تحقیق درباره علل سقوط رضا شاه

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره علل سقوط رضا شاه

بازديد: 801

 

علل سقوط دولت ديكتاتوري رضا شاه

(قسمت اول)

به روز بيست و چهارم در ماه اسفند، از سال يك هزار و دويست و پنجاه و ششخورشيدي(1256)، در روستاي "آلاشت" از روستاهاي بخش ( امروز شهرستان) سواد كوه كه دراستان مازندران واقع است، كودكي به دنيا آمد كه او را "رضا" ناميدند و به سنّت  ديرينه ي ايلات و عشاير ايراني، "رضاخان" خطابش كردند.

پدرش از سربازان آن روزگاران بود و سپاهيگري براي آن خاندان سنت دودماني به حسابمي آمد و بي گمان به همين جهت بود كه رضاخان نيز از نوجواني به "قزاقخانه" روي آوردو به شغل سپاهيگري اشتغال ورزيد.

رضاخان، در نيروي نظامي ايران آن روز كه با نام "قزاقخانه" شناخته مي شود درجاتو مقامات نظامي را، يكي پس از ديگري طي كرد تا به درجه ي "ميرپنجي" نائل آمد.

از دوران جواني و گذار تاريخي زندگي وي در قزاقخانه اطلاع دقيقي در دست نيست واگر چه گفته اند در بسياري از جنگهاي محلي شركت داشته و براي سركوبي شورش هايسركشان، به اطراف و اكناف مملكت اعزام مي شده، همچنين براي درهم فرو ريختن آشوبجنگليان به گيلان و رشت، رهسپار گرديده است وليكن در هيچ يك از اين موارد، چگونگيقضايا، روشن نيست و در اين ميان آنچه در وقايع آن روزگاران ثبت شده اينست كه رضاخان با فرمانده روسي قزاقخانه كه "استارو سلسكي" ناميده مي شده اختلاف عقيده داشتهو او را در اداي وظيفه نظامي، نسبت به ايران خائن مي دانسته است.

و بر اثر ابراز رشادت و دلاوري هاي فراوان، مورد توجه فرماندهان و مورد احترامزيردستان خويش قرار داشته است و چون در تيراندازي با مسلسل زبردست بوده به "رضاخانشصت تير" ملقّب گشته است ...

جاي پاي "رضاخان" از آنجا در تاريخ ايران به چشم مي آيد كه وي با درجه ي "ميرپنجي" به مقام فرماندهي آترياد همدان رسيد. و با عنوان "ميرپنج رضاخان" در آنشهر تاريخي، به اداره اموري پرداخت كه به فرماندهي وي واگذار شده بود.

چندي بعد ميرپنج رضاخان، با افرادي كه در اختيار داشت از همدان، به سوي تهرانحركت كرد و در روز سوم حوت(اسفند) 1299 خورشيدي وارد تهران شد و قدرت را به دستگرفت.

متعاقب اين واقعه كه از آن با عنوان كودتاي 1299 ياد مي آورند، نخست به لقب "سردار سپه" نائل آمد و پس از كوتاه مدتي به دنبال چندين مانور ماهرانه ي سياسي بهسلطنت ايران رسيد و بر تخت پادشاهي تكيه زد.

پيرامون علل توفيق وي دراين مبارزه ي سياسي گروهي از نويسندگان و سياستمداران بهگونه گون اظهار نظر و ابراز عقيده كرده اند.

يكي مي نويسد: بر پيشاني رضا شاه پهلوي ،ماركMADE IN FNGLAND نقش بسته بود.

ديگري پيروزي رضا شاه را بر اثر "ضرورت تاريخ و نياز اجتماع" تلقي مي كند.

آورده اند كه دكتر مصدق گفته است:

" رضا شاه گفت: مرا، انگليس ها بر سر كار آوردند ولي نفهميدند با چه كسي طرفهستند."

حاج ميرزا يحيي دولت آبادي نوشته است كه:

رضا شاه گفت: "مرا انگليس ها بر سر كار آوردند ولي چون به قدرت رسيدم، به وطنمخدمت كردم."

در سال 1914 ميلادي آتش جنگي سهمگين بدانسان مشتعل شد كه بسياري از كشورهاي جهانرا به خاكستر كشيد و به همين جهت (جنگ خانمانسوز بين الملل) عنوان گرفت.

در آتش افروزيهاي اين جنگ جهانسوز و ويرانگر كه چهار سال، تا 1918ميلادي به طولانجاميد، بسياري از حكومت ها- مانند حكومت عثماني در خاورميانه- از ميان رفتند وبعضي از كشورها هم دستخوش انقلاب و دگرگوني شدند كه بارزترين نمونه ي آن، روسيه يتزاري بود.

در هنگامه ي سهمگين جنگ كه شعله هاي سركش آن، خانمانها را به خاكستر و ويرانهمبدّل مي كرد، به سال 1917 ميلادي كمونيست هاي روسيه، به پيروزي رسيدند و سلطنتخاندان رومانف و "تزاريسم" روسيه را به انقراض كشيدند و در آن ديار، از كشوري نو،سخن گفتند كه "كشورشوراها" خوانده شد و چندي بعد با نام رسمي "اتحاد جماهير شورويسوسياليستي" صفحه ي تازه اي در جغرافياي سياسي جهان پديد آورد و از انقلاب خود كهبه همت كارگران و كشاورزان، به ثمر رسيده بود جهان سرمايه داري را، نخست به وحشت وسپس به مخاطره افكند.

به ويژه كه سران انقلاب روسيه و بيشتر از همه (تروتسكي) به صدور انقلاب در سراسرجهان پاي مي فشرد و عقيده داشت كه آتش انقلاب بايد پيوسته در اشتعال باشد و حتيلحظه اي خاموشي و درنگ نپذيرد.

پس كشورهاي سرمايه داري آن روزگاران همانند انگلستان، فرانسه، امريكا، ايتاليا و ... كه اقتدار و فرمانروائي خود را گرفتار خطر مي ديدند و سيستم حكومتي خويش را درسراشيبي سقوط مشاهده مي كردند، بر آن شدند كه كمربندي از نيروي نظامي و در واقعقدرت آتش و خون، به گرد كشور تازه بنياد گرفته ي "شوروي" بكشند.بدين اميد كه انقلابكمونيستي در همان كشور محصور بماند و به ديگر كشورهاي جهان سرايت نكند.

در جهت اجراي چنين سياستي بود كه پس از به پايان رسيدن جنگ بين الملل اول، تحوليشگرف، در سيستم حكومت هاي بسياري از كشورهاي جهان پديدار گشت كه يكي هم حكومت ايرانبود.

لازم مي دانيم به كوتاهي ياد آور شويم كه سلطنت رضا شاه تنها معلول سياستانگلستان و فقط محصول برنامه ريزي هاي آنان نبود بلكه علل عمده تر و اساسي تر وموثر آن، همان اقتضاي سياست جهاني بود كه تشكيل حكومت هاي نظامي را در بسياري ازكشورهاي جهان ضرور گردانيد و در ايران هم سبب توفيق رضا شاه در بنياد گذاري يكسلسله ي سلطنتي نوبنياد و انقراض سلسله ي سلطنتي قاجاريه گرديد.

به اعتقاد ما علل و عوامل ده گانه اي كه از اين پس تشريح خواهد شد از مهمترينعوامل سقوط سلطنت رضا شاه شمرده مي شود و ساير مسائل در درجه ي بعدي از اهميت قرارمي گيرد،كه عبارتند از:

1- مذهب و رهبران مذهبي

2- رضا شاه و افكار عمومي

3- جواهرات و اندوخته هايخوانين

4- كناره گيري رجال كار آزموده و نيكنام، از امور مملكتي

5- بيوفائي با وفاداران

6- حكومت پليسي و اثرات آن

7- املاك اختصاصي

8- قانون در برابر رضا شاه

9- عشاير ايران و مساله ي تختهقاپو

10- تمديد قرار داد نفت.

شكي نيست كه اثر بخشي همه ي عوامل در به وجود آوردن يك "موجود"، يكسان و در يكاندازه و ميزان نيست و ممكن است در پيدايش "پديده" اي عاملي بيشتر و عامل ديگريكمتر اثر داشته باشد؛ با اين همه آنچه مسلّم است، اينست كه هيچ عاملي به تنهايي نميتواند موجب پيدايش يك "پديده" باشد.

بنابر اين اصل منطقي، ما نمي توانيم علل سقوط سلطنت رضا شاه پهلوي را در دهموردي كه به نظر رسيده است منحصر بدانيم و منكر اثر آفريني عوامل بسيار ديگري باشيمكه هر يك كم وبيش، به احتمال در سقوط سلطنت رضا شاه پهلوي، موثر بوده اند.

(1)

سردار سپه و مذهب

از همان نخستين روزهايي كه رضا شاه، گام در ميدان سياست نهاد و پس از واقعه يكودتاي سوم حوت (اسفند) 1299 خورشيدي كه با لقب "سردارسپه" به روي فرداي ايران ديدهگشود، به اين نكته پي برد كه تا از "مذهب" نيرو نگيرد و از پشتيباني مذهب برخوردارنباشد، ممكن نيست به مقاصد خود برسد و بر اريكه ي قدرت، تكيه بزند.

شكي نيست رضا شاه از "دهائي" خدا داده، نصيبي وافر داشت و چنانكه در خاطرات "كحال زاده" ديده مي شود، از همان آغاز فعاليت هاي سياسي خود، هدفي بس بزرگي راتعقيب مي كرد و نيل به مقام و منصب آنهم در حدّ وزارت جنگ، هرگز او را راضي و قانعنمي ساخت. شايد به همين دليل بود كه از آغاز، در صدد صيد رهبران مذهبي و توده هايمعتقد به مذهب و  اجراي مراسم مذهبي برآمد و پا به پاي مردم كوچه و بازار، بهعزاداري و سوگواري پرداخت تا بتواند مدارج ترقي را در سايه ي پشتيباني مذهب و جلبحمايت توده هاي ملت، يكي پس از ديگري طي كند و به اوج عظمت دست يابد.

دام غرور!

اما همين كه رضا خان شصت تير، خود را در مقام شهرياري و صاحبعنوان رسمي "اعليحضرت قدر قدرت" نگريست و اطمينان يافت كه سرها در پيشگاهش خم ميشود و جز "بله قربان" و قربان  اطاعت مي شود" ديگر سخني از سوي خدمتگزاران به گوششنمي رسد، يكباره گذشته را به فراموشي سپرد و از نيروي سحرآفرين و معجزه گر مذهب،غافل نشست و پنداشت كه ديگر نيازي به تائيد و پشتيباني از هيچ سوئي و از جانب هيچمقام و قدرتي ندارد و اكنون كه بر سريرسلطنت تكيه گرفته است، هيچ قدرتي اگرچه قدرتعظيم مذهب باشد، قادر نيست او را از اوج عزت به پرتگاه مذلت كشاند و اعليحضرتشهرياري را به ترك ايران و بدرود با يار و ديار و اقامت در يك جزيره ي دور افتاده،آن هم درآنسوي دنيا، ناگزير گرداند.

دراين ميان شايد اين فكر را در رضا شاه تقويت كرده بودند و يا خود از نوجواني وايام جواني در اين انديشه بوده كه مذهب مانع پيشرفت ملت و مملكت است و ارتجاع مذهبياست كه نمي گذارد ايران آباد گردد و ايرانيان همانند مردمي كه در ممالك متمدن غربي  زندگي مي كنند از مزاياي زندگي امروزين كه مرهون ره آوردهاي علم و صنعت و حركتتدريجي و تكاملي تمدن و تجدد است، برخوردار گردند و كسوت كهنه و مندرس ديروزين رابه دور اندازند و با پرندين جامه ي دنياي جديد، پيكر خويش را آراسته گردانند.

في المثل وقتي دستور مي داد در روزهاي سوگواري قمه نزنند؛ قفل بندي را به دوراندازند؛ و يا در روزهاي عاشورا "تعزيه" گرداني نكنند و به نام مذهب "كارناوال" هاي "تراژدي"!! و "درام"!! به راه نياندازند، ناگهان با مقاومت و هياهوي گروهي از مردممومن ولي بي اطلاع و در عين حال زود باور و ساده دل، روبرو مي شد و تصوّر مي كرداين گونه اعمال، به اساس، بنياد و فلسفه ي وجودي مذهب بستگي دارد و ناگزير برايريشه كن ساختن اين سلسله از تظاهرات قرون وسطائي و احياناً وحشيانه، بايد مذهب رااز ريشه و اساس برافكند و بيخ و بن اسلام را به يكباره خشكانيد، تا جامعه ي ايراناز اين قيد و بندهاي شرم آور برهد و راه سعادت و عظمت را در پيش گيرد.

غافل از اين كه رهبران بزرگ مذهب و پيشوايان روشن بين و "آيات عظام" نيز خود باتظاهراتي از اين دست، كه اگر چه نه حرام، دست كم از اعمال مكروه و ناپسنديده بهحساب مي آيد، موافقتي ندارند ولي به جلوگيري از آنها، از بيم غوغاي مردم فريبان،فرمان نمي دهند چرا كه به مصلحت نمي بينند.

اين طرز تفكر كه در نهانخانه ي "ضمير" رضا شاه خلجان داشت و پيوسته وي را آزارمي داد، سرانجام باعث شد كه رضا شاه تيشه به دست گيرد و با تيشه ي خود برافراشته،ريشه ي سلطنت خويش را قطع كند، به گمان اين كه به قطع كردن ريشه ي مذهب، توفيقتواند يافت.

سفر به تركيه

به دنبال اين وقايع، حوادث ديگري رخ داد؛ رضا شاه به تركيهسفر كرد و چون پيشرفت هاي آن كشور را ديد و مشاهده كرد كه مصطفي كمال پاشا (آتاتورك) در مدتي اندك، كشور خويش را به سوي ترقي و تعالي پيش رانده است، در صددبرآمد كه بعضي از كارهاي او را سرمشق قرار دهد و چون مي ديد كه "آتاتورك" مذهب رااز سياست جدا كرده و در قانون اساسي تركيه جديد، جايي به مذهب نداده است، او هم برآن چه ازين پيش، بدان توجه داشت، راسخ تر شد و چون به تهران آمد پس از چندي دستورداد كه لباس هاي مردمان يكسان (لباس متحد الشكل) شود و مردم كلاهي لبه دار بر سربگذارند كه اين كلاه، به كلاه پهلوي، موسوم گرديد كه همانند كلاهي بود كه سپاهيانفرانسوي برسر داشتند.

تغيير لباس و كلاه، شورشي در شهر مشهد، به زعامت مذهب و به پا درمياني شيخيسخنگو به نام "بهلول" به وجود آورد كه به كشته شدن عده اي انجاميد. پس از آن چادررا هم از سر زنان فرو كشيدند و "كشف حجاب" كردند و اندك اندك دستارها را از سر برخيبرداشتند و روضه خواني و تعزيه خواني را به كلي ممنوع ساختند و موجباتي فراهمآوردند كه رهبران مذهبي از هر گونه فعاليت اجتماعي و مردمي بازماندند، چرا كه باتاسيس سازمان ثبت اسناد و املاك و دفاتر اسناد رسمي، امكان مداخله در حل و فصلدعاوي و معاملات ملكي مردم را از آنها سلب كردند و با تشكيل سازمان اوقاف، يكي ديگراز منابع درآمد  زاي ايشان را، به نظارت دولت در آوردند. اين امور و كارهاي ديگرياز اين قبيل، هر گونه رابطه و پيوندي را كه ميان شاه و رهبران مذهبي وجود داشت ازهم گسيخت و اين خود لغزشي بود كه رضا شاه مرتكب آن شد و بي آنكه خودش در يابد،دشمنانش از همين رهگذر، وي را به سوي پرتگاه سوق دادند.

سازمان هاي مذهبي

اسلام، به ويژه در سيماي "تشيّع" به سازماني بس گسترده،استوار و در همان حال سنگري نفوذ ناپذير براي مبارزه با دشمنان تكيه دارد كه درعنوان "حوزه هاي علميه" متمركز شده و از "مدارس علوم دينيه" جلوه گرفته است.

رضا شاه از سازماني چنين دقيق، وسيع و پيروزي آفرين، بدانسان كه شايسته مي نمود،آگاه نبود و به آنچه در ظاهر مي ديد و يا از كارگزاران خود مي شنيد بسنده مي كرد وچون در باره قدرت مذهب گرفتار برداشت هاي ذهني خويش بود و به اصالت و نفوذ مذهب درميان مردم اعتقاد نداشت، نمي توانست اين نكته را دريابد كه سازمان هاي مذهبي، بيوقفه ولي در پنهان و دور از چشم معاندان، در كار "سربازگيري" فعاليتي مستمر وهميشگي دارند و سربازهاي خود را به صورت "آخوندهاي روستانشين" به گوشه و كنار كشورگسيل مي دارند.

آخوندهاي ده نشين، از همان گام نخستين، به هر روستا كه مسكن مي گزيدند، تبليغاتبر ضد رضا شاه را آغاز مي كردند و در نهان و بي آن كه توجه ماموران حكومت را بهخويشتن جلب كنند، كوشش مي كردند كه ميان مردم، به ويژه روستانشينان، با حكومت و شخصرضا شاه، سدي به وجود آورند كه هرگز از ميانه برداشته نشود و سازگاري مردم با شاه،ديگر امكان پذير، نباشد.

نتيجه اين شد كه در مدتي كوتاه ، رضا شاه، پايگاه ملي و مردمي خود را از دست دادو براي قاطبه ي مردم ايران، به ويژه روستانشينان به صورت "شمر" و "يزيد" در آمد وهر گونه راه دوستي و پيوند الفت ميان شاه و ملت، مسدود گرديد.

رضا شاه سرمست از غرور و خود كامگي، بي خبر از اين خطر، وقتي به خود آمد كه دوهمسايه ي شمالي و جنوبي از دوسوي، به خاك ميهن تجاوز كرده بودند و بركناري وي راخواستار مي شدند.

آن روز رضا شاه از خواب گران بيست ساله بيدار شد و براي اولين و آخرين بار بهاين واقعيت رسيد كه اگر پايگاه مردمي داشت و اگر مردم ايران به پشتيباني او به پايمي خاستند و برضد دشمنان وطن خود شورش و هياهو مي كردند و خواستار بقاي سلطنت وي ميگرديدند، هرگز اشغال كنندگان ايران، نمي توانستند شاه را به جلاي وطن ناچارگردانند.

ولي ديگر اين بيداري نابهنگام سود بخش و عقده گشا نبود.

(2)

رضا شاه و افكار عمومي

مردم كه مي ديدند در تمام كارهاي اجتماعي همانند انجمن بلديه (شهرداري) و حتيانجمن هاي خيريه، در شهرستانها فرماندارها با نظارت فرماندهان نظامي و در پايتخت،مسوولان دولتي راساً تصميم مي گيرند و به مردم اعتنائي ندارند، از مشاركت دراينگونه كارها به تدريج دلسرد و دلزده شدند و همه را به رضا شاه و دستيارانش واگذاردند.

دراين ميان باريك بينان نكته سنج هم، مهر خموشي بر لب زده بودند؛ زيرا از يكسوبر جان خود بيمناك بودند و از سوي ديگر مي گفتند اگر قرار باشد كه مجلس قانونگذاريبه دست معدودي هوچي و يا سياستمدار حرفه اي و يا دغلكاران مردم فريب اداره شود كهجز باج گيري و جاه طلبي محركي براي خدمتگزاري ندارند، همان بهتر كه "دموكراسي رضاشاه" به صورت دموكراسي هدايت شده (دموكراسي ديريژه) امور مملكت را به دست گيرد ومردم را از هياهوي عوامفريبان خودخواه و بعضاً سودجو، آسوده گرداند و اجازه ندهد كهكشور بار ديگر گرفتار "هرج و مرج" گردد.

اما بدبختانه رضا شاه و يارانش بدين حدّ قانع نبودند و پس از چندي شاه به تصاحباملاك مردم پرداخت و برنامه سازان اقتصاديش، به سوي كسب و كار مردم "خيز" برداشتندو سرمايه گذاري در معاملات داخلي را هم در قلمرو فعاليت هاي دولت درآوردند و بدينمنظور كمدي "شركت هاي سهامي" را در دست اجرا گذاردند و خريد و فروش روزانه مردم رانيز، خود به دست گرفتند.

"داور" سازنده ي "دادگستري نوين" كه از عوامل موثر انقراض سلطنت قاجاريه و تاسيسسلسله ي سلطنتي پهلوي بود، پس از يكي دو بار شركت در كابينه ي آن روزگاران، در مقاموزير فوائد عامه و وزير عدليه، به مقام وزارت ماليه رسيد. وي شخصيتي مورد علاقه واعتماد رضا شاه، به شمار مي رفت.

داور تصميم گرفت به تقليد از چند كشور اروپايي كه با ديكتاتوري نظامي اداره ميشدند، اقتصاد مملكت را هم به دست دولت بسپارد و نه تنها واردات و صادرات را درانحصار دولت در آورد بلكه در خريد و فروش انواع نيازمنديهاي همگاني هم عناصر وابستهبه دولت را مداخله دهد و در واقع بازار مصرف داخلي را به صورت يك موسسه دولتي دراختيار بگيرد.

بدين منظور به تاسيس شركت هائي پرداخت كه تعداد آنها به تدريج از بيست شركت همتجاوز كرد. شركت هائي از قبيل شركت قماش، شركت قند و شكر، شركت فرش، شركت برنج وچند شركت ديگر از آن جمله بود كه پيش از آن، معمولاً كالاهاي قلمرو داد و ستد اينشركت ها توسط افراد جامعه  و با سرمايه هاي خصوصي انجام مي گرفت و زندگي تاجران وپيشه وران و مغازه داران و گروهي  انبوه از مردم ايران، از اين رهگذر تامين ميگرديد.

كوتاه شدن دست بازرگانان محلي حتي از خريد و فروش "ارزاق عمومي"، چنان جامعه را- البته به تحريك اجانب- از حكومت "رضاشاهي" رنجيده و نفرت زده گردانيد كه مهمتريناثر آن در روز سوم شهريور ماه 1320 هويدا گرديد.

در سپيده دم آن روز، رضا شاه و دودمانش در كاخ هاي سلطنتي آسوده غنوده بودند ونقش مردم در اداره امور كشور را همچنان به هيچ مي گرفتند كه به ناگهان زنگ تلفننخست وزير (علي منصور= منصورالملك)، قزاق سابق هنگ سواد كوه و فرمانده پيشين آتريادهمدان را كه در جامه ي پادشاهي به خواب راحت فرو رفته بود، بهت زده از بستر بيرونكشيد و كمتر از يك ماه بعد به جزيره موريس رهسپار گردانيد.

 (3)

جواهرات و اندوخته هاي خوانين

از وقايع افسانه ساز كه از ديرباز، در جامعه ي ايران (پيشاز سلطنت پهلوي) بهخصوص در ميان گروه هاي بي خبر، زودباور و ساده انديش مردم زمانه، همواره مطرح بود ودهان به دهان نقل مي شد، قصه ي جواهرات خوانين بود.

واقعيت اينست كه سردار سپه و بعد رضا شاه پهلوي بسياري از جواهرات و اشياء عتيقهو نفيس بعضي از خوانين و سران عشاير را شخصاً و به عنف و ستم تصاحب كرده بودند كهانكار آن حتي براي متعصب ترين طرفدارانش نيز، امكان پذير نيست.

وقتي سردار سپه پس از كودتا، به عنوان فرمانده كل قوا و پس از چندي وزير جنگ،فعاليت خود را كه از ديرباز آغاز كرده بود، گسترش داد و بر بودجه وزارت جنگ چنگانداخت، آزاد مردان و ترقي خواهان ايران دوست، سكوت كردند و خاموش ماندند؛ چه آنكهبه خود دلداري مي دادند كه سردار سپه با هرج و مرج و بي نظمي و پريشاني به نبردبرخاسته و مي كوشد تا ناامني را از اين سرزمين براندازد و چون براي به ثمر رساندنچنين برنامه اي نياز به تشكيل قشوني منظم و آراسته دارد و به وجود آوردن چنين قشونيمتحد و منضبط نياز به صرف هزينه هاي هنگفت دارد، پس سردار سپه محق است كه بودجهوزارت جنگ را، به دور از قوانين "حسابداري و حسابرسي" شخصاً در اختيار بگيرد و هرگونه كه خود صلاح تشخيص مي دهد و شايسته مي داند، به مصرف برساند.

به ويژه كه در كوتاه مدت سردار سپه، به ايجاد نظمي نسبي و امنيتي موقتي نائلآمده بود و درست در جهت مخالف مدعيان پيشين ايران مداري كه بسيار گفتار و اندككردار بودند، او كم مي گفت و بسيار مي كرد و در مدتي قليل گام هاي بلندي برداشت كهنشانه اي از پيشرفت هاي هر چه بيشتر آينده را نمودار مي ساخت.

اين وضع و اين گونه برداشت و داوري همچنان ادامه داشت تا سردار سپه به مقامرياست وزراء رسيد و سرلشگر عبدالله امير طهماسب را با عنوان فرماندهي لشگرآذربايجان (امير لشگر شمال شرق) و والي (استاندار) آذربايجان، به آن ديار مامور كرد.

در آن هنگام از ميان خوانين و روساي عشاير در آن منطقه، اقبال السلطنه ماكوئي ازهمگنان خويش نامبردارتر و مقتدرتر مي نمود و چون دژي استوار و سواراني چابك وتيرانداز در اختيار داشت، دولت هاي وقت، جرات نمي كردند به سويش بروند و ماليات هايعقب افتاده ي دولت را در خواست كنند.

همين كه خزانه اي اقبال السلطنه ماكوئي، با آن همه سكه هاي زرين و سيمين وسنگهاي بي بديل و گردن بندهاي زمردين و ياقوت ها و مرواريدهاي قيمتي و آن همه اشياءگرانبها و جواهرات بي همانند، به تهران منتقل گرديد، با حسن استقبال ترقي      خواهان روبرو شد و مرگ سردار ماكو، توفيقي در جهت بسط امنيت كشور به حساب آمد.

چرا كه آنها مي پنداشتند رئيس الوزراء (= نخست وزير= سردار سپه) آن همه گنجينههاي باد آورده را با عنوان "بيت المال" به خزانه ي دولت تحويل خواهد داد و به كمكاين گنج شايگان و اين بودجه هنگفت به اجراي قسمت ديگري از برنامه هاي خود نائلتواند شد كه با هدف نوسازي ايران و تهيه ي وسايل رفاه براي ايرانيان، از رهگذر بسطامنيت و اشاعه ي تمدن غرب و بهره وري از فرهنگ دنياي بيدار و به پا خاسته ي اروپا،ترسيم شده است.

اما همين كه خواندند و شنيدند كه سردار سپه (رئيس الوزراء) سرداري كه او را "پدروطن" مي خواندند و مردي كه او را "نجات بخش" ايران كهن از عقب ماندگي هاي قرون واعصار مي دانستند و به قدرت رهبري و شور ايران دوستي او اميد بسته بودند، اموال "خان ماكو" را كه دهها سال ماليات به صندوق دولت بدهكار بوده است، به خويشتن اختصاصداده و در شمار اموال شخصي خود، به حساب آورده است، يكباره سرد و حرمان زده، بر جايبنشستند. جوانان ترقي خواه و وطن پرستي كه در كنار سردار سپه، براي به ثمر رساندننيّاتش تلاش مي كردند، اندك اندك، از پيرامونش پراكنده شدند و هر يك به گوشه ايپناه گرفتند و گروهي از آنان نيز آزرده دل و خسته جان راه ديار فرنگ را در سپردند واز يار و ديار خود چشم پوشيدند و از آن پس بود كه به پنهاني و نجوا گونه "زراندوزي" و "ثروت دوستي" سردار سپه ميان مردم شايع گرديد.

مردم ايران، به دو دسته از پيشوايان خود ايمان و اخلاص، در حد فداكاري و از جانگذشتگي دارند كه در ميان هيچ يك از ملل عالم، نه همانند اين پيشوايان ديده مي شود ونه از اين حيث، هيچ يك از ملت هاي جهان با ملت ايران قابل مقايسه اند:

دسته ي نخست پيشوايان مذهبي مانند حضرت رسول اكرم (ص)، حضرت علي(ع)، حضرتحسين(ع) و حضرت ابوالفضل ، و ديگر سران و بزرگان دين هستند و دسته ي دوم را شخصيتهاي تاريخي و ملي مانند يعقوب رويگري، ميرزا تقي خان اميركبير، ستارخان، سيد جمالالدين اسد آبادي، آيات عظام طباطبائي، بهبهاني، شيخ فضل الله نوري،سيد حسن مدرّس وباقرخان، ميرزا كوچك خان جنگلي، شيخ محمد خياباني، كلنل محمد تقي خان پسيان، يپرمخان، حيدر عمواوغلي، و ... تشكيل مي دهند.

وقتي در زندگي اين هر دو گروه، به جستجو و پژوهش برخيزيم و تمام اسناد تاريخي رازيرورو كنيم، كوچكترين نشانه اي از مال دوستي و زراندوزي پيدا نخواهيم كرد؛ مگر آنكه آنها با بي اعتنايي به ثروت و مكنت نگريسته و آنچه داشته اند به ديگران بخشيدهاند و گاه نيز تمام دارائي خود را ايثار كرده اند.

در ميان ملتي كه اين چنين  نمونه هائي دارد و بدينسان به ملكات اخلاقي پيشوايانخويش علاقه اي شديد تا حدّ عشقي شورانگيز ابراز مي دارد، دل بستن به سيم و زر و درانديشه ي جمع ثروت بودن اگر نشانه ي بي خردي نباشد، بدون ترديد نشانه ي كوته بينيو  به هيچ وجه شايسته رهبر يك مملكت نيست.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 12 اسفند 1393 ساعت: 23:09 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس