روانشناسی رشد

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

روانشناسی رشد-2-

بازديد: 137

ابعـــــــاد رشــــــــــــد
انـسـان داراى ابـعـاد و جـنـبـه هـاى مـتـفـاوتـى اسـت. اگـر چـه در عـمـل، مـا بـا انـسـانِ يـكـپـارچه و غير قابل تفكيك مواجه هستيم، اما ضرورتهاى خاص مطالعه و سهولت آن و تمركز در تحقيقات ايجاب مى كند كه اين ابعاد متفاوت به صورت جداگانه مورد مـلاحظه قرار گيرد. بررسى كامل رشد هر يك از اين ابعاد نيازمند فرصت مستقلى است. لذا در ايـنـجـا، بـه طور خلاصه، تنها ابعاد كلى رشد ذكر مى شوند و ضمن آن، به نظرياتى كه درباره هر يك از اين ابعاد مطرح است اشاره اى خواهد شد:

 

1 ـ رشـــد جسمـــــى ـ حركتـــــــى
اهميت رشد بدنى در مباحث رشد روانى از اين نظر است كه رشد بدنى با رشد شناختى و هوش، رشـد اجـتـماعى و عاطفى و رشد شخصيت همبستگى دارد؛ زيرا افرادى كه از رشد شناختى خوبى بـرخـوردارند معمولاً رشد بدنى كافى هم دارند، آزمايشها نشان مى دهد كه وزن متوسط كودكان بسيار باهوش از وزن كودكانى كه هوش متوسط دارند بيشتر است. اولين راه شناخت خود بدن نـوزاد اسـت. سـلامـت حـواس نـيز در تاءمين شناخت صحيح از محيط اطراف تاءثير مستقيم دارد. در زمـيـنه هاى اجتماعى و عاطفى نيز چه بسا نقض عضو بدن موجب عقده هاى روانى و عاطفى و خودكم بينى در اجتماع گردد. رشـد جـسـمـى شـامـل تـمـامـى سـيـسـتـمـهـاى عـمومى، عصبى، لنفاوى و تناسلى مى شود كه در مراحل شيرخوارگى، كودكى و نوجوانى سيرى صعودى دارد و پس از رسيدن به اوج آن، سير نزولى در پيش مى گيرند:

 

الف ـ رشــــــــد قد و وزن :

معمولاً نوزادان هنگام توحد حدود 50 سانتى متر قد و 5/3 كيلوگرم وزن دارنـد كـه ايـن مقدار پس از پايان دوره نوجوانى، به حدود 160 تا 170 سانتى متر قد و 55 تا 60 كيلوگرم وزن مى رسد. البته سرعت آن در همه سنين يكنواخت نيست ؛ اگر با همان سرعت شـش مـاهـه اول تولد، رشد قد و وزن ادامه مى يافت، كودك ده ساله به طور متوسط، 5/30 متر قـد پـيـدا مى كرد. در دوره نوجوانى نيز رشد قد و وزن سرعتى دوباره مى گيرد، به حدى كه تـعـجـب اطـرافـيـان را بـرمـى انگيزد. تفاوتهاى فردى، تفاوتهاى جنسى و تفاوتهاى ملّيتى، نـژادى و طـبقاتى نيز در رشد قد و وزن مؤ ثرند. آثار روانى ـ اجتماعى قد و وزن، بويژه در بين همسالان، جايگاه ويژه اى دارد. بلندى بيش از حدِّ قد همان مقدار مشكلات روانى به همراه دارد كـه كـوتـاهـى زيـاد از حـد آن. ايـن مـساءله در مورد وزن نيز مطرح است. در بين نوجوانان، اين مـسـاءله اهـمـيـت بـيشترى دارد؛ پسران بيشتر مايلند قد نسبتاً بلندى داشته باشند، ولى دختران مـعـمولاً، از ميزان زياد قد و بخصوص وزن، پرهيز دارند. البته فرهنگ در اين مورد نقشى جدّى دارد.

 

ب ـ رشــــــد ســـــر و تـنـاسـب انــــدام :

سـر در مـاه دوم زنـدگـى جـنـيـنـى تـقـريـبـاً نـيـمـى از كـل بـدن اسـت، امـا سـرعت رشد آن پس از تولد، بسيار كاهش مى يابد و در دوره بزرگسالى، سر يك هشتم بدن را تشكيل مى دهد.

 

ج ـ رشـــــد استخـــــــوان :

رشد استخوانى در سه زمينه سختى استخوانها، افزايش تعداد استخوانها و انـدازه آنـهـا مـطـرح اسـت. در سـال اول، ايـن رشـد سـريـع است، ولى پس از آن كند مى شود و دوباره در نوجوانى، سرعتى ناگهانى مى گيرد.

 

د ـ رشـــد دنـدان :

رشـد ريـشـه هـاى دنـدان از مـاه سـوم زنـدگـى جنينى آغاز مى شود، ولى ظهور دنـدانها معمولاً در حدود هفت ماهگى پس از تولد است. در پايان يك سالگى، 6 دندان و در سنين 2 ـ 5/2 سـالگـى، 20 دنـدان شـيـرى در نـوزادان تكميل مى شود. دندانهاى شيرى اگر چه موقتى اند ولى تاءثير بسيارى در استقرار دندانهاى دايمى دارند. از شش سالگى به بعد، دندانهاى دايمى بتدريج، مى رويند و بين سنين 17 تا 30 سـالگـى كـامـل مـى شوند (حداكثر 32 دندان ). آشفتگيهاى عاطفى در سنين 2 ـ 3 سالگى، احـسـاس بـزرگ شدن با لق شدن دندان شيرى، وجود حالاتى مانند افسردگى ناشى از رشد دنـدانـهـاى كـج و مـشـكـلات گـويـايـى از جـمـله آثـار روانـى قابل توجه در زمينه رشد دندان است.

 

ه‍ ـ رشد ماهيچـــه و بافت چـــــربى بدن :

سير رشد ماهيچه و بافت چربى متناسب با رشد قد و وزن اسـت، ولى از نـظـر آثـار روانـى، بعضى معتقدند كه بين ساختار ظاهرى بدن و شخصيت فرد رابـطـه وجـود دارد. شـلدون  مـى گويد: افراد چاق، خوشگذران، كم تحرك و برونگرا هستند؛ افراد عضلانى، فعّال، پرانرژى و مددكارند؛ افراد لاغراندام، گوشه گير و درون گـرايـنـد. البـتـه تحقيقات در اين زمينه ادامه دارد ولى تاثيرات گونه بدنى را در خلق و خو نمى توان انكار كرد.

 

و ـ رشـــــد دسـتـگــــاه عصبـــــى :

رشد اين دستگاه نقش بارزى در رشد كودك، بويژه رشد حركتى او دارد. عـلاوه بـر آن، رابـطـه رشـد سـيـسـتم عصبى و مغز با رشد روانى از رابطه ديگر ابعاد بـدنـى بـيـشـتـر اسـت. رشـد سـلولهـاى عـصـبـى بـا تـكـثـيـر آنـهـا، در خـلال دوره پـيـش زادى و بـا سـرعـت شـگفت آورى، كه حاكى از نظم و تدبير حكيمانه آفريننده يكتاست، انجام مى پذيرد و بدين ترتيب، هر نوزاد در هنگام تولد، داراى 10 تا 100 بيليون سلول عصبى است كه اين تعداد تا پايان عمر افزايش نمى يابد.

 

ز ـ رشــــد غدد و تغييــــرات فيــــــزيولوژيک :

مانند تنفس كه تعداد آن كم يا زياد مى شود يا گردش خـون كـه از تـعـداد ضـربـان قـلب مـى كـاهد يا بر آن مى افزايد نيز آثار روانى خاصى به دنبال دارد. رشد حركتى نيز داراى آثار عاطفى، شناختى و اجتماعى است. رشد حركتى در دو زمـيـنـه مـهـارت جـابـجـايى و مهارت حركتى بيشتر مورد مطالعه قرار گرفته است. مـهـارتـهـاى حـركتى در بازى و ورزش جايگاه ويژه اى دارد تا دوره نوجوانى و جوانى، هم بر دقـت و سـرعـت ايـن مـهـارتـها افزوده مى شود و هم بر كسب تعداد بيشتر آنها. بدين ترتيب، در وسـعـت بـخـشـيـدن بـه دايره شناخت و رشد اجتماعى كودك نقش فعّالى ايفا مى كنند. بنابراين، والديـن و اطـرافيان كودك و نوجوان بايد متوجه باشند كه به رشد حركتى او اهميت بدهند و او را در انجام فعاليتهاى حركتى اش محدود نسازند و از اين راه زمينه رشد ساير جهات او را نيز فراهم آورند.

 

2 ـ رشــــــد عاطفـــــــــى ـ هيجانـــــــــى
از بـزرگـتـرين نعمتهاى الهى كه در آفرينش انسان به وديعت نهاده شده، وجود هيجانهاست كه نـقـش مـؤ ثـرى در زنـدگـى ايـفـا مـى كـنـنـد. زنـدگـى انـسـان در تـمـام مراحل رشد، حتى در اوان طفوليت، مملو از هيجانات است. بدون آنها حيات بشر، بى روح، تيره و مـاشـيـنـى مـى نـمـايـد. هـمـچـنين سلامت روانى و عقلانى انسان تا حدودى به سلامت هيجانى وى بستگى دارد. وضعيت هيجانى مى تواند نوع قضاوتهاى فرد در مورد رفتارهاى خود و ديگران و نـيـز نحوه برخوردهاى اجتماعى وى را تحت تاثير قرار دهد. جلوه هاى هيجانى نقشهاى متفاوتى ايـفا مى كنند؛ از جمله اينكه به عنوان وسيله اى براى برقرارى ارتباط با ديگران به كار مى رونـد و فـرد مـى تـوانـد از طـريـق آنـهـا، اطـلاعـاتـى دربـاره احـسـاسـات، نـيـازهـا و امـيـال خـود بـه ديگران منتقل نمايد. هيجانها، فعاليتهاى ذهنى از جمله، توانايى دقت و تمركز، تـداعـى اشـيا و حوادث ، و توانايى استدلال و تفكر را نيز تحت تاثير قرار مى دهند. هيجانها بدن را هم براى تلاش و كوشش آماده و ترغيب مى كنند. هـيـجـانـهـا در سـنين اوليه رشد، علايم خاصى دارند كه از هيجان دوران بزرگسالى متمايز مى گردند؛ از جمله: شدت، فراوانى، تغييرپذيرى، ناهمانندى، واكنشهاى مستقيم، كوتاهى مدت، و تـكـرار. عـواطـف و هـيـجـانـات داراى انواع و اقسام متعددى هستند؛ از جمله: ترس، غم و اندوه، درمـانـدگـى، تـعـجـب، نفرت، شادى، محبت و خشم.

 

در اينجا فقط رشد برخى از انواع هيجانها مورد بررسى قرار مى گيرد:

الف ـ تـــــــــرس :

كـودك از تـولد تـا 4 مـاهـگى به بزرگسالانِ ناآشنا كمتر از مادرش لبخند مى زنـد، ولى در حـدود 3 يـا 4 مـاهـگى ترس از غريبه ها جلوه هاى هيجانى ملايمى دارد. رشد سنّى تـغـيـيراتى در ترس كودك از اشياى گوناگون به وجود مى آورد و در سنين 2 ـ 6 سالگى، ترس از غريبه و جدايى از مادر كه عمده ترين ترس در دوره نوزادى است ، بتدريج از بين مى رود. براساس پژوهشهاى علمى، در سنين 7 ـ 12 سالگى ، ترسهاى مربوط به امنيت شخصى و مـخـلوقـات خـيـالى كاهش مى يابد، اما هراسهايى در مورد روابط مدرسه و اجتماع به وجود مى آيـد. شـايـعـتـرين هراسهاى كودكان مربوط به دوران مدرسه و در نوجوانان، ترس از جنايت، تـبـهـكارى، خشونت، و آسيب شخصى است. بسيارى از ترسهاى دوره كودكى با گذشت زمان و كـسـب تـجـارب نـاپـديـد مـى شـوند، اما مقدارى از آنها پشت نقابى پنهان مى گردند. ترس مى تـوانـد بـه صـورتـهـاى خـجـالت، آشـفـتـگى و نگرانى نيز ظاهر شود. در بيماريهاى روانىِ كـودكـان (مـثـل هـراس، فـوبـيـا و...) عـامـل ترس جايگاه ويژه اى دارد. لذا؛ والدين و مربيان در ايجاد شرايط پيشگيرى و امنيت براى كودكان بايد مراقبت لازم را به عمل آورند.

 

ب ـ اضطـــــــــــــــراب :

برخلاف آنچه بزرگسالان مى پندارند، دوران كودكى سراسر شادى و دور از اضـطـراب و فـشـار روانـى نـيـسـت. اضـطـراب حـالت هـيـجـانـى نـامـطـلوب و مـبـهـمـى اسـت كه مـشتمل بر نگرانى، ترس، درماندگى و ناراحتى مى باشد و مى تواند نابهنجاريهاى روانى به دنبال داشته باشد. بـرخـى از عـوامل ايجاد و تشديد اضطراب عبارتند از: احساس فرد نسبت به تولد نوزاد جديد، مـحـدوديـت و تـنـبـيـه شـديـد، تـحـمـيـل عـقـايـد و بـرخـورد مـتـضـاد والديـن بـا طـفل. در دوره مدرسه نيز اضطراب از امتحان بسيار شايع است و عمدتاً در اثر حساسيت بيش از حـد نـسـبـت بـه نـمـره و رقـابـت در مـحـيـط خـانـواده يـا مدرسه به وجود مى آيد. البته در سنين بـزرگسالى و پس از بلوغ، از عوامل زمينه ساز اضطراب، (غم و اندوه زياد) است.

 

ج ـ حـســــــــــادت :

اين واكنش هيجانى از حدود 2 سالگى آغاز مى شود و با رشد كودك، ممكن است تا سـالهـاى بزرگسالى ادامه يابد. حسادت هنگامى ايجاد مى شود كه كودك، عاطفه يا محبتى را ـ بـه نـظـر خـودش ـ از دسـت داده باشد. حسادت يكى از شاخه هاى خشم به حساب مى آيد كه به تنفّر از افراد مى انجامد. بيش از همه، عوامل محيطى زمينه ساز رشد حسادتند؛ از جمله: رقابت و هـمـچـشـمـى نـسـبـت بـه خـواهران و برادران خود، برخوردهاى تبعيض آميز، موقعيتهاى اجتماعى در مدرسه، و احساس محروميت. حـسـادت گـذشـته از واكنشهاى مستقيم و غير مستقيم نسبت به ديگران، داراى آثار جسمى و روانى نـامـطـلوبـى در خود فرد مى باشد. براى جلوگيرى از رشد و ظهور حسادت، لازم اسـت والديـن كودك را به دليل حسادت، مورد ملامت و سرزنش قرار ندهند و به جاى آن، با برخوردهاى حساب شده، در حذف علتهاى آن گام مؤ ثرى بردارند.

 

د ـ خـشــــــــــــم و پـرخـاشـگـــــــــــرى :

خشم يكى از هيجانات نيرومندى است كه دست آفرينش در وجود انسان نهاده است و از سالهاى اوليه رشد، بروز مى كند. اين هيجان معمولا رفتارهاى پرخاشگرانه را به دنبال دارد. با آنكه خشم هميشه نامطلوب نيست و داراى حكمتهايى از جمله دفاع و دفع خطرات نيز مى باشد، ولى اگر كنترل نشود در جامعه خطراتى به بار مى آورد و ممكن است موجب آسيب يـا قـتـل افـراد جـامـعـه گـردد. سـنين قبل از مدرسه مملو از پرخاشجويى است و بيش از سالهاى قبل يا بعد از آن، رفتارهاى خصمانه مشاهده مى شود. پسران كودكستانى غالباً بيش از دختران بـه رويـدادهـاى پرخاشگرانه دامن مى زنند. تفاوت دختر و پسر در ميزان شيوع پرخاشگرى و نحوه ابراز آن، در مراحل بعدى رشد نيز مشاهده مى شود. علاوه بر محيط خانواده و رفتار پدر و مـادر، تـلويـزيون و صحنه هاى خشونت آميز فيلمها نيز مى توانند به رفتارهاى پرخاشگرانه منجر شوند.

 

3 ـ رشـــــــد شناختـــــــــــــى

شناخت از مهمترين ابعاد وجود انسان است. رشـد شـناختى بخشهاى گوناگون از جمله، زبان، يادگيرى، فهم و ادراك، حافظه و هوش را شـامـل مى شود. (برخى از آنها در فصلهاى آتى مورد بحث قرار مى گيرند و براى اطلاع از بـعـضـى ديـگـر نـيـز بـايـد به كتب مفصلتر مراجعه كرد.) در اين قسمت، صرفاً به توضيح نـظـريـه پـيـاژه دربـاره رشد شناختى كه جايگاه بسيار مهمى در روان شناسى دارد، بسنده مى شود.


نـظــــــريـه رشــــد شـنـاخـتــــى پـيــــاژه :

مـا به عنوان افراد بالغ، بسيارى از جنبه هاى زندگى را بـديـهـى مـى پـنـداريـم . بـراى مثال، مى دانيم كه دست ما قسمتى از بدنمان است، اما ميزى كه دسـتمان بر روى آن قرار گرفته قسمتى از بدن ما نيست. ما كلاهمان را خواه روى ميز و خواه در قفسه باشد، در هر حال، شى واحدى به حساب مى آوريم. اگر از خانه خود بيرون برويم و از خـيـابـان عـبـور كـنـيـم، مـى دانـيـم كـه بـراى بـازگـشـت بـه منزل بايد همان راه را باز گرديم. هرگاه براى صبحگاه يا نظام جمع به صف مى ايستيم، مى دانيم كه بايد در يك رديف و به ترتيب قد بايستيم. مى دانيم كه گلوله سربى بيش از گلوله پلاستيكى وزن دارد و وقتى مى خواهيم يكى از آنها را بـلنـد كـنـيـم مـاهـيـچـه هـاى خود را مطابق با وزن هر يك آماده مى كنيم. اما اين واقعيتها كه براى بـزرگـسـالان امـورى بـديـهـى بـه نـظـر مـى رسـد، مـطـالبـى هستند كه كودكان بايد آنها را بـيـاموزند. كودكان طى برخوردهاى خود با اشيا و آدميان، ياد مى گيرند كه به دنياى اطراف خـود مـعـنـايى بدهند. آنها با سرعتى چشمگير، از دانش مختصر خود كه از راه دستكارى اشيا كسب شـده، بـه نـوعـى تـفـكـر انـتـزاعـى كـه ويـژه افـراد بزرگسال است دست مى يابند. گـرچـه بـيـشـتـر والديـن از ايـن مـسـاله آگـاهـند كه همراه رشد جسمانى فرزندانشان، برخى تـغـيـيـرات فكرى نيز در آنان صورت مى گيرد، امّا از توصيف دقيق ماهيت اين تغييرات عاجزند. ژان پياژه (1980 ـ 1896)، روان شناس سويسى، دقيقترين مطالعات را در زمينه رشد شناختى كودكان انجام داده است. وى پس از سالها مشاهدات دقيق، نظريه اى ارائه داد در تـبـيـيـن ايـنـكـه چـگـونگى قدرت تفكر و استدلال كودكان درباره دنياى اطراف خود، در سير تحول آنان از دوره ها و مراحل مشخصى مى گذارد. (سـنـيـن داده شـده در ايـن جـدول سـنـيـن مـتـوسـط هستند و بسته به ميزان هوش ، زمينه فرهنگى و عـوامـل اجـتـمـاعـى ـ اقـتـصـادى مـتـغـيـّرنـد. امـا فـرض بـر ايـن اسـت كـه تـرتـيـب رسـيـدن بـه مراحل گوناگون در همه كودكان يكسان است. پـيـاژه مـى گـويـد: هـوش يـا تـفـكـر و هـمـچـنـيـن سـازگـارى كـودك در مـراحـل سـنـّى گـونـاگـون ، رشـد مـى يـابـد و در بـرخـورد بـا كـودك يـا در تـهـيـه وسايل و مواد آموزشى، بايد امكانات و محدوديتهاى ذهنى هر مرحله را در نظر گرفت.

 

مـقـصـود از هــــوش حـســــى ـ حـركـتـــى دوره اى اسـت كـه بـر مـبـنـاى اعـمـال حـسـى و حـركـتـى انـجـام مـی شود. در اين دوره، برخوردهاى كلامى و رمزى وجود ندارد و تماس كودك و ادراك او از خارج، از راه عمل حاصل می شود. در پايان دوره حسى ـ حركتى، دنياى خـارج بـا چـهـار ركـن پـايـدارى شـى، فـضـا، علّيت و زمان و البته به صورت تدريجى شكل مى گيرد.

مـقـصـــود از عـمـليـات عينـــى (در مقابل انتـــزاعـــى ) كارهايى است كه در حضور اشيا انجام مى گيرد؛ يعنى تفكر كودك در دوره عمليات عينى از راه برخورد عينى و مستقيم با اشياست كه در نيمدوره اول آن، انديشه كودك بدون نظام و غير منطقى است و در نيمدوره دوم، منطق عينى بر آن حاكم مى شود.


مقصــود از هـــوش انتـــزاعى يا صــورى تفكر و استدلال با نمادها و صورتهاى فرضى (يا ذهنى ) اشـيـا اسـت؛ يـعـنـى مـى تـوانـد بـه صـورت قـيـاسـى (تـشـكـيـل قـيـاس و استنتاج از راه ارتباط منطقى بين اجزاى قضايا) بينديشد و يا از امور ساده و جزئى به تركيبات كاملتر و پيچيده ترى دست يابد.


كـاربـرد نـظـريـه پـيـاژه در آموزش بسيار قابل توجه است. يادگيرى واقعى مطابق نظر او، چـيزى نيست كه از طرف آموزگار به كودك تحويل داده شود، بلكه از طرف كودك به صورت يـك (فـرايند فعّال اكتشاف ) دريافت مى شود. پس معلم بايد موضوعاتى كه كودك را برمى انـگـيـزد و عـلاقـه او را جـلب مـى كـنـد مـطـرح سـازد و اجـازه دهـد كـه خـودش مـسـائل را حـل كـنـد. آمـوزگار بايد تفاوت علايق كودكان و تفاوت روشهاى يادگيرى مناسب با ظرفيتهاى شناختى كودك را درك كند و ابزار مناسب را به كار گيرد.

 

4 ـ رشـــــد اجتماعــــــــــــى
بـرخـوردهـاى پـدر و مـادر بـا نوزاد، اولين محرّكى است كه زمينه هاى رشد اجتماعى را در كودك ايـجـاد مـى كـند و در دراز مدت ، آثار روانى خود را در او باقى مى گذارد. بردبارى در آموزش كودك اگر با كاردانى و درايت مادر همراه باشد. (مثلاً در آموزش ‍ غذا خوردن يا توالت رفتن ) نـتـيـجـه خوشايندى به همراه خواهد داشت. بنابراين، برخوردهاى صحيح پدر و مادر در ايجاد ساختار شخصيت و روابط صحيح او با جامعه نقش بسيار مهمى ايفا مى كند؛ روابطى كه هيچ يك از مـا از آن بى نياز نيستيم.


نـظـــــريـه اريـكـســـــون دربـاره مـــــراحـل رشــــد اجتماعـــــى :

اين نظريه داراى شهرت جهانى است. اريك اريـكسون در آلمان متولد گرديد، سپس به آمريكا مهاجرت كرد و در هـمـانـجـا سـاكـن شـد. او در ابـتـدا تـحت تاثير آراء فرويد بود، ولى بعداً نظرات خود را توسعه داد و بر امورى خاص تاءكيد كرد كه فرويد به آنها بى توجه بوده است. اريكسون بـر نقش تجارب دوره كودكى براى كسب شخصيت سالم تاءكيد داشت و با لحن انتقادآميزى نسبت به فرويد مى گفت: فرويد بر اهميت عوامل زيستى و جنسى بيش از حد تاكيد مى كرد و از اهميت تـجـارب كـودكـى غـفـلت داشـت. اريـكـسـون مـعـتـقـد بـود كـه تـغـيـيـرات عـمـده رشـدى در مـراحـل هـشـتـگـانـه كه تمام گستره زندگى را دربرمى گيرند، واقع مى شوند. او هر مرحله از رشـد انـسـانـى را يك تكليف يا بحران روانى ـ اجتماعى مى دانست و مى گفت: اين بحران مشخص كـنـنـده آن مـرحله است. لذا، مواجهه صحيح با اين بحرانها را موجب رسيدن به رشد مطلوب و در نـقـطـه مـقـابـل، شكست خوردن در اين مواجهه را موجب به مخاطره افتادن سلامت روانى شخص به حساب مى آورد.

 

مــــراحل هشتگـــانـــه بحـــــران و شكست عبارتند از:

الف ـ اعـتـمـــاد در بـرابر بـــى اعتمـــادى :

از تولد تا 18 ماهگى است. منظـــور از اعتماد اين است كه كودك از طريق وسايل، ابزارها و امكانات مادى در دسترس، بتواند نيازهاى شخصـــى خود را بـرآورده سـازد. اعـتـمـاد و خـوش بـيـنـى بـه ديگران در برابر بى اعتمادى با گذر از ايام شيرخوارگىِ تحت حمايت مادر، فـــرا گرفته میشود. مـــراقبتهاى منظم و محبت آميز براى ايجاد حس اعـتـمـاد در كودك ضرورى است. كودك هر دو جنبه اعتماد و عدم اعتماد را مى آزمايد، ولى بايد حس اعتماد غلبه كند.

 

ب ـ اسـتـقلال عمــل در برابر شك و شـــــرمسارى :

از 5/1 تا 3 سالگى است. در اين مرحله، كودك بـه جـهـان اشياى خارج وارد مى شود. اگر كودك مهارتهاى خود را در جهت دلخواه خويش به كار گـيـرد و از ناحيه بزرگترها به انجام كارهايى تشويق شود كه با توانايى او انطباق دارد، احـسـاس اسـتـقـلال خـواهـد كـرد. (نـه ) گـفـتـن هـاى كـودك و مـخـالفـتـهـاى او بـراى ابـراز استقلال است.

 

ج ـ ابـتـكـــــار عـمـل در برابر احساس گناه و تقصيــــــــر:

از 3 تا 6 سالگى است. شاخص اين مرحله بـازى بـا هـمـسـالان اسـت. كـودك مـهـارتـهـا و خلاقيتهاى بيشترى از خود نشان مى دهد. دخالت و فـضـولى او به صورت فعاليتهاى كنجكاوانه و حركت بدنى شديد ابراز مى شود. هر اندازه بـه او آزادى بـيـشـتـر بـدهـنـد بـر قوّت ابتكار عمل او افزوده مى شود. اگر پرسشهاى او بى پـاسـخ بماند و كوششهاى عملى او مورد توجه اطرافيان واقع نشود، بتدريج، احساس گناه و كم ارزشى مى كند و گوشه گير خواهد شد.

 

د ـ جدّيت يا سازندگــــى در برابر احســـاس حقـــارت :

از 6 تا 12 سالگى است. اين سالها، دوران آرامش و ثبات است. كودك آماده است كه محيط اجتماعى را بپذيرد، وارد مدرسه مى شود، و ياد مى گـيـرد بـراى آنكه مورد توجه واقع شود چيزى توليد كند. محدود ساختن فعاليتهاى او، انتقاد تـنـد، تحقير و برخوردهاى تبعيض آميز در محيط خانواده يا مدرسه احساس حقارت و بى كفايتى ايجاد مى كند.

 

ه‍ ـ احـراز هـويـت در بـرابـر آشـفـتـگـى نـقـش :

از 12 تـا 20 سـالگـى اسـت. مشكل اين دوره خطر آشفتگـــى نقش اجتماعى، بويژه در زمينه هويت جنسى و شغلى نــوجوانان، است. در بعضى موارد، نوجوانانى كه قادر به رو در رويى با سردرگمى نقش جنسيتــى و شغلى خود نيستند، هويتى منفــى انتخاب مى كنند.

 

و ـ احساس تعلق يا مــــردم آميزى در برابر انزواطلبـــــى :

از 20 تا 40 سالگى است، يعنى همان دوره جـوانـ . مـوفـقـيـت در امـورى مـانند داشتن روابط عميق و صميمانه با ديگران و يا شكست و گـوشـه گـيـرى بـه نـحـوه سپرى كردن مراحل قبل بستگى دارد. خصوصاً به دست آوردن هويت منسجم و يكپارچه زمينه ساز مردم آميزى و روابط صميمى با ديگران خواهد بود.

 

ز ـ بـارورى و مـولّد بـودن در بـرابـر ركـود و بـیحـاصلى :

از حدود 40 تا 60 سالگى را شـامـل مـى شـود كـه هـمـان سـنين ميانسالى است. مولّد بودن به معناى علاقه شديد به توليد مـثـل، پـرورش و تـثـبـيت نسل آينده است كه شامل بارورى شغلى و بهبود وضع جامعه نيز خواهد بـود. در صـورت شـكـسـت در اين مرحله، فرد به ديگران اهميتى نخواهد داد و صرفاً تمايلات درونـى و رفـاه فـردى بـرايـش مـهـم خـواهد بود. بدين ترتيب، به عضوى بى خاصيت براى جامعه بدل خواهد شد.

 

ح ـ كمال و شكوفايــى در برابر ياس و نوميدى :

از حدود 60 سالگى تا مــــرگ، آخرين مرحله رشد است كه شخص در تعارض بين كمال و ياس قرار دارد. هر كس از ثمربخشى و بهره ورى دوران گـذشـتـه عـمـر خـود احـسـاس رضـايـت داشـتـه بـاشـد فـردى كـمال يافته به حساب مى آيد و اگر دوران گذشته را پوچ و بى معنا تلقى كند، دچار ياس خـواهـد شـد. بـه نـظـر اريـكـســــون، كـمـال واقـعـى و خــــردمـنـدى اصيل تنها در دوران پيرى حاصل مى شود. نـظـريـه اريـكـسـون داراى جـنـبـه هـاى مـثـبـت فـراوانـى اسـت، ليـكـن بـه ايـن دليـل كـه بـه نـقـش اراده و اخـتـيـار در انـسـانـهـا تـوجـهـى نداشته و همچنين از جنبه هاى معنـــوى و شـكـوفـايـى آن، بـخـصـوص در دوران نـوجـوانـى و جـوانـى، غافل مانده، مورد انتقاد قرار گرفته است.

 

5 ـ رشـــــــــــــد اخلاقـــــــــــــــى

اگـر رفـتـار كودكان را در مكانهاى گوناگون مانند حياط مدرسه، كلاس درس، زنگ تفريح، جـلسـه امـتـحـان، داخـل كـلاس و در مـحـيـط خـانواده با افراد گوناگون مورد دقت قرار دهيم ، از تفاوتهاى موجود در نحوه رفتار آنها تعجب خواهيم كرد. بعضى از كودكان رفتارى بسيار آرام و مـنـطـقـى دارنـد، بعضى تند و پرخاشگرند، برخى هنگام نياز كودكان ديگر به آنها يارى مى رسـانـنـد، برخى تا آنجا كه بتوانند آنها را آزار مى دهند، عده اى در گفتارشان هميشه راست مى گويند اگر چه مورد تنبيه قرار گيرند و عده اى ديگر بسيار دروغ مى بافند، يكى در جلسه امتحان سعى مى كند تقلّب كند و ديگرى با وجود امكان تقلّب، فقط به اطلاعات ذهنى خود تكيه مى كند و ... اينگونه رفتارها تحت عنوان رفتارهاى اخلاقى مثبت و منفى مطرح مى شوند. سؤ الى كه در اينجا مـطـرح مـى شود اين است كه هر كدام از اين كودكان درباره كارهاى خود چگونه مى انديشد؛ فكر مى كنند چه كارهايى را بايد انجام دهند و چه كارهايى را نبايد انجام دهند؟ آيا نسبت به شناختى كـه در ايـن زمـيـنـه دارنـد، پـايـبـنـدنـد؟ و هـنگامى كه يك قانون اخلاقى را زير پا مى نهند چه احساسى به آنها دست مى دهد؟ پـس از دوران بـلوغ نـيـز در نوجوانان و جوانان، پايبندى به قوانين اخلاقى بين دو طيف مثبت و مـنـفـى قـرار مـى گـيـرد. رشـد اخـلاقـى دوران كودكى زمينه ساز اخلاق دوره بزرگسالى است. چـگـونـگـى رشـد شـنـاخـتـهـاى اخـلاقـى، مـيـزان پـايـبـنـدى فـرد بـه شـناخت اخلاقى خودش در عمل و آنچه پس از انجام يك كار اخلاقى يا غير اخلاقى احساس مى كند ـ يعنى جنبه عاطفى اخلاق ـ سه جنبه مهم رشد اخلاقى اند.

 

نـظـــــريـه كـلبــــرگ دربـاره مــــراحل رشـــد اخلاقـــــى :

تحقيقات لورنس كلبرگ (مـتـولد 1927)، روان شـنـاس مـشـهـور آمـريـكـايـى، از بـرجـسـته ترين نمونه هاى پژوهش در بـررسـى مراحل رشد اخلاقى از جنبه شناختى و استدلالى آن است. وى با الهام از نظريه رشد شـنـاخـتـى پـيـاژه سـعـى كـرد بـه ايـن سـؤ ال پـاسـخ دهـد كـه آيـا مـراحـل هـمـگـانى در رشد قضاوت اخلاقى (جنبه شناختى اخلاق ) ديده مى شود يا نه. براى اين منظور كلبرگ داستانهايى نظير داستان ذيل، به كودكان و بزرگسالان در سنين گوناگون و با پيشينه فرهنگى متفاوت عرضه كرد:

 

خانمى در اروپا، بر اثر بيمارى شديد در شُرف مرگ بود. دارويى وجود داشت كه به نظر پـزشكان ، مىتوانست جان او را نجات دهد. اين دارو توسط مردى كه در همان شهر زندگى مى كـرد، سـاخـتـه شده بود. سازنده دارو جمعاً 200 دلار براى ساختن دارو خرج كرده بود، اما مقدار كـمـى از آن را بـه مـبـلغ 2000 دلار مـى فـروخـت. هـانـيـز، شـوهر بيمار، سعى كرد از ديگران پول قرض كند تا بهاى دارو را بپردازد. او براى اين كار به هر كسى كه مى شناخت رو انداخت ، امـا نـتـوانست حتى نصف پول لازم را هم فراهم كند. سازنده دارو را از وضع وخيم همسرش آگاه سـاخـت و از او خـواهـش كـرد كـه يـا دارو را ارزانـتـر بـفـروشـد و يـا پـول آن را بـعـداً دريـافـت كند، اما داروساز از دادن دارو به او سرباز زد و گفت : به جهنّم ، من دارو  ساخته ام تا از آن پول درآورم. دست آخر، هانيز به مغازه دارو دستبرد زد و دارو را دزديد. در ايـنـجا، از آزمودنى سؤ ال مى شود: آيا به نظر شما، هانيز بايد دست به چنين عملى میزد؟ كـار او درسـت بـود يـا غـلط؟ چـرا؟ بـا تـحـليـل پـاسخهايى از اين نوع، كه هر كدام يك مساءله اخـلاقـى را مطرح كرده بود، كولبرك شش مرحله از رشد اخلاقى را كه به سه سطح گسترده تر تقسيم مى شوند، مشخص نمود. معيار جايگزينى پاسخها دلايلى بود كه در پاسخ آمده بود، نـه صـرفـاً قـضـاوت فـرد دربـاره درسـتـى يـا نـادرسـتـى عمل. اين مراحل عبارت بودند از:

 

الف ـ سطـــح اخلاق پيش قــــراردادى
۱. جهتگزينى متمركز بر تنبيه و اطاعت: براى گريز از تنبيه از قوانين اطاعت میكند.

۲. جـهـتگـزيـنـى متمركز بر لذت گرايـــى بر اساس پاداش: همــرنگ ديگران مى شود تا به پاداش و مــزايا دست يابد.

۳. جـهـتگـزيـنـى مـتمركز بر پســر خوب ـ دختـــر خوب: براى مصون ماندن از سرزنش ديگران همرنگ جماعت مى شود و تاءييد ديگران مورد نظر اوست.

۴. جهتگزينى متمـــركز بر مراجع قدرت: بصورت كوركورانه و صرفاًبراى انجام وظيفه و رعايت نظم اجتماعــى، به قوانين و مقررات اجتماعى گــردن مى نهد تا هرج و مرج پيش نيايد.

 

ب ـ سطـــح اخــــلاق قـــــــــراردادى

۱. جهتگزينى مبتنــى بر اصول اخلاقــــى خود پذيرفته: قضاوتهاى اخلاقى درونى مى شود و سـرپـيـچـى از آنـهـا احـسـاس گـنـاه و مـحـكـومـيـت بـراى فـرد بـه دنـبـال مـى آورد. البـته نوعى انعطاف پذيرى اخلاقى به چشم مى خورد و اخلاق را براى حفظ حقوق ديگران و زندگى بهتر مى داند.
۲. جـهـتگـزيـنـى مـبـتـنــــى بـر اصـول اخـلاقـى جـهـانـى: بـر پـايـه اصـــول انـتـزاعـى جـهـانـى مـانـند عدالت و مســاوات، خود را به جاى ديگران میگذارد و آزادانه اصول اخلاقى را برمى گزيند.

 

ج ـ سطـــــح اخلاق فـــــــوق قـــــــراردادى
از نـظـر سـنـى، هـيـچـگـونـه پـيـش بـيـنى كلى وجود ندارد، ولى مى توان حدود سنّى را براى قضاوتهاى اخلاقىِ بيش از 50 كـودكـان بـه ايـن صـورت بـيـان كـرد: كـودكـان زيـر هـفـت سـال در سـطـح اخـلاق پـيـش قـراردادى، كـودكـان بـيـن 7 ـ 12 سـال در سـطح اخلاقى مرحله 3 (پسر خوب ـ دختر خوب )، نوجوانان 12 ـ 15 ساله در مرحله 4 (قـانـون نـظـم ) و مـراحـل 5 و 6 اخلاقى پس از كسب توانايى كافى براى رشد انتزاعى، به وجود مى آيد كه البته همه افراد به اين سطح نمى رسند.

 

خلاصـــــــــــــــــــه

۱- تـعـــــــريـف رشـــــد:

رشـد شـاخـه اى از علم روان شناسى است كه به توصيف و تبيين فرايند تـغـيـيـرات كـمـّى و كـيفى در تمام ابعاد روان شناختى ساختار و رفتار آدمى، از انعقاد نطفه تا مـرگ، مـى پـردازد و درصـدد كـشـف قـوانـيـن حـاكـم بـر ايـن تـغـيـيـرات، مـنـشـا، عوامل مؤثر و پديده هاى برآمده از آنهاست.


۲- اصـــــول عمــــده رشــــــد عبارت است از:

مرحله اى و مستمر بودن رشد، برخوردارى رشد از الگوهاى قـابـل پيش بينى، وجود تفاوتهاى فردى در رشد، گوناگونى ابعاد و فرايند پيچيده رشد، حـسـاس بـودن بـرخـى از دوره هـاى رشـد، مرتبط بودن سرعت و مدت رشد با پيچيدگى موجود زنده.


۳- عــــوامـل مــؤثـر در رشـد عبارتند از:

پايه هاى زيستى كه به وسيله وراثت تعيين مى شوند، پـايـه هـاى مـحـيـطـى كـه مـشـتمل بر محيط پيش از تولد و پس از آن (محيط طبيعى و اجتماعى ) و تـعـامـل مـحـيـط بـا وراثـت اسـت و پايه هاى ارادى رشد، بخصوص در ابعاد معنوى، اخلاقى و شخصيت.


۴- دوره هـاى رشــــــد

داراى سـيـرى صـعودى و تـكـامـلى، دوران پـايـدارى و سـيـر نـزولى و افول است.


۵- در سـالهـاى نـخـسـتـيـن

تـجـهـيـزات بـدنـى سـاخـتـه مـى شـونـد، تـكـلّم و زبـان شـكـل مـى گـيـرد، رشد اجتماعى آغاز مى گردد و بازى، ورزش و يادگيرى مهارتهاى اصلى از ويژگيهاى اين دوره است.


۶- دوره نــــوجـوانــــــى

دوره نـوجـوانــــى سـالهـاى 13 ـ 19 سـالگـى اسـت. مـهـمـتــــريـن ويـژگـيـهـا و مـسـائل ايـن دوره عـبـارتـنـد از: بـحـران بـلوغ، بـحـران هـويـت، مـشـكـل اجـتـمـاعى شدن و رابطه با ديگران، تحـــول ارزشها، مشكلات تحصيلى، اوقات فراغت، مشكلات جنســـى، بزهكاريها، و مشكلات روانـــى ناشى از اضطراب.


۷- دوره جـوانـــى 

دوره جـوانـى سـالهـاى 20 ـ 40 سـالگـى اسـت. از مـهمترين ويژگيهاى اين دوره، توجه و پـيـگـيـرى ارزشـهـا و آرمـانـهـا، اجـتـمـاع بـا هـمـگـنـان در مـجـامـع عـلمـى ـ اجـتـمـاعـى، تحليل روابط خود و جامعه، و سنّت شكنى هاست.


۸- دوره مـيـانـسالــــــــى

از خـصـوصـيـات دوره مـيـانـسالى (40 ـ 60) به راه انداختن فعاليت براى آينده، توليد و خـلاّقـيـت، درون نـگـرى، حـفـظ رابـطـه بـا همسر، توجه به مسؤوليتهاى اجتماعى، سياسى، مديريت و رهبرى جامعه است.


۹- دوره پيـــرى

دوره پيرى از 60 سالگى تا زمان مرگ است. علايم ظاهرى پيرى با تغييرات بارزى در انـدام ظاهر مى شود. احساس كمال موجب آرامش و نهراسيدن از مرگ مى شود و تاءسف بر گذشته موجب تـرس از آن اسـت. اعـتـقـاداتـى كـه وحـشـت از پـيرى را تقويت مى كنند به اسطوره نزديكتر از واقعيتند.

 

۱۰- رشد داراى ابعاد متفاوت و بسيارى است كه مهمترين آنها عبارتند از:

رشـــد بدنى و حـــركتى، رشـــد عاطفــى و هيجانــى، رشـــد شناختــى، رشـــد اجتماعـــى و رشد اخلاقـــى.


۱۱- رشــد بدنــــى

شامل تمامى دستگاههاى عمومى، عصبى، لنفاوى و تناسلى مى شود.


۱۲- انـــواع هيجانات بدين قـــرارند:

ترس، غم، درماندگى، تعجب، نفرت، شادى، محبت و خشم. جـلوه هـاى عـاطـفـى و هـيـجانى نقشهاى متعددى ايفا مى كنند؛ مانند: برقرارى ارتباط با ديگران، تاثير در فعاليتهاى ذهنى و امثال آن.


۱۳- مـهـمـتـــريـن نـظـريه رشد شناختى نظــــريه پياژه است.

پياژه دوره هاى رشد شناختى را چنين ترسيم مى كند: دوره حسى ـ حركتى، دوره تهيه و استقرار عمليات عينى و دوره هوش انتزاعى.


۱۴- يـكـى از مـشهـــورترين نظـــريه هاى رشد اجتماعى نظريه اريكســون است كه رشد اجتماعـــى را داراى هـشـت مـرحـله مـى دانـد:

اعـتـمـاد در مـقـابـل بـى اعـتـمـادى، اسـتـقـلال عـمـل در تـقـابـل شـرمـسـارى، سـازنـدگـى در مـقـابـل احـسـاس حـقـارت، احـراز هـويـت در مـقـابـل آشـفـتـگـى نـقـش، مـردم آمـيـزى در مـقـابـل انـزواطـلبـى، بـارورى در مـقـابـل احـسـاس ركـود، احـسـاس كمال در مقابل نوميدى.

 

۱۵- كـلبـــــرگ رشـد اخـلاقـــى را از جنبه شناختى، داراى سه سطح كلى و شش مــرحله مى داند:

 

  • سـطـح اخـلاق پـيش قــــراردادى ( تنبيه و پاداش )
  •  
  • سطح اخلاق قـــراردادى ( نظم و قانون )
  • سطح اخلاق فوق قـــراردادى ( اصول اخلاق جهانى )
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 ساعت: 21:54 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

روانشناسی رشد-1-

بازديد: 252

مقدمــــــــــــــــه

يـكـى از مـبـاحـث مـهـم روانشـنـاسـى، مطالعه رشد روانى است؛ زيرا رفتار و ويژگيهاى شـخـصـيـتـى بـزرگسالان تحت تاءثير رويدادهايى است كه در نخستين سالهاى زندگى براى آنـهـا اتـفـاق مـى افتد. روان شناسان مى گويند: كودكى، پدر انسان است اين سخن، نشان دهنده پيوستگى عميقِ بين دوران كودكى و بزرگسالى است. بنابراين، براى درك فرايندهاى روانـى بـزرگـسـالان يـعـنـى امورى مثل انگيزه ها، هيجانها، ادراك و تفكر، شيوه هاى رفتارى و مـانـنـد آنـهـا بـايـد بـدانـيـم سـرچـشـمـه ايـن فـرايـنـدهـا از كـجـاسـت، چـگـونـه شكل مى گيرند و با گذشت زمان، چگونه تحول پيدا مى كنند.عـلى رغـم آنكه تفاوتهاى فردى بين افراد بسيار مشهود است، روان شناسان غالباً ميزان رشد مـتـوسـط و يـا نـوعـى را مـورد مـطـالعـه قـرار مـى دهـنـد؛ يـعـنـى بـه دنـبال الگوهايى هستند كه به طور معمول ؛ بر مردم حاكمند، هر چند به طور خاص، در برخى افراد، ويژگيها و اختصاصاتى هم مشاهده مى شود.

 

روان شناسان مى خواهند بدانند كودك در چه سـنـى سـخـن گـفتن را آغاز مى كند، خزانه لغات و حافظه وى با چه كمّيتى افزايش مى يابد، جـنـبـه هـاى ديـگـر رفـتـارى وى نـيـز چـگـونـه شـكـل مـىگـيـرنـد و مـتـحـول مـى شـونـد و... بـطـور خـلاصـه، روان شـنـاسـان مـا را از اصـول حـاكـم بـر رشـد انـسـان، عـوامـل مـؤ ثـر در آن و مـراحـل، دوره هـا و ابـعـاد رشـد آگـاه مى سازند و بدين وسيله، سعى مى كنند ما را از هدر رفتن مـواهـب، اسـتـعـدادهـا و ظـرفـيـتـهـاى بـالقـوّه مـان آگـاه نـمـايـنـد. هـشـدارهـاى آنان مى تواند در حـل مـسـائل آمـوزش و پرورش و امور تربيتى نقش مهمى ايفا كند. علاوه بر آن، براى تشخيص ‍ رشـد بـهـنـجـار از رشـد نـابـهـنـجـار ـ مـطـابـق مـعيارها و الگوهايى كه ارائه مى شود ـ نتايج كـاربـردى ويـژه اى دربـردارد همچنين نقش آن در بهداشت و درمان، مشاوره و راهنمايى و مددكارى اجتماعى نيز قابل توجه است. اصـطلاحات گوناگونى براى توصيف اين حوزه از روان شناسى به كار مى رود، مانند: روانشناسى ژنتيك، روانشناسى تحولى و امثال آنها. امّا در اينجا، اصطلاح معروف روان شناسى رشـد يـا بـه اخـتـصـار، رشـد روانـى مـورد اسـتـفـاده قـرار مـى گـيـرد. دليل به كارگيرى آن صرفاً متداول بودن اين اصطلاح در بين روان شناسان است.

 

تعــــریف روانشناســــی رشـــد

روان شناسى رشد شاخه اى از علم روان شـنـاسـى اسـت كـه به توصيف و تبيين فرايند تغييرات كمّى و كيفى در تمام ابعاد روان شناختى ساختار و رفتار آدمى از انعقاد نطفه تا مرگ مى پردازد و درصدد كشف قوانين حاكم بر ايـن تـغـيـيـرات، مـنـشـا، عـوامـل مـؤثـر و پـديـده هـاى بـرآمـده از آنـهـا مـى باشد.

 

اصـــــــول رشــــــد
رشـد بـا مـفـهـوم وسـيـعـى كـه در روان شـنـاسـى دارد، شـامل انواع تحولاتى مى شود كه در انسان ، چه در بُعد فيزيولوژيك و چه در ابعاد روانى و عقلى، رخ مى دهد و از آنجا كه انسان هيچگاه ثابت نمى ماند و از انعقاد نطفه تا مرگ، پيوسته در حـال تـغـيـيـر اسـت، مـى تـوان گـفـت بـه طـور دايـم، در حـال رشـد اسـت. ولى رشـد بـا هـمـه تـنـوع و گـونـاگـونـى اش از اصـول و چـارچـوبـهـايـى تـبـعـيـت مـى كـنـد كـه بـرخـى از آنـهـا مـورد قـبـول تـمـامـى صـاحـبـنـظـران اسـت؛ دسـتـه اى از آنـهـا تـمـامـى مـراحـل رشـد را دربـرمـى گـيـرد، دسـتـه اى ديـگـر بـه مـراحـل سـيـر صـعـودى رشـد اخـتـصـاص دارد و دسـتـه اى هـم مـنـحـصـر بـه مـراحـل سـير نزولى رشد است . در اينجا اصول عمده رشد كه نسبتاً فراگير و مورد وفاق اكثر روانشناسان است، مورد بحث قرار مى گيرند:

 

الف ـ مــــرحـله اى و مـسـتـمــــر بـودن رشـد:

رشـد انـسـان از ابـتـدا تـا انـتـهـاى زنـدگـى، داراى مراحل معيّن و مشخصى است كه هر يك داراى ويژگيهاى خاصى مى باشد. در هر يك از فرايندهاى روانى نيز اين مرحله اى بودن و پيوستگى رشد مشاهده مى شود؛ مثلاً سخن گفتن كودك، پديده اى نـاگـهـانـى و دفـعـى نيست، بلكه در مراحل خاصى با الفاظ نامفهوم شروع مى شود، سپس واژه هـا را بـه طـور ناقص ادا مى كند و پس از آن ، كلمه را به كار مى برد تا بتدريج به حد جـمـله سـازى و بيان مقصود كامل خود مى رسد. در راه رفتن ، تظاهرات هيجانى ، شناخت و ادراك و سـايـر فرايندهاى روانى نيز چنين مراحل پيوسته و مستمرى وجود دارد كه البته برخى از آنها داراى پـيـچـيدگى بيشتر است. فرويد، پياژه و اريكسون از روان شناسانى هستند كه مرحله اى بودن رشد را پذيرفته اند و در ابعاد گوناگون روانى، شناختى و اجتماعى، مراحلى براى آن ترسيم كرده اند.

 

ب ـ بـرخـوردارى رشـــد از الگــــوهاى قابل پيش بينـــى:

در انسانهاى معمولى و بهنجار، مى توان الگوهاى رشد را به طور مشخص تعيين كرد و به تعبير ديگر، مى توان گفت در آنها صفات و ويـژگـيـهـاى مـعـيّنى در فواصل زمانى خاصى ظاهر مى شوند؛ مثلاً، رشد جسمانى از دو قانون پيروى مى كند:


۱. قـانــــون ســـرى ـ پـايـــى : يعنى، هرگونه پيشرفت و افزايش در ساخت بدن ابتدا در ناحيه سر، سپس تنه و در پايان، در ناحيه پا صورت مى گيرد.

۲. قـانون مــركــزى ـ پيرامونـــى: يعنى جهت رشد از نزديك به دور است، از محور مركزى شروع مى شود و به بخشهاى انتهايى مى رسد.

هـمـچـنـيـن مـطالعات پياژه نشان مى دهد كه تحول شناختى كودك از الگوهاى خاصى پيروى مى كند. براساس يكى ديگر از الگوها و طرحهاى عمومى، جهت رشد از واكنشهاى عمومى به سوى واكنشهاى اختصاصى است؛ مثلاً در فعاليتهاى حركتى، ابتدا جنين تمام بدنش را حركت مى دهد و بتدريج، به حركتهاى اختصاصى تر مى رسد. در سخن گفتن و واكنش عاطفى نيز چنين است.

 

ج ـ وجـود تـفـاوتـهــــاى فــــردى در رشــــد:

عـلیرغم وجود الگوى مشترك، هر كودك براى خود يك الگـوى اخـتـصـاصـى نيز دارد كه مى تواند در كمّيت و كيفيت (سرعت و روش ) رشد با كودكان ديـگـر مـتـفـاوت بـاشد؛ يك كودك ممكن است مراحل رشد حركتى را تا مرحله راه افتادن، در زمانى مـعـادل نـصـف زمـان كـودكـان ديـگـر طـى كند. اين تفاوتها به خصوصيات ارثى ( ژنتيك ) و نيز عـوامـل مـحـيـطـى مـانـنـد تـغـذيه، بهداشت، نور، آفتاب، هواى تازه، آب و هوا و ميزان فعاليت بستگى دارد. نـكـتـه مـهـم ايـنـكـه تـفـاوتـهـاى فـردى در سـالهـاى اوليـه كـمـتـر قـابـل تـشخيص است، ولى به مرور كه سن انسان افزايش مى يابد اين تفاوتها آشكارتر مى گـردنـد. دانـسـتن اصل مهم تفاوتهاى فردى نتايج تربيتى مهمى براى والدين و معلمان در بـرخـواهـد داشـت از مـقـايسه كردن هاى بيهوده و انتظارات نابجا پرهيز خواهد شد، از روشهاى مشابه در آموزش و تربيت كودكان استفاده نخواهند كرد و...

 

د ـ گـونـاگـونــــى ابـعـاد و فــــرايـنـدهاى پيچيده رشـــد:

رشد، مجموعه اى از تحولات و تغييرات جـسـمـانـى و روانـى در هـر فـرد اسـت كـه ايـن تـحـولات بـه صـورت مـتـقـابـل و هـمـزمـان صـورت مى گيرد؛ مثلاً، بين بلوغ جنسى و رشد جسمى و الگوهاى عاطفى و رفـتـارى هـمـراهـى و مـشـاركـت وجـود دارد؛ يـعـنـى ، بـا تـحـولات جـسـمـى و جـنـسـى، تـحـولات قـابـل مـلاحـظه عاطفى، اخلاقى و رفتارى نيز پديدار مى گردد. در هر صورت، دامنه رشد از تـحـولات بـدنـى و حـركـتـى شـروع مـى شود و در ابعاد عاطفى و هيجانى، شناختى ـ به معناى وسـيـع ، اجـتـمـاعـى و شـخـصـيـتـى، و اخـلاقـى و مـعنوى امتداد مى يابد. بنابراين ، اگرچه در مـطـالعـات و تـحـقـيـقات اين جنبه ها از يكديگر جدا مى شوند، اما بايد توجه داشت كه به طور كاربردى و در عمل، نمى توان اين جنبه ها را از يكديگر جدا نمود.

 

ه‍ ـ حـســـــاس بـودن بـــــرخـى از دوره هـاى رشــــد:

سـرعـت رشـد در هـمـه مراحل يكسان و يكنواخت نيست. به طور كلى، در جريان رشد، دو مرحله وجود دارد كه داراى رشد سـريـع هـسـتـنـد: يـكـى مـرحـله پـيـش از تـولد تـا شـش مـاهـه اول كـودكـى (جـمعاً 15 ماه ) كه رشد ناگهانى كودك نام دارد. ديگرى مرحله بلوغ است كـه سـرعـت رشـد تـقـريـبـاً از يـك يـا دو سـال پـيـش از بـلوغ جـنـسـى تـا حـدود يـك سـال پـس از آن ادامـه دارد. در بـرخـى از مـراحـل ديـگـر نـيـز رشد با سرعت خاصى در بعضى انـدامـهـا در جـريان است. به طور كلى، هرگاه رشد جسمى از سرعت زياد برخوردار مى شود، رشـد ذهـنـى و روانـى نـيـز سـرعـت بـيـشـتـرى پـيـدا مـى كـنـد؛ مـثـلاً، تخيل در كودكان و نوجوانان به سرعت رشد مى كند.

 

و ـ مــــرتبط بودن ســـرعت و مدت رشد با پيچيدگـــى موجود زنده :

موجود زنده هر چه پيچيده تر و مـتـكاملتر باشد، دستيابى وى به اهداف رشد با سرعت كمتر و در مدت زمانى طولانى تر به وقـوع مـى پـيـونـدد. نـمـونـه ايـن رابـطه را مى توان از مقايسه رشد انسان با حيوانات ديگر بخوبى دريافت. اصول و قواعد ديگرى نيز در مورد رشد وجود دارند. كه برخى از آنها مورد اختلافند و برخى هم چندان فراگير نيستند. به منظور اجتناب از پيچيدگى و طولانى شدن اين بحث، از طرح آنها خوددارى مى شود. اما بطور خلاصه، برخى از آنها عبارتند از: ميزان نقش عـوامـل زيـسـت ـ مـحـيطى در رشد، تأثير فعّال يا منفعل بودن انسان در رشد او، و نقش فرهنگ و تحولات فرهنگى در رشد.

 

عـــــوامل مــــــؤثر در رشـــــد
1 ـ پايه هـــــــاى زيستــــــى رشـــــــد

معمولاً كنش متقابل بين توارث و محيط رشد آدمى را تعيين مى كند. هنگام لقاح، تعداد بسيارى از ويژگيهاى فردى تحت تاءثير ساخت وراثتى تخم بارور، تعيين مى شود. ژنها به گونه اى براى ياخته هاى در حال رشد ما برنامه ريزى مى كنند كه يك ماهى، يك پرنده، يك ميمون و يا بـه صـورت يـك انسان رشد يابيم. ژنها مجموعه اى از مولكولهاى بيوشيميايى DNA يا دى اكـسـيـد ريـبـو نـوكـلئيـك مـى باشند كه در هسته هر يك از سلولهاى بدن آدمى به تعداد بسيار زيادى (در حدود 960 هزار ژن در هسته هر سلول ) قرار دارند. سلولهاى هر نوع موجود زنده (اعم از گـيـاه، حـيـوان و انـسـان ) داراى مـجـمـوعـه اى از ژنـهـا هستند كه ساختمان كروموزومى آنها را تـشـكـيـل مـى دهـند. تعداد كروموزومها به نوع موجود زنده بستگى دارد. افرادى عادىِ بهنجار از نظر تعداد كروموزومهاى سلولى، وضعيت يكسانى دارند. در سلولهاى بدن انسان اين تعداد 23 جـفـت يـا 46 عـدد اسـت. بـه طـور نـظـرى، 223 يـا 606 / 388 / 8 احـتـمـال ژنـتـيـكـى مـتـفـاوت بـراى شـكـل گـيـرى تـخـمـك و اسـپـرم، كـه تشكيل دهنده نطفه هستند، وجود دارد همين مساله موجد تفاوتهاى فردى در مسير و كيفيت رشد است . ژنـهـا تـعـيـين كننده رنگ پوست و مو، اندازه عمومى بدن، جنسيت و تا حدى تواناييهاى ذهنى و طـبيعت هيجانى هستند. آمادگى هاى زيستى در بدو تولد، با تجاربى كه در دوران رشد كسب مى شود، در هم مى آميزند و مسير رشد فردى را تعيين مى كنند. علم ژنتيك (وراثت شناسى پايه هاى زيستى را كه سبب به وجود آمدن ويژگى هاى همانند و ناهمانند در انسانها و ديگر موجودات مى شود، مطالعه مى كند. براى وراثت دو اصل مشهود وجود دارد:

 

* تمامى عوامل ژنتيكى كه هنگام انعقاد نطفه وجود دارند، درتعيين وراثت سهيمند.

* ظهور و بروز ويژگىهاى ارثى نيازى به يادگيرى و تمرين ندارند.


چگونگى تاثير و تاءثر ژنها داراى الگوهاى پيچيده و بیشمارى است؛ از جمله برخى از صـفات، غالب و مغلوب (بارز و نهفته ) مى باشند و از ژنهاى غالب و مغلوب پيروى میكنند. بـرخـى ديـگر از ويژگيهاى آدمى، نتيجه تعامل يك جفت ژن نيستند تا با غلبه يكى از آنها بر ديـگـرى سـرنـوشـت شـان رقـم بـخـورد، بـلكـه فـعـل و انـفـعـال ژنـهـاى مـتعددى تعيين كننده نوع و ميزان آنها میباشد كه اين موضوع را توارث چند ژنـى گـويـنـد. علاوه بر تاثير و تاثر متقابل ژنها، بر يكديگر محيط نيز بر تغيير و تحولات آنها مؤ ثر است. تحولات ژنتيكى گاهى نيز در اثر جهش ايجاد مى شود؛ يعنى در ژنها تغييراتى رخ میدهـد. اين نكته را هم بايد اضافه كرد كه ويژگيهاى ژنتيكى كه سازنده بدنى خاص، سيستم عـصـبـى و هـورمـونـهـاى ويـژه از نـظـر بـزرگـى، كـوچـكـى، سـرعـت عـمـل و... در فـرد مـى بـاشـند تاثيرات مداوم خود را تا پايان عمر بطور غير مستقيم، بر كيفيت رشد روانى حفظ میكنند.

 

2 ـ پايــــــــــه هاى محيطــــــى رشــــد:
مـقـصـود از آنـهـا تـمامى متغيّرهاى خارج از وجود فرد است كه از آغاز با رورى و انعقاد نطفه تا هنگام تولد و پس از آن تا هنگام مرگ، انسان را دربر گرفته و بر او تاثير میگذارند:

 

الف ـ مـحـيـط پيش از تـــــــولد:

منظور از آن، محيط درون رحمى است كه اگر چه مدت زمان آن محدود اسـت، ولى داراى تـاءثـيـراتـى پـايـدار و تـا حـد زيـادى، غـيـر قـابـل جـبـران مـى بـاشـد. عـوامـل درون رحمى عبارتند از: اكسيژن، مواد غذايى، حرارت، حالات روانى مادر، مواد شيميايى و دارويى كه مادر هنگام باردارى مصرف نموده و بالاخره ، تشعشعات و ضربه هايى كه احياناً جنين را متاءثر كرده است.

 

ب ـ محيط پـــس از تولــــد:

اين قسمت شامل محيط طبيعى همچون آب و هوا، تغذيه و منطقه جغرافيايى اسـت كـه تـا حـد بسيارى ، بر ابعاد جسمانى رشد و صفات اخلاقى تاءثير مى گذارد. همچنين شـامـل مـحيط اجتماعى نيز مى گردد كه داراى گستره وسيعى است و از روابط خانوادگى شروع مـى شـود و مـدرسـه، هـمـسـالان، جـامـعـه، فـرهـنـگ، ديـن، وسـايـل ارتـبـاط جـمـعـى، شـغـل و مـحـيـط شـغـلى، مـؤ سـسـات، انـجـمـن هـا، مـحـافـل عـلمـى، مـذهبى، هنرى، سياسى و مانند آن ، همه را در بر مى گيرد. تمامى اين محيطها، بـخـصـوص ‍خـانـواده ، در تـشـكـيل و بالندگى ارزشهاى اخلاقى، اجتماعى، اعتقادات، آداب و رسـوم ، گـرايـشـهـا، آرزوهـا، عـادات و نـگـرشـهـا در كـودك تـاءثـيـر دارد. بـه هـمـيـن دليـل، مـسـؤوليـت والدين در تربيت فرزندان، بويژه از حيث الگو قرار گرفتن براى آنان حـايـز اهميت بالايى است و مستلزم آگاهى و بصيرت والايى مى باشد.

 

ج ـ تـعـامـــــــل مـحـيــــط و وراثــــــت :

در ديـدگـاهـهـاى مـعـاصـــــر، بـه جـاى طـرح مـسـتـقل هر يك از دو عامل محيط و وراثت، به تعامل اين دو بر يكديگر توجه مى كنند. در فرايند رشد، عوامل وراثتى و محيطى به صورتى پيچيده و با اشتراكى تنگاتنگ، از لحظه لقاح تا پـايـان عـمــــر، چـگـونـگـى رشـد مـوجـود زنـده را تحت تاءثير قرار مى دهند، به گونه اى كه تـغـيـيـرات وراثتى يا محيطى، رشد موجود زنده را دستخوش تغيير و دگرگونــى میسازند و نـقص يا فقدان يكى از نيروهاى وراثتى يا محيطى، رشد موجود زنده را در معــــرض مخاطره قرار مى دهند. اين تعامل داراى اصول خاصــــى است كه در ابعاد و ويژگيهاى گوناگون، تاثير هر يك از اين دو بر يكديگر يكسان نمى باشد.

 

3 ـ پايــــــــــه هاى ارادى رشـــــــــــــد:
اخـتـيـار و اراده از ويـژگـيـهـاى خاص انسان است كه در علم روان شناسى امروزين به عنوان يك عـامـل مـسـتـقـل عـمـدتـاً مـورد غفلت واقع شده است . منظور از اختيار در اينجا، نوعى توانايى روانـى ويـژه در انـسـان است كه شخص بر اساس آن، مى تواند در قلمرو خاصى، تاثيرات زيـسـتـى و مـحـيـطـى را تـحـت تـسـلط خـويش درآورد و با گزينش خود، رفتار و مسير رشدش را آگـاهـانـه انـتـخـاب نـمـايـد. اراده و اختيار ـ به اين معنا ـ در برابر انواع نگرشهاى انفعالى و جبرگرايانه نسبت به انسان و رفتارها و رشد او قرار مى گيرد. اراده و اختيار در رشد انسان، بـويـژه در ابعاد معنوى، اخلاقى و شخصيت نقش بسزايى دارد؛ يعنى در رشد رفتارهايى كه بـه صـورت آگـاهـانـه از انـسـان سـر مـى زند، اراده مى تواند نقش ‍ داشته باشد، در حاليكه ويـژگـى هاى بيولوژيك و فيزيولوژيك (سيستم عصبى و بخشهاى مختلف ارگانيسم بدن ) از قلمرو اختيار خارج است. رابـطـه عـوامـل زيـسـتـى، مـحـيـطـى و ارادى بـه ايـن صـورت اسـت كـه عوامل زيستى و محيطى مستقركننده و زمينه ساز به شمار مى روند و زمينه را براى بروز رفتار خـاص مـهـيـّا مـى سـازنـد، ولى چـنـين نيست كه پس از آن، انسان به گونه اى خودكار، رفتارى آگـاهـانـه انـجـام دهـد و از دخـالت فـعـّال در ايـن رونـد نـاتـوان بـاشـد، بـلكـه اراده عـامـلى فعّال و تعيين كننده است.

 

دوره هاى رشــــــــــــــــــــد
روان شـنـاسـان مـعمولاً بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه رشد از توالى منظمى برخوردار است كـه خـود بـه رسـش مـوجـود زنـده در جـريـان كـنـش متقابل وى با محيط بستگى دارد. در تبيين توالى زنجيره رشد، برخى از روان شناسان ترجيح مـى دهـنـد از آن بـه عـنـوان يـك فـرايـنـد پـيـوسـتـه يـاد كـنـنـد فـرايـنـدى كـه در آن، عوامل زيستى در كنش متقابل با يادگيرى عمل مى كنند تا تغييرى پيوسته و تدريجى در رفتار بـه وجـود آورنـد)، ولى بيشتر روان شناسان ضمن اذعان به ماهيت زنجيره اى رشد، اهميت كمترى بـراى پـيـوسـتـگـى ايـن فـرايـنـد قـايلند و در مقابل، آن را بيشتر به صورت يك سلسه مى پندارند. اين روان شناسان به همين دليل، مفهوم دوره  يا مرحله را مطرح مى نمايند. به طـور مـشـخص، مى توان دوره هاى پنجگانه ذيل را از يكديگر تفكيك كرد: سالهاى نخستين ( پيش زادى، نوزادى و كودكى )، نوجوانى، جوانى، ميانسالى و پيرى براى اين دوره ها، مى توان نمودارى به اين صورت ترسيم كرد:

 

۱- سالهــــاى نخستين ( پيش زادى، نــــوزادى و كـــودكــــى ):
اگـر چه سن افراد از هنگام تولد حساب مى شود، ولى در واقع، رشد هر فرد و زندگى او از پيش از آن ـ يعنى لحظه تشكيل نطفه ـ آغاز شده است كه به آن زمان پيش زادى مى گويند و مـعـمـولاً بـراى انـسـان، در حـدود 280 روز (9 مـاه شـمـسـى / 40 هـفـتـه ) طـول مـى كـشـد. پـس از تـركـيـب دو سـلول نـر و مـاده (اسـپـرم و اوُول / اوُوم ) رشـد سـلولى بـا تـكـثـير نطفه شروع مى گردد، اسپرم از سر تا دُم حدود 04/0 مـيـليمتر (كوچكترين سلول بدن ) و تخمك يا سلول ماده هنگام بارورى 1/0 ميليمتر (بزرگترين سـلول بـدن ) طـول دارد. مـدت زمـانـى كـه بـراى رشـد كـامـل ايـن نـطـفـه طول مى كشد دوره باردارى (حاملگى ) ناميده مى شود كه داراى سه مرحله است :


1 ـ مــــــــرحـله تـخـمــــــــى: 

ايـن مـدت تـقـريـبـاً 14 روز طـول مى كشد؛ يعنى از زمان بارور شدن تخم تا استقرار يافتن در رحم، كه در همين زمان، با تكثير سلولى به يك توده سلولى تبديل مى شود.


2 ـ مــــرحـله رويانــــــــى :

مدت اين مرحله از 2 تا 8 هفتگى است. بيشتر اعضاى مهم و سيستم فيزيولوژيكى بدن در اين مرحله مشخص مى شود. توده سلولى به سه قسمت جداگانه تقسيم میشود:
الف ـ لايـــه اكتـــــودرم : قسمتهاى بيرونى پوست، ناخنها، دندان، غدد پوستى و سيستم عصبى را به وجود مى آورد.
ب ـ لايـه مــزودرم : قـسـمـتهاى ميانى پوست، ماهيچه ها، استخوان بندى، دستگاه گردش خون و اعضاى دفع مواد زايد را مى سازد.
ج ـ لايـه انـــــدودرم : لايـه درونـى اسـت كـه مـوجـب بـه وجـود آمدن دستگاه گوارش ، ريه ها، كبد، لوزالمعده و غدد داخلى مى شود.


3 ـ مـــــــــرحله جنينـــــــــى :

زمان آن از هفته هشتم تا تولد است كه ساير اعضا به نسبتهاى متفاوتى در اين مـرحـله، شـروع بـه رشـد مـى كـنـنـد و در ايـن مـدت، بـه ترتيب، دستگاه عصبى مركزى، غدد تـنـاسـلى، پـوسـت بـدن، مـو و نـاخـنـهـا، چـشـمـهـا و غـدد چـشـايـى و مـانـنـد آنـهـا تكميل مى شوند. هفته بيست و هشتم از اهميت خاصى برخوردار است ، زيرا در صورت متولد شدن در ايـن زمـان (7 ماهگى )، احتمال زنده ماندن جنين زياد است . سه ماهه آخر دوره پيش زادى يك دوره رشـد اسـاسى براى ساختمان بدن و اعمال آن است و براى رشد طبيعى عضلات ، آگاهى ذهنى و ادراكى و رشد عضلات مفيد مى باشد.


نـــــــــــــــــــوزادى 

بـا تـولد آغـاز مـى شـود و تـا حـدود 2 سـالگـى ادامـه مـى يـابد كه به آن زمان شـيـرخـوارگى نيز مى گويند. اگر چه به نظر مى آيد كه نوزادان ، موجودات درمانده اى بـاشـنـد، ولى آزمايشها نشان مى دهد كه آنان در برابر محيط، واكنشهاى متعددى دارند؛ از جمله: نوزادان يكى دو روزه قادرند فرق بين طمعهاى گوناگون را تشخيص دهند. آنها مايعات شيرين را بـر شـور يـا تـلخ ترجيح مى دهند. حس بويايى نوزاد نيز در برابر ارائه تكه هاى پنبه آغـشـته به بوهاى مختلف آزمايش شده است؛ وقتى رائحه خوشى ارائه مى شود؛ نوزاد سر خود را به طرف آن برمى گرداند و ضربان قلب و تنفّس او كندتر مى شود كه حاكى از علاقه و تـوجـه نوزاد است. به نظر مى رسد صداى آدميان براى نوزادان جالبتر از هر صداى ديگرى باشد.

 

درسنّ يك هفتگى، آنها قادر به تشخيص صداى مادر خود از ميان صداى زنان ديگر هستند و در دو هفتگى، سيماى مادر را نيز مى توانند تشخيص دهند. يـك نـوزاد هـوشـيـار امـا كـم و بـيـش نـاتـوان، بـا سـرعتى شگفت انگيز، به كودك دو ساله اى تـبـديـل مـى شـود كـه راه مـى رود و سـخـن مى گويد. همه كودكان بدون آموزش ويژه ، به مهار نـهـايـى از قـبـيـل نـشـسـتـن، دست دراز كردن به طرف اشيا، سينه خيز شدن و راه رفتن دست مى يـابـند. با اين حال، روان شناسان معتقدند كه تحريك محيطى مى تواند روند رشد را تسريع بـخـشد. نوزاد با برخى از نيازهاى اساسى به دنيا مى آيد. جوابگويى منظم به اين نيازها و مـراقـبـت از نـوزاد، بـراى حفظ تعادل محيط داخلى بدن او ضرورى است . بسيارى از نيازها مانند اكسيژن، تنظيم دماى بدن و خواب به طور طبيعى ، تنظيم مى شوند، ولى بعضى ديگر همانند آب و غذا، اعمال دفعى و نظافت آن ، گريه و آرامش آن، مقدار خواب و بيدارى، و توجه بموقع بـه مـداخله مستقيم اطرافيان نيازمند است كه اين كار در ساخته شدن شخصيت كودك نقش بسزايى دارد.

 

كـــــــــــودكـــــــــــــــى

داراى دو بـخـش ـ از 3 تا 7 سالگى و از 7 تا حدود 12 سالگى ـ است كه بدان كودكى اول و كودكى دوم مى گويند. در كـودكـــى اول، سرعت رشد، قابل توجه است و تا حدود 7 سالگى تناسب اندام تقريباً شبيه بـزرگـسـالان مـى شـود، دنـدانـهـاى شـيرى تكميل مى شوند و در حدود 7 سالگى بتدريج مى ريـزنـد. ايـن زمـان از نـظـر تـشـكيل عادتهاى صحيح در كودكان حايز اهميت است. بهداشت دهان و دنـدان مـى تـوانـد پـايـه گـذار سـلامـت عـمـومـى كـودك بـاشـد. كـودك بـسـيـار فعّال است و بايد مراقب استراحت و غذاى او بود. (پيش از بهانه گيرى فراهم شود.) گويايى كـودك نـيـز بـسـيـار سـريع رشد مى كند و هر چه ارتباط او با محيط ( بزرگسالان، كودكان و راديو و تلويزيون ) بيشتر باشد، فرهنگ كلمات او غنى تر خواهد بود. قصّه و بازى در رشد شـنـاخـتـى و اجـتـمـاعـى كـودك بـسـيـار مـؤثر است. بخصوص، بازى را نبايد با ديد قديمى (صَرف انرژى زايد) نگريست، بلكه به قول گروس، بازى تمرينى اسـت كـه كـودك را بـراى زنـدگـى آينده آماده مى كند و در رشد جسمانى و يادگيرى او تاءثير بـسـيـار دارد. لازم اسـت از دخـالت در بـازيـهـاى كودكان خوددارى شود تا بازى موجب رشد همه جـانـبـه كـودك گـردد. بـا مـحبت به او و تاءييد و تشويق بموقع، احساس امنيت كه يكى از عوامل رشد رضايتبخش كودك است، بايد در او ايجاد شود. كــــودكــى دوم براى والدين دوره پرزحمتى است. روان شناسان آنرا سن ورود به گروه و همانند سـازى مى نامند.

 

مهمتــــرين وظايف كــــودكــان كه مــــربيان نيز مـــى توانند آنها را يارى نمايند در اين زمــــان عبــــارتند از:

  • يادگيـــرى مهارتهاى جسمانى لازم براى بازيهاى معمولى
  • يادگيـــــرى رفتار با همسالان
  • شـــروع نقش هاى جنســـى و اجتماعى مناسب مردانه و زنانه
  • يادگيرى مهارتهاى اصلى خواندن، نوشتن و حساب كردن
  • رشد اخلاق و معيارهاى ارزشــى
  • رشد مفاهيم لازم براى زندگـــى عادى و روزانه
  • نيل به استقلال شخصــى.

۲ ـ نـــــــــــوجوانــــــــــــى :
تقريباً همراه با ظهور صفات ثانويه جنسى، اين دوره آغاز مى شود. پسران و دخترانى كه بين كـودكـى و بـزرگسالى قرار گرفته اند دوره نوجوانى را مى گذرانند. در زندگى هر فرد، زمـانـى فـرا مـى رسـد كـه بـدنـش از حـالت كـودكـى بـه بـزرگـسـالى تـغـيـيـر شـكـل مـى دهـد. در نـظـر اول، شـايـد ايـن دگـرگـونـى چـنـدان قـابـل مـلاحـظـه نـبـاشد، اما اختلاف آشكار آن با دوره هاى كودكى از لحاظ وضع ظاهر، رفتار و حـالتـهـاى روانـى كـامـلاً مـحـسـوس اسـت. هـر انـسـانـى در جـريـان يـك تـحـول طـبـيـعـى، بـا عـبـور از مـراحـل كـودكـى و نـوجـوانـى بـه احـراز تـعـادل نـهـايـى نـايـل مـى شـود. احـساس نوجوان اين است كه او ديگر آن كودك ديروز نيست. او چيزهايى را احساس مى كند كه در گذشته، هيچ احساسى نسبت به آنها نداشت يا قادر به انجام دادن امـورى اسـت كه پيش از اين، از انجام آنها ناتوان بود. بطور خلاصه، او در تن و روان خـود، دگـرگـونـيـهايى مشاهده مى كند كه برايش تازگى دارند و اين دگرگونيها آنقدر ادامه پـيـدا مـى كـنند تا در نوجوان، رفتارى همانند بزرگسالان به وجود آورند. در ايران و بيشتر كـشورهاى اروپايى و آمريكايى، معمولاً نوجوانى از 12 ـ 13 سالگى آغاز مى شود و در 18 ـ 19 سالگى پايان مى پذيرد.


نـوجـوان هـمـان فـردى اسـت كـه تـا سـن 11 ـ 12 سـالگـى بـا قـبـول بـى چـون و چـراى دستورهاى بزرگسالان دست كم، در محدوده اى كه حدود و ثغور آن را بـزرگـسـالان تـرسـيـم كرده بودند، رفتار طبيعى و بهنجار از خود نشان مى داد؛ نه تنها به تـبـعـيـت تـن درمـى داد، بلكه مايل بود شرايطى را كه از سوى بزرگسالان يا پدر و مادر وى پيش بينى و تعيين شده بودند، بپذيرد. اما بناگاه، او تغيير روش میدهد و برخلاف سابق، ديـگـر بـه آنـچـه بـزرگـسـالان مـیگـويـنـد و قـبـلاً مـورد قـبـول وى بود، گردن نمى نهد. اين چيزى است كه نظر مشاهده كننده را به خود جلب میكند. او گـاهى طرز راه رفتن خود را عوض مى كند، لهجه خود را تغيير میدهد، رؤ يايى و عشق طلب میشـود، نـسـبـت بـه زيـبـايـیهـا با حساسيت مینگرد و اندك اندك قدم به دنياى درون خويش مى گـذارد. افـكـار وى بـيـشـتـر مـتـوجـه مـسـائلى مـى شـود كـه مـربـوط بـه زمـان حـال نـيـسـتـنـد و بـا واقـعـيـات هـمـان لحـظـه تـنـاسـبـى نـدارنـد. در خـلال ايـن تـحـول، نوجوان به آرامى، نسبت به قدرت فكر هشيار میشود و بزودى، در كمند ارزشـهـاى فردى خود درمى غلطد.

 

مجموعه اين صفات و آثار به منزله كوششى است در راه عبور از سـازش مـوقـتـى كـه در پـايـان دوره كـودكـى بـه وجـود آمـده بـود. ايـن مـوارد كـه بـه شكل تظاهرات روانى جلوه گر مى شوند، معمولاً موجبات تشويش و نگرانى والدين را فراهم مى آورنـد و ايـن تـظـاهـرات را بـه منزله نشانه هاى مرض و ناسازگارى تعبير مى كنند. اما بايد دانـسـت در حـاليـكـه رشـد و رسـيدگى نظام فيزيولوژيك به مقدار بسيارى، شرايط استقرار نـوجـوانـى را فـراهـم مـى آورد و جـاى نـگـرانـى در آن نـيـسـت، لكـن ايـن عـامـل بـه تـنـهـايـى نـمـى تـوانـد مـجـمـوعـه تـظـاهـرات روانى نوجوان را تبيين و توجيه كند. (تـحـول روانـى در دوره نـوجـوانـى در وهـله نخست، رنگ جنسى و تناسلى دارد. در وهله دوم، به شـكـل يـك بـحـران نـمـايـان مـى شـود و سـرانـجـام، بـه صـورت يـك دوره سـاخـتـه شـدن و شكل گرفتن و آماده شدن در مى آيد.) البـتـه پـر واضـح است كه نمى توان از روان شناسى دوره نوجوانى سخن گفت، بى آنكه از شـرايـط اجـتـمـاعـى و فـرهـنـگـى اى كـه در آن، نـوجـوان تـحـول مـى يـابد سخنى به ميان آورد. نوجوانانِ نسلهاى پى در پى، حتى وقتى همه آنان به يـك دوره از تحول تمدن مربوط باشند، با يكديگر متفاوتند. تفاوتهاى بزرگ و فاحشى بين نـوجـوان پـايـتختى و نوجوان شهرستانى و نوجوان روستايى وجود دارد. بدين ترتيب، تبعيت فرد از محيط اجتماعى در دوره نوجوانى بيش از دوره كودكى است.


نـظــــريـه پـردازان آراء مـتفاوـــتى در زمينه نوجوانــــى دارند كه البته خطوط مشتركــــى نيز در آنها وجــــود دارد:

 

زیگمـــــــوند فـــــــــــرويـد

دوره بـلوغ را دوره تـجديد عقده اُديپ البته در شكلى ديگر مى داند.

هـانـــــرى والُـــن

اين دوره را يك بحران شخصيت مشابه دوران حدود 3 سالگى مى دانـد؛ يـعـنـى، بـزرگـتـريـن تـشـويـش دسـتـگـاه روانـى، مـسـائل مـربوط به شخصيت است؛ زيرا يك نوجوان مرتباً مى خواهد وجود خود را اثبات نمايد. و آنچه را كه فكر مى كند بر كرسى بنشاند. به نظر والُن، فكر نوجوان از حالتى متافيزيك مـتـوجـه حـالتـى عـلمـى مـى شود؛ يعنى فكر در ابتداى اين دوره پايه و اساس علمى ندارد و از امـكـانـات عـلمـى (عـلم بـه مـعـنـاى تـجـربـى ) اسـتـفـاده نـمـى كند، اما در اين دوره، فكر در جهت مسائل علمى قرار مى گيرد و پايه علمى پيدا مى كند.


آرنـــولد گـــــزل روانشناس مشهــــور آمـــريكايــــى مى گــــويد:

اين دوره از مشكلترين دوره هـاسـت و اگـر آن را (دوره تـوجه به جوانب درونى ) بدانيم اغراق نكرده ايم زيرا در اين دوره؛ سـاخـت ذهنى و مسائل اخلاقى ـ ذهنى با بعد جديدى انجام مى شود و نوجوان نوعى رابطه فعّال با ديگران برقرار مى كند.


اريـكـسـون روانشـنـاس اجـتـمـاعـى نـگـر آمـريـكـايـى:

بـا تـفصيل بيشترى به دوره بلوغ و نوجوانى پرداخته است. وى به وجود يك شبه فرهنگ در ايـن دوره 13 تـا 19 سـالگـى قـايـل اسـت و آن را بـا عـنـوان احـراز هـويـت در مـقابل آشفتگى نقش توصيف مى كند. منظور از احـراز هـويـت ايـن اسـت كـه او بـتـوانـد نقش واحدى ايفا كند و جايگاه خود را در نظم گسترده اجـتـمـاعـى بـه دسـت آورد. بـراى ايـن مـنـظـور، نوجوان بايد سعى كند عناصر پراكنده و متفرّق شـخـصيت خود را به همديگر مرتبط سازد و پيش از آنكه بتواند مفهوم شخصى و توحيد يافته روابطش را با دنياى خارج بازسازى كند، بايد به يكپارچه كردن ابعاد جديد جسمانى و جنسى خـود در رابـطه با مفهوم جديدى از خويشتن نايل آيد. مفهوم هويت دو سويه است : از يك سو، به احساساتى اشاره مى كند كه فرد در مقابل خويشتن دارد و از سوى ديگر، به توصيفهايى كـه افـراد ديـگـر كـه در نـظر او با ارزش هستند از او مى كنند نوجوان سه پايگاه خانواده، گـروه هـمـسـالان و نـهـادهـاى وسـيـعـتـر مـانـند مدرسه را پشت سر گذاشته و در هر يك از اين پـايـگـاهـهـا داراى نـقـشـى بـوده اسـت كـه ايـن نـقـش بـه وسـيـله كـسـانـى كـه بـا وى در تـعـامل بوده اند، مشخص ‍ مى شود. اگر نوجوان در احراز هويت خود موفق نشود، در اثر آشفتگى نقش اجتماعى ، دچار سرگردانى خواهد شد.


مـهـمـتـريـن مـسـائل و مـشـكـلات نـوجـوانـان را مـى تـوان چـنـيـن فـهـرسـت كـرد:

بـحـران بـلوغ (اخـتـلال در تـصـويـر بدنى و تحولات بلوغ )، بحران هويت (خودشناسى، سردرگمى و...)، مـشـكـل اجـتـمـاعـى شـدن و رابـطـه بـا ديـگـران، تـحـول ارزشـهـا، مـشـكـل تـحـصـيـل و انـتـخـاب رشـتـه تـحـصـيـلى (و تـا حـدى، شغل آينده )، اوقات فراغت، مشكلات جنسى، بزهكاريها و اعتياد، مشكلات ناشى از اضطراب و بيماريهاى روانى.

 

۳ـ جــــوانــــــــــــــى :
ايـن دوره از حـدود 20 سـالگـى شـروع مـى شود و تا 40 سالگى ادامه مى يابد. پس از آنكه نـوجـوان بـه كـسـب هـويـت خـود نـايـل آمـد، مـى كـوشـد آن را در مـقابل ديگران تقويت نمايد. بدين روى، براى اظهار صميميت و سرمايه گذارى در اين راه آماده است، بدون آنكه خطر مستحيل شدن در ديگرى در كار باشد. در اين مرحله ، او ظرفيت عشق واقعى را دارد، ليـكـن افـرادى كـه مى خواهند هويت خود را در ازدواج بيابند بندرت، موفق هستند؛ زيرا خود را در احاطه تعهدات در قبال همسر و فرزند مى بينند. اگر دوره نوجوانى در محيطى مناسب طـى شده باشد، فرد به سطحى معقول و رضايتبخش از رشد يافتگى مى رسد و مى تواند در بزرگسالى، مستقل، با اغماض، ديگر دوست و اخلاقى شود. از نقطه نظر تحولى،يكى از امكاناتى كه در دوره جوانى گسترش مى يابد تعهدات ـ يعنى ظـرفـيـت پيگيرى بى كم و كاست ارزشها، آرمانها و روابط پايدار ـ است.

 

تعهد نسبت به خود، تـمـام تعهدات ديگر را تحت سيطره خويش قرار مى دهد. البته منظور اين نيست كه در اين دوره، شـخـص در جستجوى خودخواهانه لذات شخصى است، بلكه تعهد نسبت به خود به منزله جستجو از يـك ارزش اسـت، ارزشـى كه با شناخت واقع نگرانه، ظرفيتهايش، سودمندى بالقوّه اش و تـحـقـقـهـاى عـمـلى اش ارتـباط دارد. مفهوم (جوانى ) يك نكته ديگر را هم خاطرنشان مى كند: در بـسـيـارى از كـشـورهـا، وقـتـى جـوانـان تحصيلات متوسطه خود را به پايان مى رسانند در مؤ سسات آموزش عالى يا مراكز ديگر (شغلى، تفريحى، سياسى، مذهبى و اجتماعى ) با همگنان خـود جـمـع مـى شـونـد. زمـانـى كـه فـرد در نـقـش حـرفـه اى بـزرگـسـال درمـى آيـد، دوره جـوانـى پـايـان مـى پـذيـرد. كـسـانـى هـم كـه ادامـه تحصيل نمى دهند، زودتر به كار مشغول مى شوند و ازدواج مى كنند.

 

ويـژگـیهـاى اصـلى جـوانــــى از ديـدگـاه اريـكـســــون عـبـارتـنـد از:

تـحـليل روابط بين خود و جامعه، كنار كشيدن نسبى خود از جامعه و هويت مخصوص جوانى كه پس از اين دوره ادامه نخواهد يافت. در مقابل تغييرات سريع اجتماعى، جوانان روابط قبلى خود را با اشخاص مورد بررسى مجدّد و بازنگرى قرار مى دهند و با از نو مشخص ساختن آنها، به گـذشـتـه فرهنگى خود توحيد مى بخشند، پيش از آنكه خود را آماده براى تحقق وظايفى بدانند ويا در تصور خويش، براى ساختن آينده خود مهيّا باشند. اين بررسى مجدد سنّت فرهنگى به وسيله جوانان، داراى پيامدهاى مهم و اميدوار كننده اى براى جامعه است؛ زيرا اين امر چنين معنا مى دهـد كه آنچه پشت سر گذاشته شده از رده چيزهاى پايدار و دوام پذير كنار گذاشته شده است و مـسـائل مـربـوط بـه جـهـت گـيـرى آيـنـده جـامـعـه ، مـدام مـورد بررسى قرار مى گيرند و به تـحـول جـامعه از ديدگاه يك مفسّر انتقادى مى نگرند. بطور كلى، پيوستن تعداد فزاينده اى از پـسران و دختران به خيل جوانان، مى تواند قسمتى از پويندگى اساسى تغييرات اجتماعى و بازسازى جامعه هاى جديد را تشكيل دهد.

 

 ۴ـ ميانسالـــــــــــــــى :
از حدود 40 سالگى، دوره ميانسالى شروع مى شود و تا 60 سالگى ادامه مى يابد. اين دوره مـعـرّف احـسـاسـى اسـت كـه فـرد در بـه راه انـداخـتـن فـعـاليـت خـود بـراى نسل آينده دارد. از نظر اريكسون، مفهوم (توليد و خلاّقيت ) در اين دوره بسيار مهّم است. در اين دوره، كسى احساس زندگى موفقيت آميز دارد كه اشخاص با محبتى در اطراف خود داشته باشد و از بـه ثـمـر رسـاندن فعاليتى در جامعه خشنود باشد. فقط به صرف داشتن فرزندان، چنين احـساس موفقيتى حاصل نمى شود، بلكه تربيت نمودن آنان به منزله داشتن سهم اجتماعى مهمى در اين راه است. از جمله خطرات اين دوره غوطه ور ماندن در خود ميان بينى از يك سو و بى ارزش دانستن خود از سوى ديگر است. ورود به دوره ميانسالى به معناى آن است كه انسان جزو گروه سنى افرادى مى شود كه جامعه را اداره مى كنند و اين امر خود متضمن قدرت رهبرى و مسؤ وليت است. وظايف فرد در اين دوره حفظ كارامدى حرفه اى كه گاهى مستلزم بازآموزى يا آماده سازى هاى تكميلى است، حفظ رابطه با هـمـسـر و حـمايت از فرزندان نوجوان خويشتن تا آنها نيز در آينده، به صورت بزرگسالانى مـسـؤول درآيـنـد، حـفـظ رابـطـه با والدين سالخورده، برقرارى يك سطح زندگى اقتصادى متناسب با نيازها، به فعليت درآوردن مسؤ وليتهاى سياسى و اجتماعى ، حفظ روابط دوستانه و دنبال كردن و گسترش دادن اوقات فراغت است.

سـنـيـن 40 و 50 سـالگى دوره هاى ارزيابى مجدد گذشته است تا بتوان آن چيزى را تحقق داد كـه اريـكـسـون حـالت پـديـد آورنـدگـى مـى نـامـد. در طـول دوره مـيـانـسـالى ، مـى تـوان شـاهـد بازگشت به درون نگرى، وسوسه ارزشيابى مجدد تـعـهـدات و هـدف گـيـرى ها و افزايش ‍ هوشيارى نسبت به خود بود. در اين مرحله، واقع نگرى افزايش مى يابد و افراد متوجه مى شوند كه آينده محدود است. افراد احساس مى كنند كه بايد از آنـچـه دارنـد راضـى بـاشـنـد، ديـگـر بـراى ايـجـاد تـغـيـيـرات در حـرفـه شان دير شده و شـخـصـيـتـشـان تـثـبـيـت گـرديـده اسـت. البـتـه واقـع نـگـرى در مـقـابل هدفها به معناى تسليم شدن يا رها كردن رؤ ياها نيست. دوره ميانسالى يكى از دوره هاى واقـعـى پـايـدارى هـويـت شـخـصـى، ظـرفـيـت نـشـان دادن در مـقـابـله بـا مسائل، تاءثيرگذارى اجتماعى، توليد و خلاّقيت شخصى در همه زمينه هاست. تـغـيـيـرات سـريـع جـلوه ظاهرى بدن و مسائل مربوط به سلامت و تغييرات توانايى و روابط جـنـسـى در شـمار واقعيتهايى است كه افراد در دوره 40 ـ 50 سالگى با آن مواجه مى شوند و مـقـدمـات افـول و كـاسـتـى را تـجـربـه مـى كـنـنـد. مـمـكـن اسـت بـرخـى از مـردان و زنـان بـا تـقـليـل فـعـاليـتـهـاى عـقـلى خـود مـواجه شوند، ولى اين بدان معنا نيست كه فرد در اين مرحله، حـافـظـه خـود را از دسـت مـى دهـد و يـا بـه طـور كـلى ، حـافـظـه بـا سـن تـقـليـل مـى يـابـد، بـلكـه بـعـكـس، اگـر فرد در سلامت باشد ظرفيتهاى كلامى و استعدادهاى اسـتـدلالى او بـهـتـر هـم مـى شـونـد. بـررسى ها نشان مى دهد كه توانايى استفاده از اطلاعات بـيـشـتر مى گردد و در نتيجه، افراد ميانسال از مهارتهاى عقلى برترى برخوردار مى شوند. البـتـه تـربـيـت قـبـلى، طـبـقـه اجـتماعى، سلامت، فعاليت شخصى و محرّكهاى محيطى در كيفيت ظرفيتهاى عقلى بيش از سن مؤ ثرند.

 

۵ـ پيـــــــــــــــــــــــــــرى :

اين دوره از حدود 60 سالگى شروع مى شود و با كهولت سنى، تا زمان مرگ امتداد مى يابد. اريـكـسـون ايـن دوره را احـسـاس شـكفتگى يا كمال در برابر نوميدى مى داند. شخصى كه داراى كـمال است، نبايد هيچ يك از كارهايى را كه در زندگى انجام داده است با نوميدى بنگرد؛ بايد داراى ايـن احـسـاس بـاشـد كـه اگـر قـرار بـر تـكـرار آنـهـا بـود، دوبـاره بـه هـمـان شـيـوه عـمـل مـى كرد. با چنين نگرشى، مرگ او را متوحّش نمى كند. خطرى كه در اين مرحله فرد با آن مـواجـه مـى شـود فـروغـلتـيـدن در تـاءسف بر گذشته و نوميدى است. در اين صورت است كه نـومـيـدى مـوجـب تـرس از مـرگ مـى گـردد. افرادى كه احساس مى كنند زندگى خود را به طور كـامـل سـپـرى كـرده انـد از صـفـا و آرامش بيشترى برخوردارند، در حاليكه فرد نوميد على رغم نـفرت ظاهرى نسبت به زندگى، خواستار آن است كه بار ديگر شانس يك زندگى دوباره به او داده شود تا همه چيز را از سر گيرد. نـشـانـه هـاى ظـاهـرى پـيرى با تغيير شكل ظاهرى اندامها (مرفولوژى ) و نيز تـغـييرات مربوط به تغذيه بافتها مشخص مى گردد؛ مانند: سپيدى موها، كاهش مقدار آنها، رنگ پـريـدگـى پـوسـت و پـژمردگى آن كه به صورت چين و چروك ظاهر مى شود، عدم انعطاف و بروز لرزش. فـرهنگ در حد وسيعى، تعيين كننده موقعيت و جايگاه رشد يافتگى و پيرى است. در مشرق زمين، مـقـام فـرزانـگـى و شيخوخيت در انحصار پيران است، به گفته هايشان توجه مى شود و براى آنـان ارزش و احـتـرام قـايـلنـد.

 

 

برحسب فلسفه شرقى، زندگى و مرگ در چرخه حيات مشاركت دارنـد و در درون تـجـربـه انـسـانـى قـرار مـى گـيـرنـد. بـعـكـس، در جـامـعه غربى، مرگ در مـقـابـل زنـدگـى قـرار داده مـى شـود و بـه جـاى آنـكـه پير را به منزله فردى بدانند كه به فرزانگى دست يافته است او را فردى مى شمارند كه (يك پايش لب گور) است. بـرخـى مـعـتـقـد اند وحـشـت از پـيـرى را تقويت مى كنند كه البته بسيارى از آنها به اسطوره نـزديـكـتـرنـد تـا بـه واقـعـيـت. بـرخى از اين باورها عبارتند از: سن تقويمى تعيين كننده سن جـسـمـانـى اسـت، دوره پـيـرى بـا ضـعـف غـيـر قـابـل اجـتـنـاب و تنزّل روانى ملازم مى باشد، پيران خلاّق نيستند، و يا اينكه پيران نسبت به تغييرات مقاومت مى ورزنـد. در حـاليـكـه هـيـچ يـك از ايـن بـاورهـا واقـعـيـت خـارجـى نـدارنـد؛ مـثـلاً، تـوانـايـى و مـيـل بـه تـغـيـيـر بـيـش از آنـكـه وابـسـتـه بـه سـن بـاشـد، از عـادات مـكـتـسـب در طـول زنـدگـى و الگـوهـاى رفـتارى ناشى مى شود. رشديافتگى پايان بزرگسالى مستلزم آمـاده سـاخـتـن خـود بـراى پيرى، فكر بازنشستگى و امكان اتّكا به ديگران است. افراد رشد يـافـتـه مـايـلنـد كـه در صـورت لزوم، بـه ديـگـران تـكـيـه كـنـنـد. اگـر كـسـى در مـقـابل برخى فشارهاى روانى مانند مرگ عزيزان و از دست دادن مهارتهاى جسمانى، با نااميدى يا ناتوانى واكنش دهد، همين موجب مرگ يا كوتاهى عمر او مى گردد. اما اگر اميد خود را حفظ كند و احـسـاس تـوانـايـى بـراى مـهـار كردن زندگى در او باقى بماند، مى تواند با موفقيت به زندگى خود جهت دهد و مدت طولانى ترى زنده بماند.

  منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 ساعت: 21:53 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس