دانش آموزی - 438

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره مروری بر عملکرد طرح خاورمیانه بزرگ

بازديد: 191

 

مروری بر عملکرد طرح خاورمیانه بزرگ

درآمد
طرح خاورمیانه بزرگ واکنش های بسیار متفاوتی را برانگیخته است. کشورهای اروپایی نسبت به عملی بودن و موفقیت طرح خاورمیانه بزرگ به دیده شک می نگرند و نگرانند که سیاست جدید آمریکا موجب تشدید بی ثباتی و فروپاشی دولت های منطقه گردد. از سوی دیگر، اروپا نگران است که نومحافظه کاران آمریکا با استفاده از این طرح ابتکار عمل در منطقه خاورمیانه را از دست اروپائیان برباید. دولتهای منطقه که غالبا از پشتیبانی مردم برخوردار نمیباشند و از هر تغییر جدی هراسانند این سیاست را دخالت در امور داخلی خود میدانند. بسیاری از نیروهای سیاسی منطقه طرح خاورمیانه بزرگ را یک طرح امپریالیستی با چهره دموکراتیک میدانند که هدف آن گسترش هژمونی آمریکا بر منطقه و دستیابی به ثروت نفت آن میباشد. بسیاری دیگر آنرا راه نجات خاورمیانه از بنیادگرایی وحکومتهای استبدادی میدانند. عده ای برای طرح خاورمیانه بزرگ اساسا ارزش استراتژیک قائل نیستنتد و آنرا یک حرکت تاکتیکی از سوی آمریکا برای منحرف ساختن افکار عمومی جهان نسبت به حمله به عراق میدانند. برخی از منتقدین برآنند که با توجه به تجربه عراق طرح خاورمیانه بزرگ اساسا منتفی و شکست خورده است. از سوی دیگر عده ای از سیاستگذاران آمریکا تاکید میکنند که طرح خاورمیانه بزرگ هنوز در آغاز راه است و خواهان بودجه و پشتیبانی سیاسی بیشتر برای اجرای این طرح میباشند.
علیرغم اختلاف نظرهای فوق، غالب بازيگران صحنه سیاست "خاورمیانه بزرگ" ضرورت انجام اصلاحات سیاسی و اقتصادی در منطقه تحت پوشش طرح خاورمیانه بزرگ را میپذیرند و معتقدند که خاورميانه از نظر ژئوپوليتيك و ژئواستراتژيك در دهه آينده نقشی كليدى در صحنه سیاست جهان ايفا خواهد كرد.
اکنون که متجاوز از یک سال از تصویب طرح خاورمیانه بزرگ توسط سران گروه 8 و آغاز کار رسمی آن میگذرد این سوال مطرح میشود که عملکرد این سیاست چه بوده، تاکنون با چه مشکلات و چالشهایی روبرو شده است و دورنمای آینده آن چگونه میباشد؟ نوشته حاضر نگاه مختصری به این پرسشها است. بخش نخست این نوشته به بررسی تاریخچه، برنامه های پیشنهادی و بودجه طرح خاورمیانه بزرگ می پردازد. بخش دوم نقدهایی را که نسبت به طرح خاورمیانه بزرگ مطرح شده اند بررسی میکند. بخش سوم به بررسی پاره ای شاخص های نظری اختصاص داده شده است که ازآنها میتوان برای تدوین و تدقیق برنامه اصلاحات اقتصادی و سیاسی کشورهای منطقه استفاده نمود. بخش چهارم به بررسی طرح های اتحادیه اروپا و مقایسه آنها با طرح خاورمیانه بزرگ می پردازد. بخش پنجم به ارائه چند ملاحظه پایانی اختصاص داده شده است.
1. طرح خاورمیانه بزرگ
تاریخچه
طرح خاورمیانه بزرگ
The Greater Middle Eastand North Africa Initiative (GMENAI))) برای نخستین بار در 12 سپتامبر 2002 توسط کولین پاول مطرح گردید. همزمان آقای پاول تاسیس بنیاد انترپرایز (Enterprise) را اعلام کرد و متعهد شد آمریکا به کشورهایی مانند عربستان سعودی، لبنان، الجزیره و یمن برای الحاق به سازمان تجارت جهانی کمک نماید، مناسبات تجاری دوجانبه خود را با کشورهایی نظیر مصر و بحرین گسترش دهد، از برنامه های منطقه برای انجام اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اصلاح نظام آموزشی حمایت نماید و از مبارزات شهروندان منطقه برای کسب آزادی های سیاسی و استقرار دموکراسی پشتیبانی کند . متعاقبا، در ژانويه سال 2003 معاون رئيس ‌جمهور ايالا‌ت‌ متحده، ديك چیني در اجلاس سازمان جهاني اقتصاد(WEO) كه در شهر داووس(Davos) سويس برگزار گرديد «استراتژي پيشرو براي آزادي» را مطرح ساخت كه دولت آمریکا را "متعهد به حمايت از كساني مي‌نمايد كه در راه اصلاحات در خاورميانه بزرگ فعاليت مي‌نمايند و فداكاري به خرج مي‌دهند." وی تاکید کرد دولت بوش مصر است "دموكراسي را در سراسر خاورميانه و فراسوي آن ارتقاء بخشد." از سوی دیگر، نيكولاس برنز (Nicholas Burns) نماينده ايالات‌متحده در ناتو در سخنراني خود در اكتبر 2003 در شهر پراگ از اروپا دعوت نمود تا تلاش‌هاي خود را بر روي برقراري صلح و امنيت در«خاورميانه بزرگ» متمركز سازد." در نوامبر 2003 دولت بوش طرح خود را برای خاورمیانه بزرگ رسما اعلام کرد . متعاقبا، دولت امريكا پیش نویس طرح «خاورمیانه بزرگ» را پيش از اينكه كشورهاي عرب را از محتواي آن مطلع سازد بين كشورهاي گروه 8، جهت بررسی در نشست آتی در ژوئن 2004 توزيع نمود.
طرح خاورمیانه بزرگ از یکسو با مخالفت شدید کشورهای عربی و از سوی دیگر با سوء ظن و تردید کشورهای اتحادیه اروپا مواجه گردید. کشورهای عربی هراسان از پیآمدهای آن برای دولتهای خود این طرح را دخالت در امور داخلی خود انگاشتند. کشورهای اروپایی در عین پشتیبانی از این طرح آنرا غیرواقع بینانه و بلند پروازانه خواندند. آقای ژیراک رئیس جمهور فرانسه در 9 ژوئن هشدار داد که "تحریک منطقه برای ایجاد تغییرات میتواند موجب تقویت بنیادگرایی و فروافتادن به دام مهلک جنگ تمدن ها گردد ".
بعد از انتقادات اولیه از طرح خاورمیانه بزرگ (
GMENAI)، دیپلماتهای آمریکا و اروپا بمنظور به جريان انداختن طرح خاورمیانه بزرگ، رهبران کشورهای عربی را تشویق نمودند تا برنامه اصلاحات اقتصادی وسیاسی خود را تا پیش از نشست سران گروه 8 در ژوئن 2004 تدوین و ارائه نمایند تا در این نشست طرح خاورمیانه بزرگ به عنوان واکنش گروه 8 به برنامه سران عرب ارائه گردد.
در ژانویه 2004 دولت یمن یک کنفرانس منطقه ای پیرامون دموکراسی، حقوق بشر و نقش دادگاه های بین المللی برگزار نمود. قطعنامه این کنفرانس که به قطعنامه « سنا» معروف میباشد، پشتیبانی کلیه نمایندگان از اصول دموکراسی را تصریح نمود، خواهان پایان دادن به اشغال سرزمین های عربی شد و پیشنهاد تشکیل « فوروم گفتگوی دموکراتیک عربی» برای ارتقاء تبادل نظر بین دولتها و گروه های جامعه مدنی کشورهای عربی را ارائه کرد. همزمان، آقای بوش درجريان يك سخنراني پيشنهاد كرد كه يك منطقه تجارت آزاد ميان ايالات‌متحده و خاورميانه ظرف مدت يك دهه تأسيس گردد. متعاقب کنفرانس سنا، در ماه فوريه 2004 محتواي «طرح خاورمیانه بزرگ» به روزنامه عرب زبان الحيات درز پيدا كرد و توسط این روزنامه منتشر گردید . در مارس 2004 کنفرانس «اصلاحات در جهان عرب » در شهر اسکندریه مصر برگزار گردید. سازمانهای غیر دولتی شرکت کننده در این کنفرانس طی تصویب یک قطعنامه از کلیه کشورهای عربی خواستند تا برنامه اصلاحات خود را به اجرا در آورند. اما شكست اجلاس سران اتحاديه عرب در تونس در اوايل مارس 2004 ضربه‌ سختی به هدف دولت بوش براي به جريان انداختن طرح خاورميانه بزرگ در اجلاس ماه ژوئن گروه 8 وارد ساخت. مصر و عربستان‌سعودي طرح ديگري را به‌عنوان جايگزين طرح خاورميانه بزرگ مطرح ساختند كه موفقيت‌آميز نبود. در مه 2004 جامعه عرب (
Arab League) بمنظور تصویب یک برنامه اصلاحات سیاسی اقدام به تشکیل نشست فوق العاده در تونس نمود تا ابتکار عمل را بدست گیرد و مانع از آن گردد که طرح اصلاحات خاورمیانه به عنوان برنامه گروه 8 نمایان گردد. اما نتیجه این نشست یک قطعنامه بیمایه بود که تنها به کلی گویی سطحی پیرامون دموکراسی و حقوق بشر پرداخت و برنامه مشخصی را برای پیشبرد اصلاحات اقتصادی و سیاسی منطقه ارائه نداد.

به دنبال مخالفت شدید کشورهای عربی و عدم استقبال کشورهای اروپایی، طرح خاورمیانه بزرگ (
GMENAI)تعدیل گردید و در 10 ژوئن 2004 با نام جدید «طرح خاورمیانه گسترده» ((BMENAI) Broader Middle East and North Africa Initiative) در نشست گروه 8 در«See Island» به تصویب رسید. طرح مزبورشامل دو بخش است. بخش اول که به مبحث ضرورت استقرار دموکراسی در خاورمیانه اختصاص دارد، نسبت به پیش نویس نخست (GMENAI) از لحن ملایم تری برخوردار است تا آنجا که به یک بحث کلی در محاسن دموکراسی، آزادی، حکومت قانون و حقوق بشر نزدیک میشود. بخش دوم، مانند پیش نویس اول، برنامه نسبتا جامعی برای انجام اصلاحات اقتصادی در منطقه خاورمیانه بزرگ است. در طرح «خاورمیانه گسترده»، با تعدیل لحن بخش اول، بخش دوم که به برنامه اصلاحات اقتصادی اختصاص دارد، برجسته تر می نماید. افزون بر این، برخلاف پیش نویس اول که در آن مسئله فلسطین و اسرائیل کاملا نادیده گرفته شده بود، متن طرح «خاورمیانه گسترده» به اختصار به ضرورت ادامه تلاشها برای حل مسئله فلسطین و اسرائیل اشاره می نماید. همچنین، متعاقب نشست ژوئن، گروه 8 با انتشار یک بیانیه مستقل ضرورت استقرار صلح بین اسرائیل و فلسطین و اهمیت کلیدی «نقشه راه» را مورد تاکید قرار داد.
علیرغم تعدیل های انجام گرفته، این طرح همچنان با نام اولیه آن، یعنی طرح خاورمیانه بزرگ معروف میباشد. کشورهای منطقه همچنان با این طرح سخت مخالف اند و کشورهای اروپایی نیز با احتیاط بسیار به آن مینگرند. از میان کشورهای منطقه تنها افغانستان، عراق، قطر، بحرین، جردن، تونس و یمن در ضیافت رسمی نشست گروه 8 در«
See Island» شرکت نمودند. عربستان سعودی و مصر با طرح مزبور کاملا مخالفند. حسنی مبارک اظهار داشته است که "تلاشهای خارجی برای تحمیل اصلاحات خیالی باطل است و میتواند به هرج و مرج بیانجامد". عربستان سعودی حتی از شرکت در نشست تونس، برای تهیه پاسخ کشورهای عربی به طرح خاورمیانه بزرگ خودداری نمود. از سوی دیگر، منتقدین آمریکایی «طرح خاورمیانه گسترده» برآنند که این طرح عمدتا بر امور اقتصادی تکیه دارد و به اصلاحات سیاسی و تقویت سازمانهای غیر دولتی و نهادهای جامعه مدنی توجه لازم را ندارد.
اولین نشست «طرح خاورمیانه گسترده » در دسامبر 2004 در شهر رباط مراکش، با نام «فوروم آینده» (
Forum for the Future) برگزار گردید که در آن علاوه بر کشورهای گروه 8 ، نمایندگان تعدادی از کشورهای منطقه مانند پاکستان، مراکش و ترکیه نیز شرکت داشتند. در واقع، «فوروم آینده» چارچوبی است برای نشست های منظم وزاری کشورهای ذینفع جهت تدوین و بررسی پیشرفت برنامه اصلاحات منطقه. در این چارچوب، به موازات نشست های مرتب رهبران سیاسی دولتهای مربوطه، نشست هایی بین رهبران اقتصادی و اجتماعی به ویژه نهادهای جامعه مدنی کشورهای منطقه نیز انجام می پذیرد. دراولین نشست «فوروم آینده» در دسامبر 2004، مبلغ 60 میلیون دلار به برنامه های مصوب نشست اختصاص داده شد.
مبانی نظری طرح خاورمیانه بزرگ
ازحمله 11 سپتامبر این نظریه در بین سیاستمداران و افکار عمومی غرب به ویژه آمریکا قدرت گرفته است که شرایط و ساختار سیاسی و اقتصادی نا مطلوب کشورهای خاورمیانه یکی از دلایل رشد تروریسم بین المللی میباشد. زیرا ساختارهای اقتصادی و سیاسی نا به هنجار، ناکارآمد، غیر شفاف، استبدادی و فاسد موجب پیدایش دولت هایی شده است که نمیتوانند خواست های اقتصادی و سیاسی مردم خود را برآورده نمایند. اکثر مردم این منطقه از حق مشارکت در تعیین سرنوست سیاسی خود محروم اند. دست آورهای اقتصادی در انحصار بخش کوچکی از جامعه میباشد وعلیرغم ثروتهای ملی نسبتا قابل توجه، بخش عظیمی ازجمعیت در فقر بسر میبرد و ازدست آورهای توسعه اقتصادی بی بهره است. نارضایتی در میان طبقه متوسط، اقشار تحصیلکرده و جوانان نیز بسیار گسترده میباشد. به عبارت دیگر، طرح خاورمیانه بزرگ بر پایه این فرض استواراست که انجام اصلاحات اقتصادی، ارتقاء حقوق بشر و استقرار دموکراسی در خاورمیانه، با افزایش مشارکت مردم منطقه در دست آوردهای توسعه اقتصادی و سرنوشت سیاسی کشورهایشان موجب کاهش نارضایتی و از بین بردن بستر رشد بنیادگرایی اسلامی و تروریسم بین المللی خواهد شد.
به این ترتیب، بنا بر طرح خاورمیانه بزرگ، آمریکا مصمم است تا جوامع منطقه خاورمیانه بزرگ را دموکراتیزه کند زیرا معتقد است که سرخوردگی مردم این منطقه از دولتهای خود ثبات و امنیت منطقه وجهان غرب به ویژه آمریکا را تهدید میکند. در پشتیبانی این نظریه، طرح خاورمیانه بزرگ به آمار گزارش «توسعه انسانی جهان عرب» که توسط سازمان ملل منتشر میشود توجه میدهد:
• کل تولید ناخالص ملی 22 کشور عضو اتحادیه عرب از تولید ناخالص ملی اسپانیا کمتر است.
• نزدیک به40% جمعیت بزرگسال کشورهای عرب، یعنی بالغ بر 65 میلیون نفر بیسواد میباشند که دو سوم آنان را زنان تشکیل میدهند.
• تا سال 2010 متجاوز از 50 میلیون و تا سال 2020 متجاوز از 100 میلیون نفر وارد بازارکار خواهند شد. برای جذب این نیرو میبایست هر سال دست کم 6 میلیون اشتغال جدید تولید شود.
• اگر نرخ بیکاری منطقه در سطح کنونی آن باقی بماند، تا سال 2010 تعداد بیکاران منطقه از مرز 25 میلیون نفر فراتر خواهد رفت.
• یک سوم جمعیت منطقه با 2 دلار در روز زندگی میکند. برای نجات این جمعیت انبوه از چنگال فقر نرخ رشد اقتصادی منطقه میباید دست کم 2 برابر شود یعنی از 3% به 6% در سال افزایش یابد.
• در مجموع تنها 3.5 در صد نمایندگان پارلمان های منطقه زن میباشند، در حالیکه نرخ مزبور برای منطقه جنوب صحرای آفریقا بالغ بر8.4 در صد است.
• سهم کشورهای عرب در کل تولیدات کتاب جهان تنها 1.1 در صد است که 15% آنرا نیرکتاب های مذهبی تشکیل میدهد. تعداد کتابهایی که به زبان یونانی ترجمه میشود 5 برابر کل کتاب هایی است که به زبان عربی ترجمه میشود. این در حالی است که تنها 11 میلیون نفر به زبان یونانی صحبت میکنند.
• در جهان عرب برای هر 1000 شهروند تنها 53 نسخه روزنامه به چاپ میرسد. این رقم در کشورهای پیشرفته برابر 285 نسخه، یعنی 5 برابر میانگین کشورهای عرب است.
• تنها 1.6 در صد جمعیت منطقه به اینترنت دسترسی دارد که در مقایسه با سایر مناطق جهان، حتی منطقه جنوب صحرای آفریقا پایین ترین نرخ است.
• 51 در صد جوانان عرب خواهان مهاجرت به سایر کشورها میباشند. نزدیک به یک چهارم فارغ التحصیل های دانشگاه های عرب به خارج از کشورهای خود مهاجرت میکنند.
از نظر پوشش جغرافیایی، طرح خاورمیانه بزرگ علاوه بر 22 کشور اتحادیه عرب (
Arab League) کشورهای ترکیه، اسرائیل، پاکستان، افغانستان و ایران را نیز در بر میگیرد. اما شاخص های بالا در مجموع تصویر دقیقی از شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی کل منطقه بدست میدهند. برای مثال، منطقه خاورمیانه بزرگ دارای بالاترین نرخ بیسوادی جهان به ویژه در میان زنان است. در مجموع بالغ بر 75 میلیون زن و 45 میلیون مرد از جمعیت این منطقه بیسواد میباشند. وضعیت بیسوادی در افغانستان، پاکستان، یمن و مراکش به ویژه نگران کننده است.
گزارشهای 2002 و 2003 «توسعه انسانی جهان عرب» نتیجه میگیرند که براساس تحقیقات انجام شده، جهان عرب از سه "کسری" (
deficit) رنج میبرد:
1. کسری آزادی
2. کسری اشتغال
3. کسری توانمندی سیاسی، اقتصادی و سیاسی زنان.
طرح خاورمیانه بزرگ مدعی است که هدف آن از بین بردن این کسری ها در منطقه خاورمیانه بزرگ است تا به این ترتیب ثبات و امنیت جامعه جهانی به ویژه آمریکا را تامین و حفظ نماید.
برنامه های پیشنهادی طرح خاورمیانه بزرگ
بنا بر متن رسمی طرح خاورمیانه بزرگ که توسط گروه 8 منتشر گردید، این طرح شامل سه حوزه فعالیت است:
• سیاسی: در عرصه سیاسی «طرح خاورمیانه بزرگ» متذکر میشود که پیشرفت به سوی دموکراسی و حکومت قانون مستلزم ایجاد تضمین های موثری در زمینه های رعایت حقوق بشر و آزادی های بنیادین و احترام به تنوع افکار و پلورالیسم است تا مشارکت مردم در تعیین سرنوشت سیاسی جامعه را ممکن سازد. برای استقرار و گسترش دموکراسی، علاوه بر موارد پیشین اصلاح و نوسازی دستگاه دولت و شیوه مدیریت و حکومترانی آن نیز ضروری میباشد.
• اجتماعی و فرهنگی: در حوزه اجتماعی و فرهنگی، آموزش برای همه، کاهش نرخ بیسوادی، بهبود دسترسی به آموزش به ویژه برای دختران و زنان، برابری زن و مرد، آزادی بیان، دسترسی به فنآوری اطلاعات (
information technology) و ارتقاء مهارت و آموزش نیروی کار از اهداف اصلی طرح خاورمیانه بزرگ میباشند.
• اقتصادی: در زمینه اقتصادی، اهداف طرح عبارتند از ایجاد اشتغال، ایجاد شرایط مناسب برای رشد بخش خصوصی، گسترش تجارت آزاد و سرمایه گذاری، ارتقاء همکاری های اقتصادی منطقه ای و بین منطقه ای، بهبود دسترسی به سرمایه، انجام اصلاحات در بخش مالی، اصلاح قوانین و ساختار حقوقی، اصلاح حقوق مالکیت، مبارزه با فساد و ارتقاء شفافیت. در چارچوب طرح خاورمیانه بزرگ کشورهای گروه 8 متعهد میشوند تا با ارائه کمکهای مالی و خدمات فنی دولت های منطقه را در اجرای اهداف فوق یاری دهند.
بمنظور تسهیل و پیشبرد اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی منطقه، طرح خاورمیانه بزرگ اقدامات متعددی را در سه زمینه ارتقاء دموکراسی، ایجاد جوامع متکی بر دانش وگسترش فرصت های اقتصادی توصیه می نماید که موارد عمده آنها به اختصار به شرح زیر میباشند. این اقدامات در چارچوب سازمانی «فوروم آینده» هماهنگ و به اجرا گذارده خواهند شد. بنا به طرح خاورمیانه بزرگ، نمایندگان رسمی دولتهای گروه 8 و کشورهای منطقه بطور مرتب در چارچوب «فوروم آینده» ملاقات خواهند نمود و در زمینه پیشبرد برنامه اصلاحات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی منطقه به ویژه استقرارحکومت قانون، گسترش دموکراسی، تقویت نهادهای جامعه مدنی، رعایت حقوق بشر و اصلاحات اقتصادی به تبادل نظر وهمکاری خواهند پرداخت. به موازات، نمایندگان سازمانهای غیر دولتی و گروه های اقتصادی کشورهای منطقه و گروه 8 نیز مستقیما با یکدیگر وارد تبادل نطر و همکاری خواهند شد.
الف. ارتقاء دموکراسی
بنا بر طرح خاورمیانه بزرگ، علاوه بر پشتیبانی مستقیم از جنبش های دموکراتیک منطقه، کشورهای گروه 8 میتوانند با ارائه خدمات فنی، آموزشی و حقوقی به ایجاد ظرفیت های اجتماعی و سازمانی لازم برای رشد دموکراسی کمک کنند و بدینوسیله استقرار و گسترش دموکرسی در منطقه را تسهیل و تسریع نمایند. در این حوزه اقدامات متعددی مطرح میشوند که موارد عمده آنها عبارتند از:

ایجاد ظرفیت های لازم برای انجام انتخابات آزاد: برای مثال ارائه کمکهای فنی و آموزشی برای ایجاد سیستم های کارآمد و مستقل «ثبت رای دهندگان» و« نظارت برانتخابات».
آموزش و مبادلات پارلمانی: به ویژه در زمینه تدوین قوانین و اجرای اصلاحات حقوقی
تسهیل مشارکت زنان در رهبری سیاسی: تاسیس موسساتی جهت آموزش فنون مدیریت و رهبری به زنانی که مایل به تاسیس و مدیریت سازمانهای غیر دولتی و شرکت در رقابت انتخاباتی برای کسب پست های سیاسی میباشند.
اصلاحات حقوقی و رفورم سیستم قضائی: ایالات متحده، اتحادیه اروپا، سازمان ملل و بانک جهانی دارای برنامه های متعددی برای رفرم نظام حقوقی و قوه قضائی کشورهای توسعه نیافته و در حال رشد میباشند. اما اکثر این برنامه ها در سطوح کلان کشوری عمل میکنند، مانند آموزش قانون نویسی، مدیریت قوه قضائیه و اصلاح قوانین حقوقی. درحالیکه در اکثر کشورهای توسعه نیافته و در حال رشد موسساتی جهت ارائه مشاوره و خدمات حقوقی و قضایی به افراد وعامه مردم به صورت رایگان و یا نیمه رایگان وجود ندارد. کشورهای گروه 8 میتوانند با ارائه کمکهای مالی و فنی جهت تاسیس چنین موسساتی به استفرار حکومت قانون در کشورهای منطقه کمک نمایند. افزون بر این، کشورهای گروه 8 میتوانند با افزایش کمک های مالی و فنی به کشورهای منطقه، برای مثال در زمینه آموزش و مبادله پرسنل قضایی، آموزش قانون نویسی و مدیریت سیستم قضایی، پیشبرد این اصلاحات را تسریع و تقویت نمایند.
کمک به رشد رسانه های عمومی مستقل: رسانه های عمومی در کشورهای خاورمیانه مستقیما یا غیر مستقیم تحت کنترل دولت میباشند. غالبا این رسانه ها فاقد توانایی های لازم برای ارائه تحلیل و بررسی های حرفه ای و مستقل میباشند و کیفیت کار آنها معمولا بسیار پایین است. این کاستی موجب بیعلاقگی جامعه به رسانه های عمومی و کسری اطلاعات لازم برای شرکت موثر مردم درمدیریت جامعه میگردد. کشورهای گروه 8 میتوانند با اتخاذ اقدامات متعددی به حل این مشکل کمک نمایند، مانند: مبادله ژرنالیستهای حرفه ای، آموزش ژرنالیستهای مستقل کشورهای منطقه، ارائه بورس های تحصیلی به جوانان و ژرنالیست های مستعد منطقه برای تحصیل در رشته های مربوطه در کشورهای غربی، ارسال اساتید و ژرنالیستهای حرفه ای به کشورهای منطقه جهت آموزش ژرنالیست ها در کشورهای منطقه و غیره.
ارتقاء شفافیت و مبارزه با فساد: طبق تحقیقات بانک جهانی اکنون فساد بزرگترین مانع در برابر توسعه اقتصادی و سیاسی کشورهای در حال رشد و توسعه نیافته است. این در حالی است که در اکثر کشورهای خاورمیانه و آفریقای شمالی فساد، به معنای سوء استفاده از موقعیت های دولتی و اجتماعی برای کسب منافع شخصی، اپیدمیک شده و درعمق کلیه دستگاه های دولتی و نهادهای اجتماعی گسترش یافته است. برای کمک به حل این مشکل طرح خاورمیانه بزرگ کشورهای گروه 8 را فرا میخواند تا علنا و به نحوی فعال از برنامه های سازمان ملل و سازمان همیاری و توسعه اقتصادی (
OECD) برای مبارزه با فساد در کشورهای خاورمیانه و آفریقای شمالی پشتیبانی نمایند. در چارچوب این برنامه ها رهبران دولتهای منطقه، سازمانهای غیر دولتی، موسسات مالی بین المللی و رهبران سایر کشورهای عضو، برنامه های خود را برای مبارزه با فساد و تقویت پاسخگویی دولت به بحث و بررسی میگذارند و سعی می کنند تا آنها را با یکدیگرهماهنگ سازند. همچنین، کشورهای گروه 8 میتوانند کشورهای منطقه را ترغیب نمایند تا اصول و برنامه های «تامین شفافیت و مبارزه با فساد» گروه 8 را اختیار کنند و به اجرا بگذارند. افزون بر این، طرح خاورمیانه بزرگ از کشورهای گروه 8 میخواهد تا چند برنامه مبارزه با فساد را به صورت آزمایشی درمنطقه آغاز نمایند.
ارتقاء جامعه مدنی: انجام اصلاحات سیاسی و اجتماعی واقعی در خاورمیانه، مانند هر منطقه دیگر، تنها به دست نیروهای سیاسی منطقه و سازمانهایی که مردم آنرا نمایندگی میکنند میسر است. لذا، برای تسهیل و پیشبرد برنامه اصلاحات خاورمیانه، کشورهای گروه 8 میبایست به رشد و توسعه نهادها و سازمان های جامعه مدنی در منطقه کمک نمایند. بنا به طرح خاورمیانه بزرگ این مهم میتواند از راههای گوناگونی انجام پذیرد، مانند:
• اعمال فشار به دولتهای منطقه جهت رعایت حقوق نهادها و سازمانهای جامعه مدنی، به ویژه رسانه ها و سازمانهای حقوق بشر و اجازه کار آزادنه به آنها بدون ایجاد مزاحمتها و محدودیتهای سیاسی.
• افزایش کمکهای مالی به رسانه ها و سازمانهای غیر دولتی (
NGO) منطقه که در زمینه ارتقاء دموکراسی، حقوق بشر و حقوق زنان فعالیت میکنند.
• افزایش بودجه سازمانهای غیر دولتی غربی (مانند بنیاد دموکراسی آمریکا و بنیاد وست مینستر بریتانیا ) جهت ارائه خدمات فنی به سازمان های غیر دولتی منطقه خاورمیانه بزرگ، مانند آموزش فنون لازم برای ایجاد پایگاه (پلاتفورم) اجتماعی و سیاسی، اعمال نفوذ و فشار بر دولتهای خود وجلب پشتیبانی مردم و رسانه ها.
تاسیس سازمان گفتگو و همکاری برای ارتقاء دموکراسی: بمنظور ظرفیت سازی و تقویت نهادهای دموکراتیک منطقه، طرح خاورمیانه بزرگ کشورهای منطقه و گروه 8 را فرامیخواند تا اقدام به تاسیس سازمان «گفتگو وهمکاری برای ارتقاء دموکراسی» نمایند. در این سازمان که تحت نظر فوروم آینده اداره خواهد شد نمایندگان دولتها، سازمانهای غیر دولتی و نهادهای مدنی منطقه، کشورهای گروه 8 و اتحادیه اروپا به تبادل اطلاعات و تجربه پیرامون برنامه ها و شیوه های گسترش دموکراسی و تدوین برنامه های مشترک برای ایجاد و تقویت نهادهای دموکراتیک خواهند پرداخت.
ب. ایجاد جوامع متکی به دانش
بنا به گزارشهای توسعه انسانی جهان عرب ، درجهان گلوبال نوین دانش شالوه و شاهراه توسعه و آزادی است. اما، همانطور که در بخش پیش نشان داده شد جهان عرب علیرغم پیشینه تاریخی خود، به نحوی خیره کننده و تاسف آور از جهان دانش معاصرعقب افتاده است. بمنظورحل این معضل، طرح خاورمیانه بزرگ از کشوهای گروه 8 میخواهد تا اقدامات جدید و گسترده تری را جهت آموزش نیروی انسانی منطقه اتخاذ نمایند. بطور مشخص برنامه های پیشنهادی طرح خاورمیانه بزرگ در این حوزه عبارتند از:
• ارائه کمکهای مالی و فنی به دولتها و سازمانهای غیر دولتی منطقه، با این هدف که نرخ بیسوادی منطقه را تا سال 2010 به میزان 50% کاهش دهند (به ویژه در میان زنان).
• تاسیس موسسات تربیت معلم به منظور تربیت 100 هزارمعلم زن تا سال 2008، بر مبنای رهنمون های «آموزش برای همه» سازمان یونسکو.
• ارائه کمکهای مالی جهت چاپ کتاب های درسی (از طریق مشارکت بخش خصوصی و دولتی) و اهدا آنها به مدارس، دانشگاه ها و کتابخانه های منطقه.
• ایجاد مدارس جدید با استفاده از تکنولوژی و متدهای آموزش نوین، بر مبنای طرح مدارس «
Discovery» اردن که با استقبال و موفقیت قابل توجهی همراه بوده است.
• برگزاری یک نشست متشکل از رهبران بخش های دولتی، خصوصی و سازمانهای جامعه مدنی منطقه و همتاهایشان در ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا، بمنظور بررسی راههای حل مسئله "کسری دانش" در منطقه خاورمیانه بزرگ.
• تاسیس موسساتی با مشارکت بخش های خصوصی و دولتی منطقه جهت مجهز کردن مدارس به تجهیزات کامپیوتری و دسترسی به اینرنت.
• تاسیس مدارس بازرگانی در منطقه با همکاری مدارس و دانشگاههای کشورهای گروه 8 .
ج. گسترش فرصتهای اقتصادی
بنا به طرح خاورمیانه بزرگ، حل مشکلات اقتصادی منطقه خاورمیانه بزرگ مستلزم انجام اصلاحات اقتصادی گسترده ای همطراز اصلاحات اقتصادی اروپای شرقی میباشد. آزادسازی انرژی بخش خصوصی به ویژه صنایع کوچک و متوسط که موتور رشد اقتصادی منطقه میباشند محور اصلی چنین اصلاحاتی است. در این راستا، برنامه های مشخص طرح خاورمیانه بزرگ عبارتند از:
• تاسیس موسسات مالی و بانکهای توسعه جهت تامین سرمایه لازم برای توسعه اقتصادی منطقه
• اصلاح بخش مالی
• ارتقاء تجارت آزاد
• تاسیس فوروم فرصتهای اقتصادی خاورمیانه
تاسیس موسسات مالی: بمنظور بهبود عرضه سرمایه لازم برای توسعه اقتصادی منطقه طرح خاورمیانه بزرگ تشکیل سه نوع موسسه مالی را توصیه میکند:
• بانک توسعه خاورمیانه بزرگ: تاسیس یک بانک توسعه منطقه ای، بر مبنای بانک توسعه اروپا، با سرمایه مشترک کشورهای گروه 8 و کشورهای ثروتمند منطقه جهت تامین سرمایه لازم برای انجام پروژه های پایه ای نظیز آموزش، بهداشت و سایر زیرساختهای اولیه توسعه اقتصادی. همچنین، این بانک میتواند به عنوان مرکزی برای ارائه خدمات فنی به کشورهای منطقه در زمینه تهیه برنامه های توسعه و امور مالی عمل نماید. انجام اصلاحات اقتصادی و اثبات دستآوردهای آن یکی از معیارهای اساسی برای دریافت وام ازبانک توسعه خاورمیانه میباشد.
• شرکت سرمایه گذاری خاورمیانه بزرگ: تاسیس یک موسسه سرمایه گذاری منطقه ای تحت سرپرستی
IFC (International Finance Corporation) و با سرمایه و مدیریت بخش خصوصی کشورهای منطقه و گروه 8 بمنظور اعطای وام های سرمایه ای برای کمک به توسعه بخش خصوصی منطقه، به ویژه پاگیری و توسعه شرکتهای صنعتی و تجاری بزرگ و متوسط منطقه ای. همچنین، این موسسه با ارائه خدمات فنی به کشورهای منطقه به ایجاد جو مناسب برای رشد سرمایه گذاری و توسعه بخش خصوصی نیز کمک خواهد نمود.
• تاسیس موسسات مالی برای عرضه وام های کوچک (
Micro-finance institutions): در منطقه چند موسسه مایکرو فایننس وجود دارد. اما تنها 5 درصد متقاضییان موفق به دریافت وام از این موسسات میشوند. افزون بر این، کل وام های این موسسات تنها 0.7 در صد سرمایه مورد نیاز متقاضییان را تامین میکند. بمنظور پر کردن این خلاء، به ویژه تامین سرمایه مالی مورد نیاز زنان، طرح خاورمیانه بزرگ از کشورهای گروه 8 میخواهد تا اقدام به تاسیس چند موسسه مایکرو فایننس در منطقه بنمایند. این موسسات بر مبنای تجاری اداره خواهند شد، به این معنی که برای ادامه فعالیت تنها به درآمد خود متکی خواهند بود. بر فرض آنکه ارزش متوسط وامهای اعطائی این موسسات برابر 400 دلار برای هر نفر باشد، طرح خاورمیانه بزرگ پیش بینی میکند که اعطای 500 میلیون دلار وام در ظرف 5 سال به یک میلیون و دویست هزار نفرکمک خواهد نمود تا خود را از بند فقر نجات دهند که 750 هزار نفر آنها را میتوانند زنان تشکیل دهند.
اصلاح بخش مالی: بمنظور ادغام موثرتر کشورهای منطقه در نظام مالی جهانی، طرح خاورمیانه بزرگ از کشورهای گروه 8 میخواهد تا با ارائه خدمات فنی به اصلاح و نوسازی بخش مالی کشورهای منطقه کمک نمایند، به ویژه در زمینه های:
• کاهش سلطه دولت بر بخش بانکی
• حذف و کاهش موانع موجود بر سر مبادلات مالی بین کشوری
• نوسازی بخش بانکی
• توسعه و بهبود ابزارهای مالی متکی بر ضوابط بازار و ایجاد ساختارهای نظارتی جهت آزاد سازی بازار سرمایه.
ارتقاء تجارت آزاد: مبادلات تجاری کشورهای منطقه خاورمیانه بزرگ عمدتا با کشورهای خارج از منطقه است. در واقع، تنها 6% کل مبادلات تجاری آنها با کشورهای درون منطقه است. افزون بر این، سطح موانع تعرفه ای وغیر تعرفه ای در میان کشورهای منطقه بسیار بالا میباشد. بمنظور ارتقاء تجارت آزاد و تشویق مبادلات درون منطقه ای، طرح خاورمیانه بزرگ کشورهای گروه 8 را به انجام اقدامات زیر فرا میخواند:
• کمک به کشورهای منطقه جهت الحاق به سازمان تجارت جهانی: کشورهای گروه 8 میتوانند کشورهای منطقه را تشویق نمایند تا به سازمان تجارت جهانی ملحق شوند و با ارائه کمکهای فنی نظیر تدوین برنامه های مناسب برای کاهش موانع تعرفه ای و غبر تعرفه ای و اصلاح سیستمهای گمرک و لوژستیک، روند الحاق به سازمان تجارت جهانی را برای آنها تسهیل نمایند. پس از پیوستن آنها به سازمان تجارت جهانی و امضای توافق نامه های مربوطه، کشورهای گروه 8 میتوانند به کشورهای منطقه کمک نمایند تا تعهدات خود به سازمان تجارت جهانی را اجرا نمایند.
• تاسیس قطب های تجارت منطقه ای (
regional trade hubs): کشورهای گروه 8 میتوانند با تاسیس قطب های تجارت منطقه ای به توسعه تجارت به ویژه تجارت درون منطقه ای کمک نمایند. تاسیس این مراکز با متمرکز کردن راههای ورودی و خروجی کالا در یک نقطه و مرتبط کردن گمرگ های کشورهای منطقه موجب کاهش هزینه حمل و نقل، امور گمرکی و اداری خواهد شد، گردش کالاهای بخش خصوصی را در درون منطقه تسهیل خواهد نمود و با تسهیل دسترسی سرمایه گذاران خارجی به اطلاعات، خدمات و بازار موجب رشد سرمایه گذاری در منطقه خواهد شد.
• تاسیس مناطق توسعه تجارت (
Business Incubator Zones (BIZ)): کشورهای گروه 8 میتوانند با ارائه خدمات فنی به کشورهای منطقه به تاسیس مناطق آزاد و ویژه تجاری در منطقه خاورمیانه بزرگ کمک نمایند. این مراکز با ایجاد همکاری بین کشورهای منطقه به ویژه در زمینه هماهنگ و یکسان سازی طراحی، تولید و بازاریابی تولیدات صنعتی، موجب شکل گیری بازارهای بزرگ منطقه ای خواهند شد. متعاقبا، کشورهای گروه 8 میتوانند با تقویت دسترسی این محصولات به بازارهای خود به رشد و توسعه این بازارهای منطقه ای کمک نمایند.
تاسیس فوروم فرصتهای اقتصادی خاورمیانه بزرگ: طرح خاورمیانه بزرگ کشورهای گروه 8 را فرا میخواند تا بمنظور تشویق و تقویت همکاری بین کشورهای منطقه، بر مبنای الگوی فوروم همکاری های اقتصادی آسیا و پاسیفیک ((
APEC، اقدام به تاسیس فوروم « فرصت های اقتصادی خاورمیانه بزرگ» نمایند. در این فوروم رهبران دولتهای منطقه و کشورهای گروه 8 همراه با نمایندگان بخش های خصوصی و سازمانهای غیر دولتی شان، به بررسی فرصت های اقتصادی منطقه و حل مشکلات و برنامه اصلاحات اقتصادی منطقه به ویژه اصلاح نظام های تجاری، مالی و سیستم های نظارتی (regulatory systems) به تبادل نظر وهمکاری خواهند پرداخت.
بودجه
بودجه اولیه طرح خاورمیانه بزرگ برای سال مالی 2002 برابر29 میلیون دلار بود. اما با وقوع جنگ عراق در مارس 2003 بودجه مالی این طرح به مقدار 100 میلیون دلار افزایش یافت. در سال 2004 دولت بوش تقاضای 145 میلیون دلار بودجه جدید برای سال مالی 2004 نمود که تنها 45 میلیون دلار آن به تصویب مجلس آمریکا رسید. در اکتبر 2004 مبلع 18.5 میلیون دلار دیگر به طرح خاورمیانه بزرگ تخصیص داده شد. در سال 2005 دولت بوش تقاضای 150 میلیون دلار بودجه جدید برای سال مالی 2005 نمود که مجلس آمریکا آنرا به 90 میلیون دلار کاهش داد. به این ترتیب تا کنون 283 میلیون دلار به طرح خاورمیانه بزرگ تخصیص داده شده که تا پایان اکتبر 2004 بالغ بر103 میلیون دلار آن هزینه شده بود . برای سال 2006 آقای بوش مبلغ 120 میلیون دلار برای طرح خاورمیانه بزرگ تقاضای بودجه نموده است.
همچنین، باید توجه داشت که اهداف «طرح خاورمیانه بزرگ» از امکانات مالی برخی از سازمان های دیگر نیز بهره مند میشوند مانند بنیاد دموکراسی که یک سازمان نیمه خصوصی غیر دولتی است که در سال 1983 بمنظور ارتقاء و تقویت نهادهای دموکراتیک و غیر دولتی در جهان تاسیس گردید. بودجه این سازمان برای سال مالی 2005-2006 معادل 80 میلیون دلار میباشد که بخش قابل توجهی از آن به ارتقاء دموکراسی در منطقه خاورمیانه بزرگ اختصاص دارد .
بطور سنتی، کمکهای آمریکا به کشورهای منطقه خاورمیانه همواره از طریق اهدا وام و کمکهای مالی و فنی به دولتهای منطقه انجام گرفته وعمدتا بر پروژهای بزرگ اقتصادی متمرکز بوده است. طرح خاورمیانه دامنه این مناسبات را گسترش داده، انجام اصلاحات اجتماعی و سیاسی را در دستور کارمیگذارد و اهدا کمکهای نسبتا کوچک اما متعدد به گروه های غیر دولتی و شهروندان منطقه را در صدر اولویت های خود قرار میدهد. زیرا طرح خاورمیانه بزرگ بر این فرض مبتنی است که دولت های عرب درانجام اصلاحات و تامین خواستهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی شهروندان خود نا موفق بوده اند. به عبارت دیگر، طرح خاورمیانه بزرگ تلاش میکند تا با شهروندان و سازمانهای غیر دولتی منطقه مستقیما تماس برقرار نماید و با ارائه کمکهای مالی و فنی به آنها، پیشبرد اصلاحات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را تسهیل و تسریع نماید.
نقش ناتو
با شکل گیری «طرح خاورمیانه بزرگ» به نظر میرسد آمریکا میکوشد تا ناتو را در اجرای این طرح درگیر سازد و یا دست کم کارکرد آنرا با «طرح خاورمیانه بزرگ» و چالشهای جدید در منطقه هماهنگ سازد. برای مثال، نیکولاس برنز (
Nicholas Burns) نماینده آمریکا در ناتو در سخنرانی خود در اکتبر 2003 در شهر پراگ اظهار داشت "مأموريت ناتو هنوز هم عبارت است از دفاع از اروپا و امريكاي شمالي. با اين حال، ما بر اين اعتقاد نيستيم كه مي‌توانيم با نشستن در جاي خود و محدود شدن به اروپاي غربي يا اروپاي مركزي و يا امريكاي شمالي اين مأموريت را به انجام برسانيم. ما بايد توجه ذهني و همچنين تمركز نيروهاي نظامي خود را به سمت شرق و جنوب گسترش دهيم. به اعتقاد ما آينده ناتو در شرق و جنوب و يا به عبارت ديگر در خاورميانه بزرگ است".
شکل گیری نقش ناتو در «طرح خاورمیانه بزرگ» با واقعه
۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و متعاقب آن حمله به عراق آغاز گردید و در سال 2004 در غالب طرح همیاری استانبول (Istanbul Cooperation Initiative (ICI)) شکل رسمی تر به خود گرفت.
طرح همیاری استانبول که در مارس 2004 در نشست ناتو در استانبول ارائه گردید کشورهای منطفه خاورمیانه بزرگ، به ویژه کشورهای عضو شورای همیاری خلیج فارس را دعوت به همکاری عملی با ناتو مینماید. وظیفه جدید ناتو در چارچوب طرح همیاری استانبول عبارت است از شناسايى و مقابله با خطراتی که كشورهاى عضو را در منطقه خاورمیانه بزرگ تهدید میکنند، به ویژه از طریق اقداماتى نظير:
• مقابله با تروریسم
• مبارزه با گسترش سلاح های کشتار جمعی،
• همکاری در امورامنیت مرزی بمنظور مبارزه با قاچاق موارد مخدر، قاچاق اسلحه و انسان
• تهیه برنامه های مشترک جهت مقابله با مصائب بزرگ و شرایط اضطراری
• آموزش های نظامی و امنیتی
• شرکت در تمرین های ناتو
• ارائه خدمات و کمکهای فنی برای انجام اصلاحات در سیستم های نظامی و مناسبات نظامی- مدنی
• هماهنگ سازی سیستم ها و تجهیزات نظامی بمنظور حذف ناسازگاری ها و تسهیل اقدامات مشترک
تا کنون سه کشور کویت، قطر و بحرین به «طرح همیاری استانبول» پیوسته اند و اقدامات مشترکی در زمینه های فوق نیز انجام گرفته است. همچنین حکومت ترکیه بسیار مشتاق است که در طرح های همیاری استانبول و خاورمیانه بزرگ نقش کلیدی در سطح منطقه ایفا نماید. در واقع حکومت ترکیه بیرون ماندن این کشور از طرح خاورمیانه بزرگ را مغایر منافع استراتژیک ترکیه میداند .

مروری بر عملکرد طرح خاورمیانه بزرگ بخش دوم: نقدها

2. نقدها
طرح خاورمیانه بزرگ از جوانب متعددی مورد انتقاد واقع شده است که آنها را میتوان درسه گروه کلی دسته بندی نمود:
1. استراتژی هژمونی طلبی: نظراتی که هدف اصلی طرح خاورمیانه یزرگ را اساسا تحمیل هژمونی آمریکا بر منطقه و دستیابی به ثروت نفت آن میدانند.
2. تاکتیک استتاری : نظراتی که طرح خاورمیانه بزرگ را عمدتا یک حرکت تاکتیکی از سوی آمریکا جهت منحرف کردن افکارعمومی جهان از مشکلات سیاست خارجی آمریکا در منطقه خاورمیانه به ویژه مشکلات ناشی ازحمله به عراق میدانند.
3. الگوی نامناسب: نطراتی که انجام اصلاحات سیاسی و اقتصادی خاورمیانه را ضروری میدانند، اما بر آنند که فرمول بندی مشخص «طرح خاورمیانه بزرگ » به دلیل نادیده گرفتن شرایط منطقه، عدم اعتماد مردم و نیروها ی منطقه به آمریکا، در نظر نگرفتن تنوع ساختارهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و تحمیل یک راه حل از پیش تعیین شده وعدم مشاوره و مشارکت نیروهای منطقه، ناپخته و غیر عملی است.
استراتژی هژمونی طلبی:
گروه نخست شامل نظریه های متعددی میشود که پایگاه نظری آنها را میتوان به ترتیب زیر خلاصه کرد:
در سیاستگذاری کلان بین المللی مسئله اصلی خاورمیانه بر پایه نفت میچرخد. از زمان جنگ جهانی اول که جهان بسوی اقتصاد متکی به نفت حرکت کرد خاورمیانه در امور سیاست جهانی نقشی محوری یافت. بعد از جنگ جهانی دوم، آمریکا جانشین بریتانیا و فرانسه در منطقه خاورمیانه بزرگ گردید. در این تحول نقش فرانسه کما بیش حذف شد، اما به بریتانیا نقش جدید «شریک کوچکتر» داده شد. در این چارچوب آمریکا سیستمی را که بریتنانیا برای اداره کشورهای نفت خیز عربی بوجود آورده بود از این کشور تحویل گرفت. روح این سیستم بطور خلاصه آن است که کشورهای نفت خیز منطقه خاورمیانه میبایست در ظاهر توسط دولتهای ملی اداره شوند، اما در باطن قدرت در اختیار آمریکا باشد. برای این منظور دولتهای منطقه میبایست ضعیف و دست نشانده باشند تا از فرمانهای صاحب قدرت تبعیت نمایند. با بغرنجتر شدن شرایط، دولت نیکسون این چارچوب را تکمیل نمود و برای تعدادی از کشورهای غیرعرب منطقه مانند ایران زمان شاه، ترکیه، اسرائیل و پاکستان نقش ژاندارم منطقه را تعیین نمود. به عبارت دیگر، ساختار سیستم آمریکا برای کنترل منطقه خاورمیانه دارای سه محور اصلی است:
• اتاق فرمان که در واشنگتن میباشد و از تجربه و کمکهای فنی شریک کوچک، یعنی بریتانیا استفاده میکند
• مجموعه ای از دولتهای ضعیف و دست نشانده عرب
• چند ژاندارم منطقه ای ( ترکیه، اسرائیل و پاکستان) که وظیفه آنها حفظ رژیم های موجود و جلوگیری از رشد رادیکالیسم در منطقه میباشد. در این میان اسرائیل به دلیل نزدیکی بیشتر با غرب و اعتماد بیشتر غرب به آن نقش کلیدی را ایفا میکند و موقعیت آن به عنوان نیروی نظامی برتر منطقه میبایست همواره حفظ گردد.
طی دوران جنگ سرد سیاست خارجی آمریکا در غالب مناطق جهان به جزخاورمیانه و آفریقا شمالی بر ضرورت استقرار و گسترش دموکراسی تاکید می ورزید، در صورتیکه در مورد خاورمیانه و آفریقای شمالی پاشنه آن بر محور ثبات و امنیت می چرخید. در این منطقه آمریکا غالبا از دیکتاتورها حمایت می نمود و دموکراسی را قربانی حفظ ثبات و امنیت میکرد. برای توجیه این سیاست طی دهه 1980 در محافل آکادمیک غالبا از استثنایی بودن اسلام، ناسازگاری جهان بینی و فرهنگ اسلام با دموکراسی، گرایش تاریخی جوامع عرب به استبداد سخن میرفت و به جهان بینی، تاریخ و فرهنگ اسلام به عنوان مانعی در برابر دموکراسی نگریسته میشد.
با فروپاشی اردوگاه شرق و پایان جنگ سرد، آمریکا به تنها قدرت برتر منطقه تبدیل گشت و برای اولین بار فرصت یافت تا سیاست های خود را در منطقه با دست باز و بدون چالش یک رقیب نیرومند پیگیری نماید. در شرایط جدید، در سیستمی که برای کنترل منطقه خاورمیانه برپا شده بود میبایست تجدید نظر میشد تا بتواند جمهوری های جدید آسیای مرکزی را که از شوروی سابق جدا شده بودند و دارای ذخائر نفت عنی میباشند، تحت نفوذ آمریکا در آورد. از سوی دیگر، رشد رادیکالیزم و بنیاد گرایی اسلامی که با انقلاب ایران آغاز شده بود میبایست متوقف میگشت و حوزه هایی که از کنترل سیستم خارج شده بودند میبایست مجددا تحت کنترل سیستم قرار میگرفتند. در نبود رقیبی که بتواند از فرصت های ناشی از تغییرات سیاسی و اجتماعی کشورهای منطقه استفاده کند، آمریکا اکنون میتوانست برای کاهش نارضاینی های سیاسی و اجتماعی و خشکاندن بستر رشد رادیکالیزم اقدام به انجام اصلاحاتی در ساختار اجتماعی و سیاسی منطقه بنماید.
از سوی دیگر، تقاضا برای نفت در سطح کل جهان به ویژه درکشورهای چین، هندوستان و آمریکا با سرعت در حال افزایش میباشد. در حالیکه ذخایر موجود نفت در خارج از منطقه خاورمیانه بزرگ با سرعت در حال اتمام است ونرخ اکتشاف میدان های جدید در این مناطق به شدت کاهش یافته است. بنا بر یک نظریه متداول، هنگامیکه سطح نفت موجود دریک چاه نفتی به زیر نصف برسد، یعنی نصف کل ذخیره چاه برداشت شده باشد، هزینه استخراج نفت آن میدان با سرعت تصاعدی رو به افزایش میگذارد. طبق برآوردهای موجود اکثر میدانهای خارج از خاورمیانه به زودی و خیلی پیشتر از میدانهای خاورمیانه به این نقطه خواهند رسید. به این ترتیب انتظار میرود که در آینده وابستگی جهان به نفت خاورمیانه با شدت افزایش یابد. این امر اهمیت خاورمیانه را درمعادلات سیاسی افزایش داده، آنرا به الویت سیاست خارجی جهان غرب به ویژه آمریکا تبدیل نموده است.
طبق نظریه این گروه، مجموعه عوامل فوق سبب شد تا آمریکا تحکیم هژمونی خود بر منطقه خاورمیانه بزرگ را در صدر الویت های سیاست خارجی خود قرار دهد. برای اجرای موفقیت آمیز این برنامه، آمریکا به این نتیجه رسید که میبایست از یکسو به برنامه خود چهره ای ایدئولوژیک و آرمانی بدهد و از سوی دیگرشرایط ذهنی جامعه جهانی را به گونه ای تغییر دهد تا بتواند در صورت لزوم عامل نظامی را که در آن از تفوق و برتری کامل برخوردار است با آزادی عمل و کارآیی بیشتری بکار گیرد. از این منظر، هدف کنونی آمریکا اشاعه و گسترش سیاست برخورد تمدن ها به عنوان جایگزینی برای جنگ سرد و در پیش گرفتن سیاست متشنج و بحرانی کردن منطقه است تا بتواند از این طریق هژمونی خود را درمنطقه گسترش دهد. از سوی دیگر، طرح خاورمیانه بزرگ حمله به عراق و نیت آمریکا برای دستیابی به نفت منطقه را در پشت یک نقاب ایدئولوژیک و بشردوستانه «ارتقاء حقوق بشر و استقرار دموکراسی» مخفی می نماید.
نظریه پردازان گروه نخست می پذیرند که دولتهای عرب اساسا از اصلاحات سیاسی هراسانند زیرا به دلیل عدم برخورداری از پشتیبانی مردم هر تغییر جدی میتواند به فروپاشی آنها بیانجامد. طیف هایی از این گروه حتی می پذیرند که دولتهای عرب از اسرائیل بعنوان توجیه بی کفایتی خود استفاده میکنند. غالب دولتهای عرب جنگ با اسرائیل را علت اصلی عدم رشد دموکراسی در کشورهایشان میدانند، در حالیکه اسرائیل علیرغم 6 دهه جنگ و خصومت با اعرب همواره دموکراسی را دست کم برای شهروندان یهودی خود رعایت نموده است. اما این نظریه پردازان خاطر نشان میشوند که ماهیت دولتهای خاورمیانه و ناتوانی آنها در استقرار و توسعه دموکراسی تنها بخشی از حقیقت است. از سوی دیگر، کشورهای غرب به ویژه آمریکا، به دلیل حمایت از دولتهای غیر دموکراتیک منطقه سهم عظيمی در ایجاد اوضاع کنونی منطقه برعهده دارند.
به طور خلاصه، از منظر این دیدگاه طرح خاورمیانه بزرگ نقشه کلان (
Master Plan) آمریکا برای گسترش هژمونی خود بر منطقه و دستیابی به ثروت نفت آن در پوشش شعارهای حقوق بشر و دموکراسی خواهی است.
تاکتیک استتاری
نظریه پردازان این گروه برای «طرح خاورمیانه بزرگ» ارزش استراتژیک قائل نیستند، بلکه آنرا اساسا یک حرکت تاکتیکی از سوی آمریکا میدانند تا با استفاده از شعارهای آرمان خواهانه استقرار دموکراسی و انجام اصلاحات سیاسی و اقتصادی در خاورمیانه، اشغال نظامی عراق، مشکلاتی را که درعراق با آن مواجه شده است و شکست برنامه صلح اسرائیل و فلسطین (نقشه راه) را ازکانون توجه افکارعمومی آمریکا و جهان خارج سازد. سیاست «طرح خاورمیانه بزرگ» از یکسو به اقدامات آمريكا درمنطقه رويكرد مثبت مي‌بخشد و از سوی دیگر با عمده کردن مسئله عقب ماندگی سیاسی خاورمیانه و ضرورت انجام اصلاحات سیاسی، مناقشه فلسطين و اسرائیل را به يك نمايش جانبي مبدل مي‌کند كه تنها يكي از درگيري‌هاي بي‌شماري است كه آرامش اين منطقه را برهم مي‌زند.
برخی از کشورهای اروپایی اضافه میکنند که هدف واشنگتن از اتخاذ این تاکتیک بي‌اعتبارسازی سیاست خارجی اروپا در قبال مسئله خاورمیانه است. طبق این نظریه، كشورهايي كه به ‌طور خاص در معرض اين هدف آمريكا قرار دارند در درجه نخست عبارتند از آلمان و فرانسه كه مخالفت آنان با حمله به عراق موجب محبوبيت آنها در ميان ملت‌هاي عرب گرديد.
بعلاوه، عده ای خاطر نشان میشوند که این تاکتیک همچنین به انتخاب شدن مجدد آقای بوش به ریاست جمهوری آمریکا کمک نمود و در عرصه سیاست داخلی آمریکا دارای ارزش انتخاباتی بود. در این راستا، عده ای برآنند که این تاکتیک گرچه ممکن است به انتخاب شدن مجدد آقای بوش به ریاست جمهوری آمریکا کمک کرده باشد، اما بر روی افکار عمومی مردم خاورمیانه تاثیر قابل توجهی نخواهد داشت. زیرا ادامه بی تفاوتی آمریکا به مسئله اسرائیل و فلسطین، بی توجهی آن به تاثیر«دیوار امنیتی» اسرائیل بر افکار عمومی اعراب، اهدا قراردادهای پرسود تجاری به شرکتهای آمریکایی پس از اشغال عراق و چشم انداز حظور بلند مدت نیروهای آمریکایی در عراق، بدبینی مردم منطقه را نسبت به نیات اصلی آمریکا در منطقه تشدید می نماید.
از سوی دیگر، نظریه پردازان این گروه خاطر نشان میشوند که اجرای طرح خاورمیانه بزرگ به عنوان برنامه استراتژیک آمریکا مستلزم بودجه بسیار هنگفتی است، در حالیکه بودجه اختصاص داده شده به طرح خاورمیانه بزرگ، با توجه به میدان پوشش آن بسیار اندک است و متناسب بایک برنامه استراتژیک کلان نمیباشد.
نظریه پردازان تاکتیک استتاری الزاما منکر منافع استراتژیک آمریکا در منطقه، میل آن به کنترل ثروت نفت منطقه و ضرورت انجام اصلاحات سیاسی در منطقه خاورمیانه نیستند، اما باور ندارد که یک برنامه گسترده و فراگیر برای انجام اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی درکلیه کشورهای منطقه (مانند طرح خاورمیانه بزرگ) گزینه استراتژیک آمریکا برای اجرای این اهداف باشد. غالب نظریه پردازان این گروه معتقدند که هدف آمریکا در منطقه در درجه اول عبارت است از تثبیت شرایط خود در عراق و ایجاد یک حکومت سکولار و دموکراتیک طرفدار آمریکا در آن کشور. در این چارچوب، برنامه دموکراسی خواهی آمریکا در منطقه عمدتا به ارائه حکومت جدید عراق به عنوان الگوی توسعه سایر کشورهای منطقه خاورمیانه بزرگ محدود میشود. افزون بر این، در چارچوب طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا از شعارهای دموکراسی و حقوق بشر به عنوان ابزاری برای اعمال فشار بر دولتهای منطقه بمنظور کسب امتیازهای بیشتر استفاده میکند و احتمالا اصلاحاتی را در این کشورها به ویژه در حوزه های امنیتی سازمان خواهد داد.

الگوی نامناسب
گروه سوم شامل نظراتی میشود که ضرورت انجام اصلاحات سیاسی و اقتصادی در منطقه خاورمیانه را میپذیرند اما طرح خاورمیانه بزرگ را از منظر برخی ملاحظات نظری و اجرایی مورد نقد قرار میدهند. پایه استدلالی این انتقادها را میتوان به ترتیب زیر خلاصه نمود.
یکی از مشکلات آمریکا برای پیشبرد پروژه استقرار دموکراسی درخاورمیانه بطور کل و طرح خاورمیانه بزرگ بطور خاص در آن است که آمریکا به دلیل پشتیبانی طولانی از حکومتهای غیر دموکراتیک منطقه و مسئله مناقشه فلسطین و اسرائیل در میان کشورها و مردم منطقه از اعتبار لازم برای پیشبرد این پروژه برخوردار نمیباشد. حمله به عراق و اشغال خاک این کشور به حل این مشکل کمک نکرده، بلکه شدت آنرا صد چنان نموده است. بخش بزرگی از مردم منطقه خاورمیانه بر این باورند که شعار استقرار دموکراسی آمریکا پوششی برای ایجاد حکومتهای دست نشانده و دستیابی به ثروت نفت خاورمیانه است. حتی اگر این مسئله صحت نداشته باشد، اینکه اکثر مردم و نیروهای سیاسی منطقه به آن باور دارند، آنرا در معادلات سیاسی منطقه به یک "حقیقت سیاسی" تبدیل میکند.
همچنین، بسیاری از منتقدین بر این باورند که طرح خاورمیانه بزرگ به مسائل امنیتی منطقه توجه لازم را ندارد. تا زمانی که منطقه در شرایط جنگی به سر میبرد به دشواری میتوان تصور نمود که اقدام به انجام اصلاحات سیاسی گسترده ای نماید. دست کم، تا زمانیکه حل مناقشه فلسطین و اسرائیل به نحوی جدی در چشم انداز نباشد، شرایط ذهنی حاکم برمنطقه راه اصلاح گسترده ساختار سیاسی و اقتصادی خاورمیانه را سد خواهد کرد. این بدین معنی نیست که برنامه اصلاحات خاورمیانه میبایست منتظر حل مسئله فلسطین و اسرائیل بماند. اما تلاش جدی و واقعبینانه برای حل مناقشه اسرائیل و فلسطین احتمال موفقیت برنامه اصلاحات خاورمیانه را تقویت خواهد نمود. در شرایط کنونی خاورمیانه، دو پروژه استقرار دموکراسی وحل مناقشه اسرائیل و فلسطین میبایست دست کم همزمان و به موازات یکدیگر به پیش برده شوند، به گونه ای که هیچ یک پیشرفت دیگری سد نکند. بسیاری از منتقدین پروژه خاورمیانه بزرگ برآنند که آمریکا از مسئله استقرار دموکراسی در خاورمیانه به عنوان راهی برای گریز از حل مسئله اسرائیل و فلسطین استفاده می نماید.
هنگاميكه فكر طرح خاورميانه بزرگ مطرح شد، در ابتدا برخي از سياستگذاران آمریکا نوعي "فرايند هلسينكي" را براي منطقه تدارك ديدند . اما اين روش به ‌زودي كنار گذاشته شد زیرا "مدل هلسينكي" دولت آمریکا را به سمت یک توافقنامه منطقه ای هدايت مي‌كرد كه براي آن مطلوب نبود. امنيت هسته اصلي فرايند هلسينكي بود كه به ‌صورت یک توافقنامه ميان غرب و دولت‌هاي عضو پيمان ورشو مدون شد. در معاهده هلسینکی غرب مرزبندي‌هاي جديد پس از جنگ جهاني دوم در اروپا را به رسميت ‌شناخت و در عوض اتحاد شوروي و دولت‌هاي وابسته آن در اروپاي شرقي خود را به ‌اجراي يك برنامه در زمينه حقوق‌بشر متعهد ‌نمودند. اما هنگاميكه برنامه‌ريزي براي اتخاذ يك رويكرد مشابه براي خاورميانه آغاز شد، سياستگذاران آمریکایی با سرعت از آن دوری جستند. زیرا دولت آمریکا آگاه بود كه كشورهاي عرب بر طرح مناقشه اعراب و اسرائيل پافشاري خواهند كرد درحالیکه دولت آمریکا آماده نیست در ازاي تعهدات قابل توجه دولت‌هاي منطقه در زمينه اصلاحات سياسي و اقتصادي، تعهدي در زمينه امنيت به آنها بدهد. این تصمیم موضوع فلسطين و اسرائیل را از پروژه خاورميانه بزرگ خارج ساخت.
اصلاحات سياسى و اقتصادى در خاورميانه امرى لازم و ضرورى است. اما اصلاحات میبایست درون زا باشد و میباید به گونه اى صورت پذيرد كه ساختار سياسى کشورهای مربوطه توانايى اجرای آن را داشته باشد. در غير اين صورت، به احتمال قوی برنامه اصلاحات موجب بالكانيزه شدن منطقه خواهد گردید. وضعيتى كه در صورت تعميم الگوى عراق به ديگر كشورهاى منطقه و يا حتى عدم توانايى در ايجاد ثبات در اين كشور، به سرعت منطقه را در برخواهد گرفت. در این راستا بسیاری خاطر نشان میشوند که دولت آمریکا عملا طرح خاورمیانه بزرگ را به صورت یك طرح نهايي به کشورهای عربی و سایر طرف های ذيربط تحمیل نمود بدون آنکه نظر آنها را جویا شود. در روند تدوین طرح خاورمیانه بزرگ کشورهای اروپايي ‌بارها به امريكا هشدار دادند كه دولت‌هاي خاورميانه میبایست طرف مشورت قرار گيرند و در فرايند مورد نظر مشاركت داده شوند. نادر فرقاني، سردبير گزارش « توسعه انساني جهان عرب » طی یک مقاله انتقادی در الحيات دراعتراض به نحوه استفاده و استناد واشنگتن به گزارش مزبور نوشت: « عملكرد ايالات ‌متحده که زمان بسيار اندكي را براي شركاي گروه 8 و كشورهاي عرب جهت بررسي و اظهارنظر پيرامون طرح قائل شد نشانگر ذهنيت خصمانه دولت كنوني ايالات‌متحده در برابر جهان است، به‌گونه‌اي كه باعث مي‌شود اين دولت طوري عمل كند كه گويا سرنوشت همه ملت‌ها و دولت‌ها در اختيار آن است».
تا کنون برنامه اصلاحات خاورمیانه در عمل با موانع و مشکلات متعددی روبرو گردیده است. اولا این فرض که نیروهای خارجی میتوانند موجب استقرار دموکراسی در منطقه شوند دست کم بحث برانگیز و قابل سوال است. تجربه عراق طی چند سال گذشته به نحوی جدی پایه های این فرض را متزلزل کرده است.
دوما، آمریکا به دلیل عملکرد گذشته آن، پشتیبانی بی قید وشرط از اسرائیل و حمایت از نظام های دیکتاتوری در منطقه، در افکار عمومی منطقه از اعتبار لازم برخوردار نمیباشد تا بتواند نقش منجی دموکراسی را به راحتی ایفا نماید. حمله نظامی به عراق چهره آمریکا را در افکار عمومی منطقه تیره تر ساخته و حساسیت بیشتری نسبت به مداخلات آمریکا در منطقه برانگیخته است.
از سوی دیگر، با توجه به باورها و گرایشات سیاسی مردم منطقه، طرح خاورمیانه بزرگ با یک تناقض روبرو است. زیرا احزاب سياسي، مطبوعات آزاد و برگزاري انتخابات شفاف و دموكراتيك با برقراري حق رأي مساوي براي همگان در کشورهای منطقه موجب روي كارآمدن رهبراني خواهد شد كه ديدگاه بيشتر نخبگان و مردم آن كشورها را مطرح مي‌سازند که در برهه کنونی ضد آمريكايي میباشد. لذا طرح خاورمیانه بزرگ، در صورتیکه هدف آن واقعا استقرار دموکراسی در منطقه باشد، دست کم در کوتاه و میان مدت موجب پیدایش حکومتهایی ضد آمریکایی در منطقه خواهد شد. امری که به احتمال قوی آمریکا تحمل نخواهد کرد و مغایر با اهداف طرح خاورمیانه بزرگ میباشد.
در سند طرح خاورمیانه بزرگ به ‌طور روشن بيان نشده است که منطقه خاورمیانه بزرگ شامل چه کشورهایی میشود. چنين به نظر مي‌رسد كه از ديدگاه‌ طراحان، خاورمیانه بزرگ از مراكش، آفريقاي شمالي و شاخ آفريقا به سمت تركيه، ايران، افغانستان و جمهوري‌هاي سابق شوروي در قفقاز و آسياي مركزي امتداد و گسترش يافته و علاوه بر کلیه کشورهای عربی، پاكستان، بنگلادش و سرزمين های ديگر را تا مرزهاي چين دربرمي‌گيرد. به این ترتیب منطقه خاورمیانه بزرگ شامل کشورهای متعددی میشود که دارای ساختارهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بسیار متفاوتی میباشند. علیرغم این تفاوت های فاحش، طرح خاورمیانه بزرگ برای انجام اصلاحات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در کلیه کشورهای منطقه راه حل یکسانی را تجویز میکند. آنهم برنامه ای که عمدتا از تجربه توسعه اقتصادی و سیاسی جوامع اروپای غربی و آمریکا برخاسته است و نه مقتضییات کشورهای در حال رشد و توسعه نیافته. از سوی دیگر، عده ای از نظریه پردازان خاطر نشان میشوند که طراحان طرح خاورمیانه بزرگ درک میکنند که با توجه به تنوع شرایط منطقه، کلی کردن مسائل و ارائه یک راه حل واحد برای کلیه کشورهای منطقه نادرست میباشد، اما هدف اصلی طرح خاورمیانه بزرگ عمدتا کشورهای نفت خیز منطقه است که به درآمد نفت وابسته میباشند و نظام های سیاسی و اقتصادی آنها متکی بر رانت خواری است، یعنی عراق، ایران، عربستان سعودی، کویت، بحرین، قطر، امارات، عمان و الجزیره.
همچنین، برخی از منتقدین خاطر نشان میشوند که کمکهای مالی آمریکا به نهادهای جامعه مدنی بمنظور پیشبرد طرح خاورمیانه بزرگ ممکن است موجب پیدایش و رشد شبکه ای از نهادهایی در منطقه گردد که از یکسو به الگوهای جوامع غربی بیشتر نزدیک میباشند تا به مقتضییات جوامع خاورمیانه و از سوی دیگر رشد آنها متکی به کمکهای مالی کشورهای خارجی میباشد. این امر نهایتا موجب پیدایش انواع جدیدی از فسادهای اجتماعی و مکانیزمهای وابستگی سیاسی خواهد شد که منابع اقتصادی جوامع منطقه خاورمیانه بزرگ و غرب را در ابعاد کلان به هدرخواهد داد.
عده ای از منتقدین خاطر نشان میشوند که بررسی عملکرد طرح خاورمیانه بزرگ حاکی از پراکنده کاری وعدم انسجام، ادامه تکیه بیش از حد به دولتهای منطقه و تخصیص بخش بسیار کوچکی از اعتبارات به شهروندان و سازمانهای غیر دولتی منطقه است. اولا، برای انتخاب پروژه های مناسب سیاستگذاران آمریکایی طرح خاورمیانه بزرگ عمدتا به دولتهای عرب منطقه متکی میباشند. همانطور که نمودار 1 نشان میدهد، متجاوز از 70 در صد بودجه طرح خاورمیانه مستقیما به دولت های منطقه تخصیص داده شده است. بقیه نیز بطور غیر مستقیم تحت تاثیر پیشنهاد های دولت های عرب انجام گرفته و بخش قابل توجهی از آنها نصیب پروژه ها، سازمانها و افراد مورد نظر دولتهای مربوطه در بخش خصوصی و سازمان های غیر دولتی شده است. به عبارت دیگر، طرح خاورمیانه بزرگ به جای کمک به شهروندان و سازمانهای غیر دولتی منطقه برای پیشبرد و تسریع اصلاحات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، در عمل به ابزاری برای پیشبرد برنامه های اقتصادی و سیاسی رژیم های منطقه تبدیل شده است. بعلاوه، عملکرد طرح خاورمیانه بزرگ حاکی از آن است که بودجه نسبتا اندک آن به نحوی غیر سیستماتیک بین بخشهای بسیار متعدد کشورهای منطقه پراکنده شده است به گونه ای که مبلغ تخصیص داده شده به هر بخش درهر کشورفاقد کمیت لازم (
critical mass) میباشد تا بتواند موجب اصلاحات عمیق و پایدار گردد.
رهبران کشورهای عرب واقفند که با تکیه بر اقتصادهای دولتی و ناکارآمد نخواهند توانست خواستهای فزاینده جمعیت رو به رشد و جوان خود را تامین کنند، اما اکثر آنها همواره میکوشند تا اصلاحات اقتصادی و رفرم دستگاه دولت را بدون تغییر توزیع قدرت سیاسی و در چارچوب وضع انحصاری موجود انجام دهند. هدف اعلام شده طرح خاورمیانه بزرگ آن بود که با یاری به شهروندان و سازمانهای غیر دولتی روند اصلاحات منطقه را از این دور تسلسل باطل خارج سازد. اما در عمل، تا کنون در انجام این مهم موفق نبوده است.
مسئله کمبود بودجه همچنین توسط جناح راست طرف داران طرح خاورمیانه یزرگ نیز مطرح میشود. این عده انتقاد میکند که بودجه طرح خاورمیانه بزرگ کافی نیست و بودجه کنونی درست و به جا مصرف نشده است. از دید این گروه مهمترین دلیل این امر در آن است که ارگان های بالای سیاست گذاری آمریکا به اهداف اعلام شده طرح خاورمیانه بزرگ به اندازه کافی پایبند نمیباشند. دولت آمریکا برای پیشبرد اصلاحات سیاسی در جهان عرب و ترغیب رهبران سیاسی عرب به انجام این اصلاحات اهرم های سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک متعدد و پرقدرتی در دست دارد، اما در عمل از استفاده از آنها پرهیز کرده وبه طرح شعارهای آرمانی بسنده میکند.


مروری بر عملکرد طرح خاورمیانه بزرگ - بخش پایانی: مقایسه با سیاست اروپا

4 -مقایسه با سیاست اروپا
طرح های اروپا
کشورهای اتحادیه اروپا طرح های مختلفی را برای پیشبرد تحولات دموکراتیک در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا ارائه نموده اند که مهمترین آنها طرح شراکت اروپا و مدیترانه (
Europe-Mediterranean Partnership (EMP)) است که به پیمان یا روند بارسلون معروف میباشد. روند بارسلون در حقيقت سياست رسمى و اعلام شده اتحاديه اروپا در خصوص تحولات منطقه است. « برنامه همسايگان اروپا» و«استراتژى امنيتى اروپا» دو مورد ديگر از طرح های اروپا در رابطه با برنامه اصلاحات خاورميانه است.
مدت‌ها پيش از مطرح‌ شدن طرح خاورميانه بزرگ، كشورهاي اروپايي سال‌ها به تدوين طرح‌هاي مشابه با هدف اصلاح نظام‌هاي سياسي و اقتصادي دولت‌هاي منطقه مديترانه شرقي و مرتبط ساختن آنها به بازارهاي اروپايي مشغول بودند. به ‌دنبال امضاي موافقتنامه هلسينكي در اواسط دهه 1970، دولت‌هاي جنوبي اروپا كه از خطر بالقوه افزايش فاصله اقتصادي وجمعيتي ميان سواحل شمالي و جنوبي مديترانه نگران بودند، در سال 1989 بحث درباره ايجاد كنفرانس امنيت و همكاري در منطقه مديترانه
CSCM)) را آغاز نمودند. در روند این پروسه اروپايي‌ها تصميم گرفتند تا توجه بيشتري به خاورميانه و آفريقاي شمالي مبذول نمايند و هم خود را تنها بر روي اروپاي شرقي و مركزي متمركز نکنند.
در نوامبر 1995 اتحادیه اروپا كنفرانس «شراکت اروپا و مديترانه» را در شهر بارسلون اسپانيا برگزار کرد که به عقد يك توافقنامه منطقه‌اي، معروف به توافقنامه بارسلون، با 12 كشور خاورميانه و شمال آفريقا، یعنی الجزیره، قبرس، مصر، اسرائیل، اردن، لبنان، مالتا، مراکش، سوریه، تونس، ترکیه و دولت خودگردان فلسطین انجاميد. این توافقنامه در واقع برنامه مشترک اتحادبه اروپا برای استقرار ثبات و توسعه اقتصادی و سیاسی منطقه خاورمیانه و شمال افریقا میباشد که شامل کمکهای توسعه اقتصادی، آزادسازی تجارت، ارتقاء حقوق بشر، اصلاحات سیاسی، مبادلات فرهنگی، پشتیبانی از استقرار صلح بین اسرائیل و فلسطین و مبارزه با بنیادگرایی و تروریسم میشود. موافقت نامه بارسلون ايجاد يك منطقه تجارت آزاد را تا سال 2010 در دستور کار خود قرار میدهد، پرداخت وام‌ها و کمکهای اقتصادی قابل توجهی را به 12 كشور امضاكننده متعهد میشود و کلیه 12 کشور مزبور را به "توسعه حكومت قانون و دموكراسي"، تضمين حقوق‌بشر و حقوق اقليت‌ها و همچنين "آزادي بيان، تجمع، انديشه و عقيده" متعهد میسازد.
یکی از موفقیت های چشمگیر طرح «شراکت اروپا و مديترانه» ایجاد یک فوروم منطقه ای برای گفتگو میان کشورهای درگیر در روند صلح خاورمیانه است که تنها فوروم برای انجام این مقصود در خارج از چارچوب سازمان ملل میباشد. همچنین اتحاديه اروپا بزرگترین منبع كمك‌ها مالي به دولت خودگردان فلسطين است.
ارتقاء تجارت آزاد و ایجاد ادغام اقتصادی منطقه ای در درون منطقه و بین منطقه و اتحادیه اروپا از اهداف پایه ای طرح «شراکت اروپا و مديترانه» است. اکنون توافقنامه های دوجانبه همبستگی(
Bilateral Association Agreements) بین اتحادیه اروپا با کلیه کشورهای امضا کننده توافقنامه بارسلون، به استثنای سوریه، به امضا رسیده است. توافقنامه با سوریه نیز نهایی شده و آماده امضا میباشد. در نتیجه توافقنامه ترکیه، در سال 1996 یک اتحادیه گمرکی با اروپا تاسیس و آغاز به کار نمود. در اول ماه مه 2004 کشورهای قبرس و مالتا به اتحادیه اروپا پیوستند. در زمینه ادغام درون منطقه ای، در 25 فوریه 2004 کشورهای مصر، اردن، مراکش و تونس، با پشتیبانی اتحادیه اروپا توافقنامه معروف به آقادیر(Agadir Agreement) را برای ایجاد یک منطقه تجارت آزاد منطقه ای امضا نمودند.
در زمینه اصلاحات سیاسی، برای هر کشور برنامه های مشخصی برای استقرار حکومت قانون و ارتقاء دموکراسی و حقوق بشر پیش بینی شده است که اکنون با کشورهای مربوطه در دست مذاکره میباشند. اتحادیه اروپا متعهد شده است تا از آغاز سال 2006 مبلغ 50 بیلیون یورو بمنظور انجام این اصلاحات در اختیار کشورهای مزبور بگذارد. افزون بر این، برنامه «دموکراسی وحقوق بشر اروپا» هر ساله پروژه های متعددی را در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا در زمینه های نظارت بر انتخابات، برگذاری انتخابات، برابری جنسی وحقوق زنان تامین مالی میکند.
از سال 1995 بطور متوسط اتحادیه اروپا سالانه نزدیک به یک بیلیون دلار بمنظور اجرای اصلاحات فوق به کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا به ویژه دولت خودمختار فلسطین کمک نموده است. علاوه بر کمک های مالی بلاعوض، مبالغ هنگفتی نیز توسط بانک سرمایه گذاری اروپا به کشورهای منطقه وام داده شده است. برای مثال، در سال 2003 یک بیلیون یورو به صورت کمک بلاعوض و 2 بیلیون یورو به صورت وام "ارزان" (
soft loan) در اختیار کشورهای منطقه گذاشته شد.
در مارس
۲۰۰۳ اتحادیه اروپا برنامه جدیدی را با نام «همسايگان اروپا» برای كشورهايى که دارای مرزهای مشترک با اتحادیه اروپا میباشند اما دورنمای پیوستن آنها به اتحادیه اروپا موجود نیست ارائه نمود که علاوه بر کشورهای جنوب مدیترانه شامل اوکراین، مولدویا و بلاروس نیز میشود. بر اساس این طرح، اين كشورها در صورت داشتن معيارهاى مطلوب اروپا كه در اعلاميه بارسلون به آنان اشاره شده است، به ویژه احترام به حکومت قانون، دموکراسی، حقوق بشر و آزادی اقتصادی، مى توانند از بازار داخلى اروپا استفاده كنند و در برنامه هاى اين اتحاديه سهيم شوند (ازجمله آزادی تردد افراد، خدمات، كالا و سرمايه). در دسامبر 2004 برنامه مشخصی که برای کشورهای مراکش، تونس، اردن، اسرائیل و حکومت خودگردان فلسطین تهیه شده بود به تصویب رسید و به این ترتیب کشورهای مذکوراولین گروهی خواهند بود که از مزایای برنامه «همسايگان اروپا» بهره مند خواهند شد.
استراتژى امنيتى اروپا در سال
۲۰۰۳ منتشر گردید. این سند بيانگر چالش ها و مخاطراتی است كه محيط ژئوپوليتيك اروپا را تهدید مىكنند. بر اساس سند « استراتژى امنيتى اروپا» اصلى ترين این تهدید ها عبارتند از تروريسم، گسترش سلاح هاى كشتار جمعى، بنیادگرايى، منازعات منطقه اى، جنايات سازمان يافته و دولت هاى بی کفایت و از هم پاشیده که بى ثباتى را به سایر کشورها اشاعه میدهند. « استراتژى امنيتى اروپا» خاطر نشان میشود که بخش عمده اين تهديدات از منطقه خاورميانه ناشى مى شود، اما همزمان تاکید میکند که در برخورد با اين تهديدها میبایست با توجه به کلیه عوامل شكل دهنده آنها از گزینه های مطلوب سياسى و اقتصادى و سازمانی استفاده نمود. در این چارچوب راه کار نظامى آخرين گزينه میباشد که تنها در شرایط استثنایی مجاز بوده و میبایست تا حد ممکن در پوشش نهادهای بین المللی انجام پذیرد.
بالاخره، در واکنش به طرح «خاورمیانه بزرگ» کشورهای اتحادیه اروپا طی چند سال اخیر اقدام به تشدید فعالیتهای خود در منطقه نموده اند. برای مثال، انگلستان و آلمان طرح های جدیدی را برای پیشبرد برنامه اصلاحات منطقه ارائه نموده اند که به ترتیب به «گروه ویژه برای گفتگو با جهان اسلام» و «همکاری با جهان اسلام» معروف میباشند. از سوی دیگر، فرانسه، هلند و اسپانیا کمکهای خود را به منطقه افزایش داده اند. همچنین، اتحادیه اروپا متعهد شده است کمکهای خود را به دولتهای عربی که آماده اجرای پروژه های حقوق بشری باشند افزایش دهد.
تفاوتهای طرح های آمریکا و اتحادیه اروپا
برای سالها کشورهای اتحادیه اروپا از ضرورت انجام اصلاحات سیاسی در خاورمیانه و پشتیبانی از تحولات دموکراتیک در این منطقه سخن گفته اند . با این همه کشورهای اتحادیه اروپا نسبت به نتیجه طرح خاورمیانه بزرگ آمریکا نگرانند، به آن ایرادهای متعددی وارد آورده اند و به عملی بودن و موفقیت آن به دیده شک می نگرند. این بخشا بدین دلیل است که طرح خاورمیانه بزرگ نسبت به طرح اروپا ضربتی تر است. از سوی دیگر، اروپا نگران است که نومحافظه کاران آمریکا با نوسازی طرح اروپا (روند بارسلون) ابتکار عمل در منطقه خاورمیانه را از دست اروپائیان بربایند.
آمریکا و اروپا دارای منافع مشترکی در خاورمیانه میباشند، به ویژه در زمینه های مبارزه با تروریسم، منع گسترش سلاحهای کشتار جمعی، ثبات و صلح خاورمیانه، تامین امنیت تولید و صادرات نفت و جلوگیری از گسترش بنیادگرایی اسلامی. اما بر سر چگونگی پیگیری این منافع تفاوتهای قابل توجهی بین آمریکا و اروپا وجود دارد. برای مثال، اکنون آمریکا و اتحادیه اروپا دارای روش های متفاوتی برای انجام اصلاحات سیاسی و اقتصادی در منطقه خاورمیانه بزرگ میباشند. آمریکا ارتقاء دموکراسی و حقوق بشر را مستقیما هدف قرار میدهد. این روش بر این فرض متکی است که نیروهای بومی، به ویژه طبقه حاکمه منطقه از انگیزه، توانایی و پویایی لازم برای انجام به هنگام اصلاحات سیاسی و اقتصادی برخوردار نمیباشند. اما، با توجه به رشد سریع روند جهانی شدن ناتوانی این جوامع در پیشبرد و انجام اصلاحات لازمه امنیت و ثبات جامعه جهانی را تهدید میکند. لذا، جامعه بین المللی میبایست از نیروهای اصلاح طلب منطقه به نحوی فعال پشتیبانی کند، مستقیما ارتفا دموکراسی را هدف قرار دهد و در موارد استثنایی چنانچه لازم باشد به مداخله مستقیم بپردازد.

از سوی دیگر، برای اروپا كسب منافع استراتژيك غرب در خاورمیانه تنها از طريق دگرگونى هاى تدريجى، هدايت شده و مسالمت آميز ممكن خواهد بود. از نظر اروپا، اصلاحات سياسى و اقتصادى در خاورميانه امرى لازم و ضرورى است. اما اين اصلاحات بايد به گونه اى صورت پذيرند كه ساختار سياسى کشورهای منطقه توانايى پيشبرد آن را داشته باشند و موجب بی ثباتی منطقه نگردد. برخورد اتحادیه اروپا با امر اصلاحات سیاسی و اقتصادی خاورمیانه و آفریقا تدریجی و اصلاح طلبانه است. این روش دموکراسی را عمده نمیکند، ارتقاء دموکراسی را مستقیما هدف قرار نمیدهد و شامل بودجه های اختصاصی برای ارتقاء دموکراسی نمیشود. این روش مستقیما تغییر ساختار سیاسی را هدف قرار نمیدهد، بلکه ارتقاء دموکراسی بطورغیر مستقیم، از طریق اجرای پروژه های مشخص برای اصلاح قوانین، افزایش کارآمدی، پاسخگویی و شفافیت سیستم مدیریت و حکومترانی دولت، بهبود سیستم های مدیریت دولتی، اصلاحات اقتصادی، تقویت بخش خصوصی، آزادسازی اقتصاد، تقویت نهادهای مدنی و پروژه های مشخص برای ارتقاء حقوق بشر انجام میپذیرد. در این روش پیشبرد برنامه اصلاحات و ارتقاء دموکراسی به توانایی نیروهای بومی، به ویژه طبقه حاکم متکی است و تقویت گرایشات اصلاح طلبانه از طریق فشارهای دیپلماتیک و مشوق های اقتصادی انجام میپذیرد.
طرح خاورميانه بزرگ همانند ديگر استراتژى هاى كلان آمريكا، طرحى است جهانى و امنيتى که اجرای آن بیش از هر چیز به نیروی اقتصادی وسیاسی آمریکا به عنوان تنها ابرقدرت جهان متکی است. اين در حالى است كه استراتژى امنيتى اروپا، بيشتر منطقه محور است و به ضرورت نهادسازی و مشارکت نیروهای محلی توجه بیشتری دارد. تغييرات نظام سياسى از منظر اروپا مستلزم نهادسازى است و در نتیحه زمانبر میباشد. از اين منظر، برخى از اروپاييان معتقدند طرح خاورميانه بزرگ ممکن است به گسترش منازعات در خاورميانه منجر گردد. از آنجا که نظام هاى سياسى موجود در منطقه عمدتاً خودكامه و اقتدارگرا هستند، هرگونه تضعيف پايه هاى نظامى سياسى بدون طى مراحل خاص مى تواند شرايط سرنگونى اين نظام ها را فراهم آورد. در اين حالت، احتمال به روى كار آمدن دولت هاى افراطى و تندرو دور از انتظار نخواهد بود كه مغایر اهداف غرب ازجمله اهداف «طرح خاورمیانه بزرگ» آمریکا میباشد.
گرچه سیاست کشورهای اروپایی در برخورد با مسائل خاورمیانه یکسان و یکدست نیست، اما در مجموع، روش و سیاستهایی را که در رابطه با منطقه خاورمیانه دنبال میکنند دارای تفاوتهای قابل توجهی با سیاست آمریکا است. اکثر کشورهای اروپایی مسئله اسرائیل و فلسطین را دلیل اصلی ناآرامی های منطقه، رشد تروریسم و بنیادگرایی اسلامی میدانند و معتقدند که حل مناقشه اسرائیل و فلسطین میبایست در صدر اولویت سیاست های غرب باشد. برعکس، آمریکا معتقد است که حل معضلات منطقه، از جمله مسئله اسرائیل و فلسطین مستلزم ریشه کن کردن تروریسم و بنیادگرایی اسلامی و استقرار دموکراسی در منطقه است. همچنین، برای دستیابی به اهداف استراتژیک خود در منطقه، آمریکا در تحلیل نهایی استفاده از نیروی نظامی را مجاز میداند، در صورتیکه کشورهای اروپایی در مجموع از کاربرد نیروی نظامی روی گردانند و استفاده از آنرا تنها در موارد بسیار استثنایی و تحت پوشش سازمان ملل مجاز میدانند.
چگونگی برخورد با جمهوری اسلامی ایران نیز از دیگر وجوه اختلاف‌ نظر آمریکا و اتحادیه اروپاست. آمریکا ایران را کشوری قانون‌گریز می‌داند که حکومت آن باید تغییر کند در صورتیکه اتحادیه اروپا آن را شریکی پیچیده می‌داند. اروپاييان با به قدرت رسيدن احزاب اسلامى در داخل تشكيلات حكومتى كشورهای منطقه مخالف نيستند زیرا برآنند كه اغلب احزاب منتخب در كشورهاى اسلامى، احزاب ميانه رو هستند و افراطيون مذهبى در داخل جوامع اسلامى از اكثريت برخوردار نيستند. افزون بر این، کشورهای اروپایی مسئله تروریسم را به اسلام مرتبط نمى كنند. از دید اروپا رشد تروريسم به عوامل متعددى مربوط میشود، نظير فشارهاى ناشى از مدرنيسم، فرهنگ، بحران هاى سياسى و اجتماعى و ازخودبيگانگى جوانان. به عبارت دیگر، اگرچه اروپا و آمريكا در اهداف با يكديگر اشتراك منافع دارند، اما در تعريف تهديدها و شيوه برخورد با آنها تفاوت هاى عميقى بین آنها وجود دارد.
رویکردهای متفاوت آمریکا و کشورهای اروپای غربی در برخورد با خاورمیانه نتیجه عوامل متعددی است، مانند پیشینه ها و تجارب تاریخی، َشرایط ژئوپلتیک، ترکیب جمعیتی و نوع پیوندهای تجاری با منطقه. وجدان جمعی اروپا به دلیل عملکرد اروپا در جنگهای صلیبی واستعمار کشورهای آفریقا و آسیا دچار یک حس گناه است. این امر سبب میشود که بسیاری از مردم این منطقه ازجنگ رویگردان باشند و به مبارزات آزادیخواهانه به دیده احترام بنگرند. در رابطه با مناقشه اسرائیل و فلسطین، به دلیل نسل کشی یهودیان در جنگ جهانی دوم، پشتیبانی از امنیت اسرائیل بخشی از وجدان سیاسی مردم اروپای غربی است. اما کشورهای اروپای غربی همزمان به تجاوز به حقوق مردم فلسطین معترضند و امنیت اسرائیل را مستلزم حل صلح آمیز مسئله اسرائیل و فلسطین میدانند. همچنین تجربه هولناک دو جنگ جهانی به مردم اروپا آموخته است که زیر پا گذاشتن قوانین وحقوق بین المللی درنهایت به بی ثباتی و جنگ میانجامد که برنده و بازنده را در شعله های مرگبار خود فرو میبلعد. لذا کشورهای اروپای غربی، به ویژه آنها که در دو جنگ جهانی بیشترین خسارت را دیده اند از کاربرد نیروی نظامی برای حل تنشهای بین المللی، به خصوص اقدام های یک جانبه روی گردانند و بر استفاده از راه حل های چند جانبه
multilateral))، رعایت قوانین بین المللی و کاربرد ابزارهای "قدرت نرم" مانند روشهای دیپلماتیک و کمکهای اقتصادی بیشتر اصرار می ورزند. در این راستا، منتقد آمریکایی، رابرت کاگان معتقد است که کشورهای اروپای غربی، به دلیل تجارب تاریخی و ضعف نیروی نظامی از قدرت می هراسند و خواهان زندگی در جهانی هستند که قوانین و نهادهای بین المللی در آن حاکم باشند.
همچنین، به دلیل نزدیکی جغرافیایی بیشتر به منطقه خاورمیانه، کثرت جمعیت مسلمان و داشتن روابط اقتصادی گستره تر و عمیقتر با منطقه خاورمیانه، کشورهای اروپای غربی در برابر ناآرامی های خاورمیانه ضربه پذیرتر میباشند. خاورمیانه کمابیش در همسایگی اروپا قرار دارد و غالبا نا آرامی های آن به عملیات تروریستی در کشورهای اروپای غربی و موج های گسترده مهاجرت به سوی این کشورها می انجامد. اکنون اروپای غربی دارای نزدیک به 20 میلیون جمعیت مسلمان است. بسیاری از کشورهای اروپای غربی نمیتوانند نقش این جمعیت را در معادلات اقتصادی و سیاسی درونی خود نادیده بگیرند. بعلاوه حجم مبادلات تجاری اروپای غربی با خاورمیانه سه برابر حجم مبادلات تجاری آمریکا با کشورهای خاورمیانه است . بدین ترتیب، تشدید بحران در خاورمیانه میتواند با سرعت و شدت بیشتری به اروپای غربی گسترش یابد.
علاوه بر موارد بالا، میل و تلاش روز افزون اتحادیه اروپا برای ایفای نقشی مستقل و برجسته تر در صحنه سیاست جهانی و تشدید رقابت بین آمریکا و اتحادیه اروپا موجب میشود تا شکاف بین رویکردهای این دو قطب در برخورد با خاورمیانه عمیق تر و گسترده تر گردد.
بسیاری برآنند که پایان جنگ سرد موجب شد تا نگرش های آمریکا و اتحادیه اروپا نسبت به خطراتی که امنیت غرب را تهدید میکند از یکدیگر فاصله بگیرند. طی دهه 90 سیاستگذاران آمریکا همواره شکایت میکردند که کشورهای اتحادیه اروپا تمامی هم خود را متوحه تحولات درونی خود کرده اند وخطرات جدیدی را که از رشد تروریسم بین المللی، گسترش سلاح های هسته ای و تحولات خاورمیانه ناشی میشوند نادیده میگیرند. این شکاف و نگرانی ها با حمله تروریستی 11 سپتامبر 2001 شدت بیسابقه ای یافت.
برخی از منتقدین معتقدند که حمله تروریستی مارس 2004 درمادرید کشورهای اتحادیه اروپا را متوجه خطرات جدید نمود و مواضع آنها را به آمریکا نزدیک ساخت. اما عده ای دیگر برآنند که تفاوت بین مواضع آمریکا و اتحادیه اروپا در برخورد با چالشهای خاورمیانه جدی است و در آینده، به ویژه در برخورد با ایران گسترده تر خواهد شد.
اختلاف‌ نظر آمریکا و اروپا در برخورد با مسائل خاورمیانه در جنگ آمریکا و عراق نمود آشکاری یافت. اکثر کشورهای اتحادیه اروپا معتقدند که اقدام عملا یکجانبه آمریکا در حمله به عراق موجب تضعیف اعتبار نهادهای بین المللی گشته و راه را برای سایر کشورها مانند روسیه و چین گشوده است تا به بهانه پیشگیری از خطراتی که امنیت ملی آنها را تهدید میکند کشورهای دیگر را مورد حمله نظامی قرار دهند. از سوی دیگر، آمریکا تاکید میورزد که مخالفت با گسترش سلاح های جمعی بدون آنکه غرب آمادگی اقدامات عملی علیه کشورهای خاطی را داشته باشد بیهوده است. از دید آمریکا تهدید فرانسه به وتو کردن قطعنامه دوم سازمان ملل علیه عراق دلیل اصلی موقعیت کنونی و تضعیف نهاد های بین المللی میباشد. کشورهای اتحادیه اروپا همچنین برآنند که رفتار آمریکا با تشدید جو نا امنی عملا کشورهایی مانند کره و ایران را به سوی دستیابی به سلاح های کشتار جمعی سوق خواهد داد. در پاسخ به این انتقادات سیاستگذاران آمریکایی استدلال میکنند که حمله به عراق موجب شد تا لیبی برنامه سلاح های هسته ای خود را رها سازد.
در رابطه با مسئله اسرائیل و فلسطین، کشورهای اروپای غربی خواهان اعمال فشار بر کلیه طرفین به ویژه اسرائیل و فلسطین برای استقرار صلح، تامین امنیت اسرائیل و ایجاد کشور مستقل و پایدار فلسطین میباشند. در صورتیکه آمریکا همصدا با اسرائیل معتقد است که حل مسئله اسرائیل و فلسطین هنگامی میسر است که دولت خودگردان فلسطین ابتدا به عملیات تروریستی پایان دهد و خود را به روند صلح متعهد سازد. در واقع برخی از سیاستگذاران آمریکایی برآنند که حل مسئله اسرائیل و فلسطین مستلزم ریشه کن کردن تروریسم و استقرار دموکراسی در منطقه میباشد.
ايران از جمله موارد دیگرى است كه مى توان به اختلاف ديدگاه اروپا و آمريكا بر سر آن اشاره كرد. اگرچه پس از اختلاف نظر بر سر عراق، بحران هسته اى ايران باعث نزديكى مواضع اروپا و آمريكا شده است، اما دو بازيگر دو سوى آتلانتيك همچنان بر سر چگونگى برخورد با ايران دچار اختلاف هستند. آمريكا، ايران را در زمره محور شرارت جاى داده، طرفدار انجام اقدامات شديد علیه اين كشور است. در مقابل، اروپا خواهان درگير كردن ايران در گفت و گوها و مناسبات سازنده است.
منتقدین اروپایی طرح خاورمیانه معترضند که آنچه دولت بوش انجام داده، افزون بر كپي‌كردن "طرح بارسلون" براي خاورميانه، عبارت بوده از كنارگذاشتن عناصر مهم سياسي طرح اتحادیه اروپا (توافقنامه بارسلون) به ویژه «حل مناقشه اسرائیل و فلسطین» که برای انجام اصلاحات سیاسی در خاورمیانه ضروری میباشد و در عوض افزودن يك عنصر "نظامي" به طرح كه پیشبرد برنامه اصلاحات منطقه را با دشواري روبرو مي‌سازد. وجه ديگر اعتراض منتقدین اروپایی عبارت از آن است که آمریکا میکوشد تا نقش اروپا را در منطقه خنثي‌ كند و به کشورهای منطقه بقبولاند كه نمي‌توانند ازهيچ نفوذي غیر از نفوذ امريكا برخوردار باشند.
انتقادهای آمریکا
سیاستگذاران آمریکایی تاکید میکنند که برنامه اروپا منحصرا یک برنامه خرد (
micro) برای « اصلاحات از پایین » است و برای انجام اصلاحات عمدتا به دولت های حاکم منطقه متکی میباشد. اما همانطور که تجربه نشان میدهد این روش برای انجام اصلاحات سیاسی منطقه در یک افق زمانی معقول کافی نمیباشد. زیرا دولتهای منطقه به دلیل برخوردار نبودن از پشتیبانی مردم از انجام اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی می هراسند و درآمد نفت به آنها اجازه میدهد تا انجام این اصلاحات را به تعویق بیاندازند. همچنین، نیروی های سیاسی و اجتماعی محلی فاقد توانایی و پویایی لازم برای انجام اصلاحات سیاسی در یک افق زمانی قابل قبول میباشند. همزمان سرخوردگی مردم منطقه از دولتهای خود و نارضایتی بخش بزرگ جمعیت منطقه از عدم بهره مندی از دست آوردهای اقتصادی کشورهایشان وعدم مشارکت در سرنوشت سیاسی خود نه تنها ثبات کل منطقه، بلکه امنیت جامعه جهانی را نیز به خطر انداخته است.
در چنین شرایطی گوشزد مکرر اروپا مبنی بر اینکه دموکراسی را نمیتوان با اعمال زور تحمیل نمود به تنهایی کافی نیست. اروپا نیز میبایست با ضعف های روش خود نیز برخورد نماید. خرده کاری و محافظه کاری شدید اروپا و نداشتن یک استراتژی موثر برای انجام تغییرات سیاسی در خاورمیانه، در عمل موجب حفظ شرایط موجود گردیده است تا ارتقاء تغییرات دموکراتیک در منطقه. سیاستگذاران آمریکایی برای اثبات شکست سیاست اتحادیه اروپا در برخورد با خاورمیانه به مورد ایران توجه میدهند. آنها تاکید میکنند که علیرغم پشتیبانی اتحادیه اروپا از حفظ "دیالوگ سازنده" و مناسبات اقتصادی با نظام ج.ا. ایران و پشتیبانی از برنامه اصلاحات، اصلاحگران در تغییر رفتار ج.ا. در زمینه های سیاست داخلی و خارجی موفق نبوده اند و ج.ا. با سرعت بسوی تولید سلاح هسته ای پیش میرود.
برخی از منتقدین آمریکایی معتقدند که اولویت اصلی سیاست اتحادیه اروپا در برابرخاورمیانه حفظ مناسبات اقتصادی است.
در رابطه با ریسک کاربرد نیروی نظامی، سیاستگذاران آمریکایی خاطر نشان میشوند که مخالفت با گسترش سلاح های جمعی بدون آنکه غرب آمادگی اقدامات عملی علیه کشورهای خاطی را داشته باشد بی نتیجه و تنها مشتی حرف است. سیاستگذاران آمریکایی تاکید میکنند که اگر حمله به عراق موجب تضعیف نهاد های بین المللی شده باشد مقصر آن فرانسه است. زیرا فرانسه راه تصویب قطعنامه دوم سازمان ملل علیه عراق را سد نمود وعملا اقدام تحت پوشش سازمان ملل را غیر ممکن ساخت.
همچنین، عده ایی از منتقدین آمریکایی مدعی هستند که کشورهای اروپایی نظیر فرانسه و آلمان میکوشند تا آمریکا را به مناسبات بوروکراتیک در سازمانهای بین المللی سرگرم سازند تا این کشور نتواند به نحوی موثر از نیروی خود برای پیشبرد تحولات در منطقه بهره برداری نماید. سیاستگذاران آمریکایی کشورهای فرانسه، آلمان و بلژیک را متهم میکنند که اوایل سال 2003 در برابر کاربرد ناتو در منطقه کارشکنی و مشکل تراشی نمودند.
از سوی دیگر، سیاستگذاران آمریکایی تاکید میکنند که انجام اصلاحات سیاسی در خاورمیانه نمیتواند و نمیبایست منتظر حل مناقشه اسرائیل و فلسطین بماند. حتی اگر این مناقشه هم اکنون حل بشود، اصلاح گسترده ساختار سیاسی و اقتصادی خاورمیانه همچنان با موانع سخت و متعددی مواجه خواهد گردید و انجام آن مستلزم یک برنامه جامع و دقیق خواهد بود. از دید سیاستگذاران آمریکایی استقرار دموکراسی در خاورمیانه به حل مناقشه اسرائیل و فلسطین کمک خواهد نمود و به احتمال قوی برای دسترسی به یک صلح پایدار بین اسرائیل و فلسطین ضروری میباشد.
5. چند ملاحظه پایانی
ضرورت انجام اصلاحات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در منطقه خاورمیانه در راستای استقرار دموکراسی، رعایت حقوق بشر، بهبود عملکرد اقتصادی و مشارکت مردم در سرنوشت سیاسی و دستآوردهای اقتصادی کشورشان بیش هر زمان مقبولیت عام و جهانی یافته است. این اصلاحات برای آنکه پایدار باشند و با کمترین هزینه و بیشترین دست آورد تحقق پذیرند میبایست با توافق و توسط مردم و نیروهای داخلی منطقه انجام پذیرند. اما به دلایل متعدد، از جمله دسترسی دولت های منطقه به درآمد و رانت نفت، انگیزه و پویایی درونی دولتها و جوامع منطقه برای انجام به هنگام این اصلاحات نسبتا ضعیف است. تجربه اتحادیه اروپا که طی چند دهه گذشته تلاش نموده تا از طریق تشویق دولتهای منطقه به شیوه ای بسیار تدریجی و محافظه کارانه انجام اصلاحات را در منطقه پیگیری نماید نشان میدهد که اصلاح ساختار سیاسی و اقتصادی منطقه در یک افق زمانی معقول مستلزم راه کاری موثرتر است. از سوی دیگر، تجربه آمریکا در تدوین طرح خاورمیانه بزرگ، به ویژه اقدامات آن در منطقه نشان میدهد که انجام این تحولات بدون تامین همکاری و موافقت مردم منطقه، به ویژه از طریق اقدامات نظامی یک جانبه میتواند تحولات دموکراتیک منطقه را برای مدتی قابل توجه به تاخیر بیاندازد. نوسازی و دموکراتیزه کردن منطقه خاورمیانه مستلزم حفظ و تقویت نهادهای اجتماعی کشورهای منطقه است. روش های نظامی در غالب موارد موجب نابودی این نهاد میگردد که امر استقرار دموکراسی را دشوارتر میسازد.
راه برون رفت از این معضل در یافتن راه کاری است که انگیزه دولتها و جوامع منطقه را برای انجام اصلاحات سیاسی و اقتصادی تقویت کند تا انجام این اصلاحات را در یک افق زمانی معقول میسر سازد، بدون آنکه انجام این اصلاحات را از یک راه و جدول زمانی دیکته شده، به ویژه از راه مداخلات نظامی بر کشورهای منطقه تحمیل نماید. انجام این مهم مستلزم همکاری آمریکا و اتحادیه اروپا در یک جبهه یکپارچه و هماهنگ، با پشتیبانی و در چارچوب نهادهای بین المللی، جهت اعمال فشارهای سیاسی و اقتصادی بر دولتهای منطقه و پشتیبانی از نهادهای مدنی و نیروهای ترقیخواه منطقه برای انجام اصلاحات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی طی یک برنامه منظم، به نحوی پیگیر، سیستماتیک و موثر است.

اکنون ضرورت دموکراتیزه شدن خاورمیانه بیش از هر زمان دیگر مورد توجه سیاستگذاران و افکار و رسانه های عمومی جهان است. این امر میتواند موجب تغییرات دموکراتیک گسترده ای در خاورمیانه گردد، مشروط بر آنکه:
• کشورهای منطقه ضرورت انجام تحولات دموکراتیک در منطقه و ضعف دولتهای خود در انجام این تحولات را دریابند.
• دولت آمریکا از اتخاذ اقدامات نظامی یک جانبه پرهیز کند و بنا به پيشنهاد « بنيادكارنگي براي صلح بين‌المللي » بمنظور انجام اصلاحات سیاسی حقيقي در منطقه پروژه خود را به صورت يك رويكرد منطقي‌تر، متعادل‌تر و چندجانبه‌تر نسبت به خاورميانه اصلاح كند و به اهمیت نهادسازی و نقش نیروهای محلی توجه بیشتری مبذول دارد.
• اتحادیه اروپا سیاست خرد (مایکرو) و بطئی خود را بر پایه یک استراتژی کلان (ماکرو) و مطلوب برای پیشبرد موثر اصلاحات منطقه بهینه سازد و در این راستا ملاحظات استراتژیک را قربانی ملاحظات نسبتا کوتاه مدت تجاری نکند.
• نیروهای سیاسی منطقه بر ضعف های سنتی خود فائق آیند و پیرامون یک برنامه و تشکیلات مدرن و واقعبینانه متحد شوند تا بتوانند نیروی سیاسی لازم را برای اجرای برنامه اصلاحات بر پایه نیروهای بومی تامین کنند.
اجرای برنامه اصلاحات بر پایه نیروهای بومی منطقه تنها هنگامی میسر است که سازمان های سیاسی کشورهای منطقه بتوانند نیروی سیاسی لازم برای اجرای برنامه اصلاحات را تامین کنند. در شرایط کنونی، چنانچه سازمان های سیاسی منطقه بتوانند نیروی لازم برای اجرای برنامه اصلاحات را سازمان دهند به احتمال قوی موفق خواهند شد تا بر سیر تحولات منطقه تاثیری تعیین کننده بگذارند. اما متاسفانه بخش بزرگی از نیروهای سیاسی منطقه گرفتار ذهنیت و رفتارهای قبیله ای میباشند و به دلیل نزاع های بیهوده نمیتوانند پیرامون یک برنامه و تشکیلات مدرن و واقعبینانه متحد شوند. این نیروها غالبا ذهنیت و مناقشات قبیله ای را در پوشش مناسبات و جدل های نظری مدرن مخفی میسازند و فرصت های تاریخی خود را به هدر میدهند. اکنون، به دلیل آهنگ سریع روند جهانی شدن، انجام اصلاحات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در منطقه خاورمیانه در دستور کار جامعه جهانی قرار گرفته است. اما جامعه جهانی احتمالا برای همیشه منتظر تکامل یافتن نیروهای سیاسی منطقه نخواهد ماند. چنانچه سیر تحولات منطقه خاورمیانه از مسیری نامطلوب پیش رود که در آن نیروهای بومی منطقه فاقد نقش تعیین کننده میباشند، در آنصورت بخش قابل توجهی از مسولیت این امر نیز متوجه نیروهای سیاسی منطقه خواهد بود. این مسئولیت در مورد کشورهای پیشرفته منطقه، مانند ایران که جنبش دموکراسی خواهی آن دارای پویایی درونی قابل توجهی است و درجه تکامل ساختارهای اجتماعی و اقتصادی آن به نیروهای سیاسی شانس بیشتری برای سازمان دهی میدهد، به ویژه بسیار سنگین و خطیر میباشد.



REFERENCES
Cf. Marina Ottaway, “The Broader Middle East and North Africa Initiative: A HollyVictory for the United States”, Carnegie Endowment for International Peace, June 2004.
Arab Human Development Report 2002, “Creating Opportunities forFuture Generations”, UN Development Programme, New York
Richard Posner, “Equity, Wealth and Political Stability”, Journal of Law, Economics andOrganisation, 1997
Robert Barro, “Democracy and Growth”, Journal ofEconomic Growth, 1996
The Contribution of Economic Growth to Democracy”, Heritage Foundation 2000
Index of Economic Freedom, Heritage Foundation, 2004
Herbet Kitschelt, “A Review of Political Economy of Governance”, World Bank Policy Research Working Paper, May 2004
Daniel Kaufman, AartyKraay and Massimo Mastruzzi, “Governance Matters III: Governance Indicators for 1996-2002”, World Bank, Washington D.C., June 2003
Ana Isabel Eiras, “Ethics, Corruption and Economic Freedom”, Heritage Foundation, 2004
Robert Looney, “The Broader Middle East Initiative: Requirements forSuccess in the Gulf”, Strategic Insights, Volume III, Issue 8, August 2004.
Daniel Neep, “Dilemmas of Democratisation in the Middle East: TheForward Strategy of Freedom”, Middle East Policy Council Journal, Fall 2004
Tamara Cofman, “The Middle East Partnership Initiative: Progress, Problems, and Prospects”, Saban Center for Middle East Policy, Nov. 2004
Geoffrey Garret, “Globalization’s Missing Middle”, Foreign Affairs, Nov. 2004
Iris Glosemeyer, “Promoting Democracy in the Middle East Challenges for Transatlantic Cooperation”, German Institute for Internationaland Security Affairs, Sep. 2004
Aspen Strategy Group Report, “In Searchof an American Grand Strategy for the Middle East”, The Aspen Institute, March 2004
Kirstin Archick, “European Views and Policies Toward the MiddleEast”, CSR Report for Congress, March 2005
Yakup Beris an Asli Gurkan, “Broader Middle East Initiatives: Perceptions from Turkey”, Focus, Issue 7, July 2004

نادر فرقاني ، "اعراب میباید اصلاحات از خارج را طرد نمايند" الحيات (عربي) 19 فوريه 2004
نقد طرح گروه 8 براي خاورميانه، نويسنده: مهندس فريد مرجايي، ترجمه: نرگس غني. سایت ملی- مذهبی

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 12 اسفند 1393 ساعت: 23:20 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره مبانی شناخت شناسی توسعه سیاسی ایران

بازديد: 327

 

مبانی شناخت شناسی توسعه سیاسی ایران ( رهیافت اجتهادگرا)

1. نقدی برنظریه پردازی درباب توسعه سیاسی

درادبیات مربوط به توسعه " دگرگونی" به هر گونه تغییری در وضع و شرایط موجود اطلا ق می­گردد. بر این اساس، دگرگونی اجتماعی هر نوع تغییری در ساختارها و روابط اجتماعی را در بر می­گیرد و دگرگونی اقتصادی برهر گونه تغییری درالگوهای تولید یا توزیع دلالت می­کند. درحالی که دگرگونی سیاسی به تحول در رهبری سیاسی، فرایندها و یا نهادهای موجود مربوط است. اما در هر سر نوع از دگرگونی این نکته دارای اهمیت است که هیچک از آن­ها دارای بار ارزشی نیستند و خود به تنهایی نه مطلوب ، و نه نامطلوب تلقی نمی­شوند بلکه صرفا بیانگر تفاوت میان وضع کنونی و گذشته هستند.

" توسعه " در کلی­ترین کاربرد آن، یکی از صورت­های خاص تغییر و دگرگونی است. توسعه، تغییر هدف دار برای حصول به هدفی خاص است. جامعه به مثابه فرد مراحل گوناگونی از رشد و تکامل را طی می­کند تا به حد مشخصی از بلوغ فیزیکی و فکری برسد. درتوسعه سیاسی ، باید نقطه شروع و پایان فرایند را مشخص و میزان توسعه نیافتگی سیاسی را تعیین کرد (1) .

درادبیات توسعه سیاسی (2) ، این اصطلاح گاهی هم معنای نوسازی سیاسی (3) تلقی می­شود. گابریل آلموند و جیمز کلمن نوسازی سیاسی را فرایندی می­دانند که به موجب آن نظام­های سیاسی سنتی غیر غربی ویژگی­های جوامع توسعه یافته را کسب می­کنند. (4) از نظر این دو نویسنده ویژگی­های مزبور عبارتند از: جاذبه شهرگرایی، بالابودن سطح سواد ودرآمد، وسعت جغرافیایی و اجتماعی، میزان نسبتا بالای اقتصاد صنعتی، توسعه شبکه­های ارتباط جمعی و مشارکت همه جانبه اعضای جامعه در فعالیت­های سیاسی و غیر سیاسی. دراغلب موارد نویسندگان، نوسازی سیاسی را دربرابر سنت گرایی قرار داده، براین اساس، معتقدند که جامعه­ای به توسعه سیاسی دست می­یابد که از حالت سنتی خارج شود و به صورت مدرن درآید. در علوم اجتماعی دانشمندانی مانند ماکس وبر بر تباین میان جوامع سنتی و مدرن تاکید کردند، چنین الگوهای ایده­آلی نظریه­های توسعه و نوسازی سیاسی را تحت تاثیر خود قرار داد: ایزن اشتات با الهام از نظریه وبر و تحت تاثیر تالکوت پارسنز نوسازی سیاسی را به صورت ساختارهای سیاسی متنوع و تخصصی شده و نیز توزیع اقتدارسیاسی در میان کلیه بخش­های جامعه توصیف کرد (5) .

دربرابراین دانشمندان،عده­ای دیگر، توسعه سیاسی را از نوسازی سیاسی تفکیک کرده و توسعه سیاسی را عامتر از نوسازی سیاسی می­دانند. این دسته از نویسندگان معتقدند نوسازی سیاسی در بطن توسعه سیاسی جای می­گیرد. دراین روند، ویژگی­های آن را کنش متقابل میان ساختارها و کارکردها برای ابتکار و نوآوری، وجود ساختارهای انعطاف پذیرو تخصصی شده و وجود چارچوب­های خاص برای توسعه دانش و مهارت­ها می­دانند. آن­ها معتقدند که نوسازی سیاسی را می­توان فرایندی تلقی کرد که درآن نقش­های کارکردی جامعه به سازندگی و تولید مبادرت می­کنند (6) . در مجموع مطالعات توسعه و نوسازی سیاسی در سه رهیافت مطالعات مربوط به فرایند اجتماعی، مطالعات تاریخی- مقایسه­ای، و مطالعات سیستم- کارکردی درادبیات توسعه انجام شده است (7) .

پس از جنگ جهانی دوم نویسندگان علوم سیاسی به نظریه پردازی درزمینه نوسازی وتوسعه سیاسی در کشورهای غیر غربی پرداخته­اند، گرایش کلی این مطالعات در جهت بهره گیری از تجارب جوامع غربی بوده است. بر این اساس هر گونه تحولی که درکشورهای غیر غربی با فرایند تاریخی توسعه و نوسازی غرب تطابق داشته، مطلوب تلقی شده است و جریانات خلاف این فرایند به عنوان عقب ماندگی مورد تعبیر و تفسیر قرار گرفته است. چنین برخوردی نسبت به جهان غیر غربی سبب گردیده نویسندگان این رشته به دور از واقعیات موجود، به نظریه پردازی درباب نوسازی و توسعه سیاسی اقدام کنند. برای اعتبار بخشیدن به نظریه­های توسعه سیاسی در این جوامع ضروری است در مورد داده­های تجربی که مبتنی بر مطالعات مربوط به جوامع غربی است، تجدید نظر کلی به عمل آید و حتی در برخی از موارد در چارچوب رهیافت­­های جدید متغیرهای اساسی تری را وارد کرد. هر چند مطالعات نوسازی و توسعه سیاسی بر پایه تجارب تاریخی غرب بسیار سودمند است اما به نظر می­رسد ضعف این مطالعات این است که به جای تجزیه و تحلیل و درک جوامع غیر غربی از بعد تاریخی و فرهنگی ، تلاش کرده­اند به جنبه­های انتزاعی جوامع سیاسی توجه کنند تا از به این وسیله بتوانند به راحتی وضعیت جوامع غیر غربی را با الگوها و نظریات خود تطبیق دهند و بر اعتبار نظریات خود بیافزایند. در اکثز آثار نویسندگان این مطالعات به مفروضاتی بر می­خوریم که در اغلب موارد اغوا آمیز است. این مفروضات نوعا از دو عامل نشات می­گیرد: پذیرش بی چون و چرای نظام حکومتی دولت­های غربی به وسیله کشورهای غیر غربی به منظور مبادلات تجاری د رسطح بین الملل و تا اندازه­ای ملی و عامل دوم گرایش نخبگان سیاسی جوامع غیر غربی به انگاره­های سیاسی، اجتماعی و آموزشی غرب وتعهدات آن­ها برای ساختن نهادهای سیاسی مانند غرب در دوران پس از استعمار. مجموعه مطالعات پس از جنگ دوم گرفتار تعصبات ذهنی انتخابی می­باشند. وجود این دگم­های علمی مانع از آن است که کلیه متغیرها را بررسی کرد. عبدالعلی قوام این دگم­ها را درپنج دسته تعصب دسته بندی می­کند (8) :

· تعصبات مفهومی: غربی­ها نسبت به واقعیات زندگی اجتماعی وسیاسی و پیچیدگی­ دگرگونی­های مستمر جوامع غیر غربی حساسیت اندکی داشته­اند، حتی در شرایطی که پژوهشگران به این واقعیات و پیچیدگی­ها پی می­برند، در صددند که آن­ها را براساس تجارب تاریخی، اجتماعی وسیاسی کشورهای اروپای غربی و امریکای شمالی توضیح دهند. بنابراین نویسندگان مزبور در توضیحات مفهومی و برداشتی خود اغلب بر فرضیات عام تاکید می­کنند. اشکال اساسی این امرآن است که پی­آمدهای نوسازی در همه جا یکسان تلقی شده و با بهره گیری از معلومات تئوریک که برای توضیح روند دگرگونی و توسعه در جوامع غربی به کار برده می­شود روند دگرگونی و توسعه جوامع غیرغربی توضیح داده می­شود.

· تعصبات ارزشی: بیشترین تعصبات ارزشی در توصیف توسعه سیاسی از خطای دو قطبی شدن" سنت گرایی" و " نوگرایی" نشات می­گیرد. نوگرایی درزمینه اقتصاد، صنعت و سیاست به عنوان یک پدیده مثبت و مطلوب تلقی شده است. درشرایطی که سنت گرایی به عقب ماندگی تعبیر و تفسیر می­شود و نوگرایی از ویژگی­های جوامع صنعتی پیشرفته به شمار می­رود. به هر حال برچسب " نوگرایی" و " سنت گرایی" نه به عنوان ابزار تحلیل عینی مفید است و نه به درک واقعیت­ها جوامع مختلف کمک می­کند. در فرهنگ توسعه و نوسازی این اصطلاحات در نقطه مقابل یکدیگر یعنی برتر دربرابر پست و حقیر، وپیشرفته در مقابل عقب مانده استفاده می­شود.

· تعصبات ساده سازی و تحدید آمیز: عده­ای از نویسندگان سعی کرده­اند به جای پرداختن به پیچیدگی­های جامعه سیاسی برای ساده سازی تحلیل خود، بخش­هایی از ویژگی­های آن را از قسمت­های دیگر انتزاع کرده و پس از ساده سازی متغیرهای گوناگون به بررسی و تجزیه وتحلیل محدود ساختارها و کارکردهای نظام سیاسی بپردازند. چنین شیوه برخوردی نسبت به مساله توسعه سیاسی موجب شده است که این مطالعات به دلیل سرشت و کیفیت انتخابی آن­ها منجر به عدم تعمیم نظریه­های توسعه ونوسازی به کلیه مناطق در شرایط گوناگون شود.

· تعصبات در انتشارنوگرایی و غرب گرایی در جوامع غیر غربی: درچارچوب مسایل توسعه بسیاری از نویسندگان چنین تصور می­کردند که نیروی قوی فرهنگی برخاسته از غرب با کلیه صفات قانونی، سیاسی، اقتصادی و اداری درجوامع غیر غربی که سنتی تلقی می­شدند نشر یافته و به مرور زمان تمام ترتیبات بومی سیاسی آن­ها را دستخوش تغییر و دگرگونی خواهد کرد. و درنهایت این جوامع از نظر اقتصادی و سیاسی مانند جوامع غربی نوسازی می­شوند. تجربه نیم سده گذشته نشان می­دهد که برغم وجود آموزش غربی، تعهدات عمیق نسبت به ارزش­های سیاسی و اجتماعی غرب و تقلید نهادهای سیاسی وقانونی از غرب به وسیله جوامع غیر غربی، هیچ یک از ارزش­ها یا نهادهای اجتماعی و فرهنگی بومی جوامع غیر غربی به طور کامل از بین نرفته است و در بیشتر موارد آن­ها خود تعدیلات لازم را درکارکرد و ساختار نهادهای تقلیدی به عمل آورده­اند. به عنوان نمونه وضعیت سه کشور عمده آسیا، ژاپن ، چین، و هندوستان نشان می­دهد که برخی از عناصر فرهنگی به صورت لایه نازکی بر عناصرمدرن- بنابه ادبیات مرسوم- باقی می­ماند.در مورد جامعه اخیرسوزان و لوید رودلف (9) بر خلاف نظریه تک خطی آلموند که ملهم از نظریه پارسنز است و جهان را به موجب عقل درونی واحد و مشترکی درحال پیشرفت در مسیر یگانه و برگشت ناپذیر از سنت به تجدد می­داند، از امکان ترکیب الگوهای سنت و تجدد- بر حسب پارادایم مدرن- سخن می­گویند. به نظر این دو برخلاف تصور رایج در نظریه ارتدکس نوسازی ، کاست­های هندی نه تنها منسوخ نشده­اند بلکه زمینه نوسازی سیاسی هندوستان را تشکیل داده­اند زیرا کارویژه­های مهمی را احراز کرده­اند. اینک انجمن­های کاستی به عنوان گروه­های هم سود عمل می­کنند. از سوی دیگرکاست­ها مجاری بسیج اجتماعی نیز هستند. بدین سان آن دو نتیجه می­گیرند که توسعه از خلا پدید نمی­آید بلکه محصول نوسازی نهادها و فرهنگ سنتی است. به این ترتیب مشاهده می­شود که الگوهای مسلط در نظریه نوسازی غربی که میان سنت و تجدد قایل به تقابل هستند، آسیب می­بیند.

· تعصبات نسبت به ارزش­های غربی: مردم شناسان غربی در جریان مطالعه جوامع غیر غربی با تعصب به این جوامع برخورد کرده­اند. برخی ازاین دیدگاه­هایی که آن­ها در مطالعه مسایل جوامع غربی­ ­– در اصطلاح مدرن- و غیر غربی- به اصطلاح ماقبل مدرن- مورد توجه قرار داده­اند بدین شرح است: جوامع غیر غربی همان راه جوامع غربی را خواهند پیمود، این جوامع دربرخورد با حکومت­های استعماری که آن­ها را به مبارزه طبقاتی مانند نظام­های غربی کشانید، بسیاری از ویژگی­های یک پارچگی بومی – به اصطلاح سنتی- خود را از دست می­دهند. در جوامع غیر غربی می­توان ساختارها و کارکردهای مشابه جوامع غربی – به اصطلاح مدرن- مشاهده کرد. هم چنین از نظر نویسندگان توسعه از طریق نوعی نسبی گرایی، می­توان به بررسی مسایل تمام جوامع پرداخت. به ندرت بتوان پژوهشگری را یافت که فاقد تعصبات آگاهانه یا نا آگاهانه باشد. آثار این تعصبات را باید در رهیافت­ها، مدل­ها،انتخاب نظریه­ها و مفاهیم جست و جو کرد. اصولا تعصبات می­توانند تمام اعمال، تفکر و شخصیت ما را تحت تاثیر خود قرار دهند. آگاهی از تعصبات شخصی و تحلیل هر یک از آن­ها، کمک وافری به درک ارتباطات موجود میان متغیرهای گوناگون می­کند. تحت این شرایط است که پژوهشگر می­تواند مراقب مبالغه­گویی­ها، تحریف­ها، و غفلت­های خویش باشد (10) . گذشته از مساله تعصبات فرهنگی، مردم شناسان در بهره گیری از ابزارهای تحلیل نظری با تنگ نظری­هایی مواجه بوده­اند. ازآن­جایی که بسیاری از این نظریه­ها ریشه درتجارب سیاسی و اجتماعی غرب دارد، یا بر اثر نتایج به دست آمده از یک تحقیق میدانی در جوامع غیر غربی – که آن هم در فضای آکادمیک غرب شکل گرفته است- حاصل شده از این رو مسایل مربوط به نزدیک بینی پژوهشگران هم چنان به قوت خود باقی است.

به این ترتیب الگوهای توسعه سیاسی علی رغم این که تظاهر به عام گرایی می­کنند و کم و بیش به شکل انتزاعی وجوه مشترک تمام نظام های اجتماعی را نشان می­دهند، اما در همان حال از سویی تجربه توسعه کشورهای غیر غربی متفاوت تجربه توسعه کشورهای غربی می­نماید، واز سوی دیگر برخی از مطالعات درباره تجربه توسعه کشورهای غربی نشان می­دهد توسعه سیاسی دراین کشورها نیز تابع یک الگوی توسعه نبوده است . بنا براین تجارب به دست آمده به ما القا می­کنند که این پدیده­ها از تنوع بسیاری برخوردار هستند که ناشی از شرایط تحقق آن­هاست. از این رو ضرورت دارد از مرحله کنونی پا فراتر نهاده ، در ورای الگوهای جهان شمول پیشین به درک روند­های توسعه خاص در هر حوزه جغرافیایی – مانند جهان اسلام، خاور میانه، شیوه تولید آسیایی و...- و فرهنگی نایل شویم. اما باید به این نکته توجه کرد که اختصاص گرایی مزبور تنها در سطح تفاوت­های فرهنگی خلاصه نمی­شود و بلکه در مورد کشورهای غیر غربی با سابقه تمدنی زیاد- بر حسب نوع تمدن آن کشور- این خاص گرایی خود را در سطح تمدنی نیز نشان می­دهد. اما همین جا این نکته را باید خاطر نشان کرد که ما در این ادعای خاص گرایی سخن برخی از نویسندگان توسعه مانند برینگتون مور،چارلز تیلی، اشتین رکان، والرشتاین،پری اندرسون و... را تکرار نمی­کنیم. چرا که دعوای این افراد رجوع به تاریخ برای دست یابی به توضیحی جامع و منحصر به فرد از توسعه سیاسی در هر جامعه است. آن­ها برای این منظور اولا با تاکید به خاص گرایی امکان یافتن قواعد عام را بسیار تضعیف می­کنند. در واقع به لحاظ روش شناختی دعوا بر سر اولویت به جهان شمول بودن و انتزاع خصوصیات مشترک به زیان تمایزات تاریخی / فرهنگی یا اهمیت دادن و برجسته کردن تمایزات فرهنگی – تاریخی به هزینه تعمیم انتزاعی در مطالعه توسعه است. در حالی که به عقیده ما انسان به عنوان انسان بودن علی رغم وجود تفاوت­های تاریخی/ فرهنگی، می­تواند به ویژگی­های انسانی مشترک میان تمامی ابنای بشر دست یابد. و ثانیا به نظر می­رسد تمامی الگوهای مطالعاتی توسعه غربی ، حتی آن­جا که به بررسی کشورهای غیر غربی می­پردازند – حتی الگوهای خاص گرا- تمایزات تمدنی را چندان به جد نمی­گیرند و از دیدگاه تجدد غربی به مطالعه جوامع غیر غربی می­پردازند در حالی که از تنفس این کشورها در افق­هایی غیر از افق تجدد چشم می­پوشند. در حالی که جوامعی مانند جوامع مسلمان نوعا در سه افق کلی اسلامیت، ملیت و تجدد زندگی می­کنند. از این جاست که مطالعات توسعه در سطحی کلان تر – سطح تمدنی – مطرح می­گردد و موضوع اپیستمولوژی های تمدنی مطرح می­گردد. در واقع بحث توسعه در جهان غیر غربی مسبوق به بحثی فلسفی از نظام­های دانایی هر تمدن – به عنوان مبانی معرفت شناختی آن- است.

2. معرفت شناسی مطالعات توسعه سیاسی (11)

ساختار نظریه­های توسعه سیاسی متشکل از یک سری تصورات و مفردات، یک سری گزاره­ها و احکام و یک سری قیاسات هستند، از این رو می­توان بررسی معرفت شناختی ساختار نظریات توسعه را در دو عنوان بررسی کرد.

اول: مفاهیم و تصورات نظریات توسعه سیاسی

نظریه­های توسعه سیاسی هر چند مفاهیمی فرضی و قراردادی هستند که عینیتی در زندگی اجتماعی ندارند و ذهن نظریه پردازان توسعه آن­ها را از پیش مفهوم سازی می­کنند، اما ذهن انسان چنین قدرتی را ندارد که ازپیش خود مفهومی بسازد، چه آن مفهوم مصداق بیرونی داشته باشد و چه تنها یک مفهوم صرف باشد. به این ترتیب درمعرفت شناسی اسلامی تا زمانی که ذهن نظریه پرداز بایک واقعیت، اتصال وجودی پیدا نکند نمی­تواند تصویری از آن بسازد. به این ترتیب نظریه پردازی عبارت ازانواع تصرفاتی است که ذهن نظریه پرداز در آن تصویرات می­کند. به این ترتیب نظریه­های اجتماعی و از جمله نظریه­های توسعه سیاسی بر مصادیقی استوار است که عروض آن مفهوم برای ذهن از راه همان مصداق ممکن است، تنها تفاوتی که درباره مفاهیم توسعه سیاسی نسبت به مفاهیم فلسفی هست این است که نظریه پرداز برای رسیدن به منظور و مقصود عملی از توسعه در ظرف ذهن خویش چیز دیگری را مصداق مفاهیم توسعه فرض می­کند و آن مصداق جز در ظرف ذهن همان نظریه پرداز و هوادارانش مصداق آن مفهوم نیست و در حقیقت این عمل خاص ذهنی که نام آن نظریه پردازی است نوعی بسط و گسترشی است که ذهن بر اساس عوامل احساسی و انگیزه­های حیاتی در مفاهیم حقیقی انجام می­دهد. این فعالیت همانند فعالیتی است که ذهن در روند تفکردرباره مفاهیم فلسفی انجام می­دهد با این تفاوت که نظریه پردازی درباره توسعه سیاسی تحت تاثیر تمایلات درونی و احتیاجات زندگانی – به صورت اردای یا غیر ارادی- واقع می­شود و با تغییر آن­ نیازها نظریات مزبور نیز تغییر می­کند در حالی که نظریه پردازی در مفاهیم فلسفی از نفوذ این عوامل آزاد است.

دوم: حکم یا گزاره­های توسعه سیاسی

پیدایش تصدیقات وگزاره­ها و قیاسات توسعه سیاسی، موخر برتصدیقات تجربی است؛ تصدیقاتی که به منزله بدیهیات اولیه تصدیقیه درفلسفه نظری تلقی می­شود و مهدی حایری آن­ها را مستقلات عقلیه می­نامد (12) . این اصول قواعد بنیادین مفهوم پردازی درباب توسعه سیاسی هستند و خود معلول عوامل حیاتی یا اجتماعی گوناگونی است که ویژگی­های زیر را دارا هستند:

* این اصول بدیهی عقلانی مولود تجربه نیستند( همان گونه که نظریه منطق تعقلی نیز این را می­پذیرد).

* پیدایش اصول بدیهی اولیه عقلانی درتوسعه سیاسی همواره متناسب و مرتبط با محیط طبیعی و اجتماعی انسان است و با تغییراین دو محیط قهرا تغییر و تبدیل پیدا می­کند( همان طور که نظریه منطق تجربی معتقد است) . بنا بر این اصول مزبور اولا در نزد همه مردمان یکسان نیستند و ثانیا وضع ثابت و یکنواختی ندارند بلکه با احتیاجات و مقتضیات زندگی آنان مرتبط هستند.

* اصول و مبادی عقلی توسعه سیاسی، گزاره­های وضعی( اصول موضوعه) هستند که نظریه پرداز به منظور سازگار ساختن انسان با محیط زندگانی­اش آن­ها را وضع می­کند و با تغییر محیط زندگانی و پیدایش نیازهای جدید، نظریه پرازد ناچاراین اصول را ترک کرده و اصول دیگری را که متناسب با نیازهای جدید است مفهوم پردازی خواهد کرد. به این ترتیب ، نظریات توسعه سیاسی با احتیاجات زندگانی و عوامل حیاتی یا اجتماعی که تولید کننده آن­­ها است رابطه تابعیت و متبوعیت دارد. با این بیان آشکار می­گرددکه دو اصل کوشش برای حیات و انطباق با محیط یا احتیاجات ، عوامل ایجاد کننده نظریات توسعه سیاسی هستند.

روش مفهوم پردازی درتوسعه سیاسی

یکی از مهمترین قوانین تفکر آن است که مفاهیم وادراکات اعتباری نمی­توانند با ادراکات فلسفی ارتباط منطقی پیدا کنند. فکر فعالیتی است که بر اساس آن ذهن برای آن که مطلبی راکه برای او مجهول است برای خود معلوم کند معلومات و اطلاعات پیشین خود را وسیله می­سازد و آن­ها را به گونه­ای مخصوص تجزیه و تالیف و تحلیل و ترکیب می­کند تا بالاخره مجهول را به معلوم تبدیل کند. ذهن به وسیله فعالیت فکری پیشروی می­کند و مجهولی را تبدیل به معلومی می­کند و ازا ین راه بر معلومات خود می­افزاید و ممکن است که این پیشروی ادامه یابد اما پیشروی ذهن به خودی خود و ابداعی محض نیست بلکه در نتیجه تصرف و استفاده از معلومات پیشین ذهن است. درحقیقت همان اطلاعات و ادراکات پیشین است که موجب این پیشروی می­گردد و ادراکات جدید را به وجود می­آورد واز این جهت افکار و ادراکات جدیدی که به وسیله عمل تفکر برای ذهن بدست می­آید همواره از نوع همان معلومات پیشین است و میان آنها سنخیت وجود دارد . این رابطه و بستگی اطلاعات و معلومات قبلی با نتیجه جدیدی که به وسیله تفکر بر اصول و قوانین منطق به دست می­آید به رابطه تولیدی معروف است. براین اساس درآشکار می­شود که در نظریه­پردازی­های توسعه سیاسی نمی­توان روابط تولیدی ایجاد کرد. درمطالعات توسعه، همواره روابط موضوعات و محمولات، قراردادی و فرضی هستند و هیچ مفهوم قراردادی با یک مفهوم حقیقی و یا یک مفهوم قراردادی دیگر رابطه تولیدی ندارد از این رو زمینه تکاپو و جنبش عقلانی ذهن در مورد مطالعات توسعه فراهم نیست و ازاین رو دراین مطالعات نمی­توان به معنی دقیق فلسفی " برهان " تشکیل داد. چرا که رابطه میان دو طرف گزاره­های توسعه سیاسی همواره قراردادی است و نظریه پردازان توسعه، این قراردادها را برای رسیدن به هدف خاصی منظور می­دارند و هر گونه که آن­ها رابه تغییراتی در وضع موجود جوامع خود برساند ، نظریه سازی می­کنند. به این ترتیب هیچ یک از قواعد فلسفه و منطق در نظریه پردازی توسعه سیاسی به کار برده نمی­شود و تنها قاعده منطقی معتبر در نظریه پردازی توسعه آن است که نظریه پرداخته شده با نیازهای توسعه­ای آن اجتماع ناسازگار نباشد- معیار لغویت یا عدم لغویت در اصطلاح فلسفی- البته باید توجه داشت که نظریات توسعه که براساس معیارهای ذهنی انسانی مفهوم پردازی شده­اند با نظریات توسعه که بو سیله وحی الهی ، مفهوم سازی می­گردند ، باید فرق گذاشت (13) .

نظریه معرفت شناختی بالا، لزوما توسعه سیاسی هر جامعه­ای را متناسب با نیازهای اجتماعی و محیطی آن جامعه تعریف می­کند، هر جامعه­ای تنها درصورتی در الگوی توسعه خود با جامعه دیگر شریک می­شود که با آن جامعه دارای نیازهای اجتماعی و محیطی مشترک باشد و این به معنی ارایه الگوهای توسعه منطقه­ای ( با تاریخ و فرهنگ مشترک) از سویی، و ارایه یک الگوی جهانی توسعه براساس ویژگی­های مشترک انسانیت، از سوی دیگر است. همچنین براساس معرفت شناسی بالا مفهوم سازی واصطلاح سازی توسعه سیاسی را – علاوه بر الگو پردازی- بر اساس مقتضیات اجتماعی و محیطی هر جامعه­ای انجام داد. هر چند می­توان به یک مفهوم جهانی از توسعه نیز دست یافت که البته درگروی الگو پردازی دینی مبتنی بر وحی است. بنابر این ، الگو سازی توسعه براساس فرایندهای ذهنی انسانی ، الگو پردازی­های منطقه­ای و فرهنگی خواهد بود د رحالی که الگوپردازی انسانی جهان شمول در گروی مفهوم پردازی مبتنی بر وحی است که نظریه پرداز آن پیامبر یا امام معصوم خواهد بود. این امر ما را به نکته دیگر رهنمون خواهد بود و آن توجه به تمایز الگوی توسعه با تجربه آن است. همواره الگوهای توسعه پس از پیاده شدن در جوامع انسانی با محدودیت­هایی روبرو می­شوند که منجر به بازنگری در این الگوها و پیدایش مفاهیم جدید دیگر می­گردد که باید میان این مفاهیم جدید با مفاهیم اولیه الگوی توسعه تفاوت گذاشت.

3. بسترتمدنی، محیطی، و جغرافیایی توسعه سیاسی ایران

در این مقال ، توسعه تغییر هدف دار تعریف شده است درتوسعه سیاسی، باید نقطه شروع و پایان فرایند توسعه را مشخص و میزان توسعه نیافتگی سیاسی را تعیین کرد. این امر متضمن تعریف هدف نیز می­گردد. مجموعه عوامل بالا توسعه را با انتخاب­های هنجاری مواجه می­کند؛ این هنجارها درتعریف اصطلاحات، تعیین متغیرها، مفهوم پردازی الگوها و... ایفای نقش خواهند کرد. عملیات نظریه پردازی درباب توسعه سیاسی، شامل احساس نارضایتی از وضع موجود ، درک تغییر محیط اجتماعی، پیدایش نیازهای جدید، تعیین وضعیت مطلوب ، برنامه ریزی توسعه­ای ، فراهم نمودن فرهنگ تغییر و تربیت کارگزاران، و... می­باشد. در نهایت نیز تمامی فرایند مزبور با تمام دشواری آن ممکن است که به نتیجه برسد یا نه. بنابراین می­توان از وجود رهیافت­های مختلف درباب نظریه پردازی سیاسی سخن گفت. درست به همین دلیل است که با مرور درادبیات مطالعات توسعه سیاسی جامعه­ای مانند ایران می­توان ازرهیافت­های مارکسیستی، اثباتی و گفتمانی ، و الگوهای دولت پاتریمونیال، شیوه تولید آسیایی، دولت مطلقه، و دولت تحصیل دار استفاده کرد. انگاره این نوشته آن است که علاوه بر رهیافت­های بالا می­توان از رهیافت اسلامی نیز برای مطالعه توسعه سیاسی این جامعه بهره برد. از نظراین مقال، رهیافت اسلامی نه تنها دیدگاهی ممکن برای مطالعات توسعه جامعه ایران است ، بلکه نسبت به رهیافت­های بالا اولیت نیز دارد. این اولویت با توجه به آن چه که دربخش شناخت شناسی مطالعات توسعه سیاسی این نوشته بیان شد، آشکاراست؛ چرا که در این بخش بیان شد که مبانی نظریه پردازی در مطالعات سیاسی در نهایت به نیازها و شرایط محیطی جامعه­ای باز می­گردد که مورد نظریه پردازی قرار می­گیرد، و پر واضح است که الگوهای دولت پاتریمونیال، شیوه تولید آسیایی، دولت مطلقه، و دولت تحصیل دار، به منظور نیازهای جوامع غربی و متناسب با شرایط محیطی - و در سطح تحلیلی کلان درشرایط تمدنی - آن­ها طراحی شده­اند و برای تطبیق درمورد جامعه­ای مانند ایران ضریب خطای بالایی دارند.

با توجه به آن چه که گفته شد، آشکار می­گردد که برای بسط معنای توسعه و فراتر رفتن از کاربرد عمومی آن- یعنی تغییری مبتنی بر هدف داری - و یافتن متغیرها و ویژگی­های خاص تر برای توسعه سیاسی، می­باید به یکی ازایدئولوژی­ها مانند لیبرالیسم، سوسیالیسم، سوسیال دموکراسی (14) و... مراجعه کرد. دراین نوشته مرجع ایدئولوژیک انتخابی اسلام( به عنوان ایدئولوژی) می­باشد. اما پرسش مهم آن است که اسلام به عنوان دین چگونه می­تواند منبع تغدیه گر نظریه پردازی قرار گیرد؟ در پاسخ باید گفت که تعالیم قرآن و سنت پیامبرو معصومان دوازده­گانه در نگرش مذهب جعفری به عنوان طرح اولیه اسلام ، تا از سوی ایرانیان فهم نشود،امکان نظریه پردازی در پرتوی آن وجود ندارد. اما فرایند درک اسلام به وسیله ایرانیان در پرتوی سازو کارهایی انجام می­شود که اسلام اولیه را به ایدئولوژی تبدیل می­کند. این امر با اعمال دو دسته از محدودیت­های مفهومی و ساختاری در طرح اولیه ممکن می­شود. در توضیح تغییر اسلام از یک دین به یک ایدئولوژی برای امکان بهره برداری از آن به عنوان منبع نظریه پردازی درنزد ایرانیان باید بیان شود که اسلام با ارایه مفاهیم اساسی توحید، عبودیت، سعادت، عدالت، امامت و خلافت، پاداش اخروی به عنوان مرجع تمدنی اسلام پس از ساسانیان قرار گرفت. اما طرح اولیه اسلام به واسطه بستر تاریخی و جغرافیایی آن، در تجربه محصور گردید و به این ترتیب از مرحله اولیه تجربه اسلامی زاده شد. تجربه اسلام در مقایسه با طرح اسلام تجربه ناخالصی بوده و بستر تاریخی و جغرافیایی و نیز واقعیات ، طرح اسلام را تحدید می­کند. نتیجه این امر آن است که طرح اسلام یک باره و به طور کامل اجرا نمی­شود. تحدید طرح اولیه اسلام به واسطه دو دسته از عوامل صورت می­پذیرد: نخست عواملی که مربوط به خود طرح اسلام است ودیگری به دست عواملی که مربوط به حوزه­های مقاومت دربرابر طرح اولیه است. به عنوان مثال ثتویت زرتشتی با ظهوراندیشه توحیدی اسلام ، طرد می­گردد و به دین سان شرک و توحید به عنوان ابزارهای مقایسه جامعه جاهلی و جامعه اسلامی تبدیل می­شود و جامعه­ای که توحیدی نباشد، جاهلی به شمار می­آید. مردمان جامعه جاهلی در ذهنیت مسلمانان، دردنیای دیگری زندگی می­کنند که هر چند تفاوت مکانی در کار نیست اما اولویت بندی ارزشی جامعه جاهلی پایین تر از جامعه توحیدی قرار می­گیرد و جامعه جاهلی تنها به شرط نفی خود امکان ورود به جامعه توحیدی را می­یابد. این بدان معنی است که دیگر نباید خودش باشد و این خود بودن یا نبودن او را نیز طرح اسلام تعیین می­کند. بنابراین مفهوم جامعه جاهلی و جامعه توحیدی پس از اسلام دو سطح زیستی پیدا می­کند و میان این دو جامعه هیچ پیوندی تصور نمی­شود. همین برداشت از شرک و توحید در نزد فیلسوفان ایرانی سده چهارم هجری به بعد باز تولید شد و مفهوم جامعه فاضله در مقابل جامعه غیر فاضله شکل گرفت. در تعالیم فارابی، ابن سینا، خواجه نصیر طوسی، ملا صدرا، سید جعغر کشفی و... جامعه فاضله با انواع جامعه غیر فاضله- فاسقه،ضاله، جاهله- متباین است.

دومین عامل در طرح اسلام، خدا محوری دربرابر انسان محوری است. اسلام خودْ بنيادْ پندارى انسان را عامل همه گونه طغیان معرفی می­کند و همه نگرش‏هایی را كه با فرض انسان محورى به مسایل انسانی پرداخته‏اند، در نيل به مقصود خويش ناموفق ارزيابى می­کند.اين ديدگاه اساسى‏ترين محور اسلام درباره ريشه جوامع اقتداری و استعمار و امپریالیسم است . به این ترتیب دربرابر مفهوم قرآنی تزکیه که نشان جامعه پاک به شمار می­رود، جامعه برتری طلب قرار می­گیرد که برخاسته از مفهوم طغیان است . ديدگاه انتقادى مصلحانی مانند سید جمال الدین اسدآبادی ، عبدالرحمان کواکبی، نایینی و... به سلطنت­ های مطلقه معاصر ، و توسعه سیاسی آن­ها نيز حول همين نكته اساسى مى‏چرخد؛از اين رو بيشتر اهتمام طرح اسلام به زدودن توهم انسان محورى آدمى مربوط مى‏گردد. از منظر قرآن، افراد و اقوامى همچون ثمود، فرعون و هامان، قوم لوط و نوح، اصحاب رأس، قوم تُبَّع، اصحاب ايكه، صاحبان باغى كه براى انفاق نكردن دسيسه مى‏كردند، گروه‏هايى از مشركان، اهل كتاب به ويژه يهوديان، منافقان و مسلمانان، جملگی طغيانگر بودند. براساس مفهوم طغیان است که ویژگی­های جوامع توسعه نیافته دراین طرح مشخص می­شود. از مشخصات مفهومی طرح اولیه اسلام در این زمینه جلوگيرى ديگران ازپیروی فرمان‏هاى الهى ، برترى جويى، . سبك و خوار شمردن مردمان، آزار مردم خود، و ناتوان كردن آنها است . جامعه طغیان گرجامعه­ای است که به جاى خدا محورى بر اساس «انسان محورى» فرد مستبد يا بر اساس خود بنياد انگارى جمعى به پا شده است. چنين حكومتى يا جامعه‏اى اجازه خروج مردم خود را از سيطره انسانى به سيطره الهى نمى‏دهند، فرهنگ برترى جويى ميان حكمرانان و مردم از يك سو، و ميان طبقات مختلف مردم نسبت به هم از سوى ديگر، و ميان لايه‏هاى مختلف حكومت از ديگر سو به شدت رواج دارد. به این ترتیب اصالت انسان به عنوان میزان تمایز تمدن غیر اسلامی از تمدن اسلامی به شمار می­رود (15) .

سومین مفهوم که تمدن اسلامی را از تمدن­های متباین آن جدا می­کند، مفهوم ماتریالیسم در تمدن­های دیگر است. نگرش اسلام به آخرت درنزد معتقدان به آن با توضیح ماتریالیسم شناخته می­شود – چرا که چیزها بوسیله ضدهای شان شناخته می­شوند- بنابر این عامل هر چند زندگی دنیوی آدمی به عنوان حقیقتی پذیرفته شده است اما مسلمانان با پرهیز از دنیا گرایی ، در عین بهره مندی از مواهب دنیوی ، از ماتریالیسم در ابعاد مختلف باز می­دارد. این امر نگرشی لاهوت نگر به ایرانیان در امر زندگی روزمره و تقدیر گرایی می­دهد.

در کنارعوامل مفهومی که ایرانیان از طرح اولیه اسلام برای تمدن سازی خود استفاده کرده اند باید از محدودیت­های ساختاری ( اجتماعی، سیاسی ، واقتصادی)، که تجربه اسلام را شکل داده­اند نام برد. این محدودیت­ها با ورود اسلام به ایران و مسلمان شدن آن­ها آغاز شد، ایرانیان به لحاظ تاریخی با مسایلی مانند قیام­های ضد نژادی ( نهضت موالیان ) دربرابر حاکمان عرب، انتقال سازمان دیوانی و سیاسی ساسانی به خلافت اسلامی، مشارکت دربراندازی خلافت اموی و روی کارآوردن عباسیان، تصدی پست­های سیاسی بالا مانند وزارت، دیوان کتابت، دیوان اموال و ...در خلافت عباسی، ایجاد سلطنت­های ایرانی دربرابر خلافت عباسی، ایجاد سلطنت­های شیعی طبرستان و زیاری و بوعی، نفوذ معنوی بر اشغال گران مغول و درپی آمد آن ایجاد سلطنت­های شیعی صفوی ، تغییر مذهب رسمی کشور به مذهب جعفری، و روبروشدن با تجدد غرب خود را نشان دادند. این حوادث تاریخی موجب پیدایش مفاهیم جدیدی در تجربه تمدنی ایران پس از اسلام گشت. نژادگرایی عرب­ها در برابر ایرانیان و دیگر ملت­های مسلمان، باعث توجه به زبان فارسی و سرایش شاهنامه فردوسی ، و دیگر دیوان­های شعری شد، این امر هویت ایرانی را درکنار هویت اسلامی آن­ها آشکار کرد. سازمان­های اداری و سیاسی ایرانیان هرچند موقعیت ایرانیان را در نفوذ در ساختار خلافت عملی کرد اما باعث انتقال سلسله مراتب اجتماعی زمان ساسانی به دوره ایران پس از اسلام نیز شد و به این ترتیب علی رغم پیام برابری اسلام، ایرانیان در دو دسته اربابان و رعایا تقسیم شدند. ساختارسیاسی ساسانی و بیزانسی مفهوم ولایت عهدی را در خلافت اسلامی جا انداخت و این امر پس از پیدایش سلطنت­های ایرانی به عنوان سازو کار انتقال قدرت به جانشینان تداوم یافت. خراج گذاری به شیوه ساسانی و واگذاری اراضی به فرماندهان و نظامیان در قبال خدمات نظامی شان ، تقسیم بندی­های منابع تولید و بازتوزیع پیش از اسلام را تقویت کرد و به این ترتیب نظام اقتصادی ارباب و رعیتی تداوم یافت. جنبش­های گریز از مرکز ایرانیان برضد خلفای عرب از سویی، و تمرد قبایل ایرانی بر ضد سلطنت­های ایرانی از سوی دیگر، نظم و امنیت را به عنوان مهم ترین کارکرد سلطنت و معنایی مرکزی عدالت - مانند دوران پیش از اسلام- مطرح کرد این امر تداوم خودکامگی دولت­های ایرانی را در کنار عدم تمرکز آن­ها – به دلیل تقسیم اراضی میان نظامیان و زمینداران بزرگ- سبب شد. با این بیان شرایط محیطی و جغرافیایی ایرانیان موجب پیدایش مفاهیم : ایرانیت، سایه خدا بودن پادشاه، موروثی بودن سلطنت، خودکامگی سیاسی، قدسیت نظم و ثبات، مفاهیم ارباب و رعیت ،توامان بودن دین و سلطنت، و... گشت (16) . این مفاهیم در کنار ر مفاهیم جامعه جاهلی ، استکبار و استصعاف، تقدیرگرایی و...- برخاسته از محدودیت­های غیر ساختاری – دست مایه­های تمدنی توسعه سیاسی ایران زمین را فراهم می­آورند. توجه با این نکته ضروری است که این مفاهیم ، مبانی شناخت شناسی توسعه سیاسی ایران نمی­باشند چرا که براساس تعریف عمومی ما از توسعه سیاسی، توسعه تغییری هدف مند وجهت دار و خودآگاهانه است- هر چند که نتیجه این امر خودآگاهانه منتهی به مطلوب نشود-. به نظر می­رسد زمان تغییرات خودآگاهانه پس از آشنایی ایرانیان با تجدد و احساس عقب ماندگی در برابر تمدن غرب و در مرحله بعد تلاش­های هویت یابی دربرابر هویت غرب باشد (17) .

آشنایی ایرانیان با تجدد غرب- طرح اولیه تجدد غرب و تجربه آن- مفاهیم دیگری را وارد نظام دانایی آن­ها کرد. مفاهیمی مانند عقل گرایی، اومانیسم، لیبرالیسم، فردگرایی، آزادی، برابری، ترقی و پیشرفت، کارگزاری تاریخی انسان، مفهوم سنت در برابر مفهوم تجدد، جامعه وحشیان – جوامعی مانند جامعه ایران- دربرابر جامعه متمدن، وضع طبیعی و وضع قراردادی، هویت طبقاتی، هویت جنسی، جامعه مدنی، مردم سالاری، قوم گرایی و نژاد پرستی، سوسیالیسم، مارکسیسم، دولت حداقل، دولت رفاه، ازخود بیگانگی، نخبه گرایی، اقتصادکینزی دربرابر اقتصاد اسمیتی، جامعه مصرفی، مشارکت توده­ای، احزاب سیاسی، فاشیسم، توتالیتریسم، علوم انسانی مدرن، علوم فرهنگی، پسا تجدد گرایی، و... تنها بخش کوچکی از این مفاهیم هستند که مربوط به سه موج تجدد از سوی ، و ناشی از طرح ­های تجدد و تجربه­های هر یک از سه موج مزبور از سوی دیگر می­باشند. ویژگی عمده در این مفاهیم آن است که مفاهیم مزبور در پیشینه تاریخی، فرهنگی، و تمدنی­ای به وجود آمده اند که با بستر فکری و شناخت شناسی جامعه ایران متفاوت است و رابطه جامعه ایران با این مفاهیم گزینشی بوده است. اساسا در جامعه­ای مانند ایران مبانی متافیزیکی تجدد، علم مدرن، ونگرش تکنیکی وجود نداشت تا این که تجدد بتواند به شکل خالص آن وارد این جامعه شود. این امر باعث می­شود که مفاهیم برخاسته از تجدد با مفاهیم تمدنی انباشته شده در ذهینت ایرانی ، مساله اساسی تمدنی یک صد ساله اخیر ایران گردد. جامعه ایران در برخورد با امواج سه گانه تجدد غربی واکنش­های متفاوتی از خودنشان داده است. ایران درمواجهه با موج اول تجدد، شاهد پیدایش انقلاب مشروطه خواه از یک سو، و انجام اصلاحات و نوسازی دولتی از سوی دیگر شد. هدف انقلاب مشروطه تحدید قدرت خود کامه حاکمان به قانون و آماده سازی شرایط توسعه اجتماعی و اقتصادی بود. اما به دلیل چینش موزایکی مفاهیم شناخت شناسی ذهنیت ایرانی، از همان ابتدا میان عناصر ایدئولوژیک لیبرالی و اسلامی برسر هدایت این تحولات اختلاف پیدا شد که خود را به شکل چالش روشنفکران با روحانیون ، ظهور ساختارهای دو گانه بومی و مدرن غربی نشان داد. برآیند چنین ترکیب نامتجانسی ، جامعه ایران معاصر را با مساله گزینش میان توسعه اقتصادی ( با ویژگی­های کمی و مربوط به رشد) وتوسعه سیاسی( با معیارهای کیفی)، و خواست تمایز میان فن آوری به عنوان دستاورد تجدد و اندیشه تجدد به عنوان زیر ساخت توسعه مواجه کرده است. به نظر می­رسد که جامعه ایرانی هنوز از وجود سه ذهنیت ایرانی، اسلامی ، و تجدد سخن می­گوید و به مرحله ایجاد یک ذهنیت از طریق ترکیب انداموار سه جزء بالا نایل نشده است درصورتی که نخستین پیش شرط تمدنی توسعه ایران همین امر می­باشد.

4. مفاهیم و متغیرهای شناخت شناسی توسعه سیاسی ایران

اصولا توسعه سیاسی مانند هر برنامه توسعه­ای دیگر، فرآیندی آگاهانه است. مصلحان ایرانی همواره الگوی غرب را برای اقتباس درمقابل چشمان خود داشته­اند- هرچند برخی آن را به کلی طرد و گروهی کاملا جذب و سومین دسته گزینش کرده­اند- این امر به معنی آن است که توسعه سیاسی ایران برخلاف تحولات نظری الگوهای خلافت؛ خلافت- سلطنت، و سلطنت مطلقه ، آگاهانه صورت می­گیرد. اماهمین آگاهی – سرمشق غرب- امکان پیدایش دیگر آگاهی­ها را محدود می­کند از این رو مبانی شناخت شناسی توسعه سیاسی پیرامون بنیان­های توسعه غربی شکل می­گیرد. نکته دیگر درباره توسعه سیاسی ایران آن است که تجربه توسعه سیاسی در ایران پرشتاب است. صرف نظر از جنبه­های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی وفرهنگی این امر، در سطح شناخت شناسی هم چنین پدیده­ای قابل مشاهده است. وجود دیدگاه­های سنتی، سنت گرایی، اجتهادگرایی، نوسلفی گری، مدرنیسم اسلامی، پسا مدرنیسم اسلامی در اندیشه اسلامی معاصر خود بهترین شاهد این مدعا است (18) . هریک از دیدگاه­های شناختی بالا، هویت خود را در سنجش با طرح تجدد غربی و نوع جهت گیری باآن تعریف کرده­اند (19) . در این قسمت از سخن با توجه به دو انقلاب مشروطه و انقلاب اسلامی به بررسی مبانی شناخت شناسی نویسندگان اسلامی با گرایش اجتهادی دو مقطع مزبور می­پردازیم.

پس از آشنایی با ایرانیان با شکل جدید حکومت و دولت مدرن و دیگر ملزومات زندگی سیاسی جدید غربی، به تدریج مفهوم سلطنت مطلقه به عنوان شاخص زندگی سیاسی جای خود را به مفهوم حکومت اسلامی داد (20) . این مفهوم خود را در مقایسه با مفهوم دولت مدرن بازسازی کرده ، و در ایران معاصر با دو قرائت سلطنت مشروطه و جمهوری اسلامی تحقق عینی یافته است. حیدر ابراهیم علی می­گوید اندیشه دولت و سرشت آن برخاسته از تحولات تاریخی اروپا طی سده شانزدهم و پیدایش ملت­ها و انقلاب صنعتی و ظهور بورژوازی است و این به آن معنی است که اجتماعات عربی- اسلامی بخشی از این تحول تاریخی نمی­باشند . مفهوم دولت مدرن به تمدن اسلامی از بیرون آن وارد شده است. او می­گوید به رغم پیدایش مفهوم دولت و سیاست مدرن در اندیشه اسلامی معاصر، با مراجعه به تاریخ و تمدن اسلامی درمی­یابیم که هیچ سندی وجود ندارد که نشان دهنده کاربرد مفهوم دولت در اندیشه اسلامی گذشته باشد – در حالی که اندیشه اسلامی معاصر خود را امتداد سنت فکری گذشته می­داند- . او می­افزاید فقیهان از مفهوم حکومت – که مفهومی مغایر مفهوم دولت مدرن است- استفاده کرده­اند و بیشتر به بیان نصایح و مواعظ اخلاقی به حاکمان در مدارا با رعیت پرداخته­اند. اما آن­ها از اصطلاح " دولت " و " حکومت" استفاده کرده­اند تا بتوانند در برابر مفهوم دولت مدرن ، الگوی زندگی معاصر خود را بیان کنند (21) . به این ترتیب حکومت اسلامی مفهومی است که برخاسته از شرایط جدید جغرافیایی و محیطی ایران و در مقابل دیدگاه­های غیر دینی به وسیله اجتهاد گرایان معاصر ایران ساخته و پرداخته شده است. این مفهوم ضمن تاکید بر تغذیه از طرح اولیه اسلام – کتاب و سنت- و تجربه اسلامی- نظریه امامت شیعی- ، برخاسته از وضعیت ایران جدید است . ازاین رو مشابهت­های اصطلاحات نباید موجب پیدایش مغالطه­های لفظی و مفهومی در بررسی آن­ها شود و لوازم تجربه سیاسی پیش از آشنایی تجدد به تجربه کنونی تسری یابد. در واقع دیدگاه اجتهاد گرا برای دو وضعیت ماقبل تجدد و مابعد تجدد دیدگاه­های متناسب با آن ارایه کرده است . این دو نوع دیدگاه هر چند برخاسته از اندیشه اسلام و نظریه امامت شیعی هستند اما برای دو وضعیت متفاوت سیاسی و فرهنگی در تمدن اسلامی طراحی شده­اند. دیدگاه اجتهاد گرا در وضعیت غیبت کبرا دودیدگاه کاملا متفاوت نسبت به حکومت ارایه کرده است. براساس یک دیدگاه دراین دوران حکومت اسلامی تعطیل است و ازآن جا که زندگی انسانی تعطیل نمی­شود و از مسلمانان خواسته نمی­شود اززندگی اجتماعی دست برداشته و به صورت انفرادی زندگی کنند، طرحی از زندگی در شرایط اضطرار ارایه می­شود. در مقابل این دیدگاه، دیدگاهی قرار می­گیرد که ایده تعطیل حکومت درعصر غیبت را نمی­پذیرد. این دیدگاه خود به دو دسته حکومت­های فردی و حکومت­های شورایی تقسیم می­شود. به این ترتیب دیدگاه اجتهاد گرا در ایران معاصر ارایه کننده نظریه­های سلطنت مشروطه، نظریه ولایت انتصابی عامه فقیه، نظریه ولایت انتصابی عامه شورای فقیهان، خلافت امت و نظارت مرجعیت، ولایت انتخابی عامه فقیه، نظریه دولت انتخابی اسلامی، و نظریه وکالت مالکان شخصی مشاع می­باشد (22) . بدیهی است که براساس این دیدگاه­ها توسعه و دیگر مفاهیم مرتبط با آن، منابع ومخازن نظریه پردازی، نوع استدلالات، نتایج به دست آمده، امکان کاربردی ، و چگونگی ارزیابی وضعیت کنونی تفاوت خواهد کرد. پرداختن به این مسایل خارج از علاقه مقال حاضر است و تنها چیزی که دراین جا بدان پرداخته می­شود، مبانی شناخت شناسی این نظریات می­باشد. این مبانی که در ذیل مبانی شناخت شناسی تمدنی اسلام- که پیش از این بیان شد- قرار می­گیرند وعبارتنداز:

1. توامان بودن دین وسیاست : این نظریه به دو شکل کاملا متفاوت به عنوان بنیاد معرفتی نظریه­های حکومت اسلامی و توسعه سیاسی براساس آن قرار گرفته است. براساس یک برداشت – دیدگاه­های تعطیل حکومت در دوران غیبت- باید میان امر دین و امر شریعت در عصر غیبت تفاوت گذاشت. در این دوران بنابه لزوم جهت گیری سیاسی توحیدی – اصل توحید نه تنها اصلی اعتقادی و اساسی در حوزه کلام و الهیات است، بلکه به جهت عملی و سیاسی نیز اساسی ترین بنیان اسلام تلقی می­شود- تاسیس حکومت شرعی غیرممکن است اما از آن جا که زندگی مسلمانان دراین شرایط می­باید تداوم یابد و از آن­ها خواسته نشده است که در دوران غیبت ، زندگی اجتماعی را رها کرده و به صورت انفرادی زندگی کنند- نظریه ضد آنارشیسمی اسلام- از روی ناچاری می­باید تا به سر آمدن دوران غیبت زندگی سیاسی را به شیوه معمول و مرسوم ادامه دهند ولی این شیوه می­باید تا حد امکان با شرایط زندگی مومنانه آن­ها هماهنگی داشته باشد. به این ترتیب نظریه توسعه سیاسی برآمده از این بنیان معرفتی، نظریه­ای اسلامی دربرابر نظریه­های دیگر نخواهد بود از این رو مفهوم حکومت اسلامی براساس آن منتفی است – سکولاریسم دینی-. اما دردومین تفسیراز توام بودن دین و سیاست، امر عرفی و امر شرعی از یکدیگر تفکیک نمی­شوند وازاین رو مفهوم حکومت اسلامی به صورت نظری امکان پذیر می­نماید. تفسیر این دسته از نظریات حکومت اسلامی و توسعه سیاسی مرتبط باآن درگروی دیگر بنیان­های معرفتی است.

2. اصل حق تعیین سرنوشت: این اصل خود برخاسته ازاصل تمدنی اعتقاد به نظام احسن خلقت است. براساس این اصل تمدنی، نظام خلقت موجود، بهترین نظام ممکن است وازاین رو قواعد و سنن گرداننده آن کاملترین قواعد هستی می­باشند. سیطره این قواعد نه تنها طبیعت بلکه عرصه زندگی انسانی و قواعد شریعت ساز و قانون ساز رانیز دربرمی­گیرد. بنابر این حکومت اسلامی می­باید همواره خود را با نظم و سنت الهی هماهنگ گرداند. از این رو نظریه توسعه سیاسی نمی­تواند بیرون از چارچوب قوانین شرع طراحی گردد. براساس این بینش انسان به عنوان یکتا پرست می­باید از روی میل و رغبت، اراده زیست خود را با اراده خداوند که به صورت تشریع و احکام بیان شده­اند همامنگ کند- مقتضای توحید سیاسی- . این امر سه گونه از حق تعیین سرنوشت را نشان می­دهد. نظریه تعطیل حکومت بنا به شرایط اضطرار ناشی از غیبت ، حق تعیین سرنوشت مومنان را به صورت مطلق به آن­ها می­دهد. اما این حق براساس نظریه­های امکان حکومت اسلامی دردوران غیبت به دو گونه­ دیگر تفسیر می­شود. براساس یک تفسیر، اصل اولیه آزادی انسان به دلیل لزوم هماهنگی زندگی مومنانه با قواعد کامل هستی، از سو ی خداوند- اعطا کننده حق تعیین سرنوشت به انسان- به پیامبر، امام ، و درزمان غیبت به یک یا شورایی از فقیهان داده شده است. اما تفسیر دیگر درباره حق تعیین سرنوشت، ضمن پذیرش ایده هماهنگی زندگی انسانی با قواعد کامل هستی، این حق به امت اسلامی واگذار- با نظارت فقیه براساس برخی نظریات و بدون آن براساس دسته دیگر از طرح­های حکومت اسلامی- شده است (23) .

3. قلمروی عقل و اسلام درزندگی سیاسی: دیدگاه اجتهادگرا دراین زمینه متاثراز دستاور تمدنی خود ازاسلام است و کمتر از دستاورد تجدد غربی تاثیر پذیرفته است. این امر به دلیل ارتباط این مساله با مساله نبوت- به عنوان دومین اصل اعتقادی اسلام- می­باشد. دعوای میان عقل و شرع درجهان اسلام یکی از دعاویی است که منجر به پیدایش مکاتب کلامی مختلف در جهان اسلام شده است. این مساله نه تنها به شکل درون دینی به وسیله متکلمان و فقیهان پی­گیری می­شد، بلکه فیلسوفان مسلمان نیزآن را با استدلال­های بیرون دینی دنبال می­کردند. در این میان مدافعان سنت ارسطویی به نمایندگی مکتب بغداد ادعا می­کردند که عقل یگانه معیار استدلال بشری است. فیلسوفانی مانند نظام( متوفای حدود 230هجری)، کندی، سرخسی( مقتول به سال 286هجری)، ابن راوندی( متوفای 297) و زکریای رازی ( متوفای 313یا 320 هجری) ، عقل را معیار تمامی معارف دینی و دنیوی تلقی می­کردند. دراین میان ، نظام و کندی در صدد برآمدند تا به حکم قوت نظر تجریدی د رجهت تقویت اعتبار عقل بشری گام بردارند برآن که عقیده اسلامی خود به شوون الهی را از دست بدهند یا در مفهوم صحت معرفت وحیانی تردید کنند. به این ترتیب کندی معرفت وحیانی را برتر از معرفت بشری دانست، چرا که معتقد بود قدرت الهی که سرچشمه آن است، برتر از وسایل بشری کسب معرفت است که درنهایت امر ریشه در ادراک حسی دارند. اما سرخسی، ابن راوندی و رازی گام در مسیر دیگری گذاشته و به انکار معرفت وحیانی پرداختند. ابن راوندی استدلال کرد که بشر به دلیل آن که به وسیله عقل شایستگی امر و نهی را دارد و سزاوار پاداش و مجازات است، دیگر مفاد معرفت وحیانی فاقد اعتبار است، زیرا عقل توان درک آن مفاد را دارد. او ازاین مقدمات به این نتیجه رسید که ارسال پیامبران به این ترتیب امری بیهوده است و زکریای رازی در همین جهت بیان کرد که عقل بشری توان رسیدن به نهایت منافع دنیوی و اخروی قابل تصور برای موجوداتی مانند ما را دارد. دربرابر این فیلسوفان عقلی مسلک، گروه عمده فیلسوفان ایرانی مانند فارابی، ابن عامری، سجستانی، ابن سینا، خواجه نصیر الدین طوسی و... قرار دارند که به صورت کلی وجود دومعیار را برای نظریه پردازی و زندگی انسان لازم می­دانند. فارابی معتقد بود مفاد وحی مثالات مفاد عقلی هستند وازاین رو عقل و وحی دو وجه مختلف یک حقیقت واحد هستند. به این ترتیب او معتقد بود که آن چه را که قوه عقل آدمی درک می­کند، قوه تخیل او نیز می­تواند درک نماید. این ایده او را برخلاف رازی و ابن راوندی به پذیرش ضرورت نبوت می­رساند. ابن عامری و سجستانی اساسا جوهره وحی و عقل را متفاوت از هم دانستند و علوم شرعی را شریف ترین و والاترین دانش­ها به شمارآوردند که دانش­های بشری را هرگز توان برابری با آن­ها نیست. ابن سینا با بسط نظریه فارابی، همان مضمون را تکرار کرد و در تکمیل نظریه او اضافه کرد که وجهه دین اصالتا عملی و وجهه فلسفه اصولا نظری است واز این رو مبدا دانش­های عملی از شریعت الهی مستفاد است و مبادی دانش­های نظری از باب آیین الهی بر سبیل خودآگاهی به دست می­آید (24) . از این رو او نمی­توانست قانون گذاری بشری را در مخیله خود جا دهد وبه صراحت اذعان می­کرد که قانون گذاری از جانب خداوند است و این کار از انسان عاقل بر نمی­آید. اما به عقیده ابن سینا انسان عاقل می­تواند درباره امر قانون گذاری و هر امر دیگر الهی نگریسته و چگونگی آن را دریابد (25) . به نظر او

مبدا حکمت عملی از سوی شریعت الهی مستفاد است وکمالات حدود آن به برکت شریعت الهی بیان می­شود و بعد از آن، قوه نظری بشری از راه شناخت قوانین و استعمال آن­ها در جزییات، در آن حکمت عملی دخالت می­کند (26)

این برداشت به برداشت عمومی متکلمان و فقیهان شیعه تبدیل شده است که براساس آن پس از آن که عقل انسان را به وحی رساند، در روشنایی گام برداشته و به صورت مستقل حرکت نمی­کند. ازاین رو نظریه پردازی درباب حکومت اسلامی و توسعه سیاسی آن مشروط به آن است که همه مصالح آن اندیشه از وحی استنباط شده باشد.

جمع بندی و نتیجه گیری گفتار

براساس دیدگاه اجتهاد گرا هر گونه نظریه پردازی در باب توسعه سیاسی ایران می­باید براساس مبانی تمدنی و معرفت شناختی برخاسته از طرح اولیه اسلام و تجربه اسلام در محیط جغرافیایی و فرهنگی ایران باشد. در فرایند نظریه پردازی توسعه سیاسی علاوه بر تعالیم قرآن و سنت پیامبر وامام معصوم، می­باید به دستاوردهای نظری و تاریخی ایران اسلامی نیز توجه شود. این دستاوردهای تمدنی مبدا حرکت علمی در ایده پردازی جهت توسعه سیاسی ایران خواهند بود .اما باید به این نکته نیز توجه کرد که تا به این دستاوردها ، تجارب مواجهه با تجدد غربی اضافه نشود نمی­توان ادعای نظریه سازی برای جامعه کنونی را نمود. به این ترتیب طرح اسلام اولیه، تجربه این اسلام در ایران پیش از تجدد و بعد ازآن منبع ارایه نظریات توسعه ایران خواهند بود. اما باید توجه داشت که این امر بدون توجه به مبانی شناخت شناسی تمدنی و توسعه­ای دوران کنونی غیر ممکن است. این مبانی عبارتند از: جامعه جاهلی و جامعه توحیدی، لاهوت گرایی دربرابر ماتریالیسم، خدا محوری دربرابر اومانیسم، توامان بودن دین وسیاست، عقل تقویت شده به وسیله شرع دربرابر عقل رها، اصل حق تعیین سرنوشت انسان.

 


پی نوشت:

1 . عبدالعلی قوام. نقد نظریه­های نوسازی و توسعه سیاسی. تهران، نشر: انتشارات دانشگاه شهید بهشتی 1374، ص 22.
2 .
Political Development
3 .
PoliticalModernization
4 .
Gabriel Almond & James Colman, The Politics OfDeveloping Area. Princeton: Princeton University Press, 1966.
5 .
S.N. Eisenstadt. Modernization and Condition Of Sustained Growth. 1964.
6 .
DavidE. Apter, The Politics Of Modernization. Chicago, Chicago Press University, 1965.
7 . برای آشنایی با این رهیافت­ها ر.ک.به: نقد نظریه­های نوسازی و توسعه سیاسی،ص ص 32-34.
8 . همان. ص ص 197-214.
9 .
Lioyd & Susanne H. Rudolph.The Modernity Of Tradition Development in India. Chicago: Chicago PressUniversity, 1996.
10 .
Karl Popper. Open society and Its Enemies. London: Routledge & Kegan Paul, 1966, Voll, PP. 213-216.
11 . مطالب این بخش با استفاده از نظریه اعتباریات علامه طباطبایی و توضیحات شهید مرتضی مطهری ، از مقاله 6 کتاب اصول فلسفه و روش رءالیسم( مجموعه نمجموعه آثار ،ج 6، ص370- 398) در حوزه نظریه پردازی درباب توسعه اقتباس شده است.

12 . مهدی حایری. کاوش­های عقل عملی. تهران، نشر: موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ 2، 1361، ص 107
13 . برای مطالعه بیشتر درباره ماهیت فلسفه سیاسی اسلامی ر.ک. به : محمد پزشکی.چبستی فلسفه سیاسی در حوزه تمدن اسلامی. قم، نشر: بوستان کتاب، 1383، قصل 1و2.
14 . به عنوان نمونه در ایدئولوزی سوسیال دموکراسی شاخص­هایی مانند جاذبه شهرگرایی، بالابودن سطح سواد ودرآمد، وسعت جغرافیایی و اجتماعی، میزان نسبتا بالای اقتصاد صنعتی، توسعه شبکه­های ارتباط جمعی و مشارکت همه جانبه اعضای جامعه در فعالیت­های سیاسی و غیر سیاسی را به میزان توسعه سیاسی نام برد.

15 . برای آشنایی با مفهوم قرآنی طغیان ر.ک. به: محمد پزشکی. استبداد از نظر قرآن. فصلنامه علوم سیاسی. شماره 19، سال 5، پاییز1381.
16 . به عنوان نمونه به نظر کمال عبد اللطبف مهم ترین مفاهیم ساختاری محدود کننده طرح اولیه اسلام عبارتند از: سلسله مراتبی بودن اجتماع، متافیزیک شر، و توام بودن دین و سلطنت. برای آگاهی بیشتر با این مفاهیم ر.ک. به : کمل عبد اللطبف. فی تشریح اصول الاستبداد: قراءه فی نظام الآداب السلطانیه. بیروت، منشورات: دارالطلیعه، 1999، ص ص 108-124.
17 . شایان توجه است که نظریه پردازی­های دوره میانی تاریخ ایران ، مانند نظریه پردازی­های خلافت، خلافت –سلطنت، سلطنت مطلقه که به وسیله کسانی مانند ماوردی، فراء، غزالی، خواجه نظام الملک، لطف علی خنجی، و یگران ارایه شده بیشتر برای حفظ وضع موجود و تداوم آن بوده است. در حالی که توسعه سیاسی بر اساس تعریف منتخب این نوشته عبارت از حرکت از وضع نامطلوب کنونی به وضعیتی مطلوب است که در زبان دین استصلاح نامیده می­شود.
18 . این گرایشات تنها گرایشات اسلامی معاصر است و اگر به آن­ها گرایش های عرفی را بیفزاییم مشاهده می­شود که در سطح شناخت شناسی دچار نوعی آنارشیسم شناخت شناسی شده­­ایم.
19 . توضیح هر یک از دیدگاه­های اندیشه اسلامی معاصر خارج از موضوع مقال حاضر است و بررسی آن­ها مجال دیگری را می­طلبد.
20 . در دوران معاصر به چز کوشش تئوریک محمد رشید رضا برای احیای نظریه خلافت وجنبش اجتماعی احیای خلافت درهندوستان،
مفهوم حکومت اسلامی درمیان بیشتر دیدگاه­های اسلامی مورد توجه جدی قرار گرفت.
21 . حیدر ابراهیم علی. التیارات الاسلامیه و قضیه الدیمقراطیه. بیروت، منشورات: مرکز دراسات الوحده العربیه، 1996، ص ص 98- 101.
22 . برای آشنایی با این نظریات ر.ک. به: محسن کدیور. نظریه­های دولت در فقه شیعه. تهران، نشر: نشرنی، چاپ3، 1378.
23 . برای آشنایی با الگوهای دموکراتیک اسلامی از منظر اجتهاد گرایا ن ایرانی ر.ک. به: محمد پزشکی. شیوه حکومت دینی درنظریه­های معاصرایران. پایان نامه کارشناسی ارشد علوم سیاسی، موسسه آموزش عالی باقرالعلوم(ع) قم، 1377.
24 . محمد پزشکی. روش تفکر سیاسی براساس آموزه­های فیلسوفان مشاء. فصلنامه علوم سیاسی. شماره 22، سال 6، تابستان 1382، ص ص140 و141.
25 . ابن سینا. منطق المشرقیین. ص ص 508.
26 . همو. رساله اولی . تسع رسائل . قاهره، ص ص 2و3.

http://www.iranpolitics.net/article/mabani_tosee.asp

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 12 اسفند 1393 ساعت: 23:17 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره گزارش کامل حقوق بشر در سال 2006

بازديد: 319

 

گزارش کامل حقوق بشر در سال 2006


پیشگفتار

در سراسر جهان،زنان و مردان برای آزادی های بیشتر شخصی و سیاسی و پذیرش نهادهای دموکراتیک درتلاشهستند. آنان به خاطر تأمین آنچه پرزیدنت بوش " نیازهای غیر قابل مذاکره در رابطه باحیثیت انسانی" می نامد، سخت می کوشند.

با وجود مخاطرات شخصی و علیرغم دشواریهای بزرگ، افراد دلیر و گروه های غیر دولتی موارد نقض حقوق بشر را فاش می کنند. هدفآنها پاسداری از حقوق اقلیتهای قومی و مذهبی؛ کارگران، زنان و همچنین متوقف کردنقاچاق انسان است. آنها برای ساختن جوامع پویای مدنی، تضمین انتخابات آزاد و منصفانهو برقراری دموکراسی های مسئول و بنا نهاده بر قانون می کوشند.

این میهندوستان بی تاب، مرزهای آنچه را که پیش از این در عالم اندیشه ممکن می نمود دوبارهمشخص می کنند. این واقعیتی است است که در مدت عمر چند نسل، در سراسردنیای رو بهتوسعه، آزادی گسترش یافته است، حکومتهای استبدادی کمونیستی سقوط کرده و دموکراسیهای جدید به پا خاسته اند. حقوق مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر، به نحوی کامل تردر شمار بیشتری از کشورها مورد حمایت قرار دارند.

این کوشش شریف همچنانادامه دارد – ولی هنوز به کمال نرسیده و با مخالفان سرسختی مواجه است. جای شگفتینیست که کسانی که از تغییرات دموکراتیک هراس دارند، همان هایی هستند که دربرابرمدافعان و کوشندگان راه اصلاحات مقاومت می کنند. در طی سال گذشته، ماشاهد تلاشهایی برای آزار و ارعاب مدافعان حقوق بشر و سازمان های هوادارجامعه مدنی و محدودکردن یا منزوی ساختن فعالیت های آنها بوده ایم. از قوانین غیرعادلانه به عنوانسلاحی بر ضد کسانی که دیدگاه های مستقل دارند استفاده می شود. همچنین کوشش هایی درجریان بوده تا با
با بهره گیری از روشهای غیر قانونی صداهای دگر اندیشان راخاموش کنند.

هرزمان که سازمان های غیر دولتی و دیگر مدافعان حقوق بشر تحتفشار قرار گیرند، به آزادی و دموکراسی آسیب می رسد. دموکراسی های دنیا باید ازمدافعان خود دفاع کنند. یکی از رسالت های اصلی دیپلماسی ما در این روزگار همین استو امیدواریم که "گزارشهای جامع وزارت امور خارجه در زمینه شیوه های کاربرد حقوق بشردر سال 2006"، به پیش بردن این تلاش مدد رساند. با چنین اندیشه هایی است که مناکنون این گزارش ها را به کنگره ایالات متحده تقدیم می کنم.

کاندالیزارایس
وزیر امور خارجه

 


گزارش کامل حقوق بشر در سال 2006

 



اين گزارش ها عملكرد كشورها در سراسرجهان را در مورد اجرای تعهدات بين المللی شان در رابطه با حقوق بشر توضيح می دهد. اين حقوق اساسی كه در بيانيه جهانی حقوق بشر سازمان ملل آمده است، آنچه را کهپرزیدنت بوش " خواست های بی چون و چرای منزلت انسانی" می نامد، تشکیل می دهند. همانطور که خانم رایس بیان کرد، پیمان اعلامیه حقوق بشر سازمان ملل یک روزه بهتکامل نمی تواند برسد، ولی امری بسيار فوری است که نمی توان آن را به تاخیر انداخت.
اعلامیه بین المللی حقوق بشر از "همه اشخاص و همه نهادهای اجتماعی می خواهد ... تلاش کنند تا برای احترام به اين حقوق و آزادی‌ها بکوشند و با اتخاذ تدابير گام بهگام در سطح ملی و بين‌المللی، شناسايی و اجرای کارآمد و رعايت اين حقوق را تضمينکنند."
ایالات متحده تعهدات خود را نسبت به حقوق بشر جدی می گیرد. ما می دانیمکه این گزارش ها را زمانی تدوين کرده ايم که سابقه کار خود ما و اقداماتی که دربرخورد با حملات تروریستی انجام داده ايم زيرسوال برده شده اند. ایالات متحدههمچنان با صراحت به نگرانی های توأم با حسن نيت دیگران، از طریق گزارش های گاه گاهخود بر اساس عهدنامه های گوناگون حقوق بشر که ما عضوی از آنها هستيم، پاسخ خواهدگفت. ما همچنین به بهبود مستمراين حقوق متعهديم. قوانین، سياست ها، مقررات و شويهکار و رفتار ایالات متحد، در اداره بازداشتگاه ها و محاکمه متهمان تروریست در خلالپنج سال اخيربه نحو چشمگیری تحول یافته اند. نظام دموکراتیک دولت ما بدون نقض نیست،ولی پاسخگو است— جامعه مدنی نیرو مند ما، رسانه های آزاد و سرزنده ما، قوای مستقلدولت ما، و قوانین جا افتاده ما به عنوان عوامل اصلاح کننده عمل می کنند.
گزارشهای کشوری وضع حقوق بشر ، که طبق فرمان کنگره تهیه شده اند و در زير می آيند، درتلاش های ایالات متحده برای بالا بردن احترام حقوق بشر عنصری اساسی را تشکيل میدهند. طی سه دهه، اين گزارش های سالیانه به عنوان اسناد مرجع برای ارزیابی پیشرفتهای انجام گرفته و چالش های موجود در سطح ملی و بین المللی بطور وسيعی مورد استفادهقرار گرفته اند. این گزارش ها همچنين به عنوان پایه ای برای اقدامات مشتكت مياندولت ها، سازمان ها و افرادی كه درصدد پايان بخشیدن به نقض حقوق بشر و توان بخشیدنبه كشورها جهت حفاظت از حقوق بنیادی همه افراد هستند بکار رفته اند.

در اينگزارش ها عملكرد هر كشور را در سال 2006 بررسی می شود. هر گزارش به زبان خود صحبتمی کند. با اين همه الگوهای فراگيری بر اساس مثال های ارائه شده برای هر کشور درزير تشريح شده اند. اين مثال ها شامل تمام جزئيات نيستند و تنها نمايانگر واقعيت هاهستند.


روندهای اميدوارکننده، واقعیت های تأمل برانگيز
مروراین گزارش ها نشان می دهد که در سال2006 ، مردان و زنان در سراسر جهان همچنان برایاحترام حقوق خود، پاسخگو ساختن دولت های خويش، رساندن صدای خود به گوش ها، به شمارشو به حساب آمدن آراء خود، برخورداری همگان از حفومت قانون و عدالت ، می کوشيدند. همچنين دموکراسی نیز به عنوان بهترین نظام حکومت که در آن منزلت، آزادی، و برابریشهروندان تامین می شود بطور روزافزونی در حال به رسميت شناخته شدن بود. در حقيقتروند های اميدوارکننده ای هستند، با اين حال گزارش ها واقعیت های تأمل انگيزی رانيز نشان می دهند:

نخست، پیشرفت های حاصل شده در زمینه حقوق بشر ودموکراسی به دشواری به دست آمده اند و حفظ آنها با چالشهای زیادی روبرو است. درحالیکه تعدادی از کشورها پیشرفت های مهمی کرده اند، برخی از کاروان عقب مانده وبرخی دیگر پس رفته اند.

همانگونه که طيف گسترده نمونه های زیر نشان میدهند، عملکرد کشورها با توجه به عواملی چون میزان تعهد دولت ها، توانايی هاینهادينه شده، ميزان فساد، و قدرت جامعه مدنی، تفاوت های بسیاری با هم داشتهاست.
در ژانویه 2006، حزب متحد لیبریا، به شکل دموکراتیک و به رهبری اِِلنجانسون- سیرلیف، اولین رئيس دولت زن در آفریقا، جایگزین دولت ملی انتقالی لیبریاشد. این دولت انتقالی پس از پایان جنگ ویرانگر داخلی چهارده ساله در2003 عنوان یکدولت موقت خدمت می کرد. این دولت قدم های مهمی برای اصلاح کمبود های حقوق بشر درگذشته برداشت. این اقدام ها شامل همکاری با شرکای بین المللی برای ترمیم مجدد توانقوه قضایی کشور و بنیاد نهادن دفتر دادستانی را در پایتخت شامل می شدند. رییس جمهورتعدادی از مقامات فاسد دولت را اخراج و یا موقتا از کار برکنار کرد. " کمیسیونحقیقت و آشتی" که در سال 2005 برای رسیدگی به موارد نقض حقوق بشر و جنایت های عملگرفته در دوران جنگ داخلی تاسیس شد، جمع آوری گواهی شهود را آغاز کرد. با وجود اینپیشرفت، لیبریا همچنان با چالش های خطرناکی در زمینه حقوق بشر ، مانند فساد ومعافیت از مجازات مقامات، خشونت جنسی، و فقر مفرط که به استثمار کودکان منجر شدهاست، دست به گريبان بود.

طی سال جاری در مناطق حساس سیاسی اندونزی کاهش مهمیدر میزان قتل ها توسط گروه های مسلح و پلیس، همچنان ادامه داشت. پنجاه و چهارانتخابات آزاد و عادلانه در سطوح شهری، ناحيه ای و ايالتی به انجام رسیدند که جالبتوجه ترین آن در ماه دسامبر در آچه برگزار شد و در پی آن یک فرمانده عملیاتی سابقشورشیان به فرمانداری منتخب شد. خشونت های داخلی مذهبی به طور عمده کاهش یافتند، بااین حال در برخی از مناطق به همان حال باقی ماندند. دولت و دادگاه ها از مواجهه هابا موارد نقض حقوق بشر در گذشته و بیرحمی در اندونزی و تیمور شرقی ناتوانبودنند.
در کشور مغرب هرجند که مشکلات بر جای خود باقی ماندند، حقوق بشر پیشرفتقابل توجهی از خود نشان داد. دولت با تامیین غرامت از طریق "شورای مشورتی حقوق بشر" رسیدگی به موارد مشخصی از نقض حقوق بشر را در گذشته، مانند بازداشتها، ناپدید شدنها و اجحافات صورت گرفته درخلال سالهای بین 1956 و 1999 را آغاز کرد. در ماه مارس،دولت قانون ضد شنکنجه را به تصویب رساند، هر چند که گزارش هایی از ادامه شکنجه توسطنیرو های امنیتی حکایت داشتند. با وجود تداوم محدودیت های آزادی بیان، و مباحثاتوسیعی در مجامع و در رسانه ها به انجام رسیدند. در طی سال دولت تعدادی از خبرنگارانرا که محدودیت های آزادی بیان رعایت نکرده بودند به مجازات رساند، و بسیاری ازخبرنگاران دست به خود سانسوری زددند. قاچاق انسان ، به خصوص برای استثمار جنسی وکارکشیدن از کودکان به صورت یک نگرانی مهم باقی ماند؛ با وجود این، دولت و هم جامعهمدنی به طور فزاینده و فعالانه ای به رسیدگی به آنها مشغول بودند.
درجمهوریدموکراتیک کنگو اولین انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی ظرف مدتی بیش از 45 سال بهشیوه ای دموکراتیک برگزار شد و به دوره سه ساله دولت انتقالی پس از جنگ داخلی پایانداد. یک قانون اساسی جدید مورد اجرا گذاشته شد، با این همه، حقوق بشر در وضعناگواری باقی ماند. علاوه بر جنگ وستیز پر جوش و خروش در شرق کشور، جایی که کنترلدولت همچنان ضعیف بود و گروه های مسلح به اجحافات جدی ادامه می دادند، نیروهایامنیتی دولتی نیزدر سراسر کشور بدون مجازات مرتکب خشونت های سنگینیشدند.
شهروندان هائیتی تعهد خود را به دموکراسی با سه بار به پای صندوق های رأیرفتن در سال 2006 نشان دادند. بیش از سه میلیون و نیم نفر از شهروندان برای رایدادن ثبت نام کردند، و طبق بر آوردهای انجام شده هفتاد درصد از آنان در دوره اولانتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی در ماه فوریه شرکت کردند. پس از یک جریانانتخاباتی نسبتا بدون خشونت و تقریبا با ثبات، رای دهندگان پرزیدنت رنه پره وال رابه ریاست جمهوری برگزیدند و 129 کرسی پارلمان را با نمایندگان خود پر کردند. در ماهدسامبر، اولین انتخابات شهرداری طی مدتی بیش از ده سال درهائیتی برگزار شد. با تماماین احوال باز هم راهی دراز برای استقرارکامل حکومت قانون و عدم کارایی نظام قضاییهائیتی و آموزش مجدد بازرسی در چگونگی استخدام پلیس ملی این کشور در پیش است.
دراوکراین، پیشرفت های قابل توجهی در شیوه های به کاربستن حقوق بشر پس از "انقلابنارنجی" تداوم یافت. انتخابات پارلمانی مارس 2006، آزادترین انتخابات در طی پانزدهسال اخیر دوران استقلال بود. این کشور همچنان به بهبود آزادی رسانه ها، آزادیاجتماعات و توسعه جامعه مدنی ادامه داد. با وجود این پیشرفت ها، تعدادی از مشکلاتمهم، از جمله فساد در تمام شاخه های دولت، به جا ماندند.
هر چند که وضع حقوقبشر درقرقیزستان پس از تغییر دموکراتیک رهبری این کشور در سال 2005 به شکل چشمگیریبهبود یافته بود، در سال 2006، تظاهرات انبوه ولی صلح آمیز یک هفته ای به تصویبشتابزده یک قانون اساسی اصلاح شده انجامید که اصل بازرسی و موازنه را در بر میگرفت. با وجود این دستاورد ها، در آخر دسامبر، پارلمان قانون اساسی دیگری را تصویبکرد که در آن بسیاری از نکات مربوط به رعایت اصل بازرسی و موازنه نفی شدند. دولتهمچنین به ایجاد مزاحمت برای سازمان های غیر دولتی که بودجه آنها از خارج تأمین میشد دست زد .
وضع حقوق بشر پاکستان، علیرغم تعهد رسمی مشرف، رییس جمهوری، برایگذار به سمت دموکراسی و "میانه روی روشن بینانه"، کماکان نامطلوب بود. محدودیت هایآزادی حرکت، بیان، تشکیل انجمن ها، و دین همچنان بر جای بود. ناپدیدشدن فعالان درسطح استان ها و مخالفان سیاسی، به خصوص در استان هایی که با شورش و اغتشاش داخلی روبرو بودند، ادامه داشت. نیروهای امنیتی به قتل های خارج از حوزه قضایی ادامه دادند. دستگیری و شکنجه های مستبدانه همچنان رواج داشت. فساد در دولت و نیروهای پلیس بهصورت فراگیر باقی ماند. از جهت مثبت، در ماه دسامبر "قانون حمایت اززنان" توسط مجلسملی تصویب و توسط پرزیدنت مشرف امضا شد. این اولین بار در ظرف سه دهه بود که دولتپاکستان با موفقیت قوانین زیانبار به حال زنان را عقب نشانید. این قانون شرایطمندرج در"نظامنامه حدود"، مورخ 1979 را درمورد تجاوز به عنف و بی عفتی در قانونشرعی مجارات پاکستان، اصلاح کرد. این قانون همچنین ضرورت معرفی چهار شاهد مرد راازطرف قربانی تجاوز برای اقامه شکایت، لغو کرد.

با وجود اینکه دولت مصر برایاولین بار راه را برای اجرای انتخابات چند حزبی ریاست جمهوری در 2005 گشود، در 2006درخواست مردم برای دموکراسی و پاسخگویی بیشتر با واکنش سخت دولت مواجه شد. ادامهحبس ایمن نور، نامزد پیشین ریاست جمهوری، نگرانی های مهمی را درباره مسیر اصلاحاتسیاسی و دموکراس در این کشور به وجود آورد. به دنبال روندی که در 2005 آغاز شد،دولت صدها نفر از فعالان وابسته به گروه غیرقانونی ولی تحمل شده "اخوان المسلمین" را دستگیر و برای چندین هفته محبوس کرد. دو قاضی ارشد در ماه فوریه به این سبب کهخواستار یک قوه قضایی مستقل شده بودند دستگیر و بازجویی شدند. پلیس مصر پانصد تن ازفعالان را به خاطر شرکت درتظاهرات برای پشتیبانی از یک قوه قضایی مستقل دستگیر کردوبه زندان افکند. به علاوه، اسنادی در مورد نمونه های سخت شکنجه توسط ماموران دولتارائه داده شد. دولت چندین وبلاگ نویس اینترنتی را نیز دستگیر، حبس و شکنجهکرد.

در قزاقستان، دولت دایره عمل مخالفان سیاسی را با تحمیل شرایط سخت برایثبت احزاب سیاسی یا به عقب انداختن و خودداری از ثبت آنها، محدود کرد. ادغام احزابطرفدار دولت، سلطۀ حزب اوتان، متعلق به پرزیدنت نظربایف را تحکیم کرد و فضای سیاسیناچیزی برای اظهار عقاید دگراندیشان و طرفداران اصلاحات به جا گذاشت. دولت بااتهامات سیاسی و محدودیت آزادی تجمع به آزار مخالفان سیاسی پرداخت و قوانینی برایمحدود کردن آزادی رسانه ها به تصویب رساند وبه ایجاد مزاحمت برای سازمان های غیردولتی پرداخت.

روسیه، تمرکز قدرت را در قوه مجریه ازطریق تغییر قوانینانتخاباتی و تدوین و تصویب قوانین جدید برای احزاب سیاسی که قدرت بیشتری در اختیاردولت در تنظیم، وارسی، محدود کردن و حتی بستن احزاب می گذارند، تجربه کرد. این روندهمراه با مجلس مطیع دوما، فساد و دست چین کردن نیروهای انتظامی، فشارهای سیاسی برقوه قضاییه، اعمال محدودیت بر سازمان های غیر دولتی و رسانه ها، منجربه کاهش بیشترپاسخگوبودن دولت به مردم شد. در چچن و دیگر مناطق شمالی قفقاز، موارد نقض جدی حقوقبشر، از جمله قتل های غیر قانونی اجحاف به غیر نظامیان، هم توسط نیروهای امنیتیفدرال و هم نیروهای امنیتی جمهوری چچن، ادامه یافت. رزمندگان شورشی به بمب گذاریهای تروریستی و آدم ربایی های سیاسی در منطقه پرداختند. با توجه به گسترش اینموارد، دادگاه اروپایی حقوق بشر روسیه را به خاطر این تخلفات مسئولشناخت.

در ونزوئلا دولت چاوز به تحکیم قدرت خود در قوه مجریه ادامه داد. دولت به آزار مخالفان سیاسی و سازمان های غیر دولتی برای تضعیف استقلال قوه قضاییهادامه داد. ناظران بین المللی انتخابات ریاست جمهوری ماه دسامبر را به طور عمدهآزاد و عادلانه خواندند. پزیدنت چاوز با 63 در صد آرا دوباره به ریاست جمهوریانتخاب شد. پزیدنت چاوزدر نطق افتتاحیه خود، ازمجلس ملی، که صد در صد کرسی های آنبه حزب او تعلق دارد، خواست تا به او قدرت حکومت از طریق صدور احکام اجرایی تقویضکند.

در فیجی و تایلند، نیروهای نظامی دولت های دموکراتیک را سرنگونکردند.

دومین واقعیت تامل برانگیز این است که فقدان امنیت به دلیل جنگهایداخلی یا جنگهایی که ناشی از عبور از مرزها است می تواند خطر دیگری برای پیشرفتحقوق بشر و حکومت دموکراتیک باشد.

با وجود تداوم تعهد دولت عراق برای تشویقآشتی ملی و باز سازی، پیگیری و ادامه شیوه های انتخاباتی و بر قراری حکومت قانون؛خشونت های فرقه ای و عملیات تروریستی، دست به دست هم دادند و حقوق بشر و پیشرفتدموکراتیک را در سال 2006 به طور تضعیف کردند. با اینکه قانون اساسی و قوانین عادیعراق چارچوب محکمی برای حفاظت از حقوق بشر ارائه می کنند، گروه های مسلح از دو جهتبه این حقوق حمله ور شدند: کسانی که با دولت خصومت می ورزند- تروریست های القاعده،مخالفان باقیمانده حزب بعث، شورشیان و جنگجویان غیر نظامی؛ جنگجویان شیعه و تک تکوزارتخانه ها، که اسما با دولت عراق متحد هستند- مرتکب شکنجه و تجاوزات دیگرشدند.

هر چند که افغانستان به پیشرفت های مهمی بعد از سقوط طالبان در سال 2001 دست یافت، وضع حقوق بشردر آن کشور به صورت نامطلوب باقی ماند. نهاد قضایی ضعیفو یاغی گری های مرگبار دلایل اصلی این روند بودند: تعداد حملات توسط طالبان،القاعده و دیگر گروه های افراطی بر ضد مقامات دولتی، نیروهای امنیتی، سازمان هایغیر دولتی و سازمان های امداد رسانی و غیر نظامیان افزایش یافت. تعداد عملیاتانتحاری و حملات بر ضد مدارس و معلمان به طور چشمگیری در طی سال رو به فزونی بود. گزارش های منظمی حاکی از بازداشت ها و حبس های مستبدانه، قتل های خارج از حوزهقضایی شکنجه، و شرایط وخیم زندان ها دریافت شد. در ماه دسامبر، پرزیدنت کرزای " برنامه انتقالی اجرای عدالت" را که هدف آن رسیدگی به موارد گذشته نقض حقوق بشر وبهبود نهادینه توانایی قوه قضایی کشور است آغاز کرد.

اقدام های اصلاحاتی مهملبنان پس از ترور نخست وزیر رفیق حریری در 2005 و عقب نشینی نیروهای نظامی سوریه پساز قریب به سه دهه اشغال کشور،به سبب وقوع جنگ بین حزب الله و اسراییل در ژوییه واوت 2006 ، دچار توقف شدند. پیش از وقوع این جنگ، دولت لبنان اقدام به برداشتنموانعی که از فعالیت انجمن ها و احزاب سیاسی جلوگیری میکرد دست زده بود. پس ازآنکه حزب الله از طریق مرز لبنان وارد خاک اسراییل شد و چندین سرباز اسراییلی راربود و به قتل رساند، نیروهای نظامی اسراییل با حمله به خاک لبنان از خود واکنشنشان دادند. جنگ با برقراری آتش بس به سرپرستی سازمان ملل متحد پایان یافت. با وجودپایان عملیات خصمانه و استقرار نیروهای مسلح لبنان و نیروهای موقت سازمان ملل درمرزهای جنوب، شبه نظامیان لبنانی و حزب الله همچنان نفوذ مهم خود را در مناطقی ازکشور حفظ کردند.

در تیمور شرقی، یک رشته برخوردهای مرگبار بین نیروهای دفاعملی و نیروهای کوناگون مخالف مرکب از نظامیان، افراد پلیس، و نیروهای غیر نظامی بهسر کردگی جمعی ازاوباش موجب بروز خشونت در پایتخت این کشور شد. با درخواست دولت،نیروهایی از استرالیا، زلاند نو، مالزی، و پرتغال امنیت پایتخت را دردرست گرفتند. در بیست و پنجم اوت، هیأت هماهنگ کننده سازمان مل متحد مسؤلیت انتظامات را به عهدهگرفت. این نا آرامی های داخلی به آوارگی تقریبا 150,000 نفر، یعنی بیش از 15 درصدجمعیت آن کشور منجرشد.

سوم، با وجود دست آورد های حقوق بشر و اصول دموکراتیکدر تمام مناطق دنیا، بخش بزرگتری از بشریت هنوز در ترس زندگی می کند، ولی در رؤیایآزادی به سر می برد.

کشورهایی که در آن قدرت همچنان در دست حاکمان غیرمسئول تمرکز داشت – چه تمامت خواه و چه اقتدار گرا، طور مستمر بیشترین پایمالکنندگان حقوق بشر به شمار می رفتند.

در 2006، کره شمالی یکی از منزوی ترین وسرکوبگرترین کشورها باقی ماند. دولت با با انکار آزادی بیان، مطبوعات، اجتماعات ومجدود ساختن آزادی رفت و آمد و حقوق کارگران، زندگی شهروندان را تقریبا از همه جهاتکنترل می کند. قانون اساسی "آزادی ادیان" را تضمین کرده است، ولی درحقیقت آزادیادیان به طور واقعی وجود ندارد. تخمین زده می شود که 150,000 تا 200,000 نفر، ازجمله زندانیان سیاسی، در اردوگاه ها به حالت بازداشت به سر می بردند و بسیاری ازآنان در شکنجه، گرسنگی، و بیماری جان سپردند.

دولت نظامی برمه به طور وسیعاز اعدام، تجاوز جنسی، شکنجه، بازداشت خودسرانه و جابجایی اجباری تمامی سکنه تعدادیاز روستاها، به خصوص در نواحی مرکب از اقليت های قومی، برای در دست نگاه داشتن قدرتاستفاده کرد. زندانیان تحت ظلم و ستم قرار داشتند و در شرایط دشوار و خطرناکی به سرمی برند. زیر نظرداشتن، اذیت و آزار و به زندان انداختن مخالفان سیاسی ادامه داشت. آنگ سان سو كی، برنده جايزه صلح نوبل و رهبر مخالفان، بدون اجازه داشتن ارتباط، دربازداشت خانگی به سر برد. بیش از هزار و صد زندانی سیاسی در زندان ها در حال پوسیدنبودند. استفاده از کاراجباری، قاچاق انسان، به سربازی بردن کودکان و تبعیضات مذهبییهمچنان به طور گسترده باقی بود. دولت "کنوانسیون ملی شام" را با دستچین کردننمایندگان و منع مباحثات آزاد، دوباره تشکیل داد. هدف ازاین کنوانسیون که به عنوان " راه دموکراسی" اعلام شد، باطل کردن نتایج انتخابات 1990 و تصویب یک قانون اساسیجدید به نفع دولت بود. اعمال بیداگرانه و ناروای حاکمیت از سوی رژیم همچنین باعثافزایش شدید شمار پناهندگان، پخش بیماری های مسری، قاچاق مواد مخدر و انسان بهکشورهای همسایه شد.

دولت ایران ، با تشدید حملات بر ضد مخالفان، خبرنگاران،و اصلاح طلبا ن، آشکارا آزادی بیان و تجمع را نقض کرد. این یورش ها باز داشت ها وحبس های خود سرانه ، شکنجه، آدم ربایی، به کارگیری افراط آمیز زور و جلوگیری ازتشکیل دادگاه های عادلانه را شامل می شدند. دولت همچنان به توقیف و آزار بهاییان ودیگر اقلیتهای مذهبی ادامه داد. ایران میزبان کنفرانسی در زمینه نفی واقعه هولوكاستبود. پیش از برگزاری انتخابات مجلس خبرگان در پانزدهم دسامبر، بیش از دو سومنامزدها – از جمله نامزد های زن- سلب صلاحیت شدند؛ اقدامی که رقابت برای بسیاری ازکرسی ها را از بین برد. صدها نامزد دیگر در انتخابات شورا های شهر در سراسر کشور باسلب صلاحیت روبرو شدند. در 2006، دولت همچنان به بی اعتنایی به درخواست های داخلی وبین المللی برای پاسخگوبودن حکومت ازطریق حمایت از جنبشهای تروریستی در سوریه ولبنان و خواستار شدن نابودی یکی از کشورهای عضو سازمان ملل متحد، ادامهداد.

در زيمبابوه، دولت موگابه همچنان نقض گسترده حقوق بشر را دنبال کرد. فساد بدون مجازات درمیان مقامات دولت شایع بود. "قانون اسرار دولتی" سال 2002 وقانون "نظم و امنیت عمومی" به قوت خود باقی ماندند و آزادی های مدنی را بشدت محدودکردند. در انتخابات پارلمانی و شورا های ناحیه ای 2006 ، دولت با دستکاری در جریانانتخابات، حق انتخاب را از رای دهندگان سلب کردو نتیجه انتخابات را به نفع نامزدهایحزب حاکم تغییر داد. غلبه و نفوذ حزب حاکم تغییرات قانون اساسی را بدون بحث ممکنساخت. نیروهای امنیتی منتقدین و مخالفین را خودسرانه دستگیر و آذار کردند. دخالت درمزارع و تصرف اموال ادامه داشت و برخی اوقات با خشونت همراه بود. عملیات تخلیهاجباری که 700,000 نفر را در طی اقدامات "برقراری نظم" سال 2005 بی سرپناه گذاشت بامقیاس کمترده ای ادامه یافت. دولت در امداد رسانی از سوی سازمان های بشر دوستانهنیز دخالت کرد. در ماه دسامبر، موگابه و وفادارانش تمدید دوره ریاست خود را برای دوسال پیشنهاد کردند و انتخابات ریاست جمهوری را به سال 2010 موکول ساختند.

درکوبا،که دولت به دلیل بیماری فیدل کسترو موقتا توسط برادرش، رائول اداره می شد نقضهمه حقوق شهروندان، از جمله حق اساسی انتخاب و تغییر مسالمت آمیز دولت ، یا انتقاداز انقلاب و رهبران آن، همچنان ادامه داشت. در 2006 دولت عملیات ایذایی خود را نسبتبه مخالفین و دیگر شهروندانی که تهدیدی برای دولت به شمار می روند افزایش داد. اینآزار و اذیت ها به صورت توهین لفظی یا خشونت جسمی غالبا به شکل اقداماتی از جانبدسته های اوباش زیر عنوان "عملیات طرد" صورت گرفتند. کتک زدن بازداشت شدگان وزندانیان و بد رفتاری باآنان بدون پاسخگویی و مجازات ادامه داشت. هر چند تعداد کمیاز زندانیان در طی سال آزاد شدند، ولی دست کم 283 زندانی سیاسی ، از جمله 59 نفر از 75 تن هواداران دموکراسی و فعالان حقوق بشر، که در یورش های 2003 دستگیر شده بودند،هنوز در زندان به سر می بردند.

وضع حقوق بشر چين در 2006 در بعضی نقاط بهوخامت بیشتری گرایید. تعداد بیشتری از موارد برجسته اعمال نظارت، آزار و اذیت،دستگیری و به زندان انداختن فعالان سیاسی و مذهبی، خبرنگاران، نویسندگان، و وکلایمدافع که در پی استیفای حقوق خود تحت قانون کشور هستند، ثبت شد. برخی از افرادخانواده های مخالفان نیز آزار دیدند. اعتراضات و تظاهرات گسترده برای در خواسترسیدگی به شکایات به تعداد فراوان ادامه داشتند و در برخی موارد با خشونت سرکوبشدند. دولت کنترل های جدیدی را بر سازمان های غیر دولتی، رسانه ها، از جملهاینترنت، دادگاه ها و قضات تحمیل کرد. سركوبی گروه های ثبت نشده مذهبی و گروه هایاقليت به خصوص اويقورها (Uighurs) و تبتی ها همچنان ادامه داشت.

در بلاروس،دولت لوكاشنكو، سیاستهای سرکوبگرانه خود را افزایش و ادامه داد. انتخابات ریاستجمهوری ماه مارس با نقایص فراوان برگزار شد. حدودا هزار نفر در یورش هایی که پس ازاعتراضات بر ضد نتایج انتخابات به مردم صورت گرفت، دستگیر و برای مدت های کوتاهی بهزندان محکوم شدند. فعالان و مخالفان بیشتری، از جمله الکساندر کوزولین، که درانتخابات ریاست جمهوری رقیب لوكاشنكو بود، به دوره هایی از دو تا پنج سال و نیمزندان محکومیت یافتند.

دولت اریتره یکی از سرکوبگرترین دولت های افریقایجنوب صحر باقی ماند و وضع حقوق بشر در آن کشوردر 2006 بد تر شد. نیروهای امنیتیدولت قتل هایی در خارج از حوزه قانون مرتکب شدند. طبق گزارش های معتبر، نیروهایامنیتی به اشخاصی که در حال گذشتن از مرز به قصد اتیوپی بودند شلیک کردند. دولتبازداشت سربازان فراری و اقوام آنها را افزایش داد و طبق گزارش ها موثق، تعدادی ازآنها شکنجه نیز شدند. دولت مانند 2005، با وجود خشکسالی وخیم در شاخ آفریقا، ازچندین سازمان غیر دولتی و بشر دوستانه خواست که آن کشور را ترک کنند. آزادی ادیانهمچنان دچار محدودیت های شدید بود.

چهارمین واقعیت تامل بر انگیزاین است کههمزمان با افزاش فشار جهانی برای آزادی های شخصی و سیاسی، مقاومت بیشتری نیز از طرفکسانی که از ناحیه تغییرات سیاسی و اجتماعی احساس خطر می کنند به ظهور میرسد.

مدافعان حقوق بشر و سازمان های غیر دولتی برای موفقیت یک کشور اهمیتاساسی دارند. در دنیای امروز، دولت ها با مشکلات پیچیده ای روبرو هستند که حلاینمشکلات به تنهایی، حتی برای قدرتمندترین آنها دشوار است. همکاری و کمک جامعهمدنی و گردش آزاد اندیشه ها و اطلاعات برای رویارویی به چالش های ملی و بین المللیبسیار مهم است. محدود کردن فضای سیاسی سازمان های غیر دولتی و مباحثات عمومی مانعرشد یک جامعه می شود.

در همه مناطقی از کره زمین در 2006، دولت هایی بودندکه به درخواست های فزاینده برای آزادی شخصی و سیاسی؛ نه با قبول وظایف خود نسبت بهشهروندان، بلکه با سرکوب مدافعان حقوق بشر و افشاگران موارد نقض این حقوق، مانندسازمان های غیر دولتی و رسانه های آزاد و از جمله اینترنت، پاسخ گفتند ،. تعدادنگران کننده ای از کشورها قوانینی را به میل خود بر ضد سازمان های غیر دولتی وخبرنگاران تصویب و یا به اجرا درآوردند. سازمان های غیر دولتی و خبرنگاران همچنینبا اقدامات غیر قانونی، غالبا از طرف حمله کنندگان ناشناس، روبرو بودند. برایمثال:

در روسیه در 2006، قانون جدیدی به اجرا گذاشته شد که مقررات ثبت رادرباره برنامه ها و فعالیت های سازمان های غیر دولتی سخت تر می سازد و نظارت شدیدتر، گزارش های مفصل و سنگین تری را تحمیل می کند. این قانون همچنین قدرت بیشتریبرای رد ثبت نام این سازمان ها یا بستن سازمانی مبنی بر معیارهای مبهم و دلخواهانهدر اختیار دفتر ثبت فدرال می گذارد. آزادی بیان و رسانه های آزاد به دلیل فشارها ومحدودیت های دولت کاهش یافت. در اکتبر، افراد ناشناس، آنا پولیتکووسکایا مدافع حقوقبشر، را به قتل رساندند. وی خبر نگاری بر جسته بود که به خاطر نوشته هایش دربارهنقض حقوق بشر در چچن معروفیت پیدا کرد. دولت از مالکیت و کنترل خود بر همه ایستگاههای رادیو و تلویزیون ملی و اکثر ایستگاه های رادیو و تلویزیون با نفوذ منطقه ای،برای محدود کردن دسترسی به اطلاعات حساس استفاده کرد.

در بلاروس، مالیات هایسنگین و قوانین سختگیرانه ثبت سازمان های غیر دولتی، شرایط عملیات را برای سازمانهای جامعه مدنی دشوار کردند، و حملات بر ضد اعضای رسانه های آزاد ادامه داشت. درنوامبر، دیمیتری داشکویچ، هوادار دموکراسی، به جرم اداره یک سازمان غیر دولتی ثبتنشده به 18 ماه زندان محکوم شد.

دولت قزاقستان حزب "مسیرواقعی" را پس از بهقتل رسیدن سارسن بایف، یکی از دو رهبر این حزب، به ثبت رساند و با تفسیر محدودکننده ماده پنجم قانون اساسی فعالیت احزاب سیاسی بیطرف را که هزینه آنها توسط بنیادهای خارجی به سحالت تعلیق در آورد و تاکید کرد که اطلاع رسانی معادل با با تامینهزینه احزاب سیاسی است. در ماه ژوییه، پرزیدنت نظر بایف اصلاحیه قانون محدودیترسانه ها را امضا کرد. این اقدام از طرف "سازمان امنیت و همکاری در اروپا به عنوانگامی به عقب توصیف شد. دولت همچنان به استفاده قوانین محدود کننده افترا برایجریمه، محکومیت و توقیف رسانه ها، خبرنگاران و منتقدین استفاده کرد. در ماه آوریل،یکی از اعضای رسانه های توقیف شده به طور وحشیانه ای کتک خورد.


آزادیبیان، تشکیل انجمن و تجمع در ترکمنستان بسیار محدود بود و دولت در صدد کنترل شدیدفعالیت های همه سازمان های غیر دولتی برآمد. تلویزیون ماهواره ای خارجی در سراسرکشور در دسترس قرار دارد، ولی رسانه ها و خبرنگاران داخلی که تحت کنترل دولت هستنداز ارتباط با خارجی ها، مگر با اجازه ویژه، کاملا منع شده بودند. دسترسی بسیارمحدود به اینترنت از طریق "ترکمن تله کام" که متعلق به دولت است تامین می شود. اجازه تاسیس هیچ حساب جدید اینترنتی در پایتخت از سپتامبر 2002 صادر نشده است. درماه اوت، دولت خبرنگارانی به اسامی اوگولزپاپار میرادووا، آناکوربان آمان کلیچف وساپاردوردی حاجی یف را دستگیر و هر یک را در یک دادگاه بسته و به طورشتابزده، بهجرم تملک اسلحه به شش تا هفت سال زندان محکوم کرد. در سپتامبر، میرادووا، خبرنگاررادیو آزاد اروپا و رادیو آزادی تحت شرایط مشکوک در زندان جان سپرد. سازمان های غیردولتی گزارش دادند که در تابستان گذشته، وی و دو همکارش در زندان شکنجه شدند تا بهجرم خود اعتراف کنند. در 21 دسامبر، پرزیدنت سپرمراد نیازوف درگذشت.

دولتازبکستان در صدد کنترل اکثر فعالیت های سازمان های غیر دولتی بود و بیش از 200سازمان جامعه مدنی، از جمله سازمان های غیر دولتی بین المللی فعال در آن کشور را بهنقض قانون نتهم ساخت و خبرنگاران آزاد و فعالان حقوق بشر همچنان در معرض سرکوب قرارداشتند.

دولت سوریه کنترل اکید انتشار و پخش اطلاعات را در دست داشت وانتقاد از دولت، بحث های مربوط به مسائل فرقه ای با حقوق اقلیت ها و آزادی ادیانممنوع بود. افرادی به جرم نقض این محدودیت ها و بیان عقاید خود تحت بازداشت قرارگرفتند و کتک خوردند. دستگیری عادل محفوظ،، خبرنگار، پس از درخواست وی برای انجامگفتگوهایی میان پیروان ادیان مختف در پی جنجال ناشی از چاپ کاریکاتور های مربوطمحمد پیامبر، نمونه ای از این بازداشت ها بود. دولت با تکیه بر قوانین مطبوعات وانتشارات، قانون جزا، و قوانین اضطراری، دسترسی به اینترنت را سانسور و رسانه هایالکترونیکی را محدود کرد. آزار و اذیت فعالان داخلی حقوق بشر، از جمله نظارت شدید وتحمیل ممنوعیت های مسافرتی و محدودیت شرکت در کارگاه ها و کنفرانس های خارج ازکشور، همچنان ادامه داشت،.

آزادی رسانه ها بیش از همیشه در ایران نقض شد. دولت روزنامه های مستقل "شرق" و "ایران" را توقیف کرد، دسترسی به اینترنت وتارنماهای خبری مانند نیویورک تایمز و بی بی سی به زبان فارسی را مسدود ساخت، وخبرنگاران و وبلاگ نویسان را به زندان انداخت. دولت از ممنوعیت خروج از کشور بهعنوان سلاحی علیه خبرنگاران استفاده کرد.

در بوروندی، بازداشت، حبس، و تهدیدخبرنگاران و فعالان حقوق بشر توسط دولت افزایش یافت. ، پلیس رییس سازمان غیر دولتیمبارزه با فساد کشور را دستگیر و شبرای چندین ماه به زندان انداخت و در مورد بسیاریدیگر از افراد نیز به اقدامات مشابهی دست زد. فرماندار یکی از استان ها، یکی ازسازمان های غیر دولتی پیشتاز حقوق بشر، "لیگ ایتکا" را خطری برای صلح نامید. در ماهنوامبر، یکی از مقامات دولتی اعلام کرد که 32 سازمان غیر دولتی بین المللی در صورتعدم تسلیم گزارش های الزامی سالیانه، با اخراج از کشور مواجه خواهند شد.

دررواندا، جامعه مدنی با فضای بسته ای مواجه بود. سازمان های غیر دولتی ملی و بینالمللی، طبق قانون هر سال موظف به تسلیم گزارشهای مربوط به فعالیت های خود هستند. طبق گزارشهای رسیده، مقامات مقرر کردند که سازمان های غیر دولتی برای بعضی ازبرنامه های خود، فقط با اجازه دولت می توانند به صندوق های ذخیره بینالمللی
دسترسی پیدا کنند.

دولت ونزوئلا به آزار و تهدید گروه های جامعهمدنی ادامه داد. یکی ازقابل توجه ترین گروه ها، سازمان غیر دولتی دیده بانانتخاباتی "سومات" است که دادگاه آن به جرم توطئه و خیانت به خاطر قبول کردن کمکمالی خارجی به طور نامحدود عقب افتاده است. در آخر سال، مجلس ملی لایحه ای را تحتبررسی داشت که در صورت تصویب، کنترل دولت بر دارایی سازمان های غیر دولتی را افزایشخواهد داد و فعالیت های آنها را در زمینه ترویج دموکراسی و حقوق بشر محدود خواهدکرد. وارد آوردن تغییراتی بر قانون جزا درارتباط با توهین به مقامات دولتی و حملاتخشونت آمیز علیه خبرنگاران، به ایجاد جو خود سانسوری کمک کرد. دولت آزار و اذیترسانه های خبری آزاد و مخالف را افزایش داد. در ماه دسامبر، پرزیدنت چاوز اعلام کردکه دولتش مجوز خبرپراکنی ازرادیو و تلویزیون کاراکاس را، که قدیمی ترین شبکهتلویزیونی بازرگانی کشور است، تمدید نخواهد کرد. دولت مالکان شبکه را متهم کرد که "اداره کنندگان کودتا" و ناقض اعتماد عمومی بوده اند.

در چین، سازمان هایغیر دولتی ملی و بین المللی با نظارت سختگیرانه تر و محدودیت های بیشتری مواجهشدند. به گزارش خبرنگاران بدون مرز، در پایان سال 2006، 31 خبرنگار و 52 نویسندهاینترنتی در زندان به سر می بردند. در همان حال که دولت مردم را به استفاده ازاینترنت تشویق می کرد، اقداماتی هم را برای کنترل استفاده از آن، کنترل محتوای آن،محدودساختن اطلاعات و مجازات نقض مقررات در پیش گرفت. دولت مقررات سخت تری برای ثبتتارنما ها به مورد اجرا گذاشت، کنترل دولتی را بر محتوای آن شدید تر ساخت و دایرهشمول تعرف مربوط به محتوای اینترنت را گسترش داد. دولت به طور مستمر دسترسی بهتارنما هایی که بحث انگیز تلقی می شوند مسدود کرد. طبق گزارشهای دریافت شده، دولتبه جای مسدود ساختن تمام تارنما ها، استفاده از فناوری های پیشرفته تر را برایفیلتر کردن محتوا های خاص و گزینشی آغاز کرده است.

ویتنام به نظارت براینترنت و محدود ساختن آن با مانع آفرینی در راه حقوق بین المللی انسانی و مسدودکردن تارنماها ها ادامه داد. قوانین به شهروندان اجازه داده اند که فقط از عدمکارآیی دولت و فساد شکایت کنند، اما دولت همچنان مطبوعات را از تدوین مقالاتی کهحزب کمونیست را زیر سؤال ببرند و به پیشرفت کثرت گرایی یا دموکراسی متکی بر تعدداحزاب مدد برسانند، یا سیاست موجود را در ارتباط با دموکراسی مورد پرسش قرار دهند،ممنوع کرده بود. دولت دسترسی مستقیم به اینترنت را از طریق تدارک کنندگان مستقلاجازه نمی دهد و از صاحبان کافه های مجهز به ارتباط اینترنتی می خواهد تا اطلاعاتشخصی مربوط به مشتریان خود و تارنماهایی را که مورد بازدید قرار می گیرند، ثبتکنند. دولت چندین نفر از دگراندیشان سرشناس، از جمله دکتر فام هانگ سون را که بهخاطر ترجمه مقالاتی در باره دموکراسی و انتشار آنها از راه اینترنت زندانی شدهبودند، آزاد کرد.

کشتار دسته جمعی بزرگترین عامل هشدار دهندهبود

نزدیک به شصت سال بعد از تدوین اعلامیه حقوق بشر – بیانی از وجدانآزرده بشریت در برابر عظمت هولوکاست و کشتار بزرگ در جنگ دوم جهانی – کشتار دستهجمعی همچنان در منطقه دارفور در سودان بیداد می کرد. علیرغم موافقت نامه فراگیر صلحو پایان جنگ 22 ساله داخلی میان شمال و جنوب و استقرار یک دولت واحد طی همان سال،نزاع قومی در سودان، و به گونه ای فاجعه آمیز در دارفور ادامه یافت. دولت سودان کهاز شبه نظامیان "جنجووید" حمایت می کند در این ماجرا مسؤلیت دارد و همه اطراف درگیردر این کشتار بزرگ مرتکب تجاوزات جدی، از جمله قتل گسترده غیر نظامیان، تجاوز بهعنف به عنوان یک ابزار جنگی، شکنجه های منظم، غارتو استخدام کودکان به عنوانسرباز، شدند. کشمکش در دارفور تا پایان سال قتل دست کم 200 هزار غیر نظامی و 2میلیون آواره جنگی را سبب گردید. بیش از 234 هزار پناهنده از خان و مان خود رانده وبه کشور همسایه چاد پناهنده شدند و چاد و جمهوری آفریقای مرکزی، هردو، جنگهای خشونتآمیز قومی را در مرزهای خود با سودان تجربه کردند.

دولت سودان علیرغم پذیرشچهارچوب کلی توافق آدیس آبابا، در تبلغات خود با استقرار نیروهای بین المللی دردارفور به مخالفت برخاست و تعرض نظامی خود را در نیمه دوم سال 2006 از سر گرفت. وخیم تر شدن شرایط امنیتی برخی از سازمان های غیر دولتی و سازمان های نیکوکاری راناچار ساخت که عملیات خود را محدود کنند، یا به حال تعلیق در آورند.

ازمردم دارفور دفاع کنید

اگر قرار باشد وعدۀ بزرگ اعلامیه حقوق بشر بهتحقق پیوندد، جامعه بین المللی—و بویژه کشورهای برخوردار از دموکراسی— نمی توانندبپذیرند که واقعیت های هشیار کننده امروز غیرقابل تغییرهستند. در حقیقت این واقعیتها شخص را وادار می کنند تا با کسانی که به خاطر حفظ حیثیت انسانی و اصلاخات سیاسیمی کوشند همداستان شود.

در سال 2006 کوشش های شجاعانه مدافعان حقوق بشر بهدولت های دموکراتیک مورد تأکید قرار گرفت.

در قطعنامه های کشور به کشوری کهدر 2006 به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید، بر ضرورت حمایت از مدافعان حقوقبشر در ایران، بلاروس، کره شمالی وبرمه تاکید به عمل آمد.

صندوق دموکراسیسازمان ملل متحد که ازفکر پیشنهادی سال 2004 پرزیدنت بوش به مجمع عمومی سرچشمهگرفت، نخستین سال خود را با موفقیت پشت سر گذاشت. هیأت رئیسه آن با تأمین بودجهبرای 125 طرح که از میان 1,300 طرح پیشنهاد شده توسط بیش از 100 کشور برگزیده شدندموافقت کرد و این امر مشتمل بر اعطای بیش از 35 میلیون دلار وام بلاعوض به سازمانهای فعال در زمینه توسعه جامعه مدنی است.

درسطح منطقه ای، در سال 2006 مجمععمومی سازمان کشورهای آمریکایی، OAS ،اعلامیه سانتو دومینگو را تصویب کرد. تصویتاین اعلامیه یک حرکت ابتکاری در جهت تعهدات دسته جمعی به وسیله کشورهای منطقه برای " تضمین آزادی همه اشخاص در برخورداری از بیان آزاد، شامل دسترسی به مباحثات سانسورنشده سیاسی و مبادله آزادانه اندیشه از طریق همه انواع رسانه ها، از جمله اینترنت" است.

کمیسیون مشترک فیمابین کشورهای آمریکایی وابسته به OAS ، در ارتباط باواحد حقوق بشر برای مدافعان حقوق بشر، به انتشارگزارشی پیرامون مسائل جدی که اینمدافعان در برخی از کشورها با آنها مواجهند دست زد و بر ضرورت حمایت دولت های ازکار آنان تاکید ورزید.

در ماه ژوئیه سازمان های مدنی وابسته به 19 کشورآفریقایی مدتی قبل از تشکیل مجمع وحدت آفریقا، در بانجول واقع در گامبیا، گرد همآمدند تا توصیه های خود را به اجتماع سران کشورها در زمینه نقش جامعه مدنی نسبت بهراه و کار بازنگری همتایان آفریقایی در تطبیق دادن خود با عهدنامه های مربوط بهسازمان ها، راه های بهبود دسترسی به اطلاعات و توسط جامعه مدنی، و قوانین شهروندی ومحدود کننده تبعیضات، تدوین کنند.

در مقیاس وسیع تر منطقه خاورمیانه و شمالآفریقا، یک عرصه بحث آزاد يک کنفرانس پیرامون آینده، مقامات دولتی و نمایندگانجامعه مدنی منطقه را در کنار شرکای G-8 در ناحیه بحرالمیت در اردن گرد هم آورد. رهبران نزدیک به 50 جامعه مدنی به نمایندگی از 16 کشور منطقه در بحث هایی پیراموننقش حکومت قانون، شفافیت، قدرت بخشیدن به زنان و جوانان و تأمین فضای قانونی برایسازمان های حقوق مدنی شرکت جستند. آنها همچنین درباره این موضوع که چگونه ازطریقپیگیری توصیه ها می توان اصلاحات را تقویت کرد، به بحث پرداختند. هرچند که دشوارترین بخش کار هنوز در پیش رو قرار دارد-- پذیرفتن و به کاربستن توصیه های ارائه شدهتوسط جامغه مدنی—این اجتماع به گشودن فضای سیاسی که قبل از آن برای سازمان هایجامغه مدنی وجود نداشت به مظور ایجاد تعامل بین کشورهای منطقه کمک کرد.

رایس، وزیر امورخارجه، به مناسبت سالگرد روز حقوق بشر در دسامبر 2006 به دوابتکار مهم در زمینه حمایت از حقوق بشر و مدافعان دموکراسی دست زد:

او تشکیلصندوق مدافعان حقوق بشر را که تحت مدیریت وزارت امورخارجه قرار خواهد داشت اعلامکرد تا بی درنگ یکرشته وام های بلاعوض در اختیار مدافعان حقوق بشر که به سبب اعمالاختناق از جانب دولت ها با نیازهای خارق العاده ای مواجهند قرار دهد و به این ترتیببه آنها کمک کند. این بودجه می تواند به منظور تامین هزینه های دفاع قانونی، مخارجپزشکی، یا نیازهای مبرم خانواده های فعالان حقوق بشرمورداستفاده قرار گیرد.

رایس، وزیر امورخارجه، همچنین ده رهنمود اصولی در ارتباط با رفتار دولت هابا سازمان های غیر دولتی صادر کرد. رجوع شود به
NGO Principles (http://www.state.gov/g/drl/rls/77771.htm)
این اصول بنیادیندولت ایالات متحده را دررفتار خود با سازمان های غیر دولتی راهنمایی خواهد کرد وهمچنین ما از آنها برای برآورد رفتار دیگر دولت ها سود خواهیم جست. هدف از این اصولتکمیل اسناد پرحجم تر و مفصل تر سازمان ملل متحد و دیگر اسناد بین المللی در ارتباطبا مدافعان حقوق بشر است و می تواند به عنوان یک منبع سهل الوصول برای مراجعه دولتها، سازمان های بین المللی، گروه های جامعه مدنی و روزنامه نگاران، پشتیبانی جهانیرا نسبت به سازمان های غیر دولتی که در معرض فشار قرار دارند جلب کد.

وقتیدموکراسی ها از کار مدافعان حقوق بشر و سازمان های جامعه مدنی دفاع کنند، ما بهمردان و زنانی که در سرتاسر جهان سرنوشت خود را در بستر آزادی شکل میدهند یاریمیرسانیم.

ما باید به دفاع از مدافعان برخیزیم، زیرا آنها عوامل پدیدآوردنده تغییر مسالمت آمیز و دموکراتیک هستند.

 


ایران

 


جمهوری اسلامی ایران با جمعیتی در حدود 68 میلیون نفر یک نظام جمهوری مذهبی و مبتنی بر قانون اساسی است که ساختارهای اصلیقدرت درآن تحت تسلط روحانیون شیعه قرار دارند. اصل چهارم قانون اساسی این کشور مقررمی دارد که "کلیه قوانین و مقررات کشور...بر موازین اسلامی متکی خواهند بود." مشروعیت دولت بر ارکان دوگانه حاکمیت مردمی (اصل ششم) و حکومت ولایت فقیه (اصلپنجم) استوار است.

آیت الله خامنه ای، رهبر عالی انقلاب اسلامی، بر مجموعساختار سه گانه حکومت( مقننه، مجریه و قضائیه) مسلط بود. او مستقیما انتخاب نشدهبلکه توسط نهاد منتخبی از رهبران مذهبی برگزیده می شود. آیت الله خامنه ای نیروهایمسلح را تحت فرمان مستقیم و نیروهای امنیتی داخلی، قوه قضائیه و سایر نهادهای کلیدیرا تحت فرمان غیر مستقیم خود داشت. محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری سرسخت و سازشناپذیر این کشور در ماه ژوئن 2005 در انتخاباتی که عموما نه آزاد و نه منصفانهشناخته می شود به مقام ریاست جمهوری رسید.

شاخه مقننه متشکل از مجلس شورایاسلامی، دارای 290 کرسی است و با رای عمومی انتخاب می شود. شورای نگهبان این کشورکه از 12 عضو غیر منتخب تشکیل شده کلیه مصوبات مجلس را برای مطابقت با موازیناسلامی و اصول قانون اساسی بررسی و صلاحیت نامزدهای انتخابات مجلس و ریاست جمهوریرا تعیین می کرد. مجلس تحت تسلط محافظه کاران قرار داشت و علت این امر تاحدودی ناشیاز مداخله وسیع شورای نگهبان در تعیین صلاحیت نامزدهای انتخاباتی در جریان انتخاباتسال 2004 بود. پیش از بر گزاری انتخابات ریاست جمهوری درماه ژوئن 2005 ، مجلسخبرگان از میان 1014 نامزد ثبت نام شده تنها هشت نفر را تایید صلاحیت کرد و صلاحیتکلیه زنان نیز رد شد. شورای نگهبان و کمیته های انتخاباتی مجلس پس از بررسی صلاحیتنامزدهای انتخابت شوراهای شهر و مجلس خبرگان، ده ها تن را فاقد صلاحیت شناختند. مقامات کشوری کنترل کاملی بر نیروهای انتظامی نداشتند.

پیشینه نامطلوبحکومت در زمینه رعایت حقوق بشر به وخامت بیشتری گرایید و دولت به تجاوزات متعدد وجدی خود در این زمینه ادامه داد.
مسائل عمدۀ زیر در ارتباط با حقوق بشر گزارششد:

محدودیت شدید حق شهروندان در تغییر مسالمت آمیز حکومت
اعدام هایغیر منصافانه به دنبال محاکمات غیر عادلانه
مواردی از ناپدید شدن افراد
شکنجه و مجازاتهای سخت مانند اعدام به وسیله سنگسار که رسما مورد تایید دولت قراردارد
اعمال مجازات شلاق
به کار بردن نامتناسب و افراط آمیز زور علیهتظاهر کنندگان
اعمال خشونت توسط گروه های چماقدار وابسته به حکومت
شرایطناگوار زندان ها
بازداشت ها ودستگیری های خودسرانه
فقدان استقلالقضایی
فقدان محاکمات عمومی منصفانه
زندانیان و بازداشت شدگان سیاسی
محدودیت های شدید بر آزادی های مدنی -- بیان، مطبوعات، تجمع، انجمن، جابجایی و حریمخصوصی
اعمال محدودیت های شدید بر آزادی های مذهبی
فساد مقامات دولتی
عدم شفافیت در حکومت
خشونت و تبعیض قانونی و اجتماعی علیه زنان، اقلیت هایقومی و مذهبی و همجنس گرایان
قاچاق انسان
دامن زدن به یهود ستیزی
محدودیت شدید حقوق کار گران و از جمله محدود ساختن آزادی اجتماعات و حق تشکل ومذاکده دسته جمعی
کارکودکان.
در 19 دسامبر مجمع عمومی سازمان ملل متحدبرای چهارمین بار متوالی قطعنامه ای را از تصویب گذراند که در آن با ذکر جزئیات بهطور جدی نسبت به مسائل حقوق بشر در کشور ابراز نگرانی شده است.

احترام بهحقوق بشر
بخش 1. احترام به شأن شخص، از جمله در امان بودناز:

الف. محرومیت خودسرانه یا غیر قانونی از حقحیات

گزارش هایی از موارد اعدام بعد از محاکمات غیر عادلانه به دسترسید. به گفته تبعید شدگان و ناظران حقوق بشر، بسیاری از کسانی که به ظاهر برایجرایم کیفری مانند قاچاق مواد مخدر اعدام شدند در واقع مخالفان سیاسیبودند.

بر اساس قانون کشور برای جرایمی مانند ارتداد، اقدام علیه امنیتکشور، توهین به مقامات بلند پایه، بی حرمتی نسبت به خاطره امام خمینی و نیز بهاهانت به رهبر جمهوری اسلامی" مجازات مرگ تعیین شده است.

در 24 ژانویه، بنابه گزارش مطبوعات محلی، دو بمب در شهر اهواز واقع در استان خوزستان که اکثریتساکنان آن را عرب تباران تشکیل می دهند منفجر شد و 9 کشته و 40 زخمی بر جای گذاشت. در 28 ژانویه و 28 فوریه انفجارهای دیگری روی داد ولی تلفاتی نداشت. خشونت ها در پیانتشار نامه ای در آوریل 2005 که دولت ادعای جعلی بودن آن را کرد به وقوع پیوست کهدر آن ظاهرا صحبت از برنامه دولت در جهت کاهش درصد جمعیت اهوازی های عرب در استانمطرح شده بود. این بمب گذاری به دنبال انفجارهای مشابهی در اکتبر 2005 صورتگرفت.

مقامات دولتی ابتدا "دولت های خارجی" را مسؤل بمب گذاری ها اعلامکردند ولی در تاریخ 8 ژوئن، دادگاه انقلاب خوزستان در ارتباط با بمب گذاری ها حکماعدام 9 تن از عرب تباران را صادر کرد. در دوم مارس مقامات مربوط مهدی نواصری و علیافراوی را به خاطر دست داشتن در بمب گذاری های سال 2005 اعدام کردند. بر اساس آنچهکه سازمان غیر دولتی عفو بین المللی اعلام داشته، افراوی در هنگام اعدام هنوز به سنرشد نرسیده بود. .در تاریخ 9 نوامبر مقامات مربوط در خوزستان تایید حکم اعدام 10نفر دیگر از اعضای اقلیت قومی عرب را در ارتباط با بمب گذاری های ژانویه و فوریهاعلام داشتند. همه این احکام به دنبال محاکمات سری که بنا به اظهار سازمان غیردولتی دیده بان حقوق بشر با معیارهای بین المللی مغایرت داشته صادر گردید. بنا بهگزارش سازمان عقو بین المللی، سه تن از متهمان در 19 دسامبر در زندان محلی استانخوزستان اعدام شدند.

در 11 می، طبق گزارش سازمان دیده بان حقوق بشر، مقاماتاستان مجید سگوند و نقی بیراوند را اعدام کردند. هر دو آنها هنگام اجرای حکم فقط 17سال داشتند.

دولت با توسل به قوه قهریه به تظاهرات چند هفته ای که به وسیلهاعضای گروه قومی آذری بر پا شده بود پاسخ داد. علت تظاهرات اعتراض آمیز آنانانتشارکاریکاتور اهانت آمیزی در یک روزنامه نسبت به مردم آذری بود. دولت ابتداتاکید کرد که کسی در جریان تظاهرات کشته نشده است اما در 28 ماه مه یک مقام پلییسقتل 4 نفر و مجروح شدن 43 نفر را در شهر نقده مورد تایید قرار داد.

در 31ژوئیه، اکبر محمدی،دانشجو، در زندان اوین به دنبال بروز مشکلات پزشکی ناشی ازاعتصاب غذا در گذشت. پلیس برای نخستین محمدی را به دنبال شرکت او در تظاهراتدانشجویی 1999 که به نشانه اعتراض به بسته شدن روزنامه ها توسط دولت برپا گردیدبازداشت کرد. مقامات دولتی به پدر و مادر محمدی اجازه دیدن جسد او را ندادند و درخواستهایی را هم که برای انجام تحقیقات مستقل در باره علت مرگ وی شده بود بی پاسخگذاشتند.

در نوامبر،یک دادگاه استیناف دستور بازگشایی پرونده قتل زهراکاظمیرا که دارای تابعیت مضاعف ایرانی و کانادایی بود صادر کرد، اما تا پایان سالهیچگونه پیشرفتی در این امر حاصل نشده بود و موضوع همچنان تحت بررسی قرار داشت. کاظمی، روزنامه نگار عکاس، در جریان تظاهرات دانشجویی هنگامی که در بیرون از زنداناوین مشغول عکس گرفتن بود دستگیر شد. وی در 2003، هنگامی که در بازداشت بسر می بردبنا بر آنچه که گزارش شده دراثر شکنجه در گذشت. مقامات مسؤل اذعان کردند که مرگاودراثر واردآمدن ضربه ای به سرش اتفاق افتاده است.

به موجب اطلاعیه ای ازطرف عفو بین المللی در 2005، طی 15 سال گذشته گزارش هایی در باره قتل لا اقل 8مسیحی پیروکلیسای انجیلی در داخل کشور انتشار یافته است.

طی سالی که گذشتهیج بیانیه ای از طرف سپاه پاسداران انقلاب دایر بر تعدیل اعلامیه فوریه 2005 سپاهدر باره این که فتوای سال 1989 آیت اله روح اله خمینی در باره قتل سلمان رشدینویسنده همچنان به قوت خود باقی است صادر نشد.
هیچگونه اقدام دیگری درارتباط باقتل تعدادی از اعتصاب کنندگان در سال 2004، موارد قتل و ناپدید شدن که در گزارش سال 2001 نماینده ویژه کمیسیون حقوق بشر انعکاس یافته بود، یا قتل اعضای اقلیت هایمدهبی در پی وقوع انقلاب (اسلامی سال 1979) صورت نگرفت.

ب. ناپدیدشدن

اطلاعات موثق ناچیزی در خصوص تعداد ناپدید شدگان در طول سال دردسترس بود.

هیچ تحول جدیدی در قضیه معصومه باباپور، روزنامه نگار [روزنامهتبریز و فعال حقوق آذری ها] به وقوع نپیوست. او را در اکتبر 2005 در حالی که باضربات چاقو مجروح شده و هنوز نیمه جانی داشت پیدا کردند. حمله به معصومه باباپور بهدنبال تهدیدهایی که در آنها به وی خدانشناس خطاب و اعلام شده بود که مقامات مذهبیفتوای قتلش را داده اند، صورت گرفت.

طبق یک گزارش غقوبین المللی در سال 2005، بین 15 تا 23 تن از مسیحیان پیرو کلیسای انجیلی در طول 15 سال گذشته ناپدیدشده اند.

ج. شکنجه و سایر رفتارها یا مجازات های بی رحمانه، غیر انسانی یاتحقیر آمیز

قانون اساسی کشور شکنجه را به منظور بیرون کشیدن اعتراف یا کسباطلاعات منع می کند. در 2004، قوه قضائیه ممنوعیت شکنجه را اعلام کرد و مجلس نیزقانونی در این خصوص به تصویب رساند که در ماه مه 2004 به تایید شورای نگهبان رسید. با این حال، گزارش های متعدد و معتبری حاکی از شکنجه بازداشت شدگان و زندانیان بهدست نیروهای انتظامی و کارکنان زندان ها به دست آمد.

در ماه ژوئن، دولتسعیدمرتضوی، دادستان کل تهران را به عنوان نماینده کشور در مراسم گشایش شورای حقوقبشر سازمان ملل متحداعزام داشت. مرتضوی از جانب گروه های مدافع حقو بشر به تجاوزاتعمده ای درارتباط با حقوق بشر، از جمله قتل و شکنجه متهم شده است. همچنین به موجبگزارش های منتشر شده، او در قتل زهرا کاظمی، روزنامه نگارعکاس کانادایی در سال 2003دست داشته است. (به بخش 1. الف مراجعه شود)

درماه اکتبر دولت مصطفی پورمحمدی، وزیر کشور را به نمایندگی از جانب خود به کمیسیون سه جانبه ایران، افغانستانو کمیسریای عالی امور پناهندگان به ژنو اعلام داشت. پور محمدی دارای یک پیشینهطولانی نقض حقوق بشر و از جمله شرکت در اعدام دسته جمعی چندین هزار زندانی سیاسی دراوین در سال 1988 و قتل نویسندگان و دگر اندیشان در سرتاسر کشور در سال 1998 است.

در قانون مجازات کشور سنگسار زنان و مردان محکوم به زنا پیش بینی شده است. در سال 2002، رئیس قوه قضائیه تعلیق مجازات سنگسار را اعلام کرد اما در ماه اوتپایان یافتن این تعلیق گزارش شد. پیش از آن، گزارش هایی دایر بر صدور حکم سنگسار بهوسیله قضات انتشار یافت. طبق گزارش عفو بین المللی در 7 مه، محبوبه محمدی و مردی بهنام عباس حاجی زاده سنگسار شدند. عباس حاجی زاده در شهر مشهد واقع در شمال شرقیکشور در اثر اجرای مجازات سنگسار کشته شد. دادگاهی آن دو را به ارتکاب زنا و قتلشوهر محمدی به مرگ محکوم کرده بود.

دادگاهی در ماه ژوئن 2005 دستور داد کهچشمان مردی را با عمل جراحی بیرون آورند. بنا به اظهار کارشناسان حقوق بشر، چنیناحکامی به ندرت به مرحله اجرا در می آید و بیشتر از آنها به عنوان وسیله ای برایدریافت خون بها استفاده می شود. با این حال مطبوعات داخلی در ماه نوامبر گزارشدادند که مقامات دریکی از زندان ها پای چپ یک سارق مسلح محکوم شده را قطع کردهاند.

در سال 2004، سازمان عفو بین الملل با ارائه شواهدی از "شکنجه سفید" راکه نوعی محروم سازی حسی است تقبیح کرد. امیر عباس فخر آور، زندانی سییاسی، (بهبازداشتگاه "125" زیر نظر سپاه پاسداران فرستاده شد. به گزارش سازمان عفو بینالملل، سلول او فاقد پنجره بود و دیوارها و لباس هایش سفید بودند. غذای او از برنجسفید تشکیل می شد که در بشقاب های سفید برایش می آوردند. برای استفاده از دستشوییاو می بایست قطعه کاغذ سفیدی را زیر در سلول قرار می داد. او از سخن گفتن منع شدهبود و زندانبانان ظاهرا کفش هایی به پا داشتند که صدای قدم هاشان را خفه می کرد. گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد محرومیت حسی را به عنوان یکی از شیوه های شکنجه فهرستکرده است.

در ژوئيه 2005، به گزرش مطبوعات داخلی، عباسعلی علیزده رییسدستگاه قضایی تهران و سرپرست کمیته نظارت وبازرسی برای حراست از حقوق مدنی، گزارشمفصلی به محمود علی هاشمی شاهرودی، رئیس قوه قضاییه به عنوان نتیجه تحقیقات انجامشده در مورد اجرای دستور شاهرودی در باره رعایت حقوق شهروندان تسلیم کرد. این گزارشمنتشر نشده به تفصیل در رسانه ها انعکاس یافت واز شیوه های تجاوزکارانه ای که درزندان ها به کار می رود، ازجمله بستن چشم و کتک زدن متهمان و باقی گذاشتن آنها دریک حالت بلا تکلیفی پرده برداشت.

همچنین در ماه ژوئیه 2005، به گزارشمطبوعات داخلی، معاون فرمانده نیروی انتظامی برای بازجویی های جنایی اعلام داشت کهپلیس پیرامون هر گونه گزارشی در باره شکنجه رسیدگی می کند. او گفت شکنجه بر خلافمقررات است، اما پیشرفت های حاصله در پزشکی قانونی وعلوم شکنجه را غیر ضروری ساختهاند.

در تلاشی به منظور مبارزه با "رفتارهای غیر اسلامی" و فساد اجتماعی درمیان جوانان، حکومت بر "یگان های ویژه" به عنوان مکمل پلیس اخلاقی به نام "امر بهمعروف و نهی از منکر" متکی بود. وظیفه نیروی جدید کمک به اجرای قوانین سختگیرانهجمهوری اسلامی در زمینه رفتار اخلاقی بود. گزارش های معتبر مطبوعاتی حاکی از آن بودکه این نیروها افراد را برای تخلف هایی مانند گوش دادن به موسیقی و یا در موردزنان، داشتن آرایش یا بد حجابی یا همراهی با مردان غیر خویشاوند در خیابان ها درمعرض تعقیب و ضرب و جرح قرارمی دادند (به بخش 1.و مراجعه شود).

به موجبگزارش عفو بین المللی درتاریخ 21 دسامبر، زنی به نام پریسا در ماه دسامبر 99 ضربۀشلاق را تحمل کرد. این مجارات سبکتری بود که جایگزین مجازات اعدام از طریق سنگسار،به اتهام ارتکاب زنا برای او تعیین شده بود.

شرایط حاکم بر زندان ها وبازداشتگاه ها

شرایط نامطلوبی برزندان های کشور حاکم بود. بسیاری اززندانی ها در زندان انفرادی نگه داشته می شدند یا از غذای کافی و مراقبت پزشکی لازممحروم بودند تا به این وسیله مجبور به اعتراف شوند. گروه کار سازمان ملل متحد (2) در ارتباط با بازد اشت های خودسرانه پس از بازدید خود در سال 2003 گزارش داد "برایاولین بار بعد از تاسیس [گروه] با راه و روشمبتنی بر استفاده گسترده از حبس انفرادیصرفا بری نفس موضوع و نه برای هدف های انضباطی، مواجه شده است." این گروه از بند 209 زندان اوین به عنوان "زندانی در زندان" یاد کرد که به منظور استفاده منظم ووسیع از حبس انفرادی، به طور مکرر و برای مدت های طولانی" طراحی شده است.

درمارس 2005، یک سازمان مستقر در انگلستان به نام مرکز بین المللی برای تحقیقات مربوطبه زندان ها گزارش داد که در ایران 142,851 زندانی در تسهیلاتی که فقط برای 65,000نفر گنجایش دارد، جای داده شده اند. در ماه مه آمار رسمی سازمان زندان ها حاکی ازاین بود که شمار زندانیان کشور 147,926 نفر است.

برخی از زندان های کشور،مانند زندان اوین تهران به خاطر شکنجه بی رحمانه و دراز مدت مخالفان حکومت معروفیتدارند. افزوده بر این، مقامات حکومت در سال های اخیر زندانیان رادر زندان های غیررسمی و"ُمخفیانه" و خارج از سازمان رسمی زندان های کشور بشدت در معرض بدرفتاری وشکنجه قرار داه اند. از میان روش های معمول می توان به حبس های درازمدت انفرادیهمراه با محروم سازی حسی ، کتک و نگهداشتن طولانی در وضعیت های نارحت، لگد زدان بهبازداشت شدگان با پوتین های سربازی، آویزان کردن زندانیان از دست و پا و تهدید بهاعدام در صورت خودداری زندانی از اعتراف، سوزاندن با سیگارو محروم ساختن از خواب ووارد آوردن ضربات شدید و مکرر کابل یا دیگر وسایل بر پشت، کف پا و پا اشاره کرد. همچنین زندانیان نواختن ضرباتی را بر حول و حوش گوش خود گزارش داده اند که به کریکامل منجر شده است. نواختن مشت به اطراف چشم که موجب نابینایی کامل می شود واستفاده از سم برای بیمار کردن زندانی نیز از جمله این روش ها است. فعالان حقوق بشرو رسانه های محلی از قرار دادن زندانیان سیاسی در یک بند با جنایتکاران خشن خبرداده اند. ادعاهای دیگری هم شده دایر بر این که مقامات مسؤل عمدا زندانیان آرام رابا بزهکران خشن در یک بند جای می دهند و انتظار دارند که آنها به این ترتیب کشتهشوند. به گزارش دیده بان حقوق بشرو فعالان دانشجویی بیشتر از منتقدینی که از دروندستگاه حاکمه برخاسته اند شکنجه می شوند. همین گزارش از مجازات بدنی در حضور مقاماتبلندپایه قفضایی خبر داده است.

در ماه مه 2005، شاهرودی، رئیس قوه قضاییهاز بدرفتاری نیروی انتظامی با بازداشت شدگان شکایت کرد. وی اعلام داشت که قضات بایدتحقیق کنند و اعترافاتی را که بدون حضور یک قاضی کسب شده است غیر قابل قبول اعلامدارند. در طی سالی که گذشت، هیچیک از مقامات دیگر سخنی در تایید اظهارات شاهرودی بهزبان نیاوردند.

در سال 2005 دستگاه قضایی استان تهران به شعب خود مأموریتداد تا شکایات مربوط به نقض حقوق مدنی را جمع آوری کنند و به طوری که گزارش شده 143فقره شکایت مشتمل بر شکایت ارائه شده از طرف یک نفر که از سال 1989 بدون حکممحکومیت یا هرگونه سابقه جنایی در زندان به سر برده بود، دریافت شد. در این گزارشکه تاکنون انتشار نیافته ولی در ماه مه وصف آن در مطبوعات آمده، کمیته قضایی ازکمیته نظارت وبازرسی برای حراست از حقوق شهروندان، بازداشتگاه های پلیس امنیتی، بخشهای خبرچینی جنایی و بخش های امنیت و اطلاعات ارتش خواست تا ارزیابی خود را ازشرایط بازداشت شدگان، وضع بهداشت و ترتیب ملاقات ها و تشریفات مربوط به احضار وتوقیف متهمان گزارش دهند. کمیته قضایی در جریان تحقیقات خود متوجه یک رشته بارداشتهای بدون مجوز گردید. کمیته مذکور همچنین اعلام داشت که سرویس اطلاعاتی سپاهپاسداران به ماموران کمیته اجازه نداده است از تاسیسات آنها بازدید کنند.کمیتههمچنین خواستار تحقیق در باره خودکشی زنان در زندان رحایی شهر شد.در گزارش کمیتهخاطر نشان شده که همه اردوگاه های نظامی یا اطلاعاتی یا بخش های امنیتی برخلافدستور العمل رئیس قوه قضائیه برای خود دارای بازداشتگاه های مخصوص هستند. وزارتاطلاعات و امنیت بدون هیچگونه نظارتی از جانب سازمان زندان ها عمل می کند. کمیتهقضایی با مسائل جدی در طیف وسیعی از بازداشتگاه ها، زندان ها، مراکز کنترل موادمخدر و از جمله بخش 209 زندان اوین و دادگاه انقلاب تهران برخورد کرد.

اینکمیته گزارش داد که بر خلاف دستور رئیس قوه قضائیه در خصوص اندازه بازداشتگاه ها،کمیته متوجه شده که برخی از متهمان به مدت هشت یا نه ماه در فضاهای بسیار کوچک ترینگهداری شده اند. این گزارش از شکنجه و حبس انفرادی در بازداشتگاه ها خبر داد وادعا کرد که گام هایی برای رفع این مسائل برداشته است. این گزارش همچنین عنوان داشتکه اعتراف های اجباری فاقد اعتبار قانونی هستند. کمیته همچنین خواستار انجامتحقیقاتی در خصوص تخلف های احتمالی در مورد رفتار با دختران و زنان تحت بازداشتشد.

چندی بعد در سال 2005،علیزاده رئیس دستگاه قضایی تهران ادعا کرد کهمشکلات عنوان شده در این گزارش به دستور قوه قضائیه رفع و متخلفان به مقامات مربوطتحویل داده شده اند. رمضان زاده سخنگوی وفت دولت گزارش مذکور را مورد ستایش قرارداد و گفت انتظار می رفت که وزارت دفاع و وزارت اطلاعات اسامی افرادی را که مسئولاین شکنجه ها بوده اند به قوه قضائیه گزارش دهند. با وجود این، در پایان سال هیچقرینه ای از اینکه کسی برای بدرفتاری های ذکر شده در گزارش مقصر شناخته شده باشد بهظهور نرسید.

در ژوئیه 2005، دبیر کل اداره دادگستری تهران در مصاحبه ای گفتکه در پی تحقیقات به عمل آمده در خصوص شرایط زندان ها و اقدامات اصلاحی انجام شده،مساحت هر زندان اکنون به طور میانگین 12 متر مربع است و تمامی بازداشتگاه ها تحتنظارت سازمان زندان ها قرار دارند.

سخنگوی قوه قضائیه در اقدام جداگانه ایاز گزارش کمیته مذکور به عنوان کذب محض یاد کرد. او ادعای مطرح شده در این گزارش رامبنی بر این که بازداشتگاه ها خارج از مقررات زندان ها اداره می شوند، در آنها چشمافراد می بندند و آنها را مورد ضرب و شتم قرار می دهند، بی اساسخواند.

شاهرودی، رئیس قوه قضائیه، در سال 2005 از این قوه خواست تا به گزارشهای مربوط به بدرفتاری با وب لاگ نویسان دستگیر شده در 2004 (به بخش 1.ر. مراجعهشود). رسیدگی شود. گزارش قوه قضائیه نیز منتشر نگردید، هرجند اذعان شد که افرادیمورد بدرفتاری قرار گرفته اند، هیچگونه اطلاعاتی از این که کسی در این جریان مسئولشناخته شده باشد به دست نیامد

در ماه مه 2005 شاهرودی دستور داد که بهمحکومانی که برای جرایم خفیف تر زندانی شده اند و بشدت بیمارند به مدت سه ماه مرخصیداده شود ولی ازاین موضوع که آیا آن دستور به مورد اجرا گذاشته شد یا نه، اطلاعیحاصل نگردید..

در سپتامبر 2005 شاهرودی دستور العمل جدیدی صادر کرد دایر براین که متخلفانی که به سن رشد قانونی نرسیده اند جریمه شوند و برای آنها مجازاتهایی غیر از زندان تعیین گردد؛ این تغییر به طوری که گزارش شده تا حدی ناشی ازازدهام بیش از حد زندان ها بود. از این موضوع که آیا دستورمذکور به مورد اجراگذاشته شده است یا نه اطلاعی در دست نیست. به گزارش دیده بان حقوق بشر، زندانیانیکه نیمی از دوره محکومکیت خود را گذرانده بودند می توانستند آزاد شوند.

دولت به طور کلی فقط به کمیته بین المللی صلیب سرخ اجازه دیدار از زندان هارا داده است؛ با این حال، در ماه ژوئن، جمال کریمی راد، وزیر دادگستری، با بازدیدگروهی از روزنامه نگاران خارجی و بومی از زندان اوین موافقت کرد. بی بی سی گزارشداد که طبق اظهار مقامات زندان، در اوین 2,575 مرد و 275 زن زندانی هستند. بهخبرنگاران اجازه ندادند تا با زنانیان مشهور ملاقات کنند. برخی از زندانیان کهخبرنگاران با آنها صحبت کردند شکایت داشتند که هنوز محاکمه ای برای آنها برگزارنشده و ماه ها است که انتظار صدور حکم خود را می کشند.

در سال 2004 دیدهبان حقوق بشر وجود تعدای زندان غیر رسمی و بازداشتگاه را مانند "زندان 59" و "اماکن" و نیز مراکز بازجویی را که در آنها افراد بدون اتهام رسمی رد بازداشت نگاهداشته می شونو به طرز سنگینی برای مدتی طولانی تخت بازجویی قرار می گیرند و ازنظرجسمی آزار و شکنجه می شوند، تقبیح کرد.

در سال 2003 گزارشگر ویژه کمسیونحقوق بشر سازمان ملل متحد گزارش داد که زندانیان مکررا در بازداشتگاه های غیر رسمیکه به وسیله سرویس های غیر رسمی اطلاعاتی و نظامی اداره می شوند مورد بدرفتاری قرارمی گیرند. گروه کار سازمان ملل متحد در ارتباط با بازداشت های خودسرانه این موضوعرا با مسؤلان کمیسیون اصل 90 مجلس درجریان دیدار سال 2003 خود از ایران مطرح ساخت وموجب انجام تحقیقاتی شد که وجود زندان های متعدد غیرقانونی را مورد تأیید قرار داد.

د‌. دستگیری یا بازداشت خودسرانه

قانون اساسی دستگیری وبازداشت خودسرانه را منع می کند؛ با وجود این این گونه شیوه ها همچنان مرسوم هستند.

نقش پلیس و دستگاه امنیتی

سازمان های متعددی از جمله وزارتاطلاعات و امنیت، نیروی انتظامی زیر نظر وزارت کشور و سپاه پاسداران انقلاب اسلامیبه طور مشترک مسئولیت اجرای قانون و حفظ نظم را به عهده دارند. یک نیروی شبه نظامیداوطلب به نام بسیج و گروه های مختلف غیر رسمی که به نام انصار حزب الله معروفند وبا محافال محافظه کار افراطی وابسته به دستگاه رهبری هم داستان هستند، به عنوانگروههای فشار و چماقدار عمل می کنند. اندازه نیروی بسیج مورد اختلاف است؛ مقاماترسمی از ارقامی بین 11 تا 20 میلیون صحبت می کنند و بنا به ادعای محققان غربی بسیجاز 90 هزار عضو فعال تا 300 هزار عضو ذخیره تشیم شده است.
فساد همچنان مشکل سازبود؛ با این همه این امر بیشتر در دادگاه های انقلاب اسلامی رواج داشت تا در دادگاههای جنایی و مدنی. مقامات کشوری کنترل چندان مؤثری بر نیروه های انتظامی نداشتند. . نیروهای امنیتی عادی و نیروهای شبه نظامی هر دو مرتکب اعمال شدید و متعدد نقض حقوقبشر شدند. به گزارش سازمان دیده بان حقوق بشردر سال 2004، استفاده حکومت از مامورانامنیتی لباس شخصی برای ارعاب منتقدان سیاسی از سال 2000 به این سو نهادینه تر شد. این نیروها به طور روز افزونی مسلح شده بودند و به ضرب و جرح، سرقت و مصادره هایغیر قانونی اشتغال داشتند.


دستگيری و بازداشت

طبق قانوناساسی و قانون جزا برای دستگیری اقراد حکم توقیف یا احضار لازم است و همچنین افراددستگیر شده باید از اتهام خود ظرف مدت 24 ساعت آگاه شوند. با وجود این، چنین حراستهای قانونی در عمل به ندرت به کار بسته می شدند. بازداشت شدگان هفته ها و ماه هابدون این که رسما به ارتکاب جرمی متهم و یا محاکمه شوند در بازداشت باقی می ماندندو بکرات از دیدار سریع آنها با خانواده ای خود ممانعت می شد و غالبا از حق استفادهاز وکیل مدافع برای یک دوره طولانی محروم بودند. وثیقه ها غالبا به مبالغ سنگینیتعیین می شد و حتی برای تخلفات سبک نیز چنین بود. بازداشت شدگان وخانواده های آنهاغالبا مجبوربودندد یک سند ملکی را به عنوان وثیقه ارائه کنند و بسیاری توانایی ازسپردن وثیقه را نداشتند.

در عمل هيچ محدوه زمانی قانونی برای بازداشت هایممنوع الملاقات، و هيچ وسیله قضايی برای تشخيص قانونی بودن بازداشت ها وجود ندارد. بسياری از بازداشت شدگان بلافاصله پس از دستگيری و بازداشت ممنوع الملاقات می شدندو اجازه تماس با وكیل و اعضای خانواده خود را نداشتند.

دراغلب موارد،نيروهای امنيتی سلامت و مكان زندانی شدن فرد را به اعضای خانواده خبر نمی دادند. مسئولان اغلب به زندانیان اجازه مشورت های حقوقی با وكيل و ملاقات با اعضای خانوادهخود را نمی دادند. زندانيانی كه با قرار وثيقه آزاد می شدند، اکثر مواقع نمیدانستند تا چه زمانی دارائی های آنها در وثيقه می ماند و دادگاهشان چه موقع برگزارمی شود.. علاوه بر این، خانواده های زندانيان اعدام شده هميشه اطلاعی از مرگ آنهادريافت نمی كردند. در برخی موارد، دولت اعضای خانواده ها را مجبور به پرداخت مبلغیبرای تحويل گرفتن جنازه بستگان خود می كرد.

در قطعنامه 19 دسامبر مجمع عمومیسازمان ملل (UNGA) در مورد وضع حقوق بشر در كشور، به طور جدی نسبت به دستگيری هایغیر قانونی که در آنها افراد و اعضای خانواده آنها هدف قرار دارند، ابراز نگرانیشد.

در 28 ژانویه مقامات مربوط دستگیری چندین صد نفر از رانندگان اتوبوس راکه به اتحادیه اتوبوس رانان تهران تعلق داشتند، همراه با اعضای خانواده شان درجریان تظاهراتی که آنها به خاطر حقوق کار خود بر پا کرده بودند، اعلام داشتند. اعضای خانواده ها و بعضی از کارگران آزاد شدند ولی چند صد نفر از تظاهرکنندگان بهطوری که گزارش شده هنوز در زندان به سر می برند.

در 13 فوریه در قم مقاماتمربوط 1,200 عبادت کننده صوفی مسلک را دستگیر کردند و در برخوردهایی که روی داد بیشاز 100 نفر مجروح شدند.(به بخش 2. ج. مراجعه شود)

در 14 ژوئن، صالح کامرانی،وکیل دعاوی و یکی از اعضای اقلیت آذری بدون اینکه اتهامی به او وارد شود دستگیر شدو در بازداشت دولت باقی ماند.(به بخش 1. ر. رجوع شود). او که متعاقبا به" تبلیغعلیه نظام" متهم شد، طبق گزارش عفو بین المللی محاکمه و به یک سال زندان محکومگردید. این حکم برای مدت 5 سال به حال تعلیق در آمد و او در 18 سپتامبر آزاد شد.

به گزارش عفوبین المللی، در 18 سپتامبر حداقل 9 تن ازایرانیان آذری در پیتظاهراتی برای تحریم مدارس دستگیر شدند. ایرانیان آذری به خاطر این که نمی تواننداز حق اعطا شده به آنها در قانون اساسی برای استفاده از زبان ترکی در مدارس استفادهکنند دست به اعتراض زده بودند. (به بخش 5)رجوع شود.

در 26 سپتامبر، مقاماتیک زوج مسیحی، رضا منتظمی و فرشته دیباج را بدون اقامه هیچ اتهامی بازداشت کردند. آنها سر انجام در تاریخ 5 اکتبر آزاد شدند. (به بخش 2. ج. مراجعه شود)

در 3اکتبر، مقامات مربوط حسام فیروزی، وکیل مدافع احمد باطبی را قبل از دستگیری مجددباطبی بازداشت کردند. (به بخش 2. ج. مراجعه شود). به گفته همسر فیروزی، مامورانفیروزی را بدون اینکه هیچ اتهامی علیه او مطرح کنند به اوین بردند. در هر حال بنابر آنچه گزارش شده او را در 5 اکتبرآزاد کرده اند.

درسال های اخیر حکوت ازحبس خانگی برای محدود کردن حرکت و جلوگیری از بر قراری ارتباط پیشوایان ارشد شیعیکه عقیده آنها در مسائل سیاسی و شیوه حکومت با اصولگرایی حاکم هماهنگ نیست، استفادهکرده است؛ با این همه، در ظرف سالی که گذشت نمونه دیگری از این نوع عملکرد گزارشنشده است.

چندین ناشر، سردبیر، و روزنامه نگار (از جمله آنهایی که بر رویاینترنت فعالیت دارند) بازداشت، زندانی، شکنجه و جریمه شدند و یا از انتشار نوشتههای آنها در جریان سال مورد بحث جلوگیری شد. (به بخش 1.و 2. ال. مراجعهشود)

پیروان کیش بهایی همچنان در معرض بازداشت ها و دستگیری های خودسرانهقرار داشتند. (به بخش 2. ج. مراجعه شود)

عفو عمومی

طبق گزارش مطبوعات داخلي، دولت مجازات های بیش از 13,000زندانی را طی سال 2005 به مناسبت بزرگداشت اعياد مذهبی و جشن های ملی تخفیفداد.

ر . ممانعت از برگزاری دادگاه عمومی منصفانه

در قانوناساسی تصریح شده كه قوه قضائيه "يك قوه مستقل" است. با وجود این، نظام دادگاه هاتحت نفوذ دولت و مقامات مذهبی قرار داشت . پس از انقلاب سال 1979، نظام قضائی موردبازنگری قرار گرفت تا با قوانین اسلامی قید شده در قرآن، سنت، (روش های منسوب بهپیامبر) و دیگر منابع اسلامی مطابقت پیدا کند. در قانون اساسی قید شده که رئيس قوهقضائيه بايد يك روحانی باشد كه توسط رهبر انقلاب منصوب می شود. همچنين رئيس ديوانعالی كشور و دادستان كل كشور نيز بايد روحانی باشند. زنان حق ندارند به بعضی ازخدمات معین قضایی اشتغال گزینند.

در ایران چندین نظام دادگاهی وجود دارد. دودادگاهی كه بيش از همه فعال هستند، دادگاه های سنتي، كه به جرم های جنايی و مدنیرسیدگی می کنند، و دادگاه های انقلاب اسلامی هستند. دادگاه انقلاب اسلامی به جرائمیكه بالقوه خطری برای جمهوری اسلامی تلقی می شوند، مانند تهديد علیه امنيت داخلی وخارجی، جرائم مربوط به مواد مخدر و جرائم اقتصادی و فساد اداری رسيدگی می كند. يكدادگاه ويژه روحانيت به تخلفات در حوزۀ روحانيت و يك دادگاه نظامی به تخلفاتماموران امنيتی و نظامی می پردازد. يك دادگاه مطبوعاتی نیز شكايات علیه ناشران،سردبيران و نويسندگان رسانه ها را مورد رسيدگی قرار می دهد. اختیارات تجديدنظردیوان عالی کشور محدود است.

دیده بان حقوق بشر HRW در گزارش سال 2004 خوداشاره کرده كه قوه قضائيه در مرکز سرکوب مخالفین سياسی قرار دارد و درعمل، اجرایمراحل عادلانه دادرسی را در تمام سطوح نقض می کند. از آن جمله است اعلام بی درنگاتهام، دسترسی به مشاوره حقوقی، محاکمه در یک دادگاه صلاحیت دار، مستقل، و بی طرف وبه شکل علنی، و حق درخواست تجدیدنظر. بازداشت شدگان اغلب از وضع قانونی خود اطلاعروشنی نداشتند. بسياری از ناظران، دادستان کل تهران، مرتضوی، را از بدنام ترين آزاردهندگان مخالفان سياسی و منتقدان می دانستند.

طبق قانون مدنی، افراد زير 18سال را می توان مانند بزرگسالان، و بدون اجرای هيچگونه تشریفات خاصی، محاكمه کرد ومی توان آنها را با بزرگسالان در يك زندان جای داد. سن مسئولیت جنایی برای پسران 15سال و برای دختران 9 سال درنظر گرفته شده است. ایران به عنوان یکی از امضا کنندگانمعاهده بين المللی حقوق مدنی و سياسی و کنوانسیون حقوق كودكان، ملزم است افرادی راكه در سنین كمتر از 18 سال مرتكب جرم می شوند اعدام نكند.

در ماه سپتامبر،دومرد به نام های سینا پی مرد و علی علیجان به خاطر جرائمی که قبل از رسیدن به سن 18سالگی مرتکب شده بودند در فهرست اعدامی ها جای داده شدند، ولی هر دو از طرفخانواده های قربانیان مورد گذشت قرار گرفتند. طبق قانون خانواده ها مجاز بودند بهجای اجرای مجازات اعدام خواستار دریافت خون بها شوند.

در ژانويه 2005،مقامات دولتی به كميته حقوق کودک سازمان ملل متحد اعلام كردند که سالهاست مجازاتمرگ برای افراد زير 18 سال به حالت تعلیق در آمده است. ولی در همان ماه، مردی برایجرمی كه در 17 سالگی مرتكب شده بود، اعدام شد. گزارش دیده بان حقوق بشر حاکی است کهدر ظرف سال مورد بحث، چندین محکوم نوجوان در فهرست اعدامی ها قرارداشتند.

درسال 2004، 20 گروه بومی مدافع حقوق بشراز قوه قضائيه خواستند تاکسانی را که به سن رشد قانونی نرسیده اند به مرگ محكوم نكند. شيرين عبادي، برندهجايزه صلح نوبل، خواستار دریافت اجازه برپايی تظاهراتی شد، اما مقامات درخواست اورا رد كردند. در سال 2005، مجمع عمومی سازمان ملل متحد UNGA قطعنامه ای را به تصويبرساند كه طی آن روش مرسوم در کشور در ارتباط با اعدام افراد نرسیده به سن رشد محکومشد و كميته حقوق کودک سازمان ملل متحد نیز خواستار تعلیق اعدام مجرمين نوجوانگردید.

تشریفات دادرسی

بسياری از تشریفات قضایی مورد عملدرنظام قضايی دوران قبل از انقلاب در دادگاه های جنايی و مدنی حفظ شد. برای مثال،متهمان حق دارند در دادگاه علنی محاکمه شوند، می توانند وكيل خود را انتخاب ودرخواست تجديد نظر کنند. هیاتی از قضات در دادگاه ها به کار دادرسی اشتغال دارند. ترتیب هیات منصفه در دادگاه های مدنی و جنايی وجود ندارد. با این همه، در دادگاههای مطبوعاتی یک هیأت 11 نفری که به طور ویژه توسط دادگاه برگزیده شده است مسؤلیتقضاوت را به عهده دارد.

به موجب قانون، فرض بر بی گناهی متهمان است، ولی اینامر غالبا در عمل رعایت نمی شود. همچنین دادگاهها در اصل باید به صورت علنیبرگزارشوند ولی به طور مکرر به شکل سری تشکیل می گردند و امکان دسترسی به وکیل برایمتهم وجود ندارد. حق تجدید نظر غالبا از متهم دریغ می شود.

نمايندگانسازمان ملل متحد، از جمله گزارشگر ویژه سازمان UNSR، گروه کار سازمان ملل متحد درارتباط با بازداشت های غيرقانونی و نیزسازمان های مستقل حقوق بشر، به عدم اجرایمقررات مربوط به تشریفات حراست کننده دادرسی در دادگاه های جنايی اشاره كرده اند. در 19 دسامبر مجمع عمومی سازمان ملل متحد UNGA ، طی قطعنامه ای در ارتباط با نقضحقوق بشر در کشور، نگرانی شدید سازمان را از "قصور مداوم در پیروی کامل از معیارهای بين المللی اجرای عدالت ...." ابراز کرد.

محاکمات برگزار شده در دادگاههای انقلاب به خاطر عدم توجه به معیارهای بين المللی اجرای عدالت، ازشهرتخوبیبرخوردارنبودند. قضات دادگاه های انقلاب تا حدودی بر اساس تعهد عقیدتی شان نسبت بهنظام انتخاب می شدند. بازداشت های قبل از محاكمه اغلب به طول می انجاميد و بازداشتشدگان به وكلای خود دسترسی نداشتند. مقامات اغلب متهمان را به اتهامات غیر مشخصیمانند "رفتار ضدانقلابی"، "فساد اخلاقی" و "طرفداری از استكبار جهاني" متهم میکردند. متهمان نیزحق نداشتند كه با شاکیان خود روبرو شوند. برگزاری محاکمات سری یاشتابزدۀ پنج دقيقه ای به طورمکرراتفاق افتاد. محاکمات دیگر عمدا به قصد به نمایشگذاشتن اعترافات اجباری برگزار شدند و در آنها شائبه فساد وجودداشت..

مشروعیت دادگاه ويژه روحانيت همچنان در معرض بحث قرار داشت. دادگاههای ویژه روحانيت، كه به تخلفات و جرایم روحانيون رسيدگی می كنند و مستقيما تحتنظارت مقام رهبری قرار دارند، در قانون اساسی پیش بینی نشده اند و عمل آنها درخارجاز حوزه قوه قضائيه صورت می گیرد. منتقدان بخصوص می گويند كه از دادگاه های ويژهروحانيت برای محكوم كردن روحانيونی استفاده می شود كه عقايد بحث انگيزی ابراز میکنند و در فعاليت هايی خارج از حوزه دين، مانند روزنامه نگاری شركت می گزینند. توصیه های گروه كار سازمان ملل متحد در ارتباط با بازداشت های غيرقانوني، شاملدرخواست انحلال دادگاه های ويژه روحانيت و دادگاه های انقلاب، هر دو،بود.

گروه كار سازمان ملل در ارتباط با بازداشت های غيرقانونی در گزارش سال 2003 خود به عدم اجرای مراحل مقتضی در نظام دادگاهی اشاره كرد و این پدیده را ناشیاز عدم وجود "فرهنگ مشورت حقوقی با وكيل" و دادن پیشاپیش تمام اختیارات به قاضی ،كه هم به عنوان دادستان، هم بازپرس پرونده و هم صادر کنندۀ رأی عمل می کند، دانست.

در سال 2004، يك مقام وزارت دادگستری در تهران ادعا كرد كه دولت اعضایفراری بازداشت شده القاعده در اين كشور را محاكمه و محكوم كرده است. دولت اما ازافشای هويت افراد محكوم شده و آراء صادره برای آنها خودداری ورزید و در طول سال نیزاطلاعات بیشتری در این زمینه انتشار نداد.

زندانیان و بازداشت شدگانسیاسی

در آوریل 2004 محمد خاتمی، رئیس جمهوری وقت اعلام کرد : " ماقطعا، زندانیان سیاسی و افرادی که بخاطر عقایدشان زندانی شده اند، داریم." هیچبرآورد دقیقی در مورد تعداد شهروندانی که بخاطر عقایدشان در زندان به سر می بردند،موجود نبود. در سال 2003، طبق بر آورد نماینده ویزه سازمان ملل متحد UNSR برایارتقاء و حمایت حق آزادی بیان و عقیده، شمار چنین افرادی به بیش از صدها نفر میرسید. با اینکه جزییات کمی در این رابطه در دسترس قرار داشت، طبق گزارش های ددریافتشده دولت کسانی را به اتهامات جنایی و جرایم سوال برانگیز دستگیر، محکوم، و اعدامکرده بود. از جمله اتهامات وارده می توان به قاچاق مواد مخدراشاره کرد در حالیکه "گناه" واقعی دستگیر شدگان سیاسی بوده است. دولت اعضای اقلیت های مذهبی را بهارتکاب جرایمی چون "مقابله با نظام" و ارتداد متهم کرد و محاکماتی نظیر آنچه کهبرای اتهامات مربوط به تهدید علیه امنیت ملی برگزار می شود به راه انداخت. برایزندانیان سیاسی در برخی موارد احکام تعلیقی صادر گردید، یا آنها پیش از خاتمه دورانمحکومیت با اعطای مرخصی های کوتاه یا بلند مدت آزاد شدند، ولی ممکن بود در هر زماندستور بازگشت به زندان به آنها داده شود. فعالان سیاسی نیز با فعال نگهداشتن پروندهآنها در دادگاه، که هر زمان ممکن بود به جریان گذاشته شود، تحت کنترل قرار داشتند. همچنین گزارش هایی به دست رسید حاکی از اینکه وزارت اطلاعات خانواده های زندانیانسیاسی را با ممخوع ساختن آنها از گفتگو با مطبوعات خارجی و مسدود کردن مکالماتتلفنی آنها در فشار می گذارد.

هیچگونه اطلاعی از اینکه آیا دستور العمل سال 2005 شاهرودی، رئیس قوه قضائیه در مورد تحقیق پیرامون وضع زندانیانسیاسی یا دادنمرخصی به زندانیان دانشجو به اجرا گذاشته شده است یا نه در دسترس قرارنگرفت.

طبق گزارش هایی که انتشار یافت دولت کسانی را طی سالهای متمادی بهاتهام هواداری از گروه های غیر قانونی، از قبیل سازمان های تروریستی بومی نظیرسازمان مجاهدین خلق، در زندان نگهداشته بود.

در 18 مارس، اکبر گنجی؛ یکی ازرهبران پپیشین سپاه پاسداران انقلاب و فعال سیاسی و روزنامه نگار از زندان آزاد شد. او از سال 2000، بخاطر انتشارمقالاتی در زمینه ارتباط دولت با "قتل های زنجیره ای" 80 تن از مخالفان در داخل و خارج از کشور در زندان بسر می برد. گنجی در سال 2001 بااتهاماتی از قبیل اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام به شش سال حبس محکوم شد. درسال 2005، به او برای دریافت مراقبت های پزشکی مرخصی داده شد، ولی گنجی متعاقبادر اعتراض به بازداشت مجدد خود 70 روز اعتصاب غذا کرد. بعد از آزادی به وی اجازهداده شد که به خارج از کشور سفر کند..

در 25 آوریل، مقامات امنیتی رامینجهانبگلو، فیلسوف و پژوهشگر را به اتهام "اقدام علیه امنیت ملی و برقراری تماس باخارجیان" دستگیر ودر زندان اوین زندانی کردند. یک پیکار رسانه ای برای آزادی وی بهراه افتاد که سازمان های مدافع حقوق بشر، دانشمندان برجسته بین المللی و دولتهایغربی نیز در آن شرکت داشتند. جهانبگلو در 30 اوت یا در حدود همان زمان از زندانآزاد گردید و به وی اجازه مسافرت به خارج داده شد.

در 3 ژوئن، به گزارشمطبوعات آذربایجان، عباس لیسانی، فعال مسائل قومی به دنبال تظاهرات اعتراض آمیزیدستگیر شد. بنا بر آنچه گزارش شده، لیسانی به "ُبه برپا ساختن اجتماعاتی علیه نظام" متهم گردید. براساس گزارش های رسیده او در 26 سپتامبر آزاد شد ولی در اول نوامبربار دیگرتحت بازداشت قرار گرفت. لیسانی به خاطر "اشاعه تبلیغات ضد دولتی" به یک سالزندان محکوم شد ودر پایان سال همچنان در زندان استان اردبیل به سر میبرد.

در 12 ژوئن، مقامات امنیتی علی اکبر موسوی خوئینی ها، نماینده پیشینمجلس و فعال حقوق بشر را که به قرار اطلاع بدون هیچگونه اتهامی به زندان اوین منتقلشده بود، دستگیر کردند. خوئینی ها که هنگام شرکت در تظاهرات اعتراض آمیز مربوط بهحقوق زنان شرکت کرده بود طی دوران نمایندگی مجلس در سال های 2003 و 2004 با اعتراضبه نقض حقوق بشر، وضع زندان ها و فقدان محاکمات عادلانه،درشمار منتقدان حکومت بود. مقامات امنیتی در 21 سپتامبر به خوئینی ها اجازه دادند که در مراسم یاد بود پدر خودشرکت کند و او در همان مراسم در برابر جمعیت اعلام داشت که به خاطر انتقاد از دولتتحت شکنجه قرار گرفته است تا "توبه" کند. ناظران در جریان آن مراسم به سازمان دیدهبان حقوق بشر گفتند که که آثار آشکار ضرب وجرح در بدن خوئینی های مشاهده شده است. او در 15 اکتبر با سپردن وثیقه ازاد شد.

در 14 ژوئن، دولت صالح کامرانی،وکیل مدافع آذری تبار حقوق بشر را بدون اقامه هیچگونه اتهامی دستگیر کرد. به قرارگزارش های رسیده، کامرانی از چندین نفر، ازجمله عباس لیسانی، فعال آذری که درتظاهرات ماه می به وسیله اکثریت اذری در منطقه شمال غربی کشور (به بخش 1. الف. مراجعه). دستگیر شده بودند دفاع کرده بود. به خانواده کامرانی طی چندین روزهیچاطلاعی از اینکه او را به کجا برده اند نرسید، اما بعدا اطلاع حاصل شد که او درزندان اوین به سر می برد. به گزارش عفو بین المللی، کامرانی در تاریخ 18 سپتامبر ازاوین آزاد شد.

در 27 ژوئیه، مقامات امنیتی احمد باطبی را که به خاطر مراقبتهای پزشکی در سال 2005 از زندان مرخص شده بود بار دیگربازداشت کردند. در 15 اکتبراو را بعد از سپردن وثیقه ای معادل 325 هزار دلار (300 میلیون تومان) آزاد ساختندولی بنا به اظهار پدرش، وی را در 17 اکبتر دوباره به زندان برگرداندند. مقاماتمربوط هیچ دلیلی برای دستگیری مجدد باطبی ارائه نکردند. بنا به گفته همسر باطبی، اودر هنگام بازداشت مجدد خود هشدار داد که دست به اعتصاب غذا خواهد زد. اعتصاب غذاوسییله ای است که غالبا زندانیان سیاسی برای اعتراض از آن استفاده می کنند. باطبیدر تظاهرات اعتراض آمیز دانشجویی تهران در 1999 شرکت داشت و عکس او در چندین نشریهبین المللی به چاپ رسید. در پی این جریان باطبی به اعدام محکوم شد ولی بعدا اینمجازات به 15 سال زندان تبدیل یافت. به قرار آنچه گزارش شده، باطبی را در زندانبشدت کتک زدند و هنگام باز جویی بسختی در معرض بدرفتاری قرار دادند. در نتیجه اینبدرفتاری ها وی با یک رشته مسائل ناشی از نانتدرستی دست به گریبان گردید. در پایانسال باطبی همچنان در زندان به سر می برد.

در16 سپتامبر به طوری که گزارش شد،مجتبی سمیعی نژاد، نویسنده اینترنتی، از زندان آزاد گردید. سمیعی نژاد در فوریه 2005 دستگیر و تحت یک رشته اتهامات، از جمله توهین به رهبر، به دو سال زندان محکومشده بود. او نخستین بار در سال 2004 به دنبال دادن گزارشی در باره بازداشت سایرنوسیندگان اینترنتی دستگیر شد و بنا به گفته دیده بان حقوق بشر تحت شکنجه قرار گرفتو مدت 88 روز در زندان مجرّد به سر برد. در سال 2005 او را با وثیقه ای معادل 62,500 دلار(50 میلیون تومان) آزاد کردند. سمیعی نژاد جایگاه اینترنتی دیگری به راهانداخت ولی بار دیگردستگیر شد و میزان وثیقه او به سه برابر افزابش یافت و او قادربه سپردن چنان وثیقه ای نبود. محاکمۀ او در ماه مه 2005 در پشت در های بسته برگزارگردید.

در ماه اکتبر، فعال دانشجویی، منوچهر محمدی، در حالی که در مرخصی اززندان اوین به سر می برد، از کشور گریخت. محمدی به دنبال شرکت در اعتراضات دانشجویی 1999 در تهران، به 13 سال زندان محکوم شد. او برادر اکبر محمدی است که در ماه ژوئیههنگامی که همچنان در زندان بود[به سبب مشکلات پزشکی ناشی از اعتصاب غذا] درگذشت.

در 8 اکتبر، پلیس آیت اله محمد کاظمینی بروجردی را در پی تظاهراتی کهبا شرکت چندین صد نفر از هواداران او در برابر اقامتگاهش گرد آمده بودند، در خانهخود دستگیر کرد. به قرار آنچه گزارش شده، بروجردی پس به سبب تاکیدش بر لزوم جداییدین از حکومت از طرف دولت در معرض فشار روزافزونی قرار گرفت. به گزارش مطبوعات، بیشاز 70 تن از هواداران او در اواخر سپتامبر و اوایل اکتبر بازداشت شدند. طبقگزارشهای منتشر شده، بروجردی از 1992 به این سو چندین بار بازداشت شده و ادعا کردهاست که تحت شکنجه قرارگرفته و او را به اعدام تهدید کرده اند. (به بخش 2. ج. مراجعهشود).

در ژوئیه 2005، عبدالفتاح سلطانی در حالی که وکالت متهمی را به عهدهداشت، خود به جاسوسی متهم شد. وکیل مدافع او محمد دادخواه که از کارشناسان حقوق بشراست و نیز سازمان دیده بان حقوق بشر، ادعا کردند که علت دستگیری وی تحقیق پیرامونمرگ زهرا کاظمی بوده است. در 28 ژوئیه دادگاه انقلاب تهران سلطانی را از اتهامجاسوسی تبرئه کرد ولی به گزارش مطبوعات محلی او را به اتهام "افشای اسناد محرمانه" و "اشاعه تبلبغات ضد نظام" محکوم ساخت. سلطانی به 4 سال زندان و 5 سال محرومیت ازحقوق اجتماعی محکوم شد.

سیامک پورزند، روزنامه نگار، در سال 2001 توسطنیروهای انتظامی دستگیر و در مارس 2002 در یک دادگاه غیرعلنی محاکمه شد. به او حقاستفاده از وکیلی به انتخاب خود داده نشد و به اتهام "متزلزل امنیت ملی از طریقارتباط با سلطنت طلبان و ضدانقلابیون" به 11 سال زندان محکوم گردید. به وی در سال 2004 بعد از چندین بار بستری شدن در بیمارستان به دنبال بازداشت های مکرر، مرخصیدادند و در پایان سال [2006] همچنان در بازداشت خانگی به سر می برد.

درژوئیه 2005، پلیس محمد مسعود باستانی، رورزنامه نگار را به خاطر پوشش دادن بهتظاهراتی در جانب داری از زندانی سیاسی، اکبر گنجی، دستگیر کرد. باستانی در ماه اوت 2005 آزاد شد ولی دوباره بازداشت و به زندان اراک که معمولا زندانیان غیر سیاسی رادر آن جای می دهند فرستاده شد. به او در سپتامبر 2005 مرخصی دادند ولی درماه بعدباردیگر به زندان بازگشت. در دسامبر 2005 دبیر انجمن روزنامه نگاران ایرانی خواستارآزادی باستانی شد و اعلام داشت که او از نظر تندرستی در وضع نامطلوبی به سر می برد. درماه سپتامبر 2006 طبق گزارش یک منبع اینترنتی، او همچنان در زندان باقی بود.

ارژنگ داودی در سال 2003 به سبب کمک به زهراکاظمی، روزنامه نگارکانادایی- ایرانی در ساختن یک فیلم مستند دستگیر شد. در سال 2005 یک دادگاه انقلاب اسلامی اورا به 14 یا 15 سال زندان محکوم ساخت. بر اساس گزارش های رسیده او را در زندان کتکزده وبرای مدتی نزدیک به 100 روز به سلول انفرادی فرستاده اند. داودی در زندانکتابی در بارۀ رنج های خود نوشت و دست نوشته را یه منظور چاپ محرمانه برای یک شرکتانتشاراتی فرستاد. به موجب آنچه گزارش شده، وزارت اطلاعات از چاپ کتاب با اعمالخشونت علیه ناشر و کارکنان شرکت جلوگیری کرد.

در سال 2004، پیمان پیران،یکی از فعالان دانشجویی، به جرم اقدام علیه امنیت ملی، تماس با خارجیان، تشویشاذهان عمومی، و رفتار اهانت آمیز به 10 سال حبس محکوم شد. درسال 2004، نیروهایامنیتی پدر او، مصطفی پیران، دبیر بازنشسته، و خانواده اش را به زور از منزلشانبیرون کردند. به قراری که گزارش شده، مصطفی پیران در ژوئیه 2004 به خاطر تلاش برایسازمان دادن اعتصابی به وسیله معلمان به مناسبت سالگرد تظاهرات دانشجویی در ژوئیه 1999 به وسیله مقامات، مورد ضرب و شتم قرار گرفت و در سلول انفرادی جای داده شد. این اقدام علیرغم ممنوعیت بر پا ساختن هرگونه تظاهراتی به این مناسبت انجام گرفتهبود. مصطفی در مارس 2005 آزاد شد ولی پیمان همچنان در زندان اوین باقی ماند. درپایان سال هیچ اطلاع موثقی از وضع پیمان در دسترس نبود.

بهروز جاوید تهرانی،یکی از اعضای حزب دموکراتیک ایران، اولین بار در سال 1999 بازداشت شد و چهار سال درزندان بسر برد. او سپس در ژوئیه 2004 مجددا دستگیر و به هفت سال حبس و 54 ضربه شلاقمحکوم شد. در ماه اوت گزارش رسید که مدت سه ماه است که او در سلول انفرادی بسر میبرد و به بستگانش گفته است بشدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. آخرین اطلاعی که درژوئیه 2006 به دست آمده حاکی است که چاوید تهرانی همچنان در زندان باقیاست.

در دسامبر 2004، حشمت اله طبرزدی، رهبر دانشجویی که از سال 2003درزندان به سر می برد به 16 سال حبس محکوم شد. به او در اوت 2005 مرخصی موقت دادند،ولی بنا به گزارش عفو بین المللی او در حال حاضر همچنان زندانی است.

درنوامبر 2005 به گزارش مطبوعات داخلی، یک دادگاه انقلاب در تهران بعد از محاکمه ایدر اوایل اکتبر 2005ابراهیم یزدی، وزیر خارجه پیشین و رهبر حزب مخالف نهضت آزادی رابه اتهام اقدام علیه امنیت ملی، توهین به رهبر و برخی اتهامات دیگر، به یک دورهزندان طولانی که مدت آن فاش نشده است محکوم ساخت. در پایان سال موردب حث این گزارش،یزدی همچنان در خارج از زندان به سر می برد، ولی محاکمه او هنوز در جریان بود. یزدیدر سال 2005 برای انتخابات ریاست جمهوری ثبت نام کرد، اما شورای نگهبان وی را فاقدصلاحیت تشخیص داد.

عباس امیر انتظام، معاون پیشنین نخست وزیرکه به مدت 26سال در زندان به سر برده است، در پایان سال طبق گزارش دریافت شده در مرخصی به سر میبرد.

تشریفات مدنی قضایی و جبران خسارات

قوه قضائیه اسما ازشاخه های تقنینی و اجرایی مستقل است، با وجود این، همچنان تحت نفوذ دستگاه اجرایی ومقامات مذهبی درداخل حکومت باقی بود. رئیس قوه قضائیه به وسیله رهبر نصب می شود واو نیز به نوبه خود رئیس دیوان عالی کشور و دادستان کل را تعیین می کند. به موجبقانون اساسی، دستگاه اداری دادگستری تحت نظارت رئس قوه قضائیه به شکایت شهروندانعلیه مقامات دولتی، ارگان ها و قوانین موضوعه رسیدگی می کند. اما در عمل تواناییشهروندان عادی درشکایت از دولت محدود است. چنین می نماید که شهروندان قادرنیستندشکایتی علیه دولت یا به مناسبت نقض حقوق مدنی و انسانی مطرح سازند. شورای حل اختلافبرای فیصله دعاوی عمده جنایی از طریق میانجیگری، قبل از مراجعه به دادگاه، در دسترسقرار دارد.

استرداد دارایی ها

قانون اساسی به دولت اجازه میدهد تا دارایی ها را که به طریق غیر مشروع و یا مغایر با قوانین اسلامی تحصیل شدهاند مصادره کند. طبق گزارش گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد در امور مسکن، اقلیت بهاییبویژه از این جریان زیان دیده است.در گزارش ماه ژوئن گزارشگر ویژه سازمان ملل آمدهاست که "به کار بردن توأم با سوء استفاده [از قانون[ به صورت وسیله ای برای مصادرهاموال افراد و شکلی از انتقامجویی به خاطر عقاید سیاسی یا مذهبی در آمده است." دراین گزارش به اسناد مربوط به مصادره 640 فقره از دارایی های بهاییان از سال 1980 بهاین سو و همچنین چندین مورد که سندی در باره آنها وجود ندارد و نیز احکام دادگاه هادر اعلام مصادره اموال "فرقه شیطانی بهایی" و و توجیه قانونی و مذهبی این کار اشارهشده است. به موجب قانون اساسی برای پیروان کیش بهایی حقوقی به رسمیت شناخته نشدهاست و آنها هیچ وسیله ای برای استرداد اموال مصادره شده خود یا دریافت خسارت برایآنها در اختیار ندارند.

ج. دخالت غیرقانونی در حریم حوصی، خانوادگی،منزل یا مکاتبات

قانون اساسی تصریح می کند که "حیثیت، زندگی، دارایی، (و) محل (های) سکونت" افراد "جز در موارد مقرر در قانون" از تعدی مصون است. با اینهمه، دولت این حقوق را [طی سال موضوع این گزارش] نقض کرد. نیروهای امنیتی زندگی وفعالیت های اجتماعی شهروندان را تحت نظر داشتند، وارد منازل و ادارات می شدند، صحبتهای تلفنی را کنترل می کردند و نامه ها را بدون اجازه دادگاه می گشودند. بنا بهگزارش های متعدد، مامورین دولتی، به قصد ایجاد ارعاب، وارد منازل و ادرات روزنامهنگاران اصلاح طلب می شدند، این مکان ها را جستجو و اموال را نابود میکردند.

از جمله اقدامات خشونت آمیز چماقداران [وابسته به حکومت] می توان بهحمله به جوانان بخاطر طرز لباس پوشیدن آنها یا فعالیت هایی که"غیراسلامی" تلقی میگردد، حمله به منازل شخصی، تجاوز به حقوق زوج های ازدواج نکرده و بهم زدن کنسرت هایموسیقی اشاره کرد. هرچند که دانشگاه در زیر نظارت وسیع تری توسط ماموران انتظامیقرار داشت ولی در پایان سال هیچ عملیات منظمی در آنجا مشاهده نشد.

مامورانبرای ضبط آنتن های ماهواره وارد خانه ها می شدند، با اینحال اکثر بشقاب های ماهوارهای در منازل شخصی کماکان مورد استفاده قرار داشت. در اوایل 2004، رسانه های غربیگزارش دادند که نیروی شبه نظامی اسلامی حدود 40 هزار آنتن ماهواره ای را در چهارکارخانه واقع در شرق تهران که مخفیانه به تولید تجهیزات ماهواره ای مشغول بودند،توقیف کرده است.



بخش دوم- درباره آزادی هایمدنی

آزادی بیان و مطبوعات

قانون اساسی بطور محدودآزادی بیان و مطبوعات را تامین می کند. ماده شماره 23 قانون اساسی می گوید: تفتیشعقاید ممنوع است و هیچ فردی حق ندارد که بخاطر داشتن عقیده مورد ضرب و شتم قرارگیرد. " ماده شماره 24 همان قانون می گوید که " مطبوعات و ناشرین حق آزادی بیاندارند مگر اینکه سخنانشان
به بنیاد اسلام زیان آور باشد و یا به حقوق عموم ضرربزند." در همین رابطه قانون مجازات می گوید " هرکس بر علیه دولت هر نوع تبلیغات کندمی تواند بمدت یکسال زندانی شود." این قانون دقیقا چگونگی "تبلیغات" را روشن نمیکند. قانون مطبوعات مخالف هر گونه سانسور است ولی در عین حال هرگونه اطلاعاتی را کهبه جمهوری اسلامی صدمه بزند مجازات قلمداد می کند و یا اگر این اطلاعات به مقامات ورهبران جمهوری اسلامی اهانت کند. در ضمن نویسندگانی را که برعلیه دولت به جنایت دستبزنند و یا به اسلام "اهانت " کنند را به مرگ محکوم می کند.

در عمل دولتجلوی هرنوع آزادی بیان و مطبوعات را کاملا و شدیدا می گیرد. وزارت فرهنگ و ارشاد میبایست اجازه مخصوص به نشر کتب بدهد و هر نوع اطلاعات و یا اخبار خارجی را قبل ازآنکه به درج برسند تحت نظر بگیرد. بقول سازمان برای اشاعه آزادی بیان که مقر آن درتهران می باشد ، فشاربرروی خبرنگاران پس از بسرکار آمدن پرزیدنت احمد نژاد در اوت 2005 بیشتر شده است. خبرنگاران بیش از گذشته تهدید شده و بعضی از آنان در موقعکارشان کشته شده اند. در 19 دسامبر تصویب نامه سازمان ملل در مورد حقوق بشر در کشورایران بیان می کند که جزو دیگر نقض حقوق بشر، راجع به ادامه تهدید ، ترهیب ، مجازاتدانشجویان فعال، مدافعان حقوق بشر، سازمان های غیر انتفاعی ، روحانیون ، افراد مجلس، خبرنگاران و نویسندگان اینترنتی ، دانشجویان و افراد آکادمیک . این سازمان بستهشدن غیرقانونی روزنامه ها و بستن سایت های اینترنتی را مورد سئوال قرار میدهد.
حفظ اولیه قوانین آزادی بیان موجود نیست و هر نوع مطبوعات آزاد و مستقلمورد فشار عوامل دولتی و بخصوص قوه قضاییه قرار می گیرند. در سال 2005 ، حدود 100روزنامه و مجله بمدت طولانی و یا موقتی بسته شدند. خود سانسوری و سانسور از طرفدولت باعث کمبود اطلاعات به عموم در این سال بوده است.

دولت ازطریق سازمانصدای و سیما که تحت کنترل دولت می باشد ، روی اخبار تلویزیون و رادیو انحصار کامل ومستقیم داشته است. برنامه های این رسانه ها عقاید سیاسی و ایدئولوژیک دولت رابیانگر می باشند. چون روزنامه ها و دیگر نشریات محدودیت در پخش خارج از شهرهای بزرگدارند ؛ رادیو و تلویزیون بعنوان منبع اصلی خبردهی به شهروندان می باشند. صفحه هایساتلایت که اخبار خارجی را دریافت می کنند ممنوع می باشند . البته بسیاری ازشهروندان که ثروتمند می باشند دارای این ساتلایت می باشند.

با شروع ماه اوت، دولت فشار برروی مردم را با جمع آوری ساتلایت های غیر قانونی در منازل ادامه میدهد. دولت جلوی نشان دادن خبرهای خارجی را از طریق فرستادن نشانه های قوی در گذشتهمی کند. جداگانه ، دولت گفته است که هرنوع پخش اخبار خارجی غیرقانونی است . همکاریبا کسانی که بطور خصوصی پخش می کنند اکیدا ممنوع است.

در همین ارتباطخبرنگاران خارجی تهدید شده و دولت جزئیات سفر آنان و گزارشهایی راکه قرار استبنویسند را قبل از دادن ویزا درخواست کرد. در ضمن آنها می بایست "فردی" را در داخلکشور بکار گرفته و هزینه سنگینی در این مورد بپردازند. به بعضی از آنان ویزا دادهنشده است.
قانون مطبوعات 1985 یک هیئت نطارت مطبوعات بوجود آورد که مسئولیت دادناجازه مطبوعاتی و رسیدگی شکایت نامه هایی که برعلیه ناشرین و یا خبرنگاران ،سردبیران ، می باشد را انجام می دهد. در بعضی موارد، این هئیت می تواند برای ادامهیک شکایت آنرا به دادگاه ویژه مطبوعات هدایت کند که بعضی وقتها به بسته شدن نشریهمذبور می شود.
این دادگاه ها بطور عموم با یک ژوری که شامل روحانیون ، مقاماتدولتی، و سردبیران روزنامه های کنترل شده از طرف دولت می باشد.

قانونمطبوعات به مجامع دولتی اجازه می دهد که به عنوان شاکی علیه روزنامه ها و از مقاماتدولتی برای محکوم کردن و بستن روزنامه ها رفرمیست استفاده کند. نویسندگانی که محکومشده اند مجبور به پرداخت هزینه گزاف شده اند. در همین سال بسیاری از روزنامه ها ومراکز مطبوعاتی بسته و خبرنگارن زیادی دستگیر شدند.

بعضی سازمان های حقوقبشری تاکید کرده اند که دادگاه محافظه کار ویژه مطبوعات بیش از بیش مسئولیت مواردیکه مربوط به هئیت نظارت مطبوعات می شود را به عهده گرفته که قالبا باعث مجازات شدیدتری می شود. حرکاتی برای بهبود قوانین مطبوعات صورت گرفته که تا کنون نتیجه اینداشته است . البته در سال 2003 مجلس قانونی را گذراند که طول بستن مطبوعات را مدتدار کرده است.

پس از انتخابات پرزیدنت خاتمی در 1997 ، مطبوعات مستقل بخصوصروزنامه ها و مجلات نقش مهمی را در اشاعه یک فوروم بر سر رفرم در جامعه ایفا کردند. اگرچه ، قانون مطبوعات یک لیست بلند بالایی از نشریات را در موارد مختلف که شامل "توهین به اسلام" بود ممنوع کرد.

در اوائل سال گذشته، دو نفر از دانشجویانیکه با گروه رفرمیست دانشجویی دفتر تحکیم وحدت همکاری داشتند از طرف وزارت آموزش وپرورش از دانشگاه بیرون شدند. دفتر تحکیم از تهدید و ارعاب توسط مامورین انتظامی کهدر لباس شخصی بودند نسبت به اعضایش شکایت کرد. دانشجویان در این رابطه با کمیته هایانضباطی روبرو بوده و یا با دادگاه ها و حتی زندان بخاطر فعالیت های سیاسی دانشجوییمواجه بوده اند. گروه های دانشجوئی اغلب راجع به دخالت مقامات در مورد انتخابات دردانشگاه گزارش داده اند. بسیاری از استادان لیبرال و یا رفرمیست از دانشگاه اخراجشده و یا مجبور به استعفا شده اند. در 31 ماه مه، عده ای مامورین نظامی با لباسشخضی عبدالله مومنی را که سخنگوی دفتر تحکیم وحدت بود دستگیر کردند. هفته قبل از آندو تن از دانشجویان دانشگاه امیر کبیر که بلاگر نیز بودند بنام های عابد توانش ویاشار قاجار بدون هیچ جرمی دستگیر و سپس در آخر ماه ژوئیه آزادگردیدند.

بگفته خبرگزاری اینترنتی روز،در ماه ژانویه ، سازمان اطلاعات وامنیت جمهوری اسلامی با همکاری سازمان ارشاد به ارگان نیمه دولتی ایسنا و آژانشایرانی کار دستور دادند که اخبار مربوط به دستگیری فعالین دانشگاهی و محاکمه آنانرا گزارش ندهند. روز همچنین گزارش داد که شورای عالی امنیت کشور به تمام سردبیرانهشدار داد که هیچ گزارش تحلیلی که متفاوت با نظریات مقامات دولتی نیست را بچاپنرسانند. دادستان تهران ، سعید مرتضوی گزارش داد که "آزادی بیان و مطبوعات امرینهایی نیست و می بایست با پرنیسپ ها و قوانین اسلامی مرتبط باشد."

خبرگزاریهای داخلی گزارش دادند که دولت سعی کرده است برنامه های انتخاباتی رفرمیستها برایانتخابات شهری در 15 دسامبر را محدود کند.

بگفته سازمان خبرنگاران بدون مرز،در 8 ژانویه ، دادگاهی در مشهد بلاگر احمد رضا شیری را به سه سال حبس برای انتشارمقالات در بلاگ خود کرد. شیری به زندان نرفت ولی محبور است که اگر دوباره به فعالیتهای خود ادامه دهد از طرف مقامات دولتی حبس شود. بقول این سازمان ، مقامات دولتایران از حبس های این گونه استفاده می کنند تا خبرنگارانی را که از دولت انتقاد میکنند ارعاب کنند.


در 29 ژانویه ، الهام افروتن و شش ژورنالیست دیگربخاطر چاپ مقاله ای در هفته نامه تمدن هرمزگان که در انتقاد به آیت الله خمینی بوددر شهر بندر عباس دستگیر شدند. بقول سازمان خبرنگاران بدون مرز افروتن و دیگران پسازپرداختن غنامت سنگین در ماه ژوئن آزاد شدند.

روزنامه ایران که توسط دولتاداره می شود احتمال می رود که کارتونی را که به اقلیت آذری زبان اهانت کرده و باعثشورش شده بود در 12 ماه مه . (به بخش 5 مراجعه کنید) در 23 مه بقول سازمانخبرنگاران بدون مرز مهرداد قاسم فرو کارتونیست ما نا نیستانی به زندان اوین بردهشدند. به آنها بمدت 50 روز مرخصی داده شد ولی دوباره در 12 اکتبر مجددا به زندانبازگشتند. تا اخرسال بنظر می رسد که هردو از زندان خارج شدند.

در 24 ژوئیهدادگاه ویژه مطبوعات در استان شرقی آذربایجان برگه اعتبار روزنامه ندای آذربایجانرا لغو کرده و سردبیر آن ، ابولفضل وصالی را به شش ماه زندان برای "تشویق عموم" محکوم کرد. وصالی پس از پرداخت ودیعه بعد از 45 روز آزاد گردید.

در ماه اوت، دادگاه عمومی تهران پروانه دو ماهیانه آفتاب و اخبار اقتصادی را لغو کرد و سردبیرآفتاب عیسی سحرخیز را بمدت 4 سال بزندان محکوم کرد. آفتاب بخاطر نشر "اطلاعاتدروغین" بسته شد اگرچه این امر بخاطر یکسری مقالات انتقادی راجع به وضع زندان هایکشور بوده است.

در 19 اوت، دادگاه عالی ساقی باقرنیا که سردبیر مجله تجاریآسیا بود را بخاطر "تبلیغات علیه رژیم" به شش ماه زندان محکوم کرد.

هم چنیندر ماه اوت به نقل قول ازمطبوعات داخلی، سخنگوی دولت غلام حسین الهام به دادستانتهران مرتضوی طی نامه سرگشاده ای نوشت که دولت باید جلوی انتشار "گزارشهای توهینآمیز" را بگیرد و در مورد آنان اقدامات قانونی انجام دهد.

بقول کمیته دفاعاز خبرنگاران ، در ماه سپتامبر دادگاه حکم محمد صادق کبودوند که یک فعال و خبرنگارکرد که به یکسال زندان محکوم شده بود را به تعلیق انداخت. کبودوند در هفته نامهبسته شده پیام مردم کردستان مقاله ای درج کرده بود که باعث محکومیت او در " اشاعهشورش بین اجتماع کرد بر علیه دولت مرکزی بوده است."


در 12 سپتامبر،روزنامه رفرمیستی شرق بخاطر انتشار یک کارتون در 7 سپتامبر توسط هیئت نظارت مطبوعاتبسته شد. هم چنین در 12 سپتامبر، ما ه نامه ، نامه و حافظ بسته شدند. گویامقاماتدولتی به روزنامه شرق فشارآورده که سردبیرش را عوض کرده که مدیران روزنامه از اینامر اجتناب کردند. پس از بسته شدن روزنامه شرق ، روزنامه دیگری بنام روزگار بااستختدام عده ای از کارمندان شرق شروع بکار کرد. در 19 اکتبر، این روزنامه جدیدبمدت سه روز بسته ولی باوجود تهدیدات دولت که یکسری مطالب سیاسی را بچاپ نرساند بهکار خود ادامه داد.

در 19 سپتامبر، مقامات دولتی به دفتر خبری ادوار هجومآورده . این اخباراینترنتی با گروه دانشجویی تحکیم وحدت همکاری می کند. این تارنمابسته شد ولی دوباره تحت نام دیگردر 4 اکتبر شروع بکار کرد.


در 12 اکتبر،سه خبرنگار از هفته نامه کردی زبان روجی هالات بنام های ، فرهاد امین پور ، رضاعالی پور و سامان سلیمان بدون هیچ جرمی دستگیر شدند.آنان پس از یک ماه آزادشدند.
در 16 اکتبر، هفته نامه سفیر دشستان بخاطر درج مقاله ای انتقادی به رهبر ،خامنه ای بسته شد. ناشرین ؛ سردبیر و کمک دبیر آن توقیق ولی پس از پرداختن ودیعهآزاد شدند.

در نوامبر 2005 ، خبرنگاران بدون مرز مامورین وزارت اطلاعات رامحکوم به ارعاب و تهدید خبرنگاران کرده و گفت که مقامات دولتی حدود 10 خبرنگار رابخاطر نوشتن مقالات حساس راجع به انرژی هسته ای مورد سئوال قرار داده و از آنهاخواست که به رئیس جمهور جدید انتقاد نکنند. سازمان دیده بان حقوق بشر گفته است که " با حمله به درصد کوچکی از خبرنگاران ؛ دولت می کوشد که مابقی خبرنگاران ، فعالین ودانشجویان را تحت فشار قرار دهد."

برعلیه خبرنگارانی که در مورد موضوعاتاخلاقی مقاله می نویسند نیز تهدید و ارعاب بوده است. بعنوان مثال ، یوسف عزیزی درآوریل 2005 بخاطر نوشتن یکسر ی مقالات درباره موضوعات اخلاقی دستگیر شد و با پرداختودیعه در ژوئن 2005 آزاد گردید. تا اخر همان سال او دوباره شروع به نوشتنکرد

در تمام سال ، دولت هم چنان فشار خود برروی عده ای از رهبران سیاسی وعلمای شیعه پرداخته یعنی کسانی که خود را از محافظه کاران جدا کرده اند. در 8اکتبر، مقامات . مقامات دولتی آیت الله بروجردی را که در مورد جدایی دین و سیاستمقاله ای نوشته بود (رجوع کنید به بخش یک) دستگیر کردند. در اوت 2005 حجت الاسلاممجتبی لطفی که یکی از دستیاران آیت الله منتظری می باشد بخاطر چاپ کتابی در مورد 5سال حبس خانگی منتظری دستگیر شده و سپس آزاد گردید.

آزادیاينترنتی

در حالی که تعداد روزافزونی از شهروندان از اينترنت به عنوانمنبع خبری و بحث سياسی استفاده کردند دولت در طول سال کنترل خود را بر اينترنتافزايش داد. يک نظرسنجی توسط مطبوعات داخلی در سال 2004 نشان داد بسياری ازشهروندان اعتماد بيشتری نسبت به اينترنت داشتند تا ديگر رسانه های خبری. در 2005تقريباً 6.2 ميليون شهروند از اينترنت استفاده کردند، و 683 سرويس ارائه دهندهخدمات اينترنتی (آی.اِس.پی) وجود داشت. تمام سرويس های ارائه دهنده خدمات اينتنتیبايد به تأييد وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامی رسيده، و دولت از نرم افزارهایفيلترکننده برای جلوگيری از دسترسی به بعضی تارنماهای غربی، از جمله ظاهراً تارنماهایروزنامه ها و سازمان های غيردولتی معروف غربی، استفاده کرد. در طول سال حدود هفتميليون شهروند از اينترنت استفاده کردند، با اين وجود به گزارش مطبوعات داخلی وزارتاطلاعات تعداد کاربران "فن آوری اينترنت و اطلاعات" را حدود 16 ميليون تخمين زدهاست.

در اکتبر، حکومت مجمدوديت 128 کيلوبايت در ثانيه را بر سرعت اينترنتاعمال کرد و سرويس های ارائه دهنده خدمات اينترنت را ملزم کرد با کاهش سرعت اينترنتدر خانه ها و کافه ها از اين محدوديت پيروی کنند. محدوديت جديد پياده سازی مطالباينترنتی و رد شدن از محدوديت های حکومت بر دسترسی به تارنماهايی که جلوی آنهاگرفته شده را مشکل تر ساخت.

در ماه ژانويه آرش سيگارچی، روزنامه نگار ونويسنده اينترنتی، به اتهام "توهين به مقام رهبری" و "تبليغ عليه رژيم" به سه سالزندان محکوم شد. طبق مطبوعات داخلی سيگارچی ظاهراً به دلايل پزشکی در 7 ژوئن آزادشد و حکومت در 23 دسامبر وی را از تمام اتهامات مبرا دانست و پرونده را بستهخواند.

آر.اِس.اِف گزارش داد در طول سال 38 روزنامه نگار دستگير شده و ده هارسانه سانسور شدند. به گفته آر.اِس.اِف.، تارنماهای جديد "ادوار" و "انتخاب" وچندين تارنمای ديگر مربوط به مسائل زنان در داخل کشور در طول سال بلوک شدند. ظاهراًگروه های زنان در طول سال جهت اعتراض به فيلترهای اينترنتی عريضه ای در اينترنتانتشار دادند.

در ژانويه 2005، رئيس قوه قضائيه، شاهرودی، و مقامات ديگرقضائی با تعدادی از بلاگ نويسان درباره ادعای بدرفتاری با آنها ديدار کردند. رسانههای داخلی بعدها گزارش دادند که شاهرودی به دفتر دادستان عمومی دستور داد اينپرونده ها را به کميته مخصوصی انتقال دهد. گزارش رفتار با وبلاگ نويسان هيچگاه برایعموم منتشر نشد (به بخش 1.ج. مراجعه شود) بيشتر اين نويسندگان تا سال 2005 با قراروثيقه آزاد شدند. پس از آزادی، آر.اِس.اِف. گزارش داد مقامات بلاگ ويسان را بارهادر عرض هفته برای بازجويی احضار کرده، و مقامات دولتی آنها را تهديدکردند.

در ماه آوريل وزيرارتباطات و فن آوری اطلاعات از قصد دولت مبنی برتأسيس "اينترنت ملی" جهت بهبود روند پرهزينه کنترل اينترنت را که الزام می دارداطلاعات تارنماها به خارج از کشور رفته و مجدداً بازگردد، اعلام داشت. ديدبان حقوقبشر در اکتبر 2005 مطالعه ای شامل فهرست تارنماهای اينترنتی بلوک شده در کشور ازجمله سايت های حقوق زنان، تعدادی از تارنماهای جديد به زبان های فارسی و خارجی،بعضی از تارنماهای محبوب متعلق به بلاگ نويسان، تارنمای حزب جنبش آزادی، تارنمايیکه نظرات آيت الله منتظری را ترويج می کرد، تعدادی از تارنماهای کردی، تارنمايیبرای زندانيان سياسی، و تارنمای بهائيان. در اکتبر 2005 مقامات حکومتی همچنيندسترسی به تارنمای خبری بازتاب را بلوک کردند. مسئول تارنما گفت آنها حکم قضايیمبنی بر بستن موقت تارنما دريافت کردند که به شکايتی مربوط به مسائل هسته ای ارتباطداشت. در دسامبر 2005 نمايندگان مجلس در نامه ای به رئيس جمهور احمدی نژاد ازسانسور اينترنتی شکاين کرده وی را تشويق کردند به ممنوعيت انتشار اين سه تارنماپايان دهد.

در آغاز سال 2004 حکومت تاديبی اساسی بر تارنماهای داخل کشور ازجمله بلاگ ها (نشريات اينترنتی شامل مقالاتی با تفسيراتی توسط نويسندگان وخوانندگان)، را شروع کرد، و ظاهراً صدها تارنمای اينترنتی را بلوک کرد. به گفتهديدبان حقوق بشر در عرض سه سال گذشته، دادستان کل تهران، سعيد مرتضوی، ظاهراً دستوردستگری بيش از 20 نفر از ژورناليست های اينترنتی و فعالان اجتماعی را صادر کرده وآنها را در بازداشتگاه مخفی تهران زندان کرده است.

در سال 2004 چهار تن ازاين بازداشت شدگان طی يک "جلسه مطبوعات" تلويزيونی که توسط دادستان کل تهران سعيدمرتضوی برنامه ريزی شده بود، هر گونه بدرفتاری با آنها را انکار کردند. با اين حال،گزارشات گسترده و معتبری حاکی از اين بود که در حين بازداشت مخفی از تهديد، شکنجه،و آزار بدنی برای گرفتن اعتراف دروغ و توبه نامه استفاده شده است (به بخش 1.ث. مراجعه شود). بعضی از بازداشت شدگان پس از آزادی درباره نحوه رفتار با خود در مقابليک کميسيون رياست جمهوری شهادت دادند. عضو کميسيون و مشاور سابق رئيس جمهور محمدعلی ابطحی بعدها در تارنمای اينترنتی خود نوشت نويسنگان ادعا کردند آنها را کتک زدهاند، در زندان انفرادی حبس کرده اند، به آنها اجازه دسترسی به وکيل نداده اند، وآنها را مجبور به اعترافات دروغ کرده اند. ابطحی در ژانويه 2005 گزارش داد که دولتتارنمای وی را بلوک کرده است.

طبق آر.اِس.اِف، دولت ادعا کرد دسترسی به 10ميليون تارنمای "غيراخلاقی" را در طول سال بلوک کرده است. قوه قضائيه در 2005 ايجادواحد مخصوص مسائل مربوط به اينترنت را اعلام کرد. به گزارش مطبوعات، قوه قضائيه بيشاز 20 حوزه را برای بلوک کردن در نظر گرفته است، از جمله توهين به اسلام، توهين بهمقام رهبری و يا اتهامات غلط عليه مقامات، تخريب اتحاد و يکپارچگی ملی، و ترويجفحشاء و مواد مخدر.

آزادی آکادميک و برنامه های فرهنگی

حکومتآزادی آکادميک را محدود کرد. در سپتامبر رئيس جمهور احمدی نژاد خواهان اخراجاستادان غيرمدهبی و ليبرال از دانشگاه ها شد. گزارشات حاکی از اين است که ده هااستاد دانشگاه اخراج يا وادار به بازنشستگی شدند. گروه های دانشجويی گزارش دادند کهدر طول سال دولت از سيستم "ستاره" برای طبقه بندی دانشجويان فعال سياسی استفادهکرده که هر ستاره نشانه نکته منفی بوده است. ظاهراً دانشجويانی که سه ستاره گرفتهاند از دانشگاه اخراج و از ثبت نام آنها در ترم های بعدی جلوگيری شده است. سخنچينان حکومت در محوطه دانشگاه به وفور يافت می شدند. علاوه براين، گزارش شد که دولتشبکه گسترده ای از دانشجويان خبررسان را در مدارس دينی قم اداره می کرد که هرگونتدريس خلاف مواضع رسمی دولت را گزارش می کردند.

حکومت رويدادهای فرهنگی راسانسور کرد. در نوامبر 2005 وزير فرهنگ و ارشاد اسلامی وعده سختگيری های بيشتری برکتاب، سينما، و تئاتر داد اگرچه گفت اين تحول بلافاصله نخواهد بود. وی همچنيندرباره کنترل "صدها" انجمن فرهنگی هشدار داد. ظاهراً مقامات وزارت فرهنگ همچنين بيشاز 30 کنسرت را منحل کردند. در دسامبر 2005 رئيس جمهور احمدی نژاد ممنوعيت موسيقیغربی را اعلام کرد، که در طول سال به قوت خود باقی بود. طبق گزارش سپتامبر يکسازمان غير دولتی غربی سانسور توسط مقامات و خودسانسوری فرهنگی از تجلی هنری درکشور شديداً جلوگيری نمود.

حکومت از آنجايی که تنها منبع مالی تهيه فيلم هایداخلی است بطور موثری به سانسور آنها پرداخت. تهيه کنندگان فيلم قبل از دريافتتأييد مالی بايد فيلم نامه و پيشنهادات خود را به مقامات دولتی ارائه دهند. پس ازاينکه محمود احمدی نژاد در سپتامبر 2005 به رياست جمهوری رسيد شورای عالی انقلابفرهنگی ممنوعيت فيلم هايی را که به ترويج دنيويت، فمينيسم، رفتار غيراخلاقی، سوءاستفاده از مواد مخدر، خشونت، و دائم الخمری بپردازند را اعالم نمود. فيلم های عدهای از کارگردانان داخلی اجازه نمايش در داخل کشور پيدا نکردند.

اجازه ورودبه دانشگاه به موضوعی سياسی تبديل شد؛ تمامی متقاضيان بايد "گزينش عقيدتی سياسی" رابگذرانند که طی آن مقامات متقاضيانی را که از ايدئولوژی حکومت انتقاد کنند رد میکنند. بعضی از کرسی های دانشگاه همچنان بدون توجه به نمره آنها در امتحان ورودیسراسری برای اعضای بسيج رزرو شده است. استادان برای دريافت کرسی دائم تدريس بايد ازانتقاد از مقامات خودداری کنند.

ب. آزادی تجمع و انجمن مسالمتآمیز

آزادی تجمع

قانون اساسی این کشور تجمعات و تظاهراترا "به شرط آنکه ناقض موازین اسلامی نباشند" مجاز می شمارد؛ با این وجود، حکومتآزادی تجمع را عملا محدود ساخته و تجمعات را از نزدیک تحت نظر قرار داده تا از هرگونه اعتراض ضد حکومتی جلوگیری شود. این تجمعات شامل برنامه های تفریحی و نمایشی وسخنرانی های عمومی، تجمعات دانشجویی، اعتراضات کارگری، حرکت های دسته جمعی در مراسمتشییع جنازه، و تجمعات نماز جمعه بود.

سازمان های شبه نظانی مانند انصار حزبالله، گروهی از پلیس های خود خوانده که در پی تحمیل برداشت خود از سلوک صحیحانقلابی به جامعه هستند، آنهایی که برای اصلاحات در ملا عام دست به تظاهرات زدند رامورد تهدید، ارعاب و ضرب و شتم قرار دادند. هدف آنها بخصوص دانشجویان بودند.

در 8 مارس، پليس تظاهراتی را در تهران که به مناسبت بزرگداشت روز جهانی زنبرگزار شده بود پراکنده کرد. طبق گزارش رسيده، تظاهرکنندگان مورد حمله و ضرب و شتمقرار گرفتند (به بخش 5 مراجعه شود). در 12 ژوئن، پليس با اعمال زور تظاهراتی برایحقوق زنان را پراکنده کرد؛ بسياری از تظاهرکنندگان بازداشت و دستگير شدند، از جملهنماينده سابق مجلس و فعال حقوق بشر، علی اکبر موسوی خوئينی. خوئينی متعاقباً آزادشد؛ اما طبق گزارشات ديگران تا پايان سال هنوز در زندان بسر می بردند.

گزارششده است که پليس در 24 سپتامبر 30 نفر از فعالانی را که به منظور اعتراض به حکم مرگکبرا رحمانپور، که به جرم قتل مادرشوهر خود با ضربات چاقو در سال 2000 محکوم به مرگشده بود، در مقابل دفتر سازمان ملل در تهران جمع شده بودند را دستگير کرد. وی ادعایدفاع از خود نموده بود اما حکم مرگ دريافت کرد.

در 11 دسامبر، دانشجويانسخنرانی رئيس جمهور احمدی نژاد را در دانشگاه اميرکبير با شعارهايی عليه وی به همريختند. طبق گزارشات دريافتی احمدی نژاد پس از سخنان خود با تعدادی از دانشجويانصحبت کرده و به آنها تضمين داد برای ابراز نظارات خود تنبيه نخواهند شد؛ با اينوجود گزارشات حاکی از آن است که بعضی از دانشجويان شرکت کننده در اين تظاهرات هنوزاز اقدامات تلافی جويانه در هراسند.

در دسامبر 2005 شرکت واحد برای عدمدريافت دستمزد، شرايط بد کاری، و دستگيری 14 رهبر اين انجمن دست به اعتصاب زد. درآن زمان منصور اسانلو، رئيس شرکت واحد دستگير و در زندان اوين بازداشت بود. در 28ژانويه، اعضای انجمن شرکت واحد دست به تظاهرات زده خواهان آزادی اسانلو و رسيدگی بهشکايات خود شدند. به گزارش کنفدراسيون بين المللی اتحاديه تجاری (ITUC) پليس جهتاخلال در تظاهرات اعمال زور نموده و چندصد نفر از اعضای سنديکا و همچنين اعضایخانواده آنها را دستگير نمود. اعضای خانواده و تنی چند از کارگران آزاد شدند، اماتا پايان سال اطلاعی از کارگران ديگر بازداشتی در دست نبود. در 9 اوت، اسانلو باقرار وثيقه آزاد شد اما در 19 نوامبر مجدداً دستگير شد (به بخش 6.ب. مراجعهشود).

آزادی انجمن

قانون اساسی این کشور تشکیل احزاب سیاسی،انجمن های حرفه ای، گروه های مذهبی اسلامی و سازمان های اقلیت های مذهبی رسمی را بهشرط آنکه ناقض مبانی "آزادی، استقلال و همبستگی ملی نباشند" و یا اسلام را به عنواناساس جمهوری اسلامی مورد سوال قرار ندهند مجاز می شمارد؛ بااین وجود، حکومت آزادیانجمن را در عمل محدود ساخت.

انحلال جنبش آزادی، که قدیمی ترین حزب مخالفکشور محسوب می شود، توسط دولت در سال 2002 هنوز به قوت خود باقیاست.


ج‌. آزادی مذهب

طبق قانون اساسی، "دین رسمی ایران،اسلام و مذهب جعفری اثنی‌عشری است." قانون اساسی همچنین مقرر می کند که "مذاهب دیگراسلامی دارای احترام کامل هستند" و زرتشتیان، مسیحیان و یهودیان را به عنوان اقلیتهای مذهبی "حمایت شده" معرفی می کند؛ با این وجود، حکومت آزادی مذهب را در عملمحدود می سازد. مذاهب حمایت نشده از سوی قانون اساسی به ویژه بهائیان از آزادیمذهبی برخوردار نبودند.

عنصر مرکزی نظام جمهوریت اسلامی این کشور تحت فرمانیک "فقیه مذهبی" قرار دارد. رهبری ارشد این نظام از جمله رهبری انقلاب، ریاستجمهور، ریاست قوه قضائیه و ریاست مجلس در دست روحانیون شیعه قرار داشت.

درطول سال، برای اولين بار، به حدود 200 دانشجوی بهايی اجازه ورود به دانشگاه دادهشد. با اين حال مشخص نيست که آيا اجازه ورود آنها به دانشگاه در نتيجه تغيير سياستدولت بوده استيا تغيير در تقاضانامه های دانشگاه.

در 19 مه، مقامات 54 بهايیرا در شيراز دستگير کردند. هيچگونه اتهامی به آنها وارد نشد، و همگی به جز سه نفردر عرض يک هفته و با قرار وثيقه آزاد شدند. سه نفر بهايی باقی مانده در 14 ژوئنآزاد شدند.

در 28 ژوئن، مقامات يک بهايی به نام پويا موحد را که اولين باردر اوت 2005 به اتهام ضديت با دولت دستگير شده اما پس از 10 روز با قرار وثيقه آزادشده بود را مجدداً دستگير کردند.

در 17 اوت، طبق گزارشات مطبوعاتی، مقاماتبابک روحی را در مشهد به اتهام کپی گرفتن از يک کتاب بهايی برای يک مراسم بهايی،دستگير کردند.

بدرفتاری و تبعیض اجتماعی

جمعیت این کشور حدودا 99 درصد مسلمان است که 89 درصد شیعه و 10 درصد سنی بود. جوامع بهائی، مسیحی، زرتشتیو یهودی کمتر از 1 درصد جمعیت را به خود اختصاص می داد.

حکومت گفتار ودیدگاه های رهبران ارشد مذهبی مسلمان کشور را به دقت زیر نظر داشت. این حکومت ازتحرک تعدادی از روحانیون که سال هاست در بازداشت در منزل به سر می برند، و حداولقيک روحانی دگرانديش، آيت الله بروجردی، در طول سال ممانعت کرد (به بخش 2.الف مراجعهشود). کلیه روحانیون بلند پایه تحت فشار قرار گرفتند تا تعلیماتشان موید سیاست ها ومواضع حکومتی بوده یا دست کم بر خلاف آنها نباشند (به بخش 1.ه. مراجعهشود).

مسلمانان سنی بزرگ ترین اقلیت مذهبی کشور را تشکیل می دهند. قانوناساسی آزادی زیادی برای مسلمانان سنی پیش بینی کرده. با این حال، مسلمانان سنی ادعاکردند که حکومت در عمل بر ضد آنها تبعیض قائل شده. البته تشخیص مذهبی یا قومی بودنمنشا این تبعیض ها دشوار بود چون اقلب سنی های اقلیت های قومی هم هستند. به عنوانمثال، سنی ها به فقدان یک مسجد سنی در پایتخت کشور یعنی تهران علی رغم سکونت یکمیلیون مسلمان سنی در این شهر اشاره داشتند.

اعضای اقلیت های مذهبی غیرمسلمان و به ویژه بهائیان از حبس، تهدید و ارعاب به خاطر اعتقادات مذهبیشان خبردادند. در نوامبر2005، مطبوعات داخلی به نقل از روحانی ارشد آیت الله جنتی نوشتند "انسان هایی که از غیر از اسلام پیروی می کنند مانند حیواناتی هستند که می چرند ومرتکب فساد می شوند." این گفته با انتقادات گسترده ای در کشور روبرو شد و نمایندهجامعه زرتشتیان در مجلس به طور علنی گفته جنتی را محکوم کرد. این نماینده سپس بهدادگاه احضار و به نشر اکاذیب و بی احترامی به مقامات متهم شد؛ با این وجود اقدامیبر علیه او تا پایان سال صورت نگرفت.

کلیه اقلیت های مذهبی از درجات مختلفتبعیض رسمی بخصوص در زمینه های اشتغال، آموزش و مسکن رنج می بردند. در ژوئن UNSR سازمان ملل برای مسکن کافی از کشور بازديد کرد و گزارش داد که مناطق روستايی، بخصوصنواحی متعلق به اقليت ها، از جمله بسياری از بهائيان، برای استفاده دولت از صاحبانآن سلب مالکيت شده و مالکان آن غرامت عادلانه های دريافت نکردند. به استثنایبهائیان، حکومت به اقلیت های مذهبی رسمی اجازه داد تا به پیروان مذهب خود آموزشمذهبی دهند؛ اگرچه که در برخی از موارد این حق به طور چشمگیری محدود شد. اقلیت هایمذهبی از انتخاب شدن در بدنه های نمایندگی، به غیر از پنج کرسی مختص به اقلیت هایمذهبی در مجلس، و تصدی مقام های ارشد دولتی و نظامی محرومند، اما از حق رایبرخوردار بودند. در حالی که تحت قانون اساسی، ارتش کشور باید اسلامی باشد، اعضایاقلیت های مذهبی در ارتش خدمت کردند، با اين وجود ارتقاء مقام غيرمسلمانان با محدودنظامی که از خدمت مسلمانان تحت فرماندهی غيرمسلمانان جلوگيری می کند محدود بود. طبقگزارشات غيرمسلمانان می توانند طی دوره خدمت نظام اجباری خود افسر شوند اما نمیتوانند در شغل ارتشی دائم در مقام افسری داشته باشند.

قوانين وراثت برایخانواده های مسلمان در مقابل خانواده های غيرمسلمان ارجحيت قائل است. به عنوانمثال، طبق قوانين وراثت حاضر، اگر فرد غيرمسلمانی به اسلام بگرايد، آن فرد تمامیوارث تمامی ارث خانوادگی خواهد بود درحالی که چيزی نسيب فاميل غيرمسلمان نخواهد شد.

نظام حقوقی پیش از این برای اقلیت های مذهبی در ارتباط با دیه تبعیض قائلمی شد؛ اما در سال 2004، دریافت دیه برابر برای مرگ مرد مسلمان و غیر مسلمان درشورای تشخیص مصلحت نظام به تصویب رسید. زنان، و مردان بهائی از این قانون اصلاح شدهمستثنی بودند.

علاوه بر اين، تبلیغ دین برای مسلمانان توسط غیر مسلمانان غیرقانونی است. حکومت حق شهروندان برای تغییر مذهب خود را تضمین نکرد. جزای ارتداد، بهویژه برگشت از اسلام مرگ است؛ گزارشی مبنی بر اجرای حکم اعدام برای ارتداد در سالگزارش دریافت نشد. با این حال، طبق گزارش تایید نشده ای که در یک سایت اینترنتیمسیحی درج شد، در نوامبر 2005 افراد ناشناس مردی که بیش از 10 سال قبل به دینمسیحیت گرویده بود را به قتل رساندند. بنا به این گزارش، قتل او اعمال سرکوب گرانهای علیه مسیحیان، از جمله دستگیری 10 فرد مسیحی را به دنبال داشت. بهائیان به دلیلادعایشان مبنی بر وجود وحی الهی پس از محمد مرتد شناخته می شوند. حکومت مذهب بهائیترا به عنوان یک "فرقه" مرتبط با رژیم پادشاهی پهلوی و در نتیجه ضد انقلاب شناساییکرد.

سازمان های بهائی خارج از کشور نسبت به وخامت بیشتر وضعیت همکیشانشاندر این سال هشدار دادند. جمعیت بهائی 300 تا 350 هزار نفری این کشور اجازه آموزشبهائیت یا عمل به مذهب خود یا حفظ تماس با همکیشان خود در خارج از کشور را نداشتند. حکومت همچنان به حبس و بازداشت بهائیان به خاطر مذهبشان ادامه داد. در 1993،کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل کپی نامه غیر رسمی ای از شورای عالی انقلابی به رهبرکه فرایندهای مورد نظر برای خفقان تدریجی جامعه بهائی که شامل منع بهائیان ازدسترسی به آموزش عالی می شد را منتشر ساخت. گزارشی از وزارت دادگستری در سال 2001نیز حاکی از سیاست های حکومت برای حذف جامعه بهائیان بود.

در ماه مارس،گزارشگر ويزه سازمان ملل در امور آزادی مذهب و اعتقاد درباره اتهاماتی مبنی براينکه نيروه های امنيتی به کنترل و جمع آوری اطالاعات درباره جامعه بهايی مشغولندابراز نگرانی نمود. گروه های بهايی گزارش دادند دولت مشغول جمع آوری اسامی بهائياندر سراسر کشور است، و روزنامه های طرفدار دولت سرمقاله های ضدبهايی خود را افزايشداده اند.

در دسامبر2005، ذبیح الله محرمی که قدیمی ترین زندانی بهائی کشوربود به دلایل نامعلوم در زندان درگذشت. محرمی پس از دستگیری به جرم ارتداد در 1995به حبس ابد محکوم شد. بهائی دیگری به نام مهران کوثری که در نوامبر 2004 به دليلنامه ای که در خصوص وضعیت بهائیان به رئیس جمهور وقت یعنی خاتمی نوشت به سه سالزندان محکوم شده بود در 18 مارس به قيد ضمانت آزاد شد.

در 19مه، 54 بهايیدر شهر شيراز دستگير شدند. دستگيرشدگان اکثراً جوانان بهايی بودند که در برنامه ایداوطلبانه برای درس خصوصی به کودکان خانواده های کم درآمد شرکت کرده بودند. همهآنها تا اواسط ژوئيه آزاد شدند.

در طول سال 2005، حکومت 65 بهائی دیگر رادستگیر و بازداشت کرد که بعدا به قید ضمانت بالا که بيشتر بشکل سند مالکيت بودآزادشدند. در مدت حبس خانواده ها معمولا از محل نگهداری آنها بی اطلاع بوده و مقامات یادستگیری آنها را انکار کرده یا اتهامات آنها را ذکر نمی کردند. برخی از آنها تاچندین ماه پس از آزادی حق کار کردن نداشتند. ماموران حکومت همچنین تعداد زیادی ازخانه های بهائیان را مورد تفتیش قرار داده و اموال آنها را تصرف کردند.

درماه اکتبر جامعه بهائيان ايالات متحده گزارش داد که 300 نفر دانشجوی بهائی درامتحان سراسری ورود به دانشگاه های کشور قبول شده و به آنها اجازه ورود داده شدهاست. اين گروه بهائی گزارش داد 201 نفر از دانشجويان اجازه ثبت نام در دانشگاهيافتند، اما استادان آنها هوين 14 نفر را به عنوان بهايی شناسايی کرده آنها را ازکلاس اخراج کردند و به آنها گفتند بايد برای ادامه تحصيل از وزارت آموزش مجوزبگيرند. در پايان سال آنها گزارش دادند که پاسخی از وزارت آموزش دريافت نکرده اند.

قطعنامه 19 دسامبر مجمع عمومی سازمان ملل در خصوص وضعیت حقوق بشر در اینکشور نگرانی جدی خود را از ادامه روند تبعیض بر ضد اقلیت های مذهبی با اشاره بهتشدید تخلف ها بر ضد بهائیان ابراز داشت. این قطعنامه از حکومت خواست تا گزارش 1996بازرس ویژه کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل در خصوص تحمل پذیری به ویژه در موردبهائیان را اجرا کند.

در سال 2001، بازرس ویژه کمیسیون حقوق بشر سازمان مللجمعیت جامعه مسیحی را 300 هزار نفر برآورد کرد که اکثریت آنها را ارامنه و آسوریانتشکیل می داد. پروتستان ها و بشارتی ها نیز فعال بودند اما خبر از محدودیت فعالیتدادند. مقامات در سال های اخیر به اعمال محدودیت بر بخصوص فعالیت های تبلیغی بشارتیها پرداختند. برخی از برآورد های غیر رسمی سال 2004 حاکی از این بود که 100 هزارشهروند مسلمان زاده به مسیحیت گرویده اند. بازرس ویژه کمیسیون حقوق بشر سازمان مللبرآورد کرد که 15 تا 20 هزار مسیحی در هر سال از ایران مهاجرت می کنند. با اینوجود، با توجه به مهاجرت های مداوم به دلایل اقتصادی و اجتماعی، شناسایی نقش مذهبدر تصمیم برای مهاجرت مشکل بود.

در 26 سپتامبر، مقامات فرشته ديباج و رضامنتظمی، شهروندان مسيحی، را در خانه آنها در شمال شرقی کشور دستگير کردند. وزارتاطلاعات اين زوج را به مدت 10 روز بدون هيچگونه اتهامی در بازداشت خود داشت ومأموران کامپيوتر منزل و ديگر متعلقات آنها را توقيف کردند. آنها در 5 اکتبر آزادشدند. ديباج و منتظمی کليسای مستقلی را در مشهد اداره می کردند.

در سال 2004، چندین مسیحی در بخش شمالی کشور ظاهرا دستگیر شدند و در سپتامبر 2004 مسئولانبه یک کلیسای پروتستان هجوم برده و کشیش کلیسا، حمید پورمند، که افسر سابق ارتش بودرا زندانی کردند. گزارش می شود که او به مدت پنج ماه بدون حق ملاقات در بازداشت بهسر می برد. در ماه فوریه، یک دادگاه نظامی پورمند را به جرم "فریب نیروهای مسلح" محکوم کرد. دلیل دادگاه این بود که پورمند مسیحی شدن خود را اعلام نکرده. علی رغمارائه شواهد مبنی بر اینکه فرماندههان او از این امر آگاه بودند، پورمند به سه سالزندان و اخراج از ارتش محکوم شد. سخنگوی قوه قضائیه گفت دلیل محکومیت پورمند ارتباطبا یک "گروه سیاسی" بود، نه مذهب او. در ماه مه 2005 دادگاه انقلاب بوشهر پورمند رااز ارتداد تبرئه اما به جرم جاسوسی به سه سال زندان محکوم کرد. در پايان سال اطلاعجديدی در دست نبود.

برآوردهای انجام شده از جمعیت جامعه یهودی از 15 تا 30هزار متغیر بود. موضع ضد اسرائیلی حکومت و بخصوص سخنان ضد اسرائيل رئيس جمهور مبنیبر نابودی صهيونيسم، و تصور بسیاری از شهروندان که شهروندان یهودی حامی صهیونیسم واسرائیل هستند جو تهدید آفرینی برای این جامعه به وجود آورد.

دولت در 11 و 12 دسامبر کنفرانسی تحت عنوان "بررسی هولاکاست: ديدگاه جهانی" برگزار کرد. ازآنجايی که اين کنفرانس مجمعی برای افرادی ارائه داد که وجود و هدف هولوکاست راانکار می کنند، مورد انتقاد گسترده قرار گرفت. مباحث اين کنفرانس عبارت بود از: "نازيسم و صهيونيسم: همکاری يا خصومت"؛ هولوکاست: مفهوم و توجيه/مدرک"؛ اتاق هایگاز: انکارو تأييد"؛ "پس آيند و استثمار"؛ يهود ستيزی و ظهور صهيونيسم"؛ و "رسانههای غربی و تبليغات". سخنرانان در اين کنفرانس کلاً خواهان نابودی و زدودن مشروعيتاسرائيل شده و نتيجه گرفتند که هولوکاست اتفاق نيافتاده و يا جهت اهداف سياسی ومالیتوسط يهوديان اغراق شده است.

در 20 اکتبر، کانال يک تلويزيون فيلم تخيلیعلمی "سرزمين آرزوها" که در کشور ساخته شده بود را نمايش داد. در اين فيلم ملکهشروری مزين به يک ستاره بزرگ داوود که بر تختی در "خانه سياه" (که آن نيز با ستارهداوود مشخص شده است) تکيه زده است. ملکه با دختر جوانی که در تلاش آزادی توده هايیاست که ملکه به بردگی گرفته است وارد نبرد "جنگجويان مجازی" می شود. هنگامی که ملکهشکست می خورد، تکنيسين های وی در تلاش نجات "مدالی" که آن نيز ستاره داوود است،کشته می شوند.

در پائيز، روزنامه همشهری مسابقه کاريکاتور هولوکاست رابرگزار کرد که طی آن اين روزنامه دعوت به ارسال کاريکاتور از سراسر جهان را ارائهنمود و مبلغی حدود 111 هزار ريال جايزه به يک کاريکاتوريست مراکشی اهدا نمود. اينکاريکاتوريست طرحی از يک جرثقيل اسرائيلی کشيده بود که ديواری بتونی دورتادور مسجدمقدس الاقصی در اورشليم، سومين مکان مقدس اسلام، بنا می کرد. آجرها حاوی بخشی ازعکسی از کمپ نابودسازی نازی ها در آشويتز-برکناو هستند.

در مطبوعات داخلی،در طول سال رسانه ها حاوی مطالب يهودستيز بوده کاريکاتورهای سرمقاله طرح هايیشيطانی و کلشه ای از يهوديان همراه با سمبل های يهودی ترسيم کردند، بخصوص درروزنامه دولتی الوفاق، که با برخورد ی از سوی دولت مواجه نشد.

در اکتبر2005،احمدی نژاد، رئیس جمهور کشور خطاب به کنفرانس "جهان بدون صهیونیسم" گفت همانگونه کهامام خمینی فرمودند، اسرائیل باید از صحنه جهان محو شود." در حالی که شعار "مرگ براسرائیل" در اغلب تجمعات عمومی شنیده می شد، این اولین مورد در سال های اخیر بود کهیک مسئول حکومتی خواستار نابودی اسرائیل می شود. اظهارات احمدی نژاد اولين فراخوانعمومی توسط مقام ارشد دولتی در سال های اخير برای نابودی اسرائيل بود. رهبر انقلاب،آیت الله خامنه ای، در حالی که اظهارات احمدی نژاد را رد نکرد اظهار داشت که ایرانبه هیچ کشوری تهاجم نخواهد کرد.

در عین حال، احمدی نژاد در نطق های بعدی بهتکرار اینگونه سخنان ادامه داد. او هولوکاست را یک افسانه نامید و پیشنهاد داد کهاین کشور یهودی از خاورمیانه منتقل شود. به عنوان مثال، در 15 آوريل، وی در مقدمههمايشی در حمايت از فلسطينی ها گفت: "خوششان بيايد يا نه، رژيم صهيونيستی بسوینابودی پيش می رود." وی در 27 آوريل در دنباله اين سخنان گفت در برنامه زندهتلويزيونی ادعا کرد: "رژيم اسرائيل روزی محو خواهد شد." در 8 ژوئيه، احمدی نژاد گفت "مشکل اساسی جهان اسلام وجود رژيم صهيونيستی است، و جهان اسلام و منطقه بايد براینابودی اين مشکل بسيج شوند،" و کمی بعد طی همان ماه طی يک جلسه اضطراری با رهبرانمسلمانان گفت "علاج واقعی کشمکش های لبنان نابودی رژيم صهيونيست است؛ اما اول بايديک آتش بس برقرار شود." وی در 2 اوت در سخنانی خطاب به سازمان کنفرانس اسلامی گفت: "رژيم صهيونيستی حيله گر و نامشروع است و نخواهد توانست به حيات خود ادامه دهد." ودر 19 اکتبر و 13 نوامبر احمدی نژاد گفت "رژيم اسرائيل قطعاً از بين خواهد رفت. شماقدرت های غربی بايد بدانيد هر دولتی که در کنار رژيم صهيونيستی بايستد نتيجه ای بهجز نفرت مردم نخواهد ديد." در 12 دسامبر وی گفت "به يمن آرزوی مردم و عزم الهی رژيمصهيونيستی رو به نابودی است و اين چيزی است که خداوند وعده آن را داده است و همهملت ها خواهان آن هستند ... همانطور که اتحاد شوروی نابود شده و امروز ديگر وجودندارد، رژيم صهيونيستی نيز بزودی نابود خواهد شد."

تنها نماينده يهودی مجلسسخنان رئيس جمهور درباره هولوکاست را محکوم کرد، و در مقاله خبری بی.بی.سی. در 22سپتامبر گفت "بسيار تأسف آور است که فاجعه وحشت ناکی مانند هولوکاست انکار می شود ... اين توهين بزرگی به تمام يهوديان سراسر جهان است."

در آوریل 2005،نماینده یهودی مجلس نسبت به پخش برنامه های یهود ستیز از تلویزیون دولتی جمهوریاسلامی اعتراض کرد، اگرچه اشاره نمود که امسال (2006) اين برنامه ها کمتر بوده اند. طبق یک گزارش مطبوعاتی داخلی در آوریل، صدا و سیمای جمهوری اسلامی طی نامه ای که درمجلس قرائت شد پاسخ داد که برنامه ها بر اساس "پژوهش و شواهد مستند" ساخته می شوندو ادعا کرد که برنامه ها صفات مثبت یهودیان را بیشتر مورد توجه قرار می دهند. علیرغم بیانیه صدا و سیما، یکی از این برنامه های یهود ستیز تلویزیون سریالی بود کهپخش آن در دسامبر 2004 آغاز شد و "چشم های آبی زهرا" نام داشت. گزارش می شود که اینسریال در مورد دزدیده شدن کودکان فلسطینی به دست اسرائیلی ها به قصد به دست آوردناعضای بدن آنها برای پیوند است.

حکومت با بازداری جدی از توزیع متون ابری والزامی کردن کارمدارس یهودی در روزهای شنبه که روز آدینه یهودیان است آموزش رابرای کودکان یهودی در سال های اخیر دشوارتر ساخته. محدودیت هایی برای سطوح پیشرفتحرفه ای یهودیان به ویژه در دولت وجود داشت. شهروندان یهودی اجازه دریافت گذرنامه وسفر به خارج از کشور سفر را داشتند. آنها متناوبا از دریافت مجوزهای چند خروجی کهبرای سایر شهروندان صادر می شود محروم بودند و در مواردی نیز حکومت از خروج دستهجمعی خانواده های یهودی از کشور ممانعت کرد.

در ماه مه مجله ای عکس هايی ازيک کنيسه انتشار داد که پرچم هايی از ايالات متحده و اسرائيل در آن نسب شده بود وادعا کرد اين عکس ها در تهران و شيراز گرفته شده است در حالی که اين عکس ها در خارجاز کشور گرفته شده بودند. نماينده يهوديان در مجلس اعراض نمود و مورد حمايت رئيسمجلس، غلامعلی حداد عادل قرار گرفت، که اين نشريه را سرزنش نمود. در پايان سال، يکماهنامه جامعه يهودی به دلايل نامعلوم بسته شد.

ماندی ها، که مذهبشانبرگرفته از عقاید عرفانی ما قبل دوران مسیحیت است، جمعیتی بین 5 تا 10 هزار نفر راتشکیل داده عمدتا ساکن استان خوزستان در جنوب غربی این کشور هستند. گزارش هایی مبنیبر تبعیض، فشار برای گرویدن به اسلام و مشکلات در دسترسی به آموزش عالی برای ماندیها وجود داشت.

جامعه زرتشتی که دین آنها دین رسمی این کشور تا پیش از اسلامبوده جمعیتی بین 30 تا 35 هزار نفر را تشکیل می دهند.

صوفی ها اقليتمسلمانی هستند که عبادات آنها بر تصوف و عرفان متمرکز بود و شامل رقص و موسيقی است. پيروان اصولگرا و متعصب اسلامی اغلب با سوء زن به صوفی ها می نگرند. سازمان هایصوفی خارج از کشور در مورد سرکوب صوفی گری به دست دولت در گذشته ابراز نگرانی کردهاند و در طول سال در شهر قم، مرکز شيعه اصولگرا، پس از آنکه روحانيون شيعه خواستاراعمال محدوديت بر صوفيان محلی شدند، دستگيری هايی رخ داد.

در 14 فوريه، بهگفته مقامات، 1200 عابد صوفی در قم دستگير شدند. به گفته گروه های صوفی و فعالانحقوق بشر اين تعداد حدود 2000 نفر بوده است. مقامات قم اعلام کردند عبادت کنندگانپس از اينکه مقامات تلاش کردند آنها را از محل عبادتشان اخراج کنند دستگير شده اند. مقامات قم گفتند ساختمان محل عبادت بطورغيرقانونی به محل عبادت تبديل شده بود وعبادتکنندگانی که حاضر به ترک محل نشدند را بالاجبار با زور بيرون کرده اند. مقاماتهمچين اضافه کردند که بيش از 100 نفر از جمله 30 افسر پليس آسيب ديدهاند.

در 4 مه، 52 صوفی در رابطه با اتفاقات فوريه به يک سال زندان، جريمه، وشلاق (که نهاياتاً به جريمه تقليل يافت) محکو شدند. وکلای آنها، فرشيد يداللهی واميد بهروزی نيز در محکوميت آنها شريک بودند و به پنج سال از وکالت محرومشدند.

برای اطلاعات بیشتر به گزارش 2005 وضعیت آزادی های مذهبی در جهانمراجعه شود.

د. آزادی حرکت در داخل کشور، مسافرت خارجی، مهاجرت، و بازگشت بهمیهن

حکومت محدودیت هایی بر این حقوق اعمال کرد. شهروندان می توانند بدوناخذ مجوز رسمی در داخل کشور مسافرت کرده و محل سکونت خود را تغییر دهند. حکومت همهشهروندان را موظف به اخذ مجوز مسافرت به خارج از کشور می کند. برخی از شهروندان وبخصوص آنهایی که مهارت های کمیاب داشتند و به خرج دولت تحصیل کرده بودند باید برایاخذ مجوز خروج وثیقه گروه می گذاشتند. حکومت حرکت برخی از اقلیت های مذهبی و تعدادیاز رهبران مذهبی (به بخش های 1.د. و 2.ج. مراجعه شود) و دانشمندان رشته های حساس رامحدود کرد.

به عنوان مثال، حجت الاسلام عزيمی قديمی به "تبليغ به نفع گروهها و سازمان های مخالف نظام" محکوم شد در 31 اوت، وی پس از تقريباً پنج ماه زندانآزاد شد؛ اما پنج سال ممنوعيت مسافرت به خارج به قوت خود باقی است. علاوه بر اين،در ژانویه 2005، به گزارش رسانه های داخلی، دادگاه انقلاب اعلام کرد که عیسیسحرخیز، وزیر سابق فرهنگ و ارشاد اسلامی از انجام مسافرت خارجی منع شد. دردسامبر 2005 از سفر عمادالدین باقی، رئیس انجمن دفاع از حقوق زندانی ها به فرانسه برایدریافت جایزه حقوق بشر جلوگیری شد. در طول سال 2006 اطلاعی مبنی بر رفع اين ممنوعيتمسافرت به خارج دريافت نشد.

در برخی از موارد، به منظور یافتن شواهدی ازفعالیت های ضد حکومتی در خارج از کشور، مقامات شهروندان را در هنگام بازگشت ازسفرهای خارجی در معرض تفتیش و سوالات گسترده قرار دادند. مطالب چاپی و ضبط شده،نامه های شخصی و عکس ها در معرض مصادره قرار داشت.

زنان باید به منظور اخذگذرنامه اجازه کتبی شوهر، پدر یا یک خویشاوند مرد را دریافت نمایند. زنان متاهلباید قبل از خروج از کشور از شوهر خود اجازه کتبی دریافت کنند.

حکومت ازتبعید به خارج استفاده نکرد و اطلاعاتی مبنی بر اینکه قانون این نوع تبعید را منعمی کند در دست نبود؛ با این وجود، حکومت از تبعید داخلی به عنوان مجازات استفادهکرد.

دولت اعضای عادی گروه تروریستی سازمان مجاهدین خلق را عفو کرد و کمیتهبین المللی صلیب سرخ در بازگشت داوطلبانه این افراد از عراق همکاری کرد. تقریبا 300عضو سازمان مجاهدین خلق به طور داوطلبانه به میهن بازگشتند.

حمایت ازآوارگان

قانون برابر با کنوانسیون سازمان ملل در خصوص وضعیت آوارگانمورخ 1951 و پروتکل 1967 این کنوانسیون پناهندگی اعطا می کند. حکومت سیستمی برایمحافظت از پناهندگان تشکیل داده است. گزارشی مبنی بر بازگرداندن اجباری افرادی کهبیم آزار دیدن در کشور خود داشتند در دست نبود. با این حال، گزارش هایی از اخراجپناهندگانی که "غیر قانونی" محسوب می شدند در دست بود. در شرایط بی ثباتی اقتصادی،حکومت بر فشارهای خود بر پناهندگان برای بازگشت به میهنشان افزود. حکومت به طور کلیبا دفتر کمیسر عالی سازمان ملل در امور پناهندگان و سایر سازمان های بشر دوستانه درکمک به پناهندگان و پناه جویان کمک کرد.

اطلاعاتی در خصوص سیاست های حکومتدر حمایت موقت از افرادی که شاید نتوانند تحت کنوانسیون 1951 و پروتکل 1967 آن واجدشرایط پناهندگی شوند در دست نبود.

در اکتبر، در نشست کمیساریای عالی سازمانملل در امور پناهندگان، وزير کشور، مصطفی پورمحمدی تخمين زد که اينکشور ميزبان 950.000 افغانی بطور قانونی به علاوه بيش از يک ميليون پناهنده افغانی غيرقانونیاست. طبق گزارشات، کميساريای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان از اينکه مقاماتپناهندگان افغانی را با تعليق خدمات آموزشی و پزشکی و لغو مجوز اقامت تحت فشار برایبازگشت به افغانستان قرار می دهند، شکايت کرد. در 12 اکتبر، دولت استان آذربايجانشرقی پناهندگان افغانی نمی توانند در اين استان باقی بمانند و تا 22 اکتبر فرصتدارند خودشان را جهت "مشخص شدن" وضعيتشان به مقامات معرفی کنند. حکومت افغانی هایبسیاری را به دست داشتن در قاچاق مواد مخدر متهم کرد.

به گزارش يک سازمانغيردولتی غربی، این کشور در فوریه 2005با تصویب مقرراتی جرایم کارفرمایان افغانیهای فاقد اجازه کار را تشدید کرد و با اعمال محدودیت های جدیدی، خرید یا اجاره ملکو افتتاح حساب بانکی را برای افغانی ها دشوار ساخت. محدودیت های مشابهی برایپناهندگان عراقی اعمال نشد. این مقررات همچنین شامل محدودی های جدید برای سکونت دربرخی از شهرها و قطع معافیت کودکان پناهندگان افغانی از پرداخت شهریه مدرسه بود. کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان کلیه کمک های در زمینه آموزش خود بهافغانی ها را قطع کرد. به گزارش يک سازمان غيردولتی غربی دولت در ماه ژوئن شهريهمدرسه دانش آموزان افغانی را کاهش داد. در طول سال مقامات دولتی خواهان افزايشتعداد پناهندگان افغانی به افغانستان شدند.

در ماه ژانویه، قوه قضائیه عفوافغانی های زندانی از جمله آنهایی که به مرگ محکوم شده اند را اعلام کرد. اینافغانی ها پس از آزاد شدن به افغانستان بازگردانده می شدند، اما در طول سالبازگردانده شدن آنها تأييد نشد. در سال 2005 گزارش هایی مبنی بر دستگیری و اخراجافغانی ها در جنوب غربی کشور در دست بود. اغلب این افراد مهاجرین غیر قانونی و برخینیز دارای مجوزهای اقامت موقت بودند. مسئولان دولتی دستگیر شدن پناهندگان افغانی رارد کردند. مطالعه ای از سوی يک سازمان غيردولتی غربی در ماه ژوئن گزارش داد اینکشور 140 هزار افغانی که برخی از آنها پناهنده بودند را اخراج کرده است. در یکی ازگذرگاه های مرزی، حکومت با کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان همکاری کردتا اخراجی ها بتوانند تقاضای پناهندگی کرده یا دلایلی برای اخراج نشدن ارائه دهنداما در گذرگاه های مرزی دیگر چنین امکاناتی برقرار نکرد.

کمیساریای عالیسازمان ملل در امور پناهندگان برآورد کرد که در سال 2001 بیش از 200 هزار پناهندهعراقی که اغلب آنها کردهای عراقی و برخی عرب شيعه بودند در کشور وجود داشت. درموارد متعددی دولت های عراق و ایران شهروندی آنها را مورد تردید قرار داده که اینامر موجب بی ملیت شدن بسیاری از آنها گردید. با اين حال طی چند سال گذشته درصدزيادی از اين پناهندگان بطور داوطلبانه بازگشت داده شدند. يک سازمان غير دولتی غربیتخمين زد که در طول سال حدود 54000 پناهنده عراقی در اين کشور بودهاند.

اگرچه حکومت این کشور ادعا دارد که میزبان بیش از 30 هزار پناهنده ازسایر ملیت ها از جمله تاجیک، ازبک، بوسنیایی، آذری، اریتره ای، سومالیایی، بنگلادشیوپاکستانی است، اما اطلاعاتی ارائه نداد تا کمیساریای عالی سازمان ملل در امورپناهندگان و دیگر سازمان ها به این افراد دسترسی پیدا کنند. يک سازمان غيردولتیغربی گزارش داد که آژانس های بشر دوستانه بین المللی کمی در این کشور فعالیت میکنند چون حکومت بر کار آنها محدودیت اعمال کرده و اجازه تامین بودجه آنها را بهکمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان نمی دهد.



بخشسوم

احترام به حقوق سياسی: حق شهروندان برای تغييردولت

انتخابات و مشارکت سياسی
حقوق شهروندان برای تغييردولت به ميزان قابل توجهی محدود بود. رهبر انقلاب، رهبر رسمی کشور، توسط مجلسخبرگان انتخاب شده و تنها با رأی اين مجلس برکنار می شود. عضويت در اين مجلس بهروحانيون محدود است، که برای دوره ای هشت ساله با آراء مردمی از ميان فهرست افرادیکه صلاحيت آنها توسط شورای نگهبان تأييد شده است انتخاب می شوند. هيچ نوع جدايی بيندين و سياست وجود ندارد و نفوذ روحانيت تمامی حکومت را در برگرفته است. طبق قانوناساسی، نامزدهای رياست جمهوری می بايست ازبين شخصيت های روحانی و سياسی (رجال، کهشورای نگهبان آن را تنها به معنی آقايان تفسير می کند)، دارای اصليت ايرانی، وپايبند به نظام و اصول جمهوری اسلامی انتخاب شوند. شورای نگهبان، که کليه قوانين رابرای مطابقت با موازين اسلامی و اصول قانون اساسی بررسی می کند، دارای حق "نظارتاستصوابی" است که به موجب آن اجازه تشخيص صلاحيت تمامی نامزدهای انتخاباتی را دارد. اين شورا تنها صلاحيت نامزدی افرادی را تأييد می کند که از حکومت دينی حمايت میکنند. رهبر نيز صلاحيت نامزدهای رياست جمهوری را به استثنای رئيس جمهور وقت موردتأييد قرار می دهد. پیش از انتخابات پارلمانی 2004، شورای نگهبان مصوبه ای که اینشورا را ملزم به تایید نامزدهای رد صلاحیت شده مگر در صورت مستند سازی قانونی دلیلمحرومیت آنها می کرد را وتو کرد. انتخابات منظم برای ریاست جمهوری، مجلس، مجلسخبرگان و همچنین شوراهای شهر و روستا برگزار می شود.

انتخابات مجلس خبرگان،شوراهای شهر و روستا، و مجلس روز 15 دسامبر برگزار شد. شورای نگهبان و کميته هایانتخابات مجلس قبل از انتخابات صلاحيت صدها تن از نامزدهای انتخاباتی که بيشتر آنهارا اصلاح طلبان تشکيل می دادند رد کردند. با اين حال، اصلاح طلبان نسبت به حاميانپرزيدنت احمدی نژاد کرسی های بيشتری در انتخابات شوراهای شهری را بدست آوردند. درانتخابات مجلس خبرگان، رقيب سياسی احمدی نژاد، رئيس شورای تشخيص مصلحت نظام، حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی، بيشترين آرای حوزه تهران را با تفاوت چشمگيری بدستآورد.

قطعنامه 19 دسامبر مجمع عمومی سازمان ملل در خصوص وضعيت حقوق بشر دراين کشور در "از نبود بسياری از شرايط ضروری برای انتخابات آزاد و عادلانه" از جملهرد صلاحيت خودسرانه شمار زيادی از نامزدها ابراز نگرانی شديد کرد.

در 14نوامبر، سخنگوی شورا، عباس علی کدخدايی، اعلام نمود تنها 144 نفر از 492 نامزدانتخابی صلاحيت شرکت در انتخابات 15 دسامبر مجلس خبرگان را دارند. گزارشات حاکی ازاين بود که تعداد صد نفر از نامزدی صرفنظر کرده، و تمامی نامزدهای زن در امتحانکتبی اجتهاد رد شده اند.

اقداماتی برعليه برگزاری منصفانه انتخابات رياستجمهوری ماه ژوئن هم قبل و هم در حين رأی گيری انجام شد. شورای نگهبان در ابتدانامزدی فقط 6 تن از 1.014 داوطلب ثبت نام شده را تایید و هر 89 نامزد زن و همچنینمنتقدین رهبری از جمله وزرای اسبق را رد صلاحیت کرد.

بسیاری از نامزدها ووزارت کشور نسبت به بی قاعدگی های مشاهده شده در هنگام رای گیری اعم از دخالتنیروهای نظامی و بسیجی، تخریب نامزدها و آسیب رسانی به پوسترهای مبارزاتی شکایتکردند؛ ناظران بین المللی انتخاباتی در این انتخابات حضور نداشتند. پس از پایان دوردوم انتخابات رهبر اتهامات مبنی بر دخالت نیروهای بسیج را رد کرد و شورای نگهباننیز نتایج را در 29 ژوئن مورد تایید قرارداد. مطبوعات داخلی گزارش دادند که 104مورد تخلف احتمالی تحت بررسی قرار داشته و متهمینی برای 26 مورد از این تخلفاتبازداشت شده اند. طبق آمار رسمی، محمود احمدی نژاد با 61 درصد آرا برنده رقابتشد.

انتخابات فوریه 2004 برای 290 کرسی مجلس این کشور عموما نه آزاد و نهمنصفانه تلقی شد. شورای نگهبان بیش از یک سوم 8.000 نامزد ثبت نام شده که اغلب آنهااصلاح طلب بوده و شامل 85 نماینده وقت مجلس نیز می شد را رد صلاحیتکرد.

قانون اساسی این کشور تشکیل احزاب را مجاز می داند. بیش از 100 تشکلسیاسی رسمی وجود دارد اما این تشکل ها اغلب گروه های کوچکی با محوریت افراد بوده کهفاقد عضویت در سطح کشور هستند. پس از انتخابات ریاست جمهوری ماه ژوئن، گروه هایجدید زیادی تشکیل شد و رهبران گروه های بسیاری نیز تغییر کرد. گروه های محافظه کاردر طول سال متلاشی شده؛ محافظه کاران ميانه روبطور روزافزونی از اصولگرايان کنارهگرفتند. در انتخابات 15 دسامبر شوراهای شهری گروه های اصلاح طلب يک فهرست تنها ازنامزدهای انتخاباتی برای انتخابات شوراهای شهر تهران تهيه کردند.

در سال 2002، حکومت کشور نهضت آزادی، قدیمی ترین حزب مخالف کشور را رسما منحل اعلام کرد و 30 تن از اعضای آن را به جرم تلاش برای سرنگونی نظام اسلامی به مجازات هایی از 4ماه تا 10 سال زندان محکوم کرد. سایر اعضا تا 10 سال از حق فعالیت سیاسی محروم یاجریمه شدند (به بخش 2.ب. مراجعه شود). رهبر اين حزب، ابراهيم يزدی، از زندان آزادشده است؛ اما از وضعيت اعضای ديگر نهضت آزادی اطلاعی در دست نيست.

وزیر زندر کابینه حضور نداشت اما پست های ارشد متعددی از جمله یکی از نه معاونت رئیس جمهوردر اختیار زنان قرار داشت. زنان 12 کرسی از 290 کرسی مجلس را در آن سال در اختیارداشتند و يک زن در انتخابات 15 دسامبر مجلس انتخاب شد. پنج کرسی مجلس به اقلیت هایمذهبی اختصاص داشت. اقلیت های قومی حاضر در مجلس شامل عرب ها و کردها است. هیچ غیرمسلمانی در کابینه یا در دیوان عالی کشور حضور نداشت.

فساد و شفافیتحکومت

تصور وجود فساد گسترده در قوای سه گانه و از جمله قوه قضائیه وبنیادها (سازمان هايی که از پرداخت ماليات معاف بوده و قرار است در امور خیریهفعالیت داشته باشند و کنترل کنسرسيومی از تعداد زيادی شرکت را در دست دارند) درمیان عموم رایج بود. در ماه مارس، آیت الله شاهرودی رئیس قوه قضائیه از فساداقتصادی رايج در بخش دولتی انتقاد کرد و ايجاد يک نهاد مرکزی با نمايندگانی از بخشهای دولتی و خصوصی را تشويق نمود که به بررسی مسائل خصوصی سازی و حذف فساد بپردازد؛اما تا پايان سال اقدامی از سوی اين نهاد مشاهده نشد. در 23 اوت، مجلس قانونی را بهتصويب رسانيد که مطابق آن تمامی مقامات کشوری از جمله وزرای دولت، اعضای شوراینگهبان، شورای تشخيص مسلحت نظام، و مجلس خبرگان را الزام می دارد اسناد مالی سالانهای به بازرسی کل کشور ارائه دهند.

در ماه مارس 2005، آیت الله شاهرودی رئیسقوه قضائیه ادعا کرد قوه قضائي] در حال پيگيری "700 تا 800" پرونده فساد مسئولاندولتی است. با این حال، او تصریح کرد که این تخلفات معمولا کار "مدیران کم سابقه" بوده و مسئولان بلند پایه را نباید برای فعالیت زیر دستانشان تحت پیگرد قانونی قرارداد. در اکتبر 2005، در پاسخ به انتقادهایی که از فاش نشدن نام مفسدان در یکی ازگزارش های رسمی مطرح شد، شاهرودی گفت نام این افراد تا احراز جرم یا پایان فراینداستیناف فاش نخواهد شد. همچنین گزارش شده که او در نوامبر به مجلس گفت نهادهایناکارای اقتصادی ریشه فساد است و دوگانگی اقتصادی -- مالکیت خصوصی و دولتی -- موجبتشدید این مشکل می شود. هيچگونه اطلاعاتی در عرض سال در زمينه پيگيری بيشتر اينپرونده های فساد در دست نبود.

در اين کشور هيچ قانونی که به عموم اجازهدسترسی به اطلاعات دولتی را فراهم آورد وجود ندارد.

بخش 4 رفتار دولت دربرابر تحقیقات بین المللی و غیر دولتی در خصوص تخلف های حقوق بشر ادعاشده

حکومت همچنان بر کار گروه های حقوق بشر محلی اعمال محدودیت کرد. دولت جهان شمولی حقوق بشر را رد کرده و می گوید در مسائل حقوق بشر باید به زمینههای "فرهنگی و اعتقادی" کشورها توجه کرد.

در سال 2004، حکومت به یک سازمانغیر سیاسی غیر دولتی با عنوان جمعیت دفاع از حقوق زندانیان اجازه فعالیت داد. فعالیت های این سازمان شامل تلاش برای دفاع از افراد تحت بازداشت و ترویج اصلاحاتدر زندان ها، تشکیل صندوق کوچکی برای ارائه مشاوره حقوقی به زندانی ها و حمایت ازخانواده های افراد تحت بازداشت بود. از جمله موسسان این سازمان دو زندانی سیاسیسابق به نام های عمادالدین باقی و حسن علیپور بودند. در عزض سال اين گروه تارنمايیرا اداره می کرد که اطلاعاتی در زمينه مسائل حقوق بشر ارائه می داد و در ماه ژوئنگزارشی درباره وضعيت زندان ها در کشور انتشار داد. در عزض سال هيچگونه نشانی از اینکه شاهرودی رئیس قوه قضائیه به درخواست اين گروه مبنی بر توجه به برخی از حساس ترینپرونده های زندانی هایی سیاسی پاسخ داده باشد ديده نشد.

گروه های صنفی مختلفبه نمایندگی از روزنامه نگاران، عکاسان و سایر حرفه ها تلاش کردند تا محدودیت هایحکومتی در زمینه های فعالیت خود و همچنین تهدید و ارعاب صاحبان این حرفه ها را تحتنظر قرار دهند. با این وجود، حکومت توانایی این گروه ها در برگزاری جلسات،سازماندهی و ایجاد تغییر را به شدت محدود کرد.

سازمان های غیر دولتی داخلیفعال در زمینه هایی مانند بهداشت و جمعیت، زنانو توسعه، جوانان، حفاظت از محیطزیست، حقوق بشر و توسعه پایدار موجود بود. برخی از گزارش ها خبر از فعالیت چند هزارسازمان غیر دولتی محلی می داد. با این وجود، در اواخر سال 2005 دولت رئيس جمهورجدید جو محدود کننده تری از جمله فشار بر سازمان های غيردولتی مبنی بر عدم قبولکممک های مالی از خارج، با خود به همراه آورد.

اتحادیه اروپا در سال 2002گفتگویی در زمینه حقوق بشر با این کشور برقرار کرد اما آخرين جلسه خود را در سال 2004 برگزار نمود. در یک اطلاعیه مطبوعاتی مورخ 20 دسامبر، اتحادیه اروپا نتایجگفتگو را مایوس کننده خواند و گفت این کشور با برگزاری جلسه ای در طول سال موافقتنکرد. اتحادیه اروپا از اینکه بهبودی در وضعیت حقوق بشر کشور حاصل نشده و از جهاتبسیاری بدتر هم شده شدیدا ابراز نگرانی کرد. در 16 نوامبر، وزرای پارلمان اروپا طیقطعنامه ای از وخامت وضعيت حقوق بشر ابراز نگرانی کرده از اين کشور خواستند گفتگویحقوق بشر را از سر گيرد.

سازمان های غیر دولتی بین المللی حقوق بشر اجازهتشکیل دفتر یا انجام بازدیدهای تحقیقی منظم در این کشور نیافتند. در سال 2004،مسئولان سازمان عفو بین الملل بصورتی استثنائی، به عنوان بخشی از گفتگوی حقوق بشراتحادیه اروپا به این کشور سفر کرده و پیرامون به کار بندی معیارهای بین المللیحقوق بشر با دانشگاهیان و سازمان های غیر دولتی به گفتگو پرداختند.

کمیتهبین المللی صلیب سرخ و کمیساریای عالی سازمان ملل در امور پناهندگان در این کشورفعال بودند. این حکومت به مخبر ویژه سازمان ملل در زمینه مسکن از 19 تا 30 ژوئناجازه بازدید داد. قطعنامه دسامبر مجمع عمومی سازمان ملل در خصوص وضعیت حقوق بشر دراین کشور حکومت را ترغیب کرد تا گزارش های ویژه سازمان ملل در خصوص اعدام های فراقضایی، شتابزده یا خودسرانه، شکنجه، استقلال قضات و وکلا، آزادی مذهب یا اعتقاد وآزادی عقیده و بیان را بپذیرد. این قطعنامه همچنین از حکومت خواست تا نماینده ویژهدبیر کل در خصوص وضعیت مدافعان حقوق بشر و همچنين "گروه کاری بررسی ناپدید شدگیاجباری یا غیر داوطلبانه" را نیز مورد پذیرش قرار دهد.

کمیسیون اسلامی حقوقبشر در 1995به حکم رئیس قوه قضائیه که خود عضو ناظر این کمیسیون است تشکیل شد. در 1996، حکومت یک کمیسیون حقوق بشر با عنوان کمیسیون ماده 90 در مجلس تشکیل داد کهوظیفه آن دریافت و بررسی شکایات در خصوص نقض حقوق پیش بینی شده در قانون اساسی کشوراست؛ اما مجلس هفتم در سال 2004 کمیسیون ماده 90 جديدی تشکيل داد که تمامی پروندههای باقی مانده از مجلس ششم را رها کرد. این کمیسیون هیچ اقدام موثری در طول سالانجام نداد.

شيرين عبادی، وکيل و برنده جايزه صلح نوبل موسس مرکز دفاع ازحقوق بشر است که از متهمان پرونده های سیاسی دفاع می کند. در 3 اوت، دولت مرکز دفاعاز حقوق بشر را تعطيل کرده ادعا کرد که اين مرکز مجوز لازم را برای کار خود دريافتنکرده است و فعاليت اين مرکز را غيرقانونی است و اعلام داشت کسانی که به فعاليت هایاين مرکز ادامه دهند تحت پيگرد قانونی قرار خواهند گرفت. عبادی اشاره نمود که طبققانون اساسی، "سازمان های غيردولتی که از قانون تابعيت کنند و نظم عمومی را به همنمی زنند به مجوز احتياج ندارند." طبق گزارشات دريافتی مرکز دفاع از حقوق بشر تاپايان سال هنوز از فعاليت محروم بود.

در اوايل سال، تعدادی از سازمان هایغيردولتی پس از آنکه به آنها گفته شده بود بايد درخواست مجوزهای جديد بدهند بدونوضعيت قانونی بودند. سازمان های غيرانتفاعی که درخواست مجوز جديد نداده بودند درمعرض اتهام فعاليت بدون مجوز بودند، اما سازمان هايی که درخواست مجوز جديد دادهبودند تا پايان سال پاسخی دريافت نکرده بودند. در هر صورت آنها در معرض اتهامفعاليت بدون محوز بودند.

بخش 5 تبعیض، بدرفتاری های اجتماعی، و قاچاقانسان

حکومت به طور کلی بر مبنای نژاد، معلولیت، زبان یا مرتبه اجتماعیتبعیض قائل نشد؛ با این حال، بر اساس مذهب، جنسیت و قومیت تبعیض اعمال کردو بطورمتداوم اقليت های قومی را از حق قانونی خود مبنی بر آموزش زبان خود در مدارس محرومکرد. فقیرترین نواحی کشور آنهایی است که اقلیت های قومی مانند بلوچ ها در استانسیستان و بلوچستان و عرب در جنوب غربی در آن ساکنند. بسیاری از آسیب های وارد آمدهبه استان خوزستان در طول جنگ هشت ساله با عراق هنوز بازسازی نشده؛ در نتیجه، کیفیتزندگی جمعیت عمدتا عرب این منطقه دچار افت بود. کردها، آذری ها و عرب های اهوازاجازه آموزش زبان خود را نداشتند.

زنان

قانون اساسی می گویدهمه افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه حقوقانسانی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلام برخوردارند. اصل 21 می گوید دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمیننماید.

با این وجود، مفاد قوانین مدنی و جزایی اسلامی، به ویژه بندهای مربوطبه قانون خانواده و مالکیت برای زنان تبعیض آمیز است. در مدتی کوتاه پس از انقلاباسلامی 1979، حکومت قانون حمایت خانواده مصوب 1967 که حقوق افزوده ای برای زنان درخانه و محل کار در نظر می گرفت را لغو و با نظام حقوقی عمدتا بر اساس شرع جایگزینکرد. در 1998، مجلس با تصویب قانونی جنسیت ها را در تامین خدمات بهداشتی جدا کرد. در 2003، شورای نگهبان لایحه ای که کشور را ملزم به پذیرش کنوانسیونی از سوی سازمانملل برای پایان دادن به تبعیض بر ضد زنان می کرد رد کرد.

در 8 مارس، نيروهایامنيتی به گردهمايی در تهران به مناسبت بزرگداشت روز جهانی زن حمله کردند (به بخش 2.ب. مراجعه شود). حدود 400 نفر در اين تظاهرات گرد آمده بودند و پليس به زورتظاهرکنندگان را متفرق کرد. طبق گزارشات پليس بسياری از تظاهرکنندگان از جملهنويسنده و فعال هفتادهشتادساله، سيمين بهبهانی، را کتک زدند. به گفته يکی از فعالانحقوق زنان هماهنگ کنندگان اين گردهمايی درخواست مجوز دادند، اما اين مجوز دقايقیقبل از زمان برنامه ريزی شده برای شروع گردهمايی رد شد.

در 22 آوريل، سخنگویدولت، حميدرضا عاصفی، ديدگاه های فمينيستی و غربی نسبت به حقوق زنان را "غيرواقعبينانه" و "غيراخلاقی" خواند و ابراز داشت اين مسئله جهت اهداف سياسی بين المللیتحريف شده است.

در 12 ماه ژوئن، نيروهای امنيتی به اعمل زور يک تظاهرات ديگرحقوق زنان را پراکنده کرده حدود 70 تا 80 نفر از جمله نماينده سابق مجلس، علی اکبرموسوی خوئينی، را دستگير کردند. تظاهرکنندگان خواهان برابری حقوق جنسيتی تحت قانون،از جمله برابری حقوق در زمينه طلاق، سرپرستی فرزند، ارث، و شهادت قضايیبودند.

قطعنامه 19 دسامبر مجمع عمومی سازمان ملل در خصوص وضعیت حقوق بشر دراین کشور از "ادامه روند خشونت ها و تبعیض ها بر ضد زنان و دختران در قانون و درعمل علی رغم بهبودهای قانونی محدود..." شدیدا ابراز نگرانی کرد. در اوایل سال 2005،نماینده ویژه ای از سازمان ملل در زمینه خشونت علیه زنان به کشور سفر کرد و درآخرین مصاحبه مطبوعاتی اش بر ضد تبعیض جنسیتی سخن گفت. طبق يافته های اين گزارشدولت اقدامات چشمگيراما ناکافی جهت برخورد با مشکل خشونت عليه زنان انجام داده است،و از دولت خواست کنوانسيون سازمان ملل مبنی بر از بين بردن تمامی انواع تبعيض عليهزنان را که در سال 2003 توسط مجلس پيشنهاد شده بود به تصويب برساند.

در سالهای اخیر زنان با مبارزات خود موفق به کسب آزادی های نسبی در شماری از زمینه هاشدند. با این حال، بسیاری از این تغییرات به طور قانونی مدون نشد. اعضای زن مجلسهفتم که در سال 2004 انتخاب شدند برخی از تلاش های نمايندگان زن مجلس قبلی برایتحقق حقوق برابر را مورد پذیرش قرار ندادند. برای مثال، دولت در ماه اکتبر 2005اعلام کرد که کارمندان دولت زن در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و زنان روزنامه نگاردر روزنامه ها و خبرگذاری دولتی باید تا ساعت 6 بعد از ظهر محل کار خود را ترک کردهتا با خانواده هایشان باشند. با این حال، نشانی از اینکه متخلفین مورد مجازات قرامی گیرند دیده نشد.

در سال 2005 فعالان مسائل زنان ابراز نگرانی کردند کهزنان انتخاب شده از سوی پرزیدنت احمدی نژاد برای رهبری مرکز مشارکت زنان وابسته بهدفتر رئیس جمهور سابقه ای در زمینه مسائل زنان ندارند. علاوه بر این، دولت با تغییرنام این سازمان به مرکز زنان و خانواده این نگرانی را به وجود آورد که سازمان قصدتغییر جهت به سوی فعالیت در زمینه مسائل زن در خانه دارد، نگرانی هايی که صحت آنهاثابت شد. اين مرکز در طول سال گزارشاتی کج نظرانه و منفی درباره فمينيسم انتشارداد. يک مقاله به مقايسه فمينيسم با فحشاء پرداخته بود.

با اینکه بدرفتاری وخشونت علیه همسر وجود داشت اما آمار معتبری در دست نبود. بدرفتاری در خانواده بهعنوان مسئله ای خصوصی تلقی و به ندرت به صورت آشکار مطرح شد، اگرچه تلاش هایی برایتغییر این رفتار وجود داشت. تجاوز جنسی غیر قانونی است و مجازات سختگیرانه ای برایآن در نظر گرفته شده ولی همچنان به صورت مشکلی گسترده باقی ماند. طبق آخرین گزارشدولت در زمینه حقوق کودک، مرکز مشارکت زنان و صندوق اضطراری بین المللی کودک سازمانملل اولین کارگاه آموزشی در زمینه حقوق بشر زنان و دختران را در ژانویه 2005 برگزارنمود. آزادی از خشونت، یکی از موضوعات کارگاه آموزشی بود. این گزارش همچنین عنوانکرد که مرکز مشارکت زنان در سال 2004 به منظور مبارزه با خشونت علیه زنان کمیته ملیای در وزارت بهداشت تشکیل داد؛ اما در طول سال اطلاعاتی درباره فعاليت های اينکميته از زمان تشکيل آن در دست نبود.

طبق گزارشی در سال 2004 از سویپژوهشگران مستقل در مسائل زنان، آمار موثقی در خصوص قتل های ناموسی در دست نبود اماشواهدی از قتل های ناموسی "لجام گسیخته" در استان های غربی و جنوب غربی از جملهخوزستان و ایلام وجود داشت. مجازات عاملان این قتل ها معمولا زندان های کوتاه مدتبود.

فحشا غیر قانونی است اما صیغه یا ازدواج موقت قانونی است. اطلاعاتدقیقی در خصوص گستردگی فحشا در دست نبود اگرچه این مسئله مورد توجه گسترده قرارداشت. گزارش های مطبوعاتی با برآورد وجود 300 هزار زن فاحشه از فحشا به عنوان مسئلهای گسترده یاد کردند. اینگونه به نظر رسید که این مسئله به واسطه مشکلات اقتصادی وشمار در حال ازدیاد مصرف کنندگان مواد مخدر و بچه های فراری تشدید شدهاست.

به موجب قانون، تایید دادگاه برای ازدواج دختران زیر 13 سال و پسرانزیر 15 سال الزامی است. در حالی که پسران می توانند در سن 15 سالگی بدون اجازهوالدین ازدواج کنند، قانون مدنی مصوب سال 1991 مققر کرده که دختر باکره حتی بالای 18 سال برای ازدواج نیاز به اجازه پدر یا پدر بزرگ یا موافقت دادگاه دارد. قانوناسلامی این کشور به مردان اجازه می دهد تا چهار همسر و تعداد نامحدودی صیغه اختیارکند. صیغه یا ازدواج موقت می تواند به هر اندازه ای ادامه داشته باشد و در برخیموارد توسط زنان فاحشه به کار می رود. این گونه همسران از حقوق همراه با ازدواج هایدائم برخوردار نیستند.

زنان از حق طلاق برخوردارند در صورتی که شوهر طیتعهدنامه ای این حق را اعطا کرده باشد یا او نتواند مخارج خانواده را تامین کند، یامعتاد، دیوانه یا از لحاظ جنسی ناتوان باشد. با این حال، شوهر برای طلاق دادن همسرخود ملزم به ذکر دلیل نیست.

قرارداد ازدواجی که امروزه به طور گسترده به کارمی رود بسیاری از امتیازاتی که سنت به مردان اعطا می کرد را محدود ساخته و تفسیرهایعرفی قوانین اسلامی حق زن مطلقه به داشتن سهم در اموالی که در طول دوران ازدواج بهدست آمده و به دریافت نفقه را مورد شناسایی قرار می دهد. در سال 2002، قانون اصلاحشد تا صدور حکم برای پرونده هایی که زن با دلایل قانع کننده تقاضای طلاق دارد ممکنشود. زنانی که ازدواج مجدد می کنند باید سرپرستی کودکان حاصل ازدواج های قبلی را بهپدر کودکان منتقل کنند. با این وجود، در پرونده هایی که عدم صلاحیت پدر احراز شدسرپرستی کودکان صغیر به مادران واگذار گردید. در سال 2003، حکومت کشور قانون موجودسرپرستی کودک را اصلاح کرد تا حق تقدم در نگهداری کودکان تا هفت سال سن به مادرواگذار شود (در قانون قبلی مادر این حق را برای پسران تا دو سال سن داشت)؛ پس ازرسیدن کودک به این سن، پدر حق سرپرستی داشت. در مواردی که مسئله به دعوای حقوقی میکشد، حق سرپرستی کودک را دادگاه تعیین می کند.

قانون جزایی شامل بندهاییبرای سنگسار کردن مرتکبین به زنا است اگرچه در سال 2002 به قضات کشور دستور داده شدکه از صدور چنین حکمی خودداری کنند. علاوه بر این، مردی که زن خود را در هنگامارتکاب به زنا می یافت می توانست از مجازات معاف شود؛ به شرط آنکه راضی بودن زن ازعمل زنا احراز شود. این قاعده برای زنان صادق نیست. زنان می توانند برای ارتکاب بهجرم به جزاهای نامتناسب از جمله مرگ محکوم شوند (به بخش 1.الف. مراجعه شود). گزارششده است که در ماه اوت دولت به قضات اجازه داد مجازات سنگسار را مجدداً اجراکنند (به بخش 1.الف مراجعه شود). در ماه اکتبر گروه ها و فعالان حقوق بشر از دولتخواستند به اين کار پايان دهد. گزارش شده است فعالان فهرستی از 11 نفر را که در طولسال به مجازات سنگسار محکوم شده اند منتشر کرده اند و با گزارشی اشاره کردند که طبقآن دو نفر در ماه مه سنگسار شده اند. مقامات دولتی به انکار صدور و اجرای احکامسنگسار ادامه دادند.

شهادت دو زن برابر با شهادت یک مرد است. دیه یک زن نصفدیه یک مرد است. زن متاهل باید قبل از مسافرت به خارج کشور از شوهر خود اجازه کتبیدریافت کند (به بخش 2.د. مراجعه شود).

شهادت دو زن برابر با شهادت یک مرداست. دیه یک زن نصف دیه یک مرد است. زن متاهل باید قبل از مسافرت به خارج کشور ازشوهر خود اجازه کتبی دریافت کند (به بخش 2.د. مراجعه شود).

زنان به آموزشابتدایی و پیشرفته دسترسی داشتند. بنا به گزارش ها، بیش از 60 درصد دانشجویاندانشگاه ها زن بودند؛ با این وجود، موانع اجتماعی و حقوقی فرصت های حرفه ای آنها رامحدود ساخت. زنان در بسیاری از حرفه ها از جمله قانونگذاری، شوراهای شهر، پلیس وآتش نشانی شاغل بودند. با این وجود، نرخ بیکاری زنان به میزان چشمگیری از مردانبیشتر بود و آنها تنها 11 درصد از نیروی کار را تشکیل می دادند. بنا به گزارش هازنان 1.2 درصد پست های مدیریت رده بالا و 5.2 درصد پست های مدیریتی را در اختیارداشتند.

زنان نمی توانند رئیس جمهور یا قاضی باشند (زنان می توانند قاضیمشاور یا قاضی پژوهشگر بدون قدرت قضاوت باشند). در سال 2005 هشتاد و نه زن براینامزدی ریاست جمهوری ثبت نام کردند که همگی از سوی شورای نگهبان رد صلاحیت شدند. امسال فعالان حقوق زنان تلاش نمودند به زنان اجازه شرکت در انتخابات مجلس خبرگانداده شود. طبق قانون اساسی نامزدهای مجلس خبرگان ملزم به داشتن صلاحيت مذهبی خاصیمی باشند. با اشاره به اين الزام، برخی از رهبران مذهبی از صلاحيت مشروط نامزدهایزن جهت شرکت در انتخابات مجلس خبرگان حمايت کردند. دو زن در امتحان صلاحيت مذهبیشرکت کردند اما هيچيک در اين امتحان قبول نشد.

زنان می توانند ملک و کسب وکار به نام خود داشته باشند و از بانک ها وام و اعتبار دریافت کنند. قانون برایزنان مزایای زایمان، پرورش کودک و بازنشستگی پیش بینی کرده است. تعداد سازمان هایغیر دولتی زنان در طول 8 سال گذشته از حدودا 130 به 450 افزایش یافتهاست.

دولت در اغلب اماکن عمومی جنسیت های را جدا کرد و زنان را از آمیختنآشکار با مردان غیر متاهل یا مردان بدون نسبت خانوادگی منع کرد. زنان باید سوار بخشاز پیش تعیین شده ای از اتوبوس ها شده و از ورودی های جداگانه برای وارد شدن بهساختمان های دولتی؛ دانشگاه ها و فرودگاه ها عبور کنند.

به موجب قانون جزاییکشور، زنی که بدون حجاب اسلامی در انظار عمومی ظاهر شود می تواند به شلاق و/یاپرداخت جریمه محکوم شود. با این وجود، در نبود تعریفی روشن و حقوقی از حجاب یامجازات بی حجابی، زنان در معرض اراده فردی نیروهای انتظامی و یا قضات قرار داشتند (به بخش 1.ج. مراجعه شود). از زمان انتخاب احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور، طرحهایی برای ایجاد "پوشش متحدالشکل" برای زنان در اماکن عمومی به مجلس ارائه شد. انتشار عکس زن فاقد پوشش و همچنین زنان خارجی در رسانه های چاپی نیز ممنوعبود.

کودکان

اطلاعات تازه كمی برای ارزيابی تلاش های دولت جهتارتقاء رفاه كودكان در دسترس بود. به غير از برخی مناطق دورافتاده كشور، كودكان از 12 سال تحصيل رايگان (كه تا 11 سالگی اجباری است) و برخی از مراقبت های بهداشتیبرخوردار بودند. مراقبت های بهداشتی به طور کلی به درمان هایی گفته می شود که جامعو نسبتا ارزان قیمت هستند و توسط پزشكان لایق انجام می شوند. دادگاه ها برای جرمهايی كه افراد صغير مرتکب شدند، مجازات مرگ صادر کردند (به بخش 1. پ. مراجعهشود).

دولت، در راستای پایبندی به تعهداتش به عنوان یکی از امضا کنندگانمعاهده حقوق كودكان، سخنرانی ای در کمیسیون حقوق كودك در ماه ژانویه 2005 برگزارکرد. دولت به بهبود کلی در وضعيت كودكان، به ويژه در زمينه آموزش و بهداشت، اشارهكرد. وزارت آموزش و پرورش ظاهرا توجه خاصی به وضعيت تحصيلی دختران مبذول داشت. دراين گزارش همچنين به تلاش های دولت برای پناه دادن به پناهندگان، كه بسياری از آنهاكودكان بودند، اشاره شد. طبق اين گزارش، 195 هزار كودك پناهنده افغانی و عراقی درمدارس درس می خواندند و UNCHR تنها 10 درصد از هزینه های تحصيلی آنها را پرداختكرد. به گزارش يک سازمان غيردولتی غربی، در ماه ژوئن دولت هزينه تحصيلی دانش آموزانافغانی را کاهش داد.

در عين حال اين گزارش اذعان داشت كه حمايت های قانونیبیشتر و اجرای بهتر قوانين موجود لازم است. كميسیون سازمان ملل، ارائه تحصيل رايگانتا مقطع دبيرستان برای همه شهروندان را تائيد كرد. اگرچه نگرانی خود را از وجودتبعيض مستمر عليه دختران و زنان ابراز كرد و توصیه كرد كه دولت همه قوانين خود رابرای اطمينان از عدم وجود تبعيض مرور كند. اين كميسیون در ميان توصيه های خود ازدولت خواست اطمینان حاصل کند که تمام کودکان در زمان تولد شناسنامه دریافت کنند و،بدون هیچ گونه تبعیضی، مليت غیرقابل فسخ به آنها داده شود.

طبق گزارش IRIN،يونيسف كارگاهی در تهران جهت يافتن راه حل هايی برای رفع مشکل زندانی کردن نوجواناندر ژوئيه 2005 برگزار كرد (به بخش 1. پ. رجوع كنيد). تنها چند شهر دارای زندان براینوجوانان هستند و افراد صغير گاهی اوقات با مجرمین و تبهکاران بزرگسال در يك زندانبه سر می بردند (به بخش 1 . پ مراجعه شود). طبق گزارش IRIN، 300 پسر و 40 دختر باميانگين سنی 14 سال در زندان نوجوانان تهران بسر می بردند، كه برخی از آنها فقط 6سال سن داشتند. طبق گزارشات رسيده، كودكانی كه والدين آنها قادر به پرداخت جريمهنقدی دادگاه نبودند برای جرائم كوچكی مانند دزدی از مغازه، داشتن آرايش يا معاشرتبا جنس مخالف به زندان می افتند.

اطلاعات كمی برای انعکاس طرز برخورد دولتدر رابطه با بدرفتاری با كودكان موجود بود (به بخش 6. پ و 6. ت مراجعه شود). اينمسئله بيشتر به عنوان يك موضوع خصوصی و خانوادگی تلقی می شود. طبق گزارش IRIN، آزارجنسی كودكان بندرت گزارش شد. با اين وصف، طبق گزارش دولت در ماه ژانويه در موردحقوق كودك، طی چند سال گذشته وزارت بهداشت به همراه يونيسف، طرح عملياتی را برایمبارزه با آزار كودكان ایجاد کرد كه شامل آموزش مقامات وزارت بهداشت در زمینه حقوقكودك بود. به گزارش يونيسف، اين سازمان تلفن مخصوصی را به کودکان و خانواده هایآنها در شهر بم مشابه با خدمات ارائه شده در ديگر شهرهای مهم. اين دولت همچنين تلفنهايی را برای كودكان یتیم خانه ها جهت گزارش موارد آزار كودك، اختصاص داد. دركنفرانس ماه ژانويه 2005 يونيسف در تهران، مسائل و مشكلات مربوط به آزار جنسیكودكان نیز مطرح شد، از جمله شناسایی، تحقیق، و حمایت از قربانیان.

طبق برخیاز گزارشات، در مناطق روستايی اين امر غير معمول نيست كه، معمولا به دلايل اقتصادی،برخی از والدين كودكان خود را قبل از رسيدن به سن نوجوانی مجبور به ازدواج كنند. درسال 2002 مجلس سن ازدواج بدون تائيد دادگاه را برای دختران 15 سال و برای پسرها 18سال درنظر گرفت، اما شورای نگهبان آن را رد كرد و سن ازدواج برای دختران 13 سال وبرای پسران 15 سال تصويب شد. در گزارش ماه ژانويه 2005 دولت به كميسیون حقوق كودك،این مسئله ذکر شده بود كه ازدواج های اجباری و زودتر از موقع بايد متوقفشوند.

طبق گزارشات رسيده، تعداد قابل توجهی از كودكان، بخصوص کودکان افغانیولی کودکان ایرانی هم همینطور، در تهران و ديگر شهرها به عنوان دستفروش كار می كنندو به مدرسه نمی روند. در ماه ژانويه 2005 نمايندگان دولت به كمیسیون سازمان ملل درامور حقوق كودك گفتند كه كمتر از 60 هزار كودك خيابانی در کشور وجود دارد. طبقگزارشات رسيده، تهران چندين سرپناه برای كودكان خيابانی ساخته است. در گزارش ماهژانويه 2005 دولت در مورد حقوق كودك آمده بود كه هفت هزار كودك خيابانی تا آن روزدر اين سرپناه ها جای داده شدند.

قاچاق انسان

بنا بر گزارشناظران خارجي، زنان و دختران، جهت بهره كشی جنسي، به پاكستان، تركيه و اروپافرستاده می شوند. پسرها از بنگلادش، پاكستان و افغانستان از طريق اين كشور بهكشورهای حوزه خليج فارس قاچاق می شوند. زنان و دختران افغانی برای بهره كشی جنسی وازدواج های اجباری به اين كشور قاچاق می شدند. قاچاق انسان برای بهره كشی جنسی ونيروی كار اجباری در داخل كشور نیز صورت می گيرد. مشكل بود ميزان تلاش های دولتبرای كنترل قاچاق انسان را اندازه گيری كرد. به نظر می رسد كه دولت از حداقلاستانداردهای لازم برای از بين بردن قاچاق انسان تبعیت نمی کند،‌ اما تلاش های قابلتوجهی در اين راستا انجام داده است. در سال 2004، دولت مطالعه ای در مورد قاچاقزنان انجام داد، قانونی علیه قاچاق انسان تصويب كرد، و يادداشت های تفاهم (MOU) جداگانه ای با افغانستان، تركيه، IOM و سازمان بين المللی كار (ILO) امضا كرد. طبقگزارشات مطبوعات پاكستانی در ماه دسامبر 2005، ايران، پاكستان، يونان و تركيه يكگروه كاری مشترك برای مبارزه با قاچاق انسان تشكيل دادند. در 22 سپتامبر، رسانه هایداخلی گزارش كردند كه بنابر گفته رئيس نیروی انتظامی تهران، هشت شبكه قاچاق انسانرا، كه بيشتر افراد بنگلادشی، افغانی و پاكستانی را قاچاق می كرد، متلاشی کرد واعضای آن دستگير شدند. مطبوعات داخلی گزارش دادند که در طول سال تعدادی از شبکه هایقاچاق انسان از هم گسيخته شده است.

افراد معلول

در ماه مه 2004، مجلس قانون جامع حقوق افراد معلول را تصويب كرد؛ ولیکن معلوم نیست كه آيامقررات اجرايی ای هم وجود داشت يا خير. اطلاعاتی در مورد این که آیا دولت جهت ایجادقابلیت دسترسی برای افراد معلول قانون گذاری کرده یا فقط به صدور حکمی در این رابطهبسنده کرده، یا این که تبعیض علیه افراد معلول را ممنوع کرده، در دست نبود؛ همچنينهيچ اطلاعاتی در مورد این که کدامیک از ادارات دولتی مسئول حمایت از حقوق افرادمعلول هستند، موجود نبود. در گزارش ماه ژانويه 2005 دولت در مورد حقوق كودك، برنامههای بهداشتی و آموزشی برای كودكان معلول ذکر شده بود.

اقليت های ملی/ نژادی/ قومی

قانون اساسی به همه اقليت های قومی حقوق برابر داده و اجازهمی دهد زبان گروه های اقليت در رسانه ها و مدارس به كار برده شود. با اين حال، درعمل، گروه های اقليت همواره اجازه استفاده از زبان های خود را در مدارس نداشته اند. تعداد گروه های اقليت جدایی طلب بسیار کم است. در عوض، آنها از تبعيض اقتصادی وسياسی شكايت داشتند. به استثنای نامزد برنده، نامزدهای انتخابات رياست جمهوری درسال 2005 انتخابات رياست جمهوری بيش از گذشته در مورد مشكلات گروه های اقليت صحبتكردند. کانديدای محافظه کار، علی لاریجانی، که بعداً در طول اين سال به سمت دبيرشورای عالی امنيت ملی و رئيس مذاکره کننده هسته ای انتخاب شد، گفت تمام گروه هایاقلیت مهم هستند.

در ماه ژوئن، اداره UNSR برای مسکن مناسب گزارش داد املاکروستايی بخصوص املاک متعلق به اقليت ها بدون ارائه تاوان عادلانه به مالکان آنها بهنفع دولت سلب مالکيت شده اند. در ماه اوت، اداره UNSR برای مسکن مناسب گفت که اقلیتهای قومی و مذهبی، گروه های بدوی، و زنان با تبعیض در مورد مسکن و حق مالکیت زمینروبرو بودند، که به دلیل قیمت های رو به افزایش مسکن بدتر نیز شده بود. نمایندهاهواز در مجلس قبلی نامه ای به رئیس جمهور خاتمی نوشت که در آن به خریداری بسیارارزان زمین های عرب ها یا حتی مصادره شدن این زمین ها اعتراض کرد. او همچنین گفتاحزاب سیاسی عرب اجازه رقابت در انتخابات را نداشتند، و روزنامه ها و مجلات عربیتوقیف شد.

قطعنامه ماه دسامبر UNGA در مورد حقوق بشر این کشور از ادامهتبعیض علیه افرادی که متعلق به اقلیت های قومی و مذهبی بودند، از جمله سرکوب خشونتآمیز اعراب، آذری ها، بهايی ها، کردها، و صوفيان ابراز نگرانی شدید کرد. درگیری هایاجتماعی در مناطق شمال غربی، جنوب غربی، و جنوب شرقی کشور، که دارای جمعیت هایزیادی از گروه های مختلف اقلیت هستند، رخ داد. وزیر کشور، مصطفی پورمحمدی، اختلافاتقومی را در زمره یکی از بزرگترین مشکلاتی که وزارتخانه اش با آن روبرو است قرارداد. دولت، نهادهای خارجی، از جمله کشورهای غربی، را به دلیل تحریک ناآرامی هایقومی مقصر دانست. گروه های دیگر مدعی شدند که خود دولت بمب گذاری های سال 2005 واوايل 2006 در خوزستان را به عنوان بهانه ای جهت سرکوب انجام دادهاست.

کردها در ماه مارس با پليس درگير شدند که طبق گزارشات منجر به کشته شدنسه نفر و دستگيری 250 نفر شد. درگيری هايی نيز در ماه ژوئن 2005 اتفاق افتاد، وتظاهرات و اعتصاباتی در ژوئيه و اوت 2005 به دنبال کشته شدن فعالان کرد به دستنيروهای امنيتی رخ داد. به گفته ديده بان حقوق بشر و منابع ديگر، نيروهای امنيـتیحداقل 17 نفر را کشته و تعداد زياد ديگری را دستگير نمودند.

در سال 2005کميته امنيت ملی و سياست خارجی مجلس ناآرامی های کردستان را بررسی کرد، و گزارشگرآن به مطبوعات داخلی گفت يکی از عوامل سطح نسبتاً بالای توسعه اقتصادی در نواحیکردنشين عراقی و ترکيه بود. نماينده سنندج کردستان همچنين از فقدان اعضای سنی درکابينه دولت شکايت کرد. با اين وجود، نتايج بررسی دولت هيچگاه در اختيار عموم قرارنگرفت.

نمایندگان خارج از کشور عرب های اهوازی خوزستان، که تعدادشان میتواند رقمی بین دو تا چهار میلیون یا بیشتر باشد، مدعی شدند که در بخش جنوب غربیکشور مردم این گروه اقلیت مورد آزار و اذیت و تبعیض، از جمله حق تحصیل و صحبت بهزبان عربی، قرار گرفتند. در اوايل سال، چندين بمب گزاری در خوزستان رخ داد (به بخش 1.الف رجوع شود) دولت نيروها و دولت های خارجی را مشئول اين خشونت ها دانست، با اينحال دادگاه انقلاب بعداً حکم اعدام 11 نفر با قوميت عرب را در رابطه با بنب گزاریها اعلام نمود. پس از اولين انفجار بمب در ژانويه، حزب احياء اعراب اهوازی، يک گروهالحاق گرا، از دولت برای مقصر دانستن دولت های خارجی برای مشکلات خود انتقاد کرد واخطار داد اگر دولت سياست های خود را در رابطه با اقوام عرب تغيير ندهد خشونتبيشتری در پی خواهد بود.

مقامات محلی 19 عرب اهوازی را در رابطه باانفجارهای اکتبر 2005 و ژانويه و فوريه اين سال به مرگ محکوم کردند. گروه های حقوقبشر دولت را به شکنجه زندانيان برای گرفتن اعتراف و محاکمات غيرعادلانه متهم کرده؛از دولت خواستند حداقل 10 تن از متهمين به بمب گزاری مجدداً محاکمهکنند.

گروه های اهوازی و حقوق بشر ادعا کردند که با فعالان عرب اهوازیبدرفتاری شده آنها را شکنجه کرده اند، از جمله بازداشت همسران و فرزندان خردسالفعالان.

در 15 آوریل، تظاهراتی در اهواز به دنبال انتشار یک نامه -- که دولتگفت جعلی است -- به راه افتاد؛ ظاهرا این نامه در سال 1999 توسط یکی از مشاورینرئیس جمهور وقت، خاتمی، درباره سیاست های دولت برای کاهش درصد جمعیت عرب های ایرانیدر خوزستان نوشته شده بود (به بخش 1. الف مراجعه کنید). طبق گزارش HRW، پس از تلاشنیروهای امنیتی برای پراکنده ساختن تظاهرکنندگان و گشودن آتش به روی آنها، درگیریها شدید شد و به دیگر شهرها سرایت کرد. دولت پوشش خبری مطبوعات از این درگیری ها راممنوعکرد. (به بخش 2. الف. مراجعه کنید.).

سازمان حقوق بشر اهواز نامه ایدر ماه نوامبر 2005 به سازمان ملل نوشت و ادعا کرد عرب های اهوازی به شکل غیرقانونیدستگیر و اعدام شده اند، که شامل شکنجه این افراد توسط نیروهای امنیتی و اعدام بدونمحاکمه آنها در زندان کارون بود. این گروه ادعا کرد که در روز 4 نوامبر، سه هزاراهوازی دست به تظاهرات مسالمت آمیز زدند؛ ولیکن، نیروهای امنیتی با گاز اشک آور ونارنجک به آنها حمله کردند، که منجر به غرق شدن دو جوان عرب شد. این گروه همچنینادعا کرد که دولت اقدام به بازداشت دسته جمعی در حین اجرای تئاتری در ماه رمضانکرد. دو تن از افراد بازداشت شده ظاهرا محکوم به اعدام شدند.

در اوت 2005اداره UNSR در امور مسکن مناسب گزارش داد که 200 هزار تا 250 هزار عرب در طول چندسال از دهکده هایشان به دلیل اجرای پروژه های عظیم توسعه در خوزستان جابجا شده اند. به عنوان غرامت به آنها زمین های نامناسب داده شد -- در برخی موارد یک چهلم قیمتواقعی بازار. عرب ها از واردات کارگر خارجی از دیگر نواحی، علیرغم نرخ بیکاری بالادر منطقه، نیز خسارت دیدند.

آذری ها تقریبا یک چهارم جمعیت کشور را تشکیل میدهند و به خوبی در دولت و جامعه ادغام شده اند، از جمله رهبر انقلاب و رئیس شوراینگهبان جمهوری اسلامی. ولیکن، آذری ها نسبت به تبعیض قومی و زبانی اعتراض داشتند،از جمله قدغن کردن زبان آذری در مدارس، آزار و اذیت فعالان سیاسی آذری، و تغییر نامهای جغرافیایی آذری. دولت از گذشته به احساسات ناسیونالیستی آذری ها به عنوان یکتهدید نگاه می کرد، بخصوص از زمان فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تشکیل یک حکومتآذربایجان مستقل. گروه های آذری همچنین ادعا کردند که چند تن از فعالان سیاسی آذریبه دلیل حمایت از حقوق فرهنگی و زبانی برای آذری های ایرانی در زندان ها بسر میبرند. دولت آنها را متهم به "شورش بر ضد حکومت اسلامی" کرده است.

در ماه مه،به دنبال انتشار کاريکاتوری در يک روزنامه که توهينی به آذری ها محسوب می شد آشوبهايی در مقياس بالا در مناطق آذری شمال غرب رخ داد (به بخش 2.الف رجوع شود). اينکاريکاتور سوسکی را نشان می داد که به زبان آذری سخن می گفت. پليس با استفاده اززور جلوی تظاهرات را گرفت، و مقامات پليس گزارش دادند چهار نفر کشته و چندين نفر ازتظاهرکنندگان بازداشت شده اند (به بخش 1. الف رجوع شود). مقامات دولت های خارجی رابرای تحريک ناآرامی ها مقصر دانستند.

رئیس نیروی انتظامی کشور گفت امنیت درجنوب شرقی استان سیستان و بلوچستان پیچیده تر از دیگر نقاط کشور است. در ماه مارس،يک کاروان دولتی در منطقه مورد حمله قرار گرفت، و 21 نفر از مأموران دولتی کشتهشدند. آشوب های قومی در سطح بالا در منطقه رخ داده است. در ژوئیه 2005 یک گروه مسلحسنی ادعا کرد یکی از مامورین امنیتی دولت، که احتمالا در منطقه حاضر بوده، را گردنزده است؛ اما اين گزارش هنوز تأييد نشده است.

بدرفتاری ها و تبعیض هایاجتماعی دیگر

در سال 2004، قوه قضاییه دایره حمایت خاص را تشکیل داد،واحد جدیدی که به افراد داوطلب اجازه می دهد پلیس جرم های اخلاقیباشند.

قانون همجنس خواهی را ممنوع کرده و مجازات می کند؛ مجازات تعیین شدهبرای عمل لواط بین دو مرد بالغ و با رضایت طرفین مرگ است. مجازات یک همجنس خواهغیرمسلمان شدیدتر خواهد شد اگر شریک او مسلمان باشد. در ژوئیه 2005 دو پسر نوجوان،یکی 16 ساله و دیگری 18 ساله، در ملا عام به دار آویخته شدند؛ اتهام آنها تجاوز بهیک پسر 13 ساله بود. چندین گروه در خارج از کشور ادعا کردند این دو پسر به خاطرهمجنس خواهی اعدام شدند؛ اطلاعات موثقی در این زمینه در دست نبود. در نوامبر 2005مطبوعات محافظه کار داخلی گزارش دادند که دو مرد بیست و اندی ساله به اتهام لواط درملا عام به دار آویخته شدند. در این مقاله همچنین آمده بود که این دو تن سابقهجرایم قبلی نیز داشتند، از جمله آدم ربایی و تجاوز. امکان تشخیص این که آیا این دومرد بخاطر همجنس خواهی اعدام شدند یا جرم های دیگر وجود نداشت.

طبق آماروزارت بهداشت، در پایان سال، 13.000 فرد مبتلا به ویروس اچ. آی. وی. در کشور وجودداشت، که اکثرا مرد بودند، ولی آمار غیررسمی بسیار بالاتر هستند. انتقال ویروسبیشتر به دلیل استفاده از سورنگ مشترک بین معتادین به مواد مخدر بود، و یک بررسیاخیر نشان داد استفاده مشترک از سوزن در زندان ها یکی از عوامل بسیار خطرناک درانتقال ویروس است. یک کلینیک آزمایش ایدز مجانی و بدون ذکر نام افراد در تهران، ویک مرکز درمان ارزان قیمت یا مجانی متادون که توسط دولت اسپانسر می شود، از جمله درزندان ها، وجود داشت. دولت از برنامه های مربوط به افزایش آگاهی درباره ایدز حمایتکرد و در فعالیت سازمان های غیردولتی مستقل در زمینه اچ. آی. وی. دخالت نکرد. وسایلجلوگیری از حاملگی در مراکز بهداشت و در داروخانه ها عرضه می شد. با این وجود،افرادی که به ویروس اچ. آی. وی. مبتلا بودند در مدارس و در محل های کار مورد تبعیضقرار می گرفتند.

بخش 6 حقوق کارگران

الف. حق تشکیلانجمن

در قانون برای کارگران حق تشکیل اتحادیه قید شده است؛ ولیکن،دولت اجازه تشکیل اتحادیه های مستقل را نداد. یک سازمان کشوری به نام خانه کارگرتنها تشکیلات کارگری کشوری بود که از طرف دولت مجوز داشت. از این سازمان بیشتر بهعنوان مجرایی برای اعمال کنترل دولت بر روی کارگران استفاده شد. رهبری خانه کارگرفعالیت های این سازمان را با شوراهای اسلامی کار هماهنگ کرد، که شامل نماینده هایکارگران و یک نماینده از مدیران در بخش های صنایع، کشاورزی، و سازمان های خدماتی بابیش از 35 کارگر است. این شوراها نیز به عنوان ابزار کنترل دولت عمل کردند و بارهاجلوی اخراج ها و انفصال ها را گرفتند.

قانون به کارفرمایان و کارکنان اجازهتشکیل اصناف را می دهد. اصناف پروانه های کاری صادر و در پیدا کردن کار به اعضا کمککرد. گزارشات زیادی درباره پرداخت فقط بخشی از دستمزد یا دیرکرد در پرداخت دستمزدوجود دارد.

کارگران کمیسیونی جهت اعمال نفوذ و تصویب حق تشکیل انجمن هایکارگری منصوب کردند. این کمیسیون اطلاعیه ای با امضای پنج هزار کارگر صادر کرد مبنیبر این که قراردادهایی که بین دولت و ILO امضا شده اند را به رسمیت نمی شناسد زیراکارگران نماینده مستقلی در این گفتگوها نداشتند. کارگرها از اتحادیه های رسمی بهدلیل نزدیکی زیادشان به دولت انتقاد کردند.

ب. حق تشکیلات و معاملهجمعی

جهت عضویت در ILO کشور، باید حق آزادی تشکیل انجمن محترم شمردهشود. ولیکن، کارگران حق تشکیل انجمن های مستقل و مذاکره درباره قراردادهای مربوط بهمعامله جمعی را نداشتند. کنفدراسیون بین المللی اتحادیه های تجارت آزاد(ITUC) تصریح کرد قانون کار در سال 2003 اصلاح شد و به کارگران اجازه داد شد تا بدوندریافت مجوز قبلی، اگر مقررات نام نویسی رعایت شوند، "اتحادیه های تجاری" تشکیلدهند یا به آنها بپیوندند. وزارت کار باید این سازمان را در مدت 30 روز ثبتکند.

کارگاه های دارای 10 کارگر یا کمتر از رعایت مقررات قانون کار معافهستند. به گزارش ITUC، حدود سال 2003 بيش از 400 هزار از 450 هزار کارگاه کشور ازرعايت اين قانون معاف بودند.

قانون، اعتصاب در بخش خصوصی را قدغن می کند، ودولت هیچ اعتصابی را که برخلاف سیاست های اقتصادی یا قوانین کار بود، جایز نشمرد؛ولیکن، چند اعتصاب انجام شد. هیچ سازوکاری برای حمایت از حقوق کارگران، از قبیلمیانجیگری یا داوری، در بخش دولتی وجود ندارد.

در ماه مه اعضای سنديکای شرکتواحد اتوبوسرانی تهران و حومه طی نامه ای به رئيس جمهور احمدی نژاد از وی خواستندبه حقوق آنان مطابق قانون اساسی احترام بگذارد. در ماه ژوئيه ITUC و فدراسيون بينالمللی کارگران حمل و نقل شکايت مشترکی را به سازمان بين المللی کار ارسال داشتهخواهان آزادی اسانلو شدند. در 9 اوت، اسانلو، رئيس سنديکای شرکت واحد که طی يکتظاهرات اعتصاب آميز در دسامبر 2005 دستگير شده بود با قرار وثيقه آزاد شد. ویمجدداً در 19 نوامبر دستگير و در 19 دسامبر آزاد شد (به بخش 2.ب. رجوعشود).

در نامه ای مورخ مه 2005، ITUC به حمله ای که در همان ماه به یکی ازجلسات انجمن کارگران نانوایی شد، اعتراض کرد. این جلسه به منظور تاسیس اتحادیه ایدر شرکت واحد اتوبوسرانی تهران تشکیل شده بود. طبق گزارشات رسيده، 300 تن از اعضایحزب الله و شوراهای اسلامی کار به این محل حمله کردند.

ITUC
همچنین بهبازداشت برهان دیوارگر، یکی از اعضای اتحادیه کارگران نانوایی سقز، در ماه اوتاعتراض کرد، و ادعا کرد او مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود. درماه نوامبر 2005، طبقگزارشات رسیده او به دو سال حبس محکوم شد. اين حکم با تجديدنظرخواهی لغو شد، امادولت اتهامات جديدی مبنی بر "تلاش جهت برگزاری گردهمايی غيرقانونی به منظور ارتکابجرم" بر وی وارد کرد. گزارشی در ماه نوامبر حاکی از آن بود که وی به دو سال زندانمحکوم شده است. تا پايان سال اطلاعات جديدی از اين پرونده در دست نبود.

درنوامبر 2005،محمود صالحی، رئیس اتحادیه کارگران نانوایی سقز، نیز طبق گزارشات رسیدهبه پنج سال حبس و سه سال تبعید محکوم شد. صالحی همچنین متهم به تماس با یکی ازاعضای هیات ITUC شد، که در سال 2004 از آن کشور بازدید کرد.

در ماه مه برایاحکام صالحی و فعال کارگری ديگری، جلال حسينی، درخواست تجديدنظر داده شد و دادگاهتجديدنظر استان کردستان اين احکام را لغو کرد. سپس دادگاه انقلاب اتهامات جديدیعليه صالحی و حسينی مبنی بر ارتکاب جرائمی عليه امنيت ملی کشور اقامه نمود. دادگاههای بسته صالحی و حسينی روزهای 16 و 18 اکتبر در شعبه يک دادگاه انقلاب سقز برگزارشد. گزارشی در نوامبر حاکی از آن بود که صالحی به چهار سال زندان و حسينی به دو سالزندان محکوم شدند.

به گزارش ITUC ، قانون کار شامل مناطق آزاد (EPZ) نمیشود.

پ. ممنوعیت کار تحمیلی یا اجباری

قانون به دولت اجازه میدهد تا از هر فردی که کار نمی کند بخواهد تا شغل مناسب پیدا کند؛ هرچند، به نظر نمیرسد این امر به طور منظم به اجرا گذاشته شد. قانون، کار اجباری و تحمیلی کودکان راممنوع می کند؛ ولیکن، این قانون به شکل مناسب به اجرا گذاشته نشد، و انجام اینگونهکارها توسط کودکان یک مشکل اساسی است (به بخش 5 مراجعه کنید).

ث. ممنوعیتکار کودکان و حداقل سن برای استخدام

قانون، کار اجباری و تحمیلی توسطکودکان را قدغن می کند؛ ولیکن، به نظر می رسید مشکل اساسی ای در رابطه با کارکودکان وجود دارد (به بخش 5 رجوع کنید). قانون استخدام افراد صغیر زیر 15 سال راممنوع می کند و محدودیت هایی را برای استخدام افراد صغیر زیر 18 سال درنظر گرفته؛ولیکن، دولت به شکل مناسب قوانین مربوط به کار کودکان را به اجرا نگذاشت. قانون بهکودکان اجازه می دهد در بخش کشاورزی، خدمات خانگی، و برخی شرکت های کوچک کار کنندولی استخدام زنان و افراد صغیر در کارهای سخت یا شیفت شب را ممنوع کرده است. هیچاطلاعاتی در مورد نحوه اجرای این مقررات در دست نبود.

ث. شرایط کاری قابلقبول

قانون به شورای عالی کار اختیار داده تا حداقل دستمزد را برای هریک از بخش ها و مناطق صنعتی تعیین کند. در طول سال رئيس جمهور احمدی نژاد حداقلدستمزد را افزايش داد؛ اما کارگران به ادعای خود مبنی بر پایین بودن بیش از حددستمزدها ادامه دادند. هیچ اطلاعاتی در مورد سازوکاری جهت تغییر دستمزدها در دستنبود و معلوم نيست که بر پرداخت حداقل دستمزد تأکيد شده است. قانون تصریح می کندحداقل دستمزد باید مخارج زندگی یک خانواده را جوابگو باشد و باید نرخ تورم در نظرگرفته شود. ولیکن، بسیاری از شهروندان طبقه متوسط باید در دو یا سه شغل جهت تامیننیازهای مالی خانواده کار کنند.

قانون ساعات کاری را حداکثر شش روز در هفته،و 48 ساعت کار در هفته، با یک روز استراحت در هفته، معمولا جمعه ها، و حداقل 12 روزمرخصی سالانه با حقوق، و چندین تعطیلی رسمی با حقوق مقرر کرده است.

طبققانون، یک شورای ایمنی، به ریاست وزیر کار یا نماینده وی، باید از ایمنی و بهداشتمحل کار حفاظت کند. سازمان های کارگری در خارج از کشور ادعا کردند محیط های کاریخطرناک در کشور فراوان هستند که منجر به مرگ سالانه هزاران کارگر می شوند. اطلاعیاز کیفیت به اجرا گذاشته شدن مقررات ایمنی کار در دست نبود، و معلوم نبود آیاکارگران می توانند از کار در شرایط کاری خطرناک، بدون از دست دادن کارشان، اجتنابورزند یا خیر.

شواهد گفتاری وجود داشت مبنی بر این که برخی از کارکنان دولتو دانشجویان در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کردند تا شناسنامه هایشان مهر بخورد وثابت شود که در انتخابات شرکت کردند. بدون داشتن این مهر، واهمه از این داشتند کهبا مشکلات کاری یا ثبت نام مواجهشوند.

__________________________________________________________________________________________
*
ایالات متحده در ایران سفارت ندارد. این گزارش شدیدا به منابعی غیر از دولت ایالاتمتحده متکی است.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 12 اسفند 1393 ساعت: 23:14 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره قانون اساسی کشور آلمان

بازديد: 257

قانون اساسی کشور آلمان

اصل 1

1. حيثيت انسان مصون از تعرض مي باشد رعايت و حمايت از آن بر عهده هيأت حاكمه است .

2. بنابر اين ملت آلمان مصونيت از تجاوز وغير قابل واگذار بودن حقوق انساني را بنياد هر جامعه بشري و صلح و عدالت در جهان مي شناسد .

3. حقوق اساسي نامبرده ذيل قواي مقننه ، مجريه و قضاييه را به منزله قانون نافذي مقيد مي سازد .

اصل 2

1. هر فردي حق ترقي و پيشرفت آزاد شخصيت خود را تا حدي كه به حقوق ديگران تجاوز نشود و به نظمي كه حقوق اساسي مقرر داشته و يا به موازين اخلاقي لطمه وارد نسازد داراست .

2. هر فردي حق بر حيات و حق مصون از تعرض بودن شخص خويش را دارد . آزادي فرد از تعرض مصون خواهد بود در اين حقوق فقط بر طبق مقررات قانوني مداخله مي توان كرد .

اصل 3

1. همه افراد در مقابل قانون برابرند .

2. مردان و زنان حقوق مساوي دارند .

3. هيچكس را به مناسبت جنس پدر و مادر ، نژاد ، زبان ، كشور محل اصلي تولد ، ايمان يا عقايد مذهبي و سياسي نمي توان مورد رفتار مادون و يا مرجح قرار داد .

اصل 4

1. آزادي ايمان و وجدان و آزادي عقيده مذهبي يا فكري مصون از تجاوز خواهد بود .

2. اجراي بدون مزاحمت آيين مذهبي تضمين مي باشد .

3. هيچ فردي را بر خلاف وجدانش به خدمت نظامي كه مستلزم بكاربردن اسلحه باشد وادار نمي توان كرد . جزييات به وسيله قانون فدرال تعيين مي گردد .

اصل 5

1. هر فردي حق دارد عقيده خود را آزادانه به وسيله نطق و قلم و تصاوير بيان و منتشر سازد و بدون مانع از منابعي كه د ردسترس همگان است بر اطلاعات خويش بيفزايد . آزادي مطبوعات و آزادي نشر اخبار به وسيله راديو و فيلم تضمين شده است . سانسور به هيچ وجه وجود نخواهد داشت .

2. اين حقوق به وسيله مقررات قانون عمومي و مواد قانوني مربوط به حمايت طبقه جوان و بر طبق حق مصونيت شرافت شخصي تحديد پذير است .

3. هنر و دانش و تحقيقات علمي و تعليمات آزاد است . آزادي تعليم نبايد به كاهش وفاداري نسبت به قانون اساسي منجر بشود .

اصل 6

1. زناشويي و خانواده از حمايت اختصاصي دولت بهره مند خواهند بود .

2. مراقبت و تربيت كودكان حق طبيعي پدر و مادر و تكليف عمده ايشان است . حق نظارت بر اجراي اين تكليف به عهده هيات جامعه است .

3. جدا ساختن كودكان از خانواده بر خلاف اراده افرادي كه حق پرورش آنها را دارند فقط بر طبق قانون امكان پذير است مگر در موردي كه صاحبان اين حق در انجام وظيفه خود قصور نمايند و يا در صورتي اطفال درمخاطره غفلت اهمال واقع شوند .

4. هر مادري حق حمايت و مراقبت ازناحيه جامعه را داراست .

5. كودكان غير مشروع جهت رشد بدني و فكري و ضع خود در جامعه قانونا از همان حمايتي برخوردار مي شوند كه اطفال مشروع بهره مند مي باشند .

اصل 7

1. اصول تعليم و تربيت تحت نظارت دولت مي باشد .

2. اشخاصي كه حق تربيت كودكي را دارند حق اين تصميم را نيز خواهند داشت كه به او تعليم اصول ديني بدهند .

3. تعليم اصول ديني در مدارس دولتي جزء دروس رسمي محسوب مي شود مگر در مدارسي كه از لحاظ تعليمات ديني آزاد باشند . بدون اين كه به حق نظارت دولت لطمه اي برسد تعليمات ديني بر طبق اصول فرقه هاي مذهبي داده مي شود . هيچ معلمي را بر خلاف اراده او به تعليمات ديني وادار نمي توان كرد .

4. حق تأسيس مدارس ملي تضمين شده است . براي ايجاد مدارس ملي به جاي مدرسه هاي دولتي يا شهرداري اجازه دولت و رعايت قوانين هر استان ضروري است . اين اجازه هر گاه مدارس ملي از لحاظ برنامه هاي تحصيلي و وسايل و صلاحيت حرفه اي طبقه معلم پست تر از مدارس دولتي يا بلدي نباشد و اگر تاسيس آن موجب تشديد اختلافات ميان شاگردان بنابر وسايل اولياي آنها نشود بايد اعطا گردد . از صدور اين اجازه اگر وضع اقتصادي و قانوني هيات مربيان به قدر كافي تضمين نشده باشد بايد امتناع شود .

5. تأسيس دبستان ملي وقتي مقدور است كه دستگاه فرهنگي اقناع شود كه براي يك نتيجه تربيتي خاص مفيد خواهد بود و يا بنابر درخواست اشخاصي كه حق تربيت كودكان را دارند و به منزله يك مدرسه مختلط يا مذهبي يا مسلك معنوي ( ايدئولوژيك ) تاسيس يابد و دبستان دولتي يا بلدي از آن نوع در آن حوزه نباشد .

6. مدارس تهيه منحل خواهد ماند .

اصل 8

1. تمام افراد آلماني حق خواهند داشت با رعايت آرامش و بي اسلحه دور هم جمع شوند بدون آن كه به مقامي قبلا اطلاع داده و يا استجاره كرده باشند .

2. راجع به اجتماعات در فضاي آزاد اين حق ممكن است بر طبق قانون محدود شود .

اصل 9

1. همه افراد آلماني حق تشكيل انجمنها ومجامع را خواهند داشت .

2. مجامعي كه هدف يا فعاليتهاي آن منافي با قوانين جزايي باشد و يا بر خلاف ترتيبي كه قانون اساسي مقرر داشته و يا مرام تفاهم بين ملل باشد ممنوع اند .

3. حق تشكيل مجامع به منظور حمايت و بهبود شرايط كارگري و اقتصادي براي هر فرد و تمام حرفه ها و مشاغل شناخته شده است . قرارنامه هايي كه اين حق را محدود و يا از اجراي آن جلو گيري كند از درجه اعتبار به كلي ساقط خواهد بود و مقرراتي كه برخلاف اين مقصود تنظيم يابد غير قانوني است .

اصل 10

محرمانه بودن مكاتبات و محرمانه بودن مراسلات پستي و تلگراف و مصون از تجاوز است ، فقط بر طبق مقررات قانون محدوديتي در اين باره مي توان تحميل كرد .

اصل 11

1. تمام افراد آلماني از حق آزادي عبور و مرور در سراسر قلمرو فدرال بهره مند مي باشند .

2. اين حق را تنها به وسيله قانون و فقط در مواردي كه وسايل كافي براي زندگاني موجود نباشد و در نتيجه آن تحميلي نسبت به جامعه پيش آيد يا براي حمايت طبقه جوان جهت رفع اهمال و به منظور مبارزه با خطر امراض مسري و يا جلوگيري از جنايت ضروري باشد مي توان محدود ساخت .

اصل 12

1. هر فرد آلماني حق آزادي انتخاب شغل و حرفه مطلوب خويش و محل كار و آموزش خود را خواهد داشت نحوه اجراي اشتغال و كسب راممكن است قانون تنظيم كند .

2. هيچ فردي را به كار خاصي نمي توان وادار كرد مگر در حدودي كه سابقه ديرين خدمات عمومي اجباري كه نسبت به همه و متساويا اجرا شدني است ايجاب كند هر كس را كه بنا بر معتقدات وجداني خود از خدمت نظامي مستلزم استعمال اسلحه امتناع مي ورزد مي توان در عوض آن به خدمت ديگر گماشت . مدت اين خدمت ثانوي نبايد از دوره خدمت نظام بيشتر باشد . جزييات به وسيله قانوني تعيين خواهد شد كه بر خلاف آزادي وجدان نباشد و در نظر گرفته شودكه خدمت ثانوي هيچ گونه ارتباطي با دستگاه هاي خدمات نظامي نداشته باشد .

3. زنان نبايد قانونا به خدمت در هيچگونه واحد نظامي گمارده شوند و به هيچ عنوان نبايستي براي كاري كه مستلزم استعمال اسلحه باشد استخدام گردند .

4. تحميل كار اجباري فقط در صورتي امكان پذير است كه شخصي بر طبق رأي دادگاه از آزادي خود محروم شده باشد .

اصل 13

1. خانه از تجاوز مصون است .

2. بازرسي منزل فقط بر طبق رأي قاضي و يا در صورت احتمال خطر ناشي از تأخير به وسيله عمال ديگري كه قانون تعيين نموده و فقط مطابق ترتيبي كه در خود قانون پيش بيني شده است امكان دارد .

3. و يا اين مصونيت از تجاوز ممكن است فقط در مورد پيشگيري از خطري همگاني و يا خطر مهلك براي افراد يا بر طبق مقررات قانوني جهت جلوگيري از خطري عاجل نسبت به امنيت و نظم عمومي و به خصوص تعديل مشكل كميابي مسكن و مبارزه با خطر ناخوشي هاي مسري يا حمايت از جواناني كه درمخاطره افتاده باشند مقيد و يا محدود گردد .

اصل 14

1. حقوق مالكيت وراث تضمين شده اند . حدود آن را قوانين تعيين خواهند كرد .

2. تملك تكاليفي را ايجاب مي كند . استفاده از آن بايد توام باخير عامه باشد .

3. سلب مالكيت فقط به منظور خير عامه مجاز است و امكان آن فقط بوسيله قانوني خواهد بود كه چگونگي و ميزان جبران خسارت را پيش بيني كرده باشد و جبران بايد با رعايت ملاحظات عادلانه از لحاظ مصالح عموم ومنافع اشخاصي كه خسارت ديده اند به عمل آيد و در صورت اختلاف راجع به مقدار خسارت وارده به دادگاه هاي عادي مي توان مراجعه كرد

اصل 15

زمين ، منابع طبيعي ووسايل توليد را به منظور انتقاع عامه مي توان به مالكيت عموم يا صورت هاي ديگر اقتصادي كه تابع نظارت عمومي باشد به وسيله قانوني كه چگونگي و ميزان جبران خسارت را تعيين كند در آورد درباره چنين جبران خسارتي ماده 14 بند (3) جمله هاي 3 و 4 بدون كم و كاست قابل اجرا خواهد بود اصل 16

1. هيچ فردي را از تابعيت آلماني خود محروم نمي توان ساخت از دست دادن حق تابعيت فقط بر طبق مقررات قانون ممكن است پيش آيد و در مورد كسي كه علي رغم اراده خود مشمول آن واقع مي شود فقط موقعي امكان دارد كه چنين شخصي در اثر آن بلاوطن نشود .

2. هيچ فرد آلماني را نمي توان به يك دولت خارجي تسليم كرد افرادي كه به دلايل سياسي تحت تعقيب باشند از حق پناهندگي بهره مند خواهند شد .

اصل 17

هر فردي حق خواهد داشت كه انفرادي يا به اتفاق ديگران عريضه يا شكوه نامه به عنوان مقامات صالحه و به مجلس نمايندگاني بدهد .

1. قوانين راجع به خدمت نظامي و سرويس عوض آن ممكن است به وسيله موادي كه شامل افراد نيروي انتظامي و خدمات ازاء آن در دوره خدمت نظامي يا ازاء آن مي شود حقوق سياسي را در مورد بيان و انتشار آزاد عقايد از راه نطق و قلم و تصاوير ( ماده 5 ) بند (1) و حق تسليم عريضه( ماده 17 ) در قسمتي كه مقرر مي دارد تقاضاها يا شكايات را به اتفاق ديگران فراهم و تسليم دارند محدود سازد .

2. قوانين به منظورهاي دفاع ملي و از جمله حمايت جمعيت كشوري ممكن است موجب محدوديت حق هاي اساسي آزادي عبور و مرور ( ماده 11) و مصونيت خانه از تجاوز بشود ( ماده 13 ) .

اصل 18

هر كس كه از آزادي بيان و عقايد مخصوصا آزادي مطبوعات ( ماده 5 ) بند (1) آزادي تعليمات ( ماده 5 ) بند (3) آزادي اجتماعي ( ماده 8) آزادي تشكيل مجامع و انجمنها ( ماده 9 ) محرمانه بودن مكاتبات پستي و تلگراف ( ماده 10 ) مالكيت ( ماده 14 ) و يا حق پناهندگي ( ماده 16 ) بند (2) به قصد اين كه با نظم اساسي دموكراسي آزاد مبارزه نموده باشد سوء استفاده كند از برخوردار شدن از اين حقوق اساسي محروم خواهد گرديد . اين محروميت وميزان آن از طرف ديوان قانون اساسي فدرال تعيين خواهد شد .

اصل 19

1. تا حدودي كه مشمول اين قانون اساسي است و مطابق آن يك حق اساسي را به موجب يا بر طبق قانون مي توان محدود نمود ولي چنين قانوني بايد جنبه عمومي داشته باشد نه آن كه فقط در مورد خاصي به موقع اجرا در آيد به علاوه قانون بايد با ذكر حق اساسي و عطف به ماده مربوطه آن باشد .

2. در هيچ موردي درماهيت اصلي يك حق اساسي خللي نمي توان وارد كرد .

3. حق هاي اساسي درباره اشخاص حقوقي داخل نيز تا حدودي كه چگونگي چنين حق ايجاب مي كند اجرا خواهد شد .

4. هر گاه حق كسي از ناحيه مقامات رسمي مورد تجاوز قرار گيرد راه مراجعه او به دادگاه بازخواهد بود و اگر هيچ دادگاه ديگري صلاحيت اختصاصي نداشته باشد به دادگاه هاي عادي مي توان مراجعه كرد .

اصل 20

1. جمهوري متحده آلمان يك دولت دموكراتيك ، فدرال و سوسيال است .

2. سرچشمه قدرت دولت از ملت است . اين قدرت از طريق انتخابات و اخذ راي و به وسيله ارگان جداگانه قوه قانونگذاري ، قوه مجريه و قوه قضاييه اعمال خواهد گرديد .

3. قوه مقننه تابع مقررات قانون اساسي و قواي مجريه و قضاييه پيرو قانون خواهند بود .

اصل 21

1. احزاب سياسي در تكوين اراده سياسي مردم سهيم خواهند بود . اين احزاب ممكن است آزادانه تاسيس شوند ، سازمان داخلي آنها بايد منطبق با اصول دموكراتيك باشد و بايستي منابع در آمد خود را در معرض اطلاع عامه بگذارند .

2. احزابي كه به دليل مرام يا رويه افراد پيوسته به خود در صدد لطمه زدن يا از بين بردن نظم اساسي دموكراتيك آزاد باشند يا هستي جمهوري فدرال آلمان را دچار خطر سازند منافي با قانون اساسي خواهند بود . ديوان قانون اساسي فدرال راجع به اين وضع متباين با قانون اساسي تصميم لازم اتخاذ خواهد كرد .

3. جزييات به وسيله قانون فدرال مقرر خواهد گرديد .

اصل 22

پرچم فدرال سه رنگ : سياه – سرخ – طلايي خواهد بود .

اصل 23

عجالتاً اين قانون اساسي در سرزمين استانهاي بادن ، باواريا ، برلن بزرگ ،هامبورگ هس ،ساكوني ، سفلي ، رن شمالي و ستفاليا ، قلمرو رن ، شلسويك ، هلشتاين و ورتمبرگ بادن (1) ( و ور تمبرك ، هوهنزلرن (1)) به موقع اجراء در مي آيد . در قسمت هاي ديگر آلمان بنا بر تاريخ الحاق آنها (2)) قوه اجرايي خواهد يافت

( 1- پاورقي : بر طبق قانون فدرال مصوب 4 ماهه 1951 سرزمين بادن و ورتمبرگ از استان سابق بادن و ورتمبرگ بادن و ورتمبرگ هوهنزلرن بوجود آمده است . )

( 2- پاورقي : اين قانون اساسي بر طبق قسمت بند اول قانون فدرال مصوب 23 دسامبر 1956 درسرزمين سار مجري شده است .

اصل 24

1. فدراسيون به وسيله وضع قانون مي تواند اختيارات ناشي ازحق حاكميت خود را به دستگاه هايي كه ميان دولتها بوجود آمده اند واگذار كند .

2. به منظور حفظ صلح ، حكومت فدرال مي تواند به يك سيستم امنيت مشترك ملحق گردد و در انجام اين منظور تا آن حدودي به تحديد حقوق خود مختاري خود رضايت خواهد داد كه موجب و وسيله تضمين نظمي پايدار و صلح آميز در اروپا و در ميان ملل جهان بشود .

3. براي تسويه اختلافات بين دولت حكومت فدرال به قراردادهايي كه به يك سيستم عمومي جامعه و اجباري حكميت بين المللي ارتباط داشته باشد ملحق خواهد گرديد .

اصل 25

قواعد كلي حقوق بين الملل عمومي قسمت مكمل قانون فدرال اند و بر اين قوانين نافذ خواهند بود و مستقيما حقوق و تكاليفي براي ساكنين قلمرو فدرال ايجاد خواهند كرد .

اصل 26

1. لوايح قانوني كه به منظور بر هم زدن روابط صلح آميز ميان ملل و مخصوصاً فراهم كردن موجبات جنگ تعرضي تهيه يا تاييد شده باشد با قانون اساسي منافات خواهد داشت و مستوجب مجازات خواهد بود .

2. اسلحه اي كه براي عمليات جنگي اختراع شده باشد قابل ساخت يا صدور يا حمل نخواهد بود مگر با اجازه حكومت فدرال . جزييات به وسيله قانون فدرال مقرر خواهد گرديد .

اصل 27

تمام كشتيهاي تجارتي آلمان يك واحد دريايي بازرگاني تشكيل خواهند داد .

اصل 28

1. نظم مبتني بر قانون اساسي هر استان بايد منطبق با اصول حكومت جمهوري دموكراتيك سوسيال بر اساس قانون در حدود م

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 12 اسفند 1393 ساعت: 23:11 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره علل سقوط رضا شاه

بازديد: 801

 

علل سقوط دولت ديكتاتوري رضا شاه

(قسمت اول)

به روز بيست و چهارم در ماه اسفند، از سال يك هزار و دويست و پنجاه و ششخورشيدي(1256)، در روستاي "آلاشت" از روستاهاي بخش ( امروز شهرستان) سواد كوه كه دراستان مازندران واقع است، كودكي به دنيا آمد كه او را "رضا" ناميدند و به سنّت  ديرينه ي ايلات و عشاير ايراني، "رضاخان" خطابش كردند.

پدرش از سربازان آن روزگاران بود و سپاهيگري براي آن خاندان سنت دودماني به حسابمي آمد و بي گمان به همين جهت بود كه رضاخان نيز از نوجواني به "قزاقخانه" روي آوردو به شغل سپاهيگري اشتغال ورزيد.

رضاخان، در نيروي نظامي ايران آن روز كه با نام "قزاقخانه" شناخته مي شود درجاتو مقامات نظامي را، يكي پس از ديگري طي كرد تا به درجه ي "ميرپنجي" نائل آمد.

از دوران جواني و گذار تاريخي زندگي وي در قزاقخانه اطلاع دقيقي در دست نيست واگر چه گفته اند در بسياري از جنگهاي محلي شركت داشته و براي سركوبي شورش هايسركشان، به اطراف و اكناف مملكت اعزام مي شده، همچنين براي درهم فرو ريختن آشوبجنگليان به گيلان و رشت، رهسپار گرديده است وليكن در هيچ يك از اين موارد، چگونگيقضايا، روشن نيست و در اين ميان آنچه در وقايع آن روزگاران ثبت شده اينست كه رضاخان با فرمانده روسي قزاقخانه كه "استارو سلسكي" ناميده مي شده اختلاف عقيده داشتهو او را در اداي وظيفه نظامي، نسبت به ايران خائن مي دانسته است.

و بر اثر ابراز رشادت و دلاوري هاي فراوان، مورد توجه فرماندهان و مورد احترامزيردستان خويش قرار داشته است و چون در تيراندازي با مسلسل زبردست بوده به "رضاخانشصت تير" ملقّب گشته است ...

جاي پاي "رضاخان" از آنجا در تاريخ ايران به چشم مي آيد كه وي با درجه ي "ميرپنجي" به مقام فرماندهي آترياد همدان رسيد. و با عنوان "ميرپنج رضاخان" در آنشهر تاريخي، به اداره اموري پرداخت كه به فرماندهي وي واگذار شده بود.

چندي بعد ميرپنج رضاخان، با افرادي كه در اختيار داشت از همدان، به سوي تهرانحركت كرد و در روز سوم حوت(اسفند) 1299 خورشيدي وارد تهران شد و قدرت را به دستگرفت.

متعاقب اين واقعه كه از آن با عنوان كودتاي 1299 ياد مي آورند، نخست به لقب "سردار سپه" نائل آمد و پس از كوتاه مدتي به دنبال چندين مانور ماهرانه ي سياسي بهسلطنت ايران رسيد و بر تخت پادشاهي تكيه زد.

پيرامون علل توفيق وي دراين مبارزه ي سياسي گروهي از نويسندگان و سياستمداران بهگونه گون اظهار نظر و ابراز عقيده كرده اند.

يكي مي نويسد: بر پيشاني رضا شاه پهلوي ،ماركMADE IN FNGLAND نقش بسته بود.

ديگري پيروزي رضا شاه را بر اثر "ضرورت تاريخ و نياز اجتماع" تلقي مي كند.

آورده اند كه دكتر مصدق گفته است:

" رضا شاه گفت: مرا، انگليس ها بر سر كار آوردند ولي نفهميدند با چه كسي طرفهستند."

حاج ميرزا يحيي دولت آبادي نوشته است كه:

رضا شاه گفت: "مرا انگليس ها بر سر كار آوردند ولي چون به قدرت رسيدم، به وطنمخدمت كردم."

در سال 1914 ميلادي آتش جنگي سهمگين بدانسان مشتعل شد كه بسياري از كشورهاي جهانرا به خاكستر كشيد و به همين جهت (جنگ خانمانسوز بين الملل) عنوان گرفت.

در آتش افروزيهاي اين جنگ جهانسوز و ويرانگر كه چهار سال، تا 1918ميلادي به طولانجاميد، بسياري از حكومت ها- مانند حكومت عثماني در خاورميانه- از ميان رفتند وبعضي از كشورها هم دستخوش انقلاب و دگرگوني شدند كه بارزترين نمونه ي آن، روسيه يتزاري بود.

در هنگامه ي سهمگين جنگ كه شعله هاي سركش آن، خانمانها را به خاكستر و ويرانهمبدّل مي كرد، به سال 1917 ميلادي كمونيست هاي روسيه، به پيروزي رسيدند و سلطنتخاندان رومانف و "تزاريسم" روسيه را به انقراض كشيدند و در آن ديار، از كشوري نو،سخن گفتند كه "كشورشوراها" خوانده شد و چندي بعد با نام رسمي "اتحاد جماهير شورويسوسياليستي" صفحه ي تازه اي در جغرافياي سياسي جهان پديد آورد و از انقلاب خود كهبه همت كارگران و كشاورزان، به ثمر رسيده بود جهان سرمايه داري را، نخست به وحشت وسپس به مخاطره افكند.

به ويژه كه سران انقلاب روسيه و بيشتر از همه (تروتسكي) به صدور انقلاب در سراسرجهان پاي مي فشرد و عقيده داشت كه آتش انقلاب بايد پيوسته در اشتعال باشد و حتيلحظه اي خاموشي و درنگ نپذيرد.

پس كشورهاي سرمايه داري آن روزگاران همانند انگلستان، فرانسه، امريكا، ايتاليا و ... كه اقتدار و فرمانروائي خود را گرفتار خطر مي ديدند و سيستم حكومتي خويش را درسراشيبي سقوط مشاهده مي كردند، بر آن شدند كه كمربندي از نيروي نظامي و در واقعقدرت آتش و خون، به گرد كشور تازه بنياد گرفته ي "شوروي" بكشند.بدين اميد كه انقلابكمونيستي در همان كشور محصور بماند و به ديگر كشورهاي جهان سرايت نكند.

در جهت اجراي چنين سياستي بود كه پس از به پايان رسيدن جنگ بين الملل اول، تحوليشگرف، در سيستم حكومت هاي بسياري از كشورهاي جهان پديدار گشت كه يكي هم حكومت ايرانبود.

لازم مي دانيم به كوتاهي ياد آور شويم كه سلطنت رضا شاه تنها معلول سياستانگلستان و فقط محصول برنامه ريزي هاي آنان نبود بلكه علل عمده تر و اساسي تر وموثر آن، همان اقتضاي سياست جهاني بود كه تشكيل حكومت هاي نظامي را در بسياري ازكشورهاي جهان ضرور گردانيد و در ايران هم سبب توفيق رضا شاه در بنياد گذاري يكسلسله ي سلطنتي نوبنياد و انقراض سلسله ي سلطنتي قاجاريه گرديد.

به اعتقاد ما علل و عوامل ده گانه اي كه از اين پس تشريح خواهد شد از مهمترينعوامل سقوط سلطنت رضا شاه شمرده مي شود و ساير مسائل در درجه ي بعدي از اهميت قرارمي گيرد،كه عبارتند از:

1- مذهب و رهبران مذهبي

2- رضا شاه و افكار عمومي

3- جواهرات و اندوخته هايخوانين

4- كناره گيري رجال كار آزموده و نيكنام، از امور مملكتي

5- بيوفائي با وفاداران

6- حكومت پليسي و اثرات آن

7- املاك اختصاصي

8- قانون در برابر رضا شاه

9- عشاير ايران و مساله ي تختهقاپو

10- تمديد قرار داد نفت.

شكي نيست كه اثر بخشي همه ي عوامل در به وجود آوردن يك "موجود"، يكسان و در يكاندازه و ميزان نيست و ممكن است در پيدايش "پديده" اي عاملي بيشتر و عامل ديگريكمتر اثر داشته باشد؛ با اين همه آنچه مسلّم است، اينست كه هيچ عاملي به تنهايي نميتواند موجب پيدايش يك "پديده" باشد.

بنابر اين اصل منطقي، ما نمي توانيم علل سقوط سلطنت رضا شاه پهلوي را در دهموردي كه به نظر رسيده است منحصر بدانيم و منكر اثر آفريني عوامل بسيار ديگري باشيمكه هر يك كم وبيش، به احتمال در سقوط سلطنت رضا شاه پهلوي، موثر بوده اند.

(1)

سردار سپه و مذهب

از همان نخستين روزهايي كه رضا شاه، گام در ميدان سياست نهاد و پس از واقعه يكودتاي سوم حوت (اسفند) 1299 خورشيدي كه با لقب "سردارسپه" به روي فرداي ايران ديدهگشود، به اين نكته پي برد كه تا از "مذهب" نيرو نگيرد و از پشتيباني مذهب برخوردارنباشد، ممكن نيست به مقاصد خود برسد و بر اريكه ي قدرت، تكيه بزند.

شكي نيست رضا شاه از "دهائي" خدا داده، نصيبي وافر داشت و چنانكه در خاطرات "كحال زاده" ديده مي شود، از همان آغاز فعاليت هاي سياسي خود، هدفي بس بزرگي راتعقيب مي كرد و نيل به مقام و منصب آنهم در حدّ وزارت جنگ، هرگز او را راضي و قانعنمي ساخت. شايد به همين دليل بود كه از آغاز، در صدد صيد رهبران مذهبي و توده هايمعتقد به مذهب و  اجراي مراسم مذهبي برآمد و پا به پاي مردم كوچه و بازار، بهعزاداري و سوگواري پرداخت تا بتواند مدارج ترقي را در سايه ي پشتيباني مذهب و جلبحمايت توده هاي ملت، يكي پس از ديگري طي كند و به اوج عظمت دست يابد.

دام غرور!

اما همين كه رضا خان شصت تير، خود را در مقام شهرياري و صاحبعنوان رسمي "اعليحضرت قدر قدرت" نگريست و اطمينان يافت كه سرها در پيشگاهش خم ميشود و جز "بله قربان" و قربان  اطاعت مي شود" ديگر سخني از سوي خدمتگزاران به گوششنمي رسد، يكباره گذشته را به فراموشي سپرد و از نيروي سحرآفرين و معجزه گر مذهب،غافل نشست و پنداشت كه ديگر نيازي به تائيد و پشتيباني از هيچ سوئي و از جانب هيچمقام و قدرتي ندارد و اكنون كه بر سريرسلطنت تكيه گرفته است، هيچ قدرتي اگرچه قدرتعظيم مذهب باشد، قادر نيست او را از اوج عزت به پرتگاه مذلت كشاند و اعليحضرتشهرياري را به ترك ايران و بدرود با يار و ديار و اقامت در يك جزيره ي دور افتاده،آن هم درآنسوي دنيا، ناگزير گرداند.

دراين ميان شايد اين فكر را در رضا شاه تقويت كرده بودند و يا خود از نوجواني وايام جواني در اين انديشه بوده كه مذهب مانع پيشرفت ملت و مملكت است و ارتجاع مذهبياست كه نمي گذارد ايران آباد گردد و ايرانيان همانند مردمي كه در ممالك متمدن غربي  زندگي مي كنند از مزاياي زندگي امروزين كه مرهون ره آوردهاي علم و صنعت و حركتتدريجي و تكاملي تمدن و تجدد است، برخوردار گردند و كسوت كهنه و مندرس ديروزين رابه دور اندازند و با پرندين جامه ي دنياي جديد، پيكر خويش را آراسته گردانند.

في المثل وقتي دستور مي داد در روزهاي سوگواري قمه نزنند؛ قفل بندي را به دوراندازند؛ و يا در روزهاي عاشورا "تعزيه" گرداني نكنند و به نام مذهب "كارناوال" هاي "تراژدي"!! و "درام"!! به راه نياندازند، ناگهان با مقاومت و هياهوي گروهي از مردممومن ولي بي اطلاع و در عين حال زود باور و ساده دل، روبرو مي شد و تصوّر مي كرداين گونه اعمال، به اساس، بنياد و فلسفه ي وجودي مذهب بستگي دارد و ناگزير برايريشه كن ساختن اين سلسله از تظاهرات قرون وسطائي و احياناً وحشيانه، بايد مذهب رااز ريشه و اساس برافكند و بيخ و بن اسلام را به يكباره خشكانيد، تا جامعه ي ايراناز اين قيد و بندهاي شرم آور برهد و راه سعادت و عظمت را در پيش گيرد.

غافل از اين كه رهبران بزرگ مذهب و پيشوايان روشن بين و "آيات عظام" نيز خود باتظاهراتي از اين دست، كه اگر چه نه حرام، دست كم از اعمال مكروه و ناپسنديده بهحساب مي آيد، موافقتي ندارند ولي به جلوگيري از آنها، از بيم غوغاي مردم فريبان،فرمان نمي دهند چرا كه به مصلحت نمي بينند.

اين طرز تفكر كه در نهانخانه ي "ضمير" رضا شاه خلجان داشت و پيوسته وي را آزارمي داد، سرانجام باعث شد كه رضا شاه تيشه به دست گيرد و با تيشه ي خود برافراشته،ريشه ي سلطنت خويش را قطع كند، به گمان اين كه به قطع كردن ريشه ي مذهب، توفيقتواند يافت.

سفر به تركيه

به دنبال اين وقايع، حوادث ديگري رخ داد؛ رضا شاه به تركيهسفر كرد و چون پيشرفت هاي آن كشور را ديد و مشاهده كرد كه مصطفي كمال پاشا (آتاتورك) در مدتي اندك، كشور خويش را به سوي ترقي و تعالي پيش رانده است، در صددبرآمد كه بعضي از كارهاي او را سرمشق قرار دهد و چون مي ديد كه "آتاتورك" مذهب رااز سياست جدا كرده و در قانون اساسي تركيه جديد، جايي به مذهب نداده است، او هم برآن چه ازين پيش، بدان توجه داشت، راسخ تر شد و چون به تهران آمد پس از چندي دستورداد كه لباس هاي مردمان يكسان (لباس متحد الشكل) شود و مردم كلاهي لبه دار بر سربگذارند كه اين كلاه، به كلاه پهلوي، موسوم گرديد كه همانند كلاهي بود كه سپاهيانفرانسوي برسر داشتند.

تغيير لباس و كلاه، شورشي در شهر مشهد، به زعامت مذهب و به پا درمياني شيخيسخنگو به نام "بهلول" به وجود آورد كه به كشته شدن عده اي انجاميد. پس از آن چادررا هم از سر زنان فرو كشيدند و "كشف حجاب" كردند و اندك اندك دستارها را از سر برخيبرداشتند و روضه خواني و تعزيه خواني را به كلي ممنوع ساختند و موجباتي فراهمآوردند كه رهبران مذهبي از هر گونه فعاليت اجتماعي و مردمي بازماندند، چرا كه باتاسيس سازمان ثبت اسناد و املاك و دفاتر اسناد رسمي، امكان مداخله در حل و فصلدعاوي و معاملات ملكي مردم را از آنها سلب كردند و با تشكيل سازمان اوقاف، يكي ديگراز منابع درآمد  زاي ايشان را، به نظارت دولت در آوردند. اين امور و كارهاي ديگرياز اين قبيل، هر گونه رابطه و پيوندي را كه ميان شاه و رهبران مذهبي وجود داشت ازهم گسيخت و اين خود لغزشي بود كه رضا شاه مرتكب آن شد و بي آنكه خودش در يابد،دشمنانش از همين رهگذر، وي را به سوي پرتگاه سوق دادند.

سازمان هاي مذهبي

اسلام، به ويژه در سيماي "تشيّع" به سازماني بس گسترده،استوار و در همان حال سنگري نفوذ ناپذير براي مبارزه با دشمنان تكيه دارد كه درعنوان "حوزه هاي علميه" متمركز شده و از "مدارس علوم دينيه" جلوه گرفته است.

رضا شاه از سازماني چنين دقيق، وسيع و پيروزي آفرين، بدانسان كه شايسته مي نمود،آگاه نبود و به آنچه در ظاهر مي ديد و يا از كارگزاران خود مي شنيد بسنده مي كرد وچون در باره قدرت مذهب گرفتار برداشت هاي ذهني خويش بود و به اصالت و نفوذ مذهب درميان مردم اعتقاد نداشت، نمي توانست اين نكته را دريابد كه سازمان هاي مذهبي، بيوقفه ولي در پنهان و دور از چشم معاندان، در كار "سربازگيري" فعاليتي مستمر وهميشگي دارند و سربازهاي خود را به صورت "آخوندهاي روستانشين" به گوشه و كنار كشورگسيل مي دارند.

آخوندهاي ده نشين، از همان گام نخستين، به هر روستا كه مسكن مي گزيدند، تبليغاتبر ضد رضا شاه را آغاز مي كردند و در نهان و بي آن كه توجه ماموران حكومت را بهخويشتن جلب كنند، كوشش مي كردند كه ميان مردم، به ويژه روستانشينان، با حكومت و شخصرضا شاه، سدي به وجود آورند كه هرگز از ميانه برداشته نشود و سازگاري مردم با شاه،ديگر امكان پذير، نباشد.

نتيجه اين شد كه در مدتي كوتاه ، رضا شاه، پايگاه ملي و مردمي خود را از دست دادو براي قاطبه ي مردم ايران، به ويژه روستانشينان به صورت "شمر" و "يزيد" در آمد وهر گونه راه دوستي و پيوند الفت ميان شاه و ملت، مسدود گرديد.

رضا شاه سرمست از غرور و خود كامگي، بي خبر از اين خطر، وقتي به خود آمد كه دوهمسايه ي شمالي و جنوبي از دوسوي، به خاك ميهن تجاوز كرده بودند و بركناري وي راخواستار مي شدند.

آن روز رضا شاه از خواب گران بيست ساله بيدار شد و براي اولين و آخرين بار بهاين واقعيت رسيد كه اگر پايگاه مردمي داشت و اگر مردم ايران به پشتيباني او به پايمي خاستند و برضد دشمنان وطن خود شورش و هياهو مي كردند و خواستار بقاي سلطنت وي ميگرديدند، هرگز اشغال كنندگان ايران، نمي توانستند شاه را به جلاي وطن ناچارگردانند.

ولي ديگر اين بيداري نابهنگام سود بخش و عقده گشا نبود.

(2)

رضا شاه و افكار عمومي

مردم كه مي ديدند در تمام كارهاي اجتماعي همانند انجمن بلديه (شهرداري) و حتيانجمن هاي خيريه، در شهرستانها فرماندارها با نظارت فرماندهان نظامي و در پايتخت،مسوولان دولتي راساً تصميم مي گيرند و به مردم اعتنائي ندارند، از مشاركت دراينگونه كارها به تدريج دلسرد و دلزده شدند و همه را به رضا شاه و دستيارانش واگذاردند.

دراين ميان باريك بينان نكته سنج هم، مهر خموشي بر لب زده بودند؛ زيرا از يكسوبر جان خود بيمناك بودند و از سوي ديگر مي گفتند اگر قرار باشد كه مجلس قانونگذاريبه دست معدودي هوچي و يا سياستمدار حرفه اي و يا دغلكاران مردم فريب اداره شود كهجز باج گيري و جاه طلبي محركي براي خدمتگزاري ندارند، همان بهتر كه "دموكراسي رضاشاه" به صورت دموكراسي هدايت شده (دموكراسي ديريژه) امور مملكت را به دست گيرد ومردم را از هياهوي عوامفريبان خودخواه و بعضاً سودجو، آسوده گرداند و اجازه ندهد كهكشور بار ديگر گرفتار "هرج و مرج" گردد.

اما بدبختانه رضا شاه و يارانش بدين حدّ قانع نبودند و پس از چندي شاه به تصاحباملاك مردم پرداخت و برنامه سازان اقتصاديش، به سوي كسب و كار مردم "خيز" برداشتندو سرمايه گذاري در معاملات داخلي را هم در قلمرو فعاليت هاي دولت درآوردند و بدينمنظور كمدي "شركت هاي سهامي" را در دست اجرا گذاردند و خريد و فروش روزانه مردم رانيز، خود به دست گرفتند.

"داور" سازنده ي "دادگستري نوين" كه از عوامل موثر انقراض سلطنت قاجاريه و تاسيسسلسله ي سلطنتي پهلوي بود، پس از يكي دو بار شركت در كابينه ي آن روزگاران، در مقاموزير فوائد عامه و وزير عدليه، به مقام وزارت ماليه رسيد. وي شخصيتي مورد علاقه واعتماد رضا شاه، به شمار مي رفت.

داور تصميم گرفت به تقليد از چند كشور اروپايي كه با ديكتاتوري نظامي اداره ميشدند، اقتصاد مملكت را هم به دست دولت بسپارد و نه تنها واردات و صادرات را درانحصار دولت در آورد بلكه در خريد و فروش انواع نيازمنديهاي همگاني هم عناصر وابستهبه دولت را مداخله دهد و در واقع بازار مصرف داخلي را به صورت يك موسسه دولتي دراختيار بگيرد.

بدين منظور به تاسيس شركت هائي پرداخت كه تعداد آنها به تدريج از بيست شركت همتجاوز كرد. شركت هائي از قبيل شركت قماش، شركت قند و شكر، شركت فرش، شركت برنج وچند شركت ديگر از آن جمله بود كه پيش از آن، معمولاً كالاهاي قلمرو داد و ستد اينشركت ها توسط افراد جامعه  و با سرمايه هاي خصوصي انجام مي گرفت و زندگي تاجران وپيشه وران و مغازه داران و گروهي  انبوه از مردم ايران، از اين رهگذر تامين ميگرديد.

كوتاه شدن دست بازرگانان محلي حتي از خريد و فروش "ارزاق عمومي"، چنان جامعه را- البته به تحريك اجانب- از حكومت "رضاشاهي" رنجيده و نفرت زده گردانيد كه مهمتريناثر آن در روز سوم شهريور ماه 1320 هويدا گرديد.

در سپيده دم آن روز، رضا شاه و دودمانش در كاخ هاي سلطنتي آسوده غنوده بودند ونقش مردم در اداره امور كشور را همچنان به هيچ مي گرفتند كه به ناگهان زنگ تلفننخست وزير (علي منصور= منصورالملك)، قزاق سابق هنگ سواد كوه و فرمانده پيشين آتريادهمدان را كه در جامه ي پادشاهي به خواب راحت فرو رفته بود، بهت زده از بستر بيرونكشيد و كمتر از يك ماه بعد به جزيره موريس رهسپار گردانيد.

 (3)

جواهرات و اندوخته هاي خوانين

از وقايع افسانه ساز كه از ديرباز، در جامعه ي ايران (پيشاز سلطنت پهلوي) بهخصوص در ميان گروه هاي بي خبر، زودباور و ساده انديش مردم زمانه، همواره مطرح بود ودهان به دهان نقل مي شد، قصه ي جواهرات خوانين بود.

واقعيت اينست كه سردار سپه و بعد رضا شاه پهلوي بسياري از جواهرات و اشياء عتيقهو نفيس بعضي از خوانين و سران عشاير را شخصاً و به عنف و ستم تصاحب كرده بودند كهانكار آن حتي براي متعصب ترين طرفدارانش نيز، امكان پذير نيست.

وقتي سردار سپه پس از كودتا، به عنوان فرمانده كل قوا و پس از چندي وزير جنگ،فعاليت خود را كه از ديرباز آغاز كرده بود، گسترش داد و بر بودجه وزارت جنگ چنگانداخت، آزاد مردان و ترقي خواهان ايران دوست، سكوت كردند و خاموش ماندند؛ چه آنكهبه خود دلداري مي دادند كه سردار سپه با هرج و مرج و بي نظمي و پريشاني به نبردبرخاسته و مي كوشد تا ناامني را از اين سرزمين براندازد و چون براي به ثمر رساندنچنين برنامه اي نياز به تشكيل قشوني منظم و آراسته دارد و به وجود آوردن چنين قشونيمتحد و منضبط نياز به صرف هزينه هاي هنگفت دارد، پس سردار سپه محق است كه بودجهوزارت جنگ را، به دور از قوانين "حسابداري و حسابرسي" شخصاً در اختيار بگيرد و هرگونه كه خود صلاح تشخيص مي دهد و شايسته مي داند، به مصرف برساند.

به ويژه كه در كوتاه مدت سردار سپه، به ايجاد نظمي نسبي و امنيتي موقتي نائلآمده بود و درست در جهت مخالف مدعيان پيشين ايران مداري كه بسيار گفتار و اندككردار بودند، او كم مي گفت و بسيار مي كرد و در مدتي قليل گام هاي بلندي برداشت كهنشانه اي از پيشرفت هاي هر چه بيشتر آينده را نمودار مي ساخت.

اين وضع و اين گونه برداشت و داوري همچنان ادامه داشت تا سردار سپه به مقامرياست وزراء رسيد و سرلشگر عبدالله امير طهماسب را با عنوان فرماندهي لشگرآذربايجان (امير لشگر شمال شرق) و والي (استاندار) آذربايجان، به آن ديار مامور كرد.

در آن هنگام از ميان خوانين و روساي عشاير در آن منطقه، اقبال السلطنه ماكوئي ازهمگنان خويش نامبردارتر و مقتدرتر مي نمود و چون دژي استوار و سواراني چابك وتيرانداز در اختيار داشت، دولت هاي وقت، جرات نمي كردند به سويش بروند و ماليات هايعقب افتاده ي دولت را در خواست كنند.

همين كه خزانه اي اقبال السلطنه ماكوئي، با آن همه سكه هاي زرين و سيمين وسنگهاي بي بديل و گردن بندهاي زمردين و ياقوت ها و مرواريدهاي قيمتي و آن همه اشياءگرانبها و جواهرات بي همانند، به تهران منتقل گرديد، با حسن استقبال ترقي      خواهان روبرو شد و مرگ سردار ماكو، توفيقي در جهت بسط امنيت كشور به حساب آمد.

چرا كه آنها مي پنداشتند رئيس الوزراء (= نخست وزير= سردار سپه) آن همه گنجينههاي باد آورده را با عنوان "بيت المال" به خزانه ي دولت تحويل خواهد داد و به كمكاين گنج شايگان و اين بودجه هنگفت به اجراي قسمت ديگري از برنامه هاي خود نائلتواند شد كه با هدف نوسازي ايران و تهيه ي وسايل رفاه براي ايرانيان، از رهگذر بسطامنيت و اشاعه ي تمدن غرب و بهره وري از فرهنگ دنياي بيدار و به پا خاسته ي اروپا،ترسيم شده است.

اما همين كه خواندند و شنيدند كه سردار سپه (رئيس الوزراء) سرداري كه او را "پدروطن" مي خواندند و مردي كه او را "نجات بخش" ايران كهن از عقب ماندگي هاي قرون واعصار مي دانستند و به قدرت رهبري و شور ايران دوستي او اميد بسته بودند، اموال "خان ماكو" را كه دهها سال ماليات به صندوق دولت بدهكار بوده است، به خويشتن اختصاصداده و در شمار اموال شخصي خود، به حساب آورده است، يكباره سرد و حرمان زده، بر جايبنشستند. جوانان ترقي خواه و وطن پرستي كه در كنار سردار سپه، براي به ثمر رساندننيّاتش تلاش مي كردند، اندك اندك، از پيرامونش پراكنده شدند و هر يك به گوشه ايپناه گرفتند و گروهي از آنان نيز آزرده دل و خسته جان راه ديار فرنگ را در سپردند واز يار و ديار خود چشم پوشيدند و از آن پس بود كه به پنهاني و نجوا گونه "زراندوزي" و "ثروت دوستي" سردار سپه ميان مردم شايع گرديد.

مردم ايران، به دو دسته از پيشوايان خود ايمان و اخلاص، در حد فداكاري و از جانگذشتگي دارند كه در ميان هيچ يك از ملل عالم، نه همانند اين پيشوايان ديده مي شود ونه از اين حيث، هيچ يك از ملت هاي جهان با ملت ايران قابل مقايسه اند:

دسته ي نخست پيشوايان مذهبي مانند حضرت رسول اكرم (ص)، حضرت علي(ع)، حضرتحسين(ع) و حضرت ابوالفضل ، و ديگر سران و بزرگان دين هستند و دسته ي دوم را شخصيتهاي تاريخي و ملي مانند يعقوب رويگري، ميرزا تقي خان اميركبير، ستارخان، سيد جمالالدين اسد آبادي، آيات عظام طباطبائي، بهبهاني، شيخ فضل الله نوري،سيد حسن مدرّس وباقرخان، ميرزا كوچك خان جنگلي، شيخ محمد خياباني، كلنل محمد تقي خان پسيان، يپرمخان، حيدر عمواوغلي، و ... تشكيل مي دهند.

وقتي در زندگي اين هر دو گروه، به جستجو و پژوهش برخيزيم و تمام اسناد تاريخي رازيرورو كنيم، كوچكترين نشانه اي از مال دوستي و زراندوزي پيدا نخواهيم كرد؛ مگر آنكه آنها با بي اعتنايي به ثروت و مكنت نگريسته و آنچه داشته اند به ديگران بخشيدهاند و گاه نيز تمام دارائي خود را ايثار كرده اند.

در ميان ملتي كه اين چنين  نمونه هائي دارد و بدينسان به ملكات اخلاقي پيشوايانخويش علاقه اي شديد تا حدّ عشقي شورانگيز ابراز مي دارد، دل بستن به سيم و زر و درانديشه ي جمع ثروت بودن اگر نشانه ي بي خردي نباشد، بدون ترديد نشانه ي كوته بينيو  به هيچ وجه شايسته رهبر يك مملكت نيست.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 12 اسفند 1393 ساعت: 23:09 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 824

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس