تحقیق درباره امر به معروف و نهی از منکر
مقدمه
از مهمترين خصوصيات يك مومن آل محمد (ص) اين است كه امر به معروف و نهي از منكر افراد ديگر باشد كه البته اين امر خود داراي مراحل مختلفي ميباشد فرد مؤمن خود بايد ، از هر گونه بدي و شر به دور بوده و تمام اعمال ورفتارش مورد تأييد مؤمنان حقيقي خداوند باشد .
هيچ عمل و گفتاري را مگر براي رضاي حق انجام ندهد .
در تمام امورات زندگي راضي به رضاي حق بوده ، صابر و شاكر باشد ، در كتب مختلف اسلامي از اين خصوصيات بسيار سخن به ميان آمده است .
فضيلت آن بر هيچ كس پوشيده نيست به خصوص كه در معجزه پيامبر اسلام (ص) :
قرآن كريم ، فردي كه چنين خصوصيتي را داشته باشد و به موقع و به جا از آن استفاده كند ، بسيار مورد تكريم قرار گرفته است .
از كتب معتبر ديگر نيز ميتوان به نهجالبلاغه اثر دانشمند بزرگ زمان ، سيد رضي اشاره نمود كه حكمتها و مباحث ، همچنين خطبههاي ا مام اول شيعيان جهان ، حضرت علي (ع) را در آن جمعآوري نموده و اثرات شگفت اين كتاب بر هيچ كس پوشيده نيست .
در اينجا با رجوع به دو نمونه از حكمتهاي آن اثر شريف . به نام مراحل امر به معروف و نهي ازمنكر ، از وجود آن فيض ميبريم . حكمت 373 – 374 ( مراحل امر به معروف و نهي از منكر)
اين مؤمنان ! هر كس تجاوزي را بنگرد و شاهددعوت به منكري باشد و در دل آن را انكار كند ، خود را از آلودگي سالم داشته است و هر كس با زبان آن را انكار كند پاداش داده خواهد شد ، و از اولي برتر است و آن كس كه با شمشير به انكار برخيزد تا كلام خدا بلند و گفتار ستمگران پست گردد، او راه رستگاري را يافته و نور يقين در دلش تابيده ، گروهي ، منكر را با دست و زبان و قلب انكار ميكنند ، آنان تمامي خصلتهاي نيكو را در خود گرد آوردهاند . گروهي ديگر ، منكر را با زبان و قلب انكار كرده ، اما دست به كاري نميبرند ، پس چنين كسي دو خصلت از خصلتهاي نيكو را گرفته و ديگري را تباه كرده است و بعضي منكر را تباه ساخته و يك خصلت را بدست آوردهاند و بعضي ديگر ، منكر را با زبان و قلب و دست رها ساختهاند كه چنين كسي از آنان ، مردهاي ميان زندگان است .
و تمام كارهاي نيكو، و جهاد درراه خدا ، برابر امر به معروف و نهي از منكر ، چونان قطرهاي بر درياي مواج و پهناور است و همانا امر به معروف و نهي ازمنكر ، نه اجلي را نزديك ميكنندو نه از مقدار روزي ميكاهند و از همه اينها برتر ، سخن حق در پيش روي حاكمي ستمكار است .
توضيح در مورد گروه :
عليرضا سبحاني ـ جستجو در اينترنت و تهيه كتاب و استفاده از روزنامه
مسعود سبحاني جستجو در اينترنت و استفاده از نهج البلاغه ويرايش و صفحه آرايي
اهميت امر به معروف و نهي ازمنكر و رابطه آن با اصلاحات
دين مبين اسلام برايانسان، گرايش ذاتي به صداقت و امانت و عدالت قائل است و به تعبير ديگر انسان حنيف،حقگرا و فطرتاً ميل به كمال و خير و حق دارد و در عين حال از آزادي و اختياربرخوردار است و لذا ممكن است از ميسر اصلي خود منحرف گردد. اسلام اين اشتباه و خطارا به صورت يك جريان موقت ميپذيرد ولي رشد و گسترش اين جريان ناسالم و فسادبرانگيزممكن است جامعه را به تباهي بكشاند به همين جهت قرآن كريم براي جلوگيري از اينانحراف و انقراض و ايجاد اتحاد و وحدت در جامعه دستور به امر به معروف و نهي ازمنكرو اصلاح جامعه ميدهد چنانچه در آياتي آمده:
ولتكن منكم امه يدعون اليالخير ويامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و اولئك هم المفلحون و لاتكونوا كالذينتفرقوا واختلفو من بعد ماجاهم البينات و اولئك لهم عذاب عظيم» «بايستي حتماًجمعيتي از شما باشند كه مردم را به خوبيها دعوت كنند و امر به معروف و نهي از منكرنمايند و چنين افرادي رستگارانند ونكند شما مثل كساني باشيد كه از هم متفرق شده واختلاف كردند (يهود و نصاري) بعد از آنكه براهين و ادله براي آنها ثابت شده بود وبراي چنين اشخاصي عذاب دردناك خواهد بود.
در آيهاي ديگر كساني كه به نهي ازمنكر توجه نداشتهاند و اين واجب الهي را ترك ميكردند مورد سرزنش قرار ميدهدكانوا لايتناهون عن المنكر فعلوه لبئس ما كانوا يفعلون»«آنها از اعمال زشتيكه انجام ميدادند يكديگر را نهي نميكردند چه بدكاري انجام ميدادند.» اگر درفرمايشات بزرگان دين نظر و تأملي صورت گيرد به وضوح ميتوان اهميت اين دو اصل رادريافت كه عاملين به اين دو اصل مورد لطف و حرمت ايزد منان قرار ميگيرند واگر درجامعه مرسوم شود روزي آن جامعه افزون ميگردد و چنانچه اميرالمؤمنين ميفرمايد: «انالامر بالمعروف و النهي المنكر لخلقان من خلقالله و انهما لايقربان من اجل و لاينقصان من رزق» همانا امر به معروف و نهي از منكر دو صفت از اوصاف پروردگارندكه نه اجل را نزديك مي كنند و نه روزي را كاهش ميدهند. و تاركين به اين دو اصلمورد لعن قرار ميگيرند و اگر در جامعه فراگير نشود الف: انسانهايي بدطينت بر آنجامعه مسلط ميشوند همانطور كه در وصيتنامه اميرالمؤمنين به امام حسن و حسين(ع) آمده «لاتتركوا الامر بالمعروف و النهي عن المنكر فيولي عليكم شراركم» امر بهمعروف و نهي از منكر را ترك نكنيد كه بدهاي شما بر شما مسلط ميشوند» ب: هويت وحيات انساني از آن جامعه نفي ميشود. چنانچه اميرالمؤمنين (ع) در تاييد اين سخنميفرمايد:«تارك لانكار المنكر بلسانه و قلبه ويده فذلك ميت الاحياء» «بعضيمنكر را با زبان و قلب و دست خود رها ساختهاند كه چنين كسي از آنان مردهاي ميانزندگان است.» ارزش امر به معروف و نهي از منكر همين قدر بس كه امام حسين(ع) آناصلاح طلب ديني هدف خود را از قيام پرخروش كربلا احيا اين فريضه بسيار مهم كه ازضروريات دين نام برده ميشود عنوان فرمودند«… انما خرجت لطب الاصلاح في امه جدياريد ان آمر بالمعروف وانهي عن المنكر و اسير بسيره جدي وابي» «در جستجوي اصلاحكار امت جدم بپا خواستهام اراده دارم امر به معروف و نهي از منكر و به سيرت جد وپدرم رفتار كنم» بايد توجه داشت شايد امر به معروف و نهي ازمنكر لزوماً مصداق اصلاحاجتماعي نباشد اما هر اصلاح اجتماعي، مصداق امر به معروف و نهي از منكر است و هرمسلمان آشنا به وظيفه از آن جهت كه خود را موظف به اين دو اصل ميداند نسبت بهاصلاح اجتماعي حساسيت خاصي دارد و با عنايت به مطالب فوق تاكيد دين اسلام بر امر بهمعروف و نهي از منكر در جامعه نوعي تاكيد بر اصلاح جامعه و جلوگيري از فساد و رفعنابسامانيهاي اجتماعي است و لذا با رعايت اين اصلاح اجتماعي ميتوان به هدف ورسالت عاليه دين كه همان اصلاح جامعه و ايجاد زمينه مناسب براي آسايش و رفاه مناسببراي انسان و فراهم كردن امكان لازم براي رشد معنوي و تكامل در جهان ديگر استرسيد.
سخنان معصومين در مورد اهميت و ضرورت ا مر به معروف و نهي از منكر
رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم: «و اذا لم يامروا بالمعروف و لم ينهوا عن المنكر و لم يتبعواالاخيار من اهل بيتي، سلط الله عليهم اشرارهم فيدعو عند ذلكخيارهم فلا يستجاب لهم». هرگاه مردم امربه معروف و نهي از منكر را ترك نمايند و ازنيكان خاندان من پيروي نكنند خداوند بدانشان را بر آنان مسلطگرداند، در اين هنگام خوبان ايشان دعا كنند ولي دعايشانمستجاب نشود.
رسول خدا صلي الله عليه و آله: «لا يزال الناس بخير ما امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر وتعاونوا علي البر فاذا لم يفعلوا ذلك نزعت عنهم البركات و سلطبعضهم علي بعض، و لم يكن لهم ناصر في الارض و لا في السماء.» مردم همواره در خير و بركتاند تا هر زمان كه امر به معروف ونهي از منكر كنند و يكديگر را بر كار خير كمك رسانند پس هرگاه آن را به جا نياورند بركات از آنان سلب گردد و گروهي برگروه ديگر مسلط شود به طوري كه براي آنان ياوري نه در زمينباشد و نه در آسمان.
امام علي عليه السلام: «و امر بالمعروف تكن من اهله و انكر المنكر بيدك و لسانك وباين من فعله بجهدك و جاهد في الله حق جهاده و لا تاخذك فيالله لومة لائم و خض الغمرات للحق حيث كان.» [فرزندم حسن] به كار نيك امر كن تا در شمار نيكوكاران درآيي وبه دست و زبان كار ناپسند را زشتشمار و از آن كه كار ناپسندكند با كوشش خود را دور بدار. در راه خدا بكوش، چنان كه شايد،و از سرزنش ملامتگرانتبيمي نداشته باش براي حق به هر دشواريهرجا بود وارد شو.
امام علي عليه السلام: «ان الله تبارك و تعالي لم يرض من اوليائه ان يعصي في الارض وهم سكوت مذعنون لا يامرون بالمعروف و لا ينهون عن المنكر، فوجدتالقتال اهون علي من معالجة الاغلال في جهنم». همانا خداوند از اولياء خود نپسنديده كه معصيت او در زمينبشود و آنها ساكت و آرام باشند و امر به معروف و نهي از منكرنكنند، پس پيكار را از تحمل غلهاي جهنم آسانتر يافتم.
امام علي عليه السلام: «قوام الشريعة الامر بالمعروف و النهي عن المنكر و اقامةالحدود.» شالوده دين بر امر به معروف و نهي از منكر و برپا داشتن حدودالهي استوار است.
امام علي عليه السلام: «ان الامر بالمعروف و النهي عن المنكر لا يقربان من اجل ولا ينقصان من رزق و افضل ذلك كلمة عدل عند امام جائر.» امر به معروف و نهي از منكر مرگ را نزديك نميسازند و از رزق وروزي نميكاهند و برتر از همه اينها سخني عادلانه است نزدپيشوايي ستمپيشه.
امام علي عليه السلام: «فان الله سبحانه لم يلعن القرن الماضي بين ايديكم الا لتركهمالامر بالمعروف و النهي عن المنكر فلعن الله السفهاء لركوبالمعاصي و الحلماء لترك التناهي.» همانا خداوند سبحان مردم دوران گذشته را كه پيش از شماينداز رحمتخود دور نفرمود، جز براي آن كه امر به معروف و نهي ازمنكر را ترك كردند. پس خداوند بيخردان آنان را لعنت كردبه خاطر نافرماني كردن و خردمندان را به (گناه) ترك نهييكديگر.
امام باقر عليه السلام: «ان الامر بالمعروف و النهي عن المنكر فريضة عظيمة تقام بهاالفرائض و تامن المذاهب و تحل المكاسب و ترد المظالم و تعمرالارض و ينتصف من الاعداء و يستقيم الامر.» امر به معروف و نهي از منكر دو فريضه بزرگ الهي است كه ديگرفرائض با آنها بر پا ميشوند و به وسيله آنها راهها امن ميگرددو كسب و كار مردم حلال ميشود و حقوق افراد بديشان بازگرداندهميشود و در سايه آن زمينها آباد و از دشمنان انتقام گرفتهميشود و در پرتو آنها همه كارها رو به راه ميگردد.
امام صادق عليه السلام: «قال رسول الله صلي الله عليه و آله: ان الله عز و جل ليبغض المؤمن الضعيف الذي لا دين له، فقيل له: و ما المؤمن الذي لا دين له؟ قال: الذي لا ينهي عن المنكر». پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمود: خداي عز وجل نسبتبه مؤمن ضعيف و سستي كه دين ندارد خشمناكاست. پرسيدند: مؤمني كه دين ندارد كدام است؟ فرمود آن كه نهياز منكر نميكند.
امام صادق عليه السلام: «اذا راي المنكر فلم ينكره و هو يقدر عليه فقد احب ان يعصيالله و من احب ان يعصي الله فقد بارز الله بالعداوة.» اگر كسي كار ناپسندي را ببيند و با داشتن توانايي، آن را زشتنشمارد، دوست داشته باشد كه خداوند عصيان شود و هر كه دوستباشد كه خداوند عصيان شود، به دشمني با خدا پرداخته است.
امر به معروف و نهي از منكر يا نظارت همگاني
علاوه بر اينكه در قرآن مجيد، يكي از وظائف اصلي پيامبراكرم(ص)، امر بمعروف و نهي از منكر معرفيشده:(يامرهم بالمعروف و ينهاهم عن المنكر) اصولا در بينش و تفكر اسلامي موضوع امر به معروف و نهي از منكربه قدري از ارزش و اهميتبرخوردار است كه يكي از معيارهاي شناخت كفر و ايمان و صلاح و نفاق معرفي شدهاست. در قرآن مجيد ميفرمايد: (لعن الذين كفروا من بني اسرائيل علي لسان داود و عيسي بن مريم ذلك بما عصوا و كانوا تعملون). «مورد لعن و نفرين الهي قرار گرفتند، آنان كه از طائفه بنياسرائيل كافر شدند و بر زبان داود(ع) و عيسي بن مريم(ع) نيزمورد لعن و نفرين واقع شدند. اين بدان جهتبود كه گناه كرده عصيان ورزيدند و متجاوز شدند، اينان (در اجراي نهياز منكر) متناهي نميشدند و پذيرا نبودند، بيترديد عمل زشتي را مرتكب ميشدند». آنگا پس از آن كه دوستي آنان را با كفار تقبيح نموده سرزنش ميكند ميفرمايد: (ان سخط الله عليهم و في العذاب همخالدون) . «خشم و غضب خدا بر آنان و در عذاب ابدي خواهند بود». و سپس در آيه بعد بيان ميكند: (....كثيرا منهم فاسقون) . «بسياري از آنان فاسق هستند». و در جاي ديگر ميخوانيم: (المنافقون والمنافقات بعضهم من بعض يامرون بالمنكر و ينهون عن المعروف... انالمنافقين هم الفاسقون) . «مردان و زنان منافق برخي از بعضي ديگرند (سنخيت و همكاري دارند) اينان به منكرات و زشتيها امر ميكنند و اززيبائيها و نيكيها جلوگيري مينمايند. به درستي كه منافقان، همان فاسقان هستند». و چند آيه بعد، ميفرمايد: (المومنون والمومنات بعضهم اولياء بعض يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر) (6) . «مردان و زنان مومن، بعضي از آنان دوستدار(يا ولي) يكديگرند، امر به معروف ميكنند و نهي از منكر مينمايند». و در سوره آل عمران، صالحان را با مشخه اجراي امر به معروف و نهي از منكر معرفي ميفرمايد: (يومنون بالله واليوم الاخر و يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر و يسارعون في الخيرات و اولئك من الصالحين). «به خدا و قيامت ايمان دارند و امر به معروف ميكنند و نهي از منكر مينمايند و در نيكيها و خيرات سرعت عملدارند و مسابقه ميگذارند». بنابراين در برهنگ اسلام، كسي نميتواند نسبتبه اين قانون، كوچكترين كوتاهي داشته باشد يا آن را كوچك شمارد. پيشنهاد و نظريه اجرائي با توجه به نكات و مطالب گذشته علاوه بر اين كه بايد همه مسلمانان با آگاهي علمي و عملي از اين قانون، با حفظشرائط و مراتب لازم، در تمام موارد و در همهجا آن را مورد عمل و اجرا بگذارند و خويشتن را مسوول مصالح فرد فردمردم، جامعه و حكومتبدانند و ناظر بر اعمال آحاد و گروهها باشند، دولت و حكومت اسلامي نيز بايد گروه ويژهايمخصوص انجام اين وظيفه به وجود آورد و تشكيلاتي را به اين جهتسازماندهي كند. دائره حسبه چشم بيدار جامعه آنچنان كه از روايات و تواريخ و سير مشاهده ميشود، از صدر اسلام، همواره به عنوان نظارت بر همه مصالح و حسناجراي قوانين اسلام، معصومين عليهم السلام خود و يارانشان اين نظارت را داشته و در طول تاريخ حكومتها، دائرهاي به عنوان(امور حسبه) تشكيل ميشده كه به صورت تشكيلاتي و سازماندهي شده، امر به معروف و نهي از منكر ميكردند كهدر متن كتاب (مسووليت و نظارت مردم در حكومت اسلامي) اجمالا مورد بحث قرار گرفته است . بنابراين پيشنهاد، اين موضوع، يك امر جديد و تازه و بيگانه هم نميباشد و امروز با داشتن امكانات و شرائط بهتر، مابهتر ميتوانيم اين هدف مقدس را تعقيب كرده و اين امر حياتي را احيا كنيم. سازمان قضائي و امر به معروف و نهي از منكراگر به خوبي دقت و تامل شود، تشكيلات قضائي در فرهنگ اسلام، درواقع بخشي از دائره امر به معروف و نهي ازمنكر ميباشد و بسياري از بزرگان از فقهاي نامدار شيعه و سني، به اين حقيقت تصريح كردهاند كه بحث مستوفاي آناز طرفيت اين مقال خارج است، و در جاي خود بايد مورد بحث و تحليل و تامل بيشتر قرار گيرد. مرحوم «شيخ طوسي»;(شيخالطائفه) ميفرمايد: «تصدي قضا، از واجبات كفائي است كه هرگاه گروهي اين وظيفه را تقبل كرده، متصدي آن شدند، از ديگران ساقطخواهد شد، پس اگر مردم شهري و بلدي بر ترك آن همدستشوند و جلوي آن را بگيرند، در واقع بر ضد حكومتاسلام خروج كردهاند و گنهكارند و بر امام و حكومت وقت لازم است كه بر جنگ و قتال با آنان برخيزد». آنگاه به حديث نبوي استناد جسته ميافزايد: «انه قال(ص) : ان الله لا يقدس امه ليس فيهم من ياخذ للضعيف حقه و لانه من الامر بالمعروف و النهي عن المنكر). «به درستي كه خداي متعال امت و ملتي راتقديس نميكند كه در ميانشان كساني نباشند كه حقوق ضعفا را باز ستانند وبراي اين كه تصدي قضاء بخشي از امر به معروف و نهي از منكر ميباشد» . همچنان كه امروز در حكومت جمهوري اسلامي ايران و كشورهاي ديگر، سازمان قضائي، يك سازمان متشكل ومنسجم و قدرتمند است، دائره و سازمان امر به معروف و نهي از منكر يا دائره حسبه ميتواند به همين صورت،تشكيلاتيتر و قدرتمندتر وارد عمل گردد مانند برخي از ارگانها و سازمانها كه به طور ناقص، در برخي از موارد عملميكنند. چگونه؟ آنچه كه به نطر نگارنده روشن است و امكان عملي شدن دارد و بر خود وظيفه ميدانم كه مطرح كرده پيشنهاد نمايم،به اينگونه است: الف ) دولت اسلامي بايد افرادي را به اين منظور گزينش، انتخاب و جذب نمايد كه شرائط آنان از سوي زعماي دينيخواهد شد كه از جمله شرائط، اينها است:
1 - معلومات در حد دكترا و فوق ليسانس رشتههاي الهيات، حقوق و... و در ميان طلاب حوزههاي علميه در حداوائل درس خارج.
2 - داراي تقوا وتعهد اسلامي.
3 - افرادي متعادل و منزه از افراط و تفريط.
4 - حسن ظاهر.
5 - فرم لباس مورد پسند از جهت اخلاقي و روانشناسي(هم زيبا و هم با شكوه و پسنديده).
6- داراي اصالت خانوادگي و نسب.
7 - خوش بيان.
8 - علاوه بر داشتن اين شرائط، درآغاز، دوره ويژهاي رامانند پليس و نظامي، به صورت آموزش ببينند، هم در بعدپليسي نظامي، چون كار، نوعي پليسي است و هم در بعد آشنائي با روشها، شرائط و مراتب اين قانون علاوه بر آن، دردوران آموزش بايد در موضوعات اخلاق، علوم اجتماعي تربيتي، سياسي، روانشناسي اسلامي و احكام، آموزشببينند.
9 - افراد زيردست، كمتر از ديپلم نباشند كه بايد خود دوره آموزش نيز ديده باشند. ب ) اين سازمان با وزارتخانهها بخصوص وزارت كشور و سازمان قضائي مرتبط و هماهنگ باشند. ج ) افراد اين گروه، در مورد برخي از تخلفات و جرائم، بالفور اقدام ميكنند. همچنان كه در دائره حسبه در گذشتهچنين بوده است. اخطاري لازم و ضروري يكي از نكاتي كه توجه به آن بسيار ضرورت دارد و رسول اكرم(ص) و ساير معصومان عليهم السلام نيز هشدار دادهاند، موضوعاعمال نفوذ افراد يا گروههاي مغرض و منحرف و تغيير دادن مصاديق معروف و منكر ميباشد.
در طول تاريخ حتي هنگامي كه مانند معتزله امر به معروف و نهي از منكر را از اصول دانستهاند، قدرتهاي غالب وغاصب توانستهاند از طريق ديگر، به اين قانون لطمه وارد سازند و مانند (مرجئه) در مصداقها تشكيك كنند، تا آنجاكه در زمان بنياميه و بنيعباس، دانشمنداني را استخدام كردند تا در مورد برخي از معروفها و منكرها اظهار نظرنموده، معروف را منكر و منكر را معروف معرفي كردند. شكي نيست هنگامي كه اين امر حياتي به نحو احسن اجراء گردد، جلوي همه مفاسد و فاسدها گرفته خواهد شد. دراين صورت گروهي و افرادي به وساوس شيطاني مجهز ميگردند تا تدريجا برخي از مفاسد را توجيه كنند و باكوچكترين سوژه و بهانهاي قبح آن را از بين ببرند و به بهانه اين كه منكر نيست، آن را ترويج نمايند كه هم در تاريخ و همدر زمان خود نمونههائي از آن را ديدهايم. بنابراين در اينگونه موارد مسوولين امر، مسووليت دارند تا به اين امور نيز نظارت كنند تا كسي نتواند سوء استفادهنمايد و از راه ديگر قوانين الهي را تغيير دهد. حضرت امام صادق(ع) از رسول اكرم(ص) نقل ميكند كه فرمود: «كيف بكم اذا فسدت نسائكم و فسق شبابكم و لم تامروا بالمعروف و لم تنهوا عن المنكر؟ فقيل له و يكون ذلك يارسولالله؟ فقال: نعم و شر من ذلك كيف اذا امرتم بالمنكر و نهيتم عن المعروف؟ فقيل له يا رسولالله و يكون ذلك؟ قال: نعم و شر من ذلك كيف بكم اذا رايتم المعروف منكرا و المنكر معروفا؟» . «بر شما چه خواهد گذشت هنگامي كه زنان و جوانانتان فاسد و فاسق شده باشند و شما امر به معروف و نهي از منكرننمائيد؟ عرضه داشتند: يا رسولالله، آيا چنين خواهد شد؟ فرمود: آري و بدتر از اين بر شما چه خواهد گذشت زمانيكه امر به منكر و از معروف نهي نمائيد؟ باز عرضه داشتند: آيا چنين خواهد شد؟ فرمود: آري بدتر از اين. بر شما چهخواهد گذشت آنگاه كه معروف (زيبا) را منكر (زشت) ببينيد و منكر(زشت) را معروف(زيبا) به حساب آوريد». ما در جامعه افراد و گروههائي را ميبينيم كه هماكنون مصداق اين پيشبيني رسول اكرم(ص) هستند و نه تنها ازمعروف و نيكي دفاع و جلوي منكرات و زشتي را نميگيرند، بلكه دقيقا در نظر آنان حق، ناحق و باطل، حق شمردهميشود و زيبائي را زشتي و زشتي را زيبائي ميبينند و بر اثر آن كه بينش و ديد انساني آنان بسته شده است، با چشمخودخواهي، انانيت و حيواني مينگرند، طبعا نميتوانند واقعيات را آنچنان كه هست، ببينند. اصولا دواعي مختلف و علل و عوامل گوناگون، محيط تربيتي، عادت، تلقين و تبليغات سوء در ديدگاهها اثرميگذارند و شرائط متفاوت چهبسا ديد و بيشن متفاوت به وجود ميآورد. روزي «عمار ياسر» با «مغيره بن شعبه» بحث ميكردند، حضرت امام علي(ع) رو به عمار كرده فرمود: او را واگذار. «فانهلم ياخذ من الدين الا ما قار به من الدنيا. و علي عمد لبس علي نفسه ليجعل الشبهات عاذرا لسقطاته» .
«پس او(مغيره) چيزي از دين را نياموخته جز آنچه كه وي را به دنيايش برساند و عمدا امر را بر خود مشتبه كرده استتا شبهات (اموري كه باطل و منكرند و به حق و معروف شباهت دارند) عذر و بهانه براي خطاها و لغزشهايش باشد». علاوه بر علل و عوامل و دواعي، انسانهاي چندچهره و بيتقوا و متزلزل نيز، همواره حقائق را وارونه جلوه ميدهند، تااعمال ناشايستخود را توجيه كنند، بنابراين در مورد حفظ قوانين الهي، از تغيير و تبدل و دگرگون ساختن معروف ومنكر، بايد بسيار هشيار بود و علما و دانشمندان بزرگوار و مسوول، اين هشدار و اخطار را جدي تلقي كنند. امام علي(ع) در اين رابطه ميفرمايند: «فمن لم يعرف بقلبه معروفا و لم ينكر منكرا قلب فجعل اعلاه اسفله و اسفله اعلاه» . پس كسي كه در قلب خود معروفي را معروف نداند و منكري را انكار ننمايد، دلش وارونه و دگرگون ميشود. تا آنجا كهبالاي او به پائين آمده پائين او به بالا برميگردد (وارونه تشخيص ميدهد و حقائق را وارونه ميبيند)». با توجه به اين نكات، ضرورت پاسداري و نگهباني از قوانين الهي و مواظبت كامل براي جلوگيري از تغيير وتبديلهاي بدعتگونه، بر همگان محسوس خواهد بود.
اهميت و ضرورت امر به معروف و نهي از منكر در كلام مقام معظم رهبري
امر بهمعروف، يعني ديگران را به كارهاي نيك امر كردن.نهي از منكر، يعني ديگرانرا از كارهاي بد نهي كردن.امر ونهي، فقط زبان و گفتن است; البته يكمرحله قبل از زبان هم دارد كه مرحله قلب است و اگر آن مرحله باشد، امربه معروف زباني، كامل خواهد شد.وقتي كه شما براي كمك به نظام اسلامي مردمرا به نيكي امر ميكنيد مثلا احسان به فقرا، صدقه، راز داري، محبت، همكاري،كارهاي نيك، تواضع، حلم، صبر و ميگوييد اين كارها را بكن، هنگامي كه دلشما نسبتبه اين معروف، بستگي و شيفتگي داشته باشد، اين امر شما، امرصادقانه است. وقتي كسي را از منكرات نهي ميكنيد مثلا ظلم كردن، تعرض كردن،تجاوز به ديگران، اموال عمومي را حيف و ميل كردن، دست درازي به نواميسمردم، غيبت كردن، دروغ گفتن، نمامي كردن، توطئه كردن، عليه نظام اسلاميكار كردن، با دشمن اسلام همكاري كردن و ميگوييد اين كارها را نكن، وقتي كهدر دل شما نسبتبه اين كارها بغض وجود داشته باشد، اين نهي، يك نهيصادقانه است و خود شما هم طبق همين امر و نهيتان عمل ميكنيد.اگر خداينكرده دل با زبان همراه نباشد، آنگاه انسان مشمول اين جمله ميشود كه«لعن الله الامرين بالمعروف التاركين له».كسي كه مردم را به نيكي امرميكند، اما خود او به آن عمل نميكند; مردم را از بدي نهي ميكند، اما خوداو همان بدي را مرتكب ميشود; چنين شخصي مشمول لعنتخدا ميشود; اين چيزخيلي خطرناكي خواهد شد. اگر معناي امر به معروف و نهي از منكر و حدود آن براي مردم روشن بشود،معلوم خواهد شد يكي از نوترين، شيرينترين، كارآمدترين و كارسازترينشيوههاي تعامل اجتماعي، همين امر به معروف و نهي از منكر است و بعضيهاديگر درنميآيند بگويند «آقا! اين فضولي كردن است»! نه، اين همكاري كردناست; اين نظارت عمومي است; اين كمك به شيوع خير است; اين كمك به محدودكردن بدي و شر است; كمك به اين است كه در جامعه اسلامي گناه، گناهبماند. بدترين خطرها اين است كه يك روز در جامعه، گناه به عنوان صوابمعرفي بشود; كار خوب به عنوان كار بد معرفي بشود و فرهنگها عوض بشود.وقتيكه امر به معروف و نهي از منكر در جامعه رايجشد، اين موجب ميشود كه گناهدر نظر مردم هميشه گناه بماند و تبديل به صواب و كار نيك نشود.بدترينتوطئهها عليه مردم اين است كه طوري كار كنند و حرف بزنند كه كارهاي خوبكارهايي كه دين به آنها امر كرده است و رشد و صلاح كشور در آنهاست در نظرمردم به كارهاي بد، و كارهاي بد به كارهاي خوب تبديل شود; اين خطر خيليبزرگي است. بنابراين اولين فايده امر به معروف و نهي از منكر همين است كه نيكي وبدي، همچنان نيكي و بدي بماند.فايده ديگرش اين است كه وقتي در جامعهگناه منتشر بشود و مردم با گناه خو بگيرند، آنگاه اگر در راس جامعه همكسي بخواهد مردم را به خير و صلاح و معروف و نيكي سوق بدهد، كارش با مشكلمواجه خواهد شد; نميتواند; يا به آساني نميتواند; مجبور استبا صرفهزينه فراوان اين كار را انجام بدهد.يكي از موجبات نا كامي تلاشهاياميرمؤمنان با آن قدرت و عظمت در ادامه اين راه، كه بالاخره هم به شهادتآن بزرگوار منجر شد، همين بود.اين روايت تكان دهنده و عجيبي است;ميفرمايد:«لتامرن بالمعروف و لتنهون عن المنكر او ليسلطن الله عليكمشرار كم فيدعو خياركم فلا يستجاب لهم»; بايد امر به معروف و نهي از منكررا ميان خودتان اقامه كنيد، رواج بدهيد و نسبتبه آن پايبند باشيد; اگرنكرديد، خدا اشرار و فاسدها و وابستهها را بر شما مسلط ميكند; يعني زمامامور سياست كشور به مرور به دست امثال حجاج بن يوسف خواهد افتاد! همانكوفهيي كه اميرالمومنين در راس آن قرار داشت و در آنجا امر و نهي ميكرد ودر مسجدش خطبه ميخواند، به خاطر ترك امر به معروف و نهي از منكر، به مروربه آنجايي رسيد كه حجاجبنيوسف ثقفي آمد و در همان مسجد ايستاد و خطبهخواند و به خيال خود مردم را موعظه كرد! حجاج چه كسي بود؟ حجاج كسي بودكه خون يك انسان در نظر او، با خون يك گنجشك هيچ تفاوتي نداشت! به همانراحتي كه يك حيوان و يك حشره را بكشند، حجاج يك انسان را ميكشت.يك بارحجاج دستور داد و گفت همه مردم كوفه بايد بيايند و شهادت بدهند كه كافرهستند و از كفر خودشان توبه كنند; هر كس بگويد نه، گردنش زده ميشود! باترك امر به معروف و نهي از منكر، مردم اينگونه دچار ظلمهاي عجيب و غريب واستثنايي و غير قابل توصيف و تشريح شدند.وقتي كه امر به معروف و نهي ازمنكر نشود و در جامعه خلافكاري، دزدي، تقلب و خيانت رايج گردد و بتدريججزو فرهنگ جامعه بشود، زمينه براي روي كار آمدن آدمهاي ناباب فراهم خواهدشد. البته امر به معروف و نهي از منكر حوزههاي گوناگوني دارد كه باز مهمترينشحوزه مسؤولان است; يعني شما بايد ما را به معروف امر، و از منكر نهيكنيد.مردم بايد از مسؤولان، كار خوب را بخواهند; آن هم نه به صورت خواهش وتقاضا; بلكه بايد از آنها بخواهند.اين مهمترين حوزه است; البته فقط اينحوزه نيست; حوزههاي گوناگوني وجود دارد. در مساله امر به معروف و نهي از منكر، فقط نهي از منكر نيست; امر بهمعروف و كارهاي نيك هم هست.براي جوان، درس خواندن، عبادت كردن، اخلاق نيك،همكاري اجتماعي، ورزش صحيح و معقول و رعايت آداب و عادات خوب در زندگي،همه جزو چيزهاي خوب است.براي يك مرد، براي يك زن و براي يك خانواده،وظايف خوب و كارهاي بزرگي وجود دارد.هر كسي را كه شما به يكي از اينكارهاي خوب امر بكنيد به او بگوييد و از او بخواهيد امر به معروف است. نهياز منكر هم فقط نهي از گناهان شخصي نيست.تا ميگوييم نهي از منكر، فورا درذهن مجسم ميشود كه اگر يك نفر در خيابان رفتار و لباسش خوب نبود، يكيبايد بيايد و او را نهي از منكر كند; فقط اين نيست; اين جز دهم است. نهي از منكر در همه زمينههاي مهم وجود دارد; مثلا كارهايي كه افراد توانادستشان ميرسد و انجام ميدهند; همين سو استفاده از منابع عمومي; همينرفيقبازي در مسائل عمومي كشور، در باب واردات، در باب شركتها و در باباستفاده از منابع توليدي و غيره; همين رعايت رفاقتها از سوي مسؤولان.يكوقت دو نفر تاجر و كاسب هستند و با هم همكاري و رفاقت ميكنند، آن يك حكمدارد; يك وقت هست كه آن كسي كه مسؤول دولتي است و قدرت و اجازه و امضا دردست اوست، با يك نفر رابطه ويژه برقرار ميكند; اين آن چيزي است كه ممنوعو گناه و حرام است و نهي از آن بر همه كساني كه اين چيزها را فهميدهانددر خود آن اداره، در خود آن بخش، بر مافوق او، بر زيردست او واجب است; تافضا براي كسي كه اهل سو استفاده است، تنگ بشود. در محيط خانواده هم ميشود نهي از منكر كرد.در بعضي از خانوادهها حقوقزنان رعايت نميشود; در بعضي از خانوادهها حقوق جوانان رعايت نميشود; دربعضي از خانوادهها بخصوص حقوق كودكان رعايت نميشود; اينها را بايد بهآنها تذكر داد و از آنها خواست.حقوق كودكان را تضييع كردن، فقط به اين همنيست كه انسان به آنها محبت نكند; نه، سو تربيتها، بياهتماميها،نرسيدنها، كمبود عواطف و از اين قبيل چيزها هم ظلم به آنهاست.
زمينه سازي براي امر به معروف و نهي از منكر
در حوزههاي علميه، اصطلاحي است كه ميگويد: مقدمه واجب، واجب است؛ يعني همانگونه كه نماز واجب است، وضو گرفتن نيز كه از مقدمات آن است واجب است. براي وضو گرفتن، تهيه آب واجب است. براي تهيه آب هم خريد آب و يا عاريه كردن طناب، دلو و گاهي حفر چاه واجب ميشود. كسي كه ميخواهد به معروفي امر و يا از منكري نهي كند، بايد مقدماتي فراهم آورد. كساني كه ميخواهند خود را كانديداي رياست جمهوري يا نمايندگي مجلس كنند، از مدتها قبل در جلسات پرسش و پاسخ شركت ميكنند؛ در محافل دانشگاهي حضور به هم ميرسانند؛ در روزنامهها مقاله مينويسند، با افرادي تماس ميگيرند، بودجه تهيه ميكنند و وسائل تبليغاتي و مراكز تبليغاتي در نظر ميگيرند. آري! هر كسي براي هدف خود، بايد مقدماتي فراهم آورد. امر به معروف و نهي از منكر هم نياز به زمينهسازي دارد. يك مثال ساده بزنم: اگر ائمه جمعه و جماعات، طلاب، روحانيون و فضلاي جوان در هر منطقه، جوانان را شناسايي كنند و براي آنان جلسات علمي و شيرين برگزار كنند و به مشكلاتشان گوش دهند، در عزا و شادي آنان شريك شوند به طوري كه در دفتر تلفن هر شخصي، شماره تلفن يك اسلام شناس وارسته و متقي باشد و همه نسلنو بهترين و عزيزترين دوست خودشان را علماي جوان و متقي بدانند، اين كار كشور را در مقابل هر خطري بيمه ميكند؛ زيرا هر فسادي پيدا شود، جوانان مؤمن، به رهبري عالمي متقي، جلو فساد را ميگيرند. از حفظ كوچه تا خط مرزها همه با هم يكدل و يكدست ميشوند.
ولي متأسفانه در بسياري از موارد، رابطه ميان طلاب جوان و نسل نو بسيار كمرنگ است. لذا يك روز ويدئو، روز ديگر ماهواره، روز سوم كانديدايي نا اهل، روز چهارم يك شبهه و اشكال و گاهي يك نوار و سخنراني، نسل نو را از اسلام ميگيرند. اين گناه به گردن غفلت ما در زمان قبل است.
اهميت ا مر به معروف
ناگفته پيداست كه حساب امر به معروف و نهي از منكر از حساب نماز، روزه و حج جداست؛ زيرا آنها ضرري به منافع و هوسهاي ديگران نمي زنند و لذا كسي با آنها مخالفتي ندارد.
اما نهي از منكر، مخالفت با انحرافات و هوسهاي مردم است و قهراً گروهي در مقابل آن مقاومت ميكنند.
بگذريم كه شناخت معروف و منكر كار هر كس نيست و قدرت برخورد و تماس با افراد مختلف نيز روان شناسي تبليغاتي لازم دارد. اما امر به معروف زماني مؤثر است كه آمران به معروف و ناهيان از منكر، از خلق و خوي عالي، اطلاعات كافي، آموزشهاي لازم برخودار باشند.
از سوي ديگر، دولت و مردم از هر گونه حمايت هاي قانوني و مالي دريغ نكنند؛ براي مثال مسير همه فيلمها و برنامه هاي صدا و سيما زنده كردن خوبيها در جامعه و محو كردن منكرات باشد. بعلاوه، مردم بايد امر به معروف را يك فريضه اسلامي بدانند و نه دخالت و مزاحمت. در شعارهاي در و ديوار نيز جملاتي باشد كه مردم را به سوي كمال و نور دعوت كند و فضاي جامعه، اسلامي و فضاي رشد خوبيها و محو بديها باشد.
به فرموده روايات، امر به معروف حتي از جهاد در راه خدا مهمتر است؛ زيرا جهاد در تمام عمر يكي دوبار صورت ميگيرد؛ ولي اين واجب الهي هر شب و روز در برابر چشم مردم جلوهگيري ميكند.
اگر امر به معروف و نهي از منكر نباشد، جامعه اسلامي بيمه نمي شود و هر روز اگر هنرمندي مثل سامري يك گوساله طلائي درست كند، ميتواند نسل ما را مورد تهاجم فرهنگي خود قرار دهد. به گفته همه علما، امر به معروف و نهي از منكر از واجبات قطعي است و آن قدر اهميت دارد كه امام حسين عليه السلام فرمود: هدف من از رفتن به كربلا، امر به معروف و نهي از منكر است.
با امر به معروف تمام واجبات در جامعه عملي ميشود. با نهي از منكر، از همه مفاسد جلوگيري ميشود. اگر يك ميليارد مسلمان هر روز به يك معروف امر و از يك منكر نهي كنند، سيماي جهان عوض ميشود.
اگر روزي كه اسرائيل و آمريكا، مسلمانان منطقهاي را بمباران ميكنند، يك ميليارد فرياد بلند شود، آنها عقب نشيني خواهند كرد.
ما هنوز مزه اتحاد و ايمان و فرياد را به طور كامل نچشيده ايم. آري از يك قطره آب كاري بر نمي آيد؛ همين كه قطرات فراوان به صورت جويها و جويها به صورت رودخانه پشت سدي قرار گيرند، وسيلهاي براي توليد برق ميشوند و منطقهاي را روشن ميكنند.
مرحوم شهيد مطهري ميفرمايد: «در قرآن، قبل از آيه امر به معروف ، مسأله اتحاد مسلمانان مطرح شده است؛ يعني اگر خواستيد جلو مفاسد را بگيريد، بايد قدرت داشته باشيد و قدرت زماني داريد كه متحد باشيد.»
مرحوم شيخ انصاري ميفرمايد: اگر امر به معروف و نهي از منكر نياز به قدرت و ولايت و حكومت داشت، واجب است كه به سراغ تشكيل قدرت رويم و حكومت تشكيل دهيم.»
مفاسد ديروز دروغ و غيبت بود كه از فردي صادر ميشد و فرد ديگري او را منع ميكرد؛ ولي مفاسد امروز، شكل ديگري دارد. امروز، ناگهان مسلمانان خود را در برابر بزرگترين توطئه ها ميبينند كه اگر از تخصص و تكنولوژي و قدرت و وحدت و اقتصاد كافي برخوردار نباشند، همه چيزشان دستخوش تهاجم قرار ميگيرد.
بنابراين، تشكيل نظام اسلامي براي نهي از منكر هاي اجتماعي و جهاني، يك ضرورت است.
نمونهاي از معروفها در قرآن
چون قرآن در همه جا نور و هدايت است، لازم است در شناخت معروف و منكر نيز پاي سخن آن بنشينيم و بدين منظور با مرور در قرآن نمونههائي از معروفها را بدست ميآوريم .
1- احياي مراكز ديني و مساجد
قرآن ميفرمايد : در ميان كساني كه پيشنهاد ساختمان و بنايي را به عنوان يادبود بر مزار جوانمردان خداپرست طرح كردند، بعضي گفتند چرا ساختمان يادبود بيهدف باشد اگر بنا باشد ما يادگاري بر مزار اين غارنشيناني كه بشر از طاغوت فرار كرده و عمري را در راه حفظ عقيده خود به هجرت و زندگي در غار گذراندند، بنا كنيم بهتر است آن بنا را مسجد قرار دهيم و لذا بر مزار اين جوانمردان كه به اصحاب كهف معروفند ساختماني به نام مسجد ساخته شد. اي كاش طراحان شهرها و شهركها از قرآن درس ميگرفتند و در ساختمانهاي خود اول جايگاه مسجد را مشخص ميكردند و سپس خيابانها و طراحي خود را بر محوريت مسجد قرار ميدادند.
فرهنگ سراسري مسلمانان بايد همان مساجد آنان باشد و هر تزئينات و امكاناتي كه در جاي ديگر هزينه ميشود بايد در مسجد و اطراف آن هزينه شود زيرا كه در غير اين صورت جاذبههاي غير مسجد بيشتر و مساجد خلوت تر خواهد شد به خصوص احياي مساجدي كه به قول قرآن از روز اول بر اساس تقوي بنيانش گذاشته شده است بايد محوريت بيشتري داشته باشد. احياي مسجد توفيقي است كه خداوند تنها به كساني ميدهد كه اهل ايمان و شجاعت و اخلاص باشند. (585) مسجد به قدري ارزش دارد كه انبياء خدا نظير ابراهيم و اسماعيل و زكريا عليهمالسلام خادم آن بودهاند. مسجد به قدري ارزش دارد كه مادر مريم در ايام حاملگي نذر ميكند كه نوزادش را براي خادمي بيت المقدس از هر كار ديگر آزادش كند.
قرآن ميفرمايد توليت مسجدالحرام مقامي است كه جز افراد با تقوي لياقت آن را ندارند در قرآن هر كاري كه از رونق مسجد بكاهد بزرگترين ظلم شمرده است خواه كم رونقي مسجد بخاطر جلسات عزاداري يا مراسم سوگواري اين و آن باشد و يا بخاطر برگزاري مراسم ديگر و يا محبوب نبودن امام جماعت و يا نامنظم بودن او و يا بداخلاق بودن خادم و يا نااهل بودن هيئت امناء و متوليان و يا طرح مسائل غير لازم در مساجد و سخنراني هاي طولاني و يا نداشتن نظافت و زيبائي لازم و يا سوء استفاده كردن از نام و نان مسجد و يا هر عامل ديگري كه از تعداد شركت كنندگان بكاهد بدترين ظلم است.
با كمال تأسف مساجد ما غمكده شده در حالي كه عقد حضرت زهرا را در مسجد گرفتند ما با هر لباس به مسجد ميرويم در حالي كه قرآن ميفرمايد: به هر مسجدي ميرويد خود را زينت كنيد. اسلامي كه ميفرمايد در ميان چند نفر امام جماعتي كه از نظر علم و تقوي و سابقه يكسان هستند زيباترين آنان امامت را بپذيرد.
اسلامي كه ميفرمايد : در ميان چند مؤذن خوش صداترين افراد اذان بگويند.
اسلامي كه ميگويد هنگام نماز از بهترين لباس و عطر استفاده كنيد و زنان بهترين وسائل زينت خود را همراه داشته باشند.
اسلامي كه مسجد را مركز مشورت و اعزام به جبهه و كمك رساني به ديگران و دادرسي محرومان و شناسائي نيروهاي حزب اللهي قرار داده است نبايد محل افراد بيكار و وارفته و ترسو و فقير باشد. از بزرگترين معروف ها در زمان ما احياي مساجد و بازسازي عمراني و فرهنگي آن است.
خادم مسجد بايد از افراد محبوب و سرشناس و از مقامات عالي باشد. در هر محله بايد افراد خوش صدا براي اذان به مساجد جذب شوند تحصيل كرده هاي هر منطقه هر مقصد يك ساعتي در مسجد حضور شغلي و به مردم خدمات رايگان ارائه دهند، مريضي كه راه به جائي ندارد با خود بگويد شب به مسجد ميروم و پزشك رايگان مرا ميبيند، بدهكار خود را با وام از صندوق مسجد دلگرم كند و برعكس هر فردي كه بناي سفر دارد و مشكل خانواده و يا سرويس رفت و آمد مدرسه فرزند و يا نگراني از سرقت دارد با خود بگويد بسيج و مردم مسجد ناظر بر خانه و زندگي من هستند اگر هر مشكلي داشتم مردم برادر من و نيروهاي حزب اللهي بازوي من هستند با اين گونه برنامه ها بزرگترين معروف ها كه احياي مسجد است عملي خواهد شد . انشاءالله
2- استقلال و دوري از خودباختگي
يكي از معروفها استقلال است.استقلال در همه ابعاد و رهائي از وابستگيها قرآن ميفرمايد: جامعه اسلامي مثل گياهي است كه هر روز رو به رشد و توسعه باشد تا بتواند روي پاي خود بايستد.
فقهاي بزرگوار ما ميفرمايند تشبّه به كفار حرام است و در روايات از پوشيدن لباس كفار و عمل كردن به آداب كفار به شدت انتقاد شده است در تاريخ ميخوانيم: پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله همينكه متوجه شد تكيه به ديوار كافري داده حركت كرد و به درختي تكيه داد و فرمود: مسلمان تكيه به ديوار بيگانه نمي دهد.
3- قصد قربت
يكي از معروف ها اخلاص و رنگ الهي دادن به كارها و انتخاب بهترين هدفها و نيتها حتي در خوراك و پوشاك و مسكن و در قهر و صلح و انتخاب رشته تحصيلي يا شغل يا دوست و همسر است نيت پاك و الهي كيميائي است كه با هر كار سادهاي همراه باشد آن را به يك گوهر گران بها تبديل مينمايد.
4- تشويق
بهترين اهرم براي گسترش معروف ستايش از اهل معروف و تشويق آنان است. قرآن ميفرمايد: راه بيرون آوردن مردم از ظلمات و هدايت آنان به سوي نور همراه با تشويق است.
و در جاي ديگر به پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله دستور ميدهد از هر كس كه زكوة ميگيري او را تشويق كن و به او صلوات بفرست كه اين درود و صلوات تو براي او آرام بخش است. خداوند بارها از زنان و مردان نمونه در قرآن ستايش كرده.
5 - تحصيل
در هيچ مكتبي اولين فرمان آن آيه مباركه اقرأ نيست. اسلام علم را شرط اول براي رهبري و مرحمت قضاوت و زمان تحصيل را از گهواره تا گور و مكان را تا چين و ثريا دانسته و براي تحصيل علم تنها يك شرط قرار داده است و آن اين است كه بايد علم مفيد باشد و از علوم بي فايده و يا مضر به شدت انتقاد كرده است. و براي شيوه تحصيل و يادداشت كردن و نشر آن و احترام استاد و وظائف متقابل استاد و شاگرد صدها سفارش كرده است.
توجه به مسائل اجتماعي
قرآن در صدها آيه به مسائل جامعه توجه خاصي كرده و مردم را به معروفهاي اجتماعي توصيه و تشويق فرموده است كه ما گوشهاي از آنها را فهرست وار با نقل آيه در پاورقي بيان ميكنيم :
عدالت در گفتار و عمل اصلاح ذات اليمين مراقب دشمن بودن .
همگامي با خوبان پيروي از خوبان سبقت در كار خير پذيرفتن طرح صلح .
تنبيه مجرماني كه امنيت جامعه را بهم ميزنند.
عفو و گذشت نسبت به خلافهائي كه مربوط به شخص انسان انجام گرفته.
وام دادن .
جذب دلهاي ديگران از طريق كمكهاي مالي و آزاد كردن اسرا و زندانيان بدهكار و نجات مسافران بين راهي؛ از طريق پرداخت سهمي از زكات.
ارج نهادن به پيشگامان در نيكيها
رابطه متقابل رهبر و مردم سلام و صلوات عميق و دائمي باشد؛ نهترس و تهديد.
بايكوت كردن متخلفان از راه حق؛ به فرمان پيامبر اكرم همه مسلمانان عليه سه نفري كه در بسيج عمومي شركت نكردند اعتصاب كردند و هيچمسلماني با آنان سخن نميگفت تا آنكه آن سه نفر توبه كرده و اعتصابشكسته شد.
مشورت؛ سفارش يكديگر به صبر و رحمت؛ يتيم نوازي؛
دعا براي گذشتگان و پاكدلي نسبت به اهل ايمان.
تجليل از خوبان و زنده نگاه داشتن ياد و خاطر آنان
در صورت ضرورت جدائي ولي همراه با نيكوئي (جدائي زن از شوهر، مستأجر از موجر، كارگر از كارفرما، شريك از شريك)خدمت خالصانه به مردم پاسداري از ارزشها.
نجات مستضعفان، رازداري ، نيروگيري براي اهداف مقدس ، مردمي بودن ،محو آثار شرك ، آسان گرفتن با كارگر ، مسافرت صاحبان قدرت و حكومت براي سركشي به مناطق محروم و رفع مشكلات آنان ،همكاري مردم با دولتمردان در سازندگي ، نداشتن چشم داشت به اجرت گرفتن از فقراء ،به ديگران فرصت فكر و تحقيقات دادن اينها و دهها نمونه ديگر از معروفهاي اجتماعي بود.
برخورد مسالمت آميز با ناآگاهان ، قدرداني همه جانبه از زحمات ديگران ،
تفقد از غائبين ، تواضع نسبت به پيروان ، خواب راحت را از كفار گرفتن ، سركوب ياغي ، قرار دادن سهميهاي در مال خود براي محرومان ، غريب نوازي ، جا دادن ياترك جلسه هنگام ورود افراد تازه در مكان هاي محدود ، دعوت مردم به حركت در راه خدا آن هم از طريق حكمت و موعظه وجدال نيكو ، وفاي به عهد و پيمان ، گذشت نيكو و بدون منت از مردم ، دوري از ستمگران ،نشان دادن و معرفي عوامل تقوي ،ضربه زدن به منافع ابر قدرتها ، (حضرت موسي به فرعونيان نفرين كرد كه پروردگار اموال آنان را نابود كند)
حفظ نيروهاي خودي ، (مستكبرين به انبيا پيشنهاد ميكردند كه فقراء را از دور خود برهانند ولي آنان نميپذيرفتند)مهمان نوازي سريع و عالي گرچه مهمان را نشناسيمحفظ آثار گذشتگان كه سبب عبرت ديگران است ، بكارگيري شيوه هاي امنيتي و مكتبي در شهر سازي و معماري ، خداوند به بني اسرائيل دستور ميدهد كه خانه هاي خود را رو به قبله يا مقابل همبسازيد.
سعه صدر و لبخند در برابر اهانت زيردستان ، نعمت هاي الهي را فضل و رحمت او بدانيم نه علم و زيركي خود ، كمك بدني به نيازمندان ،اقرار به كمالات ديگران .
نمونه معروفهاي خانوادگي در قرآن
در قرآن براي مسائل خانواده سفارشاتي شده كه ما گوشهاي از آن را به عنوان معروف هاي خانواده بيان ميكنيم.
در انتخاب همسر اصل، تفكر و ايمان اوست نه شكل و سرمايه.
خانواده همسر در پاكدامني او نقش دارد.
مهريه را در قراردادها جوري تنظيم كنيد كه داماد در فشار قرار نگيرد.
آميزش جنسي مقدمهاي براي ذخيره قيامت و نسل صالح است نه تنها شهوتراني بدون هدف. زن تحت تكفل مرد است و بايد زندگي زن توسط مرد تأمين شود.
زندگي با همسر بايد به نحو معروف باشد.
مادران دو سال فرزندان خود را شير دهند.
مقدار خرجي مرد به همسر بايد به مناسبت درآمد مرد باشد.
اگر از پيدايش كدورت نگران بوديد دادگاه خانوادگي تشكيل دهيد و مسئله را با بيگانگان در ميان نگذاريد.
زن و مرد لباس يكديگرند و بايد همديگر را حفظ نمايند.
عفت و حجاب و نشان ندادن مواضع زينت و پايكوبي نكردن و با كرشمه حرف نزدن و با حيا راه رفتن و با مردان مختلط نشدن از سفارشات قرآن به زنان است كه براي هر يك، آيه صريحي داريم.
نمونههاي معروفهاي سياسي
اطاعت از رسول خدا و اولي الامر، يعني رهبران معصوم؛
وحدت و دوري از هر گونه تفرقه و عوامل آن؛
صلابت و نپذيرفتن هيچگونه سازش منفي؛
تكيه نكردن به ابر قدرت ها؛
خشونت نسبت به كفار و مهرباني با مؤمنان؛
انهدام مراكز توطئه و برخورد انقلابي با توطئه گران تحت هر نام و عنوان جهاد عليه رهبران كفر؛ آمادگي در عالي ترين حد امكان براي دفاع از ارزشها؛
برائت از مشركين؛ قضاوت عادلانه؛ پذيرش صلح شرافتمندانه؛ پشتوانه قرار دادن خداوند و مؤمنين به خدا را به جاي وابستگي بهشرق و غرب؛ اقامه نماز و زكوة و امر به معروف را در رأس وظايف حكومت قرار دادن؛ آگاهي بر اهداف دشمن به خصوص تهاجم فرهنگي.
سيماي امر به معروف
امر به معروف، نشانه عشق انسان به مكتب است.
امر به معروف، نشانه عشق انسان به مردم است.
امر به معروف، نشانه تعهد و سوز و علاقه انسان به سلامتي جامعه است.
امر به معروف، نشانه تولّي و تبرّي است.
امر به معروف، نشانه آزادي در جامعه است.
امر به معروف، نشانه ارتباط ميان آحاد مردم است.
امر به معروف، نشانه فطرت بيدار است.
امر به معروف، حضور و غياب واجبات است چرا نماز نخواندي ؟ چرا روزه نگرفتي؟
امر به معروف، ضامن اجراي تمام واجبات و نهي از منكر، ضامن ترك همه محرمات است.
امر به معروف، تشويق نيكوكاران در جامعه است.
امر به معروف، تذكر و آگاه كردن افراد جاهل است
نهي از منكر، تلخ كردن كام خلافكاران است
امر به معروف و نهي از منكر، گاز وترمزياست كه ماشين جامعه راهدايت ميكند.
امر به معروف و نهي از منكر در قرآن كريم
وظيفه امر به معروف و نهي از منكر براي مسلمانان نوعي مقامولايت فراهم مي كند امر و نهي آنان ناشي از نوعي ولايت در حد خودشان است زيرا امر ونهي بايد از سوي مقام عالي باشد.
پژوهش درباره امر به معروف و نهي ازمنكر و هر پژوهش ديگري را بايد از قرآن شروع كنيم. آيات مربوط به اين موضوع سه دستهاست: دسته اول آياتي است كه صرفاً به معروف پرداخته و آن آياتي است كه بيشتر بهرابطه زن و شوهر مربوط مي شود مانند: امساك بالمعروف ، فيما فعلن في انفسهنبالمعروف ، متاعاً بالمعروف و مانند آن. دسته دوم آياتي است كه صرفاً منكر را نهيمي كند، چهار آيه است: ان الصلوه تنهي عن المنكر دسته سوم، هشت آيه اي است كه بهامر به معروف و نهي از منكر پرداخته است. اين هشت آيه خصوصيات مشتركي دارند كه بهآنها اشاره مي كنيم.
خطاب اين آيات خطاب جمعي است يعني امر به معروف و نهي از منكر يك كار دسته جمعياست. مانند آيه كنتم خيرامه اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و ولتكنمنكم امه يدعون الي الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون عن المنكر كه در سورة آل عمرانهستند. قرآن در جايي ديگر نيز مسئله تفقه و به صورت دسته جمعي را مطرح كرده است: فلولا نفر من كل فرقه منهم طائفه ليتفقهوا في الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوااليهم لعلهم يحذرون معلوم مي شود كه دعوت دسته جمعي خيلي مؤثر است.
از هر قبيله اي و از هر منطقه اي بايد چند نفر بروند اسلام شناس و متفقه در دينشوند آن گاه برگردند و مردم را دعوت و انذار كنند. سپس اين كار به صورت جمعي انجاممي گيرد. در آيه ولتكن منكم امه يدعون الي الخير و . جمعيتي مدنظر است كه داراي هدفواحد، امام واحد و مسلك واحد باشند. آيين نامه واحدي براي كارشان تنظيم كرده باشند. اگر اين ها مردم را به خير دعوت كنند خيلي مؤثر است.
امر به معروف در اين آيات بر نهي از منكر مقدم است مي فرمايد يأمرون بالمعروف وينهون عن المنكر، امروا بالمعروف و نهوا عن المنكر، و أمر بالامعروف و انهيعن المنكر، تقدم امر به معروف بر نهي از منكر يك نكتة اجتماعي دارد و يك نكتهرواني. نكته اجتماعي آن عبارت است از اينكه وقتي انسان بخواهد مردم را از كار بهنهي كند بايد ابتدا راهي پيش پايش بگذارد. قبل از اينكه راه هاي فساد را ببندد بايدراه خير و سعادت را به روي مردم بگشايد. اول بايد معروف را ارائه كند بعد نهي ازمنكر نمايد. جنبة رواني آن نيز اين است كه وقتي مردم چهرة زيباي معروف را ديدند، درروحشان اثر مي كند و به خود مي گويند وقتي اين راه است، چرا ما بيراهه برويم؟ اينهمانند آن است كه به كساني كه در ظلمات قرار دارند بگوييد از اين تاريكي بيرونبيايي چرا در اين ظلمات دست و پا مي زنيد؟ اگر شما در جايي چراغي برافروخته، فضا راروشن كنيد، مي توانيد بگوييد، از اين تاريكي به اين روشني درآييد. اگر اين گونهنباشد سخن شما تأثير ندارد. اگر انسان ابتدا معروف را ارائه نكند نهي از منكر جزباعث سرگرداني مردم نمي شود. مردم مي گويند اگر اين كارهايي را كه ما را نهيمي كند، انجام ندهيم، پس چه كنيم؟ و اين برايشان حيرت ايجاد مي كند. بايد به مردماميد داد.
وظيفه امر به معروف و نهي از منكر براي افراد مسلمان و لااقل براي همين امت و گروهيكه در اين زمينه مسئوليت دارند، نوعي مقام ولايت فراهم مي كند. امر و نهي آنان ناشياز نوعي ولايت در حد خودشان است، زيرا امر و نهي بايد از مقام عالي باشد. اين غيراز موعظه است. امر و نهي بايد از يك مقام صورت گيرد. با ضميمه كردن اين مطلب وويژگي نخست شايد بتوان نتيجه گرفت كه در جامعه اسلامي حكومت وظيفه دارد جمعيت امربه معروف و نهي از منكر تأسيس كند و به آنها اختيار دهد. نمي توان به همه مردم ايناختيار را داد. شايد از اين آيات چنين برآيد كه امر به معروف و نهي از منكر واجبكفايي است كه در آيات و روايات بسياري آمده است. بنابراين امر به معروف و نهي ازمنكر به يك امت و جمعيتي نياز دارد كه ولايت داشته باشند، اين ولايت را بايدصاحب ولايت عظمي كه در رأس جامعه اسلامي امت به آنها بدهد كه اگر به كسي امر و نهيكردند، نگويد به شما ربطي ندارد. هنوز در جامعه ما چنين كاري انجام نشده است و منهم نديده ام كسي به فكر اين امر باشد. بايد براساس ايه ولتكن منكم امه اين امت راتعيين كنند. به آنها ابلاغ بدهند، لباس شخصي داشته باشند و به گونه اي باشند كهمردم به آنها احترام بگذارند و از آنها حرف بشنوند.
۴. در آيه ولتكن منكن امهيدعون الي الخير و يأمرون بالمعروف وينهون عن المنكر ابتدا دعوت به خير را مطرحمي كند لازمه دعوت امر و نهي نيست، دعوت، مسلم و مسالمت است، تقاضا و موعظه استهمراه با برهان و احتجاج و استدلال البته خير را همه دوست دارند. خير مفهوم واضحيدارد. انسان نبايد از همان ابتدا، قيافه امر و نهي از خود نشان دهد. اين نوعي خشونتاست. اول بايد قيافه داعي و كسي كه به خير دعوت مي كند، به خود بگيرد آن گاه كهمردم چشم و گوششان باز شد و دلشان راغب شد، قيافه امر و نهي به خود بگيرد. در ذيلآية ولتكن منكم امه آمده است اولئك هم المفلحون، اما در ذيل آية تفقه دسته جمعي حذراست. آنجا مردم، مردم را از بدي برحذر مي كنند، اينجا مردم را به صلاح و فلاحمي رسانند، يعني اينجا جنبه مثبت است و آنجا جنبه منفي، هدف اصلي رساندن مردم بهفلاح و رستگاري است. بين خير و فلاح پلي است كه آن پل امر به معروف و نهي از منكر. اين نكته اي است كه درباره آن بايد خيلي انديشيد. علامه طباطبائي و مفسران ديگر كمو بيش در اين باره چيزهايي گفته اند ولي من فقط براساس خود آيات به اين نكته رسيدم. محققان بايد اين نكته را دنبال كنند.
بزرگترين شاخص امت اسلامي امر به معروف نهي از منكر است : كنتم خيرامه اخرجت للناستأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر آيا مشخص اصلي امت اسلامي اين است كه كشورگشاييكند؟ حكومتش را بسط دهد؟ قدرت نمايي كند؟ ثروت جمع كند؟ به فكر اين باشد كه وضعاقتصادي را بالا ببرد؟ اينها را اصول و اهداف قرار دهد؟ خير، اينها خود به خود تاآن حدي كه مطلوب و مشروع است حاصل خواهد شد. آن جمعيت مسلمان كه مي خواهند دنيا رادعوت كنند بايد به كارشان امر به معروف و نهي از منكر باشد. همان گونه كه پيامبررحمت، براي همه جهان مبعوث شده و مخاطب دعوت از همه مردم جهان هستند و ماارسلناك الارحمه للعالمين امت او نيز بايد جهان را مخاطب دعوت خود قرار دهند. پسنبايد در پي كشورگشايي، بسط قدرت و جمع ثروت باشند، كاري كه بني اميه كردند و چهرةاسلام را در بين امت ها زشت جلوه دادند. در تاريخ بني اميه مي بينيم بسياري ازسرزمين هايي را كه فتح مي كردند، مردم بر عليه آنان قيام مي كردند. آن مردم مخاطباسلام نبودند، اسلام را پذيرفته بودند بلكه مخالف اين گونه سيطره بودند. بني اميهمي خواستند قوميت عربي را بسط دهند ولي اسلام اين را نمي پذيرفت. هدف امت بايد اينباشد كه معروف ها را در بين امت ها و كشورها نشر دهند و منكرات را از بين ببرند،اين هدف اصلي. حال ممكن است اين كار با سيطرة سياسي توأم شود و ممكن است نشود، وقتيكشوري را كه مستقل هم هست امر به معروف و نهي از منكر كرديم و آنها به معروفگرويدند و از منكر اجتناب كردند، خود به خود آن كشور يك كشور ايده آل اسلامي خواهدشد. اين نكته بسيار مهمي است.
امر به معروف و نهي از منكر وظيفه انبياء است: الذين يتبعون الرسول النبي الذييجدونه مكتوبا عندهم في التوريه و الانجيل يأمرهم بالمعروف وينهاهم عن المنكر معروفخيلي گسترده است، در رأس آن توحيد است و پاك كردن دل ها از شرك، فسادها و هوس ها وتمايل دادن به تقوا وقتي قرآن مي خواهد رسول اكرم(ص) را معرفي كند بعد از اينكهمي گويد ما او را در تورات و انجيل معرفي كرديم، از اول نمي گويد يأمرهم بالصلوه،مي فرمايد يأمرهم بالمعروف وينهاهم عن المنكر مسئله امر به معروف و نهي از منكروظيفه اوليه انبياء را انجام مي دهند. اين نكته اي است كه به مسئله امر به معروف ونهي از منكر خيلي بها مي دهد. در آيه اي ديگر وظيفه احكام عادل اسلامي را اين گونهبيان فرموده است: الذين ان مكناهم في الارض اقاموا الصلوه و اتوا الزكوه و امروابالمعروف و نهوا عن المنكر در چند موضع صلاح را اتيا زكات، قبل از امر به معروف ذكرشده است، اين دو كار زمينه را براي پذيرش امر و نهي بسيار آماده مي كند. وقتي مردمكشوري مواجه شدند با جمعيت مسلمين، مي بينند آن ها اهل عبادت هستند. از اموال خودبه فقرا زكات مي دهند. اين زمينه بسيار خوبي است كه مردم امر و نهي را قبول كنند،آن ها مي گويند اين آمران و ناهيان، اخلاص دارند، نظر به مال و ثروت ما ندارند چراكه از اموال خود زكات مي دهند. نظر به سيطره بر ما ندارند چرا كه با نماز و عبادتخود مي فهمانند كه ما بندة خدا هستيم. شايد با نماز و عبوديت اين مفهوم همه ارائهمي شود كه مبلغين بايد خداترس باشند و جز از خدا نترسند: الذين يبلغون رسالات اللهويخشونه ولا يخشون احداً الاالله آمر و ناهي از كسي كه او را امر و نهي مي كنندنمي ترسند.
بنابراين امر به معروف و نهي از منكر همان طور كه وظيفه انبياء استوظيفه حكام مسلمين هم هست نكته ديگري در اين زمينه در ذيل آيه 17 سوره لقمان است. حضرت لقمان فرزندش را نصيحتمي كند. معلوم است كه مسائل مهمي را كه خير مي داند به او مي گويد: يا بني اقمالصلوه و امرالمعروف وانه عن المنكر و اصبر علي ما اصابك يعني اينچنين نيست كههنگام امر به معروف و نهي از منكر همه مردم به استقبال تو بيايند در پايت جواهربريزند بلكه با مخالفت ها و مقاومت هاي بسيار مواجه مي شوي و بايد صبر كني، كسانيكه مي خواهند امر به معروف و نهي از منكر كنند بايد اهل صبر باشند. گاهي به عنوانيكي از شرايط امر به معروف در رساله ها مي نويسند، بايد امر به معروف ضرر نداشتهباشد و صدمه اي به انسان وارد نشود. چنين كاري كه امر به معروف نخواهد بود. اگر كسيواقعاً وظيفه خود را امر به معروف و نهي از منكر و چنين ولايتي براي خودش قائل استو از طرف خدا و چنين ولايتي به او داده شده است بايد لوازم و پيامدهاي آن رابپذيرد. كسي كه خربزه مي خورد بايد پاي لرزش هم بنشيند: و اصبر علي ما اصابك.
موضوع قابل بحث ديگر آن است كه معيار تشخيص معروف و منكر چيست. آيا براي تشخيصمعروف و منكر حتماً بايد ببينيم دين چه گفته است و تعبد داشته باشيم به اينكه قرآنو روايات چه عملي را معروف و چه كاري را منكر داشته است؟ عقيده بنده آن است كه دراينجا مجال وسيعي وجود دارد و قرآن مجال وسيع و ديدگاه وسيعي پيش پاي كساني كه امربه معروف و نهي از منكر مي كنند نهاده است. مسلماني كه در جامعه اسلامي تربيت شده ودر شعاع تربيت كتاب و سنت و ولايت قرار گرفته بايد بداند معروف و منكر چيست. لزوميندارد يكايك مصاديق معروف و منكر به او گفته شود. اين مسئله با ديدگاه فقيه ارتباطپيدا مي كند. فقيه در بسياري از موارد عرف را معيار قرار مي دهد. عرف هم از همينماده معروف است يعني چيزي كه مردم آن را مي شناسند و پذيرفته اند و طبعاً آن را خوبمي دانند كه قبول كرده اند در مسائل اقتصادي، مسائل اجتماعي و روابط زناشويي بايدعرف را پذيرفت: امساك بالمعروف او تسريح باحسان . اتفاق بايد به صورت معروف باشد وآيات ديگر. از آيه ولتكن منكم امه يدعوت الي الخير و يأمرون بالمعروف وينهونعن المنكر معلوم مي شود بين خير و معروف و ترك منكر رابطه اي وجود دارد. البته خيرخيلي اعم از معروف است. اينجاست كه ديدگاه وسيعي در برابر وعاظ، امر به معروف،ناهيان از منكر، نويسندگان، محققان و فقها پيدا مي شود كه به سراغ جزئيات نروند. قرآن نمونه هايي براي معروف و منكر ذكر كرده كه براي ما الگو است اما در جامعهاسلامي كه تحت تربيت احكام اسلامي است افراد خودشان بايد بدانند معروف چيست و منكركدام است. اين موضوع را بايد از ديدگاه اجتماعي و اوضاع و احوال جامعه عقلا پذيرفتهباشد زيرا قرآن امر به معروف و نهي از منكر را براي جامعه اسلامي مي گويد. در جامعهعقلا ممكن است كارهايي معروف باشد كه در جامعه اسلامي معروف نيست. براي مثالرباخواري، و روابط خاص ميان زن و مرد در جامعه جهاني پذيرفته شده و معروف است امااز ديدگاه اسلام منكر است و در ذهنيت مسلمانان نيز اين گونه كارهايي كه آنها معروفمي دانند، منكر محسوب مي شود.
يك نكته مهم ديگر آن است كه امر به معروف و نهي از منكر، بايد خودش عالم باشد: اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسكم آيات و روايات در اين زمينه بسيار است. آنجا كهقرآن قبل از مسئله امر به معروف و نهي از منكر، مسئله نماز و زكات را مطرح مي كنديعني امر به معروف نهي از منكر خود اهل نماز و زكات هستند، دليل بر همين موضوع استكه امر و نهي بايد عامل به اين دو ركن اسلام باشند در قرآن نماز رمز كل عبادات وروابط ميان انسان و خداست و زكات رمز كل انفاقات و روابط بين انسان ها است. بنابراين انسان بايد عامل باشد. سپس امر و نهي كند. كسي كه عامل نيست امر و نهي اورا نمي پذيرند.
نكته ديگري كه مرحوم علامه مطهري رضوان الله تعالي عليه نيز به آن پرداخته آنكه امربه معروف و نهي از منكر به خيلي از مباحث علمي ما مربوط مي شود و در علم، حكم هم مطرحاست. معتزله 5 اصل دارند يكي از اصول مذهبشان وجوب امر به معروف و نهي از منكر است. اين موضوع باب مفصل در نقد دارد، ابواب متعددي در حديث كه در مسائل الشيعه و كتبديگر هست، و در علم اخلاق هم مطرح است و با چند علم مهم اسلامي ارتباط دارد.
نكته آخر مسئله وجوب عيني يا كفايي اين فرضيه است. به نظر من واجب كفايي است كهبرحسب صريح آيه ولتكن منكم امه به دست مي آيد. زيرا همه مردم صلاحيت اين كار را ندارند واگر قرار شود امر و نهي را بر همه مردم واجب كنيم، فساد ايجاد مي شود زيرا همهصلاحيت ندارند و همه عامل به معروف نيستند تا به آن امر كنند و اين ولايت رانمي توان به همه داد كه همه به يكديگر امر كنند، مگر در شرايط خاص و در جامعه ايمخصوص كه همه صلاحيت دارند. ولي بهتر اين است كه بگوييم امر به معروف و نهي از منكرواجب كفايي است.
منكر چيست؟
هركاري را كه عقل و دين بد ميدانند منكر است. منكرات را نميتوان محدود كرد. در قرآن نمونههايي از منكرات بيان شده است؛ ولي شماره كردن و شناسايي همه منكرات، كار سادهاي نيست. گاهي انسان گرفتار منكري ميشود، ولي خودش نميداند كه منكر انجام ميدهد. اسراف در : شستشو و وضو و غسل، مصرف بيرويه نان و ميوه و لباس و كاغذ، پرخوري، پارك نابجاي اتومبيل، ريختن آشغال در خيابان، سد معبر، بوق زدن و گازدادن نابجا كه سبب ترس و وحشت مردم شود، حتي لباس مهماني را در خانه پوشيدن، سيگار و هر دود ديگري كه علاوه بر اسراف و ضرر به سلامتي و دستگاه تنفس، نوعي تجاوز به حريم هوايي همنشينان و آلودهكردن هواي مطلوب و تبديل آن به هواي دودآلود از منكراتي است كه بسياري از مردم آن را منكر نميدانند.
برنامهريزيهاي غلط از بزرگترين منكرات است. اگر دانشآموزان در هواي صبح كه تازه نفس هستند و صبحانهخورده به مدرسه ميروند، برنامههاي ساده و سطحي داشته باشند، ولي نزديك ظهر كه هواي گرم و مغز خسته و شكم گرسنه است، برنامههاي سنگين رياضي، زبان و درسهاي سخت داشته باشند، در امتحانات شكست ميخورند و اين برنامهريزي باعث تحقير شخصيت و اتلاف عمر آنان ميشود. آري ! اينگونه برنامهريزيها بزرگترين منكرات است.
رها كردن بيتالمال در دست افراد غيرامين، بازرسي نكردن، تأخير استاد در كلاس، گفتن سخنان غير مفيد روي منبر، طول دادن نماز جماعت كه سبب خلوت شدن مساجد ميشود، باز كردن پنجرههاي ساختمان به خانه همسايه، ديگران را با نام بد صدا زدن، سوءظن و ريختن برف در كوچه و خيابان، خالي كردن زيركوچه و خيابان و جزء منزل آوردن، ريختن آب پنير پاي درختان خيابان، مزاحمتهاي تلفني و بيداركردن ديگران از خواب، غير از اذان صدا را بلند كردن، در گزارشها آمار دروغ دادن، تملق و چاپلوسي كردن، بدون كار اضافه دستمزد اضافي از دولت به ديگران دادن، خارج از نوبت چيزي گرفتن، بي وقت تلفن زدن، ترساندن همسر و فرزند، تبعيض ميان فرزندان، بكار گيري كارگر براي غير كاري كه با او قرارداد بستهايم، ندادن وام و بدهي به كساني كه حقشان است، گرفتن و دادن ربا، سوگند ناحق خوردن و صدها و صدها نمونه ديگر كه شبانه روز خواسته و يا ناخواسته مرتكب آنها ميشويم؛ ولي متأسفانه آنها را منكر و گناه نميدانيم و لذا در صدد عذرخواهي و تسويه و جبران هم برنميآئيم.
همه منكرات در يك سطح نيستند. بعضي جنبه زيربنايي و كليدي دارند؛ مثل منكرات عقيدتي كه نسبت به منكرات اخلاقي، حقوقي، اجتماعي، سياسي و اقتصادي جنبه زيربنايي دارد.
قرآن به كمفروشان ميگويد: چرا كم فروشي ميكنيد؟ مگر به قيامت عقيده نداريد؟
و يا براي امر به نماز ميفرمايد : نماز بهپا دار كه قيامت در پيش است !
بيشترين كار انبيا مبارزه با انحرافات عقيدتي مردم بوده است. در بحث شيوهها و اهرمها در اين باره سخن گفتهايم.
الف . منكرات اعتقادي
بد نيست فهرستي از منكرات عقيدتي مردم را برشماريم و توضيح و تفسير آن را به فرصتي ديگر واگذاريم :شرك به خدابيش از صد مرتبه، قرآن از توجه به غير خدا با بيان دون اللّه ، و دونه انتقاد كرده است. در قرآن از منكرات عقيدتي نسبت فرزند به خدا دادن ، بعضي از پيامبران را فرزند خدا دانستن ، فرشتگان را دختران خدا پنداشتن ، خدا را فقير و يا دست خدا را بسته دانستن ، بشدت انتقاد شده است. در ميان واژههاي تكبير و تهليل و تحميد و تسبيح بيش از هر چيز به كلمه مباركه «سبحان اللّه» تكيه شده است ؛ سُبْحانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ ؛ منزه است خداوند از تعبيرات و عقايد ناروايي كه منحرفان دارند.در نهج البلاغه ميخوانيم : انبيا براي به وجود آوردن عقيده نيامدند؛ زيرا مردم عقيده به مبدأ هستي دارند. هدف انبيا بيشتر روي اصلاح عقيده بوده است؛ لذا قرآن روي آن تكيه كرده است و نمونههايي را علاوه بر آنچه كه گفتيم، آورده است؛ براي مثال: خود را فرزند خدا دانستن ؛ كتمان حقايق كردن (با اينكه از بشارتهاي كتب پيشين نام و نشان پيامبر اسلام را چنان فهميده بودند كه حضرت را مثل فرزندشان ميشناختند ، ولي همين كه رسول خدا آمد منكر او شدند ؛ افترا بستن بر خدا (706) ؛ تحريف كردن كتب آسماني ؛ نوشتههاي خود را به خدا نسبت دادن ؛ تقليد كردن از نياكان ؛ سوء استفاده بعضي علماي دين از دين ؛ تحريف و تبديل قانون خدا و غلو كردن درباره بندگان خدا.نمونههاي ديگري از منكرات اعتقادي است كه در قرآن مجيد مطرح و پاسخ داده شده است. البته اگر بخواهيم به همه خرافات اشاره كنيم بحث ما طولاني ميشود.اگر نگاهي به آيات سوره انعام داشته باشيد، نمونههاي خرافات رفتاري حتي در تغذيه مكرّر مطرح شده است. براي مثال، عدهاي قسمتي از گوشت گوسفند را حلال و قسمت ديگرش را حرام و يا قسمتي را مخصوص مردان و بخشي را مخصوص زنان ميدانستند كه قرآن بارها فرموده است: آيا خدابه شما اجازه اين حرفها را داده است يا بر خدا افترا ميبنديد ؟ البته در زمان ما، شبهات جديدي مطرح است كه بايد علماي دين و مسئولان فرهنگي براي پاسخ آنها قيام كنند كه بحمدلله قيام هم كردهاند. در اينجا لازم ميدانم به همه اقشار تحصيل كرده سفارش كنم كه همواره تلفن يك نفر اسلامشناس متقي را همراه داشته باشند. اي كاش هرسال مهمترين سؤالها و پاسخها چاپ ميشد و در اختيار نسل نو قرار ميگرفت. اي كاش صداوسيما براي برنامه پاسخ به سؤالها گام جديتري برميداشت. و اي كاش از طرف ارشاد و سازمانهاي تبليغاتي جاهايي را به صورت شبانه روزي فراهم ميكردند تا پاسخگوي سؤالهاي مردم باشند. البته بحمدالله حركتهايي شده است، ولي در انتظار وضع مطلوبتري هستيم.- پزشك بهخاطر خجالت نميگويد: مرض را تشخيص ندادم . و نسخه آزمايشي مينويسد و با مال و جان مريض بازي ميكند.- استاد يا روحاني خجالت ميكشد بگويد: بلد نيستم و پاسخ نابجا يا فتواي خلاف نقل ميكند و مسير را كج نشان ميدهد.
- مردم بهخاطر خجالت عمري راه انحراف ميروند و در فراگرفتن واجبات خود كوتاهي ميكنند.
- جوانان بهخاطر حيا و خجالت حاضر نيستند به پدر و مادر خود مسأله خواست ازدواجشان را مطرح كنند و خود را به انواع منكرات آلوده ميكنند.- افرادي از بيسوادان بزرگسال بهخاطر خجالت از رفتن به سركلاس درس، همچنان بيسواد باقي ميمانند.
- مردم بهخاطر خجالت، گواهي ناحق ميدهند و يا امضاي خلاف ميكنند.هرچه مسأله كليتر و انسانها مهمتر باشند، حيا و خجالت آنان خطرناك تر است:
ـ با خجالت، انسان را در برابر عمل انجام شده قرار ميدهند و هر كاري كه بخواهند بر سر انسان ميآورند؛ لذا وظيفه والدين و مربيان مدارس است كه نسل نو را از خجالت نابجا نجات دهند؛ زيرا خجالت ميتواند سرچشمه هرگونه فساد و منكري شود.ريشه بعضي از گناهان، محروميتها و يا ترك واجبات، مسأله خود كم بيني و خجالت نابجاست. در قرآن، روايات و رسالههاي عمليه، مسائل و احكام بيپرده بيان شده است. در حديث ميخوانيم: «حيا دو نوع است؛ حيايي كه از عقل ريشه ميگيرد و حيايي كه از سادگي و حماقت ريشه ميگيرد.»
داستان در مسجدي پرجمعيّت، پشت سر عالمي به نماز جماعت ايستاده بودم. ناگهان ديدم كه در وسط سوره حمد، امام جماعت با قطع كردن نماز، به مردم اعلام نمود كه وضو ندارد و مردم نماز خود را به طور فرادي به پايان برسانند. در اينجا، اگر امام جماعت اهل خجالت بود، بدون وضو با مردم نماز ميخواند و گرفتار منكري بزرگ ميشد.
نمونهاي ديگردر وسط جلسه متوجه ميشويم كه نماز نخواندهايم و اگر تا پايان جلسه بنشينيم، نماز ما قضا ميشود. اگر شهامت بهپاخواستن را نداشته باشيم، گرفتار منكر ميشويم و نماز ما قضا ميشود.
از ما سؤالي ميكنند و ما از گفتن: نميدانم! خجالت ميكشيم و جواب نادرست ميدهيم.براي معكردن امضاء، طوماري نزد ما ميآورند و ما حيا ميكنيم و بهناحق آن را امضا ميكنيم. چه بسيارند كساني كه چون چند دقيقه جرأت و جسارت سؤال كردن را به خود ندادهاند، عمري در اشتباه هستند.
چه بسيارند دختران و پسراني كه در ابتداي زندگي نياز به اطلاعاتي دارند و از پرسيدن خجالت ميكشند و همين خجالت سرچشمه منكراتي ميشود.
در روزنامهها چيزي را به دروغ به اسلام يا شخصي نسبت ميدهند و او جرأت و جسارت تكذيب ندارد . اينها، نمونههايي بود كه در ذهنم آمد. اگر شما هم فكر كنيد، ميتوانيد نمونههاي زيادي براي اينكه چگونه حيا و خجالت سرچشمه بسياري از منكرات ميشوند، به ياد آوريد. چه بسيارند كساني كه لقمه حرام ميخورند امّا از انجام شغلهايي كه به خيال خود در شأن آنان نيست، خجالت ميكشند. حياي مثبتالبته همهجا حيا و خجالت سرچشمه خلاف و گناه نيست. در مواردي هم انسان بهخاطر حيا دست به كار زشت نميزند كه اين حيا برخاسته از عقل و حياي مثبت است.
اگر در حديث ميخوانيم كه : «الحياء مفتاح كل خير» ؛ «حيا كليد همه خوبيهاست»، مراد همين نوع حياء است.اگر در حديث ميخوانيم كه : «الحياء يَصُد عن فعل القبيح» ؛ «حيا انسان را از كار زشت باز ميدارد»، مراد همين نوع حياست.اگر در حديث ميخوانيم كه : «علي قدر الحياء تكون العفة» ؛ «هرچه حيا بيشتر باشد، عفت بيشتر است» ، مراد همين نوع حياست.حيا بقدري اهميت دارد كه در حديث آمده است : «لا ايمان لمن لا حياء له» ؛ «اگر حيا نباشد، دين نيست.»انسان باحيا، عيب خود را از مردم پنهان ميكند و به گناه اقرار نميكند.
به هر حال، حيا و موارد آن يك بحث رواني و اجتماعي است كه تفصيل آن ما را از هدفي كه در پيش داريم، باز ميدارد.
شخصي از من پرسيد: «من گرفتار خجالت هستم. داروي آن چيست؟»گفتم: «بهترين دارو، تمرين است؛ براي مثال كسي كه از سخنراني خجالت ميكشد، اگر در منزل اذان بگويد، كمكم خجالتش از بين ميرود.»
حضرت امير عليهالسلام ميفرمايد: از هر كاري وحشت داريد، خود را در آن بيندازيد.
در اينجا لازم است به پدران، مادران و اولياي مدارس تذكر دهم كه هرگاه كودكي خواست از خود ابراز وجود كند، او را سركوب نكنيد و به او ميدان بدهيد؛ حتي اگر كار ناقصي انجام داد، روحيه او را نشكنيد؛ زيرا سرچشمه بسياري از خجالتها، ناشي از تحقيرهاي زمان كودكي است؛ همانگونه كه ريشه بسياري از جرأتها، تشويقهاي دوران كودكي است.
ترس يكي از مسائل روحي و رواني است كه سرچشمه و زمينه منكرات زيادي ميشود. چه بسيار دروغها، فرار از جبههها، كتمانها، توجيهات ناروا، اقرارهاي ناروا و گواهيهاي بهناحق كه از ترس ريشه ميگيرد. ترس از جمله حالاتي است كه امام سجادعليه السلام در سحرهاي ماه رمضان از خطر آن به خدا پناه ميبرد. اگر ترس سران كشورهاي اسلامي از ابرقدرتها نبود، امروز مسلمانان چنين تحقير نميشدند يا همانگونه كه اگر شجاعت امام خميني(ره) نبود، ايران به اين عزت نميرسيد. حضرت عليعليه السلام در نهجالبلاغه به افراد بيحال و ترسو سختترين تعبيرات را نثار ميكند.
گاهي ميفرمايد: اراكم اشباحاً بلا ارواح ؛ اي لاشههاي بي روح! گاهي ميفرمايد: يا اشباه الرجال و لا رجال ؛ اي كساني كه قيافه مرد داريد، ولي مرد نيستيد! در جايي ديگر ميفرمايد: با افراد ترسو مشورت نكن! و در جاي ديگر نيز ميفرمايد: با زن مشورت نكن؛ زيرا كه رأي آنها انسان را متزلزل ميكند. ناگفته پيداست كه اين بيان حضرت علي عليهالسلام، شامل مردان نيز ميشود؛ يعني باهركسي كه تورا از قاطعيت و جرأت باز ميدارد و در تو روحيه ترس و يأس ميدَمَد، مشورت نكن! ولي در جاي ديگر ميفرمايد: اگر از زني تجربه ارشاد و تعقل و كمال داري، با او مشورت كن! به هر حال، داشتن روحيه و غيرت ديني، شرط اول امر به معروف و نهي از منكر است.
ب . منكرات فرهنگي
منكرات فرهنگي كه بهيك معنا همان منكرات اعتقادي است، با ابزار قلم، بيان، هنر، فيلم، تبليغات، شايعه، وسوسه و ايجاد مجالس گناه و لهو و لعب بناي ساختمانها و تأسيساتي كه رونق مراكز مذهبي را كم كند، صورت ميگيرد؛ نظير آنكه مسجد اموي را در شام ساختند تا رونق مسجد نبوي در مدينه كم شود يا مراكز علمي را به بغداد كشاندند تا در برابر درس امام صادقعليه السلام رقيبتراشي كنند. روزي بهنام مستشار، مستشرق، كارشناس و اين روزها هم از طريق ماهواره و ديسكتهاي كامپيوتري كار را به جايي رساندهاند كه در چند قدمي مسجدالحرام، فيلم دختر ژاپني(اوشين) پخش ميشود و نامي از دختر پيامبر خدا نيست.
خوشبختانه مقام معظم رهبري مسأله تهاجم فرهنگي را قبل از هركسي درك و مسئولان را متوجه كرد و اكنون حركتهايي انجام شده است.
خواننده عزيز! شما اگر در قرآن به كلمه وَدَّ مراجعه كنيد، خواهيد فهميد كه دشمن چه چيزهايي را دوست و چه آرزوهايي دارد. مهمترين آنها، آرزوي انحراف و دستبرداشتن از عقايد، اصول و ارزشهاي ديني و نظام اسلامي ماست. داستانبه تهاجم فرهنگي در قرآن اشاراتي شده است؛ براي مثال، عدهاي از بزرگان يهود توطئهاي را برنامهريزي كردند كه بر اساس آن، صبح به پيغمبر اسلام ايمان آوردند و غروب به يهوديت برگردند. آنها با اين كار، دو هدف را دنبال ميكردند : يكي اينكه، هيچ يهودي به فكر مسلمان شدن نيفتد و با خود بگويد: اگر اسلام دين كاملي بود، علمايي كه ضبح مسلمان شدند، غروب برنميگشتند.
دوم اينكه، در مسلمانها اين دلهره را ايجاد كنند كه اگر اسلام دين كاملي بود، علماي يهود را نگهميداشت. خداوند پرده از اين توطئه برداشت و به پيامبر اعلام كرد به مسلمانان بگو كه امروز قبل از ظهر عدهاي از چهرههاي يهودي مسلمان خواهند شد و غروب به كيش خود برخواهند گشت. از آمدن آنان دلگرم نشويد و از رفتن آنان نيز دلسرد نشويد كه اين يك توطئه است.
بنابراين، تهاجم فرهنگي ريشه قديمي دارد. خوشبختانه حتّي نوجوانان ما دشمني استكبار را فهميدهاند و ميدانند كه چرا آنها فرمولهاي علمي هواپيماسازي را به دانشجويان ايراني و خوشفكر ما ياد نميدهند؛ امّا در كاغذ آدامس، عكسهاي مستهجن براي بچههاي ما ميفرستند.
ج . منكرات اجتماعي
ترك هجرت
از جمله واجباتي كه متأسفانه افراد سرشناس و تحصيلكرده اين منكر را انجام ميدهند و در جامعه زشتي آن محو شده، ترك هجرت است.اگر هشت قرن قبل، عالمي از ايران به چين هجرت نكرده بود، امروز ميليونها مسلمان در چين نداشتيم.
اگر از فارس جمعي بازرگانان به تانزانيا و زنگبار هجرت نميكردند، شايد امروز در آن كشورها خبري از اسلام نبود.
نظر اسلام آن است كه مسلمانان، فرزندان زيادي داشته باشند تا اگر هركدام به منطقهاي هجرت نمايند، بسرعت دامنه اسلام گسترده شود. جاي تعجب آن است كه بعضي از پرندگان براي ادامه حيات هجرت ميكنند؛ ولي بعضي از مسلمانان راكد هستند.
يكي از ابتكارات اسلام آن است كه هجرت را مبدأ تاريخ قرار داد؛ زيرا انسان با اختيار و براي هدف مقدس هجرت ميكند؛ وگرنه ميلاد مسيح و يا گردش كره زمين، هيچكدام از افتخارات اختياري انسان نيست. صدها مشكل با هجرت حل ميشود. هجرت يعني تقسيم عادلانه نيروي انساني؛ هجرت يعني حركت، هدفداري، سوز، تعهد، گذشت و آزادي از قيدوبندهاي زمين و زمان و ... . هجرت چند مسلمان كتكخورده به حبشه، چراغ اسلام را در آفريقا روشن كرد. هجرت رسول اكرمصلي الله عليه وآله به مدينه از بلندترين گامهاي تبليغاتي پيامبرصلي الله عليه وآله بود.
اگر امروز اين منكر بزرگ (ترك هجرت) عمل نميشد و دانشمندان و روحانيان يك هجرت فراگير داشتند آن را منحصر به جمعي از طلاب جوان قرار نميدادند، صداي اسلام به همهجا رسيده بود. روشن بگويم: گناه تمام كساني كه در ظلمات جهل و شرك و تفرقه و فقر به سر ميبرند، به دوش كساني است كه توان هجرت دارند ولي به خاطر رفاه و بيتفاوتي هجرت نميكنند و بكارهاي كاذب و تكراري دلخوش ميدارند.
در كلمه هجرت ، معناي بلندي نهفته است كه در كلمه مسافرت نيست. تمركز و تراكم نيروهاي تحصيل كرده در شهرها، عامل حركت به سوي شهرها و قهراً خلوت شدن روستاها، بالا رفتن نرخها، پيداشدن مشكل مسكن و مشكل ترافيك است. گناه كساني كه در روستاها بهخاطر نداشتن پزشك و دارو جان خود را از دست ميدهند، به گردن پزشكاني است كه بهطور متمركز در شهرهاي بزرگ جمع شدهاند.
اسلام با كساني كه هجرت نميكنند، برخورد انقلابي ميكند و ميفرمايد: كساني كه ايمان دارند، ولي راكد هستند و هجرت نميكنند، هيچ نوع حق ولايت و سرپرستي در جامعه اسلامي ندارند.
راستي، اگر تمام متخصصان مسلمان كه در كشورهاي كافر زندگي ميكنند به كشور خود هجرت كنند، هم جبهه كفر ضربه ميبيند، هم مسلمانان تقويت ميشوند و هم هويت اسلامي آنها در نظامهاي فاسد از بين نميرود. وقتي اسلام از آب و خاك راكد انتقاد ميكند، از سرمايه راكد انتقاد ميكند، حق دارد كه شديدترين انتقادات را هم به نيروهاي متخصص راكد داشته باشد.
هجرت براي همه
دانشمندان بايد هجرت كنند تا صداي اسلام را به دورترين نقطه دنيا برسانند و از اطلاعات كليسا عقب نمانند؛ زيرا آنها هم روحانيان خود را به دورترين مناطق جهان ميفرستند و آخرين آمار را دارند. اين كاري است كه پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله هم ميكردند. در حديث ميخوانيم كه پيامبر عزيز اسلام فرمود: هر مولودي كه به دنيا ميآيد و هر مسلماني كه از دنيا ميرود، به من اطلاع بدهيد تا هر لحظه از آخرين آمار مسلمانان آگاه باشم.
آري! قرآن بارها مسلمانان را به سير در زمين سفارش كرده است؛ ولي غربيها بودهاند كه به اين دستور عمل كردهاند و تمام جهان را وجب به وجب گشتهاند و از منابع و منافع و نيروها و خلقوخوهاي مردم آگاه شدهاند. اين پيشبيني را حضرت عليعليه السلام ميكردند؛ آنجا كه فرياد زدند:
اللّه اللّه فيالقران فلا يسبقنكم بالعمل به غيركم ؛ شما را به خدا! شما را به خدا! مبادا ديگران در عمل به قرآن از شما جلو افتند.
اما امروز ميبينيم كه فرمان هجرت و سير در زمين، سفارش قرآن است كه ديگران بيش از ما به آن عمل كردهاند. جالب است كه اين فرياد را علي عليهالسلام در وصيتنامه خود در آستانه شهادت فرمودند و الان كه اين سطرها را مينويسم، شب شهادت حضرت عليعليه السلام (شب قدر) و مصادف با شب پيروزي انقلاب اسلامي (شب 22 بهمن) است. در اينجا، اين ناله حضرت عليعليه السلام را يك پيشبيني واقعگرايانه و تأسفي از اميرالمؤمنين براي همه مردم ميدانيم. در اين شب قدر، از خداي علي با شفيع قراردادن آن حضرت از غفلتهاي طولاني خود و ترك هجرتها و ساير منكرات عذرخواهي و توبه ميكنيم.
هجرت براي محرومان
در قرآن ميخوانيم : همينكه فرشتگان براي گرفتن روح كساني كه با ترك از هجرت به خود ستم كردهاند، ميشوند، از آنها ميپرسند: شما در چه حالي بوديد؟ ميگويند: ما در زمين، مستضعف بوديم. فرشتگان اين پاسخ را نميپذيرند و به آنها ميگويند: آيا زمين خدا بزرگ نبود تا هجرت كنيد؟ بنابراين، برهر محروم و مستضعفي لازم است كه براي حفظ مكتب و عقيده خود هجرت كند و اگر در مناطق و كشورهاي كفر نميتواند از مباني خود دفاع كند، در آنجا نماند.
چه بسيار افرادي كه بهخاطر اسيرشدن در يك محلكار يا شهر و منطقه، يا شركت و مؤسسه مرتكب انواع گناهان ميشوند؛ در حاليكه بر آنها واجب است آنجا را ترك كنند.
نكته جالب آنكه در ميان همه گناهان، تنها گناهي كه در آستانه مرگ مورد بازجويي قرار ميگيرد، ترك هجرت است. نكته جالب ديگر اينكه، قرآن براي پاداش، كلمات دو برابر، چند برابر، ده برابر، هفتصد برابر بهكار بردهاست ؛ ولي درباره پاداش كسي كه هجرت كند، نامي از عدد برده نشده و تنها فرموده است: اجر او با خداست؛ (فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلي اللّه).
اين تعبير جز درباره مؤمنان واقعي كه خود را در نيمهشب از رختخواب دور ميكنند و با بيم و اميد خاصي به عبادت ميپردازند و از هرچه خدا به آنها داده است، انفاق ميكنند، نيامده است. ميفرمايد: فَلا تَعْلَمُ نَفْسٌ مااُخْفِي لَهُمْ مِنْ قُرَّة اَعْيُن ؛ يعني: احدي نميداند براي آنها چهنور چشمي در نظر گرفته شده است.
كساني كه علاقمند به پيشرفت و توسعه همهجانبه هستند، بايد خود را براي هجرت آماده كنند. قرآن ميفرمايد: وَ مَنْ يُهَاجِرْ في سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِياْلاَرْض مُراغَمَاً كَثِيراً وَ سَعَة ؛ هركه در راه خدا هجرت كند، هجرتگاه بسيار فراخ و گشايش همهجانبه پيدا خواهد كرد.
غفلت از دشمن
غفلت از دشمن و توطئههاي آن، از منكرات اجتماعي است كه متأسفانه همه امت اسلامي را دربر گرفته است. قرآن در اين زمينه ميفرمايد: وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَو تَغْفُلُونَ عَنْ اَسْلِحَتِكُمْ وَ اَمْتِعَتِكُمْ فَيَمِيلُونَ عَلَيكُمْ مَيْلَةً واحِدَة. ؛ يعني: كفار دوست دارند كه شما از اسلحه و امكاناتي كه داريد، غافل باشيد تا با يك يورش شما را نابود كنند.
حضرت عليعليه السلام ميفرمايد: تعجب ميكنم كه شما نسبت به دشمن خواب و غافل هستيد، ولي دشمن نسبت به شما بيدار است.
تقليد كوركورانه
تقليد، نشانه خودباختگي، برهنگي فرهنگي، نداشتن ايمان به مكتب، غيرت ملّي و ديني و ضعف نفس است. قرآن در آيات زيادي از اين نوع تقليد انتقاد كرده است. بتپرستان توجيه بتپرستي خود را تقليد از نياكان ميدانستند. امروز بلاي شرقزدگي و غربزدگي از مهمترين منكرات اجتماعي ماست. در فقه ما تشبّه به كفار حرام است؛ زيرا اين خود يكنوع خودباختگي است. در روايات ميخوانيم: حتّي در پوشيدن لباس و نوع غذا مستقل باشيد و از بيگانگان تقليد نكنيد!
در حديث قدسي آمده است: خداوند به يكي از پيامبران وحي كرد كه به مؤمنان بگويد: شما لباس دشمنان مرا نپوشيد و غذاي دشمنان مرا نخوريد و در هيچكاري راه و روش دشمنان مرا در پيش نگيريد كه اگر شما در ظاهر شبيه آنها شديد، در باطن هم مثل آنها خواهيد شد.
شركت در جلسات گناه
نشستن در جلسات گناه و سكوت و تماشا، از منكرات اجتماعي ماست. قرآن ميفرمايد: هرگاه شنيديد كه آيات خدا مورد انكار و مسخره قرار گرفته است، مجلس را ترك كنيد.
در جاي ديگر ميفرمايد: اگر مشاهده كردي كه گروهي در آيات الهي بهناحق جدل ميكنند، برتو لازم است كه از آنها اعراض كني تا مسير بحث را عوض كنند و اگر شيطان تو را به فراموشي انداخت، بعد از توجه، حقِنشستن در جلسه را نداري.
در قيامت بهشتيان از اهل دوزخ ميپرسند : چهشد كه شما به دوزخ كشيده شديد؟
آنها چهار چيز را عامل سقوط خود ميشمارند:
ترك نماز؛ لَمْ نَكُ مِنَ الْمُصَلِّين.
بيتفاوتي نسبت به گرسنگان؛ وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِين.
غرقشدن در ياوهگوييهاي مردم؛ وَ كُنّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِين.
تكذيب قيامت؛ وَ كُنّا نُكَذِّبُ بِيَوْمِ الّدِين.
آري! سكوت و سازش ما، به ياوهسرايان جرأت هرگونه توهين و جسارت به مقدسات مذهبي را ميدهد.
تهمت و آبروريزي
از جمله منكرات اجتماعي، بانام بد صدا زدن، توهين و تحقير، فحش و ناسزا، غيبت و تهمت و آبروريزي است. قرآن درباره اهل بهشت ميفرمايد: لايَسْمَعُون فِيهَا لَغْوَاً وَ لاكِذّابَا در بهشت، سخن لغو و دروغ نيست. در آنجا، تمام برخوردها برخاسته از روح سالم، بيان سالم و شعار سالم است. نام آنجا دارالسّلام و شعار بهشتيان : اِلاَّ قِيلاً سَلامَاً سَلاماً است. ولي درباره اهل دوزخ ميخوانيم: هرگروه كه به جهنم داخل ميشوند، به گروه ديگر لعنت و نفرين ميكنند؛ كُلَّمَا دَخَلَتْ اُمَّةٌ لَعَنَتْ اُخْتَهَا در آنجا همه گناه خود را به گردن يكديگر مياندازند؛ لَولا اَنْتُمْ لَكُنّا مُؤْمِنِين ؛ اگر شما نبوديد، ما ايمان داشتيم.
اكنون كه با سيماي اهل بهشت و جهنم آشنا شديم، ميتوانيم حدس بزنيم آيا جامعهاي كه ما در آن زندگي ميكنيم، بهشتي است يا جهنمي؟ اگر سوءظن، تجسّس، نجوا، پخش شبنامه، بيتفاوتي، نيش و نوش، مسخره و تحقير، يا كينه و انتقام بر روابط آن جامعه حاكم است، آيندهاش همان جهنم موعود است؛ اما اگر در فضاي خانه و مدرسه و اداره و كارخانه، روحيه ايمان، اعتماد، دلسوزي، تعاون، اخلاص و صفا باشد، آينده اين جامعه بهشت موعود ميشود.
پيروي از اكثريت
برخلاف گمان بعضي كه كارايي و شجاعت را تنها در ميدان جنگ ميدانند، شجاع واقعي كسي است كه وقتي حق را با استدلال و منطق شناخت، از تنهايي نهراسد. باز هم در اين شب شهادت حضرت عليعليه السلام كه اين سطرها را مينويسم، از آن حضرت سخني نقل ميكنم. حضرت در خطبه 201 نهجالبلاغه ميفرمايد: لا تستوحشوا في طريق الهدي بقلَّة اهله ؛ در راه حق، از كمي طرفداران نترسيد.
قرآن مجيد دهها بار از پيروي اكثريت نكوهش كرده و حتي به پيامبرصلي الله عليه وآله هشدار دادهاست كه: اگر از اكثريت مردم پيروي كني، تو را گمراه ميكنند.
شخصيت گرايي
قرآن دربيان گفتگوهاي مجرمين در قيامت ميفرمايد: آنها دليل بدبختي خود را خصيتزدگي ميدانند و ميگويند: اِنّا اَطَعْنا سادَتَنَا وَ كُبَرائَنا فَاَضَلُّونَا الْسَّبِيلا ؛ ما پيرو بزرگان خود بوديم كه به اين روز سياه نشستيم. ناگفته نماند كه گرايش به شخصيتها در درون هر انساني هست. الناس علي دين ملوكهم ؛ مردم بر راه و رسم پادشاهان خود حركت ميكنند. در جاي ديگري ميخوانيم: الناس بامرائهم اشبه من ابائهم ؛ تقليد انسان از رهبران، بيش از تقليد از پدر و مادر است.
به همين دليل قرآن اصرار دارد كه شخصيتهاي واقعي را اولياي خدا معرفي كند و افرادي را هم كه با ريختوپاش خود را مطرح ميكنند، به برادران شيطان لقب ميدهد.
در قرآن آيات فراواني مردم را از پيروي از مفسدين ، مسرفين ، گنهكاران ، فرومايگان ، جاهلان ، هوسبازان ، غافلان و كافران بازداشته است. برعكس، شخصيتهاي واقعي را انبياء، صديقين، شهدا و صالحان دانسته و نام انعمت عليهم را بر آنها گذاشته است. همچنين بر هر مسلماني واجب كرده است كه در هر نماز پيروي خود را از خط آنان اعلام كند.
داستان
در جنگ جمل، يكطرف حضرت عليعليه السلام و در طرف مقابل، طلحه و زبيربودند. شخصي با ديدن اين صحنه، متحيّر شد و با خود گفت: هردو طرف از اصحاب پيامبرند و براستي حق با كدام است؟
حضرت عليعليه السلام همچون هميشه با بيان خود، چراغي را براي تاريخ روشن كرد تا از آن پس احدي متحيّر نشود. آن چراغ اين كلام بود: اعرف الحق تعرف اهله ؛ يعني: اوّل حق را بشناس، سپس هركس گرد آن بود، برحق است.
مردم را بر اساس حق بشناس . نه حق را بر اساس مردم؛براي مثال، اول بايد بدانيم كه غيبت چيست؟ بعد هركس را كه غيبت كرد، بايد بد بدانيم؛ نه آنكه بگوئيم: چون فلان شخصيت بد ميگويد، لابد غيبت حلال است.
سوءظن و تجسس و غيبت
قرآن با صراحت ميفرمايد : بعضي از گمانها گناه است. سوءظن، زمينه تجسّس و تجسّس، زمينه غيبت و غيبت، مهمترين عامل براي گسستن محبّتها، پيوندها و اعتمادهاست.
سؤال: در روايت ميخوانيم: به خاطر يك غيبت، تمام عبادات انسان محو ميشود. آيا اين كيفر عادلانه است؟ پاسخ: بله! زيرا با غيبت، آبرويي كه سالها بهدست آمده است، ريخته ميشود؛ لذا عباداتي كه سالها انجام شده است، بايد محو شود. بنا نداريم كه درباره هر منكري تمام آيات و روايات را بيان كنيم؛ ولي تعدادي نمونه و اشاره كافي است.
سعايت
در آيه 85 سوره نساء ميخوانيم: هركس بين دو مسلمان فتنهگري، سخنچيني، ميانجيگري بد، ايجاد كدورت و پردهدري كند، براي او سهمي از كيفر است.
بي تفاوتي
بيتفاوتي و احساس مسؤوليت نكردن، يكي از منكرات اجتماعي است. در حديث ميخوانيم: اگر كسي ناله مظلومي را شنيد و به او پاسخ نداد، مسلمان نيست.
در حديثي ديگر ميخوانيم: كسي كه در حال سيري بخوابد و همسايه او گرسنه باشد، به خدا ايمان نياورده است.
در حديث به كساني كه نسبت به منكرات بيتفاوت هستند، بيايمان گفته شده است.
قرآن ميفرمايد: چرا شما براي نجات مستضعفان قيام مسلحانه نميكنيد؟
اهل دوزخ به اهل بهشت ميگويند كه: يكي از دلايل گرفتاري ما، بيتفاوتي نسبت به گرسنگان بود؛ وَ لَمْ نَكُ نُطْعِمُ الْمِسْكِين.
در روايات ميخوانيم كه خداوند، اهل منطقهاي را عذاب كرد و همينكه فرشتگان از خدا پرسيدند: گروهي از اهل منطقه گنهكار نيستند، چرا آنها به آتش گنهكاران ميسوزند؟
خداوند فرمود: بهخاطر سكوت و بيتفاوتي آنها.
امام صادقعليه السلام به يكي از شيعياني كه براي توبه نزدش آمده بود، فرمود: اگر امثال شما گرد بنيعباس جمع نميشديد، آنها ما اهلبيت را خانهنشين نميكردند.
امير المؤمنينعليه السلام تندترين جملات را به افراد بيتفاوت نثار ميكند و گاهي به آنها نفرين ميكند. تا آنجا كه به ياد دارم، هيجده كلمه تند نثار افراد سُست عنصر، فرومايه و بيتفاوت ميكند كه بعضي از آنها در پاورقي اشاره ميشود!
البته، اين بيتفاوتي نسبت به جامعه بود؛ امّا گاهي انسان نوعي بيتفاوتي دروني نسبت به خود پيدا ميكند كه در برابر ديدنيها و شنيدنيها عبرت نميگيرد، سنگدل ميشود، قطره اشكي هم ندارد. قرآن بارها از اين گروه انتقاد كرده است؛ وَاِذَا ذُكِّروُا لايَذْكُروُن.
تفرقه
يكي از منكرات اجتماعي تفرقه است. قرآن، تفرقه را همچون عذاب آسماني و زميني و در كنار آنها قرار داده است.
رمز شكست مسلمانان در سال سوّم هجري در جنگ احد، تفرقه و نافرماني از رهبري بود.
سكوت 25 ساله حضرت عليعليه السلام با داشتن حدود صدهزار شاهد در غديرخم كه رسول خداصلي الله عليه وآله فرمود: بعد از من خليفه عليبيابيطالب است. بهخاطر حفظ وحدت بود. همينكه حضرت موسي عليه السلام، بعد از چهل روز از كوه طور برگشت و ديد كه يارانش دور گوساله سامري جمع شدهاند و عبادت ميكنند، بشدت عصباني شد و به برادرش هارون گفت: چرا جلو اين انحراف را نگرفتي؟
هارون گفت: من آنها را نهي كردم، امّا آنها به سخنم گوش ندادند و نزديك بود مرا بكشند. به فكر افتادم با قاطعيت بيشتري قيام كنم؛ ولي ترسيدم كه به من بگويي، تو بهخاطر اين حركت انقلابي بين بنياسرائيل تفرقه ايجاد كردي. لذا ترجيح دادم كه اينها جمعي گوسالهپرست باشند، ولي من عامل تفرقه نشده باشم.
در اسلام، هرگونهكاري، كه عامل تفرقه باشد، حرام شمرده شده است؛ براي مثال، سخنچيني، غيبت، تهمت، سوءظن، شايعه پراكني و امثال آن بشدت تحريم شده است و برعكس، هرگونه كاري كه عامل وحدت و آرامش قلوب باشد، مورد سفارش قرار گرفته است؛ تا آنجا كه ميگويند: اگر با كلمه راستي فتنه ميشود، دروغ گفتن جايز است.
آنچه در طول تاريخ اسلام بر سر مسلمين آمده، بهخاطر تفرقه بوده است. آنچه هم كه امروز و ديروز بزرگترين حربه استكبار جهاني به حساب ميآيد، ايجاد تفرقه است. قرآن، تفرقهاندازان را مشرك دانسته است. قرآن همچنين محور وحدت را حبلاللّه دانسته است. اگر مسلمانها متحد باشند، هيچ قدرتي آنها را تهديد نميكند؛ البته آنچه اهميت دارد، وحدت قلبي است و نه ظاهري. در آيات و روايات از وحدتهاي صوري انتقاد شده است. البته كساني ميتوانند عامل وحدت باشند كه روح بلند و سعهصدر داشته باشند و از تنگنظري و خودمحوري بپرهيزند. قرآن ميفرمايد: گراميترين شما، نزد خدا، با تقواترين شماست.
و با اين كلام، مسائل قومي، نژادي، منطقهاي، اقليمي، سنّي و اقتصادي را ناديده ميگيرد.
طرح نماز جمعه و جماعت، يك تمرين شبانهروزي براي وحدت است. سفارش به صلهرحم، ديدوبازديد، عفو و اغماض، تعاون، كمك به محرومان، هجرت، هديهدادن، عيادت مريض، مصافحه، براي ايجاد محبت و وحدت و تقويت روابط انساني و علاقههاست.
اشاعه فحشا
اشاعه فحشا از منكرات اجتماعي است. نكته قابل توجه اين استكه در تمام گناهان، آنچه سبب قهر خدا ميشود، انجام دادن آن است؛ ولي درباره اشاعه فحشا همينكه انسان به آن علاقه داشته باشد (ولو آنرا انجام ندهد)، مرتكب گناه كبيره شده است؛ يعني نه تنها اشاعه فحشا بلكه علاقه به آن گناه بزرگي است؛ در حالي كه علاقه به هيچ گناهي (تا مادامي كه انجام نگرفته است) گناه نيست. ناگفته پيداست كه زمينه اشاعه فحشا همين خلوت كردن زن و مرد اجنبي و اختلاط آنها در محل كار و دانشگاه و بيمارستان و مراكز عمومي ديگر است. بيحجابي و بدحجابي، مناسبترين زمينه براي اشاعه فحشا است. اگر كمي فكر كنيم، درخواهيم يافت كه بيبندوباري، چشمچراني، خود را آرايش كردن و به مردم نشان دادن، كليد شعلهورشدن هوسها، دامها، فحشا و انواع روابط نامشروع خواهد شد كه ضربههاي علمي و اخلاقي و خانوادگي آن بركسي پوشيده نيست.
ايجاد وحشت
قرآن ميفرمايد: كيفر كساني كه در زمين فساد ميكنند، اعدام و تبعيد است و يكي از مصاديق فساد در زمين، اسلحه كشيدن و ايجاد رعب و وحشت و ناامني است. قرآن حتّي براي كسانيكه با ايجاد شايعه در جامعه تزلزل بهوجود ميآورند، سختترين كيفر را تعيين كرده است.
در حديث ميخوانيم: خداوند كسي كه مؤمني را بترساند، در روز قيامت او را خواهد ترساند.
و در مضمون حديث ديگري ميخوانيم: بدترين انسانها، كسي است كه مردم از شرّ او در امان نباشند.
راه دور نرويم؛ دليل اينكه به مسلمان، مسلمان گفته ميشود آن است كه مردم از دست و زبان او درامانند. اسلام عزيز ميفرمايد: برنامههاي سفر خود را طوري تنظيم كنيد كه شب هنگام و بيموقع وارد منزل نشويد ؛ تا كساني كه در خانه هستند، نترسند و از خواب بيدار نشوند.
خاطره
يكي از علماي بزرگ مشهد ، عارف و مفسر و فقيه عاليمقامي بود كه شبانه وارد مشهد شد. خواست در خانه را بزند تا همسرش از خواب بيدار شود؛ امّا بهياد حديث فوق كه افتاد، پشت در خانه نشست تا صبح شود. در اين ميان، همسرش در خانه و در عالم رؤيا ديد كه آيتاله وارد شده، ولي به احترام همسرش پشت در نشسته است. پس از خواب بيدار شد و به در منزل رفت. همينكه در را باز كرد، شوهر گراميش را پشت در ديد.
پخش اخبار دروغقرآن ميفرمايد: هرگاه فاسقي خبري براي شما آورد، تا تحقيق نكردهايد، آن را نپذيريد.
يكي از راههاي ايجاد تفرقه بين افراد يا كشورهاي مسلمان، همين بلندگوها و اخبار دروغي است كه با برنامه و بودجه خاصي ساخته و پرداخته ميشود و بعد آن را به خورد مردم ميدهند؛ طوريكه شيرازه محبتها از هم گسسته ميشود. هدف ما آشنايي با منكراتي است كه هم در جامعه ما زياد است و هم كمتر با ديد گناه به آنها نگريسته ميشود؛ اما هرگز درصدد شمارهكردن گناهان نيستيم؛ زيرا كه در اينصورت، از هدف اصلي دور ميشويم.
چاپلوسي و غلوّ
يكي از منكرات، تملق و چاپلوسي و غلو است و گاهي علاقمندان كه به اصطلاح كاسه داغتر از آش هستند، گرفتار آن ميشوند؛ لذا بايد انسان مواظب اينگونه افراد باشد. به چند نمونه توجّه كنيد:
1- گروهي نزد حضرت عليعليه السلام آمد و گفت: اي پروردگار، سلام بر تو! حضرت از آنان خواست كه توبه كنند.
2- شخصي ديگر همين تعبير را به پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله كردند كه حضرت او را لعنت كرد. تمام رواياتي كه از غلوّ نهيكرده است، نظر به منكر بودن آن دارد؛ لذا شعرا، مدّاحان، گويندگان و نويسندگان بايد مواظب گفتهها و نوشتههاي خود باشند. در حديث ميخوانيم: بر دهان افراد چاپلوس، خاك بريزيد! در نهجالبلاغه ميخوانيم: ستايش بيش از حد، تملّق و كمتر از حدّ، ضعف و حسادت است.
اين همه انتقاد از ستايش و چاپلوسي نسبت به افراد، عادي است؛ ولي اگر ستايش ستمگر شد، به گفته حديث، عرش خدا به لرزه در ميآيد.
د . منكرات خانوادگي
خانواده ميتواند اساس تربيت و تقوا باشد؛ همانگونه كه ميتواند سرچشمه فساد و گناه باشد. اسلام بهخاطر اهميت خانواده از همان گامهاي اول، دقيقترين سفارشها را فرموده است؛ از جمله:
1- در انتخاب همسر، به فكر عقايد و افكار او باشيد.
2- همسر زيبايي كه از خانواده فاسد است، مثل گل زيبايي است كهريشه آن در زبالهها باشد.
3- مراسم و مهريه را ساده و كم بگيريد.
4- هدف از آفرينش جنسي، بايد نسلي باشد كه نور چشم شما دردنيا و ذخيره قيامتتان باشد.
5 - سفارش درمورد نامگذاري، محبت، آموزش قرآن و شنا و هنر و علم، مساوات ميان فرزندان و فرقنگذاشتن بين پسر و دختر، تغذيه حلال و سالم از دوران حاملگي مادر تا پس از تولد و تا آخر عمر، انتخاب شغل و صدها سفارش ديگر، نشانه اهميتدادن به نظام خانواده است. در نهجالبلاغه عفيف بودن همسر و صالح بودن خانواده حتي در عزل و نصب مسؤليتهاي بزرگ سياسي مورد توجه حضرت عليعليه السلام است. اولين هرزگي، آلودگي و خلافكاريها در خانواده، سرچشمه هرگونه گناه و فساد و تبهكاري در آينده و جامعه است.
داستان
ميگويند: روزي شيطان با حرامزادهاي در فتنهگري و ايجاد فساد مسابقه گذاشت. غروب كه براي گزارش كار كنار هم جمع شدند، شيطان گفت: من امروز يك زنا بوجود آوردم. حرامزاده گفت: من امروز چند برابر تو فتنهانگيزي كردهام. با فتنه من، افرادي به هم ناسزا گفتند. سوءظنها و غيبتها و رشوهگيريهايي به وجود آمد و ...
شيطان به او گفت: آمار تو از من بيشتر است؛ ولي بدان كه من با ايجاد يك زنا، حرامزادهاي توليد كردم كه او مثل تو هر روز صدها فتنه بهپا كند. آري! من يك گناه توليد كردم؛ امّا يك گناه كليدي.
مسائل خانواده بسيار مهم است و گناهان والدين و سهلانگاريهاي آنان در تغذيه، در عمل، در عبارت و گفتگوها، سرچشمه صدها فتنه و فساد در نسل آنها ميشود.
از ديگر منكرات خانوادگي، سوء استفاده از سرمايه همسر، مهريههاي زياد، توقع مراسم و تشريفات بيش از حد و دخالتهاي نابجاي بستگان عروس و داماد است. حضرت شعيبعليه السلام همينكه خواست دخترش را به حضرت موسيعليه السلام بدهد، فرمود: انتخاب مهريههاي پيشنهادي باشماست؛ ولي بدان كه من بناندارم بر تو سخت بگيرم و تو را به مشقّت بيندازم.
يكي از منكرات خانوادگي، بعضي از ازدواجهايي است كه آثار بسيار شومي دارد. در فقه ميخوانيم: اگر كسي با پسري لواط كرد، نميتواند خواهر آن پسر را به همسري بگيرد. اگر چنين ازدواجي صورت بگيرد، بايد فوراً از هم جدا شوند؛ حتي اگر سالها گذشته باشد و فرزنداني به دنيا آمده باشند.
از ديگر منكرات خانوادگي، بيتوجهي به فرزندان، تبعيض ميان آنها و كم گذاشتن شير از مدتي كه در قرآن معين شده است را ميتوان نام برد؛ همانگونه كه شوخيهاي نابجا، انتقادات ناصحيح و خداي ناكرده سخنان نارواي والدين در حضور فرزندان و يا دروغهايي كه والدين به يكديگر ميگويند و فرزند آن را ميفهمد، هريك آثار شومي در تربيت فرزندان و سرنوشت آينده آنها خواهد داشت.
بداخلاقي با همسريكي از ياران پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله از دنيا رفت. حضرت پابرهنه به تشييع جنازه او آمد و فرمود: هزاران فرشته جنازه او را همراهي ميكردند و با مراسم خاصي دفن شد.
مادر اين شخص گفت: گوارا باد براي تو مرگي كه با اين همه عزّت و سربلندي بود و پيامبر اكرم و فرشتگان براي دفن تو حاضر شدند. رسول خداصلي الله عليه وآله فرمود: اي مادر، زود قضاوت نكن! فرزند تو با همه خوبيهايي كه داشت، به خاطر بدرفتاري با همسرش، گرفتار فشار قبر خواهد شد.
انكار كردن مهريه، آميزش جنسي در ايام خاص، ترساندن همسر و بهانهگرفتن، فرزندكشي، سقط جنين، توقع نابجا از همسر، نام بد روي همسر گذاشتن، بياعتنايي به خواستهاي طبيعي همسر، بيعدالتي نسبت به همسر و فرزند، تحكّم نابجا و دهها نمونه ديگر از منكرات خانوادگي است.
در قرآن و روايات براي نافرماني همسر و جلوگيري از شقاق و طلاق ميان دوهمسر و رفتار و حقوق متقابل آنان، صدها دستور آمده است.
ه . منكرات اخلاقي
منكرات اخلاقي بسيار است كه ما چند نمونه آنرا فهرستوار بيان ميكنيم:
خودبيني و خودستايي؛ قرآن ميفرمايد: كساني كه دوست دارند آنها را بهخاطر كاري كه انجام ندادهاند ستايش كنند، هرگز رستگارشان نپندار.
ريا؛ ريا نوعي شرك پنهان و توجه به غير خداست. ريا، كار را بيارزش ميكند. در قرآن و روايات براي رياكاران و آثارشوم ريا هشدارهايي ميخوانيم.
دروغ، غيبت، سخنچيني، ناسزاگفتن، گرد لغو جمع شدن، بياحترامي به مقدسات، نام يكديگر را زشت بردن، منت گذاشتن و دهها منكرات ديگر كه اگر براي هريك،آيه يا حديثي بياوريم، از موضوع اصلي دور ميشويم (اگر تاكنون دور نشده باشيم).
و . منكرات اقتصادي
تعداد منكرات اقتصادي بيش از ساير منكرات است و ما نمونههايي از آن را مينويسيم:
1- ربا كه به منزله اعلام جنگ با خداست و حتي در دين يهود نهيشده و از درآمدهاي حرام و متأسفانه رايج دنياست، بسيار نكوهششده است؛ طوريكه گرفتن يك درهم ربا به منزله زناكردن با مادر است.
2- سوگند دروغ، شهادت ناحق، گرانفروشي، غش در مال، فروش جنس معيوب، فروش اسلحه به كفار، فروش انگور و امثال آن براي شرابسازي،دلالي فساد، گواهي ناحق، چاپلوسي و ستايش افراد فاسد در برابر گرفتن مال، سوء استفاده از بيتالمال و احتكار، از منكرات اقتصادي است.
3- كم فروشي : در قرآن، سورهاي بهنام مطففين است كه ميفرمايد: وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ ؛ واي بر كمفروشان!
اولينسخن حضرت شعيب بعد از دعوت به توحيد، نهي از كمفروشي بود. در قرآن ميخوانيم: مگر ايمان به معاد نداريد كه كمفروشي ميكنيد؟
كمكاري كارمندان و معلمان، نپرداختن مالياتهاي اسلامي، كنز، خوردن مال يتيم و ... نيز مثل كمفروشي است.
4- رشوه: در حديث ميخوانيم: رشوهدهنده و رشوهگيرنده در آتش هستند.
بعضي گمان ميكنند كه اگر نام رشوه را به كلماتي از قبيل هديه و حقحساب و تشويق و يا نام ديگر عوض كنند، حقيقت هم عوض ميشود.
ز . منكرات نظامي
1- فرار از جبه
بعضي از منكرات مربوط به جبهه و جنگ است كه يكي از آنها فرار از جبهه و جنگ است. قرآن ميفرمايد: جز آنها كه براي سازوبرگ نبرد باز ميگردند، يا آنها كه به ياري گروهي ديگر ميروند، هركسي كه پشت به دشمن كند، مورد خشم خدا قرار ميگيرد و جايگاه او جهنم است. جهنم بدجايگاهي است.
آري! فرار از جنگ، از گناهان بزرگي است كه خداوند براي آن وعده دوزخ داده است. در سوره احزاب ميخوانيم: بعضي با خود پيامبر اسلام عهد بسته بودند كه در جنگ با دشمنان اسلام فرار نكنند . سپس قرآن ميفرمايد: هرگز فرار براي شما سودي ندارد.
توجيهات فرار
در قرآن در مورد فرار منافقان و افراد ترسو از جبهه و توجيهاتي كه ميكنند، نكاتي آمده است كه فهرستوار به آنها اشاره ميكنيم:
1- نداشتن فرمانده و رهبر؛
در جنگ اُحد، گروهي از مسلمانان به خيال آنكه پيامبر اكرم شهيد شده است، پا به فرار گذاشتند. قرآن ميفرمايد: برفرض كه پيامبر اسلام شهيد شد و يا از دنيا رفت. آيا بايد شما فرار كنيد و به عقب برگرديد؟!
2-گرمي هوا؛
همينكه فرمان بسيج صادر شد، گروهي ميگفتند: الان هوا گرم است. قرآن ميفرمايد: آتش دوزخ گرمتر است.
3-دشمنان زياد؛
گروهي همينكه لشكر كفر و سازوبرگ نظامي آنان را ديدند، گفتند: لا طاقَةَ لَنَا الْيَوْم ؛ ما امروز توان مبارزه با اين طاغوت را نداريم.
در جنگ بدر، خداوند با قدرت غيبي كاري كرد كه مسلمانان كفار را كم ديدند؛ و گرنه سست ميشدند و جرأت حمله پيدا نميكردند.
4-گناهان احتمالي؛
مسلمانان تنپرور هنگام دعوت به جنگ تبوك گفتند: ما نگرانيم كه در مسير راه چشممان به دختران رومي بيفتد و گرفتار گناه شويم. غافل از آنكه شكستن فرمان رهبري و فرار از جنگ، از گناهِ نگاه به زنان و دختران بدتر است.
5 - بعضي نيز بيحفاظ بودن خانههاي خود را بهانه قرار ميدهند.
برخورد با فراريان
قرآن ميفرمايد: بر جنازه كساني كه از شركت در جبهه سرباز زدند، نماز مگذار و حتي بر سر قبر آنها مرو !
تنبيه فراريان
در يكي از جنگها كه پيامبر اسلامصلي الله عليه وآله فرمان بسيج عمومي داد، سه نفر از شركت در جبهه سرباز زدند. حضرت به همه مسلمانان فرمود: احدي با اين سه نفر سخن نگويد!
ايشان بهاين شكل متخلفان را در محاصره اجتماعي شديدي قرار داد و كار به جايي رسيد كه همسر و فرزندان ايشان نيز با آنها سخن نميگفتند. اين سه نفر با خود گفتند: پس خود ما نيز با يكديگر حرف نزنيم.
اين اعتصاب، زمين بزرگ را بر آنان تنگ كرد؛ ولي آنها شرمنده شدند و توبه كردند و توبهشان پذيرفته شد.
2- خيانت
گاهي سرباز اسلام در جبهه اطلاعاتي به دشمن ميدهد و رمزي را فاش ميكند. اين عمل گرچه با اشاره باشد، خيانت و از گناهان بزرگ است.
داستان
در تفاسير شيعه و سني، در شأن نزول آيه 27 سوره انفال ميخوانيم: همينكه به فرمان پيامبر، مسلمانان يهود بنيقريظه را محاصره كردند، آنان پيشنهاد صلح و كوچ كردن به شام را مطرح كردند. پيامبر اسلام نپذيرفت و سعدبن معاذ را به داوري مأمور فرمود. يكي از مسلمانان به نام ابولبايه كه سابقه دوستي با يهوديان را داشت، هنگام مشاوره يهوديان با او، با اشاره به گلوي خود به آنان فهماند كه داوري سعدبن معاذ براي شما خطرناك است. جبرئيل اين اشاره را به پيامبر خبر داد. ابولبايه از اين خيانت خود شرمنده شد و به عنوان توبه خود را با طناب به ستون مسجد بست. چند روز چيزي نخورد. سرانجام خداوند توبهاش را پذيرفت. آري! گاهي يك اشاره به سود دشمن، خيانت است.
3-نافرماني از فرماندهي
پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله در آستانه رحلت، لشگر را به فرماندهي جوان 18 سالهاي بنام اسامه به منطقهاي فرستاد و فرمود: خداوند لعنت كند هر كس كه از لشگر او تخلف كند.
در آيه 61 سوره نور ميخوانيم: مؤمنان واقعي كساني هستند كه به خداو پيامبرش ايمان آوردهاند و هرگاه با رسول اكرم صلي الله عليه وآله در كاري به طور دستهجمعي باشند، تا از او اجازه نگيرند، مرخصي نميروند.
آري! اجازه گرفتن از فرمانده، نشانه ايمان است. يكي از دلايل شكست مسلمانان در احد، نافرماني از فرمانده بود. اسلام براي فرمانده و رهبر، عنصر عدالت، تقوا، توان و تفكر و براي مردم، عنصر عشق و اطاعت را شرط لازم براي رسيدن به اهداف والاي خود ميداند.
4- غنيمت گرايي
يكي از منكرات جبهه و جنگ، غنيمتگرايي است.
داستان بعد از جنگ خيبر، پيامبر اسلامصلي الله عليه وآله شخصي را همراه با گروهي بهسوي يهودياني كه در روستاهاي فدك زندگي ميكردند فرستاد تا آنان را براي پذيرفتن اسلام يا قبولكردن ماليات مخصوص دعوت كند. يكي از يهوديان بهنام مرداس همينكه از آمدن سپاه اسلام آگاه شد، اموال و فرزندان خود را در پناه كوهي قرار داد و با شعار: لا اله الّا اللّه، محمّداً رسول اللّه به استقبال مسلمانان آمد. آن شخص خيال كرد كه او از ترس مصادره اموال تظاهر به اسلام ميكند. لذا به شعار او اعتنا نكرد و او را كشت. رسول خداصلي الله عليه وآله ناراحت شد و فرمود: تو بهخاطر روحيه غنيمتگرائي، مسلماني را كشتي.
و آيه 94 سوره نساء نازل شد: اي رزمندگان اسلام! دقت و تحقيق كنيد و به كسي كه اظهار اسلام ميكند، نگوئيد: تو ايمان نداري و شعار تو از ترس است تا بيدليل او را بكشيد و غنائمي زودگذر بهدست آوريد. مگر نميدانيد كه غنائم واقعي به دست خداست؟ مگر ميتوان مسلمان را عمداً كشت؟ مگر ما از قلب او خبر داريم؟ مگر خود شما قبلاً ايمان عميق داشتيد كه از كفار در لحظه اول انتظار ايمان عميق داريد؟
درسها ما از اين ماجرا درسهاي زيادي ميتوانيم بگيريم؛ از جمله:
- به نام جنگ، هرج و مرج ممنوع!
- كساني را كه باشعار اسلام به سوي ما ميآيند، با آغوش باز بپذيريم!
- برچسب بيديني به افراد نزنيم!
- نسبت به افراد مشكوك، زود تصميم نگيريم!
- از قدرت خود سوءاستفاده نكنيم!
- انگيزههاي مادي ما را به گناه نكشاند!
- قداست جنگ را با كسب غنائم نشكنيد!
- جاذبههاي مادي، رزمندگان را نيز رها نميكند!
- فردي به مسلمانان افزوده شود بهتر است تا اموالي به سرمايهها اضافه شود.
- خطر مسلمانكشي مهمتر از خطر نفوذ مسلمانان منافق است.
- كسي كه خودش سابقه دنياگرايي و ايمان سطحي دارد، نبايد از مردم توقع ايمان عميق داشته باشد.
- با عقل و حوصله وتحقيق برخورد كنيد و نه با احساسات.
-به كفار فرصت تحقيق دهيد !
قرآن ميفرمايد: هرگاه يكي از مشركين به تو پناه آورد، پناهش بده تا كلام خدا را بشنود! سپس او را به محل امن برسان!
ح . منكرات سياسي ، امنيتي و بينالمللي
منكرات تنها در گناهان فردي و اخلاقي خلاصه نميشود. منكرات سياسي علاوه براينكه خود گناه بزرگي است، بستري براي ساير گناهان است. صدها آيه و حديث در باره مسائل سياسي مطرح شده است و كساني كه دين را از سياست جدا ميدانند، بايد اين آيات را از قرآن حذف و عمل انبياء را تخطئه كنند. ما در اينجا، به نمونههايي از منكرات سياسي اشاره ميكنيم:
1- پذيرفتن طاغوتها و رهبري نااهلان
اولين وظيفه انبيا بعد از دعوت به توحيد، مبارزه با طاغوت است؛ اِن اعبدواللّه واجتنبوا الطاغوت اگر طاغوتها نباشند، مردم بهطور طبيعي به سراغ توحيد ميروند. خداوند در قرآن كفر به طاغوت قبل از ايمان به خدا را در ورودي ايمان به خدا قرار داده است. مشكل امروز مسلمانان دنيا اين است كه از ميان دوبال كفر به طاغوت و ايمان به خدا، تنها بال دوم را دارند؛ يعني ايمان به خدا دارند، ولي كفر به طاغوت را ندارند. به همين دليل با اينكه در ظاهر نماز ميخوانند، طاغوت بر آنان حكومت ميكند. امام خميني(ره) ميفرمايد: ما دو نوع اسلام داريم:
1-اسلام ناب محمدي كه لرزه بر اندام كفار ميانداخت و مسجد مدينه با ده ستوني كه از تنه درخت خرماداشت، كاخهاي طاغوت را متزلزل ميكرد.
2- اسلام آمريكائي كه امروز مسجد پيامبر در مدينه با صدها پايه از سنگ مرمر لرزه به اندام احدي نمياندازد.
خداوند به موسيعليه السلام ميفرمايد: به سراغ فرعون برو! زيرا طغيان كرده است.
در قرآن، پيروي گنهكاران ، كافران ، مفسدين ، مسرفين ، مفرطين ، غافلين ، هوسرانان و فرومايگان با صراحت نهي شده است. اگر تنها به اين آيات عمل شود، بساط تمام سران كشورهاي اسلامي برچيده خواهد شد.
نهتنها پيروي از طاغوت گناه است، بلكه كمك به او، رضايت بر كار او، دعاي به او، علاقه به زنده بودن او، لبخند بر روي او، احترام به او، مسافرت براي ديدار او، بيعت با او، بدرقه او، تشويق او و سكوت در برابر او نيز گناه است.
2- پذيرفتن عوامل بيگانه
1-قرآن با كمال صراحت ميفرمايد: بيگانگان را مستشار خود قرار ندهيد! متأسفانه امروزه بر اثر رهبري رهبران ترسوي كشورهاي اسلامي، خواب رفتن مسلمانان و بيداري دشمنان، كار به جايي رسيده است كه در تاروپود اداره كشورهاي اسلامي، عوامل بيگانه نفوذ دارند و بهنام مستشار، كارشناس، مستشرق و جهانگرد، وجب به وجب سرزمينهاي اسلامي را گشتهاند و از منابع طبيعي و نيروهاي انساني و نوابغ ما آگاه شدهاند. كتابهاي خطي و آثار عتيقه مارا دزديدهاند. افراد نابغه ما را به خدمت اهداف خود بكار گرفتهاند و اين كار تا آنجا پيش رفته كه سران بعضي از كشورهاي اسلامي بهصورت عناصري بياراده و مزدوران مزدبده درآمدهاند.
2-مداهنه و سازشاز آرزوهاي دشمنان نسبت به ما، دست برداشتن از اصول و ارزشهاي اسلامي و سازش با دشمن است. قرآن ميفرمايد: در برابر هر پيشنهاد غيرمعقولي با قاطعيت و صلابت بگوئيد: حساب ما از حساب شما جداست! هر حركت، قرار دارد، تصويب قانون و رابطهاي كه نتيجهاش سلطه كفار بر مسلمانان باشد، حرام است. قرآن ميفرمايد: هرگز خداوند براي كفار راه نفوذ و سلطهاي بر مؤمنان قرار نداده است!
3 - شركت در هر جلسه، كنفرانس، انجمن و سميناري كه قانون خدا، اولياي خدا، اهداف خدا و راه خدا تضعيف شود، ممنوع است.
4- پخش شايعات پخش هر خبري كه مسلمانان را بهوحشت اندازد، جامعه را متزلزل و يا روحيههارا تضعيف كند،ممنوع است.
اسلام براي كساني كه با شايعه جامعه را متزلزل ميكنند، سختترين كيفر را معين كرده است.
مسلمانان بايد تا خبري شنيدند، به كارشناسان و سياست شناسان امين و فقيه عرضه كنند تا بعد از تحليل صحيح و تشخيص خبرهاي صحيح از دروغ، آنرا به مردم اعلام كنند. بهعلاوه، بيان بعضي اخبار صحيح نيز در همه جا و براي همهكس درست نيست. قران در اين زمينه ميفرمايد: آشكار شدن بعضي از مسائل براي شما مضرّ است.
5 ـ جاسوسي كه امروز در قالبهاي مدرن و پيچيده در دنيا مطرح است و براي اينكار مترجمان قوي را استخدام ميكنند، از ديگر منكرات سياسي است.
6- تبليغات به نفع دشمن هرگونه تبليغاتي كه كفار را عزيز بدارد و مسلمانان را تحقير كند، ممنوع است و در قرآن ميخوانيم: عدهاي از منافقين به مسلمانان ميگفتند: از كفار بترسيد كه عدّه آنها زياد است. ولي مسلمانان بهجاي آنكه بترسند، بر ايمانشان اضافه ميشد.
7- نپذيرفتن منصوبين الهي مهمترين منكر سياسي، نپذيرفتن كساني است كه خداوند آنها را نصب كرده است. در سوره بقره، داستان طالوت و جالوت بهطور مفصل نقل شده است كه در بخشي از آن ميخوانيم: هرچه پيامبرشان فرياد زد كه خداوند جناب طالوت را براي رهبري شما برگزيده است، مردم به بهانه اينكه او شخص فقير و گمنامي است، زير بار نرفتند.
مثل زماني كه حضرت موسيعليه السلام براي دريافت الواح تورات به كوه طور رفته و برادرش هارون را به جاي خود معيّن كرده بود، مردم به سراغ سامري رفتند و هارون را رها كردند و هرچه حضرت هارون ناله كرد، چنان تضعيفش كردند كه به گفته قرآن تا مرز كشتنش پيش رفتند.
اين حوادث تلخ در امت اسلام هم بوده است. رسول خداصلي الله عليه وآله عليبن ابيطالب را در غدير خم در ميان حدود صدهزار نفر به جانشيني پس از خود منصوب كرد؛ ولي مردم به قول دعاي ندبه، فرمان رسول اللّه را امتنان نكردند.
8 - نق زدن به حاكم الهي يكي از گناهان بزرگ، تسليم نبودن در برابر قضاوتهاي اولياي خداست.
داستان ميان دونفر از اصحاب در مسأله آبياري مشاجره شدو آن دو، پيامبر را داور كردند. حضرت پس از شنيدن سخنان دوطرف، قضاوت كرد. شخص محكوم، پيامبر را متهم كرد كه در قضاوت، حق را در نظر نگرفته است. آيه نازل شد: بهخدا قسم، ايمان ندارند جز كسانيكه در برابر قضاوت تو تسليم محض باشند!
9- ولايت كفار از مهمترين منكرات سياسي، پذيرفتن ولايت كفّار است كه بارها قرآن از آن نهي فرموده است.
يك نمونه قرآني از نهي از منكر حضرت ابراهيم همين كه عموي خود را بت پرست ديد، به او گفت: اين مجسمههايي كه شما پابند عبادت آنها شدهايد، چه معنا دارد .
در اين بيان بسيار كوتاه، به چند اصل مهم درامر به معروف و نهي از منكر پي ميبريم: ازجمله :
1 - كسي كه امر به معروف ميكند، بايد از رشد و كفايت خاصي برخوردار باشد.
2 - در امر و نهي شرط سني وجود ندارد (قالَ ِلاَبيه).
3 - امر و نهي را از نزديكان شروع كنيد. (قالَ ِلاَبيه).
4 - در نهي از منكر، ابتدا از بزرگترين منكرات نهي كنيد (ما هذِهِ التَّماثيل).
5 - در امر و نهي، مردم را به كرامت و شخصيت خودشان متوجه سازيد(اَنْتُم لَها عاكِفُون)
6 - در نهي از منكر، گاهي بايد يك نفر در برابر گروهي قرار گيرد (ِلاَبيهِو قَوْمِه).
7 - در امر و نهي با شيوه سؤال، وجدانها را بيدار كنيد. (ما هذِهِ التَّماثيل).
8 - در امر و نهي، قاطعيت و صراحت داشته باشيد. (اَنْتُم وَ اباءَكُم).
اين اصول و درسهايي بود كه در نگاه نخست به ذهنم آمد. شايد شما اگر فكر كنيد و يا به تفاسير مراجعه كنيد، مطالب ديگري نيز فرا گيريد.
آثار و بركات امر به معروف و نهي از منكر
ا لف - بركات معنوي
1 - نجات از قهر خدا
اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود: هر كس منكر و خلافي را ديد و قلباً از آن ناراحت شد، همانا از قهر خدا نجات پيدا كرده و تن به سلامت برده است؛ و هر كس با زبان از كار خلاف نهي كرد، به پاداش رسيده است.
2 - بهره از ا لطاف خدا
هر كس با شمشير و قوت و قدرت براي عزت كلمة الله قيام كند، به واقعيت الطاف الهي رسيده است.
هر كس بدعتگزاري را با نهي از منكر بترساند، خداوند قلبش را از ايمان پركند؛ ولي اگر نسبت به او نرمش نشان دهد، قانون خدا را تحقير كرده است.
3 - نشانه بهترين بودن
پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله فرمود: بهترين مردم كسي است كه مردم را به معروف دعوت كند.
و برعكس، اگر كسي در برابر معروف و منكر هيچ گونه احساسي نداشته باشد، انسانيت او دگرگون شده است؛ بنحوي كه ديگر حرف خيري را نميپذيرد.
4 - اثر امر به معروف در خود انسان
حضرت علي عليه السلام به فرزندش فرمود: امر به معروف كن تا اهل معروف باشي.
آري! همان گونه كه هر كس لباس ميشويد، دست خودش نيز پاك ميشود، كسي كه مردم را به خير دعوت ميكند، به طور طبيعي سعي ميكند تا خودش نيز به آن كاري عمل كند كه به ديگران سفارش ميكند.
5 - شركت در همه ثوابها
در روايات متعدد ميخوانيم: هر كس مردم را به كار خير راهنمائي و سفارش و دعوت كند و مردم به خاطر دعوت او آن كار را انجام دهند، دعوت كننده در پاداش شريك ميشود؛ بدون آنكه از اجر ديگري كاسته شود.
هر كس ديگري را به كار خلاف و انحراف دعوت كند، در كيفر مفاسد او شريك است. بنابراين، كسي كه امر به معروف ميكند، در پاداش همه كارهايي كه مردم به خاطر دعوتش انجام ميدهند شريك است.
ب - بركات اقتصادي ا مر به معروف و نهي از منكر
قرآن ميفرمايد: اگر مردم مناطق ايمان آورند و تقوا پيشه كنند (كه يكي از مصاديق تقوي امر به معروف و نهي از منكر است) به طور قطع، از آسمان و زمين بركاتي خواهيم گشود.
امام باقر عليه السلام ميفرمايد: با امر به معروف و نهي از منكر، كسبها حلال و زمينها آباد ميشود.
و در جاي ديگر ميفرمايد: مقدار باران در هر سال يكسان است؛ ولي اگر مردم گناه كردند، خداوند مسير باران را تغيير ميدهد. سپس ايشان براي هر گناهي آثاري را بيان فرمود :
- اگر در جامعه زنا زياد شود، سكته و مرگ ناگهاني زياد ميشود.
- اگر كم فروشي رايج شود، قحطي پيدا ميشود.
- اگر زكات پرداخت نشود، بركات زمين كم ميشود.
- اگر پيمان شكني و بي وفايي زياد شد، دشمن غالب ميشود.
- اگر صله رحم قطع شود، اموال به دست نااهلان ميافتد.
- اگر امر به معروف و نهي از منكر ترك شود، اشرار بر مردم تسلط مييابند؛ بنحوي كه فريادها بي اثر ميشود.
ج - بركات اجتماعي امر به معروف و نهي از منكر
قرآن، جامعهاي را رستگار ميداند كه گروه ويژهاي براي امر به معروف و نهي از منكر داشته باشد.
در آيه ديگري ميفرمايد: نشانه بهترين جامعه آن است كه امر به معروف و نهي از منكر در آن زنده باشد.
صالحاني را كه ما در هر نماز با جمله «السلام علينا و علي عباد الله الصالحين» بر آنان سلام ميفرستيم، كساني هستند كه امر به معروف و نهي از منكر ميكنند.
در آيه ديگري ميخوانيم: هنگام عذاب، تنها ناهيان از منكر نجات پيدا ميكنند و بقيه مردم خواه گناهكار و خواه افراد ساكت و بي تفاوت گرفتار قهر خداشوند.
امام باقر عليه السلام درباره امر به معروف و نهي از منكر فرمود:
هر كس آن دو را ياري كند، خداوند به او عزت ميدهد. هر كس خوارشان كند، خدا او را خوار ميكند.
د - بركات سياسي امر به معروف و نهي از منكر
حضرت امير عليه السلام فرمود: پشتوانه مؤمنان و وسيله تحقير كفار، امر به معروف و نهي از منكر است.
اگر امر به معروف و نهي از منكر نشود، بتدريج اشرار بر شما حاكم خواهند شد و كار به جايي خواهد رسيد كه خوبان شما هر چه فرياد زنند، پاسخي نشنوند.
در روايت ديگري ميخوانيم: اگر نهي از منكر نكنيد و پيرو اهل بيت پاك رسول خدا نباشيد، خداوند، اشرار را بر شما مسلط خواهد كرد و چنان در فشار قرار خواهيد گرفت كه هر چه خوبان شما دعا كنند، مستجاب نشود.
مراحل امر به معروف و نهي از منكر
امر به معروف و نهي از منكر چند مرحله دارد :
1- مرحله قلبي كه هر مسلماني از كار خلاف در دل خود متنفر باشد و كارهاي خوب را تشويق و حمايت كند. اين حمايت قلبي در هر شرايطي لازم است.
2- مرحله گفتاري كه وظيفه عموم مردم و در شرايط عادي است.
3- مرحله برخورد انقلابي كه در آيه 41 سوره حج ميخوانيم :
«اَلَّذِينَ اِنْ مَكَّنّاهُمْ فِي اْلاَرْضِ اَقامُواالصَّلوةَ وَ اتَوا الزَّكوةَ وَ اَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوا عَنِ الْمُنْكَر»
مؤمنان همين كه در زمين قدرت به دست گرفتند، نماز به پا ميدارند، زكات ميپردازند و امر به معروف و نهي از منكر ميكنند.
در اين آيه، امر و نهي همراه با قدرت و امكانات است (مَكَّنّاهُمْ فِياْلاَرْض).
اهميت شيوهها پيامبر اكرم صلي الله عليه و اله فرمود: «هر كسي امر بمعروف ميكند، بايد شيوهاش نيز معروف باشد».
هر گناهي كه از فردي سر ميزند، ممكن است به دليلي باشد. همان گونه كه يك دردسر ممكن است از چند ريشه سرچشمه بگيرد؛ براي مثال، خانمي بدحجاب است. امكان دارد كه اين عمل او دلايلي داشته باشد؛ از جمله :
1- مسأله حجاب را نميداند و فكر ميكند كه عيبي ندارد.
2- فلسفه حجاب و آثار شوم بيبندوباري را نميداند.
3- كمبودي دارد كه ميخواهد خود را مطرح كند.
4- طبق هوي و هوس و ميل عمل ميكند.
5 - ميخواهد از ساير بدحجابها عقب نماند.
6- مادر و خواهر و دوستانش بدحجابند.
7- ميخواهد با نظامي كه طرفدار حجاب است، مخالفت كند.
8 - تبليغات سوء در او اثر گذاشته است.
9- فكر ميكند بيحجابي، رمز ترقي و روشنفكري است.
10- ميخواهد با ديگران فرقي داشته باشد.
11- فكر ميكند كه بدحجابي گناه سادهاي است و لطمهاي به كسي نميزند. كساني كه ميخواهند منكر بدحجابي را نهي كنند، بايد همه اين ريشهها را بررسي كنند و براي هر يك نسخه خاصي بنويسند.
در اينجا، معلوم ميشود كه نهي از منكر علاوه بر وظيفه عمومي، يك كار تخصصي است و نياز به كارشناسي علمي، رواني، اجتماعي، تبليغي و هنري دارد. آمرين به معروف و ناهيان از منكر بايد از دانشمندان، متفكران، مصلحان و دلسوزان جامعه باشند. اگر مشاهده ميكنيم كه گاهي نهي از منكرها بياثر است، گناه را تنها به گردن خلافكار نيندازيم؛ زيرا گاهي شيوههاي واحد براي دردهاي متنوع، مثل نسخه واحد براي مرضهاي گوناگون است و شفابخش نخواهد بود.
بد نيست درباره تنوع در برخورد نيز حديث جالبي نقل كنم:
قرآن در سوره بقره، آيه 189 ميفرمايد: نيكي در اين نيست كه از بيراهه به خانهها وارد شويد. نيكي در تقوي و در اين است كه از در خانهها و راه آن وارد شويد.
اين آيه ضمن اينكه اين عقيده خرافي را كه: در حال احرام در سفر حج از پشت خانهها وارد ميشوند را رد ميكند، نيز ميگويد كه هركاري راهي دارد؛ زماني دارد؛ مكاني دارد؛ رهبري دارد؛ شيوهاي دارد و در انجام كارها بايد شرايط را در نظر گرفت. اكنون برويم به سراغ روايات جالب:
1- امام باقر عليه السلام در ذيل اين آيه ميفرمايد: خانهها را از راهش وارد شويد؛ يعني هر كاري را از راهش انجام دهيد! (براي هر دردي، نسخهاي خاص لازم است. براي هر منكري، شيوهاي مخصوص و برخورد ويژهاي لازم است).
2- امام رضا عليه السلام فرمود: هر كسي كاري را از شيوه خودش وارد شود، لغزشي پيدا نخواهد كرد و اگر لغزشي رخ دهد، حيلهها و شيطنتها او را خوار نخواهد كرد.
3- امام جواد عليه السلام فرمود: كسي كه راه كار را نداند، ريشههاي ناشناخته كار او را در انجام فلج خواهد كرد.
4- نتيجه اين روايات در بحث ما آن است كه براي هر معروف و منكري، از هر شخصي در هر مكاني و هر زماني، شيوهاي خاص لازم است كه اگر مراعات نشود، امكان دارد اثر منفي دهد.
همان گونه كه براي هر كاري شيوهاي است، امكان دارد براي يك كار شيوههاي زيادي باشد. براي مثال، يكي از معروفهايي كه در قرآن و روايات روي آن تأكيد فراواني شده، كمك به مردم و انفاق است. قرآن براي اينكه اين معروف را در مردم احيا كند، شيوههاي متعددي به كاربرده است؛ از جمله:
1- دنيا كم است و تو انسان و جانشين خدايي. حيف است كه تو اسير دنيا شوي. در اين شيوه، قرآن با معرفي جايگاه انسان كه خليفه خداست و جايگاه دنيا كه متاع قليل است، انسان را آماده انفاق ميكنند.
2- اگر مالي را در راه خدا بدهي، ساير اموال تو بيمه خواهد شد. بنابراين، ضرر نميكني.
3- اگر به فقرا كمك نكني، اموال تو نابود خواهد شد؛ زيرا آه فقرا يا يورش محرومان مالكيت تو را متزلزل خواهد كرد.
4- اگر چيزي را در راه خدا بدهي، خداوند جاي آن را پر خواهد كرد. اين وعده در قرآن آمده است.
5 - كساني كه كمك نكردند، در آب و خاك غرق شدند. نگاهي به تاريخ فرعون و قارون آن را ثابت ميكند.
6- افرادي براحتي در راه خدا ايثار كردند. تو چرا عقب ماندي. انسان در كمالات بايد در حال مسابقه و رقابت باشند.
7- مثال مالي كه انفاق ميشود، مثال دانهاي است كه در زمين كاشته ميشود و از آن هفت خوشه بيرون آيد كه در هر خوشه، صد دانه است.
8 - اموالي كه در دنيا گنج ميشوند و به فقرا كمك نميشوند، در قيامت داغ ميكنند. و بر پيشاني و پهلوي سرمايهداران ميگذارند و به آنان خطاب ميشود: اين همان چيزي است كه در دنيا اندوخته بوديد.
تمام تعبيرات فوق كه برخاسته از آيات قرآني است، شيوه به تمكين درآوردن مردم براي انفاق به فقراست.
منابع و مآخذ
www. Qaraati.net
شماره ي 58 چها رشنبه 29 تير 1384 www.hamshahri.net
كتاب ده گفتار نوشته استاد شهيد مرتضي مطهري
نهج البلاغه
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 03 اسفند 1393 ساعت: 12:08 منتشر شده است
برچسب ها : تحقیق درباره امر به معروف و نهی از منکر,تحقیق درمورد امر به معروف و نهی از منکر,امر به معروف و نهی از منکر,