تحقیق دانشجویی - 730

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره خلاقیت و نوآوری و کارآفرینی

بازديد: 3103

تحقیق درباره خلاقیت و نوآوری و کارآفرینی

 

تعریف خلاقیت :

هربرت فوکس معتقد است که «فرآیند خلاقیت عبارت است از هر نوع فرآیند تفکری که مساله ای را به طور مفید و بدیع حل کند ».

در تعریف دیگری ،خلاقیت عبارت است از «به کاگیری تواناییهای ذهنی ، برای ایجاد یک فکر یا مفهوم جدید».

شیوه های تفکر کدامند:

1. شیوه استقرایی

2. شیوه قیاسی

3. روش تمثیل یا مدلسازی

4. شیوه اشراقی

5. روش تفکر خلاق

6. تفکر سببی یا علّی(اندیشیدن به طور معکوس)

7. تفکر تحلیلی و قضاوتی

مراحل فرآیند خلاقیت چیست :

خلاقیت دارای یک فرآیند 6 مرحله ای است که عبارتند از :

1) ایجاد نگرش موافق برای پذیرش افکار و طرحهای جدید

2) افزایش حساسیت افراد نسبت به مسئله

3) مهیا سازی شرایط برای خلاقیت (از طریق فراهم کردن مواد خام لازم )

4) ایجاد سلاست (سلیس بودن )فکر

5) استمرار فعالیت ضمیر ناخودآگاه بر روی مسئله یا «خواب بر روی مسأله»

6) درخشش ناگهانی یک فکر

نحوه ترغیب به خلاقیت:

ایجاد فضای خلاق

اختصاص دادن بخشی از وقت افراد برای خلاقیت

استفاده از سیستم دریافت پیشنهادات

ایجاد واحد ویژه خلاقیت و نوآوری

موانع خلاقیت کدامند :

عدم اعتماد به نفس

ترس از شکست

فقدان تمرکز ذهنی

تمایل به همرنگی با جماعت شدن

پیشنهادهای علمی برای افزایش سلاست فکر :

یادداشت برداری

انتخاب زمان و مکان مناسب

تقویت حس کنجکاوی و توان پرسش کردن

استفاده از روابط میان افکار (قدرت تداعی)

تغییر شکل وضع موجود

تهیه فهرست ویژگیها

تحلیل شیکه

هم اندیشی مستقیم

هم اندیشی غیر مستقیم

هم اندیشی رقابتی مستقیم

قرار دادن خود به جای دیگران

استفاده از رویدادهای پیش بینی نشده

برداشت ز گزارشها و نامه ها

تحلیل داده ها و بازداده ها

تغییر شکل وضع موجود :

این امر از راههای گوناگونی تحقق می یابد که عبارتند از :

1) تجدید ترتیب (مرتب کردن دوباره )

2) جایگزینی

3) افزودن یا کاستن

4) تغییر جهت دادن (تغییر شیوه انجام امور)

روش مورفولوژیکی یا ریخت شناسانه (تهیه فهرست ویژگیها ):

در این روش پدیده مورد نظر از نظر شکل ظاهری و ساختار کلی مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد که در این صورت ابعاد موضوع در قالب مشخصی قرار داده می شود و ابعادی که احیاناً مورد توجه قرار نگرفته از طریق خلاقیت شخصی ارائه می شود .

روش ارتباط اجباری (تحلیل شبکه ):

در این تکنیک ، اعضایحاضر در جلسه برای یافتن یک رابطه بین دو زمینه ای که با یکدیگر نا مأنوس و نامرتبط هستند ، دست به تلاش فکری زده و در این راه به ایده ها و نظرات جدید می رسند .

روش هم اندیشی مستقیم (طوفان مغزی):

این روش توسط آلکس ازبرن ابداع شد که بر اساس آن مسئله ای به یک گروه کوچم ارائه می شود و از آنها خواسته می شود که فی البداهه و به سرعت برای آن پاسخی بیابند . در این تکنیک اصول ذیل رعایت می شود :

هرچه تعداد افکار ارائه شده بیشتر باشد بهتر است (کمیت ارزش بیشتری از کیفیت دارد).

در طول ارئه نظرات هیچ فکری نباید مورد انتقاد قرار گیرد .

بعضی زا افکار ارائه شده در نظر اول ممکن است تمسخرآمیز به مطر برسد ولی به این نکته باید توجه نمود که در پایان کار ممکن است همان فکر تمسخرآمیز با جرح و تعدیلاتی (اصلاحاتی ) که بر روی آن صورت می پذیرد . به عنوان فکر برتر انتخاب شود .

بعد از اینکه نظرات ابراز گردید نوبت به ارزیابی آنها می رسد و بر اساس آن ، گزینه مورد نظر انخاب می شود .

هرچه فکرها بکرتر و بدیع تر باشند بهتر است .

افراد برای بهبود و توسعه ابعاد فکرهایی که ارائه می دهند ، تشویق می شوند.

این روش به عنوان مکانیزم عمده نقش مؤثری در برچیدن عارضه گروه فکری (Groupthink) بر عهده دارد.

روش هم اندیشی غیر مستقیم (گردش تخیلی ):

این روش توسط ویلیام جی . گوردن ابداع شده است(فن گوردن ) . به گونه ای که وی این روش را «شیوه تلفیق نامتجانس ها » نامگذاری می کند .

دراین روش نقش رهبر حساس و حیاتی است و فقط او می داند که ماهیت ویژه مسأله چیست . زیرا در جلسه ، مسأله واقعی و معین مطرح نمی شود بلکه یک مسأله کلی تر مشرف بر مسأله خاص مورد نظر، مطرح می گردد.

تفاوت هم اندیشی مستقیم و هم اندیشی غیر مستقیم :

در روش هم اندیشی مستقیم یا طوفان مغزی ، نقش رئیس جلسه بسیار کمرنگ ولی در هم اندیشی غیر مستقیم یا گردش تخلیلی نقش رئیس جلسه کلیدی است .

در هم اندیشی مستقیم ، دوره های زمانی کوتاه در نظر گرفته می شود و بر ضرورت زیاد بودن تعداد فکرها تأکید می گردد ، ولی در روش هم اندیشی غیرمستقیم ، جلسه های طولانی تشکیل می شوند تا برای ایجاد یک فکر کاملاً نو تلاش شود .

روش هم اندیشی رقابتی مستقیم :

در این روش که به صورت تعامل آزاد برگزار می شود ، یک گروه به گروههای کوچکتر تقسیم می شود و هر گروه روی بخشی از مسئله کار می کند و در نهایت گروهها گزارش کار خود را به مجموعه اعضاء ارائه می دهند .(روشی که در کارههای علمی صورت می پذیرد ).

 

نوآوری چیست :

فرآیند ایجاد فکرهای جدید و تبدیل آن فکرها به عمل و کاربردهای سودمند را نوآوری گویند . در سازمانها این کاربردها به دو صورت انجام می شود :

نوآوری در فرآیند ؛ که موجب بهینه شدن راههای انجام کار می گردد.

نوآوری در محصول ؛که به تولید محصولات یا ارائه خدمات جدید و بهبود یافته منجر می شود .

مراحل نوآوری کدامند :

فرآیند توآوری دارای 4 مرحله است :

1) ایجاد فکر جدید (بهره برداری از فکر جدید ).

2) آزمایشهای اولیه

3) مطالعه امکان پذیری

4) کاربرد نهایی(ایجاد محصول ، خدمت یا روش جدید)

نقش های نوآوری در سازمان چیست :

نقش ایجاد کننده فکر ؛ از طریق اکتشاف درونی یا کسب آگاهی از محیط ، یا هر دو

نقش حفظ اطلاعات ؛رابط افراد و گروههای درون سازمان با منابع خارجی از سازمان

نقش قهرمان محصول ؛ کسی که طرفدار تغییر و نوآوری است

نقش مدیر پروژه ؛کسی که وظیفه اجرای یک پروژه جدید را به عهده دارد

نقش رهبر نوآوری ؛ کسی که بر حفظ هدفها و ارزشهای نوآوری تأکید دارد و نوآوری را تشویق می کند.

موانع نوآوری کدامند :

محدود بودن طرق ارتباط بامدیریت عالی

حاکمیت جو عدم تحمل اختلاف سلیقه

وجود افراد ذی نفع در حفظ وضع موجود

تأکید بر افق زمانی کوتاه مدت

تصمیم گیرندگان بیش از حد حسابگر (تعل گرایی)

اهدای پاداش ها نامناسب

تأکید بیش از حد به الزامات بوروکراتیک

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 21 خرداد 1393 ساعت: 6:24 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره مفهوم « صادرات و بازاریابی »

بازديد: 625

تحقیق درباره مفهوم « صادرات و بازاریابی »

در برنامه سوم و چهارم ، صادرات به عنوان یک عنصر موثر و کلیدی در توسعه اقتصادی کشور محسوب شده است و بر آمادگی زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی جهت بکارگیری استراتژی های صادراتی تأکید گردیده است .

توسعه صادرات و ورود صحیح به بازارهای جهانی و حفظ شرایط ماندگاری در آن حاصل نمی شود مگر با ایجاد یک راهبرد مشخص و پایدار صادراتی که بصورت قانون غیر قابل تغییر درآمده و هر کدام از دستگاههای اجرایی مرتبط با امر صادرات و همچنین اتحادیه ها و تشکلهای صادراتی و سازمانهای خدمات رسانی تجاری از قبیل بانکها ، بیمه ، حمل و نقل و . . . به وظایف خود به خوبی عمل نمایند و در جامعه نیز آمادگی فرهنگی تولید بهترین کالا برای صادرات بوجود آید .

در این گزارش بطور مختصر و مفید به مفهوم صادرات و بازاریابی می پردازیم با این شعار که : « در دنیای آینده ، بازاریابی جهانی و جهان بازاری شدن ملاک عمل قرار می گیرد . »

تعریف صادرات چیست :

صادرات عبارتست از ارتباط و کارکردن با بازارهای حرفه ای و حرفه ای های بازار در آن سوی مرزها .

صادرات نقطه آغاز ارتباط برقرار کردن با دیگران است . صادرات برای رشد و توسعه اقتصادی کشور است که از فروش تولیدات یا خدمات به کشورهای دیگر برای کسب

درآمد ارزی حاصل می شود و در برقراری موازنه تجاری وایجاد تعادل اقتصادی کمک شایانی می نماید .

شرایط صادرات چیست :

1. اولین شرط صادرات ، تسلط بر مهارتهای ارتباطی با انسانها و گروههای خارجی است .

2. دومین شرط صادرات کار کردن است کار به مفهوم جهانی یعنی هدف گرا کار کردن .

3. سومین شرط صادرات ، پیکار نمودن در میدان رقابت است .

4. چهارمین شرط صادرات ، پشتکار داشتن در امر صادرات است .

اصول و قواعد صادرات:

یکی از قواعد و مقررات صادرات شناخت اصول و ضوابط حرفه ای و بین المللی بازار است .

بازار سه اصل دارد :

1. هیچ چیز ثابت نیست .

2. هیچ کس کامل نیست .

3. هیچ چیز مطلق نیست .

حرفه ای های بازار پنج ویژگی دارند :

1. تخصص داشتن علمی ، اخلاقی ، رفتاری و کاری در امر صادرات

2. تعهد داشتن به صادرات

3. تعلق داشتن به صادرات

4. تداوم داشتن در امر صادرات

5. تحول داشتن در امر صادرات

صادرات نیازمند حرفه ای شدن است چون کل صادرات شکارگاهی است که به قدرت فرصتهایی بدست می آید برای شکار ، در بازارهای جهانی فرصتها به ندرت بدست می آید و به سرعت از بین می رود .

صادرات یعنی بازاریابی فرامرزی یعنی حرکت در آنسوی مرزهای ملی که از نظر فرهنگی ، اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی و اقلیمی با ما فرق دارند و لذا شیوه های برخورد ما هم باید متناسب با آن باشد .

اصول بازاریابی در تمام دنیا یکی است ولی شرایط محیطی و فرهنگی فرق دارد بنابراین در بازاریابی جهانی نکات زیر را باید مورد توجه قرار داد :

1. تلاش برای متمایز ساختن محصول و شرکت

2. تولیدات انعطاف پذیر به جای تولیدات انبوه

3. سرعت و نوآوری در ارائه خدمات بهتر و بیشتر

4. بازار گرایی و توجه به نیازها و خواسته های روز بازار

5. تلاش برای ایجاد ارزش افزوده بیشتر نسبت به سایر محصولات رقبا

6. توجه به تشکل گرایی و هم گرائی در بازار

7. ارتباط نزدیک و دائمی با توزیع کنندگان و مشتریان

8. توجه به تحقیق و بررسی بازار به شکل های مختلف

9. حضور هدفمند در نمایشگاهها و انجام تبلیغات هدفمند

10. توجه به خدمات فراگیر ( خدمات قبل از فروش ، خدمات در جریان فروش و خدمات بعد از فروش )

11. مطالعه جدی در مورد بهره وری و مدیریت کیفیت و ا ستانداردهای بین المللی

12. آشنایی و استفاده از تکنیک های مدرن فروش از جمله E-Commerce

13. استفاده از قدرت روابط عمومی خود برای ایجاد ارتباط با مقامات و تصمیم گیرندگان و هسته های قدرت

14. حساس شدن به عوامل محیطی و برون سازمانی

15. مدیریت و واکنش سریع در مقابل عملکرد رقبا

بطور کلی می توان گفت :

صادرات یک سیستم است با اجزاء مختلف و همه اجزاء بایستی با هم فعالیت کنند تا سیستم بخوبی کار کند .

تعریف بازاریابی (MARKETING )

بازاریابی شامل شناخت نظام بازار و نیازها و خواسته هاورفع آنها ازطریق مبادلات مطلوب است .

بازاریابی دارای سه بعد است : بازارشناسی ، بازارسازی و بازارداری

1 – بازارشناسی یعنی انجام تحقیقات بازاریابی برای شناخت نظام بازار و نظام صادرات قبل از هرگونه انجام عملیات صادراتی .

مدل 4C برای بازار شناسی وجود دارد :

الف : شناخت خودمان ( شرکت ) Company

ب : شناخت مشتری یا مخاطب Costumer

ج : شناخت رقبا Competitor

د : شناخت محیط و عوامل محیطی Change Fuctor

2 – بازارسازی یعنی استفاده از کلیه عوامل تکنیک ها و استراتژی ها جهت ایجاد و افزایش سهم بازار

مدل 4P برای بازار سازی وجود دارد :

الف : محصول خوب Product

ب : قیمت مناسب price

ج : توزیع بموقع Place

د : تبلیغ بجا Promotion

بایستی این چهار عامل را طوری ترکیب کنیم که مورد قبل مشتری قرار گیرد .

3 – بازار داری یعنی روشها و تکنیک ها و ابزارهایی را بکار برد تا سهم بازار و مشتریان حفظ شوند و روابطی بلندمدت و توأم با وفاداری برای ایجاد صادرات پایدار بوجود آورد .

مجموعه بازارشناسی ، بازار سازی و بازار داری را بازارگردانی می گویند .

شناسائـی ، شناسانـدن ، رضایـت کـنـد بازاریابـی را حکایـت

دریغـا قـدر آن را کـس نـدانـد در ایـن آشفتـه بـازار ولایت

نقش اطلاع رسانی در صادرات

در سیستم اطلاع رسانی مهمترین ویژگی اینست که موقعیت هر کس را در بازار شناخت و الگوبرداری کرد و نوآوری نمود و الگوی جدید ارائه داد .

یک سیستم اطلاع رسانی در صادرات و بازاریابی بایستی علائم زیر را دارا باشد .

جذابیت ظاهری ( Attention )

علایق های مشتری ( Interests )

کشش و جاذبه ایجاد کردن ( Desire )

انجام فروش کالا ( Action )

رضایت مشتری ( Satisfaction )

فردی در سیستم اطلاع رسانی موفق است که یاد بگیرد هر چیزی را لازم است دریافت کند و خوب پردازش دهد و خوب در اختیار متقاضیان قرار دهد

در مورد اطلاع رسانی می توان گفت 20 درصد از اطلاعات ما هشتاد درصد نقش را در فعالیتهای ما خواهد داشت و بنابراین بایستی رفت و این 20 درصد اطلاعات کلیدی را بدست آورد که شامل تجزیه و تحلیل رقبا ، تجزیه و تحلیل شرکت ، تجزیه و تحلیل محیط و تجزیه و تحلیل بازار می باشد .

الف : تجزیه و تحلیل رقبا :

1 – شناخت رقبای اصلی و اهداف و رفتار آنان در بازار .

2 – سهم رقبا در بازار و میزان رشد آنان .

3 – کیفیت خدمات رقبا در بازار .

4 – جایگاه بازار رقبا .

5 – عملیات رقبا در بازار .

6 – منابع و امکانات رقبا در بازار .

ب : تجزیه و تحلیل شرکت :

1 – اهداف و آرمان های خودمان .

2 – سهم خودمان در بازار چگونه است .

3 – رشد در بازار چگونه است .

4 – کیفیت خدمات در بازار چیست .

5 – جایگاه در بازار کدام است .

6 – منابع و استراتژی ما در بازار چگونه است .

ج : تجزیه و تحلیل محیط :

1 – رابطه ما با کشور بازار هدف از نظر سیاسی چگونه است .

2 – ساختار اقتصادی آن کشور چیست .

3 – فرهنگ و آداب اجتماعی کشور بازار هدف چگونه است .

4 – نوع تکنولوژی غالب در کشور بازار هدف چگونه است .

5 – قوانین و مقررات حاکم بر آن کشور چیست .

6 – اثرات محیط جهانی در آن بازار چگونه است .

د : تجزیه و تحلیل بازار :

1 – اندازه بازار هدف به لحاظ میزان خرید و مصرف کالای مورد نظر .

2 – رشد بازار هدف چگونه است .

3 – تقسیمات جمعیتی بازار به لحاظ عرضه و تقاضا .

4 – شناخت رفتار خریداران و سبک زندگی افراد آن جامعه .

5 – شناخت واسطه ها در بازار ( شرکتهای تجاری و صادراتی و . . . )

6 – شناخت علائق و رضایت مشتریان .

آشنایی با برخی اصطلاحات بازرگانی

· اعتبارات اسنادی LC چیست ؟

تعهدی است که بانک گشایش کننده اعتبار بر عهده می گیرد تا در قبال دریافت اسنادی وجه اعتبار را به فروشنده پرداخت کند .

· اعتبار اسنادی غیرفعال (LC ) NON Operative کدام است ؟

اعتباری است که گشایش شده و به ذینفع ابلاغ گردیده است اما در متن آن شرایطی ذکر شده تا در صورت تحقق آن شرایط این اعتبار اسنادی فعال گردد .

· اعتبار اسنادی یوزانس Usance LC چیست ؟

اعتباری است که پرداخت وجه کالا به فروشنده در صورت تحقق شرایط اعتبار بصورت مدت دار ( 90 یا 180 روز ) توسط بانک گشایش کننده اعتبار یا بانک کارگزار پرداخت

می گردد .

· فرم S.A.D در گمرک چیست ؟

سند یا اظهار نامه واحد گمرکی است که به منظور یکسان سازی جمع آوری اطلاعات و پدازش ماشینی آن طراحی گردیده است .

· CRF چیست ؟

یک سند گمرکی است که توسط موسسات بازرسی کالا صادر می شود و نشان می دهد که قیمت کالا در مبدأ مورد تأیید شرکت بازرسی قرار گرفته است .

· معامله Bay back چیست ؟

فروشنده در یک کشور خارجی ماشین آلات و دانش فنی و تأسیسات و امکانات را به کشور خریدار می دهد تا در آنجا کالا تولید شود و به کشور فروشنده برگردد .

· فرم SD چیست ؟

سندی که تولیدکننده کالا به موجب آن کتباً اقرار می کند که کالای تولید شده مطابق استاندارد خواسته شده آن تولید گردیده است .

· فرم MD چیست ؟

اظهار نامه تولید کننده کالاست که به موجب آن تأئید می کند کالا براساس ضوابط استاندارد تولید گردیده ا ست .

· گواهی SFR چیست ؟

گواهی ثبت استاندارد در موسسه استاندارد است .

· منطقه آزاد تجاری صنعتی چیست ؟

قسمتی از قلمرو سیاسی یک کشور که کالای عرضه شده در آنجا از لحاظ ارتباط حقوق و عوارض ورودی مشمول نظارتهای معمول گمرکی نمی شود . واردات کالا به مناطق آزاد از خارج تابع مقررات صادرات و واردات و امور گمرکی مناطق آزاد جمهوری اسلامی و مقررات متحدالشکل اعتبارات اسنادی ( UCP500 )بوده و از مقررات صادرات و واردات کشور مستثنی می باشد .

· کشورهای CIS ( کشورهای مستقل مشترک المنافع ) کدامند ؟

جامعه کشورهای مستقل مشترک المنافع در سال 1991 تأسیس گردیده و اتحادیه ای است که از جنبه های قوانین داخلی و بین المللی جانشین اتحاد جماهیر شوروی سابق شده است و سه کشور روسیه ، اوکراین و روسیه سفید آن را بنیاد نهاده اند و کشورهای آذربایجان ، ارمنستان ، ازبکستان ، ترکمنستان ، تاجیکستان ، قرقیزستان ، قزاقستان و مولداوی و گرجستان به عضویت آن درآمده اند .

· بازارچه های مرزی چیست ؟

محوطه ای است محصور واقع در نقطه صفر مرزی و در جوار گمرکات مجاز به انجام تشریفات ترخیص کالا قرار دارند و اهالی دو طرف می تواند کالا و محصولات مورد نیاز خود را با رعایت مقررات صادرات و واردات در این بازارچه ها عرضه نماید .

· روش خریدهای متقابل چگونه است ؟

روش خریدی است که در آن پرداخت بهای کالای خریداری شده بصورت غیرنقدی صورت می گیرد .

· ورود موقت چیست ؟

رویه گمرکی است که به موجب آن برخی از کالاها بدون پرداخت حقوق ورودی عوارض به قصد خروج مجدد در مدت مقرر وارد قلمرو گمرکی می گردد و سه گونه است :

1 – ورود موقت کالا جهت تعمیر یا تولید و بسته بندی

2 – ورود موقت به منظور نمایش در نمایشگاهها

3 – ورود موقت خودرو

· اصطلاحات اینکوترمز : international commercial terms کدامند ؟

طبقه بندی چهارگروه اینکوترمز

گروه E

 

گروه F

 

گروه C

 

گروه D

تحویل کالا در نقطه عزیمت در مبدأ (EXW)

 

تحویل کالا به خریدار بدون پرداخت کرایه حمل در مبدأ

Fas – Fca

FOB

 

تحویل کالا در مبدأ به خریدارباپرداخت کرایه حمل

Cif – Cfr

Cip ,Cpt

 

تحویل کالا در مقصد

DAF

DES-DEQ

DDU , DDP

EXW تحویل کالا در محل کار ( کارخانه ، انبار و . . . )

Fca تحویل کالا به حمل کننده در مبدأ

Fas تحویل کالا در کنار کشتی در مبدأ

FOB تحویل کالا در عرشه کشتی در مبدأ

Cfr ارزش و کرایه حمل تا مقصد

Cif ارزش ، بیمه و کرایه حمل تا مقصد

Cpt تحویل با پرداخت کرایه حمل تا مقصد

Cip تحویل با پرداخت کرایه حمل و بیمه تا مقصد

DAF تحویل در مرز ( مرز تعیین شده )

DES تحویل در عرشه کشتی ( در مقصد )

DEQ تحویل در اسکله ( در مقصد )

DDM تحویل در مقصد بدون پرداخت حقوق و عوارض گمرکی

DDP تحویل در مقصد با پرداخت حقوق و عوارض گمرکی

· معنی صادرات چیست ؟

کسب درآمد ارزی برای رشد و توسعه اقتصادی است که از فروش تولیدات یا خدمات به کشورهای دیگر حاصل می شود و می تواند در برقراری موازنه تجاری و ایجاد تعادل اقتصادی کمک شایانی نماید .

· مشکلات داخلی صادرات کدام است ؟

این مشکلات اصولاً به تولید و کیفیت و قیمت و حمل و نقل داخلی و بازاریابی و بسته بندی برمی گردد .

· مشکلات بین المللی صادرات کدامند ؟

محور بودن اقلام صادراتی ، کشش پذیری کالاها ، وجود رقبا ، عدم انجام به موقع تعهدات ، عدم شناخت فرهنگ مصرفی کشورهای خریدار ، ضعف تبلیغات .

· مراحل انجام صادرات کدام است ؟

1 – بازاریابی ( شناخت بازارهای خارجی و راههای نفوذ به آن )

2 – کسب مجوز صدور که در حال حاضر صدور اغلب کالاها نیاز به مجوز ندارد و فقط کالاهای خارجی نیاز به مجوز دارند .

3 – تعیین قیمت صادراتی توسط کمیسیون 5 نفره نرخ گذاری .

4- صدور پروفرما ( سندی که توافقات اولیه فروشنده و خریدار را نشان می دهد )

5 – تهیه و تدارک و بسته بندی کالا

6 – دریافت گواهی بازرسی کالا از اداره استاندارد

7 – صدور فاکتور و اخذ گواهی مبداء

8 – سپردن پیمان ارزی

9 – عقد قرارداد حمل و نقل و بیمه

10 – اظهار کالا به گمرک

11 – ارسال کالا

12 – دریافت واریز نامه یا تصدیق صدور

· روش های پرداخت در معاملات تجاری چگونه است ؟

در حال حاضر متداولترین و مهمترین شیوه پرداخت در معاملات که در دنیا متداول است روش پرداخت با شیوه اعتبارات اسنادی است .

اعتبارات اسنادی تعهدی است که بانک گشایش کننده اعتبار برعهده می گیرد تا در قبال اخذ اسناد معینی ، مطالبات ذینفع اعتبار یا فروشنده را بپردازد ، یا برات وی را قبول نویسی کند ، یا حواله های درخواستی وی را پرداخت کند و یا بانک دیگری را مأمور این عملیات نماید .

این پرداخت یا از طریق برات ارزی ( B/E ) و یا اعتبارنامه (L/C ) صورت می گیرد .

· اعتبار نامه (L/C) یا ( latter of credit) چیست ؟

فرم قراردادی است که به موجب آن بانک بازکننده اعتبار بنا به درخواست خریدار ، بانک دیگری را که بانک ذینفع یا کارگزار نام دارد مجاز می دارد حداکثر تا پایان مدت تعیین شده ، اسناد حمل کالاهای مورد معامله را به بانک تسلیم کند و آن بانک حداکثر تا میزان اعتبار را پرداخت نماید .

بانک کارگزار سپس اسناد مزبور را جهت واگذاری به خریدار برای بانک دستور دهنده ارسال می کند .

اعتبار نامه قابل معامله نمی باشد .

· برات ارزی (B/E ) یا (Bill of Exchange ) چیست ؟

برات ارزی توسط فروشنده ( ذینفع ) نوشته می شود و از طریق بانک ابلاغ کننده یا بانک ذینفع ارسال می شود و پس از قبول نویسی ، صادرکننده یا فروشنده می تواند بلافاصله و یا بعد از تاریخ تعیین شده مبلغ مندرج در آن را دریافت کند . برات قابل معامله است .

· فاینانس ( Finance ) چیست ؟

در مواقعی که فروشنده کالا حاضر به قبول اعتبار اسنادی مدت دار نمی گردد و خریدار به خاطر فقدان نقدینگی قادر به افتتاح اعتبار اسنادی نمی باشد معمولاً خریدار از یک شرکت مالی درخواست می کند که وارد معامله شود و وجه معامله را به فروشنده نقداً پرداخت کند و بهره گیرد . این موسسات را فاینانس مالی می گویند .

· کنوانسیون های حمل و نقل کدامند ؟

1 – کنوانسیون CMR :

این کنوانسیون جهت تأمین منافع و حقوق دست اندرکاران حمل و نقل جاده ای و یکنواخت کردن شرایط حاکم بر قرارداد حمل و نقل بین المللی جاده ای ایجاد شده است .

2 – کنوانسیون TIR :

این کنوانسیون برای ایجاد تسهیلات در رابطه با تشریفات گمرکی کامیونهای حامل کالا که در جاده های بین المللی تردد و از گمرکات کشورهای ثالث عبور می کنند تدوین و به مرحله اجرا درآمده است .

3 – کنوانسیون کوتیف COTIF :

این کنوانسیون مربوط به حمل و نقل بین المللی با راه آهن است .

· ارزش CIF کالا چگونه محاسبه می شود ؟

ارزش کالا ( COST ) + بیمه ( IN SURANC ) + کرایه حمل ( FRESGHT )

· ترانزیت چیست ؟

روش گمرکی است که براساس آن کالاها تحت نظارت گمرک از یک گمرک به گمرک دیگر حمل می گردد .

· ترخیص چیست ؟

به معنی تسویه حساب با گمرک پس از انجام تشریفات قطعی گمرک است .

· اظهار نامه گمرکی چیست ؟

عبارتست از هر اظهار یا اقدامی راجع به اطلاعات خاص مورد نیاز گمرک به هر شکل که توسط گمرک توصیه شده یا مورد قبول واقع شده است .

· کابوتاژ چیست ؟

حمل کالا از یک نقطه به نقطه دیگر در یک کشور از راه دریا یا رودخانه های مرزی .

انواع واردات : 1 واردات قطعی . 2 ورود موقت . 3 کالای مرجوعی . 4 ترانزیت که شامل : داخلی و خارجی می باشد .

· حق العمل کاری گمرکی چگونه است ؟

حق العملکار در گمرک به شخصی اطلاق می شود که تشریفات گمرکی کالای متعلق به اشخاص دیگر را به وکالت از طرف آن شخص در گمرک انجام دهد .

· تعرفه چیست ؟

تعریف اول : طبقه بندی (NOMENCLATURE ) مثلاً تعرفه 15/85 تعیین کالا در فصل 85 و ردیف 15 قرار دارد .

تعریف دوم : حقوق و عوارض گمرکی (TARIFE ) مثلاً می گویند تعرفه تلویزیون 30% است یعنی حقوق و عوارض گمرکی آن 30% است .

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 20 خرداد 1393 ساعت: 23:01 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,
نظرات(0)

رباخواری در زمان جاهلیت

بازديد: 433

يهوديان و رباخواري عرب جاهلي

تنظيم از جاويد ياري- مقدمه: وجود ربا يکي از مهمترين فصول مميزه اقتصاد سرمايه داري از اقتصاد اسلامي است. بهره، از نگاه اقتصاددانان غربي در حقيقت ستون فقرات و از ضروريات اقتصاد سرمايه داري به حساب آورده و به عنوان يکي از مهمترين متغيرهاي اقتصاد کلان نظامهاي ليبرال - سرمايه داري ، تاثير غير قابل انکاري دارد. از عرضه و تقاضاي پول گرفته تا پس انداز، توليد، اشتغال، عرضه و تقاضاي کل و ورود و خروج سرمايه، همه تحت تاثير نرخ بهره هستند. دليل ديگري که تحقيق درباره ربا را واجب مي کند، رفع شبهاتي است که اکنون ذهن برخي از انديشه گران مسلمان را به خود متوجه ساخته و تحريم ربا را زير سئوال برده است. چراکه با گسترش سلطه اقتصادي نظام سرمايه داري و نفوذ آن در کشورهاي اسلامي، برخي از دولتمردان و روشنفکران مسلمان که تحت تاثير پيشرفت و شکوفايي اقتصاد غرب قرار گرفته بودند، کوشيدند که سيستم اقتصاد

سرمايه داري که روح آن ربا و بهره است را با حربه ايجاد سازگاري نامشروع و غير منطقي ميان اين‌بين اعتقادات مذهبي و

شاخصه هاي سرمايه داري ليبرال، در کشورهاي اسلامي حاکم سازند که تلاشهاي چند سده اخير اين تجديد نظر طلبان از اوايل قرن چهاردهم هجري موثر واقع شده و ايشان با ايجاد ترديد و القاي شبهه در کشورهاي سني مذهب موفق به کاستن از غلظت و شدت حکم تحريم ربا و کوچکتر ساختن محدوده تحريم آن شدند.

ربا در جوامع مختلف:

ربا در عربستان جاهلي

يکي از عوامل موثر در فهم آيات‌و روايات، شناخت محيط اجتماعي و روابط حاکم بر اقتصاد و فرهنگ در صدر اسلام است. بر اين اساس موضوع ربا، در زمان جاهليت را بررسي اجمالي مي نماييم. ابتدا به وضعيت اقتصادي جزيره العرب و راههاي کسب درآمد اعراب بويژه مردم مکه و مدينه را بررسي نموده، سپس به بيان پديده ربا خواري در عربستان و ماهيت رباي جاهلي مي پردازيم. راه هاي کسب ثروت در عربستان جاهلي: مردم مکه چون تاجر پيشه بودند، در به‌کارگيري اموال و ازدياد ثروت چيره دست بودند. ثروتمندان عرب به تنهايي و يا به‌صورت مشارکت، با اهل طايفه خويش و ساير قبايل، اقدام به تشکيل شرکتهاي بازرگاني مي کردند. ثروتمندان مکه گذشته از بازرگاني، از راههاي ديگري هم براي افزودن بر دارايي خويش، بهره مي جستند که به اختصار، آنها را توضيح مي دهيم:

1- مضاربه: ازجمله راه هاي ازدياد ثروت، مضاربه بود که به آن «قراض» هم مي گفتند. مضاربه به اين صورت بود که صاحب مال، سرمايه مورد نياز تاجر را تامين مي کردتا وي به تجارت بپردازد و در پايان، پس از کنار گذاشتن سرمايه، در سود باقيمانده به نسبت مشخصي سهيم باشند. در زمان جاهليت، خسارات احتمالي درصورتي که شرط مي شد بر عهده تاجر بود. پس از اسلام، خسارت بر عهده صاحب سرمايه قرار گرفت و سود همچنان بر حسب توافق طرفين تقسيم مي‌شد. (تاريخ طبري، ج2،ص434 و 435)

2- ربا: ربا خواري در عربستان شايع بود و ثروتمندان عرب بادادن قرض هاي ربوي، بر اموال خويش مي افزودند. آنان علاوه بر نيازمندان که جهت تامين مايحتاج زندگي وام مي گرفتند، به بازرگاناني هم که سرمايه کافي در اختيار نداشتند، قرض

مي‌دادند. اين افراد به طمع اينکه از راه بازرگاني مي توانند به سودي بيشتر از بهره پول دسترسي پيدا کنند، وام مي گرفتند. (مکه و المدينه في الجاهليه و عهد الرسول، ص212-214؛ المفصل في تاريخ العذب قبل الاسلام، ص404 و 421)

3- معاملات نسيه: خريد و فروش نسيه در ميان اعراب رايج بود. بيشتر بازرگاناني که سرمايه کافي براي تجارت نداشتند، نسيه خريد مي کردند. برخي از افرادي که خودشان تجارت

مي کردند و يا در کاروان ديگري حضور داشتند، بخشي از سرمايه خويش را به‌طور نسيه و به قيمت بالاتر، به فرد ديگري مي فروختند و مشتري اميد داشت تا سررسيد بيع نسيه، کالاها را به قيمتي بالاتر خواهد فروخت. نظير همين معاملات نسيه، امروزه بين موسسات عمده فروشي و خرده فروشي رايج است.(المفصل في تاريخ العرب قبل الاسلام، ج7، ص404)

4- معاملات سلف: راه ديگر، معامله سلم يا سلف بود. ثروتمندان محصولات کشاورزي و دامي را پيش از به‌دست آوردن محصول مي خريدند و از اختلاف قيمت معاملات نقد و سلف سود مي‌بردند. اين نوع معاملات در مدينه بيش از جاهاي ديگر رواج داشت. وقتي پيامبر اکرم(ص) به مدينه آمد، مشاهده فرمود که باغداران ميوه هاي باغهايشان را يک ساله و دو ساله به عقد سلف مي فروشند. آن حضرت(ص) پس از قبول اصل اين‌گونه معاملات، فرمودند: «افرادي که معامله سلف مي کنند، بايد زمان تحويل، پيمانه و وزن کالاي مورد معامله را معين نمايند».(همان،ص425)

ربا در جزيره العرب: بعد از جنگهاي داخلي يمن، گروهي از يهوديان يمن به شهرهاي مرکزي عربستان، مانند طائف، مدينه و مکه مهاجرت کردند. ناآرامي هاي فلسطين و شام نيز باعث کوچ يهوديان شمال به اين شهرها گرديد. يهودياني که ثروتمند بودند، به دادن قرضهاي ربوي اقدام کردند و در معاملات نسيه و سلف وارد شدند. زرنگي يهوديان در مال اندوزي و سادگي اعراب، کار را به آنجا کشاند که در مدت زمان کوتاهي، يهوديان به قطبهاي ثروت شهرهاي مهم جزيره العرب تبديل شدند و از جهت اقتصادي، بر اعراب تسلط يافتند. مردم مکه نيز که افرادي تاجر پيشه بودند، دستکمي از يهوديان نداشتند. يهوديان، کالا و درهم و دينار به اعراب قرض مي‌‌دادند و براي اطمينان از بازپرداخت، مطالبه رهن مي کردند و اگر وام گيرنده وثيقه معتبري نداشت، زنان و فرزندان او را به رهن مي گرفتند. اگر وام گيرنده در موعد مقرر قادر به پرداخت اصل و فرع وام نمي شد، يهوديان، زنان و فرزندان وي را به عنوان برده مي فروختند. رباخواري در عربستان جاهلي اختصاص به يهود نداشت، مسيحيان نيز معاملات ربوي انجام مي دادند. در پيمان صحي که رسول خدا(ص) پس از بعثت با مسيحيان نجران امضا کرد با آنان شرط کرد که ربا نخورند. آنها به دليل عادت رباخواري را ترک نکردند تا اينکه بعدها عمربن خطاب آنان را کوچ داد. (2)

يهوديان و مسيحيان مروج اصلي رباخواري در عربستان بودند. کم کم اعراب اين طريقه ناپسند را از ايشان آموختند و رباخواري بيشتر شهرهاي جزيره العرب ، مثل مکه، مدينه، طائف، خيبر و وادي القري را در بر گرفت. ربا در ميان اعراب چنان گسترش يافت که هيچ کاروان بزرگي راه نمي افتاد، مگر اينکه بخشي از سرمايه آن از طريق وام ربوي فراهم آمده بود. کسب درآمد از طريق ربا چنان بين اعراب رواج يافته بود که وقتي اسلام ربا را تحريم کرد، آنان شگفت زده مي گفتند: «انما البيع مثل الربا؛ خريد و فروش و ربا مانند هم هستند». آنها معتقد بودند که

نمي‌توان ربا را از دايره فعاليت اقتصادي کنار گذاشت؛ چون «ربا» اجرت سرمايه اي‌است که در اختيار تاجر گذاشته مي شود. (3) البته بايد توجه داشت که رباخواري نزد همگان کاري پسنديده نبود و افراد صاحب فکر و انديشه، علي‌رغم اينکه گاهي خودشان معامله ربوي انجام مي دادند، آن‌را عملي ناپسند مي شمردند؛ طوري که وقتي ديوارهاي کعبه فرو ريخت و قريش درصدد تعمير آن برآمدند، تنها از افرادي کمک مي گرفتند که مال آنها آلوده به ربا نبود، زيرا ايشان معتقد بودند که در بناي کعبه نبايد مال حرام مصرف شود.(4) مراکز رباخواري در جزيره العرب عبارت بودند از 1- مکه: توسط ثروتمندان قريش؛ 2- طائف: توسط بازرگانان طائف و يهوديان رانده شده از يمن؛ 3- مدينه: توسط يهوديان مستقر در شهر ها و روستاهاي اطراف مدينه.

پي نوشتها:

1- برگرفته از کتاب «ربا، پيشينه تاريخي، ربا در قرآن و سنت، انواع ربا و فرار از ربا»، بخش فرهنگي جامعه مدرسين حوزه علميه قم، موسسه بوستان کتاب، 1381.

2- ابو عبيد، الاموال، ص202؛ بلاذري، فتوح البلدان، ص76 و 7

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 20 خرداد 1393 ساعت: 23:00 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره بررسي جايگاه حكومت در فلسفه و فقه

بازديد: 209

تحقیق درباره بررسي جايگاه حكومت در فلسفه و فقه

 

موضوع بحث «جايگاه حكومت در فلسفه و فقه» است. غرض اصلي اين است كه اگر ما فلسفه را به ديد رايج و نظر مصطلح بنگريم آيا مي توان از اين ديد، «حكومت ديني» را قابل تعريف دانست؟ جواب اين است كه نمي توان بر اين اساس، ضرورتي را براي مبتني بودن ضوابط ادارة حكومت بر پاية تعبد به دين قائل شد.

اگر مثلي را تصور كنيم كه يك ضلع آنرا حكومت و ضلع ديگرش را فلسفه و حكمت و بالاخره سومين ضلع آن را دين تشكيل دهد. جاي اين سؤال اساسي پيش مي آيد كه اصولاً چه نسبتي بين اين اضلاع وجود دارد؟ آيا حكومت، زير مجموعة «حكمت» و فلسفه است و يا «دين»؟ همچنين در اين فرض بايد ديد كه نسبت بين حكمت و دين چگونه است؟ تمام اين مطالب، موضوع اصلي بحث ماست.

1 ـ بيان تقسيمات «حكمت» و متدهاي مربوطه، از منظر حكماي اسلامي

تفسيري كه از يونان باستان در بين حكماي آن ديار، و به تبع ايشان بين حكماي اسلامي، رايج بوده است تقسيم حكمت و فلسفه ـ به مفهوم عام آن ـ به حكمت «نظري» و «عملي» است و حكمت نظري را به نوبة خود به «حكمت مابعدالطبيعه» يا متافيزيك و «رياضيات» و «طبيعيات»، و حكمت عملي را به «سياست مدن» يا كشورداري، «تدبير منزل» يا خانه داري و بالاخره «تدبير فرد» يا علم ق تقسيم كرده اند.

در حكمت نظري ـ به مفهوم عامش ـ در مورد «آنچه كه در خارج هست»، جداي از افعال انسان بحث مي كنند كه بخشي از آن به امور ما بعدالطبيعه و بخشي ديگر به رياضيات و بخش پاياني آن به طبيعيات اختصاص داشته كه دراصطلاح قدما، هر يك از آنها داراي شعب و فنوني خاص بوده اند. اما حكمت عملي در مورد اعمال انسان، مي در آنجا كه اختيار انسان حضور خود را اعلام مي نمايد بحث مي كند آن هم نه در باب هستي اختيار بلكه در اين رابطه كه چگونه بايد اين اختيار اعمال بشود و كيفيت اعمال اراده هاي انساني در شكل فردي و جمعي براي رسيدن به كمال مطلوب چيست؟ موضوع حكمت عملي، چيزي جز اين نيست كه سه تقسيم مزبور را در درون خود پذيراست. اين، تقسيمي است كه براي مجموعة علوم ارائه شده و حكومت، اداره، تدبير و سرپرستي يك كشور،يكي از شعب حكمت عملي محسوب مي شده است.

بحث ديگر اين است كه هر يك از اين شعب چگونه تحصيل مي شوند؟در حكمت نظري، متدهاي مورد استفادة دانشمندان آن زمان و نيز علماي معاصر، به صورت استفاده از «متد برهاني» در بخش مابعدالطبيعه و رياضيات، و آميزه اي از متد «برهاني و تجربي» در طبيعيات بوده است كه البته تفاوت قابل توجهي بين متد طبيعيات در گذشته و حال وجود داشته است. اما در حكمت عملي، ملاك و مقياس، «عقل عملي» انسان بوده است كه مصلحت سنجي كرده و «بايدها و نبايدها» را در سه عرصة تدبير كشور، منزل و فرد ارائه مي دهد.

 انفكاك گسترة دين از گسترة حكمت، نتيجة حاكميت دادن عقل بر جميع شئون حكمت

بر اين اساس همچنانكه گسترة حكمت نظري، وراي محدودة دين محسوب مي شود. گسترة حكمت عملي نيز از اين قاعده مستثني نيست و جداي از دين ـ و مشخصاً بر پاية عقل عملي ـ تعريف شده و حكمت نظري هم بر پاية عقل نظري يا ادراكات حسي انسان بنا گذاشته مي شود.

لذا در اين بينش طبيعي است اگر كشورداري و حكومت، از زير مجموعه هاي حكمت عملي محسوب شود و اين عقل انسان باشد كه كيفيت ادارة حكومت را تعيين كرده و وظيفة مصلحت سنجي را در اين باب بر عهده داشته باشد. با اين وصف جاي اين سؤال خواهد بود كه نقش وحي و دين در اين بين چيست و از چه جايگاهي برخوردارند؟ همانگونه كه ايشان در باب حكمت نظري، محدودة نظر، انديشه و تجربه را مشخص مي كنند و آن محدوده را اصالتاً جداي از گسترة دين معنا كرده و متد عملكرد را متدي عقلاني و تجربي مي دانند كه بايد با تمسك به تدبيرات عقلي و مشاهدات و تجربيات به نتيجه رسيد، در باب حكمت عملي نيز از نقش و جايگاه عقل عملي و مصلحت سنجي هاي چنين عقلي بر پاية مدركات اولية خود سخن مي گويند. همچنانكه مبناي صحت را در حكمت نظري، به وحي بر نمي گردانند و قائلند كه عقل از بداهت آغاز مي كند و با مبادي و روشهاي بديهي هم به نتيجه رسيده ـ و به تعبير قوم ـ از اين طريق حقايق عالم را كشف مي كند در حكمت عملي نيز مصلحت سنجي-ها بر پاية بداهتهاي عقل عملي شكل مي گيرد و به نتايجي مي رسد.

 نفي حضور بالذات دين در عرصه هاي مختلف حكمت نظري و عملي

حاصل اين بينش چنين است كه دين در اين محدوده ها حضور بالذات ندارد؛ يعني محدودة فلسفه و حكمت نظري و نيز حكمت اولي، جايگاهي نيست كه ابتدائاً مربوط به دين شود. بله چون از يك سو اين دو حكمت، ناظر به حقيقت مي باشد لذا ما به نحوي بر حقايق هستي مسلط مي شويم و بر پاية همين حقايق، هر دو حكمت شكل مي گيرد. و از ديگر سو وحي با حقايق عالم در تنافي نيست لذا نوعي هماهنگي بين وحي و حكمت برقرار مي شود. به تعبير ديگر دانشهاي بشري ـ اعم از نظري و عملي و عقلاني و تجربي ـ هماهنگ با وحي مي شوند كه اين امر در راستاي ارتباط اين علوم با حقايق هستي و هماهنگي وحي با اين حقايق قابل تفسير است.

اين همان چيزي است كه از آن به هماهنگي وحي با عقل و علوم تجربي و يا هماهنگي قرآن با برهان و با آن دسته از علوم تجربي كه از درِ سازگاري با حقايق در آيند تعبير مي شود چرا كه مبناي هماهنگي، نظارت بر واقع است لذاچون همگي اينها ناظر به حقايقند و هم حكمت نظري از بديهيات آغاز كرده و به كشف حقايق مي پردازد و هم حكمت عملي بر اساس راهبردهاي عملي كه ريشه در بديهيات دارد شكل مي گيرد و هم وحي، منكر چنين حقايقي نيست، از اين رو شاهد نوعي هماهنگي قهري بين اين عرصه ها مي باشيم. بديهي است نمي توان در اين حال اين حوزه ها را حوزه هاي وحي ناميد.

اخيراً بعضي از بزرگان اشاره به لزوم تفاوت بين دين و وحي مي كنند به اينكه دين، اعم از عقل و نقل است لذا تمامي اين علوم، زير مجموعة دين بوده و نمي توان گسترة دين را محدود به علوم نقلي كرد و از شموليت آن بر علوم عقلي و پذيرش نسبت به اين علوم چشم پوشي نمود. چنانچه پيداست بر اين اساس نيز جايگاه اساسي دين در حكمت نظري و عملي، از يك موضع تأسيسي نبوده و صرفاً امضاء كنندة عقل نظري و عملي مي باشد. لذا مي-توان به نحوي محصولات هر دو عقل نظري و عملي را در چارچوب دين گنجاند اما نمي توان نقش آن را نسبت به اين محصولات، از جايگاهي تأسيسي ارزيابي نمود بلكه نهايتاً عدم تنافي آنها با دين و يا مهر تأييد خوردن شان توسط دين، قابل انتاج است.

2 ـ نفي ضرورت «حكومت ديني»، لازمة قرار دادن حكومت به عنوان يكي از زير مجموعه هاي «عقل عملي»

بر پايه اين انديشه كه ما دانشهاي بشري را بر مبناي كشف حقايق تفسير كرده و درك از حقايق را هم به بداهتهاي عقل نظري و عملي يا بداهتهاي حسّي بر مي گردانيم مي توان چنين نتيجه گيري كرد كه از همان ابتدا، حوزه اي را براي عقل و حس بشري تعريف كرده ايم كه محصول آن ربطي به دين نداشته و از اين ناحيه بدست نيامده است ولو اينكه در نهايت آنرا جزيي از دين قلمداد كرده و هماهنگ با دين بدانيم. بسيار متفاوت است اين معنا از دين و گسترة آن، با بينشي كه سخن ازدين ورزي و تلاش بشري در بخش دين كرده و آن را محصول چنين تلاشي مي داند چون آنچه در آن ديدگاه مدّ نظر است چيزي نيست جز اينكه چنين امري محصول تلاش عقلاني و حسي بشر مي باشد و همين تلاش است كه تكليف نهايي را در اين حوزه ها مشخص مي كند. ممكن است ادعا شود كه چون دين، امضاء كنندة عقل و تلاش عقلي است لذا به تبع، اين حوزه ها را شامل است. ولي حقيقت امر اين است كه اينها همگي محصولات تلاش عقل و حس بشر و بدور از وحي و تعبد بدان مي باشد كه با رياضات عقلاني و بكارگيري برهان و يا استفاده از مشاهدات و متدهاي موجود در علوم حاصل شده است. هر چند ممكن است هماهنگي اين نتايج را با دين و يا زير مجموعه بودن آنها را نسبت به دين ادعا كنيم ولي اين را هم بايد بپذيريم كه دين نمي تواند در اين حوزه ها نقش اساسي را ايفا كند.

اين يك نگاه به دين است كه بر اساس آن، اصل وجود «حكومت ديني» نفي مي شود. اين همان چيزي است كه به يك معنا حكومت را زير مجموعه هاي عقل عملي دانسته و يا در شكل جديد آن قائل است كه مديريت جامعه يك مديريت علمي است و نه ديني. در هر صورت مي توان اين دو نوع ادعا را به يك مبنا برگرداند و آن اينكه از ابتدا ايشان دايرة دين را محدود كرده و حوزه هائي را به عقل و حس بشر وا نهاده اند. طبيعي است در اين حال، عقل و حس بشر است كه حرف اول را در چنين حوزه هايي مي زند. لذا بر اين مبنا به حكومتي كه پايه هاي آن، ريشه در دين داشته باشد محتاج نبوده و طبعاً نمي توان ساختارهاي توزيع قدرت را در چنين حكومتي به ضوابط ديني برگرداند. به تعبير ديگر وقوف و تعهد ديني در چنين حكومتي اصولاً امري معقول بشمار نمي رود تا بخواهد به عنوان شرط مناسب اجتماعي مطرح شود و اگر هم به عنوان شرط محسوب شود تنها شرطي غير ضروري و نابجا خواهد بود؛ لذا نه شرط لازم است و نه شرط كافي. بنابراين تعهد و آگاهي ديني ـ يعني فقاهت و عدالت ـ نه از شرايط لازم و ضروري مناصب اجتماعي در چنين حكومتي است و نه از شرايط كافي. اگر قرار باشد كه فقاهت و عدالت به عنوان شرط كافي تلقي شود طبيعي است كه زمام حكومت از دست در برود چرا كه در اين ديدگاه، حكومت، محدودة سنجش هاي عقلاني است كه نمي توان با فنون ديگري كه هيچ ارتباطي با آن ندارد اداره شود. و اگر هم آن را شرطي لازم بدانيم تنها بدين معنا خواهد بود كه ما شرطي غير ضروري را در مناصب اجتماعي، قيد زده و قدرت را به طبقه اي خاص تخصيص داده ايم بدون آنكه ضرورتي براي اين انحصار قدرت وجود داشته باشد. از اين رو اگر ادارة حكومت در انحصار فقيهان و عالمان ديني قرار گيرد چيزي جز انحصار قدرت به يك طبقه نيست در حالي كه هيچ ضرورتي براي چنين انحصاري وجود نداشته است؛حتي بنا بر اين فرض كه اين طبقه از كساني باشند كه اهل سياست مدن و تدبير و كشورداري بوده و از عهدة سرپرستي جامعه هم برآيند. در هر صورت مقيّد كردن مناصب اجتماعي به اين عناوين، در حكم مقيد كردن حكومت به يك طبقة خاص است كه چيزي جز انحصار غير ضروري نخواهد بود. چه اينكه اگر كسي با زور بر مسند قدرت نشيند و اين جايگاه اجتماعي را به صورت موروثي در خانوادة خود حفظ كند هيچ گاه اين امر نمي تواند در چارچوب يك ضرورت منطقي تفسير شده و آن را حق چنين خانواده اي بداند همچنين عين همين وضعيّت است در تخصيص قدرت به فقيهان ديني كه با پشتوانة زور سياسي و حضور قدرت، بر اريكة حكومت تكيه زده اند!

 عدم تفاوت بنيادين حكمت عملي قديم و جديد در ملاحظة جايگاه و ضرورت حكومت

تمام آنچه گذشت اجمال نظرات اين دسته از صاحبنظران است كه تفصيل آن را بايد به مباحث ديگري موكول كرد تا در آنجا تفاوت موجود ميان اين سخن بنا بر حكمت عملي قديم و ديد بيشترمورد بررسي قرار گيرد و كلام ايشان در باب كشورداري از زاوية عميق تر نگريسته شود. هر چند در ريشه ها تفاوت چنداني ميان حكمت عملي قديم و جديد نيست چرا كه در هر دو صورت حكومت را از زير مجموعه هاي عقل عملي دانسته و عقل را صاحب فتوا و نظر مي دانند و در واقع بر اساس تدابير عقل عملي، ادارة حكومت را ممكن و صحيح مي شمارند. بله آنچه تغيير كرده است تنها در شيوه هاي كشورداري است و نه در ريشه ها. لذا تفاوت اساسي و بنيادين بين انحاء حكومت از قديم تا امروز وجود ندارد و اگر قرار باشد طبقه بندي صحيحي از انواع حكومتها داشته باشيم ابتدائاً بايد آنها را به حكومتهاي «ديني» و «غير ديني» تقسيم نمود كه البته حكومتهاي غير ديني داراي اشكال متفاوتي خواهد بود. اما در هر صورت در تمامي اين حكومتها اين مبنا مورد تأكيد است كه ضرورتي براي ادارة حكومت بر مدار وحي وجود ندارد و تنها اين عقل عملي است كه حرف اول و آخر را در چنين عرصه اي خواهد زد. بنابراين تفصيل اين مطلب كه «ريشه انحاء حكومت به چه امري بازگشت دارد و مواضع اشتراك و اختلاف آنها كجاست؟» ترجيحاً به مباحث آتي موكول مي گردد. هر چند به اين نقطة مشترك در همين بحث اجمالي واقف شديم كه در نظر اين افراد، حوزه حكومت عملي، حوزة مستقل از وحي است چرا كه عقل مستقلاً قدرت سنجش مصلحت را در ادارة نظام و كشور داري دارد كه ضرورتاً بايد بر پاية مصلحت سنجي هاي عقلي، امر ادارة حكومت سامان يابد. كما اينكه ايشان در باب حكمت عملي نيز قائلند كه عقل داراي بداهت است؛ از بداهتها آغاز مي كند؛ بر پاية روش بديهي حكمت مي راند و به نتايج بديهي نيز مي رسد. لذا اين حوزه، حوزه اي مستقل از وحي بوده و مربوط به عقل نظري (با تمام بداهتها و روش هاي مستقلش) مي باشد. از اين رو صحيح است كه اين دو حوزه را خارج از محدودة تصرف دين بدانيم.

اما اين سؤال كماكان بي پاسخ مي ماند كه جايگاه دين كجاست؟ اصولاً فلاسفه اي كه به خدا و پيامبر معتقد بوده اند جايگاه دين را به چه صورت تعريف مي كرد ه اند و نقش آن را در كدام محدوده قبول داشته اند؟ اگر اين حوزه حوزة عقل نظري و آن حوزه حوزة عقل عملي است و تمام انديشه و عمل انسان تنها در اين دو محدوده قابل تفسير است پس چه نقش و جايگاهي را در اين عرصه مي توان براي وحي قائل شد؟ همين جا نقطة آغازين بحث كيفيت رابطة «دين و فلسفه» و «دين و علم» است كه اصولاً نسبت بين دين و فلسفه و يادين و علم چيست؟ چه نسبتي بايد بين حكمت عملي و دين برقرار شود؟

3 ـ انحصار نقش دين دردو عرصة امور «فردي» و اخروي» حاصل كلام حكماي موّحد

نظر رايج اين بوده و هست كه نقش دين را بايد در تأمين سعادت اخروي انسانها خلاصه كرد لذا در محدوده اي كه سعادت اخروي بشر به آن وابسته است نقش محوري با دين است. از اين جمله است اعتقاداتي كه لازمة چنين سعادتي بوده و توسط دين ارائه مي شود. همچنين يك سلسله سلوك و مناسك و آداب عملي همچون رياضات و عبادات ديني، لازمة ديگر تأمين چنين سعادتي محسوب مي شود. بالاخره چند دستورالعمل مشخص اخلاقي مي تواند مكمّل اين مجموعة نوراني بوده و زمينه ساز دستيابي انسان به فوز عظيم اخروي باشد.

همين افراد در مورد نسبت «دين» به «فلسفه» معتقدند كه چون دين، پيام رسان يك سلسله اعتقادات خاص است كه شروط سعادت انسان محسوب مي شوند و اين اعتقادات هم بايد بطور يقيني و مبرهن به مقام اثبات برسند لذا همين نقطه را مي توان نقطة پيوند دين و فلسفه دانست كه البته در اين نقطه هم اصل، فلسفة نظري است چرا كه فلسفه است كه مباني اعتقادي دين را اثبات مي كند. اما نسبت آن با حكمت عملي را بايد در يك سلسله «بايدها و نبايدهايي» جستجو كرد كه مربوط به سعادت اخروي انسان هستند. تمامي اينها به عنوان حوزة دين بشمار مي رود كه چرا كه عقل عملي، توان درك ضرورتهايي را كه براي سعادت اخروي انسان لازم است ندارد لذا درك آن ضرورتها و «بايدها و نبايدها» در محدودة تعبد به وحي (و در يك كلام، دين) قرار مي گيرد. چنانچه گذشت اين، كلام دين باوران از فلاسفة حكمايي است كه چنين حوزه اي را براي دين قائلند.

بنابراين در بخش حكمت عملي آنجا كه تدبير عمل، مربوط به سعادت اخروي انسان مي شود. حوزه اي جز حوزة تعبد به وحي نخواهد بود اما آنجا كه مربوط به ادارة حيات «اجتماعي» و «امور دنيوي» انسان است ديگر نمي-توان اين گونه امور را در حوزة تعبد به وحي گنجاند چرا كه اصولاً وحي، براي تنظيم دنياي بشر نازل نشده است و تنها در مقولة تأمين سعادت اخروي او قابل تفسير است. اگر نبود حيات اخروي انسان، نه دين بود و نه ضرورتي براي تعبد به وحي وجود داشت. پس محدودة تنظيمات اجتماعي و حيات دنيوي هر يك از افراد بشر محدوده اي است كه بايد بر پاية عقل عملي انسان بنا گذاشته شود و علومي كه حاصل چنين عقلي هستند تنها مي-توانند در چنين محدوده اي كارآمدي داشته باشند.

بله آنجا كه «بايدها و نبايدها» به سعادت اخروي انسان مربوط مي شوند و عمدتاً در شكل فردي هستند ـ چرا كه در امور اخروي، هر فرد مسئول عمل خود بوده و به صورت فردي و مستقل مورد مؤاخذه و حسابرسي قرار گيرد ـ مي توان چنين عرصه اي را در چارچوب حوزة وحي تعريف نمود. لذا حوزة اعمال فردي كه مربوط به سعادت انسان است تحت پوشش وحي قرار مي گيرد و حوزة ادارة اجتماعي انسان يا حوزة ادارة فردي انسان در امور دنيا همگي حوزه هايي هستند كه تحت پوشش عقل عملي قرار گرفته و علومي كه زير مجموعة چنين عقلي هستند در اين زمينه، مبناي برنامه ريزي و تصميم گيري خواهند بود. تمام اينها ظاهر آن نوع تقسيم بندي است كه از كلمات اين بزرگان استفاه مي شود. به تعبير بهتر درحوزة حكومت نظري، مباني اعتقادي به عنوان جزء اساسي و ضروري دين بشمار مي روند كه با حكمت ما بعدالطبيعه به هم گره خورده و تلائم و تلاقي پيدا مي كنند و در واقع دين در اين بخش، با حكمت نظري در بخش ما بعدالطبيعه هماهنگ مي شود.

اما آن محدوده اي كه مربوط به سعادت اخروي انسان، تهذيب اخلاقي فردي و رفتار عملي او ـ كه دخيل در چنين سعادتي است ـ مي شود همگي مربوط به دين بوده و آن بخش از اموري كه مربوط به سعادت اخروي از او نبوده و در قالب برنامه ريزي عملي براي حيات اجتماعي و دنيوي انسان رخ مي-نمايد مربوط به تدبير عقلاء مي شود كه حكمت عملي در آنجا اصل خواهد بود.

 تفكيك سه حوزة وحي و عقل و حسّ، ثمرة ديگر اين كلام

طبيعي است كه بر پاية اين تقسيم بندي، حكومت ديني امري غير ضرور و بي معنا محسوب شود چرا كه از اين منظر، حكومت، پديده اي عقلاني است. لذا اگر يك پيامبر هم عهده دار رهبري يك حكومت شود از آن جهت كه پيامبر است مزيتي براي ادارة چنين جامعه اي ندارد و از آن جهت كه بر او وحي مي شود نمي تواند شأنيّت رهبري حكومت را داشته باشد تا جايي كه قادر نخواهد بود امر اداره را بر پاية تعاليم ديني خود سامان دهد بلكه بايد بر اساس دستورات و راهبردهاي عقل عملي، چنين كند. چون اين حوزه حوزة دين و تعبد بدان نيست. اين سخني است كه به شكلي در قديم گفته مي شد و به شكل ديگر امروزه در لابلاي كلمات اصحاب اين نظريه يافت مي شود اما همگي دراين نظر متفقند كه محدودة دين، محدودة ارزشهاست كه در غير آن اصولاً نيازي به دين وجود ندارد چرا كه چنين عرصه هايي، حوزة عقل عملي و نظري انسان است. پس در واقع سه حوزة موازي با يكديگر را بين وحي و عقل و حس تعريف مي كنند كه هر سه هم سطح هم بوده و هر يك در محدوده اي خاص عمل مي كنند و اگر احياناً در مواردي چند كارشان به تداخل كشيده شد بايد دقت كرد كه آن مورد، بالذات مربوط كداميك از سه حوزة مزبور است. چه بسا دين در مواردي، از مقولة امور حسي نيز سخني گفته باشد ولي در واقع اين سخن دين نيست و بايد زمام امر را بدست حس بشر كه چنين حوزه اي بالذات مربوط به آن است سپرد و الاّ اگر دين در اين زمينه كلامي داشته باشد به صورت بالعرض قابل تفسير است. همچنانكه دين ممكن است در باب برهان و فلسفه سخن گفته باشد اما اين عرصه عرصة فلسفه است كه دين، خود را در اين حوزه و امداد آن مي داند كه فلسفي سخن گفته و فلسفي عمل كرده است. بر اساس اين ديدگاه ـ كه بعضاً در مكتوبات حكماي خود ما نيز منعكس است ـ نمي توان مدافع ضرورت تأسيس حكومت ديني و اصل ولايت فقيه بود چون اين، خاستگاهي نيست كه از آن اصل ولايت فقيه برخيزد.

تبيين «جايگاه حكومت در فلسفه» از طريق دو نوع نگرش متفاوت به فلسفه

نوع نگرش ما به فلسفه، از دو زاويه ممكن است صورت بگيرد:

1 ـ نگرشي از برون فلسفه، كه بر اساس آن مي توان حوزة فلسفه را تعريف كرد و بر اين پايه، حوزة دين و جايگاه حكومت ديني را مشخص نمود.

2 ـ نگرشي از درون فلسفه، كه بر اساس دقت در تعاريف و مفاهيم فلسفي به معناي خاص آن ـ يعني فلسفة نظري و ما بعدالطبيعه ـ بتوان در نهايت، پاسخ گوي اين سؤال بود كه آيا از ميان تعاريف و اصطلاحات رايج فلسفي مي توان تعريف و ضرورت حكومت ديني را استنباط كرد يا خير؟ اين، نگرش ديگري در باب «جايگاه حكومت در فلسفه» است كه بر اساس دقت در فلسفة نظري خصوصاً بخش ما بعدالطبيعه آن صورت گرفته و در نهايت به جواب اين پرسش نائل مي شويم كه آيا جايگاهي براي حكومت در فلسفه يافت مي شود يا خير؟ گاهي در نگرش فلسفي به هستي مي توان عالم را بر اساس ربوبيّت تفسير كرد و سپس ربوبيّت را به ولايت و تولي تعريف نمود تا نهايتاً به ولايت اجتماعي رسيد. و گاهي هم مي توان فلسفه را از زاويه اي ديگر و با عنوان هستي و چيستي و بحث از اصالت وجود و ماهيت شروع كرد و سپس بر اين اساس، حركت و عليّت و .. را تعريف نمود. اين دو نگاه، ما را به دو نتيجة متفاوت در ضرورت اقامة «حكومت اجتماعي» رهنمون مي سازد كه در يك نگاه ممكن است به فلسفه هاي اجتماعي منتهي شود و در يك نگاه چنين نباشد و صرفاً فلسفه را در همان محدودة فلسفة نظري و نگرش كلي به حقايق هستي در قالبي برهاني تعريف كند. بنابراين اين نگرش، نگاه متفاوتي است كه آيا فلسفه هاي متداول در حوزه هاي اسلامي و آنچه كه به عنوان فلسفة اسلامي قلمداد مي شود در محتواي خود مي تواند به فلسفة اجتماعي و حكومت ديني ختم شود يا خير؟ اين به عنوان نگاه دومين ـ و البته دروني ـ به محتواي فلسفه هاي رايج و متداول اسلامي قابل طرح است. لذا اين دو كار بايد صورت بگيرد.

 بحث از «چيستي رابطة حكمت نظري و عملي» در نگرش بيروني به فلسفه

از اين رو نگاه اول را مي توان نگاهي بيروني دانست چرا كه ما بدواً حوزه ها را تفكيك مي كنيم تا ببينيم كه جايگاه هر يك از عقل و حس و وحي كجاست؟ از اين طريق مي توان جايگاه وحي و علوم حسي و عقلي را مشخص كرد اما نگاه دوم، نگاهي دروني به فلسفه ها و حكمت اسلامي رايج است تا ببينيم كه آيا چنين فلسفه هايي مي توانند در نهايت يك فلسفة اجتماعي ـ كه اين امر نيز به نوبة خود به يك حكومت و يك شكل از ادارة امور اجتماعي ختم مي شود ـ منتهي گردد يا خير؟ لذا به نظر ما بايد از هر دو زاويه اين بحث را مورد دقت قرار داد.

اما بخش اول بحث، خود منقسم به دو مبحث اجمالي و تفصيلي مي شود كه قالب تفصيلي آن به تعريف حكمت عملي، نسبت آن با حكمت نظري، شيوة عملكرد عقل در حوزة حكمت عملي و تفاوت اين شيوة با عملكرد عقل در حوزة حكمت نظري مي پردازد؛ بدين صورت كه آيا مي توان حقايق حاصل از عملكرد مزبور در بخش حكمت نظري را همان حقايق اما در حوزة عمل انسان ـ اعم از عمل فردي و اجتماعي ـ ناميد يا اينكه چنين عملكردي در بخش حكمت عملي، عملكرد ديگري است كه از بداهتهايي ديگر آغاز كرده و با شيوة ديگري هم به نتايج لازم مي رسد؟ اين همان بحث معروف «چيستي رابطة حكمت نظري و عملي» است كه اصولاً «هست» و «بايد» چه ارتباطي با يكديگر دارند؟ آيا اينها دو حوزة مستقل از يكديگرند يا اينكه از هم بريده نيستند و نمي-توان آنها را بر اساس دو مبنا و دو روش مستقل تفسير كرد بلكه در واقع به هم پيوسته بوده و از يك جا سرچشمه مي گيرند به گونه اي كه حكمت عملي را مي توان از شعب حكمت نظري قلمداد كرد؟ اگر كسي قائل به رجوع «هست»ها و «بايد»ها به مبنايي واحد شد و گفت در حوزه اي مخصوص، «بايد» همان «هست» است آنگاه متد رسيدن به حكمت عملي و احكام عقل علمي، چيزي جز همان متد رسيدن به احكام عقل نظري نخواهد بود جز اينكه عقل، در حوزه اي ديگر به كاوش پرداخته و با همان شيوه و از همان مباني، در چنين حوزه اي به نتايجي خاص مي رسد. اما اگر در مقابل، كسي قائل شد كه عقل عملي داراي اداراكات مستقلي بوده و بداهت آن هم بداهت مستقلي است كه ريشه در عقل نظري ندارد آنگاه طبيعي است كه دستگاهي ديگر با سيري ديگر مورد نياز باشد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 20 خرداد 1393 ساعت: 22:59 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره مدیریت امام حسین(ع) در جریان عاشورا

بازديد: 399

 تحقیق درباره مدیریت امام حسین(ع) در جریان عاشورا

 امام حسين(ع)با قيام خود نشان داد كه مي توان خواسته هاي الهي و قرآني را در جامعه عينيت بخشيد و در رأس همه،روحيه مبارزه با طاغوت و حفظ عزت اسلامي را سرلوحه كار خويش قرار داد.قيام امام حسين(ع)در طول تاريخ از ديدگاه هاي متفاوت و محور هاي گوناگوني مورد بررسي قرار گرفته است.در اين مقاله سعي شده است كه الگوي عملي از عزت الهي به مديريت امام حسين(ع)و بر مبناي آيات قرآني ترسيم شود تا پس از او همگان راه و رسمش را در پيش گيرند و بدين ترتيب به عزت حقيقي نائل آيند.

بي ترديد اصلي ترين خاستگاه پيدايش قيام عزت آفرين عاشورا،قرآن و انديشه هاي عزت آفرين آن در روح و جان امام حسين(ع)و ياران فداكارش بوده است.امام حسين(ع) علاوه بر دارا بودن منصب عزت آفرين امامت 1 به فرموده پيامبر(ص)كه حسين از من است و من از حسين،خوب مي دانست پيامبر به عنوان مظهر رحمت گسترده الهي،مبين قرآن مي باشد و آن حضرت به عنوان مظهر رحمت واسعه الهي،رسالت حفظ و نگه داري آن را بر عهده وي مي گذارد و او كه عاشق قرآن است 2 بايد بدان عمل نمايد.به همين دليل امام حسين(ع)با الهام از پيام الهي در قرآن كه:فاصبر إنّ وعد الله حقّ و لا يستخفنك الذين لا يوقنون(روم،30 / 60 )؛آنان كه به خدا و قيامت يقين ندارند،هرگز نبايد تو را خفيف و سبك سازند( و عزت تو را پايمال كنند)،به نفي طاغوت پرداخت و به جان گرامي خويش قسم ياد كرد كه امام نيست مگر كسي كه به قرآن عمل نمايد.3 مديريت امام حسين(ع)بر مبناي دستورات قرآن است و او عزت مداري را نيز ازآيات قرآني الهام گرفته است زيرا بهترين راه براي اصلاح فرد و جامعه،عزت بخشي و عزت آفريني است و در صورت فقدان عزت، انسان به هر پستي تن مي دهد و به هر گناهي دست مي زند.

ريشه تباهي ها در ذلت نفس است.اگر انسان ها رياكاري مي كنند و يا به ستمگري و بيداد مي پردازند،همه و همه ريشه در ذلت نفسشان دارد.چنان چه پيشوايان معصوم به صراحت ريشه همه اين امور را در ذلت نفس معرفي كرده اند.از اميرمؤمنان علي(ع)نقل شده است كه فرمود:نفاق و دورويي انسان،از حقارت و ذلتي است كه در وجود خود مي يابد.4

مديريت امام حسين(ع)،مبتني برعزت مندي است و امام حسين(ع)مظهر كامل كرامت انساني و عزت ايماني است.هيچ نهضتي چون نهضت حسين(ع)قلب ها را منقلب نكرده و عواطف را هم سوي خود نساخته و روح و عزت را در بشر ندميده است.اگر انسان ها به عزت حقيقي دست يابند و از ذلت مجازي آزاد گردند،به تربيتي كه هدف اصلي پيامبران بوده است خواهند رسيد.

ما در اين مقاله سعي مي كنيم كه الگوي عملي از عزت الهي به مديريت امام حسين(ع) و بر مبناي آيات قرآني ترسيم نماييم تا پس از او همگان راه و رسمش را در پيش گيرند و بدين ترتيب به عزت حقيقي نائل آيند.

ضرورت مديريت و رهبري در قيام عاشورا

علم مديريت سابقه اي كمتر از صد سال دارد،لكن قدرت مديريت و رهبري از ابتداي تمدن بشري تعيين كننده جايگاه فرمانروايان و رهبران بوده است.هنوز درباره علم بودن و يا هنر بودن مديريت و يا رهبري حرف هاي زيادي رواج دارد،گرچه ميان مديريت و رهبري اندك تفاوت هايي وجود دارد،اما در بسياري از متون نيز مديريت را معادل رهبري مي دانند.

مرور آثار مؤلفان مديريت،آشكار مي سازد كه مديريت و رهبري را فرايندي مي دانند كه طي آن فعاليت هاي يك فرد و يا يك گروه تحت تأثير رهبر و رهنمودهاي او به سمت تحقق هدفي بزرگ سازمان مي يابد.منشأ رهبري در مكتب الهي اسلام،از آن خداوند است كه از طريق وحي به رسول برگزيده خداوند تفويض گرديده است.در آيات قرآن نيز اين مطلب اشاره شده است:الله ولي الذين آمنوا يخرجهم من الظلمات الي النور(بقره،2/257 )؛و در جاي ديگر مي فرمايد:إنما وليكم الله و رسوله و الذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة و يؤتون الزكاة و هم راكعون(مائده،5 / 55 ).از آن جا كه امام حسين(ع)رهبر مشروع و منتخب و منتصب خدا و رسول و امام قبل از خود بودند،وظيفه رهبري و رسيدگي به امور دين را متوجه خود مي دانستند و هرگز راضي نبودند با بيعت،اين حق مسلم را به دست يك فرد فاسد و فاسق بسپارند،در حالي كه عوامل قدرت،حكومت را با نيرنگ و ريا و ارعاب مردم،غصب كرده بود. نقش مديريت و رهبري در حماسه عاشورا از عوامل عمده جاودانگي اين حماسه عظيم به شمار مي رود و اگر در طول تاريخ انبياء و ائمه معصوم دقت كنيم،در مي يابيم كه هر كدام از پيامبران و ائمه،براي دعوت و هدايت انسان ها به خداپرستي،حركت ها و نهضت هايي را رهبري كرده اند و با رهبري خودشان،علاوه بر انجام مأموريت الهي و رسالت خود توانسته اند تصويري روشن از حركت و نهضت خود براي نسل هاي بعدي به يادگار بگذارند.

هدف از قيام امام حسين،يك قيام ملي و يا قومي نبوده،بلكه به منظور اصلاح و احيا و حفظ دين اسلام مي باشد كه انجام آن يك تكليف بوده است،زيرا رهبريت جامعه اسلامي از مسيري كه در سيره پيامبر اسلام و قرآن آمده بود، منحرف گشته و بدعت ها پديدار شده بود.بنابراين مديريت جامعه اسلامي،اين مهمترين عنصري كه تأثير بسزايي در شكل گيري و طرز تفكر مردم داشته،خود عامل فراموشي ارزش هاي اسلامي شده بود. در حقيقت تداوم اين نوع مديريت و رهبري براي جامعه اسلامي،نابودي اسلام و به بازي گرفتن امامت و رهبري امت اسلامي را در پي داشت.بنابراين هدف از قيام،اصلاح مفاسد امت و احيا و زنده كردن سنت و قانون رسول خدا و راه و رسم علي بن ابيطالب بوده است.5

امام حسين نسبت به نتيجه قيام،اطمينان داشت و آگاه بود كه نتيجه آن،شهادت مي باشد.صرف نظر از علم امامت و خبرهاي با واسطه يا بدون واسطه از پيامبر اكرم،امام نسبت به شهادت خويش و مشكلات مبارزه،آگاهي كامل داشته است.با توجه به اينكه امام حسين(ع)از شهادت خود و يارانش آگاهي داشت،اما انجام قيام نسبت به اهداف آن براي ايشان،يك وظيفه و تكليف الهي بود زيرا اساس دين مطرح بود.دين،آنقدر ارزش دارد كه نه تنها ارزش هاي پايدار(مطلق)در جهت آن قرار مي گيرند،بلكه انسان معتقد، ارزش هاي موقت را در مواقعي،فداي دين خود مي كند و خوشحال و خرسند است كه دينش به سلامت مي باشد و كشته شدن در راهش را ارزش مي داند.6

بنابراين در راه رسيدن به هدفي والا و برتر كه نگه داري از دين مي باشد،وجود رهبر و مديري مقتدر و عزتمند،يكي از اركان ضروري است.

مفهوم شناسي عزت چیست

عزت حالتي است كه نمي گذارد انسان شكست بخورد و مغلوب واقع شود و ذلت مخالف آن است،يعني نبود حالت شرافت و عزت در آدمي،به طوري كه انسان به سادگي پذيراي شكست شده و مغلوب ديگران مي شود.7

عزت در اصل به معناي صلابت و حالت شكست ناپذيري است و بر همين اساس،از باب توسعه در استعمال،در معناي ديگر،از جمله غلبه،صعوبت،سختي،غيرت و حميت و مانند اين ها به كار رفته است.8

و در معناي دقيق تر،عزت همان شناخت انسان به حقيقت نقش خود و قرار دادن آن در مقام و منزلت خود است.9

اساساً فرهنگ قرآني،انسان مسلمان را از پذيرفتن هر نوع ذلت و خواري،تسليم فرومايگان شدن،اطاعت از كافران و فاجران نهي مي كند تا آن جا كه حتي در فقه ما يكي از موارد جواز تيمم با وجود آب،آن جاست كه اگر انسان بخواهد از كسي آب بگيرد،همراه با منت،ذلت و خواري باشد.در اين جا نمازگذار مي تواند به جاي وضو تيمم نمايد،تا ذلت طلب آب از ديگري را تحمل نكند.10

در بينش اسلامي ريشه همه زشتي ها،ستمگري ها،تبه كاري ها و گناهان »ذلت نفس« معرفي شده و بهترين راه اصلاح اين امور نيز عزت بخشي به جامعه اسلامي و عزت آفريني در افراد جامعه است.امام علي(ع)مي فرمايد:كسي كه گرفتار پستي و ذلت نفس باشد،به خيرش اميدي نداشته باشد.11 امام صادق(ع)نيز در روايتي فرمود:خداوند همه امور را به خود مؤمن واگذار كرد،جز آن كه خود را به ذلت و خواري بكشاند.12

شكي نيست كه همه اقوام و ملت ها خواهان عزتمندي و براي نيل به آن مي كوشند،زيرا كه اين واژه مقدس با فطرت آدمي سازگار است.چنان كه در شرايط عادي هيچ صاحب عقل سليمي حاضر نيست ذلت،خواري و پستي را بپذيرد.اما آنچه كه گاهي طالبان عزت را غير مستقيم به ذلت وا مي دارد،همانا طرز تلقي اقوام و ملل از اين واژه است.عده اي آن را در زرق و برق دنيا و در پناه قدرت هاي مادي جهان مي جويند.آنها هرگز به عزت حقيقي نمي رسند.گروهي ديگر عزت را در خدا مي جويند و در پرتو عبادت و بندگي خدا به آن مي رسند.بنابراين مي توان گفت كه عزت به دو گونه است:عزت مجازي و عزت حقيقي.در واقع عزت مجازي،عزت نيست و همان ذلت است ليكن صاحبان زر و زور با فريب و تبليغات گسترده،به ملت هاي كم مايه و بي ريشه تحميل مي كنند.در حالي كه صاحبان ايمان،عزت را از منشأ آن،يعني خدا،پيامبر و ائمه كسب مي كنند و به عزتي مي رسند كه در دنيا و آخرت عزيزمي گردند.

شخصيت عزت مند امام حسين(ع)در مديريت

در نگرش اسلامي،مدير بايد ويژگي هاي ممتاز اخلاقي و رفتاري را در خويش بپروراند زيرا به مثابه الگويي براي ساير افراد مي باشد و جايگاهي را بر عهده دارد كه مي بايست در آن ارزش ها و باورهاي ديني را در عمل و رفتار خويش متجلي ساخته و به ديگران منتقل سازد.يكي از اين ويژگي هاي برجسته،عزت مندي مي باشد.

مدير با عزت،قدرت و صلابت و ناسازگاري با باطل را سر لوحه مديريت خويش قرار داده و آن را در عمل به كار مي گيرد.خداوند در قرآن مي فرمايد:من كان يريد العزة فلله العزة جميعاً(فاطر،35 / 10 )هر كس خواهان عزت است،عزت يك سره از آن خداست. علامه طباطبايي در تفسير اين آيه مي نويسد:

آيه درصدد اين نيست كه عزت را فقط به خدا اختصاص دهد و غير خدا دستش به آن نرسد بلكه مفهوم آيه اين است كه هركس عزت مي خواهد،بايد از خدا بخواهد چرا كه آن ملك خداست و بس.13

حضرت ابا عبدالله الحسين درباره اين حقيقت در دعاي عرفه خويش چنين فرموده است:

يا من خص نفسه بالسمو و الرفعة فاولياؤه بعزة يعتزون؛اي آنكه ذات خود را به علو مقام و رفعت،مخصوص گردانيدي و دوستدارانت را به عزت،عزيز ساختي.14

اقتدار و صلابت از برجسته ترين ويژگي هاي امام حسين(ع)است.ايشان مديري است كه در تمام مدت مديريت خويش،از ابتداي قيام تا لحظه هاي شهادت،همواره در مسير حفظ عزت و اقتدار اسلام،استوار ماند.امام(ع)با هدف مبارزه با ظلم و بي عدالتي پا در راه مبارزه اي بزرگ نهاد و تا سر حد جان و مال و اهل بيت خويش براي احقاق حق و تضمين عزت مسلمانان حركت كرد.

روحيه عزتمند امام حسين(ع)را مي توان ناشي از عوامل زير دانست:

1.ايمان به خدا:

ايمان عامل سربلندي تكامل انسان،همان اعتقاد قلبي به خدا و فرامين او،همراه تسليم به آن است كه ارمغان اين پيروزي عزتمندي است.امام علي(ع)مي فرمايد:

اذا طلبت العز فاطلبه بالطاعة؛اگر خواهان عزت هستي،آن را با اطاعت خدا بخواه.15

بندگي چون بذري است كه در زمين اعتقادهاي حق كاشته شده با عمل صالح آبياري مي گردد و ميوه هاي زيادي نتيجه آن است كه شيريني آنها عزت است.

مؤمن به واسطه اعتقاد راسخي كه به خدا دارد،خواري را نمي پسندد.امام حسين(ع)نيز وقتي آن همه عده دشمن را ديد،در اراده اش خللي ايجاد نشد.بلكه هر دو دست به سوي خدا بلند كرده و فرمود:خدايا در هر بليه تو تكيه گاهم باشي و در هر رنج و سختي اميدم به توست.16

ايمان به خدا سبب مي شود در دل و جان انسان،محبت ايجاد شود و به ديگران گرايش عميق داشته،عالم را سراسر محبت ببيند.محبتي كه همه انسان ها را به نور و كمال برساند. إن الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن ودا(مريم،19 / 96 ) آنهايي كه ايمان و عمل صالح دارند،خداي رحمان آنان را محبوب مي گرداند.وقتي شخص محبوب دل ها شد،عزيز همه مي شود.

نه فقط پايه اصلي عزت و سربلندي انسان ها،بلكه سرسلسله تمام صفات عاليه و كمالات معنوي،خداشناسي است،يگانه منطق صحيح انسانيت نيز خداشناسي است.

كسي كه در برابر غير خدا سر خم مي كند و تن به پستي و خواري مي دهد،عزت و عظمت الهي را درك نكرده است.اگر عزت و عظمت و جلال در دل و روح آدمي جلوه كند،انسان به معرفتي مي رسد كه به هيچ بهايي در برابر غير خدا سر تسليم فرود نمي آورد زيرا مي داند همه چيز از اوست و مافوق او هيچ عزت و عظمت و قدرتي وجود ندارد.إن الله لقوي عزيز(حج،22 / 40 )

2.ارتباط با رسول و مؤمنان:

انسان هايي كه روحي بزرگ دارند،هيچ گاه آسايش و رفاه ذليلانه را بر سختي و رنج با عزت نمي پذيرند.ارتباط با چنين انسان هايي كه سرچشمه تمام كمالات الهي هستند،نيز عزت بخش است.رسول خدا كه بنا به فرموده خداوند نمونه كامل اخلاق نيكوست إنك لعلي خلق عظيم(قلم،68 / 4 )،نه از خود ذلت نشان مي داد و نه به كسي اجازه چنين كاري را مي داد،لذا فرمود:مؤمن نبايد نفس خود را ذليل شمارد.17

ارتباط با رسول خدا نيز به انسان چنان سعادت و عزتي عطا مي كند كه حاضر نيست با چيزي عوض كند.به همين خاطر است كه امام حسين مي فرمايد:خدا و رسولش تن به ذلت دادن ما را نمي پسندد.ما خاندان پيامبر و گنجينه رسالتيم و يزيد مردي است فاسق كه آشكارا گناه مي كند،مثل من با مثل يزيد بيعت نمي كند.18

آيا مي شود حسيني كه خون پيامبر در رگش جاري است،تن به ذلت دهد؟پيامبر و خاندان پاك او از هم جدا نيستند.

خداوند در قرآن مي فرمايد:و لله العزة و لرسوله و للمؤمنين(منافقون،63 / 8 )؛عزت براي خدا و براي پيغمبر و براي مؤمنين است.علامه مجلسي در تفسير اين آيه مي نويسد:

مؤمنون،امام علي و خاندان اوست،عترت براي نبي هستند و خاندان رسول و پيامبر از هم جدا نمي شوند در شرافت و عزت تا پايان روزگار.19

اگر امام حسين فرياد هيهات منا الذله سر مي دهد،به ياد مي آورد سخن پدرش امام علي(ع)را كه مي فرمود:مرگ آري،اما تن به پستي هرگز.20 بنابراين خروش توأم با عزت امام حسين(ع)از ايمان او به خدا،ارتباط با رسول خدا(ص)و بهره بردن از مربياني چون رسول خدا و امام علي باشد.

3.استقامت در جدال با باطل:

دشمن ستيزي و ناسازگاري با باطل،روشي براي سرافرازي و عزت مندي خدا در وصف بندگان شايسته خود است.أذلة علي المؤمنين أعزة علي الكافرين(مائده،5 / 54 )؛اي كساني كه ايمان آورده ايد هركس از شما از آيين خود بازگردد خدا جمعيتي را مي آورد كه آنها را دوست دارد و آنان او را دوست دارند،در برابر مؤمنان متواضع و در برابر كافران سرسخت و نيرومندند.امام حسين(ع)نيز بر محور اين اصل، نهضت حماسي خود را پي ريزي كرده اند و فرموده اند:مرگ با عزت بهتر از زندگي با ذلت است.21 تحمل و صبر در برابر ناملايمات و گرفتاري ها،عزت بخش است.در تاريخ زندگي رسولان،نمونه هاي فراواني مي توان يافت كه مردم هم پاي پيامبران با صبر و پايداري به سربلندي رسيده اند. خداوند،خاتم رسولان را به پايداري در برابر شماتت و بي مهري دشمنان دعوت مي كند و به او وعده،عزت مي دهد:لا يحزنك قولهم إن العزّه لله جميعاً(يونس،10 / 65 )؛سخن آنها تو را غمگين نسازد،تمام عزت از آن خداست.بنابراين يكي از عوامل عزت و اقتدار امام حسين(ع)پايداري او و يارانش در راه مبارزه با ستم است.قرآن رمز كام يابي را ايمان به هدف و استقامت بيان كرده ومي فرمايد: إن الذين قالوا ربنا الله ثم استقاموا تتنزل عليهم الملائكه(فصلت،41 /30 )؛آنها كه گفتند پروردگار ما خداست و به ايمان پايدار ماندند، فرشتگان بر آنها نازل مي شوند كه ديگر هيچ ترس و اندوهي نداريد.امام حسين(ع) مي دانست كه مخالفت با يزيد،يعني رويارويي با همه مشكلات،ولي چون اين كار براي حفظ دين بود،در مقابل همه سختي ها مقاومت نمود.

حسين رهبر مردم است و رهبر مردم بايد سمبل كرامت و عزت باشد تا مؤمنان به او اقتدا كنند.

هنگامي كه او را به بيعتي ذليلانه مي خوانند،مي فرمايد:سوگند به خدا هرگز به آنان چون فرومايگان دست بيعت نخواهم داد و چون بردگان پا به فرار نخواهم گذاشت 22.از ديدگاه او مرگ سعادتمندانه،شهادت در راه اهداف متعالي است و لذا او به استقبال اين نوع مرگ مي رود و تسلط ظالمان را نمي پذيرد و عزتمندانه مي گويد:من مرگ را جز سعادت و زندگي با بيداد گران را جز خواري نمي بينم.23

4.توكل بر خدا و اطاعت از او:

از گفتار و كردار امام به خوبي بر مي آيد كه توكل بر خدا طبق وعده قرآن كه فرمود:و من يتوكل علي الله فهو حسبه( طلاق،65 / 3)از موجبات عزت و عظمت روح آن بزرگوار بود.امام از آن جايي كه داراي نفس مطمئنه بود و جز قدرت لايزال الهي هيچ قدرتي را نمي شناخت هيچ چيز و هيچ كس نمي توانست او را از هدف مقدسش باز دارد و شدائد و سختي ها نه تنها او را از حركت باز نمي داشت بلكه او را در رسيدن به هدف مصمم تر مي كرد.آيە 173سورە آل عمران بيانگر حال آن حضرت در مبارزه بود.الذين قال لهم الناس إن الناس قد جمعوا لكم فاخشوهم فزادهم ايماناً و قالوا حسبنا الله و نعم الوكيل؛آن مؤمناني كه چون مردمي(منافق)به آنها گفتند:لشكر بسياري عليه شما متفق شده اند،از آنان در انديشه و بر حذر باشيد،بر ايمانشان بيفزود و گفتند در مقابل همه دشمنان،تنها خدا ما را كفايت است و نيكو ياوري خواهد بود.با توجه به اين آيه،اين حقيقت بر ما روشن مي شود كه چرا امام حسين در روز عاشورا مكرراً مي فرمودند:»لا حول و لا قوه الا با لله العلي العظيم « 24

از آنجايي كه امام حسين خود را در محضر خدا مي ديد،تحمل اين همه،رنج ها و سختي ها برايش آسان مي نمود و بر خلاف معمول هر چه مصايب وارده بر امام زيادتر مي شد،چهره اش نوراني تر مي شد و اين امري است كه دشمنان و قاتلان آن حضرت به آن اعتراف كرده اند.25

پيامبر خدا(ص)فرمود:همانا خداوند متعال،هر روز ندا سر مي دهد:اي مردم،من پروردگار عزيز شما هستم،هركس عزت دنيا و آخرت را مي جويد،پس از خداوند عزيز اطاعت نمايد.آري،من يطع الله و رسوله فقد فاز فوزاً عظيماً( احزاب،33 / 71 )

واژه ذلت در مقابل عزت به معناي خواري،ذليل شدن،زبوني و به معناي تسليم شدن با خواري آمده است.در منطق قرآن،كساني كه در مقابل خداوند سركشي كنند و اوامر او را اطاعت نكنند مهر ذلت بر ايشان زده شده است:و ضربت عليهم الذلة و المسكنة و باؤوا بغضب من الله( بقره،2 / 61 )؛در مقابل،كساني كه حريم ذات مقدس ربوبي را حفظ مي كنند و در گرداب معاصي گرفتار نمي شوند و اسير هواهاي نفساني خويش نمي گردند، محبوب خداوند خواهند بود و رضايت الهي كه همان فوز عظيم است را به دست مي آورند. آنها مصداق اين آيه هستند كه رضي الله عنهم و رضوا عنه(مائده،5 / 119 )

عزتمندي امام حسين(ع)در عرصه مديريت بر جامعه

از زماني كه خداي بزرگ اراده كرد موجودي به نام انسان خلق كند،اراده ازلي اش نيز بر اين تعلق گرفته بود كه با تشكيل حكومت حقه اسلامي،حقيقت و عدالت، شرافت و فضيلت و نظم و امنيت در جامعه،مستقر و باطل و فساد و مفسدان از صفحه روزگار محو و يا لا اقل مغلوب گردد تا مفهوم آيه:و يمح الله الباطل و يحق الحق بكلماته (شوري،42 / 24 )كه همان حكومت حقه اسلامي است بر روي زمين تحقق يابد.به عبارت ديگر،بينش و برداشت امام حسين(ع)ازآيه:هو الذي خلق لكم ما في الارض جميعاً(بقره، 2/ 29 )اين حقيقت بود كه خداي بزرگ،همه چيز را براي انسان آفريده ولي انسان را براي خود به عنوان خليفه به مقتضاي آيه:و اذ قال ربك للملائكة اني جاعل في الارض خليفة(بقره،2 / 30 )خلق كرده تا اراده ازلي اش،يعني حكومت حقه اسلامي به وسيله اوامر و نواهي با دست بندگان مؤمن بر روي زمين استقرار پيدا نمايد.البته امام حسين نيز داراي چنين معرفتي بود كه خداي بزرگ،همواره صلاح و ايمان بندگانش را اراده نموده و هرگز به كفر آنان،رضايت نخواهد داشت.چنان كه در سوره زمر به اين حقيقت اشاره فرموده:لا يرضي لعباده الكفر( زمر،39 / 7)ولي از آنجايي كه گرايش انسان،به راه كفر و فساد،با اراده و اختيار خود،بيش از صلاح و ايمان بوده،لذا خداي بزرگ 124 هزار پيغمبر كه آخرين آنها رسول گرامي اسلام و بعد از او،دوازده حجت به عنوان امامان معصوم را معرفي فرموده تا آنان به وسيله مسلمان ها،جامعه الهي را در پرتو حكومت حقه اسلامي،به وجود آورند. 26

قيام ابا عبدالله بر مبناي عزتمندي و بر اساس تعاليم روح بخش قرآني،صورت گرفته و برخواسته از عمل به كلام خداوند است.اين عزتمندي را كه در عرصه مديريت بر جامعه است و الهام گرفته از آيات قرآني مي باشد،مي توان در ابعاد زير بررسي نمود:

1.هجرت و حركت امام:

قرآن درباره هجرت و سبب آن مي فرمايد:و الذين هاجروا في الله من بعد ما ظلموا لنبوئنهم في الدنيا حسنة و لأجر الاخرة أكبر لو كانوا يعلمون( نحل،16 / 41 )؛آنها كه پس از ستم ديدن،در راه خدا هجرت كردند،در اين دنيا جايگاه( و مقام)خوبي به آنها مي دهيم و پاداش آخرت از آن هم بزرگتر است اگر مي دانستند.

بي ترديد هنگامي كه امام،در مدينه حضور داشت از طرف حاكم مدينه در اثر فشار يزيد،مورد بي مهري قرار گرفت و منزلت و شخصيت حضرت مورد توجه قرار نگرفت.از اين رو،امام با مشاهده ظلم تصميم گرفت به مكه برود.در مكه نيز از طرف مأموران دولتي در معرض ترور و قتل واقع شد و براي اجتناب از شكسته نشدن حرمت كعبه و مكه به كوفه رفت و در ميانه راه كوفه و كربلا با مشاهده آزار و اذيت خلافت باز قصد هجرت به مكه و مدينه را مي كند كه با مخالفت مأموران نمي تواند بدان جامه عمل بپوشاند.27

2.نپذيرفتن خلافت يزيد از سوي امام:

شكي نيست كه اين امر به اين سبب بود كه معاويه،حق تعيين جانشين را نداشت و يزيد فاقد مشروعيت سياسي و اجتماعي بود و حق نداشت از امام بيعت بگيرد و اين همان ظلم بزرگ و اجحافي بود كه در حق امام داشت اعمال مي شد.روشن است كه امام اين حق را داشت كه از حقوق خود دفاع كند و فرياد خود را به اذهان مردم برساند و چاره اي براي اطلاع رساني و آگاه سازي مردم جز قيام و مخالفت علني و ظاهري با دستگاه وقت نداشت.قران مي فرمايد:لا يحب الله الجهر بالسوء من القول الا من ظلم و كان الله سميعاً عليماً(نساء،4 / 148 )؛خداوند دوست ندارد كسي با سخنان خود،بدي ها(ي ديگران)را اظهار كند مگرآن كس كه مورد ستم واقع شده باشد.خداوند شنوا و داناست.بر اساس اين آيه،امام حق داشت كه بدي هاي يزيد و اعوان وي را بر ملا سازد و ستم هاي آنها را به گوش مردم برساند.خداوند مي فرمايد:أذن للذين يقاتلون بانهم ظلموا و إن الله علي نصرهم لقدير( حج،22 / 39 )؛به كساني كه جنگ بر آنان تحميل گرديده،اجازه جهاد داده شده است چراكه مورد ستم قرار گرفته اند و خدا بر ياري آنها تواناست.

3.تكرار دوران جاهلي و اطلاع رساني امام:

پس از رحلت رسول خدا افرادي كه ريشه در سنن و رسوم جاهلي داشتند بسيار تلاش مي كردند كه سنن گذشته خود را احيا كنند.گفتني است كه با تأمل در حوادث به خوبي روشن مي گردد كه اين فرايند 28،روز به روز به هدف خود نزديك تر مي شد تا جايي كه توانست موروثي كردن تعيين خليفه را نهادينه كند و در تقسيم بيت المال تبعيض روي دهد و حتي تبعيض قومي و نژادي را مشروعيت بخشد.29

در چنين موقعيتي است كه هشدار و پيش گويي قرآن كريم در ترسيم وضعيت آينده جامعه يعني سال يازدهم هجري و سال هاي بعد از آن،مصداق پيدا مي كند.قرآن كريم در اين ارتباط مي فرمايد:و ما محمد إلا رسول قد خلت من قبله الرسل أفائن مات أو قتل إنقلبتم علي أعقابكم و من ينقلب علي عقبيه فلن يضر الله شيئاً و سيجزي الله الشاكرين(آل عمران،3 / 144 )؛محمد فقط فرستاده خداست و پيش از او،فرستادگان ديگري نيز بودند.آيا اگر او بميرد و يا كشته شود شما به عقب بر مي گرديد؟(و اسلام را رها كرده به دوران جاهليت و كفر بازگشت خواهيد نمود؟)و هر كس به عقب باز گردد هرگز به خدا ضرري نمي زند و خداوند به زودي شاكران(استقامت كنندگان)را پاداش خواهد داد.

علت اين امر اين است كه امام حسين در ترسيم وضعيت زمان خود مي فرمايد:سنت و روش پيامبر مرده است و بدعت هاي جاهلي ديگر باره احيا شده اند.30 در همچو وضعيتي روشن است كه وظيفه امام طبق فرمايش قرآن كريم جز استقامت و مقاومت در برابر بدعت ها چيز ديگر نمي تواند باشد.

4.برقراري حكومت طاغوت و اجتناب امام از آن:

قرآن كريم درباره افراد طاغوت مي فرمايد:لقد بعثنا في كل أمة رسولاً أن اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت( نحل،16 / 36 )ما در هر امتي رسولي بر انگيختيم كه خداي يكتا را بپرستيد و از طاغوت اجتناب كنيد.

به همين منظور امام حسين در نامه اي به معاويه مي نويسد:من فتنه اي سهمگين تر از حكومت تو بر اين امت سراغ ندارم.31 آن حضرت درباره يزيد،كه به گفته مورخان در قرآن ستيزي و محو آثار اسلام و احكام دين كاملاً بي پروا بود 32،مي فرمايد:بايد با اسلام خداحافظي كرد كه امت اسلامي به فرمانروايي چون يزيد گرفتار آمده است.33

حال چگونه ممكن است كه با اين شرايط پيش آمده،امام كنار بيايد و در برابر اين وضعيت چيزي نگويد و اقدامي انجام ندهد؟از اين رو،امام بر اساس آيه فوق براي خود وظيفه ديد كه از طاغوت وقت،لب به اعتراض بگشايد و تنها حاكميت الهي را پذيرا گردد.

يكي ديگر از اهداف امام حسين(ع)در عرصه مديريت بر جامعه،پيوند انسان با سرچشمه عزت و كرامت،يعني خداوند و رهايي انسان از بندگي طاغوت است.خداوند در قرآن مي فرمايد:

لن يجعل الله للكافرين علي المؤمنين سبيلاً( نساء،4 / 141 )؛خداوند هرگز براي كافران نسبت به اهل ايمان راه تسلط باز نكرده است.بني اميه به احياي نظام اشرافي به تجمع ثروت و سوء استفاده از بيت المال مسلمين و استثمار ديگران به ويژه غيرعرب پرداختند. يكي از علل قد برافراشتن سالار شهيدان در برابر حكومت بني اميه،غرق شدن حكام و مردم در فساد مالي و شيوع حرام خواري بود.عمر سعد به طمع رسيدن به منافع اقتصادي و حكومت ري و آذربايجان حاضر شد با فرزند پيغمبر بجنگد.

لذا قرآن كريم نهيب مي زند به كساني كه عزت خود را در سايه دوستي با بيگانگان طلب مي كنند:الذين يتخذون الكافرين أولياء من دون المؤمنين أيبتغون عندهم العزة فان العزة لله جميعا( نساء،4 / 139 )؛كساني كه عزت خودشان را از كافران مي جويند نه از مؤمنان،آيا مي خواهند از آنان كسب عزت كنند همانا عزت واقعي از آن خداوند است.

عزتمندي امام حسين(ع)در مديريت بر افراد

در بينش اسلامي،هدف مديريت،تنها اداره كردن امور افراد نمي باشد بلكه جايگاه مدير همانند آموزگاري است كه با نحوه رفتار و تعاملات خود با ديگران به آنها درس زندگي آموخته و آنها را تربيت مي نمايد.

امام حسين(ع)در مديريت عزتمند خود به مردمان كرامت و عزت مي بخشيد و اجازه نمي داد كسي تن به حقارت و ذلت بدهد.

از اهداف مهم مديريت ايشان،اين است كه انسان به گونه اي تربيت شود كه اعتلاي روحي يابد و خود را از پستي و فرومايگي به دور دارد و براي خود حرمت و شرافت و شخصيت قائل شود و نيز به گونه اي تربيت شود كه در برابر حوادث شكست ناپذير گردد و به صلابت و محكمي و استواري دست يابد و سختي و راحتي،نعمت و نقمت و شكست و پيروزي او را به سستي و تباهي نكشاند.

امام دائماً افرادي را كه همراه كاروان بودند،آزمايش مي نمودند تا افرادي باقي بمانند كه نسبت به اهداف قيام و نتيجه آن آگاه بوده و ايمان كامل دارند.به همين خاطر ايشان، شب عاشورا همه ياران خود را جمع كرد و به آنها فرمود:

من،ياراني بهترو وفادارتر از ياران خود نمي شناسم.خدا از جانب من به همه شما پاداش خير بدهد.من گمان نمي كنم از دست اين مردم،ديگر روزي براي ما باقي مانده باشد.من از شما تشكر مي كنم و به همه شما اجازه مي دهم برويد. شب و تاريكي رسيد،به پشت راهوار شب سوار شويد و جان خود را به سلامت ببريد.34

اما ياران هر كدام به نحوي ابراز وفاداري و مقاومت تا شهادت كردند.مسلم ابن عوسجه،پيرمردي بزرگوار از طايفه بني اسد گفت:به خدا سوگند،اگر هفتاد بار كشته شوم و سوزانده شوم و خاكسترم را بر باد دهند،هرگز تو را رها نخواهم كرد تا چه رسد به اين كه اكنون يك بار كشته شدن سپس كرامتي ابدي كه زائل شدني نيست.35

امام حسين(ع)مديري است كه قبل از همه،صفت عزت مندي را در خود پرورانيده است و وقتي ياران او به حقيقت عزت در روح بلند مدير و رهبر خود پي مي برند،به پيروي از رهبر خويش،مسير اقتدار و سربلندي را طي مي نمايند.از همين روست كه وقتي زينب(س) از امام پرسيد:آيا ياران خود را آزموده اي؟امام فرمود:به خدا سوگند آنها را آزموده ام و محكم و دلاور و غرنده ديدم و با صلابت و استوار،به كشته شدن در ركاب من چنان مشتاقند كه مانند اشتياق طفل شيرخوار به پستان مادرش.36

آري بر اين انديشه و عمل،ايثار و هدايت،عزت و افتخار نامي جز تفسير عملي قرآن و ارئه الگويي كامل از انسان قراني كه در هدايت انسان ها و اتمام حجت بر آنان شريك قرآن است،37 نمي توان نهاد.در سايه مديريت شرافتمند امام حسين(ع)،ياران باوفاي او، عزتمندي را سر لوحه خويش قرار مي دهند.آنها در اين هدف با شكوه خويش هيچ شك و ترديدي راه نمي دهند و مصداق اين آيه از قرآن هستند:إنما المؤمنون الذين آمنوا بالله و رسوله ثم لم يرتابوا و جاهدوا باموالهم و أنفسهم في سبيل الله اولئك هم الصادقون (حجرات،49 / 15 )؛مؤمنان واقعي تنها كساني هستند كه به خدا و رسولش ايمان آورده اند، سپس هرگز شك و ترديدي به خود راه نداده و با اموال و جان هاي خود در راه خدا به جهاد پرداخته اند، چنين كساني راستگو هستند.

نتيجه گيري

مديريت امام حسين(ع)،به دنبال تربيت انسان بر مبناي سر بلندي و بزرگواري،عزت و كرامت است زيرا آن چه سلامت آدمي را در همه احوال تأمين مي كند،عزت مندي است و از اين رو جايگاه عزت در تربيت،رفيع ترين جايگاه است و نظام تربيتي بايد به گونه اي سازمان يابد كه انسان ها را به عزت حقيقي برساند و هر گونه عامل نفي عزت مردمان،نفي شود تا انسان هايي با شخصيت ايماني و منش انساني تربيت شوند.امام با قيام خود نشان داد كه مي توان خواسته هاي الهي و قرآني را در جامعه عينيت بخشيد و با عمل به آن سعادت دنيوي و اخروي را كسب كرد.

در مديريت حسين بن علي(ع)هدف اساسي،تربيت انسان ها بر مبناي عزت و شرافت انساني است.انساني كه در اين مكتب پرورش مي يابد،فلسفه مرگ و زندگي را به خوبي دريافته و در هر شرايطي بر حفظ عزت پافشاري نموده و هرگز حاضر نمي شود حيات با ذلت و خواري را بر مرگ و شرافت ترجيح دهد.او به انسان ها آموخت كه نقش عزت در تربيت،نقش اساسي است به طوري كه اگر عزت نباشد،انسان به هر زشتي و پستي تن مي دهد و به هر گناهي آلوده مي گردد.ذلت منشأ همه بدي ها و فسادهاست.لذا بهترين راه براي اصلاح فرد و اجتماع،انتقال روح عزتمندي به آنان است و امام حسين(ع) در مديريت عزتمند خويش،درس عزت و شرافت را به همگان آموخت.

پی نوشتها:

1.اصول كافي،1 / 155.

2.كامل ابن اثير،2 / 558.

3.حياه الامام الحسين ابن علي،3 / 98.

4.ميزان الحكمه،4 / 3328.

5.سخنان حسين بن علي(ع)از مدينه تا كربلا،محمد صادق نجمي/ 31،قم،دفتر نشر انتشارات اسلامي وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم.

6.در قلمرو تعليم و تربيت اسلامي از ديدگاه امام علي(ع)،حسينعلي سرباز حسيني/ 45،ظهورقم، 1380 / 45.

7.الراغب الاصفهاني،المفردات في غريب القرآن، دارالمعرفه،بيروت / 563.

8.محمد حسين طباطبايي،الميزان في تفسير القرآن،17 / 22.

9.لغت نامه دهخدا،ماده عزت.

10.تحرير الوسيله،1 / 104.

11.غررالحكم و دررالكلم،2 / 237.

12.كافي،5 / 63.

13.تفسير الميزان،33 / 36.

14.استاد مطهري،حماسه حسيني،13 / 165.

15.غررالحكم،حديث 4056.

16.لهوف / 130.

17.محمد تقي فلسفي،جوان از نظر عقل و احساسات،2 / 292.

18.الفتوح،5 / 14.

19.بحارالانوار،25 / 170.

20.نهج البلاغه،كلمه قصار 390.

21.بحارالانوار،44 / 192.

22.الارشاد،شيخ مفيد / 235.

23.تحف العقول / 171.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 20 خرداد 1393 ساعت: 22:57 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 792

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس