سایت علمی و پژوهشی آسمان - مطالب ارسال شده توسط nevisandeh

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درمورد نیایش

بازديد: 409

 

به نام خدا 

«براي آن به سوي تو مي آيم»

مقدمه

در خلوت سحر پروانه به روي شمع نشست و از روي شفقت به او گفت: بيا تا صبح راز ونياز نماييم. ز درد دلها، زتلخيها، آن دو تا صبح گفتند و شنيدند غافل از اينكه لحظه به لحظه بر اثر حرارت شمع بال پرانه سوخت و شمع آب شد. شمع با صدايي نحيف گفت: چه حاصل از اين همه گفتار كه من آب شوم و تا بال سوخته حال اي دوست پندي دارم به تو تا گذشته كه گذشته ، آينده هم كه نيامندهو خبري از آن نداري زمان حال است و لحظه اي كه در ان هستي به فكر حال باش كه چه كني كه براي خود وديگران سود رساني واگر سود نمي رساني مايه شر نباشي چه حاصل از اين همه غصه و غم و شكوه كه شمع وجودت آب و چون پروانه دلت سوخته.

روشنايي الهي مرا احاطه كردهاست

عشق الهي مرا در بر گرفته است.

نيروي خدا مرا حمايت مي كند.

حضور خدا مراقب من است

هر جا كه هستم، خداوند آنجاست.


 

 

نيايش

 

محبوبم! اگر براي آن بسوي تو مي آيم كه مرا از شعله هاي دوزخ نجات بخشي بگذار كه در آنجا بسوزم.

اگر براي ان به سوي تو مي آيم كه لذت بهشت را به من ببخشي بگذار كه درهاي بهشت به رويم بسته باشد. امااگر براي خاطر تو به سويت مي آيم، محبوبم! مرا از خويش مران! متبركم كن تا در كنار زيبايي جاودانه ات تا ابد لانه كنم.


فصل اول- بليت بهشت

بهشت چيست؟ جهنم چيست؟ بهشت و جهنم آفريده خود ماست براي آفرينش بهشت، لازم است الگوي ذهنمان را تغيير دهيم. دهنتان را تغيير دهيد آن گاه دنيا را دگرگون خواهيد كرد. ذهن بسياري از مردم از افكار حرص، نفرت و شهوت پرشده است. در واقع آنان در جهنم ساكن هستند.

گوته شاعر بزرگ آلماني به اين داستان زيبا بسيار علاقه مند بود.

«پطرس ازعيسي مسيح پرسيد: استان چگونه است كه مي تواني بر آب راه بروي و ما نمي توانيم؟ عيسي فرمود: اين از آن روست كه من ايمان دارم.

پطرس گفت: ما نيز ايمان داريم. عيسي فرمود: پس مرا دنبال كن. و گام بر آب نهاد. پطرس او را دنبال كرد. چندي پيش نرفته بودند كه موجي عظيم برخواست. پطرس فرياد زد: استاد مرا نجات ده، هم اكنون غرق مي شوم!.

عيسي پرسيد: دليل آن چيست؟ پطرس پاسخ داد: استاد موج عظيمي را ديدم و ترس در قلبم جاي گرفت. عيسي فرمود: تو از موج بر هراس آمدي، حال آنكه ازخداوند امواج نترسيدي».

فصل دوم - همه امور را به خدا بسپار

خنده چيست؟ خنده گونه اي تقويت كننده جسم، ذهن روح است، پاك كننده اي خشك است كه شما را از درون پاك مي كند. خنده داروست و به تقويت عضلات اخلاقي كمك مي كند.

تا زماني كه عشق ورزيدن و خنديدن رانياموخته ايم، آماده ورود به قلمرو خداوند نيستيم. قلب ما سخت شده است بايد نرم، لطيف و منعطف شود، خاك ما حاصلخيز نيست، بايد آن را با عشق وخنده شخم بزنيم، اگر زمين سفت باشد، دانه اي نخواهد روييد. زمين را آماده كنيد، اين كار با عشق وخنده ميسر است.

 

فصل سوم- معجزه مي تواند در زندگي شما روي دهد

روزي زني فقير كه شوهرش فلج شده بود، اطمينان داشت كه خداوند مقدار پولي را كه او براي تهيه غذا و هداياي روز عيد لازم دارد فراهم خواهدكرد. و به مغازه ي مردي كه به خدا اعتقادي نداشت رفت. او از مرد وسايل مورد نياز خود را تقاضا كرد، فروشنده گفت: چقدر پول داري؟ زن براي اوتوضيح داد كه شوهرش فلج شده است. زن گفت اگر به من كمك كني تو را دعا مي كنم. مرد گفت دعايت را روي كاغذي بنويس به اندازه وزن آن ميتواني غذا ببري. زن بي رنگ كاغذي از كيفش در آورد و گفت: اين عاي كوچك من است كه ديشب در حالي كه به شوهر بيمار خود مي نگريستم نوشتم. روي كاغذ نوشته شده بود خدايا تو پناه من هستي تو هر آنچه براي فردا لازم دارم فراهم خواهي كرد و... . مرد دعا را خواند و خنديد و آن را روي ترازو گذاشت. او يك پاكت آرد روي كفه ديگر ترازو گذاشت و ديد عقربه تكاني نخورد به زن گفت هر چه لازم داري بردار و برو. مرد فكر مي كرد ترازو خراب است ولي اين چنين نبود وزن كاغذ خيلي زياد بود‌ آن مرد به خدا ايمان آورد و قلبش متحول شد و در نتيجه او نيز به جمع پيروان خدا پيوست.

پيشنهاد درباره آنچه گفته شد: 1- به مشكلات با لبخند سلام كنيد و با خطرها با عشق مواجه شويد. 2- دعا كردن را به صورت عادت در آوريد. 3- دعا كنيد كه از ايمان بيتري بهره مند شويد 4- علاج همه بيماريها ارتباط با خداست5- هر آنچه را برايتان پيش مي آيد بپذيريد.

 

فصل چهارم- آيا خدا مرده است؟

مارتينلوتر بنيانگذار كليساي پروتستان با مشكلات و خطرهاي بي شماري مواجه بود. روزي همسر او متوجه شد كه مارتين سخت افسرده و دلتنگ است همسر مارتين لباسي سياه بر تن كرد و روبروي اوايستاده، مارتين با تعجب پرسيد: چرا لباس سياه پوشيده اي؟ همسرش گفت مگر نمي داني خدا مرده است؟ مارتين گفت: چطور مي تواني اين حرف را بزني؟ زن گفت: اگر خدا نمرده است تو چرا اين همه دل تنگ هستي؟ مارتين بي درنگ به اشتباه خود پي برد از اين رو لبخند زد و گفت: بله غمگين بودن كاري شيطاني است.

به نظر شما غم را چگونه ميتوان تعريف كرد؟

بله : غم نتيجه حالت دروني ما نسبت به وقايع بيروني است. كسي كه هنر زندگي كردن را آموخته است، از سختيها و محنتهاي زندگي، نيروي لازم را براي خدمت به خداونددر مخلوقات رنجيده اش كسب مي كند.

سنت فرانسيس به برادران خويش مي گفت: به ياد داشته باشيد كه زنبور عسل ، شيره شيرين عسل را از گلهاي آويشن كه گياهي كوچك وتلخ است مي سازد.


نيايش اول فصل 5

مادرم! مادر الهي

آن كس كه دست حمايت كننده تو بر او سايه افكنده است، هيچ گاه دستخوش اندوه نخواهد شد.

 

فصل پنجم- ايمان زن نابينا

آنجالي به همراه دوستانش نشسته بود و با انها درباره عشق خداوند و رحمتهاي بي كران او سخن مي گفت. او مي گفت: « در همه شرايط خدا را به ياد داشته باشيد زيراو مادر هميشه مهربان ماست. هنگام رنج و شكست به خدا توكل نماييد تا از پيروزي مغرور نشويد واز شكست نااميد.

در همين هنگام زني كه فرزندش را به بغل گرفته بود از آنجا مي گذشت و مي گفت: تو مزه رنج رانكشيده اي كه اين قدر راحت صحبت مي كني. تو از خدا مي گويي، درحالي كه دنيا جهنم است. آنجالي به او گفت: « فورا كودك را زمين بنداز» زن گفت: براي چه بايد اين كار را بكنم. آنجالي گفت: اگر صد سكه صلا به تو بدهم آيا اين كار را مي كني، زن با تعجب گفت «كودكم براي من از هر ثروتي عزيزتر است» آنجالي گفت: آيا فكر مي كني تو كودكت را بيشتر از خدا كه به كودكانش عشق مي ورزد دوست داري؟» زن منظور او را دريافت. اما گفت: پس اين همه رنج وغصه براي چيست؟ آنجالي گفت: همانطور كه كودك تو بيمار مي شود و تو براي درمان او داروهاي تلخ به او مي دهي و به اشك او توجه نمي كني، خدا نيز دردو رنج را براي درمان و روح بيمار ما فرستاده است. كسي از ميان جمع گفت: تو كه اينقدر زيبا صحبت مي كني آيا كسي راديدي كه به خدا ايمان واقعي داشته باشد؟

آنجالي گفت: چندين سال پيش از دهكده اي مي گذشتم. در يك خانه خرابه پير زني را ديدم كه كاملا بي چيز بود. به او گفتم: مادر! تو در اين خانه احساس تنهايي نمي كني، گفت: نه،‌ من همسايه اي دارم كه برايم از همه چيزي بهتر و عزيزتر است.

او گفت: هنگامي كه تنها هستم او را صدا مي كنم، او بي صدا مي آيد. با او حرف مي زنم او گوش مي كند. هر آنچه خداوند برايم بوجود مي آورد خير است و هر چه از غير برايم رخ مي دهد، از جانب خداوند اس. بهترين همسايه من اوست.


فصل ششم- برگزيدگان خدا

مردي دو فرزندش را بسيار دوست داشت، به حدي كه هنگامي غذاخوردن آنها را در آغوش مي گرفت. روزي وقتي به خانه آمد، فرزندانش رانديد. به همسرش گفت: «بچه ها كجا هستند؟» همسرش گفت: « غذايت را نخور تا برايت بگويم»/

زن گفت: اگر كسي دو مرواريد به تو به امانت دهد و روزي بخواهد آنها را پس بگيرد چه مي كني. مرد گفت: فورا به او پس مي دهم. زن گفت: من هم مي خواهم همين را بگويم. بعد دست همسرش را گرفت و او را اتاق بود. جسد فرزندانش را به او نشان داد و گفت: خدا داد. خدا ستاند. مرد كه اشك در چشمانش حلقه زده بودگفت «بله! خداداد. خداستاند».

هر آنچه در ماليكت ما است در واقع از آن خداست و هر چيز تا زماني براي ما است كه خداوند بخواهد. خداوند هر چه را كه از ما گرفت نمي توانيم بگوييم چرا اين كار را كرد يااز او شاكي شويم. اگر خداوند چيزي را كه دوست داريم از ما بگيرد مطمئنا بهتر از آن را به ما خواهد داد. هنگامي كه مشكلات براي انسان بوجود آيد اگر انسان آنها را از هدايايي از جانب خداوند بداند همه چيز براي او سهل مي شود.

شو پنهاور فيلسوف آلماني مي گويد: تنها در رنج است كه انسان خدا را مي بيند.

 

فصل هفتم – زائران آرامش

دوستم سخت در بستر بيماري بود. پزشكان معالج او را رد كرده بودند. امروز صبح اتفاق عجيبي افتاد. او به ديدار من آمده بود و كاملا سالم بود. به او گفتم: مگر تو بيمار نبودي. او برايم توضيح داد:

« با پزشكان زيادي ملاقات كردم اما فايده اي نداشت. با مصرف داروها روز به روز بدتر مي شدم. از خدا مي خواستم مرا از اين رنج نجات بدهد. اما بدتر مي شدم تا اينكه يكروز ديگر دارو مصرف نكردم و تنها از خدا خواستم قدري از عشقش را در وجودم جا دهد.

روزگاري مرد تاجري زندگي مي كرد كه انبار بزرگي از پنبه داشت. يك روز يكي از كاركناش با شتاب و نگراني به رفته او آمد و گفت «انبار آتش گرفته است».

مرد تاجري باخونسردي گفت: خدا را شكر، خواست خدا بود. آن مرد به او نگاهي از روي تعجب كرد و رفت بعد از چند لحظه برگشت و با شادماني گفت: آن انبار سوخته از آن شما نبوده و مال ديگري بوده است. تاجر گفت خدا را شكر، خواست خدا بود. براي رسيدن به آرامش با خدا مي توانيم.

1-       هر روز صبح كه از خواب بيدار مي شويم، متني در مورد حضور مقدس خدا بخوانيم.

2-       خداوند را مانند مادر و خود را همچون كودكي بدانيم كه در آغوش او نشسته ام.

3-       تمام افكار منفي، حرص، نفرت وشهوت را از خود دور كنيم.

 

فصل هشتم به جلو‏، به پيش، به بالا

در يك دهكده كوچك مردي زندگي مي كرد كه تهي دست بود و در كنار خيابان مي نشست. به ندرت پيش مي آمد تا در روز دو وعده غذا بخورد. كم صحبت مي كرد ولي وقتي هم كه صحبت مي كرد، سخنهاي زيبا ودلنشين براي گفتن داشت.

روزي به پيش او رفتنم و از او خواستم تا مرا پند دهد. گفت: به جلو، به پيش، به سوي خدا. من منظور او را متوجه نشدم از او خواستم بيشتر توضيح دهد. او گفت: زمين جاي آسايش نيست پس به جلو حركت كن. در زندگي لحظه اي از تلاش دست برندار زيرا در باتلاق فرو مي رود و به سوي خدا به سمت بالا حركت كن.

 

فصل نهم- راههاي آسان براي غلبه بر رنج

نيايش: به قلب خويش بنگر، آنجا «او» سلطان تو، مسكن دارد، و راه رسيدن به او راه عشق است. به او و نه خويش عشق بروز! همچون او انديشه كن، خواست او را بخواه و آن چنان كه او فرمان مي دهد عمل كن. نفس كوچك خود را رها كن و در درگاه نيلوفرين او كمال سرور را پيدا كن.

رنج به دو گونه است: 1- رنجي كه ما خود با زير پا گذاشتن قوانين زندگي بوسيله تفكر ناپاك، احساسات نادرست، تخيل مهار نشده و عواطف نامتوازن، براي خود به وجودمي آوريم. چنين رنجهايي در خدمت هيچ هدف مفيدي نيستند. مي توان با تسلط داشتن بر افكار، خواسته و تخيل وهدايت نيروهاي خود، براي به انجام رساندن هدف حقيقي زندگي از اين گونه رنجها اجتناب كرد. بي شمار از ما بسياري رنجهاي غير ضروري براي خود ايجاد مي كنيم. براي شيري كه ريخته شده گريه مي كنيم. براي چيزهايي كه اتفاق افتاد و ياهنوز روي نداده است نگران مي شويم و اجازه مي دهيم كه اين نگراني لحظه اي حال را خراب كند و با ترس به آينده اي ناشناخته نگاه مي كنيم. ترس از آينده باعث مي شود كه انواع چيزهاي وحشتناك را در نظر مجسم كنيم. نوع دوم رنج، آن است كه از سوي خداوند بر ما نازل مي شود و ناشي ازشكستن قوانين زندگي نيست، اين رنجها بر بهترين ا نسانها و شريفترين روحها نازل مي شود. اين رنجها بر كريشنا- عيسي مسيح- بودا- زرتشت-موسي و محمد- نانك- چتيانيا و ميرا و به همه عاشقان خداوند و بشريت نازل شد. اين نوع رنج به تنهايي نمي آيد، بلكه نيرويي عظيم وآسايش را با خود مي آورد كه رنج را شيرين مي سازد. اين فرق ميان اين گونه رنج و نوع اول آن است. رنجي كه انساني براي خود خلق مي كند. در حالي كه با اين اثر آرامش بخش خداوند همراه نيست. سخت وتحمل ناپذير مي شود. روح آدمي را مي شكند و او را به ورطه نوميدي مي افكند، اما رنجي كه جانب خدا بر ما نازل مي شود براي خير وخوبي ماست. ما اين را در نمي يابيم تا زماني كه تمام افكار مربوط به نفس را كنار نگذاشته ايم. وقتي كه اين نفس فراموش شود، دست پر مهر خداوند را در هر شرايط و واقعه ي زندگي مشاهده خواهيم كرد. هر آنچه پيش مي آيد به نفع ماست.

حتي شقاوت و بي رحمي ظاهري انسانها و خودخواهي و بي اعتنايي آنان به ارزشهاي ما نيز نتيجه نيكي بي كران و عشق بي انتهاي خداوند است.

دختري را مي شناسم كه سالها در بستر بيماري بود. گاهي درد او بسيار شدت مي گرفت و چنان آزار دهنده مي شد كه روزي به من گفت اگر به دليل ايمان به خدا نبود مدتها پيش خود را كشته بود. با اين حال هميشه لبخندي زيبا روي صورتش ديده مي شد. بارها و بارها مي گفت: خداوندا تو راشكر مي كنم. نامت متبرك باد. وي همه رنجها را با روحيه اي واقعا شكست ناپذير تحمل مي كرد. دختري بود كه عمقا به خدا توكل داشت بسياري از افراد نزدش مي آمدند تا تقديس شوند. او براي همه آنها دعا مي كرد. عميقا به قدرت دعا ايمان داشت يكروز كه او را تسخوش دردي عميق ديدم گفتم: خواهر عزيزم! چرا به خداوند دعا نمي كني كه بيماريت را شفا دهد؟ او حتما به دعاهاي تو گوش خواهد داد. دختر در پاسخ گفت: كه به سه دليل عمده وي هرگز از خدا نخواسته است كه او را شفا دهد: 1- خداوند عشق است‏، عشقي همه گير. او هيچ گاه دردي را به ما نازل نخواهد كرد، مگر آنكه براي ما خوب و مفيد باشد. 2- جوينده خدا بايد مشتاق انجام دادن اراده و خواست خدا باشد و حتي به فكر تقاضاي انجام خواست خودنيفتد. اگر خواست خدايت آن باشد كه از درد جسماني رنج ببرم، نبايد آرزوي سلامت كنم. اگر خداوند هر چيزي را براي من مي خواهد از آن روست كه به من عشق مي ورزد و اگر آرزو كنم كه خدا آن براي من نخواهد يعني نمي خواهم كه خداوند به من عشق بورزد. 3- خواستن هر چيزي بدون خدا براي من كودكانهاست. وقتي كه در دعاهايم نزد او مي رود نمي توانم هيچ چيز مادي و دنيوي از او بخواهم. هيچ وقت نمي متوانم رفاه وآسايش دنيوي از او تقاضا كنم بلكه از او مي خواهم موهبت خود را به من عطا كند. وقتي كه به من تعلق داشته باشد، هر انچه از آن اوست به من متعلق خواهد بود و من به چيزي نياز نخواهم داشت. روزي مرد فاضلي زندگي مي كرد كه هشت سال تمام مشتاق بود راه خداوند را بيابد. او هر روز از ديگران جدا مي شد و دعا مي كرد كه روزي با مرشد يكي ازاولياي خداو يا عالم به حقيقت آشنا شود يك روز همچنان كه دعا مي كرد ندايي به او گفت به جايي رود، در انجا مردي را خواهد ديدكه راه حقيقت و خداوند رابه او نشان خواهد داد مرد وقتي اين ندا را شنيد بي اندازه مسرور شد و به جايي كه به او گفته شده بودرفت. در آنجا با ديدن مردي ساده متواضع‏، فقير با لباسهايي مندرس و پاهايي خاك آلود متعجب شد. مرد آن اطراف را نگاه كرد اما كس ديگري را نديد. بنابر اين به مرد فقير رو كرد و گفت «روز شما بخير» مرد فقير به آرامي جواب داد هيچ وقت روز شري نداشته ام. پس مرد فاضل گفت: خداوند تو را خوشبخت كند، مرد فقير پاسخ داد: هيچ گاه بدبخت نبوده ام، تعجب مرد فاضل بيشتر شد: هميشه خوشحال باشيد، مرد فقير پاسخ داد: هيچ گاه غمگين نبوده ام. مرد فاضل گفت: هيچ سر در نمي آورد خواهش مي كنم همه اين ها را به من توضيح بده. مرد فقير گفت: با خوشحالي تمام اين كار را مي كنم. تو روز خير را برايم آرزو كردي. من هرگز روز شري نداشته ام زيرا اگر غذايي براي خود نيابم باز هم خدا را ستايش مي كنم اگر باران ببارد يا برف اگر هوا خوب باشد يا بد. من همچنان خداوند را مي پرستم. اگر تحقير شوم  هيچ انساني دوستم نباشد باز خدا را ستايش مي كنم، بنابر اين هيچ گاه روز شري نداشته ام. تو برايم خوشبختي آرزو كردي اما من هيچ وقت روز بدي را نداشته ام زيرا هميشه به درگاه خداوند متوسط هستم و مي دانم هر گاه كه خدا چيزي بمن نازل كند بهترين چيزي است كه مي تواند براي من روي دهد. با خوشحالي هر آنجه را برايم پيش بيايد مي پذيرم سلامت يا بيمار، سعادت يا دشمني، خوشي يا غم همه هديه اي از سوي خداوند است، من هيچ گاه بدبخت نبوده اهم، تو برايم خوشحالي آرزو كردي، من هيچ گاه غمگين نبودهام زيرا عميق ترين آرزوي قلبي من زندگي كردن بنابر خواست و ارائه خداوند است و من خواستم را سراسر به خواست خداوند تسليم كرده ام و خواست او خواست من است. مرد فاضل كه متعجب شده بود پرسيد. اگر خدا بخواهد تو را به جهنم بفرستد چي؟ مرد فقير با تعجب گفت: به جهنم؟ خداوند بيش از اينها به ما عشق مي ورزدامااگر او مرا به جهنم هم بفرستد بايد دو دست داشته باشم كه با انها او را در بگيرم يكي دست تواضع و ديگري دست عشق. با اين دستها خداوند را طوري در آغوش مي كشم كه او را هم با خود مي برد. آنگاه ترجيح مي دهم به جاي آنكه بدون خداوند در بهشت باشم همراه او در جهنم به سر برم. مرد فقير به او آموخت تسليم كردن خويش يا تواضح و احترام كامل ساده ترين مطمئن ترين ونزديكترين راه به سوي خداوند است وقتي از او پرسيدم كه كيست مرد گفت«من فرمان روا هستم» وي تصوير دقيق فقر بود و با اين حال احساس مي كرد كه فرمانرواست زيرا ياد گرفته بود كه راه پذيرش را بپيمايد. او هر چيز را كه برايش روي مي داد مي پذيرفت و از آنها لذت مي برد. او متوقع نبود و هيچ چيز نداشت و به هيچ چيز اميد نمي بست. به هيچ چيز نيازمند نبود و هيچ كمبودي نداشت.

فصل دهم خدايا به تو عشق مي ورزم

خداوند هدف زندگي است و او را بايد دريافت. فهميدن و سخن گفتن درباره او كافي نيست بسياري از ستايشها تلاوت كتب آسماني و دعاهاي بي پايان ما با ذهني پريشان انجام مي شود. ديري است كه خداوند را بيرون از زندگي خود نگاه داشته ايم واكنون زمان فراخواندن او به دروناست. هولمن هانت هنرمند بزرگ تصويري از حضرت عيسي مسيح را نقاشي كرده است كه در ان مسيح در باغي ايستاده است در يك دست فانوس دارد و با دست ديگر بر دري مي كوبد. يكي از دوستان هانت به او گفت «هولمن تو در اين نقاشي مرتكب اشتباه شده اي اين در دستگيره ندارد» هانت پاسخ داد« اين اشتباه نيست زيرا اين در قلب بشر است كه تنها مي توان از درون باز شود» براي حركت بسوي خداوند لازم است برخيزيم در را باز كنيم و بگذاريم كه خدا وارد شود. اين امر فقط زماني اتفاق مي افتد كه انسان نياز به خدا را احساس كند.

راز زندگي تازه، عشق خداست. اين عشق هر چه افزون باشد. بيشتر رشد مي كند. عشق يكي از موهبت هاي خداوند به انسان است.

مرد جواني از من پرسيد« اگر مرتب تكرار كنيم خدايا به تو عشق مي ورزم آيا او از شنيدن اين كلمات خسته نمي شود. من در پاسخ از او پرسيدم « امروز چند بار به همسر خويش گفتي كه به او عشق مي ورزي، مرد گفت: خيلي گفتم: ديروز چند بار گفتي پاسخ داد: خيلي، پرسيدم چند روز قبل چطور؟ يك بار ديگر گفت: خيل زياد ، پرسيدم آيا او از شنيدن كلماتي يكسان خسته نمي شود؟ گفت نه او از شنيدن آن لذت مي برد گفت تو به پرسش خود پاسخ دادي.

با خداوند هر چه بيشتر ارتباط بر قرار كنيم. اين باعث آرامش روحتان مي گردد و سرور خدا به وسيله شما به بقيه منتقل خواهد شد. با تمام افرادي كه با شما در تماس هستند با مهرباني رفتار كنيد. در واقع خداوند آنان را بدون هدف نزد شما نمي فرستد.

 

فصل يازدهم- تمثيل هاي ايمان

روزي دو نفر در دريا مسافرت مي كردند كه كشتيشان دچار طوفان شد و در هم شكست آن دو به جزيره اي نامسكون رسيدند و با شاخ و برگ درختان كلبه اي ساختند. يكي از آنان مرد بي اعتقادي بود و ديگري روحي خدا جوي داشت. او متعقد بود هر آنچه پيش مي آيد براي خير و خوبي است. مرد بي ايمان او را مسخره مي ركد اما هر دو مي توانستند با هم كنار بيابند. هر روز با هم به ساحل مي رفتند و دستمان خود را تكان مي دادند به اميد اينكه كشتي اي از آنجا بگذرد و آنان را ببيند ونجات دهد. بدين ترتيب هر روز عصر وقتي كه از ساحل مراجعت كردند ديدند كه بلكه آتش گرفته و به خاكستر تبديل شده است. مرد بي ايمان خشمگين شد و رعد و برق را كه باعث آتش گرفتن كلبه آنها شده بود نفرين كرد، اما مرد با ايمان گفت «دوست من دلتنگ مباش مطمئنا در اين كار خير و صلاح ها وجود داشته است و خداوند خير وصلاح ما را خواسته است» امر دبي ايمان بيشتر خشمگين شد و فرياد زد « تو و اين فدايت! من ديگر كاري با تو ندارم» صبح روز بعد وقتي كه به ساحل رفتند كشتي كوچكي را ديدند كه منتظرشان بود ناخداي كشتي به آنان گفت كه روز قبل ديده بودند كه دودي از جزيره بلند مي شود از اين رو تصور كرده بودند كسي در آنجا زندگي مي كند ونيازمند كمك است. ايمان باديده قلب به هر چيز مي نگرد. مرد با ايمان كه اين چنين خودرا به خداوند تسليم مي كند هميشه در امان است وقتي كه خداوند رهنما باشد همه چيز را فراهم مي كند و كارهاي او شگفت انگيز و راز آميز است.

دختر كوچك و سگش

دختر كوچكي به نام دينكو دلش مي خواست كه سگي داشته باشد و هميشه درباره آن با پدر و مادر خودحرف مي زد اما انها نمي خواستند كه سگي به خانه بياورند و از آن نگهداري كنند دينكو راضي نمي شد و به اين باور بود كه روزي سگ دلخواهش را خواهد داشت. يك روز پدر او ظرف بزرگي را در خانه پيدا كرد. از دينكو پرسيد «اين ظرف چيست؟» دينكو پاسخ داد: « اين ظرف سگ من است» پدر با تعجب گفت « ظرف سگ تو، تو كه سگ نداري چطور ظرفش را تهيه كرده اي؟ دنيكو گفت: پدر اين زنجير من است دارم تمرين مي كنم چطور با او در باغچه راه بروم پدر كه خنده اش گرفته بود گفت: آيا مي تواني مشخصات سگت را بگويي؟ دنيكو بي درنگ گفت: «بله سگ كوچكي است رنگش سياه است شكل و پاهايش قهوه اي است ويك لكه سفيد روي پيشانيش دارد. چشمهايش قهوه اي و درخشان است» پدر از شنيدن اين مشخصات دقيق متحير شد. چند روز بعد در روزنامه فروش سگ آگهي شده بود. دينكو اصرار داشت كه آن سگ را بخرند، پدر كه نمي خواست سگلي بخرد به او گفت اگر آن سگ دقيقا همان مشخصات سگ خيالي دينكو باشد حاضر است آن را بخرد و دينكو موافقت كرد. وقتي كه به محل فروش رفتند سگ به طرف دينكو دويد و پاهاي دينكو را ليسيد. پدر نمي خواست آنچه را مي ديد باور كند. زيرا آنجا سگ كوچكي دقيقا با مشخصاتي كه دينكو مي گفت وجودداشت. در حقيقت ما انچه را مي انديشيم به سوي خود جلب مي كنيم. اگر داراي افكار ناپاك حسادت انتقال ، نفرت، بدخواهي و حرص باشيم. شرايط مشابهي را به سوي خود فرا مي خوانيم. بنابر اين مواظب باشيد كه به افكار خوب، شريف- پاك- آرامش و همدردي- عشق-سرور سعادت- سلامتي خوشحالي و توان و هماهنگي بينديشيد.

 

فصل دوازدهم- چگونه بر عصبيت غلبه كنيم.

دنياي امروز سرشار از عصبيت است هر جا كه مي رويم افرادي را مي بينيم كه زير فشار عصبي هستند. عصبيت حتي از سرما خوردگي شايعتر شده است و بي ترديد زيان آورند و آسيب زننده تر از آن است. هزاران نفر در سراسر دنيا به فشار خون مبتلا هستند. به نظر مي رسد كه ما امروزه حقيقا در عصري زندنگي مي كنيم كه به عصبيت مبتلاست، اما اين پرش در بسياري از قلب ها مطرح مي شود چگونه بر عصبيت غلبه كنيم؟

تمام بارها را خدا تحمل مي كند: اگر وضع دشواري را بررسي كنيد سرانجام متوجه خواهيد شد كه وزن همه آن مكل بر دوش خداست، نه تنها وزن زندگي شخص ما، نه تنها وزن همه ملل ،نه تنها وزن كره زمين و منظومه شمسي، كهكشان ها و منظومه هاي اختري، بلكه وزن تمام كائنات را سراسر خداوند تحمل مي كند. بنابر اين چقدر احمقانه است كه بارهاي كوچك را روي شانه هاي ضعيف خود حمل كنيم، ما در حالي كه مي دانيم وزن تمام كائنات بر دوش خداوند است بارهاي كوچك را حمل مي كنيم. همه بارهاي خود را در درگاه خداوند بيندازيد و دست كم براي يك بار مدت زندگي را احساس كنيد.


اصل خود را بشناسيد.

سالها پيش مورخي غربي به نام فرانكلين بومر كتابي به نام «جريانات اساسي تفكر غرب» نوشت. نويسنده دراين كتاب عصر ما را «عصر اضطراب مي خواند. هر جا كه مي رويم مي بينيم كه مردم به فشار نگراني و اضطراب مبتلا هستند. در حقيقت عصر ما عصر اضطراب است عصري كه آسايش هاي مادي بيش از انتظار انسان پيشرفته، اما اين آسايشها نتوانسته است خشنودي حقيقي به انسان بدهد، به اعتقاد بسياري از انديشمندان دنياي حاضر تمدن امروز بيمار است. هر جا كه مي رويم حصر براي كسب قدرت، طلا و شهرت وجود دارد. امروز ملتهاي گوناگون در جنگل تاريكي سرگردان هستند. روان شناس برجسته ومشهور سوئيسي كارل گوستاويونگ، بماري عصر ما را بيگانگي از خدا تشخيص داد. به اعتقاد او تمدن به دليل بيگانگي با خدا بيمار شده است. انسان خود را از خدا كه منشا ونگهدارنده حيات است، جدا كرده است. انسان امروز نمي تواند زندگي جهاني، روحي، ذهني و اخلاقي سالمي داشته باشد. هر چه بيشتر از خداوند دور شويم قلب هايمان سرگردان تر- بي قرارتر خواهد بود. امروزه ما از ابزار و وسايل بيشتري برخوردار هستيم اماهيچ معنا و مفهومي در ميان نيست. آيا جالب توجه نيست كه كشور سوئد به عنوان يكي از پردرآمد ترين كشورهاي جهان، با داشتن كليه امكانات دنياي مدرن، كشوري كه گفته مي شود در آن هر كارگري صاحب اتومبيل است بالاترين درصد خودكشي را در جهان داراست؟ ثروت مادي از يك سو و از سوي ديگر خودكشي: به نظر مي رسد كه به هم مي آيند.

بسياري از بيماري هاي جسماني از سردرد گرفته تا زخم معده در نتيجه عصبيت به وجود مي آيد دكتر گوئيردام نويسنده كتاب «عوامل كيهاني در بيماري ها » در يكي از كتابهايش مي گويدكه عصبيت عامل بسياري از بيماري ها از جمله، آسم، زخم اثني عشر، ميگرن- ورم روده و برخي از انواع فلجهاي موضعي است. عصبيت اغلب به بيخوابي منجر مي شود. به همين علت تقاضا براي قرصهاي خوب آور روز به روز افزايش مي يابد خواب فرايند استراحت است. پس از يك روز كار شخص بايد بتواند با آرامش بخوابد. اما امروزه در بسياري از شهرها مردم هنر خوابيدن را از دست داده اند.

براي مقابله با عصبيت بهتر است گرايشي مثبت اتخاذ كنيد. هيچگاه مشكلات را پيش بيني نكنيد. ايمان خود را پرورش دهيد و سعي كنيد به خدا نزديك شويد. آسودن را تمرين كنيد. و به ديگران كمك كنيد زيرا كه اين كار موجب آرامش وآسايش روح و روان مي شود.

منبع:براي آن به سوي تو مي آيم، نويسنده: دادا جي.پي. واسواني، مترجم: فريبا مقدم

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 04 اسفند 1393 ساعت: 10:45 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره برزخ

بازديد: 611

 

مقدمه

عالم تكوين با همه زير مجموعه ها و اجزاي آن ، جملگي از آيات خداوند قادر متعالند. از جمله اين آيات و نشانه هاي الهي ، ظهور فصلهاي چهارگانه  عمر انسان است ، كه همانند ابرها ، در آسمان عمر انسان ، ظاهر مي شوند و سپس با طوفان اجل ، از پهنه آسمان محو مي گردند . خالق نظام هستي ، فصول اربعه بهار ، تابستان ، پاييز و زمستان را ايجاد نموده تا علاوه بر چرخش زيباي طبيعت ، انسان را به فلسفه خلقت عوالم وجود و غايت نظام  هستي متنبه سازد . طلوع و غروب خورشيد و ماه و ستارگان ، علاوه بر روشنايي در روز و پوشاندن پرده سياه در شب ، بيانگر واقعيت ديگري براي انسان متدبر است كه همگان را بيداري بعد از مرگ، در اين عالم تكوين آگاه مي‌سازد. همان طور كه نعمت خواب و بيداري قبل از خواب نشانگر  حيات واقعي پس از مرگ است اگر چه نردبان عقل و احساس و تجربه در شناخت اين حيات كوتاه است ، اما با تدبر در محسوسات طبيعت و نظام آفرينش ، درك آن  آسان ترمي‌گردد .

حيات دنيوي انسان چيزي شبيه فصول چهارگانه طبيعت است كه دوران طفوليت و كودكي آن ، زمان ظهور انسان در عرصه زندگي دنيايي است ، سپس به دوران نوجواني و جواني و بعد به مرحله پيري پا مي گذارد و كم كم به افق حيات دنيوي خود نزديك شده و زمستان عمرش از راه خواهد رسيد و دار فاني را براي وصول به دار بقاء وداع خواهد كرد .

از علي عليه السلام سئوال شد چرا از مرگ نمي ترسيد و مرگ را دوست مي‌داريد ؟ فرمود : چون نمونه الطاف خداوند را در دنيا ديده ام ، يقين دارم آن خداوندي كه در دنيا به من لطف داشته و مرا در راه فرشتگان و پيامبرانش قرار داده پس از اين جهان و در روز قيامت فراموشم نخواهد كرد ، از پذيرائي خداي بزرگ در آن روز بزرگ دلهره و ترس ندارم .

لذا آن حضرت مي فرمود : علاقه من به مرگ از علاقه كودك شيرخوار به پستان مادرش بيشتر است ( نهج البلاغه ).

انتظار مرگ ، نزديك ديدن مرگ ، يقين به مرگ ، انسان را از انجام تكاليف و وظائف  فردي واجتماعي دنيوي و اخروي باز نمي دارد ، بلكه بهترين وسيله براي تلاش و ايجاد شور و نشاط براي انجام كارهاي دنيا و آخرت است . مرگ و ياد مرگ يعني ساختن و ساخته شدن .

 

 

 

 

 

 

عالم برزخ

برزخ از نظر لغت اصطلاح

كلمه « برزخ» معمولا در محاورات ، همراه با كلماتي مثل « مابين »، « ما بينهما » به كار مي‌رود ، مثلا گفته مي شود :« برزخ ما بين اين دو » يا « برزخ بين دو چيز » و يا «برزخ بين دنيا و آخرت » و در قرآن شريف آمده است :

« بينهما برزخ لايبقيان »[1] « و جعل بينهما برزخا و حجراً محجوراً »[2].

مشاهده مي شود كه ، « برزخ» در دو آيه فوق همراه با كلمه « بينهما» به كار رفته است و اين بدان علت است كه « برزخ» در لغت به معناي « حاجز و مانع » است ،  و حاجز و مانع در محاورات يك معناي مستقلي نيستند ، درست مثل معناي « في » در عربي و كلمه «در» در فارسي است . اگر چه اين دو كلمه به خودي خود داراي معني و مفهومي هستند [يعني:تو ، داخل ، درون ] اما اين معنا ، معناي مستقلي نيست و براي تمام شدن معناي آن احتياج به كلمه يا كلمه هاي ديگر است ، مثل اينكه مي‌گوئيم: « در خانه ، در مدرسه و »  كه كلمه « در » همراه با « خانه و مدرسه» توانسته است معناي خود را ايفا كند . روي همين حساب اگر معناي لغوي « برزخ » حاجز و مانع باشد بايد معلوم شود حاجز ميان چه و چه چيزي، و يا مانع ميان كدام دو چيز .

برزخ در كتب لغت

1-در كتاب « المنجمد » كه كلمات مستعمله در لغت عرب را معنا مي كند در ماده «برز» آمده است :

« البرزخ : الحاجز بين الشيئين ، ما بين الدنيا و الاخره من وقت الموت الي البعث»

يعني : برزخ مانع ميان دو چيز است ، و زمان ميان دنيا و آخرت از هنگام مرگ تا قيامت نيز برزخ است .

2-كتاب « مفردات »  راغب اصفهاني كه لغات قرآن شريف را معنا مي‌كند در مورد «برزخ» آورده است :

« البرزخ : الحاجز و الحد بين الشيئين ، و البرزخ في القيامه : الحائل بين الانسان و بين بلوغ المنازل الرفيعه في الاخره و منه قوله تعالي : و من ورائهم برزخ الي يوم يبعثون».

يعني : برزخ  مانع و حد فاصل بين دو چيز است ، و برزخ در قيامت همان فاصله  بين انسان و رسيدن او به درجات رفيع در آخرت است ، و از همين باب است فرمايش خداوند كه فرموده : « پشت سر اينها ( مردگان ) برزخي است تا روز قيامت .

3-و در كتاب «مجمع البحرين » در همان ماده آورده اند :

« البرزخ : الحاجز بين الشيئين ، البرزخ في قوله (ع)  « نخاف عليكم هول البرزخ» هو ما بين الدنيا و الاخره من وقت الموت الي البعث ، فمن مات فقد دخل البرزخ ، و فيه الحديث كلكم في الجنه و لكني والله اتخوف عليكم في البرزخ ، قلت : و ما البرزخ ؟ قال : القبر منذ حين موته الي يوم القيامه ».

يعني : برزخ مانع دو چيز است ، و در اين حديث از امام صادق (ع) كه فرمود : « من از هول و سختي برزخ براي شما مي ترسم » مقصود همان زماني است كه فاصله ميان دنيا و آخرت از هنگام مرگ تا قيامت است . پس هر كس كه مرد ، داخل عالم برزخ مي شود، و از همين باب است حديثي كه فرموده :« همه شما در بهشت هستيد جز اينكه  من از عالم برزخ شما مي ترسم ، سئوال شد : برزخ چيست ؟»

حضرت فرمود : « قبر است از زمان مرگ تا قيامت ».

 آنچه از كتاب نقل كتب لغت استفاده شد ، اين بود كه : « برزخ » داراي دو معناي لغوي و اصطلاحي است . معناي لغوي كه همان حاجز و مانع است ، مانند پرده اي كه بين زرده و سفيده تخم مرغ است . اين پرده مانع از مخلوط شدن اين دو ماده به يكديگر است  ومعناي اصطلاحي كه به معناي فاصله زماني بين دنيا وعالم آخرت است .

قرآن شريف در مورد معناي اصطلاحي برزخ مي فرمايد :

« حتي اذا جاء احدهم الموت قال : رب ارجعوني لعلي اعمل صالحا فيما تركت كلا، انها كلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الي يوم يبعثون»[3].

آنچه محل بحث است اينكه : وقتي مرگ آنها مي‌رسد مي گويند : « خدايا ما را به دنيا بازگردان تا اعمال صالح انجام دهيم» پاسخ اين است كه : « نه چنين است ، اين حرفي است كه اينها مي زنند » سپس فرمود : «پشت سر اينها ، يعني پس از اينكه از دنيا مي‌روند ، تا روز قيامت عالم «برزخ » است .

در آيه شريفه ، حد فاصل بين مرگ و قيامت را « برزخ » ناميده است ، و دراحاديث فراواني از ائمه معصومين نيز همين حد فاصل را عالم « برزخ» ناميده اند .

 

عالم برزخ از ديدگاه قرآن

عبدالله ادامه داد درست است بحث در ويژگي مرحله اول قيامت است اما به شرح عالم برزخ پرداخته بوديم و بيان كرديم كه عالم برزخ براي اكثريت مردم كه در حالتي متوسط از ايمان و كفر قرار دارند بي شباهت به حالت خواب نيست ، مومنان پيشرو و متنعم و كافران گرفتار انواع عقوبت و عذابند ( آيه 100 ، مومنون ) ، براي احياي مردگان و برخاستن آنها از قبرها و حضورشان در دادگاه عدل پروردگار ، زمان زيادي وقت لازم نيست ، همانگونه كه براي  مرگ انسانها زمان طولاني لازم نبود ، صيحه اول مرگ است و صيحه دوم فرياد زنده شدن و رستاخيز و حضور در دادگاه  عدل الهي « ان كانت الا صيحه واحده فاذاهم لدينا محضرون » (‌‌آيه 53 سوره يس ) اي انسانهاي به خواب رفته، اي خاكهاي پراكنده و اي استخوانهاي پوسيده به پا خيزيد ، به پا خيزيد و براي حساب و جزا آماده شويد .

در اينجا به بعضي روايات گويا و پر محتوي اشاره مي كنند : عالم برزخ بهشت است  براي نيكوكاران و شهيدان كه در آن متنعمند به نعمتهاي الهي و دوزخ است براي گناهكاراني مانند آل  فرعون كه صبح و شام در برابر آتش معذبند ، و در اين رابطه علي عليه السلام در روايتي مي‌فرمايد: قبر يا باغي از باغهاي بهشت است يا حفره و گودالي از گودالهاي جهنم ( بحارج 6 صفحه 218).

حقيقت اين است كه آگاهي بر كيفيت عالم برزخ تأثير زيادي در مسائل اعتقادي ندارد ، قرآن مجيد اصل وجود عالم برزخ را در آياتي چند با صراحت بيان نموده است ، همان‌گونه آل فرعون قبل از قيام قيامت هر صبح و شام از طريق عرضه شدن آتش بر آنها مجازات مي شوند .

در سوره مومن آيه 11 مي فرمايد : از قول عده اي كه گرفتار عذاب در عالم برزخند مي‌گويند : پروردگارا ما را دوباره ميراندي و احييتنا دوباره زنده كردي اكنون به گناهانان خود معترفيم . آيا راهي براي خارج شدن از دوزخ وجود دارد ؟ «قالو ربنا امتنا اثنتين و احتيتنا اثنتين فاعترفنا بذنوبنا فهل الي خروج من سبيل » آنها كه در اين جهان اصرار به انكار معاد داشتند و پيامبران را به باد استهزاء مي گرفتند در آنجا پرده هاي غرور و غفلتشان كنار مي رود و چشم حقيقت بين آنها باز مي‌شود و چاره اي جز اعتراف به گناه ندارند ، و گمان مي كنند در آنجا اعتراف به گناه برايشان سودي دارد .

 

 

عالم برزخ كجاست ؟

دانستيم فاصله زماني بين مرگ و قيامت « عالم برزخ » ناميده شده و مردگان تا برپائي قيامت ، در عالم برزخ به سر مي برند . لازمه اين علم اين است كه معتقد شويم همه آنهائي كه از ابتداء‌خلقت عالم هستي تا كنون از دنيا رفته و از اين پس نيز مي ميرند از انبياء واولياء و صالحين گرفته تا پادشاهان و ظالمين و مستكبرين و مشركين ، همگي در آن عالم جمع هستند و در  انتظار برپائي قيامت به سر مي برند كه البته معتقد هم هستيم.

اينك به اين نكته مي پردازيم كه : عالم برزخ كجاست ؟ آيا عالم برزخ جزء اين عالم است ؛ يعني آيا  عالم برزخ در همين دنياست و مثلاً همين خورشيد و ماه بر آن طلوع و غروب دارد، و ارواح اموات چه مومن و چه كافر در روز اين عالم يك حالت و در شب اين عالم داراي حالت ديگري هستند ؟ يا اينكه طلوع و غروب خورشيد براي اهل اين دنيا تأثير دارد و شب و روز براي برزخيان تأثيري ندارد ؟

اينها سئوالاتي است كه در اذهان بسياري از مؤمنين به معاد وجود دارد بايد چند مطلب را خاطر نشان كرد كه  :

1-          عالم قيامت هنوز بر پا نشده و يكي از مقدمات برپائي آن نابودي نظام اين عالم است و به تعبير قرآن ، قيامت وقتي برپا مي شود كه :

« اذا الشمس كورت ، و اذا النجوم النكدرت ، و اذاالجبال سيرت ، و و اذا البحار سجرت»[4] « اذا السماء انفطرت ، و اذا الكواكب انتثرت ، واذا البحار فجرت ، و اذالقبور بعثرت »[5] « اذا وقعت الواقعه ، ليس لوقعتها كاذبه ، خافضه رافعه ، اذا رجعنت الارض رجا ، و بست الجبال بسا ، فكانت هباء منبثا»[6]

خورشيد منكدر و نابود شود ، ستارگان در هم بريزند ، كوهها غبار پراكنده شوند ، درياها دگرگون شوند ، ستارگان در هم و برهم  شوند ، قبرها زير و رو شوند ، زمين آن چنان به خود بلرزد كه كوهها مانند پنبه زده شده شوند و زمين مانند غباري خفيف شود و

اينها همه علائم فروپاشيدن نظام اين عالم است ، و بايد بدانيم تا اين نظام وجود برپاست، عالم قيامت بر پا نشده و مردگان در عالم ديگري به نام « عالم برزخ » به سر مي برند.

2-          در جاي خود ثابت است كه اين خورشيد و ماه در عالم قيامت وجود ندارند ، و خداوند متعال عالم قيامت را به وسيله نيروي ديگري روشن مي كند و البته در آنهم اختلاف است كه آيا نور و روشنائي قيامت ، بوسيله اعمال صالح هر شخص و آنهم براي خود اوست . همانگونه كه قرآن شريف فرموده :

« يوم يقول المنافقون  والمنافقات للذين آمنوا انظرونا نقتبس من نوركم ، قيل ارجعوا وراءكم فالتمسوا نورا »[7]

در آن روز ، زنان و مردان منافق به مومنين مي گويند : از نور و روشنائي خود به ما نيز بهره دهيد . به آنها خطاب مي شود : بازگرديد و از پشت سرتان (دنيا) نور بياوريد .

و يا چيزي همانند خورشيد ، عالم قيامت را روشن مي گرداند و همه خلائق از آن بهره مي‌گيرند ، در اين مورد  نيز قرآن شريف مي فرمايد :

« و نفخ في الصور فصعق من في السموات و من في الارض الا من شاء‌الله ، ثم نفخ فيه اخري فاذا هم ينظرون ، اشرقت الارض بنور ربها و وضع الكتاب [8].

در صور دميده مي شود و همه آنهائي كه در آسمان و زمين هستند از بين مي‌روند مگر آنهائي را كه خدا نمي خواهد . ( پايان دنيا ) ، براي مرتبه دوم صور دميده مي شود ، آنگاه است كه قيامت بر پا مي شود و زمين قيامت به نور پروردگارش روشن مي‌شود و

پس از بيان اين سه مقدمه ، به اصل بحث كه :« عالم برزخ كجاست ، خورشيد و ماه اين جهان ، شب و روز ما بر آنها هم اثر دارد يا نه » باز مي گرديم .

در اين مورد از ميان آن همه احاديثي كه هست به نقل چند حديث مي پردازيم :

1-          مرحوم شيخ كليني دركافي به نقل از علي بن ابراهيم آورده است :

« علي بن ابراهيم ، عن ابيه ، عن احمد بن محمد بن ابي نصر ، عن الحسين بين ميسر قال: سألت اباعبدالله عن جنه آدم (ع) :  فقال جنه من جنان الدنيا تطلع فيها الشمس و القمر و لو كانت من الجنان الاخره ما خرج منها ابدا»[9].

حسين بن ميسر گفت : از حضرت صادق (ع) در مورد بهشتي كه حضرت آدم (ع) در آن بوده سئوال كردم . حضرت فرمودند : آن باغي است از باغهاي دنيا كه خورشيد و ماه بر آن طلوع و غروب مي كنند و اگر از باغهاي قيامت بود هرگز آدم (ع) از آن خارج نمي‌شد.

مرحوم مجلسي نيز اين حديث را با سند ديگري در كتاب بحار نقل فرموده و بهر حال حديث فوق از چند جهت قابل توجه است :

الف ) حضرت آدم (ع) در آن بهشتي كه در عالم قيامت وعده داده شده خلق نشده و آن بهشت را مشاهده نكرده است .

ب ) در جائي از اين دنيا بهشتي وجود دارد كه قابل رؤيت و مشاهده انسانهاي عادي نيست و نمي توانند به آنجا رفت و آمد كنند و در حقيقت مي توان گفت : آن بهشت درعين حالي كه در دنياست ولي براي بشر از عوالم غيب محسوب است و البته بايد توجه داشت كه دنيا منحصر به كره زمين و چند صد كيلومتر اطراف آن نيست .

ج ) همين خورشيد و ماه ، آن بهشت را روشن مي كنند و بر آن طلوع و غروب دارند و بهترين دليل « الف و لام » عهد حضوري است كه حضرت بر كلمه « شمس و قمر» درآورده  و در حقيقت مثل اين است كه فرموده باشند : اين خورشيد و ماه بر آن طلوع و غروب دارند ، وگرنه بايد « شمس و قمر » را بدون « الف و لام » و با تنوين ذكر مي‌كردند و مي فرمودند : « شمس و قمر » يعني ماه و خورشيدي بر آن طلوع و غروب دارند .

2-          باز مرحوم شيخ كليني به نقل از ضريس كناسي مي نويسد :

« عده من اصحابنا ، عن احمد بن محمد ، و سهل بن زياد ، و علي بن ابراهيم ، عن ابيه ، جميعا عن ابن محبوب ، عن علي بن رئاب ، عن ضريس الكناسي قال : سألت ابا جعفر(ع) ان الناس يذكرون ان فراتنا يخرج من الجنه فكيف هو ، و هو يقبل من المغرب و تصب فيه العيون و الادويه ؟ فقال ابوجعفر (ع) : و انا اسمع ان الله جنه خلقها الله في المغرب و ماء فراتكم بخرج منها ، و اليها تخرج ارواح المومنين من حفر هم عند كل مساء فتسقط علي ثمارها و تأكل منها و تتنعم فيها و تتلاقي و تتعارف فاذا طلع الفجرهاجت من الجنه [10]

ضريس گفت : از حضرت باقر (ع) پرسيدم : مردم ( مقصود اهل سنت است ) مي‌گويند: «آب فرات از بهشت خارج ميشود » چگونه مي شود درست باشد در صورتي كه اين آب از مغرب جاري است ( يعني سرچشمه اش از مغرب زمين است ) و در بين راه چشمه ها و جويبارهاي ديگري هم به آن ريخته مي شود ؟ حضرت فرمودند :« بلي من هم شينده‌ام ( مقصود شنيدن از پدران و اجدادشان مي باشد ) كه خداوند در مغرب زمين بهشتي خلق فرموده و آب فرات شما از آن خارج مي گردد و ارواح مؤمنين عصر هر روز به آن بهشت مي‌روند و از ميوه هاي آن مي خورند و از نعمت هاي ديگر خداوند بهره مي‌گيرند و همديگر را ملاقات مي كنند و چون فجر صادق طلوع كند از آن خارج ميشوند »

توجه در جملات حديث نكات زير را روشن مي كند :

الف ) بهشتي در مغرب زمين وجود دارد كه آب فرات هم از آنجا عبور مي كند .

 

برزخ يا قيامت صغري و عوالم چهار گانه حيات

قال علي عليه السلام : من مات قامت قيامه

آنگاه كه انسان بميرد قيامت او بر پا مي شود

علي عليه السلام مي فرمايد :  هر وقت انساني از اين دنيا برود ، وارد قيامت خواهد شد . حال بايد دانست كه منظور  از اين جمله نوراني اميرالمومنين عليه السلام چيست ؟ اجمالا بايد گفت كه قيامت صغري و كوچك منظور است و اما تفصيل آن عبارت است از اينكه انسان چهار مرحله را مشاهده مي كند :

1-          حيات دنيايي كه عالم ماده و جسم است .

2-          عالم مثال و برزخ كه چه بسا از عالم ماده قويتر و لطيفتر است ، كه اين عالم را قيامت صغري و كوچك معرفي مي كنند .

3-          عالم نفس كه به قيامت كبري معروف است .

4-          عالم صفات و اسماء‌ الهيه كه بالاتر از عالم نفس و قيامت است .

حال انسان اين نردبان رشد و تكامل را بايد از دنيا آغاز كند ، يعني چند صباحي در دنيا زندگي مي كند و پس از امتحانات و آزمايشات الهي كه انجام مي‌گيرد، مرگ او فرامي‌رسد و به عالم بالاتر يعني عالم برزخ منتقل مي شود و در آن حيات برزخي ، آمادگي پيدا مي كند ، براي ورود در عالم قيامت كبري ، در حيات برزخي كه همان قيامت صغري و كوچك انسان است ، چه بسا انسانهايي كه در دنيا ، خويشتن خويش را صيقل نداده اند و خود را تزكيه نكرده اند ، كفاره اين كج انديشيها و كم كاري ها را بايد با چشيدن عذابهاي برزخي بپردازند ، تا آمادگي كامل پيدا كنند كه به محض دميده شدن در صور اسرافيل ، پاك و مصفي وارد قيامت كبري و  روز محشر شوند . باز در همين حيات برزخي ، حال چند هزار و يا چند ميليون سال طول خواهد كشيد ، بسياري از انسانها ، با آن همه عذابهايي را كه تحمل كرده اند ، پاك و منزه نخواهند شد و بايد در جهنم وارد شوند و بعد از مدتي كه عذابهاي دردناك واليم قيامت را چشيده اند ، وارد بهشت گردند،  و عده كثيري هم براي هميشه در جهنم مخلدند و باقي خواهند ماند و سپس انسانها با پشت سر گذاردن عالم دنيا و قيامت صغري يعني برزخ ، و قيامت كبري يعني نفس ، به عالم اسماء و صفات الهي پا مي گذارند كه نهايت تكامل انسان به اين عالم و مقام نوراني منتهي مي شود . توضيح بيشتر اينكه انسان داراي طبيعتي است مادي كه بسيار ملموس و محسوس است و داراي محدوديت خاصي است و رشد و سيطره وجودي آن محدود است مثلا از بعد وزن و حجم و حواس پنجگانه بشري ، حد يقف  دارد و قابل رشد و گسترش بالائي نيست . حال از اين عالم طبيعت انسان كمي بالاتر بيائيم ، مي بينيم انسان داراي قواي باطني و دروني است ، اينكه انسان فكر مي كند، مطالبي را حفظ و در ذهن خويش نگه مي دارد و داراي قوه خيال و وهم است ، و انسان در حيطه اين قوه الهي ، كارهاي بسيار عجيبي را انجام مي دهد ، مثلا در ذهن خود حركتهاي ستارگان و سيارات را تصور مي كند و يا به درياها ، كوهها و دشتها مي‌انديشد و يا در يك لحظه ، كل تاريخ زندگي خود را در نوار ذهن خويش تماشا و مرور مي كند و يا در يك چشم بهم زدن ، جهان مادي را دور مي زند . اين بعد معنوي انسان بسيار گسترده‌تر از بعد طبيعي و جسمي انسان است كه آن را مثال متصل مي نامند ، چون با انسان همراه و متصل است . حال همين نيرو اگر از انسان به طور موقت جدا شود آنرا مثال منفصل مي گويند ،  چون جداي از انسان است . نام ديگر مثال را مي شود برزخ ناميد ، لذا برزخ متصل و برزخ منفصل خواهيم داشت .عالم خواب را ، برزخ منفصل معرفي مي كنند كه روح انسان ، به طور موقت از بدن فاصله مي گيرد ، درعين حال سيطره ضعيفي  بر بدن  دارد . انسان در عالم خواب ، بسيار قويتر از عالم مثال و برزخ متصل ، عمل مي كند . چرا كه گستردگي او در عالم خواب نسبت به عالم بيداري كه از ذهن و قوه مخيله و وهميه  خود استفاده مي كند ، قويتر خواهد بود .

لذتها و شاديها ، غمها و شدائد ، حركتها و تنوعهاي زندگي ، قابل قياس با حالت بيداري انسان نيست ، لذا عالم مثال متصل و منفصل ، نمونه كوچكي است از عالم بالاتر كه عالم برزخ و قيامت صغري است و همين طور عالم برزخ نمونه اي است از قيامت كبري و هكذا عالم قيامت نمونه اي از عالم اسماء و صفات كماليه الهيه خواهد بود .

 

حيات برزخ براي همه و اثبات آن

حيات برزخي براي همگان خواهد بود و مخصوص گروه خاصي نيست  . آياتي كه برزخ را ثابت مي كنند اطلاق و عموميت آنها شامل همه انسانها با هر اعتقادي كه دارند خواهد شد . علاوه بر شمول اطلاقات آيات و روايات براي جميع خلائق ، دلائلي هم جداگانه براي مومنين و كفار و مشركين وارد شده است كه نمونه هايي را متذكر مي شويم :

« و لا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون فرحين بما اتيهم الله من فضله »[11]

« گمان مبريد آناني كه در راه خدا به شهادت رسيده اند مردگانند ، بلكه آنان زنده اند و در پيشگاه خدا ، روزي مي خورند،  آنان به فضل و رحمتي كه خداوند نصيب آنها گردانيده شادمانند ، بشارت و مژده دهند به مومناني كه هنوز به آنها نپيوسته اند و بعداً در پي آنها به سراي آخرت خواهند شتافت ، كه از مردن هيچ نترسند و از فوت متاع دنيا هيچ غم مخورند »

روايتي صحيح السند و مشهور است كه پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله  در جنگ بدر، بعد از پيروزي سربازان اسلام بر كفار و مشركين ، بر جنازه هاي سران و فرماندهان كفر و شرك حضور پيدا  كردند و خطاب به اجساد آنان فرمود :

« يا فلان يا فلان قد وجدت ما وعدني ربي حقاً فهل وجد تم ما وعد ربكم حقا »[12]

پيامبر مكرم اسلام صلي الله عليه و آلي ، خطاب به سران كفر فرمود : اي ابوجهل ! عتبه ، شيبه و اميه ! به تحقيق ما وعده خداوند خويش را به حق ديديم و اما شما ، آيا وعده خداوند را كه حق است ديده ايد ؟ اصحاب به پيامبر عرضه داشتند: «يا رسول الله اتناديهم و هم اموات ؟ فقال و الذي نفسي بيده انهم  لاسمع لهذا الكلام منكم الا انهم لايقدرون علي الجواب »[13]

آيا شما با مردگان سخن مي گوييد ، در حالي كه آنان نمي توانند بشنوند ؟ حضرت فرمود : قسم به آنكسي كه جانم در دست و قدرت اوست ، آنان  از شما بهتر مي شنوند و كلام مرا بهتر درك مي كنند ، ولي قدرت بر جوابگويي ندارند .

از جمله آياتي كه حيات برزخي را ثابت مي كند و در اينكه بين مرگ و عالم برزخ هيچگونه فاصله اي وجود ندارد و صراحت در وجود نعمات و نقمات برزخي دارد ، اين آيه شريفه قرآن است كه مي فرمايد :

« فاما ان كان من المقربين فروح و ريحان و جنه نعيم و اما ان كان من اصحاب اليمين فسلام لك من اصحاب اليمين و اما ان كان من المكذبين الضالين فنزل من حميم و تصليه جحيم »

« انسان وقتي دار فاني را وداع نمود ، اگر از مقربين و دوستداران خدا باشد ، بلافاصله بعد از مرگ ، روح و ريحان و بهشت نعيم الهي به آنان خواهد رسيد و كساني كه از اصحاب يمين باشند ، ثواب و سلام خداوند به آنان مي رسد و آناني كه از گمراهانند ، پس غذاي آنان همان غذاهاي جهنمي است آبهاي داغ مانند فلز گداخته در حلقوم آنها خواهند ريخت و آنها را به آتش نزديك مي كنند »

لذا اين آيه مي خواهد بفرمايد : كه عالم برزخ بدون هيچ فاصله زماني پس از مردن انسان، مشهود است و انسان خود را در آن خواهد ديد .

قال رسول الله صلي الله عليه و آله : ان اولياء‌الله لايموتون و لكن ينقلون من دار الي دار

به تحقيق اولياي خدا نمي ميرند و ليكن از خانه اي به خانه ديگر انتقال پيدا مي‌كنند . شواهد و قرائن پيرامون انتقال سريع انسان از دنيا به عالم برزخ بواسطه مرگ در تاريخ شرايع الهيه ، فراوان است كه به يك نمونه بارز آن ، اشاره مي كنيم : مرحوم علامه طبسي در تفسير مجمع البيان در ذيل آيه شريفه بل احياء عند ربهم يرزقون (بلكه شهداء زنده اند و در نزد خدا روزي مي خورند ) مي فرمايد : از پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله روايتي نقل شده است پيرامون جعفر بن ابيطالب كه در جنگ موته شركت فرمود ، و به شهادت رسيد . حضرت فرمود : من جعفر را ديدم كه با دو بال با فرشتگان الهي ، در بهشت در حال پرواز بود . اين جمله نوراني پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نشانگر حيات انسان در عالم برزخ است كه پس از ارتحال از دنياي خاكي ، پا به عالم ديگري مي‌گذارد به نام عالم برزخ .

آيات و روايات زيادي دلالت بر وجود عالم برزخ دارند علاوه بر آنكه عقل و تجربه و حس هم به كمك آنها مي آيند .كلمه برزخ كه به معناي فاصله بين دو آب ويا دو خشكي است ، حد فاصل بين عالم اول كه دنياي خاكي است و عالم سوم كه آخرت و قيامت كبري نام دارد قرار دارد . دنيا به خاطر محسوس بودن آن قابل انكار نيست و همه انسانهايي كه در عرصه دنيا حضور پيدا كرده اند ، عالم مادي را لمس كرده و به يقين ، وجود چنين دنيايي را شاهد بوده و هرگز در وجود آن شك و شبهه‌اي به خود راه نمي‌دهند . و اما عالم دوم كه برزخ نام دارد ، به خاطر مادي و محسوس نبودنش در معرض شك و ترديد قرار مي گيرد . اينجاست كه انسان بايد از راهنمائي هاي پيامبران و رسولان الهي و كتب آسماني بهره مند شود ، علاوه بر آنكه از قوه عاقله خويش نيز استفاده مي كند  و همين طور عالم سوم كه قيامت كبري و روز حشر و نشر نام دارد ، موجب شك و ترديد بشر قرار مي گيرد و اين در حالي است كه انسان مي تواند پله هاي نردبان يقين را طي كند ، از پله اول كه علم اليقين است شروع كرده سپس پا به پله عين اليقين نهاده و با پيمودن سومين پله كه حق اليقين مي باشد خط بطلان بر همه شكوك بكشد.

«  حتي اذا جاء احدهم الموت قال رب ارجعون لعلي اعمال صالحا فيما تركت كلا انها كلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الي يوم يبعثون »[14]

« تازماني كه مرگ يكي از آنها فرا رسد مي گويد : خدايا ! مرا باز گردان شايد در آنچه ترك كردم ، عمل صالحي انجام دهم ، گفته مي شود : چنين نيست ، اين سخني است كه او به زبان مي گويد و اگر برگردد باز همان خواهد بود ، و پشت سر آنها برزخي است تا روزي كه برانگيخته مي شوند »

كليه آياتي كه دلالت بر زنده بودن شهداي مجاهد في سبيل الله دارند و آنها را مرزق عند الله معرفي مي كنند قرائن و شواهدي هستند بر وجود عالم برزخ كه به طور اجمال به چند روايت بسنده مي كنيم :

قال الصادق عليه السلام : اتخوف عليكم في البرزخ

امام صادق عليه السلام فرمود : من از برزخ براي شما مي ترسم.

سئوال شد : ما البرزخ ؟ برزخ چيست ؟

حضرت فرمود : القبر منذ حين موته الي يوم القيامه

برزخ همان قبر است از آن زماني كه انسان مي ميرد تا روز قيامت .[15]

از امام زين العابدين عليه السلام نقل شده است :

ان القبر اما روضه من رياض الجنه او حفره من حفر النيران

بدرستيكه قبر يا باغي از باغهاي بهشت است و يا گودالي از گودالهاي جهنم است [16]

شبيه اين حديث از پيامبر اسلام صلي الله عليه و اله و ديگر معصومين هم  نقل شده است :

القبر اما روضه من رياض الجنه او حفره من حفر النيران

قبر يا باغي از باغهاي بهشت و يا حفره اي از حفره هاي دوزخ است .

 

عذاب برزخي و نعمات و نقمات در برزخ

از آيات استفاده مي شود كه آتش برزخي نمونه اي از آتش دوزخ است.

النار يعرضون عليها غدواً و عشياً[17]

عذاب آنها ( فرعونيان ) همان آتش است كه هر صبح و شام بر آن عرضه مي‌شوند و در روز قيامت خداوند امر كند : كه آل فرعون را در سخت ترين عذابها داخل نمائيد.

در اين آيه ، دوزخ برزخي را بيان مي كند ، لذا عالم برزخ را ثابت مي كند :

روايتي از رسول مكرم اسلام صلي الله عليه و آله اين آيه را تفسير مي كند كه حضرت فرمود : آنگاه كه يكي از شما از دار دنيا كوچ كنيد ، جايگاه او صبح وشام به او عرضه مي شود . اگر از بهشتيان باشد جايگاهش در بهشت واگر از اهل دوزخ باشد جايگاهش در دوزخ است و به او گفته مي شود : اين جايگاه تو خواهد بود ،  تا زماني كه خداوند ، تو را در قيامت كبري مبعوث كند. [18]

انسان در عالم برزخ نمونه اي از بهشت يا جهنم را مي بيند و چه بسا با مشاهده آنها شاد و يا غمگين مي شود .

قرآن و روايات مي فرمايند : عذاب بر آنها عرضه مي شود . در تفاسير آمده است كه خداوند مي فرمايد : ما عذاب را بر آنها عرضه مي داريم يعني آتش جهنم واقعي را به آنان نشان مي دهيم . و در روايات آمده است كه جايگاه آنان در قيامت كبري به آنها عرضه مي شود و آنان از ديدن عذابهاي قيامت كبري زجر مي كشند ، و يا از ديدن بهشت و نعمات آنها شادمان مي گردند .

 

انسانها در برزخ به سه دسته تقسيم مي شوند

انسانها در عالم برزخ به سه گروه تقسيم مي شوند :

1-          كساني كه داراي ايمان خالص مي باشند واعمالشان با ايمان آنان كاملا مطابقت مي‌كند و در مقابلشان كفاري كه داراي كفر خالصند و هيچگونه اعمال صالحه ندارند .

2-          كساني كه مانند گروه اول نخواهند بود بلكه بالعكس داراي ايمان و يا كفر خالص نيستند .

3-          عده اي هم از مجرمين و گناهكاران هستند .

حال در اينكه  هر سه گروه داراي عذاب قبر خواند بود ، البته بجز مومنين خالص و يا اينكه مجرمين ، عذاب قبر نخواهند داشت و در يك حالت بي خبري باقي خواهند ماند ، ديدگاه هاي مختلفي وجود دارد كه ذيلا مطرح مي كنيم :

الف ـ عده اي همانند جناب شيخ مفيد در كتاب تصحيح الاعتقاد ، قائل به عدم عذاب براي مجرمين هستند ، كه به‌ آيات و رواياتي هم استدلال مي كنند .

ب ـ گروهي معتقدند كه مجرمين هم عذاب مي بيننند . از جمله جناب علامه طبرسي در تفسير مجمع البيان مي فرمايد : ما نعه الجمع نيست كه پس از چشيدن عذاب در برزخ ، به حالت بي خبري تا  صور اسرافيل باقي بمانند .

ج ـ گروه سومي هم فرموندند: مجرمين هم عذابهاي عالم برزخ را خواهند چشيد اما به خاطر طولاني بودن  ساعات و روزهاي عالم برزخ نسبت به دنيا ، اظهار مي دارند به اينكه ما چند روزي بيشتر در دنيا زندگي نكرده ايم . شاهد بر اين نظر داستان اصحاب كهف است كه فرآن مي فرمايد :

و لبثوا في كهفهم ثلاث مائه سنين و ازدادوا تسعا [19]

« و آنها در غار به مدت 309 سال باقي ماندند »

اما وقتي از خواب بيدار شدند ، از همديگر مدت خواب را سئوال كردند ، قرآن مي فرمايد :

قال قائل منهم كم لبثتم قالوا لبثنا يوماً او بغض يوم

« يكي از آنان سئوال كرد : چه مدت خوابيديد؟ جواب دادند : يك روز يا قسمتي از يك روز در اينجا خوابيديم »

لذا زمان در عالم برزخ قابل قياس با زمان دنيايي نيست ، به خاطر همين زندگي عالم دنيا را به يك روز يا نصف روز تشبيه مي كنند . پس آناني كه در زمان بر پايي قيامت اظهار مي كنند كه يك روز در دنيا زندگي كرديم ، به خاطر طولاني بودن زمان در برزخ است.

البته آن عده اي كه قائل به عدم عذاب قبر براي مجرمين هستند و معتقدند كه آنان در يك حالت بي خبري باقي مي مانند ، به آياتي از قرآن تمسك  جستند :

« و يوم تقوم الساعه يقسم المجرمون ما لبثوا غير ساعه [20]»

« وروزي كه ساعت قيامت بر پا شود بدكاران و مجرمين ، قسم ياد مي كنند كه در دنيا و در قبر و در برزخ ساعتي بيش درنگ نكردند ، اينطور دروغ مي گويند و از حقيقت سر باز مي زنند »

« يتخافون بينهم ان لبثتم الاعشراً ان لبثتم الا يوماً»[21]

آنها از هول و هراس آن روز با يكديگر آهسته ، زير لب گويند : كه اي افسوس ، ده روزي بيش در حيات دنيا درنگ نكرديد ، ما به آنچه مي گويند ، بهتر آگاهيم كه از آن بدكاران،  بهترينشان به آنها از روي حسرت خواهند گفت : اي افسوس ، گويي در دنيا و يا در قبر و برزخ ، يك روز بيشتر درنگ نكرديد . پس معلوم مي شود كه مجرمين در عالم برزخ عذابي را مشاهده نكردند . كه اظهار مي دارند : ما چند روزي در دنيا،  زندگي كرده ايم و الان با صور اسرافيل دوباره بعد از مردن زنده شديم .

اگر چه كلام علامه طبرسي گذشت كه ايشان مي فرمايد : مجرمين عذاب مي‌بينند و سپس در يك عالم بي‌خبري باقي مي مانند ، تا قيامت بر پا گردد. و عده اي هم توجيه كردند به اينكه از بس برپايي قيامت براي انسان ، هولناك است ، كل عمرش را در يك روز يا نصف روز خلاصه مي كند ، وديگر اينكه زمان در عالم برزخ و قيامت با زمان دنيايي قابل قياس نيست ،‌لذا عمر 80 ساله يا كمتر و بيشتر آنان در دنيا بسيار كوتاه جلوه مي كند .

 

ارواح در عالم برزخ در چه صورت و قيافه اي هستند ؟

اين كه ارواح پس از خارج شدن از بدن در عالم برزخ به چه صورت و قيافه اي ظهور مي‌كنند خود موضوع قابل توجهي است .

گاهي از مردم عامي شنيده مي شود : ارواح پس از خارج شدن از بدن بصورت پرنده‌هاي كوچك ( كبوتر ، گنجشك ، مرغ سبز رنگ و ) در مي‌آيند ، اين تصورات با آن واقعيتي كه احاديث بيان مي كنند تفاوت هاي فاحشي دارد و پس از آنكه تعدادي از احاديث صحيح را نقل كرديم خواهيم فهميد علت رسوخ اين گونه عقائد و فاسد و باطل در اذهان شيعيان و پيروان ائمه معصومين (ع) چيست ؟

1-          مرحوم كليني به نقل از علي بن ابراهيم آورده است .

« علي بن ابراهيم ، عن ابيه ، عن الحسن بن محبوب ، عن ابي و لادالحناط ، عن                  ابي عبدالله(ع) قال : قلت له : جعلت فداك يروون ان ارواح المومنين في حواصل طيور خضر حول العرش؟ فقال : لا ،‌المومن اكرم علي الله من ان يجعل روحه في  حوصله طير ، ولكن في ابدان كابدانهم »[22]

راوي حديث گفت : به حضرت صادق گفتم : جانم فداي شما با د ، مي گويند : ارواح مومنين را پس از خارج شدن از بدن داخل چينه دان پرندگان سبز رنگ مي كنند و اين مرغها در اطراف عرش خدا در پروازند ، درست است ؟ حضرت فرمود : خير ، احترام مومن در پيشگاه خداوند بيش از اين است كه روح او را در چينه دان مرغها قرار دهد. سپس فرمود : روح افراد پس از خارج شدن از بدن داخل بدني همانند بدن دنيائي او قرار مي‌گيرد .

2-          باز مرحوم كليني در كافي حديثي نقل فرموده ، اين حديث گر چه از نظرسند ضعيف است ولي چون از نظر معنا و مفهوم با احاديث صحيح مطابقت دارد ، لذا تلقي به قبول شده و عينا آنرا ذكر مي كنيم :

« عن يونس بن ظبيان قال : كنت عند ابي عبدالله (ع) فقال : ما يقول الناس في ارواح المومنين ؟ فقلت : يقولون : تكون في حواصل طيور خضره في قناديل تحت العرش، فقال ابوعبدالله (ع) : سبحان الله ،المومن اكرم علي الله من ان يجعل روحه في حوصله طير. يا يونس اذا كان ذلك ، اتاه محمد (ص) و علي و فاطمه و الحسن والحسين (ع) والملائكه المقربون ، فاذا قبضه الله عز وجل صير تلك الروح في قالب كقالبه في الدنيا فياكلون و يشربون .فاذا قدم عليهم القادم عرفوه بتلك الصوره التي كانت في الدنيا »[23]

يونس گفت : درخدمت حضرت صادق (ع) بودم ، حضرت پرسيدند : اين مردم [24] در مورد ارواح مومنين پس از مرگ چه مي گويند ؟ گفتم : مي گويند : ارواح مومنين در چينه دان مرغهاي سبزرنگ قرار مي گيرند و در زير عرش خداوند هستند . حضرت فرمودند : پاك و منزه است خداوند ، مومن نزد خداوند گرامي تر از اين است كه روحش را در چينه‌دان مرغ قرار دهد . اي يونس وقتي هنگام مرگ مومن رسيد ، پنج نور مقدس به همراه ملائكه مقرب خداوند بر بالين او حاضر مي شوند و پس از قبض روح  وي خداوند روح او را در قالبي چون قالب دنيائي قرار مي دهد . پس مومنين درعالم برزخ در قيافه اي همچون قيافه دنيايي جلوه مي كنند و در حقيقت بدن برزخي همانند همين بدن دنيائي است . با آن مي‌خورند و مي آشاممند و اگر كسي پيش آنها آمد او را مي شناسند »[25].

3-          همين حديث را با اندك اختلاف در متن و با سند ديگر مرحوم مجلسي به نقل از كتاب امالي شيخ طوسي در ص 229 از ج 6 بحار الانوار حديث 32 نقل فرموده است.

احاديث فوق و نظائر آن بر مطالب زير دلالت دارند :

الف ) اعتقاد به اينكه « روح مومن و يا هر انسان ديگر پس ازمرگ به صورت پرنده و يا در چينه دان پرنده اي داخل شود و به گردش عرش خدا رود » اعتقاد باطل و فاسدي است و از اخبار مجعول برخي فرق اسلامي نشأت گرفته است .

ب ) همانگونه كه قبلا گفتيم ، فرقي بين مومن و كافر در اين جهت نيست كه روح هر انسان پس از مرگ به قالبي مثل همين بدن دنيائي داخل مي شود و عالم برزخ را با آن بدن مي گذارند . اين قالب و بدن برزخي آنقدر با بدن دنيائي شباهت دارد كه وقتي كس ديگري هم از دنيا برود و اورا ببيند مي شناسد و او هم اين فرد تازه از دنيا رفته را مي‌شناسد .

البته اين نكته نيز قابل توجه است كه قالب مثالي منحصر به عالم برزخ و زمان پس از مرگ نيست و ممكن است هر فردي داراي چند قالب مثالي باشد و مثلا يك قالب مثالي براي موقع خواب وجود داشته باشد كه روح انسان پس از به خواب رفتن به آن قالب منتقل شود با اين تفاوت كه در وقت خواب روح انساني و نفس ناطقه از بدن خارج مي‌شود ولي وقت مرگ هر چند روحي كه براي انسان تصور كرده‌اند ، از بدن خارج‌ مي‌شود .

مرحوم شيخ بهائي (ره ) در كتاب مفتاح الفلاح در بخش اعمال وقت زوال تا غروب به نقل از حضرت صادق (ع) آورده است :

« ما من مومن الا وله مثال في العرش ، فاذا الشتغل بالركوع و السجود و نحو هما فعل مثاله مثل فعله ، فعند ذلك تراه الملائكه فيصلون و يستغفرون له ، و اذا اشتغل العبد بمعصيه ارخي الله تعالي علي مثاله  سترا لئلا تطلع الملائكه عليها . فهذا تأويل « يا من اظهر الجميل و ستر القبيح ».

هر مومني در عرش خدا مثل و مانندي دارد ، هر گاه مشغول عبادت شود و به ركوع يا سجده رود قالب مثالي او نيز در عرش خدا همين عمل را انجام مي دهد [ درست مثل اينكه آئينه اي گذاشته و در مقابل آن كاري انجام دهيم و يا فردي در مقابل ما هر كاري كه مي كنيم او نيز انجام دهد ] خداوند اين قالب مثالي درعرش را به ملائكه خود نشان مي‌دهد و آنها براي چنين بنده اي درود مي فرستند و استغفار مي كنند ، و هر گاه مؤمن به معصيتي مشغول شود خداوند آن قالب مثالي را از چشم ملائكه دور نگه مي دارد تا او را در حال گناه مشاهده نكنند . آنگاه امام (ع) فرمود : اين معناي دعاي « يا من اظهر جميل و سترالقبيح » است .

پس ملاحظه مي كنيد كه باداشتن قالبها و بدنهاي مثالي نيازي به اين نيست كه روح مومن را در چينه دان مرغي قرار دهند و او را به تماشاي عرش خدا بفرستند .

در پايان اين بحث تذكر اين نكته خالي از لطف نيست كه : ارواح كفار و مشركين نيز پس از مرگ مانند ارواح مومنين در قالب هاي مثالي قرار ميگيرند ولي اينها بر خلاف مومنين به عذابهاي خداوند معذب مي شوند .

مرحوم مجلسي (ره ) به نقل از حضرت صادق (ع) چنين آورده است :

« وقد روي عن الصادق (ع) في ما سئل عمن مات في هذه  الدار اين تكون روحه ؟ فال (ع): من مات و هو ما حض للايمان او ماحض لكفر محضا نقلت روحه من هيكله الي مثله في الصوره و جوزي با عماله الي يوم القيامه ، فاذا بعث الله من في القبور انشاء‌جسمه ورد روحه الي جسده و حشر ليوفيه اعماله . فالمومن ينتقل روحه من جسده الي مثل جسده في الصوره فيجعل في جنات من جنان الدنيا يتنعم فيها الي يوم المآب ، و الكافر ينتقل روحه من جسده الي مثل بعينه و يجعل في نار فيعذب بها الي يوم القيامه [26].

حضرت صادق (ع) در جواب سئوالي كه از آن حضرت در مورد روح پس از مرگ كردند فرمود : كسي كه از دنيا مي رود چه در درجه اعلاي ايمان و يا در درجه ادناي كفر باشد روحش به هيكلي كه مثل همين هيكل دنيائي است منتقل مي شود و تا روز قيامت با اعمال خود همراه است. پس روح مومن وقتي از بدن خارج مي شود به بدني مثل اين بدن داخل مي‌شود و تا روز قيامت از نعمتهاي خدا استفاده مي كنند ، روح كافر نيز وقتي از اين بدن خارج مي شود به بدني مثل همين بدن داخل مي شود و در جهنم دنيا قرار مي گيرد تا قيامت بر پا شود .

از حديث فوق نكات زير استفاده مي شود :

الف ) در اين كه روح مومن و كافر پس از مرگ به قالب مثالي منتقل مي‌شوند فرقي وجود ندارد .

ب ) هر يك از مومن و كافر در طول عالم برزخ همرا ه با اعمال خود مي باشند و پاداش يا مكافات آنرا مشاهده مي كند .

ج ) وقتي قيامت بر پا شود ، دوباره همين بدنهاي پوسيده زنده مي شوند و مجدداً روحها از بدن هاي مثالي به همين بدن منتقل مي شوند .

د ) عالم برزخ و بهشت و جهنم آن در همين دنياست ولي از نظرها غايب هستند.

ه ) روحهاي مومنين و كفار در قالب مثالي ( بدن برزخي ) هستند نه در چينه‌دان مرغهاي‌رنگارنگ .

 

حبيب نجار در برزخ ،دوستان دنيا را دعوت به بهشت مي كند

قيل ادخل الجنه قال يا ليت قومي يعلمون بما غفرلي ربي و جعلني من المكرمين [27]

« سرانجام او را به شهادت رساندند و به او گفته شد : وارد بهشت شو . گفت : اي كاش قوم من مي دانستند كه پروردگارم مرا آمرزيده و از گرامي داشتگان قرار داده است».

شأن نزول آيه ، پيرامون زندگي پر افتخار انسان با ايماني است به نام حبيب نجار كه به مومن آل ياسين ملقب شد . حضرت عيسي عليه السلام رسولاني را براي شهر انطاكيه فرستاد . حبيب نجار مردم شهر را سفارش كرد ، كه از رسولان و فرستادگان حضرت عيسي مسيح پيروي نمايند، ولي آن قوم لجوج به سخنان او وقعي ننهادند و بر عليه او قيام كردند و اورا به شهادت رساندند . در عالم برزخ به اين شهيد گفته شد وارد بهشت شو! او اظهار مي كند كه ايكاش قوم من مي دانستند كه خداوند ، مرا در چه جايگاهي قرار داده است و او دوست مي دارد كه قوم خويش را از نعمات بهشتي كه خداوند به او رحمت داشت آگاه سازد .

 مرحوم طبسي در مجمع البيان مي فرمايد : اين آيه دلالت بر نعمات قبر و عالم برزخ دارد، چون اين شهيد موقعي اين سخن را مي‌گويد كه قوم او زنده هستند و آنگاه كه نعمات در قبر تصور مي شود و انسان مومن از نعمتهاي بهشتي بهره مند مي گردد ،‌ در رابطه با عذاب الهي نيز چنين تصوري صحيح  مي باشد .[28]

 

چند روايت زيبا درتأييد عالم برزخ

اما از نظر روايات ، روايات فراواني از طريق شيعه وسني نقل شده در اينجا  به نقل چند حديث كوتاه اكتفا مي كنم : در كلمات قصار نهج البلاغه ( شماره 30) مي‌خوانيم كه علي عليه السلام هنگام مراجعت از جنگ حنين وقتي نزديك كوفه كنار قبرستان دروازه كوفه رسيدند توقف كردند و فرمودند : اي ساكنان خانه هاي وحشتناك و مكانهاي خالي و قبرهاي تاريك ، اي خاك نشينان اي غريبان ، اي تنهايان ، اي وحشت زدگان ! شما پيشي گرفتيد ما نيز به زودي به شما ملحق مي‌شويم  ،  اگر از خبر هاي دنيا بخواهيد ، خانه‌هايتان را ديگران ساكنند ، همسرانتان به نكاح ديگرانند ، ثروتهايتان در تصرف ميراث خواران است . خبر دنيا همين است . بگوييد در نزد شما چه خبر است ؟

در اين حال آن حضرت روي به اصحاب خود نموده و فرمود : اگر به آنها اجازه سخن گفتن داده مي شد تمام آنها به اتفاق كلمه فرياد مي زدند بهترين زاد و توشه در اين سفر پرهيزكاري است ( ان خير الزاد التقوي ) اين حديث ثابت نموده كه پس از اين دنيا عالم ديگري است كه نياز به زاد و توشه دارد .

در حديث ديگري كه در بحار الانوار ( ج 6 صفحه 243 ) ذكر شده : اصبغ‌بن‌نباته از علي‌عليه السلام نقل نموده روزي كه آن حضرت از كوفه خارج شدند و به نزديك ( غري) نجف اشرف رسيدند در آنجا روي زمين به استراحت پرداختند ، قنبر گفت : اي امير‌المومنان اجازه مي دهي عبايم را زير پاي مباركتان پهن كنم ؟ آن حضرت فرمود : نه زيرا اينجا سرزميني است كه خاكهاي مومنين در آن قرار دارد . با اين كار تو مزاحمتي براي آنان فراهم مي آيد . قنبر گفت : يا امير المومنين خاك مومن را فهميدم اما چگونگي مزاحمت را نفهميدم ، حضرت فرمود : اگر پرده از مقابل چشم شما برداشته شود ارواح مومنان را مي بينيد كه در اينجا حلقه حلقه دور هم نشسته‌اند و يكديگر را ملاقات مي‌كنند و سخن مي گويند ، اينجا ( وادي السلام ) جايگاه مومنان است و وادي برهوت جايگاه كافران . و منظور از ايجاد مزاحمت شايد اين باشد كه جايي را از آن وادي اشغال كردن سبب تنگي جا بر مومنين مي شود ، لذا حضرت به قنبر فرمودند عبايت را پهن مكن زيرا جاي بيشتري را اشغال مي كند و راه عبور را بر ارواح مي بندد و از توقف و ماندن بيشتري خبر مي دهد .

در تفسير نور الثقلين ( جلد دوم صفحه 553) از امام سجاد عليه السلام در حديثي چنين آمده است كه آن حضرت فرمود : قبر يا باغي است از باغهاي بهشت و يا گودالي است از گودالهاي جهنم و امام صادق عليه السلام فرمود : برزخ همان قبر است كه پاداش  وكيفر ميان دنيا و آخرت است به خدا ما بر شما نمي ترسيم مگر از برزخ . و از كتاب كافي ( در صفحه 286) بحار الانوار نقل كرده : شخصي به امام صادق ( عليه السلام ) عرض كرد : جمعي نقل مي كنند كه ارواح مومنان بعد از مرگ در سينه پرندگان سبز رنگي قرار مي گيرند كه اطراف عرش الهي مي گردند . امام (ع) فرمودند : چنين نيست مومن نزد خداوند گرامي تر از اين است كه روح او را در سينه پرنده اي محبوس كنند ، بلكه ارواح مومنين در بدنهايي مانند بدنهايشان قرار دارد .

اين حديث اشاره به قالب مثالي انسان در عالم برزخ دارد ، كه آن بدن مثالي از جهاتي از شباهت به همين بدن  مادي دارد ليكن داراي يك نوع تجرد مناسب با عالم برزخ است.

در صفحه 269 ( بحار ) در حديثي ديگر از امام صادق (ع) آمده است كه فرمود: آنها در حجره هايي از بهشت قرار دارند ، از غذاهاي بهشتي مي خورند و از نوشيدني‌ها مي‌نوشند و مي گويند : پروردگارا ، هر چه زودتر قيامت بر پا كن و به وعده هايي كه به ما داده اي وفا فرما.

در همين صفحه كتاب نفيس بحار آمده است كه امام (ع) فرمود : هنگامي كه يكي از مومنان از دنيا مي رود ارواح مومنين او را احاطه مي‌كنند و از كساني كه در دنيا بوده‌اند و زنده‌اند  يا مرده‌اند جستجو مي كنند . اگر بگويند فلان شخص از دنيا رفته  اما او را نزد خود حاضر نمي بينند مي‌گويند حتما سقوط كرده ( يعني در دوزخ قرار گرفته )  از اين حديث معلوم مي شود هر كس در عالم برزخ متنعم است بر همه افراد متنعم احاطه دارد و آنها را مي شناسد .

غرض از نقل چند حديث براي اين بود كه قدري آشنا با اوضاع عالم برزخ بشويم و چنان كه  گفتيم كيفيت عالم برزخ را ناجاريم از زبان وحي بپذيريم و علم و عقل نمي‌تواند چگونگي اين ريزه كاري ها را درك كند لذا اين نوع احاديث هميشه تازه و جديدند ، هيچگاه كهنه نمي شوند ، انسان مؤمن هم نمي تواند از سرنوشت خود بي اطلاع بماند يا خود را بي تفاوت بداند .

آنها كه به اين گونه احاديث بي اعتنا هستند و ژست روشنفكي به خود مي‌گيرند و اداي ماديين را در مي آوردند سخت در اشتباه و زيانند ، زيرا جز پيش پاي خود را نمي‌بينند و نابيناياني كوردل ، هذيان گوياني سبك مغز ، ناباوراني به ظاهر مسلمان ، مرتجعيني بنيادگرا ، تهي مغزاني واپس گرا و همسانان و همپاياني براي اهل جاهليت و مردم دوران افول علم و عقل و زمان تفتيش عقايد و جريان كليساها  در كشورهاي اروپائي ، بلكه به بمراتب پست تر ، بدتر و نادان ترند .

ماهيت مرگ

مفهوم مرگ از ديدگاه هاي مختلف

مرگ تنها واژه اي است كه همگان از طرح آن گريزانند ، اگر چه در نهايت جملگي مغلوب او خواهند بود . به تناسب جهان بيني و برداشت از عوالم وجود ،‌واژه مرگ و موت ، تعريف خاص بخود را پيدا مي كند .

1-          ره يافتگان كوي حق و حقيقت ، مرگ را تغير حال انسان دانسته اند ، كه از حالتي به حالت ديگر متحول مي شود و مرگ وسيله اي است براي مفارقت روح از بدن خاكي و يا جدايي روح از ماشين تن ، ارتباط و فرمانبرداري اعضاء و جوارح انسان ، نسبت به فرمانده آن منقطع مي گردد و از آن پس ، هيچگونه تصرفي در بدن نخواهد داشت مگر به اذن الهي و مرگ ابزاري است براي انتقال انسان از عالم ماده به عالم معنوي برزخ .

2-          گروه هاي الحادي و ماديگرايان ، به اقتضاي جهان بيني مادي و كور خويش ، كه نه خود را شناخته اند و نه خالق خويش را ، مرگ را فنا و نابودي تلقي مي كنند و هيچگونه حياتي  براي انسان پس از مرگ قائل نيستند ، و انسان را همانند حيوانات مي دانند كه بعد از مردن معدوم خواهند شد و يا همانند گياهان  كه بعد از مردن تبديل به چوب خشك  و هيزم وخاكستر مي شوند .

3-          گروه سوم ، كساني هستند كه مرگ را ، به جدايي روح از بدن تعريف نموده اند ليكن معتقدند كه انسان تا زماني كه در قبر و عالم برزخ قرار دارد ، از هر گونه عذاب و عقاب و يا پاداش ، خبري نيست ولي درعالم قيامت كبري ، ظهور پيدا مي كند .

4-          عده اي معتقدند كه روح انسان با مردن جسم ، باقي مي ماند ، ولي جسم انسان معدوم مي شود و مشمول حشر و نشر قيامت نخواهد شد. لذا معتقد به معاد روحاني شده اند ومعاد جسماني را انكار مي كنند . در بين اين تعاريف و عقائد چهارگونه ،  آن  چه را به حقيقت نزديك تر است و با آيات و روايات منطبق است ، نظريه و تعريف اول است به اينكه مردن ، وسيله اي است كه باعث تحول و دگرگوني و انتقال انسان از عالم ماده به عالم برزخ مي گردد و در آن عالم است كه انسان برزخي ، يا از نعمات الهي بهره مند است و يا از عذاب و عقاب ، معذب و معاقب است. و تا صور اسرافيل اين حيات برزخي استمرار دارد ،‌سپس در قيامت كبري حضور جسماني و روحاني پيدا خواهد كرد .

 

انواع مرگ

مرگ را به دو نوع مي توان تقسيم كرد :

1-          مرگ كرامت

2-          مرگ كراهت

مرگ كرامت مومنان راست ، ومرگ كراهت كافران راست . در مرگ مومن مي‌گويند : اي نفس مطمئنه به سوي خدا بازگرد و كافر را گويند: امروز عذاب رسوائي سزاي شما است! كه ناحق مي گفتيد و از آيات الهي سرباز مي زديد .

مومنان را فرشته رحمت با هزاران روح و راحت و بشارت و كرامت گويد : دل تنگ مباش و نترس و فرشته عذاب ، كافران را گويد : عذاب سوزان را بچشيد .

اگر كسي گويد مومن با آن همه كرامت ، رفعت و منزلت چرا از مرگ كراهت دارد ؟ جواب آنست كه كراهت وي نه از مرگ است ، بلكه از فوت لذت خدمت حق  است ، چون بر مومن هيچ كرامت و نعمتي مانند خدمت و ذكر حق نيست .

يكي از پيامبران هنگام مرگ گريه مي‌كرد ، او را وحي آمد كه از مرگ مي نالي و مرگ نخواهي ؟ گفت : نه خداوندا ، گريه ، به واسطه غيرت من بر كساني است كه پس از من ، ذكر تو كنند و من نتوانم ! گفته اند نفس مومن را روزگاري با روح مخالطت افتاده و به وي انس گرفته ، به وقت مرگ ، نفس از جدائي روح ، كراهت دارد، نه روح از جدائي نفس.

از اين لطيف تر گفته اند : نفس كه مي نالد نه از مرگ مي نالد ، بلكه وي را به روح،  غيرت مي آيد كه به سرمنزل معشوق مي رسد و شب فراقش به آخر رسيده و بامداد وصال ، دميده و سوز عشق را مرهم ديده ، ولي نفس را به خاك مي دهند كه از خاك آفريده شده[29].

البته از بين دو گروه ذكر شده ، گروه سومي متصور است كه نه مانند آناني هستند كه علاقه و شوق وافر نسبت به مرگ نشان مي دهند و نه از زمره گروهي هستند كه كراهت دارند ، بلكه گروه سومي هستند كه نسبت به آينده ، خوف و ترس دارند ، لذا فرصتي را جستجو مي كنند كه خود را بيشتر آماده كنند ، تا با اطمينان بيشتري نسبت به سرنوشت در آخرت به سوي مرگ گام بردارند .

 

انواع چهار گانه مرگ و متعلقات آنها

قرآن كريم پيرامون كيفيت مرگ كافران مي فرمايد :

« و لوتري يتوفي الذين كفرو الملائكه يضربون وجوههم و ادبارهم و ذوقوا عذاب الحريق[30]»

« و اگر ببيني آنگاه كه فرشتگان ، كافران را مي ميرانند و ايشان را بر صورتها و پشتها مي‌زنند و مي گويند : عذاب سوزناك را بچشيد »

مرحوم خواجه عبدالله انصاري مرگ را به تناسبي به چهار شكل تقسيم نمود :

1-مرگ اهانت و لعنت 2- مرگ حسرت و معصيت 3- مرگ تحفه و كرامت 4- مرگ خلقت و مشاهدت .

1-          مرگ لعنت ، مرگ كافران است ،‌مرگ حسرت مرگ عاصيان است ، مرگ كرامت ، مرگ مومنان است ، مرگ مشاهدت مرگ پيامبران است ، مرگ اهانت ، كافران را است كه فرمود : اي محمد اگر مرگ كافران راببيني  و آن زخم فرشتگان عذاب كه از هيبت و نهيب‌ آن كافر ، ميان دود و آتش و بوي ناخوش گرفتار آمده ! كه اگر بنالد ، بر خود ، درد افزايد و اگر بزارد ، نداء لابشري شنود ! در آن حال بيني كه گرد بي نوايي بر روهاشان نشسته و آتش در جانشان افتاده .

2-          مرگ حسرت ، مرگ گناه كاراني است كه روزگار را به غفلت به سر آورده و در طاعات و عبادات تقصير كرده ، ناگاه در چنگ ملك الموت افتاده و گرفتار سكرات مرگ شده ، از اين سو فرشته رحمت بيند ، شرمش آيد كه كار نيك نكرده ،و از سوي ديگر فرشته عذاب بيند ، بترسد از اينكه بديها و زشتي ها كرده ، بيچاره اين بنده عاصي در ميان مانده و چشم برعيب نهاده تا خود چه آيد! كرامت آيد از غيب يا اهانت؟ فضل بيند ياعدل ؟

3-          مرگ تحفه و كرامت ، مرگ مومنان و نيك مردان است كه فرشتگان رحمت به صد هزار لطف و كرامت و رفق و راحت و بشري وبشارت ايشان را قبض روح  كنند و به الطاف كرم و نوازش بي نهايت پروردگار ، بشارت مي دهند كه مصطفي صلي الله عليه و آله فرمود : عطاي مومن مرگ است ، زيرا حجاب مومن از نفس او است و مرگ برداشتن آن حجاب است و عارفان را هيچ عطائي و تحفه اي بدان نرسند كه راه دوست بر ايشان گشوده گردد و حجابها برداشته شود.

 

 

از اين مــرگ صورت نگر تــا نترسي

از اين زندگي نترس كه اكنون در آني

از ايــن زنـــدگي زنـــدگاني نخيــزد

كه گرگ است و نايد زگرگان شباني

چه قدر تفاوت است ميان گروهي مردگان كه دلها به يادشان زنده مي شود و ميان گروهي زندگان كه دلها  از ديدن آنها سياه مي گردد .

درويشي خداشناس اين آيه را از كسي شنيد :

« ان زلزله الساعه شي ء عظيم » در حال وقتش خوش گشت ، حالت سماعش افتاد ، نعره‌اي بزد و گفت : آه ، كي باشد كه اين روز آيد ! و اين درويش از بند در آيد! اورا گفتند : تو را چه روي نمود از اين آيت ؟ گفت :دنيا حجاب است و قيامت وقت مشاهدت و دوستان را حجاب ، بلا است و مشاهدت عطا ، كي باشد كزين حجاب باز رهيم وبه دولت مواصلت برسيم .

كي باشد كه اين قفس بپردازم                           در باغ الهي آشيان سازم

4-          مرگ مشاهدت ،  مرگ پيمبران است كه اعزاز و اكرام پيمبران و نوازش ايشان به نداء لطف بي واسطه از حضرت عزت روان ، گويد : اي نفس مطمئن و آرميده ، بسوي خدا خويش خشنود وخوشحال بشتاب .

 

 

 

يا رب ار فنــا كنــي مـــا را به تيغ دوستــي             

پس فــرشته مرگ را با ما نباشد هيچ كار

هر كه از جام تو روزي شربت عشق توخورد 

چون نماند آن شراب ، او داند آن رنج خمار

 

سفارشي از علي عليه السلام پيرامون مرگ

و اوصيكم بذكر الموت و اقلال الغفله عنه [31]

و شما را سفارش مي كنم كه به ياد مرگ باشيد و از آن غافل مباشيد . و چگونه از مرگ غافليد ، در حالي كه او از شما غافل نيست . و چگونه طمع داريد از كسي كه شما را مهلت نمي دهد ؟ پس براي شما كافي است پند دهنده ، مردگان كه ديديد ، آنها را بر دوشها به سوي قبرهاشان بردند  در حاليكه سوار نبودند و در قبرها نهادندشان درحاليكه فرود نيامده بودند ( چون با اختيار خودشان روي دستها حمل نشدند ويا با رضايت خود در دل قبرها فرود نيامدند ) پس گويا ايشان بنا كنندگان دنيا نبودند و هميشه آخرت جايگاه آنان بوده . بيرون رفتند از دنيايي كه در آن سكونت داشتند و جا گرفتند در گوري كه از آن مي رميدند .

آلوده بودند به دنيايي كه از آن دست كشيدند و تباه ساختند آخرتي را كه به سوي آن منتقل گشتند . نه از كار زشت مي توانند برگردند و نه كار نيك را مي توانند زيادت نمايند. به دنيا انس گرفتند ، دنيا ايشان را فريب داد و به آن اعتماد نمودند ، آنها را به خاك انداخت، پس خدا شما را بيامرزد . چه بسيار شتاب مي گذرد ساعتها در روز  و چه زود سپري مي شود روزها در ماه ، و چه شتابنده است ماهها در گذراندن سال و چه با تندي مي گذرد سالها درعمر . مرگ پند دهنده براي خردمند است و عبرت براي نادان و غافل،  و پيش از رسيدن به پايان ( قيامت ) چيزهايي را مي‌دانيد از تنگي قبرها و فراواني غم واندوه و از ترس محلي كه آگاه مي شويد (برزخ) و پياپي رسيدن خوف و بيم و جابجا شدن دنده ها ( بر اثر فشار قبر ) و كرشدن گوشها (‌از صداهاي وحشت انگيز قبر ) و تاريكي لحد و ترس عذابي كه خداوند خبر داده است و پوشاندن قبر و استوار كردن سنگ پهن(كه قبر را با آن مي‌پوشانند ) پس اي بندگان خدا از خداوند بترسيد .[32]

 

دو هدف اصلي مرگ

جايگزيني و پل گذر

قرآن كريم براي مرگ دو نقش اساسي قائل است :

1-          جايگزيني آيندگان

2-          بهره مندي از يك زندگي عالي تر .

« نحن قدرنا بينكم الموت و ما نحن بمسبوقين علي ان نبدل امثالكم و ننسئكم في ما لا تعلمون[33]»

« ما مرگ را براي همه مقدر ساختيم و هيچكس بر قدرت ما سبقت نخواهد گرفت و اگر بخواهيم هم ، شما را فاني كرده و خلقي ديگر مثل شما بيافرينيم و شما را به صورتي در جهاني ديگر ( برزخ ) كه از آن بي خبريد بر مي انگيزيم »

لذا يكي از مقاصدي كه نعمت مرگ در پي آن است عبارتند از : انسانهايي كه در دنيا زندگي مي كنند و امتحانات متنوعي را پشت سر گذاشته اند را به عالم دوم كه بسيار متنوع تر و زيبا تر از عالم دنياست و نعمات بسياري را براي مومنين و يا نقمات و تنبيهات را براي كفار و مشركين به همراه دارد ، منتقل مي سازد .

و انسانهاي جديدي كه در انتظار ورود به عالم دنيا به سر مي برند را جايگزين فرشتگان مي كند لذا مرگ ، پلي است كه انسانها از آن عبور مي‌كنند و خود را به ساحل عالم برزخ مي رسانند كه اين خود ، تكاملي براي آنان خواهد بود .

 

چرا مرگ ناخوشايند است ؟

به امام جواد عليه السلام عرض شد از چه رو مسلمانان مرگ را ناخوشايند مي‌دارند؟ حضرت فرمود : چون به مرگ جاهلند لذا خوششان نمي آيد و اگر نسبت به مرگ معرفت پيدا كنند و از دوستان خداوند باشند ،‌بدان محبت مي ورزند .

 

تشبيه مرگ به درب خانه از علي عليه السلام

حديثي است از حضرت علي ابن ابطالب عليه السلام كه مرگ انسان را به درب خانه تشبيه نمود :

« لكل دار باب و باب دار الاخره الموت »

« براي هر خانه دري است و درب خانه آخرت مرگ است »[34]

منظور علي عليه السلام از آخرت در اين حديث نوراني ، همان عالم برزخ است كه به عنوان قيامت كوچك معرفي شده است ، كه خود حضرت در جاي ديگر فرمود : وقتي انسان بميرد ، قيامتش بر پا مي شود كه منظور حضرت همان قيامت صغري است براي مومنين ، بهشت برزخي و براي انسانهاي متمرد و فرار  از دين و ديانت ، جهنم برزخي است و عالم برزخ را مي شود به فتوكپي يك سند  اصلي تشبيه نمود كه نمائي از اصل را به ما نشان مي دهد . لذا عالم قبر و برزخ نمائي از آخرت و قيامت كبري خواهد بود.

 

انسان در حال مرگ از سه چيز كمك مي طلبد .

علي عليه السلام فرمود : آنگاه كه انسان در بستر احتضار ، آماده انتقال به عالم برزخ است ، اموال و فرزندان و اعمالش را در جلو چشمانش مجسم مي بيند . در اين حال ، شخص محتضر دست به كمك دراز مي كند و به اموالش خطاب مي كند : چه كمكي مي‌توانيد داشته باشيد ، در حالي كه من خيلي براي جمع آوري شما در دنيا حريص بوده‌ام ؟

اموال به اذن الله زبان مي گشايند و در جواب مي گويند : ما فقط يك كفن به تو مي دهيم و بيش از يك كفن مجاز به ياري تو نيستيم . سپس به فرزندان و اهل عيالش متوجه مي‌شود كه شما چه كمكي  مي توانيد داشته باشيد ، در حالي كه خدمات و محبتهاي زيادي نسبت به شما داشته‌ام؟ در جواب مي گويند : ما تو را تشييع مي كنيم و سپس در قبري كه آماده كرده ايم ، دفن مي كنيم و با لحد آنرا مي پوشانيم .

سپس خطاب به اعمالش اشاره مي كند و مي گويد : نسبت به شما زاهدانه زحمت كشيده‌ام ، آيا كمكي مي توانيد داشته باشيد ؟ اعمال مي گويند : ما در كنار تو هستيم و در قبر وعالم برزخ و در قيامت كبري با تو قرين و همسايه خواهيم بود . آنگاه علي عليه‌السلام مي فرمايد : اگر انسان مومن باشد بعد از تسليم جان خويش ، جوان زيبا صورتي را مي بيند كه مي‌گويد من عمل تو هستم  و انسان را به نعمات بهشتي بشارت مي‌دهد و در جواب ملائك كه از رب و كتاب و نبي سئوال مي كنند ، دقيقاً جواب مي دهد و سپس او را به رحمت واسعه الهي بشارت مي دهند و اگر از مومنين نباشد در جواب آنان مي گويد : هيچ نمي دانم و او را به عذاب الهي بشارت مي دهند .

 

 

تنها يك جا عزرائيل در گرفتن جان غمگين شد

نوشته اند : در روزگار پيشين پادشاهي بود سخت بزرگ و كشور او وسيع ، نعمت وي تمام ، فرمان او روان ، چون عمر به آخر رسيد ملك الموت او را قبض روح كرد و به آسمان رفت . فرشتگان از او پرسيدند : در اين همه جان ستاني ، تورا به هيچ كس رحمت آمد ؟ گفت : آري ،‌ زني در بيابان بود آبستن كودك بنهاد، در آن حال مرا فرمودند : كه جان مادر كودك را بستانم ، جان وي بستدم و آن كودك در بيابان گذاشتم ، به غريبي آن مادر مرا رحمت آمد و بر آن كودك از تنهايي وبي‌كسي، فرشتگان گفتند : اي فرشته مرگ ، آن پادشاه را كه جان ستدي ، همان كودك تنها و بي كسي بود كه در بيابان گذاشتي . گفت : جل الخالق [35]

سه زمان سخت ترين ساعات عمر بشر

امام سجاد عليه السلام مي فرمايد :

سخت ترين ساعات انسان ، سه زمان است :

1-          وقتي كه ملك الموت را مي بيند

2-          وقتي كه از قبر بر مي خيزد .

3-          وقتي كه در پيشگاه خدا براي حسابرسي قرار مي‌گيرد [36]

قال الكاظم عليه السلام : اللهم اني اسئلك الراحه عند الموت و العفو عند الحساب .

خدايا از تو درخواست مي كنم راحتي را در وقت مرگ و عفو و بخشش را در وقت حساب .[37]

منابع و مآخذ :

1- تراژدي بازگشت                                            ع . عطائي خراساني

2ـ عالم برزخ                                                     مهدي احمدي

3ـ انسان وعالم برزخ                                          محمد مظاهري

4- منازل الاخره و مطالب الفاخره                          حاج شيخ عباس قمي

5- تصويري از بهشت و جهنم                               احمد حبيبيان



[1] سوره 55 آيه 20

[2] سوره 25 آيه 53

[3] سوره 23 آيه 100

[4] سوره 81 آيات 1 تا 6

[5] سوره 82 آيات 1 تا 4

[6] سوره 56 آيات 1 تا 6

[7] سوره 57 آيه 13

[8] سوره 39 آيه 67

[9] كافي ج 3 ص 247 حديث 2

[10] كافي ج 3 ص 246 حديث 1

[11] سوره آل عمران آيه / 169

[12] صحيح مسلم ج 8 ، ص 138

[13] صحيح مسلم ج 8 ، ص 138

[14] سوره مومنون آيه 100-99.

[15] تفسير برهان ، ج 3 ، ص 120.

[16] تفسير برهان ، ج 3 ، ص 120.

[17] سوره مومن ، آيه 46-47

[18] صحيح مسلم و بخاري

[19] سوره كهف آيه 25

[20] سوره روم آيه 55

[21] سوره طه آيات 103-104

[22] كافي ج 3 ص 244 حديث 1

[23] كافي ج 3 ص 245 حديث 6

[24] مقوصد از « اين مردم » معلوم است

[25] بدن برزخي بنا به تعبير  پاورقي شماره 2 از ص 246 ج 3 كتاب كافي : « بدن لطيفي است كه در خور عالم برزخ است و با چشم بدن دنيائي ديده نمي شود ».

[26] بحار الانوار ج 6 ص 253 حديث 87

[27] سوره يس آيه 26-27

[28] نقل از مجمع البيان ج 7 و 8 ص 421

[29] تفسير خواجه عبدالله انصاري ج 2 ص 116

[30] سوره انفال آيه 50

[31] نهج البلاغه خطبه 230

[32] نهج البلاغه خطبه 232.

[33] سوره واقعه آيه 61-60

[34] حكمت الهي ج 1 ص 322

[35] كشف الاسرار ، جلد 1 ص 290

[36] خصال صدوق ص 119

[37] ارشاد شيخ مفيد

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 04 اسفند 1393 ساعت: 10:41 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره امام زمان

بازديد: 477

 

« و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين/ و نمكن لهم في الارض و نري فرعون و هامان و جنود هما منهم ما كانوا يحذرون »

 

« و ما اراده مي كنيم بر كساني كه در زمين ضعيف گرديده اند منت گذاريم ، و آنان را روي زمين حكومت بخشيم و آنچه را كه فرعون و هامان و لشگريانشان را بيم داده بوديم از آنان بنمايانيم »

در بخش سوم « نهج البلاغه » مولا علي بن ابيطالب عليه السلام چنين آمده :

لتعطفن الدنيا علينا بعد شماسها عطف الضروس علي ولدها

 پس از آنكه دنيا مانند شتر تند خوئي كه از فرزند خود ميگريزد از ما گريخت سرانجام به سوي ما باز خواهد گشت .


پس از اين بيان حضرت علي عليه السلام آيه زير را تلاوت فرمودند :

و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثين »

« وعد الله الذين امنوا و عملوا الصالحات ليستخلفنهم في الارض كما استخلف الذين من قبلهم و ليمكنن لهم دينهم الذي ار تضي لهم و ليبد لنهم من بعد خوفهم امنا يعبد و نني لايشكرون بي شيئا و من كفر بعد ذلك فاولئك هم الفاسقون»

در تفسير( مجمع البيان) طبرسي و ( تفسير عياشي ) و تفاسير ديگر آمده كه حضرت امام علي بن الحسين عليه السلام اين ايه را خواند آنگاه فرمودند :

« آنان به خدا قسم شيعيان ما اهل البيت هستند كه خداي تعالي اين خلقت بخشيدن به آنان را به دست مردي از خاندان ما كه مهدي اين امت باشد انجام خواهد داد . مهدي همان كسي است كه رسول خدا صلي الله اليه و اله در باره اش فرمود : اگر از دنيا جز يك روز باقي نمانده باشد ، خداي تعالي آن را آنقدر طولاني سازد تا آنكه مردي از عدل و داد پر كند ، آنگونه كه از ظلم و جور پر شده باشد»


« و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر ان الارض يرثها عبادي الصالحون »

« و ما در زبور پس از تورات نوشتيم كه زمين را بندگان صالح ما به ارث ميبرند »

گو آنكه مفسران در معناي « زبور » اختلاف نموده اند و نيز در باره كلمه « ذكر» نيز في الجمله اختلافاتي وجود دارد ؛ اين اختلافات ، اساسي و ريشه اي نيست . خواه مقصود از « زبور» اينجا كتاب اسماني نازل شده بر پيامبر خدا حضرت داوود عليه السلام باشد و خواه هر نوع كتاب اسماني كه بر انبيا نازل گرديده است همچنين اين كه مراد از كلمه « ذكر » در اين آيه ، تورات باشد يا قران و يا لوح محفوظ به هر حال معني آيه در حد قول مفسران اين است : ما در كتابهايي كه بر انبيا نازل كرديم يا در زبوري كه بر حضرت داوود نازل كرديم پس از اوردن در ذكر يا در ام الكتابي كه در آسمان بوده كه يا لوح محفوظ است يا تورات ويا قران نوشتيم كه : محققاً زمين را بندگان صالح ما به ارث ميبرند .

طبرسي و ديگران در تفسير اين آيه از حضرت ابو جعفر امام محمد بن علي الباقر عليهما السلام روايت مينمايند كه ايشان فرمودند :  

«آنان ياران مهدي عليهالسلام در آخر الزمان اند»

 

 

 

زندگینامه

ـ محمد بن حسن عسكري آخرين امام از امامان دوازده گانه شيعياناست. در 15 شعبان سال 255 هـ ق در سامرا به دنيا آمد و تنها فرزند امام حسن عسكري (ع)، يازدهمين امام شعيان ما است. مادر آن حضرتنرجس (نرگس) است كه گفته اند از نوادگان قيصر روم بودهاست. «مهدي» حُجَت، قائم منتظر،خلف  صالح، بقيه الله، صاحب زمان، ولي عصر و امام عصر از لقبهاي آن حضرتاست.

ـ تولد امام زمان (عج) پنهان نگاهداشته شد و امام حسن عسكري (ع) خبر آن را تنها به عده اي از شيعيان داده بود. حضرت در سال 260 هـ ق پس از وفات پدر به امامت رسيد. امامت ايشان بنا به حديثهاي بسياري بود كه از پيامبر (ص) و امامان پيشين روايت شده بود. امام زمان (عج) پس از آنكه بر جنازه پدر نمازگزارد از چشم مردمان پنهان شد. سبب پنهان شدن آن حضرت اين بود كه خليفه هاي عباسي تصميم به كشتن او داشتند.

ـ بنا به اخبار و روايات شيعه غيبت آن حضرت دو بار صورت گرفته است. دوران غيبت نخست را كه تا سال 329 هـ ق ادامه داشت دوران غيبت صغرا يا دوره نيابت خاصه مي نامند. در اين سالها امام  به وسيله چهار نفر از نمايندگان خاص خود با شيعيان ارتباط داشت. اين چهار تن كه آنان را نواب اربعه (نايبان چهارگانه)مي خوانند عبارتند از:

 

1- عثمان بن سعيد بن عمري، از ياران امام هادي (ع) و امام حسن عسكري (ع) او به دستور امام حسن عسكري تا پايان عمر نايب امام زمان (عج) بود.

 

2- ا بوجعفر محمدبن عثمان بن سعيد، از شاگردان ياران امام حسن عسكري كه پس از مرگ از پدرش، عثمان بن سعيد بن عمري، نيابت امام زمان (عج) را به عهده گرفت، او در سال 304 يا 305 هـ ق در بغداد درگذشت.

 

3- حسين بن روح نوبختي كه دستيار محمدبن عثمان بن سعيد بود و پس از مرگ وي نيابت امام را به عهده گرفت و در سال 326 در بغداد درگذشت.

 

4- علي بن محمد سُمري كه بنا به وصيت حسين بن روح نوبختي نايب امام شد و در حدود دو سال رابط امام و شيعيان بود. او در نيمه شعبان 329 در بغداد درگذشت.

 

ـ با مرگ علي بن محمد سمري دوره غيبت صغرا يا نيابت خاصه پايان يافت و دومين دوره غيبت آن حضرت، يعني دوران غيبت كبري، آغاز شد.

 

اين دوره تا ظهور امام زمان ادامه خواهد يافت. آخرين نامه و دستوري كه سمري از امام زمان دريافت نمود به مضمون ذيل نقل شده است:

ـ «بسم الله الرحمن الرحيم، اي علي بن محمد سمري خدا اجر برادران ترا در مصيبت تو بزرگ گرداند. تو بعد از شش روز خواهي مرد. پس خود را آماده كن و به احدي براي جانشيني خود وصيت نكن. زيرا غيبت تامه آغاز مي شود و ديگر ظهوري نخواهد بود مگر به اذن خداي تعالي و آن بعد از طول زمان و قساوت قلبها و پر شدن زمين از جور خواهد بود. زود باشد كه در بين شيعيان كساني بيايند كه ادعاي مشاهده كنند، هر كس مدعي مشاهده من قبل از خروج سفياني و صيحة آسماني بشود كذاب و مفتري است. و لاحول و لا قوه الا بالله العلي العظيم.»

ـ دوره غيبت كبري را دوران نيابت عامه نيز مي نامند. نيابت عامه به اين معني است كه در اين دوره راهنمايي شيعيان به عهده فقهايي عالم از شيعيان است، كه داراي شرايط تعيين شده براي راهنمايي هستند. دراين دوره كسي مستقيما از طرف امام زمان (عج) براي نيابت تعيين نمي شود.

ـ سبب واقعي پنهان شدن امام زمان (عج) از چشم مردمان در حديثها بيان نشده است. حتي گروهي گفته اند علت غيبت بعد از ظهور امام زمان (عج) آشكار خواهد شد. اما از دلائل مهم غيبت، حفظ وجود امام از گزند دشمنان به فرمان خدا براي مصلحت اسلام و مسلمانان است. گذشته از اين، غيبت امام زمان (عج) فقط از نظر ظاهري  است و از نظر معنوي رابطه او با مردم قطع نشده است. در حديثي از پيامبر (ص) درباره دوره غيبت امام زمان (عج) نقل شده، آمده است كه ايشان مانند خورشيد پنهان شده در پس ابر است كه ديده
نمي شود، اما انوارش به زمين مي رسد وبه آن سود مي رساند، همه مسلمانان، به دليل حديثهايي كه از پيامبر (ص) روايت شده است، معتقدند كه مهدي (عج) روزي ظهور خواهد كرد و جهان را پر از عدل و داد خواهد ساخت. امام تنها شيعيان هستند كه به امامت او در دوران غيبت نيز معتقدند.......

ـ در دوران غيب كبري افراد بسياري ادعاي مهدويت كرده اند از جمله غلام احمد قادياني، موسس فرقه قادياني هند در 1235 هـ ق، سيد علي محمد شيرازي معروف به سيد باب، موسس فرقه بابيان در ايران، كه به سال 1266 هـ ق در تبريز كشته شد و محمد احمد معروف به مهدي سوداني كه در 1302 هـ ق (1881 م) در سودان بر ضد استعمارگران انگليسي قيام كرد.....  

 

ـ فرهنگنامه كودكان و نوجوانان/ جلد سوم/ ص 269/ چاپ اول سال 1367

ـ دائره المعارف تشيع/ جلد دوم/ ص 374/ چاپ دوم سال 1372

احادیث نبوی

- مهدي از فرزندان من است . او را غيبتي است كه بر اساس آن براي مردم سرگرداني خواهد بود ؛ در اين      سرگرداني گمراه ميشوند . آنگاه ذخيره انبياء حضرت مهدي عليه السلام ظهور كرده تا زمين را از عدل و داد پر كند ؛ آنگونه كه از ظلم و جور پر شده باشد.

-المهدي من ولدي، اسمه اسمي و كنيته كنيتي، أشبه الناس بي خلقاً و خلقاً، تكون له غيبه و حيره تضل فيه الامم، ثم يقبل كالشهاب الثاقب و يملاها عدلا و قسطا كما ملثت ظلما و جوراً.(بحارالانوار/ ج 51، ص 17، ح 13، به نقل از كمال الدين.)                                                                                

پيامبر اكرم (ص) فرمودند: مهدي از فرزندان من است، نامش نام من (م ح م د) و كنيه اش كنيه من (ابوالقاسم) مي باشد، ‌در صورت و سيرت از همه كس به من شبيه تر است. براي او غيبتي است كه در آن مردم دچار حيرت مي گردند و بسياري از دسته ها و گروههاي مردم، گمراه مي شوند، آنگاه مانند ستاره تاباني از پرده غيبت بدر آيد و زمين را پر از عدل و داد كند آن چنان كه پر از ظلم و ستم شده باشد.

- قال رسول الله (ص): المهدي رجل من ولدي وجهه كالكوكب الدري. (بحارالانوار/ ج 51/ ص 80/ ح الثامن، به نقل از كشف الغمه)

پيامبر اكرم (ص) فرمودند: مهدي مردي از فرزندان من است كه رويش چون ستاره تابان مي باشد.

- قال رسول الله (ص): المهدي رجل من ولدي، لونه لون عربي و جسمه جسم اسرائيلي. علي خده الايمن خال... (بحارالانوار/ ج 51/ ص 80/ ح التاسع، به نقل از كشف الغمه)

پيغمبر اكرم (ص) فرمودند: مهدي مردي از فرزندان من است. رنگ پوست او، رنگ نژاد عرب و اندامش چون اندام فرزندان حضرت يعقوب (ع) (قوي و پي و بلند قامت) است وخالي بر گونه راست او مي باشد

-عن ام سلمه، قالت: سمعت رسول الله (ص) يقول: المهدي من عترتي من ولد فاطمه. (بحارالانوار، ج 51، ص 75، ح 30، به نقل از غيبت شيخ طوسي)

ام سلمه (همسر گرامي پيامبر) گفت: از رسول خدا (ص) شنيدم كه مي فرمود: مهدي از خاندان من واز فرزندان فاطمه است.

 - قال رسول الله (ص): ابشركم بالمهدي يبعث في امتي علي اختلاف من الناس و زلازل، فيملا الارض عدلا و قسطا كما ملئت ظلما و جورا ...... (بحارالانوار، ج 51، ص 81، ح الثامن عشر، به نقلاز كشف الغمه))

پيامبر اكرم (ص) فرمودند: مژده باد شما را به ظهور مهدي كه وقتي اوضاع جهان متزلزل مي شود ومردم با يكديگر به اختلاف مي پردازند، قيام مي كند و زمين را پر از عدل و داد مي نمايد،‌ همانگونه كه از ظلم و ستم پر شده است.

احاديث نبوي

رسول اكرم (ص) 

 

 

مهدی از نگاه دیگر ادیان

ظهور مصلح در آخرالزمان اختصاص به دين مقدس اسلام و مذهب تشيع ندارد. بلكه در اديان ديگر نيز از اين  موضوع سخن بسيار گفته شده است.

در آيين هاي زرتشت، هندو، بودا، يهود و مسيح بشارت از موعود و نجات دهنده بشر آمده است.

و عقيده به منجي در همه اديان آسماني به صورت يك اصل مسلم و پذيرفته شده تجلي كرده است.

در هر روزگاري و در ميان هر قومي و امتي و در هر سرزميني، و به زبان هر پيامبر، يا حكيم، يا بزرگي كه سخن از موعود رفته است،  به تعبيرها و اصطلاحها، و نامهاي متعارف درميان همسان قوم و مردم بوده است، و منظور از همه آن تعبيرها و اشارتها و نامها، سرانجام، موعود آخرالزممان است. و آن موعود، مهدي است، مهدي موعود.

در انجيل مرقس باب 13 چنين آمده است:

33- پس بر حذر باشيد و بيدار شده و دعا كنيد، زيرا كه نمي دانيد كه آن وقت كي مي شود.

34- مثل كسي كه عازم شده خانه خود را واگذارد، و ملازمان خود را بر آن گماشته هر يكي را به شغلي خاص مقرر نمايد و دربان را امر فرمايد كه بيدار بماند.

35- و بدين طور بيدار باشيد زيرا نمي دانيد كه صاحب خانه كي مي آيد در شام، بانگ خروس و يا صبح.

36- مبادا ناگهان آمده شما را خفته يابد.

در كيش هندو و نيز در كتب پورانا شرح مفصلي درباره دوران آخر عصر كالي يعني آخرالزمان آمده است.

در آيين زرتشتي، سوشيانت، مزدكيان، به منزله كريشناي برهمنان، بوداي پنجم بودائيان، مسيح يهوديان، فارقليط عيسويان و مهدي مسلمانان است.

در کتب مقدس هندوان آمده است که: در آخر زمان هنگاميکه تمامی دنيا پر از ظلم و فساد گشت شخصی بنام منصور ظهور می نمايد که بر تمامی دنيا مستولی می گردد.او نسبت به تمامی افراد اعم از با ايمان و ناايمان شناخت داشته و همگی آنها را بسوی خدا دعوت می نمايد. 

در کتب زرتشتيان در مورد مصلح جهانی اينطور آمده است :از سرزمين اعراب و از ميان فرزندان هاشمی مردی ظهور می کند که با ارتش بزرگ و گسترده خود ادامه دهنده ی دين جد خود گشته و زمين را از عدل و داد پرمی کند.  

در کتاب تورات (18:20) عنوان شده که خداوند برای اسماعيل خير و برکت فراوان قرار داده و نسل او را با 12 شاهزاده افزون می نمايد که تبديل به ملت بزرگی خواهند شد. 

در زبور نيز مصلح جهانی بدينگونه معرفی شده است:خداوند مرد وارسته ای را بر می گزيند که بر جهان مستولی می گردد و آرامش و سکون را برای همگان به ارمغان خواهد آورد.  (1) 

نکته ی قابل توجه در اينجا آن است که پيروان مذاهب مختلف بر اين باورند  که مصلح جهانی از ميان آنان خواهد بود؛ بعنوان نمونه طرفداران دين  زرتشت معتقد هستند، مصلح جهانی مردی از سرزمين فارس خواهد  بود.يهوديان نيز آن را از فرزندان بنی اسرائيل دانسته و مسيحيان ان را بر   مسلک خود می دانند و مسلمانان بر اين باورند که مصلح جهانی از تبار  هاشمی و از نسل نبی اکرم (ص) می باشد.

با نگاهی دقيق تر به باورها و اعتقادات ديگر اديان به اين نکته می رسيم  که اعتقادات آنان با آنچه مسلمانان از آن به عنوان مصاح جهانی ياد می  کنند صدق می نمايد؛ چرا که در ميان اجداد حضرت مهدی (عج)  شهربانوهمسر سيد ساجدين دختر يزدگرد سوم پادشاه عهد ساسانی ايران  وجود دارد که گفتار دين زرتشت را کامل می نمايد.و از آنجائيکه هاشميان  و بنی اسرائيل هر دو از نسل حضرت ابراهيم (ع) هستند پس گفتار  يهوديان   نيز می تواند صدق پيدا کند و از طرف ديگر می دانيم که مادر  حضرت مهدی (عج) نرجس خاتون از شاهزادگان و نوه ی قيصر روم می  باشند که بر دين مسيحيت بوده است.(2)

مهدی از نگاه مهدی

هان اي جهان بشريت!

جهانيان!

مردم رويزمين!

اينك ما از خدايتوانا ياري مي طلبيم و تمام ايمان آوردگان به خدا و كساني را كه نداي جهاني ما راپاسخ مثبت دهند, همه را به حق و عدالت دعوت مي كنيم.

مردم! ماخاندانپيام آور شما «محمد» هستيم و شايسته ترين و نزديكترين و سزاوارترين مردم به خدا وپيام آورش.

هان اي مردم! هركس با من در مورد آدم(ع) گفتگو كند, من نزديكترين مردم به آدم, نياي بزرگ بشريتهستم.

و هر كس در موردنوح پيامبر, ابراهيم بت شكن و محمد پيامبر عدالت و حريت بحث و گفتگو كند, مننزديكترينانسانها به اين پيامبران بزرگ خدا و پرچمداران قهرمان هدايت و رسالتهستم.

آيا خدا در كتابآسمانيش نمي فرمايد:

«ان الله اصطفيآدم و نوحاً  و آل ابراهيم و آل عمران علي العالمين* ذرية بعضعها من بعض و اللهسميع عليم»

يعني: خداوندآدم, نوح خاندان ابراهيم و خاندان عمران را, بر جهانيان برتري داد, فرزنداني بودندكه برخي از نسل برخي ديگر, پديدار گشتند و خدا شنوا وداناست.

و من شايستهترين باقي مانده از فرزندان آدم و بهترين ذخيره از نوح پيامبر وبرترين برگزيده ازابراهيم و آخرين امامان راستين, از نسل محمد (ص) پيام آورعدالت و حريتهستيم.

بهوش باشيد! هركس در مورد كتاب خدا گفتگو نمايد و شيفته آن باشد من نزديكترين انسانها به كتابآسماني هستم و هر كس در مورد سنت و روش پيام آور خدا سخن دارد, من نزديكترين وسزاوارترين فرد به سنت و روش پيامبر و عامل بدان و تحقق بخشنده آرمانهاي والاي قرآنو سنت هستم.

از اين رو, تمامي كساني را كه در سراسر گيتي, سخنان مرا مي شنوند, اينك همه را سوگند مي دهم كهشما حاضران و شنوندگان, پيآم مرا به آناني كه غايب هستند ونمي شنوند, برسانيد.

و شما را, ايجهانيان! به شكوه  و حرمت خدا و پيام آورش وبه حرمت حق خويش- كه حق قرابت به پيامبر (ص) باشد- فرا خوانده و سوگند مي دهم كه ما را در راه تحقق بخشيدن به آرمانهاي  والاي آسماني ياري كنيد و از ما و اهداف بلند ما حمايت نموده و از آن دفاعكنيد.

در روزگارانگذشته, ستمكاران ما را به جرم دفاع از حق و عدالت مورد تهاجم و تهديد قرار دادند. ما را از شهر و ديار و خانه و خاندان خويش راندند. حقوق ما را پايمال ساختند و ميانما و حق سررشته داري امور و تدبير شئون دنيا و آخرت جامعه - خدا آن را به ما سپردهبود. جدايي افكندند و بر ما دروغها و بهتانها بستند

اينك خداي را! خداي را! در مورد رعايت حقوق و پذيرش آرمانها و اهداف بلند ما را فراموشنكنيد.

ما را در ميدانعدالت گستري و ستم ستيزي تنها وامگذاريد و دست از ياري ما برنداريد, تا خدا شما راياري كند

هان اي مردم! بشريت!

اينك در پيشگاهپروردگارتان خداي را به ياد شما مي آور, خدايي را كه حجتهاي خويش را بر شما تمام وپيام آورانش را ارسال كرد و قرآن را براي هدايت بشر فروفرستاد.

او شما را فرمانمي دهد كه چيزي را شريك او نسازيد و بر اطاعت او و فرمانبرداري از پيامبرش كوشاباشيد, آنچه را قرآن در انديشه زنده ساختن آن است, زنده سازيد و بدعتها و ضدارزشهايي را كه قرآن در پي محو و نابودي آنهاست, از ميان برداريد, در راه حق وهدايت , مددكار من باشيد و در راه تقوا و عدالت وزير و كمك كار من.

مردم! پايانجهان و فرجام آن نزديك شده و دنيا, جدايي خويش را اعلان كرده است. من شما را بسويخداي يكتا و پيام آورش محمد(ص) و عمل به كتاب زندكي ساز او و احياء و رواج ارزشهايوالاي الهي و انساني و نابودي بدعتهاي جاهلي و باطل و ضد ارزشها فرا ميخوانم.

 

« هان اي تودههاي انساني! هر كس مي خواهد به «آدم» و «شيث» نظاره كند, من آدم و شيث هستم, ازآنان نشان دارم.

مردم! هر كس ميخواهد به «نوح» و فرزندش « سام» بنگرد, من نوح و سام  هستم.

بهوش باشيد! ... هر كس مي خواهد به «ابراهيم» و «اسماعيل» نظاره كند, من ازابراهيم و اسماعيل نسبدارم.

هر كس مي خواهدبه عيسي و شمعون نگاه كند, من عيسي و شمعون هستم و از آنان نشاندارم.

بهوش باشيد! ... هركس مي خواهد به «محمد» و امير المؤمنان (ع) بنگرد, بداند كه من محمد و اميرمؤمنان هستم.

مردم! هر كس ميخواهد به «حسن» و «حسين» بنگرد, من حسن و حسين هستم به من نظارهكند.

مردم! هر كس ميخواهد به امامان معصوم پس از حسين و از فرزندان او بنگرد من از آنان هستم و از آناننشان دارم ... .

مرحوم علامهمجلسي در تفسيري بر اين روايت طولاني مي گويد: « در فرازهايي كه امام مهدي (عج) ميفرمايد: «من آدم, شيث, عيسي, محمد و امامان معصوم هستم

يعني در دانش وارزشهاي اخلاقي و انساني آنان كه شما آنان را پيروي مي كني, من همانگونه ام و عصارهو چكيده آن ارزشها

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 04 اسفند 1393 ساعت: 10:28 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره ایمان به معاد

بازديد: 473

 

ایمان به معاد و احساس مسئولیت

بشر واندیشه کمال مطلق، مادیون و جهان بینی یک بعدی، مکتب پیامبران وایمان به مبدا و معاد، تشبه به کامل مطلق، مردم و ایام زندگی، مرگ از زندگی بهتر، یاد خدا و آرامش ضمیر، ایمان و تسخیر غرائز، آخرت و حیات جاودان، ایمان به معاد و احساس مسئولیت، بدبینی به زندگانی دنیا، تشویق غیر قابل درمان، نفی معاد و بیهودگی دنیا، مادی گری و سودجوئی، نیل به تعالی در پرتو ایمان، انسان بصیر و آینده نگری، بهره برداری از فرصت، دنیا و ناملایمات گروهی که دنیا در نظرشان بیهوده است. مکررات خسته کننده، مرگ یا ولادت دوم، خودساختن و رستگاری، حشر کوردلان در قیامت، آزادی بشر در خودسازی، شکر گذاری یا کفران نعمت، دنیا از دیدگاه پیامبران، آینده نگری، غفلت ویی فکری مجاهده در راه احیاء انسانیت، آگاهان وظیفه شناس، زندگی با هدف و نیل به کمال، عمر زیانبار، شکنجه روحی و خودکشی، پندار باطل، معیار خوشبختی در آخرت، مراقبت باریتعالی، تبیین هدف زندگی، اندازه گیری غرائز، طغیان غرائز و خود فراموشی، امیال اجتماعی و تکامل، خود پرستی و جنایت، عامل فساد و تباهی، مشکل بزرگ اجتماعی، وسائل اجراء قوانین، مجازات بزهکاران، کشورهای پیشرفته و جرائم هولناک، بی ایمان و جنایت، عجز زمامداران از بسط معنویات، انسانیت فراموش شده، انبیاء و پرورش مکارم اخلاق، ایمان و امنیت اجتماعی، مقصود از ایمان بخدا، مقصود از ایمان به روز جزاء گناهکاران نامه اعمال، حسابرسی بر اساس عدل، وظیفه شناسی پاکان، احیاء مخلوق از خالق، تزکیه نفس و سعادت ابدی، اجتناب سازی، واپسین زدن تمایلات ناروا، اعلاء حق و پاداش الهی، عشق و به شهادت، مرگ در راه خدا، سخنان حمزه عم پیامبر، یقین به قیامت و فداکاری، فطرت آدمی و کرائم اخلاق، ارزش فضیلت دوستی.

روح خدا و حیات جاودان

وضع آدمیان بعد از مرگ، نظر فلاسفه مادی، نظر روحیون، سخنی از کرسی موریسن، جرقه ای خاموش ناشدنی، گروهی که روح را باقی نمی دانند، تعالی روان و بقاء روح، انسان موجودی دو بعدی، دوشان بهم آمیخته، روح یا حقیقیت ناشناخته دنیای امروز و روح بشر، مسئله پیچیده وحل نشدنی، وحی الهی و سخن پیامبران، روح یا معیار انسانیت، معانی روح، معانی نفس، تحویل گرفتن روح محتضر، سخنانی بین فرشته وستوفی، روح خدا و سجده فرشتگان، روح گزیده و برتر، صفات موجود زنده، قدرت و نیروی حیات، تصور نادرست مادیون، ادعای خویشاوندی انسان و سیمون انتساب روح، بخدا، امواج نادیدنی، شباهت روح و نور، سخنان امام صادق (ع) بازندیق، معنی روح خدا، مایه کرامت بشر، برتری روح انسان، لیاقت برای کمال مطلق، انسان موجود دو بعدی، حالات روح و بدن، خطاب پیامبر (ص) به کشته های بدر، پیامبران الهی و بقاء روح، مرگ آغاز زندگی است، مکتب انبیاء و سعادت بی پایان، مقایسه مغز الکترونی و موجود زنده، حیات در نظر مادیون، تنظیری از دکترارانی، نفی اصالت روح، تصویری باطل و سخنی خلاف واقع، قرون گذشته و نظریه های غیر واقعی، عناصر چهارگانه، سخن ناسنجیده دکترارانی،  تردید راسل در نفی روح ، رعایت ادب در گفتار، دکتر ارانی و گروه گرائی، تحقیقر روحیون وتکریم مادیون، پرسشی از دکتر ارانی، نظریه ای کهن در پیدایش ذیروح، تعادل عناصر چهار گانه، نظریه ابوالحسین بصری، پندار نادرست دکتر ارانی، پیشرفت علم و نظریه روحیون، فلاسفه الهی و نظریه روح، روحیون و دلائل تجربی، رویا و ارتباط با ارواح، رویا و منطق مادی، رویا وروانکاوی، رویا و تمایلات اقناع نشده، رویا و نظریه  فروید، رویا و ضمیر باطن، ابن سیرین و روانکاوی، رویا و آینده مجهول، کشف واقعیت پنهان، رویائی راز گشا، امام صادق (ع) و ابن ابی العوجاء

مرگ و آغاز زندگی آخرت

مرگ یا آغاز حیات اخروی، قضاء اجتناب ناپذیر، تلاش بشر برای شناخت مرگ، آیا مرگ امر عدمی است؟ پاسخ به ثنویه، شبهه دو گانه پرستان، عدم ذاتی و مستلزم عدم، بدیها از نوع عدمند، مرگ امر وجودی است، قانون یاسنت حکیمانه، نوسازی اعضاء جامعه، درخواست خلاف مصلحت، نعمت مرگ آثار بیداری و خواب، مقایسه مرگ با خواب، همانندی مرگ و خواب، مرگ یا تقدیر الهی، آثار حیات و مرگ، مرگ آفریده خالق، مالک مرگ و حیات، نتیجه بحث، تذکری لازم و به موقع، حاکمیت کی امر عدمی، عمل حکیمانه مرگ، نظامی احسن واتقین، شدائد سنگین مرگ، راه یافتن بعالم غیب، ثبت امواج مغزی، پیمامهای الکتریکی از نواحی سر، امواج مغز در مواقع هیجان، شدت فشار در حال احتضار، سخنی از علی علیه السلام، تاثیر جهان بینی در اخلاق واعمال، تامین سعادت ابدی، انسان و حیات جاودان، تخلق به ملکات انسانی، معنی آمادگی برای مرگ، بشر و گریز از مرگ، حالت احتضار و تیرگی عقل، مرگ در نظر افراد با ایمان، نیل به ثواب یاعقاب، زندان مومن و بهشت کافر، ترس بر اثر جهل، محیط مجهول وخطر حوادث، منشاء ترس از مرگ، تفاوت ترس مومن و کافر، آگاهی از سرنوشت، مومنین گناهکار، توصیف علی (ع) از مرگ، ندامت بی اثر، لحظات مرگ و توجه به رحمت حق، امید به فضل الهی لحظه مرگ و کلمه توحید.

جهان هستی نه ازلی است و نه ابدی

پایان دنیا پیش از قیامت، انقراض عالم یا تحول بنیادی، ازلی و ابدی بالذات، گذشته و آینده بی نهایت، آغاز و انجام آفریده ها، آفریدگار بی آغاز و انجام، نظریه باطل درباره کیهان، سخن پیامبران و دانش امروز، معنی ازلی و ابدی، بی نهایت در عالم تصور، عمر تقریبی اجرامی کیهانی، وزن خورشید، عمر گذشته و آینده خورشید، نظریه ها در پیدایش اجسام، نظریه قدم کیهان، نظریه دهریون، قدم صانع و مصنوع، دانشمندان امروز و گفته پیامبران، پیامبران و حدوث ماده، ماده ازلی نیست، ماده پدیده است. نظریه قدم حرکات سماوی، روزگاری که انسان نامی نداشت، پیدایش انسان در زمان، آفرینش انسان از لجن متعفن، حدوث نطفه و انسان، عمل زمین و مواد مذاب، حرارت زمین در آغاز، دریاها معلق در هوا، کیهان پدیده موقت، پایان عمر منظومه شمسی، آفتاب، تیره و به هم پیچیده می شود، منشاء انرژی آفتاب چیست؟، انرژی زیراتومی، مصرف ئیدروژن و تولید هلیوم، تکویر یا تحول جرم خورشید، پیری ستارگان، پایان عمر کوهها و دریاها، افزایش تشعشع خورشید، غلیان آب دریا ها، نظریه امروز بر خلاف دیروز، بیان نظریه ها به منظور تقریب ذهن، سکوت قرآن از چگونگی مرگ آفتاب، انقراض ناگهانی عالم، نظریه ای درباره اجسام کیهانی، دانشمندان امروز و آگاهی نسبی، اقسام نظریه های علمی، خورشید و نظریه لاپارس، دلیل لاپاس بر نظریه خود، پرسش و پاسخ دو منجم، نظریه منجم انگلیسی، سخنی از پیرروسو، فرضیات فاقد مرجع، علم آفریدگار به آفریده های خود، ناآگاهی بشر از چگونگی خلقت، بی خبری در آفرینش انسان و جهان، نه انسانها می دانند و نه ابلیسها، آینده و ناآگاهی بشر، نتیجه مجموع بحث، تفسیر آیات بر وفق پندار، محاسبه احتمالی در عمر آفتاب، مرگ دفعی خورشید، سخنی از امام صادق(ع).

ایمان به روز جزا در جهان بینی مکتب اسلام یکی از ارکان ضرروی دین و از جمله اصول قطعی اعتقادی است و در قرآن شریف و روایات رسول اکرم و ائمه طاهرین علیهم السلام هزار ها آیه و حدیث درباره آن رسیده است. کسی که روز جزا را باور ندارد و آن را نفی می‌کند را نفی می کند به دین اسلام ایمان ندارد و نمی توان او را از گروه پیروان قرآن شریف به حساب آورد.مسلمانان راستین با اتکاء و اطمینان به وحی الهی که بر پیامبر اسلام نازل شده است. روز جزا را وعده قطعی خدا می دانند و یقین دارند وعده او تخلف ناپذیر است. بی گمان روز قیامت فرا می رسد. میزان عدل الهی بر پا می گردد و به حساب مردم رسیدگی خواهد شد. نیکوکاران از پاداش اعمال خویش برخوردار می شوند و زشتکاران به کیفر اعمال خود می رسند.آدمی به هر مکتبی که معتقد است و عملا از آن پیروی می کند خواه ناخواه تحت تاثیر جهان بینی آن قرار می گیرد، طبق تعالیم آن مکتب میاندیشد، بر اساس آموزش های آن فکری می کند و تصورات خود را درباره جهان و انسان بر طبق نظریه های آن مکتب تنظیم می نماید. او کیهان با عظمت و چگونگی پیدایش آنرا از دیدگاه همان مکتب می نگرد، انسان و ارزشهای انسانی را آنطور که در جهان بینی آن مکتب آمده است می شناسد. خوب و بد اخلاق و اعمال خویش را با معیارهای آن مکتب می سنجد و خلاصه پیروان هر یک از مکاتب، بینشی متناسب آن مکتب دارند و طرز تفکر آنان درباره جهان هستی بر وفق جهان بینی همان مکتب است.

برای آنکه این مطلب تا اندازه ای واضح و روشن گردد لازم است در اینجا قسمتهائی از جهان بینی مکتب مادی با جهان بینی مکتب الهی اسلام مقایسه شود و تاثیر آن دو در اندیشه و افکار پیروانشان مورد بررسی قرار گیرد. تا معلوم شود تفاوت جهان بینی های مکاتب تا چه اندازه موجب اختلاف آراء و عقاید می شود و برداشتی که این دو گروه از انسان و جهان می نمایند تا چه حد باهم مغایرت بنیادی دارد.

 

برزخ

برزخ در لغت به معنی پرده حائل است و این که بین دو چیز قرار می گیرد و نمی گیرد و نمی گذارد ایندو بهم برسند مثلا دریای شور و شیرین در موجند لکن خدای تعالی مانعی بینشان قرار داده که هر یک در دیگری راه نمی گذرد. این را برزخ می گویند اما بحسب اصطلاح برزخ عالمی است که خدای عالم بین دنیا وآخرت قرار داده که دو توصیف خود باقی باشند عالم است بین امور دنیوی و اخروی.

در برزخ دیگر سردرد ودندان درد و دردهای دیگر نیست اینها لازمه ترکیبات این دنیا ی ماده اند اما آنجا عالم مجردات است و صراحت قیامت هم نیست. از امام سئوال می کنند که برزخ کجاست؟

می فرمایند از ساعت مرگ تا هنگامی که قبر سر در بیاورند، و در قرآن مجید می فرمایند «ومن وراتهم برزخ الی یوم یبعثون: و از پشت آنان برزخی است تا روز قیامت».

برزخ را عالم مثالی هم می گویند چون مثل این عالم است البته از لحاظ شکل و ظاهر. ولی از لحاظ مادی و خصوصیات و خواص عرق می کند پس از مرگ به عالمی وارد می شویم که این دنیا در برابر آن مثل شکلی است که ما در این عالم داریم با آن عالم. بدن تو هم در برزخ مثالی است یعنی از لحاظ شکل ظاهر مثل همان بدن است لکن دیگر جسم و ماده نیست.

در مثل برگ گلی لطیف است. لطیف تر از هوا هیچ چیز مانعی برای آن نیست. هر نقطه ای که قرار بگیرد و همه چیز را می بیند. این طرف دیوار و آن طرف دیوار برایش ندارد.

امام صادق (ع) می فرمایند اگر آن بدن مثالی را در آن دنیا ببیند می گوئید: آیا این هان بدن دنیوی است؟

برزخ کجاست؟

ممکن است این سئوال در ذهن بعضی بیاید که عالم برزخ با این طول و تفصیل کجاست؟ البته عقل ما نمی رسد که بفهمیم چیزی که هست تشبیهاتی در روایات شده از قبیل اینکه تمام عالم دنیا از زمینها و آسمانها نسبت به عالم برزخ مانند حلقه ای در بیابان است تا شخصی در دنیا است مانند کرم در سیب یا طفل در شکل مادر است وقتیکه میمیرد آزاد می شود البته جائی می رود در همین عالم وجود است لکن دیگر محدودیت ندارد زمان و مکان ندارد این قیودات مالی اینجا است مال عالم ماده و طبع است. اگر به بچه ای در شکم مادر بگویند در ورای این محل تا عالمی است که شکم مادر نزد آن هیچ است نمی تواند ادراک کند و بفهمد همچنین برای ما که محسوس بین هستیم شرح عوالم بعد قابل درک نیست.

چنانچه در قرآن مجید می فرماید «هیچکس نمی داند که چه برایش تهیه شده است»[1]

بله چیزی که هست چون مخبر صادق خبر داد. هم تصدیق می نمائیم عالم برزخ محیط باین جهان است مانند احاطه این عالم برحم مادر بهتر از این نمی شود تعبیر کرد.

محدث جزائری در اواخر انوار یغمایند گوید اگر بگوئی چون ارواح در عالم مثاعی و در وادی السلام هستند پس چرا امر شده برختن بر سر قبرهای آنها و چگونه ارواح می فهمند زائر خود را در حالیکه اینجا نستید در جواب گویم که از حضرت صادق (ع) روایت شده که ارواح هر چند در روادی السلام باشند لکن برای آنها احاطه علمیه است به محل قبورشان که می دانند زائرین و واردین بر قبورشان راه و امام (ع) تشبیه فرموده ارواح را به آفتاب و چنانچه آفتاب در زمین نیست و در آسمانت اما شعاع او همه جای زمین را احاطه نموده همچنین است احاطه علمیه ارواح حفید گوید چنانچه ظهور شعاع آفتاب در جائیکه آئینه و بلور نیست قطعا بشتر از جای دیگر است همچنین توجه و احاطه روح بقبرش بیشتز از جای دیگر است زیرا بدنی را که سالها با او کار کرده و به برکت او بکمالاتی وسعاداتی رسیده مورد نظر علاقه او خواهد بود و از این بیان دانسته می شود جواب کسی که بگوید امام همه جا حاضر است دیگر رفتن به زیارت قبر شریف چه لازم و تفاوتی ندارد آن محل و محل دیگر شکی نیست که محل قبر شریف ائمه و بزرگان دین دائما مورد توجه ارواح شریفه آنها و محل نزول برکات و رحمتهای الهیه و تردد ملائکه است اگر کسی بخواهد بهره مندی کامل از آن بزرگداران نصیبش شود باید دست از این مکانهای متبرکه بر ندارد و هر طوریست خود را به آنجا برساند. در کتب متعدده مروری است از عبدالله بن سنان که از حضرت ابی جعفر الصادق (ع) از حوض کوثر برسید حضرت فرموده حلولش اندازه بصره تا صمنعایمن است عبدلله تعجب کرده حضرت فرمود آیا می خواهی نشانت دهم کردبلی یا مولای، حضرت او را بیرون مدینه آوردند، پای مبارک را بزمین زدند فرمود ببین «پرده ملکوتی بامر امام (ع) از پیش چشمش کنار رفت» دیدم نهری پیدا شد که دو طرف آنرا نمی‌توانست دید مگر موضعی که من و آن حضرت در آنجا ایستاده بودیم که مانند جزیره بود و نهری در نظرم آمد که از یکطرف آن آبی می رفت از برف سفید تر و از یک طرف شیری می رفت از برف سفید تر و از میان آن شرابی می رفت مانند یاقوت در سرخی و لطافت که هرگز چیزی نیکوتر و خوش نماتر از آن شراب در میان شیر و آب ندیده بودم گفتم فدایت شوم این نهر از کجا بیرون می آید فرمود اینها از چشمه هائیست که خداوند در قرآن فرمود که در بهشت چشمه ای از شهد و چشمه ای از آب و چشمه ای از شراب در این نهر جاری می شود و در کنار آن نهر، درختهائی بود و در میان هر درختی.

حضرت فرمود این کمتر چندیست که خداوند برای شیعیان ما مهار کرده است. چون متوفی از دنیا می رود روحش را بسوی نهر می برند و در باغستانهای آن حرکت می کند و از خوردنی های آن می‌خورد و از آشامیدنی های آن می آشامد اگر بهشت و دوزخ هم اکنون موجود ند در کجاست؟

از امام سوال می کنند برزخ کجاست؟

«می فرمایند از ساعت مرگ تا هنگامی که از قبر سر در بیاورند»      

زندگی برزخی چیست؟

زندگی پس از مرگ و پیش از وقوع رستاخیز در اصطلاح قرآن و متشرعه، همان زندگی برزخی است.

"برزخ" برزخ در لغت عرب به معنی حایل و فاصله است این بخش زندگی حد فاصل میان دوزندگی دنیوی و اخروی است. بسیاری از افراد علاقه دارند که از زندگی انسان در برزخ وحقیقت و ماهیت این عالم آگاهی کاملی بدست آورند و می باید توجه نمود که آگاهی کامل از جهان برزخ برای ما امکان پذیر نیست و تا انسان گام در آن جهان نگذارد نمی تواند به کیفیت آن پی ببرد همچنین که جریان درباره سرای دیگر این چنین است فقط می توان صورتی ناقص و شبهی مبهم از آن جهان ترسیم نمود زیرا بشر از واقعیت اشیایی می تواند آگاه گردد که در قلمرو و زندگی او قرار دارد و نمونه هایی است از آن را در دست داشته باشد. از این جهت اهل تحقیق معتقدند آگاهی کامل از خصوصیات زندگی برزخی و حیات اخروی در صورتی میسر است که انسان از این جهان رخت بر ببندد و به سوی آن جهان بشتابد.

مع الوصف می توان به کمک آیات و روایات و بیاناتی که فلاسفه درباره آن نشان از زندگی دارند نشانه هایی از آن جهان دیگر بدست آورد.

آیات قرآن و احادیث و دلایل تجربی بروشنی دلالت دارند که مرگ انسان به معنی فنای حقیقی نیست بلکه معنی آن جدایی روح از بدن عنصری و تعلق آن به بدن لطیف تر می باشد و شایسته است به برخی از آیات که روشنگر حیات برزخی انسان است متذکر گردیم.

"ولاتقولوا لمن تقیل فی سبیل الله الموات بل احیاء ولکن لاتشعرون"

به افرادی که در راه خدا کشته می شوند مرده نگویید آنان زندگانند ولی شما درک نمی کنید در ؟ دیگر نه تنها به زنده بودن آنان تصریح می کند بلکه آشکارا می رساند که آنان در آن جهان روزی خورند و به کرم خدا خوشحالند.

"ولاتحسبن الذین قتلو فی سبیل الله امواتا بل احیاء عندبهم یرزقون"

افرادی که در راه خدا کشته می شوند مرده نگوئید (نپندارید) بلکه زندگانند که در نزد پروردگار خود روزی می خورند.

"فرحین بما آتاهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا من خلفهم الاخوف میلهم و لاهم یخزنون"به آنچه که خداوند از کرم خود به آنان داده است خوشحالند و به کسانی که هنوز به آنان نپیوسته اند بشارت می دهند که نه بیمی دارند و نه غمگین می شوند.

این آیات نه تنها به زنده بودن آنان تصریح می کند، بلکه از آثار جسمی و روحی حیات که همان روزی خوردن، شادمان گردیدن است خبر می دهد، این آیات اگر چه درباره شهیدان راه خدا سخن می گویند ولی هدف آیات حکایت از حیات برزخی گروه با ایمان است. در برزخ آسمان هست و زمین هست چون عالم صورت است و موجودات و نفوس بر زمینه اطلاع از دنیا دارند و از آسمانها و زمین مطلعند. البته حیات آنها در ملکوت آسمان و زمین است

"تفتح له باب الی اجنته و نفتح له باب الی النار"

دری از برزخ به سوی بهشت و دری از برزخ به سوی جهنم  می گشایند و دریچه ای از عالم قبر به آن در باز می کنند.


بهشت

توصیف بهشت

ممکن است چنین گفته شود بهشت و دوزخ در باطن این جهانند و با چشم مادی نمی شود آنها را دید و اگر خواسته باشیم آنها را ببینیم باید روح را صفا وجلا داد تا قدرت بر مشاهده آن پیدا کرد.

از امسر المومنین که فرمود بهشت را هشت در است از یک در پیغمبران و صدیقان داخل می شوند و از در دیگر صالحان و شهیدان و از پنج در شیعیان و دوستان ما داخل می شوند و من ایستاده ام بر صراط و دعا می کنم و می گویم خداوند را به سلاحت بگذران شیعیان و دوستان مرا و هر که مرا یاری کرده و به امامت من اعتقاد داشته است در دار دنیا و با دشمن جهان کرده اند هفتاد هزار کس از همسایگان وخویشان و دوستان خود را از در هشتم سایر مسلمانان داخل می شوند. از آن جماعتی که اقرار به شهادتین داشته باشند و در دل ایشان بقدری ذره ای از بعض ما اهل بیت نباشد.

از حضرت صادق (ع) نقل شده است که فرمود: حق تعالی در بهشت برای بندگان مومن خود در هر جمعه کرامتی مقرر فرموده پس وقتی روز جمعه می شود حق تعالی ملکی زا نزد بنده مومن خود می فرستد با دو جلسه چون آن ملک به بهشت آن مومن می رسد به دربانان می گوید که از مومن رخصت بگیرند تا من به نزد او بیایم در بانان به نزد مومن می آیند و می گویند که فرستاده پروردگارت بر در ایستاده و رخصت می طلبد. سپس او به دربان خود می گوید من چه باید بکنم؟

ایشان می گویند ای سیه و بزرگ و سرور ما به حق آن خداوندی که بهشت را به تصرف تو داده کرامتی برای تو از این بهتر نیست که پروردگار تو رسول به نزد تو فرستاده ملک در آید و آن دو حله را بیاورد. مومن یکی را به کمر می بندد و یکی را بر دوش می افکند تا پیک حق تعالی روان می شود. بر هر چیز که بگذرد از نور او روشن شود بیاید تا وعده گاه رحمت و ر کرامت پس آنجا مومنان همگی مجتمع گردند. حق تعالی نوری از انواع جلال و معرفت خود بر ایشان تجلی فرماید پس ایشان به سجده در می آیند. خطاب می رسد بندگان من سر بر دارید که امروز روز سجده و عبادت نیست. مشقت و حکمت طاعت و تکلیف را از شما گرفته اند. ایشان گویند ای پروردگار ما چه چیز بهتر این می باشد که به ماکرامت کرده ای بهشت را و به ما عطا فرمودی. جواب می فرماید: به شما عطا کردم هفتاد برابر آنچه اکنون دارید از جمیع نعمتها و کرامتها. پس در هر جمعه مومن بر می گردد با هفتاد برابر آنچه داشته است. بیش از آن جمله این است که حق تعالی می فرماید نزد ما زیادتهای رحمت و کرامت است و روز ضریه روز جمعه است. شبش بسیار مفید و پر نور است و روزش بسیار نورانی است. پس خداوند را بسیار در این روز تنزیه کنید با گفتن سبحان الله و به بزرگی یاد کنید و باگفتن الله اکبر و قیمت اله الا الله بسیار بگویید و حمد و ثنای الهی بسیار بفرستید. چون بنده مومن از وعده گاه بر می گردد بر هر چیز که می گذرد آن را نورانی می کند.

از حضرت علی منقول است که طوبی درختی است در بهشت که اصلش در خانه پیغمبر است و هیچ مومنی نیست مگر آنکه در خانه او شافی از آن درخت است. خواهش آن چیزی که در ذهن و خاطرش بیاید آن شاخه برای او حاضر می کندو اگر سوار تندروئی در سایه آن درخت صد سال بتازد نمی تواند از آن سایه خارج شود و اگر کلاغی از ته آن درخت پرواز کند آنقدر که پیر شود و از پیری بیفتد به بالای آن درخت نخواهد رسید. پس بدست آوردن چنین کرامتی سعی و کوشش کنید. به سند معتبر از حضرت علی (ع)ن منقول است که در بهشت درختی است که از بالایش حله ها می رویند و از پائینش اسبان ابلق زین بیرون می آیند که بال دارند و سرکین و بزل ندارند. پس دوستان خدا بر آن اسبها سوار می شوند پس پرواز می کنند و به هر کجا که می خواهند پس آن جماعتی که در مرتبه از ایشان برترند.

پروردگارا!  چه عملی از این بندگان تو را به چنین کرامتی رسانیده است. خداوند جلیل می فرماید که ایشان شبها به عبادت بر می خواستند و خواب بسیار نمی کردند روزه می داشتند و روز چیزی نمی خوردند و با دشمنان من جهاد می کردند و نمی ترسیدند، تصدیق می خوردند و بخل نمی ورزیدند.

به سند معتبر از حضرت صادق منقول است که طوبی درختی است در بهشت از خانه حضرت علی و در خانه هر شیعه خاص از آن درخت است و یک برگ از آن یک امت را سایه می افکند. در حدیث دیگر حضرت رسول حضرت فاطمه را بسیار می بوسیدند و این امر به طبع عایشه گران بوده روزی نزد حضرت در این باب اعتراض کرد. حضرت فرمود ای عایشه! شبی که مرا به معراج بردند داخل بهشت شدم. جبرئیل مرا نزد درخت طوبی برد و میوه ای از آن درخت به من داد. پس حق تعالی آن میوه را نطفه کرد و در صلب من چون به زمین آوردن با خدیجه مقاربت نمودم و او به فاطمه حامله شد. پس هر مرتبه فاطمه را می بوسم بوی درخت طوبی از او می شنوم. در حدیث دیگر فرمود فاطمه حوری سیرت وانسی صورت است. هر گاه که مشتقاق بوی بهشت می شوم فاطمه را می بوسم که ازاو بوی بهشت می شنوم. از عبدالله عباس منقول است که حضرت رسول فرمود: حلقه را بر صحیفه می کوبند صدا می کند یا علی و به سند معتبر از حضرت صادق (ع) منقول است که حضرت رسول (ع) فرمودند چون مرا به معراج بردند داخل بهشت شدم در آنجا ملکی چند دیدم که بناهایی را می ساختند. یک خشت از طلا و یک خشت از نقره. و گاهی از کار دست می کشیدند. بایشان گفتم چرا گاهی مشغول ساختن هستید و گاهی از این کار دست می کشید؟ گفتند وقتی از کار دست باز می گیریم انتظار خوبی داریم . پرسیدم که خوبی شما چیست؟ گفتند: هر گاه مومن این کلمات سبحان الله و الحمد الله و لا اله اله الله و الله اکبر را بگوید ما برای او بنایی می سازیم. حضرت امام محمد باقر (ع) فرمود: بهشتیهایی که حق تعالی در قرآن یاد فرموده جنته عدن است وجنته الفردوس و جنته نعیم و جنته الماوای و جز این بهشتها خداوند بهشتهای دیگری دارد و به مومن آنقدر که می خواهد از جنتها و باغستانها می دهند و در آنها تنعم می کند البته به هر روشی که می خواهد.

هر چیزی که مومن در بهشت می خواهد همین است که بگوید. سبحانک اللهم. این را که گفت خادمان مبادرت می کنند و آنجه را که طلب کرده است نزد او حاضر و آماده می کنند. از حضرت امام محمد باقر (ع) منقول است که فرمود: گمان نیک به خداوند خود داشته باشید. زیرا برای بهشت هشت در است. و عرض هر دری چهل سال راه است. از حضرت رسول (ص) منقول است که در خلقی در بهشت نیست مگر آنکه ساقه آن از طلا باشد. اهل بهشت را بول وغایط نیست بلکه مانند عرق از بدن آنها دفع می شود که از مشک خوشبوتر است.

و فرمود که اهل بهشت را هر روز حسن و جمال و صفا و طراوت زیاد می شود. چنانچه برای اهل دنیا هر روز پیری و قیامت منظر زیاد می شود و فرمود پست ترین اهل بهشت را هشتاد هزار خادم می دهند و نود و دو مرتبه از مراتب عالیه بهشت برای او مقرر می سازند.

از عبدالله بن علی منقول است که به خدمت جلال موذن و حضرت رسول (ص) رسید و از وصف بهشت از او پرسید: بلال گفت: از حضرت رسول شنیدم که حصار بهشت یک خشت از طلاست و یک خشت از نقره و یک خشت از یاقوت و به جای گل در آن میان مشک خوشبو کار کرده اند و کنگره های آن حصار از یاقوت سرخ و سبز و زرد است.

پرسیدم درهای بهشت از چه چیز است؟ گفت درها مختلف است. باب الرحمه از یاقوت سرخ است، باب العبد در کوچکی است یک لنگ  از یاقوت سرخ حلقه ندارد باب الشکر از یاقوت سفید است و دو لنگ دارد و وسعت آن در پانصد سال راه است و برای ان در صدا وناله موجود است.

می گوید: خداوند اهل مرا به من برسان، باب البلاء جمعی که در دنیا به بلا مبتلا شده اند مانند مصیبتها و دردها و مرضها وغیره از آن در داخل می شوند از یاقوت زرد است. پرسید چون داخل بهشت می شوند چه کاری می کنند؟

گفت: در کشتیها می نشینند و در دونهر عظیم بهشت سیر می کنند. کشتی از یاقوت است و آنچه کشتی را با آن می رانند از مروارید است و در آن کشتی ها ملائله ای از نور هستند و جامعه های سبز رنگی به تن دارند. پرسید نام آن نهر چیست؟

گفت: جنته الماوای.

پرسید آیا در میان بهشت، بهشت دیگری هم هست؟

گفت: جنته عدن در وسط واقع است و حصارش از یاقوت سرخ است و سنگریزه هایش از مروارید است.

وقتی مرگ رسید پشیمانی دیگر فایده ای ندارد. آخر فکر نمی کنید این بدنی که تاب گرمی آفتاب را ندارد چگونه طاقت آن عذاب را خواهد داشت. و اگر خاری به دست کسی می رود یا زنبوری کسی را نیش می زند تاب ندارد چگونه تاب و تحمل زهر آن مارها و عقربها را خواهد داشت.

 

" وسعت بهشت"

جنت- سرعت کنید به سوی بهشت "در عرضها که کعرض السماء" اولا عرضهرفیه اکثرا در برابر استعمال می گرد ولکن در آیه شریف چنانکه بعضی از محققین گفته اند بمناسبت موضوع و مقام عرض بعضی وسعت است.

بهشت چقدر بزرگ است. "کعرض السماء و لارض" مثل وسعت آسمان و زمین است اخیرا توسط آلات عجیبی که درست کرده اند گویند چندین متر خط آئینه و شیشه این تلکسکوپها هست. توسط این آیات کوکبی در فضا کشف کرده اند فاصله اش از زمین هزار میلیون سال نور است. سرعت نور هر ثانیه ای سیصد هزار کیلومتر می باشد. شصت ثانیه یکدقیقه است دوازده ماه یکسال است. هزار میلیون سال هر سالی دوازده ماه هر ماهی روز، هر روزی 24 ساعت، هر ساعت شصت دقیقه هر دقیقه شصت ثانیه، هر ثانیه ای سیصد هزار کیلومتر نور سرعت دارد.

خدا می فرماید: وسعت بهشت باندازه آسمان و زمین است. جمله دوم که در این آیه شریفه است می فرماید (عدالت کلمه "؟ یعنی بهشت آماده شد اشاره با این است که بهشت موجود فعلی است "لامیوجو" نه اینکه بهشت و جهنم را نتوانند پیدا کنند چون ملک نیست ملکوت است.

بلاشک هر وقت در برزخ رفتی، تو هم می بینی عالم عالم دیگری است ولی لذا بدان که هست"اعدات" بهشت زینت کرده شد، مهیا برای اصل ایمان شده است. در لیله المعراج هم خاتم انبیاء محمد مصطفی (ص) مشاهده فرمود بسیاری از بزرگان از اهل ایمان و محل بهشت برزخی را در عالم خواب یا مکاشفه یا بین النوم و ؟ دیده اند از بهشت برزخی هم بهره ها برده اند.

از آن جنبه مرحوم مجلسی اول است در اول شرح من "من لا یخصیر الطینه" می نویسد که مریض شده بود ؟ موت بطوری که همه مایوس شدند در آن ساعت آخرش خمیسه طیبه، پنج نور پاک اصحاب کساء تشریف آوردند. رسول خدا منبع کیامی که از طلا بوده است باو می دهد می فرماید میل کنید او هم می خورد. خود مجلس عرض می کند یا رسول الله ایمان همان طعام بهشتی است که فرمودی یکصد هزار م؟ در آن واحد می دهد؟ فرمود همان و بعد هم بشارت شما به ایشان داد و برکت خوردن خوراک بهشتی وبعد هم سفارش فرمود که شرح کلمات بهشت را بنویسید که همان کتاب من لاتخصره الفقیر باشد که به قلم مبارک خودش باشد. منظور کلمه اعدات است که بهشت موجود است نقد و آماده است. هیچ فاصله  بین مومن و بهشت نیست مگر اینکه نفسی برود و برنگردد در چنان که جهنم هم برای کافران آماده است و افروخته شده است هیچ فاصله نیست مگر نفس قطع شود. سپس هر که بهشت می رود بفضل خداست عمل بشر محدود است متناهی است با ثواب لایتناهی برابر نخواهد شد فضل است، بشر بعمر کوتاهش بندگی می کند با خدای متعالم عالم هم مقدار عظمتش و ؟ پذیرائی می‌فرماید. "الله ذوافضل العظیم الی عاملنا بفضلک" پروردگارم به حق محمد (ص) بفضلت بما معامله فرما راه بهشت با زحمات همراه است: روایتی بگوییم: در وقتی که خدایتعالی بهشت را آفرید امر شد به جبرئیل که تماشا کن مهمانخانه ما را جبرئیل گفت: پروردگارا این مهمانخانه تو گمان نمی کنم بشری باشد که اینجا نباید از بس بزرگ و دلربا است آیا می شود بشری نیاید؟

ندا رسید جبرئیل نگاه براهش بکن، نگاه جاده بهشت بکن به جبرئیل نگاه کرد جاده بهشت را دید جاده اش خیلی خراب است راه بهشت – زحمت گرسنگی، روزه، ماه رمضان، بیدار شب بهش نقل کاتبهاست راه بهشت سخت است. جاده بهشت پول خرج کردن می خواهد از منفعت گذشتن می خواهد اگر معامله اش حرام است صد میلیون استفاده هم داشته باشد نپذیرد تا برسد اینکه جانش را هم بدهد. دید نمی شود گفت خدایا اگر این راه بهشت است گمان نمی‌کنم مردش پیدا شود.

نابرده رنج گنج میسر نمی شود.          مزد آن گرفت که جان برادر که کار کرد.

درصد اسلام چقدر مسلمانها دست و پا می زدند هر چه داشتند می دادند و جانشان و مالشان با این ؟ دادند تو می گریزی آنها استقبال می کردند با امید بهشت می آمدند اجازه می‌گرفتند تا رسول الله ما هم جزء قشون اسلام بشویم. شواهد زیاد است که مکرر ذکر شده است.که خواستم بگویم اینطور است.

مژده بوستانها و جویهایی به بهشتیان " بشراکم الیوم جناه تجری من تحتا الانهار" ملک می‌آید جلوی مومن می گوید. ای مومنین امروز روز مزد است. آبشار بوستانهای الهی که فناپذیر است. "تجری من تحتها الانهار" از زیر این بوستانها جویها روان است. نهرهاالبته اسم نهره آورده می شود نهرهای دنیوی را در نظر نیاورید وضع جو دیگری است.خداوند در سوره محمد (ص) می فرماید " در بهشت چهار نهر از ساختمانهای مومنین جریان دارد نهری از عسل و نهری از شیر و نهری از شراب بهشتی و نهری از آب گوارا است:"

احسن الحدیث همین است که دارم گزارشات وطنتان را می دهم چقدر باید خوشحال شوید شراب بهشتی خورید چون هوش زیاد می گردد. "شرابا طهورا" طهور مبالغه در طاهر است نهری از آب خالص است که مخلوطی ندارد. اینجا پاکترین آبها باز خالص نیست. این چهار نهر در بهشت قرار داده است."ذلک هو الغورا العظیم" رستگاری بزرگ این است. دست و پا بزن زحمت مکش، خون دل بخور، خودت را به بهشت برسان که اگر خودت را به بهشت رساندی راه سعادت پیمودی

خانه استفاده در بهشت و چهار در آن: یکی از اعیان جبل عامل بزرگ مرد شریفی بود که هر سال می آمد مدینه منوره و مدتی در جوار امام ششم می ماند. بعد فکر می رود که چرا من باعث زحمت امام می شوم که تمکن دارم چرا خانه ای در اینجا تهیه نکنم ده هزار درهم یا  دوازده درهم داد به آقا امام جعفر صادق گفت برای من خانه ای بخرید وقتی که به مدینه می‌آیم بخانه خودم بروم زحمتی برای شما نداشته باشم امام هم قبول کرد امام شیعه اش را می شناسد لذا بدون اینکه از آن مرد بزرگ بپرسد حضرت قائم دوازده هزار درهم را بین فقراء و سادات تقسیم کرد تا وقتی که آقای جبل للعاملی آمد و وارد شد برای امام و عرض کرد که آقا معامله انجام داده اید فرمودند بله قباله اش را هم برایتان نوشته ام.قباله گرفت تا برود خانه اش دید در قباله اش نوشته شده است. فروخت امام جعفر بن صادق (ع) به فلان شخصی جبل العاملی خانه ای بهشتی که خراب شدنی نیست. صاحبش هم از آن بیرون کردنی نیست و برای او چهار دارست.

یک درش از حرم محمد مصطفی و در دیگرش بخانه حرم علی مرتضی (ع) و در دیگرش حسن مجتبی و ؟ دیگرش حسین (ع) حضرت هم امضاء کرده است بقدری این مرد جبل للعاملی خوشحال شد که دعا با ؟ کرد.

چون معامله ای عظیم است. ضمنا امام این را می دانست که این مرد بزرگ سال آخر عمرش را می گذراند اعمالا پس از آنکه بوطن برگشت بیمار شد در حال بیماری و صیت کرد گفت: این قباله را در کفن من بگذارید آنها همین کار را کردند فردایش بستگان آمدند برای فاتحه سر قبرش دیدند همان قباله روی قبرش است بطری به آن اضافه شده است."قدونی لی جعفر (ع)" به من وفا کرد چون جعفر ضامن من شد خانه ای در بهشت را معامله بازیابی نبود چون هم برای دنیایش بهتر است و هم آخرت زیرا چندین که در بهر خدا او بده ای هم اجرش در این دنیا است و بیشترین هم در آن دنیا.

از مجموع آیات قرآنی به وضوح استفاده می شود که بهشت در مجموع به صورت باغ هایی فوق العاده عالی و بی مانند است که اصولا قابل مقایسه با باغ های این جهان نیست و آنچه در قرآن از آن ترسیم شده شبح کمرنگی است که برای ما ساکنان دنیا قابل درک می باشد و گرنه حقیقت آن ماوراء درک ماست.

در آیه 13 سوره نساء می خوانیم: هر کس اطلاعات خدا و رسولش کند او را وارد باغ هایی از بهشت می کنند که نهرهای از زیر درختانش جاری است.

در بهشت لغو و بیهودگی نیست در آنجا دیگر دروغ نیست ناسزا و زخم زبان و مسخره کردن و تهمت و یاوه‌گویی نیست. شنیدنی ها تنها سلام است. یعنی جملاتی است.که از سلامت روح و فکر و زبان و رفتار برمی‌خیزد. در جای دیگری می خوانیم نه گفته اخوی می شنوند و نه نسبت گناه به یکدیگر می بندند.

در سوره بنا می خوانیم، نه گفته بی اثر می شنوند و نه نسبت به دیگری دروغ می گویند. گفته های آنجا همه از واقعیات و از یک صفای خاص ریشه می گیرد. هوای بهشت بسیار مطبوع است و هوای بسیار دلربا و ملایم است. قرآن می فرماید در بهشت تکیه گاههایی عالی آن نه خورشیدی می بینید تا از گرمی آن ناراحت شوند و نه زمهریری در کار است که از سرمای آن رنج می برند. در هوای بهشت: همین بس که قرآن سی و شش مرتبه فرموده باغ های که شاخ های آن بر هم گردن نهاده و در پای درختانشان نهرهای آب زلال جاری است درختانی که خشک شدن فاسد شدن و کهنه شدن ندارد. از نوع درختان در آنجا هست.

"توصیف جهنم"

منقولست که ابولصلت هروی از حضرت علی بن موسی الرضا (ع) پرسید که بهشت و دوزخ اکنون موجود است فرمودند: بلی بدرستیکه حضرت رسول داخل بهشت شدند و جهنم را مشاهده فرمودند در شب معراج

البوالصلت گفت: جمعی می گویند که حق تعالی مقرر فرموده است که بهشت و دوزخ را که هنوز خلق نکرده است به وجود می آورد.

حضرت فرمود: جمعی که این سخن را می گویند از ما نیستند و ما از آنها نیستیم و کسی که انکار خلق بهشت و دوزخ کند تکذیب ما و تکذیب جد ما کرده است و هیچ بهره ای از ولایت ما ندارد و همیشه در آتش جهنم خواهد بود.

بعد از آن حضرت استدلال به آیات و احادیثی فرمود که دلالت بر خلق آنها می کند به سند متبرا از ارواح مومنان از روزی که خدا آن را خلق کرده است و آیات و اخباری که دلالت بر این مطلب می کند بسیار است و باید اعتقاد داشت که کفار ؟ در عذاب جهنم و عذاب از ایشان هرگز بر طرف نمی شود و غیر ایشان از فرقه های که غیر  از فرقه هايكه غير شيعه, عني عشري اند هر يك در مذهب خود متعجب واسخ كند و عقل ايشان كامل است و حجت برايشان تمام شده است ايشان نيز در جهنم ؟ خواهد بود.

 اگر عقل ايشان ضعيف باشد و در مذهب باطل خود راسخ نباشند و محبت اهل بيت (ع) داشته باشند مثل زنان و جمعي كه ضعيف العقلند و چندان تميز ميان حق و باطل نمي توانند كرد حال ايشان موقوفست به عمر الاهي ممكنست حق تعالي به فضل خود ايشان را از جهنم تجات دهد.

از ابوبصير منقول است كه به امام جعفر صادق عرض كردم اي فرزند رسول خدا مراتبرسان از عذاب الاهي كه دلم بسيار قساوت به هم رسانيده است. فرمود: اي ابو محمد مستعر باش براي زندگاني طولاني كه زندگي آخرت است و آن را نهايت نيست فكر آن زندگاني طولاني را بكن بدرستيكه جبرئيل روزي به مزد حضرت رسول آمد و آثار اندوه در چهره اش ظاهر بود پيش از آن متبسم و خوشحال بنظر مي رسيد. پس حضرت فرمود: اي جبرئيل چرا امروز چنين عضبناك و محزون آمده اي .

جبرئيل گفت: امروز د؟ را كه بر آتش جهنم مي دميدند از دست گذاشتند. چ

فرمود: دمهايي آتش جهنم چيست اي جبرئيل

گفت: يا رسول الله احق تعالي فرمود هزار سال بر آتش جهنم دميدند تا سفيد شد پس هزار سال ديگر دميدند تا سرخ, شد پس هزار سال ديگر دميدند تا سياه شوند شد و اكنون سياه است و تاريك و اگر قطره اي از ضريع كه عرق اهل جهنم و چرك فرجهاي زناكاراست در در ديگهاي جهنم جوشيده و به عرض آن به اهل جهنم مي خورانند در آبهاي اهل دنيا بريزند جميع مردم دنيا از كمندش بميرند و اگر يك حلقه از زنجيره كه هفتاد ضرر است و برگردن اهل جنهم مي گذارند بر دنيا بگذارند از گرمي آن همه چيز گداخته مي شود و اگر پيراهني از پيراهنهاي اهل آتش در ميان زمين و آسمان بياويزند اهل دنيا از بوي كه آن هلاك مي شوند. چون جبرئيل اينها را بيان نمود حضرت رسول و جبرئيل هر دو گريه كردند پس حق تعالي ملكي فرستاد بسوي ايشان كه پروردگار سلام بر شما من شما را ايمن گردانيدم از آنكه گناهي كنيد. مستوجب عذاب شويد از آن هر گاه جبرئيل هر گاه جبرئيل نزد آن حضرت مي آمد متبسم و خندان بود.

پس حضرت صادق (ع) فرموند: در آن روز اهل آتش عظمت جهنم و عذاب الهي را مي بينند و اهل بهشت عظمت و نعيم آن را مي دانند. چون اهل جهنم داخل جهنم شوند هفتاد سال سعي مي كند تا خود را به بالاي جهنم مي رسانند چون به كنار جهنم مي رسند ملائك را گرزهاي آهن بر سر آنها مي كوبند تا به مغز جهنم بر مي گردند پس پوستهاي ايشان را تغيير مي دهند و پوست تازه بر بدن ايشان مي پوشانند كه عذاب در ايشان ش؟ تاثير كند.

پس حضرت به ابوبصير گفت: آنچه گفتم تو را كافيست گفت بله براي من كافيست كه از عمر من ثانيه منقول است كه حضرت امام محمد باقر (ص) فرمود: اهل جهنم در آتش فرياد مي كنند مانند سگان و گرگان كه فرياد كنند از شدت آنچه به ايشان مي رسد از عالم عذاب الاهي چه گمان داري اي عمر گروهي كه ايشان را مرگ نمي باشد در جهنم و عذاب ايشان هرگز سبك نمي شود و در ميان آتش تشنه و گرسنه باشند و كران و گنگان و كورانند روحهاي ايشان سياه شده باشند نادم و محروم و پشيمان و غضب كرده اي پروردگار خود رحم بر ايشان نمي كند و عذاب ايشان را تخفيف نمي دهد و آتش بر ايشان مي افروزند و از حميم1[2] گرم به عوض آب مي آشامند و از زقوم2[3] جهنم به عوض طعام مي خورند و به قلابهاي آتش بدنهاي ايشان را مي درند و گرزهاي آهن بر سر ايشان ميكوبند.

ملائك بسيار شديد ايشان را در شكنجه در آورند برايشان رحم نمي كنند و با شياطين ايشان را در زنجيز و غلها و بندها مقيد مي سازند. اگر دعا كنند دعاهاي ايشان مستجاب نمي شود و اگر حاجتي طلب كنند برآورده نمي شود اين است حال جمعي كه به جهنم مي روند.

از حضرت امام جعفر صادق (ع) منقول است كه: جهنم را هفت در است از يك در فرعون و هامان و قارون كنايه از ابوبكر و عمر و عثمان است داخل مي شود از يك در مشركان و كافران داخل مي شوند از آن جماعتي كه هرگز به خدا ايمان نياورده اند و از يك در بني اميه داخل مي شوند كه مخصوص ايشان است و كسي با ايشان شركت نيست  و يك در باب لذيد است و يك درباب سقراست و يك در ديگر باب هاويه است هر كه از آن در داخل شود هفتاد سال در جهنم خروجي رود پس جهنم جوشي مي زند و ايشان را به طبقه بالا مي افكند. و پس باز هفتاد سال ديگر فرو مي روند و هميشه در جهنم حال ايشان است. يك دري است كه از آن دشمنان ما و هر كه با ما جنگ كرده و هر كه ما را ياري نكرده و داخل شوند و اين در بزرگترين درهاست و گرمي و شدتش از همه بيشتر است.

منقولست از ابن عباس كه دو يهودي به خدمت امير المومنين (ع) رسيدند

پرسيدند: كه بهشت و جهنم در كجايند؟

حضرت فرمودند: بهشت در آسمان است و جهنم در زمين است منقولست كه عساق وادي است درجهنم سيصد و سي قصر است در هر قصري سيصد خانه و در خانه چهل زاويه و در هر زاويه ماري است و در شكم هر مار 330 عقرب و در نيش هر عقرب 330 سبوي زهر است. و اگر يكي از آن عقربها زهر خود را به جميع اهل جهنم پريزند از براي هلاك همه كافي است.از امام كاظم (ع) منقولست كه در جهنم وادي هست كه آنرا سقر مي نامند از آن روز كه خدا آنرا خلق كرده است نفس نكشيده است و اگر خدا سقر را رخصت دهد بقدري سوراخ سوزني نفس بكشد جميع آنچه بر روي زمين است بسوزاند و اهل جهنم به خدا پناه مي گيرند از حرارت و گند و بدي و كثافت و آن وادي و آنچه خدا در آنجا براي اهلش مهيا فرموده از عذاب و در آن وادي كوهي است كه جميع اهل آن وادي پناه مي گيرند به خدا از گرمي و تعفن و كثافت آن كوه و از عذابهايي كه خدا در آنجا براي اهلش موقر فرموده و در آن كوه دره اي است كه اهل آن كوه به خدا استفاده مي نمايند از گرمي و گند و كثافت آن دره و عذابهاي آن و در آن وادي چاهي است كه اهل آن دره از گرمي و تعفن و عذاب شديد آن چاه به خدا پناه مي برند و در آن چاه ماري است كه جميع اهل آن چاه از ؟ و تعفن و كثافت آن مار و زهريكه خدا در نيشهاي آن مقرر فرموده به خدا پناه مي برند و در شكم آن مار هفت صندوق است كه جاي پنج تن از امتهاي گذشته است و دو كس از اين امت و از آن پنج كس قابيل است كه برادر خود هابيل را كشت و غرور است كه با ابراهيم منازعه نمود و گفت مي ميرانم و زاده مي گردانم و فرعون است كه دعوي خدايي كرد و يهود است كه يهود را گمراه كرد يونس است كه نصاري را گمراه كرد و امت دو اعرابي اند كه ايمان به خدا نياوردند.

در حديثي وارد شده است در تفسير آيه اي كه حق تعالي مي فرمايد بريده شده است. براي كافران جامه ها از آتش, اين آيه براي بني اميه نازل شده است كه آتش ايشان را فراگيرد پس لب زيرين ايشان چنان بياويزند كه نه ناف ايشان رسد در لب بالاي ايشان به ميان سرايشان رسد و بعد از آن آيه حق تعالي مي فرمايد بريزند از بالاي سرايشان آبي جوشان كه بگدازند, از غايت حرارت آنچه در شكم ايشان است از احشا امعاد پرستهاي ايشان را و براي ايشان گرزها آماده كرده اند هر گاه بخواهند بيرون آيند از آتش از زيادي و شدت الم ايشانرا بر مي گردانند به آن گرزها در آتش و مي گويند به ايشان بچشيد عذاب سوزان را.

از اميرالمومنين (ع) منقول است كه فرمود براي اهل معصيت لقبها در ميان آتش زده ايد و پاهاي ايشان را در زنجير و دستهاي ايشان را در گردن غل كرده اند. و بر بدنهاي ايشان پيراهن هايي از من گرفته اند و پوشانديده اند و در ميان عذابي گرفتارند كه گرميش به نهايت رسيده و درهاي جهنم را بر روي ايشان بسته اند هرگز آن درها را نمي گشايند و هرگز نسيمي به آنها نمي رسد, عذابشان شديدتر مي شود و هميشه در اين عذاب خواهند بود.

"ديدار بهشتيان و دوزخيان"

از موضوعاتي كه در قرآن و روايات ذكر شده اينست كه جهنميان يكديگر ار مي بينند در سوره مباركه كه اعراف دارد كه مخاطبه مي كنند كه اهل جهنم مي گويند اي بهشتيان منت بر ما مي گذاريد از اين آبهاي فراوان و دوزيهايي كه خدا به شما عطا كرده بما نيز بدهيد بهشتيان پاسخ مي دهند. خداوند اين نعمتها را بر كافران حرام فرموده است.

آنه همديگر را ملاقات مي كنند. يعني نزديك نمي توانند بشوند ولي مي بينيد. البته اين هم حكمتي دارد كه مومنين جهنميان را مي بينند و برعكس, جنميان مومنين را مي بينند

مومنين جنميان را مي بينند كه لذتشان بيشر شود كه شكنجه عذابي را مبتلا به چنين عذابهاي نشديم.

جهنميان هم بهشتيان را مي بينند كه ع؟ بيشتر شود. در دعاي كميل آمده است خداوند گي؟ عقل كنم بر داغ آتش نگاه چطور صبر كنم بر مح؟ هستم. وقتي كه منافقين چشمشان به مومنين ميافتد نور افشاني آنانرا را مي بينيد در حاليكه خودشان در قسمت تاريك بسر مي برند. و در اين تاريكي چه عذابهاي بر آنها وارد مي شود صدا مي زنند اي مومنين مگر نه شما در دنيا برديم. "دنيا ونهم الم نكن معكم" حالا شما هم نگاهي بما بكنيد تا از نور شما بهره مند شويم. "قالوابلي"

در دنيا تمام مادر يك شهر زندگي مي كرديم باهم معاشرت و مصاحبت داشتيم لكن ما اين تفاوت كه ما از جان و دل وعده خدا را پذيرفتيم و عمل كردن و لكن شما "فتستم افعسكم" خودتان را در هلاك انداختيد. " وتربهتم" همه منتظر بوديد كه كسي بلا بر سر مومن مي آمد و منتظر بوديد وضعشان خراب شود "وارتسبتم" تمام درشك بوديد يا مثلا مي گفتيد اينها را آخوندها در مي آوردند.قلبي كه طاقت آيه عذاب ندارد تا يك آيه عذاب برايش بخوانند از كف مي رود در تذكره ها نوشته اند وقتي كه منصور عماررد وارد خانه مي شوند از خانه اي صداي ناله اي مي آيد گوش مي گيرد مي فهمد جواني است با خدا مناجات مي كند خوشش آمديد دل آتشيني دارد آتش روي آستينش ريخت از شكاف در, آيه اي از عذاب جهنم برايش خواند."يا ايهاالذين امنو قواالنفسكم" بالاخره, يكوقت ديد صدا ؟ آمد از آنجا رد شود ديد صداي گريه مي آيد نگاه كرد ديد پيرزني گريان است پرسيدذ چيست؟ گفت: جواني داشتم ديشب در حال عبادت بود يكنفر از پشت در آيه عذابي خواند كه پسرم طاقت نياورد و از دنيا رفت چقدر دلش دقيق و لطيف بوده است. آيا مي شود مومني را در غل و زنجير كرد.

قرآن مي فرمايد مومنين وقتي آيه قرآن برايش مي خوانيد ميلرزند, مي ترسند لذا بهشتيان تمامشان لطيف هستند. و جهنميان همه غليظ و سخت هستند واي از

قساوت دل .امروز روزكار است. فردا دير است (حسن فريدن) نيست عدل اينست

(براي شرح قساوت به كتاب قلب سليم مراجعه نمائيد.)كه خوراك مناسب, ممنوع است زير آب حوض كوثر

در آنطرف هم صميم جهنم نمي شود نزديك بهشتيان شود. درقرآن مجيد مي فرمايد بعد از آنكه بهشتيان و جنميان در جهنم هر كس در جاي خودش قرار گرفت منادي ندا مي كند. الحمدالله حق تعالي فرمايد. هر كس جهنمي بود به جهنم و هر كه هم بهشتي بود او را به بهشت ببريد

"والذين كفرو وكذبوا بايتانا اولئك اصحاب الفهيم"

آنهايي كه كافر شدند ايمان بخدا نداشته آخرت را تكذيب مي كنند آيات قرآن را آيات الهيه را كه انبيا و آل محمد نه تكذيب مي نمودند هر كافري اهل آتش است.

اصحاب نا, عبارت لغت از ملازم آتش يعني هميشه با آتش است از جاي خودش تكان نمي خورد كه جهنم باشد چون در جهنم رفتن دو قسم است. يكوقت زندان و محل پاك شدن از گناهكار را يكماه يا يكسال يا بيشتر آنجا مي برند بعد بيرونش مي آوردند و دمي اگر بي ايمان بود ديگر علاجي ندارد. در جهنم نمي ماند مگر كسيكه فكر خدا و رسول است. كسيكه تكذيب مي كند, حرفهاي خدا وامام را ديگر عالجي ندارد.

بلي اميد است آنهايي كه اين طور نيستند مثال من و شماها, خدايا تو شاهدي ؟ نسيم, مصدقيم گناه هم از ما سر مي زند, صدقي هم نداريم از اميد داريم كه جنهم براي ما و امثال ما نباشد " انشاالله" ليكن يك ساعتش هم سخت است بلكه يك لحظه هم سخت است.

اميرالمومنين در نهج البلاغه مي فرمايند: خداي بندگاني را كه دوست دارد. فرداي قيامت توبه بكنيد در ؟ بكوشش بخود ؟ از راه دور تا جهنم گناهكار را مي بيند از همان دور شعله آتش كه او را مي بيند نعره اي عاشقانه براي كفار و گنهكاران از جهنم بلند مي شود كه پردهاي گوش را پاره مي كند مگر اهل تقوي آنهايي كه با خدا سروكار داشتند خدا آنها را دوست مي دارد و نمي گذارد تعره جهنم بگوششان برسد.

"چگونگي جهنم از زبان جبرئيل"

جبرئيل هنگامي كه جهنم را ديد با آن همه عذابش گفت: اگر اين عذاب, عذاب, است تكان نمي كنم هيچكس نزديكش بيايد.

ندا رسيد راهش را نگاه كن راهش يك راه صاف و آسفالت و عجيب است زيرا تمامش مطابق با نفس و هوس است.

مطابق محكميت تمام گناهان و تملق شهوات جاده جهنم است.

گفت: خدايا اگر اين جاده جهنم است اين صافي گمان نمي كنم نبايد مي ترسم تمام از اين راه بيايند.

"مرد آخر بين مبارك بنده اي است"

معمولا كسي آخرش را نمي يابد, اولش را نگاه مي كند مي بيند خوشش مي آيد.

راه جهنم چيست؟

سيما و مناظر مهيج و شهوت است, خواندن جمله هاي گمراه كننده, شراب, قمار, زنا مال حرام جمع كردن, ظلم كردن, حقوق ديگران را پيمال كردن.

"وليعلم الله من نيصره و رساله بالغيب و الله قوي عزير"

تا اينجا مطلب آشكار گرديد كه جهنم چگونه است و اما برخي از كيفرهاي آن اگر بخواهيم از عذابها و كيفرهاي جهنم صحبت كنيم بايد از چيزهايي بگوئيم كه انسان حتي از شنيدن آنها وحشت و تعجب حالت بدي به او دست مي دهد. مثلا در جهنم اگر فردي تشنه شد وفرياد كرد آب بدهيد. به آنها آبي مي دهند كه همچون فلز گداخته است كه چهره شان را بريان مي كند.

دوزخيان در دوزخ نه طعم سردي ؟ و نه چيز بياشامند مگر آب جوشان و چرك و خون و اگر خوردني طلب كنند زقوم به آنها خورانند. و دوزخيان مي گويند پروردگارا ما را از اين جايگاه خارج فرما. اگر دوباره بازگرديم ما ستمگران هستيم و اگر بر حرفشان اصرار ورزند به آنها مي گويند ساكت شويد و لب به سخن مي گشائيد.

روايت شده است كه احدي از اهل توحيد را در هنگام و طول در آتش درد و رنجي برسد بلكه درد و رنجها هنگام خروج از آتش است و آن ناراحتي ها كيفر اعمال است كه خود فراهم كرده اند. و بر خدا ستم كرده اند.

از ديگر عذابهاي جهنم نيز مي توان به وجود عقربها و مارهايي به بزرگي يك قاطر اشاره كرد. كه مارها نيشش مي زنند و همچنين زدن گرزهاي آتش برسرمان. ياد آويزان شدن بر يك تار موي يا چسباندن پولها و سكه هاي آتش بر روي پشتمان و اجبار به خوردن گوشتهاي از پشتمان مي كنند و همراه چرك و خون ما را به خوردن آن وادار مي كنند و هزاران عذاب ديگر.

 


منابع و ماخذ

1- نهج البلاغه

2- معاد – ایت الله حاج عبد الحسین دستغیب.

3- خدا و معاد – جعفر سبحانی

4- زندگی جاوید یا حیات اخروی-علامه شهید حاج شیخ مرتضی مطهری

5- معارفی از قرآن- حاج عبدالحسین دستغیب

6- سیاحت غرب- حجه السلام حسن قوچانی

7- پیام قرآن- آیت الله مکارم شیرازی

8- معاد یا آخرین سیر تکاملی انسان – غلامرضا سلطان.


فهرست مطالب

ایمان به معاد و احساس مسئولیت.. 1

روح خدا و حیات جاودان. 2

مرگ و آغاز زندگی آخرت.. 3

جهان هستی نه ازلی است و نه ابدی.. 4

برزخ. 6

برزخ کجاست؟. 7

زندگی برزخی چیست؟. 10

بهشت.. 13

" وسعت بهشت"18

"توصیف جهنم"24

"ديدار بهشتيان و دوزخيان"30

"چگونگي جهنم از زبان جبرئيل"33

 


عنوان تحقیق

 

معاد

 

 

نام گروه

روبه آینده

 

زیر نظر گرامی: گردآورندگان:

 

 

زمستان 83




[1] سوره 32 آیه 27

[2]حميم: آب جوشان.

[3] زقوم گياهي است بدبر, تلخ, بد طعم و شيره اي دارد كه اگر به بدن برسد ورم كند و تاول مي زند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 04 اسفند 1393 ساعت: 10:26 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره غدیرخم

بازديد: 143

 

 

  

 

حجه الوداع است و همه حال و هواي ديگري دارند. امّا اين جملات محمّد خاتم انبياء همه خوشحال و متحوّل كرد                                                                                                                             

 

ستايش خداوندى را كه در يگانگى اش برتر, در يكتايى اش نزديك , در سلطانش جليل ودر اركانش عـظـيـم اسـت و در جاى خويش از جهت آگاهى به همه اشيا احاطه دارد و همه آفريدگان را به قـدرت و بـرهـان خود مقهور ساخته است , از ازل مجيد و پيوسته محموداست , پديد آورنده همه آسـمـانـها و نگه دارنده همه زمينها و جبار زمينها و آسمانهاست ,بسيار ستوده و پاك , پروردگار فـرشـتـگـان و روح اسـت , آن كـه بـر هر كه مى بيند تفضل داردو بر هر كه آفريده نعمت بارد, هر ديـده اى را بـبيند و هيچ ديده او را نبيند.. .

 كريم و حليم وبا گذشت است , همه چيز را به رحمت خود در برگرفته و بر همگان به نعمت خويش منت نهاده است . نه در انتقام ستاندن شتاب دارد و نـه بـه عذابى كه مردمان سزاوارش شده اند به سرعت مبادرت ورزد .

 همه نهفته ها را دريافته و به همه اسرار پنهان آگاه است

نه پديدارى بر او ناپيدا و نه پنهانى براى او ناشناخته است .

 بر همه چيز احاطه و چيرگى دارد و در انجام هر كار توان و بر هر چيز قدرت دارد .

 چيزى همانند او نيست و او پـديدآورنده هر شيئ است , آن زمان كه هيچ شى ء نبود .
برپاى دارنده قسط است و خدايى جزاو كه عـزيـز و حـكـيـم است نه .
والاتر از آن است كه ديده اى او را دريابد و حال آن كه اوهمه ديده ها را ادراك كـنـد و او لطيف و خبير است .

هيچ كس از آنچه فهميده به اوصاف اونمى رسد و هيچ كس آشكار و نهان در نمى يابد كه او چگونه است , جز بدانچه او خودرهنمود داده است .

گـواهـى مى دهم خداوندى را كه قدس او سرتاسر دهر را آكنده , همان كه سرتاسر ابديت از نور او درخشيده , همان كه فرمان خود را بدون رايزنى با هيچ رايزن و بدون آن كه او راشريكى در تقدير و يـا دگرگونيى در تدبير باشد به عرصه اجرا كشيده است .
آنچه را پديدآورده بى هيچ الگويى پديد ساخته و آنچه را آفريده بى هيچ تكلف و چاره جويى و ياكمك جستن از ديگران آفريده است .

اشيا را به هستى آورده و آنها هست شده و آنها رااز عدم خلق كرده پس آشكار شده اند .
پس او خدايى است كـه هـيچ خدايى جز او نيست ,داراى صفتى است استوار و كردارى شايسته و عدالتى كه هرگز به ستم نيالوده است .
كريمى است كه همه چيز به او بازمى گردد.
گواهى مى دهم او همان خدايى است كه همه چيز در برابر قدرت او سر به تواضع نهاده ودر برابر هـيـبـتش دل به خضوع داده است .
مالك همه ملك و تدبير كننده فلك وتسخيركننده مهر و ماه است كه هر كدام براى سرانجامى كه تقديرشان شده در حركتند.شب را به روز مى پوشاند و روز را به شب و هر يك در پى ديگرى مى دود.
درهـم كـوبنده هر زورگوى كينه توز و نابود كننده هر شيطان سركش است .
هيچ ضد و ندى با او نـيـسـت .. .
يـگانه و بى نياز است , نه از كسى زاده و نه كسى از او زاده است و نه او راهمتايى همراه اسـت .
خدايى يگانه و پروردگارى ستوده كه مى خواهد و به اجرادرمى آورد, اراده مى كند و حكم مـى رانـد مـى بـرد, مـى دانـد و در شمار مى آورد, مى ميراندو زنده مى كند, مى آمرزد و بى نيازى مـى دهد, مى خنداند و مى گرياند, بازمى دارد ومى دهد, ملك و ستايش از آن اوست , خير و نيكى در دست او, و او بر هر چيز تواناست .
توانايى كه شب را به روز و روز را به شب درمى آورد.
هيچ خدايى جز او نيست كه عزيز و غفار است .. .
پاسخ گوينده دعا و فراوان دهنده عطا وشمارشگر نـفـسهاى مردمان است .
و همو پروردگار پريان و آدميان است .
نه چيزى بر اودشوار مى افتد, و نه فرياد فريادخواهان او را به ستوه مى آورد و نه اصرار اصراركنندگان او را دلگير مى كند .
نگه دارنده هـمـه جهانيان و توفيق دهنده رستگاران و مولاى همه عالميان است و بر همه آفريدگان حق آن دارد كه او را سپاس گويند و ستايش كنند...
او را در شادى و غم و سختى و آسايش مى ستايم و به او و فرشتگان و كتب و پيامبرانش ايمان دارم .
فـرمـان او را بـه گـوش جـان مى گيرم و بدان گردن مى نهم , به سوى آنچه او راخشنود سازد مى شتابم و از سرشوق به طاعت او و ترس از عقوبت او تسليم تقدير اومى شوم , چه , او خدايى است كـه از مكرش ايمنى نيست و از ستمش ترسى نه .
بر بندگى خود اقرار دارم و بر خدايى او گواهى مى دهم .
ايـنـك آنچه را به من سفارش شده انجام مى دهم از بيم آن كه اگر آن را ترك كنم عذابى ازاو مرا در برگيرد كه هيچ كس هر چند با سپاهى گران نتواند آن را از من دور سازد .
او كه خدايى جز او نـيـسـت مـرا آگاهانيده كه اگر آنچه را بر من نازل كرده است به مردم نرسانم هيچ رسالت او را نـرسـانـده ام .
او كه كفايت كننده و بسيار بزرگوار است مصونيت مراتضمين كرده و بر من چنين وحـى فـرسـتـاده است : بسم اللّه الرحمن الرحيم : (اى پيامبر!آنچه را از خداوند) درباره على (ع ) ـ يـعـنـى امـامت و خلافت او ـ (بر تو نازل شده است به مردم برسان و اگر چنين نكنى رسالت او را نرسانده اى .
خداوند خود تو را از مردمان نگه مى دارد.) اى مردم ! مـن در رسـانـدن آنچه خداوند بر من نازل كرده كوتاهى نكرده ام و اينك نيز علت نزول اين آيه را براى شما بيان مى دارم : جبرئيل سه بار از جانب پروردگار كه خود (سلام ) و خداوند سلامتى است , بر من فرودآمده كه در اين جمع برخيزم و به هر سفيد و سياه خبر دهم كه على بن ابى طالب (ع ),برادر و وصى و خليفه و امام پس از من است كه نسبت به من جايگاهى چون جايگاه هارون نسبت به موسى دارد, جز اين كه پـس از مـن پـيامبرى نيست .
او پس از خدا ورسولش ولى شماست و خداوند ـ تبارك و تعالى ـ در ايـن باره آيه اى از كتاب خويش برمن نازل ساخته است : (انما وليكم اللّه ورسوله والذين آمنوا الذين يقيمون الصلوة ويؤتون الزكوة وهم راكعون .) ((594)) عـلى بن ابى طالب (ع ) همان كسى است كه نماز به پاى داشت و در ركوع صدقه داد وهموست كه در همه حال خداى را مى طلبد.
اى مـردم ! مـن از جـبرئيل خواستم مرا از رساندن اين فرمان به شما معذور بدارد, چرا كه ازكمى پـرهـيـزگـاران , فـزونى منافقان , حيله گرى گناهكاران و سستى عقيده كسانى كه اسلام را به ريـشـخند مى گيرند خبر داشتم , همانها كه خداوند در كتاب خود آنان را بدين وصف خوانده كه آنـچه را در دلشان نيست به زبان اظهار مى دارند و اين را كارى سبك مى شمارند در حالى كه نزد خداوند گران است .. ..
آنان بارها مرا آزردند تا جايى كه مرا (گوش ) ناميدند.. .
و به خاطر اين كه فراوان با آنهاهمراه بودم و بـه آنها توجه داشتم مدعى شدند كه من چنانم , تا زمانى كه خداوند در اين باره آيه اى نازل كرد: (كـسـانـى از آنان هستند كه پيامبر را مى آزارند و مى گويند او كوش است .
بگو گوش است ) ـ بر كـسـانى كه گمان مى كنند كه او گوش ـ (نكو براى شماست , به خداوند ايمان دارد و مؤمنان را نيز تصديق مى كند) [توبه /61].
اگـر مـى خواستم آنها را به نام برشمارم برمى شمردم , اگر مى خواستم به تك تك آنان اشاره كنم اشـاره مـى كـردم و اگـر مـى خـواسـتـم به شما از آنان نشانه اى دهم مى دادم اما من درباره آنان بـزرگـوارى در پـيـش گرفتم , ولى اين همه خداى را از من خشنود نمى كند مگرآن كه آنچه را خـداونـد بـر مـن نـازل كـرده به شما برسانم .
ـ پيامبر سپس اين آيه از قرآن راتلاوت فرمود: (اى پيامبر! آنچه را از جانب خداوند) درباره على (ع ) (بر تو نازل شده است به مردم برسان و اگر چنين نكنى رسالت او را هيچ نرسانده اى .
خداوند نيز تو را ازمردم نگه مى دارد) [مائده /67].
ايـنـك اى مـردم , بدانيد كه خداوند او را براى شما به عنوان ولى و امام تعيين كرده و طاعت او بر مهاجرين و انصار و بر تابعينى كه به نيكى از آنان پيروى كردند, بر شهرنشين وباديه نشين , بر عجم و عـرب , بر آزاد و برده , بر كوچك و بزرگ و بر سفيد و سياه و بر هريگانه پرست واجب است .
فرمان او روا, سـخـن او مـقـبـول و امر او نافذ است .
آن كه با اومخالفت كند ملعون , آن كه در پى او رود رحـمـت شده و آن كه او را باور دارد مؤمن است .
خداوند او و هر كه حرف او را شنود و از او فرمان برد آمرزيده است .
اى مردم ! اين آخرين بار است كه من در چنين جمعى از شما, حضور مى يابم .
پس فرمان خداوند را بـشـنويد و بپذيريد و بدان گردن نهيد كه خداوند ـ عزوجل ـ مولا و خداى شماست .
پس از او نيز مـحمد(ص ), همان كه ايستاده و با شما سخن مى گويد, ولى شماست و پس از من نيز على (ع ) به فرمان پروردگارتان ولى و امام شماست .
سپس نيزامامت در نسل من از فرزندان اوست تا آن روز كه خداوند و رسول او را ملاقات كنيد...حلالى نيست جز آنچه خداوند حلال كرده و حرامى نيست جز آنچه خداوند حرام كرده .. .
و او خود مرا از حلال و حرام آگاهانيده است .
و من آنچه پروردگارم از كتاب وحلال و حرام خويش به من آموخته ادا كردم .
اى مـردم ! هـيـچ علمى نيست مگر آن كه خداوند آن را در من گرد آورده و هر علمى هم كه من آمـوخـتـه ام آن را در امام متقين فراهم ساخته ام و هيچ علمى نيست مگر اين كه آن را به على (ع ) آموخته ام و همو (امام مبين ) است .
اى مردم ! از او دور نشويد و از او نگريزيد و در برابر ولايت او تكبر نورزيد و سرمپيچيدچه , او همان كـسى است كه به حق راه مى نمايد و بدان عمل مى كند و باطل را مى ميراند واز آن نهى مى كند و در راه خـدا مـلامـت هيچ ملامتگرى او را نمى گيرد .
او نخستين كسى است كه به خدا و رسولش ايـمان آورد .
هموست كه خود را فدايى رسول خدا ساخت وهموست كه با رسول خدا بود, در حالى كه هيچ كس ديگر در كنار پيامبر نبود كه همراه اوخداى را بپرستد.
اى مردم ! او را برتر داريد كه خداوند برترش داشته و او را بپذيريد كه خداوند او راگماشته است .
اى مردم ! او امامى است از جانب خداوند و خداوند هرگز آن را كه منكر او شود نخواهدآمرزيد و بر او تـوبـه نخواهد كرد .
خداوند بر خود واجب ساخته كه با هر كس فرمان او رامخالفت ورزد چنين كـنـد و او را براى هميشه و تا زمان زمان است به عذابى سخت گرفتارسازد .
پس از اين بپرهيزيد كـه با او مخالفت ورزيد و بدين سبب در آتشى درآييد كه سنگها و آدميان هيزم آنند و براى كافران آماده شده است .
اى مـردم ! ـ به خداوند سوگند ـ پيامبران و رسولان نخستين تنها به من مژده داده شده اند ومن خـاتـم انبيا و مرسلين و حجت خدا بر همه آفريدگان آسمان و زمين هستم و هر كه دراين ترديد ورزد كـافرى است به كفر جاهليت نخستين و هر كه در بخشى از اين سخنانم ترديد آورد در همه آن ترديد آورده و آن كه در همه اين حقايق ترديد آورد به دوزخ ‌رود.
اى مـردم ! خـداونـد بر من منت نهاده و احسان و نيكى ورزيده و مرا بدين فضيلت گرامى داشته است و خدايى جز او نيست .
در هر حال و پيوسته تا هميشه روزگار او را از من ستايش است .
اى مـردم ! على (ع ) را برتر بداريد كه برترين مردم ـ اعم از مرد و زن ـ پس از من است وخداوند به واسطه ما روزى بندگان را نازل كرده و بقاى خلق به ماست .
هر كس اين گفته مرا نپذيرد و با آن مخالفت كند, لعنت شده لعنت شده و مغضوب مغضوب است .
هـان كـه جـبرئيل مرا از جانب خداوند بدين حقيقت خبر داده كه مى گويد: (هر كس باعلى (ع ) دشمنى ورزد و ولايت او را نپذيرد لعنت و خشمم بر اوست .) پس بايد هر كس بنگرد كه براى فردا چه پيش مى فرستد و از خداوند پروا كنيد كه با او مخالفت ورزيد وگامهايى پس از استوارى بر راه بلغزد و خداوند بدانچه مى كنيد بسيار آگاه است .
اى مـردم ! او هـمان (قبال خدا)ست كه در كتاب خود از آن ياد كرده , مى گويد: (كه كسى بگويد: افسوس بر آنچه در قبال خداوند كوتاهى كردم ) [زمر/56].
اى مردم ! در قرآن تدبر كنيد و آياتش را بفهميد و به محكمات كتاب بنگريد و در پى متشابهات آن نرويد كه به خداوند سوگند تنها و تنها آن كسى فرمانهاى بازدارنده قرآن رابرايتان بيان مى دارد و تفسير كتاب را برايتان روشن مى سازد كه اينك من دست او راگرفته , بازوى او را فشرده و او را به سـمـت خـويـش بالا آورده ام و به شما اعلام مى كنم هركس من مولايش بوده ام , على (ع ) مولاى اوست و على (ع ) پسر ابوطالب برادر و وصى من است و موالات او به فرمان خداوند است كه آن را بر من نازل كرده است .
اى مـردم ! عـلـى (ع ) و فـرزنـدان پـاك مـن هـمـان گـرانـسنگ كوچكترند و قرآن گرانسنگ بزرگتراست .
آنان امينان خداوند در ميان آفريدگان و حكيمان او در زمينند.
هـان كـه وظيفه ام را انجام داده ام ! هان كه رسالت خداى را رسانده ام ! هان كه به مردم شنوانده ام ! هان كه حقيقت را روشن ساخته ام ! هـان كـه خـداوند فرموده و من نيز از جانب خداوند مى گويم : امير مؤمنان كسى جز اين نيست و زمامدارى مؤمنان پس از من براى هيچ كس جز او روا نباشد! پـيامبر كه از آغاز تاكنون على (ع ) را بالا نگه داشته تا آن جا كه پاى على (ع ) برابر زانوى آن حضرت شده بود .
در اين هنگام دست خود را بر بازوى او زد و دست او را بلند كرد وسپس فرمود: اى مردم ! اين على (ع ) برادر و وصى و دربردارنده همه دانش من و خليفه من بر امتم وكسى است كه كتاب خداى ـ عزوجل ـ را تفسير مى كند, مردم را به سوى او مى خواند,آنچه او را خشنود سازد انـجام مى دهد, با دشمنان او دشمنى دارد, بر فرمانبرى از او باديگران پيوند ولايت بندد و مردم را از نـافـرمـانـى او بازدارد .
خليفه رسول خدا,اميرمؤمنان , امام هدايتگر و به فرمان خداوند كشنده نـاكـثـيـن و قـاسـطـيـن و مارقين است .
مى گويم : به فرمان پروردگارم از سخن حق برنگردم .
مى گويم : پروردگارا! هر كه او رادوست بدارد دوست بدار, هر كه او را دشمن بدارد دشمن بدار, بر هر كه او را انكار كندلعنت فرست و بر هر كه حق او را منكر شود خشم آور.
پروردگارا! تو خود اين سخن بر من نازل كردى كه امامت پس از من از آن على (ع ) است .
اينك در بـرابـر آن كه اين حقيقت را بيان مى دارم و او را به امامت نصب مى كنم دين بندگان را براى آنان كـامـل كـردى , نـعمت خويش را بر آنان به آخرين حد رساندى و اسلام را به عنوان دين براى آنان پـسـنـديـدى و آنـگاه گفتى : (هر كه جز اسلام دينى بجويد هرگز از اوپذيرفته نخواهد شد و در آخرت نيز از زيانكاران خواهد بود) [آل عمران /85].
پروردگارا تو را گواه مى گيرم و گواهى تو بسنده است كه من پيام تو را رسانده ام .
اى مردم ! خداوند به امامت او دين شما را كامل كرده است , پس آنان كه او و فرزندان وجانشينانش را كـه تـا روز قـيـامـت و تا هنگام ارائه اعمال در پيشگاه خداوند امامت دارند,امام خويش ندانند, (هـمـان كسانى اند كه كرده هايشان بى اثر شده و در آتش دوزخ ‌جاويدانند) [توبه /17], (عذاب آنان كاستى نپذيرد و مهلتى داده نشوند)[بقره /162].
اى مـردم ! على (ع ) كسى است كه بيش از همه شما مرا يارى داد, بيش از همه به من سزاوار است , بـيـش از هـمـه بـه مـن نـزديـك است و بيش از همه برايم عزيز است .
و خداوندمتعال و من از او خشنوديم .
هيچ آيه اى در خشنودى خداوند از مردمان نازل نشده مگرآن كه درباره اوست .
هيچگاه مـؤمـنـان را مخاطب نساخته مگر آن كه او نخستين مخاطب است .
هيچ آيه مدحى در قرآن نازل نشده مگر درباره او, در سوره (هل اتى ) به هيچ كس بهشت مژده داده نشده مگر به او, اين سوره را خداوند فرو نفرستاده مگر درباره او وهيچ كس را بدان نستوده است جز او.. ..
اى مـردم ! اوست كه دين خداى را يارى مى دهد و از رسول خدا دفاع مى كند و او همان پرهيزگار پـيـراسـتـه و هدايتگر هدايت شده است .
پيامبرتان بهترين پيامبر است , وصى شمابهترين وصى و فرزندان او نيز برترين اوصيا هستند.
اى مردم ! نسل هر پيامبرى از صلب خود اوست و نسل من از صلب على (ع ).
اى مردم ! ابليس آدم را به حسادت از بهشت بيرون كرد .
پس بر على (ع ) حسادت نورزيدتا اعمالتان بـاطل شود و گامهايتان بلغزد چه , آدم كه برگزيده خداوند بود تنها به يك گناه به زمين آورده شد تا چه رسد به شما كه شماييد و بعضى از شما نيز دشمن خدايند.
هـان كه على (ع ) را دشمن ندارد مگر بدبخت , على (ع ) را دوست ندارد مگر پرهيزگار, به او ايمان نياورد مگر مؤمن مخلص .
به خداوند سوگند, سوره عصر درباره على (ع ) نازل شده است : (بسم اللّه الرحمن الرحيم والعصر ان الانسان لفى خسر...) تا پايان سوره .
اى مردم ! خداى را گواه گرفتم و رسالتم را رساندم و بر رسول جز رساندنى آشكاروظيفه نيست .
اى مردم ! چنان كه بايد از خداوند پروا كنيد و جز بر دين اسلام نميريد.
اى مـردم ! به خدا و رسول او و نورى كه با او نازل شده است ايمان آوريد, پيش از آن كه چهره هايى را بپوشانيم و به پشت برگردانيم .
نـور خـداوند عزوجل در گذر است و در راه خود, در على (ع ) و پس از آن نيز در فرزندان اوست تا مهدى قائم ـ عج ـ كه حق خداوند و هر حقى را كه از آن ماست مى گيرد, زيراخداوند ـ عزوجل ـ مـا را بر همه نشستگان , مخالفان , كينه ورزان , گناهكاران و ستمگران همه جهان حجت قرار داده است .
اى مـردم ! شـمـا را هـشـدار مـى دهـم كـه من رسول خدايم , رسولى كه پيش از او رسولان ديگر گـذشـتـه اند .
پس اگر من مردم يا كشته شدم به گذشته هاى خويش بازمى گرديد؟
هركس به گذشته خود بازگردد خداى را زيانى نخواهد رساند و خداوند پاداش سپاسگزاران را خواهد داد.
هان ! على بن ابى طالب (ع ) همان ستوده به وصف صبر و شكر است .. .
و پس از او نيزفرزندان من كه از صلب اويند.
اى مـردم ! اسـلام آوردن خود را بر خداى منت مگذاريد تا بر شما خشم آورد و از جانب او عذابى به شما رسد كه او در كمينگاه است .
اى مردم ! پس از من پيشوايانى خواهند بود كه مردم را به دوزخ مى خوانند و روز قيامت نيز آنان را ياورى نيست .
اى مردم ! خداوند و من از چنين كسانى بيزاريم .
اى مـردم ! ايـن كـسـان و يـاران و پـيـروان و طـرفدارانشان در پايينترين طبقه از دوزخند و اين بـدجـايـگـاهـى براى متكبران است .
هان كه آنان همان صاحبان صحيفه اند .
پس هر يك از شمادر صـحـيـفـه خـويش بنگرد (راوى مى گويد: مساله صحيفه براى همه مردم ـ جز گروهى اندك ـ ناگشوده ماند).
اى مردم ! من حكومت را در قالب امامت و وراثت تا روز قيامت در ميان فرزندان خودمى گذارم و آنچه را نيز به رساندش مامور بودم , رساندم و اين حجتى است بر هر حاضرو غايب و بر هر كس كه در اين جا حضور داشته و يا نداشته , تاكنون زاده شده يا هنوززاده نشده است .
پس تا روز قيامت هر حاضرى به غايب و هر پدرى به فرزند برساند.
اما اين حكومت را سلطنت و غصب خواهند كرد.. .
هان كه لعنت بر غاصبان وغصب كنندگان باد! ايـن جـاسـت كـه اى انسانها و اى پريان ! به شما پرداخته خواهد شد و هيچ ياور و مدافعى نخواهيد يافت و پاره هايى از آتش و مس گداخته بر شما فرستاده خواهد شد.
اى مردم ! خداوند عزوجل هرگز شما را بر آنچه هستيد وانگذارد تا آن كه پاك را از ناپاك جدا سازد و او هرگز شما را بر غيب آگاه نكند.
اى مـردم ! هـيچ آباديى نيست مگر آن كه خداوند آن را به بى ايمانى اش نابود مى كند وبدين سان ـ چـنـان كـه خـداونـد در كـتـاب خـود يـادآور شده است ـ آباديها را در حالى كه ستمكارند نابود مى گرداند.
اين على (ع ) است , امام و وليتان و اين نيز وعده ها و هشدارهاى خداوند است و خداونددر وعده اى كه مى دهد راستگوست .
اى مردم ! پيش از شما بيشتر اولين گمراه شدند و خداوند آنان را نابود كرد و همو نيزنابود كننده آيـنـدگـان اسـت .
خـداوند ـ تعالى ـ گويد: (آيا ما اولين را نابود نكرديم و ديگرانى را در پى آنان ـيـاورديـم مـا بـا مـجـرمان چنين مى كنيم .
در آن روز, واى بر كسانى كه باورنداشتند) [سوره مرسلات /19ـ16].
اى مـردم ! خـداوند مرا فرمان داده و نهى كرده و من نيز على (ع ) را فرمان داده و نهى كرده ام و او امـر و نهى را از پروردگار خويش ـ عزوجل ـ آموخته است .
پس فرمان او راگوش بداريد تا اسلام آورده بـاشـيـد .
از او اطـاعـت كنيد تا راه يابيد .
از آنچه از آن بازتان داشته دست بداريد تا به كمال رسيد و به سوى آنچه او مى خواهد رويد و به بيراهه هاپراكنده نشويد.
اى مردم ! من راه راست خداوندم كه شما را به پيروى از آن فرمان داده و پس از من على (ع ) و پس از عـلـى (ع ) نـيـز فـرزنـدان مـن كه از صلب اويند, امامانى كه به حق رهنمون مى گردند و به او مى گروند.
(سپس پيامبر سوره حمد را خواند و آنگاه فرمود:) اين سوره درباره من و درباره آنان نازل شده , آنان را فرا مى گيرد و ـ هم ـ به آنان اختصاص دارد و آنان اولياى خدايند كه بيمى بر ايشان نيست و اندوهى ندارند.
هان كه حزب خداوند پيروزمند است .
هان كه دشمنان على (ع ), همان مخالفت ورزان , منافقان , سرسختان , و دشمنان كينه توز وبرادران شياطينى هستند كه گفته ها و انديشه هايى ظاهرفريب به يكديگر الهام مى دارند.
هـان كـه اولـيـاى او هـمـان كسانى اند كه خداوند در كتاب خود از آنان ياد كرده و فرموده است : (طايفه اى را نمى يابى كه به خدا و روز واپسين ايمان داشته باشند و در عين حال باآنان كه با خدا و رسول او سر دشمنى دارند طرح دوستى درافكنند...) [مجادله /22].
هـان كـه دوسـتـداران آنان [اهل بيت ] كسانى اند كه خداوند آنان را در كتاب خود توصيف كرده و فرموده است : (كسانى كه ايمان آوردند و ايمان خويش را به ستم نيالودند, آنان راايمنى است و هم آنان هدايت يافتگانند) [انعام /82].
هـان كه دوستداران آنان همان كسانى اند كه خداوند آنان را توصيف كرده و فرموده است :آنان كه در ايمنى به بهشت درمى آيند و فرشتگان در آن جا درودگويان به استقبالشان آيندكه گوارايتان باد! درآييد و جاودان بمانيد.) هـان كه دوستداران آنان همان كسانى اند كه خداوند درباره ايشان فرموده است : (بى هيچ حسابى , به بهشت درمى آيند) [غافر/40].
هان كه دشمنان آنان به آتشى فروزان درآيند.
هان كه دشمنان آنان همان كسانى اند كه صداى فشفش آتش سركش و پرزبانه دوزخ رامى شنوند.
هان كه دشمنان آنان همان كسانى اند كه خداوند درباره آنان فرموده است : (هر گاه گروهى وارد شود گروه ديگر را نفرين فرستد...) [اعراف /38].
هـان كـه دشمنان آنان همان كسانى اند كه خداوند [درباره آنان ] فرموده است : (هر گاه گروهى بـدان درافكنده شود, نگاهبانان دوزخ از ايشان بپرسند: آيا شما را هشداردهنده اى نيامد؟
گويند: چـرا, الـبـته كه ما را هشدار دهنده اى آمد, اما باور نداشتيم وگفتيم : خداوند چيزى نازل نكرده است و شما جز در گمراهيى آشكار نيستيد)[ملك /8ـ9].
هـان كه اولياى خداوند همان كسانى اند كه در نهان از پروردگارشان بيم مى برند, آنان راآمرزش است و پاداشى بزرگ .
اى مردم ! ميان بهشت و دوزخ بسيار تفاوت است .. .
دشمن ما كسى است كه خداوند او رانكوهيده و لعنت كرده .. .
و دوست ما كسى است كه خداوند او را ستوده و دوست داشته است .
اى مـردم ! هان كه من هشدار دهنده ام و على (ع ) هدايتگر است .. .
من پيامبرم و على (ع )وصى من است .
هان كه خاتم امامان مهدى قائم ـ عج ـ از ماست .
هان كه او بر همه اديان چيره مى شود .
هان كـه او از ستمگران انتقام مى ستاند .
هان كه او گشاينده و درهم كوبنده دژهاست .
هان كه او قاتل هـمـه مـشركان است .
كه او انتقام خون همه اولياى خدا رامى گيرد .
هان , اوست كه دين را يارى مى دهد .
هان ! او برگيرنده از درياى ژرف است .
هان ! او هر صاحب فضلى را با فضيلتش نام مى برد و هر نادانى را نيز با نادانى اش .
هان ! اوبرگزيده خداوند است .
هان ! او وارث هر علم و احاطه دارنده بدان است .
هان ! اوست كه از جانب پروردگار ـ عزوجل ـ خبر مى دهد و همگان را به پيمان ايمان با او يـادآورمـى گـردد .
هـان ! او استوار انديش راه يافته است .
هان ! او كسى است كه امر شريعت به اوتـفـويـض مـى شود .
هان ! اوست كه همه پيشتر آمدگان مژده آمدنش را داده اند .
هان ! اوحجت ماندگار خداوند است و پس از او حجتى نيست , حق تنها با اوست و نور تنها نزداو .
هان ! نه كسى بر او چيرگى دارد و نه در برابر او پيروزى .
هان ! او ولى خدا در زمين ,داور او در ميان مردم و امين او در پيدا و پنهان است .
اى مـردم ! من برايتان بيان كردم و حقيقت را به شما فهماندم و اين على (ع ) است كه پس ازمن به شما مى فهماند.
هان ! من در پايان اين خطبه شما را به دست دادن به من بر بيعت با او و پذيرفتن او و پس از آن نيز دست بيعت دادن به او فرا مى خوانم .
هـان ! من با خداى بيعت كرده ام و على (ع ) با من بيعت كرده است و اينك از جانب خداوند براى او بيعت مى گيرم , (پس هر كه پيمان شكند به زيان خود پيمان شكسته است ) [فتح /10].
اى مردم ! حج و صفا و مروه و عمره از شعاير خداوند است , (پس هر كس حج خانه خداى گزارد و عمره به جاى آورد, بر او ايرادى نيست سعى صفا و مروه كند)[بقره /158].
اى مـردم ! حـج خانه خدا گزاريد كه صاحبان هيچ خانه اى حج نگزارند مگر آن كه بى نيازشوند و اهل هيچ خانه اى از آن روى نگردانند مگر آن كه نيازمند شوند.
اى مـردم ! هيچ مؤمنى در موقف [منا و عرفات ] نايستد مگر آن كه خداوند همه گناهان اورا تا آن زمان بيامرزد, پس بايد چون حج را به پايان برد كار خويش را از نو آغاز كند.
اى مـردم ! حـاجـيـان يارى داده مى شوند و آنچه را خرج كنند خداوند جايگزين مى آورد وخداوند پاداش نيكوكاران را تباه نمى كند.
اى مـردم ! بـا ديـن كـامـل و بـا شـنـاخـت حـج خـانـه گـزاريـد و تـنها در حالتى از اين اماكن مقدس بازگرديد كه توبه كرده و از گناه بريده ايد.
اى مردم ! چنان كه خداى ـ عزوجل ـ فرمان داده است نماز به جاى آريد و زكات دهيد.
اگر زمانى دراز بر شما بگذرد و در دين كوتاهى ورزيد يا فراموش كنيد, على (ع ) ولى شما و كسى اسـت كه دين را برايتان بيان مى دارد, همان كه خداوند او را پس از من گماشته و هر كه خداى او را بـگـمارد از من است و من از اويم , او شما را از آنچه بپرسيدخبر مى دهد و آنچه را ندانيد برايتان بيان مى دارد.
هان ! حلال و حرام بيشتر از آن است كه همه را يك به يك بشمرم و از آنها آگاهتان سازم ,پس شما را در يك سخن به هر چه حلال است فرمان مى دهم و از هر چه حرام است بازمى دارم .
ايـنك فرمان آن دارم كه بر پذيرش آنچه از جانب خداوند ـ عزوجل ـ درباره اميرمؤمنان على (ع ) و امـامان پس از او آمده از شما بيعت و پيمان بگيرم , امامانى كه از من هستند ومن از ايشان , تا قيام قيامت , امامت آنان بر جاست و مهدى ـ عج ـ كه به حق حكم مى رانداز ايشان است .
هر حلالى كه شما را بدان رهنمون شده ام و هر حرامى كه شما را از آن باز داشته ام برجاست و از آن برنگشته و تغييرى در آن نياورده ام .
هان ! يادآور اين حلال و حرام باشيد, آن را پاس بداريد, همديگر را بدان سفارش كنيد,چيزى ديگر به جاى آن قرار ندهيد و در آن تغييرى نياوريد.
هان ! ديگر بار مى گويم : هان ! نماز را به پاى داريد, زكات دهيد, به معروف فرمان دهيد و از منكر باز داريد.
هـان ! سرآغاز امربه معروف و نهى ازمنكر آن است كه به سخن من گوش و دل سپاريد, آن را به هر كـه حـضـور نـدارد برسانيد و آنان را به پذيرش آن فرمان دهيد و از مخالفت با آن بازبداريد كه آن فـرمـان خداوند و فرمان من است و هيچ امر به معروف و نهى از منكرى جز با [وجود] امام معصوم نيست .
اى مردم ! قرآن شما را بدين حقيقت آگاه مى كند كه امامان پس از او فرزندان اويند و من نيز شما را از ايـن آگاه مى سازم كه او از من است و من از اويم , آن جا كه خداوند در كتاب خود مى گويد: (و آن را عـقـيـده اى ماندنى در فرزندانش قرار داد) [زخرف /28] و من نيزمى گويم : (تا به آن دو [كتاب و عترت ] چنگ زنيد گمراه نشويد.
اى مـردم ! خـداتـرسـى , خداترسى , از لحظه قيامت پروا كنيد كه خداى ـ عز وجل ـ فرموده است : (زلزله آن لحظه پديدارى است سترگ ) [حج /1].
مرگ و حساب و ترازوى قيامت و محاكمه در پيشگاه خداوند و نيز پاداش و كيفر رايادآور باشيد كه هـر كـس كـارى نـيـك بـياورد بر آن پاداش بيند و هر كس كارى بد آورد, او رادر بهشت بهره اى نيست .
اى مـردم ! شـما افزونتر از آنيد كه همه بتوانيد دست بيعت به من دهيد .
اما خداوندـعزوجل ـ مرا فرمان داده بر امامت مؤمنان كه آن را به على (ع ) و پس از او به امامانى كه مى آيند و از نسل او و من هستند ـ چنان كه آگاهتان كرده ام نسل من از صلب على (ع )است ـ سپرده ام از شما به زبان اقرار گـيـرم .
پس همه با هم بگوييد: ما بدانچه از جانب پروردگار خود و پروردگار ما و درباره امامت على (ع ) و امامانى كه فرزندانش هستند به مارسانده اى سر تسليم نهاده ايم و فرمانبر و خشنوديم و بـا دل و جان و دست و زبان بر اين امر با تو بيعت مى كنيم و بر همين پيمان زنده ايم و مى ميريم و بـرانـگـيـخـتـه مـى شـويـم و هيچ گاه در اين پيمان تغيير و تبديل روا نمى داريم و در آن ترديد نـمى ورزيم و از پيمان بازنمى گرديم و عهد خويش نمى شكنيم و از خداوند و از تو و از على (ع ) و فـرزنـدانـش فـرمـان مـى بـريـم , امـامـانـى كه گفتى نسل تو و فرزندان اويند و پس از حسن و حـسـيـن (ع )مـى آيـنـد, هـمـان دو تـن كـه شـمـا را از جـايـگاه و منزلت آنان نزد من و نيز نزد پـروردگـارـعـزوجـل ـ آگـاه كـردم .
من اين حقيقت را به شما رساندم و آن دو سروران جوانان بـهـشـتـى وپـس از پدر خود على (ع ) امامند و من و پدرشان پيش از آنانيم .
بگوييد: بر اين پيمان ازخـداونـد و تو و على و حسن و حسين (ع ) و امامانى كه ياد كردى فرمان مى بريم و با دل وجان و زبان به اميرمؤمنان عهد و پيمان بيعت مى دهيم و هر كدام از ما كه تواند نيز با آن دو[امام حسن و امـام حـسـيـن (ع )] دسـت بيعت مى دهد و به زبان به آنان اعتراف مى كند.هرگز از اين كار خود پاداش نيز نخواهيم و اين اختيار نيز به خود ندهيم كه از آن برگرديم .
خداى را بر اين پيمان گواه گـرفـتـيم و گواهى خداوند بسنده است و تو نيز بر اين حقيقت برما گواهى و نيز همه آنان كه خـداى را فـرمـان بـرنـد, خـواه آنـان كه هستند و خواه آنان كه هنوز نيستند و ـ هم ـ فرشتگان و سپاهيان و بندگان خداوند بر اين گواهى مى دهند و البته خداوند از هر گواه بزرگتر است .
اى مردم ! اينك چه مى گوييد؟
خداوند هر صدايى را كه بلند شود و يا هر انديشه اى را كه در درون باشد مى داند .
پس هر كه راه يابد به سود خود يافته و هر كس گمراه شود به زيان خويش از راه به در شده و هر كه بيعت كند با خداوند بيعت كرده و دست خداوند بالاى هر دست است .
اى مـردم ! پـس از خـدا پـروا كـنيد و با اميرمؤمنان على و حسن و حسين (ع ) و همه امامان بيعت نـمـايـيد كه اين عقيده اى پاك و پيراسته و ماندگار است و خداوند بكشد آن را كه حيله و نيرنگ ورزد و بيامرزد آن را كه وفا كند (و هر كس پيمان شكند به زيان خودشكند) [فتح /10].
اى مـردم ! آنـچـه بـرايـتان گفتم بگوييد و بر على (ع ) به عنوان اميرمؤمنان سلام كنيد وبگوييد: (شـنـيـديـم و فرمان برديم .
پروردگارا! آمرزش تو را خواهانيم و بازگشت به سوى توست ) [بقره /58] و بـگـويـيد: (ستايش خداوندى را كه بدين راهمان هدايت نمود و اگركه خداوند هدايتمان نكرده بود راه يافته نبوديم ) [اعراف /43].
اى مردم ! فضايل على بن ابى طالب (ع ) نزد خداوند عزوجل كه آنها را در قرآن نيز نازل كرده افزونتر از آن اسـت كـه در يك گفتار همه را در شماره آورم , پس هر كه شما را از اين فضايل آگاه كند و بدان خبر دهد باورش داريد.
اى مـردم ! هر كس از خدا و رسول او و على (ع ) و امامانى را كه يادآور شدم فرمان برد به رستگارى بزرگى دست يافته است .
اى مـردم ! كـسـانـى كـه بـه بـيـعـت بـا او و پـذيـرش ولايـتـش و نيز به درود فرستادن بر او به عنوان اميرمؤمنان بشتابند رستگاران , بهشت نعمتهاى الهى اند.
اى مـردم ! سخنى را بگوييد كه خداوند بدان از شما خشنود شود كه اگر شما و همه كسانى كه بر روى زمين هستند كافر شوند ذره اى به خداوند زيان نخواهند رساند.
پـروردگارا! مردان و زنان مؤمن را بيامرز و خشم خويش را بر كافران روا بدار .
ستايش پروردگار جهانيان راست .
پـس از ايـن خـطـبه مردم بانگ برداشتند كه با دل و دست و زبان , فرمان رسول خدا راشنيديم و اطاعت كرديم .
آنگاه همه پيرامون پيامبر و على (ع ) گرد آمدند و دست بيعت دادند.
[راوى مى گويد:] پس از آن از بيعت مهاجرين و انصار با طبقات و پايگاههاى اجتماعى خاص خود سخن به ميان آورد تا آنجا كه نماز مغرب و عشا را در يك زمان خواندم .
مردم سه بار مراسم بيعت و دسـت دادن را انـجام دادند و هر گاه كه گروهى بيعت مى كردندپيامبر خدا مى فرمود: (ستايش خدايى را كه ما را بر جهانيان برترى داد.) از آن زمان بود كه در ميان مسلمانان سنت دست دادن به هنگام بيعت رواج يافت ((595)) .
اكنون آيا به عقيده شما اين خطبه به مقام رسول خدا سازگارتر, با آن شرايط و اوضاع همخوان تر, بـه هـدفـى كه رسول خدا مردم را به خاطر آن در آن گرماى سوزان گرد آوردنزديكتر, با نزول وحى به چنان لهجه اى تند و در آن شرايط حساس و سرانجام با سيره بنيانگذار آيين اسلام همگونتر نيست چه , در دو نمونه اى كه از مجموع روايت يكصدوده تن از صحابه ـ كه علامه امينى آمار همه را در كتاب خود يادآور شده ـ آورديم ,بخوبى روشن شد به حكم اين روايات كه بسيارى از محققان به تواتر آنها اعتراف دارند,چگونه و در چه شرايط زمانى و مكانى ويژه اى چنين خطبه اى ايراد شد و در كـنـار ايـن مساله همه به تدبير و حكمت رسول خدا آگاهيم و مى دانيم او چه سان بر رساندن آنچه بر او نازل شده است و بر فهماندن مسائل مهم به امت اصرار داشت .
گـرچه در اين ميان برخى تنها به ذكر يك يا چند جمله از اين خطبه بسنده كرده وكوشيده اند تا از اهميت آن و يا اهميت موضوعى كه اين خطبه به خاطر آن ايراد شده است بكاهند, گرچه همين مـقـدار اندك نيز بروشنى نشان مى دهد هدف از ايراد خطبه تعيين على (ع ) به امامت مسلمانان و زمامدارى آنان بوده است , اما آيا همين مقدار بسنده مى كند يا با طبيعت موضوع تناسبى دارد؟

حـق آن است كه بايد مناسبت ايراد خطبه را در نظر داشت و حق آن را ادا كرد و آن را به گونه اى تفسير نمود كه با سيره شناخته شده پيامبر در مناسبتهاى گوناگون همخوانى كند.

ايين جملات متن خطبه ي غدير خم پيامبر خاتم و آخرين نبي خداوند بر روي زمين و آسمانهااست.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 04 اسفند 1393 ساعت: 10:23 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 158

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس