تحقیق رایگان دبیران و معلمان - 75

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

روانشناسی رشد-1-

بازديد: 252

مقدمــــــــــــــــه

يـكـى از مـبـاحـث مـهـم روانشـنـاسـى، مطالعه رشد روانى است؛ زيرا رفتار و ويژگيهاى شـخـصـيـتـى بـزرگسالان تحت تاءثير رويدادهايى است كه در نخستين سالهاى زندگى براى آنـهـا اتـفـاق مـى افتد. روان شناسان مى گويند: كودكى، پدر انسان است اين سخن، نشان دهنده پيوستگى عميقِ بين دوران كودكى و بزرگسالى است. بنابراين، براى درك فرايندهاى روانـى بـزرگـسـالان يـعـنـى امورى مثل انگيزه ها، هيجانها، ادراك و تفكر، شيوه هاى رفتارى و مـانـنـد آنـهـا بـايـد بـدانـيـم سـرچـشـمـه ايـن فـرايـنـدهـا از كـجـاسـت، چـگـونـه شكل مى گيرند و با گذشت زمان، چگونه تحول پيدا مى كنند.عـلى رغـم آنكه تفاوتهاى فردى بين افراد بسيار مشهود است، روان شناسان غالباً ميزان رشد مـتـوسـط و يـا نـوعـى را مـورد مـطـالعـه قـرار مـى دهـنـد؛ يـعـنـى بـه دنـبال الگوهايى هستند كه به طور معمول ؛ بر مردم حاكمند، هر چند به طور خاص، در برخى افراد، ويژگيها و اختصاصاتى هم مشاهده مى شود.

 

روان شناسان مى خواهند بدانند كودك در چه سـنـى سـخـن گـفتن را آغاز مى كند، خزانه لغات و حافظه وى با چه كمّيتى افزايش مى يابد، جـنـبـه هـاى ديـگـر رفـتـارى وى نـيـز چـگـونـه شـكـل مـىگـيـرنـد و مـتـحـول مـى شـونـد و... بـطـور خـلاصـه، روان شـنـاسـان مـا را از اصـول حـاكـم بـر رشـد انـسـان، عـوامـل مـؤ ثـر در آن و مـراحـل، دوره هـا و ابـعـاد رشـد آگـاه مى سازند و بدين وسيله، سعى مى كنند ما را از هدر رفتن مـواهـب، اسـتـعـدادهـا و ظـرفـيـتـهـاى بـالقـوّه مـان آگـاه نـمـايـنـد. هـشـدارهـاى آنان مى تواند در حـل مـسـائل آمـوزش و پرورش و امور تربيتى نقش مهمى ايفا كند. علاوه بر آن، براى تشخيص ‍ رشـد بـهـنـجـار از رشـد نـابـهـنـجـار ـ مـطـابـق مـعيارها و الگوهايى كه ارائه مى شود ـ نتايج كـاربـردى ويـژه اى دربـردارد همچنين نقش آن در بهداشت و درمان، مشاوره و راهنمايى و مددكارى اجتماعى نيز قابل توجه است. اصـطلاحات گوناگونى براى توصيف اين حوزه از روان شناسى به كار مى رود، مانند: روانشناسى ژنتيك، روانشناسى تحولى و امثال آنها. امّا در اينجا، اصطلاح معروف روان شناسى رشـد يـا بـه اخـتـصـار، رشـد روانـى مـورد اسـتـفـاده قـرار مـى گـيـرد. دليل به كارگيرى آن صرفاً متداول بودن اين اصطلاح در بين روان شناسان است.

 

تعــــریف روانشناســــی رشـــد

روان شناسى رشد شاخه اى از علم روان شـنـاسـى اسـت كـه به توصيف و تبيين فرايند تغييرات كمّى و كيفى در تمام ابعاد روان شناختى ساختار و رفتار آدمى از انعقاد نطفه تا مرگ مى پردازد و درصدد كشف قوانين حاكم بر ايـن تـغـيـيـرات، مـنـشـا، عـوامـل مـؤثـر و پـديـده هـاى بـرآمـده از آنـهـا مـى باشد.

 

اصـــــــول رشــــــد
رشـد بـا مـفـهـوم وسـيـعـى كـه در روان شـنـاسـى دارد، شـامل انواع تحولاتى مى شود كه در انسان ، چه در بُعد فيزيولوژيك و چه در ابعاد روانى و عقلى، رخ مى دهد و از آنجا كه انسان هيچگاه ثابت نمى ماند و از انعقاد نطفه تا مرگ، پيوسته در حـال تـغـيـيـر اسـت، مـى تـوان گـفـت بـه طـور دايـم، در حـال رشـد اسـت. ولى رشـد بـا هـمـه تـنـوع و گـونـاگـونـى اش از اصـول و چـارچـوبـهـايـى تـبـعـيـت مـى كـنـد كـه بـرخـى از آنـهـا مـورد قـبـول تـمـامـى صـاحـبـنـظـران اسـت؛ دسـتـه اى از آنـهـا تـمـامـى مـراحـل رشـد را دربـرمـى گـيـرد، دسـتـه اى ديـگـر بـه مـراحـل سـيـر صـعـودى رشـد اخـتـصـاص دارد و دسـتـه اى هـم مـنـحـصـر بـه مـراحـل سـير نزولى رشد است . در اينجا اصول عمده رشد كه نسبتاً فراگير و مورد وفاق اكثر روانشناسان است، مورد بحث قرار مى گيرند:

 

الف ـ مــــرحـله اى و مـسـتـمــــر بـودن رشـد:

رشـد انـسـان از ابـتـدا تـا انـتـهـاى زنـدگـى، داراى مراحل معيّن و مشخصى است كه هر يك داراى ويژگيهاى خاصى مى باشد. در هر يك از فرايندهاى روانى نيز اين مرحله اى بودن و پيوستگى رشد مشاهده مى شود؛ مثلاً سخن گفتن كودك، پديده اى نـاگـهـانـى و دفـعـى نيست، بلكه در مراحل خاصى با الفاظ نامفهوم شروع مى شود، سپس واژه هـا را بـه طـور ناقص ادا مى كند و پس از آن ، كلمه را به كار مى برد تا بتدريج به حد جـمـله سـازى و بيان مقصود كامل خود مى رسد. در راه رفتن ، تظاهرات هيجانى ، شناخت و ادراك و سـايـر فرايندهاى روانى نيز چنين مراحل پيوسته و مستمرى وجود دارد كه البته برخى از آنها داراى پـيـچـيدگى بيشتر است. فرويد، پياژه و اريكسون از روان شناسانى هستند كه مرحله اى بودن رشد را پذيرفته اند و در ابعاد گوناگون روانى، شناختى و اجتماعى، مراحلى براى آن ترسيم كرده اند.

 

ب ـ بـرخـوردارى رشـــد از الگــــوهاى قابل پيش بينـــى:

در انسانهاى معمولى و بهنجار، مى توان الگوهاى رشد را به طور مشخص تعيين كرد و به تعبير ديگر، مى توان گفت در آنها صفات و ويـژگـيـهـاى مـعـيّنى در فواصل زمانى خاصى ظاهر مى شوند؛ مثلاً، رشد جسمانى از دو قانون پيروى مى كند:


۱. قـانــــون ســـرى ـ پـايـــى : يعنى، هرگونه پيشرفت و افزايش در ساخت بدن ابتدا در ناحيه سر، سپس تنه و در پايان، در ناحيه پا صورت مى گيرد.

۲. قـانون مــركــزى ـ پيرامونـــى: يعنى جهت رشد از نزديك به دور است، از محور مركزى شروع مى شود و به بخشهاى انتهايى مى رسد.

هـمـچـنـيـن مـطالعات پياژه نشان مى دهد كه تحول شناختى كودك از الگوهاى خاصى پيروى مى كند. براساس يكى ديگر از الگوها و طرحهاى عمومى، جهت رشد از واكنشهاى عمومى به سوى واكنشهاى اختصاصى است؛ مثلاً در فعاليتهاى حركتى، ابتدا جنين تمام بدنش را حركت مى دهد و بتدريج، به حركتهاى اختصاصى تر مى رسد. در سخن گفتن و واكنش عاطفى نيز چنين است.

 

ج ـ وجـود تـفـاوتـهــــاى فــــردى در رشــــد:

عـلیرغم وجود الگوى مشترك، هر كودك براى خود يك الگـوى اخـتـصـاصـى نيز دارد كه مى تواند در كمّيت و كيفيت (سرعت و روش ) رشد با كودكان ديـگـر مـتـفـاوت بـاشد؛ يك كودك ممكن است مراحل رشد حركتى را تا مرحله راه افتادن، در زمانى مـعـادل نـصـف زمـان كـودكـان ديـگـر طـى كند. اين تفاوتها به خصوصيات ارثى ( ژنتيك ) و نيز عـوامـل مـحـيـطـى مـانـنـد تـغـذيه، بهداشت، نور، آفتاب، هواى تازه، آب و هوا و ميزان فعاليت بستگى دارد. نـكـتـه مـهـم ايـنـكـه تـفـاوتـهـاى فـردى در سـالهـاى اوليـه كـمـتـر قـابـل تـشخيص است، ولى به مرور كه سن انسان افزايش مى يابد اين تفاوتها آشكارتر مى گـردنـد. دانـسـتن اصل مهم تفاوتهاى فردى نتايج تربيتى مهمى براى والدين و معلمان در بـرخـواهـد داشـت از مـقـايسه كردن هاى بيهوده و انتظارات نابجا پرهيز خواهد شد، از روشهاى مشابه در آموزش و تربيت كودكان استفاده نخواهند كرد و...

 

د ـ گـونـاگـونــــى ابـعـاد و فــــرايـنـدهاى پيچيده رشـــد:

رشد، مجموعه اى از تحولات و تغييرات جـسـمـانـى و روانـى در هـر فـرد اسـت كـه ايـن تـحـولات بـه صـورت مـتـقـابـل و هـمـزمـان صـورت مى گيرد؛ مثلاً، بين بلوغ جنسى و رشد جسمى و الگوهاى عاطفى و رفـتـارى هـمـراهـى و مـشـاركـت وجـود دارد؛ يـعـنـى ، بـا تـحـولات جـسـمـى و جـنـسـى، تـحـولات قـابـل مـلاحـظه عاطفى، اخلاقى و رفتارى نيز پديدار مى گردد. در هر صورت، دامنه رشد از تـحـولات بـدنـى و حـركـتـى شـروع مـى شود و در ابعاد عاطفى و هيجانى، شناختى ـ به معناى وسـيـع ، اجـتـمـاعـى و شـخـصـيـتـى، و اخـلاقـى و مـعنوى امتداد مى يابد. بنابراين ، اگرچه در مـطـالعـات و تـحـقـيـقات اين جنبه ها از يكديگر جدا مى شوند، اما بايد توجه داشت كه به طور كاربردى و در عمل، نمى توان اين جنبه ها را از يكديگر جدا نمود.

 

ه‍ ـ حـســـــاس بـودن بـــــرخـى از دوره هـاى رشــــد:

سـرعـت رشـد در هـمـه مراحل يكسان و يكنواخت نيست. به طور كلى، در جريان رشد، دو مرحله وجود دارد كه داراى رشد سـريـع هـسـتـنـد: يـكـى مـرحـله پـيـش از تـولد تـا شـش مـاهـه اول كـودكـى (جـمعاً 15 ماه ) كه رشد ناگهانى كودك نام دارد. ديگرى مرحله بلوغ است كـه سـرعـت رشـد تـقـريـبـاً از يـك يـا دو سـال پـيـش از بـلوغ جـنـسـى تـا حـدود يـك سـال پـس از آن ادامـه دارد. در بـرخـى از مـراحـل ديـگـر نـيـز رشد با سرعت خاصى در بعضى انـدامـهـا در جـريان است. به طور كلى، هرگاه رشد جسمى از سرعت زياد برخوردار مى شود، رشـد ذهـنـى و روانـى نـيـز سـرعـت بـيـشـتـرى پـيـدا مـى كـنـد؛ مـثـلاً، تخيل در كودكان و نوجوانان به سرعت رشد مى كند.

 

و ـ مــــرتبط بودن ســـرعت و مدت رشد با پيچيدگـــى موجود زنده :

موجود زنده هر چه پيچيده تر و مـتـكاملتر باشد، دستيابى وى به اهداف رشد با سرعت كمتر و در مدت زمانى طولانى تر به وقـوع مـى پـيـونـدد. نـمـونـه ايـن رابـطه را مى توان از مقايسه رشد انسان با حيوانات ديگر بخوبى دريافت. اصول و قواعد ديگرى نيز در مورد رشد وجود دارند. كه برخى از آنها مورد اختلافند و برخى هم چندان فراگير نيستند. به منظور اجتناب از پيچيدگى و طولانى شدن اين بحث، از طرح آنها خوددارى مى شود. اما بطور خلاصه، برخى از آنها عبارتند از: ميزان نقش عـوامـل زيـسـت ـ مـحـيطى در رشد، تأثير فعّال يا منفعل بودن انسان در رشد او، و نقش فرهنگ و تحولات فرهنگى در رشد.

 

عـــــوامل مــــــؤثر در رشـــــد
1 ـ پايه هـــــــاى زيستــــــى رشـــــــد

معمولاً كنش متقابل بين توارث و محيط رشد آدمى را تعيين مى كند. هنگام لقاح، تعداد بسيارى از ويژگيهاى فردى تحت تاءثير ساخت وراثتى تخم بارور، تعيين مى شود. ژنها به گونه اى براى ياخته هاى در حال رشد ما برنامه ريزى مى كنند كه يك ماهى، يك پرنده، يك ميمون و يا بـه صـورت يـك انسان رشد يابيم. ژنها مجموعه اى از مولكولهاى بيوشيميايى DNA يا دى اكـسـيـد ريـبـو نـوكـلئيـك مـى باشند كه در هسته هر يك از سلولهاى بدن آدمى به تعداد بسيار زيادى (در حدود 960 هزار ژن در هسته هر سلول ) قرار دارند. سلولهاى هر نوع موجود زنده (اعم از گـيـاه، حـيـوان و انـسـان ) داراى مـجـمـوعـه اى از ژنـهـا هستند كه ساختمان كروموزومى آنها را تـشـكـيـل مـى دهـند. تعداد كروموزومها به نوع موجود زنده بستگى دارد. افرادى عادىِ بهنجار از نظر تعداد كروموزومهاى سلولى، وضعيت يكسانى دارند. در سلولهاى بدن انسان اين تعداد 23 جـفـت يـا 46 عـدد اسـت. بـه طـور نـظـرى، 223 يـا 606 / 388 / 8 احـتـمـال ژنـتـيـكـى مـتـفـاوت بـراى شـكـل گـيـرى تـخـمـك و اسـپـرم، كـه تشكيل دهنده نطفه هستند، وجود دارد همين مساله موجد تفاوتهاى فردى در مسير و كيفيت رشد است . ژنـهـا تـعـيـين كننده رنگ پوست و مو، اندازه عمومى بدن، جنسيت و تا حدى تواناييهاى ذهنى و طـبيعت هيجانى هستند. آمادگى هاى زيستى در بدو تولد، با تجاربى كه در دوران رشد كسب مى شود، در هم مى آميزند و مسير رشد فردى را تعيين مى كنند. علم ژنتيك (وراثت شناسى پايه هاى زيستى را كه سبب به وجود آمدن ويژگى هاى همانند و ناهمانند در انسانها و ديگر موجودات مى شود، مطالعه مى كند. براى وراثت دو اصل مشهود وجود دارد:

 

* تمامى عوامل ژنتيكى كه هنگام انعقاد نطفه وجود دارند، درتعيين وراثت سهيمند.

* ظهور و بروز ويژگىهاى ارثى نيازى به يادگيرى و تمرين ندارند.


چگونگى تاثير و تاءثر ژنها داراى الگوهاى پيچيده و بیشمارى است؛ از جمله برخى از صـفات، غالب و مغلوب (بارز و نهفته ) مى باشند و از ژنهاى غالب و مغلوب پيروى میكنند. بـرخـى ديـگر از ويژگيهاى آدمى، نتيجه تعامل يك جفت ژن نيستند تا با غلبه يكى از آنها بر ديـگـرى سـرنـوشـت شـان رقـم بـخـورد، بـلكـه فـعـل و انـفـعـال ژنـهـاى مـتعددى تعيين كننده نوع و ميزان آنها میباشد كه اين موضوع را توارث چند ژنـى گـويـنـد. علاوه بر تاثير و تاثر متقابل ژنها، بر يكديگر محيط نيز بر تغيير و تحولات آنها مؤ ثر است. تحولات ژنتيكى گاهى نيز در اثر جهش ايجاد مى شود؛ يعنى در ژنها تغييراتى رخ میدهـد. اين نكته را هم بايد اضافه كرد كه ويژگيهاى ژنتيكى كه سازنده بدنى خاص، سيستم عـصـبـى و هـورمـونـهـاى ويـژه از نـظـر بـزرگـى، كـوچـكـى، سـرعـت عـمـل و... در فـرد مـى بـاشـند تاثيرات مداوم خود را تا پايان عمر بطور غير مستقيم، بر كيفيت رشد روانى حفظ میكنند.

 

2 ـ پايــــــــــه هاى محيطــــــى رشــــد:
مـقـصـود از آنـهـا تـمامى متغيّرهاى خارج از وجود فرد است كه از آغاز با رورى و انعقاد نطفه تا هنگام تولد و پس از آن تا هنگام مرگ، انسان را دربر گرفته و بر او تاثير میگذارند:

 

الف ـ مـحـيـط پيش از تـــــــولد:

منظور از آن، محيط درون رحمى است كه اگر چه مدت زمان آن محدود اسـت، ولى داراى تـاءثـيـراتـى پـايـدار و تـا حـد زيـادى، غـيـر قـابـل جـبـران مـى بـاشـد. عـوامـل درون رحمى عبارتند از: اكسيژن، مواد غذايى، حرارت، حالات روانى مادر، مواد شيميايى و دارويى كه مادر هنگام باردارى مصرف نموده و بالاخره ، تشعشعات و ضربه هايى كه احياناً جنين را متاءثر كرده است.

 

ب ـ محيط پـــس از تولــــد:

اين قسمت شامل محيط طبيعى همچون آب و هوا، تغذيه و منطقه جغرافيايى اسـت كـه تـا حـد بسيارى ، بر ابعاد جسمانى رشد و صفات اخلاقى تاءثير مى گذارد. همچنين شـامـل مـحيط اجتماعى نيز مى گردد كه داراى گستره وسيعى است و از روابط خانوادگى شروع مـى شـود و مـدرسـه، هـمـسـالان، جـامـعـه، فـرهـنـگ، ديـن، وسـايـل ارتـبـاط جـمـعـى، شـغـل و مـحـيـط شـغـلى، مـؤ سـسـات، انـجـمـن هـا، مـحـافـل عـلمـى، مـذهبى، هنرى، سياسى و مانند آن ، همه را در بر مى گيرد. تمامى اين محيطها، بـخـصـوص ‍خـانـواده ، در تـشـكـيل و بالندگى ارزشهاى اخلاقى، اجتماعى، اعتقادات، آداب و رسـوم ، گـرايـشـهـا، آرزوهـا، عـادات و نـگـرشـهـا در كـودك تـاءثـيـر دارد. بـه هـمـيـن دليـل، مـسـؤوليـت والدين در تربيت فرزندان، بويژه از حيث الگو قرار گرفتن براى آنان حـايـز اهميت بالايى است و مستلزم آگاهى و بصيرت والايى مى باشد.

 

ج ـ تـعـامـــــــل مـحـيــــط و وراثــــــت :

در ديـدگـاهـهـاى مـعـاصـــــر، بـه جـاى طـرح مـسـتـقل هر يك از دو عامل محيط و وراثت، به تعامل اين دو بر يكديگر توجه مى كنند. در فرايند رشد، عوامل وراثتى و محيطى به صورتى پيچيده و با اشتراكى تنگاتنگ، از لحظه لقاح تا پـايـان عـمــــر، چـگـونـگـى رشـد مـوجـود زنـده را تحت تاءثير قرار مى دهند، به گونه اى كه تـغـيـيـرات وراثتى يا محيطى، رشد موجود زنده را دستخوش تغيير و دگرگونــى میسازند و نـقص يا فقدان يكى از نيروهاى وراثتى يا محيطى، رشد موجود زنده را در معــــرض مخاطره قرار مى دهند. اين تعامل داراى اصول خاصــــى است كه در ابعاد و ويژگيهاى گوناگون، تاثير هر يك از اين دو بر يكديگر يكسان نمى باشد.

 

3 ـ پايــــــــــه هاى ارادى رشـــــــــــــد:
اخـتـيـار و اراده از ويـژگـيـهـاى خاص انسان است كه در علم روان شناسى امروزين به عنوان يك عـامـل مـسـتـقـل عـمـدتـاً مـورد غفلت واقع شده است . منظور از اختيار در اينجا، نوعى توانايى روانـى ويـژه در انـسـان است كه شخص بر اساس آن، مى تواند در قلمرو خاصى، تاثيرات زيـسـتـى و مـحـيـطـى را تـحـت تـسـلط خـويش درآورد و با گزينش خود، رفتار و مسير رشدش را آگـاهـانـه انـتـخـاب نـمـايـد. اراده و اختيار ـ به اين معنا ـ در برابر انواع نگرشهاى انفعالى و جبرگرايانه نسبت به انسان و رفتارها و رشد او قرار مى گيرد. اراده و اختيار در رشد انسان، بـويـژه در ابعاد معنوى، اخلاقى و شخصيت نقش بسزايى دارد؛ يعنى در رشد رفتارهايى كه بـه صـورت آگـاهـانـه از انـسـان سـر مـى زند، اراده مى تواند نقش ‍ داشته باشد، در حاليكه ويـژگـى هاى بيولوژيك و فيزيولوژيك (سيستم عصبى و بخشهاى مختلف ارگانيسم بدن ) از قلمرو اختيار خارج است. رابـطـه عـوامـل زيـسـتـى، مـحـيـطـى و ارادى بـه ايـن صـورت اسـت كـه عوامل زيستى و محيطى مستقركننده و زمينه ساز به شمار مى روند و زمينه را براى بروز رفتار خـاص مـهـيـّا مـى سـازنـد، ولى چـنـين نيست كه پس از آن، انسان به گونه اى خودكار، رفتارى آگـاهـانـه انـجـام دهـد و از دخـالت فـعـّال در ايـن رونـد نـاتـوان بـاشـد، بـلكـه اراده عـامـلى فعّال و تعيين كننده است.

 

دوره هاى رشــــــــــــــــــــد
روان شـنـاسـان مـعمولاً بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه رشد از توالى منظمى برخوردار است كـه خـود بـه رسـش مـوجـود زنـده در جـريـان كـنـش متقابل وى با محيط بستگى دارد. در تبيين توالى زنجيره رشد، برخى از روان شناسان ترجيح مـى دهـنـد از آن بـه عـنـوان يـك فـرايـنـد پـيـوسـتـه يـاد كـنـنـد فـرايـنـدى كـه در آن، عوامل زيستى در كنش متقابل با يادگيرى عمل مى كنند تا تغييرى پيوسته و تدريجى در رفتار بـه وجـود آورنـد)، ولى بيشتر روان شناسان ضمن اذعان به ماهيت زنجيره اى رشد، اهميت كمترى بـراى پـيـوسـتـگـى ايـن فـرايـنـد قـايلند و در مقابل، آن را بيشتر به صورت يك سلسه مى پندارند. اين روان شناسان به همين دليل، مفهوم دوره  يا مرحله را مطرح مى نمايند. به طـور مـشـخص، مى توان دوره هاى پنجگانه ذيل را از يكديگر تفكيك كرد: سالهاى نخستين ( پيش زادى، نوزادى و كودكى )، نوجوانى، جوانى، ميانسالى و پيرى براى اين دوره ها، مى توان نمودارى به اين صورت ترسيم كرد:

 

۱- سالهــــاى نخستين ( پيش زادى، نــــوزادى و كـــودكــــى ):
اگـر چه سن افراد از هنگام تولد حساب مى شود، ولى در واقع، رشد هر فرد و زندگى او از پيش از آن ـ يعنى لحظه تشكيل نطفه ـ آغاز شده است كه به آن زمان پيش زادى مى گويند و مـعـمـولاً بـراى انـسـان، در حـدود 280 روز (9 مـاه شـمـسـى / 40 هـفـتـه ) طـول مـى كـشـد. پـس از تـركـيـب دو سـلول نـر و مـاده (اسـپـرم و اوُول / اوُوم ) رشـد سـلولى بـا تـكـثـير نطفه شروع مى گردد، اسپرم از سر تا دُم حدود 04/0 مـيـليمتر (كوچكترين سلول بدن ) و تخمك يا سلول ماده هنگام بارورى 1/0 ميليمتر (بزرگترين سـلول بـدن ) طـول دارد. مـدت زمـانـى كـه بـراى رشـد كـامـل ايـن نـطـفـه طول مى كشد دوره باردارى (حاملگى ) ناميده مى شود كه داراى سه مرحله است :


1 ـ مــــــــرحـله تـخـمــــــــى: 

ايـن مـدت تـقـريـبـاً 14 روز طـول مى كشد؛ يعنى از زمان بارور شدن تخم تا استقرار يافتن در رحم، كه در همين زمان، با تكثير سلولى به يك توده سلولى تبديل مى شود.


2 ـ مــــرحـله رويانــــــــى :

مدت اين مرحله از 2 تا 8 هفتگى است. بيشتر اعضاى مهم و سيستم فيزيولوژيكى بدن در اين مرحله مشخص مى شود. توده سلولى به سه قسمت جداگانه تقسيم میشود:
الف ـ لايـــه اكتـــــودرم : قسمتهاى بيرونى پوست، ناخنها، دندان، غدد پوستى و سيستم عصبى را به وجود مى آورد.
ب ـ لايـه مــزودرم : قـسـمـتهاى ميانى پوست، ماهيچه ها، استخوان بندى، دستگاه گردش خون و اعضاى دفع مواد زايد را مى سازد.
ج ـ لايـه انـــــدودرم : لايـه درونـى اسـت كـه مـوجـب بـه وجـود آمدن دستگاه گوارش ، ريه ها، كبد، لوزالمعده و غدد داخلى مى شود.


3 ـ مـــــــــرحله جنينـــــــــى :

زمان آن از هفته هشتم تا تولد است كه ساير اعضا به نسبتهاى متفاوتى در اين مـرحـله، شـروع بـه رشـد مـى كـنـنـد و در ايـن مـدت، بـه ترتيب، دستگاه عصبى مركزى، غدد تـنـاسـلى، پـوسـت بـدن، مـو و نـاخـنـهـا، چـشـمـهـا و غـدد چـشـايـى و مـانـنـد آنـهـا تكميل مى شوند. هفته بيست و هشتم از اهميت خاصى برخوردار است ، زيرا در صورت متولد شدن در ايـن زمـان (7 ماهگى )، احتمال زنده ماندن جنين زياد است . سه ماهه آخر دوره پيش زادى يك دوره رشـد اسـاسى براى ساختمان بدن و اعمال آن است و براى رشد طبيعى عضلات ، آگاهى ذهنى و ادراكى و رشد عضلات مفيد مى باشد.


نـــــــــــــــــــوزادى 

بـا تـولد آغـاز مـى شـود و تـا حـدود 2 سـالگـى ادامـه مـى يـابد كه به آن زمان شـيـرخـوارگى نيز مى گويند. اگر چه به نظر مى آيد كه نوزادان ، موجودات درمانده اى بـاشـنـد، ولى آزمايشها نشان مى دهد كه آنان در برابر محيط، واكنشهاى متعددى دارند؛ از جمله: نوزادان يكى دو روزه قادرند فرق بين طمعهاى گوناگون را تشخيص دهند. آنها مايعات شيرين را بـر شـور يـا تـلخ ترجيح مى دهند. حس بويايى نوزاد نيز در برابر ارائه تكه هاى پنبه آغـشـته به بوهاى مختلف آزمايش شده است؛ وقتى رائحه خوشى ارائه مى شود؛ نوزاد سر خود را به طرف آن برمى گرداند و ضربان قلب و تنفّس او كندتر مى شود كه حاكى از علاقه و تـوجـه نوزاد است. به نظر مى رسد صداى آدميان براى نوزادان جالبتر از هر صداى ديگرى باشد.

 

درسنّ يك هفتگى، آنها قادر به تشخيص صداى مادر خود از ميان صداى زنان ديگر هستند و در دو هفتگى، سيماى مادر را نيز مى توانند تشخيص دهند. يـك نـوزاد هـوشـيـار امـا كـم و بـيـش نـاتـوان، بـا سـرعتى شگفت انگيز، به كودك دو ساله اى تـبـديـل مـى شـود كـه راه مـى رود و سـخـن مى گويد. همه كودكان بدون آموزش ويژه ، به مهار نـهـايـى از قـبـيـل نـشـسـتـن، دست دراز كردن به طرف اشيا، سينه خيز شدن و راه رفتن دست مى يـابـند. با اين حال، روان شناسان معتقدند كه تحريك محيطى مى تواند روند رشد را تسريع بـخـشد. نوزاد با برخى از نيازهاى اساسى به دنيا مى آيد. جوابگويى منظم به اين نيازها و مـراقـبـت از نـوزاد، بـراى حفظ تعادل محيط داخلى بدن او ضرورى است . بسيارى از نيازها مانند اكسيژن، تنظيم دماى بدن و خواب به طور طبيعى ، تنظيم مى شوند، ولى بعضى ديگر همانند آب و غذا، اعمال دفعى و نظافت آن ، گريه و آرامش آن، مقدار خواب و بيدارى، و توجه بموقع بـه مـداخله مستقيم اطرافيان نيازمند است كه اين كار در ساخته شدن شخصيت كودك نقش بسزايى دارد.

 

كـــــــــــودكـــــــــــــــى

داراى دو بـخـش ـ از 3 تا 7 سالگى و از 7 تا حدود 12 سالگى ـ است كه بدان كودكى اول و كودكى دوم مى گويند. در كـودكـــى اول، سرعت رشد، قابل توجه است و تا حدود 7 سالگى تناسب اندام تقريباً شبيه بـزرگـسـالان مـى شـود، دنـدانـهـاى شـيرى تكميل مى شوند و در حدود 7 سالگى بتدريج مى ريـزنـد. ايـن زمـان از نـظـر تـشـكيل عادتهاى صحيح در كودكان حايز اهميت است. بهداشت دهان و دنـدان مـى تـوانـد پـايـه گـذار سـلامـت عـمـومـى كـودك بـاشـد. كـودك بـسـيـار فعّال است و بايد مراقب استراحت و غذاى او بود. (پيش از بهانه گيرى فراهم شود.) گويايى كـودك نـيـز بـسـيـار سـريع رشد مى كند و هر چه ارتباط او با محيط ( بزرگسالان، كودكان و راديو و تلويزيون ) بيشتر باشد، فرهنگ كلمات او غنى تر خواهد بود. قصّه و بازى در رشد شـنـاخـتـى و اجـتـمـاعـى كـودك بـسـيـار مـؤثر است. بخصوص، بازى را نبايد با ديد قديمى (صَرف انرژى زايد) نگريست، بلكه به قول گروس، بازى تمرينى اسـت كـه كـودك را بـراى زنـدگـى آينده آماده مى كند و در رشد جسمانى و يادگيرى او تاءثير بـسـيـار دارد. لازم اسـت از دخـالت در بـازيـهـاى كودكان خوددارى شود تا بازى موجب رشد همه جـانـبـه كـودك گـردد. بـا مـحبت به او و تاءييد و تشويق بموقع، احساس امنيت كه يكى از عوامل رشد رضايتبخش كودك است، بايد در او ايجاد شود. كــــودكــى دوم براى والدين دوره پرزحمتى است. روان شناسان آنرا سن ورود به گروه و همانند سـازى مى نامند.

 

مهمتــــرين وظايف كــــودكــان كه مــــربيان نيز مـــى توانند آنها را يارى نمايند در اين زمــــان عبــــارتند از:

  • يادگيـــرى مهارتهاى جسمانى لازم براى بازيهاى معمولى
  • يادگيـــــرى رفتار با همسالان
  • شـــروع نقش هاى جنســـى و اجتماعى مناسب مردانه و زنانه
  • يادگيرى مهارتهاى اصلى خواندن، نوشتن و حساب كردن
  • رشد اخلاق و معيارهاى ارزشــى
  • رشد مفاهيم لازم براى زندگـــى عادى و روزانه
  • نيل به استقلال شخصــى.

۲ ـ نـــــــــــوجوانــــــــــــى :
تقريباً همراه با ظهور صفات ثانويه جنسى، اين دوره آغاز مى شود. پسران و دخترانى كه بين كـودكـى و بـزرگسالى قرار گرفته اند دوره نوجوانى را مى گذرانند. در زندگى هر فرد، زمـانـى فـرا مـى رسـد كـه بـدنـش از حـالت كـودكـى بـه بـزرگـسـالى تـغـيـيـر شـكـل مـى دهـد. در نـظـر اول، شـايـد ايـن دگـرگـونـى چـنـدان قـابـل مـلاحـظـه نـبـاشد، اما اختلاف آشكار آن با دوره هاى كودكى از لحاظ وضع ظاهر، رفتار و حـالتـهـاى روانـى كـامـلاً مـحـسـوس اسـت. هـر انـسـانـى در جـريـان يـك تـحـول طـبـيـعـى، بـا عـبـور از مـراحـل كـودكـى و نـوجـوانـى بـه احـراز تـعـادل نـهـايـى نـايـل مـى شـود. احـساس نوجوان اين است كه او ديگر آن كودك ديروز نيست. او چيزهايى را احساس مى كند كه در گذشته، هيچ احساسى نسبت به آنها نداشت يا قادر به انجام دادن امـورى اسـت كه پيش از اين، از انجام آنها ناتوان بود. بطور خلاصه، او در تن و روان خـود، دگـرگـونـيـهايى مشاهده مى كند كه برايش تازگى دارند و اين دگرگونيها آنقدر ادامه پـيـدا مـى كـنند تا در نوجوان، رفتارى همانند بزرگسالان به وجود آورند. در ايران و بيشتر كـشورهاى اروپايى و آمريكايى، معمولاً نوجوانى از 12 ـ 13 سالگى آغاز مى شود و در 18 ـ 19 سالگى پايان مى پذيرد.


نـوجـوان هـمـان فـردى اسـت كـه تـا سـن 11 ـ 12 سـالگـى بـا قـبـول بـى چـون و چـراى دستورهاى بزرگسالان دست كم، در محدوده اى كه حدود و ثغور آن را بـزرگـسـالان تـرسـيـم كرده بودند، رفتار طبيعى و بهنجار از خود نشان مى داد؛ نه تنها به تـبـعـيـت تـن درمـى داد، بلكه مايل بود شرايطى را كه از سوى بزرگسالان يا پدر و مادر وى پيش بينى و تعيين شده بودند، بپذيرد. اما بناگاه، او تغيير روش میدهد و برخلاف سابق، ديـگـر بـه آنـچـه بـزرگـسـالان مـیگـويـنـد و قـبـلاً مـورد قـبـول وى بود، گردن نمى نهد. اين چيزى است كه نظر مشاهده كننده را به خود جلب میكند. او گـاهى طرز راه رفتن خود را عوض مى كند، لهجه خود را تغيير میدهد، رؤ يايى و عشق طلب میشـود، نـسـبـت بـه زيـبـايـیهـا با حساسيت مینگرد و اندك اندك قدم به دنياى درون خويش مى گـذارد. افـكـار وى بـيـشـتـر مـتـوجـه مـسـائلى مـى شـود كـه مـربـوط بـه زمـان حـال نـيـسـتـنـد و بـا واقـعـيـات هـمـان لحـظـه تـنـاسـبـى نـدارنـد. در خـلال ايـن تـحـول، نوجوان به آرامى، نسبت به قدرت فكر هشيار میشود و بزودى، در كمند ارزشـهـاى فردى خود درمى غلطد.

 

مجموعه اين صفات و آثار به منزله كوششى است در راه عبور از سـازش مـوقـتـى كـه در پـايـان دوره كـودكـى بـه وجـود آمـده بـود. ايـن مـوارد كـه بـه شكل تظاهرات روانى جلوه گر مى شوند، معمولاً موجبات تشويش و نگرانى والدين را فراهم مى آورنـد و ايـن تـظـاهـرات را بـه منزله نشانه هاى مرض و ناسازگارى تعبير مى كنند. اما بايد دانـسـت در حـاليـكـه رشـد و رسـيدگى نظام فيزيولوژيك به مقدار بسيارى، شرايط استقرار نـوجـوانـى را فـراهـم مـى آورد و جـاى نـگـرانـى در آن نـيـسـت، لكـن ايـن عـامـل بـه تـنـهـايـى نـمـى تـوانـد مـجـمـوعـه تـظـاهـرات روانى نوجوان را تبيين و توجيه كند. (تـحـول روانـى در دوره نـوجـوانـى در وهـله نخست، رنگ جنسى و تناسلى دارد. در وهله دوم، به شـكـل يـك بـحـران نـمـايـان مـى شـود و سـرانـجـام، بـه صـورت يـك دوره سـاخـتـه شـدن و شكل گرفتن و آماده شدن در مى آيد.) البـتـه پـر واضـح است كه نمى توان از روان شناسى دوره نوجوانى سخن گفت، بى آنكه از شـرايـط اجـتـمـاعـى و فـرهـنـگـى اى كـه در آن، نـوجـوان تـحـول مـى يـابد سخنى به ميان آورد. نوجوانانِ نسلهاى پى در پى، حتى وقتى همه آنان به يـك دوره از تحول تمدن مربوط باشند، با يكديگر متفاوتند. تفاوتهاى بزرگ و فاحشى بين نـوجـوان پـايـتختى و نوجوان شهرستانى و نوجوان روستايى وجود دارد. بدين ترتيب، تبعيت فرد از محيط اجتماعى در دوره نوجوانى بيش از دوره كودكى است.


نـظــــريـه پـردازان آراء مـتفاوـــتى در زمينه نوجوانــــى دارند كه البته خطوط مشتركــــى نيز در آنها وجــــود دارد:

 

زیگمـــــــوند فـــــــــــرويـد

دوره بـلوغ را دوره تـجديد عقده اُديپ البته در شكلى ديگر مى داند.

هـانـــــرى والُـــن

اين دوره را يك بحران شخصيت مشابه دوران حدود 3 سالگى مى دانـد؛ يـعـنـى، بـزرگـتـريـن تـشـويـش دسـتـگـاه روانـى، مـسـائل مـربوط به شخصيت است؛ زيرا يك نوجوان مرتباً مى خواهد وجود خود را اثبات نمايد. و آنچه را كه فكر مى كند بر كرسى بنشاند. به نظر والُن، فكر نوجوان از حالتى متافيزيك مـتـوجـه حـالتـى عـلمـى مـى شود؛ يعنى فكر در ابتداى اين دوره پايه و اساس علمى ندارد و از امـكـانـات عـلمـى (عـلم بـه مـعـنـاى تـجـربـى ) اسـتـفـاده نـمـى كند، اما در اين دوره، فكر در جهت مسائل علمى قرار مى گيرد و پايه علمى پيدا مى كند.


آرنـــولد گـــــزل روانشناس مشهــــور آمـــريكايــــى مى گــــويد:

اين دوره از مشكلترين دوره هـاسـت و اگـر آن را (دوره تـوجه به جوانب درونى ) بدانيم اغراق نكرده ايم زيرا در اين دوره؛ سـاخـت ذهنى و مسائل اخلاقى ـ ذهنى با بعد جديدى انجام مى شود و نوجوان نوعى رابطه فعّال با ديگران برقرار مى كند.


اريـكـسـون روانشـنـاس اجـتـمـاعـى نـگـر آمـريـكـايـى:

بـا تـفصيل بيشترى به دوره بلوغ و نوجوانى پرداخته است. وى به وجود يك شبه فرهنگ در ايـن دوره 13 تـا 19 سـالگـى قـايـل اسـت و آن را بـا عـنـوان احـراز هـويـت در مـقابل آشفتگى نقش توصيف مى كند. منظور از احـراز هـويـت ايـن اسـت كـه او بـتـوانـد نقش واحدى ايفا كند و جايگاه خود را در نظم گسترده اجـتـمـاعـى بـه دسـت آورد. بـراى ايـن مـنـظـور، نوجوان بايد سعى كند عناصر پراكنده و متفرّق شـخـصيت خود را به همديگر مرتبط سازد و پيش از آنكه بتواند مفهوم شخصى و توحيد يافته روابطش را با دنياى خارج بازسازى كند، بايد به يكپارچه كردن ابعاد جديد جسمانى و جنسى خـود در رابـطه با مفهوم جديدى از خويشتن نايل آيد. مفهوم هويت دو سويه است : از يك سو، به احساساتى اشاره مى كند كه فرد در مقابل خويشتن دارد و از سوى ديگر، به توصيفهايى كـه افـراد ديـگـر كـه در نـظر او با ارزش هستند از او مى كنند نوجوان سه پايگاه خانواده، گـروه هـمـسـالان و نـهـادهـاى وسـيـعـتـر مـانـند مدرسه را پشت سر گذاشته و در هر يك از اين پـايـگـاهـهـا داراى نـقـشـى بـوده اسـت كـه ايـن نـقـش بـه وسـيـله كـسـانـى كـه بـا وى در تـعـامل بوده اند، مشخص ‍ مى شود. اگر نوجوان در احراز هويت خود موفق نشود، در اثر آشفتگى نقش اجتماعى ، دچار سرگردانى خواهد شد.


مـهـمـتـريـن مـسـائل و مـشـكـلات نـوجـوانـان را مـى تـوان چـنـيـن فـهـرسـت كـرد:

بـحـران بـلوغ (اخـتـلال در تـصـويـر بدنى و تحولات بلوغ )، بحران هويت (خودشناسى، سردرگمى و...)، مـشـكـل اجـتـمـاعـى شـدن و رابـطـه بـا ديـگـران، تـحـول ارزشـهـا، مـشـكـل تـحـصـيـل و انـتـخـاب رشـتـه تـحـصـيـلى (و تـا حـدى، شغل آينده )، اوقات فراغت، مشكلات جنسى، بزهكاريها و اعتياد، مشكلات ناشى از اضطراب و بيماريهاى روانى.

 

۳ـ جــــوانــــــــــــــى :
ايـن دوره از حـدود 20 سـالگـى شـروع مـى شود و تا 40 سالگى ادامه مى يابد. پس از آنكه نـوجـوان بـه كـسـب هـويـت خـود نـايـل آمـد، مـى كـوشـد آن را در مـقابل ديگران تقويت نمايد. بدين روى، براى اظهار صميميت و سرمايه گذارى در اين راه آماده است، بدون آنكه خطر مستحيل شدن در ديگرى در كار باشد. در اين مرحله ، او ظرفيت عشق واقعى را دارد، ليـكـن افـرادى كـه مى خواهند هويت خود را در ازدواج بيابند بندرت، موفق هستند؛ زيرا خود را در احاطه تعهدات در قبال همسر و فرزند مى بينند. اگر دوره نوجوانى در محيطى مناسب طـى شده باشد، فرد به سطحى معقول و رضايتبخش از رشد يافتگى مى رسد و مى تواند در بزرگسالى، مستقل، با اغماض، ديگر دوست و اخلاقى شود. از نقطه نظر تحولى،يكى از امكاناتى كه در دوره جوانى گسترش مى يابد تعهدات ـ يعنى ظـرفـيـت پيگيرى بى كم و كاست ارزشها، آرمانها و روابط پايدار ـ است.

 

تعهد نسبت به خود، تـمـام تعهدات ديگر را تحت سيطره خويش قرار مى دهد. البته منظور اين نيست كه در اين دوره، شـخـص در جستجوى خودخواهانه لذات شخصى است، بلكه تعهد نسبت به خود به منزله جستجو از يـك ارزش اسـت، ارزشـى كه با شناخت واقع نگرانه، ظرفيتهايش، سودمندى بالقوّه اش و تـحـقـقـهـاى عـمـلى اش ارتـباط دارد. مفهوم (جوانى ) يك نكته ديگر را هم خاطرنشان مى كند: در بـسـيـارى از كـشـورهـا، وقـتـى جـوانـان تحصيلات متوسطه خود را به پايان مى رسانند در مؤ سسات آموزش عالى يا مراكز ديگر (شغلى، تفريحى، سياسى، مذهبى و اجتماعى ) با همگنان خـود جـمـع مـى شـونـد. زمـانـى كـه فـرد در نـقـش حـرفـه اى بـزرگـسـال درمـى آيـد، دوره جـوانـى پـايـان مـى پـذيـرد. كـسـانـى هـم كـه ادامـه تحصيل نمى دهند، زودتر به كار مشغول مى شوند و ازدواج مى كنند.

 

ويـژگـیهـاى اصـلى جـوانــــى از ديـدگـاه اريـكـســــون عـبـارتـنـد از:

تـحـليل روابط بين خود و جامعه، كنار كشيدن نسبى خود از جامعه و هويت مخصوص جوانى كه پس از اين دوره ادامه نخواهد يافت. در مقابل تغييرات سريع اجتماعى، جوانان روابط قبلى خود را با اشخاص مورد بررسى مجدّد و بازنگرى قرار مى دهند و با از نو مشخص ساختن آنها، به گـذشـتـه فرهنگى خود توحيد مى بخشند، پيش از آنكه خود را آماده براى تحقق وظايفى بدانند ويا در تصور خويش، براى ساختن آينده خود مهيّا باشند. اين بررسى مجدد سنّت فرهنگى به وسيله جوانان، داراى پيامدهاى مهم و اميدوار كننده اى براى جامعه است؛ زيرا اين امر چنين معنا مى دهـد كه آنچه پشت سر گذاشته شده از رده چيزهاى پايدار و دوام پذير كنار گذاشته شده است و مـسـائل مـربـوط بـه جـهـت گـيـرى آيـنـده جـامـعـه ، مـدام مـورد بررسى قرار مى گيرند و به تـحـول جـامعه از ديدگاه يك مفسّر انتقادى مى نگرند. بطور كلى، پيوستن تعداد فزاينده اى از پـسران و دختران به خيل جوانان، مى تواند قسمتى از پويندگى اساسى تغييرات اجتماعى و بازسازى جامعه هاى جديد را تشكيل دهد.

 

 ۴ـ ميانسالـــــــــــــــى :
از حدود 40 سالگى، دوره ميانسالى شروع مى شود و تا 60 سالگى ادامه مى يابد. اين دوره مـعـرّف احـسـاسـى اسـت كـه فـرد در بـه راه انـداخـتـن فـعـاليـت خـود بـراى نسل آينده دارد. از نظر اريكسون، مفهوم (توليد و خلاّقيت ) در اين دوره بسيار مهّم است. در اين دوره، كسى احساس زندگى موفقيت آميز دارد كه اشخاص با محبتى در اطراف خود داشته باشد و از بـه ثـمـر رسـاندن فعاليتى در جامعه خشنود باشد. فقط به صرف داشتن فرزندان، چنين احـساس موفقيتى حاصل نمى شود، بلكه تربيت نمودن آنان به منزله داشتن سهم اجتماعى مهمى در اين راه است. از جمله خطرات اين دوره غوطه ور ماندن در خود ميان بينى از يك سو و بى ارزش دانستن خود از سوى ديگر است. ورود به دوره ميانسالى به معناى آن است كه انسان جزو گروه سنى افرادى مى شود كه جامعه را اداره مى كنند و اين امر خود متضمن قدرت رهبرى و مسؤ وليت است. وظايف فرد در اين دوره حفظ كارامدى حرفه اى كه گاهى مستلزم بازآموزى يا آماده سازى هاى تكميلى است، حفظ رابطه با هـمـسـر و حـمايت از فرزندان نوجوان خويشتن تا آنها نيز در آينده، به صورت بزرگسالانى مـسـؤول درآيـنـد، حـفـظ رابـطـه با والدين سالخورده، برقرارى يك سطح زندگى اقتصادى متناسب با نيازها، به فعليت درآوردن مسؤ وليتهاى سياسى و اجتماعى ، حفظ روابط دوستانه و دنبال كردن و گسترش دادن اوقات فراغت است.

سـنـيـن 40 و 50 سـالگى دوره هاى ارزيابى مجدد گذشته است تا بتوان آن چيزى را تحقق داد كـه اريـكـسـون حـالت پـديـد آورنـدگـى مـى نـامـد. در طـول دوره مـيـانـسـالى ، مـى تـوان شـاهـد بازگشت به درون نگرى، وسوسه ارزشيابى مجدد تـعـهـدات و هـدف گـيـرى ها و افزايش ‍ هوشيارى نسبت به خود بود. در اين مرحله، واقع نگرى افزايش مى يابد و افراد متوجه مى شوند كه آينده محدود است. افراد احساس مى كنند كه بايد از آنـچـه دارنـد راضـى بـاشـنـد، ديـگـر بـراى ايـجـاد تـغـيـيـرات در حـرفـه شان دير شده و شـخـصـيـتـشـان تـثـبـيـت گـرديـده اسـت. البـتـه واقـع نـگـرى در مـقـابل هدفها به معناى تسليم شدن يا رها كردن رؤ ياها نيست. دوره ميانسالى يكى از دوره هاى واقـعـى پـايـدارى هـويـت شـخـصـى، ظـرفـيـت نـشـان دادن در مـقـابـله بـا مسائل، تاءثيرگذارى اجتماعى، توليد و خلاّقيت شخصى در همه زمينه هاست. تـغـيـيـرات سـريـع جـلوه ظاهرى بدن و مسائل مربوط به سلامت و تغييرات توانايى و روابط جـنـسـى در شـمار واقعيتهايى است كه افراد در دوره 40 ـ 50 سالگى با آن مواجه مى شوند و مـقـدمـات افـول و كـاسـتـى را تـجـربـه مـى كـنـنـد. مـمـكـن اسـت بـرخـى از مـردان و زنـان بـا تـقـليـل فـعـاليـتـهـاى عـقـلى خـود مـواجه شوند، ولى اين بدان معنا نيست كه فرد در اين مرحله، حـافـظـه خـود را از دسـت مـى دهـد و يـا بـه طـور كـلى ، حـافـظـه بـا سـن تـقـليـل مـى يـابـد، بـلكـه بـعـكـس، اگـر فرد در سلامت باشد ظرفيتهاى كلامى و استعدادهاى اسـتـدلالى او بـهـتـر هـم مـى شـونـد. بـررسى ها نشان مى دهد كه توانايى استفاده از اطلاعات بـيـشـتر مى گردد و در نتيجه، افراد ميانسال از مهارتهاى عقلى برترى برخوردار مى شوند. البـتـه تـربـيـت قـبـلى، طـبـقـه اجـتماعى، سلامت، فعاليت شخصى و محرّكهاى محيطى در كيفيت ظرفيتهاى عقلى بيش از سن مؤ ثرند.

 

۵ـ پيـــــــــــــــــــــــــــرى :

اين دوره از حدود 60 سالگى شروع مى شود و با كهولت سنى، تا زمان مرگ امتداد مى يابد. اريـكـسـون ايـن دوره را احـسـاس شـكفتگى يا كمال در برابر نوميدى مى داند. شخصى كه داراى كـمال است، نبايد هيچ يك از كارهايى را كه در زندگى انجام داده است با نوميدى بنگرد؛ بايد داراى ايـن احـسـاس بـاشـد كـه اگـر قـرار بـر تـكـرار آنـهـا بـود، دوبـاره بـه هـمـان شـيـوه عـمـل مـى كرد. با چنين نگرشى، مرگ او را متوحّش نمى كند. خطرى كه در اين مرحله فرد با آن مـواجـه مـى شـود فـروغـلتـيـدن در تـاءسف بر گذشته و نوميدى است. در اين صورت است كه نـومـيـدى مـوجـب تـرس از مـرگ مـى گـردد. افرادى كه احساس مى كنند زندگى خود را به طور كـامـل سـپـرى كـرده انـد از صـفـا و آرامش بيشترى برخوردارند، در حاليكه فرد نوميد على رغم نـفرت ظاهرى نسبت به زندگى، خواستار آن است كه بار ديگر شانس يك زندگى دوباره به او داده شود تا همه چيز را از سر گيرد. نـشـانـه هـاى ظـاهـرى پـيرى با تغيير شكل ظاهرى اندامها (مرفولوژى ) و نيز تـغـييرات مربوط به تغذيه بافتها مشخص مى گردد؛ مانند: سپيدى موها، كاهش مقدار آنها، رنگ پـريـدگـى پـوسـت و پـژمردگى آن كه به صورت چين و چروك ظاهر مى شود، عدم انعطاف و بروز لرزش. فـرهنگ در حد وسيعى، تعيين كننده موقعيت و جايگاه رشد يافتگى و پيرى است. در مشرق زمين، مـقـام فـرزانـگـى و شيخوخيت در انحصار پيران است، به گفته هايشان توجه مى شود و براى آنـان ارزش و احـتـرام قـايـلنـد.

 

 

برحسب فلسفه شرقى، زندگى و مرگ در چرخه حيات مشاركت دارنـد و در درون تـجـربـه انـسـانـى قـرار مـى گـيـرنـد. بـعـكـس، در جـامـعه غربى، مرگ در مـقـابـل زنـدگـى قـرار داده مـى شـود و بـه جـاى آنـكـه پير را به منزله فردى بدانند كه به فرزانگى دست يافته است او را فردى مى شمارند كه (يك پايش لب گور) است. بـرخـى مـعـتـقـد اند وحـشـت از پـيـرى را تقويت مى كنند كه البته بسيارى از آنها به اسطوره نـزديـكـتـرنـد تـا بـه واقـعـيـت. بـرخى از اين باورها عبارتند از: سن تقويمى تعيين كننده سن جـسـمـانـى اسـت، دوره پـيـرى بـا ضـعـف غـيـر قـابـل اجـتـنـاب و تنزّل روانى ملازم مى باشد، پيران خلاّق نيستند، و يا اينكه پيران نسبت به تغييرات مقاومت مى ورزنـد. در حـاليـكـه هـيـچ يـك از ايـن بـاورهـا واقـعـيـت خـارجـى نـدارنـد؛ مـثـلاً، تـوانـايـى و مـيـل بـه تـغـيـيـر بـيـش از آنـكـه وابـسـتـه بـه سـن بـاشـد، از عـادات مـكـتـسـب در طـول زنـدگـى و الگـوهـاى رفـتارى ناشى مى شود. رشديافتگى پايان بزرگسالى مستلزم آمـاده سـاخـتـن خـود بـراى پيرى، فكر بازنشستگى و امكان اتّكا به ديگران است. افراد رشد يـافـتـه مـايـلنـد كـه در صـورت لزوم، بـه ديـگـران تـكـيـه كـنـنـد. اگـر كـسـى در مـقـابل برخى فشارهاى روانى مانند مرگ عزيزان و از دست دادن مهارتهاى جسمانى، با نااميدى يا ناتوانى واكنش دهد، همين موجب مرگ يا كوتاهى عمر او مى گردد. اما اگر اميد خود را حفظ كند و احـسـاس تـوانـايـى بـراى مـهـار كردن زندگى در او باقى بماند، مى تواند با موفقيت به زندگى خود جهت دهد و مدت طولانى ترى زنده بماند.

  منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 ساعت: 21:53 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تكنولوژی در آموزش

بازديد: 189

جامعه در حال خيزش ما به شدت نيازمنديك ديدگاه آموزشي جديد و در عين حال شاداب است كه هم نوعي فلسفه توسعه آموزشي ـ پرورشي باشد و هم بتواند چشم انداز روشني از آينده آموزش كشور ترسيم نمايد. شرايط جديد, ملت ها را در برابر دو ديدگاه آموزشي زير قرار داده است :

۱- ديدگاه آموزش با تكيه بر فناوري اطلاعاتي و ارتباطي

۲-  ديدگاه يادگيري دائمي و مادام العمر و ژرف

انقلاب تكنولوژي سيماي جهان را به سرعت تغيير مي دهد و فناوري اطلاعات هم اكنون نيز زندگي مردم رادگرگون كرده است .خط شكني هايي كه در فناوري مواد و نانو تكنولوژي و بيوتكنولوژي روي مي دهد اين دگرگوني ها را تشديد خواهد كرد. اين تكنولوژي ها نه تنها تاثيرات عميقي بر زندگي انسان دارند بلكه چنان در هم تنيده اند كه انقلاب فناوري را به انقلاب چند رشته اي تبديل كرده اند از اين رو شتاب پيشرفت درهر زمينه مضاعف شده است . فناوري اطلاعاتي و ارتباطي ((ICT شالوده بقا و توسعه ي ملي كشور , در يك محيط جهاني به سرعت در حال تغيير و تحول است و همين امر ما را در پي ريزي طرح هاي نو , برجسته و شوق انگيز به چالش فرا مي خواند تا در پرتو آن ,منابع انساني و زيرساخت هاي قابل اعتماد بنا شود و در واقع ابزارها و وسايل لازم براي برنامه ريزي , مديريت و ارزيابي تغييرات توسعه و دستيابي به رشد پايدار مورد نظر قرار گيرد و البته از سويي نيز اطلاعات بدون ارتباطات و ارتباطات نيز بدون اطلاعات كاربرد نداشته استفاده از فناوري براي تسهيل در رفع نيازهاي افراد هر جامعه بسيار مهم است . داشتن ديد و دانشي جامع راجع به فناوري , مهارت هاي ابزاري و توانايي به كارگيري فناوري و مهارتهاي مربوطه, درك فرايندهاي گردش اطلاعات, توانايي سازگاري همراهي و تسلط بر تغييرات سريع و مداوم همه و همه از طريق آموزش فناوري اطلاعات و ارتباطات در قالب مدل هاي نوين آموزش در كلاس هاي درس ميسر خواهد بود.

 

يادگيري , فراگيران را آماده مي كند تا از موضع لياقت با چالش هاي خصوصي و حرفه اي خود روبه رو شوند اما اين كافي نيست فراگيران بايد بتوانند به شهروندان شايستهي جامعهي مدني جهاني در عصر حاضر و آينده تبديل شوند و اين تنها در سايه يادگيري ژرف از راه توزيع عادلانه فرصت هاي يادگيري در جامعه , مشاركت عمومي همه بخشهاي كشور در ايجاد جامعه يادگيرنده و بهره برداري از منابع آن امكان پذير خواهد بود . از طريق تمركز يادگيري , جامعه شرايطي را مي آفريند كه پشتيبان توسعه پايدار و موفقيت آميز و مبتني بر دانش خواهد بود. جامعه يادگيرنده بالاترين اولويت ها را به آموزش مي دهد و بر توسعه ي ظرفيت هاي آموزشي خود تاكيد مي كند. در جامعه يادگيرنده , خلاقيت و نو آوري دو ارزش اجتماعي بسيار پرقيمت محسوب مي شوند و گسترش همكاري ها و هم افزايي ها در خلق و توزيع دانش ,تسهيل و تشويق مي شود و تعامل دانش و مهارت به مثابه ي فرايند افزايش خلاقيت , مورد توجه قرار مي گيرد . كليد طلايي جوامع ياد گيرنده , سيستم آموزشي و در راس آن مدارس به ويژه مدارس با مدل هاي خاص يادگيزي است . در مدل هاي خاص يادگيري تلاش مي شود تا يادگيرندگان آينده را ببينند, بفهمند و در اختيار بگيرند.

 

مقدمــــــــه

بهره گيري ازتكنولوژي آموزشي به مفهوم جديد آن بي شك يكي از نوآوري هاي آموزشي محسوب مي شود. تكنولوژي آموزشي يا فناوري آموزشي اكنون صرفا" كاربرد دستگاه هاي سمعي و بصري نيست آموزش نيز امروز معني و مفهوم جديدي پيدا كرده است. مواد و وسايل آموزشي روز به روز تنوع بيشتري مي يابند و كتاب درسي تنها يكي از آنها به حساب مي آيد. نقش معلم هم بيشتر راهنمايي و رهبري و هدايت است تا متكلم وحده بودن. پيشرفت علوم وفنون و توسعه حجم دانش بشري,تغيير شرايط و امكانات زندگي فردي و اجتماعي ,نفوذ تكنولوژي و صنعت در روابط ملي و بين المللي, نقش زمان در سرنوشت  ملت ها , ظهور مشاغل وتخصص هاي جديدتغيير نيازهاي جامعه , آگاهي ملت و... همه وهمه در تغيير و تحول برنامه ها اثر مي گذارند . يكي از برنامه هاي ويژه , تاسيس هسته ي اصلي فعاليت مدارس , محيطهايي است كه به صورت ( مركز مواد آموزشي (IMC طراحي مي شوند . چند نوع مركز مواد آموزشي تا كنون طراحي شده و مورد بهره برداري قرار گرفته است .

نوع اول اين مركز به گونه اي است كه مورد استفاده مشترك معلمان و دانش آموزان چندين مجتمع آموزشي به هم پيوسته است.

نوع دوم مزكز مواد آموزشي يك مجتمع آموزشي است كه منبع ذخيره و تغذيه همه مدارس يك مجتمع است .

نوع سوم مربوط به يك مدرسه است و امكان يادگيري از يك مجموعه وسايل آموزشي را در مدرسه فراهم مي سازد .

نوع چهارم مربوط به كلاس درس است و فرصت يادگيري مفاهيم هر ماده درسي را در محيط كلاس درس فراهم مي آورد .

در اين نوع مركز يادگيري تحت عنوان مركز يادگيري كلاس classroom  learning  center  دانش آموزان ميتوانندبا دسترسي به انواع ابزارها ي آموزشي فرصتهاي يادگيري را در سطوح مختلف گسترش دهند در نوع چهارم مركز موادآموزشي انواع لوازم و ابزار آموزشي از قبيل كتاب و ساير مطالب چاپي , فيلم هاي علمي, آموزشي , نشريات , عكس , اسلايد , كلكسيونها و دستگاههاي سمعي و  بصري ئ(تلويزيون , نوار ضبط صوت , ويدئو , وكامپيوتر و ...) هنگام اجراي روش هاي تدريس با توجه به تفاوتهاي فردي فراگيران شرايطي را پديد مي آورند كه تحت اين شرايط مفاهيم آموخته شده عمق و وسعت بيشتري مي يابند و مطالب درسي با درك كامل دريافت مي شوند . به منظور ياري دادن به فراگيران و براي ايجاد يك محيط پربار آموزشي ـ يادگيري ,مواد كمك آموزشي چند حسي ( (multi  sensory  زيادي تهيه شده كه مي توان ماشين هاي آموزشي , تلويزيون ,فيلم , ابزارهاي باز يابي اطلاعات,وسايل و تجهيزات آزمايشگاهي و ... را نام برد كه در مركز يادگيري كلاس قرار مي گيرد .

 

از سويي ديدگاه جديد به آموزش از محتوا مركزي ( (content  centered به فرايند محوري  (  (process  centeredويادگيري محوري((learning  centered چرخش داشته و نقش معلم از انتقال دهنده اطلاعات به هدايت كننده ي فعاليتهاي يادگيري تغيير يافته است . از آنجا كه يادگيري نيز با بهره گيري از يك يا چند مورد از پنج حس بهتر رخ مي دهد  رسانه ها ومواد تكنولوژي آموزشي به مقدار زياد به كلاس هاي درس راه يافته اند. تكنولوژي آموزشي خدمات آموزشي برتري از آنچه كه معلم انجام ميدهد عرضه ميكند وقتي كه مي تواند مطالبي را كه معلم عرضه مي كند تكميل كند يا وقتي كه به دانش آموز و معلم امكان مي دهد وقت و تلاش خود را به حل مسئله معطوف دارند نقش بسزايي در كلاس درس ايفا مي كند .مواد چند رسانه اي كه در كلاس مورد استفاده قرار مي گيرند در جهت ياري رساندن به دانش آموز براي چيرگي بر حقايق , اصول و مهارتهايي كه به تمرين هاي مكرر نياز دارد , بسيار موثر است .

 

به طور كلي مطالعات تحقيقي و نتايج پژوهش ها نشان مي دهد آموزش تلويزيوني و استفاده از فيلم هاي درسي , نوارها و ابزار آموزشي و مواد يادگيري فرصت بيشتري براي يادگيري و كار انفرادي يا گروهي در اختيار دانش آموزان قرار مي دهد , همچنين اين امكان را فراهم مي سازد كه هر دانش آموز با ميزان توانايي خود پيش برود و هر زمان كه فرصت يافت در زمينه هايي كه مشكل دارد ابزارهايي را انتخاب كند . 

 

 تكنولوژي آموزشي با فراهم ساختن امكان آموزش كمي ـ كيفي براي همه دانش آموزان فواصل موجودرا مي پوشاند . با به كارگيري ابزارهاي آموزشي دانش آموزان نياز ندارند كه فقط به كتاب درسي به عنوان تنها منبع اطلاعاتي محدود باشند .تلويزيون , فيلم ,پوستر ,مدلها مولاژها و ... دانش آموزان را با واقعيات به طور ملموس مرتبط مي سازند . به هر صورت دستيابي به ساختار بهينه و فرايند آموزشي مناسب به كمك ابزارها و روش هاي جديد آموزشي مستلزم اجراي برنامه هاي فعال و هدفمند است .برنامه هايي كه فراگيرندگان را در جريان آموزش فعال نگهدارند ,آنان را به انجام تكاليف علاقه مند , آنان را براي يادگيري مسئول سازند , آنان را در مورد كنش هاي خود دقيق كنند و براي فعاليت هاي آينده آماده سازند .

 

مركز يادگيري كلاس درس جايي است كه مقدار زيادي از مواد يادگيري و وسايل آموزشي به منظور كمك به خود آموزي فراگيران در آن موجود است . در اين مدل كلاس به قصد توانا ساختن فراگيران براي يادگيري , مواد آموزشي به نحوي كه دسترسي به آنها آسان بوده و فراگيران بتوانند نياز هاي آموزشي خود را در جهت كار , به صورت فردي يا گروهي برآورده نمايند و همچنين در جهت زمينه سازي پيشرفت بر حسب توانايي و خواستشان باشد , فراهم شده است و هر اقدامي كه براي بهبود فرايند ياددهي ـ يادگيري صورت مي گيرد به منظور آسان سازي يادگيري فراگيران انجام مي شود . توانايي و استعداد فراگيرندگان براي يادگيري به شدت از محيط مدرسه متاثر است و در محيط شوق انگيز ,آموزش سهل تر صورت مي گيرد .در صورت وجود تجهيزات لازم و مطلوب و مناسب و همچنين به رسانه و مواد آموزشي نيز با توجه به برنامه هاي زمانبندي شده آموزشهايي كه منجر به يادگيري معني دار مي گردد, صورت مي گيرد .

 

مواد آموزشي عناصر اصلي فرايند ياددهي ـ يادگيري به شمار مي روند. بدون مواد آموزشي امكان تبادل تجربه بين معلم و فراگيرنده ضعيف است و نمي توان برنا مه ي تحصيلي مورد نظر را به سادگي اجرا كرد. مواد آموزشي , اطلاعات لازم را فراهم مي آورند ارائه اطلاعات را در قالب عرضه و توالي مطالب درسي سازمان مي دهند ,فرصتاستفاده از آموخته ها را براي فرا گيرندگان مهيا مي سازند و ... استفاده از مواد و وسايل آ موزشي با تدوين اهداف كاملاً مشخص در زمينه پيشرفت تحصيلي و با انجام فعاليتهاي آموزشي از پيش برنامه ريزي شده ضمن جهت دادن منابع موجود فيزيكي و مادي فعاليتهاي مدارس مجري طرح كلاس درس را براي دستيابي به اهداف آموزشي تنظيم ميكنند . به طور كلي در اين مدارس براي استفاده از امكانات آموزشي در جهت اعتلاي فراگيران و حصول به اهداف اساسي تعليم و تربيت و توجه به ابعاد مختلف رشد (معنوي , جسمي اخلاقي , عقلاني , اجتماعي و ... ) هر ابزاري را با هدف ياددهي ـ يادگيري مورد استفاده قرار مي دهند و هر وسيله و اسبابي كه در متن فعاليتهاي ياددهي ـ يادگيري حضور يابد ((ابزار آموزشي ))محسوب مي شود .

 

مواد و ابزارهاي آموزشي همواره در حال تغيير و دگرگوني هستند و به اصطلاح ((روز آمد و بهنگام ))مي شوند , معلمان فكور و خلاق علاوه بر استفاده از ابزارهاي آموزشي به روز و بهنگام ابزار سازي و ابزار آفريني مي كنند ((tool  maker instrument maker چنين معلماني قادرند از كمترين امكانات بيشترين بهره را ببرند .با ساده ترين ابزارهايي كه در محيط قابل كشف است , شوق انگيزترين ياددهي ها را عرضه بدارند . براي اين معلمان قلم كاغذ ,تخته سياه , كتابهاي غير درسي , پوشاك ,پارچه , ميخ ,پيچ , اره , آچار , ظرف ,تخته ماهوتي , انواع مواد و قلم رنگي , رنگ و روغن , زرورق , گل و گياه برگ و ساقه و شاخه و خس و خاشاك و ...به همان اندازه ارزش و اعتبار ((ابزار بودن )) دارد كه وسايل سنگين و بزرگ در اصطلاح پيشرفته اي كه به صورت دستگاههايي نظير كامپيوتر , ماشينهاي الكترونيك , تلويزيون مدار بسته ,ويدئو و ... جلوه گر مي شوند و در تكنولوژي آموزشي , سخت افزار آموزشي ناميده مي شوند . به راستي براي معلم ((شاگرد مدار )) كه ناچار بايد (( ابزار گرا )) هم باشد هر چيز كه در محيط و در زندگي او وشاگردانش هست جزو ابزارهاي آموزشي به حساب مي آيد . براي ياددهنده ي عاشق و علاقه مند هر چيز و همه چيز ابزار آموزشي است . تنها اعتقاد و باور به يادگيري هاي ديداري ـ شنيداري , يادگيريهاي عملي , يادگيريهاي توام با تفكر و تعمق و نه يادگيريهاي طوطي وار و سطحي است كه ياددهندگان را معتقد به استفاده از ((ابزار آموزشي )) مي كند .

 

ياددهي ـ يادگيري با اين رويكرد , يك يادگيري منبع محور است و براي دانش آموزان فرصت انتخاب كردن , شرح دادن وكشف كردن را فراهم مي كند . در اين رويكرد دانش آموزان با منابع گوناگوني همچون كتابهاي مرجع ,مجلات و ديگر رسانه هاي گروهي ,   فيلم , نوارهاي شنيداري و ديداري , نرم افزارهاي رايانه اي نقشه ها و منابع اجتماعي همچون كتابخانه ها , موزه ها ,سازمانها و كتابخانه ها آشنا  ميشوند و شيوه ي بهره برداري و استفاده كردن از آنها را فرا مي گيرند . به عبارت ديگر معلم پروژه هايي را در قالب تكليف به دانش آموزان مي دهد و با معرفي منابع مختلف دانش آموزان را براي پيدا كردن ,تحليل كردن و ارائه اطلاعات به دست آمده , راهنمايي مي كند. در واقع اين رويكرد وسيله اي است كه به كمك آن معلمان مي توانند نگرشها و تواناييهاي دانش آموزان را به منظور تقويت يادگيري مستقل و مادام العمر پرورش دهند . در ضمن دانش آموزان با اين روش تشويق مي شوند تا در محيطي غني از منابع كه در آن افكار و احساسات مورد احترام است , اطلاعات مورد نياز خويش را خودشان انتخاب كنند و به اين ترتيب در يادگيري به استقلال فردي دست يابند .

 

در اين رويكرد معلم نيز بايد :

۱- به نقش كتابخانه ها و اهميت آنها در پاسخگويي به دانش آموزان اشاره كند .

۲- فهرستي از منابع گوناگون موجود در روستا, شهر يا استان محل تدريس خود تهيه كند .

۳- در تدريس كلاسي خود از منابع گوناگوني استفاده كند و ضمن معرفي آنها به  دانش آموزان , خود را به عنوان پژوهشگري نشان دهند كه پيوسته به دنبال منابع جديد مي گردد . همچنين با آنها در مورد نحوه استفاده از منابع گفتگو كند .

۴- در هنگام تدريس ضمن گفتگو پيرامون مطالب درسي در مورد چگونگي ارتباط دادن آنها به محيط زيست , فرهنگ , اقتصاد و ... نيز به بحث بپردازد .

شيوه ارزشيابي اين رويكرد نيز متفاوت است و بايد معلمان براي هر يك از دانش آموزان خويش يك پرونده كاري تشكيل دهند و گزارش فعاليت هاي انجام شده هر فرد را در اين پرونده ها بايگاني كنند و با توجه به كيفيت گزارش و مطابق چك ليستي كار وي را ارزشيابي كنند .

از جمله عنصرهاي اصلي اين رويكرد پروژه هاي پژوهشي است . هدف از طراحي ارائه اين بخش تقويت تفكر خلاق و نقاد است . اين پژوهش ها فرصتي براي دانش آموزان فراهم     مي سازد تا به كمك آن ارتباط معنا داري ميان موضوعات درسي و دنياي واقعي پيرامون خويش ايجاد كنند . اين پژوهش ها ضمن آنكه مهارتها و نگرشهاي او را تقويت مي كند , دامنه ي درگيري او را به فراتر از كلاس درس گسترش مي دهد و دانش آموز را در كارهاي خانه , بحث كلاسي , نوشتن و گفتن , مسايل اجتماعي مرتبط با علم و تصميم گيري هاي سرنوشت ساز فردي و اجتماعي كه در آن مباني علمي نقش مهمي دارد , درگير مي كند . ابزارها و مواد آموزشي نظير كتاب ها و جرايد , نقشه ها و كره , عكس ها , گرافها , چارتها ,نمودارها پازلها , شرح تصاوير , تصاوير الكترونيكي , فيلم ها , ماكت ها , مدل ها , راديو , تلويزيون , كامپيوتر و ... همه و همه سبب مي شوند دانش آموز در كلاس درس نقش فعال و فرايند ياددهي _ يادگيري با رويكرد فعال و منبع محور در فضايي كاراتر انجام شود و دانش آموز براي يادگيري برانگيخته شده و زمينه براي مشاركت وي مهيا مي شود .

 

در پايان اشاره مي شود كه رويكرد اين برنامه تلفيقي از رويكرد منبع محوري و فعاليت محوري است و در حقيقت يادگيري محور است و از تلفيق اين دو رويكرد نقش دانش آموزان پر رنگ تر شده و دانش آموزان به فعاليتهاي فكري و عملي علاوه بر تقويت مهارتهاي فرايندي نظير جستجو گري, كاوشگري, فرضيه سازي, حل مساله , بارش مغزي , آفرينندگي و ... وادار مي شوند و در يك كلام دانش آموزان در فرايند ياددهي ـ  ياد گيري چگونه ياد گرفتن را مي آموزند.

 


منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 ساعت: 21:52 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

نوشتن انشاهای خلاق

بازديد: 353

انشاء به معنی ایجاد کردن، پرورش دادن، ابداع و خلق کردن است و آنچه را که امروزه فن انشاء گفته میشود از نخستین معنای آن(ایجاد)گرفته شده است. انشاء به معنی نظم دادن به فکر به معنی ایجاد کلام و سخن و نگارش آن است. معادل فارسی انشاء دبیری است که به معنی منشیگری و کتابت میباشد.در اصطلاح ادبیات انشاء عبارت از نگارش جملات و عباراتی است که افکار نویسنده را به صورتی روشن و زیبا بیان کند که خواننده آنها را به سهولت بفهمد و برایش خوشایند و مطلوب باشد.

 

هدفهــــای آمـــوزش انشـــا

1)دانش‌آموزان بتوانند آنچه را که می‌اندیشند و می‌خوانند به دیگری بگویند و بنویسند.

2)دانش‌آموزانی که تخیل قوی و استعدادی بیشتر در نویسندگی دارند بشناسیم و در مسیری صحیح هدایت کنیم.

3) پرورش قوه استدلال،تفکر و دقت دانش‌آموزان و وادار کردن آنها به درست دیدن و شنیدن،سپس دیده و شنیده خود را به طرز ساده و روشن بیان کردن و نوشتن است.

 

روش آمـــوزش انشا
زمینه یادگیری انشاء مانند کودکی می‌ماند برای سخن گفتن،غذا خوردن،راه رفتن از ساده به مشکل نیاز به کمک بسیار ما دارد این دانش‌آموز و یا نوآموز برای اینکه بهتر بنویسد و بهتر بیان کند و مطالب را آنچه که هست بازگو کند نیاز به کمک و راهنمایی و هدایت ما دارد.


* پایه نوشتن صحیح و مستقل از همان کلاسهای اولیه گذاشته میشود.دانش‌آموزان از سال اول تحصیل می‌آموزند که چگونه منظور خود را درست بیان کنند در کلاس دوم علاوه بر جمله‌سازی و تکمیل جمله‌های ناقص،با کلمه‌های آشنا جواب سؤالات را به صورت کتبی می‌نویسند و از کلاس سوم نوشتن انشاء عملاً آغاز می‌گردد و دانش‌آموزان ابتدا برای هر انشاء طرح‌ریزی می‌نمایند و این طراحی در مرحله اول به طور شفاهی انجام می‌گیرد و بعد به صورت کتبی درمی‌آید.


* برای دانش‌آموزان انشاء آموزگاران باید دانش‌آموزان را هدایت و راهنمایی کنند که شاگردان نظم فکری داشته و در مشاهدات خود دقیق باشند،درست بیندیشند،خوب بیان کنند و به قاعده بنویسند. تنها دادن موضوع برای نوشتن انشاء کافی نیست دانش‌آموزان لازم است که بیاموزند که قبلاً فکر کنند و ریزه‌کاریها را دقیق مشاهده نمایند و پس از آنکه فکر و مایه‌ای برای نوشتن پیدا کردند ما به کارگیری اصول نگارشی را که از آموزگار خود فرا گرفته‌اند شروع به نوشتن انشاء نمایند.


* یکی از شرایط نوشتن انشاء تسلط و مهارت یافتن در خواندن است برای این کار یکی از بهترین روشها جمع کردن کتاب داستان دانش‌آموزان و دادن کتابها به دانش‌آموزان که آن کتابها را نخوانده‌اند و به همین ترتیب تا همه دانش‌آموزان در مدت یکی دو هفته متوالی بتوانند تمامی کتاب داستانها را بخوانند و خلاصه‌ی آن را در دفتر خود بنویسند.گاهی اوقات نوآموز نمی‌تواند فکر خود را روی موضوعی متمرکز کند و یا مایه ذهنی لازم و کافی در آن زمینه ندارد.در این صورت معلم می‌تواند معانی و مفاهیم را به او القاء کند و شاگرد به آن معانی لباس مناسب بپوشاند و به صورت مکتوب درآورد.


یک تذکـــــر مهــــم در نوشتن انشــــا
دانش‌آموزان باید بدانند همان‌طوری که در صحبت کردن نباید از موضوع خارج شد بی‌مورد سخن گفت و یا زیاد حرف زد،در نوشتن هم باید از حاشیه‌رویهای بی‌موقع و آوردن جمله‌های پرلفظ و بی‌معنی خودداری کرد. امروزه نوشته‌ای پسندیده است که دارای جمله‌های کوتاه و رعایت مساوات در کلام باشد.

* در نوشتن انشاء باید از بازی داستان‌سازی نیز استفاده کرد داستانهای نیمه تمام که دانش‌آموز باید ادامه داستان را خود از فکر و ذهن خود بسازد و یا این روش را به صورت بازی دربیاوریم یکی از دانش‌آموزان داستانی را شروع می‌کند و پس از گفتن یکی دو جمله نوبت به دانش‌آموز دیگر می‌رسد که دنباله‌ی داستان را بگوید همین‌طور تا آخر،تا داستان تمام شود در این بازی علاوه بر تقویت سرعت انتقال و تخیل اطفال،قدرت حفظ،رشته منطقی کلام نیز در آنها پرورش می‌یابد.
در درس انشاء به رغبت و علاقه دانش‌آموزان و مفید بودن آنچه آموخته میشود باید توجه بیشتری داشت داشتن روزنامه دیواری،تهیه لوحه‌های مختلف کمک مؤثری به انشاء دانش‌آموزان می‌کند،چون موضوعات توصیفی با محسوسات و مشاهدات و تجربه‌های کودکان بستگی پیدا می‌کند با علاقه و رغبت بیشتری می‌نویسند.

محل مناسب نوشتن انشا (کلاس یا منزل)
معلمینی که تنها به تعیین موضوع انشاء بسنده می‌کنند و از دانش‌آموزان می‌خواهند که در منزل انشاء بنویسند و در جلسه بعد در کلاس بخوانند و مجدداً موضوعی دیگر برای جلسه آینده معین می‌کنند باعث می شوند که تعدادی از دانش‌آموزان از اولیای خود کمک بگیرند و تعدادی اصلاً ننویسند و یا تنها به نوشتن چند جمله تکراری و بی‌سر و ته اکتفا کنند. بهترین راه‌حل برای نوشتن انشاء ابتدا هر درسی که داده میشود معلم باید هم خانواده و مخالف و هم معنی کلماتی که در آن درس وجود دارد برای دانش‌آموزان یاد بدهد بعد از چند درس دانش‌آموز دیگر مثل قبل از معلم تقلید نمی‌کند بلکه جلوتر از معلم این کلمات را پیدا کرده و سعی در یادگیری این کلمات میشود و این کار به صورت بازی درمی‌آید.بعد از چند جلسه بعضی از کلمات هر درس را مشخص کرده و به صورت جمله در کلاس می‌نویسند و برای بقیه دانش‌آموزان آنها را می‌خوانند و یا احیاناً در پای تخته می‌نویسند تا با کلمات و جملات بیشتری آشنا بشوند در جلسات بعدی موضوعی به دانش‌آموز گفته میشود که در کلاس در مورد آن موضوع فقط به صورت جمله‌های کوتاه بنویسند و بعد از چهار ماه به دانش‌آموز کلمه انشاء را بیان می‌کنیم و در مورد انشاء بیشتر صحبت می‌کنیم و نکاتی که در مورد موضوعی خاص مربوط میشود مشخص می‌کنیم و به نوشته‌های جمله‌سازی خود نظمی منطقی داده و به صورت یک نوشته کامل درمی‌آوریم و مطالب دانش‌آموزان باید در قالب جملات کوتاه و کامل در مورد آن موضوع بیان شود.


در کلاسهای چهارم و پنجم شاگردان را به استفاده از تشبیهات زیبا تشویق می‌کنیم.در کلاس اول و دوم انشاء شامل جمله‌نویسی درباره کلمه یا تصویر میباشد و گاه کامل کردن جمله و انشاء از کلاس سوم شروع میشود.دانش‌آموزانی که نمی‌توانند انشاء را بنویسند و نمی‌دانند چگونه شروع کنند معلم می‌تواند به آنها کمک کند تا در کار نوشتن راه بیفتند که برای موضوع تعدادی سؤال به آنها بدهد تا پاسخ به آن سؤالات مطلب نوشته‌ی ایشان باشد در نوشته باید قواعد درست‌نویسی رعایت گردد.هر مطلب انشاء را در بند یا پاراگرافی جداگانه بنویسند خوب است اگر نوشته یا ابیات مناسب و یا ضرب‌المثل همراه باشد.


مــــوضــــوع انشــــــــا
وظیفه معلم در درجه اول انتخاب موضوعی مناسب کلاس برای انشاء است در کلاسهای پایینتر بسیار ساده و آسان است ولی رفته رفته موضوعها پیچیده‌تر میشود.

موضوع اول: ساده‌ترین موضوع،انشایی است که زیاد احتیاج به تفکر و تعقل نباشد مثل یک توصیف کلاس،در این حالت شاگرد آنچه را که به چشم خود می‌بیند به صورت جملات کوتاه به روی کاغذ می‌آورد.اگر این موضوع برای بعضی از دانش‌آموزان مشکل بود و ندانستند که از کجا و به چه ترتیب شروع کنند معلم می‌تواند با توصیف شفاهی آنها را راهنمایی کنند تا بتوانند بنویسند .
موضوع دوم: تبدیل شعر به نثر است که به زبانی ساده و به زبان امروزی نوشته شود که در کلاس سوم به دانش‌آموزان داده میشود.
موضوع سوم: موضوعات اجتماعی مثل وظیفه پلیس و خیابان که علاوه بر چشم بینا،به قوه فکر و استدلال نیاز هست در پایه چهارم به دانش‌آموزان گفته میشود.
کم‌کم باید از محسوسات کاست و به محتویات افزود و از موضوعهای اجتماعی به سوی موضوعهای اخلاقی رفت و به تدریج آنها را به اندیشیدن و مدد گرفتن از تجمل واداشت البته مسایل اخلاقی و آنگونه که خود احساس کرده‌اند می‌نویسند که در اوایل کلاس پنجم به دانش‌آموزان گفته میشود.
در اواخر کلاس پنجم موضوعات ادبی فلسفی و موضوعهای جامعه مانند قصه‌نویسی و رمان‌نویسی به دانش‌آموز گفته میشود اما نگارش این موضوعهای جامع،کار هر شاگردی نیست،علاوه بر آموختن فنون نگارش و تعقل و استدلال و توصیف،استعدادی خاص می‌خواهد. در پایه سوم خلاصه‌نویسی که میتوان یک درس یا متنی را به صورت خلاصه بنویسند گاهی میتوان یک تصویر یا سلسله تصاویر موضوع انشاء قرار داد و از شاگردان خواست که در مورد این تصاویر مطلب بنویسند. نکات بهداشتی را از کودکان بخواهیم مثل(چرا مسواک می‌زنید؟)
در پایه سوم به دانش‌آموز یادآور می‌شویم که بهتر است نوشته خود را با یک جمله بهتر تمام کنیم و اگر دانش‌آموزان مطالب جالبی بیان کرده اما جمله‌های او ناصحیح است می‌توانیم تذکر لازم را در پایین صفحه بنویسیم و به فکر و اندیشه او نمره بدهیم.

یک نکتــــــــه مهــــم
در تمامی پایه‌ها برای این که دانش‌آموزان با نوشتن بیشتر آشنا بشوند باید به کتاب بنویسیم بیشتر اهمیت بدهیم چون تمامی نکاتی که در بنویسیم وجود دارد علائم و نشانه‌هایی هستند که در نوشتن انشاء به ما کمک می‌کنند و به تک تک تمرینات اهمیت داده و به دانش‌آموزان یاد دهیم.مثل موضوعهایی در مورد رعایت علائم دستوری در نوشتن.

  • در جمله و انشا علامت‌گذاری باید مراعات شود.
  • نقطه در پایان جمله‌های کامل به کار می‌رود.
  • دو نقطه (:) علامت نقل قول است و گفته دیگران را در گیومه می‌گذاریم.
  • علامت سؤال ( ؟) در پرانتز نویسنده راجع‌به آن صحبت شک و تردید دارد.
  • علامت تعجب (!) در آخر جملات عاطفی مثل به‌به! آفرین!
  • هر جا ( و ) بگذاریم نیازی به ویرگول نداریم.
  • آخر جمله‌های کامل به صورت پرسشی نوشته شود.
  • و علامتهای دیگری که در پایه‌های مختلف به دانش‌آموز گفته میشود تا نوشته‌ آنها کامل‌تر شود.

نکات مهــــم در نوشتن انشــــا
در مورد کلمه‌ی ایجاز(مختصرگویی) را بیشتر توضیح دهیم باید مختصر نوشتن را در نوشته مراعات کنیم و کلمه‌ها و جمله‌های زائد را حذف کنیم و به درازا کشیدن کلام یا به کار بردن کلمات زائد خودداری کنیم و علامت‌گذاری را در نوشته مراعات کنیم. وجود مقدمه در نتیجه‌گیری در تمامی انشاءها الزامی نیست. کلمات را در نوشتن خود به صورت کتابی به کار ببریم و از نوشتن به صورت محاوره‌ای و شکسته خودداری بکنیم.

انــــــــواع انشــــا

1) توصیفــــی یا وصفــــی:
ساده‌ترین نوع انشاء است دانش‌آموز چیزهایی را که در اطراف خود می‌بیند یا می‌شنود یا احساس می‌کند وصف و تعریف می‌نماید.

 

2) گزارش‌نویســـی:
برخی گزارش‌نویسی را نوعی انشای نقلی به حساب می‌آورند.
وقتی دانش‌آموزان به گردش علمی می‌روند معلم می‌تواند از آنها بخواهد که گزارش از آن روز تهیه کند.غالباً برای تهیه گزارش نیاز به تحقیق،سؤال و جستجو میباشد.

 

3) انشای نقلــــی:

برای بیان سرگذشت خود یا دیگران به کار میرود یا معلم میتواند برای آموزش انشای نقلی تمرینات زیر را انجام دهد داستان‌گویی،نوشتن خلاصه متن خوانده شده نوشتن خلاصه کارهایی که در زمان معینی انجام شد مثلاً روز جمعه چه کار کرده.

 

4) برگرداندن شعــــر به زبان ساده و نثــــر امروز:
معلم می‌تواند شعرهای مناسبی را از کتاب فارسی یا خارج از کتاب به دانش‌آموزان داده و بخواهد که اشعار را به نثر ساده امروز بنویسند شاگردان باید توجه کنند در این نوع نوشته از حاشیه رفتن خودداری کنند و تنها مفهوم را به زبان ساده و گویا و کوتاه بنویسند.

 

5) انشای تخیلـــی:

محصول ذهن و ساخته و پرداخته افکار دانش‌آموز است و غالباً اساس خارجی ندارد این نوع انشاء فرصتی است برای شناخت افکار دانش‌آموز و گرایشات درونی او که در چه دنیایی و آرزوهای درست و غلط او چگونه است.معلم می‌تواند شروع داستانی را بگوید و دانش‌آموزان آن را تمام کنند یا از شاگردان بخواهیم قلم،کاغذ،دفتر یا تخته سیاه و سرگذشت اشیاء را بیان کند.

 

6) خلاصه‌نویســـــی:

موجب پرورش قدرت نویسندگی و گسترش از کودکان میشود و آنها را آماده می‌کند که در موقع لزوم بخوانند اصل مقصود یک درسی یا یک مقاله را استخراج نمایند.

7) نامه ‌نگـــــاری:

نامه بیان کتبی موضوعی است برای مخاطبی که حضور ندارد نامه‌ای را که ما می‌نویسیم معرف شخصیت فرهنگ،ادب و ذوق و سلیقه ماست و باید همان اثر را در مخاطب بگذارد که شخصیت خود ما می‌گذارد.

8) انواع نامه:
نامه‌های خصوصی-نامه‌های رسمی و اداری

داشتن حاشیه سفید نامه‌ها الزامی است حاشیه سمت راست بیشتر از سمت چپ است.
در نامه‌های اداری گذاشتن تاریخ در بالا گوشه سمت چپ لازم است.
نامه‌های خصوصی باید ساده و بیان‌کننده روح صمیمیت و یکرنگی باشد.اما در نامه‌های اداری جنبه رسمی بودم مراعات میشود و نامه‌های اداری نباید خودمانی نوشته شود.
برای نوشتن نامه نباید از مداد استفاده کنند.
نامه‌های اداری یا رسمی را میتوان تایپ کرد اما اگر نامه دوستانه را تایپ کنیم نشانه بی‌صمیمیتی ما نسبت به گیرنده نامه خواهد بود.

قواعد علامت‌گذاری:
علامت‌گذاری در نامه مانند هر نوشته دیگری رعایت می شود.

کلماتی را در نوشته خود به کار بریم که معنی آنها را می‌دانیم و اگر معنی کلمه‌ای را نمی‌دانیم بهتر است به فرهنگ لغات مراجعه کنیم و غلط املایی در نوشته نداشته باشیم.اگر برای کسی نامه می‌نویسیم لازم است نشانی ما را داشته باشد.نشانی در زیر متن نامه بنویسیم.در نامه اداری نام و نام خانوادگی و امضا الزامی است.

ارکان یک نامه
هر نامه شامل چهار بخش اصلی است:

1) عنوان 
2) شروع نامه 
3) متن نامه 
4) عبارت پایان نامه
نامه اداری حاشیه سفید در سمت راست در نامه اداری گاه اسم دقیق اداره یا سازمان و گاه رئیس که اداره را مخاطب قرار می‌دهند. مثال:ریاست محترم اداره آموزش و پرورش متن نامه اداری کوتاه و ساده باشد.ذکر مطالب اضافی خودداری گردد.

مشخصات موضوعات انشاء در دوره ابتدایی

1) داشتن علاقه

2) داشتن اطلاعات

3) محدود و معین بودن موضوع انشاء

4) موضوعات باید مربوط به محیط زندگی و مسائل روز باشد.

5) وصف یک تصویر

6) چند کلمه که معانی آنها به هم نزدیک است.

 

تهیه و تنظیم طــــــــ-رح انشا
قدمهایی که در مراحل اولیه برای تنظیم طرح و نوشتن انشاء برداشته می شود:
1) انتخاب موضوع 
2) یادداشت نکته‌های مختلف درباره آن
3) دسته‌بندی نکات 
4) منظم کردن مطالب به ترتیب منطقی
5) صحبت کردن 
6) نوشتن انشا

مشکلات نوشتن انشاء در دوره ابتدایی
1) عدم داشتن مطلب 

2) عدم توسعه کتابخانه دبستان و کلاس
3) عدم شرکت دادن بچه‌ها در مجالس عمومی،سخنرانی،نماز جمعه،گردشها و بادیدهای علمی سطح آگاهی آنها را کاهش می‌دهد.
4) عدم فراهم نکردن زمینه‌های مساعد و واقعی برای اجبار یافتن به نوشتن مانند شرکت در تهیه روزنامه‌دیواری،نوشتن نامه و دادن پیام کتبی به خانواده
5) عدم گنجینه لغات کودکان
6) عدم آموختن کلمات هم خانواده،متشابه و متضاد و افزایش لغات آنها
7) عدم آشنایی به سبک و الگوی خاص که بهترین نمونه‌ همان متون دروس کتابهای فارسی است. 
8) عدم تطابق موضوع انشاء با سن و فهم و علاقه کودکان
9) عدم توانایی در ترکیب کلمات و بیان احساس فکر
10) عدم آشنایی دانش‌آموز با چگونگی شروع انشاء

معیارهای تصحیح انشاء در دوره ابتدایی
1) آیا دانش‌آموز اندیشه و مطلب خاصی برای نوشتن داشته است؟

2) آیا بیان مطلب با جملات روشن و درست انجام گرفته و انشاء از غلط‌های املایی و دستوری خالی است؟
3) آیا برای بیان مطلب با جملات روشن و درست انجام گرفته و انشاء از غلط‌های املایی و دستوری خالی است؟
4) هر مطلبی با توجه به اهمیت آن در جای خود قرار گرفته و از تکرار مطالب خودداری شده است؟
5) آیا علائم نقطه‌گذاری رعایت شده؟
6) آیا زیبایی و لطافت در انشاء وجود دارد؟

به هر حال هر معلمی با توجه به روشی که خود در نظر دارد انشاء را تصحیح می‌کند ولی یک راه خوب و مناسب که تلفیقی از روشهای مختلف است. آموزگار قبلاً خود انشاها را بخواند یادآوریها و نکات لازم را در حاشیه هر انشاء تذکر دهد.نکات خوب و مثبت را در انشاها علامتگذاری کند و استخراج نماید و همچنین نقاط ضعف انشاها را معین کند.در ساعت انشاء قبل از این که انشاها خوانده شود راجع به نکات مثبت و منفی انشاها توضیح دهد(بدون این که نام کسی را ذکر کند)و دانش‌آموزی جنبه‌های مثبت را بر روی تخته‌ی کلاس یادداشت کند و دانشآموزانی که نمره آنها از حد معینی کمتر شده موظف شوند که یک بار دیگر آن انشاء را بنویسند و عبارتهای مورد تأیید معلم را که در روی تخته کلاس نوشته شده در انشاهای خود بیاورند.

 

توجه :

حتما نظرات خود را زیر هر انشابنویسید تا ما نیز بیشتر برای شما انشا در سایت قرار بدهیم .باتشکر

برای دیدن سایر انشا ها بر روی هر کدام از موضوعات زیر کلیک کنید :

 

انشا در مورد ارتباط با خود

انشا پایه هشتم در مورد تصور ذهنی از عکس صفحه ۵۶

انشا به روش سنجش و مقایسه با موضوع عشق و نفرت

انشا در مورد 22 بهمن

انشا در مورد زلزله

انشا در مورد دوست

انشا درباره سنجش و مقایسه مرگ و زندگی

انشای با موضوع کشتی نفت کش سانچی

انشا در مورد دل که پاک است، زبان بی باک است پایه دهم

انشا درمورد علم و دانش

انشا ازاد و ذهنی در مورد ادم فضایی

انشا پایه دهم به روش جانشین سازی با موضوع پروانه

انشای آزاد با موضوع امام رضا(ع)

انشا در مورد صدای قارقار کلاغ

انشا با موضوع آنچه در مسیر خانه تا مدرسه می بینید

انشا با موضوع مشاهده مسابقه فوتبال از روزنه تور دروازه

انشا در مورد اهنگ سرود ملی

انشا در مورد دیدن یک شکارچی از دریچه چشم یک آهو

انشاء در مورد مشقت

انشا در مورد اذان

انشا در مورد فیل و فنجان

انشا در مورد گذر از رودخانه پایه نهم

انشا در مورد طبعیت گردی با زبان عادی و ادبی

انشا در مورد تابستان خود را چگونه گذراندید

انشا درباره ماه محرم

انشا در مورد شعر یکی برسرشاخ ،بن می برید

انشا پایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینیدبنویسید

انشاء با موضوع نوجوانی

انشا انگلیسی در مورد تلفن همراه با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد گاو به همراه ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد پول با ترجمه فارسی

انشا انگلیسی در مورد دیابت با ترجمه فارسی

موضوع انشا انگلیسی با موضوع آب با ترجمه فارسی

انشا آزاد درباره تفاوت افکار در انسان ها

انشا آزاد درباره آدم دروغگو

انشا آزاد در مورد تخیل و دنیای غیرواقعی

انشا درمورد پستچی

انشا درمورد دغدغه های زندگی در روستا

انشا درمورد عهد و پیمان

انشا درمورد زندگی دریای بی کران با رعایت مراحل نگارشی

انشا در مورد بار کج به منزل نمی رسد

انشاء در مورد صدا شر شر آب

انشاء از زبان ابر

انشا در مورد صدای زنگ آخر

انشا در مورد تیم والیبال کلاس ما

انشا در مورد ناخن

انشا در مورد درد دندان

انشا درباره محل زندگی ما

انشا در مورد اسمان شب

انشا در مورد ایران پایه هفتم

انشا با موضوع کفش

انشا ء در مورد کلاغ

انشا درباره پاییز

انشا درباره روزی را که دوست دارم تکرار شود

انشا درباره حیاط مدرسه

انشا در مورد عینک

انشاء با موضوع خانه کتاب مهارت های نوشتاری پایه هفتم

انشاپایه ی هفتم صفحه ۲۳ آنچه درتصویرزیرمی بینید بنویسید

انشا درمورد جان بخشی به اشیاء تک درخت کویر

انشا تصور ذهنی در مورد صحنه ورود یک موش به خانه

انشاء با موضوع برف با رعایت مراحل نوشتاری

انشا تصور کنید یک جنگلبان هستید

انشا پایه هشتم تصویر نویسی دو عکس صفحه ۸۴

انشا درمورد پروانه ایی هستید که در تاریکی شب شمعی روشن پیدا کرده اید

انشا در مورد قطره بارانی هستید که از ابری چکیده اید

انشای آزاد اگر معلم نگارش بودید پایه هشتم صفحه ۸۱

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح شهر

انشا در مورد برخاستن از خواب در صبح روستا

انشا در مورد حس و حال حمل یک قالب یخ بدون دستکش

انشا در مورد توصیف طعم بستنی یخی

انشا در مورد توصیف برداشتن یک ظرف داغ پایه هشتم صفحه ۶۲

انشا در مورد طعم لبوی داغ در یک روز برفی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا با موضوع طعم خورشت قورمه سبزی صفحه۶۲ پایه هشتم

انشا در مورد بوی سیر پایه هشتم صفحه۶۲

انشا در مورد بوی خاک پس از بارش باران پایه هشتم

انشا پایه هشتم صدای باران

انشا با موضوع صدای وزش شدید باد

انشا در مورد صدای لالای مادر

انشا مقایسه زندگی شهری و روستایی

انشا درباره پرواز بدون بال با رعایت قالب نوشتاری

انشا در مورد همنشین پایه نهم

انشا درمورد عاقیبت فرار از مدرسه با قالب داستان

انشا درمورد هدف زندگی در قالب نامه ی غیر رسمی

انشاء درباره صبر و شکیبایی پایه نهم

انشاء پایه نهم درباره همنشین بد

انشا در مورد درختی را با ویژگی های پا در هواست ریشه هایش در ابر فرو رفته است

انشا درباره زیبایی های جهان پایه نهم صفحه ۹۳

انشا درباره بهار پرهیاهو پایه نهم صفحه۳۱

انشا در مورد عاقبت فرار از مدرسه پایه نهم صفحه ۸۱

انشا در مورد هدف زندگی

انشا در مورد کودکی من پایه نهم صفحه ۸۱

انشا طنز وغیر طنز در مورد درد دل یک موش آزمایشگاهی

انشای طنز و غیر طنز ماهی در حوض قالی

انشا طنز و غیر طنز در مورد ربات پیشخدمت پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز درمورد انتقال خون پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد سایه آدم پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد کمک به همسایه پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز در مورد ایستادن در صف پایه نهم

انشا طنز و غیر طنز پایه نهم در مورد تلفن همراه

انشا با موضوع شانس

انشا در مورد دیدن مورچه ای که باری را می کشد

انشا در مورد هوش انسان

انشا درمورد چرا میهن را به مادر تشبیه می کنند

انشا درباره معرفی رشته برق پایه دهم

انشا درباره درخت هر چه بارش بیشتر می شود سرش فروتر می آید

انشا درباره خفته را خفته کی کند بیدار پایه دهم صفحه 83

انشاء ذهنی درباره آرزو پایه دهم درس دوم

انشاء مقایسه آدم دروغگو و راستگو در آینه

انشاء با ویژگی مقایسه آفتاب و باران پایه دهم

انشاء با موضوع با ماه نشینی ماه شوی با دیگ نشینی سیاه شوی

انشا تضاد مفاهیم با موضوع ماهی موج دریا خشکی بیابان

انشا پایه دهم در مورد سنجش و مقایسه پنجره و پرده پایه دهم

انشای در مورد مقایسه مادر و شمع

انشا با ویژگی مقایسه ی صحرا با دریا

انشای مقایسه قلم با خون شهید با اسلحه با درخت

انشا درباره چاه کن همیشه ته چاه است

انشاء غم آخرین انشای دبیرستان پایه دوازدهم

انشاء تصویر نویسی از منظره ایی از چند گلدان شمعدانی

انشاء با موضوع عاقبت فرار از زندان

انشا با موضوع ارایه های ادبی درباره انتظار کشیدن

انشا با موضوع یکی از خاطره های زندگی

انشا درباره از کوزه همان برون تراود که در اوست پایه دوازدهم

انشا درباره نامه خصوصی به معلم درس نگارشتان بنویسید و دیدگاهتان را در مورد این درس و روش تدریس ایشان با وی در میان بگذارید

انشا درباره نامه ای به وزیر علوم بنویسید و با ارائه دلایل منطقی خواستار حذف کنکور شوید

انشا درباره محبت و نفرت پایه دوازدهم

انشا درباره کامیابی و ناکامی پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره سوگ و سور پایه دوازدهم صفحه ۵۵

انشا درباره زمستان گذشت و بهار آمد

انشا در مورد عاقل نکند تکیه به دیوار شکسته

انشا در مورد خاطره ی یک روز در کلاس پایه دوازدهم

انشا درباره جنگل پایه دوازدهم

انشا ادبی درمورد گرانی پایه دوازدهم

گسترش ضرب المثل آب ریخته جمع شدنی نیست - انشا

انشا پایه یازدهم در مورد شخصیت نویسی درباره خدای دلم

انشاء با رعایت مراحل نوشتن متنی درباره دانشگاه

انشا درمورد عجله کار شیطان است

انشا با موضوع چرا عاقل کند کاری که بازآرد پشیمانی

انشا درباره آب در کوزه و ما تشنه لبان می گردیم

گسترش انشا آب ریخته جمع شدنی نیست

فداکاری یعنی چه انشاء درباره فداکاری

انشاء درباره گفتگو خیالی جنگل و کویر

انشاء درباره گفتگو ابر و آسمان

انشا در مورد سفرنامه با موضوع سفر به شمال کشور

انشا با موضوع سفرنامه سفر به مناطق عملیاتی جنوب

انشا با طرح گفت و گو با موضوع مدرسه پایه یازدهم

انشا با ویژگی های گفت و گو

انشا با موضوع متنی با رعایت زمان و مکان و حال و هوا و جزییات بنویسید

چرا والدین حق دارند از فرزندانشان بپرسند به کجا می روند؟

انشاء درباره شهید سلیمانی

اقدام پژوهی انشا

انشا درباره ضرب المثل گیرم پدر تو باشد فاضل از بهر پدر تو را چه حاصل

انشا در مورد تصورات ما از گم شدن در جنگل

انشا درمورد چهار فصل(بهار،تابستان،پاییز و زمستان)

انشا درباره نامه ایی برای یک شهید بنویسید

انشا در مورد تضاد مفاهیم یا ناسازی معنایی

انشا در مورد وسط حرف دیگران پریدن

انشا درباره زندگی حیوانات وحشی

انشا با موضوع داستان نویسی

انشا در مورد جلسه امتحان پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره خط فقر

انشا درباره فرهنگ بومی و پیوندهای جغرافیایی

انشا درباره راه های درست مصرف کردن آب

انشا درباره یک روز از کلاس پایه نهم صفحه۸۱

انشا آزاد درباره روز معلم سال ۹۷

انشا درباره اگر نامه بودید و در زمان سفر می کردید چه پیامی را به خوانندگان خود می دادید

جواب فعالیت انشا پایه هفتم در مورد فداکاری صفحه 92

انشا از این گوش می گیرد و از آن گوش در می کند

انشا درباره عجله کار شیطان است پایه یازدهم صفحه ۱۰۲

روش آموزش انشا در پایه سوم

انشا در مورد در باران

انشا درباره کوچ پرستوها




نوشتن انشاهای خلاق

نقش والدین در علاقه مند کردن فرزندانشان به مطالعه:

انشا درباره محیط زیست

تحقیق درباره برنامه ریزی برای آموزش بهتر انشاء

علل ضعف دانش آموزان در انشاء نویسی

روش تدریس درس املا و انشاء

نگارش انشاء

نوشتن انشاهای خلاق

تدریس درس املا و انشاء

مقاله درباره چونگی برنامه ریزی برای انشا به دانش آموزان

دو انشائ درباره توصیف زمستان

انشا درباره نماز




 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 ساعت: 21:51 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

پنج نگرش معلمان اثربخش

بازديد: 109

          مـــقـــدمــــــــه

تصور مي­شود مسئوليت آماده­سازي معلمان بر عهده­ برنامه­هاي تربيت معلم در نهاد­هاي آموزش عالي است. اگرچه امروزه دانشجويان دوره ليسانس مقدمتا در يك دوره­ي تدريس ثبت نام مي­كنند آنها پيش از اين حداقل در چهارده سال دوره­ي تحصيل خود،  معلمان زيادي را تجربه كرده­اند. پس از اينكه اين دانشجويان به اين ذخيره از فرصتهاي آموزشي دست يافتند: آنها مي­توانند به عنوان منابع معتبر در شناخت نگرشها و كنشهايي كه به وسيله معلمان اثربخششان در كلاسهاي سابق اعمال مي­شدند به خدمت گرفته شوند. هنگامي كه از معلمان كارآموز يا داوطلبان معلمي پرسش مي شود، "چرا شما مي خواهيد معلم شويد؟" عموماپاسخ اين است، «من مي­خواهم اين توانايي را داشته باشم تا تفاوت مثبت در زندگي دانش آموزانم ايجاد كنم.» بسياري از داوطلبان معلمي ادامه مي­دهند بهگفتن اينكه آنها مي­خواهند معلم اثربخشي باشند بهتر از معلماني كه خودشان آنها را تجربه كرده­اند. با وجود اين بسياري از محققان  حقيقتي را بیان می‌دارند مبتني بر اينكه معلمان هميشه در روشي كه به آنها تدريس شده است تدريس مي­كنند.  این جمله‌ی گریز ناپذير، اهميت تحليل و بازبيني تجربيات آموزشي و پرورشي قبلي دانش آموزان در جهت شناخت بينش‍ها و اعمال اثربخش و غير اثربخش معلمان را پراهميت مي‍سازد.معلمان  این فرصت دارند تا يك اثر ماندگار در زندگي دانش­آموزانشان به يادگار گذارند. قالب و شكل تجربيات مدرسه، مي­تواند بر كيفيت ديدگاه دانش­آموزان از خودشان در داخل و خارج از مدرسه تاثير بگذارد. اين خاطرات مدرسه، پتانسيل دوام داشتن مادام­العمر در اذهان دانش­آموزان را دارند و مي­توانند يك نقش مهم در تصميمات حال و آينده بازی کنند. مدت زيادي طول نمي­كشد تا دانش­آموزان درک كنند كه کدام معلمان بين يك سال تحصيلي طولاني و خسته كننده و يك سال مهيج و چالش‌بر­انگيز تمايز ايجاد مي­كنند. نگرشها و اعمال اثربخش به وسيله معلماني به كار گرفته مي­شوند كه سرانجام مي­توانند يك تفاوت مثبت در زندگي دانش­آموزانشان بوجود آورند و اين باور در اين مقاله به عنوان نقطه نظر اطلی به خدمت گرفته خواهد شد. با بررسي تجربيات آموزشي قبلي معلمان كارآموز مي توانند در باره­ي آن چه كه آنها بايد يا نبايد در كلاس انجام دهند بحث كنند.

 

قالب (Format) اين مقاله چهار بخش اصلي را نشان خواهد داد:

در بخش اول: «متدلوژي» (روش شناسي) استفاده شده براي پي بردن به پنج نگرش و كنش «معلم اثربخش» را تشريح خواهد كرد.

در بخش دوم: بحث دانشجویان تربیت معلم درباره­ پنج نگرش معلم اثربخش مورد بحث قرار خواهد گرفت.

در بخش سوم: بحث دانشجویان تربیت معلم درباره­ نگرشهاي معلم غيراثربخش مورد بحث قرار خواهد گرفت.

در بخش چهارم: تحقيق مبتنی بر بحث روي پنج نگرش معلم اثربخش با اشاره به معلمان كارآموز مطرح خواهد شد.

 

بخش اول: روش­شناســــي يافتن پنج نگــــرش معلم اثربخش

به عنوان يك استاد دانشگاه قادر بوده­ام اطلاعات ارزشمندي که حاصل از يك بررسی سه ساله درباره دانشجوياني كه در یک دور­ه­ي مقدماتی آموزش و تدریس ثبت نام كرده بودند جمع­آوري كنم. اين اين بررسي در آگوست سال 2002 شروع شد، محدود به هشت نيمسال تحصيلي و شامل 210 دانشجوي دوره­ ليسانس. اين مطالعه مبتني بر اين بود كه دانشجويان مكلف شدند مقاله­ اي در باره­ي معلمي كه يك اثر مثبت يا منفي در زندگي دانش­آموزان ایجاد کرده بود تهیه کنند. به هر دانشجو آموخته شد كه مثالها و توصيفات انديشمندانه­اي را ذكر كند و جزئيات چگونگي رفتار اين معلمان با خودش را بيان كند. اين تكليف (کار عملی) همچنين نياز داشت دانشجويان مقايسه كنند چگونه نگرشها و كنشهاي معلم منتخب خودشان را از کنشها‌ی ديگر معلمان متمايز ساخته­اند. مطابق اين بخش از كار عملي، دانشجويان در گروه­هاي چهار نفره به صورت شفاهي مقاله‌ها را تقسيم كردند در حالي­­كه يك عضو گروه يك ليست نوشته شده از نگرشها و كنشهاي توصيف شده را جمع آوری و نگه می‌داشت.

بعد از اين فعاليت، دانشجويان در گروه­هاي كوچك، ليست توليد شده را ارزيابي كردند و در باره كه پنج نگرش و كنش مطلوب­ترين معلمان تصميم گرفتند. يك سخنگو از هر گروه ليستشان را بر روي تخته­سياه نوشت كه براي بحث­هاي همه‌ی كلاس روي مشابهت­ها و اختلافات يافته هاي هر گروه از نظر بصري مفيد واقع شد. بدون شك در هر بحث در باره­ي نگرشها و كنشهاي نشان داده شده به وسيله معلمان اثربخش هماهنگي وجود داشت. پنج كنش و نگرش تكرار شده عبارت بودند از: يك «دلسوزي حقيقي» و مهرباني معلم، «ميل» به تقسيم مسئوليت مورد بحث در كلاس، «حساسيت بي­طرفانه» نسبت به تنوع و تفاوتهای فردی دانش­آموزان، يك انگيزش براي فراهم آوردن تجربيات يادگيري معني­دار براي همه دانش­آموزان و اشتياق براي تحريك «خلاقيت دانش­آموزان. هر نگرش به وسيله خلاصه­بندي تعدادي از نظرات ايجاد شده به وسيله دانشجویان شرکت کننده در دوره مقدماتي آموزش و يادگيري مورد بحث قرار می گرفت.

 

بخش دوم: بحث دانشجويان تربيت معلم درباره­ پنج نگرش معلم اثربخش

نگـــــرش اول: نشان دادن دلسوزي و مهرباني

اين نگرش وابسته به «شخصيت» معلم است. جملات نوشته شده در مقاله­هاي مورد بحث، نشان از يك حقيقت و صداقت در باره­ نگرشهاي معلمانشان در باره دلسوزي و مهربانی داشت. معلمان اثربخش عواطف و احساساتشان را همراه با يك دلبستگي و علاقه­ي واقعي نسبت به دانش­آموزانشان تقسيم مي‌كنند. (براي مثال: شور و شوق، عاطفه، بردباري، غم، عدم رضايت). همچنين «ارتباط» در كلاسهاي قبلي آنها پر­ارزش بود و احساسات در حضور جمع و آزادانه هم به وسيله­ي معلم و هم به وسيله­ي بچه­ها ابراز می‌شد.

 

نگـــــرش دوم: تقسيم مسئوليت   

اين نگرش روي توانايي معلم براي ايجاد يك «محيط تقسيم شده تاكيد مي­كند. داوطلبان معلمي تاكيد كردند كه يك معلم اثربخش نبايد حالت مالكيت از بالا داشته باشد يا نيازمند كنترل كامل بچه­ها و محيط باشد. مهم است كه دانش­آموزان هم مسئوليت و هم آزادي در داخل كلاس داشته باشند. همچنين نظرات متفق­القول بودند كه هم معلمان و هم دانش آموزان براي پيشرفت يك ارتباط نزديك و مقبول در محيط يادگيري به مشاركت دو‌طرفه نياز دارند.

 

نگرش سوم: پذيرش تکثر و تنوع (با حساسيت)

اين نگرش در باره­ همدلي و اهميت درك دانش­آموزانتان صحبت مي­كند. داوطلبان معلمي حساسيت، پذيرش و تشويق را به عنوان بحران تعريف كردند، زماني­كه وقايع اخير با تنوع دانش­آموزان همراه مي­شوند. به نظر دانشجویان معلمان اثربخش کسانی هستند که بدون تحلیل یا قضاوت دانش‌آموزانشان را درک می‌کنند. يك گروه بر اين باور بود كه معلمان قدرت دارند هر دانش­آموز را طوری بسازند که به وسيله­ي تمجيدات فردي شفاهي در مقابل كلاس احساس ويژه­اي كند. گروه ديگر در باره­ي معلمي بحث كرد كه يك پرونده نوشتاري تهیه کرده بود از تعدادي از دانش‌آموزانی كه او با آنها صحبت كرده بود و به سخنان آنان گوش داده بود و در آنجا چگونگي ساختن دانش­آموز به نحوی که احساس ارزش و اعتبار بکند را ذکر کرده بود.

 

نگــــــرش چهارم: تقويت آموزش فردي

اين نگرش در باره‌ توانايي معلم براي فراهم آوردن  «فرصتهاي يادگيري معني­دار» براي همه دانش­آموزان بحث مي­كند. دانشجویان تربیت معلم از معلماني كه به آنها كمك كرده بودند تا در تجربيات يادگیريشان موفق شوند قدرداني كردند. آنها همچنين بيان نمودند كه تعدادی از معلمان در مقابل جمع از تهديد استفاده می‌نمودند كه در نتيجه یک نوع مقاومت در شخص ایجاد می‌نمود. گروه­هاي نكته­بيني  قويا بر این باور بودند كه معلمان اثربخش باور دارند هر بچه مي­تواند و مي­خواهد ياد بگيرد. معلمان آنها به نقاط ضعف آنها اشاره نمي­كنند بلكه بر روي توانايي­ها و استعدادهاي فردي آنها تاكيد مي­كنند. معلمان كارآموز اعتقاد داشتند معلمانشان براي تشويق مثبت، اعتماد به نفس و خود­اعتباري را تقویت می‌نمودند.

 

نگـــــرش پنجم: تشويق خلاقيت

اين نگرش بر اهميت تحريك خلاقيت دانش­آموزان تاكيد مي­كند. داوطلبان معلمي در باره­ي معلماني صحبت كردند كه به عقايد و پيشنهادات آنها در باره­ي دروس و فعاليتها گوش می‌دادند. معلمان اثربخش نسبت به روشهاي تخيلي دانش­آموزان حالت باز داشتند و همچنين بسياري از آن روشها را براي يادگيري مورد استفاده قرار می‌دادند. دانشجويان قدرداني كردند و زماني كه معلمان دروس را براساس علايق، مهارتها و نيازهاي آنها طراحي می كردند واقعا برانگيخته می شدند.

 

بخش سوم: بحث داوطلبان معلمي در باره­ نگــــرشهاي معلم غيراثربخش

عناصر تخريب يادگيري كه در مقالات داوطلبان معلمي به آنها اشاره شده بود شامل تاكيد بسيار زياد روي نمره يا دادن يك و فقط يك پاسخ صحيح به پرسش­ها بوددر نتيجه دانش­آموزان در باره­ي پيدا كردن پاسخ­هاي صحيح بسيار مضطرب بودند يا سعي می‌کردند فكر معلمشان را براي گفتن آنچه او مي­خواهد بشنود بخواننددانش­آموزان همچنين دستپاچه می‌شدند زماني كه يك معلم براي تكاليف، جزئيات يا دستورالعمل­هاي­ بسيار زياد اضافه مي­كرد. با اندكي فرصت براي خلاقيت، دانش­آموزان از «فرايند يادگيري» رها شدند.براي داوطلبان معلمي همچنين يك واكنش منفي نسبت به جوائز، رشوه­ها و تنبيهات، محدوديت انتخابها و نمودهاي بيروني رقابت بين دانش­آموزان وجود داشت. رقابت، هزینه‌ای ايجاد می‌كرد  كه در يادگيري مداخله می‌كرد به نحوی که دانش­آموزان فقط براي نمره و شنیدن تمجيد از معلمانشان كار می‌كردند. تعدادي از معلمان از «انگيزاننده­هاي بيروني» يا پاداش­هاي مشخص استفاده می‌نمودند و اين روش‌ها ميل دانش­آموزان را به يادگيري كاهش می‌داد و حتي سطوح پيشرفت آنها را تحت تاثیر قرار می‌داد. بسياري از «معلمان اثربخش» به ايجاد يك روش اثربخش­تر در «انگيزش ذاتي» دانش­آموزان به وسيله­ي فراهم آوردن يك «محيط كلاسي شاد» روي آوردند.

 

بخش چهار:

تحقيق مبتنی بر بحث در مورد پنج نگرش «معلم اثربخش» با اشاره به معلمان كارآموز 

«كالدرهد» (1996)، «پيانتا» (1999)، و «واتسون» (2003) يادگيري را به عنوان يك فرايند روان­شناختي قوي بیان نموده‌اند و به توانايي معلم براي ایجاد محیط کلاسی خلاق، دانش‌آموزان باانگیزه باور دارند و تصمیم سازی او به خصوصيات شخصي و توانايي او براي خلق ارتباطات شخصي با دانش­آموزان بستگي دارد. اين نگرشها و كنشهاي اثربخش به وسيله معلماني كه سرانجام مي­توانند تغيير مثبت در زندگي دانش­آموزانشان بیافرینند بكار گرفته مي­شوندآشكار است كه نگرشها يك اثر عميق بر اعمال و رفتار معلم دارند. «ريچاردسون» (1996) مي­گويد:«نگرشها و باورها زيرمجموعه­اي از یک گروهي از ساختارهایی هستند كه نام‌گذاری می کنند، مي­سازند، تعريف  و توصيف مي­كنند ساختار و محتواي وضعيت روحي را كه براي انجام کنشهای شخصی به او یاد داده می‌شود.» (صفحه 102) با نگرشهاي اثربخش، معلمان و دانش­آموزان مي­توانند ارتباطات، احترام و اعتماد متقابل را توسعه دهند. مطالعات روي هر يك از اين پنج نگرش به وسيله پژوهشگران كامل شده­اند و خلاصه­اي از آن خواهد آمد كه يافته­هايي از دوره­ آشنايي با آموزش و تدریس را تقويت مي­كند.

 

نگـــــرش اول: نشان دادن دلسوزي و مهربانــــي

تحقيقي به وسيله «لارسون» و «سيلورمن»  (2000) و «نودينگز» (1984) اهميت توسعه مهربانی و احترام متقابل بين معلمان و دانش­آموزان را مورد تاکید قرار داده است. آنها از نيازهاي دانش­آموزان حمايت مي­كنند هم براي ارتباط و هم مراقبت براي رسيدن به يك ارتباط نزدیک با معلمانشان. «نودينگز» (1984) اعتقاد دارد برنامه­ي آموزشي مدرسه­ي خوب بايد بر مبنای گرايش به اخلاق دلسوزي بنا شود. او ادعا مي­كند كه با اين ساختار، دلسوزي و خونگرمی يك قسمت جدايي­ناپذير از تعهد، ارتباط متقابل بين معلم و دانش­آموز خواهد شد.

 

نگــــرش دوم: تقسيم مسئوليت

«كارلسون» و «هاستيه» (1997) بر اين باورند كه برنامه­ي كار معلم و دانش­آموز نياز است «همپوشي» داشته باشند و همديگر را پشتيباني كنند و نتيجه­ي آن ايجاد يك محيط يادگيري مثبت خواهد بود. اين روش يادگيري يك روش چالش­برانگيز ايجاد آزادي در كلاس است. نيروي يك سازنده كلاسی مبتني بر دروس و فعاليتهاي دانش­آموزان است.  «زيمرمن» (1990) و «كلاكستون» (1996) اعتقاد دارند كه فرايند يادگيري بايد سازماندهي شود در چنان روشي كه دانش­آموزان براي يادگيري خودشان مسئوليت بگيرند. دانش آموزان بايد مستقل باشند و بتوانند در باره­ي توانايي يادگيريشان تصميم بگيرند و سپس بر طبق آن برنامه­ريزي كنند. «ريچاردسون» (1999) بيان مي­دارد كه يادگيري و برنامه آموزشي مستقيم دانش­آموز كانون توجه همه فعالان در بخش آموزش و شيوه­هاي يادگيري شده است.

 

نگـــــرش ســــوم: پذيـــرش تکثـــر 

براي دانش­آموزان بسيار مهم است كه به عنوان یک فرد در جهت بدست آوردن «اعتماد به نفس» براي آزمون چيزهاي جديد در باره­ خودشان احساس مثبت داشته باشند. «تحسين شفاهي» يك بچه خجالتي يا تنها مي­تواند يك نقطه محوري براي «خوداعتباري» و سطح اعتماد آنها باشد. يك بچه ممكن است با يك استعداد زاده شود، اما كسي مثل یک معلم نياز است آن را درك و باور كند ، در غير اين صورت ممكن نيست هيچ­گاه آن استعداد شكوفا شود. يك معلم توانايي تقويت، حمايت و تقدير از كار و بازي دانش­آموزانش را دارد. برنامه­هاي تربيت معلم نياز است برای داوطلبان معلمي دانش و تجربياتي شامل تكثر تكثر فرهنگي باشند را فراهم آورد«نل» (1992) بيان مي­دارد كه به نظر مي­رسد گرايش به طرف نگرشهاي «تكثرگرايانه­تر» در معلماني بیشتر نياز است كه به يك تعهد قوي و آشكار براي آموزش و پرورش «چندفرهنگي» سوق داده مي­شوند كه سرانجام مي­تواند منجر به تاثيرات مثبت در رفتارها و نگرشهاي كلاسي مشخصي شود. معلمان نياز دارند در ابتدا درك كاملي از معني و مفاهيم ضمني آتي كار اثربخش در كلاسهاي ناهمگن فرهنگي داشته باشند. يك شروع مناسب در برنامه­هاي تربيت معلم می‌تواند این باشد که  دانشجویان تربیت معلم تحقيق كنند درباره‌ نژاد و هويت نژادي خودشان تحقیق و پژوهش کنند.«هلمز» (1994) اظهار داشت كه تجربيات شخصي ممكن است رشد و سازگاري تساهل و گرايش «كثرت گرايانه» را تسهيل كنند.

 

نگــــــرش چهارم: تقويت آموزش انفـــــرادي

هنگام طراحي طرح­هاي درس، رقابت با بازيهاي ويديويي، كامپيوترها، تلويزيون، ورزش و موسيقي آسان نيست. زمانی که دانش‌آموزان با فعاليتها و دروس انگيزشي روبرو می‌شوند منجر به فعال شدن آنان مي­شود و در يادگيري خودشان مستقل مي­شوند. يادگيري يك جريان آزاد بايد باشد كه يك راه مستقيم و يك مسير باريك را نشان ندهد، درعوض مسيرهاي زيادي فراهم شوند كه فرد را به سوي انواع گوناگون مقاصد راهنمايي كنند. دانش­آموزان حق دارند با يك تسهيل­گر دلگرم كننده مسافرت كنند يا معلمی که در هر مانع جاده يا چالش با يك تبسم و نگرش خوش­بينانه­اي كه آنها را به ادامه دادن جريانات يادگيري تشويق مي­كند منتظر آنهاست. همه­ي بچه­ها به يك شكل از آموزش انفرادي و درگيري فعالانه در يادگيريشان نياز دارند. معلمان ممكن است در باره­ي كارهاي فوق­العاده­اي كه براي انفرادي­سازي مورد نياز است  مقاومت كنند، اما تحقيقات از اهميت آن حمايت مي­كنند. اين موضوع مخصوصا در مورد بچه­هايي با نيازهاي خاص يك ضرورت است. زمان تهیه آموزش روزانه براي دانش­آموزان متناسب با آنها باید نيازهاي خاص، محتواي برنامه آموزشي، مواد، تواناييها، و روشهاي تدريس لازم است انديشمندانه مورد ملاحظه قرار گيرند. تحقيقات اشاره دارند که «معلمان اثربخش» فكر مي­كنند و به سبك معيني با بچه­هايي كه ناتوانايي­هايي دارند رفتار مي­كنند. «مك نرجنسي» و «كلر» (1999) تعداد زيادي از معلمان را مشاهده نمودند و مصاحبه­هايي با آنان ترتيب دادند.

 

نگـــــرش پنجم: تشويق خلاقيت

هنگامي كه فرصتي براي خلاقيت داده مي­شود، دانش­آموزان يادگيريشان را به سطوح بالاتري ارتقا مي­دهند و با مشاركت به وسيله انديشه­ها و بينشهاي خود در درس فعال مي­شوند . معلمان بايد روي انگيزش دروني دانش­آموزان، شيوه­هاي يادگيري شناختي  و سطوح مهارتي سرمايه­گذاري كنند. اين نوع محيط مساعدترين محيط براي پرورش يادگيري خواهد بود. همچنين مشاركت قواي عقلاني «هوارد گاردنر» يا هوش چندگانه به سوي طراحي درس مي­تواند مسيري براي معلمان در جهت عرضه‌ی فرصتهاي متنوع  به دانش­آموزان براي خلق روشهای يادگيري يا دانستن در كلاس فراهم كند. هشت نوع هوش به وسيله«گاردنر»(1997) شناخته شد عبارتند از: زبان كلامي، منطق رياضي، ديد فضايي (سه بعدي)، حركت بدني، موسيقيايي، ميان­فردي، درون­فردي و طبيعت­گرايي. نظريه گاردنر از اين استدلال دائمي حمايت مي­كند كه آموزش و پرورش نيازمند است به همسازي روشهاي منحصر به فرد يادگيري و نياز است خلاقيت دخالت داده شود در فرايند يادگيري.

 

خلاصـــــه

در پایان می‌توان گفت در هر دانش­آموز استعداد وجود دارد و نگرش و کنش معلم و مي تواند اثر بجا بگذارد. معلمان نياز دارند به وسيله «خود بودنشان» ريسك بپذيرند و به دانش­آموزانشان اعتماد داشته باشند. آنها همچنين نياز دارند نوعی استقلال فردي خلق کنند به نحوی که وقوع يادگيري محتمل­تر باشد. معلمان اثربخش با خلوص مراقبت مي­كنند، دوست دارند، مي­پذيرند و دانش­آموزانشان را ارزش­گذاري مي­كنند. اين معلمان مهرباني را نشان مي­دهند، مسئوليت را تقسيم مي­كنند، تكثر و تفاوتهای فردی را مي­پذيرند، آموزش فردي را پرورش مي­دهند و خلاقيت را تشويق مي­كنند. معلمان با شناخت اين پنج نگرش و كنش، پتانسيل معلم اثربخش بودن را خواهند داشت كه با علاقه و احترام به وسيله دانش­آموزان قبلي به ياد آورده خواهند شد. معلمان كارآموز خاطرنشان ساختند كه يك برنامه تربيت معلم مي­تواند بينش و دانش با ارزشي در باره معلمان قبلي آنها عرضه كند. اين تجربيات آموزشي تغييراتی در زندگي آنها بوجود آورده‌اند و به خاطر چنین دلایلی آنها اکنون تدريس را به عنوان يك مسير شغلي در نظر گرفته­اند. براي دانشجويان دوره ليسانس كه ادامه تحصيل مي­دهند و مدرك تدريس دريافت مي­كنند مهم خواهد بود هميشه به خاطر بياورند كه چگونه این احساس را داشته باشند كه دانشجو هستند و این احساس را  با دانش آموزانشان خود تقسيم كنند كه هيچ خوشبختي بزرگتري از مهرباني وجود ندارد.


منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 ساعت: 21:50 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,
نظرات(0)

تربيت شهروند خوب از طريق آموزش منش

بازديد: 134

آموزش منش، فرايند بلند مدتي است که طي آن به کودکان و جوانان کمک مي‌شود با دانستن، انديشيدن و عمل به ارزش‌هاي اخلاقي، ويژگي‌هاي خوبي هم‌چون احترام گذاشتن به ديگران، مسؤوليت‌پذيري، درست‌کاري، صداقت، خود ارزشي و خود انضباطي را در خويشتن پرورش دهند.

 

آموزش منش از چند راه فراهم مي‌شود: 

۱. فعاليت‌هاي تلفيقي در همه‌ برنامه‌ها و فوق برنامه‌ها‌ي درسي 

۲. ايجاد درسهايي در زمينه‌ مطالعات اجتماعي ـ مدني با تأکيد بر مسؤوليت‌هاي شهروندي 

۳. ايجاد فرصت‌هايي براي خدمت‌رساني 

۴. تقويت سازمان‌هاي جوانان 

۵. انعکاس اقدامات ياد شده در سراسر جامعه 

 

مهم‌ترين عوامل تأثيرگذار در برنامه‌هاي آموزش منش : 

۱. تعهد مديران و معلماني که پرورش منش را بخشي لازم از وظايفشان مي‌دانند. 

۲. انجام وظيفه مدرسه به عنوان جامعه‌ کوچک شهري 

۳. همراهي و پشتيباني جامعه 

 

پيش‌فرض‌‌هاي اساسي در آ‌موزش منش:

- در يک جامعه مردم سالار، هر شهروندي ، حقوقي غيرقابل انکار و در عين حال مسؤوليت‌هايي براي شهرنشيني دارد.

- ويژگي‌هاي خوب به خودي خود ايجاد نمي‌شوند،‌ بلکه به مرور زمان و از طريق ياد دادن، ارائه الگو و يادگيري و تمرين پرورش مي‌يابند 

 

شش اصل کليدي براي به اجرا در آوردن آموزش منش در کلاس درس   

۱. آموزش منش موضوع درسي جداگانه‌اي نيست، بلکه بخشي از هر موضوع درسي است. بنابراين: 

- آموزش منش، آموزش اضافي نيست. آن را جزو يادگيري علمي دانش‌آموز به حساب آوريد. 

- پرورش ويژگي‌هاي اخلاقي را جزو هدف هاي عيني تدريس قرار دهيد. 

- فعاليت‌هاي يادگيري را در قالب موضوعات اجتماعي به کار گيريد. مثلاً در مبحث نمودارهاي رياضي، هنگام استفاده از داده‌ها در دستگاه مختصات ، درباره‌ مسؤوليت‌هاي فردي بحث کنيد. 

- مواد آموزشي موردنياز براي تدريس موضوعات مرتبط با رشد فردي را از قبل بازنگري کنيد. 

- روش‌هاي تدريس و فعاليت‌هايي را انتخاب کنيد که بتوانند دانش‌آموزان را در فرايند تفکر درباره مسائل اخلاقي درگير کنند. 

- براي اطمينان از درک و رشد شخصي دانش‌آموزان در موضوعات مربوط به آموزش منش، از پيشرفت يادگيري آنان ارزش‌يابي به عمل آوريد.

 

۲. مدرسه و جامعه در آموزش منش به جوانان، نقش حياتي دارند؛ بنابراين: 

- در ترسيم انتظاراتي که از کودکان و جوانان داريم، مشارکت مدرسه و جامعه ضروري است. 

- لازم است ويژگي‌هاي اخلاقي را به والدين نيز آموزش داد. 

- بايد سازمان‌هايي که خارج از ساعات اداري از تسهيلات مدرسه استفاده مي‌کنند، تشويق شوند از ويژگي‌هاي اخلاقي حمايت کنند.

 

۳.  محيط غني کلاس درس مؤيد آموزش منش است؛ بنابراين: 

- غني‌سازي محيط کلاس را جزو اولويت‌هاي آموزشي قرار دهيد. 

- براي تشکيل تيم‌هاي کاري، وظايف گروه‌هاي کوچک دانش‌آموزي را تعيين کنيد. 

- روش‌هاي تدريسي استفاده کنيد که مهارت‌هاي يادگيري جمعي را ارتقا مي‌بخشند؛ مانند روش يادگيري مشارکتي. 

- در تعامل با دانش‌آموزان، نتايج عملکرد ايشان را محترم شمريد 

- از شيوه‌هاي مشارکت در تدريس توسط دانش‌آموزان استفاده کنيد.

 

۴- معلمان توان‌مند براي تحقق بخشيدن به هدف‌هاي آموزش منش بهترين موقعيت را دارند، بنابراين لازم است: 

- در پروژه‌هاي برنامه‌ي درسي درگير شوند و موضوعات آموزش منش را تعيين کنند. 

- نقش رهبر آموزشي را در مدرسه ايفا کنند. 

- مجلات و مقالات حرفه‌اي مربوط به رشد منش را بخوانند. 

- بيش‌تر اوقات با والدين ارتباط داشته باشند و آنان را نسبت به آن‌چه که در کلاس درس مي‌گذرد، آشنا سازند. 

- ايده‌ها و انديشه‌هايي را که منجر به عملي شدن آموزش منش در کلاس‌هايشان شده‌اند، به ديگران منتقل کنند. 

 

۵. خط‌مشي‌ها و شيوه‌هاي اداري و اجرايي بايد آموزش منش را حمايت کنند. بنابراين: 

- آموزش منش را با اسناد و مدارک نوشتاري رسميت دهيد. 

- در رفتارهاي پسنديده، سرمشق باشيد. 

- در مدرسه، فضايي ايجاد کنيد که از تلاش براي دست‌يابي به هدف‌هاي آموزش منش پشتيباني شود. 

 

۶. آموزش منش، آموزشي فعال است؛ بنابراين: 

- دانش‌آموزان را از طريق بازيگري و ايفاي نقش به مباحث مربوط به آموزش منش حساس و علاقه‌مند کنيد. 

- از دانش‌آموزان بخواهيد در گفت ‌وگوها در نقطه مقابل ديدگاه مطرح شده قرار بگيرند. 

- در ارتباط با موضوعات درسي، پروژه‌هاي « فعاليت محور» طراحي کنيد. 

- دانش‌آموزان را در طراحي و سازمان‌دهي پروژه‌ها درگير کنيد. 

- از والدين و نهادهاي اجتماعي بخواهيد، دانش‌آموزان را در انجام پروژه‌ها ياري کنند. بدين‌طريق دانش‌آموزان مشاهده مي‌کنند که چگونه بزرگسالان براي پيش‌برد مقاصد بشردوستانه، داوطلب مي‌شوند. 

- نمونه‌هاي خوب کار کلاسي و فـــردي دانش‌آموزان را در خدمت رساني به جامعه برجسته کنيد. 

- پروژه‌هاي خدمت رساني دانش‌آموزان را در مدرسه‌ها معرفي کنيد. 

 

ملاک‌هايي براي تلفيق آموزش منش با برنامه‌هاي درسي

يک برنامه‌ تلفيقي آموزش منش، هر دو بعد شناختي و نگرشي را مورد توجه قرار مي‌دهد. 

۱. فضيلت اخلاقي از طريق اقدام مسئولانه‌ پرورش مي‌يابد. 

- برنامه‌ درسي بايد به دانش‌آموزان فرصت دهد که در مدرسه و جامعه با پرسش‌هاي معني‌دار روبه‌رو شوند. 

- دانش‌آموزان راه‌حل‌هاي ابتکاري و خلاقانه پيشنهاد دهند. 

- زماني که راه‌حل‌ها قابل اجرا هستند، بايد دانش‌آموزان درگير فعاليت و اقدامات شوند. 

 

 ۲. فضيلت اخلاقي از طريق تعامل با همسالان، معلمان و افراد جامعه رشد مي‌يابد؛ 

- ضروريست که برنامه‌ي درسي در تعاملات بين محيط‌هاي اجتماعي، فرهنگي و زيستي بر ابعاد اخلاقي متمرکز شود. 

 

۳. فضيلت اخلاقي به همه جنبه‌هاي شخصيت فرد، يکپارچگي و وحدت مي‌بخشد. 

- دانش‌آموز احساس قوي هويت را در خود پرورش مي‌دهد (عامل اصلي در تعهد و اقدام اخلاقي). 

- مدرسه فعاليت‌ها و زمينه‌هاي تجربه کردن فراواني را در ابعاد شناختي و نگرشي ارائه مي‌دهد که به منظور رشد اخلاقي طراحي شده‌اند. 

 

۴. منش شامل الگوهاي سازگار و ثابت عمل است. 

- برنامه درسي بايد به دانش‌آموزان کمک کند که خودشان را دائماً نسبت به مجموعه‌اي از ارزش‌هاي مثبت و هم‌چنين عمل به آن‌ها متهد سازند. 

- آموزش منش بايد با برنامه‌ي درسي، فعاليت‌هاي فوق برنامه و نظام اداري و اجتماعي مدرسه جوش بخورد. 

- خانواده و جامعه بايد، براي ايجاد محيطي حمايت‌گر از رشد فضيلت اخلاقي فعال شوند. بايد براي دانش‌آموز فعال، فرصت‌هايي به منظور رشد شخصي فراهم کرد تا در وي نسبت به حفظ و عمل به مجموعه‌اي از ارزش‌ها تعهد به وجود آيد. تعهدي که منجر به رفتار و اعمال اخلاقي پايدار شود. 

 

تأثيرات برنامه‌هاي آموزش منش:

۱. مدرسه را به جامعه‌اي شهري و مورد توجه، شبيه تر مي‌سازد. 

۲. رفتارهاي منفي دانش‌آموزان را ، از قبيل: خشونت، بدرفتاري و بي‌احترامي به معلمان، والدين و همسالان کاهش مي‌دهد. 

۳. عملکرد علمي دانش‌آموزان را بهبود مي بخشد. 

۴. جوانان را آماده مي‌سازد که در جامعه شهرونداني مسئول و مولد باشند.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 ساعت: 21:49 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 127

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس