كودكان

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

فلسفه برای كودكان

بازديد: 171

فلسفه برای کودکان، برنامه­ای است برای آموختن تفکر فلسفی به کودکان، البته نه در قالب اصطلاحات ثقیل فلسفی، بلکه به شکل سؤال و جواب تا کودکان و نوجوانان خود به کشف مفاهیم فلسفی نائل شوند. اما معترضین به این برنامه دو اشکال بر آن وارد نموده­اند که در شماره نخست، اشکال اول پاسخ داده شد. اینک پاسخ اشکال دوم.

 

جایگـــاه فلسفه در یک برنامه تحصیلـــــی شلـــــوغ

با داشتن یک برنامه تحصیلی کاملاً پرازدحام و فشار رو به رشدی که مهارت­های دانش­آموزان در موضوعات استانداردی نظیر تاریخ، ادبیات، ریاضی و علوم تجربی بر آنها وارد می­کنند ممکن است این سؤال برای معلمین پیش بیاید که جایگاه اضافه کردن فلسفه به این برنامه تحصیلی چه می­تواند باشد؟! وقت لازم برای ارائه و پس گرفتن درس فلسفه از کجا باید پیدا شود؟ و چه بسا معلمین اعتراض کنند که اضافه کردن فلسفه به این معجون تنها مواد درسی خراب­تر می‌شود. فلسفه موضوعی ناآشنا برای بیشتر معلمین است و آنها ممکن است وحشت داشته باشند که آوردن فلسفه با سؤالات همیشگی­اش با تسلط دانش­آموزان در موضوعاتی که از قبل جزو برنامه تحصیلی بوده­اند تأثیر منفی داشته باشند.

 

بسیاری از تحقیقات فلسفی ماهیتی تخریب کننده دارند و لذا بسیاری ممکن است به عنوان معلم احساس آسیب­پذیر بودن کنند زیرا آنها از پاسخ­هایی که به سؤالات مطرح شده توسط دانش­آموزان می­دهند اطمینان ندارند.

 

چیزی که این شکل را بیشتر می­کند افزایش فشاری است که بر معلمین وارد می­شود تا معین کنند که شاگردانشان به نحو رضایت بخشی مراحل مختلف این موضوعات استاندارد را طی می‌کنند. امتحانات استاندارد معمولاً به عنوان میزان رهیافت­های شاگردان قلمداد می­شود. این سؤالات که مشخصه آنها سؤالات و جواب­های تعریف شده و نیمه مبهم است جای مفروض و معین شده­ای در تفکرات فلسفی ندارد.

 

در پاسخ، میتو لیپمن (Matthew lipman. 1991) و سایر کسانی که از آوردن فلسفه به مدارس دفاع می­کنند تأکید می­کنند که راه­هایی هست که از طریق آنها می­توان فلسفه را به تجربه آموزش دانش­آموزان افزود. هدف بسی بیشتر از صرف آشنایی افراد با تعدادی از موضوعات در مدارس است. با دعوت دانش­آموزان به اندیشیدن بر روابط بین حوزه­های مختلف تحقیق و معنا بخشیدن به تجربه آموزی­شان به عنوان یک کل، فلسفه می­تواند معنا داری آموزش دانش­آموز را به عنوان کل افزایش دهد. به علاوه، فلسفه می­تواند کمک­های مهمی را به سایر حوزه­های مربوطی کند که سر تا سر برنامه تحصیلی را در برمي‌گیرد.

 

تفکــــــر انتقـــــادی

با اوج گرفتن جنگ ویتنام در میانه دهه­ی شصت، بحث­های پیرامون خرد و اخلاق جنگ و بیماری­های اجتماع به طور کلی گرم شد. متیو لیپمن در مورد کیفیت بحث­هایی که شهروندان خوب آموزش دیده آن را به عنوان اصل مسلم بکار می­بردند نگران شد. با متقاعد شدن راجع به این که آموزش منطق باید بسیار پیش از دوره کالج آغاز شود، لیپمن سعی کرد تا راهی برای تحریک میل کودکان ده و یازده ساله پیدا نماید و به این منظور دانشگاه کلمبیا را ترک کرد تا به یک کالج در مونتکلر رود و فعالیت­هایش را با یک داستان برای کودکان به نام  «کشفیات هری استاتليمر» (1974) آغاز کرد. نگرانی لیپمن راجع به سطح تفکر انتقادی در جامعه به طور کلی و در مدارس به طور خاص تنها به او منحصر نبود. با ورود به دهه­ی 1970، صدای تقاضای آموزش تفکر انتقادی در مدارس، اگر هم کاملاً روشن نبود به قدر کافی بلند بود و این مطلب تا امروز به طور وسیع و کاستی ناپذیری ادامه یافت.

 

منظـــور از تفکـــر نقادانه چیست؟

مشخصات آنکه به طور کامل در تعریف خلاصه روبرت انیس (Robert Ennis) به نحو تحسین برانگیزی آمده است«تفکر مستدل که بر این تصمیم متمرکز شده که چه باوری داشته باشیم و چه کنیم» (Ennis) مبنایی قرار گرفتن تا گروهی از اساتید عضو کمیته انجمن فلسفه آمریکا بر اساس آن به تعریفی کامل از آن بپردازند. «آنچه ما از تفکر نقادانه می­فهمیم حکمی هدف­دار و منظم است که از تفسیر، تحلیل، ارزیابی و استدلال و توضیح ملاحظات موجه، توصیفی، روش­مند و نقد شناسانه­ای که حکم مزبور مبتنی بر آن است حاصل می­شود ... تفکر نقادانه ایده­آل، تفکری است انتقادی، خوش­فرم، امانت­دار در استدلال، دارای استدلال قابل اطمینان. صاحب ذهن باز، قابل انعطاف و تیز است و نسبت به موضوعات روشن است...»

 

لیپمن یکی از اعضای این کمیته بود و در تنظیم این تعریف سعی بسیار کرد. لیپمن امیدوار است که فلسفه یک جای ثابتی را در برنامه­ی تحصیلی بیابد تا دانش­آموزان را قادر به گسترش مهارت­های تفکر نقادانه از طریق سؤالات فلسفی نماید. به اعتقاد وی، در عین حال فلسفه می­تواند به دانش­آموزان احساس بهتری نسبت به برنامه درسی­شان ببخشد. با جست­و­جو برای گشودن افق دید اندیشه، فلسفه سعی در یافتن روابط می­کند و بدون فلسفه، برنامه­ی درسی قطعه قطعه و گسسته خواهد بود.

 

این مختصری از برنامه بلند نظانه­ای است که لیپمن برای مدارس در نظر دارد. اما راه­های معقول­تر و ارزنده­ای نیز برای آوردن تحقیقات فلسفی به نظام موجود مدارس وجود دارد. معلمین می­توانند شاگردانشان را دعوت کنند تا در جنبه­های مختلف فلسفی موضوعاتی که می­خوانند فکر کنند و در عین حال که تاریخ درس می­دهند، شاگردان می­توانند زمانی را به پرسیدن سؤالاتی پیرامون عینی بودن گزارش­های تاریخی بپرسند – و نیز در مورد اینکه عینی بودن به چه معناست و چرا مهم است که مطلبی عینی باشد. سؤالات ساده­تری می­تواند در مورد علوم طبیعی و اجتماعی پرسیده شود که شامل سؤالاتی نظیر اینکه چرا علوم نباید دارای بار ارزشی باشند می­شود. در حقیقت اگر فضا مناسب چنین سؤالاتی نباشد باید پرسید که پس به چه معنا می­تواند مناسب برای تفکر نقادانه باشد.

 

پــــــژوهشگاه گستـــرش فلسفه بـــــرای کـــــودکان

حرکات تعلیمی­ای که با عنوان فلسفه برای کودکان شناخته می­شود تقریباً از دهه­ی 1970 و انتشار کتاب متیو لیپمن آغاز شد. در سال 1970 بود که این داستان به انتشارات مدارس نیوجرسی وارد شد. در نیمه دهه 1970 پژوهشگاه گسترش فلسفه برای کودکان کار خودش را به طور رسمی از کالج ایالت مونتكلر که اکنون تبدیل به دانشگاه شده آغاز کرد. رسانه­ها به سرعت گزارش­هایی از پیشرفت قابل توجه در مطالعه و مهارت­های اندیشه نقادانه را در مدارس راهنمایی که تحت پوشش این برنامه بود ارسال نمودند. متعاقباً پژوهشگاه موادی را که محتوای داستان­هایی برای کودکان به همراه کتاب­های کمک آموزشی برای اساتید بود منتشر نمود و اکنون بسیاری با این فعالیت­ها آشنا هستند.

 

داستان بی­تکلف 96 صفحه­ای کودکان دوره راهنمایی که لیپمن نوشته بود، کشف هری استاتملر (Harry Stottlemeier Piscovery)، هری و پنج نفر از همکلاسی­هایش را نشان می­دهد. بزرگترها هم گهگاه در این داستان وارد می­شوند اما کار فلسفی کودکان را انجام می­دهند. هری و دوستانش تعدادی از مفاهیم و قواعد اولیه منطق ارسطویی را کشف می­کنند و سؤالاتی در مورد طبیعت فکر، ذهن، علیت، واقعیت، آگاهی و عقیده، درست و غلط، زیبا و نازیبا را با کوشش زیاد حل می­نمایند. داستان هیچ یک از اصطلاحات فلسفی را معرفی نمی­کند و حتی لفظ فلسفه نیز در آن آشکار نمی­شود. کوشش فلسفی نیز به وسیله­ کودکان و نه بزرگترها دنبال می­شود.

 

کشفی که هری انجام می­دهد چیست؟ این سؤالی است که خوانندگان هری می­پرسند. این سؤال مستقیماً پاسخ داده نمی­شود اما شخص در میان چیزهای بسیاری قرار می­گیرد که هری در خلال سؤالاتی راجع به منطق، آگاهی، واقعیت و ذهن کشف می­نماید. از هری و همکلاسی‌هایش خواسته شده که در یک کاغاذ راجع به عنوان «جالب­ترین چیز در دنیا» مطلبی بنویسند. مقاله هری که عنوانش اندیشیدن است این چنین شروع می­شود: برای من جذاب­ترین چیز در همه­ی دنیا فکر کردن است. من می­دانم که خیلی چیزهای دیگر نیز وجود دارد که مهم و جالب­اند نظیر الکتریسیته، مغناطیسم و جاذبه­ی زمین. اما اگرچه ما آنها را می­فهمیم، آنها نمی­توانند ما را بفهمند. لذا اندیشیدن باید چیز خیلی خاصی باشد.»

 

پس از نوشتن چند پاراگراف دیگر، هری کاغذ را کنار می­گذارد بعداً می­اندیشد: در مدرسه ما راجع به ریاضیات، املاء و دستور زبان فکر می­کنیم اما چه کسی تا به حال در مورد فکر کردن فکر کرده است؟» لذا چند جمله به نوشته­اش اضافه می­کند: « اگر ما راجع به الکترسیته فکر کنیم آنرا بهتر می­فهمیم اما اگر راجع به فکر کردن فکر کنیم خودمان را بهتر فهمیده­ایم».

 

بدون اینکه کلمه­ فلسفه اینجا یا در جای دیگری از داستان بیاید لیپمن نشان داده که هری درگیر یک سری اندیشه­های فلسفی شده است: « فکر در مورد فکر». چه بسا که بگوییم که کشف هری تمایل به فکر فلسفی را نشان می­دهد اما مسئله فراتر از این حرف­هاست. هری پی برد که هر چقدر که فکر در مورد فکر جذاب و مهم است، جای مخصوصی در مدرسه ندارد. سرانجام در حالی که نوشته­اش با اول شخص مفرد «من» شروع شده بود، تغییر به ضمیر جمع «ما» کرد و با ورود دیگران کامل شد.

 

یکی از جذاب­ترین ویژگی­های فلسفه برای کودکان نزد معلمین این است که این حرکت تصور همکلاسی را تا همکار در تحقیق و اندیشه ترقی و بالا می­برد و موجب می­شود شاگردان با روی باز و متوقعانه مفاهیم را رد و بدل نمایند. هر شاگرد توانمند در کمک­های ارزشمند به موضوعات تحت بررسی در نظر گرفته می­شود و تشجیع می­شود تا مهارت­های خوب شنیدن، احترام به آنچه دیگران می­گویند، اراده­ حمایت از عقیده با استدلال مناسب و محتمل دانستن اصلاح عقاید در سایه­ی ملاحظات جدید را در خود گسترش دهند. به طور خلاصه، محیط کلاس به گونه­ای طراحی می­شود که توان استدلال را تقویت نماید.

 

این مهم است که اساتید به دانش­آموزان خود اجازه دهند که مفاهیم و ایده­های خود را بسط دهند. از معلمین خواسته نمی­شود که جوابی برای هر سؤال مطرح شده ارائه دهند و یا حتی داشته باشند. آنها تنها باید در معماهای دانش­آموزان سهیم شوند و جواب­هایی را پیشنهاد دهند و اجازه دهند که دانش­آموزان از مشاهده­ مبادله­ی نظرات با یکدیگر لذت برند. در این راستا داستان­هایی تنظیم شده است که با کمک آنها معلمین مواد لازم برای شروع بحث در کلاس را می­یابند. به هر حال بر روی این مطلب بسيار تأكيد شده است كه استاد تنها راهنماي مباحث مطرح شده در كلاس است و نه فراهم کننده­ جواب سؤالات.

 

شاگردان ابتدا بندهایی از داستان را با صدای بلند می­خوانند و سپس بحث پیرامون موضوع مطرح شده در آن آغاز می­شود و هر یک از شاگردان نظر خود را در باب آن ارائه و پیشنهاد می­کند و سپس بین نظرات و ایده های مختلف و متنوع تبادل نظر و بحث می­شود. این «هیئت تحقیق» یاد خواهد گرفت که به نظرات دیگران، هم چون خود آنها احترام بگذارند.

آمـــــوزش فلسفه به کـــــودکان

فلسفه (در کشورهای اروپایی ) سال­ها است که به طور مشخص خود را وارد برنامه­ درسی دوره­ کالج نموده است. شمار رو به رشدی از دبیرستان­ها مباحثی مقدماتی برای معرفي فلسفه را به دانش­آموزان خود عرضه می­دارند، گرچه این مباحث به یک سری متون ادبی محدود می­گردد. این فکر که تفکرات خاص فلسفی مربوط به دوران قبل از سن بلوغ نمی­شود معمولاً با دو دلیل پشتیبانی می­شود. اول این که تفکر فلسفی نیازمند یک درجه­ خاصی از رشد فکری است که بعد از دوران بلوغ حاصل می­شود و دوم این که دوره­ تحصیلات مدرسه شلوغ است و موضوعاتی نظیر فلسفه نه تنها دانش­آموزان را از آنچه به آن نیاز دارند، دور می­سازد بلکه چه بسا آنها را برای شکاکیت به جای آموختن شجاع نماید. اما زمینه­هایی وجود دارد که بر اساس آنها می­توان در دو دلیل خدشه کرد و فلسفه را مناسب برای آموزش به کودکان دانست.

 

آیا کـــودکان قـــادر به تفکــــر فلسفــی­اند ؟ 

نظریه­ معروف جین پیاگت (Jeau Piaget) در باب توسعه و تکامل فکر بیان می­دارد که تا قبل از 11 و 12 سالگی بیشتر بچه­ها قادر به تفکر فلسفی نیستند. این بدین دلیل است که قبل از این زمان، کودکان نمی­توانند در مورد تفکر فکر نمایند، درجه­ای از تفکر که ویژه­ اندیشه­ی فلسفی است. این در برهان صوری مبتنی بر درجه­ رشد فکری، استدلالی تمثیلی را در باب ربط دربردارد، نظیر استدلال با کمک «مکانیسم هدایت» که « دوچرخه فرمان دارد همان­طور که کشتی سکان دارد » که مبتنی بر ربط شباهت است. (Goswami p- xxi)به هر حال، یک تحقیق روان شناسانه­ گسترده وجود دارد که بیان می­دارد که گزارش پیاگت به طور جدی توانایی­های فکری کودکان را کمتر از آنچه واقعی است ارزش­گذاری نموده است.

 

فیلسوف معاصر، گریث متیوس (Garath matthews) پا را فراتر نهاده و استدلال نموده که پیاگت از مشاهده ظهور اندیسه­ی فلسفی در کودکان متعددی که وی آن­ها را مورد مطالعه قرار داده کوتاهی نموده است. متیوس (1980) شمارش زیادی از مثال­های گفتاری از معماهای فلسفی کودکانی با سنین بسیار کم جمع­آوری نموده است. نظیر:

 

* تیم (TIM) که حدوداً شش ساله است. وقتی که مشغول لیسیدن یک کاسه بود از پدرش پرسید: «بابا، چطور می­توانیم مطمئن باشیم که همه چیز خواب نیست؟»(P.1)

 

* یاردن (JORDAN)، حدوداً پنج ساله، وقتی در ساعت هشت بعد ازظهر به رختخواب می­رفت پرسید: «اگر من در ساعت هشت به رختخواب بروم و ساعت هفت صبح بیدار شوم چطور می­توانم بدانم که عقربه­ی کوچک ساعت فقط یک دور چرخیده است؟ آیا لازم است که من تمام شب را بیدار بمانم و مراقب ساعت باشم؟ اگر من حتی لحظه­ای کوتاه نیز به خواب روم چه بسا در همان دم، عقربه­ی کوچک ساعت دو بار بچرخد!» (p.3)

 

یک روز جان ادگار (JOHN EDGAR) حدوداً چهار ساله، که قبلاً نیز هواپیماهایی را که فرود می­آیند، بلند می­شوند و در دوردست ناپدید می شوند را دیده بود، اولین پرواز خود با هواپیما را تجربه کرد. جان رو به پدرش کرد و با یک باور تازه و صدایی معما گونه گفت: «اشیاء واقعاًدر این بالا کوچک­تر نیستند! »

 

متیوس بسیاری از این حکایات را از دوستانش که از علاقه­ وی به تفکرات فلسفی کودکان خبر داشتند جمع­آوری نموده است. این برای بزرگ­ترهای بادقتی که با چنین مثال­هایی مواجه شده­اند به هیچ وجه غیر عادی نیست. به هر حال، شاید ایراد گرفته شود که بسیاری از چنین حکایاتی نیازمند به این است که نشان داده شود که کودکان قادر به تفکرات جدی فلسفی­اند و آنچه که مورد نیاز است مدرکی است که نشان­گر تحمل و توانایی کودکان برای بحث­های فلسفی باشد. متیوس (1984) هم­چنین توضیحاتی را فراهم نموده است. وی، طی ملاقاتی با گروهی از بچه­های 8 تا 11 ساله، به دنبال مثال­هایی گشت تا یک داستان برای بحث را مهیا کند.

 

* آن (Ian)، شش ساله از این باب آزرده بود که سه تا از بچه­های دوستان والدینش تلویزیون را به خودشان منحصر کرده بودند و مانع تماشای برنامه­ مورد علاقه­اش می­شدند. او با ناامیدی از مادرش پرسید: «مامان! چرا این سه بچه خود را برتر از یکی می­دانند؟ » (pp.92-3)

 

این مطلب موجب یک بحث زنده شد که در طی آن، کودکان بی­ملاحظگی این سه بچه را تفسیر کردند، شرایط ایده­آلی برای یافتن راه حلی که هر چهار کودک راضی شوند از قبیل اهمیت احترام به حقوق دیگران و این که انسان چه احساسی خواهد داشت اگر خود را جای «آن» بگذارد. متیوس یک رهیافت سود انگارانه­ی ممکن مطرح کرد: «نظر شما در مورد این استدلال چیست که به آن سه کودک اجازه دهیم کار خود را انجام دهند که در نتیجه­ آن، سه نفر به جای یک نفر خوشحال خواهند شد؟ » یک جواب این است که این منصفانه نیست که سه نفر به جای چهار نفر آنچه می­خواهند به دست آورند. این استدلال و جواب، بحثی را پیرامون موضوع انصاف پدید می­آورد که ارتباط ویژه­ای با سن کودکان، و اینکه آنها دوست، خواهر – برادر و یا غریبه­اند و نوع برنامه­ای که تماشا می­کنند دارد.

 

بلاشک، عنصر اصلی تفسیر توانایی و خواست کودکان در موقعیتی که بحث طولانی«آن» در آن واقع شده بود این است که این کودکان با چالش­های مشابهی مواجه بودند.مع­ذلک، کودکان یک فهم سفسطه­آمیز از موضوعات ارائه نمودند که همانی است که از کودکانی که از آنها خواسته شده که تجاربشان را منعکس کنند انتظار میرود.

 

داستان­هایی در مورد کودکان هم سن و سال فرصتی را برای کودکان فراهم می­آورد تا در مورد آنچه برایشان مهم­تر است بحث نماینداین مثال را که از داستان (lisa)نوشته متیو لیپ من (Mathew lipman) است ملاحظه کنید. «هري» و دوستش «تیمی» به یک کلوب تمبر برای دید تمبر مراجعه می­کنند و سپس برای خرید بستنی قیفی کمی مکث می­کنند اما تیمی متوجه می­شود که پولی به همراه ندارد. هری پیشنهاد می­کند که او برای تیمی نیز یکی بگیرد و تیمی نیز می­گوید که او نیز فردا برای هری یک بستنی قیفی خواهد خرید. وقتی آن­ها می­خواستند از مغازه بیرون روند یکی از همکلاسی‌هایشان به تیمی پشت پا زد و تیمی نیز کتاب­های او را از روی میز پرت نمود. بعد از این که از صحنه فرار کردند، تیمی و هوی در مورد این اتفاق صحبت کردند: «من نمی­توانم به آن­ها اجازه دهم که بعد از چنین کاری راحت بگذرند» تیمی این حرف را وقتی می­زد که مطمئن شد کسی آن­ها را تعقیب نمی­کند: «او نباید پایش را جلو می­آورد» و اضافه کرد: « البته من هم نباید کاری را که کردم می­کردم ».

 

اما هری می­اندیشید که اینها موارد کاملا مشابهی نیست گرچه نمی­توانست که بگوید چرا. « من نمی­دانم، هدف از رفتن به کلوب تمبر، مبادله­ی تمبر بود، به این شکل که وقتی به کسی تعدادی تمبر دادی تصورت این است که چیزی پس می­گیری. به همین شکل اگر کسی به من پولی قرض دهد فرض من این است که آن را پس خواهم داد. اما اگر کسی حقه­ی کثیفی به من بزند، آیا من نیز باید کار مشابهی در حق او انجام دهم؟ من زیاد خاطر جمع نیستم.»

 

تیمی از خودش دفاع کرد و گفت: « اما من باید کاری می­کردم. من نمی­توانم به کسی اجازه بدهم که چنان پشت پایی به من بزند، آن هم بدون هیچ دلیلی »... این متن دعوتی است برای کاوش مبانی معامله به مثل ..  چنین مباحثی برای کودکانی که فرصت آن را داشته­اند غیر معمول نیست. این مبحث به وسیله­ی کودکان داستان پدید آمد. به هر حال دانش­آموزان بر اساس اتفاقات روزمره­ای که برایشان رخ می­دهد می­توانند بحث و گفت­و­گو پیرامون اصول اخلاقی را انجام دهند.

 

اما حتی اگر کسی تصدیق کند که کودکان کاملاً قادر به ورود به مباحث مربوط به تصورات اخلاقی گسترده پیرامون تجربیاتشان هستند، در باب تصورات فلسفی که ربط کمی به امور عملی زندگی دارد چه باید گفت؟ در این جا دریافتی وجود دارد که با منطق شروع و به متافیزیک می­انجامد.

جمله­ درست « هر کاجی درخت است » اگر معکوس شود کاذب خواهد بود. همین گونه است در مورد جمله­ی « هر هویجی سبزی است ». آیا می­توان گفت که هر جمله­ای که با کلمه­ی «همه» شروع می­شود، عکس آن کاذب خواهد بود؟

 

حداقل در کلاس پایه­ سوم، کودکان به سادگی استثناهایی را پیدا می­کنند. در مورد جمله­ «  هر پلنگی پلنگ است » چطور؟ برخی ممکن است که این گونه جملات را کسل کننده بدانند و جملاتی نظیر « هر خری الاغ است » و یا « هر مادری بچه دارد » را پیشنهاد کنند. با یک شانس نسبتا کم، ممکن است بچه­ها به دفاع خوبی با کمک اشکال هندسی دست یابند. فی­المثل « هر مربعی، چهار گوش است » صادق است اما عکس آن کاذب. اما جمله­ « هر مربعی، چهار گوشی با اضلاع برابر است » در هر حال صادق است.

 

گرچه مطالعه­ منطق به طور سنتی جزئی از فلسفه محسوب می­شود، اما فرد شکاک چه بسا انعکاسی از علاقه به فلسفه را در تفکرات کودکان پیرامون منطق نیابد. ( البته این مطلب را چه بسا کسی در مورد کلاس­های منطق مقدماتی کالج نیز بگوید ) در این جا می­توان مثالی از یک کلاس پایه­ی چهارم آورد که در آن سؤال راجع به نادرستی عکس جملاتی که با « همه » شروع می­شوند طرح شد.(Pritchard 1996). بعد از این که جملاتی معمولی نظیر « هر ببری ببر است » و « هر خری الاغ است » مطرح شد، یکی از شاگردان پرسید: « در مورد این مورد که هر سؤالی جوابی دارد و هر جوابی سؤالی دارد چه می­گویید؟ ». استاد با اندکی مکث، جست­و­جو در این مورد را با سایر شاگردان به بحث گذاشت که آیا هر سؤالی جوابی و هر جوابی سؤالی دارد؟ آنچه می­آید پاسخ­هایی است که در کلاس طرح شده است.

  • شاگرد (۱) : آیا در مرکز خورشید زندگی وجود دارد؟
  • شاگرد (۲) : حتی اگر ما نتوانیم هیچگاه به آنجا برویم این سؤال پاسخی دارد.
  • شاگرد (۳) : چند دانه شن در روی زمین هست؟
  • شاگرد (۴) : تعداد محدودی دانه شن، حتی اگر ما ندانیم که چقدر.
  • شاگرد (۳) : باد دانه­های شن را به همه جا می­برد و لذا آن­ها را بیش از یک بار خواهیم شمرد.
  • شاگرد (۵) : تعداد دانه­های شن بیش از آنی است که بتوان شمرد.
  • شاگرد (۶) : چند درخت روی زمین وجود دارد؟
  • شاگرد (۴) : این سؤال ساده­تر از شمردن دانه­های شن است.
  • شاگرد (۷) : تا ما بخواهیم تمام درختان را بشمریم، تعدادی از آنها از بین رفته­ و تعدادی هم سبز شده­اند.
  • شاگرد (۶) : آیا فضا محدود است؟
  • شاگرد (۴) : اوه، در این صورت اگر ما در انتهای فضا باشیم و دست خود را دراز کنیم آیا خارج از فضا قرار می­گیرد؟ و  اگر نتوانیم دستمان را دراز کنیم آیا چیزی ورای فضا جلویمان را می­گیرد؟
  • شاگرد (۳) : چه بسا که چیزی در داخل فضا جلوی دراز کردن دستمان را بگیرد.

در خلال این مباحث شاگردان به نظر می­رسد از کنکاش در سؤالاتی مشکل اگر نگوییم غیر ممکن ( زیرا که پاسخ آن در ورای محدودیت­های عملی آن‌هاست ) به طرف درگیر شدن با سؤالاتی رفته­اند که اصولاً غیر قابل پاسخ­گویی است. این گردهمایی­های خاص تا آغاز سال تحصیلی ادامه یافت و طیف گسترده­ای از موضوعات فلسفی به بحث گذاشته شد که شامل مواردی از قبیل: ربط بین ذهن و مغز، تفاوت­ها و شباهت­های بین خواب و بیداری، علم ما به سایر اذهان، دانش خودمان و ربط بین مدرک و علم می­شد.

 

پــــــی­نـــــوشت:

۱- جای تأسف است که در کشور ما که سابقه­ چند هزار ساله­ی تفکر فلسفی دارد، نه تنها به آموزش فلسفه به کودکان کمترین توجیهی نمی شود بلکه حتی برای علاقه­مندانی که در سنین بالاتر بخواهند شروع به آموختن فلسفه نمایند کتاب مناسبی دریافت نمی­شود و هنوز هم شاید نوشته­های استاد شهید مرتضی مطهری گویاتر از سایر کتب در این زمینه است که آن نیز تنها مناسب سنین دوره­ دانشجویی است. گویا مؤلفین فلسفی نوشتن کتابی برای غیر متخصصین فلسفه را در شأن خود نمی دانند.به هر حال، علیرغم ضعف ما در این امور، در فرهنگ غرب، کارهای گسترده­ای در زمینه­ ساده کردن هر چه بیشتر موضوعات فلسفی انجام گرفته و مطالعات زیادی برای شروع آموزش فلسفه از سنین پایین صورت گرفته است که نظر به اهمیت آن تصمیم به ترجمه­ مقاله­ای در این خصوص گرفته شد.

 

۲- فلسفه در این عنوان، به نظام­های فلسفی گسترده­ای که از دو یا شاید هزار سال پیش تأسیس شده­اند اشاره نمی­کند بلکه جست­و­جوی حقیقت و فکر کردن و تمییز قائل شدن و توجه نمودن به مفاهیم را که مبنا و پایه­ی فلسفه است موضوع خود قرار می­دهد. در برنامه­ی آموزش فلسفه به کودکان، همان­طور که از این مقاله و مثال­های آن روشن است قصد آموزش نظام­های فلسفی به کودکان وجود ندارد، بلکه کودکان یاد می­گیرند که تفلسف و تفکر کرده و خوب و بد را از یکدیگر تشخیص دهند. فلسفه در این برنامه همان شیوه­ی سقراطی سؤال و جواب است و به کودکان آموزش می­دهد که چگونه با استدلال، حقایق را جست­و­جو کنند.

 

نکتـــــــــه : فلسفه آمــــوزش كــــودكان تفـكـــر فلسفــي فلسفيدن


منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 15 اردیبهشت 1394 ساعت: 22:27 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

خلاقيت و اهميت آن در كودكان

بازديد: 247

مقــــدمــــه:

خلاقيت وچگونگي پرورش آن موضوعي است كه در نظام آموزش ما به ان توجهي نمي شود و اهميت بسزايي را كه دارد ناديده مي گيرند. بدون شك بخشي از ناكارآمدي اين نظام هم مربوط به همين كوتاهي و بي توجهي است. بنابراين بر برنامه ريزان و مسئولان آموزش و پرورش از پائين ترين تا بالاترين سطوح واجب است كه به گونه اي عمل كنند كه اين نقصه برطرف شود خصوصا در سيستم آموزشي كودكستان و ابتدايي يايد اين موضوع مورد توجه فراوان قرار گيرد چون خلاقيت خصيصه اي است كه در همان اولين سالهاي زندگي مي توان به بهترين شكل ممكن انرا پرورش داد و بارور كرد. و اساسا بخش عمده اي از شخصيت كودك در همان 6 سال اول عمر او شكل مي گيرد. دوره اي كه كودك درك خود از دنياي اطرافش را افزايش مي دهد زبان ياد مي گيرد و بتدريج ديگر توانائيهايي را كه دارد كسب ميكند. خلاقيت يكي از ويژگيهاي بارز انسان و از دسته فرآيندهاي عالي مغز او مي باشد. كه نقشي بسزا در شكل گيري شخصيت و منش كودك و آينده او بازي ميكند به همين جهت لازم است كه اين خصيصه ارزشمند بخوبي شناخته شود و حداكثر تلاش را براي پرورش آن در كودك بعمل اورد. يكي از كساني كه در اين زمينه كار كرده است گيلفورد استوي معتقد است كه ذهن انسان دو نوع تفكر انجام ميدهد:

 

1- تفكـــــر همگـــــرا

كه در آن معمولاً فقط يك نتيجه گيري يا يك جواب وجود دارد و به عنوان تنها راه حل،مورد توجه قرار مي گيرد و فكر در جهت آن هدايت مي شود و براي رسيدن به آن كنترل مي گردد.

 

2- تفكـــــر واگـــــرا

كه متوجه جهات مختلف مي باشد و زماني كه ما از راههاي معمول و مرسوم موفق به حل مسئله يا مشكلي نمي شويم،از اين شيوه ي تفكر استفاده مي نماييم. از نظر گيلفورد تفكر واگرا، مترادف« خلاقيت» مي باشد.

 

پيشرفتهاي بشر اختراعات و اكتشافات او، همه مديون اين نوع تفكر مي باشند. ولذا ضروري است كه به شناخت و پرورش اين ويژگي ذهن انسان توجه بيشتر مبذول شود و نكته جالبي كه اينجا مطرح مي شود، اين است كه اكثر انديشمندان و متخصصان تعليم و تربيت و روانشناسي معتقدند كه خلاقيت در همه افراد بشر بصورت بالقوه وجود دارد و همانگونه كه گفته شد از خصائص بارز بشري است  ولي در اكثر آنها امكان رشد و شكوفايي پيدا نمي كند. آندرسون مي گويد : «خلاقيت در كودكان امري همگاني است درحالي كه در بين بزرگسالان تقريباً وجود ندارد. به همين جهت اين سوال پيش مي آيد كه : چه بر سر اين توانايي عظيم و همگاني بشر مي آيد؟ »

 

خلاقيت در نظام آمــــوزشـــي:

يكي از مشكلات ما در نظام آموزشي ناكارآمدي كه داريم اين است كه  اغلب سيستم هاي آموزشي ما به جاي تأكيد بر استفاده از قدرت شگفت انگيز مغز براي ايجاد افكار جديد و ايده هاي نو و تبديل آنها به واقعيت، به انباشتن و ذخيره سازي اطلاعات مي پردازند. ولي در عصري كه ما زندگي مي كنيم با توجه به تغيير و تحولات سريع و انفجار دانش و اطلاعات و استفاده از تكنولوژي هاي جديد كه امكان دسترسي به هر نوع اطلاعات را در آن واحد براي ما ميسر مي سازد، نيازمند كسب مهارتهاي تفكر خلاق، قابل انعطاف و دقيق هستيم و نكته مهمي كه بايد به آن توجه داشت اين است كه خلاقيت قابل پرورش و رشد باشد و اين مستلزم تغيير و تحول در نظام آموزشي و به كار گيري شيوه هاي خاصي است كه بايد دست اندر كاران تعليم  و تربيت از سطوح  بالاتر گرفته تا مديران و  معلمان مدارس و حتي  اولياي دانش آموزان به آن توجه نمايند.

 

خــــــلاقيت و هـــــــــوش :

تعــاريف خلاقيــت:

۱- خلاقیت را شيوه اي در حل مسئله ميدانند كه همراه با نوآوري و ارزش اجتماعي است.

۲- خلاقيت حل يك مشكل يا سلسله اي از مسائل كوچك و بزرگ است.

۳- خلاقيت تحولات دامنه دار و جهت دار در فكر و انديشه انسانهاست، بطوري كه فرد توانايي تركيب عوامل قبلي به طرق جديد را بدست مي آورد.

 

در ارتباط با خلاقيت سوالي كه مطرح مي شود اين است كه آيا بين خلاقيت و هوش رابطه اي وجود دارد يا نه؟ برخي از متخصصان  يك «الگوي آستانه اي » از خلاقيت ارائه داده اند. طبق اين الگو ميزان هوش فرد بايد از حد معيني بالاتر باشد تا بتواند آثار خلاقي در رشته خود ارائه دهد و براي اين مسئله بهره هوشي 120 را عنوان كرده اند. فراتر از آستانه هوش، دستاوردهاي خلاق به عوامل ديگري نظير سيالي انديشه ها و به متغيرهاي شخصيتي بستگي دارد. همچنين در مورد تواناييهاي مختلف، آستانه هوشي لازم براي ايجاد دستاوردهاي خلاق متفاوت است.

 

در علم روانشناسي اعصاب معتقدند كه تفكر رياضي و كلامي (صحبت كردن، خواندن و نگارش معمول) عموماً در نيمكره چپ مغز انجام مي شود در حالي كه تفكر فضايي، كل نگرانه و خلاق در نيمكره راست صورت مي گيرد. «ند هرمان» در تحقيقات خود به اين نتيجه رسيده است كه افراد از دو قسمت مغز با يك شيوه و با يك فراواني استفاده نمي كنند. دانش آموزاني كه نيمكره چپ مغزشان مسلط است با خواندن درباره يك موضوع ياد مي گيرند در حالي كه دانش آموزاني كه نيمكره راست مغزشان مسلط مي باشد با تماشاي نمايش يا انجام فعاليتهاي عملي ياد مي گيرند. لذا مي توان در زمينه ي آموزش دانش آموزان به اين ويژگيها توجه داشت. تايلور نيز براي افراد خلاق ويژگيهاي شخصيتي خاصي را مطرح مي نمايد. از نظر تايلور افراد خلاق از ويژگيهاي خوش خلقي، باذوقي، كنجكاوي، جويندگي، مهارت در بازسازي عقايد، خودمختاري، استقلال، اثبات خود، پذيرش مثبت از خود و زبردستي، برخوردارند. در مجموع افراد خلاق داراي شخصيتيبسيار پيچيده هستند. همچنين بين خلاقيت و پيشرفت تحصيلي همبستگي مثبتي وجود دارد.

 

چگـــونه مي توان خلاقيت را پــــرورش داد ؟

توسعه سيستم مخابراتي و ماهواره اي و دستاوردهاي  تكنولوژيك سبب شده است كه پيشرفت هاي شگرفي در زمينه آموزش و پرورش پديد آيد. اينترنت و فناوري ارتباط با حذف فاصله هاي جغرافيايي، دانش آموزان را قادر مي سازد تا به اطلاعاتي دست يابند كه قبلاً در كلاسهاي درس يا در كتابخانه ها به آنها دست مي يافتند و ديگر نمي توان تنها با تكيه بر اطلاعات و دانش و روشها و نيازمنديهاي گذشته با واقعيتها و مشكلات آموزشي و پرورشي رويا رو گرديد. فرايند يادگيري دستخوش تغيير است و معلمان نيز يا بايد با اين تغيير همسو شوند يا شكست خورده و عقب بمانند. خلاقيت موهبتي خاص به عده اي خاص از جانب  خداوند نمي باشد، بلكه  نوعي تخصص و مهارت است كه افراد مي توانند آنرا در خود، شكوفا كنند.

 

تثبيت بــــاورهاي غلط :

علت شكست و ناكامي اكثر معلمان در مقابل نو آوريهاي آموزشي، بويژه روشهاي پرورش تفكر، باورهاي غلط و از پيش ساخته آنان است كه در اثر تكرار در طول سالهاي متمادي در آنان تثبيت شده است. مثلاً اكثر معلمان به جاي اينكه روش آموختن و انديشيدن را به شاگردان بياموزند،آنان را در مقابل دانسته ها و واقعيتهاي علمي قرار مي دهند. به عقيده «برونر»، مهم نيست كه فراگير چه مي آموزد، بلكه مهم اين است كه چگونه مي آموزد. چگونه آموختن با انتقال اطلاعات و حفظ و تكرار آنها حاصل نخواهد شد. اگر شرايط يادگيري فراهم شود، شاگردان خود به يادگيري خواهند پرداخت (مهارتهاي آموزشي) معلمان بايد شيوه انديشيدن را به آنان بياموزند. تنها با گفتن، «فكر كنيد» تفكر حاصل نخواهد شد،بايد ذهن پوياي كودكان را در برابر آنچه در دنياي اطراف انها مي گذرد به تفكر و انديشه واداشت افراد جز در حالتي كه با  مسأله اي رو برو مي شوند، به فكر كردن  نمي پردازند. معلم  بايد طرح مسئله كند و از اين طريق  عشق به انديشيدن را در دانش آموزان ايجاد و تقويت نمايد. متأسفانه در سيستم آموزشي به رغم پذيرفتن اين مسئله كه فكر كردن اهميت زيادي دارد و كاري ارزشمند است ولي عملا  چندان توجهي به تشويق دانش آموزان به تفكر نمي شود. معلمان نيز با روشهاي قالبي و ايجاد محيط سخت انضباطي موجب حفظ طوطي وار مطالب درسي در دانش آموزان مي شوند و جلوي هرگونه تفكر سالم و خلاق را مي بندند.

 

"در واقع نظام آموزشي ما از ابتدايي تا دانشگاه، در بهترين حالت خود فقط دانش آموختگاني را بيرون ميدهد كه مانند يك حافظه كامپيوتري؛ تنها انباره اي از اطلاعات هستند بگذريم كه همين اطلاعات هم به روز نبوده و گاه منسوخ و بلا استفاده هستند! "

 

در نظام آموزشي بايد بجاي انتقال و انباشتن حقايق علمي به ذهن دانش آموزان به آنان چگونه فكر كردن و  چگونه ياد گرفتن و چگونه زيستن و چگونه بكار بستن را بياموزند. اساسا هدف نظام آموزشي بايد اين باشد كه به كودك و دانش آموز و دانشجو ، ابزار حل مشكلات را بدهد نه اينكه جواب يك مسئله را به او ياد بدهد مسئله اي كه ممكن است ما به ازاي خارجي هم نداشته باشدپژوهشهايانجام  شده در زمينه  آموزش دهيِ خلاقيت، عمدتاً به اين نتيجه رسيده است كه خلاقيت را مي توان آموزش و پرورش داد. «تورنس و تورنس» (1973)  اشاره مي كنند كه طي 15 سال تجربه در مطالعه و آموزش تفكرات خلاق، شواهدي را ديده اند، كه نشان مي دهد،خلاقيت را مي توان آموزش داد. «فلدهوسن و همكارانش» (1986) مي گويند كه پاسخ به اين سوال كه « آيا خلاقيت را مي توان آموزش داد؟» مثبت است. « سندرز و سندرز» در كتاب «آموزش خلاقيت از طريق استعاره» تأكيد مي كنند كه براي پرورش خلاقيت بايد به كودكان و نوجوانان امكان تفكر داد و  آنان را از انجام فعاليتهاي قالبي و از پيش تعيين شده تا حد امكان برحذر دانست. (پژوهشهاي روان شناختي)

 

مــــوانعي كه بر سر راه رشد خلاقيت در كـــودكان وجود دارند:

موارد زير توسط تورنس پيشنهاد شده است :

۱- احترام گذاشتن به سوالات كودكان و راهنمايي آنها جهت يافتن جوابهاي خود.

۲- احترام گذاشتن و توجه به عقايد اصيل و غير عادي دانش آموزان.

۳- ارزش گذاشتن به عقايد كودكان و پذيرفتن عقايدي كه پذيرش آنها در كلاس ممكن است.

۴- هرگز قضاوتي در مورد رفتار كودكان بدون اين كه علل و نتايج آن تشريح گردد، نبايد به عمل آورد.

۵- گاهي اوقات بايد كودكان را آزاد گذاشت تا كارهايي را كه خودشان مي خواهند، انجام دهند.

مهمترين نكته اي كه تورنس مطرح مي كند اين است كه استفاده از اين اصول بايد بگونه اي مرتب و مداوم و هماهنگ صورت گيرد.

 

مــــوانع خلاقيـــت :

۱- يكي از موانعي كه بر سر راه خلاقيت دانش آموزان وجود دارد، نحوه ي نگرش و تفكر دانش آموزان درباره خودشان است، ايجاد خودپنداره مثبت و كاهش اضطراب مي تواند در اين زمينه موثر باشد.

۲- گاهي معلمان نسبت به دانش آموزان تيزهوش و با استعداد كلاس احساس منفي دارند و نسبت به آنها سوگيري منفي انجام مي دهند.

۳- كمبود پشتكار و تحمل اندك دانش آموزان از ديگر موانع خلاقيت مي باشد.

۴- محدود كردن بيش از حد كنجكاوي كودكان، چه در محيط خانه و چه در محيط آموزشگاه و همچنين سركوب قوه تخيل و خيالبافي كودكان.

۵- استفاده از نمره امتحاني به عنوان اهرم فشار در جهت ايجاد همنوايي بيشتر بين دانش آموزان و تأكيد بيش از حد بر دروس نظري و بي توجهي به دروس عملي.

 

راههــــاي پـــرورش خلاقيـــت در كـــودكان :

 ۱- پـــرورش نيـــروي تخيــل:

يكي از راههاي پرورش خلاقيت در كودكان پرورش نيروي تخيل مي باشد. طرح سوال به شكل پاسخ نگاري يا انشايي، موجب ياد آوري اطلاعات و سازمان دادن آنها و نوشتن منظم و سيستماتيك توسط دانش آموز مي شود. « بهره وريدرست از نوشتن انشاء، تشويق و اهميت دادن به داستانهاي تخيلي بچه ها و ايجاد فرصت براي شاخ و برگ دادن به مطالب ياد گرفته شده، نقاشي و پرداختن به امور هنري زمينه هايي براي پرورش نيروي تخيل است.»

 

۲- تحــــريك حسِ كنجكاوي و كنكاش ذهني كـــودكان:

درگير نمودن فعالانه دانش آموزان در فرايند آموزشي. دانش آموزان بايد از حالت « شنونده و منفعل » به حالت « گوينده و فعال » تبديل شوند.

 

۳- تنـــوع منابــــع درســـي:

« نكته مهم ديگر كه سبب موفقيت دانش آموزان در امر آموزش و خلاقيت مي شود، مسئله آزادي عمل نسبي در انتخاب كتابهاي درسي است. معلم بايد بتواند از كتابهاي گوناگون همراه با كتابهاي اصلي و از قبل تعيين شده در كلاس بهره بگيرد، از دانش آموزان بخواهد كه در كلاس گزارش دهند و جلسه بحث و گفتگوي علمي براي دانش آموزان ترتيب دهد.»

 

۴- تغييــــر در نحـــوه ارزشيابـــي نظـــام آموزشــي:

از ديگر عوامل پرورش خلاقيت در دانش آموزان تغيير نوع ارزشيابي آنها  مي باشد. در ارزشيابي به جاي تأكيد بر سطوح پايين يادگيري از قبيل دانش و درك و فهم به سطوح بالاي يادگيري چون تركيب و ارزشيابي  تأكيد گردد.

 

۵- تنوع شيـــوه هاي آموزشي:

لازم است كه معلمان در فعاليتهاي آموزشي از شيوه هاي مختلف و متنوع از قبيل روش حل مسئله، روش تهيه طرح يا پروژه، روش بحث علمي و روشهاي گروهي، و بارش فكري به تناسب موضوع و موقعيت درسي استفاده نمايند.

 

منابـــــــــع:

۱. اتكينسون، ريتال، «زمينه روانشناسي»، جلد دوم، انتشارات رشد، 1368.

۲. بودر، آلن، ترجمه خان زاده، علي، «خلاقيت در آموزشگاه»، انتشارات چهر، 1358.

۳. حائري زاده، خيريه بيگم، «تفكر خلاق و حل خلاقانه مسئله» نشرني، 1381.

۴. شعباني، حسن، « مهارتهاي آموزشي و پرورشي»، انتشارات سمت، 1371.

۵. ماهنامه پيوند، شماره 279، دي ماه 1381 و شماره 275، تابستان 1381.

۶. ماهنامه رشد معلم، شماره3، سال بيست و يكم، آذرماه 1381، شماره 3، سال نوزدهم آذرماه 1379.

۷. ماهنامه پژوهشهاي روان شناختي، شماره هاي 1 و 2، تابستان 1372.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 14 اردیبهشت 1394 ساعت: 22:14 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس