سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
واژه تقوي از وقايع است .در مفردات راغب وقايه بمعني حفظ شيئي است از آنچه به آن زيان برساند خداوند مي فرمايد .
فوقاهم الله شرذالك اليوم ولقيهم نصره و وسروراً (واقعه)
خداوند آنها را از فتنه آن روز نگهداشت و به آنان روي خندان و دل شادمان عطا نمود .
مضمون آيه فوق در مورد ابرار است ،كه وفاي به عهد و به نذر مي كنند و از روز جزا خائف اند و بر دوستي خدا به مسكن و يتيم واسير اطعام مي نمايند .
اسم فاعل ازوقايه در آيه اي كه ذيلاً نقل مي شود بكار رفته است.
…مالك من الله من ولي ولا واق (رعد)
(اگر بعد از علمي كه به تو مي رسد از هواهاي اينان پيروي كني …ديگر)نيست از براي تو از جانب خداوند هيچ سرپرست ياري كننده اي و نه نگهدارنده اي .
در آيه زير فعل امر از وقايه بكار رفته است .
قوا انفسكم و اهليكم نارا(تحريم)
خود و خانواده تان را از آتش حفاظت كنيد.
تقوي در عرف دين نگهداري نفس است از آنچه آن را به گناه مي افكند .
در 235مورد از آيات قرآن كريم مشقات واژه تقوي آمده است .
در 69آيه فعل امر اتقوا آمده است بعضي را مستقيماً خداوند مي فرمايد مانند
فاتقوالله يا اولي الا لباب لعلكم تفلحون (مائده)
تقواي خدا پيش گيريد اي خردمندان ،شايد رستگار شويد .
و در بعضي آيات نقل قرآن كريم از زبان انبياء است مانند آيا زير كه از زبان چند نبي نقل شده .
اني لكم رسول امين فانقوالله و اطيعون(شعراء)
همانا من براي شما رسولي امين هستم پس بپرهيزيد از خداوند و اطاعت كنيد مرا .
و تقوا يوما ترجعون فيه الي الله ثم توفي كل نفس ما كسبت و هم لا يظلمون (بقره)
بترسيد از روزي كه بر گردانيده مي شويد ،در آن بسوي خداوند سپس تمام داده مي شود به هر شخصي آنچه را كه اندوخته و به ايشان ستم نمي شود .
در 43 مورد از آيات كلمه متقين بكار رفته است كه از جمله آنها آيات كريمه زير است :
ذالك الكتاب لا ريب فيه هدي للمتقين (بقره 2/2 )
اين كتاب كه شكي در آن نيست هدايت كننده متقين است …
يا :
واتقو الله و اعلموا ان الله مع المتقين (بقره 149/2)
تقوي الهي پيش گيريد ،و بدانيد كه خداوند با پرهيزكاران است …
تقوي در اصطلاح
تقوي يك نوع احتراز و پرهيز كردن مي باشد ،و اگر به خداي متعال نسبت داده شود معنايش دوري جستن از عذاب الهي است .چنانچه در آيه زير اشاره دارد .
فاتقوا النار التي و قودها الناس و الحجاره اعدت للكافرين (بقره 14/2)
بپرهيزيد از آتشي كه آتشگير (ماده سوختني )آن انسانها و سنگها هستند ،و براي كافران مهيا شد
در جلد اول تفسير الميزان صفحه 52 آمده است .
متقين و پرهيزگاران همان مومنانند و پرهيزگاري يكي از اوصاف مخصوصه طبقه معيني نيست تا مانند احسان ،و خشوع و خلوص جزء مقامات خاصه محسوب شود ،بلكه صفتي است كه در تمام مراحل ايمان پس از تحقق ايمان پيدا مي شود ،دليل اين هم اينست كه خداوند آن را به عنوان يك صفت خاص براي طبقه مخصوصي از مؤمنان (با آنهمه اختلاف درجاتي كه دارند )بيان نكرده است .
تقوي و فجور
عكس تقوي فجور است .
فجور بنا به گفته راغب اصفهاني در مفردات به معني دريدن پرده حرمت دين است .در آيات كريمه زير تقوي در مقابل فجور قرار داده شده است .
و نفس و ما سويها فالهمها فجورها و تقويها (شمس)
سوگند به جان آدميزاد و آن قدرتي كه آن را با چنان نظم و قواي متعادل و مرتب بيافريد،و خير و شر آن را به آن الهام نمود .
عملي كه انسان انجام مي دهد يا تقوي است و يا فجور است و قدرت تميز ميان آندو افاضه اي است الهي كه شامل انسان شده است .در آيه فوق تقواي نفس و فجور نفس هر دو الهام خوانده شده و مويد آنستكه خداوند تعالي صفات عمل انسان را به انسان شنا سانده و به او فهمانده است كه عملي را كه انجام مي دهد تقوي است يا فجور .
پاداش متقين
به تصريح خداوند كريم با متقين مانند فجارعمل نخواهد شد،و متقين مثل فاجران نيستند.
ام نجعل الذين آمنوو عملوا صالحات كالهفسدين في الارض ام نجعل المتقين كالفجار (ص 27/38)
آيا آنهايي را كه ايمان آوردند و عمل شايسته انجام دادند ،مانند فساد كنندگان در زمين قرار مي دهيم ؟ و يا پرهيزكاران را نظير تباهكاران برمي شماريم ؟
بالاترين موقع و مقامي كه براي اهل تقوي متصور است و شامل حال دنيا و آخرت هر دو مي شود در آيه زير منعكس است .
و ان ظالمين بعضهم اولياء بعض و الله ولي المتقين (جاثيه 19/45)
همانا ستمكاران بعضي شان سرپرست و ياور بعضي ديگرند .و خداوند سرپرست و ناصر اهل تقوي است .
پس براي اهل تقوي اگر هم در حلقه سمتكاران تنها بمانند نگراني نيست ،زيرا خداوند براي بنده پرهيزگارش كافي است كه حمايت فرمايد .
كسي كه به خاطر تقوايش در تحت ولايت مستقيم خداي سبحان قرار گرفته است به موقعي بار مي يابد ،كه ديگر عقل و قلب ،تدبير و چشم و گوش او در زير نظارت خداوند كار مي كنند و با اين فيض عظيم الهي از لغزش مصون مي مانند .
پاداش متقين در دنيا
بعضي از پاداشهاي اهل تقوي در همين دنيا هم دريافت مي شود .و چنانچه كسي با نظر صائب و خالص بنگرد نشانه هاي آن را براي افراد و اجتماعات ،در حوضه اي از زمان رويت مي كند .
و لو ان اهل القري امنو و اتقو ا لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض و لكن كذبوا فاخذناهم بما كانوا يكسبون (اعراف 96/7)
چنانچه اهل ديار ،ايمان آورند و پرهيزكاري پيشه سازند ،هر آينه مي گشائيم درهاي بركت آسمان و زمين را بروي آنان اما تكذيب كردند .درنتيجه گرفتيم آنان را (در تنگنا ) به جهت آنچه عمل كردند (حاصل عمل خودشان را دريافت نمودند ).
درآيهاي كه ذيلاً نقل مي شود ،صفت تقوي عامل رهايي از گرفتاري و افزايش روزي معرفي شده است .
و من يتقل الله يجعل له مخرجا و يرزقه من حيث لا يحتسب (طلاق 2/65)
هر كس تقوي الهي پيش گيرد براي او وسيله اي رهايي بخش فراهم مي كنيم .و روزي او را از جايي كه گمان نمي برد ،تدارك مي نمائيم .
اين قضيه كه ،خداوند روزي متقين را از جائي كه گمان نمي برند مي دهد،شايد مورد قبول افرادي كه علمي (طبق روابط علت و معلولي در علوم تجربي )فكر مي كنند نيايد .مثلا استدلال كننده كه هر كس كاركرد ،پول بدست مي آورد و هر كس كه كار فني كرد پول بيشتري به دست مي آورد ،و هر جا آب و كود و بذر بود و زراعت انجام گرفت محصول برداشت مي شود ،پس ديگر روزي آسماني چه معني مي دهد ؟آيا اگر كسي نشست و نماز و قرآن خواند برايش غذا از بهشت مي آيد ؟اگر كسي در زمستان لباس نداشت ،هواي گرم بر بدن او تابش مي كند ؟البته سخنان فوق با تجارب محسوس سازگار است ،و نابرده رنج گنج ميسر نمي شود .ضمناً اثبات مدعا براي ناباوران و منكران ،كار ساده اي نيست ،و قضاوت آنان بر اساس حس و احساس و تجارب آزمايشگاهي است .اما براي كساني كه اندك اعتقاد اوليه اي به خالق هستي و حكمت او آورده باشند .اثبات بركات آسماني مشكل نيست و بحث و بيان زير شايد تا حدودي توجيه كننده باشد وقتي قبول كنيم كه يك يك پديده ها هر كدام علتي دارند كه قبل از آنست و با حضور آن علت ،پديده (معلول )هم ظاهر مي شود ،پس خواه ناخواهبر فوق همه پديده ها يعني عالم هستي به طور كلي و مجموعي نيز علتي هست ،و وقتي هر كدام از پديدارهاي محسوس جزئي ،نهايتاً از آن علت اصلي (علت العلل)نشأت گرفته باشد ،مي توان پذيرفت كه معلولها و پديده هاي غير محسوس نظير بركت ،و صدور روزي از جائي نامرئي هم ممكن است
از آن مبدأ نشان بگيريد و صادر شود .ديگر اينكه تقوي در هر كس پيدا شود محرك فعاليت و موجد اميدواري و حامل روح واقع بيني است و خود اين حالات ،فزاينده هستند .
ان الله مع الذين اتقوا و الذين هم محسنون (نحل )
همانا خداوند با كساني است كه تقوي پيشه ساختند و با كساني است كه نيكوكار هستند .
عكس بيان فوق اينستكه خداوند با بي تقوايان و با كساني كه احساس نمي كنند ،يا سوء عمل دارند ، نمي باشد آيه ديگر كه بيانگر حالت اعتدال در اهل تقوي است چنين است .
فمن اتقي و اصلح فلاخوف عليهم و لاهم يحزنون(اعراب )
پس هر كس تقوي پيش گرفت و بكار شايسته شتافت ، هيچ خوفي برايشان نيست ، و محزون هم نميشوند.
با توجه به اينكه خوف و حزن دو عامل و دو حالت باز دارنده هستند . پس تقوي داروي درمان آنها و محرك فعاليتهاي اصلاح طلبانه است .
پاداش آخرتي توي پيشگان
در يك بيان شامل و كلي خداوند چنين مي فرمايد.
و لذارالاخره خير للذين اتقوا افلا تعقلون . (يوسف)
هر آينه منزلگاه بازپسين بهتر است براي كساني كه تقوي پيشه نمودند ،آيا عقل خود را بكار نمي گيريد؟
در آيات متعدد ديگري ،امتيازات ، لذات ،و نوع حيات جاودانه اي را كه اهل تقوي از آنها بهره مند خواهند شد بر شمرده شده است كه از لحاظ ميمنت بعضي از آنها با ترجمه يا فقط بصورت ترجمه ، نقل مي شوند.
ان المتقين في مقام امين 51. في جنات و عيون 52- يلبسون من سندس و استبرق متقايلين 53- كذالك و زوجناهم بحورعين 54- تدعون فيها بكل فاكهه آمنيين (دخان)
همانا اهل تقوي در مقامي امن و امان هستند . در باغها و كنار چشمه ها . لباسهائي از حرير (ابريشم ) نازك و ضخيم مي پوشند روبروي هم ( بر تختها تكيه زده ) اند . و با حوريان درشت چشم ازدواج نموده اند . از هر نوع ميوه اي كه بخواهند با ايمني ( بدون زحمت ) براي آنها فراهم است .
آيات فوق نعمات خداوند را كه به متقين اعطا مي شود بر شمرده اند . بدنبال همين آيا تصريح شده است كه عوامل مزاحم در اطراف اهل تقوي بكلي نيست ، و هر چيزي كه باعث اضطراب خاطر و رنج آور است بقدرت خداوند تعالي حذف شده است .
لايذوقون فيها الموت الا الموته الاولي و وقيهم عذاب الجحيم 56 فضلاً من ربك ذالك هو الفوز العظيم . (دخان )
در آنجا جز همان مرگ اول طعم هيچ مرگ ديگري را نمي چشند . و خدا ايشان را از عذاب دوزخ مصون نگهداشته است 56 اين به فضل خداي توست ، و اين سعادت و پيروزي بزرگ است .
پس اهل تقوي در ازاءاينكه ايامي چند در ديار دنيا ، در برابر مضيقه ها بردباري كرده اند و در برابر امتحانات ، پايداري نشان داده اند و شاكر بوده اند و در قبال متعرضان و سنت شكنان و طاغيان رودررو ايستاده و با آنان هم آوا نشده اند ،در قيامت در نعمتي هستند كه زوال ناپذير و مستمر و ابدي است . ضمناً عوامل نگران كننده دنيائي مانند اضطراب در قبال كسري و كمبود امكانات وقوع بيماري ،فقر ، فرسودگي و غيره در آنجا وجود ندارد.
رفتار اهل تقوي
رفتار را در اين گفتار اعم از تفكر ، اعتقادات ،قضاوتها ،نظام ارزشگذاري ، عواطف ،عادات و گفتار وحركات بدني مي دانيم . براي هر كدام از اين نمودهاي حياتي انسان ، مي توانيم معيار و مقياسي بدست آوريم كه ذيلاً به پاره اي از آنها به استناد آيات اشاره مي شود .
رفتار شامل حركات بدني ، طرز لباس پوشيدن ، نحوه راه رفتن ، نگاه كردن ،سرگوشي گفتن و اعمال افعالي از اين قبيل نيز هست. و هر كدام از اينها در برابر صفاتي چون قضاوت ،عفو ، جهاد با دست و شمشير ، جزئي هستند . اما همين رفتارهاي جزئي نيز در دين اسلام اهميت دارد . و چنانچه كسي كاري بنحوي دلخواه ياغير معقول يا مطابق اعتقادات خرافي انجام بدهد ، عملي خلاف ايمان و تقوي انجام داده است و چنين كار جاهلانه اي را اگر به حساب دين بگذارد ، فعل حرامي است .
از جمله اين باور اين بوده است كه اعراب عصر جاهليت موقعي كه احرام حج مي بستند ديگر از در خانه وارد نمي شدند . بلكه از پشت ديوار سوراخي كنده و مقوع لزوم از آن وارد مي شدند ، دستور خداوند در اين رابطه چنين است .
ليس البر بان تاتوالبيوت من ظهورها و لكن البر من اتقي و اتواالبيوت من ابولبها ، و اتقوالله لعلكم تفلحون . ( بقره )
نيكي آن نيست كه از پشت ديوار بخانه ها وارد شويد ،ولي نيك كسي است كه تقوي پيشگيرد و بخانهها از در در آيند ، و تقوي ورزيد شايد رستگار شويد .
در نحوه سخن گفتن يعني آهنگ گفتار و حالت گوينده در موقع رساندن پيام ميان اهل تقوي و مردم بي توجه به آداب ديني فرق است . و در اين رابطه خطاب به زنان پيامبر آمده است .
ان التقيتن فلاتخضعن بالقول فتطمع الذي في قلبه مرض (احزاب )
(اي زنان پيامبر )اگر رعايت تقوي مي كنيد ، نرم با مردان سخن نگوئيد ،زيرا كسي كه در دلش بيماري است ، طمع مي ورزد .
اصلاح ذات البين درميان مومنين كه در حكم برادران يكديگرند ، يكي از خصائص اخلاقي و رفتاري اهل تقوي است در مواردي ايجاد صلح و آشتي ميان دو قبيله و فاميل مسلمان و يا ميان دو كشور مسلمان هم كيش ، مطرح مي شود ، و مورد پيدا مي كند ، و در اين صورت كاري بزرگ است . در عين حال مواردي پيش مي آيد كه ما بين دو برادر مومن گلايه و قهر پيش مي آيد ،در اينگونه پيش آمدها از اهل تقوي خواسته شده است كه گام بجلو نهند ، و اسباب صلح و آشتي را ساز نمايند . و چنين فرموده است .
انما المومنون اخوه فاصلحوا بين اخوبكم و اتقوالله لعلكم ترحمون
بحقيقت مومنان برادر يكديگرند ،پس هميشه ميان برادران (ايماني ) خود صلح بدهيد ، و پرهيزگار باشيد كه مورد لطف و رحمت حق قرار گيريد.
رفتار اهل تقوي در امور نسبتاً عام و كلي
فعاليت و مشغوليت دامنه دار اهل تقوي عبوديت پروردگار است در اين رابطه آمده است .
يا ايها الناس اعبدواربكم الذي خلقكم و الذين من قيلكم لعلكم تتقون
اي مردم بپرستيد پروردگارتان را كه شما را آفريد ،و كساني راكه پيش از شما بودند ( آفريد ) شايد شما پرهيزگار گرديد .
در مقابل عبوديت و اطاعتي كه اهل تقوي از آفريدگار عامل مي كنند ، مكلفند كه از كافران و منافقان اطاعت ننمايند . وقتي قرار با شد . انسان عبوديت و اطاعت خداوند كند ، مسلماً با هر گونه خلاف ديني كه به بيند مخالف است ،با هر عمل اهريمني نمي تواند همسوئي و همكاري كند . در نتيجه جلو منافع بعضي گرفته مي شود . عوامل ضد دين كه متمايل به لذات ،ارضاء اميال بهر طريق ممكن هستند مومنان را مانعي در سر راه خود مي دانند ، لذا با آنها مخالف اند.
حداقل بي خدايان ،از افراد مومن انتظار دارند كه در برابر تجاوز كاري آنان ساكت بنشينند از طرفي امر به معروف و نهي از منكر هم براي مومنان واجب است . پس اين درگيري امري اجتناب ناپذير است . ولي مومن مجاز نيست باكافران و منافقان دست آشتي بدهد . اين دوستي بمنزله مجاز گذاشتن كافران و منافقان براي اشاعه فتنه و فساد است . مسلمان بايستي از اشاعه فساد پيشگيري كند ، والا چنانچه دامنه فساد گسترده شود ، خود مسلمانان را هم فرا مي گيرد . در دينداري منحصر بهمان عبادات فردي آنهم در زواياي خانه نيست ، انسان نمي تواند همزمان ،هم اطلاعت و عبادت خدا كند و هم اطاعت از ضد خدا يعني كفر و نفاق ،ايندو با هم سازگاري ندارند . كفر و ايمان دو طرز فكر جداگانه و دو خط متمايز از هم اند . و بقدري اين وظيفه كفر ستيزي اهميت دارد ،كه خداوند مستقيماً به پيامبر اكرم مي فرمايد از كافران و منافقان اطاعت مكن ،در يك بررسي ابدائي و در يك قضاوت معمولي كه ما را موضع گيري پيامبر بكنيم ،معمولاً مي گويئم پيامبر كافران را مي شناسند و ابدا با آنان سر سازش ندارد و ازدوستي با كافران و منافقان بيزار است مع الوصف مشاهده مي كنيم كه خداوند با خطاب مستقيم به رسول اكرم مي فرمايد .
يا ايها النبي اتق الله و لا تطع الكافرين و المنافقين (احزاب )
اي پيامبر تقوي پيش گير و از كافران و منافقان اطاعت مكن .
اينك وقتي به رسول اكرم با هم هوشياري و واقع بيني و شجاعتي كه ايشان دارند گفته مي شود با كافران و منافقان دوستي مكن ،تكليف ما پيران رسول اكرم كه از لحاظ بينش و قدرت تميز و ساير صفات كريمه بپايه او نمي رسيم معلوم است . خلاصه اندك دوستي و ملاحظه كاري ما با كفر و نفاق عامل بزرگي براي سقوط فريد و اجتماعي ما مي تواند باشد . و در طي تاريخ هم هر جا كه سران دولتهاي اسلامي دست دوستي به اهل كفر اهل نفاق دراز كرده اند ،آسيب فراوان ديده اند .
رفتار ديگر اهل تقوي آنستكه هر قدر در درجات بالائي از زهد و پرهيزگاري باشند ، خودشان را مبرا از گناه و معصوم و پاك شده معرفي نمي كنند و خودستائي ندارند . دعاها و استغفاري كه پيامبران و امامان با وجودهمه برتري و صدق و صفا و اخلاص كرده اند ، نشانه آنستكه خود را مبراي از گناه معرفي نمي كرده اند ،گرچه واقعاً خداوند به طهارت نفس آنان تأكيد فرموده است .
فلانز كواانفسكم ،هو اعلم بمن اتقي (نجم)
نفس خود را تزكيه شده نپنداريد ،او ( خداوند )داناتر است به كسي كه تقوي پيش گرفت .
اينطور عدم اتكاء به پاكي و پاك ماندن نفس ،خود بمنزله حصاري است كه انسان را نگاه مي دارد.
اين كلمه از كلمات شايع و روايج ديني است، در قرآن كريم بصورت اسمي و يا بصورت فعلي زياد آمده است، تقريباً به همان اندازه كه از ايمان و عمل نام برده شده و يا نام نماز و زكوه آمده و بش از آن مقدار كه مثلاً نام روزه ذكر شده از تقوا اسم برده شده است.
معنا و حقيقت تقوا
از آنچه در اطراف لغت تقوا گفته شد تا اندازه اي ميتوان معنا و حقيقت تقوا را از نظر اسلام دانست ولي لازم است بموارد استعمال اين كلمه در آثار ديني و اسلامي بيشتر توجه شود تا روشن گردد كه تقوا يعني چه؟ مقدمه اي ذكر مي كنيم:
تقوا به معناي عام كلمه لازمه زندگي هر فردي است كه ميخواهد انسان باشد و تحت فرمان عقل زندگي كند و از اصول معيني پيروي نمايد.
آثار تقوا
دو اثر بزرگ تقوا
تقوا و روشن بيني
اما راجع به اثر اول: بايد بگوييم تنها اين يك آية قرآن نيست، اين خود يك منطق مسلم است در اسلام، بعضي از آيات ديگر قرآن هم هست كه اشعاري بر اين مطلب دارد.
تقوا و حكمت عملي
اين نكته را اول بايد بگوييم كه آن حكمتي كه به اصطلاح مولود تقوا است و آن روشني و فرقاني كه در اثر تقوا پيدا مي شود حكمت عملي است، نه خود حكمت نظري.
حكما اصطلاحي دارند كه عقل را منقسم مي كنند به دو قسم: عقل نظري و عقلي عملي، البته مقصود اين نيست كه در هر كسي دو قوه عاقله انديشه دارد كه از اساس با هم اختلاف دارند: افكار و انديشه هاي نظري و افكار و انديشه هاي عملي.
اصل امر به معروف و نهي از منكر
امر به معروف و نهي از منكر يكي از اصول عملي اسلام است، و چون اصلي است كه در خود قرآن مجيد با صراحت و تاكيد آمده و بعدد در اخبار نبوي و ائمه طاهرين درباره آن سخن گفته شده و بعد هم بزرگان و علماء دين در همة قرنها، دوره به دوره و طبقه به طبقه درباره اين اصل و اهميت آن سخنها گفته و مطالبي نوشته اند، در ميان علماء اسلامي زياد مورد بحث قرار گرفته، و بيش از هر جا در كتب فقيه مورد بحث و گفتگو و تحقيق قرار گرفته است.
علت بي تفاوتي مردم در اصلاحات
و چون فكر امر به معروف و نهي از منكر در نظر مردم محدود شده و مردم از جنبة امر به معروف و نهي از منكر توجهي به اصلاحات امور زندگي اجتماعي خود ندارند نتيجه اين شده كه اگر احياناً شهرداري مثلاً يك قدم اصلاحي در مورد نظافت شهر بخواهد بردارد، بخواهند جلو گران فروشي را بگيرد، و يا اينكه بخواهند مقررات خوبي براي عبور و مرور اتومبيلها معيين كنند مردم احساس نمي كنند كه پاي يك امر مذهبي در ميان است.
اصل اجتهاد در اسلام
اجتهاد بطور سر بسته به معناي صاحب نظر شدن در امر دين است ولي صاحب نظر بودن و اعمال نظر كردن در امور ديني از نظر ما كه شيعه هستيم دو جور است: مشروع و ممنوع . همانطوريكه تقليد بر دو قسم است: مشروع و ممنوع.
اجتهاد ممنوع:
اما اجتهاديكه از نظر ما ممنوع است به معناي تقنين و تشريع قانون است، يعني مجتهد حكمي را كه در كتاب و سنت نيست و با فكر خودش و راي خودش وضع كند، اين را در اصطلاح «اجتهاد راي» مي گويند. اينگونه اجتهاد از نظر شيعه ممنوع است.
اجتهاد مشروع
كلمة اجتهاد تا قرن پنجم به همين معناي بالخصوص يعني به معناي قياس و اجتهاد راي كه از نظر شيعه اجتهاد ممنوع است استعمال مي شد، علماي شيعه تا آنوقت در كتب خود باب الاجتهاد را مي نوشتند براي اينكه آنرا رد كنند و باطل شمارند و آنرا ممنوع اعلام نمايند.
احيا فكر ديني
موضوع سخن احياء فكر ديني است، ممكن است در ذهن ها بيايد كه اين معني ندارد، مگر ما وظيفه داريم و يا حق داريم كه بخواهيم دين را احيا كنيم؟ كار بعكس است دين بايد ما را احيا كند، ما نمي توانيم دين را احيا كنيم.
خدا و دعوت پيغمبر را بپذيرد، پيغمبري كه شما را دعوت مي كند بچيزي يعني بدين كه آن دين شما را زنده مي كند.
اهميت شيعه از مرجئه
طائفه اي در ميان متكلمين بودند بنام مرجئه- كه بحمدالله منسوخ شدند- اينها مي گفتند كه ايمان اگر درست شد عمل هيچ اثري ندارد اينهم البته ريشة سياسي داشت، اينها در زمان بني اميه بودند و بني اميه اينها را تاييد مي كردند، اينها بدينوسيله مي خواستند اعمال سائسين بين اميه و سلاطين بني اميه را تصحيح كنند. فريضة علم
طلب العلم فريضه علي كل مسلم يعني جستجو و تحصيل علم بر هر مسلماني فرض و واجب است. اين طريق حديث از جمله احاديث اسلامي است كه شيعه و سني هر يك به طريق و سند هاي خود از آن را از رسول اكرم نقل كرده اند، اگر چند حديث مسلم داشته باشيم كه فريقين آن را از رسول اكرم (ص) نقل كرده باشند يكي همين حديث است.
علم پايه عزتها و استقلالها
اصل ديگر اينكه در دنيا تحولي به وجود آمده كه همة كارها بر پاشنه علم مي چرخد و چرخ زندگي بر محور علم قرار گرفته است، همة شئون حيات بشر به علم وابستگي پيدا كرده به طوريكه هيچ كاري و هيچ شأني از شئوني حياتي بشر را جز با كليد علم نمي توان انجام داد.
رهبري نسل جوان
مسئله اي كه امشب تحت عنوان «رهبري نسل جوان» مطرح است در حقيقت يك مسئوليت عمومي است كه متوجه عموم مسلمانان است و بالاخص متوجه طبقه ايست كه سمت رسمي رهبري ديني اجتماع را دارند. اين اصل را همه مي دانيم كه در ديانت مقدسه اسلام مسئوليتها مشترك است، يعني افراد مسئول يكديگرند و در مسئوليتها يكديگر شريكند.
خطابه و منبر
خطابه يعني سخنراني، بنابراين موضوع سخنراني، سخنراني است، يعني خودش موضوع خودش است، و سخنراني همان است كه از لحاظ فني و علمي در منطق، خطابه مي گويند. خطابه يكي از فنون پنج گانة سخن و كلام است.
مشكل اساسي در سازمان روحانيت
علاقه و مسئوليت
كساني كه آرزوي اعتلاء آئين مبين اسلام را در سر دارند و دربارة علل ترقي و انحطاط مسلمين در گذشتة دور و نزديك ميانديشند، نمي توانند درباره دستگاه رهبري آن يعني سازمان مقدس روحانيت نينديشند و آرزوي ترقي و اعتلاء آ نرا در سر نداشته باشند و از مشكلات و نابسمانيهاي آن رنج نبرند.
سازمان و نظام صالح
ابتدا چنين به نظر مي رسد كه صلاح و فساد اجتماع بزرگ يا كوچك تنها به يك چيز بستگي دارد صلاح و عدم صلاح افراد آن اجتماع و بالاخص زعماء آنها يعني فقط افراد كه همه مسئوليتها متوجه آنها است، بسياري از افراد اين چنين فكر مي كنند و بر اين پايه نظر مي دهند.
تزكية نفس و تحصيل تقوي. امري است واجب در حالي كه به فراموشي سپرده شده است و تا حتي بسياري از بزرگان از آن غافلند اصل و هسته و ريشة تمام بدبختيهاي ما و جامعة ما توجه نداشتن به مسأله نفسي و تزكية آن است. (1) به مرور زمان روحمان آلوده به اكثر رذائل و كثافات شده است كه در نتيجه اين آلودگي حس خداپرستي. دين خواهي و نوعدوستي و بسياري از ملكات و سجاياي انساني به كنار رفتهوجايش را به اطاعت از شيطان و چپاول و هرزگي و خيانت داده است. تزكيه نفس يعني پاك و پاكيزه كردن نفس و روح همانند پاكيزه كردن و پاك نگهداشتن تن ميباشد. (2)
1- تزكيه روح نويسنده : سيد جعفر رفيعي
2ـ تزكيه نفس نويسنده : هاني مرشد
بطور كلي خداوند تمام انبياء را در دنيا فرستاده تا سه چيز را به مردم تعليم دهند كه يكي از آنها تزكينه و تصفية آنها كه خود را از صفات رذيله پاك كنند. تزكيه يعني پاك كردن و اين پاك كردن به قسم در انسان متصور است يكي در بدن و ديگري در روح(3) تزكيه و پاك كردن بدن به سه قسمت ميباشد. 1-پاك كردن خود از كثافت ظاهري بدن.2-پاك كردن بدن از نجاست ظاهري.3-پاك كردن بدن از چيزهائي كه عارض بدن ميشود.(4)
تزكيه روح يعني پاك كردن نفس از صفات و اخلاق رذيلهاي كه از اعمال و صفات شيطان است تزكيه نفس، انسان را سعادتمند و رستگار ميگرداند و به همين جهت خداون متعال در قرآن ميفرمايد: مسألة تزكية نفس و كسب كمالات روحي است و صراحتاً و بدون هيچ كنايه و استعارهاي بشر را دعوت به تزكية نفس و تقوي نموده است و حدود 25 مرتبه از تزكية نفس نام برده و انسانها را بسوي آن راهنمايي و ارشاد نموده است.(5)
2ـ تزكيه نفس نويسنده : هاني مرشد3- اعمال اخلاقي
4ـ جهاد با نفسنويسنده : آيت ا... دستغيب5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
در آئين مقدس اسلام مسألة تزكية نفس و كسب كمالات روحي به عنوان يك امر حياتي و ضروري مطرح ميباشد. چون فرض از خلقت كه خداون ميفرمايد همين است. روح انسان همانند زميني ميباشد كه اگر آب زلال فضائل و كمالات معنوي به آن نرسد و آن را سيراب نكند روح به نابودي و سياهي كشانده ميشود.(4) پرواضح است كه خداوند نيازي به سوگند و قسم ندارد ولي حقيقت تزكيه را با يازده قسم و سوگند ياد فرموده تا اهميت آن را به بشر بفهماند.(5) البته كمالات اخلاقي بعد از تزكية نفس و پاك كردن نفس از رذايل نفساني و شيطاني حاصل خواهد شد.(3) بايد دانست كه تزكية نفس يعني پاك كردن روح از امراض روحي و بازگشتن به صراط مستقيم كه از آن كم بيش فاصله گرفتهايم براي همة افراد بشر لازم و ضروري است.(2)
3ـ اعمال اخلاقي5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا... استاد حسين مظاهري
1ـ تزكيه روح نويسنده : سيد جعفر رفيعي2- تزكيه نفس نويسنده هاني مرشدي
فقط انسان بيدار و آگاه به حقايق درك ميكند چقدر تزكية نفس و كسب كمالات اهميت دارد. بطوري كه براي رسيدن به اين هدف، حتي راضي ميشود تمام اموال و هستي خويش را بدهد چون ميداند آن چيزي كه بدست ميآورد ارزشش ميلياردها برابر بيشتر است.(3) تزكية نفس باعث سعادت و خوشبختي در اين دنيا نيز ميشود. حضرت اميرالمؤمنين ميفرمايد: بر فرض كه نه اميدي به بهشت و نه بيمي و ترسي از جهنم داشته باشيم و بر فرض اينكه در روز قيامت پاداش و كيفري نباشد. باز هم لازم است كه فضائل اخلاقي و كمالات روحي را كسب كنيم. زيرا فرا گرفتن صفات پسنديده و عمل برطبق آنها در زندگي ماية خوشبختي و سعادت و رستگاري ميباشد.(5) يكي از مهمترين وظيفة افراد براي ظهور حضرت وليعصر پذيرش وجود مقدسش ميباشد كه اين ميسر نيست مگر با تذهيب نفس به همين دليل بر همة افراد بشر لازم است كه در برطرف كردن امراض روحي و رسيدن به عقايد صحيح و كامل الهي و تزكية نفس و كسب كمالات روحي و انساني كوشش كنند.(1) تنها موقعي موفقيت در تزكيه نفس حاصل خواهد شد كه به مداواي امراض روحي و پاك شدن و كسب كمالات روحي مصمم شده باشيم و نهايت كوشش و سعي خود را بكنيم.(2) عواملي كه باعث امراض روحي ميشوند محيط فاسد و ناسالم، ارواح انساني، امراضي مثل حسد، تكبر، حرص، طمع، بخل، حب رياست، حب دنيا و دهها مرض ديگر كه در حدود هفتاد و چند عدد آن اصلي و صدها ريشة فرعي را شامل ميشود. (4)
فهرست امراض روحي و صفات حميده
صفت حميده
روح در حالت مرض
صفت حميده
روح در حالت مرض
خير و نيكي
شر و بدي
خردمندي
بيخردي
ايمان
كفر
خاموشي
پرگويي
تصديق حق
انكار حق
رام بودن
گردنكشي
اميدواري
نااميدي
تسليم حق شدن
ترديد كردن
دادگري
ستم
شكيبايي
بيتابي
خشنودي
قهر و خشم
چشمپوشي
انتقامجويي
سپاسگزاري
ناسپاسي
بينيازي
نيازمندي
چشمداشت برحمت خدا
يأس از رحمتش
به ياد داشتن
بيخبر بودن
توكل و اعتماد به خدا
حرص
در خاطر نگهداشتن
فراموشي
نرمدلي
سختدلي
مهرورزي
4ـ جهاد با نفسنويسنده : آيت ا. . . دستغيب
دوري و كنارهگيري
مهرباني
كينهتوزي
قناعت
حرص و آز
دانش و فهم
ناداني
تشريك مساعي
دريغ و خودداري
شعور
حماقت
دوستي
دشمني
پاكدامني
بيباكي و رسوايي
پيمانداري
پيمانشكني
پارسايي
دنياپرستي
فرمانبري
نافرماني
خوشرفتاري
بدرفتاري
تواضع
بلندي جستن و تكبر
پروا داشتن
گستاخي
سلامت
مبتلا بودن
فروتني
خودپسندي
بامحبت بودن
تنفر و انزجار
آرامي
شتابزدگي
راستگويي
دروغگويي
حق
درستي
باطل
نادرستي
امانت
خيانت
پاگيزگي
پليدي
پاكدلي
ناپاكدلي
حيا و آزرم
بيحيايي
چالاكي
سستي
ميانه روي
تجاوز از حد
زيركي
كودني
آسودگي
خود را به رنجانداختن
شناسايي
ناشناسايي
آسانگيري
سختگيري
مدارا و رازداري
خشونت و راز فاش كردن
بركت داشتن
بيبركتي
يكرويي
درويي و دغلي
تندرستي
گرفتاري
پردهپوشي
فاش كردن
اعتدال
افزونطلبي
نماز گزاردن
تباه كردن نماز
موافقت با حق
پيروي از هوس
روزه گرفتن
روزه خوردن
سنگيني و متانت
سبكي و جلفي
جهاد كردن
فرار از جهاد
سعادت
شقاوت
حج گزاردن
پيمان حج شكستن
توبه
اصرار بر گناه
نگهداري سخن
سخن چيني
طلب آمرزش
بيهوده طمع بستن
نيكي به پدر ومادر
نافرماني پدر و مادر
دقت و مراقبت
سهل انگاري
با حقيقت بودن
ريا كاري
دعا كردن
سرباز زدن
نيكي و شايستگي
زشتي و ناشايستگي
خرمي و شادابي
افسردگي و كسالت
خودپوشي
خودآرايي
خوشدلي
اندوهگين
تقيه
بي پروار
مأنوس شدن
خشن بودن
انصاف
جانبداري باطل
سخاوت
بخيل بودن
خودآرايي براي شوهر
زنا دادن
تقوي
1ـ تزكيه روح نويسنده : سيد جعفر رفيعي2ـ تزكيه نفس نويسنده : هاني مرشد3- اعمال اخلاقي
4ـ جهاد با نفسنويسنده : آيت ا... دستغيب5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
كلمة تقوي از ماده «وقي» گرفته شده است يعني به معناي صيانت و حفظ و نگهداري(5) تقوي يعني امتناع كردن از بديها و پرهيز كردن از آنچه كه هواي نفس به سوي آن انسان را دعوت ميكند(1) تقوي از «وقايه» است و آن عبارت است از محافظت شي از هرچه كه به او زيان ميرساند و تقوي يعني نفس را در وقايه و حصار قرار دادن از آنچه كه بيم ميرود(3) تقوي يعني در روح و قلب خود حالت و قوتي بوجود آوريم كه آن را مصونيت روحي و اخلاقي دهد كه اگر فرضاً در محيطي قرار گيرد كه وسائل و موجبات گناه و معصيت و مخالفت از قانون شرع فراهم باشد (2) تقوي انسان را از آسيب رذائل و آلودگيها نگاه ميدارد و اين ملكة خوشبختي در روح انسان ايجاد نميشود مگر بعد از اينكه آن را از آلودگيها تزكيه كند وخداوند در قرآن حدود 210 مرتبه از آن نام برده و بشر را دعوت به تزكيه و تهذيب نفس نموده است. (4) حضرت علي(ع) به مسأله پر اهميت تقوي و تزكيه نفس سفارش و وصيت مينمايند كه: راه سعادت و رسيدن به آرزوهاي دنيوي و معنوي فقط منحصر به تقوي و تزكيه نفس است پس به آن مبادرت كنيد. (5) تقوي كليد دوستي و پسانداز روز قيامت است. آزادي است از هر قيد و رقيت و بندگي بوسيلة تزكيه و تقوي انسان به هدف خويش مي رسد و از دشمن نجات پيدا مي كند (2) تزكيه و تقوا داروي بيماري دلهاي شما و شفاي مرض بدنهاي شما و اصلاح خرابي سينههاي شما و ماية پاك شدن نفوس شما است.(4) تزكية روح چگونه موجب شفاء جسم ميشود؟ اگر روح تزكيه شود بسياري از مرضهاي جسمي كه نشأت گرفته از مرض روحي است از بين ميرود و ديگر به فكر طغيان و چپاول نيست،مرض حرص و طمع ندارد تا دست به هر جنايتي بزند.(6)
بعضيها خيال ميكنند تزكية نفس يعني از بين بردن غرائز در حالي كه اين طرز فكر غلط است غرائز و انگيزههايي كه در روح قرار دارد هر يك نقشي حياتي براي روح دارند كه روح را به كمال ميرسانند چنانكه قرآن ميفرمايد : آيا پنداشتيد كه ما شما را به عبث و بيهوده (نه از روي حكمت) آفريديم. وظيفة ما در تزكية نفس اين است كه از اين غرائز به طور صحيح استفاده كنيم. (1)
1ـ تزكيه روح نويسنده : سيد جعفر رفيعي3- اعمال اخلاقي
4ـ جهاد با نفسنويسنده : آيت ا... دستغيب5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
خواب غفلت
مردم در خواب غفلت بسر ميبرند لذا از حقايق و لذات معنوي چيزي نميدانند و آن را درك نميكنند. قبل از آنكه شما را بيدار كنند خود از خواب غفلت بيدار شويد يقظه و بيدراي اولين مرحلة سير و سلوك ميباشد كه سالك الي الله هدف از خلقت را درك ميكند. (4)
بيداري
1ـ تزكيه روح نويسنده : سيد جعفر رفيعي2ـ تزكيه نفس نويسنده : هاني مرشد
3- اعمال اخلاقي5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
بايد دانست كه خداوند متعال هيچ چيزي را عبث و بيهوده خلق نكرده است بلكه تمام افعال پروردگار از روي حكمت و مصلحت صورت ميگيرد. چنانكه ميفرمايند: پرورگارا اين همه آسمان و زمين و اين دستگاه با عظمت را بيهوده و باطل خلق نفرمودي(3) اكثر مردم تا دم مرگ متوجه نميشوند و از خواب غفلت بيدار نخواهند شد بلكه اسير شيطان و نفس اماره بالسوء خواهند بود. (5) اكثر مردم در خواب و غفلت بسر ميبرند و پس از مرگ از خواب غفلت بيدار ميشوند كه ديگر ندامت و پشيماني فائدهاي ندارد و خداوند از آن روز هشدار و بيم ميدهد(2) بيداري و اگاهي در دين نعمتي است، بر كسي كه (اين بيداري) به او روزي داده شده است. (1)
بزرگترين درسي كه ما ميتوانيم از سرگذشت سالكان بگيريم عبرت است يعني با مقايسه كردن وضع روحي خود با سرنوشت آنان خود را از خواب غفلت بيدار سازيم و از حالت تاريكي و گناه و انحراف از صراط مستقيم به پاكي و صفا و صراط مستقيم برگرديم(1) با خواندن شرح حال اولياء خدا، سالك متوجه ميشود كه آنان در ابتداء امر انسانهائي عادي بودند ولي تغيير و تحول روحي كه در خود بوجود آوردند از دامهاي شيطان خود را رهانيدند و چنگ به فضل و رحمت خداوند زدند تا اينكه از اولياء او گرديدند. لذا عبرت ميگيريد كه او هم با ايجاد تغيير و تحول روحي از كملين و اولياء خدا گردد.(4)
مدت مراحل
1ـ تزكيه روح نويسنده : سيد جعفر رفيعي3- اعمال اخلاقي
4ـ جهاد با نفسنويسنده : آيت ا... دستغيب
مراحل تزكية نفس به اعتبار الودگيهاي روحي براي افراد مختلف است يعني مردم از آلودگيها و رذائل كمي برخوردار هستند. اين افراد با تشخيص استاد مدت معيني براي عمل به دستور و نسخه، مراحل داده ميشود و افرادي كه آلودگي بيشتري دارند باز با تشخيص استاد مدت معين ديگري داده ميشود(3) بعضي خيال ميكنند با يك عبادت پر زحمت و خستهكننده به مقصد ميرسند و تمام كمالات روحي را كسب خواهند كرد و حال آنكه نتيجهاي نميگيرند و برعكس حالت خستگي روحي و انزجار از عبادت را در روح ايجاد ميكنند. (1) حقيقت اين است كه سالك الي الله نبايد در خواندن دعا يا عبادت افراط و زيادهروي كند زيرا يا از عبادت زده ميشود يا عبادت را از روي عادت و بدون هيچ اثر مثبتي در روح ندارد و برعكس اثرات منفي خواهد داشت. حضرت امير در وصايائي كه به فرزندش فرموده ميگويد: فرزندم؛ در زندگي و عبادتت ميانه رو باش و بر تو باد به انجام كاري كه به مداوم آن را ادامه دهي. (5)
1ـ تزكيه روح نويسنده : سيد جعفر رفيعي2ـ تزكيه نفس نويسنده : هاني مرشد3- اعمال اخلاقي
5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
درك الهامات رحماني: در اثر تزكيه نفس سالك روحش از آلودگي و كثافات گناه و معصيت پاك ميشود و قلب او جايگاه الهامات رحماني كه منشأ علم و حكمت است ميگردد. نه اينكه خداوند بعد از تزكية نفس به انسان الهام كند بلكه از اول خلقت بشر خداوند به او الهام ميكند و خير و شر را به او بوسيلة نور عقل ميفهماند ولي چون بشر به مرور زمان روح خود را آلوده به مخالفت با خداوند و اطاعت از شيطان كرده و ديگر درك و فهميدن الهامات رحماني براي او ميسر نيست. (2) لذا وقتي كه مشغول تزكية نفس شد و كثافات و رذائل را از قلب خود صيقل داد موجب افاضة علم و حكمت از جانب خداوند متعال به قلب سالك ميشود(3) دستورات و الهامات شيطان با فطرت و سرشت انسان منافات دارد لذا وقتي شخص مرتكب دستورات شيطان ميشود و وسوسه هاي او را مي پذيرد و به آنها ترتيب اثر مي دهد بعد بسيار ناراحت مي شود و حالت انزجار و ملامت به نفس را در خود مييابد. (4) اهل تقوي هنگامي كه از شيطان وسوسهاي به دلشان رسد همان هنگام خدا را به ياد آورند و همان لحظه بصيرت و بينايي پيدا كنند. و با اطاعت و بندگي دلش را جايگاه فرشتگان و جايگاه تابش نور قدسي ميسازد و به مقام والاي نفس مطمئنة ميرسد و مشمول اين خطاب خداوند متعال ميگردد. (5)
استاد براي تزكيه نفس
راه پر مخاطرة سيرالي الله بدون رهنما و استاد امكانپذير نيست. هنگامي كه آسانترين كارهاي مادي و دنيوي بدون استاد و راهنما ميسر نباشد چگونه ميتوان بدون استاد و مربي، مشكلترين كارها كه آدم شدن و كمال بندگي است ياد گرفت و انجام داد.(1)
اول قرآن كريم:
1ـ تزكيه روح نويسنده : سيد جعفر رفيعي4ـ جهاد با نفسنويسنده : آيت ا... دستغيب
5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
خواندن آيات قرآن و فكر و تدبر كردن در معاني آنها بزرگترين فريادي است كه انسان را از خواب غفلت بيدار ميكند و اثر عجيبي در روح و روان انساني كه روحش نمرده باشد، ميگذارد و آن را متوجه عالم معني ميكند. (4) تلاوت قرآن كريم و تدبر در آيات آن سالك را از دامهاي پر مخاطرة شيطان نجات ميدهد و انسان را از خواب غفلت بيدار ميكند و او را به نعمت يقظه و بيداري ميرساند. (2) از حضرت امام صادق(ع) نقل شده: بدان كه خداوند متعال دنيا را همچون دريايي عميق و پر از خطر آفريده و آن را رهگذري خطرناك بر روي جهنم قرار داده است تا بندگان از آن به محل دائمي و هميشگي خود برسند. خداوند بندگانش را در اين دنيا براي بندگي خويش مسكن داده و قرآن را به منزلة ريسمان محكم، براي نجات آن فرستاده.(1)
قرآن براي افرادي كه (به خود يا ديگران) از جهت كثرت آلودگي) ظلم كردهاند جز خسارت و زيان چيز ديگري دربرندارد ئ بهرههاي معنوي از آن نخواهد برد. (3)
ارزش عالم با عمل:
اگر بخواهيم از خواب غفلت بيدار شويم بايد با افراد آگاه و بيدار مراوده داشته باشيم با عالم با عمل كه مراحل تزكية نفس را در خود ايجاد كرده و موفق بوده است.(5)
1ـ تزكيه روح نويسنده : سيد جعفر رفيعي2ـ تزكيه نفس نويسنده : هاني مرشد
3- اعمال اخلاقي5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
افراد تزكيه نفس كرده روي مرز صراط مستقيم راه ميروند و بيم و ترسي ندارند و اگر به وظائفشان عمل ميكنند از روي عشق و محبت به خداوند است و پروردگارشان را معبود حقيقي خود يافتهاند. (3)
اگر تزكيه نفس همراه با علم باشد بسيار مفيد بوده و سريعتر به مقصد خواهد رسيد به همين جهت است كه اسلام دستور داده است با علمائي كه تزكية نفس كردهاند معاشرت داشته باشيم چون معاشرت و مجالست با عالم عامل، هم انسان را از خواب غفلت بيدار ميكند و هم او را بسوي كمالات سوق ميدهد.(2) همنشيني با عالم و پيروي از او، ديني است كه خدا بوسيلة آن پرستيده ميشود و اطاعت عالم موجب بدست آوردن حسنات و محو گناهان است و براي مؤمنين ذخيرهاي است و در زمان حيات ماية سربلندي و پس از مرگ موجب ذكر و خير آنها است.(4)
با توجه به روايات سالك درمييابيم كه حتماً بايد با عالمي كه از طريق دستورات شرع مقدس خود را تزكيه كرده است و به كمالات روحي رسانده است مراوده و مجالست داشته باشد نه هر شخصي كه ادعاي علم تنها كرد او عالم باشد و با او مجالست داشته باشد.(3) رسول اكرم فرمود: عابدان دليل راهند كه جماعت امت چشمشان به آنها دوخته شده است و بدنبال آنها حركت ميكنند. پس اگر دليل ها ، راه خود را گم كردند، چه كسي راهروان را هدايت خواهد كرد؟(5)
2ـ تزكيه نفس نويسنده : هاني مرشد3- اعمال اخلاقي
4ـ جهاد با نفسنويسنده : آيت ا... دستغيب5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
خواندن شرح حال اولياء خدا:
يكي ديگر از راههائي كه ميشود بوسيلة آن انسانهاي خواب را بيدار كرد و متوجه تزكية نفس و كمالات روحي نمود، خواندن شرح حال اوليا خدا، علماء و عالمين است كه با مطالعة سرگذشت آنان درسهاي عبرتانگيزي به انسانها داده ميشود چنانكه خداوند در سورة يوسف ميفرمايد: سرگذشت آنان درسهاي عبرت انگيزي، براي همة صاحبان عقل ميباشد.(2)
2ـ تزكيه نفس نويسنده : هاني مرشد
چون تزكية نفس سالك را به قرب حقيقي و كمال بندگي پروردگارش ميرساند لذا شياطين جني و انسي كه مدعيان ارشاد راهنمائي هستند كه در حقيقت گمراه كنندگان بندگان خدا ميباشند، دامهايشان را پهن كردهاند و مشغول گمراهي خلق گرديدهاند و انساني كه خود جاهل است و راه سير بسوي كمالات را نميداند اگر بدون استاد و راهنما طي طريق كند و خودرو عمل كند دچار وسوسههاي شياطين انسي و جني ميشود و در نتيجه سلطنت او را ميپذيرد.(2) براي اينكه سالك الي الله بتواند از راه صحيح كه همان قرآن و كلمات «اهل بيت عصمت و طهارت» «عليه السلام» باشد به قرب حقيقي و كمال بندگي پروردگارش برسد احتياج به يك استاد و راهنمائي دارد كه خود او از طريق قرآن و «اهل بيت عصمت» «عليه السلام» به مقصد رسيده باشد.(4) خداي تعالي قرآن و كلمات هدايت كنندة خود را فقط بر پيامبرش نازل كرده و تنها آن حضرت و اوصيانش در علوم و معارف ديني با خدا مرتبط بودهاند سپس آنان نيز اين علوم و معارف را به شاگردان مكتبشان منتقل نمودند كه ما بايد آنان را يعني شاگردان مكتب اهل بيت عصمت و طهارت را استاد و راهنماي خود قرار دهيم.(3) كسي كه طلب راه و سلوك طريق خدا باشد اگر براي پيدا كردن استاد اين راه نصف عمر خود را در جستجو و تفحص بگذارند تا پيدا كند ارزش دارد و كسي كه به استاد رسيد نصف راه را طي كرده است.(5) فقهائي كه نگه دارندة نفسشان باشند و محافظ دينشان ميباشند و بر هواهاي نفساني خودشان غالب شدهاند و مطيع محض امامشان ميباشند، چنين شخصي سزاوار پيروي و اطاعت در دين را دارد و مردم ميتوانند از او استفاده كنند.(2) چند مطلب بسيار مهم را در راه سير الي الله در سورة كهف وجود دارد كه اگر اينها نباشد سالك موفق به سيرالي الله نميشود. اول: اينكه بدون استاد و راهنماي الهي كه خود به كمال رسيده باشد، نميشود اين راه پرخطر را رفت. دوم: سالك بايد صددرصد در مقابل استاد تسليم باشد و در مقام سئوال و پرسش از دستورات استاد نباشد. سوم: سالك بايد
2ـ تزكيه نفس نويسنده : هاني مرشد3- اعمال اخلاقي
4ـ جهاد با نفسنويسنده : آيت ا... دستغيب5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
شخصيت و مقام ظاهري خود را در مقابل استاد فراموش كند. چهارم: سالك بايد بداند كه اگر سستي در اطاعت از استاد كرد يا زبان اعتراض را گشود. استاد ميتواند او را رها كند و از خود دور سازد.(4)
مراحل توبه :
حقيقت توبه :
3- اعمال اخلاقي5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
سالكي كه از خواب غفلت بيدار شده و حالت يقظه به او دست داده است و به فكر سير و حركت بسوي كمالات افتاده بايد قدري راجع به حقيقت توبه اطلاعاتي پيدا كند. چون اولين قدمي كه برميدارد توبه است يعني بازگشت بسوي خداوند، يعني پاك شدن از گناهان گذشته و شستشوي قلب از كثافات و آلودگيهاي روحي(5) توبه و بازگشت به حق به اتفاق جميع فقهاء و به حكم عقل واجب است. روح انسان همانند آينهاي ميباشد كه بر اثر گناه و معصيت و نافرماني از خداوند تيره و سياه و تاريك ميشود. لذا تابش نور حق بر آن فايدهاي ندارد و آن را منعكس نميكند.(3) رسيدن به سعادت ابدي و نجات از مهلكات دنيا و آخرت متوقف است بر پاك كردن روح از كثافات و رذائل و رسيدن به انس و لقاء پروردگار و هر كس ممنوع از مشاهده و رسيدن به آن مقامات شود به انواع عقاب و آتش جهنم معذب ميشود و از جملة اشقياء ميباشد. و اين بدبختي و شقاوت سببي ندارد مگر معاصي و گناهان و رذائلي كه بر روح چيره شده است و چارهاي ندارد مگر توبه و استغفار و تزكية كامل آن(2) كسي كه ايمان به خداوند و پيامبر و ائمه اطهار(ع) داشته باشد ولي اعمال او موافق دستورات اسلام راستين نباشد مانند كسي است كه دست و پاي او بريده شده و چشمهاي او كور گرديده و كم كم به تمام اعضاي او خلل رسيده در اين صورت شكي نيست كه عاقبت او مرگ و نيستي ميباشد.(4) سالك وقتي كه از خواب غفلت بيدار شد بايد سعي كند كامل نفس خود را تزكيه و پاك كند و صفات حميده را كسب نمايد و اول قدمي كه برميدارد توبه و بازگشت بسوي پروردگارش ميباشد و بايد اين حقيقت را درك كند كه از هر چه نهي شده است براي او ضرر دارد و به آنچه كه امر شده است نفع ميبخشد.(2)توبه همانند دارويي ميباشد كه بايد سالك الي اله با دستورات خاصي كه متناسب با وضعيت روحي و آلودگي آن ميباشد، استفاده كند و مطابق دستور. بدون هيچ كم و زيادي عمل كند(5)
توبه نصوح:
2ـ تزكيه نفس نويسنده : هاني مرشد4ـ جهاد با نفسنويسنده : آيت ا... دستغيب
5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
يعني سالك هنگامي كه از خواب غفلت بيدرا شد متوجه ميگردد كه چه نعمتهاي معنوي را از دست داده است و چقدر از قافلة سالكين عقب مانده است لذا براي رساندن خود به اين قافله در سعي و تلاش برميآيد و دنبال وسيلهاي ميگردد كه سريع او را به مقصد برساند و عقب ماندگي او را جبران كند اينجا است كه خداوند وعده داده كه هر كس توبه نصوح كند عقب افتادگي او را جبران ميكنم.
قبولي توبه:
اگر انسان از روي حقيقت توبه كند و متوجه شود بر اثر تخلف از دستورات خداوند، چه نعمتهايي را از دست داده است. يعني از خواب غفلت بيدار شود، خداوند وعده داده است كه استغفار و پوزش او را ميپذيرد.(2) خداوند وعده داده كه هرگاه مؤمني عمل صالحي انجام دهد كه يكي بهترين اعمال صالح توبه بازگشت بسوي پروردگار است عقب افتادگي او را جبران ميكند و تمام بديهاي او را تبديل به خوبي و حسنات ميگرداند(3) شخص توبه كننده از گناه مانند كسي است كه هيچ گناهي ندارد و ديگر اينكه بعد از گذراندن مرحلة توبه در خود احساس سبكي عجيبي خواهد كرد مثل اينكه بار سنگيني را بر دوش ميكشيدهاي كه آن را برداشته و راحت شدهاي و ديگر اينكه شوق به كمال و معنويات در او زياد ميشود و دائماً در جستجوي لذات معنوي خواهد بود.(5)
2ـ تزكيه نفس نويسنده : هاني مرشد3- اعمال اخلاقي
5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
برنامهاي براي مرحلةتوبه:
سالك الي الله بعد از اينكه حقيقت توبه و استغفار را درك كرد ميتواند به اين نسخه عمل كند تا از گناهان پاك شود. البته اين نسخه حالت بهداشت عمومي را دارد و به علت اينكه افراد به تناسب افعال و كردارشان با هم اختلاف دارند لذا بايد با استاد و فقيه جامعالشرايطي رجوع كنند و دستور خاص و لازم را بگيرند.(4) سالك بايد چهل روز در اين مرحله بماند و به اين دستورها خوب عمل كند. 1-هر روز لااقل 50 آيه از قرآن را با توجه بخواند. 2-براي هر يك از اعضاء و جوارح عمدة بدن استفغار كند. 3- غسل توبه نمايد. 4-نماز توبه و استغفار را بخواند. 5-مناجات تائبين حضرت سجاد را بخواند.(2) سالك الي الله با اهميت دادن به نماز اول وقت خود را در زمرة شيعيان حقيقي خاندان عصمت و طهارت(ع) قرار ميدهد و با اين عمل علاقه و عشق خود را نسبت به عبادت و بندگي پروردگارش ثابت ميكند.(3)
مرحلة استقامت
2ـ تزكيه نفس نويسنده : هاني مرشد3- اعمال اخلاقي
4ـ جهاد با نفسنويسنده : آيت ا... دستغيب
استقامت: بعد از مرحله توبه و بازگشت، سالك الي الله بايد در نفس و روح خود ايجاد عزمي راسخ و قاطعيتي بي بديل ايجاد كند. لذا وارد در مرحلة استقامت ميشود يعني سالك الي الله بايد خود را با استقامت و صبر به روحيهاي نيرومند و مقاوم در مقابل مشكلات مجهز كند تا به هر قيمتي كه شده است خود را به مقصد برساند و از سير الي الله بازنماند و به حدي قوي گردد كه مقاومت در مقابل او غير ممكن شود(5) يك سالك بايد بداند كه بعضي از فشارها و سختيها و گرفتاريها امتحاني است براي او كه بازگرداندن با گذراند اين جلسات امتحاني بنحو مطلوب به مرتبهاي از مقاصد عالية كمالات ميرسد.(2)
2ـ تزكيه نفس نويسنده : هاني مرشد 3- اعمال اخلاقي
4ـ جهاد با نفسنويسنده : آيت ا... دستغيب5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
بيشتر مردم كه حرف از عدم توفيق و موفقيت خودشان كه در هر كاري تا حتي در مسائل عبادي ميزنند. علتش اين است كه تا به يك مانع برخورد ميكنند فوراً هدف و مقصود را رها ميكنند و از تعقيب آن منصرف ميشوند و غافل از اين امر مهم هستند كه كاميابي و پيروزي از آن وقتي است كه با وجود مشاهدة موانع و جريانهاي مخالف دست از تلاش خود نكشيده و آنقدر ايستادگي و استقامت از خود بخرج ميدهد تا به مقصد برسد.(3) تنها عدم ثبات رأي و نبودن استقامت و نداشتن پشتكار است كه انسان را از كار و تلاش باز ميدارد و موفقيت را از او ميگيرد. ولي كميابي با كساني است كه صفت استقامت را در خود ايجاد كردهاند و همانند كوهي ثابت قدم و محكمتر هستند(4)اولياء خدا هر گاه دست به كاري بزنند. خواه آن كار يا مسأله روحي يا عبادي و يا مادي و امور اجتماعي باشد. با نهايت استقامت و بردباري و حوصله خط سير خود را رها نميكنند و به راه ديگري منحرف نميشوند، بلكه با آرامش و اطمينان تمام و اميدواري كامل پيش ميروند آنقدر استقامت و پايداري از خودشان نشان ميدهند تا از ثمره كار و عمل خود با بهترين وجهي نفع ببرد و از او لذت ببرد.(2) سالك الي الله چون عملي را شروع كرد و دست به كاري زد اول بايد آن را مطابق با رضاي پروردگارش بيابد. سپس آن را با كامل خوبي به انجام رساند و اگر به مانعي يا مشكلي برخورد كرد با روي باز و دلي پر حوصله به استقبال آن رود تا موفق شود نه اينكه هر روز راه تازهاي پيش بگيرد.(3) قدم اولي كه شخص درمرحلة استقامت برميدارد تا در مقابل مصائب دنيا صبور و با استقامت شود. تحصيل معرفت و تصحيح اعتقاد نسبت به خداي تعالي ميباشد زيرا وقتي پروردگارش را شناخت به او تكيه ميكند و از او استمداد ميجويد و از اين راه آرامش، قلب و دل او را بدست ميگيرد لذا به آساني مصائب را تحمل ميكند.(5) در اين مرحله. براي اينكه از مسير صراط مستقيم خارج نشويم و بلكه كاملاً پشت سر امام(ع) در حركت باشيم، موظف هستيم كه مراقبت كامل بر تمام اعمال. گفتار و نيات باطنيم داشته باشيم و لااقل شبي يكبار تمام اعمال و رفتار روزانهامان را محاسبه كنيم كه خطايي از ما سر نزده باشد و يا اگر احياناً اشتباهي رخ داده آن را جبران كنيم.(2) پيامبر اكرم ميفرمايد: هر كس بر مصيبت شكيبا باشد تا جائي كه آن را به
2ـ تزكيه نفس نويسنده : هاني مرشد3- اعمال اخلاقي5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
خوبي و بردباري از خود بازگرداند خداوند براي او سيصد درجه مينويسد كه فاصله ميان هر درجه تا درجة ديگر به اندازة فاصلة ميان آسمان تا زمين است ولي صبر و استقامت در مقابل گناه و معصيت از تمام مراتب استقامت نيكوتر و پسنديدهتر است و خداوند متعال به چنين شخصي كه صبر و استقامت در مقابل گناه و معصيت از خود نشان دهد ارزش فوقالعادهاي عطا فرموده است.(1) مرحلة استقامت بر پايههاي: صبر و بردباري، اعتماد به نفس، نترسيدن از غير خدا، اميد همراه تلاش و كوشش. تلقين به نفس،استوار ميباشد كه با تفضيل آنها را براي معرفت سالكين الي الله بيان ميكنيم.(4)
اعتماد به نفس:
1ـ تزكيه روح نويسنده : سيد جعفر رفيعي3- اعمال اخلاقي
4ـ جهاد با نفسنويسنده : آيت ا... دستغيب5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
اعتماد به نفس يكي از صفات خوبي است كه بايد سالك الي الله در مرحلة استقامت آن را براي خود كسب كند.(5) اعتماد به نفس يعني در انجام كارها به خود تكيه كردن و روي پاي خود ايستادن و از ديگران قطع اميد نمودن اين صفت خوبو پسنديده باعث موفقيت و پيروزيوسعادت دنيا و آخرت سالك ميشود.(3) اعتماد به نفس نداشتن و اتكاء به غير يعني آدمي درراه رسيدن به هدفها و مقاصد خود به اميد اين و آن بنشيند و از به كاربردن نيروي سعي و كوشش خود شانه خالي كند. صاحبان اين صفت كه هميشه به ديگران متكي هستند و از خود اراده ندارند و به راحتي در آغوش تنبلي و بطالت آراميدهاند، در زندگي خود با شكست و عقب ماندگي و بدبختي مواجه هستند و دائماً در دام ندامت و پشيماني بسر ميبرند.(5) اگر انسان با اعتماد به نفس و با پشتكار و كوشش به ممارست پرداخت و از ترس شكست نااميد نشد و فعالتهاي خود را بكار انداخت و خستگي و رنج را تحمل كرد، هرگز عقبنشيني نخواهد كرد تا به مدارج عالي كه مد نظرش است برسد.(2) اگر سالك الي الله اعتماد به نفس نداشته باشد ارادة او در اثر اميد داشتن به ديگران ضعيف ميشود و پشتكار و استقامتش را از دست ميدهد و اعصاب او سست و ضعيف ميشود به حدي كه ديگر ارادهاي از خود ندارد در نتيجة يأس و نااميدي تمام وجودش را فرا ميگيرد.(2) علماء و اساتيد تزكيةنفس، يكي از شرائط سير الي الله را اعتماد به نفس ميدانند كه با اين صفت كه پاية استقلال فكري او استوار است،با آرامش خاطر و اطمينان كامل،بسياري از مشكلات و سختيها را پشت سر ميگذارد و با سرافرازي و پيروزي از آنها خارج ميشود و بسوي كمالات معنوي پرواز ميكند.(4) صفت اعتماد به نفس منشأش اتكاء و اعتماد به خداوند است، چون سالك الي الله بايد بداند، خداوند او را خلق نموده تا به مقام قرب پروردگار برسد. پس تمام قواي پيروزي و سعادت
2ـ تزكيه نفس نويسنده : هاني مرشد3- اعمال اخلاقي
4ـ جهاد با نفسنويسنده : آيت ا... دستغيب5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
را در وجود او خلق كردهوهرگز او را رها نخواهد كرد.(3)
نترسيدن از غير خدا:
سالك الي الله در مرحلةاستقامت بايد آنقدر نفس خود را تزكيه كند كه از غير خداوند نترسد فقط از پروردگار خود بيم داشته باشد تا او را سرپيچي نكند و از دائره بندگي و اطاعت او خارج نشوند.(5) مؤمنيني كه تبليغ رسالت خداوند را به خلق ميكنند و فقط از او ميترسند و از هيچ كس ديگر جز خداوند نميترسند، خداوند براي حساب و مراقبت كار خلق به تنهائي كفايت ميكند.(2) اكثر مردم از چيزهائي بدون هيچ سبب عقلي ترس و وحشت دارند مانند ترس از مرده، جن، شب تاريك و غيره كه اين نوع ترسها ناشي از ضعف روح و قوة واهمه انسان است كه منجر به عقب افتادگي و عدم موفقيت در امور زندگي و كسب شرافت و كمالات ميشود.(2)
عوامل ترس:
2ـ تزكيه نفس نويسنده : هاني مرشد4ـ جهاد با نفس نويسنده : آيت ا... دستغيب
5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
1-جهل و ناداني نسبت به خداوند و خصوصيات زندگي است. 2-دور شدن از كمالات روحي 3-وجود تخيلات بي پايه و اساس و دوري از واقعيات كه ايجاد مشكل و ناراحتي ميكند. 4-وابسته بودن به دنيا و لذات زودگذر آن و توكل نداشتن به خداوند است.(4) بعضي از ترسها مانند ترس از حيوان درنده يا آتش يا برق و… كه جنبةعقلاني دارد يعني عقلاء حكم ميكنند كه انسان بايد با اين چيزها با احتياط برخورد كند كه ضرري متوجه آنها نشود از مورد بحث ما خارج است.(3) وقتي سالك الي الله از هيچ چيزي نترسيد و فقط از خداوند عالم ترسيد آن هم ترس از اين جهت است كه او را عصيان نكند و از اوامرش سرپيچي نكند كه در كمال بدبختي واقع خواهد شد و اگر فقط او را اطاعت و بندگي كند و سلطنت او را بر خود پذيرفت به كمال سعادت خواهد رسيد، ديگر از هيچ چيزي نميترسد و حتي ترس از روزي فردا ندارد در اين صورت آرامش و اطمينان كاملي بر قلبش حكمفرما خواهد شد و با دلي آرام و قلبي مملو از محبت و اميد به پروردگار مهربان به سير الي الله ادامه ميدهد .(5) اميد يعني مقصدي كه انسان براي رسيدن به آن تلاش و كوشش ميكند و آرزو دارد به آن برسد به همين جهت آدمي براي بهتر زيستن شب و روز در تقلا و تلاش است.(3)
1ـ تزكيه روح نويسنده : سيد جعفر رفيعي3- اعمال اخلاقي
4ـ جهاد با نفسنويسنده : آيت ا... دستغيب5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
راه مبارزه و چاره يأس: نااميدي را از روح خود پاك كند؛ بايد بداند كه دنيا و زندگي پر از مشقات و ابتلائات كه لازمة اين دنياي دني است ميباشد و كسي نيست كه به طريقي دچار ابتلائات و مشقات نباشد.(1) سالك الي الله هرگز از رحمت خداوند مأيوس نبايد باشد و يقين و اعتقاد كامل به رحمت خداوند داشته باشد.(4) يك سالك نبايد يأس و نااميدي را در روح خود جاي دهد بلكه بايد در مرحلة استقامت با اميد به رحمت خداوند و با اميد رسيدن به مقاصد خود، تلاش كند تا عاقبت به مقصد برسد. (3)
تلقين:
1ـ تزكيه روح نويسنده : سيد جعفر رفيعي2ـ تزكيه نفس نويسنده : هاني مرشد
3- اعمال اخلاقي5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
تلقين عبارت است از يك فرايندي كه بدون دليل منطقي مورد قبول انسان قرار مي گيرد و يا يك القاي فكري به وي مي باشد و تلقين يك اثر تصوري است كه انسان آن را به عنوان واقعيت قبول ميكند.(5) تلقين پذيري افراد متفاوت است مثلاً اگر يك اتومبيلي در خياباني كه در حال حركت است و ناگهان ترمز شديدي كند و از آن صداي بلند و ناهنجاري بلند شود. مردمي كه در پياده رو در حال پيادهروي هستند هر يك به نحو خاصي عكسالعمل نشان ميدهند؛ افراد بر اثر صداي اتومبيل و تلقينپذيري يك نوع خاص عكسالعمل نشان ميدهند كه نشأت گرفته از اختلاف روحيات در شدت و ضعف آنها است.(2) ولي هر كس به يك نحوي تلقينپذير است فقط بايد تلقينات نسبت به معلومات و عقائد اشخاص تعيين شود تا زودتر اثر كند.(1) در تلقين پذيري افراد، شخصيت تلقين كننده نيز بسيار مهم است يعني هر قدر درجه و مقام اجتماعي تلقين عملي ميباشد. مثلاً اگر يك شخص بيسواد به مريضي بگويد فلان دارو براي مرض شما خيلي مفيد است ممكن است مريض به گفته او توجهي نكند ولي اگر يك پزشك آن دارو را معرفي كند مريض مورد تلقين قرار ميگيرد.(4) اكثر مرضهاي روحي را ميتوان با تلقين معالجه كرد و اگر تلقين بطور دقيق و صحيح انجام شود ميتوان شخص را هيپنوتيزم كرد.(3) در تلقين كردن چند چيز لازم است تلقين بايد با معلومات و عقائد مريض تناسب داشته باشد. حرف و تلقين از راه اعصاب، غدد مترشحه داخلي را تحريك ميكند و در نتيجه غدد مترشحه داخلي هرمونهائي توليد ميكنند كه شخص را معالجه يا بيمار ميكند.(5)
بسياري از بيماران را ميتوان با كمك تلقين و ايجاد عقائد صحيح در نهادشان، آنها را نجات داده يعني اول به آنها تلقين سلامتي كرد و دوم با بالا بردن ايمان و معرفتشان به پروردگار آنها را به رحمت خداوند اميدوار ساخت كه نتيجه موفق به سلامتي كامل روح و جسم ميشوند.(2) در افرادي كه ضعفهاي روحي دارند ميتوان با تجويز تلقين و با در نظر گرفتن اين شرائط آنها را از اين امراض رهائي بخشيد. مثلاً شخصي كه در مقابل مشكلات، زود خود را ميبازد يا وسواس دارد و هرگز بر مشكلات و يا وسوسة خود پيروز نميشود.(1)
1ـ تزكيه روح نويسنده : سيد جعفر رفيعي2ـ تزكيه نفس نويسنده : هاني مرشد3- اعمال اخلاقي
4ـ جهاد با نفسنويسنده : آيت ا... دستغيب5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
مرحله صراط مستقيم
2ـ تزكيه نفس نويسنده : هاني مرشد3- اعمال اخلاقي
4ـ جهاد با نفسنويسنده : آيت ا... دستغيب5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
صراط مستقيم يعني راهي كه انسان را به خداوند متعال ميرساند و آن يك راه بيشتر نميباشد و در كتب لغت از آن تعبير كردهاند به «الواضح من الطريق» يعني راه واضح و روشن خداوند متعال و آيات فراواني بشر را به صراط مستقيم خوانده است.(3) فقط راهي كه انسان را نجات ميدهد و به سعادت ميرساند فقط پيروي از دستورات پروردگار و واقع شدن در جادة شريعت الهي و متابعت نكردن از نقطة مقابل عبوديت و بندگي پروردگار يعني شيطان ميباشد.(4) و آن افرادي كه خداوند به آنها صراط مستقيم را به عنوان نعمت عطا فرموده «انبياء» و «ائمه هدي» (عليهالسلام) ميباشند كه در اثر واقع شدن در صراط مستقيم دين با آنان محشور خواهد شد و به تصريح قرآن تفسير «انعمت عليهم» انبياء و ائمة هدي ميباشند.(5) خداوند در سورة حديد ميفرمايد: كساني كه از خداوند متعال و حضرت رسول اكرم(صليالله عليه و آله) اطاعت كنند و ايمان آورند آنان را ملحق به شهداء و صديقين مينماييم.(2) حضرت صادق ميفرمايد: آن راهي است بسوي معرفت خداوند و آن دو مرحله است صراطي در دنيا و صراطي در آخرت. اما آن صراطي كه در دنيا ميباشد امامي است كه واجب است بر همه از او پيروي كنند و هر كس او را در دنيا بشناسد و به او اقتدا كند. از صراطي كه در آخرت است عبور خواهد كرد كه آن پلي است بر روي جهنم و هر كس آن امام را نشناسد در روز قيامت قدمتي متزلزل خواهد بود.(1) هر گاه سالك اليالله ميزان اعمال خود را اهل بيت عصمت و طهارت (عليهالسلام) قرار داد او در صراط مستقيم واقع شده است و در اين راه از هيچ چيزي دريغ ندارد. ولو با از دست دادن جان و مال باشد همانند اصحاب باوفاي حضرت امام حسين(ع) كه تمام هستيشان را فداي راهشان كردند و عاقبت به فوز و رستگاري عظمي دست پيدا كردند.(3)
هر مقدار دقت فكر و عمل ما در حركت صحيح و صراط مستقيم بيشتر باشد، قرب ما به اسوة بشريت حضرت «حجه بن الحسن العسكري» روحي فداء، امام زمانمان، بيشتر ميشود و در واقع قرب ما به پروردگارمان بيشتر خواهد شد.(4) وقتي انسان، وارد مرحلة روحي جديدي ميشود بايد مراحل قبلي را نيز حفظ و نگهداري كند، يعني بعد از بيداري و يقظه براي هميشه بيداري را حفظ كند و مواظب باشد او را خواب غفلت فرا نگيرد و همچنين توبه و استقامت و صراط مستقيم بايد براي هميشه حفظ شود و همچنين مراحل بعد از صراط مستقيم.(5)
1ـ تزكيه روح نويسنده : سيد جعفر رفيعي3- اعمال اخلاقي
4ـ جهاد با نفسنويسنده : آيت ا... دستغيب5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
صراط مستقيم:
1ـ تزكيه روح نويسنده : سيد جعفر رفيعي2ـ تزكيه نفس نويسنده : هاني مرشد3- اعمال اخلاقي
همانا از جانب خداوند براي هدايت شما نوري عظيم و كتابي به حق و آشكار آمد خداوند بدان كتاب هر كس را كه از پي رضا و خشنودي او رود به «راههاي سلامت» هدايت كند و او را از تاريكي (جهل و گناه) بيرون آورد و به عالم نور داخل گرداند و به «صراط مستقيم» وي را رهبري نمايند. در صورتي هادي و راهنماي سالك ميباشد كه در صراط مستقيم باشد يعني شرط هدايت صراط مستقيم است.(2) صراط مستقيم خود مشروط به چيز ديگري نيست لذا خداوند از آن به صراط مستقيم ياد نموده يعني بدون اينكه به چيزي مقيد باشد چون امكان دارد انتساب به غير حق نيز گردد و باعث نزول از مرحلة عبوديت و بندگي پروردگار شود.(1) مطلبي كه بسيار مهم براي سالك اليالله ميباشد تا دچار افراط و تفريط نگردد نجات دادن خود از جهل و ناداني است چون يكي از عوامل بسيار مهم انحراف از صراط مستقيم جهل و ناداني ميباشد كه باعث انحراف عقائد او و احكام و گفتار و كردار و حتي فكر او از صراط مستقيم ميشود.(3) در اين مرحله ميبايست افكار و عقايد را صددرصد با نمونة كامل و اصلي صراط مستقيم يعني پيامبر اكرم(ص) و ائمه اطهار(ع) تطبيق داده شود و همچنين اعمال خود را نيز صددرصد مطابق رسالة علميه مرجع تقليد قرار دهيم بدون يك ذره افراط و كوچكترين تفريطي در تمام آنها.(4)
1ـ تزكيه روح نويسنده : سيد جعفر رفيعي2ـ تزكيه نفس نويسنده : هاني مرشد
3- اعمال اخلاقي4ـ جهاد با نفسنويسنده : آيت ا... دستغيب
تعديل غرائز يا افراط و تفريط: عاملي كه موجب ارتكاب جرم و جنايت در انسان ميباشد احساسات و غرائزي است كه تعديل نشده، تمايلات و خواهشهاي نفساني است كه در صراط مستقيم واقع نشده و همانند حيوان لجام گسيختهاي است كه همواره در ضمير و نهاد مردم حكومت ميكند و آنان را براي ناپاكي و انحراف از صراط مستقيم سوق ميدهد.(4) با قرار دادن نفس در صراط مستقيم ميتوان تمايلات و خواهشهاي او را تعديل نمود و از مرض افراط و تفريط نجات داد و به همين مطلب حضرت علي(ع) اشاره فرمودند: تنها وسيلهاي كه ميتوان تضاد تمايلات را از ميان ببرد و هر يك از غرائز و خواهشهاي طبيعي انسان را در جاي خود به اندازة صحيح ارضاء نمايد تعديل تمايلات و محدود كردن تمنيات دروني او است.(1) راه نجات از مرض افراط و تفريط كه بتوان اين غرائز را مهار كرد و در جاي صحيح از آن استفاده نمود كه سعادتبخش و موجب هدايت و آرامش نفس گردد، حركت در صراط مستقيم ميباشد.(2) به جهت تعديل غرائز و خواهشهاي نفساني است كه خداوند به حركت در صراط مستقيم اهميت زيادي داده و در روايتي فرموده: يك ساعت حركت بر عدل (صراط مستقيم) بهتر از هفتاد سال عبادت ميباشد.(3) سالك بايد نفس سركش و آلوده و سياه را معالجه كند و آن را در صراط مستقيم واقع سازد تا احتياجي به رياضت كه چه بسا مخالف شرع مقدس اسلام است نباشد و غرائز و خواهشها را مانند شهوت تعديل نمود.(5)
تزكية نفس كلاس و درس ميخواهد تا به آن درسها و تمرينات كه از آيات و روايات استخراج شدهاند ملكة پاكي و تزكية كامل در روح ايجاد شود تا به مرز صراط مستقيم حركت كند و اين درسها و تمرينات نياز به يك استاد و مجتهد باكمالي است كه درسها و تمرينات را از آيات و روايات استخراج كرده باشد و در دسترس شاگرد قرار دهد.(4) «حد» يعني حائل و مانع بين دوچيز، مثلاً ديوار حائل و مانع از اختلاف و اشتباه دو مالك ميباشد. و لذا خداوند متعال براي بشر در افعال و گفتار حد و مرزي قرار داده كه اگر از اين حد و مرز تجاوز كند در حقيقت به خود ظلم كرده و از صراط مستقيم منحرف شده است.(1)
1ـ تزكيه روح نويسنده : سيد جعفر رفيعي2ـ تزكيه نفس نويسنده : هاني مرشد
4ـ جهاد با نفسنويسنده : آيت ا... دستغيب5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
هرگاه انسان از خواب غفلت بيدار شد و خود را در راستاي تعديل غرائز و صراط مستقيم قرار داد و از افراط و تفريط دوري گزيد ايمان او مستقر ميشود و ديگر هرگز حاضر نيست ولو يك لحظه از صراط مستقيم منحرف شود.(2) سالك در تمام اعمال و حتي عقائدش بايد پيروي از خاندان عصمت و طهارت(ع) بكند با اطاعت آنان خود را در صراط مستقيم قرار داده و به مرز عبوديت پروردگار رسانده است. (3)
گفتار سالك بايد در صراط مستقيم باشد:
1ـ تزكيه روح نويسنده : سيد جعفر رفيعي2ـ تزكيه نفس نويسنده : هاني مرشد3- اعمال اخلاقي
4ـ جهاد با نفسنويسنده : آيت ا... دستغيب5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
سالك اليالله بايد همانطوري كه اعمال و كردارش را در صراط مستقيم قرار ميدهد گفتار و اقوالش را نيز در صراط مستقيم قرار دهد چون انسان الفاظ و كلمات را كه استعمال ميكند براي اداي معنا و نيت اوست و ميتواند معنا و نيت خود را به عبارت و الفاظي كه شيرين و خوشينه باشد بيان كند.(5) شخصيت افراد را ميتوان از طريق تكلم و كلماتي كه بكار ميبرند شناخت و به همين دليل است كه حضرت علي(ع) ميفرمايد: شخصيت افراد در زير زبانشان پنهان است هنگامي كه زبان به سخن باز كردند شخصيت آنان آشكار ميگردد.(4) يك سالك بايد عفت كلام را حفظ كند و هرگز كلام زشتي در كلماتش بكار نبرد در احاديث اهل بيت(ع) از گفتن بعضي الفاظ و از استعمال بعضي عبارات نهي شده است و همچنين از كلام ركيك و فحش و ناسزا جداً نهي شده است.(1) بايد توجه به اين مطلب داشت كه لعن فرستادن بر دشمن اسلام و اهل بيت(ع) غير از فحش و كلام قبيح است و لعن فرستادن و اظهار تنفر از دشمنان اهل بيت(ع) نشانة ايمان است.(2)
سالك اليالله هر سخن و گفتاري براي او جائز ميباشد مگر آن مواردي كه شارع مقدس حرام كرده باشد در مرحله صراط مستقيم نه فقط اعمال و گفتارش روي مرز و حدود تعيين شده باشد بلكه حالت هدايتگري و ارشاد مردم بسوي حق و حقيقت را در رفتار و كلماتش پيدا كرد.(3)
محاسبه و مراقبه:
محاسبه و مراقبه دو امر بسيار مهمي است كه سالك را بسوي صراط مستقيم دين سوق ميدهد و او را از دچار شدن انحراف و دامهاي شيطان نجات ميدهد براي تسهيل برنامة محاسبه و مراقبه: سالك بايد شبها قبل از خواب اعمال خود را محاسبه كند.(5) اعمال و كرداري كه از صراط مستقيم منحرف بوده، به ياد سالك نميآيد براي رفع اين فراموشي در تمام مدت روز و شب سالك اليالله مراقبة شديد بر اعمال و كرداري ميزند يا حرفي ميزند مراقب خود باشد كه از صراط مستقيم منحرف نشود.(4) هركس نفس خود را محاسبه نمايد سود و بهره ميبرد و هر كس از آن غافل شود خسارت و زيان نصيبش ميشود و هركس از خداوند بترسد ايمن ميگردد.(1)
1ـ تزكيه روح نويسنده : سيد جعفر رفيعي3- اعمال اخلاقي
4ـ جهاد با نفسنويسنده : آيت ا... دستغيب5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
نظم و انظباط:
1ـ تزكيه روح نويسنده : سيد جعفر رفيعي2ـ تزكيه نفس نويسنده : هاني مرشد3- اعمال اخلاقي
4ـ جهاد با نفسنويسنده : آيت ا... دستغيب5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
يكي از برنامههاي بسيار مهم كه سالك اليالله در مرحلة صراط مستقيم بايد به آن توجه داشته باشد و در امور زندگيش آن را پياده كند نظم و انضباط است كه در پيشرفت سالك در اين مرحله نقش بسيار مهمي دارد.(2) سالك اليالله بايد فرصتها را از دست ندهد و در مرحلة صراط مستقيم با ايجاد كردن نظم و انضباط از تمام لحظات و فرصتهائي كه بدست ميآورد كمال استفاده را بكند چون معلوم نيست دوباره آن فرصت را به دست آورد.(5) اولياء خدا با نظم و تقسيم اوقاتشان كمال دقت را ميكردند تا اين فرصتها را از دست ندهند و از دوران كوتاه زندگي حداكثر استفاده را بكنند و در اثر همين نظم و برنامهريزي بوده كه توانستند مراحل تزكية نفس را تمام كنند و به سوي كمالات معنوي پرواز كنند.(3) سالك اليالله طبق دستور اسلام بايد در امور زندگي خود نظم و انضباط را حاكم سازد و ساعت عمرش را تقسيمبندي كند تا فرصتها را از دست ندهد.(4) دينداري با بينظمي به طور كلي مخالفت و تضاد دارد حتي در احكام فروع دين اگر مكلفي عملي را برخلاف نظم آن انجام دهد باطل است و از او پذيرفته نيست.(1) وقتشناسي معرف قيمت زندگي شبانهروزي ما است و حقيقت وجود ما همان قطعات شبانهروز است به همين جهت است كه «نظم در زندگي» يكي از مسائل مهم اخلاقي در مرحلة صراط مستقيم شمرده شده است.(2)
اكثر ناراحتيهاي عصبي از نداشتن نظم در زندگي است اگر در جامعهاي همه بانظم باشند آن جامعه از بهترين جامعههاي دنيا خواهد بود چون همه با آرامش و اعصاب سالم زندگي خواهند كرد.(5) اگر نظم و انضباط در زندگي انسان حاكم شود هر روزي كه ميگذرد باشادابي و آرامش و بدون هيچ ناراحتي و كسالتي آن روز را به پايان ميرساند و از نتيجة كار خود راضي خواهد بود.(3) سالك اليالله با تفكر كردن در نظم دستگاه خلقت همچنانكه او را به خالق و معبود خود ميرساند سرمشقي نيز هست براي او كه از اين سنت الهي كه عبارت است از نظم و ترتيب در سرتاسر عالم، پيروي كند و روحش را با قانون نظم و انضباط تربيت نمايد.(2) سالك هرگاه ديد كه اعمال نامنظم و بيهوده انجام داده است خود را كنترل كند و روز بعد آن را تكرار نكند و كاملاً مراقب رفتارش باشد كه نامنظم بوجود نيايند و از صراط مستقيم خارج نشود.(4)
2ـ تزكيه نفس نويسنده : هاني مرشد3- اعمال اخلاقي
4ـ جهاد با نفسنويسنده : آيت ا... دستغيب5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
مرحله محبت:
1ـ تزكيه روح نويسنده : سيد جعفر رفيعي2ـ تزكيه نفس نويسنده : هاني مرشد3- اعمال اخلاقي
4ـ جهاد با نفسنويسنده : آيت ا... دستغيب5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
محبت: محبت نيروي بسيار عظيم و قدرتمندي است كه محرك بشر در تمام امور و مظاهر گوناگون زندگيش ميباشد.(1) محبت احساس مطبوع و دلپذيري است كه با وجود آن مشكلات آسان ميشود و مصائب و دردها قابل تحمل ميگردد.(3) محبت آدمي را براي فداكاري و از خودگذشتگي ميكشاند و باعث ميشود براي رضاي محبوب از همه چيز خود بگذرد.(2) حيات و محبت با يكديگر توأمند هر موجودي كه خواست، محبت و عشق نداشته باشد حيات ندارد و زنده نيست. هر موجودي كه از حيات بيشتري بهره داشته باشد محبتش بيشتر است.(5) محبت اصلي مال خدا است بخاطر اينكه جامع تمام نيكيها و خوبيها خدا است. به هر چيزي كه انسانهاي پاك و حقيقتطالب محبت پيدا ميكنند، كاملش و اصليش و واقعياش مال خدا است.(4) يكي از بهترين راههائي كه انسان به كمال ميرسد، نيروي محبت است يعني اين نيروي عظيم خدادادي را اگر در مسير اصلي نه مجازي آن قرار داده شود به فيض كسب فضائل و دوري از رذائل نائل خواهد شد.(3) محبت به علم و عالم، طبق فطرت اوليه، نوعي محبت به علم مطلق و عالم كل جهان هستي خداوند باري تعالي است كه هيچ جهلي در او راه ندارد.(1) مردم براي خدا شريك قرار ميدهند و «محبت» را كه بايد به خدا داشته باشند به غير خدا متوجه ميكنند ولي آنهايي كه ايمان آوردهاند بيشترين محبتشان به خداي تعالي است و اصولاً محبت با معرفت صحيح تنظيم ميشود.(2) محبت از خواست شروع ميشود و اين خواستن زياد ميشود تا به عشق ميرسد اگر محبت به اين معنا در شخصي وجود نداشته باشد حيات ندارد خداي تعالي از هر موجودي محبتش بيشتر است، بخاطر اينكه حياتش و خواستنش توأم با اراده است البته خداي تعالي را نميتوان با هيچ موجودي مقايسه كرد اما از همه موجودات محبتش بيشتر است.(5)
2ـ تزكيه نفس نويسنده : هاني مرشد3- اعمال اخلاقي
4ـ جهاد با نفسنويسنده : آيت ا... دستغيب5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
تنظيم محبت: سالك اليالله در مرحلة محبت، بايد محبت خود را تنظيم كند يعني بايد فقط خداوند را دوست داشته باشد و هركس و يا هر شيء ديگر را هم اگر دوست ميدارد فقط براي خداوند باشد.(4) غير از خداوند هيچ كس سزاوار محبت و دوستي نيست و اگر جز خداوند كسي يا چيزي قابل محبت و دوستي باشد باز بايد از جهت تعلق و نسبتش به خداوند باشد كه اگر او را دوست دارند به جهت منسوب بودن او به خداوند است.(3) خداوند در سورة مجادله ميفرمايد: «پيدا نخواهي كرد قومي را كه به خداوند و روز قيامت ايمان داشته باشند و در عين حال دشمنان خدا و رسول را دوست داشته باشند اگرچه آن دشمنان پدران و فرزندان و يا برادران و يا خويشان آنها باشند اين مردم افرادي هستند كه خداوند ايمان را در قلب آنها ثابت نموده و آنها را به نور قرآن مؤيد و متصور گرانيده است.(1) يك مسلمان بايد قلبش را مملو از محبت پروردگارش كند و فقط او را دوست داشته باشد تا از مهلكات دنيا و آخرت نجات پيدا كند و راه سعات را بپيمايد.(2) اگر قلب مملو از محبت خدا و اولياء او گردد بدون شك محبت دشمن خدا و اولياء دشمن خدا در او ديگر جاي ندارد.(5) انسان نميتواند محبتش را متوجه دو شيء كه ضد همديگر هستند بكند البته برگشت اين نوع محبت به ايمان انسان است، يعني اگر دو شيء، يا دو كس كه با هم از جهت ايمان و عقايد اختلاف و ضد ميباشند نميتوان گفت به هر دو محبت دارد.(4)
1ـ تزكيه روح نويسنده : سيد جعفر رفيعي2ـ تزكيه نفس نويسنده : هاني مرشد3- اعمال اخلاقي
4ـ جهاد با نفسنويسنده : آيت ا... دستغيب5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
هر چيزي سببي دارد و محبت هم از آن ماهياتي است كه سبب دارد كه اگر سبب محبت در ما ايجاد شود و هر قدر آن سبب شدت و ضعف داشته باشد محبت هم شدت و ضعف پيدا ميكند.(3) سالك اليالله از راه علم و معرفت به اين حقيقت ميرسد كه هيچ چيز در عالم ملايمتر به طبع او از ذات اقدس خداوندي نيست زيرا هيچ چيزي به ما نزديكتر از او نيست چنانكه قرآن ميفرمايد: «و ما از رگ گردن او (انسان) به او نزديكتر هستيم».(1)
1ـ تزكيه روح نويسنده : سيد جعفر رفيعي2ـ تزكيه نفس نويسنده : هاني مرشد3- اعمال اخلاقي
4ـ جهاد با نفسنويسنده : آيت ا... دستغيب5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
يكي از راههائي كه سالك اليالله ميتواند محبتش را متوجه خداوند كند تحصيل و ازدياد معرفت خداوند ميباشد چون عامل مؤثر محبت و دوست داشتن كسي يا چيزي، معرفت و شناخت آن كس يا آن چيز است يعني اگر انسان مثلاً آب را بشناسد و خواص آن را بداند به همان اندازه از علم و معرفت به او گرايش و محبت پيدا ميكند.(4) انساني كه خداشناس شد ميل و محبت به سوي خداوند دارد و هرچه علم و معرفتش نسبت به ذات اقدس زيادتر شود، ميل و محبتش به خداوند زيادتر ميشود.(2) سالك ميتواند از راه تفكر در صفات خداوند محبت پروردگارش را كسب كند لهذا يكي از اسباب ايجاد محبت تفكر در صفات كمال و جلال پروردگار است.(5) سالك اليالله با تفكر كردن به صفت قيوميت پروردگار يقين پيدا ميكند كه تمام موجوداتي كه در عالم وجود دارند قوامشان به ذات خودشان نيست بلكه به يك موجود ديگري است كه او هستيش قائم به ذات خودش است.(3) سالك هنگامي كه از طريق تفكر و براهين پروردگارش را شناخت محبت به او پيدا ميكند و مييابد كه او خالق كل شيء است (سوره سجده). و فاني كننده هر چيزي است و فقط او است كه باقي ميماند (سوره قصص).(1) يكي از راههاي متوجه نمودن محبت به خداوند، به ياد آوردن نعمتهاي پروردگار است سالك هر چه بيشتر نعمتهاي پروردگارش را بشناسد. در مقابل محبت او زيادتر ميشود. يكي از راههاي محبت به خداوند، اين است كه سالك هرگز چشم طمع به مال مردم ندوزد، بلكه خود را در صراط مستقيم قرار دهد و تمام حوائجش را از پروردگارش طلب كند و نزد او عرض حاجت كند كه خداوند دوست دارد بندهاش حوائجش را يكييكي نام ببرد و از او طالب كند.(2) يكي از اسباب ايجاد محبت سنخيت روحي ميباشد يعني ايجاد صفات روحي محبوب در روح باعث تقرب و نزديكي بيشتر به محبوب ميشود.(5) هر چيزي كه ملائمت با طبع انسان داشته باشد آن چيز سبب براي محبت واقع ميشود. مثلاً شما ميوهاي را دوست ميداريد چون خوردنش و لذت آن ملائمت با طبع شما دارد حال اگر همين لذت از ميوه را ميتوانستيم از غير آن ميوه بدست آوريم ميديديد كه آن ميوه محبوب شما نيست بلكه آن مزه و طعم ملائمت با نفس شما بوده است لهذا آنها را دوست ميداريد.(3) انسان بايد فقط آن كاملي را دوست بدارد كه در ذاتش هيچ عيبي نباشد به همين جهت است كه در مورد خداوند ميگويند: صفت كمالش زائد بر ذاتش نيست يعني او است كه احد است او است كه بيمثل است.(4)
2ـ تزكيه نفس نويسنده : هاني مرشد3- اعمال اخلاقي
4ـ جهاد با نفسنويسنده : آيت ا... دستغيب5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
يكي از اسماء پروردگار قيوم است، يعني قوامش به خودش است و در اين صفت او يگانه و وحيد است چون همة عالم و تمام موجودات را او خلق كرده است و تمام اين موجودات در هستي و بقائشان محتاج اويند همانطور كه قرآن ميفرمايد: اي مردم تمام شما محتاج به خداوند هستيد و او است كه بينياز و ستوده است.(3)
كنترل محبت: در اين مرحله آنقدر محبت كنترل ميشود كه فقط بايد خدا را دوست داشته باشد و اگر چيزي غير از خدا را دوست ميدارد به جهت انتساب او به خدا ميباشد.(1) سالك در هر حالي كه باشد از خداي خود راضي و خشنود است اگر نعمتي از جانب حق به او برسد شكرگزار است و اگر نعمتي از او سلب و گرفته شود فزع و جزع نخواهد كرد بلكه راضي به رضاي دوست است.(4) تمام زهد و پارسائي در دو جمله از قرآن آمده است: هرگز به آنچه از دست شما رود دلتنگ نشويد و به آنچه كه به شما رسد دلشاد و فرحناك نشويد. كسي كه غم گذشته را نميخورد و نسبت به آينده و عطاهائي كه به او ميشود آنقدر شاد نميشود كه از خداوند غافل شود و در اينصورت هر دو بال زهد را در اختيار گرفته است.(5) زهد آن است كه دلبستگي و محبت چيزي يا به كسي جز خدا، نداشته باشد و اين دلبستگي ولو به كشكول باشد مانع است از رسيدن به كمالات و زاهد نيست.(2)
1ـ تزكيه روح نويسنده : سيد جعفر رفيعي2ـ تزكيه نفس نويسنده : هاني مرشد3- اعمال اخلاقي
4ـ جهاد با نفسنويسنده : آيت ا... دستغيب5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
شكوفايي محبت: سالك اليالله بايد محبت خود را با عمل شكوفا و اظهار كند همانطوري كه اگر محبت مجازي به معشوقي داشته باشد سعي ميكند با كارها و گفتاري كه معشوق خوشش ميآيد و خرسند ميشود محبتش را به او اظهار كند.(3) محبت در صورتي آشكار ميشود كه در مقام عمل خود را نشان دهد در اين مرحله است كه خواست و ارادة محبوب را برخواست و ارادة خويش مقدم ميدارد. و درصدد كسب رضاي محبوب و قرب محبوب برآيد.(1) سالك تا جائي ميرسد كه دوري محبوب براي او بسيار سخت ميشود و هرگاه خبري از محبوب به گوشش برسد ناخودآگاه چشمانش پر از اشك ميشود.(4) انسان براي شكوفايي و اظهار محبت خود بايد اولياء خدا و دوستان خدا را دوست داشته باشد و از آنها اطاعت كند و ولايتشان را بپذيرد كه در رأس آنها خاندان عصمت و طهارت(ع) ميباشند.(5) اگر بخواهيم محبتمان به خداوند را شكوفا و اظهار كنيم بايد از طريق جانشينان او باشد، چون مستقيماً اظهار محبت به خداوند امكان ندارد چون او از سنخ وجود ما نيست لذا خداوند تبارك و تعالي بهترين مخلوقاتش را كه خاندان عصمت و طهارت(ع) باشند براي هدايت و ارشاد خلق فرستاد كه ايشان هم سنخ بشر بوده و بشر ميتواند از راههاي مختلف به آنها اظهار محبت و دوستي كند.(2) سالك اليالله بايد ميزان محبتش، اهل بيت(ع) باشد و محبتش را روي آنان متمركز سازد و هر كس و يا هر چيزي كه به آنان نزديكتر است بيشتر دوست داشته باشد تا بتواند محبتش را كنترل نمايد.(3) پيامبر ميفرمايد: هر كس با محبت بميرد، شهيد مرده است. هر كسي كه با محبت «آل محمد» بميرد آمرزيده مرده است. هر كسي با محبت بميرد تائب مرده
1ـ تزكيه روح نويسنده : سيد جعفر رفيعي3- اعمال اخلاقي
4ـ جهاد با نفسنويسنده : آيت ا... دستغيب5ـ نفس مطمئنه نويسنده : آيت ا. . . استاد حسين مظاهري
است. هركسي كه با محبت بميرد مؤمن و كاملالايمان مرده است.(1)
اثرات محبت: امام صادق(ع) ميفرمايد: آنگاه كه برق محبت خداوند بر باطن بندهاي بتابد و باطن او را روشن كند او را از هر چيز و از هر ذكر جز ياد خداوند نهي ميسازد.(4) اثر ديگر محبت به پروردگار اين است كه سالك با اولياء الله و دوستان خداوند انس ميگيرد و چون سنخيت روحي بينشان ايجاد شده است آنان را دوست ميدارد و از محضرشان بهرههاي معنوي زيادي ميبرد.(5) اگر مردم به عظمت و مقام محبت خدا پي بردند كه تا چه اندازه نزد پروردگار بزرگ است بيترديد جز با خاك قدم او به خدا تقرب نميجويند.(2) ديگر از اثرات محب اين است كه سالك از مناجات و گفتگوي با محبوبش لذت ميبرد و هرگز خود را تنها نمييابد و هرگاه در جاي خلوتي قرار بگيرد با پروردگارش، محبوبش انسي ميگيرد و مشغول مناجات ميشود.(3) از اثرات ديگر محبت به پروردگار اين است كه از مرگ ترس و بيمي ندارد بلكه مرگ را القاء پروردگار و ديدار محبوب خود ميداند.(1) يكي از آثار محبت به خداوند اين است كه سالك راضي به رضاي محبوبش ميباشد و هر چه او بخواهد ميخواهد و در مقابل محبوبش تسليم محض ميباشد و هيچ اظهار ناراحتي و درد نميكنند.(4) سالك اليالله در اين مرحله با برنامهها و معلوماتي كه از طرف استاد به او داده ميشود محبت خود را متوجه پروردگار مهربان ميسازد و بدان وسيله محبتش را اظهار و شكوفا مينمايد مثلاً با خواندن «زيارت جامعة كبيره» و با تأمل كردن در معاني آن محبت خود را نسبت به اولياء خداوند اظهار ميسازد كه اين خود محبت به پروردگار است.(5) امام صادق(ع) درباره اثرات محبت « در … خداوند متعال به بركت وجود او بلاد و زمينهاي خود را آباد ميسازد و به واسطة بزرگواري او به بندگانش نظر لطف دارد » و هرگاه مردم خداي متعال را به حق آنان قسم ميدهندخواستههاي آنها را برآورده ميكند و با لطف و مهرباني خود بلاها و گرفتاريها را از آنان برطرف ميسازد.(2)
از مهمترين خصوصيات يك مومن آل محمد (ص) اين است كه امر به معروف و نهي از منكر افراد ديگر باشد كه البته اين امر خود داراي مراحل مختلفي ميباشد فرد مؤمن خود بايد ، از هر گونه بدي و شر به دور بوده و تمام اعمال ورفتارش مورد تأييد مؤمنان حقيقي خداوند باشد .
هيچ عمل و گفتاري را مگر براي رضاي حق انجام ندهد .
در تمام امورات زندگي راضي به رضاي حق بوده ، صابر و شاكر باشد ، در كتب مختلف اسلامي از اين خصوصيات بسيار سخن به ميان آمده است .
فضيلت آن بر هيچ كس پوشيده نيست به خصوص كه در معجزه پيامبر اسلام (ص) :
قرآن كريم ، فردي كه چنين خصوصيتي را داشته باشد و به موقع و به جا از آن استفاده كند ، بسيار مورد تكريم قرار گرفته است .
از كتب معتبر ديگر نيز ميتوان به نهجالبلاغه اثر دانشمند بزرگ زمان ، سيد رضي اشاره نمود كه حكمتها و مباحث ، همچنين خطبههاي ا مام اول شيعيان جهان ، حضرت علي (ع) را در آن جمعآوري نموده واثرات شگفت اين كتاب بر هيچ كس پوشيده نيست .
در اينجا با رجوع به دو نمونه از حكمتهايآن اثر شريف . به نام مراحل امر به معروف و نهي ازمنكر ، از وجود آن فيض ميبريم . حكمت 373 – 374 ( مراحل امر به معروف و نهي از منكر)
اين مؤمنان ! هر كس تجاوزي را بنگرد و شاهددعوت به منكري باشد و در دل آن را انكار كند ، خود را از آلودگي سالم داشته است و هر كس با زبان آن را انكار كند پاداش داده خواهد شد ، و از اولي برتر است و آن كس كه با شمشير به انكار برخيزد تا كلام خدا بلند و گفتار ستمگران پست گردد، او راه رستگاري را يافته و نور يقين در دلش تابيده ، گروهي ، منكر را با دست و زبان و قلب انكار ميكنند ، آنان تمامي خصلتهاي نيكو را در خود گرد آوردهاند .گروهي ديگر ، منكر را با زبان و قلب انكار كرده ، اما دست به كاري نميبرند ، پس چنين كسي دو خصلت از خصلتهاي نيكو را گرفته و ديگري را تباه كرده است و بعضي منكر را تباه ساخته و يك خصلت را بدست آوردهاند و بعضي ديگر ، منكر را با زبان و قلب و دست رها ساختهاند كه چنين كسي از آنان ، مردهاي ميان زندگان است .
و تمام كارهاي نيكو، و جهاد درراه خدا ، برابر امر به معروف و نهي از منكر ، چونان قطرهاي بر درياي مواج و پهناور است و همانا امر به معروف و نهي ازمنكر ، نه اجلي را نزديك ميكنندو نه از مقدار روزي ميكاهند و از همه اينها برتر ، سخن حق در پيش روي حاكمي ستمكار است .
توضيح در مورد گروه :
عليرضا سبحاني ـ جستجو در اينترنت و تهيه كتاب و استفاده از روزنامه
مسعود سبحاني جستجو در اينترنت واستفاده از نهج البلاغه ويرايش و صفحه آرايي
اهميت امر به معروف و نهي ازمنكر و رابطه آن با اصلاحات
دين مبين اسلام برايانسان، گرايش ذاتي به صداقت و امانت و عدالت قائل است و به تعبير ديگر انسان حنيف،حقگرا و فطرتاً ميل به كمال و خير و حق دارد و در عين حال از آزادي و اختياربرخوردار است و لذا ممكن است از ميسر اصلي خود منحرف گردد. اسلام اين اشتباه و خطارا به صورت يك جريان موقت ميپذيرد ولي رشد و گسترش اين جريان ناسالم و فسادبرانگيزممكن است جامعه را به تباهي بكشاند به همين جهت قرآن كريم براي جلوگيري از اينانحراف و انقراض و ايجاد اتحاد و وحدت در جامعه دستور به امر به معروف و نهي ازمنكرو اصلاح جامعه ميدهد چنانچه در آياتي آمده:
ولتكن منكم امه يدعون اليالخير ويامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و اولئك هم المفلحون و لاتكونوا كالذينتفرقوا واختلفو من بعد ماجاهم البينات و اولئك لهم عذاب عظيم» «بايستي حتماًجمعيتي از شما باشند كه مردم را به خوبيها دعوت كنند و امر به معروف و نهي از منكرنمايند و چنين افرادي رستگارانند ونكند شما مثل كساني باشيد كه از هم متفرق شده واختلاف كردند (يهود و نصاري) بعد از آنكه براهين و ادله براي آنها ثابت شده بود وبراي چنين اشخاصي عذاب دردناك خواهد بود.
در آيهاي ديگر كساني كه به نهي ازمنكر توجه نداشتهاند و اين واجب الهي را ترك ميكردند مورد سرزنش قرار ميدهدكانوا لايتناهون عن المنكر فعلوه لبئس ما كانوا يفعلون»«آنها از اعمال زشتيكه انجام ميدادند يكديگر را نهي نميكردند چه بدكاري انجام ميدادند.» اگر درفرمايشات بزرگان دين نظر و تأملي صورت گيرد به وضوح ميتوان اهميت اين دو اصل رادريافت كه عاملين به اين دو اصل مورد لطف و حرمت ايزد منان قرار ميگيرند واگر درجامعه مرسوم شود روزي آن جامعه افزون ميگردد و چنانچه اميرالمؤمنين ميفرمايد: «انالامر بالمعروف و النهي المنكر لخلقان من خلقالله و انهما لايقربان من اجل و لاينقصان من رزق» همانا امر به معروف و نهي از منكر دو صفت از اوصاف پروردگارندكه نه اجل را نزديك مي كنند و نه روزي را كاهش ميدهند. و تاركين به اين دو اصلمورد لعن قرار ميگيرند و اگر در جامعه فراگير نشود الف: انسانهايي بدطينت بر آنجامعه مسلط ميشوند همانطور كه در وصيتنامه اميرالمؤمنين به امام حسن و حسين(ع) آمده «لاتتركوا الامر بالمعروف و النهي عن المنكر فيولي عليكم شراركم» امر بهمعروف و نهي از منكر را ترك نكنيد كه بدهاي شما بر شما مسلط ميشوند» ب: هويت وحيات انساني از آن جامعه نفي ميشود. چنانچه اميرالمؤمنين (ع) در تاييد اين سخنميفرمايد:«تارك لانكار المنكر بلسانه و قلبه ويده فذلك ميت الاحياء» «بعضيمنكر را با زبان و قلب و دست خود رها ساختهاند كه چنين كسي از آنان مردهاي ميانزندگان است.» ارزش امر به معروف و نهي از منكر همين قدر بس كه امام حسين(ع) آناصلاح طلب ديني هدف خود را از قيام پرخروش كربلا احيا اين فريضه بسيار مهم كه ازضروريات دين نام برده ميشود عنوان فرمودند«… انما خرجت لطب الاصلاح في امه جدياريد ان آمر بالمعروف وانهي عن المنكر و اسير بسيره جدي وابي» «در جستجوي اصلاحكار امت جدم بپا خواستهام اراده دارم امر به معروف و نهي از منكر و به سيرت جد وپدرم رفتار كنم» بايد توجه داشت شايد امر به معروف و نهي ازمنكر لزوماً مصداق اصلاحاجتماعي نباشد اما هر اصلاح اجتماعي، مصداق امر به معروف و نهي از منكر است و هرمسلمان آشنا به وظيفه از آن جهت كه خود را موظف به اين دو اصل ميداند نسبت بهاصلاح اجتماعي حساسيت خاصي دارد و با عنايت به مطالب فوق تاكيد دين اسلام بر امر بهمعروف و نهي از منكر در جامعه نوعي تاكيد بر اصلاح جامعه و جلوگيري از فساد و رفعنابسامانيهاي اجتماعي است و لذا با رعايت اين اصلاح اجتماعي ميتوان به هدف ورسالت عاليه دين كه همان اصلاح جامعه و ايجاد زمينه مناسب براي آسايش و رفاه مناسببراي انسان و فراهم كردن امكان لازم براي رشد معنوي و تكامل در جهان ديگر استرسيد.
سخنان معصومين در مورد اهميت و ضرورت ا مر به معروف و نهي از منكر
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم: «و اذا لم يامروا بالمعروف و لم ينهوا عن المنكر و لم يتبعواالاخيار من اهل بيتي، سلط الله عليهم اشرارهم فيدعو عند ذلكخيارهم فلا يستجاب لهم». هرگاه مردم امربه معروف و نهي از منكر را ترك نمايند و ازنيكان خاندان من پيروي نكنند خداوند بدانشان را بر آنان مسلطگرداند، در اين هنگام خوبان ايشان دعا كنند ولي دعايشانمستجاب نشود.
رسول خدا صلي الله عليه و آله: «لا يزال الناس بخير ما امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر وتعاونوا علي البر فاذا لم يفعلوا ذلك نزعت عنهم البركات و سلطبعضهم علي بعض، و لم يكن لهم ناصر في الارض و لا في السماء.» مردم همواره در خير و بركتاند تا هر زمان كه امر به معروف ونهي از منكر كنند و يكديگر را بر كار خير كمك رسانند پس هرگاه آن را به جا نياورند بركات از آنان سلب گردد و گروهي برگروه ديگر مسلط شود به طوري كه براي آنان ياوري نه در زمينباشد و نه در آسمان.
امام علي عليه السلام: «و امر بالمعروف تكن من اهله و انكر المنكر بيدك و لسانك وباين من فعله بجهدك و جاهد في الله حق جهاده و لا تاخذك فيالله لومة لائم و خض الغمرات للحق حيث كان.» [فرزندم حسن] به كار نيك امر كن تا در شمار نيكوكاران درآيي وبه دست و زبان كار ناپسند را زشتشمار و از آن كه كار ناپسندكند با كوشش خود را دور بدار. در راه خدا بكوش، چنان كه شايد،و از سرزنش ملامتگرانتبيمي نداشته باش براي حق به هر دشواريهرجا بود وارد شو.
امام علي عليه السلام: «ان الله تبارك و تعالي لم يرض من اوليائه ان يعصي في الارض وهم سكوت مذعنون لا يامرون بالمعروف و لا ينهون عن المنكر، فوجدتالقتال اهون علي من معالجة الاغلال في جهنم». همانا خداوند از اولياء خود نپسنديده كه معصيت او در زمينبشود و آنها ساكت و آرام باشند و امر به معروف و نهي از منكرنكنند، پس پيكار را از تحمل غلهاي جهنم آسانتر يافتم.
امام علي عليه السلام: «قوام الشريعة الامر بالمعروف و النهي عن المنكر و اقامةالحدود.» شالوده دين بر امر به معروف و نهي از منكر و برپا داشتن حدودالهي استوار است.
امام علي عليه السلام: «ان الامر بالمعروف و النهي عن المنكر لا يقربان من اجل ولا ينقصان من رزق و افضل ذلك كلمة عدل عند امام جائر.» امر به معروف و نهي از منكر مرگ را نزديك نميسازند و از رزق وروزي نميكاهند و برتر از همه اينها سخني عادلانه است نزدپيشوايي ستمپيشه.
امام علي عليه السلام: «فان الله سبحانه لم يلعن القرن الماضي بين ايديكم الا لتركهمالامر بالمعروف و النهي عن المنكر فلعن الله السفهاء لركوبالمعاصي و الحلماء لترك التناهي.» همانا خداوند سبحان مردم دوران گذشته را كه پيش از شماينداز رحمتخود دور نفرمود، جز براي آن كه امر به معروف و نهي ازمنكر را ترك كردند. پس خداوند بيخردان آنان را لعنت كردبه خاطر نافرماني كردن و خردمندان را به (گناه) ترك نهييكديگر.
امام باقر عليه السلام: «ان الامر بالمعروف و النهي عن المنكر فريضة عظيمة تقام بهاالفرائض و تامن المذاهب و تحل المكاسب و ترد المظالم و تعمرالارض و ينتصف من الاعداء و يستقيم الامر.» امر به معروف و نهي از منكر دو فريضه بزرگ الهي است كه ديگرفرائض با آنها بر پا ميشوند و به وسيله آنها راهها امن ميگرددو كسب و كار مردم حلال ميشود و حقوق افراد بديشان بازگرداندهميشود و در سايه آن زمينها آباد و از دشمنان انتقام گرفتهميشود و در پرتو آنها همه كارها رو به راه ميگردد.
امام صادق عليه السلام: «قال رسول الله صلي الله عليه و آله: ان الله عز و جل ليبغض المؤمن الضعيف الذي لا دين له، فقيل له: و ما المؤمن الذي لا دين له؟ قال: الذي لا ينهي عن المنكر». پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: خداي عز وجل نسبتبه مؤمن ضعيف و سستي كه دين ندارد خشمناكاست. پرسيدند: مؤمني كه دين ندارد كدام است؟ فرمود آن كه نهياز منكر نميكند.
امام صادق عليه السلام: «اذا راي المنكر فلم ينكره و هو يقدر عليه فقد احب ان يعصيالله و من احب ان يعصي الله فقد بارز الله بالعداوة.» اگر كسي كار ناپسندي را ببيند و با داشتن توانايي، آن را زشتنشمارد، دوست داشته باشد كه خداوند عصيان شود و هر كه دوستباشد كه خداوند عصيان شود، به دشمني با خدا پرداخته است.
امر به معروف و نهي از منكر يا نظارت همگاني
علاوه بر اينكه در قرآن مجيد، يكي از وظائف اصلي پيامبراكرم(ص)، امر بمعروف و نهي از منكر معرفيشده:(يامرهم بالمعروف و ينهاهم عن المنكر) اصولا در بينش و تفكر اسلامي موضوع امر به معروف و نهي از منكربه قدري از ارزش و اهميتبرخوردار است كه يكي از معيارهاي شناخت كفر و ايمان و صلاح و نفاق معرفي شدهاست. در قرآن مجيد ميفرمايد: (لعن الذين كفروا من بني اسرائيل علي لسان داود و عيسي بن مريم ذلك بما عصوا و كانوا تعملون). «مورد لعن و نفرين الهي قرار گرفتند، آنان كه از طائفه بنياسرائيل كافر شدند و بر زبان داود(ع) و عيسي بن مريم(ع) نيزمورد لعن و نفرين واقع شدند. اين بدان جهتبود كه گناه كرده عصيان ورزيدند و متجاوز شدند، اينان (در اجراي نهياز منكر) متناهي نميشدند و پذيرا نبودند، بيترديد عمل زشتي را مرتكب ميشدند». آنگا پس از آن كه دوستي آنان را با كفار تقبيح نموده سرزنش ميكند ميفرمايد: (ان سخط الله عليهم و في العذاب همخالدون) . «خشم و غضب خدا بر آنان و در عذاب ابدي خواهند بود». و سپس در آيه بعد بيان ميكند: (....كثيرا منهم فاسقون) . «بسياري از آنان فاسق هستند». و در جاي ديگر ميخوانيم: (المنافقون والمنافقات بعضهم من بعض يامرون بالمنكر و ينهون عن المعروف... انالمنافقين هم الفاسقون) . «مردان و زنان منافق برخي از بعضي ديگرند (سنخيت و همكاري دارند) اينان به منكرات و زشتيها امر ميكنند و اززيبائيها و نيكيها جلوگيري مينمايند. به درستي كه منافقان، همان فاسقان هستند». و چند آيه بعد، ميفرمايد: (المومنون والمومنات بعضهم اولياء بعض يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر) (6) . «مردان و زنان مومن، بعضي از آنان دوستدار(يا ولي) يكديگرند، امر به معروف ميكنند و نهي از منكر مينمايند». و در سوره آل عمران، صالحان را با مشخه اجراي امر به معروف و نهي از منكر معرفي ميفرمايد: (يومنون بالله واليوم الاخر و يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و يسارعون في الخيرات و اولئك من الصالحين). «به خدا و قيامت ايمان دارند و امر به معروف ميكنند و نهي از منكر مينمايند و در نيكيها و خيرات سرعت عملدارند و مسابقه ميگذارند». بنابراين در برهنگ اسلام، كسي نميتواند نسبتبه اين قانون، كوچكترين كوتاهي داشته باشد يا آن را كوچك شمارد. پيشنهاد و نظريه اجرائي با توجه به نكات و مطالب گذشته علاوه بر اين كه بايد همه مسلمانان با آگاهي علمي و عملي از اين قانون، با حفظشرائط و مراتب لازم، در تمام موارد و در همهجا آن را مورد عمل و اجرا بگذارند و خويشتن را مسوول مصالح فرد فردمردم، جامعه و حكومتبدانند و ناظر بر اعمال آحاد و گروهها باشند، دولت و حكومت اسلامي نيز بايد گروه ويژهايمخصوص انجام اين وظيفه به وجود آورد و تشكيلاتي را به اين جهتسازماندهي كند. دائره حسبه چشم بيدار جامعه آنچنان كه از روايات و تواريخ و سير مشاهده ميشود، از صدر اسلام، همواره به عنوان نظارت بر همه مصالح و حسناجراي قوانين اسلام، معصومين عليهم السلام خود و يارانشان اين نظارت را داشته و در طول تاريخ حكومتها، دائرهاي به عنوان(امور حسبه) تشكيل ميشده كه به صورت تشكيلاتي و سازماندهي شده، امر به معروف و نهي از منكر ميكردند كهدر متن كتاب (مسووليت و نظارت مردم در حكومت اسلامي) اجمالا مورد بحث قرار گرفته است. بنابراين پيشنهاد، اين موضوع، يك امر جديد و تازه و بيگانه هم نميباشد و امروز با داشتن امكانات و شرائط بهتر، مابهتر ميتوانيم اين هدف مقدس را تعقيب كرده و اين امر حياتي را احيا كنيم. سازمان قضائي و امر به معروف و نهي از منكراگر به خوبي دقت و تامل شود، تشكيلات قضائي در فرهنگ اسلام، درواقع بخشي از دائره امر به معروف و نهي ازمنكر ميباشد و بسياري از بزرگان از فقهاي نامدار شيعه و سني، به اين حقيقت تصريح كردهاند كه بحث مستوفاي آناز طرفيت اين مقال خارج است، و در جاي خود بايد مورد بحث و تحليل و تامل بيشتر قرار گيرد. مرحوم «شيخ طوسي»;(شيخالطائفه) ميفرمايد: «تصدي قضا، از واجبات كفائي است كه هرگاه گروهي اين وظيفه را تقبل كرده، متصدي آن شدند، از ديگران ساقطخواهد شد، پس اگر مردم شهري و بلدي بر ترك آن همدستشوند و جلوي آن را بگيرند، در واقع بر ضد حكومتاسلام خروج كردهاند و گنهكارند و بر امام و حكومت وقت لازم است كه بر جنگ و قتال با آنان برخيزد». آنگاه به حديث نبوي استناد جسته ميافزايد: «انه قال(ص) : ان الله لا يقدس امه ليس فيهم من ياخذ للضعيف حقه و لانه من الامر بالمعروف و النهي عن المنكر). «به درستي كه خداي متعال امت و ملتي راتقديس نميكند كه در ميانشان كساني نباشند كه حقوق ضعفا را باز ستانند وبراي اين كه تصدي قضاء بخشي از امر به معروف و نهي از منكر ميباشد». همچنان كه امروز در حكومت جمهوري اسلامي ايران و كشورهاي ديگر، سازمان قضائي، يك سازمان متشكل ومنسجم و قدرتمند است، دائره و سازمان امر به معروف و نهي از منكر يا دائره حسبه ميتواند به همين صورت،تشكيلاتيتر و قدرتمندتر وارد عمل گردد مانند برخي از ارگانها و سازمانها كه به طور ناقص، در برخي از موارد عملميكنند. چگونه؟ آنچه كه به نطر نگارنده روشن است و امكان عملي شدن دارد و بر خود وظيفه ميدانم كه مطرح كرده پيشنهاد نمايم،به اينگونه است: الف ) دولت اسلامي بايد افرادي را به اين منظور گزينش، انتخاب و جذب نمايد كه شرائط آنان از سوي زعماي دينيخواهد شد كه از جمله شرائط، اينها است:
1 - معلومات در حد دكترا و فوق ليسانس رشتههاي الهيات، حقوق و... و در ميان طلاب حوزههاي علميه در حداوائل درس خارج.
2 - داراي تقوا وتعهد اسلامي.
3 - افرادي متعادل و منزه از افراط و تفريط.
4 - حسن ظاهر.
5 - فرم لباس مورد پسند از جهت اخلاقي و روانشناسي(هم زيبا و هم با شكوه و پسنديده).
6- داراي اصالت خانوادگي و نسب.
7 - خوش بيان.
8 - علاوه بر داشتن اين شرائط، درآغاز، دوره ويژهاي رامانند پليس و نظامي، به صورت آموزش ببينند، هم در بعدپليسي نظامي، چون كار، نوعي پليسي است و هم در بعد آشنائي با روشها، شرائط و مراتب اين قانون علاوه بر آن، دردوران آموزش بايد در موضوعات اخلاق، علوم اجتماعي تربيتي، سياسي، روانشناسي اسلامي و احكام، آموزشببينند.
9 - افراد زيردست، كمتر از ديپلم نباشند كه بايد خود دوره آموزش نيز ديده باشند. ب ) اين سازمان با وزارتخانهها بخصوص وزارت كشور و سازمان قضائي مرتبط و هماهنگ باشند. ج ) افراد اين گروه، در مورد برخي از تخلفات و جرائم، بالفور اقدام ميكنند. همچنان كه در دائره حسبه در گذشتهچنين بوده است. اخطاري لازم و ضروري يكي از نكاتي كه توجه به آن بسيار ضرورت دارد و رسول اكرم(ص) و ساير معصومان عليهم السلام نيز هشدار دادهاند، موضوعاعمال نفوذ افراد يا گروههاي مغرض و منحرف و تغيير دادن مصاديق معروف و منكر ميباشد.
در طول تاريخ حتي هنگامي كه مانند معتزله امر به معروف و نهي از منكر را از اصول دانستهاند، قدرتهاي غالب وغاصب توانستهاند از طريق ديگر، به اين قانون لطمه وارد سازند و مانند (مرجئه) در مصداقها تشكيك كنند، تا آنجاكه در زمان بنياميه و بنيعباس، دانشمنداني را استخدام كردند تا در مورد برخي از معروفها و منكرها اظهار نظرنموده، معروف را منكر و منكر را معروف معرفي كردند. شكي نيست هنگامي كه اين امر حياتي به نحو احسن اجراء گردد، جلوي همه مفاسد و فاسدها گرفته خواهد شد. دراين صورت گروهي و افرادي به وساوس شيطاني مجهز ميگردند تا تدريجا برخي از مفاسد را توجيه كنند و باكوچكترين سوژه و بهانهاي قبح آن را از بين ببرند و به بهانه اين كه منكر نيست، آن را ترويج نمايند كه هم در تاريخ و همدر زمان خود نمونههائي از آن را ديدهايم. بنابراين در اينگونه موارد مسوولين امر، مسووليت دارند تا به اين امور نيز نظارت كنند تا كسي نتواند سوء استفادهنمايد و از راه ديگر قوانين الهي را تغيير دهد. حضرت امام صادق(ع) از رسول اكرم(ص) نقل ميكند كه فرمود: «كيف بكم اذا فسدت نسائكم و فسق شبابكم و لم تامروا بالمعروف و لم تنهوا عن المنكر؟ فقيل له و يكون ذلك يارسولالله؟ فقال: نعم و شر من ذلك كيف اذا امرتم بالمنكر و نهيتم عن المعروف؟ فقيل له يا رسولالله و يكون ذلك؟ قال: نعم و شر من ذلك كيف بكم اذا رايتم المعروف منكرا و المنكر معروفا؟». «بر شما چه خواهد گذشت هنگامي كه زنان و جوانانتان فاسد و فاسق شده باشند و شما امر به معروف و نهي از منكرننمائيد؟ عرضه داشتند: يا رسولالله، آيا چنين خواهد شد؟ فرمود: آري و بدتر از اين بر شما چه خواهد گذشت زمانيكه امر به منكر و از معروف نهي نمائيد؟ باز عرضه داشتند: آيا چنين خواهد شد؟ فرمود: آري بدتر از اين. بر شما چهخواهد گذشت آنگاه كه معروف (زيبا) را منكر (زشت) ببينيد و منكر(زشت) را معروف(زيبا) به حساب آوريد». ما در جامعه افراد و گروههائي را ميبينيم كه هماكنون مصداق اين پيشبيني رسول اكرم(ص) هستند و نه تنها ازمعروف و نيكي دفاع و جلوي منكرات و زشتي را نميگيرند، بلكه دقيقا در نظر آنان حق، ناحق و باطل، حق شمردهميشود و زيبائي را زشتي و زشتي را زيبائي ميبينند و بر اثر آن كه بينش و ديد انساني آنان بسته شده است، با چشمخودخواهي، انانيت و حيواني مينگرند، طبعا نميتوانند واقعيات را آنچنان كه هست، ببينند. اصولا دواعي مختلف و علل و عوامل گوناگون، محيط تربيتي، عادت، تلقين و تبليغات سوء در ديدگاهها اثرميگذارند و شرائط متفاوت چهبسا ديد و بيشن متفاوت به وجود ميآورد. روزي «عمار ياسر» با «مغيره بن شعبه» بحث ميكردند، حضرت امام علي(ع) رو به عمار كرده فرمود: او را واگذار. «فانهلم ياخذ من الدين الا ما قار به من الدنيا. و علي عمد لبس علي نفسه ليجعل الشبهات عاذرا لسقطاته».
«پس او(مغيره) چيزي از دين را نياموخته جز آنچه كه وي را به دنيايش برساند و عمدا امر را بر خود مشتبه كرده استتا شبهات (اموري كه باطل و منكرند و به حق و معروف شباهت دارند) عذر و بهانه براي خطاها و لغزشهايش باشد». علاوه بر علل و عوامل و دواعي، انسانهاي چندچهره و بيتقوا و متزلزل نيز، همواره حقائق را وارونه جلوه ميدهند، تااعمال ناشايستخود را توجيه كنند، بنابراين در مورد حفظ قوانين الهي، از تغيير و تبدل و دگرگون ساختن معروف ومنكر، بايد بسيار هشيار بود و علما و دانشمندان بزرگوار و مسوول، اين هشدار و اخطار را جدي تلقي كنند. امام علي(ع) در اين رابطه ميفرمايند: «فمن لم يعرف بقلبه معروفا و لم ينكر منكرا قلب فجعل اعلاه اسفله و اسفله اعلاه». پس كسي كه در قلب خود معروفي را معروف نداند و منكري را انكار ننمايد، دلش وارونه و دگرگون ميشود. تا آنجا كهبالاي او به پائين آمده پائين او به بالا برميگردد (وارونه تشخيص ميدهد و حقائق را وارونه ميبيند)». با توجه به اين نكات، ضرورت پاسداري و نگهباني از قوانين الهي و مواظبت كامل براي جلوگيري از تغيير وتبديلهاي بدعتگونه، بر همگان محسوس خواهد بود.
اهميت و ضرورت امر به معروف و نهي از منكر در كلام مقام معظم رهبري
امر بهمعروف، يعني ديگران را به كارهاي نيك امر كردن.نهي از منكر، يعني ديگرانرا از كارهاي بد نهي كردن.امر ونهي، فقط زبان و گفتن است; البته يكمرحله قبل از زبان هم دارد كه مرحله قلب است و اگر آن مرحله باشد، امربه معروف زباني، كامل خواهد شد.وقتي كه شما براي كمك به نظام اسلامي مردمرا به نيكي امر ميكنيد مثلا احسان به فقرا، صدقه، راز داري، محبت، همكاري،كارهاي نيك، تواضع، حلم، صبر و ميگوييد اين كارها را بكن، هنگامي كه دلشما نسبتبه اين معروف، بستگي و شيفتگي داشته باشد، اين امر شما، امرصادقانه است. وقتي كسي را از منكرات نهي ميكنيد مثلا ظلم كردن، تعرض كردن،تجاوز به ديگران، اموال عمومي را حيف و ميل كردن، دست درازي به نواميسمردم، غيبت كردن، دروغ گفتن، نمامي كردن، توطئه كردن، عليه نظام اسلاميكار كردن، با دشمن اسلام همكاري كردن و ميگوييد اين كارها را نكن، وقتي كهدر دل شما نسبتبه اين كارها بغض وجود داشته باشد، اين نهي، يك نهيصادقانه است و خود شما هم طبق همين امر و نهيتان عمل ميكنيد.اگر خداينكرده دل با زبان همراه نباشد، آنگاه انسان مشمول اين جمله ميشود كه«لعن الله الامرين بالمعروف التاركين له».كسي كه مردم را به نيكي امرميكند، اما خود او به آن عمل نميكند; مردم را از بدي نهي ميكند، اما خوداو همان بدي را مرتكب ميشود; چنين شخصي مشمول لعنتخدا ميشود; اين چيزخيلي خطرناكي خواهد شد. اگر معناي امر به معروف و نهي از منكر و حدود آن براي مردم روشن بشود،معلوم خواهد شد يكي از نوترين، شيرينترين، كارآمدترين و كارسازترينشيوههاي تعامل اجتماعي، همين امر به معروف و نهي از منكر است و بعضيهاديگر درنميآيند بگويند «آقا! اين فضولي كردن است»! نه، اين همكاري كردناست; اين نظارت عمومي است; اين كمك به شيوع خير است; اين كمك به محدودكردن بدي و شر است; كمك به اين است كه در جامعه اسلامي گناه، گناهبماند. بدترين خطرها اين است كه يك روز در جامعه، گناه به عنوان صوابمعرفي بشود; كار خوب به عنوان كار بد معرفي بشود و فرهنگها عوض بشود.وقتيكه امر به معروف و نهي از منكر در جامعه رايجشد، اين موجب ميشود كه گناهدر نظر مردم هميشه گناه بماند و تبديل به صواب و كار نيك نشود.بدترينتوطئهها عليه مردم اين است كه طوري كار كنند و حرف بزنند كه كارهاي خوبكارهايي كه دين به آنها امر كرده است و رشد و صلاح كشور در آنهاست در نظرمردم به كارهاي بد، و كارهاي بد به كارهاي خوب تبديل شود; اين خطر خيليبزرگي است. بنابراين اولين فايده امر به معروف و نهي از منكر همين است كه نيكي وبدي، همچنان نيكي و بدي بماند.فايده ديگرش اين است كه وقتي در جامعهگناه منتشر بشود و مردم با گناه خو بگيرند، آنگاه اگر در راس جامعه همكسي بخواهد مردم را به خير و صلاح و معروف و نيكي سوق بدهد، كارش با مشكلمواجه خواهد شد; نميتواند; يا به آساني نميتواند; مجبور استبا صرفهزينه فراوان اين كار را انجام بدهد.يكي از موجبات نا كامي تلاشهاياميرمؤمنان با آن قدرت و عظمت در ادامه اين راه، كه بالاخره هم به شهادتآن بزرگوار منجر شد، همين بود.اين روايت تكان دهنده و عجيبي است;ميفرمايد:«لتامرن بالمعروف و لتنهون عن المنكر او ليسلطن الله عليكمشرار كم فيدعو خياركم فلا يستجاب لهم»; بايد امر به معروف و نهي از منكررا ميان خودتان اقامه كنيد، رواج بدهيد و نسبتبه آن پايبند باشيد; اگرنكرديد، خدا اشرار و فاسدها و وابستهها را بر شما مسلط ميكند; يعني زمامامور سياست كشور به مرور به دست امثال حجاج بن يوسف خواهد افتاد! همانكوفهيي كه اميرالمومنين در راس آن قرار داشت و در آنجا امر و نهي ميكرد ودر مسجدش خطبه ميخواند، به خاطر ترك امر به معروف و نهي از منكر، به مروربه آنجايي رسيد كه حجاجبنيوسف ثقفي آمد و در همان مسجد ايستاد و خطبهخواند و به خيال خود مردم را موعظه كرد! حجاج چه كسي بود؟ حجاج كسي بودكه خون يك انسان در نظر او، با خون يك گنجشك هيچ تفاوتي نداشت! به همانراحتي كه يك حيوان و يك حشره را بكشند، حجاج يك انسان را ميكشت.يك بارحجاج دستور داد و گفت همه مردم كوفه بايد بيايند و شهادت بدهند كه كافرهستند و از كفر خودشان توبه كنند; هر كس بگويد نه، گردنش زده ميشود! باترك امر به معروف و نهي از منكر، مردم اينگونه دچار ظلمهاي عجيب و غريب واستثنايي و غير قابل توصيف و تشريح شدند.وقتي كه امر به معروف و نهي ازمنكر نشود و در جامعه خلافكاري، دزدي، تقلب و خيانت رايج گردد و بتدريججزو فرهنگ جامعه بشود، زمينه براي روي كار آمدن آدمهاي ناباب فراهم خواهدشد. البته امر به معروف و نهي از منكر حوزههاي گوناگوني دارد كه باز مهمترينشحوزه مسؤولان است; يعني شما بايد ما را به معروف امر، و از منكر نهيكنيد.مردم بايد از مسؤولان، كار خوب را بخواهند; آن هم نه به صورت خواهش وتقاضا; بلكه بايد از آنها بخواهند.اين مهمترين حوزه است; البته فقط اينحوزه نيست; حوزههاي گوناگوني وجود دارد. در مساله امر به معروف و نهي از منكر، فقط نهي از منكر نيست; امر بهمعروف و كارهاي نيك هم هست.براي جوان، درس خواندن، عبادت كردن، اخلاق نيك،همكاري اجتماعي، ورزش صحيح و معقول و رعايت آداب و عادات خوب در زندگي،همه جزو چيزهاي خوب است.براي يك مرد، براي يك زن و براي يك خانواده،وظايف خوب و كارهاي بزرگي وجود دارد.هر كسي را كه شما به يكي از اينكارهاي خوب امر بكنيد به او بگوييد و از او بخواهيد امر به معروف است. نهياز منكر هم فقط نهي از گناهان شخصي نيست.تا ميگوييم نهي از منكر، فورا درذهن مجسم ميشود كه اگر يك نفر در خيابان رفتار و لباسش خوب نبود، يكيبايد بيايد و او را نهي از منكر كند; فقط اين نيست; اين جز دهم است. نهي از منكر در همه زمينههاي مهم وجود دارد; مثلا كارهايي كه افراد توانادستشان ميرسد و انجام ميدهند; همين سو استفاده از منابع عمومي; همينرفيقبازي در مسائل عمومي كشور، در باب واردات، در باب شركتها و در باباستفاده از منابع توليدي و غيره; همين رعايت رفاقتها از سوي مسؤولان.يكوقت دو نفر تاجر و كاسب هستند و با هم همكاري و رفاقت ميكنند، آن يك حكمدارد; يك وقت هست كه آن كسي كه مسؤول دولتي است و قدرت و اجازه و امضا دردست اوست، با يك نفر رابطه ويژه برقرار ميكند; اين آن چيزي است كه ممنوعو گناه و حرام است و نهي از آن بر همه كساني كه اين چيزها را فهميدهانددر خود آن اداره، در خود آن بخش، بر مافوق او، بر زيردست او واجب است; تافضا براي كسي كه اهل سو استفاده است، تنگ بشود. در محيط خانواده هم ميشود نهي از منكر كرد.در بعضي از خانوادهها حقوقزنان رعايت نميشود; در بعضي از خانوادهها حقوق جوانان رعايت نميشود; دربعضي از خانوادهها بخصوص حقوق كودكان رعايت نميشود; اينها را بايد بهآنها تذكر داد و از آنها خواست.حقوق كودكان را تضييع كردن، فقط به اين همنيست كه انسان به آنها محبت نكند; نه، سو تربيتها، بياهتماميها،نرسيدنها، كمبود عواطف و از اين قبيل چيزها هم ظلم به آنهاست.
زمينه سازي براي امر به معروف و نهي از منكر
در حوزههاي علميه، اصطلاحي است كه ميگويد: مقدمه واجب، واجب است؛ يعني همانگونه كه نماز واجب است، وضو گرفتن نيز كه از مقدمات آن است واجب است. براي وضو گرفتن، تهيه آب واجب است. براي تهيه آب هم خريد آب و يا عاريه كردن طناب، دلو و گاهي حفر چاه واجب ميشود. كسي كه ميخواهد به معروفي امر و يا از منكري نهي كند، بايد مقدماتي فراهم آورد. كساني كه ميخواهند خود را كانديداي رياست جمهوري يا نمايندگي مجلس كنند، از مدتها قبل در جلسات پرسش و پاسخ شركت ميكنند؛ در محافل دانشگاهي حضور به هم ميرسانند؛ در روزنامهها مقاله مينويسند، با افرادي تماس ميگيرند، بودجه تهيه ميكنند و وسائل تبليغاتي و مراكز تبليغاتي در نظر ميگيرند. آري! هر كسي براي هدف خود، بايد مقدماتي فراهم آورد. امر به معروف و نهي از منكر هم نياز به زمينهسازي دارد. يك مثال ساده بزنم: اگر ائمه جمعه و جماعات، طلاب، روحانيون و فضلاي جوان در هر منطقه، جوانان را شناسايي كنند و براي آنان جلسات علمي و شيرين برگزار كنند و به مشكلاتشان گوش دهند، در عزا و شادي آنان شريك شوند به طوري كه در دفتر تلفن هر شخصي، شماره تلفن يك اسلام شناس وارسته و متقي باشد و همه نسلنو بهترين و عزيزترين دوست خودشان را علماي جوان و متقي بدانند، اين كار كشور را در مقابل هر خطري بيمه ميكند؛ زيرا هر فسادي پيدا شود، جوانان مؤمن، به رهبري عالمي متقي، جلو فساد را ميگيرند. از حفظ كوچه تا خط مرزها همه با هم يكدل و يكدست ميشوند.
ولي متأسفانه در بسياري از موارد، رابطه ميان طلاب جوان و نسل نو بسيار كمرنگ است. لذا يك روز ويدئو، روز ديگر ماهواره، روز سوم كانديدايي نا اهل، روز چهارم يك شبهه و اشكال و گاهي يك نوار و سخنراني، نسل نو را از اسلام ميگيرند. اين گناه به گردن غفلت ما در زمان قبل است.
اهميت ا مر به معروف
ناگفته پيداست كه حساب امر به معروف و نهي از منكر از حساب نماز، روزه و حج جداست؛ زيرا آنها ضرري به منافع و هوسهاي ديگران نمي زنند و لذا كسي با آنها مخالفتي ندارد.
اما نهي از منكر، مخالفت با انحرافات و هوسهاي مردم است و قهراً گروهي در مقابل آن مقاومت ميكنند.
بگذريم كه شناخت معروف و منكر كار هر كس نيست و قدرت برخورد و تماس با افراد مختلف نيز روان شناسي تبليغاتي لازم دارد. اما امر به معروف زماني مؤثر است كه آمران به معروف و ناهيان از منكر، از خلق و خوي عالي، اطلاعات كافي، آموزشهاي لازم برخودار باشند.
از سوي ديگر، دولت و مردم از هر گونه حمايت هاي قانوني و مالي دريغ نكنند؛ براي مثال مسير همه فيلمها و برنامه هاي صدا و سيما زنده كردن خوبيها در جامعه و محو كردن منكرات باشد. بعلاوه، مردم بايد امر به معروف را يك فريضه اسلامي بدانند و نه دخالت و مزاحمت. در شعارهاي در و ديوار نيز جملاتي باشد كه مردم را به سوي كمال و نور دعوت كند و فضاي جامعه، اسلامي و فضاي رشد خوبيها و محو بديها باشد.
به فرموده روايات، امر به معروف حتي از جهاد در راه خدا مهمتر است؛ زيرا جهاد در تمام عمر يكي دوبار صورت ميگيرد؛ ولي اين واجب الهي هر شب و روز در برابر چشم مردم جلوهگيري ميكند.
اگر امر به معروف و نهي از منكر نباشد، جامعه اسلامي بيمه نمي شود و هر روز اگر هنرمندي مثل سامري يك گوساله طلائي درست كند، ميتواند نسل ما را مورد تهاجم فرهنگي خود قرار دهد. به گفته همه علما، امر به معروف و نهي از منكر از واجبات قطعي است و آن قدر اهميت دارد كه امام حسين عليه السلام فرمود: هدف من از رفتن به كربلا، امر به معروف و نهي از منكر است.
با امر به معروف تمام واجبات در جامعه عملي ميشود. با نهي از منكر، از همه مفاسد جلوگيري ميشود. اگر يك ميليارد مسلمان هر روز به يك معروف امر و از يك منكر نهي كنند، سيماي جهان عوض ميشود.
اگر روزي كه اسرائيل و آمريكا، مسلمانان منطقهاي را بمباران ميكنند، يك ميليارد فرياد بلند شود، آنها عقب نشيني خواهند كرد.
ما هنوز مزه اتحاد و ايمان و فرياد را به طور كامل نچشيده ايم. آري از يك قطره آب كاري بر نمي آيد؛ همين كه قطرات فراوان به صورت جويها و جويها به صورت رودخانه پشت سدي قرار گيرند، وسيلهاي براي توليد برق ميشوند و منطقهاي را روشن ميكنند.
مرحوم شهيد مطهري ميفرمايد: «در قرآن، قبل از آيه امر به معروف ، مسأله اتحاد مسلمانان مطرح شده است؛ يعني اگر خواستيد جلو مفاسد را بگيريد، بايد قدرت داشته باشيد و قدرت زماني داريد كه متحد باشيد.»
مرحوم شيخ انصاري ميفرمايد: اگر امر به معروف و نهي از منكر نياز به قدرت و ولايت و حكومت داشت، واجب است كه به سراغ تشكيل قدرت رويم و حكومت تشكيل دهيم.» مفاسد ديروز دروغ و غيبت بود كه از فردي صادر ميشد و فرد ديگري او را منع ميكرد؛ ولي مفاسد امروز، شكل ديگري دارد. امروز، ناگهان مسلمانان خود را در برابر بزرگترين توطئه ها ميبينند كه اگر از تخصص و تكنولوژي و قدرت و وحدت و اقتصاد كافي برخوردار نباشند، همه چيزشان دستخوش تهاجم قرار ميگيرد.
بنابراين، تشكيل نظام اسلامي براي نهي از منكر هاي اجتماعي و جهاني، يك ضرورت است.
نمونهاي از معروفها در قرآن
چون قرآن در همه جا نور و هدايت است، لازم است در شناخت معروف و منكر نيز پاي سخن آن بنشينيم و بدين منظور با مرور در قرآن نمونههائي از معروفها را بدست ميآوريم .
1- احياي مراكز ديني و مساجد
قرآن ميفرمايد : در ميان كساني كه پيشنهاد ساختمان و بنايي را به عنوان يادبود بر مزار جوانمردان خداپرست طرح كردند، بعضي گفتند چرا ساختمان يادبود بيهدف باشد اگر بنا باشد ما يادگاري بر مزار اين غارنشيناني كه بشر از طاغوت فرار كرده و عمري را در راه حفظ عقيده خود به هجرت و زندگي در غار گذراندند، بنا كنيم بهتر است آن بنا را مسجد قرار دهيم و لذا بر مزار اين جوانمردان كه به اصحاب كهف معروفند ساختماني به نام مسجد ساخته شد. اي كاش طراحان شهرها و شهركها از قرآن درس ميگرفتندو در ساختمانهاي خود اول جايگاه مسجد را مشخص ميكردند و سپس خيابانها و طراحي خود را بر محوريت مسجد قرار ميدادند.
فرهنگ سراسري مسلمانان بايد همان مساجد آنان باشد و هر تزئينات و امكاناتي كه در جاي ديگر هزينه ميشود بايد در مسجد و اطراف آن هزينه شود زيرا كه در غير اين صورت جاذبههاي غير مسجد بيشتر و مساجد خلوت تر خواهد شد به خصوص احياي مساجدي كه به قول قرآن از روز اول بر اساس تقوي بنيانش گذاشته شده استبايد محوريت بيشتري داشته باشد. احياي مسجد توفيقي است كه خداوند تنها به كساني ميدهد كه اهل ايمان و شجاعت و اخلاص باشند. (585) مسجد به قدري ارزش دارد كه انبياء خدا نظير ابراهيم و اسماعيل و زكريا عليهمالسلام خادم آن بودهاند. مسجد به قدري ارزش دارد كه مادر مريم در ايام حاملگي نذر ميكند كه نوزادش را براي خادمي بيت المقدس از هر كار ديگر آزادش كند.
قرآن ميفرمايد توليت مسجدالحرام مقامي است كه جز افراد با تقوي لياقت آن را ندارند در قرآن هر كاري كه از رونق مسجد بكاهد بزرگترين ظلم شمرده استخواه كم رونقي مسجد بخاطر جلسات عزاداري يا مراسم سوگواري اين و آن باشد و يا بخاطر برگزاري مراسم ديگر و يا محبوب نبودن امام جماعت و يا نامنظم بودن او و يا بداخلاق بودن خادم و يا نااهل بودن هيئت امناء و متوليان و يا طرح مسائل غير لازم در مساجد و سخنراني هاي طولاني و يا نداشتن نظافت و زيبائي لازم و يا سوء استفاده كردن از نام و نان مسجد و يا هر عامل ديگري كه از تعداد شركت كنندگان بكاهد بدترين ظلم است.
با كمال تأسف مساجد ما غمكده شده در حالي كه عقد حضرت زهرا را در مسجد گرفتند ما با هر لباس به مسجد ميرويم در حالي كه قرآن ميفرمايد: به هر مسجدي ميرويد خود را زينت كنيد. اسلامي كه ميفرمايد در ميان چند نفر امام جماعتي كه از نظر علم و تقوي و سابقه يكسان هستند زيباترين آنان امامت را بپذيرد.
اسلامي كه ميفرمايد : در ميان چند مؤذن خوش صداترين افراد اذان بگويند. اسلامي كه ميگويد هنگام نماز از بهترين لباس و عطر استفاده كنيد و زنان بهترين وسائل زينت خود را همراه داشته باشند.
اسلامي كه مسجد را مركز مشورت و اعزام به جبهه و كمك رساني به ديگران و دادرسي محرومان و شناسائي نيروهاي حزب اللهي قرار داده است نبايد محل افراد بيكار و وارفته و ترسو و فقير باشد. از بزرگترين معروف ها در زمان ما احياي مساجد و بازسازي عمراني و فرهنگي آن است.
خادم مسجد بايد از افراد محبوب و سرشناس و از مقامات عالي باشد. در هر محله بايد افراد خوش صدا براي اذان به مساجد جذب شوند تحصيل كرده هاي هر منطقه هر مقصد يك ساعتي در مسجد حضور شغلي و به مردم خدمات رايگان ارائه دهند، مريضي كه راه به جائي ندارد با خود بگويد شب به مسجد ميروم و پزشك رايگان مرا ميبيند، بدهكار خود را با وام از صندوق مسجد دلگرم كند و برعكس هر فردي كه بناي سفر دارد و مشكل خانواده و يا سرويس رفت و آمد مدرسه فرزند و يا نگراني از سرقت دارد با خود بگويد بسيج و مردم مسجد ناظر بر خانه و زندگي من هستند اگر هر مشكلي داشتم مردم برادر من و نيروهاي حزب اللهي بازوي من هستند با اين گونه برنامه ها بزرگترين معروف ها كه احياي مسجد است عملي خواهد شد . انشاءالله
2- استقلال و دوري از خودباختگي
يكي از معروفها استقلال است.استقلال در همه ابعاد و رهائي از وابستگيها قرآن ميفرمايد: جامعه اسلامي مثل گياهي است كه هر روز رو به رشد و توسعه باشد تا بتواند روي پاي خود بايستد.
فقهاي بزرگوار ما ميفرمايند تشبّه به كفار حرام است و در روايات از پوشيدن لباس كفار و عمل كردن به آداب كفار به شدت انتقاد شده است در تاريخ ميخوانيم: پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله همينكه متوجه شد تكيه به ديوار كافري داده حركت كرد و به درختي تكيه داد و فرمود: مسلمان تكيه به ديوار بيگانه نمي دهد.
3- قصد قربت
يكي از معروف ها اخلاص و رنگ الهي دادن به كارها و انتخاب بهترين هدفها و نيتها حتي در خوراك و پوشاك و مسكن و در قهر و صلح و انتخاب رشته تحصيلي يا شغل يا دوست و همسر است نيت پاك و الهي كيميائي است كه با هر كار سادهاي همراه باشد آن را به يك گوهر گران بها تبديل مينمايد.
4- تشويق
بهترين اهرم براي گسترش معروف ستايش از اهل معروف و تشويق آنان است. قرآن ميفرمايد: راه بيرون آوردن مردم از ظلمات و هدايت آنان به سوي نور همراه با تشويق است.
و در جاي ديگر به پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله دستور ميدهد از هر كس كه زكوة ميگيري او را تشويق كن و به او صلوات بفرست كه اين درود و صلوات تو براي او آرام بخش است. خداوند بارها از زنان و مردان نمونه در قرآن ستايش كرده.
5 - تحصيل
در هيچ مكتبي اولين فرمان آن آيه مباركه اقرأ نيست. اسلام علم را شرط اول براي رهبري و مرحمت قضاوت و زمان تحصيل را از گهواره تا گور و مكان را تا چين و ثريا دانسته و براي تحصيل علم تنها يك شرط قرار داده است و آن اين است كه بايد علم مفيد باشد و از علوم بي فايده و يا مضر به شدت انتقاد كرده است. و براي شيوه تحصيل و يادداشت كردن و نشر آن و احترام استاد و وظائف متقابل استاد و شاگرد صدها سفارش كرده است.
توجه به مسائل اجتماعي
قرآن در صدها آيه به مسائل جامعه توجه خاصي كرده و مردم را به معروفهاي اجتماعي توصيه و تشويق فرموده است كه ما گوشهاي از آنها را فهرست وار با نقل آيه در پاورقي بيان ميكنيم :
عدالت در گفتار و عملاصلاح ذات اليمينمراقب دشمن بودن .
همگامي با خوبانپيروي از خوبانسبقت در كار خيرپذيرفتن طرح صلح .
تنبيه مجرماني كه امنيت جامعه را بهم ميزنند.
عفو و گذشت نسبت به خلافهائي كه مربوط به شخص انسان انجام گرفته.
وام دادن .
جذب دلهاي ديگران از طريق كمكهاي مالي و آزاد كردن اسرا و زندانيان بدهكار و نجات مسافران بين راهي؛از طريق پرداخت سهمي از زكات.
ارج نهادن به پيشگامان در نيكيها
رابطه متقابل رهبر و مردم سلام و صلوات عميق و دائمي باشد؛نهترس و تهديد. بايكوت كردن متخلفان از راه حق؛به فرمان پيامبر اكرم همه مسلمانان عليه سه نفري كه در بسيج عمومي شركت نكردند اعتصاب كردند و هيچمسلماني با آنان سخن نميگفت تا آنكه آن سه نفر توبه كرده و اعتصابشكسته شد.
مشورت؛ سفارش يكديگر به صبر و رحمت؛ يتيم نوازي؛
دعا براي گذشتگان و پاكدلي نسبت به اهل ايمان.
تجليل از خوبان و زنده نگاه داشتن ياد و خاطر آنان
در صورت ضرورت جدائي ولي همراه با نيكوئي(جدائي زن از شوهر، مستأجر از موجر، كارگر از كارفرما، شريك از شريك)خدمت خالصانه به مردمپاسداري از ارزشها. نجات مستضعفان،رازداري ، نيروگيري براي اهداف مقدس ، مردمي بودن ،محو آثار شرك ، آسان گرفتن با كارگر ، مسافرت صاحبان قدرت و حكومت براي سركشي به مناطق محروم و رفع مشكلات آنان ،همكاري مردم با دولتمردان در سازندگي ، نداشتن چشم داشت به اجرت گرفتن از فقراء ،به ديگران فرصت فكر و تحقيقات دادن اينها و دهها نمونه ديگر از معروفهاي اجتماعي بود.
برخورد مسالمت آميز با ناآگاهان ، قدرداني همه جانبه از زحمات ديگران ، تفقد از غائبين ، تواضع نسبت به پيروان ، خواب راحت را از كفار گرفتن ، سركوب ياغي ، قرار دادن سهميهاي در مال خود براي محرومان ، غريب نوازي ، جا دادن ياترك جلسه هنگام ورود افراد تازه در مكان هاي محدود ، دعوت مردم به حركت در راه خدا آن هم از طريق حكمت و موعظه وجدال نيكو ، وفاي به عهد و پيمان ، گذشت نيكو و بدون منت از مردم ، دوري از ستمگران ،نشان دادن و معرفي عوامل تقوي ،ضربه زدن به منافع ابر قدرتها ، (حضرت موسي به فرعونيان نفرين كرد كه پروردگار اموال آنان را نابود كند)
حفظ نيروهاي خودي ، (مستكبرين به انبيا پيشنهاد ميكردند كه فقراء را از دور خود برهانند ولي آنان نميپذيرفتند)مهمان نوازي سريع و عاليگرچه مهمان را نشناسيمحفظ آثار گذشتگان كه سبب عبرت ديگران است ، بكارگيري شيوه هاي امنيتي و مكتبي در شهر سازي و معماري ، خداوند به بني اسرائيل دستور ميدهد كه خانه هاي خود را رو به قبله يا مقابل همبسازيد.
سعه صدر و لبخند در برابر اهانت زيردستان ، نعمت هاي الهي را فضل و رحمت او بدانيم نه علم و زيركي خود ، كمك بدني به نيازمندان ،اقرار به كمالات ديگران .
نمونه معروفهاي خانوادگي در قرآن
در قرآن براي مسائل خانواده سفارشاتي شده كه ما گوشهاي از آن را به عنوان معروف هاي خانواده بيان ميكنيم.
در انتخاب همسر اصل، تفكر و ايمان اوست نه شكل و سرمايه.
خانواده همسر در پاكدامني او نقش دارد.
مهريه را در قراردادها جوري تنظيم كنيد كه داماد در فشار قرار نگيرد.
آميزش جنسي مقدمهاي براي ذخيره قيامت و نسل صالح است نه تنها شهوتراني بدون هدف. زن تحت تكفل مرد است و بايد زندگي زن توسط مرد تأمين شود.
زندگي با همسر بايد به نحو معروف باشد.
مادران دو سال فرزندان خود را شير دهند.
مقدار خرجي مرد به همسر بايد به مناسبت درآمد مرد باشد.
اگر از پيدايش كدورت نگران بوديد دادگاه خانوادگي تشكيل دهيد و مسئله را با بيگانگان در ميان نگذاريد.
زن و مرد لباس يكديگرند و بايد همديگر را حفظ نمايند.
عفت و حجاب و نشان ندادن مواضع زينت و پايكوبي نكردن و با كرشمه حرف نزدن و با حيا راه رفتن و با مردان مختلط نشدن از سفارشات قرآن به زنان است كه براي هر يك، آيه صريحي داريم.
نمونههاي معروفهاي سياسي
اطاعت از رسول خدا و اولي الامر، يعني رهبران معصوم؛
وحدت و دوري از هر گونه تفرقه و عوامل آن؛
صلابت و نپذيرفتن هيچگونه سازش منفي؛
تكيه نكردن به ابر قدرت ها؛
خشونت نسبت به كفار و مهرباني با مؤمنان؛
انهدام مراكز توطئه و برخورد انقلابي با توطئه گران تحت هر نام و عنوانجهاد عليه رهبران كفر؛ آمادگي در عالي ترين حد امكان براي دفاع از ارزشها؛
برائت از مشركين؛ قضاوت عادلانه؛ پذيرش صلح شرافتمندانه؛ پشتوانه قرار دادن خداوند و مؤمنين به خدا را به جاي وابستگي بهشرق و غرب؛ اقامه نماز و زكوة و امر به معروف را در رأس وظايف حكومت قرار دادن؛ آگاهي بر اهداف دشمن به خصوص تهاجم فرهنگي.
امر به معروف، نشانه تعهد و سوز و علاقه انسان به سلامتي جامعه است.
امر به معروف، نشانه تولّي و تبرّي است.
امر به معروف، نشانه آزادي در جامعه است.
امر به معروف، نشانه ارتباط ميان آحاد مردم است.
امر به معروف، نشانه فطرت بيدار است.
امر به معروف، حضور و غياب واجبات است چرا نماز نخواندي ؟ چرا روزه نگرفتي؟
امر به معروف، ضامن اجراي تمام واجبات و نهي از منكر، ضامن ترك همه محرمات است.
امر به معروف، تشويق نيكوكاران در جامعه است.
امر به معروف، تذكر و آگاه كردن افراد جاهل است
نهي از منكر، تلخ كردن كام خلافكاران است
امر به معروف و نهي از منكر، گاز وترمزياست كه ماشين جامعه راهدايت ميكند.
امر به معروف و نهي از منكر در قرآن كريم
وظيفه امر به معروف و نهي از منكر براي مسلمانان نوعي مقامولايت فراهم مي كند امر و نهي آنان ناشي از نوعي ولايت در حد خودشان است زيرا امر ونهي بايد از سوي مقام عالي باشد.
پژوهش درباره امر به معروف و نهي ازمنكر و هر پژوهش ديگري را بايد از قرآن شروع كنيم. آيات مربوط به اين موضوع سه دستهاست: دسته اول آياتي است كه صرفاً به معروف پرداخته و آن آياتي است كه بيشتر بهرابطه زن و شوهر مربوط مي شود مانند: امساك بالمعروف ، فيما فعلن في انفسهنبالمعروف ، متاعاً بالمعروف و مانند آن. دسته دوم آياتي است كه صرفاً منكر را نهيمي كند، چهار آيه است: ان الصلوه تنهي عن المنكر دسته سوم، هشت آيه اي است كه بهامر به معروف و نهي از منكر پرداخته است. اين هشت آيه خصوصيات مشتركي دارند كه بهآنها اشاره مي كنيم.
خطاب اين آيات خطاب جمعي است يعني امر به معروف و نهي از منكر يك كار دسته جمعياست. مانند آيه كنتم خيرامه اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و ولتكنمنكم امه يدعون الي الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر كه در سورة آل عمرانهستند. قرآن در جايي ديگر نيز مسئله تفقه و به صورت دسته جمعي را مطرح كرده است: فلولا نفر من كل فرقه منهم طائفه ليتفقهوا في الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوااليهم لعلهم يحذرون معلوم مي شود كه دعوت دسته جمعي خيلي مؤثر است.
از هر قبيله اي و از هر منطقه اي بايد چند نفر بروند اسلام شناس و متفقه در دينشوند آن گاه برگردند و مردم را دعوت و انذار كنند. سپس اين كار به صورت جمعي انجاممي گيرد. در آيه ولتكن منكم امه يدعون الي الخير و . جمعيتي مدنظر است كه داراي هدفواحد، امام واحد و مسلك واحد باشند. آيين نامه واحدي براي كارشان تنظيم كرده باشند. اگر اين ها مردم را به خير دعوت كنند خيلي مؤثر است.
امر به معروف در اين آيات بر نهي از منكر مقدم است مي فرمايد يأمرون بالمعروف وينهون عن المنكر، امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر، و أمر بالامعروف و انهيعن المنكر، تقدم امر به معروف بر نهي از منكر يك نكتة اجتماعي دارد و يك نكتهرواني. نكته اجتماعي آن عبارت است از اينكه وقتي انسان بخواهد مردم را از كار بهنهي كند بايد ابتدا راهي پيش پايش بگذارد. قبل از اينكه راه هاي فساد را ببندد بايدراه خير و سعادت را به روي مردم بگشايد. اول بايد معروف را ارائه كند بعد نهي ازمنكر نمايد. جنبة رواني آن نيز اين است كه وقتي مردم چهرة زيباي معروف را ديدند، درروحشان اثر مي كند و به خود مي گويند وقتي اين راه است، چرا ما بيراهه برويم؟ اينهمانند آن است كه به كساني كه در ظلمات قرار دارند بگوييد از اين تاريكي بيرونبيايي چرا در اين ظلمات دست و پا مي زنيد؟ اگر شما در جايي چراغي برافروخته، فضا راروشن كنيد، مي توانيد بگوييد، از اين تاريكي به اين روشني درآييد. اگر اين گونهنباشد سخن شما تأثير ندارد. اگر انسان ابتدا معروف را ارائه نكند نهي از منكر جزباعث سرگرداني مردم نمي شود. مردم مي گويند اگر اين كارهايي را كه ما را نهيمي كند، انجام ندهيم، پس چه كنيم؟ و اين برايشان حيرت ايجاد مي كند. بايد به مردماميد داد.
وظيفه امر به معروف و نهي از منكر براي افراد مسلمان و لااقل براي همين امت و گروهيكه در اين زمينه مسئوليت دارند، نوعي مقام ولايت فراهم مي كند. امر و نهي آنان ناشياز نوعي ولايت در حد خودشان است، زيرا امر و نهي بايد از مقام عالي باشد. اين غيراز موعظه است. امر و نهي بايد از يك مقام صورت گيرد. با ضميمه كردن اين مطلب وويژگي نخست شايد بتوان نتيجه گرفت كه در جامعه اسلامي حكومت وظيفه دارد جمعيت امربه معروف و نهي از منكر تأسيس كند و به آنها اختيار دهد. نمي توان به همه مردم ايناختيار را داد. شايد از اين آيات چنين برآيد كه امر به معروف و نهي از منكر واجبكفايي است كه در آيات و روايات بسياري آمده است. بنابراين امر به معروف و نهي ازمنكر به يك امت و جمعيتي نياز دارد كه ولايت داشته باشند، اين ولايت را بايدصاحب ولايت عظمي كه در رأس جامعه اسلامي امت به آنها بدهد كه اگر به كسي امر و نهيكردند، نگويد به شما ربطي ندارد. هنوز در جامعه ما چنين كاري انجام نشده است و منهم نديده ام كسي به فكر اين امر باشد. بايد براساس ايه ولتكن منكم امه اين امت راتعيين كنند. به آنها ابلاغ بدهند، لباس شخصي داشته باشند و به گونه اي باشند كهمردم به آنها احترام بگذارند و از آنها حرف بشنوند.
۴. در آيه ولتكن منكن امهيدعون الي الخير و يأمرون بالمعروف وينهون عن المنكر ابتدا دعوت به خير را مطرحمي كند لازمه دعوت امر و نهي نيست، دعوت، مسلم و مسالمت است، تقاضا و موعظه استهمراه با برهان و احتجاج و استدلال البته خير را همه دوست دارند. خير مفهوم واضحيدارد. انسان نبايد از همان ابتدا، قيافه امر و نهي از خود نشان دهد. اين نوعي خشونتاست. اول بايد قيافه داعي و كسي كه به خير دعوت مي كند، به خود بگيرد آن گاه كهمردم چشم و گوششان باز شد و دلشان راغب شد، قيافه امر و نهي به خود بگيرد. در ذيلآية ولتكن منكم امه آمده است اولئك هم المفلحون، اما در ذيل آية تفقه دسته جمعي حذراست. آنجا مردم، مردم را از بدي برحذر مي كنند، اينجا مردم را به صلاح و فلاحمي رسانند، يعني اينجا جنبه مثبت است و آنجا جنبه منفي، هدف اصلي رساندن مردم بهفلاح و رستگاري است. بين خير و فلاح پلي است كه آن پل امر به معروف و نهي از منكر. اين نكته اي است كه درباره آن بايد خيلي انديشيد. علامه طباطبائي و مفسران ديگر كمو بيش در اين باره چيزهايي گفته اند ولي من فقط براساس خود آيات به اين نكته رسيدم. محققان بايد اين نكته را دنبال كنند.
بزرگترين شاخص امت اسلامي امر به معروف نهي از منكر است : كنتم خيرامه اخرجت للناستأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر آيا مشخص اصلي امت اسلامي اين است كه كشورگشاييكند؟ حكومتش را بسط دهد؟ قدرت نمايي كند؟ ثروت جمع كند؟ به فكر اين باشد كه وضعاقتصادي را بالا ببرد؟ اينها را اصول و اهداف قرار دهد؟ خير، اينها خود به خود تاآن حدي كه مطلوب و مشروع است حاصل خواهد شد. آن جمعيت مسلمان كه مي خواهند دنيا رادعوت كنند بايد به كارشان امر به معروف و نهي از منكر باشد. همان گونه كه پيامبررحمت، براي همه جهان مبعوث شده و مخاطب دعوت از همه مردم جهان هستند و ماارسلناك الارحمه للعالمين امت او نيز بايد جهان را مخاطب دعوت خود قرار دهند. پسنبايد در پي كشورگشايي، بسط قدرت و جمع ثروت باشند، كاري كه بني اميه كردند و چهرةاسلام را در بين امت ها زشت جلوه دادند. در تاريخ بني اميه مي بينيم بسياري ازسرزمين هايي را كه فتح مي كردند، مردم بر عليه آنان قيام مي كردند. آن مردم مخاطباسلام نبودند، اسلام را پذيرفته بودند بلكه مخالف اين گونه سيطره بودند. بني اميهمي خواستند قوميت عربي را بسط دهند ولي اسلام اين را نمي پذيرفت. هدف امت بايد اينباشد كه معروف ها را در بين امت ها و كشورها نشر دهند و منكرات را از بين ببرند،اين هدف اصلي. حال ممكن است اين كار با سيطرة سياسي توأم شود و ممكن است نشود، وقتيكشوري را كه مستقل هم هست امر به معروف و نهي از منكر كرديم و آنها به معروفگرويدند و از منكر اجتناب كردند، خود به خود آن كشور يك كشور ايده آل اسلامي خواهدشد. اين نكته بسيار مهمي است.
امر به معروف و نهي از منكر وظيفه انبياء است: الذين يتبعون الرسول النبي الذييجدونه مكتوبا عندهم في التوريه و الانجيل يأمرهم بالمعروف وينهاهم عن المنكر معروفخيلي گسترده است، در رأس آن توحيد است و پاك كردن دل ها از شرك، فسادها و هوس ها وتمايل دادن به تقوا وقتي قرآن مي خواهد رسول اكرم(ص) را معرفي كند بعد از اينكهمي گويد ما او را در تورات و انجيل معرفي كرديم، از اول نمي گويد يأمرهم بالصلوه،مي فرمايد يأمرهم بالمعروف وينهاهم عن المنكر مسئله امر به معروف و نهي از منكروظيفه اوليه انبياء را انجام مي دهند. اين نكته اي است كه به مسئله امر به معروف ونهي از منكر خيلي بها مي دهد. در آيه اي ديگر وظيفه احكام عادل اسلامي را اين گونهبيان فرموده است: الذين ان مكناهم في الارض اقاموا الصلوه و اتوا الزكوه و امروابالمعروف و نهوا عن المنكر در چند موضع صلاح را اتيا زكات، قبل از امر به معروف ذكرشده است، اين دو كار زمينه را براي پذيرش امر و نهي بسيار آماده مي كند. وقتي مردمكشوري مواجه شدند با جمعيت مسلمين، مي بينند آن ها اهل عبادت هستند. از اموال خودبه فقرا زكات مي دهند. اين زمينه بسيار خوبي است كه مردم امر و نهي را قبول كنند،آن ها مي گويند اين آمران و ناهيان، اخلاص دارند، نظر به مال و ثروت ما ندارند چراكه از اموال خود زكات مي دهند. نظر به سيطره بر ما ندارند چرا كه با نماز و عبادتخود مي فهمانند كه ما بندة خدا هستيم. شايد با نماز و عبوديت اين مفهوم همه ارائهمي شود كه مبلغين بايد خداترس باشند و جز از خدا نترسند: الذين يبلغون رسالات اللهويخشونه ولا يخشون احداً الاالله آمر و ناهي از كسي كه او را امر و نهي مي كنندنمي ترسند.
بنابراين امر به معروف و نهي از منكر همان طور كه وظيفه انبياء استوظيفه حكام مسلمين هم هستنكته ديگري در اين زمينه در ذيل آيه 17 سوره لقمان است. حضرت لقمان فرزندش را نصيحتمي كند. معلوم است كه مسائل مهمي را كه خير مي داند به او مي گويد: يا بني اقمالصلوه و امرالمعروف وانه عن المنكر و اصبر علي ما اصابك يعني اينچنين نيست كههنگام امر به معروف و نهي از منكر همه مردم به استقبال تو بيايند در پايت جواهربريزند بلكه با مخالفت ها و مقاومت هاي بسيار مواجه مي شوي و بايد صبر كني، كسانيكه مي خواهند امر به معروف و نهي از منكر كنند بايد اهل صبر باشند. گاهي به عنوانيكي از شرايط امر به معروف در رساله ها مي نويسند، بايد امر به معروف ضرر نداشتهباشد و صدمه اي به انسان وارد نشود. چنين كاري كه امر به معروف نخواهد بود. اگر كسيواقعاً وظيفه خود را امر به معروف و نهي از منكر و چنين ولايتي براي خودش قائل استو از طرف خدا و چنين ولايتي به او داده شده است بايد لوازم و پيامدهاي آن رابپذيرد. كسي كه خربزه مي خورد بايد پاي لرزش هم بنشيند: و اصبر علي ما اصابك.
موضوع قابل بحث ديگر آن است كه معيار تشخيص معروف و منكر چيست. آيا براي تشخيصمعروف و منكر حتماً بايد ببينيم دين چه گفته است و تعبد داشته باشيم به اينكه قرآنو روايات چه عملي را معروف و چه كاري را منكر داشته است؟ عقيده بنده آن است كه دراينجا مجال وسيعي وجود دارد و قرآن مجال وسيع و ديدگاه وسيعي پيش پاي كساني كه امربه معروف و نهي از منكر مي كنند نهاده است. مسلماني كه در جامعه اسلامي تربيت شده ودر شعاع تربيت كتاب و سنت و ولايت قرار گرفته بايد بداند معروف و منكر چيست. لزوميندارد يكايك مصاديق معروف و منكر به او گفته شود. اين مسئله با ديدگاه فقيه ارتباطپيدا مي كند. فقيه در بسياري از موارد عرف را معيار قرار مي دهد. عرف هم از همينماده معروف است يعني چيزي كه مردم آن را مي شناسند و پذيرفته اند و طبعاً آن را خوبمي دانند كه قبول كرده اند در مسائل اقتصادي، مسائل اجتماعي و روابط زناشويي بايدعرف را پذيرفت: امساك بالمعروف او تسريح باحسان . اتفاق بايد به صورت معروف باشد وآيات ديگر. از آيه ولتكن منكم امه يدعوت الي الخير و يأمرون بالمعروف وينهونعن المنكر معلوم مي شود بين خير و معروف و ترك منكر رابطه اي وجود دارد. البته خيرخيلي اعم از معروف است. اينجاست كه ديدگاه وسيعي در برابر وعاظ، امر به معروف،ناهيان از منكر، نويسندگان، محققان و فقها پيدا مي شود كه به سراغ جزئيات نروند. قرآن نمونه هايي براي معروف و منكر ذكر كرده كه براي ما الگو است اما در جامعهاسلامي كه تحت تربيت احكام اسلامي است افراد خودشان بايد بدانند معروف چيست و منكركدام است. اين موضوع را بايد از ديدگاه اجتماعي و اوضاع و احوال جامعه عقلا پذيرفتهباشد زيرا قرآن امر به معروف و نهي از منكر را براي جامعه اسلامي مي گويد. در جامعهعقلا ممكن است كارهايي معروف باشد كه در جامعه اسلامي معروف نيست. براي مثالرباخواري، و روابط خاص ميان زن و مرد در جامعه جهاني پذيرفته شده و معروف است امااز ديدگاه اسلام منكر است و در ذهنيت مسلمانان نيز اين گونه كارهايي كه آنها معروفمي دانند، منكر محسوب مي شود.
يك نكته مهم ديگر آن است كه امر به معروف و نهي از منكر، بايد خودش عالم باشد: اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسكم آيات و روايات در اين زمينه بسيار است. آنجا كهقرآن قبل از مسئله امر به معروف و نهي از منكر، مسئله نماز و زكات را مطرح مي كنديعني امر به معروف نهي از منكر خود اهل نماز و زكات هستند، دليل بر همين موضوع استكه امر و نهي بايد عامل به اين دو ركن اسلام باشند در قرآن نماز رمز كل عبادات وروابط ميان انسان و خداست و زكات رمز كل انفاقات و روابط بين انسان ها است. بنابراين انسان بايد عامل باشد. سپس امر و نهي كند. كسي كه عامل نيست امر و نهي اورا نمي پذيرند.
نكته ديگري كه مرحوم علامه مطهري رضوان الله تعالي عليه نيز به آن پرداخته آنكه امربه معروف و نهي از منكر به خيلي از مباحث علمي ما مربوط مي شود و در علم، حكم هم مطرحاست. معتزله 5 اصل دارند يكي از اصول مذهبشان وجوب امر به معروف و نهي از منكر است. اين موضوع باب مفصل در نقد دارد، ابواب متعددي در حديث كه در مسائل الشيعه و كتبديگر هست، و در علم اخلاق هم مطرح است و با چند علم مهم اسلامي ارتباط دارد.
نكته آخر مسئله وجوب عيني يا كفايي اين فرضيه است. به نظر من واجب كفايي است كهبرحسب صريح آيه ولتكن منكم امه به دست مي آيد. زيرا همه مردم صلاحيت اين كار را ندارند واگر قرار شود امر و نهي را بر همه مردم واجب كنيم، فساد ايجاد مي شود زيرا همهصلاحيت ندارند و همه عامل به معروف نيستند تا به آن امر كنند و اين ولايت رانمي توان به همه داد كه همه به يكديگر امر كنند، مگر در شرايط خاص و در جامعه ايمخصوص كه همه صلاحيت دارند. ولي بهتر اين است كه بگوييم امر به معروف و نهي از منكرواجب كفايي است.
منكر چيست؟
هركاري را كه عقل و دين بد ميدانند منكر است. منكرات را نميتوان محدود كرد. در قرآن نمونههايي از منكرات بيان شده است؛ ولي شماره كردن و شناسايي همه منكرات، كار سادهاي نيست. گاهي انسان گرفتار منكري ميشود، ولي خودش نميداند كه منكر انجام ميدهد. اسراف در : شستشو و وضو و غسل، مصرف بيرويه نان و ميوه و لباس و كاغذ، پرخوري، پارك نابجاي اتومبيل، ريختن آشغال در خيابان، سد معبر، بوق زدن و گازدادن نابجا كه سبب ترس و وحشت مردم شود، حتي لباس مهماني را در خانه پوشيدن، سيگار و هر دود ديگري كه علاوه بر اسراف و ضرر به سلامتي و دستگاه تنفس، نوعي تجاوز به حريم هوايي همنشينان و آلودهكردن هواي مطلوب و تبديل آن به هواي دودآلود از منكراتي است كه بسياري از مردم آن را منكر نميدانند.
برنامهريزيهاي غلط از بزرگترين منكرات است. اگر دانشآموزان در هواي صبح كه تازه نفس هستند و صبحانهخورده به مدرسه ميروند، برنامههاي ساده و سطحي داشته باشند، ولي نزديك ظهر كه هواي گرم و مغز خسته و شكم گرسنه است، برنامههاي سنگين رياضي، زبان و درسهاي سخت داشته باشند، در امتحانات شكست ميخورند و اين برنامهريزي باعث تحقير شخصيت و اتلاف عمر آنان ميشود. آري ! اينگونه برنامهريزيها بزرگترين منكرات است.
رها كردن بيتالمال در دست افراد غيرامين، بازرسي نكردن، تأخير استاد در كلاس، گفتن سخنان غير مفيد روي منبر، طول دادن نماز جماعت كه سبب خلوت شدن مساجد ميشود، باز كردن پنجرههاي ساختمان به خانه همسايه، ديگران را با نام بد صدا زدن، سوءظن و ريختن برف در كوچه و خيابان، خالي كردن زيركوچه و خيابان و جزء منزل آوردن، ريختن آب پنير پاي درختان خيابان، مزاحمتهاي تلفني و بيداركردن ديگران از خواب، غير از اذان صدا را بلند كردن، در گزارشها آمار دروغ دادن، تملق و چاپلوسي كردن، بدون كار اضافه دستمزد اضافي از دولت به ديگران دادن، خارج از نوبت چيزي گرفتن، بي وقت تلفن زدن، ترساندن همسر و فرزند، تبعيض ميان فرزندان، بكار گيري كارگر براي غير كاري كه با او قرارداد بستهايم، ندادن وام و بدهي به كساني كه حقشان است، گرفتن و دادن ربا، سوگند ناحق خوردن و صدها و صدها نمونه ديگر كه شبانه روز خواسته و يا ناخواسته مرتكب آنها ميشويم؛ ولي متأسفانه آنها را منكر و گناه نميدانيم و لذا در صدد عذرخواهي و تسويه و جبران هم برنميآئيم.
همه منكرات در يك سطح نيستند. بعضي جنبه زيربنايي و كليدي دارند؛ مثل منكرات عقيدتي كه نسبت به منكرات اخلاقي، حقوقي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي جنبه زيربنايي دارد.
قرآن به كمفروشان ميگويد:چرا كم فروشي ميكنيد؟ مگر به قيامت عقيده نداريد؟ و يا براي امر به نماز ميفرمايد : نماز بهپا دار كه قيامت در پيش است !
بيشترين كار انبيا مبارزه با انحرافات عقيدتي مردم بوده است. در بحث شيوهها و اهرمها در اين باره سخن گفتهايم.
الف . منكرات اعتقادي
بد نيست فهرستي از منكرات عقيدتي مردم را برشماريم و توضيح و تفسير آن را به فرصتي ديگر واگذاريم :شرك به خدابيش از صد مرتبه، قرآن از توجه به غير خدا با بياندون اللّه ، و دونهانتقاد كرده است. در قرآن از منكرات عقيدتي نسبت فرزند به خدا دادن، بعضي از پيامبران را فرزند خدا دانستن، فرشتگان را دختران خدا پنداشتن، خدا را فقيرو يا دست خدا را بسته دانستن ، بشدت انتقاد شده است. در ميان واژههاي تكبير و تهليل و تحميد و تسبيح بيش از هر چيز به كلمه مباركه «سبحان اللّه» تكيه شده است ؛سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ؛ منزه است خداوند از تعبيرات و عقايد ناروايي كه منحرفان دارند.در نهج البلاغه ميخوانيم :انبيا براي به وجود آوردن عقيده نيامدند؛ زيرا مردم عقيده به مبدأ هستي دارند. هدف انبيا بيشتر روي اصلاح عقيده بوده است؛ لذا قرآن روي آن تكيه كرده است و نمونههايي را علاوه بر آنچه كه گفتيم، آورده است؛ براي مثال: خود را فرزند خدا دانستن؛ كتمان حقايق كردن(با اينكه از بشارتهاي كتب پيشين نام و نشان پيامبر اسلام را چنان فهميده بودند كه حضرت را مثل فرزندشان ميشناختند، ولي همين كه رسول خدا آمد منكر او شدند ؛ افترا بستن بر خدا (706) ؛ تحريف كردن كتب آسماني ؛ نوشتههاي خود را به خدا نسبت دادن؛ تقليد كردن از نياكان ؛ سوء استفاده بعضي علماي دين از دين؛ تحريف و تبديل قانون خداو غلو كردندرباره بندگان خدا.نمونههاي ديگري از منكرات اعتقادي است كه در قرآن مجيد مطرح و پاسخ داده شده است. البته اگر بخواهيم به همه خرافات اشاره كنيم بحث ما طولاني ميشود.اگر نگاهي به آيات سوره انعام داشته باشيد، نمونههاي خرافات رفتاري حتي در تغذيه مكرّر مطرح شده است. براي مثال، عدهاي قسمتي از گوشت گوسفند را حلال و قسمت ديگرش را حرام و يا قسمتي را مخصوص مردان و بخشي را مخصوص زنان ميدانستندكه قرآن بارها فرموده است:آيا خدابه شما اجازه اين حرفها را داده است يا بر خدا افترا ميبنديد ؟البته در زمان ما، شبهات جديدي مطرح است كه بايد علماي دين و مسئولان فرهنگي براي پاسخ آنها قيام كنند كه بحمدلله قيام هم كردهاند. در اينجا لازم ميدانم به همه اقشار تحصيل كرده سفارش كنم كه همواره تلفن يك نفر اسلامشناس متقي را همراه داشته باشند. اي كاش هرسال مهمترين سؤالها و پاسخها چاپ ميشد و در اختيار نسل نو قرار ميگرفت. اي كاش صداوسيما براي برنامه پاسخ به سؤالها گام جديتري برميداشت. و اي كاش از طرف ارشاد و سازمانهاي تبليغاتي جاهايي را به صورت شبانه روزي فراهم ميكردند تا پاسخگوي سؤالهاي مردم باشند. البته بحمدالله حركتهايي شده است، ولي در انتظار وضع مطلوبتري هستيم.- پزشك بهخاطر خجالت نميگويد:مرض را تشخيص ندادم . و نسخه آزمايشي مينويسد و با مال و جان مريض بازي ميكند.- استاد يا روحاني خجالت ميكشد بگويد:بلد نيستمو پاسخ نابجا يا فتواي خلاف نقل ميكند و مسير را كج نشان ميدهد.
-مردم بهخاطر خجالت عمري راه انحراف ميروند و در فراگرفتن واجبات خود كوتاهي ميكنند.
-جوانان بهخاطر حيا و خجالت حاضر نيستند به پدر و مادر خود مسأله خواست ازدواجشان را مطرح كنند و خود را به انواع منكرات آلوده ميكنند.- افرادي از بيسوادان بزرگسال بهخاطر خجالت از رفتن به سركلاس درس، همچنان بيسواد باقي ميمانند.
-مردم بهخاطر خجالت، گواهي ناحق ميدهند و يا امضاي خلاف ميكنند.هرچه مسأله كليتر و انسانها مهمتر باشند، حيا و خجالت آنان خطرناك تر است:
ـ با خجالت، انسان را در برابر عمل انجام شده قرار ميدهند و هر كاري كه بخواهند بر سر انسان ميآورند؛ لذا وظيفه والدين و مربيان مدارس است كه نسل نو را از خجالت نابجا نجات دهند؛ زيرا خجالت ميتواند سرچشمه هرگونه فساد و منكري شود.ريشه بعضي از گناهان، محروميتها و يا ترك واجبات، مسأله خود كم بيني و خجالت نابجاست. در قرآن، روايات و رسالههاي عمليه، مسائل و احكام بيپرده بيان شده است. در حديث ميخوانيم: «حيا دو نوع است؛ حيايي كه از عقل ريشه ميگيرد و حيايي كه از سادگي و حماقت ريشه ميگيرد.»
داستان در مسجدي پرجمعيّت، پشت سر عالمي به نماز جماعت ايستاده بودم. ناگهان ديدم كه در وسط سوره حمد، امام جماعت با قطع كردن نماز، به مردم اعلام نمود كه وضو ندارد و مردم نماز خود را به طور فرادي به پايان برسانند. در اينجا، اگر امام جماعت اهل خجالت بود، بدون وضو با مردم نماز ميخواند و گرفتار منكري بزرگ ميشد.
نمونهاي ديگردر وسط جلسه متوجه ميشويم كه نماز نخواندهايم و اگر تا پايان جلسه بنشينيم، نماز ما قضا ميشود. اگر شهامت بهپاخواستن را نداشته باشيم، گرفتار منكر ميشويم و نماز ما قضا ميشود.
از ما سؤالي ميكنند و ما از گفتن:نميدانم!خجالت ميكشيم و جواب نادرست ميدهيم.براي معكردن امضاء، طوماري نزد ما ميآورند و ما حيا ميكنيم و بهناحق آن را امضا ميكنيم. چه بسيارند كساني كه چون چند دقيقه جرأت و جسارت سؤال كردن را به خود ندادهاند، عمري در اشتباه هستند.
چه بسيارند دختران و پسراني كه در ابتداي زندگي نياز به اطلاعاتي دارند و از پرسيدن خجالت ميكشند و همين خجالت سرچشمه منكراتي ميشود.
در روزنامهها چيزي را به دروغ به اسلام يا شخصي نسبت ميدهند و او جرأت و جسارت تكذيب ندارد . اينها، نمونههايي بود كه در ذهنم آمد. اگر شما هم فكر كنيد، ميتوانيد نمونههاي زيادي براي اينكه چگونه حيا و خجالت سرچشمه بسياري از منكرات ميشوند، به ياد آوريد. چه بسيارند كساني كه لقمه حرام ميخورند امّا از انجام شغلهايي كه به خيال خود در شأن آنان نيست، خجالت ميكشند. حياي مثبتالبته همهجا حيا و خجالت سرچشمه خلاف و گناه نيست. در مواردي هم انسان بهخاطر حيا دست به كار زشت نميزند كه اين حيا برخاسته از عقل و حياي مثبت است.
اگر در حديث ميخوانيم كه : «الحياء مفتاح كل خير»؛ «حيا كليد همه خوبيهاست»، مراد همين نوع حياء است.اگر در حديث ميخوانيم كه : «الحياء يَصُد عن فعل القبيح»؛ «حيا انسان را از كار زشت باز ميدارد»، مراد همين نوع حياست.اگر در حديث ميخوانيم كه : «علي قدر الحياء تكون العفة» ؛ «هرچه حيا بيشتر باشد، عفت بيشتر است» ، مراد همين نوع حياست.حيا بقدري اهميت دارد كه در حديث آمده است : «لا ايمان لمن لا حياء له»؛ «اگر حيا نباشد، دين نيست.»انسان باحيا، عيب خود را از مردم پنهان ميكند و به گناه اقرار نميكند.
به هر حال، حيا و موارد آن يك بحث رواني و اجتماعي است كه تفصيل آن ما را از هدفي كه در پيش داريم، باز ميدارد.
شخصي از من پرسيد: «من گرفتار خجالت هستم. داروي آن چيست؟»گفتم: «بهترين دارو، تمرين است؛ براي مثال كسي كه از سخنراني خجالت ميكشد، اگر در منزل اذان بگويد، كمكم خجالتش از بين ميرود.»
حضرت امير عليهالسلام ميفرمايد: از هر كاري وحشت داريد، خود را در آن بيندازيد. در اينجا لازم است به پدران، مادران و اولياي مدارس تذكر دهم كه هرگاه كودكي خواست از خود ابراز وجود كند، او را سركوب نكنيد و به او ميدان بدهيد؛ حتي اگر كار ناقصي انجام داد، روحيه او را نشكنيد؛ زيرا سرچشمه بسياري از خجالتها، ناشي از تحقيرهاي زمان كودكي است؛ همانگونه كه ريشه بسياري از جرأتها، تشويقهاي دوران كودكي است.
ترس يكي از مسائل روحي و رواني است كه سرچشمه و زمينه منكرات زيادي ميشود. چه بسيار دروغها، فرار از جبههها، كتمانها، توجيهات ناروا، اقرارهاي ناروا و گواهيهاي بهناحق كه از ترس ريشه ميگيرد. ترس از جمله حالاتي است كه امام سجادعليه السلام در سحرهاي ماه رمضان از خطر آن به خدا پناه ميبرد. اگر ترس سران كشورهاي اسلامي از ابرقدرتها نبود، امروز مسلمانان چنين تحقير نميشدند يا همانگونه كه اگر شجاعت امام خميني(ره) نبود، ايران به اين عزت نميرسيد. حضرت عليعليه السلام در نهجالبلاغه به افراد بيحال و ترسو سختترين تعبيرات را نثار ميكند.
گاهي ميفرمايد:اراكم اشباحاً بلا ارواح؛ اي لاشههاي بي روح! گاهي ميفرمايد:يا اشباه الرجال و لا رجال؛اي كساني كه قيافه مرد داريد، ولي مرد نيستيد! در جايي ديگر ميفرمايد:با افراد ترسو مشورت نكن!و در جاي ديگر نيز ميفرمايد:با زن مشورت نكن؛ زيرا كه رأي آنها انسان را متزلزل ميكند.ناگفته پيداست كه اين بيان حضرت علي عليهالسلام، شامل مردان نيز ميشود؛ يعني باهركسي كه تورا از قاطعيت و جرأت باز ميدارد و در تو روحيه ترس و يأس ميدَمَد، مشورت نكن! ولي در جاي ديگر ميفرمايد:اگر از زني تجربه ارشاد و تعقل و كمال داري، با او مشورت كن!به هر حال، داشتن روحيه و غيرت ديني، شرط اول امر به معروف و نهي از منكر است.
ب . منكرات فرهنگي
منكرات فرهنگي كه بهيك معنا همان منكرات اعتقادي است، با ابزار قلم، بيان، هنر، فيلم، تبليغات، شايعه، وسوسه و ايجاد مجالس گناه و لهو و لعب بناي ساختمانها و تأسيساتي كه رونق مراكز مذهبي را كم كند، صورت ميگيرد؛ نظير آنكه مسجد اموي را در شام ساختند تا رونق مسجد نبوي در مدينه كم شود يا مراكز علمي را به بغداد كشاندند تا در برابر درس امام صادقعليه السلام رقيبتراشي كنند. روزي بهنام مستشار، مستشرق، كارشناس و اين روزها هم از طريق ماهواره و ديسكتهاي كامپيوتري كار را به جايي رساندهاند كه در چند قدمي مسجدالحرام، فيلم دختر ژاپني(اوشين) پخش ميشود و نامي از دختر پيامبر خدا نيست.
خوشبختانه مقام معظم رهبري مسأله تهاجم فرهنگي را قبل از هركسي درك و مسئولان را متوجه كرد و اكنون حركتهايي انجام شده است.
خواننده عزيز! شما اگر در قرآن به كلمهوَدَّمراجعه كنيد، خواهيد فهميد كه دشمن چه چيزهايي را دوست و چه آرزوهايي دارد. مهمترين آنها، آرزوي انحراف و دستبرداشتن از عقايد، اصول و ارزشهاي ديني و نظام اسلامي ماست. داستانبه تهاجم فرهنگي در قرآن اشاراتي شده است؛ براي مثال، عدهاي از بزرگان يهود توطئهاي را برنامهريزي كردند كه بر اساس آن، صبح به پيغمبر اسلام ايمان آوردند و غروب به يهوديت برگردند. آنها با اين كار، دو هدف را دنبال ميكردند : يكي اينكه، هيچ يهودي به فكر مسلمان شدن نيفتد و با خود بگويد:اگر اسلام دين كاملي بود، علمايي كه ضبح مسلمان شدند، غروب برنميگشتند.
دوم اينكه، در مسلمانها اين دلهره را ايجاد كنند كه اگر اسلام دين كاملي بود، علماي يهود را نگهميداشت. خداوند پرده از اين توطئه برداشت و به پيامبر اعلام كردبه مسلمانان بگو كه امروز قبل از ظهر عدهاي از چهرههاي يهودي مسلمان خواهند شد و غروب به كيش خود برخواهند گشت. از آمدن آنان دلگرم نشويد و از رفتن آنان نيز دلسرد نشويد كه اين يك توطئه است.
بنابراين، تهاجم فرهنگي ريشه قديمي دارد. خوشبختانه حتّي نوجوانان ما دشمني استكبار را فهميدهاند و ميدانند كه چرا آنها فرمولهاي علمي هواپيماسازي را به دانشجويان ايراني و خوشفكر ما ياد نميدهند؛ امّا در كاغذ آدامس، عكسهاي مستهجن براي بچههاي ما ميفرستند.
ج . منكرات اجتماعي
ترك هجرت
از جمله واجباتي كه متأسفانه افراد سرشناس و تحصيلكرده اين منكر را انجام ميدهند و در جامعه زشتي آن محو شده، ترك هجرت است.اگر هشت قرن قبل، عالمي از ايران به چين هجرت نكرده بود، امروز ميليونها مسلمان در چين نداشتيم.
اگر از فارس جمعي بازرگانان به تانزانيا و زنگبار هجرت نميكردند، شايد امروز در آن كشورها خبري از اسلام نبود.
نظر اسلام آن است كه مسلمانان، فرزندان زيادي داشته باشند تا اگر هركدام به منطقهاي هجرت نمايند، بسرعت دامنه اسلام گسترده شود. جاي تعجب آن است كه بعضي از پرندگان براي ادامه حيات هجرت ميكنند؛ ولي بعضي از مسلمانان راكد هستند.
يكي از ابتكارات اسلام آن است كه هجرت را مبدأ تاريخ قرار داد؛ زيرا انسان با اختيار و براي هدف مقدس هجرت ميكند؛ وگرنه ميلاد مسيح و يا گردش كره زمين، هيچكدام از افتخارات اختياري انسان نيست. صدها مشكل با هجرت حل ميشود. هجرت يعني تقسيم عادلانه نيروي انساني؛ هجرت يعني حركت، هدفداري، سوز، تعهد، گذشت و آزادي از قيدوبندهاي زمين و زمان و ... . هجرت چند مسلمان كتكخورده به حبشه، چراغ اسلام را در آفريقا روشن كرد. هجرت رسول اكرمصلي الله عليه وآله به مدينه از بلندترين گامهاي تبليغاتي پيامبرصلي الله عليه وآله بود.
اگر امروز اين منكر بزرگ (ترك هجرت) عمل نميشد و دانشمندان و روحانيان يك هجرت فراگير داشتند آن را منحصر به جمعي از طلاب جوان قرار نميدادند، صداي اسلام به همهجا رسيده بود. روشن بگويم:گناه تمام كساني كه در ظلمات جهل و شرك و تفرقه و فقر به سر ميبرند، به دوش كساني است كه توان هجرت دارند ولي به خاطر رفاه و بيتفاوتي هجرت نميكنند و بكارهاي كاذب و تكراري دلخوش ميدارند.
در كلمههجرت ، معناي بلندي نهفته است كه در كلمهمسافرتنيست. تمركز و تراكم نيروهاي تحصيل كرده در شهرها، عامل حركت به سوي شهرها و قهراً خلوت شدن روستاها، بالا رفتن نرخها، پيداشدن مشكل مسكن و مشكل ترافيك است. گناه كساني كه در روستاها بهخاطر نداشتن پزشك و دارو جان خود را از دست ميدهند، به گردن پزشكاني است كه بهطور متمركز در شهرهاي بزرگ جمع شدهاند.
اسلام با كساني كه هجرت نميكنند، برخورد انقلابي ميكند و ميفرمايد:كساني كه ايمان دارند، ولي راكد هستند و هجرت نميكنند، هيچ نوع حق ولايت و سرپرستي در جامعه اسلامي ندارند.
راستي، اگر تمام متخصصان مسلمان كه در كشورهاي كافر زندگي ميكنند به كشور خود هجرت كنند، هم جبهه كفر ضربه ميبيند، هم مسلمانان تقويت ميشوند و هم هويت اسلامي آنها در نظامهاي فاسد از بين نميرود. وقتي اسلام از آب و خاك راكد انتقاد ميكند، از سرمايه راكد انتقاد ميكند، حق دارد كه شديدترين انتقادات را هم به نيروهاي متخصص راكد داشته باشد.
هجرت براي همه
دانشمندان بايد هجرت كنند تا صداي اسلام را به دورترين نقطه دنيا برسانند و از اطلاعات كليسا عقب نمانند؛ زيرا آنها هم روحانيان خود را به دورترين مناطق جهان ميفرستند و آخرين آمار را دارند. اين كاري است كه پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله هم ميكردند. در حديث ميخوانيم كه پيامبر عزيز اسلام فرمود:هر مولودي كه به دنيا ميآيد و هر مسلماني كه از دنيا ميرود، به من اطلاع بدهيد تا هر لحظه از آخرين آمار مسلمانان آگاه باشم.
آري! قرآن بارها مسلمانان را به سير در زمين سفارش كرده است؛ ولي غربيها بودهاند كه به اين دستور عمل كردهاند و تمام جهان را وجب به وجب گشتهاند و از منابع و منافع و نيروها و خلقوخوهاي مردم آگاه شدهاند. اين پيشبيني را حضرت عليعليه السلام ميكردند؛ آنجا كه فرياد زدند:
اللّه اللّه فيالقران فلا يسبقنكم بالعمل به غيركم ؛شما را به خدا! شما را به خدا! مبادا ديگران در عمل به قرآن از شما جلو افتند.
اما امروز ميبينيم كه فرمان هجرت و سير در زمين، سفارش قرآن است كه ديگران بيش از ما به آن عمل كردهاند. جالب است كه اين فرياد را علي عليهالسلام در وصيتنامه خود در آستانه شهادت فرمودند و الان كه اين سطرها را مينويسم، شب شهادت حضرت عليعليه السلام (شب قدر) و مصادف با شب پيروزي انقلاب اسلامي (شب 22 بهمن) است. در اينجا، اين ناله حضرت عليعليه السلام را يك پيشبيني واقعگرايانه و تأسفي از اميرالمؤمنين براي همه مردم ميدانيم. در اين شب قدر، از خداي علي با شفيع قراردادن آن حضرت از غفلتهاي طولاني خود و ترك هجرتها و ساير منكرات عذرخواهي و توبه ميكنيم.
هجرت براي محرومان
در قرآن ميخوانيم :همينكه فرشتگان براي گرفتن روح كساني كه با ترك از هجرت به خود ستم كردهاند، ميشوند، از آنها ميپرسند: شما در چه حالي بوديد؟ ميگويند:ما در زمين، مستضعف بوديم. فرشتگان اين پاسخ را نميپذيرند و به آنها ميگويند:آيا زمين خدا بزرگ نبود تا هجرت كنيد؟بنابراين، برهر محروم و مستضعفي لازم است كه براي حفظ مكتب و عقيده خود هجرت كند و اگر در مناطق و كشورهاي كفر نميتواند از مباني خود دفاع كند، در آنجا نماند.
چه بسيار افرادي كه بهخاطر اسيرشدن در يك محلكار يا شهر و منطقه، يا شركت و مؤسسه مرتكب انواع گناهان ميشوند؛ در حاليكه بر آنها واجب است آنجا را ترك كنند.
نكته جالب آنكه در ميان همه گناهان، تنها گناهي كه در آستانه مرگ مورد بازجويي قرار ميگيرد، ترك هجرت است. نكته جالب ديگر اينكه، قرآن براي پاداش، كلمات دو برابر، چند برابر، ده برابر، هفتصد برابر بهكار بردهاست؛ ولي درباره پاداش كسي كه هجرت كند، نامي از عدد برده نشده و تنها فرموده است:اجر او با خداست؛ (فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلي اللّه).
اين تعبير جز درباره مؤمنان واقعي كه خود را در نيمهشب از رختخواب دور ميكنند و با بيم و اميد خاصي به عبادت ميپردازند و از هرچه خدا به آنها داده است، انفاق ميكنند، نيامده است. ميفرمايد:فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ مااُخْفِي لَهُمْ مِنْ قُرَّة اَعْيُن؛ يعني:احدي نميداند براي آنها چهنور چشمي در نظر گرفته شده است.
كساني كه علاقمند به پيشرفت و توسعه همهجانبه هستند، بايد خود را براي هجرت آماده كنند. قرآن ميفرمايد:وَ مَنْ يُهَاجِرْ في سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِياْلاَرْض مُراغَمَاً كَثِيراً وَ سَعَة؛هركه در راه خدا هجرت كند، هجرتگاه بسيار فراخ و گشايش همهجانبه پيدا خواهد كرد.
غفلت از دشمن
غفلت از دشمن و توطئههاي آن، از منكرات اجتماعي است كه متأسفانه همه امت اسلامي را دربر گرفته است. قرآن در اين زمينه ميفرمايد:وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَو تَغْفُلُونَ عَنْ اَسْلِحَتِكُمْ وَ اَمْتِعَتِكُمْ فَيَمِيلُونَ عَلَيكُمْ مَيْلَةً واحِدَة.؛ يعني:كفار دوست دارند كه شما از اسلحه و امكاناتي كه داريد، غافل باشيد تا با يك يورش شما را نابود كنند.
حضرت عليعليه السلام ميفرمايد:تعجب ميكنم كه شما نسبت به دشمن خواب و غافل هستيد، ولي دشمن نسبت به شما بيدار است.
تقليد كوركورانه
تقليد، نشانه خودباختگي، برهنگي فرهنگي، نداشتن ايمان به مكتب، غيرت ملّي و ديني و ضعف نفس است. قرآن در آيات زيادي از اين نوع تقليد انتقاد كرده است. بتپرستان توجيه بتپرستي خود را تقليد از نياكان ميدانستند. امروز بلاي شرقزدگي و غربزدگي از مهمترين منكرات اجتماعي ماست. در فقه ما تشبّه به كفار حرام است؛ زيرا اين خود يكنوع خودباختگي است. در روايات ميخوانيم:حتّي در پوشيدن لباس و نوع غذا مستقل باشيد و از بيگانگان تقليد نكنيد!
در حديث قدسي آمده است: خداوند به يكي از پيامبران وحي كرد كه به مؤمنان بگويد:شما لباس دشمنان مرا نپوشيد و غذاي دشمنان مرا نخوريد و در هيچكاري راه و روش دشمنان مرا در پيش نگيريد كه اگر شما در ظاهر شبيه آنها شديد، در باطن هم مثل آنها خواهيد شد. شركت در جلسات گناه
نشستن در جلسات گناه و سكوت و تماشا، از منكرات اجتماعي ماست. قرآن ميفرمايد:هرگاه شنيديد كه آيات خدا مورد انكار و مسخره قرار گرفته است، مجلس را ترك كنيد.
در جاي ديگر ميفرمايد:اگر مشاهده كردي كه گروهي در آيات الهي بهناحق جدل ميكنند، برتو لازم است كه از آنها اعراض كني تا مسير بحث را عوض كنند و اگر شيطان تو را به فراموشي انداخت، بعد از توجه، حقِنشستن در جلسه را نداري.
در قيامت بهشتيان از اهل دوزخ ميپرسند :چهشد كه شما به دوزخ كشيده شديد؟ آنها چهار چيز را عامل سقوط خود ميشمارند:
ترك نماز؛لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّين.
بيتفاوتي نسبت به گرسنگان؛وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِين.
غرقشدن در ياوهگوييهاي مردم؛وَ كُنّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِين.
تكذيب قيامت؛وَ كُنّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الّدِين.
آري! سكوت و سازش ما، به ياوهسرايان جرأت هرگونه توهين و جسارت به مقدسات مذهبي را ميدهد.
تهمت و آبروريزي
از جمله منكرات اجتماعي، بانام بد صدا زدن، توهين و تحقير، فحش و ناسزا، غيبت و تهمت و آبروريزي است. قرآن درباره اهل بهشت ميفرمايد:لايَسْمَعُون فِيهَا لَغْوَاً وَ لاكِذّابَادر بهشت، سخن لغو و دروغ نيست. در آنجا، تمام برخوردها برخاسته از روح سالم، بيان سالم و شعار سالم است. نام آنجا دارالسّلامو شعار بهشتيان :اِلاَّ قِيلاً سَلامَاً سَلاماًاست. ولي درباره اهل دوزخ ميخوانيم:هرگروه كه به جهنم داخل ميشوند، به گروه ديگر لعنت و نفرين ميكنند؛ كُلَّمَا دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَتْ اُخْتَهَادر آنجا همه گناه خود را به گردن يكديگر مياندازند؛ لَولا اَنْتُمْ لَكُنّا مُؤْمِنِين؛ اگر شما نبوديد، ما ايمان داشتيم.
اكنون كه با سيماي اهل بهشت و جهنم آشنا شديم، ميتوانيم حدس بزنيم آيا جامعهاي كه ما در آن زندگي ميكنيم، بهشتي است يا جهنمي؟ اگر سوءظن، تجسّس، نجوا، پخش شبنامه، بيتفاوتي، نيش و نوش، مسخره و تحقير، يا كينه و انتقام بر روابط آن جامعه حاكم است، آيندهاش همان جهنم موعود است؛ اما اگر در فضاي خانه و مدرسه و اداره و كارخانه، روحيه ايمان، اعتماد، دلسوزي، تعاون، اخلاص و صفا باشد، آينده اين جامعه بهشت موعود ميشود.
پيروي از اكثريت
برخلاف گمان بعضي كه كارايي و شجاعت را تنها در ميدان جنگ ميدانند، شجاع واقعي كسي است كه وقتي حق را با استدلال و منطق شناخت، از تنهايي نهراسد. باز هم در اين شب شهادت حضرت عليعليه السلام كه اين سطرها را مينويسم، از آن حضرت سخني نقل ميكنم. حضرت در خطبه 201 نهجالبلاغه ميفرمايد:لا تستوحشوا في طريق الهدي بقلَّة اهله ؛در راه حق، از كمي طرفداران نترسيد.
قرآن مجيد دهها بار از پيروي اكثريت نكوهش كرده و حتي به پيامبرصلي الله عليه وآله هشدار دادهاست كه:اگر از اكثريت مردم پيروي كني، تو را گمراه ميكنند.
شخصيت گرايي
قرآن دربيان گفتگوهاي مجرمين در قيامت ميفرمايد:آنها دليل بدبختي خود را خصيتزدگي ميدانند و ميگويند:اِنّا اَطَعْنا سادَتَنَا وَ كُبَرائَنا فَاَضَلُّونَا الْسَّبِيلا؛ ما پيرو بزرگان خود بوديم كه به اين روز سياه نشستيم. ناگفته نماند كه گرايش به شخصيتها در درون هر انساني هست.الناس علي دين ملوكهم؛ مردم بر راه و رسم پادشاهان خود حركت ميكنند. در جاي ديگري ميخوانيم:الناس بامرائهم اشبه من ابائهم؛ تقليد انسان از رهبران، بيش از تقليد از پدر و مادر است.
به همين دليل قرآن اصرار دارد كه شخصيتهاي واقعي را اولياي خدا معرفي كند و افرادي را هم كه با ريختوپاش خود را مطرح ميكنند، به برادران شيطان لقب ميدهد.
در قرآن آيات فراواني مردم را از پيروي از مفسدين ، مسرفين ، گنهكاران، فرومايگان ، جاهلان، هوسبازان، غافلانو كافران بازداشته است. برعكس، شخصيتهاي واقعي را انبياء، صديقين، شهدا و صالحاندانسته و نامانعمت عليهمرا بر آنها گذاشته است. همچنين بر هر مسلماني واجب كرده است كه در هر نماز پيروي خود را از خط آنان اعلام كند.
داستان در جنگ جمل، يكطرف حضرت عليعليه السلام و در طرف مقابل، طلحه و زبيربودند. شخصي با ديدن اين صحنه، متحيّر شد و با خود گفت:هردو طرف از اصحاب پيامبرند و براستي حق با كدام است؟
حضرت عليعليه السلام همچون هميشه با بيان خود، چراغي را براي تاريخ روشن كرد تا از آن پس احدي متحيّر نشود. آن چراغ اين كلام بود:اعرف الحق تعرف اهله ؛ يعني:اوّل حق را بشناس، سپس هركس گرد آن بود، برحق است.
مردم را بر اساس حق بشناس . نه حق را بر اساس مردم؛براي مثال، اول بايد بدانيم كه غيبت چيست؟ بعد هركس را كه غيبت كرد، بايد بد بدانيم؛ نه آنكه بگوئيم:چون فلان شخصيت بد ميگويد، لابد غيبت حلال است.
سوءظن و تجسس و غيبت
قرآن با صراحت ميفرمايد :بعضي از گمانها گناه است.سوءظن، زمينه تجسّس و تجسّس، زمينه غيبت و غيبت، مهمترين عامل براي گسستن محبّتها، پيوندها و اعتمادهاست.
سؤال:در روايت ميخوانيم: به خاطر يك غيبت، تمام عبادات انسان محو ميشود. آيا اين كيفر عادلانه است؟ پاسخ:بله! زيرا با غيبت، آبرويي كه سالها بهدست آمده است، ريخته ميشود؛ لذا عباداتي كه سالها انجام شده است، بايد محو شود. بنا نداريم كه درباره هر منكري تمام آيات و روايات را بيان كنيم؛ ولي تعدادي نمونه و اشاره كافي است.
سعايت
در آيه 85 سوره نساء ميخوانيم:هركس بين دو مسلمان فتنهگري، سخنچيني، ميانجيگري بد، ايجاد كدورت و پردهدري كند، براي او سهمي از كيفر است.
بي تفاوتي
بيتفاوتي و احساس مسؤوليت نكردن، يكي از منكرات اجتماعي است. در حديث ميخوانيم:اگر كسي ناله مظلومي را شنيد و به او پاسخ نداد، مسلمان نيست.
در حديثي ديگر ميخوانيم:كسي كه در حال سيري بخوابد و همسايه او گرسنه باشد، به خدا ايمان نياورده است.
در حديث به كساني كه نسبت به منكرات بيتفاوت هستند،بيايمانگفته شده است. قرآن ميفرمايد:چرا شما براي نجات مستضعفان قيام مسلحانه نميكنيد؟
اهل دوزخ به اهل بهشت ميگويند كه:يكي از دلايل گرفتاري ما، بيتفاوتي نسبت به گرسنگان بود؛ وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِين.
در روايات ميخوانيم كه خداوند، اهل منطقهاي را عذاب كرد و همينكه فرشتگان از خدا پرسيدند:گروهي از اهل منطقه گنهكار نيستند، چرا آنها به آتش گنهكاران ميسوزند؟ خداوند فرمود:بهخاطر سكوت و بيتفاوتي آنها.
امام صادقعليه السلام به يكي از شيعياني كه براي توبه نزدش آمده بود، فرمود:اگر امثال شما گرد بنيعباس جمع نميشديد، آنها ما اهلبيت را خانهنشين نميكردند.
امير المؤمنينعليه السلام تندترين جملات را به افراد بيتفاوت نثار ميكند و گاهي به آنها نفرين ميكند. تا آنجا كه به ياد دارم، هيجده كلمه تند نثار افراد سُست عنصر، فرومايه و بيتفاوت ميكند كه بعضي از آنها در پاورقي اشاره ميشود!
البته، اين بيتفاوتي نسبت به جامعه بود؛ امّا گاهي انسان نوعي بيتفاوتي دروني نسبت به خود پيدا ميكند كه در برابر ديدنيها و شنيدنيها عبرت نميگيرد، سنگدل ميشود، قطره اشكي هم ندارد. قرآن بارها از اين گروه انتقاد كرده است؛وَاِذَا ذُكِّروُا لايَذْكُروُن.
تفرقه
يكي از منكرات اجتماعي تفرقه است. قرآن، تفرقه را همچون عذاب آسماني و زميني و در كنار آنها قرار داده است.
رمز شكست مسلمانان در سال سوّم هجري در جنگ احد، تفرقه و نافرماني از رهبري بود.
سكوت 25 ساله حضرت عليعليه السلام با داشتن حدود صدهزار شاهد در غديرخم كه رسول خداصلي الله عليه وآله فرمود:بعد از من خليفه عليبيابيطالب است.بهخاطر حفظ وحدت بود. همينكه حضرت موسي عليه السلام، بعد از چهل روز ازكوه طوربرگشت و ديد كه يارانش دور گوساله سامري جمع شدهاند و عبادت ميكنند، بشدت عصباني شد و به برادرش هارون گفت:چرا جلو اين انحراف را نگرفتي؟
هارون گفت:من آنها را نهي كردم، امّا آنها به سخنم گوش ندادند و نزديك بود مرا بكشند. به فكر افتادم با قاطعيت بيشتري قيام كنم؛ ولي ترسيدم كه به من بگويي، تو بهخاطر اين حركت انقلابي بين بنياسرائيل تفرقه ايجاد كردي. لذا ترجيح دادم كه اينها جمعي گوسالهپرست باشند، ولي من عامل تفرقه نشده باشم.
در اسلام، هرگونهكاري، كه عامل تفرقه باشد، حرام شمرده شده است؛ براي مثال، سخنچيني، غيبت، تهمت، سوءظن، شايعه پراكني و امثال آن بشدت تحريم شده است و برعكس، هرگونه كاري كه عامل وحدت و آرامش قلوب باشد، مورد سفارش قرار گرفته است؛ تا آنجا كه ميگويند:اگر با كلمه راستي فتنه ميشود، دروغ گفتن جايز است.
آنچه در طول تاريخ اسلام بر سر مسلمين آمده، بهخاطر تفرقه بوده است. آنچه هم كه امروز و ديروز بزرگترين حربه استكبار جهاني به حساب ميآيد، ايجاد تفرقه است. قرآن، تفرقهاندازان را مشرك دانسته است. قرآن همچنين محور وحدت را حبلاللّه دانسته است. اگر مسلمانها متحد باشند، هيچ قدرتي آنها را تهديد نميكند؛ البته آنچه اهميت دارد، وحدت قلبي است و نه ظاهري. در آيات و روايات از وحدتهاي صوري انتقاد شده است. البته كساني ميتوانند عامل وحدت باشند كه روح بلند و سعهصدر داشته باشند و از تنگنظري و خودمحوري بپرهيزند. قرآن ميفرمايد:گراميترين شما، نزد خدا، با تقواترين شماست.
و با اين كلام، مسائل قومي، نژادي، منطقهاي، اقليمي، سنّي و اقتصادي را ناديده ميگيرد. طرح نماز جمعه و جماعت، يك تمرين شبانهروزي براي وحدت است. سفارش به صلهرحم، ديدوبازديد، عفو و اغماض، تعاون، كمك به محرومان، هجرت، هديهدادن، عيادت مريض، مصافحه، براي ايجاد محبت و وحدت و تقويت روابط انساني و علاقههاست.
اشاعه فحشا
اشاعه فحشا از منكرات اجتماعي است. نكته قابل توجه اين استكه در تمام گناهان، آنچه سبب قهر خدا ميشود، انجام دادن آن است؛ ولي درباره اشاعه فحشا همينكه انسان به آن علاقه داشته باشد (ولو آنرا انجام ندهد)، مرتكب گناه كبيره شده است؛ يعني نه تنها اشاعه فحشا بلكه علاقه به آن گناه بزرگي است؛ در حالي كه علاقه به هيچ گناهي (تا مادامي كه انجام نگرفته است) گناه نيست. ناگفته پيداست كه زمينه اشاعه فحشا همين خلوت كردن زن و مرد اجنبي و اختلاط آنها در محل كار و دانشگاه و بيمارستان و مراكز عمومي ديگر است. بيحجابي و بدحجابي، مناسبترين زمينه براي اشاعه فحشا است. اگر كمي فكر كنيم، درخواهيم يافت كه بيبندوباري، چشمچراني، خود را آرايش كردن و به مردم نشان دادن، كليد شعلهورشدن هوسها، دامها، فحشا و انواع روابط نامشروع خواهد شد كه ضربههاي علمي و اخلاقي و خانوادگي آن بركسي پوشيده نيست.
ايجاد وحشت
قرآن ميفرمايد:كيفر كساني كه در زمين فساد ميكنند، اعدام و تبعيد است و يكي از مصاديق فساد در زمين، اسلحه كشيدن و ايجاد رعب و وحشت و ناامني است. قرآن حتّي براي كسانيكه با ايجاد شايعه در جامعه تزلزل بهوجود ميآورند، سختترين كيفر را تعيين كرده است.
در حديث ميخوانيم:خداوند كسي كه مؤمني را بترساند، در روز قيامت او را خواهد ترساند. و در مضمون حديث ديگري ميخوانيم:بدترين انسانها، كسي است كه مردم از شرّ او در امان نباشند.
راه دور نرويم؛ دليل اينكه به مسلمان، مسلمان گفته ميشود آن است كه مردم از دست و زبان او درامانند. اسلام عزيز ميفرمايد:برنامههاي سفر خود را طوري تنظيم كنيد كه شب هنگام و بيموقع وارد منزل نشويد ؛ تا كساني كه در خانه هستند، نترسند و از خواب بيدار نشوند.
خاطره
يكي از علماي بزرگ مشهد، عارف و مفسر و فقيه عاليمقامي بود كه شبانه وارد مشهد شد. خواست در خانه را بزند تا همسرش از خواب بيدار شود؛ امّا بهياد حديث فوق كه افتاد، پشت در خانه نشست تا صبح شود. در اين ميان، همسرش در خانه و در عالم رؤيا ديد كه آيتاله وارد شده، ولي به احترام همسرش پشت در نشسته است. پس از خواب بيدار شد و به در منزل رفت. همينكه در را باز كرد، شوهر گراميش را پشت در ديد.
پخش اخبار دروغقرآن ميفرمايد:هرگاه فاسقي خبري براي شما آورد، تا تحقيق نكردهايد، آن را نپذيريد.
يكي از راههاي ايجاد تفرقه بين افراد يا كشورهاي مسلمان، همين بلندگوها و اخبار دروغي است كه با برنامه و بودجه خاصي ساخته و پرداخته ميشود و بعد آن را به خورد مردم ميدهند؛ طوريكه شيرازه محبتها از هم گسسته ميشود. هدف ما آشنايي با منكراتي است كه هم در جامعه ما زياد است و هم كمتر با ديد گناه به آنها نگريسته ميشود؛ اما هرگز درصدد شمارهكردن گناهان نيستيم؛ زيرا كه در اينصورت، از هدف اصلي دور ميشويم.
چاپلوسي و غلوّ
يكي از منكرات، تملق و چاپلوسي و غلو است و گاهي علاقمندان كه به اصطلاح كاسه داغتر از آش هستند، گرفتار آن ميشوند؛ لذا بايد انسان مواظب اينگونه افراد باشد. به چند نمونه توجّه كنيد:
1- گروهي نزد حضرت عليعليه السلام آمد و گفت:اي پروردگار، سلام بر تو! حضرت از آنان خواست كه توبه كنند.
2- شخصي ديگر همين تعبير را به پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله كردند كه حضرت او را لعنت كرد. تمام رواياتي كه از غلوّ نهيكرده است، نظر به منكر بودن آن دارد؛ لذا شعرا، مدّاحان، گويندگان و نويسندگان بايد مواظب گفتهها و نوشتههاي خود باشند. در حديث ميخوانيم:بر دهان افراد چاپلوس، خاك بريزيد!در نهجالبلاغه ميخوانيم:ستايش بيش از حد، تملّق و كمتر از حدّ، ضعف و حسادت است.
اين همه انتقاد از ستايش و چاپلوسي نسبت به افراد، عادي است؛ ولي اگر ستايش ستمگر شد، به گفته حديث، عرش خدا به لرزه در ميآيد.
د . منكرات خانوادگي
خانواده ميتواند اساس تربيت و تقوا باشد؛ همانگونه كه ميتواند سرچشمه فساد و گناه باشد. اسلام بهخاطر اهميت خانواده از همان گامهاي اول، دقيقترين سفارشها را فرموده است؛ از جمله:
1- در انتخاب همسر، به فكر عقايد و افكار او باشيد.
2- همسر زيبايي كه از خانواده فاسد است، مثل گل زيبايي است كهريشه آن در زبالهها باشد.
3- مراسم و مهريه را ساده و كم بگيريد.
4- هدف از آفرينش جنسي، بايد نسلي باشد كه نور چشم شما دردنياو ذخيره قيامتتان باشد.
5 - سفارش درمورد نامگذاري، محبت، آموزش قرآن و شنا و هنر و علم، مساوات ميان فرزندان و فرقنگذاشتن بين پسر و دختر، تغذيه حلال و سالم از دوران حاملگي مادر تا پس از تولد و تا آخر عمر، انتخاب شغل و صدها سفارش ديگر، نشانه اهميتدادن به نظام خانواده است. در نهجالبلاغه عفيف بودن همسر و صالح بودن خانواده حتي در عزل و نصب مسؤليتهاي بزرگ سياسي مورد توجه حضرت عليعليه السلام است. اولين هرزگي، آلودگي و خلافكاريها در خانواده، سرچشمه هرگونه گناه و فساد و تبهكاري در آينده و جامعه است.
داستان
ميگويند:روزي شيطان با حرامزادهاي در فتنهگري و ايجاد فساد مسابقه گذاشت. غروب كه براي گزارش كار كنار هم جمع شدند، شيطان گفت: من امروز يك زنا بوجود آوردم. حرامزاده گفت: من امروز چند برابر تو فتنهانگيزي كردهام. با فتنه من، افرادي به هم ناسزا گفتند. سوءظنها و غيبتها و رشوهگيريهايي به وجود آمد و ...
شيطان به او گفت: آمار تو از من بيشتر است؛ ولي بدان كه من با ايجاد يك زنا، حرامزادهاي توليد كردم كه او مثل تو هر روز صدها فتنه بهپا كند. آري! من يك گناه توليد كردم؛ امّا يك گناه كليدي.
مسائل خانواده بسيار مهم است و گناهان والدين و سهلانگاريهاي آنان در تغذيه، در عمل، در عبارت و گفتگوها، سرچشمه صدها فتنه و فساد در نسل آنها ميشود.
از ديگر منكرات خانوادگي، سوء استفاده از سرمايه همسر، مهريههاي زياد، توقع مراسم و تشريفات بيش از حد و دخالتهاي نابجاي بستگان عروس و داماد است. حضرت شعيبعليه السلام همينكه خواست دخترش را به حضرت موسيعليه السلام بدهد، فرمود:انتخاب مهريههاي پيشنهادي باشماست؛ ولي بدان كه من بناندارم بر تو سخت بگيرم و تو را به مشقّت بيندازم.
يكي از منكرات خانوادگي، بعضي از ازدواجهايي است كه آثار بسيار شومي دارد. در فقه ميخوانيم:اگر كسي با پسري لواط كرد، نميتواند خواهر آن پسر را به همسري بگيرد. اگر چنين ازدواجي صورت بگيرد، بايد فوراً از هم جدا شوند؛ حتي اگر سالها گذشته باشد و فرزنداني به دنيا آمده باشند.
از ديگر منكرات خانوادگي، بيتوجهي به فرزندان، تبعيض ميان آنها و كم گذاشتن شير از مدتي كه در قرآن معين شده است را ميتوان نام برد؛ همانگونه كه شوخيهاي نابجا، انتقادات ناصحيح و خداي ناكرده سخنان نارواي والدين در حضور فرزندان و يا دروغهايي كه والدين به يكديگر ميگويند و فرزند آن را ميفهمد، هريك آثار شومي در تربيت فرزندان و سرنوشت آينده آنها خواهد داشت.
بداخلاقي با همسريكي از ياران پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله از دنيا رفت. حضرت پابرهنه به تشييع جنازه او آمد و فرمود:هزاران فرشته جنازه او را همراهي ميكردند و با مراسم خاصي دفن شد.
مادر اين شخص گفت:گوارا باد براي تو مرگي كه با اين همه عزّت و سربلندي بود و پيامبر اكرم و فرشتگان براي دفن تو حاضر شدند. رسول خداصلي الله عليه وآله فرمود:اي مادر، زود قضاوت نكن! فرزند تو با همه خوبيهايي كه داشت، به خاطر بدرفتاري با همسرش، گرفتار فشار قبر خواهد شد.
انكار كردن مهريه، آميزش جنسي در ايام خاص، ترساندن همسر و بهانهگرفتن، فرزندكشي، سقط جنين، توقع نابجا از همسر، نام بد روي همسر گذاشتن، بياعتنايي به خواستهاي طبيعي همسر، بيعدالتي نسبت به همسر و فرزند، تحكّم نابجا و دهها نمونه ديگر از منكرات خانوادگي است.
در قرآن و روايات براي نافرماني همسر و جلوگيري از شقاق و طلاق ميان دوهمسر و رفتار و حقوق متقابل آنان، صدها دستور آمده است.
ه . منكرات اخلاقي
منكرات اخلاقي بسيار است كه ما چند نمونه آنرا فهرستوار بيان ميكنيم:
خودبيني و خودستايي؛ قرآن ميفرمايد:كساني كه دوست دارند آنها را بهخاطر كاري كه انجام ندادهاند ستايش كنند، هرگز رستگارشان نپندار.
ريا؛ ريا نوعي شرك پنهان و توجه به غير خداست. ريا، كار را بيارزش ميكند. در قرآن و روايات براي رياكاران و آثارشوم ريا هشدارهايي ميخوانيم.
دروغ، غيبت، سخنچيني، ناسزاگفتن، گرد لغو جمع شدن، بياحترامي به مقدسات، نام يكديگر را زشت بردن، منت گذاشتن و دهها منكرات ديگر كه اگر براي هريك،آيه يا حديثي بياوريم، از موضوع اصلي دور ميشويم (اگر تاكنون دور نشده باشيم).
و . منكرات اقتصادي
تعداد منكرات اقتصادي بيش از ساير منكرات است و ما نمونههايي از آن را مينويسيم:
1- ربا كه به منزله اعلام جنگ با خداستو حتي در دين يهود نهيشدهو از درآمدهاي حرام و متأسفانه رايج دنياست، بسيار نكوهششده است؛ طوريكه گرفتن يك درهم ربا به منزله زناكردن با مادر است.
2- سوگند دروغ، شهادت ناحق، گرانفروشي، غش در مال، فروش جنس معيوب، فروش اسلحه به كفار، فروش انگور و امثال آن براي شرابسازي،دلالي فساد، گواهي ناحق، چاپلوسي و ستايش افراد فاسد در برابر گرفتن مال، سوء استفاده از بيتالمال و احتكار، از منكرات اقتصادي است.
3- كم فروشي : در قرآن، سورهاي بهنام مطففين است كه ميفرمايد:وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ ؛واي بر كمفروشان!
اولينسخن حضرت شعيب بعد از دعوت به توحيد، نهي از كمفروشي بود. در قرآن ميخوانيم:مگر ايمان به معاد نداريد كه كمفروشي ميكنيد؟
كمكاري كارمندان و معلمان، نپرداختن مالياتهاي اسلامي، كنز، خوردن مال يتيم و ... نيز مثل كمفروشي است.
4- رشوه: در حديث ميخوانيم:رشوهدهنده و رشوهگيرنده در آتش هستند.
بعضي گمان ميكنند كه اگر نام رشوه را به كلماتي از قبيل هديه و حقحساب و تشويق و يا نام ديگر عوض كنند، حقيقت هم عوض ميشود.
ز . منكرات نظامي
1-فرار از جبه
بعضي از منكرات مربوط به جبهه و جنگ است كه يكي از آنها فرار از جبهه و جنگ است. قرآن ميفرمايد:جز آنها كه براي سازوبرگ نبرد باز ميگردند، يا آنها كه به ياري گروهي ديگر ميروند، هركسي كه پشت به دشمن كند، مورد خشم خدا قرار ميگيرد و جايگاه او جهنم است. جهنم بدجايگاهي است.
آري! فرار از جنگ، از گناهان بزرگي است كه خداوند براي آن وعده دوزخ داده است. در سوره احزاب ميخوانيم:بعضي با خود پيامبر اسلام عهد بسته بودند كه در جنگ با دشمنان اسلام فرار نكنند . سپس قرآن ميفرمايد:هرگز فرار براي شما سودي ندارد.
توجيهات فرار
در قرآن در مورد فرار منافقان و افراد ترسو از جبهه و توجيهاتي كه ميكنند، نكاتي آمده است كه فهرستوار به آنها اشاره ميكنيم:
1-نداشتن فرمانده و رهبر؛
در جنگ اُحد، گروهي از مسلمانان به خيال آنكه پيامبر اكرم شهيد شده است، پا به فرار گذاشتند. قرآن ميفرمايد:برفرض كه پيامبر اسلام شهيد شد و يا از دنيا رفت. آيا بايد شما فرار كنيد و به عقب برگرديد؟!
2-گرمي هوا؛
همينكه فرمان بسيج صادر شد، گروهي ميگفتند:الان هوا گرم است. قرآن ميفرمايد:آتش دوزخ گرمتر است.
3-دشمنان زياد؛
گروهي همينكه لشكر كفر و سازوبرگ نظامي آنان را ديدند، گفتند:لا طاقَةَ لَنَا الْيَوْم ؛ ما امروز توان مبارزه با اين طاغوت را نداريم.
در جنگ بدر، خداوند با قدرت غيبي كاري كرد كه مسلمانان كفار را كم ديدند؛ و گرنه سست ميشدند و جرأت حمله پيدا نميكردند.
4-گناهان احتمالي؛
مسلمانان تنپرور هنگام دعوت به جنگ تبوك گفتند:ما نگرانيم كه در مسير راه چشممان به دختران رومي بيفتد و گرفتار گناه شويم. غافل از آنكه شكستن فرمان رهبري و فرار از جنگ، از گناهِ نگاه به زنان و دختران بدتر است.
5 - بعضي نيز بيحفاظ بودن خانههاي خود را بهانه قرار ميدهند.
برخورد با فراريان
قرآن ميفرمايد:بر جنازه كساني كه از شركت در جبهه سرباز زدند، نماز مگذار و حتي بر سر قبر آنها مرو !
تنبيه فراريان
در يكي از جنگها كه پيامبر اسلامصلي الله عليه وآله فرمان بسيج عمومي داد، سه نفر از شركت در جبهه سرباز زدند. حضرت به همه مسلمانان فرمود:احدي با اين سه نفر سخن نگويد!
ايشان بهاين شكل متخلفان را در محاصره اجتماعي شديدي قرار داد و كار به جايي رسيد كه همسر و فرزندان ايشان نيز با آنها سخن نميگفتند. اين سه نفر با خود گفتند:پس خود ما نيز با يكديگر حرف نزنيم.
اين اعتصاب، زمين بزرگ را بر آنان تنگ كرد؛ ولي آنها شرمنده شدند و توبه كردند و توبهشان پذيرفته شد.
2- خيانت
گاهي سرباز اسلام در جبهه اطلاعاتي به دشمن ميدهد و رمزي را فاش ميكند. اين عمل گرچه با اشاره باشد، خيانت و از گناهان بزرگ است.
داستان
در تفاسير شيعه و سني، در شأن نزول آيه 27 سوره انفال ميخوانيم:همينكه به فرمان پيامبر، مسلمانان يهود بنيقريظه را محاصره كردند، آنان پيشنهاد صلح و كوچ كردن به شام را مطرح كردند. پيامبر اسلام نپذيرفت و سعدبن معاذ را به داوري مأمور فرمود. يكي از مسلمانان به نام ابولبايه كه سابقه دوستي با يهوديان را داشت، هنگام مشاوره يهوديان با او، با اشاره به گلوي خود به آنان فهماند كه داوري سعدبن معاذ براي شما خطرناك است. جبرئيل اين اشاره را به پيامبر خبر داد. ابولبايه از اين خيانت خود شرمنده شد و به عنوان توبه خود را با طناب به ستون مسجد بست. چند روز چيزي نخورد. سرانجام خداوند توبهاش را پذيرفت. آري! گاهي يك اشاره به سود دشمن، خيانت است.
3-نافرماني از فرماندهي
پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله در آستانه رحلت، لشگر را به فرماندهي جوان 18 سالهاي بنام اسامه به منطقهاي فرستاد و فرمود:خداوند لعنت كند هر كس كه از لشگر او تخلف كند.
در آيه 61 سوره نور ميخوانيم:مؤمنان واقعي كساني هستند كه به خداو پيامبرش ايمان آوردهاند و هرگاه با رسول اكرم صلي الله عليه وآله در كاري به طور دستهجمعي باشند، تا از او اجازه نگيرند، مرخصي نميروند.
آري! اجازه گرفتن از فرمانده، نشانه ايمان است. يكي از دلايل شكست مسلمانان در احد، نافرماني از فرمانده بود. اسلام براي فرمانده و رهبر، عنصر عدالت، تقوا، توان و تفكر و براي مردم، عنصر عشق و اطاعت را شرط لازم براي رسيدن به اهداف والاي خود ميداند.
4- غنيمت گرايي
يكي از منكرات جبهه و جنگ، غنيمتگرايي است.
داستان بعد از جنگ خيبر، پيامبر اسلامصلي الله عليه وآله شخصي را همراه با گروهي بهسوي يهودياني كه در روستاهاي فدك زندگي ميكردند فرستاد تا آنان را براي پذيرفتن اسلام يا قبولكردن ماليات مخصوص دعوت كند. يكي از يهوديان بهنام مرداس همينكه از آمدن سپاه اسلام آگاه شد، اموال و فرزندان خود را در پناه كوهي قرار داد و با شعار:لا اله الّا اللّه، محمّداً رسول اللّهبه استقبال مسلمانان آمد. آن شخص خيال كرد كه او از ترس مصادره اموال تظاهر به اسلام ميكند. لذا به شعار او اعتنا نكرد و او را كشت. رسول خداصلي الله عليه وآله ناراحت شد و فرمود:تو بهخاطر روحيه غنيمتگرائي، مسلماني را كشتي.
و آيه 94 سوره نساء نازل شد: اي رزمندگان اسلام! دقت و تحقيق كنيد و به كسي كه اظهار اسلام ميكند، نگوئيد:تو ايمان نداري و شعار تو از ترس استتا بيدليل او را بكشيد و غنائمي زودگذر بهدست آوريد. مگر نميدانيد كه غنائم واقعي به دست خداست؟ مگر ميتوان مسلمان را عمداً كشت؟ مگر ما از قلب او خبر داريم؟ مگر خود شما قبلاً ايمان عميق داشتيد كه از كفار در لحظه اول انتظار ايمان عميق داريد؟
درسها ما از اين ماجرا درسهاي زيادي ميتوانيم بگيريم؛ از جمله:
- به نام جنگ، هرج و مرج ممنوع!
- كساني را كه باشعار اسلام به سوي ما ميآيند، با آغوش باز بپذيريم!
- برچسب بيديني به افراد نزنيم!
- نسبت به افراد مشكوك، زود تصميم نگيريم!
- از قدرت خود سوءاستفاده نكنيم!
- انگيزههاي مادي ما را به گناه نكشاند!
- قداست جنگ را با كسب غنائم نشكنيد!
- جاذبههاي مادي، رزمندگان را نيز رها نميكند!
- فردي به مسلمانان افزوده شود بهتر است تا اموالي به سرمايهها اضافه شود.
- خطر مسلمانكشي مهمتر از خطر نفوذ مسلمانان منافق است.
- كسي كه خودش سابقه دنياگرايي و ايمان سطحي دارد، نبايد از مردم توقع ايمان عميق داشته باشد.
- با عقل و حوصله وتحقيق برخورد كنيد و نه با احساسات.
-به كفار فرصت تحقيق دهيد !
قرآن ميفرمايد:هرگاه يكي از مشركين به تو پناه آورد، پناهش بده تا كلام خدا را بشنود! سپس او را به محل امن برسان!
ح . منكرات سياسي ، امنيتي و بينالمللي
منكرات تنها در گناهان فردي و اخلاقي خلاصه نميشود. منكرات سياسي علاوه براينكه خود گناه بزرگي است، بستري براي ساير گناهان است. صدها آيه و حديث در باره مسائل سياسي مطرح شده است و كساني كه دين را از سياست جدا ميدانند، بايد اين آيات را از قرآن حذف و عمل انبياء را تخطئه كنند. ما در اينجا، به نمونههايي از منكرات سياسي اشاره ميكنيم:
1- پذيرفتن طاغوتها و رهبري نااهلان
اولين وظيفه انبيا بعد از دعوت به توحيد، مبارزه با طاغوت است؛اِن اعبدواللّه واجتنبوا الطاغوتاگر طاغوتها نباشند، مردم بهطور طبيعي به سراغ توحيد ميروند. خداوند در قرآن كفر به طاغوت قبل از ايمان به خدا را در ورودي ايمان به خدا قرار داده است. مشكل امروز مسلمانان دنيا اين است كه از ميان دوبال كفر به طاغوت و ايمان به خدا، تنها بال دوم را دارند؛ يعني ايمان به خدا دارند، ولي كفر به طاغوت را ندارند. به همين دليل با اينكه در ظاهر نماز ميخوانند، طاغوت بر آنان حكومت ميكند. امام خميني(ره) ميفرمايد:ما دو نوع اسلام داريم:
1-اسلام ناب محمدي كه لرزه بر اندام كفار ميانداخت و مسجد مدينه با ده ستوني كه از تنه درخت خرماداشت، كاخهاي طاغوت را متزلزل ميكرد.
2- اسلام آمريكائي كه امروز مسجد پيامبر در مدينه با صدها پايه از سنگ مرمر لرزه به اندام احدي نمياندازد.
خداوند به موسيعليه السلام ميفرمايد:به سراغ فرعون برو! زيرا طغيان كرده است.
در قرآن، پيروي گنهكاران ، كافران ، مفسدين ، مسرفين ، مفرطين ، غافلين ، هوسرانانو فرومايگانبا صراحت نهي شده است. اگر تنها به اين آيات عمل شود، بساط تمام سران كشورهاي اسلامي برچيده خواهد شد.
نهتنها پيروي از طاغوت گناه است، بلكه كمك به او، رضايت بر كار او، دعاي به او، علاقه به زنده بودن او، لبخند بر روي او، احترام به او، مسافرت براي ديدار او، بيعت با او، بدرقه او، تشويق او و سكوت در برابر او نيز گناه است.
2-پذيرفتن عوامل بيگانه
1-قرآن با كمال صراحت ميفرمايد:بيگانگان را مستشار خود قرار ندهيد!متأسفانه امروزه بر اثر رهبري رهبران ترسوي كشورهاي اسلامي، خواب رفتن مسلمانان و بيداري دشمنان، كار به جايي رسيده است كه در تاروپود اداره كشورهاي اسلامي، عوامل بيگانه نفوذ دارند و بهنام مستشار، كارشناس، مستشرق و جهانگرد، وجب به وجب سرزمينهاي اسلامي را گشتهاند و از منابع طبيعي و نيروهاي انساني و نوابغ ما آگاه شدهاند. كتابهاي خطي و آثار عتيقه مارا دزديدهاند. افراد نابغه ما را به خدمت اهداف خود بكار گرفتهاند و اين كار تا آنجا پيش رفته كه سران بعضي از كشورهاي اسلامي بهصورت عناصري بياراده و مزدوران مزدبده درآمدهاند.
2-مداهنه و سازشاز آرزوهاي دشمنان نسبت به ما، دست برداشتن از اصول و ارزشهاي اسلامي و سازش با دشمن است. قرآن ميفرمايد:در برابر هر پيشنهاد غيرمعقولي با قاطعيت و صلابت بگوئيد: حساب ما از حساب شما جداست!هر حركت، قرار دارد، تصويب قانون و رابطهاي كه نتيجهاش سلطه كفار بر مسلمانان باشد، حرام است. قرآن ميفرمايد:هرگز خداوند براي كفار راه نفوذ و سلطهاي بر مؤمنان قرار نداده است!
3 - شركت در هر جلسه، كنفرانس، انجمن و سميناري كه قانون خدا، اولياي خدا، اهداف خدا و راه خدا تضعيف شود، ممنوع است.
4- پخش شايعات پخش هر خبري كه مسلمانان را بهوحشت اندازد، جامعه را متزلزل و يا روحيههارا تضعيف كند،ممنوع است.
اسلام براي كساني كه با شايعه جامعه را متزلزل ميكنند، سختترين كيفر را معين كرده است.
مسلمانان بايد تا خبري شنيدند، به كارشناسان و سياست شناسان امين و فقيه عرضه كنند تا بعد از تحليل صحيح و تشخيص خبرهاي صحيح از دروغ، آنرا به مردم اعلام كنند. بهعلاوه، بيان بعضي اخبار صحيح نيز در همه جا و براي همهكس درست نيست. قران در اين زمينه ميفرمايد:آشكار شدن بعضي از مسائل براي شما مضرّ است.
5 ـ جاسوسي كه امروز در قالبهاي مدرن و پيچيده در دنيا مطرح است و براي اينكار مترجمان قوي را استخدام ميكنند، از ديگر منكرات سياسي است.
6- تبليغات به نفع دشمن هرگونه تبليغاتي كه كفار را عزيز بدارد و مسلمانان را تحقير كند، ممنوع است و در قرآن ميخوانيم:عدهاي از منافقين به مسلمانان ميگفتند: از كفار بترسيد كه عدّه آنها زياد است. ولي مسلمانان بهجاي آنكه بترسند، بر ايمانشان اضافه ميشد.
7- نپذيرفتن منصوبين الهي مهمترين منكر سياسي، نپذيرفتن كساني است كه خداوند آنها را نصب كرده است. در سوره بقره، داستان طالوت و جالوت بهطور مفصل نقل شده است كه در بخشي از آن ميخوانيم:هرچه پيامبرشان فرياد زد كه خداوند جناب طالوت را براي رهبري شما برگزيده است، مردم به بهانه اينكه او شخص فقير و گمنامي است، زير بار نرفتند.
مثل زماني كه حضرت موسيعليه السلام براي دريافت الواح تورات به كوه طور رفته و برادرش هارون را به جاي خود معيّن كرده بود، مردم به سراغ سامري رفتند و هارون را رها كردند و هرچه حضرت هارون ناله كرد، چنان تضعيفش كردند كه به گفته قرآن تا مرز كشتنش پيش رفتند.
اين حوادث تلخ در امت اسلام هم بوده است. رسول خداصلي الله عليه وآله عليبن ابيطالب را در غدير خم در ميان حدود صدهزار نفر به جانشيني پس از خود منصوب كرد؛ ولي مردم به قول دعاي ندبه، فرمان رسول اللّه را امتنان نكردند.
8 - نق زدن به حاكم الهي يكي از گناهان بزرگ، تسليم نبودن در برابر قضاوتهاي اولياي خداست.
داستان ميان دونفر از اصحاب در مسأله آبياري مشاجره شدو آن دو، پيامبر را داور كردند. حضرت پس از شنيدن سخنان دوطرف، قضاوت كرد. شخص محكوم، پيامبر را متهم كرد كه در قضاوت، حق را در نظر نگرفته است. آيه نازل شد:بهخدا قسم، ايمان ندارند جز كسانيكه در برابر قضاوت تو تسليم محض باشند!
9- ولايت كفار از مهمترين منكرات سياسي، پذيرفتن ولايت كفّار است كه بارها قرآن از آن نهي فرموده است.
يك نمونه قرآني از نهي از منكر حضرت ابراهيم همين كه عموي خود را بت پرست ديد، به او گفت: اين مجسمههايي كه شما پابند عبادت آنها شدهايد، چه معنا دارد .
در اين بيان بسيار كوتاه، به چند اصل مهم درامر به معروف و نهي از منكر پي ميبريم: ازجمله :
1 - كسي كه امر به معروف ميكند، بايد از رشد و كفايت خاصي برخوردار باشد.
2 - در امر و نهي شرط سني وجود ندارد (قالَ ِلاَبيه).
3 - امر و نهي را از نزديكان شروع كنيد. (قالَ ِلاَبيه).
4 - در نهي از منكر، ابتدا از بزرگترين منكرات نهي كنيد (ما هذِهِ التَّماثيل).
5 - در امر و نهي، مردم را به كرامت و شخصيت خودشان متوجه سازيد(اَنْتُم لَها عاكِفُون)
6 - در نهي از منكر، گاهي بايد يك نفر در برابر گروهي قرار گيرد (ِلاَبيهِو قَوْمِه).
7 - در امر و نهي با شيوه سؤال، وجدانها را بيدار كنيد. (ما هذِهِ التَّماثيل).
8 - در امر و نهي، قاطعيت و صراحت داشته باشيد. (اَنْتُم وَ اباءَكُم).
اين اصول و درسهايي بود كه در نگاه نخست به ذهنم آمد. شايد شما اگر فكر كنيد و يا به تفاسير مراجعه كنيد، مطالب ديگري نيز فرا گيريد.
آثار و بركات امر به معروف و نهي از منكر
ا لف - بركات معنوي
1 - نجات از قهر خدا
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: هر كس منكر و خلافي را ديد و قلباً از آن ناراحت شد، همانا از قهر خدا نجات پيدا كرده و تن به سلامت برده است؛ و هر كس با زبان از كار خلاف نهي كرد، به پاداش رسيده است.
2 - بهره از ا لطاف خدا
هر كس با شمشير و قوت و قدرت براي عزت كلمة الله قيام كند، به واقعيت الطاف الهي رسيده است.
هر كس بدعتگزاري را با نهي از منكر بترساند، خداوند قلبش را از ايمان پركند؛ ولي اگر نسبت به او نرمش نشان دهد، قانون خدا را تحقير كرده است.
3 - نشانه بهترين بودن
پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله فرمود: بهترين مردم كسي است كه مردم را به معروف دعوت كند.
و برعكس، اگر كسي در برابر معروف و منكر هيچ گونه احساسي نداشته باشد، انسانيت او دگرگون شده است؛ بنحوي كه ديگر حرف خيري را نميپذيرد.
4 - اثر امر به معروف در خود انسان
حضرت علي عليه السلام به فرزندش فرمود: امر به معروف كن تا اهل معروف باشي.
آري! همان گونه كه هر كس لباس ميشويد، دست خودش نيز پاك ميشود، كسي كه مردم را به خير دعوت ميكند، به طور طبيعي سعي ميكند تا خودش نيز به آن كاري عمل كند كه به ديگران سفارش ميكند.
5 - شركت در همه ثوابها
در روايات متعدد ميخوانيم: هر كس مردم را به كار خير راهنمائي و سفارش و دعوت كند و مردم به خاطر دعوت او آن كار را انجام دهند، دعوت كننده در پاداش شريك ميشود؛ بدون آنكه از اجر ديگري كاسته شود.
هر كس ديگري را به كار خلاف و انحراف دعوت كند، در كيفر مفاسد او شريك است. بنابراين، كسي كه امر به معروف ميكند، در پاداش همه كارهايي كه مردم به خاطر دعوتش انجام ميدهند شريك است.
ب - بركات اقتصادي ا مر به معروف و نهي از منكر
قرآن ميفرمايد: اگر مردم مناطق ايمان آورند و تقوا پيشه كنند (كه يكي از مصاديق تقوي امر به معروف و نهي از منكر است) به طور قطع، از آسمان و زمين بركاتي خواهيم گشود.
امام باقر عليه السلام ميفرمايد: با امر به معروف و نهي از منكر، كسبها حلال و زمينها آباد ميشود.
و در جاي ديگر ميفرمايد: مقدار باران در هر سال يكسان است؛ ولي اگر مردم گناه كردند، خداوند مسير باران را تغيير ميدهد. سپس ايشان براي هر گناهي آثاري را بيان فرمود :
-اگر در جامعه زنا زياد شود، سكته و مرگ ناگهاني زياد ميشود.
-اگر كم فروشي رايج شود، قحطي پيدا ميشود.
-اگر زكات پرداخت نشود، بركات زمين كم ميشود.
-اگر پيمان شكني و بي وفايي زياد شد، دشمن غالب ميشود.
-اگر صله رحم قطع شود، اموال به دست نااهلان ميافتد.
-اگر امر به معروف و نهي از منكر ترك شود، اشرار بر مردم تسلط مييابند؛ بنحوي كه فريادها بي اثر ميشود.
ج - بركات اجتماعي امر به معروف و نهي از منكر
قرآن، جامعهاي را رستگار ميداند كه گروه ويژهاي براي امر به معروف و نهي از منكر داشته باشد.
در آيه ديگري ميفرمايد: نشانه بهترين جامعه آن است كه امر به معروف و نهي از منكر در آن زنده باشد.
صالحاني را كه ما در هر نماز با جمله «السلام علينا و علي عباد الله الصالحين» بر آنان سلام ميفرستيم، كساني هستند كه امر به معروف و نهي از منكر ميكنند.
در آيه ديگري ميخوانيم: هنگام عذاب، تنها ناهيان از منكر نجات پيدا ميكنند و بقيه مردم خواه گناهكار و خواه افراد ساكت و بي تفاوت گرفتار قهر خداشوند.
امام باقر عليه السلام درباره امر به معروف و نهي از منكر فرمود:
هر كس آن دو را ياري كند، خداوند به او عزت ميدهد. هر كس خوارشان كند، خدا او را خوار ميكند.
د - بركات سياسي امر به معروف و نهي از منكر
حضرت امير عليه السلام فرمود: پشتوانه مؤمنان و وسيله تحقير كفار، امر به معروف و نهي از منكر است.
اگر امر به معروف و نهي از منكر نشود، بتدريج اشرار بر شما حاكم خواهند شد و كار به جايي خواهد رسيد كه خوبان شما هر چه فرياد زنند، پاسخي نشنوند.
در روايت ديگري ميخوانيم: اگر نهي از منكر نكنيد و پيرو اهل بيت پاك رسول خدا نباشيد، خداوند، اشرار را بر شما مسلط خواهد كرد و چنان در فشار قرار خواهيد گرفت كه هر چه خوبان شما دعا كنند، مستجاب نشود.
مراحل امر به معروف و نهي از منكر
امر به معروف و نهي از منكر چند مرحله دارد :
1- مرحله قلبي كه هر مسلماني از كار خلاف در دل خود متنفر باشد و كارهاي خوب را تشويق و حمايت كند. اين حمايت قلبي در هر شرايطي لازم است.
2- مرحله گفتاري كه وظيفه عموم مردم و در شرايط عادي است.
مؤمنان همين كه در زمين قدرت به دست گرفتند، نماز به پا ميدارند، زكات ميپردازند و امر به معروف و نهي از منكر ميكنند.
در اين آيه، امر و نهي همراه با قدرت و امكانات است (مَكَّنّاهُمْ فِياْلاَرْض).
اهميت شيوهها پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله فرمود: «هر كسي امر بمعروف ميكند، بايد شيوهاش نيز معروف باشد».
هر گناهي كه از فردي سر ميزند، ممكن است به دليلي باشد. همان گونه كه يك دردسر ممكن است از چند ريشه سرچشمه بگيرد؛ براي مثال، خانمي بدحجاب است. امكان دارد كه اين عمل او دلايلي داشته باشد؛ از جمله :
1- مسأله حجاب را نميداند و فكر ميكند كه عيبي ندارد.
2- فلسفه حجاب و آثار شوم بيبندوباري را نميداند.
3- كمبودي دارد كه ميخواهد خود را مطرح كند.
4- طبق هوي و هوس و ميل عمل ميكند.
5 - ميخواهد از ساير بدحجابها عقب نماند.
6- مادر و خواهر و دوستانش بدحجابند.
7- ميخواهد با نظامي كه طرفدار حجاب است، مخالفت كند.
8 - تبليغات سوء در او اثر گذاشته است.
9- فكر ميكند بيحجابي، رمز ترقي و روشنفكري است.
10- ميخواهد با ديگران فرقي داشته باشد.
11- فكر ميكند كه بدحجابي گناه سادهاي است و لطمهاي به كسي نميزند. كساني كه ميخواهند منكر بدحجابي را نهي كنند، بايد همه اين ريشهها را بررسي كنند و براي هر يك نسخه خاصي بنويسند.
در اينجا، معلوم ميشود كه نهي از منكر علاوه بر وظيفه عمومي، يك كار تخصصي است و نياز به كارشناسي علمي، رواني، اجتماعي، تبليغي و هنري دارد. آمرين به معروف و ناهيان از منكر بايد از دانشمندان، متفكران، مصلحان و دلسوزان جامعه باشند. اگر مشاهده ميكنيم كه گاهي نهي از منكرها بياثر است، گناه را تنها به گردن خلافكار نيندازيم؛ زيرا گاهي شيوههاي واحد براي دردهاي متنوع، مثل نسخه واحد براي مرضهاي گوناگون است و شفابخش نخواهد بود.
بد نيست درباره تنوع در برخورد نيز حديث جالبي نقل كنم:
قرآن در سوره بقره، آيه 189 ميفرمايد: نيكي در اين نيست كه از بيراهه به خانهها وارد شويد. نيكي در تقوي و در اين است كه از در خانهها و راه آن وارد شويد.
اين آيه ضمن اينكه اين عقيده خرافي را كه: در حال احرام در سفر حج از پشت خانهها وارد ميشوند را رد ميكند، نيز ميگويد كه هركاري راهي دارد؛ زماني دارد؛ مكاني دارد؛ رهبري دارد؛ شيوهاي دارد و در انجام كارها بايد شرايط را در نظر گرفت. اكنون برويم به سراغ روايات جالب:
1-امام باقر عليه السلام در ذيل اين آيه ميفرمايد: خانهها را از راهش وارد شويد؛ يعني هر كاري را از راهش انجام دهيد! (براي هر دردي، نسخهاي خاص لازم است. براي هر منكري، شيوهاي مخصوص و برخورد ويژهاي لازم است).
2-امام رضا عليه السلام فرمود: هر كسي كاري را از شيوه خودش وارد شود، لغزشي پيدا نخواهد كرد و اگر لغزشي رخ دهد، حيلهها و شيطنتها او را خوار نخواهد كرد.
3-امام جواد عليه السلام فرمود: كسي كه راه كار را نداند، ريشههاي ناشناخته كار او را در انجام فلج خواهد كرد.
4-نتيجه اين روايات در بحث ما آن است كه براي هر معروف و منكري، از هر شخصي در هر مكاني و هر زماني، شيوهاي خاص لازم است كه اگر مراعات نشود، امكان دارد اثر منفي دهد.
همان گونه كه براي هر كاري شيوهاي است، امكان دارد براي يك كار شيوههاي زيادي باشد. براي مثال، يكي از معروفهايي كه در قرآن و روايات روي آن تأكيد فراواني شده، كمك به مردم و انفاق است. قرآن براي اينكه اين معروف را در مردم احيا كند، شيوههاي متعددي به كاربرده است؛ از جمله:
1- دنيا كم استو تو انسان و جانشين خدايي. حيف است كه تو اسير دنيا شوي. در اين شيوه، قرآن با معرفي جايگاه انسان كه خليفه خداست و جايگاه دنيا كه متاع قليل است، انسان را آماده انفاق ميكنند.
2- اگر مالي را در راه خدا بدهي، ساير اموال تو بيمه خواهد شد. بنابراين، ضرر نميكني.
3- اگر به فقرا كمك نكني، اموال تو نابود خواهد شد؛ زيرا آه فقرا يا يورش محرومان مالكيت تو را متزلزل خواهد كرد.
4- اگر چيزي را در راه خدا بدهي، خداوند جاي آن را پر خواهد كرد. اين وعده در قرآن آمده است.
5 - كساني كه كمك نكردند، در آب و خاك غرق شدند. نگاهي به تاريخ فرعون و قارون آن را ثابت ميكند.
6- افرادي براحتي در راه خدا ايثار كردند. تو چرا عقب ماندي. انسان در كمالات بايد در حال مسابقه و رقابت باشند.
7- مثال مالي كه انفاق ميشود، مثال دانهاي است كه در زمين كاشته ميشود و از آن هفت خوشه بيرون آيد كه در هر خوشه، صد دانه است.
8 - اموالي كه در دنيا گنج ميشوند و به فقرا كمك نميشوند، در قيامت داغ ميكنند. و بر پيشاني و پهلوي سرمايهداران ميگذارند و به آنان خطاب ميشود: اين همان چيزي است كه در دنيا اندوخته بوديد.
تمام تعبيرات فوق كه برخاسته از آيات قرآني است، شيوه به تمكين درآوردن مردم براي انفاق به فقراست.
ما افراد بشر، فردي از نوع خود را كه نسبت به ديگران قصد سوئي نداشته باشد و به حقوق آنها تجاوز نكند هيچگونه تبعيضي ميان افراد قائل نگردد در آنچه مربوط به حوزه حكومت و اداره او است با نهايت بي طرفي به همه بيك چشم نگاه كند در مناقشات و اختلافات افراد ديگر طرفدار مظلوم و دشمن ظالم بوده باشد چنين كسي را داراي نوعي از كمال ميدانيم و روش او را قابل «تحسين» ميشماريم و او را «عادل ميخوانيم.
عقل نيك ميشناسد ترك نميكند و كاري را كه عقل زشت ميشمارد انجام نميدهد.
ولي حكماء الهي مفاهيم حسن وقبح را در ساحت كبريائي راه نميدهند، مدعي هستند كه فعل ذات باري را با اين معاني و مفاهيم نميتوان تفسير كرد، حكما بر خلاف گروهي ديگر از متكلمين (اشاعره) منكر حسن وقبح عقلي نيستند، چيزي كه هست حسن وقبح عقلي را معيار و مقياس فعل ربوبي قرار نميدهند.
از نظر حكما خداوند عادل است ولي نه بدان جهت كه چون عدالت نيك است و اراده الهي همواره بر اين است كه كارهاي نيك را انجام دهد، عدالت ميكند.
و همچنين خداوند ظالم نيست و ستم نميكند ولي نه بدان جهت كه چون ظلم زشت است و خداوند نميخواهد كار زشتي انجام دهد ظالم نميكند، ملاك عدل الهي از نظر حكماء چيز ديگر است كه در آينده ذكر خواهد شد.
در جهان مشاهده ميشود كه خواه ناخواه بر ضد استدلالي است كه بروجود خداوند و عدل كامل او اقامه ميشود. و لهذا ميبينيم دسته اول يعني حكما و متكلمين نيز، مشكل شرور و آفات را در كتب خود طرح و به حل آن ميپردازند.
اصولا شناخت خدا بعنوان «امركننده به عدل» و «به پادارنده عدل» اساسيترين معرفتي است كه در اديان آسماني رابطه بشر با خدا بر آن استوار شده است.
فرضاً خداي فلاسفه، مثلاً «محرك اول» ارسطو كه صرفاً يك اعتقاد فكري و نظري است و تنها با انديشه علمي و فلسفي بشر سرو كار دارد و هيچگونه سرو كاري با عواطف و احساسات او ندارد، از نظر عدل و ظلم موضوع بحث نباشد، خداي پيامبران كه علاوه بر همه اينها با ضمير و دل و احساسات بشر سرو كار دارد و بشر با او در حال داد و ستد و محبت ورزي است و رابطه بشر با او رابطة يك نيازمند با يك بي نياز قادر عطوف و مهربان است، قطعاً بايد عادل و مهربان باشد.
عدل به مفهوم اجتماعي هدف «نبوت» و به مفهوم فلسفي مبناي «معاد» است. قرآن كريم در بيان هدف فرستادن انبياء چنين ميفرمايد: لقد ارسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط.
عدل چيست؟
اولين مسئلهاي كه بايد روشن شود اينست كه عدل چيست؟ ظلم چيست؟ بايد مفهوم كلمه عدل روشن شود تا از برخي اشتباهات مصون بمانيم. مجموعاً سه معني و يا سه مورد استعمال براي اين كلمه هست:
الف ـ موزون بودن، اگر يك مجموعه و يا يك مركبي را در نظر بگيريم كه در آن اجزاء و ابعاض مختلفي بكار رفته است و هدف خاصي از او منظور است، بايد شرائط خاصي در آن از حيث مقدار لازم هر جزء و از لحاظ كيفيت ارتباط اجزاء با يكديگر رعايت شود و تنها در اين صورت است كه آن مجموعه يا مركب ميتواند باقي بماند و اثر مطلوب خود را بدهد و نقش منظور را ايفا نمايد. مثلاً يك اجتماع اگر بخواهد باقي و برقرار بماند بايد متعادل باشد، يعني هر چيزي در او بقدر لازم (نه بقدر مساوي) وجود داشته باشد، يك اجتماع متعادل به كارهاي فراوان: اقتصادي، سياسي، فرهنگي، قضائي، تربيتي احتياج دارد و اين كارها بايد ميان افراد تقسيم شود و براي هر كدام از آن كارها بآن اندازه كه لازم و ضروري است افراد گماشته شوند. از جهت تعادل اجتماعي آنچه ضروري است اينست كه ميزان احتياجات در نظر گرفته شود و متناسب با آن احتياجات بودجه و نيرو مصرف شود.
جهان موزون و متعادل است، اگر موزون و متعادل نبود بر پا نبود، نظم و حساب و كار معين و مشخصي نبود، در قرآن كريم آمده است:
و السماء رفعها و وضع الميزانهمانطور كه مفسران گفتهاند مقصود اينست كه در ساختمان جهان رعايت تعادل شده است، در هر چيزي از هر مادهاي بقدر لازم استفاده شده است، فاصلهها اندازهگيري شده است، در حديث نبوي آمده است: بالعدل قامت السموات و الارض. نقطه مقابل عدل به اين معني، بي تناسبي است نه ظلم، لهذا عدل به اين معني از موضوع بحث ما خارج است. بسياري از كساني كه خواستهاند به اشكالات مربوط به عدل الهي از نظر تبعيضها، تفاوتها، بديها جواب بدهند به جاي آنكه مسئله را از نظر عدل و ظلم طرح كنند از نظر تناسب و عدم تناسب طرح كردهاند و به اين جهت قناعت كردهاند كه همه اين تبعيضها و تفاوتها و بديها از نظر نظام كلي عالم لازم و ضروري است.
ايرادها و اشكالها
استحقاقهاي متساوي، البته معني درستي است، عدل ايجاب ميكند اينچنين مساواتي را، و اينچنين مساوات از لوازم عدل است ولي در اينصورت بازگشت اين معني به معني سومي است كه عن قريب ذكر ميشود.
ج ـ رعايت استحقاقها و عطا كردن بهرذي حقي آنچه استحقاق آن را دارد، معني حقيقي عدالت اجتماعي بشري، يعني عدالتي كه در قانون بشري بايد رعايت شود و افراد بشر بايد آنرا محترم شمارند همين معني است.
اين عدالت متكي بر «حقوق» است و خود حقوق اعم از حقوق طبيعي و اكتسابي ريشه طبيعي دارد.
آيا عدل الهي نيز بهمين معني است؟
سخن كه به اينجا برسد مشكل ديگري پيش ميآيد و آن اينكه در مورد ذات خداوند عدالت باينمعني مفهوم درستي نميتواند داشته باشد، خداوند مبدأ و منبع كل هستي است، او با همه اشياء و اشياء همه با او بيك جور نسبت دارند، هم حق و هم استحقاق عطاي او است، پس همه اشياء با يك نسبت متساوي در برابر او قرار گرفتهاند، استحقاقي در كار نيست تا عدل بمعني رعايت استحقاقها مصداق پيدا كند، پس عدلي كه درباره خداوند صادق است عدل بمعني رعايت تساوي است، زيرا از نظر استحقاقها چنانكه گفته شد تفاوتي در كار نيست، پس عدل بمعني رعايت استحقاقها و عدل بمعني رعايت تساوي درباره خداوند يك نتيجه ميدهد.
عليهذا عدل الهي ايجاب ميكند كه هيچگونه تبعيض و تفاوتي در ميان مخلوقات در كار نباشد، و حال آنكه انواع تفاوتها هست، هر چه تفاوت و تنوع و اختلاف سطح است.
پرسش ديگر اينست كه گذشته از مدت محدود هستيها و پيدايش فناها و نيستيها، وجود نقصها از قبيل جهل، عجز، ضعف، فقر براي چيست؟
ارتباط اين مسئله با مسئله عدل و ظلم نيز از اين راه است كه تصور ميشود منع فيض علم و قدرت و قوت و ثروت به موجودي كه نيازمند به آنها است ظلم است، در اين اشكال فرض شده كه آنكه نيامده است حقي ندارد، اما همينكه آورده شد طبعاً حقي از نظر لوازم حيات پيدا ميكند. پس جهل و عجز و ضعف و فقر و گرسنگي و غيره نوعي ممنوعيت از حق است.
«عدل» از اصول دين
در ساير مسائل الهيات اگر شبهات و اشكالاتي هست براي فلاسفه و اهل فن مطرح است، آن مطالب هر چند دشوار باشد ولي از قلمرو افكار عامة مردم خارج است و اشكال و جواب آن هر دو در سطحي بالاتر از سطح درك توده قرار دارد، اما ايرادها و اشكالهاي مسئلة «عدل الهي» در سطح پائين و وسيع عامه جريان دارد، در اين مسئله دهاتي بيسواد هم تشكيك ميكند، فيلسوف متفكر هم ميانديشد.
از اين جهت، مسئلة «عدالت» داراي اهميتي خاص و موقعيتي بي نظير ميباشد و شايد بهمين سبب باشد كه در رديف «ريشههاي دين» قرار گرفته و دومين اصل از اصول پنجگانة دين شناخته شده است، و گرنه «عدل» يكي از صفات خدا است و اگر بناباشد صفات خدا را جزء اصول دين بشمار آوريم لازم است علم و قدرت واراده و.... را نيز در اين شمار بياوريم.
بحث «عدل» در اسلام سابقة طولاني و ممتدي دارد و طرح آن در ميان مسلمين از قرن دوم هجري شروع شده و همين مسئله است كه موجب پيدايش دو فرقة عظيم «اشاعرة» و «معتزلة» ـ كه «عدليه» نيز ناميده ميشوندـ گرديده است.
عدل و حكمت
همچنانكه قبلا اشاره شد در ميان صفات پروردگار دو صفت استكه از نظر شبهات وايرادهاي وارده بر آنها متقارب و نزديك بيك ديگرند. اين دو صفتهاي «عادل» و
«حكيم» است.
منظور از عادل بودن خدا اينست كه وي حق هيچ موجودي را پايمال نميكند و به هر كس هر چه را استحقاق دارد ميدهد و منظور از حكيم بودن او اينست كه هيچ كار لغو و بيجائي از او سر نميزند و هيچ يك از آفريدههاي او وجودش بيفايده و بيمورد نيست. «حكمت» از شؤون عليم بودن و مريد بودن و هدف داشتن است و مبين اصل «علت غائي» براي جهان ميباشد ولي «عدالت» ارتباطي بصفتهاي علم و اراده ندارد و خود موضوع مستقلي براي حكم عقل بشمار ميرود.
اصل «عدالت» از موضوعات عقل عملي و حكمت عملي شمرده شده است و لهذا در «الهيات» كه بخشي از فلسفه و عقل نظري ميباشد مورد بحث قرار نگرفته است.
ثنويت
بشر و مخصوصاً نژاد آريا، از دير باز پديدههاي جهان را به دو دستة (خوبهاـ بدها) تقسيم ميكرده: نور، باران، خورشيد، زمين و بسياري از چيزهاي ديگر را در رديف خيرها و خوبها بشمار ميآورده است و تاريكي، خشكسالي، سيل، زلزله، بيماري، درندگان و گزندگان را در صف بدها و شرور جاي ميداده است، يعني هر چه را كه براي خويش سودمند مييافته خوب ميدانسته و هر چه را كه براي خويش زيانمند ديده بد ميناميده است.
آنگاه اين انديشه براي انسانهاي پيشين پيدا شده است كه آيا بدها و شرها را همان كسي ميآفريند كه خوبها و خيرها را پديد آورده است يا آنكه خوبها را يكي ايجاد ميكند و شرها را شخصي ديگر؟
آياخالق نيك و بد يكي است يا بايد براي جهان دو مبدأ قائل شد؟ گروهي چنين حساب كردند كه آفريننده خودش يا خوب است و نيكخواه و يا بد است و بدخواه، اگر خوب باشد بدها را نميآفريند و اگر بد باشد خوبها و خيرها را ايجاد نميكند، بناچار چنين نتيجه گرفتند كه جهان دو مبدأ و دو آفريدگار دارد (ثنويت).
آئين زردشت به موجب همين نقص و يا به جهات ديگر نتوانست با ثنويت مبارزه كند، بطوري كه بعد از زردشت بار ديگر ثنويت به مفهوم دو ريشهاي بودن هستي در ميان ايرانيان پديد آمد. زردشتيان دوره ساساني و مانويان و مزدكيان كه نوعي انشعاب از زردشتي گري در ايران محسوب ميشوند در حد اعلي ثنوي بودند.
مسئله شيطان
ممكن است تصور شود كه اگر در آئين زردتشت، فكري ثنوي «يزدان -اهريمن» وجود دارد، در دين اسلام هم عقيدة بوجود شيطان به محاذات اهريمن وجود دارد ولي بايد دانست ميان انديشه اهريمن در كيش زردتشتي و آئين مزدائي، و انديشه شيطان در آئين اسلام تفاوت از زمين تا آسمان است. اين مطلب نيازمند به توضيح مختصري است.
در تعليمات اوستائي از موجودي به نام «انگزه مئنيو» يا اهريمن نام برده شده است و خلقت همه بديها و شرور و آفات و موجودات زيان آور از قبيل بيماريها، مار و عقرب و همچنين زمينهاي بي حاصل، خشكسالي و امثال آنها به او نسبت داده شده است نه به «اهورامزدا» كه خداي بزرگ است.
از بعضي تعليمات اوستائي ظاهر ميشود ك اهريمن خود يك جوهر قديم ازلي است مانند اهورامزدا و به هيچ وجه آفريدة اهورامزدا نيست، اهورامزدا او ار كشف كرده است ولي او را نيافريده است. اما از بعضي تعليمات ديگر اوستا مخصوصاً گاتاها كه معتبرترين اجزاء اوستا است روشن ميگردد كه اهورامزدا دو موجود آفريد: يكي «سپنت مئينوو» يا خرد مقدس و ديگري «انگره مئينو» يا خرد خبيث (اهريمن).
ولي در جهان بيني اسلامي اساساً جهان و موجوادات جهان بدودسته خيروشر منقسم نميگردد، در جهان آفريدهاي كه بد آفريده شده باشد وجود ندارد. الذي احسن كل شي ء خلقه. همه چيز زيبا آفريده شده و همه چيز بجا آفريده شده است و همه چيز مخلوق ذات احديت است. فلسفه و حكمت اين اندازه تسلط شيطان بر بشر، مفهوم «اختيار» انسان است، مرتبه وجودي انسان ايجاب ميكند كه خود آزاد و مختار باشد، موجود مختار همواره بايد بر سر دو راه و ميان دو دعوت قرار گيرد تا كمال و فعليت خويش را كه «اختيار» و «انتخاب» است تحصيل كند.
از جهان دو بانگ ميآيد به ضد تا كدامين را تو باشي مستعد
شيطان در جهان بيني اسلامي هيچ نقشي در آفريدن ندارد، نه به صورت استقلال و نه بصورت اجراء و انفاذ مشيت بالغه الهيه. قرآن براي هيچ موجودي استقلال قائل نيست، هر موجودي هر نقشي را دارد به صورت مجرا واقع شدن براي مشيت و اراده بالغه الهيه است.
قرآن براي فرشتهگان در خلقت نقش واسطه بودن در انفاذ مشيت الهي را قائل است ولي براي شيطان حتي چنين نقشي نيز قائل نيست تا چه حد رسد به آنكه او را در خالقيت مستقل بداند، آنچنانكه در اوستا اهريمن خالق مستقلي است در برابر اهورامزدا.
بدبيني فلسفي
يكي ديگر از اثرات «مسئله شرور» پيدايش بدبيني فلسفي است. فلاسفه بدبين معمولاً از ميان ماترياليستها بر ميخيزند. يك نوع رابطه و تلازم ميان ماترياليسم و بدبيني فلسفي وجود دارد كه قابل انكار نيست، علت اينكه ماتريالسيتها و بدبيني فلسفي وجود دارد كه قابل انكار نيست. علت اينكه ماترياليستها دچار نوعي بدبيني ميشوند عدم حل مسأله شرور است در اين فلسفه.
طبق بينش فلسفه الهي وجود مساوي با خير است و شرامر اضافي و نسبي است و زير هر پرده شر، خيري نهفته است ولي بر طبق بينش مادي چنين چيزي وجود ندارد.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن