سایت علمی و پژوهشی آسمان - مطالب ارسال شده توسط nevisandeh

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره عدالت و وحدت

بازديد: 207

 

عدالت و رابطه آن با وحدت و همبستگي

 

جامعه اسلامي در وحدت، همبستگي و عدالت تعالي مي يابد.

از اولين اقداماتي که رسول گرامي اسلام بعد از تشکيل حکومت اسلامي در شهر مدينه انجام داد و به وسيله آن آيين آسماني خود را تقويت کرد، همبستگي و اتحاد مسلمانان در ظاهر و باطن بود.

آن حضرت مسلمانان را همچنان که در ظاهر به گرد پرچم اسلام جمع شده بودند و همه آنان لا اله الا الله گويان در اطراف پيامبر حلقه مي زدند، دلها و باورهايشان را نيز با اسلام و کلمه توحيد به هم نزديک کرد و روح برادري و همدلي را بر وجود آنان دميد و به اين ترتيب ، از سويي همبستگي ملي مسلمانان کامل شد و از سوي ديگر خطر تفرقه ، يکي از مهمترين خطراتي که اين آيين جهاني را تهديد مي کرد و بيم آن مي رفت که جمعيت نوپاي مسلمانان را پراکنده کند، از ميان برداشته شد.

اعلام همبستگي ميان مسلمانان با اجراي برنامه عقد اخوت از سوي پيامبر عظيم الشان اسلام که از سوي خداوند متعال ماموريت يافته بود، به نحو شايسته اي پايان پذيرفت.
آن حضرت به اين وسيله ميان ياران و هواداران خويش پيمان برادري جاري کرد و در محفل انسي که تشکيل يافته بود، به مسلمانان فرمود: هر يک از شما با يک نفر از مسلمانان پيمان اخوت ببندد.

مورخان اسامي افرادي را که در محفل اخوت با يکديگر پيمان برادري بستند ثبت کرده اند. رسول اکرم آن روز طرفين عقد را خودش تعيين مي کرد و خطاب به تک تک مسلمانان مي فرمود: فلاني! تو برادر فلاني هستي! سيره نويسان در حاشيه اين مراسم سرنوشت ساز گزارش کرده اند که : کار اخوت به پايان رسيده بود.
ناگهان علي ع با چشمان اشکبار عرض کرد: يا رسول الله! ياران خود را با يکديگر برادر کردي ولي ميان من و يک نفر از مسلمانان عقد اخوت جاري نکردي! پيامبر به علي ع فرمود: يا علي! انت اخي في الدنيا و اخي في الاخره. علي جان! تو در دنيا و آخرت برادر من هستي. به اين ترتيب ، پيام قرآني همبستگي را در قالب «انما المومنون اخوه»
از شهر مدينه به سرتاسر جهان و تمام نسلهاي آينده اعلام کرد. به مناسبت اهميت اين پيام قرآني و ضرورت همبستگي مسلمانان عالم بويژه امت اسلامي ايران ، شيوه هاي حفظ همبستگي در پرتو قرآن را در اين نوشتار پيگيري و موارد اهم آن را بررسي مي کنيم.

پيروي از پيامبر و اهل بيت

يکي ديگر از شيوه هاي کلام الهي براي حفظ وحدت و همبستگي تمسک به ولايت و امامت اهل بيت است. عشق به اهل بيت ، الگوبرداري از سيره اخلاقي و رفتاري آنان ، يادآوري فضايل و مناقب علي ع و پيشوايان معصوم بعد از آن حضرت از جمله سفارش هاي قرآن در زمينه همبستگي امت اسلام است.

امام باقردر تفسير آيه «به ريسمان الهي تمسک کنيد و پراکنده نشويد»، مي فرمايد: آل محمد (صلي الله عليه وآله) همان حبل الله متين است که خداوند امر کرده مردم به آن تمسک کنند و امام کاظم فرمود: علي بن ابي طالب (عليه السلام) همان حبل الله متين است.

همچنان که در برخي روايات حبل الله به قرآن تفسير شده است. طبق اين بينش ، فرمان خداوند در پيروي و تمسک به قرآن و اهل بيت در اين آيه با کلام نبوي در آخرين لحظات زندگي پربارش توضيح داده شده است که آن حضرت وصيت کرد: من در ميان شما 2 امانت ارزشمند مي گذارم ، کتاب خدا و عترتم که اهل بيت من هستند و آن دو هرگز از هم جدا نمي شوند تا اين که در کنار حوض کوثر به نزد من آيند، مادامي که به آن دو تمسک مي کنيد، هيچ گاه گمراه نخواهيد شد.

ترغيب به گردآمدن مردم در حول رهبري آل محمد (صلي الله عليه وآله) ، يکي از شيوه هاي قرآني است که آنان را از تفرقه و تشتت دور نگه مي دارد و به وحدت و يکپارچگي نزديک مي کند.

حضرت فاطمه زهرا در اين رابطه فرمود: خداوند متعال اطاعت ما اهل بيت را مايه نظم و آرامش و امانت و رهبري ما را براي جلوگيري از تفرقه و جهاد را براي حفظ عزت اسلام قرار داد.

آيات تطهير، مودت ذي القربي ، اکمال ، ابلاغ ، منزلت ، مباهله و هل اتي بيانگر همين شيوه قرآن درخصوص همبستگي بر محور محمد و آل محمد (صلي الله عليه وآله) است. اگر ما بتوانيم اهل بيت را به عنوان الگوهاي ممتاز انسانيت و مروجان کامل ترين معارف بشري در عرصه جامعه مطرح کنيم و به عموم بشناسانيم ، نوعي وحدت و همبستگي ارزشمندي تحت پرچم اهل بيت در ميان پيروان و مشتاقان فضيلت و کرامت ايجاد خواهد شد.

خداوند متعال درباره محوريت ارزشهاي الهي و رهبري پيامبر اسلام و اولياي خدا ميفرمايد: «اي کساني که ايمان آورده ايد! و پيامبر خدا و کساني را که از ميان شما صاحبان امر هستند، اطاعت کنيد و هر گاه در موضوعي اختلاف داشتيد، به خدا و رسول عرضه کنيد و از آنان داوري بخواهيد.»

به اين ترتيب ، خداوند متعال در قرآن کريم وحدت بر محور رهبري خدا و رسول و جانشينان آن حضرت را عامل حفظ همبستگي و اتحاد مردم معرفي مي کند. حتي در سوره انفال ، پي آمد فاصله گرفتن از پيامبر(صلي الله عليه وآله) و رهنمودهاي حياتبخش آن بزرگوار را موجب اختلاف و تشتت و خواري مردم قلمداد مي کند و با تاکيد بيشتري بر اين عامل همبستگي پاي مي فشارد و مي فرمايد: «از خدا و پيامبرش اطاعت کنيد و نزاع و کشمکش نکنيد تا سست و ضعيف شويد، در اين صورت قدرت و شوکت شما از ميان مي رود، بلکه در پاسداري از همبستگي و اطاعت از فرمان پيامبر صبر و استقامت ورزيد که خداي سبحان به همراه استقامت کنندگان است.»

همچنان که رسول اکرم به عنوان محور وحدت و همبستگي مسلمانان برکات و آثار فراواني را به آنان به ارمغان آورد، کينه هاي ديرينه و خصومت هاي قديم تبديل به مهر و محبت شد و آنان توانستند پرچم اسلام را در مدت کوتاهي در مناطق دورافتاده جهان برافرازند و انسان هاي تشنه عدالت و فضيلت را از معارف ناب نبوي سيراب کنند.
مولوي در اين زمينه مي گويد:

نفس واحد از رسول حق شدند

ورنه هر يک دشمني مطلق برند

کينهاي کهنه شان از مصطفي

محو شد در نور اسلام و صفا

آفرين بر عشق کل اوستاد

صدهزاران ذره را داد اتحاد

همچو خاک مفترق در رهگذر

يک سبوشان کرد دست کوزه گر

آري عشق راستين به خدا و اولياي الهي و پيروي از رهنمودهاي انسان ساز آن گراميان ، مي تواند باعث وحدت و همبستگي شود. همان طور که موجودات مادي مانند خاکهاي پراکنده با دست هنرمند کوزه گر موجب يگانگي و اتحاد آنان مي شود.
البته همبستگي اجسام که برمبناي آب و گل پديد مي آيد، ناقص و خيلي متفاوت از اتحاد ارواح و قلبهاي مردم است؛ زيرا جسم براي مدتي محدود و کوتاه ادامه مي يابد و با مرگ همبستگي مادي زايل ميشود؛ ولي وحدت راستين ارواح انسان هاي پاک جاودانه است و در سراي آخرت نيز ادامه خواهد داشت.

در هر صورت ، اطاعت از رسول خدا (صلي الله عليه و آله) و جانشينان آن پاک سيرت ، موجب همبستگي امت اسلام است و وحدت حقيقي شوکت و عزت و استقلال مسلمانان را به همراه دارد.


تعميق روابط حسنه ومعاشرت هاي اسلامي

بدون ترديد، ايجاد روابط سالم و پسنديده در افراد جامعه ، موجب اعتماد و اتحاد آنان خواهد بود. گسترش اخلاق اسلامي و فضايل انساني ، محبت ، صميميت و اعتماد عمومي را در بين افراد رواج مي دهد و بدون کمترين مشکلي همبستگي ملي را به وجود مي آورد.
قرآن کريم با بهره گيري از شيوه هاي کارآمد تربيتي در اين مسير کوشيده و پيروان خود را به سوي وحدت حقيقي هدايت مي کند.

امانت داري ، صله رحم، راستگويي ، عيادت از بيماران ، کمک به مستمندان، شرکت در تشييع جنازه مسلمانان ، خودداري از آزار ديگران، رعايت حقوق فردي و اجتماعي ساير مسلمانان، پرهيز از غيبت و بهتان و آبروريزي انسان هاي ديگر، انفاق، احسان ، عفو و گذشت ازجمله آموزه هاي قرآني در راه ترويج خصايل و صفات والاي اخلاقي و انساني است.

در جامعه اي که معاشرت صحيح و آداب انساني در ميان اقشار مختلف و لايه هاي دروني آن نفوذ يافته باشد، وحدت و همبستگي حقيقي محقق خواهد شد.
همه به همديگر عشق مي ورزند و از حقوق يکديگر محافظت مي کنند و همانند اعضاي يک پيکر منسجم و هماهنگ زندگي خواهند کرد.اساسا وحدت بر محور ارزشهاي والاي انساني مستحکم و قوي بوده و پايدار خواهد ماند، اما همبستگي بر ارزشهاي موقتي و ساختگي و غيرالهي ناپايدار و زودگذر است.

قرآن معيار و برتري را تقوا و پارسايي مي داند و مي فرمايد: «اي مردم! ما شما را از مرد و زن آفريديم و شما را گروهها و قبيله هاي مختلف قرار داديم تا يکديگر را بهتر بشناسيد،{اما هيچ کدام از اينان مايه برتري و محور همبستگي واقعي نيست} بلکه گرامي ترين شما نزد خداوند پارساترين شماست.»

اصلاح ذات البين از ديگر شيوه هاي قرآني در همين موضوع است. قرآن بيشترين اهميت را به سالم سازي روابط انساني مي دهد و مي فرمايد: «مومنان برادر يکديگرند پس ميان برادرانتان صلح و آشتي برقرار کنيد.»

براساس اين شيوه اگر فضايل اخلاقي در تمام سطوح و لايه هاي دروني جامعه توسعه پيدا کند فضايي آکنده از انسانيت و اخلاق اسلامي همه جا را فرا مي گيرد و يک نوع همبستگي دروني و معنوي ميان مردم حاکم مي شود.

آنان نه تنها با همديگر اختلاف ندارند و هر کس راه جداگانه اي را براي خود انتخاب نمي کند، بلکه همه به يکديگر احترام و شخصيت قائلند پيشنهادها و خواسته هاي همديگر را مي پذيرند و ياري به همنوع خود را افتخار خود مي دانند.
چرا که تفرقه در روح حيواني بودنفس واحد روح انساني بودرشد فضايل موجب مي شود مرد و زن و کودک و جوان و پير و ديگر آحاد جامعه حقوق همديگر را رعايت کنند و به اين ترتيب همه از همديگر راضي خواهند بود و آزار و ناراحتي برادر دينياش را تحمل نخواهد کرد.

امام صادق فرمود: مومنان با يکديگر برادرند و همگي فرزندان يک پدر و مادر هستند و هرگاه به يکي از آنان ناراحتي و مصيبت وارد شود، ديگران در غم او خوابشان نمي برد.
در اين فضاي الهي خودخواهي ها از ميان رفته و به همکاري و همياري بدل مي شود. اميرمومنان علي (عليه السلام) در اين زمينه بيشتر توضيح داده و ريشه تفرقه را وجود صفات زشت انساني و رذائل اخلاقي بيان مي کند و در خطبه 113نهج البلاغه مي فرمايد: شما برادران ديني يکديگر چيزي جز پليدي درون ، نيت زشت شما را از هم جدا نساخته و موجب تفرقه نشده است.

نه يکديگر را ياري مي دهيد و نه همکاري و خيرخواهي و بخشش و دوستي مي کنيد در نتيجه تعاون همياري و نصيحت و بذل و بخشش و دوستي و محبت از ميان شما رفته است.

گسترش عدالت

يکي از مهمترين راهکارهاي قرآن براي تقويت و حفظ همبستگي ملي در جامعه اهميت دادن به عدالت در همه ابعاد آن ميان آحاد جامعه است.
قرآن در آيات متعددي بر اجراي عدالت تاکيد مي کند و حتي مهمترين فلسفه بعثت انبيا را برپايي قسط و عدل مي داند و مي فرمايد: «ما رسولان خود را با دلايل روشن فرستاديم و آنها بر کتاب و ميزان نازل کرديم تا مردم به عدالت قيام کنند.»
اگر عدالت در ميان مردم برقرار شود و آنان از نگراني هاي تبعيض و ناعدالتي و از رحمت و رنج فقر و محروميت رها شده و به امنيت و آسايش برسند، اتحاد و همبستگي در ميان آنان تقويت خواهد شد.

همچنان که امام هفتم فرمود: «اگر عدالت اجتماعي در ميان مردم عملي شود آنان بي نياز مي شوند.» با اجراي عدالت ، برکات الهي نازل شده و رفاه و امنيت مردم افزايش مي يابد و چون مردم احساس مي کنند تبعيض و ناعدالتي از جامعه رخت بربسته، همه يکدل و يک جهت با زمامداران جامعه متحد شده و براي پيشرفت و ترقي همه جانبه تلاش مي کنند.

قرآن براي عملي شدن عدالت اجتماعي که ضامن همبستگي و اتحاد مردم نيز هست ، راهکارهاي مختلفي ارائه مي دهد. تشويق به احسان ، انفاق ، پرداخت زکات ، رسيدگي به محرومان و مستضعفان و اطعام ، برخي از طرحهاي قرآني براي رفع فقر و ناعدالتي در جامعه مي باشد.

طبق اين شيوه اگر کارگزاران جامعه همبستگي و اتحاد مردم را طالب باشند، بايد براي رفع فقر و تبعيض به پا خاسته و با تمام وجود در برپايي عدل بکوشند. و متقابلا اگر ظلم و ستم در ميان مردم رواج يابد، استعدادها سرکوب شده اعتماد به مسوولان از ميان رفته و مردم به همديگر بي اعتماد مي شوند و در نتيجه همبستگي اجتماعي از ميان مي رود و اعتماد عمومي به بدبيني و سوئتفاهم بدل خواهد شد.

قرآن در سوره انفال ارتباط عدالت عملي و همبستگي مسلمانان را مورد توجه قرار داده و مي فرمايد: «بگو پروردگارم مرا به عدالت امر کرده و اين که در مساجد حضور يابم و با دين خالص عبادت نمايم و رو به سوي او کنم.»

در اين آيه اول امر به عدالت عملي شده است و آن گاه حضور در مساجد و شرکت در عبادت عمومي در يک صف واحد و با اخلاص نيت مورد تاکيد قرار گرفته است و اين تقارن ، بيانگر ارتباط عميق عدالت اجتماعي و همبستگي معنوي مسلمانان است.
تقويت فرهنگ انتظار

قرآن کريم در آيات نوراني خويش مردم را به ظهور مهدي موعود، يگانه منجي عالم بشريت فرا مي خواند. در سوره انبيا مي خوانيم : «در زبور بعد از ذکر (تورات) نوشتيم : بدون ترديد در آينده بندگان شايسته ام وارث حکومت زمين خواهند شد.»
حضرت باقر (عليه السلام) اين آيه را به ياران و اصحاب حضرت مهدي عج تفسير نمود. اميرمومنان علي (عليه السلام) در تفسير آيه «ما اراده کرده ايم که بر مستضعفين منت بگذاريم و آنان را امامان و رهبران وارث زمين قرار دهيم.»
فرمود: اين گروه پيروز آل محمد (صلي الله عليه وآله) هستند، خداوند متعال مهدي آل محمدعج را بعد از زحمت و سختي که بر آنان وارد مي شود برمي انگيزد و به آنان عزت مي دهد و دشمنانشان را خوار و ذليل مي کند.

افزون بر اين ، آيات متعددي از قيام آن وجود گرامي خبر مي دهند و حقيقت جويان و سعادت طلبان عالم را به انتظار ظهور چنين رهبري فرا مي خوانند.
طبق اين شيوه قرآني تقويت و توسعه انديشه انتظار مي تواند به اتحاد و يگانگي دلهاي مردم ياري نموده و با اين فرهنگ وحدت آفرين و اميدبخش به همبستگي ملي در جامعه رونق بخشيد.

زيرا اگر فلسفه انتظار و دستاوردهاي مثبت قيام مهدي عج به مردم ستم ديده و خسته از ظلم و بيداد مستکبران عالم گفته شود، آنان يکدل و يک زبان به انتظار ظهور رهبر آسماني نشسته و تحقق خواسته هاي قلبي خود را در برنامه هاي دولت کريمه حضرت مهدي عج جستجو خواهند کرد.

آنان اگر با فرهنگ انتظار آشنا شوند، تمام تفرقه ها و تشتت ها را با آرزوي ظهور امام زمان عج پايان يافته تلقي مي کنند و هر کدام از هر حزب و گروه و نژادي ، ظهور دولت اميدآفرين حضرتش را از دل و جان آرزو مي کنند و يکپارچه از خداوند متعال مي خواهند: «پروردگارا! پراکندگي و تفرق ما را به وسيله آن رهبر گرامي به جمعيت و وحدت بدل فرما و پريشاني امور را به وجودش اصلاح فرما! و نقايص و شکافهاي کار ما را به وسيله وجود آن ذخيره الهي اصلاح و جبران نما! و تعداد ما را فراوان و خواري و کوچکي ما را با وجودش به عزت و شکوه بدل ساز!»
آري امام عصرعج ضامن وحدت و همبستگي مردم بر محور حق و پارسايي است و نشستن به انتظار آن وجود گرامي که مايه وحدت و همدلي است ، مطمئنا جامعه را به سوي اتحاد و يگانگي خواهد برد، همچنان که در دعاي ندبه زمزمه مي کنيم : «کجاست آن آقايي که مردم را بر وحدت کلمه تقوي و دين گرد خواهد آورد.»

رفع موانع همبستگي

در طول تاريخ همواره کساني بوده اند که همبستگي و اتحاد مردم با مقاصد شوم و شيطاني آنان در تضاد بوده است. اينان براي حفظ منافع نامشروع خود با ايجاد موانع راه وحدت مسلمانان را ناهموار و گاهي مسدود کرده اند.

به همين دليل يکي از راههاي حفظ همبستگي و تقويت آن زدودن موانع و مشکلات اتحاد اسلامي است. عواملي که تلاش مي کنند يکدلي و هماهنگي مردم شکل نگيرد، افرادي منحرف ، بيگانه پرست و گروههاي نفاق محسوب مي شوند.
قرآن کريم خطر اين عوامل را به مسلمانان گوشزد کرده و آنان را به هوشياري در مقابل اين گروهها دعوت مي کند. خداوند در آيات متعددي از چهره زشت اين افراد پرده برداشته و صفات نکوهيده را به مردم مي شناساند و مي فرمايد: آنان ميگويند به همراهان و هواداران رسول خدا (صلي الله عليه وآله) ياري نکنيد تا از اطراف او پراکنده شوند.
غافل از اين که خزائن و گنجينه هاي آسمان و زمين از آن خداست ، ولي اهل نفاق نمي فهمند.»

قرآن کريم چنان با قاطعيت با گروههاي نفاق افکن و عوامل وحدت ستيز برخورد مي کند که به رهبر مسلمانان دستور مي دهد مسجد ضرار را که به عنوان مرکز تفرقه و اختلاف و توطئه درست شده است تخريب نمايد و به صراحت توطئه هاي وحدت شکن منافقان را افشا مي کند و مي فرمايد: کساني که مسجدي ساختند تا به وحدت مسلمانان ضرر بزنند {و همبستگي آنان را هدف گرفته اند} در آنجا کفر را تقويت نموده و ميان مومنان تفرقه ايجاد مي کنند تا پناهگاهي براي محاربان با خدا و رسول او باشد و براي پوشانيدن انگيزه هاي شوم خود مي گويند {ما جز نيکي و خدمت نظر ديگري نداريم.}
اما خداوند گواهي ميدهد که آنان دروغ مي گويند. {يا رسول الله!}هرگز در آن مسجد به عبادت نايست!

 

تاثير عدالت اجتماعي در سازمانها

 

پس از بررسي فشرده ي تاريخ هستي پذيري و تکامل مفهوم حقوق بشر،اينک در ادامه ي گفتارها، به مباحث امروزين حقوق بشري باز مي گرديم. کانوني ترينارزش فلسفي حقوق بشر، همانا «منزلت انسان» است که بدوا" آن را در گفتاري جداگانهبررسيديم. در اين گفتار، روشن خواهيم ساخت که براي تبيين دقيق تر مفهوم منزلتانسان، بايد ارزشهاي ديگري را که جزو آن به شمار مي آيد و بطور همزمان به مثابهارزشهاي حقوق بشري محسوب مي گردد، در نظر گرفت. در همين راستا، به ارزشهايي مانند: «زندگي»، «آزادي و استقلال»، «عدالت»، «همبستگي»، «مسئوليت اجتماعي»، «صلح و خشونتپرهيزي» و نيز «محيط زيست سالم» مي پردازيم.

۱. زندگي

زندگي به عنوان ارزش، مبتني بر ارزشگذاري بر حيات انساني، به مثابه پيش شرطاجتناب ناپذير براي همزيستي ميان انسانها و سرچشمه ي تمامي ايده آل ها و تصوراتارزشي پيوسته با آن است. کنشي که معطوف به تحقق ارزش زندگي است، نه تنها بايد درمقابل هر چيز و هر کس که به نفي زندگي مي پردازد، مقاومت ورزد، بلکه همچنين بايدتمامي فعاليتهاي حامي زندگي و سازگار با آن را با همت مورد پشتيباني قرار دهد. يکياز عنصرهاي مهم «زندگي» به مثابه ارزشي حقوق بشري، حفاظت از تندرستي جسمي و خدشهناپذيري فيزيکي انسان است. هر انساني در هستي خود، برخوردار از منزلتي است که ارزشيفي نفسه محسوب مي گردد. چنين ارزشي، با هيچ کالايي قابل مقايسه يا معاوضه نيست وبنابراين قيمتي براي آن قابل تصور نيست و بايد آن را چونان غايتي بالذات پاسداريکرد. بنابراين، پاسداري از ارزش في نفسه ي انسان، پيش از هر چيز، پاسداري از زندگيانساني است و احترام به منزلت انسان را تنها مي توان به مثابه با ارزش شمردن حياتانساني فهميد. «زندگي» به مثابه يک ارزش، تبلور خود را در «حق حيات» مي يابد که درميثاقهاي بين المللي حقوق بشري، بازتابي روشن يافته است.

۲. آزادي و استقلال

 ارزش آزادي و استقلال از طرفي مبتني بر آزادي همه ي انسانها از هرگونه بردگي وبندگي، شکنجه و رفتار و مجازات بيرحمانه و غيرانساني و حرمت شکنانه، بازداشت،زنداني و تبعيد کردن خودسرانه و اقدامات مشابه، و از طرف ديگر مبتني بر آزادي همه يانسانها در طرحريزي آزاد و مستقل زندگي خويشتن است. آزادي و استقلال، عنصرهايکانوني مفهوم «شخص» هستند و بر شالوده ي منزلت انسان قرار دارند. بايد آنها را بهمثابه خودمختاري اوليه ي اراده فهم کرد. آنها شاخص استعداد و توانايي انسان هستند،انساني که به صورتي خود بنياد، «نقطه ي شروع» را خود مقرر مي کند. آزادي و استقلالبه صورتي جدايي ناپذير با منزلت انسان در پيوند قرار دارند. حق آزاديهاي مصرح درميثاقهاي حقوق بشري، جمع بست مدون استقلال و آزادي به مثابه يک ارزش است. به هميندليل در اين ميثاقها، در کنار حق آزادي عمومي تدوين شده، حقوق ديگري نيز در رابطهبا آزاديها، به صورت جداگانه تعريف شده اند، مانند حقوق شهروندي، حق آزادي قلم وبيان، حق آزادي انجمن ها و اجتماعات و غيره.

۳عدالت

ارزش عدالت، که بايد آن را از جنبه ي قانوني، قضايي، اجتماعي و اقتصادي موردتوجه قرار داد، شالوده ي جوامعي را مي سازد که در آنها منزلت انسان و امنيت واستقلال شخصي او از تعرض مصون است. اين جوامع با شاخص هايي چون: برابري انسانها درمقابل قانون و دادگاه، برخورداري از امکان ارضاي نيازهاي اوليه و تقسيم عادلانه ينعمات مادي متعين مي گردند. اگر ارزشهاي يادشده در فوق را نيز به آن بيفزاييم، ميتوانيم بگوييم که آن نظام اجتماعي عادلانه است که افزون بر محترم شمردن ارزشبنيادين «زندگي»، بتواند ارزشهاي «آزادي» و «برابري» را در تناسبي عادلانه بايکديگر تحقق بخشد. چنين جامعه اي، با ايجاد و حفظ برابري، براي هر فرد فضاي آزاديخلق مي کند که بتواند در چارچوب آن حرکت کند، بدون اينکه اين کار، حرکت آزاد ديگرانرا دچار خدشه سازد.

«عدالت اجتماعي» يکي از مفاهيم نزديک به مفهوم عدالت بطور کلي است. «عدالتاجتماعي» با توجه به منزلت برابر انسانها، خواهان شرايط زندگي انساني براي همگان،ايجاد شانس برابر و برآوردن عادلانه ي نيازهاي انساني است. ايجاد شانس برابر، بهمعناي رفع هرگونه تبعيض ميان انسانها به دليل تعلق آنان به جنس، طبقه، نژاد،اعتقادات مذهبي و ايدئولوژيک خاص است. از حقوقي که مي توانند «عدالت اجتماعي» را بهمثابه ايجاد شانس برابر تضمين کنند، مي توان از حق اشتغال، حق تحصيل، حق مشارکت درحيات فرهنگي، حق برخورداري از شرايط کار انساني، حق برخورداري از دستاوردهاي پيشرفتعلمي و حق محافظت از کودکان و نوجوانان نام برد. «عدالت اجتماعي» در آنچه که فراتراز نيازهاي اوليه ي انساني مانند خوراک و پوشاک و مسکن، به برآوردن ساير نيازهايمهم انساني مربوط مي شود، دربرگيرنده ي حقوقي مانند: حق امنيت اجتماعي، حقبرخورداري از يک معيشت مناسب، حق استفاده از خدمات درماني و بهداشتي و حق دريافتکمک اجتماعي درموارد بيکاري، بيماري و بازنشستگي است.

منشور جهاني حقوق بشر، منزلت کليه ي اعضاي خانواده ي بشري و حقوق برابر و انتقالناپذير آنان را پايه ي عدالت در جهان مي داند. از همين رو تلاش مي شود تا پاسدارياز حقوق بشر، در يک سيستم جهاني و از طريق قراردادها و ميثاقهاي بين المللي تضمينگردد. اما واقعيت جهان کنوني ما نشانگر آن است که «عدالت اجتماعي» حتا در جوامعپيشرفته، در رابطه اي پرتنش با مشکل اختلاف طبقاتي ميان انسانها قرار دارد. به هميندليل مي توان گفت که حقوق بشر به مفهوم امروزين آن و در واقعيت جهان کنوني ما، بهناگزير تنها مي تواند طرح حداقلي از عدالت را مطرح نمايد.

 

۴. همبستگى

 همبستگي به مثابه يک ارزش، شالوده‌ي کنش مشترک انساني را مي‌سازد و دستيابي بهيک همزيستي موفق ميان همه‌ي انسان‌ها را هدف خود مي‌داند. همبستگي، فقط از انسانمطالبه نمي‌کند تا نسبت به رنج و محنت ديگران ابراز همدردي کند، بلکه انتظار داردکه انسان رنج و محنت همنوعان را از آن خود بداند و در رفع آنها بکوشد. مفهوم «همبستگي» به مثابه يک ارزش، پايه‌ي استدلال خود را در اجتماعي بودن انسان بازمي‌يابد. انسان از منظر توانايي‌هاي بيولوژيک خود، دچار کمبودها و نارسايي‌هايي استکه تنها در يک اجتماع انساني مي‌تواند بر آنها چيره گردد. بنابراين انسان محتاجياري ساير انسان‌هاست، چه در دوران کودکي که وابسته به سرپرستي والدين است، چه درسنين بلوغ که وابسته به تقسيم کار اجتماعي براي تضمين موجوديت مشترک همه‌يانسانهاست و چه در ايام پيري که وابسته به رسيدگي و دستگيري ديگران است. از طرفديگر، انسان تنها مي‌تواند بسياري از مشخصه‌هاي برجاهستي شخصي خود را که منزلت اوناشي از آنهاست، فقط در تبادل با ديگر انسان‌ها شکوفا سازد. انسان بويژه براي تکاملآگاهي خود، عميقا" وابسته به جامعه است. بنابراين، انسان‌ها در انسان بودن خود،متقابلا" وابسته به يکديگرند.

۵. مسئوليت اجتماعي

 آگاهي نسبت به مسئوليت اجتماعي، يکي ديگر از ارزشهاي حقوق بشري و پيامد مستقيمارزش «همبستگي» است. مسئوليت اجتماعي، انسانها را فرا مي‌خواند که به ياري همنوعانيکه دچار رنج و مصيبت و محروميت اند بشتابند. اگر «همبستگي» بيشتر ارزشي در توصيف «آنچه هست» اجتماعي باشد، مي‌توان «مسئوليت اجتماعي» را ارزشي در توصيف «آنچه کهبايد باشد» ارزيابي کرد. مسئوليت اجتماعي، انسان را موظف مي داند تا به مثابهموجودي اجتماعي نيز رفتار کند. آگاهي نسبت به مسئوليت اجتماعي، يعني تعيين وظيفه ايبراي انسان، تا کنش خود را در راستاي تحقق ارزشهاي حقوق بشري سمتگيري کند.

انتقال ارزش «مسئوليت اجتماعي» به درون مناسبات بين المللي، با خود يکسريمسئوليتها و حقوق بين المللي همراه مي آورد، از جمله حقوقي مانند صلح و حفاظت ازمحيط زيست.

۶. صلح و خشونت پرهيزي

صلح ارزشي است که نه تنها فقدان منازعات سازمان يافته را توصيف مي کند، بلکهبيانگر وضعيتي است که در آن همزيستي ميان انسانها نشان از موفقيت دارد. صلح بهمعناي آنست که منازعات به عنوان محصول اجتناب ناپذير  همزيستي ميان انسانها، به عوضکاربرد روشهاي خشونت آميز و ويرانگر، با استفاده از روشهاي مسالمت آميز و سازنده حلشوند. «فقدان قهر شخصي و ساختاري» که در ايضاح مفهوم صلح به کار مي رود، بيانگرآنست که  براي حل منازعات ميان افراد يا گروههاي اجتماعي يا دولتهاي مختلف، نبايستاز خشونت استفاده شود، تا منزلت انسان در امان باشد. از همين رو، صلح کمال ضروريخود را در ارزشهايي مانند خشونت پرهيزي و تکامل تدريجي مي يابد. تکامل تدريجي ازطريق اصلاحات، ارزشي است که در نقطه ي مقابل روشهاي انقلابي قرار دارد که خواهانويران سازي و از نو ساختن مي باشند. به اين ترتيب مي توان گفت که صلح، تکامل تدريجياز طريق اصلاحات و خشونت پرهيزي، ارزشهايي هستند که اصولا" يک زندگي با منزلتانساني را ميسر مي سازند.

۷. محيط زيست سالم

ارزش رابطه ي سالم ميان انسان و طبيعت، ريشه در اين شناخت دارد که بشريت به دليلويرانسازي زيستجهان و زيست محيط طبيعي خود از طريق: نظام اقتصادي جهاني، نارساييمدلهاي رشد، عدم توازن در استفاده ي معقول از منابع طبيعي، آلودگي صنعتي و هسته اي،مصرف سيري ناپذير و همچنين کوير فقر، تهديدي جدي براي طبيعت و محيط زيست بوجودآورده است. «محيط زيست سالم» به مثابه يک ارزش، مبتني بر اين واقعيت است که انسانهافقط در هماهنگي با طبيعت و زيست محيطي سالم قادر به يک زندگي انساني و با منزلتهستند. انسانها درست به دليل اينکه براي برآوردن نيازهاي اساسي خود و از جمله خوراکو آب وابسته به طبيعتند، نمي توانند و نمي بايست کارکرد سالم طبيعت را دچار اختلالسازند، چرا که در غير اينصورت، بنياد زندگي خود را ويران کرده اند. امروزه حفاظت ازمحيط زيست، ارزشي حقوق بشري و يک وظيفه ي جدي انساني است.

 

 

ويژگي ها و تاثير  عدالت اجتماعي و نظام اسلامي عادلانه از منظر امام علي (ع)


جاري نبودن عدالت در جامعه غالبا از آن جا ناشي مي شود كه قدرت و وزارت، در مسند شايسته خويش قرار نگرفته است و به ناحق در دست كساني كه لياقت لازم را ندارند، تمركز يافته است.گاه قدرت مداراني به مسند توان اجتماعي تكيه مي زنند و نيرو مي يابند كه به غير از سود خود و اطرافيانشان نمي انديشند؛ اين امر، البته از جاه و مقام سياسي آغاز مي شود و پس از اندكي بسياري از ديگر ساحت هاي اجتماع را از آن خود مي كند.
* استشاره، صاحب قدرت را از مطلق بودن، دور و به عدالت، نزديك مي كند. حاكم در مشورت با ديگران، مي پذيرد كه قدرت از سوي مردمي كه طرف مشورت قرار مي گيرند، نظارت، پي گيري و كنترل شود. رسيدن به عدالت، در دنياي جديد، داراي روندي چند لايه و پيچيده گرديده است، اگر در كشوري مديريت كارآمد وجود نداشته باشد و برنامه ريزي سنجيده و صحيح شكل نگرفته باشد، بستر مطلوب براي تحقق عدالت، مهيا نخواهد شد


* جاري نبودن عدالت در جامعه غالبا از آن جا ناشي مي شود كه قدرت و وزارت، در مسند شايسته خويش قرار نگرفته است و به ناحق در دست كساني كه لياقت لازم را ندارند، تمركز يافته است.گاه قدرت مداراني به مسند توان اجتماعي تكيه مي زنند و نيرو مي يابند كه به غير از سود خود و اطرافيانشان نمي انديشند؛ اين امر، البته از جاه و مقام سياسي آغاز مي شود و پس از اندكي بسياري از ديگر ساحت هاي اجتماع را از آن خود مي كند.

از دوران كهن اين امر در ميان جوامع بشري رايج بوده است و به شايستگي و اصالت فرمانروايان تاكيد بسيار مي شده است و شرط مشروعيت او را دادگري مي دانستند. ابن خلدون مي گويد: در بين ايرانيان باستان، هيچ كس را به پايگاه فرمانروايي برخويشتن نمي گماشتند، مگر آن كه از دودمان پادشاهي باشد، سپس از ميان آنان كسي را بر مي گزيدند كه ديندار و دانا و فضيلت مند و تربيت يافته و سخاوتمند و دلاور و نيكوكار باشد و آن گاه فرمانروايي او را بدان مشروع مي كردند كه به داد گرايد و براي خود ديه و زمين و آب به دست نياورد تا مبادا مايه زيان همسايگان آن ديه ها و سرزمين ها شود و بازرگاني پيشه كنند تا مبادا دوستدار گراني نرخ كالاها گردد و بندگان به كارها نگمارد، چه آنان به خير و يا مصلحتي رايزني نمي كند . وجود شايستگان در منصب حكومتي و دولتي كمك بسيار به ثبات و اطمينان جامعه مي كند و به مردم، اين نشاط و اميدواري را مي دهد كه اگر تلاش كنند و شايستگي داشته باشند، مي توانند در جايگاه قدرت قرار گيرند و از ديگر سو به آنان مي باوراند كه تكيه زنان بر صندلي قدرت، لياقت كافي را دارند و اين افراد بهتر و بيش از هر كس، مي توانند جريان امور مملكت را به سوي عدالت هدايت كنند. غالب شدن اين انديشه بر جامعه، به افراد صالح، توانمند، خلاق و كارآ فرصت مي دهد تا به درون حاكميت راه يابند، به گوشه عزلت و خلوت نروند، جامعه و نظام هاي سياسي از آنان استقبال كنند و به آنان فرصت دهند تا مديريت كشور را بر عهده گيرند.
علي( ع) به اين امر توجه شايان دارد، گويي به خوبي دريافته است كه اگر مدير نالايق به حاكميت برسد، ناعدالتي از درون حكومت، آغاز خواهد شد، حكومتي كه همه تلاش و تكاپوهاي آن براي رسيدن به عدالت شكل گرفته است. ايشان براي كارگزارحكومت چند ويژگي برمي شمرد كه مي تواند راهگشايي مناسب براي اجرايي شدن عدالت اجتماعي گردد. ايشان خطاب به مالك اشتر مي فرمايد: براي داوري ميان مردم، از رعيت خود كسي را برگزين كه نزد تو برترين است. آن كه كارها بر او دشوار نگردد و ستيز با دشمنان او را به لجاجت نكشاند و در خطا پايدار نبود و چون حق را شناخته در بازگشت بدان درنماند و نفس او به طمع ننگرد و براي رسيدن به حق، به اندكي شناخت، بسنده نكند و در شبهه ها درنگش از همه بيشتر باشد و حجت را بيش از همه به كار ببرد ، اين ويژگي ها، به خوبي، فرد را در مسير عدالت قرار مي دهد و به او اين اجازه را نمي دهد كه از مسير حق خارج شود. ايشان سپس ويژگي هايي ديگر براي كارگزاران برمي شمرد كه بسيار قابل اعتنا است، ايشان صفاتي چون تجربه، حيا، اصالت خانوادگي، قدمت و دلبستگي در مسلماني، اخلاق نيكوتر، آبروي بيشتر، طمع كمتر و عاقبت نگري را برمي شمرد كه وجود هر يك از اين خصيصه ها در مديران و كارگزاران بيشترين تاثيرگذاري و ثبات در شخصيت را به ارمغان مي آورد و به آنان توان مي بخشد تا در حركت به سوي عدل، استوار و محكم باشند. نمونه تاريخي و اجرايي برتري شايستگان و نتايج فراوان آن را مي توان در تاريخ گسترده تمدن اسلامي و برخي دوران ها كه فيلسوفان و بزرگان انديشه به وزارت و صدراعظمي رسيده اند، جستجوكرد. براي نمونه، متفكري چون خواجه نصيرالدين طوسي(672-597ق) با آن كه در دربار حاكماني ناشايست و نامتمدن حضور داشت، اما با مقام مشاوره اي كه به دست آورد، توانست، بزرگترين خدمت را به فرهنگ بومي_ملي و ديني ايران انجام دهد و با اقتدار و قدرت نرم افزارانه فرهنگ ايراني، و با قدرت سخت افزاري آن حاكمان، بينش و دانش كشور را از دست آنان به امان و آرامش رساند. تا آن جا كه مي توان ايشان را يكي از احياگران فرهنگ ايراني به حساب آورد. او با شايستگي هاي بسياري كه داشت، توانست شالوده هاي تمدن توانمند خويش را از تاراج مغولان، نجات دهد و دو امر مهم را به انجام رساند، اول تقويت فرهنگ شيعي دوازده امامي، و ديگري نجات ميراث، كتابها و فرهنگ ايراني. باري اين امر بيشترين زمينه هاي را براي اجراي عدالت در جامعه فراهم كرد تا همگان بتوانند از مزاياي آن بهره برند و رخ نداد مگر به دليل آن كه متفكر و انديشمندي شايسته بر مسند مشاوره نشسته بود، فردي كه دغدغه تمدن عميق و ميراث بومي خويش داشت و آن را به ديده بزرگي مي نگريست.

اگر در جامعه، قدرت، افسار گسيخته باشد و همه امور جامعه مبتني بر اصل زور؛ حاكم مستبد هرگز اجازه مشاركت مردم و گزينش كارگزار را در جامعه را به كسي نمي دهد هم از آن جهت كه براي سهم قدرت خود، احساس خطر نمي كند، زيرا كه همه مصادر قدرت را در اختيار دارد و براي حفظ آن، احساس نياز به كسي نمي كند، هم از آن جهت كه پاسخگوي كسي نيست. نبود مشاركت مردم در امور جامعه و يا اجازه نيافتن آنان براي دخالت در امورشان، بستر و زمينه اي نامناسب ايجاد مي كند كه شاخص هاي عدالت اجتماعي در جامعه، كم رنگ و به تدريج، بي رنگ گردد. زيرا در اهرم قدرت هيچ گونه جابجايي وجود ندارد و اگر هم هست، در بالاي اهرم قدرت شكل مي گيرد و كسي از طبقات فرودست، زمينه و موقعيتي نمي يابد كه بتواند به مصدر قدرت حتي در سطح مياني، دست پيدا كند.

 

مشاركت فعال مردم يعني محدودسازي قدرت و اين كه افراد نمي توانند براي هميشه بر تخت دولت تكيه زنند. طلب مشاركت مردم و مشورت با آنان، اين زمينه را در جامعه به وجود مي آورد كه ديگر شهروندان نيز بتوانند در تصميم سازيها سهيم باشند و در كنار حاكم، راي و نظر خود را طرح و ارائه كنند. مشورت، اين زمينه را به وجود مي آورد كه افرادي بتوانند آزادانه، نقد قدرت كنند و پله پله، حركت به سوي قدرت را تجربه كنند. حركتي كه لازمه عدالت اجتماعي در جامعه است، شهيد محمد باقر صدر در اين باره مي گويد: يك نمونه از تلاشي كه پيامبر براي اين مقصود به كار برده است، موضوع شورا است. خداوند بر پيامبرش واجب كرد، با آن كه رهبري او، مصون از هر گونه خطا و اشتباه است، با جامعه و امتش به مشورت بپردازد. تا مسئوليت آن ها را در انجام خلافت الهي به آن ها بفهماند، و آنان را در اين رسالت آمادگي بخشد: و شاورهم في الامر... و بديهي است كه اين مشورت از جانب رهبر، بزرگ ترين وسيله براي آماده ساختن امت براي به دست گرفتن خلافت و تأكيد عملي بر روي آن است.
استشاره، صاحب قدرت را از مطلق بودن، دور و به عدالت، نزديك مي كند. حاكم در مشورت با ديگران، مي پذيرد كه قدرت از سوي مردمي كه طرف مشورت قرار مي گيرند، نظارت، پي گيري و كنترل شود. در دوران جديد، مظهر اين امر، در راي گيري ها و همه پرسي ها است و راي ديگران احترامي خاص دارد، احترامي كه موجب چرخش نخبگان و فراهم شدن زمينه هاي عدالت مي گردد. طلب نظر ديگران، يعني آنان نيز در تصميمات سهم دارند، آن گونه كه فرد مشورت كننده در عقل و انديشه ديگران، از آنان ياري مي گيرد، لذا در حكمت هاي علي(ع)آمده است: كسي كه خودرايي كرد، خود را هلاك گرداند و آن كس كه با ديگران مشورت كند، در عقل آنان شريك شده است . رسيدن به عدالت، در دنياي جديد، داراي روندي چند لايه و پيچيده گرديده است، اگر در كشوري مديريت كارآمد وجود نداشته باشد و برنامه ريزي سنجيده و صحيح شكل نگرفته باشد، بستر مطلوب براي تحقق عدالت، مهيا نخواهد شد. مديريت نيروها، امكانات و هزينه ها فرايندي است كه اگر به درستي انجام پذيرد، مي تواند، هر كشوري را به سوي عدل و دادگري راه برد.


در تعريف مديريت آمده است، علم و هنر هماهنگي كوششها و مساعي اعضاي سازمان و استفاده از منابع براي نيل به اهداف ، اگر مديريت و هماهنگي در بهره گيري از منابع و نيروها به درستي انجام گيرد، جلوي بسياري از جابه جايي هاي غير قانوني و هرز رفتن سرمايه ملي را مي توان گرفت. غالب كشورهايي كه از ناعدالتي و شكاف عميق بين فقير و غني رنج مي برند، ناشي از نبود مديريت كارآمد و برنامه ريزي است و نه لزوما به دليل كمبود منابع. زيرا بسياري از كشورهاي غني از حيث منابع انساني و طبيعي را مي شناسيم كه دچار اين وضعيت نابسامان هستند. مديريت، امروزه علمي پيچيده گرديده است و مديران به چند مهارت نياز دارند تا بتوانند كارشان را به درستي به انجام رسانند تا با به كارگيري آنها بيشترين بهره و استفاده بهينه را از امكانات و سرمايه هاي ملي، نصيب كشور سازند. به طور كلي مهارتهاي مورد نياز مدير عبارتند از :
۱. مهارت فني: مهارت به كار گيري علوم، روشها، فنون و تجهيزات ويژه براي انجام امور و وظايف تخصيصي


۲. مهارت انساني: مهارت و توانايي كار با كاركنان و استفاده از آنها براي انجام وظايف محوله

 
۳. مهارت ادراكي: مهارت و قدرت درك پيچيدگي هاي كل سازمان و تشخيص موقعيت و جايگاه عملكرد خود در سازمان . پس مدير كشور اسلامي، اگر در اين سه حيطه به دركي روشن رسيده باشد، مي تواند با بهره از دانش خود براي اجراي عدالت در جامعه حركت كند. در نظام اسلامي مديراني كه از اين شايستگي ها برخوردار نباشند، بايدكنار نهاده شوند، آن سان كه در دوران حكومت علوي، ايشان كارگزاران عثمان را كه شايستگي براي مديريت در دولت اسلامي را نداشتند، بركنار كرد، ايشان در اين باره مي فرمايد: اما اين كه گفتي لازم است آنان را در مقام خود ابقا كنم، به خدا سوگند! يقين دارم كه اين كار براي اصلاح وضع دنياي من مفيد است؛ ولي با شناختي كه از كارگزاران عثمان دارم، حق آن است كه هرگز هيچ يك از ايشان را به ولايت، نگمارم. اگر اين را بپذيرند، برايشان بهتر است و اگر نپذيرند، شمشير را به ايشان ارمغان خواهم داد                        
بسياري از مشكلات كشورهايي كه در ناعدالتي به سر مي برند، با اصلاح نظام مديريتي و اداري كشورشان، بهبود مي يابد و بسترهاي رسيدن به عدالت، مهيا مي شود، بخشي از اين امر يعني مديريت مديران كارآزموده، مربوط به شايسته سالاري است.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 03 اسفند 1393 ساعت: 11:54 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره عدالت در قضاوت

بازديد: 591

 

عدالت در قضاوت‌

 

قضاوت در اسلام بسيار ساده است و هيچ‌گونه تشريفاتي ندارد. مثلاً حضرت اميرمؤمنان علي‌ عليه السلام در مركز دولت گسترده خود كه شهر كوفه بود، تنها يك قاضي داشت. با وجودي كه جمعيت شهر كوفه را آن زمان چهار ميليون نفر نوشته‌اند و علّتش اين است كه اسلام با آزاديهاي گسترده‌اي كه به مردم داده ٩٠% جرايم دنياي امروز را جرم نمي‌داند و مردم را گرفتار دادگاه نمي‌كند.

به طور مثال اگر نگاهي به يكي از دادگاهها كنيد، خواهيد ديد كه اكثر به اصطلاح مجرمين كساني هستند كه جنس وارد كرده‌اند و يا اينكه به طور غير قانوني‌!! وارد شده‌اند و يا اينكه بدون گذرنامه خواسته خارج شود يا اينكه بدون مجوز قانون‌!! خانه خريده‌، يا اينكه بدون اجازه جنسي را خريد و فروش كرده يا بدون مجوز دست به كار و كسب زده‌، يا اينكه پروانه ساختمان نداشته‌، يا در اراضي خارج از محدوده خانه ساخته‌، يا به طور غير قانوني‌!! كشاورزي كرده و بالاخره صدها موردي كه اسلام مردم را در تمام آنها آزاد گذاشته و قوانين ضداسلامي‌، آنها را محدود ساخته است و مخالفين آن قوانين را به عنوان‌ مجرم به دادگاه معرفي مي‌كنند.


آري‌! موارد بسيار اندكي از مشكلات فردي و اجتماعي وجود دارد كه دادگاه اسلامي با كمال سادگي آنها را حل و فصل مي‌كند و لذا ممكن است در يك شهر چند ميليوني‌، تنها يك قاضي به كارها رسيدگي كند.
يكي ديگر از بدعتهاي غرب‌، تشكيل دادگاههاي متفاوت است مثل دادگاه جزاء، محكمه صلح‌، دادگاه انتظامي‌، دادگاه ويژه فلان چيز و نظاير اينها، امّا در اسلام چون تساوي حقوق همگان در برابر قانون در نظر گرفته شده تنها يك دادگاه و يك حاكم است كه به تمام امور فوق رسيدگي مي‌كند. طبق پاره‌اي از روايات‌، دادگاه تجديد نظر و استيناف رأي نيز در نظام قضايي اسلام وجود دارد مانند روايت زير:

سعد بن‌عباس نقل مي‌كند كه‌: رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم روزي از منزل عايشه خارج شد و مرد عربي را سوار بر يك شتر ملاقات كرد. مرد عرب عرض كرد: اي محمّد! آيا اين شتر را خريداري مي‌كني‌؟
پيامبر فرمودند: آري‌، آن را به چند مي‌فروشي‌؟

مرد عرب گفت‌: يكصد درهم‌. پيامبر فرمودند: ارزش شتر تو بيش از اين است و بالاخره شتر او را به مبلغ چهارصد درهم خريداري نمود، امّا هنگامي كه پيامبر پول را به آن مرد عرب تحويل داد، آن مرد گفت‌: هم شتر و هم پول مال من است و اگر محمّد ادعايي دارد، بايستي شاهد داشته باشد.
پيامبر اكرم‌ صلي الله عليه و آله و سلم فرمودند: آيا راضي به قضاوت پيرمردي كه دارد نزديك ما مي‌شود، هستي‌؟

گفت‌: آري‌! وقتي پيرمرد نزديك شد، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم قضيه را نقل فرمودند كه من شتر را خريده‌ام و حال شتر از آن من و پولها از آن عرب است‌، امّا مرد عرب انكار كرد و شاهد خواست‌، به همين جهت داور بر حسب ظاهر حق را به مرد عرب داد.

پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم در اين رأي تجديد نظر خواسته و مرد عرب را نگه داشتند تا اينكه مرد ديگري پيدا شد. پيامبر فرمودند: آيا به قضاوت اين شخص كه نزديك مي‌شود راضي هستي‌؟

گفت‌: آري‌، او نزديك شد پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم شكايت كرد و مرد عرب منكر شد و داور دوم نيز مانند داور اوّل رأي داد. پيامبر اسلام‌ صلي الله عليه و آله و سلم مجدّداً تجديد نظر خواسته و مرد عرب را نگاه داشت و به او فرمود: بنشين تا كسي بيايد و به حق قضاوت كند. در اين ميان حضرت علي‌ عليه السلام نزديك شد. پيامبر فرمودند: آيا قضاوت اين جوان را مي‌پذيري‌؟
مرد گفت‌: آري‌، امام كه نزديك شد و طرفين عرض حال كردند، حق را به پيامبر اكرم‌ صلي الله عليه و آله و سلم داد و به آن عرب فرمود:
پيامبري كه در تمام گفته‌هايش از سوي خداوند راست گفته چگونه براي يك شتر دروغ مي‌گويد. از اين روايت جواز تجديد نظر و استيناف رأي دادگاه به دست مي‌آيد.

به هر حال رعايت عدالت از سوي قاضي بسيار سفارش شده و حتّي اسلام دستور مي‌دهد كه قاضي بايستي طرفين نزاع را احترام كند و صداي خود را بلندتر از صداي آنان نكند.

در تاريخ حضرت اميرمؤمنان علي‌ عليه السلام آمده كه امام روزي يكي از قضات خود به نام (ابو الاسود الدؤلي‌) را از منصب خود معزول داشت‌. اين شخص به خدمت امام شرفياب شده و عرضه داشت‌: يا اميرالمؤمنين‌، چرا مرا معزول داشتيد در حالي كه من نه جنايت و نه خيانتي را مرتكب شده‌ام‌؟!
امام فرمودند: چون شنيده‌ام كه صدايت را بلندتر از صداي طرفين نزاع قرار مي‌دهي‌.

عدالت قضايي از اصول بنيادين در نظام حقوقي و قضايي هر كشور است. هر چند تعاريفمتعددي از اين مفهوم صورت گرفته اما برخي حقوقدانان اجراي صحيح قانون و دادرسيعادلانه را از ملزومات اصلي اجراي عدالت قضايي مي‌دانند و آگاهي مردم از حقوق خود ورفع مشكلات قوانين و مسائل معيشتي قضات و عدم دخالت نهاد‌هاي ديگر را در تحقق عدالتقضايي مهم عنوان مي‌كنند.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 03 اسفند 1393 ساعت: 11:52 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره عدالت در قران

بازديد: 303

 

{  عـدالـت در قـرآن  }

چكيده:

قرآن كتابي است آسماني، كه دستورات زندگي، چگونه زيستن براي سعادت دنيا و آخرت در آن نهفته است و عدالت كه يكي از مفاهيم با ارزش اين كتاب مي‌باشد از آغاز خلقت تا ابد جايگاه ارزشي خود را نزد بشر حفظ كرده است ودقيقاً به خاطر ذات عدالتخواهانه آدمي كه ريشه در صفات پروردگار دارد انبياء الهي مبعوث شدند تا آدم سرگشته را به راه حق و برقراري عدل كه يكي از اصول اعتقادي و اصلي‌ترين اهداف پيامبران بود بازگردانند. به سبب اهميت عدالت و بررسي آن در جهت پي‌بردن به توازن، و تعادل و تناسب خلقت جهان و نيز پي‌بردن به صفت حق تعالي، جهت شناخت هر چه بيشتر ذات پاكش، بارها به اين مطلب تأكيد شده است.

براي بيان مفهوم عدالت از دو واژه مهم عدل و قسط استفاده شده است كه با بررسي انجام شده در تعدادي آيه مطالب آمده است. علاوه بر آن مشتقات اين دو واژه نيز، در برخي آيات آمده است. كه با تدبير و تأمل دقيقي مي‌توان به اهميت و ارزش آن پي برد.

آنچه كه در اين تحقيق و بررسي از منظر شما مي‌گذرد خلاصة بسيار مختصري است از مفهوم عدالت و بررسي آن در آيات قرآن و روايات. تا راهگشايي باشد براي انسانهايي كه جوياي درك واقعي اين مهم هستند براي رسيدن به جامعه عدلي تلاش مي‌نمايند.

ان شاء ا...

آفرينش‌ جهان هستي بر اساسعدالت:

و خلق الله السموات و الارض بالحق: و خداوند آسمان‌ها و زمين را بازيچه خلق نكرده بلكه به حق آفريده است[1].

عدل الهي چون صفت حق تعالي است در عين واقعي بودن و كامل بودن، يكي از اصول آفرينش نيز مي‌باشد.

بايد دانست كه علاوه بر اينكه خلقت جهان هستي بر اساس عدل است ايجاد قوانين و سنن و كلمات جهان هستي نيز بر پاية عدل و داد تحقق يافته است چنانچه در آيه 115 سوره انعام مي‌خوانيم كه:

و تمت كلمت ربك صدقاً و عدلاً لامبدل لكلماته و هو السميع العليم: عدالت به حد كمال رسيد و هيچ كس تبديل و تغيير آن كلمات نتواند كرد و او خداي شنوا و دانا ( به گفتار و كردار خلق) است.

در اين آيه سخن از اتمام كلمة حق براساس صدق (راستي) و عدل ( اعتدال و برابري) است و در آن ترديدي و تبديلي نيست.

و نيز در فرمايشي از پيامبر (ص) آمده است كه. بالعدل و قامت السموات و الارض: يعني آسمان‌ها و زمين (يا به طور كلي هستي) بر اساس عدالت استوار شده است. در اين نگاه نيز عدل اساس خلقت و آفرينش است و آفرينش بدون آن معنا ندارد.

قرآن كتاب عدل:

در سيري كه در قرآن مي‌كنيم روش عادلانه آن را در همه موضوعات مشاهده مي‌كنيم و انصاف و عدالت و بي‌طرفي و در واقع داوري منصفانه در تمام برنامه‌هاي آن به چشم مي‌خورد به طور كلي در نمونه، اين نوشتار مي‌توان گفت كه: وقتي مي‌خواهد مشروبات الكلي و خمر را تحريم كند قبلاً به منافع ( اقتصادي كه از راه شراب سازي و امثال آن بدست مي‌آيد و يا منافع طبي) آن اشاره مي‌كند و سپس مي‌فرمايد: يسئلونك عن الخمر و الميسر قل فيهما اثم كبير و منافع للناس و اثمهما اكبر من نفعهما و ... [2]

اي پيغمبر از تو از حكم شراب و قمار مي‌پرسند. بگو در اين دو كار گناه بزرگي است و سودهايي، ولي زيان گناه آن بيش از منفعت آن است. و يا در جايي ديگر با توجه تمام به امتيازاتي كه مكتب اسلام دارد يك سره، كتابهاي آسماني قبل از خود را ناديده نمي‌گيرد و مي‌فرمايد: و مصدقاً  لمابين يديه[3]: كتابهاي نشده تورات و انجيل كه قبل از من بوده مورد قبول من است و اين خود دليل ديگري از انصاف است.

عدالت ريشه در فطرت انسان دارد:

از منظر قرآن، عدل به مثابه صفت وملكه انساني واجتماعي ريشه در فطرت انسانها دارد. بدين معنا كه در نهاد آدمي و در اساس خلقت او گرايش به عدالت و عدالتخواهي، تنفر از ظلم و ستم، بي‌عدالتي و تبعيض وجود دارد.

و اين حقيقتي است كه انسان آن را در ذات خود يافته و فطرتش را بدان حكم مي‌كند. هر چند كه سرگرم شدن به اسباب ظاهري و امور دنيوي او را غافل ساخته باشد. لذا قرآن انسان را به چيزي بيرون از وجود انساني خود و عقل و فطرت او فرا نمي‌خواند و اگر به عدل فرا مي‌خواند، عدلي است كه ريشه در وجوداو دارد. چنانچه در آيه 90 از سوره مباركه نحل مي‌خوانيم:

ان الله يامر بالعدل والاحسان: همانا خداوند فرمان به عدل و احسان مي‌دهد.

و نيز در ادامه مطلب در جايي ديگر آمده است. فالهمها فجورها و تقويها: [4]كه ما آشنايي با خوبي‌ها و بدي‌ها را به طور فطري در انسان قرار داديم.

بنابراين عدالت از جمله مواردي است كه نه تنها در وجود آدمي قرار دارد بلكه انسان آن را فطرتاً دوست دارد و دليل آن، اين است كه حتي ستمگران براي ظلم خود دست به توجيه مي‌زنند و سعي مي‌كنند آن را عادلانه جلوه دهند. ونيز در آيات 7 و 8 سوره مباركه انفطار كه در آن سخن از تحقق عدل واعتدال در وجود آدمي است آمده است:

الذي خلقت فسواك فعدلك في اي صوره ماشاء ركبك: پروردگاري كه تو را آفريده پس تو را در سواء و تسويه قرار داد و آنگاه اعتدال و عدالت را در وجود تو محقق ساخت و در هر صورتي كه خواست تركيبت داد. يعني تو را در آفرينش و خلقت اساساً و ذاتاً در سواء و اعتدال قرار داد. بنابراين چون عدالت ريشه در فطرت انساني دارد باعث ثبات و آرامش و درواقع تغيير ناپذير است و از آنجايي كه آدمي همواره به دنبال آرامش (عدم تغيير) مي‌باشد پس عدالت آرامش بخش است.

استقرار عدالت يكي از مهمترين اهداف انبياء الهي:

لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط و...[5]

همانا ما پيغمبران خود را با ادله و معجزات ( به حق) فرستاديم و برايشان كتاب و ميزان (عدل) نازل كرديم تا مردم به عدالت قيام كنند.

و چون وجود جامعه‌اي عادل هم نياز به قدرت معنوي دارد و هم قدرت مادي، در آيه فوق به هر دو قدرت اشاره شده « بينات و كتاب و ميزان» هر يك قدرت و پشتوانة معنويي است براي استقرار عدل. و جمله « و انزلنا الحديد» كه در دنباله آيه است اشاره به قدرت مادي مي‌كند كه متخلفان بدانند كه هرگاه لجاجت و كارشكني كنند با قدرت سركوب مي‌شوند.

بنابراين هدف انبياء آن است كه چنان ايمان به خدا و معاد را در مردم زنده كنند و چنانچه اخلاق و طرز تفكر الهي را در تاروپود فرد و جامعه بوجود آورند كه، خود مردم، به عدالت بر خيزند و جامعة عدلي تشكيل دهند.

بنابراين استقرار عدالت اجتماعي يكي از مهمترين اهداف انبياء است.

اهميت عدالت در اسلام و جامعه اسلامي:

اسلام مكتب عدل و اعتدال است. راه مستقيم است و امت اسلام كه امت ميانه و وسط است نظام آن عادلانه است.

اگر نماز دارد. زكوه هم دارد. اگر تولي و دوستي با اولياء خدا را دارد، تبري و دوري از دشمنان را هم دارد.

اگر از علم طرفداري مي‌كند از عمل هم پيشتيباني مي‌كند و اگر فرمان به توكل به خدا را مي‌دهد، دستور فعاليت و تلاش هم مي‌دهد اگر دستور بخشش را مي‌دهد در اجراء حدود، فرمان به قاطعيت و اينكه رخم در شما اثر نكند را نيز دارد و...

بنابراين در جامعه‌اي كه بر اساس دستورات اسلامي بنا شده است مي‌بينيم كه تمام پست‌هاي حساس برعهده افراد عادل است. و از رهبر انقلاب و مرجع تقليد گرفته تا قاضي و شاهد و منشي همه و همه بايد در هر مرحله‌اي عادلانه بگويند و بنويسند. اسلام اهميت خاصي به عدالت داده و آن را در تاروپود جامعه و در مسائل حقوقي و اجتماعي و خانوادگي و اقتصادي شرط اساسي دانسته است.

از ديد پيشوايان معصوم ما نيز عدالت ضرورتي است كه بقاي جامعه منوط به آن است و بدون تحقق آن جامعه باقي نخواهد ماند.

امام صادق (ع) از عدالت به عنوان يكي از مواردي كه مردم واقعاً به آن محتاج هستند ياد مي‌كند:

ثلاثه اشياء يحتاج الناس طراً اليها: الأ من و العدل و الخصب[6]: يعني سه چيز است كه مردم واقعاً به آن نياز دارند و براي آنها ضروري است: 1- امنيت 2- عدالت 3- وسعت و فراواني

و نيز جرج جردقان علت اصلي پذيرش خلافت از سوي حضرت علي(ع) را در خطر بودن عدالت اجتماعي مي‌نويسد[7].

و پيامبر عظيم الشان اسلام نيز در خصوص اهميت عدالت مي‌فرمايند[8]:

عدل لساعه خير من عباده سبعين سنه قيام ليلها و صيام نهارها:

يك ساعت عدالت از هفتاد سال عبادتي كه روزهاي آن روزه و شبهاي آن احيا داشته باشيد بهتر است.

اينكه با درك اهميت عدالت در اسلام، به طور مختصر بررسي خواهيم كرد، اهميت و ضرورت عدالت را از منظر آيات و روايات در عبادت، رفتارهاي اجتماعي، اقتصادي و ...

1- عدالت در عبادت:

در روايات بسيار سفارش است هر گاه آمادگي روحي براي يك سري عبادت‌هاي غير واجب نداريد آن را به خود تحميل نكنيد[9]، و سعي كنيد عبادت را با نشاط و هماهنگ با آمادگي قبلي انجام دهيد. امام صادق (ع) مي‌فرمايند: لاتكرهوا الي انفسكم العباده: عبادت را برخود تحميل نكنيد و در حديث ديگر چنين مي‌خوانيم: لاتكرهواعباده الله الي عبادالله: عبادت را بر بندگان خدا هم تحميل نكنيد.

2- عدالت در نگاه:

حضرت علي (ع) به محمد بن ابي بكر كه نماينده امام در مصر بود چنين مي‌نويسد:

 در تمام ملاحظات و نگاهاي خود مساوات را مراعات كن[10]. اين دقت و عدالت به خاطر آن است كه افراد ضعيف در جامعه از لطف تو مأيوس نشوند و افراد مستكبر طمعي به ظلم و بي‌عدالتي تو نداشته باشند. و نيز در حديثي آمده كه: پيامبر كه با مردم سخن مي‌گفت نگاههاي خود را عادلانه ميان اصحاب تقسيم مي‌كرد[11].

3- عدالت در سخنگويي:

و اذا قلتم فاعدلوا و لو كان ذاقربي[12]... « و هرگاه سخني گوييد به عدالت گراييد و هر چند دربارة خويشاوندان باشد و...» يعني بر اساس عدل سخن گوييد و به آن نيز وفادار باشيد و پيامد سخن شما نيز كنش عادلانه باشد.

و نيز در روايات واخلاق اسلامي سفارش شده است كه در گفتگوهاي علمي اگر بحث از مدار عدالت و جستجوي حق خارج و به جدال و كرسي نشاندن حرف خود كشيد فوراً از بحث كناره گير مي‌شود هرچند حق به جانب ما باشد.

4- عدالت در رفتار با كفار و دشمنان:

در اسلام اجراي عدالت نه تنها درباره دوست و در حال طبيعي كه درباره دشمن و در حال  جنگ نيز مورد سفارش است:

1- ولا يجرمنكم شنان قوم علي الا تعدلوا. اعدلوا هوالقرب للتقوي[13].

در اين آيه اصرار دارد كه دشمني شما با قوم يا گروهي باعث نشود كه به عدالت رفتار نكنيد و تاكيد مي‌كند عدالت را پيشة خود سازيد كه آن به تقوي نزديك‌تر است.

فان قاتلوكم فاقتلوهم كذلك جزاء الكافرين[14].

عدالت در اينجا كشتن است و غير از ترس و زبوني است اما در هر صورت حمله از طرف شما نباشد بلكه اگر آنان حمله كردند شما مقابله به مثل كنيد.

3- فمن اعتدي عليكم فاعتدوا عليه بمثل ما اعتدي عليكم و اتقوالله[15]: پس هر كس به شما تجاوز كرد به مانند او بر او تجاوز كنيد.

4- لا ينها كم الله عن الذي لم يقاتلوكم في الدين و لم يخرجوكم من دياركم ان تبروهم و تقسطوا اليهم ان الله يحب المقسطين[16]. و خداوند شما را نهي كرده است كه از كساني كه در مورد دين با شما نجنگيده و شما را از خانه‌هاتان خارج نكرده‌اند اينكه به آنها نيكي و با آنها به عدالت رفتار كنيد به درستي خداوند عدالت پيشگان را دوست دارد.

5- عدالت در مدح و انتقاد:

حضرت علي (ع) مي‌فرمايد[17]: اگر بيش از اندازه لياقت مدح كرديد اهل تملق و چاپلوس خواهيد بود و اگر شهامت و آزادي مدح كردن را حتي به مقدار لازم نداشتيد معلوم مي‌شود يا عاجز هستيد يا حسود كه روحتان تحمل مدح ديگران را ندارد. بنابراين بايد در مدح ديگران مراعات عدالت وانصاف را بكنيم و گرنه به يكي از دو عيب گرفتاريم.

 

 

 

 

6- عدالت در محبت و انتقاد:

امام علي (ع) مي‌فرمايند: زياد روي در سرزنش سبب مي‌شود كه ما اثر معكوس بگيريم زيرا آتش لجاجت شعله‌ور مي‌شود طرف شعله‌ور مي‌شود و حالت انفجار به او دست مي‌دهد.

محبت بيش از اندازه به فرزند نيز موجب لوس شدن او مي‌شود و پيامبر فرمود: واي بر پدران و مادران آخرالزمان كه علاقه زياد آنها به فرزند باعث خود خواهي‌هائي در آنها مي‌شود.

7- عدالت در محيط خانه يا ( عدالت در رفتار با همسر)

و ان خفتم الا تعدلوا فواحده[18]: پس اگر ترسيديد كه عدالت نكنيد پس با يكي از كنيزانتان (ازدواج كنيد) و...

پيامبر اسلام حتي در همان اواخر عمر كه كسالت داشتند عدالت را در ميان همسران مراعات مي‌كردند و در بستر بيماري او را هر شب به اتاقي كه مربوط به آن همسر بود انتقال مي‌دادند[19].

و حضرت علي در مدتي كه دو زن داشت حتي اگر مي‌خواست وضو بسازد در خانه زني كه نوبت او نبود وضونمي‌گرفت[20] آري عدالت بايد همچون خون در تمام رگهاي جامعه و در همة ابعاد جريان يابد.

 

8- عدالت در اقتصاد:

نظام اقتصادي اسلام بر اساس عدالت است. يعني طوري برنامه‌ريزي شده كه حق كسي از بين نرود و هر صاحب حقي بتواند متناسب با كار يا نيازش زندگي راحتي داشته باشد در اسلام سفارش شده كه بايد ساعات خود را براي چند موضوع تقسيم كرد:

ساعاتي براي تفريح و لذت حلال و ساعاتي براي عبادت و ساعاتي براي كار. تا بدينوسيله تمام نيازهاي مادي و معنوي تأمين شود[21]. در زير به دو شاخه از عدالت در اقتصاد را بررسي مي‌كنيم.

الف- عدالت در توزيع:

حضرت علي (ع) در زمان حكومت خود، نه تنها تمام تلاش خود را براي برقراري عدالت اقتصادي و اجتماعي انجام داد بلكه دست به عملي زد كه شايد هيچ كس در طول تاريخ اين كار را انجام نداده باشد و آن بازپس گيري اموال از ثروتمندان و رساندن آن به دست نيازمندان بود.

بعضي از انبياء همچون شعيب بعد از توحيد و نبوت اولين پيامش درباره عدل و توزيع و هشدار به كم فروشان بود:

اوفوا الكيل و لاتكونوا من المخسرين و زنوا بالقسطاس المستقيم و لا تبخسوا الناس اشياء هم و لا تعثوا في الارض مفسدين[22]: ( اي مردم) كيل را كامل كنيد و از خسارت وارد كننده‌ها نباشيد. اجناس را با ميزان صحيح بسنجيد و آنچه به مردم مي‌فروشيد از وزن پيمان كم نگذاريد و در زمين به ظلم و فساد كاري برنخيزيد.

و نيز در سوره مصطفين مي‌خوانيم. ويل المطفضين[23]: واي به حال كم فروشان.

ب- عدالت در بهره‌‌گيري و مصرف:

در مقدار مصرف بايد مراعات عدالت بشود قرآن صريحاً در آياتي چنين مي‌فرمايد:

1- كلوا من ثمره اذا أتمروا تواحقه يوم حصاده[24]: شما هم از آن ميوه هر گاه برسيد تناول كنيد و حق زكات فقيرات را به روز درو كردن بدهيد و...

2- كلوا و اشربوا و لاتسرفوا[25]: هم از نعمت‌هاي خدا بخوريد و بياشاميدو اسراف مكنيد.

3- امام صادق (ع) مي‌فرمايند: اگر مردم در مصرف غذا مراعات ميانه روي را بكنند بدنشان پايدار و سالم باقي مي‌ماند[26].

علاوه بر مقدار مصرف، قرآن بر روي  چگونگي آن مقدار و رعايت تقوي هم تكيه كرده و مي‌فرمايد[27]: فكلوا مما غنمتم حلالاً طيباً و اتقوا الله ان الله غفور رحيم: از هر چه غنميت بيابيد بخوريد حلال شما باد و پرهيزكار باشيد كه خداوند آمرزندة خطاها و مهربان به خلق است.

9- شهادت و گواهي بر اساس قسط:

يا ايها الذين امنوا كونوا قوامين لله شهداء بالقسط[28]:

اي اهل ايمان در راه خدا پايدار و استوار بوده ( بر ساير ملل عالم) شما گواه عدالت و راستي و درستي باشيد و...

در اينجا قسط به عنوان پايه و اساس امور فردي و جمعي و معياري است كه شهادت و گواهي بر اساس آن صورت مي‌گيرد.

10- حكومت و داوري بر اساس عدل و قسط:

1- و اذا حكمتم بين الناس ان تحكموا بالعدل[29]: چون حاكم بين مردم شويد داوري به عدالت كنيد.

2- و ان حكمت فاحكم بينهم بالقسط[30]: و اگر حكم كردي ميان آنها به عدالت حكم كن.

در اين آيات به حكومت و داوري و قضاومت بين مردم براساس عدل و قسط امر شده است.

در حديثي از پيامبر اكرم(ص) آمده است[31]: عمل يك روز رهبري كه ميان مردم به عدالت رفتار كند از عمل صد يا پنجاه سال كسي كه در ميان اهل و عيال خود مشغول عبادت باشد بهتراست.

و نيز از امام صادق (ص) است كه[32]: هرگز دعاي رهبر عادل رد نمي‌شود.

 

 

11- قيام بر مبناي قسط:

لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط[33]:
و برايشان كتاب و ميزان (عدل) نازل كرديم تا مردم به عدالت قيام كنند.

در اينجا قيام وانقلاب را امري مشروع و شايسته قلمداد كرده و تحقيق آن را براساس قسط مورد توجه قرار مي‌دهد و بر آن تأكيد دارد.

 نتيجه‌گيري:

شناخت، ترجمه و تفسير قرآن نيازمند سالها مطالعه مي‌باشد كه از توان اين حقيران ساخته نيست با توجه به رشته تحصيلي نويسندگان مقاله، سعي بر آن بوده كه از طريق مطالعه، ترجمه و تفاسير موجود گوشه‌اي از معارف قرآني در خصوص عدالت آورده شود.

اميدواريم كه اين مقاله باب شروعي براي مطالعات بيشتر خوانندگان فراهم نمايد.

ذيلاً برگزيده‌اي از مطالب اين نوشتار آورده شده است:

1- اساساً قرآن كتابي است آسماني كه از طرف خداوند براي هدايت بشر نازل شده و نياز به اثبات علمي ندارد بلكه هدف نويسندگان آن است كه از طريق اين مطالعات معرفت بيشتري به قرآن حاصل مي‌گردد.

2- در اين مقاله ترجمه تعدادي آيه از قرآن مجيد كه در خصوص عدالت بيان گرديده آورده شده است.

3- از آنجايي كه اسلام مكتب عدل و اعتدال است، راه مستقيم است و امت اسلامي امت ميانه و وسط است و نظام  آن عادلانه مي‌باشد بنابراين شناخت مفهوم عدالت به معناي واقعي آن با استفاده از آيات و روايات و سپس به كارگيري آن در جامعه امري انكارناپذير است. بنابراين هدف نويسندگان اين مقاله اين است كه بتوانند قطره‌اي از دريايي معرفت قرآن را در اين نوشتار بيان نمايند از خداوند براي شناخت و معرف بيشتر مدد مي‌جوييم. ( به اميد ظهور عدالت گستر گيتي).

 منابع و مأخذ :

1- الهي قمشه‌اي، مهدي، انتشارات الهادي، سال 1382. قرآن كريم

2- جمشيدي، محمد حسين- پژوهشكده امام خميني (ره) و انقلاب اسلامي، سال 1380-نظريه عدالت

3- قرائتي، محسن، انتشارات فاخته، توحيد و عدل و عدالت اجتماعي

4- مطهري، مرتضي، انتشارات صدرا، سال 1372 « عدل الهي»

5- اميري خراساني، عراق سلطان، زينب و سعيده- عدل در قرآن، سال 1383.

 * محبوبه مفيد كلانتري، دانشجوي كارشناسي زمين شناسي، دانشگاه پيام نور كرمان

** دكتر حسين رشيدي نژاد، عضو هيئت علمي دانشگاه پيام نور كرمان

 

 

پی نوشتها :

[1]- سوره جاثيه- آيه 22

[2]- آيه 219- سوره بقره

[3]- آيه 3- سوره آل عمران

[4]- آيه 8 سوره مباركه شمس

[5]- آيه 25 سوره حديد

[6]- تحف العقول. ص 334

[7]- جرج جرداق، الامام علي (ع). صوت العداله الانسانيه. ج 1- ص 155

[8]- جامع السعادت – جلد 2- ص 223

[9]- كافي- جلد 2 ص 86

[10]- نهج البلاغه نامه 27- ص 383

[11]- وسائل الشيعه- جلد 8 ص 499

[12]- آيه 152- سوره انعام .

[13]- آيه 8- سوره مائده .

[14]- آيه 57- سوره آل عمران.

[15]- آيه 193- سوره بقره

[16]- آيه 8- سوره ممتحنه

[17]- حكمت 339- از نهج‌البلاغه فيض الاسلام- ص 1249

[18]- آيه 3- سوره نساء

[19]- نظام حقوق زن

[20]- نظام حقوق زن

[21]- نهج‌البلاغه فيض الاسلام . ص 1271

[22]- آيه 18 سوره شعرا.

[23]- آيه 18 سوره شعرا.

[24]- سوره انعام آيه 141

[25]- سوره اعراف- آيه 31

[26]- النظام التربوي في الاسلام- ص 376

[27]- آيه 69- سوره انفال

[28]- آيه 8- سوره مائده

[29]- آيه 58- سوره نساء

[30]- آيه 42- سوره مائده

[31]- نظام سياسي اسلام. ص 71

[32]- نظام سياسي اسلام ص 71

[33]- آيه 25 سوره حديد

[34]- سوره انعام – آيه 115.

[35]- محسن فيض كاشاني- تفسير الميزان. ج 5 ص 107

[36]- سوره اعراف- آيه 29

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 03 اسفند 1393 ساعت: 11:50 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره عدل الهی

بازديد: 199

 

روشها و مشربها:

موضوعِ عدل الهي وقتي مورد بحث قرار مي گيرد كه مباحث توحيد و نبوت و معاد اثبات شده باشد در اينصورت وجود و يگانيگي باري تعالي و رسالت پيامبران به خصوص رسالت و پيامبري خاتم‌الانبياء محمد رسول الله (ص) را قبول مي كنيم و به روز رستاخيز نيز ايمان مي آوريم آنگاه مي توانيم شبهات و سؤالاتي كه در مورد عدل الهي وجود دارد را جوابگو باشيم، انشاء ا . . .

در ابتدايِ بحثِ عدل الهي دو گروه از متكلمين و دانشمندان اسلامي قرار دارند كه عقايدي مخالف يكديگر بيان مي كنند اولي اشاعره كه طرفدار جبر و اضطرار هستند و ديگري معتزله كه طرفدار عدل و اختيار. اشاعره مي گويند. خداوند حكيم است و هر كاري انجام مي دهد از روي حكمت است ما اصلاً اختياري نداريم هر چه مي كنيم آنرا خداوند خواسته كه ما انجام مي‌دهيم و هر چه هم پيش آيد از طرف خداوند است وظيفه ما فقط سازگاري با تمام حوادث و شكر باري تعالي و تسليم در برابر خواسته‌هاي او مي باشد.

معتزله مي گويند اگر هر چه را خداوند بخواهد همان اتفاق بيفتد و ما اختيار نداشته با شيم دگر روز قيامتي لازم نيست خداوند بعضي ها را گمراه قرار داده است و بعضي ها را به راه راست هدايت نموده، بعضي انسانها ظالم هستند چون خداوند آنها را ظالم خواسته است و بعضي ديگر مظلوم در حقيقت جزا و عقابي نبايد در كار باشد ولي چون معاد و روز قيامتي وجود دارد پس بايد انسانها اختيار داشته باشند تا اگر كاري شايسته انجام دادند پاداش بگيرند و اگر در مسير دزدي و چپاول و غارتگري افتادند غذاب آخرت نسيب آنها گردد.

اشاعره مي گويند علم خداوند ابدي و ازلي است از گذشته و آينده اطلاع دارد پس خداوند از كارهاي ما خبر داشته است. او مي داند كه ما انسان صالح و با وجدان خواهيم شد با يك انسان ستمكار و گناهكار پس اوست كه ما را به اين راه مي كشاند و ما هيچ اختيار نداريم.

معتزله مي گويند علم خداوند اختيار ما را از بين نمي برد مثلا ما مي دانيم كه اگر كسي از ارتفاع 10 يا 15 متري بپرد مجروح مي شود حال اگر كسي خودش را از ارتفاع بلند بيندازد و مجروح شود آيا مي تواند از شما شكايت كند و بگويد چون شما مي دانستيد، من مجروح شدم و پايم شكست و اگر شما نمي دانستيد من مجروح نمي شدم! پس علم خداوند نمي تواند اختيار را از انسان بگيرد.

اشاعره مي گويند اگر بگوئيم انسان از خودش اختيار دارد در حقيقت در كارهاي باري‌تعالي دخالت كرده‌ايم در حالي كه دخالت در كارهاي خداوند در شأن انسان نيست و هرچه خداوند بخواهد همان مي شود.

معتزله مي گويند اگر همه كارها و شرايط ايجاد شده براي انسانها را به خداوند نسبت دهيم در حقيقت كارهاي زشت و ظلمها و غارتگري‌ها و جنايات را نيز به خداوند نسبت داده‌ايم كه اين در شأن باري‌تعالي نيست پس بعضي كارها به دست انسانها انجام مي شود.

از اين بحث‌ها كه بگذريم مي توانيم بگوئيم شيعه راهي غير از اشاعره و معتزله دارد از نظر شيعه نه جبر است و نه اختيار بلكه راهي بين آن دو مي باشد. بعضي كارها جبر است مانند به دنيا آمدن ، دوران شيرخوارگي، پشت سر گذاشتن دوران كودكي، رسيدن به دوران جواني ، گذشت زمان، رسيدن به دوران پيري و مسائلي شبيه اينها، ولي بسياري از كارها اختياري است كه به اختيار خودمان انجام مي دهيم كه در آينده هم احتمالا كارهاي بيشتري به اختيار خودمان انجام خواهيم داد كه بايد دقت كنيم اين اختيار، ما راه به گمراهي و ضلالت نكشاند. و همين اختيار است كه ما را سعادتمند و خوشبخت مي گرداند آنچه را كه به عنوان جبر قبول كرديم نبايد سبب ناراحتي و نا اميدي ما شود و آنچه را كه به اختيار مي توانيم انجام دهيم با كمال قدرت و با شجاعت و سرعت در آن راه گام بر مي داريم. انشاء ا . . .

تحصيل علم اختياري است يك نفر مي تواند با وجود همه شرايطِ مساعد و حتي بر خلاف خواسته هاي خانوادگيش درس نخواند و به كارهاي ديگر مشغول شود و ديگري مي تواند در شرايط سخت بدون امكانات ، تحصيل علم كند و به مدارج عالي برسد حال شما كدام را انتخاب مي كنيد اختيار با شماست. مي گويند براي ما گرفتاري پيش آمد ناراحتي خانوادگي داشتيم مسائلي داشتيم درس نخوانديم ، ما مي گوييم اراده شما ضعيف بوده است تحصيل علم در نظر شما خيلي مهم نبوده و براي علم ارزش قائل نبوديد و از اين جهت از لحاظ علمي به جايي نرسيديد وگرنه مي توانستيد فقط راه تحصيل علم و مطالعه و تحقيق را در پيش بگيريد و فعلا هر موضوع غير درسي را كنار بگذاريد و خود را از قيد آن آزاد نمائيد. بيشتر پادشاهان، سلاطين و ظالمان و استعمارگران، حتي بيشتر افراد بزرگسال از لحاظ فكري پشتيبان جبر هستند خواستار ادامه وضع موجودند مي گويند خداوند اين وضع را ايجاد كرده است همه بايد مطيع و تابع باشند خانواده‌هاي فقير و تهي‌دست، با فقر سازش داشته باشند انسانهاي مظلوم در شرايط موجود سخني نگويند تا ما بهتر بتوانيم غارت كنيم بيشتر سو د ببريم، بهتر زندگي كنيم. اما پيامبران و پيشوايان و انسانهاي با ايمان و انقلابيون و بيشتر جوانان و مظلومان آگاه ، طالب استقرار عدالت ، رفع ظلم، نابودي استعمار و استثمار هستند اينها عقيده دارند هيچ شرايطي براي انسانها عوض نمي‌شود مگر آنكه خودشان با سعي و كوشش و فداكاري و ايثار آن شرايط را عوض كنند و اين نشانه اختيار كامل بشر بر اوضاع و شرايط خودش مي باشد.

ايرادها و اشكالها:

مي گويند اگر خداوند عادل است اين همه تبعيض‌ها، فقرها، نابسامانيها و اختلافات طبقاتي براي چيست؟

ما مي گوييم تفاوت و تنوع را قبول داريم حتي موجوديت اشياء را از تركيب اضداد مي‌دانيم مثلا، نر و ماده – بار مثبت و بار منفي – جاذبه و دافعه سبب بقاء طبيعت هستند.

پستي و بلندي‌ها – كوير و جنگلها – درياها و خشكيها سبب زيبايي در طبيعت هستند تنوع گلها و حيوانات و جانداران طبيعت را دلپذير نموده‌اند كه همه اينها ساخته اراده حق تعالي مي باشند ولي تبعيض‌ها، فقرها، نابسامانيها ساخته دست انسانهاي شرور و ظالم است كه وظيفه ما قدرت گرفتن از طبيعت و مبارزه با اين آفات اجتماعي است.

مي گويند اگر خداوند عادل است بلاهاي طبيعي از قبيل سيل – طوفان – زلزله كه سبب نابودي افراد و انسانها مي شود و خسارت هاي گوناگوني به وجود مي‌آورد براي چيست؟

ما مي گوئيم هر معلولي علتي دارد يعني هر حركت و هر واقعه‌اي در طبيعت تابع علتي است ما مي توانيم علت‌ها و گاه معلولها را تغيير دهيم مثلا مي توانيم با ايجاد سدها و درختكاري و ساختمان سازي در جاهاي امن، از سيل و خسارتهاي آن جلوگيري كنيم با ساختمان هاي محكم و علمي مي توانيم از خسارات طوفان و زلزله جلوگيري نمائيم چنانچه خداوند مي فرمايد ما زمين و آسمان و تمام موجودات را مسخر شما قرار داديم تا از آن استفاده نماييد.

تفاوت نه تبعيض:

مي گويند اگر خداوند عادل است چرا بعضي افراد سياه، بعضي ها سفيد هستند چرا بعضي ها زيبا و بعضي ها زشت روي مي باشند. ما مي گوئيم نژادپرستي نتيجه تبليغات سوء ظالمان و استعمارگران است وگرنه هيچ انساني به خاطر رنگ پوستش نبايد مورد اذيت و آزار قرار گيرد اگر يك انسان سياه رنج مي برد به خاطر اين است كه يك عده سفيدپوست استعمارگر او را به بردگي كشيده‌اند و جلوي ترقي و تعالي او را گرفته‌اند و از نيروي كار و فكر او به نفع خود استفاده مي كنند. امكانات طبيعي و مالي و فكري او را ربوده و نابودش ساخته‌اند پس باز هم انسانهاي جنايتكار هستند كه تبعيض ايجاد مي نماييد و اما در مورد زشتي و زيبايي ما بايد در هر حال خودمان را زيبا بدانيم و به نظافت و ظاهر خودمان توجه داشته باشيم اصولا زشتي و زيبايي در مقابل فعاليت‌ها، كوشش ها و فداكاريها عاملي بي‌اثر است. مثلا اگر ساختماني مجلل را ببينيد كه مهندساني در ساختن آن همكاري داشته‌اند بيشتر توجه شما به علم و كار آنهاست يا به زشتي و زيبايي مهندسين يا اگر به پزشك خوب و حاذق مراجعه مي‌كنيد به دارو و دستور او توجه داريد يا به زشتي و زيبايي او؟

اصولا زشتي و زيبايي در مقابل علم و دانش و سعي و كوشش فرد، يك عامل بي‌اثر است و ساخته فكر انسانهاست. اگر افكار انسانها را اصلاح كنيم اين تبعيض در جامعه وجود نخواهد داشت و ما با فعاليت و كوشش مي توانيم افكار غلط در مورد زشتي و زيبايي را از بين ببريم انشاء ا . . .

عدل چيست؟

ما عدالت را به معني تساوي در نظر نمي‌گيريم بلكه معني عدالت موزون بودن و هر چيزي جاي خودش قرار داشتن و رعايت استحقاق‌ها مي باشد. عدالت اين نيست كه همه در كلاس از يك درس نمره 20 بگيرند بلكه عدالت آنست كه هر كدام به اندازه سعي و كوشش خودش نمره بگيرد در خانواده عدالت اين نيست كه همه فرزندان به يك اندازه از لحاظ مالي تأمين شوند بلكه براي فردي كه مطالعه را دوست دارد بايد شرايطي مهيا كنيم تا بتواند بهتر و بيشتر مطالعه كند ولي فرزندي كه از درس خواندن بيزار است بايد مشغول كاري شود و درآمدي داشته باشد چون نخواسته درس بخواند و مطالعه كند و نخواسته زحمت بكشد و نمرات عالي كسب نمايد اصولا  اعتقاد به قادر بودن و حكمت داشتن خداوند متعال، وجود عدالت در ذات او را ايجاب مي كند. به علاوه عدالت باري تعالي را در ساختمان طبيعت به وضوح مي توان ديد نظم و قوانين جاري در طبيعت و همچنين ساختمان بدن حيوانات و انسانها خودگوياي عدالت الهي است كه اثبات عدالت الهي از اين طريق نياز به مطالعه علوم نجوم-زيست‌شناسي-پزشكي و فلسفه دارد كه اگر اين طريق را براي اثبات عدل الهي  انتخاب كنيم مي توانيم وجود روز معاد و قيامت را از آن نتيجه بگيريم.

تفاوتهاي دو جهان:

مي گويند اگر خداوند عادل است چرا بعضي انسانها به عنوان كافر و مشرك در روز قيامت تا ابد عذاب مي شوند در حالتي كه زمان محدودي در دنيا بوده‌اند.

ما مي گوييم مجازات هاي دنيوي و اخروي با هم متفاوت هستند اگر گناهكاران و مجرمان در دنيا مجازات مي شوند براي جلوگيري از جرائم و عبرت گرفتن خود او و ديگران است ما مي خواهيم در اجتماع ظلم و جور و فساد نباشد براي اين منظور ظالم و مجرم و انسان فاسد بايد مجازات گردد تا هم خود او تربيت شود و هم اجتماع با ديدن اين مجازات از فساد تهي گردد ولي در مجازات هاي اخروي چنين هدفي دنبال نمي گردد مجازاتهاي اخروي براي تربيت افراد يا اصلاح جامعه نيست اينجا تجسم اعمال است.

يعني در مجازاتهاي دنيوي احتمال اشتباه و كم و زياد شدن وجود دارد ولي در قيامت خود عمل و كردار انسان است كه ما را اذيت و آزار مي دهد و يا احتمالاً شادان و خوشحال مي نمايد انسان موجودي ابدي است در نتيجه اين اعمال هم تا ابد با او خواهند بود كه به طرق مختلف روي او اثر مي گذارند.

 

جزاي عمل:

كفر يعني پوشاندن حقيقت، كافر كسي است كه حقيقت را فهميده ولي آنرا انكار مي كند و با آن مبارزه مي نمايد چون احساس مي كند اين مبارزه براي او نفع مادي يا ترفيع مقام دارد كه نتيجه عمل او گمراهي براي  ديگران است و حتي سبب انحراف جامعه از مسير حقيقت مي گردد و حال اگر فرض كنيم انحرافات اجتماعي به خاطر اعمال غلط او تا چند سالي طول بكشد و عده زيادي به انحراف كشيده شوند مجازات او چه خواهد بود اگر بخواهيم اين عمل ناپاك و نتايج آن را به خود او عرضه كنيم چه خواهد شد به علاوه در نظر بگيريد چه جنايات و خونريزيهايي به خاطر كفران او انجام مي شود و چه محروميتهايي در اجتماع پديد مي آيد كه جبران آن تقريبا غير ممكن به نظر مي رسد به اين جهت است كه مجازات كفار و مشركين آنچنان سنگين به نظر مي آيد.

ما نمي توانيم حساب اشخاص را رسيدگي كنيم:

مي گويند تحقيقات و اكتشافات و اختراعات دانشمندان غير مسلمان چه مي‌شود؟ آيا در روز قيامت اجر و مزدي دارند يا نه؟

مي گوييم اجر و مزد هر عملي نزد باري تعالي بستگي به فكر و انديشه فرد اجرا كننده دارد هدف از اكتشاف و اختراع چيست؟ آيا نفع مادي مطرح است؟ هدف شهرت‌طلبي است؟ يا اينكه هدف خدمت به مردم و كسب ثواب آخرت بو ده؟ عدل الهي ايجاب مي كند كه اجر و مزد هر كس كه كار خيري انجام داده باشد بدهد ولي چون از افكار و رفتار دانشمندان بي‌اطلاع هستيم نمي توانيم اجر و مزد اين افراد را تعيين نماييم به علاوه بايد به خاطر داشته باشيم ما اجر و مزد اخروي هيچ كس را نمي توانيم تشخيص دهيم چه مسلمان باشد و چه غير مسلمان چون اين محاسبه مخصوص كارهاي الهي مي باشد و براي بشر آشكار نمي گردد.

شفاعت:

مي گويند بعضي ها هستند كه در دنيا گناه و معصيت مي كنند سپس توقع دارند كه پيامبر اسلام (ص) يا ائمه طاهرين آنها را شفاعت كنند كه اين خود سبب بيشتر شدن گناهكاران و معصيت‌كاران مي شود اگر اين چنين باشد عدالت از خداوند سلب مي گردد.

ما مي گوييم شفاعت در اين دنيا مجرمين را به دو گروه تقسيم مي كند يك عده به خاطر اينكه پارتي دارند از چنگال كيفر مي گريزند و عده‌اي ديگر به جرم اينكه پارتي ندارند گرفتار كيفر مي گردند.

ما در ميان جوامع بشري، جامعه هايي را كه قانون در آن دستخوش پارتي‌بازي است فاسد و فاقد عدالت مي دانيم چگونه ممكن است در دستگاه الهي معتقد به پارتي‌بازي شويم؟ در حقيقت اين نوع شفاعت بر هم زننده قانون و ضد آن است در حاليكه شفاعت تأييد كننده قانون است. در شفاعت غلط، مجرم بر خلاف خواست قانونگزار و بر خلاف هدف قوانين اقدام مي كند و از راه توسل به پارتي بر اراده قانونگزار و هدف قانون چيره مي گردد كه اين شفاعت در دنيا ظلم و در آخرت غير ممكن است ولي شفاعت صحيح نوعي ديگر از شفاعت است كه در آن نه استثناء و نه تبعيض وجود دارد و نه نقض قانون، در حقيقت شفاعت در قيامت از طرف خداوند است و هيچكس ديگري حق شفاعت در قيامت ندارد در دنيا طلب شفاعت از طرف مجرم است كه دنبال واسطه و پارتي مي گردد نه از طرف دادگاه ولي در آخرت شفاعت از طرف باري تعالي مي باشد نبايد گمان كنيم كه پيامبران و ائمه اطهار به خاطر گناهان يك فرد از درگاه خداوند تقاضا مي كنند كه گناهان اين شخص بخشيده شود بلكه شفاعت از طرف خداوند است كه دستور مي دهد تا يك نفر شفيع اين فرد گردد حال اگر خداوند متعال دستور شفاعت دهد ديگر پارتي‌بازي . سود جوئي و كلاه برداري نمي شود بلكه شفاعت خود يك نوع راهنمايي و راه نشان دادن است مانند اينست كه قانونگزار در دادگاه ما را از قوانين كه به سود ماست آگاه كند. پس انسان بايد كارهاي خير و خوب داشته باشد تا مشمول شفاعت قرار گيرد.

‹‹ والسلام ››

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 03 اسفند 1393 ساعت: 11:43 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره عدالت اجتماعی

بازديد: 407

 

تاثير عدالت اجتماعي در سازمانها

 

پس از بررسي فشرده ي تاريخ هستي پذيري و تکامل مفهوم حقوق بشر،اينک در ادامه ي گفتارها، به مباحث امروزين حقوق بشري باز مي گرديم. کانوني ترينارزش فلسفي حقوق بشر، همانا «منزلت انسان» است که بدوا" آن را در گفتاري جداگانهبررسيديم. در اين گفتار، روشن خواهيم ساخت که براي تبيين دقيق تر مفهوم منزلتانسان، بايد ارزشهاي ديگري را که جزو آن به شمار مي آيد و بطور همزمان به مثابهارزشهاي حقوق بشري محسوب مي گردد، در نظر گرفت. در همين راستا، به ارزشهايي مانند: «زندگي»، «آزادي و استقلال»، «عدالت»، «همبستگي»، «مسئوليت اجتماعي»، «صلح و خشونتپرهيزي» و نيز «محيط زيست سالم» مي پردازيم.

۱. زندگي

زندگي به عنوان ارزش، مبتني بر ارزشگذاري بر حيات انساني، به مثابه پيش شرطاجتناب ناپذير براي همزيستي ميان انسانها و سرچشمه ي تمامي ايده آل ها و تصوراتارزشي پيوسته با آن است. کنشي که معطوف به تحقق ارزش زندگي است، نه تنها بايد درمقابل هر چيز و هر کس که به نفي زندگي مي پردازد، مقاومت ورزد، بلکه همچنين بايدتمامي فعاليتهاي حامي زندگي و سازگار با آن را با همت مورد پشتيباني قرار دهد. يکياز عنصرهاي مهم «زندگي» به مثابه ارزشي حقوق بشري، حفاظت از تندرستي جسمي و خدشهناپذيري فيزيکي انسان است. هر انساني در هستي خود، برخوردار از منزلتي است که ارزشيفي نفسه محسوب مي گردد. چنين ارزشي، با هيچ کالايي قابل مقايسه يا معاوضه نيست وبنابراين قيمتي براي آن قابل تصور نيست و بايد آن را چونان غايتي بالذات پاسداريکرد. بنابراين، پاسداري از ارزش في نفسه ي انسان، پيش از هر چيز، پاسداري از زندگيانساني است و احترام به منزلت انسان را تنها مي توان به مثابه با ارزش شمردن حياتانساني فهميد. «زندگي» به مثابه يک ارزش، تبلور خود را در «حق حيات» مي يابد که درميثاقهاي بين المللي حقوق بشري، بازتابي روشن يافته است.

۲. آزادي و استقلال

 ارزش آزادي و استقلال از طرفي مبتني بر آزادي همه ي انسانها از هرگونه بردگي وبندگي، شکنجه و رفتار و مجازات بيرحمانه و غيرانساني و حرمت شکنانه، بازداشت،زنداني و تبعيد کردن خودسرانه و اقدامات مشابه، و از طرف ديگر مبتني بر آزادي همه يانسانها در طرحريزي آزاد و مستقل زندگي خويشتن است. آزادي و استقلال، عنصرهايکانوني مفهوم «شخص» هستند و بر شالوده ي منزلت انسان قرار دارند. بايد آنها را بهمثابه خودمختاري اوليه ي اراده فهم کرد. آنها شاخص استعداد و توانايي انسان هستند،انساني که به صورتي خود بنياد، «نقطه ي شروع» را خود مقرر مي کند. آزادي و استقلالبه صورتي جدايي ناپذير با منزلت انسان در پيوند قرار دارند. حق آزاديهاي مصرح درميثاقهاي حقوق بشري، جمع بست مدون استقلال و آزادي به مثابه يک ارزش است. به هميندليل در اين ميثاقها، در کنار حق آزادي عمومي تدوين شده، حقوق ديگري نيز در رابطهبا آزاديها، به صورت جداگانه تعريف شده اند، مانند حقوق شهروندي، حق آزادي قلم وبيان، حق آزادي انجمن ها و اجتماعات و غيره.

۳عدالت

ارزش عدالت، که بايد آن را از جنبه ي قانوني، قضايي، اجتماعي و اقتصادي موردتوجه قرار داد، شالوده ي جوامعي را مي سازد که در آنها منزلت انسان و امنيت واستقلال شخصي او از تعرض مصون است. اين جوامع با شاخص هايي چون: برابري انسانها درمقابل قانون و دادگاه، برخورداري از امکان ارضاي نيازهاي اوليه و تقسيم عادلانه ينعمات مادي متعين مي گردند. اگر ارزشهاي يادشده در فوق را نيز به آن بيفزاييم، ميتوانيم بگوييم که آن نظام اجتماعي عادلانه است که افزون بر محترم شمردن ارزشبنيادين «زندگي»، بتواند ارزشهاي «آزادي» و «برابري» را در تناسبي عادلانه بايکديگر تحقق بخشد. چنين جامعه اي، با ايجاد و حفظ برابري، براي هر فرد فضاي آزاديخلق مي کند که بتواند در چارچوب آن حرکت کند، بدون اينکه اين کار، حرکت آزاد ديگرانرا دچار خدشه سازد.

«عدالت اجتماعي» يکي از مفاهيم نزديک به مفهوم عدالت بطور کلي است. «عدالتاجتماعي» با توجه به منزلت برابر انسانها، خواهان شرايط زندگي انساني براي همگان،ايجاد شانس برابر و برآوردن عادلانه ي نيازهاي انساني است. ايجاد شانس برابر، بهمعناي رفع هرگونه تبعيض ميان انسانها به دليل تعلق آنان به جنس، طبقه، نژاد،اعتقادات مذهبي و ايدئولوژيک خاص است. از حقوقي که مي توانند «عدالت اجتماعي» را بهمثابه ايجاد شانس برابر تضمين کنند، مي توان از حق اشتغال، حق تحصيل، حق مشارکت درحيات فرهنگي، حق برخورداري از شرايط کار انساني، حق برخورداري از دستاوردهاي پيشرفتعلمي و حق محافظت از کودکان و نوجوانان نام برد. «عدالت اجتماعي» در آنچه که فراتراز نيازهاي اوليه ي انساني مانند خوراک و پوشاک و مسکن، به برآوردن ساير نيازهايمهم انساني مربوط مي شود، دربرگيرنده ي حقوقي مانند: حق امنيت اجتماعي، حقبرخورداري از يک معيشت مناسب، حق استفاده از خدمات درماني و بهداشتي و حق دريافتکمک اجتماعي درموارد بيکاري، بيماري و بازنشستگي است.

منشور جهاني حقوق بشر، منزلت کليه ي اعضاي خانواده ي بشري و حقوق برابر و انتقالناپذير آنان را پايه ي عدالت در جهان مي داند. از همين رو تلاش مي شود تا پاسدارياز حقوق بشر، در يک سيستم جهاني و از طريق قراردادها و ميثاقهاي بين المللي تضمينگردد. اما واقعيت جهان کنوني ما نشانگر آن است که «عدالت اجتماعي» حتا در جوامعپيشرفته، در رابطه اي پرتنش با مشکل اختلاف طبقاتي ميان انسانها قرار دارد. به هميندليل مي توان گفت که حقوق بشر به مفهوم امروزين آن و در واقعيت جهان کنوني ما، بهناگزير تنها مي تواند طرح حداقلي از عدالت را مطرح نمايد.

 

۴. همبستگى

 همبستگي به مثابه يک ارزش، شالوده‌ي کنش مشترک انساني را مي‌سازد و دستيابي بهيک همزيستي موفق ميان همه‌ي انسان‌ها را هدف خود مي‌داند. همبستگي، فقط از انسانمطالبه نمي‌کند تا نسبت به رنج و محنت ديگران ابراز همدردي کند، بلکه انتظار داردکه انسان رنج و محنت همنوعان را از آن خود بداند و در رفع آنها بکوشد. مفهوم «همبستگي» به مثابه يک ارزش، پايه‌ي استدلال خود را در اجتماعي بودن انسان بازمي‌يابد. انسان از منظر توانايي‌هاي بيولوژيک خود، دچار کمبودها و نارسايي‌هايي استکه تنها در يک اجتماع انساني مي‌تواند بر آنها چيره گردد. بنابراين انسان محتاجياري ساير انسان‌هاست، چه در دوران کودکي که وابسته به سرپرستي والدين است، چه درسنين بلوغ که وابسته به تقسيم کار اجتماعي براي تضمين موجوديت مشترک همه‌يانسانهاست و چه در ايام پيري که وابسته به رسيدگي و دستگيري ديگران است. از طرفديگر، انسان تنها مي‌تواند بسياري از مشخصه‌هاي برجاهستي شخصي خود را که منزلت اوناشي از آنهاست، فقط در تبادل با ديگر انسان‌ها شکوفا سازد. انسان بويژه براي تکاملآگاهي خود، عميقا" وابسته به جامعه است. بنابراين، انسان‌ها در انسان بودن خود،متقابلا" وابسته به يکديگرند.

۵. مسئوليت اجتماعي

 آگاهي نسبت به مسئوليت اجتماعي، يکي ديگر از ارزشهاي حقوق بشري و پيامد مستقيمارزش «همبستگي» است. مسئوليت اجتماعي، انسانها را فرا مي‌خواند که به ياري همنوعانيکه دچار رنج و مصيبت و محروميت اند بشتابند. اگر «همبستگي» بيشتر ارزشي در توصيف «آنچه هست» اجتماعي باشد، مي‌توان «مسئوليت اجتماعي» را ارزشي در توصيف «آنچه کهبايد باشد» ارزيابي کرد. مسئوليت اجتماعي، انسان را موظف مي داند تا به مثابهموجودي اجتماعي نيز رفتار کند. آگاهي نسبت به مسئوليت اجتماعي، يعني تعيين وظيفه ايبراي انسان، تا کنش خود را در راستاي تحقق ارزشهاي حقوق بشري سمتگيري کند.

انتقال ارزش «مسئوليت اجتماعي» به درون مناسبات بين المللي، با خود يکسريمسئوليتها و حقوق بين المللي همراه مي آورد، از جمله حقوقي مانند صلح و حفاظت ازمحيط زيست.

۶. صلح و خشونت پرهيزي

صلح ارزشي است که نه تنها فقدان منازعات سازمان يافته را توصيف مي کند، بلکهبيانگر وضعيتي است که در آن همزيستي ميان انسانها نشان از موفقيت دارد. صلح بهمعناي آنست که منازعات به عنوان محصول اجتناب ناپذير  همزيستي ميان انسانها، به عوضکاربرد روشهاي خشونت آميز و ويرانگر، با استفاده از روشهاي مسالمت آميز و سازنده حلشوند. «فقدان قهر شخصي و ساختاري» که در ايضاح مفهوم صلح به کار مي رود، بيانگرآنست که  براي حل منازعات ميان افراد يا گروههاي اجتماعي يا دولتهاي مختلف، نبايستاز خشونت استفاده شود، تا منزلت انسان در امان باشد. از همين رو، صلح کمال ضروريخود را در ارزشهايي مانند خشونت پرهيزي و تکامل تدريجي مي يابد. تکامل تدريجي ازطريق اصلاحات، ارزشي است که در نقطه ي مقابل روشهاي انقلابي قرار دارد که خواهانويران سازي و از نو ساختن مي باشند. به اين ترتيب مي توان گفت که صلح، تکامل تدريجياز طريق اصلاحات و خشونت پرهيزي، ارزشهايي هستند که اصولا" يک زندگي با منزلتانساني را ميسر مي سازند.

۷. محيط زيست سالم

ارزش رابطه ي سالم ميان انسان و طبيعت، ريشه در اين شناخت دارد که بشريت به دليلويرانسازي زيستجهان و زيست محيط طبيعي خود از طريق: نظام اقتصادي جهاني، نارساييمدلهاي رشد، عدم توازن در استفاده ي معقول از منابع طبيعي، آلودگي صنعتي و هسته اي،مصرف سيري ناپذير و همچنين کوير فقر، تهديدي جدي براي طبيعت و محيط زيست بوجودآورده است. «محيط زيست سالم» به مثابه يک ارزش، مبتني بر اين واقعيت است که انسانهافقط در هماهنگي با طبيعت و زيست محيطي سالم قادر به يک زندگي انساني و با منزلتهستند. انسانها درست به دليل اينکه براي برآوردن نيازهاي اساسي خود و از جمله خوراکو آب وابسته به طبيعتند، نمي توانند و نمي بايست کارکرد سالم طبيعت را دچار اختلالسازند، چرا که در غير اينصورت، بنياد زندگي خود را ويران کرده اند. امروزه حفاظت ازمحيط زيست، ارزشي حقوق بشري و يک وظيفه ي جدي انساني است.

 

 

ويژگي ها و تاثير  عدالت اجتماعي و نظام اسلامي عادلانه از منظر امام علي (ع)


جاري نبودن عدالت در جامعه غالبا از آن جا ناشي مي شود كه قدرت و وزارت، در مسند شايسته خويش قرار نگرفته است و به ناحق در دست كساني كه لياقت لازم را ندارند، تمركز يافته است.گاه قدرت مداراني به مسند توان اجتماعي تكيه مي زنند و نيرو مي يابند كه به غير از سود خود و اطرافيانشان نمي انديشند؛ اين امر، البته از جاه و مقام سياسي آغاز مي شود و پس از اندكي بسياري از ديگر ساحت هاي اجتماع را از آن خود مي كند.
* استشاره، صاحب قدرت را از مطلق بودن، دور و به عدالت، نزديك مي كند. حاكم در مشورت با ديگران، مي پذيرد كه قدرت از سوي مردمي كه طرف مشورت قرار مي گيرند، نظارت، پي گيري و كنترل شود. رسيدن به عدالت، در دنياي جديد، داراي روندي چند لايه و پيچيده گرديده است، اگر در كشوري مديريت كارآمد وجود نداشته باشد و برنامه ريزي سنجيده و صحيح شكل نگرفته باشد، بستر مطلوب براي تحقق عدالت، مهيا نخواهد شد


* جاري نبودن عدالت در جامعه غالبا از آن جا ناشي مي شود كه قدرت و وزارت، در مسند شايسته خويش قرار نگرفته است و به ناحق در دست كساني كه لياقت لازم را ندارند، تمركز يافته است.گاه قدرت مداراني به مسند توان اجتماعي تكيه مي زنند و نيرو مي يابند كه به غير از سود خود و اطرافيانشان نمي انديشند؛ اين امر، البته از جاه و مقام سياسي آغاز مي شود و پس از اندكي بسياري از ديگر ساحت هاي اجتماع را از آن خود مي كند.

از دوران كهن اين امر در ميان جوامع بشري رايج بوده است و به شايستگي و اصالت فرمانروايان تاكيد بسيار مي شده است و شرط مشروعيت او را دادگري مي دانستند. ابن خلدون مي گويد: در بين ايرانيان باستان، هيچ كس را به پايگاه فرمانروايي برخويشتن نمي گماشتند، مگر آن كه از دودمان پادشاهي باشد، سپس از ميان آنان كسي را بر مي گزيدند كه ديندار و دانا و فضيلت مند و تربيت يافته و سخاوتمند و دلاور و نيكوكار باشد و آن گاه فرمانروايي او را بدان مشروع مي كردند كه به داد گرايد و براي خود ديه و زمين و آب به دست نياورد تا مبادا مايه زيان همسايگان آن ديه ها و سرزمين ها شود و بازرگاني پيشه كنند تا مبادا دوستدار گراني نرخ كالاها گردد و بندگان به كارها نگمارد، چه آنان به خير و يا مصلحتي رايزني نمي كند . وجود شايستگان در منصب حكومتي و دولتي كمك بسيار به ثبات و اطمينان جامعه مي كند و به مردم، اين نشاط و اميدواري را مي دهد كه اگر تلاش كنند و شايستگي داشته باشند، مي توانند در جايگاه قدرت قرار گيرند و از ديگر سو به آنان مي باوراند كه تكيه زنان بر صندلي قدرت، لياقت كافي را دارند و اين افراد بهتر و بيش از هر كس، مي توانند جريان امور مملكت را به سوي عدالت هدايت كنند. غالب شدن اين انديشه بر جامعه، به افراد صالح، توانمند، خلاق و كارآ فرصت مي دهد تا به درون حاكميت راه يابند، به گوشه عزلت و خلوت نروند، جامعه و نظام هاي سياسي از آنان استقبال كنند و به آنان فرصت دهند تا مديريت كشور را بر عهده گيرند.
علي( ع) به اين امر توجه شايان دارد، گويي به خوبي دريافته است كه اگر مدير نالايق به حاكميت برسد، ناعدالتي از درون حكومت، آغاز خواهد شد، حكومتي كه همه تلاش و تكاپوهاي آن براي رسيدن به عدالت شكل گرفته است. ايشان براي كارگزارحكومت چند ويژگي برمي شمرد كه مي تواند راهگشايي مناسب براي اجرايي شدن عدالت اجتماعي گردد. ايشان خطاب به مالك اشتر مي فرمايد: براي داوري ميان مردم، از رعيت خود كسي را برگزين كه نزد تو برترين است. آن كه كارها بر او دشوار نگردد و ستيز با دشمنان او را به لجاجت نكشاند و در خطا پايدار نبود و چون حق را شناخته در بازگشت بدان درنماند و نفس او به طمع ننگرد و براي رسيدن به حق، به اندكي شناخت، بسنده نكند و در شبهه ها درنگش از همه بيشتر باشد و حجت را بيش از همه به كار ببرد ، اين ويژگي ها، به خوبي، فرد را در مسير عدالت قرار مي دهد و به او اين اجازه را نمي دهد كه از مسير حق خارج شود. ايشان سپس ويژگي هايي ديگر براي كارگزاران برمي شمرد كه بسيار قابل اعتنا است، ايشان صفاتي چون تجربه، حيا، اصالت خانوادگي، قدمت و دلبستگي در مسلماني، اخلاق نيكوتر، آبروي بيشتر، طمع كمتر و عاقبت نگري را برمي شمرد كه وجود هر يك از اين خصيصه ها در مديران و كارگزاران بيشترين تاثيرگذاري و ثبات در شخصيت را به ارمغان مي آورد و به آنان توان مي بخشد تا در حركت به سوي عدل، استوار و محكم باشند. نمونه تاريخي و اجرايي برتري شايستگان و نتايج فراوان آن را مي توان در تاريخ گسترده تمدن اسلامي و برخي دوران ها كه فيلسوفان و بزرگان انديشه به وزارت و صدراعظمي رسيده اند، جستجوكرد. براي نمونه، متفكري چون خواجه نصيرالدين طوسي(672-597ق) با آن كه در دربار حاكماني ناشايست و نامتمدن حضور داشت، اما با مقام مشاوره اي كه به دست آورد، توانست، بزرگترين خدمت را به فرهنگ بومي_ملي و ديني ايران انجام دهد و با اقتدار و قدرت نرم افزارانه فرهنگ ايراني، و با قدرت سخت افزاري آن حاكمان، بينش و دانش كشور را از دست آنان به امان و آرامش رساند. تا آن جا كه مي توان ايشان را يكي از احياگران فرهنگ ايراني به حساب آورد. او با شايستگي هاي بسياري كه داشت، توانست شالوده هاي تمدن توانمند خويش را از تاراج مغولان، نجات دهد و دو امر مهم را به انجام رساند، اول تقويت فرهنگ شيعي دوازده امامي، و ديگري نجات ميراث، كتابها و فرهنگ ايراني. باري اين امر بيشترين زمينه هاي را براي اجراي عدالت در جامعه فراهم كرد تا همگان بتوانند از مزاياي آن بهره برند و رخ نداد مگر به دليل آن كه متفكر و انديشمندي شايسته بر مسند مشاوره نشسته بود، فردي كه دغدغه تمدن عميق و ميراث بومي خويش داشت و آن را به ديده بزرگي مي نگريست.

اگر در جامعه، قدرت، افسار گسيخته باشد و همه امور جامعه مبتني بر اصل زور؛ حاكم مستبد هرگز اجازه مشاركت مردم و گزينش كارگزار را در جامعه را به كسي نمي دهد هم از آن جهت كه براي سهم قدرت خود، احساس خطر نمي كند، زيرا كه همه مصادر قدرت را در اختيار دارد و براي حفظ آن، احساس نياز به كسي نمي كند، هم از آن جهت كه پاسخگوي كسي نيست. نبود مشاركت مردم در امور جامعه و يا اجازه نيافتن آنان براي دخالت در امورشان، بستر و زمينه اي نامناسب ايجاد مي كند كه شاخص هاي عدالت اجتماعي در جامعه، كم رنگ و به تدريج، بي رنگ گردد. زيرا در اهرم قدرت هيچ گونه جابجايي وجود ندارد و اگر هم هست، در بالاي اهرم قدرت شكل مي گيرد و كسي از طبقات فرودست، زمينه و موقعيتي نمي يابد كه بتواند به مصدر قدرت حتي در سطح مياني، دست پيدا كند.

 

مشاركت فعال مردم يعني محدودسازي قدرت و اين كه افراد نمي توانند براي هميشه بر تخت دولت تكيه زنند. طلب مشاركت مردم و مشورت با آنان، اين زمينه را در جامعه به وجود مي آورد كه ديگر شهروندان نيز بتوانند در تصميم سازيها سهيم باشند و در كنار حاكم، راي و نظر خود را طرح و ارائه كنند. مشورت، اين زمينه را به وجود مي آورد كه افرادي بتوانند آزادانه، نقد قدرت كنند و پله پله، حركت به سوي قدرت را تجربه كنند. حركتي كه لازمه عدالت اجتماعي در جامعه است، شهيد محمد باقر صدر در اين باره مي گويد: يك نمونه از تلاشي كه پيامبر براي اين مقصود به كار برده است، موضوع شورا است. خداوند بر پيامبرش واجب كرد، با آن كه رهبري او، مصون از هر گونه خطا و اشتباه است، با جامعه و امتش به مشورت بپردازد. تا مسئوليت آن ها را در انجام خلافت الهي به آن ها بفهماند، و آنان را در اين رسالت آمادگي بخشد: و شاورهم في الامر... و بديهي است كه اين مشورت از جانب رهبر، بزرگ ترين وسيله براي آماده ساختن امت براي به دست گرفتن خلافت و تأكيد عملي بر روي آن است.
استشاره، صاحب قدرت را از مطلق بودن، دور و به عدالت، نزديك مي كند. حاكم در مشورت با ديگران، مي پذيرد كه قدرت از سوي مردمي كه طرف مشورت قرار مي گيرند، نظارت، پي گيري و كنترل شود. در دوران جديد، مظهر اين امر، در راي گيري ها و همه پرسي ها است و راي ديگران احترامي خاص دارد، احترامي كه موجب چرخش نخبگان و فراهم شدن زمينه هاي عدالت مي گردد. طلب نظر ديگران، يعني آنان نيز در تصميمات سهم دارند، آن گونه كه فرد مشورت كننده در عقل و انديشه ديگران، از آنان ياري مي گيرد، لذا در حكمت هاي علي(ع)آمده است: كسي كه خودرايي كرد، خود را هلاك گرداند و آن كس كه با ديگران مشورت كند، در عقل آنان شريك شده است . رسيدن به عدالت، در دنياي جديد، داراي روندي چند لايه و پيچيده گرديده است، اگر در كشوري مديريت كارآمد وجود نداشته باشد و برنامه ريزي سنجيده و صحيح شكل نگرفته باشد، بستر مطلوب براي تحقق عدالت، مهيا نخواهد شد. مديريت نيروها، امكانات و هزينه ها فرايندي است كه اگر به درستي انجام پذيرد، مي تواند، هر كشوري را به سوي عدل و دادگري راه برد.


در تعريف مديريت آمده است، علم و هنر هماهنگي كوششها و مساعي اعضاي سازمان و استفاده از منابع براي نيل به اهداف ، اگر مديريت و هماهنگي در بهره گيري از منابع و نيروها به درستي انجام گيرد، جلوي بسياري از جابه جايي هاي غير قانوني و هرز رفتن سرمايه ملي را مي توان گرفت. غالب كشورهايي كه از ناعدالتي و شكاف عميق بين فقير و غني رنج مي برند، ناشي از نبود مديريت كارآمد و برنامه ريزي است و نه لزوما به دليل كمبود منابع. زيرا بسياري از كشورهاي غني از حيث منابع انساني و طبيعي را مي شناسيم كه دچار اين وضعيت نابسامان هستند. مديريت، امروزه علمي پيچيده گرديده است و مديران به چند مهارت نياز دارند تا بتوانند كارشان را به درستي به انجام رسانند تا با به كارگيري آنها بيشترين بهره و استفاده بهينه را از امكانات و سرمايه هاي ملي، نصيب كشور سازند. به طور كلي مهارتهاي مورد نياز مدير عبارتند از :
۱. مهارت فني: مهارت به كار گيري علوم، روشها، فنون و تجهيزات ويژه براي انجام امور و وظايف تخصيصي


۲. مهارت انساني: مهارت و توانايي كار با كاركنان و استفاده از آنها براي انجام وظايف محوله

 
۳. مهارت ادراكي: مهارت و قدرت درك پيچيدگي هاي كل سازمان و تشخيص موقعيت و جايگاه عملكرد خود در سازمان . پس مدير كشور اسلامي، اگر در اين سه حيطه به دركي روشن رسيده باشد، مي تواند با بهره از دانش خود براي اجراي عدالت در جامعه حركت كند. در نظام اسلامي مديراني كه از اين شايستگي ها برخوردار نباشند، بايدكنار نهاده شوند، آن سان كه در دوران حكومت علوي، ايشان كارگزاران عثمان را كه شايستگي براي مديريت در دولت اسلامي را نداشتند، بركنار كرد، ايشان در اين باره مي فرمايد: اما اين كه گفتي لازم است آنان را در مقام خود ابقا كنم، به خدا سوگند! يقين دارم كه اين كار براي اصلاح وضع دنياي من مفيد است؛ ولي با شناختي كه از كارگزاران عثمان دارم، حق آن است كه هرگز هيچ يك از ايشان را به ولايت، نگمارم. اگر اين را بپذيرند، برايشان بهتر است و اگر نپذيرند، شمشير را به ايشان ارمغان خواهم داد
بسياري از مشكلات كشورهايي كه در ناعدالتي به سر مي برند، با اصلاح نظام مديريتي و اداري كشورشان، بهبود مي يابد و بسترهاي رسيدن به عدالت، مهيا مي شود، بخشي از اين امر يعني مديريت مديران كارآزموده، مربوط به شايسته سالاري است.

http://www.snn.ir/index.asp?newsid=37024&Service=47&Date=&Search=&Page=

 

 

 

http://www2.dw-world.de/persian/Dialog/1.136489.1.html

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 02 اسفند 1393 ساعت: 22:56 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 158

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس