به شرطی می تواند شاخص روایی از یادگیری باشد که ساده و مشخص بوده  و استنباطهای بسیار اندکی را از طرف مشاهده کننده  موجب می شود .

دشواری های مشاهده مستقیم

1 ـ به دلیل تاکید بر آنچه  قابل مشاهده است ، از فرایندهای شناختی وانفعالی زیربنایی رفتار غفلت می شود .

2 ـ اگرچه مشاهده مستقیم  رفتار نشان می دهد که یادگیری اتفاق افتاده است ، بروز رفتارهای نامناسب به معنی یادنگرفتن نسبت .

پاسخهای کتبی

میزان یادگیری اغلب براساس پاسخهای کتبی ، مانند آزمون  ، مشق شب ، مقالات  و گزارشها  ارزیابی می شود .

هنگامیکه  فرض شود ملاکهای واقعی یادگیری ، پاسخهای کتبی اند ، باور معلم این است که فراگیران حداکثر تلاش خود را می کنند و هیچ عامل نامربوط دیگری ( مانند خستگی ، بیماری و . . . ) برفرایران  تاثیر نمی گذارد بنابراین  باید این عوامل نامربوط را که ممکن است بر عملکرد فرد تاثیر بگذارد ، شناسایی و در صورت امکان برطرف کرد .

پاسخهای شفاهی

پاسخهای شفاهی ، بخش جدایی ناپذیر  فرهنگ است و مانند پاسخهای کتبی ، تصور معلم این است که  پاسخهای شفاهی بازتابی است از آنچه  فراگیران می دانند . این پیش فرض ، همواره قابل اطمینان نیست .

در بیان مکنونات  درونی ، مشکلات وقتی بوجود می آید که در برگردان کلامی آنچه فرد می داند ، به دلیل ناآشنایی با اصطلاحات  ، ترس از صحبت کردن  یا دشواری های کلامی ، انتقال به شکل درست صورت نگیرد .

تعیین میزان یادگیری به وسیله دیگران

راه دیگر سنجش یادگیری ، استفاده از نظر افراد دیگر ( معلمان  ، والدین ، مدیران ، پژوهشگران ، همسالان و غیره ) و درجه بندی کمیت  یا کیفیت  یادگیری فراگیران است .

خودسنجی

خودسنجی گزارش است  از درجه بندی و یا بیان عباراتی درباره فرد که خود او انجام می دهد این روش به شکلهای مختلفی مانند پرسش نامه  ، مصاحبه ، یادآوری برانگیخته شده ، بلند فکرکردن  و گفتگو صورت گیرد .

 

 

 

 

 

فصل دوم

یادگیری و فلسفه

تجربه گرایی در برابر خردگرایی

از چشم اندازه فلسفی ، یادگیری را می توان در بحثهای مربوط به معرفت شناسی دنبال کرد که در این  بحثها ، مطالعه منشأ ، ماهیت ، محدودیت  و روشهای شناخت مورد توجه است . دو نظریه  مهم درباره منشأ شناخت و رابط آن با محیط ، خودگرایی و تجربه گرایی است  که به درجات  مختلف در نظریه های جدید یادگیری قابل تشخیص است .

 

خردگرایی

خردگرایی مکتبی است که منبع  شناخت را ذهن انسان می داند ، اگرچه  انسن اطلاعات  خود را از دنیای بیرون به دست می آورد ،ایده ها و افکارش ناشی از کارکرد ذهن است .

تفاوت بین ذهن و ماده ، بطور برجسته در دیدگاههای خرد گرا نسبت به شناخت انسان  تصویر شده است ، در نظرات افلاطون  دیده می شود او معتقد بود که شناخت می تواند مطلق باشدو با استدلال ناب به دست آید .

عقاید خردگرایان  در آثار کارت فیلسوف و ریاضی دان نیز مشهود است ، او از « شک » بعنوان روش کاوشگری و تحقیق استفاده کرد . این واقعیت  را که می توان شک کرد ، او را به این باور رساند که ذهن ( فکر ) وجود دارد ، چنان که در جمله مشهورش : « فکر می کنم ، سپس هستم » نیز انعکاس یافت .

ایمانوئل کانت فیلسوف آلمانی در کتاب نقد خرد ناب به دوگانگی ذهن ، ماده اشاره کرد . دکارت و کانت معتقد بودند که خرد و استدلال بر اطلاعاتی تاثیر می گذارد که از جهان  بدست آمده است .

تجربه گرایی

تجربه گرایی بعنوان یگانه منبع  شناخت تاکید دارد که این دیدگاه  متعلق به ارسطو است . او اصل تداعی را که در روان شناسی در مبحث حافظه  بررسی می شود مطرح کرد . یادآوری یک شیء یا مفهوم ، به خاطر آوردن  اشیاء یا مفاهیم  مشابه یا متفاوت  به تجاربی مرتبط است که  از لحاظ زمانی یا مکانی به شیء یا مفهوم اصلی نزدیک است .

تجربه گرایان  از همان ابتدا براین باور بودند که  جهان  بیرون ، مبنای اثرپذیری انسان است  . اغلب آنان  با این اندیشه موافق بوده اند که اشیاء یا ایده ها تداعی می شوند تا محرکهای پیچیده  یا الگوهای ذهنی را به وجود آوردند .

لاک ، برکلی ، هیوم و میل از شناخته شده ترین  فیلسوفانی اند که از دیدگاه های تجربه گرایان حمایت کرده اند .

اگرچه موضع گیریهای فیلسوفان  و نظریه های یادگیری بر یکدیگر منطبق نیستند ، رفتارگرایان  معمولا تجربه گرا هستند . و یادگیری ها بوسیله نوعکی تداعی اتفاق می افتد اما نظریه هایی شناختی بر خردگرایی تاکید دارند .

 

درک کامل یادگیری انسان

جهت یادگیری فزاینده  به آموزش و یادگیری مادام العمر ، دو عامل مهم در رقابت  جهانی بین  ملتها و شرکتهای تجاری و صنعتی است . این امر موجب افزایش هزینه های آموزشی شده و نیز توجه فزاینده ای را به پیامدها  و نتایج آن  جلب کرده است .

آنچه باید در محیط کار و زندگی اجتماعی آموخ ، مجموعه پیچیده ای از دانش سنتی و جدید ، همراه با مهارتهای زندگی روزمره  و تخصصی و انواع گسترده ای از ویژگیهای فردی مانند : انعطاف پذیری ، پذیرندگی ، استقلال ، مسئولیت  پذیری و خلاقیت  است .

 

فرایند اصلی در یادگیری

نخستین  قدم در ایجاد درک جامع از یادگیری ، تمیز این نکته که همه یادگیریها به یکپارچه کردن دوفراین کاملا متفاوت ، یعنی 1 ) فرایند تعامل بیرونی بین  فراگیر و محیط اجتماعی ـ فرهنگی یا مادی وی 2 ) فرایند روان شناختی درونی و نحوه  هردو فرایند باید به طور فعال درگیر شوند تا یادگیری اتفاق بیفتد .

 

ابعاد سه گانه یادگیری

هرنوع یادگیری همواره در برگیرنده سه بعد شناختی ، عاطفی و اجتماعی است .

بعد عاطفی یا روان پویایی ، شامل انرژی روانی ، احساسات  و انگیزه ماست و وظیفه نهایی این بُعد ، تامین روانی فراگیر و در نتیجه  ،توسعه احساسات  در فرد به طور هم زمان است . دو بعد شناختی و عاطفی همواره با کششهای نشئت گرفته از فرایند تعامل فعال میشوند و یا فرایند درونی اکتساب و بسیط ، یکپارچه می شوند .

بنابراین  همه یادگیری های شناختی ، بوسیله عواطف درگیر ، « احاطه » می شوند یعنی یادگیری بوسیله امیال ، علایق و ضرورت یا اجبار انجام می شود .

بعد اجتماعی ( محیط ) تعامل بیرونی است ، مانند مشارکت، ارتباط و همکاری .

 

انواع یادگیری

چهارنوع یادگیری متفاوت که دربافتهای مختلف فعال و به انواع متفاوتیاز نتایج یادگیری منجر می شود ، عبارتست از : یادگیری تراکمی ، جذب ، انطباق و تبدیلی .

1 ـ یادگیری تراکمی :

در سالهای اول زندگی بیشتر است و در سالهای بعد در موقعیتهای خاص اتفاق می افتد و ویژگی این نوع یادگیری ، شکل گیری یا تکوین  پراکنده آن است ، یادگیری جدیدی که بخشی از یادگیری های قبلی نیست . شرطی شدن  رفتارگرایان  در روان شنسی ( در حیوانات ) به این امر اشاره  می کند . این مفهوم یادگیری توسط روان شناسی دانمارکی « نیس » ( 1970 ) مطرح شد .

2 ـ یادگیری جذب

رایج ترین نوع یادگیری است که عبارتست از : پیوستن به الگوهای مورد نظر به نحوی که بخاطر آوردن یا به کارگیری آنها به شرط جهت یادگیری ذهنی فراگیر به سوی « موضوع » نسبتاً آسان باشد .

3 ـ یادگیری انطباق :

این نوع  یادگیری ، مستلزم  تقسیم کردن طرح واره موجود به اجزاء و انتقال آن است تا موقعیت جدید با آن پیوند یابد . این یادگیری وقتی خوب درک می شود که فرد آن را واقعا درونی کند .

4 ـ یادگیری تبدیلی :

یادگیری تبدیلی عمیق و گسترده است و اغلب می توان آن را از لحاظ بدنی و معمولاً به صورت احساس آرامش یا تمدد اعصاب تجربه کرد .

 

 

یادگیری از دیدگاه  وجودگرایان

درک پدیده یادگیری بستگی به ماهیت انسان و نیز تلقی وی از آن دارد . و پدیده ای است وجودی و تجربی در فلسفه  یادگیری بر چند نکته  می توان تاکید کرد .

1 ـ جلا کردن  یادگیری از علوم اجتماعی و دفاع  ازچشم  انداز فلسفی متمایز با آن

2 ـ تردید در بسیاری از مفاهیم معرفی شده  درباره یادگیری

3 ـ بررسی جنبه هایی از یادگیری که نسبت به آنها غفلت  شده ، مانند مذهب و اخلاق

4 ـ تاکید بر ماهیت اجتماعی ، عملی و انفعالی یادگیری .

 

فرایند یادگیری از دیدگاه  وجود گرایان

در بررسیهای سنتی درباره یادگیری دو نظریه  برجسته مطرح می شود : خردگرایی و تجربه گرایی از نظر رفتارگرایان ، یادگیری هر تغییر کم و بیش دائمی در رفتار است  که در نتیجه  تجربه بدست آمده است  رویکرد اسکیتر با عنوان  « جعبه سیاه » توصیف شده است . از زمان پاولف پذیرفته شد به یادگیری با رفتار همبسته است .

دلایلی بسیاری بر طرد این رویکرد خام رفتار گرایانه وجود دارد ، مهمترین  ناتوانی آن در درک ماهیت فردی است  و این وجود داشتن  در ارتباط با دیگران و درمشارکت  به آنان معنی دارد .

نمودار فراگیری جاردیس فراتر رفته و نشان دهنده رویکردهای متفاوت به یادگیری و انواع آن از جمله یادگیری سطحی ـ یادگیری بدون بازاندیشی و یادگیری با بازاندیشی است . و تغییرات بنیادی را در نظریه  خود بوجود آورد و یادگیری را فرایندی وجودی مطرح کرد . در این برداشت یادگیری ، ترکیبی از فرایندهایی است که در آن  ، کل وجود فرد ، شامل جسم (بُعد ارثی ، بدنی و زیستی ) و ذهن ( دانش ، مهارتها ، نگرشها ، ارزشها ، عواطف ، باورهاو احساسات ) در موقعیتی اجتماعی قرار گرفته  و تجربه ای را می سازد و در مرحله بعد به فرایندهای شناختی ، عاطفی ، یا عملی تبدیل شده و با نظام روان شناختی فرد یکپارچه  می شود .

بنابراین  این دیدگاه وجود گرایان ، نه تنها ذهن ، بلکه کل وجود فرد  درفراین یادگیری درگیر می شود . و وجود گرایان  بیشترمتوجه داده های درونی اند تا واقعیات  تجربی و انسان  بعنوان موجودی متفکر در نظر گرفته شده است .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نظریه های رفتاری

رفتارگرایی در نیمه در نیمه اول قرن بیستم به عنوان قدرتمند ترین رویکرد در روانشناسی ، یادگیری را تغییر در میزان و رفتار باشکل گیری رفتارها یا پاسخها معرفی کرد که با توجه به عوامل محیطی شکل می گیرد . رفتارگرایان ، پژوهش در یادگیری را به مطالعه رفتار آشکار و قابل مشاهده محدود می کنند .

پیش فرضهای اساسی

دراین دیدگاه به دو فرض اساسی توجه شده که استفاده های زیادی برآن شده است ، اولین فرض فرض اینکه تقریبا تمام رفتارهای انسان یادگرفتنی است و دومین فرض اینکه ، درآزمون فرضیه هایی که به دقت تدوین شده اند ، توجه به غیبت ضرورت دارد . تاکید برغیبت و دقت موجب شده تا رفتار در آزمایشگاه بررسی شود ، رفتارهای ساده به جای رفتارهای پیچیده انتخاب شود و از حیواناتی مانند کبوتر وموش به عنوان آزمودنی استفاده شود .

نظریه پردازان یادگیری برعمل بیرونی رفتارتاکید می کنند ، و آن دسته از محرکهای محیطی را به کار می برند که به لحاظ آزمایشی قابل دخل و تصرف اند ، مانند پاداشهای مادی .

در نظریه های رفتاری این باور وجود دارد که محیط را باید چنان تنظیم کرد که یادگیرنده ، پاسخهای مناسب و نحوه پردازش این داده ها اصرار می ورزد که نقش محیط و یادگیرنده و اهداف یادگیری نیز تحت تاثیر نظریه پردازی و فرضیه های مورد نظر قرار می گیرد .

پیوندگرایی ثورنوایک

ادوارد ثورنوایک ( 1874 ـ 1949 ) اولین نظریه پردازی بود که زندگی حرفه ای خود را صرف مطالعه دقیق قوانین یادگیری کرد او به تعلیم و تربیت به ویژه یادگیری ، انتقال یادگیری ، تفاوتهای فردی و هوش علاقمند بود .

نظریه ثورندایک به پیوند گرایی شهرت دارد . در این نظریه ، یادگیری را مجموعه ای از پیوندها یا روابط محرک و پاسخ می داند که الگوی اصلی نظریه های محرک ـ پاسخ ( S – R  ) است ، مبنای یادگیری عبارتست از تداعی بین تاثرات حسی و پاسخها . این نوع تداعی رابطه یا پیوند نامیده شد نظریه یادگیری چگونگی تحکیم یا تضعیف این پیوندها را تبیین می کند .

یادگیری از طریق کوشش و خطا

 ثورندایک در آزمایش معروف خود ، گربه گرسنه ای را در قفسی گذاشت که در صورت استفاده صحیح از دستگیره ، می توانست در را باز کند و ظرف غذایی نیز بیرون از قفس قرار داد تا گربه را به بیرون آمدن از قفس ترغیب نماید .

سرانجام دیوان با کوشش و خطاهای بسیار ، یادگرفت پاسخ صحیح را تقریبا بی وقفه انجام دهد به این ترتیب ، دسترسی به هدف ، ابتدا به زمان بیشتری نیاز دارد و به تدریج در دفعات بعد ، مدت زمان دستیابی به هدف کوتاه می شود .

او با این آزمایشها به این نتیجه رسید که یادگیری به تدریج حاصل می شود یعنی یادگیری نتیجه تحکیم تدریجی به عقیده او همان پدیده های مکانیکی که در یادگیری حیوانها مشاهده شده است ، اصول یادگیری انسان را نیز مشخص می کند .

به اعتقاد او موجود زنده بین محرکهای مختلف و واکنشهای مربوط به آن ، اتصال و ارتباط هایی به وجود می آورد که جنبه تداعی دارد و این عقیده زیربنای پیدایش نظریه های محرک و پاسخ شد .

اصول یادگیری ژندایک

1 ـ قانون تمرین و اثر

قانون اثر : پیوند محرک و پاسخ براثر پیامدهای آن ، نیرومند یا تضعیف می شود . این قانون بستر مناسبی برای شناخت رویکرد رفتارگرایی است .

قانون تمرین : به نیرومند شدن پیوند محرک و پاسخ در نتیجه تمرین ( قانون  استفاده ) وضعیف شدن پیوندها براثر متوقف شدن تمرین ( قانون عدم استفاده ) اشاره درد . این امر موجب خاموشی پاسخ ها نیز می شود .

2 ـ جابه جایی تداعی : هرگاه بتوانیم پاسخ بخصوصی را طی تغییراتی که در موقعیت محرک صورت می گیرد ، یکسان نگه داریم ، ممکن است این پاسخ در برابر محرک کاملا تازه ای نیز ظاهر شود .

3 ـ قانون آمادگی : یادگیرنده تحت چه شرایطی خشنود یا ناخشنود می شود .

موقعیت خشنودکننده : حیوان اغلب اعمالی انجام می دهد که آن وضع حفظ یا دوباره برقرار شود .

موقعیت آزار دهنده : حیوان اغلب اعمالی را انجام می دهد که به این وضع پایان دهد .

از نظر ثورندایک بعضی از موارد خشنود یا ناخشنود به شرح ذیل است :

1 ـ تکانه نیرومندی در موجود زنده بوجود آید که او را به هدف برساند و موجب خشنودی او شود .

2 ـ هرگاه اجرای عملی موجب خستگی یا اشباع اوشود وادار کردن او موجب ناخشنودی می شود .

3 ـ هرگاه زنجیره عقیم بماند یا مانعی در اجرای آن به وجود آید موجب ناخشنودی می شود .

پیوند گرایی پس از 1930

ثورندایک به کمک همکاران ، در قوانین اولیه خود تجدید نظر کرد و توانست در قانون تمرین و اثر تغییر و تعدیلهایی بوجود آورد . نتایج کار او در دو کتاب  مبانی یادگیری ( 1932 ) و روان شناسی نیازها ، رغبتها و نگرش ( 1935 ) گرد آمده است .

نتایج تمام مقایسه ها با روشهای مختلف به این اشاره می کند که پاداش دادن به یک پیوند همیشه به میزان تمایل توجهی بر نیرومندی آن می افزود ، در حالیکه تنبیه یک پیوند ، اثر محسوسی در تضعیف آن نداشت .

شرطی شدن کلاسیک

ایوان پادلف ، زیست شناس روسی ، طی آزمایشهایی در زمینه ترشح بزاق به شیوه مطالعه رفتار در یادگیری دست یافت که اثری عمیق بر روان شناسی گذاشت .

اوبه مطالعه ترشح اسید معده مشغول بود و در بخشی از آزمایش خود ، مقداری پودر غذا در دهان سگ می گذاشت و میزان ترشح بزاق حیوان را اندازه می گرفت و دریافت که بزاق سگ با دیدن بعضی از محرکها و قبل از اینکه غذا در اختیار او گذاشته شود ، شروع به ترشح می کند این آزمایش پادلف را به سوی تحقیق مهمی بنابه شرطی شدن کلاسیک هدایت کرد .

او ابتدا به عوامل کمی در شرطی شدن توجه کرد و بررسی یادگیری از طریق تداعی را با استفاده از اصل شرطی شدن به یک حوزه مطالعاتی کمی تبدیل کرد .

پادلف نقش ویژه ای در شناخت رفتار غیر عادی داشت و این مهم را با مطالعه روان نژندی و روان پریشی در ؟ و در افراد بیمار جهت مطالعه رفتارهای نامنظم انجام داد و بنیادی برای انواع درمان براساس اصول شرطی شدن فراهم آورد .

تصول شرطی شدن کلاسیک

ویژگی عمده شرطی شدن کلاسیک اینست که محرکی که قبلا خنثی بود ، می تواند با همیشه شدن با محرکی که به طور خودکار سبب پاسخی می شود ، همان پاسخ یا مشابه آن را بوجود آورد .

غذا را می توان محرکی غیر شرطی و ترشح بزاق را پاسخ غیرشرطی محسوب کرد زیرا ترشح بزاق، پاسخی است خودکار و بازتاب گونه به غذا .

کشف دیگر پادلف : فرایند تعمیم : پاسخ ترشح بزاق به رنگ را  می توان به صداهای دیگر نیزم تعمیم داد .

افتراق : فرایندی مکمل فرایند تعمیم است از لحاظ سازگاری موجود ، کمال اهمیت را دارد . همانطوری که فرایند تعمیم به همسانی پاسخ به محرکهای مشابه منجر می شود ، افتراق به تخصصی شدن بیشتر پاسخها کمک می کند .

خاموشی : اگر محرک خنثی به دفعات ارائه شود ، ولی محرک غیر شرطی دست کم بعضی اوقات او به دنبال آن نیاید ، فرایند شرطی شدن یا تداعی اتفاق نمی افتد و یا به تدریج ضعیف می شود .

بازگشت خودبخودی : مدت زمانی پس از خاموشی ، اگر دوباره محرک شرطی به حیوان ارائه شود ، پاسخ شرطی موقتا باز می گردد .

این اصول را می توان در مورد انسان نیز بکار برد . بنابراین الگوی شرطی شدن کلاسیک بالقوه می تواند برای تبیین گسترش ، نگهداری و از بین رفتن بسیاری از واکنشهای عاطفی به کار رود .

نظام علامتی دوم

به آن دسته از محرکهای شرطی که می توانند پاسخهای شرطی را بوجود آورند ، علائم اولیه ( نظام علامتی اول ) گویند . بیشتر مطالعات مربوط به شرطی شدن کلاسیک بر بازتابهای نسبتا ساده ای استوار است که بین انسان و حیوان مشترک است ، انسان می تواند صحبت کند و در نتیجه استفاده از آن به عنوان نظام علامتی دوم ، قابلیت شرطی شدن او گسترش یابد .

افراد ، هدفها یا انگیزه های خود را بر اساس رابطه مثبت  و منفی محرکها با پاسخها و از جمله نهادها مشخص می کند .

شرطی شدن واکنشهای هیجانی

یکی از موثرترین روشهای ابداع شده در این زمینه روش والپ در حساسیت زدایی منظم بود درمان به شیوه حساسیت زدایی منظم سه مرحله است .

مرحله اول :

1 ـ ارزیابی دقیق از نیازهای درمانی بیمار . درمانگر به بیمار آموزش می دهد که در حالت تنش زدایی قرار گیرد ، ابتدا بخشی از بدن فرد تنش زدایی می شود ، سپس ، همه بدن او در این حالت قرار می گیرد .

2 ـ مرحله دوم : مستلزم تنظیم سلسله مراتبی از اضطراب است ، درمانگر می کوشد ، محرکهایی را که موجب اضطراب فرد می شود در فهرستی مرتب کند ، محرکهای اضطراب زا به ترتیب از شدید ترین تاضعیف ترین آنها تنظیم می شود .

3 ـ مرحله سوم : پس از تکمیل رتبه بندی اضطراب ، فردآماده حساسیت زدایی می شود : یادمی گیرد به هنگام تحقیق درباره هریک از محرکهای اضطراب آور موجود در فهرست ، تنش زدایی کند . تنش زدایی مربوط به این محرکها را می توان به تنش زدایی آنها در زندگی روزانه تعمیم داد .

رفتارگرایی واتسون

واتسون بنیان گذار رویکرد رفتار گرایی در روان شناسی ، معتقد است که روان شناسان نباید برای علمی کردن روان شناسی به یافته های ذهنی اعتماد کنند ، بلکه باید به مفاهیم رفتارهای مشهود بپردازند .

او دیدگاه رفتار گرایانه خود را به عنوان رویکردی جدید در روان شناسی گسترش داد ، دیدگاهی که برمطالعه رفتار مشهود تاکید داشت و مطالعه فردنگر یا درون گرایانه را مردمی کرد . او دیدگاه خود را در کتابی با نام رفتار اعلام کرد .

آزمایش البرت کوچولو و فرایندهای اساسی

تحقیق در مورد آلبرت ، کودک یازده ماهه سکل کلاسیک بخود گرفت ، در این تحقیق ، دو محقق واتسون ورینر ، کودکی را آموزش داده تا از اشیاء در حیواناتی که قبلا نمی ترسید ، بترسد . دریافتند که اصابت چکش برصفحه ای فولادی می تواند موجب ترس و وحشت در این کودک شوند . یا اینکه اگر پشت سرآلبرت ضربه ای درست وقتی که او در حال دست زدن به موش است به صدا در آید ، او از موش خواهد ترسید .

براین اساس ، واتسون و رینر نتیجه گرفتند که بسیاری از ترسها از نوع واکنشهای هیجانی شرطی شده است.موفقیت در این آزمایش ، واتسون را متقاعد کرد که با تنظیم متوالی پاسخهای شرطی شده یه اشکال نامحدود ، می توان رفتار را کنترل کرد .

اسکینر و رفتار گرایی

فردریک اسکینر با تاثیر پذیری از رفتار گرایی واتسون و استفاده از آراء و اندیشه های ثورندایک ، معتقد بود که تنها موضوع مناسب برای بررسی در روان شناسی ، رفتار قابل مشاهده است و تنها عامل ایجاد کننده و نگه دارنده رفتار ، محیط است او معتقد بود که نمی توان تبیین رفتار را از حرکات بازتابی و ترشح بزاق شروع کرد و سپس آن را به رفتارهای پیچیده انسان در زندگی روزمره تعلیم داد .

به نظر اسکینر ، اساس شرطی شدن عامل مهار ( کنترل ) رفتار است ، این مهار از طریق تغییر پاداش و تنبیه های محیطی و به خصوص ، در شرایط آزمایشگاهی صورت می گیرد .

شرطی شدن عامل

شرطی شدن عامل با مفهوم تقویت همبسته است . تقویت کنند ، رویدادی ( محرکی ) است که بدنبال پاسخی می آید و احتمال وقوع آن را افزایش می دهد . تقویت کننده با توجه به تاثیر آن بررفتار و با افزایش احتمال بروز پاسخ تعریف می شود . اسکینر در شکل دهی رفتار براستفاده از تقویت مثبت تاکید کرده است. نظریه شرطی شدن عامل ، مطالعاتی را در مورد چهار الگوی اساسی در تقویت متناوب انجام داده است که عبارتند از : پستی ثابت ، فاصله ای ثابت ، پستی متغییر و فاصله ی متغییر رفتارهای پیچیده را می توان با تقویت رفتارهای کوچکی که در مجموع همانند رفتار نهایی می شوند بوجود آورد .

فرایند شکل دهی و تقریبهای متوالی را می توان به وضوح در کار تربیت کنندگان حیوانات دید . اسکینر معتقد است ، رفتارهای پیچیده انسان را نیز می توان بوسیله فرایندی از تقویتهای متوالی شکل داد . از نظر او شکل دهی رفتار ، تفسیی مناسب و کامل از آسیبهای رفتاری است .

یادگیری برنامه ای : اولین قدم در نوشتن چنین برنامه ای ، تعریف رفتار پایانی است ، یعنی مشخص کردن اینکه قصد آموزش چه چیزی را داریم . سپس اصطلاحات ، حقایق و اصول برنامه ریز برای تنظیم  توالی این مراحل می تواند از برنامه خطی ـ که در آن  برنامه از صحیح بودن  هر پاسخ مورد نظر استفاده می کند . یا از برنامه  شاخه ای که کنتر به صحیح بودن  تمام جوابها  توجه می شود ـ استفاده کند ، اسکینر روش خطی را به روش شاخه ای ترجیح  می دهد  زیرا این روش ، هم فراگیر را موظف می کند که پاسخها را شخصاً فراهم کند و هم تقویت  را به حداکثر می رساند .

تغییر رفتار : در این روش مربی رفتارهایی را با ژتون پاداش می دهد که مطلوب ارزیابی می شود .

 

انتقادهای وارد بر رفتارگرایی

1 ـ تاکید بیش از حد اسکینر به مطالعات  دقیق علمی ، فرایندهای ذهنی را از مطالعات روان شناسی حذف کرد و انسان را بصورت  گیرنده منفعل محرکهای محیطی در آورد . سئوال مطرح شده  این است که آیا  می توان نتایج  حاصل از تحقیقات آزمایشگاهی با استفاده از حیوانات رده پایین در مورد انسان به کاربرد و یا قوانین حاکم بر رفتار حیوانات در مورد انسان  هم کاربرد دارد ؟

2 ـ برخی از منتقدان  براین باورند که در مورد نظریه یادگیری نیز توافقی بین نظریه  پردازان  محرک ـ پاسخ  وجود ندارد .

3 ـ محقق در این دیدگاه  به منظور رعایت دقیق در آزمایشها و مهار متغیرهای مورد نظر ، خود را به پاسخهای ساده و مشخص محدود کرده و از مطالعه  رفتارهای پیچیده  اجتناب می کند .

فصل چهارم

نظریه های شناختی ـ اجتماعی

بندورا در اولین تحقیق ، در زمینه علل خانوادگی پرخاشگری ، بر اهمیت  یادگیری از طریق مشاهده رفتار دیگران تاکید کرد و یادگیری مشاهده ای را مهمترین عامل رشد و یادگیری بحساب آورد . به اعتقاد او انسان با مشاهده رفتار دیگران ، رفتار مورد نظر خود را انتخاب می کند . الگوها نیز به او کمک می کند تا درباره اجرای رفتار انتخاب شده  تصمیم بگیرد . دیدگاههای اولیه بندورا در تبیین رفتار انسان به  نظریه های یادگیری ـ اجتماعی شهرت یافت .

بندورا با تفاوت قائل شدن  بین اکتساب و عملکرد از روان شناسی رفتارگرایی سنتی فاصه گرفت  و به ریشه ها اجتماعی رفتار و اهمیت  دادن به فرایندهای شناختی در تمام ابعاد زندگی روان شناختی انسان ، که هدف آن تبیین  نقش توانائیهای انسان در رفتار است تاکید کرد .

بندورا نظریه شناختی ـ اجتماعی را در کتاب مبانی اجتماعی تفکر و عمل نظریه شناختی اجتماعی شرح داده است .

مهمترین فرایندهای مورد نظر او ، هدف گزینی ، پیش بینی نتایج  ، ارزیابی پیشرفت در دستیابی به اهداف ، خودگرانی ، تفکر ، هیجان  و عمل است .

یکی از وجوه بارز نظریه شناختی ـ اجتماعی نقش مهمی است که این نظریه برای کارکردهای خودگردانی در نظر می گیرد .

 

پیش فرضهای اساسی نظریه شناختی ـ اجتماعی

*عوامل تعیین  کننده متقابل ( موجبیت دو جانبه )

در نظریه  شناختی ـ اجتماعی ، عوامل فردی ، محیطی و تمام آنچه موجب رفتار می شود ، تعیین کننده های به هم پیوسته معرفی شده اند . بندورا تعامل این عوامل را موجبیت دو جانبه  می نامد .

انسان موجودی است فعال و تاثیرگذار بر محیط ، ولی در عین حال به نحوی قانونمند تحت تاثیر محیط قرار می گیرد . دیدگاه شناختی ـ اجتماعی ، انسان مفسرفعال رخدادهای محیطی است زیرا از کلیه  قابلیتهای شناختی خود برای شناخت ، پیش بینی و انتخاب هدفها و رفتارهای مناسب در ارتباط با محیط استفاده می کند .

*تفاوت بین یادگیری و عملکرد

بندورا بین اکتساب دانش و عملکرد مشهود ، که براساس آن دانش بوجود می آید ، تفاوت  قائل میشود ، یعنی ممکن است فرد بیشتر از آنچه نشان می دهد ، بداند مثلاً دانش آموزی بتواند عمل مستقیم  را توضیح دهد اما در امتحان  به دلیل اضطراب ، بیمری و سایر دلایل ، خوب عمل نکند . در این مورد می توان  گفت یادگیری صورت گرفته  ، اما تا زمانی که شرایط مساعد نباشد ، امکن بروز وجود نخواهد داشت . او برخلاف رفتارگرایان  ، که یادگیری را منوط به ارتباط بین محرک و پاسخ یا حاصل پیامدهای ( پاداش و تنبیه ها ) پاسخ می دانند ، اکتساب و عملکرد را دو فرایند جداگانه معرفی می کند .

*عوامل موثر یادگیری و عملکرد

از نظر بندورا عومل موثر بر یادگیری و عملکرد متعددند که  عبارتند از : توجه ، پردازش اطلاعات  ،درک اهمیت یادگیری و ارزیابی یادگیرنده از صلاحیتها و قابلیت های خود ، این عوامل نسبت به سایر عوامل نقش موثری دارند . سایر عوامل موثر بر یادگیری و عملکرد از دیدگاه  شناختی ـ اجتماعی عبارتست از : رشد یادگیرنده ، موقعیت  و قابلیت  الگو ، نتایج  جانشینی ، انتظارات پیامدی ، هدف گزینی و خودکارآمدی .

*سرمشق گیری

اصطلاحی کلی است و به آن دسته از تغییرات رفتاری ، شناختی و عاطفی اطلاق می شود که از طریق مشاهده ، یک یا چند الگو به دست می آید .

بندورا اثر سرمشق گیری را در سه طبقه سازماندهی کرد :  اثر بازداری ـ بازداری زدایی ، اثر فراخوان  و اثر سرمشق .

*یادگیری مشاهده ای

یکی از جنبه های یادگیری که در نظریه سنتی رفتارگرایی بدان توجه نشده ، یادگیری از طریق تقلید و مشاهده است ، یادگیرنده مشاهده ای از طریق سرمشق گیری زمانی اتفاق می افتد که فرد رفتاری را با مشاهده  عملکرد دیگران بیاموزد .

فرایندهای یادگیری مشاهده ای عبارتند از : توجه ، یادآوری ، فرایند تولید ، انگیزش در عمل یادگیری مشاهده ای فرایند ساده ای نسبت و همه مشاهده کنندگان  به ضرورت  ، رفتارهای سرمشق را یاد نمی گیرند . خصوصیات  سرمشق ( وجهه و اعتبار آن ) و ویژگیهای مشاهده کننده ( مثلا وابستگی به دیگران ) از عوامل موثر در این زمینه است .

نقش پذیرنده  در تعیین یادگیری مشاهده ای

برای تعیین نقش فرد در یادگیری مشاهده ای این سه فرایند را مورد بررسی قرارداد

1 ـ مشاهده : مشاهده رفتار الگو می تواند بصورت زنده یا غیرزنده ( فیلم ـ ویدئو ـ داستانهای مصدر ) باشد که بدون  مشاهده رفتار الگو یادگیری مشاهده ای اتفاق نمی افتد .

2 ـ اکتساب : اکتساب پس از هر مشاهده صورت نمی گیرد که مستلزم  توجه به سرنخهایی است که الگو ارائه کرده است تا از طریق آن بتوان  پیامدهای مورد نظر در رفتار الگوی مشاهده شده را تشخیص داد .

با توجه به اینکه  اکتساب فرایندی شناختی است ، تعریف عملیاتی آن بررفتار قابل مشاهده ، یعنی بر توانایی یادآوری متکی است .

3 ـ پذیرش : پذیرش پس از مشاهده  الگو و اکتساب آن معنی پیدا می کند . اگر یادگیرنده  از رفتار سرمشق استفاده کند، معلوم می شود که به مرحله پذیرش رسیده است .

پذیرش بصورت تقلیدی یا تقابل رخ می دهد .و هریک می تواند بطورمستقیم  یا غیرمستقیم  روی دهد . تقلید متضمن تکرار رفتار سرمشق بوسیله یادگیرنده است ، در حالی که  تقابل رفتاری است مخالف آنچه الگو انجام داده است .

 

نحوه یادگیری ( یادگیری مستقیم و جانشینی )

براساس نظریه شناختی ـ اجتماعی بسیاری از رفتارها علاوه بر روش مشاهده مستقیم ، با روش جابی یا گرفته می شود . واکنشهای هیجانی ، با مشاهده دیگران به شرطی شدن جانشینی معروف است . که دو انسان و حیوان دیده می شود .

شرایط و فرایندهای یادگیری مشاهده ای به شرح ذیل است :

1 ـ اهمیت انتظارات : دیدگاه شناختی ـ اجتماعی ، از میان عوامل تعیین کننده ای که در یادگیری مشاهد ای و عملکرد مربوط به آنها تاثیر می گذارد، بر اهداف یادگیرنده ، انتظار موفقیت  و نتایج آن رفتار تاکید شده است .

2 ـ اهداف یادگیرنده : استمرار رفتار ، تحت تاثیر هدف گزینی و ارزیابی فرد از پیشرفت  قرار دارد . افراد از نظر تعیین  اهداف با یکدیگر متفاوتند . هدفهایی را متضمن  معیارها و عملکرد مشخصی هستند ، انگیزه و خود ـ کارآمدی را افزایش می دهند . اهداف قابل دستیابی نیز موجب افزایش انگیزه و خود ـ کارآمدی  فرد می شود . اهداف چالش برانگیز ، اما قابل دسترسی ، بیشتر از اهداف پیچیده  و آسان ، سبب ارتقای سطح  برانگیختگی و خودکارآمدی اند .

3 ـ اهداف و عملکرد : فرد اهداف و معیارهایی را برای خود در نظر می گیرد و از آنها بعنوان مبنایی برای عمل استفاده می کند . اهداف از طریق سرمشق گیری نیز حاصل می شود .

اگر فراگیر به این نتیجه برسد که رفتارهای مورد مشاهده او را در دستیابی به هدف هدایت می کند ، بهتر به الگو توجه می کند .

4 ـ انتظارات و عملکرد : میزان عملکرد و نتایج  مورد انتظار ، رفتارهای منجمد را تعیین می کند . افراد برای ارزیابی از رفتارهای خود و دیگران از معیارهای درونی استفاده می کنند ، این معیارها ، زمینه  را برای انتظار تقویت  از خود و دیگران فراهم می کند .

انسان از طریق خودسنجیهای درونی ، مانند خودـ تحسینی  و یا احساس گناه ، می تواند برای دستیابی به معیارها به خود پاداشدهد و یا خود را به دلیل سرپیچی از آنها تنبیه کند .

 

خودکارآمدی

به توانایی ادراک شده فرد در انطباق با موقعیت های مشخص ، خودکارآمدی می گویند . تاثیر برداشت انسان از خود ـ کارآمدی بسیار گسترده  وشامل موارد ذیل است:

1 ـ افراد به چه فعالیتهایی می پردازند . 2 ـ چه مقدار از تلاشهای خود را صرف موقعیتی مشخص می کنند 3 ـ برای چه مدت در مقابل موانع ایستادگی می کنند . 4 ـ واکنشهای هیجانی فرد هنگام پیش بینی یک موقعیت یا انجام دادن آن چگونه است ؟

بندورا معتقد است که باورهای خود ـ کارآمدی در سه جنبه  عمویت ، نیرومندی و سطح از هم متفاوتند . خود ـ کارآمدی بر عملکرد تحقیقی نقش اساسی دارد و براحساس ، تفکر ، انگیزش و رفتار افراد تاثیر می گذارد . این باورها بر چهار فرایند شناختی ، انگیزش ، عاطفی و گزینشی تاثیر گذارند .

 

خودکارآمدی و انگیزش درونی

انگیزش درونی وقتی ارتقاء می یابد که فرد برای دستیابی به معیارهای هیجان انگیز بکوشد .

در این صورت ، هم ادراک خود ـ کارآمدی بالقوه  براساس دستیابی به این معیارها در فرد ایجاد می شود وهم در صورت دستیابی به نتیجه فرد به احساس مثبتی از خود می رسد . علاقه درونی موجب می شود فرد بدون پاداش محیطی بکوشد هنگامیکه  فرد فکر کند پاداشهای بیرونی و خودسنجی کافی نیست یا خود ـ کارآمدی ادراک شده  چنان پایین است که دستیابی به نتیجه مثبت ممکن  نیست حفظ و نگهداری ارزش دشوارتر می شود . همچنین خود ـ کارآمدی پایین می تواند امکان انگیزشی مطلوب نتایج را بی اثر کند .

 

خودکارآمدی و انتظارات

رفتار براساس انتظارات  یا نتایج پیش بینی شده ، تنظیم می شود ، نه براساس نتایج آنی . افراد ممکن است  باورها و انتظارات کلی داشته باشند ، مانند منبع کنترل درونی و انتظارات تعمیم یافته تا آنچه مهم تر است ، انتظارات و باورهایی است که در موقعیتهای ویژه در فرد شکل می گیرد .

منابع انتظارات خود ـ کارآمدی

افراد به کمک تجربه و مشاهدات مستقیم  و از طریق تجزیه  مستقیم  پاداش و تنبیه  و استفاده از شرطی شدن  جانشینی ، ویژگی های شخصیتی با اهمیتی مانند کفایت ، انتظارات اهداف و معیارها و باورهای خود ـ کارآمدی را کسب می کنند علاوه براین از طریق این فرایندها ، خود ـ تنظیمی را یاد می گیرند .

 

مهمترین منبع انتظارات خود ـ کارآمدی تجربه مستقیم است .

رشد خود ـ کارآمدی

هنگامیکه  کودکان  می کوشند تا بر محیط فیزیکی و اجتماعی خود اعمال نفوذ کند ، رشد و پرورش خود ـ کارآمدی را آغاز می کنند . کارآمدی فراگیران در مدرسه ، تحت تاثیر عوامل گوناگون  فردی ، موقعیتی و اجتماعی است .

مواردی که معلمان رادر دستیابی به باورهای خود کارآمدی در یادگیرندگان  یاری می دهد عبارتند از :

1 ـ فراهم کردن تجارب موفقیت آمیز در یادگیرندگان

2 ـ ترغیب اجتماعی

3 ـ تجارب جانشینی

 

 

 

 

 

فصل پنجم

الگوی پردازش اطلاعات در یادگیری

در الگوی پردازش اطلاعات ، رایانه وسیله ای است که یادگیری انسان را نشان می دهد . که شامل سه مرحله  است ، رمز گردانی ( بازنمایی اطلاعات ) ، ذخیره سازی ( حفظ اطلاعات ) و بازیابی ( دست یابی به اطلاعات  در صورت لزوم ).

 

پیش فرضهای الگوی پردازش اطلاعات

1 ـ اطلاعات بصورت گام به گام  و مرحله ای پردازش می شود واز دریافت محرک تا رسیدن به پاسخ ادامه می یابد .

2 ـ در تمام فعالیتهای شناختی مانند دریافت ، مرور ، تفکر ، حل مسئله و فراموشی وجود دارد .

3 ـ اطلاعاتی که از قبل در حافظه  ذخیره شده  بر ادراک و توجه اثر می گذارد .

الگوی حافظه دوگانه

الگویی است از فرایند پردازش اطلاعات  که براساس دیدگاه روان شناسان  تنظیم شده  و بعنوان الگوی دو مخزنی ( حافظه دوگانه ) شهرت دارد مولفه های الگوی پردازش اطلاعات عبارتند از :

1 ـ دریافت محرک از جهان خارج توسط حواس .

2 ـ تشخیص محرک و ثبت حسی .

3 ـ انتقال احساساهایی که شناسایی شده به حافظه کوتاه مدت یا حافظه کاری .

4 ـ انتقال حافظه  بلند مدت .

5 ـ فرایند کنترل اجرایی که شامل راهبردهای انتخابی اجرا ، ارزشیابی و نظارت  بر نظام پردازش اطلاعات .

روان شناسان گشتالت تعداد زیادی از پدیده های ادراکی را کشف کردند و آنها را سازمان  ادراکی نامیدند و برای توضیح آنها قوانینی را پیشنهاد کردند که  به شرح ذیل است :

1 ـ قانون شکل و زمینه

سازمان  یافتن محرکه به صورت شکل و زمینه ، لازمه الگودادن  به محرکهاست ، نقشهای بسیاری هستند که در طبیعت به صورت شکل و زمینه ارداک می شوند و به حس بینایی محدود نمی شود و به تمام  حواس قابل تعمیم است .

2 ـ قانون مجاورت :

در یک زمینه  ادراکی مجموعه ای وجود دارد که براساس مجاورت  زمانی و مکانی با یکدیگر ادراک می شوند .

3 ـ قانون  شباهت :

مجموعه ای شبیه به هم ، از نظر اندازه و رنگ ، در یک گروه  و با هم درک می شوند .

4 ـ غلبه مجاورت  ادراک بر شباهت :

مواردی که در مجاورت  هم قرار می گیرند ، به رغم شباهت  با یکدیگر درک می شوند .

5 ـ قانون  جهت مشترک :

مجموعه ای که الگویی را تشکیل می دهند ، از جهت مشترکی پیروی می کنند و به صورت یک کل درک می کنند .

 

6 ـ قانون سادگی :

از نظر روان شناسان گشتالت ، تجربه  ادراکی ها به ساده ترین تعبیر ممکن  ار محرکهاست .

 7 ـ قانون بستگی :

افراد در ادراک الگویی ناتمام ، منتهای ناتمام آن را کامل می کنند .

نقش توجه در ادراک :

مطالعه در زمینه  توجه ، با انتشار ادراک و ارتباط نوشته برادبنت شروع شد او به این نکته اشاره می کند که : توجه نتیجه  یک نظام  پردازش اطلاعات محدود است و چون انسان  در پردازش اطلاعات  با محدودیت های روبرو است  دست به انتاخاب می زند و بر محرکهای جذاب تر تکیه می کند .

برادبنت  الگویی برای تجه پیشنهاد کرد که  به الگوی صافی معروف است ه در این نظریه  اطلاعات  با توجه  به ویژگی های ظاهری برای پردازش بعدی در نظام عصبی انتخاب می شود .

نظریه صافی برادبنت به مرور مورد توجه  واقع شد .

نظریه تضعیف تریزمن : ابتدا یک سرنه براساس ارزشیابی نشانه  و با توجه به خصوصیات  ظاهرس محرک انجام می گیرد و سپس ارزشیابی پیچیده تر ، که همان  ارزشیابی معنایی است ، صورت می پذیرد . او معتقد است که ادراک فرایند دو مرحله ای است : مرحله اول ،توجه اولیه  به ویژگیهای ظاهری محرکه مثل اندازه  ، شکل و جهت حرکت  آنهاست . که تلاش آگاهانه  چندان نیاز نیست ، مرحله دوم  ، توجه انتخابی ، به جنبه های خاص محرک توجه و جنبه هایی انتخاب  برآنها تاکید می شود .

توجه و یادگیری :

اولین قدم برای یادگیری توجه کردن است . یادگیرندگان  نمی توانند چیزهایی را که نشناخته  و ادراک نکرده اند ، پردازش کنند .

پیشنهادهایی برای جلب توجه فراگیران :

1 ـ تبیین  اهداف درس برای آنان . 2 ـ درگیر نمودن  آنان در فرایند یادگیری   . 3 ـ برانگیختن  کنجکاوی آنان  . 4 ـ طرح رویدادی غیره منتظره  قبل از شروع  درس . 5 ـ تغییر در محیط فیزیکی کلاس . 6 ـ تغییر روش تدریس . 7 ـ استفاده از حرکات  اشاره و انعکاس صدا و . . . 8 ـ اجتناب از رفتارهای آزاردهنده  مانند ضربه زدن  روی غیر . 9 ـ کوتاه نمودن  مدت مزان  تدریس برای خردسالان  . 10 ـ بررسی میزان  پیشرفت آنان  و تاکید موارد مثبت به آنان  .

 

حافظه کوتاه مدت و پردازش اطلاعات :

بقای اطلاعات در حافظه  کوتاه مدت  در بهترین  حالت محدودیه 20 تا 30  تاثیرات اما اگر اطلاعات  ، فعال نگه داشته شود . مدت زمان  ماندگاری بیشتر خواهد شد .

اطلاعات  در حافظه کوتاه مدت  با بهترین  یا انتقال به حافظه  بلند مدت و برقراری ارنباط با اطلاعات موجود در این حافظه  ، فعال نگه داشته شود .

نگهداری اطلاعات در حافظه کوتاه کدت :

مرور اطلاعات در حافظه  کوتاه مدت  به دو شکل صورت می گیرد :

1 ـ مرور نگهدارنده : صرفا عبارتست  از تکرار اطلاعات در ذهن .

2 ـ مرور بسط دهنده : ارتباط دادن  اطلاعاتی که می خواهیم  به یادآوریم  یعنی اطلاعاتی که  در حافظه  بلند مدت  داریم  .

فراموشی

اطلاعات ممکن است به سبب دو عامل تداخل یا گذشت زمان از حافظه کوتاه مدت محو شود . اگر اطلاعات  جدید با اطلاعات قبلی یا روش به یاد آوردن  درهم آمیزد ، اطلاعات جدید جایگزین اطلاعات قبلی می شود.

محتوای حافظه  بلندمدت

حافظه بلند مدت 

جافظه بلند مدت ، اطلاعاتی را که در حال حاضر فعال نگه داشته شده است در خود نگه می دارد و اطلاعاتی که خوب یادگرفته شده است ، درنیرومندی حافظه  و پایداری آن تاثیر بسزایی دارد .

محتوای حافظه بلندمدت عبارتند از :

حافظه معنایی : استنباط فرد از تجارب خود و شامل دانش فرد از مفاهیم  ، قوانین ، اصول و مهارت هاست ، حافظه  رویدادی : به اطلاعات مکانی و زمانی خاص ـ به ویژه رویدادهای زندگی ـ مربوط می شود .

دانش رویه ای : به چگونگی انجام دادن  کارها مربوط می شود . تشکیل آن به زمان زیادی نیاز دارد اما وقتی شکل گرفت  ماندگار و قوی خواهد بود .

ذخیره سازی اطلاعات در حافظه  بلند مدت 

ماهیت سازماندهی اطلاعات در حافظه  بلند مدت ، بخش مهم و اساسی در مطالعه  حافظه است زیرا  شناخت سازماندهی به روشن شناختن  فرایندهای رمزکردانی و بازیابی کمک می کند .

قبل از هر چیز باید اطلاعات  جدید با اطلاعاتی که قبلا در حافظه بلند مدت ذخیره شده است  یکپارچه  و متصل شود که در این  فرایند سه عامل مبنا ، سازماندهی و بافت نقش دارد .

بازیابی اطلاعات از حافظه بلند مدت

در حافظه  بلند مدت  اطلاعات قابل دستیابی است هرچند که به علت فکر نکردن  به آن ، در حالت فعال قرار ندارد . بازیابی موفقیت آمیز ، فرایند واقعی حل مسئله است که از منطق ، نشانه ها و سایر دانشها  برای بازسازی اطلاعات استفاده می کند . پدیده نوک زبانی به حالتی اشاره می کند که صدای یک اسم یا حرف اول آن را به خاطر آوریم ، اما از یادآوری کامل آن ناتوان باشیم .

حافظه و تفاوتهای فردی :

تفاوتهای فردی در حافظه  حسی : چهار جنبه توجه را که همراه با رشد کودکان  پدیدار می شود ، توصیف کرده اند ،

1 ـ توانایی کنترل توجه : به میزان  رشد کودکان  ، توانایی کنترل توجهشان  افزایش می یابد . این تواناییهای بهبود یافته به عملکرد بهتر در نگهداری منجر می شود .

2 ـ متناسب کردن  توجه با تکلیف : که با رشد کودکان  گسترش می یابد .

3 ـ برنامه ریزی : کودکان  در جستجوی نشانه هایی هستند که بر اهمیت  مطالب تاکید دارد و سپس به آنها توجه می کنند .

4 ـ نظارت

تفاوت هی فردی در حافظه کوتاه مدت ( کاری )

در این حافظه  هم تفاتهای رشدی و هم فردی وجود دارد .  حافظه  کاری خردسالان  بسیار محدود است  اما دامنه حافظه آنها همراه با سنشان  افزایش می یابد ، وضعیت زیست شناسی فرد در این  زمینه تاثیر گذار است .

تفاوتهای فردی در حافظه  بلند مدت

کودکان 6 ساله  ، ارزش استفاده از راهبردهای سازماندهی را کشف می کنند در 9 ـ 10  سالگی از این راهبردها بطور خودکار استفاده می کنند . همزمان  با رشد جهانی ، کودکان  در استفاده از بسط ، تواناتر می شوند ، این توانایی در پایان  دوره کودکی بوجود می آید . و بطور کلی تفاوتهای رشد در چگونگی استفاده فراگیران از سازماندهی ، بسط و دانش ، در پردازش اطلاعات در حافظه  بلند مدت قابل مشاهده است .

کاربرد الگوی پردازش اطلاعات درکلاس درس

در این الگو آموزش متضمن کمک به یادگیرندگان  در دستیابی به مهارتهای پردازش اطلاعات  و ساتفاده منظم از آنها یادگیری است ، در این الگو فراگیران  به طور فعال به پردازش ، ذخیره سازی و بازیابی اطلاعات می پردازند .

کاربردهای الگوی پردازش اطلاعات به شرح ذیل است :

الف ) اطمینان  از توجه فراگیران به درس

ب ) تشخیص موضوعات  مهم درس و موضوعات جزئی و تمرکز بر اطلاعات مهم توسط فراگیران

ج ) ارتباط برقرار کردن  پس مطالب جدید با مطالب آموخته شده قبلی

د ) فراهم نمودن  فرصتهایی برای تکرار و مرور اطلاعات

هـ ) ارائه موضوع درسی بطور واضح و سازمان دهی شده

و ) تاکید بر درک معنی بجای واضح حفظ کردن مطالب

آموزش مهارتهای مطالعه راهبردهای یادگیری :

راهبردهای یادگیری عبارتند از طرحهایی برای تحقق اهداف یادگیری و شیوه های یادگیری عبارتست از فنون خاصی که  این طرحها  را شکل می دهند استفاده از راهبردهای یادگیری ، حاکی از دانش فراشناختی فرد است . از مهمترین  راهبردهای مطالعه خط کشیدن زیر مطالب مهم و یادداشت برداری است که بستگی به فهم سازماندهی متن دارد .

فصل ششم

فرایندهای شناختی

نظریه های یادگیری از نظر اصول فکری از یکدیگر متفاوتند و همین امر موجب تمایز نظریه ها از یکدیگر می شود برای مثال روان شناسان گشتالت  و پیاژه : الگوی جدید پردازش اطلاعات را مبنای کار خود قرار دادند .

مقایسه دیدگاههای شناختی و رفتاری

روان شناسان شناختی بجای اینکه  یادگیری را نتیجه شرطی شدن  ، یعی تداعی محرک و پاسخ  بداند ، یادگیری را تنظیم مجدد مفاهیم و تجربه هایی می دانند که به بینش منجر می شود .

هر دو دیدگاه به اهمیت  تقویت  در یادگیری معتقدند اما دلایل متفاوتی دارند رفتارگرایان  افراطی ، معتقدند که تقویت  ، پاسخها را تحکیم می کند ، روان شناسان شناختی ، تقویت را منبع بازخورد رد نظر می گیرند که اطلاعاتی درباره پیامدهای تکرار رفتار ارائه می دهد .

روان شناسان  سناختی ، بر یادگیری اکتشافی ، یادگیری معنادار  ، یادگیری مفاهیم ، یادگیری حل مسئله ، تفکر انتقادی ، انتقال یادگیری و فراشناخت یادگیری تاکید دارند .

از یددگاه شناختی افراد پردازشگر فعال اطلاعات اند :

این دو دیدگاه از لحاظ روشهای تحقیق در یادگیری با هم تفاوت دارند . رفتارگرایان  در زمینه یادگیری از حیوانات در شرایط کنترل شده آزمایشگاهی استفاده می کنند و هدفشان دستیابی به قوانین عمومی یادگیری و تعمیم به موجودات  سطح بالاتر مانند انسان هستند . روان شناسان  شناختی ، تحقیقات  خود را بردامنه وسیعی از موقعیتهای یادگیری متمرکز می کنند .

یادگیری اکتشافی

در این نوع یادگیری ، محیط باید موقعیتهای برانگیزاننده ای فراهم کند تا یادگیرنده فعالیتهایی را انتخاب کند که برایش ارزش شخصی داشته باشد . خطا در این روش جایز است و از یادگیری جدا نیست و یادگیری تکلیفی است برای رسیدن به پاداش .

به نظر برونر اکتشاف نوعی تکفر است  و زمانی بدست می آید که فرد از اطلاعات  محدود خود فراتر رفته و به  بینش و تعمیمهای جدید دست یابد به راهبردهای مورد اشاره  در این زمینه  عبارتند از : تلاش فکر ، طرح  سوالهای ترغیب کننده ، تاکید بر فرایند یادگیری به جای نتیجه آن ، تاکید بر معنی و نقش فعال یادگیرنده  .

یادگیری معنادار

دیوید آزوبل معتقد است اگر یادگیرنده زمینه لازم برای فراگیری داشته و آن مطالبی را که به او ارائه می شود سازمان یافته باشد ، یادگیری معنادار شده ، و قدرت یادگیری یادگیرنده  نیز افزایش می یابد .

روش آموزشی آزوبل مبتنی براطلاعات معنادار است . نقش مهم در یادگیری اکتشافی و معنادار متفاوت است اما دارای 3 ویژگی می باشد که عبارتند از : 1 ـ فعال بودن فراگیران  درفرایند یادگیری 2 ـ تاکید پیوند معلومات جدید با قبلی 3 ـ اطلاعات فرد به طور مستمر تغییر می کند . 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 21 اردیبهشت 1393 ساعت: 17:44 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

رابطه علم اقتصاد و روانشناسی

بازديد: 837

 

رابطه علم اقتصاد و روانشناسی

و

نگرش روانشناختی به بازار سرمایه

 

علم اقتصاد به عنوان یکی از رشته‌های علوم انسانی که نحوه انتخاب و مبادله توسط افراد و پیامدهای اقتصادی کلان این تصمیم‌ها را در سطح جامعه مورد مطالعه قرار می‌دهد، همواره از سوی روانشناسان متهم به نادیده گرفتن شواهد و واقعیت‌ها مربوط به رفتار انسان‌ها بوده است. علم اقتصاد با پایه‌ریزی مبانی خرد رفتاری و شکل‌دهی منظومه‌ای از نظریات براساس این فروض، مدعی سازگاری با این رشته علمی است. از آنجا که واحد تحلیل در این دو علم، فرد و رفتار او می‌باشد تعامل بین علم اقتصاد و روانشناسی می‌تواند برای نظریه‌پردازی اقتصادی مورد استفاده اقتصاددانان قرار گیرد. لذا ما در این بحث با برشمردن کاستی‌های برخی نظریات اقتصادی در مواجهه با مشاهدات واقعی و برخی پیشروی‌های نظری در راستای گفتگوی این دو علم، به ضرورت و اهمیت مطالعات میان‌رشته‌ای در این حوزه می‌پردازیم. در نهایت نیز سعمی می‌کنیم با تأکید بر طراحی دوره‌های مطالعاتی میان‌رشته‌ای، چارچوب‌هایی جهت آموزش و پژوهش مناسب در این حوزه ارائه گردد.

پیش از مطرح شدن مالیه رفتاری در مدیریت مالی و اقتصاد، رفتار سرمایه‌گذاران در بازار سرمایه بر مبنای نظریه مطلوبیت اقتصادی تفسیر می‌شد، در حالی که بررسی‌ها و پژوهش‌های متعدد علمی در زمینه رفتاری، میزان اهمیت عوامل روانشناختی را مشخص کرد. اگرچه نظریه‌های مالیه رفتاری موضوعاتی جدید هستند و پیشینه آن به یک دهه پیش بازمی‌گردد، ولی موضوع دخیل بودن ویژگی‌های روانشناختی و رفتاری افراد در تصمیم‌های خرید به دوره‌های پیش‌تر بازمی‌گردد. حال اینکه با توجه به پیشرفت‌های بازار سرمایه، باید تمامی عوامل درونی و بیرونی بصورتی ظریف و زیربینانه مورد بررسی قرار گیرند، چرا که ما با تفکرات، عقاید و ذهنیات بسیار متنوعی از افراد رو به رو هستیم که شناخت و درک غالب این ذهنیات از اهمیت بالایی برخوردار است. افراد برای سرمایه‌گذاری پول عوامل بسیار زیادی را مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهند، به عبارت دیگر سرمایه‌گذاران حتی پیش از به دست آوردن پول، راهکارهای متفاوتی را برای محل سرمایه‌گذاری پولشان در ذهن پرورش می‌دهند (جعبه سیاه خریداران) و در نهایت گزینه‌ای را انتخاب می‌کنند که با توجه به ذهنیاتشان از هر جهت به نفعشان باشد. عوامل بسیار زیادی بر قصد و تصمیم افراد به سرمایه‌گذاری در بورس اوراق بهادار تأثیرگذارند که می‌توان این عوامل را به دو دسته عوال درونی و عوامل بیرونی تقسیم‌بندی کرد. از جمله عوامل بیرونی می‌توان به شرایط اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و مواردی مانند: میزان تبلیغات از سوی بورس، مسائل درون شرکتی و ... اشاره کرد وی از آجا که تأثیر این عوامل از سوی تحلیل‌گران بارها مورد بحث و بررسی قرار گرفته است، تأثیر عوامل درونی می‌تواند جایگاه ویژه‌ای را به خود اختصاص دهد.

بطور کلی افراد با توجه به میزان ریسک و بازده، اقدام به سرمایه‌گذاری کرده، پول خود را در محل‌هایی سرمایه‌گذاری می‌کنند بیشترین عواید را نسبت به ذهنیت خود بدست آورند.

1. رابطه نظری علم اقتصاد با روانشناسی

در این بخش ابتدا تعاریفی که از علم اقتصاد اظهار شده است، بیان و سپس تعاریفی که راجع به روانشناسی و موضوعات مورد مطالعه آن می‌باشد ارائه خواهد شد. در نهایت نیز به لحاظ نظری ترابط این دو شاخه علمی مورد بحث قرار می‌گیرد و آلفرد مارشال در بیان تعریفی از علم اقتصاد، ابتدا آن را، بررسی آن بخش از اَعمال فردی و اجتماعی بشر می‌داند که قرابت نزدیکی با دستیابی به رفاه دارد، تعریف می‌نماید. در نهایت نیز بیان می‌دارد که علم اقتصاد از یک سو "مطالعه ثروت" و از سویی دیگر- که البته به زعم وی جنبه مهمتر مطالعه علم اقتصاد است- "بخشی از مطالعه انسان" است.

ساموئلسون در یکی از تعاریف ارائه شده برای اقتصاد آن را مطالعه چگونگی انتخاب انسان و جامعه برای بکارگیری منابع تولیدی کمیاب جهت تولید کالا و توزیع آن‌ها می‌داند. در تعاریفی مشابه، "علم اقتصاد یکی از علوم اجتماعی که اعمال افراد و گروه‌های انسانی در فرایند تولید، مبادله و مصرف کالا و خدمات را مورد بررسی قرار می‌دهد" (هلدسون و کوانت، 1980) و یا به عنوان "مطالعه چگونگی تخصیص منابع محدود جهت تأمین خواسته‌های توسط افراد" (هاروی و جوسی، 2007) معرفی شده است. در تعریف جامع، اقتصاد را می‌توان "مطالعه نحوه انتخاب عاملان اقتصادی با تمرکز بر انگیزه‌ها" دانست. در این تعریف پنج مؤلفه اساسی انتخاب بدین قرار خواهند بود: تعارض، انگیزه‌ها، مبادله، اطلاعات و توزیع (استیگلیتز و اتکینزون، 2002). روانشناسی را نیز علم مطالعه رفتار انسان و حیوانات (هلیگارد و اتکینزون، 1969)، مطالعه علمی رفتار (نیکلاس، 2008) و علم رفتار و فرایندهای ذهنی (کن و میترز، 2010) تعریف می‌کنند. رفتار نیز تمامی فعالیت‌های قابل مشاهده یک موجو زنده توسط افراد دیگر و یا ابزارهای متخصصان، مراد می‌گردد (هلیگارد و اتکینزون، 1960).

بنا به گستره مفهومی تعاریف ذکر شده از علم اقتصاد و مؤلفه کلیدی موجود در مطالعات انجام شده در این علم، مفاهیم اقتصادی همچون تعادل، انتخاب عقلایی، پس‌انداز، حداکثرسازی مطلوبیت، ترجیحات، رفتار در شرایط عدم اطمینان و نرخ تنزیل اجتماعی همگی در ارتباط مستقیم با روانشناسی و رفتار در شرایط عدم اطمینان و نرخ تنزیل اجتماعی دقیقی بین علم اقتصاد و روانشناسی به نحوی که هر یک مسائل جداگانه‌ای را مورد بررسی قرار می‌دهند نادرست بنظر می‌رسد. از سوی دیگر برخی از مفاهیم مرد استفاده در علم روانشناسی همچون انگیزش، خودگردانی، ناهماهنگی شناختی، احترام به نفس که بطور مستقیم مورد بررسی و تحلیل روانشناسان قرار می‌گیرد نیز بر درک اقتصاددانان و مشاهده‌کنندگان رفتار فرد، تأثیرگذار خواهد بود.

2. آینده تعامل علم اقتصاد و روانشناسی

با توجه به درک کنونی اقتصاددانان از برونزا نبودن ترجیحات بین انتخاب‌های مختلف شکل‌گیری آن براساس تعاملات اقتصادی و اجتماعی زندگی روزمره، قضاوت‌های موجود در اقتصاد رفاه- که مبتنی بر این فرض پایه‌ریزی شده است- و بالتبع سیاست‌ها و نهادها که تغییرات رفتاری را ملحوظ نمی‌دارند مورد تأمل قرار خواهند گرفت (هنریش و دیگران، 2001). به بین دیگر دستیابی به توصیه‌های سیاستی و نظریات اثباتیو هنجاری در چارچوب مطالعات فوق‌الذکر ممکن و دست‌یافتنی بنظر می‌رسد. از آنجایی که عموماً به دلیل توجه به تلفیق معرفت‌شناختی و روش‌شناختی، مطالعات و نظریه‌پردازی در این حوزه نیز موجب خلق نظریات اقتصادی‌ایی می‌گردد که مبتنی بر تکثیرگرایی روش‌شناختی، ابزارهای در دسترس علم اقتصاد را به نحو غیرقابل تصوری گسترش می‌دهند.

مطالعات میان‌رشته‌ای به یک بیان، بیانگر بومیت‌زدایی از دانش (موران، 1387) و به یک بیان نشان‌دهنده متنی بودن موضوعات مورد مطالعه نظریات اقتصادی هستند. اقتصاددانانی که مجموعه نظریات موجود در علم اقتصاد را به اغراق، نظریاتی جهان‌شمول می‌خوانند یا اقتصاددانانی که نظریات اقتصادی را کاملاً نسبی و تک‌بعدی می‌دانند، هر دو با استفاده از این گونه مطالعات به آگاهی‌هایی دست می‌یابند که راهی میانه برای تلقی‌شان از نظریات علمی می‌گشاید. از آن جهت این گونه مطالعات جدید میان‌رشته‌ای و بین‌رشته‌ای را می‌توان جهان‌شمول‌تر از نظریات پیشین دانست که از زوایای گوناگون با یک مسئله خاص رو به رو می‌شوند. فهم و درک نحوه رفتار و حتی شکل‌گیری انگیزه‌های فردی در انجام تبادلات اقتصادی نمونه‌ای از این امور می‌باشد. از طرفی دیگر همین مطالعات میان‌رشته‌ای، نشانگر اهمیت نهادها و چارچوب‌های فرهنگی و اجتماعی در شکل‌گیری انگیزه‌ها و رفتار افراد هستند. این مطالعات با به دست دادن مجموعه گسترده‌ای از شرایط و قالب‌های تجربه شده، در حکم یک دایرة‌المعارف رفتاری خواهند گردید که قدرت تبیین و حتی پیش‌بینی انتخاب‌های عاملان اقتصادی در آن شرایط را اقتصاددانان می‌دهند.

اگر چگونگی شکل‌گیری ترجیحات فردی (نصیری اقدم، 1386) و اجتماعی حلقه مفقوده روش مورد استفاده در علم اقتصاد است و وظیفه آتی روانشناسی نیز درک عقلایی و غیرعقلایی بودن رفتار اجتماعی انسان باشد (هلیگارد و اتکینزون، 1960)، جهت‌گیری کلی تعامل اقتصاد و روانشناسی در مطالعات آینده کاملاً مشخص خواهد بود. به بیان دیگر در آینده به جای تکیه بر توسعه برنامه‌های به اصطلاح امپریالیستی علم اقتصاد، تأکید بر وارد نمودن ابعاد و جنبه‌های نوین از سایر علوم همچون روانشناسی خواهد شد (فری و بنز، 2002). همانگونه که بیان شد یکی از حوزه‌های پراهمیتی که نیازمند مطالعات بیشتر و دقیق‌تری است نحوه شکل‌گیری ترجیحات اجتماعی با استفاده از ابزارها و روش‌های موجود در روانشناسی تجربی می‌‌باشد (ویلکینزون، 2008).

البته باید به حدود و ثغور استفاده از دستاوردهای علوم مرزی از یکدیگر توجه نماییم. به بیان شومپیتر، اینکه از فرضی بهره می‌گیریم که محتوی آن وابسته به رشته خاص دیگری است، لزوماً به معنای ورود به آن رشته نبود (شومپیتر، 1986) بلکه نوعی مطالعه میان‌رشته‌ای و بین‌رشته‌ای تلقی می‌گردد و اقتصاددانان یا روانشناسان نباید نگران کم‌رنگ شدن هویت علم خویش در آینده باشند.

3. آموزش و پژوهش در علم اقتصاد با تأکید بر مطالعات روانشناسی

از آنجاییکه در شناخت مبتنی بر مطالعات میان‌رشته‌ای تمرکز بر درک همه متغیرهایی است که در شکل‌گیری پدیده مورد نظر نقش دارند (بزرگر، 1387) بنابراین لازمه آموزش و تحقیق در این حوزه بهره‌گیری از دستاورهای هر دو شاخه علمی می‌باشد. از آنجاییکه در تحلیل اقتصادی مسائلی وجود دارد که پرداختن بدان‌ها با روش‌هایی که روانشناسان به دست آورده‌اند مزیت‌هایی دارد (شومپتر، 1986)، نظام آموزشی باید به گونه‌ای ترتیب یابد که افراد مورد آموزش به گونه‌ای از مزیت‌های و ابزارهای قدرتمند هر دو رشته علمی اطلاع یابند. الگوی حاکم بر عملی نمودن آموزش و پژوهش میان‌رشته‌ای بین علم اقتصاد و روانشناسی، میان‌رشتگی مقایسه‌ای است. این الگو شامل رویارویی نتایج و مفاهیم ایندو رشته با یکدیگر می‌شود. در این مدل، هدف نه ادغام مزرهاست و نه حذف آن‌ها، بلکه عبور از مرزها و در صورت لزوم تعریف مجدد آن‌ها عنوان می‌گردد (ونک، 1388).

اهمیت این گونه دروس و مطالعات را در آن می‌توان دانست که از "پیش‌داوری‌های منفی ناشی از نگاه تخصصی" (برزگر، 1387)، "عدم مشاهده بسیاری از پدیده‌های کاملاً مرتبط به موضوع علم اقتصاد و عدم اطلاع از یافته‌های سایر رشته‌ها" (نصیری اقدم، 1386) می‌کاهد. از دیگر مزیت‌های استفاده از این نوع مطالعات و روش‌های تحقیقی در آموزش علوم را می‌توان مزیت‌های شناختی دانست. در سطح شناختی، مؤلفه‌هایی چون توانایی حل مسئله، پرهیز از یکسویه‌نگری به واقعیت‌ها و تشخیص قضاوت‌های ارزشی، دستاورد‌های این گونه مطالعات قلمداد می‌شوند (خورسند طاسکوه، 1387) آموزش علم اقتصاد با استفاده از چنین رهیافت‌هایی نیز خای از این دستاوردها نخواهد بود.

همانگونه که مبنا این رویکرد در آموزش، بررسی ابعاد مختلف یک پدیده و برداشت مفاهیم مشترک از علوم مختلف است (قورچیان و دیگران، 1387) استفاده از رویکرد میان‌رشته‌ای در این زمینه نیازمند محور بودن برخی موضوعات خاص و جزیی و تحلیل آن‌ها با استفاده از چنین مطالعاتی می‌باشد. موضوعی چون رفتار فرد در شرایط ریسکی را در همین قالب می‌توان تحلیل نمود.

 

شکل 3. الگوی مطالعه میان‌رشته‌ای برای یکی از مفاهیم مورد مطالعه علم اقتصاد

نمونه‌ای از مفاهیمی که قابلیت بررسی تحت چنین شیوه‌ای را دارد، "نوع‌دوستی" است (شکل 3). نوع ادارک، نظریات، تبیین و دلیل مشاهده پدیده‌ای چوه نوع‌دوستی قابل تحلیل از سوی متخصصان عصب‌شناسی (با انجام انواع آزمون‌ها در آزمایشگاه‌ها و استفاده از ابزارهای کشف تغییرات هورمونی و عصب‌شناسی)، اقتصاد (با نظریه‌پردازی حول این رفتار و تبیین آن براساس نظریات موجود در نظریه بازی‌ها و یا مبانی خردی نظریات اقتصادی) و روان شناسی (با جمع‌آوری مشاهدات و انجام تحقیقات میدانی راجع به علت انجام چنین انتخاب‌هایی و تحلیل آن براساس مدل‌هایی چون "تمایل به انصاف" یا "عمل متقابل") می‌باشد. با انجام چنین مطالعاتی حول این مفهوم درمی‌یابیم که تبیین مدل‌های مبتنی بر پیروی صرف از نفع شخصی که از مبنایی‌ترین فروض مورد تأکید اقتصاددانان است، در مقایسه با نظریات مبتنی بر "عمل متقابل" چگونه بوده و میزان روایی کدام نظریه اقتصادی بیشتر است.

همانگونه که بیان گردید، استفاده از رویکرد بین‌رشتگی برای به کنار هم نشاندن دو علم اقتصاد و روانشناسی به معنای آمیزش این دو حوزه علمی تلقی می‌گردد، البته در مطالعات بین‌رشته‌ای ضرورتی ندارد که اقتصاددانان خود روانشناس باشند. به لحاظ آموزشی نیز روانشناسان و متخصصان علوم رفتاری به بیان مطلب خود، آن هم از زاویه دید خود می‌پردازند و دانشجویان بطور ناخودآگاه خود را تحت یک برنامه تلفیقی احساس می‌نمایند. در این رویکرد آموزشی، حلقه‌های آموزشی و دوره‌های تدریس گروهی از اهمیت خاصی برخوردارند. موضوعاتی چون "روانشناسی اقتصاد" و "رفتارشناسی اقتصاد" قابل پیشبرد براساس چنین رویکردی هستند.

در بررسی موانع عمومی اینگونه مطالعات نیز باید اشاره نمود که باورهای آکادمیک دورن حوزه‌ای علوم و نهادینه شدن باورهای رشته‌ای به عنوان یکی از مشکلات انجام مطالعات میان‌رشته‌ای و بین‌رشته‌ای (خورسندی طاسکوه، 1387) گربیان‌گیر مطالعات میان‌رشته‌ای و بین‌رشته‌ای علم اقتصاد و روانشناسی می‌باشد. جتی راجع به وجود اینرسی در مطالعات میان‌رشته‌ای با محوریت علوم اجتماعی و انسانی، برخی بر این باورند که از بین بردن شکاف‌های بین این علوم به مراتب دشوارتر از حذف شکاف بین علوم طبیعی و اینگونه علوم است (لل و نرگارد، 1387). هر چند اقتصاددانان گاهی "تنبلی خود را برای آموختن از روانشناسی و جامعه‌شناسی پشت دیوارهای بلند رجحان‌های شخصی پنهان می‌کنند (فرجی دانا، 1379 به نقل از کلم، 1989) اما باید توجه نمود که در مورد خاص علم اقتصاد موجود، با توجه به پیشروی‌های نظری‌ای که تاکنون حول مفاهیمی چون نوع‌دوستی، ابهام‌گریزی و یا انتخاب در شرایط مخاطره‌آمیز رخ داده است، بسیاری از موانع اولیه در درک متقابل و پیدایش زبان مشترک بین اقتصاد آزمایشگاهی، اقتصاد رفتاری و یا اقتصاد مبتنی بر عصب‌شناسی (که همه آن‌ها پیشوند "اقتصاد" را با خود به یدک می‌کشند و نشان‌دهنده پذیرش آن‌ها توسط جامعه اقتصاددانان می‌باشد) چیزی جز حاصل مطالعات میان‌رشته‌ای و بین‌رشته‌ای نیستند.

به نسبت نظریه‌پردازی بومی و علم اقتصاد با توجه به موارد مطروحه به این موضوع می‌پردازیم که در مطالعات علم اقتصاد موارد بسیاری وجود دارد که فرهنگ و شرایط محیطی موجب تفاوت در برخی پیامدها می‌گردد. گرچه در نگاه اول رویکردهای نهادگرا و مباحث اقتصاد توسعه از این قبیل هستند اما چنین مواردی در حوزه مطالعات بین‌رشته‌ای اقتصاد و روانشناسی نیز مشاهده می‌شوند. بطور کلی شاید بتوان دو نوع تفاوت در مطالعات بین فرهنگ‌ها و کشورهای گوناگون را تشخیص داد:

الف) تفاوت اول در مشاهدات انجام شده است، برخی مؤلفه‌ها و پدیده‌ها هستند که در همه مکان‌ها و زمان‌ها موجود نیستند. یکی از چنین مثال‌هایی نوع نگاه افراد یک جامعه به برخی دارایی‌ها و کالاهاست‌. بطور مثال تفاوت نوع نگاه افراد به مسکن در کشور ایران و در برخی کشورهای غربی نه تنها به سادگی قابل مشاهده است بلکه تأثیرات کلان آن نیز قابل توجه می‌باشد. به بیان دیگر برخی مسائل مختص شرایط خاص کشورها بوده و بررسی آن‌ها موجب دسترسی به دلالت‌های قابل استفاده در کشورهای دیگر نیست.

ب) تفاوت دوم در مطالعات بین کشورها در حوزه مورد بحث، به برخی مفاهیمی برمی‌گردد که گرچه می‌توان به جهان‌شمولی آن‌ها اعتقاد داشت اما شدت و ضعف و یا تفسیر آن‌ها وابسته به شرایط مختلف است. بطور مثال مفهومی چون انصاف در نظر افراد جامعه از چنین ویژگی‌ای برخوردار است. همچنین موضوعاتی که با رویکرد میان‌رشته‌ای و بین‌رشته‌ای قابل بررسی و تحقیق می‌باشد و شاید از اولویت بالاتری می‌توان به مفاهیمی چون "هزینه و فایده" در انتخاب‌های فردی و اجتماعی، بوجود آمدن "تقاضاهای آنی" و یا "تفاوت تقاضای طبقات درآمدی مختلف"، "شادی و رضایت اثرات سوء "بیکاری" و "تعیین دستمزد" در بنگاه‌های اقتصادی اشاره نمود. درک ابعاد خرد اقتصادی و نحوه تصمیم‌گیری افراد، با توجه به وجود بسیاری از ارزش‌ها و ویژگی‌های شخصیتی برآمده از فرهنگ ایرانی و اسلامی، از مهمترین مسائلی است که از آن غفلت شده است. با توجه به عام بودن مفاهیمی چون هزینه و فایده و متنی بودن آن در فضای فکری جامعه، تبیین بسیاری از رفتارهای به ظاهر ناسازگار با برخی مدل‌های مطرح اقتصادی امکان‌پذیر می‌باشد. از جنبه انتخاب اجتماعی نیز یکی از کاربردی‌ترین نتایج انجام اینگونه مطالعات، مربوط به تحلیل هزینه فایده پروژه‌های بلندمدت ملی و استفاده از نرخ تنزیل اجتماعی بهینه از نظر جامعه برای آن‌هاست (بطور مثال، هندرسون و لانگفورد، 1989). عوامل روانشناختی تعیین‌کننده تقاضای کل، بمنظور درک تبادلات اقتصادی و حتی تغییرات ناگهانی در قیمت از اهمیت به سزایی برخوردار است.

 

مقدمه‌ای بر تحقیقات انجام شده درخصوص رفتار سرمایه‌گذاران در بازار

موضوع‌های فرعی در حوزه مالی و در بحث مالیه رفتاری، مطالعه مربوط به شناسایی فرآیند تصمیم‌گیری سرمایه‌گذاران و طراحی و تبیین الگوی تصمیم‌گیری آنان در بازار سرمایه، در شرایط عدم اطمینان است.

یکی از جدیدترین پژوهش‌های صورت گرفته در رابطه با شناسایی عوامل تأثیرگذار بر رفتار سرمایه‌گذاران، پژوهشی است که توسط حسن‌التمیمی در بازار سرمایه امارات صورت گرفت. وی متغیرهای تأثیرگذار بر رفتار سرمایه‌گذاران را در پنج گروه از عوامل طبقه بندی کرد. این عوامل عبارتند از: اطلاعات مالی و حسابداری، اطلاعات خنثی، توصیه‌های جانبدارانه، انطباق تصویر بر خود با شرکت و نیازهای شخصی سرمایه‌گذار. یافته‌های این پژوهش حاکی از این است که متغیرهای مرتبط با نظریه حداکثر کردن مطلوبیت از قبیل رشد سودآوری، سود نقدی پرداخت شده به سهامداران و سود هر سهم پیش‌بینی شده از مهمترین متغیرهای تأثیرگذار در قصد خرید یک سهم در بازار خواهد بود.

بطور کلی شواهد تجربی بدست آمده از مطالعات صورت گرفته در بازارهای سرمایه، گویای این واقعیت است که فرآیند تصمیم‌گیری سرمایه‌گذاران و رفتار آن‌ها بسیار پیچیده بود، امکان ارائه یک الگوی واحد برای پیش‌بینی رفتار آن‌ها در بازار، به راحتی میسر خواهد بود. در بسیاری از مواقع رفتار سرمایه‌گذاران در بورس غیرعقلایی است و شناسایی دقیق محرک‌های رفتاری امکان‌پذیر نخواهد بود.

بطور کلی می‌توان گفت که عوامل روانی تأثیرگذار بر قصد افراد به سرمایه‌گذاری در بورس اوراق بهادار به این شرح هستند:

1.      عوامل بیوریتمی

2.      قدرت تحلیل ذاتی

3.      کسب پرستیژ (وجهه) سهامداران بودن

4.      انطباق تصویر ذهنی خریدار و تصویر واقعی شرکت

5.      میزان درجه ریسک‌پذیری

6.       میران اعتماد به نفس

علم بیوریتم، سال‌هاست که در عرصه علوم مختلف تأثیرگذار بوده، در حال تثبیت جایگاه در رشته‌های مختلفی از جمله مدیریت است و حال اینکه باید بررسی کرد که بیوریتم و سیکل‌های مختلف آن (جسمی، ذهنی و احساسی) چگونه بر قصد و تصمیم فرد به سرمایه‌گذاری تأثیرگذارند. با توجه به کشفیات علم بیوریتم، افراد در زمان‌های مختلف رفتارهای متفاوتی در زمینه‌های مختلف از خود نشان می‌دهند و این تغییر درونی می‌تواند علت رفتارهای بیرونی در زمینه‌های متفاوت باشد و بطور طبیعی شناخت دقیق و علمی از این رفتارها باعث افزایش شناخت از جعبه سیاه افراد (سرمایه‌‌گذاران) و پی بردن به عکس‌العمل‌ها و رفتارهای بیرونی آنان می‌شود. این مسئله با مثالی بیشتر روشن می‌شود.

فردی را در نظر بگیرید که در یک دوره زمانی ویژه مبلغ پولی را به دست آورده و بدنبال راهی برای سرمایه‌گذاری پول خود است. وی می‌تواند قطعه زمینی خریداری کرده و یا پول خود را پس‌انداز بلند‌مدت کند و ... حال اگر این فرد از لحاظ سیکل ذهنی در ناحیه اوج قرار داشته باشد، به دلیل اینکه در این حالت از لحاظ ذهنی بسیار توانمند است و ذهن وی به او اجازه کنکاش هر چه بیشتر را می‌دهد، به سرمایه‌گذاری‌هایی که نیاز به تجزیه و تحلیل و قدرت ذهنی بالایی داشته باشد رو می‌آورد و از آنجا که سلول‌های ذهنی وی از هر زمان دیگری مستعدتر و آماده‌تر می‌باشند، در آن دوره زمانی ویژه گرایش بیشتری به بازار بورس و اوراق بهادار پیدا می‌کند.

عامل مهم دیگری که از لحاظ روانی بر ذهنیت و قصد افراد تأثیرگذار است، قدرت و توانایی تجزیه و تحلیل ذاتی افرا برای سرمایه‌گذاری است. بطور کلی اگر افراد احساس کنند که انرژی و استعدادهای لازم برای انجام کاری را به خوبی در اختیار دارند، در آن فعالیت موفق‌تر از دیگران عمل می‌کنند. ما در طول تاریخ شاهد ظهور ابر مردانی بوده‌ایم که با اینکه از تکنیک‌ها و اصول رشته خود به صورت آکادمیک بهره‌مند نبوده‌اند ولی بسیار خوش درخشیده‌اند چرا که آن‌ها بصورت ذاتی و درونی در زمینه فعالیت خود قدرتمند بوده‌اند. حال اینکه بعضی از افراد که از لحاظ ذاتی (ارثی) از قدرت تحلیل بالایی برخوردار هستند و در واقع اینگونه افراد با کمترین داده‌ها و اطلاعات در زمینه مورد نظر، تجزیه و تحلیل دقیقی را از خود بروز داده در نتیجه اینگونه افراد در صورت شناخت این پتانسیل درونی، گرایش هر چه بیشتری به خرید سهام و فعالیت در بازار بورس اوراق بهادار دارند.

از عوامل مهم دیگری که افراد را به خرید سهام و سرمایه‌گذاری در بازار بورس و اوراق بهادار تحریک می‌کند، بدست آوردن وجهه سهامدار بودن است، بدین معنی که بعضی از افراد فقط به دلیل اینکه کسب وجهه کنند، سهامدار یک شرکت خاص می‌شوند به عبارت دیگر اینگونه افراد با خرید سهام شرکت‌هایی خاص (بیشتر سهام شرکت‌هایی که شهرت زیادی در بازار کسب کرده‌اند) خود را از لحاظ ذهنی ارضا می‌کنند و در واقع برای بدست آوردن این پرستیژ به خرید سهام انگیزه پیدا می‌کنند. کسب این نوع از پرستیژ می‌تواند از راه گفتن جمله‌هایی نظیر اینکه: "من یکی از سهامداران شرکت ........ هستم"، "دیروز در مجمع عمومی صاحبان سهام شرکت ........ حضور داشته" و ... به دوستان بدست آید. اینگونه سرمایه‌گذاران می‌توانند طبقه‌بندی متنوعی را شامل شوند که یکی از این گروه‌ها افرادی هستند که سهام را در مبالغ پایینی خریداری می‌کنند و بیشتر دانشجویانی هستند که در رشته‌های مرتبط با بورس (اقتصاد، حسابداری، مدیریت و ...) در حال تحصیل هستند و آروزیشان دستیابی به جایگاه کسانی است که الگوی آنان قرار گرفته‌اند.

عامل مهم دیگری که می‌تواند رفتار افراد را تحت تأثیر قرار دهد، میزان درجه ریسک‌پذیری است که این مورد از جمله مهمترین عوامل موجود در بازارهای مالی به ویژه بازار سهام می‌باشند. از لحاظ درجه ریسک، افراد به دو دسته ریسک‌پذیر و ریسک‌گریز تقسیم می‌شوند. سرمایه‌گذاران در بازار بورس منطقی عمل کرده و به ازای پذیرفتن میزان مشخصی از ریسک، بازده مورد انتظارشان را طلب می‌کنند. ولی اگر فردی به هیچ عنوان ریسک را نپذیرد و مایل به کسب بازده‌ای باشدکه در برابر دریافت آن بازده، متحمل هیچ‌گونه ریسکی نشود بطور طبیعی نمی‌تواند به سمت بازار بورس حرکت کند، چرا که افرادی به سرمایه‌گذاری در بورس اوراق بهادار می‌پردازند که میزان ریسکی را با توجه به مقدار بازده پذیرا باشند.

در نهایت، اعتماد به نفس می‌تواند بر قصد افراد به سرمایه‌گذاری در بازار بورس تأثییرگذار باشد. افراد که از لحاظ میزان اعتماد به نفس در حد پایینی قرار دارند. بیشتر به سرمایه‌گذاری‌هایی رو می‌آورند که از میزان حتمیت (اطمینان) بیشتری برخوردار باشد (خرید زمین، پس‌انداز کوتاه‌مدت و ...) چرا که هر چه فرد اعتماد به نفس بالاتری داشته باشد. در رابطه با موضوعات، با قدرت و اطمینان بیشتری تصمیم‌گیری می‌کند زیرا به خود و قابلیت‌هایش اعتماد دارد و در نهایت این ذهنیت، وی را به سمت و سویی می‌کشاند که بتواند از نیروها و پتانسیل‌های درونی خود در بسترهای مناسب (بازار بورس و اوراق بهادار) بهره‌برداری کند. گفتنی است که آیا فردی که از اعتماد به نفس بالایی برخوردار است در بازار بورس موفق می‌شود یا خیر؟ بلکه مفهوم این است که میزان اعتماد به نفس در ابتدای امر می‌تواند مانند محرکی در تشویق به سرمایه‌گذاری عمل کند.

روانشناسی و رفتارشناسی

رفتارشناسی بازار سهام:

رفتارشناسی مالی شاخه‌ای از علم فاینانس است که به بررسی رفتار بازارهای مالی با رویکرد روانشناسانه می‌پردازد. در این مقاله ما سعی داریم با بررسی الگوهای رفتاری سرمایه‌گذاران در موارد نیز با ارائه نمونه‌های عینی، تصویر روشن‌تری از نحوه تصمیم‌گیری سرمایه‌گذاران در شرایط متفاوت و به تبع آن رفتارشناسی بازارهای مالی ارائه می‌شود سرمایه‌گذاران تحت تأثییر سه نیروی اساسی تصمیم‌گیری می‌کنند:

الف) انگیزه و هدف زیان‌گریزی

ب) داشتن اعتماد به نفس کاذب

ج) ظاهر بینی

د) تنوع‌بخشی

هـ) پیشمانی

فعالیت موفقیت‌آمیز در بازار سهام مانند عرصه‌های اقتصادی دیگر، نیازمند تجهیز سرمایه‌گذار به دانش و تخصص لازم می‌باشد. شاخه‌ای از علم اقتصاد که دانش و ابزار لازم برای تحلیل بازارهای مالی را در اختیار افراد قرار می‌دهد، نامیده می‌شود. فاینانس از حدود یکصد سال پیش، همگام با شکوفایی و توسعه روزافزون این علم، مدل‌ها و ابزارهای متعددی برای ارزشگذاری دارایی‌های ایجاد شده که بسیاری از آن‌ها امروزه تحت عنوان تحلیل فاندامنتال توسط کارشناسان برای ارزیابی سهام شرکت‌ها استفاده می‌شود. برخی متخصصات فاینانس معتقدند که در تحلیل و بررسی بلندمدت، ارزش کلیه دارایی‌ها (از جمله سهام) از قواعد بی‌چون و چرای این علم پیروی می‌کنند و فارغ از نوسانات کوتاه‌مدت، تنها روش مناسب برای تصمیم‌گیری صحیح در بازارهای مالی استفاده از مدل‌های تحلیلی است. در این میان هرچند نمی‌توان خدمات ارزنده این علم و متخصصان آن را نادیده گرفت اما با بررسی و مطالعه رفتار سرمایه‌گذاران در عرصه عمل می‌توان به مثال‌های متعددی دست یافت که براساس آن تصمیم افراد در سرمایه‌گذای، متفاوت از پیش‌بینی تئوری‌های فاینانس بوده است. این رفتار سرمایه‌گذاران یکی از فرضیه‌های اساسی فایناس را زیر سؤال برده است. این فرضیه بطور خلاصه بیان عنوان بهینه بودن بازارها
 
(Market Efficiency) می‌کند که تغییرات قیمت سهام در نتیجه تغییر در ارزش ذاتی شرکت‌ها روی می‌دهد و در نتیجه قیمت سهام تنها از اخباری متأثر می‌شود که به تغییر جریانات نقدی آتی سهام (یعنی آنچه عاید سرمایه‌گذاری خواهد شد) و در نتیجه تغییر در ارزش ذاتی منجر شود. این فرضیه در حالت قوی‌تر خود بیان می‌کند که به علت کارا بودن بازارهای سهام، اطلاعات مالی مربوط به عملکرد شرکت‌ها در قیمت سهام آن‌ها لحاظ شده است و بنابراین در هر لحظه بازار، بهترین قیمت را نموداری که توسط رابرت شیلر (از مشهورترین اساتید). برای یک دارایی با توجه به ارزش فعلی شرکت پیشنهاد می‌دهد شاخص واقعی P ارائه شده این فرضیه بنیادی فاینانس را به چالش می‌کشد. در نمودار، منحنی (Yale) دانشگاه بیل ارزش فعلی کل عایدات P قیمت سهام در بازار ایالات متحده آمریکا از سال 1870 تا 2008 را نشان می‌دهد. منحنی واقعی سهام را محاسبه کرده است. بدین ترتیب با توجه به در دسترس بودن اطلاعات آتی برای یک دوره زمانی طولانی با تنزیل سودهای نقدی واقعی که در آینده توزیع شده‌اند (براساس P منحنی از تاریخ شروع نمودار در سال 1870 نرخ سود اوراق قرضه آمریکایی)، ارزش ذاتی میانگین کل سهام شرکت‌ها در بورس نیویورک را برآورده کرده است. از مقایسه این دو منحنی نتایج جالبی بدست می‌آید، نخست اینکه به سادگی می‌توان تشخیص داد که میزان نوسانات یک روند پیوسته با شیب P واقعی قیمت سهام در بورس بسیار بیشتر از نوسانات ارزش ذاتی است به نحوی که منحنی به عنوان نماینده تغییرات قیمت سهام بسیار متلاطم و پرنوسان است. دوم اینکه هرچند P مسیری ملایم را طی می‌کند اما منحنی در اواخر قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم دو نمودار هماهنگی زیادی با یکدیگر دارند اما پس از این دوره برای مانند اویل دهه 90 تا 2008 میلادی تفاوت معنادار بین قیمت سهام و ارزش ذاتی) بازه‌های زمانی بسیار طولانی شرکت وجود داشته است. این اختلاف، در تضاد جدی با فرضیه بهینه بودن بازارها است که قیمت را منعکس کننده ارزش ذاتی دانسته و هرگونه اختلاف میان این دو را ناچیز و موقتی می‌انگارد. یک نمونه قابل تشخیص دیگر در این نمودار مربوط به دوران رکودهای بزرگ است که طی آن قیمت سهام در سال‌های 1929 تا 1932 پیش از دو سوم ارزش خود را از دست داد در حالی که کوچک‌ترین تغییری در ارزش ذاتی شرکت‌های براساس تنزیل سودهای آینده ایجاد نشد. به عبارت دیگر شرایط سودآوری آتی شرکت‌ها کاملاً با ثبات بوده است! مطالعه میزان گردش سهام به عنوان یک مثال دیگر در بحث حاضر نیز در بر دارنده نتایج جالب و قابل توجهی است. به جدول یک توجه کنید. ارقام جدول به خوبی نشان می‌دهند که در سه بورس توسعه یافته ایالات متحده، انگلستان و آلمان در طول سال 2009 ارزش کل معاملات به مراتب بیش از ارزش بازار بوده که به معنای دست به دست شدن کل ارزش سهام بازار در طول یک سال بیم معامله‌گران است.

براساس نظریه بازار کارا تنها، اخبار بنیادی که باعث تغییر ارزش ذاتی سهام می‌شوند، می‌توانند انگیزه تغییر قیمت و انجام معامله را برای سرمایه‌گذاران ایجاد کنند. این در حالی است که نسبت به گردش سهام بیش از 100درصدی در اکثر بازارهای مالی دنیا به خوبی بیان می‌کند که انگیزه انجام معامله در بین سرمایه‌گذاران به مراتب بیشتر بوده است زیرا طبیعتاً میزان اطلاعات منتشر شده در مورد شرکت‌ها در یک سال به اندازه‌ای نیست که این حجم عظیم خرید و فروش سهام را توجیه کند. نمونه‌های مزبور حکایت از آن دارند که عواملی فراتر از نیروهای بنیادین در بازارهای مالی عمل می‌کنند که تئوری‌های فاینانس قادر به توضیح آن نیست. در پاسخ به این ناتوانی علمی، در چند دهه اخیر شاخه نوینی به نام "فایناسن رفتاری (Behavioral Finance) در غرب ایجاد شده و رشد کرده است که به بررسی رفتار سرمایه گذاران در بازارهای مالی با رویکرد روانشناسانه می‌پردازد. کارشناسان این رشته معتقدند نیروهایی نظیر ترس و طمع می‌توانند با زیر پا گذاشتن تئوری‌های فاینانس موجب نوسانات چشمگیر در بازارهای مالی شوند. بدین ترتیب باید به افراد از منظر روانشناسانه نگریست که در بسیاری مواقع تحت تأثیر احساسات واقعی، رفتاری کاملاً متفاوت با منطق اقتصادی (شالوده فاینانس) از خود نشان می‌دهند.

زیان گریزی:

شاخه‌ای از علم فاینانس است که به بررسی رفتار بازارهای مالی با رویکردی روانشناسانه می‌پردازد. با بررسی الگوهای رفتاری سرمایه‌گذاران و ارائه نمونه‌های عینی، تصویر روشن‌تری از نحوه تصمیم‌گیری سرمایه‌گذاران در شرایط متفاوت و به تبع آن رفتارشناسی بازارهای مالی می‌پرادزیم. یک موقعیت فرضی از در نظر بگیرید که طی یک تصادف رانندگی به راننده پیشنهاد می‌شود بین دوگزینه زیر یکی را انتخاب کنید:

1.      یک میلیون تومان هزینه خسارت را نقدی بپردازد.

2.      یک تاس بیندازد و در صورتی که تاس زوج را نمایش داد دو میلیون تومان و در صورتی که عدد فرد آمد از پرداخت خسارت معاف شود.

در هر دو گزینه زیان مورد انتظار بررسی براساس علم احتمال نشان می‌دهد که ضرر مورد انتظار برابر یک میلیون تومان است زیرا احتمال زوج یا فرد آمدن تاس برابر است با وجود برابر بودن ضرر مورد انتظار در هر دو گزینه، اکثر افراد تمایل دارند گزینه دوم را انتخاب کنند یعنی افراد ضرر غیرقطعی را هر چقدر که بزرگتر باشد به ضرر حتمی ترجیح می‌دهند. این پدیده در رفتارشناسی مالی به "زیان گریزی" شهرت دارد و یکی از الگوهای رفتاری رایج در بین سرمایه‌گذاران استو مطالعات (Loss Aversion) روانشناسی ثابت کرده‌اند که عدم مطلوببیت یا احساس ناخرسندی که از یک میزان ضرر مالی مشخص به انسان دست می‌دهد حدوداً 5/2 برابر میزان لذت یا خرسندی ناشی از سود به همان میزان است.

به عبارت دیگر برای جبران احساس نامطلوب زیان یک میلیون تومانی کسب حدود 5/2 میلیون تومان سود لازم است! این واکنش روانی باعث می‌شود که سرمایه‌گذاران در بازارهای سهام از فروش سهام زیان‌ده خود برای مدت طولانی خودداری کرده اما سهام سودده را خیلی زودتر از آنچه اقتضا می‌کند به فروش برسانند.

توجیه رفتار مزبور از منظر روانشناسی این است که برای سرمایه‌گذاران قبول این حقیقت که در یک سرمایه‌گذاری ضرر کرده‌اند مشکل است و تا زمانی که سهام خود را به فروش نرسانده‌اند از لحاظ ذهنی احساس ناخرسندی ناشی از شناسایی زیان را به تعویق انداخته و به امید آینده نامعلوم باقی می‌مانند. اما در مورد سهام سودده، ترس از کاهش ناگهانی قیمت موجب می‌شود که سرمایه‌گذاران سهامی که برایش بازدهی داشته را زودتر واگذار کرده و از ریسک تبدیل شدن آن به یک سهم ضررده اجتناب کند. بدین ترتیب نقطه مرجع ذهنی سرمایه‌گذاران برای قضاوت در مورد یک سرمایه‌گذاری، قیمت خرید آن دارایی است و تصمیم خرید و فروش آن‌ها تا حد زیادی به این تصور ذهنی در مورد قیمت بازمی‌گردد که لزوماً هیچ ارتباطی با وضعیت سهم و یا شرکت ندارد. مطالعه‌ای که در سال 1998 در مورد حساب کارگزاری بیش از 163 هزار مشتری حقیقی در ایالات متحده آمریکا انجام شد نشان می‌دهد که سرمایه‌گذاران سهامی را که قیمت بالاتر نسبت به قیمت خرید داشته‌اند بطور متوسط 7/1 برابر زودتر از سهام زیان‌ده به فروش می‌رسانند. مطالعه دیگری در سال 2001 در فنلاند نشان داد که سرمایه‌گذاران، سهامی که قیمت آن‌ها از زمان خرید بیش از 30درصد صدافت کرده است را بطور میانگین 32درصد کمتر از سهام سودده سبد خود به فروش می‌رسانند. همچون سایر مباحث رفتارشناسی مالی، تئوری‌های فاینانس قادر به توضیح پدیده ریسک گریزی در بین سرمایه‌گذاران نیست. براساس تئوری مدرن فاینانس، یک سرمایه‌گذار در هر لحظه باید قیمت کنونی سهم و پیش‌بینی خود از ارزش ذاتی را مقایسه کرده و بر مبنای آن تصمیم به نگهداری یا فروش بگیرد. براین اساس، قیمت خرید یک سهم نباید نقشی در تصمیم‌گیری عاقلانه یک سرمایه‌گذار ایفا کند. حال آنکه براساس تحقیقات فوق، آنچه در عالم واقع میان سرمایه‌گذاران اتفاق می‌افتد مخالف این نظریه است. براساس آنچه درخصوص اصل زیان گریزی بیان شد، رفتارشناسی مالی به سرمایه‌گذاران توصیه می‌کند تا با شناخت این الگوی رفتاری طبیعی و تلاش برای مهار آن سعی کنند تا سهام زیان‌ده خود را در صورت کسب توجیه لازم با سهولت بیشتری به فروش برسانند و به سهام سودده اجازه پیشروی و کسب بازده بیشتر را بدهند.

اعتماد به نفس کاذب:

مروری اجمالی بر دستاوردهای علم روانشناسی بیان می‌کند که پدیده اعتماد به نفس خصلتی مشترک در بین اغلب انسان‌هاست که نمود آن در بازارهای مالی به وفور یافت می‌شود. مطالعات انجام شده در این خصوص در ماین مشاوران بازار (Ruuso & Schoemaker, 1992)، مدیران (Kidd, 1970)، مهندسان
 
(Baum annetal, 1991) و بانکداران (Steavevon Holstein, 1972) نشان می‌دهد که این پدیده تنها منحصر به سرمایه‌گذاران نبوده و بطور گسترده‌ای در بین افراد در مشاغل مختلف خودنمایی می‌کند. در همین راستا نتایج یک تحقیق جالب نشان داد که 80درصد افراد، احتمال تصادف خود را کمتر از میانگین واقعی رانندگان تلقی (Kahne mam & Riepe, 1997) می‌کنند. همچنین مطالعه انجام شده توسط بیکر و امری
 
(baker & Emery) در سال 1993 که به سراغ زوج‌های آمریکایی رفته بیان می‌کند که با وجود احتمال واقعی 50درصدی طلاق برای هر ازدواج در جامعه آمریکا، اکثریت زوج‌های جوان احتمال طلاق در ازدواج خود را صفر ارزیابی کردند. اعتماد به نفس کاذب نزد سرمایه‌گذاران بازارهای مالی نیز معمولاً بدین صورت نمایان می‌شود که افراد در انتخاب سهام و پیش‌بینی بازده بازار، خود را تواناتر از سایرین قلمداد می‌کنند. بررسی‌ها توسط مؤسسه معتبر نظرسنجی گالوپ نشان می‌دهد که سرمایه‌گذارانی که سابقه کمتری در بورس دارند غالباً اعتماد به نفس بالاتری نسبت به سرمایه‌گذاران با سابقه دارند.

بر این اساس، آماتورها معمولاً احتمال کسب بازدهی بهتر از متوسط بازار را در سرمایه‌گذاری‌های خود بسیار بیشتر از افراد حرفه‌ای تصور می‌کنند. این اعتماد به نفس کاذب در بین سرمایه‌گذاران در عمل تأثیرات وسیعی در تصمیم‌گیری افراد دارد که یکی از مهمترین نمونه‌های آن در پدیده‌ای تحت عنوان معامله بیش از حد
 (over- Trading)مشاهده است که مصداق آن را می‌توان در رفتار افراد دارای دسترسی به معاملات برخط (online- Trading) جستجو کرد.

در پژوهش انجام شده در سال 2003 (Barber & Odean) سیستم معاملات تلفنی به معاملات برخط روی آورده بودند نشان می‌دهد که به رغم آنکه این سرمایه‌گذاران پیش از دسترسی به سیستم معاملات آنلاین بطور متوسط بازدهی سه درصدی بهتر از شاخص بازار در هر سال داشتند، اما پس از تغییر مزبور، متوسط بازدهی همین سرمایه‌گذاران در یک بازده زمانی طولانی‌مدت به دو درصد کمتر از شاخص بورس رسید. علت این مسئله بطور طبیعی به افزایش تعداد معاملات و از بین رفتن بخش بزرگی از سود در نتیجه پرداخت کارمزد معاملات مربوط می‌شود. همچنین تحقیق‌گیری که بر روی 60 هزار سرمایه‌گذار حقیقی در سال 1998
(Barber & Odean) در ایالات متحده انجام شد بیان می‌کند که کارمزد معاملات بطور متوسط 4/2 درصد از بازده افراد در هر سرمایه‌گذاری را از بین می‌برد و افرادی که بیشترین حجم معاملات را داشته‌اند کمترین بازدهی (حدود 5درصد کمتر از شاخص) را در بلندمدت کسب کرده‌اند.

نمودار از منظر دقیق‌تری آثار پدیده معاملات بیش از حد و ارتباط آن با اعتماد به نفس کاذب را بررسی می‌کند نمودار عملکرد چند گروه از سرمایه‌گذاران را در یک بازه زمانی طولانی‌مدت (7 سال) نشان می‌دهد
 
(Barber & Odean, 2000). منظور از صندوق‌های شاخصی، صندوق‌های سرمایه‌گذاری هستند که ترکیب سرمایه‌گذاری دقیقاً مشابه سبد سهام بازار دارند. بنابراین عملکرد آن‌ها به متوسط بازار بسیار نزدیک است. کلوپ‌های سرمایه‌گذاری نهادهایی (Investment club) هستند که با پذیرش سرمایه‌گذاران و تحلیل‌گران، برنامه‌های منظمی را جهت تبادل نظر و ارتباط آن‌ها با یکدیگر ترتیب می‌دهند تا تبادل تجربیات و اطلاعات به نحو مؤثری انجام شود.

سرمایه‌گذاران شخصی نیز افراد حقیقی هستند که عمدتاً از بین فعالان حرفه‌ای (براساس سابقه فعالیت در بازار سهام) انتخاب شده‌اند. نتایج این بررسی که درخصوص 166 کلوپ سرمایه‌گذاری در آمریکا صورت پذیرفته است در نوع خود جالب توجه است. نخست اینکه سود خالص هر دو گروه از سرمایه‌گذاران (سرمایه‌گذاران شخصی و اعضای کلوپ‌های سرمایه‌گذاری) از صندوق شاخصی یا به عبارتی شاخص بورس کمتر بوده است. به عبارت دیگر هیچ یک از سرمایه‌گذاران نتوانسته‌اند بازدهی بهتری از متوسط بازار در بلندمدت کسب کنند و این در حالی است که همانطور که پیش‌تر اشاره شد، معمولاً افراد، عملکرد خود را تحت تأثیر اعتماد به نفس کاذب، بسیار بهتر از بازار برآورد می‌کنند. نکته دون این است که سرمایه‌گذاران شخصی نسبت به اعضای کلوپ‌های سرمایه‌گذاری طبیعتاً مراودات و تبادل اطلاعات کمتری با دیگران داشته‌اند عملکردی بهتر از اعضای کلوپ‌های داشته‌اند.

علاوه بر این، هر دو گروه در اثر معامات مکرر بخش قابل توجهی از بازدهی خود را از دست می‌دهند به نحوی که سرمایه‌گذاران شخصی هر چند بازده ناخالص بهتری از متوسط بازار داشته‌اند (7/18درصد)، اما به علت پرداخت کارمزدها، سود خالص آن‌ها به مراتب کمتر شده است (4/16درصد). در بین اعضای کلوپ‌های سرمایه‌گذاری حتی وضعیت بغرنج‌تر است. این گروه نه تنها بازدهی ناخالص کمتری از بازار سهام داشته‌اند (17درصد) بلکه در اثر معاملات مکرر حدود سه درصد از سود خود را بابت کارمزد از دست داده‌اند و در نتیجه بازدهی آن‌ها به حدود 14درصد کاهش یافته است. این عملکرد به خوبی نشان می‌دهد که تبادل بیش از اندازه اطلاعات در بین سرمایه‌گذاران مزبور نه تنها باعث عملکرد بهتری نشده بلکه با تشویق به خرید و فروش و تعویض مکرر سهام، تنها افزایش پرداخت کارمزد به کارگزاران و کاهش بازدهی سرمایه‌گذار را در پی داشته است. براساس آنچه درخصوص اعتماد به نفس کاذب بیان شد، رفتارشناسی مالی به سرمایه‌گذاران توصیه می‌کند تا با شناخت این گرایش طبیعی و تلاش برای مهار آن به یک درک واقعی از میزان توانایی‌های خود در بازار سهام دست یابند و با محدو کردن پیامدهای اعتماد به نفس کاذب از جمله تمایل به معاملات بیش از حد (به ویژه با استفاده از معاملات برخط (onlin- Trading) در راستای کاهش هزینه معاملات و افزایش بازدهی خود تلاش کنند.

3. ظاهربینی:

در علم رفتارشناسی مالی اصطلاح رایجی وجود دارد که شاید مناسب‌ترین معادل فارسی "ظاهربینی"(representiveness) باشد. این اصطلاح بیان می‌کند که افراد بطور طبیعی آنچه را که می‌بینند به صورت سطحی و بدون دقت کافی به مسائل ذهنی خود مرتبط می‌کنند. به عنوان مثال بسیاری از سرمایه‌گذاران، سهام شرکت‌هایی را که محصولات خوبی تولید می‌کنند و دید مثبتی نسبت به آن‌ها در زندگی روزمره دارند را به سهام سایر شرکت‌ها ترجیح می‌دهند زیرا افراد بطور ناخودآگاه تصویر ذهنی مثبت خود از شرکت یا محصولات مربوطه را به سهام آن نیز تسری می‌دهند. مطالعه انجام شده (Sherfrin & Statman, 1995) نشان می‌دهد که اتفاقاً شرکت‌های خوش‌نام از نظر سرمایه‌گذاران دارای سهامی با بازدهی مناسب نبوده‌اند، در واقع افراد به اشتباه شرکت‌های خوب و موفق از نظر خود را بطور ذهنی به سودآوری بالا ارتباط می‌دهند.

نوع دیگری از پدیده ظاهربینی نیز در بین سرمایه‌گذاران نسبت به عملکرد گذشته سهام شرکت‌ها دیده می‌شود. دو پژوهشگر (De Bondt & Thaler) در مقالاتی مجزا در سال‌های 1985 و 1989 اثبات کردند که سهام شرکت‌هایی که در طی سه سال گذشته بدترین عملکرد را داشته در طی چند سال بعد عملکرد بسیار بهتری از سهام شرکت‌هایی داشتند که در همین دوره بیشترین رشد را تجربه کرده‌ند. این محققان در بررسی علمی خود دو سبد سهام یکی مرکب از شرکت‌های با بهترین عملکرد (برنده‌ها) و دیگری شرکت‌های با بدترین عملکرد (بازنده‌ها) در سه سال گذشته تشکیل دادند و مشاهده کردند که در یک بازه زمانی پنج ساله بعد از شکل‌گیری این دو پرتفولیو، سبد سهام یکی مرکب از شرکت‌‌های بازنده، بازدهی معادل 40درصد بیشتر از سبد برنده‌ها داشته است. این در حالی است که نظرسنجی از افراد حرفه‌ای و تحلیل‌گران بازار سهام نشان می‌داد که اکثریت قریب به اتفاق آن‌ها عملکرد 5 سال آینده سهام شرکت‌های برنده را بهتر از سبد بازنده‌ها پیش‌بینی می‌کردند. این محققان در نتیجه‌گیری مقالات خود نشان دادند که پدیده ظاهربینی باعث شده تا سرمایه‌گذاران عملکرد گذشته یک سهم را پیش‌بینی کننده عملکرد آتی آن دانسته و بیش از حد نسبت به آینده آن بدبین یا خوشبین شوند. نکته جالب توجه این است که هر چه یک پدیده ظاهری چشمگیرتر باشد و جلب توجه بیشتری کند، سرمایه‌گذاران بدون توجه به محتوای آن و فارغ از تأثیراتش بر ارزش ذاتی سهام، وزن بیشتری در تصمیم‌گیری‌های خود به آن می‌دهند. در همین راستا یک تحقیق جالب به بررسی رابطه میان میزان چشمگیر بودن ظاهری یک خبر و قیمت واحدهای صندوق‌های سرمایه‌گذاری کشورها در بورس نیویورک می‌پردازد. این تحقیق بیان می‌کند که در بازار نیویورک واکنش سهامداران صندوق‌های سرمایه‌گذاری به خبری که با پهنای سه ستون در روزنامه منتشر شده حدوداً 4/1 (یک چهارم) واکنش بازار به یک خبر با پهنای شش ستون در روزنامه New York Times همان سال است.

این مطالعه همچنین نشان می‌دهد که اخباری که تأثیر مهمی بر ارزش بنیادین سهام داشته اما در صفحه اول این روزنامه به چاش نرسیده است، منجر به واکنش ناچیزی از سوی سرمایه‌گذاران شده است. در مقابل، اخباری که تأثیر چندانی بر ارزش بنیادین واحدهای سرمایه‌گذاری این صندوق نداشته، اما در صفحه اول روزنامه با پهنای زیاد به چاپ رسیده است معمولاً باعث تغییرات زیادی در ارزش واحدهای صندوق‌های سرمایه‌گذاری مشترک شده است با توجه به موارد فوق می‌توان گفت، پدیده ظاهربینی در بین سرمایه‌گذاران باعث می‌شود ت افراد به جای توجه به محتوای اخبار و اطلاعات مالی و تأثیر آن‌ها بر ارزش ذاتی سهام به صورت سطحی و براساس میزان چشمگیر بودن ظاهری پدیده‌های تصمیم‌گیری کنند و این رفتار خود را مرتبط با تغییر ارزش ذاتی سهام توجیه کنند. به این ترتیب رفتار شناسایی مالی به سرمایه‌گذاران توصیه می‌کند که در واکنش و تحلیل اخبار ظاهری به این مسئله توجه کرده و نه تنها خود تحت تأثیر آسیب‌های آن قرار نگیرند بلکه بتوانند فرصت‌های سودآوری ایجاد شده ناشی از ظاهربینی سرمایه‌گذاران را تشخیص داده و در اتخاذ تصمیمات مناسب از آن استفاده کنند.

4. تنوع بخشی (Diversification)

یکی از اصول پایه در علم فاینانس مفهوم "ریسک" است که بصورت ساده تحت عنوان احتمال عدم تحقق بازده مورد انتظار تعریف می‌شود. متخصصان این علم معتقدند سرمایه‌گذاری در بازار سهام بطور ذاتی دارای رسیک قابل توجهی است اما با استفاده از اصل مهم تنوع‌بخشی (Diversification) می‌توان پارامتر ریسک را به حداقل رساند. اصولاً پیدایش مفهوم "پرتفولیو" یا "سبد سهام" نیز از همین طرز تفکر فاینانس ریشه گرفته است که معتقد است می‌توان با افزایش سهام خریداری شده از نظر تنوع و تعداد، ریسک سرمایه‌گذاری را در حد بهینه نگاه داشت. علم فاینانس فرض می‌کند که همه سرمایه‌گذاران در بازار سهام از آنجا که دارای منطق اقتصادی (Rational) هستند این کار را انجام خواهند دارد و تا حد امکان به سبد دارایی‌های خود تنوع می‌بخشند. در حقیقت براساس همین اصل است که تئوری فاینانس بازار (Bahavior Finance) از منظر متفاوتی به موضوع می‌تگرد. تحقیقات انجام شده در این خصوص، یکی از الگوهای رفتاری غالب فعالان بازار سهام را عدم توجه به این اصل مهم می‌دند که به دو صورت قابل مشاهده است: نخست؛ تنوع‌بخشی اندک و دوم؛ تنوع‌بخشی غیرحرفه‌ای یا ساده‌انگاران. در رابطه با مورد اول، پژوهش‌های متعدد با بررسی گروه‌های مختلف از سرمایه‌گذاران نشان می‌دهند که تعداد سهام نگاه داشته شده توسط سرمایه‌گذاران حقیقی بسیار کمتر از آن است که تئوری‌های فاینانس تجویز می‌کند. به عنوان مثال، نتیجه تحقیق انجام شده از سوی بانک مرکزی ایالات متحده آمریکا بیان می‌کند که تعداد سهام موجود در پرتفولیوی هر سرمایه‌گذار حقیقی در بلندمدت تنها 41/3 عدد است.

دارا بودن 41/3 سهم در پرتفولیو به معنای تنوع‌بخشی بسیار پایین است که به تبع آن ریسک فعالیت سرمایه‌گذاران در بازار سهام را به نحو قابل ملاحظه‌ای افزایش داده است. براساس این نمودار آکادمیک، دارا بودن حداقل 20 شرکت متفاوت در سبد سهام برای کاهش ریسک سرمایه‌گذار و نزدیک شدن به سطح ریسک بازار (در آمریکا) ضروری است اما تنوع‌‌بشخی اندک تنها وجه این الگوی رفتار غیرمنطقی نیست، زیرا در ضمن همین تنوع‌بخشی ناکافی مطالعات و تحقیقات انجام شده وجود رفتار ساده‌انگارانه در بین سرمایه‌گذاران رای متنوع کردن سهام سبد خود حکایت دارد.

سهام انتخاب شده توسط سرمایه‌گذاران در سال 1978 نشان می‌دهد که در بیش از 70درصد همبستگی مثبت بالایی با یکدیگر دارند (Positive Correlation) به عبارت دیگر، سهام انتخاب شده توسط سرمایه‌گذاران علاوه بر آنکه از نظر تعداد بسیار کم است از لحاظ ریسک نیز مشابه یکدیگر بوده و به همین دلیل اصولاً هدف اصلی تنوع‌بخشی (که همان کاهش ریسک است) را حاصل نمی‌کند. یکی دیگر از مطالعات جالب در زمینه رفتار ساده‌انگارانه برای تنوع‌‌بخشی در سال 1988 توسط بنارتزی و تالر (Benartzis Thaler) انجام شده است. این تحقیق به بررسی رفتار کارکنان شرکت‌ها در انتخاب صندوق‌های سرمایه‌گذاری برای برنامه بازنشستگی می‌پردازد. هر شرکت، به کارکنان خود تعدادی صندوق سرمایه‌گذاری را معرفی می‌کند و کارکنان مختارند انتخاب کنند که چه میزان از حق بیمه بازنشستگی خود را به هر یک از این صندوق‌ها اختصاص دهند. نتیجه مطالعات نشان می‌دهد که کارکنان صرف نظر از نوع صندوق‌ها، حق بیمه خود را بطور مساوی بین همه آن‌ها تقسیم می‌کنند. به عنوان مثال، اگر یک صندوق سهام و یک صندوق اوراق با درآمد ثابت به افراد پیشنهاد شود، حق بیمه خود را بصورت مساوی بین این صندوق تخصیص می‌دهند در حالی که اگر یک صندوق با درآمد ثابت و دو صندوق سهام به آن‌ها یپشنهاد شود باز هم یک سوم حق بیمه را به هر صندوق اختصاص می‌دهند. جالب است که در پاسخ به علت این اقدام، اکثر مخاطبان هدف خود را کاهش ریسک و تنوع‌بخشی بیشتر عنوان کردند. محققان این رفتار صندوق پیشنهادی تخصیص n حق بیمه خود را به هر یک از n صندوق می‌نامند. زیرا کارکنان در هر حالت 1n/ را قانون 1 می‌دهند و توجهی به جنس آن صندوق ندارند. این رفتار در بین سرمایه‌گذاران ایرانی نیز کاملاً شایع است و مشاهدات عینی حکایت از آن دارد که افراد به خیال تنوع‌‌بخشی حداکثری، در چندین صندوق سرمایه‌گذاری می‌کنند. بدون آنکه توجهی به استراتژی سرمایه‌گذاری صندوق‌ها کنند و طبیعتاً به علت شباهت ترکیب سبد سهام بسیاری از صندوق‌ها عملاً هدف کاهش ریسک برای سرمایه‌گذاران محقق نمی‌شود.

یکی دیگر از جنبه‌های تنوع‌بخشی ناکارآ اصطلاحاً تمایل به خانه یا (Home Bias) نامیده می‌شود. مطالعه‌ای در این خصوص به بررسی ترکیب سرمایه‌گذاران شرکت می‌پردازدکه شامل هفت شرکت منطقه‌ای است. این تحقیق نشان می دهد که مردم هر ایالت از آمریکا تمایل بسیار زیادی به سرمایه‌گذاری در سهام شرکت مربوط به منطقه خود را دارند و از سرمایه‌گذاری در سایر شرکت‌های منطقه‌ای به رغم شباهت ذاتی فعالیت آن‌ها خودداری می‌کنند.

5. پشیمانی (Regret):

مشهورترین روانشناسان و بنیانگذاران علم رفتارشناسی مالی در مطالعات خود نشان داده‌اند که افرادی که در یک موقعیت تصمیم‌گیری انتخاب غیرمتعارفی را انجام می‌دهند، بیشتر در معرض احساس پشیمانی هستند. ضرب‌المثل ایرانی "خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو" بیانی عامیانه از همین واقعیت است. تصور جنبه‌های روانشناختی انسان است که در شئون مختلف زندگی از جمله در مقوله سرمایه‌گذاری خودنمایی می‌کند، کنید. شما و جمعی از همکاران در سهام شرکتی سرمایه‌گذاری کرده‌اید. همکارانتان به دلیل انتشار اخباری درباره وضعیت شرکت تصمیم به فروش سهام آن می‌گیرند و به شما هم یادآور می‌شوند که سهام مزبور آینده روشنی نخواهد داشت. حال دو موقعیت فرضی را در نظر بگیرید:

1.      بعد از مدتی قیمت آن سهم کاهش می‌یابد و شما سهام خود را نمی‌فروشید و با همکارانتان هم‌مسیر نمی‌شوید.

2.      به توصیه دوستانتان سهم را می‌فروشید اما پس از مدتی قیمت آن سهم افزایش می‌یابد.

در هر دو سناریو فرد احساس پشیمانی و تأسف را تجربه می‌کند اما برای اکثر افراد، احساس پشیمانی در حالت اول شدیدتر است، زیرا با خود تصور می‌کنند که اگر فقط همان کاری را کرده بودند که دیگران انجام دادند (فروش سهم) متضرر نمی‌شدند. اما در حالت دوم، فردی می‌تواند با یادآوری اینکه این اقدام به توصیه همکاران انجام شده و دیگران نیز مانند او متضرر شده‌اند، احساس پشیمانی خود را التیام دهد.

اکثر سرمایه‌گذاران غیرمتخصص در بازارهای سرمایه همواره در تلاش برای متقاعد کردن خود برای خرید سهمی که همه در حال فروش آن هستند را تجربه می‌کنند. به عبارت دیگر، خرید سهم دارای صف فروش دارای بار روانی به مراتب سنگین‌تری نسبت به خرید سهم دارای صف خرید است، حتی اگر سهام دارای صف فروش به لحاظ بنیادین ارزنده‌تر باشد. بدین ترتیب افراد همواره برای نخریدن سهام دارای صف فروش توجیهات آسان‌تری نسبت به خرید سهام دارای صف خرید پیدا می‌کنند. نکته قابل توجه درخصوص احساس پشیمانی، همه‌گیر بودن آن است بدین معنا که حتی سرمایه‌گذارانی که از نظر علمی و ئتوریک آگاهی کافی دارند نیز تحت تأثیر این عامل رواشناختی قرار می‌گیرند. در نحوه تخصیص سبد یک نمونه بسیار جالب در این خصوص تصمیم آقای مارکوویتز (Harry Markowitz) سرمایه‌گذاری‌های مربوط به حق بازنشستگی خود است. همانطور که می‌دانید تئوری این دانشمند که به خاطر آن موفق به دریافت جایزه نوبل شد ادعا می‌کند که سرمایه‌گذاران باید سبد سهام خود را براساس حداکثر بازده و حداقل واریانس انتخاب کنند. این در حالی است که وی در مصاحبه با مجله پول (Money Magazin) در سال 1998 اعلام کرد که منابع بازنشستگی‌اش را به میزان مساوی بین سهام و اوراق با درآمد ثابت تقسیم کرده است. وی علت این تصمیمش را به حداقل رساندن احساس پشیمانی و نه رفتار براساس نظریه خود عنوان کرد. بهینه کردن ریسک- بازده واقعیت جالب دیگر در رابطه با پشیمانی، نحوه واکنش سرمایه‌گذاران در هنگام مرور عملکرد گذشته است. مطالعات نشان می‌دهند که افراد تمایل دارند عملکرد و تصمیمات موفقیت‌آمیز را به مهارت خود و انتخاب‌های اشتباه را به سایر عوامل (مانند بدبیاری و شانس) نسبت دهند. همچنین تحقیق دیگری در قضا.ت راجع به صندوق‌هایی که سرمایه‌گذاران صندوق‌های مشترک در آن سرمایه‌گذاری کرده‌ند بیان می‌کند و عملکرد آن‌ها را بسیار بهتر از آنچه در واقع بوده است، ارزیابی کرده‌اند. به عبارت دیگر، سرمایه‌گذاران تمایل دارند بخش‌های موفق عملکرد خود را به یاد آورند و انتخاب‌های خویش را بهتر از آنچه در واقعیت بوده است، نشان دهد. با جمع‌بندی موارد فوق می‌توان گفت احساس پشیمانی یکی از قوی‌ترین عوامل رواشناختی مؤثر بر رفتار انسان‌ها است که می‌تواند بر منطق اقتصادی افراد غبه کرده و تصمیمات آن‌ها را تحت تأثیر خود قرار دهد. رفتارشناسی مالی به سرمایه‌گذاران پیشنهاد می‌کند تا با شناخت این پدیده، پیامدهای رفتاری آن را کنترل کرده و با محدود کردن آثار پشیمانی، جرأت تصمیم‌گیری بر خلاف جریان عمومی و پیروی از استراتژی شخصی خود را مد نظر قرار دهند.

 

 

 

6. ریسک و بازده:

مهمترین خروجی مدیریت مالی تبیین وجود رابطه مستقیم بین ریسک و بازده است. این اصل بنیادین فاینانس بیان می‌کند که سودآوری بیشتر تنها در قبال متحمل شدن ریسک بالاتر تحصیل می‌شود و در نقطه مقابل، کاهش ریسک طبیعتاً افت بازده مورد انتظار را به دنبال خواهد داشت.

پژوهش‌های مختلف در این حوزه نشان می دهند که به اعتقاد سرمایه‌گذاران، سهام شرکت‌هایی با پتانسیل رشد بالاتر، کم‌ریسک‌تر ازسهام شرکت‌های کم‌بازده هستند. مطالعه انجام شده توسط Shefrin بیان می‌کند که در سال 2001 نسبت قیمت به ارزش دفتری بالا (Market cap)، سرمایه‌گذاران، سهام شرکت‌هایی با ارزش بازار را پربازده و کم‌ریسک ارزیابی می‌کنند. این درک نادرست حتی در میان افرادی که قاعدتاً باید بهترین درک نیز رایج است. نتایج یک مطالعه میدانی (CFO) از رابطه ریسک و بازده را داشته باشند، یعنی مدیران مالی شرکت‌ها در سال 2001 در بین تعداد زیادی از مدیران مالی شرکت‌ها انجام شد آشکار Graham & Harvey مشهور که توسط ساخت که مدیران صندوق‌ها، سرمایه‌گذاری‌های پربازده را کم‌ریسک ارزیابی می‌کنند و بدین ترتیب درک کاملاً در سال 1998 روی تعداد (De Bondt) وارونه‌ای از این رابطه مهم در تئوری فاینانس دارند.

با توجه به موارد فوق می‌توان گفت بر خلاف تئوری فاینانس که رابطه ریسک و بازده را بطور مستقیم ارزیابی می‌کند، مطالعات رفتارشناسی اثبات می‌نماید که سرمایه‌گذاران در عمل اعتقادی بر خلاف اصل مزبور دارا هستند. این عدم درک صحیح از رابطه ریسک و بازده در بین سرمایه‌گذاران موجب می‌شود تا افراد تنها بازدهی را معیار به عنوان مثال، سرمایه‌گذاران در هنگام مقایسه عملکرد صندوق‌های. عملکرد برتر یک سهم یا دارایی بدانند بازده را نادیده می‌گیرند و به این ترتیب با پیامد ناخوشایند نوسانات غیرمترقبه در بازدهی سرمایه‌گذاری خود در آینده مواجه می‌شوند.

علم رفتارشناسی مالی به سرمایه‌گذاران توصیه می‌کند تا با فائق آمدن بر این درک نادرست درخصوص رابطه ریسک و بازده، رفتارهای خود را با این اصل بنیادین تطابق دهند و با آشنایی و محاسبه پارامترهای ریسک (به ویژه ضریب ریسک سیستماتیکی یا بتا) سرمایه‌گذاری‌های خود را در مسیر منطقی، متناسب با بازده مورد انتظار راهبری کنند.

8. کنترل خویشتن:

یکی از خصوصیات روانشناختی بشر که آثار آن در حوزه‌های مختلف از جمله در سرمایه‌گذاری انعکاس پیدا می‌کند، است. این ویژگی به زبان ساده بیان می‌کند که بسیاری از افراد به (Lack of Self Control) ناتوانی در کنترل خود نیستند. دلیل عدم مهار نیازها و امیال خود قادر به اتخاذ بهینه (از منظر علم اقتصاد). به عبارت دیگر در برخی از شرایط، تصمیم واقعی سرمایه‌گذاران با آنچه تئوری‌های اقتصاد و فاینانس پیش‌بنی می‌کنند تفاوت دارد. پژوهشگران حوزه‌های رفتاری در مطالعات متعدد خود وجود این عامل را اثبات کرده‌اند. بدین ترتیب این تمایل طبیعی، تبعات زیادی را در عرصه سرمایه‌گذاری ایجاد کرده است و افراد نیز راهکارهای مختلفی برای مقابله با آن اتخاذ کرده‌اند. به عنوان مثال، یک اصل ذهنی رایج در بین عده زیادی از سرمایه‌گذاران این است که بنابراین شاید «از اصل سرمایه خرج نکنند و تنها از سود پولشان استفاده کنند» همین مسئله باشد. در این فضا از مهمترین دلایل محبوبیت سهام شرکت‌های توزیع کننده سود نقدی شرکت‌ها تحت تأثیر نظریات سهامداران بخش اعظم سود حاصله را بصورت نقدی توزیع می‌کنند زیرا سرمایه‌گذاران این در حالی است که تئوری‌های مدرن فاینانس ارزش را با جریان نقدی نمی‌خواهند از اصل سرمایه خرج کنند تولید شده در شرکت مرتبط می‌دانند که لزوماً هیچ ارتباطی با میزان تقسیم سود نقدی شرکت‌ها ندارد. حتی علم فاینانس در برابر شرکت‌هایی که سود نقدی زیادی تقسیم می‌کنند ابهام عدم فرصت رشد را مطرح می‌کند و با این رویکرد از محبوبیت این نوع سهام در ضمن برخی نظریات خود می‌کاهد. این مسئله در صندوق‌های سرمایه‌گذاری نیز به خوبی دیده می‌شود به نحوی که سرمایه‌گذاران به صندوق‌های دارای روزانه NAV توزیع سود نقدی به مراتب بیشتر از صندوق‌های ارزش‌مدار (که تنها رشد سرمایه را براساس ارزش منتشر می‌کنند) تمایل دارند. همچنین برخی محققان رفتارشناسی مالی، پا را از این محدوده فراتر گذارده و در مقالات خود بیان کرده‌اند که تمایل به سود نقدی به اندازه‌ای است که با توجه به ارزش اقتصادی را زیر پا گذارده و علت فاصله قیمت سهام شرکت‌های سرمایه‌گذاری ( که کل سبد آن‌ها در بورس سرمایه‌گذاری شده است) با ارزش روز دارایی‌های آن‌ها را در همین تمایل به دریافت سود نقدی و عدم توانایی کنترل بین سرمایه‌گذاران مرتبط می‌دانند (نمونه مشابه آن در بین شرکت‌های سرمایه‌گذاری ایرانی بصورت اختلاف 20درصدی بطور میانگین بین قیمت روز و خالص ارزش دارایی‌های این شرکت‌ها قابل مشاهده است).

یکی دیگر از حوزه‌هایی که ناتوانی در کنترل خود در آن آشکار است، برنامه بازنشستگی است زیرا عموم افراد به تنهایی قادر به کنترل تمایلات روزمره در خرج‌کرد نیستند و نمی‌توانند به اندازه لازم برای بازنشستگی خود پس‌انداز کنند. یک راهکار ساده که دولت برای مقابله با این ضعف اتخاذ کرده‌‌اند عبارت از کسر سهم بازنشستگی از حقوق ماهانه کارمندان است؛ زیرا در غیز این صورت بسیار دشوارتر است که فرد با اراده خود پول نقدی که به دستش آمده نشان را برای آینده دور (مثلاً سی سال بعد) پس‌انداز کند. مطالعه انجام شده در سال 1997 توسط می‌دهد که از حدود 2000 نفر کارمند، 42درصد اطمینان داشته‌اند که چه مقدار پول برای پس‌انداز بازنشستگی ایشان کافی است.

توجه به ناتوانی در کنترل خویشتن تنها به تنظیم برنامه‌های بازنشستگی محدود نیست. شاید بتوان فلسفه ایجاد بیمه‌های عمر و پس‌انداز را نیز بهره‌برداری از هیم تمایل فطری بیشتر افراد در خرج کردن آنی دانست. به عنوان نمونه‌ای دیگر در این خصوص می‌توان به برخی اشخاص اشاره کرد که معتقدند اگر قرض نداشته باشند، پس‌انداز نخواهند کرد. بدین ترتیب آنها ترجیح می‌دهند که با خرید مسکن، خودرو یا سایر لوازم زندگی خود را در زیر قرض قرار دهند تا با اجبار در بازپرداخت آن، ناتوانی در کنترل خویش جبران شود. این در حالی است که در بسیاری موارد، هزینه تمام شده جنس خریداری شده با توجه به بهره قرض دریافتی بسیار بیشتر از حالتی است با پس‌انداز شخصی (و دریافت سود) اقدام به خرید آن می‌شد. مابه‌التفاوت رقم در این دو حالت در حقیقت هزینه‌ای است که این اشخاص برای اعمال کنترل بر رفتار خود می‌پردازند به چشم می‌خورد. در این شرایط یکی دیگر از مصادیق بارز موضوع مورد بحث (Online Trading) سهولت انجام معامله باعث می‌شود که باز هم فقدان کنترل خویشتن خودنمایی کند و سرمایه‌گذاران با ناتوانی در تن در دهند. این در حالی است که در سیستم‌های خرید و (Over Trading) برابر وسوسه معاملات زیاد به انجام آن فروش حضوری یا تلفنی، عدم سهولت انجام معامله (نسبت به حالت آنلاین) نقش محدودکننده را ایفا کرده و به کنترل تمایل سرمایه‌گذار برای معامله بیشتر کمک می‌کند. با توجه به موارد فوق رفتارشناسی مالی به سرمایه‌گذاران پیشنهاد می‌کند که با شناخت این ضعف غالب، کنترل و رفتار و تصمیم‌گیری‌ها در حوزه سرمایه‌گذاری را افزایش دهند و با افزایش بنیه تحلیلی و علمی، تصمیمات خود را با پایبندی به کنترل خویشتن براساس منطق و صرفه اقتصادی اتخاذ کنند.

9. حسابداری ذهنی:

فرض کنید شما هزار سهم شرکت الف را به قیمت هر سهم 1000 ریال خریداری کرده‌اید. پس از خرید، قیمت سهم رو به کاهش می‌گذارد و تا سطح 750 ریال افت می‌کند اما شما با توجه به اینکه به تحلیل خود اعتقاد دارید، هزار سهم 1000 ریال افزایش می‌یابد. در چنین شرایطی 850 ریال دیگر در این قیمت خریداری می‌کنید. مدتی بعد قیمت سهم در چنین شرایطی برای خرید یا فروش سهم خود کدام یک از تصمیمات زیر را اتخاذ می‌کنید؟

1.      750 هزار سهمی را که خریده‌اید می‌فروشید اما به قیمت 1000 ریال ازای سود شناسایی می‌کنید هزار سهم خریداری شده به قیمت 1000 ریال را تا زمانی که به آن قیمت برسد نگاه می‌دارید؟

2.      هزار سهم خریداری شده قیمت 1000 ریال را می‌فروشید و سهام ارزان‌تر را نگهداری می‌کنید؟

نتایج بررسی‌ها نشان می‌دهد که افراد معمولاً در برخورد اولیه با این مسئله گزینه اول را عاقلانه‌تر می‌پندارند و از آن احساس رضایت بیشتری می‌کنند. اما واقعیت این است که هزار سهم خریداری شده در مرحله اول یا دوم از نظر ماهیت هیچ تفاوت یا مزیتی نسبت به یکدیگر ندارند. در حقیقت در اینجا تنها قیمت میانگین خرید (875 ریال به ازای هر سهم) اهمیت دارد و واگذاری هزار سهم اول از نظر سود و زیان هیچگونه تفاوتی برای سرمایه‌گذار ایجاد نمی‌کند. در این مثال نظر علم رفتارشناسی مالی کاملاً متفاوت است و براساس آن تصمیم فروش سهم ندارد. تنها باید براساس مقایسه ارزش ذاتی و قیمت فعلی اتخاذ شود و قیمت خرید، هیچگونه تأثیری بر تصمیم فروش سهم ندارد. این در حالی است که تحقیقات رفتارشناسی مالی نشان داده است که سهامداران در برابر فروش سهام به قیمت کمتر از بهای خرید خود مقاومت زیادی دارند و در حقیقت نقطه مرجع ذهنی آنها قیمت خرید سهم است.

براساس رفتارشناسی مالی نظایر این پدیده را تحت عنوان حسابداری ذهنی تعریف می‌کند. این ویژگی سرمایه‌گذاران را به جای در نظر گرفتن تغییرات مجموع ارزش دارایی خود، آن را به اجزای مختلف یا جداگانه تقسیم و بطور مجزا بررسی می‌کنند. بدین معنا که اصطلاحاً حساب‌های ذهنی اشخاص عمدتاً دارایی‌ها و درآمدهای خود را در دو حساب ذهنی جداگانه منظورمی‌کنند و بین حساب درآمدی تمایز قائل می‌شوند و حساب ثروت و رشد قیمت سهام کی مثال جالب در این خصوص را می‌توان نگاه متفاوت افراد نسبت به سود نقدی یافت. در واقع سرمایه‌گذاران، سود نقدی را در ذهنشان در حساب درآمد طبقه‌‌بندی می‌کنند اما رشد قیمت سهام به حساب ثروت (دارایی) منتقل می‌شود.

در حقیقت از آنجا که افرا در مقابل هزینه کردن از حساب ثروت برای تأمین مخارج روزمره مقاومت زیادی می‌کنند، پرداخت سود نقدی به آنها این امکان را می‌دهد تا به خود اجازه دهند که عواید آن را برای مخارج روزمره به کار گیرند. به همین دلیل است که شرکت‌ها اغلب سعی می‌کنند به سرمایه‌گذاران اطمینان بدهند که سود نقدی منظمی را طی سالیان آینده پرداخت خواهند کرد. در بازار ایران نیز می‌توان علاوه بر اصرار سهامداران به توزیع حداکثر سود نقدی در مجامع سالانه شرکت‌ها به د مصداق بارز حاکی از وجود حسابداری ذهنی در بین افراد اشاره کرد:

1.      برخی شرکت‌ها در مجامع خود بطور همزمان سود نقدی را توزیع و افزایش سرمایه از محل آورده نقدی و مطالبات را مورد تصویب قرار می‌دهند.

2.      مدیران صندوق‌های سرمایه‌گذاری مشترک احتمالاً تاکنون با این سؤال سرمایه‌گذاران مواجه شده‌اند که برای سود سهام نقدی موجود در صندوق چه اتفاقی افتاده است؟ اما بعضی از افراد پس از ارائه پاسخ و آگاه شدن از محاسبه سود باز هم چندان خرسند به نظر نمی‌رسند و دریافت سود نقدی را در خالص ارزش دارایی‌های صندوق بسیار جذاب تصور می‌کنند.

این در حالی است که سرمایه‌گذاران همواره می‌توانند به جای دریافت سود نقدی، با فروش چند واحد سرمایه‌گذاری به همان میزان نقدینگی دست یابند اما دقیقاً به دلیل امتناع از کاهش حساب ثروت خود به آن راغب نیستند. با توجه به موارد مطرح شده علم رفتارشناسی مالی به سرمایه‌‌گذاران پیشنهاد می‌کند از طبقه‌‌بندی ناردست دارایی‌ها در ذهن خود اجتناب کرده و با عبور ار تله حسابداری ذهنی تصمیمات سرمایه‌گذاری را براساس منطق اقتصادی اتخاذ کنند.

نتیجه‌گیری:

در این مقاله با بررسی و ایجاد ارتباط بین مفاهیم اقتصادی و روانشناسی رفتار انسان‌ها به عنوان سرمایه‌گذاران حسب علم بازارهای مالی در بازار پرداختیم و پس از آن به تعدادی از ویژگی‌های رواشناختی اصلی سرمایه‌گذاران که نقش تعیین‌کننده‌ای در رفتار و تصمیم‌گیری آنان دارد اشاره کردیم. خصوصیات مزبور عبارتند از: زیان‌گریزی، اعتماد به نفس کاذب، درک نادرست از رابطه ریسک و بازده، پشیمانی، عدم کنترل خویشتن، تنوع‌‌بخشی نادرست و حسابداری ذهنی. این ویژگی‌ها بیان می‌کنند که افراد، تصمیم‌گیری درخصوص سرمایه‌گذاری‌های خود را بیشتر براساس تئوری‌های علمی فاینانس انجام نمی‌دهند، بلکه مطرح می‌کند که سرمایه‌گذاران عوامل احساسی و روانشناختی، نقش بسزایی در این زمینه دارند.

بنابراین بحت تأثیر سه نیروی اساسی که بر تصمیم‌گیری افراد مؤثر هستند را به شرح زیر دسته‌بندی می‌کنیم بدین ترتیب که:

1.      بر مبنای این ویژگی، افراد در درجه اول در سرمایه گذاری‌ها اهمیت، امنیت اصل پول زیادی به حفظ اصل پول می‌دهند (شاید یکی از دلایل محوبیت سرمایه‌گذاری در املاک و مستغلات به خصوص در ایران به همین مسئله مربوط باشد).

2.      برای سرمایه‌گذاری مهم است که بتوانند از پتانسیل درآمدی سرمایه گذاری خود درآمدی مستمر کسب کنند.

3.      افراد دوست دارند بتوانند از طریق سرمایه‌گذاری به رویاهای خود نظیر خرید، دستیابی به آرزوها، خانه،سفر پر هزینه، خرید ماشین گران قمیت و ... تحقق بخشند.

براساس این سه ویژگی اشخاص سبد سرمایه‌گذاریشان را به سه دسته تقسیم می‌کنند:

1.      اوراق بدون ریسک و پس‌انداز بانکی: این گروه از سرمایه‌گذاری‌‌ها به نیاز اول یعنی حفظ اصل پول پاسخ می‌دهند.

2.      اوراق با ریسک بالاتر از بدون ریسک (متوسط): این بخش از سرمایه‌گذاری‌ها نیاز به کسب درآمد سهام شرکت‌های کم‌ریسک و دارای سود نقدی را تأمین می‌کنند. در حقیقت برای سرمایه‌گذاران بسیار مهم است که مخارج زندگی خود را از محل مستمر سود سهام، سپرده بانکی و ارواق مشارکت (و نه از محل فروش اصل دارایی‌ها) تحصیل کنند.

3.      سهام شرکت‌های پرریسک و پربازده: این گونه سرمایه‌گذاری‌ها بیشتر با ایجاد امید در سرمایه گذاران، امکان دستیابی به آرزوها بزرگ را فراهم می‌کند. در حقیقت، این آرزها با کسب درآمدهای عادی قابل دستیابی نیستند. در نتیجه، افراد سعی می‌کنند با افزایش ریسک سرمایه‌گذاری‌ها، امکان تحقق درآمدهای فوق‌العاده را فراهم آورند. از اثبات کرده است که این گونه سرمایه گذاری‌ها به رغم ریسک بالا از سوی دیگر تحقیقات روانشناسی ارزش روانشناختی قابل توجهی برخوردارند زیرا افراد در طول زندگی همواره امیدوار و دلخوش به آینده نگاه می‌دارند که برای انسان‌ها یک نیاز ضروری است.

براساس سه اصل مزبور، رفتارشناسی مالی همواره به سرمایه‌گذاران توصیه می‌کند که به جای توجه به نظریه کلاسیک ریسک و بازده (که شالوده اصلی فاینانس را تشکیل می‌دهد) به سمت تئوری‌های جایگزین حرکت کنند که مهمترین آنها تئوری ارائه شده است توسط مارکو ویتر است که در این تئوری به جای بیشینه کردن بازده مورد انتظار و کمینه کردن همزمان ریسک مطابق نظریه مارکوویتز در علم فاینانس) سرمایه‌گذاران سبد خود را به گونه‌ای انتخاب می‌کنند که ثروت مورد انتظار را به حداکثر برسانند و احتمال کاهش ثروت از یک میزان مشخص را به حداقل کاهش دهند. به این ترتیب رفتارشناسی مالی به سرمایه‌گذاران پیشنهاد می‌دهد تا براساس شرایط خود، منابع سرمایه‌ای را نسبت به مشخص سه گروه مورد اشاره (داریی‌های بدون ریسک، کم‌ریسک و پرریسک) تقسیم کنند. بدیهی است میزان اختصاص منابع به هر یک از سرمایه‌گذاری‌های مزبور به ویژگی‌ خاص هر سرمایه‌گذار و میزان اهمیت هر یک از عوامل سه‌گانه (امنیت اصل پول، پتانسیل درآمدی و دستیابی به آروزها) برای وی بستگی خواهد داست.

بنابراین با در نظر گرفتن موارد مذکور آنچه بسیار روشن است رابط بسیار منطقی بین نظریه‌های علم اقتصاد و رفتارشناسی انسان‌ها می‌باشد. بطوریکه در نظریه‌های رفتارشناسی عملاً به مطالعه اعتقادات، گرایش‌ها و رفتارهای محیطی افراد در سطح جامعه که اقتصاد نیز بخشی از آن است می‌پردازد. مضافاً اینکه علم اقتصاد به مفاهیمی همچون تعادل، انتخاب عقلایی، پس‌انداز، حداکثرسازی یا بیشینه‌سازی مطلوبیت، ترجیحات، رفتار و شرایط عدم اطمینان می‌پردازد و این موضوع نیز حسب شرایط بازارهای سرمایه که متصل به تصمیمات نگرشی و علمی افراد است. این دو بخش به عنوان جزیی جدایی نا‌پذیر، جهت تصمیم‌گیری‌های مناسب مطرح می‌باشدو بنابراین عملاً بخش مهمی از علم مورد نیاز برای اتخاذ تصمیماتمناسب در بازار سرمایه، تکنیکی کردن و یا مدل‌سازی رفتارشناسی با اطلاعات تلقی نمودن آن جهت تصمیمات ثروت و از سوی دیگر مطالعه انگیزه‌های رفتاری انسان‌ها می‌پردازد. بنابراین این دو رشته از علوم انسانی به عنوان مسیر تعالی انسانی جهت تصمیم‌گیری‌های اقتصادی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 21 اردیبهشت 1393 ساعت: 16:50 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(1)

تحقیق راجب به افرسدگی

بازديد: 343

چکیده

پذيرفتن هر تغييري به خصوص در زمينه كار، نيازمند فراگيري مهارت هاي خاصي است. گاه اين تحولات شغلي چنان عميق هستند كه تمامي جنبه هاي زندگي فرد را نيز تحت تأثير قرار مي دهند.   هر چند هر تحولي با خود شرايط و مقتضيات خاصي به همراه دارد اما نبايد هرگز از جنبه منفي به آن پرداخت بلكه مي توان با كمي اطمينان به نفس، آن را روندي رو به رشد و مؤثر تلقي كرد كه با يك زمينه فكري مناسب و پذيرا، افق روشني از آينده شغلي شما كه تا پيش از اين تاريك و تلخ مي نمود، مي گشايد موسسه ملی سلامت و امنیت شغلی NIOSH تحقیقاتی در خصوص استرس کاری هم نتیجه خصوصیات فردی کارمند یا کارگر و هم موقعیت و شرایط کاری انجام داده است و در این تحقیق به آنها پرداخته می شود

  

کلید واژه:

افسرگی شغلی ،استرس ، تغییر، سلامت شغلی ، کار ،موقیعیت ، مشکلات

 

 راههاي مقابله با افسردگي شغلي

امروز در دنيايي زندگي مي كنيم كه عوامل اقتصادي و پيشرفت هاي روزافزون فناوري، لحظه به لحظه منجر به تغيير و تحول شرايط شغلي ما مي شوند. پذيرفتن هر تغييري به خصوص در زمينه كار، نيازمند فراگيري مهارت هاي خاصي است. گاه اين تحولات شغلي چنان عميق هستند كه تمامي جنبه هاي زندگي فرد را نيز تحت تأثير قرار مي دهند. از اين رو پذيرش شرايط جديد و همسويي با آنها مرهون اعتماد به نفس و برخورداري از روحيه اي پذيرا و گشاده خواهد بود. 

 

 اعتماد به نفس و تغيير

  هر چند هر تحولي با خود شرايط و مقتضيات خاصي به همراه دارد اما نبايد هرگز از جنبه منفي به آن پرداخت بلكه مي توان با كمي اطمينان به نفس، آن را روندي رو به رشد و مؤثر تلقي كرد كه با يك زمينه فكري مناسب و پذيرا، افق روشني از آينده شغلي شما كه تا پيش از اين تاريك و تلخ مي نمود، مي گشايد. برخي افراد اين تغييرات را بسيار راحت تر از آنچه كه به نظر مي رسد مي پذيرند، اما اكثر ما به دليل تجربه هاي تلخ گذشته و ناكامي هايي كه پشت سرگذاشته ايم، در برابر هرگونه تحولي به سرعت اعتماد به نفس خود را از دست مي دهيم و در چنين شرايطي احساس بي كفايتي مي كنيم. اغلب اوقات، اين احساس عدم اعتماد به نفس همراه با احساس كمبود دلگرمي و پشتوانه است. ريشه اصلي اين مسئله را مي توان در دوران كودكي جست وجو كرد. هنگامي كه شما احساس دلگرمي كافي براي پذيرش و انجام مسئوليتي نداشته باشيد، براي دوري از چالش پيش رو اقدام مي كنيد و به جاي آنكه خود را درگير مسئله نمائيد، به دليل عدم اطمينان به توانايي هاي خود مي كوشيد تا به هر طريقي از تعهدمسئوليت جديد سرباز زند. (احدی ونیکچهر، 1371)

 

استرس کاری چیست؟

در تحقیقی که توسط کمپانی بیمه سنت پاول فایر و مارین انجام گرفت، مشخص شده است که مشکلات کاری بیش از هر مسئله استرس زای دیگر در زندگی، با مشکلات مربوط به سلامتی مرتبط است حتی بیش از مشکلات مالی و خانوادگی. بااینکه چالش های شغلی مسئله ای کاملاً طبیعی و جزئی از زندگی کاری هستند، استرس در محل کار آنقدرها هم بد نیست. اما، برای بعضی از افراد، کار با استرس هم معنا شده است. (پارسا،1386)

طبق موسسه ملی سلامت و امنیت شغلی (NIOSH) برخی از علائم هشدار دهنده استرس شغلی عبارتند از:

سردرد - اختلالات خواب - مشکل در تمرکز - تند مزاجی - اختلال گوارشی نارضایتی از کار - ضعیف بودن روحیه (ستوده ،1379)

 

عوامل ایجاد استرس در محل کار

موسسه ملی سلامت و امنیت شغلی NIOSH مؤسسه ای مسئول انجام تحقیقات و ایراد توصیه هایی برای جلوگیری از بیماری ها و صدمات ناشی از کار است. از اینرو، این مؤسسه اقدام به تحقیق و تفحص در رابطه با جوانب روانشناسی امنیت و سلامت شغلی، از جمله استرس در محل کار، نموده است. این مؤسسه برای بررسی بهتر استرس های کار در جامعه مدرن امروزی، تاثیر استرس بر سلامت و امنیت کارمندان و کارگران، و راه های کاهش استرس در محل کار، همگام با صنعت، کار و دانشگاه ها کار می کند. یکی از فعالیت های برنامه تحقیقاتی این مؤسسه در این رابطه، ، مطلع کردن سازمان ها برای کاهش این تهدید از طریق ابزارهای آموزشی و ارائه گزارشی برای سلامت و امنیت شغلی می باشد.

گزارش این مؤسسه عنوان می کند که استرس کاری هم نتیجه خصوصیات فردی کارمند یا کارگر و هم موقعیت و شرایط کاری است. اما دیدگاه های مختلفی وجود دارد که چه چیز می تواند دلیل اصلی و اولیه استرس کاری باشد:

خصوصیات فرد طبق یک مکتب فکری، تفاوت در شخصیت و شیوه سازگاری فرد، مهمترین مسئله در ایجاد استرس کاری در افراد است. از اینرو، چیزی که برای یک کارمند استرس زا است، ممکن است برای کارمندی دیگر مشکل ساز نباشد. این دیدگاه استراتژی های پیشگیرنده ای را به دنبال داشته است که متمرکز بر کارمندان و راه هایی برای کمک به آنها برای سازگاری با موقعیت های مختلف شغلی است.

موقعیت و شرایط کار طبق شواهد علمی، برخی شرایط و موقعیت های کاری برای اکثر افراد استرس زا است. شواهد موجود از تحقیقات جدید، شرایط و موقعیت محل کار را در استرس افراد بسیار پرتاثیر نشان داده و تجدید دیزاین و نوسازی محیط های کاری را یکی از مهمترین اقدامات پیشگیرنده دانسته است.

هر دو دیدگاه، راه هایی را برای پیشگیری از ایجاد استرس در محیط های کاری عنوان می دارد، اما NIOSH، دیدگاه دوم را مؤثرتر دانسته و اعتقاد دارد که شرایط محیط کار تاثیر بیشتری بر ایجاد استرس دارد. گرارش این موسسه شرایطی را عنوان می کند که در آن احتمال ایجاد استرس در کارمندان بسیار زیاد است که این موقعیت ها عبارتند از:

طرح وظائف و مسئولیت ها حجم زیاد کار، کم بودن ساعات استراحت، ساعات طولانی و خسته کننده کار، و کارهای روتین و معمولی که هیچ نیازی به مهارت های کارمند ندارد.

شیوه مدیریت ضعف ارتباطات در شرکت یا سازمان و فقدان سیاست های خانواده دوستی

روابط میان فردی محیط اجتماعی غیر پشتیبان

نقش های کاری توقعات شغلی نامشخص و متناقض؛ مسئولیت های بیش از اندازه

نگرانی های کاری ناامنی شغلی، فقدان موقعیت پیشرفت و ارتقاء

شرایط محیطی شرایط ناخوشایند و گه گاه خطرناک مثل ازدحام جمعیت، سروصدا، آلودگی هوا، فقدان تکنولوژی ایمنی و راحتی کار

استرس با کار بيشتر درمان مي شود. ممکن است بگوييد: بله، من در حال حاضر کمي عصبي هستم چون از کار عقب افتاده ام، اگر مدتي حسابي کار کنم و اين عقب ماندگي جبران شود، مشکل حل خواهد شد. اما نه، چنين نخواهد شد

زیرا:
1.استرس محل کار در اثر عقب ماندن از روند کاري ايجاد نمي شود. بلکه به احساس شخص درباره اين عقب ماندگي مربوط است.
2.در بسياري از مشاغل، کارکنان تقريبا هميشه از برنامه عقب هستند زيرا کارشان بسيار زياد است و انجام دادن تمام وظايف به نيروي کار بيشتري نياز دارد. اگر در زماني محدود براي انجام شدن مقدار زيادي کار يا رساندن پروژه به زمان تحويل، سخت کار کنيد اشکالي ندارد. اما در بسياري از مواقع اين فشار کار موقت تبديل به يک استاندارد جديد مي شود. پس راه حل کار بيشتر براي رسيدن به استاندارها نيست زيرا در بسياري از محيط هاي کاري چنين عملي غير ممکن است. راه حل اين است که درباره کاري که تمام کرده ايد احساس خوبي داشته باشيد و به خاطر کار ناتمام خود عصبي نشويد. اين گفته به اين معنا نيست که به کار اهميت ندهيد، بلکه منظور اين است که بدانيد عصبي شدن از کارايي شما خواهد کاست، کار کمتري انجام خواهد شد و شما عصبي تر مي شويد. بايد اين چرخه بيمار را بشکنيد. (رابرت،1996)


 
واقعيت چيست؟

فراموش نکنيد: استرس در اثر کار ايجاد نمي شود. داشتن احساس بد و ناخوشايند به کار موجب بروز استرس خواهد شد. به اين ترتيب، تغيير ساعات کار، مسئوليت ها، اولويت ها يا محل کار بي نتيجه خواهند بود، مگر اين که شما علاوه بر اين ها، احساس خود نسبت به کار و محيط کار خود را تغيير دهيد. برنامه هاي مبارزه با استرس هم تنها در صورتي که بتوانند رسيدن به اين هدف را ممکن سازند، موفق خواهند بود. اگر دچار استرس هستيد، بايد خودتان کنترل اوضاع را به دست بگيريد و هر گونه تغييري که براي گذر از احساس نگراني، بي کفايتي يا تزلزل موقعيت شغلي خود لازم مي دانيد را اعمال نماييد و بر دستاوردهاي کاري خود با افتخار نگريسته و احساس کنيد که ديگران نيز از شما قدرداني مي کنند. رسيدن به اين مرحله نه تنها تنش هاي کاري را از ميان برخواهد داشت، بلکه شما را به فردي کارآمد، خلاق، موفق و شاد تبديل خواهد کرد.

 

چرا باید کارفرمایان نگران استرس های کاری باشند؟

استرس و فشار روحی واقعه ای کاملاً طبیعی است. اما، با افزایش نیازهای زندگی کاری و شخصی، استرس در محل کار مشکلی است که ممکن است نتایج جسمی، فکری و مالی هم برای کارفرما و هم برای کارمندان به دنبال داشته باشد. تحقیقات نشان داده است که کار توام با استرس و محیط های کاری پر استرس موجب افزایش غیبت، دیرکرد و تمایل کارمندان به ترک شغلشان، خواهد شد، که همه ی این موارد تاثیر منفی بر موفقیت شرکت می گذارد. کارفرمایان، مدیران، ناظران، و صاحبان شرکت، دلایل زیادی برای توجه به میزان استرس کارمندانشان دارند.

 

نتایج مالی

کارمندانی که استرس و فشار زیادی را تحمل می کنند، از مرخصی های استعلاجی بیشتری استفاده می کنند و نسبت به کارمندان راضی و خشنود، احساس ناتوانی بیشتری می کنند.

کارمندان ناخشنود و ناراضی معمولاً پس از اینکه مبلغ زیادی روی آموزش آنها سرمایه گذاری می شود، کار را ترک می کنند و این مبلغ باز باید روی یک کارمند جدید سرمایه گذاری شود.

استرس کاری بازدهی و بهره وری کار را نیز کاهش می دهد.

اشتباهات انجام گرفته توسط کارمندان پراسترس باعث تولید محصولات مشکل دار و ناقص می شود که یا به فروش نمی رسند، و یا بعد از فروش مورد اعتراض و دادخواهی خریداران قرار می گیرند.

نتایج احساسی

کارمندان پراسترس ممکن است دچار افسردگی یا عصبانیت شوند.

با افزایش میزان استرس آنها، مصرف مشروبات الکلی یا مواد مخدر در آنها افزایش می یابد که خود مشکلات بسیاری را به دنبال خواهد داشت.

نتایج امنیتی

افرادی که استرس بسیار زیادی را متحمل می شوند، توجه کمتری به انجام کار خود دارند و احتمال این وجود دارد که در اثر غفلت به تجهیزات کاری، خودشان یا دیگران آسیب برسانند.

در موارد شدیدتر، استرس ممکن است منجر به خشونت یا آسیب رساندن، یا حتی اقدام به قتل کارفرما یا سایر همکاران فرد شود.

تاثیرات استرس کار بر سلامتی

طبیعت کار با سرعت گردباد در حال تغییر است. وقتی الزامات یک کار با توانایی ها، منابع، نیازهای کارمند جور نباشد، نتایج زیان آور جسمی و احساسی برای او به دنبال خواهد داشت. گزارش عنوان می کند که: "اختلالات مزاج و خواب، اختلالات گوارشی، و سردرد، و اختلال در رابطه فرد با خانواده و دوستان نمونه هایی از مشکلاتی است خیلی سریع رشد کرده و به وفور دیده می شود. تشخیص این علائم اولیه استرس کاری بسیار آسان است. اما تاثیر استرس کاری بر بیماری های مزمن دشوارتر است، چون رشد بیماری های مزمن زمان بسیار طولانی تری می برد و ممکن است تحت تاثیر عواملی غیر از استرس هم قرار بگیرند. (ستوده ،1379)

NIOSH گزارش می دهد که شواهد نشان می دهد که استرس در محل کار نقش بسیار مهمی در انواع مختلفی از بیماری ها و مشکلات مربوط به سلامتی دارد، به ویژه:

بیماری های قلبی-عروقی

مشکلات عضلانی-اسکلتی

اختلالات روحی و روانی

تاثیر اقتصادی این موارد نه تنها بر خود فرد وارد می آید، بلکه کار و شرکت محل کار او را نیز متاثر می کند. هزینه های مراقبت های سلامتی و بهداشتی برای افراد پراسترس تا %50 بیشتر گزارش شده است.

کارفرمایان و مدیران برای کاهش این استرس چه می توانند بکنند؟

برای کاهش میزان استرس در محیط کار، افراد باید تلاش کنند تا بین کار و خانواده، تعادل ایجاد کنند و جمعی از دوستان و همکاران پشتیبان و همدل، و دیدگاهی مثبت درمورد محل کار خود داشته باشند. اما این به تنهایی کافی نیست، محل کار هم باید سازمانی سالم و سلامت باشد. راه های مختلفی برای کاهش استرس در محل کار وجود دارد. بااینکه ممکن است کارفرمایان کنترلی روی این مسئله نداشته باشند که آیا شرکتشان ویژگی های لازم برای کاهش میزان استرس کارمندان ان را دارد یا خیر، اما چند تغییر می تواند کمک کننده باشد، همچنین افراد خود می توانند تصمیم بگیرند که محیطی برای کار آنها مناسب هست یا نه. (رابرت،1996)

علت اهميت صحبت در مورد شيوع اختلالات رواني اجتماعي در محيط كار چيست ؟
  
در يك مجموعه كاري اختلالات رواني به دو گروه عمده تقسيم مي شوند
 
ا) مشكلاتي كه در بين همه مردم وجود دارد .
2)مشكلاتي كه خاص محيط هاي صنعتي و كاري مي باشد و مطالعات مختلف بيانگر اين است كه 30 % از جمعيت كشور دچار اين اختلالات مي باشند.
اغلب كارکنان مشكلات رواني خود را از پزشك يا سرپرست خود مخفي مي كنند . دليل اين مساله ترس از بدنامي است .
فشار رواني و كاميابي
ما براي انجام كار به نيكوترين شيوه اي، بايد تنش و فشار روحي ايجاد كنيم. به جريان يافتن آدرنالين درخونمان نياز داريم. ولي تنش زياده از حد، موضوع متفاوتي است.
شايع ترين علامتهاي فشار بي نهايت شغل عبارتند از خستگي، بي خوابي، فشار خون، سردرد، زخم، ترش كردن، ناتواني در تمركز يا آرميدن و بي اشتهايي.
چنانچه افسردگي باليني موردتوجه قرار نگيرد، احتمالاً از تنش محل كار ناشي مي گردد. چه بسا افسردگي به عنوان اعمال تكانشي (براساس انگيزش ناگهاني) يا بي نتيجه، زودرنجي (تندمزاجي) و خشم، دير رسيدن و تمايل به دوري جستن از همكاران نمايان گردد. (سادات ،1368)


عامل تنش شغلي چيست؟

كار زياد و تعارض شخصيت (به ويژه با بالادستان) دو نمونه از رايج ترين علل تنش شغلي است. قبول مسئوليت سنگين، علت ديگري است.
كساني كه در مشاغل مديريت انجام وظيفه مي كنند، غالباً از حجم زياد كار شكوه مي كنند. اما امتيازي دارند كه شايد از وجودش بي خبر باشند و آن نرمش پذيري است. اين قدرت در آنهــا هست كــه ازطريق جستار (بحث و گفت و گو) و حتي رويارويي، تنش محل كار را بزدانيد.
اين حالت پيوسته براي ساير كاركنان مانند كارگراني كه در خط توليد كار مي كنند يا كسانـي كه به كارهاي دفتري سرگرمند، رخ نمي دهد. پژوهش ثابت مي كند پيشه هايي كه ملال آور و يكنواخت به نظر مي رسند همان قدر بر انسان فشار وارد مي سازند كه مشاغل اجرايي كارآمد.
پنج واكنش اساسي در برابر تنشهاي محل كار
!
شريك غم ديگران بودن بي آنكه گامهاي اساسي درجهت تغيير وضعيت برداشته شود؛
!
براي كاستن از سنگيني كار، طولاني تر و بيشتر كاركردن؛
!
روي آوردن به تلاش جالب واكنشي به منظور اينكه بتوانيم سرزندگي را بازگردانده و كار بيشتري را در مدت كوتاهتري انجام دهيم.
!
جسماً از شغل خويش كناره گرفتن يا آن را رها كردن و به دنبال كار ديگري گشتن يا زمان و توان صرف شده در مسير كار را كاهش دادن؛

! تجزيه و تحليل وضع، بازبيني راهبردها و به جست و جــوي راهكـارهـايـي براي دگرگون سازي موارد پرداختن.

در نگاه اول، به نظر مي آيد كه واكنش شماره 5 عملي ترين واكنش است به شرطي كه تشخيص دهيم موقعيت شغلي ما تا چه حد از اختيار ما خارج است. موارد وابسته به كنشها و قواعد پديد آمده توسط ديگران چنان فزون است كه حتي سازنده ترين كوششها نيز قادر به تضمين آن نيستند. آنچه كه مي توان تضمين كـرد احساس نيكوي »پذيرش مسئوليت« شغلي مان است. از آنجايي كه شرايط فردي خيلي زياد فرق مي كند، از اين رو »راه حل صحيح« براي هر كس متفاوت است.

به ياد بسپاريد كه امكان دارد راهكارهاي مستقيمي براي مشكلات حاصل از تنش شغلي وجود نداشته باشد. (سادات ،1368)


منابع:

1.      احدي ، حسن و محسني نيكچهر ،روانشناسي رشد ، - چاپ و نشر بنياد، تهران1371

 2.سادات ، محمّدعلی ، « اخلاق اسلامی » انتشارات سمت ، تهران 1368

3.  ستوده ، هدایت ا... ، آسیب شناسی اجتماعی ، انتشارات آوای نور ، تهران 1379

4.پارسا ، محمّد ، « روان شناسی کودک و نوجوان » ، تهران 1386

5.ویلیام لاندین، رابرت( 1996) نظریه ها و نظام های روانشناسی. ترجمۀ، سید محمدی، یحیی. ویرایش پنجم. موسسۀ نشر ویرایش. تهران

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 21 اردیبهشت 1393 ساعت: 11:52 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

ورزش - تاریخچه و معرفی ورزشها - تاریخچه چوگان

بازديد: 391

 

ورزش - تاریخچه و معرفی ورزشها - تاریخچه چوگان

این ورزش بازی شاهان نامیده شده*است (زیرا بیشتر در میان پادشاهان و بزرگان رواج داشت) و از ورزشهای کهن ایرانی است. نام چوگان از نام چوبی که در آن استفاده می*شود برگرفته شده*است. این بازی در ابتدا ورزشی عنوانی نظامی و جنگی داشت و سوارکاران ایرانی در آن استعداد اسب*های جنگی خود را به نمایش می*گذاشتند.

چوگان به هنگام کشور گشایی داریوش اول در هند، در آن سرزمین رواج یافت. اروپاییان در زمان صفویان و در زمان استعمار خود در هند، با این بازی آشنا شدند و آن را در سراسر اروپا پخش کردند...

چوگان,ورزش چوگان,چوب چوگان

تاریخچه چوگان

تاریخچه و معرفی ورزش ها - تاریخچه چوگان

بعدها نیز ورزش*هایی از قبیل گلف و هاکی پدید آوردند که دسته*های استفاده شده در این بازی*ها به همان چوب چوگان برمی*گردد.

این ورزش در ایران پس از صفویان کم کم رو به فراموشی رفت. البته در زمان پهلوی، در ارتباط با اروپاییان، چوگان دوباره مورد توجه قرار گرفت، ولی مانند گذشته رواج نیافت. امروزه سعی می*شود توجه بیشتری به این ورزش نشان داده شود. همچنین اقداماتی برای تاُسیس زمین*هایی سرپوشیده برای زنان انجام شده*است.

مشخصه*های زمین چوگان

طول و عرض زمین چوگان به ترتیب ۲۷۴ و ۱۴۵ متر است (البته در کشور ایالات متحده آمریکا و آرژانتین این ابعاد کمی از استاندارد رایج بزرگ*تر می*باشد). طول دروازه نیز ۷ متر می*باشد.

 

مدت زمان مسابقه

یک بازی چوگان به ۶ دوره زمانی (چوکه) که هر کدام ۷ دقیقه می*باشد تقسیم می*شود. البته این استاندارد مربوط به کشور انگلستان می*باشد ولی در آرژانتین و آمریکا این مدت زمانی به هشت قسمت تقسیم شده و بین هر چوکه استراحتی معادل۳ دقیقه و بین دو نیمه ۵ دقیقه در نظر گرفته می*شود.

تعداد بازیکنان

در هر تیم چهار نفر بازی می*کنند. نفر اول یک مهاجم است و کار او حمله و نیز کمک به مدافع است. نفر دوم نیز مهاجم است، ولی وظیفه او در دفاع مهم*تر است. نفر سوم که معمولاً بهترین بازیکن تیم است، وظیفه دارد تا حرکات دفاعی را به ضد حمله تبدیل کند. نفر چهارم نیز مدافع است و وظیفه دارد توپ را از دروازه دور کند. از آن جایی که چوگان بازی*ای با روند سریع است، امکان دارد بازی کنان یک تیم در قسمت*های مختلفی از زمین قرار گیرند که مربوط به وظیفه بازیکن دیگر باشد. در این حالت باید وظایف آن بازیکن را انجام دهند تا به جای خود بازگردند.

هدف و قوانین بازی

هدف این بازی فرستادن توپ در دروازهٔ حریف می*باشد. هنگامی که توپ از پشت دروازه خارج می*شود، پرتاب توپ به تیم مورد حمله قرار گرفته تعلق می*گیرد، مگر این که خود این تیم باعث خارج شدن آن شده باشد. در این صورت به تیم مقابل یک پرتاب آزاد (از ۸۴ متری محل خروج) تعلق می*گیرد. پس از هر گل، دو تیم زمین خود را تعویض می*کنند و داور توپ را در مرکز زمین قرار می*دهد. در صورتی که دو تیم برابر شوند، وقت اضافی به آن*ها تعلق می*گیرد و اولین تیمی که گل بزند برنده اعلام می*شود. هنگامی که بازیکنی به سمت جهتی که توپ در آن پرتاب شده*است می*تازد، تقدم با اوست در صورتی که (و تنها در این صورت) که توپ در سمت راست او باشد. در این صورت هیچ بازکنی اجازه ندارد راه او را سد کند، مگر آن که در فاصلهٔ معقولی قرار گیرد که هیچ جای خطر نباشد.

خطاهای ورزش چوگان

قطع مسیر سوارکاری که در طول مسیر خود در حال زدن توپ است و با این کار، انداختن جان او در مخاطره.

ضربه زدن از جهت مخالف (از سمت چپ).

سوارکاری و یا زدن ضربه به شکلی که برای سایر سوارکارها خطرناک باشد.

انواع جریمه*های بازی چوگان

احتساب یک گل برای تیم مقابل درصورت برخورد خطرناک و یا خطای عمد در نزدیکی دروازه.

زدن یک ضربه آزاد از فاصله ۲۷ متری در جهت مخالف دروازه، و قرار گرفتن مدافعین در پشت خط دروازه. مدافعین تنها زمانی اجازهٔ دخالت دارند که ضربه زده شود.

زدن یک ضربه آزاد از فاصله ۳۶ متری با همان شرایط.

زدن یک ضربه آزاد از فاصله ۵۴ متری به طوری که هیچ مدافعی تا فاصله ۲۷ متری نقطه زدن توپ قرارداشته باشد.

زدن یک ضربه آزاد از وسط زمین (بدون وجود قانونی مانند آفساید و... مانند فوتبال).

زدن یک ضربه آزاد از محل وقوع خطا. در این شرایط هیچ مدافعی نباید تا فاصله ۲۷ متری از نقطه زدن ضربه قرار داشته باشد.

کورنر مانند فوتبال وجود ندارد ولی حرکتی مشابه به شکل زیر انجام می*گیرد: یک ضربه آزاد از فاصله ۵۴ متری دروازه به این شرط که مدافعین در فاصله ۲۷ متری از زدن ضربه قرارداشته باشند.

داوری در چوگان

بازی چوگان توسط دو سر داور و یک داور قضاوت می*شود. سرداوران برای اینکه در کم و کیف بازی قرار داشته باشند سوار بر اسب می*باشند. در صورت توافق بین کاپیتان*های دو تیم می*توان قضاوت را به دو سرداور واگذار کرد ولی در صورت عدم توافق بین آن دو، تصمیم گیری حکم قطعی به عهده داور سوم است.

شروع مسابقه چوگان

در ابتدای شروع مسابقه، هر دو تیم در میانه زمین و پشت خط میانی صف آرایی کرده و چیدمان مخصوص به خود را می*گیرند. سپس داور توپ را از فاصله ۶/۴ متری به میان آنها پرتاب می*کند و بازی با تصاحب توپ از طرف یکی از دو تیم شروع می*شود.

توقف بازی

توقف مسابقه چوگان در شرایط معمولی فقط در زمان پایان یک چوکه، جهت استراحت و تعویض اسب*ها صورت می*گیرد، ولی اگر در میان یک چوکه یکی از اتفاقات زیر رخ دهد داور می*تواند دستور توقف بازی را صادر نماید:

زمین خوردن یکی از اسبها در حین مسابقه.

مصدوم شدن یک اسب بر اثر سانحه و یا اتفاقی غیر منتظره برای یکی از اسب*ها (در صورت زمین خوردن سوار کار از اسب به طوری که اتفاق جدی برای سوارکار رخ نداده باشد، بازی همچنان ادامه خواهد داشت.).

نحوه ثبت امتیازات

زمانی یک امتیاز برای تیمی ثبت می*شود که توپ از خط دروازه آشکارا بگذرد و داور صحت آن را تصدیق نماید. در صورتی که توپ به قسمت فوقانی دروازه برخورد کند ثبت امتیاز مشروط به تاُیید داور است.

اسبهای چوگان

در ورزش چوگان معمولاً از اسبهای کوتاه قد استفاده می*شود، بدین منظور پونی*ها از جایگاه ویژه*ای برخوردارند. در یک بازی معمولاً از یک اسب حداکثر در دو چوکه استفاده می*شود، البته باید بین آن*ها یک چوکه استراحت به اسب داده شود.

وسائل ضروری اسب در حین مسابقه چوگان

بانداژ برای حفاظت چهار ساق اسب به منظور عدم برخورد ضربات توپ و یا چوب چوگان به ساق*ها.

انتخاب افسار (دهنه، لگام) مناسب جهت کنترل هرچه بهتر اسب در حین مسابقه.

وسائل ضروری سوارکار

کلاه ایمنی مخصوص چوگان

دستکش

شلاق چوگان که اندازه آن تقریباً معادل ۱۰۶ سانتیمتر می*باشد و علت آن نیز سهولت استفاده از آن حین مسابقه*است.

چکمه سوارکاری بدون بند

زانوبند

اندازه چوب چوگان و توپ

چوب چوگان دارای طولی معادل ۱۲۹ سانتیمتر می*باشد که انتهای آن به صورت استوانه*ای است. معمولاً برای ساخت آن از چوب بامبو یا چوب*های سبک و مقاومی همچون چوب درخت خرمالو استفاده می*شود. قطر توپ حدود نیز ۲۵/۸ سانتیمتر است و در حدود ۱۴۱-۱۲۷ گرم وزن دارد، جنس توپ از چوب بید و یا بامبو می*باشد. البته در بازی*های تمرینی از نوع پلاستیکی و فومی آن هم استفاده می*شود.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 20 اردیبهشت 1393 ساعت: 20:56 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 792

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس