سایت علمی و پژوهشی آسمان - مطالب ارسال شده توسط reyhaneh

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

ساختار استحكامات دفاعي ايران

بازديد: 93

ساختار استحكامات دفاعي ايران




 


 

ساختار استحكامات دفاعي ايران

 

 

 

عبدالرضا پيماني

كارشناس ارشد باستان شناسي

 

از تاريخ و قلمرو حكومتي پارتيان اطلاعات دقيقي در دست نيست. براي بازشناختن سرزمين پارت از پارت بزرگ كه سراسر خراسان و حتي بيرون مرزهاي آن را در بر مي گرفت، هيچ شاهدي نداريم، ولي مي توان قلمرو پارتيان را از روي پايتختهاي متعددي كه در پي يكديگر بر مي گزيدند بازشناخت.

كهن ترين پايتخت ايشان شايد همان باشد كه ژوستن آن را ًدارا ً ناميده و نزديك ايبورد بوده كه ماسن جاي آن را يافته است. شهرنسا يا به گفته ايزيدور پارتونيسا شهر آرامگاه پادشاهان نخستين پارتيان بود و در آنجا پس از جنگ جهاني دوم كاوشهاي پرثمري انجام يافته است

نخستين پايتخت يا دست كم ميهن ارشك اول بوده است كه از لحاظ شناخت معماري و شهرسازي و خصوصاً‌ساخت استحكامات دفاعي در اين دوره حائز اهميت فراوان است.پايتخت بعدي پارتيان شهر صد دروازه Hecatimpolys افسانه اي است كه شايد در ميان دامغان و شاهرود كنوني بوده ولي جايگاه آن را هنوز پيدا نكرده اند.پايتخت ديگر پارتيان كه شايد تنها جايگاه زمستاني ايشان بوده است، تيسفون بود كه چون از سلوكيه گذشتيم، آن سوي دجله قرار دارد.به نظر مي رسد پارتيان بانيان بزرگ شهرها باشند از بناهاي آنها جز موارد اندكي شناخته نشده است شهرهاي ذيل را مي توان از موسسات و بناهاي عهد اشكاني محسوب داشت، در خارج سرحدهاي نجد ايران تيسفون و هتره يا هترا ( hatra ) در بين النهرين نساء‌در تركمنستان در ايران شهرهاي دارابگرد، گور و فيروز آباد.طرح اين شهر ها عدم امنيت دائمي را كه در ايران،‌عهد پارتيان حكمفرما بود و عدم ثبات سياسي، خارجي و اغتشاشات داخلي را آشكار مي سازد.

معماري پارت:

معماري در دوره پارت نسبت به دوره هاي قبلي يعني هخامشي و ماد به يك باره متفاوت مي شود و داراي ويژگيهايي است. كه اين ويژگي ها در دوره هاي بعدي مانند ساسانيان و دوره اسلامي ادامه پيدا مي كند و مشخصه اصلي معماري اسلامي در ايران مي شود.مهمترين ويژگي در معماري اين دوره استفاده از طاق و قوس و ايجاد ايوان با سقف گهواره اي است و بناهايي با پلان چهارايوان است كه در دوره اسلامي از اين نوع پلان همانطور كه اشاره شده استفاده فراواني مي شود و اما اختلاف معماري پارت با هخامنشي به چند گونه است هم در شكل و نوع پلان و هم در استفاده از مصالح و شهرسازي.در اين دوره براي آن كه فضا بزرگ باشد و همچنين نياز به استفاده از ستون نباشد روش جديدي بكار رفت و آن هم استفاده از كانه پوش بود، از نظر فني و معماري بتوان اين هدف را برآورده كند.در اين حالت قسمت فوقاني سقف مسطح و قسمت داخلي به صورت گهواره اي يا قوسي است.فرق عمدة ‌ديگري كه مشاهده مي شود شهرسازي به صورت دايره شكل است كه مبادي آن از اصول شهرسازي قديم آسياي غربي اقتباس شده است.

شهرها در دوره هخامنشي:

به شكل طولي و عرضي و مستطيلي ساخته مي شد كه به نام طرحهاي (هيپوداموس) مشهورند اما با ظهور پارتيان عموم شهرها داراي حصار ضخيم و بلند و شكل دايره مي گردند كه در اين حالت دفاع از شهرهادرموقع يورش دشمنان آسانتر مي باشد، شواهدي وجود دارد كه پارت ها بعد از تصرف شهرها آنها را به شكل دايره تغيير مي دادند از جمله شهرهاي دايره شكل كه در اين دوره به وجود آمده اند، عبارتند از شهر مرو،‌ سلوكيه ، تيسفون و هترا. علاوه بر شهرها قلعه هاي دفاعي كه در داخل دشت ساخته مي شدند نيز به شكل دايره بودند. در داخل شهرها عموماً‌ مركز حكومت پادگانهاي نظامي ،‌ادارات و نهادهاي سياسي و معابد ايجاد مي شد و گاهي چندين حصار بخشهاي مختلف شهر را در ميان مي گرفته است

مركز اصلي حكومت در مركز شهر واقع شده و به وسيله حصاري از ديگر بخشهاي شهر جدا مي شده است نمونه بارز اين گونه شهرسازي و قلعه سازي شهر نساء است كه در ذيل به شرح آن خواهيم پرداخت:طرح اين شهر عدم امنيت دائمي را كه در ايران عهد پارتيان حكمفرما بود و عدم ثبات سياست خارجي و اغتشاشات داخلي را آشكار مي سازد.شهر نساء كه در 18 كيلومتري غرب عشق آباد كنوني پايتخت تركمنستان در نزديك روستاي باقر قرار دارد و داراي دو بخش است.

نساء قديم مربوط به قرن 2 و 3 پيش از ميلاد و نساء جديد مربوط به قرن اول ميلادي.نساء قديم خود به دو بخش تقسيم مي شود بخش اول در روي تپه اي كه داراي اشكال غير منظم هندسي است و خود نيز به سه بخش تقسيم مي شود.

الف) قسمت مركزي شهر كه بر روي بلندي قرار گرفته و محل اصلي حكومت سلطنتي است و در داخل آن كاخ مخصوص پادشاه،‌ پادگان هاي نظامي و ادارات وجود داشته است اين بخش به وسيله حصار خشتي بزرگي محاصره شده است. در داخل اين بخش آب جريان داشته و داراي فقط يك دروازه است.

ب) بيرون حصار اول قسمت تجارتي شهر بوده كه محل زندگي لشكريان، پيشه وران،‌تجار و افراد ديگر بوده و خيابان بنديهايي در اين بخش ايجاد شده و خانه هاي مسكوني در اطراف اين خيابانها ساخته شده بود اين بخش نيز به وسيله حصاري كه داراي 34 برج مي باشد از بخش بعدي مجزا مي شده است. با اين اطلاع كه دروازه ورودي در اين حصار نيز با دروازه ورودي قبلي روبروي هم بوده است.

ج) بيرون حصار سوم محل زندگي و محل كشت و كار كشاورزان و گله داري بوده و خود اين بخش نيز به وسيله حصار بزرگي كه پيرامون آن كشيده شده است، محصور مي باشد در قسمت جنوبي شرقي نساء قديم يك دژ منفرد به نام مهرداد كرت وجود داشته است كه ديوارهاي پيرامون آن ظاهراً ‌تا 25 متر ارتفاع داشته است. داخل دژ داراي يك محوطه ساختماني مي باشد كه به وسيله 4 ستون 4 قلوه سنگ نگه داشته مي شده است. خود بدنه ديوار نيز از داخل به دو بخش تقسيم شده كه در قسمت فوقاني آن طاقچه هاي جهت قرار دادن مجسمه ها وجود داشته است قسمت پايين ديوارها با شبه ستون هايي تزيين شده است

.

قسمت سطح بنا مسطوح بوده و با تركيب الوارهاي كلفت و شاخه هاي باريكتر در جوار آنها كه سقف را به شكل سقف فانوسي در مي آورد ساخته شده است.در قسمت جنوب دژ ساختمان ديگري كه داراي ستون در قسمت جلوي ايوان آن بوده است ديده مي شود كه در روي سقف فانوسي قرار گرفته است. اين ساختمان احتمالاً‌ دو طبقه بوده و مقبره خانوادگي پادشاهان پارت و ساتراپ هاي محلي در آن واقع شده است. شيوة‌تزيين در داخل اين ساختمان با استفاده از بازوهاي است كه در اطراف آن بازوها مردگان را به شيوه هاي خاصي دفن مي گردند.اين ساختمان 20 ×20 متر وسعت داشته و سر ستون هاي آن به شيوة‌ مارپيچي ساخته شده اند.

 

 

يكي ديگر از ويژگيهاي اين بناها اين است كه گچ مطلقاً‌ استفاده نشده و تزيينات به وسيله گل، خشت خام و رنگ آميزي روي آنها انجام مي گرفته است.در قسمت فوقاني بنا بخصوص در گيلويها با تزييناتي از سنگ مرمر سفيد كنگره هايي ايجاد كرده و نقوشي شبيه كمان، گرز و ساير نقوش نباتي و هندسي در آن ايجاد كرده اند.

ساسانيان

ساسانيان در ابتداي كار در ساخت شهرهاي خود كاملاً‌ تحت تاثير شهرسازي دوره اشكاني بودند به همين خاطر پلان گرد بعنوان يك اصل در ساخت شهرهاي اوليه، مانند فيروز آباد، مدنظر بود. البته گاهي نيز تناسب با وضعيت محيط باعث ساخته شدن شهرها مي شد(مانند تخت سليمان) بعدها در زمان شاپور ساخت شهرها با پلان گرد منسوخ و استفاده از پلان مستطيلي يا هيپوداموسي معمول شده بود. اينگونه شهرها، تقليدي از شهرهاي مستطيلي روم بود. اگرچه مي توان تاثيرات بومي و محلي را نيز در اين شهرها مشاهده كرد.همه اين شهرها چه گرد يا مستطيلي، داراي چهار يا دو دروازه و دژ يا كهندژ هستند كه بسته به نقشه شهر در گوشه (پلان مستطيلي) و گاه در ميان (پلان گرد) قرار مي گرفته است.همچنين شارستان در اطراف كهندژ و ربض در خارج از شهر قرار داشتند،‌ در پلان مستطيلي شهرها به وسيله خيابان ها و كوچه هاي قائم الزاويه به صورت شطرنجي به بخش هاي كوچكتر تقسيم مي شدند در حاليكه در پلان گرد اين خيابان ها به صورت شعاعي همديگر را در مركز شهر قطع مي كردند. اين شهرها داراي سيستم دفاعي مستحكمي بودند، و داراي ديوارهاي ضخيم با برج و باروهاي مستحكم بوده و گاهي نيز شهر را طوري مي ساختند كه از يك جهت به موانع طبيعي مثل رودخانه، كوهي كه قلعه اي روي آن قرار داشت و يا به دريا منتهي مي شد.

قلاعي كه درزمان ساسانيان ساخته شده اند،‌ معمولاً‌داراي برجهاي نيمه گرد جلوتر از ديوار دفاعي هستند اين برج ها خيلي به هم نزديك ساخته شده اند. نزديك بودن برج ها به يكديگر علاوه بر آنكه قدرت دفاعي ساكنين قلعه را افزايش مي دهد، بر زيبايي طرح بنا مي افزايد. محكم كردن و مسطح كردن قلعه به وسيله برج هاي دفاعي مدور در زمان ساسانيان توسعه و تكامل زيادي يافته است كه نمونه بارز آن را در قلعه دختر فيروز آباد كه در اوايل عهد ساساني ساخته شده مي بينيم كه داراي يك حصار دفاعي است كه به طور منظم در برخي قسمت ها جلوتر و در برخي قسمت ها عقب تر آمده است.دروازه هاي شهرهاي ساساني نيز معمولاً بين اين برج هاي نيمه گرد قرار داشته اند، از شهرهاي ساساني استحكامات كمي باقي مانده است. اردشير خوره ظاهراً‌ يك ديوار خشتي همراه با برج هاي مستحكم داشته است كه در بيرون آن يك خندق وجود داشت، استحكامات بيشابور نيز در اصل با برج هاي گرد جلو آمده با قطر 730 سانتي متر و 40 سانتي متر فاصله از هم ساخته شده اند همين طور در تخت سليمان كه سنگهاي حجاري شده ، نماي ديوار آن به نظر مي رسد كه با ديوار در بند مشابه باشد.ايران زمان ساساني توانايي وسيعي در سازمان دادن سپاه و دفاع از كشور داشتند. براي فتح قلعه ها و دفاع از آنها، از تمامي تكنيك هاي موجود اطلاع داشته و بهره مي گرفتن.بناي بسياري از قلعه ها و شهرها رابه شاهان ساساني نسبت مي دهند كه در قسمت هاي بعدي به برخي از آنها اشاره خواهيم كرد.

فيروز آباد:

فيروز آباد كنوني به دستور اردشير پيش از رسيدن به پادشاهي ساخته شده بود و حصاري دايره اي شكل داشت. در اينجا به ذكر چند نمونه از آنها كه شهرت بسزايي دارند و توسط باستان شناسان مورد مطالعه قرار گرفته اشاره مي كنيم.

قلعه دختر فارس:

قلعه دختر فارس يكي از شاهكاري هاي معماري و قلعه سازي اين دوران مي باشد . در شش كيلومتري شهر كنوني فيروز آباد گور سابق و مشرف به آن داخل تنگه تنگاب و بر ستيغ كوهي، بناي سنگي قلعه دختر واقع شده كه در شمار مهمترين قلعه هاي كوهستاني ايران جاي دارد. اين قلعه كه تركيبي از يك كاخ و قلعه است. به خاطر دور از دسترس بودن موقعيت خاص دفاعي و مسلط بودن بر تنگه و راههاي ارتباطي و بازرگاني منطقه از شرايط بسيار مطلوبي برخوردار است.ابن حوقل مي نويسد: شهر بيضا بزرگترين شهر ولايت استخر است و اين نام به سبب داشتن قلعه اي سفيد است كه از دور مي درخشد و سفيدي آن از جاده هاي دور نيز به چشم مي خورد، و مي گويد: اين قلعه چنان استوار است كه هيچ مقتدري از راه قهر و غلبه آن را نتوانسته است به تصرف درآورد.اين دژ كه عمده مصالح آن قلوه سنگ يا سنگ لاشه و ملات ساروج است از اطاقها و بناهاي مفصل تو در تو در سه سطح ساختماني جدا از هم ساخته شده كه هر سطح در بخش بالاتري از سطح ديگر قرار گرفته است.در قسمت مياني قلعه حياط مركزي وسيعي به چشم مي خورد كه ساختمان هاي متعددي در اطراف آن ساخته شده است. در بالاترين بخش اين دژ ايوان وسيعي ديده مي شود كه سقفي پوشيده دارد و احتمالاً‌ پوشش اين ايوان عظيم و رفيع،‌ طاق آهنگ بوده است.گنبد اين بنا كه يكي از عظيم ترين گنبدهاي اواخر دوران اشكاني و اوايل ساساني است در انتهاي ايوان و در بالاترين نقطه قلعه قرار گرفته و نكته مهم معماري آن وسعت زياد و دهانه گنبد است.در اينجا شيوه ساخت گنبد تكامل زيادي پيدا كرده و فيلپوشهايي كه فضاي مربع را به دايره نزديك مي كند به تناسب منطقي تري رسيده است. محكم كردن و مسطح كردن قلعه به وسيله برجهاي دفاعي استوانه اي در اين دوره توسعه و تكامل زيادي يافته كه نمونه بارز آن در قلعه دختر فيروز آباد به چشم مي خورد.اين قلعه داراي حصار دفاعي مستحكم است كه به طور منظم در برخي قسمت ها جلوتر و در بخشهايي عقب تر بنا شده است.

قصر برج بارودار قلعه دختر، احتمالاً‌ به فرمان اردشير ساخته شده است. از لحاظ نقشه، ظاهراً‌ اين بنا برگردان ساده شده اي از قصر بعدي در فيروز آباد بوده است. اين دژ يك فلات كوهستاني را اشغال كرده كه از سه طرف به وسيله تنگه احاطه شده و مساحت آن بيش از نيم كيلومتر مربع است و وسعت آن به حدي است كه يك لشكر را درخود جاي مي دهد.قلعه داخلي داراي باروهاي خوش ساختي جهت پادگان بوده و لااقل دو حلقه چاه در كوه تا سطح كف رودخانه كنده شده، در ديوار دفاعي از بالاي كوه تا ساحل رودخانه كشيده شده است و بدين طريق نظارت كامل برجاده تامين مي گرديده است.قسمت اصلي كاخ خود شاهكاري از جسارت فني است و از نظر رواني بناي خوب و حساب شده اي را ارائه مي دهد.تالار اصلي گنبد دارش با اطاقهاي جانبي به صورت قلعه عظيم مدوري در آمده كه بر فراز بلندترين نقطه رشته كوه و در داخل خط دفاعي داخلي قلعه قرار گرفته است

براي هر كس كه از تنگه به سوي شهر مي رود، منظره اي پرهيبت يا تحسين آميز دارد.داخل كاخ در سه سطح متوالي تنظيم گرديده كه با برج پلكاني شبيه به منار واقع در شهر ولي كوچكتر از آن ارتباط دارند. در پايين ترين سطح، اطاقهاي نگاهبانان و آب انبار واقع شده است. حياطي با تالارهاي بزرگ در طبقه دوم است. بناي شاهي با ايوان و تالار گنبد دار بر روي سطح سوم است.طرح عمارت اصلي روي قلعه دختر هيچ شكي باقي نمي گذارد كه آن بنا اقامتگاهي با مقياس كامل و تسهيلات براي نگهابانان و مهمانان بوده و داراي اطاقهاي پذيرايي و تالار تخت و محل مسكوني سلطنتي بوده است

مي توان اين امر را ناشي از زندگي اوليه اردشير كه توام با جنگ بوده دانست كه وي محل اقامت خويش را به صورت بخشي از قلعه بنا كرده بود.

 

تخت سليمان:

تخت سليمان در َ 45 كيلومتري شامل شرقي تكاب، از توابع استان آذربايجان غربي، بر روي تپه اي طبيعي و رسوبي كه از زمين هاي اطراف 20 متر بلندتر استَ ساخته شده است . تخت سليمان، باقيمانده قلعه و آثار قصر بزرگ و عمارت مخصوص براي سكونت موبدان بوده است كه در زمان اشكانيان و ساسانيان در نهايت آبادي و اوج قدرت بوده و در نتيجه حمله روميان و تاخت و تاز اقوام عرب و مغول ويران شده و آثار آن از بين رفته است. اين بناي تاريخي كه بيش از 124000 متر مربع وسعت دارد، مركز آتشكده بزرگ شهرياران ساساني به نام آذرگشنسب (يكي از سه آتشكده عظيم و معروف زمان ساساني ) بوده است.

گرداگرد تخت سليمان را حصار سنگي قطوري محصور كرده و به شكل قلعه در آورده است. اين حصار به شكل بيضي و داراي 38 برج است. قطر بلند آن از شمال به جنوب 400 متر و قطر كوتاه آن از مشرق به مغرب 200 متر مي باشد.

حصار تخت سليمان مركب از باروي محكمي است كه از سنگهاي معدني و ملات آهك ساخته شده و ارتفاع متوسط آن بين 6 تا 8 متر و ضخامت آن در حدود 4 متر مي باشد. طول اين ديوار در حدود 1120 متر و از طرف خارج به فاصله هاي 22 تا 25 متر تعداد 37 يا 38 برج سنگي نيم دايره و قطر تقريبي 10 متر و متصل به بارو ساخته شده كه متاسفانه اغلب تخريب شده است.

اين قلعه دو دروازه اصلي بزرگ داشته كه هنوز هم پايه ها و ديوارهاي طرفين و طاق سنگي بالاي آنها باقي مانده است. از اين دو دروازه، يكي در قسمت شمالي قلعه، به بلندي 5 متر و عرض 5/4 متر و ديگري در طرف جنوب شرقي به ارتفاع 3 متر و عرض 40/3 متر قرار گرفته است.در ميانة قلعه، درياچه زيبايي به شكل بيضي نامنظم به طول 120 متر و عرض 80 متر و عمق متوسط 50 متر قرار دارد. تخت سليمان در قرن هفتم هجري،‌در زمان آباقاخان مغول،‌ يكبار ديگر مورد توجه قرار گرفت و رونقي يافته و تجديد بنا شد. حصار اطراف آن مجدداً برپا گرديد و بناهايي در اطراف درياچه داخلي تاسيس شد. برجهاي نگهباني استوارتر و جان پناهايي مزين گرديد

 

بيشاپور:

حصار شهر بيشاپور به موازات رودخانه و بنا به مقتضيات مسير آن كه از سطح شهر در حدود پانزده متر پايين تر است ساخته شده است . قطر ديوار ساخته شده در حدود 9 متر است كه با قلوه سنگ و ملات گچ و با برج هاي پشتنبد و توپر و به صورت تزييني ساخته شده است . اين برج ها جزيي از الحاقات حصار نيست، بلكه جاي هر يك از آنها قبلاً ‌ بر طبق نقشه طراحي و در داخل ديوار پيش بيني شده است . قطر هر يك از برج ها كه به صورت شبه ستون سراسر ديوار را تزيين نموده 730 سانتي متر است و فاصله بين دو برج از يكديگر فقط 40 سانتي متر است كه به طور منظم بر روي آن شكاف هاي تيراندازي به صورت مزقل جاسازي شده و شهر زيبايي بيشاپور را از نظر حفاظتي به صورت يك دژ نظامي و تدافعي جلوه گر نموده است بيشاپور اين ديوار قطور حفاظتي كه بيش از 9 متر ضخامت دارد، نه تنها در ايجاد امنيت شهري نقش اساسي داشته است، بلكه چون سد سديدي در برابر خندق حفاظتي و سنتي پشت حصار مقاوم بوده است

و آنگاه كه خطري متوجه شهر مي شد، به صورت سنگري مطمئن مورد استفاده قرار مي گرفت و بر روي آن سربازان گارد مرتب در حال ديده باني و نگهباني بوده اند

 

 

( 1-كاخ گنبدار 2- نيايشگاه آناهيتا 3- تالار موزاييك 4- مسجد از دوره آل بويه 5- برجهاي شهر 6- آبراه نقشه شهر بيشابور )

بررسي و مطالعه اين برج و بارو نشان مي دهد كه گرچه در بدو شهر سازي حصار داراي برجهاي سراسري بوده است ولي در دوره ديگري كه به نام دوره دوم بيشاپور مشخص است، تغييرات كلي در حصار و برجهاي شهر داده شده است كه از مظاهر آن قطع بعضي از برجها مي باشد . در آن زمان گاهي از هر سه برج متوالي يكي را قطع نموده اند و در نتيجه فاصله اي در حدود 8 متر بين برج هاي مضاعف در جناحين ديوار به وجود آمده كه در آن مزقلهاي زيادتري ساخته اند و در نزديكي دهانه تنگ چوگان، يعني تنها معبري كه جبهه شمالي شهر را مورد تهديد قرار مي داده است تقارن قطع برج ها دگرگون شده و گاهي يك در ميان است . يقيناً ‌ اين تغييرات حصار حفاظتي به منظور ايجاد تيركشهاي زيادتر و ميدان ديد بيشتر با تحول اجتماعي و امنيت و نظامي آن زمان كه براي دفاع بهتر صورت گرفته توام است، ‌ در آن زمان راهي از درون يكي از برج هاي اين مكان به داخل شهر باز شده كه با برش ديوار عملي شده و نشان مي دهد كه اين درگاه اضطراري در زمره دروازه هاي شهر كه معمولاً‌ در چهار محور اصلي شهر ساخته مي شد نيست.

بلكه معبري براي سربازان گارد بوده كه پاسدارخانه آنها هم به صورت پناهگاه امني در دل اين ديوار قطور و به فاصله 20 متري آن ساخته شده است كه پس از انجام نگهباني بدون ترك محل در همان مكان استراحت نمايند.

راهرويي كه به اين منظور احداث شده نزديك به 1 متر پهنا و 5/1 متر ارتفاع دارد و به نحوي ساخته شده است كه سربازان گارد هنگام ماموريت ديده باني و حفاظتي مي توانستند به ستون دونفري وارد راهرو شوند و براي رفتن به روي حصار و پشت برجهاي نگهباني، سربازي به سمت راست و ديگري به سمت چپ رهسپار شود.

پله هايي كه به طور موقت با خشت هاي قطور درون راهرو احداث شده بود، سربازان را به مكان نگهباني هدايت مي كرد،‌ البته چنانكه گذشت، كليه اين تاسيسات امنيتي و حفاظتي در دوره دوم بيشاپور كه امنيت شهر به خطر افتاد است،‌ به وجود آمده است. تا كنون بيش از 270 متر از حصار شهر در جبهه شمالي نمايان و مرمت شده است.

اين حصار با وجودي كه در حاشيه رودخانه در اين بخش شهر بنا به مقتضيات مسير جريان آب داراي انحنايي است،‌ولي آثار و بقاياي اين ديوار حفاظتي تمام پيرامون شهر را محصور مي نموده است. حتي ادامه اين حصار در دامنة‌ ارتفاعات معروف به قلعه دختر كه به صورت يك دژ و قلعة نظامي و تدافعي مشرف به اين شهر تدارك ديده شده كاملاً‌ نمايان است، اما چون جبهه شمال شرقي شهر بيشتر اختصاص به معابد و كاخ ها و تالار تشريفات و پذيرايي و قصور اختصاصي است،‌ چنين پنداشته اند كه انحناي اين حصار فقط محدوده و حريم كاخ ها را حفاظت مي كرده است. در صورتي كه ادامة آن در پيرامون شهر و در حاشيه رودخانه و خندق حفاظتي شرق و غرب و حتي در دامنة كوه قلعه دختر ادامه داشته و بقاياي آن به ويژه در حاشيه پل معروف به پل جبري ( گبري) ، تنها پلي كه بر روي رودخانه شاپور و محاذي خيابان شمالي- جنوبي شهر زده شده است كاملاً ديده مي شود.


 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت: 9:58 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

بـرج مـیـدانـــک

بازديد: 257

بـرج مـیـدانـــک




 


 

بـرج مـیـدانـــک

 

 

 

 

 

رضا خلج

کارشناس ارشد باستان شناسی

 

 

مقابر از کهن ترین بناهایی می باشند که در طول تاریخ حیات بشری در سراسر جهان شناخته شده است و همه فرهنگ ها در تمامی دورانهای تمدن بشری، به گونه ای از وجود آن بهره مند می باشند. معمولاً در هر دوره ای ساخت مقابر ارتباط مستقیم با متوفی داشته است. افراد عادی از مقابر ساده و افراد مطرح جامعه از مقابر شاخص تری برخوردار بوده اند. البته لازم به توضیح است که باورها و آیین های حاکم بر جامعه در شکل یابی مقابر نقش اساسی داشته اند.

اصولاً مقابر به بناهایی گفته می شود که بر روی گورها ساخته می شوند و با واژه هایی چون گور، مزار، قبر، مقبره، تربت، خاک، بقعه، آرامگاه ، مشهد ، روضه و امامزاده مترادف می باشد که به منظور یادبود و گرامیداشت از دست رفته ای ، بر محل دفن او بر پا می شود

سیر تحول آرامگاه های دوره اسلامی

یکی از عناصر و پدیده هایی را که از جنبه های گوناگون تاریخی ، هنری ، مذهبی و اجتماعی در معماری اسلامی داشته و امروزه از نظر تعداد آثار بازمانده ، پس از مساجد رتبه دوم را به خود اختصاص می دهد ، می توان بناهای آرامگاهی و بقاع متبرکه عنوان نمود. پدیده ای که در بافت فرهنگ و جامعه ایرانی سابقه ای بس طولانی داشته و کمتر شهری در ایران وجود دارد که سهمی از چنین بناهایی نداشته باشد.

بناهای آرامگاهی ، اعم از مقابر کوچک و ساده تا بزرگ و با شکوه ، به منظور یاد بود گرامیداشت یاد و خاطره شخص متوفی در محل دفن وی ایجاد می گردید. انديشه اوليه اسلامی هر گونه تجلیل معمارانه را در بنای مقابر محکوم می نمود و در واقع حتی اکثر مراسم تدفینی و یادبودی را مذموم می شمرد. تسويه قبور و برابر سازي گورها با زمین پیرامون آن، شایسته ترین بیان تساوی همه آدمیان در مرگ نگریسته می شد و تکریم قبور با برپایی مراسم در پیرامون آنها ، ناشی از عادات ناشایست مسیحی و یهودی تلقی می گردید. بنابر روایات اهل سنت، ایجاد هر گونه بنایی بر فراز قبر از سوی پیامبر منع گردیده و بلندی قبر از سطح زمین های اطراف نیز نباید بیشتر از چهار انگشت باشد. هر گونه عزاداری و شیون و زاری برای مردگان مذموم شمرده می شد، حتی پس از رحلت پیامبر ، او را به طرز ساده ای در خانه اش به خاک سپردند. در آغاز، فرامین و دستورات اسلامی، درباره منع ایجاد هر گونه بنای آرامگاهی ، از جانب مسلمین رعایت می گردید ولی پس از مدتی این گونه دستورات به فراموشی سپرده شد. به طوری که در دو قرن نخستین اسلامی، محل دفن اصحاب پیامبر یا اعضای اهل بیت را با ایجاد علامتی مشخص می نمودند یا با ایجاد سایه بانی ، قبر را از باد و باران مصون می داشتند. بنابراین بعید نیست که نخستین آرامگاهها به وسیله شیعیان و دوستداران خاندان پیامبر و امامت به جهت حفظ خاطره درگذشتگان به خصوص ائمه اطهار و امامزادگان و بزرگداشت آنان بنا گردیده باشد. آرامگاه سازی و احترام به بزرگان و معصومین درگذشته، زودتر از آنچه تصور می رفت، به عنوان یکی از عادات سیاسی و مذهبی تشیع طرح گردید و از آنجایی که عمدتاً پیروان تشیع بر این بینش مفتخرند، می توان چنین نتیجه گرفت که حداقل بینش شیعه در دوام، تقویت و توسعه، بقاع متبرکه و فرهنگ آرامگاه سازی از نقش اصلی و اساسی برخوردار بوده است. با وجود این، قدیمی ترین یا نخستین مقبره به جای مانده از سده های اولیه اسلامی، قبه الصلیبیه در شهر سامره است

که قدمت آن به واسطه قرن سوم ﻫ .ق باز می گردد قبه الصلیبیه آرامگاه مادر خلیفه المنتصر عباسی است شاید مسیحی بودن مادر این خلیفه سبب به وجود آمدن این آرامگاه شده باشد. از سده اول تا سده سوم هجری هیچ نوع بنای آرامگاهی در ایران، که بتوان تاریخ معینی را بر آن نسبت داد، باقی نمانده است ولی شاید بتوان تدفین هارون الرشید در خراسان را جزء و نمونه های آغازین سنت آرامگاه سازی قلمداد نمود که خود زیر بنای کوچکی برای آغاز تکوین بزرگترین بنای آرامگاهی ویژه شیعیان جهان در مشهد بود. بدین ترتیب بزرگترین و مهمترین زیارتگاه مذهبی شیعیان در ایران شکل گرفت. از سده چهارم هجری به بعد شاهد ظهور و گسترش بناهای آرامگاهی در نقاط مختلف هستیم که از دلایل این گسترش می توان به مهاجرت امامزادگان و سادات به ایران و شهادت یا فوت آنان در آنجا و همچنین شکل گیری دولتها و حکومتهای محلی اشاره نمود. همچنین سلسله ها و نهضت های شیعی برای زیارت مقابر و آرامگاه های اعقاب علی (ع) اهمیت زیادی قائل بودند و همیشه تلاش می کردند که اماکن سنتی و کهن ایران را اسلامی کنند و همین شیوه از طرف ایران به سرزمینهای غرب اسلامی مخصوصاً مصر عصر فاطمی نیز توسعه یافت. این پدیده در ایران ریشه ای عمیق و کهن داشت. بناهای آرامگاهی اولیه که در ایران باقی مانده اند بیشتر بناهای غیر مذهبی هستند. نمونه این نوع بناها مقبره سامانیان درحدود سالهای 279 تا331 ﻫ . ق بقعه عرب اتا در تیم مورخ 366 ﻫ .ق و مقبره برجی گنبد قابوس به سال 379 ﻫ .ق هستند. با آغاز حکومت شیعی مذهب علویان (316-250 ﻫ .ق) در مازندران، بنای آرامگاه بر مزار سادات و امامزادگان نه فقط در منطقه زیر نفوذ سیاسی و نظامی آنها بلکه در مناطق دیگری نیز چون نجف و کربلا آغاز می گردد

ولی فعالیت گسترده در زمینه ساخت بقعه برروی مشاهد معتبر و مزار امامزادگان از دوره حکومت آل بویه (447 تا 333ﻫ . ق) به ویژه در زمان پادشاهی عضدالدوله فنا خسرو آغاز می گردد. در دوره سلجوقیان نیز آرامگاه ها گسترش یافتند ، به طوری که کانون زیارت و اعتقاد عمومی می گردیدند. دو عامل عمده باعث توسعه و گسترش این نوع از بناها شدند و در آن دخیل بودند یکی گسترش تصوف و عرفان اسلامی و تلاش صفوف و سازمانهای تصوف برای بستن خود به یکی از اولیاء الله و دیگری محبت و اخلاص نسبت به امامزادگان و امامان و رستگاری شخصی از طریق شفاعت یک نفر قدیس، در بعضی از شهرها و آرامگاهها مکانی برای تمرکز روحی و تجمع انسانهایی شد که از نقاط دور دست برای مجاورت با اولیاءالله می آمدند. از نوآوریهای آرامگاههای ایران در این دوره استفاده از پیش طاق می باشد که به بنای آرامگاه افزوده شد. همچنین در اواخر این دوره ، استفاده از سردابه در زیر بناهای آرامگاهی رواج یافت. در معماری دوره سلجوقی استفاده از آجر علاوه بر جنبه کاربردی آن، نقش یک عنصر تزئینی را نیز ایفا می کرده است.

استفاده از آجر در اشکال مختلف و با روشهای گوناگون اجرا ، در تزئینات مقابر این دوره به درجه کمال و حد اعلای خود رسید. برجهای خرقان قزوین ، گنبد علویان همدان، گنبد سرخ مراغه و برج مهماندوست از نمونه های قابل توجه این گونه تزئین به شمار می روند. در اواخر دوره سلجوقی، تزئینات آجری جای خود را به تزئینات رنگی و گچی داد. از نمونه های قابل ذکر آن می توان به آرامگاه سلطان سنجر در مرو اشاره نمود. ایلخانیان نیز در گسترش مقابر تأثیر به سزایی داشتند، به گونه ای که نیمی از بناهای این دوره را مقابر تشکیل می دهند

ویژگی بارز معماری این دوره، پیروی از الگوهای متداول عصر سلجوقی و استفاده از دستاوردهای آن بود در این دوره نیز تأثیر گرایشهای عرفانی و تصوف و گرایشهای شیعی در ساخت مقابر و بقاع مذهبی مؤثر بوده است. اکثر مقابر این دوره دارای محراب های گچی بسیار نفیس بوده و از گنبد دو جداره برخوردار بودندکه نمونه برجسته آن در مجموعه بسطام مشاهده می شود. استفاده از عناصر معماری از قبیل طاقنماهایی با عمق زیاد در نماهای بیرونی بناهای این دوره به عنوان عامل تزئینی از ویژگی هایی است

در دوره تیموری وحتی صفوی به اوج کمال خود دست می یابند به طور کلی بناهای آرامگاهی به دو گروه مذهبی و غیر مذهبی تقسیم می شوند همچنین می توان آنها را از لحاظ نقشه فرم و ریخت شناسی به زیر گروه های دیگر تقسیم نمود. بناهای آرامگاهی از لحاظ نقشه شامل سه گروه ، مقابر با نقشه دایره ای شکل مقابر با نقشه چهار ضلعی و مقابر با نقشه چند ضلعی هستند. و از لحاظ فرم و ریخت شناسی به دو گروه مقابر برجی و مقابر غیر برجی تقسیم می شوند.

مقابر برجی شکل با اشکال متنوع از قبیل، مدور و چند وجهی، دارای ویژگی های مشترکی چون گنبد بلند خارجی و تأکید بر بلندی ارتفاع ساختمان نسبت به عرض آن می باشند.

گرچه برخی محققین ریشه این نوع بناها را به خیمه های ترکی، معابد صائبه ، برجهای دیده بانی چینی و مقابر برجی شکل پالمیرایی نسبت می دهند، ولی باید گفت که ریشه پیدایش این نوع بناها در پرده ای از ابهام قرار دارد

. الگوی این نوع بناها گنبد قابوس با قدمت سال 397 ﻫ .ق است. بنای قرص و محکمی که قدرت بی چون و چرای خود را بیش از پیش جلوه می دهد و در واقع به عنوان الگویی برای سایر مقابر برجی شکل بعدی به شمار می رفت و از لحاظ مقیاس و ارتفاع هیچیک از مقابر برجی بعدی با ساختمانهای مکعبی گنبد در بین آثار معماری ایران از پیشینه طولانی برخوردار بوده و دارای شهرتی همیشگی بوده اند که حداقل از اوایل قرن چهارم ﻫ .ق تا دوران جدید گسترش داشته، و از اهمیت ویژه ای در تاریخ تحول معماری ایران در دوره اسلامی برخوردار می باشند. از قدیمی ترین شکل آرامگاهی که به صورت چهارطاقی گنبد دار می باشد، می توان به آرامگاه امرای سامانی در بخارا که در خود سال 331 ﻫ .ق ساخته شده است، اشاره کرد ، 37 که به لحاظ اهمیت تاریخی، ویژگی های معماری و تزئینات آجری منحصر به فرد خود، از دیرباز مورد توجه باستان شناسان، معماران و مورخان قرار گرفته است. برج میدانک از جمله بناهای آرامگاهی منفرد می باشد،

این برج در کیلومتر 60 جاده کرج به چالوس واقع شده است. مقبره تشکیل شده است از یک بنای هشت ضلعی که در ورودی رو به غرب (جاده) است و ایوانی که جلوی در ورودی آن ایجاد شده است بنا از بیرون دارای تزئینات محراب مانندی است که بالای آن تزئینات گوشواره مانند ایجاد شده است.

داخل آرامگاه نیز تزئینات محراب مانند وجود دارد که در بالای و نزدیک سقف به وسیله کاربندی هشت ضلعی تبدیل به شانزده ضلعی و در نهایت تبدیل به دایره شده و گنبد پیاده شده است

این برج بیشتر شبیه بناهای مغولی است و قدمتی در حدود قرن 7 ﻫ .ق دارد. برج میدانک از جمله بناهای آرامگاهی می باشد که بدون تاریخی بوده و درباره شخصیت با شخصیت های مدفون در این آرامگاه اطلاع دقیقی در دست نیست.

غروی (به نقل از دیگران) این مقبره را مربوط به قرن هفت هجری ، دوره سلجوقی می داند ، برخی دیگر این مقبره را مربوط به دوره مغول می دانند. به نظر می رسد برج میدانک با توجه به شیوه و سبک معماری به کار رفته در آن مربوط به دوره قبل از مغول باشد. تزئینات این بنا اندک بوده که شامل فرورفتگیهای باقوس جناغی بر روی بدنه هر ضلع و همچنین در قسمت بالای آن بخش زیر گنبد نواری از تزئینات محراب مانند می باشد. در قسمت درونی بنا تزئینات منحصر به کاربندیهای مختصری است که در بخش انتقالی هششت ضلعی به دایره است، می شود. به نظر می رسد در ساخت برج میدانک بیشتر از مصالح منطقه استفاده شده است. از تزئینات بکار رفته در مقبره می توان به نشانه های از معماری دوره سلجوقی پی برد. در دوره مغول تغییراتی در شیوه و سبک معماری با توجه به دوره قبل داده می شود که مهمترین آنها در عظمت و رفعت بناها و همچنین در تزئینات (گچبری ) که بیشتر درونی بوده اتفاق می افتد. با همه حال به نظر می رسد بنای برج میدانک مربوط به دوره انتقالی اواخر سلجوقی اوایل مغول باشد. امید است در آینده با حفاری و بررسیهای دقیقتر قدمت بنا و کارکرد آن روشن شود.

 

 

 


 




منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت: 9:57 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

اهميت سفال در باستان شناسي

بازديد: 149

اهميت سفال در باستان شناسي




 


 

 

اهميت سفال در باستان شناسي

 

 

 

 

 

قاسم كريمي وند

كارشناس ارشد باستان شناسي

 

پيش درآمد:

اصولاً هدف از علم باستان شناسي شناسائي تمدنهاي باستاني و كهن از طريق كاوشهاي علم ي در محوطه هاي استقراري مي باشد. مشخص كردن نوع معماري و مصالح مورد استفاده در ساخت بناء نوع تدفين موجود در محل، نوع اقتصاد معيشتي، مذهب و آداب و رسوم و بسياري موارد ديگر در نتيجه كاوشهاي باستان شناسي آشكار مي گردد.اما شناخت دوره اي كه اين استقرار در آن دوره صورت گرفته از راههاي گوناگوني چون بررسي و آزمايش با استفاده از روش كربن 14 ( surveypottery ) بررسي سفال بررسي مصالح و فرم بناها صورت مي پذيرد.بررسي علمي سفالها يكي از راههاي مهم شناخت دورة استقراري در هر محوطة باستاني به شمار مي رود. علاوه بر اين با توجه به اهميت سفال درباستان شناسي كه به عنوان الفباي باستان شناسي نيز معرفي شده است لازم ديدم مطالبي را فهرست وار از ابتداي استفاده بهتر از سفال و مراحل تكاملي آن در اختيار خوانندگان و دانشجويان عزيز قرار دهم.

مواد تشكيل دهندة سفال:

مواد تشكيل دهندة سفال شامل خاك و آب و مادة چسباننده يا شاموت ( shamoot ) مي باشد. بشر به تجربه دريافت در صورت تركيب مواد اوليه مذكور مي تواند اشكال و ظروف متنوعي را بسازد كه از لحاظ عملكرد به مانند اشياء و ظروف سنگي بوده و گل را به هر

شكلي كه مي خواست فرم مي داد. اما از چه زماني بشر موفق به ساخت و استفاده از سفال شد. در تقسيم بندي هاي انجام شده در عصر سنگ، دوره نوسنگي را با نام نوسنگي بدون سفال و ن وسنگي باسفال تقسيم كرده اند.

 

آقاي دكتر ملك شهميرزادي در اين زمينه مي نويسند:

((... از ويژگيهاي تكنولوژي در پايان اين مرحله و در اوائل مرحله استقرار دائم در يك مكان ساخت و استفاده از سفال است. ساختن سفال در مقايسه با ابزار و ادوات سنگي كه تماماً از تغيير شكل دادن به مواد اوليه صورت مي گرفت يك نوع صنعت تركيبي محسوب مي شود.حداقل اعمالي را كه براي ساختن سفال يك سفالگر بايد انجام دهد عبارت اند ازمخلوط كردن آب و خاك و مادة چسباننده و سپس ورز دادن و سرانجام پخت آن ...))

فرم و شكل مورد نظر، طرحها و نقوش مختلف هنری، جانوری، گیاهی، موضوعات انسانی مرحله بعد از فرم دادن به شمار می روند. این نقوش ، زمانی که ظرف سفالین هنوز کاملاً خشک نشده بود بر روی ظرف به روشهای مختلف تثبیت می شد و در نهایت ظرف به کوره می رفت پس از پخت ظرف براساس فرم ساخت آن مورد استفاده قرار می گرفت. ظروف عمدتاً شامل خمره، کاسه های مختلف و بشقاب بودند. ظروف سفالین قبل از اینکه به کوره برده شوند در ابتدا با لعاب گلی پوشش داده می شدند که بعدها شاهد کشف لعاب در سفالگری و معماری هستیم. لعاب از ذوب مواد معدنی خاصی بدست می آید و خاصیت آن علاوه بر جلوگیری از نفوذ مایعات و تخریب زود هنگام ظرف به عنوان زیبائی هنری نیز بوده است.

اما سوالی که ممکن است برای خواننده محترم مطرح شود این است که آیا مراحل نامبرده در ساخت سفال تماماً در یک زمان صورت گرفته و بشر در همان مرحله اولیه ساخت و استفاده از سفال این موارد را به طور کامل به اجرا می گذاشته است؟

واضح که رسیدن به تکامل در هر رشته علمی نیاز به تجربه و آزمون دارد و اینگونه نیست که مثلاً معماران ایلامی به ناگاه در 1250 قبل از میلاد ناگهان تصمیم گرفتند معبد چغازنبیل را بسازند. بلکه تجربه قرنها لازم بود تا در نهایت در این زمان منجر به خلق پدیده ای با عنوان چغازنبیل شد. هنر سفالگری نیز چیزی جدا از این امر نمی باشد و تمامی مراحل ساخت سفال از جمله مرحله تلفیق آب و خاک، نوع شاموت و میزان آن، انواع فرمها و اشکال ظروف، کاربرد انواع نقوش، دمای لازم برای پخت سفال و کاربرد لعاب در ظروف سفالین به مرور با گذشت زمان به تکامل رسیده اند مثلاً اگر سفالهای اولیه ساده و خشن و بعضاً بدون نقش و یا نقوش ابتدای هنری بودند رفته رفته سفالها کاملتر و متنوعتر شدند و اگر در ابتدا کنترل زیادی بر دمای کوره نبود و کوره ها توانائی لازم برای پخت ظروف را بدلیل شکل ابتدایشان و یا عدم کنترل سفالگر بر دمای کوره نداشتند رفته رفته سفالگر توانست این نقیصه را برطرف نماید.( سفالهائی که پخت آنها کامل نبوده معمولاً مغز سفال به صورت قهوه ای و خاکستری متمایل به سیاه خود را نشان می دهد.) در مورد نقوش هم به همین صورت است.

نقوش مورد استفاده در ابتدا بیشتر هنری بود و شامل خطوط موازی یا منحنی بود که سفالگر با شیء نوک تیز و بعضاً با انگشت و ناخن دست این نقوش را بر بدنه ظرف تعبیه می کرد اما رفته رفته نقوش متنوع دیگری در کنار نقوش هنری مورد استفاده قرار گرفت که در بالا به آن اشاره گردید.

پیدایش چرخ سفالگری:

ظروف ساخته شده از گل که اصطلاحاً امروزه به سفال و یا آنچنانکه در میان مردم مصطلح است کوزه معروف است در ابتدا بوسیله دست فرم داده می شد. ساخت ظروف دستی بشر را به طور کامل از لحاظ هنری و عملکرد ظروف ارضا نمی کرد با اختراع چرخ سفالگری یک تحول عظیم در صنعت سفالگری بوجود آمد. چرخهای اولیه در ابتدا چرخش کامل نداشتند و اصطلاحاً بطئی بودند که بعدها چرخهائی ساخته شد که چرخش کامل را انجام می دادند و دست سفالگر را برای ساخت هر چه بهتر سفال بازگذاشتند چرخهای سفالگری اولیه از گل بودند که در آنها از شاموت نیز استفاده شده بود.

چرخ سفالگری عبارت است از صفحة مدور که بوسیله اهرمی به صفحه مدور دیگری در پائین متصل است که با به حرکت در آوردن صفحه پائين نیروی چرخشی از طریق اهرم به صفحه مدور بالائي منتقل شده و باعث به چرخش در آمدن صفحه می گردند. سفالگر گل آماده را بر روی همین صفحه مدور قرار داده و شروع به فرم دادن ظرف با دست می کند. سفالگر طرح را از قبیل در ذهن خویش آماده دارد در نیمه هنگام کار از قصد خویش برای ساختن ظرف خاص آگاه بود.

 

شناخت دوره استقراری:

با گسترش تولید سفال به مرور تاثیرات بومی و منطقه ای نیز در ساخت سفال تاثیر گذار شدند. این تاثیرات در فرم، نقوش، خمیر سفال خود را نشان دادند. به این ترتیب هر منطقه ای تولید سفالش با منطقه دیگر تفاوت پیدا کرد. امروزه باستان شناسان با استفاده از این اختلافها و تفاوتهای موجود به آسانی تعلق سفال را به منطقه خاص در می یابند. همچنین با استفاده از این تفاوتها دوره های مختلف تمدنی را که سفال در آن دورة خاص ساخته شده مثلاً در دورة تاریخی سفال مورد نظر متعلق به دورة ایلام، ماد، هخامنشی، پارت و ساسانی است و یا در دورة اسلامی سفال متعلق به قرون اولیه، میانی و یا متأخر است معرفی نمایند.

در بررسی تپه های باستانی نیز تنها سفال است که به باستان شناس کمک می کند تا دوره های استقراری سطحی را شناسائی نماید. در کاوشهای باستان شناسی نیز بهترین راه تشخیص دروه های استقراری در کنار شناخت لایه ها و لایه نگاری علمی بررسی سفالهای بدست آمده از لایه های مختلف کاوش می باشد

 

مطالعه سیر تاریخی سفال:

نوسنگی با سفال اولین مرحله ساخت و تولید سفال محسوب می شود که در کنار پیشرفت هايی که در زمینه های مختلف از جمله اقتصاد معیشی و رشد کشاورزی و دامداری و تکامل معماری بوجود آمد سفالگری نیز شکوفا شد. دوره ای که از آن با عنوان پیش از تاریخ اطلاق می شود دارای مشخصه های سفالی خاصی است که به عنوان سفال پیش از تاریخ شناخته می شود. سفالهای پیش از تاریخ را می توان دست ساز، بیشتر ساده ، شاموت بیشتر گیاهی، نقوش در سفالهای منقوش عمدتاً هنری هستند، تنوع محدود در فرم ظروف و در ابتدا بدلیل عدم توانایی سفالگر در کنترل کوره مغز سفال خاکستری رنگ است

در این دوره (پیش از تاریخ) رفته رفته توانائی سفالگر در ساخت انواع ظروف و نقوش دیگر علاوه بر نقوش هنری بیشتر شد و کنترل سفالگر بر دمای کوره نیز کامل گردید

آقای دکتر صادق ملک شهمیرزادی در خصوص سفالهای دوره محمد جعفر در تپه علی کش چنین آورده است:

(( سفالهای دوره محمد جعفر نرم، خرد شكننده و دارای مادة چسبانندگی کاه خردشده و یا سبزیجات خرد شده هستند. سفالها تماماً با دست فرم داده شده بودند و حرارت برای پختن سفال هنوز کاملاً کنترل نشده بود...)) لازم به ذکر است که کاوشگران تاریخ دوره محمد جعفر را از 6000 تا 5600 قبل از میلاد می دانند. همچنین درخصوص سفالهای تپه زاغه در دشت قزوین که نگارنده یک فصل کاوش در سال 1373 را در آنجا تجربه کرده ام آقای دکتر شهمیرزادی چنین می نویسد: ((... سفال نوع زاغه سبک و نرم و ترد است. خمیر سفال قرمز یا نخودی کدر و تیره است. مادة چسباننده سفال کاه و سبزیجات خرد شده است. سفالهای زاغه دارای سطحی براق هستند که به نظر می رسد پس از اینکه سطح سفال را با دست مرطوب لعاب دادند آن را صیقل می کردند...))

با آغاز شهرنشینی در ایران تحولات چندی صورت گرفت که از جمله آنها و توان پیدایش حکومت استفاده از خط و ادبیات، رشد جمعیت، تحول در معماری و تخصص را نام برد که مورد اخیر درخصوص مشاغل و حرفه های موجود قابل بحث است و به این معناست که در هر رشته ای عده ای تمام وقت خویش را صرف یک حرفه خاص می کردند. سفالگری نیز یکی از این مشاغل به حساب می آمد به هر حال ساخت سفالهای متنوع از عهده همگان برنمی آمد و کسانی که تبحر لازم را در ساخت سفال داشتند وظیفه تولید آنرا به عهده گرفتند و از این را نیز امرار معاش می کردند. با ورود به دوران تاریخی شاهد تحولات گسترده ای در زندگی هستیم، به هر حال بشر تجربه قرنها ساخت سفال را به همراه داشت و طبیعی بود که توانائی خلق شاهکارهای هنری را در زمینه سفالگری داشته باشد. اما در این دوران بشر فلز را نیز شناخته بود و فن ذوب آن نیز دست یافته بود به همین دلیل توجه ویژه ای به فلز داشت. خاصیت دوام بالای ظروف فلزی بدلیل استحکام آن باعث گردید که انسان دوره تاریخی رفته رفته به ساخت ظروف فلزی متمایل شود. اما همچنان ساخت سفال جایگاه بالای خود را داشت و به خاطر سبکی به جهت حمل و نقل و زیبائی آن کماکان مورد استفاده قرار گرفت و بطور کلی انسان در دوره تاریخی به تواناي هاي خویش برای ساخت انواع ظروف سفالین ساده و منقوش افزود.

با ظهور اسلام وتاکید بر ساده زیستی توجه بر سفال دوچندان گردید.

در این زمان با ممنوعیت استفاده از ظروف زرین و سیمین هنرمندان سفالگر تمام تلاش خویش را برای ساخت ظروف سفالی بکار بردند. هر چند که در دو قرن اولیه هنرمندان برای کاربرد انواع نقوش و طرحها بدلیل مخالف خلفاء با مشکل روبرو بودند اما همین عامل هم باعث شد که از قرن سوم هجری به بعد و با ظهور حکومتهای مستقل ایرانی یک تجدید حیات هنری نیز صورت پذیرد و انواع ظروف سفالین با طرحهای متنوع و تزئینات و انواع لعاب ها مورد استفاده قرار گیرد. امروزه شاهد به نمایش گذاشته شدن این ظروف سفالین زیبا در موزه های ایران و جهان می باشیم که معرف فرهنگی ایرنیان مسلمان در طول تاریخ دوره اسلامی به شمار می روند

کلام آخر:

نقش و اهمیت سفال بر هیچکس پوشیده نیست. هر چند امروزه از این هنر مردمی فعالیتی به چشم نمی خورد و کارگاههای سفالگری در غبار زمان و زندگی صنعتی امروز رنگ باخته اند. اما همواره سفال اهمیت علمی و تاریخی و تحولاتی را که نشان از رشد و شکوفائی فرهنگهای و تمدنهای مختلف داشت را خواهد داشت تاثیر ساخت سفال بر زندگی انسان تا حدی است که حتی پیشنهاد می شود زمان آغاز استفاده از سفال را به مانند عصر سنگ ( stonage )، عصر مس، عصر مفرغ، عصر آهن، عصر سفال بنامیم. امیدوارم که مطالب هر چند مختصر جمع آوری شده بود مورد توجه قرار گرفته باشد، درصورت تمایل به مطالعه بیشتر درخصوص سفال و سفالگری به کتابهای سفال و سفالگری اثر استاد فرهیخته جناب آقای سیف الله کامبخش فرد و فن و هنر سفالگری اثر استاد فائق توحیدی و گزارش کاوشهای باستان شناسی در محلهای مختلف مراجعه نمائید.

پی نوشت:

1- شاموت: به منظور اتصال بیشتر مولکولهای خاک معمولاً موادی را به آب و خاک اضافه می کردند که اصطلاحاً به این مواد شاموت می گویند. این مواد عبارت اند از کاه خردشده، کانی، ذرات خرده سفال، موی بز و...

2- باستان شناس و هنر پیش از تاریخ ایران، مولف صادق ملک شهمیرزادی، انتشارات مارلیک، صفحه 125


 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت: 9:56 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

قدمگاه پیروشته طالقان

بازديد: 165

قدمگاه پیروشته طالقان




 


 

 

 

قدمگاه پیروشته طالقان

 

یادگاری از دولت کیائیه گیلان

 

 

 

كامبيز كبيري

كارشناس ارشد باستان شناسي

 

در ضلع جنوبی روستای وشته واقع د ارتفاعات جنوبی دره طالقان، بنای برجی شکلی قرار دارد به نام پیر نمیر و یا پیر وشته طالقان.بنای مزبور با ارتفاع 2358 متر از سطح دریا و به موقعیت جغرافیایی 36 درجه و 9 دقیقه عرض و 50 درجه 48 دقیقه طول، در نزدیکی چشمه ای موسوم به پیری دره واقع است.

در مورد شجرنامه و یا شخصیت پیروشته متاسفانه اطلاعی در دست نیست ( پازوکی، ص372) ، اما تعدادی از پیرمردان روستا نقل می کننند که در داخل مقبره؟ سنگ قبری مرمرین وجود داشته که برروی آن مطالبی نوشته شده بود. یکی از همین پیر مردان ادعا می کند که مطالب مذکور را بخاطر دارد، اما تاریخ آن را چون عربی بوده فراموش کرده است. مطلب چنین است:« این بقعه متبرکه را امر فرمود سلطان میرزاعلی از برای درویش نمیر دام الورعه خلد المکه» (پازوکی؛ همان). علی رغم فراموش شدن تاریخ بقعه، اما عنوان میرزا علی که در جای خود بدان خواهیم پرداخت از اهمیت بسزایی برخوردار است.

 

جغرافیای تاریخی:

پیشتر گفتیم که بنای پیروشته در ارتفاعات جنوبی دره طالقان قرار گرفته است، حمد الله مستوفی درباره اجتماعات انسانی این منطقه میگوید : کلاتها بوده و دیه های معتبر کمتر باشد. (نزهة القلوب؛ ص179) سید ظهیر الدین مرعشی در طول اقامت چهارده روزه خود در طالقان(880 ق)، به دوتـا از این دهکـده ها به نامهای جوزستان و پاته اشاره می کند که امروزه تنها روستای جوزستان در منتهی الیه شرقی دره طالقان برجای باقی مانده است همچنین از جمله کسانی که از طالقان نام مي برد،

می توان به زکریا محمد بن محمود قزوینی اشاره کرد.

او درکتاب آثار البلاد و اخبار العباد(674 ق) می گوید: طالقان رستاویست دارای قریه ها که درکوهستان واقع شده فی ما بین قزوین و گیلان و کوههای دیلم، در کوههای طالقان زیتون و انار هست و از آنجا زیتون و انار به قزوین مي آورند. (ص174) ابولفداء (672-732 ق) نیز از قول ابن حوقل می‌گوید: طالقان به دیلم نزدیکتر است تا به قزوین (تقویم البلدان؛ ص487)، در این رابطه و با توجه به گفته امین احمد رازی از مورخان قرن یازدهم: از حوالی جرجان وحدود دامغان تا کوهستار ری و طالقان همه طبرستان است.( هفت اقلیم؛ ص57) چنین می توان نتیجه گرفت که در اوایل حکومت صفویه، طالقان هم بخشی از سرزمین طبرستان بوده است. درحالی که تا پیش از آن ابوریحان بیرونی (362-440 ق) از طالقان به عنوان طالقان دیلم (آثار الباقی؛ ص 182) و سمعانی (506-562 ق) بخشی از آن را، از آن ری و بخش دیگر را از آن قزوین (الانساب؛ ص363) بیان کرده بوده اند.

باری، عاقبت محمد حسن خان صنیع الدوله وزیر انطباعات و حاکم قاجاری طالقان، تمامی این اشارات وامثال آن را خلاصه کرده می گوید:اسم و شرح طالقان در کتب جغرافی و تاریخ عرب و عجم مسطور و مذکور است بعضی آن را ولایت نوشته و برخی روستا، یکی بلده و روستا نگاشته و دیگری بلوک. و از این جمله برمی آید که ناحیه معظمی بوده است و در اینکه این ناحیه از مضافات و متعلقات کدام ولایت است

اختلاف عقیده وجود دارد. بعضی آن را جزء طبرستان دانسته، زمره ای داخل درخاک گیلان، جماعتی جزیی از خاک ری وعده ای طالقان را متعلق به قزوین دانسته اند، و عقیده شخصی من برآن است که طالقان خود ناحیه و ولایتی مفروز و مستقل بوده است.» (جغرافیای قدیم و جدید طالقان؛ ص11)

ضمناً مناطق دیگری نیز با نام طالقان وجود دارند که از جمله آنها می توان به طالقان طخارستان:« طالقان بزرگترین شهر طخارستان است، واقع در دشتی که مسافت آن تا کوهسار زیاده از یک پرتاب تیر نیست.» (جوینی؛ ص200) و یا طالقان جوزجان خراسان که مغولان پس از هفت ماه محاصره آن را در سال 617 هجری تصرف و با خاک یکسان کردند، اشاره کرد. مقدسی در اواسط قرن چهارم هجری(357 ق) می نویسد:« طالقان در دو موضع است یکی شهری است در دیلـم، و دیگر طالقان جـوزجـانـان.» ( احسن التقاسیم؛ ص26) البته او از طالقان طخارستان اطلاعی نداشته است.

معماری بقعه پیروشته:

تاکنون قریب به بیست بنای سنگی با پلان دایره( نظیر دو بنای گوسارخانه فیروزکوه از دوره ایلخانی)، مربع(نظیر برج بیامه سی لاریجان از دوره تیموری ) و هشت ضلعی (نظیر آرامگاه های ناحیه تارم قزوین از دوره آل بویه- سلجوقی) در البرز مرکزی مورد شناسایی قرار گرفته اند، که بنای بقعه پیروشته نیز در زمره آنها می باشد.

بنای مزبور با پلان هشت ضلعی و مصالح لاشه سنگ و ملات گچ و ماسه برروی صفه ای که از وصالی تخته سنگ های بزرگ با صخره طبیعی ایجاد گردیده، احداث شده است. (تصویر شماره 2) سابقه پلان هشت ضلعی یعنی زدودن زوایای مربع به دوره اسلامی باز می گردد. در اینرو ش که قبه با سهولت بیشتری برروی بدنه قرار می گیرد، دیگر نیازی به گوشواره های مثلثی نیست. این پلان که از دوره سلجوقی تا اواخر دوره ایلخانی از عمومیت بالایی برخوردار بود، از این تاریخ به بعد در فضای داخلی تعدادي از مقابر به طرح چليپا و يا مربع تغيير حالت مي‌دهد. از جمله اين بناها مي‌توان به امامزاده علي‌بن جعفر (713ق) و يا احمد بن قاسم (780 ق) در قم و نيز امامزاده حسين‌رضا ورامين (ايلخاني) اشاره كرد.

همچنين انتخاب ورودي در ضلع جنوب شرقي بقعه نيز، همچون ورودي مقبره سلطان ويس نياق در ارتفاعات قزوين (سلجوقي؟) احتمالاً به دليل وزش باد شمال طالقان

و يا بادهاي باران زاي باختري منجيل بوده است.

درباره پوشش سقف بقعه، آن گنبدي رك (هشت وجهي) و دو پوسته است. بناهايي با گنبدهاي كثيرالاضلاع در نقاط مختلف ايران و در دوره مختلف زماني وجود دارند كه از جمله آنها مي‌توان به بناهايي با گنبد هشت ضلعي در شمال ايران متعلق به قرن نهم و يا بناهايي با گنبد شانزده ضلعي در قم (= مغول و تيموري) اشاره كرد. در اين ميان به نظر مي‌رسد كه گنبدهاي دوازده ضلعي از پراكنش بيشتري برخوردار بوده‌اند، چنانكه تقريباً مي‌توان نمونه‌هايي از آن را در تمام ايران و از دوره تيموري تا دوره قاجار مشاهده كرد. (مرادي؛ ص 116)

همچنين برخلاف نماي بيروني بقعه و شته كه داراي هيچگونه تزييني نيست، در داخل و در نماي هر ضلع، طاقنماهايي به چشم مي‌خورند كه در بالاي آنها رديفي گوشوار مانند پوسته داخلي گنبد را دور مي‌زنند. در هر يك از اين طاقنماها كه با آجرهاي نره لعابدار (فيروزه‌اي و لاجوردي) مورد تزيين قرار گرفته‌اند، دو نقش محراب گونه لاجوردي ديده مي‌شود. به كارگيري دو طاقنماي هم پهلو در اسپر يك طاقنماي بزرگتر، تزييني مسبوق به سابقه است. چنانكه مي‌توان نظاير آن را در طاقنماهاي بيروني گنبد شيخ جنيد توران پشت يزد (سلجوقي؟) و نيز به صورت دو طاقنماي شكنجي در اضلاع بيروني آرامگاه‌هاي ناحيه تارم قزوين (آل بويه؟) مشاهده كرد. بنا به گفته اسكوفيلد: «تنها خود شكل نيست كه خوشايند است، بلكه انتخاب تعداد محدودي از اشكال است كه تكرار يافته و بدين نحو وحدتي را در يك اثر معماري به وجود مي‌آورند» (معماري تيموري در ايران و توران؛ ص 287). در پايين طاقنماها، نغول‌هايي كه احتمالاً با كاشيهاي (= فيروزه‌اي، لاجوردي و سياه) چسبيده بر سطح يك توده ملات گچ بدست آمده در قسمت درگاه مورد تزيين قرار گرفته بوده‌اند (شيزري؛ ص 11)، ديده مي‌شوند. (تصوير شماره 3) اين نغول‌ها در حال حاضر فاقد هرگونه تزيين‌اند.

استفاده از كاشي لاجوردي در كنار كاشي فيروزه‌اي براي نخستين بار در بناي مسجد ملك زوزن يعني از اواخر دوره خوارزمشاهي آغاز مي‌شود، پيش از آن يعني در دوره سلجوقيان تنها از كاشي فيروزه‌اي آن هم در حجمي بسيار محدود مورد استفاده قرار مي‌گرفته است. كاشيهاي سياه رنگ نيز همراه با كاشيهاي سبز و قهوه‌اي از دوره ايلخاني وارد بناهاي اسلامي مي‌شوند

در مجموع به نظر مي‌رسد كه بناي بقعه پير وشته داراي يك دوره ساخت، يك دوره الحاقي و بيش از شش بار اندود گچ خصوصاً در پوسته داخلي گنبد مي‌باشد. لايه‌هاي اندود در چند نقطه به خوبي قابل تشخيص‌اند و كاشيكاري‌ها همراه با درگاه فرو ريخته نيز احتمالاً مربوط به دوره الحاقي اين بنا مي‌باشند. اين درگاه به علت آنكه با ملات گل ساخته شده بود نتوانست در طي ساليان دراز دوام بياورد و لذا با حركت تدريجي سنگها بر روي يكديگر از بين مي‌رود. كاشيكاريها هم متاسفانه به دست انسان مضطرب گرديده‌اند. ضمناً در كف ضخره‌اي اين بقعه، هيچ نشانه‌اي از حفر گودال به مانند آنچه كه در قبور سنگي قلعه گبري ري (آل بويه) و يا آرامگاهي در سوادكوه مازندران (پير شهريار؛ 880 ق) ديده مي‌شود (ستوده؛ ص 433) وجود ندارد. پس در نتيجه اين احتمال هست كه بناي پير وشته نه يك آرامگاه، بلكه همانطور كه از قول عبدالوهاب قزويني خواهيم آورد، تنها يك قدمگاه در ضلع جنوبي دره طالقان باشد. و سنگ قبري هم كه برخي از روستاييان بدان اشاره مي‌كنند، به مانند سنگ مرمر بقعه آقا سيد حسين لنگرود (از دوره كيائيه) كه در آن خبر آتش سوزي شهر و نيز بازسازي بنا ذكر شده، تنها يك كتيبه سنگي بوده است.

تاريخ گذاري قدمگاه پيروشته:محمد بن عبدالوهاب قزويني در حواشي كتاب تاريخ جهانگشاي جويني آورده است: «وشته از قراي معتبر طالقان وسطي است، بر يسار شاهرود و محادي دهكده نويزك. در اين قريه قدمگاه پيري است كه طرف توجه اهالي است و خوارق عادات به آن نسبت مي‌دهند.» (ص 398) بيشتر گفتيم كه يكي از پير مردان روستاي وشته، مطالب نوشته شده بر روي سنگ قبر؟ مفقود شده اين بنا را به خاطر دارد، اما تاريخ آن را چون عربي بوده فراموش كرده است. مطلب چنين است: «اين بقعه متبركه را امر فرمود سلطان ميرزاعلي از براي درويش نمير دام الورعه خلدالملكه» (پازوكي؛ ص 372) شايد رسالت باستان شناسي ايجاب نكند كه ما بطور يكطرفه و تنها بر فرض صحت قول يكي از اهالي روستا، به تاريخ گذاري اين بنا مبادرت بورزيم، اما عنوان ميرزاعلي كه در حدود پنج قرن پيش در منطقه حضوري پر رنگ و تاريخي داشته، بسيار قابل تأمل و سوال برانگيز است. يعني نمي‌تواند اتفاقي باشد.ميرازعلي كيست؟ تا پيش از روي كار آمدن دولت صفويه و سپس تثبيت آن در عصر شاه عباس (م 1038)يكسري حكومتهاي محلي در ايران

علي‌الخصوص در ناحيه شمال وجود داشته‌اند

كه از جمله آنها مي‌توان به سادات مرعشي در طبرستان و حكام كجور در رويان (غرب مازندران) كه به ترتيب در سالهاي 986 و 1006 هجري قمري به حيات آنها توسط صفويان خاتمه داده مي‌شود، اشاره كرد همچنين سيد محمد تقي مير ابولاقاسمي در كتاب تاريخ و جغرافياي طالقان مي‌نويسد: «از جمله حكمرانان گيلان كه قبل از روي كار آمدن صفويه قدرت و نفوذي در قسمتهاي شمال ايران داشتند و به عقيده بعضي از مورخين نسب آنان به امام زين‌العابدين مي‌رسد كيائيه‌اند.» (ص 15) مناطق تحت تسلط اين حكومت (780 – 1001 ق) كه به وسيله يكي از شاگردان سيد قوام به نام سيد علي كيا و با تأسي از نهضت مرعشيان مازندران (760 – 986 ق) پايه گذاري گرديد، به غير از گيلان طالقان را هم شامل مي‌گردد.سيد ظهير الدين مرعشي در كتاب تاريخ گيلان و ديلمستان مي‌گويد: «از جمله حكمرانان كيائيه، كاركيا ناصركيا بود كه ملك پدري را كه شامل كوه گيلان و رودبار و طالقان بود با برادرش امير سيد احمد تقسيم كرد و طالقان در حوزه فرماندهي برادرش درآمد.» (ص 183) مير ابوالقاسمي هم اضافه مي‌كند: «در سال 853 الغ بيك (پسر شاهرخ تيموري) به طالقان آمد و با عبور از طالقان خرابي و ويراني زيادي بدانجا وارد آورد و چون سيد احمد اطاعت و فرمانبرداري الغ بيك را پذيرفته بود، دستور داد تا قلعه فاليسين با تمامي طالقان به او سپرده شود ... در سال 908 سلطان حسن از طرف برادرش ميرزاعلي (883 – 911 ق) بحكمراني طالقان انتخاب گرديد.» (ص 16) همينطور كه مي‌بينيم ميرزاعلي يكي از حكمرانان سلسله كيائيه است. حسين لاهجي در اوايل قرن دهم هجري و در كتاب تاريخ خاني – كه اصلاً براي همين سلسله تاليف گرديده – مي‌گويد: «بعد از اتمام شرايط تعزيت و انقضاي مصيبت (وفات سلطان محمد كيائيه) چون حضرت سلطان حسن با حضرت ميرزاعلي هم عهد بود، ديگر برادران را هم عهد فرمودند و سلطانت را به حضرت ميرزا علي هم عهد بود، ديگر برادران را هم عهد فرمودند و سلطنت را به حضرت ميرزاعلي ارزاني داشتند.» (ص 11) با نگاهي به تاريخ سلطنت ميرزاعلي (883 – 911 ق) در مي‌يابيم كه او مدتي را با شاه اسماعيل صفوي (907 – 930 ق) هم

عصر بوده است. در اين رابطه دكتر عبدالحسين نوايي در كتاب شاه اسماعيل صفوي مي‌گويد :

«خاندان كاركيا از روز نخست با شاه اسماعيل به صفا و صداقت پيش آمد و شاه صفوي هنگامي كه از دست آق قويونلوها به گيلان گريخته بود، مدتها در پناه ميرزاعلي در رشت بسر برد و ميرزا در حفظ و حراست آن بازمانده سلطان حيدر كوشش تمام نمود.» (ص 310) شاه اسماعيل كه در اين زمان كودكي بيش نبود، به مدت شش سال تحت نظر و مراقبت ميرزا علي با خواندن و نوشتن و تعليم قرآن و فنون سواري و تيراندازي آشنا شد، و سپس در سن دوازده سالگي لاهيجان را به قصد اردبيل ترك نمود. باري، خصايل نيكو و قابل توجه ميرزا علي در قلم ديگر مورخين از جمله سيد ظهير الدين مرعشي كه در خدمت همين سلسله به تأليف و احراز مقامات مختلف كشوري و لشكري نايل آمد، مسطور است. او از آغاز به كار ميرزا علي مي‌گويد: «چون به سعادت و كامراني به تخت شهنشهي بنشست، اعيان ملك و اركان مملكت را به نوازش خسروانه مفتخر ساختند و هر يكي را فراخور منصب آن كس التفات خسروانه مرعي فرمودند و رسم و آئين كه سابقاً در ميان مردم آن ايام جاهليه مانده بود، مثل آنكه شخصي را كه پسر نبود به دختر ميراث نمي‌دادند و ستاندن زن زر و ساير امور بدعيه را بفرمود تا از روي دفاتر محو گردانند و بر موجب شريعت عزا سلوك نمايند و غلامان زرخريده غفران پناهي را خط آزادي داده، جهت هر يكي مرسوم و مواجب نسق فرمودند و روح مطهر مزكي معلاي غقران پناهي را به ختم كلام مجيد در همه جمعات شاد مي‌گردانيدند.» (ص 415)

حال با اين تفاصيل، اگر ما گواه پيرمرد روستاي وشته را درست بپنداريم، به تقريب مي‌توان گفت كه بناي قدمگاه پيروشته و يا به قولي پير نمير، مربوط مي‌شود به اواخر قرون ميانه اسلامي يعني مصادف با حيات سلطان ميرزاعلي (883 -911 ق) حاكم كيائيه گيلان. در غير اين صورت و با توجه به كثرت استعمال پلان و گنبد منشوري بنا كه نظاير آن را در ديگر مقابر اين دوره مانند امامزاده سلطان مطهر وردهن (847 ق) و يا امامزاده علي شكرناب آبيك (884 ق) نيز مي‌توان ديد، محتمل‌ترين دوره براي تاريخ گذاري اين بنا، همين قرون ميانه اسلامي به ويژه نيمه دوم آن مي‌باشد. «اين نوع سبك معماري هر چند كه مربوط به شمال ايران است، اما در شهر ري نضج مي‌گيرد.» (پيرنيا؛ ص 143) افزون بر آن يعني به علت احترامي كه دراويش در اين دوره از آن برخوردار بودند لذا ساختن آرامگاه و يا قدمگاه نيز، براي آنان امري به دور از

انتظار نمي‌باشد. سيد ظهير‌الدين مرعشي درباره جنگي كه بين سلطان محمد كاركيا (پدر ميرزاعلي) با حاكم رشت اميره محمد در سال 863 هجري اتفاق افتاد مي‌گويد: «تدبيري ديگر اميره محمد را بجز التماس و تضرع ... نماند، فلهذا او را فرزندي بود به سن پنج و شش سال، آن را با جمعي از درويشان رشت همراه ساخته ... با التماس تمام بفرستاد كه آنچه كردم از آن پشيمانم و توقع عفو دارم.» (ص 292) اين روايت به خوبي بيانگر احترامي است كه دراويش در اين دوره از آن برخوردار بودند، احترامي كه با روي كار آمدن دولت صفويه تا حدودي كمرنگ مي‌شود:» در دوره صفويه، برخي از صفويان كشته و برخي از ايران و قلمروي حكومت صفوي گريختند.» (كيوان قزويني؛ ص 49) ضمناً برخلاف بقعه عون بن محمد در ماسوله (969 ق) ك همچون قدمگاه وشته به شكل هشت گوش ساخته شده است، مابقي بقاع دولت كيائيه گيلان در دو شكل مربع (نظير بقعه ميرشمس الدين لاهيجان) و مستطيل (نظير بعقه سيد ابوجعفر جابكسر و يا بقعه امير بنده در كلاچاي) برپا گرديده‌اند. اين بقاع كه مهمترين عنصر تزييني آنها ديوار نگاره‌هاي مذهبي به خصوص تصاويري از واقعه كربلا است، از دوره صفوي تا معاصر بارها مورد مرمت قرار گرفته‌اند.

پير نُمير يا نَمير:

در ميان القاب و عناوين اهل طريقت و فتوت، عناويني همچون؛ پيرخرقه، پير صحبت، پيرمقراض، پيرتوبه، پيرشهريار، پيرتعليم و ... به كرات به چشم مي‌خورد، اما تاكنون نامي از عنوان پير نمير و يا به اعتقاد ما نمير، در تاريخ اين جماعت به ثبت نرسيده است.

واژه نمير كه برخلاف نمير داراي هيچ معنايي در فرهنگ لغات فارسي و تازي نيست، اگر چنانكه درگذشته به يك نامجا اطلاق نمي‌گرديده است، علي‌الظاهر لقب با مسمايي براي پير روستاي وشته به شمار نمي‌آمده است. در عوض واژه نمير كه در لغت داراي معاني چند، از جمله؛ «نميرنده، ناميرنده، كه نمي‌ميرد» (دهخدا؛ ج 48، ص 803) و يا «آب فراوان و پاكيزه» (عميد؛ 1922) است، براي عنوان لقب يك درويش از اعتبار موجه‌تري برخوردار است مثلاً پيري كه آموزه‌هايش جاودانه است و يا به مانند پير مقراض كه با قيچي سر و كار داشته (براي زدودن پينه‌هاي پيشاني از كثرت سجده!) به نوعي با آب در ارتباط بوده است. فراموش نكينم كه در نزديكي بناي پير وشته- همانطور كه پيشتر هم افتاد

چشمه‌اي قرار دارد به نام پيري دره علي ايحال درباره مصداق تاريخي و نميرنده كلمه نمير و تنها براي نشان دادن اين قسم از معاني آن، ما در انيجا تنها به دوچرخه‌ نمونه از جمله كتاب شرفنامه اثر امير شرف خان بدليسي (1005ق) اشاره مي‌كنيم.

آنجا كه درباره حكام خيزان مي‌گويد:« و عشيرات آن ولايت بنميران ملقبست و وجه تسميه نميري آنست كه هر كس از عشاير و قبايل ايشان فوت مي‌شد، حكام آن ديار علوفه و وظيفه او را بلاقصور به اولاد او اگر خورد باشد و اگر بزرگ باشد ميدادند، چيزي از آن زياده و نقصان نمي‌‌كردند از اين جهت به نميري لقب يافتند.» (ص273) خيزان از بلوكات شهرستان بتليس است و شهرستان بتليس يكي از چهار شهرستان استان بتليس در بين مثلث ارزروم، دياربكر و درياچه و آن در شرق آناطولي بوده است.

نمونه ديگر، مربوط مي‌شود به فرقه‌اي از غُلاة جمع غالي است كه در پارسي به معني گزافه گويان مي‌باشد. ايشان فرقه‌هايي از شيعه هستند كه در تشيع افراط نموده و درباره پيامبر و ائمه خود به گزافه گويي پرداخته‌اند. به عنوان مثال بعضي از غُلاة سرخي شفق را از خون امام حسين (عثماني) در كربلا ميدانند و مي‌گويند پيش از آنكه امام شهيد شود، شفق را رنگ سرخ نبوده است نيز؛ «گروهي اندك از كساني كه در روزگار علي بن محمد به امامت او گراييده بودند ] پس از وي [ به پيامبري مردي كه محمد بن نصير نميري بنام داشت بگرويدند، وي مردم را به پيغمبري خويش مي‌خواند و ميگفت ابوالحسن عسگري او را بدين كار برانگيخته و نيز سخناني در پيرامون تناسخ مي‌گفت و درباره ابوالحسن گزافه گويي مي‌كرد، و او را به خدايي رسانيده بود... بايد دانست كه ايشان... نميريه نام دارند»(مشكور؛ص137). شرح عقايد اين فرقه كه هنوز هم بقايايي از ايشان در جبال سوريه ساكن‌اند، به تفصيل در كتاب الملل و النحل شهرستاني (479-548ق) آمده است.

اما در رابطه با حضور پير نمير در ده وشته و برپايي قدمگاه آن در ارتفاعات، در ابتدا ميبايد به اين نكته اشاره نمود كه اصولاً در نزد اين جماعت مسافرت كردن از اهميت بسزايي برخوردار بوده است. به قول حلاج؛ در هر جايي كه خواستم قرارگاهي نيافتم. در واقع اينگونه نيست كه مثلاً همانطور كه سادات در صفحات شمالي ايران و يا كراميان در شهرهاي هرات و نيشابور از نفوس بيشتري برخوردار بودند، دراويش نيز از يكچنين وضعيتي تبعيت كنند. آنان در سرتاسر ايران و اكناف و در تمام ازمنه اسلامي پراكنده بودند.

وانگهي انتخاب بلندي در ايجاد قدمگاه و يا حتي آرامگاه نيز، بدون شك به اصل مراقبت و خلوت گزيني صوفيان در كوهستان باز مي‌گردد. در نظر فردوسي نخستين كسي كه براي اين منظور روحانيون (آتوريان) را به كوهستان فرستاد تا خدا را عبادت كنند، جمشيد پادشاه اسطوره‌اي ايران است: گروهي كه آتوريان خوانيش به رسم پرسندگان دانيش جدا كردشان از ميان گروه پرستنده را جايگه كرد كوه بعدها در دوران اسلامي تعدادي از صوفيان مانند شيخ روزبهان بقلي (م606) و يا شيخ احمد ژنده پيل (م536)، با برداشت نادرست از عزلت نشيني پيامبر اكرم (ص) «به كوه حرا شد و از خلق بريد» (غزالي؛ ص434) مدتي از عمر خود را در كوهستان بسر بردند. اين اقدام حتي برخي از فيلسوفان را به صرافت انداخت تا در تمثيلات و كنايات خود از آن بهره بجويند. ما در خاتمه يكي از ژرف‌ترين آنها را برگزيده‌ايم.« آيا كسي تا كنون بر كوهي بلند ماهي گرفته است؟ و اگر آنچه من بر اين بالا مي‌خواهم و مي‌كنم جز ديوانگي نباشد، به از آن است كه در آن پايين از انتظار باوقار شوم و سبز و زرد.» (نيچه، ص253).

 

كتابنامه

1- ابولفداء، عمادالدين اسماعيل؛ تقويم البلدان، ترجمه عبدالمحمد آيتي، تهران، بنياد فرهنگ ايران، 1342.

2- بدليسي، امير شرف خان؛ شرفنامه، به تصحيح محمد عباس، ناشر علي اكبر علمي، 1364.

3- بيروني، ابوريحان، آثارالباقي، ترجمه اكبر داناسرشت، تهران، اميركبير، 1363.

4- پازوكي طرودي، ناصر؛ آثار تاريخي طالقان، تهران، ميراث فرهنگي، 1382.

5- پيرنيا، محمدكريم؛ شيوه‌هاي معماري ايران؛ تدوين غلامحسين معماريان، موسسه نشر هنر اسلامي، 1366.

6- جويني، عطاملك؛ تاريخ جهانگشاي جويني (ج3) به كوشش عبدالوهاب قزويني، تهران، نشر بامداد، 1355.

7- رازي، امين احمد؛ هفت اقليم (ج3)، به تصحيح جواد فاضل، طهران، نسخه خطي كتابخانه مجلس، 1343.

8- ستوده، منوچهر؛ از آستارا تا استارباد (ج4)، تهران، نشر آگاه، 1366.

9- سمعاني، عبدالكريم؛ الانساب، طبع ليدن، 1912م.

10- شيزري، علي؛ گزارش كاوش بناي پير وشته طالقان، ميراث فرهنگي كرج،1381.

11- صنيع الدوله، محمد حسن خان؛ جغرافياي قديم و جديد طالقان، كتابخانه كاخ گلستان، 1301.

12- غزالي، محمد؛ كيمياي سعادت، به كوشش احمد آرام، تهران، آفتابي، 1333.

13- قزويني، كيوان؛ استوار در بيان و عقايد و اعمال صوفيان، تهران، سپهر،1311.

14- قزويني، زكريا محمد بن محمود؛ آثار البلاد و اخبار العباد، ترجمه عبدالرحمن شرفكندي، تهران، موسسه علمي انديشه جوان، 1366.

15- كياني، محسن؛ تاريخ خانقاه در ايران، طهوري، 1369.

16- كياني، محسن؛ تاريخ خانقاه در ايران، طهوري، 1369.

17- گلمب، ليزا/ويلبر، دونالد؛ معماري تيموري در ايران و توران، ترجمه كرامت الله افسر و محمد يوسف كياني، تهران، ميراث فرهنگي، 1374.

18- لاهجي، حسين؛ تاريخ خاني، به كوشش منوچهر ستوده، تهران، انتشارات بنياد فرهنگي ايران، 1352.

19- مستوفي، حمدالله، نزهة القلوب به كوشش گاي لسترانج، تهران، دنياي كتاب 1362.

20- مشكور، محمدجواد، ترجمه فرق الشيعه نوبختي، چاپ بنياد فرهنگي، 1353.

21- مقدسي،شمس‌الدين ابي عبدالله، احسن التقاسيم، طبع ليدن، 1877م.

22- ميرابوالقاسمي، محمدتقي، تاريخ و جغرافياي طالقان، تهران، نشر ندا 1372.

23- مرعشي، سيد ظهيرالدين؛ تاريخ گيلان و ديلمستان، به تصحيح منوچهر ستوده، تهران، انتشارات اطلاعات، 1364.

24- مرادي، محمد؛ بقعه باباپير محمد آبدانان، مجله ميراث جاويدان، سال دهم، شماره، 1382.

25- نوايي، عبدالحسين، شاه اسماعيل صفوي، تهران، چاپ ارغوان، 1368.

26- نيچه، فردريش، چنين گفت زرتشت، ترجمه داريوش آشوري، انتشارات آگاه، 1378.

مراجع:

1- قابل ذكر است كه كلمه بقعه، تنها در معناي مدفن اشخاص نامي و مقدس نيست. (بنگريد به: فرهنگ عميد، ذيل واژه بقعه)

2- تا پيش از آن‌ ما تنها در آرامگاه خواجه اتابك كرمان (سلجوقي)، شاهد محيط مربع در درون نماي هشت ضلعي هستيم.

3- در اصطلاح معماري؛ "نغول" به فرو رفتگي چهارگوش و بدون قوس اطلاق مي‌شود.

4- متاسفانه نام اين شخص در كتاب آثار تاريخي طالقان (= منبع مورد رجوع) ذكر نگرديده است.

5- سيد قوام الدين مرعشي معروف به مير بزرگ، بنيان گذار سلسله مرعشيان (760 – 986 ق) در مازندران است.

6- يكي از اركان ده‌گانه تصوف، سفرهاي فراوان براي عبرت آموزي است.

7- فرقه‌اي در خراسان كه مؤسس آن محمد بن كرام (190 -255 ق) از اهالي زرنج سيستان بود.


 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت: 9:56 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

حفاري هاي باستان شناسي در غربالبيز مهريز

بازديد: 105

حفاري هاي باستان شناسي در غربالبيز مهريز




 


 

حفاري هاي باستان شناسي در غربالبيز مهريز هاي باستان شناسي در غربالبيز مهريز

 

آذرميدخت اسفندياري

 

ناحيه باستاني غربالبيز در حدود 40 كيلومتري جنوب يزد و غرب شهر كوچك مهريز بر تپه‌ هاي كوه مثقال در كوهستان شيركوه واقع است. اين ناحيه نام خود را از چشمه ‌اي در بخش شمالي خود گرفته است كه آب آن از سوراخ‌ هاي بسيار در تپه‌ هاي غربي جريان مي‌يابد و در قسمتي جمع مي‌شود كه افراد محلي به آن درياچه مي‌گويند.

 

چشمه غربالبيز كه يكي از دو چشمه اصلي استان يزد است، شرايط محيطي مناسب براي زندگي انسان، و طبيعت زيباي اين ناحيه از جمله مهم‌ ترين عوامل شكل ‌گيري حوزه‌ اي فرهنگي در اين بخش از كشور ايران از زمان باستان تا كنون بوده است.

 

حفاري ‌هاي باستان ‌شناسي در بقاياي بنايي باستاني در جنوب غربالبيز در سال 2000 آغاز شده و به مدت 75 روز در سال ادامه يافته است. در سال جاري -1383- علاوه بر حفاري در بقاياي اين بنا در بخش ‌هاي مختلفي از ناحيه نيز گمانه‌ زني‌ هايي براي رسيدن به اطلاعات بيشتر انجام شده و بخش ‌هايي از گورستان غربالبيز در شمال اين ناحيه نيز حفاري شده است. حفاري سه سال گذشته در بقاياي بناي مذكور كه در جنوب ناحيه واقع است به كشف قديمي ترين بقاياي باستاني در استان يزد منجر شده است. بنا بر شواهدي كه تاكنون جمع ‌آوري شده است، اين بنا در زميني به شكل ذوزنقه و به مساحت 2200 متر مربع ساخته شده است. عمده مصالح به كار رفته در اين بنا خشت خام بوده و در قسمت‌ هايي از آن از سنگ نيز براي استحكام بيشتر بنا استفاده شده است. به رغم آسيب‌هاي فراواني كه در اثر فرسايش طبيعي و همين طور عوامل انساني به اين بنا وارد شده است، گروه باستان‌ شناسي غربالبيز توانسته است طرح آخرين مراحل كاربرد اين بنا را مشخص كند. بخش اصلي بنا در جنوب آن واقع است و شامل دو ايوان، دو راهرو در طرفين، و اتاقي كوچك در عقب است و با حصاري ضخيم محصور شده بوده كه سطح بيروني آن از سنگ بوده است. در حفاري‌ هاي بخش جنوبي يك راهرو و يك ديوار ضخيم هم در طول بخش شرقي كشف شده است. در نيمه شمالي بنا، يك حياط مركزي با سه ايوان و يك سكو از خشت خام مشخص شده است. همچنين در مدخل حياط حوضي كوچك و مربع‌ شكل با سكويي در ميان آن قرار دارد، و همين طور حوضي مستطيلي كه احتمالاً براي مراسم‌هاي ويژه استفاده مي‌شده است.

 

در بخش غربي بنا حياطي مدور هست كه پيرامون آن ديواري ضخيم با سطحي سنگي در بيرون كشيده شده است. در بخش‌هاي غربي و جنوبي اين بنا ايواني پهن هست كه براي استراحت استفاده مي‌شده اما اكنون تنها بخش‌ هاي زيرين ديوارها موجود است.

 

اين بنا همچنين دو ورودي يكي در شمال‌ شرقي و ديگري در شمال‌ غربي داشته است. ورودي شمال ‌شرقي كه از ظاهر چنين برمي‌آيد كه بيشتر جنبه رسمي داشته است تا آخرين مراحل استفاده از بنا كاربرد داشته است. ورودي غربي كه احتمالاً به افراد عادي اختصاص داشته است ظاهراً در آخرين مراحل استفاده از بنا عمداً مسدود شده است.

 

در حين حفاري پس از خالي كردن بخش ‌هاي پرشده مشخص شد اتاق كوچكي به شكل نيم‌دايره در كنار ورودي غربي وجود داشته است كه با توجه به دريچه كوچك آن مي‌توان گفت براي كنترل ورود و خروج به خانه استفاده مي ‌شده است. راهروي ورودي غربي و اتاقك متصل به آن بعداً با خشت خام و ساروج پر شده‌اند. در نزديكي ورودي شمال‌شرقي نيز اتاق ديگري هست كه به بخش‌هاي شمالي و جنوبي باز مي‌شده و براي كنترل رفت ‌و آمد كاربرد داشته است. اين اتاق نيز مانند ورودي شمال ‌غربي و اتاق متصل به آن عمداً در مراحل پاياني استفاده از بنا پر شده‌اند. پر كردن اين فضاها مي‌تواند دو دليل عمده داشته باشد: يكي فرسايش و ديگري تغيير در كاربرد بنا.

 

طبق شواهد باستان‌ شناسي جمع‌ آوري شده، بناي باستاني غربالبيز قديمي‌ ترين اثر باستاني استان يزد و تنها بقاياي باستاني شناخته‌شده مربوط به دوره اشكاني در مركز ايران است. در اين سازه، قديمي‌ترين نمونه‌هاي سه عنصر مهم از معماري ايراني براي اولين بار مشاهده شده است كه عبارت‌اند از خندق و درگاهي و نقشه مدور.

 

گروه باستان‌‌ شناسي غربالبيز همچنين از آغاز فصل حفاري 35 گور را در بخشي به مساحت 200 متر مربع شناسايي كرده است. طرفين اين گورها شامل چهار لايه سنگ است و اجساد در حالت جنيني و به طوري كه صورت آنها رو به شرق بوده است در آنها قرار مي‌گرفته‌اند. در برخي از اين گورها دو جسد قرار داده شده است. همچنين وجود ظروف سفالي و سنگي و زينت‌آلات كوچك در اين گورها نشانه اعتقاد افراد ساكن در اين ناحيه به زندگي پس از مرگ است.

 

با توجه به نقشه بناي غربالبيز كه عناصر معماري دوره اشكاني را دارد، نوع سفال‌هاي مكشوفه، شكل دفن اجساد، و طرز قرار گرفتن اشيا در گور ها همه تاييدي بر اين نكته است كه اين بقايا به دوره اشكاني باز مي‌ گردند.


 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت: 9:44 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 407

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس