تحقیق دانشجویی - 411

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره چرا غرب با وجود فساد همیشه در حال پیشرفت علمی است

بازديد: 2681

 

چرا غرب با وجود فساد همیشه در حال پیشرفت علمی است ؟

پیشرفتی که امروزه در غرب وجود دارد، اوّلاً پیشرفت در علم و صنعت و تکنولوژی بوده، نه در تمام جنبه های انسانی؛ ثانیاً غرب پیشرفت خود را مدیون تلاش و کوشش پیشینیان خویش است، نه ره آورد انسان غربی امروزی. دانشمندان بزرگی که در طی چندین قرن در جهان غرب با بهره گیری از آثار و نوشته های دانشمندان پیش از خود، قافله علم را به جلو راندند ، و امروزه به جهان غرب عرضه داشتند، انسان های غیر اخلاقی نبودند؛ یعنی اگر چه غرب امروزه با پیشرفت در علم و صنعت روبرو است، اما پیشرفت را مدیون انسان های تلاشگر و دانشمندان پیشین است و آن ها اهل فساد نبودند. حتی امروزه کسانی که در وادی دانش و کشف رموز هستی و اختراع قرار گرفته اند، کسانی نیستند که به دنبال جنبه های فساد آور در غرب بروند. مطمئناً دانش و کشف رموز هستی با صرف کردن عمر و وقت در فساد سازگاری ندارد. بسیاری از آنان به ارزش های اخلاقی احترام می گذارند. و چنین نیست که همه جهان غرب و مردم آن به فساد آلوده باشند. اگر غالباً با جنبه های فاسد آن روبرو هستیم، به این خاطر است که برای کشورهای دیگر این جنبه ها را بیشتر به نمایش می گذارند، یا برای این است که از جنبه های مثبتی که در آنجا وجود دارد، آگاهی نداریم. یکی از چیزهایی که موجب پیشرفت آن ها شده و متأسفانه ما کمتر آن را در زندگی به کار می گیریم، رعایت نظم و انضباط و قانون است. مورد دیگر مدیریت صحیح در جامعه است. مدیریت صحیح موجب جذب نیروهای علمی و فکری از سراسر جهان به غرب شده است. مطمئناً امروزه غرب بسیاری از پیشرفت ها و دست آوردهای علمی خود را مدیون دانشمندان و نوابغ جهان سوم و کشورهای عقب نگه داشته شده یا عقب مانده است. هم چنین باید توجه داشت که برخی امور از نظر اعتقاد دینی و فرهنگی در جامعه فساد تلقی می شود و به آن ها باور داریم، اما برای مردم در جهان غرب به عنوان فساد نیست، مانند روابط زن و مرد. اگر چه این امور وقتی از حد خود بگذرد، موجب تباهی و فساد یک تمدن می شود. به همین خاطر برخی از اندیشمندان جامعة غرب از این جهت هشدار داده اند جامعة غرب دچار سقوط و تباهی نشود. برخی از اندیشمندان برای آینده جهان غرب این فرو پاشی و افول را پیش بینی کرده اند. مانند اشپینگر در کتاب افول غرب. یکی از دلایل پیشرفت غرب در علم و تکنولوژی، همت و تلاش آنان است. آن ها برای چیزی که اعتقاد و باور دارند، همت بسیاری به خرج می دهند. آن ها بر این باورند که باید زندگی دنیوی را به سوی خوشبختی و رفاه کامل به پیش برد و تمام چیزهایی که در عالم طبیعت وجود دارد، باید برای زندگی پُرسود به خدمت گرفت. با این نگرش به تلاش و کوشش همت گماشتند. اما این که چرا مسلمانان و به خصوص ایرانیان با بهره مندی از فرهنگ و میراث غنی اسلامی و تأکیدات بسیار دین برای تحصیل دانش و فرهنگ و پیشرفت، عقب مانده شده اند، عوامل گوناگونی در آن نقش دارد، که به آن ها اشاره می کنیم:

چرا ملل فاقد ایمان، زندگی مرفّه‏تری دارند؟

هرگز چنین نبوده است که همواره ملل و افراد فاقد ایمان، غرق در رفاه و ثروت باشند و ملل و افراد با ایمان غریق گرداب فقر و فلاکت. در آیه 32 سوره زحزف آمده است: (أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیوِْ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ...)؛ «آیا آنان رحمت پروردگارت را تقسیم میکنند؟! ما معیشت آنان را در حیات دنیایشان تقسیم کردیم و برخی را نسبت به برخی دیگر برتری دادیم». در آیه 36 سوره سبأ نیز آمده است: (قُلْ اِنَّ رَبّی یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشأُ وَ یَقْدِرُ وَلکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ)؛ «بگو: مطمئناً پروردگارم روزی را برای هر کس بخواهد، وسیع یا تنگ میکند؛ ولی بیش‏تر مردم نمیدانند» از امام صادق نقل شده است: «خداوند دنیا را هم به کسانی که دوستشان دارد، میدهد و هم به کسانی که مبغوضند؛ ولی ایمان را جز به دوستانش نخواهد داد». در ضمن روایت دیگری از آن حضرت آمده است: «... خداوند در میان مؤمنان ثروتمندانی و در میان کافران، فقرایی قرار داد؛ آن گاه آنان را با امر و نهی، و صبر و رضا امتحان فرمود». بنابراین طبق منطق قرآن و روایات شیعه، روزی هر فرد و جامعه‏ای به دست خداوند است. اوست که روزی را طبق مصلحت و حکمت بیپایانش میان بندگانش - اعم از مؤمن و غیر مؤمن - تقسیم میکند. اکنون به گونه‏ای دیگر، سؤال بالا را مورد ارزیابی قرار میدهیم. این ادعا که تمامی افراد و ملت‏های فاقد ایمان، مرفه‏تر از ملل با ایمان هستند، قابل اثبات نیست؛ زیرا ظاهراً مقصود از ملل فاقد ایمان، جوامع غربی و آمریکاست؛ در حالی که بسیاری از آنان به خداوند و برخی از عقاید حقه مؤمن هستند و اعمال عبادی را نیز انجام میدهند؛ اما اگر منظور سؤال کننده از ملل فاقد ایمان، ملل غیر مسلمان است، باید گفت که این گونه نیست که تمامی ملل غیر مسلمان در رفاه باشند. گرچه برخی از کشورها، در شرق و غرب جز کشورهای صنعتی و پیشرفته هستند و بسیاری از مردم آن کشورها در رفاه به سر میبرند. ولیکن در این کشورها هم فقر و بیکاری و مشکلات اقتصادی فراوان است. برای نمونه مدیر عامل صندوق بین‏المللی پول، هورست کوهلر، در سخنرانی خود در 16 ژوئیه 2001 در ژنو، خطاب به شورای اقتصادی و اجتماعی سازمان ملل متحد اظهار داشت: «روند رشد در سراسر دنیا رو به کاهش گذاشته است. این امر ممکن است برای اقتصادهای پیشرفته، کشورهای توسعه یافته و ثروتمند، ناراحت کننده باشد؛ لکن برای بسیاری از بازارهای در حال ظهور و کشورهای در حال توسعه، کشورهای فقیر و توسعه نیافته، منشأ دشواری فراوانی بوده است» آری، آنچه به وضوح مشاهده میشود، آن است که درصد افراد مرفه در کشورهای پیشرفته بیش از درصد چنین افرادی در کشورهای به اصطلاح جهان سوم یا در حال توسعه است؛ اما نباید از یاد برد که مردم کشورهای به اصطلاح جهان سوم، اعم از افراد با ایمان و بیایمان میباشند؛ همچنان که ساکنان کشورهای پیشرفته، اعم از افراد بیایمان و با ایمانند. بنابراین به نظر میرسد که ایمان یا عدم ایمان افراد و حتی سران حکومت، نقشی در توسعه یا عدم توسعه ندارد. ولی باید گفت که این استنتاج، سطحی و غیر دقیق است؛ زیرا بیش‏تر قوانین و مقرراتی که محور سیاست، اقتصاد و فرهنگ بوده و در اسلام و ادیان الهی بدان‏ها اشاره شده است، دستوراتی ارشادی است که عقل و اندیشه آدمی نیز به طور مستقل توانایی کشف آن‏ها را دارد. به همین دلیل در سراسر جهان حکومت‏هایی را مشاهده میکنیم که به ظاهر با مبانی غیر دینی، کشورهای خود را اداره میکنند؛ اما در واقع خاستگاه و منشأ بسیاری از قوانین و مقرراتشان، در عرصه فرهنگ، سیاست و اقتصاد، دین و مذهب است؛ بدون آن که خود بدان توجه داشته باشند. وانگهی کشورهای توسعه یافته و بالاخص کشورهای سرمایه‏داری، کشورهای ضعیف، و کشورهای اسلامی را برای سالیانی مدید و طولانی استعمار کرده و با استفاده از منابع و ذخایر طبیعی و نیروی انسانی آنان، ثروت‏هایی عظیم ملل جهان ظالمانه غصب و به نفع خود مصادره کرده‏اند. اصولاً از علل عمده ضعف و عقب‏افتادگی اقتصاد کشورهای جهان سوم، نفوذ و سیطره همه جانبه دولت‏های آمریکا، انگلیس، فرانسه و نظایر آن‏ها بر این کشورها بوده است. از سوی دیگر میبینیم که کشورهای سرمایه‏داری و پیشرفته تا جایی که توانایی دارند، اندیشمندان و طراحان سیاسی و اقتصادی و نیروهای متخصص و کارآمد سایر کشورها، اعم از مسلمان و غیر مسلمان را جلب و جذب میکنند و با این عمل از یک سو، بهترین نیروها و متخصصان را در بعد تئوری و عملی در عرصه‏های کلان و گوناگون سیاست‏گذاری، در اختیار میگیرند، و از سوی دیگر زیان‏های غیر قابل جبرانی به کشورهای دیگر وارد میسازند. با اعمال چنین راهبردهایی طبیعی خواهد بود که مشاهده کنیم در مجموع، رفاه نسبی در کشورهای به اصطلاح پیشرفته و توسعه یافته بیش از دیگر کشورهاست

چرا با وجود منابعی چون قرآن، نهج البلاغه و ... ما مسلمانان این قدر در علم و تکنولوژی عقب مانده ایم، ولی امریکایی ها این قدر رشد کرده اند؟

نقل است که سال ها پیش از انقلاب، یکی از نشریات همین سؤال را از خوانندگان خود پرسید و برای بهترین پاسخ جایزه ای در نظر گرفت. آن جایزه با وجود پاسخ های بی شمار رسیده به دفتر نشریه، به طلبه ای رسید که از مدرسه فیضیه پاسخ آن را فرستاده بود. او نوشته بود: "علت اصلی عقب ماندگی ما تا زمان حاضر و پس از این چهارده چیز است: کَذبَ کَذبتْ کذَبتَ کذبت کذبتُ کَذبا کذبتا کذبتما کذبتما کَذبوا کذبنَ کذبتُم کذبتنُّ کَذبْنا این که بپذیریم داستان بالا واقعیت دارد یا خیر، چندان مهم نیست. مهم واقعیتی است که در طی صرف این چهار صیغه فعل "کذب" وجود دارد. حقیقت این است که ما مسلمانان با وجود داشتن دینی کامل و منابع عظیم فرهنگی مانند قرآن، نهج البلاغه و ... به واسطة عدم ثبات و پایداری در اعتقاداتمان عقب مانده ایم و پس از این نیز خواهیم ماند. همة ما به نوعی در بی اعتقادی و بی صداقتی، در این دروغ سازی بزرگ سهیم هستیم. فهم این مشکل چندان سخت نیست. فقط کافی است نگاهی با تأمل به خود و محیطمان بیاندازیم. مگر کسب علم از دستورهای اکید اسلام بر مسلمانان نیست؟ مگر علم به قول سعدی سلاح جنگ با شیطان نیست؟ مگر دین ما بهترین دستورها را برای زیستن بهتر ندارد؟ مشکل این جا است که در یادگیری علم به کسب مدرک تحصیلی جهت رسیدن به رفاه و پست و مقام بسنده کرده ایم. تنبلی و خستگی را پیشه خود کرده ایم و به جای ایستادگی و صبر در برابر مشکلات و به منظور دستیابی بر موفقیت، خود را از درد سر اندیشه و عمل بیرون کشیده و "کنجی و دلی ز محنت آزاد" را برگزیده ایم. سید جمال الدین اسد آبادی جملة زیبایی در این باره دارد، او می گوید: "غرب با علم و عمل نهضتی پدید آورد و شرق با جهل و سستی از بین رفت". اگر دنیای غرب هر روز در حال رشد است، دلیلش این است به کاری که می کند، گرچه باطل ترین اعمال باشد، اعتقاد راسخ دارد. برای همین شب از روز و روز از شب نمی شناسد. تلاش و تحقیق می کند، زحمت می کشد و به مقصود می رسد. باید هم برسد چون به قول گذشتگان "عاقبت جوینده یابنده است". امام علی(ع) خطاب به مردم کوفه در زمان خلافت خویش، با اندوه تمام می گوید: "آنان (سپاهیان معاویه) در باطل خود پایدارند اما شما در حق خود متفرق و مضطرب". بیهوده نیست که علی(ع) می گوید: "ای کاش شما را ندیده بودم و نمی شناختم". آرزو می کند: امیدوارم خدا مرا از شما و شما را از من بگیرد و به جای من حاکمی بد بر شما بگمارد و به جای شما افرادی پسندیده تر نصیبم کند".(1) دوست عزیز! تلاش، کوشش، پیگیری، جستجو، عزم جزم و ... کلماتی تقریباً برابرند که همگی از "خواستن و توانستن" حکایت می کنند اما مسلمانان متأسفانه هم در بُعد خواستن و هم در توانستن دچار ضعف و سستی شگفتی هستیم. افزون بر این در خصوص علل عقب ماندگی مسلمانان مطالبی به پیوست ارسال می گردد.

علل عقب ماندگی کشورهای اسلامی از لحاظ علمی و صنعتی از دیگر کشورها چیست؟

بررسی علل واماندن مسلمانان از پیشرفت در تکنولوژی و پیش افتادن دیگران در این عرصه، از موضوعات بسیار مهمی است که بررسی آن نیازمند تحقیق گسترده تاریخی و اجتماعی است. مسلماً یک سری عوامل دراین زمینه دخیل بوده‏اند که بایستی آن‏ها را شناخت و ارزیابی کرد. الف) در آموزه‏های دینی اسلام تکیه بسیار زیادی بر عقل و تعقل، تفکر و تدبر شده است. در قرآن مجید این کلمات و مفاهیم به اشکال گوناگون به کار رفته است:

 1- چهل و نه مرتبه ریشه "عقل" به صورت‏های مختلف (تعقلون، یعقلون، یعقلها، تعقل و عقلوه)، 2- هجده مرتبه ریشه "فکر" (تفکرون، یتفکرون و فکر)، 3- هشت مرتبه ریشه "دبر" (به معنای تدبّر)، 4- چندین بار ریشه "نظر" (به معنای نگریستن و تأمل)، 5- ده‏ها مرتبه ریشه "رأی" (به معنای مشاهده)، 6- عقل از دیدگاه اسلام اولین مخلوق الهی و با شرافت‏ترین آن‏ها قلمداد شدهاست. ب) مسلمانان با تکیه بر تعالیم وحی - به ویژه بر عقل و اندیشه و دیگر آموزه‏های آسمانی قرآن - در طول ده قرن بلکه بیشتر پرچمدار پیشرفت و ترقی در جهان بوده‏اند. اگر اندکی تاریخ علم و تمدّن را مطالعه کنیم، در خواهیم یافت که تحولات اروپا و نوگرایی علمی و فکری آن (رنسانس) در قرن شانزدهم به بعد عمیقاً تحت تأثیر تمدن اسلامی بوده است. مطالعه تاریخ جنگ‏های صلیبی و روابط اروپا و مسلمانان به روشنی این حقیقت را نشان می دهد. ج) تردیدی نیست که اگر مسلمانان از تعالیم وحی فاصله نمیگرفتند و قوام سیاسی و وحدت اجتماعی خود را حفظ می کردند، اکنون نیز می توانستند از هر نظر جلوتر از غرب باشند چرا که اگر به جای درگیریهای بیهوده واتلاف منابع خود، دست وحدت به یکدیگر بدهند و به ریسمان الهی چنگ بزنند، می توانند قدرتی بزرگ با امکاناتی وسیع در سطح جهان باشند و با چند برنامه و استفاده از استعدادها، از نظر فن آوری نیز به رقابت با دیگران بپردازند. د) آنچه که موجب عقب ماندگی صنعتی و سیاسی مسلمانان گشته فاصله گرفتن آنان از اسلام و برداشت‏های بدون دلیل از دین بوده است. برداشت غلظ از زهد، دنیا، دعا و قدرت موجب عقب ماندگی شده وگرنه همین مفاهیم در صدر اسلام و حتی در غرب، موجب پیشرفت شده است. بلی، باید اعتراف کرد که رواج اندیشه‏های صوفی گرانه و برخی انحرافات دیگر فکری - که معلول التقاط است - نقش مؤثری در جاماندن مسلمانان از قافله صنعت و پیشرفت داشته است. نکته دیگری که باید به آن توجه کنید، بحث اعتقاد و عدم اعتقاد به نیروی ماورای طبیعی است. غرب هیچ گاه به طور عام وگسترده منکر ماوراء الطبیعه نبوده و اکنون نیز نیست. بیشتر یا تمامی دانشمندان اروپا - که از قرن شانزده به بعد پایه گذاران پیشرفت علمی در اروپا بوده‏اند - معتقد به خداوند و ادیان الهی بوده‏اند.

علل پیشرفت غرب چیست ؟ آیا این فرضیه که ترک دین باعث پیشرفت آنها شده درست است ؟

عوامل بسیاری میتوانید موجب پیشرفت و رکود شود. گفتنی است که اساسیترین علت آن، تلاش و فعالیت درجهت شناخت سنن و قوانین حاکم بر جهان هستی و استفاده درست از امکانات میباشد که خداوند در اختیار بشرنهاده است. اما این که علت پیشرفت غرب دین‏گریزی است سخنی نا به جا میباشد؛ بلکه بسیاری از دانشمندان غرب نیز دین‏گرا میباشند. از طرف دیگر دین‏گریزی در واقع یکی از خلأها و نواقص تمدن غرب میباشد و متفکران واندیشمندان غربی به سرعت متوجه این خلأ گردیده و کوشیده‏اند گرایش به دین را همواره زنده نگه دارند، لیکن مشکل اساسی جهان غرب این است که دین حاکم بر آن از جامعیت و فردپذیری کافی برخوردار نیست و راه یافتن تحریف در آن مشکلات بسیاری را پدید آورده است.

اگر دین برای پیشرفت، جوامع انسانی و کمال بشریت است، به ویژه در مورد دین اسلام که ما آن را دین کامل و پیشرفته می دانیم، پس چرا کشورهای اسلامی عقب مانده اند؟ و بر عکس کشورهای توسعه یافته و جهان اول، همه غیر دینی و سکولار هستند؟

نخست باید به این پرسش جواب دهیم که آیا اصلاً دین میتواند مانع از پیشرفت شود یا نه؟ در اینجا لازم است میان دین اصیل و ناب و خالص _که از طرف خداوند به عنوان برنامه‏ای کامل برای زندگی بشر آمده است_ با عقاید موهوم و خرافات _که ساخته دست بشری بوده و به عنوان دین معرفی میگردیده، (مانند عقاید موهوم ارباب کلیسا درباره خداوند و تعالیم آنها درباره علم و نحوه زندگی مردم)_ تفکیک قائل شد؛ زیرا نفس دین که در جهت رشد و تعالی و تکامل و پیشرفت بشر در ابعاد مختلف زندگی باشد و بر علم، دانش، کار و تلاش نیز توصیه و تأکید دارد؛ هرگز نمیتواند عامل عقب‏ماندگی و انحطاط باشد و شواهد و دلایل بسیاری را میتوان برای اثبات این موضوع اقامه نمود که بعضی از آنها عبارت است از: 1. پیشینه تمدن مسلمانان در طی قرون متمادی و صدور آن به کشورهای دیگر _از جمله کشورهای اروپایی_ نشان میدهد نه تنها دین موجب عقب ماندگی نمیشود، بلکه اعتقاد به دین در کنار عمل به آن سبب درجات بالایی از پیشرفت و رشد میگردد. 2. تنها مسلمانان و کشورهای اسلامی نیستند که به این گرفتاری مبتلایند؛ بلکه کشورهای غیر اسلامی و غیردینی و سکولار بسیاری نیز به دلایلی _از جمله سلطه استعمار_ در فقر مطلق یا نسبی باقی مانده‏اند. 3. در کشورهای پیشرفته نیز به رغم در اختیار داشتن منابع فراوان و دسترسی به ارقام بالایی از رشد اقتصادی، رفاه همگانی تحقق نیافته است و به طور معمول گروه خاصی از ره آورد توسعه بهره میگیرند و عده زیادی در فقر زندگی میکنند. 4. به رغم رشد و ترقی تمدن غرب در بعضی از زمینه‏ها، از دیگر سو انحطاطات و بحران‏های جدی دیگری در کنار آن پدید آمد که بشریت را در ورطه خطرناکی قرار داده و فریاد متفکران و اندیشمندان را بلند کرده است. 5. بسیاری از دانشمندان غربی و پدید آورندگان تمدن جدید غرب نیز دین‏گرا میباشند، هر چند تمدن نوین بر پایه دین‏گرایی بنیان نهاده نشده است. پس مشخص میشود که نه دین سبب عقب‏ماندگی است و نه پیشرفت غرب محصول دین‏گریزی است. برعکس رگه‏هایی از دین‏گریزی _که در اوان پیدایش تمدن نوین غرب رخ نمود_ یکی از آسیب‏های جدی و نواقص تمدن غرب میباشد که متفکران و اندیشمندان غربی به سرعت متوجه این خلأ گردیده و کوشیدند گرایش به دین را همواره زنده نگه دارند؛ لیکن مشکل اساسی جهان غرب این است که دین حاکم بر آن، از اصالت، جامعیت، وثاقت و خردپذیری کافی برخوردار نیست و راه یافتن تحریف در آن، مشکلات بسیاری را پدید آورده است. اما در مورد اینکه چرا کشورهای اسلامی به ‏رغم برخورداری از دین مبین اسلام، عقب افتاده‏اند؛ باید گفت: این مسأله علل و ریشه‏های تاریخی مختلفی دارد و بررسی جامع و همه جانبه آن نیازمند تحقیقاتی ژرف و گسترده است. که به صورت اختصار به بعضی از آنها اشاره میشود: 1. تردیدی نیست که اگر مسلمانان از تعالیم وحی فاصله نمیگرفتند و قوام سیاسی و وحدت اجتماعی خود را حفظ میکردند، هم‏اکنون نیز میتوانستند از هر نظر جلوتر از غرب باشند؛ چرا که اگر به جای درگیریهای بیهوده و اتلاف منابع خود، دست وحدت به یکدیگر بدهند و به ریسمان الهی چنگ بزنند، اینک نیز میتوانند قدرتی بزرگ با امکاناتی وسیع در سطح جهان باشند و با چند برنامه و استفاده از استعدادها، از نظر فن‏آوری نیز به رقابت با دیگران بپردازند. 2. آنچه که موجب عقب‏ماندگی صنعتی و سیاسی مسلمانان گشته، فاصله گرفتن آنان از اسلام و برداشت‏های بدون دلیل از دین بوده است. برداشت غلط از زهد، دنیا، دعا و قدرت موجب عقب‏ماندگی شده؛ وگرنه همین مفاهیم در صدر اسلام و حتی در غرب، موجب پیشرفت شده است. بلی، باید اعتراف کرد که رواج اندیشه‏های صوفیگرانه و برخی انحرافات دیگر فکری _که معلول التقاط است_ نقش مؤثری در جاماندن مسلمانان از قافله صنعت و پیشرفت داشته است. 3. مسلمانان بر اساس انگیزش و هدایت‏های دینی، مسیر رشد تعالی را پوییدند و بر اثر انحراف از دین و آلودگی به مفاسد، دنیاپرستی، سستی و کاهلی، به انحطاط و عقب ماندگی گراییدند. 4. وجود نظام‏های سیاسی فاسد و استبدادی که به جای همت در جهت رشد و پیشرفت مسلمانان، فقط به فکر حفظ قدرت خویش و صرف هزینه‏های عمومی مسلمانان در جهت خوش‏گذرانی و... بودند، وجود این نظام‏ها و حاکمان فاسد خود ناشی از انحرافات سیاسی صدر اسلام پس از رحلت پیامبر عظیم‏الشأن و انحرافات اعتقادی و اجتماعی بعد از آن بود. این نظام‏های سیاسی، در شخصیت و منش انسان‏ها و فرهنگ این جوامع نیز آثار زیان‏باری داشتند. 5. هجوم بیگانگان و استعمارگران و تلاش آنها برای عقب نگاه داشتن کشورهای جهان سوم برای استثمار منابع انسانی و طبیعی و تداوم سلطه غرب بر این کشورها. 6. سرگرم شدن مسلمانان به تفرقه و جنگ‏های داخلی و جانشین ساختن شعارهای استعماری همچون، ناسیونالیزم، پان‏عربیسم و به جای تکیه بر اصولگرایی و اتحاد بین الملل اسلامی. باید دانست؛ کشورهای غربی هرگز بعد از کنار گذاشتن دین به این همه رشد و... دست نیافته‏اند؛ بلکه عوامل بسیاری میتواند موجب پیشرفت و رکود شود که اساسیترین آنها تلاش و فعالیت در جهت شناخت سنن و قوانین حاکم بر جهان هستی و استفاده درست از امکانات میباشد که خداوند در اختیار بشر نهاده است. علت پیشرفت غرب هرگز دین‏گریزی نبوده؛ بلکه در آنجا خرافات در لباس دین آنان را به عقب‏ماندگی وا‏میداشت و پشت پا زدن به آنها نقش مانع‏زدایی در جهت رشد و ترقی را ایفا نمود. لذا پیشرفت علمی و صنعتی غرب مرهون عوامل بسیاری است که بررسی تمام موارد آن مجالی وسیع میطلبد؛ ولی مختصرا به برخی از آنها اشاره میشود: 1. آشنایی غربیها با تمدن اسلامی و شرقی در طول جنگ‏های صلیبی و نیز مسافرت‏های جهانگردان (مانند مارکوپولو)؛ 2. رنسانس فکری در اروپا (با توجه به مجموعه عواملی که این تحول فکری را ایجاد کرد) و مبارزه با خرافات و عقاید موهومی که در بین مردم آن دیار رایج بود؛ 3. کنار گذاشتن کلیسا از اداره امور جامعه و به وجود آوردن نهادهای جدیدی برای اداره آن. گفتنی است که اروپا در قرون وسطی، غرق در تاریکی جهل و خرافه‏ها بود. ارباب کلیسا با تلقین بعضی از عقاید موهوم، اجازه رشد علم و دانش را نمیداد؛ در حالی که در همان قرون دانشمندان اروپایی تحت تأثیر تمدن اسلامی قرار داشتند که تا قلب اروپا پیش رفته بود (آندلس یا اسپانیای امروزی و شبه جزیره بالکان) و... خواهان تحول اروپا و نگرش جدید به علم و دانش شده بودند. ارباب کلیسا با تفتیش عقاید حتی اظهار نظر درباره پدیده‏های جهان را گمراهی تلقی میکردند، چنان‏که گالیله در همین رابطه محاکمه شد و صدها دانشمند به همین دلیل محکوم گردیدند. این وضعیت در حالی بود که مراکز علمی جهان اسلام در آن زمان، محل فراگیری دانش و ساخت ابزارهای دقیق (مانند ساعت و لوازم جراحی و...) بود. ده‏ها دانش پژوه اروپایی در این مراکز مشغول به تحصیل بودند. تعالیم اسلامی همگان را به علم و دانش و تفکّر در آفرینش دعوت میکرد و آیات قرآنی، خود پیشگام در بیان حقایق هستی و چگونگی رخدادهای آن بود. همین شرایط بود که اروپا تحت تأثیر قرار گرفت و خیزشی علمی در آن سامان شکل داده شد. آنچه گفتیم ادعا نیست، شما میتوانید در این زمینه به کتاب‏های «تمدن اسلام و غرب» نوشته گوستاولوبون فرانسوی و «تاریخ تمدن» ویل دورانت و ده‏ها اثر دیگر مراجعه کنید. غرض از همه این مقدمات آن است که، آنچه مورد انکار پیشقراولان رنسانس در اروپا قرار گرفت، عقاید موهوم ارباب کلیسا درباره خداوند و تعالیم آنها درباره علم و نحوه زندگی مردم بود؛ وگرنه اصل خدای جهان کمتر مورد انکار دانشمندی فرهیخته قرار گرفته است. در هر صورت، اندیشه و تمدن اسلامی امروزه جانمایه نیرومندی برای احیا دارد؛ برعکس تمدن غرب به شدت گرفتار انحطاط فرهنگی و زوال‏پذیری شده است. در این فرصت اگر مسلمانان بخواهند جایگاه شایسته خود را دریابند، رعایت نکات زیر ضروری است: 1. بالا بردن سطح شناخت و بینش‏های دینی در همه ابعاد آن، 2. تقویت روح ایمان، تقوا، استواری در دین و مبارزه با کژیها، 3. ارتقای دانش و سطح علمی، 4. ارتباط وثیق و همدلی در سطح بین‏الملل اسلامی و تعاون و همکاری گسترده و همه جانبه، 5. از میان برداشتن نظام‏های فاسد، 6. تلاش همه جانبه و همگانی در جهت ایجاد و احیای تمدن عظیم و مدینه فاضله اسلامی، 7. اعتماد به نفس و دوری از خودباختگی.

چرا فساد اخلاقی در جوامع غربی موجب ضعف و انحطاط تمدن آنان نشده است ؟

اگر براساس بینش مادی به جوامع غربی و تمدنهای آنان نگاه کنیم، در قضاوت مادی گرایانه تمدنهای آنان را پیشرفته و خالی از نقاط ضعف خواهیم دید؛ ولی در اینکه آیا تمدن دارای نقاط ضعف هست یا نه و اینکه چه تمدنی به انحطاط و سقوط نزدیک و چه تمدنی راه ترقی و پیشرفت را طی کرده است، تنها نباید از دیدگاه مادی بدان نگریست، بلکه باید ارزشهای اخلاقی و معنوی هم به عنوان معیار در نظر باشد . باید توجه داشت که انسانیت انسان به کمالات روحی و معنوی او است و اگر انسان منهای ارزشهای اخلاقی و معنوی مطالعه شود، ملاکی برای تقدم و برتری وجود نخواهد داشت. با این وصف، روشن میشود که در تمدنهایی که ارزشهای اخلاقی در سطحی نازل وجود دارد و فساد اخلاق در آنها شایع میباشد ضعف و انحطاط وجود دارد و پیشرفت در صنعت و تکنیک دلیلی بر این نیست که تمدن آنها به طور مطلق پیشرفته است.


علت عقب ماندگی علمی و فرهنگی مسلمانان چیست؟ اگر عدم پایبندی به اصول اسلامی است، چرا غرب دچار عقب ماندگی نشده است؟

در ابتدا یاد آوری این نکته ضروری است که دین ناب به ویژه دین ناب محمدی (ص) نه تنها مانع از پیشرفت نیست بلکه رشد همه جانبه انسان را عهده دار است. زیرا نفس دین که برنامه ای کامل برای زندگی بشر است هم از رشد و تکامل بشری سخن می گوید و هم او را به فراگیری علم ودانش و کار و تلاش تشویق می کند و هرگز نمی توان عامل عقب ماندگی علمی و فرهنگی امتی را در داشتن برنامه ای منسجم و کامل دانست. از این رو پیشینه تمدن مسلمانان در طی قرن های متمادی، نشان می دهد نه تنها دین موجب عقب ماندگی نیست بلکه اعتقاد به دین در کنار عمل به آن سبب درجات بالائی از پیشرفت و رشد می شود. علل عقب ماندگی مسلمانان را می توان در موارد زیر خلاصه کرد: 1) بی تردید اگر مسلمانان از تعالیم وحی فاصله نمی گرفتند، و قوام سیاسی و وحدت اجتماعی خود را حفظ می کردند، هم اکنون نیز می توانستند از هر نظر جلوتر از غرب باشند؛ زیرا هم اکنون نیز اگر به جای درگیری های بیهوده و اتلاف منابع خود به وحدت بیندیشند، به قدرتی بزرگ با امکاناتی وسیع در جهان تبدیل می شوند و در پرتو برنامه ها و استفاده از استعدادها، از نظر فن آوری نیز به قدرتی قابل اعتماد مبدل می شدند و از نظر فرهنگی رتبه ای عالی کسب می کردند. 2) گرچه اصل دین جامع است اما متأسفانه برداشت های غیر کارشناسانه از دین همانند برداشت های غلط از زهد، دنیا، دعا، انتظار و ... موجب عقب ماندگی شده است وگرنه همین مفاهیم در صدر اسلام و حتی در غرب موجب پیشرفت شده است. البته باید اعتراف کرد که رواج اندیشه های صوفی گرانه و برخی انحرافات دیگر - که معلول التقاط است - نقش مؤثری در عقب ماندگی مسلمانان از قافله صنعت و پیشرفت داشته است و از نظر فرهنگی هم خسارت های خاص خود را به دنبال داشته اند. 3) مسلمانان بر اساس انگیزش و هدایت های دینی، مسیر رشد را پیمودند و بر اثر انحراف از دین و آلودگی به مفاسد، دنیا پرستی، سستی و کاهلی، به انحطاط و عقب ماندگی گرائیدند. 4) سرگرم شدن مسلمانان به تفرقه و جنگ های داخلی و جانشین ساختن شعارهای استعماری همچون ناسیونالیسم، پان عربیسم و به جای تکیه بر اصول گرائی و اتحاد بین الملل اسلامی، شعارهایی که جز عقب ماندگی فرهنگی و علمی و ... ارمغان دیگری ندارند. 5) هجوم بیگانگان و استعمارگران و تلاش آنها برای عقب نگاه داشتن کشورهای جهان سوم برای استثمار منابع انسانی و طبیعی و تداوم سلطه غرب بر این کشورها، و به غارت رفتن سرمایه های ملی و آتش سوزی کتابخانه های بزرگ اسلامی. 6) وجود نظام سیاسی فاسد و استبدادی که به جای همت در جهت رشدو پیشرفت مسلمانان فقط به فکر حفظ قدرت خویش و صرف هزینه های عمومی مسلمانان در جهت خوش گذرانی و ... بودند، وجود این نظام ها و حاکمان فاسد خود ناشی از انحرافات سیاسی صدر اسلام پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) و انحرافات اعتقادی و اجتماعی بعد از آن بود، این نظام های سیاسی، در شخصیت و منش انسان ها و فرهنگ این جوامع نیز آثار زیانباری داشتند. 7) تنها مسلمانان و کشورهای اسلامی به این گرفتاری مبتلا نیستند، بلکه کشورهای غیر اسلامی و سکولار نیز در فقر مطلق یا نسبی باقی مانده اند. 8) اندیشه و تمدن اسلامی امروزه جانمایه نیرومندی را برای احیاء دارد در حالی که تمدن غرب به شدت گرفتار انحطاط فرهنگی و زوال پذیری شده است، و هم اکنون نیز اگر مسلمانان بخواهند جایگاه شایسته خود را دریابند رعایت نکات زیر ضروری است: 1- بالا بردن سطح شناخت و بینش های دینی درهمه ابعاد آن 2- تقویت روح ایمان، تقوا، استواری در دین و مبارزه با تهاجم فرهنگی و همه کژی ها 3- ارتقای دانش و سطح علمی 4- ارتباط وثیق و همدلی در سطح بین الملل اسلامی و تعاون و همکاری گسترده و همه جانبه 5- از میان برداشتن نظام های فاسد 6- تلاش همه جانبه و همگانی در جهت ایجاد و احیای تمدن عظیم و مدینه فاضله اسلامی 7- اعتماد به نفس و دوری از خود باختگی اما عوامل پیشرفت غرب: کشورهای غربی هرگز بعد از کنار گذاشتن دین به این همه رشد و ... دست نیافته اند، بلکه عوامل بسیاری می تواند موجب پیشرفت شود که اساسی ترین آنها تلاش و فعالیت در جهت شناخت سنن و قوانین حاکم بر جهان هستی و استفاده درست از امکانات می باشد که خداوند در اختیار بشر نهاده است. علت پیشرفت غرب هرگز دین گریزی نبوده؛ بلکه در آنجا خرافات در لباس دین آنان را به عقب ماندگی وا می داشت و پشت پا زدن به آنها نقش مانع زدائی در جهت رشد و ترقی را ایفا نمود. لذا پیشرفت علمی صنعتی غرب مرهون عوامل بسیاری است که به برخی از آنها اشاره می شود: 1) آشنائی غربی ها با تمدن اسلامی و شرقی در طول جنگهای صلیبی و نیز مسافرت های جهانگردان (مانند مارکو پولو) 2) رنسانس فکری در اروپا (با توجه به مجموعه عواملی که این تحول فکری را ایجاد کرد) و مبارزه با خرافات و عقاید موهومی که در بین مردم آن دیار رایج بود. 3) کنار گذاشتن کلیسا از اداره امور جامعه و به وجود آوردن نهادهای جدیدی برای اداره آن 4) به فرموده سید جمال الدین اسد آبادی، آنجا (غرب) اسلام هست، مسلمان نیست؛ و اینجا مسلمان هست، اما اسلام نیست.(حضرت آیت الله جوادی آملی در ضمن درسهای خارج فقه فرمودند: مقصود وی یقینا عمل نمودن به آموزه های اسلامی از قبیل وجدان کاری، ساده زیستی دانشمندان، انضباط کاری و اقتصادی و مدیریت اجتماعی که از جمله عوامل آن گرامی داشتن و ارج نهادن به دانشمندان است ولو اینکه در جهت مادی و احیانا در کارهای ناشایسته از داده های علمی یا دانشمندان استفاده می کنند.) یعنی پیشرفت غرب الهام گرفته از قانون های اجرا شده در اسلام در آن سرزمین است. گفتنی است اروپا در قرون وسطی غرق در تاریکی جهل و خرافه ها بود. ارباب کلیسا با تلقین بعضی از عقاید موهوم، اجازه رشد علم و دانش را نمی داد، در حالی که در همان قرون دانشمندان اروپائی تحت تأثیر تمدن اسلامی قرار داشتند که تا قلب اروپا پیش رفته بود (آندلس یا اسپانیای امروزی و شبه جزیره بالکان) و ... خواهان تحول اروپا و نگرش جدید به علم و دانش شده بودند. ارباب کلیسا با تفتیش عقاید حتی اظهار نظر درباره پدیده های جهان را گمراهی تلقی می کردند چنان که گالیله در همین رابطه محاکمه شد و صدها دانشمند به همین دلیل محکوم گردیدند. این در حالی بود که مراکز علمی جهان اسلام در آن زمان محل فراگیری دانش و ساخت ابزارهای دقیق (مانند ساعت و لوازم جراحی و ...) بود و ده ها دانش پژوه اروپائی در این مراکز مشغول به تحصیل بودند. تعالیم اسلامی همگان را به عمل و دانش و تفکر در آفرینش دعوت می کرد و آیات قرآنی، خود پیشگام در بیان حقایق هستی و چگونگی رخدادهای آن بود. در همین شرایط اروپا تحت تأثیر قرار گرفت و خیزشی علمی در آن سامان شکل داده شد؛ برای اثبات این اعدا می توانید به کتاب های «تمدن اسلام و غرب» نوشته گوستاو لوبون فرانسوی و «تاریخ تمدن» نوشته ویل دورانت و دهها اثر دیگر مراجعه کنید. گفتنی است غرب هیج گاه به طور عام و گسترده منکر ماوراء الطبیعه نبوده و اکنون نیز نیست. بیشتر یاهمه دانشمندان اروپا - که از قرن شانزده به بعد پایه گذاران پیشرفت علمی در اروپا بوده اند - معتقد به خدا و ادیان الهی بوده اند. 5) در کشورهای پیشرفته نیز به رغم در اختیار داشتن منابع فراوان و دسترسی به ارقام بالائی از رشد اقتصادی، رفاه همگانی تحقق نیافته است و به طور معمول گروه خاصی از ره آورد توسعه بهره می گیرند.

آیا پیشرفت صنعتی اروپا دلیل ترقی فضایل اخلاقی آنهاست؟

به اعتراف خود دانشمندان و بزرگان اروپا پیشرفت آنها در صنعت، دلیل ترقی و ارتقاء جامعه آنها نیست، زیرا تکنیک و صنعت به تنهایی خوشبختی نمیآفریند. در واقع اینها یک نوع پیروزی هنری است، نه انسانی. بشریت باید از پوست به مغز برسد. باید همدوش با پیشرفتهای خیره کننده صنعتی و مادی، صفات برجسته انسانی، ایمان و فضایل اخلاقی را گسترش دهد تا بتواند تواناییهای عظیم مادی را در مسیر سعات و نیکبختی خود بکار اندازد. به گفته یکی از دانشمندان بزرگ، بشر امروز به کودکی میماند که نیمی از بدن او به سرعت رشد و نمو کرده، اما نیم دیگر او همچنان باقی مانده است، زندگی برای چنین کودکی چقدر مشکل و طاقت فرسا خواهد بود و قیافه‏ی او چه اندازه زننده است! جانسون، رئیس جمهور اسبق آمریکا، در نطق آغاز ریاست جمهوری خود به صراحت اعتراف نمود: «با اینکه سفینه‏های فضایی ما با دقت عجیب و خیره کننده‏ای به ماه نزدیک میشوند، ما در زمین خودمان گرفتار تشتتی خرد کننده هستیم... ما دم از صلح و اتحاد میزنیم، ولی گرفتار جنگ و اختلافیم. ما ناچاریم ارزشهای انسانی را زنده کنیم». به این ترتیب، نه تنها فلاسفه و دانشمندان اجتماعی و رهبران اخلاقی به این حقیقت رسیده اند که وضع فعلی دنیا، به خصوص غرب، قابل انفجار است؛ بلکه غولهای سیاسی جهانی نیز به این حقیقت واقف شده‏اند که ادامه این وضع، جهان انسانیت را به پرتگاه خواهد کشید. به نظر همه دانشمندان آنچه میتواند بشریت را معتدل کند و جهان را به صورت مدینه فاضله در آورد، همانا دین و ایمان به مبانی آسمانی است.

علل پیشرفت ژاپنیها چیست آیا سلول‏های مغزی ما از ژاپنیها کم‏تر است

ایرانیها از نظر استعداد و تعداد سلول‏های مغزی از ژاپنیها کم‏تر نیستند، بلکه از این که ما ایرانیان ادعای مسلمانی داریم و دین اسلام، دین ترقی و علم و پیشرفت و توسعه است و همگان را به پیشرفت فرا میخواند، از نظر ایدئولوژی بر آنان برتری داریم. مسلمانان همان گونه که درگذشته نشان دادند، میتوانند پرچم دار علم و تمدن و توسعه باشند؛ اما چه شد که امروزه ایرانیان نسبت به مردم ژاپن عقب افتاده‏اند؟ آن پیشرفت و این عقب ماندگی از ریشه‏ها و عوامل مختلف بهره‏مند است که به برخی از آن‏ها اشاره میکنیم: ژاپن در چند قرن گذشته به جهت موقعیت خاص جغرافیایی و سوق الجیشی در رشد صنعت کشتیرانی، ماهیگیری و دریانوردی گام برداشت و همانند برخی از کشورهای اروپایی در پی کشورگشایی برآمد. درجنگ جهانی اول و دوم فعالانه شرکت داشت و سرانجام در سال 1945 م درجنگ جهانی دوم آمریکا با بمب اتم آن را شکست داد و کشور را اشغال نمود اما بعد از یک دهه توقف، به سوی توسعه گام برداشت. در این توسعه زمینه‏ها و عوامل بیرونی و درونی بسیاری نقش داشتند، از جمله:

 1 - برنامه ریزی درست و دقیق و منطبق با واقعیت‏ها و توانمندی کشور، بدین شرح: 1 - 1 - اصلاحات وسیع با اولویت در تخصیص منابع به نظام‏های آموزشی و تربیتی ؛ 2 - 1 - تلاش سازمان یافته برای دست یابی به علم و فناوری (تکنولوژی)؛ 3 - 1 - بومی کردن تکنولوژی ؛ انتقال آن بدون نیروی انسانی کارآمد به آفت مهارت زدایی از جمعیت بومی میانجامد. ژاپنیها برای رهایی از این آفت در پی سازگاری انتقال تکنولوژی با توسعه درون زا برآمدند و به جای تقلید، تکنولوژی را بومی کردند و به نوآوری در صنعت نایل شدند. 4 - 1 - حرکت در چهارچوب برنامه‏ای منظم برای سازمان دهی زیرساخت‏های قتصادی؛ 5 - 1 - بازسازی بخش خصوصی توسط دولت در چهارچوب مصالح ملی؛ 6 - 1 - توجه به ارزش‏های ملی و هویت فرهنگی درانتخاب الگوی توسعه؛ 7 - 1 - شناخت دقیق واقعیات جامعه و درک امکانات و محدودیت‏های کشور. 2 - مدیریت کارآمد؛ 3 - مردم سخت کوش؛ ژاپنیها بعد از جنگ، روزانه بیش از چهارده ساعت کار میکردند، تا کشور خودشان را آباد کنند و توسعه بدهند متوسط ساعات کار ژاپنیها در سال 1983 از تمامی کشورها بیش‏تر گزارش شده است؛ یعنی 2152 ساعت که نسبت به کشور بعدی؛ یعنی آمریکا 254 ساعت بیش‏تر است.(1) یک ژاپنی به نام ما سوشیتا کتابی نوشته به نام "نه برای لقمه‏ای نان" او در این کتاب میکوشد فرهنگ ژاپنی را بیان کند که این هم تلاش برای یک لقمه نان نیست، بلکه برای رشد و پیشرفت کشور است. 4 - فرهنگ استقلال‏طلبی (به ویژه استقلال اقتصادی)؛ جالب است بدانید دو ملت ژاپن و کره جنوبی نسبت به بهره‏گیری از کالاهای تولیدی کشور خودشان خیلی پافشاری میکنند (بر خلاف ما ایرانیان که از کالاهای خارجی استقبال میکنیم. آنان کالاهای خارجی را تحریم میکنند) چند سال گذشته سازمان تجارت جهانی به حکومت‏های ژاپنی و کره جنوبی فشار آوردند تا اجازه دهند برنج از خارج وارد کنند. اما مردم این دو کشور حاضر نشدند برنج‏های وارداتی را به مصرف برسانند. بعد از جنگ جهانی دوم، کاخ امپراتور را به همان شکل قبلی ساختند که تنها شیشه کم داشتند. از حکومت خواستند اجازه دهد شیشه وارد کنند، اجازه داده نشد و گفته شد: اگر شیشه وارد شود، تلاش برای راه اندازی کارخانجات شیشه سازی کاسته میشود! این فرهنگ مایه رشد و پیشرفت است. 5 - رعایت نظم و قانون و احترام به حقوق دیگران؛ 6 - وجود برخی از حوادث تلخ و ناگوار؛ طبیعی مانند زلزله و غیر طبیعی مانند خسارات جنگ به ویژه جنایات آمریکا در بمباران اتمی ناکازاکی و هیروشیما، موجب بیداری و کوشش جهت مقابله با آن‏ها میشود. چون در کشور ژاپن بسیار زلزله رخ میدهد، آنان به ناچار خانه‏های خود را مقاوم میسازند تا از این بلای طبیعی در امان باشند. این مسئله موجب پیشرفت بسیار در برخی از علوم مرتبط مانند مهندسی میشود. 7 - بهره‏مندی از باران و روخانه‏های فراوانی؛ خودکفایی در امور کشاورزی اولین قدم در امر توسعه است. میزان بارندگی در ژاپن بیش از سایر کشورها است. در این کشور به طور متوسط سالانه 1700 تا 1800 میلی متر باران میبارد که حدود ده برابر بارندگی در کشور ما است. پر بارانی زمینه مساعدی است که در امور کشاورزی و دامداری و تأمین غذا خودکفا شوند، نیز به جهت رودخانه‏های فراوان و پر شیب بودن آن در صنعت برق آبی رشد خوبی داشته باشد. ژاپنیها به تناسب موقعیت‏ها و امکانات تلاش کردند و برای توسعه مملکت کوشیدند و پیروز شدند. ما هم اگر بکوشیم، پیروز خواهیم شد. امام علی(ع) به مسلمانان گوشزد نمود: "مبادا تنبلی کنید و دیگران به دستورهای قرآن عمل کنند و پیروز شوند،(2) اما شما در جا بزنید". امروزه اگر برخی از خصلت‏های ما ایرانیان و ژاپنیها را ملاحظه نماییم، این حقیقت را به روشنی میبینیم و قرآن به ما میگوید: تنبلی نکنید و نظم را رعایت کنید و... این‏ها را ژاپنیها بیش از ما عمل میکنند. اما عقب ماندگی ما ایرانیان، از زمینه‏ها و عوامل بسیاری برخوردار است، که بر دو گونه‏اند:

 1 - زمینه‏ها و عوامل بیرونی: 1 - 1 - تاخت و تازهای بیگانگان همانند مغول (تهاجم نظامی) 2 - 1 - استعمار غرب که از 1507 م توسط پرتغالیها و با اشغال نظامی جزایر و سواحل جنوب ایران آغاز شد، سپس به ترتیب انگلیسیها، روس‏ها، آلمان‏ها و امریکاییان هر یک به گونه‏ای در ایران نقش تخریبی بازی نمودند. متجاوزان با انواع تهاجمات خود از جمله تهاجم فرهنگی در عقب نگاه داشتن ایران نقش ایفا نمودند. 2 - عوامل و زمینه‏های درونی: این بر دو قسمت است، انسانی و غیر انسانی (یا اقلیمی) 1 - 2 - زمینه‏ها و عوامل اقلیمی؛ از جمله: وجود ذخایر عظیم نفت و گاز درایران و منطقه: وجود نفت اگر چه نعمت بزرگی است، لیکن با وجود حاکمان و مدیران بی کفایت و فاسد، باعث عقب‏ماندگی کشور شده است. به گفته جلال آل احمد، غرب زدگی با پول نفت آغاز شد. پول نفت، فرهنگ مصرف گرایی (مصرف کالاهای غربی و دریافت مواد آماده) پدید آمد که مایه بدبختی ما ایرانیان شد. کمی باران: سرزمین ایران در زمره کشورهای خشک و کم باران قرار دارد. کمی باران در کنار پول نفت و در کنار استعمار و تهاجم فرهنگی بیگانگان و سوء مدیریت و حاکمان نالایق و فاسد مایه بدبختی گردید. منطقه سوق الجیشی: ایران در منطقه‏ای قرار گرفته است که همه چشم طمع به آن دوخته‏اند. همان گونه که در دو عنوان "کمی باران" و "وجود ذخایر عظیم نفت و گاز" بیان داشت، این امتیاز در کنار حکومت‏های نالایق و سوء مدیریت و استعمار و تهاجم بیگانگان مایه بدبختی میگردد، زیرا اگر ما به دیگران کاری نداشته باشیم، دیگران به جهت نفت و موقعیت ممتاز ایران به ما کار دارند. اگر مبتلا به سوء مدیریت و حاکمان نالایق و بی‌کفایت بشویم، همین موقعیت ممتاز موجب وسوسه دیگران میشود. همین امر سبب شد که بارها روسیه تزار و انگلیس بر ایران تاخت و تاز کنند و بسیاری از مناطق ایران را اشغال نمایند. "پتر کبیر" در پی این بود که به آب‏های گرم جنوب برسد. بدین جهت در چند قرن گذشته مدام قدرت‏های روسیه، انگلیس، آلمان، فرانسه و آمریکا در مورد ایران رقابت داشتند. 2 - 2 - عوامل و زمینه‏های انسانی، از جمله أ) عامل سیاسی، حکومت‏های استبدادی ما حاکمان نالایق و بی کفایت و سوء مدیریت. از پانصد سال پیش که عصر رنسانس آغاز شد و اروپائیان در پی توسعه قدم برداشتند، متأسفانه کشور ایران به جهت وجود حکومت‏های استبدادی ومدیران نالایق نتوانست در جهت توسعه قدم بردارد. در دوره حکومت صفویه آن گاه که پرتغالیها با ناوگان دریاییشان با بیش از ده هزار کیلومتر دریانوردی آفریقا را دور میزنند و به جنوب ایران لشکرکشی میکنند، در همین هنگام حاکمان نالایق و بی کفایت صفوی نمیدانستند که پرتغال در کجا قرار دارد. آنان که بر کشور پهناور ایران (که بیش از ده برابر کشور پرتغال بود) فرمانروایی داشتند، نتوانستند خطر تهاجم بیگانگان را دفع نمایند. به جهت بی کفایتی حکومت‏ها منطقه سوق الجیشی جنوب ایران تا قبل از انقلاب اسلامی ایران به صورت مستقیم و غیر مستقیم در اختیار بیگانگان قرار داشت. در سال 1625 م هیأتی رسمی از ایران عازم هلند شدند تا درخصوص مناسبات بازرگانی و دیپلماسی میان دو کشور رایزنی شود، هیچ یک از اعضای این هیئت نه به زبان هلندی آشنایی داشتند و نه به هیچ زبان دیگر اروپایی! (3) در طول دو قرن فرمانروایی صفویان اگر چه کشور ایران از حاکمان نالایق برخوردار بود و کشور سیر نزولی را طی میکرد. اما دست کم در زمینه‏های اقتصادی و تا حدودی اجتماعی، حاکمان صفوی موفق بودند و به پیشرفت هایی نایل گشتند اما در دوره بعد از صفویه همین دستاوردها به سرعت رو به زوال گذاشت. هجوم قبایل افغان، ظهور نادرشاه به همراه سال‏ها جنگ و کشورگشایی، کشمکش‏های پایان‏ناپذیر میان جانشینان نادر و مدعیان تاج و تخت بعد از او، رمق چندانی برای ایران بعد از صفوی بر جای نگذاشته بود. بدبختی و عقب ماندگی ایرانیان در عصر حاکمان نالایق‏تر قاجار بیش‏تر شد. به عنوان نمونه: فتحعلی شاه قاجر از سرکنسول بریتانیا میپرسد: چند متر زمین را باید گند تا به ینگه دنیا (آمریکا) رسید؟ سرکنسول که از این سخن بسی متحیر شده بود، در پاسخ گفت: ینگه دنیا از طریق کندن زمین نیست. شاه گفت: نماینده انگلیس اطلاعی ندارد. این سخن را قنسول عثمانی شخصاً به من گفت که با کندن زمین میتوان به ینگه دنیا رسید! (4) ب) عامل فرهنگی و خصلت‏های ایرانیان (معایب اخلاقی): با کمال تأسف میان ما ایرانیان تنبلیها و راحت به دست آورده، افراط و تفریطها، دروغ و بی نظمیها، بی سوادی، کبر و غرور وجود دارد. ایرانیان از سابقه تمدنی بزرگ بهره‏مند هستند، که این پیشینه در بسیاری مایه غرور میشود و به جای این که با تلاش خود افتخار کسب نمایند، از آبروی نیاکانشان استفاده میکنند و خود به تنبلی رو میآورند و کار نمیکنند. "گوبینو" دیپلمات مشهور فرانسوی در کتاب "سه سال در ایران" درباره خلقیات ایرانیان مینویسد: "فکر و ذهن هر ایرانی فقط متوجه این است که کاری را که وظیفه او است انجام ندهد".(5) حالت تنبلی، از زیر کار در رفتن، بی نظمی، به مقرارت و قوانین مدنی بها ندادن، دروغ گفتن، مصرف گرایی و استقبال از کالاهای خارجی دغلبازی (که برخی از آن به زرنگی یاد میکنند) و مانند این‏ها یکی از علل عمده عقب افتادگی ما ایرانیان است.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:42 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره جامعه شناسی تربیتی

بازديد: 705

 

جامعه شناسی تربیتی

نگاه اجمالی

در ادبیات جامعه شناسی آموزش و پرورش ، از دو جامعه شناس یعنیلسترواردوامیل دورکیمبه عنوان آغازگر و مروج نگرش جامعه شناسی درمطالعه آموزش و پرورش نام برده می‌شود. هر یک از این دو جامعه شناس ، با رویکرد واندیشه خاص خود ، موجد پیدایی مفهوم و حرکت متمایزی ، در مطالعه آموزش و پرورش شدهاند که به تربیت ، جامعه شناسی تربیت (Educational sociology) وجامعهشناسی آموزش و پرورش ( Sociology of Education )نامیده می‌شوند.
این دومفهوم به دو جهت گیری متمایز اشاره می‌کنند که اولی ، عمدتا در چند دهه نخستین قرنبیستم ، در آمریکا رایج بود، دومی ، پس از حذف مفهوم اول ، در اروپا و آمریکا رواجپیدا کرده است. به زبان خیلی ساده ، اولی از آموزش و پرورش می‌پرسد که چه کاریمی‌توانم انجام دهم که برای تو مفید باشد؟ و دومی می‌پرسد که در ارتباط با جامعه چههستی و چه کار می‌کنی؟ بنیانگذاران جامعه شناسی تربیتی بر استفاده از اصول ویافته‌های جامعه شناسی به منظور کمک به آموزش و پرورش در حل مسائل اجتماعی تاکیدداشتند.
به زعم آنان ، برنامه‌های آموزشی رشته‌های آموزش و پرورش و علومتربیتی ، با افزوده شدن مبحث جامعه شناسی تربیتی به مباحث فلسفه آموزش و پرورش وروان شناسی تربیتی تعادل پیدا می‌کند. به علاوه ، آنها معتقد بودند که جامعه شناسیتربیتی می‌تواند در تهیه و تدوین هدفهای نظام آموزشی و محتوا دادن به برنامه‌هایدرسی سودمند باشد.

تاریخچه جامعه شناسی تربیتی

این رویکرد به وضوح از اندیشه لستروارد الهاممی‌گرفت که در فصل آخر کتاب خود ، جامعه شناسی پویا ، درباب آموزش و پرورش سخنرانده و آن را سرچشمه پیشرفت جامعه و حلال مشکلات آن تلقی کرده بود. افزون بر آن ،اصلاح طلبان تعلیم و تربیت که از فلسفه عملگرایی ( Pragmatism) ویلیام جیمز و جاندیویی ، به ویژه کتاب مدرسه و جامعه (School and society) ملهم بودند، با انتشارکتب و رساله‌هایی که عمدتا آنها را جامعه شناسی تربیتی قلمداد می‌کردند، به ترویجاین رویکرد دامن زدند.

سیر تحولی و رشد

جامعه شناسی در آموزش و پرورش تحت عنوان جامعه شناسیتربیتی ، در آمریکا ، به حرکتی سازمان یافته تبدیل شد، کتابهای درسی فراوانی تحتاین عنوان منتشر گردید، و با ایجاد گروههای آموزشی در دانشگاهها ، تدریس دروسی دراین زمینه رواج یافت.
انجمن طی جامعه شناسی تربیتی ، (National society for study of Educational sociology) در سال 1923 تاسیس شد و در 1928 ، ای . جی . پین ( E.G.Payne ) ، به اصطلاح پدر این رشته ، مجله جامعه شناسی تربیتی را منتشر کرد.

مباحث عمده جامعه شناسی تربیتی

جامعه شناسی تربیتی در مقام تعیین کننده هدفهای آموزش و پرورش

گروهی براین عقیده بودند که جامعه شناسی تربیتی ، تحلیل عینی هدفهای آموزش و پرورش است. بدین معنا که براساس تحلیل جامعه و نیازهای افراد آن ، به یک فلسفه اجتماعی آموزش وپرورش که اهداف و جهات فعالیتها و فراگردهای آموزشی و پرورشی بر آن استوار باشند،می‌توان دست یافت.

کاربرد جامعه شناسی در مسایل آموزش و پرورش

بدین ترتیب که با بهره گیری ازدانش و معرفت هر دو رشته جامعه شناسی آموزش و پرورش و تلفیق و ترکیب آنها تحت عنوانجدیدی ، بتوان اصول جامعه شناسی را در فراگرد آموزش و پرورش بکار بست. در این مفهوم،جامعهشناسی تربیتی به جای اینکه یک رشته علمی شناخته شود، در حد یک تکنولوژی قرارمی‌گیرد.

دو مفهوم متفاوت برای جامعه شناسی تربیتی

تحلیل آموزش و پرورش به منزله فراگرد جامعه پذیری

پیش از آنکه جامعهشناسان و روان شناسان اجتماعی بر شناخت ورشد شخصیتتاکید کنند، برخی جامعه شناسانتربیتی به کل فراگرد جامعه پذیری کودک ، به عنوان قلمرو مطالعه جامعه شناسی تربیتینظر داشتند. در نتیجه ، توجه خاص آنان معطوف به این مسئله بود که چگونه از طریقتسلط بر فراگردهای آموزشی و پرورشی می‌توان به رشد و پرورش بهتر شخصیت نائل آمد.

آموزش جامعه شناسی به معلمان ، مربیان و محققان تربیتی

در برداشت دیگر ،از جامعه شناسی تربیتی به عنوان علمی یاد می‌شود که به توصیف و تبیین آن گروه ازروابط اجتماعی می‌پردازد که ضمن یا از طریق آنها ، فروکسب و سازماندهی تجارب خودنایل می‌شود. به علاوه ، در این برداشت ، رفتار اجتماعی و کنترل آن و نیز مطالعهجامع تمام جوانب آموزش و پرورش از یک نقطه نظر تکنولوژی یا کاربردی ، مورد توجهقرار می‌گیرد. با توجه به این نکات لازم بود که افرادی که با آموزش و پرورش سروکاردارندمعلمان،مربیان، مدیران آموزشی و محققان تربیتی - تعلیمات موثر و سودمندی در زمینه جامعه شناسی کسب کرده، برای درک و شناخت و تحقیقدقیق فراگرد آموزش و پرورش ، از معرفت جامعه شناسی استفاده کنند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:41 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره تأثير سوءِ مصرف مواد را بر اختلالات رواني در افراد معتاد

بازديد: 939

 

«تاريخچه اعتياد در ايران»

انسان از چه زماني مواد مخدر را شناخته است. اين سئوال پاسخ دقيقي ندارد ولي مطالعاتي كه بر روي آثار مختلف باقي مانده از پيشينيان صورت گرفته است نشان مي دهد كه انسان از ديرباز به خصوصيات چنين موادي آشنا بوده است. به نظر مي رسد اين آشنائي مانند اكثر كشفيات به صورت اتفاقي بوده است.

سابقه مصرف مواد مخدر براي اولين بار در زمينه استفاده هاي طبي و به عنوان دارو و استفاده براي تسكين درد از طريق خوردن يا ماليدن بر روي عضو بوده است.

بنابراين كاربرد اصلي و اوليه شيره خشخاش كه قديمي ترين ماده مخدر است جهت مصارف پزشكي بود ولي در موارد بسياري از سوي سران و بزرگان به شكل تفنني هم مصرف مي گرديد.

عصر صفوي را مي توان عصر آغاز مواد مخدر به صورت گسترده دانست. اوج مصرف مواد مخدر، بعد از صفويه، به عصر قاجار مي رسد.

مصرف مواد مخدر از زمان قاجاريه با فعاليت استعمارگران شكل گرفته است و در واقع شكل سياهي مواد مخدر از اين زمان آغاز مي گردد. توطئه پزشكان و مستشاران خارجي و رواج شايعات مربوط به خواص بيشمار ترياك در زمينه هاي مختلف، باعث رواج بيشتر مصرف و آغاز كشت خشخاش در نواحي مختلف كشور گرديد.

هروئين هم در ايران شناخته شد اين ماده كه در سال 1898 به وسيله شيميدان سوئدي به منظور مداواي معتادين ساخته شده بود، خود نابودكننده تر، نابودي انسان ها را فراهم كرد.

گسترش و اشاعه اين ماده به قدري سريع صورت گرفت كه در اندك مدتي كشور ما در رديف مبتلاترين كشورها قرار گرفت، علت اين امر ايجاد سريع لابراتورهاي تبديل ترياك به مرفين و هروئين در كشورهاي پاكستان و افغانستان و ارسال و توليد آنها از طريق ايران و مصرف مقداري از اين محموله ها در كشور ما بود.

بدينسان مصرف انواع مواد مخدر در ايران رواج يافت. رقم معتادين و مصرف كنندگان مواد مخدر افزايش يافت و طبقات جوان به خيل معتادان پيوستند، به صورتي كه تا قبل از سال 1324 اغلب معتادين در سنين بالاي 40 سال قرار داشتند، ولي امروزه اكثر معتادين ايران در گروه سني 35-20 سال قرار دارند.

(پژوهشي نو در مواد مخدر و اعتياد، قربان حسيني، علي اصغر، تهران، سپهر، 1368)

تعريف اعتياد:

اعتياد عبارت است از اينكه فرد به يك كار يكنواخت روي آورد و آن را مرتب و از روي عادت انجام دهد. بعضي از كارها از روي عادت و پشت سرهم به وجود مي آيد كه آن را اعتياد مي گويند. مثلاً سيگار كشيدن يك عادت است و يك اعتياد.

اعتياد انواع گوناگوني دارد كه بدترين آن اعتياد به مواد مخدر است. چرا كه اين مواد يك حالت خاص را در انسان به وجود مي آورد كه بايد اين حالت و عادت مرتباً تكرار گردد.

امروزه تعداد زيادي از مردم دنيا معتاد به مواد مخدر هستند. از نظر پزشكي و روان پزشكي امروزه ثابت شده است كه فرد معتاد مشكل عقلي و فكري پيدا مي كند. دائماً به فكر تهيه مواد مخدر است و او را از جامعه جدا مي كند و براي خودش زندگي نكبت بار و دور از اجتماع را به وجود مي آورد و خودش را نابود مي سازد. به طور كلي اعتياد به حالتي گفته مي شود كه فرد به يكي از انواع مواد مخدر اعتياد و يا همان وابستگي شديد و دائمي را پيدا نموده و در مصرف آن به صورت مداوم و به گونه اي كه كاملاً فرد متكي به مواد مخدر يا دارو باشد ولي بعضي از افراد هستند كه اعتياد دائمي نداشته ولي به صورت موردي اقدام به مصرف مواد مي كنند كه اصطلاحاً به اين اعتياد اعتياد تفنني مي گويند كه در صورت عدم ترك به مراتب قدرت روحي و جسمي آنان كاهش مي يابد و فرد دچار اعتياد دائمي مي شود.

«عوارض و زمينه هاي جسمي و رواني اعتياد به مواد مخدر»

آقاي دكتر پژوهنده در بخش دوم تحقيق خود و همان طور كه قبلاً اشاره شد، به بررسي زمينه هاي رواني اعتياد پرداخته، كه در اين رابطه خاطرنشان مي سازد كه عده اي از مؤلفين به كاهش آندروفين ها در مغز و تمايل ناخودآگاه خود به سوي مواد مخدر معتقدند و برخي از محققين در يافته هايشان اساساً در ميان عوامل زمينه اي، سه عامل از اهميت بيشتري برخورداند:

1- فشارهاي رواني                     

2- افسردگي دروني (حدود 20% زمينه اعتياد را تشكيل مي دهد).

3- شخصيت ضد اجتماعي معتادين

و اضافه مي كند كه عوامل زمينه اي در ميان معتادين ايران به شرح زير مي باشد:
1- اعتياد به مواد مخدر با افسردگي همراه بوده است.

2- اولاً معتادين اغلب دچار علائم بيماري روني مي شوند. ثانياً كليه بيماران دچار اختلالات شخصيتي نيستند، بلكه بسياري مبتلا به نوروزند. (نوروز اختلالات عصبي).

ثالثاً افسردگي بيشتر از اضطراب در اين بيماران رايج است. رابعاً علايم اوهام مرضي در اين بيماران نسبتاً زياد است.

3- معتادان ايراني از الگوهاي باز خود سالم و سازگارانه در جنبه هاي مختلف خانوادگي، اجتماعي، حسّي و خودپنداري بي بهره اند.

4- معتادان در معيارهاي اضطراب با گرايش به افسردگي، احساس تنهايي، فقر روابط عاطفي، بيزاري و احساس بي كفايتي نمره بيشتري به دست آورده اند.

(بررسي عوارض و زمينه هاي جسمي و رواني اعتياد به مواد مخدر، پژومند، نشريه قدس، 18/4/77)

وابستگي جسمي: حالتي است كه پس از مصرف مكرر ماده اي خاص در شخص ايجاد مي شود و در صورت عدم مصرف يا از بين رفتن اثر آن، شخص دچار اختلالات شديد جسمي نظير درد، آبريزش بيني، دردهاي شديد استخواني، بي قراري، دل پيچه و ... مي شود.

وابستگي رواني: سيل به تكرار تجربه احساس رضايت ناشي از سوء مصرف مواد است. به بيان ديگر، فرد با مصرف ماده مخدر، احساس رضايت را تجربه مي نمايد. اين احساس رضايت و خشنودي، ميل به تجربه مجدد آن ماده را در ذهن برمي انگيزد كه خود باعث تكرار مصرف مي شود. در واقع اين حالت ميل، گونه اي از شرطي شدن است؛ به طوري كه فرد عملاً با مصرف آن ماده در موقع ناراحتي، آن را تجربه مي كند. در اين نوع وابستگي، مصرف كننده علاوه بر ماده مصرفي، به شرايطي محيطي و ادابي كه ويژه افراد مزبور است نيز وابسته شود.

پديده تحمل: سازگاري انسان با ماده مصرفي است و نشانة آن تخفيف و كاهش واكنش هاي جسمي، نسبت به مصرف مداوم مقدار معيني از يك ماده است. در نتيجه اگر مصرف كننده بخواهد همان حالات را تجربه كند، بايد مقدار بيشتري از آن ماده را مصرف كند.

سوءِ مصرف: منظور از سوءِ مصرف مواد مخدر، مصرف هر نوع ماده مخدري است كه زيان هاي جسمي، رواني، عاطفي و اجتماعي به شخص مصرف كننده يا ديگران وارد مي كند. به اين ترتيب هرگونه ماده ممنوع يا تحت كنترل، بدون هدف درماني، سوءِ مصرف شمرده مي شود.

ترك: منظور از ترك، بازگشت معتاد به دوره بهبودي يا كاهش يا قطع ماده مصرفي است. از علائم ترك اعتياد مثلاً ترياك، بروز درد در دستها و پاها و ترك حشيش ايجاد حالت تهوع است.

«متغيرها و مفاهيم اساسي پژوهش»

در اين پژوهش متغير مستقل «مسأله سوءِ مصرف مواد مخدر در افراد مي باشد».

و متغير وابسته «اختلالات يا بيماري هاي رواني بوده» كه عمدتاً تأثير سوءِ مصرف مواد را بر اختلالات رواني در افراد معتاد مورد بررسي قرار مي دهيم.

همچنين تأثير ويژگي هاي چون سن، نوع جرم، سابقه افراد معتاد، مدت محكوميت، شغل، وضعيت تأهل، تحصيلات و نوع اعتياد را در ميزان شيوع اختلالات رواني مورد بررسي قرار مي دهيم.

«مفاهيم اساسي در پژوهش»

1- اختلالات يا بيماري هاي رواني

2- سوءِ يا وابستگي به مواد مخدر

3- مواد افيوني يا مخدر

4- اعتياد

5- زنداني

6- غير زنداني

«پيشينه تحقيق»

2-1. مباني نظري تحقيق:

درباره مواد مخدر، روان گردان و ... و اعتياد و زيان هاي جسمي و رواني، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و فردي و ديگر زيان هاي آن تحقيقات وسيع و متعددي در نقاط مختلف جهان كه توسط مراجع ذي صلاح داخلي كشورها و با همكاري و شركت سازمان هاي بين المللي صورت گرفته و همچنان ادامه دارد. گزارش هاي علمي نيز بيانگر افزايش روز افزون قاچاق و مصرف نابجاي مواد مخدر و روان گردان است. همچنين بررسي هاي علمي و پزشكي زيادي روي عوارض جسمي و رواني مصرف مواد مخدر در افراد صورت گرفته است.

سازمان تربيتي، علمي و فرهنگي سازمان ملل متحد با كمك صندوق كنترل بين المللي داروهايي كه استفاده نابجا دارند، و تحقيقات متعددي درباره پيشگيري از استعمال مواد مخدر، انجام شده است كه يك نمونه آن طرح تحقيقاتي و كاربردي كشور مسلمان مصر است.

سازمان بهزيستي كشورمان با كمك ساير دستگاه هاي ذيربط و كشورهاي ديگر طرح ها و گزارش هايي در ارتباط با پيشگيري از اعتياد ارائه داده است.

محققان عربي، انگليسي و فارسي زبان مقالات، كتاب ها و گزارش هايي نوشته اند كه تنها به زبان فارسي تا آخر سال 1370، 267 كتاب، 577 پايان نامه، 293 جزوه، 1170 مقاله و بخشي ازكتاب و ... درباره مواد مخدر و اعتياد و عوارض آن و درمان پيشگيري از آن در كشورمان منتشر شده است.

(پيشگيري از اعتياد و تحقيق كاربردي، اسعدي، سيد حسن، شابك، 1377).

تاكنون جامعه شناسان، روانشناسان و به طور كلي محققان و متخصصان در زمينه اعتياد به مواد مخدر تئوري هاي مختلفي را به عنوان علل اعتياد ارائه داده اند.

مثلاً گروهي بر اين عقيده اند كه چون اين مواد وجود دارد و در دسترس افراد قرار مي گيرد، افراد به استعمال آن مي پردازند. گروهي ديگر آمادگي رواني و شخصيت نابهنجار شخص را علت اصلي ابتلا به اعتياد مي دانند. اين گروه عقيده دارند افرادي كه از نظر رواني و شخصيتي داراي اختلالات مي باشند به علت اين كه نمي توانند در برابر مشكلات زندگي و شكست ها و ناكامي ها مقاومت كنند براي فرار از اين مشكلات به استعمال مواد مخدر روي مي آورند.

گروهي نيز بر اين عقيده اند كه بحران ها و بي سازماني اجتماعي، ناراحتي ها و استرس هايي را به وجود مي آورد كه افراد به منظور كاهش دردهاي ناشي از بيماري ها و بخصوص بيماري هاي صعب العلاج به استفاده از مواد مخدر پرداخته و معتاد مي شوند.

ما مي توانيم نتيجه بگيريم كه در ابتلا به اعتياد انگيزه ها و علل گوناگوني از جمله ملل اجتماعي، اقتصادي، سياسي، تربيتي و رواني و ... وجود دارد.

(پژوهشي در زمينه اعتياد، شناسايي، علل، پيشگيري و روش هاي درماني آن، جميله اورنگ، نشريه ژرفاي تربيت، شماره 4)

در دو دهه گذشته مصرف مواد مخدر و سوءِ مصرف آن توسط نوجوانان به صورت چشمگيري افزايش يافته است.

(ابلسون و ديگران 1977).

«نظر دانشمندان مختلف درباره اعتياد و سوءِ مصرف مواد مخدر»

- جالينوس معتقد بود، هركسي كه انحراف و كجروي دارد به نوعي بيماري رواني مبتلاست.

- ارسطو، وضع رواني و جسمي افراد را در انحراف و كجروي مؤثر مي دانست.

- جامعه شناسان معتقدند كه ريشه تمام انحرافات و كجروي ها، متعلق به اجتماعي است كه فرد در آن زندگي مي كند، مثلاً

- اريك فروم معتقد است كه «جامعه هاي بيمار، انسان هاي بيمار مي آفرينند و جامعه هاي سالم، انسان هاي سالم»

- فرويد، روانپزشك اطريشي و بنيانگذار روانكاوي علمي معتقد است كه: «به هم خوردن ثبات شخصيت، عامل انحرافها و بيماريهاست و در حقيقت انحراف، از انگيزه هاي ناخودآگاه فرد سرچشمه مي گيرد».

- به نظر روانكاوان، آسيب خوردن بخش هايي از شخصيت، علت گرايش به اعتياد است. به نظر فرويد، كساني كه خود را تحت نفوذ «نهاد» رها مي كنند، و چون «نهاد» دائماً به دنبال لذت است، لذا به اعتياد روي مي آورند. كساني كه وجدان اخلاقي ضعيف دارند، بيشتر احتمال دارد كه به اعتياد روي بياورند. اما علت اصلي گرايش به اعتياد، آسيب «من» يا «خود» است كساني كه «من» ضعيفي دارند احتمال روي آوردن به اعتياد در آنها بيشتر است. (اعتياد به مواد مخدر، واحد، ابراهيم، تهران، نشر سبحان، 1377)

در طول يك قرن گذشته همواره شيوة سوء مصرف موارد مخدر داراي نوسانات زيادي بوده است.

- موستو Musto ، براي تبيين نوسانات سوء مصرف مواد مخدر به تبيين ديدگاهي موسوم به «فراموشي نسلي» (Generational Forgetting) روي مي آورد.

- به اعتقاد او هنگام شيوع و وفور مواد مخدر در يك نسل و يك دوره زماني، نسل بعدي به علت آن كه شاهد عوارض دردناك اعتياد و صدمات و آثار مخرب آن بوده اند، نسبت بدان حساسيتي شديد پيدا مي كنند. اين حساسيت گاهي به حد انزجار و تنفر كور و افراطي مي رسد. ولي باعث مصون ماندن نسل از اعتياد نمي شود مصرف مواد مخدر كاهش مي يابد. با پيدايش نسل سوم كه خاطره تلخي از اعتياد نداشته و حتي پندارهاي نسل قبل را گزافه و اغراق مي شمارند، دوباره مصرف مواد مخدر اوج مي گيرد.

طي سال هاي اخير، عده اي از پژوهشگران از زاويه اي وسيع تر به روند سوء مصرف مواد مخدر در جهان نگريسته اند.

به اعتقاد اين گروه سوء مصرف مواد مخدر رابطه تنگاتنگي با احساس خوشبختي «well-Beine» و جهان بيني weltanschaune  و نگرش هاي اخلاقي مردم دارد. به اعتقاد اين دسته ميزان رضايت از زندگي، احساس تساهل و تسامح به رفتارهاي خارج از عرف، نگرش حسابگرانه به زندگي، اقتدارگرايي، جاه طلبي و ارزشمندي رقابت، موفقيت و تلاش طي اعصار ثابت نموده و در حال نوسان است.

2-1-1. مفهوم اختلال رواني:

در رابطه با شيوع اعتياد و اختلالات رواني گزارش هاي مختلفي وجود دارد و در اين مورد بين محققان و متخصصان اتفاق نظر وجود ندارد. به طور كلي ميزان شيوع اختلال هاي رواني در بين مصرف كنندگان مواد مخدر از 25% تا بيش از 80% گزارش شده است. (راه هاي كاربردي درمان سوء مصرف كنندگان مواد، وزيريان، 1381)

در حدود 70% موارد همراه با اعتياد اختلال هاي ديگر نيز وجود دارد.

مصرف مواد يك الگوي رفتاري غير انطباقي و بيمارگونه است كه بروز علائم رفتاري، فيزيولوژيكي و روانشناختي به اختلال هاي باليني در فرد مصرف كننده منجر مي شود.

يكي از عوامل مهم در گرايش به اعتياد در افراد مربوط به عوامل رواني و شخصيتي فرد است. بسياري از انحرافات و كجروي ها بر طبق ويژگي هاي عاطفي افراد قابل بررسي مي باشند. در اين ارتباط عوامل عاطفي بسياري مانند محروميت ها، شكست ها، ترس، اضطراب و غيره را مي توان نام برد.

اختلالات مربوط به مواد، اختلالاتي را شامل مي شود كه با مصرف يك داروي قابل سوء مصرف عوارض جانبي يك داروي تجويز شده و قرار گرفتن در معرض سم مربوط مي شوند.

اختلالات مربوط به مواد به 2 گروه تقسيم مي شوند:

1- اختلالات مصرف مواد (وابستگي مواد و سوء مصرف مواد)

2- اختلالات ناشي از مصرف مواد (مسموميت مواد، محروميت مواد و ...) است.

«شايع ترين اختلالات رواني در افراد سوء مصرف كننده مواد مخدر»

طبق گزارشات و نتايج به دست آمده از تحقيقات علمي متعدد در پديده اعتياد نيز نزديك به 90% معتادين دچار نوعي اختلال رواني مانند اختلال شخصيت، افسردگي، اختلال اضطراب و يا اسكيزوفرني مي باشند كه مبتلايان به اين مشكلات براي كاهش رنج رواني به اعتياد پناه مي برند.

توماس (1999) مي نويسد. اختلالات شخصيتي در بين بيماران با وابستگي به مواد شايع است، مخصوصاً شخصيت ضد اجتماعي.

رادو (1996) به عنوان يك روانكاو اولين كسي بود كه معتادين به مواد مخدر را به 3 گروه تقسيم كرد.

1- گروه روان رنجورها يا مانيك- دپرسيو

2- اسكيزوفرنها

3- گروه جامعه ستيزان

با توجه به پژوهش هاي انجام شده از شايع ترين بيماري هاي رواني در معتادين اختلال افسردگي و اختلال شخصيت ضد اجتماعي است كه به طور خلاصه تعريف كوتاهي از اين اختلالات بيان خواهيم كرد.

«اختلالات عاطفي[1] يا خلقي»

اختلالات خلقي طيف وسيعي از اختلالات را در بر مي گيرد كه در آنها خلق بيمارگونه و آشفتگي هاي وابسته به آن بر شكل باليني مسلط است. اختلالات خلقي در راه هاي DSM.IV اختلالات عاطفي ناميده مي شود.

اختلالات خلقي از يك سلسله علائم و نشانه ها تشكيل شده كه هفته ها تا ماه ها دوام مي يابند و معمولاً دوره اي يا چرخشي دارند. خلق ممكن است طبيعي، بالا يا پايين باشد.

اختلالات خلقي گروهي حالات باليني هستند كه با اختلال خلق، فقدان احساس كنترل بر خلق و تجربه ذهني ناراحتي شديد همراه هستند.

اختلالات عاطفي آشفتگي هاي خلقي هستند كه اغلب منجر به حالات روان پريشي مي گردند. اين اختلالات مي توانند به شكل هاي گوناگون متظاهر گردند از جمله: مانيا[2] ، افسردگي ساده[3]، افسردگي دوران كهولت، افسردگي ادواري يا مانيك دپرسيو[4] و روان پريشي. كليه اين اختلالات واكنش هاي احساساتي عادي را به هم زده و تا حدي كه مقابله با واقعيت ناقص مي گردد و توانايي فرد جهت تطابق با دنياي خارج محدود مي شود.

1- مانيا (هيجان زياد)

افراد مانيك به وسيله بلند پروازي عقايدشان، مشخص مي شوند. افرادي هستند كه خلق بالا دارند، حالات انبساط خاطر، پرش افكار، كاهش خواب، افزايش احترام به نفس و افكار بزرگ منشانه نشان مي دهند. (گاپلان، خلاصه روانپزشكي، جلد 2).

آنها بالاترين درجات نشاط يا سرور همراه با نهايت خوشحالي و اعتماد به نفس را نشان مي دهند و نوعاً بسيار فعال هستند، مرتباً صحبت مي كنند و قادر نيستند حتي براي زمان كوتاهي ساكت باشند، گفتار و افكارشان با چنان سرعتي بيرون مي ريزند، كه به نظر نامعقول مي رسند. اين انرژي بي پايان همراه با فقدان رفتار عادي، باعث مي شود گاهي اين بيماران به كارهاي نامعقول و خطرناك دست بزنند.

2- افسردگي

اختلال افسردگي[5] از طريق احساسات منفي كه فعاليت هاي جسماني را كاهش مي دهند، مشخص مي شود، افراد افسرده غمگين، مضطرب، دلسرد به نظر مي رسند و به آنچه در اطراف آنها مي گذرد علاقه اندكي نشان مي دهند. صحبت آنها بيشتر آرام و منقطع است و اغلب از نظر جسماني مدت زمان طولاني بي حركت مي مانند. علاقه كمي به غذاخوردن دارند و در نتيجه وزن آنها كم است و معمولاً خود را بي ارزش احساس مي كنند و بخاطر اشتباهات گذشته خود را سرزنش مي كنند. افسردگي نسبت به ساير اختلالات بيشتر به خود مصدومي و خود تخريبي منجر مي گردد. (نظريه هاي شخصيت و ارزيابي آن، هاشميان، كيانوش، حيان، 1377)

اختلال افسردگي اساسي، اختلال شايعي است كه با ميزان شيوع حدود 15% براي طول عمر شايد در زن ها تا 25% بيشتر باشد.

بيماران مبتلا به افسردگي در خيلي از موارد واجد ملاك هاي تشخيصي اختلال وابسته به مواد نيز مي باشند، با توجه به فراواني استفاده بيماران مبتلا به افسردگي از روش هاي مقابله اي براي كنار آمدن با حالت افسردگي روي به مصرف مواد مي آورند.

فرد افسرده نسبت به خود و اطراف داراي افكار منفي مي باشد و احساس گناهكاري مي كند. و از چيزهايي كه قبلاً برايش لذت داشته است لذت نمي برد.

به استدلال نظريه پردازان، افسردگي ناشي از افكار منفي است زيرا رفتار فرد در جهت سرزنش كردن از خود و بي ارزش و بي لياقت قلمداد كردن خود سير مي كند. (بك، 1976)

«علائم اساسي افسردگي»

1- غمگيني    2- عدم احساس لذت          3- اختلالات خواب

4- تغييرات شبانه در خواب                       5- نگرش منفي به آينده

6- كاهش اشتها و وزن

اختلال شايع ديگر در سوء مصرف كنندگان مواد اختلالات شخصيتي مي باشد.

«اختلال شخصيت[6]»

اين اختلالات فاقد علائم تشخيصي نوروتيك ها مي باشند و در مقابل استرسها حساسيت كمتري نشان مي دهند و بيشتر يك روش ناسازگاري شديد را در شخصيت خود بروز مي دهند. بيماران مبتلا به اين اختلالات شخصيتي حتي داراي اضطراب هم نيستند. در حالي كه در بيماران نوروتيك اضطراب نقش اساسي را ايفا مي كند. علامت بارز اين اختلالات، نمايش الگوهاي غلط و ناكافي از رفتارهاي واقعي است.

گاهي اوقات اين بيماران تحت عنوان «شخصيت هاي بي كفايت[7]» مطرح مي شوند. براي مثلا شخصيت روان رنجور (جامعه رنجور) كسي است كه داراي رفتارهاي خودنمايشي است. احساس گناه، شرم و اضطراب ندارد. رفتارهاي ضد اجتماعي مانند دروغگويي، فريب دادن و حتي آدمكشي انجام مي دهند، اين افراد در ارتباطات اجتماعي ظاهر بسيار فريبنده اي دارند، بي تفاوتي، خونسردي از خود نشان مي دهند و در برقراري ارتباطات بين فردي بسيار ناتوانند. به جز علائم فوق، در اين نوع اختلالات شخصيت، فقدان شرم و خجالت و ... در آنان قابل تشخيص است و در مقابل اعمالشان احساس مسئوليتي نمي كنند.

و اين اختلال (اختلال ضد اجتماعي) در ميان مصرف كنندگان مواد مخدر شيوع زيادي دارد.

از اختلالات شخصيتي ديگر اختلال شخصيت هيستريكي[8] و شخصيت اسكيزوئيدي[9] است.

شخصيت هيستريكي زودرنج و هيجان پذير هستند و در واكنش هاي اجتماعي غيرعادي مي باشند و علاوه بر خودمدار بودن وابستگي شديدي به ديگران دارند.

شخصيت هاي اسكيزوئيدي تمايل به كناره گيري از محيط دارند و نسبت به محيط بي تفاوتي نشان مي دهند و با واقعيت ها هماهنگي ندارند و ميل دارند از ديگران جدا باشند و در تخيلات غيرواقعي غوطه ور گردند. همچنين بسياري از مشاغل را نمي توانند عهده دار شوند و اساساً اشخاص خجالتي و گوشه گير هستند.

(نظريه هاي شخصيت و ارزيابي آن، هاشميان، كيانوش، حيان، 1377)

«اختلال شخصيت ضد اجتماعي[10] »

يكي از شايع ترين اختلالات شخصيت در سوء مصرف كنندگان مواد مخدر اختلال ضد اجتماعي است. به طور كلي شخصيت دلالت بر ويژگي ها و خصوصيات تقريباً ثابت هر شخص دارد. تعادل بين صفات مختلف تعيين كننده شخصيت مي باشد. اكثراً شخصيت ها آميزه اي از صفات مختلف است. گاهي اوقات يك صفت در شخصيت واضح و بارز است. در تعداد اندكي از افراد صفات غالب شخصيت به قدري قوي هستند كه سبب بروز مشكلات و اختلالاتي براي خود شخص و ديگران مي شود. در چنين شرايطي به آن اختلال شخصيت گفته مي شود كه اختلال شخصيت ضد اجتماعي نمونه اي از آن است.

«علائم اختلال شخصيت ضد اجتماعي»

اين افراد داراي ظاهري طبيعي و گرم، دروغگويي، مدرسه گريزي، فرار از خانه، دعوا، سوءمصرف زودرس مواد و ... هستند. شيوع اين اختلال در زنان 1% و در مردان 3% است و بيشتر زائيده نواحي فقيرنشين و در جمعيت هاي غيرثابت است. اين اختلال قبل از 15 سالگي شروع گرديد و شيوع بسيار بالايي حدود 75% درزندانيان دارد.

اين اختلال با سوء مصرف مواد همراه است اين يكي از نتايج تحقيقات مختلف است. اين افراد بدون فكر كردن رفتار مي نمايند و تمايل به خشونت دارند و احساس تعلق و محبت به ديگران نشان نمي دهند.

بسياري از مبتلايان اين اختلال دچار ناراحتي هاي جسماني شده، افسردگي، الكليسم و سوء مصرف دارو و مواد در آنها شايع است.

«اعتياد و اختلالات رواني»

تعريف اختلالات مربوط به اعتياد يا مبتني بر كميت، فراواني و يا شدت شكايات جويانه از طرف بيمار مي باشد و يا اينكه اصطلاح «مصرف غيرقانوني مواد مخدر» و اختلالات مربوط به اعتياد قرار مي گيرد.

امروزه در محافل دانشگاهي به جاي اعتياد از «وابستگي مواد[11]» نام برده مي شود، هرچند كه در ميان مردم اين بيماري به عنوان اعتياد و بيمار به عنوان معتاد شناخته شده است.

بيمار وابسته به مواد عليرغم تجربه مشكلات متعدد ناشي از مصرف مواد، قادر به قطع مصرف آن نيست و به طور اجباري و وسواس گونه به مصرف آن ادامه مي دهد. مصرف مواد يك الگوي رفتاري غيرانطباقي و بيمارگونه است كه بروز علائم رفتاري، فيزيولوژيكي و شناختي به اختلال هاي رواني و باليني در فرد مصرف كننده منجر مي شود. اين اختلال ها عبارتند از:

1- ايجاد تحمل: بيمار در دفعات بعدي مصرف براي رسيدن به سطح عقلي رواني و جسماني ناشي از اثر مواد، بايد مقادير بيشتري از آن را مصرف كند.

2- بروز علائم ترك: عدم مصرف مواد علائم جسماني و رواني ترك مانند بيقراري، اضطراب، بيخوابي، درد عضلات، اسهال واستفراغ ظاهر مي شود.

3- تمايل بعدي: هوس، در بيشتر بيماران پس از قطع مصرف مواد وجود دارد ولي بيمار قادر به كنترل هوس و ترك مصرف اين كار نمي باشد.

4- بيمار براي تهيه مواد، هزينه، وقت و سرمايه هاي ديگران و خانواده را مصرف مي كند.

5- در پي استمرار مصرف مواد و تغييرات رواني و رفتاري در بيمار، مشاركت وي در فعاليت هاي خانوادگي، اجتماعي، تفريحي و شغلي كاسته مي شود.

6- عليرغم آگاهي بيمار از عوارض جسماني و رواني مصرف مواد، بيمار قادر به عدم استفاده از آن نمي باشد.

«سوء مصرف مواد substance abuse»

در مقابل بيماران «وابسته» كساني هستند كه اقدام به مصرف مواد مي كنند ولي با مشخصاتي كه در بالا براي بيماران وابسته به مواد ذكر شد مطابقت ندارند، در اين گروه شدت مصرف به حدي نمي باشد كه وابسته تلقي شوند. اين گروه از بيماران مكرراً و به طور متناوب از مواد مصرف مي كنند تا به حدي كه با «تحمل» و علائم «ترك» همراه بشند. الگوي مصرفي اين دسته نيز بر خلاف گروه بالا مقاومت ناپذير نبوده و جنبه اجباري ندارد، اما به هر حال نتايج مفرد و مخرب مواد را در پي دارد. از اين موارد مي توان غيبت از مدرسه و محل كار، درگيري با همكاران و دوستان، عدم انجام تعهدات اجتماعي و خانوادگي، بي توجهي به فرزندان و خانواده و ... را نام برد.

الگوي مصرف به هرگونه اي كه باشد، مي تواند با مخاطرات فيزيكي نيز همراه گردد.

عليرغم وجود معيارها و تعاريف نسبتاً مشخص، گاهي نمي توان نقطه دقيقي را براي تفكيك بيماران «وابسته به مواد» از بيماران «سوء مصرف كننده مواد» ارائه نمود.

(راهنماي كاربردي درمان سوء مصرف كنندگان مواد، وزيريان، محسن، 1381)

«سوء مصرف مواد»

ضمن اين كه در اين تعريف مصرف كنندگان مواد مخدر نيز بيمار تلقي مي شوند.

عادت كردن، خو گرفتن و خود را وقف عادتي نكوهيده كردن، اعتياد تلقي مي شود. به عبارت ديگر، ابتلاي اسارت آميز به ماده مخدر كه از نظر جسمي يا اجتماعي زيان آور شمرده شود، اعتياد نام دارد. اصطلاح اعتياد به سهولت قابل تعريف نيست و عواقب آن به طور مختلف نظير تحمل و وابستگي بدني هويدا مي شود.

در طب جديد به جاي كلمه اعتياد، وابستگي به مواد به كار برده مي شود كه همان مفهوم را دارد ولي دقيق تر و صحيح تر است. مفهوم اين كلمه آن است كه انسان با استعمال نوعي ماده شيميايي از نظر جسمي و رواني به آن وابستگي پيدا مي كند. به طوري كه بر اثر دستيابي و مصرف دارو احساس آرامش و لذت به او دست مي دهد، اما با نرسيدن دارو، خماري، دردهاي جسماني و احساس نارحتي را تجربه مي كند.

در سال 1950: سازمان ملل متحد در مورد اعتياد به مواد مخدر تعريف زير را ارائه كرد.

اعتياد به مواد مخدر عبارت است از مسموميتي تدريجي يا حادي كه به علت مصرف مداوم يك دارو، اعم از طبيعي يا تركيبي، ايجاد مي شود و به حال شخص و اجتماع زيان آور باشد. به عبارت ساده تر، اعتياد عبارت است از وابستگي به موادي كه مصرف مكرر آن با كميت مشخص و در زمان هاي معين، از نظر مصرف كننده ضروري و داراي ويژگي هاي زير است:

- وابستگي جسمي ايجاد مي كند.

- پديده تحمل در بدن نسبت به مواد مصرفي ايجاد مي شود.

- وابستگي رواني ايجاد مي كند.

- ماده مورد نظر به هر شكل و از هر طريق بايد به دست بيايد.

- ماده مصرفي بر مصرف كننده، خانواده و جامعه تأثير مخرب دارد.

(بهداشت رواني براي همه: اعتياد، 5 شهريور 1384).

- معتاد: مسي است كه بر اثر مصرف مكرر و مداوم مواد مخدر يا دارو به آن متكي شده باشد. به عبارت ديگر، قرباني هر نوع وابستگي دارويي يا رواني به مواد مخدر، معتاد شناخته مي شود. از نظر جامعه شناسي، معتاد كسي است كه به مواد ايجاد كننده تغييرات غير قابل قبول اجتماعي و فردي وابستي دارد و در صورتي كه دارو به بدن وي نرسد، اختلالات رواني و فيزيكي موسوم به سندروم محروميت در او ايجاد مي شود.

معتاد كسي است كه بدون مصرف مواد مخدر يا داروي خاص دچار علايم محروميت شود.

(بهداشت رواني براي همه: اعتياد. 5 شهريور 1384)

«سوء مصرف مواد يا وابستگي به مواد»

سوء مصرف از مواد مخدر طبق تعريف سازمان بهداشت جهاني در سال 1968 عبارن بوده از «مصرف مواد مخدر به نحو مستمر يا اتفاقي و ناسازگار با كارهاي پذيرفته شده پزشكي يا بدون رابطه با اين كارها» ولي چون احساس مي شود كه اين اصطلاح مبهم است به جاي آن مصرف زيانبار به كار گرفته شود. مصرف زيانبار الگويي براي مصرف مواد مخد روان كنشي كه موجب وارد شدن آسيب بر تندرستي جسمي يا رواني شود.

درباره واژه وابستگي، يك حالت رواني- و گاهي هم جسمي- ناشي از برهمكنشي بين اندام هاي موجود زنده و يك دارو كه مشخصة آن پاسخ هاي رفتاري و ديگر پاسخ هايي است كه همواره شامل اجبار در مصرف دارو به نحو مستمر يا متناوب و به منظور دستيابي به اثرهاي جسمي آن است.

(راهنماي كاربردي درمان سوء مصرف كنندگان مواد. وزيريان، محسن، 1381)

اگر فرد در طي 12 ماه گذشته 3 مورد از موارد زير را داشته باشد دچار سندرم وابستگي يا سوء مصرف مواد شده است.

1- ميل شديد يا احساس اجباري براي مصرف ماده

2- مشكل در پرهيز از مصرف ماده

3- شوهد تحمل

4- مصرف مستمر عليرغم شواهد آسيب

در DSM-IV ، وابستگي روانشناسي را بازتابي به تغييرات فيزيولوژيكي در مراكز رفتاري مغز قلمداد مي كند. به طوري كه شخص مجبور مي شود براي رسيدن به تأثيرات اوليه، مصرف مواد را افزايش دهد.

در واقع سوء مصرف مواد نوعي «خود درماني» است و وسيله اي براي آرام كردن كنترل هيجانات شخصي، بنابراين مي توان ابراز داشت كه مسأله اعتياد ريشه در دوران كودكي و رابطه والدين با كودك دارد.

- ديگاه شناختي بر اين باور است كه:

سوء مصرف كنندگان مواد از نظر شناختي در برابر مصرف مواد، آسيب پذيرند. به عبارت ديگر تحت شرايطي در اين افراد باورهاي خاصي فعال مي شوند كه احتمال سوء مصرف مواد را در آنها افزايش مي دهد. اين باورها كاملاً فردي و غير متعارف (نظير بدون سرحال شدن و نشئگي نمي توانم با ديگران بجوشم) در موقعيت هاي خاص فعال مي شوند و احتمال مصرف را افزايش مي دهند.

فرد بر اثر سوء مصرف مواد دچار اختلال هايي در خلق و خوي مي شود. و متداول ترين تغييرات اختلالات درك، هوشياري، توجه، تفكر، قضاوت، رفتار رواني حركتي و رفتار در بين فردي را شامل مي شود.

اين اختلالات ناشي از تأثير مستقيم فيزيولوژيكي مواد بر روي سيستم عصبي مركزي است.

مصرف مواد اغلب جزئي از تظاهر علايم اختلالات رواني است. اختلالات مرتبط با مواد معمولاً با بسياري از اختلالات رواني (اختلال ضد اجتماعي و شخصيت مرزي، اسكيزوفرني، اختلال خلق و...) همراه است.

(راهنماي شخصيتي و آماري اختلالات رواني، جلد اول. DSM-IV، شابك 1379)

اعتياد[12]:

تعاريف غلط و متعددي از اعتياد در جامعه علمي و حرفه اي و حتي در بين متخصصان (روانپزشكان، پزشكان، روانشناسان، مددكاران و ...) مطرح است.

اعتياد چيست و چه مفهومي دارد؟ آيا همان عادت است يا تكرار و با مفهومي ديگر اعتياد و عادت به عنوان لغت در مفهومي يكسان و به معناي خوگرفتن به چيزي يا امري مي باشد كه كاربرد عادت و اعتياد متفاوت است و در معناي جداگانه اي به كار مي روند.

عادت بيشتر به معناي خوگرفتن است كه به خوگرفتن يا تطابق موجود زنده بخصوص انسان با انواع شرايط و وضعيات مختلف گفته مي شود. عادت ممكن است فطري باشد، نظير تنفس، اكتسابي باشد مانند (رانندگي، و حركات دشوار) يا دروني باشد همچون خوگرفتن به تحمل مصائب و مشكلات و يا بيولوژيكي باشد مانند تطابق ارگانيزم بدن با مواد مختلف خارجي.

اعتياد در معنايي بالاتر به كار برده مي شود و عموماً به وابستگي هاي انسان در رابطه با هرچيز اطلاق مي شود. بنابراين عادت شديد به هر دارو يا ماده اي كه براي غير بدن ضروري باشد و اختلالاتي بدني محسوس و غيرقابل تحمل ايجاد نمايد و قطع آن موجب به هم ريختن نظم دروني باشد، اعتياد محسوب مي شود.

اعتياد يك حالت مسموميت متناوب و تدريجي است كه مبتلايان آن ناچار هستند كه هرچند وقت مقداري بر مصرف روزانه ي خود بيافزايد تا حدي كه بدن معتاد با مواد مخدر خو مي گيرد. هنگامي كه فردي به حالت اعتياد درآمد فعاليت اعضاء و دستگا ها و حفظ تعادل طبيعي مشكل مي شود.

عادت:

به عقيده جامعه شناسان اخلاق و عادات تابع شرايط اجتماعي و اقتصادي است.

به عقيده ابن سينا عادت نتيجه تكرار يك عمل در زمان هاي نزديك به هم است.

ابن مسكويه «عادت حالتي است در روان انسان كه او را بدون انديشه به سوي انجام عمل سوق مي دهد.»

به نظر فارابي «مجموعه عادات، اعمال و اخلاق انساني را تشكيل مي دهد و آنچه اعمال انسان را تشكيل مي دهد يا درخور ستايش است يا نكوهش و يا بي تفاوت.»

و اين امر در سلسله اعصاب مركزي و محيطي اثر تحذيري شديدي مي گزارد به حدي كه قطع دارو به عدم تعادل طبيعي سلسله عصبي و اختلال عصبي حاد منجر مي گردد.

به طور كلي مي توان از اعتياد در مفهوم تخصصي چنين تعريفي ارائه داد:

«وابستگي جسمي و رواني كه انسان با هر درجه و شدت به يك ماده خارجي بخصوص ماده مخدر يا الكل پيدا مي كند، به صورتي كه قطع آن به آساني قابل تحمل نباشد».

بنابراين مصرف سيگار و مشروبات الكلي، نظير مواد مخدر هر يك به منزله اعتياد با شدت متفاوت به حساب مي آيد. در جامعه ما اصطلاحاً اعتياد و مبتلا شدن به مواد مخدر است و كسي معتاد شناخته مي شود كه مصرف كننده مواد مخدر است.

اعتياد يك بيماري رواني، اجتماعي، اقتصادي است كه بر اثر فعل و انفعال تدريجي بين بدن انسان و مواد شيميايي تحت تأثير يك سلسله شرايط و اوضاع و احوال خاص رواني، اقتصادي، اجتماعي به وجود مي آيد.

از نظر فارماكولوژي اعتياد عبارت است از حالت مقاوت اكتسابي كه در نتيجه استعمال متمادي دارو و مواد در بدن حاصل مي شود. به قسمي كه استعمال مكرر مواد موجب كاسته شدن اثرات تدريجي دارو در بدن مي شود. و پس از مدتي شخص مي تواند مقادير زيادي را در بدن بدون ناراحتي تحمل كند و در صورتي كه مواد به بدن نرسد اختلالات جسمي و رواني موسوم به «سندرم محروميت» بروز مي كند.

درسال 1950 سازمان جهاني بهداشت تعريف زير را براي اعتياد ارائه داده است:

اعتياد: حالتي است كه در اثر مصرف دوره اي يا مداوم يك ماده شيميايي (طبيعي يا مصنوعي) كه براي انسان يا جامعه مضر باشد ايجاد مي گردد و ويژگي هاي آن به قرار زير است.

1- اشتياق يا نياز اجباري به استفاده مداوم آن ماده و ظهور رفتاري اجباري براي پيدايش آن به هر وسيله.

2- تمايل به افزودن مقدار مصرف به مرور زمان

3- پيدايش وابستگي هاي جسمي و رواني بر اثر استفاده از آن ماده.

«انواع اعتياد»

اعتياد دو نوع است:

1- اعتياد رواني                            2- اعتياد جسمي

بعضي از مواد مخدر اعتياد رواني ايجاد مي كنند و بعضي ديگر مثل الكل و هروئين و داروهاي آرام بخش موجب اعتياد جسمي و رواني توأم مي شوند.

اعتياد رواني به صورتي است كه فرد به ماده مخدر ميل دائمي دارد و اين ميل به مرور افزايش مي يابد تا حدي كه شخص بدون آن قادر به گذراندن زندگي نمي باشد. به طور كلي اعتياد رواني مشكل بزرگي مي باشد. مثلاً حشيش بيشتر اعتياد رواني ايجاد مي كند. هروئين و داروهاي آرام بخش هم اعتياد رواني و هم جسمي ايجاد مي كنند.

طبق تحقيقات انجام شده اعتياد جسمي در مدت يك هفته تا دو هفته قابل معالجه است در حالي كه معالجه اعتياد رواني ممكن است ماه ها يا سال ها طول بكشد.

«تعريف اعتياد» (Addiction)

اعتياد واژه اي است قديمي كه امروزه به دليل كاستي هاي آن از اصطلاح «وابستگي مواد» استفاده مي شود. (پيشگيري و درمان اعتياد، عزيزي، مشهد، شابك، 1381)

اعتياد عبارت است از وابستگي بيولوژيكي و رواني يك موجود زنده به ماده اي شيميايي يا كنش و منش با پندار مخصوصي كه در نتيجه كاربرد آن ماده شيميايي و اعمال آن كنش، منش يا پندار ويژه، موجود زنده معتاد، احساس آرامش كرده و دوباره به حالت عادي خود برمي گردد.

اعتياد: يعني خوگرفتن و وابسته شدن جسمي، رواني و عصبي فرد به مواد مخدر كه ترك يا فرار از آن ناممكن و يا بسيار مشكل است.

اعتياد مصرف نابجا ومكرر ماده مخدر كه باعث وابستگي به آنها مي شود. و ترك مصرف اين مواد مشكلات و محروميت هاي بدني و رواني را در پي خواهد داشت (از مقاله دكتر حسين فخر)

«سوء مصرف[13]» يا «وابستگي به مواد[14]»

سوء مصرف حالتي است كه فرد نسبت به مواد اعتياد ندارد ولي آن را مصرف مي كند.

در مقابل بيماران وابسته كساني هستند كه اقدام به مصرف مواد با مشخصاتي كه در بالا براي بيماران وابسته به مواد ذكر شد مطابقت ندارند و شدت مصرف به حدي نمي باشد كه وابسته تلقي شوند. اين گروه از بيماران به طور متناوب مواد مصرف مي كنند. الگوي مصرف اين دسته برخلاف گروه وابسته جنبه اجباري ندارد. اما به هر حال نتايج مصرف و مخرب مواد ظاهر مي شود.

«تعريف اعتياد از جنبه فارماكولوژي»:

اعتياد حالت مقاومتي است كه در نتيجه مصرف متمادي دارو در بدن حاصل شود و استعمال مداوم آن موجب كاسته شدن اثرات تدريجي مي گردد كه بعد از گذشت مدت زماني شخص قادر است مقادير سم دارو را در بدن بدون ناراحتي تحمل كند و در اثر قطع دارو به اختلالات جسمي و رواني دچار گردد.

تعريف نشئگي[15]:

يك حالت پديد آمده خوشي است كه فرد در آن حالت دلواپسي و دل نگراني نداشته و نسبت به تأثيرات خارجي بي توجه و بي علاقه است.

وابستگي[16]:

محققان در ابتدا براي توضيح رابطه معتاد با ماده مخدر از كلمات اعتياد و عادت استفاده مي كردند اما در سال 1965 كلمه وابستگي رواج يافت و امروزه به علت اثرات متفاوت هر ماده يا هر گروه از مواد، وابستگي خاص مطرح مي باشد.

تعاريف:

تحمل[17] : عبارت است از كاهش اثر يك ماده، در نتيجه مصرف طولاني آن، به عنوان مثال فردي كه با يك نخود ترياك به حد «نشئه شدن» يعني مسموميت با آن ماده مي رسد، پس از مدتي،
(مثلاً چند ماه) احساس مي كند اين مقدار ماده ديگر او را «نشئه» نمي كند. به عبارت ديگر، به ماده تحمل پيدا مي كند، و بايد براي كسب اثر اوليه مقدار مصرف ماده را افزايش مي دهد. تمام مواد اعتياد آور كم و بيش خاصيت ايجاد تحمل را دارند.

افراد معتاد ناچارند در سير زمان، هرچند وقت يك بار مقدار مصرف ماده را افزايش دهند.

وابستگي مواد:

عبارت است از مصرف بيمارگونه يك ماده، كه به ناراحتي قابل ملاحظه منجر شده و حداقل 3 تا از علائم زير به مدت يك سال وجود داشته باشد.

1- تحمل                 2- ماده بيشتر و طولاني تر از آنچه مورد نظر بوده مصرف مي شود.

3- ترك          4- صرف وقت طولاني براي تهيه يا مصرف ماده

5- كنار نهادن فعاليت هاي شغلي و اجتماعي و تفريحي به خاطر مصرف مواد

6- ادامه مصرف مواد عليرغم آگاهي به عوارض جسمي يا رواني آن

ترك [18]: عبارت است از بروز علائم جسمي، با كاهش يا قطع مصرف طولاني مدت مواد مخدر، اين علائم جسمي، در مورد هر ماده اختصاصي است.

اعتياد به 2 دسته تقسيم مي شود:

1- اعتياد مجاز: به وابستگي و تداوم در مصرف موادي كه به عنوان دارو شناخته شده و به طور طبيعي يا مصنوعي به دست مي آيد و معمولاً شامل بسياري از مواد دارويي به ويژه آرام بخش ها و خواب آورها مي شودكه با تجويز پزشك يا اغلب خودسرانه مصرف مي شود.

2- اعتياد غيرمجاز: به وابستگي فرد به مصرف هميشگي مواد و بهره گيري از عواملي كه بنابر قوانين كشوري يا بين المللي غيرمجاز شناخته مي شود، اين امر در نتيجه ناپسندبودن مظاهر اعتياد از ديدگاه پزشكي، بهداشتي، رواني و اجتماعي غيرمجاز تلقي مي شود.

اعتياد به هر شكلي كه باشد، معمولاً طي يك دوره 3 مرحله اي انجام مي گيرد كه اين مراحل عبارتند از:

الف) مرحله آشنايي: در اين مرحله شخص در اثر مسامحه يا تشويق ديگران يا ميل به انجام كار تفريحي يا كنجكاوي يا علل ديگر مانند كسب لذت، به مصرف  مواد مخدر آشنا مي شود.

ب) مرحله ميل به افزايش مواد: در اين مرحله، بدن هر روز به مواد بيشتري نياز پيدا مي كند و بعد از مدت ها مصرف براي رهايي از آن با اميال خود دست به مبارزه مي زند.

ج) مرحله اعتياد (بيماري):

در اين مرحله، بعد از شك و ترديد و شايد مدتي ترك اعتياد شخص سرانجام به مرحله اعتياد واقعي مي رسد كه اگر مواد مخدر كم يا بدون رعايت ترتيبات لازم ناگهان قطع شود نشانه هاي سندرم محروميت بروز مي كند. (زيان هاي اعتياد، نشريه اطلاعات، 26/7/79)

«عوارض اعتياد يا سوء مصرف مواد مخدر»

از عوارض و زيان هايي كه مصرف مواد مخدر بر بدن و روان انسان به جاي مي گذارد مي توان موارد زير را ذكر كرد:

1- عوارض جسمي             2- عوارض شناختي            3- عوارض رواني

4- عوارض اجتماعي            5- عوارض روانشناختي

1- عوارض جسمي:

اگر مصرف روزانه معتاد متوقف گردد و از 10 تا 12 ساعت تجاوز كند، به عوارض جسمي و ناراحتيهايي عصبي، اضطراب، بيقراري، عطسه، ريزش مكرر آب از بيني و چشم، رنگ چهره تيره و كدر، بي اشتهايي، و ... مبتلا مي شود.

از عوارض جسماني ديگر اعتياد به مواد مخدر مي توان به انواع بيماري هاي كبدي، بيماري هاي كليوي، بيماري هاي قلبي و خوني، سوء تغذيه و عوارض ناشي از آن، پيري و مرگ زودرس ناشي از همه اين عوامل اشاره كرد. لازم است بدانيم كه آمار مرگ و مير ناشي از سوء مصرف مواد مخدر (به نقل از پزشكي قانوني) حاكي از افزايش تلفات بوده و به طور ميانگين در ايران در سال 1377 هر ماه 100 نفر در رابطه با سوء مصرف مواد مخدر جان خود را از دست داده اند.

2- عوارض شناختي:

شامل اشكال در حافظه و از بين رفتن تمركز و خودآگاهي و مشكل در يادگيري و وقت شناسي

3- عوارض رواني:

سوء مصرف مواد مخدر، زيان هاي قابل توجهي را به فرد و جامعه وارد مي سازد. يكي از اين زيانها، عوارض رواني مي باشد. فرد معتاد بر اثر مصرف مواد مخدر فاقد تعادل رواني است و لاابالي گري، عدم توجه به اصول و مقررات جامعه، تسليم شدن در برابر پيشامدها، ضعف اراده، بي توجهي به مسئوليت هاي فردي و اجتماعي از خصوصيات رفتاري معتاد است و از لحاظ عاطفي نابالغ، عصيانگر و داراي احساسات خصومت زا هستند كه احساس بي كفايتي و تنهايي مي كنند. (زيان هاي اعتياد، نشريه اطلاعات، 26/6/79).

با ادامه اعتياد ميزان مصرف مواد و آسيب هاي ناشي از آن افزايش مي يابد. بسياري از معتادان نيز از عواقب اعتياد اطلاع ندارند.

بسياري از اوقات حالات افسردگي، اضطراب و ساير  مشكلات روانپزشكي اگر به درستي شناسايي و درمان نشوند، مي توانند منجر به عود شوند.

4- عوارض اجتماعي:

معتادان نه تنها مولد و سازنده نيستند، بلكه مصرف كننده هستند كه غير از ضرر اجتماعي هنري ندارند. فرد معتاد نسبت به اعضاي خانواده و خود احساس مسئوليت نمي كند، موقعيت اجتماعي او متزلزل است. به ديگران اعتماد ندارد و به ندرت مي تواند پيوندهاي مستحكم عاطفي و وفاداري و تعهد داشته باشد.

(زيان هاي اعتياد، نشريه اطلاعات 26/9/79).

شخص معتاد، از ارزش هاي اجتماعي و اخلاقي تهي مي شود و نمي تواند تابع قانون باشد. حالت بي تفاوتي و حتي ضد قانوني افراد معتاد سبب مي شود كه سياست بازان جهان به اين طبقه چشم بدوزند و آنها را عاملان جنايت و قتل و خرابي قرار دهند.

از جنبه هاي اجتماعي نيز ارتكاب انواع جرايم از عوارض و علل مهم اعتياد است.

اثر زيان بار اعتياد نيز در نسل خطرآفرين است.

بي نظمي در كار و زندگي خانوادگي و اجتماعي و عدم احساس مسئوليت و تضاد با اطرافيان و ناسازگاري و ايجاد زمينه براي برانگيختن بيمار به ارتكاب جرم، جرايم منكراتي و منافي عفت و بالاخره انحطاط اخلاقي و اجتماعي به گونه اي كه آبرو  و عزت نفس فرد را از ميان مي برد كه جزء ديگر آثار اجتماعي اعتياد به مواد مخدر به شمار مي رود.

(علل اعتياد جوان و نوجوانان از نظر روانشناختي .............. كوكبي، مهدي 1383)

تعريف و انواع مواد مخدر و روان گردان:

- تعريف دارو[19]:

دارو تعريف هاي مختلفي دارد هركس دارو را به يك شكل تعريف مي كند تعريف سازمان بهداشت جهاني دارو را اينگونه تعريف مي كند:

«هر ماده اي كه وقتي وارد بدن موجود زنده شود موجب تغيير يا تعديل در خاصيت يا عمل موجود زنده گردد.»

تعريف مخدرها[20]:

تعريف سازمان بهداشت جهاني از ماده مخدر اين است: «هر ماده اي كه پس از وارد شدن به درون ارگانيزم بتواند به يك يا چند عملكرد از عملكردهاي آن اثر بگذارد ماده مخدر است.»

اين تعريف مصرف كنندگان مواد مخدر را افراد غيرطبيعي نمي داند و داراي اين مزيت است كه همه مخدرهاي قانوني و مخدرهاي غيرقانوني نظير: هروئين و ال.اس.دي. را در بر مي گيرد.

- مخدرها به لحاظ شدت خطر به 2 گروه تقسيم مي شوند:

1- مخدرهاي سبك[21]:

در مقابل مخدر سنگين گروه بندي و اصطلاحي است كه براي مخدرهاي بي خطر آورده شده است.

2- مخدرهاي سنگين[22]:

اصطلاحي است براي تعدادي از مخدرها در مقابل مخدرهاي سبك به منظور آن نوع مواد مخدري است كه آنها را خطرناك تلقي مي شوند.

3- مواد تنفسي: براي ايجاد سرگيجه، بي خيالي و سردرگمي.

- حلال ها (بنزين، تينر نقاشي، مواد غلط گيري)

- گازها (فرئون، نيترواكسيدها، افشانه ها)

- چسب ها (لاك، سيمان پلاستيكي، چسب هواپيما)

- شوينده ها (لكه برها، مواد خشك شويي، پاك كننده گريس)

4- مواد توهم زا: ايجاد حالت وهم آلود، احساس شناوري، دريافت هاي عجيب و غريب از واقعيت، احساسات غيرعادي و شديد، هيجان، شعف.

- كانابينول ها (ماري جوانا، حشيش، THC)

تعريف مواد مخدر[23] يا افيوني:

مواد مخدر به چه موادي گفته مي شود؟ اين سئوالي است كه قبل از پرداختن به انواع مواد مخدر بايد به آن پاسخ داد. اصطلاحاً مواد مخدر به كليه مواد طبيعي و شيميايي گفته مي شود كه اعتياد آور باشد. بعضي از اين مواد تحذيركننده نبوده، بلكه ممكن است ايجاد تحرك و توهم نمايند. به طور كلي مواد مخدر به موادي اطلاق مي شود كه مصرف آنها در انسان حالاتي غيرعادي ايجاد نمايد. اين حالات كه عموماً لذت بخش هستند، و به صورت موقت و كاذب ايجاد مي شوند. (پژوهش نو در مواد مخدر و اعتياد، قربان حسيني، سپهر، 1368)

- افيون يا ماده مخدر ماده اي است كه شيميايي يا طبيعي كه نيروهاي رواني را تحريك مي كند و از طريق آثاري كه در احساسات انديشه يا ذهن انسان مي گذارد و در رفتار تأثير مي كند.

يكي از ويژگي هاي مواد افيوني ايجاد اعتياد يا وابستگي است. يعني شخص ميل شديد به روزافزوني به مصرف مواد پيدا مي كند.

مواد: شامل كليه تركيبات شيميايي است كه باعث تغيير كاركرد مغز به صورت هيجان، افسردگي، رفتار نابهنجار، عصبانيت يا اختلال در قضاوت و شعور شود.

(پيشگيري و درمان اعتياد، عزيزي، مشهد، شابك، 1381)

مصرف مواد مخدر باعث تغييراتي بر سيستم اعصاب مركزي و روان فرد مي شود. در طبقه بندي DSM IV اختلال هاي وابسته به مواد به طبقاتي ارجاع شده اند كه اين نشانه ها يا نشانگان خاص را در بر مي گيرند كه شامل: دليريوم مسوميت با مواد، دليريوم ناشي از ترك مواد، زوال عقل (دمانس) پايدار ناشي از مواد، اختلال فراموشي (آمنزي) پايدار ناشي از مواد، اختلال سايكوتيك ناشي از مواد، اختلال خلقي ناشي از مواد، اختلال اضطرابي ناشي از مواد، كژكاري جنسي ناشي از مواد، و اختلال خواب ناشي از مواد مي باشد. (راهنماي كاربردي ....... وزيريان، محسن ...............)

مصرف مواد براي مصرف كننده حالت لذت بخش دارد و بروز همين حالات و كيف و لذت پس از اولين مصرف –كه در بعضي موارد فقط به علت كنجكاوي مبادرت به آن مي گردد- باعث تداوم مصرف و اعتياد مي شود. اين مواد در فرهنگ پليس به مواد افيوني يا مكيفها معروف بودند ولي امروزه در زندان ها لفظ (مكيفها) فقط براي قرص هاي آرام بخش و روانگردان استفاده مي شود. به طور خلاصه مواد مخدر موادي هستند كه مصرف آنها در انسان حالت لذت و خوشي كاذبي به وجود مي آورد، و وابستگي جسمي و رواني ايجاد نمايد. (پژوهش نو در مواد مخدر و اعتياد، قربان حسيني، سپهر، 1368)

تأثيرات مواد:

مواد مخدر به آن دسته از موادي گفته مي شود كه از طريق كشيدن، تنفس، بلعيدن، تزريق بالا كشيدن از راه بيني و جذب كردن وارد بدن فرد مي شود و با سرعت هاي گوناگون وارد گردش خون او شده و در نهايت با ورود به مغز وي نحوه احساس، تفكر، دريافت و يا رفتار مصرف كننده را تحت تأثير قرار مي دهد و براي مصرف مواد دلايل متفاوتي دارد.

هريك از انواع مواد مخدر از قدرت ايجاد تغييرات روحي رفتاري در فرد مصرف كننده برخوردار است هر نوع ماده مخدر بر اثر تكرار مصرف باعث ايجاد اعتياد (اجبار به مصرف به رغم مشكلات آشكار به وجود آمده) مي شود. مصرف بسياري از انواع مواد مخدر اعتياد فيزيكي نيز به وجود مي آورد (بدون تحت تأثير ميل، تحمل و ترك مواد، دچار تغييراتي متفاوت مي شود). هريك از انواع مواد مخدر نوعي سم است كه ميزان دفعات تكرار در مصرف آن مي تواند تأثيرات مضر و حتي مهلك داشته باشد.

به قول «مرك»:

«مصرف بيش از حد مواد مخدر شيوه اي است كه در اغلب خودكشي ها مورد استفاده قرار مي گيرد».

- تقسيم بندي مواد مخدر:

متخصصان از شيوه هاي متعددي براي تقسيم بندي مواد مخدر گوناگون استفاده مي كنند آنچه در زير آمده است فهرست قطعي تقسيم بندي مواد مخدر نيست اما تلاشي براي تلفيق چند سيستم تقسيم بندي در فهرستي خاص است.

1- مواد افسرده كننده: براي تسكين، درمان اضطراب، استراحت، به خواب رفتن، تسكين تنش و دلشوره

- الكل (آبجو، شراب، مشروبات الكلي قوي)

- باربيتورات ها (آرام بخش ها مانند نمبوتال و فنوباربيتال)

- تسكين دهنده ها (واليوم، ليبريوم، تورازين)

- خواب آورها (انواع قرص هاي خواب آور)

2- مواد مخدر: كنترل درد

- داروهاي مخدر (تجويز داروهاي مسكن قوي مانند مرفين و كدئين، هروئين، كه در امريكا غيرقانوني است، اما مصرف پزشكي آن در برخي كشورهاي ديگر مجاز است).

«مواد افيوني يا مواد مخدر»

انسان براي درمان بيماري هاي جسمي و رواني خود مبادرت به مصرف دارو براي بهبود بيماري و يا تسكيني علائم آن مي كند. مواد مؤثر بر وضعيت رواني عمدتاً نه به منظور درمان و تسكين و آلام بيماري بلكه براي تغيير در رفتار و هيجانات مصرف كننده، مورد سوء مصرف قرار مي گيرد.

مواد: شامل كليه تركيبات شيميايي است كه باعث تغيير كاركرد مغز به صورت هيجان، افسردگي، رفتار نابهنجار و عصبانيت يا اختلال در قضاوت و شعور شود.

در اين پژوهش تعريف پيشنهاد شده از سوي سازمان بهداشت رواني جهاني (WHO) براي واژه «Drug» به كار گرفته شده كه شامل همه مواد روان گردان است، يعني «... هر ماده اي كه وقتي توسط موجود زنده مصرف شود ممكن است موجب تغيير در شناخت، خلق، رفتارشناختي يا كاركرد حركتي شود».

«زنداني»

تعريف عملياتي زنداني عبارت است از كساني و افرادي كه طبق تشخيص روانپزشك و پزشك معتاد و مبتلا به مصرف مواد مخدر مي باشد و طبق قانون اكنون در زندان به سر مي برند.

«غير زنداني»

در اين پژوهش غيرقانوني افرادي مي باشند كه مبتلا به بيماري اعتياد و سوء مصرف مواد بوده و طبق تشخيص پزشك پس از گذراندن مراحل سم زدايي اكنون مشغول به ترك اعتياد بوده و در مراكز بازپروري ساكن مي باشند.

- آثار مصرف مواد افيوني:

آثار مصرف مواد افيوني تا 8 ساعت پس از مصرف باقي مي ماند.

- تغييرات رفتاري يا رواني (ابتدا سرخوشي و سپس بي تفاوتي، كج خلقي و پرخاشگري، بي قراري يا كندي و اختلال قضاوت)

- تهوع و استفراغ      - كاهش احساس درد                   - احساس گرما، گر گرفتن و خارش بيني

- كاهش فشار خون   - افت عملكرد شغلي و اجتماعي

(رحيمي موقر، آفرين و همكاران، 1376)

- عوارض مصرف طولاني مواد افيوني:

اعتياد (مواد افيوني به شدت اعتياد آورند و تنها با چندبار مصرف نسبت به آنها وابستگي و تحمل ايجاد مي شود).

- يبوست مزمن                  - تيره شدن رنگ پوست       - كاهش وزن و سوء تغذيه

- پايين آمدن سطح سلامتي به علت بي توجهي به وضعيت بهداشتي و مراقبت هاي فردي

- تغيير ساعت خواب و بيداري، خواب آلودگي و چرت زدن در طول روز

- افسردگي

(رحيمي موقر؛ آفرين و همكاران، 1376)

- علائم مسموميت (overdose) با مواد افيوني:

- انقباض شديد مردمك        - اختلال توجه و حافظه        - كاهش درجه حرارت بدن

- كاهش تعداد ضربان قلب    - ضعف شديد تنفسي                   - افت فشار خون       - اغما

(راهنماي كاربردي درمان سوء مصرف كنندگان مواد، وزيريان، محسن، 1381)

تعريف زندان:

زندان در لغت به معني بنديخانه –جايي كه محكومان و تبهكاران را در آنجا نگاه مي دارند، و محبس است. (فرهنگ عميد)

در يكي از تعاريف زندان به نقل از الطرق الحكميه في السياسه الشرعيه آمده است:

«زندان و حبس شرعي، زندان كردن فرد در مكاني تنگ و محدود نيست بلكه تنها محدودكردن وي و جلوگيري از تصرفات وي آنگونه كه خودش مي خواهد است حال اين محدودكردن مي تواند در خانه يا مسجدي باشد يا به صورت آن كه طلبكار مراقب و همراه وي باشد. به همين جهت پيامبر (ص) زنداني را اسير ناميد»

(الطرق الحكميه في السياسه الشرعيه، محمد بن قيهم الجوزيه، چاپ بيروت ص 114)

- تعريف زندان از نظر قانون:

تنها مستند قانوني موجود آئين نامه و مقررات زندان ها است كه در ماده 3 اين گونه آمده است: «زندان محلي است كه در آن متهمان و محكومان با اقرار يا حكم كتبي مقام قضايي موقتاً يا براي مدت معيني و يا به طور دائم به منظور اصلاح و تربيت و درمان نارسائيها و بيماري هاي اجتماعي و تحمل كيفر نگهداري مي شوند.» (آئين نامه و مقررات زندانهاي جمهوري اسلامي ص 1)

اصلاح و تربيت و نگهداري متهمان و مجرمين بر اساس اصول و ضوابطي مي باشد كه عبارتند از:

1- تعيين و تشخيص و شناخت شخصيت[24] مجرمين:

واژه شخصيت كه در زبانهاي لاتين ونگدوساكسون خوتنده مي شود از ريشه لاتيني آن كه عبارت از نقاب يا ماسكي بود كه بازيگران تئاتر در يونان قديم به صورت خود مي زدند نشأت گرفته است. مفهوم اصلي و اوليه شخصيت تصويري صوري و اجتماعي است كه بر اساس نقشي كه فرد در جامعه بازي مي كند ترسيم مي شود.

يادگيري، انگيزه ادراك، تفكر، عواطف و احساسات، هوش و مانند آن در واقع از اجزاي تشكيل دهنده شخصيت به شمار مي روند.

با اجراي تست هاي روان شناسي در ميان زندانيان و شناخت نوع شخصيت افراد آنان را طبقه بندي مي كنند.

2- طبقه بندي بر اساس نوع جرم:

در اين نوع طبقه بندي مجرمين را بر اساس جرم ارتكابي طبقه بندي مي كنند. از محاسن اين نوع طبقه بندي مصونيت زندانيان از بدآموزي هاي زندانيان داراي جرائم متفاوت است براي مثال، در صورت عدم رعايت طبقه بندي ممكن است مجرمين سارق در بين زندانيان مواد مخدر و معتاد به اعتياد و نيز گرايش پيدا كنند و پس از آزادي به مواد مخدر نيز آلوده شوند. و يا زندانيان معتاد ممكن است به علت مجاورت و همنشيني با زندانيان سارق با شگردهاي سرقت آشنا شوند و پس از آزادي دست به سرقت بزنند كه با جداسازي آنها از يكديگر مي توان از اين معضل جلوگيري كرد.

از معايب آن تخصصي شدن مجرمين در آن جرم است به طوري كه با تجمع زندانيان داراي يك جرم در محل شگردهاي مختلف آن جرم را از راه تجربه به ساير مجرمين منتقل مي شود. لذا مجرم در جرم ارتكابي خود متخصص مي شود.

3- طبقه بندي بر اساس سن:

در اين نوع از طبقه بندي، مجرمين بر اساس ميزان سن به صورت اطفال زير 18 سال، نوجوانان 18 تا 22 سال، جوانان تا 25 سال و بزرگسالان از 25 سال به بالا تقسيم مي شوند.

4- نگهداري بر اساس سابقه:

با توجه به اين كه زندانيان سابقه دار، به ارتكاب جرم عادت دارند اصلاح و تربيت آنها با مشكلات عديده اي مواجه مي شود. لذا ضروري است كه زندانيان سابقه دار از ساير زندانيان جدا شوند.

(پژوهشي درباره زندانباني اسلامي، 1375)

رئيس سازمان زندان ها: آمار زندانيان كشور 25% افزايش يافته است.

طبق گفتة رئيس سازمان زندان هاي كشور: آمار زندان كشور در 6 ماه نخست امسال نسبت به مدت مشابه سال گذشته 25% افزايش يافته است.

وي مواد مخدر را مهمترين آسيب اجتماعي دانست به گونه اي كه از زندانيان كشور 102 هزار نفر آنان در ارتباط با مواد مخدر و اعتياد زنداني هستند.

- معيارهاي تشخيص DSM-IV براي وابستگي به مواد[25]

براي تشخيص وابستگي به مواد، حداقل سه نشانه از نشانه هاي زير لازم است:

1- تحمل[26]: افزايش تدريجي مقدار ماده مصرفي لازم، براي دستيابي به علائم مصرف آن ماده

2- پيدايش علايم ترك درصورت عدم مصرف يا كاهش مقدار مصرف

3- تمايل دايم و تلاش هاي ناموفق براي كاهش يا قطع مصرف ماده

4- مختل شدن فعاليت هاي اجتماعي، شغلي و تفريحي

5- تداوم مصرف ماده علي رغم آگاهي از عوارض آن

- معيارهاي تشخيص DSM-IV براي سوء مصرف مواد[27].

براي تشخيص سوء مصرف مواد، دست كم يكي از نشانه هاي زير لازم است:

1- تداوم مصرف مواد كه موجب مختل شدن فعاليت هاي اجتماعي، شغلي و تفريحي شود (مثلاً غيبت از مدرسه يا بي اعتنايي به مسئوليت هاي شغلي).

2- تداوم مصرف مواد در موقعيت هاي خطرناك (مثلاً هنگام رانندگي يا كار با وسايل مكانيكي)

3- بروز مكرر تخلفات قانوني (مثل جلب شدن به كلانتري)

4- تداوم مصرف مواد، علي رغم بروز مشكلات اجتماعي و بين فردي (مثل درگيري با همسر)

(راهنماي تشخيصي و آماري اختلالات رواني، انجمن روان پزشكي امريكا، جلد اول، شابك، 1379)

- اختلالات رواني در اعتياد چه نقشي دارند؟

- آيا اختلال رواني اوليه مي تواند به معتاد شدن فرد بيانجامد؟

اول آن كه حدود 60% معتادان دچار يك اختلال رواني ديگر نيز هستند.

اين ارتباط دوسويه است، يعني هم افسردگي و اضطراب و انواع و اقسام اختلالات كنترل تكانه و انواع خاصي از اختلالات شخصيت مي تواند زمينه ساز اعتياد افراد شود و هم اعتياد مي تواند زمينه اي براي برخي از اختلالات رواني مثل افسردگي شود. مصرف مواد، دستگاه عصبي را ويران مي سازد. اين تأثير به چند شكل اتفاق مي افتد: اولين تأثير آن وابستگي به مواد است كه مردم و غيرمتخصصان به آن اعتياد مي گويند. ما در بدن دستگاهي داريم كه در پاسخ به درد يا فشار رواني ماده اي آزاد مي كند كه اين دو را كاهش مي دهد. به اين ماده ترياك يا مرفين داخلي مي گويند.

ساز و كار معتاد يا دلبسته شدن تدريجي فرد بر اثر مصرف مواد به زبان ساده به اين صورت است كه وقتي به هر دليلي فرد از بيرون ترياك خارجي به بدن برساند، اين دستگاه ديگر نيازي به فعاليت نمي بيند. با گذشت زمان از كار مي افتد و تعطيل مي شود. به اين ترتيب فرد به آن منبع خارجي وابسته مي شود. مثلاً ماده معروف به x كه دستگاه عصبي را به نحو مخربي تحريك مي كند، از طريق تخريب غشاي حبابجه هاي حاوي سروتونين در انتهاي سلول هاي عصبي مغز عمل مي كند و اين تخريب بازگشت ناپذير است. نهايتاً كمبود شديد سرتونين فرد را دچار افسردگي شديد مي كند.

علاوه بر عوارض جهاني و فردي عوارض رواني و اجتماعي نيز در بردارد.

ظاهراً امروزه، مصرف مواد مخدر بيشتر «مد روز» به خود گرفته خصوصاً در بين قشر جوان و نوجوانان مانند موسيقي يا لباس براي پذيرفته شدن در گروه همسالان خود را با آن منطبق مي سازند. مسائل مربوط به مواد مخدر تازگي نداشته و اثرات آن نيز همواره در سرنوشت ملت ها و اقوام قابل جستجو است.

در زمان ما مسئله مواد مخدر شكل مخاطره آميز و كاملاً پيچيده اي به خود گرفته و در عين حال گسترش جهاني يافته است. امروز اعتياد به مواد مخدر به صورت يك بحران و طغيان و يك مسئله بغرنج و پيچيده درآمده است كه اساس اجتماع و شالوده خانواده ها را تهديد به فنا و سقوط مي كند و هستي ملت ها را به خاك و خاكستر تبديل سازد و در سيه چال بدبختي و فلاكت باز مي نشاند. تلفات و خسارات مادي و معنوي آن كم تر از جنگ ها و درگيري هاي عمومي و بين المللي نيست با اين فرق اساسي كه مرگ در جنگ ها اغلب بر اساس آرمان و عقيده و توأم با عزت و شرف است ولي نابودي در پاي اعتياد پنهاني و قرين بي هدفي و توأم با فلاكت فرد است.

جاي تأسف است كه به موازات پيشرفت هاي علمي و صنعتي، اعتياد به مواد مخدر در سرتاسر جهان شيوع پيدا مي كند و هر روز به صورت تصاعدي بر ارقام و آمار معتادان افزوده مي گردد و بنياد هاي اخلاقي و معنوي و اجتماعي را متزلزل و تباه مي سازد و جوانان را گروه گروه مسموم و به مرگ هاي مصنوعي و زودرس محكوم مي سازد و هر روز در حال توسعه و گسترش مي باشد و نخستين قربانيان آن جوانان و عناصر كم تجربه اجتماع هستند كه شالوده هاي جامعه بر اساس لياقت و استعدادهاي آنان بناگزاري مي شود.

اعتياد و سوء مصرف مواد مخدر از زبان آمار و ارقام:

- بيش از بيست و يك ميليون نفر در جهان به سوء مصرف مواد مخدر (كوكائين و هروئين) مبتلا هستند.

- بيش از سي ميليون نفر در جهان به سوء مصرف نوعي از «آمفتامين ها» مبتلا هستند.

- مواد مخدر تحريك كننده از نوع «آمفتامين ها» امروزه بالقوه به صورت يك مسأله ي جهاني درآمده است. به طوري كه مواد مخدر توليدشده گياهي و مصنوعي را به شدت تحت تأثير قرار داده است.

بسياري از والدين تصور مي كنند كه اگر فرزندانشان مواد مخدر مصرف كنند، متوجه مصرف مواد مخدر فرزندانشان خواهند شد.

اين باور و تصور والدين درست نيست، زيرا با عرضه مواد مخدر ارزان قيمت و قابل دسترسي، كنترل فرزندان آگاهي از آلودگي آن ها بسيار سخت و گاهي غيرممكن است.

جوانان تصور مي كنند كه مصرف برخي از مواد مخدر براي انبساط خاطر و تفريح زياد مسأله ساز نيست. در صورتي كه تمام مواد مخدر زيان آور بوده و از صدمات جسمي و رواني عميقي بر مصرف كننده مي گذارد.

تصور مي شود كه فقط افراد ضعيف النفس معتاد مي شوند. حقيقت امر اين است كه افراد در اثر معتاد شدن، ضعيف النفس مي شوند. به عبارت ديگر، در وهله اول، هيچ كس مواد مخدر را براي معتاد شدن مصرف نمي كند.

مصرف مواد مخدر از سوي افراد يك گناه قابل اغماض است كه فقط به خود مصرف كننده زيان مي رساند، اما حقيقت اين است كه فرد معتاد با مصرف مواد مخدر، نه تنها خانواده اش را از هم مي پاشد بلكه بر كارايي توليد جامعه و آسيب زايي جامعه اثر سوء مي گذارد.

(نشريه ژرفاي تربيت 500)

 

 



[1] Affective Disorder

[2] - Mania

[3]-simple Depression

[4] - manic-Depressive

[5] - Depression Disorder

[6] - Personality Disorders

[7] - Inadeqate Presonalites

[8] - Hysterical Personality

[9] - schizoid Personality

[10] - Antisocial Personality Dosorder

[11] - substance dependence

[12] - Addict

[13] - substance abuse

[14] - dependence

[15] - hallucinogenes

[16] - dependence

[17] - Tolerance

[18] - withdrawal

[19] - drug

[20] - narcotics

[21] - Light narcotics

[22] - Heavy narcotics

[23] - Drugs

[24] - Personality

[25] - substance dependence

[26] - Intoxication

[27] - substance - Abuce

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:39 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره پوشاک در خراسان

بازديد: 293

 


پوشاک در خراسان

 

 

فهرست مطالب

مقدمه

لباس مردم شمال خراسان

کردها

درگز

تربت جام و تایباد

سبزوار

خراسان جنوبی و مرکزی

ماخذ:

1-                 حرکت تاریخی کرد به خراسان –توحدی کلیم الله

2-                 تاریخ جامع قوچان – شاکری

3-                 عقاید  جامع قوچان- شکور زاده

4-                 ایلات و طوایف دره گز- میرینا- سید علی


پوشاک در خراسان

مقدمه

استان خراسان به سبب نواحی اقلیمی مختلف و اقوام گوناگون با انواع بسیاری از سبکهای پوشاک، به لحاظ طرح، رنگ و زینت، متمایز می گردد.

اگر چه در حال حاضر، پوشاک جدید و متاثر از غرب، خصوصا در شهرها و روستاهای مجاورستان، جای لباسهای محلی و سنتی را گرفته است، اما در گذشته نه چندان دور و حتی امروزه، در روستاهای دور افتاده تر، یافتن پوشاکهای قدیمی، امکان پذیر بوده است. در بخشهای مختلف استان هم پوشاک و هم لغات و اصطلاحات مربوط به آن تحت تاثیر نواحی و جوامع مجاور خود هستند. مثلا در شمال خراسان تاثیر قوم ترکمن در پوشاک سایر اقوام کاملا آشکار است.

 

شمال خراسان

کردها

کردهای خراسان معروف به «کرمانج» در بخش شمالی این استان زندگی می کنند جامه شاخص مردان شامل یکی از انواع سربند است به قرار زیر: کلاه سیاه منگوله دار که دور آن شمالی پیچیده می شود؛ با شلق سیاه از پشم بره (شکل 24) که سر را از بالای ابروها تا گردن می پوشاند؛ با شلق سفری که صورت را پوشانده و روزانه ای برای چشمها دارد؛ و کلاه گرانبهایی دوخته شده از پوست بره. پیراهن سنتی مردان از ابریشم سفید یا قرمز است که بی یقه و جلو باز است یا اینکه چاکی بر روی شانه دارد که با دگمه و سگک بسته می شود. روی این پیراهن یک نیمتنه ( نیوتنه، پنجک) پوشیده می شود. شلوار از چلوار یا نخ دیگری است که با خشتک دوخته می شود. بالا پوش رویی (چخ) تا قوزک پا طول دارد یقه پهن و جلو باز است و از پشم بره سیاه یا قهوه ای دوخته می شود. مردها جورابهای پشمی به پا می کنند و قوزک و ساقهایشان را با نوارهایی (پتاوه) به طول 5/1-2 متر و عرض 20 سانتیمتر می پیجند. کفشهای ظریفی (چارخ) از چرم مرغوب قرمز ساخته می شود که با بند بسته و با منگوله تزیین می گردد. کفشهای معمولی (چارخ خام) از پوستهای پرداخت نشده سر گاوها ساخته می شود.

در میان زنان چهار گروه قومی با لباس خاص خود مشخص می باشند ابتدا کردهای مرزی خصوصا کردهای چناران دره گز و شمال قوچان، شیروان و بجنورد تا مرز روسیه می باشند. زنان این گروه روسری بلندی (چارقد، گون، شیار یا شارل) دور سرشان می پیچند که یک سر آن از وسط صورت رد می شود تا دهان را بپوشاند و سر دیگر از عقب تا قوزک پاها می افتد. دستمال سر ابریشمی رنگین که سکه هایی در حاشیه هایش دوخته شده، دور سر، روی این روسری بسته می شود. لباس سنتی از ابریشم قرمز و طرح دار با رنگهای دیگر، و همچنین سه دگمه روی سینه، بسته می شود دامن برای سهولت در حرکت، در کناره ها چاک دارد و آستینهای بلند با قیطان در سر آستینها، آراسته می شوند. زنان در خانه، شلوار گشادی مشابه آنچه مردان می پوشند، به پا می کنند که اغلب تا 12 متر چلوار زبر آبی رنگ پارچه لازم دارد. زنان در بیرون شلوار بلندتری با نقوش گلدار می پوشند. این شلوار آنقدر گشاد است که بیشتر به دامن شباهت دارد؛ لبه های آن با نوعی بند که به آن « مداخل» یا « جک» می گویند تزیین می شود. به طور معمول نیمتنه نمدی یا مخمل ساده ای با آستینهای جداگانه (یل)، بیشتر در رنگهای آبی، قرمز یا سیاه، روی لباس، پوشیده می شود. نوع زینتی تر (کلجه، کله) در جلو از گردن تا کمر با سکه ها پولکها و زینت آلات نقره پوشیده می شود. زنان روی این نیمتنه « جلزقه» می پوشند که دوخت آن مانند « یل» است ولی بی آستین و جلو باز می باشد. جورابهای بافته شده از ابریشم نرم سفید که با رنگهای گوناگون رنگ آمیزی شده تا حدی از جورابهای مردانه بلندتر است کفشهای زنان (چارخ) از تکه های یکسره پوست گوساله درست می شود که پنجه هایش به سمت بالا برگشته و باریشه های ابریشمی و سگکی بر نوک آن تزیین می شود. زنان در خانه نوعی دمپایی می پوشند که به آن کمخت "komokt" می گویند.

کردهای قره مانی در جنوب قوچان بین تپه های شاه جهان بینالو و کوههای آلاداغ و ناحیه اسفراین و سبزوار زندگی می کنند پوشاک زنان این قوم بخصوص شلوارهایشان با زنان اقوام مرزی متفاوت است به طوری که جای زیر شلواری ، شلوارکی کوتاه (تنکه) می پوشند و شلوار رویی که گلدار است فقط تا زیر زانو می رسد لباسها معمولا گلدوزی می شوند. دستمال سری ( شامی ) که روی چارقد بسته می شود سیاه است .

گروه سوم کردهای دشت و در حوالی قوچان هستند که در فاروج و جنوب شیروان زندگی می کنند. این گروه بسیار تهیدست بوده بنابراین لباسهایشان از لحاظ پارچه و دوخت ساده است زنان زیر شلواری بسیار گشادی که شبیه دامن است و به زانو نمی رسد- نوعی شلوارک کوتاهتر ( درپه) به رنگ سیاه یا آبی که در لبه ها تنگ می شود. می پوشند

زنان کرد لاینی دو روسری بزرگ که قرمز روی سیاه قرار می گیرد سر می کنند دنباله آنها از پشت تا پاها می افتد. روی روسریها روبان نقره کاری شده پهنی به نام«روسر» می بندند که دور سر و زیر چانه قرار می گیرد « کلجه لاینی » سنتی آستینهای گشادی دارد و از ابریشم درست می شود و سکه هایی جلوی آن دوخته می شود پیراهن زنانه که آن هم از جنس ابریشم است از پیراهن سایر زنان کرمانج بلندتر است  و به جای «یل» نیمتنه بدون تزئین کوتاهتری ( نیوتنه ) از جنس نمد یا مخمل می پوشند. شلوار شبیه به شلوار زنان کرد مرزنشین است.

 

دره گز

شهر « دره گز» در شمال شرقی قوچان، نزدیک مرزهای ازبکستان و ترکمنستان قرار دارد. سربند شاخص مردان دره گز، کلاه پوست بره تخم مرغی شکل است ( شپورمه، بروک، sopurma, boruk) کلاه دیگری از جنس پارچه یا مخمل سیاه ( قزاقی ، بخارایی) با تزییناتی از پوست بره قهوه ای یا سیاه در حاشیه ساخته می شود. گاهی مردان شال سفید زرد یا سبز پهنی ( سید های نسل محمد (ص) دور عرقچین می بندند. دور نیمتنه مشخص مردان (دن) نیز شالی پیچیده می شود. روی این نیمتنه بالا پوش گشاد و بلندی می پوشند. شلوار گشاد از نخ آبی یا پارچه جناغی سیاه دوخته می شود. آنها کفشهای چرمی یا بیشتر مواقع صندلهای (چارخ) ساخته شده از چرم یک تکه قرمز را که تا شده و با تسمه های چرمی به هم بند می شود با بستن به دور قوزک پا می پوشند. مورد دوم برای کار کشاورزی و چرانیدن دامها مناسبتر است. جامه یا ساق پیچها ( پالیک ) و خرقه کلفت و بلندی ( چوخا) از پشم زبر یا موی بز که روی شانه ها انداخته می شود کامل می شود.

جامه سنتی زنان دره گز پیراهنی است تا زانو ( کونک kovnak) که لبه و یقه آن با سکه و روبان قرمز یا سیاه تزیین می شود. آنها روی این جامه نیمتنه (یل، کولجه) و زیر آن شلوارهای چین دار تا قوزک، یا زیر دامنیهایی ( شلیته) از نخ براق گلدار چلوار یا سایر پارچه های نخی می پوشند. روسری ( یالق، باشلق) یا شال از پارچه منقوش گلدار است. دستمال سر ابریشمی سیاهی ( یا شماق) دور سر و زیر چانه بسته می شود که نوک آن عقب می افتد. کفشهای پوست خام دباغی شده پنجه های برگشته دارد و نوک آنها با الیاف ابریشمی سبز، سیاه ، زرد و قرمز گلدوزی می شود. جورابها از نخ با پشم گلدار دوخته می شوند. وقتی زنان بیرون می روند بر روی کل لباس بیرون خود چادری از نخ براق سیاه، یا پارچه نخ ریس خانگی، با طرح چهار خانه های کوچک آبی، می پوشند.

 

تربت جام و تایباد

پوشاک این مناطق، خیلی بیشتر به پوشاک منطقه همجوار، یعنی افغانستان شباهت دارد بویژه پیراهن مردان که بی نهایت گشاد بوده و برای دوخت آن در حدود 5 متر پارچه نیاز است. این پیراهن معمولا به رنگهای سفید و آبی بوده و با دو چاک در پهلو تا زانوها می رسد. یک نوع آن ( چلتلیز celteliz) در بالاتنه چسبان است و در پهلو ها و قسمت پایین در پشت، چینهای لختی دارد ( تلیزه پرک). پیراهن روی سینه دگمه می شود و سرآستینهای دگمه دار با « تلیزه» و « سوزن دوزی» تزیین می شود. این نوع را مردان مسن تر می پوشند در حالی که مردان جوان تر پیراهنهای بدون چین به تن می کنند. شلوار که در بالا گشاد است و روبه قوزک پاها تنگ می شود وقتی به دمپای حاشیه دوزی شده منتهی می شود به 6-7 متر پارچه نیاز دارد. شلوار با کمری از نخ ریسیده ( لیفند) در ناحیه کمر بسته می شود. کلاههای مخمل ( قرص) با حاشیه دوزی و آیینه کاری، تزیین می شود. کلاههای نمدی نیز به سر گذاشته می شود. مردان روی کلاه شال منگوله داری به درازای 7-10 متر می پیچند. سابقا کفشها از پوست گوسفند یا چرم گاو به صورت یک تکه ساخته می شد..ولی بعدها از پلاستیک برای زیره کفش استفاده شد. امروزه کفشهای چرمی به سبک غربی پوشیده می شود.

زنان این ناحیه شالی را که گاهی ریش ریش است زیر دستمال سر سیاهی که به طور مورب تا شده و حاشیه های سبز و قرمز دارد به سر می کنند این شال بالای کلاه پارچه ای کوچکی ( سریزه) که رشته هایی از پولک و سکه های نقره به دور آن بسته شده است پیچانده می شود. پیراهنهای زنان تا حدودی شبیه پیراهنهای مردانه است که در کمر تنگ بوده و روی شلوار یا دامن پوشیده می شود. بالا تنه ها با حاشیه دوزی یا پولک تزیین می شوند و آستینها دگمه دار و تا مچ دست می باشند. شلوار ها شبیه شلوار مردان است که پارچه هایش با الیاف طلایی و پولک تزیین و گلدوزی می شود. دامنها بسیار پرچین است و تا قوزک پا می رسد هر یک از این دامنها در حدود 20 متر پارچه نیاز دارد. دامنها در کمر با نواری جمع می گردند قسمت پایینی هر دامن با نوار و روبان تزیین می شود.

 

سبزوار

در قسمتی از خراسان در جوار سمنان مردان پیراهنهای ساده و اغلب نخی و یقه گردی را زیر جلیقه های یقه هفت و بی آستین به تن می کنند. شلوار هایشان ( تمبو) گشاد بوده و به سمت قوزک پاها، تنگ می شود. در زمستان آنها عباهایی از پنبه کلفت یا پارچه های دیگر می پوشند که در پهلوها و زیر بازوها برای آزادی حرکت چاک دار است. آنها روی این عبا، به دور کمرهایشان و نیز اغلب به دور سرشان شال ( مندیل) می پیچند. کفشهای سنتی (چارق) از چرم یک تکه گران قیمت ساخته می شوند و همین گرانی باعث شده نعلین نخی دستباف ( گیوه) و کفشهای پلاستیکی، جای آنها را بگیرد. کشاورزان و رمه داران، کلاه نمدی به سر می گذارند. در هوای سرد، رداهای نمدی بزرگ ( کپنگ ) با آستینهای که به صورت یک تکه روی شانه ها دوخته شده می پوشند آنها قوزک پایشان را با نوارهای پشمی ( پی توه) به طول 1 متر و عرض 10 سانتیمتر می پیچند.

زنان روسریهایی از پارچه نخی و گاهی ریش ریش به سر می کنند، و روی آن دستمال سر ابریشمی سیاه کوچکی ( سیا- دیسمال ) که دو گوشه اش در پیشانی بسته می شود می پیچند. یک نوع چادر (چرشو ceraaw ) از پارچه چهار خانه آبی دوخته می شود نوع دیگر به دور لبه مدورش حاشیه ای دارد مرکز لبه صاف این چادر ها روی سر قرار می گیرد پیراهن تا زانوی ساده آستینهای بلندی دارد که در پهلو ها چاک می خورد . این پیراهن یقه ای گرد دارد و در قسمت سینه، جلو باز و دگمه دار می باشد و شلوار ها نیز همان گونه است که مردان می پوشند در هوای گرم جلیقه بی آستین ( جلیزقه) روی پیراهن پوشیده می شود. وقتی هوا سردتر است به جای آن نوع آستین داری که لبه و مچهایش با الیاف ابریشمی حاشیه دوزی شده اند پوشیده می شود. زنان جوانتر جلیقه های قرمز رنگ می پوشند در حالی که زنان مسن تر نوع سیاه رنگ و یقه هفت به تن می کنند. نیمتنه (یل) اغلب از مخمل است دو جیب است و در سر آستینها و گریبان حاشیه دوزی می شود. دامن از نواری پارچه ای و پهن درست می شود که به باسن می چسبد و در جلو با دو دگمه بسته شده و کل آن به تکه بسیار پرچمن دیگری که تا زانو می رسد دوخته می شود. چینها حدود 10 متر پارچه نیاز دارد. زنان هر اندازه که پابه سن می گذارند تمایل بیشتری به پوشیدن دامنهای بلندتر دارند. آنها در زمستان جورابهای پشمی با طرحهایی در قوزک و پاشنه و کفشهای چرمی نوک نیز و منگوله دار (coqqi) به پا می کنند. گالشهای پلاستیکی (gales) هم می پوشند.

 

 

خراسان جنوبی و مرکزی

لباس زنان و مردان با تفاوتهایی مشابه لباس سبزوار است مثلا در گناباد مردها کلاه نمدی که گاه با شال سفیدی پیچیده می شود به سر می کنند پیراهنها گشاد است و تقریبا تا زانو می رسد به جای یقه روی شانه ها درزهای دگمه دار وجود دارد شلوارها ( تنبان ) با حدودا 5 متر پارچه آبی نخی که محصول محلی است دوخته شده و با بندی در کمر جمع می شود. تن پوش رویی متعارف عبای گشادی است که در پهلوها چاک می خورد زنان روسریهای بسیار نازکی از پارچه های محلی به سر می کنند ( یک – نخی) پیراهن روزمره معمولا کوتاه است و روی شلوارهای گشاد پفی و بلند، پوشیده می شود ( قدک). با یان حال زنان در میهمانیها و جشنها، شلوارهای تنگ ( نظامی) لباسهای چیت کوتاه رنگارنگ که با پولکها تزیین شده و دامنهای پرچین کوتاه و براق ( شلیته) می پوشند. چادر که به « افندی» معروف است نوعا از پارچه نخی دوخته می شود.

در بیرجند در راس جنوبی خراسان مردها عرقچین یا کلاههای نمدی که دور آنها شالهای سیاه و زرد یا سفید ( لمبوته) پیچیده می شود بر سر می گذارند. شالها زیر چانه و بالای سر بسته می شوند. پیراهن بلند و گشادی زیر جلیقه ( جلیسقه) و روی این جلیقه کتی بی یقه، پوشیده می شود. شلوارهای مردان و زنان مشابه است جواربها (jorow) از پشم در رنگهای مختلف بافته می شود و ساقها مثل هر جای دیگر استان با نوارهایی پیچیده می شوند. هنگام کار تکه ای پارچه ( مچ مچ) دور مچها بسته می شود. کفشها از چرم یا پلاستیک است و کفشهای پلاستیکی به « چپت» معروفند. کفشهایی با زیره های پشمی (کتراک) در مزارع پوشیده می شود.

زنان روسریهایشان را زیر چانه گره می زنند یا با سنجاقهایی در زیر دستمال سر ابریشمی می بندند؛ پیراهنشان را که از نخ ساده رنگ شده است و دقیقا تا بالای زانوها می رسد روی دامنهای بسیار بلند می پوشند این دامنها گاهی هم روی زمین کشیده می شود. زنان در مراسم عروسی و سایر جشنها کفشهایی به نام « اورسی» به پا می کنند.

در مورد پوشاک ترکمنهای خراسان فصل بیست و ششم.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:36 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره پوشاک اقوام مختلف ایران

بازديد: 359

 

مقدمه:

پوشاك بارزترين سمبول فرهنگي، مهمترين و مشخص ترين مظهر قومي و سريع الانتقال نشانه فرهنگي است كه به سرعت تحت تاثير پديده هاي فرهنگ پذيري در بين جوامع گوناگون انساني قرار مي گيرد، حتي عده اي را عقيده بر آن است كه استيلاي فرهنگي و سلطه پذيري در وهله اول از طريق انتقال پوشاك صورت مي گيرد و حتي مي توان با تغيير پوشاك يك جامعه، نوع معيشت و شيوه توليد آنها را نيز دچار دگرگوني نمود و تحولاتي در ساختار زندگي اجتماعي آن جامعه ايجاد كرد ( مثل تغيير پوشاك تحميلي توسط رضاخان در ايران و كمال آتاتورك در تركيه ).

گروههاي مختلف انساني كه در مناطق مختلف ايران زندگي مي كنند و هر كدام داراي ويژگي هاي قومي برجسته اي هستند و تحت عوامل گوناگون از جمله اكولوژيكي منطقه قرار دارند تن پوش ويژه اي به تن دارند كه در همان نگاه نخست قوميت، حوزه زندگي، زبان و ساير مشخصات فرهنگي و حتي مذهب و اشتغالات اصلي زندگي آنان را در ذهن بيننده تداعي مي كند. شناخته شده ترين اين اقوام عبارتنداز آذربايجاني، بلوچي، بختياري، تركمن ها، قراق ها، خراساني ها، قشقائي ها، كردها، گيلاي ها، لرها، مازندراني ها و جنوبي ها.

ضمناً همانطور كه گفته شد پوشاك در هر منطقه اي زمينه بسيار مناسبي جهت تاثير و تاثر فرهنگي به حساب مي آيد. مثلا پوشاك زنان جنوب ايران كه به پوشاك « بندري معروف است » متاثر از پوشش ساكنان كشورهاي همجوار و شيخ نشين هاي حاشيه خليج فارس مي باشد، زيرا مردم ناحيه جنوب ايران از دير باز تا كنون ارتباطات دريايي با مردم كشورهاي همجوار داشته و يا دريانورداني از ملل مختلف بدلايل گوناگون در اين ناحيه مستقر بوده اند، لذا پوشاك زنن و منطقه تا حد زيادي متاثر از نشانه هاي فرهنگي اقوام و ملل همجوار است، حتي نشانه هايي از پوشاك زنان هند و پاكستان را نيز در لباس زنان اين منطقه مي توان مشاهده كرد و بازمانده نشانه اي از ابتكار زنان پرتغالي را براي ممانعت از سوخت صورت و نوك بيني در اثر تابش شديد نور آفتاب در پوشش زنان بندري مي توان ملاحظه كرد. بنابراين پوشاك يكي از نشانه هاي بارز فرهنگي است كه همواره در معرض تغيير و تحولات قرار دارد. در شكل گيري و تركيب پوشاك محلي هر قومي عوامل عمده زير دخالت دارند:

1-      مذهب

2-      شرايط و عوامل طبيعي

3-      نوع معيشت مسلط و فعاليت هاي جنبي توليد

4-     منزلت اجتماعي


1-                پوشاك بختياري

ايل بختياري در ناحيه اي بين اصفهان، خوزشتان، لرستان و فارس زندگي مي كند. بختياري ها كوچ نشينند و به دامپروري مشغولند. آنان علاوه بر دامپروري مشغولند. آنان علاوه بر دامپروري به كشاورزي نيز مي پردازند.

     پوشاك بانوان بختياري عبارت است از يك كلاهك، يك عرق چين، روسري ئي به نام مينا، پيراهني بلند و شليته ي بلند و چين دار كه به آن « تنبان » مي گويند. آنان روي لباسهاي خود « يل » مي پوشند كه نوعي قبا است. زنان بختياري چادري توري بر سر و گيوه به پا مي كنند.

 

پوشاك قشقايي

قشقايي ها از ايلات ساكن منطقه فارس هستند. قشقايي ها كوچ نشينند. مردانشان به دامپروري و پرورش اسب و زنانشان به قاليبافي اشتغال دارند.

     پوشاك بانوان قشقايي عبارت است از كلاهكي شبيه به كلاهك بانوان بختياري، يك روسري پارچه اي سه گوش و بزرگ توري به رنگهاي سفيد، زرد، يا كرم كه قسمت جلوي آن را به شكل نيم دايره در مي آورند، دستمالي به نام كلاغي كه آن را دور سر و پيشاني مي پيچند و با آن روسري را محكم مي كنند، پيراهني بلند كه در دو طرف چاك دارد، « ارخالق » قشقايي كه نوعي قباست و از پارچه هاي مخمل يا زري دوخته مي شود و لبة آن نواردوزي مي گردد، شليته هايي پرچين و گلدار كه به آنها تنبان مي گويند و چند تا از آنها را روي هم مي پوشند. تنبان رويي توري است و در حاشية آن نوار مشكي پرچيني دوخته مي شود. زنان قشقايي گيوه به پا مي كنند.

 


2-                پوشاك بندري

به ساحل نشينان جنوب ايران بندري مي گويند. مردم كناره ساحلي درياي عمان و خليج فارس اغلب به ماهي گيري اشتغالدارند. بعضي از آنان نيز كشاورزي مي كنند. به كشت غلات و حبوبات و نيز خرما و مركبات مي پردازند. پوشاك بندري ها به دليل هواي گرم و مرطوب سواحل درياي عمان و خليج فارس سبك و نازك و گشاد است.

     پوشاك بانوان بندري عبارت است از يك كلاه سه گوش آستردار، يك روسري توري به رنگهاي مشكي و بنفش كه بعضي از آنان ساده و بعضي ديگرشان زردوزي شده است، يك پيراهن نازك و گشاد كه اغلب از پارچه مشكي و بنفش تيره تهيه مي شود. يك شلوار كه از دم پا تا زير زانوي آن تنگ است و از پارچه ساتن يا اطلس دوخته مي شود و ميان ساق آن از پارچه چيت است. كفش زنان بندري معمولاً روباز است. آنان از چادر و نقاب نيز استفاده مي كنند.

 

3-                پوشاك بلوچي

بلوچ ها از ديرباز در شرق ايران، در جوار كشور پاكستان، سكونت داشته اند. آنان كشاورزي و دامداري مي كنند و اكثراً چادرنشين اند. عده اي از ايشان نيز كه در كنارة درياي عمان سكونت دارند به ماهيگيري مي پردازند.

     پوشاك بانوان بلوچي عبارت است از سربندي از پارچه معمولي يا مخمل، پيراهني كه اغلب از پارچه تيره تهيه مي شود و جلوي سينه و جلوي دامن و سردست آن سوزن دوزي مي گردد. شلواري كه دمپاي آن تنگ مي باشد و معمولاً حاشيه آن سوزن دوزي و نوار دوزي شده است. قباي سوزن دوزي شده ( در قديم اين قبا را با دقت و حوصلة زيادي سوزن دوزي مي كردند ولي امروزه از مقدار سوزن دوزي آن كاسته شده است. ) چادري كه معمولاً از تور مشكي تهيه مي شود، نوعي كفش محلي.

 

4-                پوشاك مازندراني

كنارة درياي خزر ناحيه اي است سر سبز و حاصلخيز كه بيشتر مردم آنان به كشاورزي و دامپروري و صيد ماهي مي پردازند. زنان در اين ناحيه نقش مهمي در كشت و زرع به عهده دارند. برنج، چاي، پنبه، گندم و مركبات از محصولات مهم اين ناحيه سرسبز است. از ميان لباسهاي روستايي كناره درياي خزر پوشاك مازندراني و گيلگي قاسم آبادي را انتخاب كرده ايم.

     پوشاك مازندراني عبارت است از يك لچك كه پارچه اي سه گوش و سفيد است، يك چارقد چهارگوش سفيد كه معمولاً آن را دولا مي كنند و بر سر مي نهند، پيراهني كه قد آن از زانو كوتاهتر است و در دو طرف چاك دارد، يك جليقه، شليته اي كوتاه كه گلدار و پرچين است، شلوار مشكي و بلند، جوراب پشمي، و نوعي كفش محلي به نام « چوموش » كه از چرم خام يك تكة قرمز تهيه مي شود.

 


5-                پوشاك گيلگي قاسم آبادي

پوشاك گيلكي قاسم آبادي عبارت است از يك لچك مشكي كه آن را به شكل خاصي دور سر مي پيچند، چارقدي سفيد، پيراهني تا نيمه اندام كه جلوي سينة آن چين دار و نواردوزي شده است، جليقه يا يل يا كت ( امروزه جليقه بيشتر از يل يا كت مرسوم است. ) ، تنبان (شليته) بلند و چين داري كه روي آن نوارهايي با رنگهاي مختلف همراه با نوار مشكي مي دوزند، و كفش محلي « چوموش ».

 

6-                پوشاك تركمني

تركمن هاي ايران در شرق مازندران، در دشت تركمن صحرا، سكونت دارند. آنان به دامداري، كشاورزي، پرورش اسب، بافتن قاليچه، و توليد ابريشم اشتغال دارند.

     پوشاك بانوان تركمني عبارت است از كلاهكي بزرگ و استوانه اي شكل، پيراهن بلند و ساده اي كه اغلب به رنگ زرشكي، بنفش، و قرمز است، شلواري كه دمپاي آن تنگ و از پارچه اي مرغوب است و ميانساق آن گشاد و از كرباس سفيد است، قبايي بلند از جنس ابريشم كه روي يقه، مچ، و حاشيه هاي ديگر آن را سوزن دوزي مي كنند، روسري و چارقدي به اندازة يك چادر كه لبه هاي آن ريش دار است، جوراب پشمي، و كفشي از چرم خام.

 

7-                پوشاك كردي

كردها از طوايف قديمي ايراني هستند كه در غرب ايران، در كردستان و باختران و آذربايجان غربي، سكونت دارند. بيشتر كردها در روستاها به سر مي برند و به كشاورزي و دامپروري اشتغال دارند. آنان به طوايف متعددي تقسيم مي شوند كه هر يك از اين طوايف داراي پوشاك خاص خود مي باشد. ما از اين لباسها پوشاك زنان كرد باختران را براي شما انتخاب كرده ايم.

     پوشاك بانوان كرد باختراني عبارت است از يك سربند كه شامل چندين دستمال كلاغي ريش دار است، زير پوش بلند و ساده، پيراهن بلند و گشادي كه معمولاً از پارچه هاي گلدار تهيه مي شود، جليقه يا يلي كه آن را نوار دوزي و سكه دوزي مي كنند، قباي بلند كه معمولاً آن را از پارچه هاي مخمل رنگي تهيه مي كنند، شلوار كردي كه پرچين و گشاد است، و گيوة باختراني كه دستباف و رنگين است.

 

8-                پوشاك ابيانه اي

ابيانه دهي است در استان اصفهان، در نزديكي شهر كاشان، كه در كوهپايه هاي كنارة كوير واقع شده است. مردم اين ده به كشت گندم و جو و ميوه هايي مثل سيب و گلابي و همچنين به پرورش دام اشتغال دارند. لباس زنان ابيانه اي را به مثابة نمونه اي از پوشاك زنان روستايي كوهپايه هاي كنارة كوير انتخاب كرده ايم.

     پوشاك بانوان ابيانه اي عبارت است از يك روسري چارگوش گلدار و ريش دار، پيراهني كه روي سينة آن تكه دوزي مي شود، يلي كه معمولاً از پارچه متقال تهيه مي شود و حاشية آن نوار دوزي مي گردد، شليتة چين داري كه معمولاً به رنگ مشكي است، و گيوة سفيد.

 


9-                پوشاك خراساني

اين لباس را بانوان شرق خراسان مي پوشند. شرق خراسان منطقة وسيعي در نوار مرزي است كه از شمال سيستان تا تربت جام امتداد دارد.

     مردم اين ناحيه بيشتر به كشاورزي و دامپروري اشتغال دارند. انواع غلع، علوفه، ميوه، و سبزي در شرق خراسان پرورش داده مي شود. انگور، خربزه، هلو، و گلابي خراسان معروف است.

     پوشاك بانوان شرق خراسان عبارت است از چارقدي بزرگ و سفيد كه با يك دستمال كلاغي به دور سر محكم مي شود، پيراهني كه معمولاً به رنگ قرمز ساده است، شلوار گشاد و پرچيني كه پهناي پارچه كمر آن به شش متر مي رسد و معمولاً سفيد يا قرمز است، جليقه اي از مخمل، و نوعي نعلين كه در بيرجند دوخته مي شود.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 13 اسفند 1393 ساعت: 6:34 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 792

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس