سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
افسردگي احساس وحشتناک و آزاردهندهاي است. پزشکان افسردگي را چنين تعريف ميکنند: «احساس دلتنگي و ناخوشي که حداقل براي دو هفته ادامه داشته باشد.» اين البته با احساس فشار رواني يا غمگين بودن درباره يک چيز يا يک موضوع متفاوت است. افسردگي معمولاً به نظر ميرسد که بدون دليل موجهي بروز ميکند. شخص احساس غمگيني ميکند بدون آن دقيقاً علت آن را بداند. فعاليتهايي که در حالت عادي براي او خوشايند بودند ديگر او را خوشحال نميکنند. حتي بيرون آمدن از رختخواب نيز ميتواند مشکل گردد.
نشانههاي افسردگي شامل موارد زير هستند:
احساس افسردگي در اغلب اوقات شبانه روز، و تقريباً هر روز. اين نشانه در کودکان و نوجوانان ميتواند به صورت تندخويي و تحريکپذيري باشد.
از دست دادن علاقه نسبت به فعاليتهايي که قبلاً خوشايند و دلپذير بودند.
افزايش يا کاهش زياد وزن.
مشکل در خوابيدن يا خوابيدن بيش از حدّ.
احساس خستگي، تقريباً هر روز.
احساس بيارزش بودن يا احساس گناه بدون دليل موجّه.
مشکل در تمرکز و فکر کردن.
صحبت کردن يا حرکت کردن کندتر از حدّ معمول.
به فکر خودکشي يا مرگ افتادن.
تشخيص دوگانه
هنگامي که فردي هم اعتياد و هم علاوه بر آن، يک بيماري رواني مثل افسردگي داشته باشد، پزشکان ميگويند که «تشخيص دوگانه» دارد. اين عبارت به پزشکان، پرستاران و ساير کادر درماني يادآوري ميکند که اين بيمار در مسير بهبود خود با چالشها و موانع اضافي روبروست.
افسردگي و ساير بيماريهاي رواني، خطر ابتلاء به اعتياد را افزايش ميدهند. در بين تمام افرادي که يک نوع بيماري رواني براي آنها تشخيص داده شده است، 29?داراي سوء مصرف الکل يا دارو ميباشند. بيش از 37? کساني که سوء مصرف الکل دارند و 53? افرادي که سوء مصرف دارو دارند، حداقل داراي يک نوع بيماري رواني جدّي ميباشند. افسردگي در بين کساني که داراي سوء مصرف الکل يا دارو هستند بيشتر از مردم عادي شايع است.
چرا افسردگي ميتواند به اعتياد بيانجامد؟
برخي از مردم براي رفع عوارض و نشانههاي افسردگي به استفاده از الکل و داروهاي غيرمجاز روي ميآورند. پزشکان به اين پديده «خود درمانگري» ميگويند. اثرات الکل يا دارو ميتواند موقتاً احساس غمگيني، گناه يا بيارزش بودن را کاهش دهد. امّا هنگامي که اثر آنها از بين رفت، احساسات بد دوباره باز خواهند گشت. اين چرخه ميتواند به استفاده مداوم و نهايتاً معتاد شدن بيانجامد.
پيامدهاي افسردگي نيز ميتواند شخص را به سوي اعتياد سوق دهد. افراد افسرده معمولاً از ارتباطات اجتماعي کناره ميگيرند و حتي ممکن است در حفظ شغل خود نيز مشکل پيدا کنند. آنها در بيشتر اوقات گوشهگير و تنها هستند و بدون داشتن يک شبکه اجتماعي پشتيبان، براي آسايش و راحتي به الکل يا دارو متوسل ميشوند. براي اين گونه افراد، وقت گذراني با کساني که آنها نيز سوء مصرف الکل يا دارو دارند راحتتر و آسانتر است زيرا انتظارات اجتماعي از آنها کمتر است.
حتي براي کساني که از الکل يا دارو براي خود درمانگري استفاده نميکنند و ارتباطات اجتماعيشان را از دست ندادهاند، افسردگي احتمال خطر ابتلاء به اعتياد را افزايش ميدهد. بسياري از پزشکان فکر ميکنند که همان چيزهايي که فرد را در مقابل افسردگي آسيبپذير ساخته است، آنها را بيشتر در معرض سوء مصرف الکل يا دارو قرار ميدهد. کساني که افسردگي ندارند ميتوانند داروي غيرمجاز مصرف کنند يا به طور مرتب مشروبات الکلي بنوشند بدون آن که با مشکلات بلند مدتي روبرو گردند امّا انجام همين کارها براي کساني که افسردگي دارند به احتمال زياد به اعتياد آنها منجر ميشود.
چه موقع اعتياد به افسردگي ميانجامد؟
نشانههاي اعتياد و افسردگي ممکن است بسيار شبيه هم باشند. هنگامي که افسردگي به طور مستقيم به سوء مصرف الکل يا دارو ارتباط داشته باشد و به طور مستقل وجود نداشته باشد، «تشخيص دوگانه» در نظر گرفته نميشود بلکه به عنوان پيامد اعتياد محسوب ميگردد.
براي مثال، چند مشکل رواني مستقيماً به کوکائين ارتباط دارند. سوء مصرف کوکائين ميتواند به توهّم، اضطراب، مشکل خواب، مشکل در روابط جنسي و يک نوع اختلال در خلق و خو که شامل افسردگي است منجر گردد. امّا پس از آن که فرد مصرف کوکائين را قطع کند، مشکلات رواني عموماً بهتر ميشوند. آمفتامينها و داروهاي تنفسي، همگي داراي اثرات مشابهي با کوکائين هستند.
درمان
هنگامي که فرد هم اعتياد و هم افسردگي داشته باشد، يکي از نخستين گامهاي درمان، دريافتن اين نکته است که کداميک از آنها اوّل به وجود آمدهاند. اين اطلاع ميتواند از پرونده بيمار و تاريخچه مشکلات او به دست آيد. بيمار شايد بتواند احساس افسردگي که پيش از معتاد شدن داشته است را تشريح کند. و يا ممکن است به توصيف خوددرمانگري با دارو يا الکل بپردازد. گاهي اوقات لازم است که ابتدا به فرد کمک شود تا مصرف الکل يا دارو را کنار بگذارد و سپس براي افسردگي مورد ارزيابي قرار گيرد.
اگر معلوم باشد که افسردگي، پيامد اعتياد بوده است، درمان اعتياد معمولاً تنها کاري است که بايد انجام شود. اگر افسردگي به عنوان يک مسأله جداگانه هم مطرح باشد البته بايد به آن نيز پرداخت. در اين حالت درمان از طريق مشاورههاي تخصصي و داروهاي ضدافسردگي صورت ميگيرد.
ترکيب اعتياد و افسردگي، درمان و بهبود را دشوارتر ميسازد. هنگامي که فردي احساس نوميدي، غمگيني يا درماندگي ميکند، مقابله با اعتياد او کار بسيار دشواري است. امّا با دانستن ارتباط بين اعتياد و افسردگي، آگاهي از احتمال تشخيص دوگانه، و اتخاذ درمانهايي که هر دو جنبه را پوشش دهد ميتوان راه بهبودي را هموار نمود.
اعتياد به مواد مخدّر يكى از شايعترين آسيبهاى اجتماعى جهان معاصر و از جمله ايران است، به گونهاى كه اگر ادعا شود اعتياد به مواد مخدّر يكى از بحرانهاى اصلى دنياى كنونى است و به صورت يك معضل جهانى روز درآمده، اغراقى صورت نگرفته است.
مسأله به قدرى واضح است كه همه مسؤولان و متخصصان مبارزه با اعتياد بر اين ادعا توافق دارند. دكتر كلمن، پزشك و نويسنده انگليسى، در اينباره مىنويسد: «نسل حاضر بيش از هر نسل ديگر در تاريخ بشريت، زندگى خود را زهرآگين و مسموم نموده است.» (1)
وسعت مصرف اين مواد سمّى در عصر اخير، به اندازهاى است كه يكى از سمشناسان معروف دنيا به نام لودوينگ معتقد است: «اگر غذا را مستثنا كنيم، هيچ مادهاى در روى زمين نيست كه به اندازه مواد مخدّر اين چنين آسان وارد زندگى ملتها شده باشد.»(2)
مصرف مواد مخدّر با توجه به آمار و ارقام موجود، به ويژه از سوى نسل جوان، به حدّى است كه شنيدن آن براى هر انسان منصف و با وجدانى دردناك و آزاردهنده است. بىاعتنا بودن نسبت به اين معضل اجتماعى به يقين آسيبهاى جبرانناپذير و پيامدهاى ويرانگرى براى خانوادهها، كشورها و جامعه جهانى به دنبال خواهد داشت.بنابراين، هر يك از ما به عنوان عضوى از اين جامعه، وظيفه داريم در راه مقابله با اين مشكل اجتماعى و بيمارى قرن، به طور جدّى وارد ميدان شويم و در حدّ توان خود گامى برداريم.
دكتر ويليام بولين، مدير آموزشكده جلوگيرى از سوء مصرف مواد مخدّر در امريكا مىگويد: «بيش از يك چهارم مرگوميرها در امريكا زودرس و ناشى از اعتياد به يكى از مواد مخدّر مىباشد؛ چنانكه مصرف اين مواد سالانه جان يك ميليون امريكايى را مىگيرد.» (3)
آمارها نشان مىدهند كه امروزه 218 ميليون نفر معتاد در سطح دنيا وجود دارند (4) و در ايران، بيش از دو ميليون نفر بدان مبتلا شدهاند. با اندكى تأمّل، در آمار معتادان در ايران، به خوبى روشن مىشود كه تعداد افراد درگير با اين مشكل به مراتب، از اين بيشترند؛ زيرا اگر هر يك از اين معتادان داراى 5 نفر از بستگان درجه اول باشند كه شامل پدر، مادر، برادر، همسر و فرزند است، در نتيجه قريب 12 ميليون نفر از اين آسيب اجتماعى رنج مىبرند. اين افراد درگير با مسأله اعتياد كسانى هستند كه يا در صدد معرفى معتاد به مراكز بازپرورى و يا جلب رضايت طلبكارى و شاكيانى هستند كه اموالشان توسط اين افراد مورد سرقت قرار گرفته است يا در حال سركشى به زندانها يا مراجعه به مراكز قضايى براى طلاق و متاركهاند.
هزينه اقتصادى، كه از سوى دولت براى مقابله با اين معضل اجتماعى پرداخت مىگردد، ميزان قابل توجهى است. دبير ستاد مبارزه با مواد مخدّر بودجه اختصاص داده شده به اين ستاد را در سال جارى 600 ميليارد ريال اعلام كرده كه نسبت به سال گذشته سه برابر شده است. (5)
طبق براوردهاى صورت گرفته، خسارتهاى اقتصادى ناشى از سوء مصرف و قاچاق مواد مخدّر در ايران، براساس محاسبهاى كه در سال 1373 صورت گرفته، بالغ بر 480 ميليارد تومان است كه اين ميزان در هر سال رو به افزايش است. اين رقم در حال حاضر، بيش از 700 ميليارد تومان در سال تخمين زده مىشود. اين مقدار تنها شامل هزينههاى قابل محاسبه از قبيل دستگيرىها، رزمايشها، محاكمهها، نگهدارى و هزينههاى بازپرورى معتادان، هزينههاى انسداد مرزها و مانند آن مىباشد.(6)
در حالىكه اگر بخواهيم همه هزينههاى جانبى آن را حساب كنيم و بر مقدار قبلى بيفزاييم، ميزان هزينه به مراتب بيشتر مىشود؛ چنانكه رئيس سازمان بهزيستى كشور مىگويد: «معتادان سالانه 2700 تا 3300 ميليارد تومان به اقتصاد كشور لطمه مىزنند.»(7)
همچنين هزينه مصرف مواد مخدّر توسط معتادان در ايران، مقدار قابل توجهى است؛ زيرا اگر هزينه آن را براى هر معتاد تا 300 تومان تخمين بزنيم و آن را در تعداد معتادان ـ يعنى دو ميليون نفر ـ ضرب كنيم، رقم بسيار بالايى به دست مىآيد و اين به معناى دود كردن و به هدر دادن بخش عظيمى از سرمايه مادى و قدرت اقتصادى اين مملكت است، در صورتىكه با اين مقدار سرمايه، سالانه مىتوان كارهاى زيادى در زمينه احداث مدرسه، دانشگاه، بيمارستان و همچنين ايجاد اشتغال و آبادانى اين مرز و بوم انجام داد.
قابل توجه است كه اين مقدار هزينه فقط مربوط به بخش هزينه مادى مسأله اعتياد است، در حالىكه بخش مهمتر آن از دست دادن سرمايههاى انسانى است؛ افرادى كه مىتوانند نيرو و توان خويش را در جهت عمران و پيشرفت كشور به كار گيرند و در سازندگى آن سهم بسزايى داشته باشند. از ميان نيروهاى مخلص و فداكار مبارزه با مواد مخدّر، تاكنون 3300 نفر به شهادت رسيدهاند. (8) (در تاريخ 11/4/77 ـ قريب سه سال قبل ـ يادبود قريب 2500 شهيد امر مبارزه با قاچاق به همراه امحاء 5 تن انواع مواد مخدّر برگزار گرديد.) به علاوه، چند برابر اين ميزان، زخمى و معلول داشتهايم. امروزه بخش معظم زندانيان كشور ما را مجرمان مواد مخدّر تشكيل مىدهد. آمارها نشان مىدهند كه قريب 60% از فضاى زندانهاى كشور ما را معتادان و مجرمان مرتبط با مواد مخدّر اشغال كردهاند. در نتيجه، فضاى كافى براى ساير مجرمان از قبيل قاتلان، سارقان، افرار شرور و ساير هنجارشكنان وجود ندارد. اين مسأله مىتواند سبب ناامنى و ايجاد رعب و وحشت در جامعه شود. (9) براساس اظهارنظر دبير كل ستاد مبارزه با مواد مخدّر، تنها در سال 1379، 300 هزار نفر در ارتباط با مواد مخدّر دستگير شدهاند كه اين رقم در سال گذشته به 390 هزار نفر رسيده است. (10) مطابق آمارى كه توسط مسؤولين مربوطه نسبت به سطح كل ايران يا نسبت به بعضى از شهرهاى ايران بيان شده، از بين تمام جرايم اعلام شده، اعتياد در صدر قرار دارد. يكى از مسؤولان سازمان زندانها در اينباره مىگويد: «از 162 هزار زندانى موجود در زندانهاى كشور، 92500 نفر مربوط به جرايم اعتياد و مواد مخدّر است.» (11)
همچنين فرمانده نيروى انتظامى همدان تعداد دستگيرشدگان مرتبط با مواد مخدّر را در سال 1380، 11871 نفر اعلام كرده است.(12)
يكى از شاخصهايى كه مىتوان براى شناخت فراوانى يك جرم در يك جامعه از آن استفاده كرد، آمار مربوط به زندانيان در ارتباط با آن جرم است. همانگونه كه از آمار قبلى استفاده مىشود، بيش از نيمى از جرايم در سطح كشور ما مربوط به مواد مخدّر مىباشد. اگر طبق آمار موجود از بعضى شهرها، سرقت را از بين جرايم ديگر از جهت فراوانى در رتبه دوم قرار دهيم، اختلاف فاحشى بين فروانى جرم مواد مخدّر و سرقت مشاهده مىكنيم.
جدولهاى يك تا چهار به خوبى اين ادعا را ثابت مىكنند:
اطلاعات به دست آمده از جرايم 5 ساله (72، 73، 74، 75، 76) در زندانهاى استان بوشهر، نشان مىدهند علىرغم وجود نوسان و تغييراتى در ميزان جرايم، همه آنها به طور نسبى، طى سالهاى 72 تا 76 افزايش يافتهاند، اما در مورد جرايم مواد مخدّر، اين افزايش چشمگير بوده و بدون تغيير، سال به سال زيادتر شدهاند. محاسبات نشان مىدهند كه 5/23 درصد از آمار جرايم 5 ساله استان، مربوط به جرم مواد مخدّر است؛ يعنى تقريبا از هر 4 نفر زندانى، جرم يكى از آنها مواد مخدّر است و با بررسى اطلاعات به دست آمده درباره دامنه سنّى زندانيان، معلوم مىشود به طور نسبى، متوسط 85 درصد مجرمان، زير 45 سال سن دارند و فقط 15 درصد آنها داراى بالاى 45 سال سن مىباشند. (13) اين نسبت در جدول شماره 4 قابل مشاهده است.
همچنين براساس آمار ارائه شده توسط معاونت طرح و برنامه و بودجه نيروى انتظامى جمهورى اسلامى ايران، مجموع انواع مواد مخدّر كشف شده توسط نيروى انتظامى جمهورى اسلامى ايران در استانهاى كشور در سال 1370 (39762 كيلوگرم) و در سال 1371 (65942 كيلوگرم) و در سال 1372 (90103 كيلوگرم) بوده است كه در نمودار زير به تصوير كشيده شده است.
همانگونه كه مشاهده مىشود، نسبت ميزان كشف برخى از اين مواد از سال 1370 تا سال 1372 تقريبا دو برابر شده است كه اين امر نيز مىتواند افزايش چشمگير استعمال و خريد و فروش اين مواد را در جامعه ايران نشان دهد. (14)
نكته قابل تأمّل اين كه جرم مواد مخدّر با جرايم ديگر مثل سرقت، قتل و شرارت تفاوت اساسى دارد و همين تفاوت موجب مىشود كه به درستى نتوان ميزان واقعى فراوانى اعتياد را همانند فراوانى جرايم ديگر در آمار و ارقام منعكس نمود. از اينرو، هميشه آمار اعلام شده كمتر از آمار واقعى و موجود در جامعه است. تفاوت در اين است كه قربانيان اعتياد مانند خود معتاد، همسر، فرزندان و حتى بستگان نزديك وى كمتر راضى مىشوند كه معتاد به نيروى انتظامى معرفى شود، در حالىكه قربانيان جرايم ديگر با تمام توان، تلاش مىكنند تا مجرم را شناسايى كرده، او را به نيروى انتظامى معرفى كنند تا بتوانند ضرر و زيان حاصل از آن جرم را از مجرم دريافت نمايند و همين امر دلالت مىكند كه فراوانى جرم مواد مخدّر در سطح جامعه در واقع امر، به مراتب بيشتر از فراوانى ساير جرمهاست.
از سوى ديگر، مصرف نادرست مواد مخدّر توسط معتادان و عدم رعايت مسائل بهداشتى توسط آنها و استفاده از سرنگهاى مشترك و آلوده منشأ بروز انواع بيمارىهاى مسرى از قبيل ايدز، سل، هيپاتيت و مانند آن در بين آنان و اعضاى خانوادهشان و بلكه در كل جامعه گرديده و موجب به خطر انداختن سلامت همه افراد شده است.
بنابراين، روشن مىشود كه اعتياد به مواد مخدّر يك آسيب اجتماعى است كه افراد زيادى از جامعه ما را آلوده كرده و با شتاب چشمگيرى در حال پيشروى است و در اين پيشروى، هر يك از مرزهاى سن، جنس و شغل و طبقه را در هم شكسته، افرادشان را قربانى خويش كرده است.
تعريف «اعتياد»
واژه «اعتياد»، كه در لغت به معناى عادت كردن يا خوى كردن به چيزى آمده (15) ، تعاريف زيادى از سوى دانشمندان يا سازمانها در مورد آن ذكر شده است. يكى از كاملترين آنها تعريفى است كه كارشناسان تشخيص داروهاى اعتيادآور سازمان ملل متحد در سال 1950 بر آن توافق كردهاند و آن عبارت است از: مسموميت حاد يا مزمنى كه به حال شخص يا اجتماع زيانبخش بوده، از طريق استعمال داروى طبيعى يا صنعتى ايجاد مىشود و داراى ويژگىهاى ذيل است:
1. وجود يك تمايل و نياز شديد به ادامه استعمال دارو و به دست آوردن آن از هر طريقى كه ممكن باشد؛
2. وجود يك علاقه شديد به ازدياد مداوم ميزان مصرف دارو؛
3. وجود وابستگى روانى و جسمانى به آثار دارو، به طورىكه در اثر عدم دسترسى به آن، علايم وابستگى روانى و جسمانى در فرد معتاد هويدا مىشود. (16)
براساس اين تعريف، «معتاد» به كسى گفته مىشود كه در اثر استعمال مداوم دارو، بدنش مقاومت پيدا كرده و در نتيجه، اگر مصرفكننده بخواهد همان اثرات قبلى مصرف دارو را داشته باشد، بايد مقدار بيشترى از آن ماده را مصرف كند و در صورت محروميت از آن، اختلالات روانى و فيزيكى در او ايجاد مىشود.
تاريخچه استعمال مواد مخدّر
آشنايى انسان با خشخاش قدمت ديرينهاى دارد؛ و به سالهاى نخستين تاريخ تشكيل حيات اجتماعى برمىگردد كه آن را استعمال مىكرده است. لوحههاى گلى به جاى مانده از سومريان، كه حدود 5 هزار سال قبل از ميلاد در بينالنهرين زندگى مىكردند، نشاندهنده شناخت آنها از كشت خشخاش و نحوه جمعآورى شيره ترياك مىباشد. آنها بودند كه براى اولين بار، نام «گياه شادىبخش» بر روى آن گذاشتند كه امروزه هم به همين نام يعنى Plant of joy معروف است.
هندوستان در آسيا و مجارستان در اروپا، جزو اولين كشورهايى هستند كه به خواص خشخاش پى برده، به كشت آن دست زده، آن را مصرف مىنمودند. مصرف اين مواد در گذشته، جنبه دارويى داشته و براى علاج بيمارىها از آن استفاده مىشده است؛ مثلاً، بقراط براى پيشگيرى و درمان اسهال و براى تسكين و آرامش آلام، از آن استفاده مىكرد.
در ايران، پزشكانى مانند محمد زكرياى رازى و ابن سينا به خواص دارويى ترياك پى برده، آن را براى مداواى بيماران و تسكين درد آنها تجويز مىنمودند. بنابراين، مصرف اوليه اين مواد جنبه دارويى و درمانى داشته، از اينرو، مردم و جامعه با مشكلى به نام اعتياد مواجه نبودند. ولى بعدها به تدريج، مصرف آن شكل ديگرى به خود گرفت و از حالت دارويى بيرون آمد و مصرف آن در بين مردم عادى اشاعه يافت و به صورت يك آسيب اجتماعى درآمد، تا اينكه امروز به سر حد يك بحران رسيده است. صرفنظر از تاريخ و چگونگى ورود ترياك به كشور ايران، آنچه مسلّم است در عصر صفويه، مصرف ترياك در بين مردم تا حدى جنبه عادى و عمدى به خود گرفت و حتى اماكنى براى مصرف آن ايجاد گرديد كه بيشترين مقدار آن توسط بزرگان و درباريان و رجال عالىمقام براى تعديل اضطراب و تفريح و خوشگذرانى استعمال مىشد.
افزايش مصرف ترياك و استعمال گسترده آن، از زمان ناصرالدين شاه آغاز گرديد كه نقش استعمارگران خارجى در ترويج آن مشهود است. «در اين دوره، عدهاى از كارگزاران استعمار در پوشش درويش هندى و رهنمايان طريقت در خراسان و كرمان پراكنده شدند و به آموزش مصرف آن به مردم همّت گماشتند و حتى در ماهان كرمان، كشت ترياك را براى خود فراهم ديدند و از مجالس افيون، سخنها آوردند و بين مردم پخش كردند. در اين دوره، همچنين پزشكان انگليسى در جنوب ايران به تبليغ ترياك به عنوان دارو پرداخته، به بهاى نسبتا ارزان، آن را در اختيار مردم قرار مىدادند و سپس سوخته ترياك را به قيمت گرانترى از مردم خريدارى مىكردند. بر اثر چنين سياستى، پس از مدتى كوتاه، تعداد قابل ملاحظهاى از تودههاى مردم در نواحى مختلف ايران، به ويژه جنوب و شرق ايران به ترياك معتاد شدند.» (17)
با شروع به كشت خشخاش، به تدريج مردم كشت آن را جاىگزين كشت گندم نمودند و به دنبال آن، ترياك ايران با توجه به مرغوبيت آن، يكى از مهمترين كالاهاى صادراتى ايران گرديد و به سبب در دسترس قرار داشتن ترياك براى كشاورزان و دستاندركاران، موجب استعمال آن و اعتياد آنان شد. در همين سالها بود كه ناصرالدين شاه امتياز توتون و تنباكو را به انگليسىها واگذار كرد كه بر اثر مخالفت جدّى مردم به رهبرى ميرزاى شيرازى، مجبور به لغو اين امتياز گرديد.
اولين قانون منع كشت خشخاش و جلوگيرى از مصرف غيرطبى ترياك در سال 1334 از تصويب مجلس گذشت و وزارت بهدارى را متصّدى امور معتادان كرد. به دنبال آن، در سال 1348 دولت قانون منع كشت خشخاش را لغو و به جاى آن قانون كشت محدود خشخاش و سهميه كوپن ترياك را وضع نمود. پس از پيروزى انقلاب اسلامى ايران، در سال 1359 قانونى تصويب شد كه بر اساس آن، كشت خشخاش در سراسر ايران ممنوع و مصرف مواد مخدّر جرم و معتاد مجرم شناخته شد و مسؤوليت رسيدگى امور معتادان به دادسراى مواد مخدّر واگذار گرديد.
اعتياد به مواد مخدر از ديدگاه جرمشناسى
از آنجا كه اعتياد به مواد مخدّر موجب ضرر و زيان و آسيبهاى فردى و اجتماعى فراوانى مىشود و زمينه را براى بسيارى از كجروىها فراهم مىكند، از اينرو، در ايران و در بسيارى از كشورها، اعتياد جرم دانسته شده است. يكى از كارشناسان در اين زمينه مىنويسد: «اعتياد هرچه باشد، شخص معتاد داراى شخصيت متعادلى نبوده و نمىتواند وظايف روزمرّه را در حد توانايى و استعدادى كه دارد انجام دهد. معتاد همواره در جستوجوى لذت است و لذت به اعتياد، جاى هرگونه لذايذ را مىگيرد و هرگاه 4 الى 12 ساعت مواد مخدّر را مصرف نكند، حالت پريشانى و اضطراب داشته و در اثر تلاطم روانى، نمىتواند توقّعات خود را به تعويق اندازد. در نتيجه، حالت تهاجمى، عصبى و سركشى براى رسيدن به آمال، ظاهرگشته، اراده و عاطفه از بين مىرود، معتاد نسبت به قوانين اجتماعى، قيود داخلى و احكام مذهبى بىاعتنا و در معرض ارتكاب جرايم مختلف قرار مىگيرد.» (18)
نظريههاى جامعهشناختى اعتياد
گرچه مسأله اعتياد را مىتوان، هم از زاويه روانشناختى و هم جامعهشناختى مورد بررسى و مطالعه قرار داد، ولى در اين مجال، به بررسى جنبههاى اجتماعى آن توجه مىشود. از اينرو، ابتدا نظريههاى جامعهشناختى مطرح مىگردند و سپس علل و عوامل اجتماعى آن بررسى مىشوند:
جامعهشناس، برخلاف روانشناس كه درصدد يافتن پاسخ اين مسأله است كه چرا اشخاص خاص منحرف مىشوند و دست به اعمال انحرافى مىزنند و هنجارهاى اجتماعى را نقض مىكنند و از چه ويژگىهاى روحى و روانى برخوردارند، تلاش مىكند تا بفهمد كه چرا انحراف بروز مىكند و چرا از الگوى معيّنى پىروى مىكند و راه جلوگيرى آن كدام است. بدينروى، تاكنون چند نظريه عمده جامعهشناختى در مورد «انحراف» بيان شده و شايد بتوان گفت كه امروز ادعا بر اين است كه به دليل پيچيدگى پديدههاى اجتماعى هيچيك از اين نظريهها به تنهايى قدرت تحليل و بررسى انحرافات را ندارند، بلكه در صورتى كه مجموع اينها در كنار هم قرار گيرند، مىتوانند انحرافات را به دقت مورد بررسى و شناسايى قرار دهند. اين نظريههاعبارتند از:
الف. نظريه «انتقال فرهنگى كجروى»
ساترلند درباره چگونگى انتقال فرهنگى كجروى معتقد است كه رفتار انحرافى همانند ساير رفتارهاى اجتماعى، از طريق معاشرت با ديگران ـ يعنى منحرفان ـ آموخته مىشود. براساس اين ديدگاه، رفتار انحرافى نه منشأ ارثى دارد و نه روان شناختى، بلكه شخص كاملاً آن را از ديگران فرا مىگيرد؛ همانگونه كه همنوايان از طريق همين ارتباط با افراد سازگار، هنجارها و ارزشهاى فرهنگى آن گروه و جامعه را پذيرفته، خود را با آن انطباق مىدهند. بنابراين، نه تنها دوستان و گروههاى مرجع، بر همنوا شدن يا هنجارشكن شدن افراد تأثير مىگذارند، بلكه حتى در نوع رفتارهاى انحرافى و جرايم ارتكابى افراد نيز نقش تعيينكنندهاى دارند.
اين ديدگاه توجه دارد كه فرد منحرف تنها با هنجارشكنان و فرد همنوا تنها با افراد سازگار ارتباط ندارد، بلكه هر انسانى با هر دو دسته اين افراد سر و كار دارد. اما اينكه كدام يك از آن دو گروه فرهنگ خود را منتقل مىكنند و تأثير مىگذارند، معتقد است كه به عوامل ديگرى نيز بستگى دارد كه اين عوامل عبارتند از:
1. شدت تماس با ديگران: احتمال انحراف فرد در اثر تماس با دوستان يا اعضاى خانواده منحرف خود، به مراتب بيشتر است تا در اثر تماس با آشنايان يا همكاران منحرف خود.
2. سن زمان تماس: تأثيرپذيرى فرد از ديگران در كودكى و جوانى بيشتر از زمانهاى بعدى است.
3. نسبت تماس با منحرفان در مقايسه با تماس همنوايان: هرچه ارتباط و معاشرت با كجرفتاران نسبت به همنوايان بيشتر باشد، به همان ميزان احتمال انحراف فرد بيشتر خواهد بود. (19)
ب. نظريه «بىهنجارى» مرتن
مرتن هرگونه تبيين فردگرايانه و روانشناختى را در مورد مسأله انحراف مردود مىشمارد و آن را متأثر از ساخت جامعه مىداند و شرايط ساختى را عامل اصلى انحرافات به شمار مىآورد. وى يكى از عناصر اصلى ساخت جامعه را فراهم نمودن شيوههاى استاندارد شده كنش ـ يعنى همان ابزارها و هنجارها ـ براى نيل به اهداف مىداند و عنصر اصلى ديگر را اهداف و ارزشهاى مورد قبول و پذيرفته شده جامعه مىداند. او در صورتى يك نظام اجتماعى را «متعادل» مىداند كه بين اين دو عنصر اصلى، تناسبى وجود داشته باشد؛ يعنى افراد جامعه بتوانند از طريق ابزارها و وسايل و راههاى مشروع جامعه، به اهداف پذيرفته شده آن جامعه دست يازند كه اين شيوه را «همنوايى» گويند. اما در صورتى كه چنين تناسبى بين اهداف و وسايل دستيابى به آن وجود نداشته باشد و عدهاى از افراد جامعه نتوانند از طريق آن ابزارهاى مورد قبول جامعه، به هدفهاى پذيرفته شده جامعه برسند، احساس عدم رضايت مىكنند و از اينرو، تلاش مىنمايند تا راههاى نامشروع و غيرقابل قبول جامعه ـ يعنى همان شيوههاى انحرافى مانند روى آوردن به قاچاق يا اعتياد ـ را دنبال كنند.
مرتن بر اين اساس، ادعا مىكند كه مردم در برخورد با اين دو عنصر ـ يعنى اهداف و روشهاى نيل به آن ـ يكى از اين شيوههاى پنجگانه را انتخاب مىكنند:
1. همنوايى: هنگامىكه مردم، هم اهداف و هم شيوههاى رسيدن به آن اهداف را مىپذيرند؛
2. نوآورى: زمانى است كه اهداف توسط فرد پذيرفته شده است، اما وسايل پذيرفته شده جامعه را قبول ندارند؛ مانند كسب درامد توسط قاچاقچيان از طريق فروش مواد مخدّر؛
3. مناسكگرايى: وسايل و ابزار رسيدن به هدف را پذيرفته است، ولى هدف را ناديده مىگيرد؛
4. انزواطلبى: فرد هيچيك از اهداف و وسايل مورد قبول جامعه را نمىپذيرد؛ مانند معتادان به مواد مخدّر؛
5. طغيانگرى: هنگامى به وقوع مىپيوندد كه افراد اهداف و راههاى رسيدن به آنها را مردود دانسته و اهداف و وسايل جديدى ايجاد كنند. (20)
ج. نظريه «كنترل»
اين نظريه به جاى توجه به علت همنوايى افراد، بيشتر به دنبال علل ناهمنوايى افراد بوده و معتقد است كه ناهمنوايى و هنجارشكنى و كجروى افراد ريشه در عدم مهار صحيح و كارا دارد. اين ديدگاه از سويى، زندگى را پر از وسوسه و نيرنگ و فريب مىداند و از سوى ديگر، برخى از عوامل انحرافى را مفيد و سودمند مىشمارد. بنابراين، زمينه و شرايط را براى رفتارهاى نابهنجار فراهم مىداند و مدعى است كه همنوايى مردم بدين سبب است كه اعمال و رفتار آنان توسط جامعه مهار مىشود، به طورىكه هرقدر ميزان اين مهار بيشتر باشد و نظارتهاى گوناگون از قبيل رسمى و غيررسمى، بيرونى و درونى، مستقيم و غيرمستقيم وجود داشته باشند و حساسيت مردم و مسؤولان افزايش يابد، ميزان همنوايى مردم بيشتر خواهد بود. و اگر مهارى از سوى جامعه وجود نداشت، همنوايى اندكى به وجود مىآيد.
اين ديدگاه تا حد زيادى متأثّر از نظريه دوركيم در مورد «انحراف» است كه معتقد است: هرقدر ميزان همبستگى افراد جامعه بيشتر باشد، به همان ميزان رفتارهاى نابهنجار آنها كمتر است و مردم از ارزشها و هنجارهاى اجتماعى بيشتر پىروى مىكنند، ولى هرقدر ميزان همبستگى بين اعضاى جامعه كمتر باشد و افراد از جامعه بريده باشند، به همان نسبت، احتمال انحراف آنها بيشتر است. (21)
علل و عوامل اعتياد
علل و عوامل اعتياد را مىتوان به دو دسته عمده تقسيم نمود: فردى؛ اجتماعى.
الف. فردى
در حوزه عوامل فردى، مىتوان به موارد ذيل اشاره نمود:
1. خوشگذرانى و كسب لذت بيشتر؛
2. كنجكاوى هدايت نشده؛
3. فراموشى مشكلات و دشوارىهاى زندگى؛
4. بىبندوبارى و لاابالىگرى؛
5. بىهويتى و بىهدفى در زندگى.
ب. اجتماعى
در اين حوزه، بيشتر جامعهشناسان آسيبهاى اجتماعى و انحرافات را فقط به عنوان يك پديده اجتماعى به حساب مىآورند. از اينرو، تنها به بررسى علل اجتماعى آن مىپردازند و به علل فردى و روانى توجّه نمىكنند. در عين اينكه ويژگىهاى شخصيتى و روانى افراد نيز در اين امر مؤثر است و در زمينه رفتارها جايگاه ويژهاى دارند، اما در اين مقام، علل اجتماعى انحرافات مورد بحث و بررسى قرار مىگيرند و از بين آنها، به عواملى كه نقش مهمترى در اين زمينه ايفا مىكنند توجه مىشود:
1. خانواده: يكى از مهمترين عواملى كه نقش بسزايى در همنوايى يا ناهمنوايى فرد با ارزشها و هنجارهاى اجتماعى دارد، خانواده است. تأثير خانواده بر شكلگيرى شخصيت و منش افراد و نهادينه شدن هنجارهاى اجتماعى در آنها و در نتيجه، در رفتارهاى آتى آنها، مورد توجه بيشتر صاحبنظران بوده است. اينكه خانواده داراى چه ويژگىهاى اخلاقى باشد و چه ميزان به ارزشها و دستورات اخلاقى اهميت دهد و آنها را در فرايند زندگى حاكم كند، روابط بين اعضاى خانواده چگونه باشد و چه مقدار والدين به نقش خويش در تربيت فرزندان واقف باشند و آن را به درستى اِعمال كنند، مىتواند اعضاى خانواده را در برابر انواع انحرافات از جمله «اعتياد» بيمه كرده يا زمينه را براى حركت در مسير انحراف فراهم نمايد.
چنانكه دوگرف، جرمشناس مشهور، معتقد است: «منش و رفتارهاى بزهكار در جامعه تا حد زيادى با توجه به ويژگىهاى محيط خانوادگى او رقم زده شده است.» (22) بنابراين، همبستگى بين رفتار فرد با روابط افراد در زندگى خانوادگى، مورد توجه بيشتر صاحبنظران قرار گرفته است. دامنه تأثير خانواده به حدّى است كه حتى روانشناسان از شير گرفتن نابهنگام كودك يا شيوه تغذيه او را در انحرافش مؤثر مىدانند. (23)
به سبب اين نقش اولى و اصلى خانواده در زمينه تعليم و تربيت افراد، دين اسلام براى اعضاى خانواده نقشهاى مهمى قايل شده است و سلامت اعضاى خانواده و رشد و ارتقاى آنها را در گرو رعايت اين نقشها و مسؤوليتها مىداند. دين اسلام براى نهاد خانواده در تربيت فرزندان، تا آنجا اهميت قايل است كه يكى از ملاكهاى گزينش را درامر ازدواج يا مسؤوليتها برخوردارى از خانواده اصيل مىداند.
حضرت على عليهالسلام در نامهاى به مالك اشتر مىفرمايد: «توخَّ منهم أهل التّجربةِ من أهل البيوتات الصّالحة و القدم فى الاسلام»؛ (24) از ميان مردم، كسانى را براى كارگزارى انتخاب كن كه تجربه و حيا دارند، از خانوادههاى صالح و صاحب قدمهاى مفيد در اسلام و داراى سوابق شايستهاند.
بر اين اساس، دين اسلام حقوق متقابلى براى فرزندان و والدين برشمرده و آنها را به رعايت آن حقوق سفارش نموده است. حضرت در اين زمينه مىفرمايد: «انّ للولد على الوالد حقّا و انّ للوالد على الولد حقّا، فحق الوالد على الولد أن يطيعه فى كل شىء الاّ فى معصية اللّه؛ و حق الولد على الوالد أن يحسّن اسمه و يحسّن أدبه و يعلّمه القرآن.» (25) ؛ براى فرزند بر پدر حقى است و براى پدر بر فرزند حقى. حق پدر بر فرزند اين است كه او را در همه چيز اطاعت كند، مگر در معصيت خداوند سبحان. و حق فرزند بر پدر آن است كه اسم زيبا بر او بگذارد و فرهنگ سازنده او را نيكو كند و قرآن را به او تعليم نمايد.
2. گروه همسالان و دوستان: گروه همسالان و دوستان الگوهاى مورد قبول يك فرد در شيوه گفتار، رفتار و انديشيدن هستند. فرد براى اينكه مقبول جمع دوستان و همسالانش باشد و با آنها ارتباط و معاشرت داشته باشد، ناگزير است هنجارها و ارزشهاى آنها را بپذيرد. در غير اين صورت، از آن جمع مطرود مىشود. از اينرو، به شدت متأثر از آن گروه مىگردد، تا حدّى كه اگر بنا باشد در رفتار فرد تغييرى ايجاد شود يا بايد هنجارها و ارزشهاى آن جمع را تغيير داد يا ارتباط فرد را با آن گروه قطع كرد. تأثير گروه همسالان، همفكران و همكاران و دوستان در رشد شخصيت افراد كمتر از تأثير خانواده نيست؛ چرا كه در مرحله بعد از محيط خانواده، منحصرا زير نفوذ اين گروه قرار مىگيرد. بدين روى، اگر فردى با گروهى از معتادان رابطه برقرار كند و با آنها دوست شود، به تدريج تحت تأثير رفتار آنها قرار مىگيرد و معتاد مىشود، چون از سويى، ملاك پذيرش و قبول فرد توسط يك گروه و جمع، پذيرفتن فرهنگ آنهاست و از سوى ديگر، معتادان هم علاقهمندند كه مواد مخدّر را به طور دستهجمعى استعمال كنند كه هم در موقع استعمال مصاحبى داشته باشند و هم از شدت فشار سرزنش اجتماع بر خود بكاهند. از اينرو، معتادان علاقهمندند كه دوستان و همسالان خود را به جرگه اعتيادشان بكشند. در اين صورت، اگر نوجوانى از تعليم و تربيت مقدّماتى و صحيح خانوادگى محروم باشد و خانوادهاش او را از مضرّات اعتياد مطلع نكرده باشند و در محيط اعتياد زندگى كند و با دوستان معتاد نيز سر و كار داشته باشد، احتمال اينكه معتاد شود زياد است. (26)
گرچه بعضى از افراد از چنان ارادهاى قوى برخوردارند كه تحت تأثير دوستان ناباب قرار نمىگيرند، بلكه بر آنان اثر مىگذارند، اما اينها تعدادشان بسيار اندك است و اكثريت افراد به سبب سستى اراده و ضعف ايمان، با هر گروهى كه ارتباط پيدا مىكنند از آنها متأثر مىشوند. در اينباره، در سخنان پيامبرگرامى صلىاللهعليهوآله آمده است: «المرءُ على دين اخيه»؛(27) هر انسانى بر شيوه و طريقه دوست و رفيق خود زندگى مىكند.
از اينرو، رهبران دينى ما را از ارتباط و معاشرت با افراد منحرف و بزهكار باز مىدارند. حضرت على عليهالسلام در نهجالبلاغه مىفرمايند: «مجالسةَ اهل الهوى منساةُ للايمان و محضرة للشيطان.»؛ (28) همنشينى با هواپرستان ايمان را به دست فراموشى مىسپارد و شيطان را حاضر مىكند.
همچنين امام صادق عليهالسلام مىفرمايد: «لا تصحبوا اهل البدع و لاتجالسوهم فتصيروا عند النّاس كواحدٍ منهم» (29) ؛ با افراد منحرف همنشينى و معاشرت نداشته باشيد، زيرا همنشينى با آنها موجب مىشود كه مردم شما را يكى از آنها به شمار آورند.
3. عدم شناخت و تصور صحيح: از عوامل ديگرى كه مىتوان براى اعتياد ذكر كرد، پايين بودن سطح فرهنگ و شناخت افراد جامعه در ارتباط با مشخصات مواد مخدّر و آثار و تبعات منفى آن است. امروزه بسيارى از كارشناسان معتقدند كه لازم است در مقاطعى از كتابهاى درسى دانشآموزان يا دانشجويان، براى آشنايى با اعتياد و آثار تخريبى آن بر جسم و روان انسانى، مشخصات مواد مخدّر و ضررهاى فردى و اجتماعى آن مطرح شود؛ چرا كه بسيارى از كسانى كه معتاد شدهاند از پيامدهاى واقعى اعتياد اطلاعى نداشتهاند.
4. بىكارى و عدم اشتغال: از ديدگاه جامعهشناسان و روانشناسان بىكارى يكى از ريشههاى مهم بزهكارى و كجروى افراد يك جامعه است. بىكارى موجب مىشود كه افراد بىكار جذب قهوهخانهها و مراكز تجمع افراد بزهكار و معتادشده، به تدريج، به دامان اعتياد كشيده شوند. به علاوه، بىكارى موجب مىشود كه افراد پس از طى مراحل درمان و بازپرورى، دوباره به اعتياد روى آورده، معتاد شوند.
5. در دسترس بودن مواد مخدّر: اگر مواد مخدّر فراوان باشند و به راحتى در دسترس افراد قرار گيرند و نظارت بر مصرف آنها كم يا ضعيف باشد، مىتوانند يكى از مهمترين عوامل در اشاعه اعتياد باشند. به تحقيق، ثابت شده است كه در محلهاى كشت و ساخت مواد مخدّر، اعتياد شايعتر است. فراوانى و ارزانى و در دسترس بودن اين مواد نه تنها عامل مهمى در اشاعه اعتياد است، بلكه مانع بزرگى براى ترك اعتياد به حساب مىآيد و چه بسا معتادانى كه براى دفعات مكرّر ترك كردهاند، ولى دوباره به دليل در دسترس بودن مواد مخدّر، به مصرف آنها مبادرت ورزيدهاند. (30)
6. عدم برخوردارى از محيطهاى تفريحى سالم: انسانها در عصر صنعت و فناورى به سبب تسلّط يافتن بر ابزار كار و صنعتى شدن كارها و امكان توليد انبوه با كمترين نيروى كار، از فراغت بيشترى برخوردارند. از اينرو، بخشى از اوقات خود را براى استراحت و رفع خستگى و بازيابى مجدّد توان و قدرت كار، به تفريح اختصاص مىدهند.
اگر مكانهاى تفريحى سالم و مطابق با ارزشها و آداب و رسوم و فرهنگ و معتقدات مذهبى وجود نداشته باشند، افراد به ساير اماكن عمومى از قبيل قهوهخانهها، غذاخورىها، كوچهها و خيابانها پناه مىبرند. در اين شرايط، افراد بزهكار و منحرف در بين آنها نفوذ كرده، آنها را به كارهاى خلاف از جمله اعتياد مىكشانند تا بر اثر پيدا كردن همدست در رفتارهاى نابهنجار، به آرامش نسبى برسند و بدين صورت، زمينه انحراف افراد جوياى تفريح سالم، فراهم مىشود و اين افراد، بخصوص اقشار جوان، جذب گروههاى منحرف مىشوند. (31)
7. ناكارامدى نظام تربيتى: در آغاز قرن نوزدهم، صاحبنظران معتقد بودند، براى پيشگيرى از جرايم در يك جامعه، بايد كارى كرد كه آموزش و پرورش در آن جامعه همگانى شود و تلاش نمودند تا آموزش و پرورش را اجبارى سازند. ويكتور هوگو در اينباره، جمله مشهورى دارد: «يك مدرسه باز كنيد تا درِ يك زندان بسته شود.»
اما بعدها متوجه شدند كه صرف با سواد شدن افراد جامعه تأثيرى در كاهش ميزان جرايم ندارد، بلكه نوع و كيفيت جرايم متفاوت مىشود؛ يعنى مجرمان با مكر و حيله و نيرنگ و به شكلهاى پيچيدهترى دست به جرايم مىزنند. افراد با فراگيرى رعايت نظم و انضباط در محيط مدرسه و ارزشها و دستورات اخلاقى، براى رعايت قوانين و مقرّرات اجتماعى آماده مىشوند، در حالىكه با صنعتى شدن كشورها، مدرسهها به جاى پرداختن به دو وظيفه اصلىشان، كه تعليم و تربيت باشد، «تربيت» را ناديده گرفته، تنها افراد را براى رسيدن به شغلى خاص در جامعه هدايت مىكند. از سوى ديگر، وجود تعداد زياد دانشآموزان در كلاسهاى درس و عدم امكان توجه و بررسى كافى مربيان و معلمان به ابعاد اخلاقى و عقيدتى كودكان و دانشآموزان، در كنار عوامل ديگر، بسترى براى انحراف كودكان و از جمله اعتياد فراهم مىكند. (32)
8. وضعيت بد اقتصادى: تأثير وضعيت اقتصادى بر رفتار و اخلاق آدمى از گذشتههاى دور، مورد توجه دانشمندان بوده است. از افلاطون نقل شده است: «تقواى واقعى و ثروت فراوان مانعة الجمع هستند.»
جرمشناسان در اين زمينه به دو گروه تقسيم مىشوند: گروهى كه گرايش به مكتب كمونيستى دارند، معتقدند كه رفتار انحرافى افراد شديدا متأثر از وضعيت بد اقتصادى آنهاست. در نتيجه، شرايط نابرابر توزيع ثروت و ناعادلانه بودن آن را عامل انحراف مىدانند و اين را كه بيشتر منحرفان و مجرمان و بزهكاران و معتادان به مواد مخدّر از اقشار پايين جامعه بوده، در محلات فقيرنشين و شلوغ و كثيف زندگى مىكنند، تأييدى براى ادعاى خود مىدانند.
در مقابل اين ديدگاه، دستهاى ديگر از جرمشناسان رشد اقتصادى و بالا رفتن سطح زندگى را عامل انحراف مىدانند.
در منابع دينى ما نيز به اين مسأله توجه شده است. اسلام هيچيك از دو نظر را به عنوان عامل انحصارى نمىپذيرد؛ يعنى از سويى، فقر و تنگدستى را عامل بىتوجهى به مسائل معنوى و ارزشها و هنجارها مىداند و روايت مشهور «من لا معاش له لامعاد له» اشاره به اين مطلب دارد. دليل اين مسأله هم روشن است؛ زيرا اگر افراد از لحاظ اقتصادى، در شرايطى قرار بگيرند كه نتوانند مايحتاج اوليه و ضرورى زندگى خود را فراهم كنند، در اين صورت چنين افرادى زيربار ارزشهاى اخلاقى و هنجارهاى صحيح نمىروند، بلكه همه توان خود را در راه رفع مشكلات معيشتى به كار مىگيرند.
روايتى كه از پيامبراكرم صلىاللهعليهوآله در اين زمينه وجود دارد، به روشنى دلالت بر اين مدعا دارد: «الّلهّم بارك لنا فى الخبز و لا تفرّق بيننا و بينه فلولا الخبزما صمنا و لا صلّينا و لا ادينا فرائض ربّنا» (33) ؛ يعنى اگر فقر در جامعه به قدرى زياد شود كه گروههايى در جامعه گرسنه باشند و در تأمين معيشت خود دچار مشكل شوند، به يقين ارزشها و دستورات و هنجارها و قوانين را ناديده مىگيرند و در اين صورت، انحرافات اجتماعى در جامعه اشاعه مىيابد.
از سوى ديگر، اسلام مال اندوزى و ثروت انباشتن را نيز عامل طغيان و انحراف انسانها به حساب آورده است؛ چون بسيارى از انسانها اگر خود را در زمينههاى مادى كاملاً مستغنى و بىنياز احساس كنند، به تدريج اين بىنيازى در زمينههاى اقتصادى، موجب مىشود كه فرد خود را در زمينههاى ديگر نيز از خدا بىنياز بداند و در اين صورت، دستورات و فرامين او را زير پا گذارد و به سوى طغيان و ناهنجارى روى آورد. اين معنا از آيه ششم و هفتم سوره «علق» قابل استنباط است كه مىفرمايد: «انّ الانسان ليطغى ان رآه استغنى»؛ به درستى كه اگر انسان خود را از خدا بىنياز بداند، طغيان مىكند.
اسلام و عوامل اعتياد
براساس مبانى دينى ما، انسان يك موجود با اختيار و اراده آزاد است و خداوند انسان را تكوينا مختار آفريده است؛ چنانكه قرآن مىفرمايد: «انّا هديناه السبيل امّا شاكرا و امّا كفوراا» (انسان: 3)؛ ما را ه را به او نشان دادهايم؛ يا سپاسگزار باشد يا ناسپاس. از اينرو، او را يك موجود مسؤول و پاسخگو در مقابل اعمال و رفتار خود در جهان آخرت مىداند و مىفرمايد: «لا يسأل عما يفعل و هم يسألون»(انبياء: 23)؛ خداوند در برابر هيچيك از كارهايى كه مىكند، بازخواست نمىشود، ولى مردم مورد سؤال واقع مىشوند.
اختيار و اراده آزاد انسان است كه پايه و مايه همه مكاتب اخلاقى و حقوقى را تشكيل مىدهد، در حالىكه اگر افعال و اعمال او را تنها معلول عوامل جبرى و غيرارادى از قبيل وراثت، محيط و عواملى از اين قبيل بدانيم، در اين صورت، انسان نيز همانند ساير موجودات از قبيل جمادات، نباتات و ساير حيوانات خواهد بود كه نه تكليفى دارند و نه مسؤوليتى، نه تشويق و نه تنبيهى، و نه پاداشى و نه كيفرى. در صورتىكه بر اساس انسانشناسى دينى، انسان يك موجود مختار و مسؤولى است كه خود، به تنهايى بار گناه خويش را مىكشد و نمىتواند مسؤوليت اعمال خود را بر ديگران بار كند. خداوند مىفرمايد: «ولا تكسب كلّ نفس الاّ عليها ولاتزر وازرةُ وزر اخرى» (انعام: 164)؛ هر كس تنها كيفر كار خودش را مىبيند و كسى بار گناه ديگرى را بر دوش نمىكشد.
بر اين اساس، گرچه ما هم عواملى را كه روانشناسان و جامعهشناسان در ارتكاب جرايم و از جمله استعمال مواد مخدّر و اعتياد برشمردهاند، مىپذيريم و براى آنها نقش و تأثير بسزايى قايليم و از اينرو، لازم مىدانيم كه هم از طرف اعضاى جامعه و هم مسؤولان، عوامل مولّد جرم در جامعه مورد شناسايى قرار گيرند و اقدامات اجتماعى لازم براى پيشگيرى جرم و انحرافات صورت گيرد، ولى معتقديم كه هيچيك از اين عوامل يا مجموع اينها نمىتوانند عامل تعيينكنندهاى براى رفتار انحرافى و كجروى افراد به حساب آيند، به طورى كه توجيهكننده رفتار انحرافى او باشند.
پس بايد افراد باور داشته باشند كه با وجود همه اين عوامل و شرايط مناسب براى گرايش به اعتياد و مصرف مواد مخدّر، مىتوانند با به كارگيرى اين نيروى تكوينى الهى، در برابر همه عوامل انحراف ايستادگى نمايند و دامان خود را از آلوده شدن به آن دور دارند.
کنترل وسواسي صندوق پست الکترونيکي، آدم را ديوانه مي کند! يکي ازهنرمندان مشهور گفته است: «من به نامه الکترونيکي ( e-mail ) معتادم. وقتي نامه اي دريافت مي کنم، سطح اندورفين مغزم افزايش مي يابد و وقتي صندوق پستي ام را باز مي کنم و هيچ نامه اي در آن نيست، احساس تنهايي و نوميدي بر من غلبه مي کند.»
امروزه اظهاراتي از اين قبيل، کاملاً متداول است و زياد به گوش مي رسد. بر طبق نظرسنجي انجام شده از سوي آمريکا آنلاين، 41 بزرگسالان در اين کشور، صبح ها که از خواب بر مي خيزند، قبل از مسواک زدن، صندوق پست الکترونيکي شان را وارسي مي کنند. به علاوه، يک چهارم مردم اعتقاد دارند که رفتن به جايي که دو يا حداکثر سه روز امکان وصل شدن به شبکه و وارسي نامه هاي الکترونيکي نباشد، «غير قابل تصوّر» است. در واقع، وابستگي به ايميل يکي از مشکلات بسياري از انسان ها شده است.
مقايسه اعتياد به ايميل و اعيتاد به داروها و مواد مخدّر، خيلي دور از ذهن نيست. به گفته دکتر جان ريتي، روان پزشک و دانشيار دانشگاه هاروارد، اتصال به شبکه، در واقع شبيه سازي همان مسيري است که داروها و مواد مخدّر در مغز انسان طي مي کنند. به عبارت ديگر، تمام نشانه هاي اعتياد در اين ها نيز وجود دارد: «زنگ» دريافت يک نامه الکترونيکي جديد، سطح دوپامين مغز را افزايش مي دهد و آثار کلافگي ناشي از ترک ايميل در تعطيلات و مسافرت هاي خانوادگي کاملاً در بعضي اشخاص مشهود است.
اين علائم اعتياد، تنها نشانه هايي نيستند که ما به خاطر نيازمان به وصل بودن به اينترنت، از آن ها رنج مي بريم. بلکه علاوه بر آن ها، دامنه تمرکز و توجه مان نيز کاهش مي يابد. همه ما چندکار مختلف را به طور همزمان انجام مي دهيم تا ميزان کارآيي خود را بالا ببريم. امّا در ميان اين تلاش ها، يک چيز مهم قرباني مي شود و آن هم چيزي نيست جز همان ميزان کارآيي!
مطالعات دکتر ديويد مه ير، استاد روان شناسي دانشگاه ميشيگان، نشان مي دهد که کساني که توجهشان را بين دو فعاليت مختلف (مثلاً نوشتن يک نامه الکترونيکي و خواندن يک گزارش) مي گردانند، 50 وقت بيشتر به نسبت حالتي که آن دو کار را يک به يک به نوبت انجام دهند، صرف مي کنند. نتيجه گيري آن که اگر مي خواهيد ميزان کارآيي خود را افزايش دهيد، تمايل خود در مورد انجام چند کار به طور همزمان را کنار بگذاريد.
در زير چند توصيه براي کاهش وابستگي به نامه هاي الکترونيکي آورده شده است:
سرويس پست الکترونيکي را در خدمت خود قرار دهيد نه خود را در خدمت آن. بعضي برنامه ها مثل Outlook به شما اجازه مي دهند که نامه هاي الکترونيکي خود را فقط هر نيم ساعت يا هر يک ساعت يکبار وارسي کنيد.
«زنگ» دريافت نامه الکترونيکي جديد را خاموش کنيد.
برخي پيام ها، مثل کارت تبريک و تشکر را فقط با پست معمولي (کاغذي) بفرستيد.
براي خواندن و ارسال نامه هاي الکترونيکي خود، بازه زماني خاصي را قرار دهيد و به خودتان بگوئيد که قبل يا بعد از آن بازه زماني، کارکردن با سرويس پست الکترونيکي مجاز نيست.
هرگز کار کردن با پست الکترونيکي، اولين کاري که صبح انجام مي دهيد يا آخرين کاري که قبل از به رختخواب رفتن در شب انجام مي دهيد نباشد.
اگر همه اين تلاش ها با شکست روبرو شد، سعي کنيد مغازه پست الکترونيکي را براي چند روز به طور کامل تعطيل کنيد. در اين صورت خواهيد فهميد که دنيا بدون اينترنت هم وجود دارد!
ترجمه : کلينيک الکترونيکي روان يار
منبع
Addicted to E-mail Obsessively , Katie Gilbert, 7 March 2007.
در تمام جوامع مختلف دنيا نوجوانان آسيب پذيرترين قشر در برابر پديده مهلك اعتياد مي باشند- بطور كلي دوران نوجواني دوراني پر كشمكش و اغلب دشوار در زندگي هر فردي مي باشد . چرا كه نوجواني قبل از هر چيز دوران تغييرات در رشد جسماني ،جنسي ، رواني و شناختي و همچنين تغييرات در الزامات اجتماعي است عدم وجود شرايط مناسب بهداشتي و تربيتي و فرهنگي و اجتماعي براي گذر از چنين مرحله حساسي باعث بوجود آمدن آسيب و بزه اجتماعي نظير اعتياد مي شود .
نوجوانان به خاطر خصوصيات نوجواني آسيب پذيري زيادي دارند . نوجوانان پويا و جستجوگر به هر جا سر مي كشند -اگر در مسيرشان راههايي گشوده شود كه لذت و بي خبري در آن راهها وجود داشته باشد نوجوانان به سرعت جذب آن راهها مي شوند - حتي نوجواناني كه پاك و صالح هستند از روي كنجكاوي ممكن است كه به راههاي انحرافي سري بزنند . بنابراين به تعبيري مي شود گفت كه زمينه هاي انحراف و بزه هاي اجتماعي بشكل بالقوه در نوجوانان وجود دارد و اگر چنانچه محيط براي نوجوانان مساعد نباشد به انحراف كشيده مي شوند و در دام آسيب هاي اجتماعي نظير اعتياد گرفتار مي شوند .
علل و زمينه هاي اعتياد:
عوامل اجتماعي
خانواده
خانواده اصلي ترين نقش را در تربيت فرزندان دارد . بطور كلي خانواده پايه اساسي و سازنده مهمترين بخش اجتماع است و وجود ديگر نظامات اجتماعي بستگي به مشاركت در نظام خانوادگي دارد و بطور كلي رفتار ناشي از نقشي كه در خانواده آموخته مي شود سر مشق و نمونه رفتار در ساير قسمت جامعه قرار مي گيرد .
به طور كلي دوران نوجواني و بلوغ دشوارتر از حتي دوران كودكي است اين دوران داراي جنبه هاي گوناگون جسمي ، رواني و اجتماعي است . خانواده ها بايد اطلاعات كافي در اين مورد داشته و بدانند اين دوران از نظر روحي و رواني دوران بي قراري ها و گرايش هاي متضاد مثل افسردگيهاي بي دليل در لحظات شادي ( غرور در عين خود كم بيني) ( خودخواهي در عين نوعدوستي) (كنجكاوي در عين بي تفاوتي) ( عشق ورزيدن به دنيا و پوچ انگاري آن ) و بسياري ديگر از فشارها و طوفانهاي روحي است كه البته هيچكدام از اين رفتارها بدون دليل نمي باشد . مثلاً فرار از مقررات اجتماعي در نوجوانان طبق گزارش تحقيقات ناشي از حس استقلال طلبي آنان مي باشد و يا مثلاً برتري جويي و حس كنجكاوي از تمايلات طبيعي دوران نوجواني است كه اگر از علل اين حالات خانواده ها اطلاعات كافي داشته باشند راهنمائي نوجوانان براي يك زندگي خوب و سالم دشوار نخواهد بود .
بطور كلي در زمينه علل اعتياد در بين خانواده ، وجود اختلاف بين پدر و مادر ، سستي و ضعف در تربيت خانوادگي، عدم سرپرستي نوجوانان به شكل متعارف ، رفتار والدين با فرزندان بدون توجه ، بدون محبت ، خشونت آميز و طلاق و از هم پاشيدگي خانواده از جمله علل سوق دادن نوجوانان به اعتياد مي باشد . از جمله علل ديگر خانواده در گرايش نوجوانان به اعتياد مي توان به كثرت و شلوغي بيش از اندازه خانواده ، اعتياد پدر و مادر و يا يكي از بستگان نزديك و همچنين بي سوادي و كم سوادي والدين اشاره نمود .
مدرسه
يك عامل مهم و دومين عامل مهم اجتماعي كه در گرايش نوجوانان به اعتياد مي تواند نقش مهمي داشت باشد مدرسه مي باشد . بطور كلي مدرسه مي تواند نقش مهمي را در سازندگي شخصيت كودكان و نوجوانان داشته باشد . بويژه هنگامي كه والدين در برخورد با فرزندان با شكست مواجهه شده باشند مدارس مسئوليت سنگين تري را بعهده دارند .
بطور كلي معلمان مسئوليت بزرگي را بر عهده دارند چرا كه در تماس دائمي با شاگردان مي باشند . بطور كلي مربيان و معلمان خودشان بايد از نظر عاطفي و شخصيتي آنقدر رشد كرده باشند تا بتوانند در تربيت عاطفي كودكان و نوجوانان مؤثر باشند . در حقيقت معلم و مربي در مقامي است كه مي تواند شخصيت كودك را بسازد يا خرد كند . بنابراين مي بينيم كه شخصيت معلم و مربي چگونه مي تواند در رشد و شكوفايي شخصيت كودكان و نوجوانان و در نتيجه رشد و بالا رفتن فرهنگ يك جامعه اثرات خوب يابد داشته باشد .
از ديگر مسائلي كه بايد در آموزش و پرورش كودكان و نوجوانان مورد نظر باشد همكاري مربيان و والدين است - اگر در مدارس مديريت و سازماندهي ماهرانه اي وجود داشته باشد مي توان بسياري از مشكلات را به كمك والدين و يا بالعكس به كمك مربيان و معلمان حل نمود بطور كلي يكي از شرايط معلم خوب آن است كه خود را بشناسد و در اين صورت مي تواند نظري عيني ولي توام با احساس همدردي نسبت به شاگردان خود و مسائل آنها داشته باشد . البته علاوه بر شناخت خود بايد شاگردان خود را نيز بشناسد و بتوان اولين نشانه هاي اختلال عاطفي و خطا كاري را كه از نوجوانان سر مي زند تشخيص دهد تا بتواند به آنها كمك كند و مانع از اين شود كه اين مشكلات آنها رشد بيشتري پيدا بكند .
دوستان و معاشران و گروه همسالان
يك عامل مهم اجتماعي ديگر در گرايش نوجوانان به اعتياد معاشرت با دوستان همسن و معتاد مي باشد . بدون شك يك دوست معتاد به خوبي قادر است كه رفيق خود را اغفال نمايد بويژه اينكه افراد در دوران نوجواني بيش از هر زمان ديگر تحت تأثير گروه همسالان قرار مي گيرند . زيرا در اين دوره است كه نوجوان از اتكاي خود به خانواده مي كاهد و به ناگزير در صدد يافتن تكيه گاهي ديگري كه مهمترين آنها گروه همسالان مي باشد بر مي آيند . در همين دوستي ها و معاشرت هاي نادرست با دوستان ناباب است كه نوجوان براي اولين بار به خواهش دوست منحرف خود كه : با يكبار هيچ اتفاقي نمي افتد جواب مثبت مي دهد و با آزمايش مواد مخدر نادانسته زندگي خود را متلاشي مي كند .
وسايل ارتباط جمعي
يكي ديگر از عوامل اجتماعي گرايش نوجوانان به اعتياد و وسايل ارتباط جمعي مي باشد كه به ابزاري گفته مي شود كه در جوامع مختلف براي ابلاغ پيامها ، بيان افكار و انتقال مفاهيم به ديگران از آنها استفاده مي شود . امروزه گسترش و توسعه وسايل ارتباط جمعي به حدي است كه دوران حاضر را عصر ارتباطات ناميده اند و دنيا را به مفهوم دهكده اي جهاني مي شناسند .
بطور كلي آنچه كه در زمينه وسايل ارتباط جمعي در جامعه ها در حال حاضر در گرايش نوجوانان به آسيب هاي اجتماعي و بالاخص اعتياد مؤثر مي باشد ، استفاده ناسالم و نادرست از برنامه هايي با اهداف شوم و استعمارگرانه از طريق شبكه هاي ماهواره اي و فيلم هاي ويدئويي است -چراكه نوجوانان اغلب اذهانشان ساده و فاقد شبكه بهم پيوسته اي از انديشه ها و باورهاست . و بدين جهت وقتي كه نوجوانان بدون هيچ حفاظي در برابر وسايل ارتباط جمعي نظير ماهواره ها و يا صفحات حوادث مطبوعات و امان هاي پليسي و جنايي قرار مي گيرند سخت تأثير پذير و ناچاراً آسيب پذيرند .
اوقات فراغت
يكي ديگر از عوامل اجتماعي گرايش نوجوانان به اعتياد چگونگي گذراندن اوقات فراغت است . امروزه تأثير روز افزون چگونگي گذراندن اوقات فراغت را در ساخت اجتماعي جوامع و فرهنگ آنها نمي توان ناديده گرفت . نوجوان كنجكاو و پر انرژي اگر برخوردار از تفريحات سالم نباشد و امكان اين را نداشته باشد كه با ثمر بخش ساختن وقت آزاد خود روحيه كنجكاو و خلاق خود را ارضاء نمايد مسلماً به سوي فعاليتها و تفريحات ناسالم كشيده خواهد شد و جامعه شناسان عقيده دارند در ايجاد تفريحات براي مردم و بويژه نوجوانان بايد ذوق و عادات آنها را در نظر گرفت ولي در ضمن بايد به آنها فهماند كه اوقات فراغت را نبايد بيهوده بگذرانند مقصود از اوقات فراغت فقط تفريح نيست وقتي كه يك فرد اوقات فراغت زيادي داشت لااقل بايد قسمتي از آن را براي يادگيري چيزي بكار برد، چيزي كه در شكوفايي خلاقيتش مؤثر بوده و همچنين از تنهائيش در اوقات فراغت جلوگيري نموده و از پرداخت به تفريحات نا مناسب كه خود مي تواند به انحراف و كجرويها از جمله پناه بردن به مواد مخدر كشيده شود جلوگيري نمايد .
در دسترس بودن مواد مخدر
يكي از بارزترين و در عين حال ساده ترين نشانه ها و علل وجود اعتياد در جوامع مختلف در دسترس بودن مواد مخدر مي باشد . بطور كلي در ايجاد شرايط گرايش به مواد مخدر در دسترس بودن آن مهمترين شرط محسوب مي گردد .
عوامل اقتصادي گرايش به مواد مخدر
يكي از مهمترين و شايد مهمترين عامل اقتصادي گرايش به مواد مخدر در بين نوجوانان فقر اقتصادي حاكم بر خانواده هاي آنان مي باشد . بطور كلي در اكثريت قريب به اتفاق جوامع دنيا فقر و نابساماني هاي اقتصادي مهمترين علت در شيوع جرايم و انحرافات اجتماعي نظير اعتياد مي باشد . گفتار پيامبر (ص) و امام علي (ع) و حضرت ابوذر تائيد كننده چنين ديدگاهي است به نحوي كه پيامبر (ص) مي فرمايند: فقر ديوار به ديوار كفر است و علي (ع) در نهج البلاغه خطاب به فرزندش محمد حنفيه مي فرمايند پسرم از فقر به خدا پناه جوي كه فقر ناقص كننده دين است و دهشتزاي عقل و عامل نفرت و بغض و ابوذر مي فرمايند ( وقتي كه فقر از در وارد خانه مي شود دين از پنجره بيرون مي رود .
علتهايي كه فقر مي تواند داشته باشد يكي محروميتهاي ناشي از فقر است كه تنها راه فرار از اين ناراحتيها را مصرف مواد مخدر مي دانند . عامل ديگر اينكه توليد كنندگان سعي مي كنند عوامل توزيع را از اينگونه افراد انتخاب كنند چون به علت فقر خانواده نيازهايشان تأمين نمي شود و عوامل توليد سعي مي كنند اول آنان را به علت نا آگاهي و مشكلات خاص نوجواني معتاد كنند و بعد از آنان براي فروش مواد مخدر استفاده نمايند .
مهاجرت
يك عامل مهم اقتصادي اجتماعي در گرايش نوجوانان به مواد مخدر عامل مهاجرت مي باشد كه از جهات مختلف فرهنگي سازگاري فرد با محيط جديد دير شكل مي گيرد . و نهايتاً يك سري ناهماهنگي با فرهنگ جامعه ميزبان دارد . از طرف ديگر اكثر مواقع مهاجرت با فقر توام مي گردد و به سكونت فرد مهاجر در مناطق فقير مي انجامد و اغلب نوجوان مهاجر خيره و مجذوب در برابر زندگي پر زرق و برق شهري بهترين طعمه براي دامهاي چيده شده توسط توزيع كنندگان عمده مواد مخدر مي باشند .
عوامل فرهنگي
يكدسته ديگر از عوامل گرايش نوجوانان به اعتياد عوامل فرهنگي است . بيسوادي و يا كم سوادي والدين يك عامل مهم در اين زمينه مي باشد و تأثير بسزايي در انحراف نوجوانان دارد . تحقيقات مختلفي كه در زمينه بيسوادي صور گرفته مويد اين نكته است كه افراد بيسواد هر چقدر هم كه بخواهند روش تربيتي درستي براي فرزندان خود داشته باشند به علت بيسوادي آن طوري كه بايد و شايد موفق نيستند كه اين به نوبه خود زمينه را براي انحرافات اجتماعي نوجوانان و بويژه گرايش به اعتياد مستعد مي كند يك عامل مهم فرهنگي ديگر در گرايش نوجوانان به اعتياد ، عدم آگاهي نوجوانان نسبت به مسائل اجتماعي از جمله به مضرات مواد مخدر و فقدان احساس مسئوليت در قبال خانواده و جامعه مي باشد .
عوامل روانشناسي
يك دسته ديگر از عوامل گرايش به مواد مخدر در نونهالان عوامل روانشناختي كه مي توان به اين موارد اشاره نمود .
ناپايداري عاطفي و احساسي ، اضطراب و بي قراري ، عدم اعتماد به محيط و آينده ، احساس عدم توانايي ، عقده حقارت و عدم رشد شخصيت .
راههاي پيشگيري از اعتياد نوجوانان
يک) راههاي زير بنايي
* مبارزه وسيع و گسترده و همه جانبه بر عليه قاچاق مواد مخدر .
* از بين بردن فقر ، كاهش دادن فاصله هاي طبقاتي و نا برابريهاي اجتماعي و اقتصادي .
* توزيع عادلانه ثروت در جامعه ، رفع مشكل بيكاري والدين ، مهار تورم .
* جلوگيري از تراكم جمعيت در محله هاي فقير نشين و كم درآمد .
* ريشه كن نمودن بيسوادي والدين .
* ايجاد مراكز مشاوره و راهنمائي نوجوانان در سطح گسترده .
دو) اقدامات در زمينه خانواده ها
* لزوم وجود مشاوران خانواده به خانواده ها براي رفع مشكلات فرزندان و آموزش جهت جلوگيري از نزاعهاي خانوادگي و جلوگيري از پديده شوم طلاق در خانواده ها .
* آموزش روابط احترام آميز بين والدين و فرزندان .
* آموزش ارزشهاي معنوي و اجتماعي به خانواده ها .
* آموزش به خانواده ها جهت رسيدگي به شرايط روحي و اخلاقي فرزندان با توجه به ويژگيهاي خاص تربيتي هر دوره از رشد روان جسمي فرزندان .
* آموزش اجتماعي و تربيتي به خانواده ها جهت بالا بردن سطح فرهنگ خانواده ها و ايجاد حس مسئوليت والدين در قبال فرزندان .
* آموزش ايجاد روابط صميمي در خانواده و مدرسه تا نوجوانان جهت ارائه مشكلات خود به دوستان ناباب پناه نبرند .
* همكاري نزديك بين خانواده ها، مدارس و مراكز مبارزه با انحرافات اجتماعي و ساير مراكز پرورشي و تربيتي .
* آموزش سجاياي نيك اخلاقي به نوجوانان توسط والدين .
* علاقمند سازي نوجوانان به مطالعه توسط والدين .
* ايجاد اعتماد به نفس در فرزندان توسط والدين و مربيان و معلمان .
سه) اقدامات در زمينه آموزش و پرورش
* آموزش همراه با پرورش تا كودكان و نوجوانان منافع اجتماع را بر منافع خود ترجيح دهند .
* همكاري و همدلي با نوجوانان دانش آموز و اهميت دادن و شخصيت دادن به آنها جهت ايجاد حس مسئوليت در قبال خانواده و جامعه .
* لزوم وجود مشاوره روانشناسي و مددكار اجتماعي در مدارس جهت رفع مشكلات عاطفي اخلاقي و خانوادگي دانش آموزان .
* آموزش دانش آموزان از زيانهاي مصرف مواد مخدر در مدارس .
* تدوين محتوي كتب درسي در جهت كمك به از بين بردن انحرافات اجتماعي و بالاخص اعتياد و همچنين در جهت رشد و شكوفايي استعداد انساني نوجوانان .
* رسيدگي به مشكلات معلمان تا علاقمند و اميدوار به حرفه خود ادامه داده و در امر آموزش نهايت تلاش خود را بكار برند .
چهار) در زمينه رسانه هاي گروهي
* ارائه برنامه هاي متنوع راديو تلويزيوني در رابطه با مضرات مصرف مواد مخدر بويژه در نوجوانان .
* ارائه برنامه هاي راديو و تلويزيوني و انتشار مقالات ارزنده و جالب در روزنامه ها و مجلات جهت آموزش به والدين در جهت رفع نقص كمبود تربيتي نوجوانان .
* آموزش استفاده سودمند از اوقات فراغت توسط رسانه هاي همگاني .
* آموزش ارزشهاي اجتماعي و اخلاقي از طريق رسانه هاي همگاني .
* انتشار كتب و مجلات متناسب با گروه سني مخاطبان ، بويژه زندگينامه شخصيتهاي بزرگ و راز موفقيت آنها .
* آموزش همگاني درست توسط رسانه هاي گروهي در جهت عدم طرد و پذيرش افرادي كه اعتياد را ترك نموده و يا درصدد ترك اعتياد مي باشند .
* تهيه گزارش از قربانيان اعتياد به مواد مخدر جهت عبرت ساير افراد جامعه بويژه نوجوانان .
پنج) در زمينه اوقات فراغت
* آشنا نمودن نوجوانان با مفهوم ايام فراغت و چگونگي استفاده بهتر از آن .
* برگزاري اردوها و پيك نيك هاي يك روزه و همچنين گردشهاي توريستي جهت آشنايي دانش آموزان با فرهنگ ، تمدن و مليت و مذهب جامعه خود .
* اجراي فوق برنامه هايي نظير تئاتر ، نمايشنامه و مسابقات در زمينه هاي فرهنگي ، شعر و مقاله نويسي .
* ايجاد مراكز فني و حرفه اي و گسترش طرحهايي نظير طرح كاد در سطح بسيار وسيع در جامعه .
* ايجاد مراكز ورزشي ، پارك و كتابخانه جهت استفاده در ايام فراغت .
شش) در زمينه مبارزه با مواد مخدر
يكي از علل مهم اعتياد در بين اقشار مختلف و بويژه نوجوانان در دسترس بودن مواد مخدر مي باشد بنابراين كنترل و در دسترس نبودن مواد مخدر يكي از راههاي پيشگيري از اعتياد شناخته شده و در اين رابطه موارد زير پيشنهاد مي گردد:
* كنترل شديد مرزهاي زميني ، دريايي ، هوايي .
* پرورش مامورين خبره در مبارزه با مواد مخدر .
* وضع قوانين انضباطي و مجازاتهاي سنگين براي تهيه كنندگان ، قاچاقچيان مواد مخدر .
* استفاده از وسايل فني جديد و پيشرفته براي كشف مواد مخدر .
* زير نظر گرفتن و كنترل شديد عوامل قاچاق به مواد مخدر پس از آزادي از زندان .
* كنترل شديد و پيگير مراكز و اماكني كه امكان توليد و پخش مواد مخدر در آنها بيشتر است .
يکي از معضلات عمده جهاني در حال حاضر مسئله اعتياد است.
اعتياد عامل بروز بسياري از آسيب هاي اجتماعي و نابساماني هاي خانوادگي و فردي است.
تحليلي پيرامون پديده اعتياد يکي از معضلات عمده جهاني در حال حاضر مسئله اعتياد است.
اعتياد عامل بروز بسياري از آسيبهاي اجتماعي و نابساماني هاي خانوادگي و فردي است.
سازمان بهداشت جهاني ( 1999) مساله مواد مخدر را اعم از توليد، انتقال، توزيع ومصرف را در کنار سه مساله جهاني ديگر يعني توليد و انباشت سلاحهاي کشتار جمعي، آلودگي محيط زيست، فقر وشکاف طبقاتي، از جمله مسائل اساسي شمرده است که حيات بشري را در ابعاد اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي در عرصه جهاني مورد تهديد و چالش جدي قرار مي دهد آمار رو به افزايش مصرف مواد مخدر در دنيا به حدي است که يکي از سم شناسان معروف دنيا به نام لودوينگ مي گويد: اگر غذا را مستثني کنيم، هيچ ماده اي در روي زمين نيست که به اندازه مواد مخدر اين چنين آسان وارد زندگي ملت ها شده باشد.
در حال حاضر نيز در کشور ما مصرف مواد مخدر افزايش داشته و زمينه هاي بروز آسيبهاي اجتماعي متعددي را فراهم نموده که درادامه به آنها اشاره مي کنيم.
تعريف اعتياد واژه اعتياد از نظر لغوي، اسم مصدر عربي از ريشه عاد است که در فرهنگ لغت معين، به مفهوم عادت کردن و خوگرفتن مي باشد.
در فرهنگ نامه دهخدا، اعتياد به مفهوم پياپي خواستن چيزي آمده است.
سازمان ملل متحد (1950) اعتياد را اين گونه تعريف کرده است: اعتياد، مسموميت حاد يا مزمني است که براي شخص يا اجتماع زيان بخش مي باشد و از طريق استعمال داروي طبيعي يا صنعتي ايجاد مي شود.
به طور کلي چند ويژگي در خصوص اعتياد به مصرف مواد مخدر ذکر شده است: - احساس نياز شديد به ادامه استعمال دارو و تهيه آن از هر طريق ممکن.
- وجود علاقه شديد به افزايش مداوم ميزان مصرف دارو.
- وجود وابستگي رواني و جسماني به آثار دارو، به طوري که دراثر عدم دسترسي به آن، علائم وابستگي رواني و جسماني در فرد معتاد هويدا مي شود.
بر اساس تعاريف فوق، معتاد کسي است که از راههاي گوناگون نظير خوردن، دود کردن يا استنشاق، يک يا چند ماده مخدر را باهم وبه صورت مداوم مصرف مي کند و درصورت قطع آن، با مسائل جسماني، رفتاري يا هردوي آنها مواجه مي شود.
علل و عوامل گرايش به اعتياد اعتياد معضلي است چندوجهي که علل و عوامل متعددي در بروز و شيوع آن موثر مي باشند.
در اين ميان از عوامل فردي و خانوادگي در سطح خرد و عوامل اجتماعي، اقتصادي و سياسي در سطح کلان مي توان نام برد.
براي تبيين اعتياد در سطح کلان به عوامل ساختاري ونارسائي بخشهاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي وسياسي جامعه از جمله مسئله شکاف طبقاتي، نابرابري واحساس محروميت نسبي در حوزه اقتصادي، شکاف ميان دولت وملت، ناکارآمدي مديران، آشفتگي اجتماعي و بحران هويت در حوزه اجتماعي و فاصله ارزشها وهنجارها با عدم انطباق ميان اهداف و امکانات، تعارض ارزشها در حوزه فرهنگي و غيره ... توجه مي شود. در سطحي پايينتر که بيشتر مورد نظر روانشناسان اجتماعي است، بر محيط نزديک و بلافصل افراد، روابط افراد، روابط فرد درارتباط با گروههاي اجتماعي مانند خانواده، مدرسه ، همسالان و ... و نقش آنها در در فراهم کردن زمينه گرايش مستقيم وغير مستقيم فرد به سوي اعتياد اشاره مي شود.
در اين زمينه کارسون معتقد است عملکرد خانواده و روابط حاکم برآن، بستري براي گرايش افراد خانواده به اعتياد است.
هنچنين اعتياد يکي از اعضاي خانواده، عامل فشارآور بالقوه اي است که مي تواند اثرات نامطلوبي ايجاد کند.
زماني که والدين، مبادرت به انجام رفتار مخاطره آميز کنند به عنوان الگو، تاثير مستقيمي بر فرزندان خواهند داشت.
دوستان و همسالان نيز تاثير زيادي برروي همديگر دارند، لذا زماني که فرزندان عضو گروههايي مي شوند که انجام رفتارهاي مخاطره آميز و از جمله اعتياد را تشويق کرده و شجاعت بدانند، اين رفتارها در افراد افزايش خواهد يافت.
در سطح فردي نيز بر شخصيت و ويژگيهاي فردي، عوامل انگيزشي، گذشته فرد، انواع مشکلات جسماني، رواني و رفتاري فرد، ضعف ايمان و اراده، ترس و اضطراب، تنهايي و افسردگي، کنجکاوي و کسب تجربه، غرائز جنسي و باورهاي نادرست نسبت به اثرات مثبت مواد مخدر نظير انرژي زائي، کاهش درد و غيره ... توجه مي شود. در تحقيقات متعدد ميان اعتياد با زمينه هاي شخصيتي افراد همبستگي وجود دارد و هرچقدر افراد از عزم و اراده قوي برخوردار باشند، به همان نسبت در برابر رفتارهاي انحرافي ديگران از قبيل بستگان، دوستان و آشنايان مقاومت مي نمايند و از ارتکاب آن دوري مي کنند.
در حالي که افراد سست راي، سريع تحت تاثير افراد معتاد قرارگرفته و ارزشها، هنجارها و اسلوب رفتاري آنان را مي پذيرند.
در مجموع به نظر مي رسد افرادي با روحيات ضعيف، کم طاقت در برابر مشکلات، سرخورده، فاقد اعتماد به نفس، هيجاني و . .. بيشتر در معرض خطر ابتلا به اعتياد قرار دارند.
سطح تحمل پذيري افراد در برابر سختي ها و ناملايمات تاثير بسزايي در ميزان گرايش آنها به اعتياد دارد.
تحمل پذيري و بردباري افراد در برابر سختي ها و ناملايمات نيز به خلق و خو، ساختار فيزيولوژيکي و قدرت اراده آنها بستگي دارد.
هر چه سطح تحمل افراد کمتر باشد، بيشتر به دنبال لذت جويي هاي آني و راحت طلبي مي روند و کمتر اهداف متعالي و بزرگي را دنبال مي کنند.
امروزه متاسفانه جوانان درصدند به جاي رسيدن به لذت هاي پايدار، از ابزارهاي نامشروع و راههاي ميان بر براي رسيدن به لذت ها و خوشي هاي آني و گذرا استفاده نمايند.
شخصيت هاي ضد اجتماعي معمولا رفتاري را مرتکب مي شوند که مورد قبول افراد جامعه نيست، ولي خود، آن رفتار را ناپسند و زيان بخش نمي دانند.
آنان با اتخاذ شيوه هاي نامناسب از قبيل دروغ گويي، مکر و فريب، دزدي و ... براي رسيدن به مقاصد نامشروع، حقوق ديگران را پايمال مي کنند.
از نشانه هاي شخصيت هاي ضد اجتماعي خودمحوري، فقدان احساس گناه و پشيماني، جلب اعتماد ديگران، بي توجهي نسبت به مهرباني و اعتماد ديگران و داشتن ظاهري فريبنده و آرام است.
همچنين بارزترين ويژگيهاي آنها، لذت طلبي، فرار از درد و مشکلات و رهايي از مسئوليتهاي زندگي است.
آنها به منظور تامين اين اهداف به اعتياد روي مي آورند، لذا بسياري از معتادان، شخصيت ضد اجتماعي دارند.
برخي از افراد به دليل رهايي از دردهاي جسماني و تسکين آنها، از مواد مخدر و مشتقات آن استفاده مي کنند.
اين تسکين موقتي براي فرد مصرف کننده، به منزله پاداش تلقي مي شود.
لذا استعمال مواد را ادامه داده و در نتيجه معتاد مي شود.
تحقيقات برروي 2105 معتاد نشان مي دهد که 312 نفر از آنها به علت بيماري جسمي، معتاد شده اند.
يکي از عوامل عمده ارتکاب رفتارهاي انحرافي نظير اعتياد، احساس تنهايي است، به طوري که بعضي رونشناسان اعتياد را بيماري تنهايي مي دانند.
افرادي که ارتباط مستحکمي با ديگران از قبيل خانواده، دوستان، بستگان ندارند و هميشه احساس تنهايي مي کنند و تنهايي آنان نتيجه ناکامي و شکست در عشق و دوستي مي باشد، سعي مي کنند براي فراموشي شکست و ناکامي خود در عشق و رهايي از غمها و غصه ها، به مواد تخديرکننده روي آورند و بدون درنظر گرفتن عواقب منفي وناگوار آن، لذت هاي آني را جايگزين آن نمايند.
خانواده اولين محيطي است که فرزندان را با باورها، رزش ها و هنجارهاي جامعه آشنا مي کند و به تدريج شخصيت فرزندان براساس اين عناصر شکل مي دهد.
فرزندان با الگوبرداري از والدين، اغلب رفتارهاي آنان، حتي رفتارهايي را که والدين توجهي به آن ندارند، نظير شيوه و لهجه صحبت کردن، پرخاشگري، به کار بردن الفاظ ناپسند، فحاشي، کارهاي خلاف و ... تقليد مي کنند. اعتياد والدين سيگار با مواد مخدر، موجب مي شود تا فرزندان، رفتار آسيب زاي آنها را الگو قرار داده و معتاد شوند.
از سوي ديگر تحمل فرزندان، به جهت زندگي در خانه اي که آلوده به مواد مخدر است و اغلب اعضاي خانواده نشئه و بيکار و ... مي باشند، کاهش مي يابد و به سوي اعتياد کشيده مي شوند.
درگيري و نزاع بين والدين در محيط خانواده موجب سلب آرامش و آسايش فرزندان در خانه مي شود، لذا آنها ترجيح مي دهند که بيشتر اوقات خود را در خارج از منزل سپري نمايند و به جهت کمبود محبت از سوي والدين، جذب محبت هاي ظاهري گروههاي منحرف شوند و با تحريک آنها براي رهايي از سختي هاي و مشکلات زندگي، به مصرف مواد مخدر روي آورند.
براساس، نتايج يک پژوهش، حدود 82 درصد از معتادان، ستيزه هاي خانوادگي را عامل فرار خود از منزل و روبه آوردن به اعتياد مي دانند.
بنابراين هرچقدر اختلافات خانوادگي بيشتر باشد، احتمال گرايش فرزندان به سوي اعتياد بيشتر است.
طلاق و جدايي به عنوان آسيبي اجتماعي، آثار رواني نامطلوبي بروري زوجين و فرزندان آنها مي گذارد.
پژوهش ها نشان مي دهد که تعداد قابل توجهي از زنان بعد از طلاق نسبت به آينده نااميد بوده و احساس اضظراب، دلتنگي و اندوه مي نمايد.
دراغلب خانواده هاي طلاق، فرزندان به ويژه دختران، از منزل و مدرسه فرار مي کنند و جذب باندهاي انحراف شده و به ارتکاب جرائم مختلف از جمله اعتياد تن مي دهند.
طلاق و جدايي از همسر همچنين اثرات سوء و ناگواري را بر زوجين به ويژه زن برجاي مي گذارد، به حدي که زن مطلقه براي رفع مشکلات روحي ناشي از طلاق به اعتياد گرايش پيدا مي کند.
پيامدها اعتياد از جمله آسيبهاي اجتماعي است که تاثيرات نامطلوب فراواني بر خود فرد، خانواده و جامعه مي گذارد.
آثار زيانبار اعتياد طيف وسيعي از عوارض جسمي، رواني، اختلالات رفتاري و عاطفي، از هم گسيختگي خانواده ها، طلاق و دهها مورد ديگر را دربر مي گيرد.
معتاد دائمي به عوارض جسمي چون ناراحتي هاي عصبي، اضطراب و بي قراري، عطسه، ريزش آب از بيني و چشم ها، استفراغ مکرر، سوءهاضمه، سوء تغذيه، اختلالات گوارشي، اختلالات قلبي و عروقي، اختلالات مغزي، تنفسي و ريوي، عفونت هاي خطرناک ، تاثير بر هورمون ها و تغيير آنها، خارش بدن، تيره شدن رنگ چهره و لب ها و ... مي شود. موارد اشاره شده بخشي از تاثيرات زيانبار مصرف مواد مخدر بر جسم انسانهاست.
آسيبهاي جسمي ناشي از مصرف مواد مخدر و سيگار در صورت استعمال در خانه، مي تواند به اطرافيان از قبيل زن و فرزندان نيز منتقل شود و آنها جزء قربانيان پنهان اين ماجرا و معتادان دست دوم خوانده شوند.
وابستگي رواني معتاد به مواد مخدر، يکي از پيامدهاي فردي اعتياد، محسوب مي شود که در استمرار اعتياد فرد، نقش عمده اي دارد و موجب کشش فرد به مصرف مداوم و مجدد مواد مخدر مي شود.
شخص معتاد، تعادل رواني خود را تا رسيدن به دارو از دست مي دهد و در نهايت دچار کاهش هوشياري و تيزبيني، تنبلي، بي تفاوتي، افسردگي، اضطراب، غم و نااميدي و ... مي شود. اختلالات رفتاري که يک فرد معتاد دچار آن مي شود، دگرگوني هاي خلقي و شخصيتي به صورت بروز رفتارهايي نظير دروغگويي، پرخاشگري، شب نشيني هاي مکرر، حرکات مشکوک، پنهان کاري در منزل و محل کار،گوشه گيري و انزوا، خروج از منزل خصوصا بعد اظهرها، دوستي با افراد مشکوک، سرقت، عدم تمايل به مسافرتهاي دور، قرض گرفتن پول، و ... مي باشد. افراد معتاد غالبا دچار کمبود اعتماد به نفس، افسردگي، اضطراب، بي خوابي و پرخاشگري هستند، آنها به دليل ناتواني در برقراري روابط عاطفي، قادر به برقراري روابط سالم اجتماعي نيستند و دچار احساس بي کفايتي مي باشند و از مواجه شدن با مشکلات روزمره زندگي.
از خود ناتواني نشان مي دهند.
مصرف کنندگان مواد مخدر در پناه نشئگي حاصل از مصرف مواد، براي خود کاخي پوشالي از روياها و تصورات بنا مي کنند ودر آن کاخ دروغين و تصوري، خود را درامان احساس مي کنند.
غافل از آنکه شخصيت آنان با مصرف مواد مخدر تباه مي شود.
استعمال اين مواد نه تنها آنان را از جامعه و انسانيت بيزار و دور مي کند، بلکه سعادت و سلامت فردي آنان را به خطر مي اندازد.
مصرف مواد مخدر موجب عزلت و فرار آنان از اجتماع و پيدايش حاشيه نشيني اجتماعي مي شود که خود از عوامل رفتارهاي ضد اجتماعي است.
آثار اعتياد بر خانواده ها بسيار زيانبار بوده و يکي از عوامل اصلي در نابساماني و فروپاشي خانواده ها محسوب مي شود.
شواهد آماري حاکي از آن است که 34 درصد از طلاق هاي کشور ناشي از اعتياد و مسائل مرتبط با مواد مخدر مي باشد و 60 درصد علل درخواست طلاق از سوي زنان، اعتياد همسر و عدم دريافت نفقه مي باشد.
بنابراين تعداد بسياري از خانواده ها تحت تاثير مستقيم وغير مستقيم پديده شوم اعتياد هستند و طلاق يکي از پيامد هاي عمده اعتياد است که به نوبه خود مي تواند دليلي بر شيوع وگسترش اعتياد نيز باشد.
اعتياد شوهر غالبا منجر به برهم خوردن نقش ها و وظايف خانوادگي مي گردد.
به گونه اي که بار مسئوليت زنان خانه دار را مي افزايد و آنها را تحت فشار قرار مي دهد.
مطابق پژوهش افارل، همسر مردان معتاد، درمورد خود، وضعيت زندگي و آينده خانواده خود در رنج و عذاب هستند.
همينطور اعتياد زنان نيز تاثير منفي بسياري بر خانواده خواهد گذاشت.
زن معتاد نسبت به اعضاي خانواده خود احساس مسئوليت نمي کند و هميشه نيازهاي خود را برخواسته هاي آنها مقدم مي دارد.
ارتباط عاطفي او با اعضاي خانواده بسيار سطحي و زودگذر است و در آلام آنها همدردي نمي نمايند، هيچ يک از وظايف و نقش هاي خود را انجام نمي دهد.
چنين رويه اي در نهايت منجر به درخواست طلاق از سوي مرد مي شود.
تحقيقات نشان مي دهد تاثير اعتياد مادر در فروپاشي خانواده و قرباني شدن کودکان حتي از اعتياد پدر بيشتر است.
زيرا اعتياد مادر به عنوان رکن اصلي خانواده، نظم و انضباط خانواده برهم مي خورد و در صورت زنداني شدن زن معتاد، معمولا همسر وي ازدواج مجدد مي نمايد واصولا زندگي خانوادگي نابسامان مي گردد.
همچنين مادر معتاد در دوران بارداري، فرزندش را معتاد و ناقص مي کند و با دست خود، از داشتن فرزند سالم محروم مي شود و فرزنداني معتاد و بيمار تحويل جامعه مي دهد.
يافته هاي تحقيقاتي حاکي از آن است که به احتمال زياد، نوزاد زنان معتاد از نظر فيزيکي غيرعادي بوده و دچار محروميت مي باشند.
والدين معتاد ضمن ارايه الگوي رفتاري نادرست و غلط به فرزندان، کنترل و نظارت کافي بر رفتار اعضاي خانواده را نيز از دست مي دهند.
والدين معتاد، به جاي اينکه افکار، اخلاق ورفتار فرزندان را کنترل کنند، اعمال و روابط آنها توسط ساير اعضاي خانواده کنترل مي شود و حتي از سوي فرزندان کنترل مي شوند.
در اين شرايط فرزندان از آزادي بيشتري برخوردار بوده و در مقابل رفتارهاي مختلف خود پاسخگو نيستند.
در اغلب موارد پسران و اخيرا دختران شب ها را با گروه دوستان خود سپري مي کنند و بدون اجازه و رضايت والدين به هر شهري که بخواهند مسافرت مي کنند و هر گروهي را براي دوستي خود برمي گزينند و از هر راهي که بخواهند درآمد کسب کرده و هرطور بخواهند خرج مي کنند.
از اين رو زمينه انحراف فرزندان داراي والدين معتاد به مراتب بيشتر است.
در اين خانواده ها معمولا فرزندان ترک تحصيل نموده ويا دچار افت تحصيلي مي شوند.
فرزندان خانواده هاي پدر معتاد با معضلات ذيل مواجهند: ارزشهاي اجتماعي را به درستي پذيرا نمي شوند، باهمسالان عادي خود، سازگاري ندارند، به نظافت و لباس پوشيدن خود توجه کافي ندارند، معمولا ترک تحصيل با افت تحصيلي دارند، اوقات خود را بيهوده هدر مي دهند و معمولا جذب همسالان بزهکار مي شوند.
عمده ترين آسيب خانوادگي اعتياد به مواد مخدر بر روابط عاطفي، جسمي و رواني زن و شوهر در خانواده مي باشد.
اعتياد شوهر به انزوا و دوري از همسر و عدم تعلق عاطفي، جرو بحث و درگيري و نزاع بين زن و شوهر منتهي مي شود.
اين وضعيت تاثيرات نامطلوبي بر شخصيت فرزندان مي گذارد.
عموما شوهر معتاد، مواد مخدر را دراختيار همسرش مي گذارد و اورا در دوراهي اعتماد و عدم اعتماد به شريک زندگي قرار مي دهد، او سعي مي کند که به دلائلي همچون سوء استفاده از همسر جهت تهيه مواد مخدر، پوشاندن خصوصيات غير قابل قبول خود و انتقام جويي و تلاقي ازهمسر، جلوگيري از متارکه و جدايي همسر، جلوگيري از نزاع و سرزنش هاي همسر، داشتن شريک و همدم براي مواقع استعمال و حالات نشئگي و غيره... همسر خود را معتاد نمايد.
از جمله تاثيرات زيانبار اعتياد، انتقال بيماريهاي گوناگون و خطرناک از جمله بيماري مهلک ايدز مي باشد.
براساس برآوردها، حدود 64 درصد علل ابتلاي افراد آلوده به ايدز، تزريق مواد مخدر و استفاده از سرنگ هاي آلوده بوده است.
مطابق آمار، مردان معتاد اکثريت مبتلايان به ايدز را تشکيل مي دهند، لذا احتمال انتقال ايدز از سوي مردان به همسر و فرزندان آنها وجود دارد.
اغلب مردان معتاد به دليل داشتن رابطه جنسي با روسپيان و افراد همجنس، به بيماريهاي جنسي و ايدز مبتلا مي باشند.
اعتياد در ايران ايران به دليل موقعيت جغرافيايي خاص خود و همجواري و داشتن 1923 کيلومتر مرز مشترک با بزرگترين کشورهاي توليد کننده مواد مخدر دنيا، يعني افغانستان و پاکستان در معرض ورود سيل آساي مواد افيوني قرار دارد.
براساس گزارشهاي ارايه شده از سوي سازمان ملل ، ايران در زمينه کشف مواد افيوني، رتبه اول جهان را دارد، به طوري که در سال 1380 بيش از 54 درصد از کشفيات مواد مخدر جهان در ايران بوده است.
طبق برآورد نيروي انتظامي و ستاد مبارزه با مواد مخدر، تعداد معتادان کشور، دو ميليون نفر شامل يک ميليون و 200 هزار نفر معتاد دائمي و 800 هزار معتاد تفنني است که اين تعداد معتاد در هر سال حدود 747 تن مواد مخدر مصرف مي کنند.
از لحاظ جنسيت، آمار کلي معتادان، شامل 95 درصد مرد و 5 درصد، زن مي باشند.
73 درصد از مردان و زنان معتاد، متاهل و اکثرا بي سواد و کم سواد هستند.
راهکارها براي از بين بردن معضل اعتياد در جامعه مي بايست با تعرضه کنندگن مواد مخدر برخورد قاطع و سختي صورت گيرد.
در اين ميان، تشکيل پليس ويژه مبارزه با مواد مخدر و آموزش و تجهيز آنها مي تواند تا حد زيادي در برخورد با عرضه مواد مخدر نتيجه بخش باشد.
در اين زمينه همچنين مي بايست با جلب حمايت سازمان هاي بين المللي کنترل مواد مخدر، براي از بين بردن لابراتوارهاي تبديل تريال کب هروئين و مرفين در کشورهاي پاکستان و افعانستان تاسيس کارخانه هاي صنعتي و مولد اقدام کرد.
تمرکز بر شناسايي و مجازات سريع و سنگين قاچاقچيان و اشرار دانه درشت، به جاي دستگيريهاي بي رويه افراد خرده پا سزايي در کاهش عرضه مواد مخدر در کشور خواهد داشت.
از آنجا که اکثر افرادي که در شرق کشور به امر قاچاق مواد مخدر به کشور مشغولند، لذا مي توان با ايجاد و فراهم کردن زمينه هاي اشتغال و تاسيس کارخانه هايمولد در مرزهاي شرقي کشور موجبات اشتغال اين افراد به کارهاي مثبت و مولد تشويق کرد در خصوص پيشگيري از اعتياد برنامه هاي وسيع و منسجمي مي بايست اتخاذ گردد.
لذا تهيه و ارائه برنامه هاي پيشگيري از اعتياد در سطح مدارس و آشنايي دانش آموزان با مضرات اين پديده ضروري است.
از سوي ديگر رسانه هاي ارتباط جمعي نقش مهمي در آگاهسازي و فرهنگ سازي در بين جامعه و خانواده ها دارند.
اين وسايل ارتباطي با تهيه و پخش برنامه هاي آموزنده نقش مهمي در افزايش سطح آگاهيهاي افراد در خصوص مضرات اعتياد ايفا مي نمايند.
علل و عوامل مؤثر بر اعتياد
اعتياد يك بيماري زيست شناختي، روانشناختي و اجتماعي است.
عوامل متعددي در سبب شناسي سوء مصرف و اعتياد مؤثر هستند كه در تعامل با يكديگر منجر به شروع مصرف و سپس اعتياد مي شوند.
عوامل مؤثر بر فرد، محيط فرد و عوامل اجتماعي، عوامل در هم بافته اي هستند كه بر يكديگر تأثير مي گذارند.
آشنايي با عوامل زمينه ساز مستعد كننده بروز اعتياد و نيز عوامل محافظت كننده در مقابل آن از دو جهت ضرورت دارد: 1- شناسايي افراد در معرض خطر اعتياد و اقدامهاي پيشگيرانه لازم براي آنان؛ 2- انتخاب نوع درمان و اقدامهاي خدماتي، حمايتي و مشاوره اي لازم براي معتادان.
عوامل مخاطره آميز عوامل مخاطره آميز مصرف مواد شامل عوامل فردي، عوامل بين فردي و محيطي و عوامل اجتماعي است.
1- از عوامل مخاطره آميز فردي مي توان به دوره نوجواني، استعداد ارثي، صفات شخصيتي، اختلالات رواني، نگرش مثبت به مواد و موقعيتهاي پر خطر اشاره نمود.
2- از بين عوامل مخاطره آميز بين فردي و محيطي نيز مي توان عوامل مربوط به خانواده، دوستان، مدرسه و حل سكونت را نام برد.
3- از ميان عوامل مخاطره آميز اجتماعي نيز به عواملي چون فقدان قوانين و مقررات جدي ضد مواد مخدر، بازار مواد، مصرف مواد به عنوان هنجار اجتماعي، كمبود فعاليتهاي جايگزين، كمبود امكانات حمايتي، مشاوره اي و درماني، توسعه صنعتي، محروميت اجتماعي ـ اقتصادي اشاره نمود.
درمان اعتياد
1- مرحله سم زدايي (detoxification) نخستين گام براي بيماراني است كه وارد برنامه هاي درمان و توانبخشي ترك مواد مخدر مي شوند.
ساده ترين راه براي سم زدايي درمان علامتي بيماران به صورت سرپايي با داروهاي مسكن، آرام بخش و خواب آور مي باشد.
2- مداخله هاي غير دارويي با توجه به اينكه اعتياد به مواد مخدر يك بيماري مزمن و عود كننده است و عوامل و شرايط زيستي و رواني ـ اجتماعي منجر به گرايش مجدد به مصرف مواد مخدر پس از تكميل دوره درماني مي شود ضروري است كه مراكز درمان اعتيادپس از تكميل دوره سم زدايي براي مدتي كه احتمال عود اعتياد زياد است ارتباط مراجعان با مراكز درماني را حفظ نمايند.
مطالعات مختلف نشان داده است كه ميزان عود در معتادان به الكل و مواد مخدر بسيار بالا است و سه چهارم افرادي كه دوره درمان را كامل نموده اند در فاصله يكسال پس از تكميل درمان عود مجدد داشته اند.
درمانهاي غير دارويي با هدف مداخله هايي مانند تغيير نگرشهاي نادرست فرد معتاد، آموزش مهارتهاي لازم براي مقابله با عوارض جسمي و رواني ترك و تحمل بهتر آنها و مداخله در محيط بيمار با درگير نمودن خانواده در راستاي درمان بيمار و ايجاد يك شبكه اجتماعي حمايت از وي و در نهايت كمك در جهت يادگيري مهارتهاي شناختي و حرفه اي لازم در پيدا كردن شغل مناسب و قابل قبول وي و يا انجام بهتر وظايف شغلي خود مي باشد.
سرانجام بازگشت به جامعه به عنوان يك فرد عادي و بهره گيري از يك زندگي معمول با لذات واقعي آن است.
بيمار و خانواده به خاطر داشته باشند كه قادر نيستند به تنهايي اين همه كار انجام دهند.
روانپزشك، پزشكان عمومي آموزش ديده، روانشناسان باليني، مشاوران، مددكاران و پرستاران متخصص در اين رشته لازم است حتماً در كار درمان همراه نظارت داشته باشند.
درمان معتاد يك فرآيند است و از زماني شروع مي شود كه فرد مصرف كننده مواد مخدر به مراكز درماني مراجعه مي كند و فرد معتاد تحت يك برنامه درماني خاص قرار مي گيرد اين برنامه ممكن است تا زماني كه فرد به بالاترين سطح بهداشتي و احساس خوب بودن برسد ادامه يابد.
براي موفقيت دردرمان بايستي سازمان ها و ارگانهاي مختلف مثل سازمانهاي بهداشتي آموزشي حقوقي رفاه اجتماعي و آموزش شغلي نيز در گير شوند و واضح است كه درمان معتادان بدون توجه به مسائل رواني فرهنگي اجتماعي و خانوادگي آنان نمي تواند موفق باشد .
نكته مهم در درمان اين است كه به فرد معتاد به عنوان يك اسان و يك عضو جامعه كه درحال حاضر نيازمند كمك است نگريسته شود نه مثل يك فرد خاطي مجرم و گناه كار كه مستوجب كيفرو يا دلسوزي است .
از نكات مهم ديگر كه لازم است در درمان اعتياد به آن توجه كرد اينست كه از يك طرف معتاد نسبت به درمان يك نگرش دو گانه اي دارد به ا ين صورت كه علي رغم ميل دائمي براي ترك و تصميم هاي مكرر جهت ترك از مراجعه به مراكز درماني به علت اينكه مصرف مواد مخدر خلاف عرف و ارزش هاي جامعه است اكراه دارد و از طرف ديگر معتاد ممكن است با اصرار والدين همسر خواهر يا برادر دوستان معلمان و يا روساي محل كار براي ترك مراجعه كرده باشد .
در اين حالت بايد دقت شود كه احتمال عدم همكاري بيمار يا بروز حالت هاي دفاعي وخصمانه وجود دار بنابرراين مي بينيم كه اولين برخورد و نحوه ارتباط با فرد معتاد و جلب اعتماد او نقشي مهم در روند درمان ايفا مي كند بعد از پيدايش اين ارتباط واعتماد لازم است كه براي درمان وي نيز تشويق صورت گيرد .
اما چرا بايد يك معتاد رابراي درمان تشويق كرد؟
1- چون مصرف مواد مخدر ايجاد وابستگي جسمي و رواني مي كند و علي رغم ميل دائمي براي ترك تصميم به ترك مشكل است
2- اعتياد باعث از دست دادن حمايتهاي خانوادگي و اجتماعي شده و فردتنها ميشود بنابر اين معتاد نيازمند كمك است
3- معاشرت با دوستان و افراد معتاد فرد را به ادامه مصرف مواد تشويق مي كند
4- معتاد معمولا از احتمال بهبودي نااميد و نسبت به درمان بد بين است
5- برخي از معتادان از خطرها و عواقب مصرف مواد اطلاعي ندارند و يا مشكلاتي ناشي از آن را انكار مي كنند بنابراين لازم است به خاطر داشته باشيم كه يكي از وظايف مهم افراد جامعه تشويق معتادان به درمان است چگونه مي توان معتادان را به درمان تشويق كرد؟
1- با تشريح خطرات وعواقب مصرف مواد
2- به معتاد اطمينان دهيم كه با مراجعه به مراكز درماني به او كمك مي شود تا با كمترين درد و ناراحتي اعتياد را كنار بگذارد
3- به بيمار اطمينان دهيم در صورت تصميم قطعي موفق به ترك خواهد شد ومثالهايي از افرادي كه موفق به ترك شده اند براي او بياورند در مواردي كه فرد مبتلا تلاش كرده مصرف مواد را ترك كند ولي موفق نشده است و احساس نااميدي مي كند به او تذكر دهيد كه بسياري از افراد قبل از موفقيت كامل در درمان بارها و بارها كوشش كرده و نهايتا موفق گرديده اند
4- به معتاد اطمينان دهيم در صورت ترك اعتياد دوستان جديدي پيدا خواهد كرد و خانواده و اطرافيان او را در جمع خود خواهند پذيرفت.
نقش مدارس در كاهش ناهنجاريها وجرايم دانش آموزان هميشه از دير باز تاكنون خانواده به عنوان نخستين نهاد اجتماعي و مبناي تشكيل تمام جوامع بشر از بدوي تا پيشرفته مطرح بوده است.
كه هر يك از اعضاي آن بر ديگري تأثير گذار و داراي وابستگي ها و روابط عاطفي متقابلي كه نوع و چگونگي آن، تأثير بسيار مهم و قابل توجهي در شخصيت و آينده تك تك افراد آن بخصوص كودكان و نوجوانان دارد.
در گذشته خانه و خانواده در عين حال كه به عنوان كوچكترين واحد اجتماعي محسوب مي شد ولي در جاي خود به عنوان پايه و اساس اجتماعات بزرگ نيز مطرح بود تا جايي كه به غير از مسائل تربيتي كودكان حتي امر آموزش آنان نيز از طريق خانواده امكان پذير بود.
اما رفته رفته با گذشت زمان و توسعه و گسترش شهرها، تأسيس مؤسسات و كارخانه ها و سازمانهاي مختلف، عواملي مثل خانواده كه در گذشته بار سنگين تعهدات تربيتي را بر گردن داشت ديگر خاصيت و نفوذ خد را در زمينه آموزش و پرورش تا اندازه زيادي از دست داده است.
زيرا به دليل كثرت و تنوع مهارت ها و دانسته ها اين نهاد كوچك اجتماعي ديگران كشش و قدرت را ندارد كه بتواند همه دانسته ها و معلومات را به روز به شكل جديد به نسل نو پا منتقل كند.
از اين رو مدرسه و نهاد آموزش و پرورش، به عنوان محيطي خاص شناخته شده كه همه افراد به دليل آنكه از مزاياي زندگي اجتماعي بهره مند شوند ملزم به گذراندن مراحل مختلف آموزش و پرورش مدرسه يي هستند.
زيرا نظام مدرسه سهم عمده اي در انتخاب و تخصيص افراد براي ايفاي نقشهاي اجتماعي دارد كه نحوه عملكرد فرد در مدرسه، طول مدت تحصيل و رشته تحصيلي در تعيين شغل و منزلت اجتماعي آينده افراد نقش بسزايي ايفا مي كند.
اما در اين ميان نبايد مسائل تربيتي و نيازهاي فردي و اجتماعي دانش آموزان را ناديده گرفت.
زيرا هدف از آموزش صرفا نمره گرفتن و يادگيري يكسري مطالب و موضوعات درسي كه بعد از مدتي به دست فراموشي سپرده مي شود نيست.
بلكه سازگاري فرد با محيط و شناخت صحيح محيط خواهد بود.
چرا كه امروزه در تمام كشورهاي دنيا آموزش و پرورش به عنوان يك پديده فراگير اجتماعي مطرح است و با وجود تفاوت در ميان نظامهاي مختلف آموزشي و پرورشي، القاي الگوهاي فرهنگي مناسب، حفظ ارزشهاي اجتماعي، گسترش و ترويج دانش، مهارت و فنون، انتقال و حفظ ميراث فرهنگي و آداب و رسوم، براي هر جامعه اي از اهميت خاصي برخوردار است.
اما با توجه به اهداف و وظايفي كه در نظام آموزشي و پرورشي تمان جوامع دنبال مي شد اين سؤال مطرح است كه آيا آموزش و پرورش در كشور ما به عنوان يك نهاد رسمي و فرهنگي تاكنون توانسته است به اهداف مورد نظر دست يابد؟ تاكنون اين نهادها تا چه حدي در جلوگيري و كاهش ناهنجاريها و يا به تعبيري رفتارهايي كه سبب ساز جرايم دانش آموزي مي شود نقش داشته و يا اينكه چقدر در بهداشت رواني افراد در مقاطع مختلف مؤثر بوده است؟ در حالي كه روزانه شاهد اتفقاتي هستيم كه دور از انتظار است كه به عنوان مثال: مصرف و خريد و فروش قرص هاي توهم زا، انرژي زا و شادي آفرين در بين دانش آموزان مدرسه يي و رد و بدل كردن آنها در راه مدرسه.
مصرف و خريد و فروش مواد مخدر بالاخص حشيش در بين دانش آموزان دبيرستاني.
بروز رفتارهاي پرخاشگرانه و بيماريهاي عصبي در بين دانش آموزان دختر.
اينها نمونه هايي از رفتارها و اتفاقاتي است كه گروهي از دانش آموزان با آن مواجه اند.
دكتر زيبا هاشمي، روان شناس تربيتي در اين باره مي گويد: بطور كلي براي هر كودك و دانش آموزي كه به مدرسه مي رود بايد دو هدف اساسي را در نظر داشت و به كار گرفت.
نخست آموزش كه با استفاده ، از كتاب و كلاس و ديگر امكانات آموزشي انجام مي شود.
و دوم پرورش و هدايت كودكان كه همواره در كنار آموزش و نيز مقدم بر آن است.
به شكلي كه حتي تغيير و ايجاد دگرگوني بنيادي در مدارس براي تآمين بيشتر و بهتر نيازهاي تربيتي و پرورشي ضروري به نظر مي رسد.
چون در مدارس كشور ما هم نيز همانند تمامي نقاط دنيا دانش آموزاني وجود دارند كه اگر به موقع به آنان رسيدگي نشود و به حال خود رها شوند، رفتارهاي ضد اجتماعي و عدم علاقه به درس و آموزش، آنان را از مسير طبيعي زندگي خارج خواهد كرد.
در حال حاضر از مهمترين مسائلي كه عده اي از دانش آموزان با آن مواجه اند اختلالات رفتاري، خلقي و حتي جنسي و نيز اشكالات آموزشي است كه به شكل عقب ماندگي درسي و ناتواني در تمركز حواس، بي دقتي، بي اعتنايي و بي توجهي به اطراف بروز مي كند و به شكل سرپيچي و نافرماني، قانون شكني، گستاخي و نيز دروغگويي، فرار، سرگرداني و دير به خانه آمدن نمايان مي شود.
دكتر هاشمي در ادامه مي گويد: مدرسه به عنوان يك محيط آموزشي اگر نتواند وظايف تربيتي خود را به نحو احسن انجام دهد و بدون توجه به وظايف علمي و اجتماعي خود و بي علاقگي نسبت به درك نيازهاي روحي نوجوان، فقط به آموزش كليشه اي صرف بپردازد قطعا به پايگاهي براي كج روي و انحراف دانش آموزان تبديل خواهد شد.
از اين رو مسؤولان آموزشي بايستي در تشخيص علل نابساماني ها فعاليت لازم را داشته باشند و به نوجوان آموزش دهند كه چگونه با واقعيت ها روبرو شود و به شكل منطقي مسائل را حل كنند.
امروزه معلمان و اولياي مدارس به جاي توجه به رفتار و عكس العمل هاي عاطفي و رواني دانش آموزان، فقط به نمره ومعدل آنان نظر دارند در صورتي كه توجه به رشد رواني كودكان و نوجوانان از نظر مربيان بايد در درجه اول اهميت قرار گيرد و در مقابل در بسياري از مواقع با شدت عمل و سخت گيريهاي بي مورد باعث عكس العمل هاي پرخاشگرانه از سوي دانش آموزان مي شوند.
در حالي كه همه مؤسسات آموزشي از كودكستانها گرفته تا دبستانها و دبيرستانها نقش مؤثري در بهداشت رواني و فراهم آوردن محيطي سالم در جهت رشد فكري و شكوفايي انديشه ها دارند كه براي ايفاي چنين نقشي بايد معلمان و مسؤولان مدارس خود از سلامت رواني كافي برخوردار باشند چرا كه حفظ اصول بهداشت رواني و توجه به چنين اصولي در حقيقت مي تواند دنباله رشد شخصيت در محيط خانوادگي دانش آموزان باشد.
امروزه در جامعه كنوني ما به دليل دگرگونيهاي اجتماعي كه با رشد و توسعه شهرنشيني همراه بوده است پيشرفتهاي قابل توجهي در صنعت، اقتصاد و نيز علوم مختلف به وجود آمده است.
به همين دليل قرار گرفتن در دنياي كنوني كه با پيشرفت فناوري و تكنولوژيكي همراه است انواع تازه آموزش و پرورش را طلب مي كند.
زيرا آموزش و پرورش و كاركرد مدرسه نيز همانند هر پديده ديگري دستخوش تغير و دگرگوني شده است و حتي انتقال شيوه هاي زندگي در جامعه از نسلي به نسل ديگر نيز تغيير شكل پيدا كرده است اما آنچه در اين ميان مشكلاتي را به وجود آورده نابرابري فرصت هاي تربيتي در نظام آموزشي است.
زيرا در حال حاضر شاهد تفاوتهاي موجود در ميان طبقات مختلف اجتماعي در نظام آموزش و پرورش هستيم.
هم اكنون وضع اقتصادي و اجتماعي خانواده ها تعيين كننده انتخاب مدارس است و اين در حالي است كه تعدادي از مدارس از امكانات و تجهيزات آموزشي خوبي برخوردارند و دسته اي ديگر نيز در شرايطي كاملاً نامساعد بسر مي برند و مي توان گفت كه دقيقاً همان مدارسي كه از امكانات اندكي برخوردارند در مناطقي وجود دارند كه دانش آموزانشان بيشتر در جريان ناهنجاري ها و كجروي هاي اجتماعي قرار مي گيرند.
يعني به تعبيري زندگي در مناطق جرم خيز امكان دستيابي به يك آموزش همه جانبه، دقيق و دراز مدت را به حداقل مي رساند.
نرگس موسوي مدير يكي از مدارس دخترانه در اين زمينه مي گويد: هميشه خانواده جامعه و نوع فرهنگ نيز در جهت دادن به كوشش هاي تربيتي نقش بسيار مهمي را ايفا مي كنند و عوامل مختلف اجتماعي و خانوادگي هر دو در به وجود آوردن شرايط مختلف تربيتي دخيل است اما به دليل آنكه مدرسه به موازات خانواده كانون اصلي پرورش است پس رسالت مهمي را در اين زمينه به عهده دارد.
البته نظام آموزشي با تشخيص عوامل مختلف مي تواند برنامه هاي متعددي را براي آموزش و فراگيري گروههاي محروم تدوين كند و هرگونه اختلاف و تبعيض را با يكپارچه ساختن تمامي مدارس برطرف كند زيرا اثرات منفي تبعيض و ناهماهنگي در نظام آموزشي مي تواند يكي از مهمترين عوامل خارج ساختن دانش آموزان از نظام آموزشي دراز مدت و همه جانبه و به عضويت در آمدن نوجوانان در گروههاي جرم زا شود.
البته براساس آمار و ارقام موجود و گزارش هاي به دست آمده بيشتر كودكان و نوجواناني كه ناسازگار و در جريان انحرافات اجتماعي قرار مي گيرند بيشتر متعلق به خانواده هايي هستند كه خود داراي چنين مشكلاتي هستند اما نبايد نقش مثبت مسؤولان و مشاوران تربيتي را در مهار جرايم و ا نحرافات اجتماعي ناديده گرفت.
هر چند كه شايد تاكنون به دليل برخي موانع و مشكلات موجود، اين حركت با كندي صورت گرفته باشد اما مي توان با كمك و به كارگيري شيوه هاي استفاده از تسهيلات و امكانات مناسب محلي و اجتماعي، كوشش و اهتمام انجمن هاي اوليا و مربيان در جهت رفع دشواري هاي عاطفي، آموزشي و تربيتي، تشكيل جلسات و سمينارها و نيز از طريق رسانه هاي جمعي مثل راديو و تلويزيون، روزنامه ها و نشريات، محيطي سالمتر را براي دانش آموزان فراهم كرد، نرگس موسوي با اشاره به مشكلات موجود مي گويد: در حال حاضر مشكلاتي نظير ساختمانهاي نامناسب، كلاسهاي پر جمعيت، نبود فضاي مناسب ورزشي، عدم وجود آموزش هاي مشاوره اي و تربيتي كافي با توجه به مشكلات و ناهنجاري هايي كه روزانه اتفاق مي افتد مشكلاتي را به وجود آورده است كه نياز به پشتيباني و حمايت هاي اساسي دارد و تا زماني كه به اينگونه مشكلات به شكل جدي پرداخته نشود اصلاح و سازندگي به حداقل خواهد رسيد.
مگر آنكه با كمك اوليا و بهره گرفتن از نيروهاي مختصص و اختصاص امكانات لازم و ايجاد برنامه هاي مناسب و متنوع علمي، ورزشي، فرهنگي و ... براي كليه دانش آموزان، امكانان گرايش آنان به انواع انحرافات اجتماعي و عضويت در گروههاي نامناسب و غير اخلاقي را به حداقل ممكن برسانيم.
روانشناسان معتقدند كه محيط زندگي افراد (خانوادگي، آموزشي، محلي) اشخاصي كه در اطراف او هستند، طرز رفتار بزرگترها اعم از والدين و معلمان و مربيان، وضع اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، سياسي و مذهبي هر يك به نوبه خود اثراتي را در روحيه كودكان و نوجوانان بر جاي مي گذارد.
به همين دليل تمام كساني كه به نوعي با آنان در ارتباطند موظفند كه به نقش خود در كشف علل به وجود آورنده اختلالات رفتاري و رفع اين علل و بطور كلي سالم سازي محيط واقف باشند چرا كه عدم علاقه و توجه نسبت به كودكان و نوجوانان بي اعتنايي با احتياجات خاص آنان، عدم راهنمايي واقعي و صحيح، رفتار تحقير آميز، تنبيه، تمجيد و تحسين بيش از حد تبعيض و بدقولي، سرزنش و ملامت و اعمالي نظاير آن باعث وحشت، احساس ناراحتي، بي اعتمادي، پناه بردن به افراد ناشناس و كسب محبت از اين افراد، تزلزل روحي، تشويش و اضطراب دايمي را در كودكان و نوجوانان تشديد مي كند و پايه و اساس بسياري از حالات، رفتارها و تمايلات عصبي را تشكيل مي دهد.
به همين دليل بايد از همكاري و همفكري اولياي كودكان، خود بچه ها و مسؤولان مدارس مشتركا استفاده شود و در هر واحد آموزشي يك شورا و يا انجمن براي بررسي و برنامه ريزي مسائل تربيتي و فكري دانش آموزان آن مدرسه تشكيل شود تا بموقع و بجا پيشگيري هاي لازم به عمل آيد.
البته بر كسي پوشيده نيست كه در دنياي پيچيده امروز بدون راهنمايي دقيق و آموزش و پرورش آگاهانه و سنجيده، ديگر انسان قادر نيست صرفاً و فقط به تبعيت از خواست ها و اميال خويش با محيط زندگي خود سازگاري هاي لازم را پيدا كند.
به همين دليل مدرسه و آموزش رسمي گذشته از انتقال دانش و مهارت، در جاي خود مي تواند تأثيرات شگرفي بر رفتار و اجتماعي كردن افراد و همسازي با اخلاق اجتماعي از طريق انتقال ارزش ها، هنجارها و نگرش هاي اجتماعي مطلوب و مناسب داشته باشد اما اگر غير از اين عمل شود قطعاً با هدر رفتن سرمايه ها و منابع مالي و انساني قابل توجهي روبرو خواهيم شد.
مرضيه ميلاني مشاور تربيتي در اين رابطه بر اين اعتقاد است كه «مدارس در مقاطع مختلف و در چارچوب نظام آموزش و پرورش به منظور آماده سازي كودكان و نوجوانان و پرورش قوه درك و آگاهي دانش آموزان ايفاي نقش مي كنند اما هر تلاشي كه در مدارس صورت مي گيرد بايد با هماهنگي و مساعدت والدين باشد ولي متأسفانه خيلي از افراد بر اين عقيده اند كه قسمتي از جرايم و رفتارهاي نابهنجار دانش آموزان به سيستم آموزشي مدارس بر مي گردد اما كوتاهي والدين را در نظر ندارند.
ولي با اين وجود آموزش و پرورش به عنوان يك سازمان فرهنگي مستقل و مدارس نيز به عنوان زير مجموعه هايي از اين سازمان بايد در شرايطي كه جامعه در حال تغيير و تحول است به لحاظ سازگار كردن و آگاه كردن دانش آموزان با فرهنگ و جامعه رو به رشد، خود را در جهت مثبت متحول سازند و با ارايه برنامه ها و فعاليت هاي مناسب توانايي ايجاد رابطه صحيح با ديگران، برقراري مناسبات با افراد و چگونگي اين روابط را در تمام دوره ها براي برخورد با مسائل و حتي مشكلاتي كه در پيش رو خواهند داشت در كودكان و نوجوانان به وجود آورند و با برخورد مسؤولانه خود روحيه خلاقيت را در آنان ايجاد كنند و دانش آموزاني را كه نشانه هايي از ضعف، عدم سازگاري و رفتارهاي ضد اجتماعي در آنان ديده مي شود مورد حمايت خود قرار دهند.
چون اگر هيچ كوششي در اين زمينه صورت نگيرد نشان از آن دارد كه تاكنون آنطور كه بايد به تعهدات و مسؤوليت خطير تربيتي اهميتي داده نشده است.
البته ناگفته نماند كه پياده كردن اصول و موازين اخلاقي، مذهبي و ديني را براي انجام اين مهم نبايد ناديده گرفت.
به هر حال بايد بپذيريم كه آموزش و پرورش به عنوان اصلي ترين نهاد اجتاماعي بيشترين تأثير تربيتي را بر روي تك تك افراد جامعه خواهد داشت در صورتي كه بموقع و بجا، بتواند كاركرد جامعه پذيري را بدون هيچ وقفه و خللي به شكلي مطلوب و مناسب به انجام رساند زيرا بقا و استمرار هر جامعه اي مستلزم آن است كه مجموعه باورها، ارشها، رفتارها و گرايش هاي آن به وسيله آموزش و پرورش به نسل جديد منتقل شود و دستاوردهاي جديد تعليم و تربيت نيز با بهره مندي از روشهاي تربيتي صحيح به كار گرفته شود.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن