تحقیق دانشجویی - 596

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق در مورد جنگ روانی

بازديد: 435

تحقیق رایگان

تحقیق در مورد جنگ روانی

 جنگ روانی به‌عنوان سلاح جدیدی در دنیای امروز مطرح شده که ضمن تقویت روحیه ملت و سربازان خودی به شکست روحیه دشمن می‌پردازد و امتیازات بی‌شماری را از آنان کسب می‌کند.

این روزها به نسبت گذشته بیشتر با اصطلاح «جنگ روانی» سر و کار داریم. اینکه اساساً جنگ روانی چیست و چه کسانی و با چه اهدافی به‌دنبال آن هستند و حتی تاریخچه این مسأله به چه زمانی باز می‌گردد؟! این‌ها سؤالاتی است که در این نوشتار سعی شده ضمن اشاره به تحولات روز، تا حدودی پاسخ آن‌ها داده شود.

تاریخچه جنگ روانی:

آنچه مسلم است این که عملیات روانی سابقه‌ای به قدمت تاریخ انسانیت دارد. از این منظر کمتر برهه‌ای از تاریخ حیات سیاسی و نظامی بشر را می‌توان یافت که فارغ از این عنصر باشد. محققان زیادی در پی یافتن قدیمی‌ترین نمونه‌های استفاده از جنگ روانی بوده‌اند. در این میان پل لاین بارگر، سابقه استفاده از جنگ روانی را به جنگ کیدئون با مادها نسبت می‌دهد. در این جنگ کیدئون برخلاف رسوم نظامی زمان خود که هر دسته صد نفره یک مشعل داشتند، به هریک از سپاهیان مشعلی داد و این توهم را در ذهن دشمن ایجاد کرد که تعداد افرادش، صد برابر میزان واقعی است،‌در نتیجه توانست بدون هیچ درگیری به پیروزی دست یابد. از این زمان به بعد این اعتقاد به‌وجود آمد که جنگ حداقل در دو زمینه رخ می‌دهد؛ میدان نبرد و اذهان عمومی در تاریخ اسلام، روشن کردن آتش توسط سپاهیان اسلام در شب فتح مکه و ایجاد رعب در بین مکیان از این طریق، نقش مهمی در شکستن مقاومت آنها داشت و حیله‌ی قرآن بر سر نیزه کردن عمروعاص و شکست دادن سپاه در حال پیروزی امام علی(ع) با این وسیله نمونه‌های برجسته‌ای از جنگ‌های روانی است که به اقتضای فرصت و نبوغ طراحان آن به منصه ظهور رسیده‌اند.

از نمونه‌های گسترده جنگ روانی در قرن بیستم می‌توان به جنگ جهانی دوم اشاره کرد. هنگامی که در سال 1939، محققان آلمانی به‌منظور توجیه شکست کشورشان در جنگ جهانی اول اعلام کردند که از جمله مهم‌ترین علل شکست، ‌غفلت آلمان از سلاح تبلیغات و استفاده مؤثر رقیبان از آن سلاح بوده است، در واقع خبر از حضور گسترده‌ی ابزار تأثیرگذاری روانی در صحنه سیاست و نظامی‌گری می‌دادند. وقوع تحولاتی همچون تشکیل وزارت تبلیغات در آلمان و سازمان‌های جنگ روانی و تبلیغات جنگی در دیگر کشورها، تصدیق عملی این ادعا بود.

پس از آلمان‌ها، به‌طور عمده این مسأله مورد عنایت آمریکایی‌هایی قرار گرفت که به نوعی خود را ابرقدرت جدید جهانی می‌دانستند تا جایی که آن‌ها در کنار استراتژی نظامی‌، سیاسی و اقتصادی اصطلاح «سایکو استراتژی» یا راهبرد روانی را طرح و باین داشتند که عنصر روانی از مسأله زمان جنگ فراتر است و در هنگام صلح نیز باید به آن پرداخته شود.
ویژگی های جنگ روانی جدید:

آنچه امروزه به‌عنوان جنگ روانی جدید مطرح است، در واقع محصول یک سری تحولات صنعتی و تکنولوژیک از جمله گسترش ارتباطات اجتماعی است که ابتدا در اروپا رخ داد. توسعه و گسترش ارتباطات، به‌نوبه خود باعث شد تا انسان‌هایی که تا پیش از این، فقط در محدوده قومی،‌قبیله‌ای و محلی فکر می‌کردند، این بار ملی و جهانی فکر کنند و به مسایل دنیایی فراتر از مناطق محدود خود علاقه‌مند شوند. همچنین پس از انقلاب صنعتی و گسترش جمعیت شهرنشین،‌زمامداران امور کم کم با مقوله افکار عمومی مواجه شدند که از قدرت فراوانی برخوردار بود.

به این ترتیب تعریف بخصوصی از جنگ روانی به‌عنوان بخشی از کشورداری مطرح شد به این معنا که جنگ روانی سلاح جنگی در دنیای جدید محسوب می‌شد که در عین تدافعی بودن حتی می‌توانست تهاجمی باشد و ضمن تقویت روحیه ملت و سربازان خودی، به شکستن روحیه دشمن بپردازد.

از همین منظر است که وزارت جنگ آمریکا مفهوم جنگ روانی را این‌گونه بیان می‌دارد: «جنگ روانی، استفاده برنامه‌ریزی شده از تبلیغات و سایر اعمالی است که قبل از هرچیز با هدف تأثیر بر نظرات، احساسات، مواضع و رفتار جوامع دشمن،‌ بی‌طرف یا دوست و به شیوه‌ای خالی در جهت اهداف ملی صورت می‌گیرد».

تلاش همه‌جانبه آمریکا در جنگ نرم:

واژه جنگ روانی در آمریکا از انتشار کتاب معروف جنگ روانی آلمان نوشته فاراگو در سال 1942 گسترش یافت. در پایان جنگ جهانی دوم در دیکشنری و بستر وارد شد و بخشی از فرهنگ سیاسی و نظامی آن زمان را تشکیل داد.

در سال 1950 یعنی تنها یک سال پس از پایان جنگ، دولت ترومن به‌منظور کسب آمادگی برای اجرای جنگ روانی در کره، پروژه‌ای را به‌عنوان «نبرد حقیقت» با تهاجم عظیم و قدرتمند روانی و با بودجه‌ای معادل 121 میلیون دلار تصویب کرد. ارتش آمریکا، اداره ریاست جنگ روانی را به‌عنوان بخش ستادی ویژه ایجاد کرد و در کنار واحدهای رزمی،‌واحدهای جنگ روانی گسترده‌ای را با استفاده از تجربیات جنگ جهانی دوم تشکیل داد و از آن زمان تاکنون، سازمان‌ها و واحدهای روانی، تبلیغاتی آمریکا با توسعه‌ای روز‌افزون همواره به‌عنوان یکی از بازوهای اصلی آن کشور در جنگ و صلح عمل کرده‌اند. این سازمان‌ها در حقیقت طیف وسیعی از رادیوها،‌تلویزیون‌ها،‌ ماهواره‌ها، کتابخانه‌ها، بورس‌های دانشگاهی، خانه‌های فرهنگی، آژانس‌های تبلیغاتی، مراکز فیلم‌سازی به‌ویژه هالیوود، واحدهای جنگ روانی نظامی،‌ تشکیلات ستادی و... را شامل می‌شود. تعداد، پرسنل، بودجه،‌حجم و گستردگی فعالیت آن‌ها چنان است که از حوصله بحث خارج است اما در اینجا تنها به نمونه‌هایی از آن بسنده می‌شود.

1 . رکن اصلی تبلیغات رادیویی آمریکا رادیو صدای آمریکا است که در سال 1984 به 23 زبان فعالیت خود را در راستای تبلیغات سیاه و خاکستری (به تعبیر خود آمریکایی‌ها) آغاز کرد. رایدو صدای آزاد ایران بخش کوچکی از تبلیغات رادیویی آمریکا بود که برای اولین‌بار صدای آن در سال 1980 یعنی دو سال پس از پیروزی انقلاب، شنیده شد و تا مدت‌ها به تبلیغات براندازی علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران ادامه داد.
2 . موج فراگیر امپریالیسم رسانه‌ای امروزه به وضوح در جهان قابل مشاهده است. شرکت‌های بسیار بزرگ تبلیغاتی و رسانه‌ای هم‌چون تایم وارنر، وایاکام، نیوزکورپوریش، والت دیزنی و... به‌خوبی به‌عنوان سربازان اصلی جنگ روانی آمریکایی به فعالیت مشغولند. در این میان هالیوود تنها بخش کوچکی از سیاست آمریکایی‌سازی جهان است.

3 . در حال حاضر ایالات متحده آمریکا به‌تنهایی با 444 میلیارد دلار سرمایه‌گذاری در بحث فناوری اطلاعات در رتبه نخست قرار گرفته است که پس از آن اروپای غربی با 300 میلیارد دلار و ژاپن با 121 میلیارد دلار در رتبه‌های دوم و سوم هستند، سرمایه‌گذاری هنگفت کشورهای غربی در مقایسه با سرمایه‌گذاری اندک ما (100 میلیون دلار هزینه برای طرح تکفا) از این جهت قابل درک است که بدانیم در عصر انفجار اطلاعات، قدرت و نفوذ تأثیرگذاری وقاعی در اختیار کشورهایی است که شاهراه ارتباطی و اطلاعاتی دنیای نوین را در اختیار دارند.

اهداف اصلی طراحان و مجریان جنگ روانی:

حال که تا حدودی به بحث جنگ روانی و تاریخچه آن اشاره شد، در این قسمت مهم‌ترین اهداف طراحان و مجریان این جنگ بررسی می‌شود.

در جایی نوشته بود «در استراتژی جنگ روانی، هدف تصرف پانزده سانتیمتر بین دو گوش انسان است». این جمله در خلاصه‌ترین وجه بیان‌گر عمیق‌ترین اهداف پروژه جنگ رواین است. در حقیقت جنگ روانی جدید به‌عنوان عملی سازمان‌یافته و برنامه‌ریزی شده، پدیده‌ای همیشگی و پیوسته است که اختصاص به مقطع زمانی خاصی هم ندارد.
در یک وضعیت می‌توان اهداف جنگ روانی را به اهداف سیاسی و نظامی و در تقسیم‌بندی دیگر، آن را به اهداف و مقاصد استراتژیک و تاکتیکی تقسیم کرد.

باتوجه به اینکه ماهیت اصلی علمیات روانی عبارتست از تلاش برای تأثیرگذاری بر افکار، احساسات و تمایلات گروه‌های دوست،‌دشمن‌یابی طرف، می‌توان به برخی از مهم‌ترین

هداف جنگ روانی اشاره کرد؛

1 . تأثیر گذاری شدید بر افکار عمومی جامعه هدف، از طریق پروژه جنگ نرم و با ابزار خبر و اطلاع‌رسانی هدفمند و کنترل شده که نظام سلطه و به‌ویژه آمریکا همواره از این شیوه سود جسته است.

2 . ترساندن از مرگ یا فقر یا قدرت کوبنده،‌ دعوت به تسلیم از طریق پخش شایعات.
3 . اختلاف افکنی بین صفوف مردم و برانگیختن اختلاف بین مقامت نظامی و سیاسی کشور مورد نظر.

4 . اشاعه بذر یأس و ناامیدی در میان مردم و به‌ویژه نسل جوان برای بی‌تفاوت کردن آنها نسبت به کشور خود.

5 . ایجاد اختلال در سیستم‌های کنترلی و ارتباطی کشور هدف.

6 . کاهش روحیه و کارآیی رزمی.

7 . تبلیغات سیاه از طریق شایعه پراکنی،‌ پخش تصاویر مستهجن،‌ جوسازی از طریق شب‌نامه‌ها و...
8 . تقویت نارضایتی‌های ملت به‌دلیل مسایل مذهبی، قومی، سیاسی و اجتماعی نسبت به دولت خود.
در هر صورت و با توجه به اهداف خطرناک چنین جنگ تمام عیاری آیا وقت آن نرسیده که
ما به‌عنوان اصلی‌ترین هدف جنگ روانی دشمن با نگاهی متفاوت‌تر از قبل به بازسازی قوای ارتباطی، رسانه‌ای و اطلاعاتی خود پرداخت و برای مقابله با این جنگ در هر زمانی آماده‌تر شویم؟!

منبع :

 

http://www.hamandishi.com/More_news.asp?id=23273

 

جنگ رواني آمريکا عليه ايران

جنگ رواني اخير آمريکا عليه ايران از چند منظر قابل بررسي است .

1- شايعات مطرح شده مبني بر برنامه نظامي آمريکا عليه ايران واکنشهاي شديدي را در جامعه آمريکا و محافل بين المللي بر انگيخته است . در شرايطي که کشور هاي 1+5 از حرکت ايران در مسير قانوني آژانس استقبال کرده اند ، آمريکاييها سياستي غير طبيعي را پيش گرفته اند . به اذعان قريب به اتفاق اصحاب سياست تحريم ها و تهديدهاي اخير دولت آمريکا عليه ايران فاقد فاکتورهاي حداقلي عقلانيت سياسي است . کارتر رئيس جمهور اسبق آمريکا طي اظهارنظري هرگونه حمله نظامي به ايران را” اشتباهي وحشتناک “ قلمداد کرد . پوتين نيز تهديد ايران را کار بيهوده اي خواند وگفت : چرا با تهديد به تحريمها و به بن بست کشاندن ، اوضاع را بدترمي کنيد. واشنگتن پست در اين رابطه نوشت : آمريکا بهتر است صداي خود را مقابل ايرانيان پايين بياورد . راهپيمايي ضد جنگ مردم ايالتهاي مختلف آمريکا علي الخصوص در منهتن در اعتراض به سياستهاي جنگ طلبانه دولت بوش نشان داد که آستانه تحريک جامعه آمريکا پايين آمده است و شهروندان آمريکايي در مقابل دولت موضع گرفته اند .

    پر واضح است بي عقلي جديد آمريکا در قبال ايران محصول يک نگرش انتخاباتي فاقد اجماع داخلي و خارجي است . جمهوريخواهان نومحافظه کار به منظور باقي ماندن در قدرت و پيروزي در انتخابات آتي رياست جمهوري در آمريکا به هر آب وآتشي خود را خواهند زد حتي چنانچه منافع ملي آمريکا درآتش بسوزد . البته اين موضوع مستلزم پشت کردن به افکار عمومي جهاني و پشت پا زدن به جامعه نخبگي آمريکا است .

    آمريکايي ها هنوز بوش را براي کشته هايشان در عراق نبخشيده اند . بوش از نظر شهروندان آمريکايي يک دروغگو است . تا کنون هيچ مدرکي مبني بر وجود سلاحهاي کشتارجمعي هسته اي در عراق يافت نشده و تمام حدس وگمانهاي نومحافظه کاران غلط از کار در آمده است . هزينه دو جنگ سنگين عراق وافغانستان ماليات دهندگان آمريکايي را خشمگين کرده وبر رونق کمپاني ها ي اسلحه سازي افزوده است .

    2-هر گونه اقدام نظامي احتمالي عليه ايران با جواب سخت ودردناکي مواجه خواهد شد . منافع حياتي آمريکا در تيررس موشکهاي ميانبرد ودوربرد ايران قرار دارد . در صورت کوچکترين تعرض به خاک ايران آمريکا ضربات وحشتناکي را دريافت خواهد کرد . آمريکاييها در صورت چنين حماقتي نفت 100 دلاري اوپک را در آستانه سرماي زمستان تا 500 دلار در بازارهاي نيويورک معامله خواهند کرد و ...

    آمريکاييها نمي توانند چشمشان را بر واقعيات موجود ايران و منطقه ببندند . جنگ با ايران هزينه سنگين و جبران ناپذيري براي آمريکا دارد . ايران يک کشور قدرتمند در منطقه است که مي تواند بسياري از معادلات موجود را به ضرر آمريکا به هم بريزد . بدون شک دولتمردان آمريکايي نمي توانند از کنار اين موضوعات به سادگي بگذرند . از سويي فقدان يک اجماع بين المللي بر سر تهديد ايران و مشروعيت فزاينده جمهوري اسلامي در جامعه جهاني به واسطه سياست خارجي فعال دولت نهم سبب شده است که آمريکايي ها نه تنها در موقعيت مناسبي براي اعمال سياستهايشان نباشند بلکه انگ يکجانبه گرايي ، دردسرسازي بي جا و دروغ پردازي نيز به آنها بخورد . در اين شرايط تهديد ايران از جانب آمريکا نمي تواند يک سياست واقعي باشد . لذا اين تاکتيک غير طبيعي آمريکا را مي توان تنها در قالب يک جنگ رواني برنامه ريزي شده تحليل کرد . محصول اين جنگ رواني براي بوش وتيم جنگ طلب ديک چني در درجه اول فرافکني شکستهاي پي در پي وغير قابل توجيه در عراق ، افغانستان ، فلسطين ولبنان است . از سويي آنها قصد دارند به واسطه اين جنگ رواني حساسيت مسئولين جمهوري اسلامي را برانگيزند و با القاي فضاي بحران مانع از تصميم گيري هاي صحيح در مواقع لازم شوند . عملکرد اخير دستگاه سياست خارجي کشور که در حوزه تصميم گيري هاي صريح ، جدي و به دور از هر گونه محافظه کاري مي توان آن را طبقه بندي کرد، در چند سال اخير بيشترين لطمه را به دکترين يک جانبه گرايي دولت آمريکا وارد کرده است

    3- بدون ترديد جنگ رواني آمريکا افکار عمومي ايران را براي طي طريق قانوني خود ودست يافتن به حقوق مسلمشان مصمم تر از گذشته و منسجم تر مي کند . درموضوع جابه جايي اخير دبير شوراي عالي امنيت ملي نيز هم دکتر لاريجاني وهم دکتر جليلي بر سياستهاي اصولي جمهوري اسلامي در ادامه مسير قانوني ايران تاکيد کردند . دولتمردان آمريکايي با اين حربه جديد تنها خود را در داخل جامعه آمريکا و محافل بين المللي منزوي خواهند کرد . فارغ از آنکه در بين مسئولان و افکار عمومي ايران نوعي حساسيت زدايي نسبت به تهديد هاي امريکا به وجود آمده است و سياست اصولي و داهيانه جمهوري اسلامي ايران گفتگو و يافتن راه هاي جديد براي همکاري و رفع سوء تفاهمات است . جنگ رواني آمريکا عليه ايران بدون شک محکوم به شکست است . نه دولت نومحافظه کار آمريکا جسارت اين را دارد که کوچک ترين تعدي به جمهوري اسلامي کند و نه ايران قدرتمند کشوري است که در مقابل تهديدهاي بي پايه و اساس آمريکايي ها کوتاه بيايد و يا واکنشهاي غير عاقلانه از خود نشان دهد . آمريکا بايد در اين سياست بي مبناي خود عليه ايران تجديد نظر کند و گرنه دولتمردان کنوني آمريکا تاوان سختي را براي بي عقلي هاي خود خواهند پرداخت .

 

آمریكا به دنبال «تاكتیك بازگشتی» جنگ روانی علیه ایران

            شاخص های عملیات روانی آمریكاو كشورهای غربی نشان می دهد كه آنان از «تاكتیك بازگشتی » (The below Back Tactic ) درعملیات روانی خود علیه ایران استفاده كرده اند. این تاكتیك ماهیت مرحله ای و كم شدت دارد.          

بررسی تحولات سیاسی جهان نشان می دهد كه موج های جدیدی از عملیات روانی توسط كشورهای غربی علیه ایران سازمان دهی شده است. این گونه اقدامها می تواند ماهیت تبلیغاتی ، دیپلماتیك یا اقتصادی داشته باشد؛ اما غرب در نهایت به دنبال الگوی ستیزش امنیتی علیه ایران است.

شاخص های عملیات روانی آمریكاو كشورهای غربی نشان می دهد كه آنان از «تاكتیك بازگشتی » (The below Back Tactic ) درعملیات روانی خود علیه ایران استفاده كرده اند. این تاكتیك ماهیت مرحله ای و كم شدت دارد. آنها همواره موضوعهایی كه در دوران گذشته علیه ایران به كار گرفته می شد را مجدداً مطرح كرده و تبدیل به موضوع امنیتی ، جدیدمی نمایند. این امر بیانگر آن است كه تاكتیك بازگشتی معطوف به ستیزش های فرایندی و تصاعد یابنده خواهد بود. درچنین شرایطی است كه تاكتیك بازگشتی توسط ساخت های دیپلماتیك، سرویس های رسانه ای و موج های تبلیغاتی سازماندهی می شود. به هر میزان كه چنین فرایندی گسترش بیشتری پیدا كند؛ زمینه برای تداوم منازعه در شرایط دیپلماتیك و نرم افزاری ادامه خواهد یافت.

برای تبیین شاخص های تاكتیك بازگشتی در عملیات روانی آمریكا و جهان غرب علیه ایران لازم است تا اخبار و تحولات منطقه ای و بین المللی مربوط به ایران مورد بررسی قرار گیرد. درچنین الگویی، هریك از حوادث می تواند یكی از شاخص های منازعه تلقی شود؛ زیرا منازعه ماهیت فرایندی، برنامه ریزی شده، مرحله ای و تصاعد یابنده خواهد داشت. اگر فرایند حوادث به گونه ای تداوم یابد كه مخاطرات و تضادهای امنیتی كاهش یابد؛ به معنای آن است كه زمینه برای تغییر چنین الگویی وجود دارد. در حالی كه اگر شاخص های منازعه قبل ، بازسازی شود به معنای آن است كه ستیزش در قالب الگوهای جدیدی تداوم خواهد یافت.


۱) بررسی رویدادهای منطقه ای وبین المللی در چارچوب « تاكتیك بازگشتی»

درسال های گذشته همواره دو الگوی رفتاری جهان غرب همزمان علیه ایران به كار گرفته شده است. این الگوها بر اساس نشانه های «فشار- مذاكره» ، «تهدید - همكاری»، «مشاركت - مقابله» سازمان دهی گردیده و در قالب موضوعات امنیتی علیه ایران منعكس می شود. نشانه های یاد شده بیانگر آن است كه آمریكا و جهان غرب از الگوی «چماق - هویج» (Carrot and stick) علیه ایران استفاده می نمایند. این الگو می تواند در قالب فرایندهای دیپلماتیك، عملیات روانی ، تبلیغاتی و امنیتی تداوم یابد. نشانه های رویكرد یادشده در رفتارهای سیاسی - بین المللی در ارتباط با ایران را می توان به شرح زیر مورد توجه قرار داد:

الف) گری گوری شولتی ، نماینده آمریكا در آژانس بین المللی انرژی اتمی ضمن اعتراض به البرادعی اعلام داشت كه الگوهای رفتاری آژانس منجر به ناامنی بیشتر جهان خواهد شد. وی تأكید داشت كه آژانس باید فشارهای بیشتری علیه ایران اعمال نماید.

او همچنین به این نكته پرداخت كه اگر ایران قطعنامه شورای امنیت را به مرحله اجرا نگذارد در آن شرایط فشارهای اقتصادی و امنیتی بیشتری علیه ایران به كار گرفته خواهد شد. ایران باید بداند نظام بین الملل در برخورد با آن كشور از هماهنگی و همبستگی لازم برخوردار است.

ب) «جوهان دربیك » نماینده بلژیك در سازمان ملل متحد و همچنین رئیس كمیته نظارت بر تحریم های شورای امنیت، اعلام داشت كه باید تمامی مفاد قطعنامه علیه ایران به مرحله اجرا درآید. نباید ایران احساس نماید كه می تواند از قطعنامه عبور كند. بنابراین تمامی كشورها باید گزارش دهند كه چه اقدامهایی علیه سیاست های امنیتی ایران انجام خواهند داد.

ج) مذاكرات لاریجانی و سولانا منجر به تداوم الگوی رفتار دیپلماتیك گردید. سولانا بر این اعتقاد است كه می توان رفتار ایران را از طریق دیپلماسی تغییر داد. بنابراین همواره تلاش دارد تا فضای جدیدی در روابط ایران وآژانس بین المللی انرژی اتمی ایجاد نماید.

ز) اجلاسیه ۴ جانبه شرم الشیخ با شركت كشورهای مصر، اردن، اسرائیل و طرف فلسطینی (محمود عباس) برگزار گردید. جنبش حماس با اجلاسیه یادشده مخالفت نمود و آن را عامل بی ثباتی بیشتر در منطقه دانست.

ح) در ماه های فوریه تا ژوئن ۲۰۰۷ تلاش های گسترده ای انجام گرفت تا زمینه برای الحاق كشور اسرائیل به پیمان آتلانتیك شمالی (ناتو) فراهم شود. این اقدام از طرف آمریكا سازماندهی گردیده است. آمریكایی ها تلاش دارندتا شرایطی را به وجود آورند كه به موجب آن زمینه برای افزایش مشاركت عملیاتی اسرائیل در مأموریت های ناتو به وجود آید.


۲) نشانه های عملیات روانی در چارچوب تاكتیك بازگشتی

زمانی كه آمریكا از ضرورت تداوم فشارهای امنیتی بیشتر علیه ایران صحبت به عمل می آورد، بیانگر آن است كه آنان تلاش دارند تا محدودیت های سازمان یافته علیه ایران را بازسازی نمایند. در این ارتباط «گری گوری شولتی» و همچنین «كاندولیزا رایس» تلاش های بیشتری را برای اعمال فشارهای تهدیدآمیز به كار گرفته اند.

اعمال فشار علیه ایران را می توان در اظهارات خانم رایس و همچنین سفر وزیر دفاع آمریكا به منطقه مورد توجه قرار داد. «رابرت گیتس» تلاش دارد تا هرگونه مخاطره امنیتی برای نیروهای آمریكایی را متوجه ایران نماید. بنابراین سفرهای دوره ای مقامهای آمریكایی به منطقه را می توان نمادی از دیپلماسی مبتنی بر فشار علیه ایران دانست.

از سوی دیگر آمریكایی ها مبادرت به گسترش تبلیغات سیاسی خود برای متهم سازی ایران به فعالیت های استراتژیك هسته ای می نمایند. آنان تلاش مؤثرتری را از طریق متنوع سازی فعالیت های دیپلماتیك و امنیتی در ارتباط با ایران به كار گرفتند. زمانی كه چنین شرایطی ایجاد می شود، می توان نشانه های محدودیت دیپلماتیك را نیز مشاهده نمود.

در چنین روندی برخی از مقامهای كشورهای عربی نیز ایران را متهم به ایجاد بحران امنیتی در منطقه خاورمیانه نموده اند. در ماه های گذشته مقامهای برخی از این كشورها چنین نقشی را ایفا كردند.

به این ترتیب مشاهده می شود كه آمریكایی ها به موازات انگلستان و برخی دیگر از كشورهای اروپایی از سیاست محدودسازی ایران حمایت می كنند. سفر رایس به كشورهای اروپایی در راستای چنین اهدافی انجام می گیرد. بنابراین لازم است تا شاخص های رفتار آمریكا در جهت گسترش ائتلاف سازی برای محدود كردن موقعیت ایران در امنیت جهانی را مورد توجه قرار داد. اگر آمریكا بتواند، الگوی ائتلاف منطقه ای و بین المللی را تداوم بخشد، در آن شرایط موج های جدیدی از تهدید و فشار امنیتی علیه ایران ایجاد خواهد شد و باید ایران تلاش كند تا چنین ائتلافی شكل نگیرد.

دقت در اظهارنظرهای دیپلماتیكی و مواضع می تواند در شكست موج جدید تهدید غرب و ایجاد ائتلاف منطقه ای علیه ایران مؤثر باشد.

۳) چگونگی مقابله با عملیات روانی آمریكا علیه ایران

آنچه كه بیان گردید نشانه آن است كه فشارهای امنیتی آمریكا در مرحله جدید نیز تداوم یافته است. به عبارت دیگر آمریكایی ها از طریق «الگوی فشار مستقیم» (تهدید ایران به حداكثرسازی محدودیت ها)، «الگوی فشار امنیتی» (افزایش نیروهای نظامی آمریكا در عراق) و همچنین از «الگوی ترغیب مرحله ای» (اعلام آمادگی برای مذاكره با ایران) بهره گرفته اند كه رفتار آمریكا در قالب به كارگیری الگوهای تركیبی (بهره گیری از ۳ الگوی یادشده به صورت همزمان) بوده و در نتیجه آن از روش های دیپلماتیك، نظامی و تبلیغاتی بهره گرفته است.

برای خنثی سازی چنین فرآیندی می توان از الگوها و روش های متنوع و فراگیری استفاده نمود. بهره گیری از الگوهای امنیتی و دیپلماتیك صرفاً در شرایطی از مطلوبیت لازم برخوردار است كه امكان فعال سازی روش های تبلیغاتی برای خنثی سازی تاكتیك بازگشتی در عملیات روانی فراهم شود. تحقق این امر از طریق روش های زیر امكانپذیر است.

الف) خبرگزاری رویترز در گفت و گوهای ایران و آمریكا در مسأله عراق، مدعی شده بود كه ایران نهایتاً از مواضع خود عدول كرده و رویكرد مذاكره با آمریكا را در پیش گرفته است و این گفت و گوها را سرآغاز مذاكرات ایران و آمریكا در موضوعات دیگر معرفی كرده بود. با توجه به جنگ روانی انگلیس در این رابطه، نقد چنین مواردی ضروری به نظر می رسد.

ب) اختلافات آمریكا با فرانسه در مورد مسائل هسته ای ایران مورد پیگیری جدی قرار گیرد.

ج) زمینه برای حداكثرسازی دیپلماسی ایران با اتحادیه اروپا ایجاد شود.

د) رایزنی با كشورهای منطقه ای به ویژه غیرمتعهدها در آژانس فراهم شود.

و) در ارتباط با مذاكرات جدید لاریجانی - سولانا و در صورت تصویب قطعنامه سوم، ممكن است این گونه القا شود كه غرب موفق شد با فرسایشی كردن مذاكرات زمینه های لازم برای صدور قطعنامه و جلوگیری از ابتكار عمل ایران را فراهم آورد و بدین وسیله نظام را در برابر افكار عمومی به انفعال بكشاند و لذا باید از هم اكنون راه های برون رفت از چنین فضای تبلیغاتی و عملیات روانی پیش بینی گردد.

صفری: اغراض سیاسی، تهدید كننده ثبات جهانی است

مهدی صفری معاون وزیر امور خارجه ایران در امور آسیا و اقیانوسیه و مشترك المنافع، از وجود اغراض سیاسی در نحوه برخورد برخی كشورها با مسائل جهانی به عنوان آفت ها و عوامل تهدیدكننده ثبات جهانی یاد كرد.

به گزارش ایرنا،صفری كه برای شركت در شانزدهمین نشست كمیته مشورتی سیاسی ایران و ژاپن به این كشور سفر كرده بود ، دیروز در دیدار با جمعی از اندیشمندان، صاحبنظران سیاسی و رؤسای مراكز مطالعاتی ژاپن بر لزوم مقابله با این گونه ناهنجاری ها در سطح منطقه و جهان تأكید كرد. وی همچنین از وجود استانداردهای دوگانه در میان برخی كشورهای جهان در برخورد با كشورهای مختلف انتقاد كرد.

صفری ضمن ارائه توضیحاتی پیرامون برنامه صلح آمیز هسته ای ایران، اهداف و الزامات رویكرد كشورمان در بهره گیری صلح آمیز از انرژی هسته ای را برای حاضران تشریح كرد. معاون وزیر امور خارجه ایران با اشاره به حقوق شناخته شده تمامی كشورهای عضو پیمان منع گسترش سلاح هسته ای (T.P.N) در بهره برداری صلح آمیز از انرژی هسته ای، بر لزوم به رسمیت شناخته شدن حقوق ایران از سوی جامعه بین المللی تأكید كرد.


واكاوي جنگ رواني دشمن عليه تفكر اسلامي قيل و قال براي ماندن

كارشناسان آمريكايي به تازگي در گزارشي اعلام كرده اند كه بعد از حوادث يازدهم سپتامبر و با وجود تبليغات منفي عليه مسلمانان، تشرف تعداد زيادي از آمريكايي ها به خصوص سياه پوستان اين كشور به دين اسلام را شاهدند. آنان تاكيد مي كنند كه اسلام به تأثيرگذارترين دين در آمريكا و به طور كلي غرب مبدل شده است.

    «لورانس ماميا» استاد اديان دانشكده «واسار» آمريكا اسلام را يكي از اديان تأثيرگذار در آمريكا مي داند و مي گويد: «گرايش به اسلام به سرعت در بين شهروندان آمريكايي رشد كرده است، به گونه اي كه در حال حاضر بيش از دو ميليون سياهپوست مسلمان در آمريكا زندگي مي كنند.»

    خبرگزاري رويترز نيز به نقل از «امينه مك كلود» استاد تحقيقات مذهبي دانشگاه «دي پاول» شيكاگو اعتراف مي كند كه امكاناتي كه براي مسلمانان سياهپوست در آمريكا وجود دارد بسيار كمتر و محدودتر از امكانات مسلمانان سفيدپوست است.

    وي همچنين با بيان اينكه آمار جرم و اعتياد در ميان تازه مسلمانان ناچيز است مي گويد: «علت اصلي اين امر آموزه هاي الهي دين اسلام درباره رعايت اصول و موازين انسانيت و كمك به مظلومين و محرومين است.»

    نتايج نظرسنجي هاي متعددي كه در اروپا انجام شده است، نشان مي دهد كه موج اسلام خواهي در اين قاره رو به افزايش است.

    «گراس داويس» استاد جامعه شناسي مذاهب در دانشگاه انگليس در تحليلي درباره اسلام گرايي در جهان مي گويد: «رشد اسلام در اروپا اين ادعا را كه مذهب امري كاملا شخصي است و بايد از دنياي سياست كنار گذاشته شود زير سؤال مي برد، تحولات ناشي از رشد اسلام با زير سؤال بردن اين انديشه كه دين بايد از صحنه سياست خارج شود، بي شك تغيير در بافت مذهبي اروپا را به دنبال خواهد داشت.»

    به طور كلي مي توان نوشت غربي ها اذعان دارند كه تبليغات دشمنان عليه اسلام و مسلمين نتيجه عكس داشته، به گونه اي كه گسترش و دايره نفوذ اسلام خواهي در اروپا و آمريكا در سال هاي اخير بيش از هر زمان ديگري نمايان شده است.

    نقش رسانه ها در افكار عمومي

    برخي نظريه پردازان ارتباطات معتقدند كه امروز جهان در دست كسي است كه رسانه ها را در اختيار دارد. چرا كه با رسانه مي توان جامعه را جهت داد، مشتريان را وادار به خريد كرد و سياست ها و استراتژي هاي بلند مدت خود را به راحتي جامه عمل پوشاند. اما در زمان كنوني بايد اذعان داشت كه متأسفانه بيشتر رسانه هاي مهم و اثرگذار جهان در اختيار آمريكا، اسرائيل و ساير دشمنان دنياي اسلام است.

    موضوع كنترل رسانه هاي مهم جهان توسط دنياي استكباري غرب را با دكتر محمدحسن قديري ابيانه سفير جديد ايران در مكزيك در ميان مي گذارم. وي در پاسخ مي گويد: «غربي ها ابرقدرت رسانه اي اند، يعني از نظر تجهيزات رسانه اي و دسترسي به افكار عمومي و راهكارهاي تحريف، در جهان شناخته شده هستند. انقلاب اسلامي ايران از نظر دارابودن اين گونه تجهيزات محدود است اما در محتواي پيام و نوع نفوذ و تأثيرگذاري يك ابرقدرت محسوب مي شود كه اين موضوع را دشمنان با صراحت اعتراف كرده اند، به بيان ديگر امروز گسترش نفوذ جمهوري اسلامي در جهان اسلام حتي در كشورهايي كه دست نشاندگان غربي حاكم هستند به خوبي مشهود است.»

    وي در ادامه سخنانش مي گويد: «با توجه به اينكه دشمنان ابزارهايي مثل رسانه ها را در اختيار داشته و دارند اما نه تنها نتوانستند افكار عمومي جهان اسلام را به نفع خود تغيير دهند بلكه تيرهاي زهرآگيني كه به سمت اسلام و جمهوري اسلامي شليك كردند كمانه كرد و به خود آنها بازگشت و در بسياري مواقع توطئه هاي آنها به خودشان برگشت و نتيجه اي برخلاف ميلشان داشت.»

    وي مي گويد: «با پيروزي انقلاب اسلامي در ايران دشمنان در رسانه هاي كشورهاي اسلامي اين انقلاب را شيعي و افراطي و به نحوي تحريف شده عرضه مي كردند، اما نتيجه اين تبليغات غيرواقع، آن شد كه مسلمانان ديگر كشورها نگران از اين گونه تفكر به فكر تحقق و حاكميت اسلام از نگاه خود در كشورشان برآمدند تا مطابق با باور خويش يك الگوي اسلامي ارايه دهند، بنابراين آنها ناخواسته با تبليغ عليه تشيع ميل به حاكميت اسلام را در كشورهاي اسلامي برانگيختند بدون اينكه چنين قصدي داشته باشند و طبيعتا با گذشت زمان در مقابل اين خواسته هم ايستادند و همان اتهاماتي كه نثار شيعه مي كردند اين بار نثار برادران اهل سنت كردند.»

    به اعتقاد اين كارشناس مسايل سياسي، انقلاب اسلامي در ايران نه تنها موجب رونق و تعميق باور دين مداري در جهان اسلام شد بلكه موجب بيداري نهضت هاي ديني در مقابل سكولاريسم شده است.

    تفرقه افكني براي مقابله با اسلام گرايي

    «فرانسوا بودگارت» كارشناس فرانسوي جنبش هاي اسلامي معاصر هفته گذشته در تهران در يك نشست تخصصي تحت عنوان «جنبش هاي اسلامي معاصر در خاورميانه و استراتژي غرب در قبال آنها» شركت كرد.

    وي معتقد است: «آمريكا نمي تواند نزديك شدن شيعيان و سني ها را تحمل كند و تشديد اختلافات شيعيان و سني ها باعث گسترش راديكاليسم در همه دنيا خواهدشد.»

    وي بر اين باور است كه سران كشورهاي عربي و آمريكا نمي توانند محبوبيت سيدحسن نصرالله را ببينند و از همين رو شيعه بودن او را بزرگ كرده تا با تفرقه افكني ميان شيعه و سني به اهداف خود برسند.


    مروري بر شيوه هاي جنگ رواني عليه جهان اسلام

    «سعدالله زارعي» كارشناس و تحليل گر مسايل سياسي در پاسخ به سؤالاتم مي گويد: «امروز جنگ رواني كه توسط غرب و جريانات پيدا و پنهان وابسته به آن عليه جهان اسلام دنبال مي شود به شيوه هاي مختلف مانند حمله به اصل مفاهيم اسلامي حمله به مقوله مهدويت و حمله به نمادهاي برجسته اسلام صورت مي گيرد.»

    وي در تشريح اشكال مختلف حمله تبليغي غرب به جهان اسلام مي گويد: «در وهله اول غرب اصل مفاهيم اسلامي و آموزه هاي ديني را زير سؤال مي برد و به تحريف آنها مي پردازد و تعاريف نادرستي درباره موضوعات مختلف مفاهيم اسلامي ارايه مي دهد. هجوم ديگر غرب به موضوع مهدويت است كه اين امر به اشكال مختلف صورت مي گيرد، يعني از يك طرف اصل مهدويت را مردود مي دانند و از طرف ديگر به راه اندازي جريانات منحرفي به نام مهدويت اقدام مي كنند و به شيوه هاي مختلف آن را ساخته و سپس آن جريان را شكست مي دهند تا چنين وانمود كنند كه مهدويت شكست خورد. ما نمونه بارز اين موضوع را در تشكيل جريان منحرفي تحت عنوان جندالسماء- سربازان آسمان- در عراق يا نمونه هاي ديگر آن در داخل كشور را شاهد بوده ايم.»

    زارعي در تحليل سومين ترفند دشمن در ايجاد جنگ رواني عليه مسلمانان مي گويد: «از ديگر ترفندهاي غرب اين است كه به نمادهاي برجسته اسلامي حمله و اهانت ها را به شيوه هاي مختلف تكرار مي كنند. نمونه بارز آن تبليغ عليه ساحت مقدس پيامبر اسلام(ص) در 12 كشور اروپايي، چاپ كاريكاتور موهن يا سخنان تحريك آميز پاپ عليه پيامبر اعظم(ص) است.»

    اين تحليل گر مسايل سياسي مي گويد: «يكي از ترفندهاي آنها در سال هاي اخير اين بوده كه اسلام و مسلمانان را مترادف با خشونت طلبي معرفي كرده و در رسانه هاي خود چنين وانمود مي كنند كه مسلمانان طرفدار خشونت هستند، اما در يك سال اخير اين ترفند را كنار گذاشته و مستقيماً ساحت مقدس پيامبر اسلام(ص) و قرآن كريم را مورد هجمه قرار مي دهند و سپس از طريق رسانه هاي ارتباط جمعي به منفي بافي عليه اسلام و مسلمين و ارايه چهره اي خشن از مسلمانان مي پردازند.»

    نريمان جامه شوراني، معاونت سياسي بسيج دانشجويي كل كشور نيز به رفتار برخي از كشورهاي اسلامي اشاره مي كند و مي گويد: «متأسفانه بسياري از سران كشورهاي اسلامي براي حفظ حكومت و موقعيت خود در برابر موج ضداسلامي غرب يا تسليم شده اند يا همراه با غرب شده اند كه در اين ميان بيداري مسلمانان در سراسر جهان و ايستادگي آنها در برابر تبليغات غيرواقع از اسلام به خوبي مي تواند هر ترفند و توطئه اي را خنثي سازد.»

    وي معتقد است كه شكست هاي پي درپي غرب در برابر جهان اسلام سبب شده تا دشمن با برنامه هاي جديدتري در مقابله با جهان اسلام وارد ميدان شود.

    يك كارشناس مسايل سياسي مي گويد: «دنياي غرب و عوامل وابسته به آن امروز به اين نتيجه رسيده اند كه موفق ترين وسيله اي كه مي توانند به كمك آن ذهن مردم جهان را نسبت به خود تغيير دهند سيطره و نفوذ بر رسانه هاي خبري جهان است، و دنياي اسلام بايد در مقابل اين تبليغات به خوبي ايستادگي كند.»

    فراخوان براي آموزش هاي ديني

    مدير اجرايي شوراي روابط اسلامي آمريكا در گردهمايي در كانادا مسلمانان را به آموزش ارزش هاي اسلامي به غير مسلمانان در سراسر جهان فراخوانده است.

    «نيها داواد» مديراجرايي و يكي از بنيان گذاران شوراي روابط اسلامي آمريكا طي سخناني در گردهمايي هفته گذشته در مركز اسلامي شهر ديترويت گفته است: «مسلمانان بايد براي نشان دادن زيبايي هاي اسلام به افراد غيرمسلمان تلاش كنند.»

    وي با اشاره به اين كه مسلمانان آمريكايي از فرصت مناسبي براي گسترش اسلام در جهان برخوردارند، مي گويد: «مسلماني در آمريكا زيبا، منحصر به فرد و نويدبخش، و در عين حال خطرناك و چالش برانگيز است؛ بسياري از افراد در آمريكا و مناطق ديگر جهان اطلاعات كم و غلطي درباره اسلام دارند و در عين حال تمامي آنها مشتاق به دست آوردن اطلاعاتي در مورد اسلام و درك زيبايي هاي آن هستند.»

    وي همچنين در مورد مشكلات پيش روي جهان اسلام در عصر حاضر با اشاره به مشكلات مسلمانان در صدر اسلام مي گويد: «مشكلات مسلمانان در آن زمان بسيار بيشتر از مشكلات مسلمانان در عصر حاضر بود، زيرا در آن زمان مسلمانان جمعيت زيادي نداشتند و به همين دليل براي گسترش دين خود با مشكلات زيادي مواجه بودند، اما امروزه به علت افزايش تعداد مسلمانان در جهان در مورد گسترش اسلام با مشكلات كمتري مواجه اند.»

 

منابع :

 

روزنامه رسالت

روزنامه ايران

خبرگزاري مهر www.mehrnews.com/fa/newspnit.aspx

تحليلي از مرکز مطالعات النخبه? مصر، www.aftabnews.ir/vdcftvdw??dmv

منبع:سايت بصيرت        

 

 

خبرگزاري فارس

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 07 آذر 1393 ساعت: 21:24 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

دلایل ضرورت حکو مـت برای بشر

بازديد: 149

تحقیق رایگان

دلایل ضرورت حکو مـت برای بشر
دلایل نیاز بشر به حکومت از دیدگاه عقل :
برای اثبات نیاز بشر به حکومت بیان دو مقدمه ضروری است :
نخست اینکه اجتماعی زیستن آدمی مورد اتفاق تمامی دانشمندان می باشد. تاریخ زندگی بشر نیز گویای این واقعیت است که وی به صورت جمعی می زیسته است. طریقه زندگی انسانها با حیوانات فرق می کند بیشتر حیوانات به صورت فردی زندگی کرده و احتاجاتشان را خودشان فراهم می کنند. اما خداوند انسانها را بگونه ای آفریده است که :
۱) نیازهای متفاوتی دارند.
۲) دارای استعدادهای مختلفی هستند که بدین وسیله نیازهای گوناگون یکدیگر را بر طرف می سازند.
۳) کمال آنان در گرو شکوفایی استعدادها و تامین نیازهای آنان است.
۴) این نیازها تنها در اجتماع بر آورده می شود استعداد ها نیز در میان جمع و با فعالیتهای جمعی و موقعیت  های مناسبی که جامعه در اختیار فرد قرار می دهد شکوفا می شود.
ویژگیهای فوق نشانگر این است که انسان اجتماعی آفریده شده است و به اجتماع و زندگی اجتماعی نیازمند است .
از سوی دیگر انسان دارای غریزه حب ذات و خود دوستی است و همواره در صدد جلب منفعت و دفع ضرر از خود می باشد. هر کس می خواهد بر دیگران تفوق و بر تری پیدا کند و آنها را به استخدام خود در آورد . اینجاست که در زندگی اجتماعی تضاد منافع و اصطکاک و در نتیجه هرج و مرج - اختلاف - بی نظمی و بی ثباتی اجتماعی به وجود می آید و این اختلاف و هرج و مرج - انسانیت - بقا نسل و زندگی اجتماعی انسان را به خطر می اندازد.
بنابراین هر عقل سلیم و هر فطرت پاکی حکم می کند که برای جلو گیری از هرج و مرج - درگیری - حفظ نظام اجتماعی و وصول به هدفهای والای انسانی جوامع گوناگون بشری نیاز مند دو اصل زیر هستند :
۱)قوانینی که حدود و وظایف و تکالیف عموم را معین کرده پاسخگوی نیازهای مادی و معنوی انسان باشد.
۲)رهبر و نظام حکومتی که اجرای قانون و هدایت عموم مردم را عهده دار شود و در میان آنها قضاوت کند.
بر کسی پوشیده نیست که مجموعه قانون به تنهایی برای اصلاح جامعه کفایت نمی کند و برای اینکه قانون مایه اصلاح جامعه و سعادت بشر بشودبه قوه اجرائیه ( حکومت ) و مجری ( حاکم ) احتیاج دارد به همین جهت خداوند در کنار تشریع قوانین یک حکومت و دستگاه اجرایی به وسیله پیامبر ص ایجاد کرد. ( ولایت فقیه حضرت امام خمینی ره ص
۲۳ تلخیص )
 قران کریم بر این حکم عقل مهر صحت زده و در تایید آن می فرماید : « کان الناس امه واحده فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه ... » ( بقره :۲۱۳) مردم گروهی یگانه بودند پس خداوند پیامبران را فرستاد که نیکو کاران را بشارت دهند و بدان را بترسانند و با ایشان کتاب را به راستی فرستاد تا در باره آنچه مردم اختلاف کردند .
ضرورت حکومت از دیدگاه امامان معصوم :
امامان معصوم ع وجود حاکمی را که رهبری اجتماع را به عهده گیرد و جامعه را از هرج و مرج و اختلالهای مضر به حیات اجتماعی نجات دهد یک امر لازم و طبیعی می دانندو بر ضرورت حکومت در جامعه اگر چه حکومت ایده آل اسلامی هم نباشد تاکید کرده اند.
حضرت علی ع می فرماید : و انه لا بد للناس من امیر بر او فاجر... ( نهج البلاغه خطبه
۴۰ ص ۱۲۵و۱۲۶) وجود حاکم و زمامدار برای مردم ضروری است چه حاکم نیکو کار و چه بد کار ...
روش پیشوایان دین در تشکیل حکومت :
پیامبر گرامی ص پس از ابلاغ رسالت خویش به منظور اجرای قوانین و دستورات نجات بخش الهی حکومت تاسیس کرد و خود در راس حکومت زمام امور جامعه اسلامی را به دست گرفت . سپس اقدامات اساسی و حیاتی حکومتی را به اجرا گذاشت از جمله : به مناطق مختلف اسلامی حاکم اعزام و قضات را برای داوری نصب نمود سفرایی به نزد روسای قبایل و پادشاهان گسیل داشت و به جمع آوری مالیات و سر و سامان دادن به وضع اقتصادی پرداخت. ( ولایت فقیه حضرت امام خمینی ره ص
۲۵)
بعد از اتمام دوران رسالت ختمی مرتبت ائمه معصومین ع نیز هر کدام به نوبه خود و شیوه متناسب با زمان خودشان بی وقفه برای ایجاد حکومت در جامعه تلاش کردند که بعنوان نمونه به دوران حکومت حضرت علی ع و امام مجتبی ع می توان اشاره کرد. البته بیشتر آنان به دلیل عدم آگاهی سیاسی مردم و نیز سلطه دشمنان موفق به تشکیل حکومت نشدند.
انواع حکومت :
در جهان بینی اسلامی که بر پایه دین و ایمان به خدای یگانه استوار است رژیم های سیاسی در یک تقسیم کلی به « حکومت الهی » و « حکومتهای غیر الهی ( طاغوتی ) » تقسیم می شوند.
این تقسیم بندی در قران با تعبیر به « ولایت الله » و « ولایت طاغوت » آمده است .( بقره :
۲۵۷ ) حکومت الهی یعنی حکومتی که بر اساس احکام و قوانین الهی و نیازهای فطری انسان اداره و حاکم آن نیز با معیارهای الهی انتخاب می شود.
حکومت و ولایت طاغوتی و غیر الهی یعنی هر حکومتی که با معیارهای الهی همخوانی ندارد و حق حاکمیت و حاکم را زر و زور ( در رژیم های استبدادی ) و تبلیغات مسموم ( در مدعیان دموکراسی ) تعیین می کند و قوانین آن بر اساس خواست اکثریت مردم تدوین می شود. ( تحقیقی پیرامون ولایت فقیه حبیب الله طاهری ص
۱۶ )
انواع رژیمهای سیاسی موجود در جهان را می توان از دو زاویه مورد بر رسی قرار داد : میزان مشارکت مردم و شکل و ساختار حکومت.
انواع حکومتها برطبق میزان مشارکت مردم :
یکی از ملاکهای طبقه بندی انواع حکومت میزان مشارکت مردم در آن است که بر این اساس رژیم های سیاسی را می توان به سه دسته استبدادی - دموکراسی و مختلط تقسیم کرد.
الف ) رژیمهای استبدادی :
حکومت استبدادی حکومتی است که فرد به تنهایی زمام امور جامعه را به دست گیرد و بدون هیچ گونه قانون و قاعده ای هر چه را بخواهد انجام دهد. ( روح القوانین منتسکیو ترجمه علی اکبر مهتدی ص
۲۱) این حکومت دارای ویژگیهای زیر است:
  (1) نامحدود بودن قدرت حاکم : در این حکومت حدود سنتی یا قانون برای میزان قدرت دولت وجود ندارد. حاکم خود هم قوه مقننه- هم مجریه و هم قضائیه است. نظر و خواست او قانون است که با واسطه یا بدون واسطه بر مردم تحمیل می شود . زور و سرنیزه هم قوه مجریه است. مردم همانند برده ناگزیر از اطاعت او هستند . وی خود سرانه مجازات متخلفان را معیین و آنها را به مجازات دلخواه می رساند.
(
۲) مبتنی بودن بر یک نظام اجتماعی استکباری و استثماری : در این نوع حکومت حاکم و زمامدار به وسیله مردم انتخاب نمی شودبلکه از راههای فتح - کودتا - ارث و یا تعیین جانشین به قدرت می رسد. ( رژیمهای سیاسی موریس دوورژه ترجمه ناصر صدر الحفاظی ص۱۶و۱۷ )
حکومت با شیوه استبدادی از دیر زمان در اکثر کشورها حاکم بوده و در طول تاریخ دستخوش تغییر و تحولاتی گردیده است. در قرن بیستم نوع جدیدی از استبداد تحت عنوان به وجود آمد . واژه « توتالیتر » بر گرفته از « توتوس » به معناي فراگير و جامع « توتالیتاریسم » است. ( فرهنگ علوم سیاسی غلامرضا بابائی و دکتر بهمن آقایی ص
۱۹۷ ) و در اصطلاح سیاسی به آن دسته از رژیم ها اطلاق می شود که دارای این ویژگی باشند:
۱) نظارت دولت بر کلیه فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی.
۲) انحصار قدرت سیاسی در دست یک حزب ( حزب حاکم ).
۳) حذف کلیه اشکال نظارت دمو کراتیک جامعه .
۴) توسل به ترور برای سرکوب هر نوع مخالفت.
۵) وجود یک فرد در راس حزب و دولت.
۶) تلاش برای شکل دادن جامعه بر اساس ایدئولوژی حزبی و تجهیز همه قوای جامعه در راه هدفهای حزب و دولت و از میان بردن استقلال فردی . ( همان )
ب ) رژیمهای دمو کراتیک :

دمو کراسی از نوع حکومتی است که به موجب آن اکثریت مردم کنترل سیاسی جامعه را در دست داشته باشند و در راس آن فرمانروایی که از جانب مردم انتخاب شده قرار گیرداعم از اینکه مردم او را بطور مستقیم انتخاب کرده باشند یا منتخب نمایندگان مردم باشد.
گفتنی است که متاسفانه حکومت دمو کراسی به طور کامل در هیچ جامعه ای به تحقق نرسیده است . و یا اینکه بیشتر حکومتهای دنیای امروز به ویژه حکومتهای غربی ادعای دموکراسی دارنداما عملکرد آنها نشا می دهد که دموکراسی فقط در ظاهر وجود دارد و مردم هر چند در ظاهر آزاد هستند و حق رای و انتخاب نمایندگان خود را دارند ولی در واقع چنین نیست بلکه حکومتها در موقع انتخابات با تبلیغات وسیع و دقیق ( گذشته از حزب بازی و مرام سازی عده ای جاه طلب با عناوین فریبنده و یا تبلیغات گمراه کننده که در این راه از هر وسیله ای حتی از خوانندگان - نوازندگان- و زنان رقاصه استفاده می کنند ) آنچنان جوی به وجود می آورند که مجال فکر کردن را از مردم می گیرند و مردم را به سمت و سویی که خود می خواهند هدایت می کنند.
اصول اساسی که مبانی دمو کراسی را تشکیل می دهند عبارتند از :
۱ پیروی از عقل و منطق : به این معنی که بشر بیشتر از عقل و منطق پیروی می کند . بنابراین تصمیمات و سیاستی که در یک حکومت دمو کراتیک اتخاذ می شود توام با تفکر و احساس مسئوولیت خواهد بود.
۲) پیروی بشر از اخلاق : بشر موجودی است نوع دوست و برای حقوق دیگران احترام قائل است و توانایی دارد که بین نیازهای جامعه و هوس های تعادل به وجود آورد .
۳) برابری : سومین اصل دمو کراسی برابری افراد بشر است و این برابری نه تنها شامل حق رای می گردد بلکه شامل حقوق مدنی ( مانند تهیه منزل- آموزش و پرورش و بهداشت ) و منافع فردی نیز می شود.
۴) توانایی بشر برای نیل به پیشرفت : طبق این اصل امکان ترقی بشر به وسیله خود او و بدون هیچ گونه راهنمایی و هدایتی امکان پذیر است و توانایی دارد سطوح مادی - فکری و معنوی خویش را سامان بخشد.
۵) آزادی : از دیگر اصول دمو کراسی آزادی افراد و گروه هاست. منظور از واژه آزادی در اینجا آزادی به معنای غربی آن است. آزادی در غرب به معنای بی بند و باری و در بینش دمو کراسی بیشتر به معنای آزادی فردی است . از نظر سیاسی نیز کسانی که دارای نظر و عقیده ای موافق با قدرتمندان حاکم باشند افکارشان در سطح وسیعی در جامعه منشر می شود ولی افرادی که با صاحبان زر و زور نا سازگاری داشته باشند هر چند به ظاهر در اظهار عقیده آزادند ولی صدایشان به گوش کسی نمی رسد. ( دانش اجتماعی احمد حامد مقدم چاپ آموزش و پرورش ص ۴۶)
از جمله ای حکومتها حکومت مشروطه سلطنتی است که نمایندگان مجلس آن توسط مردم انتخاب می شوند. ولی رئیس حکومت از راه استبدادی قدرت را به دست می گیرد.
الف ) حکومتهای سلطنتی :
این واژه به رژیمهایی اطلاق می شود که در آن یک تن به عنوان پادشاه یا ملکه که بر اساس توارث یا انتخابات یا عادات و رسوم کشور به پادشاهی رسیده حکومت می کند . ( فرهنگ علوم سیاسی ص
۳۷۶) این حکومت به دو دسته تقسیم می شود : سلطنت مطلقه و سلطنت مشروطه . در سلطنت مطلقه سلطان حاکمیت مطلق و تام دارد و با استفاده از آن مستبدانه و بی محاباو بنا به رای خویش حکمرانی می کند . جانشینی شاه موروثی است. نمونه بارز این نوع حکومت رژیم حاکم بر عربستان سعودی است. ( ترمینولوژی حقوقی دکتر محمد جعفر جعفری ص۳۶۱) در سلطنت مشروطه بخشی از قدرت در اختیار پادشاه و بخشی در اختیار مجمع عمومی ملت و یا در اختیار طبقات ممتاز یا در دست مجالس مقننه است. ( فرهنگ علوم سیاسی ص۳۷۶)
ب) حکومتهای جمهوری :
رژیم جمهوری به لحاظ اعمال حاکمیت ملی در انتخابات مسوولان به سه نوع تقسیم می شود:
۱) جمهوریهایی که فقط نمایندگان قوه مقننه توسط مردم انتخاب می شوند و رئیس جمهور از طرف مجلس تعیین می گردد مانند جمهوری چهارم فرانسه که رئیس جمهور بر اساس آن در جلسه مشترک مجلس انتخاب می شد.
۲) جمهوری هایی که ملت علاوه بر انتخابات اعضای مجلس مقننه رئیس جمهور را نیز انتخاب می کنند مانند جمهوری اسلامی ایران و نیز امریکا .
۳) جمهوری هایی که ملت علاوه بر نمایندگان مجلس و رئیس جمهور اعضای دیوان عالی را که مسوولیت قوه قضائیه را دارند انتخاب می کنند مانند جمهوری مکزیک. ( فقه سیاسی عمید زنجانی ج۱ ص۱۰۴)
حکومتهای جمهوری موجود جهان به دو دسته عمده تقسیم می شوند :
الف ) جمهوریهای دموکراتیک غربی : ریشه های تاریخی این جمهوریها به انقلابهای قرن هیجدهم و نوزدهم می رسد. سنن دموکراسی در این نوع حکومتها ملحوظ است و زمامدار از طریق انتخابات عمومی بر گزیده می شوددر این نوع حکومت نقش احزاب و پارلمان چشمگیر است. ( فرهنگ علوم سیاسی ص۲۰۵) از کشورهای عمده ای که دارای این رژیم سیاسی هستند می توان فرانسه - ایتالیاو آلمان را نام برد.
ب) جمهوری های دموکراتیک کمونیستی ( توده ای ) : این نوع جمهوری پس از حرکتهای کمونیستی در اروپای شرقی و آسیا به وجود آمد که جمهوری « پرولتاریا » ( طبقه کارگر ) خوانده می شود.

کدام یک از این حکومتها را بپذیریم ؟
حکومتهایی که نام بردیم دارای نقاط ضعف و نارسایی های فراوانی می باشند که هرگز از عهده انجام این خواسته ها و وظیفه ها بر نیامده و نمی توانند بر آیند .
مهم ترین و عمده ترین نقاط ضعف مشترک این حکومتها عبارتند از :
۱) بی توجهی به جنبه های معنوی انسان :
در حکومتهای ذکر شده به جنبه های معنوی اصلا توجه نشده است در این حکومتها به انسان از این جهت که انسان است توجه نشده حتی در این حکومتهای کمونیستی انسان فقط از جنبه های اقتصادی مورد توجه قرار گرفته و در رژیمهای غربی انسان بعنوان یک وسیله خدماتی یا کالا برای استفاده در جهت مطامع دنیوی و لذت و شهوت و آزادیهای بی قید و بند نگاه می شود. این حکومتها اگر چه به پیشرفتهای علمی و صنعتی نایل آمده اند ولی در نتیجه عدم توجه به جنبه های معنوی آتش حرص و جاه طلبی در آنان شعله ور شده و این پیشرفت ها به ابزاری برای رسیدن به اهداف استکباری تبدیل شده اند.
۲) شعله ور ساختن آتش جنگ ها :
تلفات ناشی از جنگهای خانمانسوز و اختراع بمب های آتشزا که هر روز زندگی و حیات انسان را مورد تهدید جدی قرار می دهدبر کسی پوشیده نیست آتش جنگ جهانی اول و دوم که جز بر محور اغراض مادی دور نمی زد به دست همین حکومتها شعله ور گردید:
جنگ جهانی اول : ده میلیون کشته - ۲۲میلیون ناقص - ۵میلیون مفقود و ۳۰ میلیون نفر زخمی بر جا گذاشت . ( جمهوری اسلامی حسین نوری ص ۱۰۶) در زمان کنونی نیز هر زمان منافع مادی مدعیان دموکراسی به ویژه آمریکای جهانخوار اقتضا کند به کشوری حمله می کنند بدون اینکه دلیل قانع کننده ای داشته باشند ( مانند حمله به عراق و افغانستان و ... ) و لکن آنجا که منافعی نداشته باشند اگر جان هزاران انسان هم در خطر باشد سکوت خواهند کرد . ( مانند فلسطین و لبنان )

۳) سوء استفاده از قدرت :

از دیگر نقاط ضعف این حکومتها سوء استفاده از قدرت نظامی و اقتصادی برای نیل به اهداف پلید و زور مدارانه است. این نوع حکومتها ملت های ضعیف را زیر زنجیر استعمار فکری - اقتصادی و سیاسی می کشند و منابع و ثروت آنها را به یغما برده نظریات خود را به آنها تحمیل می کنند.

۴) شیوع فساد و فحشا :

از دیگر نقاط ضعف این حکومتها شیوع روز افزون فساد - فحشا و بی بند و باری های فراوان از جمله : سقط جنین - هم جنس بازی - روابط نا مشروع- امراض خانمانسوز مقاربتی - مشروبات الکلی و ... تحت عنوان آزادی است. ( تلخیص از جمهوری اسلامی حسین نوری ص۱۰۸)

از آنچه بیان شد به خوبی روشن می شود که هیچ یک از حکومتهای ذکر شده سعادت بشری را تامین نمی کنند و موجبات تکامل واقعی انسان را فراهم نمی آورند بلکه روز بروز انسانها را به انحطاط و تباهی می کشند. از این رو نمی توانند حکومت ایده آل انسانی باشند.

حکومت الهی :

حکومت الهی یا اسلامی از لحاظ مبنا هدف و شکل حکومت از سایر حکومتها متمایز است و دارای ویژگیهای خاص خود می باشد.

حکومت اسلامی : با هیچ یک از حکومتهای یاد شده ( در بحث قبل ) قابل تطبیق نیست بلکه نوع چهارمی از حکومت است که بر مبنای حکومت خدا بر مردم است نه حکومت فرد بر مردم یا اقلیت بر اکثریت یا مردم بر مردم . پیامبر ص هم تنها مجری و مبین احکام الهی و نماینده ای از طرف خدا بر مردم است. ( تحقیقی پیرامون ولایت فقیه حبیب الله طاهری ص۱۶ )

تفاوتهای اساسی بین حکومتهای غیر الهی و حکومت اسلامی :

میان حکومتهای غیر الهی و حکومت اسلامی تفاوتهای اساسی وجود دارد که به دو تفاوت عمده اشاره می شود:

۱) در حکومت اسلامی حاکم اصلی بر مردم خداست و حاکمیت مطلق از آن خداست . قران کریم می فرماید: ولله ملک السموات و الارض و ما بینهما یخلق ما یشاء و الله علی کل شیء قدیر ( مائده : ۱۷) حکومت آسمانها و زمین و آنچه میان آن دو قرار دارد از آن خداست هر چه بخواهد می آفریند و او بر هر چیز تواناست.
در حکومت اسلامی احدی از انسانها بر دیگری ولایت ندارد مگر خداوند به کسی ( مانند انبیا و اوصیا و فقها ) چنین ولایتی داده باشد. ولی در حکومتهای طاغوتی حق حاکمیت را زر و زور ( در رژیمهای استبدادی ) و تبلیغات مسموم ( بعنوان نمونه می توان از ریاست جمهوری ریگان در چند دوره قبل در امریکا نام برد که او هنر پیشه ای بیش نبود اما توانست بر اثر تبلیغات مسموم و ... آرا مردم را به دست آورد .) در مدعیان دموکراسی تعیین می کند.
۲) در حکومتهای دموکراتیک که ظاهرا در بین حکومتهای غیر الهی از بهترین حکومتها محسوب می شود جعل و وضع قانون بر اساس خواست مردم صورت می گیرد و لذا چه بسا مسائل زیان آوری ( نظیر تهیه و توزیع و نوشیدن شراب - هم جنس بازی و ... ) که زیان آن هم به جامعه و هم به فرد می رسد مجاز شمرده می شود . ولی در حکومت الهی قوانین بر اساس شناخت دقیق از انسان و نیازهای فطری او وضع می شود لذا ممکن است چیزی بر خلاف میل مردم ممنوع گردد . ( تحقیقی پیرامون ولایت فقیه ص ۱۶)
نتایج اجتماعی حاکمیت خدا بر مردم ( اهداف حکومت اسلامی )
الف ) بر قراری عدالت اجتماعی :
حکومتی که از حاکمیت الله سرچشمه می گیرد هدفش تحقق عدالت اجتماعی و همگانی است که در صورت تحقق آن راههای ظلم و ستم بسته خواهد شد و همه انسانها در حکومت اسلامی به حقی که پروردگار متعال برای آنان تعیین کرده خواهند رسید.
ب) نفی طبقات اجتماعی :
نتیجه دیگر حاکمیت خداوند تساوی و مساوات همه افراد بشر از هر قبیله و نژادی و هر رنگ و زبانی در مقابل این حاکمیت است. در نزد خداوند همه افراد بشر مساویند و ارتباط آنها با او و ارتباط خالق و مخلوق است.
در فرهنگ اسلامی هیچ فرد و گروهی از موقعیت بر تر از دیگران بر خوردار نمی باشد تنها ملاک بر تری نزد پروردگار همانا اطاعت از فرمان الهی و « تقوا »است.« ان اکرمکم عند الله اتقیکم » ( حجرات : ۱۳)
ج ) فراهم شدن زمینه رشد و شکوفایی استعدادها :
در حکومتهای غیر الهی استعدادهای انسان به صورت فطری و کامل رشد نمی کند و شکوفا نمی شود.
اما در جامعه اسلامی که حاکمیت متعلق با خداست دیگر- انسانها اسیر قیود مصنوعی ساخته دست خود نمی شوند. بلکه استعداد های انسانی در سایه پیاده شدن برنامه های الهی شکوفا می گردد. این شکوفایی در بر گیرنده تمامی استعدادهای انسانی است که برای تبیین موضوع به چند نمونه اشاره می شود :
۱) جنبه معنوی و فرهنگی :
از جنبه های استعداد انسانی که در حکومت الهی شکوفا می شود جنبه معنوی و فرهنگی است. در این شکوفایی استعداد انسان از لحاظ ابعاد گوناگون فرهنگی از جمله تربیتی - آموزشی - عقیدتی و ... رشد می کند و علاوه بر آن ارزشهای والای انسانی جایگزین ارزشهای خام طاغوتی که بیشتر جنبه مادی و مصرفی دارند می گردد.
۲) جنبه های مادی و اقتصادی :
منظور از شکوفایی استعدادهادر جهات مادی و اقتصادی اینست که قابلیت و توان انسان در بهره برداری از امکانات و نعمتهای مادی خدادادی رشد نموده و انسانها از این نعمتهای الهی بطور صحیح و عادلانه استفاده نمایند. بهره برداری اینچنین از منابع زمینه استثمار و بهره گیری عده ای توسط عده ای دیگر را از بین می برد و همه انسانها بطور عادلانه و مساوی و به میزان تلاش و کوشش خود از نعمتهای الهی بهره می برند. قران می فرماید :  وان لیس للانسان الا ما سعی ( النجم : ۳۹ ) و اینکه برای انسان بهره ای جز سعی و کوشش او نیست.
۳) جنبه سیاسی :
پرورش انسانهایی که از نظر سیاسی به صورت صحیح و واقعی در سرنوشت خویش مشارکت داشته باشند از نتایج حکومت الله بر جامعه است. خداوند انسان را فطرتا مسئوول در سرنوشت خودش آفریده است بنابراین امکان رشد این قسمت از استعدادهای او نیز در حکومت الهی فراهم می شود.
د) واگذاری حکومت به انسان های لایق و شایسته :
همانطور که ذکر شد در جهان بینی اسلامی حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آن خداست و خداوند این حق حاکمیت خود را به اراده خویش و با شرایطی به انسان واگذار کرده و انسان را خلیفه خود در زمین قرار داده است. و در قران می فرماید : یا داوود انا جعلناک خلیفه فی الارض ... ( ص ۳۸ ایه ۲۶ ) اما نه هر انسانی بلکه امر حکومت و هدایت بشر به پیامبر ص و ائمه معصومین ع و سپس به عالمان و فقیهان دین واگذار گردیده است. اما در حکومتهای غیر الهی انسانها از راه کودتا وارث و یا با تبلیغات مسموم و خرج کردن پولهای گزاف به حکومت می رسند.
جمهوری اسلامی :
در قرن حاضر تنها حکومتی که دارای ماهیت اسلامی است و بر مبنای قوانین نجات بخش اسلام ناب محمدی ص پایه گذاری شده است نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران است. مردم غیور و فداکار و مسلمان ایران با رهبری خردمندانه و پیامبر گونه حضرت امام خمینی ره پس از سالها مبارزه و تحمل رنج و مصائب و مشکلات فراوان و دادن هزاران شهید والا مقام سر انجام توانستند در سال ۵۷ ظلم و خفقان ۲۵۰۰ ساله ستم شاهی را در هم شکسته و حکومت اسلامی را در این سرزمین بنا نمایند.
در راس این نظام ولایت فقیه قرار دارد که حافظ و پاسدار حریم ارزشهای اسلامی و تعالیم حیات بخش اسلام ناب محمدی ص است. روح حاکم بر این نظام مقدس آیات قران کریم و احادیث و سیره پیامبر ص و امامان معصوم ع می باشد. این نظام اسلامی مشتاقان زیادی در سراسر جهان دارد و مرکز ثقل دنیای اسلام و امید محرومان و ستم دیدگان جهان است.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 07 آذر 1393 ساعت: 21:16 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,
نظرات(0)

تحقیق کامل درباره معرفی کامل کشور ترکیه

بازديد: 4739

 

تحقیق رایگان

سایت علمی و پژوهشی اسمان

تحقیق کامل درباره معرفی کامل کشور ترکیه

حكومت، سازمان هاي اداري و سياسي ترکیه

 

 تاريخ كشور ترکیه

آناتولي، آسياي صغير يا تركيه امروز، از جمله كهن ترين سرزمينهاي مسكوني جهان به شمار رفته و آن را زادگاه تمدن يونان دانسته اند. اين كشور طي تاريخ پرفراز و نشيب خود همواره شاهد درگيريها و كشمكشهاي اقوام و حكامي بوده است كه براي دست يافتن بر آن با يكديگر به نزاع پرداخته اند. بروز اين گونه جدالها را كه سابقه تاريخي آنها به حدود دو هزار سال قبل از ميلائ مسيح مي رسد عمدتا مي توان به دليل موقعيت جغرافيايي خاص اين سرزمين دانست كه همچون پلي شمال را به جنوب و شرق را به غرب پيوند مي دهد و همواره در مسير حركت دولتهاي توسعه طلب از يكسو و قبايل مهاجر از سوي ديگر قرار داشته است.

مادها، هخامنشيان، يونانيان، روميان، قبايل ترك سلجوقي و عثماني از جمله دولتها و قبايلي هستند كه نامشان هر يك در برهه اي از تاريخ اين سرزمين نقش بسته است.

در حدود سالهاي 1600 قبل از ميلاد مسيح قسمت عمده اي از آسيا ي صغير به تصرف اقوام ها يتيت در آمد و امپراطوري ها يتيتي ها بنا نهاده شد كه تا سال 1180 قبل از ميلاد در منطقه وسيعي حكمفرمايي داشتند. منبع اصلي قدرت ها يتيت ها استفاده از آهن بود كه به صورت انحصاري جهت مقاصد نظامي خويش به كار مي بردند و بعدها هم در كشاورزي از آن استفاده نمودند. با حمله يونانيها به سواحل درياي اژه و تصرف قسمتهايي از آن و حمله ساير اقوام ساكن سوريه و لبنان و فلسطين و سقوط امپراطوري هيتي ها، آسياي صغير در بين اقوام مختلف تقسيم گرديد و حكومتهاي جديد به وجود آمد، از جمله معروفترين آنها فينيقي ها، سومريها و ليديها بودند.

مهمترين وقايع بعد از اين تاريخ به ترتيب فتح آسياي صغير در سال 546 قبل از ميلاد به وسيله ايرانيها بود كه تا سال 334 از ميلاد طول كشيد و سپس اسكندر مقدوني سراسر شبه جزيره آسياي صغير را به تصرف خود درآورد. در سال 133 قبل از ميلاد روميها به تصرف اين نواحي دست زده و تا سال 395 بعد از ميلاد كه شبه جزيره آناتولي در اختيار آنان بود مانع گسترش و بسط فرهنگ يوناني شدند.

در سال 330 ميلادي كنستانتين امپراطور روم شهر قسطنطنيه (استانبول) را در ناحيه قديمي بازرگاني بيزانس احداث نمود كه پس از تقسيم روم به دو قسمت غربي و شرقي، پايتخت روم شرقي شد.

امپراطوري بيزانس از بدو با دولت ساساني كه از سال 224 ميلادي جانشين دولت پارت در ايران شده بود در كشمكش و منازعه دائم بود. سرانجام هر دو امپراطوري در برابر نيروي اسلام در قرن هفتم ميلادي از پاي درآمدند.

از زمان خلفاي عباسي همراه با ضعف قدرت سياسي اتكاء به قدرت نظامي بيشتر مد نظر فرانروايان بود و در همين زمان تركان آسياي مركزي كه جنگجويان دليري بودند و به تازگي به اسلام گرويده بودند مورد توجه خلفاي عباسي واقع شدند. افراد اين قبايل ترك به تدريج در تمام اركان حكومتي نفوذ يافته و با از ميان رفتن خلفاي عباسي در قرن دهم ميلادي گروههاي ترك در نقاط مختلف كنترل اوضاع را در دست گرفتند.

تركان قبيله سلجوق كه بعدها امپراطوري سلجوقي را به وجود آوردند توانستند بغداد را تصرف و بخش اعظم آسياي صغير را از تسلط امپراطوري بيزانس خارج نمايند.

در سال 1071 ميلادي امپراطوري سلجوقي در جنگ «ملازگرت» موفق شد تا سراسر آسياي صغير را از دست امپراطوري بيزانس خارج نمايد. امپراط.ري سلجوقي به عنوان اولين دولت ترك تا سال 1299 ميلادي در اين منطقه حكمفرمايي نمود. در اين سال همزمان با افول قدرت سلجوقيان، تركان عثماني به رهبري عثمان بيك استقالال خود را از سلجوقيان اعلام و به تدريج بر كليه دول سلجوقي در آسياي صغير مسلط شدند. عثمان بيك و 36 پادشاه عثماني در فاصله سالهاي 1299 تا 1922 ميلادي تحت عنوان امپراطوري عثماني بر قلمرو وسيعي حكم راندند.

فتح شهر قسطنطنيه و تغغير نام آن به استامبول (يعني جايي كه مملو از اسلام است) به دست سلطان محمد دوم (معروف به سلطان محمد فاتح) نقطه ايان امپراطوري روم شرقي بود. پس از اين واقع سلان محمد بر بخش اعظم بالكان تسلط يافت و قلمرو عثماني را توسعه بخشيد. سرزمينهاي مصر، عراق، الجزاير، سوريه و مارستان تا نيمه اول قرن شانزدهم به امپراطوري عثماني ضميمه شده بودند. از اين پس تا پايان قرن هيجدهم امپراطوران عثماني خود را خليفه مسلمانان مي ناميدند. در زمان سلطان سليمان قانوني هشتمين و قدرتمندترين پادشاه امپراطوري عثماني، قلمرو امپراطوري به بالترين حد خود رسيد و مرزهاي آن از شمال تا قفقاز، از جنوب تا كرانه هاي جنوبي عربستان و از شرق تا مرزهاي مراكش و از غرب تا مرزهاي ايران وسعت يافت.

با مرگ سلطان سليمان قانوني در سال 1566 در واقع ضفع و افول امپراطوري عثماني از وقوع تحولات عظيم صنعتي و اجتماعي در اروپا و فساد داخلي موجبات سقوط و زوال امپراطوري عثماني فراهم شد. از اين پس امپراطوري عثماني تا آخرين روزهاي حيات خود در حالت دفاعي قرار گرفت و به تدريج ضعيف و ضعيف تر شد. اقدامات اصلاحي جهت ساماندهي به وضعيت پيش آمده در دوران سلطان سليم سوم آغاز گرديد وليكن به دليل آنكه اين تحولات مورد حمايت علما و يني چريها نبود نتوانست مشكلات داخلي امپراوطري را حل نمايد. اقدامات اصلاحي در دوران سلاطين بعدي نيز ادامه يافت وليكن عملا نتايج مشخصي را سبب نگرديد.

طي سالهاي دهه اول قرن بيستم روابط عثماني و آلمان تدريجا پيشرفت نمود و لذا در سال 1914 به دنبال حمايت دولت عثماني از آلمان جنگ به مرزهاي مصر، بين النهرين و قفقاز و تنگه داردانل سرايت كرد. در 30 اكتبر 1918 قرارداد ترك مخاصمه «مودروس» به امضاء رسيد و سرزمينهاي تحت سلطه عثماني در عربستان و سوريه و عراق و آفريقا تحت كنترل متفقين قرار گرفت. مئخلهاي ورودي تنگه داردانل و درياي سياه نيز به وسيله متفقين اشغال گرديد، با پيمان ترك مخاصمه جنگ جهاني اول به پايان رسيد اما دوران جديد براي تركيه آغاز گرديد.

 

تشكيل حكومت و تحولات کشور ترکیه :

پيمان «مودروس» براي سلطان و حكومت استانبول به معني از دست دادن پادشاهي بود. از اين تاريخ (1918) تا سال 1923 تركيه يك دوره هرج و مرج و اغتشاش و جنگهاي استقلال را پشت سر نهاد. در اين زمان مصطفي كمال (كه بعدها به آتاتورك معروف شد) به علت كسب موفقيت نظامي در جريان جنگ جهاني اول در مقابل نيروهاي انگليسي داراي محبوبيت شده بود، پا به عرصه پرتلاطم سياسي-اجتماعي تركيه نهاد. پس از اشغال استانبول توسط نيروهاي متفقين در مارس 1920 مصطفي كمال در 23 آوريل مجلسي را در آنكارا افتتاح و از نمايندگان سراسر آناتولي جهت شركت در آن وعدت بعمل آورد. در اين زمان وي به عنوان رئيس مجلس كبير ملي و رئيس حكومت جديد تركيه انتخاب گرديد.

در اكتبر 1922 پيمان ترك مخاصمه ميان دولت آنكارا، بريتانيا، فرانسه و ايتاليا به امضاء رسيد. مجلس كبير ملي در نوامبر 1922 سلطان عثماني را از مقام خود خلع نمود و بدين سان عصر خاندان سلاطين عثماني پس از 641 سال به سر آمد.

با امضاء عهدنامه لوزان با متفقين در سال 1923 ميلادي حدود تركيه مشخص و تضمين گرديد و وجود يك دولت مستقل ترك در سرزمين آناتولي و تراس شرقي به رسميت شناخته شد. كاپيتولاسيون ملغي و تنگه هاي بسفر و داردانل براي هميشه به تركيه تعلق گرفت و تركيه نيز از ادعاهاي خود نسبت به متصرفات امپراطوري عثماني در خارج از آناتولي چشم پوشيد. در 13 اكتبر 1923، آنكارا به عنوان پايتخت جديد تركيه معرفي گرديد. اين تحول در حقيقت به مفهوم قطع كامل رابطه با گذشته و دوران سلاطين عثماني محسوب شد. حكومت جديد نيز «جمهوري» اعلام و مصطفي كمال به عنوان نخستين رئيس جمهور انتخاب گرديد.

آتاتورك طي پانزده سالي كه مقام رئيس جمهوري تركيه را در اختيار داشت با انجام تغييرات متعددي در صحنه اجتماعي و فرهنگي جامعه سعي نمود تركيه را به صورت يك شكور به ظاهر اروپايي درآورد. اولين اقدام وي مخالفت با مداخله مذهب در سياست و خارج كردن تركيه از همراهي سياست و دين بود.

اصلاحات مورد نظر وي يكي پس از ديگري انجام گرفت، وي با اعمال زور تغييرات متعددي را تا سال 1938 (پايان عمرش) به انجام رسانيد.

تغييراتي همچون جدايي دين از سياست در سال 1928، حذف دادگاههاي اسلامي و از بين بردن مدارس مذهبي، برداشتن حجاب اسلامي بانوان در سال 1934 و ترويج بي حجابي، حذف رسم الخط تركي و جايگزيني آن با الفباي لاتين، تغيير تقويم و حذف تاريخ اسلامي و معرفي و ترويج فرهنگ اروپايي و غربي در ميان مردم مسلمانان تركيه پرداخت.

از ديدگاه سياست داخلي، تا زمان مرگ آتاتورك در سال 1938 كشور عملا در قالب يك سيستم تك حزبي اداره مي شد و حزب خلق كه در سال 1923 (با دستور آتاتورك) و براساس اصول و اعتقادات نوين تركيه تشكيل شده بود تنها حزب مجاز به شمار مي رفت. اصول اعتقادي اين حزب، جمهوري خواهي، ناسيوناليسم، حمايت از مردم و ارتش و جدايي دين از سياست و اصلاح طلبي (كماليسم) بود. بعد از گذشت آتاتورك در دهم نوامبر 1938، مجلس كبير ملي عصمت اينونو را به عنوان دومين رئيس جمهور برگزيد. وي با دقت و احتياط اصول كماليسم را دنبال نمود.

در فاصله كوتاهي پس از رياست جمهوري عصمت اينونو جنگ جهاني دوم آغاز گشت، اين كشور تا فوريه 1945 كه به آلمان اعلام جنگ داد به دليل ترس از مداخله قدرتهاي بزرگ و فروپاشي كشور بيطرفي را در پيش گرفت. در سال 1943 عصمت اينونو براي بار دوم به رياست جمهوري تركيه برگزيده شد.

 *****************

قانون اساسي، تحولات و ويژگيهاي آن ر کشور ترکیه :

عصر قانون اساسي در طول دوره عثماني و از اواخر قرن هيجدهم آغاز شد. در دوره زماني 1789 تا 1808 سلطان سليم سوم انديشه تشكيل يك مجمع مشورتي را بنيان نهاد (كه متشكل از يك مجلس مشورتي همراه به رويه جديد آن بود و آن را قدم اساسي در برقراري يك سيستم حكومت قانون اساسي قلمداد مي نمود.

 

ساختار سياسي کشور ترکیه :

نوع حكومت در تركيه از نظر سياسي جمهوري و از نظر ايدئولوژي به صورت سكولار (غير ديني) مي باشد. رئيس جمهوري رئيس كشور محسوب مي شود و توسط پارلمان به مدت 7 سال انتخاب مي گردد. نخست وزير توسط رئيس جمهور از ميان نمايندگان پارلمان انتخاب و نخست وزير نيز وزيران كابينه را انتخاب و بعد از تائيد رئيس جمهور كابيه خود را تشكيل مي دهد. قوه مقننه مركب از رئيس مجلس و نمايندگان منتخب مردم مي باشد. قانون اساسي تركيه از آغاز تشكيل جمهوري در سال 1923 تاكنون چندين بار دچار تغييرات و اصلاحاتي گرديده است. آخرين اصلاحات قانون اساسي در سال 1982 صورت گرفته است. در قانون اساسي، تركيه يك كشور دمكراتيك لائيك خوانده شده و نمايندگان آن حق تصويب قوانيني متضاد با اين اصل را ندارند. پرچم كشور تركيه متشكل از يك هلال و ستاره پنج پر سفيد در وسط نقشه و زمينه قرمز رنگ در سراسر نقشه مي باشد.

 

 $$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$

چگونگي شكل گيري اراده سياسي در ترکیه :

درخصوص نحوه شكل گيري اراده سياسي در تركيه بايد اذعان نمود كه گره در مورد تمام مسايل و موارد مهم و قابل توجه شوراي وزيران، پارلمان، شوراي امنيت ملي، احزاب قانوني و ديگر مقامات مسئول بحث و اظهارنظر مي نمايند وليكن درخصوص مسايل سياست خارجي، دفاعي و امنيتي شخص رئيس جمهور مسئول و داراي حق راي نهايي مي باشد.

 

نهادهاي سياسي ترکیه

احزاب سياسي در تركيه

بعد از فروپاشي و اضمحلال امپراطوري عثماني و تجزيه آن به كشورهاي مختلف، جمهوري تركيه در سال 1923 با ساختاري جديد وارد صحنه بين المللي شده بود و سعي داشت با تاثيرپذيري از الگوها و سياستهاي غرب درصدد اجراي سيستم حزبي در كشور برآيد. مصطفي كمال در اولين گام و در چارچوب اصلاحات سياسي، اقتصادي و اجتماعي خود اولين تشكيلات سياسي را تحت عنوان «حزب جمهوريخواه خلق» كه ريشه در             دهه هاي پيشين داشت بنيان نهاد و كشور را در آستانه تحولات جديدي قرار داد.

 

اين حزب به رغم الگوگرفتن از غرب و تاكيد بر ناسيوناليسم (پان تركيسم) و لائيسم، با پيروي از برخي انديشه هاي سوسياليستي خصوصا در زمينه اقتصادي، گرايشات چپ گرايانه از خود نشان داد و در طول مدت 23 سال بدون آنكه رقيبي داشته باشد اداره كشور را در دست گرفت.

ظهور اولين حزب مخالفت در كشور تحت عنوان «حزب دمكرات» كه بنيانگذارن آن را جناح مخالف در داخل حزب جمهوريخواه خلق تشكيل مي دادند و به عنوان راستگرا و جناح راست شناخته مي شدند اولين نقطه عطف در تحولات احزاب سياسي در تركيه بشمار مي رود. اين حزب بدليل پايگاه خوبي كه در بين مردم پيدا كرد، بعد از 4 سال ماندن در جناح مخالف اداره كشور را به دست گرفته و به مدت ده سال (دهه 50) سياستهاي ليبراليزه كرد را به مورد اجرا گذاشت.

نفوذ فزاينده نظاميان در كشور كه خود را ولي نعمت جمهوري مي دانستند و مي دانند در سال 1960 به عمر حكومت حزب دمكرات پايان داد و در كشور وارد اولين بحران سياسي در طول حيات جمهوري گرديد. اولين دستاورد اين بحران روي كار آمدن حكومتهاي اءتلافي كوتاه مدت و دومين پيامد آن تعدد و تعضيف احزاب سياسي در جناح چپ و راست بود.

در اين رابطه اگر چه جناح چپ در مقايسه با جناح راست كمتر دچار تشتت آراء گرديده بود اما تشديد جناح بنديهاي داخلي در حزب جمهوريخواه خلق پايگاه مردمي اين حزب را به شدت تحت تاثير منفي قرار داد.

تعدد فعاليت احزاب سياسي در دهه 60 اگر چه حكايت از نوعي دمكراتيزه شدن در كشور مي كرد، اما استمرار ساير نظاميان بر امور سياسي موجب شد كه در سال 1971، نظاميان مجددا به بهانه هاي واهي قدرت را از دست سياسيون خارج كرده و روند ليبراليزه كردن كشور را دچار تزلزل نمايند.

اين روند علير غم دور شدن نظاميان از قدرت و تحول سريع آن سياسيون در طول دهه 70 همچنان ادامه داشت تا اينكه افزايش ترور و آنارشي در كشور عدم تفاهم احزاب بر سر انتخاب رءيس جمهور در مجلس و وقوع تحولات جديد در منطقه نظير پيروزي انقلاب اسلامي در ايران موجب بازگشت مجدد نظاميان به قدرت در ابتداي دهه 80 گرديد.

در اين دهه(80) انتقال ظاهري قدرت از نظاميان به شخصيتي سياسي چون اوزال،تركيه را دستخوش تحولات قابل توجهي در دو بعد سياست خارجي و داخلي نمود، باز شدن درهاي تركيه بر روي جهان ايفاي نقش نسبتا فعال در صحنه هاي بين المللي و پيروي از سياست توسعه صادارات از جمله اين تحولات به شمار مي روند.

 به رغم اين تحوات از يكسو و رخدادهاي سريع در صحنه بين المللي نظير فرو پاشي بلوك شرق و شوروي سابق و از يك طرف افزايش مشكلات داخلي در ابعاد مختلف در

 

كشور موجب گرديد در تاريخ 20 اكتبر1991 و در پي برگزاري انتخابات پارلماني زود راس حزب وطن مادر(مام ميهن) به حكومت 8 ساله خود بر كشور خاتمه داده و مجددا دوران حكومتهاي ئتلافي بر كشور آغاز گرديد.

در حال حاضر دو حزب راه راست و حزب سوسيال دمكرات خلق به صورت ائتلافي حكومت رادر دست دارند.

ورودبه سيستم چند حزبي

روند ورود تركيه به سيستم چند حزبي در واقع از سال 1945 بعد از پايان جنگ جهاني دوم و ظهور سيستم دو قطبي در نظام بين المللي آغاز گرديد . در ژوئيه 1945 دميراغ در اولين حزب مخالف را به نام (( حزب توسعه ملي )) در كشور تاسيس نمود . با مرگ دميراغ در سال 1957 حزب منحل گرديد و ليكن ايجاد اين حزب تاثير خود را در حيات سياسي جامعه تركيه بل جاي گذاشت .

در سال 1945 جلال با يار تصميم خود مبني بر تسيس حزب دمكرات را اعلام و بدين ترتيب تركيه بعد از 23 سال رسما و علنا وارد سيستم چند حزبي گرديد . حزب دمكرات اولين تشكيلات خود را به طور رسمي در فوريه 1946 در آنكارا افتتاح نمود . موج فزاينده حمايتهاي مردمي از حزب دمكرات موجب گرديد تا حزب جمهوريخواه خاق كه نگران اوضاع بود انتخابات پارلماني زودرس را عنوان نمايد . در اين انتخابات حزب دمكرات موفق شد تا 54 نمينده وارد پارلمان نمايد ( حزب جمهوريخواه خلق 403 نماينده وارد مجلس نمود).

با آغاز دهه 50 و به دنبال تغيير قانون انتخابات در 14 مه 1950 حزب دموكرات در دومين انتخابات پارلماني موفق شد با كسب 35/53% تعداد 408 كرسي در پارلمان را به خود اختصاص ده و بدين ترتيب به حاكميت 27 ساله حزب جمهوريخواه خلق پايان داده شد و جلال بايار به عنوان رئيس جمهور (اولين رئيس جمهور غيرنظامي) انتخاب گرديد.

با گذشت چند سال از عمر حكومت حزب دموكرات و عدم تحقق كامل وعده هاي داده شده از سوي حزب مذكور در زمينه بهبود وضعيت اقتصادي كشور و اجراي دموكتراتيزه شدن، موجبات افزايش فشار افكار عمومي بر دولت را فراهم آورد. در اين زمان حزب جمهوريخواه خلق بر شدت فعاليتهاي خود جهت به دست گرفتن حكومت افزود و بدينسان در انتخابات پارلماني زود ررس در اكتبر1957 حزب دمكرات 7/47%  از آراء و حزب جمهوريخواه خلق 7/4% از آراء را به خود اختصاص دادند . بدينسان در مقايسهباگذشته حزب دمكرات ضربه سنگيني را متحمل شده بود. با شددت گرفتن مشكلات و بروز اوضاع ناآرام در 25 مه1960 ارتش كودتا كرد. بدين ترتيب دوران حكومت دهساله حزب دمكرات به پايان رسيد. در خلال سالهاي1946 الي1960 علاوه بر دو حزب جمهوريخواه خلق و دمكرات احزاب ديگران در صحنه سياسي تركيه حضور داشتند. اگر چه اين احزاب چندان فعاليتي از خود نشان نميدادند اما تاثيرات جانبي آنها را نمي توان بر حيات سياسي كشور ناديده گرفت.اين احزاب عبارت بودند از:

احزاب سياسي در سالهاي1946 الي 1960 در تركيه

شماره

نام حزب

تاريخ تاسيس

محل تاسيس

1

ملي جمهوريخواه

21 ژوئيه 1947

استانبول

2

آزادي

20 دسامبر 1955

آنكارا

3

پيشرفت و محافظت

11 ژئيه 1950

فاضي آنتپ

4

سوسياليستتركيه

20 ژوئيه1950

استانبول

5

ليبرالروستايي

3 آگوست 1950

استنبول

6

اتحاديه سياسيون مستقل

5 آگوست 1950

استانبول

7

تلاش

19 سپتامبر 1950

آنكارا

8

سوسياليست

31 ژانويه 1981

آنكارا

9

جستجو

14 ژوئيه 1951

استانبول

10

دمكرا اسلامي

آگوست 1951

استانبول

11

روستاييان تركيه

16 مه 1952

آنكارا

12

راديكال آزادي

11 آوريل 1953

كيركالي

13

وطن

22 اكتبر 1954

استانبول

14

اتحاد

15 فوريه 1957

استانبول

15

كوچك

23 مه 1957

ارضروم

16

آزاديخواه خلق

1 آگوست 1957

آنكارا

17

عدالت آزاد تركيه

24 ژوئن 1959

بولو

18

جواني كماليسم

18 فوريه 1960

استانبول

 

دوران تعدد احزاب و حكومتهاي ائتلافي (1980-1960) در ترکیه:

 بعد از كودتاي 27 مه 1960 ژنرال گورسل زمام امور در كشور را به دست گرفت. فعاليت كليه احزاب سياسي بعد از كودتاي مزبور ممنوع اعلام گرديد. در تاريخ 11 آوريل 1961 ممنوعيت فعاليت سياسي از احزاب برداشته شده و احزاب (به غير از حزب جمهوريخواه خلق) تحت نامهاي جديدي شروع به فعاليت و سازماندهي كردند. در ابتدا چهار حزب جمهوريخواه خلق، عدالت، تركيه جديد و كلي كشاورزان تركيه در صحنه سياسي ظاهر و با شركت در اولين انتخابت پارلماني كه در تاريخ 15 نوامبر 1961 برگزار گرديد به مبارزه انتخاباتي با يكديگر پرداختند. علاوه بر احزاب فوق، احزاب ديگر نيز در خلال دهه هاي 60 و 70 در صحنه سياسي تركيه حضور يافتند كه بعضا ايفاگر نقشهاي قابل توجهي در حكومت و مجلس بودند.

از اين زمان دوران اتلاف احزاب آغاز گرديده بود. از اين تاريخ تا سال 1980 دولتهاي متعددي در تركيه بر روي كار آمدند كه عمر همگي آنها كوتاه بود. با كودتاي نظاميان در 12 سپتامبر 1980 تركيه وارد عرصه جديدي از فعاليت احزاب سياسي گرديد.

 

ظهور احزاب جديد در صحنه سياسي تركيه (1991-1980):

بعد از وقوع كودتا در سال 1980 به فرماندهي ژنرال كنعان اورن كليه احزاب سياسي منحل گرديدند. قانون اساسي جديدي تهيه و در 25 نوامبر 1982 به رفرادوم گذاشته شد. بعد از تصويب قانون اساسي جديد، حكومت نظاميان در آوريل 1983 طل اطلاعيه اي اجازه تاسيس احزاب سياسي جديد را صادر و تاريخ انتخابات پارلماني را نيز نوامبر 1983 تعيين مود. با توجه به ادامه ممنوعيت فعاليت احزاب سياسي قبل از كودتا و رهبران آنها (نظير دميرل، اجويت، اربكان، تركش) به تدري احزاب جديدي در دو ناح چپ و راست وارد صحنه سياسي تركيه شدند. اين احزاب عبارت بودند از:

·        حزب دمكراسي ملي به رهبري ژنرال سونالپ

·        حزب خلق به رهبري نجدت جالپ

·        حزب وطن مادر (مام ميهن) به رهبري تورگوت اوزال

·        حزب تركيه بزرگ به رهبري علي فتحي اسنر

 

در انتخابات 6 نوامبر 1983 نتايج ذيل براي احزاب سياسي حاصل گرديد:

شماره

نام حزب

تعداد راي دهندگان

درصد آراء

تعداد كرسيها

1

حزب وطن مادر

148/833/7

15/45

211

2

حزب خلق

804/285/5

26/30

117

3

حزب دموكراسي ملي

980/036/4

27/23

71

4

مستقل

588/195

12/1

-

 

با اين پيروزي، حزب وطن مادر (مام ميهن) با احراز اكثريت مطلق آراء در مجلس توانست به تنهايي در راس حكومت قرار گرفته و به عنوان يك حزب جديد در صحنه سياسي تركيه اولين گام را محكم بردارد. اوزال پيروزي خود را در اين انتخابات مديون چند عامل مهم ذيل بود:

·        در برخورد با نظاميان حساب شده عمل مي كرد

·        ممنوعيت فعاليت رهبران احزاب سياسي

·        تجمع اعضاي احزاب دست راستي در حزب وطن مادر

·        خستكي مردم از حكومت نظاميان

·        شخصيت باز، قدرت مديريت، جسارت در طرح مسايل نو و تابوشكني وي

·        استفاده از اهرم قوي مطبوعات خارجي

·        حمايت مستقيم و غيرمستقيم كشورهاي غربي خصوصا امريكا

 

در تاريخ 7 دسامبر 1983 ژنرال اورن، اوزال را به عنوان نخست وزير جديد به مجلس معرفي و مجلس نيز با اكثريت آراء نخست وزيري اوزال را مورد تصويب قرار داد.

در انتخابات محلي كه در تاريخ 25 مارس 1984 صورت گرفت نتايج ذيل حاصل گرديد:

شماره

نام حزب

مناطق پيروز شده

درصد آراء

1

حزب وطن مادر

54استان و 328 شهرستان

5/45 %

2

حزب سوسيال دمكراسي

8 استان و 191 شهرستان

22%

3

حزب راه راست

-------61شهرستان

7/13%

4

حزب خلق

---28شهرستان

5/8%

5

حزب دمكراسي ملي

13استان و34شهرستان

87/7%

6

حزب رفاه

2استان و 6شهرستان

73/4%

 

با اين پيروزي اورزل هم موقيعت حزب وطن مادر را در كشور تثبيت نمود و هم جايگاه خود را نزد غرب خصوصا آمريكا به اثبات رساند روند موفقيتهاي حزب وطن مادر تا سال 1985ادامه يافت از سال 1985به بعد شاهد يك افت تدريجي در آرا و موقعيت حزب وطن مادر در صحنه سياسي تركيه مي باشيم اولين افت چشمگير حزب در خلال انتخابات ميغان دوره اي مجلس در تاريخ 28سپتامبر 1986 مشاهده گرديد در اين انتخابات حزب وطن مادر با كسب 32% آرا فقط 6 نماينده به مجلس فرستاد و حزب راه راست موفق شد تا 4كرسي را از آن خود نمايد (با24%آرا)، حزب سوسيال دمكرات خلق نيز با كسب 23%از آرا فقط يك نماينده به مجلس فرستاد و آرا حزب دمكرات چپ نيز به8% رسيد.

به دنبال شكست حزب در انتخابات مياندوره اي احزاب مخالف اقدام به فشار به حزب وطن مادر جهت رفع ممنوعيت و سياسي رهبران احزاب گذشته نمودند. در پي فشارهاي وارده از سوي احزاب مخالف ،اوزال تصميم خود مبني بر انجام رفراندوم براي رفع ممنوعيت از فعاليت سياسي رهبران احزاب را اعلام نمود وليكن عملا گامي در اين جهت بر نداشت سر انجام در اكتبر 1987ممنوعيت فعاليت احزاب سياسي لغو و بدين ترتيب اين احزاب سياسي توانستند در انتخابات پارلماني زود رس كه در تاريخ 29 نوامبر 1987 برگزار گرديد شركت نمايند. از اين تاريخ به بعد شرط ورود احزاب پارلمان كسب حداقل 10% در انتخابات تعيين گرديد.

شماره

نام حزب

تعداد راي دهندهگان

درصد آرا

تعداد كرسيها

1

حزب وطن مادر

335/704/ 8

3/36%

292

2

سوسيال دموكرات خلق

000/931/5

8/24

99

3

راه راست

062/587/4

1/19%-

59

4

دموكرات چب

576/044/2

5/8%

-

5

رفاه

425/717/1

2/7%

-

6

تلاش ملي گران

583/701

9/2%

-

7

دموكراتيك اصلاح گرا

272/196

8/0%

-

8

مستقل

421/89

4/0%

-

 

سال 1988 به دليل فشارهاي اقتصادي ، تورم، بي اعتمادي مطبوعات و محافل سرمايهداري داخلي نسبت به سياستهاي اقتصادي اوزال و افزايش تنشهاي داخلي در حزب و فشار روز افزون احزاب مخالف سالخوبي براي حزب وطن مادر(مام ميهن)نبود.

بارزترين نشانه تضعيف حزب وطن مادر در انتخابات محلي زودرس در تاريخ 25 سپتامبر 1988 آشكار گرديد. در انتخابات26 مارس 1989 حزب وطن مادر در موضوع دشوارتري قرار گرفت و به دنبال شكست فاحش حزب در انتخابات مذكور، فشار بر دولت جهت برگزاري انتخابات زود ريس پارماني افزايش يافت.نتايج انتخابات 26 مارس 1989به شرح ذيل بود:

 

 

 

 

شماره

نام حزب

درصد آرا

تعداد شهرداري ها

1

سوسيال دموكرات خلق

36/28%

40

2

راه راست

37/25%

16

3

وطن مادر

88/21%

1

4

رفاه

83/9%

5

5

دموكرات چپ

98/8%

-

6

تلاش ملي گرا

13/4%

3

7

دموكراتيك اصلاح گرا

97/0%

-

8

مستقل

48 10%

1

 

در تاريخ 17 اكتبر 1989 اوزال نامزدي خود را براي رياست جمهوري اعلام و بدين ترتيب  بعد3دور راي گيري در 21 اكتبر 1989 به مقام رياست جمهوري تركيه دست يافت . بالا خره حزب وطن مادر در انتخابات پارلماني زودرس كه در تاريخ 20 اكتبر 1991 برگزار گرديد از رقباي خود شكست خورد و بدين ترتيب حكومت 8 ساله حزب وطن مادر در تركيه به پايان رسيد . حزب راه راست توانست با كسب 28 % درصد از آرا از مقام دوم به مقام اول صعود و در انتخابات پيروز شود . وليكن به علت اينكه اين حزب اكثريت لازم براي تشكيل حكومت را  پارلمان در اختيار ندا شت با حزب سوسيال دموكرات خلق ائتلاف  و حكومت را در اختيار گرفت. نتايج حاصل از اين انتخابات به شرح ذيل مي باشد .

 

شماره

نام حرب

درصد آرا

تعداد پناه دهندگان

1

وطن مادر

01/24%

623/862/5

2

رفاه

88/16%

355/121/4

3

سوسياليست

44/0%

369/108

4

راه راست

03/27%

726/600/6

5

دموكرات چپ

75/10%

301/624/2

6

سوسيال دموكرات خلق

75/20%

  571/066/5

7

مستقل

44/0%

721/32

 

جدول زير نمايانگر تعداد كرسيها در پارلمال در ژانويه 1993 مي باشد :

شماره

نام حزب

تعداد كرسي

1

راه راست

182

2

وطن مادر

94

3

سوسيال دموكرات خلق

52

4

رفاه

40

5

جمهوري خلق

21

6

زحمت كسان خلق

18

7

كارگر ملي

13

8

اتحاد بزرگ

7

9

دموكراتيك چپ

3

10

خلق

2

11

مستقل

18

 

شماره

نام حزب

/تاريخ تاسيس حزب

رهبر حزب

1

وطن مادر

20/5/1983

مسعود يلماز

2

سوسيال دموكرات خلق

20/5/1983

مراد كارايال چين

3

راه راست

23/6/1983

تانسو چيلر

4

تلاش ملي گران

7/7/1983

آلپ ارسلان تركش

5

رفاه

19/7/1983

نجم الديناربكان 

6

دموكرات چپ

14/11/1985

بلنت اجويت

7

سبزها

6/6/1988

بيلگي كانتپه

8

جوانان دموكرات جمهوري خواه

9/6/1989

گوگهان اولي اوغلو

9

زحمتكشان خلق

7/6/1990

احمد ترك

10

اتحاد سوسياليست

19/1/1991

سودان ارن

11

آنالوتي

25/1/1991

زكي چيلي كر

12

كارگران

2/3/1992

دوغوپرينجك

13

جمهوري خلق

9/9/1992

دنيز بايكال

14

آزادي و دموكراسي

19/10/1992

مولوت ايليك

15

سوسياليست تركيه

6/11/1992

اوندر اوندش

16

خلق

22/11/1992

آيكوت آديبالي

17

تجدد طلب

23/11/1992

جمال گوزل

18

دموكرات

12/12/1992

نجات تورگوت

19

سوسياليست انقلابي

27/12/1992

چنان بيچالي

20

اتحاد بزرگ

29/1/1993

يازي اوغلي

 

تركيه در صحنه سياست جهاني

سياست خارجي تركيه ممكن است به طور ناگهاني و بدون علت ظاهري تغيير يابد . معذللك اگر چه به چگونگي اتخاذ تصميمات و منشا آنها ميزان نسبي نيروي موجود ملي ماهيت منافع حياتي ملي و اثرات وقايع تاريخي بر رفتار مبتكري تصميمات توجه كنيم و مفهوم واقعي تصميمات روشن شود، سياست خارجي نركيه دور از منطق نيست . تعريف كردن مفهوم  و نكات مورده عطف كه شايد مال ما نباشد مشكل است . دز اين جريان نبايد فقط تجربه ، غرض احساسات ، و ارزشهاي خود را منتقل كنيم .

 

روش اتخاذ تصميم در ترکیه

در گذشته ، تركها در فن ديپلماسي مهارت خواصي داشتن . تنها استثناي قابل ملاحظه ورود تركيه در جنگ جهانيه اول در صف عوضي بوده كه انور پاشا ، مسئول دولت عثماني در زمان جنگ باعث آن گرديده بود . اما صرفه نظر از اين اشتباه اسفناك كه بعده ها به علت ايجاد شرايط قبلي لازم براي ظهور كمال به صورت بخت و اقبال در آمد ، ديپلمات هاي ترك در ارزيابي منافع ملي و تعقيب اين منافع علي رغم هر گونه مانع احساساتي و ايدوئولوژيكي ، استعداد زيادي از خود نشان دادن . مصونيت نسبي كه رهبران ترك براي تعيين سياست خارجي در مقابل احساسات و ايدئولوژي دارند به آنها آزادي عمل غبطه آوري بخشيده است افكار عمومي كه تقريبا هميشه تابع احساسات است در تركيه مانند مثلا آمريكا تاثير زيادي در تعيين خطوط سياست خارجي ندارد . در واقع اين فقدان اساس ايدئولوژيكي در جامعه ترك چه عثماني و چه جمهوري خواه است كه به رهبران امكان داده است سياست خارجي را با موقعيت هاي مختلف تطبيق داهند . مصلحت حكم فرما بود . تركيه نه به سوسياليسم متحد بود ،‌ نه به دموكراسي ، بنابراين ، علاقه اي نداشت كه دنيا را براي رشت اين و آن امن سازد . قاطبه اهالي تركيه توده راي دهندگان فقط بر حسب تصادف به سائل بين المللي علاقه مند هستند . البته هيچ دولت تركي نمي تواند در عرض يك شبانه روز تركيه را با اتحاد جماهير شوروي هم پيمان سازد ، مگر اينكه قبلا ً افكار ع عمومي را به حد قابل ملاحضه آماده كرده باشد . اما صرفه نظر از اين محدوديت مبهم رهبران ترك در امور مربوط به سياست خارجي تقريبا آزادي بي قيد و بند دارند . كمتر اتفاق مي افتد كه مجبور شوند در موقع اعلام تقيير سياست به حملات شديد پالمان پاسخ دهند يا مورد استيضاح پالمان قرار گيرند . البته اقليتي وجود داشته كه بعضي اوقات نيز آرزو كرده است قدري بيشتر در باره چون و چراي سياست خارجي تركيه مطلع شوند ،  اما اعتراض واقعي نادر بوده است و در هر صورت با انواعي مانند بحث بزرگ (( THE GREAT DEBATE ))  يا تجديده نظر عذاب آور THE HGONIZING   (REAPPRAISAL )  كه رهبران ما به تناوب آن در كنگره امريكا رو به رو هستند ، قابل مقايسه نبوده است . در امريكا جلب افكار عمومي لازمه هر نوع تقيير سياسي در سياست است شناسايي چين كمونيست مثال خوبي است . در تركيه ممكن است اين شناسايي به طور نا گاني ، بدون تبليقه قبلي و بدون ايجاد مخاطرات سياسي جدي براي رژيم ، تحقق پذيرد مپال ديگر اتحاد دفاعي تركيه با دولت كمونيست يوگسلاوي است ،‌ كه يكي از علل انعقادش ، آن بود كه افكار عمومي امريكا و افكار ضد كمونيست ها اجازه نمي داد كه مستقيما قراردادي ميان ايلات متحده و يوگسلاوي گزاشته شود . از تركيه به عنوان روابط استفاده كرديم . قبل از عقد پيمان مذبور فقط اطلاع بسيار كوچكي به ملت تركيه داده شده بود . معذللك ، پالمان انتقاد زيادي نسبت به ايجاده به اين رابطه جديد نكرد ، در صورتي كه همين عمل در ايالات متحده و در شرايط مساوي با انتقات شديد پالمان روبرو مي شد .تعهد ايدئولوژكي مانند لنگري است. كه با طناب كم يك كشتي بي سرپرست را نگه دارد. هنگامي كه آب طغيان كند،كشتي را به زير آن مي كشاند. از طرف ديگر،لنگري كه طناب كافي دارد مي تواند در مواقعي كه دريا سهمگين است،كشتي را نجات دهد،يا اينكه مي توان تعهد ايدئولوژيكي ملي را به لنگر بسيارسنگيني تشبيه كردكه وقتي از كشتي به دريا انداخته مي شود نتوان آن را به مقتضاي زمان بالا كشيد.

نيروي ملي تركيه

تركيه درست در مركز يك منطقه تصادم شديد واقعي و احتمالي قرار داد. در جنوب آن كشورهاي عربي قرار دارند، در غرب كشورهاي بالكان،و در شمال،اوكراين وچندين مستمعره شوروي (بلغارستان، گرجستان،وارمنستان)كه ممكن است در آينده منبع اختلافاتي باشند يا نه در شرق آن،ايران قرارداد دارد كه به عتت ضعف واهميتش سر چشمه خطر دائمي است. بعلاوه،تركيه در كنار تنگه هاي درياي سياه، كه تنها راه دريايي ميان درياي سياه و مديترانه مي باشد واقعه شده است و اتحاد جماهير شوروي تنها قدرت اساسي درياي سياه است.صرف بيش از دوميليارد دولار در هيجده سال اخير به عنوان كمك نظامي به تركيه به ايجاد پايگاه مهم هوايي ناتو  در خاك آن كشور حاكي از موقعيت جغرافيايي مهمي بود كه به تركيه قدرت داد و ستد سياسي

ميداد.

با اينكه تركيه از لحاظ منابع طبيعي ظاهرا غني است منابع توسعه يافتيه آن هنوز براي پشتاباني از عملات نظامي مدرن كافي نيست نفت يك مشكل اساسي به شمار مي رود . با اعتصابات نفتي اخير كاملا ممكن است كه تركيه به صورت يك كشور مهم توليد كننده نفت در آيد اما در سال 1963 هنوز احتياجات خود را از اين حيث رفع نمي كرد در سال 1962 1/3 ميليون تن نفت و مواد نفتي (مقايسه كنيد با 860000 تن در سال 1958 ) وارد مي كرد كه ارزش آن معادل 5/11 درصد واردات سال 1962 بود ( 8/12% در 1958 ) . در اين ضمن 508000 ، يا 7/1 مصرف داخلي خود را توليد م كرد با توجه به اين كه ارقام مشابه در 1958 ، 328000 تن ، يا 4/1 مصرف داخلي بود ، مي توان  به تغيير قابل ملاحظه موقعيت نفتي تركيه پي برد ممكن است جريان نفت تركيه براي تقويت عمليات تركها اهميت حياتي درد چه كاملا واقفند كه در گونه نبرد اساسي ، حتي اگر نتيجه نهايي آن  به نفع تركيه با شد ممكن است اين كشور به صورت يكي از نخستين ميدان هاي جنگ در آيد ، زيرا از طرفي بين اتحاد جماهير شوروي و مديترانه و از طرفي ديگر بين اتحاد جماهير شوروي ، نفت خام و ميانه ، كانال سوئز،و آفريقا قرار دارد اين امر ما را به سومين نفع حياتي يعني ادامه رشد اقتصادي و اجتماعي رهبري مي كند . رهبران  ترك معتقدند كه شرط قبلي هر گونه استقلال واقعي اداره رشد است . به جز در امر حيات و ممات ، تركيه نمي تواند رشد خود را فدا كند . با تبديل كشور به يك ميدان ممكن است صنعت جديد تركيه ، بنا در جديد ، شهرهاي جديد، شبكه جديد ، ارتباطي كه با هزينه و كوشش هنكفت ساخته شده است در عمل نابود شود.

 

نقش ارتش تركيه در تاريخ آن كشور

با تصرف قدرت از طرف ارتش 37 سال حكومت مداوم كشوري به پايان رسيد . اصل تسلط غير نظامي ها كه كمال عمدم به صورت يكي از اصول اساسي جمهوري تركيه درآورد تقريبا به يك سنت تبديل شده بود.مفهوم كودتاي نظامي گه از نظر بعضي از ناظرين بي طرف اگر بعيد نبود لاقل ممكن به نظر مي رسيد، به نظر اغلب تركهاي مطلع ديپلماتهاي آمريكايي مقيم آنكارا غير قابل تصور بود. يك گزارش موثوق حاكيست كه سفارت كبراي ايالات متحده در آنكار درست قبل از وقوع كودتا به واشنگتن اطمينان داده بود كه حكومت كشوري بر همه چيز نظارت دارد. 37سال سابقه در طرف آنها قرار داشت. اما سابقه بسيار طولاني تر دخالت نظامي در امور دولت وجود داشت كه وارتش جديدترين نمونه هاي آن انقلابهاي1908-1909و1919-1921بودند. ليبير    تايخنويس، نوشت كه((حكومت عثماني قبل از هر چيز ديگر يك ارتش بود در واقع، حكومت يكي بودند.جنگ،هدف خارجي و حكومت،هدف داخلي سازماني مركب از يك هيت چند نفري بود. گيب           از الغرالي          نقل ميكند كه در اواخر قرن يازدهم گفته ب: در اين روزها،حكومت فقط ناشي از قدرت نظامي است و هر شخصي كه از حمايت صاحب قدرت نظامي برخوردار شود،خليفه خواهد شد.))با اينكه تفاوتزيادي ميان نقش نيروهاي ينيشري عثماني و ارتش جديد وجود دارد سابقه طولاني دخالت ارتش در سياست فراموش نشدني است .

همچنين، چنانكه ملاحضه كرديم ، در زمان امپراطوري عثماني ، در حاليكه نيروي دستگاه اداري رو به زوال مي رفت ، ارتش در نوسازي علم و ابداع نهادها  instituuions  دخالت زيادي مي كرد .

اين رويه ، در زمان تاسيس جمهوري تركيه هنوز ادامه داشت . گروه افرادي كه حكومت جديد جمهوري را تصاحب كرد و تشكيل داد اصولا يك گروه نظامي بود . وفتداري اين دسته برگزيده و همچنين توده عظيم مردم ، به كمال ـ فرمانده فاتح نظامي ـ تعلق گرفت . ارتش بود كه ام را حفظ مي كرد . اما عجيب است كه كمال ، پس از نيل به قدرت شخصي ، از ارتش براي امر بدعت گذاري استفاده نكرد .

تبديل دستگاهاي نظامي به دستگاهاي كشوري

كمال ، پس از استقرار در مقام خود ، به اصتلاحات جديدي دست زده بود . اندكي پس از امضاي قرار داد صلح در 1923 ، رهبران دولت انقلابي را مجبور كرد كه از مقام نظامي خود صرفنظر نمايند . خود او نيز بيشتر ترجيح داد كه تمثال رسميش با لباس فراك گرفته شود تا با لباس نظامي . اين اقدام نشانه علاقه شديد اين مرد به آرمانهاي زنده بود .

نظر كمال نسبت به اين موضوع در 1909 كاملا روشن بود . در آن زمان ، او وعصمت اينونو ( جانشين كمال در مقام رياست جمهوري و معاون اضلي و محرم راز او در تمام اين مدت ) شديدا در شوراها و كميته اتحاد و ترقي نسبت به دخالت مستقيم افسران ارتش در امور سياسي اعتراض مي كردند .

 

در فاصله سال هاي 1950-اقتصاد سياسي تركيه  1920

 چكيده: تغيرات اقتصادي و اجتماعي در تركيه در سالهاي50-1920 با توجه به تركيب طبقاتي نخبگان حاكم و پايگاه اجتماعي رژيم كمالي به طور اساسي و همه جانبه و موزون صورت نگرفت. عليرغم كسب استقلال سياسي و اصلاحات گسترده فرهنگي و سياسي،وابستگي اقتاصادي از طريق پيمان لوزان ححفظ شده بودو كشور در چارچوب نيازهاي اقتصاد و بازار جهاني يك جهت گيري صادراتي از طريق فروش محصولاتكشاورزيو منابع طبيعي اتخاذ نمود كه منابع حاصله عمدتا در اختيار گروهاي حاكم قرار مي گرفت و نخبگان نظامي واداري در پيوند با نخبگان زميندارو تجاري مانع شكل گير بورژوازي ملي و كار آفرينان صنعتي و مدرن مي شدند. طبقات متوسط وپايين شهري وروستاي به واسطه جلوگيري اگاهانه از تغيرات اساسي نظيراصلاحات ارضي درمنافع حاصله شريك وسهيم نشدند. بحران اقتصادي جهاني در 1929 تركيه را مثل كشور هاي امريكاي لاتين ناگزير به اتخاذ سيا ست جايگزيني واردات نمود. پيوند سيا سي اقتصادي مالي و تجاري تركيه با دول غربي به ويژه ايا لات متحده به ويژه طي جنگ دوم جهاني وپس از ان در دوره جنگ سرد به تقويت بورژوازي كمپرا دوراز قبل شكل گرفته انجاميد در نتيجه با وجود رشد اقتصادي و گسترش بخش صنايع در اين دوره يك استراتژي صنعتي شدن مستقل و پايدارو منعطف در راستاي منافع ملي و توسعه اقتصادي طراحي و عملي نشد بطوري كه طبقات متوسط وپايين خواهان تغير اوضاع شدند و حزب جديد التا سيس دمو كراتيك (dp) در دهه 1950درصدبهره برداري از اين فضاي جديد برآمد.

 

سيستم و ويژگيهاي اقتصادي

جمهوري تركيه بر ميراث اجتماعي و اقتصادي امپراطوري عثماني بنا گرديده است.

امپراطوري عثماني در اواخرعمر خويش دچار مشكلات و مصايب اقتصادي و اجتماعي فراواني شده بود و اين مشكلات تا ربع اول قرن بيستم ادامه يافتند و زماني كه جمهوري تركيه شكل گرفت قسمتهاي عمده داراي ذخاير اقتصادي و با ارزش اين امپراتور از قلمرو حكومت تركيه خارج گرديده و تنها مشكلات عديده اقتصادي اين امپراتوري به اين كشور به ارث رسيد. در حال حاضر جمهوري تركيه با جمعيتي در حدود 60 ميليون نفر و با وسعتي در حدود 578/814 در حال آماده سازي زيربناي فني و علمي لازم و ايجاد نيروي انساني متخصص و كار آمد در جهت توسعه بيشتر است . تركيه كشوريست با سيستم اقتصاد سرمايه داري و متكي بر پايه اقتصاد بازار آزاد . دولت تركيه بعد از كودتاي 1980 تلاش بسياري كرده است تا سياستهاي ليبراليزه كردن اقتصاد را در كشور به مورد اجرا گزارد و در اين راستا بازگزاشتن دست سرمايه داران و بازرگانان خارجي و داخلي در سرمايه گزاري و فعاليتهاي ، تلاش در جهت بازاريابي و انتخاب سيستم ارز شناور در جهت جذب ارز خارجي از عمده فعاليتهاي بوده كه در رسيدن به سيستم اقتصادي بازار آزاد مورد استفاده دولتمردان تركيه قرار گرفته است .

در حال حاضر بخش خصوصي با حمايت دول نقش وسيعي را در امر توسعه اقتصادي در كشور به انجام مي رساند ، اين كشور از نظر ميزان جمعيت پنجمين كشور بزرگ عضو OECD است از نظر توليد نا خالص ملي در سال 1991 با حدود 9/111 ميليارد دلار مقام هفدهم را در ميان 24 كشور عضو OECD  به دست آورده است . اگرچه در مقايسه با كشورهاي پيشرفته جهان ، تركيه كشوري فقير محسوب مي شود ليكن ارتقاي مقام اين كشور به مقام هفدهم در ميان 24كشور پيشرفته جهان دهنده اين موضوع است كه تركيه راه خود را به سوي توسعه صنعتي باز كرده است. اهميت اين امر زماني آشكار مي گردد كه بدانيم توليد ناخالص ملي تركيه متكي بر اقتصاد تك محصولي يا ناشي از درآمد فروش مواد اوليه مانند نفت و يا ساير منابع طبيعي نيست و صادرات عمده اين كشور را محصولات توليد شده كشاورزي و كالاهاي ساخته شده تشكيل مي دهند.

سياست اقتصادي و برنامه ريي دولت

از آغاز تشكيل جمهوري تركيه،اين كشور به علت ديون و قروض سنگين امپراطوري عثماني دچار مشكلات عديده اقتصادي بود و لذا از آغاز تلاش سياستمداران و دو لتمران اين كشور معطوف طرح ريزي واجراي برنامه هايي گرديد تا از فشار اقتصادي ايجاد شده بر اين كشور بكاهد و موجب كاهش مشكلات اقتصادي بگردد. در اين راستا گسترش و توسعه بخش خصوصي،اختصاص دادن زمين به كشاورزان و مهاجران،توسعه بخش كشاورزي و حمايت از توليدات داخلي به وسيله سياستهاي مناسب گمركي به كار گرفته شده و اعمال گرديد .

بدين ترتيب براي حل مشكلات اقتصادي طرح هاي صنعتي ارائه و اجرا شد اولين طرح صنعتي 5 ساله از سال 1934 به اجرا در آمد و تحت مزبور ، صنايع كشور به 5 بخش عمده صنايع توليدي پوشاك و البسه ، معادن، توليدات صنايع دستي ، مواد شيميايي و مشتقات مربوط به آن و صنعت چوب و كاغذ تقسيم گرديد اولين طرح 5 ساله صنعتي با 90 درصد رشد موفقيت آميز ارزيابي گرديد. دومين طرح صنعتي 5 ساله از سال 1939 به اجرا در آمد اما به علت وقوع جنگ دوم جهاني از عمل كرد موفقيت آميزي برخوردار نبود . اين وضعيت تا سال 1950 ادامه يافت .

در سال 1950 به دنبال اعلام سياست ليبراليزه كردن اقتصادي تغييرات اساسي در بخش هاي عمده كشاورزي و صنايع تركيه به وقوع پيوست . در بخش كشاورزي استفادخ از وسايل مكانيزه و پيشرفته باعث افزايش توليدات محصولات كشاورزي شد و همين تحولات در بخش هاي صنعت و معدن به وقوع پيوست . در اين دوران بانك توصه صنعتي تركيه جهت تامين اعتبار بخش خصوصي و دولتي در امر سرمايه گذاري در بخش هاي توليد ماهي و گوشت سيمان و چوب و كاغذ و ……… تاسيس گرديد . بدين سان در سال هاي 53 ـ 1950 12/11% حاصل گرديد . اما اين روند مدت طولاني نيافت و در طول سال هاي بعد از 1954 به علت به هم خوردن توازن در پرداخت ها و دريافت ها ، پول رايج اين كشور در مقابل ارز هاي كشور هاي ديگر به شدت سقوط كرد و اين امر منجر به افزايش مشكلات اقتصادي گرديد ، بدين ترتيب نرخ رشد در سال 1958 به 6/5%  و بعد از سال 1958 به 3/2 % رسيد . در اين زمان نياز به يك رشته اقدامات جديد اقتصادي جهت خروج از اين بنبست احساس مي گرديد .

 با قانوني شدن تاسيس سازمان برنامه دولتي در تركيه در سال 1962 برنامه ريزاي هاي اقتصادي كشور آغاز گرديد . اولين برنامه 5 ساله توصه اقتصادي كه سال هاي 1963 ـ 1967 را در بر مي گرفت اهداف خود را با پيش بيني رشدي معادل 7 % در توليد نا خالص داخلي ، 2/4% در كشاورزي 3/12 % در بخش صنعت تنظيم نموده كه در پايان ، برنامه 5 ساله اول با رشد معادل 6/6% در توليد ناخالص داخلي ، 1/3 % در كشاورزي و 8/10% در صنعت روبرو گرديد .

دومين  برنامه 5 ساله 1985 ـ 72 اهداف خود را با پيش بيني رشدي معادل 7% در توليد ناخالص داخلي ، 41% در كشاورزي و 12 % در بخش صنعت برنامه ريزي نمود اما در پايان با رشدي معادل 1/7% توليد ناخالص دخلي ، 5/3% در كشاورزي و 8/7% در بخش صنعت مواجه گرديد .

سومين برنامه پبجساله توسعه اقتصادي (77ـ1973) اهداف خود را با پيش بيني رشدي معادل 9/7% در توليد ناخالص دخلي ، 6/4% در كشاورزي و 2/11% در بخش صنعت تنظيم نمود و پس از پايان برنامه، با رشدي معادل 5/6% در توليد ناخالص داخلي ، 5/3% در كشاورزي و 8/9% در صنعت رو به رو گرديد ، در اين زمان براي اولين بار طرحهاي بلند مدت نيز به اجرا در آمد .

سال 1987 به عنوان سال واسطه با پيش بيني رشدي معادل 1/6% در توليد ناخالص داخلي ، ¼% در كشاورزي و 8% در صنعت برنامه ريزي شد و در پايان سال 3% توليد ناخالص داخلي ، 4/2% در كشاورزي و 7/3% در صنعت رشد هاي واقعي ثبت شده بود .

چهارمين برنامه پنجساله توسعه اقتصادي (83ـ1979 ( اهداف خود را با پيش بيني رشدي معادل 8% در توليد ناخالص داخلي ، 3/5% در كشاورزي و 9/9% در بخش صنعت قرار داد اما در پايان برنامه پنجساله تنها با رشدي معادل 2% در توليد ناخالص داخلي ، 2/2% در كشاورزي و 7/1% در بخش صتعت رو به رو بود .

پنجمين برنامه پنجساله توسعه اقتصادي نيز شاهل سالهاي 1990 تا1994ميگردد.

 

تحولات اقتصادي در قبل از سال 1960 تا سال 1974 رشد اقتصادي تركيه همه ساله بين 6الي7%بوده است.روي هم رفته ثبات نسبي قيمتها كنترل در كسري بودجه، اعتدال در ديون خارجي و تعادل نسبي موازنه پرداختها از مشخصات بارز اين دوره از اقتصاد تركيه به شمار مي روند. در اين دوره افزايش محسوسي در رشد اقتصادي، سرمايهگذاري و مصرف در بخش دولتي تركيه مشاهده گرديد .

در طول سال هاي 1974 الي 1977 افزايش قيمت در جهان ، تورم ، بحران اقتصادي و رشد بيكاري در صنايع كشورها اثرات نا مطلوب و مخرجي بر اقتصاد تركيه بر جا گذاشت . عوامل تعددد داخلي و خارجي در آشفتگي وضعيت بازرگاني و موازنه پرداختهاي اين كشور دخالت داشت ، از جمله سياست بازرگاني خارجي موجب ركورد صادرات و وابسته شدن كشور به وادرات گرديد . بالا بودن قيمتهاي كالاهاي وادراتي باعث گرديد كه رشد وادرات از رشد توليد ناخالص ملي پيش گيرد . از سوي ديگر وضعيت بحراني اقتصاد  جهاني و عدم قدرت رقالت ارز تركيه همراه با عدم توانايي رقابت كالاهاي صادراتي اين كشور ( مخصوصا محصولات كشاورزي ) لطمات عمده اي به صادرات اين كشور وارد ساخت .

با آغاز سال 1975 ارز خارجي حاصل ار دريافت پول ارسالي كارگران شاغل در كشور هاي خارجي تقليل يافت ، اين تقليل ناشي از تفاوت بسش از اندازه بازار نرخ ارز و بيكاري كارگران ترك در كشورهاي غربي بود . در چنين شرايطي كسري موازنه پرداختهاي با تقليل ذخاير و افزايش در بديهاي كوتاه مدت جبران مي شد . افزايش كسري بودجه دولتي كه با قرض هاي بانك مركزي تامين مي گرديد منجر به افزايش سريع حجم نقدينگي و تورم گر ديد .

 با پايان يافتن سال 1977 اقتصاد تركيه با كمبود شديد ارز خارجي ، كسري موازنه پرداخت شديد ، بار سنگين وامهاي كوتاه مدت خارجي ، تورم روز افزون ، كسري شديد بودجه  بحش دولتي و رشد آرام ولي فزاينده بيكاري بود .

هر چند در سال هاي 79-1978 تلاش هاي فراواني در جهت تثبيت اقتصادي صورت پذيرفت و بر اثر ممنوعيت واردات محصولات اساسي كاهش قابل توجهي در كسري حسابهاي جاري مشاهده گرديد ؛ اما به علت شدت مشكلات و پيچدگي مسائل موجود در اقتصاد داخلي روي هم رفته تاثير چنداني در كليت اوضاع آشفته اقتصادي تركيه بجا نگذاشت .

در ژانويه 1980 اصلاحات اقتصادي بيشتري در جهت تغيير زير بنايي سياست اقتصادي تركيه مبني بر عدم دخالت مستقيم دولت و بسنده كردن به كنترل دولتي و تكيه نمودن بر نيروي بازار پيشنهاد گرديد . اين برنامه شامل : كاهش 33% ارزش پولي تركيه در مقابلدلار آمريكا ، سياست تبديل ارز شناور ، تقويت بنيه ماليه عمومي به ويژه از طريق افزايش قيمت كالاهاي افزايش نسبت به سال هاي قبل به ميزان 8/15 ميليارد دلار رسيد . تركيه در اين سال حدود 8/1 ميليارد دلار نيز در آمد از طريق جذب توريست و انتقال ارز كارگران شاغل در خارج داشته است .

 

عملكرد اقتصادي در سال 1991

مشخصه هاي اقتصادي تركيه در سال 91 رشد كمتري ، تورم بيشتر و بهبود در عملكرد و بازده بازرگاني خارجي مي باشد. توليد نا خالص ملي در سال 91 با3%رشد نسبت به سال 90 با 1/9%رشد درصدپايين تري را نشان مي داد. صادرات تركيه13 ميليارد و 593 ميليون دلار وواردات آن21ميليارد و47ميليون دلار بود ودر نتيجه كسري تجارت خارجي با4/20% كاهش نسبت به سال 90 به7ميليارد و440مليون دلار رسيد . سهم كشورهاي OECDازكل صادرات تركيه از 68%به65%كاهش وسهم اين سازمان از واردات تركيه از 64%به67%افزايش يافت حسابهاي جاري سال 1991با يك مازاد 272ميليون دلاري روبروبود در حالي كه در سال 90كسري 2ميليارد و625ميليون دلاري در تراز پرداختها داشت.اين مازاد ناشي از كاهش كسري تجاري و همچنين كمكهاي بلا عوض خارجي بود.عوايد توريستي تركيه در سال 91با 18%كاهش از 3ميليارد و225ميليون دلار در سال 90به2ميليارد و654مليون دلار درسال 91رسيد حجم ارز انتقالي كارگران ترك مقيم خارج13% كاهش داشت واز 3ميليارد و246ميليون دلار در سال 90 به 2ميليارد و819 ميليون دلاردر سال 91 رسيد .تركيه در سال 91جمعاً مبلغ 1ميليارد و884ميليون دلار تحت عنوان كمكهاي ناشي از جبران خسارت وارد بر اقتصاد اين كشور از بحران خليج فارس از كشورهاي مختلف دريافت نمود. تركيب و ميزان كمكهاي دريافتي تركيه از كشورهاي مختلف در سال 91به شرح ذيل بوده است .

كشور كمك كننده

ميزان كمك(به ميليون دولار

عربستان

آمريكا

كويت

آلمان

هلند

جامعه اروپا(EC)

جمع

 

 

                             939

249

600

88

7

1

884/1

        

اقتصاد تركيه در سال1992

كاهش تدريجي تورم و تحرك بخشيدن به رشد اقتصادي از اهداف اصلي سياست اقتصادي تركيه در سال 1992 بود. وليكن بايد اذعان داشت كه در اين خصوص آمار و ارقام عدم موفقيت دولت را در اجراي سياستهاي اعلام شده خود نشان مي دهد. در اين سال تورم رشد بي سابقه اي يافت و به مرز 70%نزديك شد. سال92 با توجه به عدم موفقيت دولت در مهار تورم،رشد بيكاري،نا برابري و بي عدالتي در توزيع در آمدها و واگذاري موسسات دولتيبه بخش خصوصي سال بدي از اقتصادي بود.

 

مباني و اصول سياست خارجي

يكي از ويژگيهاي قابل توجه و مهم سياست خارجي را مي توان ثبات رفتاري و وفاداري كار گزاران اين كشور به اصول سياست خارجي خود دانست، به رغم تعميرات و تجديد نظرهايي كه به مناسبت تحول اوضاع(عمدتا)منطقه اي و (بعظا)بينالملليي در سياست خارجي اين كشور صورت گرفته است مي توان گفت اصول سياست خارجي تركيه همان اصولي است كه از تفكر كماليسم در تاسيس جمهوري نوين تركيه نشات گرفته است.اين گفته با عنايت به غربگرايي فكري شخص آتاتورك به ويژه در زمينه سياستاين كشور در قبال غرب مصداق دارد. تجلي واضع و عيني اين نگرش را مي توان در تدوين اهداف كلان ملي تركيه نوين ملاحظه نمود. اين اهداف عبارتند از:

*تركيه كشوري است نه توسط طلب و نه استمعارگر ،و به دنبال اقتداري داخلي در ابعاد اقتصادي،صنعتي،علمي و نظامي است. به عبارت ديگر تركيه به دنبال دستيابي به قدر اقتصادي و تكنو لوژيك قدرتهاي بزرگ غربي است.

*تركها علاوه بر اين كه خواستار نيل به برابري تكنو لوژيك با غرب هستند،خواهان شناخته شدن به عنوان يك ملت اروپايي و پذيرفته شدن در تمدن غرب مي باشند،بر اين اساس هدف سياست ملي تركيه اين است كه به عنوان يك عضو جامعه ملل اروپايي پذيرفته شده و از حيث موقعيت، مدنيت و پرستيژ با آنها در يك رده قرار گيرد. اصول ياد شده به تنهايي يكي از اصول دوگانه آتاتورك در روابط خارجي است(اصل اول عبارت ازاينكه سوابق سوء امپراطوري عثماني نسبت به منطقه را از بين برده و شكاف بين تركيه، ايران و اعراب را پر كند).اين دو اصل در واقع تفسير جزئي تر و كاربردي تر اصول كماليسم در سياست خارجي بود:دوستي با همه ملل، صلح در داخل و دنيا،تركيه هيچ دشمن ابدي ندارد و تعقيبيك سياست ملي مبتني و متناسب با ساختار داخلي كشور تركيه،اين اصول در واقع مبين سياستي مبتني بر منافع ملي و حفظ وضع موجود بود.

اصول فوق در پي تثبيت جمهوري تركيه و مباحث حزبي فراوان در چارچوب شاخصهاي ايدئو لوژيكي كه در سال1931توسط حزب جمهوري خلق تحت عنوان شش ستون تدوين گرديد قرار گرفت. اين اصول كه در قانون اساسي سال 1937 مندرج گرديدشامل نا سيو نا ليسم،سكولاريسم،جمهوري خواهي،مردم كرايي،دولت گرايي و انقلابي كرايي مي شدند.

ناسيو نا ليسم تركيه نوين مترادف با تركسيم بود و به معني يك كشور- ملت ترك بود سكو لايسم در مقابل اسلام گرايي گرايشات غربي را عرضه مي داشت. جمهوري خواهي معطوف به اجتناب از احيائ سلطنت و خلافت بود،مردوم گرايي به معناي برابري مردم صرف نظر از نژاد،زبان،اعتقاد و يا شان طبقاتي آنهابود همچنانكه گامي در جهت ايجاد رفرم دولتي و به عبارتي غرب گرايي بود. دولت گرايي به معناي تمركز اقتصادي و توسعه بودن آنكه متضمن ملي كردن موسسات داخلي و خارجي باشد و خلاصه رفر ميسم به معناي توسعه پوياي انتقالي دولت و جامعه ترك از جامعه اي سنتي به جامعه اي مدرن بود.

اصول ياد شده در بسياري از موارد تاثير مستقيمي در سياست خارجي تركيه داشته است. تاثير گذاري اين اصول در سياست خارجي بدين ترتيب بود كه تحت تاثير اين اصول رهبران تركيه، جامعه اي با دو ويژگي عمده را بنا مي نهادند. ويژگي اول اين جامعه آن بود كه از هويت اصيل خود جدا بود و ويژگي دوم اينكه جامعه نوين تركيه در پي يافتن هويت جديد در همه ابعاد فرهنگي، اقتصادي و اجتماعي سعي در مشابه سازي يك جامعه غربي داشت. ويژيگي اول تركيه را از كشورهاي منطقه و مساءل آن دور مي نمود و ويژگي دوم سياست خارجي تركيه را هر چه بيشتر به طرف غرب سوق مي داد.لذا تا دهه60كه تركيه با معظلات منطقه اي در سياست خارجي خود مواجه نشده بود مسائل منطقه در درجه دوم از اولويتهاي سياست خارجي اين كشور قرار داشت.

سياست خارجي تركيه در قبال غرب با توجه به موارد فوق و موقعيت جغرافيايي آن در كنار قطب دوم قدرت جهاني،بدون هر تغيير عمده تقريبا تا نيمه دوم دهه80روند يكسالي را طي نمود و فقط در اين زمان بود كه به دنبال شكل گيري جنبش فكري اسلامي(در قالب حزب رفاه)از يك طرفو سرماخوردگي دولتمردان ترك و نخبگان سكولار آن از غرب به علت عدم پذيرش تركيه درجامعه اقتصادي اروپاEC    براي اولين بار با علامت سوال مواجه شد و براي اولين بار مقامات رسمي ترك نيز اذعان ننمودند كه تركيه يك كشور خاورميانه اي و مسلمان است اگر چه سنتهاي اروپايي را نيز پذيرفته است، به عبارت ديگر براي اولين بار پا فشاري بر هويت اروپايي تركها كنار گذاشته شد و در سطح سياسي از دهه60و در بعد اقتصادي از دهه70 شروع شده بود را دنبال نمودند.

بر خلاف روابط برخوردار بوده است. مسائل و روابط منطقه اي در درجه دوم اهميت سياست خرجي تركيه قرار داشت:اما به دنبال نيازي كه اين كشور براي داشتن روابط منطقه اي در دهه60 احساس نمود به تدريج يك سلسله اصول در سياست خارجي خود به منظور تعريفسياست منطقه خود تدوين نمود، اين اصول عبارتنداز:

*عدم مداخله در امور داخلي كشورهاي خاور ميانه اي: تاكيد بر اين اصل بديهي از آن جهت بود كه هر گونه مداخله در امور يك كشور منطقه اي موجب احياي خاطره سياست خارجيامپراطوري عثماني در منطقه بود.

*عدم مداخله در منلقشات بين كشورهاي منطقه: در اين اصل به ويژه معطوف به مناقشات درون عربي بود.

*توسعه روابط دو جانبه با همه كشورهاي منطقه:در اين اصل تاكيد بر دو واژه همه و دو جانبه است مراد از روابط دو جانبه دورزدن واسطه گري هر سازمان فرامليتي و مشخصا جامعه عرب بود. اين امر به سابقه جامعه عرب به عنوان رهبر حركتهاي افراطي ناسيوناليسم عربي در دهه هاي50و60 بود.قدتمندي چنين سازماني موجب ضعف كشورهاي كوچك عربي مانند اردن در تعقيب يك سياست خارجي مستقل بود كه از نظر تركها امري نامطلوب تلقي مي شد.

*جدايي مستمر ميان مجموعه كشورهاي عربي: اين اصل معطوف به تضعيف نفوذ اعراب در سطح منطقه اي و بين المللي بود. از نظر تركيهوضع موجود اعراب وضع قابل قبولي است زيرا هيچ كدام از انها به تنهايي به اندازه تركييه قدرت نداد.

*پيشينه كردن تجارت و روابط اقتصادي با كشور هاي منطقه: از زمان بحران نفتي سال1973 كشور هاي منطقه شاهد رونق اقتصادي قابل توجهي بوده اند. جنگ ايران و عراق در دهه80 فرصت اقتصادي بي نظيري در اختيار ترككيه نهد. رفع موانع سياسي و اقتصادي جهت پيشبرد توسعه كشور از اهداف كليدي سياست خارجي تركيه بوده است.

*تفكيك مسئله روابط خاورميانه اي از نقش تركيه در ميان متحدين غربي خود.

*حفظ موازنه دقيق در برخود با مسئله فلسطين و اسرائل.

تركيه در سياست و روابط خارجي خود تا نيمه دهه80 دو جهت گيري عمده داشته است:جهت گيري اصلي حركت به سوي غرب بوده است و جهت گيريدوم به سوي منطقه و مسائل آن بوده است. اشتغال كويت توسط رژيم عراق در دوم اوت1990 انگيزه اي شد كه سياست خارجي تركيه تسبتبه منطقه و مسائل آن مورد تجديد نظر و تحول كلي قرار گيرد.

 

سياست خارجي تركيه و جنگ خليج فارس

مشاركت جدي و فعال تركها در جنگ متحدين غربي عليه عراق كه عليرغم اصول مدون و ريشه دار قبلي سياست خارجي تركيه صورت گرفت را مي توان با پيدايش چهار فاكتور جديد در معادلات جهاني منطقه اي و داخلي توجيه نمود: تحولات صحنه ژئوپليتيك بين المللي به دنبال فرو پاشي در بلوك شرق و شوروي،بهم خوردن موانه قواي منطقه به زبان تركيه،پاسخ منفي جامعه اروپا به در خواست خارجي و داخلي نوين تركيه.

در پي تحولات منطقه اي بعد از فرو پاشي نظام دو قطبي و شكست تلاشهاي آنكارا در الحاق به اتحاديه اروپاي غربي رهبري اين كشور(اوزال)را به اين نتيجه رساند كه روابط خود با آمريكا را تقويت نموده به دنبال استراتژيهايي جهت تعديل و كاهش پيامدهاي روابط رو به كاهش تركيه يا اروپا باشد. اشتغال كويت توسط عراق و تهديد هاي امنيتي بالقوه، تركيه را به سمت ايجاد روابط نزديكتر و فعالتر با امريكا سوق داد. اوزال با اين حركت سعي داشتتا در سايه تحول و بازيگري در اصول سياست خارجي و تحمل هزينه هاي مقطي جنگ خليج فارس،موقعيت از دسته تركيه در سطح جهاني و منطقه اي را احياء نمايد.

بعد از مرگ ناگهاني تورگوت اوزال و روي كار آمدن سياستمداران با سابقه موجب كرديد تا سياستها و خط مشي سياسي اوزال با شدت سابق دنبال نشوند و تركيه بار ديگر به اصول كهن سياست خارجي وابستگي بيشتري پيدا نمايد و تلاش بر اين باشد كه سياست خارجي تركيه از اصول مدون فاصله زيادي نگيرد و سياستهاي منطقه و بين المللي دنبال كردد.

 

نقش كشور در سياست جهاني

تركيه به عنوان كشوري كه بر سر دو قاره مهم آسيا و اروپا قرار گرفته است مانند پلي اروپا را به منطقه استراتژيك خاور ميانه متصل مي نمايد و وجود نفت در منطقه خاور ميانه و بحرانهاي متعدد بر اهميت اين كشور در روابط بين المللي افزوده است. افزون بر اين موارد،بهعلت واقع شدن تركيه در ميان مناطق بحراني قفقاز و آسياي مركزي،عراق و اكراد و كشورهاي اروپاي شرقي در سالهاي اخير بر اهميت اين كشور افزوده شده است و اين كشور با توجه به موارد مذكور قادر است با به كار گيري صحيح عوامل لازم نقش كليدي خود را در مسائل منطقه اي و بين المللي ايفا نمايد.

تركيهنشان داده است كه در مناقشات و بحرانهاي بين المللي مي توان تكيه گاه مناسبي براي جهان غرب باشد (نقش تركيه در جريان جنگ خليج فارس). عضويت تركيه در پيمانهاي منطقه اي مانند جامعه اروپا(عضويت در بعضي از ارگانها در حال حاضر)،اكو،ناتو،پيمان همكاريهاي كشورهاي حوزه درياي سياه و نشانگر توان ايفاي نقش فعال اين كشور در مسائل منطقه و بين المللي مي باشد.

 

عوامل داخلي موثر در سياست خارجي

در اين خصوص مي توان به عواملي نظير احزاب سياسي، اتحاديه هاي تجاري خصوصي، مالي و كارگري،مطبوعات و افكار عمومي اشاره نمود.

 

نقش عوامل خارجي موثر در سياست خارجي

به طور يقين در اين خصوص مي بايست به نقش موثر كشورهاي غربي خصوصا آمريكا اشاره نمود. تركيه به علت عضويت در ناتو و سعي اين كشور چهت عضويت كامل در جامعه اروپا ناچار شده است در بسياري از موارد و مسائل منطقه اي و بين المللي به نظرات و در خواستهاي كشوري غربي توجه نمايد.

 

تاريخچه رشد هر يك از اديان و مذاهب:

نخستين قانون اساسي كشور تركيه در سال 1924 ميلادي دين اسلام را به عنوان دين رسمي جامعه تعيين نمود، ليكن در اصلاحات قانوني سال 1928 اين ماده قانوني حذف و با تاكيد بر جدايي دين از سياست، تركيه كشوري با دولت و حكومت غيرمذهبي-لائيك معرفي گرديد. بعدها در سال 1982 ميلادي نيز به هنگام تدوين قانون اساسي جديد حاكميت اصل لائيك مجددا مورد تصريح قرار گرفت.

در تركيه در زمينه اعتقادات ديني و مذهبي وحدتي موجود نيست و اعتقاد به مذاهب و طريقتهاي مختلف در ميان اقشار مختلف مردم يكي از ويژگيهاي ساختار مذهبي اين جامعه محسوب مي گردد. با اين حال تحقيقات آكادميك در اين زمينه كمتر انجام گرفته است. بنابريان آمار سال 1990، حدود 98% از جمعيت تركيه را مسلمانان و 2% را مسيحيان و كليميان و ديگر اديان تشكيل مي دهند.

 

روابط پيروان اديان و مذاهب مختلف با يكديگر:

نزديك به 98% مردم تركيه را مسلمانان و 2% نيز شامل مسيحيان و ديگر اديان مي باشند. گذشت زمان طولاني نشان دهنده اين مسئله بوده است كه پيروان اديان مختلف به راحتي و با مسالمت در كنار هم زندگي كرده اند.

 

آداب و سنن مذهب و ميزان پايبندي مردم به آن:

در مساجد بي شمار شهرهاي تركيه، نماز جمعه به وقت برپا مي گردد. اما نمازهاي جماعات صرفا جنبه عبادي داشته و از بحث و موعظه خبري نيست. به علت عدم شناخت صحيح از اسلام، زنان زيادي كه بي حجاب هستند به چشم مي خورند گرچه در حال حاضر روند روبه گسترش در بازگشت به اسلام واقعي بخصوص در ميان دانشجويان و جوانان آغاز گرديده است. اعياد مذهبي از اعتبار ويژه اي برخوردارند، اعتقادات مذهبي در ميان كردهاي تركيه شديدتر است تا حدي كه كردها به داشتن تعصبات افراطي در مذهب شهرت يافته اند.

 

كاركرد دمكراسي نظامي در سالهاي پاياني قرن بيستم:

براي تبيين دموكراسي نظامي در تركيه با نگاهي به مداخله نظامي سال 1997 م. (برابر با 1376 ه.ش) يك مطالعه تاريخي ارائه مي شود. اگر چه معمولا زماني كه نامي از كودتاهاي نظامي در تركيه برده مي شود، سه كودتاي مشهور تاريخ تركيه كه قبلا اشاره كرديم، ذكر مي شود با توجه به ابعاد دخالت ارتش در نيمه اول سال 1997 م. (برابر با سالهاي 1357 و 1376 ه.ش) مي توان اين مقطع تاريخي را نيز به عنوان سرفصلي از مداخلات روشن ارتش در سياست ياد كرد. اين مداخله نظامي در حقيقت نشان مي دهد كه عامل بازدارنده ارتش تا چه حد براي دولتهايي به رهبري احزاب راست ديني خطر آفرين باشد و جلوي هرگونه اقدام آنها را گرفته، طعم تلخ شكست را به آنها بچشاند.

همانطور كه در بخش احزاب ديني مشاهده شد، پس از انتخابات عمومي در سال 1994م. (برابر با 1373ه.ش) ارتش به عنوان سردمدار مخالفين حزب رفاه وارد صحنه شد و به صور مختلف سعي كرد حاكميت بدست اين حزب نيافتد. ليكن روند سياست داخلي نهايتا منتهي به تشكيل دولت ائتلافي به رهبري حزب رفاه گرديد. اقداماتي كه ارتش براي سرنگوني اين حزب شروع كرده بود تا يكسال به نتيجه نرسيد. از سال 1997م (از آذرماه 1376 به بعد) ارتش با استفاده از ساز و كارهاي مختلف خود از قبيل شوراي امنيت ملي، گروه كاري غرب و دادگاه امنيت دولتي دولت اربكان را در منگنه قرار داد. ارتش با برگزاري جلساتي تحت عنوان «جلسات توجيهي» در واقع مبارزه اي را عليه دولت شروع كرده بود و با يارگيري از اقشار مختلف مرتب دولت را تهديد مي كرد. از طرف ديگر دستورالعملهاي لازم الاجرايي كه شوراي امنيت پي در پي صادر مي كرد، دولت اربكان را فلج كرد و نهايتا منجر به سرنگوني اين دولت گرديد.

بدنبال تحولاتي كه به انحلال حزب رفاه منجر شد، و يك حزب راست مذهبي جديد تحت عنوان حزب فضيلت تاسيس شد، انتخابات عمومي صورت گرفت و چون احزاب سياسي هيچيك اكثريت قاطع را در اختيار نداشتند، ايجاد يك دولت ائتلافي مطرح گرديد. در اين مقطع ارتش براي اينكه هيچيك از احزاب سياسي براي چانه زني سياسي با رقبا، وارد مذاكره با حزب فضيلت نشوند، با قاطعيت اعلام كرد كه به هيچ وجه وجود يك دولت اسلام گرا را تحمل نمي كند. سه روز بعد از اعلام ارتش، دولت جديد اقليت به رهبري بولنت اجويت رهبر حزب دمكرات تشكيل گرديد. اين حزب قبلا براي تشكيل دولت با مشكل مواجه شده بود و شرايط آن مورد قبول ساير احزاب قرار نمي گرفت، ليكن اولتيماتوم ارتش باعث ايجاد دولت اقليت كه تنها نماينده يك چهارم مردم تركيه بود، گرديد.

 

مبحث و تداوم عدم امنيت فرهنگي ساكنين آناتولي تا زمان حاضر:

تبيين هويت تركي در زمان حاضر از نوعي عدم امنيت فرهنگي رنج مي برد. تبيين هويت تركي شباهت و همخواني با انسانهاي ايجاد كننده امپراطوري ندارد. تركها در بين ساير مردم نسبتا وضع هويتي تبيين نشده اي دارند. با توجه به اين واقعيت كه عليرغم حدود هفتصد سال امپراطوري عثماني، آنها يك هويت فرهنگي متمايز براي خود مثلا از طريق همسان سازي يا ترك سازي ايجاد نكرده اند اما به جاي آن اين مردم هويت خود را با توجه به الزامات اسلامي تبيين مي كرده اند.

در آخرين روزهاي حيات امپراطوري عثماني، عدم امنيت فرهنگي تركها در حداكثر وضعيت خود مشاهده مي شود. تركها از سوي طبقه حاكمه عثماني ها رها شده بودند و عبارت ترك نوعي برچسب خصمانه عليه هيچت حاكمه تلقي مي گرديد و موطن ايشان نيز از طريق قدرتهاي اروپايي تجزيه گرديد. مساله هويت تركي نه از طريق عثمانيها بلكه از طريق ملي گرايي افراطي و گريزان از پيشينه تاريخي در بطن اقدامات و اصلاحات كماليستي توانست با ساختار جديد تعريف شود. از اين رو هنوز در ذهنيت تركها يك شخصيت تجزيه شده وجود دارد.

در زواياي ذهن اتباع ترك نوعي بلاتكليفي ديده مي شود، آنها نمي دانند كه آيا به خاورميانه اسلامي تعلق دارند يا به غرب مسيحي. اگر بيطرفانه به مذهب و جغرافياي آنها مراجعه شود، اشتراكات بيشتر آنها با اعراب در قياس با اروپائيان مشاهده مي شود. از اين رو عليرغم ظهور تركها در ام القراي اسلامي در زمان خلافت المعتصم (842-833ه.ق) روابط تركها با اعراب دچار بي ثباتي و تنش بوده است.

ريشه اين مساله در نگرش اين دو قوم نهفته است. اعراب معمولا ورود تركها را به جهان عرب از طريق زور مي دانند و آن را نقشي مخرب فرض مي كنند كه طي آن تركها تحت نفوذ فرهنگ غني اسلامي عربي قرار گرفتند.

ديدگاه تركان نسبت به اعراب نيز يك موضوع قابل بحث است كه به اين اختلافات دامن مي زند. اعراب از ديد تركها متهم به خنجر زدن از پشت در طول جنگ جهاني اول مي شوند و معتقدند اگر اين خيانت از سوي ايشان صورت نمي گرفت اسباب اضمحلال امپراوطري عثماني فراهم نمي شد.

تركها هنوز نتوانسته اند اين خاطرات تلخ را به فراموشي بسپارند و حتي با گنجاندن اين خصومتها در كتب درسي فرزندان خود، اميد زيادي براي كاستن از دشمني بين دو ملت يا قوم عرب و ترك باقي نگذاشته اند. مباني اين ضديت تنها در جناحهاي غربزده ديده نمي شود، بلكه حتي افرادي كه شديدا نسبت به اسلام حساس هستند، عدم همكاري اعراب با امپراطوري عثماني را در جنگ جهاني اول فراموش نكرده اند.

از ديد ايشان اين واقعه حتي با اصول عقيدتي اسلام غيرسازگار است، زيرا اعراب وظيفه خطير جهاد كه بر اساس شرع براي ايشان اجباري بود را ناديده گرفته و به خلافت عثماني، كه يك نهاد تاسيسي عربي بود، پشت كردند. اختلافات اين دو قوميت بيش از آنكه ريشه در واقعيات تاريخي داشته باشد، به تحريفات و افسانه سازيها هم بر مي گردد. ريشه اين مسايل غيرواقعي را مي توان از يك حديث جعلي از ابن سعيد مقارن خليفه المعتصم كه آنرا به نقل قول از يكي از اصحاب پيامبر مطرح مي كرد، جستجو نمود. براساس اين حديث تركان روزي اعراب به باديه نشيني قبلي بار خواهند گرداند.

به هر حال اين نگرش كه در برخي از اعراب ملي گرا وجود دارد، يك ديدگاه غيرمنصفانه است و تركها نه تنها يك نيروي منفي نبوده اند بلكه در تجديد حيات اسلام نقشي مثبت ايفاء كرده اند. تشكيل دولت و دويان سالاري دولتي در تركان برخلاف اعراب متكي بر قانون (ياسا) بود كه در جهت اسلام به كار گرفته شد. تركان في ذاته به اسلام عضق مي ورزيدند و تمايل شديدي به فردگرايي و سادگي داشتند. آنها با عضق و علاقه خود به شمشير اسلام تبديل شدند و نظم و قانون را به خلافت در حال اضمحلال عباسيون در بغداد بخشيدند و حتي جبهه جنگ را به بالكان و اروپاي مركزي كشاندند.

ميراثهاي امپراطوري عثماني دو جنبه دارد: جنبه داخلي و جنبه خارجي. جنبه داخلي آن، عشق وافر تركان به اسلام بود كه تا جايي يش رفت كه مشساله اي بنام «مليت» براي ايشان مطرح نبود، البته هنوز هم طبق تحقيقاتي كه بعمل آمده اولويت اول اهالي آناتولي، تاكيد ايشان بر مسلمان بودن خود است و بعد به مليت خود.

عظمت و شكوه امپراطوري عثماني در سايه انگيزه و اقتداري بود كه اسلام به حكام آن بخشيده بود و بنابراين قوم گرايي يا ناسيونالسم محلي از اعراب نداشت. برخي از نويسندگان نظير محمد اوزاي، اين را نوعي از خود گذشتگي و بهايي كه ركان در راه اعتلاي اسلامي پرداخته اند، عنوان مي نمايند.

جنبه خارجي ميراث امپراطوري عثماني براي ساكنين آناتولي يا تركيه فعلي دو مورد كاملا متضاد بود از يك طرف خصومت هميشگي اروپاي مسيحي با مردم اين سرزمين را به همراه داشت و از سوي ديگر عدم اعتماد اعراب به اين قوم را در پي داشته است.

آخرين فصل معما از تاريخ عثماني، شورش اعراب بين سالهاي 1918-1914م. (برابر با 1296-1293ه.ش) مي باشد و آن زماني بود كه «نهاد خلافت و سلطنت» در اين كشور تحت نام اسلام اعلام جهاد نموده بود. اين شورش يك اقدام قطعي و نهايي براي تجزيه «امت اسلامي» به شكل مدرن آن بود. نتيجه اين شورش، عهدشكني اعراب و ايجاد تمايلات ناسيوناليستي توام با علمانيت (سكولاريسم) در تركها بود. بنابراين اكنون مهمترين ويژگي «هويت تركي» مباني ملي آن يا ناسيوناليسم است. ناسيوناليسم تركي در اواخر حيات عثماني به منصه ظهور رسيد. اين ناسيوناليسم، اگر چه همزمان با ناسيوناليسم عربي شكل گرفت و هر دو ملهم از ناسيوناليسم ضد ديني قرن نوزدهم اروپا بودند، ليكن به صورت دو قطب متخاصم دقيقا روبروي دقيقا قرار گرفتند.

معمار اصلي اين طرز تفكر «يك رهبري نظامي تجددخواه» بود كه با اعمال سياست «از بالا با پاچين به شكل آمرانه» به تجديد ساخت فرهنگي پرداخت كه بخشي از آن تقليد محض از تمدن غربي بود و بخش اندكي از آن بدنبال كشف هويت خود در دوره ماقبل اسلام بود.

كليه «ترك» كه در دوره عثماني كابرد نداشت، به شكل يك مظهر افتخار ملي، آموزشي و زباني و بصورت ابزاري جهت ساختن خود ساخته جديد در آمد. اين عبارت دربرگيرنده ساكنين بالكان، كريمه و قفقاز و تركهاي ساكن شرق و غرب مملكت عثماني مي شد. به هر حال مي توان اقدامات مصطفي كمال ياشا را به عنوان نوعي ملت سازي خاص تلقي كرد.

برخي از متفكرين معتقدند كه نسل اول نظام جمهوري تركيه در راه آن حاضر به هرگونه فداكاري و گذاشتن از جان و مال خود گرديند و حاضر نشدند در تنور گرم اصلاحات كماليستي وجود خود را فدا كنند. ليكن به روشني ديده مي شود كه نسلهاي دوم و سوم پس از تاسيس جمهوري چنين تمايلاتي ندارند، بويژه در بين زاغه نشينان اين كشور و فرزندان آنها كه با فقر متولد مي شوند و در كنار چهره ترسناك فقر ادامه حيات مي دهند، تمايلات جديدي ديده مي شود. اين گرايشان عمدتا به سوي «گريز از ملي گرايي» و «استقبال از اسلام» جلوه گر است.

آقاي اوزاي كه سعي در نظريه پردازي در اين خصوص دارد، ضمن تاكيد بر سياستهاي خاص رژيم جمهوري كه از بالا به پايين و به صورت دستوري طراحي مي گرديد، اين نظريه را مطرح مي كند كه در بين طبقه فقير و زاغه نشين تركيه، پرهيز از ايثار در قبال سيستم سياسي موجود از يك طرف و سعي در جايگزين ساختن «اسلام» به جاي «ملي گرايي» مظاهر اصلي امواج ديد هويت ترك مي باشد.

هويت جديد تركي در تركيه ملغمه اي است از ايئولوژي ملي گرايي كماليستي و ميراث تاريخي غني ملت ترك ساكن آناتولي.

برخي از نويسندگان نيز هويت تركيه را مشتق از سه عنصر مي دانند: علمانيت يا سكولاريسم، ناسيوناليسم و اسلام. در اين خصوص دكتر داقوقي مي نويسد:

« مشكل اصلي تركيه نامشخص بودن هويت اين كشور است، به اين معني كه برخي از روشنفكران غربزده مي خواهند ميهن آنها جزئي از اروپا شناخته شود. در حاليكه جمعيت 99 درصدي مسلمان تركيه، هويت اسلامي اين كشور را خواستارند. در نتيجه تضاد اين دو انديشه، تركيه ضمن عضويت در ناتو و تلاش براي پيوستن به اتحاديه اروپا، عضو سازمان كنفرانس اسلامي هم هست و در همان ال با نگرش به جماهير آسياي ميانه به دنبال اهداف پان تركيستي خود مي باشد.»

شناسايي ميراث تاريخي يك موضوع جديد در تركيه است. سعي سازمانهاي فرهنگي دولتي آن است كه دوران ابتداي تاسيس جمهوري را نقطه عطف تحولات مرعفي كند. بسياري از نظريه پردازان، نقش آتاتورك را در حد مانو به عنوان «يك فرد ملت ساز يا تاريخ ساز» دانسته اند. از اين جهت كه او تمايل داشت كه كارهايش منجر به دايي هويت جديد از هويت و گذشته اسلامي عثماني كشورش گردد.

از اين رو در سخنراني معروف خود در سال 1927 ميلادي (برابر با 1306 ه.ش) كه به نام «سخنراني بزرگ» مشهور است عنوان كرد مه تنها از طريق زور و خشونت بود كه فرزندان عثمان توانستند فروانروايي بر ملت ترك را بدست آورند و به همين صورت شش قرن بر اين مردم حكمفرمايي نمايند.

يكي از مهمترين موانع خارجي اسلام گرايي در مركز «نوع تفكر انحصارجويانه و تماميت خواهانه ناسيوناليسم عربي نسبت به اسلام» است. گروه طرفداران ناسيوناليسم عربي متاسفانه اسلام را به نوان «يك مذهب عربي براي اعراب» مي شناسند و همگرايي ساير فرهنگها نظير فرهنگ ايراني و فرهنگ تركان با اسلام را به عنوان نوعي «عرب زدايي از اسلام» تلقي مي كنند.

زمانيكه بحث وحدت در جهان اسلام مطرح مي شود معمولا اتحاد فرهنگهاي بزرگي نظير فرهنگ ايراني، عربي و تركي در اولويت قرار مي گيرد. حال اين ديدگاه انحرافي كه تحت عنوان ملي گرايي عربي مطرح مي شود، نه تنها فرهنگ و تمدن غني ايراني (كه خود را در سالام ذوب كرد و ميراثهاي با ارزشي براي بشريت برجاي گذاشت) را ناديده مي گيرد، بلكه تاريخ و معماري عثماني به عنوان مظاهر افتخار جهان اسلام را به فراموشي مي سپارد.

علمانيت كماليستي يكي از مبحث مهم در بين متفكرين اين كشور است. بسيار ياز اسلامگرايان استدلال مي كنند كه تحت فشار علمانيت كماليستي، تركيه ناچار شد هويت خود را نه به عنوان يك كشور غير اسلامي، بلكه به عنوان يك كشور ضد اسلامي تعريف كند. مسلمانان تندرو نيز چنين استدلال مي كنند كه ايجاد نظام جمهوري در تركيه يك «موفقيت» براي مردم نبوده است، بلكه يك «خيانت» محسوب مي شود.

نخبگان حاكم با توجه به حساسيت زيادي كه به اسلام داشتند، يك برداشت افراطي از علمانيت (سكولاريسم) در جامعه اين كشور اعمال نمودند. افراط كاري اين گروه به حدي رسيد كه معدود روشنفكراني در غرب حاضر شدند كه بر اين سياستها صحه بگذارند. بيشتر اصلاحاتي كه از 1923 م (برابر با 1302 ه.ش) در اين كشور صورت گرفت، با هدف از بين بردن قدرت عملي و نهادي اسلام ه به شكل راست ديني و چه به شكل عرفي و عاميانه آن صورت مي گرفت. مثلا فعاليت طريقتها ممنوع شد و پاكسازي مفاهيم اسلامي از نظام آموزشي و قضايي كشور صورت پذيرفت. در همين مان برخي از فعاليتها صورت مي گرفت تا از تركيه يك دژ كوچك غربي ساخته شود. در عمل اقدامي تحت جداسازي مذهب از سياست صورت نگرفت. مرزهاي بين دستگاههاي حاكم سياسي و اسلام نهادينه شده در جامعه تعريف نشد. در حقيقت جمهوري تركيه بدون آنكه تحقيقي پيرامون نقش كليسا در غرب بعمل آورد و بر اساس آن نقش مشابهي به اسلام در تركيه بدهد، مذهب را از جامعه زدود و قوانين غربي را بطور يكجا وارد نمود و جايگزين قوانين و نهادهاي داخلي خود كرد.

پس از سركوب قيامهاي دو دهه 1920 و 1930 ميلادي (سالهاي بين دو جنگ جهاني اول و دوم) كه خود را ملهم از اسلام مي دانستند، هيچگونه تهديد آشكار نسبت به اقتدار سياسي مركزي تركيه از طرف اسلام خواهان صورت نگرفت. علمانيت خاصي كه در تركيه پياده شد، در برخي متون علمي به نام «سكولاريسم كماليسم» مشهور است. اين نوع خاص علمانيت از سوي جريانات عمده فكري در محافل دانشگاهي، اكثريت مطبوعات و ارتش مورد حمايت و پشتيباني قرار گرفت. اين سه مركز هم محل شكل دهي به افكار عمومي داخلي بودنه اند و هم به عنوان منبع نفوذ در سياست خارجي و نوع جهت گيري آن، شديدا تاثير گذاشته اند. با اين وجود، عليرغم تاكيد مبالغه آميز هيچت حاكمه بر علمانيت به عنوان سمبل و روح انقلاب آتاتورك، اسلام همچنان به عنوان يك قدرت مهم در زندگي سياسي و اجتماعي باقي مانده است. اسلام بويژه از حيث سنتي و مردمي آن عامل مهمي در شكل گيري هنجارهاي گروهي در جامعه تركيه بوده است.

اسلام در تركيه وظيفه مهم انسجام افراد و هدايت آنها به نظام اجتماعي بزرگتر را ايفاء كرده است. اين كاركرد در دوره عثماني كه امپراتوري يك ساخت چند مذهبي و چند قومي داشت، از اهميت خاصي برخوردار بود، چرا كه وابستگي به يك اعتقاد خاص در هويت افراد موثر بود. سيستم ملت بر پايه اين مفهوم بنا شده شود كه ارزشها و هنجارهاي گروهها اساسا مذهبي است. از اين رو الزام به يك قانون خاص بجاي يك قانون جهاني مشروعيت پيدا مي كرد. تغغير دادن «اتباع عثماني» به «شهروندان جمهوري تركيه»، كاري به مراتب دشوارتر از پذيرش رفتار مساوي در برابر قانون بود.

مطالعات تطبيقي بسيار اندكي پيرامون علقه ها و پيوندهاي مذهبي و ملي در بين مردم تركيه صورت گرفته است. به عبارت ديگر مقايسه دو اولويت در بين مردم اين كشور، به صورت نظام يافته، انجام نشده است: و آن اين كه مردم آيا اولويت را به «هويت اسلامي» خود مي دهند و يا به «ترك بودن» خود؟

ولي همين مطالعات بسيار اندك نشان مي دهد كه مردم تركيه معمولا ابتدا خود را مسلمان مي دانند و سپس ترك، مثلا در تحقيقاتي كه در سال 1968 ميلادي بين كارگران يك كارخانه متعلق به سومر بانك، در ازمير انجام شد، 38 درصد از افرادي كه مورد مصاحبه قرار گرفتند، از بين چند گزينه، واژه «مسلمان بودن» را به عنوان ملاك معرفي هويت خود انتخاب كردند. گزين هاي ديگر عبارت بود از: ساكن ازمير-محل تولد-كارگر و ترك. جالب اينكه افرادي كه خود را ترك مي شناختند، تنها 50 درصد از افراد مورد پرسش را تشكيل مي دادند.

مهمترين نتيجه اي كه حصل شد شايد اين باشد: در پاسخ به اين سوال مطوحه كه ديگر افراد جامعه را چگونه مي بينيد؟ 52 درصد ديگران «برادر ديني خود» خطاب مي كردند و تنها 36 درصد سايرين را به عنوان «هموطنان» خود ارزيابي مي نمودند.

در تحقيق مشابه ديگر كه در بين قشر در حال تحصيل روستايي صورت گرفت، اكثر دانش آموزان دبيرستانهاي روستايي «ملي گرايي» را به عنوان شاخص و ويژگي اصلي مردم تركيه مي دانستند، در حاليكه بقيه مردم (غير شاغل به تحصيل) اعم از باسواد و بي سواد پاسخ دادند كه ويژگي مردم تركيه با توجه به تعلق آنها به مذهب اسلام قابل تعريف است. پس در يك سطح تحليل اسلام، يك عامل مهم در زندگي اجتماعي است كه به صورت سمبوليك هم پايه هاي هويت فرد و هم مباني هويت جمعي را شكل مي دهد.

تمدن موجود در تركيه براساس دين اسلام و تحت تاثير فرامين آن شكل گرفته و متكامل شده است. اين ويژگيهاي شخصيتي و فردي و نيز ساختارهاي اجتماعي و فرهنگي اعضاي اين جامعه تحت تاثير دين مبين اسلام قرار دارد و همين قوم يا ملت تركيه را تشكيل مي دهد.

بر اين اساس مي توان گفت كه هويت اين ملت نظير ساير ملل روي كره زمين جداي از دين حاكم بر تاريخ و فرهنگ او نيست. اشتباه است اگر تصور شود توجه به دين و يا بي اعتنايي بدان در امور اجتماعي، فرهنگي و سياسي صرفا يك تصميم سياسي است. نمي توان هويت تاريخي و فرهنگي و تمدني هيچ گروهي را از او گرفت. تلاش در اين راه به بي هويتي و تحقير آن ملت، او را مايوس و ناامايد مي سازد و به سوي تخريب مباني اجتماعي سوق مي دهد.

آتاتورك در 24 آوريل 1924 در نطقي كه در مجلس كبير ايراد مي كرد چنين گفت:

« حقانيت ما و اطمينان ما به اينكه همه مردم در اين انديشه اند كه ملتها داراي حقند و سزاورا عدالت، ما را نيرو مي بخشيد. اين انديشه ما را به توفيق نهايي اميدوار مي سازد.»

اين اعتقاد به حقوق حقه پرده از روي دوستي ها و دشمني ها برافكند. دوستان حق زندگي را پذيرفتند، دشمنان از در انكار درآمدند.

«كساني كه ميثاق ملي را قبول دارند و ما را در طلب استقلال معنوي و مادي تائيد مي كنند دوستان مايند».

«حق تعيين سونوشت هر ملت به وسيله خود آن ملت حقي است كه دنياي متمدن آنرا اساس روابط بين الملي شناخته. حقي است كه به بشر اجازه مي دهد كه دل به شريف ترين اميدها بسپارد. ما اين حق را براي تمام ملل جهان مي شناسيم و مي خواهيم كه ديگران نيز اين حق را براي ما بشناسند.»

«آقايان طلب اين حق، تقاضاي خارق العادي نيست. ما در طلب ابتدايي ترين حقوق ملي هستيم، اين حق طبيعي است، منطقي است و بسيار لازم است. ما در راه بدست آوردن اين حق خواهيم كوشيد و از طلب آن باز نخواهيم ايستاد. ما با قدرت و مهارتي كه براي گرفتن اين حق لازم است آنرا بدست خواهيم آورد و حفظش خواهيم كرد».

«هر كس حق دارد كه در مغز خويش هر انديشه اي را كه دوست دارد بپروراند و بدنبال هر آرمان كه مي خواهد بيفتد. كسي در اين مورد حق دخالت ندارد. ليكن ما در دنياي عمل بدنبال خيلات خام نمي افتيم و چون حقه بازان ادعا نداريم كه هر غير ممكن را ممكن خواهيم ساخت. در گذشته، با همين ادعاها دشمنان سرسختي براي خود بوجود آورديم و هرگز نير به كمترين توفيقي در راه اين ايده آل ها نايل نگشتيم.

ما اتحاد اسلام-پان اسلاميسم- را از قوه بغل بيرون نياورديم لكن فراوان حرف زديم و بدست دشمنان بهانه داديم كه ما را قبل از اينكه ما آنها را از ميان ببريم بكشند، هرگز انديشه اتحاد تركها تحقق نيافت لكن همه جا را پر ساختيم كه چنين و چنان خواهيم كرد باز بدست دشمنان بهانه دادم كه بر ما بتازند. چرا دنبال انديشه هايي بيفتيم كه هرگز اجرايشان نخواهيم كرد؟ بياييد منطقي باشيم. بياييد حدود قدرت خود را بشناسيم.»

مردم بدين سخنان گوش فرا دادند. بدين سبب است كه با گذشت زمان حسرت امپراطوري و خاطره جهان گشايي از ذهن روشنفكران ترك زدوده و سياست ملي خارجي پذيرفته شد. پيروزهاي نظامي دلها را بيدار كرد و مردن را به فهم حقايق وا داشت. آتاتورك با جملات زير توضيح داد كه هدف پيروزي بازگشت به گذشته نيست، تركها نه مهاجمند و نه حريص:

«ما مي خواهيم در اندرون مرزهاي خود آزاد زندگي كنيم. ما مي خواهيم داراي حقوق خود باشيم، حقوقي كه در اروپا ارزاني همه ملتهاست اين با حق هيچ ملت ديگري تعارض ندارد. ما در پي دفاع حق و شرف خويش هستيم و هرگز از اين كار دست نخواهيم شست.»

«مجلس و حكومت ما نه ماجراجوست و نه جنگجو. بالعكس خواهان صلح است و سازش. هدف بزرگ آنان تامين منظورهاي انسانهاي متمدن است. ما با شرق و غرب سر سازگاري داريم، بر پايه اصولي استوار و توافقي پايدار. لكن من دشمن سرسخت دولتي ام كه سوداي تجاوز بر ما را در سر مي پزد با چنين گروهي تا روزي كه از اين سودا پشيمان شود مي ستيزم. ما دشمن هيچ ملتي نيستيم ما مي خواهيم با همه دوست باشيم. تركها دوستان ملل متمدنند».

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 07 آذر 1393 ساعت: 18:23 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,
نظرات(1)

رابطه فمنيسم و سياست

بازديد: 171

 

تحقیق رایگان

سایت علمی و پژوهشی اسمان

تحقیق درباره رابطه فمنيسم و سياست 

 
پیش گفتار

**********************************************

 انديشه فمنيسم در واقع همان جنبش زنان است و ريشه‏هاى آن به دوران روشنگرى اروپا و بيدارى اين قاره از خواب قرون وسطايى مى‏رسد، اما ايده‏هاى انقلاب كبير فرانسه (1) زمينه‏ساز جدى و واقعى شكل‏گيرى نخستين نطفه‏هاى جنبش فمنيستى است; آنجا كه ايده حقوق بشر براى نخستين بار به شكل مدون و البته بيشتر در رابطه با حقوق مردان فرمول بندى شده بود. آنچه كه فرانسه در دهه 90 قرن هجدهم به صورت شركت فعال زنان در جنبش انقلابى و سپس تاسيس انجمن‏هاى سياسى ويژه زنان شاهد آن بوده، به مرور ريشه‏هاى خود را به سراسر اروپا گستراند. (2)

 «جنبش آزادى زنان‏» مهمترين روايت فمنيستى در جامعه معاصر غرب است. البته خود اين عنوان نيز نشان دهنده زمينه سياسى ظهور آن و كليدى براى درك بعضى از تفاوت‏هاى آن با اشكال پيشين فمنيسم است. فمنيست‏هاى اوليه از «حقوق‏» و «برابرى‏» زن سخن مى‏گفتند، اما در دهه 60 ميلادى «ستم‏» و «آزادى‏» در فعاليت‏هاى سياسى چپ‏نو، (3) كلماتى كليدى به شمار مى‏رفت. با افزايش جنبش‏هاى آزادى بخش; از قبيل جنبش آزادى بخش سپاهان، جهان سوم و...، فمنيسم جديد، به ناگزير عنوان «جنبش آزادى بخش زنان‏» را براى خود برگزيد كه اين تغيير نام بازتاب تحولى مهم در دورنماى سياسى فمنيسم معاصر، ايجاد كرد. (4)

 تعريف فمنيسم چیست

 فمنيسم لغتى فرانسوى است كه به آنچه در قرن 19 در امريكا، تحت عنوان «جنبش زنان‏» معروف بود، اطلاق مى‏شد. جنبش زنان مجموعه متنوعى از گروه‏هايى بود كه هر يك به نحوى در «پيش برد» موقعيت زنان تلاش مى‏كردند. (5)

 فرهنگ علوم سياسى فمنيسم را اين گونه معرفى مى‏كند:

 «دفاع و جانبدارى از حقوق زنان و عقيده به برابرى زن و مرد در زمينه‏هاى فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى، سياسى و مبارزه در راه وصول به اين برابرى.» (6)
  از نظر تاريخى، در دهه 1980 ميلادى فمنيسم به عنوان يك لغت، معانى متفاوتى را پيدا كرد. در اين دوره حاميان نقش اجتماعى زنان كه از حقوق آنان به عنوان يك موجود مستقل نيز دفاع مى‏كردند «فمنيست‏» نام گرفتند. اما طى سال‏هاى گذشته با تحول در نقش‏هاى اجتماعى و فردى زنان، تحولاتى نيز در بيان و معرفى فمنيسم ايجاد شده است، تا اندازه‏اى كه نمى‏توان قالب واحدى را از اين تعاريف استخراج نمود. از جمله اين تعاريف عبارتند از:

«آرين ايچ‏» نويسنده امريكايى معتقد است: فمنيسم از يك سو يك لقب پوچ و سبكسرانه به نظر مى‏رسد و از سوى ديگر به منزله نوعى اخلاق - روش‏شناسى و يا يك طريقه پيچيده تفكر و عمل درباره شرايط زندگى‏هاست.

-«كريس ونيرون‏» جامعه شناس انگليسى، در بيان خود از فمنيسم آن را واژه‏اى سياسى معرفى مى‏كند كه در جهت تغيير روابط موجود قدرت ميان زن و مرد حركت مى‏كند.
 
 - از ديد «بل هوكس‏» فمنيسم محصول يك تعهد سياسى - اقتصادى و اجتماعى است كه سعى دارد تسلط جنسى، سياسى و نژادى را نابود كرده و جامعه‏اى را بازسازى كند كه در آن رشد شخصى فرد به منافع امپرياليسم، توسعه‏طلبى اقتصادى و تمايلات مادى از جمعيت‏بستگى دارد

 با نگرشى دقيق به اين تعاريف، به اين نكته واقف خواهيم شد كه فمنيسم تنها يك رويكرد عملى يا اجتماعى واحد نيست و به همين دليل است كه امروزه فمنيسم به شاخه‏هاى متعددى از جمله ليبرال، ماركسيست، سوسيال، راديكال، روانكاو، و فرامدرن تقسيم مى‏شود. (7)

 با اين بيان پس از گذرى كوتاه بر ديدگاه‏هاى فمنيستى به دنبال پاسخ به اين سؤال هستيم كه آيا بين فمنيسم، انديشه سياسى، رويكرد سياسى و سياست، ارتباطى وجود دارد يا خير؟

 ليبرال فمنيسم: فلسفه ليبرالى (8) با رشد سرمايه دارى ظهور كرد و با اعتقاد به تساوى ذاتى انسان‏ها، خواستار دموكراسى و آزادى‏هاى سياسى شد. اين نوع تفكر، شرايط زندگى را براى زنان و مردان دچار تغييراتى كرد كه زن بورژوا (9) عليه سلطنت‏سنتى مردان در خانه به‏پاخاست همانطور كه مردان ساختار سياسى موجود را رد كردند .
  از اين رو در سال 1700 مرى آستل اين سؤال‏ها را مطرح مى‏كند:
  «اگر حاكميت مطلق در يك كشور ضرورى نيست، پس چرا در خانواده لازم است؟ و اگر در خانواده ضرورى است، چرا در كشور نباشد؟ اگر همه انسان‏ها آزاد به دنيا مى‏آيند، پس چرا همه زنان بايد برده به دنيا بيايند و هستى آنها در شرايط بردگى كامل، تابع اراده نامعلوم و دلخواه مردان باشد؟»

 ليبرال فمنيست‏ها در قرن هجدهم - براى اثبات برابرى حقوق زن و مرد تلاش زيادى كردند. در قرن نوزدهم خواستار برابرى حقوق زنان تحت لواى قانون شدند و سرانجام در قرن بيستم، خواهان انجام اصلاحات گوناگون اجتماعى جهت تضمين و امكانات برابر براى زنان شدند. (10)

 همانطور كه در ابتدا ذكر شد، اين نحوه نگرش، پايه‏هاى تفكر خود را بر اساس تساوى انسان‏ها(مردان و زنان) استوار كرده است. اين نحوه تفكر سعى كرد تا سايه اصلى خود را بر قوانين و حقوق بيفكند تا در نتيجه آن و در سايه قوانين، موارد تبعيض نسبت‏به زنان كاهش يافته و زنان نيز از حقوقى مشابه مردان برخوردار شوند. اين برخوردارى از حقوق و قوانين، اثرات عينى خود را در سطح جامعه كما بيش نشان داد كه در نتيجه آن زنان همانند مردان، واجد شرايط شناخته شده و در عرصه اشتغال، حرفه و... به فرصت‏هاى برابر همانند مردان دست‏يافتند.

 در اين بخش از فمنيسم، مى‏توان ليبراليسم را پايه اصلى معرفى نمود، به لحاظ آن كه ليبراليسم در قرون 16 و 17 كه به ليبراليسم كلاسيك شهرت دارد، دو نوع آزادى را براى هر فرد قائل است: آزادى مثبت و آزادى منفى. در آزادى مثبت انسان صاحب امتياز شد و در آزادى منفى به نفى هر گونه سلطه مى‏پردازد كه البته بايستى به شكل منفى تحقق يابد; يعنى فرد ابتدا بايد از سلطه حاكم رها شود و يا از يك موجود و تابع به موجود مستقل تبديل گردد و در مرحله بعدى است كه اجازه، حق تعيين سرنوشت مى‏يابد. (11)
 
 به عبارت ديگر مى‏توان گفت: فمنيسم ليبرال زاييده شرايطى است كه بر جامعه حاكم است، همانطور كه در سخنان مرى آستل آمده است. سايه افكندن ليبراليسم بر جامعه و نفى سلطه حاكم در تعامل بين مردم و حاكم در نهايت‏به زندگى فردى، شخصى و خانوادگى افراد آن جامعه تسرى يافته و در نهايت اين ندا سر برآورده‏است كه:
  اولا: انسان‏ها با يكديگر برابر بوده و هيچ جنبه برترى بر يكديگر ندارد;
  ثانيا: نفى سلطه و امتيازى به نام آزادى بر اساس اصول ليبراليسم براى انسان‏ها پذيرفته مى‏شود;

 ثالثا: در نتيجه، اين امتياز براى زنان نيز پذيرفته مى‏شود.

 و اين نتيجه يكى از پايه‏هاى اساسى شكل‏گيرى فمنيسم ليبرال است. در واقع مى‏توان گفت: ليبراليسم نحوه نگرش انسان‏ها به پديده‏ها و معرفت او را نسبت‏به جهان هستى تغيير مى‏دهد كه اين تغيير لاجرم نيمى از قشر موجود در جامعه - زنان - را در بر خواهد گرفت.

 پى‏نوشت‏ها:

 1) سال 1789 ميلادى.

 2) شباهنگ، ملاحظاتى پيرامون جنبش فمنيسم، بولتن فمنيسم.

 3) چپ نو (New Left) جنبشى با گرايش‏هاى نئوماركسيستى، سنديكاليستى، آنارشيستى، اگزيستانسياليستى كه عمدتا در مراكز دانشگاهى متمركز است و در انگلستان از سال 1956 توسط گروه روشنفكرانى كه گرد مجله بررسى چپ نو جمع شده بودند، آغاز شد و در امريكا در اواخر دهه 1950 ضمن مباحث آزاد سياسى «درباره تبعيض نژادى، جنگ ويتنام، مجتمع نظامى - صنعتى كه در دانشگاه كاليفرنياى بركلن برگزار مى‏شد، ظهور كرد و در فرانسه با الهام از فلسفه سارتر جريان يافت. دامنه جنبش چپ نو در دهه 1960 بالا گرفت و با حوادث ماه مه 1968 به اوج خود رسيد. چپ‏نو به خلاف چپ كهن (سوسياليسم، كمونيسم، ماركسيسم‏» فاقد نظم، رهبرى و هدف‏هاى مشخص است و تاكيدش بيشتر به اعتراض، اقدام مستقيم، اصلاح‏طلبى، فرد گرايى و آزادى است و ضمن به مبارزه طلبيدن نظم اقتصادى، اجتماعى و سياسى مستقر، خواستار جامعه‏اى با اين مشخصات است: (دموكراسى مبتنى بر مشاركت، سازماندهى جامعه از طريق ايجاد بازارهاى كوچك، مالكيت عمومى بر كليه صنايع بزرگ، كاهش توليد كالاهاى غير ضرورى، برقرارى ازدواج بر مبناى انتخاب آزاد و تعليم و تربيت كودكان درون كانونهاى زندگى اشتراكى .

 4) آليسون، جك ; چهار تلقى از فمنيسم. مجله زنان، شماره 28.

 5) همان.

 6) آقا بخشى، على ; فرهنگ علوم سياسى، ص 123.

 7) مطيع، ناهيد ; فمنيسم در ايران، در جستجوى يك رهيافت‏بومى، مجله زنان، شماره 40.
 
 8) ليبرال در اصل; يعنى كسى كه در دوره مبارزه بورژوازى صنعتى عليه اشرافيت فئودالى، در جناح معتدل بورژوازى قرار داشت و طرفدار آزادى از قيد و بندهاى اقتصادى و اجتماعى عصر فئوداليسم، آزادى اقتصادى و آزادى‏هاى فردى بود. اكنون معمولا به كسى ليبرال مى‏گويند كه از نظر اقتصادى، موافق عدم دخالت‏يا كاهش نظارت دولت در فعاليت‏هاى اقتصادى و به بيان ديگر، طرفدار اقتصاد اجتماعى مبتنى بر بازار و محدود كردن قدرت انحصارات اقتصادى است و از نظر سياسى موافق حكومت پارلمانى و آزادى‏هاى فردى است.

 9) بورژوا يا بورژوازى: اين واژه در اصل و در فرانسه به طبقه‏ى متوسط سوداگر و كاسبكار و يا شهر نشينانى كه بر ملاك دارايى از حقوق سياسى برخوردار بودند، اطلاق مى‏شد و در اصطلاح ماركسيستى به معناى سرمايه‏داران، سوداگران، كاسبكاران و دارندگان مشاغل آزاد است.

 10) آليسون، جك ; چهار تلقى از فمنيسم، ترجمه: س، اميرى، مجله زنان، ش 28.
  11) آيزايا برلين; چهار مقاله درباب آزادى; ترجمه: محمد على موحد;(انتشارات خوارزمى، تهران، 1368)، ص 237.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 07 آذر 1393 ساعت: 18:18 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,
نظرات(0)

اثرات سو علف کش ها بر محیط زیست و انسان

بازديد: 333

 

تحقیق رایگان

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع :

اثرات سو علف کش ها بر محیط زیست و انسان

تهیه و تنظیم :

استاد گرامی :

پائیز 1393

اثرات سو علف کش ها بر محیط زیست و انسان

در طی پنجاه سال گذشته، آفتکشها جزء ضروری دنیای کشاورزی بوده اند. گرچه تقاضا برای تولید و توزیع آفتکش که باعث افزایش بهبود کیفیت و کارایی کشاورزی می شود محرز است. ولی احتمال بکارگیری نابجا و غیر معقول، بسیار زیاد می باشد. یکی از مهمترین نکات سازمان بهداشت جهانی، مسئله آفتکشها می باشد. افزایش جمعیت و بدنبال آن افزایش مصرف مواد غذایی، بویژه محصولات کشاورزی، کشاورزان را بر آن داشته است که میزان محصولات خود را افزایش دهند. افزایش کشت محصولات متعاقباٌ افزایش سموم آفتکش را به همراه داشته است. به دلیل بی توجهی کشاورزان در مصرف سموم، ریزشهای جوی و چندین عامل دیگر سموم کشاورزی وارد آب رودخانه ها و دریاها می شوند. در این خصوص افزایش آگاهی متخصصین و به طور کلی عموم مردم از خطرات ناشی از تماس کوتاه مدت و دراز مدت، شامل سرطانزایی، بیماریهای سیستم عصبی ، تنفسی و زادآوری و ... توجه عموم و دولتمردان را به خود جلب نموده است. امروزه آلودگی محیط زیست به صورت یک مسئله جهانی درآمده است. برای مثال آب یکی از اجزاء تشکیل دهنده مهم در چرخه زندگی محسوب می شود. اهمیت کیفیت، نگهداری و توسعه آن به طور پیوسته در حال افزایش می باشد و سموم دفع آفات نباتی یکی از اصلی ترین آلاینده های آب به حساب می آید.

با توجه به اینکه هرساله زراعت‌های بهاره ودرسال های اخیر جالیز وصیفی جات (خربزه ،هندوانه،گوجه فرنگی و خیار ......) در منطقه مغان بویژه حوزه پارس‌آباد در سطح وسیعی بطور شخصی یا غیرشخصی کشت میگردد و همگان به هرنحو ممکن سعی دارند در این کوتاه مدت سودکلانی از فعالیت برمحصولشان مخصوصاً در اراضی اجاره‌ای داشته باشند، دراستفاده بیشتر از هرنهاده‌ای بویژه کود‌های شیمیایی و علی الخصوص انواع سموم شیمیائی دریغ نمی ورزند وبه جرأت می‌توان گفت،شاید کمترزارعی آن هم به جهت عدم توان مالی از سموم استفاده نکند بلکه به وفور وبا شدت تمام مغان در بهار و تابستان بصورت زمینی و هوایی جالیز ، صیفی جات، باغات و زمین های زراعی‌اش سم باران میشود.

بدون اطلاع ازعواقب کار چه ازلحاظ آلودگی محیط زیست وتأثیرآن برانسانی که تمام تلاشش این است سالم بماند، شدیداً در مصرف سموم شیمیائی از همدیگر پیشی می‌گیرند. شاید بهتر است به خصوصیات شیمیائی سموم واثرات خطرناک آن از گفته بزرگان شروع بکنیم.

دکتر فرانسیس ری از دانشگاه فلوریدا اظهار میدارد که ما باافزودن موادشیمیائی به غذاهای خودمان امکان بروز سرطان را افزایش می دهیم.

دکتر هاریوگریوز نظر براین دارد که بین سموم سیمیائی و سرطان خون ، سرطان های دستگاه گوارشی یا دیگر اختلالات خونی رابطه‌ای مستقیم وجود دارد.

تا دیروز زندگی بشر مملو از ترس از بلایایی جهان گستر چون وبا، حصبه ، تیفوس و طاعون بود ، اکنون خوشبختانه این بیماریهای مهلک که روزی همه جاگیر بودند با پیشرفت دانش پزشکی و رعایت اصول بهداشتی دیگر موجب نگرانی نیستند،امروزمانگران صدمات متفاوتی هستیم که در محیط زیست ما در کمین نشسته‌اند صدماتی که محصول پیدایش و تکوین شیوه زندگی جدید خود بشر هستند، نمونه‌اش پیدایش همین آفت کش‌های قوی است.درست است که هدف از کاربرد سموم شیمیائی نابودی حشره آفت یا کنترل بیماری گیاهی است ولی می‌توان گفت که این همه سموم خطرناک که در حال حاضر مصرف می شوند تنها آفت کش نیستند بلکه زندگی کش و زیست کش هستند.

این همه خطر کردن پس به خاطرچیست ؟

درست است که مصرف موادشیمیائی آفت کش را مجاز شمرده‌ایم ولی بدون آنکه پیشاپیش تحقیقی دقیق از تأثیر آن بر جامعه اکولوژیک و زیستی بشر داشته باشیم و آموزش ها ، هشدارهای زیستی ،خطرات و مضرات جانبی مصرف سموم را گوشزد نموده و آگاهی داده باشیم ، بی مهابا نسبت به توصیه مصرف وفروش سموم تأکید داریم و قوانین و مقررات کنترلی در مصرف سموم و مجازبودن آن چندان محکم و استوار نیستند.ایمنی وبهداشت در کارخانه و حتی زمان سمپاشی به نحومطلوب و سختگیرانه اعمال می‌شود ولی در زمان سمپاشی و بعدازسمپاشی هیچ کنترل و آزمایشی در خصوص مضرات سموم برای جوامع اکولوژیکی و زیست محیطی انجام نمی گیرد و شاید تنها به کم خطر بودن سموم خود را راضی می کنیم چون چیزی بطور آنی مشاهده نمی گردد.

آموزش زارعین منطقه از ماندگاری سموم در خاک ، محصولات صیفی و جالیز،فاصله سمپاشی تا برداشت محصول (دوره کارنس ) ودرصد خطر سموم ضروری است ،همه سعی بر این دارند از بهترین و قویترین حشره‌کش ها و قارچ کش‌ها در کنترل آفات و بیماریهای محصولاتشان استفاده نمایند تا سرمایه ریالی افزایش یابد ، ولی ازآنچه که سموم شیمیائی بطور نهفته با جان و روان بشر میکند چندان خبر ندارند و تنها علائم حاد مسمومیت را مسموم شدن و حالت تهوع می دانند و دیگر هیچ........ .

محصولات کشاورزی وبخصوص صیفی جات و میوه‌جات، بدون اطلاع از تأثیر نهایی سمپاشی ها مکرراً سم باران می شوند در یک دوره بهره برداری از جالیز یا صیفی جات یا مزارع ذرت تا 15 بار سمپاشی صورت می گیرد وبرای حصول اطمینان از مؤثربودن سمپاشی و گریز از هزینه اضافی دز مصرفی سم را گاه تا چندین برابر حد مجاز مصرف بالا می برند و بین زمان آخرین نوبت سمپاشی و برداشت محصول فاصله زمانی مجاز را رعایت نمی کنند ، بعنوان مثال ؛ در مورد محصولاتی مثل خیار که رشد سریع و محصول پیوسته دارد گاهاً بلافاصله پس از سمپاشی( بویژه سموم قارچکش) محصول را جمع آوری و بدون آزاد گذاردن در هوای آزاد درون کیسه‌های پلاستیکی کرده و روانه بازار و مورد مصرف عموم قرار می دهند که مصرف کننده نیز همیشه به دنبال محصول تازه است آن را مورد تغذیه قرار میدهد که زمانی کمتر از 12 ساعت را شامل میشود،ودر این مورد برای سنجش وجود باقی مانده سم نیازی به استفاده از دستگاه‌های حساس و پیچیده نیست  حس چشایی مصرف کننده خود به طعم سم در محصول گواهی می‌دهد.

تجمع مواد سمی در غذا ، آب ، زمین و هوا یکی از بحث‌های روز  وخطرناک سموم برای سلامتی محیط زیست و بشر است ، براساس گزارشات آماری از سراسر جهان تعداد مسمومیت با عوامل آفت کش بیشتر ازپانصد هزارمورد در سال و همراه با بیش ازبیست هزار مورد مرگ می‌رسد. با توجه به اینکه اثرات خطرناک زیستی سموم در درازمدت بطور تجمعی در بدن انباشته می‌شود و صدمات وارده بر فرد ممکن است متناسب با جمع مقدار سم دریافت شده در طول عمر باشد به همین دلیل است که خطر نادیده گرفته می‌شود.

به قول دکتر رنه بوس : انسانها طبیعتاً بیشتر متوجه بیماریهایی هستند که علائم آشکار دارند در حالی که بعضی از بدترین دشمنان ما آهسته و بی خبر به سویمان می خزند.

فاکتور مهم در مسمومیت مزمن آفت کش ها دارابودن تجمع طولانی مدت در بدن است و این تجمع مواد سمی در بدن در تمامی افراد به واسطه تماس مستقیم وحتی بطور غیرمستقیم از طریق غذا ، تنفس یا جذب پوستی به چشم می‌خورد.

امروزه هیچ کس به کارآیی آفت‌کش‌ها در حفاظت از محصولات زراعی شکی ندارد ،موضوع قابل بحث این است که اهمیتی که به افزایش عملکرد وسود تولید داده می شود اگر به همان اندازه به سلامت خود وشهروندان ومحیط زیست اعمال گردد جلوی بسیاری از خطرات اجباری ،ارادی و غیرارادی گرفته می‌شود.استفاده گسترده ، روزافزون ونابجا از آفت‌کش های سمی بابروز بیماری‌های خطرناکی چون سرطان خون ،سرطانهای دستگاه گوارش و سایر اختلالات فیزیولوژیکی در بدن انسان در ارتباط می باشد وبه عناوین مختلف به ثبوت رسیده است و موضوع از حرف و حدیث گذشته و ضرورت توجه عام و خاص را به اهمیت حیاتی وزیستی مسمومیت های ناشی از سموم را دوچندان کرده است،همه آفت‌کشها بدون استثناء وبا نسبت های متفاوت روی تعدای از ارگانیسم ها ، اندام‌ها و فرآیندهای حیاتی انسان اثرات سمی و مضر دارند که با رعایت اصول بهداشتی شاید بتوان حداقل از کم خطرترین آنها به نحوی مصون و ایمن ماند.

واقعیت این است که تقریباً 90 درصد کلیه قارچ‌کشهای مورد مصرف در کشاورزی در مدلهای حیوانی سرطانزا می‌باشند هنوز این مسئله بزرگ توجه عمومی را بخود جلب نکرده است ،یک بررسی روی یازده نوع از قارچ‌کشها نشان داده است که هرچند این موادتنها10 درصد از موادشیمیائی مورد استفاده به عنوان آفت کش را در سال تشکیل می دهند ولی در کل عامل 60 درصد از سرطانهای شایع دستگاه گوارش هستند ،دربعضی از محصولات کشاورزی  سمومی مثل کاپتان ،مانکوزب، بنومیل ، کالکسین ، تیلت ،آلتو و..... هرچندمسمومیتی که قابل دیدن باشند را دارا نیستند ولی درکل در درازمدت سرطانزا هستند وخطرات زیست محیطی زیادی دارند.

برای ایجاد مسمومیت در بدن لارم است میزا ن سم در بدن حداقل به یک غلظت خاصی برسد تا علائم مسمومست در بدن ظاهرشود اما برای مواد مسموم کننده ژنتیکی و مختل کننده هورمونها یک آستانه واقعی که هیچگونه خطری پائین تر از آن نباشد وجود ندارد.

دانشمندان بر اساس دانش کنونی به این نتیجه رسیده اند که حتی یک دز خیلی کم از عامل شیمیایی مسموم کننده ژنتیکی میتواند باعث تبدیل یک سلول سالم به یک سلول بدخیم بشود.

اندازه گیری وسنجش ریسک سرطان در انسان ناشی از سموم شیمیائی بدلیل طولانی بودن دوره تکمیل فرآیند سرطانی شدن و ناشناخته بودن دوره کمون و ظهور تومور به صورت بالینی و همچنین تفاوت استعدادهای ژنتیکی افراد گوناگون با یکدیگر معمولاً دشوار است عملاً این طولانی بودن و عدم ظهور زودهنگام بیماری یک امنیت کاذب ونسبی به حضور بیشتر در محیط سمی و منطقه سمی کشاورزی و مزرعه می دهد ، واقعاً ذخیره سموم در بدن حتی به مقدار کم ،تجمع تدریجی آن ودر نتیجه اختلالات وارده  بر جگردیگر غیر قابل انکار است که مشکلات ونارساییهای خونی را سبب گردیده و امکان بروز سرطان های شایع را تسهیل می سازد.

شاید بهتر است بطور اجمال به علائم مسمومیت های مزمن و حاد تأثیرگرفته از تمامی گروه‌های سموم شیمیایی مورد مصرف در کشاورزی را خاطر نشان گردم تا به سرانجام این طوفان مصرف سم واستفاده نامعقول آن اندکی بیشتر اندیشه کنیم وهمه چیز را به قضای الهی نسبت ندهیم.

با عنایت به این مورد که میزان وقوع مسمومیت ناشی از درمعرض قرارگرفتن با سموم شیمیائی در کشورهای درحال توسعه 13 برابر از مورد کشورهای کالاً صنعتی می باشد که خود 85 درصد از تولید جهانی آفت‌کش ها را مصرف می کنند. دلیل آن مشخص و مبرهن است آموزش و آگاهی دادن به جمعیت وافراد مشغول در حوزه فعالیت های کشاورزی و سموم شیمیائی.

مسمومیت ها بیشتر از راه تنفس، تغذیه محصولات گیاهی با باقیمانده مجاز سم بالا واستنشاق بخارات سم  می باشد وبه حالت آلودگی نیز بیشتر منشاء پوستی دارد البته این مسمومیت‌ها ارادی و به اختیار انسان نمی باشد به نحوی است که خواسته یا نا خواسته در معرض سموم شیمیایی بوده و می باشد در اینجا برای تفهیم بهتر به علائم کلی مسمومیت ها اشاره می گردد.

علائم عمومی وخصوصی مسمومیت های حاد و مزمن  ناشی از درمعرض قرارگرفتن باآفت کشهای مورد مصرف در کشاورزی ؛

افزایش ترشحات وبزاق دهان،انقباض برونشها،اختلالات گوارشی ،اسهال،لرزش، رعشه،ضعف عضلانی ، بی قراری ،عدم تعادل ، تیرگی دید ، فقدان حافظه ،افزایش ادرار ،ضعف عمومی ،تشنج ،صدادادن گوش ،تب ، اختلال در تکلم ، بی خوابی ،سستی ،هیجان ،افسردگی ،پریشانی ،سقط جنین ،احساس سوزش پوست ،خشکیدگی دهان ولب ،تهوع ،استفراغ ، خارش ،گرفتگی عضلات ،درد در ناحیه شکم ،اختلالات ژنتیکی و جنسی وده ها عنوان علائم دیگر ودر سطح پیشرفته با انجام آزمایش های ویژه خونی مثلاً افزایش یا کاهش آنزیم های کبدی و مواد آلکالاین .....

 

به عنوان مثال ؛ احساس سوزش پوست ،مورمور شدن پوست در استفاده از سم سومیسیدین از حالت های مسمومیت پوستی این سم است ، گیجی ،تهوع ،دردهای شکمی ،عوارض تنفسی ،خارش،اسپاسم عضلانی ، ضعف و خستگی از علائم مسمومیت های اتفاقی یا شغلی با علفکش های کلروفنوکسی است ودو گروه از حشره‌کش ها یعنی گروه کلره و فسفره به طرز متفاوتی ولی بطور مستقیم  سیستم عصبی را شدیداً تحت تأثیر قرار می‌دهند و چندین صد مورد این وضعیت که در بروشور فنی سموم شیمیائی بعنوان احتیاطات قید می گردد که نیاز به رعایت دارد نه فقط مطالعه.

یکی از مهمترین حقایق راجع به سموم کلره ،اثرات آنها به کبداست این اندام شگفت آورترین اندام بدن انسان بشمار می آید و از تنوع کار وضرورت اعمالش در بدن همتایی نیست ،کوچکترین صدمه به آن عواقب وخیمی را بدنبال خواهدداشت .کبدنه تنها مسئول تولید صفرا برای هضم چربیهاست بلکه دارای چندین نقش اساسی دیگر در بدن است ،اگرکبدازسوی حشره‌کشی آسیب ببیند نه تنها قادر به حفاظت بدن در مقابل سموم نیست بلکه تمامی فعالیت های متعدد آن مختل وبروز سرطانها را آسان می کند.

خطرات کلی آفت کشها:

تحقیقات نشان داده است که سموم آفتکشها باعث سقط جنین، عدم رشد فکری، اثرات مخرب ساختمانی در بدن هنگام تولد و نقصهایی در اعمال و بافتهای بدن می شوند.

آفتکشها دارای اثرات مخرب و سمی روی اندامهای تولید مثلی، تداخل در اعمال هورمنی، عقیمی مردان و زنان و دوره های  قاعدگی نامنظم در زنان هستند.

 همچنین مشخص گردیده است که علفکش توفوردی برای دستگاههای تولید مثلی بدن مسمومسیت زا است بطوری که آزمایشات نشان داده است که بین این سم و کاهش تعداد اسپرم ، افزایش اسپرمهای بدشکل ارتباط مستقیم وجود دارد.

هم چنین ثابت گردیده است که زنانی که درمحیطی با آبهای آلوده به سموم زندگی می کنند درمقایسه با سایر افراد تاخیر قابل ملاحظه ای در رشد درون رحم دارند.

تحقیقات نشان داده است که سموم پاراکوات ،گروه سموم ارگانو فسفره، مانب و مانکوزب منجر به بیماری پارکینسون میشود. همچنین آشکار شده است افرادی که در حوالی مناطقی زندگی می کنند که در معرض آفتکشها قرار دارند احتمال بروز بیماری پارکینسون بیشتر است.در تحقیقات دیگری که روی کشاورزان انجام شده مشخص گردیده است که کشاورزانی که با قارچکشهای مانب و مانکوزب در تماس هستند اعصاب محیطی آنها نسبت به سایر افراد کندتر عمل می نماید.

تحقیقات روی جمعیتهای نمونه نشان داده است افرادی که در معرض علفکشها هستند 4 برابر و افرادی که در معرض حشره کشها هستند 3 الی 4 برابر احتمال بروز بیماری پارکینسون (فراموشی ) بیشتر است.

تحقیقات نشان داده است کودکانی که در هنگام رشد مغز در معرض غلظت خیلی کم سموم قرار دارند صدمات ثابت و پایداری در اعمال و و ساختار مغز آنها اِیجاد می شود. در برسیهای بعمل آمده در مکزیک روی کودکانی که در معرض سموم بودند نشان داد که انواعی از تاخیرات و کاستی ها در نمو مغز این کودکان در مقایسه با سایر همنوعان خود وجود دارد. همچنین ضعفهایی در نیروی فیزیکی ، تطابق طبیعی دست و چشم، و حافظه کوتاه مدت در این کودکان قابل مشاهده بود.

ارتباط بین بروز سرطان گلبولهای سفید خون و سموم ارگانو فسفره در تحقیقات اخیر محققین مورد تایید قرار گرفته است.

همچنین ارتباط بین سموم توفوردی ، آترازین و کاپتان با سرطان ام اس دی) در تحقیقات مشخص شده است و باغدارانی که در معرض این سموم هستند سه برابر سایرین احتمال بروز این نوع سرطان را دارند.

علفکشهای فنوکسی مانند توفوردی نیز در بروز سرطان بدخیم  اس تی اس نقش دارند.و احتمال بروز افرادی که در معرض علفکشهای فنوکسی قرار دارند 10 برابر بیشتر از سایر افراد است.

وجود آفتکشها در آبهای زیرزمینی برای انسان بسیار خطرناک است و باعث اختلالات ناهنجار در سیستم عصبی، غدد درون ریزوسیستم ایمنی بدن می شوند. ترکیب آفتکشها و کودهای شیمیایی در آبهای زیرزمینی باعث ایجاد موارد بسیارخطرناکتردردر مقایسه با اثرات تک تک این مواد می شود.

تحقیقات بسیاری ارتباط معنی داری بین وقوع سرطان پروستات و مشاغلی که با علفکشها در ارتباط هستند به اثبات رسانده است.

سرطان پستان سالانه افزایشی به میزان 1 الی 2 درصد نشان می دهد و آلوده کننده های محیطی از جمله آفتکشها درافزایش بروز این نوع سرطان نقش عمده ای دارند. دریک تحقیق خاص ارتباط بین بروز سرطان پستان و و علفکش آترازین مشخص شده است.

سرطان تیرویید نیز از جمله سرطانهایی است که احتمال بروز آن در افرادی که در معرض علفکشهای فنوکسی قرار دارند بیشتر است.

درپایان بهتر وضروری است اشاره ای کوتاه به  درجه سمیت سموم کشاورزی قوی و خطرناک که در منطقه مغان در سطح وسیع بدون در نظرگرفتن مسائل فنی وبهداشتی سموم وبویژه عدم رعایت فاصله آخرین سمپاشی تا برداشت را خاطرنشان شوم که ضرورت وپاسخی برای همه سئوالات ومسائل مربوط به سم در منطقه سبز مغان است.

سموم ذیل در بیشترین حد درمنطقه مورد استفاده قرار می گیرند که درجه سمیت پایینی دارند و در گروه سموم خطرناک برای انسان به شمار می آیند که نیاز مبرم به محافظت و مراقبت های ویژه دارد که متأسفانه به آب ، خاک و دانه ، میوه وصیفی جات منطقه  هر ساله واردمی گردد

نئورون ، سومیسیدین ، متاسیستوکس ، دانیتل ،اکاتین ،اندوسولفان ،دورسبان ،نواکرون ، کراکرون ، بنومیل ،کالکسین ، کاربندازیم ،مانکوزب ، ریدومیل ، لاروین ، سوین ، لیندین ، ترفلان ، لاسو،توفوردی و..........

در مورد فاصله آخرین سمپاشی تا برداشت یا چیدن محصول مثل خیار حداقل این زمان برای اکثر حشره کش ها یا قارچ کش ها کمتر از 3 روز نبوده و حداکثر زمان حتی برای بیشتر سموم رعایت فاصله دو هفته ای است ،آیا با برداشت خیار یا گوجه فرنگی که بعد از نصف روز سمپاشی شده این زمان رعایت می گردد  هرگز نه ؟ مثلاً رعایت دوره کارنس برای سم متاسیستوکس  21 روز وبرای سم دانیتل در صیفی وسبزی 3-5 روز می باشد.

در خاتمه ضرورت یادآوری وتوجه همگان را به ماجرای پرمخاطره این مصرف بی رویه سموم شیمیائی به عنوان یک وظیفه کارشناسی خاطرنشان می گردم که آینده کودکانمان را جدی بگیریم، چونکه شاید سموم شیمیائی برای بالغین چندان عوارض قابل ملاحظه و فوری را بروز نمی دهند ولی برای خردسالان و کودکان تجمع مواد شیمیائی ازاوایل سنین کودکی که مصادف با اوج مصرف سموم شیمیائی از زمین و هوا در منطقه  است، تفکرانگیز و مسئولیت بار است.

در دنیا تمام سعی ها برای کم مصرف نمودن این سموم شیمیائی است که به نوعی با سایر روش های مبارزه ای توأم گردیده است و سازندگان سموم شیمیائی سعی بر تولید سموم با دز مصرف پایین با تأثیر بیشتر هستند که به نوعی مشکلات زیست محیطی حداقل داشته باشد.

گفتنی است در حال حاضر هیچ سازمان بهداشتی در منطقه مسئولیت نظارت و کنترل آلودگی مواد غذایی ، محصولات کشاورزی ، میوه جات ، صیفی جات و سرمایه های ملی ( آب ، خاک و ...) را به عهده ندارد واستفاده های غیر اصولی و غیر منطقی روز به روز با ورود سموم خطرناک به منطقه دوچندان گردیده است و اگر روزی در ورودی های میادین میوه ، تره بار و حتی شهر از این محصولات نمونه برداری حدمجاز باقیمانده سموم صورت گیرد معلوم خواهد شد که به گذشتگان چه مصیبت و فلاکتی شده و آینده منطقه را چه خطری کمین کرده و چه سهمی از این محصولات تولیدی ( میوه جات ، محصولات جالیز ،صیفی جات و سبزی ) صلاحیت عرضه به بازار ومصرف مردم عزیز این منطقه کشاورزی را دارند ،

 به امید روزیکه محیط زیستی عاری از مواد شیمیائی و هوایی سالم برای کودکانمان و آبی تمیز برای بقای عمر داشته باشیم ،سرمایه انسانی را فدای سودهای فلاکت بار و آنی تفکرات لحظه ای ننمائیم چون ما مسئول هستیم.

 

منابع:

1.www.SID.ir

2. www.noormags.com

3..ww.aftabir.com

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 07 آذر 1393 ساعت: 16:31 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 792

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس