سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
اصطلاحترس از مدرسه به معناي ترس كودك از مدرسه رفتن است.
ترس يا هراس و اضطراب به معني خطر ناگهاني است. ترس متناسب با خطر است و اضطراببه ترس بدون منشأ گفته ميشود. ترس مرضي يا فوبيا ترسي شديد و عودكننده و غيرمنطقياست؛ ترسي كه به يك شخص، حيوان، شيء يا يك موقعيت معطوف ميشود و موجب اجتناب ازموضوع ترساننده است.
كودك مبتلا به ترس از مدرسه، معمولاً كار مدرسهاي خود را خوب انجام ميدهد و ازبهره هوشي خوبي برخوردار است. كودكي كه از مدرسه ميترسد نزد مادرش ميماند وليكودك فراري از مدرسه در خيابانها گردش ميكند و از بهره هوشي كمتر از متوسطبرخوردار است.
ترس از مدرسه در كودكان مدرسهرو و در هر سني كه باشند ديده ميشود، اما مشكلبين 5 الي 8 سالگي ديده شده و در 11 و 12 سالگي معمول و رايجتر است و هر2جنس به آنمبتلا ميشوند؛ البته دخترها كميبيشتر از پسرها.
در تمام طبقات اجتماعي اين ترس مشاهده ميشود. مخالفت كودك براي رفتن به مدرسهمعمولاً در روزها و هفتههاي نخستين سال تحصيلي همراه با علائم جسماني يا گريستنمداوم است.
ترس از مدرسه سبب ميشود كه كودكان در مواردي به تعارض روي آورند و اقدام بهانجام اعمالي كنند كه باعث نگراني والدينشان شود، تا آنها به اين نتيجه برسند كهكودك را نبايد به مدرسه فرستاد. گاهي ممكن است كودك بهواقع بيمار شود؛ در اين صورتلازم است براي معالجه او اقدام كرد.
فوبياي مدرسه معمولاً صبح زود رخ ميدهد و در مواقعي كه مدرسه رفتن منتفي استفروكش ميكند و در روزهاي تعطيل يا روزهاي آخر هفته كمتر ديده شده يا اصلاً ديدهنميشود.
ترس از مدرسه داراي شدت و ضعف است. حالت شديد آن بيشتر در كلاسهاي اول تا سوماست. كودك دائماً از دردهاي گوناگون مينالد،دچار كمخوني، بيخوابي و بياشتهايياست و هضم غذايش با دشواري همراه است.
علل ترس از مدرسه
ترس از مدرسه تقريباً هميشه به يكي از2علت زير برميگردد؛ ترس مربوط به مدرسه ياترس مربوط به خانه. ممكن است خانواده كودك را از چيزهاي موهوم ترسانده باشند.تغييرو مواجهه با اشخاص تازه و مخصوصاً در مورد كودكان كمرو كه دچار عدم احساس امنيتدروني و عدم اعتمادبهنفس هستند نيز ميتواند موجب فوبياي مدرسه شود. گاهي آنچه ترساز مدرسه به نظر ميآيد در واقع ترس از ترك منزل است.[چطور اعتماد به نفس کودک را تقويت كنيم]
گاهي وقوع حوادثي ناگوار در خانواده موجب ميشود كودك تصور كند اگر به مدرسهبرود و دور از محيط خانواده باشد اتفاق ناگواري پيش خواهد آمد. رايجترين تصوري كهدرباره ترس از مدرسه وجود دارد اين مشكل را ناشي از «اضطراب جدايي» ميداند.
تصور اصلي بر اين است كه مادر و كودك به گونهاي شديد به يكديگر وابستهاند،وابستگي شديد كودك برايش اين ترس را به وجود ميآورد كه امكان دارد براي خود يامادرش اتفاقي روي دهد. ماندن كودك در خانه نيازها و اضطرابهاي كودك را ارضاميكند. هر چند اين نگرش در بين نظريهپردازان بسيار رايج است اما عاقلانه نيست كهدر تمام موارد اين اختلال را ناشي از چنين علتي بدانيم.
ديدگاه تحليل رواني، كودك مبتلا به ترس از مدرسه را كودكي ميداند كه نسبت بهوالدينش تمايلات پرخاشگرانه دارد و از اينكه تمايلاتش را در ترس از ترك و جدا شدناز پدر و مادر ابراز كند عاجز است، از اينرو به گذشته باز ميگردد و به يكنيازمندي قبلي توسل ميجويد و خشم خود را از دنياي خارج و به ويژه از مدرسه ظاهرميكند.
ترس از مدرسه اغلب حاصل خصومت و كينهتوزي متقابل و سركوب شده بين دختر و مادراست كه در ارتباط دختر با مدرسه متبلور ميشود.
برخي از متخصصان نيز برترس واقعي از مدرسه تأكيد ورزيدهاند و تجربههايتكاندهنده در محيط مدرسه را باعث شرطي شدن ترس كودكان ميدانند. در ديدگاه رفتاري،تأثيري كه توجه در تقويت اضطراب جدايي دارد در ماندگاري ترس شرطي نيز مؤثر است.
درمان ترس از مدرسه
معلم و والدين بايد از شيوهها و وسايل مختلف كمك به كودكان براي غلبه برترس ازمدرسه استفاده كنند. روشهاي منفي و غيرمؤثر درمان از ترس از مدرسه عبارت استاز:
1 – ناديده گرفتن ترس از مدرسه
2 – دور نگهداشتن كودك از موقعيت ترسناك (مدرسه)
3 – برخورد غيرمنطقي و خشونتبار با ترس كودك
روشهاي مثبت و مؤثر از ديدگاه صاحبنظران استفاده از روشهاي رفتار درماني است. اكثر درمانگران بر اين باورند كه بازگشت سريع كودك به مدرسه از اهميت زياديبرخوردار است. نگرشهاي روانكاوي، بر تقويت «خود كودك» تأكيد دارد. شيوههايي مانندحساسيتزايي نظامداريا مواجههسازي هدايت شده كه براي كاهش اضطراب يا ساير فوبيهابه كار ميآيد، در درمان ترس از مدرسه نيز كاربرد دارد.
مواجههسازي بر اين امر تأكيد ميكند كه حتي اگر كودك سردرد و ساير علائم اضطرابرا نشان دهد بايد به مدرسه برود؛ در اين صورت بهتدريج علائم فروكش خواهد كرد امادر صورت ماندن كودك در منزل به احتمال قوي علائم تثبيت خواهند شد. در همين حال لازماست والدين كودك از همان ابتدا مدير و معلم كودك را در جريان وضعيت او قرار دهند،چون اين كودكان به توجه خاص نياز دارند.
از ديگر صورتهاي مواجههسازي اين است كه يكي از والدين كودك چند روزي در دفترمدرسه حضور داشته باشند و كودك به كلاس برود و پس از مدت مشخصي كه به تدريج اينزمان افزايش مييابد بتواند از كلاس خارج شده و والدين خود را ببيند و اين برنامهتا عادي شدن رفتار كودك در مدرسه ادامه داشته باشد.
در روش ديگر ميتوان با معلم به توافق رسيد كه كودك روز اول فقط به كلاس برود ودرس خود را پس دهد و تكليف روز بعد را بگيرد و به منزل برگردد و به تدريج ميزانحضور او در مدرسه عادي شود.
استفاده از الگو و سرمشق نيز كه عملاً در مدرسه و كلاس صورت ميگيرد كمك خوبيبراي مواجههسازي است. در اين روش كودكاني كه با ذوق و شوق آمد و شد و بازي ميكنندو همكاري خوبي در مدرسه دارند عملاً به عنوان الگو يا سرمشق كودك وارد عمل ميشوند. والدين و معلمان نيز اين موقعيت را بايد براي كودك بازگو كنند.
بنابراين ياري گرفتن از كودكاني كه بدون ترس و همراه با علاقه در مدرسه و كلاسحضور دارند الگوهاي خوبي براي سرمشقگيري كودكان مبتلا به ترس از مدرسه هستند.
قرارداد بستن و استفاده از پاداش يكي ديگر از روشهاي درماني ترس از مدرسه است. منظور اين است كه انتظاراتي كه والدين و معلم از كودك دارند با دادن پاداش تقويتشود.
استفاد از پاداش به ازاي پيشرفتهاي كودك كمك موثري به از بين بردن سريع علائمميكند و همچنين مصاحبه و كشف واقعبينانه علت ترس كودك كه ممكن است نشأت گرفته ازاختلافات والدين و وابستگي به آنها يا بيان حكايتهاي غيرواقعبينانه در مورد زدنكودك در مدرسه و عوامل ديگري باشد بايد از سوي والدين و معلم يا پزشك مورد ارزيابيقرار گيرد و برحسب مورد براي اصلاح و درمان او اقدام شود. گروهي از پژوهشگران دارودرماني را نيز لازم تشخيص ميدهند كه در موارد شديد و زيرنظر پزشك متخصص بايد درمانصورت پذيرد
همه روزه شاهد درج عكسهايي از كودكان و نوجوانان در جرايد رسمي كشور هستيم كه بدون اطلاع والدين، خانه و كاشانة خود را ترك نموده و به ديگر سخن اقدام به فرار از خانه نمودهاند و چشمان مضطرب خانوادهاي را بيصبرانه در انتظار بازگشت خويش به دور انداختهاند. البته اين تنها بخش كوچكي از جامعه آشنا با مطبوعات را شامل شده كه دسترسي به جرايد داشته و با درج آگهي در آن، ملتمسانه مردم را در يافتن فرزند خويش به استمداد طلبيدهاند در صورتيكه بسياري از خانوادههاي بحران زده آشنايي چنداني با جرايد نداشته تا بنابر دلايلي! «بالاخص در ترس از آبرو» از درج آگهي در مطبوعات خودداري نمودهاند. بعلاوه هيچ آمار دقيقي از تعداد فراريان از منزل در ايران وجود ندارد و مسئولين اداره آگاهي نيز از ارئه آمار به دلايل مختلف طفره رفتهاند. همچنين مشخص نيست از ميان فراريان نوجوانان، چه تعدادي دوباره پس از برخورد با مشكلات خود به منزل مراجعت ميكنند؟ يا آنكه بوسيلة نيروهاي انتظامي دستگير شده و به والدين تحويل ميگردند؟ يا با در پيش گرفتن كاري شرافتمندانه مستقل از والدين خانواده به زندگي خود ادامه ميدهند؟ وتعداد زيادي نيز پس از ارتكاب جرمي دستگير شده و پس از تشكيل پرونده تحويل كانون اصلاح و تربيت گرديده تا اقدامات تعليمي و تربيتي لازم در مورد آنان صورت گيرد و اين تنها قسمتي است كه در صورت همكاري مقامات زيربط در آگاهي آمار دقيقي دارد كه متأسفانه ارائه نگرديده است.
فصل اول :كليات تحقيق
اهميت مسأله:
در تحقيقي كه در سال 1365 بوسيلة انجمن اولياء و مربيان در مورد علل انحرافات، اخلاقي و فرار دختران انجام گرفته است متوسط سن فرار 16 سال ميباشد. دلايلي چون: اختلافات شديد خانوادگي، عاشق شدن، داشتن رابطة نامشروع و ترس از برملا شدن آن، داشتن نامادري، ناپدري و بدرفتاري والدين را براي فرار آنها ذكر نمودهاند. «فراهاني، 1365» بنابر گزارش سازمان بهداشت جهاني، يكصد ميليون كودك و نوجوان در جهان وجود دارد كه در كوچهها و خيابانها زندگي ميكنند و در برابر مواد مخدر و خشونتهاي جسمي آسيب پذيرند. موضوع مهم در اين فرارها يافتن پاسخ براي سئوالات زير است:
1 . نوجوانان چرا خانههاي خود را ترك ميكنند؟
2 . نوجوانان در مدتي كه خانه را ترك ميكنند كجا بسر ميبرند؟
3 . اوقات خود را چگونه و با چه كساني سپري ميكنند؟
4 . هزينههاي زندگي خود را از چه محلي تأمين ميكنند؟
گروه فراريان دختران از خانه و كاشانه رقم عمدهاي را تشكيل ميدهند. آنها به هر علتي از خانه فرار كرده باشند امروزه در وضعيتي قابل مطالعه بسر ميبرند. اختلافات خانوادگي، وضع مدرسه و تحصيل، روابط بين دوستان و اطرافيان همه مسائلي هستند كه ممكن است به امنيت، استقلال و شخصيت نوجوانان لطمه بزنند و آنها را دچار نگراني كنند و در اين موارد است كه ما بايد آنها را درك كنيم و به آنها كمك كنيم تا بتوانند استقلال و امنيت از دست رفتة خود را باز يابند. اين كار ارزش آن را دارد كه قبلاً مورد توجه قرار گيرد و از آن پيشگيري گردد.
تعريف علمي واژهها:
فرار بخشي از رفتار ناسازگارانهاي است كه كودكان و نوجوانان مرتكب ميشوند كه ابتداء براي رفع نيازهاي عادي خود يا پركردن اوقات فراغت و سپس به اعمال ناهنجار ديگري از قبيل دزدي، ولگردي، روي مي آورند. از همه مهمتر يافتن افراد همسن و سال خود در پاركها و كوچهها و خيابنها به تشكيل گروههاي بزهكاري مبادرت ميورزند.
نوجواني:نوجواني به دورهاي اطلاق ميشود كه حدفاصل بين كودكي و ميانسالي است 18 – 12 سالگي و آغاز بزرگسالي، به عبارت ديگر فرد از كودكي به بزرگسالي، از مرحلهاي مي گذرد كه نوجواني گويند «نوايينژاد، 1366».
بحرانيترين ادوار زندگي به حساب ميآيد. چون عوامل زيست، رواني، اجتماعي، تواماً در بروز نوجواني دخالت دارند. تعيين سن دقيقي براي آغاز و پايان آن امكانپذير نيست ولي معمولاً نوجواني در دختران سنين 15 – 11 و در پسران 16 – 12 سالگي را شامل ميشود.
كجروي يا انحراف: انحراف نوعي درد، عارضه يا بيماري است كه آن را آسيب اجتماعي نام نهادهاند. بدين خاطر كه آثار و عوارض آن در اجتماع ظهور مييابد.
فصل دوم :فرار دختران از خانه
مقام زن در جهانبيني اسلامي:
اگر بخواهيم ببينيم نظر قرآن دربارة خلقت زن و مرد چيست؟ لازم است به مسألة سرشت زن و مرد كه در ساير كتب مذهبي نيز مطرح است توجه كنيد، قرآن نيز در اين موضوع سكوت نكرده است، قرآن با كمال صراحت در آيات متعددي ميفرمايد كه زنان را از جنس مردان و از سرشتي نظير سرشت مردان آفريدهايم يكي ديگر از نظريات تحقيرآميزي كه در گذشته وجود داشته است و در ادبيات جهان آثار نامطلوبي بجا گذاشته است اين است كه زن عنصر گناه است و از وجود زن شر و وسوسه برميخيزد. قرآن داستان بهشت آدم را مطرح كرده ولي هرگز نگفته است كه شيطان يا مار، حوا را فريفت و حوا ادم را، قرآن نه حوا را به عنوان مسئول اصلي معرفي ميكند و نه او را از حساب خارج ميكند قرآن ميگويد: به آدم گفتيم خودت و همسرت در بهشت مسكن گزينيد و از ميوههاي آن بخوريد قرآن آنجا كه پاي وسوسة شيطاني را به ميان ميكشد ضميرها را به شكل تثنيه ميآمد و ميگويد: شيطان آن دو را وسوسة شيطاني را به ميان ميكشد ضميرها را به شكل تثنيه مي آورد و ميگويد: شيطان آن دو را وسوسه كرد يا شيطان آن دو را به فريب راهنمايي كرد و يا شيطان در برابر هر دو سوگند ياد كرد كه جز خير آنها را نميخواهد.
در قانون اساسي كشورمان در بسياري قوانين تساوي مرد و زن به وضوح ديده ميشود. براي مثال بند 14 از اصل 3 قانون اساسي «تأمين تساوي عموم در برابر قانون» با اصل بيستم «همة افراد ملت» اعم از زن و مرد يكسان در حمايت قانون قرار دارند و از همة حقوق انساني، سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي با رعايت موازين اسلام برخوردارند.
ولي مطابق برخي اصول، زنان اجازة ورود به برخي حيطهها را ندارند براي نمونه طبق اصل 115، رئيس جمهور بايد از ميان رجال مذهبي و سياسي انتخاب گردد. البته در اين پژوهش مجالي نيست تا به تحليل قانون اساسي و ساير قوانين مدني، حقوقي و كيفري و يا مقرارت فقهي بپردازيم فقط به اين مقدار بسنده ميكنيم كه در حال حاضر در جامعهمان زنان با محدوديتهايي مواجه هستند بدون آنكه دليلي براي آن وجود داشته باشد. با توجه به تمام مطالب به نظر ميرسد جامعة ما به متمايز بودن وظيفة مردان و زنان معتقد است و انتظار دارد زنان در خانه نقش بارزتري را ايفاء كنند.
فرار دختران از خانه:
فرار نوجوانان و جوانان از خانواده امروزه در جهان به عنوان يك مسأله و مشكل اجتماعي توجه صاحبنظران را به خود جلب كرده است اهميت اين مسأله از آنجا بيشتر آشكار ميشود كه جامعهشناسان بقاء جامعه را در گرو بقاي خانواده و موفقيت و شكست جامعه را در سلامت و يا گسستگي نهاد خانواده، يافتهاند خانواده به عنوان سازمان اجتماعي كوچكي برخوردار از روابط تعاملي والدين ـ فرزندان است و روابط فرزندان، والدين و ساير اعضاء خانواده چون شبكه و نظامي در هم پيچيده است كه افراد آن در كنش متقابل با يكديگر و اين نظام در مجموعهاي از نظامهاي اجتماعي بزرگتر قرار گرفته است جامعة بزرگتر خود جزئي از زمينة فرهنگي براي الگوهاي رفتاري خانواده است و در تثبيت يا تزلزل آن تأثير دارد.
كانون خانواده، اساسيترين سهم را در آن دارد. مسير رشد، دورة بلوغ و نوجواني از حساسترين مراحل زندگي است كه از آن به عنوان دورة بحران يا دورة بيسر و ساماني روحي تعبير ميشود، در اين مرحله اگر والدين درك و شناخت درستي از شرايط روحي، عاطفي و جسماني فرزندان نداشته باشند و براي گذر بيمخاطره و كم مخاطره اين بحرانها او را مشتاقانه و آگاهانه همراهي نكند امكان بروز كجروي و رفتارهاي نابهنجار از سوي آنان افزايش خواهد يافت، فرار نوجوانان و جوانان از خانه يك زنگ خطر و هشدار است كه علاقمندان و دلسوزان جامعه را براي حفظ كيان خانواده و سلامت و تعادل جامعه به چارهانديشي فرار ميخواند.
اصطلاح نوجوان فراري بر كسي اطلاق ميشود كه منزل را بدون قصد بازگشت ترك نمايد، به نظر ميرسد اين پديده از معضلات خانوادگي و اجتماعي فراگير در سطح جهان است و طي سالهاي اخير در كشورها، رو به افزايش است، «اقليما، 4: 1380»
براي مثال: انجمن كودكان در انگلستان اطلاعات زير را در مورد كودكان فراري گزارش كرده است:
هر سال 100000 كودكزير 16 سال فرار ميكنند. 80 درصد فراريها از مشكلات موجود در خانه فرار ميكنند، به دلائلي از قبيل خشونت، آزار و تعارض با والدين.
4/1 بچههاي فراري، اولين فرارشان قبل از 8 سالگي است.
3/1 پسرها و 5/1 دخترها وقتي كه اولين بار فرار ميكنند 11 ساله هستند.
بسياري از بچههاي فراري بعد از يك روز به خانه برميگردند و آسيب جدياي نميبينند، اگر چه 4/1 از آنها در شرايط سختي ميخوابند، مثلا: در كوچهها، روي زمين و يا ايستگاه اتوبوس.
7/1 بچهاي فراري مورد تجاوز جنسي يا حملههاي خشونتبار و يا هر دو قرار ميگيرند.
41 درصد فراريها، از مدرسه اخراج شدهاند «انجمن كودكان انگلستان 1999»
دكتر مصطفي اقليما در پژوهشي با عنوان بررسي عوامل مؤثر در بازگشت مجدد زنان و دختران آسيب ديده اجتماعي بر مراكز بازپروري سازمان بهزيستي، معتقد است كه از جمله آسيبهاي اجتماعي، مسألة فرار دختران از خانواده و به دنبال آن مسألة روسپيگري است و با مطالعه در علل اين پديده و به خوبي روشن ميشود كه فقط بيكاري، جنگ، تنوعطلبي، فريبخوردگي، طردشدگي، شكست در عشق، تمايل بر درآمد بيشتر، علل جنسي و عوامل خانوادگي مهمترين عواملي هستند كه هر روز بر تعداد لطمههاي جديد روسپيگري ميافزايد با توجه به اينكه در جامعة ما اين مسأله به عنوان جرم محسوب ميگردد افرادي كه مرتكب چنين عملي ميگردند به مراكز بازپروري جهت انجام فعاليتهاي بازپروري ارجاع ميگردند. «اقليما، 1380: چكيده»
نقش عوامل اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و خانوادگي در انحراف:
نقش مسائل اجتماعي در انحراف: وقايع اجتماعي و امور جريانات آن در رفتارهاي انحرافي داراي نقش و تأثيري فوقالعاده است آن چنان كه حتي عدهاي از جامعهشناسان آن را علت اصلي آسيبهاي اجتماعي ذكر كردهاند از مسائل اجتماعي كه در دامن زن به انحرافات و يا زمينهسازي در آن اثر دارند موارد بسياري را ميتوان نام برد كه برخي از آنها عبارتند از:
تراكم جمعيت:
گسترش روزافزون صنعت و توسعه، بدون توجه به نظارت جوانب آن خود سبب تراكم جمعيت بيش از اندازه است كم اثر شده و فقر و محروميت افزايش مييابد در نتيجه زمينه براي آسيبها فراهم ميگردد.
بررسيها دور كيم نشان داده است افزايش جنايات با تراكم و افزايش جمعيت، نسبت مستقيم دارد در اماكن پرجمعيت، شلوغ، سوءاستفادهها، فحشاء اعتياد بيشتر به چشم ميخورد و اين امر در جوامع صنعتي ودر توسعههاي شهرنشيني بيشتر نمايان است زيرا در جوامع متراكم و پرجمعيت، كنترلها ضعيف شده و به سبب تعارض فرهنگي، و رسوم اخلاقي گوناگون و ايدئولوژيهاي متفاوت موجب ميگردد كه دوستيهاي متقابل كاهش يابد و امكان آشناييهاي عميق از بين رفته و روابط صوري شود.
محل سكونت:
هميشه اين سئوال مطرح است كه چه رابطهاي بين محيط اقامت و انحراف وجود دارد؟ پاسخ اين پرسش در مناطق بسته به موقعيت فرق ميكند تفاوت روشني كه بين ميزان انحرافات شهرهايبزرگ و پايتختها و شهرهايكوچك و روستانشين وجود دارد، بيانگر اين واقعيت است.
براي مثال محل سكناي متصل بر خطوط راه آهن يا كارگاهها يا اماكن صنعتي و يا مناطق گرم و دور افتاده نيز محيط مناسبي به شمار نميرود از آنجا كه اغلب، طفل يا نوجوان مقيم اينگونه اماكن، همواره احساس محروميت ميكند چه بسا كه گرفتار طغيان و عصيان نيز ميگردد كه اغلب بر ارتكاب جرائم منجر ميشود، اقامت در محلات پست يكي از عوامل مساعد كنندة زمينة انحراف است.
مناطق جرم خيز:
در بيشتر شهرهاي صنعتي مجرمين در نواحي نامناسب و فقير شهر زندگي ميكنند و البته آنچنان نيست كه در مناطق اغنيا از جرم و انحراف خبري نباشد، بلكه در آنجا كمتر آشكار است در نواحي فقيرنشين، بيكاري، هرجومرج، بيماري، انحراف دائماً رو به توسعه است. بيشترين بودجة رفاهي و درماني درست در مناطق جرمخيز صرف ميشود، سوءاستفاده و دزدي، فحشاء و ديگر آلودگيها مربوط به اين مناطق است. اگر دولتها بودجهاي را كه به دستگيري، حبس، محاكم اين افراد اختصاص ميدهند براي سلاح آن صرف كنند به صرفهتر است.
اغلب جرائم در مناطق فقير و كثيف شهر صورت ميگيرد و يا در زاعهها و مناطق پرت و متروكه و يا شلوغ و پرهياهو، اين امري است كه در كشورهاي ديگر هم مصداق دارد.
مهاجرت:
مهاجرتهاي بيحساب و حركتهاي دائمي مردم از منطقهاي به منطقهاي ديگر، مشكلات بسياري را در رابطه با آسيبهاي اجتماعي پديد ميآورد، مهجران به سختي ميتوانند خود را با شرايط قانوني و حيات جديد و از همه مهمتر، فرهنگ آن منطقه سازگار كنند. ضمن اينكه افزايش جمعيت ناشي از مهاجرت در يك محدوده و منطقه مسألة اجتماعي پديد ميآورد.
مهاجرين در طريق جا انداختن تثبيت موقعيت خود گاهي رفتاري خلاف انتظار از خود بروز ميدهند و البته اين امر دربارة نسل اول مهاجران اندك است و نسلهاي بعد كه خود را در آن منطقه صاحب آب و گل يافتند، زيادتر ميگردند. كودكان مهاجر كه در اقلتند از وجود والدين احساس شرمساري ميكنند و اين خود منشأ بسياري از نابسامانيهاست. گسستگي روابط، كاهش دوستيها و صميميتها، طرح اندك روابط متقابل، دير مأنوس شدن با محيط اجتماعي خود سبب پيدايش و گسترش دشواري است.
ماهيت زندگي شهري:
ماهين زندگي در شهر همانند عاملي از عوامل انحرافي است اصولاً اين نوع زندگاني فرار از دست قانون، پليس، اختفاء از نظر قدرتها را بيشتر مهيا و آماده ميسازد و همچنين در شهرهايبزرگ بسيار از درهاي خوشگذراني و بطالت بر روي اشخاص خصوصاً جوانان باز است. آنان ميتوانند در اوقات فراغت روشهاي غير قانوني را فراگيرند، طبيعتاً در شهرهايبزرگ، مجال انتشار خانههاي فساد و دواير قماربازي زياد است، در حاليكه اين انگيزهها در مناطق كم جمعيت بسيار نادر است.
دوستان و رفقا:
تكوين شخصيت فرد، متكي به عناصر موجود در محيط داخلي و خارجي اوست، در اين ميان پدر و مادر نقش اساسي دارند، وقتي جوان با شخص منحرف ارتباط دارد عملاً منحرف ميگردد.
همنشيني اطفال با دوستان منحرف كه در سنين بلوغ به سر ميبرند اثرات عميقتر و نتايج شديدتري به دنبال دارد، اگر فردي در ابتداي سنين نوجواني با افراد شرور بالغ برخورد داشته باشد، شخصيت او به طرز شديدي تحت تأثير قرار ميگيرد، خواه اين برخورد به صورت تصادفي و يا غير مترقبه و يا به طور تماس دائم باشد، و اعم از اينكه شناسايي در خانواده انجام پذيرد يا در خارج از منزل، در هر حال جوان كم سن و سال از عناصر شخصيت دوست بالغ خود متأثر ميشود و نسبت به عناصر نادرست شخصيت او اعتقاد پيدا ميكند. انحراف آن دوست بزرگتر را شجاعت و شهامت تصور ميكند و دشمني با ديگران را نشانة مرد بودن تلقي ميكند.
تأثير عوامل فرهنگي بر انحراف:
فرهنگ را ميتوان شامل عقايد و افكار، دانش و تربيت، آداب و رسوم و سنن، اخلاق و رسوم اخلاقي، فلسفه و هنر، ادبيات، ابداعات و اختراعات دانست يا مجموعهاي در مواريث اجتماعي كه از نسلي به نسل ديگر منتقل ميشود، كار فرهنگ، تعيين و تنظيم قواعد و آداب و رسوم جامعه است و ميتواند از عوامل كنترل كننده به حساب آيد كه همة شئون زندگي انسانها را زير نظر ميگيرد. برخي از جرمشناسان معتقدند كجروي و انحراف حاصل از تضادهاي فرهنگي و منحرف پرورش يافتة فرهنگ جامعةخويش است و پايبندي به فرهنگ جامعه است كه او را كجرو بار آورده است.
تأثير عوامل اقتصادي بر انحراف:
عدم تأمين اقتصادي، روشهاي كسب پول و مبارزه با نداري، نداشتن شغل و مسكن نامناسب، عدم امكان بهرهمندي از غذا، بهداشت و بلاخره با فقر دست به گريبان بودن، تنگدستي، بيكاري و . . . زمينه را براي تندردادن به بسياري از كجرويها فراهم مينمايد، البته اگر موجبات رشد و پيشرفت اقتصادي و امكان رفاه و آسايش پديد آيد، همة مسائل و دشواريهاي بشر حل نخواهد شد، اما اگر احتياجات اولية انسان برآورده شود مانع بسياري از مفاسد و آلودگيها خواهد شد.
فشارهاي اقتصادي موجب پيدايش تجاوزات، اعتياد و تندادن به روسپيگري ميشود. با پيشرفت انديشة بشري و ظهور عقايد جديد دربارة تربيت، اهل تحقيق بر وجود تأثير عوامل اقتصادي در تعيين شخصيت و رفتار انسان پي بردند و متوجه شدند كه انحراف به صورت بارزي با فقر و اقتصاد نادرست ارتباط دارد.
گرسنگي و برهنگي، كمبود موادغذايي و عدم ارضاي نيازمنديهاي ضروري، از بزرگترين عواملي است كه منجر به ظهور رفتار ضد اجتماعي ميگردد. فقر افراد به خصوص افراد جوان را براي پذيرش انحراف آماده ميكند و اين آمادگي وقتي با عوامل كمك كنندة ديگري همراه شد به احتمال زياد باعث سقوط ميگردد.
خلاصه اينكه، فقر ذاتاً سبب انحراف نيست، ولي بيگمان به وجود آورندة سختيها و ناملايماتي است كه اگر نتوان در قبال آنها مبارزه كرد، خواهناخواه انسان را به زانو در ميآورد. اغلب محروميتها و برآورده نشدن تمايلات كه باعث عدم اطمينان اجتماعي است متكي به عامل فقر است و نميتوان آن را ناديده گرفت.
خانواده و انحراف:
نخستين محيطي كه كودك در آن پرورش مييابد و در رفتار بعدي فرد فوقالعاده مؤثر است، خانواده است. آنچنان كه حتي عدهاي از جرمشناسان آن را عامل سلامت يا بيماري آيندة فرد ذكر كردهاند و مخصوصاً ظهور آثار آن را در دورة جواني فوقالعاده دانستهاند.
جامعهشناسان رابطهاي بين جنايات و حيات خانوادگي يافتهاند به طوريكه ميزان جنايات را در خانواده از هم گسسته بسيار زياد ميدانند. رويدادهاي خانوادگي در سرنوشت افراد مؤثرند، روابط ناخوشايند والدين، فوت و طلاق، جدايي و متاركه، مشكلات بسياري براي افراد ميآفرينند.
مطالعات انجام يافتة دانشمندان و متخصصان علوم اجتماعي و انساني و دستورات و راهنماييهايي كه پيامبران الهي براي هدايت و رشد و كمال و تربيت انسانها از منبع وحي ابلاغ كردهاند بر نقش نهاد خانواده به عنوان اصليترين كانون پرورش و تربيت تأكيد شده است.
خانواده، زنجيرة ارتباطي اجتماع و تضمين كنندة آرامش و ثبات جامعه است. كودكان نخستين وابستگيهاي عاطفي نزديك و صميمي خود را در خانواده برقرار ميسازند و درونيكردن ارزشها و هنجارهاي فرهنگي را در ان آغاز ميكنند.
كاركرد عاطفي خانواده از نياز انسان به محبت و وابستگيها ناشي ميشود، بدون وجود محبت و احساس پيوستگي، خانواده ممكن است با مشكلات عاطفي و رواني مواجه گردد. دختران نوجواني كه كمبود محبت دارد به هركس كه سر راه او قرار گيرد و به او اظهار محبت كند علاقهمند ميشود و چه بسا در اين مسير تباه شود.
خشونت والدين و اثرات آن:
انظباطهاي سخت و خشن، مانع رشد فكري، بدني، اخلاقي و عاطفي كودكان ميشود. فرزنداني كه در چنين خانوادههايي رشد نمودهاند، زمينه هاي ابتكار و خلاقيت در آنها كمرنگ شده و همواره در تصميمگيري مردد هستند، غالباً افرادي بيارده بار آمده و در نتيجة كرامت انساني آنها مخدوش ميگردد.
هنگامي كه به خاطر انظباط سخت، آزادي فرد محدود و يا نقشها از بين برود امر تربيت دچار خطر ميگردد و امكان رشد را از آنان سلب مينمايد، كنجكاويهايشان را ميكشد،طفل را وا ميدارد كه راه خموري، بيحالي، غيرفعال بودن را در پيش بگيرد و از راه و رسم رشد فرو ماند.
اين خطر هنگامي شديد ميشود كه والدين هراز گاهي فرزندان خود را وسيلهاي براي فرونشاندن خشم فرد قرار دهند و طفل را به باد كتك و خشونت گيرند. بيرحميهاي پدر، كتككاري او به قصد كشت، چنان ناامني و وحشتي در آنان پديد ميآورد كه گاهي خواب و قرار از آنان ميستايد.
فساد و آلودگي والدين:
اعتياد و سرگرميهاي آلوده در محيط خانواده، از عوامل ويران كننده و متلاشي كنندة بناي خانواده و تربيت است. كودكي كه شاهد آلودگيها و انحرافات والدين خويش است از آنها درس ميآموزد، ولي درس خطرآفرين و ويران كنندة والدين با عمل انحرافي خود الگوي بدن براي كودك خود ميشوند حتي اگر كودك در سني باشد كه ار اين مسائل سر در نياورد مشاهده آن براي او خطرناك است.
خانهاي در آن آمد و شد براي افراد ناباب و معاشران آلوده باشد خانه خوبي نيست زمينهساز انحرافات فكري و اخلاقي براي كودكاني است كه در آنجا زندگي ميكنند.
بررسيهاي آسيبشناختي نشان داده است كه حاصل اعتياد را در اين سردي كانون و سستي پيوند عاطفي در اين كانون و وارض ناشي از تبهكاران و آلودگي والدين، بدآموزي تقليد ناروا، احساس شرمساري، نابساماني زندگي، استعداد انحراف و سرانجام منجر شدن به ارتكاب جرم ميباشد معمولاً والدين و اعضاء معتاد خانواده، تنها فكر تهيه مواد جهت رفع خماري خود بوده و نسبت به فرزندان و ساير اعضاي خانوادة خود احساس مسئوليت نميكنند زنداني دوربند شدن والدين به خصوص مادر كه كانون مهر و شرافت و پاكدامني طفل ميباشد علاوه بر اينكه باعث جدايي طفل از مادر ميگردد باعث عوارض نابهنجاري خواهد گرديد.
از ديگر عوامل خانوادگي كه در بروز انحراف و بزهكاري مؤثر است، ميتوان از طرد و بيمهري، توجه بيش از حد به فرزندان، عدم مراقبت و بيتوجهي والدين و سرپرستان بر امور فرزندان و خانواده و فقر مالي خانواده، مرگ يا جدايي والدين، نفاق و ناسازگاري والدين نام برد. (اقليما، 81: 1380 ـ 45)
فصل سوم:علل فرار
چه كساني از خانه فرار ميكنند؟
همة انسانها اگر در جايي كه به سر ميبرند «اعم از خانه و محل كار» احساس رضايت نكنند و فضاي حاكم بر محيط موجب رنج و عذابشان شود، به فكر فرار ميافتند. ولي از ميان خيل انسانهاي ناراضي و ناراحت، درصد بسيار كمي فكر خود را عملي ميكنند و آنهايي كه ماندهاند سعي كردهاند مشكلات و موجبات ناراحتي خود را در محيط بر طرف كنند يا خود را با شرايط موجود تطبيق دهند تا محيط قابل قبول و تحملپذير گردد.
تمايل بر فرار از محيط در مورد جوانها به خصوص در افراد 12 ساله تا 20 ساله قويتر و جديتر است. فرار از خانه براي نوجوان، نتيجة يك مسألة عاطفي و لاينحل، براي خانواده يك مسألة مربوط به روابط متقابل و براي جامعه يك مسألة احتمالي است.
فرار نوجوان از خانه، يك مشكل و معضل حاد و عمومي مبتلا به نهاد خانواده نيست، ولي نمود آشكاري از وجود مسألهاي عميقتر و پيچيدهتر به نام مسألة ارتباط نوجوان با والدين است.
نوجوان گاهي براي رهايي از رنج و ناراحتي، نجات از سرزنشهاي مداوم و تحقيرهاي مكرر و خردشدن شخصيت خود از خانه ميگريزد. گاهي براي مقابله و نتبيه والدين و گاهي به خاطر احساس بيپنهاي و عدم امنيت. پشتپا زدن به عواطف و پاي بنديهاي موجود در خانواده و ناديده گرفتن انتظارات جامعه مسلماً يك نوع رفتار عادي و طبيعي بههنجار نيست ولي عكسالعمل طبيعي و به هنجار، رويارويي و برخورهاي كسالتآور و خسته كنندة موجود در محيط نابهنجار خانوادگي است.
جوانان فراري از خانه مانند ولگردن براي تهية مايحتاج زندگي خود و خوراك، مرتكب سرقت، جيببري و اعمال منافي عفت، خودفروشي، و در دختران آشنايي با افراد مفسد به فحشاء كشانده ميشوند.
شرايط عمومي افراد فراري:
بررسيها نشان داده است كه افراد فراري از نظر فردي، خانوادگي و اجتماعي داراي اين شرايط هستند: از نظر فردي: اختلالمنش دارند، افرادي ضعيفالارادهاند، حساس و زودرنجند، عقبماندگي درسي دارند، براي امور غير درسي ارزش بيشتري قائلند، برخي از آنها عقبماندگي ذهني دارند، شخصيتي تلقينپذير داشته و يا به انحرافات و اختلالات و بيماريهاي رواني از جماه صرع، اسكپرونرمني پارانويا مبتلا هستند و به علت عدم تكوين شخصيت، ثبات و انظباط اجتماعي ندارند. اگر چه افراد باهوش هم در بين آنها اندك نيست و حتي در بين آنها نوابغ هم ديده ميشود.
برخي از اينان كه البته بيشترشان نوجوانند دچار رنج عصبي هستند، بيخوابي دارند، احساس گناه آنان را آزار ميدهد، دستهاي از اين اطفال و نوجوانان از لحاظ وضع جسمي و رواني سالم و عاري هستند. ممكن است تحت تأثير محيط خانوادگي و محيط تحصيلي براي تفريح و خوشگذراني و يا تقليد از فيلمها و ماجراجويي اقدام به فرار كنند.
از نظر خانوادگي:
به علت نفاق، ناسازگاري، اهتياد پدر و مادر، تشنج در محيط خانوادگي، طرد و تحقير، كمبود محبت، از هم گسيختگي خانواده «طلاق، جدايي، فوت» و عدم مراقبت و بيتوجهي والدين و سرپرستان نسبت به امور تحصيلي بويژه در خانوادههاي پر جمعيت، ترس از تنبيه در صورت عدم موفقيت در تحصيل، اقدام به فرار از منزل و ترك تحصيل ميكنند. اطفال نازپرورده كه دائم تحت مراقبت، نظارت شديد قرار دارند براي كسب آزادي و استقلال از خانه فرار ميكنند.
از نظر اجتماعي:
اغلب در منطقه و محيطي زندگي كردهاند كه مناسب براي داشتن حيات شرافتمندانه نبوده است. در محيط اجتماعيشان رفتار ضد اجتماعي، آلودگي، اعتياد وجود داشته است. با تيپ بيبندوبار و پرخاشگر مواجه بودهاند. بدآموزي در زندگيشان بسيار بوده است، مشكل انظباطي و اخلاقي داشتهاند. منطقة زندگيشان منطقة شكست، خواريها، سرافكندگيها بوده و اين خود زمينة را براي محدود ساختن فرد و حوزة معاشرتي او فراهم كرده است. (همان منبع، 148 و 149)
كاتر در مقالهاي تحت عنوان «شناخت فرار نوجوانان و پيشگيري آن» علل فرار از منزل را به شرح زير ميداند:
1)اجتناب از عواقب و نتايج ناخوشايند رفتار يا اعمالي كه فرد انتظار دارد، در آينده با آن مواجه شود. مثل تهديد به تنبيه و يا تنبيه والدين در مقابل شكست تحصيلي فرزند.
2) فرار از دام مواجهه با تجربهاي مستمر و پيشروندة نامطلوب. دردناك يا سخت در زندگي مثل آزار جسمي و جنسي در منزل.
3) پيشگيري از ترك فعاليتها، ارتباطات يا دوستيهايي كه براي فرد مهم و با ارزش به نظر ميرسند مثل جلوگيري والدين از معاشرت نوجوانان با دوستانش بدون جايگزيني و با تحكم.
4) به منظور بودن با افرادي كه به رغم ايشان حمايتگر، مشوق و فعال هستند، مثل زندگي با همسالان.
5) براي بودن با افراد يا مكانهايي كه آنها را از مشكلات ديگر زندگيشان دور ميسازد.
6) تغيير يا توقف آنچه كه در حال انجام است يا قرار است انجام گيرد مثل ازدواج نامناسب توأم با تهديد والدين. همچنين معتقد است مشكلاتي كه خطر بروز فرار كودكان و نوجوانان را افزايش ميدهد عبارتند از:
1)كودك آزاري يا غفلت نسبت به كودك.
2) استفاده از الكل يا مواد مخدر.
3) طلاق يا جدايي كه مواجهه با آن بدرستي انجام نشده است.
4) رفتار متضاد و، مماند والدين كه با تخيلات نامناسب نوجوان تركيب شده باشد.
5) آميزش با يك گروه همسالان ضد اجتماع
6) مرگ يكي از اعضاي خانواده كه مواجهه با آن به درستي انجام نشده باشد.
در كنفرانسي كه در اكتبر سال 2000 در شهر ادمونتون با عنوان فراهم كردن امنيت در مورد افراد معلول و كاهش خطر آزار و سوءرفتار برگزار شد، يكي از مقالات مطروحه با عنوان سوءرفتار با افراد معلول و يك شخص از اين مقاله در مورد علائم هشدار دهنده بود و در آن يكي از اثرات سوءرفتار را فرار از خانه ذكر كردند.
اقسام فرار:
فرار اقسام مختلفي دارد. از جمله فرار صرعي، فرار هيستريك، فرار فراموشي و فرار معمولي، كه در اين پژوهش فرار معمولي مورد نظر بوده است. در فرار صرعي: بيمار ممكن است دست به جنايت يا قتل بزند و بعد از اتمام آنها را فراموش كند. در فرار عادي كاملاً بر فعاليتهاي خود، چه قبل و چه بعد از فرار آگاهي دارد «بيرجندي، 1346» به عقيدة راندوشستروم ميل به فرار از زير بار فشارهاي خانوادگر و اجتمايي و پناه بردن به محيطي كه نيازهاي نوجوان در آن بهتر صورت پذيرفته و مورد توجه قرار گيرد هميشه در فكر نوجوانان وجود دارد. در اين دوره تمايل به عضويت در گروههاي اجتماعي به اوج ميرسد «راندوشستروم، 1356» نوجوان ميخواهد از سيطرة خانواده آزاد بوده تا فرديت و استقلال خود را احساس كند. «شاري نژاد، 1364» قائمي اميري در كتاب خود تحت عنوان آسيبها و عوارض اجتماعي، پيرامون علل فرار چنين مينويسد: «فرار از جمله پديدههايي است كه عوامل مختلفي ميتواند سبب آن گردد.
تحقيقات انجام شده در كنورهاي مختلف هر يك به بخشي از عوامل مؤثر در بروز فرار اشاره دانستهاند كه در اينجا به تناسب امكانات به تعدادي از آنها، اشاره ميشود:
1 – وجود شرايط تنبيه و اذيت و آزار كودك و طاقتفرسا بودن محيط خانه
2 – فرار به علت انتقام گرفتن از والدين
3 – از هم گسيختگي خانواده و نبودن سرپرست در خانه
4 – فرار به منظور جلب توجه ديگران
5 – وجود نامادري يا ناپدري در خانه
6 – تبعيض در خانه
7 – دوستان ناباب و مشكلدار
8 – آموزشهاي نادرست «بالاخص فيلمهاي نيمايي و ويدئويي مبتذل»
9 - ريسك و ماجراجويي و انجام كارهاي متهورانه
علل فرار:
1 – فقدان يكي يا هر دو والدين:
فقدان والدين هم براي فرار و هم براي اجتماع عواقب وخيمي را به دنبال دارد. اكثر محققين آن را يكي از مهمترين علل ولگردي، عقبماندگي درسي و تمايل به بزهكاري ذكر كردهاند. «صاحب الزماني، 1347» يكي از روانشناسان آلماني در تحقيقي نشان داد كه 40 درصد كودكانيكه در مدرسه مردود شدهاند اطفال محروم از پدر و 30 درصد بيمادر بودهاند.
تحقيق ديگري در آلمان نشان ميدهد كه از ميان 2704 تبهكار نوجوان بيش از 43 درصد از داشتن يكي از والدين محروم بودهاند. تحقيقات انجام شده در آمريكا نيز اين موضوع را مورد تأييد قرار داده است. در تحقيقي كه در مورد دخترانيكه در دارالتاديب نگهداري ميشوند انجام شده نشان داده است كه 70 درصد آنان از يك طرف يا دو طرف يعني هم از مادر و هم از پدر محروم بودهاند. «صاحب الزماني، 1347»
2 – جدايي و طلاق
جدايي و طلاق يكي از عوامل مهم ايجاد نابساماني در روح كودك و نوجوان به حساب آمده و گاهي وي را بر انجام كارهاي سخت و نادرست توانا ميسازد. تحقيقات فراواني اين مطالب را تأييد نموده كه بسياري از بزهكارن نوجوان و مجرمين مسنتر از خانوادههاي كمتر در اثر طلاق به جامعه تحويل داده شدهاند و محصول مستقيم طلاق به حساب ميآيند. فحشاء تكدي، پرخاشگري، ناسازگاري، توقف يا ايست تحصيلي، مشكلات متعدد شخصيتي، بيماريهاي عصبي و رواني و هزاران آسيب اجتماعي ديگر در كنار ساير عوامل مربوط ميشود «كيهان، 1309». يك پژوهش در كانون اصلاح و تربيت مشهد نشان ميدهد كه 26 نفر از آنان متعلق به خانوادههايي بودهاند كه در آنان طلاق رخ داده است. «احمدي، 1361»
گريف مينويسد: «اگر پدر فوت كرده باشد عاطفة مادر ميتواند تا حدي آن را جبران نمايد ولي طلاق وضع ديگري پيدا ميكند، زيرا اكثراً با مشكلات فراواني نظير زدوخورد، منازعه و كشمكشهاي پدر و مادر و عدم توافقهاي آنها روبروست و يا گرفتار خصومت نامادري است. «جگسون، 1957»
دكتر خزائي در كتاب خود تحت عنوان بزهكاري اطفال چنين مينويسد: «در كشور فرانسه هر ساله نزديك به 2500 ولگرد كمتر از 18 سال نزد قاضي فرستاده ميشوند تا تحت اقدامات تربيتي و حمايتي قرار گيرند. اين افراد كه اغلب از خانواده جدا شدهاند فرار اختيار كردهاند.
ضمن ولگردي غالباً به فحشاء و پسرها به روابط جنسي مردانه ميپردازند. حمايت از اين قبيل اطفال و پيشگيري از سقوط آنان در دامهاي تبهكاري نيز امروزه شديداً مورد توجه متخصصين ميباشد «خزائي، 1373».
فرار به مبناء انتقام از والدين: بچهها اصولاً دوست دارند در برابر اعمال ناشايست و يا زندگي ناسازگارانهاي كه دارند، دست به تلافي بزنند و با افكار محدود خود اين تلافي را به شكل فرار ظاهر ميكنند. برخي از اين افراد براي انجام مقصود خويش ماهها اقدام به جمعآوري پول توجيبي خود كرده و حتي در بعضي موارد اشياء قيمتي را از خانه ربوده تا بتوانند با فروش آن پولي را بدست آورده و ديگر محتاج والدين نباشد، اينها اكثراً در روزهاي اول فرار با دست و دلبازي فراوان پولهايي را كه همراه دارند خرج ميكنند.
ليكن پس از گذشت چند روزي كه پولشان ته كشيد تازه به فكر ميافتند كه چه كنند؟
و اين مرحله حساسترين مرحله گريز آنها از خانه و كاشانه ميباشد. متأسفانه، تعداد زيادي از والدين به علت بياطلاعي و ناداني با فرزند خود بدرفتاري ميكنند و موجب ميشوند كه ناراحتيها و غمهاي آشكار و پنهان كودك آنها جانشان را بخورد و بعيد نيست بعدها هم به صورت عقدههاي گوناگون كه در مسير كودك و نوجوان نقش بسته به اشكال ديگر تجلي كند.
عدم درك صحيص والدين از موفقيت خاص نوجوانان، عدم درك صحيح والدين از موقعيت خاص نوجوانان و سوءبرخورد آنان با نوجوانان نيز ميتواند مشكلاتي را بوجود آورد. زيرا والدين به شرايط خاص نوجوانان كه نيازمند كسب تجربه و استقلال ميباشد، توجه نداشته با دخالتهاي بيمورد و بيجا، روح او را آزار نموده و سبب بروز طغيان و سركشي در وي ميگردند. اگر پدر و مادر اين واقعيت روحي و رواني را درك نكنند كه آنرا پديدهاي غير طبيعي به شمار آورند و اجازه ندهند تا نوجوان اين مرحله را پشتسر گذارند، فاصله بين دو نسل هر روز عميقتر شده تا جاييكه پدر و فرزند قادر به تحمل يكديگر نخواهند بود و عاقبت ميتوانند سبب فرار نوجوان از خانه گردد. تحقيقات انجام شده نشان ميدهد كه 82 درصد نوجوانان مورد مصاحبه قادر نبودهاند مسائل و مشكلات خود را با والدين خود در ميان گذارند. «ملك آبادي. 1355».
در يك نظرخواهي كه از نوجوانان سطوح راهنمايي و دبيرستان به عمل آمده است اين سؤال مطرح شد كه در برخورد با مسائل و مشكلات مايلند آنرا با چه كساني در ميان گذارند؟ دوست، معلم، والدين و . . . متأسفانه تنها 23 درصد پاسخدهندگان والدين را انتخاب كرده، آنها را محرم اسرار خويش دانستهاند، اين پاسخ ضعيف حاكي از آن است كه والدين نتوانستهاند رابطة عاطفي سالمي با فرزندان خود برقرار نمايند. «سعيدي، 1371».
وجود ناپدري يا نامادري:
وجود نامادري و برخورد غرضآلود و آكنده از تبعيض او با فرزندان شوهر نيز ميتواند محيط خانه را به محيطي ناامن براي زندگي نوجوان تبديل نمايد. تحت چنين شرايطي وقتيكه تحمل آن از عهدة نوجوانان خارج ميگردد، فرار را بر قرار در آن خانه ناامن ترجيح ميدهند. نامادريها غالباً به محض تولد اولين فرزند خود با فرزندخواندهها از در ناسازگاري در ميآيند و از آنها بهانههاي عجيب و غريب ميگيرند. آنها را به بداخلاقي و انحرافاتيكه اكثراً زاييده فكر و انديشة خودشان است متهم ميكنند. در اين مرحله هنگامي كه نوجوان با بيمهري و كجخلقي نامادري مواجه ميشود، به تدريج مقاومت و تحمل خود را از دست داده و ناگزير از خانه فرار ميكند. «مكتب مام، شمارة 86».
فقر عاطفي
يكي از عوامل مهم ترك خانواده محسوب ميشود. اگر خانه كه بايد محل امني براي تأمين نيازهاي عاطفي كودك و نوجوان باشد به محيطي عاري از محبت و عواطف مبدل شود طبيعي است كه نوجوان حساس و زودرنجتر شده و در جستجوي محبت پا را از خانه بيرون گذاشته و در ميان گروههاي هم سن و سال يا دستهجات خلافكار وارد شود. تجارب تلخي برايش فراهم ميسازد ميگريزد و از اينكه خود را شريك يا عضوي از آن گروه بداند روي برميگرداند. زيرا توان همسازي رفتار خود با آنان را ندارد.
سيروس ايزدي به تحقيقي كه پيرامون علل فرار نوجوانان در كانون اصلاح و تربيت كرج به انجام رسانيدهاند اشاره نوجوانان احساس طرد شدگي ميكند. محيط طوري است كه نيازها و عواطف او را كه براي رشد شخصيتاش لازم و ضروري است مانند استقلال، قبولشدن و يافتن محلي براي تخلية هيجانات را ناديده گرفته و ميكوشد او را در سطح يك كودك نگهدارد نوجوان ترجيح ميدهد كه از خانه فرار نمايد، «ايزدي، 1355».
نقش محبت و تأثير خانواده به خصوص در سالهاي اولية رشد كودك انكارناپذير است. كودكانيكه از مراقبت و نوازش مادر محروم بوده و در پرورشگاهها نگهداري ميشوند، رشد عادي آنان دچار اختلال شده و حتي برخي از صاحبنظران اعتقاد دارند كه بر رشد ذهني و هوشي آنان نيز تأثير منفي گذارد. كودكان براي رشد متعادل جنسي و رواني و اجتماعي نياز مبرمي به آرامش و امنيت و محبت در خانواده دارند. الاين ايدر ميگويد: «ما فرصت پيدا نميكنيم تا به حرف فرزندان و نوجوانان خود توجه كنيم».
بنابر گزارش وزارت دادگستري تنها در سال 1988 ميلادي، 127 كودك و نوجوان توسط والدين به زور از خانه اخراج شدهاند كه اين مسأله حاكي از سردي روابط خانوادگي و نابودي پيوندهاي عاطفي در آن ميباشد. «اطلاعات، 1369». تحقيقات نگارنده نيز اين مطلب را تأييد كرده است به عنوان مثال نوجواني اظهار داشت: «پدر و مادرم هميشه مرا مورد شماتت قرار ميدادهاند و ميگفتند اگر تو به دنيا نميآمدي وضع ما خيلي بهتر بود، اصلاً تو بد قدم بودي، حتي در مواردي گفته بودند تو اصلاً بچة ما نيستي، از اينجا برو و من هم در يك فرصت مناسب از خانه فرار كردم».
گاهي نيز علت فرار، تنهايي يا احساس تنهايي بيش از حد نوجوان در خانه است. نوجوان احساس ميكند شديداً تنهاست و كسي از اعضاي خانواده با وي تماس عاطفي ندارد و مورد توجه و محبت قرار نميگيرد. تحقيقات نشان داده است كه احتمال بروز بزهكاري نوجوانان در خانوادههايي كه خصومت متقابل، بياعتنايي و بياحساسي وجود دارد حتي از خانوادههاي از هم پاشيده بيشتر است «ماسن، 1981».
شكست تحصيلي و نگراني از سرزنش يا تنبيه والدين:
شكست تحصيلي و نگراني از سرزنش يا تنبيه والدين يكي ديگر از عوامل فرار از خانه محسوب ميشود. آمار نشان ميدهد كه گريز از خانه در ماههاي خرداد تا شهريور به شدت افزايش پيدا ميكند. به طوريكه در روزهاي عادي هر روز 3 نفر و در روزهاي امتحان و اعلام نتيجه هر روز 5 نفر كودك و نوجوان از خانه فرار ميكنند. اين آمار در اواخر شهريور ماه و در اوايل مهر كه نتايج امتحانات تجديدي تحصيلي را مشخص ميكنند از 5 نفر در روز نيز تجاوز ميكند، كه اين امر ميتواند رابطة فرار با شكست تحصيلي را مشخص نمايد.
اين بحران گاهي آنقدر شديد رخ مينمايد كه ممكن است نوجوان تحت شرايطي خاص پس از فرار از خانه اقدام به خودكشي نمايد «كيهان». تحقيقات در امريكا نشان ميدهد كه 95 درصد 17 سالگان فراري و بزهكار در اثر شكست تحصيلي مدرسه را ترك كرده بودند «صفوي، 1364».
تحقيقات انجام شده در كانون اصلاح و تربيت مشهد نيز ارتباط بين فرار و شكست تحصيلي را مورد تأييد قرار داده است «علوي، 1361».
در تحقيقي كه پيرامون علل انحراف اخلاقي و فرار دختران بوسيلة انجمن اولياء و مربيان انجام گرفته است نشان ميدهد كه 30 درصد افراد مورد پژوهش علت اصلي فرار خود را شكست تحصيلي قيد نمودهاند «فراهاني، 1365».
اطلاعات بدست آمده نشان ميدهد كه 90 درصد نوجوانان فراري قبل از اقدام به فرار مدرسه را ترك نموده و به ديگر سخن، ترك تحصيل نمودهاند. حدوداً 90 درصد، به كرات از مدرسه بدون عذرموجه گريختهاند. در صورتيكه در گروه كنترل تقريباً 77 درصد پاسخ دهندگان
سختگيري و وجود شرايط تنبيه:
سختگيري و وجود شرايط تنبيه عامل ديگري در بروز پديدة فرار است: تحقيقات مكرر كوك نشان ميدهد كه كودكانيكه در خانوادههاي معمولي و سختگير تربيت يافتهاند امكان بيشتري براي انحراف آنان وجود دارد، همين تحقيق درصد افراد پرورش يافته در خانوادههاي سختگير را 7/26 درصد و در خانوادههاي معمولي 8/15 درصد ذكر كرده است. شلدوون و الينورگلوك در تحقيقات خود نشان دادهاند كه سخت گيري و فشار بيش از حد واليدن خصوصاً پدر يكي از عوامل مهم فرار از خانه محسوب ميشود. در اين شرايط تنها عدة معدودي از نوجوانان ارتباط خود را با خانواده حفظ ميكنند «مهران، 1354».
دكتر تيم انداز در مقالهاي كه در مجلة دانشكده بچاپ رسيده اظهار ميدارد: « والديني كه به فرزندان خود آزادي بدون قيد و شرط ميدهند، همانطور دچار مشكلات ميشوند كه والدين سختگير زيرا اغلب فرزندان آنها خودخواه، نظمناپذير، و بيتوجه بار ميآيند به قول هاروكس، ريشة هر نوع انحراف و بزهكاري نوجوانان را بايد در خلال اطلاعات ناقص يا سختگيريهاي بيجا و غيرمنطقي بزرگسالان جستجو كرد. البته نبايد تصور كرد كه مفهوم ضمني آن لجام گسيختگي و لاقيدي نوجوان است. بلكه توجه كردن به زندگي نوجوان در حقيقت نوعي احترام گذاردن به نيازهاي منطقي و پذيرفتن خواستهها و تفريحات مشروع آنان ميباشد «شايو ريان، 1378».
بنابر گزارش وزارت دادگستري امريكا تنها در سال 1988 ميلادي، 45 هزار تن به علت «سختي زندگي» از خانه فرار كردهاند. زيرا تقريباً 100 درصد نوجوانان فراري نيز آنها به زنجير بسته و ساعتها در زير زمين خانه حبس نمودهاند و همين فشارهاي جسماني و رواني بوده كه فكر فرار از خانه را در ذهن و مخيلة آنها بروز كرده است و آنرا در فرصتي مناسب عملي ساختهاند.
فقر اقتصادي نيز عاملي مهم و زمينهساز پديده فرار بوده است. فقر اقتصادي يكي از عوامل زمينهساز در بروز پديده «فرار» به حساب ميآيدو وجود فقر طبيعتاً كجخلقي والدين و آسيبپذيري آنان را به دنبال دارد و همين امر سبب ميشود تا نوجوان حساس و زودرنج را در جستجوي كار به بيرون از خانه و گاهي شهر و ديار راهي شهرهاي بزرگ نمايد.
بعلاوه والدين نيز در تذمين معاش خويش تن به كارهاي سخت و طاقتفرسا داده و شبانگاه كه خسته و كوفته به خانه باز ميگردند. در برابر تمينات كودكان خود با خشونت و كتككاري آنها را ساكت ميكنند. اين گونه افراد معمولاً براي بهرهگيري از نيروي كار فرزندان تمايلي در فرستادن آنها به مدرسه نيز از خودشان نشان نميدهند و همين امر آنها را در مسير فرار از خانه و ارتكاب جرم قرار ميدهد.
تمايل به ديدن نقاط ديدني:
تحت تأثير فيلمهاي سينماييو ماجراجويي جوانان، قصهها و ماجراهاي جسورانه به تقليد از قهرمانان فيلم يا قصد فيالمثل براي بدست آوردن گنج يا زندگي مطلوب، خانه و كاشانه خود را ترك ميكنند اكثراً با گروهي از دوستان هم سنوسال اقدام به اينكار ميكنند و پس از مدتي غلطبودن محاسبات خود را به تجربه دريافته و سرافكنده و پشيمان نزد والدين خود بازميگردند.
فصل چهارم : نحوة ارائه خدمات بهدختران فراري
ژنحوة ارائه خدمات در ايران به افرادي كه از خانه فرار ميكنند:
در ايران، ارائة خدمات به اين افراد توسط چند ارگان انجامئ ميشود از جمله سازمان بهزيستي كشور و شهرداري، سازمان بهزيستي در قالب طرح بازپروري زنان و دختران آسيبديده اجتماعي طرح «مداخله در بحران» و طرح «خانة سلامت» بر ارائة خدمات ميپردازد. البته درصدي از مددجويان مراكز كودكان خياباني سازمان بهزيستي و خانههاي سبز و ريحانه شهرداري، شامل كودكان و نوجوانان فراري هم ميشود. چون موضوع تحقيق در مورد مراكز نگهداري دختران فراري است فقط به توصيف طرحهاي مربوط به زنان و دختران در معرض آسيب و يا آسيبديده اجتماعي ميپردازيم.
مركز بازپروري زنان و دختران آسيبديده اجتماعي:
به استناد ماده واحده لايحه قانوني راجع به تشكيل سازمان بهزيستي كشور مصوب مورخ 24/3/1359 شوراي انقلاب با الحاق اصلاحيه 24 مرداد ماه 1359 و اصلاحات و الحاقات به عمل آمده در جلسه 19/11/1375 مجلس شوراي اسلامي، در خصوص تجديد تربيت منحرفين اجتماعي «آسيب ديدگان اجتماعي» و نظر بر اجراي نهاد آئيننامة اجرائي مصوب هيأت محترم وزيران به شمارة 60615/ت 85/هـ مورخ 3/3/71 در رابطه با دختران و زنان در معرض آسيب اجتماعي حاد و زنان آسيبديدة اجتماعي مسئوليت بازپروري به منظور اصلاح، بازتواني بازگشت به زندگي سالم اجتماعي به سازمان بهزيستي واگذار گرديد كه در سازمان با عنايت به كمبود اعتبار، كمبود نيروي متخصص، عدم تجهيزات و نداشتن ساختمان مناسب و مطابق استاندارد جهت بازپروري نهايت سعي و تلاش را در اين امر بكار ميبرد.
مراكز حمايت و بازپروري دختران آسيبديده اجتماعي به مراكز اطلاق ميشود كه طبق وظايف قانوني محوله، اين افراد را نگهداري و يا به صورت شبانهروزي تحت پوشش داشته و از طريق ارائة خدماتي نظير مددكاري اجتماعي، روانشناسي، آموزشهاي فني و حرفهاي و فرهنگي زمينهي بازگشت آنان به زندگي سالم را از طريق پيوند مجدد با خانواده آموزش و ايجاد اشتغال و كسب درآمد مشروع، ازدواج و تشكيل خانواده فراهمآورده و در تأمين حداقل نيازهاي اقتصادي و حل و فصل مسائل و مشكلات ياري مينمايد.
خانه سلامت:
مقدمه: براي اينكه انسانها بتوانند در جامعه، زندگي سلمي داشته باشند و فرصت لازم براي رشد طبيعي را بدست آورده، بتوانند توان و استعدادهاي بلقوه خويش را بالفعل ساخته و از گزند هر نوع آسيب در امان بمانند بايد بتوانند از مواهب اجتماعي و اقتصادي موجود در جامعه استفاده كنند حال اگر به هر دليل، چه فردي، خانوادگي، فرهنگي و اقتصادي عدهاي از افراد جامعه از جمله زنان و دختران را از حضور در صحنه اجتماعي، تعليم و تربيت و فعاليتهاي اقتصادي و غيره مانع شوند طبعاً فرصتي براي آسيب بيشتر آنان فراهم خواهد شد.
بنابراين رفته امور آسيبديدگان اجتماعي سازمان بهزيستي كشور، به منظور نگهداري و حمايت از دختران نيازمند حمايتهاي اجتماعي تا زمان استقلال و خودكفايي فردي و اجتمعي آنان اقدام به ايجاد خانههاي سلامت براي دختران نموده است.
خانه سلامت به مراكزي اطلاق ميشود كه طبق وظايف قانوني محوله، دختران در معرض آسيب اجتماعي و فاقد حمايتهاي خانوادگي و اجتماعي را تحت پوشش قرار داده و از طريق ارائه خدمات زمينههاي كسب استقلال اقتصادي و اجتماعي را فراهم آورده و در تأمين حداقل نيازهاي اقتصادي و جلوگيري از ابتلاء به آسيبهاي اجتماعي ياري مينمايد.
دختران نيازمند حمايت اجتماعي به دختراني اطلاق ميشود كه به دلائلي چون فقدان حمايت خانوادگي مؤثر يا وجود سوءرفتار در محيط خانوادگي به طور موقت آمادگي و درايت اجتماعي و رواني لازم را از دست داد و به دليل عدم توان اجتماعي ـ اقتصادي لازم براي زندگي مستقل، در معرض خطر آسيب اجتماعي قرار دارند.
اهداف:
1)حمايت و نگهداري از دختران نيازمند حمايتهاي اجتماعي كه مشكلات اخلاقي نداشته و نيازمند خدمات بازپروري نيستند.
3) شناخت استعدادها و توانمنديهاي دختران و هدايت آنان بسوي استفاده از اين توانمنديها.
4) جلوگيري از ابتلاء دختران به آسيبهاي اجتماعي.
شرايط پذيرش:
1)ايراني بودن يا داشتن تابعيت جمهوري اسلامي ايران.
2) فوت والدين و يا فقدان حمايت خانوادگي مؤثر با ارائة مدارك لازم و قانوني.
3) زنداني بودن يكي از والدين با تأييد مقامات قضائي يا انتظامي و عدم صلاحيت آنها بنابر تشخيص كيمتة امور آسيبديدگان اجتماعي استان.
4) بيماري يا فقدان توانمندي جسماني يا رواني والدين يا سرپرست قانوني با تأييد ادارة پزشكي قانوني.
5) عدم شناسايي و دسترسي به والدين يا بستگان به تأييد مقامات قضائي.
6) عدم صلاحيت والدين به تأييد مقامات قضائي يا تشخيص كيتة امور آسيبديدگان اجتماعي استان.
7) داشتن گواهي پزشكي قانوني مبتني بر باكره بودن دختر.
8) نداشتن سوءپيشينة كيفري.
نحوة پذيرش:
به منظور ايجاد هماهنگي در امر پذيرشهاي، خانة سلامت توسط كميتة امور آسيبديدگان اجتماعي استان انجام خواهد گرفت. از ابتداي شروع فعاليتها بايد كوشش در زمينة فراهم آوردن امكانات بازگشت دختر به خانواده و يا بستگان و يا ساير روشهاي ترخيص به منظور كوتاه نمودن زمان زندگي، مورد نظر باشد.
كميتة امور آسيبديدگان اجتماعي استان:
متشكل از معاونت امور اجتماعي، كارشناس امور آسيبديدگان اجتماعي، كارشناس امور حقوقي، مددكار اجتماعي و روانشناس است كه به منظور ايجاد هماهنگي بر جريان كار، نظارت مستقيم دارد.
مدت زمان حمايت مالي از دختران در خانة سلامت حداكثر 76 ماه ميباشد و ظرف اين مدت، كميتة تمور آسيبديدگان اجتماعي استان موظف به تأمين شغل و فراهم آوردن زمينة استقلال مالي دختران ميباشد به استثناي زماني كه دختران خانة سلامتي، با تأييد كيتة امور آسيبديدگان اجتماعي، توانايي لازم را براي ادامة تحصيل در مقاطع مختلف تحصيلي و دانشگاهي را دارا باشند در اينصورت تا پايان سال اشتغال يا تحصيل بايد از حمايتهاي اقتصادي ـ اجتماعي لازم برخوردار باشند.
در اين مركز، زمينههاي فراگيري آموزشهاي فني و حرفهاي، اشتغال و استقلال اين دختران، بايد فراهم گردد. همچنين تدوين برنامة اوقات فراغت بايد به گونهاي باشد كه موجب آشنايي هر چه بيشتر اين دختران با ارزشها، آداب و رسوم و فرهنگ جامعه شود.
موارد انضباطي، توسط تيم مركز و «مسئول مركز، مددكار اجتماعي و روانشناس» مورد بررسي قرار گرفته و كلية موارد و تصميمها در فرم صورتجلسه بايستي مكتوب گردد.
روشهاي ترخيص:
روشهاي ترخيص عبارتند از:
1)تحويل به خانواده يا بستگان نسبي و سببي.
2) زندگي مستقل با حفظ شرايط قانوني.
3) ازدواج.
4) ادامة تحصيل.
شرايط و مراحل ترخيص و تحويل به خانواده يا بستگان:
1)شناسايي خانواده يا بستگان نسبي و سببي با استفاده از مدارك قانوني يا از طريق مراجع ذيصلاح.
2) تأييد وضعيت كلي تحويل گيرندگان توسط كميتة امور آسيبديدگان اجتماعي استان و در موارد خاص تأييد از مقامات ذيصلاح قضائي الزامي است.
3) ارائة راهنماييهاي لازم به تحويل گيرنده در مورد خصوصيات اخلاقي دختر.
4)ارائة اطلاعات بهداشتي و پزشكي دختر به فرد تخويل گيرنده.
5)تهية گزارشات لازم توسط مددكار اجتماعي به استناد بازديد منزل و تحقيقات انجام شده.
6)ارائة خدمات اقتصادي و اجتماعي با استفاده از موارد دستورالعمل.
7) گزارشات جامع اقدامات انجام شده به كميتة امور آسيبديدگان سازمان بهزيستي كشور.
8) تنظيم صورتجلسه ترخيص توسط اعضاء كميتة امور آسيبديدگان اجتماعي استان.
شرايط و مراحل زندگي مستقل:
1)ارائه راهنماييهاي لازم به دختران در زمينة اشتغال و انتخاب محل سكونت.
2) ارائه راهنماييهاي لازم به منظور رعايت قوانين و مقررات، عرف و عادات موجود در جامعه و توجه به احكام اسلامي.
3) فراهم آوردن زمينة رواني ـ اجتماعي مناسب براي پذيرش موقعيت جديد اجتماعي.
4) تهية گزارشهاي لازم توسط مددكار اجتماعي به استناد بازديدها و پيگيريهاي انجام شده.
5) توصية دختران در مورد اينكه خروج از خانة سلامت بر فراز قطع نظارت بر زندگي آنها نبوده و تا هنگام ازدواج، رفتار و سلوك اجتماعي آنان تحت نظارت سازمان بوده و بعداً نيز به عنوان مشاور و حامي در اختيار آنان خواهد بود.
6) تكميل صورتجلسه ترخيص توسط اعضاء كميتة امور آسيبديدگان اجتماعي استان و اعلام اقدامات انجام شده به دفتر امور آسيبديدگان اجتماعي سازمان بهزيستي كشور.
شرايط ترخيص از طريق ازدواج:
1)فراهم آوردن زمينة مساعد به منظور تسهيل در امر ازدواج دختران، با توجه به مسائل و ضوابط شرعي.
2) ارائه راهنماييهاي لازم و كمك به دختران، جهت انتخاب همسر مناسب.
3) بررسي موقعيت اجتماعي و اخلاقي خواستگار توسط مددكاراجتماعي و ارائه گزارشهاي لازم.
4) طي كردن دورة آموزشهاي مهارتي زندگي زناشوئي.
5) توجيه خواستگار و والدين وي از موقعيت فردي و اجتماعي فرد در جهت تحكيم خانوادهها.
6) ترتيب ديدار طرفين ازدواج و توجه به اصول مذهبي اخلاقي و عرف جامعه و رعايت اثرات رواني و عاطفي فردي و جمعي.
7)ارائه راهنماييهاي لازم به دختر، جهت پذيرش موقعيت جديد و راعايت شئون و روابط خانوادگي با توجه به عرف جامعه و ايجاد تفاهم و جلوگيري از بروز اختلافات خانوادگي.
8) مشاركت در برگزاري مراسم ازدواج و رعايت آداب و رسوم متناسب با شئونات طرفين.
9)تكميل صورتجلسة ترخيص توسط اعضاء كميتة امور آسيبديدگان اجتماعي استان و اعلام اقدامات انجام شده به دفتر امور آسيبديدگان اجتماعي سازمان بهزيستي.
شرايط ترخيص از طريق ادامة تحصيل:
1)ارزيابي تواناييها و استعادادها توسط روانشناس و مددكاراجتماعي.
2) فراهم نمودن زمينة هدايت تحصيلي مناسب.
3) تأييد كميتة امور آسيبديدگان اجتماعي.
4) پذيرش در مراكز آموزشي و دانشگاهي و اطلاع از وضعيت تحصيلي و ارئه گزارشها و انعكاس آن در پروندة تحصيلي.
5)0 در مورد دختراني كه در مراكز دانشگاهي غير دولتي پذيرفته ميشوند كميته از محل بودجه حمايت از دانشجويان هزينههاي مربوط به تحصيل را پرداخت مينمايد.
6) دختران تا زمانيكه شاغل به تحصيل هستند ميتوانند از خدمات حمايتي، رواني اجتماعي و اقتصادي، برخوردار باشند كميتة امور آسيبديدگان اجتماعي، موظف بر تنظيم برنامة ترخيص دقيق بوده كه امكان بازگشت مجدد دختران به حداقل برسد.
فصل پنجم : بحث و نتيجهگيري
توصيه و پيشنهادات يكي براي مسئولين:
براي آنكه انحرافي پديد نيايد لازم است تا خانواده به عنوان كسب كانون مقدس بيش از پيش مورد توجه قرار گيرد. همچنين بايد:
1)امنيت خانواده از هر حيث تعيين شود.
2) نابسامانيها و اختلافات و بگومگوها تعطيل گردد يا حداقل از انظار كودكان پنهان باشد.
3) به امر تعليم و تربيت فرزندان توجه گردد.
4) به حقوق زوجين از نظر اسلام توجه گردد.
5) والدين با آموزشهاي مستمر با اصول و مباني تربيتي آشنا گردند «ارتقاء سطح فرهنگ خانواده».
6) والدين تشويق گردند تا ساعات بيشتري را در خانواده و با اعضاء آن بگذرانند.
7) زمينهها و عوامل ايجاد و تزلزل در خانواده از بين برود.
8) پرورش مذهبي و رعايت اخلاق اسلامي سرلوحة كارها و فعاليتهاي اجتماعي قرار گيرد.
9) روح عدالتطلبي و رعايت مساوات بين فرزندان گسترش يابد.
10) همواره شخصيت فرزندان بويژه در حضور ديگران مورد تكريم قرار گرفته و از سرزنش و تحقير آنان جداً پرهيز گردد.
11) تشكيل دورههاي فشرده و كوتاه مدت قبل از ازدواج براي زوجهاي جوان و استفاده از اساتيد مجرب و صاحبنظر براي ارائه آموزهاي لازم، زيرا بسياري از زوجهاي جوان با مسئوليتهاي سنگين خود در قبال فرزندان خود آگاهي ندارند.
12) فراهم نمودن تحصيلات لازم براي اوامر تحصيل فرزندان، خانوادههاي بيسرپرست و آسيبپذير، زيرا بسياري از نوجوانان فراري بدليل فشارهاي اقتصادي ترك تحصيل نموده و ابتدا در جستجوي كار به شهرهاي بزرگ روي آوردهاند و بعداً بر اثر همنشيني با افراد منحرف به سوي انحراف سوق پيدا كردهاند.
13) تأسيس يك مؤسسة شبانهروزي براي نگهداري كودكان بيسرپرست و يا كودكانيكه گرفتار سوءسرپرستي ميباشند كه متأسفانه مورد دوم بسيار بيشتر است و در عين حال كمتر مورد توجه قرار گرفته است. به عنوان مثال نوجواني 13 ساله به پژوهشگر گفته بود پدر و مادرش هر دو مفسد بودهاند و با سوءاستفاده از وي در جهت خريد و فروش مواد وي را نيز معتاد كردهاند. نوجوان ديگري گفته بود كه مادر من براي آنكه 2 كودك ديگرش در هنگام تكدي در معابر مزاحمش نشوند آنها را معتاد كرده بود و آنها دائماً در خواب بودند.
چند توصيه به والدين:
والدين بايد توجه داشته باشند كه از نظر اسلامي وظيفه دارند تا نسبت به تعليم و تربيت صحيح فرزندان خود از هيچ كوششي فروگذار ننمايند. روايات و احاديث بسياري به اين مهم تأكيد دارند به علاوه ضرورت دارد تا به موارد زير توجه نمايند:
1)فرزندان خود را از محبت سيراب نموده تا دچار كمبود محبت سبب نشود و در جستجوي اين نياز مهم به بيگانه و افراد فاسد و منحرف روي آورند زيرا بسياري از انحرافات نه به دليل پول و يا ارضاءشهوات انجام ميگيرد بلكه فقط به دليل كمبود محبت شديد عاطفي و نياز به محبت بوجود آمده است.
2)اگر چه ممكن است در هر خانهاي گهگاهي مشاجره و درگيري رخ دهند، اما هرگز نبايد اين اختلافات و درگيريها، به ميان فرزندان كشانده شود و از ذكر اينگونه مباحث در حضور آنان جداً خودداري گردد. زيرا اساس امنيت آنها را در خانه متزلزل خواهد نمود.
3) والدين خانواده به محيطي امن، صميمي و دوستداشتني براي فرزندان تبديل نموده تا آنها در خانه احساس امنيت نمايند. مسلماً جذبه چنين خانوادههايي مانع از گريز كودكان و نوجوانان از خانه خواهد بود.
4) به فرزندان خود احترام بگذارند و صادقانه بكوشند تا آنها را جهت برخورد با مشكلات خويش و حل آن ياري دهند و از پندواندرز مستقيم به آنها بالاخص در حضور ديگران پرهيز نمايند.
5) در هر فرصتي سعي شود تا با فرزندان گفتگو نموده و به سخنان آنها نيز گوش فرا دهيد و با جلب اعتماد آنها زمينهاي را فراهم آوريد تا براحتي بتوانند مسائل و مشكلات خود را با شما در ميان گذارند در پژوهشي كه شده نشان داده شده است كه چنين رابطهاي كمتر بين والدين و نوجوانان وجود دارد. در پاسخ به اين سؤال كه هنگام برخورد با مشكلات مايلند آن را با چه كسي در ميان گذارند؟ معلم، سرپرست، والدين و دوستان . . . 27 درصد آنهاوالدين را انتخاب نمودهاند كه متأسفانه حكايت از سستي روابط عاطفي والدين با فرزندان دارد.
6) هرگز فرزندان خود را با ديگر همسنوسالان پرهيز نمايند و امتيازات ديرگان را به رخ او نكشيد.
7) بيش از حد توان آنها تكليف به آنها واگذار نكنيد زيرا عدم توفيق در انجام تكاليف محوله وي را دچار احساس بيكفايتي و عدم اعتمادبهنفس مينمايد در صورتيكه توفيق در انجام وظايف محوله به وي اعتمادبهنفس و احساس خودباوري ميبخشد. پيامبر اكرم(ص) بسيار تأكيد فرمودهاند كه به فرزندان خود احتران كنند و به آنان به اندازة توازن تكليف واگذاريد.
8) به فرزندان خود بياموزيد كه از برخورد با مشكلات نهراسيده و در دفع آن به طور منطقي و شجاعانه اقدام نماييد و هر گونه پيشرفت آنها را در اين مسير مورد تشويق قرار دهيد.
9) روح معنويت را در خانه زنده نگداريد و سعي نماييد تا در اعماق دل فرزندان آن را رسوخ دهيد زيرا بهترين نيروي بازدارنده از هرگونه اغزش و انحرافات فرد و جامعه همان تقويت روح معنويت ايمان به خالق جهان است.
10) بايد توجه داشصت كه زمان براي فرزندان با زمانيكه خود در آن رشد يافتهاند متفاوت بوده و هرگز نبايد توقع داشت نسل جديد نيز همان شيوه پيشينيان را در زندگي، لباسپوشيدن پيشة خود سازند.
حضرت علي(ع) فرمودند:
«خوشا به سعادت كسيكه فرزندان خود را در برابر نيازهاي زمانه تربيت كند».
نتايج پژوهشهايي كه در خصوص دختران انجام شده است
نتايج يك پاياننامة كارشناسي ارشد روانشناسي عمومي نشان داد: ميزان افسردگي در دختران نوجوان بيشتر از پسران است. نصرتالله نوروزي در پاياننامة خود با موضوع ارتباط بين افسردگي، احساستنهايي و باورهاي غيرمنطقي در نوجوان و تفاوتهاي جنسي، آورده است: «ميزان افسردگي در دوران نوجواني از هر دورة سني ديگر بيشتر است و طرف ديگر در دوران نوجواني تفاوتهاي جنسي در ارتباط بين افسردگي و احساستنهايي و باورهاي غيرمنطقي خود را نشان ميدهند، ولي چگونگي اين تفاوتهاي جنسي سؤال برانگيز است.
بدين معني كه با وجود ميزان افسردگي بيشتر دختران نسبت به پسران، دختران تنهاتر از پسران نيستند، همينطور با وجود همبسته بودن افسردگي و باورهاي غير منطقي، ميزان باورهاي غيرمنطقي در دختران بيشتر از پسران نيست. ولي با وجود اهميت دوران نوجواني، تحقيقات زيادي در اين ارتباط در داخل كشور صورت نگرفته است. بنابراين با توجه به نكات فوق اين سؤالات مطرح گشتهاند كه، در جامعه ايراني از نظر ميزان افسردگي و احساستنهايي چه تفاوتهايي بين نوجوانان دختر و پسر وجود دارد و آيا ارتباط بين افسردگي و احساستنهايي در دختران و پسران نوجوان متفاوت است و يا اينكه باورهاي منطقي تا چه حد در اين تفاوتها مؤثر ميباشند.»
نتايج اين پاياننامه كه در سال 1377 با راهنمايي دكترمحمود ساعتچي در دانشگاه علامهطباطبايي تدوين شده، ميافزايد: ميزان افسردگي در نوجوانان دختر بيشتر و ميزان تنهايي نيز در نوجوانان دختر بيشتر است. از نظر ميزان باورهاي غيرمنطقي در بين دو جنس تفاوتي وجود ندارد. همبستگي بين افسردگي و احساستنهايي در نوجوانان دختر بيشتر از نوجوانان پسر است و همبستگي بين افسردگي و باورهاي غيرمنطقي در دو جنس تفاوتي با هم ندارند.
در اين پاياننامه براي بررسي اين مسأله، فرضيات تحقيق عبارتند از:
1)ميزان افسردگي در نوجوانان پسر بيشتر از نوجوانان دختر است.
2) از نظر ميزان احساستنهايي تفاوتي بين دختران و پسران نوجوان وجود ندارد.
3) از نظر ميزان باورهاي غيرمنطقي تفاوتي بين دختران و پسران نوجوان وجود ندارد.
4) همبستگي بين افسردگي و احساستنهايي در نوجوانان پسر بيشتر از نوجوانان دختر است.
5) همبستگي بين افسردگي و باورهاي غيرمنطقي در نوجوانان پسر بيشتر از نوجوانان دختر است.
براي آزمون اين فرضيهها از بين جامعه آماري «دانشآموزان سالهاي دوم و سوم دبيرستان شهرستان نكا» تعداديك دبيرستان دخترانه و يك دبيرستان پسرانه و از هر دبيرستان تعداد 5 كلاس انتخاب شدند كه در مجموع 117 پسر و 126 دختر در تحقيق شركت داشتهاند و ميانگين سني پسران شركت كننده در پژوهش برابر 8/16 سال است و ميانگين سني دختران برابر 3/16 سال است. اما پس از جمعآوري اطلاعات، نمرات آزمودنيها از طريق برنامة كامپيوتري SPSS مورد تجزيه و تحليل كامپيوتري قرار گرفت و بر اساس نتايج حاصله فرضيههاي اول و سوم تأييد شدند ولي فرضيههاي دوم، چهارم و پنجم تحقيق رد شدند.
تبعيض جنسي در خانواده و جامعه ميتواند منجر به مشكلات رواني «آرزوي مرگ، انزجار از جنس مذكر، پرخاشگري، افسردگي و غيره» و مشكلات اجتماعي «فرار از منزل، فساد و فحشا، تن به ازدواج اجباري و نامناسب، عدم پيشرفت تحصيلي و غيره» در دختران ميشود.
نتايج تحقيقات مشترك سرور پرويزي و ليلا جويباري دانشجوي دكتري پرستاري دانشگاههاي علوم پزشكي گرگان و تهران كه به بررسي تبعيض جنس «توصيف علل، عوارض» از ديدگاه دختران نوجوان پرداختند، ميافزايد: توصيف دختران نوجوان از تبعيض جنس و علل و عوارض آن بيانگر آن است كه تبعيض ميتواند تمام ابعاد سلامت را تحت تأثير قرار دهد. عمق آثار سوءتبعيض با توجه به اينكه دختران امروز، فردا نقش مادري، تربيت فرزند و مديريت خانه را تجربه خواهند نمود بيشتر ميشود.
فرهنگسازي، توجه و رفع علل و عوامل زمينهساز اقتصادي، اجتماعي با پيشگيري از تبعيض ميتواند موجب شود به جاي انديشة خودكشي با نشاط و سالم زندگي كنند.
پژوهشگران در اين مطالعه از پديدارشناسي توصيفي براي كمك به درك تجارب زندگي پيرامون موضوع مورد پژوهش استفاده كردند.
مشاركتكنندگان در اين پروژه 26 دختر نوجوان با سنين 14 تا 26 سالة شاغل به تحصيل در يكي از مدارس راهنمايي ويژة بزرگسالان جنوب شهر تهران بودهاند كه با نمونهگيري مبتني بر هدف انتخاب شدند. همچنين داوطلبان داراي تجربة غني در اين زمينه بوده و در بحث گروهي و مصاحبهاي انفرادي باز و نيمه ساختار يافته شركت جستند، مكالمات بر روي نوار ضبطصوت و سپس كلمه به كلمه دستنويس و مطابق شيوة كلايزي مورد تحليل قرار گرفتند.
يافتهها نشان ميدهد، از تحليل دستنوشتهها، تمهاي زير در مورد توصيف اشكال تبعيض جنس در خانواده و جامعه به دست آمد كه شامل محدوديت «در امكانات رفت و آمد، خواب و استراحت، لباس و اشتغال، تفاوت چشمگيري در برخورداري از حمايتهاي مالي و غيره در خانواده و جامعه و تمايل جامعه به داشتن فرزند پسر، محبت بيشتر به پسران، توجه بيشتر به فرزند ذكور در ميزان وجه روزانه، تغذيه، البسه و غيره» مورد بياحترامي واقعشدن «بياحترامي در خانه، جامعه و بياعتمادي به آنان» و سوءاستفاده «تنبيه بدني، استثمار در منزل و محل كار» و نداشتن قدرت انتخاب «حاكميت پسران در منزل، عدم نظرخواهي در ازدواج و تحميل شرايط و غيره» ميباشد.
يافتههاي اين تحقيق ميافزايد: به نظر نوجوانان علل ايجاد تبعيض جنسي در خانواده و جامعه عبارتند از: باورهاي فرهنگي «اقامت موقت در منزل پدري و ازدواج، هزينة تهية جهيزيه، سربلندي و حفظ نام خانوادگي توسط پسران» مشكلات اجتماعي ـ اقتصادي «بيكاري، تورم، فقر و بيماريرواني والدين».
نتايج پژوهش دانشگاهي نشان داد كه ميزان اختلالات رشدي در دختران بيشتر از پسران است.
نتايج پژوهش شيرين حسنپور كارشناس ارشد مامايي و مربي باعنوان «رشد كودكان تحت مراقبت در مراكز بهداشتي درماني شهر تبريز در دو سال اول تولد در سال 81» ميافزايد: «65 درصد كودكاني كه دچار اختلالات رشدي بودند در 2 سال اول تولد خود دچار بيماريهاي عفوني و اسهال شده بودند، اما هيچ ارتباط معنيداري بين اختلالات و ساير متغيرهاي مورد بررسي وجود نداشت.»
بنابر نتايج اين تحقيق كه در دانشگاه پرستاري و مامايي دانشگاه علوم پزشكي تبريز بر روي 50 دختر و 50 پسر 2 ساله انجام شده، «11 درصود كودكان مورد بررسي از رشد مطلوب برخوردار بوده و 89 درصد آنان از الگوي رشد مطلوب منحرف شده بودند.»
اين محقق در پايان آورده است: «با توجه به آمار بالاي اختلالات رشد در نمونههاي مورد پژوهش و اينكه اين اختلالات در دختران بيشتر از پسران ميباشد، بنابراين، ارتقاي سطح فرهنگي خانوادهها، آموزش كادر بهداشتي ـ درماني و مادران در زمينة خطر رعايت نكردن نكات بهداشتي و تغذيهاي كودك، استفادة بجا و صحيح از غذاهاي كمكي و لزوم تغذيه با شير مادر و پيشگيري از بيماريهاي عفوني و واگيردار و توجه مسوولين امر به اهميت موضوع پايش در رشد كودكان ضروري است.
تحقيقات نشان ميدهد: عفونت دستگاه ادراري يكي از بيماريهاي شايع بويژه در كودكان و در جنس مؤنث است كه شيوع آن در دختران سه برابر پسران است.
نتايج تحقيقات دكترمهرانگيز اميري و دكترعلي شبستانيمنفرد از بخش پزشكي هستهاي بيمارستان شهيدبهشتي دانشگاه علوم پزشكي بابل كه به ارزش تشخيصي اسكان راديوايزوتوپ در بررسي ريفلاكس در عفونتهاي اداري كودكان پرداختند، حاكي از آن است كه اهميت تشخيص و درمان به موقع و پيگيري مناسب كودكان مبتلا به عفونت از طريق اسكن راديوايزوتوپ را با توجه به حساسيت بالا و دز تشعشعي كم، براي پيشگيري از عوارض زيانبار ريفلاكس مشخص ميسازد.
در اين مطالعه توصيفي قطعي كه به منظور بررسي ميزان فراواني ريفلاكس و زيكويورترال در بيماران 28 روزه تا 14 ساله مراجعه كننده به مركز پزشكي هستهاي بيماران شهيدبهشتي با تشخيص عفونت ادراري صورت گرفت، اسكن راديوايزوتوپ براي همة بيماران انجام شد و نتايج به تفكيك سن، جنس و شدت بيماري مورد ارزيابي قرار گرفت.
يافتههاي تحقيق نشان ميدهد، در طي اين مطالعه از 30 بيمار مراجعهكننده با عفونت ادراري، بعد از انجام مراحل مختلف جمعآوري و آناليز اطلاعات، مشخص نمود كه عفونت ادراري تمام دورههاي سني كودكان را درگير ميكند. همچنين درصد بالايي از اين كودكان همزمان با عفونت ادراري يا در طي پيشگيري بعد از عفونت ادراري دچار ريفلاكس و زيكويورترال به درجات مختلف بودند.
شايان ذكر است، با استناد اين موضوع هرچه سن ابتلا به عفونت ادراري و ريفلاكس كمتر باشد احتمال بروز عوارض زيانبار آن بيشتر خواهد بود.
پژوهشگران يادآور شدهاند: عفونت ادراري به رغم پيشرفت فزايندهي طب كودكان، هنوز از بيماريهاي قابل بحث و بعضاً از مشكلات طب امروزي است. به دليل آسيبپذيري دستگاه ادراري و كليوي در اين محدودة سني، عوارض عفونت بسيار جدي بوده و در صورتي كه درمان صحيح و پيشگيري مناسب صورت نگيرد، مشكلات فرواني به دنبال خواهد داشت.
از سوي ديگر عليرغم درمانهاي متفاوت و آنتيبيوتيكهاي متعددي كه در درمان عفونت ادراري اطفال به كار برده ميشوند، هنوز ميزان شيوع عوارض اين بيماري در اطفال بالاست.
در ادامة اين تحقيقات امده است: اين بيماري در حد 20 درصد مراجعات پزشكان متخصص اطفال را تشكيل ميدهد و مسؤول 10 درصد افزايش فشار خون اطفال و نيز پيوند كليه در كودكان است، از ميان روشهاي تشخيصي علل عفونت ادراري، تكنيك سيتوگرافي راديوايزوتوپيك در مقايسه با VCUG «با استفاده از اشعة X »، از نظر تابش اشعه به كودك ايمنتر بوده و همچنين در اراية اطلاعات كمي كه با تكنيكهاي راديوگرافيك قابل دسترسي نيست، بسيار كم كننده است.
مقايسه ميزان مطالعه درسي و غيردرسي دختران و پسران نشان داد كه دختران در مطالعات درسي و غيردرسي بيش از پسران وقت صرف ميكنند.
بگزارش سرويس پژوهش ايسنا، دكترمحمود بحراني عضو هيأت علمي دانشگاه شيراز با بررسي عوامل مؤثر بر ميزان كتابخواني و مطالعة آزاد دانشآموزان متوسطة استان فارس ضمن تحقيق در اين زمينه اظهار داشت: 8 درصد كل اوقات فراغت دختران و 6 درصد كل اين اوقات پسران صرف مطالعة غيردرسي ميشود.
بر اساس پژوهش عضو هيأت علمي دانشگاه شيراز، ميانگين اوقات فراغت دانشآموزان پس از ترك مدرسه تا زمان خواب هشت ساعت برآورده شده است كه بيش از 3/1 آن فاقد برنامهريزي ميباشد.
بر اساس اين تحقيق 8/22 درصد اوقات آزاد جامعةآماري كه به صورت تصاوفي گزينش شده است به انجام امور درسي طي ميشود و 17 درصد اين زمان به تماشاي تلويزيون تخصيص مييابد و تنها يك درصد از اين زمان صرف مطالعة غيردرسي ميشود.
پژوهنده در پايان اين تحقيق تأكيد ميكند كه مدرسه و معلمان ميتوانند در پژوهش عادت خواندن نقش مهمي را ايفا كنند. در حال حاضر اغلب مدارس اقدام به داير كردن كتابخانههاي كوچكي در محل آموزشگاه كردهاند اما صرف دسترسي به كتاب كافي نيست بلكه مهمتر از آن ايجاد رغبت و انگيزه در دانشآموزان است.
به عقيدهي پژوهنده، اين كار از طريق برگزاري جلسات روخواني و نقد كتاب، روزنامهها و مجلات امكانپذير است و ميتوان در قالب ساعتهاي پژوهشي با ارائه خلاصه اي از كتابهاي جذاب و مطالعة مهم روزنامهها و مجلات به ترويج اين عادت پرداخت.
منابع:
1)زوارهاي، فاطمه: بررسي علل خانوادگي و اجتماعي فرار دختران «20ـ14» ساله از منزل.
2) پاياننامة كارشناسي ارشد روانشناسي عمومي «نصرتالله نوروزي» با راهنمايي دكترمحمود ساعتچي در دانشگاه علامهطباطبايي تدوين شده است.
3) گدازنده، زهرا: بحران و فرار «تعريف، علل و پيشنهادهايي براي پيشگيري و درمان»، مقاله، مركز مداخله در بحرانهاي اجتماعي شهيدنواب صفوي. 1380.
4) اقليما، مصطفي: بررسي عوامل مؤثر در بازگشت مجدد زنان و دختران آسيبديدة اجتماعي به مراكز بازپروري سازمان بهزيستي، معاونت پژوهشي دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي 1380.
5)رفيعپور: فرامرز: كندوكاوها و پنداشتهها، تهران: شركت سهامي انتشار، چاپ دهم 1378.
در ميان انواع خشونت ها اعم از خانوادگي , اجتماعي و دولتي , خشونت هاي خانوادگييك آسيب جدي اجتماعي است كه با وجود پيشرفت هاي فرهنگي و فكري همچنان در جامعه خودنمائيمي كند. اين نوع خشونت فقط مختص به زندگي شهري يا روستائي نيست . همسرآزاري فراتر ازمرزهاي طبقاتي و نژادي است. خشونت خانوادگي خشونتي است كه در محيط خصوصي به وقوع ميپيوندد. اين واقعيت كه زنان ,آسيب ديده خشونت مردان هستند , تا دهه هفتاد پوشيده ماندهبود (ابوت و والاس) خشونت در ابعاد مختلف فرهنگي رخ مي دهد و به طبقه خاصي اختصاص ندارد . اگرچه پديده خشونت عليه زنان در تمامي جوامع امري شايع است اما هرچه جوامع فقيرتر , سنتي ترو از نظرفرهنگي در سطحي پائين تر باشند , فراواني و شدت خشونت عليه زنان بيشتر وپيامدهاي آن نيزافزون تر مي شود . در حدود سه دهه است كه خشونت خانوادگي مورد توجه محققان قرار گرفته است . خشونتخانگيدر بررسي حاضر مختص به خشونت شوهرعليه زن در حوزه خانواده است . در اين تحقيقمابه بررسي پديده همسرآزاري مي پردازيم . همسرآزاري شامل بدرفتاري عليه طرف مقابل )همسر) در هر نوع رابطه نزديك و صميمي , خشونت در خانواده و خشونت عليه همسر است . همسرآزاريمي تواند اشكال گوناگون بدني , كلامي , عاطفي , رواني , جنسي و اقتصادي داشتهباشد . در روابطزناشوئي سوﺀ رفتار با همسر مشكلي جدي است كه مي تواند تاثير اساسي بر سلامت جسميو رواني خانواده داشته باشد.
طبق آمار منتشر شده به وسيله سازمان بهداشت جهاني( word health organization ) (1997) از هر سه زن يك زن درطول زندگيخود مورد خشونت خانگي واقع مي شود . حدود يك چهارم از زنان آمريكائي در طول 12ماه , حداقل يك بار مورد ضرب وشتم شديد همسرانشان قرار مي گيرند. در ايران بحث هاي مربوط به خشونت عليه زنان چندان مورد توجه نبود و با بررسيپيشينه تحقيقاتخشونت خانگي صحت اين مطلب مورد تائيد است . در سالهاي اخير با توجه به گسترشحضور زنان در صحنه هاي فرهنگي ، اجتماعي و دانشگاهي و ايجاد رشته هاي مختص زنان ( رشتهمطالعاتزنان) بحث هاي مربوط به همسرآزاري در قالب طرحهاي تحقيقاتي و پايان نامه هايدانشجوئي وحتي به شكل طرح ملي دنبال مي شود و از شكل بحث هاي ژورناليستي داستاني تا حدزيادي خارجشده است . هر چند كه خشونت خانگي در خانواده ها امري نهاني است و موارد شكايت ازپديدههمسرآزاري بسيار كمتر از موارد واقعي است و در اكثر موارد زنان به دليل حفظكانون و شانخانواده خشونت خانگي را پنهان مي كنند .
در قطنامه ( رفع خشونت عليه زنان ) مجمع عمومي سازمان ملل در سال 1993 در تعريفخشونت آمده است : ( هر گونه رفار خشونت آميزي كه بر اساس جنسيت انجام مي شود و نتيجهاحتمالي آن آزار جسمي ، جنسي يا رواني زنان يا آسيب ديدن آنان باشد كه اين رفتارها شاملتهديد به اعمالي از قبيل زورگوئي يا محدود كردن خودسرانه ديگران از آزادي – چه در عرصه عمومي و چهدر عرصه خصوصي است ( جرم شناسي خشونت خانگي).
ضرورت و اهميت مساله
دكتر ژاله شادي طلب در گفتگو با خبرگزاري ايسنا اعلامكرد كه ايران در ميان 140كشور دنيا در رتبه 78 قرار دارد ، و اين درحاليست كه كشورهاي حوزه خليج فارس در اين شاخص ازشرائط مطلوب تري برخوردارند.
برآورد كلي انجام شده مربوط به گستره خشونت خانگي در 28 مركز استان نشان مي دهد 66 درصد خانواده هاي مورد مطالعه از اول زندگي مشترك تا زمان اين مطالعه حداقل يكبار تجربه خشونت خانگي با تعريف عام آن داشته اند و30 درصد خانوارها حداقل يكبار در طول زندگي خشونتهاي فيزيكي جدي و حاد و در 10 درصد خانوارها خشونتهاي منجربه صدمات موقت و يا دائم و جدی را داشته اند.
در گزارشي ديگر از ايسنا مدير دبير كل دفتر آسيب ديدگان اجتماعيسازمان بهزيستي اعلام كرد: از 285 مورد تماس قابل پيگيري با خط اورژانس اجتماعي تهران در طول مدت 21 بهمن سال گذشته تا 22 ارديبهشت امسال، 41 مورد مربوط به خشونت خانگی بوده است. با توجه به گزارشهاي قابل توجهي كه در مورد پديده همسرآزاري وجود دارد، ضرورت بررسي بيشتر خشونت خانگي وجود دارد. با توجه به آنكه در فرهنگ و مذهب ما خانواده از اهميت خاصي برخوردار است، در غالب زنان ايراني نگرش حفظ اسرار خانواده از اهميت فراواني برخوردار است كه اين امر مانع از ايجاد گزارش هاي واقعي در مورد خشونت خانگي مي گردد. آثار خشونت خانگي در وهله اول متوجه سلامت جسمي ، روحي زنان است و آرامش و امنيت را از زنان سلب مي كند و در مرتبه بعد فرزندان خانواده نيز به لحاظ سلامت روحي و رواني قرباني اين پديده مي شوند . در چنين شرايطي خانواده دستخوش آسيب هاي جدي مي گردد كه در سطوح كلان تر هزينه هاي سنگيني را به جامعه تحميل مي كند.
روش تحقيق
تحقيق حاضر به دو روش صورت گرفته است و شامل دو بخش است:
1- روش بررسي اسناد و مطالعه تحقيقات پيشين
2- روش مصاحبه عميق با 6 مورد از قربانيان خشونت خانگي كه براي گرفتن طول درمان به پزشكي قانوني پاركشهر مراجعه كرده بودند و 2 مورد از زنان كتك خورده كه اقدام به شكايت نكرده بودند. روش مصاحبه با دو مورد از زنان كتك خورده كه اقدام به شكايت نكرده بودند و 1 مورد از زناني كه اقدام به شكايت كرده بود به روش گلوله برفي بوده است. در روش گلوله برفي موردها از طرق شبكه آشنايان براي مصاحبه معرفي مي شوند. در ساير مصاحبه ها به روش مراجعه به مركز پاركشهر بوده است.
واحد آماري
در اين تحقيق واحد آماري زنان كتك خورده مراجعه كننده بهپزشكي قانوني پاركشهر بوده اند.
بررسي خشونت عليه زنان در ايران
خشونت عليه زنان پديده اي است كه در آن زن به خاطر جنسيتخود صرفا زن بودن مورد اعمال زور و تضييع قرار حق از سوي جنس ديگر(مرد) قرار مي گيرد، چنانچه اين نوع رفتارها در چهارچوب خانواده و بين زن و شوهر باشد از آن به خشونت خانگي تعبير مي شود.
خشونت خانگي انواع گوناگوني دارد :
1- خشونت جسماني : ضرب و شتم ، كتك كاري
2- خشونت كلامي : توهين ، تحقير، فحاشي
3- خشونت اقتصادي : تخريب و شكستن لوازم خانه ، در تنگناي اقتصادي قرار دادن زن
4- خشونت حقوقي : شامل عدم پرداخت نفقه و خرجي
5- خشونت جنسي : آزار و اذيت جنسي زن
خشونت عليه زنان در ايران امري پنهاني است ، زنان ايراني درفضاي زندگي زير سلطه پدر ، برادر، پسر و .. هستند و در فضاي زندگي زناشوئي زير سلطه شوهر و اقوام او هستند . در فضاي زندگي شغلي زير سلطه سليقه هاي مرد سالار و روسا و مديران مذكر روزگار مي گذرانند و در فضاي زندگي اجتماعي زير سلطه سنت زن ستيز احساس نامني مي كنند ، با اين حال چنان در بافت ذهني و رفتاري خود به خشونت تسليم شده اند كه كمتر واكنش نشان مي دهند. بررسي الگوهاي خشونت عليه زنان نشان مي دهد كه خشونت در گذشته به صورت رواني و غيرفيزيكي كمتر گزارش شده است ، اما رواج آن در حال حاضر روبه فزوني است .شايد بتوان گفت كه خشونت هاي غير فيزيكي جايگزين خشونت هاي فيزيكي در طول زمان شده است. در ايران هر چه موقعيت زنان نامناسب تر باشد كه خود به معناي وجود نابرابري عيني است ، امكان اينكه مردان از خشونت استفاده كنند بيشتر مي شود. خشونت خانگي در شديدترين حالت منجر به همسركشي مي شود و به گفته يك بازپرس دادسراي امور جنائي تهران همسركشي در صدر خشونت هاي خانگي قرار دارد.
پژوهش هاي پيشين خشونت خانگي در تهران
در ايران در سالهاي اخير بررسي هاي گوناگوني در ارتباط با خشونت عليه زنان صورتگرفته است كه ما در اين تحقيق به بررسي تحقيقاتي كه در تهران صورت گرفته است مي پردازيم و بعدبه نتايج كلي اين پژوهش ها مي پردازيم.
1) پژوهشي توسط شهلا اعزازي درباره 53 زن مراجعه كننده براي یک مشاوره به مراكز مشاوره خانواده طي تيرماه 1376 تا پايان دي همان سال در تهران صورت گرفته است.
2) بررسي و تحقيقي توسط انجمن تنظيم خانواده ايران درباره خشونت خانگي انجام شده است كه اين مطالعه در سال 1381در جنوب تهران صورت گرفته است.
3) طرح ملي بررسي خشونت خانگي در 28 استان از سوي مركز مشاركت زنان رياست جمهوري صورت گرفت كه استان تهران نيز جزﺀ اين استانها بوده است.
4) پژوهشي درباره همسرآزاري توسط حسن شمس اسفندآباد و سوزان امامي پور در ميان زنان متاهل شهر تهران صورت گرفته است ( در سال81)
نتايج كلي حاصل از پژوهش
نتايج كلي حاصل از تحقيقات پيرامون خشونت خانگي در تهراننشاندهنده آن است
1)ميان نوع شغل مرداني كه مرتكب خشونت خانگي شده اند تفاوت چندانی وجود ندارد. به عبارت دیگر مرداني كه مرتكب خشونت خانگي شده اند در مشاغل مختلفي در جامعه بوده اند كه اين مشاغل از سطوح بالا گرفته تا مشاغل رده پائين گسترده شده اند.
2) ميزان تحصيلات مرداني كه اقدام به خشونت خانگي كرده اند پائين است و تعداد مرداني كه داراي تحصيلات بالاتر از ليسانس هستند در اقدام به خشونت خانگي عليه زنان بسيار كمتر است.
3) ميزان تحصيلات زناني كه قرباني خشونت خانگي شده اند پائين است و اكثرا در رده بي سواد و كم سواد قرار مي گيرند.
4) زنان شاغل نسبت به زنان خانه دار كمتر قرباني خشونت خانگي قرار دارند.
5) سن ازدواج تاثيري در افزايش يا كاهش خشونت خانگي نداشته است.
6) نحوه آشنائي زن و مرد ( ازدواج سنتي يا آشنائي زن و مرد بدون واسطه ) تاثيري بر ميزان خشونتخانگی دارد.
7) خشونت خانگي در ميان تمام اقشار وجود دارد اما ميزان آن متفاوت است.
8) در خشونت خانگي استعمال مواد مخدر و مشروبات الكلي يكي از متغيرهاست اما متغير اصلي نيست.
9) ميان خشونت خانگي در ميان مردان و شاهد خشونت بودن آنها در سنين كودكيشان رابطه مثبتي وجود دارد.
علل بروز خشونت خانگي
بروز خشونت خانگي علل متفاوتي را دربردارد:
علل متفاوتي براي ظهور و بروز خشونت عنوان شده است . غريزه خشونت در انسانها تحت تاثير عوامل شخصيتي و اجتماعي تغيير شكل مي دهد . كارشناسان معتقدند كه عوامل اجتماعي – اقتصادي زيادي در شكل گيري و بروز خشونت دخالت دارند . 1 فقر 2 كم سوادي 3 اعتياد 4 مشكلات زناشوئي 5 تربيت غلط دوران كودكي 6 جهل و خودخواهي 7 عدم امنيت شغلي 8 مردسالاري9 ازهم گسيختگي خانواده ( طلاق و زندگي با يكي از والدين ) ازجمله عوامل خشونت آفرين هستند . گاه خشونت را ناشي از خصوصيات ژنتيكي افراد برمي شمرند و گاه سوﺀاستفاده هاي جسمي ،جنسي، كاري و ... در كودكي را با بروز خشونت مرتبط مي دانند . گفته مي شود كودكاني كه شاهد خشونت والدين خود عليه يكديگر مي باشند ، مي آموزند كه در بزرگسالي از خود چنين رفتاري را نشان دهند . در نتيجه خشونت از نسلي به نسل بعدي منتقل مي شود و دوام مي يابد . اين را چرخه خشونت مي گويند كه در اثر يادگيري شكل می گیرد. در بررسي هوتاليگ و سوگارمن اين نكته مشخص شد كه در ميان مردان خشنعامل مشترك تجربه خشونت در دوران كودكي وجود دارد. بعضي از ديدگاهاي جامعه شناسي با وجود قبول رابطه ميان جامعه و خانواده ، دلايل خشونت را بيشتر در عوامل فردي مانند سن ازدواج ، تاثير عوامل اقتصادي بر افراد، میزان درآمد، تحصیل، نوع شغل و وجود ويژگيهائي چون پرخاشگري در مردان يا حامگي در زنان و در نهايت تحت تاثير عواملي مانند استفاده از مخدرها مي دانند. جامعه شناسان ديگر گذشته از پذيرش اين عوامل ، معتقدند تا زماني كه ساختارهاي جامعه براساس برتري مردان نسبت به زنان شكل گرفته باشد و در سازمانها و نهادهاي اجتماعي و اماكن شغلي مردان داراي موقعيتي برتر باشند ، بازتاب سلسله مراتب اجتماعي در خانواده نيز ديده مي شود ، و مردان در روابط خانوادگي خود را محق به استفاده از خشونت خواهند دانست . زنان نيز با آنكه تحمل كتك خوردن برايشان آسان نيست ، اين وضعيت را طبيعي مي دانند و واكنش خاصي در برابر آن نشان نمی دهند.
در این تحقیق، با هفت زن که برای گرفتن طول درمان به مرکز پزشکی قانونی پارک شهر آمده بودند، مصاحبه شده است.
در همه ی موارد، زنان راحت ارتباط برقرار می کردند.
سه نفر با حجاب چادر بودند و به وضع ظاهری خود زیاد نرسیده بودند.
یک نفر با حجاب چادر ولی ظاهری آراسته بودند.
معمولا یکی دو روز از اعمال خشونت علیه آنها می گذشت.
دو مورد در سایر موارد اثر خشونت در صورت آنها مشخص نبود.
همه ی آنها به حالت قهر به خانه ی پدری رفته بودند.
در اکثر موارد زن و شوهر هم قوم بودند و موقعیت اجتماعی زن فرودست تر از مرد بود و صدمات وارده عبارت بودند از کبودی صورت و بدن و در رفتگی انگشت و سوختگی با آتش سیگار.
تحصیلات زنان جز یک مورد دیپلم و شغلشان جز یک مورد خانه دار بوده است.
مصاحبه ی اول: زن 22 ساله، دیپلم، خانه دار
مرد 24 ساله، دیپلم، آزاد (بچه ندارند)
مصاحبه ی دوم: زن 22 ساله، دانشجو
مرد 24 ساله، دیپلم، آزاد (بچه ندارند)
مصاحبه ی سوم: زن 28 ساله، دیپلم، خانه دار
مرد 35 ساله، سیکل، نقاش ساختمان (یک دختر)
مصاحبه ی چهارم: زن 43 ساله، دیپلم، خانه دار
مرد 45 ساله، فوق دیپلم، کارمند وزارت خارجه (سه دختر)
مصاحبه ی پنجم: زن 25 ساله، دیپلم، خانه دار
مرد 30 ساله، سیکل، مکانیک (یک پسر)
مصاحبه ی ششم: زن 31 ساله، دیپلم، خانه دار
مرد 40 ساله، سیکل، نمایشگاه ماشین (یک پسر)
مصاحبه ی هفتم: زن 29 ساله، سیکل، خانه دار
مرد 33 ساله، فوق دیپلم، آزاد (بچه ندارند)
4- تحصیلات پدر و مادر زن
والدین زن بجز یک مورد (که لیسانس بود)، بی سواد یا کم سواد بودند.
5-تعداد فرزندان خانواده ی زن
بین 3 تا 6 نفر بود.
6-نحوه آشنایی زن و مرد
در 3 مورد آشنایی پیش از ازدواج بوده و در 4 مورد به صورت سنتی.
7-تعداد سالهای ازدواج
جز یک مورد که 20 سال بود، در همه ی موارد دیگر 1 تا 9 سال بود.
8-علت خشونت های فیزیکی شوهر
الف- شوهر دائم الخمر بود و زن را مورد آزار قرار می داد و بازوهای او را با آتش سیگار می سوزاند.
ب- شوهر از نظر مالی پایین تر از زن بود و به خانواده ی همسرش حسودی می کرد و پولهایی که پدر زن به دخترش می داد، به زور از او می گرفت. چند بار زن را تهدید به مرگ مرده و دو بار هم گلویش را به قصد کشت فشار داده است.
پ- شوهر معتاد وبد دهن بود، فقط به حرفهای مادرش گوش می کرد، از اول ازدواج رفتار های خشونت آمیز داشت، به زن بی اعتنا بود، با کوچکترین مشکلی زن را کتک زده و هر چیزی نزدیکش بود، به سویش پرتاب می نمود.
ت- شوهر معتاد بود و خرجی به زنش نمی داد و همه ی درآمدش را صرف اعتیاد می نمود و اگر زن اعتراض می کرد، دست به خشونت می زد.
ث- مرد شکاک بود و زن حق بیرون رفتن از خانه را نداشت و به زن تهمت بد می زد و اگر یک بار زن تنها از خانه بیرون می رفت، از طرف شوهر مورد آزار قرار می گرفت.
ج- بدون نظر زن همه یکارها را انجام می داد. بچه را مورد خشونت جسمی قرار می داد و در برابر اعتراض زن، خشونت فیزیکی انجام می داد.
چ- شکاک و رفیق باز بود، به حرف خانواده اش گوش می کرد و به زن و خانواده اش بی اعتنا بود و به خصوص در حضور خانواده ی خودش، به او بی احترامی می کرد و حق بیرون رفتن از خانه را به زن نمی داد و در صورت اعتراضی از جانب زن، او را کتک می زد.
9- زمان آغاز خشونت فیزیکی
در بیشتر موارد، از ابتدای ازدواج بوده است.
10- زمان خشونت های فیزیکی
معمولا پس از مشاجرات، که حدودا ماهی 2، 3 بار بوده است.
11- واکنش زن به این خشونت ها
زن در همه ی موارد،منفعل بوده است و فقط گریه می کرده است.
12- خشونت فیزیکی جلوی بچه ها بوده است؟
در مواردی که بچه داشتند، جلوی آنها بوده است.
13- آگاهی اقوام و خویشاوندان زن از خشونت فیزیکی مرد
در همه ی موارد پدر و مادر زن آگاه بودند.
14- واکنش والدین زن به این مساله
در 2 مورد زن را برای گرفتن طلاق حمایت کرده اند و در سایر موارد، او را به صبر دعوت می کردند که مبادا آبروی خانواده با طلاق ریخته شود.
15- احساس زن در برابر خشونت
احساس توهین به شخصیت، نبود اعتماد به نفس، ترس و نا امنی، استرس، فشار روانی، افسردگی، ترس از اینکه با هر رفتاری =ممکن است خشونت علیه او اعمال شود، عدم اقتدار سابق نزد بچه ها.
16- تاثیر خشونت فیزیکی بر زندگی زن
جو خانه آشفته شده است و احترام پدر و مادر و بچه ها سر جایش نیست و در خانه آرامش و صمیمیت و اعتماد وجود ندارد و افراد از کنار هم بودن لذتی نمی برند.
17- احساس زن به شوهرش
از افراد متنفر بودند و دوست داشتند دیگر با او زندگی کنند. بیشتر موارد چون زنان پشتوانه ای ندارند و از سوی دیگر طلاق امری مطرود در جامعه ی ایرانی به شمار می آید و همچنین وجود فرزندان که باعث می گردد که شکایت نه برای پیگیری امر طلاق، بلکه به منظور کاهش یا از بین رفتن رفتار خشونت بار شوهر می باشد. در سایر موارد که زن از سوی خانواده اش برای طلاق حمایت می شد، فرد در صدد جدایی و رهایی از وضع موجود بود.
18- نگرش زن به خود
احساس حقارت، نبود اعتماد به نفس، نا امنی و تنهایی.
19- نظر زن در مورد دخالت مراجع دولتی در خشونت خانوادگی
موافق است و به همین دلیل مراجعه کرده است.
20- واکنش بچه ها در برابر خشونت علیه مادر
بچه ها کوچک و دختر بودند و افسرده، گوشه گیر و در مواردی پرخاشگرو عصبی می شدند و حالت تهاجمی در برابر همسالان داشتند و از پدرشان می ترسیدند.
21- احساس بچه ها به والدین پس از خشونت
احساس ترس از پدر و طرفداری از مادر.
22- آیا زن خود را در این رویداد آسیب پذیر و منفعل می داند؟
بله، جز دو مورد که با حمایت خانواده می خواستند طلاق بگیرند، بقیه می خواستند با طرح این شکایت، جو خشونت آمیز خانه را تعدیل کنند.
23- احساس زن در این رویداد
جز دو مورد که خانواده پشتیبان آنها بود، سایرین احساس بی پناهی داشتند.
مصاحبه ها
مصاحبه اول
سلام علت مراجعه شما به پزشكي قانوني چيه ؟
مي خوام طول درمان بگيرم و از شوهرم شكايت كنم تا بتونم طلاق بگیرم.
از شوهرتون براي چي مي خوايد طلاق بگيريد؟
چون بدنم را( اشاره به بازوهايش مي كند ) با آتيش سيگار سوزونده ، الان جاي سوختگيهاش هست.مي خواين نشونتون بدم.
شما و شوهرتون چند سالتونه ؟ تحصيلاتتون ؟
من 22 ساله و شوهرم 24 سالست ، هر دو ديپلمه هستيم.
خانواده شوهرتون از نظر اقتصادي و فرهنگي در چه وضعيتي قرار دارد؟
وضعيت ماديشون خوبه و مادر و پدر هر دومون بي سواد هستند.
ازنظر قومي هم سنخ هستين ؟ بله
چه جوري با شوهرتون آشنا شدين؟
توي يه پارتي با هم آشنا شديم . چون من به خاطر زيبائيم سريع جلب توجه مي كنم و شوهرم عاشقم شد و پس از چند ماه اومد خواستگاريم و ازدواج كرديم.
شغل شوهرتون چيه؟
توي مغازه پدرش كار مي كنه ، لوازم خانگي مي فروشه
چه مواقعي شوهرتون شما را اذيت مي كنه
شوهرم خيلي مشروب مي خوره و هر وقت مست مي كنه منو باسيگار مي سوزونه ،و يا با كمربند منو میزنه.
چند وقته ازدواج كردين ؟ حدود 10 ماه ميشه
چند بار تا حالا شما رو كتك زده و از چه زماني شروع شده
از اول ازدواج انجوري بود ، زياد شايد هفته اي يك يا 2 بار . البتهمن بيشتر قهر مي كنم و از خونه ميرم . اوائل فاميل وساطت مي كردن ، 1 بار هم رفتيم مشاور خانواده ولي فايده اي نداشت.
خانوادتون از شما بعد از طلاق حمايت مي كنند
خير چون مي گن خودم انتخابش كردم و اونها از اول مخالف بودن
شما در مقابل خشونت شوهرتون چه عكس العملي نشون مي دهيد؟
هيچي من زورم كه بهش نمي رسه ،فقط بهش فحش ميدم
در خانواده همسرتان همسرآزاري رايج است؟
خير فقط شوهر من اينجوريه ،چون ته تغاري بوده لوس هم هست
شما وقتي مورد كتك همسرتون قرار مي گيريد چه احساسي داري
حس مي كنم به شخصيتم توهين شده است و مثل حيوون باهام رفتار شده.
نهادهاي قانوني در رهائي از وضعيت زندگيتون تونستند به شما کمک کنند؟
بيشتر آدم را معطل مي كنند و به نظرم خيلي حمايتي نمي كنند، بعضي ها هم مي گويندكه مننبايد شكايت كنم و با همين وضع فلاكت بار بهتره به زندگي را ادامه بدم.
مصاحبه ی دوم
ببخشيد شما در رابطه با خشونت خانگي به پزشكي قانوني آمده اید؟
بله من با وكيلم اومدم مي خوام طول درمان بگيرم براي شكايت و طلاق ،البته چون سيلي خوردم فكر نمي كنم جايش مانده باشد.
چه جوري با شوهرتون آشنا شدين؟
من دانشجوي تجهيزات پزشكي هستم و از ارك به تهران اومدم ، با شوهرم در خيابون آشنا شدم و مي گفت مهندسه ولي بعد معلوم شد كه ديپلمست و دروغ گفته .البته چون بهش علاقمند شده بودم اين موضوع رو نديد گرفتم . و شوهرم محافظ يكي از افراد مهم دولتي بود.
از نظر وضعيت خانوادگي در چه وضعيتي قرار داريد؟
از نظر وضعيت خانوادگي پدرو مادر من هر دو ليسانس هستند ووضعيت مالي خوبي داريم اما خانواده شوهرم لر هستند و بي سواد و در روستاي دورافتاده اي زندگي مي کنند.
با اين وضعيت چرا باهاش ازدواج كردين؟
خيلي زبون باز بود و من بهش علاقمند شدم اون موقع من 19 سالم بود و شوهرم 24.
خانوادتون مخالفت نكردن
چرا اما من اينقدر اصرار كردم تا قبول كردن
الان چند سالتونه؟
الان 22 سالمه و در اين مدت همش در كش و قوس طلاق بودم
سر چي دعوا مي كردين؟
اون از اينكه خانواده من براي من و برادرهام ارزش قائل بودنحسودي مي كرد ،حتي اگر خانوادم پولي به من مي دادند منو كتك مي زد و پولامو مي گرفت . مدام مي گفت من خيانت مي كنم يا چرا با فاميل هايم يا پسر خاله هايم صحبت مي كنم اون ديوونست چند بار منو تهديد به مرگ كرده است و 2 بار هم گلويم را طوري فشار داد كه حس مي كردم دارم خفه مي شوم و خانوادمو تهديد به مرگ كرده است.
خانوادتون از شما حمايت مي كنند ؟ بله ، خانوادم برايم وكيل گرفته اند.
در خانواده همسرتون خشونت عليه زنان شايع است
والله خانواده درست حسابي كه نداره و خيلي هم بي فرهنگ هستند
بچه دارين؟خیر.
مصاحبه ی سوم
سلام خانوم علت مراجعتون به پزشكيه قانوني چيه
براي شكايت از كتك هاي شوهرم كلانتري رفتم و اونا گفتن بياماينجا تا پزشك كبودي هاي بدنم رو ببينه و براي دادگاه ورقه ببرم.
شما و شوهرتون چند سالتونه و تحصيلاتتون چيه
من 28 سالمه و شوهرم 35 سالست . من ديپلمه و شوهرم سيكله
چه جوري باهم آشنا شدين
با هم دوست بوديم ، تو خيابون آشنا شديم و بعد ازدواج كرديم آن زمان من 19 ساله بودم و شوهرم 21.
از نظر خانوادگي هم سطح هستيد؟ تقريبا بله
شما فرزند داريد؟ بله يك دختر 5 ساله
از اول با خشونت و كتك كاري رفتار مي كرد
بله حتي در دوره نامزدي هم اخلاقش بد بود و دست به زن داشت. اما فكر مي كردم خوب ميشه ،سر كوچكترين مسائل منو به فحش و كتك ميگيره ،حرفهاي ركيك ميزنه و به خانوادم فحش ميده حتي دخترم رو هم كتك ميزنه جوري بچه رو ميزنه كه انگار داره يه دختر 20 ساله رو میزنه. می ترسم آخر من یا دخترمو ناقص کنه.
مواد مصرف ميكنه؟
بله معتاده ، البته ديوونه هم هست تا حالا چند بار اقدام ته طلاقكردم اما هر بار قول داده رفتارش بهتر میشه.
نسبت به اين وضعيت چه احساسي داريد؟
راستش عصبي و بداخلاق شدم و مدام استرس دارم . دخترم همشبها همش از خواب ميپره و از باباش ميترسه ، وقتي باباش خونست دخترم ساكته و حرف نميزنه.
شغل شما و شوهرتون چيه ؟
من خانه دار هستم و شوهرم نقاش ساختمانه البته گاهي هم مسافركشي مي كنه.
سر چي دعواتون ميشه
سر همه چي يه دفعه قاطي ميكنه ، البته سر مصرف موادش هم باهم دعوامون ميشه ، هر چي دستش مياد پرت ميكنه طرف من.
قصد طلاق دارين ؟ بعد از جدائي خانواده حمايتتون مي كنند؟
نه راستش دلم مي خواد جدا شم اما نه پولي دارم نه كسي رو چون پدر ندارم يه مادر پير دارم كه با برادرم زندگي مي كنه . حال برم دادگاه ببينم چي پيش مياد از اين وضعيت خسته شدم.
مصاحبه ی چهارم
علت مراجعه شما به پزشكيه قانوني چيه ؟
مي خوام برگه پزشكي قانوني رو به دوستها و خانواده شوهرم نشون بدم و آبروشو ببرم من 43 سالمه. شوهرم 45 سالست اما تو اين سن و با وجود 3 تا دختر منو كتك می زنه.
شغل همسرتون چيه
شوهرم كارمند وزارت خارجه است و فوق ديپلمه و خودم ديپلمه هستم اما رفتارش مثل ديوونه هاست.
چه جوري با هم آشنا شدين ؟
به طور سنتي ، يكي از اقوام معرفيشون كرد.
چند ساله كه ازدواج كردين؟ 20 سال ميشه
سر چي بحثتون ميشه ؟
شوهرم خسيسيه وبد اخلاقه ، بيرون از خونه از هر چي ناراحت بشه تلافيشو سر من خالي ميكنه.
از نظر پايگاه اقتصادي و فرهنگي خانواده هاتون برابرند؟
خير خانواده من بالاتر هستند ،پدر و مادر من تحصيلكرده هستند و وضع مالي خانواده ام خوب است.
در خانواده همسرتون هم خشونت خانگي وجود دارده؟
بله پدرشوهرم هم مادر شوهرمو كتك ميزد و حرفهاي رکیک به زنش ميزنه حتي گاهي جلو ما هم به مادرشوهرم حرفهاي نامربوط ميزنه.
بيشتر چه موقعي دعواتون ميشه
هر وقت حوصله نداره و كلا همش دنبال يه بهونه براي دعوا ميگرده البته رفتارش با بچه ها خوبه.
تا به حال صدمه خاصي به شما زده است
بله يكبار طوري هولم داد كه دستم دررفت و يه بار هم دماغم خوناومد، بچه ها از من جلو بابشون حمايت مي كنند اما واقعا شرايط بديه حوصله كسي رو ندارم گاهي از وضعيت خسته ميشم و با بچه ها بدرفتاري مي كنم اگر بخ خاطر دخترها نبود طلاق مي گرفتم جلو همسايه ها خجالت ميكشم.
منابع و مآخذ
اعزازي ،شهلا (1380) ، خشونت خانوادگي ، چاپ اول ، نشر سالي
شمس آباد حسن (1381) بررسي ميزان رواج همسرآزاري و عوامل موثر آن ، فصلنامهپژوهش زنان دوره 1 شماره 5 بهار 1382
روي ،ماريا (1377) ترجمه مهدي قراچه ، زنان كتك خورده ، چاپ اول
كار،مهرانگيز (1379) ، پژوهشي درباره خشونت عليه زنان در ايران ، ويرايش اول،روشنگران و مطالعات زنان، تهران
معظمي ،شهلا (1383) ، جرم شناسي خشونت خانگي و همسركشي در سيستان و بلوچستان ،پژوهش زنان ، دوره 2 ، شماره 2 ، تابستان 1383
محمدي ،زهرا(1383) ، بررسي آسيبهاي اجتماعي زنان در دهه 70-80 ، چاپ اول ، روابطعمومي شوراي فرهنگي – اجتماعي تهران
خشونت عيه زنان (1382) انجمن تنظيم خانواده جمهوري اسلامي ايران ، نشرايرانيان
هلر ،ژوليت (1380) ترجمه پروانه قائميان ، خشونت خانگي عليه زنان ،فصل زنان ،جلداول ،نشرتوسعه
كلياتي درباره طرح ملي خشونت خانگي عليه زنان در 28 استان كشور، دفتر اموراجتماعي وزارت كشور
ايسنا ، نگاهي به خشونت خانگي شايع ترين خشونت عليه زنان ،13/6/1384
انسان خليفه الله در زمين مي باشد، از آنچه خداوند به عنوان امانت در اختيار انسان قرار داده است، فطرت اوست که نيازهاي اساسي انسان را در بر دارد. از جمله نيازهاي انسان که در روانشناسي و علوم اجتماعي مورد بحث قرار گرفته است نياز زيبادوستي انسان است.
در عصر حاضر که جهانيان در تلاشند در عرصه ي تعليم و تربيت بهترين نسل را به دنيا عرضه کنند و بسياري ديگر نيز در تلاشند فرهنگ هاي ديگر را مسخ و فرهنگ و تمدن خود را بر جهان مسلط سازند و به عبارتي ديگر در اين عرصه که تهاجم فرهنگي بيداد مي کند و استعمارگران در هر حال کوشش هاي بي ثمري داشته و نتوانسته اند مستعمرات از دست رفته ي خود را بازيابند، دست به تلاش هاي جديد مي زنند تا اذهان جوانان و نوجوانان را به سوي خود و جلوه هاي کاذبشان جذب کنند.
يکي از مقاصد استعمار فرهنگي در کشورهاي استعمارزده و از جمله در کشور ما ايجاد انحراف در بين جوانان مي باشد که از طريق نفوذ در تار و پود افکار، عادات، آداب و رسوم زندگي ملت هاي تحت سلطه و بخصوص قشر جوان سعي مي کنند تا جامعه را از اندرون در جهت مطلوب خويش پيش ببرند و فرهنگ اصيل آن ها را با انواع دسيسه ها و طراحي ها و هزاران حيله از دست آنان بگيرند و فرهنگ خاص خود را جايگزين آن نمايند تا بتوانند اين قشر را به زير سلطه ي فرهنگي خويش درآورند. از جمله مسائلي که در پايه هاي فرهنگي اصيل يک ملت مي تواند مؤثر باشد، سبک پوشش آن ملت است که اين موضوع خود در جامعه ي ما چشمگير است. (غلامعلي حداد عادل، 1372، ص 7)
در مسئله ي پوشش بايد فرهنگ ايراني و اسلامي احيا شود و نوجوانان و جوانان که سازندگان آينده کشور هستند باعث جاودان ماندن عقايد ايراني و اسلامي باشند. نياز به نوجويي و نوخواهي در کودک و نوجوان کاملاً مشهود است و ايشان براي ابراز شخصيت و جلب توجه دست به هر کاري مي زنند که گاهي در همه جا و مخصوصاً محيط مدرسه مناسب نيست. وظيفه ي اولياي مدرسه است که بهترين الگوي انساني را ترويج دهند و براي آن راه هاي مختلفي وجود دارد.
انسان اسلام خود را شريف تر از آن مي داند که به جسمش شناخته شود و وظيفه ي خود را خطيرتر از آن مي بيند که تنها به بدن نمايي و آرايش جسم بپردازد.
انسان، در همه ي بينش هاي معنوي و از جمله در اسلام، براي آن لباس به تن نمي کند که تن را عرضه کند، بلکه لباس مي پوشد تا خود را بپوشد. لباس براي او يک حريم است. به منزله ي ديوار دژي است که تن را از دستبرد محفوظ مي دارد و کرامت او را حفظ مي کند.
لباس براي آن است که تحريک جنسي را کم کند، نه آنکه بر قدرت تحريک بيفزايد. لباس «پوست دوم» انسان نيست بلکه «خانه ي اول» اوست.
انسان اسلام، کمال خود را در آن نمي بيند که تن خويش را چون کالايي تزيين کند و به راه اندازد و بفروشد، بلکه به جاي آنکه تن خود را به خلق بفروشد، جان خود را به خداي خويش مي فروشد.
برپايه ي همين رابطه ي تنگاتنگ فرهنگ و لباس است که مي گوييم: لباسي بايد بر تن نمود، که نمودار فرهنگ و بينش ما باشد و در تناسب و هماهنگي کامل با اعتقاد و ايمانمان. لباسي که نمايشگر استقلال فرهنگي ما و مظهر وفاداري و سرسپردگي ما به عقيده و آرمانمان و پرچم حرّيت و آزادگي مان باشد. (ستار هدايتخواه، 1375، ص 15 و 16)
در اين پژوهش سعي مي شود با توجه به محدوديت ها نگرش دبيران و دانش آموزان آن ها نسبت به اجراي طرح لباس متحد الشکل در مدارس متوسطه مورد بررسي قرار گيرد تا با اجراي اين طرح در مدارس و ناديده گرفتن تفاوت هاي طبقاتي، مدارس جبهه ي مبارزه با تهاجم فرهنگي و پيشبرد دانش آموزان در جهت اهداف آنان و همچنين اهداف نظام آموزش و پرورش باشد.
بيان مسئله
ريشه ي بيشتر انحرافات ديني و اخلاقي نسل جوان را در لابه لاي افکار و عقايد آنان بايد جستجو کرد. فکر اين نسل از نظر مذهبي آن چنان که بايد راهنمايي نشده است، و از اين نظر فوق العاده نيازمند است.
اگر مشکلي در رهنمايي اين نسل باشد بيشتر در فهميدن زبان و منطق او و رو به رو شدن با او با منطق و زبان خودش است. و در اين وقت است که هر کسي احساس مي کند اين نسل، بر خلاف آنچه ابتدا به نظر مي رسد، لجوج نيست و آمادگي زيادي براي دريافت حقايق ديني دارد. (مرتضي مطهري، 1370، ص 13)
هدف آموزش و پرورش نخست پرورش الگوهاي اخلاقي برگزيده و صفات پسنديده ي انساني بر مبناي فطرت انسان است و پوشش و لباس يکي از مظاهر فطرت انسان است که انسان، به ويژه نوجوان خود را به اين وسيله بروز مي دهد و خودنمايي مي کند.
از آن جا که طبع و سليقه ي همه ي انسان ها يکي نيست براي ابراز غريزه ي زيبادوستي، طرق مختلفي را برمي گزينند و جنسيت، پايگاه اجتماعي، امکانات، بودجه و... را در طرز لباس پوشيدن مد نظر قرار مي دهند.
زماني از زندگي نوجوان و جوان در محيط آموزش و پرورش مدرسه مي گذرد، بايد ديد چگونه فرهنگ خانواده، اجتماع، اوضاع اقتصادي، سن، جنسيت، پايگاه اجتماعي- اقتصادي در انتخاب لباس مؤثر هستند؟
همچنين لباس چه تأثيري بر آموزش و بر نفوذ فرهنگ بيگانه دارد؟
در اسلام هميشه لباس ساده و مناسب براي بيرون از منزل سفارش شده است. شايد يکي از دلايل آن جلوگيري از انحراف زن و مرد و همچنين اسراف و هرج و مرج و فاصله ي طبقاتي باشد زيرا نياز انسان به زيبايي و لذت انسان از زيبايي سيري ناپذير است.
آيا اگر پسر و دختري در محيط جداگانه اي تحصيل کنند و فرضاً در يک محيط اگر درس مي خوانند دختران بدن خود را بپوشند و هيچگونه آرايشي نداشته باشند بهتر درس مي خوانند و فکر مي کنند و به سخن استاد گوش مي کنند يا وقتي که کنار هر پسري يک دختر آرايش کرده با دامن کوتاه تا يک وجب بالاي زانو نشسته باشد؟
حقيقت اين است که اين وضع بي حجابي رسوا که در ميان ما است و از اروپا و آمريکا هم داريم جلو مي افتيم از مختصات جامعه هاي پليد سرمايه داري غربي است و يکي از نتايج سوء پول پرستي و شهوت راني هاي سرمايه داران غرب است، بلکه يکي از طرق و وسايلي است که آن ها براي تخدير و بي حس کردن اجتماعات انساني و درآوردن آن ها به صورت مصرف کننده ي اجباري کالاهاي خودشان به کار مي برند. (مرتضي مطهري، 1370، ص 93)
با توجه به تفاسير فوق و با توجه به خصوصيات و صفات جوانان و نوجوانان و اينکه اين قشر فعال و حساس بايد در امر تحصيل هم کوشا باشند، گاهي کوچکترين مسئله، مشکل حادي در ادامه ي تحصيل آنها مي باشد.
در اين تحقيق با توجه به نظرسنجي از دانش آموزان دختر و دبيران آنها سعي مي شود اين مسائل مورد بررسي قرار گيرد که به چه دليل گاهي اوقات ارزش هاي اجتماعي و اسلامي مورد پذيرش يا مسامحه قرار مي گيرد و اين مطلب را روشن نمايد:
ýطرح لباس متحد الشکل چه مسائلي را در بر خواهد داشت و چه چيزهايي بر آن تأثير خواهد گذاشت؟
ýآيا اجراي طرح لباس متحدالشکل، افت تحصيلي و همچنين ناراحتي هاي مربوط به موضوع را که برگرفته از پايگاه اجتماعي و اقتصادي مي باشد برطرف خواهد کرد يا نه؟
ýآيا بين طرز لباس پوشيدن دانش آموزان و سن آنان تفاوت وجود دارد؟
ýآيا دبيران و دانش آموزان با اجراي طرح لباس متحد الشکل موافقند؟
شايد يافتن پاسخ اين سئوال کمکي به دست اندرکاران آموزش و پرورش بکند تا از ميزان انحرافات اخلاقي و جنسي دانش آموزان کاسته شده و با اجراي اين طرح در مدارس و ناديده گرفتن تفاوت هاي طبقاتي، مدارس جبهه ي مبارزه با تهاجم فرهنگي و محل کسب دانش باشد.
اهميت و ضرورت مسئله ي پژوهش
اگر در ساعات تعطيلي مدارس به دانش آموزان دختر و پسر مخصوصاً دبيرستان با دقت نگاه کنيم، دانش آموزان را با لباس هاي متفاوت و رنگ ها و مدل هاي گوناگون مي توان مشاهده کرد، و گاهي اوقات تشخيص دانش آموز از غير دانش آموز در محدوده ي آموزشگاه غيرممکن است.
ضرورت ايجاب مي کند کساني که مي خواهند الگوسازي را ايجاد يا هدايت نمايند، روش موفق الگوسازي را بشناسند. الکسيس کارل فيزيولوژيست معروف فرانسوي پس از توضيحاتي درباره ي کيفيت پيدايش سلول نطفه مرد و تخمک زن و اشاره به اينکه وجود ماده براي توليد نسل ضروريست در آخر فصل مي گويد: «نبايستي براي دختران جوان نيز همان فکر و همان نوع زندگي و تشکيلات فکري و همان هدف ايده آلي را که براي پسران جوان در نظر مي گيريم، معمول داريم. متخصصين تعليم و تربيت بايد اختلافات عضوي و رواني جنس مرد و زن و وظايف طبيعي ايشان را در نظر داشته باشند و توجه به اين نکته اساسي در بناي آينده تمدن ما حائز اهميت است. (مرتضي مطهري، 1369، ص 195)
لازم به ذکر است يکي از نهادهايي که در واقع پس از خانواده نقش الگوسازي را دارد، آموزش و پرورش است، حال چه از نظر مسائل آموزشي در مدرسه باشد و چه از لحاظ دبيران که اين خود تأثير چشمگيري در دانش آموز دارد و از آن جا که دانش آموز حرف شنوي خاصي نسبت به دبير خود دارد و ظاهر او را مورد توجه قرار مي دهد، لذا در دوره دبيرستان احساسات دانش آموز تأثير خاصي بر وي مي گذارد پس با اين وجود، دبير بايد به جايگاه خود آگاهي کامل داشته باشد و دانش آموز حواسش باشد تا هر چيزي را به عنوان ارزش قرار ندهد و در واقع ارزش هاي جامعه خود را بشناسد. آموزش و پرورش مي تواند با تغيير و اصلاح نگرش و ارائه ي الگوهاي مفيد تأثير مسائل اجتماعي را کم رنگ تر و حتي آن را حل نمايد.
حال با توجه به مسايل فوق اين تحقيق مي تواند زمينه اي باشد براي اين که جوانان دبيرستاني ما ارزش خود را در جامعه بيابند و باور کنند و دبيران نيز نقش الگويي خود را از ياد نبرند. و بايد باور کنيم که جوانان محصل و حتي غيرمحصل ايراني از باهوش ترين ها هستند. جوانان محصل ما صاحب ايده و تفکر هستند و نبايد اجازه دا دکه ديگران افکارشان را به آن ها تزريق نمايند. اگر همه ي جوانان ايراني ارزش خود را بيابند و در مرحله ي دوم ارزش هاي جامعه اسلامي خود را، ديگر فرهنگ اصيل اسلامي و ايراني خود را با فرهنگ غرب عوض نخواهد کرد و آينده سازاني خواهند شد که خود الگوي براي نسل ديگر باشند.
تغيير لباس همواره پيامد تغيير يک فرهنگ است و تا انسان با فرهنگ خود وداع نکند، نمي تواند با لباس خود وداع کند. تا فرهنگ يک قوم را نپذيرد لباس آنان را به تن نمي کند. درست به همين دليل است که در احاديث ما آمده است که «هرکه خود را شبيه به گروهي سازد، هم از آن گروه است»
لباس هر انسان پرچم کشور وجود اوست، پرچمي است که او بر سر در خانه ي وجود خود نصب کرده است و به آن اعلام مي کند که از کدام فرهنگ تبعيت مي کند. همچنانکه هر ملتي با وفاداري و احترام به پرچم خود، اعتقاد خود را به هويت ملي و سياسي خود ابراز مي کند هر انسان نيز مادام که به يک سلسله ارزش ها و بينش ها، معتقد و دلبسته باشد، لباس متناسب با آن ارزش ها و بينش ها را از تن به در نخواهد کرد. (ستار هدايتخواه، 1375، ص 12)
قرآن کتاب هدايت انسان به سر منزل سعادت و نيکبختي در دنيا و آخرت است. در اين کتاب انسان ساز آيات متعددي در ارتباط با حدود و احکام حجاب و پوشش اسلامي و نحوه اختلاط و ارتباط زنان و مردان آمده است. بخشي از آيه ي 31 سوره ي نور:
«...و به زنان با ايمان بگو چشم هاي خود را از نگاه هوس آلود فرو گيرند و دامان خويش را حفظ کنند و زينت خود را جز آن مقدار که ظاهر است، آشکار ننمايند و مقنعه هاي خود را بر سينه ي خود افکنند، و زينت خود را آشکار نسازند» (ستار هدايتخواه، 1375، ص 174)
پوشيدن لباس در رنگ هاي زننده و جلب نظر کننده در اجتماع، براي خانم ها چه صورت دارد؟
حضرت آيت الله اراکي:
بسمه تعالي. پوشيدن هر لباسي که جلب نامحرم کند حرام است.
حضرت آيت الله خامنه اي:
بسمه تعالي. هرگونه لباسي که بدن زن را از نامحرم بپوشاند کافي است ولي بايد از انتخاب رنگ با شکلي که باعث جلب نظر و انگشت نما شدن است خودداري نمايد. (ستار هدايتخواه، 1375، ص 272)
صادق آل محمد (ص) مي فرمايد:
«لباس ظاهر نعمتي است از حضرت حق به سوي انسان که با آن عيوب و عورات آدمي پوشيده مي شود و اين لباس ظاهر «کرامت الهي» است که فرزندان آدم را به آن گرامي داشته، کرامتي که غيرآدمي زاد را به آن آراسته نفرموده است و اين لباس براي مردم مؤمن «وسيله ي اداي واجبات» خداست.
به هر حال شکر نعمت ايجاب مي کند که: اولاً لباسي بپوشيم که خداوند فرمان داده، ثانياً آنگونه باشيم که او مي پسندد و ثالثاً در آن راه که مورد رضاي اوست، يعني در راه طاعت و فرمانبرداري او مورد استفاده قرار دهيم. (مرتضي عطايي، 1373، ص 32- ص 35)
با توجه به اهميت اين موضوع، و سفارش زيادي که در اسلام به آن شده است، در اين پژوهش نظرسنجي که از دبيران و دانش آموزان دختر به عمل خواهد آمد در زمينه اجراي طرح لباس متحدالشکل در مدراس مي باشد زيرا تحقيقات پيرامون مد و مدگرايي، حجاب و... زياد انجام شده است اما در رابطه با لباس مورد نظر جوانان و نوجوانان دختر تحقيقي ارائه نشده است. شايد با در نظر گرفتن سياست لباس متحدالشکل در مدارس بتوان، يکسان و يکنواخت نگريستن نظام آموزش و پرورش نسبت به همه ي افراد را محقق تر و بعضي از دانش آموزان را از ناراحتي هاي رواني رها ساخت. (در مقررات انضباطي دانش آموزان آمده است1) استفاده از کفش، لباس، جوراب ساده، اصلاح موي سر متناسب با شئون دانش آموزي براي پسران و رعايت حجاب مناسب براي دختران 2) رنگ مانتو، شلوار و مقنعه دانش آموزان دختر بايد ضمن توجه به شرايط سني و جغرافيايي از ميان رنگ هاي مناسب انتخاب شود 3) لباس دانشآموزان بايد از نظر دوخت و رنگ ساده و داراي ظاهري آراسته و متناسب با محيط آموزشي مدرسه باشد. (آئين نامه اجرايي مدارس، 1379، ص 43)
اهداف پژوهش
الف) هدف کلي
از آن جا که نظام آموزش و پرورش رايگان براي همه وجود دارد و همه به فراخور خود از آن بهره مي گيرند و گاه مسائلي از قبل اقتصاد بالا يا پائين، شغل، درآمد و... باعث مشکلاتي در امر آموزش مي باشد که شايد يکي از آن ها طرز لباس پوشيدن يا نوع لباس باشد، هدف از اين پژوهش «بررسي نگرش دبيران و دانش آموزان دختر مقطع متوسطه نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل در شهرستان نيشابور» مي باشد.
ب) اهداف جزئي
زماني در مدارس مسائلي هرچند کوچک اتفاق مي افتد که امر آموزش را تحت تأثير قرار مي دهد، به عنوان مثال به علت پايگاه اجتماعي و اقتصادي پايين در خانواده، دانش آموز از شخصيت متناسب برخوردار نيست و حتي خود را دست کم از ديگران مي گيرد، شايد اين امر خود يکي از دلايل افت تحصيلي باشد و برعکس دانش آموز ديگر، با پايگاه اجتماعي و اقتصادي سطح بالا تحت تأثير همين امر خود را از ديگري برتر مي داند و مشغوليت ذهني او نسبت به طرز و نوع لباس پوشيدن مشکلاتي را در برخوردها و ارتباط ها و حتي مسائل تحصيلي ايجاد مي کند، و اين امر ممکن است مشکلات رواني در حال يا آينده بر فرد و جامعه وارد سازد. با توجه به اين مطلب هدف هاي جزئي زير بيان مي شود:
1) بررسي تأثير سن دانش آموزان در نگرش آنان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل
2) بررسي تفاوت موجود بين نگرش دانش آموزان با رشته و پايه ي تحصيلي متفاوت در زمينه اجراي طرح لباس متحدالشکل
3) بررسي تأثير رشته ي تحصيلي دبيران در نگرش آنان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل
4) بررسي رابطه ي موجود بين سابقه ي خدمت دبيران و نگرش آنان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل
5) بررسي تأثير ميزان تحصيلات دبيران بر نگرش آنان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل
فرضيه هاي پژوهش
با توجه به مسائلي که قبلاً در بيان مسئله، اهميت آن و همچنين اهداف پژوهش مطرح گرديد، حال فرضيه هاي زير را در اين رابطه (اجراي طرح لباس متحدالشکل) مطرح مي نماييم:
1) بين پايه ي تحصيلي دانش آموزان و نگرش آنان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل رابطه وجود دارد.
2) بين نگرش دانش آموزان رشته هاي مختلف تحصيلي در مورد اجراي طرح لباس متحدالشکل تفاوت وجود دارد.
3) بين سن دانش آموزان و نگرش آنان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل رابطه وجود دارد.
4) رشته ي تحصيلي دبيران در نگرش آنان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل مؤثر مي باشد.
5) ميزان تحصيلات دبيران در نگرشآنان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل تأثير دارد.
6) بين سابقه خدمت دبيران و نگرش آنان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل رابطه وجود دارد.
7) بين سن دبيران و نگرش آنان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل رابطه وجود دارد.
8) اجراي طرح لباس متحدالشکل تشخيص وضعيت اقتصادي دانش آموزان را دشوار مي سازد.
9) وضعيت اقتصادي (ميزان درآمد ماهيانه خانواده) در نگرش دانش آموزان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل مؤثر است.
نامگذاری متغیرهای موجود در فرضیه و انواع آن
متغيرمستقل (تأثيرگذار)
متغير وابسته (تأثيرپذير)
1) پايه ي تحصيلي
پايه ي تحصيلي از نوع کيفي- گسسته- چند ارزشي و خصيصه اي مي باشد.
1) نگرش دانش آموزان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل
کيفي- گسسته- چند ارزشي
2) رشته ي تحصيلي
کيفي- گسسته- چند ارزشي- خصيصه اي مي باشد.
2) نگرش دانشآموزان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل
کيفي- گسسته- چند ارزشي
3) سن دانش آموزان
کمي- پيوسته- چند ارزشي- خصيصه اي (البته در تعريف عملياتي گسسته بيان شده است)
3) نگرش دانش آموزان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل
کيفي- گسسته- چند ارزشي
4) رشته تحصيلي دبيران
کيفي- گسسته- چند ارزشي- خصيصه اي
4) نگرش دبيران نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل
کيفي- گسسته- چند ارزشي
5) ميزان تحصيلات دبيران
کيفي- گسسته- چند ارزشي- خصيصه اي
5) نگرش دبيران نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل
کيفي- گسسته- چند ارزشي
6) سابقه خدمت دبيران
کمي پیوسته - چند ارزشي- خصيصه اي
6) نگرش دبيران نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل
کيفي- گسسته- چند ارزشي
7) سن دبيران
کمي پیوسته- چند ارزشي- خصيصه اي
7) نگرش دبيران نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل
کيفي- گسسته- چند ارزشي
8) اجراي طرح لباس متحدالشکل
کيفي- گسسته- چند ارزشي- فعال
8) تشخيص وضعيت اقتصادي دانش آموزان
کيفي- گسسته- دو ارزشي
9) وضعيت اقتصادي
کمي- گسسته- چند ارزشي- خصيصه اي
9) نگرش دانش آموزان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل
کيفي- گسسته- چند ارزشي
متغيرهاي تعديل کننده
متغير تعديل کننده يک متغير ثانوي است که از نوع متغير مستقل مي باشد و محقق ميل دارد آن را کنترل و دستکاري کند تا مشخص شود آيا اين متغير روابط ميان متغير وابسته و مستقل را تحت تأثير قرار مي دهد يا نه؟ (خسرو رمضاني، 1381، ص 130)
در اين تحقيق وضعيت مذهبي، اجتماعي و اقتصادي متغير تعديل کننده در نظر گرفته شده است، البته مهم ترين متغير تعديل کننده جنسيت مي باشد.
متغير مزاحم
متغيرهاي مزاحم که محقق از کنترل آن عاجز است شامل نوع مدارس با توجه به امکانات، تأثير شيوه ي تربيتي معلمان بر نگرش دانش آموزان خود، عقايد، افکار و انديشه هاي حاکم بر رفتار نوجوانان و جوانان و...
تعاريف نظري و عملياتي متغيرهاي فرضيه
الف) تعريف نظري و عملياتي متغيرهاي مستقل
1) پايه ي تحصيلي
پايه: هر يک از طبقات چيزي که بر آن بالا روند چون طبقات نردبان، درچه، پله، مقام، رتبه
در اين تحقيق منظور کلاسي است که دانش آموز با توجه به رشته ي تحصيلي از نظر درجه و ميزان علمي در آن تحصيل مي کند. (کلاس اول- دوم- سوم)
2) رشته ي تحصيلي
رشته: امور يا اشياي به هم پيوسته و متوالي، هر يک از شاخه هاي مختلفي که در زمينه ي درسي و شغلي وجود دارد مثل روانشناسي، معماري و... (حسن انوري، 1382، ص 3629)
در اين پژوهش رشته هاي تحصيلي دانش آموزان به 4 گروه ادبيات و علوم انساني، رياضي و فيزيک، علوم تجربي و کارودانش تقسيم شده است.
3) سن دانش آموزان
سن: مقداري که از عمر شخص گذشته باشد، تعداد سالهايي که از عمر يک فرد مي گذرد. (محمد معين، 1376، ص 1924)
در اين پژوهش منظور تعداد سال هايي است که از عمر يک دانش آموز دبيرستاني مي گذرد که با گزينه سن در فرم نظرخواهي، قابل سنجش است و شامل 4 گزينه ي 15- 16- 17و 18 سالگي است.
4) رشته ي تحصيلي دبيران
رشته تحصيلي: زمينه خاصي که فرد در آن زمينه علم آموخته و مي آموزد و فن مربوط به آن زمينه يا رشته را فرا مي گيرد. (کاظم بني اسدي، 1382، ص 8)
در اين پژوهش منظور محقق از رشته ي تحصيلي دبيران رشته هاي الهايت، علوم اجتماعي، ادبيات فارسي، انگليسي، شيمي، فيزيک، رياضي، تربيت بدني، الکترونيک و کامپيوتر مي باشد. که در فرم نظرخواهي از آنان خواسته شده است.
تحصيلات: جِ تحصيل- ميزان سواد يا دانش شخص را ميزان تحصيلات گويند. (کاظم بني اسدي، 1382، ص 8)
در اين تحقيق منظور محقق از ميزان تحصيلات دبيران ميزان سواد و دانش آنان با توجه به مدرک مي باشد که به 3 سطح ليسانس، فوق ليسانس و فوق ديپلم تقسيم شده است.
6) سابقه خدمت دبيران
سابقه: مؤنث سابق- پيشين- مجموعه ي اعمال گذشته ي شخص. (محمد معين، 1376، ص 1782)
خدمت: کار کردن براي کسي- مأموريت- سابقه خدمت: مدت خدمت گذشته ي کارمندان و خدمتگزاران دولت (محمد معين، 1375، ص 1402)
در اين پژوهش منظور سنوات خدمت دبيران است که مشغول به کارند و با گزينه سابقه خدمت در فرم نظرخواهي دبيران بررسي و مشخص مي شود.
7) سن دبيران
سن: يعني تعداد سال هايي که از عمر يک فرد مي گذرد. (کاظم بني اسدي، 1382، ص 9)
در اين پژوهش منظور از سن دبيران، مقداري است که از عمر آن ها مي گذرد که حداقل سن دبيران 25 و حداکثر سن آن ها 50 سال در نظر گرفته شده است.
8) اجراي طرح لباس متحدالشکل
اجرا: ejra- روا کردن امري به مرحله ي عمل گذاشتن حکمي که قطعيت يافته است، از گفتار به کردار آوردن (محمد معين، 1375، ص 147)
طرح: tarh- پهن کردن- نقشه ي اولي چيزي را کشيدن، مطرح شدن لايحه ي قانوني، به ميان درافکندن سخني يا مسئله اي را. (محمد معين ،1376، ص 2219)
لباس: lebas- آنچه که بر تن پوشند، جامه ي پوشاک، شرم (محمد معين، 1375، ص 3554)
متحدالشکل: يکي شونده ظاهر، به هم پيوسته، يکسان از نظر ظاهر (محمد معين، 1375، ص 3791)
در اين پروژه منظور پياده کردن نقشه و طرح لباس يکسان (اونيفرم) در مدارس متوسطه است. در اين پروژه منظور از لباس متحدالشکل در مورد دانش آموزان دختر مقطع متوسطه، لباسي است که تنوع رنگ نداشته (فقط رنگ هاي مشکي، قهوه اي، سورمه اي) و حداقل اندازه ي آن تا روي زانو باشد. اين طرز پوشش الگوي مناسب پوشش ايراني و اسلامي را رواج داده يعني پوشش تمام بدن به جز وجه و کفين که مقنعه، مانتو و شلوار مد نظر است.
9) وضعيت اقتصادي
وضعيت اقتصادي: موقعيت اقتصادي، منظور ميزان درآمد در طي ماه، روز، هفته (کاظم بني اسدي، 1382، ص 8)
در اين تحقيق منظور از وضعيت اقتصادي، ميزان درآمد ماهيانه هر خانواده در طي ماه است که به 4 سطح (کمتر از 200هزار تومان/ بين 350-200 هزار تومان/ بين 500-350 هزار تومان/ بيش از 500 هزار تومان) تقسیم شده است .
ب) تعريف نظري و عملياتي متغيرهاي وابسته
1) نگرش دانش آموزان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل
اجراي: از گفتار به کردان آوردن، به مرحله ي عمل گذاشتن حکمي که قطعيت يافته است. (محمد معين، 1375، ص 147)
طرح: انداختن، گستردن، به ميان درافکندن سخني يا مسئله اي را، نقشه ي اولي چيزي را کشيدن (محمد معين، 1376، ص 2219)
لباس متحدالشکل: براي متحدالشکل در زبان فارسي اصطلاح معين و خاصي وجود ندارد ولي در اصطلاح عمومي عنوان «اونيفرم» در مواردي که گروهي با لباس مشابه و هماهنگ ظاهر مي گردند به کار برده مي شود.
اين مسئله امروزه هماهنگ کردن لباس هاي سربازي، آموزشگاه ها، مدارس و... و يا برحسب اقتضاي انواع مشاغل و حرفه هاي مختلف در جهان عموميت دارد.
اونيفرم به لباس يکسان و متحدالشکلي اطلاق مي شود که گروهي، قشري، يا صنفي از مردم آن را به تن کرده است. (کاظم بني اسدي، 1382، ص 20)
در این پژوهش منظور از نگرش ، دیدگاه ، نظر و برداشت پاسخ گویان نسبت به لباس متحد الشکل و اجرای این
سياست در مدارس است که با توجه به سئوالات پرسش نامه قابل سنجش و بررسي مي باشد.
در اين پژوهش منظور از دانش آموزان، محصلين مقطع متوسطه دبيرستان هاي دخترانه شهرستان نيشابور مي باشد که در رشته هاي مختلف تحصيل مي کنند.
در اين پروژه منظور ازلباس متحدالشکل، لباس يکسان و مشابه در مورد دانش آموزان دختر دبيرستاني است، لباسي که تنوع رنگ نداشته و حداقل اندازه ي آن تا روي زانو باشد. اين طرز پوشش الگوي مناسب پوشش اسلامي يعني پوشش تمام بدن به جز وجه و کفين را رواج مي دهد و شامل مقنعه، مانتو و شلوار است.
ساير متغيرهاي وابسته نيز همين تعاريف را دارند.
در اينجا لازم مي دانم تعريفي از لغات زير ارائه دهم:
درآمد ماهيانه: مقرري و وظيفه اي که هر ماه يک بار به خدمتگزار و کارمند دهند، شهريه (محمد معين، 1375، ص 3743)
تشخيص: tasxis تميز دادن چيزي را از ديگري، بازشناختن (محمد معين، 1376، ص 1085)
مد: mod: روش و طريقه ي موقت که طبق ذوق و سيليقه ي اهل زمان طرز زندگي، لباس پوشيدن و... را تنظيم کند. (محمد معين، 1375، ص 3957)
ادبيات تحقيق (پيشينه ي تحقيق)
الف) پيشينه ي نظري
ب) پيشينه ي عملي
جامه هاي مهيج، پوشش اسراي شهوت است و پوشش ديني لباس آزاد زنان هميشه تاريخ بوده است. تو نيز عطر حجاب بر تارک تاريخ بيفشان که فرشته هاي حجاب طلايه داران پاکي و نجابتند.
مقدمه
حجاب و به عبارت ديگر رعايت شئونات اسلامي از جمله مسائل و موضوعات مهم فرهنگي است که در تمام اديان آسماني بدان توصيه و در مکاتب و انديشه هاي غيرديني نيز به فراخور از آن سخن به ميان آمده است. امروزه جامعه ي اسلامي با تأسف بسيار- شاهد بروز انديشه هاي ظاهر فريب- حساب شده و مخربي است که با تجهيز و به کارگيري امکانات فرهنگي، تبليغي، سياسي، اجتماعي و... تلاش در از هم گسستن اين اصل و باور اجتماعي دارند.
ترديدي نيست که بد حجابي زنان و مردان نيز نه تنها ره آورد نوانديشي نبوده که کانالي است در انتقال ضد ارزش ها و نابهنجارهاي ديکته شده ي دشمنان اين باور اصولي به جامعه ي اسلامي.
واقعيت اين است که منشور جاويدان اسلام که گوياي جامعيت اصول ارزشي انساني است، حجاب و پوشيدگي را به عنوان دژي محکم در مواجه با مفاسد، انحرافات و بي بند و باري هاي اخلاقی و جنسي معرفي و مسلمانان را خصوصاً و جامعه ي ارزشي انساني را عموماً به اين مهم ترغيب و توصيه نموده است.
شکي نيست که بي اقبالي و عدم رعايت اين اصول و ارزش هاي انساني در معاشرت هاي اجتماعي، زمينه فروپاشي ارزش هاي انساني، اجتماعي، خانوادگي، شخصيتي و ده ها اصل ارزشي ديگر را فراهم خواهد آورد.
حقيقتاً اسلام به عنوان جامع ترين اديان آسماني، اهتمام فراوان به امکانات بالقوه ارزشي در فرد و جامعه داشته و رهنمودهاي متقن و لازم را در اين خصوص بيان و با زبان مفسرين معصوم وحي گويا و آشکار ساخته است به اعتقاد آزادانديشان انديشمند، توجه و عمل به اين منشور الهي مي تواند زمينه تکامل و وصول به کمالات الهي انساني را فراهم آورد. (ستار هدايتخواه، 1375، ص1)
جاي بسي تأسف است که اکثريت قريب به اتفاق بنگاه هاي خبري اعم از خبرگزاريها، مطبوعات، ماهواره ها و... در اختيار اين طيف از شيادان و دشمنان فضيلت هاي انساني است که براي بر هم زدن اين بنيان، از هيچ تلاشي فروگذار نمي کنند و در واقع ترديد، شک و تعلل در پوشش و حجاب اسلامي و ده ها توجيه نابخردانه، ثمره ي اين انجمن ناميمون جهاني است و اين زنگ خطري است که سال هاست به صدا درآمده و اين باور را زير سئوال برده است. (ستار هدايتخواه، 1375، ص 2)
فلسفه و ضرورت هاي پوشش و حجاب اسلامي
به رغم پندار برخي ساده انديشان، گرايش به لباس و پوشيدگي، عملي صرفاً تفنني که برخاسته از غريزه ي تنوع طلبي آدميان باشد، نبوده و نيست بلکه ريشه در حکمت ها و مصالح فردي، اجتماعي، خانوادگي، روحي و رواني و اعتقادي فراواني دارد.
1) لباس پوشيدن از اختصاصات انسان ها است:
در ميان تمامي حيوانات تنها حيواناتي که از بدو آفرينش و آغاز زندگي بر روي کره خاکي خويشتن را مستور داشته و لباس بر تن نموده، انسان بوده است.
قرآن کريم و ساير متون ديني نيز مويد اين نظريه است که آدم ابوالبشر و همسرش حوا، چه آن هنگام که در بهشت به سر مي بردند، و پس از هبوط بر روي زمين، لباس بر تن داشتند.
تحقيقات تاريخي و باستان شناسي، نشان مي دهد که آدميان نخستين نيز همواره نوعي لباس از برگ درختان يا پوست حيوانات و... بر تن داشته اند.
بدين ترتيب مي توان ادعا کرد که يکي از وجوه تمايز انسان با ساير حيوانات و يکي از ويژگي هاي آدمي پوشيدن لباس بوده «و مي توان لباس پوشيدن را شأني از شئون انساني دانست، که به اندازه ي طول تاريخ بشر سابقه و به قدر پهنه ي جغرافيايي امروزين گسترش داشته و دارد.» (غلامعلي حداد عادل، 1372، ص 5)
هماهنگونه که مسکن گزيدن نيازي ضروري براي آدميان بوده، «لباس پوشيدن» نيز از نيازهاي اوليه ي او بوده است. از مجموع تحقيقاتي که به عمل آمده مسلم شده که لباس، دست کم پاسخگوي سه نياز آدمي است: يکي اينکه او را از سرما، گرما و برف و باران حفظ مي کند، ديگر اينکه در جهت حفظ عفت و شرم به او کمک مي کند و بالاخره به او آراستگي، زيبايي و وقار مي بخشد.
لباس آدمي را مي توان از يک لحاظ به مسکن او تشبيه کرد، آن را مي توان خانه ي اول هر کسي دانست. لباس، خانه ي اختصاصي تر انسان است. چون هر فرد نخست در لباس خود سکونت دارد و بعد در خانه اش و از اين قرار است که مي توان گفت همه ي ما به جهت لباسي که بر تن داريم، خانه بوشيم. (ستار هدايتخواه، 1375، ص 6)
2) لباس و پوشش خواسته ي فطري آدميان است:
ميل به پوشيدگي ريشه در فطرت آدمي دارد و حجابگرايي بازگشتي به فطرت اصيل انساني خويش است.
معيار «فطري بودن يا نبودن عملي، انطباق يا عدم انطباق، با مسير کمال الهي است.» (حسن صدر، 1342، ص 53)
هر خواسته و گرايشي که آدمي را در اين مسير ياري رساند و او را به جانب مرتبه ي کمال و قرب الهي سوق دهد گرايشي فطري است و حجاب گرايي، بي ترديد از چنين ويژگي برخوردار است.
قرآن کريم در تبيين جريان خلقت و ترسيم چهره ي زندگي آدم و حوا در بهشت به آيه ي شريفه ي «... چون از آن درخت تناول کردند، زشتيهاشان آشکار گرديد و بر آن شدند که از برگ درختان بهشت خود را بپوشانند. اعراف آيه 22
به موجب اين بيان، خوردن ميوه ي ممنوعه توسط آدم و حوا، صرف نظر از فلسفه و حکمت آن در نظام آفرينش نخستين تحولي که در آن ها به وجود آورد، اين بود که آن ها را در حرم «ستر» و «عفاف» ، با حقيقت «برهنگي» روبه رو کرد و بلافاصله با برگ درختان بهشت شروع به پوشيدن خود نمودند. (ستار هدايتخواه، 1375، ص 3)
3) لباس نعمت، کرامت و وسيله ي طاعت است:
يکي از پرارزش ترين نعمت هايي که خداوند به انسان ها عطا فرموده و در آيات متعددي با ذکر اين نعمت برآدميان منت نهاده است، نعمت لباس و پوشش تن است. نعمتي که چون بني آدم در آن غرق است همچون ساير نعمت ها قدرش را نمي شناسد. نعمتي که در ميان موجودات خاکي تنها به انسان اختصاص يافته است و آدمي با آن خود را از آفات و سرما و گرما حفظ نموده و آن را مايه ي زينت و زيبايي خويش قرار داده، و به وسيله ي آن عفت و عورت خويش را پاس داشته است.
خداوند در آيه ي 81 سوره ي نحل از جمله نعمت هايي که به قصد «تسليم و اطاعت» بندگان، بدانها انعام فرموده است، لباس هايي که بدن را از سرما و گرما و آفات جنگ محافظت مي نمايد، برمي شمارد. و در سروه ي اعراف آيه 26 در مقام امتنان بر آدميزادگان مي فرمايد:
«اي فرزندان آدم، ما بر شما لباسي که زشتيها و عورت شما را بپوشاند، و زينت بخش شما باشد، فرو فرستاديم.»
راستي با توجه به وضعي که انسان دارد و با توجه به موقعيتي که در ميان موجودات زمين و بلکه موجودات عالم، انسان دارد، اگر از نعمت لباس ظاهر محروم بود چه مي کرد؟ و چه صحنه اي در زندگي داشت؟
جريان حيات ارزشمند و اصيل او به کجا مي کشيد؟
لحظه اي فکر کنيد و بگوييد! که اگر ميدان زندگي که داراي همه چيز است، تنها از لباس ظاهر خالي بود مسئله ي پاکي ها و فضايل چه مي شد؟ و آيا نسيم تربيت جاي وزيدن داشت؟
يک بار ديگر در اين آيات و روايات دقت کنيم! و بينديشيم که تاکنون با لباس هايي که در اختيار ما قرار گرفته چه برخوردي داشتيم و از آن ها در چه راهي استفاده کرديم، براي چه به دست آورديم و براي که پوشيديم و براي چه به تن کرديم؟ آيا به لباس خود به عنوان نعمت حضرت دوست نظر کرديم، آيا به خاطر او به دست آورديم و به خاطر او پوشيديم؟ و در مقام قدرداني و تشکر از او برآمديم، و اين لباس ظاهر را مقدمه ي به دست آوردن لباس باطن قرار داديم. و در اين لباس به تواضع حرکت کرديم، يا دچار کبر و خوشحالي زودگذر شديم؟
به هر حال شکر نعمت ايجاب مي کند که: اولاً لباسي بپوشيم که خداوند فرمان داده ثانياً آنگونه بپوشيم که او مي پسندد و ثالثاً در آن راه که مورد رضاي اوست يعني در راه طاعت و فرمانبرداري او مورد استفاده قرار دهيم. (ستار هدايتخواه، 1375، ص 4- ص6)
4) تأثير لباس بر باطن انسان
«ظاهر آدمي همواره دست اندرکار نقش زني بر باطن اوست، بسياري از حالات باطني سايه اند، و صاحب سايه، دست و پا و حرکت و نگاه و صوت و سخن و ساير امور ظاهري آدمي است. هر بذري در پوست خود کشت کنيد، ثمرش را در دل خواهيد چيد. هر رفتار يا گفتاري که بر جوارح آدمي نمودار شود، آهنگ باطني خواهد انگيخت»
يک نوع لباس ممکن است در آدمي حالت خشوع و خضوع پديد آورد، و لباس ديگري، حالت کبر و غرور را برانگيزد. لباسي ممکن است مايه ي «غفلت» شود و لباس ديگري عامل «تذکر».
توصيه هاي مکرري که در روايات و تعاليم ديني به دقت در انتخاب نوع و جنس و اندازه و رنگ لباس شده است، در همين راستا است.
صادق آل محمد (ص) در بيان بهترين و برترين نوع لباس مي فرمايد:
«و بهترين لباس تو، لباسي است که ترا از خداوند عزيزت غافل ننمايد، بلکه لباس وسيله اي باشد، که ترا بنده اي شاکر و ذاکر و مطيع قرار دهد، و مايه ي تقرب تو به درگاه دوست گردد.» (ستار هدايتخواه، 1375، ص 6- ص 8)
5) لباس هر کس معرف فرهنگ اوست:
نحوه و گونه ي «لباس پوشيدن» هر کس، نشانگر نحوه ي «انديشيدن» اوست. نوع و کيفيت لباسي که هر فرد بر تن مي پوشد، در ارتباط مستقيم با نوع و نحوه ي تفکري است که در سر مي پروراند. چرا که همواره تن از سر فرمان مي گيرد و رفتارهاي بروني، نشأت گرفته از «باورهاي دروني» افراد است.
ازاين روي مي گوييم لباسي که هر کس بر تن مي کند با طرز نگرش او به عالم و آدم، تناسب و همخواني دارد. پوشش ظاهري هر انساني، بيانگر اعتقاد دروني اوست و حتي در ميان معتقدان به يک فرهنگ، مي توان ميزان اعتقاد هر کس را از روي لباسش حدس زد.
لااُباليگري در لباس نشانه ي لااباليگري در «عقيده» و «عمل» است و بر عکس تقيد و تعبّد در نحوه لباس پوشيدن، نشانه ي تقيد و تعبّد به مباني ديني و عقيدتي است.
در هر جامعه نوع و کيفيت لباس زنان و مردان، علاو ه بر آنکه تابع شرايط اقتصادي و اجتماعي و اقليمي آن جامع است قوياً تابع جهان بيني و ارزش هاي حاکم بر فرهنگ آن جامعه و حتي مبين و آئينه ي آن جهان بيني است.
رابطه لباس و فرهنگ به اندازه اي قوي است که وقتي که خارجي غربي وارد محيطي مي شود، نخستين علامتي که او را مي شناساند، همان لباس اوست، گويي انسان ها با لباس خود با يکديگر صحبت مي کنند و هر کس به زبان لباس خويش، خود را معرفي مي نمايد که من کيستم، از کجا آمده ام، و به چه دنيايي و چه فرهنگي تعلق دارم...»
لباس انسان تابع فرهنگ جامعه ي اوست و سپس سليقه ي خود او. (ستار هدايتخواه، 1375، ص 10)
6) حجاب و آرامش رواني
«دل» آدمي همواره در گرو ديدني هاي «ديده ي» اوست. آنچه را که ديده مي بيند، دل نيز ياد مي کند و در پي به دست آوردنش، طرح مي ريزد و برنامه اجرا مي کند.
بسياري از خيالپردازي هاي روح و گاه پريشان حالي و آشفتگي درون آدمي، ناشي از مشاهدات عيني اوست، گاه با يک نگاه، پرنده ي هوسران خيال از شاخه اي به شاخه اي ديگر پريده و سر از ناکجاآباد در مي آورد. بي جهت نبوده که برخي خواسته اند، خنجري پولادنیش بسازند و بر ديده زنند تا دل از قيد و بند خيالات نابجا و ناصواب، آسوده و آزاد گردد. از آن طرف، دل آدمي در مقابل ناديده ها و ناشنيده ها و امور مستور از سمع و بصر، بي تفاوت و غافل است و پرنده ي خيال آسوده در جايگاه خويش آرميده است.
بر پايه ي اين تجربه ي ساده و همه کس آزموده مي گويم که پوشيدگي زن و حجاب داري او آرامش رواني و آسودگي خيال مردان را در پي دارد و در هر جامعه اي که چنين آرامشي حاکم شود، زمينه ي سعادت و تعالي افراد فراهم تر خواهد بود. (ستار هدايتخواه، 1375، ص 22- ص 23)
7) حجاب و فعاليت هاي اجتماعي
در همه ي جوامع هرگاه زنان خواسته اند به طور جدي در صحنه ي فعاليت هاي اجتماعي وارد شوند «سادگي» و «پوشيدگي» را به عنوان دو نياز اساسي در اين راستا درک کرده اند و خودآرايي و برهنگي را که زمينه ساز چشم چراني و هوس پروري و مزاحمت آفريني مردان هرزه بوده است به عنوان مانع کار و فعاليت جدي خويش تشخيص داده و به شدت از آن پرهيز داشته اند. اصولاً يک اصل عرفي و عقلي است که براي حضور فعالانه در صحنه ي کار و عمل بايد لباس کار که از سادگي و پوشيدگي لازم براي محافظت بدن در برابر آسيب هاي طبيعي و غيرطبيعي برخوردار است بر تن نمود و پوشيدن لباس هاي فاخر و پر زرق و برق و سر و وضع آرايش کرده، با کار و فعاليت جدي و ثمربخش منافات دارد. (ستار هدايتخواه، 1375، ص 33)
8) حجاب امانت خدا و حق الهي است:
برخلاف تصور و پندار کوته بينان و ساده انديشان، رعايت حجاب و پوشش اسلامي از حقوق شخصي و فردي نيست تا فرد آزادانه و بي هيچ قيد و بندي هرگونه که خواست لباس بپوشد، بلکه حجاب حقي از جانب خدا بر گردن زنان و مردان است، چرا که سرمايه ي عفت و گوهر نجابت امانتي است که خداوند نزد زنان و نيز مردان به وديعت نهاده، بر اين اساس زنان امينان الهي هستند، که بايستي نهايت دقت و همت را در حفظ اين امانت مبذول دارند، مردان نيز بايد آنان را در نگاهباني و حراست از اين امانت الهي، يار و مددکار باشند. (ستار هدايتخواه، 1375، ص44- ص45)
9) حجاب تضمين کننده ي سلامت اخلاقي جامعه:
پوشيدگي و حجاب زنان تأثيري مستقيم بر سلامت روحي و اخلاقي جامعه دارد. به هر ميزان که در جامعه گرايش به سمت حجاب شدت و فزوني داشته باشد، به همان ميزان جامعه از نظر اخلاقي رو به سلامت و پاکي مي رود، و بالعکس هر اندازه از حجاب و پوشش و عفت روي گردان شوند، به همان اندازه سلامت اخلاقي جامعه به مخاطره مي افتد. به تعبير ديگر حجاب و پوشيدگي زنان با مفاسد و بيماري هاي اخلاقي نسبت عکس دارد يعني هر قدر فرهنگ حجاب داري و حجاب گرايي گسترش يابد، دامنه ي مفاسد و انحراف هاي اخلاقي کوتاه تر و محدودتر مي شود. «زن با پذيرش حجاب اسلامي، بزرگترين و ارزنده ترين خدمات را به خانواده، وجدان ما و بالاخره جامعه مي کند. زيرا اخلاق و پاکي و فضيلت را رونق و رواج مي بخشد»
اين تنها دين و احکام ديني نيست که رعايت حجاب و پوشش را براي زنان لازم مي شمرد، بلکه دانش نوين بشري پس از قرن ها، نيز پي به حقانيت اين قانون الهي برده و بر لزوم و ضرورت آن مهر صحت و تأييد زده است.
يکي از روانشناسان در اين زمينه مي گويد:
«صرف نظر از فرهنگ، دين يا محيط اجتماعي، مستوري زنان ريشه اي عميق در روان آدمي دارد و بسيار بيش از آن چه در سلامت اخلاقي ديگران مؤثر باشد، با فطرت زنان هماهنگ و براي بلوغ رواني و تعيين هويت کامل انساني آنان ضروري است. کساني که علت تفاوت در پوشش مردان و زنان را نشاني از برتري جويي مردان يا دليل نابرابري حقوق زن و مرد، و يا نشانه اي از اسارت زنان مي دانند، ازاين حقيقت غفلت کرده اند که ضروريات بلوغ رواني مردان و زنان در مرحله اي از يکديگر جدا شده و برخلاف تبليغات عمومي «پوشش» مناسب براي زنان به تفاوت مراحل رشد رواني آنان باز مي گردد و ريشه در فطرت انسان دارد.
متأسفانه بي توجهي به اين حقيقت قبل از همه بيشترين خسارت را متوجه زنان مي کند و آنان را از رشد به مرحله ي بلوغ انساني و تعيين هويت باز مي دارد. اما تأمين اغراض سياسي و منافع سوداگرانه، گويا مصلحتي غير از سود و سياست نمي شناسد» (ستار هدايتخواه، 1375، ص 56)
11) حجاب و جذابيت زن:
رسول گرامي اسلام در تمثيل زيبايي زن را به شاخه ي گلي تشبيه فرمودند: «المرئه ريحانه» يک معناي اين تشبيه اين است که همان سان که گل تا زماني که در پوششي چون کاسبرگ از انظار رهگذران مستور است، از دستبرد گل چينان و ساير حوادث نيز محفوظ مي ماند، و به علاوه طراوت و شادابي خويش را حفظ مي کند. ولي هرگاه از اين پوشش به درآمد و در رهگذر عابرين به خودنمايي پرداخت، در معرض انواع و اقسام حوادث و آفات و آسيب هاي طبيعي و غيرطبيعي قرار خواهد گرفت و ديري نمي پايد که طراوت و شادابي خود را از کف داده و بر اثر دست به دست شدن و ساير عوامل رو در پژمردگي و پرپرشدن نا بهنگام مي نهد. زن نيز موجودي است که آفريدگار حکيم لطافت ها و ظرافت هاي گل گونه را در او به وديعت نهاده است و به تعبير پيامبر اکرم (ص) شاخه اي گل است مادام که در پوشش حجاب قرار گيرد، طراوت و شادابي و طبعاً جذابيت خويش را نيز پاس مي دارد، اما آنگاه که اين پوشش و محافظ را از خويش فرو نهد، دست هاي تجاوزگر به سوي اين گل ها دراز مي شود و چه بسا در عنفوان جواني به پژمردگي و بي نشاطي بگرايد. (ستار هدايتخواه، 1375، ص 64- ص 65)
12) حجاب سدي استوار در برابر استعمار:
استعمارگران براي تسلط بر هر ملتي نخستين کارشان تغيير بيروني ترين لايه ي فرهنگ آن ملت يعني تغيير لباس و پوشش آن ملت بوده است.
در تاريخ استعمار مي خوانيم که براي ورود به کشورها مي کوشيدند تا از طريق عوامل سرسپرده يا فريب خورده ي خود نخست مردم آن کشور را از لحاظ لباس و ظاهر همرنگ خويش نموده، آنگاه ساير برنامه هاي استعماري خويش را به اجرا درآورند.
در اين ميان کساني که به مبارزه عليه سلطه ي بيگانه و حضور نامشروع استعمارگران برخاستند، همان ها بودند که حاضر نشدند لباس بيگانه بر تن کنند، و کساني که تن به سلطة بيگانه دادند و بلکه مروّج آن بودند، همان ها بودند که قبل از همه لباس بيگانه بر تن کردند. فرانتس فانون در کتاب انقلاب الجزاير مي نويسد:
«هر چادري که دور انداخته مي شود، افق جديدي را که بر استعمارگر ممنوع بود در برابر او مي گشايد و بدن الجزايري را که عريان شده است، تماماً به او نشان مي دهد، و پس از ديدن هر چهره ي بي حجابي، اميدهاي حمله ور شدن اشغالگرده برابر مي شود. هر چادري که مي افتد و هر چهره اي که به نگاه نامحرم اشغالگر عرضه مي گردد، برگردان اين معني است که الجزاير به انکار وجود خويش آغاز کرده و هتک ناموس را از جانب اشغالگر پذيرفته است».
آنگاه در زمينه ي نقش حجاب در استعمارزدايي مي نويسد:
«زني که بيرون را مي بيند و خود ديده نمي شود، خود به خود محروميتي را بر استعمار تحميل مي کند.»
و دليل آن را چنين ذکر مي کند:
«اين ديدن يک طرفه است؛ و طرف مقابل، نمي تواند او را ببيند، و زني که ديده نمي شود، تسليم نمي گردد و خود را عرضه نمي کند.» (ستار هدايتخواه، 1375، ص69- ص70)
13) حجاب فرمان خداوند و نشانه ي تقوا است:
اگر هيچ حکمت و مصلحتي در پوشيدگي زن نبود، و اگر هيچ ضرورتي رعايت حجاب را ايجاد نمي نمود، تنها فرمان خداوند کافي بود تا مؤمنان معتقد را به رعايت دقيق اين فریضه برانگيزد. زيرا اطاعت خداوند همواره برترين انگيزه براي بندگان باتقوا است.
زني که سر در چمبر طاعت و بندگي حق آورده، و مهر و محبت مولا را نقش جانش نموده، هرگز حاضر نيست به هيچ بهايي تار مويي از خويشتن را به بيگانه بنماياند، و يا برخلاف فرمان مولا عضوي از اعضاي خويش را در معرض ديد نامحرم باقي بگذارد.
آري زن مسلمان اين آيات خدا را با گوش جان شنيده که:
«بايد مقنعه هايشان را بر گريبان هايشان بيفکنند»!
«بايد با لباس هاي گشاد سراپاي اندامشان را بپوشانند»! از اين روي از بدحجابي و پوشيدن لباس هاي تنگ و چسبان و بدن نما به شدت متنفر است. (ستار هدايتخواه، 1375، ص 74)
پوشش اوليه ي آدم و حوا
آدم عليه السلام پس از يک توقف کوتاه در بهشت که نصف روز از روزهاي آخرت بود، به کوه نور در کشور هند و حوا به جدّه پياده شدند. پس از پايان هجران و مفارقت که به وصال منتهي مي شد، برهنه و عريان بودند خداوند امر کرد يکي از هشت جفت قوچي که از بهشت به ايشان عطا کرده بود ذبح کنند سپس حوا پشم آن را رشت، با دست ياري آدم از تابيده هاي آن يک جامه بلند براي آدم و يک پيراهن و روسري جهت حوا بافته شد، بدين وسيله بدن انسان هاي نخستين پوشیده گرديد و از برهنگي و شرمندگي آن نجات يافت (مرتضي مطهري، 1373، ص 18)
پوشش در تمدن سومري و ايران
يکي از باستان شناسان، لباس مردم سومري را که حدود سه هزار سال قبل از ميلاد زندگي مي کرده اند، چنين ترسيم مي کند: زنان روپوشي از روي شانه چپ بر بدن خود مي انداختند و مردان پوشش خود را به کمر مي بستند و نيمه بالاي بدنشان برهنه مي ماند، ولي با پيشرفت تمدن، لباس هم بلندتر شد تا جايي که همه ي بدن خود را تا گردن مي پوشاندند. بنابراين با توجه به شواهد مزبور مي توان گفت که سرما و گرما علت اصلي اختيار پوشاک نبوده بلکه علت آن، حيا و پوشاندن شرمگاه بوده است حتي در زمان ايران باستان به تصاويري از بانوان ايراني برمي خوريم که علاوه بر لباس بدن، خود را با چادري که شبيه به چادر زن امروز ايران است مي پوشاندند. (مرتضي عطايي، 1373، ص 14)
آغاز بي حجابي در ايران
روز 17 دي سال 1314 شمسي که قرار بود روز جشن فارغ التحصيلي دانشسراي عالي باشد، علي اصغر حکمت وزير معارف وقت به رضاشاه پيشنهاد کرد که همراه با اعضاي خانواده سلطنتي بي حجاب در اين مراسم شرکت جويند. رضاشاه که از قبل به علي اصغر حکمت دستور آماده سازي بي حجاب نمودن زنان مسلمان را داده بود، و نيز در ماه تير همان سال واقعه ي خونبار مسجد گوهرشاد رخ نموده بود، اين پيشنهاد را تمکين نموده و در روز موعود در دانشسراي تربيت معلم با اعضاي خانواده ي سلطنتي به طور کاملاً بي حجابي شرکت نمود و بدين ترتيب رفع حجاب از زنان مسلمان از طرف رئيس قدرت حکومت به گونه اي کاملاً رسمي اعلام گرديد و در پي آمد اين روز دولت، همه ي تلاش خويش را مصروف بي حجابي نمودن زنان مسلمان کرد. (مرتضي عطايي، 1373، ص 23)
کلاهي که غربيها سر ما گذاشتند
دو خياط به شهري وارد شدند و پادشاه را فريفتند که ما در فن خياطي استاديم و بهترين لباس ها را که برازنده ي قامت بزرگان باشد مي دوزيم. اما هنر ما اين است که مي توانيم لباسي براي پادشاه بدوزيم که فقط حلال زاده ها قادر به ديدن آن باشند و هيچ حرام زاده اي آن را نبيند.
خياط ها پول و زر و سيم را گرفتند و کارگاهي عريض و طويل داير کردند و دوک و چرخ و قيچي و سوزن را به راه انداختند و بدون آنکه پارچه، نخ، طلا و نقره اي صرف کنند، دست هاي خود را چنان استادانه در هوا تکان مي دادند که گفتي مشغول دوختن لباس اند. روزي پادشاه نخست وزير را به ديدن لباس نيمه کاره فرستاد. اما صدر اعظم هرچه نگاه کرد چيزي نديد، از ترس آنکه مبادا ديگران بفهمند که او حلال زاده نيست، با جدّيت تمام زبان به تعريف لباس و تمجيد از هنر خياطان گشود و به پادشاه گزارش داد که کار لباس به خوبي رو به پيشرفت است.
مأموران عالي رتبه ي ديگر هم به تدريج از کارگاه خياطي ديدن مي کردند و پس از آنکه با نديدن لباس به حرام زادگي خود پي مي بردند، در تأييد کار خياطان و توصيف لباس بر يکديگر سبقت مي گرفتند تا بالاخره نوبت به خود پادشاه رسيد، پادشاه هم چيزي نديد و پيش خود گفت معلوم مي شود فقط من يکي در ميان اين همه حلال زاده نيستم، او هم با کمال ديرباوری و ناراحتي، ناچار وجود لباس و زيبايي و ظرافت آن را تصديق کرد و در مقابل آينه ايستاد تا آن را به تن او اندازه کنند.
خياطان حقه باز پس مي رفتند و پيش مي آمدند و لباس موهوم را به تن پادشاه راست و درست مي کردند و آن بيچاره لخت ايستاده بود و از ترس سخن نمي گفت و ناچار دائماً از داشتن چنان لباسي اظهار مسرّت نيز مي نمود. سرانجام قرار شد جشني عظيم در شهر به پا شود تا پادشاه جامه ي تازه را بپوشد و خلايق همه او را در آن لباس ببينند. مردم نيز با آنکه هيچ کدامشان لباس بر تن پادشاه نمي ديدند، از ترس تهمت حرام زادگي غريو شادي سر داده بودند و لباس جديد را به پادشاه تبريک مي گفتند.
ناگاه کودکي از ميان مردم فرياد زد: اين که لباس به تن ندارد اين چرا لخت است؟
کم کم يکي دو بچه ي ديگر هم همين حرف را تکرار کردند و بعضي از تماشاچيان با ترديد حرف را براي هم نقل کردند و ديري نگذشت که جمعيت يک پارچه فرياد زد که چرا پادشاه لخت است و چرا ....
اينک تمدن غرب چنين وانمود مي کند که مي خواهد براي انسان لباس بدوزد اما در حقيقت به جاي آنکه لباس بر تن او کند، او را برهنه ساخته است و هيچ کس جرأت نمي کند فرياد برآورد که لباسي در کار نيست و حاصل اين همه مد و پارچه و چه و چه، برهنگي انسان است. همه مي ترسند که مبادا خياطان حقه بازي که زر و سيم را برده اند و مي برند آنها را به ناپاکي در اصل و نسب متهم کنند.
(غلامعلي حداد عادل، 1372، ص73- ص74)
اولين زن بي حجاب در ايران
قره العين، اولين زني است که در تاريخ معاصر ايران بر اساس دستورالعمل يک مکتب استعماري پوشش از روي و تن برگرفت و در اجتماع مردان ظاهر گشت و با اين اقدام گستاخانه، اولين سنگ بناي بي حجابي در ايران را در جامعه ي اسلامي ايران به جا گذاشت، او از مکتب بهائيت پيروي مي کرد. اين آغازي بودن بر تهي نمودن زن مسلمان از هويت ديني خود. (مرتضي عطايي، 1373، ص45- ص46)
سخني از حجه الاسلام قرائتي در مورد حجاب
شما جنس مرغوب را در کادو مي پيچيد، روي تلويزيون پارچه مي اندازيد، کتاب قيمتي را جلد مي کنيد، طلا و جواهرات را ساده در دسترس قرار نمي دهيد. بنابراين جلد و حجاب نشانه ارزش است.
خداوند براي چشم که ظريف است و خطرات آن را تهديد مي کند حجاب قرار داده. حجاب باعث تمرکز فکر مردان که بخش عمده ي توليد جامعه به دست آنان است، مي گردد.
بايد دانست که حجاب مانع توليد نيست، بزرگترين صادرات ايران بعد از نفت، قالي است که توليدش به دست زنان باحجاب است.
دنيا انقلاب اسلامي ايران را با حجاب بانوان مي شناسد و ابرقدرتها از اين نشانه ي پرارزش انقلاب آنقدر هراس دارند که چند دختر مسلمان را با پوشش اسلامي بر سر درس تحمل نمي کنند (مرتضي عطايي، 1373، ص53- ص54)
مدل و شکل پوشاک
شکل و نوع لباس از مسائل قابل توجه است، که چگونه دوخته شده و چه طرحي داشته باشد. چرا که از لحاظ رشد جسمي و قدرت سلامت بدن، بين وضع پوشاک و سلامتي و طول عمر، رابطه مستقيم وجود دارد.
شکل لباس از لحاظ بهداشتي در حفظ و تأمين سلامتي، يا برعکس به خطر انداختن آن، مي تواند مؤثر باشد، که اساس امر را در اين سه موضوع مختلف زير تشکيل مي دهد، که از لحاظ تأمين رفاه و سلامتي و طول عمر بشر اثر مستقيم داشته و لذا در انتخاب فرم و شکل پوشاک بايد بدان توجه نمود:
- عملکرد تنفس پوستي در تأمين سلامتي
- عملکرد آزادي جريان خون در تأمين سلامتي
- عملکرد حذف فعاليت هاي رواني و عصبي غيرارادي در تأمين سلامت
اما فراموشي اصول و پيروي از هر فرم و مدي باعث شده است که امروزه بشر بدون در نظر گرفتن جنبه هاي مفيد و مضر، به صورت کلي از هر مد و فرمي استقبال نمايد،بدون اينکه براي رفاه و سلامتي خود ارج و اهميت قائل شود. (کاظم بني اسدي، 1382، ص18)
بي حجابي از عوامل افت تحصيلي و آموزشي
يکي از پيامدهاي سوء و ناگوار بدحجابي و ابتذال در پوشش و يکي از نمونه هاي بارز رکود فعاليتها، افت تحصيلي و آموزشي در ميان دانش آموزان دختر و پسر است.
«مطالعات دانشمندان تربيتي نشان داده، مدارسي که در آن دختر و پسر با هم درس مي خوانند، کم کاري، عقب افتادگي و عدم مسئوليت به خوبي مشاهده شده است.» زيرا «بدحجابي» مشغوليت دختران را فزوني مي دهد، تلاش هاي آنان را به سوي شناخت مدل هاي گوناگون آرايش موي سر و تقليد از مدل هاي متنوع سوق مي دهد. و وقت زيادي از فرصت هاي مطالعه را مصروف آرايش ها و آراستگي هاي سر و صورت و لباس مي نمايد، مقدار زيادي از وقت آنان نيز به سخن گفتن درباره ي اينگونه امور و طريقه ي دسترسي و تهيه ي البسه و لوازم آرايش، ولو به قيمت گران و به طريق نامطلوب مي گذرد. ارتباط هاي دوستانه با دانش آموزان علاقه مند به اين گونه امور ايجاد مي شود و معلوم است که در چنين مجمعي با اين ويژگي ها درباره ي چه مواردي صحبت مي شود؟ يعني آيا در بحث ها و ارتباط هاي کلامي آنان، نوع آرايش و مد لباس و رنگ بيشتر جاي دارد يا پرداختن به مباحث درسي؟
دختري که در يک روز موهاي سر خود را ممکن است چند نوع آرايش کند، آيا مي تواند فرصتي براي مطالعه داشته باشد؟ از سوي پسران دانش آموز که دوران بحراني بلوغ را سپري مي کنند، ممکن است ساعت ها در کوچه ها و خيابان ها پرسه بزنند تا شايد مزاحمتي براي دختري با اين اوصاف فراهم آورند، و از پس آن چه بسا آراستن ها وقت بيشتري را به خود اختصاص دهد.
از سويی تأمل در چگونگي ارتباط و برخورد مجدد با دختر مورد نظر، ساعت ها مشغولشان مي دارد. و به اين طريق درس و مطالعه در پيش آنان قدر و منزلت خود را از دست مي دهد و در نتيجه افرادي سرخورده و بي هدف و سرانجام «ناخوانده نقش مقصود ازکارگاه هستي» از آب در مي آيند. بنابراين پدران و مادراني که خواهان پيشرفت و تکامل روحي و علمي فرزندان خويش هستند، بايستي به آنان آموزش هاي لازم را در ارتباط با مسئله ي پوشش و آداب نگاه کردن بدهند. (ستار هدايتخواه، 1375، ص 102- ص 104)
بي حجابي و ميل به خودنمايي بيماري رواني است.
چنانکه پيشتر هم اشاره شد از ديدگاه روانشناسي آدمي در مسير تکامل خويش مراحل و دوره هاي مختلفي از رشد را پشت سر مي گذارد، و هر مرحله از دوران رشد نيازهاي ويژه اي را مي طلبد، چنانچه در هر دوره اين نيازها به نحو مطلوب و از مجراي صحيحي برآورده نشود، شخص دچار بيماري رواني «توقف شخصيت» شده و تا پايان عمر در طلب نيازهاي آن مرحله از دوران رشد است و نيز گفته شد که چنانچه دختران در مرحله ي چهارم رشد که همان مرحله ي گیرندگي و گيرندگي فعال است، دچار عارضه ي توقف شخصيت گردند ميل به خودنمايي و جلب توجه ديگران در آن ها تا پايان عمر باقي مي ماند. بر پايه ي اين حقيقت علمي مي گوييم ميل به خودنمايي و برهنگي حاکي از بيماري رواني است.
بنابراين مرد يا زني که لباس تنگ و چسبيده و کوتاه و بدن نما مي پوشد، تا بدين وسيله نقاط محرک بدن خود را بهتر جلوه دهد، مرد يا زني که لباس هاي مخصوص از نظر فرم و رنگ پوشيده تا از اين نظر موجبات تحريک چشم چران ها را فراهم سازد و بالاخره کساني که با پشت پا زدن به کليه ي قيد و بندهاي انساني آزادانه اندام خويش را در اختيار ديدگان شهواني چشم چران ها قرار مي دهد، و نظاير اينها بايد خود را بشناسند و بدانند که به مرض خطرناک رواني دچار گشته اند که اگر در صدد درمان آن برنيايند، عوارض ناگواري در پي خواهد داشت. (ستار هدايتخواه، 1375، ص 122- ص124)
آثار سوء و خطرات بي حجابي از ديدگاه پزشکي
علاوه بر زيان هاي اخلاقي، اقتصادي و اجتماعي که از دستاوردهاي ناميمون و پليد پديده ي بي حجابي است، از ديدگاه علم پزشکي و بهداشت فردي نيز اين پديده ي شوم، عواقب وخيم و ناگواري در پي دارد که در اينجا فهرست وار به پاره اي از آن ها اشاره مي شود و طالبان مي توانند به کتاب مفصل در اين زمينه به ويژه کتاب «اولين دانشگاه و آخرين پيامبر» مراجعه نمايند.
1) چاق شدن ران هاي لخت
2) پيدايش سنگ کيسه اي صفراء
3) التهاب مثانه
4) پيدايش ترشحات زنانه
5) ازدياد تمايلات غيرطبيعي جنسي
6) يقه ي تنگ بر شريان هاي گردن فشار مي آورد.
7) لباس تنگ بر هر نقطه که فشار آورد، سبب ابتلا به بيماري هاي پوستي مي شود.
8) سرماخوردگي و عوارض آن در زنان بي حجاب بيشتر است.
9) پاره اي از جوانان براي اينکه «مد روز» بپوشند، البسه ي خارجي دست دوم و چندم را مي خرند که نوعاً آلوده و مشکوک به نظر مي رسد.
10) و خطرناک تر از همه بيماري هولناک و درمان ناپذير ايدز که جزء جديدترين دستاوردهاي بي حجابي است. (ستار هدايتخواه، 1375، ص 132)
ابتذال در پوشش و مدپرستي ضرورتي براي ادامه ي حيات غرب و سرمايه داري
نظام سرمايه داري غرب براي ادامه حيات سياسي و اقتصادي خويش، نيازمند بازار مصرف هرچه بيشتر براي توليدات خود بوده است، ولي تحقيق اين امر دو شرط اساسي داشت:
اول: اينکه محظورات سياسي وجود نداشته باشد.
دوم: تقاضا وجود داشته باشد، يعني کالاهاي توليد شده در جهان سوم خريدار داشته باشد. براي تحقيق شرط اول به قدرت نظامي، سياسي متوسل شده و به منظور تحقق شرط دوم، وابستگي فرهنگي را در کشورهاي مورد نظر تعميق نموده و با تحميل عادات و طرز فکر و طرز زندگي و قالب هاي غربي کوشيدند براي توليدات و مصنوعات کارخانه هاي خود تقاضا ايجاد نمايند.
استاد شهيد مرتضي مطهري در مقدمه کتاب «مسئله ي حجاب» مي نويسد:
بدون شک پديده ي «برهنگي» بيماري عصر ما است. دير يا زود اين پديده به عنوان يک «بيماري» شناخته خواهد شد.
اگر مي خواهيد ببينيد کار برهنگي در غرب به کجا رسيد، اين قسمت از نامه ي يکي از هنرپيشگان معروف جهان (چارلي چاپلين) را به دخترش، که به قول خودش چهل سال مردم روي زمين را خندانده است، بخوانيد:
«... برهنگي بيماري عصر ما است. من پيرمردم و شايد حرف هاي خنده آور بزنم اما به گمان من تن عريان تو بايد از آن کسي باشد که روح عريانش را دوست مي داري.» (مرتضي مطهري، 1370، ص5)
برهنگي و ابتذال در پوشش انحراف از فطرت است.
فطرت کمال جوي و تعالي طلب آدمي، چون بي حجابي و بدن نمايي را مانع تکامل معنوي و تعالي روحي خود مي بيند، از آن گريزان و بيزار است.
اما هرگاه چراغ روشني بخش فطرت با تند باد هوا و هو سها فرو ميرد، و چهره ي تابناک اين آينه ي حق نما، با زنگار تربيت سوء و آموزش هاي غلط پوشانده شود، قباحت آن از نظرها محو مي گردد و از آنجا که اين پديده، اشباع گر خواسته هاي حيواني و برآورنده ي خواهش هاي نفساني منحرفان از فطرت انساني است، نه تنها از آن گريزان نيستند بلکه آن را ارزش و محبوب مي شمارند و هرگاه در کشاکش حوادث روزگار ناگاه پرده از چهره ي فطرت فرو افتد و آن چراغ ديگر بار روشني و فروغ خداداد خويش را بازيابد، از گذشته ي گناه آميز خويش شرمسار گشته و چونان هنرپيشگاني، يکبار ديگر حجاب اسلامي و پوشش فطري خويش را بر همه ي نام و نشان ها ترجيح داده، رجعتي مقدس به فطرت خويش را آغاز مي نمايد. (ستار هدايتخواه، 1375، ص 149)
علل و عوامل بي حجابي و ابتذال در پوشش
الف) استعمار و استکبار خارجي
ب) رشد نظام سرمايه داري
ج) مستبدین بدين داخلي
د) مسلک هاي استعماري
ه) روشنفکران غربزده
و) جريان ها و گروهک هاي ضد انقلاب و معاند
ز) عدم آگاهي و ناآشنايي با احکام پوشش و لباس.
ح) تعليم و تربيت نادرست
ط) اقلّيت هاي مذهبي
ي) ضعف هاي اعتقادي و اخلاقي
س) بدآموزي برنامه هاي تلويزيوني و فيلم هاي سينمايي و مطبوعات
ع) عوامل رواني
ف) عوامل اقتصادي و اجتماعي (ستار هدايتخواه، 1375، ص151- ص172)
کيفيت پوشش
قرآن کتاب هدايت انسان به سرمنزل سعادت در دنيا و آخرت است. در اين کتاب انسان ساز آيات متعددي در ارتباط با حدود و احکام حجاب آمده است.
بر اساس بخشي از آيه ي 31 سوره ي نور:
زينت هاي زنان 2 نوع است: زينت هاي نهان و زينت هاي آشکار
پوشيدن نوع اول واجب است، اما پوشيدن نوع دوم واجب نيست.
همه ي مفسران و علماء اتفاق نظر دارند که طبق اين آيه زنان بايد بدن و موي خود را از نامحرم بپوشانند. بنابر اين آيه زنان حق ندارند زينت هايي را که معمولاً پنهان است آشکار سازند. هرچند اندامشان نمايان نشود، و به اين ترتيب آشکار کردن لباس هاي زينتي مخصوصي را که در زير لباس هاي عادي يا چادر مي پوشند، مجاز نيست چرا که قرآن ظاهر ساختن چنين زينت هايي را نهي کرده است.
در ادامه آيه به زنان دستور مي دهد که «آن ها بايد مقنعه هاي خود را بر روي سينه و گريبان خويش قرار دهند».
فقهاي اسلام گفته اند: از اين آيه مي توان استفاده کرد که پوشيدن صورت بر زن واجب نيست، زيرا از آن صحبتي به ميان نيامده و تنها از پوشش سر و گريبان صحبت شده است.
حدود پوشش و حجاب اسلامي
به طور کلي با دقت در آيات و روايات و آراء فقها، مي توان گفت که حجاب و پوشش زن مسلمان بايد داراي 3 ويژگي باشد:
نخست: اينکه تمام اعضاي بدن از فرق سر تا ناخن پا (به جز دست ها تا مچ و گردي صورت) را بپوشاند.
دوم: تمام برجستگي ها و پستي و بلندي بدن زن را بپوشاند، به طوري که حجم بدن زن نامشخص باشد.
سوم: توجه نامحرم را به خود جلب نکند و تحريک آميز نباشد.
بر اساس ويژگي اول؛ هر لباسي که در آن قسمتي از بدن زن آشکار باشد، ولو چند تار مو، يا چند سانتي متر بالاتر از مچ و يا پاها و لباس ها و جوراب هاي نازکي که بدن در زير آن ها پيداست، روسري هايي که قسمتي از زير چانه يا گردن را نمي پوشاند و... از دايره ي حجاب اسلامي خارج است.
بر اساس ويژگي دوم؛ لباس هايي که برجستگي هاي بدن را نشان دهد و حتي جوراب هاي ضخيمي که حجم ماهيچه هاي بدن را نشان دهد، در صورت تهيیج آميز بودن از محدوده ي حجاب اسلامي بيرون است.
و بر اساس ويژگي سوم: هر نوع پوشش و رفتار يا گفتار عشوه آميز و محرک و يا رنگ و مدل لباس يا آرايش و عطر و يا آشکار کردن زيور آلات که سبب جلب نظر نامحرم مي گردد، حرام و از دايره ي حجاب اسلامي خارج است.
همين جا لازم است به اين سئوال پاسخ داده شود که: آيا همه ي مانتوییها بي حجابند؟
يا انکه فقط با چادر بر سر کردن حجاب اسلامي تأمين مي شود؟
در پاسخ بايد گفت: اصولاً در اسلام اسم مانتو، چادر و... ملاک نيست، هر لباسي که ملاک هاي سه گانة پيشين را دارا باشد، مصداق حجاب اسلامي است. هر نامي که مي خواهد داشته باشد.
(ستار هدايتخواه،1375، ص 174- ص 196)
رنگ پوشاک
رنگ لباس در قبال دخالت علل و عوامل مؤثر حاد و محسوس ديگري از نظر رفاه حال و تأمين سلامتي و اعتدال جسمي و روحي، ظاهراً مؤثر و مهم به شمار نمي آيد ولي مطابق اصول تأثير رواني رنگ ها در انسان و عکس العمل هاي حياتي، اين تأثيرپذيري در اين مورد نيز صادق است.
از نظر رواني پوشاک سفيد مانند نور و روشنايي اثر محرک عمومي در انسان داشته و از عوامل مؤثر در ايجاد سرور و انبساط خاطر بوده و مفرّح و دلگشاست و به همين لحاظ است که باز هم به طور تجربي و در بسياري از موارد به جهت ضرورت و برحسب موقعيت هاي شغلي و حرفه اي، بشر روحاً و فطرتاً ترجيح داده است که از پوشاک سفيد استفاده کند.
به طور کلي از نظر اسلام، بهترين رنگ براي لباس، در درجه ي اول رنگ سفيد و سپس رنگ هاي ديگر است.
اسلام به جهت اهميت خاصي که به روابط زن و مرد قائل شده است، در باب پوشاک نيز، لباسي که سبب جلب توجه و تحريک حالات و اميال شهواني مردمي شود، قبول نمي کند و چون چادر مشکي يا جوراب و کفش سياه از اين نظر امتيازاتي دارد، لذا در حکم موارد استثنايي است که مي تواند مورد استفاده قرار گيرد. بنابراين در مقام مقابله با جنس مخالف استفاده از پوشاک سياه براي بانوان اثرات مطلوبي از نظر تخفيف حالات و اميال جنسي دارد. (کاظم بني اسدي، 1382، ص19)
لباس متحدالشکل
براي لباس متحدالشکل در زبان فارسي اصطلاح معين و خاصي وجود ندارد ولي اصطلاح عمومي عنوان «اونيفرم» در مواردي که گروهي با لباس مشابه و هماهنگ ظاهر مي گردند به کار برده مي شود.
اونيفرم به لباس يکسان و متحدالشکلي اطلاق مي شود که گروهي، قشري يا صنفي از مردم آن را به تن کرده و بدين وسيله موقعيت هاي شغلي يا صنفي خود را اعلام و از گروه هاي اجتماعي ديگر متمايز مي گردند مانند نظاميان، روحانيون و... (کاظم بني اسدي، 1382، ص 20)
حجاب در خاطره ي ادبيات
خواهرم! حجاب تو از همه ي عرياني ها زيباتر و چشم هاي تو که غزالان رمنده ي تجلّي اند، در پشت معجرهاي کهن به کاخ هاي عتیق ماننده تر است، بدان که دست هاي فاخته گان ولايت خورشيدند و هنگامي که آيينه داران عفاف تو از پس کوچه هاي عصمت مي گذرند، شفيره آشتي فريباتر در باغچه ي رؤيا خواهد روئيد، خواهرم! رايحه ي گلخانه هاي نهاني ات را به بادهاي هرزه مبخش و عطر آسماني ديدارت را به آيينه هاي هر جايي مفروش!
مگذار سوداگران اندام، کالاي آسماني نگاهت را در مغازه ي تماشا حراج کنند و تاجران هوس، کنيزان لبخند تو را به مزايده ي خواجه گان بگذارند!
خواهرم! حجات تو رنگين تر از نسترن هاي جهان است و خلسه اي که در غنچه هاي شرم تو شبنم مي ريزد، داروي آسماني ترين رنج هاي زميني است. (مرتضيعطايي، 1373، ص59)
پيشينه ي عملي
تحقيقات انجام شده:
اولين تحقيقي که در اين رابطه مورد توجه قرار گرفت خلاصه تحقيقي بود که در دبيرستان هاي دخترانه ناحيه سه، پنج، و هفت مشهد در مورد اجراي طرح لباس متحدالشکل انجام شد.
عنوان: بررسي نگرش دانش آموزان دختر و اولياي آنان در مقطع متوسطه در ناحيه سه، پنج و هفت مشهد راجع به اجراي طرح لباس متحدالشکل
نام پژوهشگر: سيده عذرا حسيني
ناظر طرح: آقاي حسين احدي
سال: تابستان 1372
فرضيه هاي تحقيق
بين جنسيت دانش آموزان و نگرش آنان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل رابطه معناداري وجود دارد.
بين رشته تحصيلي و نگرش آنان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل رابطه معنادار وجود دارد.
1- بين پايه تحصيلي دانش آموزان و نگرش آنان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل رابطه معناداري وجود دارد.
2- بين وضعيت انضباط رفتاري دانش آموزان و نگرش آنان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل رابطه معناداري وجود دارد.
3- به نظر پاسخگويان اجراي طرح لباس متحدالشکل مي تواند ايفاگر کارکرد اشتياق به تحصيل دانش آموزان در محيط کلاس باشد.
4- به نظر پاسخگويان اجراي طرح لباس متحدالشکل مي تواند سبب کاهش مظاهر فرهنگ وارداتي در آموزشگاه ها باشد.
5- بين رشته تحصيلي دبيران و نگرش آنان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل رابطه معناداري وجود دارد.
6- بين ميزان درآمد ماهيانه دبيران و نگرش آنان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل رابطه معناداري وجود دارد.
7- بين وضعيت اشتغال اوليا (شاغل، بيکار) و نگرش آنان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل رابطه معناداري وجود دارد.
8- بين ميزان درآمد ماهيانه اوليا و نگرش آنان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل رابطه معناداري وجود دارد.
9- اوليا نسبت به تهيه لباس يا پارچه توسط آموزش و پرورش و فروش آن با قيمت تعاوني، به دانش آموزان موافقند.
در پژوهش فوق با توجه به استفاده از روش هاي آماري نظير ضريب کرامل، ضريب پيرسون، لاندا نتايج زير به دست آمده است.
نتيجه کلي اکثر پاسخگويان با اجراي طرح لباس متحدالشکل در ناحيه سه، پنج و هفت مشهد موافقت خويش را اعلام کردند.
دانش آموزان دختر خواستار مانتو شلوار ساده و بدون مد بودند.
دبيران خواستار مانتو شلوار ساده جهت الگوي لباس دانش آموزان دختر بودند.
اوليا خواستار مانتوشلوار ساده جهت الگوي لباس دانش آموزان دختر بودند.
فرضيات پذيرفته شده تحقيق:
ýبين جنسيت دانش آموزان و نگرش آنان نسبت به اجراي طرح رابطه معناداري وجود دارد.
ýبين پايگاه مذهبي دانش آموزان، دبيران و اوليا و نگرش آنان نسبت به اجراي اين طرح رابطه معنادار وجود دارد.
ýبه نظر پاسخگويان اجراي طرح مي تواند ايفاگر کارکرد رواني مناسب بين دانش آموزان باشد.
فرضيات پذيرفته نشده:
qبين ميزان تحصيلات اوليا و نگرش آنان نسبت به اجراي اين طرح رابطه معناداري وجود دارد.
qبين ميزان درآمد و نوع شغل اوليا و نگرش آنان نسبت به اجراي طرح رابطه معنادار وجود دارد.
qبين رشته تحصيلي دبيران و نگرش آنان نسبت به اجراي طرح رابطه معنادار وجود دارد.
پروژه ي ديگري که تا حدودي در زمينه ي موضوع حاضر مي باشد:
موضوع پروژه: بررسي نگرش دبيران و دانش آموزان پسر مقطع متوسطه نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل در منطقه سرايان است.
نام پژوهشگر: کاظم بني اسدي
استاد راهنما: آقاي صفدر مختارزاده
سال: بهار 1382
فرضيه هاي پژوهش
1) پاسخگويان عموماً با اجراي طرح لباس متحدالشکل موافقند.
2) رشته ي تحصيلي در نگرش دانش آموزان نسبت به اجراي لباس متحدالشکل مؤثر مي باشد.
3) اجراي لباس متحدالشکل باعث عملکرد دقيق به مقررات آموزشگاه مي گردد.
4) اجراي طرح ايجاد انگيزه و اشتياق به تحصيل را در دانش آموزان بالا مي برد.
5) اجراي لباس متحدالشکل دانش آموز ضعيف و غني را مورد توجه قرار داده و فاصله ي طبقاتي به چشم نمي آيد.
6) وضعيت اقتصادي در نگرش دانش آموزان نسبت به اجراي طرح مؤثر است.
7) اجراي طرح تنوع طلبي افراطي را از بين مي برد.
8) اجراي اين طرح بر دانش آموزان تأثير رواني دارد.
9) اجراي طرح قدرت اراده و تصميم گيري را از دانش آموز سلب مي نمايد.
10) پاسخگويان کيفيت رنگ لباس متحدالشکل را چگونه ارزيابي مي کنند.
چکيده مطالب
به منظور بررسي نگرش دبيران و دانش آموزان پسر مقطع متوسطه در منطقه سرايان، در مورد اجراي طرح لباس متحدالشکل در سال تحصيلي 82-81 از تعداد 980 نفر جامعه ي آماري 100 نفر دانش آموز و 40 نفر دبير به صورت تصادفي انتخاب و پرسش نامه محقق ساخته براي دبيران و دانشآموزان اجرا شد. پس از جمع آوري داده ها با استفاده از روش هاي آماري توصيفي نتايج زير به دست آمد:
فرضيه هاي پذيرفته شده
1) بين پايه ي تحصيلي دانش آموزان و نظر آنان در مورد اجراي طرح رابطه وجود دارد.
2) بين اجراي طرح و اجراي مقررات مدرسه رابطه وجود دارد.
3) بين وضعيت اقتصادي اوليا و نگرش دانش آموزان آنان نسبت به اجراي طرح رابطه معناداري وجود دارد.
4) پاسخگويان با اجراي طرح لباس متحدالشکل در مدرسه موافقند.
5) از نظر پاسخگويان اجراي طرح مي تواند کارکرد کنترل اجتماعي و يگانگي اجتماعي باشد.
6) بين نظر پاسخگويان در مورد اجراي طرح و کاهش مظاهر فرهنگ وارداتي و گسترش فرهنگ ايراني و اسلامي، رابطه وجود دارد.
7) پاسخگويان خواهان کت و شلوار با رنگ سورمه اي و مشکي و پيراهن با رنگ آبي آسماني مي باشند.
فرضيه هاي پذيرفته نشده
1) بين رشته ي تحصيلي دانش آموزان و نگرش آنان در مورد اجراي طرح رابطه معني داري وجود ندارد.
2) بين اجراي طرح در مدارس و ايجاد انگيزه و اشتياق به تحصيل رابطه وجود ندارد.
3) از نظر پاسخگويان اجراي طرح تأثير رواني بر دانش آموزان ندارد. (کاظم بني اسدي، 1382، ص 1 و ص10)
تحقيق سوم
موضوع: بررسي نظرات دانشجويان دانشگاه هاي آزاد، پيام نور، تربيت معلم و دولتي شهرستان مشهد در ارتباط با مسئله ي حجاب
پژوهشگران: معصومه اسلامي- سکينه فولادين- معظم گودآسيایي
استاد راهنما: آقاي صفدر مختارزاده
سال: 1382
فرضيه ها و سئوالات پژوهش
1) بين نظرات دانشجويان دانشگاه هاي دولتي، آزاد، پيام نور، و تربيت معلم مشهد درباره ي ضرورت رعايت حجاب تفاوت وجود دارد.
2) بين نظرات دانشجويان دانشگاه هاي دولتي، آزاد، پيام نور، و تربيت معلم درباره نوع حجابي که بايد رعايت شود تفاوت وجود دارد.
3) بين رعايت حجاب در دانشگاه هاي دولتي، آزاد، پيام نور، و تربيت معلم و مقررات حاکم بر آن دانشگاه ها رابطه وجود دارد.
4) بين نوع حجابي که رعايت مي شود و اعتقاد دانشجويان تفاوت وجود دارد.
5) بين نوع حجابي که رعايت مي کنند و سن دانشجويان تفاوت وجود دارد.
6) بين نوع حجابي که رعايت مي شودو وضعيت تأهل تفاوت وجود دارد.
نتايج و چکيده مطالب
با توجه به يافته هاي پژوهش مي توان دريافت که اکثر قريب به اتفاق دانشجويان به حجاب به عنوان يک ارزش اعتقاد دارند ولي اختلاف نظر در نوع حجابي است که رعايت مي کنند. بدين معني که گروهي چادر را به عنوان حجاب لازم و ضروري برگزيده و عده اي ديگر مانتو و مقنعه را در رعايت حجاب کافي مي دانند ولي هيچ يک از آنان رعايت حجاب را مانعي در جهت پيشرفت و مشارکت اجتماعي ندانسته اند. همچنين عواملي همچون نگرش خانواده ها و رسانه هاي گروهي را در انتخاب نوع حجاب مؤثر دانسته اند و لازم به ذکر است که سن و وضعيت تأهل در نظرات دانشجويان نسبت به ضرورت رعايت حجاب و همچنين انتخاب نوع حجاب آنان مؤثر مي باشد، به اين صورت که هرچه سن دانشجويان بالاتر مي رود نسبت به ضرورت رعايت حجاب مقيدتر مي شوند و پوششي را که انتخاب مي نمايند اغلب چادر يا مانتوي بلند و مقنعه مي باشد.
همچنين دانشجويان متأهل نسبت به مجرد، رعايت حجاب را ضروري تر مي دانند و در انتخاب نوع حجاب نسبت به دانشجويان مجرد، مقيدتر مي باشند.
اين تحقيق سعي دارد نظرات دانشجويان دانشگاه هاي مختلف شهر مشهد را در مورد ضرورت رعايت حجاب جويا شده و در نهايت به مقايسه ي نظرات آنان بپردازد.
جامعه ي آماري در اين پژوهش کليه ي دانشجويان دختر دانشگاه هاي آزاد، دولتي، پيام نور و تربيت معلم مشهد مي باشد که با استفاده از روش نمونه گيري خوشه اي چند مرحله اي به صورت تصادفي تعداد 271 نفر از دانشجويان به عنوان نمونه انتخاب گرديد.
جهت گردآوري اطلاعات مورد نياز پرسشنامه در قالب 18 سئوال فرهنگي- اعتقادي تهيه و در اختيار دانشجويان قرار گرفت و نتايج بالا استخراج شد. (اسلامي، فولادين، گودآسيايي، 1382، ص10 و ص 134)
تحقيق چهارم:
موضوع: بررسي ديدگاه مربيان نسبت به چگونگي حجاب دختران مقطع متوسطه ناحيه 7 مشهد در سال تحصيلي 81-80
پژوهشگر: شهربانو خطيبي
استاد راهنما: آقاي تقي پور
سال: تابستان 1381
فرضيه هاي پژوهش
1) استفاده از چادر مانع پذيرش مسئوليت هاي اجتماعي مي شود.
2) عملکرد اعضاي خانواده دررعايت حجاب زنان مؤثر مي باشد.
3) محيط در ميزان رعايت حجاب مؤثر است.
4) مربيان مدرسه در ايجاد نگرش مثبت نسبت به حجاب مؤثرند.
5) بي حجابي و بدحجابي باعث فساد در جامعه مي شود.
6) عملکرد رسانه هاي جمعي و ابزارهاي ديداري مانند فيلم، ويدئو و... در ميزان رعايت حجاب مؤثرند.
نتايج فرضيات
1) استفاده از چادر مانع پذيرش مسئوليت هاي اجتماعي نمي شود.
2) عملکرد اعضاي خانواده در رعايت حجاب زنان مؤثر مي باشد.
3) محيط در ميزان رعايت حجاب مؤثر است.
4) مربيان مدرسه در ايجاد نگرش مثبت نسبت به حجاب مؤثرند.
5) بي حجابي و بدحجابي، باعث فساد در جامعه مي شود.
6) عملکرد رسانه هاي جمعي و ابزارهاي ديداري مانند فيلم در ميزان رعايت حجاب مؤثرند.
چکيده تحقيق
واضح و روشن است که مردان و زنان به واسطة نوع خلقشان برطرف کننده ي نيازهاي يکديگر هستند ولي آنچه دنياي امروز از شخصيت زن در جوامع به وجود آورده است همانا بازيچه شدن و در اختيار قرار گرفتن کامل و بي قيد و شرط زن براي مرد است.
پژوهش حاضر بدين جهت انجام شده تا ضمن بررسي عوامل مؤثر در رعايت حجاب دانش آموزان دبيرستان هاي دخترانه ناحيه 7 مشهد در سال 81-80 به علل بدحجابي برخي از آنان پي برده و نهايتاً گرهي گشوده شود. ابتدا جامعه ي آماري پژوهش حاضر شامل يک گروه از مربيان مدارس مي باشد که به صورت تصادف 95 نفر به عنوان نمونه انتخاب شده اند و گردآوري اطلاعات از طريق پرسشنامه که خود محقق ساخته، صورت گرفته است که پس از تجزيه و تحليل داده ها نتايج بالا به دست آمد. (شهربانو خطيبي- 1381- ص1- ص2)
تحقيق پنجم
موضوع: بررسي جايگاه مد و مدگرايي در بين نوجوانان دختر و پسر مقطع متوسطه شهرستان تربيت حيدريه و ارائه ي يک چهارچوب نظري- شناختي با توجه به ديدگاه اسلام.
پژوهشگر: مهين اسحافي
استاد راهنما: آقاي حبيب الله تقي پور
سال: بهار 1378
فرضيه هاي تحقيق
1) تأثير مد و مدگرايي در بين نوجوانان دختر بيشتر از تأثير مد و مدگرايي نوجوانان پسر است.
2) اعتماد به نفس به عنوان يک معيار پسنديده در نوجوانان مدگرا تأثير دارد.
3) مد و مدگرايي در تحصيل دانش آموزان تأثير دارد.
4) مد و مدگرايي به صورت فرهنگ غرب بر رشد شخصيت دانش آموزان مؤثر مي باشد.
5) خلاقيت در بين نوجوانان مدگرا بالاست.
6) احترام به والدين و عمل به خواسته هاي آنان جايگاهي در بين نوجوانان مدگرا ندارد.
چکيده تحقيق
اين پايان نامه به منظور بررسي جايگاه مد و مدگرايي در بين نوجوانان تهيه شده است که به صورت نمونه برداري ساده تصادفي مبادرت به گزينش 200 نفر آزمودني از دانش آموز مقطع متوسطه کرده است. ابزار پژوهش در اين تحقيقات پرسشنامه خود ساخته است که به صورت گروهي در هر آموزشگاه به طور جداگانه اجرا شد که پس از تصحيح و نمره گذاري، پاسخ نامه ها تجزيه وتحليل شد و نتايج زير حاصل گرديد:
در بين دانش آموزان فقط بعضي از گرايش ها به سوي انواع تيپ و مدل هاي لباس و آرايش خاص چهره ديده مي شود. مسائل مهمي چون خصوصيات اخلاقي و عقايد فکري و نحوه عملکرد و چگونگي شکل گيري اين گروه ها به صورت دسته جمعي در بين آن ها ديده نمي شود. اين گونه اعمال از سوي آن ها فقط به خاطر جلب توجه و فخرفروشي نسبت به همنوعان خود است. (مهين اسحافي، 1378، ص1)
نتايج فرضيه ها
1) دختران نسبت به پسران معمولاً آزادي کمتري براي پيروي ازعقايد مد و مدگراي دارند.
2)دختران نسبت به پسران به فرمان عقل با تعهد و مسئوليت بيشتري پاسخ مي دهند.
3) دختران به طور کلي در صحنه هاي دانش بيشتر صاحب ايده و تفکر هستند.
4) پسران نسبت به دختران بيشتر طالب زيبايي و نشاط هستند و به مد بيشتر روي مي آورند.
5) در خلاقيت و نوآوري دختران در مقايسه با پسران ضعيف تر هستند.
6) دختران به علت عواطف و احساسات عميق تري که نسبت به والدين خود دارند عمل به خواسته ها و احترام به آن ها را بيشتر بها مي دهند.
فصل سوم
روش تحقيق (متدولوژي)
- مقدمه
- روش تحقيق و علت استفاده از آن
- معرفي جامعه
- تعريف نمونه و روش نمونه برداري
- معرفي ابزار تحقيق
مقدمه
تمامي هويت و موجوديت يک ملت در فرهنگ آن خلاصه مي شود فرهنگ هر ملتي متکي به پيشينه ي تاريخي آن است. مسخ فرهنگي و گسستن بندهاي پيوند يک ملت با فرهنگ و پيشينه ي تاريخي آن، از جمله فجايعي است که در دوران استعمار نو، بر سر بسياري از ملت ها آمده و هم اکنون در دستور کار سلطه طلبان جهاني قرار دارد.
تهاجمي ايمان سوز که رهبر معظم انقلاب به حق آن را «شيبخون فرهنگي» ناميدند. و در اين راه از ابزارهاي متنوع و پيچيده با تکنيک هاي گوناگون بهره مي جويد و بر پايه ي نظرات روانشناسانه و جامعه شناسانه ي متخصصين خود، براي دامن زدن به فساد و انحراف اخلاقي قشر جوان جامعه ي ما طرح و برنامه مي ريزد.
ابتذال در پوشش که با استفاده از همان امکانات تبليغي و علمي پيشرفته در ميان جوانان ترويج مي شود خود يکي از زشت ترين و در عين حال خطرناک ترين جلوه هاي تهاجم فرهنگي دشمن، و از سوي ديگر سبب فاصله گيري جوانان ما از فرهنگ و سنت هاي اصيل اسلامي مان مي شود. (1386، http://www.aftab.ir)
روش تحقيق و علت استفاده از آن
انواع روش هاي تحقيق شامل تحقيق بر مبناي اطلاعات قبلي (تاريخي- اطلاعات آماري)، تحقيقات ميداني (توصيفي، زمينه يابي، مورد پژوهي، همبستگي، علي و روش تکاملي) و تحقيق تک آزمودني مي باشد. (خسرو رمضاني، 1381، ص 96- ص 108)
ارزش و اعتبار هر پژوهش به روش اجراي آن بستگي دارد و انتخاب روش با توجه به اهداف و امکانات اجرايي مسئله مورد پژوهش صورت مي گيرد. در هر پژوهش معرفي روش اجرايي پژوهش لازم است زيرا اين امر باعث مي شود که خوانندگان از روند اجراي پژوهش آگاه شوند و همچنين در صورت تمايل در اين زمينه پژوهش کنند و راهگشاي خوبي براي آنان باشد.
لذا در اين فصل گزارشي از چگونگي انتخاب و به کارگيري روش هايي که پژوهشگر به منظور تجزيه و تحليل مسائل مطرح شده به کار گرفته، ارائه خواهد شد. همچنين روش پژوهش، جامعه آماري، نمونه گيري و ابزار تحقيق در اين فصل معرفي خواهد شد.
روش تحقيق
تحقيقات ميداني را بعضي، تحقيقات توصيفي و بعضي، تحقيقات کاربردي نيز مي نامند. و باز نوعي از تحقيقات توصيفي، به تحقيق زمينه يابي معروف است و اين نوع تحقيقات جهت آگاهي از عقايد و نظرات و نگرش هاي جامعه و همچنين کشف روابط بين متغيرها براي اتخاذ تصميم مناسب به کار برده مي شوند.
با اين توضيح پژوهش حاضر به روش بررسي توصيفي و کاربردي از نوع زمينه يابي است و به صورت ميداني (محقق دست اندرکار پژوهش است) انجام شده است.
علت انتخاب روش تحقيق
هدف از انجام اين پژوهش توصيف عيني، واقعي و منظم از يک موضوع و موقعيت است و محقق سعي مي کند «آنچه هست» را بدون هيچ گونه تغيير و يا دخالت ذهني گزارش دهد و نتايج عيني از موقعيت گرفته شود. به علاوه با توجه به عنوان پژوهش که بررسي نظرات دبيران و دانش آموزان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل است بنابراين از نوع زمينه يابي است زيرا در اين نوع پژوهش است که صرفاً نظرسنجي داريم، و از آن جهت که هدف آن بهبود يک فرايند در موقعيت هاي مسائل واقعي است و در صدد کشف قواعد کلي درباره ي فرآيندهاي تربيتي است، کاربردي است.
معرفي جامعه
«جامعه عبارت است از همه ي اعضاء واقعي يا فرضي، که محقق علاقه مند است يافته هاي پژوهشي را به آن ها تعميم دهد.» (خسرو رمضاني، 1381، ص 53)
موضوع: بررسي نگرش دبيران و دانش آموزان دختر مقطع متوسطه نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل در شهرستان نيشابور در سال تحصيلي 87-86
جامعه آماري اين پژوهش عبارتند از کليه ي دانش آموزان دختر مقطع متوسطه و دبيران آنها در سطح شهرستان نيشابور که در سال تحصيلي 87-86 مشغول به تحصيل و تدريس در سه پايه ي اول، دوم، و سوم دبيرستان مي باشند که تعداد دانش آموزان دختر برابر با آمار 1386 برابر 3000 است و از اين تعداد برابر با جدول زير رشته ي تحصيلي، پايه و سن آن ها مشخص مي شود.
پايه تحصيلي
سن(سال)
رشته تحصيلي
اول
1200
نفر
دوم
1000
نفر
سوم
800
نفر
15
1000
نفر
16
800
نفر
17
800
نفر
18
400
نفر
علوم انساني
900
نفر
علوم تجربي
900
نفر
رياضي فيزيک
750
نفر
کاردانش
450
نفر
و تعداد دبيران آن ها برابر با آمار سال 1386، 60 نفر است که بر حسب مدرک، رشته ي تدريس، سابقه مدمت (زير 10 سال- بالاي 10 سال) و سن (کمتر از 30 سال- بين 50-30 سال) مشخص مي شوند.
رشته
مدرک
فوق ديپلم
ليسانس
فوق ليسانس
رياضي
فيزيک
شيمي
معارف
زبان
برق
کامپيوتر
ساير
1
4
5
4
7
6
5
5
6
2
2
4
1
2
1
1
4
سابقه خدمت
سن
سابقه خدمت زير 10 سال
سابقه خدمت بالاي 10 سال
سن کمتر از 30 سال
سن بين 50-30 سال
25 نفر
35 نفر
20 نفر
40 نفر
معرفي نمونه و تعيين روش نمونه برداري
«نمونه بخشي از جامعه است. که که معر ف آن جامعه است» (خسرو رمضاني، 1381، ص 55)
روش هاي نمونه گيري شامل روش نمونه گيري غيراحتمالي (قضاوتي و کومه اي) و روش احتمالي (ساده- منظم، طبقه اي و تصادفي خوشه اي) است.
در اين پژوهش از روش نمونه گيري تصادفي استفاده شده است. نمونه گيري تصادفي آن روش و گزينش نمونه است که در آن هر يک از افراد جامعه، احتمال و شانس انتخاب شدن در گروه نمونه را به طور مساوي دارا مي باشند. اينگونه نمونه گيري تعصبات و تمايلات شخصي را به حداقل مي رساند و هر مقدار ميزان گستردگي نمونه بزرگتر باشد در کاهش اشتباهات نتايج مؤثرتر خواهد بود.
در اين پژوهش براي انتخاب دانش آموزان دختر مقطع متوسطه در سطح شهرستان از روش نمونه گيري تصادفي- خوشه اي چند مرحله اي استفاده شده است که به شرح ذيل انجام شد:
در سطح شهرستان 12 دبيرستان دخترانه (10 دبيرستان نظري و 2 هنرستان کاردانش) وجود دارد که اين 12 مدرسه را با توجه به اينکه در کدام منطقه ي شهر قرار دارند به 3 دسته تقسيم بندي مي کنيم به اين صورت که در شمال شهر 4 مدرسه، جنوب 4 مدرسه و محدوده ي مرکز شهر هم 4 مدرسه قرار دارد. سپس از 4 مدرسه اي که در هر منطقه وجود دارد به صورت تصادفي يکي از مدارس را انتخاب مي کنيم که در نهايت نمونه ما شامل 3 مدرسه در 3 منطقه شهر است که يکي از اين مدارس هنرستان مي باشد. در هر دبيرستان، در هر رشته دو کلاس وجود دارد که به طور تصادفي يک کلاس انتخاب و به سراغ دانش آموزان آن ها رفته و فرم نظرسنجي را بين دانش آموزان پخش مي کنيم.
و اما روش نمونه گيري از دبيران محترم مي تواند به صورت تصادفي ساده يا منظم باشد که محقق از روش منظم استفاده کرده است و حجم نمونه مورد نظر 15 نفر است. به اين صورت که از تعداد کل جامعه ي دبيران دبيرستان هاي دخترانه سطح شهر که 60 نفر مي باشند طبق فرمول نمونه گيري را انجام مي دهيم. براي اين کار ابتدا ليستي الفبايي از اسامي دبيران تهيه کرده سپس يک عدد تصادفي (مثلاً 7) را انتخاب کرده و بقيه ي افراد بر طبق فرمول و بر مبناي عدد 4 خود به خود انتخاب مي شوند يعني 11=4+7 و 15=4+11 و...
معرفي ابزار پژوهش و تعيين روايي و پايايي ابزار
ابزار پژوهش در اين تحقيق 2 پرسش نامه محقق ساخته است که يکي براي دبيران و ديگري براي دانش آموزان تنظيم شده است. به دليل آنکه نظر دبيران و دانش آموزان در اين پژوهش مورد توجه است از پرسشنامه براي نظرخواهي استفاده شده است. به دليل آنکه تجزيه و تحليل و تفسير پرسشنامه بسته آسان تر است، سئوالات به صورت بسته انتخاب شده اند.
در پرسشنامه دانش آموزان بعد از راهنماي اصلي مشخصات فردي همچون سن، رشته ي تحصيلي و پايه ي تحصيلي از آن ها خواسته شده و پرسش ها شامل 21 سئوال بسته و يک سئوال باز مي باشد. پرسش نامه ي محقق ساخته ي ديگري نيز براي دبيران تهيه شده که شامل تعدادي سئوال جهت اطلاع از مشخصات فردي و 21 سئوال بسته و يک سئوال باز مي باشد.
منظور از اعتبار يعني ثبات پژوهش، يعني وسيله پژوهش موضوع پژوهش را به دقت اندازه گيري نمايد، يعني دقت تحقيق بالا باشد.
و منظور از روايي اين است که ابزار به کار گرفته شده براي سنجش واقعيت، همان چيزي را سنجيده است که در تحقيق مدنظر بوده است.
پرسشنامه :
به نام خدا
دانش آموز محترم: با آرزوي سلامتي و موفقيت براي شما، آنچه پيش روي شماست پرسشنامه ي يک طرح تحقيقي- دانشگاهي است که به منظور آگاهي يافتن از نظرات شما آينده سازان کشور در زمينه ي اجراي طرح لباس متحدالشکل در دبيرستان هاي دخترانه شهرستان نيشابور تهيه شده است. سئوالات را به دقت مطالعه فرماييد و نظرتان را با علامت * مشخص نماييد. باشد که نظرات ارزنده شما بتواند راهگشاي اهداف مقدس نظام جمهوري اسلامي ايران باشد.
لطفاً مشخصات فردي زير را ابتدا تکميل نماييد.
در ضمن وقت لازم براي پاسخگويي به سئوالات حدوداً 20 دقيقه مي باشد.
قبلاً از همکاري شما متشکريم.
مشخصات فردي:
رشته ي تحصيلي:
علوم انساني ¨ علوم تجربي¨ رياضي فيزيکي¨ کاردانش¨
پايه ي تحصيلي:
اول¨ دوم¨ سوم¨
سن شما:
15 سال¨ 16 سال ¨ 17 سال¨ 18 سال¨
ميزان درآمد خانواده شما در يک ماه:
کمتر از 200 هزار تومان¨ بين 350-200 هزار تومان¨
بين 500-350 هزار تومان¨ بيش از 500 هزار تومان¨
عنوان پرسش
موافق
مخالف
تا اندازه اي موافق
1) با اجراي طرح لباس متحدالشکل در مدرسه چه نظري داريد؟
2) دانش آموزان با رشته هاي مختلف تحصيل ديدگاه هاي متفاوتي در زمينه اجراي طرح لباس متحدالشکل دارند؟
3) دانش آموزان رشته ي کاردانش حس تنوع طلبي قوي تري داشته و تمايل چنداني به اجراي طرح ندارند.
4) دانش آموزان رشته ي انساني علاقه مندي بيشتري نسبت به اجراي طرح دارند؟
5) دانش آموزاني که در پايه هاي تحصيلي بالاتر (سوم) مشغول به تحصيل اند کمتر پوشش اسلامي را رعايت مي کنند؟
6) دانش آموزاني که در پايه هاي تحصيلي پايين تر (اول و دوم) مشغول به تحصيل اند بيشتر پوشش اسلامي را رعايت مي کنند، پس علاقه ي بيشتري به اجراي طرح دارند؟
7) دانش آموزاني که سن کمتر دارند، علاقه ي بيشتري به پوشش يکسان و مشابه دارند؟
8) دبيراني که در رشته ي معارف اسلامي تدريس مي کنند علاقه مندي بيشتري نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل دارند؟
9) دبيراني که داراي مدرک تحصيلي بالاتري هستند علاقه ي کمتري نسبت به اجراي طرح دارند؟
10) دبيراني که سابقه خدمت کمتري دارند تمايل کمتري به اجراي طرح دارند؟
11) دبيران با سابقه بالا (بيشتر از 10 سال) تمايل بيشتري نسبت به اجراي طرح دارند.
12) دبيراني که سن بيشتري دارند (بالاي 30 سال) ميل بيشتري نسبت به اجراي طرح دارند؟
13) دانش آموزاني با وضعيت اقتصادي خوب، تنوع طلب بوده و با اجراي طرح مخالفند؟
14) دانش آموزاني که وضعيت اقتصادي خوبي ندارند عموماً تنوع طلب بوده و با اجراي طرح مخالفند؟
15) اجراي طرح لباس متحدالشکل در مدارس باعث مي شود دانش آموزان در وظايف خود از جمله درس خواندن بيشتر کوشش کنند؟
16) يکسان بودن لباس باعث مي شود دانش آموز ضعيف و غني به يک اندازه مورد توجه قرار گيرند؟
17) يکسان بودن لباس دانش آموز را به سمت پوشش مناسب در داخل و خارج از مدرسه سوق مي دهد؟
18) اجراي طرح لباس متحدالشکل باعث مي شود دانش آموز خود را با ديگران مقايسه نکند؟
19) در اجراي اين طرح تفاوت هاي طبقاتي به چشم نمي آيد و ضعف هاي تحصيلي جبران مي گردد؟[1]
20) در اجراي طرح لباس متحدالشکل کدام پوشش را دوست داريد؟
الف) مقنعه همراه با مانتو شلوار کوتاه ¨ ب) مقنعه همراه با مانتو شلوار متوسط ¨
ج) مقنعه همراه با مانتوشلوار بلند ¨ د) مقنعه همراه با مانتوشلوار و چادر ¨
21) در اجراي طرح لباس متحدالشکل کدام رنگ را براي مانتوشلوار مناسب مي دانيد؟
نقش دار ¨ قهوه اي ¨ سورمه اي¨ مشکي¨
22) در اجراي طرح کدام رنگ را براي مقنعه مناسب مي دانيد؟
نقش دار¨ قهوه اي¨ سورمه اي¨ مشکي¨
با توجه به اينکه شما ممکن است ساير رنگ ها به جز موارد بالا را دوست داشته باشيد، لطفاً در اين صورت نظر خود را بنويسيد.
با تشکر و سپاس فراوان
پرسشنامه دبیران
بسمه تعالي
از آنجا که پس از نهاد گرانقدر خانواده، مدارس در تعليم و تربيت دانش آموزان مؤثر هستند و نقش ممتاز دبيران و معلمان به عنوان الگو، که منبع علم و تجربه و آشنا به روحيات جوانان و نوجوانان هستند واضح و انکارناپذير است، لذا لازم ديديم از نظرات شما عزيزان جهت انجام تحقيق راجع به اجراي طرح لباس متحدالشکل در مدارس متوسطه دخترانه استفاده کنيم. لطفاً با پاسخ صحيح به سئوالات ما را در دستيابي به نتايج اين پژوهش ياري نماييد.
لطفاً مشخصات فردي زير را تکميل نماييد.
سال تولد: قبلاً از همکاری شما متشکریم
سابقه خدمت:
مدرک تحصيلي:
فوق ديپلم¨ ليسانس ¨ فوق ليسانس
رشته تحصيلي
شيمي¨ فيزيک¨ رياضي¨ زبان¨
معارف¨ کامپيوتر¨ برق¨ ساير¨
عنوان پرسش
موافق
مخالف
تا اندازه اي موافق
1) با اجراي طرح لباس متحدالشکل در مدرسه چه نظري داريد؟
2) دانش آموزان با رشته هاي مختلف تحصيل ديدگاه هاي متفاوتي در زمينه اجراي طرح لباس متحدالشکل دارند[2]؟
3) دانش آموزان رشته ي کاردانش حس تنوع طلبي قوي تري داشته و تمايل چنداني به اجراي طرح ندارند.
4) دانش آموزان رشته ي انساني علاقه مندي بيشتري نسبت به اجراي طرح دارند؟
5) دانش آموزاني که در پايه هاي تحصيلي بالاتر (سوم) مشغول به تحصيل اند کمتر پوشش اسلامي را رعايت مي کنند؟
6) دانش آموزاني که در پايه هاي تحصيلي پايين تر (اول و دوم) مشغول به تحصيل اند بيشتر پوشش اسلامي را رعايت مي کنند، پس علاقه ي بيشتري به اجراي طرح دارند؟
7) دانش آموزاني که سن کمتر دارند، علاقه ي بيشتري به پوشش يکسان و مشابه دارند؟
8) دبيراني که در رشته ي معارف اسلامي تدريس مي کنند علاقه مندي بيشتري نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل دارند؟
9) دبيراني که داراي مدرک تحصيلي بالاتري هستند علاقه ي کمتري نسبت به اجراي طرح دارند؟
10) دبيراني که سابقه خدمت کمتري دارند تمايل کمتري به اجراي طرح دارند؟
11) دبيران با سابقه بالا (بيشتر از 10 سال) تمايل بيشتري نسبت به اجراي طرح دارند.
12) دبيراني که سن بيشتري دارند (بالاي 30 سال) ميل بيشتري نسبت به اجراي طرح دارند؟
13) دانش آموزاني با وضعيت اقتصادي خوب، تنوع طلب بوده و با اجراي طرح مخالفند؟
14) دانش آموزاني که وضعيت اقتصادي خوبي ندارند عموماً تنوع طلب بوده و با اجراي طرح مخالفند؟
15) اجراي طرح لباس متحدالشکل در مدارس باعث مي شود دانش آموزان در وظايف خود از جمله درس خواندن بيشتر کوشش کنند؟
16) يکسان بودن لباس باعث مي شود دانش آموز ضعيف و غني به يک اندازه مورد توجه قرار گيرند؟
17) يکسان بودن لباس دانش آموز را به سمت پوشش مناسب در داخل و خارج از مدرسه سوق مي دهد؟
18) اجراي طرح لباس متحدالشکل باعث مي شود دانش آموز خود را با ديگران مقايسه نکند؟
19) در اجراي اين طرح تفاوت هاي طبقاتي به چشم نمي آيد و ضعف هاي تحصيلي جبران مي گردد[3]؟
20) در اجراي طرح لباس متحدالشکل کدام پوشش را دوست داريد؟
الف) مقنعه همراه با مانتو شلوار کوتاه ¨ ب) مقنعه همراه با مانتو شلوار متوسط ¨
ج) مقنعه همراه با مانتوشلوار بلند ¨ د) مقنعه همراه با مانتوشلوار و چادر ¨
21) در اجراي طرح لباس متحدالشکل کدام رنگ را براي مانتوشلوار مناسب مي دانيد؟
نقش دار ¨ قهوه اي ¨ سورمه اي¨ مشکي¨
22) در اجراي طرح کدام رنگ را براي مقنعه مناسب مي دانيد؟
نقش دار¨ قهوه اي¨ سورمه اي¨ مشکي¨
با توجه به اينکه شما ممکن است ساير رنگ ها به جز موارد بالا را دوست داشته باشيد، لطفاً در اين صورت نظر خود را بنويسيد.
با تشکر و سپاس فراوان
فهرست منابع:
1) اسحافي، مهين (1378). بررسي جايگاه مد و مدگرايي در بين نوجوانان دختر و پسر مقطع متوسطه شهرستان تربت حيدريه. مشهد : مرکز تربیت معلم شهید خورشیدی.
2) اسلامي، معصومه- فولادين، سکينه- گودآسيابي، معظم (1382). بررسي نظرات دانشجويان دانشگاه هاي آزاد، پيام نور، تربيت معلم و دولتي شهرستان مشهد در ارتباط با مسئله ي حجاب. مشهد : مرکز تربیت معلم شهید خورشیدی .
3) انوري، حسن (1382). فرهنگ بزرگ سخن. جلد چهارم، انتشارات سخن.
4) بني اسدي، کاظم (1382). بررسي نگرش دبيران و دانش آموزان پسر مقطع متوسطه نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل در منطقه ي سرايان. مرکز تربیت معلم شهید خورشیدی
5) حداد عادل، غلامعلي (1372). فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي. چاپ پنجم، تهران: انتشارات صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، سروش.
6) حسيني، سيده عذرا (1372). بررسي نگرش دانش آموزان دختر و اولياي آنان در مقطع متوسطه در ناحيه ي سه، پنج و هفت مشهد راجع به اجراي طرح لباس متحدالشکل.مشهد : مرکز تربیت معلم شهید خورشیدی .
7) خطيبي، شهربانو (1381). بررسي ديدگاه مربيان نسبت به چگونگي حجاب دختران مقطع متوسطه ناحيه 7 مشهد. مشهد :مرکز تربیت معلم شهید خورشیدی .
8) دبيرخانه شوراي عالي آموزش و پرورش (1379). آئين نامه ي اجرايي مدارس. چاپ اول، انتشارات مدرسه.
9) رمضاني، خسرو (1381). روش هاي تحقيق در علوم رفتاري و علوم اجتماعي. چاپ پنجم، ياسوج: انتشارات فاطميه.
10) صدر، حسن (1342). حقوق زن در اسلام و اروپا. چاپ سوم، انتشارات سازمان کتاب هاي جيبي.
11) صدري افشار، غلامحسين (1381). فرهنگ معاصر فارسي. جلد دوم، تهران: انتشارات فرهنگ و معاصر.
12) عطايي، مرتضي (1373). داستان هاي حجاب، (قصه ها، خاطرات، نام ها). چاپ دوم، مشهد مقدس: نشر الف.
13) مطهري، مرتضي (1373). سيري در سيره ي نبوي. چاپ دوازدهم، انتشارات صدرا.
[2]سؤالات 2، 3 و 4 مربوط به فرضیه 2 ، سؤالات 5و 6 مربوط به فرضیه 1 ، سؤال 7 مربوط به فرضیه 3 ، سؤال 8 مربوط به فرضیه 4، سؤال 9 مربوط به فرضیه 5 ، سؤال 10 و 11 مربوط به فرضیه 6 ،سؤال 12 مربوط به فرضیه 7 ، سؤال 13 و 14 مربوط به فرضیه 9 ، سؤالات 16 ، 18 و 19 مربوط به فرضیه 8 می باشد .
سازگاري يك پسر با همسالان و همكلاسانش معمولاً بستگي به رابطه او با پدرش دارد. دختران هم بيشتر تحت تأثير روابط با مادرشان قرار دارد. اين مسئله هم كه فرهنگ يك جامعه جوانان را چگونه مي پذيرد و تا چه حد به آنها آزادي مي دهد نيز در شخصيت آنها تأثير دارد. بسياري از پسران به صورت طبيعي تا سن دبيرستان توجهي به جنس مخالفشان نشان نمي دهند. اين مطلب در مورد دختران نيز صدق مي كند. مهمترين اضطرابي كه باعس پرهيز از جنس مخالف مي شود اين واهمه است كه مبادا شخص به اندازه كافي جذاب و خواستني نباشد. در بسياري از موارد، عوامل عيني و عملي در اين مسأله دخالت دارند منتها در شكل مسئوليت ها و موقعيت ها و شرايط.در اينگونه موارد براي فرار از انتقادهايي كه به هر حال به تجرد وارد است آسانترين راه ابزار عدم تمايل و علاقه ب هجنس مخالف است.دختران، در مورد رفتار با پسران و عكس العمل پسران نسبت به خود، بيشتر روابط خود با پسران را الگو قرار مي دهند و پران نيز متقابلاً روابط خود و مادر را براي رابطه با جنس مخالف الگو قرار مي دهند. هم پسران و هم دختران، زندگي روزمره ي پدر و مادر و عكس العمل هاي آنان را نسبت به يكديگر سرمشق زندگي خانوادگي خود قرار مي دهند.
___________________
مرشد شخصيت- آرين- تهران- تابستان 77- ص 13.
آسيب هاي اجتماعي دختر و پسر
در چند دهه اخير، به خصوص در سال هاي پس از انقلاب اسلامي، روابط ميان دختر و پسران جوان ونوجوان، در كشور ما همواره به صورت يك مسئله و فصل اجتماعي مطرح بوده است. اولياي خانه و مدرسه پيوسته به وضع حادي با اين مسئله روبرو بوده اند.
تصور نوجوانان در مورد جنس مخالف و نيز طرز تلقي آنان در اين مورد خاص، مسائلي را بوجود مي آورد. برخي پسران داشتن دوست دختر را توفيق و قدرت اجتماعي تلقي مي كنند از اين رو براي نشان دادن قدرت خويش، سعي مي كنند به نحوي با دختر رابطه برقرار سازن. دختران نيز داشتن رابطه با پسران را نوعي جاذبه به شمار مي آورند. در عين حال اغلب دختران قصدشان از ايجاد رابطه با پسران، ازدواج است.
دختري كه حرمت و شأن خود را پايين مي آورد و نسبت به پسري اضهار علاقه مي كند و يا نامه يا عكس به او مي دهد، اينك با بي وفايي پسر وترك وي، به شدت دچار سرخوردگي شده، تا مرز افسردگي پيش مي رود. اينگونه دختران شأن و كرامت خود را آنچنان آسيب ديده مي انگارند كه از خود متنفر شده، پيوسته به احساس بي ارزشي مي كنند كه اين خود يك ‹‹آسيب رواني›› براي دختر به شمار مي رود. آسيب ديگري كه دختران ما در چنين متحمل مي شوند، نوعي ‹‹آسيب اجتماعي›› است. براي مثال: دختري كه در شهري كوچك نامه اي از پسري دريافت كرده بود، در حاليكه منحصراً وي يك نامه به پسر داده بود، به علت بروز اختلافات خانوادگي پسر نامه وي را در پانصد زيراكس و در سطح شهر پخش كرده بود. دختر بعد از اين واقعه، در وضعيتي قرار گرفته بود كه حتي از خانه نيز نمي توانست خارج شود. در نتيجه دختراني كه به نوعي در جامعه به عنوان كسي كه دوست پسر دارد، معرفي مي شوند، حتي اگر ازدواج نكنند، نمي توانند زندگي متعادلي داشته باشند، زيرا، به صور گوناگون، از طرف همسر وخانواده ي شوهر مورد سرزنش قرار مي گيرند و به هر بهانه اي، لاقيد بودن وي را به رخش مي كشند.
برقراري ارتباط غير متعارف، با افراد غير همجنس، از طرف پسران، زاييده ي نوعي احساس نارضايتي از خويشتن است كه هماهنگي نوجوان را با قواعد و اننتظارات اجتماع، مشكل مي سازد، مانند بي علاقگي به درس، عدم موفقيت در كار، بي ثباتي در كاري معين و غيره. چنين افرادي مي توانند در معرض آسيبهاي گوناگون رواني، اجتماعي و تربيتي قرار گيرند. اين گونه افراد در صورت وا خوردگي شديد از جامعه و تعليم و تربيت، مي توانند مستعد بزهكاري باشند.
___________________
روابط دختر و پسر در ايران- دكترعلي اصغر احمدي- صحافي آرين- تهران- خ انقلاب- پاييز80 - ص5 و6 و7 و10.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن