مقاله حقوق - 77

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

آیین دادرسی مدنی

بازديد: 227

تألیف دكتر عباس كریمی

فصل مقدماتی شناخت آیین دادرسی مدنی
مبحث اول: تعریف حقوق آیین دادرسی مدنی
»رشته ای از حقوق عمومی است كه ناظر به بررسی مقررات راجع به طرح دعوی، نحوه رسیدگی به آن، صدور رأی و اجرای آن در رابطه با مسائل حقوقی می باشد. «بنابراین مسائلی كه با توجه به تعریف فوق، در این رشته از علم حقوق، در هر مرحله از دادرسی می شود عبارتند از:
بند اول: طرح دعوی:
چه كسی می تواند طرح دعوی كند؟
شرایط خواهان؟
از قبیل اهلیت برای طرح دعوی
چگونه باید طرح دعوی كرد؟
1. شرایط شكلی طرح دعوی چیست؟
2. هزینه هایی كه باید پرداخت شود كدام است؟
چه نوع دعوایی باید طرح شود؟
كجا باید طرح دعوی كرد؟
صلاحیت:
1. صلاحیت ذاتی: در كدام دادگاه باید طرح شود؟
2. صلاحیت محلی: در چه محلی باید طرح شود؟
بند دوم: نحوه رسیدگی
- چه كسی حق رسیدگی دارد؟ (صلاحیت افراد و مراجع رسیدگی كننده)
- چگونه رسیدگی می شود؟ نحوه شروع به رسیدگی، اداره جلسات، ادله اثبات دعوا و نحوه دفاع خوانده
- بررسی طواری - اتفاقات و حوادث دادرسی (مثل مرگ یكی از طرفین)
انواع دادرسی:
1. دادرسی عادی: به وسیله تبادل لوایح انجام می شود. (دوبار لوایح تبادل می شود، اگر قاضی صلاح دانست تشكیل جلسه می دهد.)
2. دادرسی اختصاری : به محض تقدیم دادخواست ، – بدون تبادل لوایح – جلسه دادرسی تعیین می گردد.
بند سوم: صدور رأی:
1. چگونگی انشای رای: رای باید شامل چه چیزهایی باشد.
2. چگونگی اعتراض به رأی
- نحوه اعتراض به آراء
- كسانی كه می توانند اعتراض كنند
- انواع اعتراضات به رأی
-3 چه كسانی باید به اعتراض رسیدگی كنند؟
بند چهارم: اجرای رأی
چه رأیی لازم الاجراست؟
چه كسی باید رأی را اجرا كند؟
رأی به چه طریق باید اجرا شود؟
نحوه اعتراض به اجرای رأی
مبحث دوم: تفاوت آیین دادرسی مدنی و آیین دادرسی كیفری
1. از جهت مرجع رسیدگی : رسیدگی به جرائم و شكواییه های كیفری براساس آیین دادرسی كیفری در مرحله كشف، تعقیب و تعقیب در دادسراهای عمومی و انقلاب و رد مرحله رسیدگی و صدور رأی در داد گاههای كیفری استان به عمل می آید؛ در حالی كه رسیدگی به دعاوی حقوقی براساس آیین دادرسی مدنی در دادگاههای عمومی حقوقی صورت می پذیرد.
2. از نظر ادله اثبات : بین دو قانون اختلاف اساسی وجود دارد . در آ.د.م ادله منحصر است به مواردی كه قانون مدنی شمرده است ولی در آ.د.ك ادله منحصر نبوده و هر چیزی كه قاضی احتمال دهد كه به او در كشف حقیقت كمك می كند، می تواند به عنوان دلیل طرح شود. به هر حال در آیین دادرسی كیفری، به ویژه در مرحله دادسرا، آزادی تحصیل دلیل وجود دارد.
البته غیر از موارد خاص كه مربوط به اعمال منافی عفت عمو می است و در اسلام و قانون مجازات اسلامی، موارد ادله خاصی برای آنان ذكر شده است.
3. از جهت نقش قضات : در آ.د.م قاضی ب ی طرف است و فقط در امر صدور ر أی دخالت می كند ولی در آ.د.ك هرچند كه صدور ر أی را قاضی در مقام بی طرفی به عهده دارد، لكن در دو قسمت كیفری، نقض مقامات قضایی فعال است:
3 . 1. تعقیب م جرم و كشف جرم (به عهده دادستان است كه به عنوان رییس دادسرا، بر ضابطین دادگستری (مامورین نیروی انتظامی و امنیتی) نیز در این رابطه نظارت می كند.)
3 . 2. تحقیق پیرامون جرم (در جرائم كم اهمیت به عهده به عهده بازپرس است.)
در مرحله سوم كه مرحله صدور رأی است، دادگاههای عمومی كیفری و دادگاههای كیفری استان با حفظ بی طرفی به صدور رأی می پردازند.
مبحث سوم: فواید آیین دادرسی مدنی
بند اول: فصل خصومت
فایده اصلی امر قضاوت فصل خصومت است؛ چون از طرفی در جامعه اختلاف بین افراد اجتناب نا پذیر است و از طرف دیگر احقاق شخص هم موجب به هم ریختن جامعه است و هم ایجاد جرم جدید می كند.گاهی احقاق حق شخصی، بدون مراجعه به دادگستری مجاز شمرده شده است . برای نمونه، در فقه بحثی مطرح است تحت عنوان مقاصه در باب احقاق حق شخصی . این كار در جایی مجاز شمرد ه شده است كه كسی از كسی طلبكار است و شخص مقابل انكار می كند و شخص اول بر مدعای خود دلیلی ندارد و یا دسترسی به حاكم شرع ندارد. مقاصه فقط در فقه جایز است لكن در قانون به جهت عدم امكان اثبات چنین حقی نشده است.
معادل مبحث مقاصه در مسائل حقوقی، مبحث دفاع مشروع در مسائل كیفری مطرح شده است . با وجود این موارد استثنایی، فصل اختلافات خصوصی، از وظایف دادگستری است و هیچ كس حق ندارد رأساً و بدون مراجعه به دادگستری در مقام احقاق حق خود و دفاع از حقوق خود بر آید.
بند دوم: اجرای عدالت
اجرای عدالت، كه البته مختص آ.د.م نیست و هدف عمومی كلیه رشته های علم حقوق است. برای محقق شدن این هدف باید زمینه های مطمئنی را فراهم كرد. مثل:
- سخت گیری در شرایط گزینش قضات؛
- پیش بینی موارد رد قضات: در صورتی كه قاضی ب ا یكی از طرفین دعوی خویشاوندی و یا علاقه های دیگری با آنان و یا موضوع دعوا داش ت، باید از قضاوت در دعوا امتناع كند؛
- نقش فعال قضات در اجرای عدالت (ماده 358 ق.آ.د.م سال 1318 در سال 1356 به وسیله ماده 8 قانون اصلاح پاره ای از قوانین دادگستری، اصلاح شد و به قاضی اجازه داد تا علاوه بر رسیدگی به ادله ی طرفین، هر اقدام دیگری كه برای كشف حقیقت لازم است، انجام دهد . این امر، در قانون جدید آیین دادرسی مدنی، در ماده 199 مورد تصریح قرار گرفته است)
- تشكیلات به نحوی تنظیم شود كه اعمال نفوذ در آن به حداقل رسد . مثل تأمین شغلی و نقل و انتقال قضات مطابق اصل 164 ق.ا؛ همچنین بحث صلاحیت ها.
- مقررات به نحوی تنظیم شود كه اعمال نفوذ در آن به حداقل برسد . مثل قاعده فراغ كه به قاضی اجازه تغییر رأی را پس از انشاء ان نمی دهد؛ همچنین تساوی افراد در برابر محكمه از هر درجه و هر صنف؛ و یا جلوگیری از دخالت مقامات رسمی و ادارات دولتی در امور قضایی (چه مقامات قضایی، چ ه اجرایی چه نمایندگان مجلس
شورای اسلامی).
ماده 9 ق .آ.د.م مقرر می دارد: »هیچ مقام رسمی یا سازمان یا اداره دولتی نمی تواند حكم دادگاه را تغییر دهد و یا از اجرای آن جلوگیری كند مگر دادگاهی كه حكم صادر نموده یا مرجع بالاتر، آن هم در مواردی كه قانون معین نموده باشد .«و ماده 576 قانون مجازات اسلامی، برای تأمین چنین مدنی جرمی به این شرح در نظر گرفته است: »چنانچه هر یك از صاحب منصبان و مستخدمین و مأمورین دولتی و شهرداریها و هر رتبه و مقامی كه باشد از مقام خود سوء استفاده نموده و از اجرای اوامر كتبی دولتی یا اجرای قوانین مملكتی و یا اجرای احكام یا اوامر مقامات قضایی یا هرگونه امری كه از طرف مقامات قانونی صادر شده باشد جلوگیری نماید به انفصال از خدمات دولتی از یك تا پنج سال محكوم خواهد شد. «همه ضوابط و مقررات فوق به منظور تامین عدالت در عالی ترین سطح ممكن آن
وضع گردیده، به موقع اجراء گذاشته می شوند. با وجود این، برخلاف انچه در بدو امر به نظر می رسد، فصل خصومت هدف خاص آیین دادرسی مدنی و تامین عدالت هدف عام تمام رشته های علم حقوق از جمله آیین دادرسی مدنی است و هرگاه این دو هدف در تعارض با یكدیگر قرار گیرند، به هدف خاص آ یین دادرسی مدنی كه فصل خصومت است باید توجه ویژه ای معطوف داشت و به نهانه ی تامین عدالت نباید مقررات را به نحوی تدوین كرد كه هدف خاص این رشته از علم حقوق كه فصل خصومت است به دست فراموشی سپرده شود.
مبحث چهارم: تاریخچه آیین دادرسی مدنی
در اینجا به بررسی تاریخچه از آ.د.م در ایران می پردازیم:
بند اول: قبل از استقرار نظام پارلمانی
الف) ایران باستان : در زمان هخامنشیان، گرچه قوانین ناشی از اراده شاه بود، لیكن تاریخ هخامنشیان به وجود پادشاهانی عادل همچون كوروش كبیر كه بر اجرای عدالت اهتمام داشتند گواهی می دهد . همچنین، در زمان ساسانیان هرچند شاهان خود را با دیگران مساوی نمی دیدند ولی سعی داشتند در بین مردم عدالت برقرار كنند.
[برای مطالعه بیشتر ر.ك قانون دادگستری در ایران باستان تألیف اشرف احمدی]
ب) پس از استقرار محاكم شرعی : با ورود اسلام به ایران و تاسیس محاكم شرعی كه صلاحیت عام جهت رسیدگی به كلیه اختلافات داشتند، تحت تعالیم عالیه اسلام، این محاكم در استقرار نظام عادلانه دادرسی بسیار موفق بودند.[ ر.ك تاریخ نوین ایران و تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران]
بند دوم: پس از استقرار نظام پارلمانی
در مشروطه ، با پیش بینی تفك یك قوا و استقرار مجالس قانونگذاری، قانون در تعیین نظام قضایی صلاحیت های دادگاهها، محوریت یافت.
نظام قضایی تخصص - شامل محاكم حقوقی و كیفری – به نامهای محكمه ملكی و نقدی و محكمه جزایی از سال 1325 هجری قمری به مرحله اجرا درآمد و همچنین محكمه استیناف به عنوان دادگاه تجدیدنظر و دیوان تمیز به عنوان عالی ترین مرجع قضایی در كشور طراحی شد.
در بهمن ماه 1305 هجری شمسی مجلس شورای ملی ، در پی انحلال عدلیه و تصویب ماده واحده ای كه به وزیر عدلیه اختیار تصویب موقتی قوانینی به منظور اصلاح نظام قضایی می داد، در قانون به تصویب وزیر عدلیه رسید و به اجرا گذاشته شد: لایحه قانونی اصول محاكمات حقوقی در 308 ماده و لایحه تشكیلات عدلیه در 158 ماده . همچنین قانونی به نام مقررات راجع به ودایع و مواعد و خسارات به تصویب رسید.
از سال 1307 تا 1309 هجری شمسی قوانین متعددی به صورت جزئی تصویب شد . در 1315 هجری شمسی قانون تشكیلات عدلیه و استخدام قضات با اعمال اصلاحاتی به تصویب مجلس درآمد.اولین قانونی كه تحت عنوان »قانون آیین دادرسی مدنی « تهیه گردید ، در سال 1316 هجری شمسی تقدیم مجلس شد و در 25 شهریور 1318 به تصویب رسید این قانون بارها مورد اصلاح قر ار گرفت . مهمترین قوانینی كه قوانین مزبور را اصلاح
نمودند عبارتند از : لایحه قانونی آیین دادرسی مدنی دی ماه 1331 و مصوبات كمیسیون مشترك مجلس شورای ملی و سنا مصوب 1334 ؛ لایحه اصلاح ق.آ.د.م شامل 136 ماده مصوب 1337 ؛ لایحه قانونی اصلاح پاره ای از قوانین دادگستری مصوب 1356 .آخرین تحول عمده قانونگذاری در رابطه با آیین دادرسی مدنی در سال 1379 و
پس از تشكیل دادگاههای عمومی صورت پذیرفت . در این سال »قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی « به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید كه پس از تایید شورای نگهبان در ر وزنامه رسمی شماره 16070 مورخ 11 / 2/ 79 منتشر گردید. در این قانون برای نخستین بار آیین دادرسی مدنی در ماده یك آن تعریف شد كه بنابرآن : »آیین دادرسی مدنی، مجموعه اصول و مقرراتی است كه در مقام رسیدگی به امور حسبی و كلیه دعاوی مدنی و بازرگانی در دادگاه های عمومی ، انقلاب،تجدیدنظر، دیوان عالی كشور و سایر مراجعی كه به موجب قانون موظف به رعایت آن می باشند به كار می رود «. قانون حاضر مشتمل بر 529 ماده تا حد زیادی برگرفته از قانون آیین دادرسی مدنی مصوب 1318 است اگرچه تغییراتی در مبحث ادله اثبات و قدرت تحقیق قاضی جهت كشف حقیقت در آن دیده می شود و برخی مقررات قانون سابق همچون مرور زمان به كلی حذف گردیده اند.
بخش اول تشكیلات دادگستری و مراجع قضایی ایران:
زمانی كه سخن از تشكیلات داد گستری به میان می آوریم، نه تنها سازمان قضایی متشكل از د ادگاهها،دادسراها و نیز دیوان عالی كشور را مد نظر داریم: بلكه تشكیلات اداری دادگستری كه برای انجام امور اداری در قوه قضاییه همانند هر د ستگاه اجرایی دیگری در نظر گرفته شده نیز مشمول بحث می گردد . از طرف دیگر، مراجع قضایی، گرچه در معنای اخص خود فقط سازمان قضایی را در بر می گیرد، لیكن در معنای اعم خود، علاوه بر تشكیلات قضاییه قوه قضاییه ، همه مراجع قضایی خارج از دادگستری كه در قالب كمیسیونها و هیأتهای اداری به حل و فصل اختلافات خصوصی بین مردم با یكدیگر و یا با دستگاههای دولتی می پردازند نیز شامل م ی گردد. بنابراین، در این بخش، نه تنها باید از مراجع قضایی خارج از دادگستری (مراجع شبه قضایی ) بحث نمود (فصل اول) كه باید مراجع دادگستری را به خوبی شناخت (فصل دو م) بحث تكمیل نمی گردد م گر اینكه در رابطه با اختیارات رییس قوه قضاییه و دیگر مقامات این قوه ، وزیر دادگستری، تشك یلات سازمانهای اداری وابسته به قوه قضاییه مثل سازمان ثبت اسناد و املاك، سازمان بازرسی كل كشور و سازمان پزشكی قانونی نیز مطالعه كافی انجام داد . همچنین با سازمانهایی آشنا خواهیم شد كه جزء تشكیلات قوه قضاییه نیستند ولی تحت نظارت این قوه انجام وظیفه م ی نماین د. از این قبیلند :
كانون وكلا ء دادگستری، كانون سردفتران و دفتریاران اسناد رسمی، كانون مترجمین رسمی و كانون كارشناسی رسمی مجموع این مباحث را تحت عنوان تشكیلات اداری قوه قضاییه مورد بحث و بررسی قرار خواهیم داد (فصل سوم).در این قسمت بحث پیرامون فصل سوم به فرصت موسع تری موكول می گردد و در این بخش بیشتر اهتمام اصلی در دو فصل اول متمركز می گردد.
فصل اول مراجع شبه قضایی
مبحث اول : مراجع شبه قضایی صالح جهت رسیدگی به اختلافات اشخاص خصوصی
با دستگاههای اجرایی بند اول: مرجع صالح در رابطه با تشخیص اراضی شهری »كمیسیون ماده 12 ق. اراضی شهری «- تركیب كمیسیون : 1. نماینده وزیر دادگستری (در حال حاضر نماینده دادگستری منتخب رییس قوه قضایی است.) 2. نماینده وزیر مسكن و شهرسازی 3- نماینده شهرداری - زمان تشكیل: این قانون – قانون اراضی شهری- در 27 / 12 / 60 تصویب شد و كمیسیون مربوط به ماده 12 ، 2 ماه پس از تنظیم آیین نامه آن در سال 61 تشكیل شد.
- محل كمیسیون : این كمیسیون در سازمان مسكن و شهرسازی (سازمان زمین شهری سابق )تشكیل می شود و امور اداری آن هم به عهده دبیرخانه همین سازمان است.
- نحوه تصمیم گیری : با اكثریت آراء (حداقل 2 نفر ). لازم به ذكر است كه در شهرهای بزرگ مثل تهران چند كمیسیون تشكیل می شود.
- صلاحیت كمیسیون : صلاحیت آن د ر مورد اراضی شهری است و منظور اراضی واقع در محدوده قانونی شهرها است. (ماده 1 ق. اراضی شهری، اراضی شهری را تعریف می كند)
نكته: 3 نوع محدوده در قانون تعریف شده است:محدوده خدمات شهری محدوده حریم شهر محدوده قانونی شهرها (كه بسیار بزرگتر از حد واقعی شهراست)
در پنجم تیرماه 1358 شورای انقلاب »قانون لغو مالكیت اراضی موات شهری « را تصویب نمود و در 27 / 12 / 60 قانون اراضی شهری به تصویب رسید . شورای نگهبان با ذكر چند ایراد و از جمله امكان تملك اراضی بایر (دارای سابقه احیاء لیكن بدون احیاء فعلی ) این قانون را خلاف شرع دانست و به علت اختلاف نظر جدی بین مجلس و شورای نگهبان، مسأله تشخیص مصلحت نظام بای اولین برای از جانب امام (ره) مطرح شد. در این قانون به منظور تامین مسكن افراد فاقد مسكن ساكنین شهرها، نحوه تشخیص اراضی موات (فاقد هرگونه سابقه احیاء ) و واگذاری این اراضی در وهله اول فاقدین مسكن مقرر گردید. البته در این قانون پیش بینی شد كه اگر صاحب این زمینهای موات، خود مالك خانه نباشد. قطعه ای از این زمینها، به وسعت دو برابر عرف محل و تا سقف 1000 متر و به شرط احیاء و آباد كردن به آنها داده شود.در ماده 8 این قانون از اراضی بایر سخن گفته شده است . صاحبان این زمینها هم پس از دریافت یك قطعه زمین (البته در صورت نداشتن خانه ) موظف بودند بقیه زمینها را با قیمت منطقه ای به دولت بفروشند با مخالفت شورای نگهبان، به عنوان احكام ثانویه (كه باید مدت دار باشند) مدت 5 سال به تصویب رسید و این مدت به وسیله قانون دیگری كه با عنوان »قانون زمین شهری «جایگزین قانون اراضی شهری شد تمدید گشت.از این پس وجود كمیسیونی كه احیای متناسب را تعیین كنند و درصورت دایر نبودن زمین ، بایر یا موات بودن آنرا تشخیص دهد، لازم و ضروری می نمود . چرا كه قانون صریحاً پرونده های ثبتی را ناكافی دانسته بود و رجوع به نقشه های هوایی و معاینه محل ضرورت داشت.رأی این كمیسیون از نظر اداری قطعی است ولی قابل اعتراض در دادگاه محل است.اعتراض به رأی این كمیسیون، در حال حاضر در دادگاهها عمومی صورت می گیرد.حكم این كمیسیون تا 10 روز پس از رؤیت حكم توسط مالك، یا 10 روز پس از انتشار در روزنامه محلی یا كثیرالانتشار برای افراد خارج از محل یا كشور قابل تقاضای اعتراض است.
بند دوم: مرجع صالح در رابطه با تشخیص اراضی خارج از محدوده شهری
الف) هیأتهای 7 نفره
- تركیب، دو نفر نماینده وزارت كشاورزی، یك نفر نماینده جهاد سازندگی (هر سه نماینده را اینك وزارت جهاد كشاورزی تعیین می كند )، یك نفر نماینده وزارت كشور یا استاندارای .یك نفر حاكم شرع یا نمانیده ولی فقیه (ولی امر)، دو نفر هم نماینده مردم كه توسط حاكم شرع انتخاب می ش وند و هیچكدام از اعضای این هیات نباید از زمینداران بزرگ م ی بودند؛ گرچه در عمل این دو نماینده انتخاب نمی گردند.
- زمان تشكیل : به موجب ماده » 5 لایحه قانونی اصلاح لایحه قانون واگذاری و احیاء اراضی در حكومت جمهوری اسلامی ایران « مصوب 26 / 1/ 59 توسط شورای انقلاب اسلامی، این هیاتها تشكیل شد.
- محل هیاتها : در آغاز وزارت كشاورزی بود ، بعداً ساختمان خاص و مستقلی پیدا كرد و در حال حاضر سازمان اراضی كشاورزی محل تشكیل این هیاتهای 7 نفره است.
- نحوه تصمیم گیری : با اكثریت آراء (حداقل 4 نفر ) مگر در مواردی كه مربوط به اعمال ولایت است و حاكم شرع تصمیم می گیرد.
- صلاحیت : بررسی و صدور رای در مورد واگذاری و احیاء اراضی اعم از موات، دایر و بایر همچنین تعیین عرف و تعیین نحوه واگذاری و احیاء و مواردی دیگر... نكته: قانون چهار دسته زمین پیش بینی كرده است:
-1 اراضی موات و مراتع (مراتع طبیعی مثل علفزار و ...)
-2 اراضی دایر كه آماده شده اند و به حكم دادگاه صالح مصادره شده بودند.
-3 اراضی بایر (دارای سابقه احیاء)
-4 اراضی دایر
واگذاری موارد 1 و 2 در اختیار دولت بود.
در مورد اراضی با یر موضوع بند 3 نیز باید گفت كه زمین بایر از آن كسی است كه آن را احیاء نموده و بنابراین قابل استرداد نیست و به همین جهت تصمیم گرفته شد فرصت داده شود تا آنها را دوباره احیاء كنند . براساس این قانون اگر در محلی، از زمینهای موضوع بندهای 1 و 2 و 3 به میزان كافی نباشد كه تشخیص كفایت این زمینها به عهده عرف است – به شرط پرداخت بهای آنها، زمینها ی موضوع بند 4 خرید ه شده و به دیگران واگذار می شود . اگر صاحبان این اراضی دایر، بر روی زمین مشغول كشاورزی می بودند، پیش بینی شد كه تا 3 برابر وسعت متعارف در مالكیت باقی مانده و باقیمانده آن باید مطابق نرخ كارشناسی توسط دولت خریده شده و به دیگران واگذار گردد.اگر این زمینها وسیله ارتزاق صاحبانشان باشند ولی تحت كشاورزی نباشند، تا 2 برابر وسعت متعارف در مالكیت باقی و دولت موظف بود تا باقیمانده آن را به همان نحو كه گفته شد خریداری و واگذار كند . با وجود این، به علت ایرادات شرعی، واگذاری اراضی موضوع بندهای 3 و 4 (باید به ویژه دائر) متوقف شد.همانطور كه گفته شد ، حل و فصل قضایای مورد نزاع مربوط به اجرای این قانون و تعیین عرف محل و تعیین نحوه واگذاری و احیاء، وظیفه این ه یأتهای 7 نفره بود كه بعدها صلاحیتها ی دیگری هم به آنها داده شد:
اول: رسیدگی به اختلافات ناشی از قانون كشت موقت
در مورد آن دسته از اراضی كه در آغا ز انقلاب توسط مردم گرفته شد و بعداً مالكین در پی استرداد این اراضی بودند. به موجب این قانون مقرر شد تا اگر در سراسر كشور تا پایان سال 59 و در مناطق كردنشین تا پایان سال 61 ، زمینی تصرف شده باشد و در آن به امر كشاورزی مشغول باشند، زمین به ملكیت متصرف درآید و سند رسمی آن به نام وی منتقل گردد، با این شرط كه قیمت منطقه ای آن را به حساب مالك واریز كنند و مالك – یا هیأت 7 نفره به نمایندگی مالك – موظف به انتقال سند رسمی بودند.
دوم : تشخیص زمینهای موات خارج از محدوده شهری نیز به موجب قانون، به عهده این هیأتهاست.- نحوه تجدیدنظر: مرجع تجدیدنظرخواهی از این هیاتها، ستاد مركزی هیاتهای هفت نفره است. ستاد مركزی كه در تهران مستقر است متشكل است از 5 نفر: نماینده تام الاختیار حاكم شرع و ولی امر، نماینده تام الاختیار وزیر كشاورزی، نماینده تام الاختیار دادگستری، نماینده تام الاختیار وزیر كشور، و نمانیده تام الاختیار جهاد سازندگی . ه ردو نماینده جهاد سازندگی و وزیر كشاورزی، پس از ادغام این دو وزارتخانه، توسط وزیر جهاد كشاورزی تعیین می گردند.
به آراء صادره توسط این مرجع نیز می توان در دیوان عدالت اداری اعتراض كرد.
ب) كمیسیون ماده واحده:
(ماده واحده قانون تعیین تكلیف اراضی موضوع ماده 56 قانون جنگلها و م راتع مصوب سال (1367 - تركیب : 7 نفر شامل : مسئول یا رییس اداره كشاورزی در شهرستان، رییس اداره منابع طبیعی (سرجنگلدار)، عضو جهاد سازندگی (رییس جهاد سازندگی )، عضو هیات واگذاری زمین (نماینده اعضای هیاتهای 7 نفره )، یك نفر قاضی دادگستری، و دو نفر هم عضو شورای اسلامی یا عشایر. با ادغام دو وزارتخانه جهاد كشاورزی، دو نماینده آن توسط وزارت جدید تعیین میگردد.
- زمان تشكیل: سال 67 به موجب ماده واحده - محل تشكیل : این كمیسیون در بدو تشكیل زیر نظر وزارت كشاورزی بود ولی با لایحه تفكیك وظایف وزارتخانه های كشاورزی و جهاد سازندگی ، زیر نظر جهاد سازندگی و قرار
گرفت و پس از ادغام این دو وزارتخانه، اینك در ادارات منابع طبیعی هر شهرستان كه تحت نظر سازمان جنگلها و مراتع كشور فعالیت می كنند تشكیل م ی گردد. رییس این سازمان معاون وزیر جهاد كشاورزی است.
- نحوه تصمیم گیری: این كمیسیون با حضور حداقل 5 نفر رسمیت پیدا می كند. با توجه به نظر فقهی فقهای شورای نگهبان كه در آن زمان تعدد قضات را با لزوم افشای رای در تعارض می دیدند، تصمیم گیری ، پس از مشورت با سایر اعضا، برعهده قاضی گذاشته شد . در دادگاه عمومی رای كمیسیون، بدون هرگونه مهلت، قابل اعتراض است و سپس رای دادگاه عمومی قابل تجدیدنظر در دادگاه تجدیدنظر استان می باشد.
- صلاحیت: پس از قانون ملی شدن جنگلها و ، قانون حفاظت و بهره برداری از جنگلها و مراتع در سال 46 به تصویب رسید. به موجب این قانون، زمینهای جنگلی و مراتع نقشه برداری شده و مستثنیات (زمینهای شخصی و خصوصی) آن نیز تعیین می گردد.این كمیسیون مسئوول رسیدگی به مسائل ناشی از اجرای قوانین فوق و تعیین زمینهای جنگلی و مراتع و درنتیجه تعیین مستثنیات است كه براساس قانون سال 46 به عهده كمیسیونی بود متشكل
از: سرجنگلدار، فرماندار و قاضی دادگستری شهرستان كه آن را كمیسیون ماده 56 می گفتند . پس از تشكیل د یوان عدالت اداری ، افراد بسیاری از این كمیسیون به آن شكایت كردند . از طرف دیگر در برخی موارد هم خود دولت معترض بود و مطابق قانون نمی توانست به دیوان شكایت كند و از آن گذشته تعداد زیاد این اعتراضات موجب تراكم كار دیوان عدالت اداری شد . به همین دلی ل كمیسیون 7 ن فره ماده واحد ه قانون تعیین تكلیف اراضی موضوع ماده 56 قانون جنگلها و مراتع تشكیل شد تا هم به اعتراضات نسبت به آراء كمیسیون ماده 56 سابق رسیدگی
نماید و هم اگر به تشخیص منابع طبیعی و تعیین مستثنیات از این پس اعتراضی بود، ابتدا به جای كمیسیون ماده 56 ، رسیدگی و اتخاذ تصمیم نماید.
بند سوم: مراجع شبه قضایی صالح جهت رسیدگی به اختلافات اشخاص خصوصی با دستگاههای اجرایی در رابطه با مطالبات دولت
الف) هیات تجدیدنظر سازمان تامین اجتماعی
سازمان تامین اجتماعی مطالباتی بابت حق بیمه و خسارات ناشی از دیركرد ، از كارفرمایان دارد.از آنجا كه نمی توان هر مورد را در دادگاه مطرح نمود ، قانون تامین اجتماعی اجازه داده تا خود سازمان آن را اجرا نماید و در صورت نارضایتی افراد، مسأله برای رسیدگی به مراجع قضایی ارجاع شود. یعنی اصل اجرای احكام توسط خود سازمان است . اجرای اسناد مطالبات در دستگاههای اجرایی در بعضی از دستگاههای دیگر نیز وجود دارد، »دایره اجرا و وصول وزارت اقتصاد و دارایی « كه مسئول وصول مالیات است.اجرای مستقیم حكم توسط ادارات به دلیل ضرورت و رعایت مصالح مختلف اجتماعی است .لكن باید مرجعی وجود داشته باشد كه به شكایات رسیدگی كند.- تركیب: آیین نامه اجرایی ماده 50 قانون تامین اجتماعی در ماده 93 خود تركیب این هیأت را اینگونه تعیین نموده است:
1. رییس دادگاه شهرستان یا دادگاه بخش یا عضو علی البدل
2. دادستان شهرستان یا نماینده او
3. نماینده سازمان تأمین اجتماعی
- زمان تشكیل : این هیأت بر اساس ماده 50 قانون تأمین اجتماعی كه در سال 54 به تصویب رسیده تشكیل شد.
- محل تشكیل: سازمان تأمین اجتماعی
- صلاحیت: ماده 50 قانون تأمین اجتماعی چنین مقرر داشته است: »اسناد مطالبات سازمان تأمین اجتماعی بابت حق بیمه و خسارت تأخیر و جریمه دیركرد در حكم اسناد لازم الاجراست. «اسناد لازم الاجرا اسنادی هستند كه به وسیله دایره اجرای ثبت مستقیماً قابل اجرا بوده و نیازی به دادگاه ندارند . از آن گذشته ، بعضی از اسناد، اگرچه واقعاً سند لاز م الاجرا نیستند ولی قانون در حكم سند لازم الاجرایند یعنی دقیقاً مثل اسناد لازم الاجرا، از قبیل چك و همین اسناد سازمان تأمین اجتماعی.مأمور اجرای احكام این سازمان، دایره اجرای سازمان تأمین اجتماعی است . مأمور اجرا فرصت یك ماهه ای را برای پرداخت مشخص می نمای د و درصورت ع دم پرداخت در موعد مقرر
می تواند اقدام به توقیف و فروش اموال نمایند.مرجع تجدیدنظر حكم این هیأت دیوان عدالت اداری است.
ب) مراجع رسیدگی به دعاوی گمركی
1. كمیسیون رسیدگی به اختلافات گمركی
2. كمیسیون تجدیدنظر امور گمركی
- تركیب : در اینجا از بیان تركیب كمیسیون اول می گذریم و فقط كمیسیون تجدیدنظر را بیان می كنیم.
1. یكی از مسئولین وزارت اقتصاد و دارایی به انتخاب وزیر (ریاست كمیسیون)
2. یكی از قضات عالی رتبه (یا قاضی دیوان عالی كشور، یا قاضی دادگاه تجدیدنظر و یا قاضی دیوان عدالت اداری)
این قاضی به انتخاب وزیر دادگستری كه در حال حاضر انتخاب آن با رییس قوه قضاییه است.
3. یكی از مسئولین وزارت بازرگانی به انتخاب وزیر
4. یكی از اعضای هیات رییسه اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران به انتخاب این اتاق
5. رییس كل گمرك یا نمایند منتخب وی
- زمان تشكیل : این دو كمیسیون براساس ماده 52 قانون امور گمركی (مصوب 30 / 3/ 1350 )تشكیل شد و در چند سال اخیر، تشك یلات فوق با تصویب قوانین جدید مورد بازبینی قرار گرفت.
- محل تشكیل: سازمان گمرك
- صلاحیت : اختلافات گمركی كلاً از طریق این د و مرجع رسیدگی می شود اول كمیسیون رسیدگی به اختلافات گمركی پاسخگوی معترضین بوده و پس درصورت تجدیدنظرخواهی به كمیسیون تجدیدنظر امور گمركی ارجاع داده می شود.رأی كمیسیون تجدیدنظر ام رو گمركی قطعی و لازم الاجرا است ولی قابل تجدیدنظر در دیوان عدالت اداری خواهد بود.
ج) مراجع رسیدگی به دعاوی مالیاتی
در سال 66 (مورخ 3/ 12 ) قانون مالیاتهای مستقیم تصویب شد و در آن مراجع حل اختلاف در امور مالیاتی به صورت زیر پیش بینی شدند.
1. هیأتهای حل اختلاف مالیاتی
- تركیب: ماده 244 قانون مالیاتهای مستقیم مقرر می دارد كه این هیاتها مركب اند از 3 نفر:1. نماینده وزارت اقتصاد و دارایی
2. قاضی شاغل یا بازنشسته (به انتخاب رییس قوه قضاییه در ته ران و روسای دادگستری درشهرستانها)
3. نماینده صنف مربوطه، یا نماینده اتاق صنایع و معدن و در صورت غیاب هر دو نماینده فرماندار - نحوه تصمیم گیری : جلسه با دو نفر هم رسمیت می یابد و توانایی صدور رای را داراست . به هر حال اتخاذ تصمیم با اكثریت آراء می باشد.
- صلاحیت : همانطور كه در مالیه عمومی بیان شده است، سلسله مراتب اداری در مسائل مالیاتی به نحو زیر است:
كمك ممیز ممیز سرممیز ممیز كل
برگ تشخیص مالیاتی به امضای ممیز مالیاتی به اشخاص مشمول مالیات ابلاغ می گردد . مؤدی مالیاتی یا پرداخت كننده می تواند ظرف 30 روز به ممیز كل شكایت كند، ممیز كل نظر خود را پشت همان برگه در جای مشخص می نویسد. درصورت پذیرش اعتراض، مشكل حل می شود و اگر اعتراض را نپذیرد؛ پرونده به هیأت حل اختلاف مالیاتی می رود.در صورت تقاضای تجدیدنظرخواهی نسبت به حكم هیات حل اختلاف مالیاتی مسأله در شورای عالی مالیاتی مطرح می شود.
-2 شورای عالی مالیاتی
- تركیب : طبق ماده 252 قانون مالیاتهای مستقیم شامل 25 نفر است كه باید از نظر میزان تحصیل، لیسانس یا بالاتر باشند و 10 سال هم سابقه كار داشته باشند ولی حداكثر 2 نفر می توانند با لیسانس حقوق و 6 سال سابقه كار در مشاغل حقوقی دولتی، به عضویت این شورا درآیند. چنانچه اشخاص واجد شرایط با 10 سال سابقه كار پیدا نشود، 6 سال سابقه كار برای سایر اعضا نیز كفایت می كند.مدت فعالیت اعضای این شورا 3 سال بوده و انتخاب مجدد آنان بلامانع است . ایشان در ظرف این 3 سال از نوعی مصونیت برخوردارند و نمی توان بدون رضایتشان محل ماموریتشان را عوض كرد.شورا 8 شعبه دارد و هر شعبه متشكل از 3 نفر است و یك نفر نیز رییس شورای می باشد.
- محل شورا: وزارت اقتصاد و دارایی.
- صلاحیت : رسیدگی شكلی به آرا قطعی هیاتهای حل اختلاف مالیاتی كه از لحاظ عدم رعایت قوانین و مقررات موضوعه و یا نقص رسیدگی م ورد شكایت مؤدی یا ممیز كل واقع شده باشد .این شورا به عنوان مرجع عالی مالیاتی، در تنظیم مقررات و رویه مالیاتی نیز نقش مؤثرتری دارد.برخی از امور را شعبات شورا و بعضی از مسائل را خود شورا مورد بررسی قرار م یدهد.رأی شورای عالی مالیاتی: قابل تجدیدنظرخواهی در دیوان عدالت اداری است.
بند چهارم: مراجع شبه قضاییی صالح جهت رسیدگی به اختلافات اشخاص خصوصی با دستگاههای اجرایی در رابطه با اعمال نظارتی دولت.
الف) كمیسیون ماده 100 قانون شهرداریها
براساس این ماده ساختن ه ر نوع بنا در شهر باید با مجوز شهرداری و اخذ پروانه باشد،درغیراینصورت دو تخلف ممكن است روی دهد كه رسیدگی به اختلاف شهرداریها با افراد در این ارابطه به عهده این كمیسیون است:
1. بنایی بدون اخذ پروانه ساخته شود.
2. پروانه اخذ شده باشد ولی مطابق آن ساخته نشده باشد.
- تركیب: 1. نماینده وزارت كشور(به انتخاب استانداران)
2. قاضی دادگستری (به انتخاب وزیر دادگستری - و در حال حاضر رییس قوه قضاییه- كه عملاً رییس كل دادگستری او را انتخاب می كند.)
3. نماینده انجمن شهر سابق و شورای شهر فعلی - نماینده شهرداری نیز بدون حق رای می تواند در این جلسه شركت كند.
- زمان تشكیل : این كمیسیون براساس ماده 100 قانون شهرداریها كه در 11 / 4/ 34 به تصویب رسید، تشكیل شد و از هیاتهای فعال شبه قضایی به شمار می رود.
- صلاحیت : اظهار نظر در مورد ساختمانهایی كه بدون پروانه و یا برخلاف مشخصات مندرج در پروانه احداث شده اند.
این تخلف از مشخصات می تواند در اصول فنی یا مقررات شهرسازی و یا مقررات بهداشتی باشد، و این موضوع باید از طرف شهرداری در كمیسیون مطرح گردد.البته لازم به ذكر است كه در یكی از تبصره های این ماده پیش بینی شده است كه اگر شهرداری تا حداكثر یك هفته پس از توقف عملیات ساختمانی موضوع را به كمیسیون ارجاع نداد، ذی نفع می تواند از این كمیسیون تقاضای رسیدگی كرده و سپس به درخواست كمیسیون از خود كتباً دفاع نم اید. صاحب ساختمان 10 روز فرصت دارد دفاعیه خود را تهیه نموده و به كمیسیون بدهد و از سوی دیگر نماینده شهرداری می تواند در جلسه حضور پیدا كرده و از شهرداری دفاع نماید ولی همانطور كه گفته شد، نماینده شهرداری حق رأی ندارد.رأی كمیسیون قابل تجدیدنظر در كمیسیون هم عرض است (یعنی كمیسیونی دیگر از ماده 100 )لكن افراد عضو كمیسیون تجد یدنظر باید غیر از افرادی باشند كه در كمیسیون بدوی بوده اند . البته معمولاً یكی از كمیسیونها كه افراد خبره تری دارد عهده دار تجدیدنظر در آرای كمیسیونهای دیگر می شود.
رای كمیسیون تجدیدنظر ممكن است به 3 نحو باشد:
1. یا رای به »عدم احراز تخلف « می دهد و نظر شهرداری را رد می كند.
2. یا حكم به قلع و قمع بنا می دهد. (البته تا حد رفع خلاف)
3. یا متخلف را جریمه می نماید.رأی كمیسیون قابل اعتراض در دیوان عدالت اداری است.
ب) كمیسیون ماده 99 قانون شهرداریها
این كمیسیون به بررسی ساخت و سازهای خارج از محدوده شهر (محدوده قا نونی شهر) می پردازد.
- تركیب:
1. نماینده وزارت كشور (به انتخاب استاندار)
2. قاضی دادگستری (به انتخاب وزیر دادگستری - و در حال حاضر رییس قوه قضاییه-كه عملاً رییس كل دادگستری او را معرفی می كند.)
3. نماینده وزارت مسكن و شهرسازی
- زمان تشكیل: پس از تصویب قانون شهرداریها و براساس ماده 99 این قانون كه سپس در تاریخ 11 / 12 / 72 اصلاح شد.
- صلاحیت : این كمیسیون راجع به تخلفات ساختمانی خارح از محدوده شهرها،براساس طرح جامع شهری و آیین نامه ساخت و ساز خارج از محدوده شهرها حكم می دهد.مسئول طرح این مسائل در كمیسیون بخشداری است.
ج) مرجع رسیدگی به صلاحیت بانكها
اگر بانك مركزی از بانكی سلب صلاحیت كند برای تجدیدنظر باید به این هیات رجوع كرد.
د) كمیسیون حل اختلافات ثبت احوال؛كه در مورد اختلافات ناشی از اشتباهات قلمی نظر می دهد.
ه) كمیسیون رسیدگی به تخلفات و مجازات فروشندگان لباسهای مبتذل
بند پنجم: مراجع شبه قضایی صالح جهت رسیدگی به اختلافات اشخاص خصوصی با دستگاههای اجرایی در رابطه با تخلفات اداری (در این قسمت هیأتهای تخلفات اداری موردبحث قرار می گیرند كه در حقوق اداری از آنها بحث می شود.)
مبحث دوم: مراجع شبه قضایی صالح جهت رسیدگی به اختلافات خصوصی
مراجع شبه قضایی اصولاً به حل و فصل اختلافات خصوصی مردم با یكدیگر نمی پردازند و دایره فعالیت آنها حل و فصل اختلافات مردم با دستگاههای دولتی است . با وجود این، به لحاظ لزوم رسیدگی سریع به بعضی از اختلافات خصوصی، پاره ای از مراجع شبه قضایی ، به طور استثنایی، به فصل خصومت و اختلافات خصوصی مردم با یكدیگر می پردازند كه در این مبحث به بررسی اجمالی مهمترین آنها پرداخته می شود:
بند اول: مراجع حل اختلاف كار
(چون دولت می خواهد كه از كارگر حمایت كند و اصولاً فلسفه به وجود آمدن حقوق كار و انشعاب آن از حقوق مدنی، حمایت دولتها از كارگران در مقابل كارفرمایان - پس از انقلاب صنعتی- بوده است، و برای تحقق این هدف و احقاق حقوق كارگران و به منظور پرهز از اطاله دادرسی ناشی از دستگاه عریض و طویل دادگستری، این هیأتها مسئول رسیدگی به دعاوی ناشی از قانون كار گردید ند و به همین جهت این مراجع در حقوق كار به تفصیل مورد مطالعه قرار می گیرند و در اینجا به طور مختصر از آنها بحث می شود.
آخرین قانون كار در مهر ماه 1368 در مجلس به تصویب رسید و به دلیل مخالفت شورای نگهبان، نهایتاً پس از تصویب آن در آبان ماه 69 توسط مجمع تشخیص مصلحت، به مرحله اجرا درآمد. در این قانون دو نوع مرجع پیش بین شد:
الف) هیات تشخیص كاركه براساس ماده 158 قانون كار تشكیل شد.
- تركیب: 1. نماینده وزارت كار و امور اجتماعی
2. نماینده كارگران (از طرف كانون هماهنگی شورای اسلامی كار استان)
3. نماینده مدیران صنایع (از طرف كانون انجمن های صنفی كارفرمایان استان)
- صلاحیت: از مجموع تبصره ماده 25 ، ماده 27 و چند ماده دیگر چنین بر می آید كه رسیدگی به كلیه اختلافات ناشی از قانون كار، تعیین نوع قرارداد كار (مثلاً با مدت معین، بدون مدت معین، برای كار معین و ...) ، تشخیص قصور كارگر در انجام وظایف محوله،اجرای قانون كار و سایر مقررات، نظارت بر قرارداد كارآموزی بین كارفرما و كارآموز، نظارت بر موافقت نامه های دسته جمعی و ... آراء صادر شده ظرف 15 روز قابل تجدیدنظر در هیات حل اختلاف كار است.
ب) هیات حل اختلاف كار:
- تركیب: 1. 3 نفر نماینده دستگاههای دولتی
(مدیر كل كار و امور اجتماعی یا نماینده او، فرماندار یا نماینده او، رییس دادگستری یا نماینده او)
2. 3 نفر از طرف كارگران (به انتخاب كانون هماهنگی شورای اسلامی كار استان)
3. 3 نفر از طرف كارفرمایان (به انتخاب كانون انجمن های صنفی كارفرمایان استان)
لازم به ذكر است كه در یك استان ممكن است چند كمیسیون حل اختلافات تشكیل شود.- صلاحیت: رسیدگی به آراء هیات تشخیص به عنوان مرجع تجدیدنظر خصوصاً در مورد شكایات مربوطه به تغییرات عمده در شرایط كار كه توسط هیاتهای تشخیص نظر داده می شود و همچنین تشخیص اینكه كارفرما موجب تعلیق قرارداد كار از ناحیه كارگر شده است یا خیر صلاحیت دارند.در رأس هرم مراجع حل اختلاف كار ، »شورای عالی كار « قراردارد كه نقش عمده ای در تدوین مقررات كار و نیز ایجاد وحدت رویه دارد و از آنجا كه به حل اختلاف نمی پردازد از بحث آیین دادرسی خارج می باشد.
بند دوم: مراجع حل اختلاف راجع به مالكیت
عموم مسائل مربوط به مالكیت در دادگستری مطرح می شود و در موارد استثنایی به مراجع شبه قضایی مربوط می گردد. این موارد عبارتند از:
الف) هیات حل اختلاف ثبت املاك در مناطق عشایری
- تركیب: 1. نماینده دادگستری
2. نماینده وزارت كشور
3. معتمد محل به انتخاب شورای محل
ب) هیات رسیدگی به اختلافات و دعاوی مربوط به اراضی گنبد و دشت گرگان
- تركیب: 1. نماینده وزارت كشور
2. نماینده دادگستری
3. نماینده وزارت كشاورزی
4. دو نفر معتمد محلی
4 . 1. به انتخاب مدیر كل كشاورزی با حكم استاندار
4 . 2. به انتخاب فرماندار با حكم استاندار
مبحث سوم: مراجع شبه قضایی صالح جهت رسیدگی به مسائل مختلط
در این مبحث، مراجعی مورد مطالعه قرار می گیرند كه در عین اینكه به اختلافات دولت و اشخاص خصوصی، به اختلافات اشخاص خصوصی با یكدیگر نیز می پردازند:
بند اول: مرجع صالح جهت رسیدگی به اختلافات ناشی از معاملات بازار بورس: هیات داوری بورس
- تركیب : ماده 17 قانون تاسیس بورس اوراق بهادار (مصوب 1345 ) اینگونه مقرر می دارد:
1. قاضی دیوان عالی كشور (رییس یا مستشار)
2. نماینده شورای بورس
3. نماینده اتاق بازرگانی و صنایع و معادن
- صلاحیت: رسیدگی به اختلافات راجع به معاملات انجام شده، در بازار بورس اختلافات ممكن است بین كارگزاران بورس با یكدیگر و یا ممكن است بین فروشندگان یا خریداران با هم و یا با كارگزاران بورس باشد و علت رسیدگی به این دعاوی در خارج از دادگستری اینست كه شرایط بازار بورس اقتضا می نماید كه اختلافات سریعاً مورد رسیدگی قرار گیرد.


بند دوم : مراجع صالح جهت رسیدگی به اختلافات ناشی از امور ثبتی (اختلافات ثبتی)
الف) مراجع عادی حل اختلافات ثبتی:
این مراجع مسئولیت رس یدگی به اختلافات ثبتی را همیشه بر عهده دارند كه خود به دو بخش تقسیم می شوند:
1. هیاتهای نظارت
2. شورای عالی ثبت
این دو براساس قانون ثبت و اسناد و املاك كشور (مصوب 26 / 12 / 1310 ) تشكیل شدند. كه البته این قانون در سال 51 اصلاح شد.اختلافاتی كه اداره ثبت در مراحل اجرا با آن مواجه می شود چند دسته اند: از این میان موارد مربوط به اصل مالكیت به دلیل حساسیت آن در صلاحیت دادگستری باقی ماند و سایر مسائل به هیأتهای نظارت سپرده شد.
- تركیب: از 1351 تا به حال، هیات نظارت ثبت در هر استان شامل 3 نفر است كه عبارتند از:
1. مدیر كل ثبت استان یا قائم مقام او
2 و 3. قضات دادگاههای تجدیدنظر استان (سابقاً دادگاه استان ) كه توسط رییس قوه قضاییه حكمشان صادر م ی شود و یك عضو علی البدل از قضات دادگستری یا كارمندان ثبت استان به انتخاب رییس قوه قضاییه.
- صلاحیت : این هیأتها برای رسیدگی به كل یه اختلافات و اشتباهات مربوط به امور ثبتی در حوزه استان صلاحیت عام دارند.البته ماده 25 قانون اصلاحی سال 51 ، 8 مورد صلاحیت خاص را برای این هیأتها برشمرده است:
1. رسیدگی به اشتباهات و اختلافات راجع به پذیرفتن تقاضای ثبت و تزاحم و تعارض در تصرف اشخاص
2. تشخیص اشتباه در جریان مقدماتی ثبت املاك و دستور ابطال عملیات
3. دستور اصلاح اشتباهات قلمی در سند مالكیت و دفتر املاك و همچنین اصلاح مندرجاتی كه مخالف سند رسمی و حكم نهایی دادگاه می باشد.
4. رفع اشتباه و اصلاحی كه در جریان عملیات مقدماتی پیش آمده و موقع ثبت املا ك در دفتر املاك مورد توجه قرار نگرفته اصلاح آن خللی به حقوق افراد وارد نسازد.
5. رسیدگی به تعارض در اسناد مالكیت خواه در اصل ملك و خواه نسبت به حدود و حقوق
6. رسیدگی و رفع اشتباه در عملیات تفكیكی بعد از انتقال رسمی و یا ثبت شدن در دفتر املاك در صورتی كه خللی به حق كسی نرسد
7. رفع اشكال و اشتباه راجع به طرز تنظیم اسناد و تطبیق مفاد آن با قوانین
8. رسیدگی به اعتراضات اشخاص نسبت به نظریه رییس ثبت در مورد تخلفات و اشتباهات اجرایی (اشتباهات ناشی از اجرای اسناد)به جز در مورد بندهای 1 و 5 و 7 ، رای هیات نظارت قطعی است و در موارد 1 و 5 و 7 پس از صدور رای ، از طریق تابلوی اعلانات ثبت اعلام می گردد و ذی نفع می تواند ظرف 20 روز به رای اعتراض كند كه در این صورت مساله در شورای عالی ثبت رسیدگی می شود.
شورای عالی ثبت دارای دو شعبه متمایز است.
شعبه املاك متشكل از : 1. معاونت ثبت املاك 2 و 3. دو نفر از قضات دیوان عالی كشور به انتخاب رییس قوه قضاییه شعبه اسناد متشكل از : 1. مدیر كل ثبت اسناد 2 و 3. دو نفر از قضات دیوان عالی كشور به انتخاب رییس قوه قضاییه
- صلاحیت شورای عالی ثبت مشتمل بر دو بخش است:
1. رسیدگی به اعتراضات مربوط به موارد 1 و 5 و 7 ماده 25 قانون اصلاحی سال 51
2. ایجاد وحدت رویه در مورد آراء هیاتهای نظارت
ب) هیات ماده 147 اصلاحی قانون ثبت اسناد و املاك:قبل و بعد از انقلاب قوانین مختلفی تصویب شده بود كه ثبت املاك را با مشكل روبرو می كرد. بنابراین در 21 / 4/ 65 قانونی با عنوان »قانون اصلاح و حذف مواردی از قانون ثبت اسناد و املاك « به تصویب رسید كه ماده 147 آن مقرر می داشت اگر كسی معامله ای انجام داده ولی به خاطر مشكلات قانونی نمی تواند آن را ثبت كند چنانچه پیش از این تاریخ بوده بدون توجه به این اشكال می تواند به ثبت برساند.ماده 148 این قانون هم دولت را موظف ساخت تا اگر كسی بر روی اراضی دولتی ساختمان ساخته است، چنانچه پیش از این تاریخ بوده، زمین را به او بفروشد، با این شرط كه اگر فرد نیازمند مسكن بوده فروش با قیمت منطقه ای و اگر نیازمند نبوده فروش با قیمت عادله روز صورت گیرد.
- تركیب: 1. یك نفر عضو ثبت (به انتخاب رییس سازمان ثبت)
2 و 3. دو نفر قاضی
- محل تشكیل: اداره ثبت محل
- صلاحیت : اظهارنظر در مورد تاریخ معامله و عدم اختلاف بین خریدار و فروشنده ،زیرا كه درصورت اختلاف بین خریدار و فروشنده مساله باید در دادگاه مطرح شود.
فصل 2 - مراجع قضایی دادگستری
همانطور كه پیش از این گذشت، منظور از مراجق قضایی دادگستری، تشكیلات قضاییه قوه قضاییه است كه به سیدگی به شكایات و اختلافات به طور عام می پردازند. در واقع، كار اصلی و محوری قوه قضاییه، قضاوت است و بنابراین بدنه اصلی این قو ه مراجع قضایی تشكیل می دهند و مراجع اداری این قوه به منظور فراهم نمودن امكان تاسیس و فعالیت تشكیلات قضایی شكل گرفته اند.تشكیلات قضایی، گاهی به منظور رسیدگی به دعاوی و شكایات به طرفیت اشخاص خاصی تشكیل می گردند، این مدراج ع قضایی را اختصاصی می نامیم (مبحث ا ول) ، درغیر اینصورت، چنانچه صلاحیت عام رسیدگی به دعاوی و شكایت به طرفیت هر شخص حقیقی و یا حقوقی را دارا باشند،مراجع قضایی عمومی خوانده می شوند (مبحث دوم).
مبحث اول: مراجع قضایی اختصاصی دادگستری
بند اول: دیوان عدالت اداری: مرجع قضایی اختصاصی حقوقی
پیشینه این دیوان، به شورای دولتی بر می گردد كه از حقوق فرانسه پیش از انقلاب اقتباس گردید و عملاً هیچگاه تاسیس نشد.در جمهوری پنجم فرانسه، » Conseil d'Etat شورای دولتی « پیش بینی شد؛ كه به دعاوی علیه دولت رسیدگی می كند تا مردم از ناحیه دولتمردان و مراجع اداری مورد ظلم قرار نگیرند.در راستای چنین هدفی ، قانون تاسیس شورای دولتی در ایران در سال 1339 به تصویب رسید،لیكن همانطور كه ذكر شد با اینكه هیچگاه به اجرا در نیامد.به منظور قطعی نمودن تاسیس مرجعی به منظور فوق ، واصل 173 قانون اساسی، مرجعی تحت عنوان دیوان عدالت اداری پیش بینی كرد كه البته چگونگی آن باید توسط قانون عادی تنظیم می گشت. قانون دیوان عدالت اداری از موضوعات اصلی درس حقوق اداری است، لیكن به اختصار این دیوان را در سه قسمت مورد بررسی قرار می دهیم:
الف) تشكیلات
ب) صلاحیت
ج) آیین دادرسی
الف) تشكیلات:
ماده ١ قانون دیوان عدالت اداری، آن را از آغاز تشكیل شامل ١٠ شعبه میدانسته البته شورای عالی قضایی می توانست شعب را در تهران و شهرستانها افزایش دهد. در حال حاضر در تهران دهها شعبه وجود دارد و رییس شعبه اول به انتخاب رییس قوه قضاییه، ریاست دیوان عدالت اداری را نیز به عهده دارد.
تركیب هر شعبه برای رای دادن عبارت است از:
یك رییس یا علی البدل و یك مشاور ؛ قائم مقام رییس دیوان عدالت اداری رییس شعبه دوم است.
تمام قضات دیوان عدالت اعم از رؤسای شعب و یا مستشاران و یا رؤسای علی البدل همه با حكم رییس قوه قضاییه و به مدت 2 سال انتخاب می شود و انتصاب مجددشان بلامانع است.
شرایط قضات شعب دیوان عدالت:
1.عدالت، ایمان، تقوای علمی و تعهد علمی نسبت به موازین اسلامی داشته باشد.
2. معروف به حسن اخلاق و امانتداری باشد، محكومیت جزایی مستلزم محرومیت از حق استخدام و همچنین محكومیت انضباطی از درجه 4 به بالا نداشته باشد.
3. صحت مزاج و توانایی انجام كار قضایی داشته باشد به اضافه عدم اعتیاد به مواد مخدر و ...
4. باید تبعیت ایران داشته باشد (مثل تمامی قضات)
5. كارمند رس می دیگر دستگاهها ی دولتی، نماینده مجلس شورای اسلامی، وكیل دادگستری و مشاور حقوقی و عضو هیات مدیره هیچ یك از شركتها هم نمی تواند باشد.ماده 10 قانون دیوان عدالت اداری محل رسیدگی به تخلفات انتظامی قضات دیوان عدالت را مجزا ندانسته و رسیدگی به آن امر را در صلاحیت دادسرا و دادگاه عالی انتظامی قضات می داند.هیأت عمومی دیوان عدالت اداری، هیاتی است كه از همه قضات دیوان تشكیل می شود، اعم از رؤسای و مشاورین شعب و اعضای علی البدل، كه برای رسمیت آن حضور 4/ 3 (سه چهارم )
اعضا كافی است.
پس تشكیلات دیوان عدالت اداری عبارت است از:
1. رییس و قائم مقام ریاست دیوان عدالت اداری
2. هیات عمومی دیوان عدالت اداری
3. شعب دیوان عدالت اداری
ب) صلاحیت:
ماده 11 قانون دیوان عدالت اداری 3 نوع صلاحیت برای آن بیان كرده است.
1. رسیدگی به شكایات و تظلمات
1 . 1. علیه واحدهای دولتی
1 . 2. علیه مامورین دولتی
1 . 3. علیه آیین نامه و مصوبات
2. رسیدگی به اعتراضات به آراء قطعی كمیسیونهای اداری
3. رسیدگی به شكایات استخدامی
تنها موردی كه به هیات عمومی می آید، رسیدگی به اعتراضات علیه آیین نامه ها و مصوبات دولتی است و دیگر موارد مذكور در شعب رسیدگی می شوند.
صلاحیت های هیات عمومی دیوان عدالت اداری
1. رسیدگی به اعتراضات علیه آیین نامه ها و مصوبات دولتی:
1 . 1. اگر خلاف شرع باشد: باید از شورای نگهبان استعلام كند
1 2. اگر خلاف قانون باشد: مستقلا می تواند ابطال كند.
2. صدور رای وحدت رویه : بین شعب دیوان در مواردی كه در موضوعی واحد دو رای متفاوت صادر شود، رای وحدت رویه صادر و این رأی برای همه شعب لاز م الاجرا است.لازم به ذكر است كه رفع اختلاف بین دیوان عدالت اداری و دادگاههای عمومی، با دیوان عالی كشور است.
ج) آیین دادرسی:
آیین دادرسی در دیوان عدالت اداری، در بسیاری از موارد شبیه دادگاههای عمومی و در برخی موارد متفاوت با آن است.1. طرح دعو ا: نقطه شروع رسیدگی ی طرح دعوا در دیوان مثل دادگاههای عمومی است و محتاج تقدیم دادخواست می باشد . ماده 12 ق .د.ع.ا مقرر می دارد : »رسیدگی در دیوان محتاج به تقدیم دادخواست است كه باید به زبان فارسی و در روی برگهای چایی مخصوص نوشته شود .دادخواست باید به تعداد طرف دعو ا به  اضافه یك نسخه باشد . رونوشت یا فتوكپی مصدق مدارك و مستندات (فتوكپی برابر اصل) به تعداد دادخواستها باید ضمیمه دادخواست تسلیم گردد... «تنها تفاوتی كه وجود داشت و البته مهم بود، این بود كه مطابق ماده 13 این قانون رسیدگی در آن رایگان می بود و چنانچه كسی مغرضانه اقدام به طرح دعوا می كرد و چنین امری اثبات می شد، جریمه می شد. اما در سالهای بعد هزینة دادرسی مختصری با اصلاح قانون مقرر گردید.
2. نحوه رسیدگی:
براساس ماده 14 ق .د.ع.ا. ، « دادخواستهایی كه به دیوان داده می شود از طرف رییس دیوان به یكی از شعب ارجاع می گر دد كه معمولاً این كار به عهده معاون ارجاع است. دفتر شعبه مربوطه یك نسخه از دادخواست و ضمائم آن را به طرف دعوا ابلاغ می نماید تا هرگونه جوابی داشته باشد طرف ده روز كتباً اعلام نماید و با انقضاء مدت مزبور شعبه مربوط شروع به رسیدگی نموده پس از انجام تحقیقات لازمه رای صادر می نماید.درصورتیكه پس از 10 روز جواب داده نشود مجدداً تقاضای ارسال جواب می شود و ممكن است فرد مقصر متخلّف اداری قلمداد گردد.
ماده 15 ق .د.ع.ا. » شعبه مامور رسیدگی می تواند در حدود قانون هرگونه تحقیقی را كه ضروری است به عمل آورده یا انجام آن ر ا از هر یك از مراجع قضایی یا اداری تقاضا نماید و مراجع مذكور مكلف به انجام آن می باشند. «ماده 16 ق.د.ع.ا: دیوان می تواند در صورتی كه مقتضی بداند طرفین دعوا را برای رسیدگی و اخذ توضیح دعوت نماید و همچنین دیوان در صورت لزوم می تواند سوابق و اسنادی را كه در واحدهای دولتی و موسسات وابسته و شهرداریها است مطالبه نموده و ملاحظه نماید واحدی كه پرونده یا سند نزد اوست مكلف است در مهلتی كه دیوان تعیین كرده سوابق یا سند مورد مطالبه را ارسال نماید و اگر به عللی انجام آن مقدور نباشد جهات آن را به دیوان اعلام كند در غیر اینصورت متخلف به انفصال موقت تا یك سال محكوم خواهد شد »
3. ابلاغ:
ماده 17 ق .د.ع.ا.: «ابلاغ اوراق و احكام و تصمیمات دیوان به وسیله مامورین ابلاغ و اجرای دادگستری و با ضوابط آیین دادرسی مدنی می باشد. »
بند دوم: مراجع قضایی اختصاص كیفری
الف) سازمان قضایی نیروهای مسلح:اولین قانون نظامی در سال 1318 تحت عنوان »قانون دادرسی و كیفر ارتش « نگاشته و به تبع آن دادسرا و دادگاه نظامی تشكیل شد.در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل 172 به این مساله اختصاص یافت . از سال 58 شورای انقلاب چند قانون تصویب كرد تا اینكه بالاخره در 10 / 8/ » 60 قانون الحاق سازمان قضایی ارتش به دادگستری جمهوری اسلامی ایران « به تصویب رسید و این سازمان از ارتش
جدا شد.«قانون دادرسی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران  مصوب 22 / 2/ 64 یكی از مهمترین قوانین
در زمینه دادرسی نظامی در كشور قلمداد می شود.»
1. تشكیلات:سازمان قضایی نیروهای مسلح
دادسرای نظامی : زیر نظر دادستان نظامی است و به تعداد لازم بازپرس و دادیار دارد و لازم به ذكر است كه دادسرای نظامی تحت نظر دادستانی كل كشور است.
دادگاه نظامی:
- دادگاه نظامی 1: یك رییس دادرس یا علی البدل و یك مشاور (مشاور حتماً باید حقوقدان نظامی باشد)مشاور نظر خود را كتباً و مستدلاً می نویسد و حق صدور رای با رییس شعبه یا علی البدل اوست.
- دادگاه نظامی 2: یك رییس دادرس یا علی البدل و یك مشاور (درصورتی كه رییس نظامی نباشد باید مشاور نظامی باشد)در اینجا نیز مشاور نظر خود را كتباً می نویسد و حق صدور رای با رییس شعبه یا علی البدل اوست.رییس شعبه یك، رییس سازمان قضایی نیروهای مسلح می باشد و حق نظارت بر كلیه دادسراها و دادگاهها را داراست.
2. صلاحیت:
براساس ماده 1 قانون دادرسی نیروهای مسلح رسیدگی به جرایم مربوط به وظایف خاص نظامی و انتظامی  اعضای نیروهای مسلح در سازمان قضایی نیروهای مسلح به عمل می آید.تبصره ی ذیل این ماده، جرایم مربوط به وظایف خاص را اینگونه تعریف می كند : «منظور از جرایم مربوط به وظایف خاص، بزه هایی است كه اعضای نیروهای مسلح در ارتباط با وظایف و مسئولیتهای نظامی و انتظامی كه طبق قانون و مقررات به عهده آنان است مرتكب می گردند .»وظیفه دادسرا، كشف جرم، تعقیب مجرمین و تحقیق پیرامون جرم و جمع آوری ادله است و وظیفه دادگاه صدور رای.صلاحیت اصلی دادگاه نظامی یك عبارت است از:
1. جایی كه جرم براساس قانون مجازاتش اعدام باشد.
2. جایی كه جرم براساس قانون مجازاتش زندان 10 سال و بیش از آن باشد.
3. جایی كه شروع به رسیدگی به جرم كرده و در انتها مشخص می گردد كه جرم در صلاحیت دادگاه نظامی دو است، كه در این صورت خود دادگاه نظامی یك رای می دهد.
4. جایی كه دادگاه نظامی دو نباشد و یا پرونده هایش متراكم باشند.در واقع دادگاه نظامی یك در موارد 3 و 4 به جای دادگاه نظامی دو به پرونده ها رسیدگی می كند.
صلاحیت اصلی دادگاه نظامی دو نیز رسیدگی به تمام موارد غیر موارد مذكور در صلاحیت دادگاه نظامی یك است.
اگر متهم چند جرم نظامی یا انتظامی مرتكب شده باشد كه بعضی برای رسیدگی در صلاحیت دادگاه نظامی یك و برخی در صلاحیت دادگاه نظامی دو باشد، مسأله در دادگاه نظامی یك بررسی می گردد.
3. آیین دادرسی:
در دادسراها، جریان دادرسی براساس قانون آیین دادرسی كیفری صورت می گیرد و در صورتی كه وقوع جرم محرز گردد، با صدور قرار م جرمیت توسط دادیار یا بازپرس (در مورد جرائم در صلاحیت دادگاه نظامی یك )،پرونده به دادگاه نظامی یك یا دو حسب مورد ارسال می گردد و در دادگاه پس از رسیدگی، رأی مقتضی صادر می گردد. آرای  دادگاه نظامی 2 در دادگاه نظامی 1 و آرای دادگاه نظامی 1 در دیوان عالی كشور قابل تجدیدنظر خواهی است.
شایسته ذكر است چنانچه دادگاه نظامی 1 در موارد مربوط به صلاحیت دادگاه نظامی 2 رای داد،چنین رأیی در شعبه ای دیگر از دادگاههای نظامی 1 ، مورد تجدیدنظر قرار می گیرد.
ب) دادسرا و دادگاه ویژه روحانیت:
منابع قانونی این دادگاه عبارتند از:
1. آیین نامه دادسراها و دادگاهها ویژه روحانیت (مصوب 14 / 5/ 69 مقام رهبری)
2. ماده واحده مصوب مجمع تشخیص مصلحت نظام درخصوص انتخاب وكیل توسط اصحاب دعوا (مصوب 11 / 7/ 70 ). در قانون آیین دادرسی دادگاهها عمومی و انقلاب ، در قسمت مدنی،یك ماده در مورد دادسرا و دادگاه ویژه روحانیت اختصاص داده شده است.
1. تشكیلات:
دادسرا براساس آیین نامه :
1. مركز: دادستان مركز (دادستان منصوب ) به وسیله مقام رهبری نصب می شود و یك قائم مقام و چند معاون دارد.
2. شهرستان ها : دادسراهای شهرستانها یك دادستان و به تعداد لازم دادیار دارند . دادستا ن شهرستان توسط دادستان مركز و معاونان او با پیشنهاد دادستان شهرستان و حكم دادستان منصوب، تعیین می گردند.
دادگاه: حاكم شرع شعبه اول به وسیله مقام معظم رهبری تعیین شده كه رییس كل دادگاه ویژه روحانیت می باشد و سایر قضات نیز طبق نظر رهبری تعیین می گردند .كارمندان دفتری هم با هماهنگی حاكم شرع شعبه اول مشخص می گردند.
3. صلاحیت:
1. رسیدگی به كلیه جرایم عمومی روحانیون
2. رسیدگی به كلیه اعمال خلاف شأن روحانیون (یعنی اعمالی كه جرم نیستند ولی با شأن روحانیت منافات دارند)
3. رسیدگی به كلیه اختلافات محلی كه مخل به امنیت عمومی هستند، درصورتی كه یكی از طرفین اختلاف روحانی باشد.
4. رسیدگی به كلیه اموری كه از سوی مقام رهبری تعیین می شود.
براساس این آیین نامه ، روحانی یعنی كسی كه ملبس به لباس روحانیت باشد یا مشغول تحصیل در حوزه های علمیه باشد و یا عرفاً روحانی محسوب شود، حتی اگر ملبس نشده باشد.این دادگاه به طور كلی به امور جزایی و انتظامی (انضباطی) رسیدگی می كند ولی گاهی نیز به موارد حقوقی می پردازد و این درصورتی است كه دادستان منصوب مصلحت بداند.به تخلفات قضایی و اداری كارمندان دادسرا و دادگاه ویژه روحانیت هم در خود دادگاه رسیدگی می شود و به دادگاه عالی انتظامی قضات ارجاع نمی گردد.مطابق ماده 44 آیین نامه دادسراها و دادگاههای ویژه روحانیت، تجدیدنظر فقط در موارد خاص صورت می گیرد. ماده 44 اینچنین مقر می دارد:احكام دادگاهها ویژه قطعی است مگر در موارد ذیل:
1. قاضی پرونده قطع به اشتباه خود پیدا كند.
2. دادستان منصوب آن را خلاف قوانین و احكام بداند.
3. ثابت شود قاضی پرونده صلاحیت رسیدگی را نداشته است.
بند سوم: مرجع قضایی اختصاصی انضباطی: دادسرا و دادگاه عالی انتظامی قضات
اولین قانونی كه به مسائل انضباطی قضات می پردازد، قانون اصلاح ق انون استخدامی قضات مصوب سال 1317 بود و آخرین آن لایحه اصلاح پاره ای از قوانین دادگستری مصوب سال 1356 ، در پیش از انقلاب است . بعد از انقلاب هم در چند نوبت، مقررات مزبور ، اصلاح گردید.
الف) دادسرای انتظامی قضات:
1. تشكیلات :
در دادسرای انتظامی قضات، یك دادستان، دو معاون و تعدادی از قضات هم به عنوان دادیار، زیر نظر مستقیم رییس قوه قضاییه كار می كنند.دادستان باید حداقل، پایه 10 قضایی و دارای 20 سال سابقه قضایی باشد و حداقل 45 سال سن داشته باشد و همچنین محكومیت انتظامی از درجه 4 به بالا در 10 سال اخیر نداشته باشد.
2. صلاحیت:
بازرسی و كشف جرم ، تخلفات و تقصیرات و تعقیب مستخدمین قضایی؛ و تحقیق و جمع آوری ادله در جهات اخلاقی و در اعمال و رفتار منافی با شئون قضایی و سوء شهرت كارمندان قضایی و اهمال و مسامحه در انجام وظیفه.دادسرا در مورد جرائم عمومی نیز درخواست صدور قرار تعلیق می كند . در صورت اثبات تخلّف، دادسرا، كیفرخواست صادر می كند.
موارد شروع به رسیدگی دادسرا عبارت است از:
1. شكایت ذی نفع
2. اعلام و گزارش مراجع رسمی
3. اعلام وزیر دادگستری (كه در حال حاضر رییس قوه قضاییه یا دادستان كل كشور است)
4. مشهودات، مسموعات و اطلاعات دادستان و دادیاران انتظامی قضات
5. ارجاع دادگاه عالی انتظامی قضات
ب) دادگاه عالی انتظامی قضات
وظیفه رسیدگی و صدور رای را دارد و دارای شعب متعددی است.
تشكیلات: هر شعبه متشكل است از یك رییس و 2 عضو اصلی و 1 عضو علی البدل. هر یك از اعضاء باید ح تماً حداقل دارای درجه لیسانس یا فارغ التحصیل حوزه بوده و یا عهده دار یكی از مقامات قضایی طبقه پنجم (مثل مستشار و دادیار دیوان عالی كشور ) باشند. همچنین حداقل 20 سال سابقه قضایی داشته و محكومیت انتظامی درجه 3 به بالا (انفصال موقت و بالاتر از آن ) نداشته باشند.
2. صلاحیت
1. رسیدگی و صدور رای در رابطه با تخلفات صنفی قضات
2 صدور قرار تعلیق قضات در رابطه با جرائم عمومی
3. رسیدگی به ترفیع قضات
4. تجدیدنظر نسبت به آراء دادگاه انتظامی وكلا
شروع به رسیدگی ممكن است به یكی از دو طریق زیر صورت پذیرد:
- كیفرخواست دادسرای عالی انتظامی قضات
- درخواست وزیر دادگستری (رییس قوه قضاییه)
دادگاه با توجه به شدت ضعف تخلّف، یكی از مجازاتهای زیر را مورد حكم قرار می دهد:
1. اخطار كتبی بدون درج در پرونده
2. توبیخ كتبی با درج در پرونده ( برگه خدمت)
3. كسر حقوق ماهیانه تا 3/ 1(یك سوم) حقوق از 1 ماه تا 6 ماه
4.انفصال موقت از 3 ماه تا 1 سال
5. تنزیل پایه، 1 درجه یا زیادتر
6. انفصال دائم از خدمات قضایی
7. انفصال دائم از خدمات دادگستری
8. انفصال دائم از خدمات دولتی
2. هیات تجدیدنظر انتظامی قضات:
تا پیش از سال 58 دادگاه عالی تجدید نظر وجود داشت ولی از سال 58 با تاسیس این هیات توسط شورای انقلاب، رسیدگی به آراء دادگاههای عالی انتظامی قضات در مرحله تجدیدنظرخواهی در صلاحیت این هیاتها قرار گرفت.
1. تشكیلات: 3 نفر، دو نفر از رؤسا یا مستشاران دیوان عالی كشور هستند و یكی هم مستشار دادگاه عالی انتظامی قضات است.
2. صلاحیت: آراء دادگاههای عالی انتظامی قضات
در صورتی كه متضمن محكومیت درجه 3 به بالا باشد قابل تجدیدنظر است. نسبت به این احكام همچنین می توان اعاده دادرسی كرد.در رابطه با مرجع رسیدگی به اعاده دادرسی از آراء دادگاه عالی انتظامی قضات كه در مقام رسیدگی به آراء دادگاه انتظامی وكلا صادر می شود اختلاف نظر است كه باید به هیات تجدیدنظر ارجاع شود یا در خود دادگاه عالی انتظامی قضات رسیدگی می شود؟ نظر اقوی این است كه گرچه در این مورد هیأت اقدام تجدیدنظر در رأی نمی كند، ولی اعاده دادرسی در این مورد نیز مشمول حكم كلّی بوده و در این هیأت رسیدگی می شود.
مبحث دوم: مراجع قضایی عمومی دادگستری:
گرچه هدف اصلی از چنین بحثی در آئین دادرسی مدنی، مطالعة مراجع قضایی صالح به رسیدگی به دعاوی حقوقی است و مراجعی كه به شكایات كیفری رسیدگی می كنند، در آئین دادرسی كیفری مورد بررسی قرار می گیرند، با این حال، عادت نویسندگان آئین دادرسی مدنی بر این قرار گرفته كه در زمان بحث از سازمان قضایی، دادگاههای كیفری نیز در كنار داگاههای حقوقی قرار داده و همزمان به مطالعة مجموع نظام قضایی می پردازند. با عنایت به اینكه چنین عادتی پسندیده است و موجب می شود از ابتداء تصویر جامعی از نظام قضایی در ذهن دانشجویان حقوق نقش ببندد، ما نیز در این مبحث، دادگاههای حقوقی و كیفری را با هم مورد بررسی اجمالی قرار می دهیم.قبل از ورود به بحث، شایسته است به این نكته توجه گردد كه در كنار دادگاههای كیفری،دادسرا نیز فعال است. علّت این امر اینست كه در دعاوی حقوقی، دادگاهها در صورت مراجعه اصحاب دعوا و وجود ادلّه به قضاوت می پردازند، در حالی كه در دعاوی كیفری، پیش از قضاوت، لازم است نه تنها به كشف جرم و یا تعقیب مجرم پرداخت ، بلكه ادلّه ارتكاب جرم را جمع آوری كرد و به دادگاه ارائه داد. مجموع این اقدامات اولیه در دادسرا صورت می گیرد.دادستان كه رئیس دادسراست عهده دار كشف جرم و تعقیب مجرمین است و كلیه مأمورین انتظامی و ضابطین دادگستری مكلّف به اجرای دستورات اویند. تحقیق و جمع آوری ادلّه در جرائم مهم به عهدة بازپرس و در جرائم كم اهمیت به عهده دادیاران كه تحت نظارت دادستان فعالیت می كنند می باشد. در صورتی كه ادلّة وقوع جرم كافی بود، بازپرس یا دادیار قرار مجرمیت صادر می كنندو با امضای دادستان، كیفرخواست صادر و پرونده به دادگاه كیفری ارسال می گردد. رسیدگی و صدور رأی (همانند دادگاههای حقوقی در دعاوی مدنی)، در دادگاههای كیفری صورت می گیرد. دادگاهها اعم از حقوقی یا كیفری، یا دادگاههای عالی و تجدید نظر می باشند و یا دادگاههای تالی و بدوی كه در این مبحث جداگانه مورد بحث قرار می گیرند:
بند اول: مراجع قضایی عمومی بدوی
الف) دادگاههای تخصصی
1. دادگاه انقلاب
2. دادگاه خانواده
3. دادگاه اطفال
4. دادگاه تخصصی براساس تصمیم رییس قوه قضاییه
اول: دادگاههای تخصصی موجود براساس تصمیم رییس قوه قضاییه
1. مجتمع قضایی ویژه كاركنان دولت
2. مجتمع قضایی امور جنایی
3. مجتمع قضایی سرپرستی
4. دادگاه ویژه مسائل حقوق دریایی
دوم: بررسی امكان قانونی وجود دادگاههای تخصصی براساس تصمیم رییس قوه قضاییه
ب) دادگاهها عمومی
-1 دادگاه عمومی كیفری
-2 دادگاه عمومی حقوقی
بند دوم: مراجع قضایی عمومی تجدید نظر
الف) دادگاه تجدیدنظر استان
ب) دیوان عالی كشور
مبحث سوم:
بند اول: مراجع قضایی عمومی بدوی
آن دسته از مراجع قضایی عمومی كه به حكم قانون یا دستور رئیس قوة قضائیه به موضوعات ویژه ای رسیدگی می كنند دادگاههای تخصصی خوانده می شوند و سایرین كه صلاحیت عام دارند تحت عنوان دادگاههای عمومی مورد بحث قرار می گیرند.
الف) دادگاههای تخصصی
1. دادگاه انقلاب:
براساس قانون تشكیل دادگاهها عمومی و انقلاب (مصوب 15 / 4/ 73 ) وضعیت فعلی این دادگاهها تعیین گردید. ماده 1 این قانون علت تشكیل دادگاههای عمومی و انقلاب و انحلال دادسرا كه متعاقباً احیاء گردید اینگونه بیان می كند: »... رسیدگی و حل و فصل كلیه دعاوی و مراجعه مستقیم به قاضی و ایجاد مرجع قضایی واحد، ... «ماده 5 این قانون صلاحیتهای دادگاه انقلاب را بر می شمرد: »... به جرائم ذیل رسیدگی می نماید:
1. كلیه جرائم علیه امنیت داخلی و خارجی و محاربه یا افساد فی الارض.
3. توطئه علیه جمهوری اسلامی ایران یا اقدام مسلحانه و ترور و تخریب موسسات به منظور
مقابله با نظام.
4. جاسوسی به نفع اجانب
5. كلیه جرائم مربوط به قاچاق مواد مخدر
6. دعاوی مربوط به اصل 49 قانون اساسی. (به شرح مندرج در قانون نحوه اجرای اصل 49 قانون اساسی).
لازم به ذكر است كه این دادگاه فقط در مراكز استان ها و یا شهرستانهایی كه رییس قوه قضاییه صلاح بداند، تشكیل می شود.
2. دادگاه خانواده:
رییس دادگاه باید متاهل باشد و حداقل 4 سال سابقه كار قضایی داشته باشد، همچنین وجود یك مستشار زن، با رتبه قضایی لازم است. پرسیدن نظر مشاور برای صدور رأی ضروری است.
صلاحیت های این دادگاه عبارت است از: رسیدگی و صدور رای در مورد:
1. اختلافات در مورد نكاح موقت و دائم 2. طلاق و فسخ نكاح و بذل مدت (در عقد نكاح موقت) و انقضای مدت 3. مهریه 4. جهیزیه 5. اجرت المثل و نحله ایام زوجیت - توضیح اینكه نحله در لغت یعنی هبه و در اینجا یعنی اینكه حاكم شرع یك طرف را مجبور به هدیه دادن به دیگری كند .در حقیقت ، گاهی در اثر جدایی لطمه جبران ناپذیری به یكی از زوجین وارد می شو د، خصوصاً اگر تقصیر از یكی از طرفین باشد، و این راه حلی است برای جبران قسمتی از این خسارت.6. نفقه معوفه و جاریه زو جه و اشخاص واجب النفقه 7. حضانت و ملاقات اطفال 8. نسب 9.نشوز و تمكین 10 . نصب قیم و ناظر و ضم امین و عزل آنها 11 . حكم رشد 12 . ازدواج مجدد 13 . شرایط ضمن عقد
3. دادگاه اطفال:موضوع مواد 219 تا 231 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور كیفری است و به جرائم اطفال رسیدگی می كند.
4. دادگاههای تخصصی عمومی براساس تصمیم رییس قوه قضاییه:اول: دادگاههای تخصصی موجود:
1. مجتمع قضایی ویژه كاركنان دولت : به جرائم فرمانداران، استانداران، وزراء، معاونین وزرا و جرائم اداری خاص رسیدگی می كند و محدوده آن كل كشور است.
2. مجتمع قضایی امور جنایی : به موضوع قتل و جرائم ویژه رسیدگی می كند و محدوده آن تهران است.
3. مجتمع قضایی سرپرستی : به مسائل مربوط به اطفال بی سرپرست به جز آنچه در صلاحیت دادگاههای خانواده است، ر سیدگی كند و محدوده آن تهران است.
4. دادگاه ویژه مسائل حقوق دریایی: پروندهای حقوقی دریایی را – مثل اختلافات حمل و نقل دریایی مورد رسیدگی قرار می دهد.
دوم: بررسی امكان قانونی وجود دادگاهها تخصصی براساس تصمیم رییس قوه قضاییه:
- متن خاص راجع به تشكیل دیوان كیفر كاركنان دولت : پس از تشكیل دادسراها و دادگاههای تخصصی، این دیوان منحل شد و بعدها با تشكیل دادگاهها ی عمومی بنا بر این شد كه مجتمع قضایی كاركنان دولت تأسیس شود.
قانون تشكیل دادگاهها عمومی و انقلاب قانون عام مؤخر و متن مورد بحث قانون خاص مقدم است و از آنجا كه به نظر می رسد هدف تشكیل دادگاهها ی عمومی، از بین رفتن دادگاهها تخصصی بوده، اینگونه به ذهن متبادر می شود كه این قانون هم نسخ شده و شاید نتوان برای اثبات این امكان قانونی به این ماده استناد كرد. - ماده 2 قانون تشكیل .د.ع.ا: »تاسیس دادگاهها عمومی در هر حوزه قضایی ، تعیین قلمرو محلی و تعداد شعب دادگاهها مزبور به تشخیص رییس قوه قضاییه است . « ماده 2 فقط اختیار تعیین صلاحیت محلی را به رییس قوه قضاییه می دهد.- ماده 4 قانون تشكیل .د.ع.ا: »به رییس قوه قضاییه اختیار داده می شود در هر حوزه قضایی كه لازم باشد، با لحاظ نوع دعاوی و تجربه و تبحر قضات؛ هر یك از قضات دادگاه عمومی ر ا به رسیدگی به دعاوی حقوقی، كیفری، احوال شخصیه و امثال آن اختصاص دهد . « نكته مهم این  است كه ماده ذكر می كند : »در هر حوزه قضایی « یعنی رییس قوه قضاییه نمی تواند شعبه خاصی را به موضوعی خاص، اختصاص دهد مگر در حوزه قضایی مربوط.مطابق تبصره 1 ماده 3 ق . تشكیل .د.ع.ا: »حوزه قضایی عبارت است از قلمرو یك بخش یا شهرستان و یا نقاط معینی از شهرهای بزرگ «- ماده 23 . ق.آ.د. دادگاههای عمومی و انقلاب : »در مورد جرائم مشهود كه رسیدگی به آنها از صلاحیت مقام قضایی محل خارج است . مقام قضایی محل مكلف است كلیه اقدامات لازم را برای جلوگیری از امحای آثار جرم و فرار متهم و هر تحقیقی كه برای كشف جرم لازم بداند ، به عمل آورده و نتیجه اقدامات خود را سریعاً به مقام قضایی صالح اعلام نماید. «تبصره: »در مورد اشخاصی كه رسیدگی به جرائم آنان در صلاحیت دادگاههای مركز می باشد ضمن اعلام مراتب منحصر اً آثار و دلایل جرم جمع آوری و بلافاصله به مركز ارسال خواهد گردید. «چنین به نظر می رسد كه قانونگذار در رسیدگی به بعضی از امور فقط مركز را دارای صلاحیت
لازم می داند كه این ماده به طور كلی با آن موافقت كرده و تلویحاً مجتمع قضایی ویژه كاركنان دولت را پذیرفته است.
ب) دادگاههای عمومی
هر موضوع حقوقی كه در صلاحیت دادگاههای دیگر نباشد، در دادگاههای عمومی مطرح می شود.كلیه دعاوی حقوقی، به جز مواردی كه در مراجع اختصاصی یا تخصصی مطرح می شود،در دادگاه عمومی حقوقی مطرح می شود، لیكن جرائمی كه در مراجع اختصاصی و تخصصی رسیدگی نمی شوند، اگر دارای مجازات های سنگینی باشد كه در قانون مقرر شده در دادگاه كیفری استان با حضور سه قاضی و در موردجرائم مطبوعاتی با حضور پنج قاضی و هیئت منصفه رسیدگی و در سایر موارد در دادگاههای عمومی كیفری مورد رسیدگی قرار می گیرد.
هر شعبه دادگاه عمومی اعم از حقوقی و كیفری یك قاضی دارد كه به تنهایی به موضوع رسیدگی كرده و رأی صادر می كند . گاهی اوقات اینكار توسط قاضی عل ی البدل صورت می گیرد.بعد از تشكیل دادگاههای عمومی و انقلاب، كارهایی كه در دادسرا انجام می شد، به عهده رؤسای دادگاهها گذاشته شد، اعم از كشف جرم ، تحقیق و تعقیب مجرم؛ مگر اختیارات خاص دادستان كه به رئیس دادگستری استان یا شهرستان محول شد ولی با تصویب قانون موسوم به قانون اعاده دادسرا ، دوباره دادسرا با صلاحیت های فوق احیاء شد.
بند دوم: مراجع قضایی عمومی تجدیدنظر
برای رسیدگی به احكام صادره از دادگاههای بدوی در مرحله تجدیدنظرخواهی تشكیل شده اند.اصولاً دادگاههای تجدیدنظر استان مرجع تجدید نظر می باشند، لیكن رسیدگی به احكام صادره از دادگاه كیفری استان در مرحله تجدیدنظر به دیوان عالی كشور محول گردیده و این دیوان در دعاوی حقوقی به رسیدگی فرجامی می پردازد كه نوع خاصی از اعتراض به آراء است و در حال حاضر دایره بسیار محدودی دارد.
الف) دادگاه تجدیدنظر استان:
تشكیلات: هر شعبه از 3 عضو تشكیل شده است : 1 رییس و 2 مستشار ، و رای اكثریت معتبر است. رأی توسط یكی از مستشاران یا رییس شعبه انشا می شود. صلاحیت: تجدیدنظر نس بت به آراء صادره از دادگاههای عمومی اعم از حقوقی و كیفری در مواردی كه در صلاحیت دیوانعالی كشور نمی باشد.
ب) دیوانعالی كشور
تشكیلات: دارای هیأت عمومی و شعب متعدد است . هر شعبه سه قاضی دارد ( 1 رییس،1مستشار و 1 عضو معاون) كه مناط اعتبار رای اكثریت است.
صلاحیت:صلاحیت شعب برای تجدیدنظر نسبت به احكام صادره از سوی دادگاه كیفری استان است از جمله آراء متضمن حكم اعدام و رجم ، قطع عضو یا قصاص نفس و اطراف (قصاص عضو )ومجازات حبس بیش از 10 سال.
همچنین دیوان عالی كشور مرجع رسیدگی فرجامی به آراء دادگاه عمومی حقوقی است كه خواسته آن متجاوز از 20 میلیون ریال باشد و نسبت به آن تجدید نظر خواهی نشده باشد.احكام راجع به اصل نكاح و طلا ق و احكام راجع به نسب، وقف، حبس و تولیت حتی با فرض تجدیدنظرخواهی قابل فرجام خواهی در دیوان عالی كشور است .
صلاحیت دوم دیوانعالی كشور، ایجاد وحدت رویه قضایی است كه به عهده هیات عمومی این دیوان می باشد.
بند سوم: صلاحیت مراجع قضایی
صلاحیت، شایستگی رسیدگی به دعواست كه به سه دسته ذاتی، نسبی و محلی تقسیم می شود.1. صلاحیت ذاتی : در صلاحیت ذاتی چیزی كه مورد توجه قرار می گیرد نوع دعوا و طرف دعواست؛ به عبارت دیگر آنچه كه مورد بررسی قرار می گیرد عبارت است ازتعیین این كه:
1. دعوا در صلاحیت مراجع شبه قضایی است یا مراجع قضایی
2. اگر در صلاحیت مراجع شبه قضایی است مربوط به كدام یك بوده و اگر در صلاحیت مراجع قضایی است مربوط به دادگاههای اختصاصی است یا دادگاههای عمومی 3. اگر در صلاحیت دادگاهها اختصاصی است مربوط به كدام یك بوده و اگر در صلاحیت دادگاهها عمومی است، موضوع آن تخصصی است یا غیر تخصصی؛4. و بالاخره در صلاحیت دادگاههای بدوی است یا مراجع تجدیدنظر 2. صلاحیت نسبی : صلاحیت نسبی به معنای عام هم شامل صلاحیت نسبی به مع نای خاص است و هم شامل صلاحیت محلی . منظور از صلاحیت نسبی به معنای خاص، صلاحیتی است كه با توجه به اهمیت موضوع دعوا بین مراجع هم عرض عمومی تعیین می شود . بحث صلاحیت نسبی، در بین دادگاههای عمومی با ساختار قضایی فعلی جایگاهی ندارد لكن در گذشته چنان بود كه دعوا تا سقف مبلغی مشخص به دادگاه بخش و بیش از آن به دادگاه شهرستان ارجاع می شد و پس از آن، دعاوی كم اهمیت در دادگاه حقوقی یك و دعاوی مهم در دادگاه حقوقی دو طرح می گردد و تفاوت صلاحیت این دو نوع دادگاه حقوقی، تفاوت در صلاحیت نسبی بود . در حال حاضر صلاحیت نسبی را می توان در تقسیم صلاحیت بین دادگاههای نظامی 1 و 2 مشاهده كرد و این امر در امور كیفری در تفكیك صلاحیت دادگاههای تجدیدنظر استان از دیوان عالی كشورمورد لحاظ قرار گرفته است.صلاحیت »ذاتی « و »نسبی به معنای اخص« از قواعد آمره بوده نمی توان بر خلاف آنها تراضی نمود.
3. صلاحیت محلی : تقسیم بندی صلاحیت رسیدگی به دعوا بین دادگاهها هم عرض با توجه به محل است. صلاحیت محلی از قواعد تكمیلی است و دو طرف می توانند با توافق هم محل دیگری را برای اقامه دعوا مشخص كنند . این توافق یا باید در دفتر ثبت اسناد رسمی در ضمن یك سند رسمی اعلا م شود و یا با حضور دو طرف در دادگاهی كه مایلند دعوا در آنجا طرح شود ابراز گردد.
1. اصل آنست كه دعوا باید در دادگاه محل اقامت مدعی علیه اقامه شود . (در آ.د.ك. محل وقوع جرم ) و اگر طرف دعوا چند نفر باشند، می توان در محل اقامت هر یك طرح دعوا نمود.
2. اگر مدعی علیه محل اقامت در ایران نداشته باشد، اقامه دعوا در دادگاه محل سكونت او صورت می گیرد.
3. اگر مدعی علیه محل سكونت مشخصی هم نداشته باشد، باید در محلی به طرفیت او اقامه دعوا كرد كه مال غیر منقولی از آن محل در تملك اوست.
4. در غیر موارد فوق، اقامه دعوا در محل اقامت مدعی صورت می گیرد.
اما ذكر مواردی دیگر از صلاحیت محلی:
1. اگر دعوا در مورد اموال غیر منقول اصلی، تبعی (حق انتفاع و ...) و حكمی (تراكتور و ... ) باشد، باید آن را در محل وقوع مال غیر منقول طرح نمود و این از قواعد آمره است.
2. اگر دعوا در مورد چند مال غیرمنقول باشد، می توان آن را در محل وقوع هركدام طرح نمود.
3. اگر بعضی منقول و بعضی غیرمنقول باشند، دعوا یا باید در محل وقوع مال غیرمنقول و یا در محل اقامت مدعا علیه طرح شود.
4. اگر دعوا ناشی از عقود و قراردادها باشد، طرح دعوا باید یا در محل انعقاد عقد و یا در محل انجام آن صورت بگیرد.
5. درخواست تامین دلیل و امارات باید در محل وقوع آن دلایل و امارات طرح شود.
6. دعوای مزاحمت، ممانعت از حق و تصرف عدوانی در محل وقوع موضوع این دعاوی طرح می گردد.
7. دعوای طاری در محل رسیدگی به دعوای اصلی مورد رسیدگی قرار می گیرد . این دعوا ممكن است از طرف مدعی، مدعا علیه و یا شخص ثالث مطرح شود . با این حال اگر دادگاه صلاحیت رسیدگی به دعوای طاری را نداشته باشد، در دادگاه صالح باید طرح گردد (دادگاه دارای صلاحیت انحصاری ). دادگاه ذی صلاح (دعوای طاری یعنی دعوایی كه بعداً دراثناء دعوای اصلی طرح شده است.)
8. دعوای راجع به تركه در آخرین محل اقامت متوفی مطرح م ی شود. و اگر محل اقامتی در ایران نداشته
باشد، دعوا در آخرین محل سكونت متوفی اقامه می گردد.

دریافت شده از پایگاه نشر مقالات حقوقی،حق گستر


منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 24 اردیبهشت 1394 ساعت: 9:24 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

صلاحیت رسیدگی مرجع قضائی به تبع خواهان ؛ دیوان عدالت اداری یا دادگاه عمومی؟

بازديد: 165

بحثی تطبیقی پیرامون رابطه مراجع قضائی یا مراجع شبه قضائی

(دادخواهی, حق مسلم هر فرد است و هركس می تواند به منظور دادخواهی به دادگاههای صالح رجوع نماید هیچ كس را نمی توان از دادگاهی كه به موجب قانون حق مراجعه به آن را دارد منع كرد
(اعمال قوه قضاییه به وسیله دادگاههای دادگستری است)
درعین حال قانون اساسی مرجع دیگری را برای رسیدگی به شكایات تظلمات و اعتراضات رسیدگی به شكایات تظلمات و اعتراضات مردم نسبت به مامورین یا واحدها یا آیین نامه های دولتی پیش بینی نموده است دیوان عدالت اداری به موجب اصل 173 قانون اساسی مرجعی صالح برای رسیدگی به چنین شكایات تظلمات و اعتراضاتی به شمار می آید كه از طرف مردم نسبت به مامورین واحدها یا آیین نامه های دولتی مطرح می شود. از ظاهر اصول قانون اساسی مرز صلاحیت دادگاههای دادگستری و دیوان عدالت اداری قابل تشخیص است اما رویه قضایی نگرش دقیق تری به آن داشته و مرزها را به گونه ای فنی تبیین كرده است به این معنا كه قاعده ای را وضع نموده كه به موجب آن به تبع خواهان صلاحیت مرجع قضایی تعیین می شود.
آرای اختلافی در زمینه صلاحیت كه اخیراً از سوی دادگاه عمومی تهران دیوان عدالت اداری و در نهایت دیوان عالی كشور صادر گردیده است زمینه مناسبی به وجود آورده تا در چهارچوب مباحث تشكیلات و صلاحیت ضمن التفات به مراجع شبه قضایی اداری و رابطه آنها با مراجع قضایی تحلیلی از آرا و سوابق داشته باشیم و با نگاهی تطبیقی موضوع تعدد مراجع قضایی عادی و اداری را در نظامهای حقوقی جهان مورد تامل قرار دهیم و در پایان نیز با عنایت به وضعیت موجود نظام قضایی كشورمان و اشكالاتی كه در دو گانه بودن مرجع قضایی صالح برای رسیدگی به اعتراضات علیه آرای مراجع شبه قضایی به وجود می آید از مباحث مطرح شده نتیجه گیری نماییم.
مبحث اول ؛ رسیدگی ماهوی مراجع شبه قضایی:
مراجع قضایی اعم از دیوان عدالت اداری و دادگاههای عمومی در پاره ای از موارد وقتی اجازه ورورد دارند كه ابتدا موضوع در مراجع شبه قضایی اداری مطرح گردیده و پس از طی مراحل قانونی به صدور رای قطعی در ماهیت قضیه ختم شده است.
لازم به ذكر است كه مراجع (به تعبیر ما) شبه قضایی اداری كه تعداد آن بسیار بوده و در درون دستگاههای اجرایی كشور به موجب قانون تشكیل گردیده و با صلاحیت خاص انجام وظیفه می كنند در زنجیره یا سلسله مراتب قضایی قرار نگرفته و قوه قضاییه اساساً در راه اندازی و اقدامات آنان دخالتی ندارد نیز به كسانی كه در چنین مراجعی رای صادر می كنند قضات حرفه ای گفته نمی شود چرا كه ممكن است این افراد از میان كسانی برگزیده شده باشند كه دارای تحصیلات فقه و حقوق هم نبوده باشند.
پرونده اختلاف یك كارگر (كارمند رسمی سپاه پاسداران اداری به صورت اضافه كاری در بیمارستان شهید لبافی نژاد خدمت می كرده) را ابتدا هیات تشخیص به عنوان مرجع بدوی و سپس هیات حل اختلاف به عنوان مرجع تجدیدنظر بررسی و رسیدگی نموده اند و با صدور حكم قطعی از مراجع فوق محكوم له با استفاده از ماده 166 قانون كار مصوب سال 1369 كه مقرر می دارد : (آرای قطعی صادره از طرف مراجع حل اختلاف كار لازم الاجرا بوده و به وسیله اجرای احكام دادگستری به مورد اجرا گذارده خواهد شد) از اجرای احكام دادگستری تقاضای اجرای حكم می نماید.
قطعیت حكم مراجع شبه قضایی اداری و گاهی نیز تكلیف اجرای احكام دادگستری در اجرای آرا (مثلا آرای هیاتهای حل اختلاف مذكور در قانون كار) به معنای پایان دادرسی نیست و ذینفع در خاتمه این مرحله می تواند با ماجعه به مراجع قضایی برای تجدید نظر و ابطال آن اقدام نماید به عبارت دیگر دو مرحله برای رسیدگی تا رسیدن به قطعیت نهایی در نظام حقوقی كشور ما مفروض است ؛ یك مرحله در سطح مراجع شبه قضایی اداری است كه رای قطعی صادر می شود (و این رای قطعی نهایی نیست) و مرحله دیگر راجع به همان موضوع ممكن است در مراجع قضایی كشور پرونده منتهی به صدور رای قطعی گردد.
در خصوص پرونده موضوع بررسی از آنجا كه سازمان تامین اجتماعی خود را محكوم علیه قضیه می داند از دادگاه عمومی تهران شعبه 608 درخواست توقف و ابطال اجراییه صادر شده را كه مبنی بر الزام به پرداخت مبلغ 5849715 ریال به عنوان سنوات خدمت و بن كارگری و عیدی سالهای 76 و 77 و علاوه بر آن مبلغ
ریال 1362012 بانضمام پنجاه هزار ریال هزینه اجرایی است) می نماید چنین درخواستی از دادگاه عمومی تهران _ و نه دیوان عدالت اداری كه در رسیدگی به اعتراضات از آرای دادگاههای اداری صلاحیت عام دارد_ از جمله نكاتی است كه وضعیت آن را باید در طول مباحث آتی روشن نمود.
مبحث دوم : دوگانگی مراجع صالح برای ابطال آرای قطعی مراجع شبه قضایی؛
این موضوع را می توان از چهار جبه مورد توجه قرارداد:
اول اینكه قانونگذار برای ابطال آرای قطعی مراجع شبه قضایی رویه دو گانگی را اعمال نموده است به این معنای كه باید برای برخی دادگاههای عمومی دادگستری و برای برخی دیگر دیوان عدالت اداری را مرجع صالح دانست اشخاص باید به دادگاه صالح مراجعه نمایند. (به عنوان مثال برای اعتراض به رای هیات حل اختلاف موضوع ماده 5 قانون نحوه صدور اسناد مالكیت املاكی كه اسناد ثبتی آنها در اثر جنگ یا حوادث غیر مترقبه ای مانند زلزله سیل و آتش سوزی از بین رفته اند) درحالی كه باید برای اعتراض به رای هیات اختلاف كارگر و كارفرما, بر مبنای ماده 11 قانون دیوان عدالت اداری به دیوان عدالت اداری مراجعه كنند.
دوم اینكه؛ به رغم چنین تعددی باید اصل را بر صلاحیت دیوان عدالت اداری قرارداد, مگر اینكه قانونگذار برخلاف آن مقرر نموده و مرجع صالح را تعیین نموده باشد حكم كلی در بند 2 ماده 11 قانون دیوان عدالت اداری مصوب 1360 آمده است براساس بند مزبور رسیدگی به اعتراضات و شكایات از آرا و تصمیمات قطعی دادگاههای اداری, هیاتهای بازرسی و كمیسیون هایی مانند كمیسیون های مالیاتی شورای كارگاه هیات حل اختلاف كارگر و كارفرما كمیسیون موضوع ماده 100 قانون شهرداریها, كمیسیون موضوع ماده 65 قانون حفاظت و بهره برداری از جنگلها و منابع طبیعی, منحصراً از حیث نقض قوانین و مقررات یا مخالف با آنها…)درصلاحیت و حدود اختیارات دیوان عدالت اداری است.
سوم اینكه دوگانه بودن مراجع قضایی صالح اشكالاتی به بار می آورد كه شایعترین آنها سردرگمی, در تشخیص مرجع قضایی صالح برای رسیدگی به اعتراضات و شكایات علیه آرای قطعی مراجعه شبه قضایی است نمونه بارز آن تبصره 3 ماده 26 قانون تشكیل سازمان نظام پزشكی مصوب 20/10/1374 است كه مقرر نموده است: در صورتی كه كسی نسبت به آرای نظام پزشكی شاكی باشد می تواند به دادگاه صالح شكایت كند از عبارت عام دادگاه صالح به طور طبیعی برای مراجع قضایی از سویی و طرفین اختلاف از سوی دیگر این سوال مطرح می شود كه منظور از دادگاه صالح یعنی كدام مرجع؟ آیا منظور دادگاه بدوی (دادگاههای عمومی سراسر كشور یا دادگاههای ویژه و تخصصی) است یا دادگاه تجدیدنظر یا انكه دادگاه صالح را باید دیوان عدالت اداری دانست اداره حقوقی به صلاحیت دیوان عدالت اداری نظر دارد اما دیوان عدالت اداری خود را صالح به رسیدگی ندانسته و مقرر می دارد كه مراجع انتظامی مقرر در قانون نظام پزشكی خارج از مصادیق بند 2 ماده 11 قانون دیوان عدالت اداری می باشند ضمن اینكه نظام پزشكی نیز دادگاه صالح را هیات عالی انتظامی می داند زیرا به موجب ماده 26 قانون تشكیل نظام پزشكی به منظور رسیدگی به اعتراضات و شكایات اشخاص حقیقی و حقوقی از طرز كار هیاتهای بدوی انتظامی موضوع ماده 25 این قانون نظارت عالیه بر كار هیاتهای بدوی انتظامی و ایجاد هماهنگی بین آنها و تجدیدنظر در احكام صادره از سوی هیاتهای بدوی انتظامی مذكور و عزل و نصب اعضای ذیربط هیاتی به نام هیات عالی انتظامی با تركیب مقرر شده در ذیل ماده مذكور در سازمان مركزی نظام پزشكی تشكیل می گردد).
چهارم اینكه : ضمن قبول تعدد یا دوگانگی مراجع صالح قضایی (دیوان عدالت اداری دادگاه عمومی ) برای رسیدگی به اعتراضات و شكایات از آرا و تصمیمات قطعی دادگاههای اداری از حیث نقض قوانین و مقررات یا مخالفت با آنها یك نكته دیگر را نیز نباید از نظر دور داشت و آن اینكه؛ ممكن است به طور قانونی و به حكم كلی دیوان عدالت اداری مرجع صالح نقض و ابرام باشد اما به تبع خواهان صلاحیت رسیدگی از آن سلب گردد به عبارت دیگر باید در موضوعات مشابه و خواسته و خوانده یكسان صلاحیتی متزلزل و متغیر برای دیوان عدالت اداری به تبع خواهان فرض نمود اگر بنابر نص ماده 11 قانون دیوان عدالت اداری دیوان عدالت اداری بدون قید و شرط مرجعی صالح برای رسیدگی به اعتراضات و شكایات از آرای دادگاههای اداری ( به عنوان مثال آرای هیاتهای تشخیص و حل اختلاف كارگر و كارفرما) است اما رویه قضایی صلاحیت آن را مشروط به شخص خواهان كرده است و مقرر نموده كه چنین صلاحیتی مطلق نیست و مقید به اشخاص حقیقی و حقوقی حقوق خصوصی است.
با عنایت به مراتب فوق و صوری كه قابل فرض است و همچنین با عطف توجه به تشكیلات مصوب سال 1378 كه به موجب آن دیوان دارای شعب بدوی شعب تجدیدنظر و هیات عمومی خواهد بود شمای كلی را به شكل زیر می توان ترسیم نمود:
شمای تشكیلات با توجه به قانون و رویه قضایی
حكم قطعی مراجع قضایی
ب _ اگر قانون دیوان عدالت اداری صالح باشد
1_ چنانچه خواهان دولت نباشد دیوان عدالت اداری شعب بدوی دیوان _ شعب تجدیدنظر دیوان _ هیات عمومی دیوان ) 2 _ چنانچه خواهان دولت باشد دادگاههای دادگستری
الف _ رسیدگی به اعتراض از آرای مراجع شبه قضایی به موجب قانون مطابق اصل دیوان عدالت اداری _ استثنائاً دادگاههای دادگستری)
حكم قطعی مراجع شبه قضایی (اداری)
دادگاهها یا مراجع اداری تجدیدنظر
دادگاهها یا مراجع اداری بدوی
مبحث سوم ؛ مروری بر آرای دادگاه عمومی دیوان عدالت اداری دیوان عالی كشور:
شعبه 608 دادگاه عمومی تهران در تاریخ 23/10/1378 در مورد خواسته سازمان تامین اجتماعی به طرفیت آقای(…) مبنی بر توقف عملیات اجرایی و ابطال اجرائیه صادره شده؛ با عنایت به رای وحدت رویه شماره 603- 26/1/1374 هیات عمومی دیوان عالی كشور كه ادارات و نهادها و شركتهای دولتی را از طرح شكایت در دیوان عدالت اداری ممنوع دانسته است به لحاظ اینكه سازمان تامین اجتماعی براساس ماده قانونی فهرست و موسسات عمومی غیر دولتی جزو موسسات و نهادهای عمومی غیر دولتی اعلام شده و ممنوعیتی جهت طرح دعوای خود در دیوان عدالت اداری ندارد قرار عدم صلاحیت به اعتبار صلاحیت دیوان عدالت اداری صادر و اعلام داشته است.
شعبه سوم دیوان عدالت اداری در تاریخ 19/11/1378 به موضوع رسیدگی نموده و صلاحیت خود را وارد تشخیص نداده و پرونده را به لحاظ حدوث اختلاف در صلاحیت برای تعیین مرجع صالح به دیوان عالی كشور ارسال می دارد مستندات رای شعبه سوم دیوان عدالت اداری بدین شرح است:
1 _ طرف شكایت شخص حقیقی بوده و از شمول ماده 11 قانون دیوان عدالت اداری خارج می باشد.
2 _ وفق ماده 2 آیین نامه اجرایی قانون دیوان عدالت اداری خواسته می بایست ضمن دعوای اصلی مطرح گردد در غیر این صورت قابلیت استماع در دیوان عدالت اداری را ندارد.
3 _ حسب قانون محاسبات عمومی 1366 سازمان تامین اجتماعی و سازمانهای مشابه فقط به لحاظ وضعیت مالی غیر دولتی تلقی می شوند و لاغیر.
4 _ طبق مواد (13 و 115) قانون كلیات تامین اجتماعی و سایر مواد مصرح در قانون مذكور سازمان یاد شده از جمله سازمانهای وابسته دولتی تلقی گردیده و همین مطلب در رای شماره 5/63/44 – 10/7/1368 هیات عمومی دیوان عدالت اداری تصریح گردیده و براین اساس رای ابرازی از ناحیه شاكی در شعبه 15 دیوان عدالت اداری ماهیتاً مورد رسیدگی قرار نگرفته است.
شعبه پنجم دیوان عالی كشور نیز در تاریخ 9/12/1378 به موضوع اختلاف در صلاحیت رسیدگی نموده و با استناد به موارد زیر و با نقض قرار عدم صلاحیت دادگاه عمومی شعبه 608 پرونده را به شعبه مزبور اعاده می نماید:
1 _ خواسته خواهان.
2 _ استدلال شعبه سوم دیوان عدالت اداری.
3 _ اجرائیه صادره از دادگاه عمومی صادر شده لذا توقیف اجرائیه و ابطال آن مشمول رای وحدت رویه استنادی در قرار دادگاه شعبه 608 نمی باشد.
مبحث چهارم قاعده قضایی:
از رای دادگاه دادگستری دیوان عدالت اداری و دیوان عالی كشور در پرونده مورد بحث مشخص گردید كه اولا تمامی آنها به قاعده ای كه هیات عمومی دیوان عالی كشور در رای وحدت رویه شماره 603- 26/1/1374 ایجاد كرده و آن را لازم الاتباع نموده است معتقد بوده اند.
ثانیاً دادگاه دادگستری به اشتباه بر این باور بوده كه سازمان تامین اجتماعی جزو موسسات و نهادهای عمومی غیر دولتی است و به لحاظ فقدان ممنوعیت جهت طرح دعوی در دیوان عدالت اداری می بایست به مرجع مذكور مراجعه نموده و در آنجا رسیدگی به عمل آید گرایش دادگاه به اصل و صلاحیت عام دیوان عدالت اداری محل اشكال نیست اما سوال در این است كه با قبول قاعده قضایی فوق الذكر تعدد در صلاحیت مرجع عالی به طور كلی و همچنین تبدیل مرجع صالح به تبع خواهان مطلوب و پسندیده می باشد یا خیر؟ قبل از نتیجه گیری از مباحث نگاهی بر جدایی یا وحدت مراجع قضایی با مراجع اداری در سایر نظامهای حقوقی خواهیم داشت
مبحث پنجم؛ جدایی یا وحدت مراجع قضایی با مراجع اداری در سایر نظامهای حقوقی:
غالب كشورهای تابع نظام حقوقی رومی ژرمنی به نتیجه جدایی مراجع قضایی عادی با مراجع قضایی اداری رسیده اند وتشكیلات قضایی خود را بر مبنای تفكیك آن دو بنا نموده اند.
در فرانسه دو گانگی نظام قضایی پذیرفته شده است جدایی صلاحیت و تشكیلات مراجع قضایی عادی از مراجع قضایی اداری در فرانسه از حیث گستردگی و حقوقی كه برای هریك به وجود آمده منحصر به فرد است دیوان عالی كشور در راس مراجع قضایی عادی و شورای اداری در راس مراجع قضایی اداری قرار گرفته اند در صورت بروز اختلاف در صلاحیت بین آن دو این دادگاه حل اختلاف است كه نظر قاطع را اعلام كرد.
شمای ساده زیر گویای هرم تشكیلات قضایی فرانسه می باشد:
(دادگاه حل اختلاف)
دیوان عالی كشور شورای دولتی
دادگاههای تجدیدنظر دادگاههای تجدیدنظر
دادگاههای بدوی قضایی دادگاههای بدوی اداری
در سیستم قضایی آلمان شاهد پنج تشكیلات یا نظام قضایی هستیم كه در راس هریك یك دیوان عالی فدرال قرار دارد. پنج نظام قضایی عبارتند از 1 _ نظام قضایی عادی 2 _ نظام قضایی اداری 3 _ نظام قضایی بودجه یا محاسبات
4 _ نظام قضایی اجتماعی 5 _ و نظام قضایی كار.
دو مورد اول صلاحیت عام هستند به این معنا كه در مسائل مدنی و كیفری نظام قضایی عادی و در مسائل اداری نظام قضایی اداری صلاحیت عام دارند مگر در مواردی كه به طور قانونی استثنا شده باشد در سه مورد دیگر مراجع مذكور تنها در مسائلی صلاحیت دارند كه قانون تعیین نموده باشد. در وجود این عدم وجود صلاحیت برخلاف نظام قضایی فرانسه _ این گونه نیست كه برای رفع اختلاف در صلاحیت مراتب به مرجعی دیگر ارجاع شود بلكه هر مرجعی راجع به صلاحیت خود تصمیم قطعی غیر قابل اعتراض خواهد گرفت بنابراین سیستم قضایی آلمان, در خصوص مسائل اداری تكلیف را كاملا روشن كرده است و با قراری نظام ویژه, محاكم قضایی عادی را در ورود به مسائل پیچیده آن آزاد نموده است.
در كشورهای تابع نظام حقوقی كامن لو ترتیب دیگری حاكم است عام بودن صلاحیت مراجع دادرسی اصل تلقی شده و از جدایی مراجع اداری از مراجع قضایی اجتناب شده است.
كشور ژاپن كه تبعیت از نظام حقوقی رومی ژرومنی را مدتها از اواخر قرن 19 تا پایان جنگ جهانی دوم سال 1945 .م) تجربه كرده بود با تغییر سیاست قضایی در تبعیت از نظام حقوق امریكا (از خانواده حقوقی كامن لو) تمامی مراجع اختصاصی را حذف كرده و تشكیلات قضایی خود را دارای صلاحیت عام نمود تا به این طریق همه به هم مسائ قضایی و هم به مسائل اداری یكجا و در یك دادگاه واحد رسیدگی كرده از تشتت اجتناب نماید.
در كشور انگلستان هیچ دادگاه عالی ویژه در اختلافاتی كه یك طرف آن اداره باشد وجود ندارد بنابراین تنها یك نظام قضایی در انگلیس شكل گرفته است حتی پیشنهاد ایجاد یك شعبه اداری در داخل دادگاههای عالی عدالت با مقاومت مواجه شد تا ا به وجود آمدن یك حقوق اداری یا مرجع قضایی اداری خارج از تشكیلات قضایی عام _ آن گونه كه در اروپای غربی (خانواده حقوقی رومی _ ژرمنی) دیده می شود_ اجتناب گردد با این وجود از سال 1981 م یك لیست در دفتر سلطنتی وجود دارد یعنی لیستی از دعاوی حقوق اداری كه دادگاه عالی تنظیم كرده است اخذ تصمیم در این دادگاه بر عهده نه قاضی متخصص شعبه دادگاه ملكه است همچنین تخصص محدودی در داخل دادگاه استیناف پدید آمده است.
نتیجه :
همانگونه كه ملاحظه شد تولد و رشد مراجع اداری كه غیر قضایی در نظامهای حقوقی مختلف شاید به لحاظ حجم وسیع فعالیتهای دولت و توسعه و گسترش امور تصدی حكومتها امری اجتناب ناپذیر بوده است. در صورت قبول چنین واقعیتی تنها اهتمامی كه باید نمود همانا تلاش در جهت سامان بخشی نظام كه بتواند رابطه ای منسجم و متقن در تشكیلات عریض و طویل خود به جود آورد در سیستم حقوقی رومی _ ژرمنی مدتهاست كه با پذیرش و تلقی ماهیت شبه قضایی داشتن مراجع اداری ( به لحاظ اینكه آنها نیز با رعایت اصول حاكم بر امر قضا رای صادر می كنند) تلاش در تنظیم سلسله مراتب مناسب برای آنان آغاز شده است نظام حقوقی كامن لو اگر چه هنوز با تردید به این واقعیت می نگرد, اما از قبول آثار آن گریزی نداشته است در نظام حقوق كشور ما بحثها با آنچه در دو نظام حقوقی مذكور مطرح است متفاوت بوده و شباهت چندانی به آن دو ندارد كه علت تفاوت را به طور اجمال در موارد چهارگانه زیر می تواند جستجو نمود:
1 _ بصراحت اصل 173 قانون اساسی چون دیوان عدالت اداری زیر نظر رئیس قوه قضاییه تاسیس می گردد لذا از حریم قوه مجریه خارج است و شان آن را نمی توان اداری دانست.
2 _ دیوان عدالت اداری مرجعی است قضایی كه می توان آن را به موجب قانون عادی در راس مراجع یا دادگاههای شبه قضایی اداری قرار دادو
3 _ دیوان عدالت اداری تنها مرجع صالح برای رسیدگی به شكایات و تظلمات از آرای دادگاههای شبه قضایی اداری نیست و در مواردی نیز دادگاههای دادگستری صلاحیت تجدید نظر خواهی از آرای مراجع مزبور را دارند.
4 _ با ایجاد قاعده توسط دیوان عالی كشور و دیوان عدالت اداری خواهان دولتی از شمول عبارت مردم دراصل 173 قانون اساسی خارج شد و تنها اشخاص حقیقی یا حقوقی حقوق خصوصی می توانند شكایات و اعتراضات خود را از آرای مراجع اداری شبه قضایی (یا واحدهای دولتی) در دیوان عدالت اداری طرح نموده و تقاضای رسیدگی نمایند. حاصل چنین دوگانگی این است كه به تبع خواهان نیز صلاحیت های متغیر می شوند.
همانگونه كه ملاحظه شد مسائل بسیاری مرتبط با مراجع شبه قضایی اداری در نظام فعلی قضایی كشور قابل تامل و نیازمند بازنگری مجدد است و چون تبعات جدایی یا وحدت نظام قضایی و داری از بعد تشكیلات و صلاحیت قابل پیش بینی است لذا مناسب به نظر می رسد بعد از گذشت بیست سال از عمر نظام جدید قضایی كشور مروری كلی به امر تشكیلات شده و نهادها و تبعات ویژه آن بررسی شود.
شایسته است كه قانونگذار تكلیف را در حق واحدهای دولتی روشن نماید اگر رسیدگی در دیوان عدالت اداری را امتیازی از حیث تمركز تشكیلاتی و آشنایی آن با مسائل اداری كشور تلقی نماییم در این صورت مهم است كه دولت را قانونا منتفع از آن نموده یا همان گونه كه اكنون براساس رویه قضایی جریان دارد از دادخواهی نزد دیوان عدالت اداری به عنوان خواهان و معترض به آرای مراجع شبه قضایی كه در دل خودش تشكیل داده است محروم نموده و آن را به دادگاههای سراسر كشور كه بعضاً فاقد اطلاعات كافی در مسائل اداری وتخصصی هستند محول نماییم به عبارت دیگر حداقل در رابطه با این قبیل مسائل از حكم ماده 188 قانون برنامه سوم توسعه اقتصادی^، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران مصوب 17/1/1379 (21) استفاده شود و این امر تخصصی به مراجع تخصصی واگذار گردد.
از سویی دیگر لازم به ذكر نیست كه تشكیلاتی كه در حال حاضر برای رسیدگی به مسائل اداری شكل گرفته اند خارج از ضابطه و بسیار گسترده می باشند (دو یا سه درجه در درون ادارات و دویا سه درجه در دادگستری یا دیوان عدالت اداری ) امری كه شیوه مناسبی در تشكیلات به نظر نمی رسد.
غالب كشورهای تابع نظام حقوقی رومی _ژرمنی به نتیجه جدایی مراجع قضایی عادی با مراجع قضایی اداری رسیده اند و تشكیلات قضایی خود را مبنای تفكیك آن دو بنا نموده اند.
دوگانگی نظام قضایی پذیرفته شده است جدایی صلاحیت و تشكیلات مراجع قضایی عادی از مراجع قضایی اداری در فرانسه, از حیث گستردگی وحقوقی كه برای هر یك به وجود آمده منحصر به فرد است.

دكتر سام سواد كوهی فر(قاضی دادگستری و مدیر كل دفتر مطالعات وتدوین لوایح و مقررات)

پی نوشت :
1 _ اصل 134 قانون اساسی .
2 _ اصل 61 قانون اساسی.
3 _ اكبر زرین قلم, بحثی در باب دیوان عدالت اداری, قطع نامه مطالعات حقوقی و قضایی , 11 و 12 پاییز و زمستان 1366 ص 61.
4 _ مثالها در این خصوص متعدد است مراجعه شود به: دكتر عباس زراعت و سید احمد باختر, حقوق برای همه جلد اول _ آشنایی با 50 مرجع رسیدگی و حل اختلاف اداری نشر فیض 1376.
5 _ مراجعه شود به همان مرجع قبل.
6 _ به موجب 158 قانون كار, هیات تشخیص از افراد ذیل تشكیل می شود: یك نفر نماینده وزارت كار و امور احتماعی یك نفر نماینده كارگران به انتخاب كانون هماهنگی شوراهای اسلامی كار استان و یك نفر نماینده مدیران صنایع به انتخاب كانون انجمن های صنفی كارفرمایان استان در صورت لزوم …
7 _ به موجب ماده 160 قانون كار, هیات حل اختلاف استان از سه نفر نماینده كارگران به انتخاب كانون هماهنگی شوراهای اسلامی كار استان یا كانون انجمن های صنفی كارگران و یا مجمع نمایندگان كارگران واحدهای منطقه و سه نماینده كارفرمایان به انتخاب مدیران واحدهای منطقه و ه نفر نماینده دولت (مدیر كل كار و امور اجتماعی, فرماندا و رئیس دادگستری محل و یا نمایندگان آنها ) برای مدت دو سال تشكیل می شود.
8 _ برای اطلاع از چگونگی تشكیل جلسات و نحوه رسیدگی هیات حل اختلاف مراجعه شود به آیین نامه مربوطه مصوب 1369 شورای عالی كار.
9 _ این قانون در تاریخ 17/2/1370 به تصویب رسیده است ضمناً مراجعه شود به آیین نامه اجرایی آن مصوب 17/7/1370 با اصلاحات بعدی.
10 _ توضیح اینكه در تبصره 2 ماده 11 قانون دیوان عدالت اداری محدود نظارتی و نقض و ابرام آن از آنگاه دیگری نیز تبیین شده است به این معنی كه این دیوان نه برای آرای مراجع قضایی بلكه برای آرای مراجع اداری است مطابق تبصره مذكور تصمیمات و آرای دادگاههای و سایر مراجع قضایی دادگستری و نظامی و دادگاههای انتظامی قضات دادگستری و ارتش قابل شكایت در دیوان عدالت اداری نمی باشد).
11 _ بر مبنای بند یكم نظریه شماره 7/631 مورخ 3/3/1377 اداره حقوقی (با توجه به ماده 11 قانون دیوان عدالت اداری مصوب 1360 و صلاحیت دیوان مذكور مرجع رسیدگی به اعتراض اشخاص به رای نظام پزشكی جمهوری اسلامی ایران مصوب 1374 ذكر شده است دیوان عدالت اداری است و منظور از رای نظام پزشكی رای هیات عالی انتظامی نظام پزشكی است).
12 _ رای وحدت رویه شماره هـ _ 65/19 مورخ 10/9/1365 هیات عمومی دیوان عدالت اداری.
13 _ رای هیات عمومی دیوان عدالت اداری (در رسیدگی به اعلام تعارض آرای صادره از شعبه اول , دوم , ششم و سیزدهم دیوان از سوی رئیس شعبه ششم و سیزدهم و دفتر حقوقی وزارت مسكن و شهرسازی ) مورخ 10/7/1368 شماره 5/63/46
14 _ به موجب ماده 3 قانون اصلاح موادی از قانون دیوان عدالت اداری مصوب 1/2/1378 مجلس شورای اسلامی به منظور تجدید نظر در آرای شعب بدوی دیوان تعداد پنج شعبه تجدیدنظر كه هر شعب مركب از یك رئیس و دو مستشار است تشكیل می گردد ازدیاد شعب تجدیدنظر به پیشنهاد رئیس كل دیوان وتصویب رئیس قوه قضاییه خواهد بود. رئیس كل دیوان رئیس شعبه اول تجدیدنظر نیز می باشد… و ایضاً مطابق ماده 4 قانون مذكور هرگاه در موارد مشابه آرا متناقض از شعب بدوی یا تجدیدنظر دیوان صادر شود رئیس كل مكلف است به محض اطلاع موضوع را در هیات عمومی دیوان مطرح نماید.
15 _ مطابق رای وحدت رویه فوق الذكر حدود صلاحیت و اختیارات دیوان عدالت اداری كه براساس اصل 173 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تشكیل گردیده در ماده 11 قانون دیوان عدالت اداری مصوب 1360 معین و مشخص شده و مبتنی بر رسیدگی به شكایات و تظلمات و اعتراضات اشخاص حقیقی یا حقوقی از تصمیمات و اقدامات واحدهای دولتی اعم از وزارتخانه ها و سازمانها و موسسات و شركتها دولتی و نیز تصمیمات و اقدامات مامورین مذكور در امور راجع به وظایف آنها است, و به صراحت مواد 4و 5 قانون محاسبات عمومی كشور مصوب سال 1366 و تبصره ذیل ماده 5 قانون مزبور و قانون مزبور و قانون فهرست نهادها و موسسات عمومی غیر دولتی مصوب 19/4/1374 و قانون ملی شدن بانكها و نحوه اداره امور بانكها و متمم آن مصوب شورای انقلاب جمهوری اسلامی ایران ؛ بانك ملی شركتی دولتی محسوب و واجد شخصیت حقوقی مستقل است و با این وصف شكایت آن نسبت به آرای صادره از هیات های حل اختلاف مستقر در وزارت كار و امور اجتماعی موضوع ماده 159 قانون كار مصوب سال 1369 قابل طرح در دیوان عدالت اداری نیست…)
16 _ مطابق رای فوق الذكر نظر به اینكه در اصل 173 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران منظور از تاسیس دیوان عدالت اداری , رسیدگی به شكایات تظلمات و اعتراضات مردم نسبت به مامورین یا واحدهای دولتی تصریح گردیده وبا توجه به معنی لغوی كلمه مردم واحدهای دولتی از شمول مردم خارج و به اشخاص حقیقی یا حقوقی حقوق خصوصی اطلاق میشود. و مستفاد از بند یك ماده 11 دیوان نیزاشخاص حقیقی و حقوقی حقوق خصوصی اطلاق می شود و مستفاد از بند یك ماده 11 دیوان نیز, اشخاص حقیقی و حقوقی خصوصی می باشند. علی هذا شكایات و اعتراضات واحدهای دولتی درهیچ مورد قابل طرح و رسیدگی در شعب دیوان عدالت اداری نمی باشد…)
17 . ر. ك.
Dany COHEN . La Cour de cassation et la
separation des autorites adminstrative et judiciair droit civit. Economica 1987.
18 . ر . ك .
Michel FROMONT .Grand systemes de droit
Etrangers . 2eme ed 1994 p18.
19 . qui existaient anterieurement (Shigemitsu
DANDO, comparee,1989 ,P. 209.
20 _ رنه داوید و كامی ژوفره اسپینوزی , درآمدی بر حقوق تطبیقی و دو نظام بزرگ حقوقی معاصر ترجمه و تلخیص دكتر سید حسین صفائی نشر دادگستری, چاپ دوم, 1378 , 213.
21 _ به موجب ماده 188 قانون فوق الذكر قوه قضاییه موظف است به منظور ارتقای كیفی و افزایش كارایی محاكم نسبت به تخصصی كردن آنها بر حسب حجم عملیات نیازهای منطقه ای و تخصص و تجارب قضات اقدام كند. چگونگی و نحوه اجرای این ماده براساس دستورالعملی خواهد بود كه به پیشنهاد وزیر دادگستری به تصویب رئیس قوه قضاییه می رسد).
دیوان عدالت اداری تنها مرجع صالح برای رسیدگی به شكایات و تظلمات از آرای دادگاههای شبه قضائی اداری نیست و در مواردی نیز دادگاههای دادگستری صلاحیت تجدید نظر خواهی از آرای مراجع مزبور را دارند.

منبع: معاونت حقوقی و امور مجلس

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 24 اردیبهشت 1394 ساعت: 9:23 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,
نظرات(0)

اعاده دادرسی

بازديد: 311

اعاده دادرسی یكی از روش­های  فوق‌العاده شكایت از احكام است که روشی عدولی و راهی برای برگشت به دادگاه صادرکننده حکم قبلی میباشد. با این هدف كه دادگاه از رأی قطعی سابق خود عدول نماید، زیرا شاكی مدعی است كه صدور آن رأی از روی اشتباه بوده و دلایل موجود اجازه نمی‌دهد كه چنین حكمی باقی بماند.

 

انواع اعاده دادرسی:

 

1- اصلی:مختص مواردی است كه مقتضی اعاده دادرسی به طور مستقل آن را درخواست كند.

2- طاری:كه در اثناء دادرسی ،حكمی به عنوان دلیل ارائه شود و كسی كه حكم یاد شده علیه او ابراز شده، نسبت به آن درخواست اعاده دادرسی نماید.

 

جهات اعاده دادرسی:

 

محكوم­ علیه (فرد محکوم شده)حق دارد تا در صورت وجود یك یا چند تا از این جهات، درخواست اعاده دادرسی نماید:

1- موضوع حكم، مورد ادعای خواهان نبوده باشد. مثلاً خواهان از دادگاه درخواست صدور حكم تخلیه بكند و دادگاه علاوه بر آن، اشتباهاً حكم به استرداد اجرت المثل نیز صادر كند.

2- حكم به میزان بیشتر از (حکم) خواسته صادر شده باشد.

3- وجود تضاد در مفاد حكم كه ناشی از استناد به اصول یا به موارد متضاد باشد.

4- در صورتی كه حكم قطعی دادگاه مخالف باشد با حكم قطعی دیگری كه سابقاً همان دادگاه در خصوص همان دعوا و بین همان اصحاب دعوا صادر كرده بدون این­كه سبب قانونی موجب این مغایرت باشد. این جهت اعاده دادرسی موقوف به 5 شرط است:

 

  الف- وحدت دعوا.

  ب- وحدت اصحاب دعوا.

  ج- وحدت دادگاه.

  د- معارضۀ دو حكم.

  و- قطعی بودن دو حكم.

 

5- اگرطرف مقابل اعاده دادرسی، حیله و تقلبی به كار برده كه در حكم دادگاه مؤثر بوده است.

6- حكم دادگاه مستند به اسنادی بوده كه پس از صدور حكم، جعلی بودن آنها ثابت شده باشد.

7- پس از صدور حكم ،اسناد و مداركی به دست آید كه دلیل حقانیت درخواست كننده اعاده دادرسی باشد.

تذكر: اگر دادرس به غیر از موارد هفت­گانه مذكور، جهتی را برای اعاده دادرسی قبول كند و قرار قبولی اعاده دادرسی را صادر كند دادگاه انتظامی وی را متخلف می‌شمارد.

 

مرجع پذیرش و رسیدگی دادخواست اعاده دادرسی:

 

1- دادخواست اعاده دادرسی اصلی به دادگاه صادر كننده حكم تقدیم (می گردد)و مرجع رسیدگی نیز همین دادگاه  صادرکننده می‌باشد.

2- دادخواست اعاده دادرسی طاری باید به دادگاهی تقدیم شود كه حكم در آن­جا به عنوان دلیل ابراز شده ولی مرجع رسیدگی­،دادگاه صادر كننده حكم می‌باشد.

تذكر: اعاده دادرسی مدنی هیج وقت در دیوان عالی كشور مطرح نمی‌شود برخلاف امور جزایی كه قبول اعاده دادرسی همیشه با دیوان عالی كشور است.

 

مهلت اعاده دادرسی:

 

مهلت درخواست اعاده دادرسی برای اشخاص مقیم ایران 20 روز و برای اشخاص مقیم خارج از كشور دو ماه است. اما زمان شروع این مهلت:

1- درآراء حضوری قطعی از تاریخ ابلاغ.

2- در آراء غیابی از تاریخ انقضاء مهلت واخواهی و درخواست تجدیدنظر.

3- اگر اعاده به جهت مغایر بودن 2 حكم باشد، از تاریخ آخرین ابلاغ هر یك از دو حكم.

4- اگر اعاده به جهت جعل یا حیله باشد از تاریخ ابلاغ حكم نهایی مربوط به اثبات جعل یا حیله.

 

آثار اعاده دادرسی:

 

1- اثر تعلیقی؛ به صرف درخواست اعاده دادرسی نسبت به حكم، اجرای آن متوقف نمی‌شود. اگر قرار قبولی صادر شود در صورتی كه محكوم­به ،غیر مالی باشد اجرای حكم متوقف خواهد شد اما اگر مالی باشد و امكان أخذ تأمین و جبران خسارات احتمالی باشد به تشخیص دادگاه از محكوم­له ،تأمین مناسب گرفته می شود و اجرای حكم ادامه می‌یابد.

2- اثر انتقالی؛در محدودۀ جهت ادعا شده، بدین معنی كه دادگاه، در صورت فسخ حكم مورد شكایت باید مجدداً نسبت به امور موضوعی و حكمی رسیدگی و اتخاذ تصمیم نماید.

 

آئین رسیدگی:

در اعاده دادرسی، رسیدگی دادگاه به دو قسمت تقسیم می‌شود:

اول رسیدگی به جهات و شرایط اعاده دادرسی:این كه آیا در حدود یكی از جهات هفت­گانه دادخواست تنظیم گردیده؟ آیا حكم مورد اعاده دادرسی ،از احكام قابل  اعاده دادرسی می باشد؟ آیا متقاضی اعاده دادرسی در مهلت قانونی دادخواست اعاده را تقدیم كرده است؟

دوم رسیدگی ماهوی به اصل دعوا:اگر دادگاه قرار قبول اعاده دادرسی را داد باید با رسیدگی در ماهیت، تكلیف دعوا را روشن كند. زیرا با قبول اعاده دادرسی، حكم قبلی فسخ می‌شود و دادگاه با رسیدگی ماهوی حكم مجدد می‌دهد، اما اگر جهت اعاده دادرسی مغایر بودن دو حكم باشد. دادگاه بعد از صدور قرار قبولی دادخواست اعاده دادرسی و فسخ حكم دوم، لازم نیست حكم مجددی بدهد. در این صورت حكم اول به قوت خود باقی خواهد ماند.(ماده 438 قانون آئین دادرسی مدنی)

 

منابع:

1) شمس، عبدالله؛ آیین دادرسی مدنی، تهران، میزان، 1382، چاپ چهارم، ج2

2) صــدرزاده افشــار، محسن؛ آئین دادرســـی مدنــــی و بازرگانـــی، تـهران، جـهاد  دانشگاهی، 1381، چاپ هفتم، صص 293-303

3) مدنی، جلال‌الدین؛ آئین دادرسی مدنی، تهران، پایدار، چاپ اول، 1379، ج 2

4) قانون آئین دادرسی مدنی ایران

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 24 اردیبهشت 1394 ساعت: 9:19 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

نقش قرارداد کار در تنظیم روابط میان کارگر و کارفرما

بازديد: 240

دکتر عزت‌الله عراقی
 
روابط میان کارگر و کارفرما به معنایی که امروز در حقوق کار مورد توجه است و در تعهد یک‌طرف (کارگر) به قرارداد نیروی کار خود در اختیار و تحت اداره دیگری (کارفرما) در برابر عوض معین خلاصه می‌شود، اگرچه طی قرون در جوامع مختلف بشری وجود داشته است؛ اما مقررات حاکم بر این روابط همواره یکسان نبوده و دستخوش تحولات زیادی شده است.
از آن زمان که انسان‌ها از زندگی ساده غارنشینی و شکار حیوانات دست برداشتند و برای ادامه زندگی مجبور به اتخاذ روش‌های تولیدی پیچیده‌تری شدند، رفته رفته دسته‌ای از افراد بشر به‌جای این‌که خود به طور مستقیم کار کنند، از کار دیگران استفاده می‌نمودند و در عوض به ‌آنها غذا، لباس و مسکن و بعداً وجه نقد می‌پرداختند. با این تغییر و تحول رابطه کار به‌وجود آمد. عده‌ای نیروی کار خود را در اختیار دیگری می‌گذاردند و از راه عوضی که به‌دست می‌آوردند، زندگی خود را تأمین می‌کردند. در برابر دسته دیگری از کار دسته اول برای گرداندن چرخ کارهای تولیدی و جلب منفعت استفاده می‌کردند. این وضع در جوامع امروز نه تنها وجود دارد؛ بلکه روز به روز بر وسعت آن اضافه می‌شود. تا بدان‌جا که به نظر برخی از متخصصان حقوق کار، در آینده نزدیکی اکثریت اعضای جامعه را کسانی تشکیل می‌دهند که مزد بگیر بوده و تحت تبعیت و دستور دیگری کار خود را انجام می‌دهند و بدین‌سان اکثریت مردم مشمول مقررات کار خواهند شد.
برای رسیدن به مرحله فعلی و ایجاد مقررات خاص و ویژه‌ای که حاکم باشد بر روابط بین کسانی که کار می‌کنند و افرادی‌که از کار دسته اول استفاده می‌کنند، راه دور و درازی پیموده شده است. کار مدت‌ها مفهومی پست و تحقیرآمیز داشت و قدرتمندان جامعه خود تن به‌کار نمی‌دادند و برای انجام کارهای خویش افراد دیگر را به‌صورت برده، رعیت و خادم در خدمت خود در می‌آوردند و از کار آنها استفاده می‌کردند. بررسی رابطه کار در چنین نظام‌های اجتماعی اگرچه می‌تواند جالب باشد؛ اما مورد بحث این مقاله نیست، زیرا به زحمت می‌توان پذیرفت که رابطه کار در صور یاد شده جنبه قراردادی داشته و بین طرفین قراردادی از نوع قراردادهای نظام حقوقی فعلی، منعقد می‌شده است؛چراکه تنظیم قرارداد مستلزم قبول تساوی طرفین و آزادی اراده ایشان است که در رابطه بین ارباب و برده و رعیت وجود آن به‌شدت مورد تردید می‌باشد، حتی می‌توان گفت عدم آن محل انکار نیست. در این سطور هدف این است که روابط کسانی که کار می‌کنند (به‌اصطلاح امروز کارگر) و کسانی ‌که کار دسته اول تحت تبعیت آنها و با پرداخت مزد از جانب آنان انجام می‌شود (در اصطلاح حقوقی فعلی کارفرما)، از زمانی که این رابطه تابع قرارداد بین طرفین شده است، مطالعه شود و به‌ویژه این نکته بررسی گردد که قرارداد منعقد بین طرفین در تنظیم روابط آنها چه نقشی دارد.
با توجه به تحولی که در نقش قرارداد کار حاصل شده است، این موضوع را در چهار بخش مورد بحث قرار می‌دهیم. ابتدا قرارداد را به‌عنوان منبع اساسی روابط حقوقی کار مطالعه می‌کنیم، سپس از مداخله قانون‌گذاران در روابط کار وایجاد مقررات کار و گسترش روابط جمعی کار که موجب تضعیف موقعیت قرارداد کار و پیدایش تئوری‌های جدید در رابطه کار گردید، سخن خواهیم گفت و بالاخره نقش فعلی قرارداد کار را بررسی می‌کنیم.
بخش نخست – قرارداد: منبع اصلی رابطه کار
اصطلاح قرارداد کار که ابتدا از سوی اقتصاددانان در قرن نوزدهم به‌کار برده شد، به تدریج و به رغم انتقادات برخی حقوق‌دانان مورد قبول قرار گرفت و در قوانین مختلف به همین نام نامیده می‌شود. از نظر تاریخی این قرارداد، دنباله قرارداد اجاره خدمات یا به تعبیر قانون مدنی ایران اجاره اشخاص (ماده 512) است.
به عقیده برخی از مؤلفان حقوق کار، اصطلاح اجاره خدمات رابطه طرفین قرارداد را بهتر مشخص می‌کرد؛ زیرا قرارداد کار شامل همه انواع کار نمی‌شود و فقط بر کار تابع یعنی کاری‌که شخصی تحت دستور و فرمان شخص دیگری انجام می‌دهد، حاکم است. در مورد اخیر، در واقع یک‌طرف قرارداد، نیروی کار خود را به دیگری اجاره داده است. صرفنظر از این بحث اصطلاحی، از نظر حقوقی تأثیر نظام حقوقی اجاره خدمات (یا اجاره اشخاص) که قراردادی از قراردادهای حقوق مدنی محسوب می‌شود، در نظام حقوقی قرارداد کار (به‌ویژه در مرحله‌ای که فعلاً مورد بحث است)، غیرقابل انکار می‌باشد. به همین دلیل لازم است که به‌طور اختصار مفهوم اجاره اشخاص در حقوق مدنی مورد بررسی قرار گیرد.
ذکر این نکته ضروری است، اگرچه قانون مدنی ایران در قسمت عقود معین مانند بسیاری موارد دیگر تحت تأثیر فقه امامیه قرار گرفته است؛ اما درخصوص اجاره اشخاص (به‌شرحی که خواهیم دید) بیشتر از قانون مدنی فرانسه متأثر شده است. بدین سبب در مبحث فعلی توجه خود را به مطالعه موضوع در حقوق مدنی فرانسه (تا آنجا که بدین بحث مربوط است) معطوف می‌داریم و چون مراجعه به سابقه آن در حقوق فرانسه قبل از انقلاب نیز مفید می‌نماید، مسائل این بخش را به دو بند تقسیم می‌کنیم.
الف – قرارداد اجاره خدمات در حقوق فرانسه قبل از انقلاب
در حقوق رم، کار انسانی همانند یک شیئی به‌حساب آمده و تابع قواعد کلی اجاره بود. این مفهوم در حقوق فرانسه قبل از انقلاب نمی‌توانست مورد قبول باشد؛ زیرا جنبه شخصی رابطه کار مورد توجه بود و با اجاره اشیا ارتباطی نداشت. بنابراین، از مطالعه مؤلفات حقوق مدنی فرانسه قبل از انقلاب این قطع رابطه با حقوق رم استفاده نمی‌شود.
از زمان رنسانس دکترین متکی بر عقاید حقوق‌دانان رم قدیم، به‌اندازه‌ای در افکار و آرای حقوق‌دانان فرانسوی مؤثر واقع شده بود که در تألیفات پوتیه (Pothier) به‌همان مفاهیم بر می‌خوریم که در حقوق رم وجود داشت.
پوتیه از اجاره خدمات به مناسبت اجاره اشیا بحث می‌کند و آنگاه که اشیای قابل اجاره را می‌شمارد، در کنار اشیایی از قبیل خانه، زمین و اموال منقول، خدمات انسان آزاد را هم ذکر می‌کند. بدین سان در نظر این حقوق‌دان اجاره خدمات نوعی اجاره اشیاست. اما در فکر او اجاره خدمات منحصراً در مورد کارهای پست و قابل تقویم به پول قابل تصور است، مانند کار مزدوران، کارگران، صاحبان حرفه و پیشوران. کسانی که خدماتی انجام می‌دهند؛ ولی به علت مقام والای اجتماعی خود کارشان قابل تقویم به پول نیست، قراردادشان وکالت به‌حساب می‌آید و آنچه طرف قرارداد هم به عنوان حق‌شناسی و جبران زحمات بپردازد، اجرت محسوب نمی‌شود؛ مانند وکیل دعاوی.
با بررسی بیشتر در آثار پوتیه درمی‌یابیم که اجاره خدمات گاهی برای مدت معین است، مانند کارگران کشاورزی که برای دروی محصولات یا چیدن میوه‌ها یا کارگران دیگر در شهرها که بیشتر برای مدت معینی استخدام می‌شوند و گاه اجاره خدمات برای مدت نامعلومی است همانند کار خدمه منازل.
اجاره در صورت اول برای یک سال، یک ماه یا هر مدت محدود دیگر منعقد می‌شود و تابع احکام و قراردادهای معوض است؛ مثلاً در صورت ریزش باران، به کارگری که برای چیدن میوه در روز معینی اجیر شده است، اجرت روز او پرداخت نمی‌شود. همچنین قواعد مربوط به جبران خسارت در صورت فسخ قرارداد (ترک کردن کار قبل از پایان مدت از طرف اجیر یا اخراج او از طرف ارباب) حاکم خواهد بود. در مواردی که اجاره بدون مدت است، مانند اجاره خدمه منازل، هرگاه ارباب مایل باشد می‌تواند مستخدم خود را اخراج کند؛ ولی مستخدم بدون اجازه ارباب حق ندارد، کار را ترک کند.
برای جلوگیری از اطاله کلام به ذکر همین نکات اکتفا می‌کنیمو یادآور می‌شویم که رابطه کار در فرانسه قبل از انقلاب به هیچ وجه براساس قرارداد به‌صورتی که پوتیه ذکر کرده است، نبوده و روابط کار در آن زمان جنبه شخصی داشته است؛ یعنی به علت وجود نظام فئودالی در روستاها و نظام صنفی در شهرها رابطه بین کسانی که کار می‌کردند و ارباب و استاد کار بر پایه نظامات صنفی یا مقررات ناشی از سیستم فئودال متکی بود که سلسله مراتبی را در کارها قائل بودند؛ مثلاً، شاگرد در نظام صنفی نه تنها کارش را به‌عنوان یک کالا در اختیار استاد کار می‌گذاشت؛ بلکه شخصاً متعهد بود که احترامات لازم را در برابر استاد مرعی داشته، خود را تابع قدرت انضباطی او قرار دهد و در برابر استاد هم موظف بود که رفتار انسانی و پدرانه داشته باشد. بدین ترتیب باید تأثیر عقاید و افکار پوتیه و حقوق‌دانان دیگر قبل از انقلاب – که به پیروی از حقوق رم رابطه کار را از دیدگاه قراردادی صرف مورد توجه قرارد می‌دادند و کارگر را به مالکی تشبیه می‌کردند که ملک خود (نیروی کارش) را همانند هر شیئی دیگر با اجاره واگذار می‌کند و اجرتی که دریافت می‌دارد عوض آن محسوب می‌شود – در نظام حقوقی حاکم بر کار بعد از انقلاب فرانسه ناچیز باشد؛ اما با مطالعه سیستم حقوقی اخیر، به‌ویژه قانون مدنی فرانسه مشاهده می‌شود که به عکس میراث حقوق‌دانان قبل از انقلاب مستقیماً (به علت وجود محیط مناسب فکری از نظر فلسفی و حقوقی و هم به لحاظ نظام اقتصادی رایج در آن زمان) در تنظیم رابطه کار بر اساس قرارداد و اهمیت دادن به رابطه قراردادی مؤثر بوده است.
ب- اجاره خدمات (اجاره اشخاص) در حقوق مدنی: منبع انحصاری روابط کار
در سیستم حقوقی لیبرال که بر اصول انقلاب کبیر فرانسه مبتنی بود و در قانون مدنی فرانسه هم منعکس است، حقوق کار به معنای امروزی کلمه وجود نداشت و قرارداد اجاره خدمات منبع طبیعی و تقریباً انحصاری تعیین‌کننده روابط کارگر و کارفرما و در نتیجه مشخص کننده وضع کارگر بود. علل این امر متعدد است و مطالعه تفضیلی آنها از حوصله این مقاله خارج می‌باشد. به‌طور خلاصه یادآور می‌شویم که انقلاب کبیر فرانسه اصول تساوی و آزادی را اعلام می‌کرد. این تساوی و آزادی از جهات مختلف مورد توجه بود:
1- از نظر سیاسی همه افراد در برابر قانون مساوی اعلام شده بودند؛ اما این تساوی را منافع مداخله دولت در روابط افراد می‌دانستند. طبعاً دولت ‌باید آزادی افراد را در انتخاب شغل و کار و شرایط آن به رسمیت بشناسد. قانون 17 مارس 1791 که آزادی کار را اعلام می‌کرد، موانع زمان قبل از انقلاب را که ناشی از نظام صنفی بود، محکوم می‌ساخت. طبق این قانون هر فردی آزاد است هرنوع کار، شغل و حرفه ای را که مایل است، انتخاب کند. این آزادی اگرچه، به‌طور کلی داده شده بود و کارگر هم در انتخاب کار و شرایط آن آزاد محسوب می‌شد؛ اما بیشتر برای صاحبان سرمایه مفید بود که به هرنوع فعالیت اقتصادی که مایل باشند، بپردازند.
2- سیستم اقتصاد لیبرال نیز به نوبه خود به این وضع کمک می‌کرد؛ زیرا در اقتصاد لیبرال مداخله دولت‌ها در امور اقتصادی محکوم بود و به نظر اقتصاددانان این سیستم روابط طرفین براساس رقابت برابر قانون عرضه و تقاضا تنظیم خواهد شد.
3- تجلی فضای تساوی سیاسی و آزادی، در اصل حاکمیت اراده و آزادی قراردادهاست و اهمیت نقش قرارداد از همین جا ناشی می‌شود؛ زیرا تشکیل گروه‌ها و اجتماعات هم به موجب این قوانین چندی ممنوع اعلام شده بود و فقط انجام دهنده کار و کسی که کار به نفع او تعهد شده بود، به عنوان طرفین قرارداد در برابر هم قرار می‌گرفتند.
طبق ماده 1134 قانون مدنی فرانسه، قراردادهایی که به‌صورت قانونی منعقد شده باشد، نسبت به کسانی که آنها را منعقد نموده‌اند، در حکم قانونند. مفهومی که در ماده یک قانون مدنی ایران منعکس شده است،« قراردادهای خصوصی که نسبت به کسانی که آن را منعقد نموده‌اند در صورتی که مخالف صریح قانون نباشد، نافذ است.» زیرا برابر اصول کلی مربوط به حاکمیت اراده، افراد چون از تساوی آزادی برخوردارند، می‌توانند آزادانه شرایط لازم را در نظر گرفته و با مذاکره دوجانبه و تنظیم قرارداد منافع خود را تأمین کنند. آنچه قراردادی است عادلانه است. با توجه به این اصول دولت هم از مداخله در روابط قراردادی طرفین خودداری می‌کند و نظارت او منحصر به مواردی است که قراردادی برخلاف نظام عمومی و اخلاق حسنه باشد.
اصول مذکور در موارد روابط کار هم به‌شدت اجرا می‌شد. قرارداد اجاره خدمات یکی از اقسام اجاره به حساب می‌آمد و همچنان که قانون مدنی پس از تعریف اجاره « عقدی است که به موجب آن مستأجر مالک منافع عین مستأجره می‌شود … » (ماده 466)، اضافه می‌کند« مورد اجاره ممکن است اشیا یا حیوان یا انسان باشد » (ماده 467)، بدین‌سان اجاره اشخاص به‌صورت مبحثی از مباحث عقد اجاره در می‌آید. این طرز فکر با فلسفه حاکم بعد از انقلاب کبیر فرانسه منطبق بود؛ زیرا برابر این فلسفه هر انسانی مستقل است و جز به اراده خود نمی‌توان او را محدود کرد. بنابراین، شرایطی که طی قرارداد قبول کرده است، لازم‌الاتباع است. علاوه بر آن این نظر با احتیاجات اقتصادی هم موافق بود. کار انسانی کالایی بیش نیست. وقتی که موضوع قرارداد باشد، طبعاً مانند هر کالای دیگری شرایط آن و قیمتش برابر قانون عرضه و تقاضا تعیین خواهد شد. موضوع اخیر به نظر برخی علمای حقوق کار توجیه کننده پذیرش مقررات حقوق فرانسه بعد از انقلاب در این زمینه و قبول قانون مدنی 1804 فرانسه در کشورهای مختلف بود.
بدین ترتیب قرارداد اجاره اشخاص (اجاره خدمات) تابع قواعد کلی قراردادهاست و به همین سبب در قوانین مدنی در حالی ‌که مواد متعددی به اجاره اشیا و حیوانات اختصاص داده شده، در مورد اجاره اشخاص قانون‌گذار به ذکر یکی دو ماده اکتفا کرده است؛ زیرا از نظر وحدت ملاک بسیاری از احکام مذکور در مبحث اجاره اشیا بین تمام اقسام سه گانه اجاره (اشیا، حیوانات و انسان) مشترک می‌باشد. تنها فرق بین اجاره اشیا و اجاره خدمات از نظر طبیعت این دو این است که مورد اول اجاره به یک شیئی مربوط است و در دومی به شخص اجیر.
آنچه اختصاصاً در مورد اجاره انسان مقرر شده است ماده 1780 قانون مدنی فرانسه و ماده 514 قانون مدنی ایران می‌باشد که برابر آن « خادم یا کارگر نمی‌تواند اجیر شود؛ مگر برای مدت معین یا انجام امر معینی ». مقررات این ماده برای جلوگیری از احیای نظام فئودالیته و صنفی وضع شده بود. قانون مدنی ایران علاوه بر حکم مذکور در ماده 515 مقرر می‌دارد:« اگر کسی بدون تعیین انتهای مدت اجیر شده مدت اجاره محدود خواهد بود به‌مدتی که مزد از قرار آن معین شده است. بنابراین، اگر مزد اجیر از قرار روز یا هفته یا ماه یا سالی فلان مبلغ معین شده باشد، مدت اجاره محدود به یک روز یا یک هفته یا یک ماه یا یک سال خواهد بود و پس از انقضای مدت مزبور اجاره برطرف می‌شود؛ ولی اگر پس از انقضای مدت اجیر به خدمت خود دوام دهد و موجر او را نگاه دارد، اجیر نظر به‌مراضات حاصله به همان‌طوری که در زمان اجاره بین او و موجر مقرر بود، مستحق اجرت خواهد بود. » حکمی که ناشی از یک مفهومی کاملاً قراردادی بوده و بر اشیا قابل اعمال است، در مورد اجیر شدن انسان‌ها هم شاید با طرز فکر مربوط به روابط ارباب، خدمه و مستخدمان منازل - که در عین حال رابطه نظیر روابط خانوادگی حکم فرماست - قابل قبول باشد؛ اما با رابطه کار در معنای عام کلمه، به‌ویژه با تحول عمیقی که در این رابطه، با انقلاب صنعتی به‌وجود آمده است، نمی توان هماهنگی داشته باشد.
شگفت‌آورترین حکم ماده 1781 قانون مدنی فرانسه بود که در برابر آن قول ارباب و کارفرما در مورد پرداخت مزد مدت گذشته و مساعده پرداختی مربوط به آینده به خودی خود قابل قبول بود.
با توجه به آنچه ذکر شد، ملاحظه می‌کنیم که نظام حقوقی حاکم بر رابطه کار با تکیه بر اصل حاکمیت اراده و این‌که قانون‌گذار کلیه افراد مملکت را در برابر قانون متساوی الحقوق اعلام کرده است، شرایط مندرج در قرارداد را که بنا به فرض منعکس‌کننده توافق طرفین می‌باشد، تأیید کرده و آن را برای تضمین و تأمین حقوق طرفین قرارداد کافی می‌دانست، فقط در عمل بود که معلوم می‌شد این آزادی اقتصادی و به اصطلاح تساوی حقوقی چگونه موجب محرومیت و بیچارگی کارگران شده است و قرارداد به تنهایی نمی‌تواند حقوق افراد ضعیف را حمایت کند.

بخش دوم - مداخله قانون‌گذار در روابط کار و افول قرارداد کار به‌عنوان منبع اساسی این روابط
عوامل گوناگونی موجب شد که به تدریج نارسایی قرارداد کار به ‌عنوان منبع اساسی و انحصاری حاکم بر روابط کار روشن شود. مکاتب مختلف فلسفی، اجتماعی و اقتصادی با تشریح عیوب و نواقص سیستم لیبرال که منجر به فقر طبقه کارگر شده بود، توجه قانون‌گذاران را به مداخله در روابط کار و لزوم وضع قوانین حمایتی برای بهبود وضع کارگران و دفاع از حقوق آنها در برابر کار فرمایان جلب کردند. در این گفتار از یادآوری تفصیلی آن مباحث خودداری می‌کنیم. فقط به‌ذکر انتقادات مربوط به‌اصل حاکمیت اراده و آزادی قراردادها که مبنا و پایه اهمیت فوق العاده قرارداد کار و شناخت آن به‌عنوان بهترین وسیله و در عین حال وسیله منحصر تأمین منافع طرفین بود، اکتفا می‌کنیم.
انتقادات اصل حاکمیت اراده، اعتقاد به اصل حاکمیت اراده مبتنی بر یک نظام فلسفی بود که اراده افراد را مساوی، آزاد و حاکم بر سرنوشت خود می‌دانست و اراده با اوصاف مذکور روابط حقوقی و اجتماعی را به‌وجود می‌آورند؛ اما سیستم فکری و فلسفی به‌شدت مورد انتقاد واقع شد، زیرا
اولاً، فلسفه‌ای که انسان را موجودی مستقل از اجتماع و حاکم بر تصمیمات خود می‌شناخت، جای خود را به طرز فکر دیگری داد که وجود جامعه را شرط اساسی زندگی مادی و معنوی انسان می‌داند و طبق آن مفاهیم حقوقی، از قبیل حق، تعهد و نظایر آن در خارج از اجتماع معنا و مفهومی ندارند. بدین سان آزادی فردی تابع نظم اجتماعی بوده و به‌لحاظ آن محدودیت‌هایی می‌پذیرد.
ثانیاً، دیگر اراده آزاد، به‌نظر همه متفکران، عامل ایجادکننده حقوق نیست. در برخی مکاتب اراده اهمیتی را که بدان داده می‌شد، ندارند. ایرینگ ،حقوق را به‌عنوان منفعت مشروع تلقی می‌کند. گونو، آن را اختیار عادلانه می‌داند و به‌نظر امانوئل لوی ، حقوق نوعی اعتقاد و ایمان است.
ثالثاً، مهم‌تر از همه تساوی اراده افراد و طرفین قرارداد به‌شدت مورد تردید قرار می‌گیرد و پرسشی که مطرح است، این‌که آیا در عمل این تساوی وجود دارد؟ اگر در قراردادی یکی از طرفین فاقد اراده آزاد باشند، مبنای اصل حاکمیت اراده متزلزل می‌شود و مداخله دولت برای حمایت طرف ضعیف ضروری به‌نظر می‌رسد. در خصوص روابط کار آیا تساوی وجود دارد؟ آیا هر دو طرف از آزادی اراده برخوردارند؟ چگونه می‌توان گفت در قراردادی که یک‌طرف کارفرمایی است که از قدرت اجتماعی بیشتر، نفوذ اقتصادی زیادتر برخوردار بوده و می‌تواند از کار این کارگر معین صرف‌نظر کند تا کارگر دیگری با شرایط مورد نظر خود بیابد و طرف دیگر آن کارگری که از نظر اطلاعات اجتماعی در سطح پایین‌تری قرار دارد، از لحاظ اقتصادی ضعیف است و نیروی کارش تنها سرمایه اوست و نمی‌تواند تا حصول شرایط مورد نظر خود منتظر بماند،تساوی وجود دارد؟ مسلماً جواب منفی است. به تعبیر پل دوران تساوی حقوقی بدون تساوی اقتصادی معنا و مفهومی نخواهد داشت. دولت باید به‌اقتضای وظیفه خود برای ایجاد تعادل بین طرفین و حمایت از طرف ضعیف مداخله نماید؛ زیرا به قول لاکر در « بین قوی و ضعیف، بین غنی و فقیر، بین ارباب و خادم، آزادی موجب محرومیت بوده و قانون است که آزادیبخش می‌باشد. »
نقش قرارداد کار و اهمیت آن در روابط میان کارگر و کارفرما با قبول این فکر که دولت باید در تنظیم این رابطه مداخله نماید، به‌خصوص با عملی شدن آن از طریق مقررات کار، تقلیل می‌یابد. ظهور روابط جمعی کار نیز در تضعیف نقش قرارداد فردی کار سهمی دارد. وجود روابط غیرقراردادی کار را در این میان نیز نباید نادیده گرفت، مجموع این مسائل دانشمندان حقوق را برآن می‌دارد که مفاهیم دیگری را جانشین قرارداد کرده و روابط بین کارگر و کارفرما را براساس دیگری قرار دهند. از تکنیک‌هایی که می‌توانند جانشین قرارداد کار شوند در بخش بعد بحث خواهد شد. پیش از آن به بررسی مسائل سه‌گانه که در بالا بدان‌ها اشاره شد، می‌پردازیم.
الف) مداخله قانون‌گذاران در روابط کار و تصویب مقررات کار
از اواسط قرن نوزدهم به‌تدریج در کشورهای صنعتی اروپا و سپس در ممالک دیگر یک سلسله قوانین و مقرراتی در زمینه مسائل کار وضع و تصویب شد، به‌نحوی‌که هم اکنون در بیشتر کشورهای جهان کم و بیش مقررات ویژه‌ای بر روابط کار حاکم است. در کشور ماهم از زمان تصویب اولین مقررات کار (تصویب نامه هیئت وزیران سال 1325) تاکنون، قوانین متعددی وضع شده که آخرین آنها قانون کار فعلی مصوب 1338 با اصلاحاتی که به‌تدریج صورت گرفته، فعلاً حاکم بر روابط کار است.
قبل از تصویب این قوانین، بر اساس اصل حاکمیت اراده و مواد قانون مدنی، شرایط خاصی از لحاظ سن کار، جنسیت کارگر، تابعیت ،نوع کار و وضع اقتصادی و اجتماعی کارگر وجود نداشت. همین‌که قرارداد منعقد بین طرفین (کارگر و کارفرما) با اصول کلی قراردادها منطبق بود، صحیح شمرده می‌شد؛ مثلاً اگر عیوب اراده (اشتباه یا اکراه)وجود نداشت، قرارداد نافذ بود و این امر مورد توجه قرار نمی‌گرفت که کارگر به‌علت وضع خاص اقتصادی خود شرایط کارفرما را پذیرفته است و در واقع از آزادی اراده برخوردار نبوده است؛ زیرا حالت وی اگر از موارد اضطرار هم محسوب می‌شد، خللی به‌صحت قرارداد وارد نمی‌آورد (ماده 206 قانون مدنی) یا مقررات مربوط به خیار غین و عیب و تدلیس فی‌المثل برای حمایت زیان‌دیده کافی شمرده می‌شدند؛ زیرا کارگر هم به‌عنوان یک طرف قرارداد در مواردی که لازم باشد با استفاده از اختیارات می‌تواند معامله را فسخ کند؛ اما این‌که فسخ قرارداد چه مشکلی را برای کارگر مرتفع می‌کند و او را مجبور است به‌دلیل امرار معاش، تنها سرمایه خود یعنی نیروی کارش را در اختیار طرف دیگر قرارداد بگذارد، چگونه می‌تواند از این مقررات در عمل استفاده کند. این موضوعی است که از چارچوب مفهوم قراردادی روابط طرفین خارج است؛ اما با تصویب قوانین کار، بسیاری از شرایط حاکم بر روابط طرفین را قانون تعیین می‌کند. کارگر کمتر از سن معینی (در قانون کار ایران 12 سال، ماده 16 قانون کار) نمی‌تواند به‌کار گمارده شود. در مورد ساعات کار زنان و کودکان و شرایط کار آنان مقررات ویژه‌ای وجود دارد (فصل چهارم قانون کار). حداکثر مدت کار را قانون معین می‌نماید (فصل دوم). در اوقاتی از هفته و سال کارگر باید از مرخصی و تعطیلات استفاده کند (فصل سوم). درمحل کار باید از شرایط بهداشتی و ایمنی خاصی برخوردار باشد (فصل دهم). حتی مزد دیگر فقط به‌عنوان یکی از دو مورد معامله در قرارداد معوض مورد توجه نیست. مزد به منظور تأمین معاش کارگر پرداخت می‌شود و حداقل و زمان و مکان پرداختش را قانون تعیین می‌کند. از لحاظ نقش اجتماعی که مزد دارد و ممر درآمد کارگر است، قانون آن را در برابر طلبکاران کارگر و کارفرما حمایت می‌کند (فصل پنجم قانون کار). این مقررات به‌صورت قوانین آمره وضع شده و برابر ماده 31 قانون کار « در قرارداد کار نمی توان مزایایی کمتر از آنچه در این قانون برای کارگر مقرر شده منظور نمود. » تخلف از این مقررات نه تنها موجب بطلان قرارداد کار است؛ بلکه برای حمایت بیشتر از کارگر، موجب مسئولیت کیفری کارفرما خواهد شد. کارفرمایی که این مقررات را رعایت نکند، به جریمه و حتی حبس محکوم می‌شود (فصل سیزدهم قانون کار). حتی مقررات مربوط به پایان دادن به‌قرارداد و فسخ آن هم دیگر تابع قواعد کلی فسخ قراردادها نیست و احکام خاصی دارد تا حقوق طرفین قرارداد تأمین شود، به‌ویژه کارگر که ممکن است سالیان طولانی در کارگاهی مشغول کار بوده است، با فسخ ناگهانی قرارداد به یکباره حقوق خود را از دست رفته نبیند (مواد 32- 34 قانون کار).
با توجه به این مقررات آیا باز هم می‌توان گفت که قرارداد کار منبع اساسی و منحصر روابط طرفین است ؟ جواب مثبت به‌شدت مورد تردید است، به‌خصوص که وجود روابط جمعی هم در تضعیف موقع قرارداد کار نقش مهمی داشته است.
ادامه دارد.... .
منبع : نشریه مأوی

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 23 اردیبهشت 1394 ساعت: 22:58 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

قرارداد در قانون كار جمهوری اسلامی ایران

بازديد: 95

۱- تعریف قرارداد كار

قرارداد كارعبارت است از قراردادی كتبی یا شفاهی كه به موجب آن كارگر در قبال دریافت حق‌السعی كاری رابرای مدت موقت یا مدت غیرموقت برای كارفرما انجام می‌دهد. در كارهایی كه طبیعت آنها جنبه مستمر دارد درصورتی كه مدتی درقرارداد ذكرنشود، قرارداد دائمی تلقی می‌شود، شروط مذكوردر قرارداد كار و یا تغییرات بعدی آن در صورتی نافذ خواهد بود كه برای كارگر مزایایی كمتر از امتیازات مقرر درقانون كار منظور ننماید.

۲- ویژگی‌های قرارداد كار

برای صحت قرارداد كار در زمان انعقادقرارداد رعایت شرایط ذیل الزامی است:

مشروعیت مورد قرارداد

معین بودن موضوع قرارداد

عدم ممنوعیت قانونی و شرعی طرفین در تصرف اموال یا انجام كار مورد نظر

لازم به ذكراست اصل بر صحت كلیه قراردادهای كار است مگر آنكه بطلان آنها در مراجع ذیصلاح به اثبات رسد. قرارداد كار علاوه بر مشخصات دقیق طرفین باید حاوی موارد ذیل باشد:

نوع كار یا حرفه یا وظیفه ای كه كارگر باید به آن اشتغال یابد

حقوق یا مزد مبنا و لواحق آن

ساعات كار، تعطیلات و مرخصی ها

محل انجام كار

تاریخ انعقاد قرارداد كار

مدت قرارداد، چنانچه كاربرای مدت معین باشد

موارد دیگری كه عرف و عادت شغل یا محل ایجاب نماید

در مواردی كه قرارداد كتبی باشد قرارداد در ۴ نسخه تنظیم می‌گردد كه یك نسخه از آن به اداره كار محل و یك نسخه نزد كارگر و یك نسخه نزد كارفرما و نسخه دیگر در اختیار شورای اسلامی كار و دركارگاههائیكه فاقد شورا هستند در اختیار نماینده كارگر قرار می‌گیرد.

۳- دوره آزمایشی

طرفین با توافق یكدیگر می‌توانند مدتی را به نام دوره آزمایشی كار تعیین نمایند. در خلال این دوره هر یك از طرفین حق دارد بدون اخطار قبلی و بی آنكه الزام به پرداخت خسارت داشته باشد، رابطه كار را قطع نماید. درصورتی كه قطع رابطه كار از طرف كارفرما باشد وی ملزم به پرداخت حقوق تمام دوره آزمایشی خواهد بود و چنانچه كارگر رابطه كار را قطع نماید كارگر فقط مستحق دریافت حقوق مدت انجام كار خواهدبود.

  مدت دوره آزمایشی باید در قرارداد كار مشخص شود. حداكثر این مدت برای كارگران ساده و نیمه ماهر یك ماه و برای كارگران ماهر و دارای تخصص سطح بالاسه ماه می‌باشد.

  ۴- قراردادهای كارمزدی

كارمزد عبارت است از مزدی كه بابت انجام مقدار كاری مشخص كه از نظر كمی قابل اندازه گیری یا شمارش باشد به ازای هر واحدكار تعیین و پرداخت می شود. كارمزد برحسب آنكه حاصل كار موردنظر مربوط به یك نفر یا یك گروه مشخصی از كارگران یا مجموعه كارگران كارگاه باشد به ترتیب به صورت كارمزد انفرادی، كارمزد گروهی و كارمزدجمعی تعیین می‌گردد. در نظام كارمزد گروهی و جمعی باید علاوه برشغل هر یك ازكارگران، سهم هر یك درمیزان فعالیت و كارمزد متعلقه از قبل مشخص گردد و موضوع موردقبول كارگران باشد.قرارداد كارمزدی برحسب آنكه اولین واحد یا قطعه، ملاك محاسبه كارمزد قرار گیرد ساده و چنانچه برای مازاد بر تعدادمشخص باشد تركیبی است. در صورت تركیبی بودن، نرخ كارمزد تعیین شده نباید كمتر از جمع مزدثابت تقسیم بر تعداد كاری كه مزدثابت بابت آن تعیین شده است باشد.

درصورت توقف كار به واسطه قوای قهریه یا حوادث غیرقابل پیش‌بینی كه وقوع آن از اراده طرفین خارج باشد مقررات ماده ۱۵ قانون كار اجراء خواهدشد. ولی هر گاه عوامل توقف كاربرای كارفرما قابل پیش بینی بوده و خارج از اختیار كارگر باشد، كارفرما علاوه بر مزد ثابت (در مورد قرارداد كار تركیبی) مكلف به پرداخت مزد مدت توقف كار به ماخذ متوسط كارمزد آخرین ماه كاركرد كارگر خواهد بود. در صورت بروز اختلاف، تشخیص موراد فوق با وزارت كار و امور اجتماعی است.

۴-۱- نحوه محاسبه حقوق و مزایا قراردادهای كارمزدی

مجموع مزد كارمزدی كه براساس آئین نامه به كارگر پرداخت می شود نباید كمتر ازحداقل مزد قانونی به نسبت ساعات عادی كار باشد.

ارجاع كار اضافی به كارگران كارمزدی علاوه بر ساعات عادی كار و نیز كار نوبتی و كار در شب برای آنان تابع مقررات قانون كار است. ماخذ محاسبه فوق العاده نوبت كار یا شب‌كاری كارگران كارمزد نرخ كارمزد آنهاست.چنانچه بجای روز جمعه روز دیگری به عنوان تعطیل هفتگی توافق شده باشد نرخ كارمزد و نیز مزد ثابت (در مورد قرارداد كار تركیبی) در روز جمعه ۴۰% اضافه می‌شود. نحوه محاسبه مزد روزهای تعطیل و جمعه و روزهای تعطیل رسمی و مرخصی كارگران كارمزد تابع ماده ۴۳ قانون كار می‌باشد.

هر گاه قرارداد كارمزدی به صورت پاره وقت (كمتر از حداكثر ساعات قانونی كار) باشد، مزایای رفاهی انگیزه‌ای به نسبت ساعات كار مورد قرارداد و به ماخذ ساعات كار قانونی محاسبه و پرداخت می‌شود. ماخذ محاسبه مزد، حقوق، حق سنوات و خسارات و مزایای پایان كار موضوع مواد ۱۸ ، ۲۰ ، ۲۷ ، ۲۹ ، ۳۱ ، ۳۲ قانون كار در مورد كارگران كارمزد، میانگین مجموع پرداختی ها در آخرین ۹۰ روز كاركرد كارگر است.

در صورتی كه به موجب عرف و رویه دیگری در كارگاه مزد و مزایایی بیش از آنچه دراین آئین نامه مقرر شده است جاری باشد، عرف و رویه مذكور برای كارگران مشمول و همچنین كارگرانی كه بعداً به صورت كارمزدی دركارگاه استخدام می‌شوند جاری است.

تغییر نظام كارمزدی به سایر نظامهای مزدی یا بالعكس در مورد تمام یا قسمتی ازكاركنان در كارگاه بایستی پس از تائید شورای اسلامی كار یا انجمن صنفی و یا نمایندگان قانونی كارگران كارگاه به تصویب وزارت كار و امور اجتماعی برسد.

۵- قراردادهای مزدساعتی

مزدساعتی مزدی است كه بابت ساعاتی كه وقت كارگر در اختیار كارفرماست محاسبه و پرداخت می‌شود. درقراردادهای مزدساعتی، نوع كار(صرف نظر از مقدار و میزان آن) و نیز ساعات كار در روز یا هفته یا ماه مشخص می‌گردد.

اعمال نظام مزد ساعتی در موارد ذیل مجاز است:

متصدیان حمل و نقل كالا و مسافر

كارگران مطب‌های خصوصی پزشكان، كلینكیهای پزشكی و پیراپزشكی، دامپزشكی و نظایر آنها در صورتی كه مدت فعالیت آنها كمتر از حداكثر ساعات قانونی كار در شبانه روز باشد.

مشاغل غیرتمام وقت در زمینه های مشاوره و نظایر آنها

مشاغل مربوط به نگهداری و مراقبت از اموال، تاسیسات و ساختمان و حیوانات به شرطی كه ساعات كار كمتر از حداكثر ساعات قانونی كار در شبانه روز باشد.

مشاغل آموزشی و پژوهشی

البته ذكر مشاغل فوق مانع از اعمال سایر نظامهای مزدی در فعالیتهای مذكور نخواهد بود اما استفاده از نظام مزد ساعتی جز در موراد معوقه فوق موكول به اخذ موافقت وزارت كار و امور اجتماعی است.

۵-۱- محاسبه حقوق ومزایا قراردادهای مزدساعتی

در نظام مزد ساعتی، كارفرما مكلف است علاوه بر مزد ثابت، مزایای رفاهی از قبیل حق مسكن، حق خوار بار و كمك عائله مندی را به نسبت ساعات كار محاسبه و به كارگر پرداخت نماید. مزد كارگرانی كه مشمول نظام مزد ساعتی می‌باشند به تناسب ساعات كار عادی كار در شبانه روز نباید كمتر از مزد مشاغل مشابه در نظام روزمزدی باشد. در كارگاههایی كه فعالیت آنها جنبه استمرار دارد یا به صورت فصلی فعالیت می كنند كارگران مشمول مزدساعتی حق استفاده از مرخصی و تعطیلات رسمی با استفاده ازمزد را دارند.هر گاه نوع كار طوری باشد كه تعداد ساعات كار عادی و مجموع مزد هر روز مساوی باشند مزد مذكور معادل روزهای كار است در غیر این صورت ماخذ محاسبه، میانگین مزد ساعتی كارگر در روزهای آخرین ماه كاركرد وی خواهد بود. مبلغ پرداختی به هرحال نباید كمتر از حداقل مزد قانونی باشد. ماخذ محاسبه مزد، حقوق، حق سنوات و خسارات و مزایای پایان كار موضوع مواد ۱۸ و ۲۰ و ۲۷ و ۲۹ و ۳۱ و ۳۲ قانون كار در مورد كارگران مشمول نظام مزدساعتی، میانگین مجموع پرداختی ها در آخرین ۹۰ روز كاركرد كارگر است. در كارگاههائی كه دارای عرف و رویه خاص در مورد مزد ساعتی می‌باشند در صورتی كه بر اساس عرف و رویه موجود مزد و مزایایی بیش از ضوابط مقرر در این آئین نامه به كاركنان مشمول پرداخت نمایند عرف و رویه موجود مزد و مزایای بیش از ضوابط مقرر در این آئین نامه به كاركنان مشمول پرداخت نمایند عرف و رویه مذكور مناط اعتباراست.

 تغییر نظام مزد ساعتی به سایر نظامهای مزدی در اجرای ماده ۲۶ قانون كار با موافقت كاركنان مشمول و تائید وزارت كار و اموراجتماعی امكان پذیراست.

۶- قراردادهای كارمزد ساعتی

كارمزد ساعتی مزدی است كه در مقابل انجام كار مشخص در زمان مشخص پرداخت می‌شود. در قرارداد كارمزد ساعتی باید میزان و مقدار كار متناسب با زمان مشخص باشد. كارمزد ساعتی برحسب آنكه حاصل كار مورد نظر مربوط به یك نفر یا گروه مشخصی از كارگران یا مجموعه كارگران كارگاه باشد به ترتیب به صورت كارمزد ساعتی انفرادی، كارمزد ساعتی گروهی و كارمزد ساعتی جمعی تعیین می‌گردد.

 در نظام كارمزد ساعتی گروهی و جمعی باید علاوه بر شغل هر یك از كارگران، سهم هر یك در میزان فعالیت و كارمزد ساعتی متعلقه ازقبل مشخص گردد و موضوع موردقبول كارگران باشد. مشاغل قابل شمول در نظام كارمزد ساعتی نوعاً مشاغلی هستند كه استاندارد زمان انجام كار توسط ابزار و یا دستگاه مورد استفاده از قبل مشخص شده یاقابل مشخص شدن باشند. استفاده از نظام كارمزد ساعتی در كارگاههایی كه فعالیت آنها جنبه مستمر دارد و یا به صورت فصلی یا در مقاطع زمانی خاص فعالیت ندارند موكول به اخذ موافقت اداره كار و اموراجتماعی محل است.

فعالیتهایی كه توسط صاحبان حرفه، پیشه و مشاغل آزاد مستقیماً به مصرف كننده عرضه می‌شود و در مدت معین و محدود انجام می‌گیرند مشمول مقررات كارمزد ساعتی نمیباشند (مانندمعلمین خصوصی كه بطور پاره وقت و غیر مستمرانجام وظیفه می‌نمایند).

۶-۱- نحوه محاسبه حقوق ومزایا قراردادهای كارمزد ساعتی

مزد كارگرانی كه مشمول نظام كارمزد ساعتی نمی‌باشند به تناسب ساعات عادی كار شبانه روز نباید كمتر از مزد مشاغل در نظام روزمزدی باشد. دركارگاههایی كه فعالیت آنها جنبه مستمر دارد و یا به صورت فصلی كار می كنند كارگران مشمول كارمزد ساعتی حق استفاده از مرخصی و تعطیلات با استفاده از مزد را دارند.هرگاه نوع كار طوری باشد كه تعداد ساعات كار عادی و مجموع كارمزد هر روز مساوی باشند مزدایام مذكور معادل كارمزد روزهای كار است. در غیراین صورت ماخذ محاسبه میانگین كارمزد ساعتی كارگر در روزهای كارآخرین ماه كارخواهد بود. ماخذ محاسبه مزد، حقوق، حق سنوات و خسارات و مزایای پایان كار موضوع پایان كار موضوع مواد ۱۸ ، ۲۰ ، ۲۷ ، ۲۹ ، ۳۱ ، ۳۲ قانون كار در مورد كارگران مشمول كارمزد ساعتی می‌باشند.

درصورتی كه بر اساس عرف و رویه موجود مزد و مزایایی بیش از ضوابط مقرر در این آئین نامه به كاركنان مشمول پرداخت می‌شود، عرف و رویه مذكور معتبر خواهد بود. تغییر نظام كارمزد ساعتی به سایر نظامهای مزد در اجرای ماده ۲۶ قانون كار با موافقت كاركنان مشمول و تائید وزارت كار و امور اجتماعی امكان پذیراست. سایر مقررات كار و ضوابط و مقررات قانون كار ناظر به كارگران كه در بالا به آن اشاره‌ای نشد، در مورد كارگران مشمول نظام كارمزدی، مزدساعتی و كارمزد ساعتی نیزحاكم است.

منبع : پایگاه نشر مقالات حقوقی

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 23 اردیبهشت 1394 ساعت: 22:57 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 87

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس