سایت علمی و پژوهشی آسمان - مطالب ارسال شده توسط arash

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

اعتياد و نوجوانان

بازديد: 223

تهيه و تنظيم : سيد ولي حسيني زاهدي

در تمام جوامع مختلف دنيا نوجوانان آسيب پذيرترين قشر در برابر پديده مهلك اعتياد مي باشند- بطور كلي دوران نوجواني دوراني پر كشمكش و اغلب دشوار در زندگي هر فردي مي باشد . چرا كه نوجواني قبل از هر چيز دوران تغييرات در رشد جسماني ،جنسي ، رواني و شناختي و همچنين تغييرات در الزامات اجتماعي است عدم وجود شرايط مناسب بهداشتي و تربيتي و فرهنگي و اجتماعي براي گذر از چنين مرحله حساسي باعث بوجود آمدن آسيب و بزه اجتماعي نظير اعتياد مي شود .

نوجوانان به خاطر خصوصيات نوجواني آسيب پذيري زيادي دارند . نوجوانان پويا و جستجوگر به هر جا سر مي كشند -اگر در مسيرشان راههايي گشوده شود كه لذت و بي خبري در آن راهها وجود داشته باشد نوجوانان به سرعت جذب آن راهها مي شوند - حتي نوجواناني كه پاك و صالح هستند از روي كنجكاوي ممكن است كه به راههاي انحرافي سري بزنند . بنابراين به تعبيري مي شود گفت كه زمينه هاي انحراف و بزه هاي اجتماعي بشكل بالقوه در نوجوانان وجود دارد و اگر چنانچه محيط براي نوجوانان مساعد نباشد به انحراف كشيده مي شوند و در دام آسيب هاي اجتماعي نظير اعتياد گرفتار مي شوند .

علل و زمينه هاي اعتياد:

عوامل اجتماعي

خانواده

خانواده اصلي ترين نقش را در تربيت فرزندان دارد . بطور كلي خانواده پايه اساسي و سازنده مهمترين بخش اجتماع است و وجود ديگر نظامات اجتماعي بستگي به مشاركت در نظام خانوادگي دارد و بطور كلي رفتار ناشي از نقشي كه در خانواده آموخته مي شود سر مشق و نمونه رفتار در ساير قسمت جامعه قرار مي گيرد .

به طور كلي دوران نوجواني و بلوغ دشوارتر از حتي دوران كودكي است اين دوران داراي جنبه هاي گوناگون جسمي ، رواني و اجتماعي است . خانواده ها بايد اطلاعات كافي در اين مورد داشته و بدانند اين دوران از نظر روحي و رواني دوران بي قراري ها و گرايش هاي متضاد مثل افسردگيهاي بي دليل در لحظات شادي ( غرور در عين خود كم بيني) ( خودخواهي در عين نوعدوستي) (كنجكاوي در عين بي تفاوتي) ( عشق ورزيدن به دنيا و پوچ انگاري آن ) و بسياري ديگر از فشارها و طوفانهاي روحي است كه البته هيچكدام از اين رفتارها بدون دليل نمي باشد . مثلاً فرار از مقررات اجتماعي در نوجوانان طبق گزارش تحقيقات ناشي از حس استقلال طلبي آنان مي باشد و يا مثلاً برتري جويي و حس كنجكاوي از تمايلات طبيعي دوران نوجواني است كه اگر از علل اين حالات خانواده ها اطلاعات كافي داشته باشند راهنمائي نوجوانان براي يك زندگي خوب و سالم دشوار نخواهد بود .

بطور كلي در زمينه علل اعتياد در بين خانواده ، وجود اختلاف بين پدر و مادر ، سستي و ضعف در تربيت خانوادگي، عدم سرپرستي نوجوانان به شكل متعارف ، رفتار والدين با فرزندان بدون توجه ، بدون محبت ، خشونت آميز و طلاق و از هم پاشيدگي خانواده از جمله علل سوق دادن نوجوانان به اعتياد مي باشد . از جمله علل ديگر خانواده در گرايش نوجوانان به اعتياد مي توان به كثرت و شلوغي بيش از اندازه خانواده ، اعتياد پدر و مادر و يا يكي از بستگان نزديك و همچنين بي سوادي و كم سوادي والدين اشاره نمود .

مدرسه

يك عامل مهم و دومين عامل مهم اجتماعي كه در گرايش نوجوانان به اعتياد مي تواند نقش مهمي داشت باشد مدرسه مي باشد . بطور كلي مدرسه مي تواند نقش مهمي را در سازندگي شخصيت كودكان و نوجوانان داشته باشد . بويژه هنگامي كه والدين در برخورد با فرزندان با شكست مواجهه شده باشند مدارس مسئوليت سنگين تري را بعهده دارند .

بطور كلي معلمان مسئوليت بزرگي را بر عهده دارند چرا كه در تماس دائمي با شاگردان مي باشند . بطور كلي مربيان و معلمان خودشان بايد از نظر عاطفي و شخصيتي آنقدر رشد كرده باشند تا بتوانند در تربيت عاطفي كودكان و نوجوانان مؤثر باشند . در حقيقت معلم و مربي در مقامي است كه مي تواند شخصيت كودك را بسازد يا خرد كند . بنابراين مي بينيم كه شخصيت معلم و مربي چگونه مي تواند در رشد و شكوفايي شخصيت كودكان و نوجوانان و در نتيجه رشد و بالا رفتن فرهنگ يك جامعه اثرات خوب يابد داشته باشد .

از ديگر مسائلي كه بايد در آموزش و پرورش كودكان و نوجوانان مورد نظر باشد همكاري مربيان و والدين است - اگر در مدارس مديريت و سازماندهي ماهرانه اي وجود داشته باشد مي توان بسياري از مشكلات را به كمك والدين و يا بالعكس به كمك مربيان و معلمان حل نمود بطور كلي يكي از شرايط معلم خوب آن است كه خود را بشناسد و در اين صورت مي تواند نظري عيني ولي توام با احساس همدردي نسبت به شاگردان خود و مسائل آنها داشته باشد . البته علاوه بر شناخت خود بايد شاگردان خود را نيز بشناسد و بتوان اولين نشانه هاي اختلال عاطفي و خطا كاري را كه از نوجوانان سر مي زند تشخيص دهد تا بتواند به آنها كمك كند و مانع از اين شود كه اين مشكلات آنها رشد بيشتري پيدا بكند .

دوستان و معاشران و گروه همسالان

يك عامل مهم اجتماعي ديگر در گرايش نوجوانان به اعتياد معاشرت با دوستان همسن و معتاد مي باشد . بدون شك يك دوست معتاد به خوبي قادر است كه رفيق خود را اغفال نمايد بويژه اينكه افراد در دوران نوجواني بيش از هر زمان ديگر تحت تأثير گروه همسالان قرار مي گيرند . زيرا در اين دوره است كه نوجوان از اتكاي خود به خانواده مي كاهد و به ناگزير در صدد يافتن تكيه گاهي ديگري كه مهمترين آنها گروه همسالان مي باشد بر مي آيند . در همين دوستي ها و معاشرت هاي نادرست با دوستان ناباب است كه نوجوان براي اولين بار به خواهش دوست منحرف خود كه : با يكبار هيچ اتفاقي نمي افتد جواب مثبت مي دهد و با آزمايش مواد مخدر نادانسته زندگي خود را متلاشي مي كند .

وسايل ارتباط جمعي

يكي ديگر از عوامل اجتماعي گرايش نوجوانان به اعتياد و وسايل ارتباط جمعي مي باشد كه به ابزاري گفته مي شود كه در جوامع مختلف براي ابلاغ پيامها ، بيان افكار و انتقال مفاهيم به ديگران از آنها استفاده مي شود . امروزه گسترش و توسعه وسايل ارتباط جمعي به حدي است كه دوران حاضر را عصر ارتباطات ناميده اند و دنيا را به مفهوم دهكده اي جهاني مي شناسند .

بطور كلي آنچه كه در زمينه وسايل ارتباط جمعي در جامعه ها در حال حاضر در گرايش نوجوانان به آسيب هاي اجتماعي و بالاخص اعتياد مؤثر مي باشد ، استفاده ناسالم و نادرست از برنامه هايي با اهداف شوم و استعمارگرانه از طريق شبكه هاي ماهواره اي و فيلم هاي ويدئويي است -چراكه نوجوانان اغلب اذهانشان ساده و فاقد شبكه بهم پيوسته اي از انديشه ها و باورهاست . و بدين جهت وقتي كه نوجوانان بدون هيچ حفاظي در برابر وسايل ارتباط جمعي نظير ماهواره ها و يا صفحات حوادث مطبوعات و امان هاي پليسي و جنايي قرار مي گيرند سخت تأثير پذير و ناچاراً آسيب پذيرند .

اوقات فراغت

يكي ديگر از عوامل اجتماعي گرايش نوجوانان به اعتياد چگونگي گذراندن اوقات فراغت است . امروزه تأثير روز افزون چگونگي گذراندن اوقات فراغت را در ساخت اجتماعي جوامع و فرهنگ آنها نمي توان ناديده گرفت . نوجوان كنجكاو و پر انرژي اگر برخوردار از تفريحات سالم نباشد و امكان اين را نداشته باشد كه با ثمر بخش ساختن وقت آزاد خود روحيه كنجكاو و خلاق خود را ارضاء نمايد مسلماً به سوي فعاليتها و تفريحات ناسالم كشيده خواهد شد و جامعه شناسان عقيده دارند در ايجاد تفريحات براي مردم و بويژه نوجوانان بايد ذوق و عادات آنها را در نظر گرفت ولي در ضمن بايد به آنها فهماند كه اوقات فراغت را نبايد بيهوده بگذرانند مقصود از اوقات فراغت فقط تفريح نيست وقتي كه يك فرد اوقات فراغت زيادي داشت لااقل بايد قسمتي از آن را براي يادگيري چيزي بكار برد، چيزي كه در شكوفايي خلاقيتش مؤثر بوده و همچنين از تنهائيش در اوقات فراغت جلوگيري نموده و از پرداخت به تفريحات نا مناسب كه خود مي تواند به انحراف و كجرويها از جمله پناه بردن به مواد مخدر كشيده شود جلوگيري نمايد .

در دسترس بودن مواد مخدر

يكي از بارزترين و در عين حال ساده ترين نشانه ها و علل وجود اعتياد در جوامع مختلف در دسترس بودن مواد مخدر مي باشد . بطور كلي در ايجاد شرايط گرايش به مواد مخدر در دسترس بودن آن مهمترين شرط محسوب مي گردد .

عوامل اقتصادي گرايش به مواد مخدر

يكي از مهمترين و شايد مهمترين عامل اقتصادي گرايش به مواد مخدر در بين نوجوانان فقر اقتصادي حاكم بر خانواده هاي آنان مي باشد . بطور كلي در اكثريت قريب به اتفاق جوامع دنيا فقر و نابساماني هاي اقتصادي مهمترين علت در شيوع جرايم و انحرافات اجتماعي نظير اعتياد مي باشد . گفتار پيامبر (ص) و امام علي (ع) و حضرت ابوذر تائيد كننده چنين ديدگاهي است به نحوي كه پيامبر (ص) مي فرمايند: فقر ديوار به ديوار كفر است و علي (ع) در نهج البلاغه خطاب به فرزندش محمد حنفيه مي فرمايند پسرم از فقر به خدا پناه جوي كه فقر ناقص كننده دين است و دهشتزاي عقل و عامل نفرت و بغض و ابوذر مي فرمايند ( وقتي كه فقر از در وارد خانه مي شود دين از پنجره بيرون مي رود .

علتهايي كه فقر مي تواند داشته باشد يكي محروميتهاي ناشي از فقر است كه تنها راه فرار از اين ناراحتيها را مصرف مواد مخدر مي دانند . عامل ديگر اينكه توليد كنندگان سعي مي كنند عوامل توزيع را از اينگونه افراد انتخاب كنند چون به علت فقر خانواده نيازهايشان تأمين نمي شود و عوامل توليد سعي مي كنند اول آنان را به علت نا آگاهي و مشكلات خاص نوجواني معتاد كنند و بعد از آنان براي فروش مواد مخدر استفاده نمايند .

مهاجرت

يك عامل مهم اقتصادي اجتماعي در گرايش نوجوانان به مواد مخدر عامل مهاجرت مي باشد كه از جهات مختلف فرهنگي سازگاري فرد با محيط جديد دير شكل مي گيرد . و نهايتاً يك سري ناهماهنگي با فرهنگ جامعه ميزبان دارد . از طرف ديگر اكثر مواقع مهاجرت با فقر توام مي گردد و به سكونت فرد مهاجر در مناطق فقير مي انجامد و اغلب نوجوان مهاجر خيره و مجذوب در برابر زندگي پر زرق و برق شهري بهترين طعمه براي دامهاي چيده شده توسط توزيع كنندگان عمده مواد مخدر مي باشند .

عوامل فرهنگي

يكدسته ديگر از عوامل گرايش نوجوانان به اعتياد عوامل فرهنگي است . بيسوادي و يا كم سوادي والدين يك عامل مهم در اين زمينه مي باشد و تأثير بسزايي در انحراف نوجوانان دارد . تحقيقات مختلفي كه در زمينه بيسوادي صور گرفته مويد اين نكته است كه افراد بيسواد هر چقدر هم كه بخواهند روش تربيتي درستي براي فرزندان خود داشته باشند به علت بيسوادي آن طوري كه بايد و شايد موفق نيستند كه اين به نوبه خود زمينه را براي انحرافات اجتماعي نوجوانان و بويژه گرايش به اعتياد مستعد مي كند يك عامل مهم فرهنگي ديگر در گرايش نوجوانان به اعتياد ، عدم آگاهي نوجوانان نسبت به مسائل اجتماعي از جمله به مضرات مواد مخدر و فقدان احساس مسئوليت در قبال خانواده و جامعه مي باشد .

عوامل روانشناسي

يك دسته ديگر از عوامل گرايش به مواد مخدر در نونهالان عوامل روانشناختي كه مي توان به اين موارد اشاره نمود .

ناپايداري عاطفي و احساسي ، اضطراب و بي قراري ، عدم اعتماد به محيط و آينده ، احساس عدم توانايي ، عقده حقارت و عدم رشد شخصيت .

راههاي پيشگيري از اعتياد نوجوانان

يک) راههاي زير بنايي

* مبارزه وسيع و گسترده و همه جانبه بر عليه قاچاق مواد مخدر .

* از بين بردن فقر ، كاهش دادن فاصله هاي طبقاتي و نا برابريهاي اجتماعي و اقتصادي .

* توزيع عادلانه ثروت در جامعه ، رفع مشكل بيكاري والدين ، مهار تورم .

* جلوگيري از تراكم جمعيت در محله هاي فقير نشين و كم درآمد .

* ريشه كن نمودن بيسوادي والدين .

* ايجاد مراكز مشاوره و راهنمائي نوجوانان در سطح گسترده .

دو) اقدامات در زمينه خانواده ها

* لزوم وجود مشاوران خانواده به خانواده ها براي رفع مشكلات فرزندان و آموزش جهت جلوگيري از نزاعهاي خانوادگي و جلوگيري از پديده شوم طلاق در خانواده ها .

* آموزش روابط احترام آميز بين والدين و فرزندان .

* آموزش ارزشهاي معنوي و اجتماعي به خانواده ها .

* آموزش به خانواده ها جهت رسيدگي به شرايط روحي و اخلاقي فرزندان با توجه به ويژگيهاي خاص تربيتي هر دوره از رشد روان جسمي فرزندان .

* آموزش اجتماعي و تربيتي به خانواده ها جهت بالا بردن سطح فرهنگ خانواده ها و ايجاد حس مسئوليت والدين در قبال فرزندان .

* آموزش ايجاد روابط صميمي در خانواده و مدرسه تا نوجوانان جهت ارائه مشكلات خود به دوستان ناباب پناه نبرند .

* همكاري نزديك بين خانواده ها، مدارس و مراكز مبارزه با انحرافات اجتماعي و ساير مراكز پرورشي و تربيتي .

* آموزش سجاياي نيك اخلاقي به نوجوانان توسط والدين .

* علاقمند سازي نوجوانان به مطالعه توسط والدين .

* ايجاد اعتماد به نفس در فرزندان توسط والدين و مربيان و معلمان .

سه) اقدامات در زمينه آموزش و پرورش

* آموزش همراه با پرورش تا كودكان و نوجوانان منافع اجتماع را بر منافع خود ترجيح دهند .

* همكاري و همدلي با نوجوانان دانش آموز و اهميت دادن و شخصيت دادن به آنها جهت ايجاد حس مسئوليت در قبال خانواده و جامعه .

* لزوم وجود مشاوره روانشناسي و مددكار اجتماعي در مدارس جهت رفع مشكلات عاطفي اخلاقي و خانوادگي دانش آموزان .

* آموزش دانش آموزان از زيانهاي مصرف مواد مخدر در مدارس .

* تدوين محتوي كتب درسي در جهت كمك به از بين بردن انحرافات اجتماعي و بالاخص اعتياد و همچنين در جهت رشد و شكوفايي استعداد انساني نوجوانان .

* رسيدگي به مشكلات معلمان تا علاقمند و اميدوار به حرفه خود ادامه داده و در امر آموزش نهايت تلاش خود را بكار برند .

چهار) در زمينه رسانه هاي گروهي

* ارائه برنامه هاي متنوع راديو تلويزيوني در رابطه با مضرات مصرف مواد مخدر بويژه در نوجوانان .

* ارائه برنامه هاي راديو و تلويزيوني و انتشار مقالات ارزنده و جالب در روزنامه ها و مجلات جهت آموزش به والدين در جهت رفع نقص كمبود تربيتي نوجوانان .

* آموزش استفاده سودمند از اوقات فراغت توسط رسانه هاي همگاني .

* آموزش ارزشهاي اجتماعي و اخلاقي از طريق رسانه هاي همگاني .

* انتشار كتب و مجلات متناسب با گروه سني مخاطبان ، بويژه زندگينامه شخصيتهاي بزرگ و راز موفقيت آنها .

* آموزش همگاني درست توسط رسانه هاي گروهي در جهت عدم طرد و پذيرش افرادي كه اعتياد را ترك نموده و يا درصدد ترك اعتياد مي باشند .

* تهيه گزارش از قربانيان اعتياد به مواد مخدر جهت عبرت ساير افراد جامعه بويژه نوجوانان .

پنج) در زمينه اوقات فراغت

* آشنا نمودن نوجوانان با مفهوم ايام فراغت و چگونگي استفاده بهتر از آن .

* برگزاري اردوها و پيك نيك هاي يك روزه و همچنين گردشهاي توريستي جهت آشنايي دانش آموزان با فرهنگ ، تمدن و مليت و مذهب جامعه خود .

* اجراي فوق برنامه هايي نظير تئاتر ، نمايشنامه و مسابقات در زمينه هاي فرهنگي ، شعر و مقاله نويسي .

* ايجاد مراكز فني و حرفه اي و گسترش طرحهايي نظير طرح كاد در سطح بسيار وسيع در جامعه .

* ايجاد مراكز ورزشي ، پارك و كتابخانه جهت استفاده در ايام فراغت .

شش) در زمينه مبارزه با مواد مخدر

يكي از علل مهم اعتياد در بين اقشار مختلف و بويژه نوجوانان در دسترس بودن مواد مخدر مي باشد بنابراين كنترل و در دسترس نبودن مواد مخدر يكي از راههاي پيشگيري از اعتياد شناخته شده و در اين رابطه موارد زير پيشنهاد مي گردد:

* كنترل شديد مرزهاي زميني ، دريايي ، هوايي .

* پرورش مامورين خبره در مبارزه با مواد مخدر .

* وضع قوانين انضباطي و مجازاتهاي سنگين براي تهيه كنندگان ، قاچاقچيان مواد مخدر .

* استفاده از وسايل فني جديد و پيشرفته براي كشف مواد مخدر .

* زير نظر گرفتن و كنترل شديد عوامل قاچاق به مواد مخدر پس از آزادي از زندان .

* كنترل شديد و پيگير مراكز و اماكني كه امكان توليد و پخش مواد مخدر در آنها بيشتر است .

منبع : ستاد مبارزه با مواد مخدر .

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 ساعت: 9:00 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

اعتياد و روش های درمان و پيشگيری از آن

بازديد: 211

مقدمه

يکي از معضلات عمده جهاني در حال حاضر مسئله اعتياد است.

اعتياد عامل بروز بسياري از آسيب هاي اجتماعي و نابساماني هاي خانوادگي و فردي است.

تحليلي پيرامون پديده اعتياد يکي از معضلات عمده جهاني در حال حاضر مسئله اعتياد است.

اعتياد عامل بروز بسياري از آسيبهاي اجتماعي و نابساماني هاي خانوادگي و فردي است.

سازمان بهداشت جهاني ( 1999) مساله مواد مخدر را اعم از توليد، انتقال، توزيع ومصرف را در کنار سه مساله جهاني ديگر يعني توليد و انباشت سلاحهاي کشتار جمعي، آلودگي محيط زيست، فقر وشکاف طبقاتي، از جمله مسائل اساسي شمرده است که حيات بشري را در ابعاد اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي در عرصه جهاني مورد تهديد و چالش جدي قرار مي دهد آمار رو به افزايش مصرف مواد مخدر در دنيا به حدي است که يکي از سم شناسان معروف دنيا به نام لودوينگ مي گويد: اگر غذا را مستثني کنيم، هيچ ماده اي در روي زمين نيست که به اندازه مواد مخدر اين چنين آسان وارد زندگي ملت ها شده باشد.

در حال حاضر نيز در کشور ما مصرف مواد مخدر افزايش داشته و زمينه هاي بروز آسيبهاي اجتماعي متعددي را فراهم نموده که درادامه به آنها اشاره مي کنيم.

تعريف اعتياد واژه اعتياد از نظر لغوي، اسم مصدر عربي از ريشه عاد است که در فرهنگ لغت معين، به مفهوم عادت کردن و خوگرفتن مي باشد.

در فرهنگ نامه دهخدا، اعتياد به مفهوم پياپي خواستن چيزي آمده است.

سازمان ملل متحد (1950) اعتياد را اين گونه تعريف کرده است: اعتياد، مسموميت حاد يا مزمني است که براي شخص يا اجتماع زيان بخش مي باشد و از طريق استعمال داروي طبيعي يا صنعتي ايجاد مي شود.

به طور کلي چند ويژگي در خصوص اعتياد به مصرف مواد مخدر ذکر شده است: - احساس نياز شديد به ادامه استعمال دارو و تهيه آن از هر طريق ممکن.

- وجود علاقه شديد به افزايش مداوم ميزان مصرف دارو.

- وجود وابستگي رواني و جسماني به آثار دارو، به طوري که دراثر عدم دسترسي به آن، علائم وابستگي رواني و جسماني در فرد معتاد هويدا مي شود.

بر اساس تعاريف فوق، معتاد کسي است که از راههاي گوناگون نظير خوردن، دود کردن يا استنشاق، يک يا چند ماده مخدر را باهم وبه صورت مداوم مصرف مي کند و درصورت قطع آن، با مسائل جسماني، رفتاري يا هردوي آنها مواجه مي شود.

علل و عوامل گرايش به اعتياد اعتياد معضلي است چندوجهي که علل و عوامل متعددي در بروز و شيوع آن موثر مي باشند.

در اين ميان از عوامل فردي و خانوادگي در سطح خرد و عوامل اجتماعي، اقتصادي و سياسي در سطح کلان مي توان نام برد.

براي تبيين اعتياد در سطح کلان به عوامل ساختاري ونارسائي بخشهاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي وسياسي جامعه از جمله مسئله شکاف طبقاتي، نابرابري واحساس محروميت نسبي در حوزه اقتصادي، شکاف ميان دولت وملت، ناکارآمدي مديران، آشفتگي اجتماعي و بحران هويت در حوزه اجتماعي و فاصله ارزشها وهنجارها با عدم انطباق ميان اهداف و امکانات، تعارض ارزشها در حوزه فرهنگي و غيره ... توجه مي شود. در سطحي پايينتر که بيشتر مورد نظر روانشناسان اجتماعي است، بر محيط نزديک و بلافصل افراد، روابط افراد، روابط فرد درارتباط با گروههاي اجتماعي مانند خانواده، مدرسه ، همسالان و ... و نقش آنها در در فراهم کردن زمينه گرايش مستقيم وغير مستقيم فرد به سوي اعتياد اشاره مي شود.

در اين زمينه کارسون معتقد است عملکرد خانواده و روابط حاکم برآن، بستري براي گرايش افراد خانواده به اعتياد است.

هنچنين اعتياد يکي از اعضاي خانواده، عامل فشارآور بالقوه اي است که مي تواند اثرات نامطلوبي ايجاد کند.

زماني که والدين، مبادرت به انجام رفتار مخاطره آميز کنند به عنوان الگو، تاثير مستقيمي بر فرزندان خواهند داشت.

دوستان و همسالان نيز تاثير زيادي برروي همديگر دارند، لذا زماني که فرزندان عضو گروههايي مي شوند که انجام رفتارهاي مخاطره آميز و از جمله اعتياد را تشويق کرده و شجاعت بدانند، اين رفتارها در افراد افزايش خواهد يافت.

در سطح فردي نيز بر شخصيت و ويژگيهاي فردي، عوامل انگيزشي، گذشته فرد، انواع مشکلات جسماني، رواني و رفتاري فرد، ضعف ايمان و اراده، ترس و اضطراب، تنهايي و افسردگي، کنجکاوي و کسب تجربه، غرائز جنسي و باورهاي نادرست نسبت به اثرات مثبت مواد مخدر نظير انرژي زائي، کاهش درد و غيره ... توجه مي شود. در تحقيقات متعدد ميان اعتياد با زمينه هاي شخصيتي افراد همبستگي وجود دارد و هرچقدر افراد از عزم و اراده قوي برخوردار باشند، به همان نسبت در برابر رفتارهاي انحرافي ديگران از قبيل بستگان، دوستان و آشنايان مقاومت مي نمايند و از ارتکاب آن دوري مي کنند.

در حالي که افراد سست راي، سريع تحت تاثير افراد معتاد قرارگرفته و ارزشها، هنجارها و اسلوب رفتاري آنان را مي پذيرند.

در مجموع به نظر مي رسد افرادي با روحيات ضعيف، کم طاقت در برابر مشکلات، سرخورده، فاقد اعتماد به نفس، هيجاني و . .. بيشتر در معرض خطر ابتلا به اعتياد قرار دارند.

سطح تحمل پذيري افراد در برابر سختي ها و ناملايمات تاثير بسزايي در ميزان گرايش آنها به اعتياد دارد.

تحمل پذيري و بردباري افراد در برابر سختي ها و ناملايمات نيز به خلق و خو، ساختار فيزيولوژيکي و قدرت اراده آنها بستگي دارد.

هر چه سطح تحمل افراد کمتر باشد، بيشتر به دنبال لذت جويي هاي آني و راحت طلبي مي روند و کمتر اهداف متعالي و بزرگي را دنبال مي کنند.

امروزه متاسفانه جوانان درصدند به جاي رسيدن به لذت هاي پايدار، از ابزارهاي نامشروع و راههاي ميان بر براي رسيدن به لذت ها و خوشي هاي آني و گذرا استفاده نمايند.

شخصيت هاي ضد اجتماعي معمولا رفتاري را مرتکب مي شوند که مورد قبول افراد جامعه نيست، ولي خود، آن رفتار را ناپسند و زيان بخش نمي دانند.

آنان با اتخاذ شيوه هاي نامناسب از قبيل دروغ گويي، مکر و فريب، دزدي و ... براي رسيدن به مقاصد نامشروع، حقوق ديگران را پايمال مي کنند.

از نشانه هاي شخصيت هاي ضد اجتماعي خودمحوري، فقدان احساس گناه و پشيماني، جلب اعتماد ديگران، بي توجهي نسبت به مهرباني و اعتماد ديگران و داشتن ظاهري فريبنده و آرام است.

همچنين بارزترين ويژگيهاي آنها، لذت طلبي، فرار از درد و مشکلات و رهايي از مسئوليتهاي زندگي است.

آنها به منظور تامين اين اهداف به اعتياد روي مي آورند، لذا بسياري از معتادان، شخصيت ضد اجتماعي دارند.

برخي از افراد به دليل رهايي از دردهاي جسماني و تسکين آنها، از مواد مخدر و مشتقات آن استفاده مي کنند.

اين تسکين موقتي براي فرد مصرف کننده، به منزله پاداش تلقي مي شود.

لذا استعمال مواد را ادامه داده و در نتيجه معتاد مي شود.

تحقيقات برروي 2105 معتاد نشان مي دهد که 312 نفر از آنها به علت بيماري جسمي، معتاد شده اند.

يکي از عوامل عمده ارتکاب رفتارهاي انحرافي نظير اعتياد، احساس تنهايي است، به طوري که بعضي رونشناسان اعتياد را بيماري تنهايي مي دانند.

افرادي که ارتباط مستحکمي با ديگران از قبيل خانواده، دوستان، بستگان ندارند و هميشه احساس تنهايي مي کنند و تنهايي آنان نتيجه ناکامي و شکست در عشق و دوستي مي باشد، سعي مي کنند براي فراموشي شکست و ناکامي خود در عشق و رهايي از غمها و غصه ها، به مواد تخديرکننده روي آورند و بدون درنظر گرفتن عواقب منفي وناگوار آن، لذت هاي آني را جايگزين آن نمايند.

خانواده اولين محيطي است که فرزندان را با باورها، رزش ها و هنجارهاي جامعه آشنا مي کند و به تدريج شخصيت فرزندان براساس اين عناصر شکل مي دهد.

فرزندان با الگوبرداري از والدين، اغلب رفتارهاي آنان، حتي رفتارهايي را که والدين توجهي به آن ندارند، نظير شيوه و لهجه صحبت کردن، پرخاشگري، به کار بردن الفاظ ناپسند، فحاشي، کارهاي خلاف و ... تقليد مي کنند. اعتياد والدين سيگار با مواد مخدر، موجب مي شود تا فرزندان، رفتار آسيب زاي آنها را الگو قرار داده و معتاد شوند.

از سوي ديگر تحمل فرزندان، به جهت زندگي در خانه اي که آلوده به مواد مخدر است و اغلب اعضاي خانواده نشئه و بيکار و ... مي باشند، کاهش مي يابد و به سوي اعتياد کشيده مي شوند.

درگيري و نزاع بين والدين در محيط خانواده موجب سلب آرامش و آسايش فرزندان در خانه مي شود، لذا آنها ترجيح مي دهند که بيشتر اوقات خود را در خارج از منزل سپري نمايند و به جهت کمبود محبت از سوي والدين، جذب محبت هاي ظاهري گروههاي منحرف شوند و با تحريک آنها براي رهايي از سختي هاي و مشکلات زندگي، به مصرف مواد مخدر روي آورند.

براساس، نتايج يک پژوهش، حدود 82 درصد از معتادان، ستيزه هاي خانوادگي را عامل فرار خود از منزل و روبه آوردن به اعتياد مي دانند.

بنابراين هرچقدر اختلافات خانوادگي بيشتر باشد، احتمال گرايش فرزندان به سوي اعتياد بيشتر است.

طلاق و جدايي به عنوان آسيبي اجتماعي، آثار رواني نامطلوبي بروري زوجين و فرزندان آنها مي گذارد.

پژوهش ها نشان مي دهد که تعداد قابل توجهي از زنان بعد از طلاق نسبت به آينده نااميد بوده و احساس اضظراب، دلتنگي و اندوه مي نمايد.

دراغلب خانواده هاي طلاق، فرزندان به ويژه دختران، از منزل و مدرسه فرار مي کنند و جذب باندهاي انحراف شده و به ارتکاب جرائم مختلف از جمله اعتياد تن مي دهند.

طلاق و جدايي از همسر همچنين اثرات سوء و ناگواري را بر زوجين به ويژه زن برجاي مي گذارد، به حدي که زن مطلقه براي رفع مشکلات روحي ناشي از طلاق به اعتياد گرايش پيدا مي کند.

پيامدها اعتياد از جمله آسيبهاي اجتماعي است که تاثيرات نامطلوب فراواني بر خود فرد، خانواده و جامعه مي گذارد.

آثار زيانبار اعتياد طيف وسيعي از عوارض جسمي، رواني، اختلالات رفتاري و عاطفي، از هم گسيختگي خانواده ها، طلاق و دهها مورد ديگر را دربر مي گيرد.

معتاد دائمي به عوارض جسمي چون ناراحتي هاي عصبي، اضطراب و بي قراري، عطسه، ريزش آب از بيني و چشم ها، استفراغ مکرر، سوءهاضمه، سوء تغذيه، اختلالات گوارشي، اختلالات قلبي و عروقي، اختلالات مغزي، تنفسي و ريوي، عفونت هاي خطرناک ، تاثير بر هورمون ها و تغيير آنها، خارش بدن، تيره شدن رنگ چهره و لب ها و ... مي شود. موارد اشاره شده بخشي از تاثيرات زيانبار مصرف مواد مخدر بر جسم انسانهاست.

آسيبهاي جسمي ناشي از مصرف مواد مخدر و سيگار در صورت استعمال در خانه، مي تواند به اطرافيان از قبيل زن و فرزندان نيز منتقل شود و آنها جزء قربانيان پنهان اين ماجرا و معتادان دست دوم خوانده شوند.

وابستگي رواني معتاد به مواد مخدر، يکي از پيامدهاي فردي اعتياد، محسوب مي شود که در استمرار اعتياد فرد، نقش عمده اي دارد و موجب کشش فرد به مصرف مداوم و مجدد مواد مخدر مي شود.

شخص معتاد، تعادل رواني خود را تا رسيدن به دارو از دست مي دهد و در نهايت دچار کاهش هوشياري و تيزبيني، تنبلي، بي تفاوتي، افسردگي، اضطراب، غم و نااميدي و ... مي شود. اختلالات رفتاري که يک فرد معتاد دچار آن مي شود، دگرگوني هاي خلقي و شخصيتي به صورت بروز رفتارهايي نظير دروغگويي، پرخاشگري، شب نشيني هاي مکرر، حرکات مشکوک، پنهان کاري در منزل و محل کار،گوشه گيري و انزوا، خروج از منزل خصوصا بعد اظهرها، دوستي با افراد مشکوک، سرقت، عدم تمايل به مسافرتهاي دور، قرض گرفتن پول، و ... مي باشد. افراد معتاد غالبا دچار کمبود اعتماد به نفس، افسردگي، اضطراب، بي خوابي و پرخاشگري هستند، آنها به دليل ناتواني در برقراري روابط عاطفي، قادر به برقراري روابط سالم اجتماعي نيستند و دچار احساس بي کفايتي مي باشند و از مواجه شدن با مشکلات روزمره زندگي.

از خود ناتواني نشان مي دهند.

مصرف کنندگان مواد مخدر در پناه نشئگي حاصل از مصرف مواد، براي خود کاخي پوشالي از روياها و تصورات بنا مي کنند ودر آن کاخ دروغين و تصوري، خود را درامان احساس مي کنند.

غافل از آنکه شخصيت آنان با مصرف مواد مخدر تباه مي شود.

استعمال اين مواد نه تنها آنان را از جامعه و انسانيت بيزار و دور مي کند، بلکه سعادت و سلامت فردي آنان را به خطر مي اندازد.

مصرف مواد مخدر موجب عزلت و فرار آنان از اجتماع و پيدايش حاشيه نشيني اجتماعي مي شود که خود از عوامل رفتارهاي ضد اجتماعي است.

آثار اعتياد بر خانواده ها بسيار زيانبار بوده و يکي از عوامل اصلي در نابساماني و فروپاشي خانواده ها محسوب مي شود.

شواهد آماري حاکي از آن است که 34 درصد از طلاق هاي کشور ناشي از اعتياد و مسائل مرتبط با مواد مخدر مي باشد و 60 درصد علل درخواست طلاق از سوي زنان، اعتياد همسر و عدم دريافت نفقه مي باشد.

بنابراين تعداد بسياري از خانواده ها تحت تاثير مستقيم وغير مستقيم پديده شوم اعتياد هستند و طلاق يکي از پيامد هاي عمده اعتياد است که به نوبه خود مي تواند دليلي بر شيوع وگسترش اعتياد نيز باشد.

اعتياد شوهر غالبا منجر به برهم خوردن نقش ها و وظايف خانوادگي مي گردد.

به گونه اي که بار مسئوليت زنان خانه دار را مي افزايد و آنها را تحت فشار قرار مي دهد.

مطابق پژوهش افارل، همسر مردان معتاد، درمورد خود، وضعيت زندگي و آينده خانواده خود در رنج و عذاب هستند.

همينطور اعتياد زنان نيز تاثير منفي بسياري بر خانواده خواهد گذاشت.

زن معتاد نسبت به اعضاي خانواده خود احساس مسئوليت نمي کند و هميشه نيازهاي خود را برخواسته هاي آنها مقدم مي دارد.

ارتباط عاطفي او با اعضاي خانواده بسيار سطحي و زودگذر است و در آلام آنها همدردي نمي نمايند، هيچ يک از وظايف و نقش هاي خود را انجام نمي دهد.

چنين رويه اي در نهايت منجر به درخواست طلاق از سوي مرد مي شود.

تحقيقات نشان مي دهد تاثير اعتياد مادر در فروپاشي خانواده و قرباني شدن کودکان حتي از اعتياد پدر بيشتر است.

زيرا اعتياد مادر به عنوان رکن اصلي خانواده، نظم و انضباط خانواده برهم مي خورد و در صورت زنداني شدن زن معتاد، معمولا همسر وي ازدواج مجدد مي نمايد واصولا زندگي خانوادگي نابسامان مي گردد.

همچنين مادر معتاد در دوران بارداري، فرزندش را معتاد و ناقص مي کند و با دست خود، از داشتن فرزند سالم محروم مي شود و فرزنداني معتاد و بيمار تحويل جامعه مي دهد.

يافته هاي تحقيقاتي حاکي از آن است که به احتمال زياد، نوزاد زنان معتاد از نظر فيزيکي غيرعادي بوده و دچار محروميت مي باشند.

والدين معتاد ضمن ارايه الگوي رفتاري نادرست و غلط به فرزندان، کنترل و نظارت کافي بر رفتار اعضاي خانواده را نيز از دست مي دهند.

والدين معتاد، به جاي اينکه افکار، اخلاق ورفتار فرزندان را کنترل کنند، اعمال و روابط آنها توسط ساير اعضاي خانواده کنترل مي شود و حتي از سوي فرزندان کنترل مي شوند.

در اين شرايط فرزندان از آزادي بيشتري برخوردار بوده و در مقابل رفتارهاي مختلف خود پاسخگو نيستند.

در اغلب موارد پسران و اخيرا دختران شب ها را با گروه دوستان خود سپري مي کنند و بدون اجازه و رضايت والدين به هر شهري که بخواهند مسافرت مي کنند و هر گروهي را براي دوستي خود برمي گزينند و از هر راهي که بخواهند درآمد کسب کرده و هرطور بخواهند خرج مي کنند.

از اين رو زمينه انحراف فرزندان داراي والدين معتاد به مراتب بيشتر است.

در اين خانواده ها معمولا فرزندان ترک تحصيل نموده ويا دچار افت تحصيلي مي شوند.

فرزندان خانواده هاي پدر معتاد با معضلات ذيل مواجهند: ارزشهاي اجتماعي را به درستي پذيرا نمي شوند، باهمسالان عادي خود، سازگاري ندارند، به نظافت و لباس پوشيدن خود توجه کافي ندارند، معمولا ترک تحصيل با افت تحصيلي دارند، اوقات خود را بيهوده هدر مي دهند و معمولا جذب همسالان بزهکار مي شوند.

عمده ترين آسيب خانوادگي اعتياد به مواد مخدر بر روابط عاطفي، جسمي و رواني زن و شوهر در خانواده مي باشد.

اعتياد شوهر به انزوا و دوري از همسر و عدم تعلق عاطفي، جرو بحث و درگيري و نزاع بين زن و شوهر منتهي مي شود.

اين وضعيت تاثيرات نامطلوبي بر شخصيت فرزندان مي گذارد.

عموما شوهر معتاد، مواد مخدر را دراختيار همسرش مي گذارد و اورا در دوراهي اعتماد و عدم اعتماد به شريک زندگي قرار مي دهد، او سعي مي کند که به دلائلي همچون سوء استفاده از همسر جهت تهيه مواد مخدر، پوشاندن خصوصيات غير قابل قبول خود و انتقام جويي و تلاقي ازهمسر، جلوگيري از متارکه و جدايي همسر، جلوگيري از نزاع و سرزنش هاي همسر، داشتن شريک و همدم براي مواقع استعمال و حالات نشئگي و غيره... همسر خود را معتاد نمايد.

از جمله تاثيرات زيانبار اعتياد، انتقال بيماريهاي گوناگون و خطرناک از جمله بيماري مهلک ايدز مي باشد.

براساس برآوردها، حدود 64 درصد علل ابتلاي افراد آلوده به ايدز، تزريق مواد مخدر و استفاده از سرنگ هاي آلوده بوده است.

مطابق آمار، مردان معتاد اکثريت مبتلايان به ايدز را تشکيل مي دهند، لذا احتمال انتقال ايدز از سوي مردان به همسر و فرزندان آنها وجود دارد.

اغلب مردان معتاد به دليل داشتن رابطه جنسي با روسپيان و افراد همجنس، به بيماريهاي جنسي و ايدز مبتلا مي باشند.

اعتياد در ايران ايران به دليل موقعيت جغرافيايي خاص خود و همجواري و داشتن 1923 کيلومتر مرز مشترک با بزرگترين کشورهاي توليد کننده مواد مخدر دنيا، يعني افغانستان و پاکستان در معرض ورود سيل آساي مواد افيوني قرار دارد.

براساس گزارشهاي ارايه شده از سوي سازمان ملل ، ايران در زمينه کشف مواد افيوني، رتبه اول جهان را دارد، به طوري که در سال 1380 بيش از 54 درصد از کشفيات مواد مخدر جهان در ايران بوده است.

طبق برآورد نيروي انتظامي و ستاد مبارزه با مواد مخدر، تعداد معتادان کشور، دو ميليون نفر شامل يک ميليون و 200 هزار نفر معتاد دائمي و 800 هزار معتاد تفنني است که اين تعداد معتاد در هر سال حدود 747 تن مواد مخدر مصرف مي کنند.

از لحاظ جنسيت، آمار کلي معتادان، شامل 95 درصد مرد و 5 درصد، زن مي باشند.

73 درصد از مردان و زنان معتاد، متاهل و اکثرا بي سواد و کم سواد هستند.

راهکارها براي از بين بردن معضل اعتياد در جامعه مي بايست با تعرضه کنندگن مواد مخدر برخورد قاطع و سختي صورت گيرد.

در اين ميان، تشکيل پليس ويژه مبارزه با مواد مخدر و آموزش و تجهيز آنها مي تواند تا حد زيادي در برخورد با عرضه مواد مخدر نتيجه بخش باشد.

در اين زمينه همچنين مي بايست با جلب حمايت سازمان هاي بين المللي کنترل مواد مخدر، براي از بين بردن لابراتوارهاي تبديل تريال کب هروئين و مرفين در کشورهاي پاکستان و افعانستان تاسيس کارخانه هاي صنعتي و مولد اقدام کرد.

تمرکز بر شناسايي و مجازات سريع و سنگين قاچاقچيان و اشرار دانه درشت، به جاي دستگيريهاي بي رويه افراد خرده پا سزايي در کاهش عرضه مواد مخدر در کشور خواهد داشت.

از آنجا که اکثر افرادي که در شرق کشور به امر قاچاق مواد مخدر به کشور مشغولند، لذا مي توان با ايجاد و فراهم کردن زمينه هاي اشتغال و تاسيس کارخانه هايمولد در مرزهاي شرقي کشور موجبات اشتغال اين افراد به کارهاي مثبت و مولد تشويق کرد در خصوص پيشگيري از اعتياد برنامه هاي وسيع و منسجمي مي بايست اتخاذ گردد.

لذا تهيه و ارائه برنامه هاي پيشگيري از اعتياد در سطح مدارس و آشنايي دانش آموزان با مضرات اين پديده ضروري است.

از سوي ديگر رسانه هاي ارتباط جمعي نقش مهمي در آگاهسازي و فرهنگ سازي در بين جامعه و خانواده ها دارند.

اين وسايل ارتباطي با تهيه و پخش برنامه هاي آموزنده نقش مهمي در افزايش سطح آگاهيهاي افراد در خصوص مضرات اعتياد ايفا مي نمايند.

علل و عوامل مؤثر بر اعتياد

اعتياد يك بيماري زيست شناختي، روانشناختي و اجتماعي است.

عوامل متعددي در سبب شناسي سوء مصرف و اعتياد مؤثر هستند كه در تعامل با يكديگر منجر به شروع مصرف و سپس اعتياد مي شوند.

عوامل مؤثر بر فرد، محيط فرد و عوامل اجتماعي، عوامل در هم بافته اي هستند كه بر يكديگر تأثير مي گذارند.

آشنايي با عوامل زمينه ساز مستعد كننده بروز اعتياد و نيز عوامل محافظت كننده در مقابل آن از دو جهت ضرورت دارد: 1- شناسايي افراد در معرض خطر اعتياد و اقدامهاي پيشگيرانه لازم براي آنان؛ 2- انتخاب نوع درمان و اقدامهاي خدماتي، حمايتي و مشاوره اي لازم براي معتادان.

عوامل مخاطره آميز عوامل مخاطره آميز مصرف مواد شامل عوامل فردي، عوامل بين فردي و محيطي و عوامل اجتماعي است.

1- از عوامل مخاطره آميز فردي مي توان به دوره نوجواني، استعداد ارثي، صفات شخصيتي، اختلالات رواني، نگرش مثبت به مواد و موقعيتهاي پر خطر اشاره نمود.

2- از بين عوامل مخاطره آميز بين فردي و محيطي نيز مي توان عوامل مربوط به خانواده، دوستان، مدرسه و حل سكونت را نام برد.

3- از ميان عوامل مخاطره آميز اجتماعي نيز به عواملي چون فقدان قوانين و مقررات جدي ضد مواد مخدر، بازار مواد، مصرف مواد به عنوان هنجار اجتماعي، كمبود فعاليتهاي جايگزين، كمبود امكانات حمايتي، مشاوره اي و درماني، توسعه صنعتي، محروميت اجتماعي ـ اقتصادي اشاره نمود.

درمان اعتياد

1- مرحله سم زدايي (detoxification) نخستين گام براي بيماراني است كه وارد برنامه هاي درمان و توانبخشي ترك مواد مخدر مي شوند.

ساده ترين راه براي سم زدايي درمان علامتي بيماران به صورت سرپايي با داروهاي مسكن، آرام بخش و خواب آور مي باشد.

2- مداخله هاي غير دارويي با توجه به اينكه اعتياد به مواد مخدر يك بيماري مزمن و عود كننده است و عوامل و شرايط زيستي و رواني ـ اجتماعي منجر به گرايش مجدد به مصرف مواد مخدر پس از تكميل دوره درماني مي شود ضروري است كه مراكز درمان اعتيادپس از تكميل دوره سم زدايي براي مدتي كه احتمال عود اعتياد زياد است ارتباط مراجعان با مراكز درماني را حفظ نمايند.

مطالعات مختلف نشان داده است كه ميزان عود در معتادان به الكل و مواد مخدر بسيار بالا است و سه چهارم افرادي كه دوره درمان را كامل نموده اند در فاصله يكسال پس از تكميل درمان عود مجدد داشته اند.

درمانهاي غير دارويي با هدف مداخله هايي مانند تغيير نگرشهاي نادرست فرد معتاد، آموزش مهارتهاي لازم براي مقابله با عوارض جسمي و رواني ترك و تحمل بهتر آنها و مداخله در محيط بيمار با درگير نمودن خانواده در راستاي درمان بيمار و ايجاد يك شبكه اجتماعي حمايت از وي و در نهايت كمك در جهت يادگيري مهارتهاي شناختي و حرفه اي لازم در پيدا كردن شغل مناسب و قابل قبول وي و يا انجام بهتر وظايف شغلي خود مي باشد.

سرانجام بازگشت به جامعه به عنوان يك فرد عادي و بهره گيري از يك زندگي معمول با لذات واقعي آن است.

بيمار و خانواده به خاطر داشته باشند كه قادر نيستند به تنهايي اين همه كار انجام دهند.

روانپزشك، پزشكان عمومي آموزش ديده، روانشناسان باليني، مشاوران، مددكاران و پرستاران متخصص در اين رشته لازم است حتماً در كار درمان همراه نظارت داشته باشند.

درمان معتاد يك فرآيند است و از زماني شروع مي شود كه فرد مصرف كننده مواد مخدر به مراكز درماني مراجعه مي كند و فرد معتاد تحت يك برنامه درماني خاص قرار مي گيرد اين برنامه ممكن است تا زماني كه فرد به بالاترين سطح بهداشتي و احساس خوب بودن برسد ادامه يابد.

براي موفقيت دردرمان بايستي سازمان ها و ارگانهاي مختلف مثل سازمانهاي بهداشتي آموزشي حقوقي رفاه اجتماعي و آموزش شغلي نيز در گير شوند و واضح است كه درمان معتادان بدون توجه به مسائل رواني فرهنگي اجتماعي و خانوادگي آنان نمي تواند موفق باشد .

نكته مهم در درمان اين است كه به فرد معتاد به عنوان يك اسان و يك عضو جامعه كه درحال حاضر نيازمند كمك است نگريسته شود نه مثل يك فرد خاطي مجرم و گناه كار كه مستوجب كيفرو يا دلسوزي است .

از نكات مهم ديگر كه لازم است در درمان اعتياد به آن توجه كرد اينست كه از يك طرف معتاد نسبت به درمان يك نگرش دو گانه اي دارد به ا ين صورت كه علي رغم ميل دائمي براي ترك و تصميم هاي مكرر جهت ترك از مراجعه به مراكز درماني به علت اينكه مصرف مواد مخدر خلاف عرف و ارزش هاي جامعه است اكراه دارد و از طرف ديگر معتاد ممكن است با اصرار والدين همسر خواهر يا برادر دوستان معلمان و يا روساي محل كار براي ترك مراجعه كرده باشد .

در اين حالت بايد دقت شود كه احتمال عدم همكاري بيمار يا بروز حالت هاي دفاعي وخصمانه وجود دار بنابرراين مي بينيم كه اولين برخورد و نحوه ارتباط با فرد معتاد و جلب اعتماد او نقشي مهم در روند درمان ايفا مي كند بعد از پيدايش اين ارتباط واعتماد لازم است كه براي درمان وي نيز تشويق صورت گيرد .

اما چرا بايد يك معتاد رابراي درمان تشويق كرد؟

1- چون مصرف مواد مخدر ايجاد وابستگي جسمي و رواني مي كند و علي رغم ميل دائمي براي ترك تصميم به ترك مشكل است

2- اعتياد باعث از دست دادن حمايتهاي خانوادگي و اجتماعي شده و فردتنها ميشود بنابر اين معتاد نيازمند كمك است

3- معاشرت با دوستان و افراد معتاد فرد را به ادامه مصرف مواد تشويق مي كند

4- معتاد معمولا از احتمال بهبودي نااميد و نسبت به درمان بد بين است

5- برخي از معتادان از خطرها و عواقب مصرف مواد اطلاعي ندارند و يا مشكلاتي ناشي از آن را انكار مي كنند بنابراين لازم است به خاطر داشته باشيم كه يكي از وظايف مهم افراد جامعه تشويق معتادان به درمان است چگونه مي توان معتادان را به درمان تشويق كرد؟

1- با تشريح خطرات وعواقب مصرف مواد

2- به معتاد اطمينان دهيم كه با مراجعه به مراكز درماني به او كمك مي شود تا با كمترين درد و ناراحتي اعتياد را كنار بگذارد

3- به بيمار اطمينان دهيم در صورت تصميم قطعي موفق به ترك خواهد شد ومثالهايي از افرادي كه موفق به ترك شده اند براي او بياورند در مواردي كه فرد مبتلا تلاش كرده مصرف مواد را ترك كند ولي موفق نشده است و احساس نااميدي مي كند به او تذكر دهيد كه بسياري از افراد قبل از موفقيت كامل در درمان بارها و بارها كوشش كرده و نهايتا موفق گرديده اند

4- به معتاد اطمينان دهيم در صورت ترك اعتياد دوستان جديدي پيدا خواهد كرد و خانواده و اطرافيان او را در جمع خود خواهند پذيرفت.

نقش مدارس در كاهش ناهنجاريها وجرايم دانش آموزان هميشه از دير باز تاكنون خانواده به عنوان نخستين نهاد اجتماعي و مبناي تشكيل تمام جوامع بشر از بدوي تا پيشرفته مطرح بوده است.

كه هر يك از اعضاي آن بر ديگري تأثير گذار و داراي وابستگي ها و روابط عاطفي متقابلي كه نوع و چگونگي آن، تأثير بسيار مهم و قابل توجهي در شخصيت و آينده تك تك افراد آن بخصوص كودكان و نوجوانان دارد.

در گذشته خانه و خانواده در عين حال كه به عنوان كوچكترين واحد اجتماعي محسوب مي شد ولي در جاي خود به عنوان پايه و اساس اجتماعات بزرگ نيز مطرح بود تا جايي كه به غير از مسائل تربيتي كودكان حتي امر آموزش آنان نيز از طريق خانواده امكان پذير بود.

اما رفته رفته با گذشت زمان و توسعه و گسترش شهرها، تأسيس مؤسسات و كارخانه ها و سازمانهاي مختلف، عواملي مثل خانواده كه در گذشته بار سنگين تعهدات تربيتي را بر گردن داشت ديگر خاصيت و نفوذ خد را در زمينه آموزش و پرورش تا اندازه زيادي از دست داده است.

زيرا به دليل كثرت و تنوع مهارت ها و دانسته ها اين نهاد كوچك اجتماعي ديگران كشش و قدرت را ندارد كه بتواند همه دانسته ها و معلومات را به روز به شكل جديد به نسل نو پا منتقل كند.

از اين رو مدرسه و نهاد آموزش و پرورش، به عنوان محيطي خاص شناخته شده كه همه افراد به دليل آنكه از مزاياي زندگي اجتماعي بهره مند شوند ملزم به گذراندن مراحل مختلف آموزش و پرورش مدرسه يي هستند.

زيرا نظام مدرسه سهم عمده اي در انتخاب و تخصيص افراد براي ايفاي نقشهاي اجتماعي دارد كه نحوه عملكرد فرد در مدرسه، طول مدت تحصيل و رشته تحصيلي در تعيين شغل و منزلت اجتماعي آينده افراد نقش بسزايي ايفا مي كند.

اما در اين ميان نبايد مسائل تربيتي و نيازهاي فردي و اجتماعي دانش آموزان را ناديده گرفت.

زيرا هدف از آموزش صرفا نمره گرفتن و يادگيري يكسري مطالب و موضوعات درسي كه بعد از مدتي به دست فراموشي سپرده مي شود نيست.

بلكه سازگاري فرد با محيط و شناخت صحيح محيط خواهد بود.

چرا كه امروزه در تمام كشورهاي دنيا آموزش و پرورش به عنوان يك پديده فراگير اجتماعي مطرح است و با وجود تفاوت در ميان نظامهاي مختلف آموزشي و پرورشي، القاي الگوهاي فرهنگي مناسب، حفظ ارزشهاي اجتماعي، گسترش و ترويج دانش، مهارت و فنون، انتقال و حفظ ميراث فرهنگي و آداب و رسوم، براي هر جامعه اي از اهميت خاصي برخوردار است.

اما با توجه به اهداف و وظايفي كه در نظام آموزشي و پرورشي تمان جوامع دنبال مي شد اين سؤال مطرح است كه آيا آموزش و پرورش در كشور ما به عنوان يك نهاد رسمي و فرهنگي تاكنون توانسته است به اهداف مورد نظر دست يابد؟ تاكنون اين نهادها تا چه حدي در جلوگيري و كاهش ناهنجاريها و يا به تعبيري رفتارهايي كه سبب ساز جرايم دانش آموزي مي شود نقش داشته و يا اينكه چقدر در بهداشت رواني افراد در مقاطع مختلف مؤثر بوده است؟ در حالي كه روزانه شاهد اتفقاتي هستيم كه دور از انتظار است كه به عنوان مثال: مصرف و خريد و فروش قرص هاي توهم زا، انرژي زا و شادي آفرين در بين دانش آموزان مدرسه يي و رد و بدل كردن آنها در راه مدرسه.

مصرف و خريد و فروش مواد مخدر بالاخص حشيش در بين دانش آموزان دبيرستاني.

بروز رفتارهاي پرخاشگرانه و بيماريهاي عصبي در بين دانش آموزان دختر.

اينها نمونه هايي از رفتارها و اتفاقاتي است كه گروهي از دانش آموزان با آن مواجه اند.

دكتر زيبا هاشمي، روان شناس تربيتي در اين باره مي گويد: بطور كلي براي هر كودك و دانش آموزي كه به مدرسه مي رود بايد دو هدف اساسي را در نظر داشت و به كار گرفت.

نخست آموزش كه با استفاده ، از كتاب و كلاس و ديگر امكانات آموزشي انجام مي شود.

و دوم پرورش و هدايت كودكان كه همواره در كنار آموزش و نيز مقدم بر آن است.

به شكلي كه حتي تغيير و ايجاد دگرگوني بنيادي در مدارس براي تآمين بيشتر و بهتر نيازهاي تربيتي و پرورشي ضروري به نظر مي رسد.

چون در مدارس كشور ما هم نيز همانند تمامي نقاط دنيا دانش آموزاني وجود دارند كه اگر به موقع به آنان رسيدگي نشود و به حال خود رها شوند، رفتارهاي ضد اجتماعي و عدم علاقه به درس و آموزش، آنان را از مسير طبيعي زندگي خارج خواهد كرد.

در حال حاضر از مهمترين مسائلي كه عده اي از دانش آموزان با آن مواجه اند اختلالات رفتاري، خلقي و حتي جنسي و نيز اشكالات آموزشي است كه به شكل عقب ماندگي درسي و ناتواني در تمركز حواس، بي دقتي، بي اعتنايي و بي توجهي به اطراف بروز مي كند و به شكل سرپيچي و نافرماني، قانون شكني، گستاخي و نيز دروغگويي، فرار، سرگرداني و دير به خانه آمدن نمايان مي شود.

دكتر هاشمي در ادامه مي گويد: مدرسه به عنوان يك محيط آموزشي اگر نتواند وظايف تربيتي خود را به نحو احسن انجام دهد و بدون توجه به وظايف علمي و اجتماعي خود و بي علاقگي نسبت به درك نيازهاي روحي نوجوان، فقط به آموزش كليشه اي صرف بپردازد قطعا به پايگاهي براي كج روي و انحراف دانش آموزان تبديل خواهد شد.

از اين رو مسؤولان آموزشي بايستي در تشخيص علل نابساماني ها فعاليت لازم را داشته باشند و به نوجوان آموزش دهند كه چگونه با واقعيت ها روبرو شود و به شكل منطقي مسائل را حل كنند.

امروزه معلمان و اولياي مدارس به جاي توجه به رفتار و عكس العمل هاي عاطفي و رواني دانش آموزان، فقط به نمره ومعدل آنان نظر دارند در صورتي كه توجه به رشد رواني كودكان و نوجوانان از نظر مربيان بايد در درجه اول اهميت قرار گيرد و در مقابل در بسياري از مواقع با شدت عمل و سخت گيريهاي بي مورد باعث عكس العمل هاي پرخاشگرانه از سوي دانش آموزان مي شوند.

در حالي كه همه مؤسسات آموزشي از كودكستانها گرفته تا دبستانها و دبيرستانها نقش مؤثري در بهداشت رواني و فراهم آوردن محيطي سالم در جهت رشد فكري و شكوفايي انديشه ها دارند كه براي ايفاي چنين نقشي بايد معلمان و مسؤولان مدارس خود از سلامت رواني كافي برخوردار باشند چرا كه حفظ اصول بهداشت رواني و توجه به چنين اصولي در حقيقت مي تواند دنباله رشد شخصيت در محيط خانوادگي دانش آموزان باشد.

امروزه در جامعه كنوني ما به دليل دگرگونيهاي اجتماعي كه با رشد و توسعه شهرنشيني همراه بوده است پيشرفتهاي قابل توجهي در صنعت، اقتصاد و نيز علوم مختلف به وجود آمده است.

به همين دليل قرار گرفتن در دنياي كنوني كه با پيشرفت فناوري و تكنولوژيكي همراه است انواع تازه آموزش و پرورش را طلب مي كند.

زيرا آموزش و پرورش و كاركرد مدرسه نيز همانند هر پديده ديگري دستخوش تغير و دگرگوني شده است و حتي انتقال شيوه هاي زندگي در جامعه از نسلي به نسل ديگر نيز تغيير شكل پيدا كرده است اما آنچه در اين ميان مشكلاتي را به وجود آورده نابرابري فرصت هاي تربيتي در نظام آموزشي است.

زيرا در حال حاضر شاهد تفاوتهاي موجود در ميان طبقات مختلف اجتماعي در نظام آموزش و پرورش هستيم.

هم اكنون وضع اقتصادي و اجتماعي خانواده ها تعيين كننده انتخاب مدارس است و اين در حالي است كه تعدادي از مدارس از امكانات و تجهيزات آموزشي خوبي برخوردارند و دسته اي ديگر نيز در شرايطي كاملاً نامساعد بسر مي برند و مي توان گفت كه دقيقاً همان مدارسي كه از امكانات اندكي برخوردارند در مناطقي وجود دارند كه دانش آموزانشان بيشتر در جريان ناهنجاري ها و كجروي هاي اجتماعي قرار مي گيرند.

يعني به تعبيري زندگي در مناطق جرم خيز امكان دستيابي به يك آموزش همه جانبه، دقيق و دراز مدت را به حداقل مي رساند.

نرگس موسوي مدير يكي از مدارس دخترانه در اين زمينه مي گويد: هميشه خانواده جامعه و نوع فرهنگ نيز در جهت دادن به كوشش هاي تربيتي نقش بسيار مهمي را ايفا مي كنند و عوامل مختلف اجتماعي و خانوادگي هر دو در به وجود آوردن شرايط مختلف تربيتي دخيل است اما به دليل آنكه مدرسه به موازات خانواده كانون اصلي پرورش است پس رسالت مهمي را در اين زمينه به عهده دارد.

البته نظام آموزشي با تشخيص عوامل مختلف مي تواند برنامه هاي متعددي را براي آموزش و فراگيري گروههاي محروم تدوين كند و هرگونه اختلاف و تبعيض را با يكپارچه ساختن تمامي مدارس برطرف كند زيرا اثرات منفي تبعيض و ناهماهنگي در نظام آموزشي مي تواند يكي از مهمترين عوامل خارج ساختن دانش آموزان از نظام آموزشي دراز مدت و همه جانبه و به عضويت در آمدن نوجوانان در گروههاي جرم زا شود.

البته براساس آمار و ارقام موجود و گزارش هاي به دست آمده بيشتر كودكان و نوجواناني كه ناسازگار و در جريان انحرافات اجتماعي قرار مي گيرند بيشتر متعلق به خانواده هايي هستند كه خود داراي چنين مشكلاتي هستند اما نبايد نقش مثبت مسؤولان و مشاوران تربيتي را در مهار جرايم و ا نحرافات اجتماعي ناديده گرفت.

هر چند كه شايد تاكنون به دليل برخي موانع و مشكلات موجود، اين حركت با كندي صورت گرفته باشد اما مي توان با كمك و به كارگيري شيوه هاي استفاده از تسهيلات و امكانات مناسب محلي و اجتماعي، كوشش و اهتمام انجمن هاي اوليا و مربيان در جهت رفع دشواري هاي عاطفي، آموزشي و تربيتي، تشكيل جلسات و سمينارها و نيز از طريق رسانه هاي جمعي مثل راديو و تلويزيون، روزنامه ها و نشريات، محيطي سالمتر را براي دانش آموزان فراهم كرد، نرگس موسوي با اشاره به مشكلات موجود مي گويد: در حال حاضر مشكلاتي نظير ساختمانهاي نامناسب، كلاسهاي پر جمعيت، نبود فضاي مناسب ورزشي، عدم وجود آموزش هاي مشاوره اي و تربيتي كافي با توجه به مشكلات و ناهنجاري هايي كه روزانه اتفاق مي افتد مشكلاتي را به وجود آورده است كه نياز به پشتيباني و حمايت هاي اساسي دارد و تا زماني كه به اينگونه مشكلات به شكل جدي پرداخته نشود اصلاح و سازندگي به حداقل خواهد رسيد.

مگر آنكه با كمك اوليا و بهره گرفتن از نيروهاي مختصص و اختصاص امكانات لازم و ايجاد برنامه هاي مناسب و متنوع علمي، ورزشي، فرهنگي و ... براي كليه دانش آموزان، امكانان گرايش آنان به انواع انحرافات اجتماعي و عضويت در گروههاي نامناسب و غير اخلاقي را به حداقل ممكن برسانيم.

روانشناسان معتقدند كه محيط زندگي افراد (خانوادگي، آموزشي، محلي) اشخاصي كه در اطراف او هستند، طرز رفتار بزرگترها اعم از والدين و معلمان و مربيان، وضع اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، سياسي و مذهبي هر يك به نوبه خود اثراتي را در روحيه كودكان و نوجوانان بر جاي مي گذارد.

به همين دليل تمام كساني كه به نوعي با آنان در ارتباطند موظفند كه به نقش خود در كشف علل به وجود آورنده اختلالات رفتاري و رفع اين علل و بطور كلي سالم سازي محيط واقف باشند چرا كه عدم علاقه و توجه نسبت به كودكان و نوجوانان بي اعتنايي با احتياجات خاص آنان، عدم راهنمايي واقعي و صحيح، رفتار تحقير آميز، تنبيه، تمجيد و تحسين بيش از حد تبعيض و بدقولي، سرزنش و ملامت و اعمالي نظاير آن باعث وحشت، احساس ناراحتي، بي اعتمادي، پناه بردن به افراد ناشناس و كسب محبت از اين افراد، تزلزل روحي، تشويش و اضطراب دايمي را در كودكان و نوجوانان تشديد مي كند و پايه و اساس بسياري از حالات، رفتارها و تمايلات عصبي را تشكيل مي دهد.

به همين دليل بايد از همكاري و همفكري اولياي كودكان، خود بچه ها و مسؤولان مدارس مشتركا استفاده شود و در هر واحد آموزشي يك شورا و يا انجمن براي بررسي و برنامه ريزي مسائل تربيتي و فكري دانش آموزان آن مدرسه تشكيل شود تا بموقع و بجا پيشگيري هاي لازم به عمل آيد.

البته بر كسي پوشيده نيست كه در دنياي پيچيده امروز بدون راهنمايي دقيق و آموزش و پرورش آگاهانه و سنجيده، ديگر انسان قادر نيست صرفاً و فقط به تبعيت از خواست ها و اميال خويش با محيط زندگي خود سازگاري هاي لازم را پيدا كند.

به همين دليل مدرسه و آموزش رسمي گذشته از انتقال دانش و مهارت، در جاي خود مي تواند تأثيرات شگرفي بر رفتار و اجتماعي كردن افراد و همسازي با اخلاق اجتماعي از طريق انتقال ارزش ها، هنجارها و نگرش هاي اجتماعي مطلوب و مناسب داشته باشد اما اگر غير از اين عمل شود قطعاً با هدر رفتن سرمايه ها و منابع مالي و انساني قابل توجهي روبرو خواهيم شد.

مرضيه ميلاني مشاور تربيتي در اين رابطه بر اين اعتقاد است كه «مدارس در مقاطع مختلف و در چارچوب نظام آموزش و پرورش به منظور آماده سازي كودكان و نوجوانان و پرورش قوه درك و آگاهي دانش آموزان ايفاي نقش مي كنند اما هر تلاشي كه در مدارس صورت مي گيرد بايد با هماهنگي و مساعدت والدين باشد ولي متأسفانه خيلي از افراد بر اين عقيده اند كه قسمتي از جرايم و رفتارهاي نابهنجار دانش آموزان به سيستم آموزشي مدارس بر مي گردد اما كوتاهي والدين را در نظر ندارند.

ولي با اين وجود آموزش و پرورش به عنوان يك سازمان فرهنگي مستقل و مدارس نيز به عنوان زير مجموعه هايي از اين سازمان بايد در شرايطي كه جامعه در حال تغيير و تحول است به لحاظ سازگار كردن و آگاه كردن دانش آموزان با فرهنگ و جامعه رو به رشد، خود را در جهت مثبت متحول سازند و با ارايه برنامه ها و فعاليت هاي مناسب توانايي ايجاد رابطه صحيح با ديگران، برقراري مناسبات با افراد و چگونگي اين روابط را در تمام دوره ها براي برخورد با مسائل و حتي مشكلاتي كه در پيش رو خواهند داشت در كودكان و نوجوانان به وجود آورند و با برخورد مسؤولانه خود روحيه خلاقيت را در آنان ايجاد كنند و دانش آموزاني را كه نشانه هايي از ضعف، عدم سازگاري و رفتارهاي ضد اجتماعي در آنان ديده مي شود مورد حمايت خود قرار دهند.

چون اگر هيچ كوششي در اين زمينه صورت نگيرد نشان از آن دارد كه تاكنون آنطور كه بايد به تعهدات و مسؤوليت خطير تربيتي اهميتي داده نشده است.

البته ناگفته نماند كه پياده كردن اصول و موازين اخلاقي، مذهبي و ديني را براي انجام اين مهم نبايد ناديده گرفت.

به هر حال بايد بپذيريم كه آموزش و پرورش به عنوان اصلي ترين نهاد اجتاماعي بيشترين تأثير تربيتي را بر روي تك تك افراد جامعه خواهد داشت در صورتي كه بموقع و بجا، بتواند كاركرد جامعه پذيري را بدون هيچ وقفه و خللي به شكلي مطلوب و مناسب به انجام رساند زيرا بقا و استمرار هر جامعه اي مستلزم آن است كه مجموعه باورها، ارشها، رفتارها و گرايش هاي آن به وسيله آموزش و پرورش به نسل جديد منتقل شود و دستاوردهاي جديد تعليم و تربيت نيز با بهره مندي از روشهاي تربيتي صحيح به كار گرفته شود.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 ساعت: 8:58 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

تحليلی پيرامون پديده اعتياد

بازديد: 121

يکي از معضلات عمده جهاني در حال حاضر مسئله اعتياد است. اعتياد عامل بروز بسياري از آسيبهاي اجتماعي و نابسامانيهاي خانوادگي و فردي است.

تحليلي پيرامون پديده اعتياد يکي از معضلات عمده جهاني در حال حاضر مسئله اعتياد است. اعتياد عامل بروز بسياري از آسيبهاي اجتماعي و نابسامانيهاي خانوادگي و فردي است. سازمان بهداشت جهاني ( 1999) مساله مواد مخدر را اعم از توليد، انتقال، توزيع ومصرف را در کنار سه مساله جهاني ديگر يعني توليد و انباشت سلاحهاي کشتار جمعي، آلودگي محيط زيست، فقر وشکاف طبقاتي، از جمله مسائل اساسي شمرده است که حيات بشري را در ابعاد اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي در عرصه جهاني مورد تهديد و چالش جدي قرار مي دهد آمار رو به افزايش مصرف مواد مخدر در دنيا به حدي است که يکي از سم شناسان معروف دنيا به نام لودوينگ مي گويد: اگر غذا را مستثني کنيم، هيچ ماده اي در روي زمين نيست که به اندازه مواد مخدر اين چنين آسان وارد زندگي ملت ها شده باشد.

ال حاضر نيز در کشور ما مصرف مواد مخدر افزايش داشته و زمينه هاي بروز آسيبهاي اجتماعي متعددي را فراهم نموده که درادامه به آنها اشاره مي کنيم. تعريف اعتياد واژه اعتياد از نظر لغوي، اسم مصدر عربي از ريشه عاد است که در فرهنگ لغت معين، به مفهوم عادت کردن و خوگرفتن مي باشد. در فرهنگ نامه دهخدا، اعتياد به مفهوم پياپي خواستن چيزي آمده است. سازمان ملل متحد (1950) اعتياد را اين گونه تعريف کرده است: اعتياد، مسموميت حاد يا مزمني است که براي شخص يا اجتماع زيان بخش مي باشد و از طريق استعمال داروي طبيعي يا صنعتي ايجاد مي شود. به طور کلي چند ويژگي در خصوص اعتياد به مصرف مواد مخدر ذکر شده است:

- احساس نياز شديد به ادامه استعمال دارو و تهيه آن از هر طريق ممکن.

- وجود علاقه شديد به افزايش مداوم ميزان مصرف دارو.

- وجود وابستگي رواني و جسماني به آثار دارو، به طوري که دراثر عدم دسترسي به آن، علائم وابستگي رواني و جسماني در فرد معتاد هويدا مي شود. بر اساس تعاريف فوق، معتاد کسي است که از راههاي گوناگون نظير خوردن، دود کردن يا استنشاق، يک يا چند ماده مخدر را باهم وبه صورت مداوم مصرف مي کند و درصورت قطع آن، با مسائل جسماني، رفتاري يا هردوي آنها مواجه مي شود. علل و عوامل گرايش به اعتياد اعتياد معضلي است چندوجهي که علل و عوامل متعددي در بروز و شيوع آن موثر مي باشند. در اين ميان از عوامل فردي و خانوادگي در سطح خرد و عوامل اجتماعي، اقتصادي و سياسي در سطح کلان مي توان نام برد. براي تبيين اعتياد در سطح کلان به عوامل ساختاري ونارسائي بخشهاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي وسياسي جامعه از جمله مسئله شکاف طبقاتي، نابرابري واحساس محروميت نسبي در حوزه اقتصادي، شکاف ميان دولت وملت، ناکارآمدي مديران، آشفتگي اجتماعي و بحران هويت در حوزه اجتماعي و فاصله ارزشها وهنجارها با عدم انطباق ميان اهداف و امکانات، تعارض ارزشها در حوزه فرهنگي و غيره ... توجه مي شود.

در سطحي پايينتر که بيشتر مورد نظر روانشناسان اجتماعي است، بر محيط نزديک و بلافصل افراد، روابط افراد، روابط فرد درارتباط با گروههاي اجتماعي مانند خانواده، مدرسه ، همسالان و ... و نقش آنها در در فراهم کردن زمينه گرايش مستقيم وغير مستقيم فرد به سوي اعتياد اشاره مي شود. در اين زمينه کارسون معتقد است عملکرد خانواده و روابط حاکم برآن، بستري براي گرايش افراد خانواده به اعتياد است. هنچنين اعتياد يکي از اعضاي خانواده، عامل فشارآور بالقوه اي است که مي تواند اثرات نامطلوبي ايجاد کند. زماني که والدين، مبادرت به انجام رفتار مخاطره آميز کنند به عنوان الگو، تاثير مستقيمي بر فرزندان خواهند داشت.

دوستان و همسالان نيز تاثير زيادي برروي همديگر دارند، لذا زماني که فرزندان عضو گروههايي مي شوند که انجام رفتارهاي مخاطره آميز و از جمله اعتياد را تشويق کرده و شجاعت بدانند، اين رفتارها در افراد افزايش خواهد يافت. در سطح فردي نيز بر شخصيت و ويژگيهاي فردي، عوامل انگيزشي، گذشته فرد، انواع مشکلات جسماني، رواني و رفتاري فرد، ضعف ايمان و اراده، ترس و اضطراب، تنهايي و افسردگي، کنجکاوي و کسب تجربه، غرائز جنسي و باورهاي نادرست نسبت به اثرات مثبت مواد مخدر نظير انرژي زائي، کاهش درد و غيره ... توجه مي شود. در تحقيقات متعدد ميان اعتياد با زمينه هاي شخصيتي افراد همبستگي وجود دارد و هرچقدر افراد از عزم و اراده قوي برخوردار باشند، به همان نسبت در برابر رفتارهاي انحرافي ديگران از قبيل بستگان، دوستان و آشنايان مقاومت مي نمايند و از ارتکاب آن دوري مي کنند.

در حالي که افراد سست راي، سريع تحت تاثير افراد معتاد قرارگرفته و ارزشها، هنجارها و اسلوب رفتاري آنان را مي پذيرند. در مجموع به نظر مي رسد افرادي با روحيات ضعيف، کم طاقت در برابر مشکلات، سرخورده، فاقد اعتماد به نفس، هيجاني و ... بيشتر در معرض خطر ابتلا به اعتياد قرار دارند. سطح تحمل پذيري افراد در برابر سختي ها و ناملايمات تاثير بسزايي در ميزان گرايش آنها به اعتياد دارد. تحمل پذيري و بردباري افراد در برابر سختي ها و ناملايمات نيز به خلق و خو، ساختار فيزيولوژيکي و قدرت اراده آنها بستگي دارد. هر چه سطح تحمل افراد کمتر باشد، بيشتر به دنبال لذت جويي هاي آني و راحت طلبي مي روند و کمتر اهداف متعالي و بزرگي را دنبال مي کنند. امروزه متاسفانه جوانان درصدند به جاي رسيدن به لذت هاي پايدار، از ابزارهاي نامشروع و راههاي ميان بر براي رسيدن به لذت ها و خوشي هاي آني و گذرا استفاده نمايند.

شخصيت هاي ضد اجتماعي معمولا رفتاري را مرتکب مي شوند که مورد قبول افراد جامعه نيست، ولي خود، آن رفتار را ناپسند و زيان بخش نمي دانند. آنان با اتخاذ شيوه هاي نامناسب از قبيل دروغ گويي، مکر و فريب، دزدي و ... براي رسيدن به مقاصد نامشروع، حقوق ديگران را پايمال مي کنند. از نشانه هاي شخصيت هاي ضد اجتماعي خودمحوري، فقدان احساس گناه و پشيماني، جلب اعتماد ديگران، بي توجهي نسبت به مهرباني و اعتماد ديگران و داشتن ظاهري فريبنده و آرام است. همچنين بارزترين ويژگيهاي آنها، لذت طلبي، فرار از درد و مشکلات و رهايي از مسئوليتهاي زندگي است. آنها به منظور تامين اين اهداف به اعتياد روي مي آورند، لذا بسياري از معتادان، شخصيت ضد اجتماعي دارند. برخي از افراد به دليل رهايي از دردهاي جسماني و تسکين آنها، از مواد مخدر و مشتقات آن استفاده مي کنند.

اين تسکين موقتي براي فرد مصرف کننده، به منزله پاداش تلقي مي شود. لذا استعمال مواد را ادامه داده و در نتيجه معتاد مي شود. تحقيقات برروي 2105 معتاد نشان مي دهد که 312 نفر از آنها به علت بيماري جسمي، معتاد شده اند. يکي از عوامل عمده ارتکاب رفتارهاي انحرافي نظير اعتياد، احساس تنهايي است، به طوري که بعضي رونشناسان اعتياد را بيماري تنهايي مي دانند. افرادي که ارتباط مستحکمي با ديگران از قبيل خانواده، دوستان، بستگان ندارند و هميشه احساس تنهايي مي کنند و تنهايي آنان نتيجه ناکامي و شکست در عشق و دوستي مي باشد، سعي مي کنند براي فراموشي شکست و ناکامي خود در عشق و رهايي از غمها و غصه ها، به مواد تخديرکننده روي آورند و بدون درنظر گرفتن عواقب منفي وناگوار آن، لذت هاي آني را جايگزين آن نمايند.

خانواده اولين محيطي است که فرزندان را با باورها، رزش ها و هنجارهاي جامعه آشنا مي کند و به تدريج شخصيت فرزندان براساس اين عناصر شکل مي دهد. فرزندان با الگوبرداري از والدين، اغلب رفتارهاي آنان، حتي رفتارهايي را که والدين توجهي به آن ندارند، نظير شيوه و لهجه صحبت کردن، پرخاشگري، به کار بردن الفاظ ناپسند، فحاشي، کارهاي خلاف و ... تقليد مي کنند. اعتياد والدين سيگار با مواد مخدر، موجب مي شود تا فرزندان، رفتار آسيب زاي آنها را الگو قرار داده و معتاد شوند. از سوي ديگر تحمل فرزندان، به جهت زندگي در خانه اي که آلوده به مواد مخدر است و اغلب اعضاي خانواده نشئه و بيکار و ... مي باشند، کاهش مي يابد و به سوي اعتياد کشيده مي شوند. درگيري و نزاع بين والدين در محيط خانواده موجب سلب آرامش و آسايش فرزندان در خانه مي شود، لذا آنها ترجيح مي دهند که بيشتر اوقات خود را در خارج از منزل سپري نمايند و به جهت کمبود محبت از سوي والدين، جذب محبت هاي ظاهري گروههاي منحرف شوند و با تحريک آنها براي رهايي از سختي هاي و مشکلات زندگي، به مصرف مواد مخدر روي آورند. براساس، نتايج يک پژوهش، حدود 82 درصد از معتادان، ستيزه هاي خانوادگي را عامل فرار خود از منزل و روبه آوردن به اعتياد مي دانند. بنابراين هرچقدر اختلافات خانوادگي بيشتر باشد، احتمال گرايش فرزندان به سوي اعتياد بيشتر است. طلاق و جدايي به عنوان آسيبي اجتماعي، آثار رواني نامطلوبي بروري زوجين و فرزندان آنها مي گذارد.

پژوهش ها نشان مي دهد که تعداد قابل توجهي از زنان بعد از طلاق نسبت به آينده نااميد بوده و احساس اضظراب، دلتنگي و اندوه مي نمايد. دراغلب خانواده هاي طلاق، فرزندان به ويژه دختران، از منزل و مدرسه فرار مي کنند و جذب باندهاي انحراف شده و به ارتکاب جرائم مختلف از جمله اعتياد تن مي دهند. طلاق و جدايي از همسر همچنين اثرات سوء و ناگواري را بر زوجين به ويژه زن برجاي مي گذارد، به حدي که زن مطلقه براي رفع مشکلات روحي ناشي از طلاق به اعتياد گرايش پيدا مي کند. پيامدها اعتياد از جمله آسيبهاي اجتماعي است که تاثيرات نامطلوب فراواني بر خود فرد، خانواده و جامعه مي گذارد. آثار زيانبار اعتياد طيف وسيعي از عوارض جسمي، رواني، اختلالات رفتاري و عاطفي، از هم گسيختگي خانواده ها، طلاق و دهها مورد ديگر را دربر مي گيرد.

معتاد دائمي به عوارض جسمي چون ناراحتي هاي عصبي، اضطراب و بي قراري، عطسه، ريزش آب از بيني و چشم ها، استفراغ مکرر، سوءهاضمه، سوء تغذيه، اختلالات گوارشي، اختلالات قلبي و عروقي، اختلالات مغزي، تنفسي و ريوي، عفونت هاي خطرناک ، تاثير بر هورمون ها و تغيير آنها، خارش بدن، تيره شدن رنگ چهره و لب ها و ... مي شود. موارد اشاره شده بخشي از تاثيرات زيانبار مصرف مواد مخدر بر جسم انسانهاست. آسيبهاي جسمي ناشي از مصرف مواد مخدر و سيگار در صورت استعمال در خانه، مي تواند به اطرافيان از قبيل زن و فرزندان نيز منتقل شود و آنها جزء قربانيان پنهان اين ماجرا و معتادان دست دوم خوانده شوند. وابستگي رواني معتاد به مواد مخدر، يکي از پيامدهاي فردي اعتياد، محسوب مي شود که در استمرار اعتياد فرد، نقش عمده اي دارد و موجب کشش فرد به مصرف مداوم و مجدد مواد مخدر مي شود. شخص معتاد، تعادل رواني خود را تا رسيدن به دارو از دست مي دهد و در نهايت دچار کاهش هوشياري و تيزبيني، تنبلي، بي تفاوتي، افسردگي، اضطراب، غم و نااميدي و ... مي شود.

اختلالات رفتاري که يک فرد معتاد دچار آن مي شود، دگرگوني هاي خلقي و شخصيتي به صورت بروز رفتارهايي نظير دروغگويي، پرخاشگري، شب نشيني هاي مکرر، حرکات مشکوک، پنهان کاري در منزل و محل کار،گوشه گيري و انزوا، خروج از منزل خصوصا بعد اظهرها، دوستي با افراد مشکوک، سرقت، عدم تمايل به مسافرتهاي دور، قرض گرفتن پول، و ... مي باشد. افراد معتاد غالبا دچار کمبود اعتماد به نفس، افسردگي، اضطراب، بي خوابي و پرخاشگري هستند، آنها به دليل ناتواني در برقراري روابط عاطفي، قادر به برقراري روابط سالم اجتماعي نيستند و دچار احساس بي کفايتي مي باشند و از مواجه شدن با مشکلات روزمره زندگي. از خود ناتواني نشان مي دهند. مصرف کنندگان مواد مخدر در پناه نشئگي حاصل از مصرف مواد، براي خود کاخي پوشالي از روياها و تصورات بنا مي کنند ودر آن کاخ دروغين و تصوري، خود را درامان احساس مي کنند. غافل از آنکه شخصيت آنان با مصرف مواد مخدر تباه مي شود. استعمال اين مواد نه تنها آنان را از جامعه و انسانيت بيزار و دور مي کند، بلکه سعادت و سلامت فردي آنان را به خطر مي اندازد. مصرف مواد مخدر موجب عزلت و فرار آنان از اجتماع و پيدايش حاشيه نشيني اجتماعي مي شود که خود از عوامل رفتارهاي ضد اجتماعي است.

آثار اعتياد بر خانواده ها بسيار زيانبار بوده و يکي از عوامل اصلي در نابساماني و فروپاشي خانواده ها محسوب مي شود. شواهد آماري حاکي از آن است که 34 درصد از طلاق هاي کشور ناشي از اعتياد و مسائل مرتبط با مواد مخدر مي باشد و 60 درصد علل درخواست طلاق از سوي زنان، اعتياد همسر و عدم دريافت نفقه مي باشد. بنابراين تعداد بسياري از خانواده ها تحت تاثير مستقيم وغير مستقيم پديده شوم اعتياد هستند و طلاق يکي از پيامد هاي عمده اعتياد است که به نوبه خود مي تواند دليلي بر شيوع وگسترش اعتياد نيز باشد. اعتياد شوهر غالبا منجر به برهم خوردن نقش ها و وظايف خانوادگي مي گردد.

به گونه اي که بار مسئوليت زنان خانه دار را مي افزايد و آنها را تحت فشار قرار مي دهد. مطابق پژوهش افارل، همسر مردان معتاد، درمورد خود، وضعيت زندگي و آينده خانواده خود در رنج و عذاب هستند. همينطور اعتياد زنان نيز تاثير منفي بسياري بر خانواده خواهد گذاشت. زن معتاد نسبت به اعضاي خانواده خود احساس مسئوليت نمي کند و هميشه نيازهاي خود را برخواسته هاي آنها مقدم مي دارد. ارتباط عاطفي او با اعضاي خانواده بسيار سطحي و زودگذر است و در آلام آنها همدردي نمي نمايند، هيچ يک از وظايف و نقش هاي خود را انجام نمي دهد. چنين رويه اي در نهايت منجر به درخواست طلاق از سوي مرد مي شود. تحقيقات نشان مي دهد تاثير اعتياد مادر در فروپاشي خانواده و قرباني شدن کودکان حتي از اعتياد پدر بيشتر است.

زيرا اعتياد مادر به عنوان رکن اصلي خانواده، نظم و انضباط خانواده برهم مي خورد و در صورت زنداني شدن زن معتاد، معمولا همسر وي ازدواج مجدد مي نمايد واصولا زندگي خانوادگي نابسامان مي گردد. همچنين مادر معتاد در دوران بارداري، فرزندش را معتاد و ناقص مي کند و با دست خود، از داشتن فرزند سالم محروم مي شود و فرزنداني معتاد و بيمار تحويل جامعه مي دهد. يافته هاي تحقيقاتي حاکي از آن است که به احتمال زياد، نوزاد زنان معتاد از نظر فيزيکي غيرعادي بوده و دچار محروميت مي باشند. والدين معتاد ضمن ارايه الگوي رفتاري نادرست و غلط به فرزندان، کنترل و نظارت کافي بر رفتار اعضاي خانواده را نيز از دست مي دهند. والدين معتاد، به جاي اينکه افکار، اخلاق ورفتار فرزندان را کنترل کنند، اعمال و روابط آنها توسط ساير اعضاي خانواده کنترل مي شود و حتي از سوي فرزندان کنترل مي شوند. در اين شرايط فرزندان از آزادي بيشتري برخوردار بوده و در مقابل رفتارهاي مختلف خود پاسخگو نيستند.

در اغلب موارد پسران و اخيرا دختران شب ها را با گروه دوستان خود سپري مي کنند و بدون اجازه و رضايت والدين به هر شهري که بخواهند مسافرت مي کنند و هر گروهي را براي دوستي خود برمي گزينند و از هر راهي که بخواهند درآمد کسب کرده و هرطور بخواهند خرج مي کنند. از اين رو زمينه انحراف فرزندان داراي والدين معتاد به مراتب بيشتر است. در اين خانواده ها معمولا فرزندان ترک تحصيل نموده ويا دچار افت تحصيلي مي شوند. فرزندان خانواده هاي پدر معتاد با معضلات ذيل مواجهند: ارزشهاي اجتماعي را به درستي پذيرا نمي شوند، باهمسالان عادي خود، سازگاري ندارند، به نظافت و لباس پوشيدن خود توجه کافي ندارند، معمولا ترک تحصيل با افت تحصيلي دارند، اوقات خود را بيهوده هدر مي دهند و معمولا جذب همسالان بزهکار مي شوند.

عمده ترين آسيب خانوادگي اعتياد به مواد مخدر بر روابط عاطفي، جسمي و رواني زن و شوهر در خانواده مي باشد. اعتياد شوهر به انزوا و دوري از همسر و عدم تعلق عاطفي، جرو بحث و درگيري و نزاع بين زن و شوهر منتهي مي شود. اين وضعيت تاثيرات نامطلوبي بر شخصيت فرزندان مي گذارد. عموما شوهر معتاد، مواد مخدر را دراختيار همسرش مي گذارد و اورا در دوراهي اعتماد و عدم اعتماد به شريک زندگي قرار مي دهد، او سعي مي کند که به دلائلي همچون سوء استفاده از همسر جهت تهيه مواد مخدر، پوشاندن خصوصيات غير قابل قبول خود و انتقام جويي و تلاقي ازهمسر، جلوگيري از متارکه و جدايي همسر، جلوگيري از نزاع و سرزنش هاي همسر، داشتن شريک و همدم براي مواقع استعمال و حالات نشئگي و غيره... همسر خود را معتاد نمايد.

از جمله تاثيرات زيانبار اعتياد، انتقال بيماريهاي گوناگون و خطرناک از جمله بيماري مهلک ايدز مي باشد. براساس برآوردها، حدود 64 درصد علل ابتلاي افراد آلوده به ايدز، تزريق مواد مخدر و استفاده از سرنگ هاي آلوده بوده است. مطابق آمار، مردان معتاد اکثريت مبتلايان به ايدز را تشکيل مي دهند، لذا احتمال انتقال ايدز از سوي مردان به همسر و فرزندان آنها وجود دارد. اغلب مردان معتاد به دليل داشتن رابطه جنسي با روسپيان و افراد همجنس، به بيماريهاي جنسي و ايدز مبتلا مي باشند. اعتياد در ايران ايران به دليل موقعيت جغرافيايي خاص خود و همجواري و داشتن 1923 کيلومتر مرز مشترک با بزرگترين کشورهاي توليد کننده مواد مخدر دنيا، يعني افغانستان و پاکستان در معرض ورود سيل آساي مواد افيوني قرار دارد. براساس گزارشهاي ارايه شده از سوي سازمان ملل ، ايران در زمينه کشف مواد افيوني، رتبه اول جهان را دارد، به طوري که در سال 1380 بيش از 54 درصد از کشفيات مواد مخدر جهان در ايران بوده است. طبق برآورد نيروي انتظامي و ستاد مبارزه با مواد مخدر، تعداد معتادان کشور، دو ميليون نفر شامل يک ميليون و 200 هزار نفر معتاد دائمي و 800 هزار معتاد تفنني است که اين تعداد معتاد در هر سال حدود 747 تن مواد مخدر مصرف مي کنند. از لحاظ جنسيت، آمار کلي معتادان، شامل 95 درصد مرد و 5 درصد، زن مي باشند.

73 درصد از مردان و زنان معتاد، متاهل و اکثرا بي سواد و کم سواد هستند. راهکارها براي از بين بردن معضل اعتياد در جامعه مي بايست با تعرضه کنندگن مواد مخدر برخورد قاطع و سختي صورت گيرد. در اين ميان، تشکيل پليس ويژه مبارزه با مواد مخدر و آموزش و تجهيز آنها مي تواند تا حد زيادي در برخورد با عرضه مواد مخدر نتيجه بخش باشد. در اين زمينه همچنين مي بايست با جلب حمايت سازمان هاي بين المللي کنترل مواد مخدر، براي از بين بردن لابراتوارهاي تبديل تريال کب هروئين و مرفين در کشورهاي پاکستان و افعانستان تاسيس کارخانه هاي صنعتي و مولد اقدام کرد. تمرکز بر شناسايي و مجازات سريع و سنگين قاچاقچيان و اشرار دانه درشت، به جاي دستگيريهاي بي رويه افراد خرده پا سزايي در کاهش عرضه مواد مخدر در کشور خواهد داشت. از آنجا که اکثر افرادي که در شرق کشور به امر قاچاق مواد مخدر به کشور مشغولند، لذا مي توان با ايجاد و فراهم کردن زمينه هاي اشتغال و تاسيس کارخانه هايمولد در مرزهاي شرقي کشور موجبات اشتغال اين افراد به کارهاي مثبت و مولد تشويق کرد در خصوص پيشگيري از اعتياد برنامه هاي وسيع و منسجمي مي بايست اتخاذ گردد. لذا تهيه و ارائه برنامه هاي پيشگيري از اعتياد در سطح مدارس و آشنايي دانش آموزان با مضرات اين پديده ضروري است. از سوي ديگر رسانه هاي ارتباط جمعي نقش مهمي در آگاهسازي و فرهنگ سازي در بين جامعه و خانواده ها دارند. اين وسايل ارتباطي با تهيه و پخش برنامه هاي آموزنده نقش مهمي در افزايش سطح آگاهيهاي افراد در خصوص مضرات اعتياد ايفا مي نمايند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 ساعت: 8:57 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

فرياد از درون

بازديد: 91

اشاره

به نظر مي‌رسد تا شناخت ظاهر و باطن دنياي غرب، هنوز فاصلة بسياري براي ما باقي مانده است. بررسي نظرات و نقدهاي متفكران و انديشمندان غربي و در كنار هم گذاردن اين افكار، مي‌تواند تصوير روشني از لايه‌هاي پنهان و دروني جوامع غربي را به نمايش گذارد. آنچه در پي مي‌آيد، مروري است بر آراء و انديشه‌هاي متفكران غربي كه خود به عنوان يكي از شهروندان آن جامعه، به نقد و بررسي فرهنگ و اجتماع خويش دست يازيده‌اند.

زهرا روزبهاني

مصرف بيشتر؛ مصرف‌گرايي بيشتر

طبق آمار و گزارش‌هاي منتشر شده از سوي «مؤسسه ورد واچ»، كالاها و خدمات مصرف شده در غرب، پس از سال 1950، در مقايسه با كل تاريخ حيات بشر، بيشتر است. علي‌رغم اينها، غربي‌ها هنوز هم به رضايت كافي دست نيافته‌اند و رشد ابتلا به بيماري افسردگي، تمايل به خودكشي، بي‌خوابي، استرس و تخريب محيط زيست، در كشورهاي غربي به اصطلاح خوشحال، روز به روز در حال افزايش است.1

جورج مونبيوت، نويسنده و روزنامه‌نگار انگليسي،2 در اين باره مي‌نويسد:

«من مي‌خواهم اين سؤال را مطرح كنم كه آيا مرگ سياره زمين، بهايي است كه در برابر به دست آوردن خوشحالي كنوني [ما] ارزش پرداخت دارد؟! در چنين روزهايي از سال [ايام كريسمس] نرخ مصرف با رشدي فزاينده همراه است. مقامات مسئول منطقه‌اي كه من در آن زندگي مي‌كنم، اعلام كرده‌اند كه مقدار زباله توليد شده شهروندان در ماه‌هاي دسامبر و ژانويه با 12 درصد رشد رو به رو مي‌شود و عجيب اين‌كه به گونه‌اي قابل توجه، نرخ ابتلاي مردم به افسردگي در حال افزايش است. تعداد تماس‌هاي صورت گرفته با مراكز مشاوره و درمان افراد نااميد و متمايل به خودكشي هم در روزهاي آغازين سال و ماه ژانويه با 8 درصد رشد روبه‌رو مي‌شود... در اين دوره از سال [از سال 1950 به بعد] يك جوان 25 ساله انگليسي با احتمال 10 درصد دچار افسردگي مي‌شود. بين 40 تا 60 درصد شهروندان آمريكايي از بيماري‌هاي عصبي و رواني مختلف در طول يك سال رنج مي‌برند. سازمان جهاني بهداشت (WHO) پيش‌بيني كرده است كه در سال 2010 ميلادي، «افسردگي» به دومين بيماري رايج در كشورهاي توسعه يافته تبديل شود... يك جامعه مصرف كننده بيش از هر جامعه‌اي زندگي فقرا را تحت تأثير قرار مي‌دهد، چرا كه در آن مي‌توانيم زشتي زندگي كنوني خود و ... را مشاهده نماييم.»3

پايتخت زندان‌هاي دنيا!

آمريكا كشوري است با بالاترين ميزان جرم و جنايت در ميان تمام ملل غربي، از اين رو برخي نويسندگان آمريكايي كه از وجود چنين شرايطي رنج مي‌برند، به نقد و بررسي اين مشكل بزرگ پرداخته‌اند و خواهان ساماندهي به اين بحران هستند. 4

استفان لندمن كه به مدت شش سال بازارياب چندين شركت بزرگ ايالات متحده بوده و در حال حاضر در حوزه‌هاي مختلفي چون جنگ و صلح، مسائل اجتماعي، اقتصادي و سياسي قلم مي‌زند،5 در نقد اين شرايط مي‌نويسد:

«شما كشوري را كه جنگ و خشونت را صلح و آرامش مي‌خواند، چه مي‌ناميد؟... خشونت‌هاي خانگي عامل اصلي جراحت‌هاي فيزيكي و دومين عامل مرگ زنان در اين كشور است! طبق آمار، حضور يك مرد در خانه، خطرناك‌ترين مكان را براي زنان به وجود مي‌آورد. مضاف بر همه اين مشكلات، جامعه نسبت به زنان احساس مسئوليت نمي‌كند... يك نوجوان آمريكايي پيش از سن 18 سالگي، 200 هزار رفتار خشونت‌آميز در تلويزيون مي‌بيند. خشونت در فرهنگ ما نهادينه شده و اين امر آمريكا را به پايتخت زندان‌هاي دنيا تبديل كرده است. امروز بيش از 2/2 ميليون زنداني در زندان‌هاي كشورمان حبس هستند. اين تعداد بيش از شمار زندانيان چين كه چهار برابر كشور ما جمعيت دارد، است. با در نظر گرفتن 500 سال سابقه تجاوز و تهاجم، جاي تعجب نيست كه در اين كشور، خشونت مسئله‌اي خارج از كنترل باشد. از زماني كه به اين قاره آمديم و آن را از ميليون‌ها انساني كه هزاران سال پيش از ما آنجا ساكن بودند گرفتيم، شيوه زندگي ما چنين بوده است.»6

رشد انفجاري اعتياد!

طبق آمار و گزارش‌هاي مستند، كشور انگلستان هم‌اينك از نظر مصرف انواع مواد مخدر و الكل، در وضعيتي بحراني قرار گرفته است. در انگلستان، آمار مربوط به فروپاشي خانواده‌ها و نتايج سوء‌آن بر كودكان، در مقايسه با ساير كشورهاي اتحاديه اروپا، در وضعيتي وخيم‌تر قرار دارد. نويسندگانِ گزارشِ ملي سالانه بررسي وضعيت مصرف مواد مخدر و الكل در اين كشور، علاوه بر آمار مربوط به تعداد معتادان و رشد مصرف اين مواد، خواستار تمركز مسئولان دولتي براي درمان اين مشكل و اتخاذ بهترين راه‌كارها و بررسي‌هاي بيشتر بوده‌اند.7در ادامه به بخشي از اين گزارش اشاره مي‌شود:

«در 50 سال گذشته، مصرف الكل [در انگلستان] دو برابر شده و تنها در پنج سال اخير، مصرف آن با 15 درصد رشد همراه بوده است. در سال گذشته براي 361 هزار و 831 كودك 3 تا 6 ساله، داروي ضدِ افسردگي و آرامش‌بخش اينالين نسخه شده است... 60 درصد كودكان 11 ساله هم سابقه مصرف الكل دارند. به اين ترتيب، در سايه نابودي خانواده‌ها و به وجود آمدن آسيب‌هاي ميان‌نسلي، جامعه ما در دايره فساد و تباهي گرفتار آمده است... با توجه به ناكارآمدي روش‌هاي كنوني، بايد در مورد تعيين بهترين روش‌هاي درماني ممكن [در مورد مصرف الكل و مواد مخدر] اقدامات مناسبي انجام شود.»8

زوال دوران كودكي

در رابطه با زوال دوران كودكي در كشورهاي توسعه يافته، «نيل پستمن» جامعه‌شناس سرشناس و مشهور آمريكايي مي‌نويسد:

«در اين زمان كه اين سطور را مي‌نگارم، گران‌ترين مانكن‌ها و چهره‌هاي تبليغاتي، دختران دوازده يا سيزده ساله آمريكايي هستند و همچنين در شرايطي اين سطور را مي‌نگارم كه در شهرهاي بزرگ و كوچك آمريكا، تفاوت‌هاي اعمال جنايي و جرم و مجازات‌هاي حقوقي ميان خردسالان و بزرگسالان روز به روز كمتر مي‌شود و شباهت‌هاي اعمال و رفتار آنان رو به افزون است.»9

با توجه به شرايط و اوضاع گفته شده، انتظار مي‌رود كه جامعه آمريكايي به نوعي توجيه دست يافته است كه روند فعلي زوال كودكي را موجه و طبيعي قلمداد مي‌كند. شايد هم در زندگي اجتماعي مردم آمريكا، اصلي وجود دارد كه بر مبناي آن تلاش مي‌شود، انسان‌ها وادار شوند به توجيه و استدلال آن چه اتفاق مي‌افتد!»10

فرياد جهان غرب از سياست‌هاي جنگ‌طلبانه آمريكا

در سايه جنگي كه آمريكا با حمايت برخي از دولت‌هاي غربي با هدف اعطاي آزادي و دموكراسي به مردم عراق آغاز كرد، نمي‌توان اين واقعيت را كه صاحب‌نظران غربي نيز بر آن تأكيد دارند ناديده گرفت و اين واقعيت چيزي جز تحميل مشكلات فراوان اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و ... بر مردم عراق نبود.

«سزار چيلالا» مشاور بين‌المللي سلامت عمومي و برنده جايزه ويژه مطبوعاتي در كلوپ مطبوعات خارجي ايالت متحده،11 در مقاله خود آورده است: «در آگوست سال 2002 ميلادي، «برنت اسكوكرافت» مشاور امنيت ملي دو رئيس‌جمهور پيشين، جرالد فورد و بوش پدر، با نگارش مقاله‌اي در روزنامه «وال استريت ژورنال»، نسبت به عواقب فاجعه‌آميز اشغال عراق، هشدار داده بودند.»12

«دو مؤسسه مهم نظرسنجي در فرانسه و آلمان منتشر كردند: در ژانويه 2003 رسانه‌ها گزارش داده‌اند كه تنها 9 درصد از مردم آلمان و 24 درصد مردم فرانسه، به جنگ عراق پاسخ مثبت داده‌اند.»13

سزار چيلالا در مقاله‌اش مي‌گويد:

«چه صحبتي مي‌توان با سؤالات اصلي نابودي اذهان و آرزوهاي كودكان عراقي داشت؟ براساس اعلام مقامات سازمان ملل متحد، همه روزه دو هزار عراقي از خانه‌هايشان آواره مي‌شوند و هم‌اينك دو ميليون عراقي در كشورشان به عنوان بي‌خانمان شناخته مي‌شوند. بايد بدانيد كه 70 درصد عراقي‌ها به آب سالم دسترسي ندارند. البته اين جنگ تنها بر زندگي عراقي‌ها تأثير نگذاشته است. گزارش اخير سازمان بودجه ايالت متحده، نشانگر اين امر است كه جنگ عراق هزينه‌اي معادل 500 ميليارد دلار براي دولت آمريكا به بار خواهد آورد. نياز فوري عراق امروز، يك پاسخ مناسب به اين شرايط اسفبار و فاجعه‌آميز است. البته بوش از يك پيروزي نهايي در عراق صحبت به ميان آورده است، اما تداوم شرايط كنوني را تنها مي‌توان يك شكست بزرگ براي انسانيت دانست.»14

1. ماهنامه سياحت غرب، مركز پژوهش‌هاي اسلامي صدا و سيما، سال پنجم، شماره 58، اسفند 1386، صص16و17.

2. همان، شماره 57، فروردين 1387، ص 41.

3. همان، شماره 56، اسفند 1386، صص 17و19.

4. همان، شماره 55، بهمن 1386، ص 5.

5. همان.

6. همان، صص 5 و 6 و 8 و 16 و 17.

7. همان، صص 29 و 30 و 34.

8. همان، صص 30 و 32 و 34.

9. نيل پستمن، شبيخون فرهنگي، ابزارها و ميدان‌ها (4) نقش رسانه‌هاي تصويري در زوال دوران كودكي، مترجم: دكتر صادق طباطبايي، 1378 - صص 23 و 24.

10. همان، ص 275.

11. ماهنامه سياحت غرب، شماره 55، بهمن 1386، ص 67.

12. همان.

13. فصل‌نامه عمليات رواني، شماره 12، كلاسن الوي.

14. ماهنامه سياحت غرب، شماره 55، بهمن 1386، صص 68 و 69 و 70.

سوتيترها

طبق آمار و گزارش‌هاي منتشر شده از سوي «مؤسسه ورد واچ» كالاها و خدمات مصرف شده در غرب، پس از سال 1950، در مقايسه با كل تاريخ حيات بشر بيشتر است. در 50 سال گذشته، مصرف الكل [در انگلستان] دو برابر شده و تنها در پنج سال اخير، مصرف آن با 15 درصد رشد همراه بوده است.

آمريكا كشوري است با بالاترين ميزان جرم و جنايت در ميان تمام ملل غربي، از اين رو برخي نويسندگان آمريكايي كه از وجود چنين شرايطي رنج مي‌برند، به نقد و بررسي اين مشكل بزرگ پرداخته‌اند و خواهان ساماندهي به اين بحران هستند.

طبق آمار و گزارش‌هاي مستند، كشور انگلستان هم‌اينك از نظر مصرف انواع مواد مخدر و الكل، در وضعيتي بحراني قرار گرفته است. در انگلستان، آمار مربوط به فروپاشي خانواده‌ها و نتايج سوء‌آن بر كودكان، در مقايسه با ساير كشورهاي اتحاديه اروپا، در وضعيتي وخيم‌تر قرار دارد.

«در اين زمان كه اين سطور را مي‌نگارم، گران‌ترين مانكن‌ها و چهره‌هاي تبليغاتي، دختران دوازده يا سيزده ساله آمريكايي هستند و همچنين در شرايطي اين سطور را مي‌نگارم كه در شهرهاي بزرگ و كوچك آمريكا، تفاوت‌هاي اعمال جنايي و جرم و مجازات‌هاي حقوقي ميان خردسالان و بزرگسالان روز به روز كمتر مي‌شود و شباهت‌هاي اعمال و رفتار آنان رو به افزون است.»

«دو مؤسسه مهم نظرسنجي در فرانسه و آلمان منتشر كردند: در ژانويه 2003 رسانه‌ها گزارش داده‌اند كه تنها 9 درصد از مردم آلمان و 24 درصد مردم فرانسه، به جنگ عراق پاسخ مثبت داده‌اند.»

«در 50 سال گذشته، مصرف الكل [در انگلستان] دو برابر شده و تنها در پنج سال اخير، مصرف آن با 15 درصد رشد همراه بوده است.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 ساعت: 8:56 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

علل و عوامل پيدايش آسيب‏هاى اجتماعى و راه‏هاى پيشگيرى از آن

بازديد: 101

محمد فولادى

پيش گفتار

مطالعه انحرافات و كجروى‏هاى اجتماعى و به اصطلاح، آسيب‏شناسى اجتماعى ( Social Pathology ) عبارت است از مطالعه و شناخت ريشه بى‏نظمى‏هاى اجتماعى. در واقع، آسيب‏شناسى اجتماعى مطالعه و ريشه‏يابى بى‏نظمى‏ها، ناهنجارى‏ها و آسيب‏هايى نظير بيكارى، اعتياد، فقر، خودكشى، طلاق و...، همراه با علل و شيوه‏هاى پيش‏گيرى و درمان آن‏ها و نيز مطالعه شرايط بيمارگونه و نابسامانى اجتماعى است. (1) به عبارت ديگر، مطالعه خاستگاه اختلال‏ها، بى‏نظمى‏ها و نابسامانى‏هاى اجتماعى، آسيب‏شناسى اجتماعى است؛ زيرا اگر در جامعه‏اى هنجارها مراعات نشود، كجروى پديد مى‏آيد و رفتارها آسيب مى‏بيند. يعنى، آسيب زمانى پديد مى‏آيد كه از هنجارهاى مقبول اجتماعى تخلفى صورت پذيرد. عدم پاى‏بندى به هنجارهاى‏اجتماعى موجب پيدايش آسيب اجتماعى است.

از سوى ديگر، اگر رفتارى با انتظارات مشترك اعضاى جامعه و يا يك گروه يا سازمان اجتماعى سازگار نباشد و بيشتر افراد آن را ناپسند و يا نادرست قلمداد كنند، كجروى اجتماعى تلقّى مى‏شود. سازمان يا هر جامعه‏اى از اعضاى خود انتظار دارد كه از ارزش‏ها و هنجارهاى خود تبعيت كنند. اما طبيعى است كه همواره افرادى در جامعه يافت مى‏شوند كه از پاره‏اى از اين هنجارها و ارزش‏ها تبعيت نمى‏كنند. افرادى كه همساز و هماهنگ با ارزش‏ها و هنجارهاى جامعه و يا سازمانى باشند، «همنوا» و يا «سازگار» و اشخاصى كه برخلاف هنجارهاى اجتماعى رفتار كنند و بدان‏ها پاى‏بند نباشند، افرادى «ناهمنوا» و «ناسازگار» مى‏باشند. در واقع، كسانى كه رفتار انحرافى و نابهنجارى آنان دائمى باشد و زودگذر و گذرا نباشد، كجرو يا منحرف ناميده مى‏شوند. اين‏گونه رفتارها را انحراف اجتماعى يا ( Social Devianced ) و يا كجروى اجتماعى گويند. (2)

حال سؤال اين است كه چگونه تشخيص دهيم رفتارى از حالت عادى و ـ به اصطلاح ـ نرمال خارج شده و به حالتى غيرنرمال و نابهنجار تبديل شده است؟ ملاك‏ها و معيارهايى وجود دارد. با اين معيارها و ملاك‏ها مى‏توان تشخيص داد كه رفتارى در يك سازمان، نهاد و يا جامعه‏اى عادى و مقبول و نرمال است، يا غير عادى، غيرنرمال و نابهنجار. عمدتا چهار معيار براى اين امر وجود دارد:

1. ملاك آمارى: از جمله ملاك‏هاى تشخيص رفتار نابهنجار، روش توزيع فراوانى خصوصيات متوسط است كه انحراف از آن، غير عادى بودن را نشان مى‏دهد. كسانى كه بيرون از حد وسط قرار دارند، افراد نابهنجار تلقّى مى‏شوند و رفتار آنان رفتارى غيرنرمال و انحرافى تلقى مى‏شود. براى مثال، از نظر آمارى وقتى گفته مى‏شود كه لباسى مُد شده، يعنى بيشتر افراد جامعه آن را مى‏پوشند. بنابراين، صفتى كه بيشتر افراد جامعه نپذيرند، خارج از هنجار تلقّى شده و غير طبيعى و نابهنجار تلقّى مى‏شود.

2. ملاك اجتماعى: انسان موجودى اجتماعى است كه بايد در قالب الگوهاى فرهنگى و اجتماعى زندگى كند. اينكه تا چه حد رفتار فرد با هنجارها، سنّت‏ها و انتظارات جامعه و يا نهاد و سازمان خاصى مغايرت دارد و جامعه چگونه درباره آن قضاوت مى‏كند، معيار ديگرى براى تشخيص رفتار نابهنجار و بهنجار است. يعنى رفتارى كه مورد قبول افراد نباشد و مثلاً با پوشيدن لباس خاصى از سوى افراد جامعه با عكس‏العمل آنان مواجه شويم، اين‏گونه رفتارها نابهنجار تلقّى مى‏شود. البته، اين معيار هم در همه جوامع امرى نسبى است.

3. ملاك فردى: از جمله ملاك‏هاى تشخيص رفتار نابهنجار، ميزان و شدت ناراحتى است كه فرد احساس مى‏كند. يعنى اگر اين رفتار خاص، با ارزش‏ها و هنجارهاى اجتماعى سازمان خاصى مثلاً فرهنگيان و يا كل افراد جامعه ناسازگار باشد، يعنى به سازگارى فرد لطمه بزند و با عكس‏العمل افراد آن جامعه يا آن نهاد مواجه گردد، چنين رفتارى نابهنجار تلقّى مى‏شود. (3)

4. ملاك دينى: علاوه بر اين، در يك جامعه دينى و اسلامى، معيار و ملاك ديگرى براى تشخيص رفتارهاى بهنجار از نابهنجار وجود دارد؛ چرا كه معيارهاى مزبور، معيارهايى است كه توسط افراد يك جامعه با قطع‏نظر از نوع اعتقادات، مورد پذيرش واقع مى‏شود؛ يعنى افراد جامعه در خصوص ارزش يا هنجارى بودن موضوع خاص توافق نموده، در عمل به آن پاى‏بندند و متخلفان را بسته به نوع و اهميت هنجار، تنبيه مى‏كنند. امّا در يك جامعه دينى و اسلامى معيارهاى فوق براى ارزش‏هاى اجتماعى است و در آنجا كارايى دارد. معيار تشخيص ارزش‏ها و هنجارهاى دينى به وسيله آموزه‏هاى دينى تعيين مى‏شود. ممكن است رفتارى خاص در همان اجتماع هنجار تلقّى نشود و مرتكبان را كسى توبيخ و يا سرزنش نكند ولى در شرايطى خاص ارتكاب چنين عملى در يك جامعه دينى هنجارشكنى تلقّى شود. براى مثال، خوردن و آشاميدن در روزهاى عادى و حتى در يك جامعه دينى هنجار شكنى تلقّى نمى‏شود. ولى اگر همين عمل در جامعه مذكور و در ماه مبارك رمضان و در ملأ عام صورت گيرد، تخطى از هنجارهاى دينى تلقّى شده، مجازات سختى هم از نظر دينى و شرعى و هم از نظر اجتماعى در انتظار مرتكب چنين عمل ناپسندى مى‏باشد.

بنابراين، معيار ديگر تشخيص رفتارهاى نابهنجار و بهنجار در جامعه دينى، تطبيق و سازگارى و يا عدم تطبيق و ناسازگارى با آموزه‏ها و هنجارهاى دينى است. اگر عمل و رفتارى با هنجارها و آموزه‏هاى دينى سازگار باشد، عملى بهنجار و اگر ناسازگار باشد، عملى نابهنجار تلقّى مى‏شود.

حال سؤال اين است كه آسيب‏ها و انحرافات اجتماعى چگونه پديد مى‏آيند و عوامل پيدايش آسيب‏ها و انحرافات اجتماعى كدامند؟ بررسى و ريشه‏يابى انحرافات اجتماعى از اهميّت زيادى برخوردار است. انحرافات و مسائل اجتماعى امنيت اجتماعى را سلب و مانعى براى رشد و توسعه جامعه محسوب مى‏شود. به‏طور كلى، هر رفتارى كه از آدمى سر مى‏زند، متأثر از مجموعه‏اى از عوامل است كه به طور معمول در طول زندگى سر راه وى قرار دارد و وى را به انجام عملى خاص وادار مى‏كند.

هر چند بررسى عميق انحرافات اجتماعى مجال ديگرى مى‏طلبد، اما به اجمال، به چند عامل مهم پيدايش انحرافات اجتماعى اشاره مى‏گردد.

عوامل به وجودآورنده انحراف و كجروى در جوامع مختلف يكسان نيست و مناطق از نظر نوع جرم، شدت و ضعف، تعداد، و نيز از نظر عوامل متفاوتند. اين تفاوت‏ها را مى‏توان در شهرها، روستاها و حتى در مناطق مختلف و محله‏هاى يك شهر مشاهده كرد. در هر جامعه و محيطى سلسله عواملى همچون شرايط جغرافيايى، اقليمى، وضعيت اجتماعى، اقتصادى، موقعيت خانوادگى، تربيتى، شغلى و طرز فكر و نگرش خاصى حاكم است كه هر يك از اين‏ها در حسن رفتار و يا بدرفتارى افراد مؤثر است.

شهرنشينى لجام‏گسيخته، گسترش حاشيه‏نشينى و فقر، اتلاف منابع و انرژى را به دنبال دارد. حاشيه‏نشينى در شهرها، با جرم رابطه مستقيم دارد. تنوع و تجمل، اختلاف فاحش طبقات اجتماعى ساكن شهرهاى بزرگ، تورّم و گرانى هزينه‏هاى زندگى، موجب مى‏شود تا افراد غير كارآمد كه درآمدشان زندگى ايشان را كفاف نمى‏دهد، براى تأمين نيازهاى خود، دست به هر كارى هر چند غير قانونى بزنند. از ديگر عوامل محيطى جرم، مى‏توان فقر، بيكارى، تورّم و شرايط بد اقتصادى نام برد كه بر همه آحاد جامعه، اقشار، گروه‏ها و نهادها تأثير گذاشته و آنان را تحت تأثير قرار مى‏دهد. (4)

در پيدايش انحرافات اجتماعى و رفتارهاى نابهنجار و آسيب‏زا عوامل متعددى به عنوان عوامل پيدايش و زمينه‏ساز مى‏تواند مؤثر باشد:

عوامل فردى: جنس، سن، وضعيت ظاهرى و قيافه، ضعف و قدرت، بيمارى، عامل ژنتيك و....

عوامل روانى: حساسيت، نفرت، ترس و وحشت، اضطراب، كم‏هوشى، خيال‏پردازى، قدرت‏طلبى، كم‏رويى، پرخاشگرى، حسادت، بيمارى‏هاى روانى و...

عوامل محيطى: اوضاع و شرايط اقليمى، شهر و روستا، كوچه و خيابان، گرما و سرما و....

عوامل اجتماعى: خانواده، طلاق، فقر، فرهنگ، اقتصاد، بى‏كارى، شغل، رسانه‏ها، مهاجرت، جمعيت و... .

از آنجا كه ممكن است در پيدايش هر رفتارى، عوامل فوق و يا حتى عوامل ديگرى نيز مؤثر باشد، از اين‏رو، نمى‏توان به يك‏باره فرد بزهكار را به عنوان علت‏العلل در جامعه مقصر شناخت و ساير عوامل را ناديده گرفت.

اگر فرد، هر چند براى سرگرمى و تنوع و تفرّج دست به بزهكارى بزند، اين كار وى كم‏كم زمينه‏اى خواهد بود تا به سمت و سوى بزهكارى سوق يابد. دليل عمده اين كار، چگونگى شروع به انجام عمل بزهكارانه و كشيده شدن فرد به اين راه است. افراد بزهكار افرادى هستند كه همه زمينه‏ها و شرايط لازم براى انحراف در آنان وجود دارد. مهم‏ترين عامل در انحراف افراد و ارتكاب عمل نابهنجار، فردى است كه موجب سوق يافتن وى به سمت بزهكارى مى‏شود؛ چرا كه فردى كه مى‏خواهد اولين بار دست به بزهكارى بزند، نيازمند فردى است كه او را راهنمايى كرده و به اين سمت هدايت نمايد.

دومين عامل، امكانات و شرايطى است كه فرد در اختيار دارد و زمينه ارتكاب وى را براى اعمال خلاف اجتماع فراهم مى‏آورد.

فقر در خانواده، عدم تأمين نيازهاى اساسى خانواده، دوستان ناباب، محيط آلوده و...نيز از عوامل روى‏آورى فرد به بزهكارى است.

در عين حال، به طور مشخص مى‏توان عوامل عمده زير را به عنوان بسترها و زمينه‏هاى پيدايش انحرافات اجتماعى و يا هر رفتار نابهنجار نام برد؛ عواملى كه نقش بسيار تعيين‏كننده‏اى در پيدايى هر رفتارى، اعم از بهنجار و يا نابهنجار، ايفا مى‏كنند. در عين حال، مهم‏ترين عامل يعنى خود فرد نيز نقشى تعيين‏كننده‏اى در اين زمينه بازى مى‏كنند.

اجمالاً، علل و عوامل پيدايش آسيب‏هاى اجتماعى، به ويژه در ميان نوجوانان و جوانان را مى‏توان به سه دسته عمده تقسيم نمود: 1. عوامل معطوف به شخصيت؛ 2. عوامل فردى؛ 3. عوامل اجتماعى.

الف. عوامل شخصيتى

اين دسته از عوامل معطوف به عدم تعادل روانى، شخصيتى و اختلال در سلوك و رفتار است كه به برخى از آن‏ها اشاره مى‏شود:

ويژگى‏هاى شخصيتى افراد بزهكار و كجرو

معمولاً ويژگى‏هاى شخصيتى افراد بزهكار، بى‏قاعدگى رابطه و ارتباط ميان فرد و جامعه و ارتكاب رفتارهاى نابهنجار و خلاف مقررات اجتماعى است، ولى معمولاً از نظر مرتكب و عامل آن در اصل و يا در مواقعى خاص، اين‏گونه رفتارها ناپسند شمرده نمى‏شود. افراد روان‏رنجور و روان‏پريش نسبت به‏ارزش‏ها، هنجارها و مقررات اجتماعى بى‏تفاوت بوده و كمتر آن‏ها را رعايت مى‏كنند. اعمال و شيوه‏هاى رفتارى اين‏گونه افراد نظام اجتماعى را متزلزل و گاهى نيز مختل مى‏كند و موجب مى‏شود كه رعايت ارزش‏هاى اخلاقى و هنجارها در جامعه و نزد ساير افراد زيرسؤال رفته و آن را به پايين‏ترين سطح عمل تنزل دهد.

برخى از مشخصه‏هاى بارز و برجسته شخصيتى اين‏گونه افراد، خودمحورى، پرخاشگرى، هنجارشكنى، فريبندگى ظاهرى و عدم احساس مسئوليت مى‏باشد. اين‏گونه افراد به پيامد عمل خود نمى‏انديشند، در كارهاى خود بى‏پروا و بى‏ملاحظه هستند و در پند گرفتن از تجربيات، بسيار ضعيف بوده و در قضاوت‏هاى خود يك‏سويه مى‏باشند. اين نوع شخصيت‏ها عمدتا از محيط اجتماع، خانه و مدرسه فرار كرده، پاى‏بند قواعد، مقررات و هنجارهاى اجتماعى نيستند و به دنبال هر چيزى مى‏روند كه جلب توجه كند. حتى در پوشش و سبك و شكل ظاهرى خويش، به ويژه در شيوه لباس پوشيدن، آرايش مو و صورت به گونه‏اى كه خلاف قاعده و خلاف سبك مرسوم ساير افراد اجتماع باشد، عمل مى‏كنند تا جلب توجه نمايند.

گروهى از افراد بزهكار و كجرو نيز ويژگى‏هاى شخصيتى ديگرى دارند؛ خودمحور و پيوسته به تمجيد و توجه ديگران نيازمندند و در روابط خود با مردم به نيازها و احساسات آنان توجه نمى‏كنند. اين افراد اغلب با رؤياهايى در مورد موفقيت نامحدود و درخشان، قدرت، زيبايى و روابط عاشقانه آرمانى سرگرم‏اند. اغلب اين افراد والدينى داشته‏اند كه از نظر عاطفى نسبت به آنان بى‏توجه‏اند يا سرد و طردكننده بوده و يا بيش از حدّ به آنان محبت كرده و ارج مى‏نهند.

آنان به علت سركوب خواسته‏ها و فقدان ارضاى تمايلات درونى، از كانون خانواده بيزار شده و به رفتارهاى نابهنجار نظير فرار از خانه، ترك تحصيل، سرقت و اعتياد گرايش پيدا مى‏كنند.

گروهى نيز افرادى برون‏گرا و به دنبال لذت‏جويى آنى هستند، دَم را غنيمت مى‏شمارند، دوست دارد در انواع ميهمانى‏ها و جشن‏ها شركت كنند، تشنه هيجان و ماجراجويى‏اند، به همين دليل براى لذت‏جويى دست به اعمال خلاف و بزهكارانه مى‏زنند.

سرانجام گروهى از افراد بزهكار نيز مشخصه بارزشان، پرجوش و خروشى و بيان اغراق‏آميز، هيجانى، روابط طوفانى بين فردى، نگرش خودمدارانه و تأثيرپذيرى از ديگران است. اين‏گونه شخصيت‏ها براى آنكه «خود»ى نشان دهند، هر تجربه‏اى را حتى اگر براى آنان گران تمام شود، انجام مى‏دهند. هيجان‏طلبى، ماجراجويى، تنوع‏طلبى، كنجكاوى، استقلال‏طلبى افراطى، خودباختگى احساسى و غلبه كنش‏هاى احساسى بر كنش‏هاى عقلانى از جمله مشكلات رفتارى است كه فرد را به سوى موقعيت‏هاى خطرزا و ارتكاب اعمال بزهكارانه رهنمون مى‏كند.

از ديگر مشكلات روحى ـ روانى كه منجر به رفتارهاى ضداجتماعى مى‏شود، مى‏توان به ضعف عزّت نفس، احساس كهترى، فقدان اعتماد به نفس، احساس عدم جذابيت، افسردگى شديد، شيدايى و اختلال خلقى اشاره نمود. چنين افرادى معمولاً مستعد انجام رفتارهاى نسنجيده و انحرافى هستند.

ب. عوامل فردى

در حوزه عوامل فردى، مى‏توان به موارد ذيل اشاره نمود:

1. آرزوهاى بلند؛

2. خوش‏گذرانى و لذت‏طلبى؛

3. قدرت، استقلال و عافيت‏طلبى؛

4. زياده‏خواهى؛

5. بى‏بندوبارى و لاابالى‏گرى؛

6. بى‏هويتى و بى‏هدفى در زندگى.

افراد گاهى اوقات براى رسيدن به آمال و آرزوهاى بلند و دست‏نيافتنى و مدينه فاضله‏اى كه رسانه‏هاى ملى و يا ماهواره‏ها تبليغ مى‏كنند، مرتكب جرايم مى‏شوند. گاهى اوقات هم ارتكاب جرايم را فقط يك كار تفنّنى و به عنوان گذران اوقات فراغت مى‏دانند با اينكه ممكن است در خانه و محيط اطراف خود مشكل حادى هم نداشته باشند كه آنان را مجبور به ارتكاب رفتار نابهنجار نمايد، ولى فقط به خاطر اينكه در چند روز زندگى خوش باشند، دست به ارتكاب اعمال خلاف عرف و اجتماع مى‏زنند.

گاهى نيز افراد از نعمت خانواده و والدين عاطفى برخوردارند، اما به خاطر شكست در تحصيلات و ناتوانى در ادامه تحصيل، تحقير معلمان و فشارهاى بى‏مورد والدين مجبور مى‏شوند خود را به گونه‏اى ديگر نشان دهند و ـ به اصطلاح ـ «خودى» نشان دهند. و اين حكايت از ميل به استقلال‏طلبى، قدرت‏طلبى و يا عافيت‏طلبى در نوجوانان و جوانان دارد كه به دليل عدم ارضاى صحيح آن دست به ارتكاب اعمال ناشايست مى‏زنند. (5)

عده‏اى از نوجوانان نيز به دليل روحيه تنوع‏طلبى و زياده‏خواهى و عدم تربيت صحيح و عدم هدايت درست اين غريزه طبيعى، دست به اعمال خلاف مى‏زنند.

گاهى هم عده‏اى ممكن است داراى زندگى مرفهى باشند و هيچ‏گونه كمبود مالى و عاطفى نداشته باشند، ولى به دليل اين‏كه روحيه فاسدى دارند و ـ به اصطلاح ـ بى‏بند و بار و بى‏هويت‏اند و يا هدفى در زندگى ندارند، ميل به بزهكارى پيدا مى‏كنند.

ج. عوامل اجتماعى

در بررسى آسيب‏ها و انحرافات اجتماعى، به عنوان يك پديده اجتماعى، به علل اجتماعى انحرافات مى‏پردازيم. به هر حال، عوامل متعددى در اين زمينه نقش دارند كه در اينجا به برخى از آن‏ها اشاره مى‏گردد:

1. عدم پاى‏بندى خانواده‏ها به آموزه‏هاى دينى

مطالعات و تحقيقات نشان مى‏دهد تا زمانى كه اعضاى جامعه پاى‏بند به اعتقادات مذهبى خود باشند، خود و فرزندانشان به فساد و بزهكارى روى نمى‏آورند. در پژوهشى كه توسط مركز ملى تحقيقات اجتماعى كشور مصر در سال 1959 صورت گرفته است، 72 درصد نوجوانان بزهكار، كه به دليل سرقت و دزدى توقيف و يا زندانى شده بودند، نماز نمى‏گزاردند و 53 درصد آنان در ماه رمضان روزه نمى‏گرفتند. (6) به هر حال، اين انديشه كه كاهش ايمان مذهبى يكى از علل عمده افزايش نرخ جرم در جوامع پيشرفته و غربى است، نظرى عمومى است. تحقيقات صورت گرفته در كشور نيز مؤيد همين نظريه است.

بنابراين، افزايش انحرافات اجتماعى مى‏تواند ناشى از عدم پاى‏بندى خانواده‏ها به آموزه‏هاى دينى باشد.

2. آشفتگى كانون خانواده

از ديگر مؤلفه‏هاى مهم در سوق يافتن نوجوانان و جوانان به سمت و سوى بزهكارى و انحرافات اجتماعى، گسسته شدن پيوندهاى عاطفى و روحى ميان اعضاى خانواده است. هر چند در بسيارى از خانواده‏ها، پدر و مادر داراى حضور فيزيكى هستند، اما متأسفانه حضور وجودى و معنوى آنان براى فرزندان محسوس نيست. در چنين وضعيتى، فرزندان به حال خود رها شده، ارتباط آنان با افراد مختلف بدون هيچ نظارت، ضابطه و قانون خاصى در خانوده صورت مى‏گيرد. روشن است كه چنين وضعيتى زمينه را براى خلأ عاطفى فرزندان فراهم مى‏كند.

در برخى از خانواده‏ها پدر، مادر و يا هر دو، بنا به دلايلى همچون طلاق و جدايى، مرگ والدين و... نه حضور فيزيكى دارند و نه حضور معنوى. در اين‏گونه خانواده‏ها كه با معضل طلاق و جدايى مواجه هستند، فرزندان پناهگاه اصلى خود را از دست داده، هيچ هدايت‏كننده‏اى در جريان زندگى نداشته، در پاره‏اى از موارد به دليل نيافتن پناهگاه جديد، در درياى موّاج اجتماع، گرفتار ناملايمات مى‏شوند. (7)

علاوه بر طلاق، مرگ پدر و يا مادر نيز بسان آوارى سهمگين بر كانون و پيكره خانواده سايه افكنده، و در برخى موارد به دليل بى‏توجهى يا كم‏توجهى به فرزندان و جايگزين شدن عنصر نامناسب به جاى فرد از دست رفته، ضعيف شدن فرايند نظارتى خانواده، افزايش بيمارگونه بحران‏هاى روحى و روانى فرزندان و... موجب روى‏آورى فرد به ناهنجارى‏ها و انحرافات اجتماعى مى‏شود.

بر اساس نتايج يك پژوهش، 47 نفر از جامعه آمارى به نحوى از انحا از جمله عوامل كليدى و مهم بزهكارى خويش را والدين، خانواده، بى‏توجهى، بى‏موالاتى و عدم نظارت آنان دانسته‏اند؛ به عبارت ديگر، از نظر آنان والدين ايشان در بزهكارى‏شان نقش داشته‏اند. (8)

بر اساس نظريه «كنترل» دوركيم كه معتقد است ناهمنوايى و هنجارشكنى و كجروى افراد ريشه در عدم كنترل صحيح و كاراى آنان دارد، به طورى‏كه هرچه ميزان كنترل اجتماعى بيشتر باشد و نظارت‏هاى گوناگون از راه‏هاى رسمى و غيررسمى، بيرونى و درونى، مستقيم و غيرمستقيم توسط والدين و جامعه وجود داشته باشند و حساسيت مردم و مسئولان افزايش يابد، ميزان همنوايى مردم بيشتر خواهد بود، نيز بيانگر همين مسئله است كه آشفتگى كانون خانواده يكى از عوامل مهم سوق يافتن فرزندان به سوى انحرافات اجتماعى است.

همچنين با توجه به پژوهش‏هاى صورت گرفته در اين زمينه، سارقان عمده عوامل سارق شدن خويش را «بد رفتارى، بداخلاقى، بى‏تفاوتى، بدزبانى و عدم برآورده شدن انتظارات از سوى همسر، خانواده و والدين» دانسته‏اند. (9)

در يك پژوهش، حدود 68 درصد سارقان معتقدند كه والدينشان در گرايش آنان به سرقت نقش داشته‏اند.

با توجه به همين پژوهش، عدم رضايت از رفتار والدين، تربيت ناصحيح، عدم كنترل و نظارت بر فرزندان، مشكلات عاطفى ناشى از فوت يكى از والدين، بى‏تفاوتى والدين، بى‏سوادى آنان و... جملگى حكايت از عدم امكان و يا عدم كنترل و نظارت فرزندان توسط والدين داشته و از آن‏رو كه ارتباط صميمانه والدين با فرزندان در اين پژوهش به ميزان قابل توجهى كم‏بوده و والدين نسبت به فرزندان خويش بى‏توجه بوده‏اند، اين‏گونه رفتارها موجب سرخوردگى فرزندان شده، زمينه‏ساز بروز مشكلات رفتارى براى آنان شده است. روى‏آورى به سرقت يكى از راه‏هاى برون‏رفت از نظر جوانان در اين پژوهش تلقّى شده است. (10)

3. طرد اجتماعى

چگونگى برخورد دوستان، افراد فاميل و همسايگان با فرد بزهكار، در نوع نگاه متقابل وى با ديگران تأثير بسزايى دارد. در مجموع، اگر اين برخوردها قهرآميز و به صورت طرد فرد از محيط اجتماعى باشد، جدايى وى از جامعه سرعت بيشترى مى‏يابد. اين نوع برخورد، همواره به عنوان هزينه ارتكاب هر جرمى مدّنظر است. علاوه بر اين، افرادى كه داراى منزلت و پايگاه اجتماعى پايينى هستند و يا از نقص عضو، بيمارى جسمى، روحى، و مشاغل پايين خود يا والدين‏شان رنج مى‏برند، نيز از سوى افراد جامعه مورد بى‏مهرى قرار گرفته و ناخواسته طرد مى‏شوند. اين‏گونه افراد براى جبران اين نوع كمبودها، و شايد هم براى رهايى از اين‏گونه بى‏مهرى‏ها و معضلات، دست به ارتكاب جرايم و انواع انحرافات اجتماعى مى‏زنند. (11)

4. نوع شغل

از ديگر متغيرهايى كه در مطالعات و تحقيقات صورت گرفته در زمينه ارتكاب بزهكارى و انحرافات اجتماعى نقش بسزايى دارد، و مورد تأكيد قرار گرفته است، ارتباط نوع شغل افراد با انحراف و بزهكارى است. همواره رابطه‏اى بين وضع فعاليت و شغل فرد با نوع رفتارهاى وى وجود دارد. گرچه بين بى‏كارى و سابقه جرم و زندانى و دفعات ارتكاب جرم، رابطه معنادارى مشاهده مى‏شود، ولى اين امر بدين معنا نيست كه لزوما بيكارى علت تكرار جرم باشد؛ زيرا ممكن است اين رابطه به صورت معكوس باشد؛ يعنى كسانى كه بيشتر مرتكب جرم مى‏شوند، بيشتر شغل خود را از دست داده و بيكار مى‏شوند. در يك مطالعه، 79 نفر، كه بر اثر زندان شغل خود را از دست داده بودند، داراى دلايل متفاوتى بودند. از جمله، بى‏اعتماد شدن مديريت، (38 نفر)، مقررات مربوط به كاركنان دولت (19 نفر)، غيبت طولانى از محيط كار (12 نفر) و از دست دادن سرمايه (10 نفر). (12)

از جمله نكات مهم در نوع شغل، حساس بودن و اهميت شغل است. هر چه شغل فرد مهم‏تر و از حساسيت بيشترى برخوردار باشد، هزينه ارتكاب جرم نيز افزايش مى‏يابد. اين مهم در خصوص مشاغل دولتى حايز اهميت است. در حالى كه، بيشتر مشاغل مستقل چنين حساسيتى ندارند و مجازات زندان موجب از دست دادن شغل مذكور نمى‏شود. بر اساس نتايج يك تحقيق، با افزايش مدت زندان و حبس، دفعات از دست دادن شغل افراد نيز افزايش مى‏يابد. (13)

علاوه بر اين، مشاغل داراى اعتبار و منزلت اجتماعى پايين و كم‏درآمد نيز موجب مى‏شود كه فرد صاحب چنين شغلى براى جبران هزينه‏هاى زندگى و افزايش اعتبار و يا منزلت خويش به شغل‏هاى دوم و سوم روى آورده، و ناخواسته از خانه، كاشانه، زن و فرزندان و تربيت آنان غافل شده، موجبات گسست، تلاشى خانواده و انحرافات آنان را فراهم آورد. در يك پژوهش از ميان سارقان، بالاترين تراكم مشاغل افراد سارق، مربوط به مشاغل كارگرى، رانندگى و دامدارى بوده است. عموما مشاغل افراد سارق، از نوع مشاغل سطح متوسط به پايين جامعه است. اين نوع مشاغل عموما پرزحمت و كم درآمد مى‏باشد. (14)

5. بى‏كارى و عدم اشتغال

از ديدگاه جامعه‏شناسان و روان‏شناسان بى‏كارى يكى از ريشه‏هاى مهم بزهكارى و كجروى افراد يك جامعه است. بى‏كارى موجب مى‏شود كه افراد بيكار جذب قهوه‏خانه‏ها و مراكز تجمع افراد بزهكار شده، به تدريج، به دامان انواع كجروى‏هاى اجتماعى كشيده شوند.

علاوه براين، چون بى‏كارى زمينه‏ساز بسيارى از انحرافات اجتماعى است، افراد با زمينه قبلى و براى كسب درآمد بيشتر دست به سرقت مى‏زنند؛ چرا كه فرد به دليل نداشتن شغل و درآمد ثابت براى تأمين مخارج زندگى مجبور است به هر طريق ممكن زندگى خود را تأمين نمايد. از نظر چنين فردى، بزهكارى به ظاهر معقول‏ترين و بهترين اين راه‏هاست. حاصل تحقيقات صورت گرفته نيز حكايت از تأثير قاطع بى‏كارى و فقر بر افزايش بزهكارى دارد. (15)

6. فقر و مشكلات معيشتى

در ميان علل و عوامل پيدايش بزهكارى و ارتكاب انحرافات اجتماعى، عامل فقر و مشكلات معيشتى و اقتصادى از جايگاه ويژه‏اى برخوردار است. عدم بضاعت مالى مكفى خانواده‏ها و ناتوانى در پاسخگويى به نيازهاى طبيعى و ضرورى مانند فراهم ساختن امكان ادامه تحصيل حتى در مقطع متوسطه، تأمين پوشاك مناسب، متنوع و متناسب با سليقه و روحيه آنان و... زمينه‏ساز بروز دل‏زدگى، سرخوردگى، ناراحتى‏هاى روحى، دل‏مشغولى، افسردگى و انزواطلبى را در فرزندان فراهم مى‏سازد.

اين امر موجب مى‏شود تا اين افراد براى التيام ناراحتى‏هاى ناشى از مشكلات خود از طريق مستقيم و يا غيرمستقيم، به اقداماتى دست بزنند و خود درصدد حل مشكل خويش برآيند. در نتيجه، بسيارى از اين افراد براى رهايى از بند گرفتارى‏ها، دست به ارتكاب اعمال ناشايست مى‏زنند.

از سوى ديگر، امروزه فشارها و مشكلات اقتصادى، احتمال دو شغله بودن يا اشتغال نان‏آوران خانواده در مشاغل كاذب يا غير مجاز را افزايش داده است. همين مسئله منجر به كم توجهى آنان نسبت به نيازهاى جوانان، رفع مشكلات روحى و روانى و تربيت صحيح و شايسته آن‏ها گرديده است. در اين زمينه، انعكاس شرايط افسانه‏اى برخى زندگى‏ها و نمايش فاصله‏هاى طبقاتى توسط رسانه‏ها نقش مؤثرى در ازدياد اين مشكل دارند. (16)

در يك پژوهش صورت گرفته در استان قم در ارتباط با علل و عوامل سرقت در ميان جوانان قمى، سارقان مورد مطالعه چنين پاسخ داده‏اند: (17)

«اگر شغل مناسبى داشتم»؛ «اگر از نظر مالى بى‏نياز بودم» و «اگر مسكن مناسبى داشتم» دست به سرقت نمى‏زدم.

از سوى ديگر، بر اساس يافته‏هاى همين پژوهش، حدود 47 درصد افراد يا بى‏كارند و يا فاقد درآمد و حدود 69 درصد افراد سارق و خانواده‏هاى ايشان در اين پژوهش، زير خط فقر قرار دارند! در حالى كه، به گزارش بانك جهانى ميانگين شهروندان ايرانى كه زير خط فقر زندگى مى‏كنند از 47 درصد در سال 1357 (1978) به 16 درصد در سال 1378 (1999) كاهش يافته است. (18)

علاوه بر اين، پژوهش‏هاى نظرى نيز مؤيد اين ديدگاه است كه فقر زمينه‏ساز بسيارى از معضلات اجتماعى است. براى نمونه، از نظر مرتون هنگامى كه افراد نتوانند وسايل لازم را براى رسيدن به هدف‏هاى موردنظر در اختيار داشته باشند (و يا جامعه در اختيار ايشان قرار ندهد)، و هدف اصلى فراموش شود، افراد اهداف و آرمان‏هاى موردنظر جامعه را نمى‏توانند با پيروى از راه‏هاى مجاز و نهادى شده تعقيب كنند، از اين‏رو، دزدى، فريب‏كارى، فساد، رشوه، و ارتكاب انواع جرايم در جامعه افزايش مى‏يابد. (19)

7. دوستان ناباب

گروه همسالان و دوستان الگوهاى مورد قبول يك فرد در شيوه گفتار، كردار، رفتار و مَنِش هستند. فرد براى اينكه مقبول جمع دوستان و همسالان افتد و با آنان ارتباط و معاشرت داشته باشد، ناگزير از پذيرش هنجارها و ارزش‏هاى آنان است. در غير اين صورت، از آن جمع طرد مى‏شود. از اين‏رو، به شدت متأثر از آن گروه مى‏گردد، تا حدّى كه اگر بنا باشد در رفتار فرد تغييرى ايجاد شود يا بايد هنجارها و ارزش‏هاى آن جمع را تغيير داد يا ارتباط فرد را با آن گروه قطع كرد. تأثير گروه همسالان، همفكران، همكاران و دوستان در رشد شخصيت افراد كمتر از تأثير خانواده نيست؛ چرا كه فرد پس از خانواده، منحصرا زير نفوذ گروه قرار مى‏گيرد. بدين‏روى، اگر فردى با گروهى از معتادان رابطه برقرار كند و با آنان دوست شود، به تدريج تحت تأثير رفتار آنان قرار مى‏گيرد و معتاد مى‏شود؛ چون از سويى، ملاك پذيرش و قبول فرد توسط يك گروه و جمع، پذيرفتن فرهنگ آن‏هاست و از سوى ديگر، معتادان هم علاقه‏مندند كه مواد مخدّر را به طور دسته‏جمعى استعمال كنند كه هم در موقع استعمال مصاحبى داشته باشند و هم از شدت فشار سرزنش اجتماع بر خود بكاهند. از اين‏رو، معتادان علاقه‏مندند كه دوستان و همسالان خود را به جرگه اعتيادشان بكشانند. در اين صورت، اگر نوجوانى از تعليم و تربيت مقدّماتى و صحيح خانوادگى محروم باشد و خانواده‏اش او را از مضرّات اعتياد مطلع نكرده باشند و در محيط اعتياد زندگى كند و با دوستان معتاد نيز سر و كار داشته باشد، احتمال اينكه معتاد شود زياد است. (20) همين فرايندِ تأثير گروه بر فرد در ساير انواع بزهكارى به غير از اعتياد نيز صادق است.

ساترلند در نظريه «انتقال فرهنگى كجروى» خود بر اين نكته مهم تأكيد مى‏كند كه رفتار انحرافى همانند ساير رفتارهاى اجتماعى، از طريق معاشرت با ديگران ـ يعنى منحرفان و دوستان ناباب ـ آموخته مى‏شود و همان‏گونه كه همنوايان از طريق همين ارتباط با افراد سازگار، هنجارها و ارزش‏هاى فرهنگى آن گروه و جامعه را پذيرفته، خود را با آن انطباق مى‏دهند، افراد در ارتباط با دوستان ناباب و هنجارشكن، به سمت و سوى ناهمنوايى سوق داده مى‏شوند. (21)

اين نظريه تأكيد مى‏كند كه فرد منحرف تنها با هنجارشكنان، و فرد همنوا تنها با افراد سازگار ارتباط ندارد، بلكه هر انسانى با هر دو دسته اين افراد سر و كار دارد. اما اينكه كدام يك از آن دو گروه، فرهنگ خود را منتقل مى‏كنند و تأثير مى‏گذارند، معتقد است كه به عوامل ديگرى نيز بستگى دارد كه اين عوامل عبارتند از:

1. شدت تماس با ديگران: احتمال انحراف فرد در اثر تماس با دوستان يا اعضاى خانواده منحرف خود، به مراتب بيشتر است تا در اثر تماس با آشنايان يا همكاران منحرف خود؛

2. سن زمان تماس: تأثيرپذيرى فرد از ديگران در سنين كودكى و جوانى بيش از زمان‏هاى ديگر و ساير مقاطع سنى است؛

3. ميزان تماس با منحرفان در مقايسه با تماس با همنوايان: هرچه ارتباط و معاشرت با كج‏رفتاران نسبت به همنوايان بيشتر باشد، به همان ميزان احتمال انحراف فرد بيشتر خواهد بود. (22)

علاوه بر اين، پژوهش‏هاى ميدانى نيز مؤيد همين سخن است. در يك پژوهش، 50 درصد بزهكاران و سارقان اظهار كرده‏اند كه دوستان ايشان توسط پليس دستگير شده‏اند و نيز حدود 47 درصد از آنان، تيپ دوستانشان نوعا افراد خلافكار بوده‏اند! 5/87 درصد از آنان نيز اظهار كرده‏اند كه دوستان ناباب نقش زيادى در سارق شدن افراد دارند. و 53 درصد از همين افراد اظهار كرده‏اند كه به خاطر جلب توجه دوستانشان دست به سرقت زده‏اند. (23)

در اين خصوص سخنان رهبران دينى نيز شنيدنى است. در سخنان پيامبرگرامى صلى‏الله‏عليه‏و‏آله آمده است: «المرءُ على دين اخيه»؛ (24) هر انسانى بر شيوه و طريقه دوست و رفيق خود زندگى مى‏كند.

از اين‏رو، رهبران دينى ما را از ارتباط و معاشرت با افراد منحرف و بزهكار و دوستان ناباب باز مى‏دارند. حضرت على عليه‏السلام در نهج‏البلاغه مى‏فرمايند: «مُجالسةُ اهل الهوى منساةُ للايمان و محضرة للشيطان.»؛ (25) همنشينى با هواپرستان ايمان را به دست فراموشى مى‏سپارد و شيطان را حاضر مى‏كند.

همچنين امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايند: «لاتصحبوا اهل البدع و لاتجالسوهم فتصيروا عند النّاس كواحدٍ منهم»؛ (26) با افراد منحرف همنشينى و معاشرت نداشته باشيد؛ زيرا همنشينى با آنان موجب مى‏شود كه مردم شما را يكى از آنان به شمار آورند.

8. محيط

محيط نيز از جمله عوامل تأثيرگذار در پيدايش رفتارهاى شايسته و يا ناشايست است. اگر در منزل و خانه، كوچه، خيابان و مدرسه، و محيط پيرامون زمينه و شرايط مساعدى براى بزهكارى وجود داشته باشد، فردى را كه آمادگى انحراف در او وجود دارد، به سوى جرم و ارتكاب رفتار بزهكارانه سوق مى‏دهد.

در پيدايش هر جرمى، با تحليل دقيق، به اين نتيجه مى‏رسيم كه محيط اجتماعى بستر كاملاً مناسبى براى فرد بزهكار فراهم آورده و عامل مهمى براى پيدايش رفتار مجرمانه توسط وى بوده است. اگر فساد و تباهى و بى‏بند و بارى بر جامعه حاكم باشد، افراد مستعد در گرداب تباهى‏هاى آن اسير مى‏شوند و اگر نظام اجتماعى بر معيارها و الگوهاى ارزشى استوار باشد و برنامه‏هاى هدف‏دار و مشخصى طرح‏ريزى گردد، امكان انحراف اجتماعى در جامعه و در ميان افراد بسيار ضعيف خواهد بود. به گفته يكى از محققان، محيط در شكل‏گيرى شخصيت و منش انسان نقش بسيار تعيين‏كننده و مؤثرى ايفا مى‏كند و رفتار انسان كه نشانه‏اى از شخصيت و منش اوست، تا حد زيادى، ناشى از تربيت اكتسابى از محيط است. (27) بنابراين، محيط آلوده، افراد را آلوده و محيط سالم و با نشاط، زمينه‏ساز رشد و شكوفايى و شادابى و نشاط افراد است.

9. فقر فرهنگى و تربيت نادرست

از ديگر عواملى كه موجب سوق يافتن جوانان به سوى انحرافات اجتماعى است، فقر فرهنگى و محدوديت‏ها و تبعيض‏هاى ناشى از فقر فرهنگى مى‏باشد. از عوامل مهم پيدايش بزهكارى، سطح و طبقه اجتماعى و فرهنگى خانواده‏هاست. چنان‏كه سطح تحصيلات (بى‏سوادى و يا كم‏سوادى اعضاى خانواده)، سطح پايين و نازل منزلت اجتماعى خانواده، ناآگاهى اعضاى خانواده به ويژه والدين از مسائل تربيتى، اخلاقى و آموزه‏هاى مذهبى، عدم همنوايى خانواده با هنجارهاى رسمى و حتى غيررسمى جامعه، هنجارشكنى اعضاى خانواده و اشتهار به اين مسئله و مسائل ديگرى از اين دست مؤلفه‏هايى هستند كه در قالب فقر فرهنگى خانواده در ايجاد شوك‏هاى روانى و روحى بر فرزندان نوجوان و جوان مؤثر است و انگيزه ارتكاب انواع جرايم آنان را دوچندان مى‏كند.

تبعيض جنسيتى و يا تبعيض بين فرزندان نيز از جمله عوامل مهم فقر خانوادگى است. بسيارى از والدين آگاهانه يا ناآگاهانه با تبعيض بين فرزندان، موجب اختلاف بين آنان و دلسردى آنان از زندگى مى‏شوند. تبعيض در برخورد با خطاها و اشتباهات فرزندان دختر و پسر و عدم اتخاذ رويه منطقى براى برخورد با خطاهاى فرزندان و تنبيه تبعيض‏آميز بر اساس برترى پسر بر دختر يا به عكس، موجب سلب اعتماد به نفس و بدبينى فرزندان نسبت به والدين مى‏شود.

تبعيض در خانه با روحيه حساس و عزّت نفس فرزندان منافات دارد و خسارات جبران‏ناپذيرى را بر روح و روان آنان وارد مى‏كند و با ايجاد بحران‏هاى روحى و سرخوردگى، آنان را به سوى عكس‏العمل‏هاى منفى نظير سرقت، اعتياد و فرار از خانه سوق مى‏دهد. (28)

همان‏گونه كه عدم توجه به نيازهاى عاطفى فرزندان مى‏تواند عامل بروز ناهنجارى‏هاى رفتارى در فرزندان شود، توجه بيش از حدّ متعارف و در اختيار قرار دادن امكانات رفاهى زياد هم‏مى‏تواند زمينه‏بروز ناهنجارى‏هاى رفتارى در آنان شود.

در شيوه فرزندسالارى، اغلب تمايالات و خواسته‏هاى فرزندان محقق مى‏شود، از اين‏رو، به محض ايجاد مشكلات و بحران‏ها و فشارهاى زندگى، كه در آن امكان تحقق برخى از نيازها سلب مى‏شود و يا در شرايطى كه خواسته‏هاى فرزند به افراط مى‏گرايد و والدين با آن مخالفت مى‏نمايند، فرزند به دليل تربيت شديد عاطفى، روحيه عدم درك منطقى شرايط، نازپرورى و بى‏تحملى در برابر مخالفت والدين، عصيان و طغيان نموده و همين امر موجب دورى او از والدين و اعضاى خانواده مى‏گردد و سرانجام مى‏تواند زمينه ارتكاب انواع جرايم را فراهم سازد. (29)

10. رسانه‏ها و وسايل ارتباط جمعى

رسانه‏هاى ديدارى، شنيدارى و مكتوب مى‏توانند از جمله مؤلفه‏هاى در خور توجه در ايجاد انگيزه روى‏آورى جوانان به سمت و سوى بزهكارى و رفتارهاى انحرافى باشند. بررسى‏ها نشان داده‏اند در ظرف چند سال اخير و در پى ورود برخى مطبوعات زرد (= مبتذل، عامه‏پسند و جنجالى) به عرصه رسانه‏هاى كشور و استفاده اين نشريات از عناوين جنجالى و هيجانى و همچنين بهره‏گيرى از شخصيت‏هاى سينمايى و هنرى و درج اخبار بى‏محتوا و توأم با بزرگ نمايى، انعكاس بيش از حدّ اخبار مربوط به بازيگران سينما و توجه مفرط به اخبار و حوادث، توجه تعداد قابل توجهى از نوجوانان و جوانان به مطالب مندرج در آن‏ها جلب شده است. اين مسئله موجبات فراهم آوردن زمينه‏هاى آسيب‏هاى اجتماعى مختلف شده است.

از سوى ديگر، پخش شمار قابل توجهى از سريال‏هاى تلويزيونى، از طريق صدا و سيما و يا شبكه‏هاى ماهواره‏اى خارجى، با مضامين زندگى‏هاى مجردگونه غربى توأم با جذابيت، نشاط، رفاه، موفقيت و به طور كلى با تصويرسازى مثبت از اين نوع زندگى‏هاى از هم گسيخته، نقش مؤثرى در تقويت انگيزه گريز از قيد و بندهاى خانوادگى و هنجارها، و ارتكاب جرايم اجتماعى ايفا كرده است. (30)

نقش رسانه‏هاى جمعى، به ويژه ماهواره و اينترنت در رواج بى‏بند و بارى اخلاقى، مقابله با هنجارهاى اجتماعى، عدم پاى‏بندى مذهبى و بلوغ زودرس نوجوانان در مسائل جنسى حايز اهميت است. (31)

نتيجه‏گيرى

نوجوانى و جوانى يكى از مهم‏ترين مراحل زندگى آدمى محسوب مى‏شود و آخرين مرحله تحوّل شناختى و گذار از مرحله «پيرو ديگران بودن» به دوره «مستقل بودن» است؛ دوره‏اى كه نوجوان به هويّت واقعى خويش دست مى‏يابد. نوجوان با خود مى‏گويد: «اكنون من ديگر كودك نيستم، يك بزرگ‏سالم.» در اين مرحله، ديگر والدين نمى‏توانند به او كمك چندانى بكنند؛ چه اينكه وى الگوهاى خود را در جاى ديگرى جست‏وجو مى‏كند. ميل به اظهار وجود و اثبات خود يكى از طبيعى‏ترين حالات روانى دوره نوجوانى و جوانى است.

نوجوان و جوانى كه دوره كودكى را پشت سر گذارده، بايد خود را براى زندگى مستقل اجتماعى آماده نمايد. تحقق اين موضوع، پيش از هر چيز، مستلزم يافتن هويّت خويشتن است. اينك او خود را يافته است. اگر بزرگ‏سالان ويژگى‏هاى اين دوره زندگى او را بشناسند و با آنان برخوردى مناسب داشته باشند، هم نوجوانان به هويّت خويش دست مى‏يابند و هم بزرگ‏سالان كمتر احساس نگرانى مى‏كنند. از اين‏رو، مى‏توان گفت: بيشتر انحرافات نوجوانان و جوانان ريشه در ناكامى‏هاى اوليه زندگى دارد.

امام صادق عليه‏السلام با بيان حكيمانه‏اى به اين دوره از زندگى نوجوان اشاره مى‏كنند و مى‏فرمايند: «اَلْوَلَدُ سَيِّدٌ سَبْعَ سنين وَ عَبْدٌ سَبْعَ سنين وَ وَزيرٌ سَبْعَ سنين.» كودك هفت سال اول، سيّد و فرمان‏رواست. او را آزاد بگذاريد تا استقلال در عمل پيدا كند. در هفت سال دوم، آمادگى خاصى براى الگوپذيرى دارد؛ چه اينكه هنوز در مرحله ديگر پيروى قرار دارد و الگوپذير است. از اين‏رو، سعى كنيد در اين دوره، الگوهاى مناسبى در اختيارش قرار دهيد و محيط تعليم و تربيت او را هرچه بيشتر غنى و اصلاح كنيد تا از طريق مشاهده الگوهاى مفيد و جذّاب، رشد كند. اما در مورد دوره نوجوانى مى‏فرمايد: «وزيرٌ سبع سنين»؛ يعنى دوره «پيروى ديگران بودن» او سپرى شده و با آغاز نوجوانى، دوره دست‏يابى به هويّت خويشتن آغاز شده است. او را آزاد بگذاريد تا خود انتخاب كند و حتى در مورد مسائل گوناگون زندگى با او مشورت كنيد و از او نظرخواه باشيد.

اگر با نوجوان اين‏گونه برخورد شود و به او شخصيت و هويت و اعتبار اعطا شود، طبيعى است كه هم اعتماد به نفس او تقويت مى‏شود و هم احساس امنيت و آرامش مى‏كند. اين اساسى‏ترين راه براى تربيت نوجوان است.

بنابراين، هر رفتارى كه از آدمى سر مى‏زند، نشئت گرفته و متأثر از مجموعه‏اى از عوامل است كه هرگز نمى‏توان نوجوان و يا جوان را يكسره مقصر و مجرم اصلى دانست و ديگران را بى‏گناه. با نگاه فوق، اساسا زمينه پيدايش جرم از بين مى‏رود. از اين‏رو، در پيدايش بزهكارى و رفتارهاى نابهنجار و آسيب‏زا عوامل متعددى به عنوان عوامل پيدايش و زمينه‏ساز مؤثر هستند كه فرد مرتكب شونده، تنها بخشى از قضيه مى‏باشد.

در واقع، بايد با اين نگاه به مجرم نگريست كه مجرم يك بيمار است. به تعبير پريودو داريل: «بزهكار يا مريض است و يا نادان. بايد به درمان و آموزش او پرداخت، نه اينكه او را خفه كرد.» (32)

اصولاً اسلام به پيش‏گيرى جرم بيش از اصلاح مجرم اهتمام دارد. به همين دليل پيش از هر چيز به عوامل به وجود آورنده و زمينه‏هاى گناه و جرم توجه ويژه دارد و براى مقابله با آن چاره‏سازى كرده است. اسلام، آگاهى، علم و تفكر را مايه اساسى هر نوع پيشرفت و سعادت دانسته، آن را بسيار مى‏ستايد و از جهل و نادانى كه مايه بدبختى و گناه است، نهى مى‏كند. به امر رعايت بهداشت و نظافت عنايت ويژه داشته و براى سلامت روح و روان، نيز به اقامه نماز و دعا امر فرموده و گذشت، مهربانى و صبورى. حق‏شناسى، سپاسگزارى، رعايت حرمت ديگران، عدل و احسان، توصيه نموده و از نفاق، ريا، دروغ، افترا و تحقير به شدت بيزارى جسته است. همه افراد را در برابر اعمال خويش مسئول دانسته و مى‏فرمايد: هر كار ريز و درشتى در اعمال افراد ثبت و عمل هيچ كس ضايع نخواهد شد.

علاوه بر اين، به امر به معروف و نهى از منكر به عنوان وظيفه همگانى توجه كرده و انجام عبادات روزانه فردى و جمعى را به عنوان عوامل پيش‏گيرانه مطرح كرده است. البته، در جاى خود پس از وقوع جرم و على‏رغم آن همه التفات و توجه به امر پيش‏گيرى و اصلاح و بازپرورى، اسلام براى مجازات نيز ـ به عنوان اهرمى براى جلوگيرى از تكرار وقوع جرم ـ تأكيد فراوان دارد. در واقع، مجازات‏ها در اسلام نيز براى امر پيش‏گيرى است.

پيشنهادات

الف. اقدامات پيشگيرانه

در اينجا براى پيشگيرى از ارتكاب عمل بزهكارانه توسط افراد به ويژه نوجوانان يا جوانان پيشنهاداتى ارائه مى‏شود:

1. هماهنگ كردن بخش‏هاى عمومى و خصوصى كه در زمينه پيش‏گيرى از وقوع جرم فعاليت دارند؛ مانند نيروى انتظامى، كار و امور اجتماعى، آموزش و پرورش، شهردارى‏ها، شوراها، امور جوانان، بهزيستى و... به منظور اجراى برنامه عملى پيش‏گيرانه و هماهنگى بيش‏تر؛

2. آگاهى دادن به خانواده‏ها براى نظارت و كنترل بيشتر آنان بر فرزندان و گوشزد كردن ميزان مجازات جرايم در صورت ارتكاب جرم توسط آنان؛

3. اتخاذ تدابير امنيتى بيش‏تر توسط دولت در محل‏هاى جرم‏خيز و اقداماتى به منظور كمك به خانواده‏ها، بخصوص نوجوانان و جوانانى كه در معرض آسيب قرار دارند؛

4. اطلاع‏رسانى شفاف رسانه‏هاى جمعى براى تشويق جوانان درباره تسهيلات و فرصت‏هايى كه جامعه براى آنان قرار داده است؛

5. تجهيز پليس براى مقابله جدّى با باندهاى مخوف انواع گوناگون بزهكارى اجتماعى در جامعه؛

6. اقدامات امنيتى براى مراكز حساس تجارى، بانكى و... .

ب. راهكارهاى شناسايى مشكلات نوجوان و جوانان

علاوه بر اقدامات پيش‏گيرانه، شناسايى راهكارهايى براى شناخت مشكلات نوجوانان و جوانان امرى لازم و ضرورى است. مواردى چند در اين زمينه مطرح است:

1. شناخت نيازهاى روانى و كيفيت ارضاى اين نيازها در شادابى و نشاط فرد بسيار مؤثر است و ارضا نشدن آن و يا ارضاى ناقص آن، اثرات نامطلوب بر جاى گذاشته و زندگى را به كام فرد تلخ مى‏كند و فرد را به انحراف مى‏كشاند.

2. توجه به مشكلات جسمانى فرد، مشكلاتى همچون اختلال در گويايى، بينايى، شنوايى، جسمانى و عقب ماندگى ذهنى.

3. توجه به مشكلات آموزشى، مانند ناتوانى در يادگيرى، ترك تحصيل، افت تحصيلى، بى‏توجهى به تكاليف درسى و تقلب در درس.

4. توجه به مشكلات عاطفى، روانى، همچون افسردگى، خيال‏بافى، بدبينى، خودكم‏بينى، خودبزرگ بينى، زود رنجى، خودنمايى، ترس، اضطراب، پرخاشگرى، حسادت، كم حرفى و وسواس.

5. توجه به مشكلات اخلاقى، رفتارى همچون تماس تلفنى و نامه‏نگارى با جنس مخالف، معاشرت با جنس مخالف، شركت در مجالس، خود ارضايى، چشم‏چرانى، فرار از منزل، غيبت از مدرسه، اقدام به خودكشى، سرقت، دروغگويى، اعتياد، ولگردى و...

ج. وظايف خانواده

خانواده‏ها نيز وظايفى در مقابل پيش‏گيرى از جرم و بزهكارى فرزندان دارند كه به برخى از آن‏ها اشاره مى‏گردد:

1. دوستى با فرزند و حذف فاصله والدين با فرزندان، به گونه‏اى كه آنان به راحتى مشكلات و نيازهاى خود را به والدين بگويند؛

2. تقويت اعتقادات فرزند، به ويژه در كودكى و نوجوانى، در كنار پاى‏بندى عملى والدين به آموزه‏هاى دينى؛

3. ايجاد سازگارى در محيط خانه؛

4. ايجاد بستر مناسب براى احساس امنيت، آرامش، صفا و صميميت و درك متقابل والدين و فرزندان؛

5. تلاش در جهت تأمين نيازهاى مادى و معنوى فرزندان توسط والدين؛

6. توجه به نيازهاى روحى و عاطفى اطفال و نوجوانان و ايجاد فضاى مطلوب و آرام در خانواده؛

7. مراقبت والدين نسبت به اعمال و رفتار فرزندان خود؛

8. برنامه‏ريزى مناسب براى تنظيم اوقات فراغت نوجوانان و جوانان؛

9. نظارت جدّى والدين نسبت به دوست‏يابى فرزندان.

د. وظايف ساير نهادها

علاوه بر خانواده، ساير نهادها از جمله مجموعه حاكميت، آموزش و پرورش، نهاد قضايى، بهزيستى و... نيز در اين زمينه وظايفى دارند كه به برخى از آن‏ها اشاره مى‏گردد:

1. تقويت ارتباط ميان والدين دانش‏آموزان با مربيان و عدم واگذارى مسئوليت تربيت فرزندان به مدرسه يا خانواده به تنهايى؛

2. تقويت مراكز مشاوره‏اى مفيد و كارامد در مدارس؛

3. بها دادن به مسئله ترك تحصيل و يا اخراج دانش‏آموزان از مدرسه و ضرورت ارتباط با خانواده‏هاى آنان؛

4. ضرورت آشنايى نيروهاى نظامى و انتظامى با انحرافات اجتماعى و نحوه برخورد با آنان؛

5. اعمال مجازت‏هاى سنگين، علنى و جدى (در ملأ عام) براى باندهاى فساد، اغفال و...؛

6. تقويت نظارت‏هاى اجتماعى رسمى و دولتى و نيز نظارت‏هاى مردمى و محلى از جمله امر به معروف و نهى از منكر براى پاكسازى فضاى جامعه و تعديل آزادى‏هاى اجتماعى؛

8. برنامه‏ريزى اصولى و صحيح براى اشتغال در جامعه، رفع بى‏عدالتى، و پى‏گيرى منطقى نيازهاى جوانان، تأمين امنيت و نياز شهروندان؛

9. جلوگيرى از مهاجرت‏هاى بى‏رويه به شهرهاى بزرگ و جلوگيرى از پرداختن جوانان به اشتغال‏هاى كاذب مثل كوپن‏فروشى، سيگار فروشى، نوارفروشى و...؛

10. ايجاد مراكز آموزشى، ورزشى، تفريحى، مشاوره‏اى براى گذران اوقات فراغت نوجوانان و جوانان؛

11. ايجاد تسهيلات لازم براى جوانان و نوجوانان از قبيل وام ازدواج، وام مسكن، وام اشتغال، و...؛

12. ايجاد بستر مناسب براى ايجاد بيمه همگانى، بيمه بى‏كارى، و برخوردارى نوجوانان و جوانان از تسهيلات اجتماعى و...؛

13. فراهم كردن موقعيت‏ها و بسترهاى لازم در جامعه تا زندانيان پس از آزادى از زندان مورد پذيرش جامعه واقع شوند و شغل آبرومندانه‏اى به دست آورند؛ در غير اين صورت، مجددا دست به اقدامات بزهكارانه خواهند زد؛

14. از آن‏رو كه از جمله عوامل مؤثر در ارتكاب جرم، بى‏كارى و فقر مى‏باشد، مى‏بايست با برنامه‏ريزى دقيق، كه نياز به عزم ملى دارد، نسبت به اشتغال در جامعه و ريشه‏كنى فقر و بى‏كارى اقدام لازم و بايسته صورت گيرد.

1ـ هدايت‏الله ستوده، آسيب‏شناسى اجتماعى، (تهران: نشر آواى نور، 1379)، ص 14و15.

2ـ همان.

3ـ همان، ص 50.

4ـ همان، ص 75 ـ 80

5ـ مجله ايران جوان، ش 149، ص 4.

6ـ محمدرضا طالبان، ديندارى و بزهكارى، تهران، فجر اسلام، 1380، ص 38.

7ـ مجله زن روز، ش 1773، ص 14.

8ـ على‏اصغر قربان‏حسينى، جرم‏شناسى و جرم‏يابى سرقت، تهران، جهاد دانشگاهى، 1371، ص 31.

9ـ همان.

10ـ محمد فولادى، بررسى ميزان و عوامل اقتصادى ـ اجتماعى مرتبط با سرقت در ميان جوانان شهر قم، قم، سازمان مديريت و برنامه‏ريزى، 1382، ص 167.

11ـ عباس عبدى، آسيب‏شناسى‏اجتماعى، قم، سپهر، 1371، ص 455.

12ـ همان.

13ـ همان.

14ـ محمد فولادى، پيشين، ص 174.

15ـ على‏حسين نجفى ابرندآبادى، «بزهكارى و شرايط اقتصادى»، مجله تحقيقات حقوقى، ش 9، سال 1370.

16ـ مجله كتاب زنان، ش 15، ص 67.

17ـ محمد فولادى، پيشين، ص 174.

18ـ هفته‏نامه خبرى علمى برنامه، ش 35، 5/7/1382، ص 4.

19ـ آنتونى گيدنز، جامعه‏شناسى، ترجمه منوچهر صبورى، تهران، نشر نى، 1373، ص 140.

20ـ دفتر همكارى حوزه و دانشگاه، جامعه‏شناسى روش‏هاى درمان گروهى، ص 5.

21ـ ر.ك: جعفر سخاوت، جامعه‏شناس انحرافات اجتماعى، چ چهارم، تهران، دانشگاه پيام نور، 1376.

22ـ رابرتسون يان، درآمدى بر جامعه، ترجمه حسين بهروان، مشهد، آستان قدس رضوى، 1372، ص 170.

23ـ محمد فولادى، پيشين، ص 163.

24ـ محمدبن يعقوب كلينى، اصول كافى، كتاب «الايمان و الكفر مجالسة اهل المعاضى»، ذيل حديث 3.

25ـ نهج‏البلاغه، خ 86، ص 11.

26ـ محمدبن يعقوب كلينى، پيشين، حديث 3.

27ـ المينگرت رونالوس، كودك و مدرسه، ترجمه شكوه نوابى‏نژاد، تهران، رشد، 1368، ص 69.

28ـ مجله كتاب زنان، ش 15، ص 65.

29ـ همان.

30ـ مجله ايران دخت، ش 17، ص 13.

31ـ مجله كتاب زنان، ش 15، ص 66.

32ـ ر.ك به: هانرى لوى برول و ديگران، حقوق و جامعه‏شناسى، ترجمه مصطفى رحيمى و ديگران، تهران، سروش، 1371.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 ساعت: 8:56 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 212

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس