تحقیق رایگان دبیران و معلمان - 72

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

كار فلسفی با کودکان از نگاه فيليپ کم

بازديد: 125

جستار زير توسط "ناتاشا رابينسون" درباره آموزش فلسفه به کودکان از نگاه "فيليپ کم " نگاشته شده است. " کم " از رويکردی به نام "فلسفه با کودکان" که در كنار رويکرد متيو ليپمن ، يعنی " فلسفه برای کودکان " ناميده می شود استفاده می کند.در شرايطی که طرفداران فوتبال يونان در خيابان ها مشغول انجام حرکات موزون بوده و تپه های آتن را برای برگزاری المپيک آماده می کنند، مدارس استراليا از سقراط استمداد می طلبند تا برنامه تدريس فلسفه در مدارس اذهان جوان را با مبداء تجارب انسان و جستجوی مفاهيمی از قبيل حقيقت، عدالت، وظيفه، انصاف و معنويت آشنا کند.

 

" فيليپ کم" استاد فلسفه از دانشگاه نيو وست ويلز، سيدنی شروع به نوشتن برنامه ای تازه برای دانش آموزان بزرگتر از 10 سال کرده است  که اين روش پس از تحولي اساسي در سطوح آکادميک و مدارسی که اين روش ها را به کاربرده اند به مدارس استرليای غربی، کوينزلند، نيو وست ويلز و جزيره تاسمانی رسيده است. پروفسور" کم" می گويد : به طور اساسی هدف اين برنامه، بر اين اصل استوار است که کودکان بتوانند به پرس وجو بپردازند، خودشان براي خودشان فکر کنند و  در زندگی اهل تفکر باشند. دانش فلسفي مرسوم برآنست كه کودکان نمی توانند تا سن 12 سالگی  فرآيندهای پيچيده اخلاق را درک کنند، " کم" با اين ايده مخالف است. روش آموزش  فلسفه وی از سال های ابتدائی مدرسه آغاز می شود که کودکان شروع به آموختن بررسی دلايل احساسات و افکارشان می کنند. "کم" برای نشان دادن اين فرآيند، گفت وگويی را در کلاس سوم ابتدايي شکل می دهد. کودکان از پيش با يک موجود به نام " الفی" آشنا شده و همه  می دانند که الفی موجودی است که هنگام خواب خود را به شکل يک گلوله جمع می کند. آنها بايد حدس بزنند الفی چه نوع حيوانی است.

 

- سوزان: " فکر می کنم الفی خرگوش است".

- معلم: " سوزان، چرا فکر می کنی الفی خرگوش است؟ "

- سوزان : " به خاطر اين که اين جا گفته شده که الفی هنگام خواب خود را جمع می کند و اين کاری است که خرگوش ها انجام می دهند".

- رابين: " سوزان اين مسئله هيچ چيز را ثابت نمی کند".

- سوزان: " فکر می کنم همين مسئه ثابت می کند الفی خرگوش است".

- رابين: " نه اين طور نيست. پس بچه گربه ها چی؟ آنها هم هنگام خواب خود را جمع می کنند اما خرگوش نيستند".

- تام: " من با رابين موافقم؛ چون من هم خودم را هنگام خواب جمع می کنم و مسلماً خرگوش نيستم".

از آنجا که گربه ها خرگوش نيستند، " کم" می گويد مشکل  استدلال سوزان اين است که او يک فرض را مسلم گرفته است.

 

او می گويد: ذهنی تامل نمي كند و بدون مقدمات به سرعت به نتيجه مي پرد  و تصميم می گيرد، شخص را دچار استدلال ها و شيوه های غير قابل اتکا می کند . در مقياسی وسيع تر، او دچار بيماری های  فراگيری چون پيشداوری و تبعيض می شود. " کم " برای چنين فرايندی يک واژه تازه به وجود آورد. وی اين فرآيند را " سقراطی نبودن" می خواند." کم" می گويد: "سقراط بود که گفت زندگی بدون تجربه ارزش زيستن ندارد". او می افزايد : " اگر کودکانی که از مدارس فارغ التحصيل می شوند قادر به خواندن، نوشتن و شمردن نباشند، جامعه وحشت زده خواهد شد. اما اگر آنها هنگامی که فارغ التصحيل می شوند  سقراطی نباشند هيچ کس توجهی به اين امر نخواهد کرد. مقصودم از اين واژه توانايی تفکر درباره موضوعات مهم زندگی، توانايی درک معانی ژرف موضوعات وتوانايی اتخاذ تصميم به تفکراست. ما اميدواريم اين توانايی به نوعی به وجود آيد، اما در حقيقت کسی بدان توجهی ندارد". " کم" می گويد : اين نوع آموزش از مرکز بحث های ملی- سياسی بر سر ارزش ها در آموزش و پرورش عبور می کند. " جان هاوارد" اوايل امسال با اعلام اين که مدارس ملی از لحاظ سياسی مناسب  هستند و از لحاظ ارزش خنثي هستند، يک بحران سياسی به وجود آورد.

 

" کم" با اين امر موافق است که نياز مبرمی برای تاکيد بر ارزش ها در آموزش وجود دارد و دولت از ابتدا آن را نادرست پايه ريزی کرده است.وی می گويد: " يکی از اشتباهای ما در تدريس ارزش ها اين است که برای بزرگسالان ارزش ها به مثابه نوعی قانون هستند و  آنها اين قوانين را به کودکان تلقين می کنند. تعليمو تربيت مبتني فلسفه، کاری که کودکان انجام می دهند اين است که برای يادگيری خود ارزش قائل شوند، به ايده و عقايد خود ارزش بگذارند و ياد  بگيرند که برای يکديگر به عنوان اعضاء يک جامعه ارزش قائل شوند. کودکان دائماً درباره عادلانه بودن، حق بودن و خوب بودن امور سوال می کنند. آنها فعالانه به نوعی درگير فرآيند های اخلاق هستند و رفته رفته اين ابزارها برای تفکر بيشتر و بهتر، به آنها شناسانده می شود.

 

دپارتمانهای آموزشی در سراسر استراليا از برنامه های فلسفه پشتيبانی میکنند و با نتايج آکادميک مدارس به اعتبار اين روشها افزوده میشود. نمونه اين امر مدرسه " بومودا استيت" در حواشی بندر" بريزبين" است. مدرسه برمودا در امتيازات تحصيلي از سطح ميانگين مدارس استراليا پايينتر بود، اما پس از ورود برنامه های آموزش فلسفه به اين مدرسه، نمرات ديگر دروس و بويژه در مهارتهاي رياضي افزايش پيدا کرد.از ديگر مدارسی که از اين برنامه استفاده کرده میتوان به " پرس ويزلی کالج" اشاره کرد که " استفان ميلت" رئيس دپارتمان فلسفه اين مدرسه میگويد، نتايج اين برنامه شگفت آور است.

 

" ميلت" می گويد: استفاده از اين برنامه يک نوع تحول و نتايج آن چشم گير بود. وی هم اکنون مشغول نوشتن يک برنامه تحصيلی تازه فلسفه است که موضوعات انتخابی را در اختيار دانش آموزان سال آخر قرار می گيرد که هنوز آزمون ورودی سوم را پشت سر نگذاشته اند. "ميلت" به دانش آموزان ابتدائی تا دانش آموزان سال آخر، فلسفه درس می دهد. وی می گويد : " دانش آموزان به مثابه گل هستند. برخی از آنها زمان زيادی برای شکوفايی نياز دارند و هنگامی که شکوفا می شوند، متوجه می شويد که آنها اين مدت مديدی را به تفکر سپری کرده اند. همواره ازدرک ژرفی که کودکان دارند شگفت زده می شوم. هنگامی که آنها متوجه می شوند ايده هايشان افکار غنی است، اعتماد به نفس بيشتر پيدا می کنند". او افزود:  دانايی و خردی که کودکان در تعامل در کلاس درس از خود نشان داده اند آنقدر ژرف بود که هيچ گاه آنها را نمی توانم فراموش کنم. ما بحثی در باره اين موضوع  داشتيم که پس از مرگ چه اتفاقی می افتد.  يکی از پسرها گفت :" زمانی که می ميريم روح بدنمان را ترک می کند". ديگری گفت : " اين طور نيست هنگام مرگ " نفس" ما از بين می رود ".  به آنها گفتم : " آيا شما درباره يک چيز صحبت می کنيد؟ " اولی گفت : "خير چون روح  چيزی است که همه ما از آن برخور دار هستيم، انرژی است که شما را زنده نگاه می دارد. اما " نفس"  چيزی است که از من ، من می سازد و وجود من را تشکيل می دهد". "ميلت" می گويد: " برنامه فلسفه به تحکيم برخی الگوها در مدارس کمک کرده است. کودکان با وجود چنين برنامه هايی ياد گرفته اند که می توانند با ايده های فردی مخالف باشند بدون اين که نسبت به وی احساس انزجار داشته باشند و اين امر باعث شده تا نزاع هايی که در زمين بازی به و جود می آمد متوقف شود.

 

فلسفه "کم" برای برنامه های مدارس به 5 زبان ترجمه شده. او در ماه آگوست به سنگاپور سفر خواهد کرد تا روش خود را به معلمان آنجا معرفی کند. گفتنی است که دو جلد از کتابهای فيليپ کم به نام " کندوکاوهای فلسفی کودکان و نوجوانان " که راهنمای کتاب داستانی به همين نام است توسط احسانه باقری ترجمه و انتشارات امير کبير آن را منتشر کرده است.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 ساعت: 22:16 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,
نظرات(0)

خلاقيت و اهميت آن در كودكان

بازديد: 247

مقــــدمــــه:

خلاقيت وچگونگي پرورش آن موضوعي است كه در نظام آموزش ما به ان توجهي نمي شود و اهميت بسزايي را كه دارد ناديده مي گيرند. بدون شك بخشي از ناكارآمدي اين نظام هم مربوط به همين كوتاهي و بي توجهي است. بنابراين بر برنامه ريزان و مسئولان آموزش و پرورش از پائين ترين تا بالاترين سطوح واجب است كه به گونه اي عمل كنند كه اين نقصه برطرف شود خصوصا در سيستم آموزشي كودكستان و ابتدايي يايد اين موضوع مورد توجه فراوان قرار گيرد چون خلاقيت خصيصه اي است كه در همان اولين سالهاي زندگي مي توان به بهترين شكل ممكن انرا پرورش داد و بارور كرد. و اساسا بخش عمده اي از شخصيت كودك در همان 6 سال اول عمر او شكل مي گيرد. دوره اي كه كودك درك خود از دنياي اطرافش را افزايش مي دهد زبان ياد مي گيرد و بتدريج ديگر توانائيهايي را كه دارد كسب ميكند. خلاقيت يكي از ويژگيهاي بارز انسان و از دسته فرآيندهاي عالي مغز او مي باشد. كه نقشي بسزا در شكل گيري شخصيت و منش كودك و آينده او بازي ميكند به همين جهت لازم است كه اين خصيصه ارزشمند بخوبي شناخته شود و حداكثر تلاش را براي پرورش آن در كودك بعمل اورد. يكي از كساني كه در اين زمينه كار كرده است گيلفورد استوي معتقد است كه ذهن انسان دو نوع تفكر انجام ميدهد:

 

1- تفكـــــر همگـــــرا

كه در آن معمولاً فقط يك نتيجه گيري يا يك جواب وجود دارد و به عنوان تنها راه حل،مورد توجه قرار مي گيرد و فكر در جهت آن هدايت مي شود و براي رسيدن به آن كنترل مي گردد.

 

2- تفكـــــر واگـــــرا

كه متوجه جهات مختلف مي باشد و زماني كه ما از راههاي معمول و مرسوم موفق به حل مسئله يا مشكلي نمي شويم،از اين شيوه ي تفكر استفاده مي نماييم. از نظر گيلفورد تفكر واگرا، مترادف« خلاقيت» مي باشد.

 

پيشرفتهاي بشر اختراعات و اكتشافات او، همه مديون اين نوع تفكر مي باشند. ولذا ضروري است كه به شناخت و پرورش اين ويژگي ذهن انسان توجه بيشتر مبذول شود و نكته جالبي كه اينجا مطرح مي شود، اين است كه اكثر انديشمندان و متخصصان تعليم و تربيت و روانشناسي معتقدند كه خلاقيت در همه افراد بشر بصورت بالقوه وجود دارد و همانگونه كه گفته شد از خصائص بارز بشري است  ولي در اكثر آنها امكان رشد و شكوفايي پيدا نمي كند. آندرسون مي گويد : «خلاقيت در كودكان امري همگاني است درحالي كه در بين بزرگسالان تقريباً وجود ندارد. به همين جهت اين سوال پيش مي آيد كه : چه بر سر اين توانايي عظيم و همگاني بشر مي آيد؟ »

 

خلاقيت در نظام آمــــوزشـــي:

يكي از مشكلات ما در نظام آموزشي ناكارآمدي كه داريم اين است كه  اغلب سيستم هاي آموزشي ما به جاي تأكيد بر استفاده از قدرت شگفت انگيز مغز براي ايجاد افكار جديد و ايده هاي نو و تبديل آنها به واقعيت، به انباشتن و ذخيره سازي اطلاعات مي پردازند. ولي در عصري كه ما زندگي مي كنيم با توجه به تغيير و تحولات سريع و انفجار دانش و اطلاعات و استفاده از تكنولوژي هاي جديد كه امكان دسترسي به هر نوع اطلاعات را در آن واحد براي ما ميسر مي سازد، نيازمند كسب مهارتهاي تفكر خلاق، قابل انعطاف و دقيق هستيم و نكته مهمي كه بايد به آن توجه داشت اين است كه خلاقيت قابل پرورش و رشد باشد و اين مستلزم تغيير و تحول در نظام آموزشي و به كار گيري شيوه هاي خاصي است كه بايد دست اندر كاران تعليم  و تربيت از سطوح  بالاتر گرفته تا مديران و  معلمان مدارس و حتي  اولياي دانش آموزان به آن توجه نمايند.

 

خــــــلاقيت و هـــــــــوش :

تعــاريف خلاقيــت:

۱- خلاقیت را شيوه اي در حل مسئله ميدانند كه همراه با نوآوري و ارزش اجتماعي است.

۲- خلاقيت حل يك مشكل يا سلسله اي از مسائل كوچك و بزرگ است.

۳- خلاقيت تحولات دامنه دار و جهت دار در فكر و انديشه انسانهاست، بطوري كه فرد توانايي تركيب عوامل قبلي به طرق جديد را بدست مي آورد.

 

در ارتباط با خلاقيت سوالي كه مطرح مي شود اين است كه آيا بين خلاقيت و هوش رابطه اي وجود دارد يا نه؟ برخي از متخصصان  يك «الگوي آستانه اي » از خلاقيت ارائه داده اند. طبق اين الگو ميزان هوش فرد بايد از حد معيني بالاتر باشد تا بتواند آثار خلاقي در رشته خود ارائه دهد و براي اين مسئله بهره هوشي 120 را عنوان كرده اند. فراتر از آستانه هوش، دستاوردهاي خلاق به عوامل ديگري نظير سيالي انديشه ها و به متغيرهاي شخصيتي بستگي دارد. همچنين در مورد تواناييهاي مختلف، آستانه هوشي لازم براي ايجاد دستاوردهاي خلاق متفاوت است.

 

در علم روانشناسي اعصاب معتقدند كه تفكر رياضي و كلامي (صحبت كردن، خواندن و نگارش معمول) عموماً در نيمكره چپ مغز انجام مي شود در حالي كه تفكر فضايي، كل نگرانه و خلاق در نيمكره راست صورت مي گيرد. «ند هرمان» در تحقيقات خود به اين نتيجه رسيده است كه افراد از دو قسمت مغز با يك شيوه و با يك فراواني استفاده نمي كنند. دانش آموزاني كه نيمكره چپ مغزشان مسلط است با خواندن درباره يك موضوع ياد مي گيرند در حالي كه دانش آموزاني كه نيمكره راست مغزشان مسلط مي باشد با تماشاي نمايش يا انجام فعاليتهاي عملي ياد مي گيرند. لذا مي توان در زمينه ي آموزش دانش آموزان به اين ويژگيها توجه داشت. تايلور نيز براي افراد خلاق ويژگيهاي شخصيتي خاصي را مطرح مي نمايد. از نظر تايلور افراد خلاق از ويژگيهاي خوش خلقي، باذوقي، كنجكاوي، جويندگي، مهارت در بازسازي عقايد، خودمختاري، استقلال، اثبات خود، پذيرش مثبت از خود و زبردستي، برخوردارند. در مجموع افراد خلاق داراي شخصيتيبسيار پيچيده هستند. همچنين بين خلاقيت و پيشرفت تحصيلي همبستگي مثبتي وجود دارد.

 

چگـــونه مي توان خلاقيت را پــــرورش داد ؟

توسعه سيستم مخابراتي و ماهواره اي و دستاوردهاي  تكنولوژيك سبب شده است كه پيشرفت هاي شگرفي در زمينه آموزش و پرورش پديد آيد. اينترنت و فناوري ارتباط با حذف فاصله هاي جغرافيايي، دانش آموزان را قادر مي سازد تا به اطلاعاتي دست يابند كه قبلاً در كلاسهاي درس يا در كتابخانه ها به آنها دست مي يافتند و ديگر نمي توان تنها با تكيه بر اطلاعات و دانش و روشها و نيازمنديهاي گذشته با واقعيتها و مشكلات آموزشي و پرورشي رويا رو گرديد. فرايند يادگيري دستخوش تغيير است و معلمان نيز يا بايد با اين تغيير همسو شوند يا شكست خورده و عقب بمانند. خلاقيت موهبتي خاص به عده اي خاص از جانب  خداوند نمي باشد، بلكه  نوعي تخصص و مهارت است كه افراد مي توانند آنرا در خود، شكوفا كنند.

 

تثبيت بــــاورهاي غلط :

علت شكست و ناكامي اكثر معلمان در مقابل نو آوريهاي آموزشي، بويژه روشهاي پرورش تفكر، باورهاي غلط و از پيش ساخته آنان است كه در اثر تكرار در طول سالهاي متمادي در آنان تثبيت شده است. مثلاً اكثر معلمان به جاي اينكه روش آموختن و انديشيدن را به شاگردان بياموزند،آنان را در مقابل دانسته ها و واقعيتهاي علمي قرار مي دهند. به عقيده «برونر»، مهم نيست كه فراگير چه مي آموزد، بلكه مهم اين است كه چگونه مي آموزد. چگونه آموختن با انتقال اطلاعات و حفظ و تكرار آنها حاصل نخواهد شد. اگر شرايط يادگيري فراهم شود، شاگردان خود به يادگيري خواهند پرداخت (مهارتهاي آموزشي) معلمان بايد شيوه انديشيدن را به آنان بياموزند. تنها با گفتن، «فكر كنيد» تفكر حاصل نخواهد شد،بايد ذهن پوياي كودكان را در برابر آنچه در دنياي اطراف انها مي گذرد به تفكر و انديشه واداشت افراد جز در حالتي كه با  مسأله اي رو برو مي شوند، به فكر كردن  نمي پردازند. معلم  بايد طرح مسئله كند و از اين طريق  عشق به انديشيدن را در دانش آموزان ايجاد و تقويت نمايد. متأسفانه در سيستم آموزشي به رغم پذيرفتن اين مسئله كه فكر كردن اهميت زيادي دارد و كاري ارزشمند است ولي عملا  چندان توجهي به تشويق دانش آموزان به تفكر نمي شود. معلمان نيز با روشهاي قالبي و ايجاد محيط سخت انضباطي موجب حفظ طوطي وار مطالب درسي در دانش آموزان مي شوند و جلوي هرگونه تفكر سالم و خلاق را مي بندند.

 

"در واقع نظام آموزشي ما از ابتدايي تا دانشگاه، در بهترين حالت خود فقط دانش آموختگاني را بيرون ميدهد كه مانند يك حافظه كامپيوتري؛ تنها انباره اي از اطلاعات هستند بگذريم كه همين اطلاعات هم به روز نبوده و گاه منسوخ و بلا استفاده هستند! "

 

در نظام آموزشي بايد بجاي انتقال و انباشتن حقايق علمي به ذهن دانش آموزان به آنان چگونه فكر كردن و  چگونه ياد گرفتن و چگونه زيستن و چگونه بكار بستن را بياموزند. اساسا هدف نظام آموزشي بايد اين باشد كه به كودك و دانش آموز و دانشجو ، ابزار حل مشكلات را بدهد نه اينكه جواب يك مسئله را به او ياد بدهد مسئله اي كه ممكن است ما به ازاي خارجي هم نداشته باشدپژوهشهايانجام  شده در زمينه  آموزش دهيِ خلاقيت، عمدتاً به اين نتيجه رسيده است كه خلاقيت را مي توان آموزش و پرورش داد. «تورنس و تورنس» (1973)  اشاره مي كنند كه طي 15 سال تجربه در مطالعه و آموزش تفكرات خلاق، شواهدي را ديده اند، كه نشان مي دهد،خلاقيت را مي توان آموزش داد. «فلدهوسن و همكارانش» (1986) مي گويند كه پاسخ به اين سوال كه « آيا خلاقيت را مي توان آموزش داد؟» مثبت است. « سندرز و سندرز» در كتاب «آموزش خلاقيت از طريق استعاره» تأكيد مي كنند كه براي پرورش خلاقيت بايد به كودكان و نوجوانان امكان تفكر داد و  آنان را از انجام فعاليتهاي قالبي و از پيش تعيين شده تا حد امكان برحذر دانست. (پژوهشهاي روان شناختي)

 

مــــوانعي كه بر سر راه رشد خلاقيت در كـــودكان وجود دارند:

موارد زير توسط تورنس پيشنهاد شده است :

۱- احترام گذاشتن به سوالات كودكان و راهنمايي آنها جهت يافتن جوابهاي خود.

۲- احترام گذاشتن و توجه به عقايد اصيل و غير عادي دانش آموزان.

۳- ارزش گذاشتن به عقايد كودكان و پذيرفتن عقايدي كه پذيرش آنها در كلاس ممكن است.

۴- هرگز قضاوتي در مورد رفتار كودكان بدون اين كه علل و نتايج آن تشريح گردد، نبايد به عمل آورد.

۵- گاهي اوقات بايد كودكان را آزاد گذاشت تا كارهايي را كه خودشان مي خواهند، انجام دهند.

مهمترين نكته اي كه تورنس مطرح مي كند اين است كه استفاده از اين اصول بايد بگونه اي مرتب و مداوم و هماهنگ صورت گيرد.

 

مــــوانع خلاقيـــت :

۱- يكي از موانعي كه بر سر راه خلاقيت دانش آموزان وجود دارد، نحوه ي نگرش و تفكر دانش آموزان درباره خودشان است، ايجاد خودپنداره مثبت و كاهش اضطراب مي تواند در اين زمينه موثر باشد.

۲- گاهي معلمان نسبت به دانش آموزان تيزهوش و با استعداد كلاس احساس منفي دارند و نسبت به آنها سوگيري منفي انجام مي دهند.

۳- كمبود پشتكار و تحمل اندك دانش آموزان از ديگر موانع خلاقيت مي باشد.

۴- محدود كردن بيش از حد كنجكاوي كودكان، چه در محيط خانه و چه در محيط آموزشگاه و همچنين سركوب قوه تخيل و خيالبافي كودكان.

۵- استفاده از نمره امتحاني به عنوان اهرم فشار در جهت ايجاد همنوايي بيشتر بين دانش آموزان و تأكيد بيش از حد بر دروس نظري و بي توجهي به دروس عملي.

 

راههــــاي پـــرورش خلاقيـــت در كـــودكان :

 ۱- پـــرورش نيـــروي تخيــل:

يكي از راههاي پرورش خلاقيت در كودكان پرورش نيروي تخيل مي باشد. طرح سوال به شكل پاسخ نگاري يا انشايي، موجب ياد آوري اطلاعات و سازمان دادن آنها و نوشتن منظم و سيستماتيك توسط دانش آموز مي شود. « بهره وريدرست از نوشتن انشاء، تشويق و اهميت دادن به داستانهاي تخيلي بچه ها و ايجاد فرصت براي شاخ و برگ دادن به مطالب ياد گرفته شده، نقاشي و پرداختن به امور هنري زمينه هايي براي پرورش نيروي تخيل است.»

 

۲- تحــــريك حسِ كنجكاوي و كنكاش ذهني كـــودكان:

درگير نمودن فعالانه دانش آموزان در فرايند آموزشي. دانش آموزان بايد از حالت « شنونده و منفعل » به حالت « گوينده و فعال » تبديل شوند.

 

۳- تنـــوع منابــــع درســـي:

« نكته مهم ديگر كه سبب موفقيت دانش آموزان در امر آموزش و خلاقيت مي شود، مسئله آزادي عمل نسبي در انتخاب كتابهاي درسي است. معلم بايد بتواند از كتابهاي گوناگون همراه با كتابهاي اصلي و از قبل تعيين شده در كلاس بهره بگيرد، از دانش آموزان بخواهد كه در كلاس گزارش دهند و جلسه بحث و گفتگوي علمي براي دانش آموزان ترتيب دهد.»

 

۴- تغييــــر در نحـــوه ارزشيابـــي نظـــام آموزشــي:

از ديگر عوامل پرورش خلاقيت در دانش آموزان تغيير نوع ارزشيابي آنها  مي باشد. در ارزشيابي به جاي تأكيد بر سطوح پايين يادگيري از قبيل دانش و درك و فهم به سطوح بالاي يادگيري چون تركيب و ارزشيابي  تأكيد گردد.

 

۵- تنوع شيـــوه هاي آموزشي:

لازم است كه معلمان در فعاليتهاي آموزشي از شيوه هاي مختلف و متنوع از قبيل روش حل مسئله، روش تهيه طرح يا پروژه، روش بحث علمي و روشهاي گروهي، و بارش فكري به تناسب موضوع و موقعيت درسي استفاده نمايند.

 

منابـــــــــع:

۱. اتكينسون، ريتال، «زمينه روانشناسي»، جلد دوم، انتشارات رشد، 1368.

۲. بودر، آلن، ترجمه خان زاده، علي، «خلاقيت در آموزشگاه»، انتشارات چهر، 1358.

۳. حائري زاده، خيريه بيگم، «تفكر خلاق و حل خلاقانه مسئله» نشرني، 1381.

۴. شعباني، حسن، « مهارتهاي آموزشي و پرورشي»، انتشارات سمت، 1371.

۵. ماهنامه پيوند، شماره 279، دي ماه 1381 و شماره 275، تابستان 1381.

۶. ماهنامه رشد معلم، شماره3، سال بيست و يكم، آذرماه 1381، شماره 3، سال نوزدهم آذرماه 1379.

۷. ماهنامه پژوهشهاي روان شناختي، شماره هاي 1 و 2، تابستان 1372.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 ساعت: 22:14 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

ارزشيابی تکوينی

بازديد: 155

امروزه نتيجه مداري چيزي است كه ذهن و انديشه تربيتي ما را در مدارس شكل مي دهد و به همين دليل ارزش يابي هاي پيشرفت تحصيلي بر نتيجه نهايي يادگيري متمركز شده و امتحانات پاياني نقش اصلي را ايفا مي كنند و پايه قضاوت در مورد آن چيزي قرار مي گيرند كه دانش آموزان به آن دست يافته اند . در اين نوع ارزش يابي ها دانسته ها تنها چيزي هستند كه مورد سنجش قرار مي گيرند و چگونه دانستن ، توانستن و عمل كردن در جريان آن محو و ناپيدا مي شود.ارزشيابي تكويني با پيش بيني سهم براي فرآيند يادگيري در ارزش گذاري به جريان رشد دانش آموزان رويكردي را به وجود آورده است كه از طريق آن مي توان هويت فردي دانش آموزان را نيز مورد توجه جدي قرار داد . توجه به فعاليت هاي مستمر دانش آموز در قالب سنجش عملكرد و نحوه كوشيدن دانش آموزان ضمن آشكار كردن سرمايه منحصر به فرد فطري هر كدام از آن ها امكان توليد دانش و نو آوري و خلاقيت را فراهم مي كند.

 

ارزشيابي تكويني يا مستمر با فر آيند ياددهي ـ يادگيري يك پارچه مي شود و در سرتاسر دوره آموزش تداوم مي يابد. اين نوع ارزشيابي، هم بر فرآيند يادگيري و هم به بازده يا فر آورده هاي يادگيري تاكيد دارد. نتايج آن براي معلم و دانش آموز بازخوردي فراهم مي كند كه نشان مي دهد هدف هاي آموزشي تا چه اندازه تحقق يافته است. معلم با استفاده از اين بازخورد در مورد انطباق برنامه و روش هاي آموزشي با سطح يادگيري و نيازهاي دانش آموزان تصميم مي گيرد. بازخورد حاصل از ارزيابي تكويني به دانش آموزان فرصت مي دهد تا نسبت به آنچه ياد مي گيرند توجه كنند ، مهارت ها و توانايي هاي فكري خود را پرورش دهند و با كسب آگاهي از نقاط قوت و ضعف خود، در جهت رسيدن به اهداف آموزشي ، رفع نارسايي ها و پرورش و تقويت جنبه هاي مثبت خود گام بردارند.

 

بازخورد مثبت و منظم ، بخش ارزشمند فرآيند ياددهي ـ  يادگيري است و به دانش آموزان كمك مي كند تا از ميزان يادگيري خود آگاه شوند. بازخورد توصيفي عبارت از ارائه اطلاعات به دانش آموزان در باره كيفيت پيشرفت آنهاست. شيوه بازخورد در مورد كيفيت عملكرد دانش آموزان اطلاعاتي را در اختيار آن ها مي گذارد كه در چه زمينه اي خوب و يا ضعيف عمل كرده اند و اين در حالي است كه تا پايان در مورد كيفيت فعاليت هيچ داوري صورت نمي گيرد. ديگر آن كه بازخورد اغلب شامل پيشنهادهايي است كه چگونه دانش آموز مي تواند در كارهاي آينده عملكرد خود را بهبود بخشد. همين كه دانش آموز احساس كند به سوي موفقيت پيش مي رود، سطح اعتماد به نفس وي افزايش مي يابد و نياز به پاداشهاي بيروني به تدريج جاي خود را به انگيزه دروني مي دهد. از آنجا كه دانش آموزان ابتدايي و سالهاي اول راهنمايي تحصيلي بيش تر برایرسيدن به هدف هاي كوتاه مدت تلاش مي كنند و كم تر در مورد هدفهاي بلند مدت مي انديشند ،لذا به ارزشيا بيهاي مستمرو منظم واكنش مثبتتري نشان ميدهند. به همين دليل، تاكيد نظام آموزشي در اين سطح بايد بيشتر به ارزشيابيهاي تكويني و مستمر معطوف باشد.

 

ارزشيابي تكويني با استفاده از فنون مختلف مانند تهيه گزارشهاي كتبي يا شفاهي، اجراي طرح هاي تحقيقي، مشاهده رفتار دانش آموز، چك ليست، كارنما و ... انجام مي گيرد. در اين نوع ارزشيابي معلم ممكن است رفتار دانش آموزان را در موقعيتهاي مختلف آموزشي مشاهده و مشاهداتش را به طور منظم يادداشت كند. او بر اساس مشاهده رفتار دانش آموزان اطلاعات جامعي را در باره رفتار آنان از طريق چك ليست جمع آوري مي كند. او ممكن است از آنها بخواهد كه با جمع آوري نمونه هايي از تكاليف و يا پژوهش هايي كه انجام مي دهند، به تدريج كار نمايي فراهم كنند و به معلم ارائه دهند. روشهاي اخير به ويژه موجب مي شود كه دانش آموزان در قبال يادگيري و پيشرفت خود احساس مسئوليت كنند و بدين وسيله احساس مسئوليت در آنان پرورش مي يابد.

 

ضــــرورت ارزشيابـــي تــــوصيفي و ارزشيابــــي آن :

منظور از روشهاي توصيفي در ارزشيابي توجه به رويكردي است كه در آن معلم تغييرات و تحولات ايجاد شده در دانش آموز را با فنون متفاوت بررسي كرده و به صورت مشروح بر اساس شاخص هاي پيشرفت و يا اهداف از پيش تعيين شده به اطلاع دانش آموز و ولي مي رساند  بررسي نظام ارزشيابي كشورهاي مختلف جهان نشان مي دهد استفاده از كارنامه توصيفي امري رايج و داراي سابقه اي طولاني است . در كشور فرانسه روش نمره گذاري استفاده از طيف با عبارات توصيفي : بالاتر از استاندارد ، مطابق استاندارد ، ناسازگار با استاندارد و ... مي باشد . در آلمان شش مقوله ويا طيف و در ژاپن استفاده از پنج مفهوم همراه با جملات توصيفي است. خلاصه اينكه در بسياري از كشورهاي مختلف جهان، كارنامه فقط نمرات خام را شامل نگرديده و تمامي فعاليت ها و مهارت ها و نگرش كودك، توصيف و ارزشيابي مي شود. ارائه نمره صرف ضمن ايجاد رقابت و اضطراب، يادگيري و پيشرفت تحصيلي دانش آموزان راتحت الشعاع قرار داده و با ايجاد افسردگي، بخش زيادي از منابع و استعدادهاي بالقوه انساني و اقتصادي را تلف مي نمايد . برخورد معلمان و والدين و ارزش بيش از حد قائل شدن به امتحان و تكراربيهوده آن و استفاده  ابزاري از آن باعث ايجاد دلسردي از تعليم و تربيت و امتحان با اين سبك و سياق، نقطه پايان رهايي از درس و تحصيل محسوب مي شود. در اين طرح معلم فعاليت هاي خود را در جهت تحقق اهداف آموزش و پرورش در چهار بعد شخصيت ( عقلاني ، اجتماعي، عاطفي و جسماني ) سازمان داده و به منظور آگاهي از ميزان تحقق اهداف در ابعاد شخصيت از اطلاعات كمي و كيفي با توجه به منابع زير استفاده مي نمايد.

 

چك ليستهـــــــا:

عبارت است از فهرست مفاهيم، مهارتها، فر آيندها و نگرشهاي ويژه . از چك ليست ها مي توان در موقعيتهاي خاص استفاده كرد و از آن ها به عنوان ارزشيابي تكويني استفاده نمود . يعني اطلاعات به دست آمده را براي بهبود مراحل بعدي آموزش مورد استفاده قرار داد. اگر چك ليستها نسبتا مكرر در طول يك دوره ي تحصيلي اجرا شود دور نمايي از وضعيت دانش آموز به دست مي دهند. همچنين فهرست رفتار به معلم كمك مي كند كه از اهداف تربيتي بسيار دور نشود و براي تحقق آن ها بكوشد.

 

 بـــــرگه هــــــــاي ثبت گــــــــزارش :

عبارتند از توضيحات نوشته شده از جريان رشد و پيشرفت دانش آموز كه معلم آنها را تهيه و نگهداري مي كند. به عبارت ديگر، گزارش توصيفي از مشاهده دانش آموز در موقعيتهاي مختلف مي باشد كه معلم مي تواند آنها را در دفترچه يا پوشه نگهدارد. اطلاعات به دست آمده از طريق برگه هاي ثبت گزارش براي آگاهي بهتر از جنبه هاي عاطفي و اجتماعي دانش آموز مورد استفاده قرار مي گيرد.

 

پــــوشه كـــار يا كـــارنمـــا :

مجموعه اي هدفمند از فعاليت هاي دانش آموز است كه نشان دهنده تلاش ، پيشرفت و دستاوردهاي او در يك دوره زماني معين است. كارنما شامل كارهاي منتخب خود دانش آموز است كه تفكرات او در مورد فعاليتهايش و همچنين نظريات معلم در باره آنها را در بر مي گيرد. كارنما نشان مي دهد كه دانش آموز با استفاده از دانش و مهارتهايش قادر به انجام چه كاري است و عادات كاريش چه قدر موثر هستند. كارنما راهي براي دنبال كردن پيشرفت دانش آموز در انواع گوناگون ارزشيابي در طول سال است.

 

کـــــارنامه ارزشیابـــــی تـــوصیفــــی:

اگر شخصيت را داراي چهار بعد عقلاني، اجتماعي، عاطفي و جسماني بدانيم، رشد همه جانبه زماني اتفاق مي افتد كه همه ابعاد شخصيت يك فرد رشد يابد. كارنامه ارزشيابي توصيفي به منظور كمك به معلم جهت توجه به رشد همه جانبه دانش آموزان تهيه شده است. اين كارنامه شامل حداقل اهدافي است كه معلم ميتواند براي رشد همه جانبه دانش آموزان سال اول  ابتدايي، تدارك ببيند. از معلم انتظار مي رود در چهار مرحله از سال ( هر دو ماه يكبار ) ميزان پيشرفت دانش آموزان را در كارنامه ارزشيابي توصيفي، ثبت كند. كارنامه ارزشيابي توصيفي، در هر مرحله با استفاده از اطلاعات بدست آمده از طريق چك ليستها، برگه هاي ثبت گزارش، پوشه كار و ديگر ارزيابيهاي تكويني با استفاده از علائم درحد انتظار نزديك به انتظار نياز به تلاش بيشتر تكميل مي گردد.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 ساعت: 22:13 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

الگوهای تدریس

بازديد: 173

از بدو پيدايش انسان تاكنون, روشها و فنون در تعليم و تربيت و يادگيري به عنوان امري مستمر و دائمي معمول و متغير بوده است و در اعصار مختلف, انسان براي سهولت يادگيري و انتقال مفاهيم از ابزارهاي مختلف استفاده ميكرده است. يكي از ويژگيهاي انسان, اثرپذيري و اثرگذاري آن در خانواده, مدرسه, اداره, جامعه, و جهان است. برقراري ارتباط در محيط هاي آموزشي صورت مي پذيرد كه نتايج آن معادل كردن مسائل عاطفي, روحي و ذهني انسان ها باشد؟ و با كدام روش مي توان رفتارها و برخوردهاي مطلوب و منطقي ايجاد كرد كه نتايج آن متعادل كردن رفتارهاي غيرمتعادل, عادات ناپسند, و عكس العملهاي منفي انسانها باشد؟ با كدام روش ميتوان در گفتار, رفتار, و اعمال خود تغيير ايجاد كرد كه نتايج آن در محيطهاي كاري شوق, شادي, و خشنودي همراه داشته باشد؟

 

شكل گيري روند طبيعي انسان, چون خوگرفتن, عادت كردن در محيطهاي خانوادگي, مدرسه, و سازمان امري طبيعي و خصيصه اي انساني است كه در موقعيتهاي مختلف زندگي شكل ميگيرد. حال اگر ضرورت تغيير در روشهاي انجام دادن كار به لحاظ سرعت, دقت, صحت, و كيفيت انجام كار پيدا شود در نخستين وهله واكنش نشان ميدهد. چون آشنايي و تسلط در استفاده از روشهاي جديد انجام دادن كار را ندارد. خواهان حفظ وضع موجود است و در برابر هرگونه تغيير و تحول در وضع موجود است و در برابر هرگونه تغيير و تحول در شيوه هاي انجام كار معترض ميباشد. در اغلب دستگاههاي اداري مقاومت در برابر تغيير و تحول و به كار نگرفتن روشها و شيوه هاي مطلوب ديده ميشود. متاسفانه در بخش آموزشي كماكان همان روشهاي قديمي و سنتي استاد ـ شاگردي و متكلم وحده بودن را در برنامه هاي آموزشي بطور يكسويه به كار مي گيرند.

 

در حاليكه انسان معاصر امروزي در يك چرخشگاه تمدني قرار گرفته است كه همه امور در حال گذر و ناپايدارند. به اين معني كه هدف ها, راهبردها, موازين, اصول و روابط اجتماعي, عهدنامه ها و ميثاق هاي اجتماعي, محيط زيست, فنون, تكنيك ها, اطلاعات, سيستم ها و روش هاي انجام كار در حال تغيير و تحول هستند. در عصري حركت مي كنيم كه هر لحظه پديده هاي جديدي در زمينه هاي مختلف وارد بازار كار و مصرف مي شود. حال در شرايط كنوني چگونه ياد دهندگان به خود اجازه مي دهند كه با ابزارهاي گذشته در برنامه هاي آموزشي حرفه اي و تخصصي از روشهاي جديد آموزش استفاده نكنند و بعد تصور كنند كه در كارشان اثربخشي, كارآيي و بهره وري دارند؟ فعلاً روش برخورد استادان و مدرسان در كلاس ها بيشتر تئوريك است تا كاربردي, هر چند زمينه هاي تئوريك و كاربردي, تعامل گريزناپذير با يكديگر دارند. اما بحث بر سر ارتقاي سطح علمي فراگيران است كه استادان و مدرسان در ارائه مطالب تئوري بيشتر در كلاس هاي عملياتي و كاربردي با استفاده از روش هاي مربوط برخورد مي كنند.

 

ناكارآمدي روش ارائه مطالب تئوري, تجربه سال هاي گذشته كشورهاي پيشرفته است كه به صورت تحكمي و تعبدي برخورد مي كردند ولي امروزه به لحاظ مشاركت مستقيم فراگيران در امر يادگيري تحول چشمگيري در خلاقيت و نوآوري و كشف پديده هاي جديد به وجود آمده است. البته لازم به ذكر آنكه بايد اين نكته را نيز به خاطر داشت كه در انتخاب روش هاي تدريس فقط توانايي ها و قابليت هاي ذهني و فيزيكي مدرسان و استادان مورد توجه قرار نمي گيرد, بلكه در اجراي فرآيند يادگيري, شخصيت, منش, نحوه برخورد از لحاظ روحي, عاطفي و ذهني نيز مورد نظر هستند و مضافاً اينكه متناسب با نيازها, سطح, و تفاوت هاي فردي فراگيران بايد روش هاي آموزشي مناسب انتخاب شود تا حداكثر استفاده بهينه از عوامل موثر در امر آموزش هاي حرفه اي بشود. زيرا برخي از فراگيران به لحاظ تفاوت هاي فردي فقط با ديدن (تصاوير, نمودارها, جداول آماري و دادن نمايش و به تصوير كشيدن كلمات روي وايت برد) زمينه و قدرت يادگيري دارند و بعضي از فراگيران با شنيدن صوت و آهنگ صدا (سخنراني ها, گفت و شنودها, شعارها, راديو و تلويزيون, و ساير وسايل صوتي) بيشتر قدرت يادگيري دارند. عده اي از فراگيران از طريق حركات بدني (به كار بردن دست, پروژه هاي حركتي ورزشي و تكان دادن سر و صورت, گردش هاي علمي و كارهاي كارگاهي و عملياتي) زودتر از ديگران به نتيجه مي رسند و تعدادي هم در شرايط طبيعي طبق برنامه آموزشي از قبل تعيين شده بر اساس اصول و ضوابط خاص و نظام حاكم بر امور آموزشي ياد مي گيرند. در نهايت بعضي فراگيران در شرايط بهتر يادگيري قرار مي گيرند كه در انتخاب موضوع, تنوع مطالب آموزشي, زمان, مكان و شيوه هاي حضوري و غيرحضوري خود نقش دارند. 

خلاصه آنكه مدرسان و استاداني مي توانند در تدريس موفق باشند كه به انواع فنون و روش هاي يادگيري آگاهي و تسلط داشته باشند تا در اجراي فرآيند آموزشي هدف هاي آموزشي تحقق پيدا كند. يادگيري در واقع نتيجه دادوستد اطلاعاتي بين فراگيران و فرادهندگان و محيط آموزشي است كه فراگير ياد بگيرد و فرادهندگان ياد بگيرند كه چگونه ياد بدهند.

 

نظــــام آمــــــوزش و پـــــرورش

منظور ما از نظام آموزش و پرورش، نظام رسمي آموزشي كشور از مقطع ابتدايي تا پايان دوره دبيرستان مي باشد. تأثير شگرف و اساسي نظام آموزش و پرورش به خصوص در مقطع ابتدايي و راهنمايي در باروري و شكوفا سازي فرآيند اعتماد انكار نكردني است. مدرسه اولين مكاني است كه كودكان در آن به طور منظم آموزش مي بينند. بنابراين نحوه برخورد، سطح معلومات، شيوه تدريس و روان سالم معلمان در دانش آموزان تأثير عميق بر جاي مي گذارد. كودكان و نوجوانان شيوه گفتار و رفتار معلمان خود را به عنوان راهنماي عمل مي پذيرند و در اكثر موارد از آنها تقليد مي كنند. بنابراين ضروري است كه در تدوين قوانين آموزشي، استخدام معلمان و دبيران مجرب و خلاق، محتواي دروس، انتخاب مديران شايسته، برنامه درسي، نحوه تدريس و ساعات تدريس، دقت و وسواس بسياري روا داريم. در باب نقش مثبت و منفي نظام تعليم وتربيت رسمي، علماي تقليد و تربيت، فلسفه، روان شناسي و جامعه شناسي، مطالب بسياري را عرضه نموده اند و از جانب مختلف كاركردهاي اين نظام را بررسي كرده اند.

 

يكي از متفكران برجسته اي كه در دهه 70 ميلادي، ايده هاي بكر و ارزنده اي را در اين زمينه مطرح نمود، «ايوان ايليچ» انديشمند روسي بود. وي معتقد بود كه نظام آموزش و پرورش رسمي، روحيه خلاقيت ابتكار و اعتماد به نفس را در دانش آموز از بين مي برد و در عوض وقت آنها را با مواد آموزشي كه هيچگاه به درد زندگيشان نمي خورد تلف مي كند. وي معتقد به مدرسه زدايي از جامعه بود. به نظر وي بايد شيوه اداره مدارس و محتواي دروس تغيير مناسبي نمايد. بسياري از ايده هاي « ايوان ايليچ » در مورد پارهاي از نظام هاي آموزشي در جهان هنوز هم مصداق دارد. مؤلف كتاب « هنر و علم خلاقيت » در اين زمينه مي نويسد :


" يكي از توجيه پذيرترين اتهامهايي كه ميتوان عليه نظام آموزشي ما عنوان كرد فراموش كردن آفرينشگري ذاتي نوجوانان و يا غالبا فرونشاندن آن است. "

 

بنا به دلايل مختلف اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و تاريخي نظام آموزش و پرورش رسمي كشور ما نيز افتهاي بسياري دارد كه مجال بسط آن در اين مختصر نميباشد. اما بطور گذرا اشاره ميكنيم كه عموم رشد روحيه خلاقيت، شكوفايي، ابتكار، نوآوري و اعتماد به نفس در دانش آموزان (كه سرانجام دانشجويان فردا خواهند بود) ايفا نمايد، لازم است موارد زير در مدارس و دبيرستانها مورد نظر قرار گيرد:


ايجــــاد خـــلاقيت:

علماي تعليم و تربيت معتقدند كه خلاقيت و آفرينش گري در يك دانش آموز متوسط، به اندازه خلاقيت در يك نابغه، امري طبيعي است. خلاقيت را از دو راه مي توان در آموزش و پرورش رسمي وارد كرد. راه اول، تدريس آن به عنوان يك درس و بامهارت تازه و راه دوم، تغيير شكل برنامه هاي تحصيلي فعلي است. دو دليل براي برتري راه دوم وجود دارد: 
1ـ هنوز آگاهي ما درباره خلاقيت و افزايش گري چندان نيست كه بتوانيم آن را به طور مؤثري به عنوان موضوع درسي مجزايي تدريس كنيد.

2- مهمتر از آن افزايش گري فرآيندي مجزا نيست بلكه تركيبي از بسياري فعاليتهاست. اگر قرار است شخص از تمامي استعدادهاي خود بهره گيرد بايد بياموزد كه در موقعيتهاي مختلف و درباره موضوعات متنوع، خلاقانه فكر كند. به عبارت ديگر ذهن دانش آموز هم زمان با اينكه تربيت مي شود تا منطقي بينديشد،بايد تربيت شود تا خلاقانه فكر كند.

 

ايجــــــاد ابتكـــــار:

بايد دانش آموزان را به دانش ايده ها، انديشه ها وتفكرات جديد وبكر تشويق نماييد. معلم لازم است در تمامي دروس علاوه بر اينكه خودش انديشه هاي جديد و بكري را ارائه مي دهد پذيراي ايده هاي جديد دانش آموزان خود باشد و به انديشه هاي آنان احترام بگذارد.
مثلاً مي توان از دانش آموزان خواست كه به جاي ارائه گزارش توضيحي از يك كتاب، مجله يا مقاله، آنهارا شخصا ارزيابي نموده و مورد نقد و بررسي قرار دهند، هدف اين است كه كلاس را وادار كنيم تا خواهان بدست آوردن كتاب و مطالعه آن شوند، اين خطر وجود دارد كه معلمان به سبب اصرارشان در انتقال دانش پذيرفته شده خيلي زود جريان انديشه هاي كودك را قطع كرده و آنها را سانسور كنند و بدين ترتيب به ريشه هاي تفكر خلاق، آسيب بزنند.

 

نظام آموزش و پرورش، تفكر صحيح را بيش از حد مورد تأكيد قرار داده است و كمتر ابتكار را مد نظر قرار داده است. براي مسائلي كه فقط يك راه حل و يك روش عمل دارند اهميت زيادي قائل بوده و خيلي كم به مسايلي پرداخته است كه نيازمند گوناگوني روش ها و راه حل ها هستند. لازم است معلمان، دانش آموزان را به تفكر وتعمق عادت دهند تكيه صرف بر حافظه دانش آموزان و انتقال معلومات به آنها، قدرت آفرينندگي و ابتكار را در آنان ايجاد نمي كند. هنر يك معلم موفق و مجرب اين است كه شيوه فكر را به دانش آموزان بياموزند، براي اين كار لازم است در ذهن دانش آموزان ايجاد سؤال نمود و كنجكاوي آنان را برانگيخت. تشويق دانش آموزان به مطالعه و نگارش مطالب متنوع و ايراد كنفرانس وسخنراني در كلاس درس، روحيه ابتكار و اعتماد به نفس را در آنان بارور مي نمايند. خوشبختانه معلمان هر روز درباره اين نكته آگاهي بيشتري كسب مي كنند كه انتقال مطالب درسي به رغم ضرورت خود في نفسه كافي نيست. يكي از عناصر اساسي تعليم و تربيت توانا كردن افراد براي هضم و جذب شرايط جديد، تجربه هاي نوين، انديشه هاي تازه و توانايي ابتكار عمل است.

 

ايجـــــاد رقــــــابت

ايجاد رقابت، همكاري گروهي، انجام پروژه هاي دسته جمعي و پذيرش مسئوليت در مدرسه توسط دانش آموزان، اعتماد به نفس آنان را افزايش خواهد داد، چرا كه در رقابتهاي سالم و جهت دار هر دانش آموزي با توجه به توانايي ها، استعدادها و ظرفيت وجودي خويش سعي مي كند موفقيت را نصيب خويش سازد و در اين فرآيند، زمينه شكوفايي استعدادها و اعتقاد به خود فراهم مي شود. علاوه بر اين در فعاليتهاي گروهي هر فردي علاوه بر اينكه نقاط ضعف خود را كاهش مي دهد، سعي مي كند نقاط ضعف ديگران را نيز رفع نمايد.در فعاليت و رقابت گروهي اين حقيقت به وضوح نمايان مي شود كه افراد قوي هم ، مواضع ضربه پذير دارند ،بنا بر اين دليلي ندارد كه دانش آموزان ضعيف و متوسط توانائيهاي بالقوه خود را ناديده بگيرند معلمان با ايجاد چنين فضايي به نحوه مطلوب مي توانند اعتماد به نفس را در دانش آموزان خود پرورش دهند.

 

بــــر انگيختن حـــس كنجكـــــاوي:

يكي از رسالتهاي مهم آموزش و پرورش خلاق، برانگيختن حس كنجكاوي و نوجويي دانش آموزان نسبت به خويشتن، جهان هستي و جامعه است. معلم موفق بايد آرامش ذهني دانش آموزان را بر هم زند، در حقيقت «سيال سازي ذهن» دانش آموز يكي از وظايف معلمان انديشمند است. به عنوان سؤال مي توان از دانش آموز پرسيد كه اگر برخي از شرايط زندگي آنها تغيير كند، چه اثري بر آنها خواهد گذاشت؟ ويا اگر مي توانستيد ذهن مردم را بخوانيد و يا آينده راپيش بيني كنيد، يا اگر بال در مي آورديد و اگر درجه حرارت به صفر برسد و… چه اتفاقي مي افتاد؟ معلم بايد دائما عقايد كنوني دانش آموز را با مورد سؤال و ترديد قرار دهد، براي اين منظور، معلم بايستي پيوسته، دانش آموز را با شواهدي روبرو سازد كه با اطلاعات قبلي او در تعارض باشد. برانگيختن حس كنجكاوي و نوجويي باعث مي شود كه دانش آموزان از استعدادها و توانايي هاي نهفته و بالقوه خود استفاده نموده و آنها را در عالم خارج به فعليت برسانند.

 

تشـــــويـق سختكوشـــــي و پشتكـــــار:

اعتماد به نفس علاوه بر شرايط ذهني و رواني، شرايط عيني و بيروني هم دارد. يكي از شرايط مهم عيني، تلاش، پشتكار، سخت كوشي، نظم پايدار در ميدان عمل است. نوجوانان و جوانان بايد بياموزند كه اعتماد به نفس بدون تلاش و جديت صرفا روحيه اي ذهني است و در مقام عمل ارزش چنداني ندارد. فردي كه مي تواند سرمايه هاي عظيمي از استعدادها و خلاقيت در اختيار دارد، اما هيچكدام از اين استعدادهاي خدادادي را بكار نمي گيرد هيچ فرقي با يك انسان فاقد استعداد نمي كند. بايستي معلمان اين نكته مهم را به دانش آموزان بياموزند كه انسانهاي موفق خلاق و كارآمد در عرصه هاي مختلف اقتصادي، اجتماعي، سياسي، علمي، فرهنگي و ديني با تلاش و جديت به كمال و شكوفايي رسيده اند. بدين ترتيب دانش آموزان پي مي برند كه آفريده هاي مهم و اساسي، خلق الساعه شكل نگرفته اند، بلكه محصول كار سخت، پيگير، آزمون مداوم و استفاده درست از موفقيتهاي ديگران است.

 

خــــــود شكـــــوفايـي:

يكي از وظايف بسيار مهم نظام آموزش جامعه، ايجاد خود شكوفايي در ذهن نوجوانان و جوانان است. خود شكوفايي را مي توان «بروز خود بعنوان يك شخصيت بي همتا دانست.» خود شكوفايي، نيازمند خود آگاهي است. مدارس، دبيرستان ها و دانشگاه ها بايد دانش آموزان و دانشجويان رانسبت به توانايي ها واستعدادشان آگاه سازند. آنان در آغاز تحصيل بايد اين حقيقت مهم را بدانند كه خود بي همتايي را مي سازند وآينده بي همتايي را هم خواهند داشت. همين كه دانش آموزان بالغ شد، بايد اساس بي همتا شدن را در او عميق و كامل كرد. او بايستي از همان سال اول مدرسه، به بي همتايي هر يك از اطرافيان خود نيز پي ببرد. بدون اعتقاد به زيستن براي خود شكوفايي و ياري ديگران در شكوفا سازي خويش، تلاش براي پرداختن به خود، به نوعي انحطاط ناسالم خود پرستي منجر مي شود. خود خلاق براي شكوفايي درست، به خودهاي ديگر نيازمند است. نكته ديگري كه به عنوان حسن ختام اين بخش از نوشته، مي توان مطرح نمود اين است كه تمامي مواردي كه شرحشان رفت، زماني مفيد فايده خواهند بود كه معلمان، دبيران، مربيان و اساتيد خودشان عملا آنها را دروني نموده و بدانها پايبند باشند. مربيان بايستي خلاق، مبتكر، كنجكاو، محقق، با اعتماد به نفس، سخت كوش و خود شكوفا باشند، در غير اينصورت رهنمودهاي تربيتي بلا اثر خواهند بود.

 

تغييــــر جهــت در مهــــارتهـا و روش شغلــــــي

مشاغل در حال تغيير و وظايف شغلي متغير, نيازمند تحولات سريع در استعدادها و تواناييهاي كاركنان است. در عصر صنعت كه فعاليتهاي عمدتاً در چكش كاري, سوهان كاري, دريل كاري, ضربه كاري و غيره متمركز بود. تلاش انسانها اساساً از فعاليتهاي مربوط به حيطه روان حركتي ناشي ميشد, اما در عصر حاضر كه عصر رشد و ظهور فعاليتهاي اتوماسيون و پردازش اطلاعات است ضروري مينمايد كه نيروي انساني از فكر و مهارتهاي فكري و خلاقه او تغذيه شود. اشكال يكنواخت, تكراري و قالبي كار كه حالتهاي ماشيني دارد و جزء ويژگيهاي فهاليتهاي صنعتي سنتي محسوب ميگردد, در حوزه هاي مربوط به تكنولوژيهاي برتر جايي ندارد. در عوض روابط ساختاري بين وظايف كوچك و كل مجموعه و مهارتهاي خلاقه براي اجراي وظيفه در دست انجام, اموري حياتي و ضروري ميشوند. همانطور كه سابقاً كاردانان و صنعتگران هميشه يك دست ابزار دستي همراه داشتند, لازم است كارگران تكنولوژي جديد (كارگران فكري) نيز همواره مجموعه اي از «ابزارهاي فكري» در قالب مهارتهاي شناختي, تفكرات انتزاعي و بصيرتي به همراه داشته باشند.


علاوه بر اين كارگران جديد بايد مهارتهاي خودآموزي را در خود تقويت كنند تا بتوانند در تصميم گيريهاي كارساز, آميزش امور مجزا بر يكديگر و تلاش در جهت يافتن موقعيت هايي براي ابراز خلاقيت, به جاي اطاعت كوركورانه, نقشي فعال ايفا نمايند. به عبارت ديگر, لازم است كارگران امروزي, به گونه اي مستقل تر و با درايت و هوشياري بيشتر, در يافتن راهها و شيوه هاي نوين تلاش كنند و مانند گذشته صرفاً به عنوان ابزاري بدون اراده در كارخانجات مشغول به كار نباشند. بي ترديد اگر كارگران اجراي مهارتها را در ارتباط با دانش فني و مربوط درك كنند در آينده قادر خواهند بود با پر كردن خلاء موجود در زمينه هاي چون توسعه, نگهداري, برنامه ريزي تجهيزات, توليد آزمايشي و كنترل كيفيت, كاري را كه بينابين وظايف يك مهندس و يك كارگر ساده است, انجام دهند.

 

در تحقيقي كه اخيراً در زلاندنو پيرامون مهارتها و دانش موردنياز براي يك تكنسين مدرن انجام شده است, صاحبان شركتها (كه اكثرشان حدود 500 نفر را در استخدام دارند) اين ويژگيها را براي كارگران موردنظر خود اعلام كرده اند:

- قدرت انتقال اطلاعات به ديگران (85 درصد پاسخها).
- توانايي كارهاي عملي و مهارتهاي فني (72 درصد پاسخها).
- مهارتهاي سرپرستي و نظارت (37 درصد پاسخها).
- دانش حقوقي, حداقل تا حدي كه بداند چه نكند و در چه موقعيتي در جستجوي كمكهاي حقوقي در شرايط پيچيده تجاري باشد (در حد زياد).
- مهارتهاي تشخيص نواقص (در مقايسه با سالهاي قبل كه در اولويت مطرح بوده اينك در رده هاي پايين مطرح است)

 

مركز ملي تحقيقات آموزش هاي حرفه اي دانشگاه اوهايو در آمريكا در تحقيقي پيرامون صنايع, گزارشي ارائه داده كه در آن صاحبان صنايع, مهارتها و دانش موردنياز براي تكنسين ها را به شرح زير اعلام كرده اند:

- آگاهي فني پيشرفته, رياضيات و آمار در سطح بالا, داشتن تفكرات سيستمي.
- قدرت استدلال و مهارتهاي فكري در سطح عالي, مهارتهاي كنترل و كيفيت توليد, مهارتهاي حل مسايل و ارتباطات, سواد كامپيوتر, مهارتهاي استفاده از ورودي هاي كامپيوتر و استفاده از آن, مهارتهاي برنامه ريزي و كاربرد, توانايي دسترسي به اطلاعات و استفاده ماهرانه از آن.
- مهارتهاي الكتروني سطح بالا, مهارتهاي مربوط به علم ربات ها.
- توانايي تشخيص نواقص و اشكالات و قدرت تجويز و راه حل مرتفع ساختن نيازهاي آموزشي و بهينه كردن اطلاعات پا به پاي آخرين پيشرفتهاي تكنولوژي.
- در يك جمع بندي مي توان گفت كه ضروري است نيروي كار در تكنولوژي پيشرفته ويژگيهاي زير را دارا باشد: دانش فني عميق تر, مهارتهاي چندگانه گسترده تر, قدرت كاربردي بيشتر, قدرت قضاوت نافذ و سرعت انتقال و سازگاري.

 

تجــــــارب کشـــــورها

ژاپن با توجه به گسترده تر بودن شيوه اتوماسيون در كارخانجات خود, در حال تامين و تربيت تعداد زيادي كارگر است كه اصطلاحاً كارگران ماهر عمومي ناميده مي شود. كارگر ماهر عمومي كسي است كه دانش و مهارتهاي كار را در كل زنجيره كار دارا باشد و نيز صاحب چندين مهارت بوده با تئوريها و دانش موردنياز براي گذراندن دوره هاي فني آشنا باشد, كارگر ماهر عمومي بايد قادر باشد كه تغييرات رخ داده در تكنولوژي هاي توليد درباره خوي اعمال كند, مراحل كار را براي كارگران نيمه ماهر و غيرماهر أماده و تنظيم كند, همچنين بتواند در سرعت بخشيدن به پيشرفت كامل توليد نقش موثر داشته باشد, و بالاخره بتواند به توان كارگري رهبري كننده, عمل كند و روحيه گروه را بالا برد. ژاپن همچنين براي كارخانجات ديگرش كه كوچك يا متوسط هستند ولي كل كار يا جزئي از آن به صورت اتوماتيك انجام مي شود, به دنبال كارگران يك مهارته يا «چند مهارته» است.


" منظور از كارگــــر يك مهارته كسي است كه مي تواند مهارتش را در كار و در ارتباط با دانش فني با دقت و صحت بيشتري بروز دهد و كارگر چند مهارته كسي است كه مهارتهاي را با دقت و صحت در چندين كار مرتبط به هم همراه با دانش فني موردنظر داشته باشد. تفاوت چنين كارگري با كارگر ماهر عمومي در اين است كه كارگر ماهر عمومي تمام كارهاي كارگر چند مهارته را انجام مي دهد و علاوه بر اين وظايف مورد نياز در امر داوري را هم ايفا ميكند. "

 

اين حقيقت كه ژاپن تاكيد خاصي به توسعه «مغزها» و «مهارتها» در نيروي كار دارد تا بتواند از عهده ابداعات و نوآوري هاي تكنولوژيكي برآيد, حقيقتي آشكار است. به سختي مي توان گفت كه ژاپن داراي يك رده مشخص از كارگراني باشد كه بتوان آنها را معادل «طبقه تكنسين ها» دانست. نيروي كار موردنياز در ژاپن از طبقات مهندسان و كارگران ماهر انتخاب و با ديدن آموزش هاي ضمن خدمت فشرده به «كارگران ماهر عمومي» (معادل تكنسين) تبديل مي شوند. با توجه به توسعه صنايع مربوط به تكنولوژي برتر, نياز به چنين نيروهايي به گونه اي روزافزون احساس مي شود. در ژاپن خود اشتغالي مبتني بر كار در خانه, كه قبلاً هم وجود داشته است, باز هم رو به رشد است. استراليا در حدود سال 1974 (1353 شمسي) دريافت كه انقلاب تكنولوژيكي كه در آينده رخ مي دهد تاثيرات عظيمي بر ساختار اقتصادي, صنعتي و اجتماعي آن كشور خواهد گذاشت. اگر اين مسئله مورد بررسي قرار نمي گرفت و به سمتي ديگر تغيير جهت نمي داد, تاثير سوء بسياري بر جاي مي گذاشت و منجر به بيكاري خيل عظيمي از كارگران يقه آبي مي شد, علاوه بر اين امر مي توانست منجر به مهارت زدايي و لطمه به مشاغل آنهايي كه باقي مانده بودند, بشود.


استــــراليا اينك بسيار تلاش دارد كه نيروي كارش داراي مهارتهاي چندگانه و با شناختي در سطح بالا باشند و اين دانش و مهارت را عملاً به كار برند تا كارهاي چندگانه را با ماشينهاي چندمنظوره كه هر روز به تعداد فزاينده اي مورد استفاده قرار مي گيرند, انجام دهند.


زلاندنو دريافته است كه تكنولوژي متحول, مستلزم اين است كه نيروي كار از يك سو به سمت مهارت زدايي سوق داده شود و از سوي ديگر به سمت چندمهارتي شدن حركت كند. همچنين بر تقويت سازگاري, انعطاف پذيري, تحريك پذيري, مهارتهاي ارتباطي خوب و انساني در ميان نيروي كار تاكيد فراواني انجام مي گيرد, تا افراد بتوانند با شرايط تكنولوژي جديد و نوآوري هاي آن انطباق يابند, صاحبان صنايع نيز براي اين خصايل ارزش والايي قائلند.


در كره با مطرح شدن اتوماسيون (شيوه توليد خودكار), مهارتهاي سنتي از ارزش افتاده اند. صنايع اين كشور بر اين نكته تاكيد دارند كه مفهوم «كارگر چندمهارته» امروزه بايد شامل افرادي شوند كه دانش, مهارت و توانايي حل مسايل در ارتباط با شغل مربوط را داشته باشند و علاوه بر اين از تواناييهاي اجرايي هم برخوردار باشند.


در فيليپين اين نظريه مطرح است كه نيروي كار در تكنولوژي پيشرفته بايد داراي طيف وسيعي از مهارتهاي چندگانه اي باشند تا بتوانند تخصصهاي متمركز براي نوع كاري به خصوص را پشت سر بگذارند.در به كارگيري نيرو, نبايد صرفاً تاكيد بر اين باشد كه كارگران «چه چيز را انجام بدهند» و «چگونه انجام بدهند» بلكه كارگران ضمن داشتن طيفي گسترده از سواد تكنولوژيكي, بايد از «چرايي» كار خود نيز باخبر باشند. درباره تشخيص نياز به كارگران چندمهارته در ساير كشورها نيز ترديدي وجود ندارد. به طور كلي به نظر مي رسد كه تكنولوژي متحول مستلزم اين است كه نيروي كار از يكسو به سمت مهارت زدايي (Deskilling) و از سوي ديگر به سمت چند مهارتي شدن حركت كند.

 

همگامــــــي ايـــــران با تحــــولات جهانـــــي:

با توجه به اين واقعيت كه تا سال 1400 تشكيل دهكده جهاني به واقعيت مي پيوندد, ايران نيز متاثر از اين جهاني شدن صنعت و اقتصاد بايد به طور طبيعي عواملي را كه در تحولات اقتصادي و اجتماعي جهاني شدن وجود دارد در برنامه هاي آموزشي خود منظور نمايد. از آنجا كه نظام آموزشي باشد در خدمت توسعه اقتصادي, اجتماعي و فرهنگي كشور باشد, لذا ساز و كاري بايد ايجاد شود كه از آن طريق بتوان ارتباط مستقيمي بين توسعه اقتصادي, اجتماعي و توسعه آموزشي برقرار كرد. از طرفي با توجه به اينكه نظام حكومتي ما جمهوري اسلامي است و بسياري از تعاليم عاليه اسلامي نقش موثري در تعالي بشري دارند, لذا در طرح نظام آينده آموزشي بايد از رهنمودهاي تعاليم عاليه اسلامي استفاده شود. همچنين به منظور دست يافتن به آرمانهاي جمهوري اسلامي و با در نظر گرفتن تحولات اجتناب ناپذير ويژه در بخش فني و حرفه اي كه نقش موثرتري در حل معضل بيكاري و توسعه اقتصادي دارد, تعيين گردد. مبناي برنامه بيست و پنج ساله اقتصادي, اجتماعي, فرهنگي, سياسي جمهوري اسلامي ايران بر پايه توسعه نيروي انساني, طي برنامه 25 ساله (1400-1376) تدوين گرديد كه با توجه به اهميت هر يك از بخشهاي آن, همكاري هماهنگ و منسجمي از سوي بخشهاي مختلف كشور ضروري مي باشد. در ادامه به گونه اي موجز به هدفهاي كيفي كه بايد در توسعه آموزش هاي فني و حرفه اي همواره مدنظر باشد و نيز به استراتژي ها و راهبردهاي لازم در اين بخش اشاره مي شود:


- پرورش جنبه هاي فرهنگي, رفتاري, مهارتي در هنرجويان بر اساس ملاكهاي اسلامي و نيازهاي برنامه توسعه اقتصادي و اجتماعي تا سال 1400.
- ايجاد فرصتهاي مساوي براي كليه افراد جامعه در دسترسي به آموزش هاي فني و حرفه اي در زمينه هاي موردنياز فردي و جامعه.
- افزايش كارايي دروني و بيروني آموزش هاي فني و حرفه اي افزايش مشاركت و نظارت مردم در توسعه آموزش هاي فني و حرفه اي و ارتقاي آموزش هاي فني و حرفه اي. 
- اشاعه دانش فني و گسترش آموزش هاي فني و حرفه اي رسمي و غيررسمي در قالب يك نظام سازمان يافته.
- افزايش نسبت كاركنان فني و تخصصي جامعه و اصلاح ساختار هرم شغلي تخصصي جمعيت شاغل كشور.
- انطباق برنامه هاي درسي و محتواي آموزش ها با نيازهاي جامعه و مقتضيات ناشي از توسعه علوم و تكنولوژي.
- بهبود شاخصهاي كيفي و كمي آموزشي در كليه سطوح.
- مدرنيزه كردن آموزش هاي فني و حرفه اي بر اساس توسعه اقتصادي, اجتماعي.
- تدارك لازم جهت اجراي دقيق نظام آموزش متوسطه.
- اجراي تناسب آموزش فني و حرفه اي در راستاي نيازهاي توسعه كشور.
- افزايش سهم زنان در آموزش هاي فني و حرفه اي.
- نزديك نمودن بخش آموزش به بازار كار.

 

استــــراتـــــژي و راهبـــــردهـا:
1- اخذ عوارض آموزشي در تجارب و صنعت به منظور افزايش كمك به آموزش هاي فني و حرفه اي.
2- ارائه دوره هاي آموزشي براي ارتقاي دانش معلمان فني و حرفه اي با توجه به آموزش هاي نو.
3- يكي نمودن ارزش آموزش غيررسمي و رسمي آموزش هاي فني و حرفه اي از طريق كنترل و يكسان نمودن محتواي دروس برنامه.
4- ارائه انعطاف پذير آموزش هاي فني و حرفه اي و روشهاي آزاد يادگيري آموزش هاي فني و حرفه اي كه مي تواند به ارتقاي يادگيري كمك نمايد.
5- ارائه دوره هاي آموزشي نوين در زمينه مشاوره شغلي و تحصيلي مدارس فني و حرفه اي.
6- ايجاد مراكز مشاوره شغلي.
7- افزايش تعداد مشاوران شغلي و تحصيلي.
8- استفاده از نرم افزار كامپيوتري به منظور توسعه آموزش. 
9- تاكيد بر آموزشهاي زبان خارجه به منظور استفاده بهينه از اطلاعات و يافته ها.
10- كم كردن حجم دوره هاي آموزشي رسمي ـ غيررسمي از طريق تلفيق آموزش با نيازهاي صنعتي.
11- تجديد ساختار استانداردهاي آموزشي.
12- آموزش مربيان و مدرسان آموزش هاي فني و حرفه اي در رشته هاي مربوط به تكنولوژي جديد.
13- توسعه و بهبود سطح زير ساخت هاي (فضاهاي) آموزشي.
14- انتقال تكنولوژي مناسب در راستاي توسعه مناطق روستايي.
15- توسعه سيستمهاي اطلاعاتي.
16- تربيت نيروي انساني در سطح مهارتي و سطوح مياني مديريتي.
17- استفاده از سيستم آموزشي چند رسانه اي با نرم افزارهاي كامپيوتري.
18- استفاده از شبكه به منزله ابزاري جهت تامين نيازهاي مربوط به مواد درسي مناسب و كافي.
19- آموزش نيروي انساني در زمينه هاي مشخص مهارتي جهت تامين نيازهاي بنيادي.

 

استفاده از روشهاي كاربردي در آموزشهاي فني و حرفه اي و تخصصي

روشهاي آموزشي, بخشي از تكنولوژي آموزشي را تشكيل مي دهد و از آنها مي توان به عنوان ابزار تسهيل كننده براي يادگيري و تغيير در نگرش ها, بينش ها و ارزش هاي از پيش تعيين شده استفاده بهينه كرد. روشهاي آموزشي در تعامل عوامل موثر در امر آموزش, زماني مي تواند موثر باشد كه اجزاي آن يعني ياد دهندگان, يادگيران, موضوع يادگيري, زمان و مكان يادگيري و منابع مالي, فيزيكي و انساني براي يادگيري در ارتباط متقابل باشند. روشهاي آموزشي در جدولها و نمودارها نشان داده شده اند؛ هر يك از آنها مي تواند در ايجاد توانايي ها و مهارتهاي شغلي مديران و كاركنان مفيد و سازنده باشد. نقش مربي, مدرس, و استاد در بهره گيري از اين روش ها در برنامه هاي آموزشي به منظور مشاركت, همفكري, برخورد انديشه و تفكر مديران و كاركنان موجب مي شود انگيزه فراگيري و مشاركت براي بحث در فراگيري به وجود آيد. استفاده از روشهاي آموزشي در برنامه هاي آموزشي حرفه اي و تخصصي از طريق مربيان, مدرسان, و استادان در راستاي تحقق هدف هاي آموزشي و ايجاد مهارتهاي ادراكي رفتاري و فني مي تواند رشد و پرورش ذهني, فكري, عاطفي و روحي مناسب را در فراگيران تغيير دهد و در آنها تحول ايجاد كند.

 

راهبــــردهـاي كل مديــــــريت آمـــوزشــــي:

عصر ما عصر ارتباطات و اطلاعات است كه به سرعت نور در تعامل اند. تغيير و تحولات ناشي از آن در زمينه هاي اقتصادي, اجتماعي و فرهنگي قابل توجه است, به نحويكه زمينه هاي ذهني و فكري ما همواره تحت تاثير پديده ها و يافته هاي جديد قرار ميگيرد و در تعاملات فكري مفاهيم جديد جايگزين مفاهيم گذشته ميشود. امروزه سرعت, دقت, و كيفيت امور تابع تحولاتي است كه صاحبان حرفه, صنعت, و فرهنگ در پي كشف بهترين روشهاي ساده و كيفي كردن امور هستند كه در كوتاهترين زمان ممكن به هدفهاي خود دست يابند, اين موضوع ممكن نخواهد شد مگر اينكه تحولي ماهوي و محتوايي در هدف هاي كلان, راهبردها, و برنامه هاي تاكتيكي و عملياتي در امر آموزش سازمانهاي دولتي به وجود آوريم. چگونگي استفاده از روشهاي آموزشي, با توانايي و تسلط مدرسان و استادان در نحوه استفاده از آنها در برنامه هاي آموزشي ارتباط مستقيم دارد تا متناسب با هدفهاي آموزشي, ميزان تغييرات رفتاري تعيين شده در فراگيران حاصل شود. يا به عبارت ديگر استاد و مدرس در كلاس, مهارت استفاده از منابع (نوشتاري, ديداري, و شنيداري) را با استفاده از تكنيكها و ابزارهاي آموزشي به گونه اي داشته باشد كه هدف هاي رفتاري (دانش, توانايي, و بينش) محقق شود. افراد آموزش دهنده كه سالها منابع و امكانات آموزشي را تجربه كرده اند يقيناً خود را در معرض چند سئوال قرار ميدهند.


- آيا در چگونگي اجراي برنامه هاي آموزشي به لحاظ اهميت در ماهيت و نوع آموزش هاي كاربردي و علمي تغيير لازم به وجود آمده است؟
- آيا معيارها و شاخص هاي اندازه گيري براي ايجاد مهارتهاي رفتاري, ادراكي, و فني در اختيار مسئولان آموزشي قرار گرفته است؟
- آيا سازمان هاي آموزشي از منابع صرف شده مالي, فيزيكي, و انساني حداكثر استفاده بهينه را در تحقق هدف هاي آموزشي كرده اند؟
- آيا ميزان تغييرات رفتاري فراگيران را پس از پايان دوره نسبت به آغاز دوره سنجيده ايد؟
- آيا ارزيابي از برنامه آموزشي را در فرآيند ارزشيابي نهايي و پيگيري مشخص كرده اند؟

 

طرح اينگونه سئوالها اولاً, نوعي زمينه سازي و بسترسازي مفهومي براي مسئولان آموزشي است ثانياً, مسئولان آموزشي مذكور با فراهم كردن امكانات و منابع مناسب در جهت رفع نيازهاي شغلي و ايجاد توانمندي ها چه تمهيداتي را در پاسخ به سئوالهاي فوق به وجود آورده است؟ ضمناً اين نكته نيز قابل توجه است, راهبردهاي كلان مديريت آموزشي مركز كه با دورانديشي و تدبير در سه دهه فرهنگ سازي, حرفه اي كردن, و توسعه مديريت تا پايان برنامه سوم توسعه اقتصادي, اجتماعي و فرهنگي كشور برنامه ريزي شده است, تمهيدات جديد را نياز دارد. در اين راستا مسئولان آموزشي و مدرسان در مراكز آموزش مديريت بايد از به كارگيري روش هاي آموزشي يكسويه و انتقال اطلاعات ذهني به صورت انتزاعي پرهيز كنند. روش هاي كاربردي, عملي, و مشاركتي در برنامه هاي آموزشي به گونه اي استفاده شود كه فراگيران در حل مسائل, بررسي موارد خاص, ايفاي نقش, و روش هاي ديداري, شنيداري و نوشتاري مشاركت داشته باشند تا هدفهاي رفتاري (دانش, بينش و توانش) تحقق يابد.


نگارنده اين مقاله را به لحاظ اهميت و ضرورت موضوع در مديريت آموزشي به رشته تحرير در آورده است كه استفاده درست از روشهاي آموزشي مي تواند تغييرات رفتاري و قابليتهاي فراواني را در فراگيران به وجود آورد و نتايج حاصل از آن همان بهبود كيفيت, خلاقيت, نوآوري, بهره وري, بالندگي و پويايي مديريت در سازمانهاست.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 ساعت: 22:05 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تعليم و تربيت برتر

بازديد: 159

شايد يكي از شاخص‌ترين تفاوت‌هاي تعليم و تربيت در گذشته و حال، لزوم توجه آموزگاران به مشكلات متعدد تعليم و تربيتي دانش‌آموزان باشد، كه اين امر ناشي از درگيري دانش‌آموزان امروزي با نابساماني متعدد، اعم از آموزشي و پرورشي است. در نگاهي كلي مي‌توان مشكلات آموزشي ـ پرورشي كودكان و نوجوانان را از مواردي چون ناتواني در فراگيري آموزش‌ها تا انواع نابساماني‌هاي روحي- رواني دانست، كه به اين ترتيب جاي بحثي نمي‌ماند كه آموزگاران موظف‌اند بخشي از نيازهاي اين دانش‌آموزان را پاسخ گويند. از نگاهي ديگر اگر آموزگاران نخواهند تا نتوانند نابساماني ذهني ـ جسمي دانش‌آموزان‌شان را برطرف كنند، بي‌ترديد دانش‌آموزان به دليل درگيري‌هاي ذهني‌شان آنچه را كه آموزش داده مي‌شود، فرا نمي‌گيرند. در اين بررسي سعي شده تا ده راهكار ساده اما مهم براي برقراري ارتباط آموزگار با دانش‌آموزان با هدف رفع مشكلات مختلف آنها ارائه شود.

 

۱- با دانش‌آموزان مـــــرتبط شويم.
آموزگار به صندوقچه اسرار دانش‌آموزان تبديل شود، سخنان آنها را بشنود و سعي كند بي آن كه ديگران را به شكلي نادرست در جريان مشكلات آنها قرار بدهد، مشكلات را به بهترين نحو با والدين و اولياي مدرسه در ميان گذاشته و تلاش خود را در جهت رفع آنها معطوف كند. اعتماد دانش‌آموز به آموزگار باعث مي‌شود تا دانش‌آموز آزادانه مسايلش را با آموزگار در ميان گذاشته و از او كمك بخواهد. براي آن كه بتوانيم دانش‌آموزان و مشكلات آنها را شناخته و ياري‌شان كنيم، دقايق پاياني كلاس را هر بار به گفت وگو با يك يا چند نفر از دانش‌آموزان اختصاص دهيم تا از علايق، خواسته‌ها و مشكلات آنها آگاه شويم. در سايه اين شناخت و آگاهي، برقراري ارتباط آسان‌تر و رفع مشكلات سهل‌تر خواهد شد. از سوي ديگر، ارتباط منطقي و صميمي دانش‌آموز و آموزگار، احساس آرامش را بر كلاس درس حاكم مي‌كند و اين احساس خوشايند فرايند آموزش ـ فراگيري را به حركتي دلچسب و تأثيرگذار تبديل مي‌كند. اختصاص ساعت‌هايي خاص به گفت وگو با دانش‌آموزاني كه با مشكلات بيشتري روبه‌رو هستند، بسيار راهگشا است.

 

۲- او را به ســوي خوب بودن ســـوق دهيم.
روانشناسان معتقدند سرآغاز تصحيح رفتارهاي ناشايست دانش‌آموزان تفسير خوب رفتارهاي نادرست آنها است؛ به اين معني كه براي مقابله با رفتارهاي ناپسند دانش‌آموزان، به جاي دعوا و مشاجره، با آنها به خوبي و با منطق و آرامش برخورد كرده و رفتار آنها را به گونه‌اي ديگر و يا از نگاهي ديگر تعبير و تفسير كنيم. دانش‌آموز ناآرام سعي دارد تا به هر شكل ممكن نظم كلاس را به هم ريخته و آموزگار و همكلاسي‌هايش را آزار دهد؛ كه اين ناآرامي و اذيت ممكن است به دلايل مختلف اعم از ابتلا به بيش‌فعالي؛ نا‌بساماني‌هاي روحي ـ رواني؛ نياز به جلب توجه و... بروز كند. اما علت هر چه هست، نبايد با او برخوردي تند و خشن داشت. گفت وگو با او و تفسير رفتارهاي ناپسند او به گونه‌اي ديگر، دانش‌آموز را از ادامه روند نامناسبي كه در پيش گرفته، باز مي‌دارد. به طور مثال هنگامي كه با شيطنت سعي دارد تا نظم كلاس را به هم بريزد، به جاي خشمگين شدن تنها به گفتن اين عبارت بسنده كنيد كه: «او سعي دارد تا با شوخي‌هايش خستگي را از تن همه ما به در كند.» استفاده از عبارت‌هايي از اين دست دانش‌آموز را شرمنده كرده و او را به سوي تصحيح رفتار خويش سوق مي‌دهد.

 

۳- راهنمايـــي‌ها بايد ســـاده، كوتاه و كارا باشد.

جوانان و نوجوانان، حتي كودكان از نصيحت بيزارند و هر چه صحبت‌ها به سوي نصيحت و پرگويي پيش برود نتيجه عكسي را به دنبال دارد. بنابراين با كوتاه‌ترين اما بهترين و تأثيرگذارترين عبارت‌ها آنها را راهنمايي كنيد. به جاي ريز شدن در مسايل و بحث و گفت وگوي بيهوده، تلاش كنيد تا با فهرست‌بندي مطالب و پرداختن به نكات كليدي و مورد نظر، در كوتاه‌ترين زمان ممكن به بهترين نتيجه دست يابيد. روانشناسان عقيده دارند براي نتيجه‌گيري بهتر، كافي است كليدهاي موفقيت به صورت خلاصه و فهرست‌وار به آنها ارائه شده و هر بار تنها يادآوري كوتاهي درباره سرفصل‌ها صورت بگيرد. ذهن دانش‌آموزان خودبه‌خود و براساس داده‌هاي كليدي، راه صحيح را پيدا خواهد كرد. اين روش براي آموزگاران و والدين توصيه شده و پرگويي مضرترين شيوه براي تصحيح رفتار دانش‌آموزان است.

 

۴- دوستـــي و رفاقت را شكوفا كنيد.

روانشناسان براين باورند كه همسالان بيش از ديگران يكديگر را باور داشته و به سخنان و رفتارهاي يكديگر اعتماد دارند. بنابراين با شكل‌گيري رفاقت‌هاي درست، خوب و محكم مي‌توان بسياري از مشكلات جوانان و نوجوانان را برطرف كرد. از آن‌جايي كه آموزگار بيش از هر فرد ديگري به اخلاق و روحيه تك‌تك دانش‌آموزان واقف است، از اين رو به خوبي مي‌تواند شاگردانش را براي يافتن دوست خوب راهنمايي كند. ترتيب دادن بازي‌ها و فعاليت‌هاي درسي گروهي؛ بازديدهاي علمي ـ تفريحي و... نه تنها راهكار مناسبي براي ارتباط بيشتر دانش‌آموزان با يكديگر است؛ بلكه زمينه‌ساز شناسايي بيشتر دانش‌آموزان و يافتن دوستان خوب با نظارت آموزگار است. به اين ترتيب كودكان، جوانان و نوجوانان با يافتن و حفظ دوستي‌هاي خوب مي‌توانند بسياري از مشكلات روحي ـ رواني خود را برطرف كنند.

 

۵- آمـــوزشها را به حد نياز ارايه كنيم.

اگر چه در دنياي پرتلاش امروز، كم‌كاري و سهل‌انگاري نتيجه‌اي جز شكست را به دنبال ندارد، اما لازم است آموزش‌ها در كمترين زمان و ميزان ممكن، اما به بهترين و مؤثرترين شيوه ارايه شود تا دانش‌آموزان بيشترين بهره را از آن بگيرند. از سوي ديگر آموزش‌ها، به ويژه تكاليفي كه به آنها ارائه مي‌شود بايد در حدي باشد كه علاوه بر آن كه دانش‌آموز به هدف نهايي خود يعني فراگيري بهتر و موفقيت بيشتر دست يابد، امكان رشد ابعاد ديگر شخصيت او را نيز فراهم كند. به اين معني كه اگر ذهن دانش‌آموزان تنها به سوي آموزش، بدون پرورش و تفريح متمركز شود، او به فردي فرسوده، خسته، عصبي، گوشه‌گير و يك بعدي تبديل شده و آن‌طور كه بايد، شكوفا نخواهد شد. بنابراين سعي كنيد تا در حد توان، نياز و استعداد هر دانش‌آموز به او آموزش‌ها را ارائه كرده و از او طلب كنيد.

 

۶- آنچه را بيش از توان اوست، نخواهيــــم.

آمارها نشان مي‌دهد بسياري از دانش‌آموزان به دليل آن كه تحت فشار خانواده و يا اولياي مدرسه قرار گرفته‌اند؛ به سرعت ترك تحصيل كرده و يا به لجبازي، آن‌طور كه بايد روند آموزش و پرورش‌شان را پي نگرفته‌اند. روانشناسان معتقدند يكي از شاخص‌ترين علل موفقيت يا شكست دانش‌آموزان، شناخت توانايي‌ها و علايق آنها توسط والدين، آموزگار و اولياي مدرسه و مهمتر از همه خود او است؛ كه پس از اين شناخت، تنها پرورش استعدادها و توانايي‌هاي او مي‌تواند دانش‌آموز را به سرمنزل مقصود برساند.

 

۷- به تغييـــرات حساس باشيم.

آموزگار نخستين شخصي است كه از تغييرات، چه مثبت و چه منفي مطلع مي‌شود. بنابراين مي‌تواند به عنوان حس‌گري فعال و هوشيار وضعيت درسي ـ رفتاري دانش‌آموزش‌اش را شناخته و كاستي‌ها را برطرف و توانايي‌ها را تقويت كند. به عقيده روانشناسان به هر ميزان آموزگار ارتباط صميمانه‌تري با دانش‌آموزان داشته باشد، به همان ميزان شناسايي ضعف‌ها و قوت‌ها آسان‌تر و سريع‌تر بوده و امكان يافتن راه‌حلي براي رفع ضعف‌ها محتمل‌تر است. تمركز دقيق آموزگار برروي رفتار دانش‌آموزان حين تدريس نخستين گام براي شناسايي وضعيت دانش‌آموزان است. حركت‌هاي نابه‌جا، حواس‌پرتي، خستگي و كلافگي، عصبانيت و بي‌تفاوتي، شيطنت و بي‌نظمي و... همگي رفتارهاي غيرارادي است كه در زمان تمركز دانش‌آموز در حين تدريس آموزگار به خوبي نمايان مي‌شود. حساسيت به تغييرات به راحتي آموزگار را براي شناسايي و حل مسايل و مشكلات دانش‌آموز راهنمايي مي‌كند.

 

۸- با والدين ارتباط تنگاتنگ و صميمـــــي داشته باشيم.

اگر چه جلسه‌هاي انجمن اوليا و مربيان جلسه‌هايي است كه با هدف رفع معضلات آموزشي ـ پرورشي برگزار مي‌شود، اما در اغلب موارد آن‌طور كه بايد كارا نيست. بنابراين لازم است تا آموزگار با برنامه‌ريزي، از والدين دانش‌آموزان دعوت كند تا با تمركز و فرصت كافي درباره هر يك از دانش‌آموزان بحث و گفت وگو كند. ارتباط دايمي و صميمي والدين و آموزگار به صورت هفتگي يا ماهيانه مي‌تواند بسياري از مشكلات آموزشي- پرورشي دانش‌آموزان را برطرف كند. نكته مهم آن است كه والدين و آموزگار بايد با ديدي مثبت در جلسه‌هاي خصوصي حضور يابند تا تبادل‌نظر و شناسايي نقاط قوت و ضعف به خوبي انجام شود.

 

۹- مشكلات رفتاري دانش‌آموز را جدي بگيـــــريم.
بروز رفتارهاي نابه‌جا، نشان از آشفتگي‌ها است. دقت در رفتار تك‌تك دانش‌آموزان اعم از رفتارهاي ناهنجار، شيطنت‌هاي نابه‌جا، ترس در رفتار و حركات، غيبت‌هاي بي‌دليل و زياد، عدم تمركز در كلاس درس، بي‌قراري و ناآرامي كه به اضطراب ختم شود؛ افت درسي، بي‌علاقگي به حضور در فعاليت‌هاي جمعي اعم از فعاليت‌هاي درسي و غيردرسي و... همه نشان دهنده آشفتگي ذهني‌ دانش‌آموز است. بروز اين رفتارها گاه براي جلب توجه آموزگار، دانش‌آموز ديگر و يا حتي والدين است؛ اما در مواردي نيز شيوه‌اي براي منحرف كردن تمركز آموزگار و اولياي مدرسه و والدين از ناكامي‌ها و ناتوانايي‌هاي آموزشي- رفتاري او است. بنابراين لازم است تا آموزگار به دقت رفتارهاي دانش‌آموزان را زير نظر گرفته و به سرعت تغييرات را شناسايي كرده و در صدد رفع آنها برآيد.

 

۱۰- از الگـــوهاي رفتاري و شيوه‌هاي تصحيح رفتارها آگاه باشيــم.

آگاهي و تسلط آموزگار به رفتارهاي دانش‌آموزان و رده‌هاي سني مختلف به ويژه رده سني كه عهده‌دار تعليم و تربيت آن است نه تنها باعث مي‌شود تا آموزگار عملكرد و رفتاري منطقي در مقابل دانش‌آموزان داشته باشد، بلكه باعث مي‌شود تا به سرعت كج رفتارها را شناسايي كرده و الگوي صحيحي را براي تصحيح رفتارها برگزيند. روانشناسان تسلط آموزگار بر روانشناسي و رفتارشناسي كودكان، نوجوانان و جوانان را ضروري دانسته و معتقدند هر قدر آموزگار به روانشناسي كودكان، نوجوانان آگاه‌تر باشد، به همان ميزان در امر تعليم و تربيت موفق‌تر خواهد بود. رعايت اين نكته براي والدين و اولياي مدرسه نيز بسيار ضروري است.

 

" با نگاهي اجمالي به بحث مي‌توان به راحتي به نقش تأثيرگذار آموزگار و اولياي مدرسه در تعليم و تربيت صحيح دانش‌آموزان پي برد؛ تأثيري كه شايد بتوان اثر آن را مؤثرتر از عملكرد و رفتار والدين دانست. "

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 ساعت: 22:05 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 127

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس