دانش آموزی - 434

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره پوشاک اقوام مختلف ایران

بازديد: 359

 

مقدمه:

پوشاك بارزترين سمبول فرهنگي، مهمترين و مشخص ترين مظهر قومي و سريع الانتقال نشانه فرهنگي است كه به سرعت تحت تاثير پديده هاي فرهنگ پذيري در بين جوامع گوناگون انساني قرار مي گيرد، حتي عده اي را عقيده بر آن است كه استيلاي فرهنگي و سلطه پذيري در وهله اول از طريق انتقال پوشاك صورت مي گيرد و حتي مي توان با تغيير پوشاك يك جامعه، نوع معيشت و شيوه توليد آنها را نيز دچار دگرگوني نمود و تحولاتي در ساختار زندگي اجتماعي آن جامعه ايجاد كرد ( مثل تغيير پوشاك تحميلي توسط رضاخان در ايران و كمال آتاتورك در تركيه ).

گروههاي مختلف انساني كه در مناطق مختلف ايران زندگي مي كنند و هر كدام داراي ويژگي هاي قومي برجسته اي هستند و تحت عوامل گوناگون از جمله اكولوژيكي منطقه قرار دارند تن پوش ويژه اي به تن دارند كه در همان نگاه نخست قوميت، حوزه زندگي، زبان و ساير مشخصات فرهنگي و حتي مذهب و اشتغالات اصلي زندگي آنان را در ذهن بيننده تداعي مي كند. شناخته شده ترين اين اقوام عبارتنداز آذربايجاني، بلوچي، بختياري، تركمن ها، قراق ها، خراساني ها، قشقائي ها، كردها، گيلاي ها، لرها، مازندراني ها و جنوبي ها.

ضمناً همانطور كه گفته شد پوشاك در هر منطقه اي زمينه بسيار مناسبي جهت تاثير و تاثر فرهنگي به حساب مي آيد. مثلا پوشاك زنان جنوب ايران كه به پوشاك « بندري معروف است » متاثر از پوشش ساكنان كشورهاي همجوار و شيخ نشين هاي حاشيه خليج فارس مي باشد، زيرا مردم ناحيه جنوب ايران از دير باز تا كنون ارتباطات دريايي با مردم كشورهاي همجوار داشته و يا دريانورداني از ملل مختلف بدلايل گوناگون در اين ناحيه مستقر بوده اند، لذا پوشاك زنن و منطقه تا حد زيادي متاثر از نشانه هاي فرهنگي اقوام و ملل همجوار است، حتي نشانه هايي از پوشاك زنان هند و پاكستان را نيز در لباس زنان اين منطقه مي توان مشاهده كرد و بازمانده نشانه اي از ابتكار زنان پرتغالي را براي ممانعت از سوخت صورت و نوك بيني در اثر تابش شديد نور آفتاب در پوشش زنان بندري مي توان ملاحظه كرد. بنابراين پوشاك يكي از نشانه هاي بارز فرهنگي است كه همواره در معرض تغيير و تحولات قرار دارد. در شكل گيري و تركيب پوشاك محلي هر قومي عوامل عمده زير دخالت دارند:

1-      مذهب

2-      شرايط و عوامل طبيعي

3-      نوع معيشت مسلط و فعاليت هاي جنبي توليد

4-     منزلت اجتماعي


1-                پوشاك بختياري

ايل بختياري در ناحيه اي بين اصفهان، خوزشتان، لرستان و فارس زندگي مي كند. بختياري ها كوچ نشينند و به دامپروري مشغولند. آنان علاوه بر دامپروري مشغولند. آنان علاوه بر دامپروري به كشاورزي نيز مي پردازند.

     پوشاك بانوان بختياري عبارت است از يك كلاهك، يك عرق چين، روسري ئي به نام مينا، پيراهني بلند و شليته ي بلند و چين دار كه به آن « تنبان » مي گويند. آنان روي لباسهاي خود « يل » مي پوشند كه نوعي قبا است. زنان بختياري چادري توري بر سر و گيوه به پا مي كنند.

 

پوشاك قشقايي

قشقايي ها از ايلات ساكن منطقه فارس هستند. قشقايي ها كوچ نشينند. مردانشان به دامپروري و پرورش اسب و زنانشان به قاليبافي اشتغال دارند.

     پوشاك بانوان قشقايي عبارت است از كلاهكي شبيه به كلاهك بانوان بختياري، يك روسري پارچه اي سه گوش و بزرگ توري به رنگهاي سفيد، زرد، يا كرم كه قسمت جلوي آن را به شكل نيم دايره در مي آورند، دستمالي به نام كلاغي كه آن را دور سر و پيشاني مي پيچند و با آن روسري را محكم مي كنند، پيراهني بلند كه در دو طرف چاك دارد، « ارخالق » قشقايي كه نوعي قباست و از پارچه هاي مخمل يا زري دوخته مي شود و لبة آن نواردوزي مي گردد، شليته هايي پرچين و گلدار كه به آنها تنبان مي گويند و چند تا از آنها را روي هم مي پوشند. تنبان رويي توري است و در حاشية آن نوار مشكي پرچيني دوخته مي شود. زنان قشقايي گيوه به پا مي كنند.

 


2-                پوشاك بندري

به ساحل نشينان جنوب ايران بندري مي گويند. مردم كناره ساحلي درياي عمان و خليج فارس اغلب به ماهي گيري اشتغالدارند. بعضي از آنان نيز كشاورزي مي كنند. به كشت غلات و حبوبات و نيز خرما و مركبات مي پردازند. پوشاك بندري ها به دليل هواي گرم و مرطوب سواحل درياي عمان و خليج فارس سبك و نازك و گشاد است.

     پوشاك بانوان بندري عبارت است از يك كلاه سه گوش آستردار، يك روسري توري به رنگهاي مشكي و بنفش كه بعضي از آنان ساده و بعضي ديگرشان زردوزي شده است، يك پيراهن نازك و گشاد كه اغلب از پارچه مشكي و بنفش تيره تهيه مي شود. يك شلوار كه از دم پا تا زير زانوي آن تنگ است و از پارچه ساتن يا اطلس دوخته مي شود و ميان ساق آن از پارچه چيت است. كفش زنان بندري معمولاً روباز است. آنان از چادر و نقاب نيز استفاده مي كنند.

 

3-                پوشاك بلوچي

بلوچ ها از ديرباز در شرق ايران، در جوار كشور پاكستان، سكونت داشته اند. آنان كشاورزي و دامداري مي كنند و اكثراً چادرنشين اند. عده اي از ايشان نيز كه در كنارة درياي عمان سكونت دارند به ماهيگيري مي پردازند.

     پوشاك بانوان بلوچي عبارت است از سربندي از پارچه معمولي يا مخمل، پيراهني كه اغلب از پارچه تيره تهيه مي شود و جلوي سينه و جلوي دامن و سردست آن سوزن دوزي مي گردد. شلواري كه دمپاي آن تنگ مي باشد و معمولاً حاشيه آن سوزن دوزي و نوار دوزي شده است. قباي سوزن دوزي شده ( در قديم اين قبا را با دقت و حوصلة زيادي سوزن دوزي مي كردند ولي امروزه از مقدار سوزن دوزي آن كاسته شده است. ) چادري كه معمولاً از تور مشكي تهيه مي شود، نوعي كفش محلي.

 

4-                پوشاك مازندراني

كنارة درياي خزر ناحيه اي است سر سبز و حاصلخيز كه بيشتر مردم آنان به كشاورزي و دامپروري و صيد ماهي مي پردازند. زنان در اين ناحيه نقش مهمي در كشت و زرع به عهده دارند. برنج، چاي، پنبه، گندم و مركبات از محصولات مهم اين ناحيه سرسبز است. از ميان لباسهاي روستايي كناره درياي خزر پوشاك مازندراني و گيلگي قاسم آبادي را انتخاب كرده ايم.

     پوشاك مازندراني عبارت است از يك لچك كه پارچه اي سه گوش و سفيد است، يك چارقد چهارگوش سفيد كه معمولاً آن را دولا مي كنند و بر سر مي نهند، پيراهني كه قد آن از زانو كوتاهتر است و در دو طرف چاك دارد، يك جليقه، شليته اي كوتاه كه گلدار و پرچين است، شلوار مشكي و بلند، جوراب پشمي، و نوعي كفش محلي به نام « چوموش » كه از چرم خام يك تكة قرمز تهيه مي شود.

 


5-                پوشاك گيلگي قاسم آبادي

پوشاك گيلكي قاسم آبادي عبارت است از يك لچك مشكي كه آن را به شكل خاصي دور سر مي پيچند، چارقدي سفيد، پيراهني تا نيمه اندام كه جلوي سينة آن چين دار و نواردوزي شده است، جليقه يا يل يا كت ( امروزه جليقه بيشتر از يل يا كت مرسوم است. ) ، تنبان (شليته) بلند و چين داري كه روي آن نوارهايي با رنگهاي مختلف همراه با نوار مشكي مي دوزند، و كفش محلي « چوموش ».

 

6-                پوشاك تركمني

تركمن هاي ايران در شرق مازندران، در دشت تركمن صحرا، سكونت دارند. آنان به دامداري، كشاورزي، پرورش اسب، بافتن قاليچه، و توليد ابريشم اشتغال دارند.

     پوشاك بانوان تركمني عبارت است از كلاهكي بزرگ و استوانه اي شكل، پيراهن بلند و ساده اي كه اغلب به رنگ زرشكي، بنفش، و قرمز است، شلواري كه دمپاي آن تنگ و از پارچه اي مرغوب است و ميانساق آن گشاد و از كرباس سفيد است، قبايي بلند از جنس ابريشم كه روي يقه، مچ، و حاشيه هاي ديگر آن را سوزن دوزي مي كنند، روسري و چارقدي به اندازة يك چادر كه لبه هاي آن ريش دار است، جوراب پشمي، و كفشي از چرم خام.

 

7-                پوشاك كردي

كردها از طوايف قديمي ايراني هستند كه در غرب ايران، در كردستان و باختران و آذربايجان غربي، سكونت دارند. بيشتر كردها در روستاها به سر مي برند و به كشاورزي و دامپروري اشتغال دارند. آنان به طوايف متعددي تقسيم مي شوند كه هر يك از اين طوايف داراي پوشاك خاص خود مي باشد. ما از اين لباسها پوشاك زنان كرد باختران را براي شما انتخاب كرده ايم.

     پوشاك بانوان كرد باختراني عبارت است از يك سربند كه شامل چندين دستمال كلاغي ريش دار است، زير پوش بلند و ساده، پيراهن بلند و گشادي كه معمولاً از پارچه هاي گلدار تهيه مي شود، جليقه يا يلي كه آن را نوار دوزي و سكه دوزي مي كنند، قباي بلند كه معمولاً آن را از پارچه هاي مخمل رنگي تهيه مي كنند، شلوار كردي كه پرچين و گشاد است، و گيوة باختراني كه دستباف و رنگين است.

 

8-                پوشاك ابيانه اي

ابيانه دهي است در استان اصفهان، در نزديكي شهر كاشان، كه در كوهپايه هاي كنارة كوير واقع شده است. مردم اين ده به كشت گندم و جو و ميوه هايي مثل سيب و گلابي و همچنين به پرورش دام اشتغال دارند. لباس زنان ابيانه اي را به مثابة نمونه اي از پوشاك زنان روستايي كوهپايه هاي كنارة كوير انتخاب كرده ايم.

     پوشاك بانوان ابيانه اي عبارت است از يك روسري چارگوش گلدار و ريش دار، پيراهني كه روي سينة آن تكه دوزي مي شود، يلي كه معمولاً از پارچه متقال تهيه مي شود و حاشية آن نوار دوزي مي گردد، شليتة چين داري كه معمولاً به رنگ مشكي است، و گيوة سفيد.

 


9-                پوشاك خراساني

اين لباس را بانوان شرق خراسان مي پوشند. شرق خراسان منطقة وسيعي در نوار مرزي است كه از شمال سيستان تا تربت جام امتداد دارد.

     مردم اين ناحيه بيشتر به كشاورزي و دامپروري اشتغال دارند. انواع غلع، علوفه، ميوه، و سبزي در شرق خراسان پرورش داده مي شود. انگور، خربزه، هلو، و گلابي خراسان معروف است.

     پوشاك بانوان شرق خراسان عبارت است از چارقدي بزرگ و سفيد كه با يك دستمال كلاغي به دور سر محكم مي شود، پيراهني كه معمولاً به رنگ قرمز ساده است، شلوار گشاد و پرچيني كه پهناي پارچه كمر آن به شش متر مي رسد و معمولاً سفيد يا قرمز است، جليقه اي از مخمل، و نوعي نعلين كه در بيرجند دوخته مي شود.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:34 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره بررسي نقش شهرمشهد در ساختار مجموعه شهري

بازديد: 655

 

بررسي نقش شهرمشهد

 در ساختار مجموعه شهري مشهد از ابعاد مختلف اقتصادي , اجتماعي , فرهنگي و خدماتي

 

 

1- مباني نظري مفهوم مجموعه شهري

1-1- تعريف مجموعه شهري :

مجموعه شهري (conurbation) به گستره وسيعي اطلاق مي شود كه از گسترش و پيوند شهرها و شهرك هاي متعدد بوجود مي آيد . به گونه اي كه در عين پيوند كالبدي معمولا موجوديت جداگانه خود را حفظ مي كنند .

به عبارت ديگر مجموعه شهري يك محدوده فضايي است متشكل از يك يا چند شهر اصلي و كانونهاي جمعيتي , توليدي و خدماتي پيرامون آنها كه داراي روابط اقتصادي , اجتماعي و كالبدي فضايي بصورت متقابل , مستقيم , مستمر و فزاينده با يكديگر بوده و بازار واحدي از سكونت , اشتغال , خدمات و ظرافت را تشكيل مي دهند .

 

2-1- تعيين شاخصهاي تبيين مجموعه شهري در جهان:

امروزه رويكرد ها و نگرشهاي پايه در زمينه تعيين مجموعه هاي شهري از رويكرد مناطق همگن به سمت مناطق عملكردي قول يافته است .

در رويكرد مناطق عملكردي , متغير اصلي بر روابط استوار است و لزوما همگني و تجانس وجود ندارد . در مورد مرزهاي منطقه عملكردي سه نكته مهم وجود دارد

 الف) عدم ثبات و متغير بودن مرزها

ب) عدم قطعيت عيني و كالبدي مرزها ( ملاحظات رواني _ فرهنگي و اجتماعي )

ج) عدم انطباق مرزهاي عملكردي با مرزهاي قراردادي سياسي و اداري

 

3-1- روشهاي عمده تعيين شاخصهاي مجموعه شهري :

مهمترين روشهاي تعيين شاخصهاي مجموعه شهري عبارتند از :

الف) روشهاي كمي مبتني بر مدل جاذبه

ب)روشهاي تحليل جريان (انواع جريانهاي اقتصادي , اجتماعي , جمعيتي , سياسي , خدماتي و اداري )

ج) روشهاي جغرافيايي و كالبدي _ فضايي

د) روشهاي اقتصادي

بررسي و تحليل روشهاي مختلف نشان مي دهد كه هيچ كدام از اين ديدگاهها و روشها برتري ذاتي ندارند و هر كدام از جهات و يا در موارد خاص مفيدند . در واقع هر كلانشهر و مجموعه شهري با توجه به شرايط ويژه خود مي بايست از ارزشهاي متناسب با شرايط فوق استفاده نمايد .

در اين ميان به نظر مي رسد كه رويكرد روشهاي تلفيقي از توان بيشتري در مقايسه با روشهاي مذكور برخوردار باشد . نظير تلفيق عوامل جمعيتي , اقتصادي و مسكن و يا تلفيق الگوي كاربري زمين , حمل و نقل و سيستم محيطي

 

2_ تعريف و شاخصهاي تبيين مجموعه شهري در ايران :

انتخاب روش و شاخصهاي تبيين محدوده مجموعه شهري ,بستگي ويژه اي به شرايط خاص هر فضاي شهري در ايران دارد و از امكانات و محدوديتهاي اين فضا , همچنين گرايشات ذهني برنامه ريزان تبعيت مي كند با توجه به اين رويكرد عمومي , شاخص هاي تبيين مجموعه شهري را بايد به دو دسته شاخصهاي اصلي و شاخصهاي فرعي تقسيم كرد . شاخصهاي اصلي براي نهادهاي مركزي و برنامه ريزي كلان به كار مي آيند و شاخصهاي فرعي در سطح منطقه اي و محلي يا برخي از مقولات ويژه اقتصادي يا اجتماعي و فرهنگي مطرح مي شوند كه به شغل ، خريدهاي روزانه و غيره مربوط مي شود و كاركردهاي محلي داشته يا براي يك نهاد خاص مفيدند .

در جدول زير چكيده نظريات و پيشنهادات طرح تعريف مجموعه هاي شهري در مورد معرفي شاخصهاي تعيين مجموعه هاي شهري در ايران ارائه شده است . ( طرح مجموعه شهري تهران ؛ فرنهاد،  ج1 : 60 )

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

- شاخص تقدم جمعيت , شهر مركزي است

-آستانه 250 هزار نفر جمعيت براي مركزيت يك شهر يا دو شهر بر روي هم

1 _ نقش شهر مركزي

1- شاخصهاي اصلي

الف ) تقسيمات كشوري

- پيشنهاد دهستان بعنوان واحد پايه

- وجود حداقل يك شهر يا آبادي ده هزار  نغري در محور هاي اصلي

ب ) جمعيت كانونهاي پيراموني

-  رشد  جمعيت بيشتر از متوسط رشد مناطق شهري كشور  

2 _  شاخصهاي پيراموني

- حداكثر فاصله 40 كيلومتر ( به شرط عدم مانع ارتباطي )

- لزوم ادله كافي در بيشتر از 40 كيلومتر

3 _  شاخصهاي فاصله

- تسلط اشتغال غير كشاورزي در پيرامون ( 90 درصد )

- وجود شهركهاي صنعتي , انبارداري و طرحهاي صنعتي بزرگ

4 _  شاخصهاي اقتصادي

- تراكم حداقل در پهنه 200 نفر در كيلومتر مربع

5 _  شاخص تراكم جمعيت

 - سفرهاي روزانه , سيستم هاي حمل و نقل , مكان گزيني صنايع , فروشگاهها و ...

1 _ شاخصهاي خاص

2- شاخصهاي فرعي

 -  15 درصد اشتغال پهنه پيراموني در شهر مركزي

2 _ مركزيت شغلي يا نسبت خوابگاهي

 - نقش تعيين كننده عوامل طبيعي در تلفيق محدوده

- عدم معيار ثابت در جهان و ايران در اين زمينه

- اهميت پهنه هاي همگن طبيعي از نظر محيط زيست

3 _ شاخصهاي طبيعي

- قيمت زمين بعنوان نشانه تعامل و پيوند فضايي ( در رابطه با تراكم جمعيت , خدمات و فاصله )

4 _ قيمت زمين

 

3 _ مختصري بر معرفي و تبيين عملكردي مجموعه شهري مشهد :

ناحيه مشهد( مجموعه شهري مشهد )  مشتمل بر شهرستانهاي مشهد , فريمان و چناران است كه قريب به 20 هزار كيلومتر مربع معادل 8 درصد مجموع سه استان خراسان رضوي , شمالي و جنوبي وسعت دارد , در استان خراسان رضوي واقع است . بر اساس آخرين اطلاعات منتج از سرشماري سال 1375 , جمعيت ناحيه بالغ بر دو ميليون و چهارصد هزار نفر است كه بيش از 40 درصد از جمعيت استان خراسان  پيش از تقسيم را در بر مي گيرد . هم اكنون نزديك به 80 درصد جمعيت ناحيه در كانونهاي شهري  آن و عمدتا در شهر مشهد و 20 درصد بقيه در كانونهاي روستاييان به سر مي برند . بنابراين از ويژگي هاي بارز شهر مشهد سهم نسبي بالاي جمعيت ( بويژه شهرنشين ) نسبت به ساير نواحي است . علاوه بر آن تراكم نسبي جمعيت در ناحيه مشهد حدود 122 نفر در هر كيلومتر مربع است كه بدون شك از اين نظر در ميان نواحي استان خراسان از تراكم بسيار بالايي برخوردار است

 

 

 

 

 

 

.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

هر چند ناحيه مشهد هم اكنون داراي 9 نقطه شهري است ليكن بدون هيچ ترديدي شهر مشهد با جمعيت بيش از يك ميليون نفر داراي بيشترين جمعيت و نيز ويژگيهايي به قرار زير است :

_ مركز سياسي _ اداري سه استان خراسان رضوي

_ قطب زيارتي و گردشگري در سطح ملي

_ دومين شهر بزرگ از نظر جمعيت در سطح ملي

_ نقش و عملكرد استاني از نظر اداري , سياسي , خدماتي , اقتصادي و فرهنگي و ...

_ داراي جايگاه ويژه از نظر ارتباطات برون مرزي با كشورهاي افغانستان و تركمنستان

به اين ترتيب مجموعه شهري مشهد از نظر اجتماعي _ اقتصادي و فرهنگي و ... داراي ساختار متفاوت و خاص است كه آن را از ساير نواحي متمايز مي كند . اين تمايزات بيان كننده توانها و تنگناهاست كه شرح آن به صورت زير آمده است :

_ به دليل تمركز انواع خدمات در كانون شهري مشهد(اداري ,فرهنگي،آموزشي، بهداشت و درمان و ... ) ناحيه مشهد ارائه دهنده انواع خدمات در سطح استان محسوب مي شود .

_ ارائه خدمات سطح برتر و وجود خدمات و تسهيلات شهري در ناحيه مشهد , خود عامل مهمي در جذب جمعيت بويژه در نقاط شهري و بطور مشخص  شهر مشهد قلمداد مي شود .

_  بررسي هاي اوليه ساختار اقتصادي مجموعه شهري مشهد نشان دهنده آن است كه اين ناحيه به دليل تمركز جمعيت و فعاليت , زير ساختها و ... بيشترين تعامل اقتصادي نواحي داراست . به اين دليل بيشترين فعاليتهاي اقتصادي از نظر توليد . توزيع و مصرف در مجموعه شهري مشهد صورت مي پذيرد . _ از نظر طرحها و اقدامات توسعه ناحيه مشهد مركز توجه اقدامات برنامه ريزي توسعه و تجهيز فضايي محسوب مي شود. عمران و توسعه ناحيه مشهد مشتمل بر طرحها ي مرتبط با منابع طبيعي , انرژي , فعاليتهاي توليدي , عمران شهري و روستايي , راه و ترابري , آموزش بهداشت و درمان , فرهنگ , خدمات گردشگري و ورزشي است كه عمدتا بر پايه كمبودهاي ناحيه بوده و شهرهاي مشهد , چناران و فريمان را بطور خاص آماج خود قرار داده است . اگر چه از مهمترين طرحهاي توسعه شهري بويژه شهر مشهد در رده اول قرار گرفته است .

_ از نظر ارتباط ناحيه مشهد با نواحي همجوار بايد در نظر داشت كه ارتباط اخير داراي حوزه هاي متنوع و دامنه هاي متعدد است . حوزه هاي ارتباطي ناحيه مشهد با نواحي همجوار ( ناحيه قوچان , سرخس , نيشابور , تربت جام و حيدريه ) شامل ارتباط سياسي  اداري , فرهنگي , آموزشي , درماني , بازرگاني , گردشگري و اقتصادي است . حوزه هاي اخير دامنه هاي متفاوتي را از نظر نحوه عملكرد ناحيه مشهد مشخص مي كند . ليكن پر واضح است كه ارتباط ناحيه مشهد با نواحي همجوار و نيز ساير نواحي بسيار پررنگ و بي بديل بوده و از شهرت خاصي برخوردار بوده است . تجلي بارز ارتباط ناحيه مشهد با نواحي همجوار در حجم سفرهاي روزانه در مسيرهاي منتهي به كانونهاي جمعيت و فعاليت ناحيه مشهد و بويژه شهر مشهد است . اين سفرها در قالب اهداف گوناگون اداري , آموزشي , فرهنگي ، درماني, خدماتي , گردشگري و زيارتي و از طريق خطوط زميني ( حمل و نقل جاده اي و ريلي  ) و نيز خطوط هوايي به انجام مي رسد و در نهايت بايد در نظر داشت كه حوزه عمل ناحيه مشهد دامنه وسيعي تا مرزهاي استان را در بر مي گيرد ليكن هرچه به نواحي همجوار مجموعه شهري مشهد و نيز شهر مشهد نزديك تر مي شويم اين ارتباط بسيار گسترده تر و پيچيده ت شده و شدت بيشتري مي يابد .

حال با توجه به تحليل مختصري بر عملكردها و عمده مجموعه شهري مشهد جايگاه كلانشهر مقدس مشهد را از ديدگاههاي اقتصادي , اجتماعي , فرهنگي  و خدماتي در پهنه ناحيه مشهد ( مجموعه شهري مشهد ) مورد ارزيابي و بررسي قرار مي دهيم .

 

2-1- نقش و جايگاه شهر مشهد در مجموعه شهري مشهد با تاكيد بر مولفه هاي اقتصادي:

2-1-1- اشتغال و گروههاي عمده فعاليت :

در ناحيه مورد مطالعه سهم اشتغال در بخشهاي اصلي و در مقايسه با منطقه به شرح زير است :

 

2-1-1-1- كشاورزي :

در مجموعه شهري مشهد به لحاظ اشتغال در بخش كشاورزي شهرستان مشهد شرايط متفاوتي را در شهرستان فريمان و چناران تجربه مي كند. در شهرستان مشهد اشتغال در بخش كشاورزي در مقايسه با دو بخش ديگر در سطح پايين تري قرار دارد در حاليكه در شهرستان فريمان و چناران تركيب به نيمي از شاغلين هر دو شهرستان در بخش كشاورزي فعال اند كه مي توان اين مساله را در برتري چشمگير و قابل توجه جمعيت فعال در بخش خدمات و صنعت شهر مشهد تلقي نمود . هر چند به دليل وجود بازار بسيار قدرتمند شهر مشهد از نظر مصرف مواد كشاورزي در شهرستان مشهد فعاليت كشاورزي از قدر مطلق بالاتري ( چه از نظر اشتغال و چه از ديد توليد محصولات ) نسبت به دو شهرستان فريمان و چناران برخوردار است .    

 

2-1-1-2-صنعت و معدن :

در شهرستان مشهد با تمركز خاص جمعيت در كلانشهر مشهد بر خلاف دو شهرستان ديگر كه غلبه با فعاليتهاي كشاورزي است به دليل تراكم جمعيت اصلي شهرنشين منطقه , نيز تراكم واحدهاي بزرگ صنعتي , اولأ نسبت شاغلين زير بخش صنعت ( ساخت ) بالاست و ثانيا به دليل توسعه سريع جمعيتي و كالبدي بخصوص شهر مشهد و نياز به ساختمان سازي شاغلين در زير بخش ساختمان نيز چه به لحاظ قدر مطلق و نسبي بالاتر از دو شهرستان ديگر است .

 

2-1-1-3- خدمات :

در شهرستان مشهد به دليل وجود شهركها و فعاليتهاي كلانشهري و زيارتي آن فعاليتهاي بازرگاني , هتل و رستوران اداري و نيز خدمات عمومي , اجتماعي و شخصي و خانگي از جمله فعاليتهاي اداري و انتظامي , آموزش عالي , مراكز درماني و نظايرآنها , از اهميت زيادي در مقياس ملي و بين المللي برخوردارند. در حاليكه در شهرستان ديگر فعاليتهاي مربوط به بخش هاي مذكور در سطح شهرستان و در مقياس مركز شهرستان اهميت دارند .

2-1-2- برآوردهاي ارزش افزوده در بخش هاي اقتصادي مجموعه شهري مشهد و جايگاه شهر مشهد در اين برآوردها :

2-1-2-1- كشاورزي :

شهرستان مشهد با 29 ميليارد ريال ارزش افزوده در بخش كشاورزي به 64.1 درصد ارزش افزوده مجموعه شهري مشهد را به خود اختصاص داده است . اين ميزان در كل ارزش افزوده شهرستان تنها 10.2 درصد را تشكيل مي دهد كه اين مسئله بيشتر ناشي از غلبه جامعه شهرنشين و تمركز خاص در شهر مشهد با كاركردهاي خدماتي و صنعتي است . با اين وجود هر چند كشاورزي در تركيب اقتصادي شهرستان مشهد از جايگاه چنداني برخوردار نيست ولي در مقايسه با دو شهرستان چناران و فريمان كه اساساً شهرستانهايي با اقتصادي كشاورزي اند ، از موقعيتي برتر برخوردار است .

 

2-1-2-2- صنعت :

شهرستان مشهد با 149 ميليارد ريال ارزش افزوده در بخش صنعت كه 9/30 درصد كل ارزش افزوده در سطح شهرستان مي باشد به ترتيب 8/94 درصد افزوده دو زيربخش ساختمان كل ناحيه را به خود اختصاص داده است . توسعه چشمگير كاربردي شهر مشهد و استقرار صنايع به دليل وجود مركز پركشش جمعيتي كلانشهر مشهد از عمده ترين دلايل اين افزايش ارزش افزوده است .

 

2-2-3- خدمات :

بخش خدمات در شهرستان مشهد داراي سهمي معادل 9/58 درصد در ارزش افزوده كل شهرستان بوده است بطوريكه اين شهرستان با تمركز زيارتي و گردشگري ، بازرگاني در سطح ملي و فرا ملي ، مركزيت حمل و نقل منطقه اي و فرا منطقه اي و نيز تمركز مراكز سطح اول درماني ، آموزشي و اداري و ... در شهر مشهد با 2/282 ميليارد ريال ارزش افزوده در بخش خدمات 8/96 درصد ارزش افزوده ناحيه را دارا مي باشند .

مقايسه دو وجه ارزش افزوده و اشتغال بيانگر اهميت نقش هر سه بخش اقتصادي در نظام اقتصادي مجموعه شهري مشهد است در واقع ويژگي عملكردي شهر مشهد ( مركزيت اداري- سياسي ، خدمات سطح يك آموزشي-درماني ، عملكرد پذيرايي و گردشگري ملي و فرا ملي ، مركزيت صنعتي و ... ) ضرورت تقويت و گسترش موزون هر سه بخش را الزامي مي سازد . هرچند به لحاظ كمي نقش خدمات چه از نظر اشتغال چنين ارزش افزوده ايجاد شده برتر از دو بخش ديگر است .

 

2-1-3- تحليل وضعيت كشاورزي در اقتصاد مجموعه شهري مشهد و نقش جايگاه شهر مشهد در اين ارزيابي :

بطور كلي شهرستان مشهد با 50 درصد اراضي زراعي و 8/42 درصد كل توليدات از موقعيت ويژه اي در مجموعه شهري مشهد برخوردار است . رژيم كشت در اين شهرستان و ساير شهرستانهاي ناحيه تا حدود زيادي تحت تأثير نيازهاي زوار و سكنه كلانشهر مشهد و در مراحل بعد تحت تأثير كارخانجات تبديل بويژه قند و دامداريها قرارداد و بر اين اساس ملاحظه مي شود كه محصولات صنعتي با 3/38 درصد كل توليدات ، غلات با 6/19 ، سبزيجات با 1/17 و نباتات با 6/16 درصد كل توليدات از اهميت نسبي بويژه جهت ايجاد ارزس افزوده در صنايع مجموعه شهري مشهد برخوردارند.

 

2-1-3-1- تحليل جايگاه نقش كلانشهر مشهد در عملكرد بخش كشاورزي در واحد سطح مجموعه شهري مشهد :

از منظر عملكرد در واحد سطح شهرستان چناران با 6/47 درصد سطح باغات و 2/52 درصد محصولات باغي از موقعيت ممتازي برخوردار است . شهرستان مشهد با 4/46 درصد سطح باغات و 5/40 درصد محصولات باغي در رده دوم قرار دارد كه با توجه به سطح 5/2 هزار هكتاري نهال كاري در آينده نزديك سهم شهرستان مشهد از نظر سطح و توليدات باغي به چناران تركيب خواهد شد . در واقع وجود بازار پركشش مشهد براي محصولات باغي و نيز تقاضا براي فضاهاي تفريحي عامل بسيار مهمي در توسعه باغداري شهرستان مشهد و حومه كلانشهر مقدس مشهد مي باشد . اگرچه باغات شهرستان مشهد بخصوص پيرامون شهر مشهد به دليل موقعيت استقرار در دره ها و اراضي پايكوهي بينالود و وجود عوارض طبيعي و سرماي طولاني در اين مناطق از عملكرد پائين تري نسبت به باغات چناران و فريمان برخورداراست .

 

2ـ1 ـ 3ـ 2ـ بررسی جایگاه کلان شهر مقدس مشهد در ساختار و عملکرد اقتصادی صنایع در مجموعه شهری :

2 ـ1 ـ3 ـ2 ـ1 ـ روندهای موجود:

در فاصله سالهای 1363 تا 1376 در استان خراسان جمعا 2453 فقره جواز تاسیس (موافقت نامه اصولی) و 1343 فقره پرونده بهره برداری از واحدهای صنعتی صادر شده است و در فاصله 1376 تا 1379 نیز 2517 جواز تاسیس و 2858 فقره پروانه بهره برداری در استان صادر شده است. این روند با توجه به خاص به کلانشهر مشهد نشان می دهد که :

الف: در دوره اول 70% جوازهاي تاسیس و 72% درصد پروانه های بهره برداری استان خراسان مربوط به مجموعه شهری مشهد بوده است و در دوره های بعد نیز 1/67% جوازهای تاسیس و 73% پروانه های بهره برداری به این ناحیه اختصاص یافته است.

ب: سهم چشمگیر مجموعه شهری مشهد در جذب صنایع بصورت موزون در شهرستان های ناحیه مشهد توزیع نشده است. بطوری که در دوره اول مورد بررسی از مجموع 1724 جواز تاسیس در مجموعه شهری مشهد 7/97% به شهرستان مشهد و 8/0% مربوط به شهرستان چناران و5/1% به شهرستان فریمان تخصیص یافته است. در مرحله دوم نیز از 1689 جواز تاسیس صادره مربوط به ناحیه 98% سهم شهرستان مشهد ، 8/0% سهم شهرستان چناران و 2/1% سهم شهرستان فریمان بوده است.

ج: در سطح شهرستان مشهد نیز فرایند سرمایه گذاری بصورت خاص در محدوده کلان شهر مشهد مکانیابی شده و به دلیل وجود نیروی کار مناسب و بازار مصرف بسیار گسترده این کلانشهر شهر بیش از 90% صنایع که غالبا صنایع مصرفی و واسطه ای بوده اند ، استقرار یافته اند و این مسئله صرفنظر از مزایا و صرفه های اقتصادی موجود مشکلات حاد و روز افزون در عرصه های زیست محیطی اجتماعی و اکولوژيکي شده اند.

 

2 ـ1 ـ3 ـ2 ـ2 ـ گرایش توسعه صنعتی بر حسب نوع صنایع:

به دلیل نقش مسلط شهر مشهد در جذب صنایع استان ، ترتیب جوازهای تاسیس صادره در سطح ناحیه نیز از منطقه تبعیت می کند ، بطوری که در ناحیه نیز صنایع غذایی 21% ، صنایع شیمیایی و پلاستیک 8/16% ، صنایع فلز و ریخته گری 3/14% ، نساجی و پوشاک با 8/10 % قرار دارند. با این حال شهرستان مشهد به دلیل استقرار کلانهر مشهد و فضاهای متراکم فعالیت های صنعتی در حوزه های پیوسته آن ، از موقعیت ویژه صنعتی در سطح ملی برخوردار است. به این ترتیب اساسا مقایسه شهرستان مشهد با سایر شهرستانهای مجموعه شهري (چناران و فریمان) فاقد معنی و رابطه منطقی می باشد. شهرستان مشهد به دلیل مرکزیت ویژه و جذب بخش مهمی از قابلیت ها و توان های استان پیش از آن که بعنوان هم ارز شهرستان های فریمان و چناران باشد بعنوان شاخص استان خراسان چه بعد و چه قبل از تقسیم مطرح است.

 

2 ـ 1 ـ 3 ـ 2 ـ 3 ـ نحوه پراکنش و توزیع صنایع در مجموعه شهری مشهد:

بررسی پروانه های تاسیس بهره برداری و نیز موقعیت استقرار صنایع فعال ناحیه تا پایان سال 1379 بیانگر تراکم شدید صنایع استان در مجموعه شهری مشهد بوده و در سطح مجموعه شهری مشهد نیز تراکم و توزیع چشمگیر صنایع در شهرستان مشهد است. در حقیقت وجود کلان شهر مشهد و تاسیسات زیر بنایی و خدمات پشتیبانی از یک سو و دسترسی به بازار میلیونی مشهد و نیز شبکه حمل و نقل هوایی و ریلی و جاده ای ، از سوی دیگر باعث گرایش شدید سرمایه گذاران بخش صنعت به احداث واحدهای صنعتی در فضای کلانشهر مشهد می باشد.

صنایع مستقر در مجموعه شهری مشهد و بویژه در حومه شهر مشهد درصد بسیار بالایی از صنایع کل استان را تشکیل می دهد. نحوه استقرار صنایع مذکور در سطح ناحیه از قانون اشباع حداکثر نسبت به شهر مشهد تبعیت می کند. در این چارچوب عوامل موثر در مکان گزینی و موقعیت استقرار صنایع ناحیه به شرح زیر است:

الف: کمترین فاصله نسبت به شهر مشهد.

ب: دسترسی آسان به شبکه اصلی حمل و نقل (جاده های ارتباطی برون استان).

ج: مزیت و صرفه نسبی ارائه شده در قالب شهرک ها و نواحی صنعتی.

بر این اساس اشکال استقرار صنایع در مجموعه هشری مشهد ، ضمن گرایش غالب به نزدیکی با شهر مشهد، به صورت مجتمع های سازمان یافته (شهرک و نواحی صنعتی) متمرکز ولی سازمان نیافته در محدوده شهری مشهد ، استقرار  متراکم در حاشیه جاده مشهد ـ قوچان و مشهد ـ سه راهی باغچه در جنوب و نیز استقرار بصورت پراکنده در پهنه های شهری.

پراکنش صنایع در سطح استان خراسان و ناحیه مشهد در حقیقت نوعی تمرکز گرایی و نسبت به کانون اصلی جمعیتی ، ارتباطي ، خدماتی یعنی شهر مشهد نشان می دهد. در سطح استان ، بیش از 70% صنایع در محدوده شهرستان مشهد مستقرند . سطح ناحیه نیز این گرایش به صورت تمرکز و تراکم شدید صنعتی در حومه های بلافصل و محورهای منتهی به شهر مشهد مشاهده می شود. اصل (اشباع حداکثر) به استقرار صنایع در قطاع های مختلف اطراف مشهد و نیز استقرار متراکم صنایع در حاشیه جاده های اصلی منتهی به مشهد و در رتبه دوم استقرار صنایع در شهرک و نواحی صنعتی حومه مشهد شده است.

 

2 ـ تحلیل جایگاه ، کلانشهر مشهد در مجموعه شهری مشهد از نقطه نظر کارکردهای خدماتی:

با توجه به سطوح عملکردی دربخش های خدماتی در شهر مشهد و تفاوت های بارز عملکردی بین مشهد با سایر شهرستان های ناحیه بخش خدمات در 3 زیر بخش مورد بررسی قرار گرفته است:

 ـ عمده فروشی ، خرده فروشی و تعمیرات.

ـ هتل و رستوران داری.

ـ حمل و نقل و ارتباطات.

2 -1- عمده فروشی ، خرده فروشی و تعمیرات با تاکید خاص بر کلانشهر مشهد :

در مجموعه شهری مشهد و در شهرستان های فریمان و چناران دو شهر مرکزی علاوه بر تامین نیازهای اهالی ، بعنوان مرکز تجاری پسکرانه کشاورزی شهرستان های متبوعه نیز عملکرد دارند. لیکن به دلیل محدودیت سطح فعالیت های کشاورزی و غیر آن ، شهرهای مذکور عملکردی محلی دارند.

شهرستان مشهد و مرکز آن کلانشهر مشهد در بخش عمده فروشی و خرده فروشی مقیاس های عملکردی متفاوتی را داراست که تحت عملکرد شهری و فراشهری مشهد در بخش تجارت و در سطح کلانشهر و زائران میلیونی آن است. این مقیاس عملکردی ، بازار چند میلیونی با کشش و ظرفیت بسیار بالا را تشکیل می دهد. تامین نیازهای سکنه کلانشهر و زائران و تامین کالا و سوغات مورد نیاز زائران بخش قابل توجهی از بازار تجاری منطقه را تشکیل می دهند. دومين سطح عملکردی تجاری شهر مشهد را متقاضیان از سطح استان و استان های همجوار و به عبارتی استان های شرق ایران تشکیل می دهند. با توجه به گستردگی فعالیت های کشاورزی ، صنعتی و گردشگری در سطح استان مشهد مهمترین بازار خرید مازاد محصولات و فروش فرآورده های کشاورزی و خدمات فنی و تعمیراتی کشاورزی و فنی استان را تشکیل می دهد . این بازار به لحاظ حجم و تنوع مبادلات از مهمترین بازارهای ملی محسوب می شود.

علاوه بر مقیاس های عملکرد منطقه ای ـ محلی بازار (عرضه و تقاضا) مشهد ، این شهر در مقیاس کشورهای همجوار نیز ، بویژه در سالهای اخیر ، عملکرد تجاری ویژه ای دارد. ارتباطات تجاری با کشورهای تاجیکستان ، افغانستان ، ترکمنستان و حتی روسیه بازار مشهد و نهادهای وابسته نظیر پایانه ها ، گمرکات ، بازارچه های مرزی و.... را از اهمیت ویژه ای برخوردار نموده است.

از این رو هر چند مشهد نیز جزیی از مجموعه شهری مشهد محسوب می شود ولی به دلیل سطوح عملکردی و ظرفیت ویژه تجاری و مبادلاتی بازار مشهد در مقیاس های شهری و استانی ـ ملی و فراملی ، شهر مشهد و بازار آن بسیار متفاوت با دیگر شهرهای ناحیه ، چناران و فریمان بوده و ارزیابی آن می بایست در مقیاس های ملی بررسی و ارزیابی شود.

 

2 ـ 2 ـ هتل و رستوران داری :

عملکرد ویژه و فراملی مشهد در عرضه زیارت و گردشگری باعث ظهور فعالیت گسترده هتل و رستوران داری در مشهد و حومه این کلانشهر بزرگ شده است. در این عرضه نیز امکان مقایسه و ارزیابی بخش هتل و رستوران داری بین شهر مشهد با سایر شهرستان های ناحیه وجود ندارد. در بخش هتل و رستوران داری در شهر مشهد علاوه بر تسهیلات گسترده سنتی ـ که معمولاً به دلیل مختلف امکان ارزیابی و محاسبه عملکرد اقتصادی آن ها کمتر وجود داردـ و نیز تسهیلات اقامتی و پذیرایی اختصاصی ارگان ها ، نهادهای مختلف ـ که آن هم کمتر در ارزیابی ظرفیت ها و عملکردهای اقتصادی بخش قابل بررسی است ـ در بخش رسمی نیز دارای عملکرد و ظرفیت منحصر به فردي است.

بر پایه آمارهای رسمی آمار نامه استان در سال 1379 در شهر مشهد 2 هتل لوکس با 324 اتاق ، 2 هتل 4 ستاره ، 15 هتل 3 ستاره ، 25 هتل تک ستاره ، 100 باب هتل آپارتمان با حدود 4400 تخت و 365 مهمانپذیر با بیش از 22 هزار تخت وجود دارد. در صورت محاسبه زائرسراها ، منازل اجاره ای به زائران ، هتل ها و اقامتگاه های اختصاصي نهادها و ارگانها ، مي توان به ميزان و ظرفيت مراکز اقامتي در مشهد پي برد . شايان ذکر است که در شهرستانهاي چناران و فريمان حتي مهمانخانه و يا اقامتگاه هاي غیر رسمی نیز فعالیت ندارند. در زمینه رستوران داری و انواع مراکز پذیرایی دیگر ، از سنتی ترین تا مدرنترین انواع نیز شهر مشهد و حومه های گردشگری آن ناحیه نظیر طرقبه ـ شاندیز از قابلیت و عملکرد اقتصادی ویژه ای در سطح ملی برخوردار است.

در حقیقت در بخش هتل و رستوران داری ، شهر مشهد به دلیل موقعیت ویژه زیارتي و گردشگری آن از نظر تعداد ، انواع و ظرفیت فضاهای اقامتی و پذیرایی در سطح ملی مطرح می باشد. در حالی که سایر شهرستان های ناحیه فریمان و چناران ، حتی در سطح محلی نیز فاقد امکانات حداقل اقامتی و پذیرایی می باشند.

 

2ـ 3ـ حمل و نقل ارتباطات :

موقعیت شهر مشهد در منطقه خراسان به گونه ای است که از دیر باز نقش بسیار مهمی در ارتباطات و نظام حمل و نقل منطقه ای ، ملی و فراملی داشته است. لذا با توجه به نقش و موقعیت ستادی مرکزیت مشهد در نظام های ارتباطی ، می باید به عملکردهای ارتباطی مشهد در مقیاس ملی پرداخت. در حالی که سایر شهرهای ناحیه فریمان و چناران نهایتا از نقش محدود محلی و منطقه ای برخوردار می باشند.

با توجه به موقعیت استقرار خراسان نسبت به مراکز مهم اقتصادی ـ سیاسی و جمعیتی کشور و قابلیت های ارتباطی مشهد ، از جنوب با استان سیستان و بلوچستان و دسترسی به دریای عمان و اقیانوس هند ، از شمال به کشورهای آسیای میانه ، از شرق به افغانستان ، پاکستان و هند ، از غرب و جنوب و شمال غرب با مناطق فعال اقتصادی کشور این شهر نقش بسیار برجسته ای در نظام ارتباطی ملی و فراملی ایفا نموده است.

مشهد به منظور ایفای نقش بایستی در ایجاد ارتباط بین مناطق مختلف ـ در عرصه های ملی و بین المللی ـ و از جمله ارتباط بین بازارهای مبادلاتی ،         پسکرانه هاي اقتصادی  کشاورزی با بازارهای ملی و فراملی ، تامین مواد خام و توزیع کالاهای صنعتی در بازارهای داخلی و خارجی ، حمل و نقل گسترده میلیون ها زائر و گردشگر از داخل کشور و نیز کشورهای همجوار و تسهیل ارتباط بین متقاضیان خدمات یا مراکز خدمات درمانی و آموزشی و سفر در مشهد ، نیازمند تاسیسات و زیر ساخت های مدرن ارتباطی  می باشد.

در حال حاضر پایانه های مرزی در لطف آباد ، باجگیران ، دوغارون و سرخس ، امکان ارتباط مرکز ـ مشهد با کشورهای همجوار را فراهم آورده است. پایان های مسافربری بویژه پایانه های مشهد، پایانه های باربری در اشکال سنتی و مدرن بویژه پایانه مشهد (در محور مشهد ـ فریمان)، ایستگاه راه آهن و فرودگاه بین المللی مشهد ، زیر ساختهای اصلی جابه جایی مسافرین از شهر به استان . استان های همجوار کل  کشور و کشورهای همجوار به شمار می آیند.

در حقیقت شهر مقدس مشهد و زیر ساخت های موجود ارتباطی امکانات کم نظیری برای ایفای نقش ارتباطی و ترانسپورت بین آسیای میانه ، کشور ایران ، اقیانوس هند و از این طریق ایجاد ارتباط بین بنادر و پایانه ها ، فرود گاه و ایستگاه های راه آهن و .... فراهم آمده است. با توجه به نیازهای مبرم کشورهای آسیای میانه به دسترسی متقابل با بازارهای اروپا و آسیا در صورت برنامه ریزی مناسب می تواند مشهد را بعنوان مهمترین مرکز در نظام ارتباطی و حمل و نقل آسیای میانه مطرح نماید.

 

3ـ جایگاه و نقش کلانشهر مقدس مشهد در مجموعه شهری مشهد با تاکید بر مولفه های فرهنگی :

ناحیه مشهد (مجموعه شهری مشهد) به دلیل استقرار در کنار دره باستانی کشف رود و کوه اساطیری هزار مسجد و مجاورت با ولایت توس قدیم و جاده ابریشم از دیر باز یکی کانون های مهم شکل گیری اساطیر ایرانی ، برخوردار اقوام و تنوع فرهنگی بوده است.

 

3-1- نظری بر نقش اساطیری و تاریخی توس به عنوان شهر اسطوره ای موثر در شکل گیری و توسعه هسته اولیه کلانشهر مقدس مشهد :

نام کشف رود و توس بارها در روایات اساطیری ایران و کتاب های اوستا و شاهنامه آمده است. در کتاب بندهشن از کشف رود با عنوان رود کاسک و کسپ رود یاد شده است. بنابر روایات اساطیری جمشید بنیانگدار شهر مشهد مقدس بوده است و چون شهر ساخته بم ویران شد ، یکی از پهلوانان مرزدار ایران بنام توسه یاتوس آن را بازسازی کرد و به نام خویش خواند. بنا به روایت فردوسی ، سرزمین توس را کیکاووس به توس داد و در آن گنجی بنام عروس پنهان کرده بود که نوه اش کیخسرو به پهلوانان ایران بخشید.

در اساطیر ایران آمده است که گشتاسب در کنار کشف رود با اژدها جنگید و بر او غالب آمد. اما شاهنامه فردوسی نبرد با اژدها را در کنار کشف رود به نیای رستم یعنی سام نسبت داده است.

شاهنامه محل درگذشت یزدگرد اول سامانی مشهور به بزه کار  را به سال 421 میلادی در کنار یکی از چشمه های توس به نام چشمه سو دانسته است. در گوشه و کنار مجموعه مشهد بویژه در قلمرو ولایت توس قدیم ، آثار و نام و نشان مراکز سکونتگاهی کهنی وجود دارد که پیشینه اغلب آن ها به حدود هزار سال قبل باز می گردد. وجود این آثار از نظر برنامه ریزی فضایی در ناحیه ایجاب می کند که ارزشهای تاریخی ـ فرهنگی آن ها از جهات مختلف مانند حافظت و احياي هویت بخشی به نظام سکونتگاهی ، گسترش محورها و قطب های گردشگری مد نظر قرار گیرد. در این جا به برخی از آن ها اشاره می شود:

 ـ روستای  پاژ زادگاه فردوسی در 15 کیلومتری شمال مشهد.

ـ روستای سنگ بست در جنوب مشهد با آثاری از دوره غزنویان و تیموریان.

ـ روستای کارده ، اندرخ و رزان در نزدیکی توس با سابقه هزار ساله.

 ـ شهر طرقبه از شهرهای مهم توس قدیم و... .

 

 3 ـ 2 ـ تحلیل نقش و جایگاه کلانشهر مقدس مشهد از دیدگاه چگونگی پراکنش آثار تاریخی و فرهنگی مجموعه شهری مشهد:

در خصوص شناسایی و نحوه توزیع آثار تاریخی ، فرهنگی کشور متاسفانه هنوز بانک اطلاعاتی جامع و یکپارچه ای وجود ندارد. از طرف دیگر طبقه بندی واحدی برای گروه بندی و شناسایی این آثار ارائه نشده است. با توجه به این ملاحظات ، در مطالعات مجموعه شهری مشهد تلاش شده است تا با استفاده از منابع و ماخذ مختلف ، تصویری کلی از وضع آثار تاریخی ـ فرهنگی موجود در ناحیه با توجه به اهداف برنامه ریزی فضايي ارائه گردد.

 

3 ـ 2 ـ 1 ـ سیمای عمومی میراث فرهنگی ـ تاریخی مجموعه شهری مشهد با تاکید خاص بر حرم مطهر :

منطقه خراسان و ناحیه مشهد از نظر جغرافیای سیاسی و تحولات تاریخی از گذشته ای بسیار غنی و پربار برخوردار بوده است. بویژه با استقرار بارگاه امام رضا (ع) در قرن سوم در مرکز این ناحیه ، از آن به بعد این عامل مذهبی نقش بسیار تعیین کننده های در شکل گیری آثار تاریخی و فرهنگی در ناحیه ایفا کرده است. شهر مشهد به دلیل وجود حرم امام رضا (ع) در برگیرنده مجموعه ای عظیم از  بناها و آثار با ارزش مذهبی ، تاریخی ، هنری ، فرهنگی است که در نوع خود در جهان بسیار کم نظیر است.

نام اثر

محل اثر

ارزش اثر

نوع مالکیت

قدمت

ملاحظات

شهرستان

بخش

گنبد سبز

مشهد

مرکزی

ثبتی

دولتی

صفویه

 

آرامگاه نادر

//

//

//

وقفی

معاصر

چهارراه شهدا

مقبره میرزا ابراهیم رضا

//

//

___

___

اواخر قاجار

کوهسنگی

آب انبار

//

//

___

___

قا جاریه

خیابان تهران

خانه ملک

//

//

___

___

قا جاریه

خیابان امام خمینی

گنبد خشتی

//

//

//

وقفي

صفویه

 

مدرسه پریزاد

//

//

//

//

تیموری

 

مدرسه بالاسر

//

//

//

//

//

 

مدرسه دودر

//

//

//

//

قرن 9 ﻫ

 

مسجد هفتاد و دو تن

//

//

//

//

855 ه.ق

 

گنبد هارونیه

//

//

//

دولتی

//

 

آستان مقدس امام رضا (ع)

//

//

//

وقفی

قرن 4 به بعد

 

مصلی پایین خیابان

//

//

//

دولتی

1087 ه. ق

 

مقبره خواجه ربیع

//

//

//

وقفی

صفویه 1031 ه.ق

 

پل شاهی

//

//

---

دولتی

اسلامی

خواجه ربیع

حمام شاه

//

//

ثبتی

وقفی

صفویه

 

مقبره پیر پالان دوز

//

//

//

//

//

 

مدرسه نواب

//

//

//

//

//

 

مدرسه خیرات خان

//

//

//

//

//

 

مدرسه عباس قلی خان

//

//

//

//

//

 

مسجد گوهرشاد

//

//

//

//

تيموري

 

مدرسه میرزا جعفر

//

//

//

//

صفويه

مجموعه حرم مطهر

سردر مدرسه باقریه

//

//

//

//

اسلامی (قاجاریه)

 

سر در مدرسه حاج حسن خان

//

//

//

//

//

 

 در حال حاضر مجموعه حرم مطهر که جامع ترین و زیباترین مجموعه معماری جهان اسلام به شمار می رود ، علاوه بر وجهه معنوی ارزشمند آن ، از تمام هنرهای معماری ، کاشی کاری ، آینه کاری ، گچبری ، خط ، خاتم ، منبت ، معرق وسنگ تراشی در شکل گیری مجموعه بهره گرفته و شامل فضای اصلی زیر گنبد ( مقبره) و صحن های امام خمینی ، انقلاب ، جمهوری اسلامی ، آزادی ، قدس و ده ها فضا و عنصر معماری است. جدا از مجموعه عظیم تاریخی ـ فرهنگی و البته به حرم می توان دیگر آثار تاریخی ـ فرهنگی مشهد مقدس را به صورت جدول زیر بیان نمود.

 

4 ـ نقش و جایگاه کلانشهر شهر مقدس مشهد در مجموعه شهری مشهد با تاکید خاص بر مولفه های اجتماعی و جمعیتی :

از نظر ویژگی هیا جمعیتی بدون تردید ، مجموعه شهری مشهد به واسطه شهر مشهد پر جمعیت ترین ناحیه در سطح استان است. بررسی تحولات جمعیت طی دهه های اخیر نشان دهنده آن است که سهم جمعیت مجموعه شهری مشهد از جمعیت استان همواره روند افزایشی داشته و طی دوره 75- 1335 جمعیت ناحیه مشهد با متوسط رشد سالانه 2/4 % 6/3/2 برابر شده است. در سال 1375 بالغ بر 40% جمعیت استان خراسان (پیش از تقسیم) در ناحیه مشهد ساکن بودند.

شهرنشینی یکی از بارزترین خصیصه های الگوی زیستی در مجموعه شهری مشهد است بطوری که سهم جمعیت شهر نشین در مقاطع 1355 ، 1365 ، 1375 به ترتیب 6/66% ، 1/78% ، 9/80% بوده است. در این میان شهر مشهد مرکز شهرنشینی بی رقیب در ناحیه مشهد و استان خراسان است قریب به 2 میلیون جمعیت را در خود جای داده است و در سطح ملی نیز پس از تهران ، دومین شهر پرجمعیت کشور به شمار می رود.

جدول زیر تعداد جمعیت شهرهای مجموعه شهری مشهد و سهم هر شهر از مجموع جمعیت این ناحیه شهری را نشان می دهد.

 

وضعیت شهرهای ناحیه مشهد 1387

ردیف

شهر

جمعیت

نسبت (درصد)

1

مشهد

1887405

04/95

2

ملک آباد

666

03/0

3

رضویه

3479

18/0

4

چناران

32064

61/1

5

کلات

6619

33/0

6

شاندیز

4077

21/0

7

طرقبه

9982

50/0

8

فریمان

26966

36/1

9

فرهاد کرد

5967

30/0

10

قلندر آباد

4711

24/0

11

سفید سنگ

3875

20/0

 

جمع

1985811

100

در سال 1375 ، 9/80% از کل جمعیت مجموعه شهری در 6 شهر مشهد ، فریمان ، چناران ، طرقبه ، کلات و شاندیز مستقر بوده اند. از مجموع جمعیت ساکن در این 6 شهر ، 99% در شهر مشهد ، 6/1% در شهر چناران ، 4/1 % در شهر فریمان ، 5/0 % در شهر طرقبه ، 3/0 % در شهر کلات ، و 2/0% در شهر شاندیز زندگی می کرده اند . جمعیت شهر مشهد 59 برابر شهر چناران ، 70 برابر فریمان است. این ارقام نشان دهنده ن است که ناحیه شهر فاقد سلسله مراتب شهری و نظام شهری مناسب و مطلوب است.

از سوی دیگر داده های آماری گویای این واقعیت است که شهرستان مشهد چه از نظر جمعیت شهری با غلبه چشمگیر جمعیتی شهر مشهد و چه از نظر جمعیت روستا نشین سهم غالب و قابل توجهی در سطح ناحیه مشهد داراست. شاخص تراکم نسبی برای مجموعه شهری مشهد 124 نفر در کیلومتر مربع محاسبه شده و برای شهرستان های مشهد ، چناران ، فریمان به ترتیب 8/176 ، 3/29 ، 6/23 نفر است.

بر اساس مطالعات انجام شده حدود 41% از کل جمعیت ناحیه در گروه های سنی کمتر از 15 سال قرار دارند. این نسبت برای جمعیت شهری حدود 40% است. مقایسه نسبت های محاسبه شده در کل کشور و استان خراسان با ناحیه مشهد به روشنی بیانگر آن است که ناحیه مشهد جمعیت جوانتری دارد.

همچنین نسبت جنسی در ناحیه مشهد به تفکیک جمعیت کل ، شهری و روستایی به ترتیب عبارت است از 2/102 ، 8/102 ، 8/99 است. بیشترین نسبت جنسی محاسبه شده برای جمعیت شهری شهرستان مشهد با نسبت جنسی 103 نفر است و کمترین نسبت جنسی مربوط به جمعیت شهری شهرستان چناران با نسبت جنسی 5/97 نفر است. اساسا شهرستان چناران دارای نسبت جنسی پایین تر در میان جمعیت شهری و روستایی است که در واقع نشان دهنده مهاجرات مردان در سنین کار و فعالیت به شهرهای بزرگ و بویژه شهر مشهد است.

از نظر توزیع نسبی خانوار در ناحیه مشهد ، قریب 80% از آن ها در کلانشهر مشهد ساکن بوده اند. شاخص بعد خانوار نشان می دهد که کمترین بعد خانوار مربوط به نقاط شهری شهرستان مشهد و بیشترین آن ها مربوط به نقاط روستایی شهرستان فریمان است.

شاخص میانه سنی در ناحیه مشهد بیانگر آن است که نيمي از جمعیت شهری این ناحیه حدود 19 سال سن دارند.این نسبت برای جمعی شهری شهرستان مشهد 4/19 و برای جمعیت شهری شهرستان چناران 7/16 محاسبه شده است.

 

 

1-1-2 مطالعه برنامه ریزی طرحهای بالادست در حوزه های مختلف اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی در مقیاس منطقه شهری مورد مطالعه :

لزوم دستیابی به یک دیدگاه جامع نگرانه از روند های برنامه ریزی شهری و اقدامات در دست اجرا از طرح های بالادست منطقه شهری یکی از عمده ترین پیش نیازهای تدوین طرح بهسازی و نوسازی محدوده مورد مطالعه محسوب می شود.در این خصوص به ارزیابی ساسله مراتبی از چشم انداز برنامه ریزی شهری از طرح مجموعه شهری ، طرح جامع و طرح تفضیلی محدوده مورد مطالعه می پردازیم :

 

1-1-2-1 طرح مجموعه شهری مشهد :

مجموعه شهری مشهد یک محدوده فضایی است که از چندین شهر اصلی و کانونهای جمعیتی ، تولیدی و خدماتی پیرامون آنها که دارای روابط اقتصادی ، اجتماعی و کالبدی – فضایی بصورت مستقیم ، مستمر و فزاینده با یکدیگر بوده و بازار واحدی از سکونت ، اشتغال ، خدمات و فراغت با تمرکز خاص بر کلاتشهر مشهد را تشکیل می دهد .مطابق با آمارهای سال 1375 در حدود 6/79 درصد از جمعیت مموعه شهری ساکن در شهرها بوده و جمعیت مجموعه شهری نیز از رشدی در حدود 16/2 درصد برخوردار است .از منظر اقتصادی در این مجموعه شهری بخش کشاورزی با داشتن 5/12 درصد از مجموع فعالین  اقتصادی در مقایسه با میانگین 23 درصدی شاغلین فعال کشور  ، نسبت کمتری را به خود اختصاص داده است که دلیل عمده آن را می توان در جاذبه ها و ظرفیتهای بالای گردشگری مذهبی و خدمات مرتبط با آن قلمداد کرد . بخش صنعت نیز با 6/33 درصد از شاغلین فعال اقتصادی کل مجموعه های شهری کشور در مقایسه با میانگین شاغلین صنعتی کشور (7/30درصد) را به خود جذب جذب نموده است .در بخش خدمات درحدود 7/51 درصد از شاغلین به این بخش جذب شده اند که در مقام مقایسه با 5/44 درصد کل کشور، تونمندیهای بالای بخش خدمات با تاکید خاص بر مرکز ثقل حرم مطهر روی در کلانشهر مشهد  را نشان می دهد.

صرفنظر از مختصر خصوصیات اقتصادی و جمعیتی ذکر شده در خصوص طرح مجموعه شهری مشهد مطالعات در خصوص برنامه ریزی شهری طرح بالادست در این طرح نشان از نوعی کلان نگری در مقیاس کلانشهری و منطقه ای انطباق کاملا دقیقی بر منطقه شهری بر منطقه شهری مورد مطالعه اعم از کوی سجادیه و پهنه های بلافصل و پیرامون ندارد.

 

 

 

 

1-1-2-2 طرح جامع شهر مشهد :

طرح جامع شهر مشهد در حقیقت ترسیم کننده خطوط اصلی توسعه شهر به شمار می رود ، در تحلیل خصوصیات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در قالب مطالعات کالبدی شهر ، حوزه مورد مطالعه (کوی سجادیه و بافتهای پیرامون و بلافصل) را جزء بافتهای حاشیه ای و روستایی قلمداد کرده است . دراین ارزیابی از بافت حاشیه ای – روستایی آمده است :

بافت حاشیه ای عمدتاً شامل قسمتهایی است که در جریان رشد بی رویه شهر و ادغام روستاها و اراضی کشاورزی ، به تدریج و اغلب طی دهه اخیر ، در حاشیه شمال ، شرق و شمال شرق و جنوب شرق و در خارج از مرز محدوده قانونی ، شکل گرفته است .مشهد قلی ، نخودک ، خواجه ربیع ، مال آباد ، شهرک طالقانی ، بلال حبشی ، دروی ، کوی صاحب الزمان ، پنج تن ، رده ، گلشهر ، قلعه ساختمان و (کوی سادیه ) از جمله این بافتهاست .

در میان قسمتهای مختلف بافت حاشیه ای تفاوتهای بارز یه چشم می خورد .بعضی مانند گلشهر و قلعه ساختمان وسیع تر و پرجمعیت تر و دارای محیط شهری فعل و پرتحرک هستند و بعضی کوچک و کم جمعیت ترند . از میان گروه اخیر مانند نخودک ، رده ، کوی صاحب الزمان و پنج تن بیشتر روستا هستند تا شهر ، و در آنها میزان قابل توجهی اراضی بایر و مزروعی وجود دارد.و برخی دیگر نظیر بلال و خواجه ربیع از قدمت و سابقه بیشتری برخوردارند.و برخی کاملا جدید و یا در حال شکل گیری اند .(نظیر کوی سجادیه )

علی رغم این تفاوتها همه بخشهای مورد بحث در خصوصیات زیر مشترکند :

شبکه معابر در همه آنها ناکافی و فاقد سلسله مراتب است ، بطوری که در بعضی از موارد معابر اصلی باریک با طول حدود 5/1 متر تا2 کیلومتر هیچ گونه انشعاب ماشین رو ندارند ؛ در نتیجه با تراکم شدید عبور و مرور مواجهند.هر چند برخی ازآنها نظیر گلشهر به دلیل اینکه استخوان بندی اصلی شبکه ارتباطی داخل شهر حاصل شده است ، شبکه منظم تری دارند ؛ ولی اکثراً دارای شبکه معابر نامنظمی هستند .و بطور خلاصه معابر عمدتاً شامل شبکه نامنظمی از خیابانهای باریک ماشین رو و کوچه های دراز و بن بست است و میزان معابر آسفالت نشده و یا حتی تطیح نشده قابل توجه است .تراکم مسکونی یه دلیل تفکیک زمین به قطعات کوچک بسیار بالاستو ساختمانها نیز اکثراً کوچک و کم ارتفاع (یک و 2 طبقه) هستند. کوچه های فرعی و بن بست و طویل محل بزی کودکان و مکانی برای گذران اوقات فراغت ساکنین است.این معابر در اکثر اوقات روز با تراکم شدیدی در حرکت وسایل نقلیه و عابرین پیاده مواجه هستند (.مهندسین مشاور اردام ؛ مطالعات وضع موجود :82)

 

 

 

 

 

 

Text Box:   

 

 

 

 

نقشه شماره 1- بافت حاشیه ای - روستایی در طرح جامع مشهد

 

 

 

 

 

 

 

 

       
   
 
 

نقشه شماره 1 -موقعیت کوی سجادیه در بافت های روستایی _حاشیه ای طرح جامع مشهد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1-1-2-3- طرح تفضیلی محدوده مورد مطالعه و بافتهای پیرامون و بلافصل :

درحقیقت عمده ترین طرح فرادست که در مطالعات شهری بطور جزءنگرانه و تفضیلی روندهای اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی هر منطقه و حتی محلات و نواحی شهری را تبیین می کند طرح های تفضیلی است . وضع موجود بیان شده در طرح تفضیلی کوی سجادیه و حوزه های پیرامون که تحت عنوان مطالعه طرح تفضیلی حوزه شهری 31 معروف به نیروگاه مطرح شده است با رویکرد برنامه ریزی شهری کمترین انطباقی با خصوصیات  کارکردی کاربری های  موجود ندارد. در حقیقت رهیافت غالب طرح تفضیلی تدوین شده در سال 1357 برای کوی سجادیه و بافتهای مجاور با توجه به مجاورت با ریل آهن و عمده زمینهای بایر ، غلبه کاربری حمل و نقل و انبار بر دیگر کاربری هاست .اسکان مهاجران کم بضاعت با پایگاه اقتصادی- اجتماعی پایین در این منطقه و افزایش چشمگیر تراکم در حوزه مورد مطالعه در دهه های اخیر سبب شد تا پیشنهادات و دستور العملهای طرح تفضیلی در خصوص ارزیابی و مطالعه برنامه ریزی شهری کوی سجادیه و تدقیق آن با سرانه ها وترکمهای طرح تفضیلی از وجاهت شهرسازی برخوردار نباشد .از این رو مطالعه حوزه های مختلف اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی در حوزه مورد مطالعه مبتنی بر طرح تفضیلی بعنوان عمده ترین طرح فرادست در مطالعات مربوط به کوی سجادیه و حوزه های پیرامون نیز به دلیل تغییر ماهیت و دگرگونی در کلیت کارکردهای وضع موجود با موارد پیش بینی شده (تغییر اجتناب ناپذیر کاربری حمل و نقل و انبار به کاربری مسکونی)و نیز مقررارت و قوانین پیشنهادی در طرح تفضیلی تدوین شده در سال 1357 قابل طرح و بررسی نیست.

درنتیجه ارزیابی جایگاه برنامه ریزی شهری با تأکید بر مولفه های اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی به دلیل کلان نگری طرح مجموعه شهری مشهد و تا حدودی طرح جامع از قابلیت ارزیابی و سنجش چندانی برخوردار نیست .طرح تفضیلی محدوده مورد مطالعه نیز به دلیل عدم انجام مطالعات بازنگری و شناخت دقیق خصوصیات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی معاصر و تبیین جایگاه برنامه ریزی شهری حدود 30 سال پیش با وضع موجود نمی تواند قابل اعتنا باشد .که چنین خلا مطالعاتی در خصوص تحلیل روندهای برنامه ریزی در طرح های بالادست حوزه مورد مطالعه ، ضرورت انجام مطالعات بازنگری طرح تفضیلی را بیش از پیش ضروری می سازد.

 

مطالعه تاريخ روند توسعه شهري با تاكيد بر تاريخچه شهرنشيني در مجموعه مورد مطالعه و ارتباط آن با مركز تاريخي – فرهنگي مشهد (حرم مطهر):

تحليل فرايندي مراحل تكوين ، شكل گيري ، تحول و تكامل تاريخي شهر مشهد با تاكيد خاص بر نگين پروغ بارگاه روضوي ، ضرورتي انكار ناپذير در درك معضلات كالبدي – فضايي ، اجتماعي و اقتصادي معاصر بزرگترين كلانشهر مذهبي ايران است . ارايه چارچوبي جامع نگرانه از مقاطع مختلف تاريخي در خصوص نحوه شكل يابي بخشها و مناطق مختلف شهر مشهد و تحليل سير تاريخي تحولات كالبدي اين كلانشهر مي تواند رهيافتي آينده نگرانه در راستاي تدوين موثرتر و واقعي تر برنامه هاي توسعه شهري در مشهد فراهم آورد .سنجش درجات امكان پذيري احياء كالبدي، فضايي و اقتصادي اجتماعي كوي سجاديه نيز به تبع اين ضرورت ، نمي تواند با وانهادن اين تحليل تاريخي – فرايندي از نحوه فرم يابي شهر مشهد بويژه بافت پيرامون حرم مطهر به واقعيت اجرا نزديك شود.درك اين مهم ، را به سوي يك رويكرد تاريخي – تحليلي از دوره هاي مختلف شكل گيري و تحول شهر مشهد بويژه مجموعه حرم مطهر و بافتهاي پيرامون از پيش از اسلام تا دوره معاصر رهنمون مي كند. اين رويكرد ر ا مي توان بصورت نمودار ذيل مشاهده نمود:

 

 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1- خراسان رضوي در دوران پيش از اسلام:

نخستين قومي كه در شمال خراسان اقامت گزيد . به زندگي اجتماعي و يكجا نشيني روي آورد قوم پارت يا پارتيان بود. پارتها پس از چندي با ايجاد شهرهايي در منطقه سكونت خود ، زندگي شهري را بنيان نهادند . خراسان رضوي امروز بخشي از سرزمين پهناور پر وسعت خراسان آن  روزگار بود كه پارتيان در سال 270 قبل از ميلاد از سلطه سلوكيان آزاد كردند و تا سال 224 ميلادي براين ناحيه حاصلخيز حكمراني نمودند. از آثار باقي مانده چنين بر مي آيد كه پارتيان به شهرسازي و شهرنشيني علاقه خاصي داشتند و نشانه هاي بازمانده از شهرهايي چون  هترا ، دارابگرد و فيروز آباد گواه اين مدعا است . به دليل عدم ثبات سياسي بيشتر شهرهاي پارتيان براي مقاصد نظامي ساخته مي شد و سپس در توسعه تبديل به شهر گرديدند . طرح عمومي اكثر شهرهاي دوره پارتيان دايره اي شكل بوده كه در وسط كهندژ شامل كاخ شاهي ، مراكز اداري ، نظامي ، مذهبي در داخل حصاري بلند جاي مي گرفتند. سپس اقامتگاه نزديكان و فرمانروايان دولتي و روحانيون و بلاخره علامت شهري مكان خرده مالكين  و پيشه وران بود كه آنها نيز در درون بارويي قرار مي گرفتند و بالاخره حومه كشاورزي قرار داشت . نظم داخلي شهرها بيشتر شطرنجي بود بازرگاني و تجارت كالا ولوازم قيمتي و زينتي در اين دوره بسيار رواج داشت (نظريان، 1379 :12)

به دليل وجود رشته كوههاي هزار مسجد و بينالود خراسان رضوي از نظر استراتژيك و موقعيت دفاعي وضعيت مناسبي داشت و اين امر در آن هنگام براي پارتيان كه در معرض هجوم اقوام ديگر بودند ، اهميت فوق العاده اي داشت – از يك سو قرار داشتن اين منطقه بر سر راه جاده ابريشم و راه تركيه – افغانستان ، دسترسي آسان به رودخانه كشف رود ، وجود اراضي حاصلخيز در كناره هاي آن و از سوي ديگر وزش بادهاي مناسب مديترانه اي و وجود كوههاي هزار مسجد بعنوان سدي در برابر بادهاي سرد و فتيك سري و رشته كوه بينالود در برابر وزش بادهاي كويري از جمله عوامل مهم پيدايش شهر و شهرنشيني در اين ناحيه گرديد . (از مهرازان ؛ 1367؛ج : ص3) تا اين دوره علي رغم فراهم بودن شرايط شكل گيري مراكز شهري در دشت مشهد در اسناد تاريخي نامي از شهر پراهميتي دراين ناحيه به ميان نيامده است.

 

2- خراسان رضوي پس از اسلام:

در اين دوره مهمترين و پرجمعيت ترين سكوتنگاه حوضه كشف رود ، ولايت طوس بود. در ابتداي اين دوره لفظ توس به ولايت كامل  و حاصلخيزي كه حوضه كشف رود را در بر مي گرفت اطلاق مي شد .پس از حمله اعراب به ايران و ستمگري خلفاي بني اميه به اهالي خراسان ، جنبش هايي در خراسان پا گرفت و سرانجام با قيام ابومسلم خراساني حكومت آنان منقرض و سلسله عباسيان تاسيس گرديد . اما پس از مدت كوتاهي دومين خليفه عباسي ناجوانمردانه ابومسلم را به قتل رساند و بار ديگر اعراب بر خراسان مسلط گرديدند وبه اين ترتيب جنبش هاي استقلال طلبانه از نوآغاز گرديد . در اين دوره هارون الرشيد براي پايان دادن به اين شورشها وارد خراسان مي شود و در دهكده اي موسوم به سناباد واقع در نزديكي شهر نوغان در كاخ عظيم و باشكوه قحطبه الطايي والي خراسان اقامت مي گزيند، تا اينكه در سال 193 هـ.ق براثر بيماري در همانجا در مي گذرد و او را در وسط تالار بزرگ اين كاخ دفن مي كنند . مامون فرزند هارون الرشيد كه مادري ايراني داشت پس از مرگ پدر با برادرش امين بر سر كسب قدرت به ستيز بر ميخيزد و طاهر ذواليمين سردار ايراني پس از شكست سپاه اعراب در نزديكي ري به بغداد مي رود و مامون را به خلافت مي رساند . به دنبال تاسيس سلسله طاهريان ، خراسان يكي از مراكز مهم سياسي خلافت اسلامي مي گردد . بدگماني اعراب نسبت به مامون ، پيوند معنوي ايرانيان به خاندان علي (ع) و نفرت آنان از عنصر عرب موجب شد تا مامون امام رضا(ع) را به ولايتعهدي خود برگزيند و برخلاف خلفاي عباسي نه تنها به تحليل و تكريم  اين امام همام بپردازد بلكه ولايتعهدي را به وي واگذار كند. مامون پس از مرگ پدر از امام رضا(ع) دعوت كرد به خراسان بيايد ، اما در سال 203 امام رضا(ع) به شكل مرموزي در طوس به شهادت مي رسد و مامون ايشان را در كنار مقبره پدرش در سناباد به خاك مي سپارد .(مهرازان ، 1367 ؛ ج : 4) . به دليل اهميت مشهد علي ابن موسي الرضا(ع) و توجه روز افزون شيعيان به تدريج نام مشهد الرضا و مشهد رضوي و شهر طوس جانشين سناباد گرديد  و سناباد در نوشته هاي قرن 7 هجري به بعد در متون تاريخي بسيار به ندرت مورد استفاده قرار گرفت (قصابيان ؛ 1377 : 18) . از اين پس سناباد كه تا اين زمان دهكده گمنامي بود به نام مشهد معروف شد و افراد متمول و ثروتمند در اطراف مرقد مطهر امام هشتم شيعيان ، مقبره هايي براي خود مي سازند و به  تدريج بر اهميت آن افزوده مي گردد.

 

3- پيدايش شهر مشهد:

سابقه تاريخي شكل گيري شهر مشهد به بيش از يازده قرن پيش باز نمي گردد . و به دليل وجود اسناد فراوان و آميختگي روايتهاي تاريخي و مذهبي با هم، گذشته اين شهر كمي در ابهام فرورفته است. مشهد در گذشته قريه خوش آب و هوايي بنام سناباد بوده است كه اكنون نام يكي از خيابانهاي قديمي مشهد است . اين قريه خوش آب و هوا از توابع ولايت توس بود. قدمت ولايت طوس به قبل از اسلام وقتي قبل از تاريخ مي رسد . اين ولايت در زمان شكوفايي خود از توابع نيشابور محسوب مي شد و داراي 5 شهر به نامهاي طابران ، نوغان ، سناباد ، رادكان و ترغوز (طرقبه امروز) بوده است. شهر توس تا نيمه قرن نهم پابرجا بوده است و ويرانه شدن آن در حمله مغول و سپس تيمور باز مي گردد و اكنون از اين شهر تاريخي جز مقبره فردوسي و بناي نيمه ويرانه هارونيه چيزي باقي نمانده است . (قصابيان ، 1377 : 20) در اواخر قرن دوم هجري نوغان بزرگترين شهر توس محسوب مي شد . بعد از قرن چهارم تا قرن هفتم (قبل از حمله مغول) شهر طابران بزرگترين شهر توس بود ولي بعد از حمله مغول سناباد و نوغان از ساير شهرهاي توس اهميت بيشتري يافتند . خاكسپاري امام رضا (ع) در سال 203 هـ .ق نقطه عطفي در تبديل روستاي سناباد به شهري بزرگ بود (خجسته مشبري ، 1353 : 30) پس از طاهريان بترتيب در دوره صفاريان و ديلميان كه به مذهب تشيع ارادت خاصي داشتند به شهر مشهد، آرامگاه امام هشتم شيعيان توجه زيادي مبذول كردند و از اين نظر زمينه هاي توسعه هرچه بيشتر آن فراهم گرديد به تدريج با ادغام سناباد و نوغان هسته اوليه شهر مشهد تشكيل مي گردد و بعدها بصورت دو محله شهر مشهد در آمدند عنوان شهرنخستين بار در اواخر قرن چهارم هجري بوسيله مقدسي آورده شده است و در همين دوره يعني در سال 428 هـ . ق در زمان سلطنت سلطان محمود غزنوي اولين حصار اطراف شهر كشيده مي شود . با احداث اين حصار بر وسعت شهر افزوده مي شود و شهر مشهد  در اين هنگام به جانب غرب هسته مركزي يعني مرقد امام رضا توسعه مي يابد . كمتر از يك قرن بعد دومين حصار پيراموني شهر در سال 515 در زمان امير علاء الدين غزنوي ساخته شد و در اين مرحله نيز روند گسترش شهر در جهت غرب تداوم مي يابد – حملات متعدد مغولان و تركان سلجوقي به منطقه خراسان شهرهاي مهم طوس و نيشابور را ويران مي كند و اهالي اين شهرها مجبور به مهاجرت به نقاط ديگر از جمله مشهد مي شوند (مهرازان ؛ 1367 ؛ ج : 4)

 

4- شهر مشهد از تكوين تا پايان دوره تيموريه :

شهر مشهد در قرن هشتم هجري پس از حدود صد سال از واقعه قتل و غارت شهرهاي خراسان با استناد گفته هاي حمدا.. مستوفي و اين بطوطه  در سال 725 بصورت شهري بزرگ و پرجمعيت و يا دنباله هاي متعدد در آمد . از اواخر قرن هشتم (اواسط دوره تيمورگوركاني) و مخصوصا در اوايل قرن نهم (زمان شاهرخ تيموري) از سال807 هـ.ق به بعد مرتبا برآبادي و رونق شهر افزوده شد . با حوادثي كه در سالهاي اول دوره تيموري بر شهر طوس گذشت و مجددا مورد قتل و ويراني قرار گرفت مردم آن بطور كلي شهر را ترك كردند و  به سناباد در جوار بقعه مطهر حضرت رضا آمدند و همانجا ساكن شدند. با وجود تشويقي كه بوسيله شاهرخ براي اسكان مجدد آنها و اقدام براي تجديد بناي طوس بعمل آمد هرگز حاضر به مراجعت نشدند . از آن تاريخ به بعد طوس غيرمسكوني شد و به جاي آن مشهد مركز و حكومت نشين خراسان گرديد.

در زمان شاهرخ تيموري حصاري برگرد مشهد كشيده شد . در سال 811 باغ و عمارت حكومتي در شهر احداث شد . در سال 821 مسجد جامع گوهرشاد كه از نوع مساجد چهارايواني ايران است با پيوند با محيط اطراف خود و بازار كه هسته اوليه آن از سالها پيش در اولين سكونتهاي اطراف بقعه بوجود آمده بود بر پاشد وبناهاي ديگري نيز در همين سالها در اطراف بقعه مطهر شكل گرفت (خسرويان و عرب احمدي ، 1381 : 51) در زمان شاهرخ ميرزا در تاريخ 818 هـ.ق براي گسترش شهر به امير سيد خواجه فرمان مي دهد تا حصار سومي در اطراف مشهد برپا شود و اين بار نيز همانند گذشته جهت اصلي توسعه شهر به سمت غرب و شمال غرب بوده است. در زمان شاهرخ تيموري علاوه بر مسجد گوهرشاد و احداث حصار جديد بناهايي ديگر چون مدارس پريزاد ، بالاسر و همچنين بند گلستان براي تامين آب شهر نيز احداث گرديد . (مهرازان : 1367 ، ج : 4) اين حصار كه با هدف حفاظت از مهاجرين تازه وارد از طوس و افزايش امنيت نسبي شهر مشهد احداث شده بود از حدود كوچه ساربانها و از بالا خيابان شروع و در حدود باغ توليت ، امتداد داشته است . در آن زمان مشهد داراي 6 محله به نامهاي كاريز ، شاه آباد ، دستجرد ، چاه نوة منصوريه  و ابوبكر آباد بوده است . (امور فرهنگي آستان قدس ؛ 1365 : 33)

توجه شاهرخ ميرزا به مشهد سبب گرديد اين شهر بعنوان پايتخت مذهب تيموريان مطرح شود . احداث بناي اماكن متبركه و كاخ شاهي در زمان شاهرخ ميرزا توسعه و رشد شهر مشهد را فراهم كرد . مي توان مقطع تاريخي حكومت شاهرخ ميرزا را نقطه عطف شكل گيري شهر كنوني مشهد دانست از اين زمان به بعد كم كم مشهد در سطح خراسان مطرح و به مقام نخست شهري استان نزديك مي شود . ساير اقدامات عمراني در اين دوره شامل احداث مسجد شاه ، مدرسه دو در ، نقارخانه دانست (صنيع الدوله ، 1362 : 576) . اولين اقدام جهت تامين آب شرب در شهر مشهد در سال 906 هـ . ق بدستور امير عليشيرنوايي بود كه نهري بطول 70 كيلومتر از چشمه گيلاس تا مشهد احداث شد و ا ين خود سبب رونق بيشتر اين شهر گردد . (كبيري ، 1326 : 46)

 

5- شهر مشهد از دوره تيموريان تا پايان دوره صفويه:

اواخر عصر شاهرخ تيموري تا ظهور دولت صفويه (اواخر قرن نهم) دوران نابسماني سياسي در ايران است . تشكيل دولت صفوي و اينكه مذهب تشيع براي نخستين بار از اطراف آنها بعنوان مذهب رسمي كشور گرديد ، اثر مشخصي روي رشد و توسعه شهر مشهد نهاد . فرمانروايان صفوي چه از نظر مذهبي و چه از نظر اقتصادي به مشهد توجه خاص نمودند و اقدامات عمراني و اقتصادي در زمان آنها براي بالابردن مقام اين شهر تا حد بزرگترين شهر مذهبي كشور بعمل آمد. در اوايل دوره صفويه با وجود هجوم و قتل ازبكها ، شهر مشهد موقعيت خود را حفظ كرد . در زمان شاه عباس اول يك سياست اقتصادي براي جلوگيري از فرار سرمايه هاي ايراني به مكه ، مدينه ، كربلا و نجف به مرحله اجراء درآمد و مشهد به بزرگترين زيارتگاه شيعيان تبديل شد. شاه عباس براي اعلام سياست حكومت خود سفري پياده به مشهد انجام داد و اقدامات پس از او نيز موجب شد كه مشهد از شهرهاي تراز اول خراسان شده و نيشابور و ساير شهرها جزء توابع آن در آيند. دوره صفويه دوران شكوفايي عمراني و اقتصادي مشهد در ابعاد مختلف است . در مجموعه انبيه حرم و سير تكاملي آن معماري دوره صفويه نقش سازنده ، كامل كننده و بسيار با اهميتي دارد.

صحن عتيق (انقلاب) كه قسمتهايي از آن در دوره هاي قبل ايجاد شده بود در اين دوره كامل گرديد دنباله هاي مهم ديگر در تكميل و پيوستگي مجموعه بر پا گرديد. هنرهاي تزئيني پيشرفته از نظر فرم و تكنيك به شكوه و عظمت اين مجموعه تاثير فراوان نهاد. در سطح شهر مدارس ، مساجد، كاروانسراها و ساير بناهاي خدمات شهري احداث گرديد. كارهاي توليدي (صنايع دستي) رونق گرفت و اصناف و پيشه وران نقش مهم تري را نسبت به دوره هاي قبل در زندگي شهر ايفا مي نمودند. مشهد در اين دوره يكي از مراكز مهم توليد صنايع دستي آن زمان مانند كاشيكاري ، سفالگري و توليد فرش ، انواع پارچه هاي حرير زربافت ، ابريشمين ، مخمل و ... در ايران بود.

مشهد به علت موقعيت خاص جغرافيايي ، همواره در مسير هجوم و قتل  و غارت ازبكها قرار داشت . در زمان شاه عباس نيز يكبار شهر توسط آنها مورد حمله قرار گرفت و خسارتهاي فراواني ديد كه بعدا ترميم شد و شهر دوباره رونق خود را بازيافت . مشهد در آن زمان از نظر اقتصادي يك شهر بازرگاني (از نوع مبادله كالا) و داراي توليد صنايع دستي بود . به علت اين رونق اقتصادي و در نتيجه جذب جمعيت و نياز به گسترش محدوده شهر و نيز براي دفاع در برابر حملات ازبكها و ساير عشاير ، حصارتازه اي در زمان شاه طهماسب اول صفوي در محدوده اي بزرگتر از سابق كشيده شد . اين حصار ، حدود 5/9 كيلومتر طول داشت و داراي 141 برج دفاعي بود . شش دروازه ، شهر را به محيط خارج و راههاي ارتباطي مربوط مي ساخت و اين حصار آخرين باروي شهر است كه تا پايان عصر قاجار و اوايل قرن حاضر باقي بود (خسرويان  و عرب احمدي ، 1381 : 53) به دليل گرايش حكومت هاي بعدي به مذهب تشيع ، توسعه بيشتر شهر پس از دوره صفويان به بعد آغاز مي گردد . از جمله آثار و ابنيه اي كه در دوران صفويه در مشهد ساخته شد ، مي توان از مدارس خيرات خان ، نواب ، فاضل خان ، عباسقلي خان ، با قريه و بهزاديه نام برد . (مهرازان ؛ 1367 : ج : 5)

 اولين عامل خارجي غير سنتي در شهر مشهد در دوره شاع عباس صفوي د رميان بافت قديمي شهر ايجاد شد . اين عامل كه تحت تاثير چهارباغ اصفهان ايجاد شده بود خيابان عريضي است كه در متداد نهرچشمه  گيلاس قرار د اشته و  در دو  انتهاي خود شهر را از طريق دو دورازه قوچان و پائين خيابان بهم وصل مي كرد . و حرم مطهر امام رضا عليه السلام در وسط اين خيابان قرار مي گرفت . از اين تاريخ به بعد محور مذكور قوي ترين عنصر شهري گرديده و نحوه استقرار فعاليتهاي شهري و چگونگي توسعه شهر در دوره هاي بعد را به خود مشروط نموده است . قسمت غربي محور مذكور بنام بالا خيابان و قسمت شرقي آن موسوم به پائين خيابان بوده و هنوز هم نامهاي فوق توسط اهالي قديم شهر براي اين مناطق بكار مي رود . (مرادي ، 1381 : 47)

اولين نقشه از شهر در اين دوره توسط كلنل مك گريگئر در سال 1875 ميلادي ترسيم شده است . وي در سفرنامه خود مي نويسد : شهر مشهد پر است از خانه هاي گلي يكنواخت كه بر بالاي برخي از آنها بارگيرهايي ديده مي شود . نقشه شهر نامنظم و شبيه به مستطيل است و غير از حرم در مشهد چيز قابل توجهي نيست . (سيدي ، 1378 : 253)

 

 
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

از ديگر اماكني كه در اين دوره احداث و يا مرمت شد دروازه هاي طرق عيدگاه . نوغان، قوچان و ارگ و همچنين ارگ حكومتي و چند محله ديگر هستند (نقشه صفحه قبل)

 

6- شهر مشهد از عصر قاجار تا سال 1325 هـ . ش

حادثه مهمي كه در اواخر دوره قاجاريه و در زمان احمدشاه روي داد گلوله باران شهر و به توپ بستن اماكن مقدسه بود كه توسط د ولت روسيه تزاري انجام گرفت . در اين حادثه خسارت زيادي به مشهد وارد شد . بررسي دوره مذكور تحت عنوان دوره معاصر را در سه مرحله مي توان ارزيابي كرد:

مرحله اول كه از انقراض قاجاريه و روي كار آمدن رضاخان تا سالاري 1308 و 1310 هجري شمسي مي باشد.  در اين دوره مشهد به همان شكل دوره قاجار باقي ماند.

مرحله دوم كه از سال 1310 تا 1320 را شامل مي شود و در برگيرنده تغييرات و تحولات محسوس در كالبد شهري است . در اين دوره ده ساله سياست شهرسازي آن سالها يعني ايجاد خيابانهاي طويل سرتاسري و ميدانها و فلكه ها در مشهد شكل گرفت . آخرين حصار دور شهر كه رو به ويراني گذارده بود ، از بين رفت . ارگ حكومتي كه دارالحكومه يا مركز اداري شهر در دورانهاي گذشته بود تخريب شد و بعدها بانك ملي در محل آن تاسيس شد قبل از اين اقدامات شهر داراي طرح شعاعي با يك خيابان اصلي به روش شهرسازي شهرها بزرگ و قديمي ايران بود . اين سيستم شعاعي با احداث خيابان پهلوي سابق (خيابان امام خميني) در حاشيه غربي شهر قديم (هسته قديمي شهر) و در كنار محل ارگ سابق بسوي يك سيستم خطي گرايش پيدا كرد . اين خيابان جديد ، محور اصلي توسعه آينده شهر به سوي غرب را بوجود آورد و به تدريج عناصر اداري ، فرهنگي، تجاري جديد در آن شكل گرفت . با تبعيت از هما ن روش وسياست شهرسازي خياباني دايره وار (فلكه اي) در محدوده بافت قديمي شهر بدور مجموعه ابنيه تاريخي بوجود آمد ولي بافت قديمي و از جمله بازار بهمان صورت خود باقي ماند. از مهمترين محلات و خيابانهاي قديمي شهر در آن زمان مرحله دور حرم مطهر ، بالاخيابان و پائين خيابان را ميتوان نام برد مركز قديمي شهر شامل مجموعه بازار و محلات قديمي و بالا خيابان ، پائين خيابان و بستها. اهميت تجاري و فرهنگي خود را تا زمان جنگ جهاني دوم حفظ كرد . در اين دوره در قسمت بافت قديمي شهر در يك شعاع حدود 800 متري از مجموعه ابنيه حرم مطهر (متراكم ترين قسمت بافت قديمي) عناصر جديدي مانند مسافرخانه و زائرسراها در پي رشد روز افزون تعداد زوار و نيازهاي آنان ، رو به افزايش گذاشت و در دهه هاي 1330 نيز به تعداد آنها افزوده شد . (خسرويان و عرب احمدي ، 1381 : 64) در اين دوره در سال 1325 نخستين نقشه مشهد توسط دايره جغرافيايي ستاد ارتش تهيه شد. در واقع مشهد بدون تغييرات اساسي در ساخت آن تا ابتداي قرن حاضر توسعه اي تدريجي مي يابد ليكن از آغاز اين قرن از لحاظ ساختي دچار تغييرات زيادي گرديد و ساختار اصلي  مشهد فعلي در اين دوره پايه گذاري شد .

اولين اقدامي كه در جهت اصلاحات وضع داخلي شهر در اين دوره بعمل آمد ، در ارتباط با احداث و ايجاد تسهيلاتي براي دو مركز شهر بوده است.  اولي مركز اصلي و قديمي شهر كه مجموعه حرم مطهر حضرت رضا(ع) را شامل مي شود . بمنظور  تقويت اين مركز و ايجاد تسهيلات بهتر ارتباطي فلكه اي در طراف مجموعه حرم مطهر و بخشي از بافت شهري ايجاد شد. و يا در خيابان شمالي و جنوبي منشعب از فلكه ، تسهيلات مناسب دسترسي براي مجموعه مذكور بوجود آمد و چهار سمت شهر از طريق چند خيابان اصلي به فلكه مركزي اتصال يافت.

بنابراين اگر در بافت سنتي قديمي شهر ، بازارها و گذرها از مركز مذكور منشعب مي گرديدند. در بافت جديد چهار خيابان كه از طريق يك فلكه به يكديگر اتصالمي يافتند، مركزيت مجموعه را براي دوره هاي آينده توسعه شهر، براساس دسترسي سواره ، تثبيت نمودند . مركز ديگر شهر كه درون بافت قديمي شهر در همين دروازه احداث گرديد در ناحيه غربي شهر قرار گرفته و امروزه بنام ميدان شهدا (ميدان شاه سابق) ناميده مي شود . موقعيت مركز دوم در بافت موجود شهر به نحوي انتخاب گرديد كه با توجه به موقعيت مركز اولي تعادلي را درون بافت ايجاد نموده و با مجموعه خيابانهايي كه از آنها منشعب مي گرديد ، بتوانند سطح پوشش مناسبي رادر بافت شهري بوجود آوردند . عمده ترين خيابانها و محورهاي اصلي شهر كه در اين دوره شاخص هاي عمده اي براي هدايت توسعه شهري بودند به شرح زير است:

1-  محور بالا خيابان – پايين خيابانها :

 كه با ايجاد ميدان شهدا ، بر روي امتداد آن و ايجاد فلكه اي در اطراف مجموعه حرم بصورت محور اصلي شهر باقي مانده و اهميت بيشتري يافته است.

2-  محور خيابان طبرسي و خيابان تهران :

با توجه به كمبود معابري كه فلكه حرم را به شمال و جنوب شهر مرتبط كند ، خيابان طبرسي ، كه از فلكه حرم منشعب گرديده و به دروازه نوغان ميرسد در بخش شمالي شهر احداث شد به بخش جنوبي شهر نيز خيابان تهران ، كه از فلكه حرم منشعب گرديده و به جاده جديد تهران اتصال مي يابد ، احداث گرديد . در طول اين خيابان و در داخل بافت قديم شهر ، در قطعه زميني كه قبلا قبرستان قديمي شهر بوده فلكه  اي بوجود آمد كه بعدا موسوم به فلكه آب گرديد.

3-  محور خيابان خواجه ربيع و خيابان ارگ :

اين محور به نحوي انتخاب گرديده كه ضمن ايجاد دسترسي به نواحي غربي شهر، از يك سو از كنار باروي شهر واقع در سمت غربي ارگ قديم مشهد گذشته و از سوي ديگر دسترسي به جاده خواجه ربيع را فراهم آورد . محل ميدان شهدا نيز در واقع محل اتصال اين محور با بالا خيابان است كه در ضمن مركزيتي را در سمت غربي شهر فراهم مي آورد.

4-  محور خيابان دانشگاه (فوزيه سابق) و خيابان كوه سنگي :

اين محور از فلكه شهدا آغاز و به استخر كوه سنگي منتهي مي گردد . اصلي ترين محوري كه در اين دوره ، توسعه را در خارج از بافت قديم شهر هدايت نموده است محور مذكور است.

5-  خيابان سنايي :

نيز در مرز خارجي باروي قديم شهر ، از نزديكي فلكه سراب آغاز شد و به موازات باروي مذكور در محل دروازه قوچان سابق با ادامه بالاخيابان برخورد نموده و فلكه سنايي در اين محل احداث شد.

6-  خيابان چمران (حافظ سابق) :

نيز در فاصله فلكه سراب تا فلكه بيمارستان كه درب ورودي اصلي بيمارستان امام رضا(ع) در آن واقع است ، ايجاد گرديد.

 

7-  محور جاده تهران ( خيابان بهار) – خيابان وكيل آباد:

اين محور نيز كه عمده ترين محور شرقي – غربي شهر در خارج از بافت قديم بود . مركزيتي را ايجاد كرد توسعه هاي جنوبي مشهد حول آن بگيرند از طريق اين محور، جاده تهران مستقيما به خيابان وكيل آباد اتصال يافته و در محل تقاطع آن با خيابان دانشگاه فلكه تقي آباد حداث گرديد.

به اين ترتيب شكل جديد شهر مشهد حدودا در دوره 25 ساله اول قرن حاضر تثبيت گرديد . اين شكل از طريق محورهايي كه بخشي در داخل بافت قديمي و بخش ديگر در خارج از آن ، توسعه هاي جديد شهر را شكل مي دادند بوجود آمد. خيابانهايي به موازات باروي سابق شهر ايجاد گرديد كه اتصال محورهاي اصلي را فراهم نموده و انعكاس دهنده موقعيت بارو و حدود قديمي شهر در توسعه جديد بودند . فلكه هايي احداث گرديد كه عمدتا در اراضي خارج شهر و يا اراضي باير داخل شهر قرار مي گرفتند. تقريبا در محل هر دروازه قديمي يك فلكه احداث گرديد. مركزيت قديم شهر (مجموعه حرم مطهر) در سطح شهر تقويت گرديده و مركز جديدي نيز در سمت غربي شهر با تاكيد برقرار گيري ساختمانهاي دولتي در مجاورت آن بوجود آمد (مهرازان ، 1367 : 12)

 

 

 

 

 

 

7- شهر مشهد از سال 1325 هـ . ش تا سال 1335 هـ . ش:

همانگونه كه گذشت ، خطوط اصلي توسعه و محورهاي اصلي شهر در 25 ساله اول شكل گرفت و اقداماتي كه در اين دوره انجام يافت نيز در همان چارچوب و استخوان بندي شكل گرفته است . توسعه شهر عمدتا در سمت جنوب غرب و غرب ا تفاق افتاد و در بخشهايي از شمال شهر در اين دوره توسعه هاي حاشيه اي و غير منظم در مجاورت روستاهاي سابق و يا باغات مجاور شهر روي داده است . در اين دوره دو كاربري عمده شهري مطرح مي گردند . كه بعدها تاثير زيادي در چگونگي هدايت و توسعه شهر گذاردند . كابري اول ، محل ايستگاه قديمي راه آهن بود كه در موقعيتي بسيار مهم نسبت به شهر قرار گرفت. ايستگاه مذكور در حد شمالي شهر ، واقع در محل تقاطع دو خيابان شهيد هاشمي نژاد و خيابان آزادي قرار مي گرفت كه در آن زمان حدي را براي توسعه شمالي شهر بوجود مي آورد . اگرچه در اين سال هنوز خط آهن مشهد ايجاد نشده بود ليكن ، محل ايستگاه و اراضي متعلق به آن از قبل پيش بيني شده بود . به اين ترتيب نقطه تقاطعي در مقابل ايستگاه راه آهن بوجود آمد كه از موقعيت ممتازي در سطح مشهد و نيز دسترسي مناسبي به مراكز اصلي شهر برخوردار بود . كاربري ديگر ، فرودگاه قديم شهر بود كه در سمت شرقي شهر و در امتداد جاده تهران قرار گرفته و بعدها با احداث فرودگاه جديدمحدوده جنوب شرق شهر مشهد را تشكيل داد . ( مهرازان : 1367 : 12)

اين دوره را مي توان نقطه عطفي در تكوين بافتهاي شرقي شهر مشهد دانست . چرا كه ظهور دو پايانه حمل و نقل ريلي در شمال و هوايي در جنوب شرق و شرق تمايل شديد توسعه در محور غرب مشهد را اندكي كاهش داد و زمينه ساز رشد و توسعه ساز رشد و توسعه شهري به سوي شمال ، شرق و جنوب شهر مشهد را بويژه در دوره هاي بعد فراهم آورد.

 

 
 

 

8-شهر مشهد از سال 1335 هـ .ش تا سال 1345 هـ . ش:

اولين نقشه اي كه از شهرمشهد توسط سازمان نقشه برداري كشور تهيه شده و در دسترس است مربوط به عسكبرداري سال 1345 است كه در مقياس 1:30000 ترسيم شده است . در اين زمان خط آهن ايجاد شده و موقعيت فرودگاه شهر و منطقه نظامي آن تا حدي مشخص شده است . اين دو عامل حدود شرقي و جنوب شرقي شهر را تا حدي تثبيت نمودند.

جاده جديد تهران در اين سال جنوبي ترين محور اصلي شهر است كه احداث شد و عملا جاده قديم تهران ( خيابان بهار) بصورت يك خيابان درون شهري عمل مي كند. جديد تهران بافت مي شود كه توسعه شهر به سمت  اراضي جنوبي هدايت شده و در اين سالها يكي از مناطق پر رونق و در حال توسعه شهر را در حول خود تشكيل دهد . منطقه اي ديگر از شهر كه كاملا د رحال توسعه و شكل گيري بوده است، محور اطراف كوه سنگي و خيابان احمدآباد است . ليكن از اين سال به بعد مشاهد مي شود كه توسعه شهر بصورت پراكنده در كليه حواشي شهر مشهد در حال شكل گيري است ، خيابان بندي ها كه هنوز از نظام شبكه هاي خيابان بندي هاي قبلي تبعيت مي كند از اين تاريخ به بعد عمدتا بصورت شبكه هاي شطرنجي بدون هويت در داخل بافتهاي مسكوني شكل گرفته و خيابان هاي اصلي ديگري كه ساخت قبلي شهر تكامل نموده و هويت جديدي را بهساخت قبلي بيافزايد- بوجود نيامده است .

يكي از مهمترين توسعه هاي مسكوني كه در اين سالها شكل گرفت ، كوي طلاب واقع در شمال شرقي شهر در حاشيه محور طبرسي است . اين كوي در اراضي اوقاف بصورت شبكه اي شطرنجي با قطعات تفكيكي بوجود آمده و اكثر قطعات د راختيار طلاب و روحانيون قرار گرفت . (مهرازان ؛ 1367 : 16)

 

در اين دوره بخش ديگري از جاده وكيل آباد (تا ميدان فلسطين) عملا به محدوده داخل شهر وارد شده و در اطراف آن ساخت و سازهاي جديدي شكل گرفته است در اين دوره در داخل بافت قديم شهر سه خيابان ديگر احداث مي شوند كه اولي خيابان سعدي است كه از فلكه آب شروع و به خيابان ارگ منتهي مي شود . دومي نيز ادامه خيابان خسروي است بنام خيابان خسروي نو كه از خيابان آزادي شروع شده و به فلكه آب ختم ميشود. و سومي خيابان آزادي است كه از گنبد سبز شروع و به خيابان دوچرخه منتهي ميشود . ( مهرازان ، 1397 : 17)

 

9-شهر مشهد ا ز سال 1345 تا به امروز :

در دهه هاي گذشته شهر مشهد رشد ملايمي داشته است . پس از آن و بخصوص در دو دهه اخير با آهنگي شتابگير در جهات مختلف شمال شرقي ، شرق و جنوب شرق و بخصوص غرب توسعه پيدا كرده است و جمعيت آن نيز به سرعت رشد كرده است . در طي اين سالها وظايف و ارزشهاي شهري دو مركز قديم و جديد شهر با دو روحيه متفاوت تثبيت شد . مركز قديمي با محورهاي شعاعي خود بيان كننده جنبه هاي مذهبي ، اجتماعي و تجاري نيرومند مركز جديد با مشخصه هايي كاركردي اداري ، تجاري و اجتماعي امروزي شهري به ايفاي نقش پرداختند. در مجموع بايد اين دو كانون  را مركز ظهور سازمان شهري در دوره معاصر تلقي كرد . شهري كه بافت قديمي آن داراي شكل شعاعي است ، مرمكز ثقل آن يك محور فعال را تشكيل مي دهد ، خيابانهاي منشعب از آن محور شعاعهاي سيستم بوده و كليه نقاط شهر را به هسته مركزي مربوط مي سازد . مركز تجارتي اين هسته مركزي شامل بستها ( قبل از تخريب) بازار قديمي و شاخه هاي آن تا قلب مركز ثقل (حرم مطهر) نفوذ مي كرده و خط مركزي يا محور فعال اين هسته يعني بالاخيابان و پائين خيابان كه ستون فقرات شهر بوده و هنوز هم در بسياري از موارد همچون گذشته وظيفه رفع نيازهاي شهر بخصوص در منطقه بافت قديمي را برعهده دارد . (خسرويان – عرب احمدي ، 1381 :68)

در واقع مي توان سرآغاز اسكان بدون قاعده و تدريجي ساكنان  كوي سجاديه واقع در جنوب كوي طلب در ضلع شمال شرقي بافت پيرامون و بلافصل مجموعه حرم مطهر را ازاين دوره دانست . هرچند در اين دوره نيز بخش اعظم زمينهاي محدوده مورد مطالعه باير بوده و تدريجا اسكان غيررسمي گروههاي مختلف اجتماعي و قومي در اين كوي و مناطق مجاور شمالي چون حسين آباد ( كرماتيها) و جنوبي ، مانند كوي رضائيه نوعي شهرسازي بدون ضابطه را به اين مناطق تحميل كرد. (مهندسين مشاور تدبير گستر شرق ؛ 1385)

در حالي كه مساحت اين شهر طي حدود هزار سال از سال سيصد تا 1300 هجري به بيست كيلومتر بيشتر نرسيد ، در طي 25 سال يعني از سال 1355 تا سال 1380 مساحت آن به حدود 210 كيلومتر مربع آن هم در محدوده رسمي خود رسيده است . و اگر حاشيه هاي بالافصل مشهد كه هر چند از نظر رسمي و قانوني جزء شهر نيستند ولي بصورت عيني به شهر مشهد چسبيده اند محاسبه كنيم وسعت شهر در حدود 30 كيلومتر مربع مي رسد.

بطور كلي عمدتا شهر مشهد از گذشته تا كنون به طرف غرب و جنوب در توسعه بوده است. محورهاي اصلي توسعه اين شهر از سال 1345 به بعد توسط طرح جامع هدايت مي شده است كه جهات در نظر گرفته شده تا حد زيادي به عوامل محدود كننده ارتفاعات بينالود در جنوب و جنوب غربي و وجود اراضي كشاورزي در شمال و شمال شرق بستگي داشته است.

اگر به مقايسه بين محدوده در نظر گرفته شده شهر مشهد توسط طرح جامع (تا سال 1370 ) و نقشه فعلي شهر مشهد بپردازيم مشاهده مي كنيم كه برخي نقاط كه از نظر طرح جامع خارج از محدوده در نظر گرفته شده ، با توسعه شهر اين مناطق بصورت بخشي از شهر در آمده كه مي توان از آن جمله خواجه ربيع در شمال ، التيمور در شال شرق – قلعه ساختمان در شرق و كلاته مشهد قلي  در شمال غرب ، بخش جنوبي شهرك سيدي ، شهرك آزادگان ، نه دره در جنوب را نام برد . حال آنكه برخي از مناطق كه در طرح جامع نيز براي توسعه در نظر گرفته شده كمتر توانسته است جاذبه اي براي ساخت و ساز داشته باشد. (پاپلي يزدي ، 1380 : 98)

 

Text Box:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نقشه توسعه کالبدی شهر در سال 1365 (مهندسین مشاور اردام 1367)

 

 

 

 

تحلیلی تاریخی بر روند توسعه شهری کوی سجادیه و بافتهای پیرامون :

 

بررسی میدانی و اسنادی و اخذ گزارش از باسابقه ترین ساکنین کوی سجادیه در خصوص چگونگی تکوین و شکل گیری ، توسعه و تکامل بافت شهری در محدوده مورد مطالعه نشانگر این واقعیت است که بافت کوی سجادیه به دلیل فقدان پیشینه تاریخی قابل توجه، فاقد بناهای دارای ارزش و چشمگیر  معماری و تاریخی است و این مهم یعنی سابقه کمتر از نیم قرن ظهور این محدوده،در بهسازی و نوسازی بافت فرسوده کوی سجادیه می تواند نقشی مهم وفعال در روند تصمیم گیریهای مربوط به باز طراحی فضاهای شهری ایفا کند. شناخت علل و زمینه های تاریخی چنین روندی و آگاهی از ماهیت دگردیسی های کارکردی کاربری زمین شهری درمحدوده مورد مطالعه در بستر زمان از بدو پیدایش نخستین سکونتگاهها در کوی سجادیه تا حال حاضر با رویکردی اکولوژیکی ابزاری توانمند در راستای بهینه سازی (اجرایی کردن)و تدقیق برنامه ریزی ها با پیش بینی ها و هدف گذاری ها به دست می دهد. 

جدایی گزینی اکولوژیک ساکنین کوی سجادیه با تاکید بر مولفه های اقتصادی و اجتماعی :

جدایی گزینی اکولوژیک از این واقعیت سرچشمه می گیرد که ساکنین شهرها از نظر درآمد ، پایگاه اقتصادی- اجتماعی و حتی قومی و مذهبی به دسته ها وگروههای گوناگون تقسیم می شوند . از این رو در انتخاب محله مسکونی همواره رقابتهایی میان گروههای شهری در جریان است وگروهی برنده می شوند که از قدرت و درآمد بیشتری بهره مندند.نتیجه رقابتهای گروهی منجر به جدایی گزینی اکولوژیکی گروهی از گروههای دیگر می شود.بدینسان که هر گروهی با پایگاه اقتصادی اجتماعی برابر ، معتقدات مذهبی یکسان و یا هم نژاد بودن گرد هم می آیند و منطقه و یا محله ای را جهت سکونت خود انتخاب می کنند و یا از روی اجبار زندگی در محله ای که جامعه شهری بر آنها تحمیل می کند تن در می دهند .به موازات جدایی گزینی اکولوژیکی ، هر یک از محلات شهری مشخصات ویژه ای به خود می گیرد و از چهره وبافت معینی تبعیت می کند که با سایر محاتل شهری متفاوت است .

از این منظر شکل گیری هسته جمعیتی کوی سجادیه را می توان نوعی جدایی گزینی اکولوژیکی دانست که در آن روستائیان و مهاجران داخلی و خارجی (بویژه افغان) و طبقات پایین و مستمند شهری با برخورداری از پایگاه اجتماعی و اقتصادی نسبتاً همگون و غالبا پایین به سکونت در این منطقه تن در داده اند. نکته قابل توجه در ارتباط با جدایی گزینی اکولوژیک ساکنین کوی سجادیه و تکوین نخستین سکونتگاهها و رشد آن در اویل دهه 40 ؛ غلیه عامل همسانی پایگاه اقتصادی – اجتماعی خانواده های مهاجر بر دیگر دلایل و عوامل جدایی گزینی ساکنین بوده است .به این ترتیب خانواده هایی که از در آمدهای یکسانی برخوردار بودند بدون در نظر گرفتن عوامل قومی و مذهبی و حتی نژادی در کوی اقامت گزیده و خانواده های باسابقه تر و ساکن در محدوده نیز تباینات فوق الذکر را کم اهمیت می شمردند و گروهای مهاجر را در درون بافت می پذیرفتند و آنها را محدود به.

1-     اگر در بخشی از زمینهای شهر سرمایه گذاری صورت بگیرد و این سرمایه گذاری پاسخگوی پاره ای از نیازهای شغلی ، سکونتی ، فرهنگی خانواده ها باشد؛ هجوم اکولوژیکی خانواده ها وگاها موسسات به این بخش عملی می گردد.چنانکه در محدوده مورد مطالعه استقرار اولیه کارگاههای متعدد آجر پزی در مرزهای دهشهر آن دوره از رشد کلانشهر مشهد چنین      زمینه ای را برای هجوم و تسلط مکانی اولین ساکنان را فراهم نمود .

2-     هجوم اکولوژیک زمانی صورت می گیرد که شهر در آن زمان به یک درجه از شکوفایی اجتماعی و اقتصادی رسیده باشد . در حقیقت می توان دهه 40 در مشهد را آغاز عصر توسعه شهر نشینی کلانشهر مشهد قلمداد کرد .چنانکه توسعه کالبدی شهر مشهد ، گسترش مرزهای محدوده قانونی شهر مشهد ، تغییر جهت توسعه فیزیکی از محور غرب به سوی شرق به دنبال تاسیس رآه آهن و فرودگاه ، زمینه ساز رونق کالبدی و فیزیکی هر چند گاها بی ضابطه در شرق و شمال شرق مشهد گردید.

3-     در کشورهای در حال توسعه مهاجرین روستایی به زمینهایی از شهر هجوم می برند که که شهر به هنگام هجوم به آنها احتیاجی ندارد. چنانکه اغلب زمینهای موجودو در بافت مورد مطالعه تا پیش از چند دهه اخیر بصورت زمینهای بایری بود که در کنار کوره های آجر پزی ، واحدهای مسکونی بسیار پراکنده و لکه های زراعی که به کشت صیفی جات اختصاص داشت ؛ کاربری چندانی نداشت .از سوی دیگر فقدان مدیریت قدرتمند فضا در حوزه های پیرامونی شهر مشهد در آن دوران ، متولیان شهری را در برابر عمل انجام شده یعنی اسکان غیر رسمی و به تبع آن رشد بی ضابطه و ارگانیک بافت شهری سجادیه قرار داد . و برنامه های اندیشیده شده در طرح تفضیلی محدوده مورد نظر را از کاربری حمل و نقل و انبار به کاربری مسکونی تغییر مسیر داد.

دربررسی علل و چگونگی شکل گیری کوی سجادیه و توسعه و تکوین تا عصر حاضر  آن از منظری اکولوژیکی می توان مراحل زیر را برشمرد :

1-    مرحله تکوین و نفوذ اکولوژیکی : (اواخر دهه 1330)

با توجه به مطالعات طرح جامع و طرح تفضیلی و مصاحبه با ساکنین با سابقه کوی، ضلع غربی محله 31 در منطقه 5 که منطبق بر کوی سجادیه و حوزه های پیرامونی است ؛ تا قبل از دهه 40 بصورت یک ناحیه روستا – شهری بیشتر به کارکردهای حاشیه ای اختصاص داشت .در این دوره عمده توسعه شهری مشهد بیشتر به سوی جنوب و غرب معطوف بود. و در بخش هایی از شهر نیز توسعه هایی نامنظم و حاشیه ای در مجورت روستاهای قدیمی روی می داد. ظهور دو کاربری عمده در قبل از دهه 40 زمینه ساز تغییر مسیر توسعه کالبدی شهر به سوی شرق و شمال شرق شهر گردید . کاربری نخست مکانیابی ایستگاه راه آهن در شمال شهر و در تقاطع خیایبان شهید هاشمی نژتد و خیابان آزادی بود و کاربری دوم فرودگاه قدیم شهر بود که در شرق شهر مشهد و در امتداد جاده تهران قرار گرفته و بعدها با احداث فرودگاه جدید ، محدوده جنوب شرق را تشکیل داد. عمده کاربری اساسی کوی سجادیه در این دوره بیشتر بصورت کوره های آجرپزی  ، کشاورزی پراکنده و یک آب انبار در مرکز کوی سجادیه امروزی بود .در این دوره هنوز کاربری مسکونی به جز چند واحد پراکنده و انگشت شمار در ناحیه مشاهده نمی شود. و هنوز کوره های آجر پزی به ساخت آجر مورد نیاز شهر مشغول بودند.برداشت خاک از بخشهایی از زمینهایی کوی سجادیه در این دوره سبب شکل گیری گودهای شهید احمدی و فخار و چند گود دیگر در محدوده مورد مطالعه شدند  که برخی از این گودها در دهه های اخیر توسط نخاله های ساختمانی ناشی از تخریب بافت پیرامون حرم مطهر همسطح گردید . . ولی همچنان دو گود بسیار بزرگ و یک گود متوسط در حال حاضر در تصرف و سکونت بسیاری از خانوارهای کوی سجادیه قرار دارد.از جمله مالکان بزرگ زمین در این دوره می توان به مرحوم حاج محمد علی فخار و مرحوم حاج هاشم رستگار  (مالکان کورهای  آجر پزی فخار و رستگار) نام برد .و مالکیت دیگر زمینهای کوی سجادیه در آن دوره در اختیار آستان قدس رضوی بوده است .

 (نقشه شماره1)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نقشه شماره 1- مرحله تکوین و نفوذ اکولوژیکی نخستین سکونتگاههای شکل گرفته در کوی سجادیه

2-    دوره هجوم اکولوژیک در کوی سجادیه (1355-1340 ):

در این مرحله تعداد زیادی از خانواده ها و افراد با طبقه و پایگاههای اقتصادی و اجتماعی نسبتاً یکساناز روستاهای اطراف و یا از درون شهر و یا کشورهای همجوار نظیر افغانستان و پاکستان و حتی عراق به منطقه شهری و بافت های پیرامون وارد می شوند .و به این ترتیب هسته اصلی کوی سجادیه به تدریج شکل گرفته و رشد و توسعه می یابد . نخستین سکونتگاهه و و فضاهای مسکونی در این دوره به تبع دوره قبل در درون گود فخار در شمال شرق کوی تکوین یافته و با افزایش روندهای مهاجرتی در این دوره توسعه فیزیکی بافت به تدریج به طرف رب ، جنوب غرب و نوب کوی سجادیه امتداد می یابد . در این دورهاغلب ساکنین اولیه کوی بیشتر به فعالیت در کوره های آجر پزی درون و پیرامون بافت مورد مطالعه اشتغال داشتند . مهترین روی داد کالبدی از دید طرح جامع شهری در این دوره شکل گیری کوی طلاب در شمال کوی سجاد و حوزه های پیرامونی و در حاشیه شرقی بلوار سجاد است که در اراضی اوقاف بصورت شطرنجی با قطعات تفکیکی به وجود آمد . و اکثر این قطعات نیز در اختیار طلاب و روحانیون قرار گرفت . احاطه شدن بافت سجادیه توسط مناطق مسکونی سبب تعطیل شدن کوره های آجر پزی و انتقال آنها به مرز محدوده قانونی شهر مشهد گردید در این دوره2 میل از مجموع 3 میل کوره های آر پزی موجود در بافت مورد مطالعه توسط انفجارهای بزرگی تخریب شد . در کنار توسعه کاربری مسکونی به دلیل رشد طبیعی جمعیت و عامل مهاجرت ، بخشی از زمینهای بایر  بویژ در بخشهای جنوبی و غربی کوی به کشت محصولات صیفی و در برخی موارد باغات انگور و توت اختصاص داشت .که برخی از ساکنین کوی سجادیه در آن زمان به صورت اجاره داری از آستان قدس رضوی به فعالیت در آنها مشغول بودند.. در میان تاسیسات زیر بنایی شهری تنها برق و روشنایی بود که در این دوره (اوایل دهه 1350)در کوی سجادیه راه یافت .(نقشه شماره 2)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نقشه شماره 2-مرحله هجوم اکولوژیک ساکنین اولیه کوی سجادیه به بافت

 

3-    دوره تثبیت کالبدی کوی سجادیه : (1375-1355)

در این دوره ادمه مهاجرت و اقامت و بالا بودن نرخ رشدو بعد خانوار در داخل بافت که میراث فکری اجتماعی و فرهنگ روستایی ساکنین بافت بود ،  به اسکان و هویت بخشی کالبدی کوی نوعی تثبیت و مکان یابی دایمی بخشید .برخلاف پیش بینی های طرح تفضیلی مشهد بر روی حوزه مورد مطالعه کاربری حمل ونقل پیشنهادی بر روی کوی سجادیه به دلیل مجاورت با ایستگاه و ریل راه آهن به صورت اسکان بدون ضابطه و خارج از اراده  شهرسازانه ، به کاربری مسکونی و به صورتی ناهمگون تغییر ماهیت و کارکرد داد.در این دوره دو گود شمال شرق و رکز گوی تقریبا مسکون شده و کاربری های زرعی و گاها بایر بافت در بخشهای جنوب و غرب بافت به زیر کاربری های مسکونی و هر چند تاحدودی پراکنده  رفته و به تدریج لبه های خارجی و تجاری  بافت کوی سجادیه شکل گرفتند.در این دوره همچنان تفکیک زمین به قطعات کوچکتر 70 تا 100 متری همچنان ادامه یافته و همگام با فزایش جمعیت و تراکم معیتی رفته رفته سرانه های مختلف کاربری های شهری کاسته می شود  (نقشه شماره 3).عمده رین طرحها و برنامه های عمرانی که در دوره تثبیت کالبدی در کوی سجادیه به وقوع پیوست را می توان به صورت زیر برشمرد :

1-     همسطح سازی کوره حاج هاشم و تبدیل آن به فضای سبز و پارک رستگار در ضلع شمل غربی کوی سجادیه

2-     . تاسیس مسجد موسی این جعفر که در اواخر دهه 60توسط مرحوم حاج آقا تهرانی به این امر اختصاص یافت .

3-     تاسیس مسجد فاطمه الزهرا که توسط مرحوم طاهانی در اواخر دهه 70 وقف این امر گردید.

4-     از زونق افتادن کاربری آب انبار و تغیر کاربری آن از آب انبار به کاربری تجاری به دلیل قرار گیری آن در مرکز محله.

5-     ورود تأسیسات زیر بنایی نظیر گاز در اواخر دهه60 و تلفن در اواخر دهه 70 به کوی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نقشه شماره 3-دوره تثبیت کالبدی بافت شهری کوی سجادیه

 

 

 

4-    دوره تراکم و توده شدن بافت (1385-1370 ):

در این دوره تعداد خانواده های مهاجر و مهاجم (از منظر اکولوژیکی ) وارده به بافت نه تنها تثبیت می شود بلکه به دلیل قیمت نسبتاً پایین زمین و اجاره بها در مقایسه با دیگر مناطق مجاور و همچنین دسترسی بهینه به مجموعه حرم مطهر جهت اشتغال جمعیت مهاجر ،  روز به روز بر تعداد این خانواده ها نیز افزوده می گردد.در این شرایط  ضعف ساختار های اقتصادی خانوارهای ساکن در یک چرخه فقر و بصورتی متوالی ادامه می یابد.و معدود خانوارهای باسابقه که به تمکن مالی نسبی رسیده اند از منطقه خارج شده و مهاجرین جدید جای گزین آنها می شوند .استقرار مهاجرین جدید در بافت با بضاعت اندک مالی فرصت بهسازی و نوسازی بافتهای در حال تخریب را از آنها می گیردو و همین مسئله روند تخریب و فرسودگی بافت را شدت می بخشد .مهمترین اقدام عمرانی و شهرسازی این دوره را میتوان احداث بلوار میرزا کوچک خان در شمال ناحیه و حد فاصل کوی سجادیه و کوی گرمانیها ذکر کرد .احداث هنرستان ایمان و هنر در مرکز کوی در اواسط دهه 70 و برخی اقدامات بهسازی بافت شهری توسط شهرداری نظیر آسفالت اغلب معابر و احداث اگوهای تخلیه رواناب در برخی معابر بویژه در مناطق شرقی که از بافت متراکم تری برخوردار است از دیگر اقدمات موثرو قابل ذکر است . (نقشه شماره 4)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نقشه شماره 4- دوره تراکم و توده شدن بافت شهری کوی سجادیه (1385-1370)

1 ـ 1 ـ 5 ـ راهبردها و سیاست های طرحهای فرادست در خصوص برنامه های کالبدی ـ کارکردی منطقه شهری :

در این مبحث مهمترین سیاست ها و راهبردهای طرح های فرادست در یک فرایند سلسله مراتبی از طرح مجموعه شهری مشهد ، طرح جامع و حوزه نفوذ و طرح نوسازی و بازسازی بافت پیرامون حرم مطهر در خصوص برنامه های کالبدی ـ کارکردی کوی سجادیه به صورت نمودار زیر مورد بحث قرار می گیرد:.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1 ـ 1 ـ 5 ـ 1ـ  راهبردها و سیاست های طرح مجموعه شهری مشهد

مطابق با تجارب جهانی و ایرانی ، برنامه ریزی و مدیریت کلانشهر ها و حل و فصل مسایل و مشکلات آن ها وابستگی مستقیم به نقش و عملکرد مراکز و نواحی کار و فعالیت در پیرامون آنها دارد. بنابریان با توجه به اصول توسعه پایدار شهری و منطقه ای اهداف اصلی طرح مجموعه شهری مشهد شامل سه هدف اصلی زیر است:

 

1 ـ 1 ـ 5 ـ 1 ـ 1 ـ هدایت و نظارت بر توسعه و عمران کلانشهر مشهد و حل مسائل آن در حال و آینده.

1 ـ 1 ـ 5 ـ 1 ـ 2ـ کمک به توسعه همه جانبه ، متوازن و هماهنگ در سطح مجموعه شهری مشهد در حال و آینده.

1 ـ 1 ـ 5 ـ 1 ـ 3ـ زمینه سازی برای ایجاد مدیریت یکپارچه توسعه و عمران در سطح مجموعه شهری.

در حال حاضر ، مجموعه ای از طرح ها ، پروژه های توسعه و عمران در کلانشهرمشهد و نواحی اطراف آن در دست تهیه ، تصویب و یا اجرا قرار دارد که به دلیل عدم یکپارچگی در نظام برنامه ریزی شهری و منطقه ای و تعداد فعالیت های بخشی ، نیازمند ایجاد هماهنگی میان آن ها در راستای تحقق اهداف اصلی یاد شده است ، با توجه به این ملاحظات وظایف اصلی طرح مجموعه شهری مشهد در دو چارچوب اهداف کلان و اهداف مشخص و خرد تدوین شده است.

اهداف کلان:

الف: کمک به توسعه متعادل ، متوازن و پایدار در سطح محلی ، منطقه ای ، ناحیه ای و مجموعه شهری.

ب: کمک به توسعه اقتصادی ، اجتماعی در سطح مجموعه شهری.

پ: کمک به ایجاد تعادل فضایی در شبکه شهری و روستایی.

 ت: حفاظت و احیای منابع با ارزش  طبیعی و فرهنگی.

ث: کمک به عدالت اجتماعی ، رفاه عمومی و اعتلای کیفیت محیط زیست.

با توجه به اهداف کلانشهر طرح  مجموعه شهری و انطباق آن با سیاست گذاری و برنامه ریزی جهت احیاء کالبدی ـ فضایی کوی سجادیه اصل پنجم از اهداف کلان را می توان بعنوان یکی از راهبردی ترین سیاست ها در بهسازی و نوسازی کوی سجادیه عنوان کرد. عدالت اجتماعی ایجاد نوعی باور در محقق بودن ساکنین کوی سجادیه از رفاه نسبی و برخورداری از خدمات مورد نیاز شهروندان ضمن اعتلای شرایط زیست محیطی محدوده رویکردی است که می توان آن را بعنوان معیار قابل اعتمادی در سنجش و ارزیابی درجه موفقیت آمیز بودن طرح پس از اجرا تلقی کرد.

اهداف مشخص و خرد مترتب بر مجموعه شهری مشهد را نیز می توان بصورت ذیل فهرست نمود :

1 ـ توزیع متوازن سکونت و فعالیت در سطح مجموعه بر اساس توانهای محیطی.

2 ـ تمرکز زدایی از شهر اصلی و تقویت کانون های جدید توسعه شهری و روستایی.

3 ـ ارایه برنامه های مناسب برای کاهش مشکلات اسکان غیر رسمی  ( حاشیه نشینی).

4 ـ کمک به افزایش اشتغال و در آمد و توزیع عادلان آن در سطح مجموعه شهری.

5 ـ ارایه برنامه ها و طرح های مناسب برای توسعه و ساماندهی فضاهای باز و سبز.

6ـ ارایه برنامه ها و طرح های مناسب برای تامین و ساماندهی زیر ساخت ها.

7 ـ ارایه برنامه ها و طرح های مناسب برای توسعه و ساماندهی صنایع و خدمات.

8ـ ارایه برنامه ها و طرح های مناسب برای استفاده بهینه از منابع آب و کشاورزی.

9 ـ ارایه برنامه ها و طرح های مناسب برای توسعه خدمات برتر ( آموزشی ، درمانی ، بازرگانی و...).

10ـ ارایه برنامه ها و طرح های مناسب برای توسعه و ساماندهی فعالیت های گردشگری.

11ـ ارایه برنامه ها و طرح های مناسب برای توسعه یکپارچه و هماهنگ در سطح مجموعه.

در یک تحلیل قياسي(ارزیابی اهداف خرد از کل (مجموعه شهری مشهد) به جز (کوی سجادیه و حوزه های بلافصل آن)) از اهداف خرد و مشخص مجموعه شهری مشهد و انطباق سیاست ها بر دیدگاه های نوسازی و بهسازی کوی سجادیه می توان به موارد ذیل اشاره نمود :

الف: اصل سوم از اهداف خرد مجموعه شهری مشهد که تاکید خاص بر حل معضلات حاشیه نشینان کلانشهر مشهد دارد می توان در بردارنده مجموعه سیاست گذاری ها و تصمیم گیری هایی باشد که توانایی پرداختن و حل مشکلات کالبدی ـ اجتماعی و اقتصادی بافتهای فرسوده نظیر نارسایی های خدماتی ـ تاسیسات و تجهیزات شهری ، فقر ، بیکاری معضل ، مالکیت زمین ، و... بویژه محدوده مورد مطالعه را نیز داشته باد. این دو تشابهات عمده در ضعف عملکردها میان بافتهای فرسوده چون کوی سجادیه و شرایط نابهنجار کالبدی اجتماعی و اقتصادی حاشیه نشینان شهر مشهد می تواند سطح دانش و دقت سیاست گذاران را طرح های توانند سازی هر دو بافت (فر سوده و حاشیه نشین) در مرکز و پیرامون کلانشهر مقدس مشهد ارتقا بخشید.

ب: اصل چهارم از اهداف خرد مجموعه شهری مشهد با تاکید بر تحقق عدالت اقتصادی و برنامه های فقر زدایی در کل مجموعه شهری مشهد در حقیقت پرداختن به معضل بنیادی است که اغلب قریب به اتفاق شهروندان ساکن در کوی سجادیه و پهنه های بلافصل این کوی با آن دست به گریبانند. از این رو توجه به اصل توزیع متناسب و عادلانه درآمدها در تدوین برنامه های نوسازی و بهسازی کوی سجادیه و محدوده پیرامون موازی با اهداف عدالت جویانه طرح مجموعه شهری مشهد رهیافتی است که التزام به آن از ضروریات طرح امکان سنجی احیا کالبدی- فضايي این منطقه است.

پ: اصول 5 ، 6 ، 7 ، 8 ، 9 ، از اهداف خرد طرح مجموعه شهری مشهد که تلویحا بر ساماندهی خدمات شهری با تاکید خاص بر کلانشهر مشهد مبتنی است. این فرصت را گوشزد می کند تامین سرانه مورد نیاز از کاربری ها و توزیع سامان مند آن ها بویژه در مناطق شهری و بافت ها و مناطق مسئله دار اصل مهمی است که تحقق این ضرورت حصول به عدالت اجتماعی و اقتصادی در کل مجموعه شهری را با مشکل مواجه می سازد. از این رو داشتن یک دیدگاه راهبردی و ساختارمند در شناسایی مناطق و بافتهای فرسوده و حاشیه ای و دارای ضعف های کارکردی می تواند دسترسی به اهداف کلان مجموعه شهری مشهد را تسهیل نماید.

ت:  اصل 10 از اهداف مشخص طرح مجموعه شهری مشهد که نقش مهم در هدایت توسعه کلانشهر مقدس مشهد دارد می تواند عطف به الزاماتی باشد که جایگاه گردشگری  ـ زیارتی نقطه ثقل بارگاه امام رضا (ع) را بیش از دیگر عملکردها و کارکردهای شهری و مجموعه شهری برجسته می کند. حضور تقریبی 14 میلیون زائر سالیانه و ضعف پذیرش بافت های پیرامون مجموعه حرم مطهر از این جمعیت رو به افزايش اهمیت بهسازی و بازسازی محدوده های پیرامون بلافصل و حتی در شعاع های نسبتا دور از مجموعه حرم مطهر را بیش از گذشته مهم و ضروری جلوه می دهد. از این نظر بهسازی و نوسازی بافت فرسوده کوی سجادیه و پهنه های مجاور در راستای تفویض کارکردهای محدوده مرکز شهر به این مناطق و احیاء کالبدی ـ فضايي این محدوده در چارچوب هدف فوق از طرح مجموعه شهری مشهد قابل تبیین است.

 

1 ـ 1 ـ 5 ـ 2 ـ راهبردها و سیاست های طرح جامع مشهد

پیشنهادات و پیشبرد کار در طرح جامع مشهد در حقیقت مبتنی بر شناخت تمامی خصوصیات نواحی غیر دایر شهری ( پیرامونی) و مطالعات درباره امکانات و محدودیت های افزایش ظرفیت شهر می باشد. سیاست ها و چگونگی و میزان توسعه شهر ، توسعه فیزیکی پیوسته و ناپیوسته و مکانیابی حدود و نواحی مناسب برای ایجاد شهرهای جدید         اقماري مشهد از محورهای سیاست گذاری های طرح جامع مشهد است که جز مدخل  آخر يعني مکانیابی حدود نواحی مناسب برای ایجاد شهرهای جدید که از ارتباط غیر مستقیم با بهسازی و نوسازی کوی سجادیه برخوردار است  دیگر راهبرد کلان به اختصار بیان می شود.

 

1 ـ 1 ـ 5 ـ 2 ـ 1 ـ توسعه پیوسته ، حومه نشینی بی رویه :

مطالعات طرح توسعه و عمران نشان می دهد که جهات توسعه فیزیکی مشهد در بافت پیوسته آن بر خلاف جهت پیش بینی شده در طرح جامع مصوب گذشته این شهر بوده است. نه تنها اراضی تخصیص یافته به توسعه شهر در غرب دچار نقصان جمعیت نسبت به پیش بینی طرح جامع می باشد بلکه توسعه فیزیکی در شرق و ناحیه های انجام شده را در خود جای داده است . بنابر پیش بینی طرح جامع نواحی غرب شهر که جهت گسترش اصلی شهر را تشکیل می داده است با مساحتی در حدود 80 کیلو متر مربع می بایست تا پایان دوره طرح (سال 1370) جمعتی معادل 607 هزار نفر  داشته باشد ، در حالیکه جمعیت فعلی آن 168 هزار نفر و یا440  هزار نفر کمتر از پیش بینی طرح جامع است .

از طرف دیگر نواحی شرقی شهر در داخل محدوده می بایست جمعیتی معادل 390 هزار نفر را در خود جای می داده در حالیکه که در این مناطق  در حال حاضر 760  هزار نفر جمعیت دارند که 160 هزار نفر آن در خارج از محدوده اسکان یافته اند . قابل ذکر است که اساسا پیش بینی طرح جامع در زمینه جمعیت برای سال 1370 ، انجام گرفته است در حالیکه ارقام ذکر شده در خصوص جمعیت مناطق شهر مربوط به سر شماری سال 1365 است ، و عملا جمعیتی که طرح جامع برای سال 1370 پیش بینی کرده است  در سال  1365 تحقق پیدا کرده است .

حومه نشینی بی رویه در شرق و شمال مشهد تماما در اراضی درجه یک کشاورزی در حد فاصل مشهد و کف رود اتفاق افتاده است . این منطقه یکی از پر رونق ترین نواحی کشاورزی شمال خراسان به حساب می آید .  توسعه فیزیکی شهر مشهد در فاصله 1355 و 1365 متجاوز از 18 آبادی و مرکز جمعیتی در این منطقه را در خود ادغام کرده  است. (دو شهر گلشهر و ساختمان نیز جزو این مراکز است). روند ادغام آبادیها در شهر در توسعه پیوسته شهرهای بزرگ روندی اجتناب ناپذیر است . لیکن اگر این ادغام بدون برنامه و بی رویه انجام شود لطمه بیشتری به اراضی کشاورزی زده و سازمان دهی و تجهیز مناطق حومه شهر را با مشکلات بیشتری روبرو خواهد ساخت .

 

بررسی توسعه پیوسته در شرق

1-    وضع موجود

 ـ وجود اراضی بسیار مرغوب کشاورزی و مزارع نمونه آستان قدس رضوی

 ـ وجود نواحی مسکونی حاشیه ای برروی محورهای خروجی اصلی در خارج از محدوده قانونی شهر ( قلعه ساختمان- قلعه خیابان )

 ـ وجود خط آهن ، فرودگاه ، تاسیسات نظامی ، نیروگاه و تاسیسات صنعتی در شرق و حاشیه شرقی محدوده قانونی شهر

 

Text Box:

 

 

 

           
   
 
 
 
   

توسعه پیوسته در محور شرق

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

2-    گرایش های موجود توسعه

 ـ گرایش شدید گروههای کم در آمد به اسکان در این ناحیه

ـ گرایش آستان قدس رضوی به اعمال کنترل بر روی استفاده بی رویه از اراضی

ـ اهداف توسعه (طرح و توسعه و عمران)

ـ حفظ اراضی مرغوب کشاورزی

ـ بهبود وضعیت نواحی مسکونی حاشیه ای

ـ فراهم آوردن امکانات اسکان گروه های کم در آمد در آینده

3-     3- راه حل ها

3-1- ساماندهي هر يک از بخشهاي قلعه ساختمان تا قلعه خيابان و طرق در چارچوب طرحهاي ويژه و به صورت مجزا

3-2– ساماندهی مجموعه بخش های قلعه ساختمان و قلعه خیابان (که بر روی یک محور واقع شده و به یکدیگر بسیار نزدیک هستند) ، از طریق افزایش  اراضی حد  فاصل اتوبان رضوی (در شمال) رود طرق ( در شرق ) خط آهن ( در جنوب ) به محدوده قانونی شهر و ساماندهی روستای طرق بطور مستقل در چار چوب طرح ویژه .

3-3- اجرای اهداف طرح از طریق افزایش اراضی اتوبان رضوی ( در شمال ) ، رود طرق(در شرق ) محدوده قانونی ( در غرب ) جنوب روستای طرق ( در جنوب ) به محدوده قانونی شهر .

    4- راه حل مختلف

بدلیل وجود مزرعه نمونه استان قدس رضوی ، اراضی مرغوب کشاورزی و باغات متعدد  در شرق مشهد راه حل اول که نواحی مسکونی موجود را به صورت مجزا در نظر دارد انتخاب و پیشنهاد می شود .

    5- ارزیابی

حفاظت از اراضی مرغوب کشاورزی و باغات و پاسخگویی  به نیازهای اسکان  گروههای کم در آمد در حد مقدوره استفاده از امکانات آستان قدس رضوی در ایجاد زیر ساختها و خدمات ضروری  شهری و ساماندهی نواحی مسکونی موجود .

بررسی توسعه پیوسته در جنوب

1-    وضع موجود

 ـ امکانات محدوده  توسعه فیزیکی شهر ( بدلیل وجود رشته کوههای بینالود )

ـ مالکیت دولتی در بخش وسیعی از اراضی این ناحیه

ـ وجود تاسیسات نظامی

ـ وجود بزرگراه آسیایی در شمالی محدوده مورد نظر ارتباط این بخش را با شهر محدود می کند .

ـ احتمال عبور جاده کمربندی  جدیدی از  میان این بخش

2- گرایش های موجود توسعه

ـ گرایش های سازمان های نظامی ( ارتش و سپاه ) و نهاد های انقلابی ( جهاد سازندگی ) به تصرف زمین و ایجاد تاسیسات در بخش وسیعی از این اراضی

ـ گرایش اسکان گروههای کم در آمد  در بخش از این اراضی ، جنوب شرقی ،)

 

 

Text Box:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

توسعه پیوسته و تمایلات مردمدر جهات توسعه (مهندسین مشاور اردام1369 )

 

3-اهداف توسعه ( طرح توسعه و عمران ) :

ایجاد  امکانات توسعه مسکونی بصورت آپارتمانی برای گروهههای متوسط در آمد شهری و نیز ایجاد کمر بند سبز حفاظتش برای شهر از طریق رفع موانع  ناشی از وجود تاسیسات به استناد مصوبه شورای عالی شهر سازی کشور که ایجاد تاسیسات نظامی جدید را در نزدیکی شهرها ممنوع و انتقال تاسیسات نظامی موجود را الزامی می سازد .

4- راه حل

جلب موافقت مقامات ذیربط  با انتقال تدریجی تاسیسات نظامی و سایر تاسیسات مغایر با توسعه مسکونی و استفاده از این اراضی برای ایجاد مجتمع های مسکونی آپارتمانی در ترکیب با فضاهای سبز عمده شهری.

5 ـ ارزیابی

با توجه به محدودیت شدید توسعه پیوسته شهر و مالکیت عمده دولتی زمین در جنوب و ضرورت وجود فاصله بین تاسیسات نظامی و شهرها ، استفاده از این اراضی نقش قابل ملاحظه ای در اسکان گروه های متوسط در آمد شهری خواهد داشت.

 

بررسی توسعه پیوسته در شمال

1 ـ وضع موجود:

- وجود اراضي بسيار مرغوب کشاورزي

ـ وجود نواحی حاشیه نشینی نابسامان در خارج از محدوده قانونی و در اطراف خروجیهای اصلی شهر.

2 ـ گرایش های موجود توسعه:

ـ گرایش کروههای کم در آمد شهری به اسکان در این ناحیه .

نقشه شماره 6 بررسی توسعه پیوسته در شمال (مهندسین مشاور اردام ، 1369)

3 ـ اهداف توسعه (طرح توسعه و عمران):

ـ حفظ اراضی مرغوب کشاورزی.

ـ بهبود نواحی مسکونی موجود.

ـ فراهم آوردن امکانات جهت اسکان گروه های کم در آمد از طریق استفاده بهینه از ظرفیتهای موجود این نواحی.

 

 

4 ـ راه حل:

ساماندهی نواحی مسکونی موجود با هدف رفع مسائل و مشکلات فعلی وایجاد ظرفیت های لازم جهت پذیریش جمعیت در آینده در چارچوب تهیه و اجرای طرح های ویژه.

5 ـ ارزیابی :

در صورت فراهم آوردن امکانات اسکان سازمان یافته گروه های کم در آمد می توان بدون نیاز به کنترل شدید اراضی کشاورزی را حفاظت کرد .

 
جمع بندی :

افق برنامه ریزی توسعه و فیزیکی آینده شهر مشهد سال 1935 تعیین شده لست . جمعیت شهر مشهد 5/1 میلیون نفر در سال 1365 با فرض تحقق برنامه های دولت در زمینه کنترل موالید جلوگیری از رشد شدید شهرهای بزرگ حداقل به 4/5 میلیون نفر در سال 1395 خواهد رسید .

با توجه به وجود 40 درصد اراضی غیر دایر ، وجود بخش های فرسوده ، و روند تغییرات و متوسط تراکم ناخالص موجود جمعیت در محدوده قانونی فعلی شهر و با فرض استفاده حداکثر  از کلیه امکانات و ظرفیت ها ، این محدوده 185 کیلومتر مربعی تا پایان دوره طرح می تواند حداکثر 8/2 میلیون نفر جمعیت را در خود جای بدهد .

با توجه به اراضی بسیار مرغوب کشاورزی در شمال و شرق ، ارتفاعات بینالود در جنوب و نواحی  ییلاقی در غرب شهر ،  امکان توسعه پیوسته شهر بسیار محدود است و طبق بررسی های انجام شده حداکثر می توان 2/1 میلیون نفر جمعیت را در چارچوب توسعه پیوسته شهر امکان داد .

اسکان 4/1 میلیون نفر اضافه جمعیت – نسبت به مجموع جمعیتی که در داخل محدوده فعلی شهر و توسعه پیوسته آن  اسکان می یابند – مستلزم جستجو و تعیین نقاط مناسب در اراضی  اطراف شهر (محدوده منطقه شهری بالقوه مشهد) می باشد .

طبق بررسی های انجام ده از میان کلیه راه حل های قابل تصور راه حل احداث سه شهر جدید هر یک با جمعیت حدود 500 هزار نفر در فاصله 60-40 کیلومتری اطراف مشهد مناسب تشخیص داده شده و پیشنهاد می شود .

اقدامات و مطالعات لازم براثی احداث یک شهر جدید در محور قوچان هم اکنون در دست انجام است لیکن سرعت توسعه و افزایش جمعیت مشهد ایجاب می کند که اقدامات مشابه به منظور ایجاد دو شهر جدید دیگر در نواحی جنوبی مشهد نیز آغاز شود .

در حقيقت پیش نیاز تمامی این پیش بینی ها در خصوص مکانیابی  شهرهای جدید و اسکان جمعیت 8/2 میلیون نفری در یک محدوده 185 کیلومتر مربعی مبتنی بر استفاده از حداکثر امکانات و فضاهای شهری بویژه بازسازی و بهسازی بافت های فرسوده است. از این منظر ساماندهی و احیای کارکردی و استفاده عاقلانه از فضاهای تخریب شده و بایر در این بافتها نه تنها می تواند تعادل و توازن در برخورداري های از خدمات ضروری شهری برای ساکنین این مناطق  نظیر دیگر شهروندان این کلانشهر بزرگ را فراهم آورد بلکه با جذب جمعیت قابل توجه به فضاهای خالی سرگردان  در درون این بافتها می تواند تحمیل هزینه های گزاف در خصوص تاسیس شهرهای جدید را نیز تا مقطعی مطلوب به تاخیر اندازد .

 

 

1 ـ 2 ـ 5 ـ 3 ـ راهبردها و سیاست های طرح نوسازی و بازسازی بافت پیرامون حرم امام رضا (ع) :

شناخت و بررسی عمده ترین اهداف ، راهبردها و سیاست های طرح نوسازی و بهسازی بافت فرسوده پیرامون حرم مطهر حضرت امام رضا (ع) و انطباق این اهداف کلان با سیاست های بهسازی و نوسازی بافت فرسوده کوی سجادیه در چارچوبی سیستمی می تواند در یک تشریک مساعی دو جانبه (کوی سجادیه و مرکز ثقل حرم مطهر) علاوه بر باز زنده سازی کالبدی و فضايي کوی سجادیه ـ توانمند سازی بیشتر هسته مرکزی شهر و مجموعه شهری مشهد بیانجامد. اهداف و راهبردها مرتبت بر طرح نوسازی و بهسازی بافت فرسوده پیرامون حرم مطهر را می توان بصورت موارد ذیل بر شمرد:

الف: تجهیز هسته اصلی مرکز شهر مشهد و تامین نیازهای میلیون ها زائر و گردشگر داخلی و خارجی.

ب: هماهنگی و هم پیوندی عناصر کالبدی شهر با شأن حرم مطهر.

پ: توسعه سیستم حمل و نقل عمومی اطراف حرم.

ت: احداث شبکه های جدید حلقوی و شعاعی در سطوح مختلف.

ث: توسعه حرم حضرت رضا (ع) از 120 هزار متر مربع به 570 هزار مربع تا سال 1380 و تغییر کاربری های مسکونی به کاربری های تجاری ، گردشگری ، زیارتی به منظور سود آور کردن آنها و خدمات بهتر به زائرین.

ج: ایجاد فضای گذار (فضای واسط وباز) در ساختار کالبدی بافت قدیم شهر.

با توجه به راهبردها و اهداف طرح نوسازی و بهسازی بافت فرسوده پیرامون حرم مطهر مهمترين سیاست ها و برنامه های این طرح ها به شرح ذیل تدوین شده است:

1 ـ تجمیع املاک و نوسازی با تراکم بالا توسط فروش اوراق مشارکت.

2 ـ تغییر کاربری اراضی به نفع توسعه کاربری اقامتی ـ تجاری.

3 ـ توسعه تراکم تا 8 طبقه و حداقل 4 طبقه.

4 ـ توسعه شبکه ارتباطی با امتداد خیابان های اصلی موجود و گشایش خیابان های دیگر با پیروی از الگوی مرکزی ـ شعاعی.

5 ـ توسعه مناطق پیاده در اطراف حرم و بافت مرکزی مشهد.

6 ـ کاهش نسبت کاربری مسکونی از 58% به 30%.

7 ـ افزايش نسبت کاربری تجاری از 3/6% به 5/9% و معابر و پارکینگ به 4/22%.

8 ـ احداث زیر گذر به طول 1350 متر و عرض 23 متر.

9 ـ ایجاد بناهای مورد نیاز زوار ، مسافرخانه با ظرفیت 10 هزار نفر ، دارالشفاء ، پلی کلینیک و مجموعه های فرهنگی (مهندسین مشاور طاش 1374).

نظر به مجموعه اهداف کلان و سیاست ها و برنامه های مدرن در طرح بهسازی و نوسازی بافت فرسوده پیرامون حرم مطهر امام رضا (ع) و نقش مطلق ، انحصاري و مقتدر این مرکز ثقل معنوی ـ ساختاری ، کاهش عدم تعادل پخشايش فعالیت ها و کارکردهای مرکز شهر در یک شعاع عقلانی بخش عمده ای از طرح احیا کالبدی – فضايي کوی سجاديه بعنوان یکی از بافتهای پیرامون و شرقی حرم مطهر را می تواند به خود اختصاص دهد .

Text Box:

 

 

       
 
   
 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

امکان تعامل فضایی و کارکردی مجموعم حرم مطهر با بافتهای پیوسته و ناپیوسته پیزامون

 

چرا که حجم عظیم تقاضاهاي متحرک و ساکن و نقصان در ظرفیتهای موجود به پیدایش تنگنای زیست محیطی و کمبودهای شبکه تاسیسات و زیر بنایی در ظرفیت تنانی معین مجموعه حرم مطهر این انتقال کارکردی مجموعه به پیرامون را ضروری تر می سازد . از این رو ایجاد یک رابطه قیاسی یعنی کل به جزء ( مجموعه حرم مطهر و کوی سجادیه ) در قالب یک سلسله مراتب نظام مند کارکردی و شناسایی و ایفای نقش حیاتی مستقل به سطوح پایین و میانی این سلسله مراتب ( کوی سجادیه و بافتهای پیرامون ) با توجه به راس قاعده این هرم (مجموعه ی  حرم مطهر) ضرورتی انکار نا پذیر و عقلانی است .

- با توجه به ارزشهای مذهبی ، اقتصادی – اجتماعی چشم اندازهای شهری و... در مجموعه مرکز شهر و لزوم تداوم بعدی و ذهنی و معنوی این مجموعه عظیم فرهنگی به  بافتهای پیرامون و بکار گیری این رویکرد در فرآیندهای بهسازی و نو سازی بافت فرسوده کوی سجادیه ارجح است تا چنین نگرشی اساس و تفکرات برنامه ریزی ها و طراحی ها را به خود اختصاص دهد .

-لبه بلوار وحدت که در حال حاضر می توان از آن به عنوان لبه نا موفق در انتقال کارکردی مجموعه حرم مطهر به کوی سجادیه و بافتهای مجاور آن نام برد می تواند در یک رویکرد راهبردی بعنوان یک لبه مفصلی موفق در اتصال و انتقال ارتباطات تقسیم کوی سجادیه بافتهای مجاور نظیر کوی کرمانیها و رضائیه با مجموعه پر انرژی حرم مطهر زمینه های رشد و توسعه در بافتهاب فوق الذکر و ایجاد تعادل نسبی فضايي در مرکز شهر مقدس مشهد را فراهم سازد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

درجه شکوفایی و رونق لبه های جنوبی و شمالی مجموعه حرم مطهر

 

بررسی نمونه های تطبیقی در ایران و جهان

درخصوص شیوه های مداخله در بافتهای فرسوده شهری

 

مقدمه:

این نوشتار تلاشی است در جهت شناسایی مجموعه اقدامات و سیاستهای اجرایی مداخله در بافتهای شهری ایران و دیگر کشورهای جهان. در این مجال. تلاش می شود تا با دیدگاهی تحلیل گرایانهبر روند مداخله در بافتهای شهری در مقاطع گوناگون زمانی و با تاکید خاص بر سابقه اجرایی در ایران ، رویکردها ، سیاست ها ، و دیدگاه های مداخله در بافتهای شهری تبیین شده و در یک تحلیل تطبیقی بتوان به گزینش راهبرد بهینه و مشي موثر دخالت در بافت فرسوده کوی سجادیه اقدام نمود. نگاهی گذرا به مورد پژوهشی ها در خصوص مداخلات در بافت های فرسوده نشان می دهد که هیچ گونه مشي استانداردی در جهت احیاء موفقیت آمیز بافتهای فرسوده در ایران و جهان وجود ندارد و رهیافتهای مربوط به مداخله می بایست بر پایه مشخصات امکانات و قابلیت ها ، نیازها و مشکلات بومی تدوین شود. از این رو شرح سابقه مداخلات در بافتهای فرسوده شهری منحصرا در راستای دستیابی به یک ابزار شناختی ، تحلیلی و روش شناسی مداخله در بافت فرسوده کوی سجادیه تدوین شده است تا از این رهگذر بتوان جهت امکان سنجي شیوه های مداخله در بافت فرسوده کوی سجادیه با هدف احیاء ساختاری محدوده فوق به یک چارچوب نظریه ای دست یافت با توجه به تاثیر پذیری سیاست های مداخله در بافت های قدیمی شهرهای ایران از روند شهرنشینی بویژه در دوره های معاصر فرایند و بستر تاریخی چنین جریاناتی به اختصار از نظر خواهد گذشت.

 

1ـ گذاری بر سیاست ها و برنامه های اولین مداخلات در بافتهای شهری ایران.

1 ـ 1 ـ سیاستها و برنامه های اجرایی بهسازی و نوسازی قبل از انقلاب اسلامی:

حکومت صفویه را می توان مهم ترین دوره توسعه تاریخ شهرو شهر نشینی ایران تلقی نمود که زمینه ساز پیدایش مرحله جدیدی از توسعه و تکامل شهر نشینی شد . در این دوره مکتب اصفهان در شهرسازی و معماری شکل گرفت. میدان بعنوان یکی از شاهکارهای شهرسازی به  عنوان یک فضای شهری خاص نمود ویژه ای یافت هر چند هنوز برنامه های عمرانی در قالبی بدون شکل نیافته بود. دوره قاجاریه نیز یکی دیگر از اعصار پر اهمیت تاریخی است که به دلیل ظهور نخستين جرقه های مدرنیسم نقطه عطف چشمگیری در شروع تحولات کالبدیـ فضائي به شمار می رود. مکتب تهران در شهرسازی به تبعیت از تناسبات شهرسازی عصر رنسانس و با تقلید از مکتب اصفهان در همین دوران ظهور یافت ولی تحت تاثیر تحولات اجتماعی و اقتصادی متحول گردید و  دگرگونی های اقتصادی ـ اجتماعی بویژه تحولات فناوری در دنیا و به تبع آن در ایران بویژه در پایتخت ، چهره جدیدی از شهرسازی و معماری را به صحنه ظهور گذاشت. این تغییر و تحولات ساخت پيمائي شهر ايراني ـ اسلامی را به یکباره تغییر داد و در صدد ترویج فضای شهر اروپایی بر آمد.

تحولات بافت های شهری در اواخر دوره قاجاریه به منزله اولین اقدامات پیکره شهرهای ایران بود که به دوره نوگرایی و پیدایش مدرنیسم  در ایران معروف است (شماعی و پوراحمد: 1384، ص 315). در نتیجه پیوند بین بافت های کهن و جدید شهری به دلایلی چون تقلید کلیشه ای ، عدم ثبات سیاسی و ناسازگاری های فرهنگی ـ اجتماعی شروع به از هم گسستن کرد. در نتیجه سیاست گذاری و برنامه ریزی بهسازی و نوسازي شهری در ایران به سبک امروزی از اواخر این دوره ظهور کرد.

با توجه به روند تحولات مداخله در بافتهای فرسوده شهری سیاست های اجرای چنین برنامه هایی را می توان در چارچوب سه جریان تحلیل نمود:

 

1 ـ 1ـ الف:  آغاز جریان مداخلات در بافتهای شهری (1320-1300)

دخالت در حوزه بافت فرسوده ـ مخروبه و نابسامان شهری با شروع نوگرایی در سازمان فضائي -کالبدی بافت کهن شهر از سال 1304 آغاز گردید . در این دوره دولت وقت با ایجاد دگرگونی در سازمان تولید ، زمینه دگرگونی های کالبدی شهرها را فراهم می کند . حضور مستشاران فرانسوی و آلمانی ازسویی و ورود تحصیل کردگان خارج از کشور از سوی دیگر. مقدمات وابزار این دگرگونی ها را فراهم می آورند. بافتهای شهری همساز با بنیادهای زندگی اجتماعی دوره خود یکباره با تحمیل عناصر و فضاهای زندگی جدید رو به رو می شود. این گسیختگی و از هم پاشیدگی شالوده شهر کهن ، به جایگزینی ساختار تازه ای نیز نمی انجامد. این دوره با سقوط دولت وقت و شروع جنگ دوم جهانی پایان می پذیرد. مهمترین رخدادهای این دوره را می توان تهیه نقشه خیابان های شهر تهران در سال 1309 ، تخریب دیوارهای کهن تهران در سال 1311 ، تصویب قانون تعریض و توسعه معابر و خیابان ها در سال 1312 و اصلاح قانون تعریض و توسعه معابر در سال 1320 قلمداد کرد. ساخت خیابان ها و میادین با ساختاری کاملا متفاوت با ساختار شهر کهن ، تخریب محله ها و برخی اقدامات از جمله تبدیل گورستان های درون بافت شهری به پارک عمومی ، تشویق وگاه اجبار مردم به زیر بنا سازی ، تهیه نقشه های گذربندی و توسعه برخی از معابر مهمترین اقدامات تا سالهای قبل از شروع جنگ جهانی دوم (1320) بودند.

 

 

1 ـ 1 ـ ب: عصر رکود مداخلات در بافتهای شهری ایران (1345 ـ 1320):

دوران دخالت در بافتهای شهری از دهه 20 آغاز شد و تا دهه 40 ادامه یافت. هر چند که در این فاصله دو برنامه عمرانی (اول و دوم) تدوین شد ولی به دلیل فقدان بخشی معین و مستقل برای عمران شهری ، مجموعه اقدامات جز تامین اعتبار برای لوله کشی آب و ساخت شبکه برق شهرها و ساخت خانه های ارزان قیمت آن هم در دیگر فصول برنامه (فصل امور اجتماعی) دستاورد دیگری در بر نداشت. در پی تصویب قانون تملک اراضی و مقررات مربوط به تجدید بنای محله های قدیمی و غیربهداشتی در سال 1339 ، وزارت آبادانی و مسکن و سازمان برنامه اقداماتی را با تکیه بر این قانون انجام دادند. در پی آن تدوین برنامه عمرانی سوم (46-1341) فصلی به نام( عمران شهر و  ده) برنامه گنجانده شد. محتوی این فصل درقالب برنامه و پیشنهاد طرح و قانون بود و به هیچ روی پیشگیری و جبران خسارت ها و کاستی های بر آمده از توسعه بی رویه و بی قانون شهر در این دوره را در خود نداشت. به گونه ای که فرسودگی بافت ها در این دوره نسبت به روزهای پیشین ابعاد گسترده تری به خود گرفت. (ایزدی 1379: 58).

 

1 ـ 1 ـ ج: عصر آغاز مجدد بهسازی و نوسازی شهری در ایران:

در این دوره نهاد شورای عالی شهرسازی با اهدافی چون نظارت بر فعالیت های شهرسازی تهیه و تصویت طرح های جامع تعیین حریم برای هر شهر و ... تاسيس شد. در سال 1347 قانون نوسازی و عمران شهری از تصویب گذشت. در سال 1351 قانون تاسیس شورای عالی شهرسازی ومعماری  ایران در سال 1353 قانون تغییر نام وزارت آبادانی و مسکن به وزارت مسکن و شهر سازی تصویب شد. و نیز ترتیبات تازه ای درباره تهیه طرح جامع برای شهرهای بزرگ و تهیه طرح های هادی توسط وزارت کشور برای شهرهای کوچک تدوین گردید. در بسیاری از طرح های جامع شهری ، قسمت عمده شهر به عنوان محله های فرسوده و غیر قابل اصلاح معرفی شده بود که باید تخریب و تجدید بنا می شد. ولی معین نشده بود که چه وسایل حقوقی و مالی و سازمانی باید در نوسازی آن ها بکار گرفته شود و یا جنبه های عملی و ضمانت های اجرایی لازم را معرفی و پیشنهاد نمی کرد. در اواخر این دوره موضوع طرح های بهسازی بافتهای قدیمی برای شهرهای قدیمی مطرح شده ولی فقدان محل های قانونی مشخص ناکارایی  این طرح ها را به دنبال داشت و متاسفانه مشارکت مردمی در تهیه و اجرای این طرح ها مهم بود و تمهیدات لازم برای به خدمت گرفتن آن ها پیش بینی نشده بود.

 

 

 

1-2-: سیاست ها و برنامه های بهسازی و نوسازی شهري  در دوره پس از انقلاب اسلامی 1357.

1 ـ2 ـ1- مداخله در بافتهای فرسوده شهری در برنامه اول توسعه اقتصادی ـ اجتماعی و فرهنگی (72 ـ 1368).:

در این برنامه تهیه طرح های جامع ، تفضيلی و هادی و تجدید نظر در طرح های جدید از مجله طرح های روان بخشی پیش بینی گردید. برنامه های روان بخشی که به نوعی به برنامه تجدید حیات بافت های شهری نیز شهرت دارد به احیاء بخش هایی از شهر که به دلیل تغییرات اجتماعی ، اقتصادی در آستانه فرسایش یا متروک شدن هستند می پردازد و طی فرایند زیر به ایجاد هماهنگی بین بافت فرسوده یا در شرف فرسایش و بافت های زنده و فعال شهر اقدام مینماید:

1 ـ شناخت بافت های فرسوده.

2 ـ بررسی و کشف علل فرسودگی بافت های شهری و علل رکود عملکرد آن ها.

3 ـ رفع مشکل این بافت ها و دادن زندگی به آن ها.

4 ـ حفظ ارزش  معماری ، فرهنگ و سنت این بافت ها.

5 ـ تامین نیازمندی ها و خدمات برای رفاه ساکنان.

در این دوره اساسنامه سازمان میراث فرهنگی کشور در سال 1364 با هدف حراست و مرمت و احیاء بناها و آثار تاریخی در شهرها تدوین و به تصویب رسید. در سال 1366 دفتر بهسازی و بافت شهری در جهت تهیه طرح های ساماندهی بافتهای قدیم تاسیس شد. در سال 1370 دفتر بهسازی بافت شهری در وزارت مسکن و شهرسازی به وجود آمد. در این دوره پدیده نابسامانی کالبدی سبب ظهور ناهنجاری های اجتماعی در حیطه وسیعی از مراکز شهری شد. در نتیجه طرح های روان بخشی بافت های شهری در وزارت کشور و اجرای 4 پروژه( گذر لب خندق) در یزد ،( گذر شهید مخلصی)در سمنان ،  (گذر کوتی)در بوشهر ، (گذر جماله) در اصفهان توسط سازمان های مسکن و شهرسازی به مرحله اجرا در آمد.

1-2 ـ 2 ـ مداخله در بافت های فرسوده شهری در برنامه دوم توسعه اقتصادی اجتماعی (1377 ـ 1373)

مهمترین مسئله ای که در این برنامه در بخش مسکن و عمران شهری در بافت های فرسوده شهری مطرح شده تجمیع قطعات در مناطق شهری بود. همچنین بهسازی و نوسازی بافت های مسئله دار شهری با حفظ هویت بافت های با ارزش از خط مشی ها و سیاست های مورد توجه درا ین برنامه بود. بصورت شفاف تر می توان به مهمترین اقدامات این برنامه بدین صورت اشاره کرد:

1 ـ استفاده بهینه از راه اصلاح بافت.

2 ـ تجمیع قطعات و تنظیم سطح اشغال متناسب با شرایط منطقه ای .

3 ـ اصلاح و نوسازی محله های قدیمی شهر ها توسط شهر داری ها در چهارچوب ضوابط شورای عالی شهرسازی.

4 ـ بازسازی و احیاء بافت های مسئله دار به منظور هماهنگی با مناطق دیگر شهری.

با شروع برنامه دوم ، سیاست توجه به توسعه درونی شهرها مشکل رسمی تری پیدا کرد. در سال 1373  در راستای اهداف برنامه ، طرح تعیین نقاط مناسب خانه سازی در چهل شهر ایران تهیه شد. درهمین دوره بود که دفتر بهسازی و نوسازی بافت شهری وزارت مسکن و شهرسازی با تقكر تجمیع در بافت قدیم و شرح خدمات تیپ جدیدی را با این اهداف ارایه کرد:

1ـ حفاظت و مرمت بناهای موجود.

2ـ تخریب بخشی از بافت که ارزش نگهداری و مرمت ندارد.

3ـ طراحی کاربری های مورد نیاز و ساخت ابنیه مربوط.

و نیزعمده ترین و موثرترین برنامه درخصوص بافت های قدیمی ، تشکیل شرکت عمران و بهسازی شهری بود که در اواخر سال 1375 در راستای اجرای ضوابط تشکیلاتی موضوع تبصره 33 قانون برنامه دوم تعریف شد.

 

 1-2 ـ 3ـ مداخله در بافت های فرسوده شهری در برنامه سوم توسعه اقتصادی ـ اجتماعی و فرهنگی (83 ـ 1379) :

سیاست گذاری دراین برنامه بیشتر از طریق آگاهی دادن به مردم به منظور حفظ و حراست از میراث فرهنگی و ترغیب و تشویق مردم در حفظ و نگهداری آن ها ، ایجاد شرکتهای مشاوره ای از جمله شرکت مسکن سازان ، ایجاد قطبهای عملی ـ پژوهشی برای دستیابی به راه کارهای حفاظت و بهسازی و نوسازی شهری ، توسعه تسهیلات مالی و معنوی برای بهسازی و نوسازی شهری ، توسعه شهرسازی ایرانی ـ اسلامی ، بهسازی و نوسازی بوم گرایانه بود اگرچه شواهد وقراین موجود بیانگر این واقعیت است که سیاست های فوق بطور کامل اجرا نگردیده است. (شعاعی ، احدی 1384 :342)

 

1-2- 4 ـ مداخله در بافت های فرسوده شهری در برنامه چهارم توسعه اقتصادی ـ اجتماعی و فرهنگی (88 ـ 1384):

ترسیم یک چشم انداز جامع نگرانه در قانون برنامه چهارم توسعه اقتصادی اجتماعی و فرهنگی در ماده 30 فصل اول از بخش اول نشانگر عزم قاطع سیاستگذاریهايي در جهت  نوسازی و بهسازی جامع و پایدار مناطق و بافت های مسئله دار شهری است . چنانکه ماده فوق دولت را به منظور هویت بخشی به سیمای شهر و روستا ، استحکام بخشی ساخت و سازها ، دستیابی به توسعه پایدار و بهبود محیط زندگی در شهرها و روستاها مکلف به احیاء بافت های فرسوده و نامناسب شهری و ممانعت از گسترش محدوده شهرها بر اساس طرح جامع شهری و ساماندهی بافت های حاشیه ای در شهرهای کشور با رویکرد توانمند سازی ساکنین این بافت ها نموده است. (بند 5 ماده 3).

همچنین این قانون در جهت ایمن سازی و مقاوم سازی ساختمان ها و شهرها به منظور کاهش خسارات انسانی و اقتصادی ناشی از حوادث غیر مترقبه دولت را مکلف ساخته است تا با استفاده از منابع داخلی و خارجی در بند ب ماده 113 و ظرف ده سال به باز سازی و نوسازی بافتهای قدیمی شهرها و روستاها و مقاوم سازی ابنیه موجود بپردازند. (مهندسین مشاور تدبیر گستر شرق : 1385).

با توجه به بستر تاریخی مداخلات در بافت های شهری در ایران بصورت فشرده برخی از این نمونه ها به اختصار از نظر خواهد گذشت:

 

طرح بهسازی و نوسازی بافت فرسوده پیرامون حرم مطهر حضرت رضا (ع):

که در سال 1374 انجام گرفت. عمده ترین مشکلاتی که سبب  ضرورت اجرای طرح گردید عبارت بود از :

الف: مشکلات ترافیکی و دسترسی ضعیف به حرم مطهر.

ب: پایین بودن سود اقتصادی زمین های اطراف حرم.

ج: نامناسب بودن کاربری اراضی .

د: فرسودگی و آلودگی زیست محیطی محلات اطراف حرم.

ه: کمبود فضای مسکونی مناسب برا ی زائران.

و: گذرهای باریک و پرپیچ و خم.

ز: نارسایی فضایی خدماتی مورد نیاز.

عمده ترین اهدافی که طرح بهسازی و نوسازی بافت فرسوده پیرامون حرم مطهر بر آن بود را می توان بصورت زیل تشریح نمود:

 

1ـ توسعه حرم حضرت رضا (ع) از 120 هزار متر مربع به 570 متر مربع تا سال 1380 تغییر کاربری های مسکونی به تجاری ، گردشگری ، زیارتی به منظور سود آورد کردن آن ها و خدمات بهتر به زوار.

2ـ تجهیز هسته اصلی مرکز شهر مشهد ، تامین نیازهای میلیون ها زایر و گردشگر داخلی و خارجی.

3 ـ هماهنگی و هم پیوندی عنصار کالبدی شهر با نشان حرم مطهر.

4ـ ایجاد فضای گذار (فضای واسط و باز) در ساختار کالبدی بافت قدیم شهر.

5 ـ توسعه سیستم حمل و نقل عمومی در  اطراف حرم.

6ـ احداث شکبه جدید حلقوی و شعاعی در سطوح مختلف.

با توجه به اهداف فوق الذکر مهمترین برنامه هایی که در جهت بهسازی و نوسازی بافت پیرامونی حرم مطهر تدوین شده عبارتنداز:

1ـ ایجاد بناهای مورد نیاز زوار ، مسافرخانه با ظرفیت 10 هزار نفر ، دارالشفاء ، پلی کلینیک و مجموعه های فرهنگی.

2ـ اصلاح شیوه مداخله در تجمیع املاک و نوسازی با تراکم بالا از طریق فروش اوراق مشارکت.

3ـ تغییر کاربری اراضی به نفع توسعه کاربری اقامتی ـ تجاری و توسعه تراکم تا 8 طبقه و حداقل 4 طبقه.

4ـ توسعه شبکه ارتباطی با امتداد خیابان های اصلی موجود و گشایش خیابان های دیگر با پیروی از الگوی مرکزی ـ شعاعی.

5ـ توسعه مناطق پیاده در اطراف حرم و بافت مرکزی مشهد و کاهش نسبت کاربری مسکونی از 58درصد به 30 درصد واحداث زیر گذر به طول 1350 متر.

6 ـ افزایش کاربری های تجاری 3/6 % به 5/9 % معبر و پارکینگ به 4/22% تكميل اماکن متبرکه و فضاهای مذهبی و فرهنگی نظیر کتابخانه و آستان قدس ، فروش اوراق مشارکت و سرمایه گذاری.

 

2ـ بهسازی و نوسازی بافتهای قدیمی درکرمانشاه:

نخستین تاملات و دیدگاه های جدید پیرامون بهسازی واحیاء  وروان بخشی بافت مرکزی و مسئله دار کرمانشاه در طرح جامع شهر طی سالهای 63 ـ 1361 بروز یافت. در این طرح ، تامین دسترسی و سازماندهی مراکز محله ای برای تمامی بافت مرکزی وحاشیه ای پیش بینی و شبکه های دسترسی آن ها نیز ترسیم شد. مهمترین مشکلاتی که زمینه ساز تدوین طرح بهسازی و نوسازی مرکز قدیمی شهر کرمانشاه گردید را می توان بصورت ذیل بیان کرد:

1ـ ناکام ماندن جریان شتابان واگذاری زمين وعدم امکان ادامه این روند در تامین مسکن عمومی.

2ـ ضرورت تامین مسکن عمومی و یافتن راه های جدید برای حل این معضل.

3ـ توجه به قابلیت ها و ظرفیت های بافت قدیمی برای تامین مسکن  عمومی .

4ـ تشدید ناهنجاری های اجتماعی در بافتهای قدمی و فشار این جریانات بر مسئولین.

در مواجهه با مشکلات فوق مسئولین پیشنهادات متفاوتی جهت حل مشکلات ارایه نمودند. مسئولان محلی بیشتر به نوسازی و تغییر گسترده در شبکه و ساختار بافت و بهره برداری تجاری از معابر اصلی گرایش داشتند. مسئولین وزارت مسکن و شهرسازی و مدیران استانی به تدوین طرح های نوسازی و بهسازی بافت نظر داشتند و هدف از آن را جبران کمبودها ، زیربناها و استفاده مجدد از قابلیت ها و امکانات بافت برای تامین مسکن عمومی داشتند وشهرداری نیز بطور کلی  طرفدار نوسازی بافت و شبکه ها و توسعه تجاری دراین حوزه ها بود. حاصل تلقی دستگاه های مختلف به این نتیجه سودمند رسید که برای تعین تکلیف بافت واحیاء مرمت ، بهسازی و نوسازی آن و مطالعات لازم انجام شود. ولی در عمل چهار طرح متفاوت به جای یک طرح فراگیر در جهت آغاز مطالعات در نظر گرفته شد. مهمترین اهداف بر بهسازی مناطق مسئله دار شهر کرمانشاه عبارتند از:

1 ـ حفظ خاطره و هویت ارزشهای اصیل فرهنگی ـ اجتماعی با توجه به نیازهای فرهنگی.

2ـ بازگرداندن و نگهداشتن ساکنان اصلی بافت کهن.

3ـ ارتقا نظام نظارت و هدایت توسعه شهری در جهت توسعه کیفی و کمی کل شهر.

4ـ ارتقا نظام نظارت و هدایت توسعه شهری در جهت توسعه کیفی وکمی شهر.

5ـ حفظ یکپارچگی شهر و نقش مرکزیت بافت مرکزی درشکل گیری ساختار شهر.

6ـ احیاء و ساماندهی بافت کهن و ارزشمند شهر.

قابل ذکر است که اهداف فوق در 4 زمینه اصلی کالبد (فرم) ، عملکرد (فعالیت) ، شکبه دسترسی (آمد و شد) و ویژگی های بصری و نشانه های شهر مورد مطالعه قرار گرفت . (بیژن کلهرنیا ، تجربه های نوسازی و بهسازی بافتهای قدیمی در كرمانشاه، فصلنامه هفت شهر، سال دوم، شماره سوم و چهارم، بهار 85).

Text Box:

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نوسازی و بهسازی بافتهای قدیمی درمحله فیض آباد كرمانشاه

3 ـ طرح حفظ و احیاء و بازسازی بافت تاریخی سمنان:

گسترش لگام گسیخته شهر سمنان در سمت شمال در دوره معاصر به تدریج باعث کاستن از مرکزیت کالبدی و عملکردی محله های قدیمی انی شهر تاریخی شده است. این امر ، بخصوص توام با عدم سرمایه گذاری دولتی در بافت قدیم وارایه خدمات شهری در بافت جدید شهری ، عدم امکان دسترسي  سواره به عمق بافت تاریخی ، به افت کیفیت کالبدی بافت انجامید و موجب شده است که ساکنان قدیمی بافت نسبت به آن نگاهی منفی داشته باشند. این مسئله به روند برون کوچی فرزندان و جوانان خانواده های قدیمی ساکن بافت دامن زده و جایگزینی مهاجران روستایی و غیر بومی (افغان ها ، جنگ زدگان و کارگران ساده) دگرگونی های اجتماعی فراوانی را سبب گردیده است. اتصال ضعیف میان 2 بافت جدید و قدیم به شکنندگی عملکردی بافت قدیم منجر شده است. در ورثه بودن 2/13 % از مالکیت ها در این بخش یکی از عوامل موثر در عدم توجه به بهسازی بافت است. تنها 40% از ابنیه این بافت از نظر استحکام قابل قبول اند. قدمت 54% ازابنیه بافت به قبل از 1310 می رسد و دیگر مشکلات کالبدی ، اجتماعی ، اقتصادی زمینه ساز تدوین طرح حفظ و احیاء بازسازی بافت تاریخی سمنان در محله ناسار و اسفجان در جنوب این شهر گردید. عمده ترین راه حلهايي  که طرح فوق الذکر جهت بازسازی بافت قدیم سمنان ارایه کرد به شرح ذیل است:

1ـ بازسازی و بهسازی معابر که شامل اولویت تردد پیاده ، ایجاد تسهیلات دسترسی به اتو مبيل با فاصله ای مناسب ، حفظ انبیه با ارزش  داخل بافت و حفظ هویت کالبدی فضاهاي  باز از دیدگاه تناسب ها است.

2 ـ اصلاح و پیشنهادهای کاربری که در این راستا سرانه های مورد نیاز برای توسعه مسکونی پیشنهاد شد و زمینهای قابل توسعه برای احیاء بازار و واحدهای فرهنگی اداری به این مر اختصاص یافت و تخصیص زمین جهت این کاربری با هدف حفظ واحیاء و زنده سازی بافت صورت پذیرفت.

3ـ بازسازی واحیاء بازار سمنان که در فرایند بازسازی بازار ، گزینه رشد عرضی بازار به عنوان راه حل احیاء بازار شناسایی شد.

4 ـ طرح تجمیع که به دلیل عدم حرفه اقتصادی واجتماعی و کالبدی مشاور پیشنهاد به تملیک و تجمیع و طراحی مجدد بافت نمود.

5ـ طراحی فضاهای شهری برای حفظ واحیاء و بازسازی نظیر میدان شریعتی ـ پشت مسجد جامع و طراحی مرکز محله ها.

راضیه رضازاده ـ مصطفی عباس زادگان (نگاهی به طرح حفظ واحیاء و بازسازی بافت تاریخی، سمنان، فصلنامه هفت شهر سال دوم، شماره چهارم تابستان 1380).

 

4ـ طرح بازسازی محله آستانه شیراز:

محدوده عمل این طرح محله آستانه در پهنه ای به مساحت 8/25 هکتار در جنوب شرق بافت قدیم شهر شیراز است. روند نزولی ارزشهای کالبدی و کارکردی محله آستانه و در نهایت کاهش مطلوبیت سکونتی آن که از سالهای بعد از انقلاب پدیدار شده بود ، شتاب بیشتری گرفت این روند با تملک و تخریب شتابزده بناها و سپس با پایان یافتن بودجه متوقف و رکود عملیات به آشفتگی و سردرگمی ساکنان منجر شد. عمده ترین مسایل و نقایص محله آستانه به شرح زیر درمحله فوق جاری است:

ـ رکود روند ساخت و ساز و عمران در محله.

ـ کاهش مطلوبیت سکونتی و در نتیجه کاهش ارزش اقتصادی زمین و ساختمان.

ـ جابه جایی های جمعیتی ، مهاجرت جمعیت قدیمی محله و جایگزینی آن با مهاجرین روستایی و تهيدستان شهری.

ـ سیر قهقرايي کیفیت فرهنگی شهروندی در محله ، رشد قوم گرایی ، اتکاء به نیروی گروهی به جای سازمان ها ونهاد های شهری و افزایش ناامنی .

ـ تراکم نازل ساختمانی و جمعیتی و ضعف حضور مدیریت شهری ، کاهش امنیت طبیعی و بهداشت محیط.

پس از شناخت مقدماتی محله فرایند مطالعه و طراحی و برنامه ریزی در قالب چارچوب روش شناسایی  زیر تعریف گردید:

1 ـ تهیه طرح ساختاری و راهبردی.

2ـ تعیین اهداف کلان و کاربردی سیاست ها و روش های اجرایی.

3ـ تعیین محدوده های جغرافیایی عمل و تعریف پروژه های  موضوعی و موضعی.

4ـ تعیین اولویت های مطالعاتی ، برنامه ای ، مدیریتی و طراحی.

آن گاه پس از تبین روش انجام طرح بر پایه نتایج طرح ساختاری و راهبردی ، محله به 3جزء محله (قلمرو جغرافیایی حیطه عمل) تقسیم شد. سپس با توجه به اراضی تملک شده و نیز اهداف برنامه های سازمان مسئول . طرح شبکه اصلی فضاهای باز و عمومی و مجتمع های استجاری تهیه گردید.

شهین سیار: بازسازی محله آستانه شیراز ، تلاشی در جهت امکان تحقق طرح های شهری و یافتن راه های عملی ، هفت شهر ، سال دوم ، شماره سوم ص55.

 

5ـ طرح باززنده سازی مجموعه تاریخی صاحب الامر تبریز:

طرح بهسازی بافتهای تاریخی درکشور آن هم درمقیاس محدود بیش از یک دهه پیشینه ندارند و هنوز مبانی نظری منسجمی برای نحوه مداخله تدوين نشده و پیچیدگی های حقوقی ، مالی و اجرایی آن در جهت تحقق پذیری طرح و فصل نگردیده است. مرکز تاریخی شهر تبریز همانند دیگر شهرهای تاریخی ایران از یک سو محل تجمع فعالیت های عمده شهری است و از سوی دیگر با کمبود شدید دسترسی ها ، تاسیسات و تجهیزات امروزی و از همه مهمتر با فرسودگی کالبدی مواجه است. این وضعیت خطر زوال روز افزون این مرکز تاریخی و از بین رفتن هویت تاریخی آن را در بر دارند.از این رو سازمان عمران و بهسازی شهری به کمک شهرداری و میراث فرهنگی به قصد       باز زنده سازی این بافت شروع به مداخل نمودند . اهداف این طرح را می توان بصورت زیر تشریح نمود:

ـ حفظ تداوم کالبدی در توسعه شهر از طریق ایجاد رابطه زنده بین مراکز تاریخی شهر ، بافت تاریخی و توسعه های جدید.

ـ حفظ خاطره و هویت در اذهان شهروندان با تکیه بر ارزشهای گذشته و فرهنگ جامعه.

ـ افزایش کیفیت و کارایی سطوح مورد مداخل و جلب سرمایه گذاری در آن.

ـ ارتباط درباره بازارهای شمالی و جنوبی شهر تبریز ، از طریق احداث مجدد پل بازارها بر روی رودخانه سهران رود.

ـ گسترش  زیر ساختهای شهری ، تجهیزات ، تاسیسات و تسهیلات شهری به منظور بازگرداندن درباره حیات اجتماعی ، اقتصادی ، فرهنگی به بافت.

ـ احداث زیرگذرها ، پارکینگ ها ، بار انداز و پاساژهای جدید برای تسهیل در حرکت وسایل نقلیه و کالا وانسان و ....

در نهایت با تمام  مداخلاتی که در بافت تاریخی صاحب الامر صورت گرفته است ، مسایل ترافیکی ، عدم گسترش زیر ساخت ها از جمله فضای سبز ، ساماندهی حاشیه سهران رود ، تجدید اقتصادی بازار شمالی و جز اینها بصورت جدی در بافت تاریخی محسوس است.

باز زنده سازی بخش تاریخی شهر: تجربه مجموعه صاحب الامر تبریز ، محمد بوجانی ، شهرداری ها ، سال 5 شماره 57 صفحه 72.

 

6- طراحی بافت و مجموعه چهارهکتار بافت مسئله دار بیرجند:

دفتر بهسازی وزارت مسکن و شهرسازی پس از انقلاب در پی افزایش بی رویه سطح شهرها و تخلیه تدریجی بافتهای قدیمی آنها ، مبادرت به انعقاد قراردادی برای تعیین نقاط مناسب خانه سازی در بافت های قدیم چهل شهر کرد که بیرجند یکی از آنها بود. از اجرای این طرح نخست 13 هکتار اراضی انتخابی از نظر نوع کاربری، نوع مصالح، کیفیت ابنیه، شمار طبقات، قیمت اراضی ، پوشش معابر مکانهای با ارزش و منطقه بندی بافت مفصلاً بررسی شده است. در طراحی بافت پیشنهاد شده است که استقرار فضاهایی چون ، پارک عمومی (فضای بازی کودکان در حد واحد همسایگی)

مرکزی فرهنگی، مرکزی ورزشی برای تفریحات سالم و ایجاد مرکزی درمانی و نیز یک مرکز آموزشی از نیازهای عمده بافت است. که اولی و دومی بر روی یک بلوک فاقد ارزش و بفیه بر نمونه های مسکونی با ارزش انطباق دارد. استفاده از آجر به عنوان مصالح اصلی و استفاده از سیمان به جای گچ در نما (ترکیب آجر و سیمان و قاب آجری و سطح سیمانی) به عنوان هماهنگ کننده طرح با وضع موجود پیشنهاد شده است و برای دستیابی به ضوابطی که ضمن هماهنگی تنوع لازم را نیز تأمین کند به تحلیل بناهای موجود از نظر نما ، سطح پر و خالی، و نسبت در و پنجره با سطح ، حجم و نوع مصالح تزئینات و محل استقرار حیاط و حوض و ... پرداخته شده است و سرانجام دستورالعمل هایی ، راهنمای اجرایی طرح است. براساس این دستورالعمل ها نخست طراحی چند الگو و سپس طراحی پلاکها و خصوصاً پلاکهای همجوار خیابانهای جمع کننده اصلی صورت گرفته است. علاوه بر این فضای سبز میدانها و دوربرگردانهای پیشنهادی نیز با جزئیات بیشتری طراحی شده اند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

7- نوسازی و احیاء نواحی فرسوده شهری در شهرکرد:

شهرکرد مرکز استان چهار محال و بختیاری دارای بافت فرسوده ای در حدود 42 هکتار است. با اینکه عناصر تاریخی زیادی که ارزش تاریخی داشته باشند در این ناحیه دیده نمی شود ولی در طی چند دهه گذشته تقریباً در جهت حفاظت و بهسازی بافت اقدام مؤثری صورت گرفته و بافت به صورت متروک و فرسوده درآمده است.

هسته اولیه شهرکرد در محله امامزاده بوده و در این محدوده تنها چند عنصر تاریخی از جمله امامزاده خاتون، حمام اتابکان، بازارچه و مسجد اتابکان وجود دارد. مدیران شهری شهرکرد به خصوص شهرداری و سازمان بهسازی و نوسازی شهری طرح راهبردی ای برای بهسازی و نوسازی بافت قدیم شهرکرد تدوین کرده اند. اهداف و اصول طرح راهبردی عبارت است از ایجاد یک منطقه فعال شهری از نظر اجتماعی ، فرهنگی و اقتصادی ، پیوند دو عنصر امامزاده و مسجد جامع بعنوان مهمترین عناصر فرهنگی ، مذهبی تاریخی شهر توجه به هویت کالبدی بافت قدیم شهر، اهمیت دادن به هسته اولیه شهر، اهمیت دادن به محورهای پیاده، حفظ و تقویت عملکرد غالب تجاری در محدوده طرح و احیاء و باز زنده سازی بافت فرسوده شهرکرد از طریق اقدامات زیر انجام گرفت:

1-  احداث میدانی شبیه میدان نقش جهان به طوریکه این میدان از طریق محور فرهنگی و تاریخی بافت قدیم شهرکرد را با مسجد جامع و دروازه فارسان همچنین کل شهر مرتیط سازد.

2-  احداث بازار میلاد و بازار شهرداری در زمینی به مساحت 600 مترمربع مشتمل بر 400 واحد تجاری و یک پارکینگ در زیر زمین  و فضاهای عمومی و باز

3-     پارکینگ طبقاتی در 5 طبقه و با زیربنای 3500 مترمربع و هزینه ای در حدود 10 میلیارد ریال

4-     احیای محور فرهنگی در بافت فرسوده و قدیمی

از جمله نکات منفی این پروژه می توان به موارد زیر اشاره کرد:

الف) عدم توجه به نياز مسکن ساکنان نواحی فرسوده و قدیمی شهر و فقدان برنامه ای جامع در جهت سکونت بخشی مجدد ساکنان

ب) کمرنگ شدن حضور روستائیان و عشایر به دلیل تغییر نوع کاربری ها نظیر احداث پاساژ و مجتمع هاي تجاری

ج) کمبود کاربری های عمومی نظیر فضای سبز ، آموزشی و فرهنگی

 

 

8- طرح نوسازی بافت کهن قزوین:

شهر قزوین از جمله شهرهای تاریخی است که از نظر جمعیتی اقتصادی دوره های رونق و رکود زیادی را پشت سر گذاشته است . کارشناسان میراث فرهنگی ناحیه قدیمی شهر قزوین را به 8 محله، دیمج، خیابان، آخوند، کوچه ریحان، امامزاده حسین، راه ری و حمدالله مستوفي تقسیم کرده اند.

محدوده تاریخی کهن قزوین 3/18 درصد از محدوده قانونی شهر را به خود اختصاص داده است و تراکم جمعیتی در حدود 182 نفر در هکتار را داراست.

عمده ترین مشکلات بافت کهن قزوین را می توان به صورت زیر بیان کرد:

  • افت فضای زندگی اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی
  • فقدان یا کمبود تأسیسات ، تجهیزات شهری و دسترسی های لازم برای وسایل حمل و نقل عمومی و شخصی
  • فرسودگی کالبدی و آشفتگی در سیمای ظاهری و افت قیمت زمین و مسکن.
  • مقررات ویژه ساخت و ساز از طرف نهادهای شهری و ...

از جمله مهمترین برنامه های مدیریت شهری قزوین در بهسازی ناحیه تاریخی شهر می توان به بازگشایی خیابان شهید انصاری و مرمت و تغییر کاربری حمام قمبر، حمام حاج میرحسین و حمام بلور و تبدیل حمام قمبر به موزه مردم شناسی ، خرید بناهای با ارزش تاریخی در داخل بافت قدیمی به منظور انجام مرمت ، شناسایی محله های قدیمی و بافت های تاریخی و ارایه گزارشی در جهت حفظ و مرمت آنها.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دیگر طرح های مداخله در بافت های فرسوده شهری در ایران را در قالب جداول زیر به تصویر کشیده شده است.

 

نمونه هایی از طرح های بهسازی و نوسازی شهری در ایران :

 

شهر

عنوان طرح

مشکلات

اهداف

برنامه های بهسازی نوسازی شهری

 

 

 

 

تهران

 

 

 

 

طرح بزرگراه نواب و طرح بدنه سازی بزرگراه نواب 1372

 

·   قدیمی بودن ساختمانها و فرسودگی آنها و به طور کلی مشکلات کالبدی

·   ضعف شبکه معابر و نارسایی خدمات رسانی شهری

·   ناچیز بودن سرانه فضای سبز

·   رواج آسیبهای اجتماعی در بافت فرسوده

·   عدم کارایی لازم اقتصادی فضاهای شهری

 

·   پالایش عملکردی و بازیافت اراضی شهری

·   ساماندهی اراضی و بافت های ناکارآمد

·   بالابودن سطوح خدماتی و حل مشکل ترافیک و مسکن

·   استفاده بهینه از فضاهای فرسوده محور خیابان نواب برای بالابردن ارزش اقتصادی فضاها

·   برقررای سریع ارتباطی بین شمال و جنوب و تکمیل شبکه بزرگراهی شهر تهران

 

·   تخصیص 15درصد وسعت محدوده به کاربری مسکونی باارتفاع 8 طبقه30 درصد به شبکه معابر، 25درصد به فضای سبز و ورزشی و فرهنگی، 30درصد به خدماتی ، تجاری و اداری

·   توسعه انبوه بناهای خدماتی مسکونی

·   فروش اوراق مشارکت جهت بهسازی و نوسازی

 

 

 

 

اصفهان

 

 

 

 

طرح راهبردی برای بهسازی محله جویباره سال 1374

 

·فرسودگی تدریجی کالبدی و تخریب ناشی از جنگ تحمیلی

·مهاجرت ساکنین بومی و تغییر ساختار جمعیتی

·نارسایی های خدماتی، تأسیساتی و فرهنگی

·افزایش بزهکاری های اجتماعی

·فقر اقتصادی و اجتماعی در بافت

 

·تنوع فعالیتها و تفکیک نسبی آنها

·ايجاد محورهاي دسترسي

·رونق خدمات موردنیاز

·زیباسازی شهر و اعتلای فرهنگی محیط

·پرهیز از خلوتی یا ازدحام بیش از حد

 

 

 

 

 

·  ایجاد محور فرهنگی و توسعه دو مرکز محله

·  مداخله گام به گام در شش قطعه بافت

·  پیوند بافت قدیم و جدید و هماهنگی آن با زندگی امروزی

·  بهسازی محیط و فضاهای تاریخی داخل محدوده از طریق کف سازی و بدنه سازی

·  تعریض معابر و حل مشکلات ترافیک

 

 

 

 

کرمان

 

 

 

 

 

احیای بافت قدیم کرمان سال 1376

 

·ضعف شبکه های حمل و نقل، مشکلات ترافیکی ، فرسودگی ساختمانها، مشکلات اجتماعی ناشی از وقف، عدم امنیت اجتماعی، آلودگی های زیست محیطی در فضاهای شهری و مشکلات خدماتی و تأسیساتی

 

·تقویت مرکز شهر و ساماندهی، خدماتی ، تقویت حیات اجتماعی، بهسازی ارزش های فرهنگی، تاریخی به منظور توسعه صنعت گردشگری

 

·  ايجاد تعاوني هاي ساخت و ساز ، ايجاد سازمانهاي بهسازي و نوسازي ناحيه تاريخي_ ايجاد تاسيسات و تجهيزات و خدمات لازم _ سازمان دادن فضايي به بازار و مجموعه هاي اطراف آن بر مبناي کاربريهاي طراحي شده و آغاز دگرگوني در عملکرد آن

 

 

 

 

 

 

 

 

اردبیل

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

حیات بخشی بافت قدیم اردیبل سال 1373

 

·   معابر با عرض کم

·   نارسایی خدماتی

·  فرسودگی بخش مرکزی شهر

·  مشکلات اجتماعی اقتصادی

 

·  خرید ، تملک و تخریب و نوسازی بافت،

·  احداث و نوسازی واحدهای مسکونی کوچک

·  جذب جمعیت در واحدهای احداث شده

·   جذب گردشگر

 

 

·  تعریض معابر اصلی و توسعه دسترسی ها

·  ایجاد سلسله مراتب دسترسی ها و خدمات شهری

·  احداث واحدهای تجاری اداری

·  توسعه پارکینگ در ناحیه تاریخی

·بدنه و کف سازی معابر و توسعه مبلمان شهری

شوشتر

ساماندهی بافت قدیم شوشتر سال 1375

 

·فرسودگی زیاد و متروکه شدن ناحیه تاریخی شهر، فرسایش آثار و ابنیه تاریخی، عرض کم معابر، کاهش جمعیت و تخلیه فضاهای قدیم شهر

 

·  حفاظت و صیانت از بافت با ارزش و واحدهای باارزش ساختمانی ، توزیع متناسب کاربری ها براساس ساختار بناها و مجموعه های شهری

 

تقسیم پنج بخش ناحیه تاریخی به ده محله که پنج محور اصلی انها رااز هم جدا می سازد، تعریض معابر اصلی ، دسترسی مناسب به بناهای باارزش ، توسعه سیماسازی شهری، با عرضه مکان مناسب برای واحدهای تجاری و خدماتی در پنج محور یادشده ابنیه همجوار معابر اصلی در اختیار طرح قرار می گیرد. سرمایه گذاری توسط مالکان و بخش دولتی

 

یزد

طرح تفصیلی بافت قدیم شهر یزد سال 1371

 

·وسعت زیاد فضاهای مخروبه و متروکه،

·عدم ضوابط و مقررات و ساماندهی

·وجود با ارزش ترین آثار معماری و تاریخی که در میان فضاهای مخروبه واقع است

·کمبود فضاهای خدماتی و دسترسی کمبود فضای سبز و تفریحی، ورزشی

·بازدهی کم اقتصادی کارگاه های صنایع دستی و ماشینی، حضور اقضار مهاجر و افغانها و عربها

 

·  بهسازی و حفاظت بافت قدیم ، بهبود محیط کالبدی شهر تاریخی، توسعه شهر از درون و از بین بردن مناطق فرسوده، احیای محورهای فرهنگی تاریخی، توسعه صنعت گردشگری، کاهش جرائم شهری، تأمین بهداشت محیط شهری، احداث فضای تجاری، رفاهی و مسکونی مناسب در مرکز شهر

 

·  ایجاد شهرداری ناحیه تاریخی که صرفاً کارش پرداختن به مسائل ناحیه تاریخی باشد ، دادن یک سری امتیازات ویژه به ناحیه تاریخی، نورپردازی مناسب، تأمین فضای سبز و تفریح، ارتقای سطح بهداشتی بافت قدیم

·  احداث و طراحی سلسله مراتب گذرها، توسعه تأسیسات و تجیزهات شهری، تغییر کاربری فضاهای شهری

 

کاشان

احیای بافت شهر کاشان (کوی سلطان میر احمد) سال 1371

 

·   عرض کم معابر

·ناهمگونی مصالح ساختمانی

·تمرکز کارگاه های مختلف در ناحیه و نارسایی خدماتی

·وسعت فضاهای مخروبه

·رهاشدن فضاهای با ارزش تاریخی فرهنگی

 

·  رفع نارسایی خدماتی و طراحی معابر تا حد کوچه های قابل دسترسی

·  بدنه سازی و کف سازی و مبلمان شهری

·  توسعه گردشگری

 

·  ایجاد فضای سبز در سطح عرصه های ملکی و پیشنهادی در مسیر معابر و سایر فضاهای باز در محدوده

·  ایجاد فضای سبز در جنوب محدوده در حد فاصل کوچه پشت قلعه جلالی تا قلعه

·  ایجاد آب نما در اطراف قلعه

·  تعریض معابر در اطراف قلعه

 

بوشهر

بهسازی و نوسازی بافت قدیم بوشهر سال 1373

 

·عدم پاسخگویی به نیازهای زندگی مردم از جمله کم عرض بودن شبکه های گذرگاهی

·مهاجرت ساکننا و کاهش امنیت درونی بافت

·تغییر ساختار اجتماعی و فرهنگی

·فرسودگی و تخریب روزافزون فضاهای شهری

 

·  بازگشت جمعیت و اداره های دولتی

·  پیوند زدن بافت قدیم با فعالیت های تجاری

·  اصلاح سازمان فضایی مرکز شهر

·  توسعه فضاهای خدماتی

·  استفاده از الگوهای معماری و بومی و احیای آنها

·  ارائه الگوی مرمتی در منطقه جنوب ایران

 

·  تقویت بنیه مالی ساکنان از طریق اعطای وام های مرمتی توسط دولت

·   مشارکت بانکها

·  مشارکت مالی کلیه بخش ها و اداره های دولتی برای احیای ساماندهی

 

2- اشاره های اجمالی به تجارب مداخله در مراکز شهری جهان

4-1- تجربه مداخله در بافت فرسوده شهری در یوگسلاوی :

در کشورهای اروپای شرقی مداخله در بافت قدیمی و فرسوده شهری اغلب براساس دو اصل انجام گرفته است:

الف) ساماندهی و احیای بناها و مجموعه های تاریخی به شکل منفرد و به صورت به هم پیوسته در چهارچوب شهرسازی کلی

ب) بهسازی و نوسازی مجموعه های شهری قدیم به عنوان عناصر قدرت و عظمت تمدن شهرنشینی

بهترین نمونه برنامه ریزی جهت ساماندهی و مداخله در بافت تاریخی در کشور یوگسلاوی را می توان در پایتخت این کشور یعنی پراگ به صورت جدول زير مشاهده کرد:

نام شهر

پراگ

آغاز بهسازی و نوسازی

شروع از سال 1885

مشکلات

فشارهای اجتماعی برای تأمین مسکن

آتش کشیده شدن تالار شهر توسط سربازان آلمانی

سختگیری در صدور مجوز برای ساختمان سازی جدید و احیا و مرمت واحدهای موجود

اهداف عمده

حفظ آثار تاریخی موجود در ناحیه تاریخی

احیا و مرمت مجموعه قصر اریکسون

اقدامات ساماندهی

بهسازی و نوسازی شهر توسط کمیته فعال حفاظت

تولید انبوده مسکن از طریق تغییر کاربری اراضی توسط دولت

انجام امور مرمت و بهسازی و نوسازی در مرکز شهر که به تقسیم خانه های بزرگ و تبدیل انها به خانه های کوچک محدود شد.

علل موفقیت

توجه به دیدگاه های مردم در توسعه از درون و حاشیه شهر

حفظ هویت فرهنگی و تاریخی شهر

 

 

نتيجه گيري :

 

تجربه کشورهاي توسعه يافته در خصوص مداخله در بافت تاريخي و قديمي و حتي فرسوده شهرها نشان گر آن است که براي حفظ ارزشهاي تاريخي ، فرهنگي ، توسعه عدالت اجتماعي- اقتصادي به جاري ساختن جريان زندگي روزمره با توجه به نيازهاي امروزي شهرنشيني در بافتهاي قديمي امري ضروري است . چرا که بهسازي و نوسازي تاريخي با استفاده از آخرين دستاوردهاي تکنولوژيک اما هماهنگ و موزون بطوري که هيچگونه خدشه اي به هويت تاريخي بنا وارد نياورد امري منطقي و پذيرفتني است . در حالي که در ايران مي توان اذعان کرد برنامه ريزي ها صرف نظر از ضعف پيشينه نظري و عملي به طور عمده براساس ضرورتهاي سياسي و اجتماعي و به شکل مقطعي مطرح و به اجرا گذاشته شده است . زيرا امکان پيش بيني آينده وجود نداشته و کاربرها و تصميم گيريها با ترديد همراه بوده است . به عبارت ديگر عدم جامعيت اهداف سياستها و برنامه هاي اجرايي بهسازي و عمران شهري به ويژه در گذشته و عدم پايداري و انسجام منطقي و نظام مند يکي از عوامل مهم نارسايي برنامه ها بود . با بررسي به عمل آمده مشخص مي گردد که در دو دهه اول انقلاب هدفهاي کمي و کيفي ، سياستها و خط مشها ، عملکردها و اقدامات اجرايي هرچند مزايايي داشت ولي نواقص و ناپايداري آنها سبب روند رکود و بي رونقي بافتهاي تاريخي و بخش مرکزي شهرها شده است . در يک تحليل تطبيقي مي توان نارسايي هاي برنامه هاي مداخله در بافت فرسوده و قديمي شهرها را در ايران با کشورهاي پيشرفته مقايسه نمود :

 

 

 

برخورد با بافت قديم در کشور ايران

برخورد با بافت قديم در کشورهاي توسعه يافته

در ايران سابقه برنامه ريزي به صورت مدون در بافت قديمي به سالهاي 1340 به بعد باز ميگردد

حدود دو قرن است که کشورهاي توسعه يافته در مورد بافتهاي قديمي برنامه ريزي مي کنند .

احياي بافت قديم را ورود اتومبيل مي دانند و به تعريض لجام گسيخته معابر مي پردازند .

عامل اصلي تهديد کننده شهرهاي تاريخي ترافيک گسترده سواره در بافت قديمي است .

حفظ بناهاي باارزش با هزينه هاي کم و مديريت ناکارامد صورت مي گيرد.

حفظ امنيت بناهاي با ارزش با صرف هزينه هاي زياد و مديريت کارآمد صورت مي گيرد .

تحقيقات کم ، کمبود متخصصان در زمينه حفظ بناهاي تاريخي موجب برخوردهاي قير علمي با اين بناها مي شود .

افزايش سطح تحقيقات و يافتن روشهاي مناسب براي حفظ آثار تاريخي در كشورهاي اروپايي بسيار رايج است

پايين بودن سطح فرهنگ و آگاهي نسبت به ميراث فرهنگي سبب بي توجهي بيشتر مردم به اين بافتها شده است

افزايش سطح آگاهي هاي مردم در زمينه اهميت دادن به ميراث فرهنگي و حفظ ان كاملاً مشهود است .

كم توجهي به متخصصان رشتههاي گوناگون علمي و مشاركت مردم در ساماندهي اين بافتها

توجه به متخصصان علوم مختلف در احياي بافتهاي فرسوده

عدم هماهنگي بين سازمانها و ادارات و نهادهاي قانوني

هماهنگي بين سازمانهاي مختلف در زمينه حفظ و ساماندهي آثار تاريخي

عدم انطباق فضاهاي كالبدي با نيازهاي امروزي و محدود بودن روشها

انطباق فضاها با كاركردهاي امروزي در بافت قديم و تنوع روشها ضمن حفظ هويت شهري

عدم تأمين تسهيلات و نيازهاي زيستي در بافت قديم

ايجاد تسهيلات و زيربناهاي مدرن و مناسب در بافتهاي قديمي

كم توجهي يا بي توجهي به بافت ارگانيك در ارتباط با شرايط فرهنگي و اجتماعي

توجه به سازمان ارگانيك بافت قديم در ارتباط با شرايط محيطي و فرهنگي

كم توجهي به روابط اجتماعي و فرهنگي و سازمان اجتماعي

توجه به سازمان و روابط اجتماعي در بافت قديم

به هم ريختن نظام ارگانيك بافت قديم از طريق خيابان كشيهاي بدون ضابطه

حفظ ارگانيك بافت قديم و دخالت محتاطانه در ساختار فضايي آن

ضعف و يا كمبود ضوابط و عدم اجراي كامل آنها در بافت قديم

تدوين ضوابط و طرح هاي تفضيلي در مورد بافتهاي قديم و لزوم اجراي آنها 

پايين بودن يا عدم جذب و جلب گردشگر و درآمد حاصل از آن

ايجاد زمينه هاي مناسب براي جلب و جذب گردشگر و كسب درآمدهاي بالا

 

 

 

 

1-1-7-1-دریافت نظرات ساکنین فعلی در خصوص نحوه مشارکت در امر توسعه کارکردی وضع موجود :

امروزه یکی از راهکارها و راهبردهای موثر ، اثر بخش و کارساز در مساله مدیریت مطلوب فضاهای شهری که در قالب مدیریتهای استراتژیک ، آینده نگر و مشارکتی متجلی می شود ؛ استفاده از استعدادها، پتانسیلها و سرمایه های فکری ،  فیزیکی و مادی بخش خصوصی و مردمی است که از طریق ایجاد ارتباطات و تعاملات مفید ، کارساز و برنامه ریزی کارشناسانه قابل تحقق است و از این طریق می توان کارایی ، اثر بخشی و بهره وری که پیامد آن کاهش هزینه ها ، افزایش درآمدها و بهینه سازی عملکردهاست را در مدیریت کلان شهری و مناطق شهری ارتقاء بخشید و زمینه های پایداری مدیریت شهری را فراهم نمود .در همین راستا شهرداری بویژه شهرداری مناطق بعنوان نهادهای مردمی می توانند حداکثر بهره وری را از این عوامل داشته باشندو در جهت تحقق اهداف فوق و زمینه سازی برای شکل دادن به یک بستر متعامل و مناسب از همکاری بین شهروندان و شهرداری بعنوان دو عنصر کلیدی در شکل دهی فضاهای شهری ؛  طرحهای مشارکت پذیر و موثری را به اجرا درآورند.

احیاء کالبدی ، فضایی و اقتصادی – اجتماعی بافت کوی سجادیه و گودنشینان فخار و شهید احمدی نیز به عنوان یکی از بافتهای مسئله دار و در عین حال مستعد شهری در کلانشهر مقدس مشهد ، بدون آگاهی از تمایلات و توانها و پتانسیلهای مشارکت ساکنین کوی مورد مطالعه در امر توسعه همه جانبه امری ناممکن و غیر دموکراتیک به نظر می رسد.چرا که امروزه برنامه ریزی برای جمعیت هدف بدون آگاهی از مطلوبها و نیازهای آنها و صِرف تقسیم و تحمیل سرانه ها و تراکم ها به بافت در قالب جداول هندسی با رویکردهای شهرسازی دموکراتیک و مردمسالارانه معاصر در تناقض است.

در نظر سنجی های به عمل آمده در خصوص تمایلات ساکنین در امر مشارکت در روند توسعه و مطلوب سازی کالبدی ، اقتصادی و اجتماعی کوی سجادیه دو مشکل اساسی در مسیر ورود ساکنین کوی سجادیه به عرصه های مشارکت پذیر شناسایی گردید:

 

1-1-7 -1-1- ضعف بنیادهای اقتصادی :

اغلب ساکنین کوی سجادیه به علت فعالیتهای تمام وقت در کارهای یدی و یا با درآمد بسیار پایین اگرفرصت محدودی جهت فراغت خاطر بیابند نیز به دلیل مشکلات اقتصادی حاد و فراگیر در منطقه و در صورت امکان ترجیح می دهند برای تأمین نیازهای مالی و اقتصادی خود بصورت پاره وقت و اضافه کار به فعالیتهای اقتصادی مرتبط و یا غیر مرتبط با شغل خود بپردازند.چنینی شرایطی سبب شده است  اغلب ساکنین درنظریان خود در خصوص نحوه مشارکت بویژه در بعد سرمایه گذاری ،  ملک خود را به عنوان تنها سرمایه قابل عرضه در جهت پیشبرد اهداف مشارکتی ذکر کرده وفقدان پس انداز و  غلبه هزینه ها بر درآمد را دلیلی بر تردید در مشارکت مالی در روند توسعه کوی عنوان کرده اند .

 

1-1-7-1-2-  پایین بودن سطح سواد ، عدم آگاهی از مفهوم و ابعاد مشارکت و عدم دسترسی به اطلاعات مورد نیاز در امر مشارکت :

ساختار و پایگاه اقتصادی – اجتماعی ساکنین کوی سجادیه که در طرح جامع مشهد نیز از آن به عنوان بافت روستایی – حاشیه ای یاد شده و در حال حاضر نیز به صورت یک بافت سنتی در مرکز شهر و در مجاورت ناپیوسته مجموعه حرم مطهر متبلور شده از خصوصیات برجسته و نامطلوب فرهنگی نظیر پایین بودن سطح سواد عمومی ، تفاوت چشمگیر سطح سواد گروههای سنی ساکن در بافت و حتی تفاوتهای جنسیتی در بهره مندی از سواد بین مردان و زنان برخوردار است . که ضعف ساختارهای فرهنگی – اجتماعی بویژه سطح سواد عمومی بصورتی مستقیم از ساختارهای اقتصادی و سطح اشتغال و در آمد ساکنین کوی سجادیه نشأت می گیرد .

تجربه های مشارکتی در امر توسعه نشان می دهد که برخورداری از سطح سواد نسبی در پیشبرد اهداف مشارکت آمیز نقشی تاثیر گذار دارد .در مسیر آموزش و تفویض برخی اختیارات و وظایف به شهروندان در اداره امور کوی سجادیه در یک برنامه مشارکتی از اتلاف انرژی ، هزینه و زمان به صورت چشمگیری کاسته خواهد شد  که این مهم صرفنظر از معدود کارمندان جزء که بصورت پراکنده در داخل بافت زتدگی می کنند؛ معضلی مهم در امر مشارکت محسوب می شود .از طرف دیگر عدم آگاهی ساکنین کوی سجادیه از ماهیت برنامه های مشارکت پذیر و ابعاد مشارکتی این برنامه ها ، ابزار و پیش نیازها ،  منافع و مزایای حاصل از مشارکت در این برنامه ها ضرورت ارتقاءسطح آموزش شهروندی با تأکید بر مشارکت و اثر گذار بودن تصمیمات آنها در روند توسعه بافت شهری کوی مورد مطالعه را بیش از پیش مهم می نماید .

دریک تقسیم بندی کلی از گروههای جمعیتی کوی سجادیه در خصوص میزان و نحوه مشارکت آنها در طرحهای توسعه شهری در بافت مورد مطالعه می توان سه گروه سنی جوان (زیر 25 سال) – میانسال (25- 65 سال) – پیر( بالای 65 سال ) را مورد ارزیابی قرار داد :

الف –گروه سنی جوان : (زیر 25 سال)

بالا بودن نرخ بیکاری در بین جوانان ساکن در کوی سجادیه و بویژه گود نشینان اگر چه زمان بیشتری در اختیار آنها برای امر مشارکت قرار می دهد لیکن دغدغه های مالی ، بیکاری ، نبود آموزشهای کافی در خصوص مشارکت از سوی نهادهای زیربط تاکنون نتوانسته نظر جوانان را در ارتباط با همیاری آنها در امور توسعه ای کوی سجادیه و ارتقاء کارکردها و حتی تامین امنیت محدوده مورد مطالعه به خود جلب کند . با این حال علی رغم وجود شرایط نامساعد اقتصادی بویژه در گروه سنی جوان در مذاکراتی که در فضاهایی دوستانه و صمیمانه و در نقاط مختلف کوی میان جوانان برگزار گردید ؛ اغلب قریب به اتفاق افراد نظر کاملاً مساعدی نسبت به امر مشارکت در احیاء و ارتقاء عملکردهای کوی داشتند و در عین حال توانمندیهای مشارکتی خود را بسته به تأمین شرایط توأمان کار و تحصیل و اوقات فراغت عنوان کرده اند .

ب- گروه سنی میانسال (25- 65 سال):

این گروه سنی که در اکثر موارد سرپرستاان خانوار را تشکیل می دهند و همانطور که قبلاً نیز عنوان گردید ؛ دغدغه های مالی و اقتصادی در تأمین نیازهای مالی و اقتصادی خانوار، بیکاری های فصلی و پنهان ، بالا بودن بعد خانوار و بار تکفل سرپرستان خانوار، نبود فرصتهای موثر در پرداختن به  امور مشارکتی به دلیل اشتغال روزانه در فعالیتهای اقتصادی کم بازده ، پایین بودن سطح سواد و نداشتن درک صحیح از مفهوم و اقدامات مشارکتی عمده ترین موانعی است که شهروندان سرپرست خانوار (اعم از زن یا مرد) در گروه سنی میانسالان در مسیر مشارکت عنوان داشتند .مشکلاتی که می توان در یک برنامه مشارکتی دقیق جهت بکار گیری این گروه سنی به عنوان موثرترین ساختار جمعیتی کوی سجادیه در طرحهای مشارکتی و در امر احیاء کالبدی -  فضایی و اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی  محدوده مورد مطالعه مد نظر قرار داد.علی رغم وجود دشواریهای فوق الذکر در مسیر مشارکت سرپرستان خانوارهای محدوده مورد مطالعه تمایلات مثبت و چشمگیری در امر مشارکت و فرایند تشریک مساعی در جهت مطلوبیت بخشی به فضای زیستی کوی سجادیه مشاهده گردید .چرا که شهروندان در این گروه ، مشارکت در مسیر ارتقاء شاخص های اقتصادی ، اجتماعی و کالبدی را از یک سو خدمت به خود و خانواده های ساکن در محدوده عنوان می کردند و از سوی دیگر کمک به کارآمدی ، اثر یخشی، بهره وری و کاهش هزینه ها در ارائه خدمات شهری توسط نهادهای زیربط بویژ شهرداری منطقه 5 در یک فضای متعامل تلقی می کردند .

ج – گروه سنی سالخورده (بالای 65 سال):

در این گروه سنی که برخی از معتمدان و بیشتر ریش سفیدان و معتمدان و بزرگان محلی در این رده قرار میگیرند ؛ هرچند به دلیل عدم استقلال و تمکن مالی ، داشتن مشکلات اقتصادی و نیز کهولت سن توانمندی خود را در امر مشارکت کمرنگ قلمداد می کنند .ولی برخورداری از احترام قابل توجه ساکنین نسبت به کوی ، شناخت نسبتاً کامل از خصوصیات رفتاری ، فرهنگی و مالی افراد در محلات و تجربه بالا از سکونت در کوی سجادیه و داشتن  فرصت کافی در پرداختن به امر مشارکت به عنوان بخشی از اوقات فراغت می تواند ابزاری کارآمد در جهت مشارکت دادن این گروه سنی در اختیار برنامه ریزان قرار دهد از این رو ساکنین کوی سجادیه در امر مشارکت در فرایند توسعه شهری آنگاه مشارکت می کنند که اولاً موضوع و مسئله مشارکت برای آنها حائز اهمیت باشد  و ثانیاً تبعات مطلوب این مشارکت (بصورت ترجیحاً اقتصادی) مستقیم ، محسوس و تدریجی، شرایط اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و زیست محیطی کوی را به سوی مطلوبیت بخشی سوق دهد.

 

نمودار 1 – پیش ضرورتهای مشارکت شهروندان کوی سجادیه در تهیه و اجرای طرحهای شهری با رویکرد مشارکتی

Radial Diagram

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1-1-7-2-نظریات ساکنین فعلی کوی سجادیه در خصوص پیش بینی آینده کارکردی وضع موجود :

نظرسنجی های بعمل آمده در خصوص پیش بینی آینده کارکردی کوی سجادیه و گودهای شهید احمدی و فخار از ساکنین بافت ، نشاندهنده رواج نوعی تردید در خصوص آینده کارکردی این بافت است .وجود اخبار ضد و نقیض در خصوص برنامه های عمرانی احتمالی و عدم اطلاع رسانی دقیق به ساکنین از سوی مراجع زیربط آینده نگری ساکنین کوی را در خصوص کاربری های آتی را صرفاً مبتنی بر شنیدارهای غیر رسمی تشکیل داده است . برخی از ساکنین کوی سجادیه ازاقشار نسبتاً تحصیل کرده نظیر کارمندان جزء با آگاهی از تغییر ماهیت و کلیت کارکردی بافت شهری از حمل ونقل و انبار به کاربری مسکونی در دهه های اخیر ؛ تغییر کارکرد کوی را از عملکرد صرفاً مسکونی به مسکونی _خدماتی قطعی می دانند

برخی دیگر نیز با آگاهی از حساسیت مراجع تصمیم گیرشهری در خصوص شرایط زیستی گود نشینان بویژه گود فخار در شمال بلافصل بلوار میرزا کوچک خان و در ضلع شمالی کوی سجادیه، تغییر کاربری مسکونی این گود را قطعی تر و مسلم تر دانسته اند وپیش بینی می کنند که در آینده به دلیل ارتفاع کمترگود از سطح معابر ؛ عرصه فوق الذکر از کاربری مسکونی به کاربری حمل ونقل و انبار (پارکینگ طبقاتی )تغییر کاربری داده و برخی دیگر نیز یک دریاچه مصنوعی در داخل بافت را جهت ایجاد یک محدوده توریستی در ضلع شمال شرقی مجموعه حرم مطهر جایگزین عرصه گود می دانند .بسیاری از مردم عامه نیز در این نظر سنجی ها معتقدند فضاهای مسکونی کم ارتفاع (عمدتاً یک و دوطبقه)دراین بافت به تدریج حذف و مجتمع های بلند مرتبه مسکونی با افزایش فضاهای سبز شهری پیرامون این مجتمع ها جایگزین آنها خواهد شد .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جمع بندی و نتیجه گیری

 

استقرار تقریبی 17 هزار هکتار بافت فرسوده در مرکز شهرهای ایران ضرورت نظامند سازی و ساماندهی کالبدی ، سازمان فضایی این بافتها در راستای تجدید حیات کالبدی ، اقتصادی – اجتماعی و فرهنگی  را بیش از پیش ضروری می سازد.

بافت فرسوده کوی سجادیه با احتساب دو گود شهید احمدی و فخار با وسعتی معادل 33 هکتار در شمال شرق مجموعه حرم مطهر امام رضا (ع) و در مجاورت ریل راه آهن ؛ حدود 2/0 درصد از مجموع بافتهای فرسوده مرکز شهرهای ایران را به خود اختصاص داده است .تحلیل روند برنامه ریزی شهری این کوی از منظر تکوین ، توسعه و تغیرات کاربری آن در طول نیم قرن اخیر نشان می دهد که سابقه شکل گیری کوی سجادیه از قدمتی کمتر از 50 سال برخوردار است. هسته اولیه این کوی را کوره های آجر پزی واقع در مرز دهشهر کلانشهر مقدس مشهد در اوایل دهه 40 تشکیل می داد . در آن زمان برداشت خاک از کوی مورد مطالعه جهت تامین آجر مورد نیاز در صنعت ساختمان در شهر مشهد ؛ زمینه ساز شکل گیری گودهای شهید احمدی و فخار گردید.سکونت کارگران در کوی فوق الذکر در محدوده مورد مطالعه در درون گودها به دلیل پایین بودن قیمت زمین ، نطفه اولیه این بافت را فراهم کرد .افزایش روندهای مهاجرتی از  روستاهای پیرامون شهر مشهد  که بیشتر کشاورزان ، پیشه وران و طبقات پایین شهری را در بر می گرفت.و نیز مهاجرتهای خارج از استان (شهرستانهای قاین ، بیرجند ، نهبندان و..) و مهاجرتهای بین المللی (افغانستان، پاکستان و عراق )؛ به گسترش ناهمگونی کالبدی بافت سجادیه دامن زد .. گسترش مرزهای قانونی شهر مشهد در دهه های اخیرو عقب نشینی کوره های اجر پزی سبب شد تا علی رغم تمهیدات طرح تفضیلی شهر مشهد مبنی بر تخصیص کاربری حمل و نقل و انبار در این ناحیه ، نوعی شهرسازی بدون ضابطه توسط ساکنین بی بضاعت و غالبا روستایی مبتنی بر رفع نیازهای اولیه زیستی به این ناحیه تحمیل گردیده و امروزه بعنوان یکی از بافتهای مسئله دار شهری درمجاورت مرکز ثقل مجموعه حرم مطهر رخنمون گردد.در همین راستا بهسازی، نوسازی بافت فرسوده فوق الذکر در یک تعامل فضایی با مجموعه حرم مطهر و بافتهای پیرامونی و در یک منظر سیستماتیک ، نظام مند و مشارکتی برآیندی اجتناب ناپذیر به نظر می رسد .  با توجه به ظرفیتها و پتانسیلهای موجود از یک سو و مشکلات و تنگناهای فراگیر در محدوده مورد مطالعه از سوی دیگر عمده ترین نتایج ناشی از مطالعات بالادست و در مقیاس منطقه شهری را در یک چارچوب سلسله مراتبی می بتوان به شرح زیر بیان نمود :

 

 

1-     در مقیاس مجموعه شهری :

1-       1-  روند تزایدی تمرکز زدایی جمعیت و عملکردهای مجموعه شهری در کلانشهر مقدس مشهد بویژه در مرکز ثقل این مجموعه شهری مشهد (حرم مطهر) تدوین طرهای ساماندهی فضایی با دو راهبرد را اجتناب ناپذیر ساخته است :

الف – تجهیز و ارتقاء ظرفیتهای کارکردی مرکز ثقل مجموعه شهری مشهد و بافتهای پیرامون

ب – بازتوزیع عوامل تولید ، نیروی کار ، جمعیت اعتبارات و سرمایه گذاریها از مرکز ثقل به بافتهای پیرامون .

از این رو هر گونه برنامه ریزی بلند مدت بدون توجه به بافتهای پیرامونی نظیر کوی سجادیه صورتی ناکارامد ، مقطعی و بدون رویکرد آمایشی به خود خواهد گرفت .

1-2- استقرار 6/79 درصداز جمعیت مجموعه شهری مشهد در شهرهای مجموعه شهری فوق الذکر و بصورت انحصارگرایانه ای در کلانشهر مشهد از یک سو و و نیز افزایش تراکم جمعیت بخصوص در مرکزثقل معنوی و کارکردی حرم مطهر ناشی از رشد جمعیت و روندهای افزایشی جمعیت زوار به مثابه قطب توسعه مجموعه شهری مشهد از سوی دیگر ؛ این ضرورت را فراهم ساخته است تا الگوی متمرکز  رشد در مرکز شهر را به الگوی توسعه متوازن و غیر متمرکز بصورت پخشایش توسعه به هاله ها و بافتهای پیوسته و ناپیوسته پیرامون نظیر کوی سجادیه تغییر یابد .

2- در مقیاس کلانشهری و منطقه شهری :

2- 1-  مطالعه برنامه ریزی شهری طرحهای فرادست در حوزه های مختلف اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی در مقیاس منطقه شهری ، نوعی خلاء مطالعاتی چشمگیر در خصوص محدوده مورد مطالعه را نشان می دهد . از این رو تدقیق طرح احیاء کالبدی – فضایی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی کوی سجادیه با مطالعات طرح تفضیلی محدوده مورد مطالعه به عنوان اجرایی ترین طرح فرادست کوی سجادیه فاقد وجاهت فنی است . از این رو بخشی از مطالعات طرح احیاء کالبدی _ فضایی محدوده مورد مطالعه (مطالعه سازند های پایه )  می بایست به عنوان طرح تفضیلی محدوده مورد تلقی گردد.

2-2- با توجه به مشکلات اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی و کالبدی فراگیر در کوی سجادیه در تقابل با اصل توسعه پایدار و عدالت اجتماعی ؛  بهره مندی  ساکنین محدوده مورد مطالعه از رفاه نسبی و تعادل بخشی به شاخصهای توسعه در مقایسه با شهروندان دیگر مناطق شهری  مشهد ؛ رهیافتی مهم و اصولی در امر احیاء فضایی _ کالبدی ، اقتصادی و اجتماعی محدوده مورد مطالعه محسوب می شود .

2-3- به اذعان راهبردها و و سیاستهای طرحهای فرادست نظیر طرح مجموعه شهری مشهد ، طرح جامع ، طرح تفضیلی ، طرح تفضیلی محدوده مرکز شهر مشهد ، طرح نوسازی و بهسازی بفت پیرامون حرم مطهر بافت فشرده ، تراکم بالای جمعیت مجاور وحضور تقریبی 14 میلیون زائر سالیانه و ضعف پذیرش بافت های پیرامون مجموعه حرم مطهر از این جمعیت رو به افزايش اهمیت بهسازی و بازسازی محدوده های پیرامون بلافصل و حتی در شعاع های نسبتا دور از مجموعه حرم مطهر را بیش از گذشته مهم و ضروری جلوه می دهد. از این نظر بهسازی و نوسازی بافت فرسوده کوی سجادیه و پهنه های مجاور در راستای تفویض کارکردهای محدوده مرکز شهر به این مناطق و احیاء کالبدی ـ فضايي این محدوده در چارچوب هدف فوق از اهمیت ویژه ای برخوردار  است.

2-4- در خصوص نحوه و میزان همیاری و مشارکت ، ساکنین کوی سجادیه در امر مشارکت در فرایند توسعه شهری آنگاه مشارکت می کنند که اولاً موضوع و مسئله مشارکت برای آنها حائز اهمیت باشد  و ثانیاً تبعات مطلوب این مشارکت (بصورت ترجیحاً اقتصادی) مستقیم ، محسوس و تدریجی، شرایط اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و زیست محیطی کوی را به سوی مطلوبیت بخشی سوق دهد.

2- 5 - مورد پژوهشی ها در خصوص مداخلات در بافت های فرسوده نشان می دهد که هیچ گونه مشي استانداردی در جهت احیاء موفقیت آمیز بافتهای فرسوده در ایران و جهان وجود ندارد و رهیافتهای مربوط به مداخله می بایست بر پایه مشخصات امکانات و قابلیت ها ، نیازها و مشکلات بومی تدوین شود. از این رو شرح سابقه مداخلات در بافتهای فرسوده شهری منحصرا در راستای دستیابی به یک ابزار شناختی ، تحلیلی و روش شناسی مداخله در بافت فرسوده کوی سجادیه تدوین شده است نه به عنوان رویکردهای مطلق .از سوی دیگر این مطالعات نشان می دهد که  در امر باز سازی و بهسازی بافتهای فرسوده شهری هر چه میزان مشارکت شهروندان نسبت به مداخلات نهادهای دولتی بیشتر باشد ؛ امکان موفقیت طرحها نیز به همان نسبت افزایش می یابد .

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:29 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره انقلاب چين

بازديد: 1265

 

انقلاب چين

بخش اول – شرح وقايع انقلاب

1- درباره نظام فرهنگي و معيشتي چين

در قرن 19 ، دولت و ملت چين در يک هماهنگي ديرينه اي با يکديگر همراه بودند. در آن زمان سه چهارم مردم چين کشاورز بودند و چهار پنجم درآمد ملي از محل محصولات کشاورزي تامين مي شد.

در واقع اقتصاد چين سنتي مبتني بر کشاورزي بود. بهمين لحاظ امپراطوريهاي مختلف چين ، همواره اقداماتي را در جهت حفظ روابط نزديک با روستائيان انجام مي دادند و آن را براي بقاي حکومت خود ضروري مي دانستند. اين حکومتها با آمادگي قبلي و مجهز بودن در مقابل خشکسالي و سيل ، سيستمهاي آبياري و کنترل آب سياستهاي عمده و اصلي خويش را اعمال مي نمودند. اين نظام کشاورزي و حمايت دولتي باعث يک نوع تعادل در نظام معيشتي چين مي شده بود. از لحاظ فرهنگي نيز آموزش و فرهنگ در آن زمان بر اساس آئين کنفسيوس قرار داشت که بيش از هر چيز بر هماهنگي با طبيعت تاکيد داشت. اما در قرن 19 هجوم کشورهاي خارجي اين نظام هماهنگ را بر هم زد و اقتصاد کشاورزي چين را از هم پاشيد.

2- پيش زمينه هاي انقلاب (جنگ ترياک)

 

سالهاي بين 1839 ، يعني زماني که هجوم کشورهاي غربي به چين آغاز شد، تا سال 1949، زماني که چين به يک جامعه ي سوسياليستي تبديل گرديد، را مي توان دوران از هم پاشيدگي نظام قديم و شروع نظام جديد دانست.

اولين بار در اوايل قرن 16 چين با کشورهاي غربي ارتباط برقرار کرد. در آن زمان چيني ها، غربي ها را وحشي تلقي مي نمودند و خود را « خواشيا » يعني چيني و غربيها را « ائي دي » يعني وحشي مي ناميدند. چين يک جامعه ي مستقل بود و چه از لحاظ مادي و چه از لحاظ فرهنگي نيازي به کشورهاي ديگر احساس نمي کرد و همين امر هم علت نفوذ ناپذيري چين از سوي غربيها بود چرا که آنها نسبت به کالاهاي خارجي بي نياز بودند. غربيها تنها از طريق صادرات کالاهاي مورد نياز چيني ها مي توانستند به درون اين کشور نفوذ کنند، و سرانجام راهي براي آن يافتند، يعني کالايي که در کشور چين وجود نداشت و اين کالا ترياک بود.

ورود ترياک به بنادر چين باعث رونق بسيار اين تجارت در چين شده بود و بازرگانان غربي از تجارت اين کالا سود فراواني مي بردند. دولت چين که به نوعي متوجه نفوذ بيگانگان از طريق اين کالا شده بود ، در سال 1839 ماموري به نام «لين زشو» را گسيل داشت تا تجارت ترياک در بندر کانتون را متوقف کند. او تمام انبارهاي ترياک را تصرف کرده و آنها را به آتش کشيد. هم بازرگانان انگليسي و هم آمريکايي از اين اقدام ضرر بسياري ديدند و در اين ميان انگليسيها دست به اعتراض و عمل متقابل زدند و جنگ ترياک در سال 1839 آغاز شد و تا 1842 ادامه يافت و با پيروزي قاطع بريتانيا همراه شد. نتيجه ي اين جنگ سه ساله امضاي قرارداد دانکن ميان چين و انگلستان بود که بر طبق آن بريتانيا پنج بندر اصلي يعني کانتون ، فوچو ، نيکپو ، شانگهاي و آموي را در اختيار گرفت.

در طي صد سال بعد کشور چين همينطور امتياز به دولتهاي غربي از جمله آمريکا ، فرانسه ، اتريش ، مجارستان ، بلژيک ، ژاپن ، هلند ، روسيه ، اسپانيا و حتي پرو مي داد. مي توان گفت که در سال 1889 قدرتهاي جهاني تمامي سواحل چين را در اختيار داشتند و طبق قراردادهايي به مدت زمان 25 الي 90 سال اين سواحل را از دولت چين رهن نمودند.

عوامل شکست چين در جنگ ترياک

از جمله عواملي که باعث شکست چين در برابر انگلستان در جنگ ترياک بود، عبارتند بودند از:

اول اين که علت شکست امپراطوري « دانگ گوانگ » در جنگ ترياک، عقب ماندگي آنها از لحاظ فکري و تسليحاتي بود. پيروي اين حکومت از سنتهاي دست و پاگير و عدم اتخاذ سياستهاي اصلاح طلبانه و قبول تغييرات لازم در کشور باعث شکست نظام منچو گرديد، در حاليکه غربيها اسلحه و ماشين آلات و تفکرات جديدي داشتند، فرمانروايان چيني همچنان بر سنت ها ديرين خود تاکيد داشتند.

دوم وجود بوروکراسي عظيمي در چين بود که بر محوريت امپراطور قرار داشت. قدرت بيش از حد امپراطوران منچو که نمايندگان دولتي را خود شخصا انتخاب مي کردند، و آنها را نوزاي به معني برده مي خواندند، باعث بوجود آمدن ساختاري بسته گرديد.

و عامل سوم را مي توان در نظام آموزشي چين جستجو نمود که بر مبناي آموزه هاي کنفسيوس قرار داشت و با دانش و بينش مدرن همخواني نداشت.

3- شورش تايپينگها

در دو دهه پس از جنگ ترياک، 6 شورش همزمان در سراسر کشور به وقوع پيوست. اولين شورش و مهمترين آنها در جنوب به وقوع پيوست و شورش تايپينگها بود که بين سالهاي 64-1850 به وقوع پيوست و منجر به ايجاد حکومت تايپينگها شد. در همين سالها شورش ديگري در شمال کشور توسط «نين» ها بين سالها 98-1853 برپا شد و چهار شورش هم از سوي مسلمانان چين در شمال غربي بين سالهاي 72 – 1855، جنوب غربي از سال 1862 تا 1873، آسياي مرکزي بين سالهاي 76 – 1862 و مجددا در آسياي غربي بين سالهاي 87 – 1866 رخ داد.

شورش تايپينگها بر عليه نظام منچو، ريشه در فقر مردم داشت. رهبري اين شورش بر عهده « خونگ شي چوان » قرار داشت. او تحت تاثير ميسيونرهاي پروتستان قرار گرفته بود و ادعا داشت که طبق فرمان الهي بر ضد حکومت امپراطوري قيام کرده است. در سال 1848 او جامعه اي به نام « جامعه ي خداپرستان » را تشکيل داد و از طريق آن مي خواست حکومت منچو را براندازد.

اين جنبش پيشرفته ترين جنبش سياسي و مذهبي قرن نوزدهم در چين بود. جنبش تايپنگها با شعارهاي تقسيم عادلانه زمين ، مالکيت اشتراکي ، برادري و برابري زن و مرد آغاز گرديد و توانست اکثريت مردم چين را با خود همراه سازد و در سراسر کشور توسعه يابد. اين جنبش در سال 1853 نانکن و قسمت اعظم جنوب چين را تصرف کرد و براي مدت کوتاهي به نظر مي رسيد که پيروز خواهد شد چرا که آنها همه ي عوامل موفقيت را داشتند: ايدئولوژي پيشرفته ي مذهبي ، افکار ملي گرايي سنتي، خلق استثمار شده ، و حمايت کامل آنها از شورش ، رهبري قدرتمند و انديشمند ، و بالاخره برنامه اصلاحي پيشرفته.

در برنامه هاي اصلاحي آنها ، عقايد مذهبي مسيحي و ايدئولوژي سنتي در هم آميخته بود. تلاشهاي زيادي براي مالکيت عمومي ، تقليل ماليات بر کشاورزان ، ممنوعيت ترياک و رشوه خواري و ايجاد تقويم جديد و حمايت از ادبيات محلي (سنتي) در دوران قدرت تايپينگ انجام گرفت. براي مثال در برنامه ارائه شده توسط کادر رهبري شورش تايپينگ مقرر شده بود که تا استقرار کامل « حکومت آسماني » ، ازدواج و کشيدن ترياک به کلي در سراسر حوزه حکومتي تايپينگ ممنوع باشد.

اما با اين حال آنها نتوانستند در رويکرد انقلابي شان موفق شوند چرا که آنها افراد کاردان و توانايي را براي ايجاد حکومت اداري در مناطق تحت اشغال و ... در اختيار نداشتند.

عامل ديگر ارتباط دولت منچو با کشورهاي غربي بود که پس از آنها پس از چند قرارداد استعماري و استثماري بين دربار منچو قدرتهاي بزرگ غربي، بين سال 60-1858 ، دولت منچو توانست حمايت دولتهاي غربي را جلب کند و با کمک آن کشورها ، اين جنبش مردمي را سرکوب نمايد.

4- رفورم صد روزه

پس از شکست چين از ژاپن در سال 1894 - 1895 برنامه رفورم صدروزه به اجرا گذاشته شد. که طي آن اصلاح طلبي به نام « کانگ يوي » که در راس يک گروه هزار و دويست نفري از روشنفکران چيني که همگي کانديداي ماندارين يعني امتحان دولتي بودند، خواستار انتقال پايتخت به منطقه اي امن تر در مرکز چين، عدم اجراي قرارداد چين و ژاپن و اصلاح کلي حکومت شد. او در واقع خواستار يک حکومت مشروطه شبيه حکومت « ميجي » در ژاپن بود و در ضمن از امپراطور تقاضا کرد که نظام امتحاني براي کارمندان دولت را که بر پايه نظام سنتي استوار بود، از ميان بردارد و يک نظام پيشرفته متکي بر علوم غربي و تجربي را در چين جايگزين آن کند و مواد امتحاني نيز بر پايه علم جديد استوار گردد. او خواستار استفاده از معابد بودايي به عنوان مدارس جديد شد و مي خواست يک سازمان ترجمه آثار غربي را نيز ايجاد کند.

برنامه هاي اقتصادي کانگ شامل تشويق تجارت و توسعه خطوط راه آهن و ايجاد کارخانه هاي متعدد در چين بود. علاوه بر آن برنامه هايي نيز براي توسعه صنايع معدني و کشاورزي ارائه داد. همچنين او سعي داشت که نظام حکومتي را تغيير داده و دربار را از بين ببرد.

اما برنامه هاي اصلاح طلبانه ي کانگ با مخالفت شديد درباريان و کساني که به نظام قديم متکي بودند ، روبرو شد که در راس آنها ملکه داوگار قرار داشت. ملکه جلوي اين برنامه هاي اصلاحي را گرفت و کانگ نيز پس از اين ماجرا به خارج از کشور گريخت. در واقع نظام سنتي چين نتوانست اين اصلاحات گسترده را در درون خود هضم نمايد. در ادامه ي راه او دکتر « سون يات سن » توانست اين جنبش رفورميستي را تبديل به انقلاب ملي کند.

5- سون يات سن و انقلاب بورژوايي سال 1911

سون يات سن در مقايسه با کانگ يوي، نه تنها جمهوريخواهي انقلابي به شمار مي آمد بلکه داراي شخصيتي مقتدر ، سياستمدار ، انقلابي و مبارز بود و از طرفي تحت تاثير دموکراسي غربي قرار داشت. او از اوايل زندگي خود به سياست عشق مي ورزيد و سرنگوني نظام فاسد منچو به وسيله جنبش انقلابي را در راس کارهاي خود قرار داده بود. پس از شکست چين در جنگ با ژاپن سو نيات سن، انجمن جديد چين را با عنوان « شين جونگ خوئي » تشکيل داد و در سال 1894 به طور علني خواستار سرنگوني امپراطوري منچو شد.

او اصولي را مطرح کرد که بعدها با عنوان سه اصل خلق از آنها ياد شد.

1- مين جو: اخراج منچوها از چين و استقرار حاکميت مردم .   

2- مين چوان: ايجاد جمهوري در چين با عنوان اصل حاکميت مردم.    

3- مين شنگ: تقسيم عادلانه زمين و ملي کردن مالکيت در چين با عنوان اصل بهزيستي مردم.

اين بخش در نهايت به انقلاب بورژوا دموکراتيک 1911 چين مبدل شد و نظا امپراطوري 5 هزارساله چين را براي هميشه از ميان برداشت. در سالهاي بعد سون يات سن انجمن « اتحاد مشترک » خود را تجديد سازمان کرد و آن را حزب ملي « گومين دانگ » ناميد. حزب ملي، يک حزب دموکراتيک با عضويت آزاد بود. هدف سو نيات سن از تشکيل اين حزب فراهم آوردن زمينه هايي براي انجام برنامه سياسي خود، تحت عنوان « سه اصل خلق » بود و معتقد بودکه اجراي اين اصول چين را از منجلاب فساد سياسي نجات خواهد داد و مردم را به « حاکميت بر خود » خواهد رساند.

از طرفي ديگر سون يات سن بسيار کوشيد که با قدرتهاي غربي ارتباط برقرار کند و با اتکاء بر اصول همزيستي مسالمت آميز با اين کشورها روابط حسنه داشته باشد، اما به دليل اين که قدرتهاي غربي هر کدام از يکي از قدرت طلبان و نظاميان چين حمايت مي کردند سياست سو نيات سن در اين مورد شکست خورد. در نتيجه او به سوي شرق و شوروي تمايل يافت. سو نيات سن در سال 1923 از مستشاران شوروي دعوت کرد که به حزب گومين دانگ سازماني جديد داده و کادرهاي آن را آموزش دهند. پس از مدت يک سال ، « گومين دانگ جديد » به پيروي از نمونه شوروي سازمان يافت و يک اکادمي نظامي در « وامپائو » براي آموزش نظامي به وسيله مستشاران نظامي شوروي ايجاد شد که چيان کاي شک به عنوان اولين رئيس و چوان لاي رئيس اداره ي سياسي آن بودند.

6- حزب کمونيست چين و انقلاب

حزب كمونيست چين يك حزب سياسي پرولتري بود كه در آن دوران برپايه تئوري انقلابي و سبك كار ماركسيستي ـ لنينيستي بنا شده بود. از نظر آنها‏ پرولتاريا عظيم ترين طبقه تاريخ بشري است، که از نظر ايدئولوژيك و سياسي، نيرومندترين طبقه انقلابي به شمار مي آيد. کمونيستها چنين اذعان داشتند که در جامعه كهن، اين پرولتاريا بود كه از ظالمانه ترين بهره كشي و ددمنشانه ترين ستم ها رنج مي برد، آه در بساط نداشت، مالك وسائل توليد نبود و صرفاً از قبل فروش نيروي كار خود زنده بود. بدين جهت پرولتاريا بنا به موقعيت اقتصادي و سياسي خود، عميقترين نفرت ها را از طبقات استثمارگر به دل دارد و داراي وسيع ترين ديد از موقعيت تاريخي خود مي باشد.

در آن زمان آنها معتقد بودند که پرولتارياي چين از يك ستم سه گانه رنج مي برد: ستم امپرياليسم، ستم سرمايه داري و ستم فئوداليسم.

اما اين طبقه که بر سرنوشت جمعي خويش آگاه است در قالب حزب کمونيست منافع مشترک خويش را دنبال مي کند. همچنان مائو در اين رابطه اشاره دارد که "حزب كمونيست، حزبي سياسي است كه در جهت منافع ملت و خلق عمل نموده و مطلقاً هيچ هدف خصوصي را تعقيب نمي كند."

در سال 1921 زماني که حزب کمونيست چين تشکيل شد، چين با بحرانهاي شديدي روبرو بود. اضمحلال نظام امپراطوري چين در سال 1911، دخالت و تجاوز خارجي ( از سوي ژاپن، بريتانيا، فرانسه و ايالات متحده)، اثرات جنگ اول جهاني و انقلاب روسيه، و نيز فعاليت قدرتمندان محلي و فئودالها و نيز اثرات جنگ جهاني اول که باعث ويراني و اضمحلال مراکز صنعتي چين در شهرهاي بزرگ شده بود باعث وخامت و نابساماني شديدي در اوضاع کشور گرديده بود. در چنين شرايطي حزب کمونيست و جنبش هاي کارگري فعاليت خويش را آغاز کردند.

حزب کمونيست چين در آغاز به منظور دست يافتن به پيروزي و جايگاه مردمي، اعلام کرد که گومين دانگ بايد از قدرت ساقط شود ولي هرگونه اميدواري به توطئه نظامي براي دستيابي به استقلال را امري واهي تلقي کرد. اين حزب با وجود داشتن برنامه هاي مشخص، از گروه کوچکي از روشنفکران تشکيل شده بود و پايگاه توده اي (کارگري) نداشت. اين حزب مي کوشيد هر چه زودتر با استفاده از هرج ومرج داخلي، موجوديت سياسي خود را به دست آورد. در سال 1921 آنها داراي 57 عضو و در سال 1923 داراي 432 عضو بودند.

با وجود محدود بودن اعضا اين حزب در اعتصابات کارگري در اوايل دهه 1920 نقش فعالي داشت و باعث ايجاد اعتصاب بزرگ هنگ کنگ در سال 1921 شد. اما آنها در سال 1923 از کارفرمايان چيني شکست خوردند چرا که بدون تجربه کافي، امنيت نظامي و تضمين حقوق کارگران امکان پيروزي جنبش کارگري ممکن نبود.

همچنين آنها در مبارزاتشان بر عليه کارفرمايان ( چه چيني و چه خارجي ) رقيبي همچون گومين دانگ را نيز پيش رو داشتند.

دولت شوروي که تا آن زمان حامي فعاليتهاي گومين دانگ در چين بود مي کوشيد حزب کمونيست چين را به اتحاد با گومين دانگ ترغيب نمايد. آنها به وضوح در بيانيه هايشان از گومين دانگ حمايت مي کردند: « براي حزب ما اين موفقيت فراهم شد که بتوانيم رهبري اولين انقلاب پرولتاريايي جهان را به عهده بگيريم ... ما ايمان داريم که گومين دانگ موفق خواهد شد همين نقش را در شرق ايفا کند ». (انقلاب چين، بهزاد شاهنده، ص 30)

بدين ترتيب در اواخر سال 1924 که جنبش بزرگ دهقاني سراسر چين را در بر گرفته بود، گومين دانگ که تحت حمايت دولت شوروي قرار داشت از حزبي متشکل از چند سياست مدار قدرت طلب به حزبي که مدعي قدرت در ساسر چين بود، تبديل شده بود. در اين زمان جناح راست حزب که متشکل از برخي از مالکين و سرمايه داران بودند، رو به افزايش نهاد و قدرت بيشتري گرفت. همين رشد جناح راست حزب گومين دانگ بود که در ادامه باعث اختلافات و تنش هاي بيشتر آنها با حزب کمونيست که پيرو حقوق کارگران و ضعفا بود، شد.

7- جنبش سيم ماه مه

جنبش سيم ماه مه با تظاهرات کارگران چيني بر عليه کارفرمايان ژاپني آغاز گرديد و ريشه آن در اين بود که يک کارفرماي ژاپني يک کارگر چيني را به قتل رسانده بود. در مراسم سوگواري اينک کارگر ، 5 هزار نفر در شانگهاي شرکت کردند و در سيم ماه مه در تظاهرات ديگري با حمله ي پليس ده نفر کشته شدند و پنجاه نفر مجروح گشتند. اين جنبش بعدها به تشکيل کميته ي 13 نفري منجر شد که اعتصابات بعدي اي همچون اعتصاب هنگ کنگ را مديريت کرد. اعتصاب و تحريمي که 15 ماه به طول انجاميد و ضربه مهلکي بر اقتصاد هنگ کنگ وارد کرد. اعتصاب توسط کميته ي 13 نفره اي هدايت مي شد و به مسائلي چون غذا ، مسکن ، پوشاک کارگران و خانواده هايشان رسيدگي مي کرد و از مراکز قمار و ترياکخانه ها به منظور خوابگاه براي کارگران استفاده مي کرد. اين کميته ي اعتصاب با عنوان « دولت شماره 2 » لقب گرفت. آنها دشمن تجار بزرگ شهر کانتون به شمار مي رفتند و به همراه گومين دانگ اداره ي شهر کانتون را بدست داشتند. اين کميته در حقيقت اولين شوراي کارگري چين يا بهتر بگوييم اولين « حکومت شورايي کارگري » در چين بود.

8- قدرت گرفتن چيانگ کاي شک

کودتا بدين ترتيب شکل گرفت که در بيستم مارس  1926 چيان کاي شک با استناد به توطئه اي براي ربودن خود توسط چپ گرايان ، اعلام حکومت نظامي کرد و مشاورين روسي و کمونيست خود را دستگير کرد. همچنين او اعضاي کميته اعتصاب (دولت شماره 2) را دستگير کرده و جنبش اتحاديه تجاري در چين را از بين برد

کمونيستها به علت پيروي از دستور العمل مسکو براي حفظ اتحاد خود با گومين دانگ رهبري مخالفان را در اين طرح سرکوب گرانه به عهده نگرفتند و در واقع عقب نشيني کردند. آنها قول دادند که به اصول گومين دانگ وفادار بمانند و از هر گونه مخالفت با طرحهاي چيانگ براي محدود کردن اعضاي کمونيست شرکت کننده در گومين دانگ، پرهيز کنند. آنها سرانجام در يک بيانيه ي رسمي از هر گونه مخالفتي که قبلا با طرحهاي چيانگ داشتند عذرخواهي کردند. ضعف کمونيستهاي چين در اين مرحله آشکار بود چرا که آنها نه از حمايت کمونيستهاي شوروي برخوردار بودند و نه حمايت کارگري و دهقاني قدرتمندي داشتند. با اين حال کمونيستها در بعضي جاها بر عليه ارتش گومين دانگ مقاومت مي کردند و در شهرها و روستاها آشوبهايي بپا مي کردند.

در واقع در سال 1926 نبرد قدرت ميان گومين دانگ به رهبري کاي شک ، کمونيستها و دولت شماره 2 يا همان کميته اعتصاب در جريان بود. اين سه نيرو در سه قسمت چين پراکنده بودند. کارگران و کمونيستها در هنگ کنگ، دولت شماره 2 در خوپه و خونان و گومين دانگ در شمال مستقر بودند.

در آن سال شکافي در گومين دانگ، بين قدرت نظامي مرکزي (تحت رهبري چيانگ در نانکن) و يک عده سياستمدار غيرنظامي (مستقر در ووهان) ايجاد شد. کمونيستها به اتحاديه دولت ووهان دعوت شدند البته به شرط داشتن حقوق برابر با آنها، اما حکومت ووهان از قدرت حکومت نانکن برخوردار نبود. به هر جهت اتحاد کمونيستها با حکومت ووهان ديري نپاييد و در تا ژوئيه 1926 پايان يافت و کمونيستها از گومين دانگ اخراج شدند. بين سالهاي 1926 و 1927، تعداد اعضاي حزب کمونيست از 57 هزار و 900 نفر به 10 هزار نفر تقليل يافت و در فاصله ي بين آوريل و دسامبر 1927، قريب به 38 هزار نفر از کمونيستها به قتل رسيدند و 32 هزار نفر به زندان افکنده شدند.

9- سرکوبي نهضت کارگري و نقش کمينترن

بدين ترتيب نهضت کارگري در چين به شدت سرکوب شد. در واقع وفاداري کمونيسم بين الملل به گومين دانگ و اطاعت حزب کمونيست چين از کمونيسم بين الملل بود که اين حالت را ايجاد کرد. کمونيسم بين الملل، به حزب کمونيست چين دستوراتي مبني بر محدود کردن فعاليتهاي آن حزب مي داد و خواستار اطاعت کامل حزب کمونيست از حزب ملي بود. حتي زماني که مسلم شده بود که گومين دانگ در صدد نابودي حزب کمونيست است، شوروي با پنهان کردن اين مطلب به ياري چيانگ شتافت چرا که منافع آنها اقتضاء مي کرد که با گومين دانگ همراه گردند.

در نتيجه گيري مي توان اينطور عنوان کرد که حزب کمونيست چين تا سال 1927 در جهت بسط و تسلط گومين دانگ قدم بر مي داشت و استالين و کمونيسم بين المللي مشوق آن بودند و اين امر باعث تعويق افتادن انقلاب کمونيستي چين شد.

پيروزي گومين دانگ در سال 1927 تمامي دستاوردهاي کارگران و دهقانان چيني را که در دوره سه سال قبل از آن با تلاش و کوشش بسيار به دست آمده بود، از بين برد و باعث کاهش حقوق کارگران ، بيکاري و تورم گرديد.

در اين زمان گومين دانگ به اتحاد نامتعادل زورمندان محلي، سرمايه داران و مالکين بزرگ بدل شده بود که با سازش با امپرياليستها قدرت خود را حفظ کرده بود. در چنين موقعيتي با تاييد و حمايت چيانگ، اتحاديه هاي تجارتي (که کمونيستها به آنها اتحاديه هاي زرد مي گفتند) به عنوان نمايندگان کارفرمايان، اعتصاب شکنان، تجارت ترياک و به کار گرفتن بچه ها در کارخانه ها را براه انداخته بودند و اوضاع اقتصادي چين را مضمحل کرده بودند.

در آن زمان حزب کمونيست چين همچنان به موضع ضعف خود در برابر ناسيوناليستها (گومين دانگ) ادامه مي داد. در اين موقعيت متزلزل کمينترل نقش اساسي داشت چرا که از سال 1927 تا سال 1929 کمينترن رهبران جديدي را که مي خواستند بر عليه گومين دانگ به مخالفت برخيزند برکنار مي کرد و بدين ترتيب باعث شد که حزب بکلي توان ايستادگي خود را در برابر گومين دانگ از دست داده و پيروانش کاهش يافته يابد.

10- پارتيزانهاي سرخ

در آن زمان تنها نيرويي که توانست در حملات بي وقفه ي ناسيوناليستها کاملا خود را حفظ کند، چريکها (پارتيزانها) بودند که در مناطق دور از شهرها فعاليت مي کردند. در پاييز 1929، کميته مرکزي حزب کمونيست ديگر به اين نتيجه رسيد که نمي تواند تواما دستورات کمينترن را اجرا و در عين حال موجوديت حزب را تضمين کند، بدين جهت از شانگهاي خارج شد و به پارتيزانها که در جمهوري کوچکي در « کيانگسي » مستقر بودند، پيوست.

پارتيزانهاي سرخ در اين دوران اهميت تازه اي يافته بودند چرا که حزب به اين نتيجه رسيده بود که تنها با مبارزه مسلحانه مي تواند جنبش توده اي در کشور برپا کند و پارتيزانها وسيله اي براي رسيدن به اين هدف قلمداد مي شدند. در طي اين سالها در ميان انقلابيون پارتيزان مائو جايگاه ويژه اي يافته بود.

او در 1930 در اين باره اظهار داشت: « فقط پس از نابودي واحدهاي بزرگ دشمن و تصرف شهرهاست که مي توان توده ها را برانگيخت و به يک قدرت سياسي دست يافت ... »( همان، ص 40 )

با اين وجود پارتيزانهاي سرخ از حمايت توده اي قدرتمندي برخوردار نبود به گفته ي مائو: « هر جا که ارتش سرخ قدم مي گذاشت، با توده هاي بي اعتنا و از جهاتي بسيار محافظه کار مواجه مي شد » (همان)

بدين جهت مائو معتقد بود "ارتش سرخ چين سازمان مسلحي است که وظايف سياسي انقلاب را انجام مي‌دهد. ارتش سرخ به ويژه در حال حاضر به هيچ وجه نبايد کار خود را فقط به جنگيدن محدود سازد. ارتش سرخ علاوه بر عمليات جنگي جهت نابودي نيروهاي نظامي دشمن، وظايف مهم ديگري برعهده دارد که به عنوان مثال عبارتند از: تبليغ بين توده‌ها، سازمان دادن توده‌ها، مسلح کردن توده‌ها، کمک به توده‌ها براي ايجاد حکومت انقلابي و تشکيل سازمان‌هاي حزب کمونيست. جنگي که ارتش سرخ درگير آنست، صرفاً به خاطر جنگ نيست، بلکه جنگي است براي تبليغ بين توده‌ها، سازمان دادن توده‌ها،  مسلح کردن توده‌ها و کمک به توده‌ها براي ايجاد حکومت انقلابي. بدون اين هدفها، جنگ مفهوم خود را از دست مي‌دهد و علت موجوديت ارتش سرخ نيز از بين مي‌رود" (درباره اصلاح نظرات نادرست در حزب دسامبر 1929 آثار منتخب جلد 1)

اما از طرفي ديگر مسئله تامين غذا توسط ارتش سرخ بود که از حمايت روستائيان برخوردار نبود. چرا که تحريم اقتصادي گومين دانگ، مشکلات بسيار زيادي را براي روستائيان ايجاد کرده بود.

با اين حال در شوراي کيانگسي پارتيزانها فرصت بسيار خوبي براي ايجاد يک منطقه اداري متعادل به دست آوردند و اين امکاني بود براي آنها تا بتوانند در برابر ارتش ملي (گومين دانگ) مقاومت کنند. هر چند که ارتش گومين دانگ 5 بار به منطقه ي کانگسي حمله برد و سرانجام در آخرين حمله (1934) مقاومت آن را در هم شکست. در اين عمليات بيش از نيم ميليون سرباز توسط ارتش چيانگ به کار گرفته شده بود.

حزب کمونيست چين براي رهايي از نابودي کامل، تصميم به مهاجرت از کيانگسي گرفت و 5 هزار کيلومتر مسافت را در طول يک سال طي کرد و به ايالت شنسي در شمال کشور پناه برد و در شهر « ين » به فعاليت خود بر ضد گومين دانگ ادامه داد. بدين طريق حماسه ي ي راهپيمايي بزرگ » به وقوع پيوست. در اين سالها (بين سالهاي 1928تا 1935) مائو به تدريج رهبري قاطع حزب را به عهده گرفت.

11 - حمله ژاپن

اما در اين بحبوحه مسئله ي ديگري مزيد بر علت شد و آن تهاجم کشور ژاپن به چين بود. در هفتم ژوئيه 1937 قواي چين و ژاپن در پل مارکوپولو با يکديگر درگير شدند و واقعه ي « پل مارکوپولو » رخ داد که طي آن حمله ي همه جانبه ي ژاپن به خاک چين اتفاق افتاد. قواي چيانگ به سرعت دست به عقب نشيني زدند و در ماه اوت 1937 ژاپن شهر شانگهاي را به تصرف خود درآورد و در نوامبر ، گومين دانگ پايتخت خود را از شهر نانکن تخليه کرد. ژاپني ها به نانکن وارد شدند و دست به قتل عامي زدند که در تاريخ معاصر کمتر يافت مي شود.

ضربه اي که از سوي حمله ژاپني ها به گومين دانگ وارد شده بود باعث شد که آنها استثمار مردم را افزايش دهند و فساد دولتي به اوج خود رسيد. در اين دوران افسران ارتش و کارمندان دولت به تجارت مي پرداختند و دولت، خود به يک کارفرما تبديل شده بود و اعضاي دولت از اين طريق مقادير زيادي پول به دست مي آوردند.

پس از تخليه نانکن و فرار قواي گومين دانگ به غرب ، ارتش گومين دانگ نيروهاي خود را از دست داد، بجاي آن روستائيان را مجبور به خدمت در ارتش و کار در اردوگاه هاي راه آهن ، راه سازي و ساختن فرودگاه مي کردند. در مواردي برخوردهاي شديدي بين رژيم و مردم بروز مي کرد و مالياتها افزايش يافته، فساد و باج گيري رونق مي گرفت. با اين همه کمونيستها به حمايت خود از رژيم ادامه مي دادند و حتي در شرايطي که خيانتها و جنايتهاي رژيم محرز بود ، سکوت اختيار کردند. اين مطلب باعث شده بود که گومين دانگ سرکوب مردم را افزايش دهد و به اصطلاح پايه هاي حکومتي خود را قويتر کند که البته تضعيف مقاومت توده اي را هم در بر داشت.

12- قدرت گرفتن حزب کمونيست

اما سالهاي جنگ جهاني دوم باعث شد که حزب کمونيست پايگاه توده اي خود را تقويت کند آن هم بدين جهت بود که برخي از مالکين که روحيه ضد ژاپني داشتند با مائو همراه شدند. مائو نيز سياست توازن بين طبقات را در پيش گرفت و در مقابل از کارگران خواست که از فعاليتهاي افراطي بر عليه کارفرمايان و مالکان بپرهيزند:

« ما به کارگران توصيه مي کنيم که فقط تقاضاهاي منطقي خود را عنوان کنند و از هرگونه افراط کاري و تقاضاهايي که امکان برآورده شدن آنها توسط مديران کارخانه ها مشکل است، پرهيز نمايند »

در اين دوران او بر وحدت ميان طبقات تاکيد مي کرد و بارها اظهار داشت که مالکين بزرگ و سرمايه داران ، قشر مهمي از مخالفين ژاپن را تشکيل مي دهند و آنها نيز مثل کارگران و روستاييان طالب اصلاحات دموکراتيک هستند.

حزب کمونيست پس از راهپيمايي بزرگ در شهر ينن قدرت بيشتري يافت. اعضاي اين حزب که در راهپيمايي به 20 هزار نفر کاهش يافته بود به 401 هزار نفر در سال 1937 و به 1 ميليون و 200 هزار نفر در سال 1950 رسيد. البته کادرهاي اصلي رهبري حزب کمونيست که توانسته بودند از سال 1930 تا 1945 از قتل عام گومين دانگ رهايي يابند ، تنها 800 نفر بودند.

13- جنگ داخلي و پيروزي

با پايان گرفتن جنگ عليه ژاپن هم حزب کمونيست و هم گومين دانگ بدنبال تصرف مناطقي که زماني تحت اشغال  ژاپن بود و حال آزاد شده بود، بودند. نخستين مرحله درگيري ميان آنها با دخالت آمريکا در سال 1946 به پايان رسيد اما درگيري هاي آنها همچنان ادامه يافت. هر دو قدرت شوروي و آمريکا مي کوشيدند ائتلافي ميان کمونيستها و ملي گرايان (گومين دانگ) به نفع ملي گرايان بوجود آورند. استالين به طور خصوصي از حزب کمونيست خواست که به رژيم چيان کاي شک بپيوندد و ارتش خود را منحل کند. پيروزيهاي ارتش آزادي بخش خلق تا آخرين سالهاي درگيري آنها با گومين دانگ در خبرنامه هاي شوروي درج نشد. حتي در ماه مه 1949 زماني که بر همه روشن شده بود که ارتش آزادي بخش خلق پيروز خواهد شد، شورويها يکي از قراردادهاي خود با گومين دانگ را تجديد کردند. وقتي نانکن در دوم فوريه 1949 سقوط کرد، روشين سفير اتحاد شوروي تنها نماينده ي ديپلماتيک بودکه با چيانگ کاي شک به کانتون گريخت.

و اينگونه بود که سرانجام در ماه مه 1949 بود که ارتش آزادي بخش خلق (کمونيستها ) بر گومين دانگ پيروز شدند و کمونيزم چين شکل گرفت و در اول اکتبر 1949 در ميدان تين آن من (پکن ) يعني ميدان صلح آسماني حکومت جمهوري خلق چين موجوديت خويش را اعلام کرد.

بخش دوم: تفکرات مائو

1- مائوئيسم و فلسفه مائو

مائو با انديشه هاي خاص خودش که بعدا با عنوان مائوئيسم مطرح شد فعاليتهاي انقلابي اش را آغاز کرد. مائوئيسم سه وجه داشت، وجه داخلي آن مربوط به انقلاب چين بود كه مائو تاكيد بيشتري روي مساله نيروي دهقاني داشت. از اين منظر هدف آنان محاصره شهرها از طريق روستاها براي به دست آوردن قدرت بود.

وجه ديگر مائويسم، خصومتي بود كه پس از مرگ استالين بين حزب كمونيست اتحاد شوروي و حزب كمونيست جمهوري خلق چين به‌وجود آمد. نظريه‌اي كه به سوسيال‌امپرياليسم معروف شد و از طرف مائو درباره ي انقلاب اکتبر شوروي ارائه شده بود. در اين نظريه مائو اظهار داشت که سرمايه‌داري در شوروي بازتوليد شده است.

از سوي ديگر مائويسم تا حد زياد اراده‌گرايي را وارد فرهنگ لغت حزب كمونيست چين كرد. به اين معني كه مائو معتقد بود با اراده‌گرايي مي‌توان پيشرفت به وجود آورد. او با اين سياست گمان مي‌كرد كه مي‌توان با تهييج مردم دوره‌هاي تاريخي را دور زد و سريعتر پيشرفت كرد. البته اين تفکر اراده گرايانه در واقع ريشه‌اش در دوران استالين است ولي در دوران مائو به شکل مشخص‌تري جلوه کرد ( شهروند امروز ، 22 آبان 1386).

 

اما فلسفه ي مائو مبتني بر فلسفه مارکسيستي قرار دارد که در آن بر ماترياليستم ديالکتيک، تاکيد مي رود. اين فلسفه بر تغير عيني جهان بيروني تاکيد دارد و مبتني بر استحاله ي ساختارهاي اجتماعي است كه هسته ي اصلي نظريه مارکسيستي را اين پيش فرض در بر مي گيرد كه « شيوه ي توليد هر جامعه نوع مناسبات و ساختارهاي اجتماعي آن جامعه مي سازد ». اين ساختارها مي توانند ساختارهاي فرهنگي ، اجتماعي و سياسي باشند.

رويکرد ماترياليسم ديالکتيک در رهيافت انقلابي بر فرضيات زير مبتني است:

١- در هر جامعه اي ، و در هر دوره اي همواره اقليتي به ابزارهاي توليد دسترسي داشته و اكثريتي ندارند.

٢- آنهايي كه ابزار توليد را در اختيار دارند بر آنهايي كه فاقد ابزار توليد هستند ، مسلط مي گردند.

٣- تداوم اين وضعيت نظام طبقاتي خاصي را پديد مي آورد و ساختار نابرابري را باعث مي شود.

٤- اين نابرابري تا بدانجا پيش مي رود كه در جامعه تراكم ثروت در سويي و تراكم فقر در سويي ديگر را شاهد خواهيم بود.

٥- دراثر تراكم فقر توده ي ستم ديده نسبت به جايگاه نابرابر خود در جامعه آگاهي مي يابد.

٦- اين خودآگاهي باعث ايجاد جنبش هاي انقلابي مي گردد.

٧- اين انقلاب ساختارهاي اجتماعي را بهم ريخته و باعث ايجاد جامعه نويني مي گردد كه در آن ابزار توليد در اختيار همگان قرار مي گيرد.

مائو هم تقريبا چنين رهيافتي از تفکر انقلابي را دنبال مي کرد. هر چند که او ماترياليسم ديالکتيک را با پراتيک اجتماعي (کنش انساني) درآميخته بود. به عقيده ي او "فلسفه مارکسيستي بر آنست که مهمترين مسئله براي اينکه بتوان جهان را توضيح داد  شناخت قانونمنديهاي جهان عيني نيست بلکه استفاده از علم باين قانونمنديها براي تغير آگاهانه جهان است " (در باره عمل، ژوئيه 1937 ، آثار منتخبجلد 1)

و در جايي ديگر مي گويد: "تفکر صحيح انسان از کجا سرچشمه ميگيرد؟ آيا از آسمان نازل ميشود؟ نه . آيا از مغز انسان تراوش ميکند؟ باز هم نه. تفکرصحيح انسان فقط از پراتيک (عمل) اجتماعي سرچشمه مي گيرد. يعني از اين سه نوع پراکتيک اجتماعي: مبارزه توليدي،  مبارزه طبقاتي و ازمونهاي علمي" (تفکر صحيح انسان از کجا سرچشمه ميگيرد ؟ ، مه 1963)

او در اين زمينه درست در خط انديشه مارکسيستي قرار مي گيرد که معتقد است "وجود اجتماعي انسان تعيين کننده فکر اوست. افکار صحيح که مبين طبقه پيشرواند بمحض اينکه توده ها بر آنها تسلط يابند به نيروي مادي جهت تغيير جامعه و جهان بدل خواهند گشت" (همان)

مفهوم پراتيک اجتماعي براي مائو معناي خاصي در بر دارد. او اين مفهوم را چنين تعريف مي کند: "انسانها طي پراتيک اجتماعي خود در مبارزات گوناگون شرکت ميجويند و تجربيات فراواني - از کاميابيها و شکستها - بدست مياورند . پديده هاي بيشمار دنياي خارجي عيني بوسيله اعضاي حواس پنجگانه - چشم، گوش،  بيني ،  زبان   و بدن - در مغز انعکاس مييابند که در بدو امر فقط شناختي حسي بدست ميدهند. با تجمع معلومات کافي ناشي از شناخت حسي ، جهشي پديد ميگردد و شناخت حسي به شناخت تعقلي يعني به ايده بدل ميشود. اين يک پروسه از شناخت است. اين نخستين مرحله مجموعه پروسه شناخت،يعني مرحله گذار از ماده عيني به شعور ذهني،از هستي به ايده است. ولي در اين مرحله اينکه آيا شعور ياايده ها(منجمله تئوري ها،مشي هاي سياسي ،نقشه هاي و متدها) قوانين جهان خارجي عيني را به درستي بازتاب ميکنند يا نه ، هنوز ثابت نميشود و صحت تفکر نيز هنوز نميتواند معين شود ؛ بدنبال اين مرحله دومين مرحله پروسه شناخت ميايد ، يعني مرحله بازگشت از شعور به ماده ، از ايده به هستي - در اينجا انسانها معلومات بدست آمده از مرحله اول را در پراتيک اجتماعي بکار ميبندند تا ببينند که آيا اين تئوري ها ، مشي هاي سياسي ،نقشه ها و متدها به نتيجه پيش بيني شده مي انجامند يا نه بطور کلي ، هر انچه به موفقيت منجر شود ، درست است و هر انچه که به شکست بيانجامد ،اشتباه است ؛اين امر بخصوص در مورد مبارزه بشر با طبيعت صادق است. در مبارزه اجتماعي گاهي اتفاق ميافتد که نيروهائي که نماينده طبقه پيشرواند، با شکست روبرو ميشوند ،ولي اين بهيچوجه بعلت آن نيست که گويا افکار آنان نادرست بوده است ، بلکه باين جهت است که در تناسب قوائي که با يکديگر سر گرم مبارزه اند نيروهاي پيشرو هنوز بقدرت نيروهاي ارتجاعي نرسيده اند و از اينروست که موقتاً باشکست مواجه ميشوند َ؛ ولي سرانجام روزي فرا ميرسد که نيروهاي پيشرو پيروز ميگردند. شناخت انسان در اثر ازمايش درپراتيک، جهش ديگري مي يابد که بمراتب از جهش اول پراهميت تر است زيرا تنها اين جهش دوم است که ميتواند درستي يا نادرستي جهش اول شناخت را ثابت کند ، يعني ثابت کند که ايا ايده ها ، تئوري ها ، مشي هاي سياسي ، نقشه ها و متد هائي که در پروسه انعکاس جهان خارجي عيني بدست آمده اند، صحيح اند يا نه ؛ راه ديگري براي آزمودن حقيقت موجود نيست" (همان)

و از سويي ديگر بر ايده آليستها مي تازد: "در دنيا هيچ چيزي کم زحمت تر از ايداليسم و متافيزيک نيست، زيرا مردم مي توانند بدون تطبيق گفتار خود با واقعيت عيني و آزمودن صحت آن در واقعيت عيني، هر قدر که مي خواهند ياوه سرائي کنند. ماترياليسم و ديالکتيک از سوي ديگر، کوشش و مجاهدت ايجاب مي کند، و بايد بر اساس واقعيت عيني مبتني باشد و در واقعيت عيني مورد ازمايش قرار گيرد. کسي که کوشش و تلاش نکند باساني در سراشيب ايده آليسم ومتافيزيک درميغلتد"( مقدمه بر مقاله «مدارک درباره دار ودسته ضدانقلابي هوفنگ» ، مه 1955)

بدين ترتيب به نظر مي رسد که عمل انقلابي و پيوند نظريه و عمل در فلسفه ي مائو اهميت تازه اي مي يابد و صريح تر ، روشن تر و آشکارتر بيان مي شود.

2- انقلاب دموکراتيک نوين

برنامه ي سياسي مائو براي آينده ي چين تحقق انقلاب دموکراتيک نوين بود. او درباره ي اين شيوه ي تازه جنبش انقلابي چنين تعريف مي کند: "بالاخره خصلت انقلاب چين در مرحله کنوني چيست؟ آيا اين يک انقلاب بورژوا دمکراتيک است يا يک انقلاب پرولتاريايي- سوسياليستي؟ روشن است اين انقلاب از نوع دوم نيست بلکه از نوع اول است...

معذالک انقلاب بورژوا- دمکراتيک کنوني چين، ديگر انقلاب بورژوا - دمکراتيک معمولي طراز قديم نيست که کهنه شده، بلکه انقلاب بورژوا – دمکراتيک طراز نوين و نوع ويژه اي است. اين نوع انقلاب اکنون در چين و در تمام کشورهاي مستعمره و نيمه مستعمره گسترش مي يابد و ما آنرا انقلاب بورژوا – دمکراتيک نوين مي ناميم.

اين انقلاب دمکراتيک نوين جزئي از انقلاب پرولتاريايي – سوسياليستي جهاني است، زيرا اين انقلاب قاطعانه عليه امپرياليسم يعني عليه سرمايه داري بين المللي مبارزه مي کند. از نظر سياسي، اين انقلاب مبين ديکتاتوري مشترک طبقات انقلابي است و عليه امپرياليستها، خائنين و مرتجعين و بر ضد تبديل جامعه چين به جامعه ديکتاتوري بورژوايي مبارزه مي کند. از نظر اقتصادي، مضمون انقلاب عبارت از اين است که سرمايه هاي کلان و موسسات بزرگي که به امپرياليستها، خائنين و مرتجعين تعلق دارند، در دست دولت قرار گيرند و دولت آنها را اداره کند، زمينهاي مالکان ارضي بين دهقانان تقسيم شوند، در عين حال موسسات خصوصي سرمايه داري بطور کلي حفظ مي گردند و اقتصاد دهقانان مرفه از بين برده نمي شود. بهمين جهت اين انقلاب دمکراتيک طراز نوين از يک طرف راه  را براي سرمايه داري هموار مي کند، ولي از طرف ديگر شرايط مقدماتي را براي سوسياليسم فراهم مي آورد.

مرحله کنوني انقلاب چين مرحله گذار است که وظيفه آن عبارت است از پايان دادن به جامعه مستعمره، نيمه مستعمره و نيمه فئودالي و ايجاد جامعه سوسياليستي، که جريان انقلاب دمکراتيک نوين را شکل مي دهد.

اين جريان پس از جنگ اول جهاني و انقلاب اکتبر روسيه بود که آغاز شد و در چين با جنبش 4 مه 1919 شروع شد. انقلابي که ما آنرا انقلاب دمکراتيک نوين مي ناميم، انقلاب ضد امپرياليستي و ضد فئودالي توده هاي وسيع خلق برهبري پرولتارياست. تنها از راه اين انقلاب است که جامعه چين مي تواند به سوسياليسم برسد، راه ديگري وجود ندارد".

او همچنين ادامه مي دهد که:

"تمام وظيفه افتخار آميز و خطير انقلابي که در برابر حزب کمونيست چين فرار دارد، عبارت است از بانجام رسانيدن انقلاب بورژوا – دمکراتيک چين (انقلاب دمکراتيک نوين) و متحول ساختن آن به انقلاب سوسياليستي زماني که تمام شرايط لازم فراهم باشد... انقلاب دمکراتيک بمنزله تدارک ضروري براي انقلاب سوسياليستي است و انقلاب سوسياليستي بطور اجتناب ناپذير دنباله انقلاب دمکراتيک است.

هدف نهايي همه کمونيستها عبارت از اين است که با تمام قوا براي تحقق کامل جامعه سوسياليستي و جامعه کمونيستي مبارزه کنند. تنها زمانيکه اختلاف بين انقلاب دمکراتيک و انقلاب سوسياليستي تشخيص داده شود و همچنين به رابطه اين دو انقلاب وقوف حاصل شود، مي توان انقلاب چين را بدرستي رهبري کرد".

3- فرد کمونيستي در انديشه مائو

در نظر مائو ويژگيهاي روحي و رواني فرد کمونيست از اهميت فراواني برخوردار است. او سه ويژگي را براي فرد کمونيست در نظر مي گيرد. اول اين که او مخالف هرگونه فردگرايي و دنباله روي از خواسته هاي فردي است و مي خواد که کمونيستها صادقانه اراده شان را در اختيار اهداف جمعي به خدمت بگيرند. "يک کمونيست هيچ گاه و تحت هيچ شرايطي نبايد منافع شخصي خود را در مرتبه اول قرار دهد؛ او بايد منافع خود را تابع مصالح ملت و توده‌هاي مردم سازد. از اينجاست که خودخواهي، سستي و سهل‌انگاري در کار، انحطاط و فخر فروشي و غيره خصايل بسيار نکوهيده خوانده مي‌شوند؛ در حالي که از خود گذشتگي، فعاليت پرشور در کار، فداکاري به خاطر رفاه عمومي و کار کوشنده و آرام مورد احترام قرار مي‌گيرد" (نقش حزب کمونيست چين در جنگ ملي، اکتبر 1938، آثار منتخب جلد 2)

نکته ديگر در رهيافت عمل انقلابي در رويکرد کمونيستي آن است که فرد کمونيست همواره بايد از "اصول" خاصي پيروي نمايد. يعني خود را درون ساختار قرار دهد و هدفهاي آنرا دنبال نمايد. "يک کمونيست بايد صادق، وفادار و فعال باشد، مصالح انقلاب را گرانبها تر از جان خود بداند و منافع شخصي را تابع مصالح انقلاب نمايد؛ او بايد هميشه و در همه جا بر روي اصول صحيح پافشاري کند و عليه هر گونه فکر و عمل نادرست به طور خستگي‌ناپذير مبارزه نمايد تا آنکه زندگي جمعي حزب را مستحکم و رابطه حزب را با توده‌ها استوار گرداند؛ او بايد به حزب و توده‌ها بيشتر از هر شخص ديگر ارج نهد؛ بايد به ديگران بيشتر از شخص خود توجه کند. تنها در چنين صورتي است که او را مي‌توان يک فرد کمونيست ناميد". (عليه ليبراليسم، 7 سپتامبر 1937، آثار منتخب جلد 2)

و ويژگي سوم فرد کمونيست آن است که بايد بتواند پيوند محکمي با توده برقرار نمايد و در متن پراتيک اجتماعي قرار داشته باشد. "ما کمونيستها بايد بتوانيم خود را در تمام امور با توده‌ها پيوند دهيم. اگر اعضاء حزب ما خود را تمام عمر در چهار ديواري خانه محبوس نمايند و براي مواجه با جهان هرگز از آن چهار ديواري خارج نشوند و از طوفان احتراز جويند، آن وقت چگونه مي‌توانند به حال خلق چين سودمند واقع شوند؟ البته که نخواهند توانست، ما را به چنين اشخاصي به عنوان عضو حزب نيازي نيست. ما کمونيستها بايد با جهان روبرو شويم و خود را به ميان طوفان‌ها بيفکنيم ـ اين جهان کبير مبارزه توده‌اي است، اين طوفان عظيم مبارزه توده‌اي است" (متشکل شويد! ، 29 نوامبر 1943، آثار منتخب جلد 3).

4- توده گرايي مائو

همانطور که اشاره داشتيم مائو در نظريه پردازيهايش درباره ي انقلاب بر عمل انقلابي و پيوند نظريه و عمل تاکيد بسياري داشت. او در سال 1926 مائو يک سئوال پر اهميت را مطرح نموده و پاسخ گفت: "دشمنان ما کيانند؟ دوستان ما چه کساني هستند؟ اين پراهميت ترين سئوال براي انقلاب ماست" مائو اين سئوال را با تحليل از جامعه چين پاسخ داده بصورت زير جمعبندي نمود: "نتيجه مي شود که کليه همدستان امپرياليسم- ديکتاتوري نظامي، بورکراتها، بورژاوازي کمپرادور و طبقه مالکان بزرگ ارضي و آن بخش مرتجع از روشنفکران وابسته به آنها – دشمنان ما هستند. پرولتارياي صنعتي نيروي رهبري کننده انقلاب ماست. و تمام نيمه پرولتاريا و خرده بورژوازي نزديکترين دوستان ما مي باشند".

 بدين ترتيب او در رهيافت انقلابي اش بر نقش توده (که در جامعه ي چين دهقانها بودند) اهميت بسياري قائل بود. او از همان مراحل نخست فعاليت انقلابي اش تشخيص داده بود که انقلاب چين توسط نقش قدرتمند و مرکزي خيزش هاي دهقاني و انقلاب ارضي دهقاني رقم مي خورد. او معتقد بود که "خلق و فقط خلق است نيروي محرکه که تاريخ چهان را مي سازد" (در باره دولت ائتلافي ، 24 آوريل 1945، آثار منتخب 3).

در سال 1927 ، مائو يک مقاله بسيار مهم با عنوان " گزارش در باره برسي جنبش دهقاني در حونان" نوشت، که در آن بر نقش مرکزي صدها ميليون دهقان در چين، در جنبش انقلابي تاکيد ورزيد. وي در آن مقاله اظهار داشت: (از آنجا که) اعتلاي کنوني جنبش دهقاني رويداد شگرفي است در اندک زماني صدها ميليون دهقان در استانهاي مرکزي، جنوبي و شمالي چين چون توفاني سهمگين، چون گردبادي تند، با نيرويي بس قدرتمند و سرکش بپا خاست و هيچ قدرتي را، هر قدر هم که عظيم باشد، ياراي باز داشتن آنها نخواهد بود. آنها تمام زنجيرهايي که دست وپايشان را بسته است، خواهند گسست و در شاهراه رهايي به پيش خواهند شتافت. آنها تمام امپرياليستها، ديکتاتورهاي نظامي، مامورين فاسد و مختلس، مستبدين محلي و متنفذين شرور را به گور خواهند سپرد. دهقانان تمام احزاب انقلابي، تمام رفقاي انقلابي را در بوته آزمايش قرار خواهند داد تا آنها را يا قبول کنند و يا طرد نمايند. آيا بايد در پيشاپيش دهقانان حرکت کرد و آنها را رهبري نمود  يا اينکه در عقب آنها ماند و با سرودست انتقادشان کرد و يا در برابر آنان ايستاد و با آنها مخالفت نمود؟ هر چيني آزاد است که يکي از اين سه شق را بر گزيند، ولي سير رويداد ها شما را مجبور خواهد کرد که هر چه زودتر انتخاب کنيد."

و در جايي ديگر اظهار داشت: "قهرمانان واقعي توده ها هستند، در حاليکه ما اغلب چون کودکان نادان و جاهليم – بدون درک اين نکته نمي توان حتي به ابتدايي ترين دانشها دست يافت" (پيش گفتار و پس گفتار بر تحقيقات دوستايي، مارس و آوريل 1941 آثار منتخب جلد 3).

حال پرسش آن است که آيا تکيه بر نقش دهقانها در عمل انقلابي نوعي زياده روي بود؟ از نظر مائو "انقلاب مجلس مهماني نيست، مقاله نويسي نيست، نقاشي يا گلدوزي نيست، انقلاب نمي تواند آنقدر ظريف و آرام و آنقدر نجيب و معتدل، آنقدر مهربان و مودب ، آنقدر خودار و با شفقت باشد، انقلاب شورش و طغيان است، انقلاب عملي است قهرآميز که بدانوسيله يک طبقه، طبقه ديگر را واژگون مي سازد، انقلاب در روستا انقلابي است که دهقان بدانوسيله قدرت طبقه مالکان فئودال را در هم مي شکند. دهقانان بدون صرف مساعي فراوان هرگز موفق نخواهند شد قدرت مالکان ارضي را که طي هزاران سال عميقا ريشه دوانده، در هم شکنند. درروستا رستاخيز انقلابي نيرومندي لازم است تا بتوان توده هاي ميليوني را بحرکت در آورد، و از آنها نيروي عظيمي تشکيل داد. تمام اعمال فوق الذکر که "زياده روي" خوانده مي شوند، درست محصول آن نيروي دهقانان است که بر اثر رستاخيز انقلابي قدرتمند در روستا بحرکت در آمده است."

مائو با تکيه صحيح بر نقش مرکزي انقلاب ارضي و اعتلاي دهقانان در چين، و همچنين بقيه مشخصات ويژه جامعه چين درآن زمان که از خصلت نيمه فئودالي، نيمه مستعمره آن نشئت مي گرفت، اين تحليل استراتژيک را ارائه داد که راه کسب قدرت از طريق مبارزه مسلحانه ، قيام در شهرها و بدنبال آن جنگ داخلي نبوده بلکه بر پا نمودن مناطق پايگاهي در روستاها، با پرولتاريا و حزبش بعنوان نيروي رهبري کننده، و بسيج توده هاي دهقانان بعنوان نيروي عمده براي بر پايي جنگ طولاني خلق و محاصره و در نهايت فتح شهرها مي باشد. درواقع، اين راهي بود که درآن مائو مردم چين را به مدت بيش از بيست سال، در بدست آوردن پيروزي سراسري، رهايي چين و پيشرفت به سوي سوسياليسم رهبري نمود.

پايان

 

 

 


منابع

انقلاب چين ، شاهنده ؛ بهزاد ، دفتر مطالعات سياسي و بين المللي ، چاپ دوم 1370.

تئوريهاي انقلاب ، استانفورد كوهن

 

کتاب اينترنتي: يك درك پايه اي از حزب كمونيست چين- اداره انتشارات خلق- شانگهاي 1974

http://sarbedaran.org/library/hezbcpc.htm

 

کتاب اينترنتي: نقل قولهايي از آثار مائوتسه تونگ

http://www.sholajawid.org/farsi/books/naql_o_qul_haa_mao.htm

 

کتاب اينترنتي: خدمات فناناپذير مائوتسه تونگ باب آواکيان

 http://sarbedaran.org/library/khadamat/xadamat.htm

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:25 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره اخلاق شهروندی

بازديد: 615

 

ماشین،ترافیک و اخلاق شهروندی

          می توان به آسانی شواهدی دال بر عدم شکل گیری اخلاق شهروندی در تهران آورد. می توان در این خصوص سخن گفت که حوزه عمومی و جامعه مدنی و نظایر آن در ایران وجود ندارد یا از موقعیتی ضعیف برخوردار است. 

نوشته حاضر سه وجه دارد: ماشین، ترافیک و اخلاق شهروندی. اما قبل از آن که در مورد این سه وجه کمی تامل کنم باید به سوالی بپردازیم که دغدغه اصلی من در این نوشتار است.چرا مردم علی رغم مشکلات عدیدهای(آلودگی هوا، آلودگی صوتی، از دست دادن زمان، فشارهای عصبی پشت ترافیک و...) که مسئله ترافیک در پی دارد همچنان از اتومبیل های شخصی خود استفاده می کنند؟امروزه ما می بینیم که رسانه ها و مسئولین به مردم انتقاد میکنند که چرا از وسیله نقلیه شخصی استفاده می کنند و بر مشکلات می افزایند.

برخی از جامعه شناسان نیز بر وجود فردگرایی خودمدارانه در بین مردم ایران تاکید می کنند و روانشناسان نیز به طریق خود به محکومیت مردم می پردازند. اما اگر بخواهم یک پاسخ ساده به همه این اعتراضات بدهم این است که "استفاده از وسایل نقلیه عمومی موجود در ایران پیامدهایی دربر دارد که در نهایت منجر به از بین رفتن اخلاق شهروندی می شود".بنابراین من فکر می کنم که مردم در شرایط موجود از عقلانیتی در کنش خود بهره می گیرند که در کوتاه مدت مسائل شخصی و خانوادگی شان را رفع می کند اگرچه در بلند مدت و در سطحی دیگر ممکن است برای جامعه مسئله ایجاد کند.برای تشریح این پاسخ ساده به ناچار به سه وجه ذکر شده در ابتدای سخن بر می گردم.

● اخلاق شهروندی

می توان به آسانی شواهدی دال بر عدم شکل گیری اخلاق شهروندی در تهران آورد. می توان در این خصوص سخن گفت که حوزه عمومی و جامعه مدنی و نظایر آن در ایران وجود ندارد یا از موقعیتی ضعیف برخوردار است. می توان اخلاق شهروندی را در برابر فردگرایی خودمدارانه قرار داد و بر این نکته تاکید گذاشت که ایرانیان دارای چنین اخلاقی اند و فرد ایرانی منافع جمعی را به کل نادیده می گیرد و همه چیز را بر مدار فردیت خود سامان می دهد.

در عین حال برخی از شواهد هم می توانند علیه این تلقی وارد شوند و بر جمع گرایی حاکم بر روحیه ایرانیان تاکید کنند. اما همه این استدلالات یک نکته را مغفول می نهد و آن این که فردگرایی و جمع گرایی در بین ایرانیان را باید با مقوله دیگری چون خانواده گرایی فهم کرد.

دوگانه فردگرایی و جمع گرایی و به عبارت دقیق تر فردگرایی خودخواهانه و فردگرایی جمع گرایانه یا دگرخواهانه برای فهم جامعه ایران کافی نیست بلکه خانواده خواهی و الویت دادن منافع خانواده بر منافع دیگر اعضای جامعه، مفهومی است که در تحلیل امروز می تواند به کمک ما بیاید. اخلاق شهروندی در ایران را باید با چنین ملاحظاتی بحث کرد.

برای دقت نظری بیشتر بهتر است بر اساس نگاه دورکیمی پیش برویم، برای فهم اخلاق شهروندی ابتدا باید بین دو نوع فرد گرایی که دورکیم تمایز گذارده اشاره کرد. وی از دو نوع فردگرایی نام میبرد. فردگرایی اخلاقی و فردگرایی خودخواهانه و در کتاب تقسیم کار این دو مفهوم را در تقابل با یکدیگر قرار میدهد. فردگرایی اخلاقی با نوعی نظام اخلاقی اجتماعی همبسته است.

در این فردگرایی، فرد در پیوند با نظام اجتماعی و نظم اخلاقی آن شناخته میشود و فردگرایی اخلاقی به معنای مسئول بودن فرد در قبال افراد دیگر و جامعه و اخلاق مدنی است.مهمترین نتیجه حاصل از کتاب درباره تقسیم کار اجتماعی این بود که فردگرایی اخلاقی پیش شرط لازم جامعه جدید است. فردگرایی یا کیش فرد بر پایه احساس همدردی یا رنج همنوعان، آرزوی برابری و عدالت بنیاد نهاده شده است و منشایی اجتماعی دارد.

کیش فرد به نظر دورکیم احترام به تمامیت همه افراد است و خداانگاری فرد منجر به احترام به حقوق انسانی و تایید این حقوق، همدردی و دلسوزی بیشتر برای همه رنجها و بدبختیهای بشری، اشتیاق برای نبرد با آن ها و تخفیف آن ها و عطش بیشتری برای عدالت گردیده است. بنابراین فردگرایی یکی از اجزای تشکیلدهنده جامعه مدرن است.

فردگرایی خودخواهانه نوعی ویژگی اخلاقی است که صرفا بر تقدم منافع شخصی مبتنی است. این نوع از فردگرایی اساسا مخل نظم هنجاری جامعه و نظم اجتماعی است. دورکیم در نقد فردگرایی خودخواهانه معتقد بود که هیچ جامعه ای را نمیتوان بر پایه دنبال کردن نفع شخصی بنا نهاد. فردگرایی خودخواهانه اغلب در فرد اجتماعی نشده ظهور میکند و در نیازها و امیال این قبیل افراد ریشه دارد.

دورکیم هم فردگرایی خودخواهانه و هم فردگرایی اخلاقی را محصول جامعه مدرن می دانست.من نمی خواهم بگویم که فردگرایی خودخواهانه یا اخلاقی اساسا در ایران وجود ندارد. می خواهم بگویم که این دوگانه دورکیمی هم برای تحلیل جامعه ما کافی نیست. فردگرایی در هر دو شکلش در ایران تابعی از منافع خانواده است.

● اتومبیل

اتومبیل شخصی در ایران صرفا ابزاری برای تشفی خودخواهی های فردی نیست. اتومبیل شخصی صرفا یک ابزار نیست و صرفا یک وجه ندارد. اتومبیل شخصی یک برساخته فرهنگی و محصولی اجتماعی است. برساخته ای فرهنگی که با منافع خانواده در ایران پیوندی نزدیک دارد. ماشین پاره ای از خانه است و شاید هم تداوم خانه در خیابان.

ما با جامعه ای مواجه ایم که خیابان هیچ موضوعیتی جز ادامه خانه بودن یا محملی برای شکل گیری نفس های منفرد نمی تواند داشته باشد. بیراه نخواهیم رفت اگر بگویم، ماشین پاسدار حریم خانواده در شهری است که امکان شکستن حرمت های آن فراوان است. جامعه ای که از یکسو تاکید بسیاری بر حرمت خانواده دارد و از دیگر سو امکانات لازم را برای حفظ این حرمت در شهر و در فضای عمومی فراهم نکرده است.

● ترافیک

ترافیک خود پدیده ای چند وجهی است به گونه ای که از زوایای گوناگون می توان بدان نگریست. من در اینجا از جنبه های خوشایند ترافیک در زندگی شهری سخنی نمی گویم و صرفا ترافیک را به عنوان یک معضل می پذیریم. معضلی که خود انواع مسایل را برای ما ساکنان کلان شهر پدید آورده است و از این رو موضوع سخنان زیادی در دهه های اخیر قرار گرفته است.

یک تناقض جالب این است که هرچه بر میزان توجه و مسئله دار بودن ترافیک افزوده شده است بر میزان ترافیک نیز افزوده شده! در همه این موارد توجه بیش از گسترش وسایل نقلیه عمومی مطمئن، بر فرهنگ سازی در عدم استفاده از وسایل نقلیه شخصی تاکید شده است.

اکنون نوبت آن است که مجددا بپرسیم مردم به خوبی می دانند که اتومبیل شخصی بر حجم خودروها و مسئله ترافیک می فزاید اما چرا از اتومبیل شخصی استفاده می کنند؟ بگذارید سوال دیگری را هم طرح کنم: آیا اساسا راهی غیر از استفاده اتومبیل های شخصی برای مردم جامعه ما وجود دارد؟ می شود تاملی دقیق تر در باب وسایل نقلیه عمومی در ایران و نسبتش با ساختارهای فرهنگی موجود داشت. وسیله نقلیه عمومی در هر وجهش در ایران(تاکسی; اتوبوس و مترو)، نه تنها خود به شکل گیری اخلاق شهروندی کمکی نمی کند بلکه دقیقا پایه نوعی بی اخلاقی و شهروند ستیزی و حرمت شکنی خانواده را بنا می کند. اخلاق شهروندی تا اندازه زیادی تابع فضاهای عمومی شهری است.

شهری که به کرامت انسانی احترام بگذارد; فردیت دگر خواه در آن شکل می گیرد. خیابان، پیاده رو ها، وسایل نقلیه عمومی در ایران بخشی از فضاهای عمومی شهری اند که دائما حقوق شهروندی نه فقط توسط مردم بلکه ساختارها، ابزارها، وسایل نقلیه عمومی; تصمیمات مدیران شهری و... زیر پا گذاشته می شود. تهران شهر بی اخلاق است.

نه بی اخلاقی که صرفا متوجه مردمی باشند که هنوز به شهروند بدل نشده اند بلکه بی اخلاقی که در درجه اول متوجه ساختارهای نهفته در خود شهر است. ساختارهایی که یک شهروند را به غیرشهروند بدل می کند.اکنون برگردیم به پاسخ اولیه که به سوال خود دادم.

استفاده از وسایل نقلیه عمومی به دستگاهی برای حرمت شکنی تبدیل می شود. و همین طور، استفاده از آنها خود عملی غیر فرهنگی محسوب می شود. عملی که از یکسو فردیت ضعیف شهری پایمال می شود و از دیگر سو حرمت خانواده می تواند زیر سوال رود.

با این توصیفی که من کردم استفاده از وسایل نقلیه عمومی در برخی از مهمترین موارد به ارزشهای خانواده گرایانه ما بر می گردد.

اینکه ما همواره در طلب آرامش و امنیت خانواده خود هستیم و منافع فردی خود را در بسیاری اوقات فدای منافع خانواده می کنیم. به این نکته بیفزاید منافع جمعی در جامعه را نیز فدای منافع خانواده می کنیم. همین طور استفاده از اتومبیل شخصی در جهت همان حفظ کرامت انسانی و فردیت جدیدی است که در ایران در حال شکل گیری است. فردیتی که پیش زمینه اخلاق شهروندی است.

اخلا‌ق شهروندي، درك رفتار دموكراتيك

انسان‌ها در زمان‌هاي نسبتا دور كه هنوز شهر‌ها به صورت امروزي شكل نگرفته بودند بسيار آزادانه‌تر زندگي مي‌كردند و هيچ حد و حصري را براي خود قائل نبودند. ‌شايد ضرب‌المثلي مانند <چهارديواري، اختياري> از همان زمان‌ها شكل گرفته باشد.

    ولي امروزه زندگي از نوع شهري نياز به قوانين، ارتباطات و تعاملا‌ت خاص خود دارد و هرگونه وقفه، كوتاهي و ناديده گرفتن قوانين و آداب شهرنشيني و رعايت نكردن حقوق ديگران، تنش‌ها، خشونت‌ها و ناملا‌يمات اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي بسياري را دامن مي‌زند. افراد حتي در درون خانه خود هم بايد با نوع رفتار خود مراعات همسايه‌ها را داشته و به حقوق آنها احترام بگذارند. ‌

  اين احترام به حقوق متقابل از زماني شكل گرفت كه جمعيت شهرنشين افزايش يافت و هر روز كه مي‌گذشت شهر‌ها نيز گسترش پيدا مي‌كرد. به طبع آن مناسبات اجتماعي ميان مردم نيز پيچيده‌تر از قبل مي‌شد؛ پس زندگي اجتماعي نيازمند قوانين و ساختار‌هايي بود كه با اين رفتار‌هاي شهر‌نشينان هماهنگ باشد. ‌گي‌ارمه، در كتاب <فرهنگ و دموكراسي> مي‌نويسد: شهروندي فقط از لحظه‌اي آغاز مي‌شود كه انسان‌در‌ها را به روي كساني كه با او فرق دارند، بگشايد. شهروند كسي است كه قواعد سلوك دموكراتيك را مي‌داند و ارزش‌هاي اخلا‌قي آن را مي‌شناسد. ‌

  قوانين مربوط به شهر‌نشيني امروزه در قالب شهروند تداعي مي‌شود، شايد واژه شهروند در ميان كتاب‌ها و روزنامه‌ها غريبي نكند اما در متن جامعه هنوز ميهماني ناخوانده محسوب مي‌شود و هنوز هم در تعريف آن ابهامات زيادي ديده مي‌شود. ‌جامعه‌شناسان شهري و متخصصان فني شهر‌سازي و معماري بر اين باورند كه ميان شهرنشيني و شهر‌نشين تفاوت زيادي وجود دارد، شهر‌نشين كسي است كه به لحاظ جغرافيايي در يك قلمرو به نام شهر ساكن است و شهر‌نشيني يعني اينكه شهر‌وند داراي فرهنگ شهر‌نشيني شده باشد. ‌

   در اين ميان شهروندي يكي از مهم‌ترين و كاربردي‌ترين تئوري‌هاي اين دوره شده است كه در ايده شهروندي حق همه افراد براي برخورداري از حقوق قانوني به رسميت شناخته شده و مسووليت‌هايي كه آنها بايد آن را به جهت برخورداري از يك زندگي مناسب‌تر برعهده گيرند مشخص مي‌شود. ‌بايد دانست كه تنها استقرار فيزيكي در شهر‌، معادل واژه شهر‌وند نيست، شهر‌وند بايد در نقش‌هاي مشاركتي مديريت بهينه شهر ايفاگر نقش و مسووليت باشد، چرا كه شهروندي، بستر اجتماعي مناسبي را براي فعاليت‌هاي فرد مهيا مي‌كند تا او بتواند همه چيز را در خدمت پيشرفت خود به سوي تعالي به دست گيرد. ‌در حيطه شهر‌وندي، حق همه افراد براي برخورداري از حقوق قانوني به رسميت شناخته شده و همچنين مسووليت‌هايي كه آنها بايد آن را به جهت برخورداري از يك زندگي مناسب‌تر برعهده گيرند مشخص مي‌شود. اساسي‌ترين و آشكار‌ترين قوانين شهروندي در جامعه‌اي چون ايران، احترام به حقوق ديگران، وقت‌شناسي، عدم ايجاد مزاحمت در انواع مختلف آن، حفظ ميراث زيست، ايجاد فضا و محله سالم، پيشگيري از هرگونه آلودگي از نوع محيطي و صوتي، مشاركت در اداره شهر و جلوگيري از تخريب اموال عمومي است. ‌

   عبور از چراغ قرمز، انداختن زباله به خيابان‌ها و بوق‌هاي بي‌مورد فقط بخش كوچكي از رفتار‌هاي ناهنجار و غيراجتماعي است كه هر روز ما در زندگي خود با‌آنها مواجه هستيم، حتي ممكن است چنين رفتار‌هايي بر شهرو‌نداني كه درصدد رعايت قوانين و هنجار‌هاي شهر‌وندي هستند اثر گذاشته و رفتار آنها را نيز تحت تاثير قرار دهد، لذا بايد با ايجاد زمينه‌هاي فرهنگي جديد و دقت لا‌زم در اجراي قوانين، بنياد قوانين شهر‌وندي را هرچه بيشتر تقويت و آن را براي دهه‌هاي آينده نهادينه كنيم، چرا كه وقتي شهر‌وندان احساس كنند در صورت انجام رفتا‌ر‌هايي از قبيل انداختن ته سيگار در پياده‌رو مورد سرزنش اطرافيان قرار مي‌گيرند، از انجام چنين رفتار‌ي پرهيز كرده و به سمت انضباط اجتماعي حركت مي‌كنند. ‌همان‌طور كه اكنون سيگار نكشيدن در مكان‌هاي عمومي مانند اتوبوس‌هاي درون‌شهري به يك فرهنگ عمومي تبديل شده است و ديگر كسي به خود اجازه نمي‌دهد كه در چنين مكان‌هايي سيگار بكشد. ‌البته اين موضوع غالبا در نهادينه كردن فرهنگ شهر‌نشيني خلا‌صه نمي‌شود و ريشه آن در مهاجرت‌هاي بي‌رويه‌‌اي است كه در شهر‌ها مشاهده مي‌شود، توسعه گسترش شهر‌نشيني با سرعتي بي‌سابقه و حتي سريع‌تر از كشور‌هاي صنعتي باعث شده كه بسياري از شهر‌وندان آمادگي لا‌زم براي ورود به اين زندگي را پيدا نكنند. ‌

    افزايش بيكاري در چند سال گذشته، مهاجران را از شهر‌هاي كوچك كه كمترين اصطكاك را با قانون داشته‌اند به كلا‌ن‌شهر‌هاي بزرگ پرتاب كرده و همين عامل باعث شده كه آنها خود را در كلا‌نشهري ببينند كه زندگي در آن هم‌جهت با قانون است. با مهاجرت آنها و گسترش شهر‌ك‌ها و حاشيه‌نشيني فاصله هسته اوليه تا اقصي‌نقاط شهر‌هر روز بيشتر مي‌شود. سفر‌هاي درون‌شهري، زمان را از شهر‌وندان مي‌دزدد و شهر‌وندان براي صرفه‌جويي در وقت قانون را ناديده مي‌گيرند و با پس‌انداز كردن دقيقه‌ها جان خود و ديگران را به‌خطر مي‌اندازند. ‌

    در اين صورت <قانون‌گريزي> متولد مي‌شود و شهر‌وندان <مستمع‌آزاد> صداي قانون را نمي‌شوند و بعضي از شهروندان قانون را كالا‌يي لوكس مي‌داند كه براي ديگران وضع شده و ديگران براي عمل به آن مقدم هستند.

    بي‌توجهي به قوانين شهر‌نشيني و رعايت نكردن حقوق شهر‌وندي ناشي از همين آمادگي، موجبات آزار ديگر شهروندان و حتي خود را فراهم مي‌آورد. در نتيجه گسترش اين بي‌سازماني اجتماعي كه پيوند دهنده روابط فردي با روابط اجتماعي است، موجب ايجاد هرج‌و مرج اجتماعي و در نتيجه از هم پاشيدن اعتماد اجتماعي مي‌شود و هر فردي به فكر منافع فردي به جاي منافع ملي خواهد بود. ‌هيچ فردي نه مي‌تواند و نه بايد به‌گونه‌اي انحصاري تنها در فكر پيشرفت و گسترش زندگي مادي خود برآيد، بدون آنكه هيچ ارزش و اهميتي براي ساير اجزاي جامعه قائل شود چرا كه آنگاه براي نيل به اين اهداف تنها بايد از باقيمانده سايرين عبور كرد كه اگر اينگونه شود بي‌گمان آنچه بر جاي خواهد ماند جز ويرانه‌اي نخواهد بود. ‌اخلا‌ق شهري و شهر‌وندي اگرچه امروز به همراه مفاهيم مدرن و در قالبي نو به مخاطبان عرضه مي‌شود اما اخلا‌ق هميشه يك قلمروي مهم در زندگي اجتماعي و معرفتي هر فرد شناخته مي‌شود و چه بسا حتي پيش از هرچيز يك وسيله تنظيم‌كننده در روابط اجتماعي انسان‌ها نيز تلقي شود، اخلا‌ق در شكل اجتماعي‌اش يك ضرورت است. بايد گفت رفتار هر كس در جامعه عرضه‌كننده گونه‌اي از روابط آشكار و پنهان موجود در همان جامعه است، چون به هر حال انسان معلول اجتماع است و اجتماع در قبال او داراي مسووليت. هرچند اين واقعيت هرگز نمي‌تواند توجيهي بر رفتار‌هاي قانون‌شكنانه و نادرست او به بهانه تاثيرگرفتن از جامعه و يا گرفتن انتقام از آن شود. به هر حال اين امري انكارناشدني است كه هرگاه عملي غيراخلا‌قي از كسي سر بزند، آنكه نخست متهم اصلي به شمار خواهد رفت خود او خواهد بود كه بايد پاسخگوي كردار نادرست خويش باشد.

منابع اخلاق شهروندی: منابع دینی، سنتی و فرهنگی 

¡ دین: انسجام و یکدستی دینی  در کشور ما نقطه مثبتی به حساب می آید. در عین حال اقلیت های دینی ایران ادیان ابراهیمی و در چشم انداز مشترکی با دین اکثریت قرار دارند

¡ سنت: ما گنجینه ای بزرگ از  رفتارها، باورها و عرف ها و آداب و و رسوم داریم که هنوز در بخش بزرگ خود مورد استفاده قرار نگرفته اند. مطالعه بر پیشینه چند هزار ساله شهر نشینی در ایران و اخلاق انسانی در این کشور می توان کمکی اساسی به ما برای باز آفرینی  مدرنیته خود بدهد: مدرنیته در تناقض با سنت نیست بلکه باید از دل آن بیرون بیاید. دلیل آنکه ما مدرنیته را بیشتر در تضاد و تنش با سنت می بینیم برون زا بودن مدرنیته در تعریف کنونی آن و نبود هم خوانی و همسازی آن با فرهنگ بومی است. هر فرهنگ و هر کشوری نیاز دارد و باید مدرنیته خود را بر اساس سنت های خود بسازد.

¡ تنوع محلی، قومی، زبانی :  وجود سنت ها و آداب و رسوم و زبان های محلی و قومی برای کشور ما یک نعمت بزرگ است که باید آن را قدر بدانیم و بتوانیم از آن  استفاده مناسب برای ساختن جامعه جدید خود بکنیم این کار دو دلیل اصلی دارد: نخست آنکه استفاده و مدیریت صحیح  منبعی اضافه برای ساختن شهروندی  برای ما به حساب می آید و دوم آنکه مدیریت نامناسب و مبتنی بر پیش داوری های نادرست سبب ایجاد و افزایش خطر تنش و تفرقه هایی می شود که ما همواره توانسته ایم در طول تاریخ خود از آنها پرهیز کنیم.

منابع اخلاق شهروندی: منابع مدنی و سیاسی

¡ اخلاق مدنی: تقویت مفاهیم و باورهای اخلاقی که باید در یک روند اجتماعی شدن عقلانی شده انجام بگیرد و برای این کار باید فرایندهای موازی اجتماعی شدن ( خانواده، سیستم رسمی آموزش،  حوزه عمومی زندگی شهروندان ) با یکدیگر هماهنگی داشته  ناقض یکدیگر نباشند چه در غیر این صورت  هیچ یک نمی توانند تاثیر چندانی گذاشته و شهروندی شکل نمی گیرد: چرخه های نامناسب که آسیب زا هستند باید بدل به چرخه ای مثبت و سالم ساز شوند.

¡ اخلاق سیاسی : نقطه ضعف ما  شکل نگرفتن و درونی نشدن مفهوم «دولت» در ذهن مردم در معنای  اصیل آن است: دولت چیزی بیرونی و به مثابه نوعی حاکمیت جدا از کالبد عمومی  درک می شود در حالی که باید آن را انعکاسی از  روابط و اراده عمومی به شمار آورد: تقویت مشارکت سیاسی و فراهم آوردن زمینه های مناسب این مشارکت وظیفه ای اصلی است زیرا در چشم اندازی کوتاه و میان مدت ما هنوز باید در راه تقویت مردم سالاری نمایندگی پیش برویم. با این وصف در همین حال باید فرایندهای موازی را برای گذار غایی به مردم سالاری مشارکتی نیز فراهم کرد: تقویت حکومت های محلی، تمرکز زدایی، تقویت سازمان های غیر دولتی، بالا بردن ظرفیت های نقد و نقد پذیری در جامعه و کاهش تنش ها و روابط مبتنی بر زور در ین حفظ امنیت و صلح اجتماعی به مثابه مهم ترین محور زندگی اجتماعی انسان ها 

نتیجه گیری

¡ ضرورت نگاه و رویکرد انسان شناسانه و فرهنگی به شهر و نهادینه کردن این رویکرد از طریق برنامه هایی همچون این همایش

¡ هدایت محورهای پژوهشی به سوی  پژوهش های خرد نگرانه و محوریت بخشیدن به سطح محلی برای شناخت و درک سازوکارهای اجتماعی - فرهنگی ، یافتن پدیده های بیماری زا و تلاش برای یافتن  راه حل های «نزدیک» و «درونی» برای از میان بردن این مشکلات.

¡ تقویت رابطه میان حوزه سیاسی  و حوزه فرهنگی از خلال گذار از نهادهای حکومت محلی ( شهرداری ها): تبدیل  شهر داری ها و انجمن های غیر دولتی به دو نهاد بزرگ جامعه مدنی برای  گذار آرام و موازی به  مردم سالاری های  مشارکتی و در عین حال به پایه های  تقویت کننده و پشتیبان  های اصلی فرایندهای  عمومی مورد تاکید در کشور یعنی فرایندهای «ملت سازی» و «دولت سازی» و درونی کردن این مفاهیم در رفتارهای فردی و اجتماعی و  در اندیشه و افکار مردم. 

¡ برای مقابله با اثرات منفی جماعت گرایی ها ی جدید شهری باید سه روش فرهنگی در آن واحد اتخاذ شود:

¡ 1- نیاز سنجی هویتی و کمک به شکل گرفتن جماعت ها برای ایجاد مکانی برای شکوفایی و بیان آنها.

¡ 2- ایجاد امکان به تداخل یافتن و ترکیبی شدن جماعت ها برای  همگرایی میان آنها و جلوگیری از تنش و تضاد یافتن آنها با یکدیگر

¡ 3- جلوگیری  از شکل گرفتن جماعت گرایی های منفی و در تضاد با منافع و هویت های عمومی و انسجام های ضروری اجتماعی  از راه مثبت و به حداقل رساندن روش های قدرتمدارنه مقابله با این جماعت گرایی ها که اغلب از طریق  فرایند مقاومت به تقویت آنها منجر می شود.


منابع :

سایت اطلاع رسانی  آفتاب

www.aftab.ir

سایت اطلاع رسانی دانشنامه رشد

www.daneshnameh.roshd.ir

موتور جستجوگر گوگل

www.google.com

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:22 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره مذهب ،حکومت و خانواده در آمریکا

بازديد: 195

 

تحليلي از وضعيت مذهب در آمريكا

ر چند دهه اخير سردمداران جهان غرب براي رشد تمدن مادي و به انزوا كشاندن مذهب در غرب، تلاش همه‌جانبه و شديدي را آغاز نمودند، كه تمام تلاش ايشان به سمت حاكم نمودن ارزش‌هاي مادي به جاي ارزش‌هاي الهي سوق داشت. تأملي مختصر در تاريخ اجتماعي و سياسي غرب و يا نوشته‌ها و سخنان متفكران فعلي آنها براي اثبات اين مطلب كافي است.

آمريكايي‌ها در دو دهة اخير براي يافتن راه‌هاي عملي رهبري جهان، مؤسسات و افراد زيادي را به خدمت گرفتند، به خصوص پس از فروپاشي شوروي در 1990، كه وظيفه اين مؤسسات و بنيادها براي به عينيت رساندن رهبري مطلق آمريكا سنگين‌تر گشت.

بنياد هريتيج (1)، از مؤسسات بسيار مهمي است كه پروژه‌هاي فراواني را در اين زمينه به انجام رسانده است. يكي از مهمترين اين پروژه‌ها،‌ پروژه‌اي است با نام “تعهدي براي رهبري” كه از آن به عنوان انجيل دولت آمريكا ياد مي‌شود. مهمترين ويژگي اين پروژه آن است كه هر چند سال يكبار تجديدنظر و تكميل مي‌شود تا طبق شرايط جديد، راهكارهاي تازه و عملي‌تر را براي رسيدن به هدف نهايي يعني رهبري جهان ارائه دهد كه يكي از قدم‌هاي مهمي كه در اين راه برداشته است، بيان ضعف‌ها و مشكلات پايه‌اي و اصلي آمريكا و راهكارهاي اصلاح آنهاست.

يكي از فصل‌هاي مهم اين پروژه كه دربارة مسائلي مذهبي در آمريكاست و “پاتريك فاگان” (2) و “جوزف لاكنت” (3) مديريت اين بخش را بر عهده دارند، مورد نظر ماست.

 

تأكيد اولية طراحان اين پروژه بر وضعيت وخيم مذهبي در آمريكا در چند دهة اخير و مخالفت‌ نهادهاي دولتي با رشد مذهب مي‌باشد كه به نظر طراحان، اين وضعيت نابهنجار بازتاب‌هاي فراواني در چند سال اخير داشته و تغييرات عميقي در ميان مردم به وجود آورده و كار دولتمردان را دشوارتر ساخته است.

آنها ابتدا تأكيد مي‌كنند: “تجربياتي كه از سال 1960 آغاز شده و به دنبال به انزوا كشاندن مذهب بوده است، و اين تجربه نتوانسته آن مدينة فاضلة موعود را به ارمغان بياورد و تزريق دلارهاي فراوان به جامعه و توليد صدها برنامه اجتماعي نتوانسته جلوي از هم پاشيدگي خانواده‌ها و نابودي فضايل آموزشي را بگيرد.”

در ادامه، مطالب مهمي را در مورد رابطه خصومت‌آميز مؤسسات و شركت‌هاي مختلف در گذشته با دين و مذهب ذكر مي‌كنند: “برخي از مؤسسات سعي مي‌كنند اهميت مذهب و دعا را كتمان كنند و علت موفقيت خود را بي‌اعتمادي به مسائل الهي عنوان مي‌كنند. مهم‌تر از آن در 50 سال گذشته تصميمات دادگاه‌هاي آمريكا نسبت به مذهب‌، كاملاً خشونت‌آميز و تهاجمي بوده است و احكام دادگاه‌ها بيان مي‌كند كه شركت مؤسسات مذهبي در برنامه‌هاي دولتي، زماني قانوني است كه هدف آن برنامه‌ سكولار باشد و دين را تأييد يا رد نكند. طبق اين تصميمات، گروه‌هاي مذهبي از شركت در برنامه‌هاي بازپروري معتادان، تأمين مسكن براي افراد فقير و بازپروري زندانيان محروم گشته‌اند، گروه‌هاي آموزش انجيل برخلاف گروه‌هاي پيشاهنگي و كلوپ‌هاي بازي، اجازه ملاقات با دانش‌آموزان را در ساعات درسي نداشته‌اند و دولت اجازه كمك مالي به مدارس مذهبي را نداشته است. بيمارستان‌هاي مذهبي نه تنها حق دريافت پول از دولت را ندارند، بلكه اجازه شركت در برنامه‌هاي مراقبت پزشكي را نيز نخواهند داشت. در بسياري از كالج‌ها مربيان و اساتيد هيچ جايگاهي براي مذهب در آموزش قائل نبوده‌اند.”

به طور عمومي نويسندگان اين طرح تأكيد مي‌كنند كه اين مخالفت‌ها به خاطر وجود “اصلاحيه اول” قانون اساسي آمريكاست كه بيان مي‌كند: “كنگره نبايد قانوني را تصويب كند كه مربوط به تأسيس يك مذهب به طور رسمي شود يا انجام دادن آزاد اعمال مذهبي را منع كند”، و در نتيجه هرگونه كمك مؤسسات مذهبي به عنوان كمك به يك دين خاص تلقي مي‌شود و از آن جلوگيري به عمل مي‌آيد و به همين دليل است كه “ويليام سيمون” از اعضاي هيأت‌ امناي بنياد “هريتيج” تأكيد مي‌كند كه “به مرور زمان با استناد به اين قانون سعي كرده‌اند كه آزادي از مذهب را به جاي آزادي مذهبي تبليغ كنند و آن را در سطح جامعه به عينيت برسانند و به مروز زمان معناي آزادي براي مذهب از بين رفته است.” او خود ادامه مي‌دهد: “علاوه بر استناداتي كه مخالفان مذهبي به اين قانون مي‌كنند سه عامل ديگر نيز باعث رشد و ترويج بي‌ديني گشته است كه عبارتند از “ظهور و توسعه پلوراليسم و تكثرگرائي”، “توسعه قدرت دولت و محوريت دولت فدرال (كه باعث به حاشيه رانده شدن مذهب گشته است) و “رشد گروه‌ها و مؤسساتي كه به طور وسيع جداسازي مطلق دين و دولت را ترويج مي‌كنند.” (4)

اين مخالفت با حضور مذهب در صحنه اجتماع و سياست ريشه تاريخي و عميقي در غرب دارد. اين مخالفت‌ها در گذشته به صورتي كاملاً‌ آشكار و صريح، حتي در ميان تودة مردم نيز وجود داشته است. به عنوان مثال همان‌طور كه “ويليام سيمون” در سخنراني خود با عنوان “چرا آمريكا به مذهب نياز دارد” بيان كرده است، شعار انقلابيون جمهوري‌خواه فرانسه اين بود كه: “بياييد آخرين شاه را با رودة آخرين كشيش خفه كنيم” (5) و در بسياري از كتب نظريه‌پردازان غربي، مانند “ماديسون” تأكيد شده است كه “سيلاب‌هاي خون به نام دين‌هاي رسمي در دنياي قديم جاري شده‌اند و اكنون راه علاج آن جداي دين از دولت است.”

وضعيت فعلي مذهب در آمريكا

جهان غرب، با وجود تلاش‌هاي فراواني كه در راستاي حاكميت ارزش‌هاي مادي انجام داده است، در حال حاضر با دو بحران اصلي و محوري، درگيري جدي دارد كه نحوه رفتار آن با اين دو بحران، كيفيت ادامه حيات جهان غرب را تعيين مي‌كند. رشد گرايش عمومي به مذهب و اعتقاد نظريه‌پردازان به كاركرد اجتماعي دين در كنار تلاش آنان بر استمرار قوانين سكولار غربي، كه يك پارادوكس عملي مي‌باشد، دو بحران اصلي است كه بررسي آنها به علت ارتباط مستقيم مذهب، ما را در شناخت وضعيت مذهبي جهان غرب در سال‌هاي اخير ياري مي‌نمايد.

1) رشد گرايش عمومي به مذهب

با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران، اقبال عمومي جهان به مسائل اعتقادي و الهي رشد چشمگيري يافت و در اين امر و حركت مهم جهاني، اراده مادي‌گرايانه متوليان تمدن غرب بي‌اثر بوده است. اين احياي مجدد دينداري در عالم، بزرگترين چالش‌ را براي جهان مادي به وجود آورد كه با عقب‌نشيني آنها نيز همراه بود.

بسياري از نظريه‌پردازان آمريكايي و از جمله مهم‌ترين آنها يعني طراحان پروژه مذكور معتقدند در چند سال اخير در سراسر آمريكا رويكرد دوباره‌اي به مذهب در بين عموم مردم بوجود آمده است. آنها در ادامه پروژه خود آورده‌اند كه “شكست راه‌حل‌هاي ليبرال و سكولار كاملاً واضح مي‌باشد و به اين خاطر بسياري از مردم به سمت كمك به مؤسسات مذهبي روي آورده‌اند. به خصوص در جولاي 1999، مؤسسه گالوپ (كه يكي از مؤسسات معروف آمارسنجي در آمريكاست) در گزارشي آورده است كه در نتيجه تيراندازي‌هاي اخير در مدارس دولتي، افراد زيادي درخواست بازگشت به ارزش‌هاي سنتي خانوادگي مانند نيايش در كلاس‌هاي مدارس را دارند و همان مؤسسه در يك نظرسنجي كه به كمك شبكه “” و روزنامة “يو.اس.اي.تودي” انجام داده است، تأكيد مي‌كند كه 70% مردم آمريكا طرفدار نيايش در مدارس هستند.”

در ادامه پروژه به آمارهاي مهمي كه توسط مؤسسات نظرسنجي آمريكا مخصوصاً مؤسسه گالوپ تهيه شده است،‌ استناد مي‌كنند و آورده‌اند: “92% مردم آمريكا اعتقاد به خداوند يكتا و قدرتمند دارند، 88% اعتقاد به معجزه، 85% اعتقاد به بهشت و 72% اعتقاد به جهنم دارند. حدود 100 ميليون انسان بالغ آمريكايي قسمتي از عيد پاك سال 1999 را در كليسا گذراندند، 61% از افراد بين 18 تا 29 سال گفته‌اند كه عضو يك كليسا يا كنيسه هستند و اين ميزان براي سنين بين 30 تا 49 سال به 66% و افراد بالاي 50 سال به 76% مي‌رسد.”

2) پارادوكس عملي جهان غرب: اعتقاد به مخالفت عملي با كاركرد اجتماعي دين

گذشته از بحران رشد معنويت كه به طور فزاينده‌ و از منبعي خارج از مرزهاي جغرافيايي تمدن غرب، آنها را تهديد مي‌كند،‌ تمدن غرب از درون نيز با چالش مهمي درگير است و آن مواجه شدن با يك پارادوكس عملي در نحوه رفتار در برابر رابطه دين و مسائل اجتماعي مي‌باشد، كه خود اين امر به تنهائي حيات تمدن الحادي را با تهديد جدي مواجه ساخته است. به طور كلي در حال حاضر نظريه‌پردازان و عامه مردم را در غرب در نسبت به جايگاه دين در عرصه اجتماعي مي‌توان به دو گروه تقسيم كرد:

اول: گروه‌هاي بسياري از طبقه متفكران و عامه مردم در كشورهاي غربي كه اعتقاد راسخي به كاركرد اجتماعي دين پيدا كرده‌اند و براي به عينيت رساندن آن تلاش مي‌نمايند.

دسته يكم: كه شامل اكثريت مردم و محققان غربي است نسبت به تأثير جدي و بي‌بديل دين بر ثبات اجتماعي و مسائل اخلاقي اجتماعي تأكيد مي‌كنند. به عنوان مثال، طراحان پروژه بيناد “هريتيج” تأكيد مي‌كنند: “تحقيقات علوم اجتماعي ثابت كرده است كه عبادت منظم مذهبي، زندگي خانوادگي و ازدواج را مستحكم‌تر مي‌سازد. در تحقيق مهمي كه در دهه اخير، اساتيد چندين دانشگاه غربي انجام داده‌اند، آورده شده كه علت اصلي اعمال جنسي نامشروع در دوران بلوغ، نبود رفتارها و اعمال مذهبي است نه پويايي يا عدم پويايي خانواده. محققين نتيجه‌گيري كرده‌اند كه پويايي خانواده نيز به وجود باورهاي مذهبي بستگي دارد. كمتر از 10% از دانش‌آموزاني كه الكل مصرف مي‌كنند، گفته‌اند كه در فعاليت‌هاي مذهبي شركت دارند. اين تأثير گرايش به مذهب در تمايل بيشتر به كار و موفقيت شغلي و كم شدن اعتياد اثر چشمگيري داشته است. طبق آماري كه در دهة اخير گرفته شده است، اغلب زندانيان،‌ كساني هستند كه به كليسا نمي‌روند و در فعاليت‌هاي مذهبي شركت نمي‌كنند.”

اين نوع گرايش نسبت به تأثير مذهب در مسائل فردي در بين عموم مردم آمريكا در حال گسترش است و اين تأثير مثبت را نظريه‌پردازان آمريكايي نيز مجبور هستند با صداقت يا از روي نفاق به آن معترف باشند. از اين جهت است كه بنياد “هريتيج” در گزارش ديگري به نام “تأثير اعمال مذهبي بر ثبات اجتماعي” تأكيد مي‌كند كه “شركت در مراسم مذهبي باعث اميدواري به آينده و تمايل به كنترل آينده خواهد شد و مهمتر از آن عزت نفس به طور مشخص به تصوير فرد از خداوند ارتباط دارد و آنهايي كه عزت نفس بالايي دارند به خداوند عشق مي‌ورزند.

“كارل جانگ”،‌ يكي از پيشگامان روانشناسي و روان‌پزشكي مدرن مي‌گويد: “ در بين همه بيماران من در نيمه دوم عمرم، هيچ كس نبود كه مشكل خود را نداشتن ديدگاه مذهبي نداند. همه آنان تا وقتي ديدگاه مذهبي خود را به دست نمي‌آوردند، بهبود نمي‌يافتند.”

“پاتريك فاگان” و “جوزف لاكنت” در طرح مذكور تأكيد مي‌كنند كه: “در حال حاضر، پليس به كشيش كليساي محل به عنوان چشم و گوش خود در محل نگاه مي‌كند. يك گروه از كليساهاي شهري به رهبري عاليجناب “ايگن ريورز” براي حل مسأله خشونت جوانان، با پليس و قضات شروع به همكاري كرده‌اند. پس از 2 سال، “نيويورك” و “نيوزويك” نوشتند كه حتي مورد يك مورد قتل و جنايت در ميان آن جوانان گزارش نشده است. يكي از مأموران سابق پليس بوستون گفت: ما نمي‌توانيم بدون كشيش‌ها در بوستون كار مؤثري انجام دهيم. گروه‌هاي مختلف كشيشان كه در بيش از 1600 زندان آمريكا در ترويج مسائل مذهبي در زندان فعال هستند، اميدهاي زيادي را در اصلاح زندانيان بوجود آورده‌اند، به نحوي كه از 60 زنداني كه چندين زندان آمريكا دوره 18 ماهه آموزش مذهبي را گذارنده بودند، فقط 5 نفر پس از آزادي به زندان بازگشتند‌”.

دسته دوم: كساني هستند كه گرايش به مذهب را تضمين‌كننده حفظ آزادي و دموكراسي مي‌دانند كه اينان در بسياري از موارد حرف خود را به دولتمردان اوليه آمريكا مستند مي‌سازند. مثلاً “ماريان ويليامسون” (6) كه از نويسندگان و سخنرانان معروف آمريكايي در مسائل فلسفي و اعتقادي است در مصاحبه‌اي كه در مورد كتاب اخيرش به نام “التيام دادن آمريكا” انجام داده است، مي‌گويد: “ما شاهد ناهنجاري‌هاي وحشتناك اجتماعي هستيم كه از جايگزيني پول به جاي محبت به وجود آمده‌اند. ما در 30 سال گذشته با كمك‌هاي دولتي خود شركت‌هاي بزرگ را پروتمند و ميليون‌ها آمريكايي را فقير كرده‌ايم، بيش از 22% بودجه فدرال را صرف امور نظامي و 5% را صرف امور آموزشي مي‌كنيم، وضعيت مدارس دولتي به قدري خراب است كه بيش از صد ميليارد دلار براي اصلاح كمي و كيفي آن نياز داريم … متأسفانه دموكراسي در حال حاضر در اين كشور تبديل به سلطنت‌طلبي شده است و با وسايل ابزاري كه درست كرده‌اند تمام سعي خود را براي سرگرم كردن و فروبردن ما در بي‌خبري به كار برده‌اند. ما در مرز نابودي به سمت مصرف‌گرايي و بي‌خبري از سياست هستيم. از بين 163 كشور داراي دموكراسي،‌ آمريكا از نظر مشاركت مردم رتبه‌اي در حدود صدوچهلم را دارد چرا كه در آخرين انتخابات كنگره تنها 40% مردم شركت كرده‌اند.”

در همين راستا‌، كميسيون امنيت ملي آمريكا در طرح بسيار مهمي با نام “استراتژي امنيت ملي آمريكا در قرن 21” سعي كرده است پس از مطرح كردن مشكلات موجود در آمريكا به ارائه راهكارهاي عملي براي آن بپردازد تا استراتژي آمريكا را تا سال 2025 تعيين نمايند. (7) در اين طرح راجع به مشاركت سياسي مردم آمريكا آمده است: “در سال 1998، گزارش نهايي كميسيون ملي تجديد حيات مدني كه رياست آن مشتركاً بر عهدة “ويليام ج. بونت” و “سام. نان” بود، به افت شايان توجه علاقه مردم به مشاركت در فعاليت‌هاي مدني كه در 25 سال گذشته به خصوص در ميان جوانان مرسوم بوده، اشاره كرده و هشدار داده است كه ما در معرض خطر تبديل شدن به ملتي نظاره‌گر هستيم. “رابرت پاتنام”، استاد علوم سياسي دانشگاه “هاروارد”، تأكيد كرده است كه در 30 سال گذشته شركت مردم در انتخابات سراسري 25% كاهش يافته است و در سال 1992، 75% آمريكاييان گفته‌اند كه به دولت فدرال اعتماد ندارند يا اعتماد اندكي دارند و خود ايشان حل اين مشكلات را تنها در سايه اعتقاد عملي به كاركرد اجتماعي دين مي‌دانند.”

از همين رو، طراحان پروژة “تعهدي براي رهبري” آورده‌اند: “مذهب در آمريكا بايد به عنوان بزرگترين مؤسسه سياسي قلمداد شود، چون مذهب، استفاده از آزادي را آسان مي‌كند و سردمداران آمريكا مذهب را براي حفظ مؤسسات جمهوري‌خواه لازم مي‌دانستند.” در همين زمينه “كلينتون” در نامه معروفي كه در سال 1995 منتشر ساخت تأكيد كرد: “مذهب كمك مي‌كند تا به مردم شخصيتي بدهد كه بدون آن دموكراسي باقي نخواهد ماند.” و “ويليام سيمون” در سخنراني خود سعي در مستند كردن اين استدلال‌ها به تاريخ آمريكا دارد، او مي‌گويد: “براي حل مشكلات فعلي، ما به يك “مثلث ابدي اصول اوليه” نياز داريم كه سه ضلع اين مثلث عبارتند از آزادي و پرهيزكاري و مذهب. يعني هر كدام از اين سه ضلع محتاج به ديگري است. آزادي، محتاج به “تقوا و فضيلت” و مذهب محتاج به “آزادي” است”.

او به نقل از “فرانكلين” (از اولين رؤساي جمهور آمريكا) مي‌گويد: “تنها افراد پرهيزكار لياقت آزادي را دارند”. و تأكيد مي‌كند: “فضائل اخلاقي، مانند شجاعت و نيكي كردن بايد در جامعه پايه‌گذاري شود و اين مذهب است كه فضائل را همراه با رضايت و محدوديت‌هاي لازم آن پايه‌گذاري مي‌كند”. در همين راستا “جوزف لاكنت”، در مقاله‌اي ديگر با نام “مذهب و حكومت” مي‌گويد: “توماس جفرسون، (از رؤساي جمهور قبلي آمريكا)كه از طرفداران و ترويج‌كنندگان مهم جدايي دين و دولت بود و بسياري از قوانين سكولار اجتماعي را پايه‌گذاري كرد، يكبار در پاسخ به اين سؤال كه چرا با اين كه مسيحيت سنتي را قبول ندارد، در مراسم كليسا شركت مي‌كند، پاسخ داد: “به عنوان يك رئيس جمهور احساس ضرورت مي‌كند تا طرفداري از مذهب را به مردم نشان دهد، چرا كه هيچ ملتي بدون مذهب وجود نداشته و حكومت نكرده و نخواهد كرد”.

دسته سوم: كساني كه رشد اعتقادات مذهبي را براي افزايش قدرت جهان غرب لازم مي‌دانند. مثلاً “ماريان ويليامسون” در همان مصاحبة مذكور تأكيد مي‌كند: “ما وارد دوران عقيده‌گرايي شده‌ايم و عقايد، قوي‌تر از ماده هستند. ما در گذشته تنها به دنياي خارج، به عنوان منبع قدرت خود نگاه كرده‌ايم و حالا در حال وارد شدن به دوراه‌اي هستيم كه بايد عقايد را به عنوان منبع قدرت خود بشناسيم و اين يك انتقال عظيم تاريخي است،‌ ما، پس از تفكر و دقت بيشتر درك خواهيم كرد كار معنوي ما، قدرت ما را بيشتر مي‌كند و بنابراين تأثير ما را در جهان نيز بيشتر مي‌سازد. هر نيرويي كه با صداقت الهي و معنوي همراه نباشد، موقتي است و بيشتر از آنكه به نظر مي‌رسد، آسيب‌پذير خواهد بود”.

وجود و رشد اين سه دسته در كنار گرايش عمومي جهاني به سمت مذهب، باعث به وجود آمدن تحولات مهم و بي‌سابقه‌اي در رفتار جهان غرب نسبت به جايگاه مذهب و مذهبيون در امور اجتماعي گشته است. احكام ديوان عالي آمريكا كه به آنها اشاره شده از شواهد محكم و دقيقي است كه تن دادن به اجباري مسئولان جهان كفر به ارتقاي جايگاه مذهب در جوامع غربي را نشان مي‌دهد.

دوم: به نظر گروهي از سردمداران و نظريه‌پردازان، به مرور زمان، جايگاه دين در امور اجتماعي رشد چشمگيري خواهد داشت و اين به معني شكست ديدگاه‌هاي مادي‌‌گرايي و سكولار غرب و در نتيجه باعث سرعت پيدا كردن نابودي غرب خواهد شد. از اين روست كه به شدت به مخالفت با حضور مذهب در عرصه اجتماع و ترويج تفكرات سكولار مي‌پردازند و البته همانگونه كه در ادامه خواهد آمد، مسائلي مانند تصويب قوانين اخير ديوان عالي آمريكا نشان مي‌دهد كه اين مخالفت‌ها اثر اوليه خود را به مرور از دست داده است.

طراحان پروژه بنياد “هريتيج”، نگراني‌هاي خود را دربارة مخالفت‌هاي صورت گرفته با گرايش مذهب به شدت ابراز كرده و آورده‌اند كه: “مطالعات نشان داده‌اند كه هرچه يك فرد در زمينه موضوعات تخصصي، بيشتر آموزش ببيند نسبت به مذهب بيشتر خصومت مي‌ورزد. روانشناسان كمتر از روان‌پزشكان و آنها كمتر از مددكاران اجتماعي و آنها كمتر از مشاوران مسائلي خانوادگي و ازدواج و آنها كمتر از مردم عادي از روش‌هاي مذهبي در زندگي حمايت مي‌كنند. با آنكه طبق آمارهاي اخير ثابت شده است كه معدل دانش‌آموزان يك مدرسه كاتوليك در واشنگتن، 72% بهتر از همتايان خود در مدارس دولتي است و با اينكه مدارس فراواني از كشيشان تقاضا كرده‌اند تا به عنوان معلم و دستيار به كلاس‌هاي مدارس بيايند، اما هنوز بسياري از مسئولين بخش آموزش تأكيد مي‌كنند كه مذهب در آموزش تأثيري ندارند و مهتر از آن طراحان مدارس دولتي آمريكا در قرن بيستم مدعي هستند كه بايد از تأثيرات مذهبي والدين بر دانش‌آموزان كاسته شود”.

در همين زمينه طراحان گزارش ديگر بنياد “هريتيج” مي‌گويند: “بيشتر تاريخ علوم اجتماعي با اين ديدگاه شكل گرفته است كه شركت در مراسم‌هاي مذهبي و اتكا به آنان فقط براي افرادي است كه احساس كمبود سلامت شخصي دارند، همچنانكه مؤسسه MMPT كه داراي شهرت در زمينه مسائل روانشناسي است تمام تلاش خود را به كار بسته است تا ثابت نمايد كه اگر كسي بگويد “من واقعاً مذهبي هستم”، به اين معني است كه سطح سلامت رواني او پائين است. اين مؤسسه در گذشته تلاش‌ مي‌كرد تا ثابت كند ويژگي‌هاي مثبت مذهبي مانند تواضع و احترام به ديگران از شاخص‌هاي منفي زندگي است”.

اما اين مخالفت‌ها در سال‌هاي اخير، صراحت خود را از دست داده‌اند. بسياري از نظريه‌پردازان غربي سعي مي‌كنند براي جدايي دين از سياست، توجيهات اخلاقي بياورند. مانند توجيهات اخلاقي كه در نامه 60 نفر از روشنفكران غربي منتشر گشت، آمده است كه مثلاً براي آنكه قداست دين محفوظ بماند، مانع از حضور آن در صحنه سياست هستند.

خود اين كاهش مخالفت عمومي در دخالت دين در سياست، نشان‌دهندة سرعت گرفتن گرايش به اليهات و افول تمدن مادي و غربي است كه در حال از دست دادن رهبري و پرچمداري خود در عالم است.

از بررسي اين دو گروه كه از طبقات مختلف غربيان تشكيل شده‌اند، معلوم مي‌شود كه تمدن مادي علاوه بر آنكه پس از پيروزي انقلاب اسلامي ايران با يك چالش عميق و قطعي از ناحيه رشد معنويت در سراسر عالم روبه‌رو گشته، از درون نيز دچار يك نوع دوگانگي در عمل شده است،‌ زيرا از يك سو بنا بر اعتقادات مادي خويش، قائل شدن به كاركرد اجتماعي دين را باعث نابودي تمدن خود مي‌داند و از سوي ديگر براي حل بسياري از بحران‌هاي اجتماعي و حتي حيات مادي خود نياز مبرمي به حضور دين در عرصه اجتماعي دارد. و از اين جهت تا آنجا كه بتواند از حضور اجتماعي دين، ممانعت به عمل آورد، لكن به تدريج در مسائل مهمي مانند امور آموزشي كه در احكام ديوان عالي آمريكا آمده است، مجبور به پذيرش جايگاهي متعالي براي امور مذهبي است. اين بحران‌ها سبب گشته‌اند تا همان طور كه رهبر معظم انقلاب اسلامي فرمودند، صداي شكسته شدن استخوان‌هاي تمدن مادي غرب به گوش برسد.

ادامه حيات جهان كفر

آنچه از مجموع اين نظرات بر مي‌آيد آن است كه جهان غرب به طور جدي در سرازيري فروپاشي قرار گرفته است و متفكران خرد و كلان تا حد زيادي به اين مطلب پي‌برده‌اند و به نظر مي‌رسد كه مهمترين چالش‌ جهان غرب، در بعد فرهنگي و عقيدتي است. يعني همان‌طور كه در بسياري از گزارش‌ها و طرح‌ها و سخنراني‌هاي نظريه‌پردازان آمريكا به صراحت يا غير مستقيم آمده است، عامل هماهنگ شدن ايشان، حول ايدئولوژي آنها، رو به كاستي نهاده است و هرچه به سمت جهاني‌شدن جلو مي‌روند اين ضعف در هماهنگي، بيشتر خود را نشان مي‌دهد.

رشد معنويت در تعارض با وحدت حول مادي‌گرايي است و از طرف ديگر انگيزه‌هاي مادي خودشان نيز قدرت ايجاد هماهنگي مستمر را ندارد و واقعيت جهان عليه مادي كردن عالم شكل گرفته است. به اين دليل است كه شعار مبارزه با آمريكا شدت يافته و پرچم كفر رو به افول است. مشكل جهاني‌شدن و وحدت جهاني، وحدت هويت و بحران هويت است كه براي كسب آن بايد احساس نياز واحد و ايدئولوژي واحد به وجود آيد و سخت‌افزارها و نرم‌افزارها حول آن وحدت يابند و اين ممكن نيست مگر با وحدت در ايدئولوژي و عقيده كه آن هم در غرب در حال گسسته شدن به معناي كامل مي‌باشد. به همين دليل است كه “ماريان ويليامسون” تأكيد مي‌كند كه “ما با مصرف قرص‌هاي ضدافسردگي خود را به خواب زده‌ايم و نمي‌خواهيم توجه كنيم كه بدون انجام كارهاي روحي و رواني و معنوي مشكل ما حل نمي‌شود، اگر به مسائل روحي و اعتقادي روي نياوريم تجربه آمريكايي پايان خواهد يافت و آمريكا شكست خواهد خورد” و همين مطالب را سردمداران قبلي آمريكا نيز درك كرده‌اند. مانند “آيزنهاور” كه گفته است “بدون خداوند هيچ شكلي از حكومت آمريكا و روش زندگي آمريكا باقي نمي‌ماند”.

با توجه به اين مطالب است كه نويسندگان پروژة بنياد “هريتيج” در پايان اين بخش نتيجه‌گيري كرده‌اند كه “تاريخ آمريكا نشان داده است كه مشاركت بين دين و دولت به نفع هر دو آنهاست، پس نبايد نسبت به مذهب خصومت نشان دهيم”.

با توجه به مطالب و شرايط فرهنگي و اجتماعي مي‌توان اين احكام ديوان عالي آمريكا را به خوبي درك كرد و آن را به عنوان يكي از شواهد محكم و دقيق براي به اثبات رساندن گرايش شديد به سمت مذهب و ناچاري دولتمردان آمريكا از همكاري ظاهري در حداقل‌هاي مذهبي با مردم آن كشور دانست. يعني همان طور كه بيان شد، پس از وضعيت نابهنجار مذهبي در چند دهه اخير و خصومت‌ورزي‌هاي فراوان نسبت به دينداران و با بروز و ظهور گسترده دينداري در سال‌هاي اخير مسلماً سردمداران جهان كفر به علل مختلف مجبور گشته‌اند از مخالفت‌هاي شديد خود نسبت به امور مذهبي بكاهند و دست به تصويب چنين قوانيني بزنند كه برخلاف رويه گذشته كمك دولت به مؤسسات مذهبي را نيز تا حدي تأييد نمايد.

اما واقعاً تدابير اصلي و محوري كفار براي جلوگيري از رشد حكومت‌ الهي و ادامه دنياپرستي چه چيزهايي است؟! اينها كه به طرق گوناگون صداي شكستن استخوان‌هاي تمدن غرب را شنيده‌اند چه راهكاري علمي براي جلوگيري از اين فروپاشي در نظر گرفته‌اند؟ آيا اينها حاضر خواهند شد حكومت مذهب بر خويش را بپذيرند و تن به حكومت‌هاي راستين الهي بدهند يا راهكارهايي كه در نظر گرفته‌اند پيچيده‌تر از اين موارد است؟

به طور قطع آمريكايي‌ها مي‌دانند كه تنها عقيده و دين راستين و فرهنگ الهي كه مي‌تواند باعث نابودي جهان غرب گردد، فرهنگ و عقايد محكم و استوار اسلام حقيقي و اعمال و سلوك فردي و اجتماعي شيعيان راستين است. البته بايد توجه كرد كه كفار در كفر خود سعه‌صدر فراواني دارند چون مي‌دانند نام بردن از فرهنگ شيعي به عنوان خطر اصلي جهان غرب خود، باعث ترويج و گسترش قدرت شيعيان و رعب كفار خواهد شد از اين جهت سعي مي‌كنند تا آنجا كه ممكن است از ذكر صريح نام تشيع خودداري كنند و براي رساندن مقصود خود، معمولاً اصطلاحاتي مانند اسلام سياسي، اسلام مبارز، تروريست‌هاي بنيادگرا و مانند آن را وضع مي‌كنند و به خوبي مي‌دانند كه اين اصطلاحات مصداقي جز مسلمان و شيعيان پيرو اهل بيت (ع) ندارد. البته اصل همين سخن كه خود را در برابر جنگ ايدئولوژيك و اخلاقي كاملاً آسيب‌پذير مي‌دانند و مجبور به اعتراف به آن هستند، بسيار حائز اهميت است. به خصوص طراحان طرح استراتژيك امنيت ملي آمريكا در قرن 21 به صراحت به اين موضوع تأكيد دارند: “يك موضوع روشن است و آن اينكه مردم آمريكا، به محض احساس خطر در زمينه منافع اساسي كشور، با جان و دل آماده فداكاري هستند و بدين منظور، در كنار يكديگر قرار مي‌گيرند، اما حاضر نيستند در برابر چالش‌هاي غير مستقيم يا بر سر آنچه به نظر آنان تنها احكام اخلاقي صرف است، به اين نوع فداكاري‌ها تن دهند. اين نتيجه برگرفته از تاريخ واكنش‌هاي آمريكاييان، در برابر چالش‌هاي خارجي است و به نظر مي‌رسد در آينده نيز چنين باشد”.

اين سخنان و تحليل‌ها،‌ تكليف و راهكار جهان اسلام در مقابله با جهان كفر را نشان مي‌دهد.


دین و حكومت در آمریكا

گرایش به دینداری و مذهب یكی از زوایای مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری آمریكا در بین نامزدهای كنونی هر دو حزب جمهوریخواه و دموكرات ها شده است.

 از موقعی كه جرج دبلیو بوش از حزب جمهوریخواه با ائتلاف و استفاده از گروه مذاهب مسیحی و بویژه «اوانجلیست ها» و نومحافظه كاران تندرو و ملی گرا توانست خود را در كاخ سفید ریاست جمهوری مستقر كند، دموكرات ها و لیبرال ها نیز برای اینكه از صحنه سیاست و قدرت دور نمانند در سخنرانی ها و مصاحبه های خود بر اهمیت دین و معنویت تكیه كرده و كوشش دارند تا می توانند خود را معتقد به مقدسات دینی، بویژه مسیحیت، جلوه دهند.

ادعای دینداری به خوبی در اظهارات هیلاری كلینتون، سناتور ایالت نیویورك و همسر بیل كلینتون رئیس جمهور سابق آمریكا و رقیب نامزد انتخاباتی او از حزب دموكرات باراك حسین اوباما، سناتور ایالت ایلی نویز، و سایر كاندیداهای ریاست جمهوری حزب دموكرات مشهود است.

به خاطر داشته باشید كه هیلاری كلینتون شاهد اعمال خلاف شئون و تخلفات اخلاقی شوهر خود در كاخ سفید بود كه به محاكمه بیل كلینتون در مجلس سنای آمریكا منجر گردید.

باراك حسین اوباما كه یك آمریكایی سیاهپوست آفریقایی نژاد و از خانواده مسلمان متولد شده است به مسیحیت گرایش پیدا كرده است و از استعمال نام خانوادگی خود «حسین» در رسانه ها خودداری می كند. مطابق نظرسنجی های اخیر كلینتون و اوباما هر دو در ردیف اول نامزدهای حزب دموكرات قرار دارند و این اولین بار در تاریخ آمریكا است كه یك زن و یك سیاهپوست در صف نخستین نامزدهای ریاست جمهوری قرار گرفته اند.

دو نامزد اصلی حزب جمهوریخواه برای ریاست جمهوری نیز در بین سایر كاندیداهای آن حزب از محافظه كاران و تندروهای مذاهب مسیحی هستند. رودی جولیانی شهردار سابق ایالت نیویورك (كه در حادثه 11 سپتامبر 2001 در نیویورك این سمت را عهده دار بود) و «میت رامنی» فرماندار سابق ایالت ماساچوست كوشش دارند جبهه مؤتلفه مذهبی مسیحی بوش را همراه خود كنند. «میت رامنی» از گروه مذهبی موسوم به «مورمن ها» است و مدتی نیز به عنوان كشیش كار می كرده است و عضو فعال میسیونرهای مذهبی در فرانسه بوده است (مجله نیوزویك، 8 اكتبر 2007 فعالیت های مذهبی او را به تفصیل شرح داده است).

در آمریكا كه مطابق قانون اساسی آن، مذهب و دین رسمی و ملی وجود ندارد، و ادیان و مذاهب و فرقه های مختلف، بویژه مسیحیت، تشكل و زیرساخت های سنتی و دینی را شامل می شوند، رهبران و فقهای دینی كه در سطح ملی و عامه مردم شناخته شده و محبوبیت و قدرت سیاسی داشته باشند وجود ندارد.

كشیش ها، اسقف ها، خاخام ها و سایر روحانیون فقط در بین اعضای گروه مذهبی خود و در سطح ایالتی و محلی و نه ملی اعتبار و نفوذ دارند. مارتین لوتركینگ رهبر سیاهان آمریكا در مبارزات آزادیخواهانه خود در دهه 1960 میلادی كه در سرتاسر آمریكا شناخته شد یك مورد استثنایی است كه این دوره نیز با ترور او در سال 1968 پایان پذیرفت.

در دهه های بعد از پایان جنگ جهانی دوم كه رقابت های ایدئولوژیك بین آمریكا و شوروی سابق صحنه اجتماعی و فرهنگی آمریكا را نیز در خود جذب كرده بود، بیلی گرام به عنوان یك كشیش معمولی مسیحی «اوانجلیست» توانست خود را از طریق تبلیغات رادیو- تلویزیون و كلیسا به مقام مبلغ و روضه خوان مسیحی ملی ارتقا دهد و به طور غیررسمی «مشاور معنوی و روحانی» بسیاری از رؤسای جمهور آمریكا شود.

اغلب جلسات دعای رئیس جمهوران آمریكا در كاخ سفید توسط این شخص صورت گرفته است. وقتی كه جرج بوش برای ریاست جمهوری خود فعالیت می كرد اظهار داشت كه بیلی گرام «تخم خردل را در روح من كاشت.» در سال 1961، چهار روز قبل از مراسم تحلیف ریاست جمهوری جان.اف.كندی، بیلی گرام در ویلای او حاضر شده و مراسم دعا را برگزار كرد. رونالد ریگان رئیس جمهور اسبق آمریكا در دهه 1980 با بیلی گرام مبارزه خود را علیه «امپراتوری و مركز شرارت» جهانی یعنی شوروی سابق شروع كرد. زمانی كه ریچارد نیكسون به علت فساد و كثافتكاری های معروف به «واترگیت» مجبور شد از سمت ریاست جمهوری استعفا دهد، بیلی گرام بود كه با جانشین نیكسون، یعنی معاونش جرالد فورد در مراسم بازی گلف جلسه دعا برقرار كرد.

و بالاخره بیلی گرام بود كه به توصیه او نیكسون ،جرج بوش (پدر) را به عنوان معاون ریاست جمهوری انتخاب كرد (مجله تایم، 20 اوت 2007).

با همه اینها شش سال قبل در 11 سپتامبر 2001 وقتی كه انفجارهای تروریستی در نیویورك و واشنگتن به وقوع پیوست و نزدیك به 3000 نفر كشته شدند، به مدت تقریبا 48 ساعت رهبر سیاسی و دینی كه مردم آمریكا به او اعتماد داشته و در میان خودشان در سطح ملیشناخته شده باشد وجود نداشت كه مردم را دلداری داده و در صحنه عمومی مانند رادیو- تلویزیون ظاهر شود.

رهبران سیاسی و اعضای كنگره آمریكا در پناهگاه های فرضی بودند و از بیلی گرام و دیگران نیز در سطح ملی خبری نبود. در حالی كه مردم عادی آمریكا در آن ساعات غمگین و تاریك به خدا روی آورده بودند از رهبران آمریكا كسی نبود كه نماینده و نشان وجدان دینی و ملی آنها باشد. صحنه عمومی آمریكا را مجریان و گزارشگران رسانه ها و رادیو- تلویزیون اداره می كردند.

در سه دهه گذشته با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، و نهضت ها و بیداری مسلمانان در سراسر دنیا، با سقوط سیستم كمونیستی شوروی و اقمار آن، و با ظهور مبارزات آزادیخواهانه فلسطینی ها و سایر كشورها، نظام آمریكا آن دشمن واحد و ایدئولوژیك خود را كه كمونیسم بود از دست داده است و جبهه لیبرال- محافظه كار نخبگان و حاكمان آمریكا با هماهنگی و همراهی فرقه های مسیحی تندرو كوشش كرده اند اسلام و مسلمانان را مورد هدف قرار دهند.

ولی تناقضات داخلی در داخل جامعه آمریكا و فقدان وحدت دینی، همراه با نبود مشروعیت علمی و سیاسی و فقهی كشیشان مسیحی این امر را بسی دشوار كرده است.

بوش در سال های اخیر كوشش كرده است در انتخاب و انتصاب قضات دیوانعالی كشور و قضات دادگاه های فدرال (دولت مركزی) كسانی را كه تمایل محافظه كاری و مذهبی دارند به كنگره و مردم آمریكا تحمیل كند ولی این سیاست گذاری های او با مخالفت لیبرال ها و گروه های سكولار تندرو در جامعه آمریكا مواجه شده است. و دقیقا به این دلائل است كه در دهه های آینده مسئله دین و مذهب و سیاست و جایگاه آنها در نظام آمریكا یكی از مهم ترین موضوعات مورد بحث در سطح ملی و بین المللی خواهد بود.

50 سال قبل وقتی كه برای اولین بار وارد آمریكا شدم در یك ملاقات از ادموند برون، كه آن زمان یكی از رهبران حزب دموكرات و فرماندار ایالت كالیفرنیا بود، پرسیدم وجود دو حزب مسلط بر نظام آمریكا را چگونه توجیه می كند؟ پاسخ او این بود كه «دو حزب جمهوریخواه و دموكرات دو كلیسای سیاسی آمریكا هستند.» امروز پس از نیم قرن جایگاه احزاب سیاسی و مذاهب در آمریكا كاملا دگرگون شده است. اكنون كلیساها و فرقه های ویژه مسیحی هستند كه دو حزب سیاسی آمریكا را هدایت می كنند.

افول خانواده در آمريكا

پيشينه تاريخي

در سده‌هاي قبل از آغاز عصر صنعتي، خانواده برآيند يك ارگانيسم اجتماعي و اقتصادي خودكفا بود كه معمولاً از چند نسل تشكيل مي‌شد. در اين مجموعه‌ها، پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها در كنار نوه‌هاي خود براي بقاي كل خانواده تلاش مي‌كردند. در اوايل سده نوزدهم، شوهران به منزله نان‌آور خانواده مطرح مي‌شدند كه بيرون از خانه كار مي‌كردند؛ در حالي كه زنان نقش خانه‌دار را بر عهده مي‌گرفتند. اما رفته رفته در طول سده نوزدهم، سنت‌هاي خانواده دگرگون شد. (Ibid, P.2.)

از ويژگي‌هاي خانواده در جامعه مدرن اين است كه آرمان فرهنگ خانواده همچنان پايدار مي‌باشد؛ حتي اگر بسياري از خانواده‌ها در عمل آن را رعايت نكنند. به بيان ديگر، مردم همچنان به تعريف سنتي خانواده وفادار مي‌باشند. (Ibid)

جنبش اجتماعي دهه 1960، به تغييرات بنيادي در كيان خانواده منجر گرديد. جنبش آزادي زنان، آنها را به كار بيرون از خانه ترغيب نمود. جنبش ضد فرهنگ، رهيافت‌هاي جديدي در روابط جنسي مطرح كرد كه در نتيجه آن زوج‌هاي بسياري بدون ازدواج با هم زندگي مي‌كردند. افزايش ميزان طلاق كه در سال 1996 حدود50درصد بود، نيز به ايجاد انواع جديد خانواده كمك كرد.

در ايـن زمـان، خانـواده‌هاي نامتعارفي مثـل خانـواده‌هاي تك والديني و زنـدگي همجنس‌گراها به پديده‌اي شايع تبديل شد. در اين روند، خانواده‌هايي تشكيل شدند كه همسران جديد همراه با كودكان متعلق به والدين مطلقه، در كنار يكديگر زندگي مي‌كنند. وقتي كودكان اين خانواده بالغ مي‌شوند، واقعيت خانواده بيش از پيش دگرگون مي‌شود؛ چرا كه افراد چند نژاد و داراي اعتقادات متفاوت، در قالب يك خانواده گرد هم مي‌آيند و چه بسا كودكان متعلق به ملت‌هاي گوناگون زير يك سقف زندگي مي‌كنند.

خانواده‌هاي نامتعارف

يكي از بزرگترين پس‌رفت‌هاي تاريخ خانواده، گسترش «خانواده‌هاي نامتعارف»[1] مي‌باشد كه در خلال واپسين دهه‌هاي سده بيستم آغاز شد. سبب اصلي اين تحول، اصرار اين نوع خانواده‌ها بر پذيرش در جامعه و همچنين سبب ديگر اين تحول، بهره‌مندي از منافع اجتماعي همسان با خانواده‌هاي سنتي مي‌باشد.

جنبش‌هاي اجتماعي دهه‌هاي 1970-1960، مانند جنبش حقوق مدني، آزادي زنان و جنبش آزادي همجنس‌گرايان نسلي را پديد آورد كه تمايل به زندگي پنهان نداشتند. البته بي‌ترديد در گذشته خانواده‌هاي غيرسنتي نيز وجود داشت، اما معمولاً اين دسته خانواده‌ها منزوي و تنها بودند و از حمايت رسانه‌ها و پشتيباني جنبش‌هاي اجتماعي بهره‌مند نمي‌شدند. لكن در حال حاضر اين خانواده‌ها مورد تأييد حكومت و قانون مي‌باشند.

در آغاز سده بيست و يكم، برخي تحليل‌گران تخمين زده‌اند بين 14-6 ميليون كودك، دست كم يك والد همجنس‌گرا داشته باشند. اكنون در ايالت‌هاي «پرينستون»[2] و «ماساچوست»[3] همجنس‌گرايان مراسم اجرا مي‌كنند. با اين حال، پذيرش همجنس‌گرايان در اجتماع آسان نبوده است. در طول سه دهه گذشته، همجنس‌گرايان مرد و زن و ساير خانواده‌هاي نامتعارف براي دستيابي به حقوق اجتماعي، مانند: ازدواج بين دو همجنس، دسترسي به خدمات بارداري، پذيرش والد دوم، حقوق همجنس گرايان مرد و زن و مزاياي شريك جنسي، مبارزه كرده‌اند. در برابر آنها، محافظه كاران اجتماعي و كساني كه نسبت به سقوط ارزش‌هاي خانواده نگران بودند، شيوع همجنس‌گرايي را مغاير با ارزش‌هاي خانواده دانسته و خواستار محدود شدن آزادي عمل آنها شده‌اند.

افول خانواده، پاسخي سياسي و واكنشي مذهبي

اكنون آشكار است كه وضع كنوني خانواده در غرب، يعني شمار زياد و روزافزون خانواده‌هاي مطلقه و تك والديني، هزينه‌هاي اجتماعي و اقتصادي فراواني براي جامعه در پي دارد. پيامدهاي وجود چنين خانواده‌هايي براي جامعه عبارتند از:

1)- افزايش چشمگير شمار كودكان نامشروع؛

2)- افزايش چشمگير مسائل روان‌پريشي، بين كودكان و والدين مجرد؛

 

3)- افزايش خطر خشونت و آزار كودكان؛

4)- افزايش مشكلات مربوط به سلامت جسمي كودكان و والدين مجرد؛

5)- افزايش آسيب‌هاي تحصيلي و آموزشي؛ مانند مشكلات يادگيري، نرخ بالاي ترك تحصيل و رشد نگرش‌هاي منفي درباره خود و ديگران كه يادگيري كودكان و كاميابي آنها را براي مشاركت در زندگي مدرن، به مخاطره مي‌افكند.

6)- افزايش احتمال استفاده از مواد مخدر همراه با هزينه‌هاي اجتماعي آن؛

7)- افزايش ميزان جرايم اجتماعي. (Paulc. Vilz, 2004, p.1)

اين پيامدها بار اقتصادي و اجتماعي سنگيني بر دولت تحميل مي‌كند؛ لذا دست كم در دهه‌هاي آينده، به دليل افزايش طلاق، شمار كودكان نامشروع و زوج‌هايي كه بدون ازدواج با يكديگر زندگي مي‌كنند و همچنين آسيب‌هاي دوران كودكي، جرايم نوجوانان و بيماري‌هاي ناشي از آنها نيز رشد زيادي خواهد كرد. (Ibid)

بنابراين منطقي به نظر مي‌رسد كه دولت بايد با اين روند مقابله نمايد؛ چرا كه منافع دولت اقتضا مي‌كند از خانواده‌هاي سنتي نيرومند حمايت كند. البته بنا به دلايل تاريخي، نسبت به معكوس شدن روند عواملي كه منجر به افول ارزش‌هاي اجتماعي مي‌شوند، نظر بدبينانه‌اي وجود دارد، اما افزايش درك‌ها از اين معضل و علل و اسباب آن، بسيار مهم و اميدوار كننده است. در اين بحث يك شيوه تاريخي جديدي براي تحقيق دربارة افول خانواده برگزيده مي‌شود؛ به اين معنا كه اين موقعيت‌ها دركي اصيل از يك بيماري مهم اجتماعي به ما مي‌دهد. لذا مي‌توان اميدوار بود همان گونه كه دانش پزشكي طي دويست سال توانسته است بيماري‌هاي بيولوژيك را مهار كند، شايد بتوان با استفاده از اين دانش اجتماعي نوين، بهداشت اجتماعي را بهبود بخشيد. (Ibid, p.2)

در هيچ كشوري طلاق جرم تلقي نمي‌شود. به طور كلي، در چند دهه گذشته طلاق، آسان‌تر، ارزان‌تر، سريع‌تر و به لحاظ اجتماعي مقبول‌تر شده است. در ايالات متحده، هر يك از زوجين هر زمان و به هر دليل كه اراده كنند، مي‌توانند تصميم به طلاق بگيرند. (Ibid) پژوهش‌هاي آماري نشان مي‌دهند كه بين پايبندي‌هاي مذهبي و ايمان ديني از يك سو و بهداشت جسمي و رواني از سوي ديگر، رابطه مستقيم وجود دارد. همچنين بر پايه تحقيقات فوق، افول ارزش‌هاي اخلاقي و پايبندي‌هاي ديني، سبب اصلي روند رو بـه رشـد طلاق در جوامع غربي شده است. بر پايه يك پژوهش در كانادا (1987)، زوج‌هايي كه هفته‌اي يك بار به كليسا مي روند 18 درصد احتمال طلاق دارند؛ در حالي كه اين رقم در مورد زوج‌هاي غيرمذهبي 47 درصد است. يك پژوهش در هلند نشان مي‌دهد، در ميان جواناني كه والدين آنها متدين و مؤمن هستند، ميزان ازدواج همراه با رابطه جنسي نامشروع يا پس از يك رابطه كوتاه مدت، بسيار كمتر است و اين دسته از جوانان معمولاً به رابطه جنسي بدون ازدواج تمايل ندارند. (Ibid, p.5)

به طور خلاصه مذهب به پايداري زندگي و صيانت خانواده در برابر اعتياد به مواد مخدر و الكل كمك مي‌كند. ايمان و انجام مناسك مذهبي، ميزان سوء استفاده از كودكان، خودكشي و بزهكاري، طلاق و فروپاشي نظام خانواده و آشفتگي‌هاي رواني را كاهش داده و احساس بهزيستي را بهبود مي‌بخشد. در نهايت مي‌توان مدعي شد كه بحران خانواده در اصل يك بحران مذهبي است. (Ibid)

باور برخي محققين، اين است كه جامعة سكولار نمي‌تواند روندهاي اجتماعي و خانوادگي رو به زوال را بهبود بخشد؛ بلكه صرفاً مذهب مي‌تواند اين وضع را تغيير دهد. (Ibid)

در غرب به لحاظ تاريخي، مبارزه طولاني بين دولت و كليسا پس از صدها سال با پيروزي دولت خاتمه يافت. به همين دليل در اين زمان، دولت سكولار و جهان‌بيني غيرديني در غرب نهادينه شده است. در نتيجه، زندگي مذهبي در اغلب جوامع اروپايي و بسياري از كشورهاي غربي، از جمله ايالات متحده به حاشيه رانده شده و دين از حوزه عمومي كنار گذاشته شده است. (Ibid, p.6)

چيرگي سكولاريسم ضدمذهبي در جامعه مدرن، مانع جدي فرا روي سياست‌هاي حمايت از خانواده قرار داده است. افزون بر اين مطالب، ايدئولوژي حاكم بر دولت و دولتمردان، دشمنِ خانواده سنتي و مذهب مي‌باشد. به همين دليل رشد آسيب‌شناسي خانواده، باعث افزايش تدوين برنامه‌هاي اجتماعي دولت در جهت رفع مشكلات خانواده شده است. در اين فرآيند، برنامه‌هاي حمايتي دولت، نوعاً وضع را بدتر مي‌كند و بنيان خانواده را بر باد مي‌دهد. (Ibid)

يك پژوهش ملي نشان مي‌دهد كه آمريكايي‌ها معتقدند، تقويت نظام خانواده براي آينده جامعه آمريكا اهميت حياتي دارد و بايد اولويت نخستِ رهبران سياسي باشد.

92 درصد شركت كنندگان در اين نظرسنجي با اين مطلب موافقند كه خانواده محور جامعه است و تنها در صورتي كه خانواده و ارزش‌هاي آن تقويت شود، مي‌توان پيشرفت نمود. همچنين حدود 64 درصد مردم سراسر جهان، خانواده را محور جامعه مي‌دانند.

به رغم موافقت گسترده آمريكايي‌ها با مسأله اهميت خانواده، اغلب آنها معتقدند كه خانواده در اين كشور آن‌چنان كه بايد و شايد نيرومند نيست. وقتي از آمريكايي‌‌ها خواسته مي‌شود كه وضعيت خانواده را توصيف كنند، تنها 7 درصد آنها مي‌گويند خانواده در آمريكا بسيار نيرومند و در حال رشد است؛ در حالي كه 33 درصد معتقدند وضع خانواده نسبتاً رضايت بخش مي‌باشد. برعكس، حدود 60 درصد ديدگاه منفي دارند كه 27 درصد از آنها اظهار مي‌دارند خانواده خيلي قوي نيست و 32 درصد معتقدند خانواده در آمريكا ضعيف و بي‌بنياد است.

علل افول خانواده در آمريكا

كساني كه معتقدند خانواده در آمريكا از استحكام برخوردار نيست، در يك نظرسنجي پاسخ به سؤال «علل اصلي افول خانواده» به ترتيب به موارد ذيل اشاره نمودند:

- ناكامي والدين در آموزش نظم و احترام به كودكان؛

- افزايش ساعات كار والدين؛

- ناكامي والدين در آموزش ارزش‌هاي اخلاقي به كودكان؛

- افزايش ميزان طلاق.

غير از مواردي كه اين افراد متذكر گرديده‌اند، ساير عواملي را كه مي‌توان در افول خانواده مؤثر دانست، عبارتند از:

- فشار و تنگناهاي مالي و اقتصادي؛

- افول ايمان مذهبي و عدم شركت در مراسم مذهبي؛

- كار مادران در بيرون از خانه؛

- دسترسي به مواد مخدر.

از بررسي اين پاسخ‌ها سه عامل اصلي به دست مي‌آيد:

1)- ناكامي والدين در ايفاي مسئوليت‌هاي پرورش كودكان و انجام بهينه تعهدات در برابر خانواده؛

2)- زوال ارزش‌هاي اخلاقي؛ اغلب آمريكايي‌ها معتقدند افزايش چشمگير ميزان افول ارزش‌هاي اخلاقي، مهمترين مسأله‌اي است كه ايالات متحده امروزه با آن مواجه مي‌باشد.

3)- نيروهاي بيروني[4] افزايش تقاضاي كار، فشارهاي مالي و اقتصادي، فشار زمان، مواد مخدر، سرگرمي و تفريح همگي از عوامل افول خانواده به شمار مي‌آيند.

ميزان افول خانواده‌هاي سنتي در آمريكا

28 درصد خانواده‌ها در ماساچوست فاقد پدر هستند. اين رقم چهار برابر ميزان خانواده‌هاي بي‌پدر در سال 1960 مي‌باشد، در هميـن راستــا 26 درصـد كودكـان در ماساچوست از مادران مجرد متولد مي‌شوند.

همچنين در سطح ملي، شمار زوج‌هاي غيرمزدوج[5] از 439000 نفر در سال 1960 به 4 ميليون و 240 هزار نفر در سال 1998 افزايش يافته است.

 

هزينه‌هاي اجتماعي زوال خانواده

داده‌هاي آماري در حوزه دانش اجتماعي مؤيد اين نكته است كه افول خانواده، حداقل يكي از عوامل مهم افزايش سطح آسيب‌هاي اجتماعي در سه دهة گذشته محسوب مي‌شود. در واقع، پژوهش‌هاي علمي نشان مي‌دهد كه بين ميزان افول خانواده‌هاي سنتي و آمار و ارقام فزايندة آسيب‌هاي اجتماعي، يك رابطة قوي وجود دارد كه به برخي از آنها ذيلاً اشاره مي‌شود:

- دو برابر شدن ميزان جرم و جنايت از سال 1960 تاكنون؛

- يازده برابر شدن نرخ جرايم خشونت بار؛

- صد درصد افزايش يافتن قتل‌ها از سال 1960 تاكنون؛

- صد درصد روي آوردن جوانان زير هجده سال به جرم و جنايت از سال 1960 تاكنون؛

- سه برابر شدن جمعيت زندانيان بزرگسال از سال 1980 تاكنون؛

- استفاده بيش از 39 درصدي كودكان 13-12 سال از مواد مخدر؛

- صد درصد افزايش يافتن زندگي كودكان در فقر از سال 1970 به بعد؛

- تهيدستي حدود 2/19 درصد كودكان در ماساچوست در حال حاضر.

داده‌هاي تجربي نشان مي‌دهند كه خانواده‌هاي سنتي (با حضور پدر و مادر) بهترين محيط را براي رشد كودكان فراهم مي‌كنند. توجه به اين نكته نيز لازم است كه گرچه بحث درباره مزيت‌هاي نسبي خانواده‌هاي سنتي همچنان جريان دارد، اما بيشتر دانشمندان اجتماعي اكنون اذعان دارند كه مشاجرة علمي دربارة مسأله ساختار خانواده پايان يافته است. بر اساس يافته‌هاي پژوهش‌هاي تجربي، مزايا و منافع خانواده‌هاي سنتي براي كودكان و براي جامعه صنعتي مدرن عبارتند از:

- كاهش ميزان جرم و جنايت؛

- كاهش خشونت؛

- كاهش خشونت در ميان جوانان؛

- كاهش استعمال مواد مخدر در ميان جوانان؛

- كاهش ميزان فقر در ميان كودكان و افزايش بهره‌وري و تندرستي شهروندان.

حدود 40 درصد كودكاني كه در خانواده‌هاي بدون پدر زندگي مي‌كنند، در طول يك سال پدرشان را نديده‌اند. (National Fatherhood Initiative, Father Facts, 1998) همچنين 8 درصد نوجوانان در بيمارستان‌هاي رواني، از خانواده‌هاي تك سرپرست (تك والديني) مي‌باشند. (Elshtain, JeanBethke, July 1993, pp14-21)

بر پايه نظرسنجي «گالوپ» در سال 1996، 2/90 درصد آمريكايي‌ها معتقدند زندگي تحت سرپرستي والدين (پدر و مادر) براي كودكان مهم است؛ در حالي كه فقط 15 درصد كودكان سياه‌پوست با والدين خود زندگي مي‌كنند كه همين تعداد هم در فقر به سر مي‌برند. البته اين رقم در مورد كودكاني كه تنها با مادران خود زندگي مي‌كنند، 57 درصد است.

از مجموع حدود 65 ميليون كودك زير 17 سال در سال 1996، حدود 28 ميليون نفر يعني 43 درصد آنها كودكان نامشروع بودند كه از ميان آنها حدود 7/16 ميليون كودك، طلاق والدين خود را تجربه كرده‌اند.

در سال 1960 ، 3/5 درصد مجموع نوزادان، نامشروع بودند كه در سال 1999 اين رقم به 33 درصد افزايش يافته است. همچنين بيش از 60 درصد مادران غيرمتأهل در آمريكا در سنين بين 49-18 سال معتقدند، يك بچه را خودشان به تنهايي (بدون انتساب به پدر مشخص) به دنيا مي‌آورند و از مجموع بيش از 71 ميليون كودك در ايالات متحده، حدود 3/1 آنها در خانواده‌هاي كامل (به همراه والدين) زندگي نمي‌كنند.

يكي از پيامدهاي افول خانواده در غرب، افزايش سقط جنين مي‌باشد. در ايالات متحده، بر پايه برآوردهاي سال 1996، 35 درصد بارداري‌هاي دوشيزگان 19-15 سال با سقط جنين پايان مي‌يابد. جدول ذيل ميزان سقط جنين در چند ايالت آمريكا را نشان مي‌دهد:

جدول شماره 1: سقط جنين دختران بين 19-15 در سال 1996

ايالت

درصد سقط جنين

نيوجرسي

58

نيويورك

56

كلمبيا

54

ماساچوست

53

مريلند

50

كنتاكي

50

ايالات متحده

35

 

هر سال حدود يك ميليون دختر زير بيست سال در ايالات متحده، باردار مي‌شوند. 55 درصد اين حاملگي‌ها به تولد نوزاد مي‌انجامد، 31 درصد به سقط جنين عمدي منجر مي‌گردد و 14 درصد نيز به سقط جنين ناخواسته مي‌انجامد.

بنابراين با بررسي مفاهيمي مانند ازدواج، طلاق، ازدواج نامشروع، سقط‌جنين، زندگي در كنار يكديگر بدون ازدواج[6] و ... معلوم مي‌شود خانواده دستخوش بحران يا در ورطة فروپاشي مي‌باشد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:20 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 824

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس