سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
امروزه كسي نيست كه در خصوص مضرات و اثرات سوء سياسي،اجتماعي و فرهنگي معضل اعتياد و قاچاق مواد مخدر شكّي داشته باشد.كارشناسان و صاحب نظران معتقدند كه در حال حاضر بحران مواد مخدر در كنار 3 بحران يعني((بحران نابودي محيط زيست،بحران تهديد اتمي و بحران فقر))به عنوان مسئله روز در آمده است.طبيعي است كه حل اين بحران و معضل و بلاي خانمانسوز از عهده يك سازمان و يا چند مرجع،آن هم صرفاً با يك بر خورد قهري نه تنها خارج بوده بلكه نگرش يك بُعدي به مسئله است و وضعيت فعلي را بدتر خواهد نمود.به گونه اي كه عميقاً احساس مي شودتنها راه حل موضوع،خارج شدن از ((برنامه روزي))و گام برداشتن در مسير ((برنامه ريزي))و ايجاد عزم ملي و بسيج همگاني در اين راستا است. اعتياد يا به تعبير آن وابستگي به مواد مخدر و سوء مصرف آن در قرن حاضر از مهمترين و دردناكترين معضلات بشري است.سيل خروشان اعتياد بي رحمانه در مسير حركت خود،كودكان،نوجوانان و جوانان و حتي سالخوردگان را طعمه قرار داده و علاوه بر متلاشي كردن كانون گرم و پاك خانوادگي سبب ناكامي در زندگي و تمايل بخودكشي و مرگ در آنها نيز مي گردد.
موضوع تحقيق:
تحقيق آماري در خصوص ارتباط وضعيت اقتصادي و اجتماعي خانواده بر معتاد شدن افراد در بين زندانيان ندامتگاه نيشابور
مسئله تحقيق:
1.بررسي فراواني هاي مربوط به اعتياد در بين زندانيان ندامتگاه نيشابور
2.ميزان ارتباط وضعيت اقتصادي خانواده با اعتياد
3.ميزان ارتباط سطح درآمد براي ارائه تفريحات سالم و اعتياد
4.ارتباط سطح سواد و اشتغال با شيوع اعتياد
مفاهيم تعريف شده در مسئله و موضوع تحقيق:
الف: زندانيان ب: خانواده ج:اعتياد د: وضعيت اقتصادي و اجتماعي افراد و خانواده ها
تعريف اعتياد: اعتياد يعني عادت كردن،خو گرفتن،حالتي كه سبب مداومت در استعمال بعضي از داروها از قبيل ترياك،مرفين،هروئين،حشيش ، اكستازي و الكل در انسان مي شود.(فرهنگ فارسي عميد) يا به عبارتي ديگر حالتي ناشي از استعمال منظم و پيگير بعضي از مواد كه شخص در صورت محروميت از آنان دچار اختلالات عصبي و مزاجي مي شود.
اهميت و ضرورت تحقيق:
درك راههاي مبارزه با اعتياد و اتخاذ تصميمات پيشگيرانه با توجه به نتايج تحقيق
اهداف تحقيق:
الف:هدف كلي 1- بررسي و آشنايي با علل خانوادگي اعتياد در جامعه زندانيان نيشابور 2- آشنايي با نيازها و تمايلات و خواسته هاي زندانيان نيشابور
ب: اهداف جزئي: 1- شناسايي مهمترين عوامل خانوادگي مؤثر در اعتياد زندانيان نيشابور 2- تعيين ميزان و تنوع و پراكندگي مواد مواد مخدر در بين زندانيان نيشابور
فرضيات تحقيق: فرضيات انتخاب شده جهت بررسي در اين پژوهش عبارتند از: الف:احتمالاً ميان اعتياد يكي از اعضاي خانواده(الگوي معتاد) و اعتياد زنداني رابطه معني داري وجود دارد ! ب: به نظر مي رسد ميان انسجام در بين اعضاي خانواده و اعتياد زنداني رابطه معني داري وجود دارد ! ج:احتمالاً بين كم توجهي والدين به نيازهاي جوانان در زندگي و اعتياد زنداني رابطه معني داري وجود دارد ! ح:احتمالاً ميان ميزان در آمد و وضعيت اقتصادي خانواده و اعتياد زنداني رابطه معني داري وجود دارد ! هـ :به نظر مي رسد ميان سطح سواد و آگاهي والدين و اعتياد زنداني رابطه معني داري وجود دارد !
متغييرهاي تحقيق: متغيير وابسته: اعتياد زندانيان ندامتگاه نيشابور متغيير مستقل: كه اثر آنها را بررسي متغيير وابسته مورد آزمون قرار گرفته شده است.عبارتند از: 1)وجود الگوي معتاد در خانواده 2) انسجام خانواده و ارتباطات عاطفي در بين اعضاي خانواده 3) كم توجهي به نيازهاي افراد در معرض اعتياد 4)پايين بودن وضعيت اقتصادي در خانواده 5) ميزان سواد و آگاهي والدين و خود فرد معتاد
جامعه آماري در تحقيق: تعداد 58 نفر از زندانيان ندامتگاه نيشابور انتخاب و در معرض آزمون قرار گرفتند كه سوالات مشخصي از نمونه ها پرسيده شد و در فرم هاي مربوطه ثبت شد .
نمونه فرم سوالات مورد آزمون :
فرم ثبت اطلاعات مربوط به تحقيق و پژوهش در خصوص تاثير سطح اقتصاد خانواده بر گرايش به مواد مخدر در زندانيان ندامتگاه نيشابور
نمونه شماره :
سن :
جنس:
متاهل:
مجرد :
افراد تحت تكفل:
اعتياد به مواد مخدر :
دارد
ندارد
نوع اعتياد :
تزريقي
استنشاقي
اكستازي
خوراكي
علت معتاد شدن
بيكاري
فقر
بيماري
سرگرمي
وضعيت معيشتي:
عالي
خوب
متوسط
ضعيف
وضعيت درآمد :
بالاي 200 هزارتومان
100 تا 200 هزارتومان
تا 100 هزارتومان
درآمد ندارم
وضعيت اشتغال:
كار تمام وقت
كارنيمه وقت
كار پاره وقت
بيكار
وضعيت تحصيل
بيسواد
ابتدايي
سيكل
ديپلم
ليسانس
فوق ليسانس
دكترا
.چند سال است كه اعتياد به مواد مخدر پيدا نموده ايد ؟
. آيا وضعيت معيشتي شما در خانواده نقشي در معتاد شدن شما داشته است ؟ بلي خير
. در خانواده شما سابقه اعتياد وجود داشته است؟ بلي خير
. آيا روابط عاطفي بين خانواده و بين پدر و مادر در سطح خوبي بوده است.؟ بلي خير
. آيا ميزان درآمد در خانواده شما به اندازه اي بوده كه اعضاي خانواده شما بتوانند به تحصيل ادامه دهند؟ بلي خير
. آيا ميزان در آمد شما و يا خانواده تان به اندازهاي بوده كه بتواند وسايل سرگرمي و تفريحي شما را فراهم كند؟ بلي خير
ازميان 58 مورد نمونه مورد آزمون كه همگي مرد ميباشند :
كمترين سن : 20 سال
بيشترين سن : 61 سال
افراد بين 20 تا 30 سال : 22 نفر
افراد بين 30 تا 40 سال : 26 نفر
افراد بين 40 تا 50 سال : 5 نفر
افراد بين 50 تا 61 سال : 5 نفر
تعداد افراد داراي اعتياد : 45 نفر
تعداد افراد غيرمعتاد : 13 نفر
قرار داد آماري :
V1 = سن
V2= جنس مرد =1 زن = 2
V3= وضعيت تاهل متاهل = 1 مجرد = 2
V4= افراد تحت تكفل ندارد =1 يك نفر=2 دونفر=3 سه نفر=4 بيشتر=5
همه روزه شاهد درج عكسهايي از كودكان و نوجوانان در جرايد رسمي كشور هستيم كه بدون اطلاع والدين، خانه و كاشانة خود را ترك نموده و به ديگر سخن اقدام به فرار از خانه نمودهاند و چشمان مضطرب خانوادهاي را بيصبرانه در انتظار بازگشت خويش به دور انداختهاند. البته اين تنها بخش كوچكي از جامعه آشنا با مطبوعات را شامل شده كه دسترسي به جرايد داشته و با درج آگهي در آن، ملتمسانه مردم را در يافتن فرزند خويش به استمداد طلبيدهاند در صورتيكه بسياري از خانوادههاي بحران زده آشنايي چنداني با جرايد نداشته تا بنابر دلايلي! «بالاخص در ترس از آبرو» از درج آگهي در مطبوعات خودداري نمودهاند. بعلاوه هيچ آمار دقيقي از تعداد فراريان از منزل در ايران وجود ندارد و مسئولين اداره آگاهي نيز از ارئه آمار به دلايل مختلف طفره رفتهاند. همچنين مشخص نيست از ميان فراريان نوجوانان، چه تعدادي دوباره پس از برخورد با مشكلات خود به منزل مراجعت ميكنند؟ يا آنكه بوسيلة نيروهاي انتظامي دستگير شده و به والدين تحويل ميگردند؟ يا با در پيش گرفتن كاري شرافتمندانه مستقل از والدين خانواده به زندگي خود ادامه ميدهند؟ وتعداد زيادي نيز پس از ارتكاب جرمي دستگير شده و پس از تشكيل پرونده تحويل كانون اصلاح و تربيت گرديده تا اقدامات تعليمي و تربيتي لازم در مورد آنان صورت گيرد و اين تنها قسمتي است كه در صورت همكاري مقامات زيربط در آگاهي آمار دقيقي دارد كه متأسفانه ارائه نگرديده است.
فصل اول :كليات تحقيق
اهميت مسأله:
در تحقيقي كه در سال 1365 بوسيلة انجمن اولياء و مربيان در مورد علل انحرافات، اخلاقي و فرار دختران انجام گرفته است متوسط سن فرار 16 سال ميباشد. دلايلي چون: اختلافات شديد خانوادگي، عاشق شدن، داشتن رابطة نامشروع و ترس از برملا شدن آن، داشتن نامادري، ناپدري و بدرفتاري والدين را براي فرار آنها ذكر نمودهاند. «فراهاني، 1365» بنابر گزارش سازمان بهداشت جهاني، يكصد ميليون كودك و نوجوان در جهان وجود دارد كه در كوچهها و خيابانها زندگي ميكنند و در برابر مواد مخدر و خشونتهاي جسمي آسيب پذيرند. موضوع مهم در اين فرارها يافتن پاسخ براي سئوالات زير است:
1 . نوجوانان چرا خانههاي خود را ترك ميكنند؟
2 . نوجوانان در مدتي كه خانه را ترك ميكنند كجا بسر ميبرند؟
3 . اوقات خود را چگونه و با چه كساني سپري ميكنند؟
4 . هزينههاي زندگي خود را از چه محلي تأمين ميكنند؟
گروه فراريان دختران از خانه و كاشانه رقم عمدهاي را تشكيل ميدهند. آنها به هر علتي از خانه فرار كرده باشند امروزه در وضعيتي قابل مطالعه بسر ميبرند. اختلافات خانوادگي، وضع مدرسه و تحصيل، روابط بين دوستان و اطرافيان همه مسائلي هستند كه ممكن است به امنيت، استقلال و شخصيت نوجوانان لطمه بزنند و آنها را دچار نگراني كنند و در اين موارد است كه ما بايد آنها را درك كنيم و به آنها كمك كنيم تا بتوانند استقلال و امنيت از دست رفتة خود را باز يابند. اين كار ارزش آن را دارد كه قبلاً مورد توجه قرار گيرد و از آن پيشگيري گردد.
تعريف علمي واژهها:
فرار بخشي از رفتار ناسازگارانهاي است كه كودكان و نوجوانان مرتكب ميشوند كه ابتداء براي رفع نيازهاي عادي خود يا پركردن اوقات فراغت و سپس به اعمال ناهنجار ديگري از قبيل دزدي، ولگردي، روي مي آورند. از همه مهمتر يافتن افراد همسن و سال خود در پاركها و كوچهها و خيابنها به تشكيل گروههاي بزهكاري مبادرت ميورزند.
نوجواني:نوجواني به دورهاي اطلاق ميشود كه حدفاصل بين كودكي و ميانسالي است 18 – 12 سالگي و آغاز بزرگسالي، به عبارت ديگر فرد از كودكي به بزرگسالي، از مرحلهاي مي گذرد كه نوجواني گويند «نوايينژاد، 1366».
بحرانيترين ادوار زندگي به حساب ميآيد. چون عوامل زيست، رواني، اجتماعي، تواماً در بروز نوجواني دخالت دارند. تعيين سن دقيقي براي آغاز و پايان آن امكانپذير نيست ولي معمولاً نوجواني در دختران سنين 15 – 11 و در پسران 16 – 12 سالگي را شامل ميشود.
كجروي يا انحراف: انحراف نوعي درد، عارضه يا بيماري است كه آن را آسيب اجتماعي نام نهادهاند. بدين خاطر كه آثار و عوارض آن در اجتماع ظهور مييابد.
فصل دوم :فرار دختران از خانه
مقام زن در جهانبيني اسلامي:
اگر بخواهيم ببينيم نظر قرآن دربارة خلقت زن و مرد چيست؟ لازم است به مسألة سرشت زن و مرد كه در ساير كتب مذهبي نيز مطرح است توجه كنيد، قرآن نيز در اين موضوع سكوت نكرده است، قرآن با كمال صراحت در آيات متعددي ميفرمايد كه زنان را از جنس مردان و از سرشتي نظير سرشت مردان آفريدهايم يكي ديگر از نظريات تحقيرآميزي كه در گذشته وجود داشته است و در ادبيات جهان آثار نامطلوبي بجا گذاشته است اين است كه زن عنصر گناه است و از وجود زن شر و وسوسه برميخيزد. قرآن داستان بهشت آدم را مطرح كرده ولي هرگز نگفته است كه شيطان يا مار، حوا را فريفت و حوا ادم را، قرآن نه حوا را به عنوان مسئول اصلي معرفي ميكند و نه او را از حساب خارج ميكند قرآن ميگويد: به آدم گفتيم خودت و همسرت در بهشت مسكن گزينيد و از ميوههاي آن بخوريد قرآن آنجا كه پاي وسوسة شيطاني را به ميان ميكشد ضميرها را به شكل تثنيه ميآمد و ميگويد: شيطان آن دو را وسوسة شيطاني را به ميان ميكشد ضميرها را به شكل تثنيه مي آورد و ميگويد: شيطان آن دو را وسوسه كرد يا شيطان آن دو را به فريب راهنمايي كرد و يا شيطان در برابر هر دو سوگند ياد كرد كه جز خير آنها را نميخواهد.
در قانون اساسي كشورمان در بسياري قوانين تساوي مرد و زن به وضوح ديده ميشود. براي مثال بند 14 از اصل 3 قانون اساسي «تأمين تساوي عموم در برابر قانون» با اصل بيستم «همة افراد ملت» اعم از زن و مرد يكسان در حمايت قانون قرار دارند و از همة حقوق انساني، سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي با رعايت موازين اسلام برخوردارند.
ولي مطابق برخي اصول، زنان اجازة ورود به برخي حيطهها را ندارند براي نمونه طبق اصل 115، رئيس جمهور بايد از ميان رجال مذهبي و سياسي انتخاب گردد. البته در اين پژوهش مجالي نيست تا به تحليل قانون اساسي و ساير قوانين مدني، حقوقي و كيفري و يا مقرارت فقهي بپردازيم فقط به اين مقدار بسنده ميكنيم كه در حال حاضر در جامعهمان زنان با محدوديتهايي مواجه هستند بدون آنكه دليلي براي آن وجود داشته باشد. با توجه به تمام مطالب به نظر ميرسد جامعة ما به متمايز بودن وظيفة مردان و زنان معتقد است و انتظار دارد زنان در خانه نقش بارزتري را ايفاء كنند.
فرار دختران از خانه:
فرار نوجوانان و جوانان از خانواده امروزه در جهان به عنوان يك مسأله و مشكل اجتماعي توجه صاحبنظران را به خود جلب كرده است اهميت اين مسأله از آنجا بيشتر آشكار ميشود كه جامعهشناسان بقاء جامعه را در گرو بقاي خانواده و موفقيت و شكست جامعه را در سلامت و يا گسستگي نهاد خانواده، يافتهاند خانواده به عنوان سازمان اجتماعي كوچكي برخوردار از روابط تعاملي والدين ـ فرزندان است و روابط فرزندان، والدين و ساير اعضاء خانواده چون شبكه و نظامي در هم پيچيده است كه افراد آن در كنش متقابل با يكديگر و اين نظام در مجموعهاي از نظامهاي اجتماعي بزرگتر قرار گرفته است جامعة بزرگتر خود جزئي از زمينة فرهنگي براي الگوهاي رفتاري خانواده است و در تثبيت يا تزلزل آن تأثير دارد.
كانون خانواده، اساسيترين سهم را در آن دارد. مسير رشد، دورة بلوغ و نوجواني از حساسترين مراحل زندگي است كه از آن به عنوان دورة بحران يا دورة بيسر و ساماني روحي تعبير ميشود، در اين مرحله اگر والدين درك و شناخت درستي از شرايط روحي، عاطفي و جسماني فرزندان نداشته باشند و براي گذر بيمخاطره و كم مخاطره اين بحرانها او را مشتاقانه و آگاهانه همراهي نكند امكان بروز كجروي و رفتارهاي نابهنجار از سوي آنان افزايش خواهد يافت، فرار نوجوانان و جوانان از خانه يك زنگ خطر و هشدار است كه علاقمندان و دلسوزان جامعه را براي حفظ كيان خانواده و سلامت و تعادل جامعه به چارهانديشي فرار ميخواند.
اصطلاح نوجوان فراري بر كسي اطلاق ميشود كه منزل را بدون قصد بازگشت ترك نمايد، به نظر ميرسد اين پديده از معضلات خانوادگي و اجتماعي فراگير در سطح جهان است و طي سالهاي اخير در كشورها، رو به افزايش است، «اقليما، 4: 1380»
براي مثال: انجمن كودكان در انگلستان اطلاعات زير را در مورد كودكان فراري گزارش كرده است:
هر سال 100000 كودكزير 16 سال فرار ميكنند. 80 درصد فراريها از مشكلات موجود در خانه فرار ميكنند، به دلائلي از قبيل خشونت، آزار و تعارض با والدين.
4/1 بچههاي فراري، اولين فرارشان قبل از 8 سالگي است.
3/1 پسرها و 5/1 دخترها وقتي كه اولين بار فرار ميكنند 11 ساله هستند.
بسياري از بچههاي فراري بعد از يك روز به خانه برميگردند و آسيب جدياي نميبينند، اگر چه 4/1 از آنها در شرايط سختي ميخوابند، مثلا: در كوچهها، روي زمين و يا ايستگاه اتوبوس.
7/1 بچهاي فراري مورد تجاوز جنسي يا حملههاي خشونتبار و يا هر دو قرار ميگيرند.
41 درصد فراريها، از مدرسه اخراج شدهاند «انجمن كودكان انگلستان 1999»
دكتر مصطفي اقليما در پژوهشي با عنوان بررسي عوامل مؤثر در بازگشت مجدد زنان و دختران آسيب ديده اجتماعي بر مراكز بازپروري سازمان بهزيستي، معتقد است كه از جمله آسيبهاي اجتماعي، مسألة فرار دختران از خانواده و به دنبال آن مسألة روسپيگري است و با مطالعه در علل اين پديده و به خوبي روشن ميشود كه فقط بيكاري، جنگ، تنوعطلبي، فريبخوردگي، طردشدگي، شكست در عشق، تمايل بر درآمد بيشتر، علل جنسي و عوامل خانوادگي مهمترين عواملي هستند كه هر روز بر تعداد لطمههاي جديد روسپيگري ميافزايد با توجه به اينكه در جامعة ما اين مسأله به عنوان جرم محسوب ميگردد افرادي كه مرتكب چنين عملي ميگردند به مراكز بازپروري جهت انجام فعاليتهاي بازپروري ارجاع ميگردند. «اقليما، 1380: چكيده»
نقش عوامل اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و خانوادگي در انحراف:
نقش مسائل اجتماعي در انحراف: وقايع اجتماعي و امور جريانات آن در رفتارهاي انحرافي داراي نقش و تأثيري فوقالعاده است آن چنان كه حتي عدهاي از جامعهشناسان آن را علت اصلي آسيبهاي اجتماعي ذكر كردهاند از مسائل اجتماعي كه در دامن زن به انحرافات و يا زمينهسازي در آن اثر دارند موارد بسياري را ميتوان نام برد كه برخي از آنها عبارتند از:
تراكم جمعيت:
گسترش روزافزون صنعت و توسعه، بدون توجه به نظارت جوانب آن خود سبب تراكم جمعيت بيش از اندازه است كم اثر شده و فقر و محروميت افزايش مييابد در نتيجه زمينه براي آسيبها فراهم ميگردد.
بررسيها دور كيم نشان داده است افزايش جنايات با تراكم و افزايش جمعيت، نسبت مستقيم دارد در اماكن پرجمعيت، شلوغ، سوءاستفادهها، فحشاء اعتياد بيشتر به چشم ميخورد و اين امر در جوامع صنعتي ودر توسعههاي شهرنشيني بيشتر نمايان است زيرا در جوامع متراكم و پرجمعيت، كنترلها ضعيف شده و به سبب تعارض فرهنگي، و رسوم اخلاقي گوناگون و ايدئولوژيهاي متفاوت موجب ميگردد كه دوستيهاي متقابل كاهش يابد و امكان آشناييهاي عميق از بين رفته و روابط صوري شود.
محل سكونت:
هميشه اين سئوال مطرح است كه چه رابطهاي بين محيط اقامت و انحراف وجود دارد؟ پاسخ اين پرسش در مناطق بسته به موقعيت فرق ميكند تفاوت روشني كه بين ميزان انحرافات شهرهايبزرگ و پايتختها و شهرهايكوچك و روستانشين وجود دارد، بيانگر اين واقعيت است.
براي مثال محل سكناي متصل بر خطوط راه آهن يا كارگاهها يا اماكن صنعتي و يا مناطق گرم و دور افتاده نيز محيط مناسبي به شمار نميرود از آنجا كه اغلب، طفل يا نوجوان مقيم اينگونه اماكن، همواره احساس محروميت ميكند چه بسا كه گرفتار طغيان و عصيان نيز ميگردد كه اغلب بر ارتكاب جرائم منجر ميشود، اقامت در محلات پست يكي از عوامل مساعد كنندة زمينة انحراف است.
مناطق جرم خيز:
در بيشتر شهرهاي صنعتي مجرمين در نواحي نامناسب و فقير شهر زندگي ميكنند و البته آنچنان نيست كه در مناطق اغنيا از جرم و انحراف خبري نباشد، بلكه در آنجا كمتر آشكار است در نواحي فقيرنشين، بيكاري، هرجومرج، بيماري، انحراف دائماً رو به توسعه است. بيشترين بودجة رفاهي و درماني درست در مناطق جرمخيز صرف ميشود، سوءاستفاده و دزدي، فحشاء و ديگر آلودگيها مربوط به اين مناطق است. اگر دولتها بودجهاي را كه به دستگيري، حبس، محاكم اين افراد اختصاص ميدهند براي سلاح آن صرف كنند به صرفهتر است.
اغلب جرائم در مناطق فقير و كثيف شهر صورت ميگيرد و يا در زاعهها و مناطق پرت و متروكه و يا شلوغ و پرهياهو، اين امري است كه در كشورهاي ديگر هم مصداق دارد.
مهاجرت:
مهاجرتهاي بيحساب و حركتهاي دائمي مردم از منطقهاي به منطقهاي ديگر، مشكلات بسياري را در رابطه با آسيبهاي اجتماعي پديد ميآورد، مهجران به سختي ميتوانند خود را با شرايط قانوني و حيات جديد و از همه مهمتر، فرهنگ آن منطقه سازگار كنند. ضمن اينكه افزايش جمعيت ناشي از مهاجرت در يك محدوده و منطقه مسألة اجتماعي پديد ميآورد.
مهاجرين در طريق جا انداختن تثبيت موقعيت خود گاهي رفتاري خلاف انتظار از خود بروز ميدهند و البته اين امر دربارة نسل اول مهاجران اندك است و نسلهاي بعد كه خود را در آن منطقه صاحب آب و گل يافتند، زيادتر ميگردند. كودكان مهاجر كه در اقلتند از وجود والدين احساس شرمساري ميكنند و اين خود منشأ بسياري از نابسامانيهاست. گسستگي روابط، كاهش دوستيها و صميميتها، طرح اندك روابط متقابل، دير مأنوس شدن با محيط اجتماعي خود سبب پيدايش و گسترش دشواري است.
ماهيت زندگي شهري:
ماهين زندگي در شهر همانند عاملي از عوامل انحرافي است اصولاً اين نوع زندگاني فرار از دست قانون، پليس، اختفاء از نظر قدرتها را بيشتر مهيا و آماده ميسازد و همچنين در شهرهايبزرگ بسيار از درهاي خوشگذراني و بطالت بر روي اشخاص خصوصاً جوانان باز است. آنان ميتوانند در اوقات فراغت روشهاي غير قانوني را فراگيرند، طبيعتاً در شهرهايبزرگ، مجال انتشار خانههاي فساد و دواير قماربازي زياد است، در حاليكه اين انگيزهها در مناطق كم جمعيت بسيار نادر است.
دوستان و رفقا:
تكوين شخصيت فرد، متكي به عناصر موجود در محيط داخلي و خارجي اوست، در اين ميان پدر و مادر نقش اساسي دارند، وقتي جوان با شخص منحرف ارتباط دارد عملاً منحرف ميگردد.
همنشيني اطفال با دوستان منحرف كه در سنين بلوغ به سر ميبرند اثرات عميقتر و نتايج شديدتري به دنبال دارد، اگر فردي در ابتداي سنين نوجواني با افراد شرور بالغ برخورد داشته باشد، شخصيت او به طرز شديدي تحت تأثير قرار ميگيرد، خواه اين برخورد به صورت تصادفي و يا غير مترقبه و يا به طور تماس دائم باشد، و اعم از اينكه شناسايي در خانواده انجام پذيرد يا در خارج از منزل، در هر حال جوان كم سن و سال از عناصر شخصيت دوست بالغ خود متأثر ميشود و نسبت به عناصر نادرست شخصيت او اعتقاد پيدا ميكند. انحراف آن دوست بزرگتر را شجاعت و شهامت تصور ميكند و دشمني با ديگران را نشانة مرد بودن تلقي ميكند.
تأثير عوامل فرهنگي بر انحراف:
فرهنگ را ميتوان شامل عقايد و افكار، دانش و تربيت، آداب و رسوم و سنن، اخلاق و رسوم اخلاقي، فلسفه و هنر، ادبيات، ابداعات و اختراعات دانست يا مجموعهاي در مواريث اجتماعي كه از نسلي به نسل ديگر منتقل ميشود، كار فرهنگ، تعيين و تنظيم قواعد و آداب و رسوم جامعه است و ميتواند از عوامل كنترل كننده به حساب آيد كه همة شئون زندگي انسانها را زير نظر ميگيرد. برخي از جرمشناسان معتقدند كجروي و انحراف حاصل از تضادهاي فرهنگي و منحرف پرورش يافتة فرهنگ جامعةخويش است و پايبندي به فرهنگ جامعه است كه او را كجرو بار آورده است.
تأثير عوامل اقتصادي بر انحراف:
عدم تأمين اقتصادي، روشهاي كسب پول و مبارزه با نداري، نداشتن شغل و مسكن نامناسب، عدم امكان بهرهمندي از غذا، بهداشت و بلاخره با فقر دست به گريبان بودن، تنگدستي، بيكاري و . . . زمينه را براي تندردادن به بسياري از كجرويها فراهم مينمايد، البته اگر موجبات رشد و پيشرفت اقتصادي و امكان رفاه و آسايش پديد آيد، همة مسائل و دشواريهاي بشر حل نخواهد شد، اما اگر احتياجات اولية انسان برآورده شود مانع بسياري از مفاسد و آلودگيها خواهد شد.
فشارهاي اقتصادي موجب پيدايش تجاوزات، اعتياد و تندادن به روسپيگري ميشود. با پيشرفت انديشة بشري و ظهور عقايد جديد دربارة تربيت، اهل تحقيق بر وجود تأثير عوامل اقتصادي در تعيين شخصيت و رفتار انسان پي بردند و متوجه شدند كه انحراف به صورت بارزي با فقر و اقتصاد نادرست ارتباط دارد.
گرسنگي و برهنگي، كمبود موادغذايي و عدم ارضاي نيازمنديهاي ضروري، از بزرگترين عواملي است كه منجر به ظهور رفتار ضد اجتماعي ميگردد. فقر افراد به خصوص افراد جوان را براي پذيرش انحراف آماده ميكند و اين آمادگي وقتي با عوامل كمك كنندة ديگري همراه شد به احتمال زياد باعث سقوط ميگردد.
خلاصه اينكه، فقر ذاتاً سبب انحراف نيست، ولي بيگمان به وجود آورندة سختيها و ناملايماتي است كه اگر نتوان در قبال آنها مبارزه كرد، خواهناخواه انسان را به زانو در ميآورد. اغلب محروميتها و برآورده نشدن تمايلات كه باعث عدم اطمينان اجتماعي است متكي به عامل فقر است و نميتوان آن را ناديده گرفت.
خانواده و انحراف:
نخستين محيطي كه كودك در آن پرورش مييابد و در رفتار بعدي فرد فوقالعاده مؤثر است، خانواده است. آنچنان كه حتي عدهاي از جرمشناسان آن را عامل سلامت يا بيماري آيندة فرد ذكر كردهاند و مخصوصاً ظهور آثار آن را در دورة جواني فوقالعاده دانستهاند.
جامعهشناسان رابطهاي بين جنايات و حيات خانوادگي يافتهاند به طوريكه ميزان جنايات را در خانواده از هم گسسته بسيار زياد ميدانند. رويدادهاي خانوادگي در سرنوشت افراد مؤثرند، روابط ناخوشايند والدين، فوت و طلاق، جدايي و متاركه، مشكلات بسياري براي افراد ميآفرينند.
مطالعات انجام يافتة دانشمندان و متخصصان علوم اجتماعي و انساني و دستورات و راهنماييهايي كه پيامبران الهي براي هدايت و رشد و كمال و تربيت انسانها از منبع وحي ابلاغ كردهاند بر نقش نهاد خانواده به عنوان اصليترين كانون پرورش و تربيت تأكيد شده است.
خانواده، زنجيرة ارتباطي اجتماع و تضمين كنندة آرامش و ثبات جامعه است. كودكان نخستين وابستگيهاي عاطفي نزديك و صميمي خود را در خانواده برقرار ميسازند و درونيكردن ارزشها و هنجارهاي فرهنگي را در ان آغاز ميكنند.
كاركرد عاطفي خانواده از نياز انسان به محبت و وابستگيها ناشي ميشود، بدون وجود محبت و احساس پيوستگي، خانواده ممكن است با مشكلات عاطفي و رواني مواجه گردد. دختران نوجواني كه كمبود محبت دارد به هركس كه سر راه او قرار گيرد و به او اظهار محبت كند علاقهمند ميشود و چه بسا در اين مسير تباه شود.
خشونت والدين و اثرات آن:
انظباطهاي سخت و خشن، مانع رشد فكري، بدني، اخلاقي و عاطفي كودكان ميشود. فرزنداني كه در چنين خانوادههايي رشد نمودهاند، زمينه هاي ابتكار و خلاقيت در آنها كمرنگ شده و همواره در تصميمگيري مردد هستند، غالباً افرادي بيارده بار آمده و در نتيجة كرامت انساني آنها مخدوش ميگردد.
هنگامي كه به خاطر انظباط سخت، آزادي فرد محدود و يا نقشها از بين برود امر تربيت دچار خطر ميگردد و امكان رشد را از آنان سلب مينمايد، كنجكاويهايشان را ميكشد،طفل را وا ميدارد كه راه خموري، بيحالي، غيرفعال بودن را در پيش بگيرد و از راه و رسم رشد فرو ماند.
اين خطر هنگامي شديد ميشود كه والدين هراز گاهي فرزندان خود را وسيلهاي براي فرونشاندن خشم فرد قرار دهند و طفل را به باد كتك و خشونت گيرند. بيرحميهاي پدر، كتككاري او به قصد كشت، چنان ناامني و وحشتي در آنان پديد ميآورد كه گاهي خواب و قرار از آنان ميستايد.
فساد و آلودگي والدين:
اعتياد و سرگرميهاي آلوده در محيط خانواده، از عوامل ويران كننده و متلاشي كنندة بناي خانواده و تربيت است. كودكي كه شاهد آلودگيها و انحرافات والدين خويش است از آنها درس ميآموزد، ولي درس خطرآفرين و ويران كنندة والدين با عمل انحرافي خود الگوي بدن براي كودك خود ميشوند حتي اگر كودك در سني باشد كه ار اين مسائل سر در نياورد مشاهده آن براي او خطرناك است.
خانهاي در آن آمد و شد براي افراد ناباب و معاشران آلوده باشد خانه خوبي نيست زمينهساز انحرافات فكري و اخلاقي براي كودكاني است كه در آنجا زندگي ميكنند.
بررسيهاي آسيبشناختي نشان داده است كه حاصل اعتياد را در اين سردي كانون و سستي پيوند عاطفي در اين كانون و وارض ناشي از تبهكاران و آلودگي والدين، بدآموزي تقليد ناروا، احساس شرمساري، نابساماني زندگي، استعداد انحراف و سرانجام منجر شدن به ارتكاب جرم ميباشد معمولاً والدين و اعضاء معتاد خانواده، تنها فكر تهيه مواد جهت رفع خماري خود بوده و نسبت به فرزندان و ساير اعضاي خانوادة خود احساس مسئوليت نميكنند زنداني دوربند شدن والدين به خصوص مادر كه كانون مهر و شرافت و پاكدامني طفل ميباشد علاوه بر اينكه باعث جدايي طفل از مادر ميگردد باعث عوارض نابهنجاري خواهد گرديد.
از ديگر عوامل خانوادگي كه در بروز انحراف و بزهكاري مؤثر است، ميتوان از طرد و بيمهري، توجه بيش از حد به فرزندان، عدم مراقبت و بيتوجهي والدين و سرپرستان بر امور فرزندان و خانواده و فقر مالي خانواده، مرگ يا جدايي والدين، نفاق و ناسازگاري والدين نام برد. (اقليما، 81: 1380 ـ 45)
فصل سوم:علل فرار
چه كساني از خانه فرار ميكنند؟
همة انسانها اگر در جايي كه به سر ميبرند «اعم از خانه و محل كار» احساس رضايت نكنند و فضاي حاكم بر محيط موجب رنج و عذابشان شود، به فكر فرار ميافتند. ولي از ميان خيل انسانهاي ناراضي و ناراحت، درصد بسيار كمي فكر خود را عملي ميكنند و آنهايي كه ماندهاند سعي كردهاند مشكلات و موجبات ناراحتي خود را در محيط بر طرف كنند يا خود را با شرايط موجود تطبيق دهند تا محيط قابل قبول و تحملپذير گردد.
تمايل بر فرار از محيط در مورد جوانها به خصوص در افراد 12 ساله تا 20 ساله قويتر و جديتر است. فرار از خانه براي نوجوان، نتيجة يك مسألة عاطفي و لاينحل، براي خانواده يك مسألة مربوط به روابط متقابل و براي جامعه يك مسألة احتمالي است.
فرار نوجوان از خانه، يك مشكل و معضل حاد و عمومي مبتلا به نهاد خانواده نيست، ولي نمود آشكاري از وجود مسألهاي عميقتر و پيچيدهتر به نام مسألة ارتباط نوجوان با والدين است.
نوجوان گاهي براي رهايي از رنج و ناراحتي، نجات از سرزنشهاي مداوم و تحقيرهاي مكرر و خردشدن شخصيت خود از خانه ميگريزد. گاهي براي مقابله و نتبيه والدين و گاهي به خاطر احساس بيپنهاي و عدم امنيت. پشتپا زدن به عواطف و پاي بنديهاي موجود در خانواده و ناديده گرفتن انتظارات جامعه مسلماً يك نوع رفتار عادي و طبيعي بههنجار نيست ولي عكسالعمل طبيعي و به هنجار، رويارويي و برخورهاي كسالتآور و خسته كنندة موجود در محيط نابهنجار خانوادگي است.
جوانان فراري از خانه مانند ولگردن براي تهية مايحتاج زندگي خود و خوراك، مرتكب سرقت، جيببري و اعمال منافي عفت، خودفروشي، و در دختران آشنايي با افراد مفسد به فحشاء كشانده ميشوند.
شرايط عمومي افراد فراري:
بررسيها نشان داده است كه افراد فراري از نظر فردي، خانوادگي و اجتماعي داراي اين شرايط هستند: از نظر فردي: اختلالمنش دارند، افرادي ضعيفالارادهاند، حساس و زودرنجند، عقبماندگي درسي دارند، براي امور غير درسي ارزش بيشتري قائلند، برخي از آنها عقبماندگي ذهني دارند، شخصيتي تلقينپذير داشته و يا به انحرافات و اختلالات و بيماريهاي رواني از جماه صرع، اسكپرونرمني پارانويا مبتلا هستند و به علت عدم تكوين شخصيت، ثبات و انظباط اجتماعي ندارند. اگر چه افراد باهوش هم در بين آنها اندك نيست و حتي در بين آنها نوابغ هم ديده ميشود.
برخي از اينان كه البته بيشترشان نوجوانند دچار رنج عصبي هستند، بيخوابي دارند، احساس گناه آنان را آزار ميدهد، دستهاي از اين اطفال و نوجوانان از لحاظ وضع جسمي و رواني سالم و عاري هستند. ممكن است تحت تأثير محيط خانوادگي و محيط تحصيلي براي تفريح و خوشگذراني و يا تقليد از فيلمها و ماجراجويي اقدام به فرار كنند.
از نظر خانوادگي:
به علت نفاق، ناسازگاري، اهتياد پدر و مادر، تشنج در محيط خانوادگي، طرد و تحقير، كمبود محبت، از هم گسيختگي خانواده «طلاق، جدايي، فوت» و عدم مراقبت و بيتوجهي والدين و سرپرستان نسبت به امور تحصيلي بويژه در خانوادههاي پر جمعيت، ترس از تنبيه در صورت عدم موفقيت در تحصيل، اقدام به فرار از منزل و ترك تحصيل ميكنند. اطفال نازپرورده كه دائم تحت مراقبت، نظارت شديد قرار دارند براي كسب آزادي و استقلال از خانه فرار ميكنند.
از نظر اجتماعي:
اغلب در منطقه و محيطي زندگي كردهاند كه مناسب براي داشتن حيات شرافتمندانه نبوده است. در محيط اجتماعيشان رفتار ضد اجتماعي، آلودگي، اعتياد وجود داشته است. با تيپ بيبندوبار و پرخاشگر مواجه بودهاند. بدآموزي در زندگيشان بسيار بوده است، مشكل انظباطي و اخلاقي داشتهاند. منطقة زندگيشان منطقة شكست، خواريها، سرافكندگيها بوده و اين خود زمينة را براي محدود ساختن فرد و حوزة معاشرتي او فراهم كرده است. (همان منبع، 148 و 149)
كاتر در مقالهاي تحت عنوان «شناخت فرار نوجوانان و پيشگيري آن» علل فرار از منزل را به شرح زير ميداند:
1)اجتناب از عواقب و نتايج ناخوشايند رفتار يا اعمالي كه فرد انتظار دارد، در آينده با آن مواجه شود. مثل تهديد به تنبيه و يا تنبيه والدين در مقابل شكست تحصيلي فرزند.
2) فرار از دام مواجهه با تجربهاي مستمر و پيشروندة نامطلوب. دردناك يا سخت در زندگي مثل آزار جسمي و جنسي در منزل.
3) پيشگيري از ترك فعاليتها، ارتباطات يا دوستيهايي كه براي فرد مهم و با ارزش به نظر ميرسند مثل جلوگيري والدين از معاشرت نوجوانان با دوستانش بدون جايگزيني و با تحكم.
4) به منظور بودن با افرادي كه به رغم ايشان حمايتگر، مشوق و فعال هستند، مثل زندگي با همسالان.
5) براي بودن با افراد يا مكانهايي كه آنها را از مشكلات ديگر زندگيشان دور ميسازد.
6) تغيير يا توقف آنچه كه در حال انجام است يا قرار است انجام گيرد مثل ازدواج نامناسب توأم با تهديد والدين. همچنين معتقد است مشكلاتي كه خطر بروز فرار كودكان و نوجوانان را افزايش ميدهد عبارتند از:
1)كودك آزاري يا غفلت نسبت به كودك.
2) استفاده از الكل يا مواد مخدر.
3) طلاق يا جدايي كه مواجهه با آن بدرستي انجام نشده است.
4) رفتار متضاد و، مماند والدين كه با تخيلات نامناسب نوجوان تركيب شده باشد.
5) آميزش با يك گروه همسالان ضد اجتماع
6) مرگ يكي از اعضاي خانواده كه مواجهه با آن به درستي انجام نشده باشد.
در كنفرانسي كه در اكتبر سال 2000 در شهر ادمونتون با عنوان فراهم كردن امنيت در مورد افراد معلول و كاهش خطر آزار و سوءرفتار برگزار شد، يكي از مقالات مطروحه با عنوان سوءرفتار با افراد معلول و يك شخص از اين مقاله در مورد علائم هشدار دهنده بود و در آن يكي از اثرات سوءرفتار را فرار از خانه ذكر كردند.
اقسام فرار:
فرار اقسام مختلفي دارد. از جمله فرار صرعي، فرار هيستريك، فرار فراموشي و فرار معمولي، كه در اين پژوهش فرار معمولي مورد نظر بوده است. در فرار صرعي: بيمار ممكن است دست به جنايت يا قتل بزند و بعد از اتمام آنها را فراموش كند. در فرار عادي كاملاً بر فعاليتهاي خود، چه قبل و چه بعد از فرار آگاهي دارد «بيرجندي، 1346» به عقيدة راندوشستروم ميل به فرار از زير بار فشارهاي خانوادگر و اجتمايي و پناه بردن به محيطي كه نيازهاي نوجوان در آن بهتر صورت پذيرفته و مورد توجه قرار گيرد هميشه در فكر نوجوانان وجود دارد. در اين دوره تمايل به عضويت در گروههاي اجتماعي به اوج ميرسد «راندوشستروم، 1356» نوجوان ميخواهد از سيطرة خانواده آزاد بوده تا فرديت و استقلال خود را احساس كند. «شاري نژاد، 1364» قائمي اميري در كتاب خود تحت عنوان آسيبها و عوارض اجتماعي، پيرامون علل فرار چنين مينويسد: «فرار از جمله پديدههايي است كه عوامل مختلفي ميتواند سبب آن گردد.
تحقيقات انجام شده در كنورهاي مختلف هر يك به بخشي از عوامل مؤثر در بروز فرار اشاره دانستهاند كه در اينجا به تناسب امكانات به تعدادي از آنها، اشاره ميشود:
1 – وجود شرايط تنبيه و اذيت و آزار كودك و طاقتفرسا بودن محيط خانه
2 – فرار به علت انتقام گرفتن از والدين
3 – از هم گسيختگي خانواده و نبودن سرپرست در خانه
4 – فرار به منظور جلب توجه ديگران
5 – وجود نامادري يا ناپدري در خانه
6 – تبعيض در خانه
7 – دوستان ناباب و مشكلدار
8 – آموزشهاي نادرست «بالاخص فيلمهاي نيمايي و ويدئويي مبتذل»
9 - ريسك و ماجراجويي و انجام كارهاي متهورانه
علل فرار:
1 – فقدان يكي يا هر دو والدين:
فقدان والدين هم براي فرار و هم براي اجتماع عواقب وخيمي را به دنبال دارد. اكثر محققين آن را يكي از مهمترين علل ولگردي، عقبماندگي درسي و تمايل به بزهكاري ذكر كردهاند. «صاحب الزماني، 1347» يكي از روانشناسان آلماني در تحقيقي نشان داد كه 40 درصد كودكانيكه در مدرسه مردود شدهاند اطفال محروم از پدر و 30 درصد بيمادر بودهاند.
تحقيق ديگري در آلمان نشان ميدهد كه از ميان 2704 تبهكار نوجوان بيش از 43 درصد از داشتن يكي از والدين محروم بودهاند. تحقيقات انجام شده در آمريكا نيز اين موضوع را مورد تأييد قرار داده است. در تحقيقي كه در مورد دخترانيكه در دارالتاديب نگهداري ميشوند انجام شده نشان داده است كه 70 درصد آنان از يك طرف يا دو طرف يعني هم از مادر و هم از پدر محروم بودهاند. «صاحب الزماني، 1347»
2 – جدايي و طلاق
جدايي و طلاق يكي از عوامل مهم ايجاد نابساماني در روح كودك و نوجوان به حساب آمده و گاهي وي را بر انجام كارهاي سخت و نادرست توانا ميسازد. تحقيقات فراواني اين مطالب را تأييد نموده كه بسياري از بزهكارن نوجوان و مجرمين مسنتر از خانوادههاي كمتر در اثر طلاق به جامعه تحويل داده شدهاند و محصول مستقيم طلاق به حساب ميآيند. فحشاء تكدي، پرخاشگري، ناسازگاري، توقف يا ايست تحصيلي، مشكلات متعدد شخصيتي، بيماريهاي عصبي و رواني و هزاران آسيب اجتماعي ديگر در كنار ساير عوامل مربوط ميشود «كيهان، 1309». يك پژوهش در كانون اصلاح و تربيت مشهد نشان ميدهد كه 26 نفر از آنان متعلق به خانوادههايي بودهاند كه در آنان طلاق رخ داده است. «احمدي، 1361»
گريف مينويسد: «اگر پدر فوت كرده باشد عاطفة مادر ميتواند تا حدي آن را جبران نمايد ولي طلاق وضع ديگري پيدا ميكند، زيرا اكثراً با مشكلات فراواني نظير زدوخورد، منازعه و كشمكشهاي پدر و مادر و عدم توافقهاي آنها روبروست و يا گرفتار خصومت نامادري است. «جگسون، 1957»
دكتر خزائي در كتاب خود تحت عنوان بزهكاري اطفال چنين مينويسد: «در كشور فرانسه هر ساله نزديك به 2500 ولگرد كمتر از 18 سال نزد قاضي فرستاده ميشوند تا تحت اقدامات تربيتي و حمايتي قرار گيرند. اين افراد كه اغلب از خانواده جدا شدهاند فرار اختيار كردهاند.
ضمن ولگردي غالباً به فحشاء و پسرها به روابط جنسي مردانه ميپردازند. حمايت از اين قبيل اطفال و پيشگيري از سقوط آنان در دامهاي تبهكاري نيز امروزه شديداً مورد توجه متخصصين ميباشد «خزائي، 1373».
فرار به مبناء انتقام از والدين: بچهها اصولاً دوست دارند در برابر اعمال ناشايست و يا زندگي ناسازگارانهاي كه دارند، دست به تلافي بزنند و با افكار محدود خود اين تلافي را به شكل فرار ظاهر ميكنند. برخي از اين افراد براي انجام مقصود خويش ماهها اقدام به جمعآوري پول توجيبي خود كرده و حتي در بعضي موارد اشياء قيمتي را از خانه ربوده تا بتوانند با فروش آن پولي را بدست آورده و ديگر محتاج والدين نباشد، اينها اكثراً در روزهاي اول فرار با دست و دلبازي فراوان پولهايي را كه همراه دارند خرج ميكنند.
ليكن پس از گذشت چند روزي كه پولشان ته كشيد تازه به فكر ميافتند كه چه كنند؟
و اين مرحله حساسترين مرحله گريز آنها از خانه و كاشانه ميباشد. متأسفانه، تعداد زيادي از والدين به علت بياطلاعي و ناداني با فرزند خود بدرفتاري ميكنند و موجب ميشوند كه ناراحتيها و غمهاي آشكار و پنهان كودك آنها جانشان را بخورد و بعيد نيست بعدها هم به صورت عقدههاي گوناگون كه در مسير كودك و نوجوان نقش بسته به اشكال ديگر تجلي كند.
عدم درك صحيص والدين از موفقيت خاص نوجوانان، عدم درك صحيح والدين از موقعيت خاص نوجوانان و سوءبرخورد آنان با نوجوانان نيز ميتواند مشكلاتي را بوجود آورد. زيرا والدين به شرايط خاص نوجوانان كه نيازمند كسب تجربه و استقلال ميباشد، توجه نداشته با دخالتهاي بيمورد و بيجا، روح او را آزار نموده و سبب بروز طغيان و سركشي در وي ميگردند. اگر پدر و مادر اين واقعيت روحي و رواني را درك نكنند كه آنرا پديدهاي غير طبيعي به شمار آورند و اجازه ندهند تا نوجوان اين مرحله را پشتسر گذارند، فاصله بين دو نسل هر روز عميقتر شده تا جاييكه پدر و فرزند قادر به تحمل يكديگر نخواهند بود و عاقبت ميتوانند سبب فرار نوجوان از خانه گردد. تحقيقات انجام شده نشان ميدهد كه 82 درصد نوجوانان مورد مصاحبه قادر نبودهاند مسائل و مشكلات خود را با والدين خود در ميان گذارند. «ملك آبادي. 1355».
در يك نظرخواهي كه از نوجوانان سطوح راهنمايي و دبيرستان به عمل آمده است اين سؤال مطرح شد كه در برخورد با مسائل و مشكلات مايلند آنرا با چه كساني در ميان گذارند؟ دوست، معلم، والدين و . . . متأسفانه تنها 23 درصد پاسخدهندگان والدين را انتخاب كرده، آنها را محرم اسرار خويش دانستهاند، اين پاسخ ضعيف حاكي از آن است كه والدين نتوانستهاند رابطة عاطفي سالمي با فرزندان خود برقرار نمايند. «سعيدي، 1371».
وجود ناپدري يا نامادري:
وجود نامادري و برخورد غرضآلود و آكنده از تبعيض او با فرزندان شوهر نيز ميتواند محيط خانه را به محيطي ناامن براي زندگي نوجوان تبديل نمايد. تحت چنين شرايطي وقتيكه تحمل آن از عهدة نوجوانان خارج ميگردد، فرار را بر قرار در آن خانه ناامن ترجيح ميدهند. نامادريها غالباً به محض تولد اولين فرزند خود با فرزندخواندهها از در ناسازگاري در ميآيند و از آنها بهانههاي عجيب و غريب ميگيرند. آنها را به بداخلاقي و انحرافاتيكه اكثراً زاييده فكر و انديشة خودشان است متهم ميكنند. در اين مرحله هنگامي كه نوجوان با بيمهري و كجخلقي نامادري مواجه ميشود، به تدريج مقاومت و تحمل خود را از دست داده و ناگزير از خانه فرار ميكند. «مكتب مام، شمارة 86».
فقر عاطفي
يكي از عوامل مهم ترك خانواده محسوب ميشود. اگر خانه كه بايد محل امني براي تأمين نيازهاي عاطفي كودك و نوجوان باشد به محيطي عاري از محبت و عواطف مبدل شود طبيعي است كه نوجوان حساس و زودرنجتر شده و در جستجوي محبت پا را از خانه بيرون گذاشته و در ميان گروههاي هم سن و سال يا دستهجات خلافكار وارد شود. تجارب تلخي برايش فراهم ميسازد ميگريزد و از اينكه خود را شريك يا عضوي از آن گروه بداند روي برميگرداند. زيرا توان همسازي رفتار خود با آنان را ندارد.
سيروس ايزدي به تحقيقي كه پيرامون علل فرار نوجوانان در كانون اصلاح و تربيت كرج به انجام رسانيدهاند اشاره نوجوانان احساس طرد شدگي ميكند. محيط طوري است كه نيازها و عواطف او را كه براي رشد شخصيتاش لازم و ضروري است مانند استقلال، قبولشدن و يافتن محلي براي تخلية هيجانات را ناديده گرفته و ميكوشد او را در سطح يك كودك نگهدارد نوجوان ترجيح ميدهد كه از خانه فرار نمايد، «ايزدي، 1355».
نقش محبت و تأثير خانواده به خصوص در سالهاي اولية رشد كودك انكارناپذير است. كودكانيكه از مراقبت و نوازش مادر محروم بوده و در پرورشگاهها نگهداري ميشوند، رشد عادي آنان دچار اختلال شده و حتي برخي از صاحبنظران اعتقاد دارند كه بر رشد ذهني و هوشي آنان نيز تأثير منفي گذارد. كودكان براي رشد متعادل جنسي و رواني و اجتماعي نياز مبرمي به آرامش و امنيت و محبت در خانواده دارند. الاين ايدر ميگويد: «ما فرصت پيدا نميكنيم تا به حرف فرزندان و نوجوانان خود توجه كنيم».
بنابر گزارش وزارت دادگستري تنها در سال 1988 ميلادي، 127 كودك و نوجوان توسط والدين به زور از خانه اخراج شدهاند كه اين مسأله حاكي از سردي روابط خانوادگي و نابودي پيوندهاي عاطفي در آن ميباشد. «اطلاعات، 1369». تحقيقات نگارنده نيز اين مطلب را تأييد كرده است به عنوان مثال نوجواني اظهار داشت: «پدر و مادرم هميشه مرا مورد شماتت قرار ميدادهاند و ميگفتند اگر تو به دنيا نميآمدي وضع ما خيلي بهتر بود، اصلاً تو بد قدم بودي، حتي در مواردي گفته بودند تو اصلاً بچة ما نيستي، از اينجا برو و من هم در يك فرصت مناسب از خانه فرار كردم».
گاهي نيز علت فرار، تنهايي يا احساس تنهايي بيش از حد نوجوان در خانه است. نوجوان احساس ميكند شديداً تنهاست و كسي از اعضاي خانواده با وي تماس عاطفي ندارد و مورد توجه و محبت قرار نميگيرد. تحقيقات نشان داده است كه احتمال بروز بزهكاري نوجوانان در خانوادههايي كه خصومت متقابل، بياعتنايي و بياحساسي وجود دارد حتي از خانوادههاي از هم پاشيده بيشتر است «ماسن، 1981».
شكست تحصيلي و نگراني از سرزنش يا تنبيه والدين:
شكست تحصيلي و نگراني از سرزنش يا تنبيه والدين يكي ديگر از عوامل فرار از خانه محسوب ميشود. آمار نشان ميدهد كه گريز از خانه در ماههاي خرداد تا شهريور به شدت افزايش پيدا ميكند. به طوريكه در روزهاي عادي هر روز 3 نفر و در روزهاي امتحان و اعلام نتيجه هر روز 5 نفر كودك و نوجوان از خانه فرار ميكنند. اين آمار در اواخر شهريور ماه و در اوايل مهر كه نتايج امتحانات تجديدي تحصيلي را مشخص ميكنند از 5 نفر در روز نيز تجاوز ميكند، كه اين امر ميتواند رابطة فرار با شكست تحصيلي را مشخص نمايد.
اين بحران گاهي آنقدر شديد رخ مينمايد كه ممكن است نوجوان تحت شرايطي خاص پس از فرار از خانه اقدام به خودكشي نمايد «كيهان». تحقيقات در امريكا نشان ميدهد كه 95 درصد 17 سالگان فراري و بزهكار در اثر شكست تحصيلي مدرسه را ترك كرده بودند «صفوي، 1364».
تحقيقات انجام شده در كانون اصلاح و تربيت مشهد نيز ارتباط بين فرار و شكست تحصيلي را مورد تأييد قرار داده است «علوي، 1361».
در تحقيقي كه پيرامون علل انحراف اخلاقي و فرار دختران بوسيلة انجمن اولياء و مربيان انجام گرفته است نشان ميدهد كه 30 درصد افراد مورد پژوهش علت اصلي فرار خود را شكست تحصيلي قيد نمودهاند «فراهاني، 1365».
اطلاعات بدست آمده نشان ميدهد كه 90 درصد نوجوانان فراري قبل از اقدام به فرار مدرسه را ترك نموده و به ديگر سخن، ترك تحصيل نمودهاند. حدوداً 90 درصد، به كرات از مدرسه بدون عذرموجه گريختهاند. در صورتيكه در گروه كنترل تقريباً 77 درصد پاسخ دهندگان
سختگيري و وجود شرايط تنبيه:
سختگيري و وجود شرايط تنبيه عامل ديگري در بروز پديدة فرار است: تحقيقات مكرر كوك نشان ميدهد كه كودكانيكه در خانوادههاي معمولي و سختگير تربيت يافتهاند امكان بيشتري براي انحراف آنان وجود دارد، همين تحقيق درصد افراد پرورش يافته در خانوادههاي سختگير را 7/26 درصد و در خانوادههاي معمولي 8/15 درصد ذكر كرده است. شلدوون و الينورگلوك در تحقيقات خود نشان دادهاند كه سخت گيري و فشار بيش از حد واليدن خصوصاً پدر يكي از عوامل مهم فرار از خانه محسوب ميشود. در اين شرايط تنها عدة معدودي از نوجوانان ارتباط خود را با خانواده حفظ ميكنند «مهران، 1354».
دكتر تيم انداز در مقالهاي كه در مجلة دانشكده بچاپ رسيده اظهار ميدارد: « والديني كه به فرزندان خود آزادي بدون قيد و شرط ميدهند، همانطور دچار مشكلات ميشوند كه والدين سختگير زيرا اغلب فرزندان آنها خودخواه، نظمناپذير، و بيتوجه بار ميآيند به قول هاروكس، ريشة هر نوع انحراف و بزهكاري نوجوانان را بايد در خلال اطلاعات ناقص يا سختگيريهاي بيجا و غيرمنطقي بزرگسالان جستجو كرد. البته نبايد تصور كرد كه مفهوم ضمني آن لجام گسيختگي و لاقيدي نوجوان است. بلكه توجه كردن به زندگي نوجوان در حقيقت نوعي احترام گذاردن به نيازهاي منطقي و پذيرفتن خواستهها و تفريحات مشروع آنان ميباشد «شايو ريان، 1378».
بنابر گزارش وزارت دادگستري امريكا تنها در سال 1988 ميلادي، 45 هزار تن به علت «سختي زندگي» از خانه فرار كردهاند. زيرا تقريباً 100 درصد نوجوانان فراري نيز آنها به زنجير بسته و ساعتها در زير زمين خانه حبس نمودهاند و همين فشارهاي جسماني و رواني بوده كه فكر فرار از خانه را در ذهن و مخيلة آنها بروز كرده است و آنرا در فرصتي مناسب عملي ساختهاند.
فقر اقتصادي نيز عاملي مهم و زمينهساز پديده فرار بوده است. فقر اقتصادي يكي از عوامل زمينهساز در بروز پديده «فرار» به حساب ميآيدو وجود فقر طبيعتاً كجخلقي والدين و آسيبپذيري آنان را به دنبال دارد و همين امر سبب ميشود تا نوجوان حساس و زودرنج را در جستجوي كار به بيرون از خانه و گاهي شهر و ديار راهي شهرهاي بزرگ نمايد.
بعلاوه والدين نيز در تذمين معاش خويش تن به كارهاي سخت و طاقتفرسا داده و شبانگاه كه خسته و كوفته به خانه باز ميگردند. در برابر تمينات كودكان خود با خشونت و كتككاري آنها را ساكت ميكنند. اين گونه افراد معمولاً براي بهرهگيري از نيروي كار فرزندان تمايلي در فرستادن آنها به مدرسه نيز از خودشان نشان نميدهند و همين امر آنها را در مسير فرار از خانه و ارتكاب جرم قرار ميدهد.
تمايل به ديدن نقاط ديدني:
تحت تأثير فيلمهاي سينماييو ماجراجويي جوانان، قصهها و ماجراهاي جسورانه به تقليد از قهرمانان فيلم يا قصد فيالمثل براي بدست آوردن گنج يا زندگي مطلوب، خانه و كاشانه خود را ترك ميكنند اكثراً با گروهي از دوستان هم سنوسال اقدام به اينكار ميكنند و پس از مدتي غلطبودن محاسبات خود را به تجربه دريافته و سرافكنده و پشيمان نزد والدين خود بازميگردند.
فصل چهارم : نحوة ارائه خدمات بهدختران فراري
ژنحوة ارائه خدمات در ايران به افرادي كه از خانه فرار ميكنند:
در ايران، ارائة خدمات به اين افراد توسط چند ارگان انجامئ ميشود از جمله سازمان بهزيستي كشور و شهرداري، سازمان بهزيستي در قالب طرح بازپروري زنان و دختران آسيبديده اجتماعي طرح «مداخله در بحران» و طرح «خانة سلامت» بر ارائة خدمات ميپردازد. البته درصدي از مددجويان مراكز كودكان خياباني سازمان بهزيستي و خانههاي سبز و ريحانه شهرداري، شامل كودكان و نوجوانان فراري هم ميشود. چون موضوع تحقيق در مورد مراكز نگهداري دختران فراري است فقط به توصيف طرحهاي مربوط به زنان و دختران در معرض آسيب و يا آسيبديده اجتماعي ميپردازيم.
مركز بازپروري زنان و دختران آسيبديده اجتماعي:
به استناد ماده واحده لايحه قانوني راجع به تشكيل سازمان بهزيستي كشور مصوب مورخ 24/3/1359 شوراي انقلاب با الحاق اصلاحيه 24 مرداد ماه 1359 و اصلاحات و الحاقات به عمل آمده در جلسه 19/11/1375 مجلس شوراي اسلامي، در خصوص تجديد تربيت منحرفين اجتماعي «آسيب ديدگان اجتماعي» و نظر بر اجراي نهاد آئيننامة اجرائي مصوب هيأت محترم وزيران به شمارة 60615/ت 85/هـ مورخ 3/3/71 در رابطه با دختران و زنان در معرض آسيب اجتماعي حاد و زنان آسيبديدة اجتماعي مسئوليت بازپروري به منظور اصلاح، بازتواني بازگشت به زندگي سالم اجتماعي به سازمان بهزيستي واگذار گرديد كه در سازمان با عنايت به كمبود اعتبار، كمبود نيروي متخصص، عدم تجهيزات و نداشتن ساختمان مناسب و مطابق استاندارد جهت بازپروري نهايت سعي و تلاش را در اين امر بكار ميبرد.
مراكز حمايت و بازپروري دختران آسيبديده اجتماعي به مراكز اطلاق ميشود كه طبق وظايف قانوني محوله، اين افراد را نگهداري و يا به صورت شبانهروزي تحت پوشش داشته و از طريق ارائة خدماتي نظير مددكاري اجتماعي، روانشناسي، آموزشهاي فني و حرفهاي و فرهنگي زمينهي بازگشت آنان به زندگي سالم را از طريق پيوند مجدد با خانواده آموزش و ايجاد اشتغال و كسب درآمد مشروع، ازدواج و تشكيل خانواده فراهمآورده و در تأمين حداقل نيازهاي اقتصادي و حل و فصل مسائل و مشكلات ياري مينمايد.
خانه سلامت:
مقدمه: براي اينكه انسانها بتوانند در جامعه، زندگي سلمي داشته باشند و فرصت لازم براي رشد طبيعي را بدست آورده، بتوانند توان و استعدادهاي بلقوه خويش را بالفعل ساخته و از گزند هر نوع آسيب در امان بمانند بايد بتوانند از مواهب اجتماعي و اقتصادي موجود در جامعه استفاده كنند حال اگر به هر دليل، چه فردي، خانوادگي، فرهنگي و اقتصادي عدهاي از افراد جامعه از جمله زنان و دختران را از حضور در صحنه اجتماعي، تعليم و تربيت و فعاليتهاي اقتصادي و غيره مانع شوند طبعاً فرصتي براي آسيب بيشتر آنان فراهم خواهد شد.
بنابراين رفته امور آسيبديدگان اجتماعي سازمان بهزيستي كشور، به منظور نگهداري و حمايت از دختران نيازمند حمايتهاي اجتماعي تا زمان استقلال و خودكفايي فردي و اجتمعي آنان اقدام به ايجاد خانههاي سلامت براي دختران نموده است.
خانه سلامت به مراكزي اطلاق ميشود كه طبق وظايف قانوني محوله، دختران در معرض آسيب اجتماعي و فاقد حمايتهاي خانوادگي و اجتماعي را تحت پوشش قرار داده و از طريق ارائه خدمات زمينههاي كسب استقلال اقتصادي و اجتماعي را فراهم آورده و در تأمين حداقل نيازهاي اقتصادي و جلوگيري از ابتلاء به آسيبهاي اجتماعي ياري مينمايد.
دختران نيازمند حمايت اجتماعي به دختراني اطلاق ميشود كه به دلائلي چون فقدان حمايت خانوادگي مؤثر يا وجود سوءرفتار در محيط خانوادگي به طور موقت آمادگي و درايت اجتماعي و رواني لازم را از دست داد و به دليل عدم توان اجتماعي ـ اقتصادي لازم براي زندگي مستقل، در معرض خطر آسيب اجتماعي قرار دارند.
اهداف:
1)حمايت و نگهداري از دختران نيازمند حمايتهاي اجتماعي كه مشكلات اخلاقي نداشته و نيازمند خدمات بازپروري نيستند.
3) شناخت استعدادها و توانمنديهاي دختران و هدايت آنان بسوي استفاده از اين توانمنديها.
4) جلوگيري از ابتلاء دختران به آسيبهاي اجتماعي.
شرايط پذيرش:
1)ايراني بودن يا داشتن تابعيت جمهوري اسلامي ايران.
2) فوت والدين و يا فقدان حمايت خانوادگي مؤثر با ارائة مدارك لازم و قانوني.
3) زنداني بودن يكي از والدين با تأييد مقامات قضائي يا انتظامي و عدم صلاحيت آنها بنابر تشخيص كيمتة امور آسيبديدگان اجتماعي استان.
4) بيماري يا فقدان توانمندي جسماني يا رواني والدين يا سرپرست قانوني با تأييد ادارة پزشكي قانوني.
5) عدم شناسايي و دسترسي به والدين يا بستگان به تأييد مقامات قضائي.
6) عدم صلاحيت والدين به تأييد مقامات قضائي يا تشخيص كيتة امور آسيبديدگان اجتماعي استان.
7) داشتن گواهي پزشكي قانوني مبتني بر باكره بودن دختر.
8) نداشتن سوءپيشينة كيفري.
نحوة پذيرش:
به منظور ايجاد هماهنگي در امر پذيرشهاي، خانة سلامت توسط كميتة امور آسيبديدگان اجتماعي استان انجام خواهد گرفت. از ابتداي شروع فعاليتها بايد كوشش در زمينة فراهم آوردن امكانات بازگشت دختر به خانواده و يا بستگان و يا ساير روشهاي ترخيص به منظور كوتاه نمودن زمان زندگي، مورد نظر باشد.
كميتة امور آسيبديدگان اجتماعي استان:
متشكل از معاونت امور اجتماعي، كارشناس امور آسيبديدگان اجتماعي، كارشناس امور حقوقي، مددكار اجتماعي و روانشناس است كه به منظور ايجاد هماهنگي بر جريان كار، نظارت مستقيم دارد.
مدت زمان حمايت مالي از دختران در خانة سلامت حداكثر 76 ماه ميباشد و ظرف اين مدت، كميتة تمور آسيبديدگان اجتماعي استان موظف به تأمين شغل و فراهم آوردن زمينة استقلال مالي دختران ميباشد به استثناي زماني كه دختران خانة سلامتي، با تأييد كيتة امور آسيبديدگان اجتماعي، توانايي لازم را براي ادامة تحصيل در مقاطع مختلف تحصيلي و دانشگاهي را دارا باشند در اينصورت تا پايان سال اشتغال يا تحصيل بايد از حمايتهاي اقتصادي ـ اجتماعي لازم برخوردار باشند.
در اين مركز، زمينههاي فراگيري آموزشهاي فني و حرفهاي، اشتغال و استقلال اين دختران، بايد فراهم گردد. همچنين تدوين برنامة اوقات فراغت بايد به گونهاي باشد كه موجب آشنايي هر چه بيشتر اين دختران با ارزشها، آداب و رسوم و فرهنگ جامعه شود.
موارد انضباطي، توسط تيم مركز و «مسئول مركز، مددكار اجتماعي و روانشناس» مورد بررسي قرار گرفته و كلية موارد و تصميمها در فرم صورتجلسه بايستي مكتوب گردد.
روشهاي ترخيص:
روشهاي ترخيص عبارتند از:
1)تحويل به خانواده يا بستگان نسبي و سببي.
2) زندگي مستقل با حفظ شرايط قانوني.
3) ازدواج.
4) ادامة تحصيل.
شرايط و مراحل ترخيص و تحويل به خانواده يا بستگان:
1)شناسايي خانواده يا بستگان نسبي و سببي با استفاده از مدارك قانوني يا از طريق مراجع ذيصلاح.
2) تأييد وضعيت كلي تحويل گيرندگان توسط كميتة امور آسيبديدگان اجتماعي استان و در موارد خاص تأييد از مقامات ذيصلاح قضائي الزامي است.
3) ارائة راهنماييهاي لازم به تحويل گيرنده در مورد خصوصيات اخلاقي دختر.
4)ارائة اطلاعات بهداشتي و پزشكي دختر به فرد تخويل گيرنده.
5)تهية گزارشات لازم توسط مددكار اجتماعي به استناد بازديد منزل و تحقيقات انجام شده.
6)ارائة خدمات اقتصادي و اجتماعي با استفاده از موارد دستورالعمل.
7) گزارشات جامع اقدامات انجام شده به كميتة امور آسيبديدگان سازمان بهزيستي كشور.
8) تنظيم صورتجلسه ترخيص توسط اعضاء كميتة امور آسيبديدگان اجتماعي استان.
شرايط و مراحل زندگي مستقل:
1)ارائه راهنماييهاي لازم به دختران در زمينة اشتغال و انتخاب محل سكونت.
2) ارائه راهنماييهاي لازم به منظور رعايت قوانين و مقررات، عرف و عادات موجود در جامعه و توجه به احكام اسلامي.
3) فراهم آوردن زمينة رواني ـ اجتماعي مناسب براي پذيرش موقعيت جديد اجتماعي.
4) تهية گزارشهاي لازم توسط مددكار اجتماعي به استناد بازديدها و پيگيريهاي انجام شده.
5) توصية دختران در مورد اينكه خروج از خانة سلامت بر فراز قطع نظارت بر زندگي آنها نبوده و تا هنگام ازدواج، رفتار و سلوك اجتماعي آنان تحت نظارت سازمان بوده و بعداً نيز به عنوان مشاور و حامي در اختيار آنان خواهد بود.
6) تكميل صورتجلسه ترخيص توسط اعضاء كميتة امور آسيبديدگان اجتماعي استان و اعلام اقدامات انجام شده به دفتر امور آسيبديدگان اجتماعي سازمان بهزيستي كشور.
شرايط ترخيص از طريق ازدواج:
1)فراهم آوردن زمينة مساعد به منظور تسهيل در امر ازدواج دختران، با توجه به مسائل و ضوابط شرعي.
2) ارائه راهنماييهاي لازم و كمك به دختران، جهت انتخاب همسر مناسب.
3) بررسي موقعيت اجتماعي و اخلاقي خواستگار توسط مددكاراجتماعي و ارائه گزارشهاي لازم.
4) طي كردن دورة آموزشهاي مهارتي زندگي زناشوئي.
5) توجيه خواستگار و والدين وي از موقعيت فردي و اجتماعي فرد در جهت تحكيم خانوادهها.
6) ترتيب ديدار طرفين ازدواج و توجه به اصول مذهبي اخلاقي و عرف جامعه و رعايت اثرات رواني و عاطفي فردي و جمعي.
7)ارائه راهنماييهاي لازم به دختر، جهت پذيرش موقعيت جديد و راعايت شئون و روابط خانوادگي با توجه به عرف جامعه و ايجاد تفاهم و جلوگيري از بروز اختلافات خانوادگي.
8) مشاركت در برگزاري مراسم ازدواج و رعايت آداب و رسوم متناسب با شئونات طرفين.
9)تكميل صورتجلسة ترخيص توسط اعضاء كميتة امور آسيبديدگان اجتماعي استان و اعلام اقدامات انجام شده به دفتر امور آسيبديدگان اجتماعي سازمان بهزيستي.
شرايط ترخيص از طريق ادامة تحصيل:
1)ارزيابي تواناييها و استعادادها توسط روانشناس و مددكاراجتماعي.
2) فراهم نمودن زمينة هدايت تحصيلي مناسب.
3) تأييد كميتة امور آسيبديدگان اجتماعي.
4) پذيرش در مراكز آموزشي و دانشگاهي و اطلاع از وضعيت تحصيلي و ارئه گزارشها و انعكاس آن در پروندة تحصيلي.
5)0 در مورد دختراني كه در مراكز دانشگاهي غير دولتي پذيرفته ميشوند كميته از محل بودجه حمايت از دانشجويان هزينههاي مربوط به تحصيل را پرداخت مينمايد.
6) دختران تا زمانيكه شاغل به تحصيل هستند ميتوانند از خدمات حمايتي، رواني اجتماعي و اقتصادي، برخوردار باشند كميتة امور آسيبديدگان اجتماعي، موظف بر تنظيم برنامة ترخيص دقيق بوده كه امكان بازگشت مجدد دختران به حداقل برسد.
فصل پنجم : بحث و نتيجهگيري
توصيه و پيشنهادات يكي براي مسئولين:
براي آنكه انحرافي پديد نيايد لازم است تا خانواده به عنوان كسب كانون مقدس بيش از پيش مورد توجه قرار گيرد. همچنين بايد:
1)امنيت خانواده از هر حيث تعيين شود.
2) نابسامانيها و اختلافات و بگومگوها تعطيل گردد يا حداقل از انظار كودكان پنهان باشد.
3) به امر تعليم و تربيت فرزندان توجه گردد.
4) به حقوق زوجين از نظر اسلام توجه گردد.
5) والدين با آموزشهاي مستمر با اصول و مباني تربيتي آشنا گردند «ارتقاء سطح فرهنگ خانواده».
6) والدين تشويق گردند تا ساعات بيشتري را در خانواده و با اعضاء آن بگذرانند.
7) زمينهها و عوامل ايجاد و تزلزل در خانواده از بين برود.
8) پرورش مذهبي و رعايت اخلاق اسلامي سرلوحة كارها و فعاليتهاي اجتماعي قرار گيرد.
9) روح عدالتطلبي و رعايت مساوات بين فرزندان گسترش يابد.
10) همواره شخصيت فرزندان بويژه در حضور ديگران مورد تكريم قرار گرفته و از سرزنش و تحقير آنان جداً پرهيز گردد.
11) تشكيل دورههاي فشرده و كوتاه مدت قبل از ازدواج براي زوجهاي جوان و استفاده از اساتيد مجرب و صاحبنظر براي ارائه آموزهاي لازم، زيرا بسياري از زوجهاي جوان با مسئوليتهاي سنگين خود در قبال فرزندان خود آگاهي ندارند.
12) فراهم نمودن تحصيلات لازم براي اوامر تحصيل فرزندان، خانوادههاي بيسرپرست و آسيبپذير، زيرا بسياري از نوجوانان فراري بدليل فشارهاي اقتصادي ترك تحصيل نموده و ابتدا در جستجوي كار به شهرهاي بزرگ روي آوردهاند و بعداً بر اثر همنشيني با افراد منحرف به سوي انحراف سوق پيدا كردهاند.
13) تأسيس يك مؤسسة شبانهروزي براي نگهداري كودكان بيسرپرست و يا كودكانيكه گرفتار سوءسرپرستي ميباشند كه متأسفانه مورد دوم بسيار بيشتر است و در عين حال كمتر مورد توجه قرار گرفته است. به عنوان مثال نوجواني 13 ساله به پژوهشگر گفته بود پدر و مادرش هر دو مفسد بودهاند و با سوءاستفاده از وي در جهت خريد و فروش مواد وي را نيز معتاد كردهاند. نوجوان ديگري گفته بود كه مادر من براي آنكه 2 كودك ديگرش در هنگام تكدي در معابر مزاحمش نشوند آنها را معتاد كرده بود و آنها دائماً در خواب بودند.
چند توصيه به والدين:
والدين بايد توجه داشته باشند كه از نظر اسلامي وظيفه دارند تا نسبت به تعليم و تربيت صحيح فرزندان خود از هيچ كوششي فروگذار ننمايند. روايات و احاديث بسياري به اين مهم تأكيد دارند به علاوه ضرورت دارد تا به موارد زير توجه نمايند:
1)فرزندان خود را از محبت سيراب نموده تا دچار كمبود محبت سبب نشود و در جستجوي اين نياز مهم به بيگانه و افراد فاسد و منحرف روي آورند زيرا بسياري از انحرافات نه به دليل پول و يا ارضاءشهوات انجام ميگيرد بلكه فقط به دليل كمبود محبت شديد عاطفي و نياز به محبت بوجود آمده است.
2)اگر چه ممكن است در هر خانهاي گهگاهي مشاجره و درگيري رخ دهند، اما هرگز نبايد اين اختلافات و درگيريها، به ميان فرزندان كشانده شود و از ذكر اينگونه مباحث در حضور آنان جداً خودداري گردد. زيرا اساس امنيت آنها را در خانه متزلزل خواهد نمود.
3) والدين خانواده به محيطي امن، صميمي و دوستداشتني براي فرزندان تبديل نموده تا آنها در خانه احساس امنيت نمايند. مسلماً جذبه چنين خانوادههايي مانع از گريز كودكان و نوجوانان از خانه خواهد بود.
4) به فرزندان خود احترام بگذارند و صادقانه بكوشند تا آنها را جهت برخورد با مشكلات خويش و حل آن ياري دهند و از پندواندرز مستقيم به آنها بالاخص در حضور ديگران پرهيز نمايند.
5) در هر فرصتي سعي شود تا با فرزندان گفتگو نموده و به سخنان آنها نيز گوش فرا دهيد و با جلب اعتماد آنها زمينهاي را فراهم آوريد تا براحتي بتوانند مسائل و مشكلات خود را با شما در ميان گذارند در پژوهشي كه شده نشان داده شده است كه چنين رابطهاي كمتر بين والدين و نوجوانان وجود دارد. در پاسخ به اين سؤال كه هنگام برخورد با مشكلات مايلند آن را با چه كسي در ميان گذارند؟ معلم، سرپرست، والدين و دوستان . . . 27 درصد آنهاوالدين را انتخاب نمودهاند كه متأسفانه حكايت از سستي روابط عاطفي والدين با فرزندان دارد.
6) هرگز فرزندان خود را با ديگر همسنوسالان پرهيز نمايند و امتيازات ديرگان را به رخ او نكشيد.
7) بيش از حد توان آنها تكليف به آنها واگذار نكنيد زيرا عدم توفيق در انجام تكاليف محوله وي را دچار احساس بيكفايتي و عدم اعتمادبهنفس مينمايد در صورتيكه توفيق در انجام وظايف محوله به وي اعتمادبهنفس و احساس خودباوري ميبخشد. پيامبر اكرم(ص) بسيار تأكيد فرمودهاند كه به فرزندان خود احتران كنند و به آنان به اندازة توازن تكليف واگذاريد.
8) به فرزندان خود بياموزيد كه از برخورد با مشكلات نهراسيده و در دفع آن به طور منطقي و شجاعانه اقدام نماييد و هر گونه پيشرفت آنها را در اين مسير مورد تشويق قرار دهيد.
9) روح معنويت را در خانه زنده نگداريد و سعي نماييد تا در اعماق دل فرزندان آن را رسوخ دهيد زيرا بهترين نيروي بازدارنده از هرگونه اغزش و انحرافات فرد و جامعه همان تقويت روح معنويت ايمان به خالق جهان است.
10) بايد توجه داشصت كه زمان براي فرزندان با زمانيكه خود در آن رشد يافتهاند متفاوت بوده و هرگز نبايد توقع داشت نسل جديد نيز همان شيوه پيشينيان را در زندگي، لباسپوشيدن پيشة خود سازند.
حضرت علي(ع) فرمودند:
«خوشا به سعادت كسيكه فرزندان خود را در برابر نيازهاي زمانه تربيت كند».
نتايج پژوهشهايي كه در خصوص دختران انجام شده است
نتايج يك پاياننامة كارشناسي ارشد روانشناسي عمومي نشان داد: ميزان افسردگي در دختران نوجوان بيشتر از پسران است. نصرتالله نوروزي در پاياننامة خود با موضوع ارتباط بين افسردگي، احساستنهايي و باورهاي غيرمنطقي در نوجوان و تفاوتهاي جنسي، آورده است: «ميزان افسردگي در دوران نوجواني از هر دورة سني ديگر بيشتر است و طرف ديگر در دوران نوجواني تفاوتهاي جنسي در ارتباط بين افسردگي و احساستنهايي و باورهاي غيرمنطقي خود را نشان ميدهند، ولي چگونگي اين تفاوتهاي جنسي سؤال برانگيز است.
بدين معني كه با وجود ميزان افسردگي بيشتر دختران نسبت به پسران، دختران تنهاتر از پسران نيستند، همينطور با وجود همبسته بودن افسردگي و باورهاي غير منطقي، ميزان باورهاي غيرمنطقي در دختران بيشتر از پسران نيست. ولي با وجود اهميت دوران نوجواني، تحقيقات زيادي در اين ارتباط در داخل كشور صورت نگرفته است. بنابراين با توجه به نكات فوق اين سؤالات مطرح گشتهاند كه، در جامعه ايراني از نظر ميزان افسردگي و احساستنهايي چه تفاوتهايي بين نوجوانان دختر و پسر وجود دارد و آيا ارتباط بين افسردگي و احساستنهايي در دختران و پسران نوجوان متفاوت است و يا اينكه باورهاي منطقي تا چه حد در اين تفاوتها مؤثر ميباشند.»
نتايج اين پاياننامه كه در سال 1377 با راهنمايي دكترمحمود ساعتچي در دانشگاه علامهطباطبايي تدوين شده، ميافزايد: ميزان افسردگي در نوجوانان دختر بيشتر و ميزان تنهايي نيز در نوجوانان دختر بيشتر است. از نظر ميزان باورهاي غيرمنطقي در بين دو جنس تفاوتي وجود ندارد. همبستگي بين افسردگي و احساستنهايي در نوجوانان دختر بيشتر از نوجوانان پسر است و همبستگي بين افسردگي و باورهاي غيرمنطقي در دو جنس تفاوتي با هم ندارند.
در اين پاياننامه براي بررسي اين مسأله، فرضيات تحقيق عبارتند از:
1)ميزان افسردگي در نوجوانان پسر بيشتر از نوجوانان دختر است.
2) از نظر ميزان احساستنهايي تفاوتي بين دختران و پسران نوجوان وجود ندارد.
3) از نظر ميزان باورهاي غيرمنطقي تفاوتي بين دختران و پسران نوجوان وجود ندارد.
4) همبستگي بين افسردگي و احساستنهايي در نوجوانان پسر بيشتر از نوجوانان دختر است.
5) همبستگي بين افسردگي و باورهاي غيرمنطقي در نوجوانان پسر بيشتر از نوجوانان دختر است.
براي آزمون اين فرضيهها از بين جامعه آماري «دانشآموزان سالهاي دوم و سوم دبيرستان شهرستان نكا» تعداديك دبيرستان دخترانه و يك دبيرستان پسرانه و از هر دبيرستان تعداد 5 كلاس انتخاب شدند كه در مجموع 117 پسر و 126 دختر در تحقيق شركت داشتهاند و ميانگين سني پسران شركت كننده در پژوهش برابر 8/16 سال است و ميانگين سني دختران برابر 3/16 سال است. اما پس از جمعآوري اطلاعات، نمرات آزمودنيها از طريق برنامة كامپيوتري SPSS مورد تجزيه و تحليل كامپيوتري قرار گرفت و بر اساس نتايج حاصله فرضيههاي اول و سوم تأييد شدند ولي فرضيههاي دوم، چهارم و پنجم تحقيق رد شدند.
تبعيض جنسي در خانواده و جامعه ميتواند منجر به مشكلات رواني «آرزوي مرگ، انزجار از جنس مذكر، پرخاشگري، افسردگي و غيره» و مشكلات اجتماعي «فرار از منزل، فساد و فحشا، تن به ازدواج اجباري و نامناسب، عدم پيشرفت تحصيلي و غيره» در دختران ميشود.
نتايج تحقيقات مشترك سرور پرويزي و ليلا جويباري دانشجوي دكتري پرستاري دانشگاههاي علوم پزشكي گرگان و تهران كه به بررسي تبعيض جنس «توصيف علل، عوارض» از ديدگاه دختران نوجوان پرداختند، ميافزايد: توصيف دختران نوجوان از تبعيض جنس و علل و عوارض آن بيانگر آن است كه تبعيض ميتواند تمام ابعاد سلامت را تحت تأثير قرار دهد. عمق آثار سوءتبعيض با توجه به اينكه دختران امروز، فردا نقش مادري، تربيت فرزند و مديريت خانه را تجربه خواهند نمود بيشتر ميشود.
فرهنگسازي، توجه و رفع علل و عوامل زمينهساز اقتصادي، اجتماعي با پيشگيري از تبعيض ميتواند موجب شود به جاي انديشة خودكشي با نشاط و سالم زندگي كنند.
پژوهشگران در اين مطالعه از پديدارشناسي توصيفي براي كمك به درك تجارب زندگي پيرامون موضوع مورد پژوهش استفاده كردند.
مشاركتكنندگان در اين پروژه 26 دختر نوجوان با سنين 14 تا 26 سالة شاغل به تحصيل در يكي از مدارس راهنمايي ويژة بزرگسالان جنوب شهر تهران بودهاند كه با نمونهگيري مبتني بر هدف انتخاب شدند. همچنين داوطلبان داراي تجربة غني در اين زمينه بوده و در بحث گروهي و مصاحبهاي انفرادي باز و نيمه ساختار يافته شركت جستند، مكالمات بر روي نوار ضبطصوت و سپس كلمه به كلمه دستنويس و مطابق شيوة كلايزي مورد تحليل قرار گرفتند.
يافتهها نشان ميدهد، از تحليل دستنوشتهها، تمهاي زير در مورد توصيف اشكال تبعيض جنس در خانواده و جامعه به دست آمد كه شامل محدوديت «در امكانات رفت و آمد، خواب و استراحت، لباس و اشتغال، تفاوت چشمگيري در برخورداري از حمايتهاي مالي و غيره در خانواده و جامعه و تمايل جامعه به داشتن فرزند پسر، محبت بيشتر به پسران، توجه بيشتر به فرزند ذكور در ميزان وجه روزانه، تغذيه، البسه و غيره» مورد بياحترامي واقعشدن «بياحترامي در خانه، جامعه و بياعتمادي به آنان» و سوءاستفاده «تنبيه بدني، استثمار در منزل و محل كار» و نداشتن قدرت انتخاب «حاكميت پسران در منزل، عدم نظرخواهي در ازدواج و تحميل شرايط و غيره» ميباشد.
يافتههاي اين تحقيق ميافزايد: به نظر نوجوانان علل ايجاد تبعيض جنسي در خانواده و جامعه عبارتند از: باورهاي فرهنگي «اقامت موقت در منزل پدري و ازدواج، هزينة تهية جهيزيه، سربلندي و حفظ نام خانوادگي توسط پسران» مشكلات اجتماعي ـ اقتصادي «بيكاري، تورم، فقر و بيماريرواني والدين».
نتايج پژوهش دانشگاهي نشان داد كه ميزان اختلالات رشدي در دختران بيشتر از پسران است.
نتايج پژوهش شيرين حسنپور كارشناس ارشد مامايي و مربي باعنوان «رشد كودكان تحت مراقبت در مراكز بهداشتي درماني شهر تبريز در دو سال اول تولد در سال 81» ميافزايد: «65 درصد كودكاني كه دچار اختلالات رشدي بودند در 2 سال اول تولد خود دچار بيماريهاي عفوني و اسهال شده بودند، اما هيچ ارتباط معنيداري بين اختلالات و ساير متغيرهاي مورد بررسي وجود نداشت.»
بنابر نتايج اين تحقيق كه در دانشگاه پرستاري و مامايي دانشگاه علوم پزشكي تبريز بر روي 50 دختر و 50 پسر 2 ساله انجام شده، «11 درصود كودكان مورد بررسي از رشد مطلوب برخوردار بوده و 89 درصد آنان از الگوي رشد مطلوب منحرف شده بودند.»
اين محقق در پايان آورده است: «با توجه به آمار بالاي اختلالات رشد در نمونههاي مورد پژوهش و اينكه اين اختلالات در دختران بيشتر از پسران ميباشد، بنابراين، ارتقاي سطح فرهنگي خانوادهها، آموزش كادر بهداشتي ـ درماني و مادران در زمينة خطر رعايت نكردن نكات بهداشتي و تغذيهاي كودك، استفادة بجا و صحيح از غذاهاي كمكي و لزوم تغذيه با شير مادر و پيشگيري از بيماريهاي عفوني و واگيردار و توجه مسوولين امر به اهميت موضوع پايش در رشد كودكان ضروري است.
تحقيقات نشان ميدهد: عفونت دستگاه ادراري يكي از بيماريهاي شايع بويژه در كودكان و در جنس مؤنث است كه شيوع آن در دختران سه برابر پسران است.
نتايج تحقيقات دكترمهرانگيز اميري و دكترعلي شبستانيمنفرد از بخش پزشكي هستهاي بيمارستان شهيدبهشتي دانشگاه علوم پزشكي بابل كه به ارزش تشخيصي اسكان راديوايزوتوپ در بررسي ريفلاكس در عفونتهاي اداري كودكان پرداختند، حاكي از آن است كه اهميت تشخيص و درمان به موقع و پيگيري مناسب كودكان مبتلا به عفونت از طريق اسكن راديوايزوتوپ را با توجه به حساسيت بالا و دز تشعشعي كم، براي پيشگيري از عوارض زيانبار ريفلاكس مشخص ميسازد.
در اين مطالعه توصيفي قطعي كه به منظور بررسي ميزان فراواني ريفلاكس و زيكويورترال در بيماران 28 روزه تا 14 ساله مراجعه كننده به مركز پزشكي هستهاي بيماران شهيدبهشتي با تشخيص عفونت ادراري صورت گرفت، اسكن راديوايزوتوپ براي همة بيماران انجام شد و نتايج به تفكيك سن، جنس و شدت بيماري مورد ارزيابي قرار گرفت.
يافتههاي تحقيق نشان ميدهد، در طي اين مطالعه از 30 بيمار مراجعهكننده با عفونت ادراري، بعد از انجام مراحل مختلف جمعآوري و آناليز اطلاعات، مشخص نمود كه عفونت ادراري تمام دورههاي سني كودكان را درگير ميكند. همچنين درصد بالايي از اين كودكان همزمان با عفونت ادراري يا در طي پيشگيري بعد از عفونت ادراري دچار ريفلاكس و زيكويورترال به درجات مختلف بودند.
شايان ذكر است، با استناد اين موضوع هرچه سن ابتلا به عفونت ادراري و ريفلاكس كمتر باشد احتمال بروز عوارض زيانبار آن بيشتر خواهد بود.
پژوهشگران يادآور شدهاند: عفونت ادراري به رغم پيشرفت فزايندهي طب كودكان، هنوز از بيماريهاي قابل بحث و بعضاً از مشكلات طب امروزي است. به دليل آسيبپذيري دستگاه ادراري و كليوي در اين محدودة سني، عوارض عفونت بسيار جدي بوده و در صورتي كه درمان صحيح و پيشگيري مناسب صورت نگيرد، مشكلات فرواني به دنبال خواهد داشت.
از سوي ديگر عليرغم درمانهاي متفاوت و آنتيبيوتيكهاي متعددي كه در درمان عفونت ادراري اطفال به كار برده ميشوند، هنوز ميزان شيوع عوارض اين بيماري در اطفال بالاست.
در ادامة اين تحقيقات امده است: اين بيماري در حد 20 درصد مراجعات پزشكان متخصص اطفال را تشكيل ميدهد و مسؤول 10 درصد افزايش فشار خون اطفال و نيز پيوند كليه در كودكان است، از ميان روشهاي تشخيصي علل عفونت ادراري، تكنيك سيتوگرافي راديوايزوتوپيك در مقايسه با VCUG «با استفاده از اشعة X »، از نظر تابش اشعه به كودك ايمنتر بوده و همچنين در اراية اطلاعات كمي كه با تكنيكهاي راديوگرافيك قابل دسترسي نيست، بسيار كم كننده است.
مقايسه ميزان مطالعه درسي و غيردرسي دختران و پسران نشان داد كه دختران در مطالعات درسي و غيردرسي بيش از پسران وقت صرف ميكنند.
بگزارش سرويس پژوهش ايسنا، دكترمحمود بحراني عضو هيأت علمي دانشگاه شيراز با بررسي عوامل مؤثر بر ميزان كتابخواني و مطالعة آزاد دانشآموزان متوسطة استان فارس ضمن تحقيق در اين زمينه اظهار داشت: 8 درصد كل اوقات فراغت دختران و 6 درصد كل اين اوقات پسران صرف مطالعة غيردرسي ميشود.
بر اساس پژوهش عضو هيأت علمي دانشگاه شيراز، ميانگين اوقات فراغت دانشآموزان پس از ترك مدرسه تا زمان خواب هشت ساعت برآورده شده است كه بيش از 3/1 آن فاقد برنامهريزي ميباشد.
بر اساس اين تحقيق 8/22 درصد اوقات آزاد جامعةآماري كه به صورت تصاوفي گزينش شده است به انجام امور درسي طي ميشود و 17 درصد اين زمان به تماشاي تلويزيون تخصيص مييابد و تنها يك درصد از اين زمان صرف مطالعة غيردرسي ميشود.
پژوهنده در پايان اين تحقيق تأكيد ميكند كه مدرسه و معلمان ميتوانند در پژوهش عادت خواندن نقش مهمي را ايفا كنند. در حال حاضر اغلب مدارس اقدام به داير كردن كتابخانههاي كوچكي در محل آموزشگاه كردهاند اما صرف دسترسي به كتاب كافي نيست بلكه مهمتر از آن ايجاد رغبت و انگيزه در دانشآموزان است.
به عقيدهي پژوهنده، اين كار از طريق برگزاري جلسات روخواني و نقد كتاب، روزنامهها و مجلات امكانپذير است و ميتوان در قالب ساعتهاي پژوهشي با ارائه خلاصه اي از كتابهاي جذاب و مطالعة مهم روزنامهها و مجلات به ترويج اين عادت پرداخت.
منابع:
1)زوارهاي، فاطمه: بررسي علل خانوادگي و اجتماعي فرار دختران «20ـ14» ساله از منزل.
2) پاياننامة كارشناسي ارشد روانشناسي عمومي «نصرتالله نوروزي» با راهنمايي دكترمحمود ساعتچي در دانشگاه علامهطباطبايي تدوين شده است.
3) گدازنده، زهرا: بحران و فرار «تعريف، علل و پيشنهادهايي براي پيشگيري و درمان»، مقاله، مركز مداخله در بحرانهاي اجتماعي شهيدنواب صفوي. 1380.
4) اقليما، مصطفي: بررسي عوامل مؤثر در بازگشت مجدد زنان و دختران آسيبديدة اجتماعي به مراكز بازپروري سازمان بهزيستي، معاونت پژوهشي دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي 1380.
5)رفيعپور: فرامرز: كندوكاوها و پنداشتهها، تهران: شركت سهامي انتشار، چاپ دهم 1378.
انسان درزندگي به دنبال معنايي مي گرددكه به خاطرآن زندگي مي كندوبارشدعقلاني فرددردوره نوجواني توجه اوبه ارزشهاواعتقادات ، مفاهم حقيقت ، زيبايي ومرگ ونيستي كه دركل معناي زندگي است جلب مي شود. نوجوان تمام روابط وباورهايي راكه دردوران كودكي بدون چون وچراپذيرفته است موردپرسش وترديدقرارمي دهدوسعي مي كندباتوجه به شخصيت شكل پذيرواستقلال جوي خودنظامي ازارزشها بدست آورد.
بنابراين دوران نوجواني به سبب تغييرات شديدجسماني ورواني وازطرف ديگرانتظاراتي كه خانواده وجامعه ازنوجوان داردوسايرعواملي كه درروندرشدوتكامل نوجوان تاثيرمي گذاردبرحساسيت اين دوره مي افزايد.
براين اساس مسئله پذيرش نوجوان ، حمايت ، راهنمايي ومساعدت به نوجوان دركسب هويتي مستقل وارزشمندازاهميت فراواني برخورداراست . نوجوان دراين دوره نيازمنددريافت رهنمودهاي اساسي جهت دستيابي به يك زندگي هوقمنداست . انسانهابه حفظ يكتايي وحدت ومركزيت خودتوجه دارنداما علاقمند به بيرون آمدن ازخودوارتباط باموجودات ديگروطبيعت هستند. انسانها براي كشف وجودخودعلاقمند ومايلندهويت شخصي خودراپيداكنندياخلق كنندوآغازاين علاقمندي به دوران نوجواني برمي گردد.
طبق نظريه اريكسون ، دراين دوران است كه فردنسبت به شخصيت خودآگاهي پيدامي كند ويك من [1] كه وحدت بزرگتري ازگذشته داردودرارتباط بايك گروه ، شغل ، جنس ، فرهنگ ومذهب است دراوشكل مي گيرد.
دراين راستا ، عزت نفس ياارزش گذاشتن به ويژگيهاي خودكه يكي ازموضوعات مهم وقابل بحث درباره رشدخودمحسوب مي شودمي تواندبه شكل گيري يكيديگرازجنبههاي مهم رشدخودكه همان شكل گيري وتكوين هويت فردي است بيانجامد( براهني ، 1378 )
احساس عزت نفس درنوجوان ازنگرش والدين ومعلمين وهمسالانشان نسبت به آنهانشات مي گيرد. عزت نفس نتيجه ارزشيابي خودانگاره است .بيشترنوجوانان به طورفراينده اي يك خودايده ال راكه درمقايسه دايمي باخودواقعي انسان است درخويشتن رشدمي دهند. نتيجه اين ارزشيابي ، احساس خوب بودن ياخوب نبودن است.
همزمان بافاصله گرفتن ازبزرگسالان ومبارزه براي استقلال دراوايل نوجواني خودآگاهي وانتقادازخوددرنوجوان زيادمي شود. خيال پردازي وآزمايشهاي واقعي ورقابت پيشگي اواسط نوجواني بتدريج به رشدعزت نفس منجرمي شود.
همان طوركه گفته شد، تثبيت هويت درسنين جواني رخ مي دهد. دراين دوره معمولااستقلال كامل ازوالدين وتصميم گيري شخصي براي قبول مسيوليت زندگي حاصل مي شود. توانايي جوانان براي درنظرگرفتن تمام جوانب مسايل ويافتن دانش نسبتاوسيع درباره هنجارهاي اخلاقي واجتماعي وآگاهي ازضرورت يكپارچه بودن شخصيت بزرگسالي ، زمينه هاي لازم رابراي آنان فراهم آورده ،تابه تثبيت هويت وانجام خودبرسند.
دراين دوره هويت شخصي آنان به صورت باورهاي عملي وارزشهاوطرح وبرنامه مشخص زندگي جلوه گرمي شود( لطف آبادي ، 1378 )
به طوركلي ، هويت نه تنهاداراي بعدشخصي وفردي است بلكه داراي بعداجتماعي وجمعي نيزمي باشد.( هور، 1991 ، به نقل ازرايس ، 2001 )
هويت شامل اجزابسياري ازجمله جنسي ، اجتماعي ، فيزيكي ، رواني ، اخلاقي ، ايديولوژيك وشغلي وحرفه اي است كه مجموعه اين اجزاخودراتشكيل مي دهد.
( مارسياوهمكاران ، 1983 )
بطورخلاصه مي توان اظهارداشت كه درفصل اول پژوهش ، ابتدادرموردچگونگي رشدشخصيت ونقش مهم آن درتبين وتشريح اختلالات روان شناختي مطالبي بيان شد. چراكه ازديربازموردتوجه روان شناسان بوده است وسهم قابل توجهي درتعيين مسيربهنجاررشددارد- علاوه برآن دومولفه ديگركه درطول تاريخچه روان شناسي بحثهاونظريات فراواني رابه خوداختصاص داده است « هويت »و « عزت نفس » مي باشدكه درتمامي اختلالات رواني داراي نقش تعيين كننده اي هستند. همچنين اين دومسئله بيشترخودرادردوره نوجواني وجواني نشان مي دهدونقش كليدي دراين دوران ايفامي كند. آنچه كه درواقع ، پژوهش حاضربايدجوابگوباشد، ميزان همبستگي وچگونگي ارتباط هريك ازپايگاههاي هويت باعزت نفس مي باشد.
همان طوركه درفصل هاي گذشته راجع به آن بحث شدمادراين پژوهش ازنظريات روان شناسان بسياري سودجستيم .
مارسيا درمطالعاتش به اين نتيجه رسيدكه افرادپايگاههاي تعليق داراي منابع دروني اطمينان وامنيت وعزت نفس پايدارهستندوافرادپايگاه ممانعت وپراكندگي فاقدچنين منابعي هستند. ( مارسيا به نقل ازكروگر،1979 )
درمطالعه اي ديگر، كرامر، متذكرشدكه افرادپايگاههاي هويت ممانعت ودستيابي هردوازعزت نفس بالايي برخوردارنددرصورتي كه افرادپايگاههاي تعليق وپراكندگي كه فاقدتعهدهستندازعزت نفس پاييني برخوردارند( كرامر، 1997 )
گلاسردوسيني درموردروابط متقابل عزت نفس وهويت مي نويسند: « چگونگي برداشتهاونظريات ديگران نسبت به مادرروشن كردن هويت مانقش عمده اي برعهده دارد. ارزشيابي هاي ماازخودمان درارتباط باشرايط زندگي ، اوضاع اجتماعي واقتصادي نيزمبين هويت ماست وهمچنين تصورات مادرباره وضع جسماني وشيوه لباس پوشيدن ، نوع هويت مارادرمقايسه باديگران نشان مي دهد»( گلاسروكرسيني ، 1975 ، 1973 )
فصل دوم كه شامل عناويني ازجمله موضع گيري هاي نظري درخصوص هويت وعزت نفس كه خودشامل بخشهايي ازقبيل تعريف هويت وعزت نفس مي باشد كه دراين بخش به تعريف مفهوم هويت وعزت نفس پرداخته شده است وسپس به بحث شكل گيري هويت پرداخته مي شودطبق نظريه اريكسون درموردرشدرواني اجتماعي انسان ، پنجمين مرحله ازرشدرواني – اجتماعي « شكل گيري هويت » درمقابل پراكندگي مي باشد.اودراين مورد تاكيدداردكه مراحل رشد هريك بطور مجزادردرون خودپايان نمي يابدبلكه بهم پيوسته ووابسته است . عوامل مختلفي برشكل گيري هويت تاثيرمي گذاردازجمله :عوامل شناختي ، والدين ، مدرسه وعوامل اجتماعي – فرهنگي ، تربيت تولدوفاصله سني فرزندان دررفتارخودنوجوان وخيال پردازي هاو…
دربخش بعدي نيزبه نظريه هاي مربوط به هويت ازجمله نظريات بلوز – كگان – لووينگر – اريكون – گلاسر پرداخته مي شود وهمچنين دربخش بعدي به نظريه هاي مربوط به عزت نفس ازجمله نظريات مردم – اريكسون – بندورا – كلي – مزلو وراجرز
ودردوبخش پاياني به مباحثي ازجمله يافته هاي پژوهش درخصوص موضوع ونتيجه گيري نيزپرداخته شده است .
فصل سوم روش پژوهش رامعرفي مي كند. اين روش به صورت همبستگي مي باشدودرنمونه گيري نيزازروش نمونه گيري خوشه اي استفاده كرده ايم . جامعه موردمطالعه ما، دانش آموزان دخترمقطع پيش دانشگاهي وسوم دبيرستان منطقه يك مشهدمي باشندكه ازميان اين تعدادما160 نفررابه عنوان حجم نمونه دراختيارگرفتيم . دوآزمون اجراشده –آزمون گسترش يافته عيني پايگاه هويت من وديگري آزمون عزت نفس كوپراسميت – اجراي ازمون گروهي بودوداخل كلاس وحدود20 الي 25 دقيقه وقت لازم بودتاازموني به هردوازمون پاسخ دهد.براي تحليل داده هاازضريب همبستگي پيرسون استفاده كرديم وبراي بررسي تفاوت ميان گين هانيزازازمون استفاده نموديم .
فصل چهارم نيزشامل دوبخش مي باشدكه مربوط بررسي جهت شناختي وپس بررسي توصيفي وارتباطي سوالات پژوهش است دربررسي جهت شناختي عنوان شدكه تعدادآزمودني ها160 نفربودندوهمگي مونث وازاين ميان 151 نفرمجردو9 نفرمتاهل بودندودربخش بررسي توصيفي وارتباطي سوالات پژوهش به رابطه عزت نفس باهريك ازپايگاههاي هويت پرداخته شده است .
وفصل پنجم به بحث ونتيجه گيري ومقايسه تحقيق فوق باسايرتحقيقات انجام شده ودراين زمينه نيزاختصاص داده شده است .
مادامي كه خودنتواندبه هويت يكپارچه اي دست يابدنمي تواندمسيرمشخصي رادرزندگي دنبال كند، بي ثبات بوده ونوعي پراكندگي وبي انسجامي دررفتاراوحاكم مي شود. درمطلوب ترين شرائط بحران هويت نوجوان بايددراوايل يااواسط دهه سوم حل شودتاخودبتواندبه مسايل ديگرزندگي بپردازد.وقتي اين فرايندباموفقيت انجام بپذيرد، مي گوييم فردبه هويت دست يافته است . به اين معني كه وي به مفهوم يكپارچه اي ازهويت جنسيتي ، جهت گزيني شغلي وجهان بيني نايل شده است . ( همان منبع )
درنظريه پردازي هايي كه درزمينه روزهاي جست وجوي هويت وتعهددرزمينه پايگاههاي هويت انجام شده است به مباحث اطمينان وامنيت دروني ، عزت نفس پايدارواضطراب توجه شده است . دراين پژوهش به دليل گستردگي هريك ازاين مباحث ، نه تنهابه مسيله عزت نفس توجه شده است .
همچنين براساس يك سري مطالعات پيشين ، افرادپايگاههاي هويت ممانعت ودستيابي هردوازعزت نفس بالايي برخوردارنددرصورتي كه افرادپايگاههاي تعليق وپراكندگي كه فاقدتعهدهستندازعزت نفس پاييني برخوردارند.( كرامر، 1997 )
موضوع تحقيقي كه براي اين پژوهش انتخاب شده است بررسي رابطه عزت نفس باهريك ازپايگاههاي هويت دردانش آموزاني مقطع پيش دانشگاهي وسوم متوسطه ناحيه 1 شهرستان مشهدمي باشد.
اهميت چنين پژوهشي دربرنامه ريزي هاوشناخت معضلات نوجوانان ازجايگاه ويژه اي برخورداراست . زيرابه اهداف نوجوانان سمت وسويي مشخص خواهددادواگرنوجوانان عزت نفس پاييني داشته باشندمي توان بااستفاده ازروش هاي موثرعزت نفس آنان راتقويت كرده وبالابرد.
درصورتي كه جامعه اي براي حل مسايل خوداعم ازاجتماعي وفرهنگي ، اقتصادي ، تربيتي و … ازپژوهش وتحقيق استفاده كنددرارايه راه حل هامي تواندنتيجه گيري صحيح تري داشته باشدودرنهايت كشوررادرجهت سازندگي وپيشرفت سوق دهد.
« چگونگي برداشت ونظرات ديگران نسبت به مادرروشن كردن هويت نقش عمده اي برعهده داردآنچه كه ديگران درباره مامنعكس مي كنندتاحدزيادي تصويربامعنايي ازهويت ماست . ارزشيابي هاي ماازخودمان درارتباط باشرايط زندگي ، اوضاع اجتماعي واقتصادي نيز، مبين هويت ماست وهمچنين تصورات مادرباره وضع جسماني وشيوه لباس پوشيدن نوع هويت مارادرمقايسه باديگران نشان مي دهد» ( شفيع آبادي ، 1377)
1-4 اهميت موضوع
1-هيچ چيزدردنيابراي نوجوان به اندازه پرسشهايي كه به هويت اومربوط مي شودنگراني ودلواپسي ايجادنمي كند
دردوران نوجواني به هويت يابي مسيله حادمي شوداين كه اوبه گمان خويش چگونه آدمي است واين كه اونسبت به استنباط ديگران درموردخودچه احساسي دارد؟ اورابراي تسلط برخودبه تلاش وامي داردبنابراين امروزه باوجودپيچيدگي هاوموانعي كه برسرراه رشدرواني – اجتماعي نوجوان شكل گرفته است بايدتوجه بيشتري به مسايل ومشكلات نوجوان داشت . مشكلات هويت وعزت نفس جزء مسايلي است كه درهريك ازانحرافات واختلالات ازقبيل به اعتياد، بزهكاري و… نقش اساسي دارد.
2- بنابراين باتوجه به روابط متقابل وتنگاتنگي كه بين هويت وعزت نفس وجوددارداحتياج به مطالعاتي داريم كه رابطه مشخص اين دورايعني ( ميزان عزت نفس رادرهريك ازپايگاههاي هويت بررسي وروشن نمايد)
دراين ميان مداخلات اجتماعي ورويكردنظامهايي كه بامسيله شكل گيري هويت نوجوانان سروكاردارندازجمله نظام آموزشي وتربيتي درحل مسايل هويت نوجوانان جامعه اهميت زيادي دارد.
به عبارتي باشناخت تواناييها، استعدادهاوشخصيت افراد مي توان درمحول كردن كارهاي زيربنايي به آنان موفق شد. نوجوانان آينده سازان جامعه هستندشناخت روحيات آنهابايدسرلوحه تمام كارهاي برنامه ريزان ومديران تعليم وتربيت قرارگيرد. نوجواني كه دچاربحران هويت مي شوداگراين بحران رابه سلامت نگذراندانرژي باارزش اوتلف مي شود، كاركردهاي انطباقي اش مختل مي شودوتمام آينده اوزيرسوال مي رود.
1.بين ميزان عزت نفس وپايسگاله هويت دستيابي رابطه معناداري وجوددارد.
2. بين ميزان عزت نفس وپايگاه هويت تعليق رابطه معناداري وجوددارد.
3.بين ميزان عزت نفس وپايگاه هويت ممانعت رابطه معناداري وجوددارد.
4. بين ميزان عزت نفس وپايگاه هويت پراكندگي رابطه معناداري وجوددارد.
1-7 تعاريف عملياتي واژه ها
-تعريف عملياتي عزت نفس ،
درتحقيق حاضرميانگين نمرات عزت نفس4 / 25 مي باشددرصورتي كه نمرات پايين ترازميانگين باشدعزت نفس پايين است وباعقده حقارت همراه است ودرصورت ميزان بالاي عزت نفس بااستواري سازگاري همراه مي شود.
-تعريف عملياتي پايگاه هويت ،
پايگاه هويت شامل دوبعدايديولوژي وبين فردي مي باشدكه بعدايديولوژي ك حيطه ي ( 1-شغلي – 2-مذهبي 3-سياست 4-سبك زندگي )
دراين مطالعه ، دانش اموزان ، دختراني هستندكه درمقطع سوم متوسطه وپيش دانشگاهي بين سنين 19 –17 سال مشغول به تحصيل مي باشند.
-رشته رياضي فيزيك ، رشته اي است كه دانش اموزان ازسال دوم دوره متوسطه باتوجه به علاقه استعدادونمرات كسب شده اين گرايش راانتخاب كردند.
-رشته علوم تجربي ، رشته اي است كه دانش اموزان ازسال دوم دوره متوسطه باتوجه به علاقه واستعدادونمرات كسب شده اين گرايش راانتخاب كردند
رشته علوم انساني رشته اي است كه دانش اموزان ازسال دوم دوره متوسطه باتوجه به علاقه استعدادنمرات كسب شده اين گرايش راانتخاب كردند.
فصل دوم :
موضع گيري هاي نظري ويافته هاي پژوهشي درخصوص موضوع
2-1-موضع گيري هاي نظري درخصوص هويت وعزت نفس
2-1-1-تعريف هويت وعزت نفس
2-1-2-شكل گيري هويت
2-1-3-نظريه هاي هويت
2-1-4-نظريه هاي عزت نفس
2-2-يافته هاي پژوهشي درخصوص موضوع
-نتيجه گيري
2-1موضع گيري نظري درخصوص هويت وعزت نفس
2-1-1تعريف هويت وعزت نفس
مفهوم هريك باكلمات دقيق قابل تعريف نيست وتاحدي مبهم مي باشد شامل تداوم وثباتي است كه مشخص كننده افراداست . علي رقم تمام تغييرات ونقشهايي كه درهرمرحله اززندگي فردپيش مي ايدفرددرجريان رشدمراحلي راپشت سرمي گذاردكه جداازهم نيستنددرهرمرحله هويتي هست وبين هويتهاي مراحل مختلف ارتباط وجودداردامااين هويتهاهميشه ازنوع ازمايشي بوده اندزيراكه هريك درمرحله شدن بودندولي حالازمان بودن رسيده است .( اكبرزاده ، 1376 )
2-برروابط بين هويت شخص وتوصيف هايي كه ديگران ازاوبه عمل مي آورندتكيه مي كنداين توصيه هامربوط به رفتارهايي هستندكه جامعه آنهارابراي يك رفتارمناسب اساسي مي داندودراطراف مجموعه هايي كه نقشهاي اجتماعي ناميده مي شوندسازمان يافته اندبه عنوان مثال مرديازن بودن به معناي ايفاكردن يكي ازنقشهاست نقشها بين خوداجتماع ارتباط برقراري سازدوداراي دوكوششند. يكي اينكه شخص مرابه قوانين اجتماعي مربوط مي سازدوديگراينكه وي رابه عنوان فردشخص مي كند.
هويت ازديداريكسون مبناي اجتماعي وشخصي داردزيرابرمبناي فعاليتها ، كنشهاو تمايلات مي باشد(محسني ، 1375) وبردرلغت نامه روان شناسي خودهويت رابه طورمجزابراي چندحوزه تعريف كرده است روان شناسي شخصيت نظريه پياژه وعلم منطق – تعريف حاصل مربوط به مطالعه شخصيت كه درهويت به عنوان عنصراساسي شخص ، خودمستمروپنداره دروني وذهني كه شخص ازخودش به عنوان يك فردداردتعريف شده است (وبر، 1368 )
براي فهم بهترمفهوم هويت ، مي توان به عبارات اريكسون درتوصيف هويت اشاره كرد. اريكسون ابتدااصطلاح (( هويت من )) رابراي توصيف مسايل رواني بعضي ازنظاميان بازگشته ازجنگ دوم جهاني بكاربرد. اومشاهده كردكه اين سربازان نمي توانندازعهده تغييرنقش خودازسربازبه شهروندبرآيندودرانطباق باوظايف ومسئوليتهاي جديدخوددرجامعه ناتوان هستند.
تجربه آنان ( فقدان يكسان بودن خودوپيوستگي زندگي ) بود. وي مي گويد: (( آنچه كه توجه مرابيشترجلب كردفقدان مفهومي ازهويت دراين مردان بود. آنهامي دانستندكه چه كسي هستند. آنهايك هويت شخصي داشتندامااين هويت ازنظرذهني سست بود. زندگي آنهاديگرپيوستگي گذشته رانداشت . يك آشفتگي اساسي درآن چيزي وجودداشت كه بعدهاآن را(( هويت من )) ناميدم )) ( اريكسون ، 1963 )
اريكسون تعاريف متعددي رابراي هويت ارايه كردكه ازتفكرروان تحليلي باتاكيدبر(( رشدمن )) سرچشمه مي گيردوبرمبناي اين عقيده قراردادكه من يك شخصيت پيوسته راسازمان مي دهدويكسان بودن وپيوستگي اي كه توسط ديگران درك مي شودرابدان مي بخشد. وي مي گويداصطلاح هويت هم بريكساني دروني بادوام درخرد( يكسان بودن خود) وهم برشريك شدن بادوام دزبعضي ازانواع رفتارباديگران دلالت دارد( اريكسون ، 1956 )
ازنظرمارسيا( 1378 ) ، هويت يك ساختارروان شناختي وفرايندي بايك درجه تغييروعلاوه برآن كندمي باشد. هويت نظريه اي است كه فرددرموردخودش دارد( كه لزومابه طوركامل خودآگاه نيست ) وداشتن آن همواره يك اتفاق مثبت دراحساسي كه فرددرموردخودش داردايجادمي كند. اين نظريه خودياساختارهويت همواره زيرسطح آگاهي است .
مگرهنگامي كه درمعرض تجربه اي قرارگيردكه بتواندموازنه ايجادشده رابرهم بزند. درآن زمان است كه فردازهويت خودش آگاه مي شوددرحالت مطلوب پس ازآن ساختارهويت درجهتي مي كندتاباتجربه جديدتطابق پيداكند.
درخصوص عزت نفس بايدگفت كه يكي ازعوامل مهمي كه شخص راوامي داردتابه نحوه مؤثري عمل كنددركارهايش جديت وپشتكارداشته باشدعزت نفس است ( ارنسون ، 1971 ) غرض ازاعتمادبه نفس ، وجودقدرت واتكائي مستقل درنفس است ، كه درسايه آن آدمي بدون چشمداشت ازكمك وسودديگران ، كاري راآغازكرده ومي كوشدآن رابه فرجام برساند( قايمي ، 1364 )
اكثرصاحب نظران برخورداري ازعزت نفس رابه عنوان عامل مركزي واساسي درسازگاري ، اجتماعي – عاطفي افرادمي دانندشايستگي عاطفي – اجتما عي كه ازخودارزيابي مثبت مي شودميتواندبه عنوان سپريانيرويي درمقابل مشكلات خطيرآينده به كودك كمك كند( بيابانگرد، 1373 )
تعريف راجرزازعزت نفس عبارت است ازارزيابي مداوم شخص نسبت به ارزشمندي (( خويشتن خود)) . عزت نفس نوعي قضاوت نسبت به ارزشمندي وجودي است . اين صفت درانسان حالت عمومي داردومحدودوزودگذرنيست . طبق نظرراجرز، اين احساس عزت نفس دراثر(( نيازبه نظرمثبت )) بوجودمي آيد. نيازبه نظرمثبت ديگران شامل بازخوردها، طرزبرخوردگرم ومحبت آميز، احترام ، صميميت ، پذيرش ومهرباني ازطرف محيط بخصوص اولياء كودك مي شود( شاملو ،1368 )
كوپراسميت ، حرمت نفس رابه عنوان بازخوردهاي ارزيابي كننده اي كه فردنسبت به خودداردتعريف خودكه حفره اي ازباورهاي خودراپيرامون توانمنديها، انديشمنديها، تاكيد- عدم تاثيروموثربودن رادربرمي گيرد( اسميت ، 1967 )
حضرت امام صادق ( ع ) سخني دارندكه مي توان آن رابه اعتمادبه نفس واتكابه نفس تعبيركرد.
(( احمل نفسك ، لنفسك فان لم تفعل ، لم يعملك غيرك ))
بااين توجيه ، وجوداعتمادبه نفس درافرادبويژه پايه گزاران آن ازهمان كودكي ضروري است واين ضرورت هم دررابطه باگذران امورمربوط به حيات روزمره است . وهم دررابطه باسلامت رواني ورشد وامكان كسب كمال . كودكان مانيازمنداعتمادبه نفس اندتادرسايه آن بتوانندراه خوشبختي خودراهمواركنند. به هرميزان كه كودكان بيشتررشدكنندوبيشتربامسايل ودشواريهاي زندگي مواجه گردند، نيازآنهابه اعتمادبه نفس بيشترخواهدشد( قايمي ، 1364 )
برانودرتعريف عزت نفس مي گويد:
عزت نفس به اين معناست كه شخص برحسب ادراكي كه ازموقعيتهاي شخصي خوددرذهن دارد. به چه ميزان خودش رادررده بالاياپايين قرارمي دهد. عزت نفس تاحدودي شبيه خودپنداره است . خودپنداره ارزيابي كلي فرداست ازشخصيت خودش ، ازاين روكسي كه خودپنداره مثبتي دارد، عزت نفس زيادي خواهدداشت وكسي كه خودپنداره منفي داردعزت نفس كمي خواهدداشت ( برانو، 1370 )
امروزه درتعريف عزت نفس مي گويند: (( عزت نفس به ارزيابي كه خوددرموردچيزي اساسي خودبه عمل مي آورداطلاق مي شودودرآن اظهاراتي است دال برنگرش تصويب شده ياتصويب نشده ونشان دادن عقايدفرددرباره اهميت خود، موفقيت وارزشمندي خود))
دليل عمده ايجادخود، خودپنداره وعزت نفس رابايددررابطه فردباجامعه اش بخصوص دردوران پراهميت كودكي ونوجواني جستجوكرده ودراين دوران رابطه فردباخانواده اش واطرافيانش موثرترازهمه دانست ايت رابطه رامي توان به چندنوع بيان كردكه عبارتنداز:
الف ) واكنش ديگران ، مهمترين منشا پدي آمدن خودپنداره وعزت نفس ، رفتاروواكنش ديگران نسبت به فرد، بخصوص كودك است اين رانظريه (( آينه نما)) مي نامند. نظريه مذكورمعتقداست كه براي ديدن خودبه واكنش هاي ديگران توجه كرده تصويرخودرادرآن واكنشهاببينيم . بسياري ازتحقيقات حاكي ازآن است كه تصوي وپنداره هرفردازخود، وابسته به تصويري است كه ديگران ازاوداشته اند. وحتي درحال حاضرهم تصويرديگران ازيك فرد مي تواندارزيابي وتصويري راكه اوازخودداردراتغييردهد.
2-تجربه همراه باموفقيت كودك ، مقام ياموقعيتي كه فردخودش رادرارتباط بامحيط مي بينيد.
3-تعريف شخصي كودك ازموفقيت ياشكست
4-شيوه كودك درارتباط باپسخوراندمنفي ياانتقاد.
بايدتوجه داشت كه نقش والدين درهركدام ازعوامل بالابارزاست . همچنين ميزان عزت نفس وشايستگي خودوالدين حائزاهميت است چراكه كودكان نظاره گرچگونگي درگيري والدين بامسائل زندگي وروشهاي انان دررويارويي بادشواريهاو ميزان شا يستگي هاي انهاهستند( اسميت ،1981 )
2-1-2- شكل گيري هويت :
هويت يابي عبارت است ازكشف اين موضوع كه (( من كيستم ؟(( چه چيز برايم ارزشمنداست ودرزندگي به كجامي خواهم بروم ؟ ))
جوانان درجست وجوي هويت خودنقشهاي گوناگوني راازمايش مي كنندتابه استمراري ازشخصيت خوددست يابند. واستمرارشخصيت بدين معناست كه حس كنددرطول زمان ومكان ( يك شخص ) هستند.
هويت هركس معمولابااستفاده ازنام ، حالات ، موقعيت اجتماعي ، حرفه وجنسيت بيان مي شود. درجريان شكل گيري هويت ، رفتارنوجوان به سرعت فردي وشخصي مي شود. افق فكري اوازطريق علاقه ورغبتهاگسترش يافته وجنبه انفعال وعاطفي شخصيت رشدمي يابد. يكي ازخصوصيات عمده درساختارهويت ، توانايي فرددرقبول تعهدنسبت به امورمختلف وهمچنين به خويشتن است وتعهدنسبت به خويشتن زيربناي تمام تعهدات ديگرقراردارد. واين تعهدنسبت به امودخودخواهانه ولذت شخصي ان مثل دوران قبلي رشدفردنيست ، بلكه نسبت به احساس ارزشهاي مشخصي است كه برمبناي درك واقعي ، تواناييهاي شخصي ، سودمندي بالقوه ، وموفقيتهاي واقعي واجتماعي است .
ورودبه زندگي اجتماعي ، اقتصادي وسازگاري ونقش افريني فرهنگي نيزدرسالهاي نوجواني رخ مي دهد. فراغت ازتحصيلات دبيرستان گذراندن دوره سربازي براي پسران ، ورودبه بازاركاريادانشگاه ، ازدواج واغاززندگي زناشويي وتحولات ديگر، اجتماعي ، اقتصادي ، فرهنگي همگي ازجمله ويژگيهاي رشددوره نوجواني است . اين ويژگيهاي رشدي رادرسنين 20 تا 30 سالگي ودوره مقوله انجام هويت ، رشداجتماعي – فرهنگي ، استحكام درانديشه وجهان بيني ، انتخاب شغل وهمسرگزيني وتشكيل – خانواده ، مي توان بررسي كرد. اين دوره براي والدين وخودفردحايزاهميت است ( لطف آبادي ، 1378
رشدفكري وسطح آگاهي فردبه عنوان مهمترين جنبه دستگاه رواني وي محسوب مي شود.بدون اين رشدفكري فردقادرنخواهدبودتفاوتهاي اصلي افكارخودباديگران رادريابدوانديشه هاي خودرابه صورت واقع بينانه بررسي ، نقدوارزيابي كند. انجام هويت دررشدفكري دوره نوجواني وانعطاف پذيري افكار، باعث مي شودكه شخص بتوانددركناري قراربگيردوبه صورت بي طرفانه به خودبه عنوان يك شخص بنگرد. دراين صورت اوخواهدتوانست خويشتن رابه عنوان يكي ازانواع بشردراجراي نقشهاي مختلفي كه درزندگي به عهده مي گيردبحساب آورد.هويت معمولادراوايل دهه سوم زندگي درحدود20 تا25 سالگي شكل مي گيرزدتثبيت هويت معمولاًبارشدعزت نفس نيزهمراه است ( يعني فردفكري مثبتي درموردخودپيدامي كندوخودراشخصي مهم به شمارمي آوردكه چيزي كمترازديگران ندارد) چگونگي تثبيت هويت درجواني به وقايع مهم زندگي فرددراين دوره براي مثال : ادامه تحصيل دريك رشته معين – باترك تحصيل / مساله انتخاب شغل / ازدواج و… بستگي دارد.
اگردرسالهاي كودكي ونوجواني ، خانواده بيشترين تاثيررادرشكل گيري هويت برعهده داشت دردوره نوجواني محيط زندگي اجتماعي وخودجوان نقش اساسي رادرتثبيت هويت ايفامي كند( لطف آبادي ، 1378 )
به عبارتي شكل گيري هويت تحت تاثيرتغييرهاي مختلف ازقبيل : تحولات دوران قبلي رشد، تربيت خانوادگي ، تجارب تحصيلي ، گروههاي همسالان ، رسانه هاي جمعي ومطبوعات مي باشد. كه بعدازخانواده ، محيط آموزشگاه ونظام تعليم وتربيت رسمي ازمهمترين تغييرهاي اجتماعي ميباشندكه برفراين هويت موفق ياناموفق ذكرمي كند. وساختارهويت رادردوره جواني شديدامتاثراززمينه هاي اجتماعي – فرهنگي مي داند.
ازسويي تشكيل هويت بستگي زيادي به همانندسازي هاي گذشته فردوتغييرآن هابه صورت يك كمال جديددارد.
همانندسازيهاباوالدين علي رغم تحولاتي كه طي كرده اندبه طوراساسي باقي مي ماندوبه آنها، همانندسازي باافرادديگرخانواده ، گروه همسن ودوستان وحتي دشمنان وافرادي كه به نحوي ايده ال مي باشندنيزاضافه مي گردد.
خانواده به عنوان يك واحدبااداب ورسوم وقيودات خاصش ، طبقه اجتماعي كه فرددرآن بزرگ شده است ، گروههاي مذهبي واخلاقي ، مليت فرد،وزماني كه ازلحاظ تاريخي ، فرددرآن زمان زندگي مي كند، عامل جنسيت فردكه يكي ازپايه هاي مهم هويت مي باشد،همگي درتشكيل يك هويت ثابت تاثيرمي گذارد.درواقع تشكيل هويت ، فرايندي است كه درتمام طول زندگي ادامه دارد. ( اكبرزاده ، 1376 ) . ماتاحدودي هويت خودرازراه همانندسازي شكل مي دهيم ماخودراباكساني كه برايمان جاذبه اي دارندهماندمي كنيم . بنابراين شبيه به آنان مي شويم . گرچه شايدازاين امرخودآگاهي نداشته باشيم. پس هويت فردتاحدودي تركيبي ازهمانندسازي نسبي گوناگون است ( كرين ، 1377 )
صاحبنظران معتقدند، هويت فردزماني شكل مي گيردكه فردبتواندبرپراكندگي شخصيت غلبه كند. واين كاروقتي صورت مي پذيردكه نوجوان بتواندبرجوانب منفي وبحران اين مرحله غالب شودويك هماهنگي دروني وپيوسته درايفاي نقشهاي مختلف خودبدست آورد. اگرنوجوان درمراحل اوليه به احساس امنيت رسيده باشداينك به دنبال ايمان واعتقادبه انسانهاوعقايدي است كه بتواندبه اواحساس امنيت وارامش دروني بدهد( احدي ، 1372 )
مارسيا معتقداست كه هويت زماني شكل مي گيردكه الگوي فردقوي ترومستحكم ترازقبل شده باشد.
جستجوي هويت يك كاردايم است واززمالني كه نوجوان متوجه قيافه خوددراينه مي شودوازخودمي پرسد، من چه كسي هستم ؟
3-اوبايدبراساس شواهدعيني واطلاعات ملموس كه ازمحيط دريافت مي كندبه ثبات شخصيتي خودتداوم بخشد( شاملو، 1366 ) صاحبنظران معتقدند كه امروزه رقابتهاي تحصيلي وفشارهاي جامعه ، فردرادركاوش درعلايق وجهان بيني هاي خودمحروم مي سازدودرنتيجه برخي ازنوجوانان موقتاازتحصيل كناره مي گيرندتابتوانندبه موقع درخلوت به مسيرزندگي خودبيانديشند. برخي پس ازيك دوره ازمايشي وفكروكاردروني متعهداندبه هدفي درزندگي دل مي بيندندودرراه نيل به ان گام برمي دارندبرخي ديگرممكن است هرگزبحران هويت راتجربه نكنندوعقايدوالدينشان رابدون چون وچرابپذيرنددسته ديگري ازنوجوانان هويت انحرافي رابرمي گيرنندهويتي مقايرباارزشهاي جامعه اي كه درآن زندگي مي كنندگروهي ديگريك دوره طولاني سردرگمي هويت راتجربه مي كنندوخويشتن يابي برايشان بسياردشواراست ( براهني ، 1378 )
شكل گيري هويت ، آنچنان كه عده اي مي گويندرنج آورنيست ودرواقع اگرچه تشكيل هويت براي عده اي ازنوجوانان رنج اوراست امامبالغه دراين موضوع وتعميم ان به همه نوجوانان كارنادرستي است به نظروي آنچه شكل گيري هويت رادشوارمي سازدزمان نسبتاطولاني ان است وممكن است نوجوانان رابراي مدت باسردرگمي وتزلزل درتصميم گيري وانتخاب راه زندگي بزرگسالي مواجه سازد.
2-1-3-نظريه هاي هويت
نظريات مربوط به هويت به طورعام ، ريشه درحوضه روان تحليل گري وريشه درمحدوده اي ازروان تحليل گري نوين كه بنام (( روان شناسي من )) معروف شده ايت دارند، به طوردقيق ترنظريه پردازان هويت رامي توان مربوط به گروه گسترده اي ازنظريه پردازان روان شناسي من دانست كه وجه اشتراكشان تاكيدبرچگونگي تاثيرجنبه هايي ازمحيط اجتماعي وفرهنگي برمن وبررشدوعملكردآن است چهره برجسته اين گروه اريكسون است .
ساليوان – برن – ادلروهورناي ، ديگرچهره هاي معروف اين گروهندسايرروان شناسان من گرايش داشتندكه مانندفرويد به فرايندهاي دروني توجه كنندبه طوريكه آنهابيشتربه ماهيت عملكردهاي من توجه داشتندتابه تعادل بين من وجهان خارج.
گرچه آنهابيش ازفرويد به نيروهاي خارجي توجه داشتنداماكانون نظرياتشان متمركزبرموضوعاتي بودكه درون رواني بشمارمي آيد. (كاروروشي ير ، 1375 )
دراينجاخلاصه اي ازنظريات بلوز، كگان ، لووينگراريكسون وگلاسركه نظرياتشان بارشدهويت مرتبط است ، ارائه خواهدشد.
مساله مهم درطول فرايندثانويه فرديت اين است كه براي ارتقاء وپيشرفت رشد، رهاكردن تصويروالدي كه زياددرون فكني شده است – ضرورت دارد. بلوزنوجواني رابه صورت زماني مي بيندكه صرف تجزيه وتحليل آن چيزي كه به عنوان فرددرنظرگرفته شده – يعني درون فكني هاي والدين – مي شود. بدين منظوركه سازمان دهي ديگري ايجادشود- اوافكارواعمال بازگشتي لازم براي رشدبيشترراپديده شايع همراه بااين ازدست دادن من كودكي مي يابد.
2-1-3-2-نظريه كگان
كگان –شكل گيري هويت رابه صورت يك فرايندتكاملي معني سازي درطول عمرمي بيند- طرح رشداوبراي مفهوم سازي هويت به عنوان يك فرايندكل هم شناخت وهم عاطفه رافرامي گيرد- برمبناي نظريه اي پياژه گلبرگ وروابط شي ترسيم مي شودشكل گيري هويت مربوط به اين است كه چطورخودساخته مي شودازدست ميرود و دوباره شكل مي گيردخوددرمراحل گسترده عمرازنظردرون رواني دربافت هاي بخصوص محاط است وقادرنيست ازآن فاصله بگيردبدين ترتيب بچه كودك همان تكانش هايش است وبعدهاجنان خودمتمايزي پيدامي كند.ه داراي تكانه هاوسابق هايش مي شودآن چيزي كه به عنوان ديگري باشي درنظرگرفته مي شودهمچنان كه رشدبه سوي يك مرحله جديدي ازتكامل خود - ديگري موضوع شي پيش مي رودپذيراي تعبيرمي شود(خود)فردي كه درنوجواني اوليه است بطوربهنجاردرنيازهاوعلاقه هايش محاط است وقادربه فاصله گرفتن ازآنهارادست يافتن به چشم اندازي ازواردي آنهانيست فقط بعدهااين خودفرده به گونه اي دورانداخته مي شودكه ان چيزي كه سابقاموضوع بود( نيازهاوسائق ها ) دريك تعادل جديد شي مي شود.
باوقوع اين تغييراكنون فرددرنوجواني مباني محدوديت جديدي داردومحدوديتش محاط بودن خوددرمتن فردي اش است – اكنون نوجوان به جاي اينكه روابط خودش راداراباشد، همان روابط خودش است )) .
فقط درطول اواخرنوجواني است كه تعادل خود- ديگري ، بارديگرفعال مي شود. ازاين طريق ، خودمي تواندرابطه اش راداراشود( شي ء جديد) درحالي كه درنقش هاي قرارداري ازقبيل شغل ( موضوع جديد) محاط مي شود.
بارديگراوداراي شغلش نيست ، بلكه اوهمان شغلش است . اين مراحل متعدددرگستره عمرادامكه مي يابد- طرح كگان ، رشدهويت ( يامعني سازي ) رابه عنوان يك فرايندپيش رونده يافتن ، ازدست دادن وايجادتعادل جديدترسيم مي كندودوره بهنجارنوجواني نيزدربرگيرنده يكي ازاين زمان هاي تعادل بخشي مجددبه موضوع وشي ء است . ( كروگر، 1996 . )
2-1-3-3 نظريه لووينگر
لووينگر، هويت رادريك جهت كل گرايانه به عنوان (( صفت سرامدشخصيت )) مي بيند. ازديداو(( من )) يك وسيله گزينش است كه به فرداجازه مي دهدواقعيت خارجي رابه طريقي درك كند.
درمان تحليلي سنتي ، اين كنش ها، بيشتركنش هاي فرامن است ونشان مي دهدكه (( لووينگر )) منزلت- (( من )) رابالابرده وآن رامهمتردرنظرگرفته است . ( كروگر، 1996 )
لووينگر، برپايه مطالعات روان سنجي گسترده اي كه بااستفاده ازآزمون فرافكن تكميل – جملاتش انجام داد، مجموعه اي ازمراحل رشدي رادرشكل گيري من ياتجربه خودتوصيف كرده است ودراين توصيف اوشكل هاي رايج كنترل تكانه ،سبك بين فردي ،مشغوليت هاي ذهني آگاهانه وسبك شناختن رادرهرمرحله بررسي مي كندومراحلي كه بواسطه آن (( صفت سرآمدشخصيت )) وجودرادرطول نوزادي تصرف مي كندوبسوي مراحل عملكردبالغ تردراواخرنوجواني وبزرگسالي رشدمي كنديابازداري مي شود- راتشريح مي كند- ازنظراوافرادبه تربيت دراين مراحل هشتگانه ، پيشرفت مي كندتاجايي كه ديگرقادربه پيشرفت نباشد.
رشدمن دربزرگسالي ادامه داردودرطول دوران زندگي تغييرمي يابدوهرخصوصيت تازه اي كه پدي مي آيدبرخصوصيات قبلي افزوده مي شودوسطح بزرگسالي رشد، بالاترين مرحله اي است كه من مي تواندبه آن دست پيداكند- ( كروگروهمكاران ، 1375 )
مراحل رشددراين نظريه ، به اين صورت است كه : درمرحله ماقبل اجتماعي ( مرحله اول ) (( من )) بسيارابتدايي است ووظيفه اصلي اش يادگيري – تمايزخودازغيرخود- است . درمرحله همزيستي ( مرحله دوم ) نيزكودك به يافتن قدرت تشخيص خودوغيرخود- ادامه مي دهد- وابستگي كودك به مادرآنقدرقوي است كه كودك درتشخيص خودازمادرشكل دارد- يافتن تمايزبارشدكاربردزبان تقويت مي شود- درمرحله تكانشي ( مرحله سوم ) كودك تكانش هايي براي تصديق وجودمستقلش ازخود- صادرمي كندومن به گونه اي بي قيدوبند، براي اعمال تاثيرخودبه جهان اطراف ، دست به عمل مي زند.
درروابط بين فردي ، كودك تمايل به استثمارگري داردوسايرين تنهابه خاطرآن چه كه مي توانندبه كودك – بدهند- ارزش دارند- درمرحله حفاظت ازخود( مرحله چهارم ) – كودك به تدريج درك مي كندكه براي نحوه – عمل مقرراتي وجودداردوزيرپاگذاشتن آنهابه تنبيه منجرخواهدشد- گرچه درك مققررات عميق نيست ولي آنهاصرفااطلاعاتي ازعمل جهان خارج بدست مي آورندكه براي اجتناب ازتنبيه چه بايدكرد؟
درمرحله همنوايي ( مرحله پنجم ) – مقررات شروع به دروني شدن مي كنندوكودك به امنيت ورفاه خودرابه امنيت ورفاه ديگران مرتبط مي كند- تنبيه موثراين دوره – ناپسندشمردن اجتماعي است كه به احساس شرم منجرمي شود- درمرحله وجداني ( مرحله ششم ) – استعداددرون نگري وپي بردن به حقيقت معناي چندگانه رويدادهاوموقعيتهاي امكان درك امورانتزاعي اخلاقي راپيش مي آورد- دراين جاگناه – جايگزين شرم مي شود.
مرحله خودمختاررشد( مرحله هفتم ) باتعالي احساس فرديت مشخص مي شود- دراين مرحله فردبه تفكردرباره انواع مختلف نقش هايي كه ايفامي كند- ماهيت فرديت وماهيت خودشكوفايي – سرگرم مي شودوبه اين ظرفيت دست مي يابدكه تعارض بين نيازهاووظايف راتشخيص دهدوباآن كاربيايد.
مرحله يكپارچگي ( مرحله هشتم ) آخرين مرحله رشداست . ورودبه اين مرحله بدين معني است كه فردبرتعارضات دروني غلبه كرده وراهي براي ارضاي خواسته هاي متعارض پيداكرده است – اهداف غيرواقع گرايانه وغيرقابل دسترس درصورت لزوم كنارگذاشته مي شوندوتلاشي آگاهانه براي به هم بافتن رشته هاي مراحل رشدبصورت يك كل يكپارچه به ظهورمي رسد.
( كاروزوشي ير، 1375 )
ازخلال اين مراحل ، پيچيدگي بيشتري درعملكردوتوانايي اش براي ارتباط باجهان پيرامونش پيدامي كند.
بطوربهنجارمامي توانيم تغييرازيك سازماندهي تكانشي كه درآن علاقه تشخصي ، عامل برانگيزنده اوليه است به سوي همنوايي باچيزهايي كه ازسوي گروه اجتماعي بلافصل ديكته مي شويم راببينيم . حالت بالغ ترآگاهي به خوددرنوجواني وبزرگسالي ، قدرت درنظرگرفتن امكان هاي پيچيده موقعيتهارابوجودمي آورد.
لووينگرمراحل تمايزبخشي به خود- ديگررادرطول نوجواني ازمرحله علاقه شخصي به هم نوايي بانگرش هاورفتارهاي ديگران تاسازماندهي يك خودكه داراي تمايزبيشترازديگران ، معطوف به فرديت وقادي به دوجانبگي بيشتردرارتباط است ، ترسيم مي كند.
( كروگر، 1996 )
2-1-3-4 نظريه اريكسون
اريكسون معتقداست درسنين نوجواني ، فردنسبت به هويت خود، آگاهي به دست مي آوردوخودباوحدت بزرگتري ازگذشته درارتباط باگروه ، شغل ، جنس ، فرهنگ ومذهب درنوجواني شكل مي گيرد. تعارض رواني اين دوره مربوط به شكل گيري احساس هويت وپراگندگي اجزاي مختلف آن است . وظيفه حياتي دوره نوجواني آن است كه اين تعارض راحل كندويك هويت واحد ومنسجم رابراي خويشتن ايجادنمايدواين كاروقتي مقدوراست كه اوبرجوانب منفي اين تعارض وبحران غالب شودوهماهنگي دروني ومداوم درايفاي وظايف مختلف خودبدست آورد- رشدهويت جوانب مختلفي دارد- جنبه رواني آن – خوددروني نوجوان راشكل مي دهد. اوبايدبتواندزندگي گذشته وهويت دوره هاي قبلي زندگي خويش راباوضع حال جديدش پيوندمناسبي بزند.
نوجوان دراين تلاشهاي خود، همچنين بايدبتواندبه پرسشهاي مهم ( جاي من درهستي كجاست ؟ ! اززندگي خودچه مي خواهم ؟ ! ) پاسخ گويد- برخلاف دوره هاي قبلي كه كودك اين پرسش راازبزرگترهاداشت – اينك اوازخودمي پرسدوخوداونيزبايدپاسخ مناسبي براي پرسش هاي خويش پيداكند- دراين سالهاي نوجواني . شكل گيري خودرواني وخود- امري جالب توجه وشوق آفرين است . اوخودراانساني مخصوص خويش مي يابدوطبيعي است كه ازاين بابت نوعي احساس تنهايي نيزدرخودداشته باشدوهمين امرموجب مي شودكه اوباخودبگويدهيچكس فكرواحساس مرانداردونتيجه چنين احساسي ازخود راضي بودن نوجوان است – درابتداي نبوغ ، نوجوان به درستي نمي داندكه كيست ؟ واززندگي چه مي خواهد؟
براي اينكه اوبتواندبه وحدت هويت خويش برسد، زمان لازم است . اين زمان ، فاصله اي ميان آغازنبوغ تاشروع زندگي شخصي وپايان تحصيلات ويازمان ازدواج وآغاززندگي خانوادگي است .
اين زمان درگروههاي مختلف اجتماعي وفرهنگ هاي مختلف ، كم وزيادمي شود. دراين دوره نسبتا طولاني است كه نوجوان ، خودرامتعلق به سرزمين هاي بي نام ونشان مي داند- گاه حالت كودكان وگاه حالت بزرگسالان رابه خودمي گيرد. درهمين زمان است كه اوخودوزندگي ووظايف مختلف راتجربه مي كند- درجريان اين تجربه هاست كه اوخودراباقهرمانمان مختلفي همانندمي كند. گاهي همانندباقهرمانان افسانه هاست ، گاهي ورزشكاران بزرگ راالگوقرارمي دهدوگاهي ممكن است دوست يامعلم خودرانمونه مطلوب بداند- اين همانندسازي هاديگرجنبه سمبوليك ندارد، يعني برخلاف بازيهاي نمايشي دوره كودكي ، تجارب نوجواني وكارهاي اوحالت جدي دارد.
اوديگرنقش هاي مختلف رابابازي ايفانمي كندبلكه عملاً نقشهاي مختلف رابه تجربه شخصي درمي آورد، بيشتراين نقشهاحالت افراطي دارد دراجراي همين نقشهاي مختلف نوجوان به تدريج هويت فعلي خودراباگذشته هايش پيوندمي زند- درجريان تشكيل هويت ، ، بويژه درآغازآن ،نوجوان به نفي ارزشهاي والدين نيزمي پردازد، اگروالدين صبروتحمل خودراازكف بدهندواورازيرفشارشديدنظرهاومعتقدات خودبگذرانند- ممكن است مشكلات بيشتري بروزكند.اين اختلاف بين نوجوان ووالدين رابرخي ازنويسندگان به تعارض نسلها( شكاف نسل ها) نيزتعبير كرده اند- اماواقعيت اين است كه چنين دشمني موهومي ، بين نسلهاوجودنداردواين تعارض هادرصورتي كه واكنش عاقلانه وصبورانه درمقابل آنهانتشان داده شودبه سودرشدنوجوان وشكل گيري درست هويت است .
( كروگر، 1378 )
2-1-3-5 نظريه گلاسر
درواقعيت درماني گلاسر، واژه شخصيت وواژه هويت راتقريبامترادف به حساب آورده اند- واقعيت درماني ، هويت راجزء لازم واساسي تمام انسانهادرهمه فرهنگهامي داندكه ازلحظه تولدتامرگ ادامه مي يابلد. درواقعيت درمالني ، هويت ازديدگاه درمالني موردبررسي قرارمي گيردوبه دوجزء هويت توفيق وهويت شكست تقسيم مي شود.
گلاسرمعتقداست ، افرادي كه هويت يكساني دارند، يكديگرراجذب مي كنندوآنهايي كه هويت ناهمگني دارند- يكديگررادفع مي كنند- درواقعيت درماني ، اعتقادبرآن است كه انسان فقط داراي يك نيازاساسي اجتماعي – به هويت است واين نيازراكه ازنسلي به نسل ديگرمنتقل مي شود، دروني مي داند.اين نياز، همان نيازبه هويت فردي است كه به هويت اجتماعي فردارتباط نزديك دارد.( شفيع آبادي ، 1377 )
2-1-4-نظريه هاي عزت نفس
ازميان نظرياتي كه به بحث درباره ((خود )) ، (( تحقيق خود )) ، (( خودپنداره )) و … مي پردازندوهمگي مربوط به جنبه اي مهمي ازرشدشخصيت محسوب مي شودنظريات بعضي ازروان شناسان ونظريه پردازان انسان گرادراين موردمهمتروقابل بحث است .
به همين دليل ابتدابه جندين نظريه ازروان شناسان مكاتب مختلف مي پردازيم وبعدبه تفصيل به بحث درمورداين امرازديدگاه انسان گرايي مي پردازيم .
2-1-4-1-نظرفردم
(( فروم )) ازمكتب روان كاوي ، عزت نفس ازيك نوع (( تحقيق مثبت )) يا(( فعليت يافتن نفس )) مي داندكه فردرانفي مي سازد. به عقيده غروم ، شخصي كه قادرباشدواقعاخودش رادوست بدارد، درنتيجه به ديگران نيز بيشترمي تواندعلاقمندباشد. همچنان فردي كه قادربه دوست داشتن ديگران نيست ، خودش رانيزنمي توانددوست بدارد. به نظرفروم (( خودشيفتگي نخستين )) صفت علاقه به خودرادارد. درصورتي كه (( خودشيفتگي ثانوي )) نوعي دفاع است عليه آگاهي به ازدست دادن عزت نفس . خودشيفتگي ثانوي آنچنان كه درخودستايي ودرموردتوجه شديدبه بدن خودودرخودمركزي ديده مي شود، ديگرعشق به خودنيست بلكه نفرت ازخويشتن است كه ازاحساس شكست وتصورموردمحبوبيت نبودن توليدمي شود
( بلوم ، 1352 )
2-1-4-2-نظريه اريكسون
(( اريكسون 5 )) معتقداست بحرانهايي كه درهرمرحله ازرشدبه وجودمي آيداساس سلامت ياناسلامتي هاي بعدي شخصيت فردراپايه ريزي مي كنند. اگردرهريك ازاين مراحل ، بااين بحرانهاكه جنبه هاي مثبت ومنفي دارندوقسمتي ازجنبه هاي طبيعي رشدمحسوب مي شوندبرخوردرضايت بخش شود، جنبه هاي مثبت شخصيت ماننداعتمادبه نفس ، اعتمادبه ديگران ، خودكفايي وعزت نفس به ميزان بالايي جذب خودمي شوندوبدين ترتيب شخصيت به رشدسالم خودادامه مي دهد. برعكس اگرتعارض استمراريابدويادراصل به نحورضايت بخشي حل نشود(( خود)) درحال رشدصدمه مي بيندوعناصرمنفي شخصيت مانند(( بي اعتمادي ، شكست وترديدواحساس حقارت جذب خودمي شودودرنتيجه شخصيت به شكل ناسالمي رشدمي يابد.
اريكسون بااصطلاح (( من كيستم ؟ )) سعي داردنوعي تقابل خلاق ، ميان تجسمي كه شخص ازخودداردوتجسمي كه ديگران ازاودارند، رابيان كند، (( من كه هستم ؟ )) يعني اينكه فرداحساس كندبه گروه خودتعلق داردوگذشته اوبه اعتبارآينده اش داراي معناي خاص است ، ودراين (( كيستي )) عوامل خودآگاهانه وناخودآگاه نقش دارند. امافرايند(( كيستي )) راازفرايند(( عزت نفس )) ناخوداگاه ترمي داند( بلوم ، 1353 )
2-1-4-3- نظريه بندورا
(( بندورا1 )) معتقداست كه ايجادخودباوري درشخص ، ياتقويت پندارهاي هرفرددرموردخودش ويابرداشتهاي اودرباره تواناييهاي خاص خودش دريك زمينه ، پس ازعبورازيك سلسله فرايندهاي روان شناختي باعث تغييررفتارهاوفعاليتهاي اومي گردد. خودباوري برنوع فعاليتهايي كه شخص انتخاب مي كند، تلاشي كه صرف آن مي كند، اشتياقي كه براي انجام آن داردودرنتيجه اي كه ارايه مي دهدتاثيرمي گذارد.
به عبارتي كنترل خودبه دوصورت مستقيم وغيرمستقيم باعزت نفس مرتبط است
( هارتر، 1983 )
بعضي مطالعات نشان مي دهندذكه كودكان برخوردارازعزت نفس بالا، هم احساس سودمندي فردي بهتروهم احساس كنترل بيشترمي كنند( هارتر، 1983 ) . علاوه براين والديني كه تمايل دارندكنترل (( خود)) پايداري ومحدوديت هاي متناسب باسن كودكان رابه بهترين وجه اعمال كنندوكودكان باعزت نفس بالاپرورش مي دهند
( مارتين ، 1983 )
2-1-4-4- نظريه كلي
كلي درروان شناسي شناختي به گسترش اين عقيده يعني توجه به خودپرداخت وتاكيدرابراهميت واكنشهاي افرادديگردرشكل دادن به عزت نفس قرارداد.
نظريه شناختي مثبتي براين است كه بالاترين منبع رشدوپيشرفت افراد، توان تفكرمنطقي وواقع گرايانه وبرخوردصحيح آنان درموردخويش ودرموردجهان اطراف است .( احمدي ، 1363 )
فردي كه عزت نفس پاييني داردخودراآدم نالايق وبي ارزشي مي داندواغلب واكنشهاي منفي ناشي ازفقدان عزت نفس است . اومعتقداست كه تصويرذهني مخدوش ، به ذره بيني مي ماندكه كوچكترين اشتباه وجزيي ترين عيب راچندبرابربزرگ تر كرده وآن رابه حساب عيب شخصي مي گذارد. درنتيجه خودرادست كم مي گيردوازخودانتقادميكند
( كلي ، 1902 )
ديدگاه (( انسان گرايي ))
انسان گرايي درروان شناسي معاصرجايگاه مهمي احرازكرده است ، به گونه اي كه گاهع دربرابررفتالرگرايي ، وروان كاوي ارآن به عنوان ديدگاه سوم يادمي شود. اين ديدگاه دركل روان شناسي وبويژه درحوضه روان شناسي رشدوبه طورخاصي درروان – شناسي رشدشخصيت ، تاثيربسزايي داشته است ( پترسون ، 1988 )
نقش عمده انسان گرايان دربحث رشدشخصيت ، موضع گيري دربرابرديدگاههاي رفتارگرايي است . رفتارگراهاانسان رامنفعل وساخته محيط مي دانند. درحالي كه انسان گراهاتاكيدمي كنندكه انسان تحت تاثيرانتخاب فعال خويش قراردارد. دربين انسان گراهادوچهره برجسته وجوددارد. (( كارل راجرز 2 ))) و(( ابرام مزلو3 ))
اوخودشكوفايي رادربه كارگيري وپرورش كامل استعدادهاي بالقوه )) يعني به فعليت درآوردن (( خود )) واطمينان ازخودمي دانست – يعني انگونه شودكه مي تواندبشود.- اين بيان مزلو- اندرز(( نيچه )) رابه يادمي آوردكه مي گفت بر(( آن چيزي شوكه هستي )) ( شكركن ، 1372 )
2-1-4-6- نظريه ي راجرز:
مفهوم خويشتن مهمترين پديده وعنصراساسي درنظريه راجرز است .
به نظراجرز، انسان عوامل محيط خودرادرك مي كندودرذهن خودبه آن معني مي دهد- مجموعه اين سيستم ادراكي ومعنايي ، ميدان پديداري رواني فردرامي سازد.
به مروركه آگاهي ازخودظاهرمي شوداوفردنيازي شكل مي گيردكه نيازبه توجه مثبت واحترام ناميده مي شود.
نيازبه دريافت توجه مثبت ، آنقدرقوي است كه فردممكن است آنرابه تجارت مثبتي كه درجريان تحقيق نفس احساس مي كند، ترجيح دهد. ازطريق نگرش هاي مثبت واحترام آميزي كه توسط ديگران نسبت به فردبروزداده مي شوداحترام وتوجه مثبت نسبت به خود، به وجودمي آيد. پس ازتشكيل نگرش مثبت نسبت به خود، درفردبه جاي آن كه اوتوجه مثبت واحترام راازديگران بگيرد، ازخودش مي گيرد. به وجودآمدن نگرش مثبت واحترام آميزنسبت به خوددرفرد، گام ديگري درجهت ايجاديك شخصيت خودمختاروسالم است .
( شفيع آبادي ، 1371 ) . هنگامي كه خودرشدمي كند، انسان نسبت به دوستي وقبول ديگران احساس علاقه ونيازمي كندوتوجه مثبت نامشروط ديگران راطلب مي كند.- راجرزاين نيازراذاتي انسان مي داند.( فريك ، 1971 ).
توجه مثبت كه انسان يك نيازعمومي وبسيارجدي وشايع است . درصورتيكه ناكام بما ند- دركودك حالتي مي كندكه راجرز(( توجه مثبت مشروط )) مي خواند يعني عشق ومحبتي كه كودك دريافت مي كند، مشروط به رفتاردرست اونسبت باپرورش توجه مثبت مشروط كودك شيرخوارانتظارات مادررادروني مي سازدوبااين عمل گرايبش هاي مادرمي گيردودرموردخودبكارمي برد.
حاصل اين وضع كه كودك نخست توجه مثبت مشروط راازمادروسپس ازخوددريافت مي كندپيرايش شرايط ارزشمندي است يعني كودك براي ارزشمندبودن خودشرط هايي قايل مي شودوتنهادرشرايط خاصي خودراارزشمندمييابد ( شواتز1977)
خلاصه اين كه راجرزمعتقداست كه اگراولياازهمان اول زندگي به طفل محبت بدون قيدوشرط دهندبعدهاازچنان عزت نفسي برخوردارمي شوندكه لزومي درطردكردن تجارب واقعي نمي بينندودرهرشرايطي خودراانديشمند مي دانند چنين شخصي آزادورهاست ومي تواندبه تحقيق خودبپردازدوسهم استعدادهاي بالقوه اش رابپروراند. ليكن اگراولياء به طفل به طورمشروط مهرومحبت كنندويانظرمثبت دهندكودك تجربه هايي راكه باخودپنداريش هماهنگ نباشدطردوانكارمي كند ( شاملو1370 )
2-2-يافته هاي پژوهشي درخصوص موضوع
1-مظلوم بنهنگي–فاروقي ،( 1379) درتحقيق خودباعنوان بررسي رابطه عزت نفس باپايگاههاي هويت دردانشجويان دانشگاه فردوسي مشهدبه هين نتيجه رسيده اندكه بين عزت نفس وپايگاه هويت دستيابي رابطه مثبت ومعناداري وجودداردوبين عزت نفس وپايگاه هويت تعليق وپراكندگي رابطه منفي ومعناداري وجودداشت بنابراين اين بدين معني است كه افرادپايگاه هويت دستبابي ازعزت نفس بالايي برخوردارندوافرادپايگاههاي هويت پراكندگي وتعليق ازعزت نفس پاييني برخوردارنددراين پژوهش بدست آمده است كه بيشرين فراواني درپايگاه دستيابي قرارداردكه اين يك نكته مثبت ونقطه قوت است .
چون دستيابي پيشرفته ترين پايگاه ويك پايگاه هويت بالغ است وباموقعيتهاي شناختي وشخصي بسياربالاتري همراه است .
درتوزيع پايگاه هويت دراين پژوهش نكته قابل ذكرديگرپايين بودن نسبت افرادممانعت است . بين قرارداشتن افراددرپايگاه ممانعت باپيوستگي زيادبين اعضاء گروه اجتماعي كه فردعضوان است . ابرازعواطف مثبت دراين گروه ودرخانواده پايين بودن سطح تعارض درخانواده ونيزسازش پذيريي افراد رابطه مستقيم وجوددازرديعني پيوستگي زيادبين اعضاگروه وموادفوق احتمال ماندن فرددرپايگاه ممانعت راافزايش مي دهد، بنابراين پايين بودن نسبت افرادواقع درپ1ايگاه ممانعت نشان دهنده وجودتعارضاتي است كه درگروههاي اجتماعي وخانواده هاوجودداردواين نشانه اين است كه خانواده وگروههاي اجتماعي نمي تواننداعضاء خودرابامعيارهاوارزشهاوايدئولوژي خودهمراه سازند.
2-دربان زراعتي زيرك( 73 – 1372) درتحقيق خودبا عنوان بررسي ارتباط بين عزت نفس ورشته تحصيلي دردانش آموزان دبيرستان به اين نتيجه رسيده اندكه درعزت نفس دردانش آموزان پيش دانشگاهي رشته رياضي – فيزيك ازعزت نفس دانش آموزان مقطع پيش دانشگاهي رشته علوم انساني بيشتراست .
يكي ازمسايلي كه ازگذشته هاي دورموردتوجه روان شناسان بوده وهنوز هم كانون توجه بسياري ازروان شناسان درحال حاضرمي باشدشخصيت 1است اكثرمكاتب روان شناسي بخصوص روان تحليل گري درحيطه روان درماني بيش ازهرچيزي به چگونگي رشدشخصيت افرادتوجه دارندچراكه چگونگي رشدشخصيت مولفه مهمي درتعيين وتشريح مسايل واختلالات روان شناختي است وازاين جاست كه نظريه هاي رشدشخصيت سهم قابل توجهي درمشخص كردن مسيربهنجارومطلوب رشددارندچراكه اوبسياري ازناهنجاريها رواني ريشه درگذشته داشته وبه چگونگي رشدشخصيت مربوط مي شودوثانياسطح رشديافتگي كنوني خودمي توانندراهنماي براي درمان باشد.
دومولفه مهم كه دراكثرنظريه هاي رشدشخصيت به چشم مي خوردهويت 2 وعزت نفس 3 است چگونگي رشدوشكل گيري هويت وعزت نفس هردومي توانندنقش تعيين كننده اي درچگونگي رشدانسان درمراحل مختلف زندگي وبخصوص دوره نوجواني داشته باشندازاينروبيشترنظريات روان شناسي وبخصوص روان درماني همواره ايندوعنصررادرشخصيت كانون توجه خويش قرارداده اند. ضمن اين كه طبق تحقيقات انجام شده اين دورابطه نزديكي باهم دارندوهردوازمسايل اساسي درزيربناي رشدوشكل گيري شخصيت محسوب مي شوند.
براي تشكيل ساختاركلي زندگي ، گرچه همه دوران عمرمهم است برخي ازآنهامهمترازبرخي ديگراست نوجواني4 كه باتغييرات گوناگون درابعادمتعددهمراه است يكي ازبحراني ترين ادوارزندگي انسان محسوب مي شود
پس باتوجه به اهميت هويت وعزت نفس بخصوص دردوره نوجواني اين پژوهش تحقيقي دردانش آموزان مقطع پيش دانشگاهي وسوم متوسطه ناحيه 1 شهرستان مشهدبه عمل آورده است .
فصل سوم : روش پژوهش
3-1- روش تحقيق
3-2- جامعه و نمونه آماري
3-3- روش جمع آوري اطلاعات
3-4- ابزار اندازه گيري هويت
3-4- ابزاراندازه گيري عزت نفس
3-5- روش تجزيه و تحليل اطلاعات
3-1- روش تحقيق
در اين پژوهش ازدو روش علي مقايسه اي وهمبستگي استفاده شده است . اين دو روش ، روشهاي جستجوي رابطه متغيرها مي باشند . ( بورگ و همكار ، 1989 )
- تحقيق علي مقايسهاي يا پس رويدادي به تحقيقاتي اطلاق ميشود كه در آنها پژوهشگر با توجه به متغير وابسته به بررسي علل احتمالي وقوع آن مي پردازد . به عبارت ديگر تحقيق علي – مقايسه اي گذشته نگر بوده و سعي دارد از معلول پي به علل احتمالي ببرد و به اين دليل آن را پس رويدادي مي دانند كه علت و معلول ( متغيرمستقل و وابسته ) پس از وقوع مورد بررسي قرار مي گيرد .
- در روش همبستگي رابطه ميان متغيرها بر اساس هدف تحقيق تحليل مي شود. اين روش ميزان هماهنگي بين تغييرات دو متغيررا تعيين مي كند و روش علي – مقايسه اي براي جستجوي علل احتمالي مورداستفاده قرار مي گيرد .
هدف تحقيق همبستگي عبارت است از الگوهاي پيچيده رفتاري ازطريق مطالعه همبستگي بين اين الگوها و متغيرهايي كه فرض مي شود بين آنها رابطه وجود دارد . (دولار ،1378 )
ازآنجا كه متغير مستقل ( پايگاه هويت – عزت نفس ) در اين تحقيق تا حدود زيادي ازكنترل محقق خارج است لذا براي بررسي رابطه متغيرها تنها مي توان ازاين دو روش غير آزمايشي و توصيفي اند استفاده نمود .
3-2- جامعه و نمونه آماري
جامعه مورد تحقيق كه اين نمونه ازآن انتخاب شده است ازبين دانش آموزان دختر سال سوم ومقطع پيش دانشگاهي دررشته هاي مختلف مقطع متوسطه ( رياضي – تجربي و انساني ) ناحيه يك آموزش و پرورش شهرستان مشهد بودند .
ابتدا حجم نمونه را 200 نفر در نظر گرفتيم كه هنگام نمره گذاري آزمونها ، تعداد آزمودني ها به 160 نفر كاهش پيدا كرد ، براي يافتن آزمودني ها آمار كل دبيرستانهاي دخترانه و مراكزپيش دانشگاهي ناحيه يك شهرستان مشهد دريافت شد ، آنگاه از بين اين مراكز 5 دبيرستان انتخاب شدند و ازهر دبيرستان سه كلاس در رشته هاي رياضي – فيزيك ، رشته علوم انساني و علوم تجربي انتخاب شدند . آزمودني ها همگي دختر، ايراني و مسلمان بودند و مطابق با تحقيق در اين زمينه در محدوده سني 16 تا 20 سال انتخاب شدند. چرا كه بحران هويت در برابر پراكندگي نقش در ديدگاه اريكسون مربوط به دوره نوجواني است و زمان تحكيم هويت باز مي گردد به اواخر نوجواني و اوايل بزرگسالي ( سيلورستاين ، 1378 )
آزمون عيني پايگاه هويت كه مورد كاربرد ماست بر اساس نظرسازندگانش قابل كاربرد از13 تا 56 سالگي است با اين حال آنها بهترين سنين كاربرد اين آزمون را از14 تا 30 سالگي مي دانند . ( آدامز، 1378 )
3-3- روش جمع آوري اطلاعات
به منظور گرد آوري اطلاعات لازم ، پاسخنامه هاي هر دو آزمون مورد استفاده ( آزمون عيني گسترش يافته پايگاه هويت من و آزمون عزت نفس كوپر اسميت ) به همراه پرسشنامه اطلاعات فردي در اختيار تمامي آزمودنيها قرار گرفت .
براي پرسشنامه 58 سوالي كوپر اسميت كه جهت سنجش عزت نفس تهيه شده بود مدت زمان پاسخگويي 15 دقيقه در نظرگرفته شد و براي آزمون گسترش يافته پايگاه هويت من كه داراي 64 آيتم بود مدت زمان 20 تا 25 دقيقه در نظرگرفته شد .
هر دو آزمون به تمامي آزمودنيها ارائه شد و از آنان خواسته شد اطلاعات پرسشنامه اي شخصي شان را تا حد امكان پاسخ دهند . دراين بين به سوالات مهم و مشكل كه ازسوي آزمودنيها پرسيده مي شد جواب داده مي شد ولي از بيان اين نكته كه اين آزمون يك تست عزت نفس يا هويت سنج است خودداري مي شد .
آزمون توسط انحصار گروه تحقيق و به صورت گروهي در محل دبيرستان ها اجرا شد و نمره گذاري آن مطابق نمونه انجام شد و براي بررسي و تحليل علمي مورد استفاده قرار گرفت .
3-4-ابزار اندازه گيري هويت
در اين تحقيق از آزمون گسترش يافته عيني پايگاه هويت من استفاده شده است و به انضمام اين آزمون پرسشنامه براي جمع آوري اطلاعاتي در مورد مشخصات آزمودني ها تهيه شده اسن . پرسشنامه اطلاعاتي در مورد مشخصات فردي ازمودني ها ازقبيل سن ، وضعيت خانوادگي و تاهل ، رشته تحصيلي ، ترتيب تولد و تحصيلات پدر و مادر به دست مي دهد .
3-4-1- پرسشنامه گسترش يافته عيني پايگاه هويت من
نسخه اصلي اين آزمون به زبان انگليسي و داراي دو مقياس يا بعد هويت ايدئولوژيك و هويت بين فردي است كه هر مقياس و بعد داراي 4 خرده مقياس ، پراكندگي ، ممانعت ، تعليق ، ودستيابي چهار حيطه مخصوص به خود است . هويت ايدئولوژيك شامل حيطه هاي نقش جنسي ، روابط دوستانه ، رابطه با جنس مخالف و فعاليتهاي تفريحي است .
كل ازمون داراي 64 آيتم است كه 32 آيتم آن مربوط به بعد ايدئولوژيك و 32 آيتم مربوط به بعد بين فردي است و سهم هر يك ازحيطه ها و خرده مقياسها در هر بعد 8 آيتم است .
پاسخنامه اين آزمون به صورت يك مقياس كيلرت 6 درجه اي است كه ازكاملا موافق تا كاملا مخالف درجه بندي شده است .
3-4-2- نحوه اجراي پرسشنامه گسترش يافته عيني پايگاه هويت من
ابتدا به هريك ازآزمودنيها يك برگه ازاين پرسشنامه به انضمام پاسخنامه آن كه داراي شش گزينه ( ازموافقت كامل تا مخالفت كامل ) و اطلاعاتي در خصوص سن ، جنس ، ميزان تحصيلات ، تحصيلات والدين ، ترتيب تولد و … مي باشد داده مي شود و سپس به آزمودني ها گفته مي شود كه عبارتهاي داخل پرسشنامه را به دقت بخوانند و مشخص كنند كه هر كدام به چه ميزاني منعكس كننده افكار و احساسات آنهاست واينكه آيا با عبارات بيان شده موافق هستند يا مخالفند و آيا آن عبارات در مورد آنها صدق مي كند ياخير و پس از مشخص كردن موافقت و يا مخالفت به صورت كلي تصميم بگيرند كه اين مخالفت در چه حد و درجه اي است ( كامل ، متوسط و يا كم ) و پاسخ خود را در پاسخنامه با علامت (×) مشخص كنند .
آزمون گسترش يافته عيني پايگاه هويت من داراي 64 سوال است كه هر كدام از سوالات داراي 6 گزينه است كه هر گزينه نمره مخصوص به خود دارد شيوه نمره گذاري آن به اين صورت است :
-كاملا مخالفم (1 نمره )
- تقريبا مخالفم (2 نمره )
- مخالفم (3 نمره )
- موافقم (4 نمره )
- تقريبا موافقم ( 5 نمره )
- كاملا موافقم ( 6 نمره )
سپس پاسخنامه آزمودني را در هر 8 بعد ذكر شده ( با توجه به نمرات كسب شده در هر بعد ) قرار داده و نمره هاي آنان را محاسبه مي كنيم . يعني هر بعد داراي نمره اي مي شود كه بعدا اين نمره هاي در تحليل ما مورد نياز خواهد بود .
3-3-4- اعتبار و روايي پرسشنامه گسترش يافته عيني پايگاه هويت من
اين آزمون تا كنون در 30 كشور مورد استفاده قرار گرفته است و از جمله تعدادي ازمطالعات بين فرهنگي در زمينه پايگاه هويت با استفاده ازاين آزمون انجام شده است . البته هنجاريابي آن درايران هنوز به طور كامل صورت نگرفته است .
3-5- ابزار اندازه گيري عزت نفس
دراين تحقيق از ازمون عزت نفس كوپر اسميت به انضمام پرسشنامه اي براي جمع آوري اطلاعاتي در مورد مشخصات آزمودني ها تهيه شده است استفاده شده . پرسشنامه اطلاعاتي در مورد مشخصات فردي ازمودني ها از قبيل ، سن ، وضعيت خانوادگي ، و تاهل رشته تحصيلي ، ترتيب تولد و تحصيلات پدر و مادر به دست مي دهد .
3-5-1- پرسشنامه عزت نفس كوپر اسميت
آزمون عزت نفس كوپراسميت ، نگرش فرد را نسبت به خودش در چند حيطه به ويژه در رابطه با گروه همسالان و والدين و محيط مدرسه مي سنجد ، اين آزمون مشتمل بر 58 سوال است كه هركدام ازسوالات داراي 2 گزينه است . جواب ها تحت عنوان بلي و خير مشخص شده است . كسي كه پرسشنامه را پرمي كند بايد توجه داشته باشد كه كدام گزينه دقيقا گوياي احوال دروني اش است .
3-5-2- نحوه اجراي پرسشنامه عزت نفس كوپر اسميت
ابتدا به هريك ازآزمودنيها يك برگه ازاين پرسشنامه به انضمام پاسخنامه آن داده ميشود . مدت زمان پاسخگويي به سوالات 15 دقيقه مي باشد . اين آزمون داراي 58 سوال است كه هر كدام ازسوالات داراي دو گزينه است ، آزمودني يكي ازدو گزينه «بلي يا خير » را مشخص مي كند . نمره هر فرد در هر سوال بسته به اين است كه آزمودني كدام گزينه را انتخاب كرده است .
3-5-3- نحوه نمره گذاري پرسشنامه عزت نفس كوپر اسميت
شيوه نمره گذاري اين آزمون به صورت يك و صفر است . به اين معنا كه ماده هاي شماره 2-4-5-10-11-14-18-19-21-23-24-28-29-30-32-36-45-47-57 پاسخ بله (يك نمره ) و پاسخ خير ( صفر ) مي گيردو بقيه سوالات به صورت معكوس است يعني پاسخ بلي (صفر ) و پاسخ خير ( يك ) مي گيرد .
بديهي است كه حداقل نمره اي كه يك فرد مي تواند بگيرد صفر و حداكثر 50 خواهد بود.
3-5-4- اعتبار و روايي پرسشنامه عزت نفس كوپراسميت
در پژوهشهايي كه در مورد اين آزمون صورت گرفته چندين پژوهش به اعتبار يابي و فرم يابي تست عزت نفس كوپر اسميت پرداخته اند . دراين پژوهشها روايي و اعتبار لازم ، تعيين گرديده و جدولهاي فرمي هم براي آنان ساخته شده است و ضرايب همبستگي هاي متغيرهاي اين پژوهشها نيز حاكي از رضايت بخش بودن اعتبار آن بوده است .
- ناظم شيرازي ، مسعود ، 1376 ساخت و اعتبار يابي مقياسي براي بخش عزت نفس و بررسي رابطه آن با پرخاشگري رفتاري ضد اجتماعي ، وضعيت اجتماعي – اقتصادي و عملكردتحصيلي در دانش آموزان پسر پايه هاي اول تا سوم متوسطه . به راهنمايي : بهمن نجاريان – دانشگاه شهيدچمران اهواز
- ثابت ، مهرداد ، (1375 ) بررسي عملي بودن اعتبار روايي يا نرم يا بي تست عزت نفس كوپراسميت در مناطق 19 گانه تهران به راهنمايي : حيدر علي هومن ، دانشگاه علامه طباطبائي .
3-5-روش تجزيه و تحليل اطلاعات
براي تحليل اطلاعات ازنرم افزار SPSS استفاده گرديده . نرم افزار SPSS به دليل نزديكي به زبان رياضي ، قادر است نتايج را به خوبي توصيف و مورد آزمونهاي مناسب قرار دهد .
فصل چهارم : تجزيه و تحليل يافته هاي پژوهش
1-4- بررسي جمعيت شناختي
2-4- بررسي توصيفي و استنباطي فرضيه ها
4-1- بررسي جمعيت شناختي
همانگونه كه در فصل سوم تحقيق ( بخش مربوط به نمونه آماري ) عنوان شد ، آزمودنيهاي تحقيق حاضر دانش آموزان شاغل به تحصيل در مقطع پيش دانشگاهي و سوم دبيرستان در رشته هاي رياضي – انساني و تجربي ناحيه يك آموزشو پرورش مشهد مي باشند . اين تعداد پس ازانجام و اجراي مراحل نمونه گيري خوشه اي ، استفاده ازپرسشنامه محقق ساخته مورد آزمون قرار گرفتند . تعداد آزمودني ها كه براي پژوهش انتخاب شدند 200 نفر بود كه هنگام نمره گذاري و اجراي آزمون اين تعداد به 160 نفر كاهش پيدا كرد . آزمودني ها همگي مونث هستندو ازاين ميان 151 نفر مجرد و 9 نفر متاهل هستند . در پرسشنامه مورد استفاده دراين تحقيق همانند غالب آزمونها و مقياسهاسوالاتي عنوان شده است كه محقق با استناد به جوابهايي كه آزمودني ها به سوالات فوق داده اند به توصيف جمعيت شناختي آزمودنيها مي پردازد .
جدول 4-1- توزيع فراواني آزمودنيها بر حسب سن
سن
فراواني
درصد
درصد تجمعي
16
17
18
19
20
6
80
59
10
5
8/3
50
9/36
3/6
1/3
8/3
8/53
6/90
9/96
100
در حالي كه توزيع سني گرده نمونه 16 تا 20 سال بوده است بيشترين فراواني در گرده 17 سال و كمترين فراواني در گرده سني 20 سال بوده است . ضمنا ميانگين سني گرده آزمودني ها 54/17 سال و انحراف معيار آن 79/0 بوده است .
جدول4-2- توزيع فراواني ازمودنيها برحسب وضعيت تاهل
وضعيت تاهل
فراواني
درصد
متاهل
9
6/5
مجرد
151
4/94
گرده نمونه 9 نفر متاهل و 151 نفر مجرد بوده اند .
جدول 4-3- توزيع فراواني آزمودنيها بر حسب تحصيلات پدر
وضعيت تحصيلات پدر
فراواني
درصد
بي سواد
5
1/3
تا ديپلم
130
3/81
تا ليسانس
19
9/11
بالاتر
2
3/1
خوروي
4
5/2
در گرده نمونه بيشترين ميزان تحصيلات پدر در وضعيت تا ديپلم با فراواني 130 بوده و كمترين ميزان آن وضعيت بالاتر ازليسانس با فراواني 2 بوده است .
جدول 4-4- توزيع فراواني آزمودنيها بر حسب تحصيلات مادر
وضعيت تحصيلات مادر
فراواني
درصد
بي سواد
10
3/6
تا ديپلم
144
90
تا ليسانس
6
8/3
درگرده نمونه بيشترين ميزان تحصيلات مادر در وضعيت تا ديپلم و با فراواني 144 بوده و كمترين ميزان آن در وضعيت بالاتر ازليسانس و حوزوي با فراواني صفرميباشد .
جدول 4-5- توزيع فراواني ازمودنيها بر حسب رشته تحصيلي
رشته تحصيلي
فراواني
درصد
رياضي
79
6/49
تجربي
46
8/28
انساني
35
9/21
در گرده نمونه بيشترين ميزان رشته تحصيلي در رشته رياضي با فراواني 79 بوده و كمترين ميزان آن رشته انساني با فراواني 35 مي باشد .
جدول 6-4- توزيع فراواني بر حسب ترتيب تولد
ترتيب تولد
فراواني
درصد
اول
51
9/31
آخر
20
5/12
غيره
89
6/55
در گرده نمونه بيشترين ميزان نوع تولد در گروه غيره با فراواني 89 و كمترين آن درترتيب تولد در نوع آخر با فراواني 20 مي باشد .
4-2- بررسي توصيفي و استنباطي فرضيه ها
در اين بخش ابتدا فرضيه موردنظر عنوان و سپس جدول طبقات مربوطبه آن فرضيه رسم شده است و سپس با توجه به داده هاي حاصل ازجدول طبقات ميانگين و واريانس آنها عنوان شده و در آخر نيز نمره همبستگي هر متغير ( هويتهاي دستيابي، تعليق ، ممانعت و پراكندگي ) با متغير عزت نفس نيز مقايسه شده است .
1- بين ميزان عزت نفس و پايگاه هويت دستيابي رابطه معناداري وجود دارد.
جدول 4-7- توزيع فراواني هويت دستيابي و عزت نفس
هويت دستيابي
عزت نفس
گروه هاي دستيابي
فراواني
گروه هاي عزت نفس
فراواني
26-21
32-27
38-33
44-39
50-45
56-51
62-57
68-63
74-69
80-75
86-81
92-87
1
2
1
2
4
21
22
41
35
21
5
5
12-9
16-13
20-17
24-21
28-25
32-29
36-33
40-37
44-41
48-45
4
10
12
16
22
27
16
21
16
12
تعداد 160
تعداد 160
با توجه به داده هاي حاصله ازجدول 4-7- اين چنين ميتوان اظهار داشت كه بيشترين نمره كسب شده در هويت دستيابي در طبقه 68-63 با فراواني41 و كمترين نمره كسب شده در طبقه هاي 26-21 و 38-33 با فراواني 1 بوده است . همچنين بيشترين نمره ثبت شده در عزت نفس در طبقه 32-29 با فراواني 27 و كمترين نمره كسب شده در طبقه 12-9 با فراواني 4 بوده است .
با توجه به نتايج به دست آمده ميانگين و واريانس پايگاه هويت دستيابي به ترتيب ميانگين = 21/65 و واريانس = 59/132 و ميانگين و واريانس عزت نفس ميانگين = 55/30 و واريانس = 36/91 مي باشد.
در بررسي استنباطي رابطه بين عزت نفس و پايگاه هويت دستيابي با استفاده از روش همبستگي پيرسون ، نمره همبستگي بين عزت نفس و پايگاه هويت دستيابي 22/0 عنوان شد .
جدول 4-8- همبستگي بين عزت نفس و پايگاه هويت دستيابي
عزت نفس
پايگاه هويت دستيابي
عزت نفس همبستگي پيرسون
تعداد
1
160
22/0
160
پايگاه هويت دستيابي همبستگي پيرسون
تعداد
22/0
160
1
160
با توجه به نمره حاصله از همبستگي بين عزت نفس و پايگاه هويت دستيابي مي توان اظهار داشت كه بين عزت نفس و پايگاه هويت دستيابي رابطه مثبت و معنا داري وجود دارد.
بين ميزان عزت نفس و پايگاه هويت تعليق رابطه معنا داري وجود دارد .
جدول 4-9 توزيع فراواني هويت تعليق و عزت نفس
هويت تعليق
عزت نفس
گروه هاي تعليق
فراواني
گروه هاي عزت نفس
فراواني
35-28
42-36
49-43
56-50
63-57
70-64
77-71
84-78
91-85
1
1
4
18
42
57
26
9
2
12-9
16-13
20-17
24-21
28-25
32-29
36-33
40-37
44-41
48-45
4
10
12
16
26
27
16
21
16
12
تعداد 160
تعداد 160
با توجه به داده هاي حاصله از جدول 4-9 چنين مي توان اظهار داشت كه بيشترين نمره كسب شده در پايگاه هويت تعليق در طبقه 70-64 با فراواني 57 و كمترين نمره كسب شده در طبقه هاي 35-28 و 42-36 با فراواني 1 مي باشدو همچنين بيشترين نمره كسب شده در عزت نفس در طبقه 32-29 با فراواني 27 و كمترين نمره كسب شده در طبقه 12-9 با فراواني 4 قراردارد .
با توجه به نتايج به دست آمده ميانگين و واريانس پايگاه هويت تعليق به ترتيب ميانگين = 85/64 و واريانس = 39/79 مي باشد و ميانگين و واريانس عزت نفس نيز ميانگين 55/30 و واريانس = 36/91 ميباشد .
در بررسي استنباطي رابطه بين عزت نفس و پايگاه هويت تعليق 012/0 عنوان شد .
4-10- همبستگي بين عزت نفس و پايگاه هويت تعليق
عزت نفس
پايگاه هويت تعليق
عزت نفس همبستگي پيرسون
تعداد
1
160
012/0
160
پايگاه هويت تعليق همبستگي پيرسون
تعداد
012/0
160
1
160
با توجه به نمره حاصله از همبستگي بين عزت نفس و پايگاه هويت تعليق ميتوان اظهار داشت كه بين عزت نفس و پايگاه هويت تعليق هيچ رابطه معنا داري وجود ندارد .
2-بين ميزان عزت نفس و پايگاه هويت ممانعت رابطه معناداري وجود دارد.
جدول 4-11 توزيع فراواني هويت ممانعت و عزت نفس
هويت ممانعت
عزت نفس
گروه هاي ممانعت
فراواني
گروه هاي عزت نفس
فراواني
22-17
27-23
32-28
37-32
42-38
47-43
52-48
57-53
62-58
67-63
72-68
77-73
82-78
3
13
16
17
26
25
17
20
13
5
2
0
3
12-9
16-13
20-17
24-21
28-25
32-29
36-33
40-37
44-41
48-45
4
10
12
16
26
27
16
21
16
12
تعداد 160
تعداد 160
با توجه به داده هاي حاصله از جدول 4-11 چنين مي توان اظهار داشت كه بيشترين نمره كسب شده در هويت ممانعت در طبقه 42-38 با فراواني 26 و كمترين نمره كسب شده در طبقه 77-73 با فراواني 0 بوده است و همچنين بيشترين نمره كسب شده در عزت نفس در طبقه 32-29 با فراواني 27 و كمترين نمره كسب شده در طبقه 12-9 با فراواني4 قراردارد .
با توجه به نتايج به دست آمده ميانگين و واريانس پايگاه هويت ممانعت به ترتيب ميانگين = 95/43 و واريانس = 07/159 و ميانگين و واريانس عزت نفس = 55/30 و واريانس = 36/91 مي باشد .
در بررسي استنباطي رابطه بين عزت نفس و پايگاه هويت ممانعت با استفاده از روش همبستگي پيرسون نمره همبستگي بين عزت نفس و پايگاه هويت ممانعت 028/0 عنوان شد .
جدول 4-12 همبستگي بين عزت نفس و پايگاه هويت ممانعت
عزت نفس
پايگاه هويت ممانعت
عزت نفس همبستگي پيرسون
تعداد
1
160
028/0
160
پايگاه هويت ممانعت همبستگي پيرسون
تعداد
028/0
160
1
160
با توجه به نمره حاصله ازهمبستگي بين عزت نفس و پايگاه هويت ممانعت مي توان اظهار داشت كه بين عزت نفس و پايگاه هويت ممانعت رابطه معنا داري وجود دارد .
4- بين ميزان عزت نفس و پايگاه هويت پراكندگي رابطه معنا داري وجود دارد .
4-13توزيع فراواني هويت پراكندگي و عزت نفس
هويت پراكندگي
عزت نفس
گروه هاي پراكندگي
فراواني
گروه هاي عزت نفس
فراواني
20-18
23-21
26-24
29-27
32-30
35-33
38-36
41-39
44-42
47-45
50-48
53-51
56-54
59-57
62-60
65-63
68-66
71-69
74-72
1
0
1
0
10
12
14
16
14
13
20
14
12
17
4
2
7
0
3
12-9
16-13
20-17
24-21
28-25
32-29
36-33
40-37
44-41
48-45
4
10
12
16
26
27
16
21
16
12
تعداد 160
تعداد 160
با توجه به داده هاي حاصله از جدول 4-13 اين چنين مي توان اظهار داشت كه بيشترين نمره كسب شده در هويت پراكندگي در طبقه 59-57 با فراواني 17 و كمترين نمره كسب شده در طبقه هاي 23-21، 29-27 و 71-69 با فراواني صفر بوده است و همچنين بيشترين نمره كسب شده در عزت نفس در طبقه 32-29 با فراواني 27 وكمترين نمره كسب شده در طبقه 12-9 با فراواني 4 قراردارد .
با توجه به نتايج به دست آمده ميانگين و واريانس پايگاه هويت پراكندگي به ترتيب ميانگين = 05/47 و واريانس = 02/112 و ميانگين و واريانس عزت نفس نيزميانگين 55/30 و واريانس =36/91 مي باشد .
در بررسي استنباطي رابطه بين عزت نفس و پايگاه هويت پراكندگي با استفاده از روش همبستگي پيرسون نمره همبستگي بين عزت نفس و پايگاه هويت پراكندگي 328/0- عنوان شد .
جدول 4-14 همبستگي بين عزت نفس و پايگاه هويت پراكندگي
عزت نفس
پايگاه هويت پراكندگي
عزت نفس همبستگي پيرسون
تعداد
1
160
328/0-
160
پايگاه هويت پراكندگي همبستگي پيرسون
تعداد
328/0-
160
1
160
با توجه به نمره حاصله از همبستگي بين عزت نفس و پايگاه هويت پراكندگي مي توان بيان داشت كه بين عزت نفس و پايگاه هويت پراكندگي رابطه منفي و معناداري وجود دارد .
جدول 4-15 نمرات ميانگين واريانس عزت نفس و پايگاهاي هويت دستيابي ، تعليق ، ممانعت و پراكندگي
عزت نفس
هويت دستيابي
هويت تعليق
هويت ممانعت
هويت پراكندگي
ميانگين
55/30
21/65
85/64
95/43
05/47
واريانس
36/91
59/132
34/79
07/159
02/112
تعداد
160
160
160
160
160
فصل پنجم : بحث و نتيجه گيري
5-1- بحث و نتيجه گيري
5-2- نتيجه گيري نهايي
-محدوديتها
- پيشنهادات
- منابع
- ضمائم
5-1- بحث ونتيجه گيري
به نظربسياري ازروان شناسان براي تشكيل ساختاركلي زندگي ، گرچه همه دوران عمرمهم است برخي ازآنهامهمترازبرخي ديگراست . نوجواني كه باتغييرات گوناگون درابعادمتعددهمراه است يكي ازبحراني ترين ادوارزندگي انسان محسوب مي شود. انسان درزندگي به دنبال معنايي مي گرددكه به خاطرآن زندگي مي كندوبارشدعقلاني فرددردوره نوجواني توجه اوبه ارزشهاواعتقادات ، مفاهيم حقيقت ، زيبايي ومرگ ونيستي كه دركل معناي زندگي است جلب مي شودونوجوان تمام روابط وباورهايي كه دردوران كودكي بدون چون وچراپذيرفته است راموردپرسش وترديدقرارمي دهدوسعي مي كندباتوجه به شخصيت شكل پذيرواستقلال جوي خودنظامي ازارزشهابدست آورد.
باتوجه به اهميت يادشده دوران نوجواني وضرورت شكل گيري يك هويت يكپارچه ومنسجم تاثيري كه عزت نفس مي توانددرهويت خودداشته باشداين تحقيق رابرآن داشت تادرخصوص رابطه بين عزت نفس وهريك ازپايگاههاي هويت ( دستيابي – تعليق – ممانعت – پرآكندگي ) پژوهش به عمل آورد.
فصل اول شامل مباحثي ازجمله مقدمه ، موضوع تحقيق ، اهميت موضوع ، دلايل انتخاب موضوع ، سئوالات تحقيق وتعاريف عملياتي است مي باشد. اين پژوهش دربخشهاي يادشده به يك سري مباحث كلي درخصوص هويت وانواع آن ، عزت نفس وچگونگي شكل گيري هويت ونيزمباحث ذكرشده بالانيزپرداخته است .
درفصل دوم كه تحت عنوان موضع گيريهاي نظري دريافته هاي پژوهشي درخصوص موضوع مي باشداين پژوهش به بررسي وتعريف مفهوم هويت وعزت نفس وانواع موضع گيري هاي نظري دراين خصوص پرداخته ودرآخرنيزانواع يافته هاي پژوهشي راكه بااين پژوهش هم راستااست رانيزمطرح وموردبررسي قرارداده است .
درفصل سوم باعنوان روش پژوهش به بررسي روش تحقيق وجامعه ونمونه آماري ، روش جمع آوري اطلاعات ، ابزاراندازه گيري وروش تجزيه وتحليل اطلاعات نيزپرداخته است .
درفصل چهارم باعنوان تجزيه وتحليل يافته هاي پژوهشي كه دربخش اول به بررسي جمعيت شناختي ازحيث سن ، وضعيت تاهل ، وضعيت تحصيلات پدر، وضعيت تحصيلات مادر، رشته تحصيلي وترتيب تولدنيزتوجه داشته ونتايج ذيل نيزحاصل شده است كه درگروه بيشترين فراواني درگروه سني 17 سال وكمترين فراواني درگروه سني 20 سال بوده ودرخصوص وضعيت تاهل درگروه نمونه اين پژوهش 9 نفرمتاهل و151 نفرمجردبودند. ازنظرتحصيلات پدرومادربيشترين تحصيلات پدردروضعيت تاديپلم بافراواني 130 وكمترين ميزان آن دروضعيت بالاترازليسانس بافراواني 2 بوده وبيشترين ميزان تحصيلات مادرنيزدروضعيت تاديپلم بافراواني 144 وكمترين ميزان آن دروضعيت بالاترازليسانس وحوزوي بافراواني 0 مي باشد. دربررسي توزيع فراواني آزمودنيهابرحسب رشته تحصيلي بيشترين ميزان رشته تحصيلي دررشته رياضي بافراواني 79 وكمترين ميزان آن رشته انساني بافراواني 35 نفرمي شودودرتوزيع فراواني آزمودنيهابرحسب ترتيب تولدبيشترين ميزان نوع تولددرگروه غيره بافراواني 89 وكمترين آن درنوع ترتيب تولدآخربافراواني 20 مي باشد.
در بخش دوم فصل چهارم باعنوان بررسي توصيفي واستنباطي فرضيه هابه بررسي وطبقه انواع پايگاههاي هويت وهمچنين عزت نفس و مــحاسبه ميانگين درپايگاههاي هويت وعزت نفس ودرآخربه بررسي ومقايسه همبستگي بين پايگاههاي هويت وعزت نفس نيزپرداخته شده است ونتايج حاصل ازاين همبستگي هابدين صورت مي باشدكه بانمره همبستگي معادل 22/0 بين پايگاه هويت دستيابي وعزت نفس مي توان اظهارداشت كه بين پايگاه هويت دستيابي وعزت نفس رابطه مثبت ومعناداري وجودداردوهمچنين بانمره همبستگي 328/0 بين پايگاه پراكندگي وعزت نفس نيزمي توان بيان داشت كه بين پايگاه هويت پراكندگي وعزت نفس رابطه منفي ومعناداري وجوددارد. امادربررسي نمره همبستگي پايگاه هويت تعليق وعزت نفس كه داراي نمره اي معادل 012/0 ونمره همبستگي پايگاه هويت ممانعت وعزت نفس بانمره همبستگي 028/0 هيچ گونه رابطه معناداري مشاهده نشد.
5-2- نتيجه گيري نهايي
درفصل چهارم اين نتيجه حاصل شدكه بين عزت نفس وپايگاه هويت دستيابي رابطه مثبت ومعناداري وجودداردوبين عزت نفس وپايگاههاي هويت پراكندگي رابطه منفي ومعناداري وجوددارد. بدين معني كه افرادداراي پايگاههاي هويت دستيابي ازعزت نفس بالايي برخوردارندوافرادپايگاههاي هويت پراكندگي ازعزت نفس پائيني برخوردارند.
درموردارتباط بين عزت نفس وپايگاههاي ممانعت وتعليق ، هيچگونه رابطه معناداري بدست نيامد. ازسويي طبق پژوهش انجام شده ، مشاهده شدكه عزت نفس دانش آموزان علوم تجربي بيشترازدانش آموزان علوم رياضي – فيزيك وعلوم انساني است .
باتوجه به نتايج بدست آمده مي توان گفت عزت نفس پايگاههاي هويت رابطه معناداري باهم دارند.
تحقيقات نشان مي دهدكه درجامعه موردمطالعه بيشترين فراواني درپايگاههاي دستيابي وتعليق قرارداردكه اين نكته مثبت وقوتي است ، پائين بودن نسبت افرادواقع درپايگاه ممانعت ، نشان دهنده وجودتعارضاتي است كه درگروههاي اجتماعي وخانواده ها وجودداردونشان مي دهدكه اين گروههانمي تواننداعضاي خودرابامعيارهاوارزشهاوايدئولوژي خودهمراه سازند.
محدوديتها
1-نمونه موردنظرتنهاازميان دانش آموزان دخترانتخاب شده بود.
2-نمونه انتخابي محدودبه 160 آزمودني بود.
3-محدوده سني آنان 20 – 16 سال بوده است .
پيشنهادات
1-پژوهش موردنظردرمقاطع مختلف تحصيلي وبانمونه اي بزرگترموردبررسي قرارگيرد.
2-جنسيت دخالت داده شودونتايج تحقيق درنمونه دختران وپسران موردمقايسه قرارگيرد.
3-بررسي عزت نفس ورشته تحصيلي درپايه ي ( اول – دوم ) دبيرستان .
4-بررسي عزت نفس وپايگاههاي هويت درميان دوگروه مجردومتاهل .
- طالبيان شريف . گرزين ، ز درگاهي ، م . ( 1381 ) . بررسي رابطه بين هوش و پايگاه هويت درد انشآموزان دختر دبيرستان و پيشدانشگاهي هاي ناحيه 5 و 6 مشهد.
- ظالبيان ، شريف . يعقوبي ، ن . زحمتكش ،ك . (1381) رابطه بين پايگاههاي هويت و علائم روان شناختي در دانش آموزان دختر .
- فاروقي ، ح . (1379) . بررسي رابطه عزت نفس باپايگاههاي هويت در دانشجو.يان دانشگاه فردوسي مشهد .
- كارور ، چ س . وشي ير ، م ف . (1375) . نظريه هاي شخصيت ترجمه رضواني
- لطف آبادي ، حسين . (1378) . روان شناسي رشد (2). انتشارات سمت .
- لطف آبادي حسين . (1380). عواطف و هويت جوانان و نوجوانان . انتشارات سازمان ملي جوانان .
- محسني ، نيك چهره . (1375) . وادراك خود از كودكي تا بزرگسالي . انتشارات بعثت .
- مزلو ، آبراهام اچ . (1368) انگيزش و شخصيت ، ترجمه احمدرضواني . انتشارات دانشگاه تهران .
- ناظم شيرازي ، مسعود . (1376) . ساخت واعتبار يابي مقياس براي سنجش عزت نفس و بررسي رابطه آن با پرخاشگري و رفتارهاي ضداجتماعي ، وضعيت اجتماعي ، اقتصادي و عملكرد تحصيلي در دانش آموزان پسر پايه هاي اول تا سوم دوران متوسطه شهرستان اهواز . دانشگاه شهيد چمران اهواز .
-هيكار ارنست . اتكينسون ، ريتا ال . اتكينسون ،ريچاردسي . (1378) ، زمينه روان شناسي ، ترجمه گروهي از مترجمان . جلد دوم ، تهران : انتشارات رشد .
ب : منابع خارجي
Kogerg.(1979).Identity in adolesences the balance between self and other . newyork. Routtedage.
بررسی و مقايسه ميزان افسردگی در ورزشکاران باستانی کار کهنسال (بيش از 65 سال) با همسالان غير ورزشکار
مقدمه
بيماری افسردگی را به علت شيوع بسيار زياد آن "سرما خوردگی روانی" می گويند. ريگير (1998) می گويد، 3/7 % از مردم آمريکا به اختلال اضطراب مبتلا هستند. برخی محققان در ايران اظهار داشته اند، 60% از جوانان ايرانی به نوعی از افسردگی رنج می برند. در حالی که تنها 16% از جوانان به طور مرتب به ورزش می پردازند.
افسردگی را می توان يکی از اختلالات خلقی نام نهاد که به انواع مختلفی تقسيم می شود.
انجمن روان پزشکی آمريکا در سال 1987، با جمع بندی علايم و علل افسردگی آن را چنين توضيح می دهد. نوعی افسردگی که علت آن کاملاً مشخص است، می تواند به نام واکنش های طبيعی به وقايع زندگی مانند مرگ عزيزان، از دست دادن شغل و يا يک موقعيت مهم به نام ((واکنش سوگ)) ناميده شود که پس از بروز در مدت زمان يک تا شش ماه و گاهی بيشتر و حداکثر يک سال بتدريج ناپديد می شود. اين نوع اختلال خلقی را نمی توان به عنوان بيماری تلقی کرد، چون علت بروز و ايجاد افسردگی کاملاً مشخص بوده و به مرور زمان از شدت آن کاسته خواهد شد.
نوعی افسردگی که با مشکلات شخصيتی همراه است، می تواند با منشا ژنتيکی بوده و يا ناشی از تعامل ويژگی های ژنتيکی و محيطی –هردو- باشد که علائم عمومی آن چنين است:
بيشتر وقت ها شخص تا حد متوسطی فعاليت می کند و بتدريج سطح فعاليت او کاهش پيدا می کند، تا جائی که بيمار برای روزها و هفته ها در کمترين سطح فعاليت باقی می ماند و بيمار قادر به کار و تلاش نيست. کمبود و يا فقدان علاقه نسبت به افراد و اطرافيان و رويدادهای گوناگون، باعث می شود که شخص از هيچ عملی احساس رضايت نکرده و به هيچ مطلبی اظهار علاقه نمی کند.
خلق و خوی بيمار به طرف نااميدی و غمگينی پيش می رود، تا جايي که احتمال ترک تمام علاقه ها و حتی خودکشی در او به وجود خواهد آمد. سپس اختلال شديدی در ((خواب))، ((اشتها)) و ((ميل جنسی)) به وجود می آيد. گاه اين اشخاص به نوعی بی قراری و بی تابی دچار می شوند، ولی برای انجام ساده ترين کارهای ضروری انرژی لازم را نخواهند داشت.
احساس بدبينی و سرزنش کردن خود و اطرافيان شدت می يابد تا جايي که از خود و نزديکان خود بيزار می شوند. در ميان روانشناسان فيزيولوژيک اين عقيده بوجود آمد که احتمالاً افسردگی می تواند ناشی از اختلالات درونی و بيوشيميايي بدن باشد. جرسون و نورون برگر (1982) اين نوع افسردگی را "افسردگی يک قطبی" می نامند.
"بک" معتقد است: (( فرد افسرده، فشار و کشمکش را در ميدان شناختی خود تجربه می کند.))
او چنين اظهار می کند: ((افسردگی حاصل اختلال فکری است. فرد افسرده دربارة خود، محيط و آينده اش برداشت منفی و شخصی دارد.)) بک به وجود آورندة معتبرترين تست ارزيابی افسردگی در افراد بالغ است. در زمينه ارتباط فعاليت های ورزشی با افسردگی، روتر (1992) در مورد 18 بيمار افسرده تحقيقی را انجام داد. او آن ها را در انتخاب درمان از طريق مشاوره (يک جلسه در هفته) يا مشاوره و دويدن (20 دقيقه دويدن به مدت 3 بار در هفته) آزاد گذاشت. در گروه مشاوره، کاهش چندانی از افسردگی به چشم نخورد، در صورتی که در گروه "مشاوره – دويدن"، کاهش افسردگی کاملاً بارز بود و بدين ترتيب نتيجه گرفته شد که احتمالاً دويدن و فعاليت های بدنی مناسب، يکی از عوامل مهم کاهش افسردگی است.
مطالعه ديگری توسط مارتينسون در سال 1984 روی 49 بيمار مرد و زن مبتلا به افسردگی شديد که بستری بودند، انجام شد. 43 نفر از اين بيماران برنامه را به پايان رساندند. اين برنامه شامل روان درمانی انفرادی، تفريح درمانی و يا فعاليت های آموزشی و ورزشی بود. گروه آموزشی-ورزشی به طور مشخصی کاهش بيشتری در نمرات افسردگی خود نشان دادند.
بر اساس مطالعات علمی ثابت شده است که فعاليت های مستمر ورزشی، سازگاری اجتماعی افراد را افزايش می دهد و اثر مثبت بر بهداشت روانی دارد. (استيونسون- 1975، دوناهيو- 1977، گراهام- 1990).
در تحقيقات ديگر، اثر فعاليت های ورزشی بر کاهش استرس و افسردگی در دانشجويان بررسی شده است. نتايج نشان می دهد که دويدن آرام نسبت به ساير فعاليت های ورزشی به طور مشخص در کاهش استرس و افسردگی مؤثر است. (اوسيپ و همکاران- 1989، کلين- 1994، براندن و لوفتنين- 1991)
سام در سال 2000 در تحقيقات مروری خود دريافت: ((افسردگی بيمارانی که به طور منظم به ورزش و فعاليت های بدنی می پردازند، تخفيف پيدا می کند و کسانی که ورزش را کنار می گذارند، دوباره به افسردگی مبتلا می شوند.))
تحقيقات فراوانی بر روی تاثير موسيقی برکاهش اضطراب و افسردگی نيز انجام شده است که در مجموع نشان دهندة تاثير مثبت موسيقی بر کاهش افسردگی است. اين بررسی ها از عهد فيٍاغورث شروع شده و در اوايل قرون وسطی، موسيقی دان برجسته ای به نام "بوتيوس" اين پژوهش ها را ادامه داد. از قرن نوزدهم موسيقی به عنوان يک روش درمانی در کاهش علائم و بهبودی نسبی بسياری از بيماری های روانی شناخته شد. سازمان بهداشت جهانی (W.H.O) توجه مردم را به اين نکته معطوف کرد که ذهن و بدن بر يکديگر تاثير متقابل دارند.از سال 1950، گروه های موسيقی درمانگر تشکيل شده و در بيمارستان ها به کمک بيماران روانی شتافتند و موسيقی ايرانی هم به لحاظ بافت و ساختار درون گرايي و عاطفی و ريتم های ادواری آرامبخش، می تواند تاثير مطلوبی در شنونده ايجاد کرده و ضمن کاهش آلام روانی، باعث ايمنی بيشتر بدن، در مقابل بيماری ها شود.
تام (1984) از موسيقی جهت تسکين درد استفاده کرد.
اسپلبرينگ (1991) از موسيقی جهت مراقبت های پژشکی در بيماران نيازمند به مراقبت های ويژه استفاده کرد. نتايج پاره ای از تحقيقات نشان داده که موسيقی می تواند به صورت کلينيکی بر روی مسائل بيولوژيکی، مانند: ميزان ضربان قلب، فشار خون، ميزان و ريتم نفس، برون دهی قلبی، تونيسيته عضلانی، فعاليت های عروقی، تقويت سيستم ايمنی و توليد اندورفين تاثيرگذار باشد.
هولمز و راو (1967) با توجه به تاثير "يکنواختی" بر افزايش افسردگی آن را يکی از عوامل مهم در فهرست خود قرار دادند.
در مجموع، عوامل تاثيرگذار بر افسردگی را علاوه بر عوامل ژنتيکی، می توان در يکنواختی و تکرار، استرس و فشارهای سنگين و بی حرکتی خلاصه کرد. ضمن آن که "موسيقی" مناسب، به عنوان يک روش درمانی جايگرين نام برده شده است.
هدف از اين پژوهش، بررسی وضعيت سطح افسردگی باستانی کاران سالخورده (با بيش از 65 سال سن) و مقايسه با همين شاخص روانی در همسالان غير ورزشکار بود، چون با توجه به تنوع حرکات در ورزش باستانی و استفاده از موسيقی زورخانه ای و امکان ادامه فعاليت در ورزش های باستانی تا سنين کهولت، احتمال می رود که در کاهش افسردگی در سالمندان به نحو جامعی مؤثر باشد.
روش شناسی تحقيق
جامعه آماری اين پژوهش از باستانی کاران سالمند، با بيش از 65 سال که به طور فعال در زورخانه های تهران حداقل هفته ای 3 جلسه به ورزش زورخانه ای می پردازند، تشکيل شده است.
با استفاده از نمونه گيری تصادفی هدفدار، تعداد 15 نفر از آنان با ميانگين سنی 6/3 ± 72 به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. در گروه شاهد که سالمندان غير ورزشکار بودند، تعداد 15 نفر با ميانگين سنی 5/2 ±68 سال قرار داشتند. تمام نمونه ای هر دو گروه از افرادی انتخاب شدند که دارای سوابق شخصی و يا فاميلی ابتلا به بيماری های روانی -به ويژه افسردگی- را نبودند.
روش گردآوری اطلاعات
پس از انتخاب نمونه های هر دوگروه، محقق آنان را نسبت به اهداف پژوهش آشنا کرده و با تکميل فرم های دموگرافيک محقق ساخته، اطلاعات شخصی شامل: سن، قد، وزن، سابقه ورزشی، سوابق بيماری های جسمانی و ناهنجاری های روانی احتمالی و نيز پيشينه خانوادگی آنان از لحاظ پزشکی گردآوری شد. فرم های 21 سوالی بک B.D.I ابزار اصلی تحقيق بود. اين فرم ها در فرصت های مناسب و در اوقات فراغت نمونه ها و به صورت انفرادی به آنان تحويل داده شد و از آنان درخواست شد که با حضور محقق و همکاران به سوالات پاسخ دهند. در مواردی که نمونه ها به علت های مختلف قادر به درک منظور اصلی سئوالات نبودند، محقق، هدف از طرح سوالات را به زبانی ساده برای آنان تشريح کرد تا پاسخ ها کاملاً مطابق نظر نمونه ها بوده و با آگاهی کامل در پاسخنامه درج شوند. به همين منظور، با هر نمونه مصاحبه حضوری به عمل آمد و اطلاعات با روش D.S.M گردآوری شد. سپس پاسخنامه ها گردآوری شد و با روش رايج تفسير آزمون بک، نمره دهی و نمرات هر نمونه در فرم های مربوطه ثبت شد.
روش های آماری
برای توصيف اطلاعات به دست آمده از روش های آمار توصيفی، جداول و نمودارهای مختلف استفاده شد و ميانگين های نمرات به دست آمده از هر گروه با روش آماری T.Test گروه های همبسته مورد مقايسه قرار گرفتند.
يافته های پژوهش
بررسی های آماری نشان داد که ميانگين نمرات افسردگی در گروه غير ورزشکاران 5/17 است که نسبت به گروه باستانی کاران با ميانگين 75/8، به طور معنی داری و با 01/0 > P بيشتر است و اين نتيجه نشان می دهد که سطح افسردگی در باستانی کاران سالمند به مراتب از غير ورزشکاران کمتر است.
تفسير آزمون بک، برحسب نمرات به دست آمده، درجه بندی شده است که نمرة به دست آمده از پاسخ به پرسشنامه 21 سوالی بک نشان دهندة قرار داشتن هر نمونه در گروه های مربوطه است.
جدول های پيوست نشان دهندة تفاوت نمونه های اين پژوهش از لحاظ ميزان ابتلا به افسردگی است. در مجموع از گروه ورزشکاران زورخانه ای تعداد 12 نفر با داشتن نمراتی ميان 9-1 در گروه عادی و از نظر افسردگی سالم تشخيص داده شدند.
2 نفر با نمرات 12 و 11 که حداقل دامنه نمرات اين گروه است، جزء افراد کمی افسرده محسوب می شوند. تنها 1 نفر دارای نمره 17 بود که می توان او را فردی افسرده و يا نيازمند مشورت با روان پزشک تلقی کرد.
در حاليکه در گروه شاهد –و يا افراد غير ورزشکار- فقط 7 نفر در گروه عادی قرار داشتند که ميانگين نمرات آنها هم نسبت به ميانگين نمرات ورزشکاران سالم بالاتر بود.
2 نفر با نمرات 15 و 16، در سطح بالايي از دامنه نمرات گروه کمی افسرده قرار داشتند. 4 نفر با نمرات به دست آمده بيش از 20 به مشورت با روان پزشک نياز داشتند و 23 نفر به دليل نمرات بيش از 21 در گروه خيلی افسرده، دسته بندی شدند.
در بررسی آماری روی ميانگين ها و نمرات حاصلة هرگروه سطح افسردگی در گروه ورزشکاران زورخانه ای دارای ضريب همبستگی منفی و معنی داری با سوابق ورزش زورخانه ای آنان داشت.
نتايج هرقسمت در جدول ها و نمودارها مندرج است.
بحث و نتيجه گيری
نتايج اين پژوهش به طور مشخص و معنی داری تأثير فعاليت های بدنی – و به ويژه ورزش های زورخانه ای- را بر سطح افسردگی در باستانی کاران نشان داد. با توجه به يافته های ساچر (1987) افزايش سن بازنشستگی و مشکلات اقتصادی، می تواند باعث افزايش افسردگی در سالمندان باشد. نتايج اين پژوهش نشان داد که نمونه های سالمند باستانی کار از سطح افسردگی کمتری برخوردار هستند، ولی چون سطوح افسردگی آنان در سنين جوانی سنجيده نشده است، نمی توان تأثير سن را بر افزايش يا کاهش افسردگی در اين نمونه ها ارزيابی کرد.
در مقايسه با افراد غير ورزشکار که دارای سطح افسردگی بيشتری بودند، نمرات کمتر و سطح افسردگی پايين تری در افراد فعال و ورزشکاران زورخانه ای ديده شد. با يافته های روتر (1992) که نشان داد دويدن و فعاليت های بدنی مناسب يکی از عوامل مهم کاهش افسردگی است، همخوانی دارد. همان گونه که گريست و همکاران (1987 و 1979) بيمارانی را که از افسردگی شکايت داشتند، به مدت 12 هفته به پياده روی و دويدن نرم وادار کردند و مشاهده شد که افسردگی آنها کم شد.
در بسياری از بررسی های علمی، اثرات فعاليت های بدنی بر کاهش افسردگی به اثبات رسيده است، ولی سام (2000) در تحقيقات مروری خود دريافت که بيماران افسرده با انجام ورزش بهبود نسبی می يابند، ولی با ترک فعاليت های بدنی مجدداً به افسردگی دچار می شوند.
ورزشکاران زورخانه ای به علت امکان ادامه ورزش باستانی تا سنين کهولت از اين قاعده مستثنی بوده و باوجود سالمندی، از افسردگی کمتری برخوردار هستند.
از سوی ديگر، تأثير موسيقی زورخانه ای و اشعار حماسی و معنی آن را می توان به عنوان يکی از مهم ترين عوامل تأثيرگذار بر کاهش افسردگی در ورزشکاران زورانه ای سالمند دانست که با نتايج پاره ای از تحقيقات مبنی بر تأثير مثبت موسيقی های مناسب بر کاهش افسردگی و اضطراب همخوانی دارد.
در سال 1967، فهرستی شامل 30 عامل موثر بر افزايش سطح افسردگی توسط هولمز و راو تهيه شد که هنوز هم از اعتبار کافی برخوردار است. يکی از مهم ترين عوامل مندرج در اين فهرست "يکنواختی" است. در پاره ای از اين مطالعات مشاهده شده است که افرادی با شيوه های يکنواخت زندگی و حتی ورزشکارانی که به مدت طولانی از مهارت های بسته ای مثل: دويدن، شنا و يا دوچرخه سواری استفاده می کنند، احتمالاً به افسردگی ناشی از يکنواختی رفتارهای ورزشی دچار خواهند شد. در اين پژوهش ورزشکاران زورخانه ای احتمالاً به علت برخورداری از تنوع حرکات ورزشی، از سطح افسردگی کمتری برخوردار بودند.
در مجموع می توان سطح پايين تر افسردگی در باستانی کاران می تواند به علت فعاليت های بدنی مناسب، حرکات ورزشی متنوع و استفاده از موسيقی باشد که تمام اين متغيرها با نتايج تحقيقات ساير محققان در مورد تأثيرات مثبت فعاليت های بدنی، موسيقی و تنوع بر کاهش افسردگی همخوانی دارند.
چند پيشنهاد
1- اين تحقيق با تعداد بيشتری نمونه به منظور مقايسه سطح افسردگی در گروه های سنی جوانان، ميانسالان و سالمندان غير ورزشکار و ورزشکاران زورخانه ای تکرار شود.
2- اين تحقيق با بررسی و مقايسه سطح افسردگی در ورزشکاران زورخانه ای سالمند و قهرمانان همسال در رشته های ورزشی ديگر تکرار شود.
3- تحقيقات جديدی در زمينه تاثير انجام ورزش های زورخانه ای بر ساير عوامل روانی مانند: اضطراب، پرخاشگری، اميد به زندگی، اعتماد به نفس و ... انجام شود.
4- بر روی تاثير ورزش های زورخانه ای بر کاهش سطح افسردگی و اضطراب در بيماران افسرده و مضطرب تحت درمان، تحقيق جداگانه ای انجام شود.
بررسي مقايسه اي سلامت رواني بين سالمندان ساکن خانه سالمندان و سالمندان ساکن در منزل در شهرهاي گرگان و بستک.
فصل اول (مقدمه)
ترقي و پويايي و اعتلاي هر جامعه اي جز در داشتن عناصر و اعضايي سالم و کارآمد در آن اجتماع نمي باشد افرادي که علاوه بر وضعيت جسماني مناسب از لحاظ وضعيت روحي و رواني نيز در حد متعادل و مطلوبي باشند. بدون ترديد تقارن سلامتي جسماني و رواني اصلي ترين نتيجه اش داشتن جامعه اي شکوفا و با آتيه است. سلامت رواني مقوله اي بسيار حائز اهميت است چرا که تأثير روح و روان بر عملکرد جسماني بر هيچ کس پوشيده نيست. در اين راه بزرگان مذهبي ما و همچنين دانشمندان علوم پزشکي از دير باز بر مبحث سلامت روان تأکيد داشته اند.
مولوي عليه الرحمه مي فرمايد:
تن ز جان و جان ز تن مستور نيست ليک کس را ديد جان دستور نيست
لذا پرداختن به اين بحث به دليل اهميتش لازم و ضروري مي باشد. حداقل دانستن وضع موجود يک جامعه از لحاظ سلامت روان به افرادي که قصد برنامه ريزي براي آينده آن جامعه را دارند در برآورده هاي معقولانه کمک خواهند کرد.
بيان مسأله:
در طول قرن بيستم انسان پيش از تمام تاريخ بشريت دستخوش دگرگوني از نظر شيوه هاي زندگي روابط اجتماعي و مسائل اقتصادي گرديده است. تلاش در جهت صنعتي شدن و گسترش شهرنشيني و زندگي مکانيزه که لازمه آن قبول شيوه هاي نوين براي زندگي است. اثر معکوس بر سلامت انسان گذاشته و در ارتباط با مقوله سلامت ابعاد ديگري را مشخص نموده است. يکي از اين ابعاد سلامت روان افراد جامعه است. مقوله اي که اگرچه تازگي ندارد ليکن از نظر تخصصي دير زماني نيست که به آن توجه گرديده است. با توجه به شيوع بيماري رواني در جامعه اهميت تلاش در جهت اعتلاي سلامت رواني افراد هر اجتماعي بارزتر مي گردد. مهمترين مسأله در اين ارتباط پيشگيري از مسائلي است که باعث مي گردد سلامت روان افراد جامعه مختل گردد و بالطبع پيامدهاي منفي در پي داشته باشد. پيشگيري از بروز اين عوامل نيز جز با آشنايي با وضعيت موجود سلامت روان در افراد جامعه اي که قصد پيشگيري در آن را داريم ممکن نيست. چرا که آشنايي با وضع موجود ما را به اوضاع اميدوار مي سازد و يا ما را جهت بکارگيري روشهاي مناسب، در جهت از بين بردن عوامل مخل سلامت روان و بکارگيري ابزارهاي مناسب در اين جهت ياري مي نمايد. بحث سلامت روان سالمندان به دليل پرورش نسل از اهميت ويژه اي برخوردار است لذا در اين پژوهش سعي شده است تا بر سلامت روان سالمندان ساکن در خانه سالمندان و ساکن در خانه خود را مورد بررسي و مقايسه قرار دهيم و سعي نموده ايم اين مقايسه بين دو شهر (گرگان و بستك) استان شمال و جنوب کشور انجام گيرد.
اهداف تحقيق:
در اين پژوهش مهمترين هدف محققين دستيابي به وضعيت موجود سلامت روان سالمندان نمونه مورد نظر سالمندان ساکن در خانه خود و مقايسه اين دو ميباشد.
سوالات پژوهش:
1-وضعيت سلامت روان سالمندان بر حسب جنسيت چگونه است؟
2-وضعيت سلامت روان سالمندان بر حسب وضعيت سکونت (منزل و سراي سالمندان) چگونه است؟
3-وضعيت سلامت روان بر حسب شهر ( گرگان و بستك ) چگونه است؟
4-وضعيت مقياسهاي 4 گانه GHQ28 بر حسب جنسيت چگونه است؟
مفاهيم و متغيرهاي بکار رفته در پژوهش:
1-بهداشت رواني – بهداشت رواني به معناي سلامت فکر و انديشه مي باشد و منظور نشان دادن وضع مثبت و سلامت رواني است که مي تواند نسبت به ايجاد نظام ارزشمندي در مورد ايجاد تحرک و پيشرفت و تکامل در حد فردي، ملي و بين المللي کمک کند. (حسيني – 1374)
2-بهداشت رواني: مجموعه عواملي که در پيشگيري از ايجاد و يا پيشرفت روند وخامت اختلالات شناختي، احساسي و رفتاري در انسان نقش موثر دارند. (شاملو – 1381)
3-سالمندي – تغييري است که با گذشت زمان صورت مي گيرد اين روند داراي جنبه هاي مثبت و منفي بوده و پويايي فرآيندهاي زيستي، ادراک، رشد و تکامل و بلوغ را در بر مي گيرد يعني اينکه سالمندي در طول زندگي ادامه دارد. سالمندي به طور عاميانه مرحله اي تصور مي شود که در آن کاهش و زوال جسم و فکر شخص به وقوع مي پيوندد و در حقيقت تنها جنبه خاصي از رشد و تکامل نشان داده مي شود. (اسماعيلي شيرازي1379)
مفاهيم به کار رفته در پرسشنامه سلامت روان GHQ – 28 :
1-افسردگي – يک نوع اختلال خلقي که 2 مشخصه عمده آن نااميدي[1]–و غمگيني[2] مي باشد و در آن فرد علاوه بر اين 2 مشخصه احساس بي کفايتي و بي ارزشي مي نمايد. (اتکينسون[3]– 1983)
2-اضطراب – هيجان ناخوشايندي است که با اصطلاحاتي مانند – مدل نگراني و دلشوره وحشت و ترس بيان مي شود.
3-کارکرد اجتماعي – طرز تفکر فرد در ارتباط با کارکرد اجتماعي اش در اجتماع و در ارتباط با افراد ديگر.
(اتکينسون – 1983)
4-وضعيت جسماني – نگرشي که فرد در اين پرسشنامه به وضعيت جسماني در ارتباط با سلامت يا عدم سلامت آن دارا مي باشد.
(اتکينسون – 1983)
فصل دوم
پيشينه تحقيق
مقدمه:
سازگاري افراد هر جامعه با مقتضيات همان اجتماع اصلي که بايست به آن توجه خاص نمود بي ترديد اين سازگاري نيز جز در پرتو سلامت افراد جامعه چه از لحاظ جسماني و چه از بعد رواني امکان پذير نخواهد بود. در اين حيث سلامت روان به دليل تأثير فراوان آن بر وضعيت جسماني اهميت بيشتري مي باشد لذا لزوم شناخت وضعيت موجود سلامت روان به منظور هر گونه برنامه ريزي جهت تأمين آن در جامعه ضروري به نظر مي آيد. به منظور شناخت وضع موجود ارزيابيهاي روان شناختي افراد قطعا کمک موثري خواهد نمود. کما اينکه تنها اصول روان شناختي در اين بين يگانه نيستند. بلکه قوانين جامعه شناختي نيز در ارتباط با بحث سلامت روان بکار مي آيند. پديد آورنده بحث سلامت روان شناختي در جامعه و افراد مجموعه عواملي است که شناخت تک تک آنها ميسر نخواهد بود ليکن آشنايي با نظريات گوناگون در مکاتب مختلف در ابتداي بررسي وضعيت سلامت روان قطعا مفيد خواهد بود.
اهميت ديگر اين مسأله آن است که در بحث در اين ارتباط هيچ گاه به صورت يک بعدي و با پرداختن به يک جنبه عمل ننموده بلکه در اين رابطه مجموعه عوامل را با توجه به نظريات مورد بررسي قرار دهيم. اين مسأله بدون ترديد ما را از تفکرات يک بعدي دور نموده، ديدگاهي کلي و منطبق با نظريات گوناگون به ما ارائه مي دهد. اين ديدگاه کمک خواهد نمود در برآورد وضعيت سلامت موجود يک جامعه با اطمينان و قاطعيت بيشتري عمل نمائيم. چرا که پشتوانه اين ارزيابي نظريات چندين مکتب روان شناسي است که سالها بر روي نظريات خود تحقيق و بررسي نموده اند. در اين پژوهش نيز عمده اين نظريات به منظور فهم بهتر موضوع در پيشينه نظري پژوهش مطرح مي گردد و از آنجا که عنوان سلامت روان در اين تحقيق واژه کليدي و با اهميتي است. عمده پيشينه نظري تحقيق در ارتباط با اين مقوله در نظر گرفته شده است.
سازمان بهداشت جهاني[6]– سلامت را به صورت بهزيستي کامل فيزيکي – رواني و اجتماعي تعريف مي کند. نه صرف فقدان بيماري و ناراحتي. سلامت در ديدگاهي کلي نگر از جنبه هاي رواني – اجتماعي و فيزيکي مورد توجه قرار مي گيرد. رابطه آن با محيط نيز در نظر قرار مي گيرد. سلامت روان شناختي نيز تعريفي است که دانشمندان روان شناختي و علوم اجتماعي و رفتاري در مورد کارآمدي و عملکرد روان شناختي متناسب انسان ارائه کرده اند. مفهوم سلامت و بيماري رواني در طول زمان تغييرات و دگرگوني هاي زيادي داشته اند. ارسطو در کتاب اخلاق مي گويد: هر انسان به اندازه اي سالم است که توانسته کنشهاي بشري را در خود توسعه دهد. از آنجا که بشر بالاترين عملکرد هوش را دارد پس بهترين زندگي، زندگي خردمندانه است و سلامت رواني يعني نوعي زندگي که استدلال بر آن کاملا حکومت کند. مفهوم طبيعت گرايانه سلامت رواني توسط ارسطو، در قرون وسطي ناديده گرفته شد، از قرن هفتم و شانزدهم سلامت روان شناختي بصورت پرهيزکاري تعريف شد. پس از قرن شانزدهم مجددا سلامت روان شناختي بصورت طبيعت گرايانه تعريف شد. همزمان با رنسانس روانپزشکي در اواخر قرن 19 سلامت روان شناختي نوعا به صورت «فقدان بيماري رواني» تعريف گرديد.
معمولا سلامت روان شناختي را به 3 شکل مي توان تعريف کرد: نخست معناي خودآگاهي[7] که اين تعريف توسط فرويد[8] (1856)، مک دوگال[9] (1871)، جورج بركلي[10] (1685) و بسياري از هستي گرايان و نظريه پردازان نقش مانند لورنتز – پذيرفته شده است. تعريف دوم شامل خود شکوفايي و تحقق خود[11] مي شود، يعني بالفعل ساختن تواناييهاي روان شناختي ذاتي و دروني با استفاده از نوعي دگرگوني رواني ميسر مي شود. يونگ[12] (1875)، آلپورت[13] (1897)،و انسان گراياني مازلو[14] (1908)، اين ديدگاه را پذيرفته اند.
سومين تعريف سلامت رواني حدودي است که فرد توانسته با «شبکه روابط اجتماعي پايدار» يکپارچه شود آدلر[15] (1870)، و بسياري از جامعه شناسان اين تعريف را پذيرفته اند.
به نظر فرويد ويژگيهاي خاصي براي سلامت روان شناختي ضرورت دارد و نخستين ويژگي خود آگاهي است. يعني هر چه که ممکن است در ناخود آگاه موجب مشکلي شود بايستي خودآگاه شود.
خودآگاهي عنصر اصلي سلامت روان شناختي است. البته براي سلامت روان شناختي کفايت کننده نيست بلکه معيار نهايي سلامت رواني ويژگي ديگر از نظر فرويد بيگانگي منطقي از علاقه مندي ها و اشتياقات عمومي مي باشد.
به نظر فرويد انسان متعارف کسي است که مراحل رشد روان – جنسي را با موفقيت گذرانيده باشد. و در هيچ يک از مراحل بيش از حد تثبيت نشده باشد. البته ديدگاه فرويد کمتر انساني متعارف به حساب مي آيد و هر فرد به نحوي از انحاء متعارف است. (خدا رحيمي 1373)
مفهوم سلامت روان در نظريه رواني اجتماعي و زيستي آدلر[17] (1870)
از ديدگاه آدلر سلامت روان يعني داشتن اهداف مشخص در زندگي، داشتن فلسفه استوار و محکم براي زيستن، روابط خانوادگي و اجتماعي مطلوب و پايدار، مفيد بودن براي هم نوعان، جرأت و شهامت، قاطعيت، کنترل داشتن بر عواطف و احساسات، داشتن هدف نهايي کمال و تحقق نفس، پذيرفتن اشکالات و کوشيدن در حد توان براي حل اشتباهات. (خدا رحيمي 1373)
همان گونه که فرويد در نظريات خود به ناخودآگاه اهميت ويژه اي مي دهد اريکسون در اين ارتباط اعتقاد زيادي به سن دارد. سلامتي روان را در ارتباط با من توصيف مي کند و متغيرهاي آن در ارتباط مقوله «من» تعريف مي کند.
به طور کلي اريکسون در ارتباط با سلامتي روان معتقد است که صفات خاصي وجود دارد که فرد داراي سلامتي روان شناختي را از کسي که فاقد اين عنصر است متمايز مي سازد. به نظر اريکسون اين صفات در اجتماع معني مي يابد و بر اين اساس فردي که در جامعه زندگي مي کند و در صورتي داراي سلامتي روان است که از تعارض عاري مي باشد از استعداد و توانايي بارزي استفاده کند، در کارش ماهر و استاد باشد، ابتکار نامحدود داشته باشد از انجام لحظه به لحظه حرفه اش پسخوراند بگيرد و در نهايت در مورد فرايند زندگي نظريه معنوي روشن و قابل درکي داشته باشد (خدا رحيمي 1373).
نظريه کورت لوين[19])1890( در ارتباط با سلامت روان:
کورت لوين با نظريه ميداني در بين روان شناسان شناخته شده است. از ديدگاه لوين نظريه ميداني[20] تنها به حيطه خاصي محدود نمي شود، بلکه مفاهيمي را در بر مي گيرد که با آن مي توان حقايق روان شناختي مختلفي را نمايش داد. اما نظر لوين در ارتباط با سلامت روان بر اين است که سلامت و کمال روان شناختي موجب افتراق و تمايز يافتگي بيشتر شخص و محيط روان شناختي او مي شود و استحکام و استواري مرزهاي سيستم رواني فرد به وجود مي آورد.
بنابراين فرد سالم از نقطه نظر روان شناختي به نظر لوين کسي است که بين خودش و محيط روان شناختي خود تمايز و افتراق قائل مي شود. (خدا رحيمي 1373).
نظريه کارل راجرز[21] (1902) در ارتباط با سلامت روان:
به عقيده راجرز هر چه سلامت روان انسان بيشتر باشد آزادي عمل و انتخاب بيشتري را احساس و تجربه مي کند. از نظر راجرز انسان سالم موجودي بدون محدوديت فکر و عمل مي باشد (خدا رحيمي 1373).
مفهوم سالمندي در نظريه هاي مختلف:
بنا به تعريف واژه نامه، بزرگسالي به معناي فرد کاملا رشد يافته و بالغ است (موريس 1376، ص 18) بنابر اين مي توان رشد بزرگسالان را به منزله عبارت مرکب متناقضي دانست، به طوري که با اين تعريف متناقض هوشمندانه تصور مي کنيم مرحله رشد پايان پذير است و بزرگسالي شروع شده است. اما استفاده مکرر از اين عبارت در مجامع علمي معناي آنرا از بين برده است و در عوض تمايل بر اين است که فکر کنيم، رشد بزرگسال به نوعي همان تداوم رشد در دوران کودکي منتها پس از تحصيلات دانشگاه است. (خدا رحيمي 1373).
افراد مسن معمولا گرفتار مشکلات و مسائل خاصي هستند. يکي از اين مشکلات عدم فعاليت و قدرت انرژي جواني است. اغلب مردان پير، از کار خود بازنشسته شده اند و يا اينکه قدرت ارائه کار را ندارند، بنابراين اکثرا احساس ناايمني و تنهايي و از دست دادن مقام اجتماعي مي کنند. آنها اين تصور را دارند که کسي به وجود آنها احتياج ندارد و ديگران بر ايشان اهميتي قائل نيستند واقعيت آنها خيلي شبيه کودکي است که اوليايش او را طرد کرده باشد.
زنان و بويژه زنهاي خانه دار از اين جهت خوشبخت ترند زيرا مي توانند به کارهاي منزل ادامه دهند و بسياري از اوقات نيز از نوه هاي خود مواظبت کنند شايد اين امر يکي از دلايل طول عمر زنان باشد، زيرا فعاليت هايي که مورد علاقه آنان است در سن 60 يا 70 سالگي خاتمه پيدا نمي کند. براي افراد مسن مهم است که احساس کنند ديگران هنوز به وجود آنان محتاج اند و قادرند که به فعاليت روزانه خود، البته در حد امکان ادامه دهند. اگر آنها تا اين درجه احساس اهميت و ايمني کنند، به احتمال زياد در معرض ابتلاي به امراض رواني و جسمي که در اين سنين خيلي شايع است، قرار نخواهد گرفت. مارگارت واگنر[22] در اين مورد چنين مي نويسد: «بعضي ها فکر مي کنند که رفتار طبيعي عادي و افراد مسن مانند بي اعتنا بودن به لباس و غذا، خودخواهي و کم حوصلگي و متکي بودن به گذشته، رفتارهاي غير عادي است، در صورتي که اين گونه رفتارها اغلب در بي توجهي اطرافيان به وجود مي آيد. مثلا در مورد عدم قدرت جسماني، ممکن است دلايل جسمي مانند رماتيسم دخالت داشته باشد ولي گاه دلايل ديگري که ماهيت رواني دارد نيز موجود است و اطرافيان بايد به اين دلايل توجه کنند. دختران و پسران افراد مسن نبايد اولياي خود را کاملا ترک کنند و هم اينکه توجه بي اندازه به آنها داشته باشند، زيرا اگر طرد شوند احساس نا امني و اضطراب و حقارت خواهند کرد و اگر بالعکس از آنها حمايت زيادتر از حد شود احساس اتکا و عدم استقلال در وجودشان تشديد مي شود.
اگر به افراد مسن اجازه فعاليت داده نشود، به اجبار به مقدار زيادي در عالم رويا و خاطرات گذشته فرو خواهد رفت، در صورتي که با فعاليت مناسب زندگي جسمي و رواني آنها سالم تر و شاداب تر خواهند بود. در اين زمينه لاتون[23] چنين مي گويد: «اگر زندگي روزانه افراد مسن و فعاليت هاي مفيد اشغال نشود، سلامت جسماني و رواني آنها آسيب خواهد ديد. يک سوم از بيماران بستري در بيمارستانهاي رواني، اشخاصي هستند که از چهل و پنج سال بيشتر دارند. اگر پيران اجتماع ما زندگي بي ثمر و بيهوده و باطلي را گذرانده، دائما در تخيلات گذشته غوطه ور باشند، به احتمال قوي تعدادشان در بيمارستانهاي رواني رو به افزايش خواهد گذاشت». (شاملو – 1381)
مشکل بازنشستگي، بخصوص با توجه به بالا رفتن انتظار زندگي در کشورها از يک سو و تغيير نيافتن قوانين قديمي بازنشستگي که سن 60 سالگي يا 30 سال را مبنا قرار مي دهد از سوي ديگر يک معضل جدي براي گروهي از افراد است. نکته بسيار مهم در دوره بازنشستگي احساس ارزشمندي و مورد احتياج بودن است. حفظ ارتباط با شغل گذشته و کار پاره وقت و مشاوره اي (با دريافت حقوق يا افتخاري) نيز کمک بزرگي براي احساس وجود فرد است. (لطف آبادي 1384)
پيشينه پژوهشي:
اهميت بحث سلامت روان باعث گرديده تا در ايران و خارج از کشور تحقيقات عديده اي بر روي مسأله صورت پذيرد. اين تحقيقات که هر کدام با ابزارهاي پرسشنامه اي متعددي انجام گرفته به شيوه هاي مختلف، ابعاد گوناگون سلامت روان را از قبيل افسردگي – اضطراب و مقوله هاي ديگر مورد بررسي قرار داده است. در اين بخش به بخشي از اين تحقيقات که در ارتباط با موضوع پژوهش حاضر مي باشد اشاره مي کنيم.
يكي از مفاهيم اساسي دنياي پيچيدة انسان كه قدمتي به بلندي هستي وي دارد مفهوم سلامتي است. سازمان بهداشت جهاني، سلامتي را «حالت بهزيستي كامل جسماني، رواني و اجتماعي و نه فقط فقدان بيماري يا ناتواني مي داند (باباپور، خيرالدين و همكاران، 1382). در تعريف ديگران (1967، نقل از ادلين و همكاران، 1999) سلامتي را يك روش كنش وري وحدت يافته اي مي داند كه هدفش به حداكثر رساندن توان فرد است. به نظر وي سلامتي مستلزم اين است كه فرد طيف تعادل و مسير هدفمندي را با محيط، يعني جائي كه در آن كنش وري خود را آشكار مي سازد، نگه مي دارد. به طور كلي تعاريف مربوط به سلامتي از الگوهايي پديد آمده اند كه جزء معتقدات دانشمندان مختلف بوده اند. بر اساس اين اعتقادات سه الگوي عمده در تعريف سلامتي همواره مد نظر بوده است:
الگوي پزشكي: اين الگو عمدتاً بر تبيين زيست شناختي و فيزيولوژيكي سلامتي مي پردازد.
الگوي محيطي: اين الگو از تحليل نوين اكوسيستم و خطرات محيطي به سلامتي انسان پديد آمده است در اين الگو سلامتي بر حسب كيفيت سازش فرد با محيط به هنگام تغيير شرايط تعريف شده است.
الگوي كلي نگر: اين الگو سلامتي را بر حسب كليت شخص تعريف مي كند و جنبه هاي زيست شناختي، فيزيولوژيكي، رواني، هيجاني، اجتماعي، معنوي و محيطي افراد را شامل مي شود و بر سلامتي بهينه، پيشگيري از بيماري و حالت هاي رواني و هيجاني مثبت متمركز است (هرمن، هزلر[24]، 1999).
اين الگو معتقد است كه سلامتي ايستا نيست بلكه فرآيند پويايي است كه تمام تصميم ها و فعاليت هاي روزمره را منعكس مي كند (ادلين[25] و همكاران، 1999) استقرار اين الگو نويد ظهور قلمرو بين رشته اي جديدي را به ميان آورده كه با پذيرش يك روي آورد كلي و به كار بستن اين راهبرد در روش شناسي پژوهشي، در پي پاسخ گويي به معماهاي حل نشده ديدگاههاي تك بعدي در بارة سلامتي و بيماري است (آزاد فلاح و همكاران، 1378).
مقايسه سلامت عمومي و حمايت اجتماعي بين سالمندان ساکن در خانه:
سالمندان و سالمندان ساکن در خانواده هاي شهر اهواز:
هدف از پژوهش حاضر مقايسه سلامت عمومي و حمايت اجتماعي بين سالمندان ساکن در خانه سالمندان و سالمندان ساکن در خانواده هاي شهر اهواز بود، نمونه شامل 50 نفر از سالمندان خانه سالمندان و 50 نفر از سالمندان ساکن در خانواده ها بوده اند بطور تصادفي خوشه اي انتخاب شدند و با آزمون هاي سلامت عمومي (GHQ) و حمايت اجتماعي فيليپس مورد ارزيابي قرار گرفتند. تحقيق حاضر از نوع علمي – مقايسه اي بود و تجزيه و تحليل داده ها با استفاده از روش تحليل واريانس و چند متغيري (مانوا) در سطح معنا داراي 05/0 > P نشان داد که بين سالمندان زن و مرد ساکن خانه سالمندان و سالمندان زن و مرد ساکن در خانواده ها از نظر سلامت عمومي و مولفه هاي آن يعني «نشانه هاي جسماني، اضطراب، اختلال در عملکرد اجتماعي، افسردگي» و حمايت اجتماعي تفاوت معناداري وجود دارد.
(بررسي کيفيت زندگي سالمندان مقيم در منزل و سراي سالمندان در شهرستان ساري، سال 1384)
هدف: امروه کيفيت زندگي[26] به عنوان مفهوم وسيع تري از سلامتي مطرح شده است. بنابراين ارزيابي کيفيت زندگي در گروه سالمندان جامعه مي تواند موجب آشنايي بيشتر با جنبه هاي مختلف زندگي آنها شود. هدف از اين پژوهش بررسي کيفيت زندگي سالمندان در منزل با سالمندان مقيم در سراي سالمندي در شهرستان ساري مي باشد.
يافته ها:
نتايج نشان داد که از بين مولفه هاي هشت گانه مقايسه شده در دو گروه سالمندان، کيفيت زندگي سالمندان در منزل بالا تر از کيفيت زندگي سالمندان مقيم در سراي سالمندي بوده و تفاوت معناداري را نشان داد و تنها مولفه بعد سلامت عمومي[27] در بين سالمندان مقيم در سراي سالمندي وضعيت بهتري را نسبت به سالمندان در منزل نشان داد. هم چنين بين متغير سن با مجموع نمرات سلامت جسمي 478/ - = r و سلامت روحي 236/- = rهمبستگي معنا داري وجود داشت و با افزايش سن وضعيت جسمي و رواني در سطح پايين تري قرار گرفت. در بعد سلامت عمومي، بعد عملکرد اجتماعي، بعد درد بدني، بعد عملکرد فيزيکي، بعد رواني در مردان داراي نمره بهتري نسبت به زنان اما در بعد نيرو، بعد نقش محدوديت جسمي، محدوديت نقش رواني، مجموع نمرات سلامت رواني در زنان داراي نمره بهتري نسبت به مردان و هم چنين بين دو گروه مردان و زنان بعد نقش محدوديت جسمي، بعد نيرو، بعد درد بدني، بعد عملکرد فيزيکي، بعد بهداشت رواني اختلاف معنا داري را نشان داد.
نتيجه گيري: يافته ها نشان داد کيفيت زندگي در سالمندان مقيم در سراي سالمندان پايين تر از کيفيت زندگي سالمندان در منزل مي باشد و اين بررسي در دو گروه از سالمندان بيانگر اين مطلب است که، سالمندان مقيم در سرا نيازمند ارتقا کيفيت زندگي در ابعاد مختلف مي باشند.
فصل سوم
روش تحقيق
روش تحقيق:
روش تحقيق حاضر از نوع علّي مقايسه اي مي باشد.
جامعه آماري:
جامعه آماري اين پژوهش شامل کليه سالمندان شهر بستك و گرگان ساکن در سراي سالمندان و سالمندان ساکن در منزل در اين دو شهر مي باشند.
روش نمونه گيري:
به منظور تعيين حجم نمونه از روش تصادفي طبقه اي استفاده گرديده است.
نمونه:
بخشي يا زير مجموعه اي از جامعه است كه با روشهاي مورد قبول انتخاب مي شوند تا مطالعه روي آنها به جاي جامعه ميسر و ممكن شود (دلاور، 1370). نمونه آماري اين پژوهش شامل 100 سالمند که 50 نفر زن و مرد از گرگان و 50 نفر زن و مرد از بستک و از اين 100 نفر 50 نفر ساکن در سراي سالمندان و 50 نفر ساکن در منزل هستند.
روش گرد آوري اطلاعات:
به منظور جمع آوري اطلاعات از پرسشنامه استفاده گرديده است. اين پرسشنامه مشتمل بر 2 بخش مي باشد در بخش اول پرسشنامه اطلاعات مورد نياز محققين در ارتباط با برخي متغيرها به منظور بررسي رابطه آن با عنوان کلي پژوهش (سلامت روان) گنجانده شده و در بخش دوم نيز سوالات لازم به منظور بررسي وضعيت سلامت روان در نظر گرفته شده است.
ابزار مورد استفاده پژوهش:
در اين پژوهش از پرسشنامه 28 سوالي سوالات سلامت عمومي تحت عنوان General health questions 28 استفاده گرديده است.
شيوه تجزيه و تحليل داده:
شيوه تجزيه و تحليل داده در پژوهش حاضر توصيفي و استنباطي مي باشد و از آزمون t استفاده شده است.
فصل چهارم
يافته هاي تحقيق
مقدمه:
همانگونه که در فصل سوم اشاره گرديد نوع پژوهش حاضر توصيفي و استنباطي است و به منظور تجزيه و تحليل اطلاعات از آزمون t استفاده شده است. در اين پژوهش و در اين فصل برآوردي از وضع سلامت و بهداشت روان سالمندان ساکن در منزل و سالمندان ساکن در سراي سالمندان در شهرهاي گرگان و بستک صورت گرفته است.
براساس فرضيه هايي که عنوان شد و سعي شده است سلامت روان سالمندان را براساس جنسيت، محل سکونت و چهار معيار GHQ بررسي شود که يافته هاي زير بدست آمده است.
جدول 1-4 توزيع فراواني درصدي پاسخگويان به تفكيك جنسيت
رديف
جنسيت
فراواني
درصد
1
مرد
50
50%
2
زن
50
50%
3
جمع
100
100%
جدول فوق حاكي از اين است كه 50 نفر (50 درصد) پاسخگويان اين پژوهش را مرد و 50 نفر (50 درصد) را زن تشكيل مي دهد.
جدول 2-4: توزيع درصدي پاسخگويان به تفكيك محل زندگي
محل زندگي
فراواني
درصد
بستك
50
50%
گرگان
50
50%
جمع
100
100%
جدول شماره 2-4 نشانگر توزيع درصدي پاسخگويان به تفكيك محل زندگي مي باشد. 50 نفر (50 درصد) سالمندان شهر بستك و 50 نفر (50 درصد) را سالمندان شهر گرگان تشكيل مي دهد.
سوال1: وضعيت سلامت روان سالمندان بر حسب سكونت چگونه است؟
جدول 3-4 نتايج آماري مربوط به بهداشت روان
سالمندان در سراي سالمندان و ساكن در منزل
سكونت
تعداد
حداقل نمره
حداكثر نمره
ميانگين
انحراف معيار
t
sig
منزل
50
4
48
91/19
01/8
77/0
617/2
سراي سالمندان
50
4
65
53/33
56/15
همانطور كه در جدول فوق مشاهده مي شود ميانگين نمره سالمندان ساكن در سراي سالمندان بيشتر از ميانگين نمره سالمندان ساكن در منزل مي باشد و بر اساس t بدست آمده كه كمتر از t جدول مي باشد تفاوت بين بهداشت رواني سالمندان ساكن در خانه و ساكن در منزل تفاوت معناداري وجود دارد.
سوال2: آيا بين وضعيت سلامت روان سالمندان بر حسب جنسيت تفاوت وجود دارد؟
جدول 4-4: نتايج آزمون t در ارتباط با وضعيت سلامت روان
پاسخگويان به تفكيك جنسيت
محل سكونت
جنسيت
تعداد
ميانگين
انحراف معيار
df
t
sig
سراي سالمندان
مرد
13
64/22
11/29
98
149/0
617/2
منزل
مرد
36
3/18
سراي سالمندان
زن
38
21/35
33/39
98
449/0
617/2
منزل
زن
13
53/17
همانطور كه در جدول فوق مشاهده مي شود ميانگين مردان ساكن در سراي سالمندان بيشتر از ميانگين مردان ساكن در منزل و همچنين ميانگين زنان ساكن در سراي سالمندان بيشتر از ميانگين زنان ساكن در منزل مي باشد و همچنين ميانگين مردان ساكن در سراي سالمندان از ميانگين مردان ساكن در سراي سالمندان بيشتر و ميانگين زنان و مردان ساكن در سراي سالمندان از ميانگين زنان و مردان ساكن در منزل بيشتر مي باشد. با توجه بهt بدست آمده از t جدول كمتر مي باشد تفاوت بين جنسيت را از لحاظ بهداشت روان معني دار نشان مي دهد.
و همانطور كه در جدول آمده است ميانگين نمرة زنان ساكن در سراي سالمندان (21/35) بيشتر از خط برش GHQ (23) مي باشد نشان دهندة اين است كه دو انحراف معيار بالاتر از خط برش و از وضعيت بهداشت روان بدتري نسبت به چهار گروه فوق برخوردار مي باشد.
سؤال 3: وضعيت سلامت روان سالمندان بر حسب شهر چگونه است؟
جدول 5-4 نتايج آزمون t مربوط به بهداشت رواني
و مؤلفه هاي آن به تفكيك شهر.
متغير
شهر
تعداد
ميانگين
انحراف معيار
df
t
sig
نشانه هاي جسماني
بستك
50
75/0
93/0
98
46/8
617/2
گرگان
50
98/0
26/1
اضطراب
بستك
50
19/4
2/3
98
977/0
617/2
گرگان
50
01/1
59/0
كاركرد اجتماعي
بستك
50
16/4
89/2
98
002/1
617/2
گرگان
50
17/1
74/0
افسردگي
بستك
50
34/0
43/0
98
359/3
617/2
گرگان
50
375/1
84/0
همانطور كه در جدول فوق مشاهده مي شود ميانگين نمره علائم جسماني و افسردگي در سالمندان شهر بستك كمتر از سالمندان شهر گرگان مي باشد ولي در اضطراب و كاركرد اجتماعي ميانگين محاسبه شده بيشتر از ميانگين شهر گرگان مي باشد بنابراين بر اساس آزمون t تفاوت معناداري بين علائم جسماني و اضطراب و كاركرد اجتماعي وجود دارد ولي مقدار t بدست آمده در افسردگي بيانگر اين است كه تفاوت معناداري بين دو شهر وجود ندارد.
سوال 4: آيا تفاوت معناداري از لحاظ جنسيت بر اساس مقياس هاي چهارگانة GHQ وجود دارد؟
جدول 6-4 نتايج آزمون t مربوط به بهداشت روان سالمندان
بر حسب جنسيت بر اساس GHQ
متغير
شهر
تعداد
ميانگين
انحراف معيار
df
t
sig
نشانه هاي جسماني
بستك
50
75/0
93/0
98
46/8
617/2
گرگان
50
98/0
26/1
اضطراب
بستك
50
19/4
2/3
98
977/0
617/2
گرگان
50
01/1
59/0
كاركرد اجتماعي
بستك
50
16/4
89/2
98
002/1
617/2
گرگان
50
17/1
74/0
افسردگي
بستك
50
34/0
43/0
98
359/3
617/2
گرگان
50
375/1
84/0
همانطور كه در جدول فوق مشاهده مي شود ميانگين نمرة علائم جسماني و اضطراب و كاركرد اجتماعي زنان بيشتر از مردان مي باشد. ميانگين نمرة افسردگي مردان بيشتر از زنان مي باشد و با توجه به مقدار t محاسبه شده مقياس هاي فرعي بهداشت روان كه از مقدار t جدول با درجة آزادي 98 در سطح 99/0 كوچكتر مي باشد بنابراين تفاوت مشاهده شده از لحاظ آماري معنادار مي باشد.
فصل پنجم
بحث، تفسير، نتيجه گيري
همان گونه که از عنوان پژوهش حاضر مشخص است هدف اين پژوهش بررسي سلامت روان سالمندان ساکن در سراي سالمندان و سالمندان ساکن در منزل مي باشد. بر اين اساس محققين از بين ابزارهاي موجود جهت بررسي و ارزيابي سلامت روان، پرسشنامه 28 سوالي سلامت عمومي (GHQ28) را انتخاب نمودند.
همانطور كه در پژوهش حاضر نيز مشخص شد علائم جسماني، اضطراب و كاركرد اجتماعي زنان بيشتر از مردان و مردان بيشتر از مردان دچار افسردگي هستند. در كل زنان از وضعيت بهتري نسبت به مردان برخوردارند. و سالمندان شهر بستك وضعيت بهتري از نظر علائم جسماني و افسردگي نسبت به سالمندان شهر گرگان دراند و برعكس سالمندان شهر گرگان در اضطراب و كاركرد اجتماعي از وضعيت بهتري برخوردارند.
و همانطوري كه از نتايج آزمون t در ارتباط با وضعيت سلامت روان بر حسب جنسيت بدست آمد، مردان ساكن در سراي سالمندان از وضعيت بهداشت روان بهتري نسبت به زنان ساكن در سراي سالمندان برخوردار مي باشند و بر عكس زنان ساكن در منزل از وضعيت بهداشت روان بهتري نسبت به مردان ساكن در منزل برخوردار مي باشند.
بر حسب محل سكونت نتايج بدست آمده از اين پژوهش نشان دهندة اين مي باشد كه سالمندان ساكن در منزل از سالمندان ساكن در سراي سالمندان وضعيت بهداشت روان بهتري دارند.
محدوديت هاي پژوهشي :
محدوديت هاي پژوهشي حاضر عدم همکاري بعضي از سالمندان ساکن در سراي سالمندان به خاطر کم حوصلگي، بيمار بودن، عصبانيت و ... بود. يا اينکه بعضي ها بي سواد بودند و بايد سوالات برايشان خوانده مي شد. و حتي بعضي از سالمندان ساکن در منزل به دليل برداشت و طرز فکر اشتباهي که از پرسشنامه داشتند حاضر به جواب يا قبول پرسشنامه نمي شدند.
پيشنهادات:
1-نبايد تصور خسته، بيمار، افسرده، بي حافظه، جدا مانده، دل نازک و ... از پيران داشت چون آنان را به قبول يا شکل گيري اين باور نادرست درباره خود وا مي دارد.
2-نبايد آن ها را از عرصه هاي زندگي به کنار گذاشت و در عين حال نبايد از آنان انتظارات بيجا داشت.
3-افراد سالخورده منبع ارزشمندي از تجارب هستند و گفتگو و معاشرت با آنان بسيار مفيد و باعث شکل گيري اين باور مي شود که هنوز مفيد هستند.
4-براي جلوگيري از فراموشي آنها فعاليت هاي روزانه را به آنها يادآوري شود و يا کمک کرد تا به ياد آورند.
5-به افراد بازنشسته بايد بعد از بازنشستگي يک کار نيمه وقت مطمئن داد تا احساس بهتري از سلامت فردي و زندگي اجتماعي خود داشته باشند.
منابع:
-آدلين و همكاران (1999). بررسي تأثير شيوه هاي حل تعارض ارتباطي و راهبردهاي حل مسئله بر سلامت روانشناختي دانشجويان. سومين سمينار سراسري بهداشت رواني دانشجويان.
-آزاد فلاح و همكاران (1378). بررسي تأثير شيوه هاي حل تعارض ارتباطي و راهبردهاي حل مسئله بر سلامت روانشناختي دانشجويان. سومين سمينار سراسري بهداشت رواني دانشجويان.
-اتكينسون، ريتال. و همكاران (1378). زمينة روان شناسي هيلگارد، ج 1 ترجمة گروه مترجمان زير نظر محمد نقي براهني، تهران: انتشارات رشد.
-دلاور، علي( 1370). روش تحقيق در روانشناسي و علوم تربيتي. تهران: مؤسسه نشر و ويرايش.
-خدارحيمي، سيامك (1374). مفهوم سلامت روان شناختي، انتشارات جاودان.
- هرمن، هزلر (1999). بررسي تأثير شيوه هاي حل تعارض ارتباطي و راهبردهاي حل مسئله بر سلامت روانشناختي دانشجويان. سومين سمينار سراسري بهداشت رواني دانشجويان.
-بابا پور، خيرالدين، جليل، (1382). بررسي تأثير شيوه هاي حل تعارض ارتباطي و راهبردهاي حل مسأله بر سلامت روان شناختي دانشجويان، سومين سمينار سراسري بهداشت رواني دانشجويان.
-عبداللهي، فاطمه و محمد پور، عليرضا (1384). بررسي كيفيت زندگي سالمندان مقيم در منزل و سراي سالمندان در شهرستان ساري. دومين كنگرة سراسري آسيب شناسي خانواده در ايران. تهران دانشگاه شهيد بهشتي.
-پاشا، عليرضا و صفرزاده، سحر و مشاق، رويا (1385). مقايسة سلامت عمومي و حمايت اجتماعي بين سالمندان ساكن در خانة سالمندان و سالمندان ساكن در خانواده هاي شهر اهواز. دومين كنگرة سراسري آسيب شناسي خانواده در ايران تهران دانشگاه شهيد بهشتي.
مي خواهيم درباره کسالت و ناراحتي هاي پزشکي و اينکه سلامت عمومي شما در طول يک ماه گذشته چگونه بوده اطلاعاتي بدست آوريم. لطفا در تمامي سوالات زير پاسخي را که فکر مي کنيد با وضع شما بيشتر مطابقت دارد مشخص کنيد. به خاطر داشته باشيد که مي خواهيم درباره ناراحتي هاي اخير شما اطلاعاتي به دست آوريم نه مشکلات و ناراحتي هايي که در گذشته داشته ايد.
آيا از يک ماه گذشته تا امروز:
1-اين احساس در شما وجود داشته که از نظر جسماني سالم و وضع خوبي داريد؟
الف- بيشتر از همه ب – مثل هميشه ج – کمتر از هميشه
د-خيلي کمتر از هميشه
2-اين احساس در شما وجود داشته که نياز به داروهاي تقويتي داريد؟
الف – خير ب – کمي ج – زياد د- خيلي زياد
3-اين احساس در شما وجود داشته که دچار ضعف و سستي هستيد؟
الف – خير ب – کمي ج – زياد د- خيلي زياد
4-اين احساس در شما وجود داشته که بيمار هستيد؟
الف – خير ب – کمي ج – زياد د- خيلي زياد
5-اين احساس در شما وجود داشته که سردرد داريد؟
الف – خير ب – کمي ج – زياد د- خيلي زياد
6-اين احساس در شما وجود داشته که سرتان را محکم به چيزي مثل دستمال بسته اند يا اينکه فشاري به سرتان وارد مي شود؟
الف – خير ب – کمي ج – زياد د- خيلي زياد
7-اين احساس در شما وجود داشته که بعضي وقتها بدنتان داغ و يا سرد مي شود؟
الف – خير ب – کمي ج – زياد د- خيلي زياد
8-اتفاق افتاده که بر اثر نگراني دچار بي خوابي شده باشيد؟
الف – خير ب – کمي ج – زياد د- خيلي زياد
9-شبها وسط خواب بيدار مي شويد؟
الف – خير ب – کمي ج – زياد د- خيلي زياد
10-اين احساس در شما وجود داشته که دايما تحت فشار هستيد؟
الف – خير ب – کمي ج – زياد د- خيلي زياد
11-عصباني و بد خلق شده ايد؟
الف – خير ب – کمي ج – زياد د- خيلي زياد
12-بدون هيچ دليل قانع کننده اي هراسان و يا وحشت زده شده ايد؟
الف – خير ب – کمي ج – زياد د- خيلي زياد
13-متوجه شده ايد که انجام هر کاري از توانايي شما خارج است؟
الف – خير ب – کمي ج – زياد د- خيلي زياد
14-اين احساس در شما وجود داشته که در تمامي مدت عصباني هستيد و دلشوره داريد؟
الف – خير ب – کمي ج – زياد د- خيلي زياد
15-توانسته ايد خودتان را مشغول و سرگرم نگه داريد؟
الف- بيشتر از همه ب – مثل هميشه ج – کمتر از هميشه د- خيلي کمتر از هميشه
16-اتفاق افتاده که براي انجام کارهايتان بيشتر از حد معمول وقت صرف نماييد؟
الف – خير ب – کمي ج – زياد د- خيلي زياد
17-به طور کلي اين احساس در شما وجود داشته که کارها را به خوبي انجام مي دهيد؟
الف- بيشتر از همه ب – مثل هميشه ج – کمتر از هميشه د- خيلي کمتر از هميشه
18-از نحوه انجام کارهايتان احساس رضايت مي کنيد؟
الف- بيشتر از همه ب – مثل هميشه ج – کمتر از هميشه د- خيلي کمتر از هميشه
19-اين احساس در شما وجود داشته که نقش مفيدي در انجام کارها به عهده داريد؟
الف- بيشتر از همه ب – مثل هميشه ج – کمتر از هميشه د- خيلي کمتر از هميشه
20-توانايي تصميم گيري درباره مسائل را داشته ايد؟
الف- بيشتر از همه ب – مثل هميشه ج – کمتر از هميشه د- خيلي کمتر از هميشه
21-قادر بوده ايد از فعاليتهاي روزمره زندگي لذت ببريد؟
الف- بيشتر از همه ب – مثل هميشه ج – کمتر از هميشه د- خيلي کمتر از هميشه
22-فکر کرده ايد که شخص بي ارزشي هستيد؟
الف – خير ب – کمي ج – زياد د- خيلي زياد
23-اين احساس در شما وجود داشته که زندگي کاملا نااميد کننده است؟
الف – خير ب – کمي ج – زياد د- خيلي زياد
24-اين احساس در شما وجود داشته که زندگي ارزش زنده ماندن را ندارد؟
الف – خير ب – کمي ج – زياد د- خيلي زياد
25-به اين مسدله فکر کرده ايد که ممکن است زندگي خود را نابود کنيد؟
الف – خير ب – کمي ج – زياد د- خيلي زياد
26-اين احساس در شما وجود داشته که گاهي چون اعصابتان بيش از حد خراب است نمي توانيد کاري انجام دهيد؟
الف – خير ب – کمي ج – زياد د- خيلي زياد
27-به اين نتيجه رسيده ايد که اي کاش مرده بوديد و اصولا از شر زندگي خلاص شويد؟
الف – خير ب – کمي ج – زياد د- خيلي زياد
28-اين فکر به ذهنتان رسيده است که بخواهيد به زندگيتان خاتمه دهيد؟
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن