دوره دبیرستان - 20

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره تاريخ زبان فارسي (پارسي)

بازديد: 483

 

تاريخ زبان فارسي (پارسي)

24 ماه مي ‏2005

 

پارسي يا فارسي زبان مردم پارسا بود كه در سالهاي330 تا 550 قبل از ميلاد در ايران حكومت مي‎كردند اين زبان به گفتة محققين به گروه زبانهاي هند و ايراني تعلق دارد. زبان فارسي زبان امپراطوري فارس قرار گرفت و به طور گسترده‎اي در دوره‎هاي باستان از مرزهاي هندوستان در شرق روسيه در شمال، سواحل جنوبي خليج فارس تا مصر و مديترانه در غرب به آن تكلم مي‎كردند.

در طول قرون، زبان پارسي به شكل امروزي آن تغيير يافت و امروزه زبان فارسي عمدتاً در ايران، افغانستان، تاجيكستان، و بخشهايي از ازبكستان صحبت مي‎شود.

زبان فارسي زبان دربار بسياري از پادشاهان هندي بود تا زمانيكه بريتانيايي‎ها پس از اشغال هند در قرن هيجدهم استفاده از آنرا منع كردند.

پادشاهان مغول هندوستان، فارسي را به عنوان زبان دربار خود درآورده بودند. بر روي ديوارهاي ردفورد (قلعه قرمز) اين جمله حكاكي و با طلا پرشده است «اگر فردوسي در جهان است همين است و همين است و همين است».

اگرچه نام زبان به عنوان فارسي يا پارسي يا به شكل عربي آن فارسي (زيرا در زبان عربي حرف پ ندارند) حفظ گرديده است اين زبان دچار تغييرات بسيار گرديده‎ و مي‎توان آنرا به چهار گروه زير طبقه‎بندي كرد:

1-فارسي قديم                     2- فارسي ميانه                  3-فارسي كلاسيك

4-فارسي مدون

فارسي قديم آن چيزي است كه قبيله پارساي اوليه در دوران هخامنشي صحبت مي‎كردند و براي ما نمونه‎هايي حك شده بر روي سنگ به زبان ميخي باقي گذارده‎اند.

فارسي ميانه زباني است كه در دوران ساسانيان صحبت مي‎شد و به آن پهلوي تبري مي‎گويند. نوشته‎هاي بسياري از آن دوران به شكل نوشته‎هاي مذهبي دين زرتشي در اختيار داريم كه عبارتند از «بانداشي، آراويراف نامه، مينوخرد، پندنامه، آدور بك مهر اسفند و غيره)

در فارسي كلاسيك مبدأ اين زبان خيلي روشن نيست ريشه كلمات در زبانهاي مختلفي كه در بخشهاي مختلف كشور مورد تكلم بودند قرار دارند اما ريشة اكثر لغات در فارسي قديم پهلوي و اوستا مي‎باشد. اين كلمات در نوشته‎ها و اشعار كلاسيك نشان داده شده‎اند فردوسي مدعي است كه به مدت سي سال سختي‎هاي بسياري تحمل كرده تا اين زبان را كه تحت فشار مهاجمين عرب و در آستانة نابودي بوده حفظ كند.

ذكر اين نكته اهميت دارد كه هر كشوري را كه عربها بر آن غلبه كرده‎اند تمدن، فرهنگ و زبان خود را از دست داده و زبان و شيوة زندگي عربي را پذيرفته است به طور مثال مصر كه مردمان آن مي‎توانستند اهرام را بسازند منجمين خوبي بودند و از هنر موميايي برخوردار بودند فرهنگ و زبان خود را در مقابل اعراب از دست دادند و زندگي همانند آنها را آغاز نمودند. اين تنها ايران بود كه اين روند را بر هم زد و در مقابل اعراب ايستادگي نمود. وفرهنگ و زبان خود را حفظ كرد و حتي با ايجاد شيعه اسلام را به روايت خود  پذيرفت.

بعدها زماني كه مغولها به ايران تجاوز كردند ايرانيها آنها را به سفراي زبان و فرهنگ و هنر ايراني تبديل نمودند. مغولها زبان فارسي را زبان دربار خود در هندوستان قرار دارند.

زبان فارسي مدرن يا فارسي (تلفظ عربي پارسي) آن طور كه امروزه تكلم مي‎گردد داراي لغات بسياري با ريشه‎هاي غير ايراني است برخي اصطلاحات فني جديد از انگليسي، فرانسه و آلماني به طرز قابل محض وارد زبان شده‎اند و قابل تشخيص هستند. اما عربي بخش اعظم زبان را با جايگزيني به جاي لغات اصيل پارسي تخريب كرده است. آنچه را كه فردوسي براي حفظ آن به سختي كاركرد در حال از دست رفتن است، لغات اروپايي عموماً به اين دليل مورد استفاده قرار گرفته‎اند كه هيچ لغت فارسي براي توضيح وضعيت محصول موجود نبود بجاي ساختن يك واژه جديد لغت خارجي همراه با كالا وارد شد بطور مثال همراه با اتومبيل وارداتي شكل فرانسوي نام آن يعني «اتومبيل» وارد گرديد زمان، كوشش و حمايت بسياري از سوي دولت صرف شد تا واژه جديد «خودرو» ايجاد شد و جايگزين لغت خارجي قرار گرفت. نمونه ديگر كلمة «تلويزيون» است كه جايگزين ناموفق‎تر «صدا و سيما» را دارد. و همچنين است وضعيت كلمه «راديو»

لغات غير فني نظير «مرسي» تشكر، وجود دارند، كه در زبان فارسي تثبيت شده و بسياري از ايرانيان آنرا يك كلمه خارجي نمي‎دانند و كلمه فارسي «تشكر» به عنوان جايگزين در صحبت مورد استفاده قرار ميگيرد ما در نوشتن معمولاً جايگزين «مرسي» است.

مثال ديگر كلمه «سلام» است كه از عربي اقتباس شده و توسط ايرانيان به عنوان اداي احترام در زمان ملاقات دوردست به جاي اداي احترام پارسي در روزگار نيك و درود مورد استفاده قرار مي‎گيرد.

در عربي «سلام» به معناي صلح است اما هيچ ايراني از معنا و ريشة آن آگاه نيست اعراب كه به صورت يك قبيله زندگي مي‎كردند هميشه در حال جنگ با يكديگر بودند و هميشه شمشير آن‎ها در كنارشان آماده بود وقتيكه آنها به قدر كافي به يكديگر نزديك مي‎شدند مجبور بودند با صداي بلند كلمه «سلام» بگويند به اين معنا كه من با شما در صلح هستم وگرنه فرد به عنوان دشمني كه بايستي كشته مي‎شد تلقي مي‎گرديد. عدم پاسخ به يك سلام حتي در ميان ايرانياني كه نمي‎دانند اين كلمه به معناي صلح است نشانه خصومت به حساب مي‎آيد.

مثالهاي بسياري در باره كلمه‎هاي خيلي معمولي وجود دارند تحريف انجام شده توسط كلمات عربي خسارت بسياري را به زبان فارسي زده است زيرا نه تنها جايگزين كلمات اصيل پارسي شده بلكه آنها را از زبان پارسي نيز خارج نموده تا حدي كه ارائه مجدد اين كلمات اصيل پارسي به نظر بسياري از خوانندگان، بيگانه به نظر مي‎‏رسد. خسارت وارده به قدري گسترده بوده است كه كلمات عربي حتي به اخرين چاپ «فردي اوستا» كتاب دعاي زرتشتيان نيز راه يافته‎اند كه انتظار مي‎رود به زبان اوستا مي‎باشد.

«پارسي تاجيك             پارسي دري»

مردم تاجيكستان و افغانستان شكل نسبتاً خالص‎تري از زبان فارسي را حفظ نموده‎اند و آنرا پارسي تاجيك درتاجيكستان و پارسي دري در افغانستان مي‎نامند.

«دري» زبان دري كه توسط زرتشتيان يزد و كرمان تكلم مي‎شود هيچ وجه اشتراكي با دري افغانستان ندارد در واقع دري زرتشتي توسط افراد فارسي زبان درك نمي‎شود و زباني است كه هيچ دست نويسي ندارد و نوشته نشده است. كودكان آنرا به عنوان زبان مادري فرا مي‎گيرند و اين زبان قرنها به اين نحو حفظ شده است زرتشتيان كرمان كه پس از دهه 1940 بدنيا آمده‎اند زبان دري را صحبت نمي‎كنند زيرا والدين آنها كه فكر مي‎كردند فرزندان آنها با صحبت كردن به زبان دري لهجه فارسي منحصر به فردي را نسبت به سايرين پيدا مي‎كنند و در مدرسه به عنوان زرتشتي شناخته مي‎شوند و در نتيجه مورد آزا واذيت مسلمانان قرار مي‎گيرند، زبان دري را به آنها نياموختند و خوشبختانه زرتشتيان يزد ارتباط قوي با اين زبان را حفظ نموده و همه بچه‎ها، اين زبان را ياد گرفته و آنرا صحبت مي‎كنند.

 

 

ساير زبانهاي ايراني:

به جز فارسي زبانهاي ايران ديگري وجود دارند كه در ايران بزرگ تكلم مي‎شوند ازقبيل سغدي، خوارزمي، پشتو، اردو، بلوچي، كردي و دري كه تعدادي از اين زبانها هستند.

اردو:

اردو به معناي اردوگاه است و زبان اردو، زبان اردوگاه بود. زماني كه نادرشاه به هندوستان حمله كرده اردوگاه خود را در پاكستان امروزي برپا نمود. در اينجا هندي زبانان هندوستان و پارسي زبانان ايراني با يكديگر تركيب شدند و زبان سوم اردو بوجود آمد.

اين زبان پلي بين دو شاخة زبانهاي هند و ايراني است امروزه زبان اردو همانند فارسي داراي كلمات عربي بسياري مي‎باشد.

دست خط:

فرهنگ ايران بر مبناي تعاليم زرتشت بود كه استفاده از عقل را ترويج مي‎كرد به اين معنا كه عموم مردم به شكل وسيع‎تري حتي از مردم امروزي از مقر خود استفاده مي‎كردند به همان دليل آنها نياز به دست نوشته نداشتند آنها از فكر خود استفاده مي‎كردند « وهومنا» و اطلاعاتي را كه از طريق گوش خود به دست مي‎آورند حفظ مي‎كردند و اين روش ساده‎اي بود. آنها فقط به حافظه خود رجوع مي‎كردند و نيازي به طومارهاي حجيم نداشتند.

(ما به عقل بدست آمده از طريق گوش احترام مي‎گذاريم) مأخذ هپتن ياشت، يا با دست نوشته‎هاي رومي با ترجمة توسط (TR SETHNA)

حتي امروزه مؤبدان زرتشتي در هندوستان تمامي اوستا را از حفظ مي‎كنند اين كتاب داراي چندين جلد است و آنها آنرا به عنوان بخشي از آموزش خود جهت مؤبد شدن انجام مي‎دهند و  به عنوان يك نمونه زنده زبان بدون نوشته: زرتشتيان ايران زبان دري را قرنها بدون نوشتن آن تكلم كردن، پس از اينكه پارسيان به قدرت رسيدن و با توسعة امپراطوري و ضميمه نمودن قلمرو خود با فرهنگهاي مختلفي كه از نوشتن براي برقراري ارتباط استفاده مي‎نمودند نياز براي ايجاد ارتباط از طريق نوشتن ظاهر شد. كاتبان ايلام و بابل بكار گرفته شدند و براي اولين بار زبان فارسي به صورت نوشته‎هاي ميخي نوشته شد اگر آنها دست نوشته‎هاي خود را داشتند حتماً از طريق سوابق باستانشناسي، گواهي از آنها در دسترس ما مي‎‏بود.

با استفاده از فكر خود، استفاده از آن به نحوي مناسب «وهومنا» اصل آنها در زندگي بود اين حقيقت حتي در كتاب مقدس انجيل با ناميدن تعقل فارسي شناخته شده است.

حتي عمل پيش‎‏بيني زمان و محل تولد حضرت عيسي مسيح، وحي به حساب نمي‎آيد بلكه كاري عقلاني منسوب مي‎گردد بنابراين وقتيكه ايرانيان به نوشتن پرداختن از خرد خود استفاده نمودن شروع به اصلاح روشهاي موجود و شكلهاي نوشتن نمودند.

در ابتدا آنها از لوحهاي گلي استفاده نمودند كه در ميان كاتبان متداول بود، نظير لوحهايي كه در شوش پيدا شد و حاوي متن فارسي قديمي منشور تأسيس كاخ داريوش مي‎باشد. اگرچه كاتبان از نوشته‎هاي ميخي قرنها استفاده مي‎كردند. اين مطلب هيچگاه به ذهن آنها خطور نكرده بود. و در زمان ايرانيان بود كه خط ميخي به صورت الفباي داراي صدا گسترش يافت. بنابراين نسل دوم فارسي قديم با 43 علامت يا الفبا نوشته شده و نوشتن، آسان و داراي يكنواختي كمتري شد كاتبان آشوري از نوشته‎هاي آرامانيك استفاده مي‎كردند. يك آسوي باسريف آشوري دو كاتب را نشان مي‎دهد. يكي لوح و يكي سوزن براي نوشتن به خط ميخي را در دست دارد و ديگري يك كاغذ پاپيروس براي نوشتن دراماتيك با جوهر.

متن آرمائيك نوشته شده با جوهر بر روي كاغذ پاپيروس وپوست به تدريج توسط ايرانيان اقتباس گرديد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

به نام خدا

 

عنوان  :

ترجمه تاريخ زبان فارسي

 

زير نظر استاد محترم :

سركار خانم اميدي زاده

 

تهيه و تنظيم :

نازنين حنايي

 

 

بهار 84


 

به نام خدا

 

عنوان  :

ترجمه تاريخ زبان فارسي

 

زير نظر استاد محترم :

جناب آقاي عمادي فر

 

تهيه و تنظيم :

فرهاد و فرزاد حسيني

 

زمستان  84


 

عنوان  :

تاريخ زبان فارسي

 

زير نظر استاد محترم :

جناب آقاي حسيني

 

تهيه و تنظيم :

آرشام گرايلي

 

 

پائيز 84


به نام خدا

 

عنوان  :

تاريخ زبان فارسي

 

زير نظر استاد محترم :

سركار خانم رحيمي

 

تهيه و تنظيم :

مرضيه برادران

 

 

پائيز 84

 


 

به نام خدا

 

عنوان  :

ترجمه تاريخ زبان فارسي

 

زير نظر استاد محترم :

سركار خانم اميدي زاده

 

تهيه و تنظيم :

نازنين حنايي

 

 

بهار 84


 

 

 

عنوان  :

تاريخ زبان فارسي

 

زير نظر استاد محترم :

جناب آقاي حسيني

 

تهيه و تنظيم :

آرشام گرايلي

 

 

پائيز 84


به نام خدا

 

عنوان  :

تاريخ زبان فارسي

 

زير نظر استاد محترم :

سركار خانم رحيمي

 

تهيه و تنظيم :

مرضيه برادران

 

 

پائيز 84

 


 

به نام خدا

 

 

عنوان  :

تاريخ زبان فارسي

 

زير نظر استاد محترم :

جناب آقاي عمادي فر

 

تهيه و تنظيم :

فرهاد و فرزاد حسيني

 

 

بهار 85

 

به نام خدا

 

عنوان  :

تاريخ زبان فارسي

استاد محترم :

جناب آقاي حشمتي

 

تهيه كنندگان :

داريوش شيرخاني

حسين توتونچي

 

 

بهار 85

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 29 مرداد 1393 ساعت: 18:01 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تاريخ حرم مطهر حضرت رضا ( ع )

بازديد: 597

 

تاريخ حرم مطهر حضرت رضا ( ع )

 

هنگامي كه در تمام خراسان در زمان حكومت امويان مردم به رهبري ابومسلم خراساني سردار شجاع ايراني قيام ضد اموي خود را شروع كرده بودند ، سناباد در كنار شهر نوغان ، روستايي بيش نبود . در اوج حكومت عباسيان ، وقتي هارون الرشيد به خراسان آمد تا آتش شورش را خاموش سازد ، در اينجا درگذشت ، و فرزند نيمه ايرانيش به خلافت برگزيده شد . زماني كه حضرت رضا ( ع) در ادامه همان مبارزه ضد خلافت و شيعه خواهي به خراسان آمد ، با وجود شهادت آن حضرت ، برگ زريني در تاريخ اين خطه رقم خورد ، و     بدينسان سناباد شهري شد با اهميت كه اقتدار سياسي و رونق اقتصادي را به دنبال داشت .

قريه سناباد درمجاورت شهر نوغان و چهار فرسنگي شهر توس واقع شده و كاخي متعلق به حميد بن قحطبه طايي والي توس در آن بود ، مظهر قنات سناباد در محله كنوني در سراب مشهد بوده و در محل كنوني حرم مطهر و رواق هاي فعلي آن و مسجد گوهرشاد باغي بزرگ و دلگشا بوده است . هنگامي كه حضرت رضا ( ع ) از راه نيشابور به مرو مي رفتند و در بين راه از قدمگاه نيشابور ، قريه الحمرا ( ده سرخ فعلي كه وصل به شريف آباد مشهد است ) و كوه سنگي مشهد عبور كردند و در قريه سناباد و خانه حميد ابن قحطبه و باغ او نزول اجلال كردند . حضرت پيش از سفر مرو ، در بقعه هاروني با دست محلي را خط كشيده ، فرمودند : اينجا محل دفن من است .

در سال 202 يا به روايت ديگري 203 هـ . ق پس از شهادت ، پيكر حضرت  رضا ( ع) را در همين بقعه به خاك سپردند . از بقاياي بقعه ، 2 متر از ديوار چينه اي آن به جاي مانده است ، جهانگردان و جغرافيا نويساني چون ابن حوقل، اصطخري ، و مقدسي از اين مكان ياد كرده اند ، در دوره سامانيان عميد الدوله فايق و ابوبكر شهمرد به آباداني و بناي بقعه كوشيده اند . بناي بقعه در آن سال ها شبيه بناي چهار گوش آرامگاه ارسلان جاذب بود ، كه اكنون در سنگ بست مشهد واقع شده است . مرمت گنبد بقعه نيز در زمان سلطان سنجر                  ( 552-511 هـ .ق) بدست شرف الدين ابوطاهر قمي صورت گرفت .

حرم در سال 548 هـ .ق در حمله غزها آسيب ديد. در همان سال سلطان سنجر و زنش به دست غزها گرفتار شدند و آنان را شهر به شهر دست بسته         مي گرداندند و در برابر چشمانش مردم را به خاك و خون مي كشيدند . انوري شاعر مشهور آن دوره از خاقان سمرقند ، خواهرزاده سنجر با اين قصيده تقاضاي كمك مي كند :

بـر سمرقند اگر بگذري اي باد سحـر                        نامــه اهـل خـــراسـان بــه برخــاقان بــر

خبرت هست كزين زير و بر شوم غزان                     نيست يك پي ز خراسان كه نشد زير و زبر....

در زمان خوارزمشاهيان درحرم نيز تعميرات و تزييناتي صورت گرفت و كتيبه كاشي چيني به خط ثلث بر ديوار دو طرف در ورودي حاز سمت دارالحفاظ نصب شد .

ابن بطوطه در سال 734 هـ .ق كاشي كاري و ضريح نقره حرم را ستوده است،در قرن هشتم آستان قدس عبارت بود از : حرم ، مسجد بالاسر ، مدرسه و چند بناي كوچك متصل به ضلع شمالي . در دوره تيموري و در زمان شاهرخ و همسرش گوهرشاد حرم باز هم توسعه پيدا كرد . و  نخستين مسجدجامع شهر ساخته شد. پس از آن دارالحفاظ ، دارالسياده و تحويل خانه يا خزانه در مشرق دارالحفاظ ساخته شد. سه مدرسه پريزاد ، بالاسر و دودر نيز از يادگاري هاي عهد شاهرخ هستند .

در دوره صفويه مشهد چندين بار طعمه غارتگران و اميران و خان هاي ازبك شد . از جمله : هجوم محمد خان و عبيدالله خان و محمد سلطان و عبدالمؤمن خان ازبك ، عبدالمؤمن كه در حرم هر چه يافت برد . از آن ميان ميل طلاي گنبد و الماسي تخم طاووس كه اهدايي قطب شاه دكني بود ، به غارت رفت . در زمان سلطان حسين بايقرا ( 912 -875 هـ .ق ) امير علي شير نوايي صحن  كهنه را توسعه داد و بناي اوليه ايوان طلا را به مجموعه افزود و در زمان شاه تهماسب صفوي مناره گنبد طلا كاري شده و خشت هاي نفيس كاشي روي گنبد به خشت هاي طلا مبدل شد.

شاه عباس در سال 1010 هـ .ق امر به مرمت بناي آستانه داد . امريه او روي كتيبه مينا كاري شده ، به خط هنرمند خوشنويس معاصرش علي رضا عباسي موجود است . پس از آن رواق هايي به وجودآمد و در نهايت به دستور شاه سليمان ، گنبد ساخت . از اين رو در ميان كتيبه هاي موجود در حرم نام شاه سليمان بيش از همه به چشم مي خورد .

در زمان نادر شاه افشار ، ايوان صحن عتيق و مناره مجاور آن تعمير و طلاكاري شد . مناره ايوان شمالي احداث و تذهيب شد . سنگاب مرمر سقاخانه در صحن عتيق هم از يادگاري هاي اين دوره است .

در دروه قاجار ساختمان صحن جديد احداث و طلاكاري شد . ايوان و سر در در شمالي صحن عتيق و توحيد خانه مباركه مرمت شد . عضد الملك  توليت رقت در سال 1275 دستور  داد كه روي بغضي از كاشي كاري ها و نقاشي هاي نفيس حرم آيينه كاري كنند . ايوان ناصري ( صحن نو ) نيز به دستور ناصرالدين شاه طلاكاري شد .

در دهم ربيع الثاني سال 1330 قمري روس هاي تزاري گنبد و ابنيه آستانه را به توپ بستند و چندين جاي گنبد مورد اصابت واقع شد . سربازان روسي رواق ها را اشغال كردند و گروه كثيري از مردم را به بهانه خواباندن شورش يوسف خان هراتي ، محمد نيشابوري و طالب الحق يزدي به خاك و خون كشيدند . اين حادثه هنوز در ذهن مردم مشهد باقي مانده است . در سال 1331 هـ .ق به دستور حسين ميرزا نيرالدوله والي خراسان اين خرابي ها تعمير گرديد .

در سال 1307 ش فلكه دور حرم و سپس موزه ، كتابخانه و تالار تشريفات بنا شد . در اجراي دستور كشف حجاب نيز مسجد گوهر شاد و رواق هاي آستانه كه محل تحصن مردم بود ، در سال 1314 شمسي مورد اصابت گلوله هاي سربازان دولتي قرار گرفت و متعاقب آن نايب التوليه وقت ، ولي الله اسدي ،    تير باران گرديد .

در سال 1350 شمسي قسمت مهمي از بافت تاريخي اطراف حرم مطهر در طرح گسترش مجموعه به فضاي سبز تبديل شد و اينك در اطراف صحن ها اقدامات عمراني فراواني در دست اجرا مي باشد .

 

مدارس قديمي  مشهد

در مجموعه ي آستان قدس رضوي و اطراف حرم مطهر ، شماري از مدارس قديمي شمهد وجود داشته كه بعضا بسيار قديمي بوده و اكنون بازسازي شده اند بعضي هم به همان صورت قديم بافي هستند . چند مدرسه هم از ميان رفته اند . از جمله مدارس قديمي مدرسه پريزاد است كه به همت بانويي از معاصران و معاشران گوهرشاد و به روايتي از ضعيف كنيز گوهرشاد در كنار مسجد گوهرشاد ( غرب آن ) احداث شده و در سال 1091 نيز به امر نجف قلي خان بيگلر بيگي قندهار ، مرمت گرديده است ، ( در دوره شاه سليمان صفوي )

مدرسه نواب به وسيله ميرزا ابوصالح نواب رضوي در زمان شاه سليمان صفوي ( 1086 ) ساخته شده است . اين مدرسه دو طبقه بوده و با آجر ساخته شده ات و داراي تزييناتي با كاشي مي باشد و اكنون بازسازي شده است .

مدرسه بالاسر ظاهرا در زمان سلطنت شاهرخ تيموري در نيمه اول قرن نهم ساخته شده ودر سال 1091 در زمان شاه سليمان ترميم گرديده است . اين مدرسه محل دفن ابوالقاسم بابر نيز هست   و اكنون تبديل به دارالولايه شده است .

مدرسه دودر از آثار زمان شاهرخ و باني آن غياث الدين يوسف خواجه بهادر يكي از امراي خراسان است ( 834 هـ . ق) و در سال 1088 به دستور شاه سليمان صفوي مرمت گرديده است . از لحاظ تزيينات و كاشيكاري ها و نقش كاري ها بسيار قابل توجه است . اين مدرسه دو گنبد در دو ضلع جنوبي دارد و ابيات زير بر يكي از آنها ثبت شده است :

هزار نقش برآرد زمانه و نبود                يكي چنان كه در آيينه تصوير ماست

به دست ما چو از اين حل و عقد چيزي نيست

به عيش نا خوش و خوش گر رضا دهيم رواست

در ميان همين گنبد سنگ قبري با تاريخ 846 و نام امير يوسف خواجه بهادر موجود است و مورخ گرانمايه مهدي سيدي معتقد است كه در مدرسه دودر و گورهاي آن متعلق به خانواده امير شيخ عي بهادر است .

مدرسه خيرات خان در بست پايين خيابان قرار دارد و در سال 1058 در زمان شاه عباس دوم ، به وسيله خيرات خان نامي بنا شده و در سال هاي اخير هم بازسازي شده است .

مدرسه ميرزا  جعفر بزرگترين مدرسه مشهد وداراي كاشي هاي معرق و معماري جالبي است ، باني آن ميرزا جعفر ، جد خاندان سروقدبوده است . اين مدرسه درسال 1084 احداث و در سال 1285 به دستور ظهيرالدوله والي خراسان مرمت شده است .

مدرسه پايين پايا سعدالدين در سال 1078 ساخته شده و باني آن سعدالدين محمد ، وزير خراسان بوده است اين مدرسه بعد تخريب شده است .

مدرسه فاضل خان باني اين مدرسه ملا عبدالله توني معاصر شاه عباس دوم بوده است . باني مدرسه بر روي سنگي شرايط پذيرش طلبه را نوشته و صريحا با ذكر علت ، ورود طلاب عرب ، مازندراني و هندي را ممنوع ساخته است . اين مدرسه در طرح فلكه اطراف حرم از بين رفته است .

 مدرسه عباسقلي خان ، اين مدرسه و مسجد ضميمه آن درسال                  8-1077 هـ . ق ساخته شده و در پايين خيابان مشهد واقع شده است . باني آن عباسقلي خان ، بيگلر بيگي  خراسان در زمان سلطنت شاه عباس دوم و شاه سليمان صفوي بوده است .

مدرسه باقريه در بالا خيابان واقع بود . دركتيبه ي آن كه به خط سلطنت شاه سليمان صفوي و باني آن ملا محمد باقر سبزواري و تاريخ 1082 هـ .ق درج بوده است . اين مدرسه بعدا تخريب شده است .

مدرسه بهزاديه ، معروف به مدرسه حاج حسن خان و در بالاخيابان واقع شده است و مدرسه در سال 90-1085 به دستور ملك بهزاد خان ، معاصر شاه سليمان صفوي عمارت گرديده است . اين مدرسه هم تخريب شده است .

مدرسه ابدال خان  نيز در كنار مقبره پير پالاندوز قرار داشته است .

مدرسه سليمان خان داراي تاريخ بناي 1115 هـ .ق است . باني آن سليمان خان اعتضاد الدوله بوده و در زمان  آغامحمد خان قاجار ساخته شده است و اين مدرسه هم در سال 1378 تخريب شده است .

دو مدرسه ميرزا جعفر و خيرات خان اكنون با تخريب بخشي از آن ها و بازسازي قسمت هاي ديگر و حفظ قسمت هاي تاريخي به دانشگاه علوم اسلامي رضوي ملحق شده است . سطح زيربناي قسمت قديمي مدرسه ميرزا جعفر و زير بناي دانشگاه جديد الاحداث 22000 هزار متر مربع مي باشد .

 

آرامگاه ها ، زيارتگاه ها ، تفرجگاه ها ، مكان هاي باستاني و تاريخي

مقبره شيخ بهايي

شيخ بهايي يكي از دانشمندان مشهور دوره صفويه است . او درسال 935 هـ .ق در بعبلك لبنان به دنيا آمد و از سن 6 سالگي نزد پدرش حسين بن عبدالصمد كه از فقها و علماي شيعه و از مريدان شيخ زين الدين ( شهيد ثاني ) بود ، خواندن و نوشتن آموخت . به علت فشارهاي سياسي دولت عثماني پدرش به ايران آمد و بهاء الدين به آيين ايراني پرورش يافت و به زبان فارسي آموخت . بهاء الدين در محضر پدر و علماي ديگر به كسب علوم و معارف پرداخت . شيخ بهايي مسافرت هاي زيادي كرد . از جمله به همراه شاه عباس صفوي به مشهد آمد . شيخ مدتي را در مشهد گذراند. شاگردش سيد حسين عاملي نيز در اين سفر با وي بوده است .

از شيخ بهايي مجموعه اي از قطعات نثر ، مثنويات ، رباعيات و غزليات به جاي مانده است . از كتاب هاي او مشرق الشمس در زمنيه الهيات ، اكسير السعادتين در فقه و حديث ، زبده در اصول فقه ، جامعه عباسي شامل فتواهايش در احكام جبر و مقابله مي توان نام برد . شيخ بهايي اقداماتي نظير تقسيم آب رودخانه زاينده رود بين محلات اصفهان و قراي مجاور رودخانه ، طرح ريزي كاريز نجف آباد ( به قنات زرين كمر معروف است )تعيين سمت قبله مسجد شاه اصفهان ، ساختن گلخن گرمابه اي مرموز در اصفهان ، انجام داده است . در مشهد نيز دستوري در باب ساختن ديوار صحن قديم حضرت رضا ( ع) داده  به اين نحو كه در هر فصلي موقع ظهر ، آفتاب به بن ديوار مي رسيده است حجره هاي مدرسه مجاور صحن با نظر شيخ چنان بنا شده بود كه هر حجره محازي ستاره اي واقع مي شد . تمام زندگي اين دانشمند عصر صفويه در تاليف تدريس ، سياست ، قضاوت ، سير و سياحت گذشت . در سفر سال 1008 هـ .ق به مشهد كه با شاه عباس همراه بود در جوار صحن خانه اي خريد و پس از مرگ كه در سال 1030 هـ .ق در اصفهان روي داد ، بر طبق وصيت وي به مشهد آورده شد و در همان خانه دفن گرديد . ملاصدرا از شاگردان وي       مي باشد .

 

بقعه شيخ حر عاملي

شيخ المحدثين ، محمد بن حسن ، معروف به شيخ حر عاملي از معاريف و دانشمندان شيعي و صاحب كتاب مشهور وسايل الشيعه است . وي در سال 1033 هـ .ق در جبل عامل لبنان متولد شد . ورود او به مشهد مقارن سلطنت شاه عباس دوم و پسرش شاه سليمان صفوي بوده است .( 1105 -1052 ) شيخ كه نسب از حر رياحي ، صحاب معروف سيد الشهداء( ع) دارد در تاريخ رمضان 1104 وفات يافت و درمحل فعلي ( حجره پنجم ضلع شمالي صحن انقلاب كه جز مدرسه ميرزا جعفر است ) دفن شد . پسرش شيخ محمد رضا كه متوفي به سال 1110 هـ .ق مي باشد و در فقاهت و فضل نمونه بوده است در جواي وي به خاك سپرده شده است . از آثار او جمع آوري و تدوين اشعار شيخ بهايي مي باشد . ايوان كوچكي در بقعه وي كه ده پله از صحن پايين تر است وجود دارد و قبر در وسط آن با سنگ مرمر سبز رنگ مزين شده است . ضريح نقره نفيسي ايوان مذكور را از حرم جدا مي كند ، ايوان حرم نيز داراي آيينه كاري بسيار زيبايي مي باشد .

 

 

 

آرامگاه شيخ طبرسي

يكي از بناهاي تاريخي و مذهبي مشهد آرامگاه امين الاسلام و شيخ طبرسي است كه در وسط باغ رضوان حد فاصل بين خيابان طبرسي و خيابان شيرازي قرار داشته است . شيخ طبرسي ، از علماي نامدار شيعه در قرن ششم است كه در فقه و تفسير قرآن استاد بوده است و داراي سه تفسير بر قرآن مي بشاد كه مهم ترين آنها مجمع البيان است . شيخ طبرسي از دانشمندان بزرگي چون شيخ طوسي و شيخ عبدالجبار رازي كسب فيض نموده و شاگرداني چون قطب الدين راوندي و ابن شهر آشوب داشته و با جارالله زمخشري هم عصر بوده است وي در سال 548 هـ .ق در سبزوار وفات يافته و جنازه وي به محل فعلي كه قبلا نام مقتل الرضا مشهور بوده و بعدا قبرستان قتلگاه ناميده مي شده انتقال يافته است . در سال 1370 شمسي به خاطر تعريض خيابان و طرح فلكه حضرت ، قبر اين بزرگوار شيعه به وسط باغ رضوان انتقال يافت . اين مكان قبلا به مغسل الرضا نيز مشهور بوده است زيرا به روايتي حضرت الرضا( ع)را در اينجا غسل داده اند . در سال هاي پيش از انقلاب نيز غسالخانه مشهد در اين مكان قرار داشته است .

 

 

مقبره خواجه ربيع

در شمال شهر مشهد آرامگاه زيباي مربعي با چهار شاه نشين در چهار جانب با گنبد دو پوشه در ميان باغي بزرگ و باصفا بنا گرديده كه آرامگاه            ربيع بن خثيم ( بروزن قريش) از جمله تابعين پيامبر اسلام و زهاد ثمانيه يكي از هشت زاهد نامي تاريخ اسلام مي باشد . وي تربيت يافته و دوست صميمي     ابن مسعود ، صحابي بسيار مشهور پيامبر است . خواجه در اوايل خلافت حضرت علي ( ع) امارت را داشته و در جنگ صفين ياور حضرت علي ( ع) بوده است . خواجه ربيع را از پيشگامان تفسير و حديث شمرده اند ، بسياري مانند ترمذي و ابن ماجد از وي نقل حديث كرده اند . شيخ طوسي در تفسير مجمع البيان اقوال وي بازگو كرده و او را شيخ متقدم دانسته است . در مصباح الشريعه كه منسوب به امام صادق ( ع ) است ، از گفته هاي خواجه مكررا استفاده شده است . خواجه مقامي بس بزرگ نزد مردم داشته و (( با اين حال براي منزل خود هيزم مي آورده است : و در قبال تقاضاي انجام اين كار       مي گويد: من بدين زحمت كه ثمره اش عايد خودم مي شود ، از ديگران اولي ترم و مكررا بينوايان را به منزل خود آورده و.... ))

خواجه ربيع در هفتاد سالگي در سال 61 يا 63 هجري همزمان با واقعه كربلا وفات يافته است . بناي بقعه وي به درخواست شيخ بهايي و به دستور شاه عباس صفوي ساخته شده است .

نماي خارجي بنا داراي تزييناتي با خطوط معقلي است . كمربند گنبد داراي دو كتيبه به خط بنايي ( معلقي ) و ثلث و ارتفاع گنبد 18 متر است . طرح بنا مربعي با چهار شاه نشين در چهار جانب است و از وسط ديوار و پشت ايوان هاي عليرضا عباسي با تاريخ هاي 1026 هجري و 1031 هجري وجود دارد .

اين بقعه كه از آثار زيباي دوران صفوي است ، چند بار مرمت شده و داخل باغ زيبايي قرار دارد ، خواجه ربيع ضمن اينكه از تفرجگاه هاي مشهد به شمار    مي رود ، قرن هاست كه مكاني زيارتي محسوب مي شود ، چنانچه حضرت رضا ( ع ) فرموده اند :

(( سفر به خراسان براي من سودي نداشت ، مگر زيارت ربيع بن خثيم ))

مقام خواجه ربيع در طي سالها در نزد مردم و حكام چنان بوده است كه حتي شبيك خان ازبك هم در سال 915 در راه غارت مشهد به زيارت مقبره پيشين او رفته است .

 

 

آرامگاه خواجه اباصلت هروي

اباصلت هروي از دانشمندان و محدثين مشهور عصر خود بوده است . گويند هنگامي كه حضرت رضا ( ع) از راه نيشابور به مرو نزد مامون مي رفتند ، با سابقه انس و الفتي كه به حضرت داشته ، همراه ايشان شده و افتخار خدمتگزاري يافته است .

آرامگاه  خواجه اباصلت در 12 كيلومتري جنوب شرقي مشهد واقع شده است چنانچه امروزه معمول است از سالها قبل گروهي براي تقرب به وي ، وصيت مي كرده اند كه در اطراف آرامگاه خواجه دفن شوند .

بناي اصلي بقعه چهارگوش به ابعاد 5/6 متر است و به وسيله چهار درگاه با خارج تماس دارد . ديوارهاي داخلي گنبد آيينه كاري است و در زير سقف دور تا دور رسمي بندي دارد . مزار خواجه اباصلت هر سال زايران فراواني را به  خود جلب مي كند ، زيرا وي راوي شهادت حضرت رضا ( ع) و خادم وي بوده است .

 

خواجه مراد

آرامگاهي است در 15 كيلومتري جنوب شرقي مشهد، اين آرامگاه در كنار كوه و چشمه اي قرار دارد و جاده آن از سمت راست جاده اصلي مشهد ـ فريمان جدا مي شود. داراي گنبد هرمي پنج ضلعي است كه با شيرواني پوشيده شده است . اصل بنا اتاقي 30/4 ×4 متر است و پيرامون آن چندين اتاق براي توقف و استراحت مسافران ساخته شده و محوطه آن يز براي مسافران آماده سازي شده است . مقبره داراي ايوان است و بر فراز ايوان آن تزينات آيينه كاري و دو گلدسته كم ارتفاعي با كاشي كاري مشاهده مي شود.

خواجه مراد لقبي است كه مردم به اين محل داده اند و كتبيه سردر آن به نام هرثمه بن اعين مشهور به خواجه مراد راوي است كه در سال 201 هـ . ق وفات يافته است . مهدي سيدي محقق و نويسنده تاريخ شهر مشهد در شرح سفرنامه ناصرالدين شاه به مشهد مي نويسد (( به سبب توقف اردو در طرق، نويسنده مرات السفر شرحي از رباط آن و تپه نادري در مجاورت رباط مزبور داده است، ا ايوان طرق و مزار خواجه اباصلت هروي در همان حدود هم صحبتي به ميان آمده، اما به سبب آن كه هنوز بناي مشهور به خواجه مراد در آن حوالي خلق نشده بوده، حرفي از آن زده نشده است. )) سفر ناصرالدين شاه به مشهد در روز اول ذي قعده سال 1300 به پايان رسيده است. در بعضي منابع نيز هرثمه را از نزديكان امام رضا (ع) مي دانند .

 

 

گنبد خشتي :

اين بنا مدفن سلطان محمد از اعقاب امام موسي بن جعفر (ع) است و در محله نوغان در خيابان طبرسي مشهد قرار دارد. داراي رواقي چهار گوش و چهار شاه نشين مي باشد. به سبب آن كه گنبد آن خشتي است، به اين نام معروف است. سبك ساختمان به بناهاي دوره تيموري شبيه است و ساقه گنبد چندي پيش مزين به كاشي و سوره توحيد شد اما بعداً آجرپوش گرديد.

در مجاورت اين بنا مسجدي وجود دارد كه دو بيت زير بناي آن را به عهد شاه عباس مي رساند:

در زمان سه ستاره چشم                    شاه عباس فخر دولت و دين

آمد از بهر سال تاريخش           بيت معمور از آسمان به زمين

اما خود گنبد خشتي معلوم نيست قطعاً در چه زماني ساخته شده است. چون سلطان محمد در سال 832 قمري در گذشته (بنا بر سنگ قبر وي) و خود بنا هم بايد در عهد شاهرخ تيموري ساخته شده باشد.

مرحوم دكتر شريعتي نوشته است از آنجا كه اين آرامگاه در محله اي قديم قرار دارد. مرجع بسياري از خواسته ها و مشكلات و نذرهاي مردم بوده است .

 

 

مقبره پير پالان دوز :

اين بنا مدفن شيخ محمد كارندهي (كاردهي) است و بناي آن در سال 985 هجري در زمان سلطان محمد خدابنده (پدر شاه عباس) ساخته شده است، شيخ محمد كارندهي يا محمد عارف عباسي از عرفاي سلسله ذهبيه و مشهور به پير پالاندوز است كه در خط ثلث استاد بوده و قرآن هفت سوره اي از وي در دست است. او براي امرار معاش به شغل پالان دوزي اشتغال داشته و به لحاظ معنوي بسيار مورد توجه مردم بوده است. اين مقبره در مجاورت حرم حضرت رضا (ع) قرار دارد و بنايي چهار گوش و داراي گنبد است. داخل بقعه داراي شاه نشيني است و در بالاي آن يزدي بندي هايي اجرا شده است.

در زير گنبد ترنج زيبايي با نگاره هاي گياهي نقش شده است. قسمت هايي از بنا نيز داراي نقاشي صفوي را دارا مي باشد. سطح گنبد آن داراي پوشش ساده اي از كاشي فيروزه اي رنگ و داراي كتبيه اي با تاريخ 985 هـ.ق بوده است .

مقبره پير پالاندوز اخيراً بازسازي شده است .

 

گنبد سبز :

اين آرامگاه كه به علت گنبد سبز رنگ و زيبايش بدين نام خوانده مي شود در خيابان خاكي (شهيد باهنر) مشهد قرار دارد و ظاهراً مدفن محمد مومن عارف استرآبادي از شيوخ شيعه مذهب سلسله ذهبيه است كه ظاهراً در سال 904 وفات يافته و استاد بزرگاني چون مجلسي اول بوده است. در تاريخ ساخت بنا سال هاي 1011 (مربوط به دوره شاه عباس) و 1091 (مربوط به دوره شاه سليمان) روايت شده است. در اين مكان قبلا يكي از قبرستان هاي مشهد به نام قبرستان ميرهوا وجود داشته است. گنبد سبز سابقا داراي باغي بزرگ و محل سكونت عده زيادي از درويشان و برگزاري مراسم و مجالس آنان بوده است. خانيكوف روسي در سال 1274 اين محل را مقبره درويشي مي داند كه در 904 هـ .ق درگذشته است. مرحوم دكتر زرين كوب نيز گنبد سبز را منسوب به شيخ محمدعلي موذن خراساني (1057 تا 1078 هـ .ق) بيست و نهمين قطب سلسله ذهبيه دانسته است .

 

امام زاده يحيي ـ ميامي :

آرامگاه يحيي بن زيدبن علي ابن الحسين (ع) در نزديك روستاي ميامي در 90 كيلومتري مشهد قرار دارد. آرامگاه در دامنه كوهي ساخته شده است و گنبد آجري آن متعلق به قرن دهم هجري مي باشد .

در اطراف آرامگاه سنگ قبرهاي قديمي زيادي ديده مي شود كه تاريخ هاي 902 و 981 هـ .ق در آن ميان به چشم مي خورد. يكي از سنگ قبرها متعلق به خواجه نعيم الدين نعمت الله بن خواجه نظام الدين احمد ميندي (902) و ديگري مدفن خواجه ظهيرالدين محمد زمان (981) مي باشد.

 

مصلاي مشهد :

اين بنا كه در زمان سلطنت شاه سليمان صفوي (1105 1077 هـ .ق) ساخته شده است در شرق مشهد و در بلوار مصلي واقع شده و داراي يك ايوان بلند و دو رواق در طرفين است. بنا در سال 1087 هـ .ق به سعي ((حاجي مل)) نامي و معماري ((حاجي شجاع، بناي اصفهاني)) و به فرمان ((نواب عالي مقام، ابوصالح)) (باني مدرسه نواب) ساخته شده است و در كتبيه هاي آن اشعاري با ذكر نام افراد فوق وجود دارد. به روايت تاريخ، اعياد مذهبي در اين مكان جشن گرفته مي شد و اطراف آن چنانچه در سفرنامه ركن الدوله (1299 هـ .ق) قيد شده آبادي هايي وجود داشته است. در ايوان و محراب بنا كاشي كاري به شيوه معرق وجود دارد .

 

مصلاي طرق :

اين بنا قديمي ترين مصلاي شهر مشهد است كه در كنار روستاي طرق قرار دارد اين مصلا در سال 837 قمري ساخته شده است.

طرق در كناره مشهد محل جنگ هاي بسياري بوده كه اغلب براي تصرف مشهد صورت مي گرفته است. مثلاً جنگ سال 913 بين ازبك ها و بازماندگان تيموري، يا پس از بازگشت شاه تهماسب از خراسان، بين سپاهيان ازبك و قزلباش هاي ساكن مشهد، يا سال 971 بين علي سلطان ازبك و مردم مشهد.

حاج سياح محلاتي جهانگرد مشهور نيز كه در سال 1295 به مشهد آمده، از طرق ياد كرده است. اين محل در سفرهاي كارواني، منزلي محسوب مي شده است و به همين دليل داراي چند كاروانسرا و رباط است كه مهم ترين آنها به دستور شاه عباس و شاه سليمان صفوي و اسكندر بيك ساخته شده اند.

در نزديكي طرق، تپه اي به نام تپه نادري با حدود 350 متر ارتفاع وجود دارد كه بقاياي سفال، كوزه شكسه، خاكستر و خشت خام هاي بزرگ در آن ديده   مي شود. احتمالاً اين تپه بقاياي قلعه اي بسيار قديمي و به نوشته مطلع الشمس دو هزار ساله است.

 

آرامگاه امير غياث الدين ملك شاه (مسجد هفتاد و دو تن):

مسجدي كه اكنون با نام هفتاد و دو تن در انتهاي بازار سرشور (بازار بزرگ مشهد) قرار دارد، ظاهراً آرامگاه يكي از امراي محلي خراسان به نام امير     غياث الدين شاه ملك يا ملكشاه بوده است. با توجه به تاريخ اتمام تزيين بقعه كه 855 هـ.ق است. بقعه در زمان تسلط ابوالقاسم بابر (861-852) از پسران بايسنقر نوه شاهرخ تيموري بر مشهد ساخته شده است. اين مسجد داراي يك درگاه بلند ورودي و دو مناره در طرفين بنا مي باشد. ارتفاع فعلي مناره شمالي 20 متر و ديگري 40/15 متر است و داراي كتبيه اي با آيات قرآني مي باشد. بالاي اين كتبيه ها اسماء الله و در ترنج ها احاديثي نقش شده است. نام معمار بنا بر اساس كتبيه موجود شمس الدين محمد تبريزي است و مدخل بقعه داراي دري به تاريخ 1155 هجري قمري مي باشد. بر روي كاشي هاي ايوان نام الامير ملكشاه ... خوانده مي شود. نماي مناره ها، غرفه ها و ايوان مسجد داراي كاشي هاي معرق بسيار زيبايي است.

 

آرامگاه نادر :

نادر شاه افشار در سال 1110 يا 1100 هـ .ق در روستاي كبكان در حوالي درگز به دنيا آمد، نادر به طايفه قوقلي افشار از طوايف قزلباش تعلق داشت و در بدو جواني جنگ با طوايف تركمان و ازبكها را آزمود .

در دوران جواني از سران سپاه بود و به علت رشادت به سرداري سپاه شاه تهماسب صفوي درآمد و همراه وي مشهد را از جنگ ملك محمود سيستاني بيرون آورد. پس از آن اشرف الغان را در مهماندوست دامغان و مورچه خروت اصفهان و زرقان فارس شكست داد و فتنه افغان را پس از هفت سال تمام كرد.

پس از شكست دشمنان داخلي عثمانيان در نوروز سال 1148 در دشت مغان به پادشاهي نشست، پس از فتح هند نادر به سخت گيري و ستم پرداخت و فرزند خود را كور كرد. و سرانجام در سال 1160 توسط سران قزلباش به قتل رسيد. پايتخت نادر مشهد بود و قسمت هاي زيادي از آباداني اين شهر و اطراف آن و حرم مطهر به همت وي صورت گرفته است .

نادر بنايي براي آرامگاه خود در جنب چهار باغ شاهي در مشهد ساخت، اما بناي مقبره اخير وي به مساحت 14400 متر مربع توسط انجمن آثار ملي و با طراحي مهندس هوشنگ سيحون ساخته شده است. مجسمه مفرغي سواره وي به ارتفاع 5/6 متر به وسيله ابوالحسن صديقي طراحي شده و مفرغ ريزي آن در كارخانه بروني ايتاليا صورت گرفته است. بناي جديد آرامگاه شامل اتاق آرامگاه، دو تالار، موزه و ايوان هايي متعدد است.

موزه نادري : اين موزه در سال 1342 در مجاورت سالن آرامگاه ساخته شده است. در سالن اصلي موزه آثاري از دوره نادر و پس از آن به نمايش گذاشته شده است. آلات جنگي شامل تفنگ، تپانچه، كلاه خود، زره و شمشير از جمله اين آثار هستند. تابلويي از صحنه هاي نبرد نادر در جنگ كرنال اثر استاد سيد حسين مير مصور نيز در اين سالن نصب شده است. در سالن ديگر نيز كه در سال 1373 به بهره برداري رسيده است. اشيا باستاني و مردم شناسي به نمايش گذاشته شده است .

 

آرامگاه كلنل پسيان :

آرامگاه محمد تقي پسيان در مجاورت آرامگاه نادر و در باغچه شمالي باغ آرامگاه قرار دارد و لوحي سنگي بر آن نصب شده است .

محمد تقي خان از ميهن پرستان جوان و پرشور ايارن بود. در سال 1309 هجري در تبريز متولد شد و در سال 1324 به تهران آمد و پس از پنج سال تحصيل در مدرسه نظام به درجه سلطاني رسيد و پس از آن در جنگ معروف به مصلي، روس ها را شكست فاحشي داد و صيت شهرت و ليافت او از مرزهاي ايران گذشت. در سال 1335 هجري به آلمان رفت و در سال 38 پس از بازگشت به فرماندهي ژاندارمري خراسان در دولت مشيرالدوله رسيد.

در ذيحجه سال 1339 آزاديخواهان خراسان به رهبري كلنل قيام كردند ، اين قيام كه براي كسب استقلال ايران بود، توسط روساي عشاير و به تحريك قوام السلطنه و سپاهيان دولتي ايران مورد هجوم قرار گرفت و كلنل پسيان كه او را در شمار مرداني چون جلال الدين خوارزمشاه و لطفعلي خان زند مي دانند در زد و خورد با اكراد بجنورد در جعفرآباد قوچان به خدعه كشته شد. عارف قزويني كه از ياران كلنل پسيان بود در سوگ وي سروده است :

كسم به شهر نبيند شدم بياباني            ز غصه كلنل و زغم خياباني

آنچه عارف را به كلنل علاقمند ساخت و آنچه او را نزد مردم آزاده عزيز       مي نمايد، انسان دوستي و وطن پرستي كلنل است.

زنده به خون خواهيت هزار سياوش              گردد از آن قطره خون كه از تو زند جوش

عشق به ايران به خون كشيدت و اين خون   كي كند ايراني كركس است فراموش

 

حمام شاه :

اين حمام از آثار مهدي قلي بيك اميرآخور باشي شاه عباس اول صفوي است كه در بازار بزرگ مشهد واقع شده و تا همين اواخر مورد استفاده بوده است. حمام داراي سربينه اي با هشت ستون سنگي و سقف گنبدي شكل است و در نزديكي مسجد امام (شاه) ساخته شده است. سازنده حمام، آن را وقف آستان قدس رضوي كرده است و سال تاسيس بنا به روايت كتبيه از ميان رفته آن 1027 است .

 

 

ميل اياز، آرامگاه ارسلان جاذب :

آرامگاه ارسلان جاذب و ميل اياز در سنگ بست در 40 كيلومتري جنوب شرقي مشهد واقع شده است. اين بنا كه از قديمي ترين آثار دوران غزنويان در خراسان است، به همت ارسلان جاذب والي و سپهسالار توس در زمان سلطان محمود غزنوي ساخته شده است. پس از مرگ وي كه به سال 419 يا 420 اتفاق افتاد، در اين بناي ساده، زيبا و با عظمت دفن شد. ارسلان جاذب از ممدوحان فردوسي شاعر حماسي ايران و از كساني بوده است كه او را ((متمايل به گرايش هاي ملي و حماسي مردم ايران در توس)) خوانده اند. در زمان حيات وي توس رو به پيشرفت و ترقي فرهنگي و سياسي نهاد و از مراكز چهارگانه و پراهميت خراسان شد.

ميل اياز كه ظاهراً همتايي در طرف ديگر ساختمان داشته است، جزو رباط بزرگي بوده است كه در سال هاي 389 تا 421 هجري (زمان حكومت ارسلان در توس) ساخته شده است. مقبره ارسلان جاذب آجري و داراي نقش هايي با آجر و رنگ روشن و كتبيه اي بر گرداگرد سقف داخلي گنبد مي باشد. بالاي ديوار آن نيز كتيبه اي به خط كوفي و با رنگ آبي در زمينه گل دار وجود دارد. در مناره آجري نيز كتبيه اي با خط كوفي و با آجر اجرا شده و داراي تزيينات مي باشد. بنا داراي گنبدي كوتاه بر روي ساقه اي هشت وجهي است. اين ساقه بر مكعبي با ارتفاع 10 متر استوار شده است. نماي بيروني به سادگي تمام اجرا شده و مناره آن نيز با ارتفاع 40 متر و قطر حدود 5/5 متر در پايه و 5/2 متر در بالا و صد پله به استواري پابرجاست. اين بنا در ميان رباط سنگ بست واقع شده كه اكنون ويرانه است، اما در نزديكي آن رباط ديگري توسط               امير عليشير نوايي ساخته شده كه هنوز وجود دارد.

 

توس :

دشت توس شامل حوضه آبريز كشف رود است و به علت مساعدت آب و هوا و مراتع فراوان در طول تاريخ در ديد كساني بوده است كه يا از فلات ايران       مي گذشتند و يا آن كه در كنار زيستگاه هاي طبيعي آن ماوا مي جستند. جاده ابريشم به همين طريق در ميان دشت توس ايجاد شده و در طي زمان مورد استفاده قرار گرفته است. كاوش هاي باستان شناسي، دشت توس را زيستگاه افرادي مي داند كه در قديم ترين دوره پارينه سنگي در كناره هاي كشف رود مي زيسته اند. در روستاي درخت بيد سنگ نگاره هايي از انسان دوران نوسنگي يافت شده كه باز هم مويد سكونت ديرسال آدميان در اين منطقه است. از آن پس اين دشت هميشه محل سكونت بوده و در آغاز اسلام، آثاري از وجود تمدن در مكان كنوني توس و حوالي ارگ آن كشف شده است. آنچه تاكنون باقي مانده با روي ويران شده تابران ، ارگ، و بقعه هارونيه است.     بارو 9 دروازه و 156 برج داشته است. باروي توس به طول 7 كيلومتر با ضخامت 6 تا 5/2 متر به گرداگرد توس كشيده شده است. بخشي از اين بارو در نزديكي آرامگاه فردوسي، به صورت حفاظت شده قابل ديدن است . بناي ارگ نيز كه لاي هايي تا سده سوم هجري را در بردارد در شمال غربي محوطه نمايان است . اين ارگ شامل بناهاي حكومتي بوده و به وسيبله خندقي از شهر جدا مي شده است .

بقاياي ديواره هايي از دوره تيموريان در محوطه ارگ نيز ديده مي شود. سطح شهر انباشته از بقاياي آثار معماري تاريخي و فرهنگي است و انواع سفال هاي بي لعاب و ساده توس مربوط به قرن شم تا نهم هجري ، و سفال هاي لعابدار متعلق به دوره هاي سوم تا نهم هجري با اشكال و نقش هاي متنوع در اين منطقه ديده مي شود.

 

آرامگاه فردوسي :

حكيم ابوالقاسم فردوسي در سال 329 هجري در قريه پاژ در ناحيه توس به دنيا آمد، وي از نجيب زادگان توسي بود و خود املاكي داشت كه از عايدي آن روزگار مي گذرانيد. فردوسي در حدود 40 سالگي به سرودن شاهنامه پرداخت و با مدد گرفتن از تاريخ شاهان قديم ايران و شاهنامه ابومنصوري كه به امر ابومنصور محمد بن عبدالرزاق توسي فراهم آمده است، به سرودن بزرگ ترين منظومه حماسي و ملي ايرانيان دست يازيد .

زماني كه فردوسي پنجاه و هشت ساله بود و پس از برچيده شدن خاندان ادب پرور سامانيان و بعد از آن حكومت سيمجوريان بر خراسان، محمود غزنوي در سال 387 جانشين پدر شد و فرمانروايي پر اقتدار و بزرگي را در شرق و شمال شرق و مركز ايران به وجود آورد. قدر ناشناسي سلطان محمود غزنوي از كار بي همتاي فردوسي ، او را دلشكسته و رنجيده خاطر ساخت و در فقر و تنگدستي در سال 411 يا 416 هجري درگذشت. مشهور است هنگامي كه جنازه فردوسي را از دروازه رزان بيرون مي بردند، كاروان هداياي محمود كه به بزرگي و عظمت كار فردوسي پي برده بود، وارد توس مي شد.

شاهنامه فردوسي نقشي ه سزا در ماندگاري زبان وفرهنگ ايراني دارد و به لحاظ حماسي آثاري ماندگار اززندگي پيشينيان ما را به تصوير كشيده است . براساس دست نويس هايي كه پس از فردوسي از شاهنامه شده است، شاهنامه بين پنجاه تا شصت هزار بيت است و پهنه تاريخ چند هزار ساله قوم ايراني را از كيومرث تا حيات خود با زباني فصيح و پالوده شرح داده است . فردوسي خود در ميان اين ابيات همه جا انسان را به آزاد انديشي ، دادخواهي و پند و عبرت و خرد راهنمون شده و از روي كمال و صفاي ذهن به نقل داستان هايي           مي پردازد كه پيش از آن كه تاريخ و جذاب باشند، امروزي و انساني اند . ((نخستين داستان هاي شاهنامه از آغاز تمدن و سپس قيام كاوه روي كارآمدن فريدون، مرگ فريدون و تقسيم جهان بين سه پسر وي و برادر كشي ها و جنگ آنان است . سپس به حماسه جنگ هاي طولاني ايران و توران ، داستان زال و رستم و حوادث بزم ها و رزم هاي سياوش، پادشاهي منوچهر پرداخته و در قسمتي ديگر با اشاراتي بر حوادث دوران اشكانيان و ساسانيان، مندرجات حماسي خود را از زندگاني اردشير تا يزدگرد و انوشيروان پي مي گيرد.

در چهار مقاله عروضي داستان تدفين فردوسي بدين صورت نقل شده است كه به دليل شيعه بودن نگذاشتند جسد وي را در قبرستان مسلمانان دفت كنند ، ناچار جنازه اش را به باغ و ملك شخصي وي بردند و او را در آن باغ دفن كردند ، امروز هم در آنجاست، و من در سنه عشر و خمسمائه (510) آن خاك را زيارت كردم .

در سال 1313 بر مقبره فردوسي آرامگاهي با طرح آتشكده ساختند . در سالهاي 7-1343 نيز دوباره تغييراتي در آن داده شد. ساختمان فعلي آرامگاه كه طراح ان از مهندس سيحون بوده است ، در نماهاي بيروني برگرفته از معماري هخامنشيان است . فضاي داخلي نيز از معماري دوره اشكاني و اسلامي اقتباس شده و شكل كلي ساختمان شبيه بناي مقبره كوروش در پاساگارد است. بنا از چهار سمت داراي پله است و ابعادي در حدود 30 × 30 متر دارد . بدنه بنا با سنگ مرمر و اشعار فردوسي با خط نستعليق و نشان ((فره وهر اهورامزدا )) با نقش برجسته تزيين شده است در قسمت داخلي بنا داستان هايي از فردوسي مانند پيكار رستم و اشكبوس، جنگ ايرانيان و تورانيان ، نبرد رستم و سهراب ، داريوش هخامنشي ، پناه آوردن پادشاه هند به دربار ساساني، رفتن رستم به نزد كيكاوسس ، جنگ رستم با پيلتن مازندران ، به كمد گرفتن رستم رخش زا، جنگ رستم با اژدها و يدو سفيد و ... به صورت حجاري و نقش برجسته سنگي بر ديواره نصب شده است . آرامگاه حكيم ابوالقاسم فردوسي همچون نگيني در دشت توس مي درخشد و هر ساله مشتاقان فراوان از تمام دنيا به زيارت او مي آيند. مهدي اخوان ثالث (م . اميد) شاعر بزرگ خراساني معاصر نيز در محوطه آرامگاه فردوسي و در كنار آن استاد بي نظير زبان فارسي به خاك سپرده شده است .

 

موزه توس :

موزه توس در سال 47 به همت انجمن آثار ملي و با طراحي مهندس هوشنگ سيحون در اصل براي رستوران ساخته شده است و بعدا (سال 1363) تبديل به موزه شاه داراي اشياي باستاني است كه اغلب از كاوش اي باستان شناسانه توس به دست آمده است .

در اين موزه اشياي مانند سنگ چخماق، گرز، سپر، تيركمان كه قدمت بعضي از آنها به دوران پيش از اسلام مي رسد ظروف سفالي، فلزي و شيشه اي قرون 4 تا 6 هجري كه از نيشابور و ديگر مناطق به دست آمده است وجود دارد .

تابلوهاي رنگ و روغن كه برگرفته از داستان هاي شاهنامه هستند اثر        استاد علي رخسار از آثار ديگر اين گنجينه مي باشند .

 

روستاي پاژ :

روستاي پاژ ، زادگاه شاعر حماسه سراي ايران حكيم ابوالقاسم فردوسي است كه در سه فرسنگي شرق طابران توس و پانزده كيلومتري شمال شهر مشهد در حاشيه جاده مشهد  ـ كلات واقع است.روستاي پاژ ، مركز دهستان تبادكان است و جلگه اي در دامنه هاي جنوبي كوه هاي هزار مسجد ، در نزديكي دو كوه اژدر كوه در 6 كيلومتري شرق روستا و سفيد كوه در 4 كيلومتري شمال آن واقع شده است . پاژ در حدود 150 خانوار جمعيت دارد . شغل اصلي ساكنين آن كشاورزي است و هر سال هم تعدادي از ساكنين جذب كارخانه سيمان و يا شهرك صنعتي اطراف پاژ مي شوند ، پاژ در قسمت مركزي خود داراي قلعه اي است كه سابقا هسته ي اصلي روستا را تشكيل مي داده است ، از آنجا كه اين روستا زادگاه يكي از ارجمندترين مفاخر ملي ايران است با دادن امكانات و خدمات مي تواند به عنوان مركزي توريستي ـ تاريخي درآيد  و هر سال ميعادگاه عاشقان زبان و شعر فارسي گردد .

در اطراف روستاي پاژ باغ هاي انگور وجود دارد . كرت بندي باغ ها و سرسبزي باغات  در اطراف ديدني است . قلعه ديگري كه در پانصد متري روستاي پاژ قرار دارد به قلعه كهنه پاژ مشهور است و سطح آن از شكسته سفال هاي سده هاي چهارم بعد از اسلام تا قرن نهم و دهم هجري پوشيده شده است .

نظامي عروضي در قرن ششم از پاژ بدين گونه ياد مي كند : (( استاد ابوالقاسم فردوسي از دهاقين توس بود ، تاز ديهي كه آن ديه را پاژ خوانند و از ناحيت طيران است .... )) در بسياري از متون ديگري كه از اعصار گذشته به ياد مانده است از فردوسي و پاژ ياد مي شود .

 

 

 

 

قلعه حاجي تراب

اين قلعه در نزديكي شهر ويران تابران توس و مشرق آن بصورت ويرانه هاي بازمانده دژي است كه به نام شيرخانه توس نيز معروف بوده است و نادر شاه در حمله به مشهد از آن استفاده كرده است .

 

هارونيه

اين بنا كه در ورودي شهر تابران توس با بلنداي خود جلب توجه مي كند ، به نام هاي مختلفي چون آرامگاه غزالي [1]خانقاه غزالي ، مقبره هارون الرشيد ، نقاره خانه ، زندان هارون الرشيد ، و مسجد جامع توس خوانده شده است صاحب مطلع الشمس آن را از آبادي هاي باقي مانده از شهر توس قديم مي داند كه تقريبا در وسط شهر با گنبد دو پوش ساخته شده است .

هرتسفلد در كتاب ابنيه و آثار تاريخي ايران مي نويسد : احتمال مي رود ، بنا در دوره سلجوقيان و قبل از حمله مغول ساخته شده و شايد به واسطه آن حمله  نا تمام مانده باشد . طرح كلي بنا شبيه به مقبره لقمان سرخسي (باز سازي شده  در سال 757 ) در سرخس و گنبد سلطانيه ( مقبره سلطان محمد خدابنده الجاتيو) در زنجان ( حدود سال 700 قمري ) و آرامگاه سلطان سنجر در مرو است . نماي ساختمان داراي تزييناتي از آجر است . در داخل نيز با كاربندي هاي گچي و مقرنس ها تزيين شده است . دهانه گنبد داخلي 30/11 متر و ارتفاع گنبد 7/24 متر است . بنا داراي يك مدخل اصلي ، دو مدخل در شرق و غرب ساختمان و بقاياي يك محراب در قسمت بيروني و شمال ساختمان مي باشد . اين بنا داراي ويژگي هاي معماري قرن هشتم هجري است ، خطوط عمودي و موازي سطح نما ، طاق نماها و نورگيرها و فضاهاي پر و خالي ، عمر آن را به بيش از قرن هشتم و هفتم نمي رساند . اين بنا شامل ايواني رفيع و دو لچكي ، چهار ايوان  صليبي شكل با پنجره هاي مشبك ، و نغول هاي عمودي و افقي و هشت طاق نما با قوس جناغي و گنبد دو پوششه است . از آنجا كه اين محل به مسجد جامع شهر توس نيز شهرت دارد و ساختمان آن را به سربداران نسبت مي دهند ، و با توجه به معماري جذاب نسبتا سالمي كه دارد از مكان هاي بسيار ديدني شهر توس مي باشد . سنگ يادبود شهر مقبره امام محمد غزالي در روبروي بقعه نصب شده است . حسين خديو جم غرالي شناس معاصر نيز در اين مكان دفن شده است .

 

 



[1]- مقبره اصلي غزالي در سال 1374 در عمليات باستان شناسي به سرپرستي آقاي لياف در خارج حصار توس كشف شده و بنايي است شامل دو طبقه كه قسمت فوقاني آن ويران شده و قسمت زيرين داراي محراب كاشي كاري شده و ديوارهاي گچ اندود مي باشد .

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 29 مرداد 1393 ساعت: 17:31 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تاریخچه ورزش جودو

بازديد: 453

 

تاریخچه ورزش جودو

هنر رزمی جودوکه بر خاسته ازژاپناست جزء هنر های رزمی مثلکاراته،تکواندو وکونگ فومی باشد با این وجود بسیار متفاوتاز سایر هنرهای رزمی می باشد چرا که در آن مشت زدن و لگد زدن ممنوع است .
 یک جودو کار موفق باید قادر باشد حرکات حریف را از قبل پیش بینیکرده و با عکس العمل خود پاسخ مناسبی به آن بدهد .

جودو اولین هنر رزمی بود که به دلیل شهرت جهانیآن برای اولین بار درالمپیکتوکیودر سال 1964 واردبازیهایالمپیک شد . در حال حاضر در حدود 175 کشور در اینرقابتورزشی حضور دارند و این امر باعث شدهتا این ورزش در بازیهای المپیک تبدیل به دومین ورزش جنجال بر انگیز شود .

 

 

تاریخچه جودو

منشا جودو از هنر رزمیجوجیتسومی باشد . لغت جوجیتسو  در قرن 16میلادی در ژاپن به وجود آمد . این کلمه به  همه  هنرهای رزمی  که  با دست خالی انجام  میگرفت  اطلاق    می شد . جودو قبل از آنکه در المپیک سال   1964 به عنوان یک  رشته  ورزشی  پذیرفته شود سیستمی ازدفاع شخصیبود که توسطجیگوروکانوبنیانگذاری شده بود .
در سال 1882 استادجوانی به نام جیگوروکانو باشگاهی را برایآموزش هنر رزمیخود به وجود آورد . وی ناماینباشگاه ( یامدرسه ) را باشگاهکودوکانو نام هنر رزمی خود را جودو نامید . همانگونه که جوجیتسو به معنایهنر ملایمتاست جودو نیز به معنایروشملایمتمی باشد .

هدف ورزش جودو پرتاب کردن ، گیر انداختن ،خفه کردن و قفلمفصل حریف به منظورتسلیم کردن وی می باشد . حتی زمانی که فرد جودو را به عنواندفاع شخصی فرا می گیرد چگونگی دفع مشت ها ، لگد ها وسلاحها را با پرتاب کردن ، خفه کردن و قفلهای مفاصل می آموزد .

بزرگترین ارزش جودو در تاکید آن روی ملایمت واعتدالبه عنوان یک روش است .
مزایای جودو

اولین مزیت جودو ایجادآمادگی جسمانیفوق العاده در فرد است . ازاین طریق فرد می تواند همانعطافپذیری و هم قدرت بدنی خود را بالا ببرد . تمرینفنون مربوط به جودو باعث می شود بدنقوی تر شده و مقاومت دستگاه های قلبی _ عروقی بیشتر گردد .
سیستم رده بندی کمربند ها

جودو در دو قسمت سطح کیووسطحدان .
کیومعمولا به معنایکلاساست و اشاره بهآموزش مقدماتییا تدارکاتی دارد . افرادی کهدر سطح کیو هستند بهمودانشامعروف هستند یعنی "افراد بدون درجه" . دان بهمعنایدرجهیا رتبه است و درجه های آموزش را نسبتبه آن می سنجند . استاد کانو با توجه به وجود 12 پایه در باشگاه ها 12 درجه را برایکمربند ها به وجود آورد . وی هرگز بالاتر از دان 10 را به کسی اعطاء نکرد . از اینرو درجه دهم بالاترین درجه ای است که در جودو اعطاء می شود . افرادی که در سطح دانهستند بهیودانشامعروف هستند یعنی "افراد دادای درجه" .
کمربند مشکینمادی از سخت کوشی وانظباطاست .

کمربند مشکی همچنین سنبلی از رشد کامل فرد از طریق جودومی باشد .
ردهبندی کمربند ها در جودو

 
اصول جودو
در جودو 2 نوع مهارت کلي وجود دارد :
-1 فنون تکنيکي : مجموعه حرکات دقيق که براي غلبه برحريف در پي هم مي آيند.
-2 فنون تاکتيکي : خلق شرايطي که مي توان تحت آن شرايط، فنون تکنيکي را به خوبي به‌کار برد. فنون مذکور بر اساس 3 اصل مهم قرار دارد .


اولين اصل، اصل حرکت:

 در جودو مهمترين نکته برهم زدن آرامش فکري حريف و سپس قراردادن خود در بهترين موقعيت براي حمله است و لازمه اين امر حرکت دادن حريف به‌روي تاتامي (تشك مخصوص جودو) و ايجاد موقعيت دلخواه خود است.

دومين اصل، اصل انعطاف پذيري و يا تعادل:

به مثابه درختي است که در طبيعت با وزش بادي قوي از ريشه کنده نمي‌شود، بلکه با جريان باد هماهنگ مي شود.
سومين اصل، استفاده از قدرت اهرمي :

 اين اصل بلافاصله پس از برهم خوردن تعادل حريف با استفاده از نيروي خود او و با به‌کاربردن فني که شگرد شماست انجام مي شود زيرا هنگامي که حريف تعادل خود را از دست داد، قادر نخواهد بود از نيروي خود استفاده کند و تحت کنترل قرار مي گيرد.

وسایل مورد نیاز در جودو

ضروری ترینوسیله برای آموزش جودوتشک جودومی باشد . تشکجودو باید به اندازه کافی ضخیم باشد تادر موقع پرت شدن حریف صدمه ای به وی نرسد . همهفنون جودورا می توان روی تشک انجام دادتوجه داشته باشید که هرگز باکفشروی تشک جودو نروید وسیله دیگری که برای آموزش جودو لازم استجودوگییا همانلباس جودواست . انواع مختلفی از این لباس ها مورد استفاده قرار می گیرند لباس جودو باید به اندازهکافی ضخیم باشد تا در موقع کشیده شدن پاره نشود . نامژاکتجودواوواگیو نام شلوار جودوزوبوناست .
جودو کار باید طرف چپ لباسرا روی طرف راست آن گذاشته و با کمربند ( ابی ) آن ار محکم کند همان گونه که قبلاگفته شد رنگ کمربند نشان دهنده رتبه جودو کار است . کمربند باید محکم باشد و بهآسانی پاره نشود .
همچنین یک ترازوی ماشینی (یا یک باسکول ) در باشگاه جودومدرن لازم است . هر چند در برابر یک حریف ماهر مهارت بالا ضروری است ولی قدرت بدنیبالا و توسعه یافته حرف اول را در برد و باخت می زند .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فهرست

 

 

 

مقدمه.................................................................................1

تاریخچه جودو......................................................................3

مزایای جودو........................................................................4

سیستم رده بندی کمربندها........................................................5

اصول جودو..........................................................................6

وسائل مورد نیاز جودو............................................................9

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 29 مرداد 1393 ساعت: 17:15 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درمورد تاریخچه بانکداری

بازديد: 455

 

پيدايش بانكداري

از همان زماني كه بشر غارنشيني را رها كرد و به زندگي اجتماعي روي آورده بانكداري با زندگي اقتصادي او در آميخت . زندگي اجتماعي مستلزم مراودات و مناسبات اقتصادي و دادو ستد است و دادوستد بدون وجود نوعي بانكداري دشوارتر از آن است كه در مرحله نخست بنظر مي رسد خطرات ناشي از نقل و انتقال پول ، وصول مطالبات از مشتريان دور و نزديك و سپردن وجوه نقد به جايي امن و مطمئن نخستين علل ايجاد بانك و بانكداري در جهان به شمار مي آيند . فقط بانك به قولي از واژه آلماني (بانك ) bank به معناي شركت گرفته شده و به قولي ديگر واژه اي است از ريشته ايتاليايي كه در گذشته به دكه يا محل كسب صرافان در ايتاليايي قديم اطلاق مي شده كه اصطلاحا (بانكو) banco نام داشته است .

در امپراطوري بابل معاملات بانكي به صورتي ابتدائي وجود  داشته است در قوانيني كه حمورابي ششمين پادشاه سلسله سلاطين بابل وضع كرد و منسوب به حدود 2000 سال قبل از ميلاد مسيح است مقرراتي براي دادن وام و قبول سپرده هاي تجاري ديده مي شود .

در يونان قديم حدود 4 قرن قبل از ميلاد و در چين از حدود قرن قبل از ميلاد مسيح و در روم نيز اين كار رواج يعني بانكداري مرسوم بوده است.

سابقه بانكداري در ايران

در ايران پيش از دوره هخامنشي صرافي به صورت كاملا ابتدائي وجود داشت ولي در انحصار معابد و شاهزادگان بود . بعد از دوره هخامنشي كه تجارت و كسب و كار رونق بسيار گرفت و پول مسكوك رواج يافت ، بانكداري نيز رو به توسعه گذاشت فعاليت صرافي و بانكي در آن زمان عمدتا از بانكداري و صرافي متداول در پادشاهي بابل تقليد و نسخه برداري شده بود .

در زمان ساسانيان بانكداري در ايران توسعه زيادي پيدا كرد . در اين عصر ارسال پول از نقطه اي به نقطه ديگر توسز برات متداول شد . واژه چك كه امروزه در همه بانكهاي جهان معمول است از زبان پهلوي گرفته شده و در عصر ساسانيان هم معمول بوده است .

با ورود اسلام به ايران و اشاعه احكام اسلامي از جمله حرمت ربا ، فعاليت بانكداري ربوي در ايران موقوف شد ، زيرا عمليات بانكي ربوي يعني دادن و گرفتن رنج پول در شريعت اسلام اكيدا ممنوع بود.

بانكداري در ايران در قرون وسطي تا  اوايل قرن نوزدهم منحصر بود به فعاليتهاي صرافي كه با توجه به شرايط و اوضاع و احوال اقتصادي گاه رونق داشت و گاه دچار كسادي بود . آرامش سياسي و رونق تجاري دوران صفويه صرافي ايران را كه از اختلافات ناشي از حمله مغول لطمه بسيار ديده بود رونقي دوباره بخشيد و همراه گسترش مراودات تجاري توسعه يافت . برخي از صرافان بزرگ اين دوره با بازكردن حساب ترد بانكهاي بزرگ خارجي و تعيين كارگزار در خارج و اعزام نماينده به مراكز عمده تجارت حوزه فعاليت خودشان را به بازارهاي بين المللي نيز كشانده بودند .

مراكز مهم صرافي در آن ايام عبارت بودند از تبريز ، مشهد ، تهران ، اصفهان ، شيراز و بوشهر كه در هر يك تعدادي از صرافان بنام فعاليت دشتند تبريز رابط بين ايران و اروپا ، مشهد مركز معاملات آسياي خاوري و اصفهان و شيراز و تهران مراكز امور بانكي مربوط به آسياي ميانه بودند .

در اين دوره هيچ موسسه دولتي و هيچ بانك خارجي در ايران فعاليتي نداشت و نقل در انتقال وجوه در داخل يا در خارج بوسيله همين صرافان صورت مي گرفت و كارمزدي كه از اين بابت نصيب صرافان مي شد و نيز بهره اي كه بابت دادن وام گرفته مي شد ، فعاليت صرافي را به صورت يكي از مشاغل پردرآمد درآورده بود . مهمترين موسسات صرافي آن دوره عبارت بودند از :

1 ـ تجارتخانه برادران تومانيانس

تجارخانه تومانياس يكي از مهمترين موسسات تجاري ـ اقتصادي ايران بود . اين تجارتخانه كه از حدود سال 1270 هجري شمسي به امور صرافي و بانكداري پرداخت بوسيله بنام هاراتون تومانيانس در تبريز كه در آن زمان از شهرهاي پررونق كشور بود تاسيس گرديد . آنها با توجه به شتغالي كه در تجارت خارجي داشتند و با تبديل پولهاي بيگانه سرو كار داشتند كم كم باعث ورود آنها به كار صرافي شد و آنها درين كار توفيق يافتند اما طي حدود يك قرن در برابر حوادث گوناگون مقاومت كرد و راه ترقي و توسعه را پيمود پس از جنگ جهاني اول يكباره با بحران شديدي مواجه شد و مردم براي پس گرفتن پولهايشان سرازير شدند و به علت عدم دسترسي به كليه اموال و مشكلاتي كه در كار پرداخت داشت از پاي درآمد و حكم توقف فعاليت آن صادر گرديد

2 ـ تجارتخانه جمشيديان

اين تجارتخانه جمشيديان موسسه اي بود كه در سال 1265 براي انجام امور صرافي و بانكي تاسيس گرديد . ارباب جمشيد موسس اين تجارتخانه ابتدا به كار خريد و فروش منسوجات اشتغال داشت ولي بتدريج به امور صرافي روي آورد و در اندك مدتي پيشرفت زيادي درين زمينه نصيبش شد .

تجارتخانه جمشيديان بعدها با اعطاي وامهاي كوتاه مدت و بلند مدت رونقي بسزا يافت و ظرف مدت فعاليت خود در شهرهاي شيراز ، كرمان و يزد و داراي شعبه در شهرهاي بغداد بمبئي و كلكته و پاريس داراي نمايندگي بود .

بعلت رواج ملك داري در اين موسسه به اين كار گرايش پيدا كرد و مقدار زيادي در اموال غير منقول سرمايه گذاري كرد و براي اين كار دست به استقراض از بانك شاهنشاهي و بانك استقراضي در ايران زد و مبالغ هنگفتي از آنها وام گرفت و در ملك سرمايه گذاري كرد ولي بانكهاي مزبور در تمديد وامها كوتاهي كردند و اين موسسه به زانو درآمد و در سال 1294 متوقف گرديد و دولت تصدي امور  تجارتخانه جمشيديان را بعهده گرفت

تجارتخانه جهانيان

در سال 1274 هجري شمسي شخصي به نام خسرو شاه جهان همراه با چهار برادرش شركتي براي كارهاي تجاري و صرافي در يزد تاسيس كرد .

خريد و فروش ارز ، قبول سپرده و نقل و انتقال پول از عمده ترين فعاليتهاي اين موسسه بود اين موسسه علاوه بر شعبه هاييي كه در تعدادي از شهرهاي مهم كشور داشت در شهرهاي بمبئي (هندوستان ) ، لندن (انگليس ) و نيوريوك (امريكا) نيز داراي دفتر بود . از جمله كارهايي كه تجارتخانه جهانيان انجام مي داد صول در ارسانل مالياتهاي دولت به مركز بود كه بابت آن كار مزد مي گرفت فعاليت شركت مزبور توسعه داشت موسسين اين تجارتخانه در جنبش مشروطه فعاليت شديدي داشتند . لذا مخالفان آنها و در واقع مخالفين مشروطيت و آزاديخواهي پيوسته براي اين شرت مشكل ايجاد مي كردند .

اين تجارتخانه مدت پنج سال با مشكلات سياسي و اقتصادي فراواني روبرو بود و بالاخره در سال 1291 ه . ش متوقف گرديد.

 شركت اتحاديه

اين شركت در سال 1276 ه . ش در تبريز تاسيس شد و از همان ابتدا به رقابتي خصمانه با بانك تازه تاسيس شاهنشاهي ايران برخاست . طي معامله ناموفق با اين بانك حسن عدم اعتماد مردم برانگيخته شد و ارزش اسكناس كم شد . شركت مزبور حدود 15 سال فعال بود .ولي در سال 1291 ه . ش به سبب شرايط نامساعد اقتصادي و سياسي ايران از فعاليت بازماند و تعطيل شد .

موسسات صرافي مذكور در فوق كه كم و بيش فعاليتهاي بانكي هم انجام مي دادند ولي بانك خوانده نمي شدند


بانكداري در ايران

اولين موسسه مالي واسطه با نام بانك در سال 1266 ه .ش در ايران فعاليت خود را آغاز كرد . نام موسسه ((بانك جديد شرق )) بود . در سالهاي 1307 ه .ش و 1339 ه . ش بانكهاي ملي ايران و مركزي فعاليت خود را آغاز نمودند . در سال 1358 كليه بانكهاي كشور كه غير دولتي بودند ملي شدند و در اختيار دولت قرار گرفتند . در سال 1362 قانون عمليات بانكي بدون ربا (بهره) از تصويب گذشت و از ابتداي سال 1363 اجرا شد و فصل جديدي در بانكداري ايران آغاز گرديد. از اينرو باي مطالعه تحويل بانكداري در ايران مي توان اين تحول را بدوره هاي مشخص زير تفكيك نمود :

1 ـ دوره 1307 ـ 1266

2 ـ دوره 1339 ـ 1307

3 ـ دوره 1358 ـ 1339

4 ـ دوره 1363 ـ 1358

5 ـ دوره 71 ـ 1363

بخش اول ـ دوره اول بانكداري 1307 ـ 1266

آغاز فعاليت بانكي وسيله خارجي ها ، وجود خلاء قانوني در خصوص بانكداري و انجام عمليات بانكداري مركزي توسط يه بانك خارجي از مشخصات عمده اولين دوره بانكداري در ايران مي باشد .

در نيمه قرن نوزدهم اروپائيان براي كسب امتياز بانك در ايران تلاش و كوشش نموده و در نهايت موفق هم شدند . اولين اقدام در اين زمينه در سال 1866 ميلادي توسط بنگاه پاريسي ارلانگه Erlanger بعمل آمد . اما چون دولت ايران مصونيت اندوخته هاي بانكي را تضمين نكرد مذاكرات متوقف شد.

 ـ بانك جديد شرق : نخستين بانكي كه در ايران آغاز بكار كرد نام بانك جديد شرق داشت . اين بانك كه مركز آن در لندن بود بدون اينكه از دولت ايران امتيازي كسب كرده باشد در سال 1266 ه . ش ( 1888 ميلادي ) شعبه اي در تهران افتتاح و شروع به فعاليت بانكي كرد . اين بانك شعبي در شهرهاي تبريز ، مشهد ، اصفهان ، شيراز ، رشت و بوشهر داير كرد .

بانك جديد شرق بمنظور جذب نقود مردم به انواع سپرده ها بهره پرداخت مي كرد . به سپرده هاي ديداري 5/2 درصد ، به سپردههاي شش ماهه 4 درصد به سپرده هاي يكساله 6 درصد بهره مي پرداخت . بانك اسكناس منتشر نكرد اما حواله هاي پنج قراني در جريان گذاشت

بانك جديد شرق دو سال در ايران فعاليت بانكي كرد . اين بانك در 31 مارس 1890 ميلادي با بانك شاهنشاهي ايران بتوافق رسيد . طبق توافقنامه بانك جديد شرق كليه تاسيسات و امكانات خود را بمبلغ 20 هزار ليره انگليسي ببانك شاهنشاهي ايران واگذار كند و بفعاليت خود در ايران خاتمه داد .

ـ بانك شاهنشاهي ايران : براساس قراردايكه در 25 ژوئيه 1872 بين ناصرالدين شاه و بارون جوليس رويتر انگليسي منعفد گرديد شاه ايران امتيازات عديده اي كه در تاريخ سابقه نداشت بمدت 70 سال بطرف انگليسي اعطاء كرد . يكي از امتيازات حق تاسيس بانك بود . اما قرارداد اجرا نشد و بانك هم تاسيس نگرديد . رويتر و پسرش مجددا طبق توافقنامه 30 ژانويه 1889 موفق گرديدند تا امتياز تاسيس بانك و استخراج معادن را بعنوان غرامت بدست آورند . رويتر فقط بانك را تاسيس نمود و در زمينه استخراج معادن اقدامي نكرد .

مدت امتياز بانك شصت سال بود . بانك حق چاپ و نشر انحصاري اسكناس تا مبلغ 800 هزار ليره انگليسي را دارا بود . بانك موظف بود معادل صددرصد اسكناس منتشره فلزات گرانبها و ارز بعنوان پشتوانه داشته باشد . اسكناس هاي بانك قابل تبديل به پشتوانه بود . ابتدا سرمايه بانك چهار ميليون ليره انگليسي توافق شده بود اما بموجب اصلاحيه سپتامبر 1889 سرمايه بانك به يك ميليون ليره انگليسي تقليل يافت و دفتر مركزي بانك هم از تهران به لندن تغيير داده شد . بدين ترتيب بانك تابع قوانين بانكي انگليس شد . بانك شاهنشاهي ايران بمنظور تامين سرمايه مورد نياز يكصد هزار سهم ده ليره اي در بورس لندن عرضه نمود كه در همان ساعات اوليه پانزده برابر مبلغ مورد نياز تعهد گرديد .

بانك شاهنشاهي ايران در اواخر سپتامبر 1889 فعاليت خود را در تهران شروع كرد همانطور كه ملاحظه شده اين بانك طبق توافق با پرداخت 20 هزار ليره انگليسي تاسيسات بانك جديد شرق را خريداري كرد . بانك در خاتمه سال اول فعاليت خويش به سهامداران سودي برابر 8 درصد پرداخت نمود.

بموجب قرارداد بانك شاهنشاهي ايران بانكدار دولت ، بانك ناشر اسكناس و يك بانك تجارتي بود .

در زمان تاسيس بانك پول در جريان ايران قران نقره بود . ايران نيز مانند هندوستان داراي سيستم پولي پايه فلزي نقره بود اما چون قيمت نقره در بازار جهاني در نيمه دوم قرن نوزدهم رو بسقوط بود و همين امر مشكلاتي را در بازرگاني خارجي بوجود آورده بود بموجب قرارداد از بانك شاهنشاهي ايران خواسته شده بود تا دولت ايران را در زمينه تغيير پايه پولي از نقره به طلا ياري دهد اما بانك در اين خصوص اقدامي نكرد.

بانك شاهنشاهي ايران كه حق انحصاري چاپ و نشر اسكناس را داشت اسكناس ها 1 ـ 2 ـ 3 ـ 5 ـ 10 ـ 20 ـ 50 ـ 100 ـ 500 و يكهزار توماني منتشر مي كرد . روي اسكناس ها جمله ((فقط در ادا خواهد شد )) چاپ مي شد . دارنده اسكناس مي توانست با ارائه آن ببانك درخواست نقره نمايد . هر تومان معادل 10 قران نقره بود . هر قران نقره يك مثقال يعني 64/4 گرم با عيار 900 در هزار وزن داشت . در خصوص تبديل اسكناس به قران نقره گاهي بانك از طرف رقبا يعني صرافان ايراني با مشكلات مواجه مي شد . مثلا در سال 1276 ه . ش صرافي شركت اتحاديه در تبريز با همكاري ساير صرافان مبالغ زيادي اسكناس گردآورد و براي وصول نقره اسكناسها را به شعبه تبريز بانك شاهنشاهي ايران عرضه داشت اما بانك از اقدام لازم عاجز ماند . مقامات بانك كه باندازه كافي موجودي نقره نداشتند براي جلب مساعدت شركت اتحاديه مقداري نقره پرداختند و مبالغي نيز برات به نرخ پايين تر از مظنه روز تحويل دادند . بعلاوه شركت را بانك در تجارت نقره سهيم كرد.

براي انتقال وجه از يك منطقه به منطقه ديگر از چك بانكي يا قران نقره كه حمل آن با مشكلاتي همراه بود استفاده مي گرديد.

بانك شاهنشاهي ايران از ابتدا تاسيس فرضيه هاي كلاني با نرخ ساليه 5 تا 9  درصد در اختيار دولت ايران مي گذاشت . براي مثال در جريان واقعه رژي بانك ميانجي گري كرد و 500 هزار ليره انگليسي بدولت ايران قرض داد تا بابت غرامت به كمپاني رژي پرداخت شود . بانك بدفعات مختلف بدولت ايران قرض داد و درآمد گمركات جنوب و غرب كشور و درآمد حاصله از امتيازات شيلات بحر خزر را بعنوان تضمين در گرو مي گرفت بديهي است بانك در كليه اين عمليات با دولت ايران منفعت زيادي مي برد .

            بانك شاهنشاهي ايران در زمينه بانكداري بين المللي هم فعال بود . نرخ ارز منحصرا توسط اين بانك تعيين و اعلام مي گرديد . نرخ ارز روزانه براساس قيمت نقره در بازار اروپا تعيين مي شد . تجار ايراني در امر صادرات و واردات كالا با اروپا از خدمات بانك استفاده مي كردند .

            بانك شاهنشاهي ايران با هدف كسب حداكثر سود براي سهامداران انگليسي اش اسكناس چاپ و منتشر مي كرد، وام بدولت و اشخاص مي پرداخت ، عمليات ارزي انجام مي داد ، سپرده مي پذيرفت ، تجارت نقره مي نمود ، واسطه گري براي خارجيان بمنظور اخذ امتيازات از دولت ايران انجام مي داد و غيره . بطوريكه ملاحظه خواهد شد بانك با دريافت امتيازاتي از جمله اخذ 200 هزار ليره انگليسي امتياز انحصار چاپ و نشر اسكناس را بدولت ايران در سال 1309 ه . ش . واگذار كرد . بانك تا پايان دوره امتياز 60 ساله بعمليات فوق ادامه داد . با پايان تافتن مدت امتياز از بهمن ماه 1327 تا مرداد 1331 بدون مجوزي مانند يك بانك عادي بنام «بانك انگليسي در ايران و خاورميانه» فعاليت مي كرد .

ـ بانك استقراضي ايران : در سال 1890 ميلادي ناصر الدين شاه امتياز تاسيس موسسه استقراضي را بمدت 75 سال به پوليا كف روسي داد . موسسه مذكور در سال 1891 بهنگام گشايش در تهران «بانك رهني » ناميده شد. سرمايه بانك 30 ميليون منات روسي بود . در سال 1278 ه. ش . (1899 ) سهام اين بانك در تملك دولت تزاري روسيه قرار گرفت و ضميمه بانك دولتي پطر زبورگ شد . از اين تاريخ بانك وسيله اجراي مقاصد سياسي دولت روسيه تزاري در ايران شد . بانك رهني در سال 1902 ه . ش . «بانك استقراضي ايران» نام گرفت . اين بانك براساس عهد نامه 1299 ه.ش (1921 ) في مابين دلتين ايران و اتحاد جماهير شوري در سال 1301 ه.ش . به دولت ايران واگذار كه به نام «بانك ايران» تاسال 1312 ه. ش . فعاليت مي كرد و در اين سال منحل شد.

            بانك استقراضي ايران از آغاز فعاليت بدفعات قرضه هاي كلان بدولت ايران با بهره ساليانه 5 تا 12 درصد پرداخت كرد . در مواردي بين اين بانك و بانك شاهنشاهي ايران بر سر اعطاي قرضه بدولت ايران رقابت شديدي درمي گرفت . دولت ايران در سال 1902 ميلادي در يك قرضه 10 ميليون روبلي ديگر از بانك گرفت . دولت متعهد شد تا زمانيكه كل قرضه هاي بانك بملغ 5/32 ميليون روبل را تسويه نكرده است قرضه جديدي جز از روسيه دريافت نكند . بانك با پرداخت قرضه بدولت درآمد گمركات شمال ايران با بانك شاهنشاهي ايران بر سر اعطاي قرضه بدولت ايران بتوافق مي رسيدند . در واقع اين دولتين روس و انگليس بودند كه چنين توافقي را مي نمودند . مثلا در سال 1912 با توافق سفارتخانه هاي روس و انگليس بانكهاي مورد اشاره هر يك 100 هزار ليره انگليسي بدولت ايران وام دادند .

بانك استقراضي ايران در امر تجارت بين المللي نيز فعالانه دخالت مي كرد. در اين خصوص هدف اصلي بانك قرار دادن بازار ايران در اختيار امتعه روسي بود . بانك در اين خصوص موفق هم گرديد . زيرا بانك براي تجار ايراني كه كالاي روسي سفارش مي دا دند اعتبار نامحدود ي افتتاح مي كرد.

از ديگر فعاليتهاي مهم بانك استقراضي ايران عمليات اعتبار و روهن بود . بدين نحو كه در قبال برهن گرفتن اموال غير منقول وام مي داد و چون اغلب بدهكاران نمي توانستند ادا دين كنند بانك نسبت به تصرف مرهون اقدام مي كرد. لازم بتذكر است كه طبق قرارداد اوليه بانك شاهنشاهي ايران بدون اجازه مجاز برهن گرفتن اموال غير منقول مردم نبود.

            بالاخره بانك براي تامين مالي چندين پروژه اقدام كرد. بدين ترتيب بانك استقراضي ايران امتياز احداث جاده انزلي ـ قزوين يا قزوين ـ تهران يا قزوين ـ همدان را داشت . بعلاوه امتياز لايروبي كانال كشتيراني انزالي و استخراج معادن نفت و ذغال در ناحيه مشخصي را در تصاحب داشت .

همانطور كه بيان شد عمليات بانك مورد اشاره بيشتر جنبه سياسي داشت تا تجاري خواه اين عمليات اعطاي وام بدولت يا بخش خصوصي يا عمليات رهني و غيره باشد.

ـ ساير بانكها: در اولين دوره بانكهاي شاهنشاهي ايران و استقراضي ايران مهمترين بانكهايي هستند كه بعمليات بانكي اشتغال داشتند اما بانكهاي ذيل نيز در دوره مورد اشاره داير شد:

ـ بانك عثماني : اين بانك در سال 1301 ه.ش چندين شعبه در تهران و شهرهاي غربي كشور داير كرد. هدف بانك عثماني تسهيل روابط بانكي و تجارتي بين ايران و تركيه بود . شعب اين بانك تا سال 1334 در ايران داير بودند.

ـ بانك روس و ايران : دولت اتحاد جماهير شوري در سال 1305 ه.ش بانك روس و ايران را در ايران تاسيس كرد . اداره مركزي اين بانك در تهران بود و شعب متعددي نيز در شهرهاي شمالي داير كرد.

بانك روس و ايران قبل از پيروزي انقلاب اسلامي تنها بانكي بود كه صددرصد سهام آن متعلق بخارجيان بود. اين بانك در 25 بهمن 1359 بدولت ايران واگذار و در بانك تجارت ادغام شد.

ـ بانك سپه: بانك مذكور در سال 1304 ه.ش با سرمايه نزديك به چهار ميليون ريال كه از محل وجوه صندوق بازنشستگي ارتشيان تامين شد تاسيس گرديد. در واقع بانك سپه كه نام اوليه آن «بانك پهلوي قشون» بود اولين بانك ايراني است كه صددرصد سرمايه آن از منابع محدود داخلي فراهم شد.

ـ بانك كارگشايي: اين بانك در سال 1305 ه.ش با نام «موسسه رهني ايران» با سرمايه اي از محل وجوه صندوق بازنشستگي كاركنان كشوري تامين شد.تاسيس گرديد . اين موسسه در قبال رهن اموال منقول مردم وامهاي كوچك با نرخ بهره بسيار پاييني اعطا مي كرد . اين موسسه پس از تاسيس و راه اندازي بانك ملي ايران جزو سازمان بانك مذكور شد . در سال 1318 كه بانك رهني تاسيس شد نام موسسه رهني ايران به «بانك كارگشايي»تغيير داده شد . اين بانك در حال حاضر جزو بانك ملي ايران است و مانند گذشته با رهن اموال منقول مردم وام قرض الحسنه كوتاه مدت اعطاء مي نمايد.

بخش دوم ـ دوره 39 ـ 1307 :

            در تاريخ بانكداري ايران شروع ايندوره آغاز فعاليت بانك ملي ايران و پايان آن ختم فعاليت بانكداري مركزي اين بانك يا تاسيس بانك مركزي است .

بانك ملي ايران : پيشنهاد تاسيس يك بانك با سرمايه ايراني در سال 1258 ه.ش براي نخستين بار از طرف حاج محمد حسن امين دارالضرب تقديم ناصرالدين شاه شد اما اين پيشنهاد عملي نشد.

در دوره اول مجلس شوراي ملي نمايندگان ضمن مخالفت شديد با استقراض خارجي و رد آن خواستار تاسيس بانك ملي شدند. تاسيس بانك ملي تنها راه حل مشكلات مالي و اقتصادي ايران اعلام گرديد . خبر تشكيل اين بانك با سرمايه 30 كرور تومان و قابل افزايش تا يكصد كرور تومان با استقبال عموم مردم بويژه تجار روبرو شد . در بهمن ماه 1285 ه.ش فرمان فرمان سلطنتي نيز داير بر اعطاي امتيازات گوناگون به بانك ملي بمدت 110 سال صادر شد . اما سرمايه لازم براي تاسيس و راه اندازي بانك از منابع محدود داخلي فراهم نشد و نهضت تاسيس بانك با شكست مواجه گرديد.

            مجلس شوراي ملي در 14 ارديبهشت 1306 ه.ش لايحه «قانون اجازه تاسيس بانك ملي ايران » را تصويب كرد. براي اجراي اين قانون يعني دايرنمودن بانك ملي ايران دو چيز يعني بانكدار و سرمايه لازم بود .

            لايحه «قانون اجازه استخدام متخصصين بانكي از اتباع سوييس يا آلمان » در تاريخ 16 آبان 1306 ه.ش به تصويب مجلس شوراي ملي رسيد. دكتر كورت ليندن بلات آلماني كه مدت رييس كل بانك اعتبارات صوفيه بود بعنوان مدير كل بانك ملي ايران استخدام شد.

            سرمايه اوليه بانك ملي ايران فقط دو ميليون تومان تعيين شد اما سرمايه پرداخت شده بانك از اين هم كمتر بود هشتصد هزار تومان كه تماما توسط دولت پرداخت گرديد . طبق اساسنامه بانك ملي ايران بصورت شركت سهامي و تابع قانون تجارت بود . بانك مذكور داراي شخصيت حقوقي مستقل از دولت شناخته شد . سرمايه بانك در سال 1314 ه.ش به سيصد ميليون ريال يافت . در سال 1331 سرمايه بانك بدو ميليارد ريال و در حال حاضر سرمايه اين بانك 25 ميليارد ريال است .

            تشكيل رسمي بانك ملي ايران در تاريخ 28 مرداد 1307 ه.ش از طرف وزير دارايي و مدير كل بانك باطلاع عموم رسيد . بانك ملي ايران در روز 17 شهريور 1307 ه.ش فعاليت بانكي خود را در تهران آغاز كرد.

            در سال 1309 ه.ش دولت ايران با بانك شاهنشاهي ايران در خصوص بازخريد امتياز انحصار نشر اسكناس از بانك مذكور به توافق رسيد . اين توافقنامه در خرداد همان سال به تصويب مجلس شوراي ملي رسيد . دولت امتيازات ذيل را ببانك شاهنشاهي ايران اعطا و حق نشر اسكناس را بدست آورد:

1 ـ صرفنظر كردن ازحق امتياز 6 درصد از عايدات ساليانه بانك

2 ـ صرفنظر كردن از نظارت بر امور بانك يعني داشتن بازرس و حق تفتيش

3 ـ اعطاء حق اعطاء وام بوثيقه غير منقول ببانك

4 ـ پرداخت 200 هزار ليره انگليسي ببانك

            امتياز نشر اسكناس براي مدت ده سال قابل تمديد در 23 اسفند 1310 ه.ش ببانك ملي ايران داده شد. اولين سري از اسكناس هاي بانك ملي ايران از اول فرودين 1311 ه.ش بجريان گذاشته شد. طبق توافقنامه بانك شاهنشاهي ايران متعهد بود تا آخر خرداد 1311 ه.ش كليه اسكناس هاي خود را از جريان پيرو تصويب قانون اصلاح واحد و مقياس پول اسفند 1310 بانك ملي ايران بانك ناشر انحصاري اسكناس شد . اين بانك عمليات بانكي دولت را نيز از شروع فعاليت بانكي انجام ميداد. اما طبق ماده 6 قانون 1306 بانك ملي از دادن قرضه يا مساعده بدولت وزارتخانه يا ادارات و دوائر دولتي و بلدي بدون تصويب مجلس شوراي ملي منع شده بود . ليكن شهردار يها بموجب تبصره ها ماده مذكور مي توانستند تا 30 درصد عوايد خود از بانك وام بگيرند . بعلاوه بموجب اساسنامه قانوني مرداد 1317 بانك فلاحتي و صنعتي ايران و شركتها و بنگاههاي دولتي مي توانستند به تضمين دولت از بانك ملي ايران استقراض نمايند . در ضمن بموجب اساسنامه قانوني اخير الذكر وظايف زير نيز ببانك ملي ايران محول شد:

ـ حفظ ارزش پول و موازنه ارزي

ـ تنظيم اعتبارات كشور

ـ نظارت بر فعاليت ساير بانكها

            طبق قانون 1306 بانك ملي ايران بمنظور تشويق و توسعه زراعت و تجارت و صناعت تاسيس شد اما بطوريكه از نظر گذشت بتدريج وظايف بانكداري مركزي نيز باين بانك محول گرديد. در واقع بانك ملي ايران يا بانك جهاني (universal Bank) يعني بانك همه كاره شده بود كه عمليات يك بانك تجارتي ، بانك پس انداز ، بانك توسعه و سرمايه گذاري و بالاخره يك بانك مركزي را انجام مي داد. در واقع همانطور كه قبلا ملاحظه شد اين وضعيت در مورد بانكهاي اروپايي نيز ديده شد . يكي از عللي كه بتدريج بر وظايف اين بانك افزوده مي شد عملكرد خوب آن بود.

            بطور كلي عمليات بانك ملي ايران در دوره دوم بانكداري را مي توان بسه قسمت عمده بشرح زير تفكيك نمود:

ـ عمليات بانكداري مركزي بويژه نشر اسكناس

ـ عمليات بانكداري تجارتي

ـ عمليات بانكداري توسعه اي

            در خصوص نشر اسكناس ، بانك ملي ايران طبق قانون اسفند 1310 براساس سيستم حد انتشار (پلافون) و درصد(پورسانتاژ) عمل مي كرد. بدين ترتيب كه بانك ملزم بود اولا صددرصد معادل اسكناس منتشره طلاه و نقره و ارز بصورت پشتوانه نگهداري نمايد ثانيا حد انتشار را به 344 ميليون ريال محدود نمايد. البته رعايت دقيق قانون 1310 با نياز اقتصادي جامعه كه در حال توسعه و پيشرفت بود و در نتيجه به اسكناس بيشتري نياز داشت هماهنگ نبود . از اينرو طبق قانون 1313 پشتوانه به 60 درصد تقليل يافت و حد انتشار نيز به 1100 ميليون ريال افزايش يافت . قانون 1318 حد انتشار را به 1500 ميليون ريال افزايش داد و ضمنا ببانك اجازه داده شد كه پشتوانه را از محل اعتبار جواهرات سلطنتي كه طبق قانون 1316 ببانك ملي ايران منتقل و جزو سرمايه بانك شده بود تامين سازد . بموجب قانون آبان 1321 اختيار انتشار اسكناس به هيئت نظارت اندوخته اسكناس واگذار گرديد تا نياز متفقين بريال را تامين نمايد. قانون 1326 اين قانون را لغو و دولت مكلف شد تا ظرف سه ماه ميزان سقف انتشار اسكناس مورد نياز بانك ملي ايران را ضمن تعيين پشتوانه اعلام دارد . ولي مفاد اين قانون در عمل رعايت نشد  و تا سال 1339 يعني تاسيس بانك مركزي حد انتشار به 19 ميليارد ريال بالغ شد.

ساير بانكها: در دوره مورد مطالعه مهمترين بانكي كه تاسيس و راه اندازي شد بانك ملي ايران بود اما بانكهاي رهني ايران اصناف ايران (ايرانشهر) اعتبارات ايران، اعتبارات تعاوني و توزيع ، اعتبارات صنعتي ، اقتصادي ايران ، برنامه ، ايران و انگليس ، ايران و خاورميانه ، ايران و غرب ، ايرانيان ، بازرگاني ايران ، برنامه ، بيمه ايران ، بيمه بازرگانان ، بين المللي ايران و ژاپن ، پارس ، تجارت خارجي ايران ، تجارتي ايران و هلند، تعاون كشاورزي ايران ، توسعه صادرات ايران ، توسعه صنعتي و معدني ايران ، تهران ، ساختماني ، صادرات ايران ، عمران ، كارداير شدند.

            برخي از بانكهاي فوق مانند بانك بازرگاني كه در سال 1328 تاسيس شد اولين بانكي بود كه صددرصد سهام آن متعلق به ايرانيان ( بخش خصوصي ) بود . بانكهاي اعتبارات ايران ، ايران و انگليس ، ايران و خاورميانه ، ايران و غرب، ايرانيان ، بين المللي ايران و ژاپن ، تجارت خارجي ايران ، تجارت ايران و هلند، تهران ، توسعه صنعتي و معدني ايران كه سرمايه گذاران خارجي هم سهامدار آنها بودند بانكهاي مختلط ناميده مي شد.

بانكهاي برنامه ، اعتبارات صنعتي ، بيمه ايران ، تعاون كشاورزي ايران ، توسعه صادرات ايران ، رهني ايران ، ساختماني و صنعتي و معدني ايران توسط دولت تاسيس و لذا دولتي بودند .

بخش سوم ـ دوره 85 ـ 1339

الف ـ قانون و مقررات : بطور كلي تا تير 1325 نه تنها قانون بلكه مصوبه هيئت دولت نيز در مورد فعاليتهاي بانكي در ايران وجود نداشت و اين رشته كسب و كار تابع قانون تجارت بود . اين وضع تا تير 1334 تداوم داشت.

            هيئت دولت نخستين مقررات در مورد فعاليتهاي بانكي را در تير 1325 تصويب كرد اما اين مصوبه اجرا نشد  . مقررات ديگري در 5 آذر 1325 از تصويب هيئت دولت گذشت و بمرحله اجرا گذاشته شدذ . بموجب اين مصوبه كليه بانكهاي ايراني و خارجي موظف شدند تا 15 درصد از سپرده هاي ديداري و 6 درصد از سپرده هاي مدت دار خودشان را ببانك ملي ايران تحويل دهند. تاخير در تحول يا تعديل سپرده هاي مورد اشاره موجب پرداخت جريمه اي بميزان 3 درصد بيش از نرخ رسمي تنزيل بانك ملي ايران مي گريد . بعلاوه بموجب مصوبه مذكور بانكها موظف بودند تا ماهي دوبار يعني هر پانزده روز يكبار وضعيت سپرده ها ، وامها ، براتهاي نزولي و  خريداري و اسناد خزانه خويش را باطلاع بانك ملي ايران برسانند.

            تصويب نامه آذر 1325 نخستين اقدام دولت براي اطلاع از وضع اعتباري كشور و اخذ بخشي از سپردههاي بانكهاي كشور بود اما هنوز بايستي فاصله بعيدي تا تهيه و تصويب يك قانون جامع پولي و بانكي در خصوص فعاليتهاي موسسه هاي مالي واسطه طي شود. بعبارتي تصويب نامه فوق الذكر فاقد مقررات عمومي ناظر بر عمليات بانكداري بود.

            دولت در 28 اسفند 1327 مقررات ديگري را تصويب كرد كه از ابتداي سال 1328 بمرحله اجرا گذاشته شد . بموجب اين تصويب نامه فقط بانكهاي ايراني مشمول تصويب نامه 1325 گرديدند و بانكهاي خارجي مشمول تصويب نامه اسفند 1327 شدند . اين بانكها موظف شدند به ترتيب زير عمل نمايند:

ـ 55درصد كل سپرده هاي خويش را ببانك ملي ايران تحويل دهند

ـ چنانچه مجموع سپرده هاي آنها از 225درصد سرمايه و اندوخته تجاوز كند كل مازاد آن را به بانك ملي ايران تحويل دهند

ـ براي ادامه فعاليت شعب داير و تاسيس شعب جديد بايد از هيئت دولت اجازه مخصوص كسب نمايند.

ـ نسبت به تحويل سرمايه و اندوخته خود به ارز معتبر ببانك ملي ايران و اخذ هم ارز ريالي آن اقدام نمايند . متقابلا بانك ملي ايران مكلف شد تا بهنگام انحلال بانكهاي خارجي در ايران با تقليل سرمايه آنها مبالغ ارز دريافتي را عينا مسترد دارد.

            بهرحال اولين طرح قانوني بانكداري را بانك ملي ايران در فروردين 1327 تهيه و در اختيار وزارت دارايي قراردارد و پس از تصويب هيئت دولت در اسفند همان سال بمجلس شوراي ملي ارائه شد اما بتصويب مجلس نرسيد و بانكداري همچنان تابع مقررات كلي قانون تجارت باقي ماند.

بطوريكه در بخش دوم فصل هفتم مربوط بوظيفه بانك مركزي بعنوان وام دهنده نهايي از نظر گذشت اين بانك نبايد مانند يك بانك تجاري كه هدفش تحصيل حداكثر سود مي باشد عمل نمايد. بعبارت ديگر وظيفه بانك مركزي كه هدايت و رهبري سيستم پولي و بانكي كشور است با اقدام اين انك مانند يك بانك تجاري منافات دارد .زيرا چطور در يك كشور در حال توسعه يك بانك هم مي تواند با ساير بانكها در بازار پول و سرمايه رقابت نمايد و هم بر عمليات ساير بانكها نظارت كند ؟ از اينرو لازم بود حداقل وظيفه نظارت بانك ملي ايران بر ساير بانكها از اين بانك منفك شود. بعلاوه نكته ديگري كه در همين راستا بايد بدان توجه نمود آنستكه وجود يك قانون بانكداري كه شرايط تاسيس بانك ، سرمايه بانك ، ……و انحلال بانك را معين نمايد احساس مي شد.

            باتوجه بشرح فوق دولت در تير 1332 «لايحه قانوني راجع به بانكداري »را به مجلس شوراي ملي ارائه نمود. مجلس در 5 تير 1334 نخستين «قانون بانكداري »را تصويب و براي اجرا به دولت ابلاغ كرد . اين قانون شامل موارد مهم ذيل بود:

ـ فصل اول : تاسيس بانك

ـ فصل دوم : سرمايه و اندوخته بانك

ـ فصل سوم: حدود عمليات بانك

ـ فصل چهارم : هيئت نظارت بر بانكها

ـ فصل پنجم : ساير (تصحيح وضع موجود و انحلال بانكها)

براساس فصل چهارم قانون بانكداري هيئت نظارت بر بانكها با وظايف و اختيارات زير تشكيل گرديد:

ـ مراقبت در اجراي اين قانون و آيين نامه هاي مربوط به آن

ـ تعيين نرخهاي بهره و كارمزد معاملات بانكي در كشور

ـ وضع مقررات اصولي نسبت به نگهداري حسابها و تنظيم ترازنامه هاي بانكها

ـ نظارت در امور بانكها و مراقبت كلي در جريان و طرز اداره بانكها از نظر حفظ منافع عمومي و حقوقي مشتريان آنها

ـ دادن اجازه تاسيس بانك جديد با سرمايه داخلي

ـ دادن اجازه براي تقليل سرمايه بانك يا انتشار اوراق وام

بطور كلي بخشي از وظيفه بانك ملي ايران بعنوان بانك مركزي كشور به هيئت نظارت بر بانكها محول گرديد.

ب ـ تاسيس بانك مركزي : در سال 1337 شوراي عالي اقتصاد كميسيوني متشكل از قائم مقام مدير كل بانك ملي ايران ، معاون بانك ، رييس اداره بررسيهاي اقتصادي و مالي بانك فرانسوا كراكو مشاور بانك را مامور تهيه طرح تاسيس بانك مركزي نمود. كراكوبلژيكي طرح موصوف را تهيه و پس از تاييد كميسيون مورد اشاره طرح بدبيرخانه شوراي عالي اقتصاد ارائه شد. پس از جرح و تعديلات و مباحثات پيرامون تاسيس بانك مركزي سرانجام لايحه «اساسنامه بانكي و پولي ايران » در 10 آذر 1338 به مجلس ملي ارائه گرديد. بالاخره «قانون بانكي و پولي كشور » در 7 خرداد 1339 از تصويب مجلس گذشت و براي اجراي آزمايشي بمدت پنج سال بدولت ابلاغ شد. اين قانون شامل چهار فصل بشرح ذيل بود:

ـ فصل اول : ايجاد شوراي پول و اعتبار

ـ فصل دوم : مسائل قانوني مربوط به پول رايج كشور

ـ فصل سوم: وظايف و اختيارات بانك مركزي ايران

ـ فصل چهارم : مسائل مربوط به بانكداري ايران

قانون پولي و بانكي 1339 از هر جهت از قانون بانكداري 1334 جامع تر و كامل تر بود . زيرا علاوه بر مقررات بانكداري شامل مقررات مربوط به ايجاد شوراي پول و اعتبار ، تاسيس بانك مركزي و مسايل پولي كشور مي گرديد.

            بنظر ميرسد چنانچه بانك ملي ايران بانجام .ظايف بانكداري مركزي ادامه ميداد و عمليات بانكي مربوط به مردم و شركتها و موسسه هاي خصوصي را بتدريج بساير بانكها واگذار مي نمود مانند بانك گلستان يا بانك فرانسه نتيجه مطلوب تري حاصل مي شد. زيرا تجربه در بانكداري نقش بسيار مهي دارا مي باشد. بانك ملي ايران در سال 1339 در خصوص عمليات بانكداري مركزي از يك تجربه خوب  بيست ساله برخوردار بود . بعلاوه ساير بانكهاي تجاري كشور نيز كه باندازه كافي توسعه و گسترش يافته بودند بسهولت مي توانستند خلا بانك ملي ايران را پر نمايند.

            بهرحال براساس ماده 28 قانوني پولي و بانكي 1339 بانك مركزي با حق انحصاري نشر اسكناس و مسكوك فلزي تاسيس شد . اين بانك از تاريخ 18 مرداد 1339 رسما عمليات بانكداري مركزي را آغاز كرد.

            سرمايه بانك مركزي طبق ماده 30 قانون فوق الذكر سه ميليارد و ششصد ميليون ريال تعيين شد . سه ميليارد ريال از سرمايه بانك مركزي در اختيار بانك ملي ايران  و ششصد ميليون ريال بقيه نيز در اختيار بانك توسعه صنعتي و معدني قرار داده شد تا بمصرف اعتبارات بلند مدت فعاليتهاي توليدي ، صنعتي و معدني واحدهاي اقتصادي كشور برسد . سرمايه بانك مركزي طبق بند «ه»ماده 10 قانون پولي و بانكي سال 1351 پنج ميليارد ريال بود كه در حال حاضر براساس مصوبات مجمع عمومي بانك مركزي به 125 ميليارد ريال افزايش يافته است .


            قانون بانكي و پولي كشور 1339 تا 8 شهريور 1351 نافذ بود كه در تاريخ مذكور قانون جديد پولي و بانكي كشور اجرا شد . موادي از قانون 1315 كه مغايرت با قانون عمليات بانكي بدون ربا(بهره) مصوب شهريور 1362 نداشته باشد هنوز قابل اجرا مي باشد .

قانون پولي و بانكي كشور مصوب تير 1351 داراي سه قسمت ذيل مي باشد:

ـ قسمت اول : پول

ـ قسمت دوم: بانك مركزي ايران

ـ قسمت سوم : بانكداري

قسمت مربوط به بانك مركزي ايران شامل فصلهاي ذيل ميباشد :

فصل اول : كليات

فصل دوم : وظايف و اختيارات

فصل سوم :اركان

فصل چهارم: مقررات عمومي

            طبق ماده 16 قانون پولي و بانكي 1315 اركان بانك مركزي ايران عبارتند از :

1 ـ مجمع عمومي

2 ـ شوراي پول و اعتبار

3 ـ هيئت عامل

4 ـ هيئت نظارت براندوخته اسكناس

5 ـ هيئت نظار

            مجمع عمومي بانك سالي يكبار براي رسيدگي و تصويب ترازنامه ، تقسيم سود ويژه و انتخاب اعضاي هيئت نظار به پيشنهاد وزير امور اقتصادي و دارايي تشكيل مي گردد. هر چند مجمع عمومي بانك هيئت نظار به پيشنهاد وزير امور اقتصادي و دارايي تشكيل مي گردد . هرچند مجمع عمومي بانك مركزي كه رياست آن با وزير امور اقتصادي و دارايي است عالي ترين ركن بانك مي باشد اما شوراي پول و اعتبار مهمترين ركن سيستم پولي و بانكي كشور را تشكيل مي دهد.

            طبق بند الف ماده 18 قانون پولي و بانكي 1351 شوراي پول و اعتبار به منظور مطالعه و اتخاذ تصميم درباره سياست كلي بانك مركزي ايران و نظارت بر امور پولي و بانكي كشور عهده دار وظايف زير است :

1 ـ رسيدگي و تصويب سازمان بودجه و مقررات استخدامي و آيين نامه هاي داخلي بانك مركزي ايران

2 ـ رسيدگي و اظهار نظر نسبت به ترازنامه بانك مركزي ايران براي طرح در مجمع عمومي

3 ـ رسيدگي و تصويب آيين نامه هاي مذكور در اين قانون

4 ـ اظهار نظر در مسايل بانكي و پولي و اعتباري كشور و همچنين اظهار نظر نسبت به لوايح مربوط به وام يا تضمين اعتبار و هر موضوع ديگري كه از طرف دولت به شورا ارجاع شود.

5 ـ دادن نظر مشورتي و توصيه به دولت در مسايل بانكي و پولي و اعتباري كشور كه به نظر شورا در وضع اقتصادي و بخصوص در سياست اعتباري كشور موثر خواهد بود.

6 ـ اظهار نظر درباره هر موضوعي كه از طرف رييس كل بانك مركزي ايران در حدود قانون پولي و بانكي به شورا عرضه مي گردد.

            رياست شوراي پول و اعتبار با رييس كل بانك مركزي ايران مي باشد در حال حاضر اعضاي شوراي پول و اعتبار از رييس كل بانك ، 8 معاون وزير ، معاون دادستان كل كشور ، رييس اتاق بازرگاني و صنايع و معادن ايران ، دو نفر مطلع در امور مالي و پولي و يك نفر از خبرگان بانكي تشكيل مي گردد.

            شوراي پول و اعتبار شورائي است مشورتي كه بانك مركزي ايران سازمان اجرايي مصوبات شورا است .

بخش چهارم ـ دوره 63 ـ 1358

            بدنبال افزايش سريع درآمد نفت در سا 1353 بازار پول و سرمايه غني تر شد . شبكه بانكي كشور فوق العاده گسترش يافت . بطوريكه ايران در سال 1357 داراي 36 بانك كه جمعا داراي 8275 واحد بانكي بودند شد . لازم بيادآوري است كه بانكداري در ايران همواره شعبه اي بوده است .

            در سال 1357 بموازات گسترش اعتراضات مردم و اعتصابات سازمانها و دستگاههاي دولتي ، بانكها و بازار ، نقش و اهميت اسناد تجارتي بويژه چك در معاملات بشدت كاهش يافت و لذا نياز به اسكناس و مسكوك بسرعت بالا رفت همراه با اين امر كلان سرمايه داران براي اخذ سپرده هاي خود و تبديل به ارزهاي معتبر و خروج سرمايه از كشور ببانكها هجوم بردند . در نتيجه برداشتهاي غير عادي از سپرده هاي بانكي شدت گرفت و حجم اسكناس و مسكوك در دست اشخاص فوق العاده  افزايش يافت . بانكها شديدا تحت فشار قرار گرفتند و برخي از آنها در آستانه ورشكستگي و توقف قرار گرفتند.

            مانده اسكناس و مسكوك در دست اشخاص از 6/355 ميليارد ريال در پايان شهريور 1357 به بيش از دو برابر يعني 1/768 ميليارد ريال در پايان بهمن 1357 افزايش يافت . اين امر در تاريخ بانكداري ايران بيسابقه بود . بطور كلي بويژه از شهريور 1357 بانكها با هجوم صاحبان سپرده مواجه بودند و منابع در اختيار آنها پاسخگو نبود از اينرو شوراي پول و اعتبار يعني مهمترين ركن سيستم پولي و بانكي كشور در 31 شهريور 1357 تصميماتي بشرح ذيل اتخاذ نمود:

1 ـ نسبت سپرده قانوني به مانده كل سپرده هاي ديداري به 15 درصد تقليل داده شد.

2 ـ نسبت سپرده قانوني به مانده كل سپرده هاي غيرديداري به 10 درصد كاهش يافت.

3 ـ نسبت سپرده قانوني خالص كل بدهيهاي ارزي از 30 درصد به 20 درصد تقليل داده شد.

            با اجراي تصميمات فوق الذكر جمعا حدود 120 ميليارد ريال از منابع مسدود بانكهاي تجاري آزاد گرديد . اما اين مبلغ تكافوي نياز بانكهاي تجاري را نميكرد . بعلاوه بانكهاي تجاري در پاسخگويي بمتقاضيان ارز كه اغلب كلان سرمايه داران بودند در فشار قرار گرفتند . لذا بانك مركزي در 23 آبان 1357 را بشرح زير اتخاذ نمود:

1 ـ با رعايت بند 3 ماده 14 قانون پولي و بانكي كشور ، نسبت سپرده قانوني سپرده هاي ديداري بانكها از 15 درصد به 12 درصد رسيد.

2 ـ نرخ تنزيل مجدد از 10 به 9 درصد  كاهش يافت.

3 ـ تعيين اوراق قرضه دولتي كه بانكها نزد بانك مركزي ، توديع مي نمايند از لحاظ مدت اوراق قرضه به اختيار بانكها گذارده شد.

4 ـ مقرر شد در صورتيكه بانكها براي مواجهه با كمبود نقدينگي ناشي از استرداد سپرده هاي اشخاص و پرداخت بدهيهاي ارزي سررسيده كه قابل تمديد نمي باشد، تقاضاي دريافت تسهيلات اعتباري از بانك مركزي را بنمايند ، بانك مركزي ، بنا به درخواست بانك متقاضي طبق دستورالعمل موجود، اوراق قرضه را بازخريد و ماحصل آنرا براي تامين كسري نقدينگي در اختيار بانك متقاضي قرار دهد. در مورد تسهيلات اعتباري كه بانكها بوثيقه اوراق قرضه دولتي توديعي از بانك مركزي  دريافت نموده اند، قرار شد اوراق قرضه از طرف بانك مركزي ، خريداري و بمصرف واريز بدهيهاي ناشي از تسهيلات اعتبار دريافتي برسد . در هر حال جمع اوراق قرضه سپرده شده به بانك مركزي ، نمي بايستي از 20 درصد جمع سپرده هاي غيرديداري (پس انداز و مدت دار) هر بانك كمتر باشد.

با اجراي تصميمات 31 شهريور و 28 آذر 1357 شوراي پول و اعتبار جمعا حدود 334 ميليارد ريال از منابع توديعي بانكها ببانك مركزي ببانكها عودت داده شد و بانكها با استفاده از اين منابع توانستند برداشت 4/295 ميليارد ريال سپرده گذاران طي پنج ماهه منتهي به بهمن 1357 را تحمل نمايند و از ورشكستگي نجات يابند اما عدم اطمينان سپرده گذ اران به بانكها تداوم يافت.

بهرحال سرمايه داران كلان كه اغلب مديريت بانكهاي خصوصي را نيز در اختيار داشتند به بركت تصميمات شوراي پول و اعتبار توانستند سپردههاي ريالي خويش را به ارز تبديل و موجبات خروج سرمايه از كشور را فراهم آورند. اما در مقابل با اجراي تصميمات شوراي پول و اعتبار ، اعتماد و اطمينان مردم به بانكهاي كشور سست و نابود نگرديد . بهرحال قضاوت در خصوص تصميمات 31 شهريور و 28 آذر 1357 شوراي پول و اعتبار بخوانندگان و آيندگان واگذار مي شود.

            عليرغم تصميمات شوراي پول و اعتبار عدم اطمينان سپرده گذاران به  بانكها تداوم يافت . سپرده گذاران به آينده اعتماد نكردند و تمايل به ترجيح نقدينگي بيشتر نشان دادند . زيرا سهم سپرده هاي مدتدار بخش خصوصي در تركيب نقدينگي اين بخش در اقتصاد كشور در سال 1358 نسبت به سال 1356 حدود 50 درصد سقوط كرد. در اين شرايط شوراي انقلاب كه نهاد قانوگذاري كشور بود طي لايحه اي كه در هفدهم خرداد 1358 تصويب كرد بانكهاي غيردولتي را ملي كرد. براساس تصويب لايحه «قانون ملي شدن بانكها » توسط شوراي انقلاب مالكيت 28 بانك و 16 شركت پس انداز و وام مسكن و 2 شركت سرمايه گذاري از بخش خصوصي سلب و بدولت واگذار گرديد. از 28 بانك موصوف 13 بانك مختلط و 15 بانك بقيه ايراني بودند .

«قانون ملي شدن بانكها » مصوب مورخ 17/ 3/ 1358 شوراي انقلاب بشرح ذيل فصل جديدي در بانكداري ايران گشود:

براي حفظ حقوق و سرمايه هاي ملي و بكار انداختن چرخهاي توليدي كشور و تضمين سپرده ها و پس اندازهاي مردم در بانكها ضمن قبول اصل مالكيت مشروع مشروط و با توجه به

 ـ نحوه تحصيل درآمد بانكها و انتقال غير مشروع سرمايه ها به خارج

ـ نقش اساسي بانكها در اقتصاد كشور و ارتباط طبيعي اقتصاد كشور با موسسات بانكي

ـ مديون بودن بانكها بدولت و احتياج آنها به سرپرستي دولت

ـ لزوم هماهنگي فعاليت بانكها با ساير سازمانهاي كشور

ـ لزوم سوق دادن فعاليت بانكها در جهت اداري و انتقاعي اسلامي

از تاريخ تصويب اين قانون كليه بانكها ملي اعلام مي گردد و دولت مكلف است بلافاصله نسبت به تعيين مديران بانكها اقدام نمايد.

ماده 2

از اين تاريخ امضاي مديراني كه از طرف دولت براي بانكها معين مي گردند داراي اعتبار قانوني مي باشد .

            چنانچه به متن و محتواي قانون ملي شدن بانكها دقت شود اين نتيجه كلي را مي توان استنباط نمود كه شوراي انقلاب بمنظور توقف خروج ارز از كشور كه با همكاري مديران وابسته بانكهاي غيردولتي صورت مي گرفت اقدام به ملي كردن بانكها و تعيين مديران جديد براي آنها نمود.

            بانكها ملي شده طي سالهاي 1353 تا تاريخ تصويب لايحه قانون ملي كردن بانكها سالانه حداقل 20 درصد سرمايه پرداخت شده سود ويژه داشته اند . لذا طي يكدوره پنج ساله اصل سرمايه بانكهاي ملي شده داراي نسبت سود متفاوت بوده اند . بانكها مختلط نسبت به بانكهاي ايراني سود ويژه بيشتري نسبت به سرمايه پرداخت شده كسب مي نمودند . مثلا بانك تجارت خارجي ايران طي دوره فوق الذكر 5/45 درصد سرمايه پرداخت شده سود ويژه سالانه داشته است بعبارت ديگر بانك مذكور هر دوسال يكبار معادل اصل سرمايه خود سود برده است . نسبت سود به سرمايه پرداخت شده بانك ايرانيان طي دوره موصوف بطور متوسط سالانه 37 درصد و اين نسبت در مورد بانك ايران و انگليس ، اعتبارات ايران و تجارتي ايران و هلند حدود 25 درصد بوده است .

            بعد از ملي شدن بانكها و سلب اختيار از مديران بانكها، تجديد نظر در اركان بانكها مطرح شد. لذا لايحه قانوني 3/7/1358 تحت عنوان لايحه قانوني اداره امور بانكها به تصويب شوراي انقلاب اسلامي رسيد. بموجب ماده 2 قانون مذكور اركان بانكها بشرح ذيل تعيين شد:

ـ مجمع عمومي بانكها

ـ شوراي عالي بانكها

ـ هيئت مديره هر بانك

ـ مدير عامل هر بانك

ـ بازرسان قانوني هر بانك

            درحال حاضر مجمع عمومي بانكها كه سالانه حداقل يكبار تشكيل مي گردد شامل 8 وزير و رييس سازمان بودجه مي گردد. رياست جلسه مجمع عمومي بانكها با وزير امور اقتصادي و دارايي مي باشد. همانطور كه در خصوص اركان بانك مركزي بيان شد در خصوص سيستم بانكي نيز مجمع عمومي بانكها عالي ترين ركن سيستم بانكي است اما مهمترين ركن اين سيستم شوراي عالي بانكها است . قسمت دوم لايحه قانوني اداره امور بانكها مصوب 3/7/1358 به شوراي عالي بانكها پرداخته است كه نظر باهميت اين شورا هم آن نقل مي گردد.

            شوراي عالي بانكها از رييس كل بانك مركزي ايران ـ مدير كل بانك ملي ايران و نمايندگان وزراي عضو مجمع عمومي بانكها و نماينده رييس سازمان برنامه و بودجه تشكيل مي گردد. رياست شوراي عالي بانكها با رييس كل بانك مركزي ايران خواهد بود

دوره پنجم 71-1363:

پس از وقوع انقلاب اسلامي حدف ربا از سيستم بانكي كشور و انطباق عمليات بانكي با موازين اسلامي مطرح شد. ابتدا نرخ بهره بانكي كاهش داده شد و بجاي واژه بهره كارمزد اطلاق گرديد اما اين كافي نبود . از اينرو پس از ملي شدن و ادغام بانكها زمينه لازم براي حذف ربا از عمليات بانكي مهيا گرديد. مجلس شوراي اسلامي بر اساس تبصره 54 قانون بودجه سال 1360 دولت را موظف نمود تا ظرف شش ماه نسبت به حذف ربا از سيستم بانكي و اصلاح سيستم بانكي مطالعات لازم را انجام داده و لايحه مربوط را به مجلس تقديم نمايد.

            دولت لايحه قانوني راجع به «حذف بهره و انطباق عمليات بانكي با موازين اسلامي »را تهيه و تصويب و براي بررسي  و تصويب نهايي تقديم مجلس شوراي اسلامي نمود . لايحه مورد اشاره پس از بحث و بررسيهاي كارشناسي در مجلس تحت عنوان «قانون عمليات بانكي بدون ربا (بهره)» در جلسه علني 8/6/ 1362 مجلس از تصويب نهايي گذشت و شوراي نگهبان نيز قانون مذكور را در 10/6/1362 تاييد و براي اجرا بدولت ابلاغ شد.

«قانون عمليات بانكي بدون ربا (بهره) » همراه با آيين نامه هاي مصوب هيئت دولت دستورالعملهاي اجرايي مصوب شوراي پول و اعتبار به كليه بانكهاي كشور براي اجرا ابلاغ شد . بانكها مكلف شدند از آغاز سال 1363 كليه عمليات بانكي خويش را منطبق با قانون و مقررات موصوف انجام دهند . بعلاوه بانكها موظف شدند در طول سال 1363 اقدامات لازم را نسبت به عمليات بانكي گذشته و تبديل و تطبيق آنها با موازين جديد بانكي انجام دهند . لازم به يادآوري است كه با تصويب مقررات جديد ، كليه قوانين و مقررات سابق كه با موازين اسلامي و قانون و مقررات جديد مغايرت ند اشته اند همچنان بقوت خود باقي و نافذ مي باشند .

            قانون عمليات بانكي بدون ربا (بهره) شامل پنج فصل ذيل مي باشد:

فصل اول : اهداف و  وظايف نظام بانكي در جمهوري اسلامي ايران

فصل دوم : تجهيز منابع پولي

فصل سوم : تسهيلات اعطايي بانكي

فصل چهارم : بانك مركزي ايران و سياست پولي

فصل پنجم : متفرقه

            هدف قانون عمليات بانكي بدون ربا (بهره) همانطور كه از عنوان آن برميايد حذف ربا از عمليات بانكي و انطبقاق آن با موازين اسلامي ميباشد. در اسلام اخذ و تاديه ربا مذوم و حرام است اما دريافت و پرداخت سود بلا اشكال است . بدين ترتيب حال اين سوال مطرح ميشود كه ربا چيست ؟ متاسفانه قانون عمليات بانكي بدون ربا (بهره) ربا را تعريف نكرده است . محور و ستون قانون مذكور حذف ربا مي باشد. بعبارتي اين قانون حول حذف ربا از عمليات بانكي مي چرخد . ليكن همانطور كه بيا شد ربا را تعريف و تعيين نكرده است .

«ربا عبارتست از گرفتن مبلغ اضافه روي دين واقعي مشروط بر اينكه از قبل شرط شده باشد» با استفاده از همين تعريف ، عمليات بانكداري طوري پايه گذاري شده است كه تحت هيچ عنواني هيچ نوع مبلغ اضافه از قبل شرط شده را بانكها به سپرده گذاران نپردازند و از دريافت كنندگان تسهيلات هم اخذ ننمايند. از آنجا كه در دين واقعي اخذ مبلغي اضافه بر اصل كه از قبل شرط شده باشد ربا مي باشد بنابراين براي تحقق ربا اجتماع چهار شرط ذيل لازم و كافي خواهد بود:

1 ـ واقعي بودن دين

2 ـ مستقل بودن شخصيت داين از مديون

3 ـ از قبل مشروط نمودن اعطاي وام باخذ مازادي براصل

4 ـ اخذ و تاديه مبلغ اضافه

            بطور كلي هرگونه ديني كه چهار شرط فوق در آن جمع باشد شرايط لازم و كافي براي ربوي بودن دين مذكور وجود دارد لكن چنانچه در اعطاي وام بصورتي عمل شود كه يكي از چهار شرط موصوف در آن وجود نداشته باشد استقراض ربوي نخواهد بود . در واقع عمليات بانكداري بدون ربا در ايران بر همين اساس پي ريزي شده است يعني بانكها از ابتداي سال 1363 طبق قوانين و مقررات موضوعه بنحوي عمل مي نمايند كه در عمليات آنها ربا تحقق پيدا ننمايد . بر اين اساس بانكها بهنگام اخذ وام عبارت سود علي الحساب و بهنگام پرداخت وام عبارت نرخ سود مورد انتظار را بكار ميبرند . اينكه اينگونه بانكها بازي با كلمات است و در ماهيت تغييري رخ نداده است بحث ديگري است .

            با توجه به شرح فوق ذيلا شروط چهار گانه براي تحقق ربا را بررسي مي نمائيم :

1 ـ واقعي بودن دين : منظور از واقعي بودن آنستكه انتقال مالكيت صورت پذيرد . يعني مال مورد معامله كه در عمليات بانكي قاعدتا پول است از دائن به مديون منتقل شود.

2 ـ مستقل بودن شخصيت داين از مديون : چنانچه در دين شخصيت دائن از شخصيت مديون مستقل نباشد اخذ و تاديه اضافه بر اصل از قبل شرط شده ربا نخواهد بود . بر اين اساس چون در كل كشور دولت شخصيت واحد است اينرو پرداخت مبلغ اضافه بر اصل كه از قبل تعيين شده باشد توسط يكدستگاه بدستگاه ديگر دولتي ربا محسوب نمي گردد . بهمين ترتيب استقراض يك شعبه بانك از شعبه ديگر عمل ربوي نخواهد بود . شركتها و سازمانهاي وابسته بيك  نهاد مي توانند بيكديگر وام با بهره از قبل تعيين شده اعطا نمايند بدون اينكه عمل آنها ربوي باشد .

3 ـ از قبل مشروط نمودن اعطاي وام باخذ مازادي بر اصل : چنانچه در اعطاي وام از قبل پرداخت اضافه اي بر اصل وام از طرف مديون به دائن در دين شرط نشده باشد اما مديون اضافه بر اصل به دائن بپردازد عمل ربوي نخواهد بود. ليكن چنانچه در دين واقعي پرداخت مبلغي ، بهر ميزاني ، از طرف مديون بدائن شرط شده باشد عمل ربوي خواهد بود. بديهي است چنانچه در پايان دوره وام ، وام گيرنده با رضايت خود مبلغي اضافه بر اصل به وام دهنده پرداخت نمايد ربا نيست .

4 ـ اخذ مبلغ اضافه : دائن بايد مبلغ شرط شده قبل از اعطاي وام  را از مديون اخذ نمايد تا ربا تحقق پذيرد . بدين ترتيب چنانچه مبلغ اضافه از قبل شرط شده را دائن مثلا به مديون ببخشد و فقط اصل وام را اخذ نمايد عمل ربوي نخواهد بود.

بنابراين تنها از قبل شرط نمودن اعطاي وام باخذ مازادي بر اصل كافي نخواهد بود بلكه اين مبلغ مازاد در طول دوره دوم وام بايد بين دائن و مديون رد و بدل شود تا ربا صورت واقعي بخود بگيرد.

            بهرحال در مواردي در اعطاي وام با وجوديكه اخذ مبلغ اضافه بر اصل از قبل شرط شده است اما ربا تحقق نمي يابد بعبارت ديگر عليرغم اينكه چهار شرط لازم و كافي براي تحقق ربا وجود دارد عمل ربوي نيست مانند وام بين پدرو پسر ـ وام بين زوجين ـ وام مسلمان و كافر حربي (گيرند ربا مسلمان باشد) ولي اگر پرداخت كننده اضافه بر اصل مسلمان باشد ربا تحقق مي يابد.

            بطور كلي عمليات بانكي بانكهاي كشور (باستثناي بانك مركزي ) را مي توان بسه دسته اصلي بشرح ذيل تقسيم و تفكيك كرد:

1 ـ تجهيز منابع پولي

2 ـ تخصيص منابع پولي

3 ـ ساير خدمات بانكي

1 ـ تجهيز منابع پولي : همانطور كه بيان شد فصل دوم قانون عمليات بانكي بدون ربا (بهره) به تجهيز منابع پولي پرداخته است . اين فصل عينا نقل مي گردد:

ماده 3 ـ

            بانكهاي مي توانند، تحت هر يك از عناوين ذيل به قبول سپرده مبادرت نمايند:

الف ـ سپرده هاي قرض الحسنه

 

1 ـ جاري

2 ـ پس انداز

تبصره ـ سپرده هاي سرمايه گذاري مدت دار كه بانك در بكار گرفتن آنها وكيل مي باشد ، در امور مشاركت ، مضاربه ، اجاره بشرط تمليك ، معاملا ت اقساطي ، مزارعه ، مساقات، سرمايه گذاري مستقيم ، معاملات سلف و جعاله مورد استفاده قرار ميگيرد.

ماده 4 ـ

            بانكها مكلف به بازپرداخت اصل سپرده هاي قرض الحسنه (پس انداز و جاري ) مي باشند و مي توانند اصل سپرده هاي سرمايه گذاري مدت دار را تعهد و يا بيمه نمايند.

ماده 5 ـ

            منابع حاصل از عمليات مذكور در تبصره ماده 3 اين قانون ، بر اساس قرارداد منعقده ، متناسب با مدت و مبالغ سپرده هاي سرمايه گذاري و رعايت سهم منابع بانك به نسبت مدت و مبلغ در كل وجوه بكار گرفته شده در اين عمليات تقسيم خواهد شد.

ماده 6 ـ

بانكها مي توانند بمنظور جذب و تجهيز سپرده ها ، با اتخاذ روشهاي تشويقي از امتيازات ذيل به سپرده گذاران اعطا نمايند :

الف ـ اعطاي جوائز غير ثابت نقدي يا جنسي براي سپرده هاي قرض الحسنه

ب ـ تخقيف و يا معافيت سپرده گذاران از پرداخت كارمزد و يا حق الوكاله

پ ـ دادن حق تقدم به سپرده گذاران براي استفاده از تسهيلات اعطايي بانكي در موارد مذكور در فصل سوم

            بطوريكه ملاحضه ميگردد سپردههاي مردم نزد بانكها بدو بخش اصلي تقسيم مي گردد. سپرده هاي قرض الحسنه و سپردههيا سرمايه گذاري مدت دار، سپرده هاي قرض الحسنه جزو منابع بانك محسوب مي گردند اما بانك در خصوص بكارگيري سپرده هاي سرمايه گذاري مدتدار وكيل سپرده گذاران است تا اين سپردهها را طبق روشها و عقود اسلامي در امور تجارت و توليد بكار انداخته و سود حاصله را با سپرده گذاران قسمت نمايد . بعلاوه بانك كه وكيل سپرده هاي سرمايه گذاري مدت دار است بايستي ابتدا اين سپرده ها را طبق عقود اسلامي خرج نمايد و سپس به تخصيص منابع خود بانك اقدام نمايد.

2 ـ تخصيص منابع پولي : فصل سوم قانون عمليات بانكي بدون ربا (بهره) به تخصيص منابع پولي تحت عنوان تسهيلات اعطايي بانك پرداخته است . تسهيلات اعطايي بانك را از يك نظر مي توان بدو بخش اساسي تسهيلات قرض الحسنه و ساير تسهيلات تقسيم كرد . براساس مفاد ماده 14 قانون فوق الذكر  بانكها موظفند بخشي از منابع خود را از طريق قرض الحسنه به متقاضيان اختصاص دهند. بدين ترتيب بانكها موظفند فقط از محل منابع خود بانك قرض الحسنه به متقاضيان پرداخت نمايند . بعبارت ديگر بانكها حق ندارند از محل سپرده هاي سرمايه گذاري مدت دار مردم به متقاضيان تسهيلات قرض الحسنه اعطا نمايند .

            قانوگذار در قانون عمليات بانكي بدون ربا (بهره) در خصوص تسهيلات قرض الحسنه بانكها را موظف باعطاي اين نوع تسهيلات نموده است در صورتيكه در مورد ساير تسهيلات بانكها مخير باعطا يا عدم اعطاي اين نوع تسهيلات هستند . بايد توجه داشت هر چند در خصوص ساير تسهيلات قانونگذار بانكها را مقيد ننموده اما عملا بانكها بايد منابع را بمصرف برسانند بويژه سپرده هاي سرمايه گذاري مدت دار كه بانكها وكيل سپرده گذاران در اين مورد مي باشند. بعبارتي قانونگذار دست بانكها را در انتخاب عقود اسلامي براي اعطاي تسهيلات در رشته هيا مختلف اقتصادي باز گذاشته است .

ساير تسهيلات بانك در قالب عقود اسلامي بصور ذيل اعطا مي گردد:

1 ـ مضاربه : مضاربه قراردادي است كه بموجب آن يكي از طرفين (مالك) عهده دار تامين سرمايه (نقدي ) مي گردد با قيد اينكه طرف ديگر (عامل ) با آن تجارت كرده و در سود حاصله شريك باشند .

2 ـ سلف : منظور از معامله سلف پيش خريد نقدي محصولات توليدي به قيمت معين مي باشد(با توجه به ضوابط شرعي).

3 ـ مشاركت مدني: مشاركت مدني عبارتست از درآميختن سهم الشركه نقدي و يا غير نقدي اشخاص حقيقي متعدد بنحو مشاع به منظور انتفاع ، طبق قرارداد.

4 ـ مشاركت حقوقي : منظور از مشاركت حقوقي عبارتست از تامين قسمتي از «سرمايه » شركتهاي سهامي جديد قسمتي از سهام شركتهاي سهامي موجود .

5 ـ سرمايه گذاري مستقيم : سرمايه گذاري مستقيم عبارتست از تامين سرمايه لازم جهت اجراي طرحهاي توليدي و طرحهاي عمراني انتفاعي توسط بانكها .

6 ـ فروش اقساطي : منظور از فروش اقساطي عبارتست از واگذاري عين به بهاي معلوم به غير بترتيبي كه تمام يا قسمتي از بهاي مزبور به اقساط مساوي يا غير مساوي در سر رسيد يا سررسيدهاي معين دريافت گردد.

7 ـ اجاره به شرط تمليك : اجاره به شرط تمليك عقد اجاره ايست كه در آن شرط شو مستاجر در پايان مدت اجاره و در صورت عمل به شرايط مندرج در قرارداد عين مستاجره را مالك گردد.

8 ـ جعاله : جعاله عبارتست از التزام شخص «جاعل »يا «كارفرما» به اداي مبلغ يا اجرت معلوم در مقابل انجام عملي معين طبق قرارداد . طرفي كه عمل را انجام ميدهد «عامل »يا «پيمانكار» ناميده مي شود.

9 ـ مزارعه : مزارعه قراردايست كه بموجب آن يكي از طرفين (مزارع) زمين مشخصي را براي مدت معيني به طرف ديگر (عامل ) مي دهد تا در زمين مذكور زراعت كرده و حاصل بين مزارع و عامل تقسيم گردد.

10 ـ مساقات : مساقات معامله ايست كه بين صاحبان درخت و امثال آن با عامل در مقابل حصه مشاع معين از ثمره واقع مي شود . ثمره اعم است از ميوه و برگ و گل و غيره آن .

            تعاريف دهگانه فوق از آيين نامه فصل سوم قانون عمليات بانكي بدون ربا (بهره) مصوب مورخ 28/12/1362 هيئت وزيران اخذ شده است در اين آيين نامه كه از آن تحت عنوان آئين نامه تسهيلات اعطايي بانكي ياد مي شود قرض الحسنه اعطايي به ترتيب زير تعريف شده است:

قرض الحسنه : قرض الحسنه عقدي است كه بموجب آن يكي از طرفين (قرض  دهنده ) مقدار معيني از مال خود را به طرف ديگر (قرض گيرنده) تمليك مي كند كه قرض گيرنده مثل و يا در صورت عدم امكان قيمت آنرا به قرض دهنده رد نمايد.

            به موجب قانون عمليات بانكي بدون ربا عمده نيازهاي مالي متقاضيان از طريق معاملات و قراردادهاي تجاري تامين مي گردد. فقط در يك مورد و با توجه به قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران بانكها مجاز به اعطاي وام به صورت وجه نقد به متقاضيان مي باشند و آن مورد استثنايي هم قرض الحسنه مي باشد. منبع قرض الحسنه اعطايي بانكها را سپرده هاي قرض الحسنه پس انداز مردم تشكيل مي دهد . از اين رو توانايي بانكها در اعطاي قرض الحسنه به ميزان سپرده هاي قرض الحسنه پس انداز مردم نزد بانكها بستگي دارد .

            با يك جمع بندي از مطالب فوق بانكها به چهارده صورت تسهيلات اعتباري مي توانند اعطا نمايند . بعبارتي در ستون دارائيهاي ترازنامه بانك عناوين و سرفصلهاي ذيل قابل مشاهده مي باشند:

ـ تسهيلات قرض الحسنه

ـ مضاربه

ـ مشاركت حقوقي

ـ سرمايه گذاري مستقيم

ـمشاركت مدني

ـ جعاله

ـ مزارعه

ـ مساقات

ـ خريد دين

ـ اجاره بشرط تمليك

ـ فروش اقساطي مواد اوليه و ابزار كار

ـ فروش اقساطي ماشين آلات

ـ فروش اقساطي مسكن

ـ معاملات سلف

            بايد تاكيد شود كه بانكها مخير هستند تا منابع پولي را تحت سرفصلهاي فوق الذكر بدارايي تبديل نمايند . براي مثال هيچ يك از بانكها از عقود مزارعه و مساقات استفاده نمي نمايند .

ـ روش كلي اعطاي تسهيلات مالي بانكها : بطور معمول سرمايه گذاران براي اجرا و تكميل طرحها و حتي در مواردي براي مطالعه و تهيه طرح فاقد منابع مالي لازم مي باشند لاجرم ببانكها مراجعه دارند تا با مشاركت بانكها تمام يا كمبود منابع مالي را تدارك نمايند . متقاضي تسهيلات مالي ، درخواست خويش را به همراه با طرح توليدي به شعبه بانك تسليم مي نمايد.

            شعبه بانك توسط مامور اطلاعاتي شعبه پيرامون شخصيت مالي و اعتباري متقاضي بررسي و چنانچه شعبه متقاعد شود كه مجري طرح از شخصيت مالي و اعتباري و اجتماعي لازم برخوردار مي باشد نسبت به ارزيابي طرح اقدام مي نمايد.

            كارشناسان بانك طرح متقاضي را از نظر اقتصادي ، فني و مالي بدقت بررسي و ارزيابي مي نمايند . چنانچه نتيجه ارزيابي طرح مثبت و حالي از سود دهي مناسب باشد بانك آمادگي خويش را براي اعطاي تسهيلات مالي در قالب يكي ازعقود اسلامي باطلاع متقاضي ميرساند . چنانچه بانك و متقاضي بر سر شرايط اعطاي تسهيلات مالي به توافق برسند طرفين نسبت به انعقاد قرارداد در يكي از دفترخانه هاي اسناد رسمي اقدام خواهند نمود.

            در حال حاضر براي هر طرحي بانكها مي توانند تا سقف 8 ميليون ريال در خصوص اعطاي تسهيلات راسا اتخاذ تصميم نمايند . طرحهائيكه بطور انفرادي متقاضي تسهيلات مالي بيش از 8 ميليارد ريال از بانكها هستند براي اتخاذ تصميم در خصوص اعطا يا عدم اعطاي تسهيلات ببانك مركزي جمهوري اسلامي ايران ارسال مي گردند . شوراي پول و اعتبار در خصوص تسهيلات مالي مورد نياز طرحها با مبلغي بيش از 12 ميليارد ريال تصميم گيري مي نمايد .

            بعلاوه در هر بانكي سرپرستيها و شعب براي هر طرحي تا سقف معيني براساس ضوابط و مقررات راسا مي توانند نسبت به اعطاي تسهيلات مالي تصميم لازم اتخاذ  نمايند .

روش اعطاي تسهيلات بترتيب فوق طرحهاي توليدي را شامل مي شود اما تجار مي توانند از تسهيلات مالي بانك در قالب عقد مضاربه استفاده نمايند و سود حاصل را بين خود و بانك قسمت نمايند .

 

بانكداري اسلامي در ايران

            تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي در بهمن 1357 سخني از بانكداري بدون بهره در ايران در ميان نبود ، اگرچه بانكداري ربوي موجود آن زمان همواره مورد مخالفت اكثريت قريب به اتفاق مراجع ديني و مذهبي بود . صندوقهاي قرض الحسنه اي نيز كه در گوشه و  كنار و خاصه در بازار تهران و شهرهاي بزرگ تاسيس شده بودند ، كم اهميت تر از آن بودند كه بتوانند در بازار پول و سرمايه تاثير كنند .

            پس از پيروزي انقلاب و برقراري نظام جمهوري اسلامي ، لزوم استقرار نظام اقتصاد اسلامي در شعارها و خواسته هاي مردم منعكس گرديد و مهمترين اقدامي كه در اين زمينه مي توانست صورت بگيرد ، ريشه كن كردن ربا از نظام بانكي كشور بود . به همين منظور بود كه پس از انقلاب مطالعاتي در زمينه اسلامي كردن نظام بانكي صورت گرفت . اين مطالعات كه به شدت تحت تاثير جو سياسي و آ‌رايش نيروهاي اجتماعي آن زمان بود بدوا به كاهش نرخهاي بهره و تغيير نام آن به كارمزد  و سود تضمين شده منحصر گرديد . شوراي پول و اعتبار در جلسه مورخ سوم دي ماه 1358 تصميماتي به شرح زير اتخا ذ نمود و به بانكها ابلاغ كرد:

1 ـ حداقل سود تضمين شده براي سپرده ها

            به سپرده هاي غير ديداري ( سپرده ثابت و پس انداز) سودي به عنوان حداقل سود تضمين شده با نرخ 5/8 درصد در سال براي سپرده ثابت و براي سپرده هاي پس انداز حداقل سود تضمين شده معادل 7 درصد در سال تعلق مي گيرد. از اول 1358 به اين سپرده ها علاوه بر حداقل سود مزبور در پايان هر سال نيز در صورتي كه بانك سود اضافي داشته باشد به نسبت ميزان سپرده سود اضافي به صاحبان سپردها پرداخت خواهد گرديد.

2 ـ كارمزد اعطاي وامها و ساير تسهيلات اعتباري

            از اول سال 1358 احتساب و دريافت بهره از انواع اعتبارات و وامها و ساير تسهيلات اعتباري حذف و براي جبران هزينه هاي آن بانك كارمزد و سهم سود تضمين شده به شرح زير منظور و دريافت خواهد شد:

الف ـ وامهاي مسكن انفرادي اعم از احداث ، خريد ، تكميل و تعمير

            به وامهاي اعطائي به منظور فوق 4 درصد در سال كارمزد تعلق خواهد گرفت كه نسبت به مانده وامها به صورت ساده احتساب خواهد شد . در مورد وامهاي اعطائي براي مجتمع هاي مسكوني چند واحدي كه به عنوان سرمايه گذاري پرداخت شده است ، موضوع وام متفاوت بوده و به عنوان يك طرح سرمايه گذاري تلقي و حداقل سودي بايد تضمين گردد كه بانك در چارچوب سياستهاي وزارت مسكن و شهرسازي تضمين و دريافت خواهد كرد .

ب ـ وامهاي كشاورزي

            به وامهاي اعطائي به اين بخش 4 درصد در سال كارمزد تعلق مي گيرد . البته با توجه به سياست كشاورزي دولت در مورد بعضي از طرحها قسمتي از هزينه كارمزد توسط دولت پرداخت خواهد شد . ضمنا براي برخي از طرحهاي كشاورزي ، بانك در چارچوب سياست وزارت كشاورزي و عمران روستايي حداقل سود قابل تضمين را محاسبه و به عنوان حق مشاركت در سرمايه گذاري دريافت خواهد كرد.

ج ـ وامهاي توليدي ، صنعتي و معدني

            به مانده وامهاي توليدي ، صنعتي و معدني 4 درصد در سال كارمزد تعلق مي گيرد . براي برخي از طرحهاي صنعتي و معدني ، آن بانك در چارچوب سياستهاي وزارت صنايع و معادل ، حداقل سود قابل تضمين را محاسبه و به عنوان حق مشاركت در سرمايه گذاري دريافت خواهد كرد.

د ـ وامهاي تسهيلات اعتباري بازرگاني و ساير خدمات ضروري

            نرخ كارمزد كليه وامها و تسهيلات اعطائي براي امور مربوط به بازرگاني و ساير خدمات ضروري 4درصد در سال است . در بخش خدمات چون سود ناشي از عمليات بازرگاني بسيار بالا است و از طرفي تنوع رشته ها در اين مورد زياد مي باشد . لذا تصميم بر اين گرفته شد كه حداقل سود تضمين شده 6 الي 8 درصد به تشخيص بانك باشد .

            تصميمات فوق را چنانكه پيداست ، نمي توان حذف بهره از نظام بانكي دانست چراكه تغيير نام بهره دريافتي از وام گيرندگان به كارمزد و تغيير نام بهره پرداختي به سپرده گذاران به سود تضمين شده نمي توانست در ماهيت نظام بانكي تاثيري بگذارد . البته كاهش قابل ملاحظه  نرخ بهره در اين دستورالعمل گامي مثبت و قابل ذكر بوده است . اما چون نظام بانكي از عمليات ربوي تزكيه نشده بود ، مورد اعتراض مستمر مراجع مذهبي قرار مي گرفت كه اينك خودشان زمام امور را در دست داشتند سر انجام در سال 1361 پس از مطالغات زياد اولين اقدام براي حذف بهره از عمليات بانكي صورت گرفت و لايحه دولت راجع به حذف بهره و انطباق عمليات بانكي با موازين شرع اسلام تقديم مجلس شوراي اسلامي گرديد و پس از حدود 6 ماه شور و برررسي در كمسيون هاي مختلف مجلس در شهريور 62 تحت عنوان قانون عمليات بدون ربا به تصويب نهاي رسيد.


 

 

منابع

1 ـ پول و بانك  از نظريه سياست گذاري

تاليف : علي ماجدي و حسن گلريز

2 ـ پول و ارز و بانكداري   دانشگاه فردوسي مشهد

تاليف : مجتبي زماني فراهاني

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 29 مرداد 1393 ساعت: 17:08 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

تحقیق در مورد کشف حجاب

بازديد: 1217

 

تحقیق در مورد کشف حجاب

مقدمه

 با هجوم عظيم فرهنگي در دو قرن اخير بر جوامع اسلامي يكي از جنجال برانگيزترين مسائل، موضوع حجاب زنان و بالاخره ترديد در ضرورت آن بود. مصطفي كمال پاشا در تركيه و به تقليد او رضا شاه در ايران، عليه مستوري زنان و حتي اجبار آنان به بي‌حجابي تا دخالت قواي قهريه و كمك گرفتن از پليس و پاسبان پيش رفتندواز سيل عظيم تبليغاتي كه حجاب را نشانه‌اي از اسارت زنان مي‌دانست، بهره جستند.

 قبل از انقلاب اسلامي، روشنفكران مسلمان براي مبارزه با فرهنگ مهاجم زمان، بار ديگر داوطلبانه به اين سنت اسلامي روي آوردند. از آنجا كه اين اقبال با ساير آرمانها و اصول آن نهضت هماهنگي داشت، بسرعت در ميان دانشگاهيان و تحصيل‌كرده‌گان و ساير قشرهاي شهري ايران توسعه يافت و حتي گاهي بصورت پرچم و نشانه‌اي عليه فرهنگ حاكم در آمد.

 پس از پيروزي انقلاب، ميل و رغبت بسياري از زنان به سردي و گاهي مقاومت در مقابل حجاب مبدل شد. فشارهاي نامناسب و غالباً غير عاقلانه، فاصله عظيم ميان قول و فعل و شكاف ميان عقيده و سازماندهي، بر دلسردي‌ها و مقاومت‌ها افزود. و بالاخره حوادث گوناگون سياسي به مخالفان جرأت داد تا بار ديگر پوشش زنان را به عنوان نشانة اسارت آنان تبليغ كنند.

مخالفان بي عدالت فرهنگ اسلامي به بهانه همين مسائل، دستاويزي براي سوء استفاده خود يافته و با تمام قوا درصدد تخطه مجموعه اصول و كليت احكام اسلامي برآمدند. شايد تلقي مردم از اصرار و پافشاري حاكميت بر او حجاب، بيشتر به عنوان نمايش قدرت و نشانه اقتدار حكومت بوده است تا خير خواهي مشفقانه و ايكاش اين چنين بود.

اينكه غالب مردان بهنگام مراوده با زنان بي پوشش، عنان و اختيار را از كف داده و به جاي سازندگي بسوي تباهي مي‌روند، يا وظيفه و احساس برادري نسبت به زنان، جاي خود را به كامجوئي و تسلط طلبي خواهد داد، يا حريم مقدس زنان، بسيار محترم تر از آنست كه دائماً هدف نگاههاي حريصانه و خريدارانه قرار گيرد، و اينكه زيباييهاي خدادادي مادران جامعه وسيله‌اي براي ثروت اندوزي و فروش كالا نيست، وضع عمومي زنان در غرب، بي‌ثباتي خانواده‌ها، دربدري كودكان معصوم و ... همگي از ابعاد مهم و جهات مختلف اين مسأله است كه مي‌توان مطرح ساخت.

تاريخچه حجاب  

قدر مسلم اينست كه قبل از اسلام در ميان بعضي ملل حجاب وجود داشته است.

در ايران باستان و در ميان قوم يهود و احتمالاً در هند حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده سخت‌تر بوده است، اما در جاهليت عرب حجاب وجود نداشته است و بوسيله اسلام در عرب پيدا شده است.

ويل دورانت در صفحه 30، جلد 12 ، تاريخ تمدن (ترجمه فارسي) راجع به قوم يهود و قانون تلمود مي‌نويسد:

« اگر زني به نقض قانون يهود مي‌پرداخت چنانكه مثلاً بي آنكه چيزي بر سر داشت به ميان مردم مي‌رفت و يا در شارع عام نخ مي‌رشت يا با هر سخني از مردان درد دل مي‌كرد يا صدايش آنقدر بلند بود كه چون در خانه‌اش تكلم مي‌نمود همسايگانش مي‌توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت مرد حق داشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق دهد.»

عليهذا حجابي كه در قوم يهود معمول بوده است از حجاب اسلامي بسي سخت‌تر و مشكلتر بوده است. در ميان مسيحيان نيز عيناً ديده مي‌شود. هر چند پيروان جديد يا مذاهب اصلاح شده اكنون همه آن فروع را رعايت نمي‌كنند.

همينطور حجاب سخت و شديدي در ايران باستان حكمفرما بوده، حتي پدران و برادران نسبت به زن شوهر‌دار نامحرم شمرده مي‌شده‌اند.

در هند نيز حجاب سخت و شديدي حكمفرما بوده است ولي درست روشن نيست كه قبل از نفوذ اسلام در هند وجود داشته است و يا بعدها پس از نفوذ اسلام در هند رواج يافته است و هندوان غير مسلمان تحت تأثير مسلمانان و مخصوصاً ايراني حجاب زن را پذيرفته‌اند. آنچه مسلم است اين است كه حجاب هندي نيز نظير حجاب ايران باستان سخت و شديد بوده است.

اگر تمايل به رياضت و ترك لذت را يكي از علل پديد آمدن حجاب بدانيم بايد قبول كنيم كه هند از قديمي‌ترين ايام حجاب را پذيرفته است، زيرا هند از مراكز قديم رياضت و پليد شمردن لذات مادي بوده است.

به هر حال آنچه مسلم است اين است كه قبل از اسلام حجاب در جهان وجود داشته است و اسلام مبتكر آن نيست.

نگاهي تاريخي به حجاب ستيزي_ از رضاخان تا شيراک

رضاخان که محصول سياسي جريان روشنفکري لائيک و اميدوار به غرب در ايران بود، با حمايت سياست خارجي و در چارچوب دخالت‌هاي مستقيم انگليس در امور داخلي ما و همچنين به توصيه مشتي از  روشنفکران غربگرا، حجاب را به عنوان مهم‌ترين مانع بر سر راه ورود زنان به کاروان تمدن بشري عنوان کرد. پس از آن، با تمامي‌توان کوشيد تا به هر قيمت شده حجاب را از سر زن ايراني بردارد. وي که تفکر نظامي‌گري داشت، راه‌حل فيزيکي را برگزيد و از طريق امنيه‌هاي خود، در تمامي‌ شهرها براي تحقق اين هدف کوشيد و به تمام معنا فاجعه آفريد.

اين اقدام که در برخورد مستقيم با يک سنت شرعي عميق و ريشه‌دار بود، کينه مردم را نسبت به پهلوي برانگيخت. شايد توده‌هاي مردم از نفوذ سياست خارجي سر درنمي‌آوردند، اما همه آنان درک مي‌کردند که رضاخان به دنبال بر باد دادن سنن شرعي آنهاست. قيام گوهرشاد يکي از واكنش‌هاي اين واقعه بود که تا چندين دهه بعد، به ياد آن در شهرهاي مختلف عزاداري مي‌شد.

بدون ترديد بايد گفت، اين مسأله يکي از عميق‌ترين ريشه‌هاي مخالفت با حکومت رضاخاني را در عمق جامعه مذهبي ايران پديد آورد. مخالفتي که در نهايت به سرنگوني اين دولت منجر شد.

سالها گذشت و دولت ايران در سال 1322 (ه.ش) اجباري بودن کشف حجاب را لغو کرد. از آن پس کساني که به مرور بي‌حجابي را پذيرفته بودند، همچنان بي‌حجاب ماندند. اما بخش عمده مردم مسلمان ايران حجاب خويش را حفظ کردند.

در آستانه انقلاب اسلامي، درست زماني که مي‌رفت تا خروش مردمي ‌خشمگين، بساط حکومت ظالمانه پهلوي را بر اندازد، ناگهان جمعيت عظيمي‌ از زنان سياهپوش سطح خيابان‌ها را پر کرد. بازگشت تدين در ميان نسل جديد در قالب بازگشت حجاب خود را نشان داد.

انقلاب الامي به گونه اي عنوان انقلاب حجاب به خود گرفت وخوشبختانه در روزهاي پس از انقلاب، حجاب به عنوان يک اصل در فرهنگ ايران اسلامي ‌پذيرفته شد. يکي از مهم‌ترين دلايل آن هم اين بود که حجاب هيچ‌گاه محدوديت به حساب نيامد و جمهوري اسلامي‌ نشان داد که زنان با حجاب هم مي‌توانند در تمامي ‌عرصه‌ها فعال باشند.

آنان که با فرهنگ اسلامي ‌در کشورهاي عربي و غيرعربي سر و کار دارند، مي‌دانند که تقريبا پنج تا ده سال پس از انقلاب اسلامي‌، به آرامي‌فرهنگ حجاب در سراسر دنياي اسلام قوت گرفت. هر سالي که مي‌گذشت، حجاب در جهان اسلام نيرومند تر از گذشته مي‌شد. لبنان، سوريه و مهم‌تر از همه ترکيه نمونه‌هاي خوبي هستند که مي‌توانند روند رو به رشد حجاب را طي بيست سال گذشته اثبات کنند.

اکنون پس از گذشت 25 سال از انقلاب اسلامي، حجاب به صورت يک رمز، سمبل و شعار در تمامي‌ جهان اسلام و نيز ميان مسلماناني که به صورت اقليت در کشورهاي غيراسلامي ‌زندگي مي‌کنند درآمده است. حجاب تنها به عنوان يک امر شرعي مورد توجه نيست، بلکه به عنوان يک نشان و يک علامت از بازگشت به سنت‌هاي اسلامي‌مورد توجه قرار گرفته است.

جنبش‌هاي لائيک صفت، در تمامي‌ کشورهاي اسلامي، حتي اگر ادعاي مسلماني هم داشته باشند، به طور مداوم به سمت سست کردن پايه‌ها و ارکان حجاب حرکت مي‌کنند، زيرا حرکت آنها در راستاي هضم شدن در فرهنگ غربي است که به غلط نام فرهنگ جهاني به خود گرفته است. اين در حالي است که سنت گرايان روي حجاب به عنوان يک امر اساسي و يک مسأله حياتي پافشاري دارند. اين برخورد، يک نشان بسيار صريح از نوع و چگونگي حرکت‌هاي فرهنگي است که در جهان اسلام در جريان است.

طي سالهاي اخير بحث حجاب، يکي از مباحث زنده در کشورهاي غربي بوده است. فرانسه که رسالت خود را در حفظ بنيادهاي اساسي لائيسم مي‌داند، علمدار کشف حجاب اجباري در اين کشور شده است. در واقع، شيراک خوب مي‌داند که حجاب يک شعار و يک رمز براي حفظ هويت اسلامي ‌کساني است که در دل فرهنگ غربي زندگي مي‌کنند. راه بازداشتن آنها از هويت پيشين آنان، آن است که حجاب را به يک سوي گذارند و اين رمز و شعار را از دست بدهند و تنها در آن صورت است که در فرهنگ جديد هضم خواهند شد.

اسلام و حجاب

غالباً چنين تصور مي شود كه آداب و سنن و همچنين شعائر و قوانين اسلامي، مستقلا توسط بنيانگزاران و رهبران صدر اسلام وضع گرديده. بسياري نيز با اينكه اعتقادي به خرافات مذهبي ندارند برخي شعائر و قوانين مذهبي را مفيد بحال جامعه مي شمارند. حجاب يكي از مهمترين اين شعائر است. از ياد نبرده ايم زماني كه مزدوران و اوباشان حزب اللّه شعار "بي حجابي زن از بي غيرتي مرد اوست" را سر مي دادند، چگونه با اين شعار برده دارانه بر اينگونه ادراكات رايج و ارتجاعي خصوصاً در بين مردان اتكاء مي كردند. مشاهده اسناد و شواهد تاريخي نشان ميدهد كه بسياري از اينگونه شعائر و قوانين بطور مستقيم متاثر از شرايط جامعه و ساير اديان بوجود آمده اند، و نه از توهمي بنام چشمه في اض و نوربخش الهي. بعنوان مثال بسياري از آداب و سنن و مناسك اسلامي متاثر از عيسويت، يهوديت، زرتشتيگري و حتي جاهليت اعراب 14 قرن پيش است. مثلا روزه از مذهب يهود و از مجراي عادات اعراب به اسلام آمده. در آن دوران اعراب، پيش از اسلام روز دهم محرم را روزه مي گرفتند. پس از هجرت به مدينه ده روز اول محرم را روزه مي گرفتند. و پس از آنكه مسلمانان خرج خود را از يهوديان جدا كردند ماه رمضان به ماه روزه گرفتن اختصاص يافت. حج تحقيقاً براي تاييد و تثبيت عادات قومي عرب مقرر شده است. عاداتي كه بعلت رونق كسب و كار و تجارت سران قريش و ديگر قبايل عرب رواج يافته بود. چرا كه بعلت وجود بتخانه بزرگ كعبه و هجوم زوار، مكه به يك مركز تجاري بزرگ اعراب تبديل شده بود، و تبليغات عليع بت پرستس از جانب محمد خطر لطمه وارد ساختن به كسب و كار برده داران و تجار بزرگ عرب و در نتيجه عدم برخورداري وي از حمايت آنان را بهمراه داشت. بهمين دليل سنت حج كه پيش از اسلام و در ميان اعراب بت پرست نيز وجود داشت، ابقاء گرديد. تمام مناسك حج، عمره، احرام، لمس حجرالاسود يا سنگ سياه، "سعي" يعني باشتاب راه رفتن ميان دو نقطه صفا و مروه، وقفه در عرفات، رمي جمره يا سنگباران شيطان، همگي در دوره جاهليت متداول بود و در اسلام تنها با برخي تعديلات مواجه شد. حتي بريدن دست راست دزد نيز پيش از اسلام متداول بود. همچنين انواع غسل، و منع ازدواج با برخي نزديكان. شباهت مقام معنوي دختر زرتشت "پوروچيستا" با فاطمه دختر پيغمبر، شباهت اهميت پنج نماز روزانه در اسلام و زرتشتيگري، اعتقاد به روز محشر و پل صراط ـ همان پلي كه بهنگام عبور از آن در آخرت كافران و زيانكاران به قعر جهنم سقوط مي كنند و مومنان به بهشت راه خواهند يافت ـ اعتقاد به ملائك مقرب، و همچنين باور به ظهور مهدي همه از مشتركات اين دو مذهب است. قابل ذكر است كه حتي خود قرآن كه كتابي بزبان عربي فصيح بوده و به نسبت زياد از كلمات غيرعربي بركنار مي باشد، حدود 30 كلمه فارسي در آن وجود دارد.

تاريخچه حجاب نيز از اين قاعده مستثني نيست. ويل دورانت، مورخ سرشناس در كتاب تاريخ تمدن خود مي نويسد: "در زمان زرتشت زنان منزلتي عالي داشتند، در كمال آزادي و با روي گشاده در ميان مردم آمد و شد مي كردند."

 اما با گذشت زمان و تحولات حاصله در ايران آن دوره، اوضاع تغيير مييابد. در اوايل حكومت هخامنشيان چهار طبقه اصلي در ايران وجود داشت: بردگان، برزگران، فرمانروايان ولايت (يعني مامورين دولتي) و درباريان. غير از سيل عظيم و روزافزون بردگان كه بدون مزد فقط بيگاري مي كردند، دهقانان نيز ماليات مي پرداختند، بيگاري مي كردند، وبصورت آزاد نيز زندگي مي كردند. با وجود اينكه اين ماليات و بيگاري كمر دهقانان را خرد مي كرد ولي آنها بهرحال جزء دهقانان آزاد محسوب مي شدند. فشار طاقت فرساي كار و توليد، زنان زحمتكش را نيز به پروسه توليد مي كشاند و اين امر خود به آزادي زنان روستا نسبت به زنان شهري و درباري كمك مي كرد. ولي مامورين دولت، دولتي كه هر روز در اثر جهان گشاي قدرتمندتر ميشد و بدين جهت مامورين آن نيز جابرانه تر عمل مي كردند، با چشماني حريص بدنبال زيباترين زنان و دختران جهت ارائه و هديه به شاه، درباريان، حكام و سوءاستفاده شخصي، مي گشتند. به اينجهت مرد كه در اين جامعه صاحب و مالك خانه و مالك زن و فرزندان خود بود، جهت جلوگيري از غارت زنان و دختران خود چاره اي جز پوشاندن و مخفي كردن آنها از نظر مامورين دولتي نداشت. پوشاندن زن و دست و پاگير بودن آن در پروسه توليد و كار خانه، حجابي متناسب با كار را براي زنان كه عبارت از شلوار بلند چين دار، روسرس و شالي در كمر بود، ايجاب مي كرد. بدين ترتيب ميل به عيش و عشرت شاهان، برده داران و فئودالها از يكسو، و حكومت مردان در خانه بتدريج نقش زن در اقتصاد در اقتصاد و سياست و علم و هنر و فرهنگ، و به يك كلام به حاشيه راندن زنان در جامعه را شدت بخشيد.

زنان در شهرها بر خلاف زنان روستاها، اساساً در كار توليد اجتماعي شركت نداشتند. به اينجهت تنها فعاليت مهم آنها انجام كارهاي خانه، خدمتگزاري مردان و زائيدن و بزرگ كردن فرزندان بود. اين تقسيم كار اجتماعي بعنوان زيربنا كه در نهايت مردان را سرور و حاكم، چه در سطح جامعه و جه در عرصه خانواده تعيين مي نمود، رفته رفته موقعيت زن بمثابه موجود درجه دوم و در خدمت مردان را تثبيت كرد.

البته اين تقسيم كار تاريخي بسيار پيشتر از اينها آغاز و تثبيت شده بود، اما آنچه در اينجا بيان مي شود، اسناد تاريخي معتبر مربوط به آن دوره از حيات جامعه ايران است.

هردوت، مورخ معروف يوناني، درباره طبقه اشراف عهد هخامنشي مي نويسد: "هركدام از آنها چند زن عقدي داشتند ولي عده زنان غيرعقدي آنان بيشتر بود. وجود مامورين بسيار در شهرها، بويژه زنان زحمتكش را در خطر ربوده شدن و تجاوز قرار مي داد. به اين جهت در شهرهاي ايران حجاب اهميت بيشتري را نسبت به روستا كسب مي كرده و با شدت بيشتري رعايت مي شد."

پس از حمله اسكندر و گسترش فرهنگ يوناني در قلمرو وسيع او در ايران، قدري از محدوديت زنان در زمينه هاي مختلف بويژه مسئله حجاب كاسته شد. اين امر در مناطقي كه يوناني ها در جوار سكنه بومي زندگي مي كردند و يا با سكنه بومي در نتيجه ازدواج مخلوط شده بودند، بروشني ديده مي شود.

از اسناد و شواهد تاريخي چنين برمي آيد كه در زمان اشكانيان نيز تعدد زوجات معمول بوده. مرد مي توانست فقط يك زن عقدي و تعداد زيادي زنان غيرعقدي داشته باشد. با توجه به اين واقعيت مي بينيم كه با ظهور اسلام و حمله مسلمانان به ايران در زمان عمر، و مشروع بودن داشتن چهار زن عقدي در قرآن، بر ابعاد محروميت و تعدي به حقوق زن در ايران افزوده شد. البته ناگفته نماند كه بسته به اينكه قدرت اقتصادي مردان طبقه اشراف و درباريان و همچنين ميزان نفوذ سياسي آنان در جامعه چقدر بوده، ابعاد تسلط آنان بر شئون اجتماعي نيز متغير بوده. بعنوان مثال، خسرو يكي از شاهان ساساني حرمسرايي مشتمل بر 3000 زن داشت، و هر زمان كه وي ميل تجديد حرم مي كرد، نامه اي به فرمانروايان اطراف مي فرستاد و در آن وصف زنان مورد دلخواه خود را برميشمرد. پيرو چنين نامه هايي مامورين او در هر كجا زني را كه با مشخصات توصيف شده تطابق مي كرد، به دربار مي بردند.

كشورگشائي هاي مكرر در دوره ساسانيان و افزايش تعداد بردگان يكي از دلايل رشد تعديات وحشيانه به حقوق زنان در اين دوره مي باشد. چرا كه در اثر اين كشور گشائي ها و افزايش ثروت طبقات حاكم و عدم برخورداري زنان از استقلال اقتصادي، بر توان مالي و نفوذ مردان در جامعه افزوده گشت. بارتلو مه ي از شرق شناسان معروف در مورد تعدد زوجات در دوره ساسانيان چنين مي نويسد: "تعداد زوجات در امپراتوري ساساني همانند امروزه كشورهاي اسلامي بوده است. در عمل تمايل مرد، مخصوصاً موقعيت مالي او بود كه تعداد زنان را معين مي كرد. يك مرد معمولي بايد به يك زن قناعت كند، در حاليكه مرد ثروتمند و اشرافي مي توانست با تعداد زيادي از زنان ازدواج نمايد. گزارشات يوناني حتي از صدها زن در اين رابطه صحبت مي كنند."

بنابراين مي بينيم كه ايدئولوژي اسلامي اگر حق و حقوق بيشتري در خصوص تعدد زوجات به مردان اعطاء نكرده باشد، حقوق كمتري نسبت به آنچه كه شاهان و اشراف ايراني قبل از اسلام براي مردان قائل بودند، در نظر نگرفته است.

فلسفه پوشش در اسلام

فلسفه‏هايي كه قبلا براي پوشش ذكر كرديم غالبا توجيهاتي بود كه مخالفين‏پوشش تراشيده‏اند و خواسته‏اند آن را حتي در صورت اسلامي‏اش امري غير منطقي ونامعقول معرفي كنند.روشن است كه اگر انسان مساله‏اي را از اول خرافه فرض كند،توجيهي هم كه براي آن ذكر مي‏كند متناسب با خرافه خواهد بود.اگر بحث كنندگان،مساله را با بي‏طرفي مورد كاوش قرار مي‏دادند در مي‏يافتند كه فلسفه پوشش وحجاب اسلامي هيچ يك از سخنان پوچ و بي‏اساس آنها نيست.

ما براي پوشش زن از نظر اسلام فلسفه خاصي قائل هستيم كه نظر عقلي آن راموجه مي‏سازد و از نظر تحليل مي‏توان آن را مبناي حجاب در اسلام دانست.

واژه‏«حجاب‏»

پيش از اينكه استنباط خود را در اين باره ذكر كنيم لازم است‏يك نكته رايادآوري كنيم.آن نكته اين است كه معناي لغوي‏«حجاب‏»كه در عصر ما اين كلمه‏براي پوشش زن معروف شده است چيست؟كلمه‏«حجاب‏»هم به معني پوشيدن است‏و هم به معني پرده و حاجب.بيشتر، استعمالش به معني پرده است.اين كلمه از آن‏جهت مفهوم پوشش مي‏دهد كه پرده وسيله پوشش است،و شايد بتوان گفت كه به حسب اصل لغت هر پوششي حجاب نيست،آن پوشش‏«حجاب‏»ناميده مي‏شود كه ازطريق پشت پرده واقع شدن صورت گيرد.

در قرآن كريم در داستان سليمان غروب‏خورشيد را اين طور توصيف مي‏كند: حتي توارت بالحجاب (1) يعني تا آن وقتي كه‏خورشيد در پشت پرده مخفي شد.پرده حاجز ميان قلب و شكم را«حجاب‏» مي‏نامند.

در دستوري كه امير المؤمنين عليه السلام به مالك اشتر نوشته است مي‏فرمايد: «فلا تطولن احتجابك عن رعيتك‏» (2) يعني در ميان مردم باش،كمتر خود را در اندرون‏خانه خود از مردم پنهان كن;حاجب و دربان تو را از مردم جدا نكند،بلكه خودت رادر معرض ملاقات و تماس مردم قرار بده تا ضعيفان و بيچارگان بتوانند نيازمنديها وشكايات خود را به گوش تو برسانند و تو نيز از جريان امور بي اطلاع نماني.

ابن خلدون در مقدمه خويش فصلي دارد تحت عنوان‏«فصل في الحجاب كيف يقع في‏الدول و انه يعظم عند الهرم‏».در اين فصل بيان مي‏كند كه حكومتها در بدو تشكيل ميان‏خود و مردم حائل و فاصله‏اي قرار نمي‏دهند ولي تدريجا حائل و پرده ميان حاكم ومردم ضخيم‏تر مي‏شود تا بالاخره عواقب ناگواري به وجود مي‏آورد.ابن خلدون كلمه‏«حجاب‏»را به معني پرده و حائل(نه پوشش)به كار برده است.

استعمال كلمه‏«حجاب‏»در مورد پوشش زن يك اصطلاح نسبتا جديد است.درقديم و مخصوصا در اصطلاح فقها كلمه‏«ستر»كه به معني پوشش است‏به كار رفته‏است.فقها چه در كتاب الصلوة و چه در كتاب النكاح كه متعرض اين مطلب شده‏اندكلمه‏«ستر»را به كار برده‏اند نه كلمه‏«حجاب‏»را.

بهتر اين بود كه اين كلمه عوض نمي‏شد و ما هميشه همان كلمه‏«پوشش‏»را به‏كار مي‏برديم، زيرا چنانكه گفتيم معني شايع لغت‏«حجاب‏»پرده است و اگر در موردپوشش به كار برده مي‏شود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همين امر موجب‏شده كه عده زيادي گمان كنند كه اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه‏محبوس باشد و بيرون نرود.

وظيفه پوشش كه اسلام براي زنان مقرر كرده است‏بدين معني نيست كه از خانه بيرون نروند.زنداني كردن و حبس زن در اسلام مطرح نيست.در برخي از كشورهاي‏قديم مثل ايران قديم و هند چنين چيزهايي وجود داشته است ولي در اسلام وجودندارد.

پوشش زن در اسلام اين است كه زن در معاشرت خود با مردان بدن خود رابپوشاند و به جلوه‏گري و خودنمايي نپردازد.آيات مربوطه همين معني را ذكر مي‏كند وفتواي فقها هم مؤيد همين مطلب است و ما حدود اين پوشش را با استفاده از قرآن ومنابع سنت ذكر خواهيم كرد.در آيات مربوطه لغت‏«حجاب‏»به كار نرفته است.آياتي‏كه در اين باره هست،چه در سوره مباركه نور و چه در سوره مباركه احزاب،حدودپوشش و تماسهاي زن و مرد را ذكر كرده است‏بدون آنكه كلمه‏«حجاب‏»را به كاربرده باشد.آيه‏اي كه در آن كلمه‏«حجاب‏»به كار رفته است مربوط است‏به زنان‏پيغمبر اسلام.

مي‏دانيم كه در قرآن كريم درباره زنان پيغمبر دستورهاي خاصي وارد شده است. اولين آيه خطاب به زنان پيغمبر با اين جمله آغاز مي‏شود: يا نساء النبي لستن كاحد من‏النساء يعني شما با ساير زنان فرق داريد.اسلام عنايت‏خاصي داشته است كه زنان‏پيغمبر،چه در زمان حيات آن حضرت و چه بعد از وفات ايشان،در خانه‏هاي خودبمانند،و در اين جهت‏بيشتر منظورهاي اجتماعي و سياسي در كار بوده است.قرآن‏كريم صريحا به زنان پيغمبر مي‏گويد: و قرن في بيوتكن يعني در خانه‏هاي خودبمانيد.اسلام مي‏خواسته است‏«امهات المؤمنين‏»كه خواه ناخواه احترام زيادي در ميان‏مسلمانان داشتند از احترام خود سوء استفاده نكنند و احيانا ابزار عناصر خودخواه وماجراجو در مسائل سياسي و اجتماعي واقع نشوند.و چنانكه مي‏دانيم يكي از امهات‏المؤمنين(عايشه)كه از اين دستور تخلف كرد ماجراهاي سياسي ناگواري براي جهان‏اسلام به وجود آورد.خود او هميشه اظهار تاسف مي‏كرد و مي‏گفت دوست داشتم‏فرزندان زيادي از پيغمبر مي‏داشتم و مي‏مردند اما به چنين ماجرايي دست نمي‏زدم.

سر اينكه زنان پيغمبر ممنوع شدند از اينكه بعد از آن حضرت با شخص ديگري‏ازدواج كنند به نظر من همين است;يعني شوهر بعدي از شهرت و احترام زنش‏سوء استفاده مي‏كرد و ماجراها مي‏آفريد.بنابر اين اگر درباره زنان پيغمبر دستور اكيدترو شديدتري وجود داشته باشد بدين جهت است.

به هر حال آيه‏اي كه در آن آيه كلمه‏«حجاب‏»به كار رفته آيه‏53 از سوره احزاب است كه مي‏فرمايد: و اذا سالتموهن متاعا فاسالوهن من وراء حجاب يعني اگر از آنهامتاع و كالاي مورد نيازي مطالبه مي‏كنيد از پشت پرده از آنها بخواهيد.در اصطلاح‏تاريخ و حديث اسلامي هر جا نام‏«آيه حجاب‏»آمده است مثلا گفته شده قبل از نزول‏آيه حجاب چنان بود و بعد از نزول آيه حجاب چنين شد،مقصود اين آيه است كه‏مربوط به زنان پيغمبر است (3) ،نه آيات سوره نور كه مي‏فرمايد:

قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم-الي آخر-قل للمؤمنات يغضضن من‏ابصارهن .

يا آيه سوره احزاب كه مي‏فرمايد: يدنين عليهن من جلابيبهن الي آخر.

اما اينكه چطور در عصر اخير به جاي اصطلاح رايج فقها يعني ستر و پوشش‏كلمه حجاب و پرده و پردگي شايع شده است‏براي من مجهول است،و شايد از ناحيه‏اشتباه كردن حجاب اسلامي به حجابهايي كه در ساير ملل مرسوم بوده است‏باشد.مادر اين باره بعدا توضيح بيشتري خواهيم داد.

 

سيماي حقيقي مساله حجاب

حقيقت امر اين است كه در مساله پوشش-و به اصطلاح عصر اخير حجاب‏سخن در اين نيست كه آيا زن خوب است پوشيده در اجتماع ظاهر شود يا عريان؟ روح سخن اين است كه آيا زن و تمتعات مرد از زن بايد رايگان باشد؟آيا مرد بايد حق‏داشته باشد كه از هر زني در هر محفلي حداكثر تمتعات را به استثناي زنا ببرد يا نه؟

اسلام كه به روح مسائل مي‏نگرد جواب مي‏دهد:خير،مردان فقط در محيطخانوادگي و در كادر قانون ازدواج و همراه با يك سلسله تعهدات سنگين مي‏توانند اززنان به عنوان همسران قانوني كامجويي كنند،اما در محيط اجتماع استفاده از زنان بيگانه ممنوع است.و زنان نيز از اينكه مردان را در خارج از كانون خانوادگي كامياب‏سازند به هر صورت و به هر شكل ممنوع مي‏باشند.

درست است كه صورت ظاهر مساله اين است كه زن چه بكند؟پوشيده بيرون‏بيايد يا عريان؟ يعني آن كس كه مساله به نام او عنوان مي‏شود زن است و احيانا مساله‏با لحن دلسوزانه‏اي طرح مي‏شود كه آيا بهتر است زن آزاد باشد يا محكوم و اسير و درحجاب؟اما روح مساله و باطن مطلب چيز ديگر است و آن اينكه آيا مرد بايد دربهره‏كشي جنسي از زن،جز از جهت زنا، آزادي مطلق داشته باشد يا نه؟يعني آن كه دراين مساله ذي نفع است مرد است نه زن،و لااقل مرد از زن در اين مساله ذي‏نفع‏تراست.به قول ويل دورانت:

«دامنهاي كوتاه براي همه جهانيان بجز خياطان نعمتي است.»

پس روح مساله،محدوديت كاميابيها به محيط خانوادگي و همسران مشروع،ياآزاد بودن كاميابيها و كشيده شدن آنها به محيط اجتماع است.اسلام طرفدار فرضيه‏اول است.

از نظر اسلام محدوديت كاميابيهاي جنسي به محيط خانوادگي و همسران‏مشروع،از جنبه رواني به بهداشت رواني اجتماع كمك مي‏كند،و از جنبه خانوادگي‏سبب تحكيم روابط افراد خانواده و برقراري صميميت كامل بين زوجين مي‏گردد،و ازجنبه اجتماعي موجب حفظ و استيفاي نيروي كار و فعاليت اجتماع مي‏گردد،و از نظروضع زن در برابر مرد،سبب مي‏گردد كه ارزش زن در برابر مرد بالا رود.

فلسفه پوشش اسلامي به نظر ما چند چيز است.بعضي از آنها جنبه رواني دارد وبعضي جنبه خانه و خانوادگي،و بعضي ديگر جنبه اجتماعي،و بعضي مربوط است‏به‏بالا بردن احترام زن و جلوگيري از ابتذال او.

حجاب در اسلام از يك مساله كلي‏تر و اساسي‏تري ريشه مي‏گيرد و آن اين است‏كه اسلام مي‏خواهد انواع التذاذهاي جنسي،چه بصري و لمسي و چه نوع ديگر،به‏محيط خانوادگي و در كادر ازدواج قانوني اختصاص يابد،اجتماع منحصرا براي كارو فعاليت‏باشد.بر خلاف سيستم غربي عصر حاضر كه كار و فعاليت را با لذتجوييهاي‏جنسي به هم مي‏آميزد اسلام مي‏خواهد اين دو محيط را كاملا از يكديگر تفكيك كند.

اكنون به شرح چهار قسمت فوق مي‏پردازيم:

1.آرامش رواني

نبودن حريم ميان زن و مرد و آزادي معاشرتهاي بي بند و بار هيجانها و التهابهاي‏جنسي را فزوني مي‏بخشد و تقاضاي سكس را به صورت يك عطش روحي و يك‏خواست اشباع نشدني درمي‏آورد.غريزه جنسي غريزه‏اي نيرومند،عميق و«درياصفت‏»است،هر چه بيشتر طاعت‏شود سركش‏تر مي‏گردد،همچون آتش كه هر چه به‏آن بيشتر خوراك بدهند شعله‏ورتر مي‏شود.براي درك اين مطلب به دو چيز بايدتوجه داشت:

1.تاريخ همان طوري كه از آزمندان ثروت ياد مي‏كند كه با حرص و آزي‏حيرت‏آور در پي گرد آوردن پول و ثروت بوده‏اند و هر چه بيشتر جمع مي‏كرده‏اندحريصتر مي‏شده‏اند،همچنين از آزمنداني در زمينه مسائل جنسي ياد مي‏كند.اينها نيزبه هيچ وجه از نظر حس تصرف و تملك زيبارويان در يك حدي متوقف نشده‏اند. صاحبان حرمسراها و در واقع همه كساني كه قدرت استفاده داشته‏اند چنين بوده‏اند.

كريستن سن نويسنده كتاب ايران در زمان ساسانيان در فصل نهم كتاب خويش‏مي‏نويسد:

«در نقش شكار طاق بستان فقط چند تن از سه هزار زني كه خسرو(پرويز)در حرم‏داشت مي‏بينيم.اين شهريان هيچ گاه از اين ميل سير نمي‏شد.دوشيزگان و بيوگان وزنان صاحب اولاد را در هر جا نشان مي‏دادند به حرم خود مي‏آورد.هر زمان كه‏ميل تجديد حرم مي‏كرد نامه‏اي چند به فرمانروايان اطراف مي‏فرستاد و در آن‏وصف زن كامل عيار را درج مي‏كرد.پس عمال او هر جا زني را با وصف نامه‏مناسب مي‏ديدند به خدمت مي‏بردند.»

از اين گونه جريانها در تاريخ قديم بسيار مي‏توان يافت.در جديد اين جريانها به‏شكل حرمسرا نيست،به شكل ديگر است،با اين تفاوت كه در جديد لزومي نداردكسي به اندازه خسرو پرويز و هارون الرشيد امكانات داشته باشد.در جديد به بركت‏تجدد فرنگي،براي مردي كه يك صد هزارم پرويز و هارون امكانات داشته باشد ميسر است كه به اندازه آنها از جنس زن بهره‏كشي كند.

2.هيچ فكر كرده‏ايد كه حس‏«تغزل‏»در بشر چه حسي است؟قسمتي از ادبيات‏جهان عشق و غزل است.در اين بخش از ادبيات،مرد،محبوب و معشوق خود راستايش مي‏كند،به پيشگاه او نياز مي‏برد،او را بزرگ و خود را كوچك جلوه مي‏دهد،خود را نيازمند كوچكترين عنايت او مي‏داند،مدعي مي‏شود كه محبوب و معشوق‏«صد ملك جان به نيم نظر مي‏تواند بخرد،پس چرا در اين معامله تقصير مي‏كند»،ازفراق او دردمندانه مي‏نالد.

اين چيست؟چرا بشر در مورد ساير نيازهاي خود چنين نمي‏كند؟آيا تاكنون‏ديده‏ايد كه يك آدم پول پرست‏براي پول،يك آدم جاه پرست‏براي جاه و مقام‏غزلسرايي كند؟!آيا تاكنون كسي براي نان غزلسرايي كرده است؟چرا هر كسي از شعرو غزل ديگري خوشش مي‏آيد؟چرا همه از ديوان حافظ اينقدر لذت مي‏برند؟آيا جزاين است كه همه كس آن را با زبان يك غريزه عميق كه سراپاي وجودش را گرفته‏است منطبق مي‏بيند؟چقدر اشتباه مي‏كنند كساني كه مي‏گويند يگانه عامل اساسي‏فعاليتهاي بشر عامل اقتصاد است!!

بشر براي عشقهاي جنسي خود موسيقي خاصي دارد،همچنانكه براي معنويات‏نيز موسيقي خاص دارد،در صورتي كه براي حاجتهاي صرفا مادي از قبيل آب و نان‏موسيقي ندارد.

من نمي‏خواهم ادعا كنم كه تمام عشقها جنسي است و هم هرگز نمي‏گويم كه‏حافظ و سعدي و ساير غزلسرايان صرفا از زبان غريزه جنسي سخن گفته‏اند.اين‏مبحث،مبحث ديگري است كه جداگانه بايد بحث‏شود.

ولي قدر مسلم اين است كه بسياري از عشقها و غزلها عشق و غزل‏هايي است كه‏مرد براي زن داشته است.همين قدر كافي است كه بدانيم توجه مرد به زن از نوع توجه‏به نان و آب نيست كه با سير شدن شكم اقناع شود،بلكه يا به صورت حرص و آز وتنوع پرستي درمي‏آيد و يا به صورت عشق و غزل.ما بعدا در اين باره بحث‏خواهيم‏كرد كه در چه شرايطي حالت‏حرص و آز جنسي تقويت مي‏شود و در چه شرايطي‏شكل عشق و غزل پيدا مي‏كند و رنگ معنوي به خود مي‏گيرد.

به هر حال اسلام به قدرت شگرف اين غريزه آتشين توجه كامل كرده است. روايات زيادي درباره خطرناك بودن‏«نگاه‏»،خطرناك بودن خلوت با زن،و بالاخره خطرناك بودن غريزه‏اي كه مرد و زن را به يكديگر پيوند مي‏دهد وارد شده است.

اسلام تدابيري براي تعديل و رام كردن اين غريزه انديشيده است و در اين زمينه،هم براي زنان و هم براي مردان تكليف معين كرده است.يك وظيفه مشترك كه براي‏زن و مرد هر دو مقرر فرموده مربوط به نگاه كردن است:

قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم...قل للمؤمنات يغضضن‏من ابصارهن و يحفظن فروجهن .

خلاصه اين دستور اين است كه زن و مرد نبايد به يكديگر خيره شوند،نبايدچشم چراني كنند،نبايد نگاههاي مملو از شهوت به يكديگر بدوزند،نبايد به قصدلذت بردن به يكديگر نگاه كنند.يك وظيفه هم خاص زنان مقرر فرموده است و آن اين‏است كه بدن خود را از مردان بيگانه پوشيده دارند و در اجتماع به جلوه‏گري و دلربايي‏نپردازند،به هيچ وجه و هيچ صورت و با هيچ شكل و رنگ و بهانه‏اي كاري نكنند كه‏موجبات تحريك مردان بيگانه را فراهم كنند.

روح بشر فوق العاده تحريك پذير است.اشتباه است كه گمان كنيم‏تحريك پذيري روح بشر محدود به حد خاصي است و از آن پس آرام مي‏گيرد.

همان طور كه بشر-اعم از مرد و زن-در ناحيه ثروت و مقام از تصاحب ثروت واز تملك جاه و مقام سير نمي‏شود و اشباع نمي‏گردد،در ناحيه جنسي نيز چنين است.

هيچ مردي از تصاحب زيبارويان و هيچ زني از متوجه كردن مردان و تصاحب قلب‏آنان و بالاخره هيچ دلي از هوس سير نمي‏شود.

و از طرفي تقاضاي نامحدود خواه ناخواه انجام ناشدني است و هميشه مقرون‏است‏به نوعي احساس محروميت.دست نيافتن به آرزوها به نوبه خود منجر به‏اختلالات روحي و بيماريهاي رواني مي‏گردد.

چرا در دنياي غرب اينهمه بيماري رواني زياد شده است؟علتش آزادي اخلاقي‏جنسي و تحريكات فراوان سكسي است كه به وسيله جرايد و مجلات و سينماها وتئاترها و محافل و مجالس رسمي و غير رسمي و حتي خيابانها و كوچه‏ها انجام‏مي‏شود.

 

اما علت اينكه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنان يافته است اين است كه ميل به خودنمايي و خودآرايي مخصوص زنان است.از نظر تصاحب قلبها و دلها مردشكار است و زن شكارچي،همچنانكه از نظر تصاحب جسم و تن،زن شكار است ومرد شكارچي.ميل زن به خودآرايي از اين نوع حس شكارچيگري او ناشي مي‏شود. در هيچ جاي دنيا سابقه ندارد كه مردان لباسهاي بدن نما و آرايشهاي تحريك كننده‏به كار برند.اين زن است كه به حكم طبيعت‏خاص خود مي‏خواهد دلبري كند و مرد رادلباخته و در دام علاقه به خود اسير سازد. لهذا انحراف تبرج و برهنگي از انحرافهاي‏مخصوص زنان است و دستور پوشش هم براي آنان مقرر گرديده است.

ما درباره طغيان پذيري غريزه جنسي و اينكه بر خلاف ادعاي افرادي مانند راسل‏غريزه جنسي با آزاد گذاشتن كامل و خصوصا با فراهم كردن وسائل تحريك هرگزسير نمي‏شود و اشباع نمي‏گردد و همچنين درباره انحراف‏«چشم چراني‏»در مردان وانحراف‏«تبرج‏»در زنان،باز هم بحث‏خواهيم كرد.

2.استحكام پيوند خانوادگي

شك نيست كه هر چيزي كه موجب تحكيم پيوند خانوادگي و سبب صميميت‏رابطه زوجين گردد براي كانون خانواده مفيد است و در ايجاد آن بايد حداكثر كوشش‏مبذول شود،و بالعكس هر چيزي كه باعث‏سستي روابط زوجين و دلسردي آنان گرددبه حال زندگي خانوادگي زيانمند است و بايد با آن مبارزه كرد.

اختصاص يافتن استمتاعات و التذاذهاي جنسي به محيط خانوادگي و در كادرازدواج مشروع، پيوند زن و شوهري را محكم مي‏سازد و موجب اتصال بيشتر زوجين‏به يكديگر مي‏شود.

فلسفه پوشش و منع كاميابي جنسي از غير همسر مشروع،از نظر اجتماع‏خانوادگي اين است كه همسر قانوني شخص از لحاظ رواني عامل خوشبخت كردن اوبه شمار برود;در حالي كه در سيستم آزادي كاميابي،همسر قانوني از لحاظ رواني‏يك نفر رقيب و مزاحم و زندانبان به شمار مي‏رود و در نتيجه كانون خانوادگي‏بر اساس دشمني و نفرت پايه‏گذاري مي‏شود.

علت اينكه جوانان امروز از ازدواج گريزانند و هر وقت‏به آنان پيشنهاد مي‏شود،جواب مي‏دهند كه حالا زود است،ما هنوز بچه‏ايم،و يا به عناوين ديگر از زير بار آن‏شانه خالي مي‏كنند همين است;و حال آنكه در قديم يكي از شيرين‏ترين آرزوهاي جوانان ازدواج بود. جوانان پيش از آنكه به بركت دنياي اروپا كالاي زن اينهمه ارزان‏و فراوان گردد« شب زفاف را كم از تخت پادشاهي‏» نمي‏دانستند.

ازدواج در قديم پس از يك دوران انتظار و آرزومندي انجام مي‏گرفت و به همين‏دليل زوجين يكديگر را عامل نيكبختي و سعادت خود مي‏دانستند،ولي امروزكامجوييهاي جنسي در غير كادر ازدواج به حد اعلي فراهم است و دليلي براي آن‏اشتياقها وجود ندارد.

معاشرتهاي آزاد و بي‏بند و بار پسران و دختران ازدواج را به صورت يك وظيفه‏و تكليف و محدوديت درآورده است كه بايد آن را با توصيه‏هاي اخلاقي و يا احياناچنانكه برخي از جرايد پيشنهاد مي‏كنند-با اعمال زور بر جوانان تحميل كرد.

تفاوت آن جامعه كه روابط جنسي را محدود مي‏كند به محيط خانوادگي و كادرازدواج قانوني، با اجتماعي كه روابط آزاد در آن اجازه داده مي‏شود اين است كه‏ازدواج در اجتماع اول پايان انتظار و محروميت،و در اجتماع دوم آغاز محروميت ومحدوديت است.در سيستم روابط آزاد جنسي پيمان ازدواج به دوران آزادي دختر وپسر خاتمه مي‏دهد و آنها را ملزم مي‏سازد كه به يكديگر وفادار باشند و در سيستم‏اسلامي به محروميت و انتظار آنان پايان مي‏بخشد.

سيستم روابط آزاد اولا موجب مي‏شود كه پسران تا جايي كه ممكن است ازازدواج و تشكيل خانواده سر باز زنند و فقط هنگامي كه نيروهاي جواني و شور ونشاط آنها رو به ضعف و سستي مي‏نهد اقدام به ازدواج كنند و در اين موقع زن را فقطبراي فرزند زادن و احيانا براي خدمتكاري و كلفتي بخواهند،و ثانيا پيوند ازدواجهاي‏موجود را سست مي‏كند و سبب مي‏گردد به جاي اينكه خانواده بر پايه يك عشق‏خالص و محبت عميق استوار باشد و هر يك از زن و شوهر همسر خود را عامل‏سعادت خود بداند بر عكس به چشم رقيب و عامل سلب آزادي و محدوديت‏ببيند وچنانكه اصطلاح شده است‏يكديگر را«زندانبان‏»بنامند.

وقتي پسر يا دختري مي‏خواهد بگويد ازدواج كرده‏ام،مي‏گويد براي خودم‏زندانبان گرفته‏ام. اين تعبير براي چيست؟براي اينكه قبل از ازدواج آزاد بود هر كجابخواهد برود،با هر كسي بخواهد برقصد،بلاسد،هيچ كس نبود كه بگويد بالاي چشمت‏ابروست.ولي پس از ازدواج اين آزاديها محدود شده است،اگر يك شب دير به خانه‏بيايد مورد مؤاخذه همسرش قرار مي‏گيرد كه كجا بودي؟و اگر در محفلي با التهاب با دختري برقصد همسرش به او اعتراض مي‏كند. واضح است كه روابط خانواده درچنين سيستمي تا چه اندازه سرد و سست و غير قابل اطمينان است.

بعضيها مانند برتراند راسل پنداشته‏اند كه جلوگيري از معاشرتهاي آزاد صرفا به‏خاطر اطمينان مرد نسبت‏به نسل است;براي حل اشكال،استفاده از وسائل‏ضد آبستني را پيشنهاد كرده‏اند;در صورتي كه مساله،تنها پاكي نسل نيست;مساله‏مهم ديگر ايجاد پاكترين و صميمي‏ترين عواطف بين زوجين و برقرار ساختن يگانگي‏و اتحاد كامل در كانون خانواده است.تامين اين هدف وقتي ممكن است كه زوجين ازهر گونه استمتاع از غير همسر يا همسران قانوني چشم بپوشند،مرد چشم به زن ديگرنداشته باشد و زن نيز در صدد تحريك و جلب توجه كسي جز شوهر خود نباشد واصل ممنوعيت هر نوع كاميابي جنسي در غير كادر خانواده حتي قبل از ازدواج هم‏رعايت گردد.

به علاوه،زني كه تا اينجا پيش رفته است كه به پيروي از امثال راسل و تقليد ازصاحبان مكتب‏«اخلاق نوين جنسي‏»با داشتن همسر قانوني عشق خود را در جاي‏ديگر جستجو مي‏كند و با مرد مورد عشق و علاقه خود همبستر مي‏شود،چه اطميناني‏هست كه به خاطر همسر قانوني كه چندان مورد علاقه‏اش نيست وسائل ضد آبستني‏به كار برد و از مرد مورد عشق و علاقه خود آبستن نشود و فرزند را به ريش همسرقانوني نبندد؟قطعا چنين زني مايل است كه فرزندي كه به دنيا مي‏آورد از مرد موردعلاقه‏اش باشد نه از مردي كه فقط به حكم قانون همسر اوست و الزاما به حكم قانون‏نبايد از غير او آبستن شود.همچنان مرد نيز طبعا علاقه‏مند است كه از زن مورد عشق‏و علاقه‏اش فرزند داشته باشد نه از زني كه با زور قانون به او پيوند كرده‏اند.دنياي‏اروپا عملا نشان داده است كه با وجود وسائل ضد آبستني آمار فرزندان غير مشروع‏وحشت‏آور است.

3.استواري اجتماع

كشانيدن تمتعات جنسي از محيط خانه به اجتماع،نيروي كار و فعاليت اجتماع‏را ضعيف مي‏كند.بر عكس آنچه كه مخالفين حجاب خرده‏گيري كرده‏اند و گفته‏اند: «حجاب موجب فلج كردن نيروي نيمي از افراد اجتماع است‏»بي‏حجابي و ترويج‏روابط آزاد جنسي موجب فلج كردن نيروي اجتماع است.

آنچه موجب فلج كردن نيروي زن و حبس استعدادهاي اوست‏حجاب به صورت‏زنداني كردن زن و محروم ساختن او از فعاليتهاي فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي است‏و در اسلام چنين چيزي وجود ندارد.اسلام نه مي‏گويد كه زن از خانه بيرون نرود و نه‏مي‏گويد حق تحصيل علم و دانش ندارد-بلكه علم و دانش را فريضه مشترك زن ومرد دانسته است-و نه فعاليت اقتصادي خاصي را براي زن تحريم مي‏كند.اسلام هرگزنمي‏خواهد زن بيكار و بيعار بنشيند و وجودي عاطل و باطل بار آيد.پوشانيدن بدن به‏استثناي وجه و كفين مانع هيچ گونه فعاليت فرهنگي يا اجتماعي يا اقتصادي نيست. آنچه موجب فلج كردن نيروي اجتماع است آلوده كردن محيط كار به لذتجوييهاي‏شهواني است.

آيا اگر پسر و دختري در محيط جداگانه‏اي تحصيل كنند و فرضا در يك محيطدرس مي‏خوانند دختران بدن خود را بپوشانند و هيچ گونه آرايشي نداشته باشند بهتردرس مي‏خوانند و فكر مي‏كنند و به سخن استاد گوش مي‏كنند يا وقتي كه كنار هرپسري يك دختر آرايش كرده با دامن كوتاه تا يك وجب بالاي زانو نشسته باشد؟آيااگر مردي در خيابان و بازار و اداره و كارخانه و غيره با قيافه‏هاي محرك و مهيج زنان‏آرايش كرده دائما مواجه باشد بهتر سرگرم كار و فعاليت مي‏شود يا در محيطي كه باچنين مناظري روبرو نشود؟اگر باور نداريد،از كساني كه در اين محيطها كار مي‏كنندبپرسيد.هر مؤسسه يا شركت‏يا اداره‏اي كه سخت مايل است كارها به خوبي جريان‏يابد از اين نوع آميزشها جلوگيري مي‏كند.اگر باور نداريد تحقيق كنيد.

حقيقت اين است كه اين وضع بي‏حجابي رسوا كه در ميان ماست و از اروپا وآمريكا هم داريم جلو مي‏افتيم از مختصات جامعه‏هاي پليد سرمايه‏داري غربي است‏و يكي از نتايج‏سوء پول پرستي‏ها و شهوترانيهاي سرمايه‏داران غرب است،بلكه يكي‏از طرق و وسائلي است كه آنها براي تخدير و بي حس كردن اجتماعات انساني ودرآوردن آنها به صورت مصرف كننده اجباري كالاهاي خودشان به كار مي‏برند.

«اطلاعات‏»5/9/47 گزارشي از اداره كل نظارت بر مواد خوردني،آشاميدني،آرايشي نقل كرده است.درباره لوازم آرايش چنين مي‏نويسد:

«تنها در ظرف يك سال 210 هزار كيلو مواد و لوازم آرايش از قبيل ماتيك،سرخاب،كرم،پودر، سايه چشم براي مصرف خانمها وارد شده است.از اين مقدار 181 هزار كيلوگرم آن انواع كرم بوده است.در اين مدت به 1650 قوطي و 2500دوجين پودر صورت و 4604 عدد روژ لب،2280 عدد صابون لاغري،2280آمپول آرايشي اجازه ورود داده شده است.البته بايد 3100 عدد سايه چشم و2400 خط چشم را نيز به آن اضافه كرد.»

آري بايد زن ايراني به بهانه‏« تجدد» و« تقدم‏» و« مقتضيات زمان‏» هر روز و هرساعت‏با وسائلي كه در دنياي سرمايه‏داري تهيه مي‏شود خود را در معرض نمايش‏بگذارد تا بتواند چنين مصرف كننده لايقي براي كارخانه‏هاي اروپايي باشد.اگر زن‏ايراني بخواهد خود را فقط براي همسر قانوني و يا براي حضور در مجالس‏اختصاصي زنان بيارايد،نه مصرف كننده لايقي براي سرمايه‏داران غربي خواهد بود ونه وظيفه و ماموريت ديگرش را كه عبارت است از انحطاط اخلاق جوانان و ضعف‏اراده آنان و ايجاد ركود در فعاليت اجتماعي،به نفع استعمار غرب انجام خواهد داد.

در جامعه‏هاي غير سرمايه‏داري با همه احساسات ضد مذهبي كه در آنجا وجوددارد كمتر شنيده مي‏شود كه چنين رسواييها به نام آزادي زن وجود داشته باشد.

4.ارزش و احترام زن

قبلا گفتيم كه مرد به طور قطع از نظر جسماني بر زن تفوق دارد.از نظر مغز و فكرنيز تفوق مرد لااقل قابل بحث است.زن در اين دو جبهه در برابر مرد قدرت مقاومت‏ندارد،ولي زن از طريق عاطفي و قلبي هميشه تفوق خود را بر مرد ثابت كرده است. حريم نگه داشتن زن ميان خود و مرد يكي از وسائل مرموزي بوده است كه زن براي‏حفظ مقام و موقع خود در برابر مرد از آن استفاده كرده است.

اسلام زن را تشويق كرده است كه از اين وسيله استفاده كند.اسلام مخصوصاتاكيد كرده است كه زن هر اندازه متين‏تر و باوقارتر و عفيفتر حركت كند و خود را درمعرض نمايش براي مرد نگذارد بر احترامش افزوده مي‏شود.

بعدا در تفسير آيات سوره احزاب خواهيم ديد كه قرآن كريم پس از آنكه توصيه‏مي‏كند زنان خود را بپوشانند مي‏فرمايد: ذلك ادني ان يعرفن فلا يؤذين يعني اين كاربراي اينكه به عفاف شناخته شوند و معلوم شود خود را در اختيار مردان قرار نمي‏دهندبهتر است و در نتيجه دورباش و حشمت آنها مانع مزاحمت افراد سبكسر مي‏گردد.

زن و حجاب

رعايت حجاب تکليفي است از سوي خداوند به زن؛ البته مرد هم در اين مورد هم تکليفي دارد که به اندازه تکليف زن نيست؛ چرا که در برابر حق خدا، براي اين دو جنس، تکليف ايجاد شده است. اکنون به آيه هاي 30 و 31 سوره نورکه در آن حجاب تشريع شده است توجه کنيد:

«(اي پيامبر)به مردان بگو که ديده از نظربازي فرو گذارند و ناموسشان را محفوظ بدارند.اين براي آنان پاکيزه تر است و بي گمان خدا به آنچه که مي کنند آگاه است.و به زنان بگو که ديدگانشان را فرو گذارند و ناموسشان را محفوظ بدارند و زينتشان را جز آنچه از آن آشکار است ،آشکار نکنند. و روسريهايشان را بر گربيانشان باندازند جز بر پدر و مادر و شوهر و.....بگو که چنان پاي نکوبند تا زينتي که پنهان داشته اند آشکار شود و اي مومنان همگي به درگاه خدا توبه کنيد»

در اين آيه ابتدا به مردان مومن دستور داده است که که چشم از نامحرم فرو ببندند و شرمگاه خويش را بپوشانند؛و در اينجا اين گونه رفتار را سبب پاکدامني آنان معرفي کرده است.و به مومنان يا آور شده است که تنها خداست که به آنچه بندگان مي کنند آگاه است لذا در نهان و آشکار حکم او را به اجرا گذارند و از نظر بازي بپرهيزند تا دامنشان به گناه بزرگ آلوده نشود .و سپس همين دستور را براي زنان مومن صادر کرده است و آنان را هم به چشم فروپوشي و حفظ شرمگاه امر کرده و آنگاه لباسي را که براي زنان معين کرده براي بستگانش واجب نکرده است.

خداوند در آيه 59سوره احزاب به پيامبر خطالب مي کند که:«اي پيامبر به همسرانت و دخترانت و زنان مسلمان بگو که روسريهاي خود را بر خود بپوشانند که به اين وسيله متحمل تر است که شناخته شوند و رنجانده نشوند و خداون آمرزگار و مهربان است»

بنابراين هر گونه شتابزدگي و تهديد و اعراب و ارعاب و اجبار و گاهي اعمال ضرب و شتم در معابر و خيابانها و به کار بردن تازيانه عبرت بدون ارشاد و آگاهي صحيح و بهره برداري از يک تربيت اخلاقي همراه باديانت واقعي معکوس و لجاجت خواهد داد و بايد طوري عمل کرد که بانوان با ارشاد صحيح از آن استقبال کنند.بديهي است که که در جو اسلامي امروز و بلکه هميشه، آزادي و بي بندري در لباس پوشيدن تجاوز به حريم اخلاقي جامعه است و برخوردهاي نادرست و ايجاد توطئه و جنجال و سوءاستفاده مغرضين و قشريون بهانه جو خواهد بود.

پس حکم حجاب به اين جهت صادر شده و رعايت آن واجب شده است که که ابتدا دلهاي مردان و سپس دلهاي زنان را پاکيزه نگاه دارد تا در دامن گناه نيافتند و ثانيا زنان را از خطر آزار مردان مصون و محفوظ بمانند.و به نظر بنده حجاب از مواردي است که خداوند به زن لطف و عنايت بسيار کرده است .يکي از شعرهائي که بر ديوار شهر نوشته شده اين است که«حجاب مصونيت است نه محدوديت»آري، حجاب موجب مصونيت زن از آزار مردان بوالهوس است.از اين آيه و آيات ديگر به روشني مي توان فهميد که بعضي از مردان به زنان چشم طمع مي دوزند و با سخنان به ظاهر دلنشين ولي با سوء نيت هم خود را گناه کار مي کنند و هم دامن زنان را آلوده مي کنند.پس با اينها مي توان گفت که وقتي زن ،نرمي گفتارش را در نگاه مرد بنشاند و او را به پرتگاه هوا و هوس خواهد انداخت و اگر زن به هوا و هوس مرد تسليم نشود آزار خواهد ديد و در چنين وضعيتي آيا به صلاح فرد و با جامعه نيست که زن رعايت حجاب و عفت خود را بکند؟؟؟؟آيا براي جلوگيري از وقوع جرايم ناموسي، که مردم جهان همه روزه شاهد آنند نبايد به راههائي که خداوند آنان را هدايت فرموده است بروند؟؟؟؟ چرا به خود نيائيم و با روش آسان پيشگيري از وقوع جرايم، خود و جامعه را از خطر ضرب و جرح و حتي قتل و بي عفتي در امان نگاه نداريم؟؟چــــــــــــرا؟؟ 

 اما چگونگي حجاب

آنچه از موضوع احاديث بر مي آيد اين است که اسلام دستور حجاب صورت و دست و پا را نداده است و نمونه آن در نماز و هنگام اداي فريضه حج است.در قرآن مجيد در چندين آيه به حجاب اشاره شده است ولي در مورد کيفيت آن که به چه شکل و چه رنگي و چه نوعي باشد اشاره نشده و آنچه که امروز به صورت رنگ سياه و سراسر پوشيده و روي هم طبق سليقه خصوصي و نظري است که هر سازمان به ميل خودش فتوا صادر مي کند.

ديانت اسلام فرم حجاب را مشخص نکرده است ولي چون طرفدار حفظ سلامت اخلاق و صيانت ناموس زنان است حجاب را اجمالاً به معني پوشش ضروري مي داند و در هر نوعي مي پذيرد.

از طرفي کساني را که حجاب را که حجاب را وسيله اختفاي عمل ناشايست خود کنند مورد نکوهش و سرزنش قرار مي دهد و در اين صورت مضار اين گونه حجاب را بيش از محسنات آن را مي داند که:

«ما حکم به العقل کم به الشرع» هرآن چه را عقل حکم کند شرع نيز اين گونه حکم مي کند.

اما با خيلي ها گمان مي کنند که اسلام حجاب را فقط براي زنها واجب شمرده است .ولي به عقيده بنده حجاب و عفت هم شامل مرد مي شود و هم زن .عفت زن اين است که خود را در معرض ديد مردان نامحرم قرار ندهد و عفت مرد اين که چشم خود را از نامحرم فروببندد.

اکنون با در نظر گرفتن نکات فوق در باره حجاب مي توان مطلب را چنين خلاصه کرد:

1)اولاً حجاب به معني عفت و پرهيزکاري و تقوا در شرع اسلام براي مرد و زن هر دو واجب و ضروري است.

2)ثانياً حجابي که براي زن دستور داده شده پوشيدن سر ومو و بدن است و دستور حجاب رخساره، کفين(کف دست و پا)براي زنان نيست با ذکر اين که بدون آرايش باشد.

3)ثالثاً اين که حجاب به معني چادر و يا مقنعه به فرم امروزي نيست بلکه به هر نوع و به هر شکلي که زن بتواند بدن بتواند بدن و سر و موي خود را مخفي کند، کافي است.

حجاب زن حق الهي

شبهه اي كه در ذهنيت بعضي افراد هست، اين است كه خيال مي كنن حجاب براي زن محدوديت و حصاري است كه خانواده و وابستگي به شوهر براي او ايجاد نموده است و بنابراين، حجاب نشانه ضعف و محدوديت زن است راه حل اين شبهه و تبيين حجاب در بينش قرآن كريم اين است كه زن بايد كاملاً درك كند كه حجاب او تنها مربوط به خود او نيست تا نگويد من از حق خودم صرف نظر كردم، حجاب زن مربوط به مرد نيست تا مرد بگويد من راضيم، حجاب زن مربوط به خانواده نيست تا اعضاي خانواده رضايت بدهند، حجاب زن، حق الهي است.

  لذا مي بينيد در جهان غرب و كشورهايي كه به قانون غربي مبتلا هستند اگر زن همسرداري آلوده شد وهمسرش رضايت داد، قوانين آنها پرونده را مختومه اعلام مي كنند، اما در اسلام اين چنين نيست، حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد نه شوهر نه ويژه برادر و فرزندانش مي باشند، همه اينها اگر رضايت بدهند قرآن راضي نخواهد بود، چونن حرمت زنن وحيثيت زن به عنوان حق الله مطرح است وخداي سبحان زن را با سرمايه عاطفه آفريد كه معلم رقت باشد و پيام عاطفه بياورد.

اگر جامعه اي اين درس رقت وعاطفه را ترك نموده و به دنبال غريزه و شهوت رفتند به همان فساوي مبتلا مي شوند كه در غرب ظهور كرده است. لذا كسي حق ندارد بگويد من به نداشتن حجاب رضايت دارم.

از اين كه قرآن كريم مي گويد هرگروهي اگر راضي هم باشند. شما حد الهي را در برابر آلودگي اجرا كنيد، معلوم مي شود عصمت زن، حق الهي است وبه هيچ كس ارتباط ندارد. قهراً همه اعضاي خانواده و اعضاي جامعه وخصوصاً خود زن امين امانت الهي هستند. زن به عنوان امين حق الله از نظر قرآن مطرح است.

يعني اين مقام را واين حرمت وحيثيت را خداي سبحان كه حق خود اوست، به زن داده و فرموده: اين حق مرا، تو به عنوان امانت حفظ كن، آن گاه جامعه به صورتي در مي آيد كه شما در ايران مي بينيد، جهان در برابر ايران خضوع نموده است، زيرا كه در مسأله جنگ تا آخرين لحظه، صبر نمود وكاري كه بر خلاف عاطفه و رقت ورأفت و رحمت باشد انجام نداد. جامعه اي قرآن در او حاكم است، جامعه عظيم است وسرش اين است كه نيمي از جامعه را معلمان عاطفه به عهده دارند و آن مادرها هستند.

پوشش زن                    

 دنياي غرب و غربزدگان مي گويند زن بايد همانند مرد از نظر لباس و پوشش آزاد باشد و در مكان هاي مختلف به هر شكلي كه دوست دارد و با هر كس كه مورد علاقه اش مي باشد، رفت وآمد نمود وروابط جنسي داشته باشد و بالاتر از همه، بايد اين روابط و عشق ها را نيز محترم و مقدس شمرد.

درمقابل اينان، اسلام مي گويد: برهنگي از زنان در اجتماع و در برابر ديدگان جوانان هوس باز، عامل فساد و از هم پاشيدگي خانواده را ببار مي آورد وخود زنان را نيز در اين آتش مي سوزاند.

هنگامي كه زنان بدون پوشش لازم وبا قيافه اي فريبنده در صحنه اجتماع و مردم ظاهر شوند، قهراً در چنين جامعه اي زنان ومردان به ويژه جوانان اعصابي آرام و قلبي مطمئن نخواهند داشت زيرا از ديدن يكديگر در چنين وضعفي فوق العاده تحريك گرديده و به بيماري هاي اعصاب و روان گرفتار مي شوند و هيجانات روحي با شدت تمام افكار آنان را پريشان خواهد ساخت. علاوه بر اين معاشرت هاي اختلاطي و بي بند و باري زنان با مردان نه تنها راهيان اين راه را اشباع نمي كنند، بلكه عطش و هوس آنان را نيز افزايش مي دهند.

خسرو پرويز پادشاه ساساني، با اين كه سه هزار زن و دوازده هزار كنيز وبازي گر داشت. با وجود آنها اشباع نگرديد و به عمال و كارگزارانش دستور داد هر كجا زناني زيبا و دوشيزگاني مطلوب ديدند آنان را به دربار شاهنشاهي بفرستند!

مهم تر از آن مسأله زنان در اروپاي متمدن و آزاد است، مردم اروپا بدون كوچك ترين مانع قانوني و اخلاقي به امور جنسي و شهوتراني مي پردازند و هيچ گونه انحصار ناموسي در اين سرزمين هاي آزاد و متكامل بچشم نمي خورد ولي با اين وضع مردم اين سرزمينها نه تنها سير نمي شوند بلكه عطش آنان در بي بند وباري روز به روز افزونتر مي گردد.

هنگامي كه در بلژيك، «پارلمان اروپا» تشكيل شد، در رابطه با «تجاوز به عنف» به بانوان، بحثي رامطرح ساختند از جمله مطالبي كه پس از تحقيقات لازم گزارش نمودند اين بود  كه دستگاه پليسي وقضايي آمريكا هنگام شكايت زنان از ديگران، خود نيز به زور به آنان تجاوز مي كنند. يك خانم آلماني در اين جلسه گفت: در كشور من هر ساعت 20 تجاوز به عنف، فقط در رابطه با محارم صورت مي گيرد و روز به روز رو به افزايش است.

هم اكنون سه برابر شده است وتازه 26 درصد اين تجاوزها را تجاوز به كودكان خانواده تشكيل مي دهند. سپس گزارش گر ديگر گفت: زنان درمحل كارشان امنيت ندارند مورد تجاوز به زور قرار مي گيرند و در كارهاي خدماتي و اجتماعي نيز وضع به همين گونه است حتي بيماران زن در مطب پزشكان اروپايي امنيت جنسي ندارند.

اين آمار رسمي گوياي وضع مردم سرزمين برهنگان است كه زنان در اين مناطق آزادي مطلق دارند و اما مردمان آنها هرگز سير نمي شوند وعطش آنان روز به روز در حال افزايش است.

آري زماني كه زن در بازار مشترك جوانان متاع مناسب قرار گرفت، آمار طلاق ها بالا مي رود، عشق و صفا از ميان خانوداده رخت مي بندد و شماره بچه هاي نامشروع به ميليون ها تن مي رسد، تا آنجا كه درهر سال بيش از پانصد هزار نوزاد نامشروع فقط در انگلستان متولد مي شوند و سرزمين هاي ديگر غرب نيز مطلوب تر از انگلستان نيستند، بلكه همه آنان گرفتار فحشاء و مرض «ايدز» گرديده اند.

حالا خوب به قضاوت بنشينيد آيا با اين فرهنگ منحط وبا اين فحشاء وبي بند وباري، پيوند خانوادگي استوار مانده و علاقه اي ميان زن و شوهر باقي مي ماند؟ آيا در چنين اجتماعي جوانان رغبت براي ازدواج پيدا مي كنند؟ آيا در ميان مردم اين سرزمين كسي را مي توان پيدا كرد كه صفات مردانگي داشته باشد؟

بنابراين برهنگي وبي حجابي و اختلاط زن ومرد با آن كيفيت، بدون ترديد زيان آور و برخلاف مصالح اجتماع است و مسلمانان و انسان هاي آزاد انديش بايد خود را با فرهنگ غني اسلام كه همان پوشش بدن از نامحرم و بيگانه است تطبيق دهند.

حجاب حق زنان، حدّ مردان

 مقدمه

اصولا مکاتب بدون شعائر در جوامع حضور ندارند و شعائر نيز بدون مکاتب نمي توانند موجوديت مستقلي داشته باشند.  شعائر، به منزله شاخ و برگي هستند که ريشه در مکاتب دارند و به ميزان بهره مندي مکاتب از حقيقت ،آنها نيزاز حقيقت برخوردارند  و پيروانشان در وهله اول « توفيق در اعتقاد » و در وهله دوم « تکليف در اجرا» را مي يابند.

 ما در اين فرصت فراهم آمده بنا بر ضرورتهايي که در متن بحث به آن خواهيم پرداخت به يکي از شعائر مکتب اسلام ، از ميان مجموعه شعائري همچون نماز روزه حج حجاب و خمس و .... خواهيم پرداخت ، ابتدا به اين پرسش مي پردازيم که در بين شعائر و رفتارهاي ديني بر شمرده ، کدام شعار است که مي تواند به صورت فوري و فراگير ، نه تنها انتخاب يک فرد را، بلکه سمت و سوي خاص يک نظام فرهنگي سياسي را در جامعه نشان دهد ؟ تصور کنيد مثلاًٌ جهانگردي ، به کشور ما بيايد ، آيا در بدو ورود اين نماز و روزه و خمس و زکات است که مي تواند نوع نظام فرهنگي سياسي حاکم را نشان دهد،يا حجاب زنان ؟ پس زنان با نوع حضور و حجابشان هم مَنش حکومت را نشان مي دهند و هم کٌنش اعتقادي و التزامي شهروندان را . در واقع نوع پوشش، وحضور اجتماعي زنان به هر تازه واردي يک شناخت اجمالي مي دهد که البّته اين شناخت اجمالي با ورود به لايه هاي فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي کشور مي تواند تصديق يا تکذيب شود .حال که نوع پوشش زنان به يک مورد جامعه شناختي تبديل شده است لازم مي نمايد که تأمل و دقت بيشتري بر آن داشته باشيم .

 پس زمينه انديشه هاي جهاني در مورد حجاب

 حجاب از جمله شعائر اسلامي است که در طي سالها، بيشترين حرف و سخن را به دنبال داشته است . با اين حال تأمل درمورد حجاب ، نمي تواند بدون طرح يک " پس زمينه در جهان" و" پيش زمينه در ايران "کاري منصفانه و همه جانبه باشد لذا در پرداختن به اين دو بخش بايد بگوييم که :" پس زمينه جهاني "، ساختن يک فضاي موثر و برنامه ريزي شده براي جدايي انداختن ميان زن و حجاب بوده است .

 فضايي که با فريب ، عفاف را يک رياضتِ بي جهت و غير عاقلانه نشان داد و حجاب را يک رعايت با زحمت و غير عادلانه معرفي کرد. فضايي که بي حجابي را نوعي آزادي دروني و بيروني بر شمرد تا از گذر آن مردان از تمتع آزادانه و از قدرت انتخاب بيشتر برخوردارباشند و زنان نيز اسير پاسخگويي به آنان باشند . بنابراين در" پس زمينه  جهاني" ، عصري را در برابر خود مي بينيم که وارث يک قرن يورش به نهادها و نمادهاي ديني است.

 يک قرن غارت با عصاي آبرومندانه علم ، به منظور فرود آوردن و به زير کشاندن آموزه ها و گزاره هاي ديني نه از اِريکه حقيقت و حقانيت، بلکه از اِريکه هنجارها و ارزشهاي ذهن و تاريخ و جامعه بشري صورت گرفته است .اين موضوع ، يعني توان علم در فرو کشاندن حاکمان ذهني و تاريخي بشر که با بالا بردن استيلاي علمي بر طبيعت همراه بود، به خدمت « انانيت بشر » در آمد، و عصري را پديد آورد که در بخشي، وارث الحاد گذشته بود و در بخش ديگر، مي توانست والد الحاد آينده باشد.  لذا قرن بيستم، هم محل ظهور الحادهاي پيشين است و هم خالق الحادهاي پسين .  وارث الحاد قرن نوزدهم ،  الحاد سرمايه داري است و الحاد قرن هجدهم ،  الحاد آکادمي است . در کل قصد بر اين است که :اولاً جهان را بدون خدا تبيين کنند و دوماً بدون خدا در جهان با رفاه و سعادت زندگي کنند . البته قرن بيستم با اِلحاد ديگري که خاص اين قرن است يعني «اِلحاد سياسي» روبروست که در پي حکومت و اداره حيات جمعي انسانها است . اين حجم از تاريکيهاي هولناک است که بشر را از عصر نوگرايي و مدرنيسم به سوي عصر فرانوگرايي و پست مدرنيسم روانه مي کند و عصر ديگري را بوجود مي آورد که به لزوم غفلت از خدا  راضي نمي شود و در پي لزوم غيبت خدا است. اين عصر نه با مشخصه سر پيچي از خدا ،که با سرکوبي خدا به پيش مي تازد !!

 حاصل اين تهاجم تاريک ، پيدايش انديشه هاي قدرتمنــد  در غرب و شرق عالم است . نظامات ملحد اين عصر ، در پي گسترش گستاخانه جدايي ايمان از عقل ، اخلاق از علم ، دين از سياست ، تعالي از هنر ،مسئوليت از آزادي، و در نهايت انسانيت از انسان هستند . در اين دنياي پست که آرمانش « اومانيسم » است ، همانطور که روز به روز بر شکوه بشري افزوده مي گردد شِکوه انساني نيز فزوني مي يابد. در اين عصر هر چقدر دستهاي کار کردن و پاهاي راه رفتن تواناتر مي شود به عوض چشمهاي ديدن ، لوچ تر و احول تر مي گردد ، دائماً « وهم » فربه و « فهم » لاغر مي شود . اين طوفان تباه کننده ، که حامل مرگ ايمانها و ارزشهاي راستين است ، به نيرنگ ، خود را نسيم روحبخش مي نماياند و در درون همه چيز مي خزد و پاي مي گيرد . ورودش به عرصه فرهنگ ، اباحه گري ، به عرصه اقتصاد ، سرمايه داري ، به عرصه اجتماع ، لذت گرايي و به عرصه سياست ، دين زدايي را در پي دارد .


 انديشه هاي قدرتمند قرن 20

از پيامد هاي چنين طرز تفکري اين است که در اين چرخه آزاد ، انسان همه چيز را مي تواند در صحنه " فکر و نظر " انتخاب کند ، حتي مذهب را و  در صحنه" رفتار و عمل" ، همه چيز را مي تواند انتخاب کند  الا مذهب را  . اين ستم هنجار شده که علم با همه دانندگي، و اقتصاد با همه دارندگي اش به حمايت از آن برخاسته ، در هر دوره داراي قربانيان بي شماري بوده است و  مثل همه نظامهاي باطل که وقتي به زنها مي رسند ، بيشترين ستم را به آنها روا مي دارند در اين ستم مدرن نيز زنان بيشترين آسيب و آفت را مي بينند. وقتي براي رونق اقتصادي کار ارزان و کم توقّع مي خواهند زن را با نام " آزادي" از خانه به خيابانها مي کشانند.  براي تأمين ديدگاه هاي هدونيستي ولذت گرا ، زن، همه جاذبه هاي لازم را دارد . پس باز او را با نام « آزادي از پوشش » به کوي و برزن مي کشانند و اين سرنوشت غم انگيز زن امروز در غرب است.

 پيش زمينه انديشه ها در ايران

 اما پيش زمينه اين تراژدي در ايران ، اگر چه ظهور رگه هاي نخستين اش به دوره قاجار و اولين سفر ناصرالدين شاه بر مي گردد، اما گسترش همه جانبه و جاسازي کردن آن در لايه هاي مختلف فرهنگي اجتماعي سياسي به دوره پهلوي مي رسد . به قول مخبرالسلطنه- رئيس الوزراي رضا شاه غرب، با لابراتورهايش که مظهر سخت کوشي و نظم و پژوهش است، به ايران وارد نمي شود بلکه با بلوارهايش که مظهر برهنگي و خوش باشي و کافه نشيني است وارد مي شود و ماندگارميکردد.اين نکته را نيز جلال آل احمد به درستي در کتاب غرب زدگي اشاره مي کند که :

 « از واجبات غرب زدگي يا مستلزمات آن ، آزادي دادن به زنان است . ظاهراً لابد احساس کرده بوديم که به قدرت کار اين پنجاه درصد نيروي انساني مملکت نيازمنديم که گفتيم آب و جارو کنند و راه بندانها را بردارند تا قافله نسوان برسد !!اما چه جور اينکار را کرديم ؟... به زن تنها اجازه تظاهر در اجتماع را داديم فقط تظاهر ، يعني خود نمايي ، يعني زن را که حافظ سنّت  خانواده و نسل و خون است را به ولنگاري کشيده ايم ، به کوچه آورده ايم و به خود نمايي و بي بند و باري واداشته ايم سر و رو را صفا بدهد و هر روز ريخت يک مد تازه را به خود ببندد و ول بگردد ... ما در کار آزادي صوري زنان ، سالهاي سال پس از اين هيچ هدفي جز افزودن به خيل مصرف کنندگان پودر و ماتيک محصول صنايع غرب نداريم و اين  صورت ديگري از غرب زدگي است ...  »

اگر چه موضوع زن در دوره ستمشاهي پهلوي يک قطعه از کل پازل فرهنگي ، سياسي و اقتصادي آن نظام را نشان مي دهد که چگونه رژيم نسبت به غرب در بعد فرهنگي مجذوب ، در بعد اقتصادي مرعوب و در بعد سياسي مأمورگرديد، و در هر عرصه نوکري را با نام نوگرايي ، به اتمام رسانيد ، نحوه حضور و پوشش زن سريعتر از هر موضوع ديگر مي توانست اشکال ظاهري را نسبت به جامعه ايده آل غربي نشان دهد. پس مهمترين مخاطبان جامعه زنان بودند و لذا بيشترين سرمايه گذاري را نيز روي زنان انجام دادند. در واقع به زن توجّه کردند ، اما از همان توجهي که صياد در همه فراخناي شکار، نسبت به صيدش دارد !

زنان در آستانه ورود به انقلاب

 با اين وصف زنان فهيم جامعه ما ، با ورود آگاهانه خود به عرصه انقلاب و قرار گرفتن در صف مبارزه اي، به وسعت يک ملت ، همه نقشه هاي شيطان را نقش بر آب کردند و سرباز فداکار عرصه هاي جديد « تحّول و تحمّل » شدند . رشد چشمگير زنان که حتي در برابر ديدگان معاندين  و مخالفين انقلاب هم قابل انکار نيست ، خود گواه حضورمثبت زنان در مشارکتهاي سياسي و مشاغل اجتماعي و عرصه هاي علمي و به ويژه در سنگرهاي پايداري و ايثار است.

 به اين ترتيب همه جا مشحون از حضور سرافرازانه زنان شد، اما نقاط چالش در موضوع حجاب و نحوه حضور به اين نکته بر مي گردد که پس از انقلاب اسلامي ، عده اي با ايمان و بدون آگاهي ، عده اي با آگاهي و بدون ايمان و عده اي نيز با ايمان و آگاهي ، بسته به آنکه در کجاي حلقه هاي تصميم گيري باشند ، شروع به کار نمودند .

1- عده اي آگاه بي دين ، ميدانستند راه را چگونه بروند که نه ردّي از جرم بماند و نه از اهدافشان دور بمانند و چون مي دانستند بد دفاع کردن هزاران بار مؤثرتر از خوب کوبيدن است با تقلب در انديشه و عمل ، دست به کار شدند . ظهور وبروز آن در مدرسه و دانشگاه و خيابان و اداره به رفتارهايي انجاميد که با اسلام مطابقت نداشت پس نتيجه اش هم نمي توانست افزايش مسلماني باشد.

 2- عده اي ديگر ايمان بدون آگاهي داشتند ، صادق جاهل بودند ، نسبت به ارزشها صادق بودند و نسبت به روشها جاهل . و چون به گفته امام جعفر صادق (ع) ، يکسان است نتيجه کاري که به جاهل و يا به خائن سپرده مي شود ، لذا هر دو گروه اگر چه انگيزه هاشان متفاوت بود ولي انگيخته هاشان يکي شد !

3-  آن عده ي ديگر که با ايمان آگاه بودند از هر دو طرف ، تحت فشار بودند . آنها مي دانستند که قلبها ايمان پذيرند نه فرمان پذير، يعني جسم تابع فرمان مي شود ، قلب تابع ايمان . پس بايد با دادن آگاهي و فرصت به مخاطب و بکارگيري شيوه مناسب براي مفاهمه فکري و مراوده قلبي، در پي تربيت و هدايت بود ، واِلا با فرمان و بخشنامه، فقط مي توان به يک سلسله هم شکلي هاي ظاهري دست يافت بدون آنکه شاکله شخصيتي و فهم قلبي و ايماني در آنها ايجاد شده باشد. در واقع اعمال روشهاي غير منطقي، طرح منطقي ِ آراء اسلام را که قدرت ايجاد انقلاب دروني در انسانها و اصلاح بيروني در اجتماع  دارد را مهجور مي کند.

 اما حلقه غم انگيز اين ماجرا وقتي رو مي شود که ببينيم همانهايي که مهره ها و مدلهاي اصلي اين رَويه هاي نابخردانه بودند بي آنکه ذره اي از سنگيني آثار عملکرد گذشته را بر دوش داشته باشند ، شاد و چالاک از آن طرف جوي به اينطرف پريدند و به سرعت سراغ تريبونهاي گفتگو رفتند ، براي جوانها سخن سرايي نمودند و براي آزاديهاي بر باد رفته شان دل سوزاندند . آن روز که مدير بودند نردبان معنويت جوانان نشدند بلکه امروز که منتقد شدند، جوانان نردبان موقعيت ايشان شدند  . هيچکس هم در اين آشفته بازار نبود که برخيزد و برود منصفانه و محققانه از متن جرايد ها و روزنامه ها ، مصاحبه ها و گزارشها و گفته ها ، شيوه هاي اعمال مديريتي شان را بيرون بکشد که چگونه ديروز ، جوانان را از دينداري جدا کردند و امروز هم با زبان و شيوه اي ديگر دين گريزي را رواج ميدهند.

6 حضوروحجاب زن و نحوه برخورد با آن

 در اين چرخه ، ماجراي حضور و حجاب زن و نحوه برخورد با آن از همه غير قابل تحمل تر است ، زيرا نه به کام تشنگان پاسخ چرايي حجاب، سبوي آگاهي و معرفت رساندند و نه به جويندگان پاسخ ِ چگونگي حجاب ،پاسخ دقيقي ارائه دادند. طيفي از پوشش مقبول تا مطلوب را ارائه دادندو در واقع سَرخود، مدرسه ايي را ساختند که هر کس نمره ممتاز را نمي گرفت مردود مي شد ، آنها کمتر از بيست را بر نتابيدند و حالا بايد ما در درياي صفر، مبهوت و مغروق گرديم .

حجاب، يک فريضه عبادي-عرفاني-حماسي

حجاب نماز نبود که در روز چند نوبت اقامه شود و تمام گردد . روزه نبود که در سال يکماه فريضه گردد . خمس نبود که چون تسويه شود ديگر وظيفه ايي به بار نياورد . حجاب، يک فريضه ي" عبادي- عرفاني حماسي" بوده و هست .

 "عبادتي" است در تمام لحظات . زن محجبه در حال عبادت و فرمانبرداري خداوند است و همين مسئله مي تواند براي او کافي باشد.

داشتن حجاب براي زن محجبه حالت "عرفاني" دارد که با عشق در آميخته است و همين امر، اجراي آن را آسان و آثار آن را ماندني مي کند .

از طرف ديگر جنبه" حماسي" دارد ، يعني پرچم حق سالاري و عدالت خواهي است . زن با حجاب خود فرصت مرد سالاري و حاکم شدن تمنيات را نمي دهد . حجاب، لباس مشارکت و حضور اجتماعي است چرا که اگر زن در فضاي خانه خود ، بدون هيچ  ارتباطي  با محيط اطراف خود زندگي ميکرد و تنها با محارم خود در ارتباط بود ، خود به خود حجاب معني و ضرورت نمي يافت .

 

ضرورت طرح  حجاب از جانب مکتب اسلام

طرح مؤکدانه حجاب از طرف مکتب مترقي اسلام، بيانگر آن است که حضو زن را پذيرفته و براي سلامت حضور ، حجاب را مطرح مي نمايد پس مغز حجاب ، حضور مثبت و سازنده زن است و آنقدر اين حضور ِ شايسته نزد خداي متعال پسنديده است که فريضه بي بدليل نماز را براي زنان ، با لباس حضور اجتماعي قرين و همراه خواسته است . ميتوان گفت: حجاب « حقّ زنان » است و « حدّ مردان ».

  زنان با حجاب به حق خود مي رسند و مردان با حجاب حّد خود را مي يابند . حجاب از فطري ترين قوانيني است که کاملاً بر تکوين و طبيعت زن و با تکامل و تعالي او توافق دارد . متأسفانه اين امر ، در چرخه « بد دفاع کردن ِدوستان » و « خوب کوبيدن دشمنان » قرار گرفته است .

 اين بي اعتنايي در محيطهاي علمي که بيشترين مسئوليت را در تبيين و تحکيم حجاب دارند ، نشانگر آن است که براي تفهيم علمي و براي تمرين عملي، بخصوص براي دختران دانش آموز در محيط هاي تحصيل،نه تنها اقدامات در خوري انجام نشده است  برعکس کارهاي صادره از کج فهمي و بد سليقگي مسئولين،مثل نشان دادن عبور و مرورزنان مجرم و متهم با  چادر، و ابلاغ بخشنامه هايي جهت ظاهر شدن زنان با چادر آن هم از روي اجبار نه تربيت آنان ، بويژه در محيطهاي علمي ، همچنان جاري و ساري است .

ميتوان به اين چرخه، اين را هم اضافه کرد که عده اي هوشمندانه تفاوت و يا تضاد آنچه را که اعلام مي کنيم با آنچه را که دنبال مي کنيم مي يابند و زبان به اعتراض مي گشايند که: شما حفظ کرامت زن را که سخن درستي است ، به خوبي دنبال نميکنيد ، زيرا وقتي از حجاب و لزوم آن براي زن سخن ميگوييد، شأن زن را تا عرش بالا مي بريد و حريم و حرمتش را تعريف ميکنيد، اما وقتي همين زن با مشکل جّدي حقوقي و اجتماعي مواجه مي شود و گذرش به قانون مي افتد بايد براي کمترين احقاق حق ، در دالان دادگاه وقانون ، نالان بماند ، زيان ببيند و زبان ببندد .

 اما  زنان فهيم و والاي ما مي دانندکه به دور از معايب و نواقص در عملکردها ، حجاب براي حفظ و رشد زن، «حق»  است و براي حفظ و رشد ديگران « تکليف » ، پس نبايد بگذارد به هيچ ترفندي اين حق از او گرفته و يا با هيچ توطئه اي اين تکليف در اوسست گردد .  او بدرستي مي داندکه دستاورد بي حجابي همچنانکه نتايج گسترده آن در غرب مشهود است، چيزي جز آسيب زدن به عفاف و طهارت فردي و اجتماعي
نيست .

مدافعان فرهنگ بي حجابي خواهان آن هستند که زن با جنبه زنانه اش در اجتماع حضور يابد و جنبه انساني زن در حضور اجتماعي مغفول و مهجور و بلکه منفور بماند . دستاورد مهم حجاب به تعبير زيباي قرآن « اَن يعرفن فلا يؤذين » است . يعني زن شناخته شود، تا هم فرصت شناخت خود را بيابد و هم جامعه او را با جنبه انساني اش بشناسد و طلب کند .

 حجاب براي ناشناختگي و مغفول ماندن نيست ، بلکه زن در مکتب حجاب مي آموزدکه با جنبه انساني اش با جامعه در يک تعامل همه جانبه و سازنده و خردمندانه باشد . او مي آموزد که جنبه زنانگي زن، براي محيط گرم و صميمي خانه و تربيت و توليد نسل سازنده بماند و حاصل اين شناخت وعمل « فلا يؤذين » است يعني اذيت نديدن و به رنج نيفتادن و احساس امنيت کردن  .

وضعيت حجاب دردوران فعلي

اما مع الوصف بايد ديد که چرا با همه ضرورت و حرمتي که حجاب دارد و توافق فطري و باطني که با روح زن و جامعه زنان دارد، وضعيت حجاب و عفاف و ميزان وفاداري به آن به وضعيت امروز رسيده است ، وضعيتي که هيچ انسان مسلمان انقلابي مکتب امام  را قانع و راضي نمي کند . واقعاً سهم دشمن در وضعيت پيش آمده چقدر است و سهم ما چقدر ؟ دشمن که پيداست، بايد دشمني کند که مي کند . دشمن از روزي که از اشغال مرزها نتيجه نگرفت، به اغفال مغزها طمع نمود ، از ارائه الگوهاي متکثر و پر جاذبه براي نسل جوان گرفته تا توليد انبوه و توزيع سازمان يافته فرآورده هاي ضد فرهنگي . اما سهم ما چقدر است ؟

 در وضعيت پيش آمده صحبت از بد حجابي هاي ناآگاهانه و غير معاندانه نيست، بلکه به طرز مرموزي "جنون عصيان" و" ابتذال"است که از حاشيه جامعه به سمت اشغال متن جامعه به پيش مي تازد .امروز، نسل ِ  جوان ِ مسئول ِ آگاه ما که به خوبي جوهره ايمان و انقلاب را از پدران و مادرانشان که جوانان ديروز انقلاب اسلامي بودند به ارث برده اند، به طرح اين پرسشهاي اساسي کشيده مي شوند که :

- آيا اين هجوم، صبغه ديانت حکومت را کمرنگ نمي کند ؟

- آيا اراده مسئولان را در تطهير جامعه از تباهي به زير سئوال نمي برد ؟

- آيا انبوه اين تيرگيهاي ناخواسته و تحميلي توهم توافق مسئولين را بر ادامه حيات اين روند ، تشديد نمي کند ؟

- آيا رسانه ها به ويژه راديو و تلويزيون و مطبوعات ، تماميت رسالت و توانايي و خردشان در دفاع فرهنگي ، همين است که به تماشا گذاشته اند ؟

- آيا نيروهاي امنيتي و انتظامي و مردمي که در برابر « جنگ تحميلي » ايستادند، در برابر فســـاد و « ننگ تحميلي » آرام مي نشينند ؟

- آيا دانشگاههاي ما رسالت علمي و ايماني خود را در طرح پرسشهاي عميق و پاسخهاي همه جانبه انجــــــــــام مي دهند ؟

و دهها آيا و چرا و پرسش ديگر که همه را وا مي گذاريم و سراغ امام علي (ع) را در نهج البلاغه مي گيريم که فرمودند :

 « ادعاهايتان کوهها و صخره ها را مي شکند اما عملهايتان دشمن را اميدوار مي سازد »

  بي ترديد يگانه راه نجات و بقا و بهروزي، راه عزتي است که امام حسين (ع) در اصلاح جامعه نشان داد. بايد آهنگ يک بازگشت عمومي ، « توبوا الي الله جميعاً »، به ارزشها و اصالتها در جامعه طنين انداز شود.

 بايد براي نابودي قاطع و قهر آميز فساد و فحشا و اعتياد ، عزم و اراده ملي بکار گرفته شود تا اعتماد و اعتقاد آحاد ملت به خدمت صادقانه مسئولان دوباره باز گردد و زمينه هدايت اسلامي و عدالت اجتماعي محقق گردد .

حدود پوشش

در اينكه پوشانيدن غير وجه و كفيّن بر زن واجب است، از لحاظ فقه اسلام هيچ گونه ترديدي وجود ندارد اين قسمت جزء ضروريات و مسلّمات است. نه از نظر قرآن و حديث و نه از نظر فتاوي در اين باره اختلاف و تشكيكي وجود ندارد آنچه مورد بحث است پوشش چهره و دستها تا مچ است.

به چند دليل مي‌توان گفت كه پوشش وجه و كفيّن واجب نيست:

  1.   آية پوشش كه همان آيه 31سورة نور است و براي بيان اين وظيفه و تعيين حدود آن است پوشانيدن وجه و كفيّن را لازم نشمرده است.

  2.   در موارد بسياري كه مستقيماً مسأله پوشش يا مسأله جواز و عدم جواز نظر مطرح است ملاحظه مي‌كنيم كه در جواب و سؤالهايي كه ميان افراد و پيشوايان دين رد و بدل شده فقط مسأله « مو» مطرح است و مسأله « رو» به هيچ وجه مطرح نيست؛ يعني وجه و كفيّن مفروغ عنه و مسلم فرض شده است.

  3.  رواياتي كه مستقيماً حكم وجه و كفيّن را چه نظر پوشيدن و چه از جنبه نگاه كردن بيان مي‌كند ولي البته عدم لزوم پوشيدن وجه و كفيّن دليل بر جواز نظر نيست اما جواز نظر دليل بر عدم لزوم پوشيدن وجه و كفيّن هست.

  4.  رواياتي كه در باب احرام، پوشانيدن چهره را بر زن حرام مي‌كند.

راههاي مقابله با بي‌حجابي و بدحجابي

 براي مقابله صحيح با بي‌حجابي و بدحجابي و مظاهر آن، كارهاي مختلفي بايد در جامعه صورت گيرد كه نمونه‌اي از آنها را در ذيل بيان مي‌داريم:

1ـ تعبيين صحيح حجاب از ديدگاه قرآن و سنت؛

2ـ تعبيين آثار حجاب و آثار شوم بي‌حجابي و بدحجابي.

3ـ رشد فكري و فرهنگي و تعبيين شخصيت واقعي زن در اسلام و جامعه اسلامي و يادآوري وضعيت اسف بار فرهنگي و اجتماعي زنان در جوامع ديگر و دوران ننگين ستم شاهي.

4ـ تبليغات غير مستقيم از طريق الگوسازي و ...

5ـ آسان كردن ازدواج

6ـ شناسائي ترفندهاي استعمارگران در اين راستا و مقابله و مبارزه شديد و پيگير با تمامي آنها؛

7ـ تعبيين جايگاه غيرت براي مردان؛

مسئله حجاب اسلامي در كشور آلمان

بعد از رخداد تروريستي يازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱ ميلادي، و روشنشدن اين نكته كه بسياري از عاملان آن اعضاي گروه هاي افراط گراي اسلامي و بخصوصشبكه تروريستي القاعده بودند، سختگيري بر مسلمانان جهان كه در كشورهاي غربي زندگيمي كنند، افزايش يافت. يكي از نمونه هاي اين سختگيري ها، مسئله پوشش اسلامي درفرانسه و آلمان است. چندي پيش مخالفت با سر كردن روسري عليه فرشته لودين، يك زنافغاني مربي مهد كودك در آلمان و شكايت او به ديوان عالي كشور، بحث در اين مورد رادوباره داغ كرد.

در آلمان ديگر ديدن زناني با پوشش اسلامي  كم نيستند و اين زنان چادري بخشيناگسستني از نماي شهرهاي بزرگ كشورهاي اروپاي غربي شده اند. زنان مسلمان حتي ايناجازه را يافته اند كه با چادر و روسري به محل كار خود در كارخانه ها بروند. امااكنون حضور آنها به عنوان معلم در مدارس با مخالفت هاي شديدي روبرو شده است.

مهد كودكي در شهر كوچك Bergkamen  در منطقه اي آرام در ايالت نورد راين وستفالندر آلمان.  سِلما گوموس، يكي از معلمان زن اين مهد كودك كوچك و زيباست. اين زن سيساله در آلمان به دنيا آمده و پدر و مادرش ترك هستند. چند هفته اي ست كه چرخ هاياتوموبيل سِلما گوموس را با كارد سوراخ مي كنند و به اتوموبيلش آسيب مي رسانندچند سال پيش در ابتداي شروع  كار، سِلما گوموس مورد علاقه ي بسيار كودكان، همكارانو پدر و مادر ها بود، تا اين كه دو سال پيش با روپوش اسلامي به مهد كودك آمد و ازهمان زمان مخالفت با روسري او آغاز گشت. اختلافات بالا گرفت و به اخراج او منجر شد. رونالد شِفِر، شهردار شهر در اين مورد مي گويد:
ما در ابتدا سعي كرديم به اينخانم بفهمونيم كه اين البته حق اوست كه در مواقع بيكاري ، اگه خواست روسري سرش كنه،اما بايد بدونه كه وقتي به مهد كودك مياد ، بايد روسري رو برداره. در همين راستا دوبار بهش تذكر داديم تا اين كه تابستون سال ۲۰۰۲ حكم اخراجش رو صادر كرديم.”

حكم ديوان عالي كشور آلمان در باره اعتراض فرشته لودينِ افغاني، شامل حال  سِلماگوموس هم شد و او اجازه يافت تا به سر كارش بازگردد. قضات ديوان عالي كشور در موردفرشته لودين اعلام كردند كه تنها در صورتي مي توان از ورود زنان مسلمان با روسري بهمدارس جلوگيري كرد كه مجلس هر ايالت آلمان به طور جداگانه لايحه هايي را در اينمورد به تصويب برسانند.  سِلما گوموس به سر كارش بازگشت اما از بازگشت خود خوشنودنيست و در اين مورد مي گويد :شروع مجدد اصلا ساده نيست. از وقتي كارم رو دوبارهتوي مهد كودك آغاز كردم، دو تا نامه ي تهديد آميز عليه من به مهد كودك رسيده. نويسنده نامه ها رو كسي نمي شناسه. چرخ ماشينمو پاره كردن ... اين خيلي بي انصافيه. من فقط برا به دست آوردن حقم مبارزه كردم. من اينجا زندگي مي كنم و براي بچه هامعلم خوبي هستم، اما اينا چنان كارهاي تنفر انگيزي انجام مي دن كه از برگشتن به سركارم پشيمون شده ام.”

ممنوع كردن روسري در آلمان به اين سادگي ها هم نيست. قانون اساسي كشور به همهاتباع، حق آزادانه ي اجراي مراسم مذهبي خود را داده است. اما در جاي ديگرِ همينقانون آمده، افرادي كه در ادارات دولتي كار مي كنند بايد در محل كار خود، بي طرفيكامل را رعايت كرده و براي هيچ مذهب و يا عقيده سياسي  تبليغ نكنند. موافقانممنوعيتِ  روسري براي معلمان، موافق اين بي طرفي،  بخصوص در مدارس هستند، زيرامعلمان الگوي كودكانند و مي توانند بر ديدگاه آينده آنها تاثيراتي عميق برجايگذارند. آنها بر اين نظرند كه روسري نماد تحقير زن و نابرابري او با مرد است، و بههمين جهت بايد بر طبق قانون اساسي،  در مدارس ممنوع گردد. رولاند شِفِر، شهردار شهربِرگ كامِن،  در اين مورد مي گويد: “ روسري نشونه ي اجراي يه عمل مذهبيه وبههمين دليل هم من با روسري مخالفم. اين فقط در مورد زناي مسلمون نيست. من اجازه نصبصليب مسيح رو هم، روي ديوار كلاس هاي مدارس نمي دم و معلماي  مسيحي مدارس هم حقندارند، با صليبي به گردن به مدارس بيان.”

مخالفان روسري در آلمان بسيارند. Hans Peter Raddatz يكي از اين افراد است. اوكتاب هاي بسياري در مورد اسلام نوشته و مخالف سرسخت روسريِ معلمان است. او اين حجاباسلامي را نشاني از نابرابري حقوقي ميان زنان و مردان مي داند و دليل مي آورد كه كهفقط مسلمانان افراطي از زنان مي خواهند تا روسري سر كنند. او مي گويد، در ميانمسلمان افراطي نقش زن در اجتماع بسيار ناچيز است و چنين برخوردي به زن با قانوناساسيِ آلمان به هيچ وجه همخواني ندارد:“قوانين  اسلامي حق انتخاب پوشش رو اززنها مي گيره. اونا نمي تونن خودشون در مورد پوشيدن و يا نپوشيدن روسري تصميمبگيرن. زندگي زنها در كشورهاي اسلامي، ارتباطي ناگسستني  با خانواده، پدر، برادرهاو بعد از ازدواج با شوهر داره. در واقع در مراسم عقد، شوهر  با پرداخت مبلغي، حقتملك زن رو براي ارضاع تمايلات جنسي و توليد بچه، به دست مي ياره.”

آقاي  Helmut Wiesmann  ، مسئول گفتگوي ميان مذاهبِ كليساي كاتوليك آلمان هم،  نظري منفي نسبت به روسري دارد. او با اشاره به اين نكته كه در بسياري از كشورهايمسلمان، زنان اين حق را دارند كه روسري سر نكنند، به گروه هاي مسلمان افراط گرايياشاره مي كند، كه برايشان سر كردن روسري براي زنان امري حياتي ست.او در توضيح ايننظر مي گويد:“اين برداشت مسلمون هاي افراطي از روسري تا حديه كه ميگن، زنهاييكه روسري سر نمي كنند، پاك و منزه نيستند. در ميان چنين گروه هايي، زنهايي كه مخالفسركردن روسري هستند، از جمع رونده مي شن. شما مي تونيد در خيلي از بحث هايي كه درآلمان، در مورد روسري انجام ميشه،  بينيد كه موافقاي روسري، به زنايي كه حجاباسلامي رو رعايت نمي كنند، بي بندوبار و يا حتي بدكاره مي گن. در چنين شرايطي، بايدزنهايي كه روسري سر نمي كنندرو  مورد حمايت قرار داد.”

پرفسور Heinrich Steiger  يكي از قضات ديوان عالي كشور آلمان، بحث در مورد مسئلهروسري را تنها بخشي بسيار محدود از مشكلات عميق ترِ مهاجرانِ به آلمان مي داند و ميگويد :“ما در واقع بايد به مباحثي بپردازيم كه براي جامعه حائز اهميتي گرهيهستند، مباحثي در مورد اين كه روند رشد عمومي جامعه در چه جهتي باشه.”

بله، مباحثي چون چگونگي زندگي فرهنگ هاي گوناگون در كنار هم در كشور آلمان ازاين گونه اند. آن چه مسلم است اين است كه در اين كشور، سياست اجرا شده در زمينهمهاجران، در سال هاي گذشته با شكست روبرو گشته. كودكانِ خانواده هاي مهاجر، زبانآلماني نمي دانند،  شمار خارجياني كه در جامعه آلمان ادغام شده اند، بسيار كمند وبسياري از آنها آگاهانه از اين كار سرباز مي زنند. در مجموع زندگي بدون درد سرآلماني ها و خارجيان مهاجر  بسيار دشوار شده است. و در چنين شرايطي ست كه مسئلهروسري براي بسياري ناقدان، عاملي تشديد كننده است براي جدايي بيشتر مهاجران، ازجامعه آلمان و قبول نكردن آگاهانه هنجارهاي اجتماعي آن. در مقابل، هنوز كم نيستندكساني كه به اين تز خرده مي گيرند و برابر دانستن همه كساني  كه روسري سر مي كنندرا با بنيادگرايان خشونت گراي اسلامي، كاملا اشتباه ارزيابي مي كنند.

نتيجه

حتي نگاهي گذرا به عوارض و تبعات خارج كردن زنان از مستوري و پوشيدگي، بسياري از حكمت‌هاي اين حكم الهي را روشن خواهد كرد. مواهب خداوند به زنان تنها زيبايي ظاهري نيست كه با پايان آن زن به پايان نقش خود در حيات اجتماعي نزديك شود و سپس همين مبلغان كم معرفت بي‌بندوباري بي‌اعتنا از كنار او بگذرند.

ارزش زنان به كسب كمالات و فضايل اخلاقي و انساني و جلب رضاي خداوند متعال است نه اصرار بيهوده و جلب توجه ديگران. متأسفانه بزرگترين بازنده اين بازي زنان خواهند بود. زنان مستور و پوشيده اگر چه زحمت اجتناب‌ناپذيري را تحمل مي‌كنند، اما بعدها كليدي مؤثر در زندگاني فردي و اجتماعي در دست دارند كه درهاي بسته بسياري را مي‌گشايد.

گذشته از آنكه پوشيدگي براي زنان و عفاف براي زنان ومردان، حكم خداوند است واطاعت از حكم پروردگار به خودي خود بزرگترين ارزشهاست.

 

 

 

 

منابع تحقيق

حجاب نوشته‌ي متفكر شهيد استاد مرتضي مطهري


سه اصل ضروري رفع حجاب

غالباً مطالبي كه در ضرورت رفع حجاب از سوي شاه و اطرافيان تحت عناوين متعدد از جمله نهضت آزادي زنان مورد تاكيد قرار مي گرفت اين بود كه وجود حجاب اولا « خلاف تمدن » ثانيا « خلاف قانون طبيعت» بوده و ثالثا « سبب عدم حضور زن به عنوان نيمي از مردم جامعه در عرصه كار» مي شود.

مخبر السلطنه هدايت كه خود بيش از شش سال و سه ماه بعنوان رئيس الوزراء در خدمت رضا شاه بود در خاطرات خود سه اصل ياد شده را اين گونه تحليل مي كند : « در اين اوقات (سالهاي بعد از تصويب تغيير لباس به تاريخ 6 دي 1307) روزي به شاه عرض كردم تمدني كه آوازه اش عالمگير است، دو تمدن است : يكي تظاهرات در بولوارها، يكي تمدن ناشي از لابراتوارها. تمدني كه مفيد است و قابل تقليد، تمدن ناشي از لابراتوارها و كتابخانه است. گمان كردم به اين عرض من توجهي فرموده اند. آثاري كه بيشتر ظاهر شد تمدن بولوارها بود كه به كار لاله زار مي خورد و مردم بي بند و بار  خواستار بودند.» در جاي ديگر ضمن استهزاء «روز 17 دي 1314» در مورد نقش زن ايراني در اقتصاد كشور مي نويسد :

« 17 دي روز ورود به صحنه تمدن است. مملكت را آوازه تمدن و ترقي فراگرفته است. مسرورم كه مي بينيم خانمها در نتيجه معرفت به وضعيت خود آشنائي يافته اند. نصف قواي مملكت بيكار بود و به حساب نمي آمد، اينك داخل جماعت شده است. آنان كه مشغول خانه داري بودند به عرصه ولنگاري قدم نهادند. در هيچ جاي دنيا زن به قدر ايران كار نمي كرد و نمي كند. در شهرها و قراء زن علاوه بر كارخانه داري بزرگترين كمك را به اقتصاد مملكت مي كند. قالي، گليم، جاجيم، اغلب از زير دست زن بيرون مي آيد يا دخترها».

شاهكار بزرگ تاريخ شاه !!

خبر، انفجار آميز بود، قانون توسط شاه ابلاغ گرديد. بايد به قانون احترام گذاشت. در تهران و شهرستانها، تمام روزنامه ها و مجلات دولتي سرمقاله هاي خود را به موضوع رفع حجاب اختصاص دادند و عمل شاه را يك نقطه عطف در تاريخ زنان دانسته، اقدام شاه را يك شاهكار بزرگ تاريخي ناميدند و خلاصه بحث بيشتر روزنامه هاي آزادي زنان از قيد اسارت بود. با وجوي كه طرح و برنامه ريزي و تبليغات، از سه سال پيش و پس از كنگره زنان شروع شده بود، روزنامه ها و مجلات مرتبا از جشنها و ميهماني هايي كه (البته به زور) تشكيل مي گرديد و در آن زنان بي حجاب به همراه شوهرانشان شركت مي كردند، عكس و تفسير مي نوشتند. از مدارس مختلف و شاگردهاي ممتاز در هر مدرسه، عكس برداري و در روزنامه چاپ مي گرديد. هدف اصلي نشان دادن تصوير زنان بي حجاب و در واقع تشويق و ترغيب ديگران به اين كار بود ... و اسفبارتر از همه، معرفي زنان هنرپيشه خارجي به عنوان سمبل زنان آزاد و بصورتي احترام انگيز و قابل ملاحظه با لباسهايي كه از نظر بيشتر زنان ايران عجيب و غريب مي نمود، بود.

بزرگداشت روز 17 دي توسط روزنامه هاي دولتي

در مجلات و روزنامه هاي دولتي مرتب ميهماني هايي را كه برگزار مي گرديد و در آن زنان و مردان مشتركا حضور داشتند، معرفي و عكسهايي از زنان بي حجاب به چاپ مي رساندند. تيتر روزنامه ها و مقالات اول آن، همه درباره كشف حجاب بود و اينكه در تهران رفع حجاب با سرعت زيادي پيشرفت دارد و يا  اينكه رفع حجاب عموميت مي يابد. 17دي 1315 سرمقاله هاي روزنامه ها بزرگداشت اين روز و اينكه رفع حجاب در ايران از ضروريات بوده است و سبب پيشرفت و ترقي مردم ايران گرديده، اختصاص داشت. زنان كوشش مي كنند هر چه بيشتر و هرچه زودتر حقوق از دست رفته خود را به دست بياورند و جالب است كه در يكي از روزنامه ها مي خوانيم : فروشگاهها و تجار و صاحبان مغازه ها و بوتيك ها در تهران تصميم گرفته اند كه جنس به زنان با حجاب نفروشند. انجمن هاي زنان و گردهمايي ها براي احقاق حقوق از دست رفته گسترش مي يابد.

برداشتن روسري از سر زنان توسط پليس

امر داده شده بود كه از اول فروردين 1314 مردها كلاه شاپو به سر بگذارند و زنها بدون چادر از خانه خارج گردند ، زنها ابتداي امر ، وقتي از خانه خارج مي شدند ، پيراهن هاي بلندي پوشيده ، روسري بر سر مي نهادند .

... پليس اجازه يافت روسري ها را با زور از سر زنان بردارد و اگر روسري ها داراي ارزشي بود ، به ادارة پليس تحويل داده شود . درگيري ميان زنان و پليس تا مدتها ادامه داشت و نتيجتاً بسياري از بانوان كه نمي خواستند به هيچوجه بدون حجاب خارج شوند تصميم به ماندن در خانه گرفتند تا به تمام درگيريها خاتمه دهند ، براي عده اي ، اين خانه ماندن تا رفتن رضاشاه از ايران ادامه داشت و عده اي رفت و آمد هاي خود را فقط در شب ها انجام مي دادند و چه بسيار خانه هايي كه اجبارا اقدام به ساختن حمام نمودند كه زنان جهت حمام مجبور نشوند از خانه ها خارج گردند .

محمدرضا و كشف حجاب :

اقداماتي كه پدرم براي ترقي و پيشرفت معنوي بانوان بعمل مي آورد ، طبعا با مخالفتهايي مواجه مي گرديد ولي با ان شهامت و دور انديشي فطري كه داشت موانع را از پيش برداشته و راه را هموار مي ساخت . چنانكه مثلا در سال 1307 كه مادرم به زيارت عتبه منورة حضرت معصومه عليها السلام به قم مشرف شه بود ، با وجود انكه خود و همراهانشان در نقاب بودند ولي باز چون چادرشان كمي كوتاه بود از طرف بعضي از متعصبين جاهل مورد طعن و توهين قرار گرفتند . به مجرديكه اين خبر به تهران رسيد ، پدرم با چند كاميون سرباز به ان شهر رفت و عامل آن اهانت را شخصا تنبيه فرمود .

پدرم بدوا به رفع حجاب زنان اقدام كرد و در اثر تشويق و تحريص وي در سال 1309 نخستين بار بعضي از بانوان طبقه اول در خانه هاي خود و مجالس مهماني به لباس زنان اروپائي در آمدند و عدة كمي هم جرأت كرده بدون حجاب در خيابانها ظاهر شوند . در سال 1313 آموزگاران و دختران دانش آموز از داشتن حجاب ممنوع شدند و افسران ارتش با زنانيكه حجاب داشتند راه نمي رفتند . بالاخره روز 17 ده 1314 پدرم با اعلام كشف حجاب قدم نهايي را در اين راه برداشت و از مادر و خواهرانم خواست كه بدون حجاب همراه وي در يكي از جشنهاي مهم رسمي كشور حاضر شوند . جشن مزبور به مناسبت اعطاي دانشنامه به بانوانيكه از دانشسرا فارغ التحصيل شده بودند برگزار مي شد و موقع بسيار مناسبي براي اعلام اين تصميم عمومي بود .

روبه ديوار ايستادن زنان در تمام طول سخنراني رضا شاه

در تمام طول سخنراني شاه بعضي از بانوان چنان از بي حجابي خود ناراحت بودند كه رو به ديوار ايستاده و روي خود را بر نمي گرداندند و از گرية خود نمي توانستند جلوگيري نمايند ( اين هم رفع حجاب اجباري ) . از فرداي آن روز ، بر سر كردن چادر در خيابانهاي تهران ممنوع گرديد .

اهانت و كتك زدن به زنهاي چادري

« در اتوبوس زن با حجاب را راه نمي دادند و در معابر پاسبانها از اهانت و كتك زدن به زنهايي كه چادر داشتند با نهايت بي پروايي و بي رحمي فروگذار نمي كردند ، حتي بعضي از مامورين بخصوص در شهرها و دهات زنهايي كه پارچه روي سر انداخته بودند ، اگر چه چادر معمولي نبود از سر آنها كشيده پاره پاره مي كردند و اگر زن فرار مي كرد او را تا توي خانه اش تعاقب مي كردند و باين هم اكتفا نكرده اتاق زنها و صندوق لباس آنها را تفتيش كرده ، اگر چادر از هر قبيل مي ديدند پاره پاره مي كردند يا به غنيمت مي بردند . من اين حركات وحشيانة مامورين پست فطرت را در ولايات زياد شنيده بودم ولي در محلات كه بهتر از همه جا اطلاع به اوضاع داشتند ، اين قبيل اقدامات از طرف مامورين حاكم و خود حاكم زياد واقع شده بود » .

 

منابع تحقيق :

                        حكايت كشف حجاب

( خاطرات و حكايتهاي واقعه كشف حجاب ، حادثة مسجد گوهرشاد ، اسناد و مدارك خوشنت رضاخاني و مقاومت مردمي )

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Text Box:


فهرست مطالب

 

عنوان........................................................................................ صفحه

مقدمه :...................................................................................... 1

تاريخچة حجاب :............................................................................ 2

نگاه تاريخي به حجاب ستيزي از رضا خان تا شيراك : ......................... 4

اسلام و حجاب :............................................................................. 7

فلسفة پوشش در اسلام :............................................................... 13

واژة حجاب :................................................................................. 13

سيماي حقيقي مسئله حجاب :.......................................................... 18

زن و حجاب :................................................................................ 33

چگونگي حجاب :............................................................................ 35

حجاب زن حق الهي :....................................................................... 37

پوشش زن :................................................................................. 39

حجاب حق زنان ، حق مردان :........................................................... 42

پس زمينة انديشه هاي جهاني در مورد حجاب :................................... 43

انديشه هاي قدرتمند قرن 20 :....................................................... 46

پيش زمينة انديشه ها در ايران :..................................................... 46

زنان در آستانه ورود به انقلاب :....................................................... 48

6 حضور و حجاب زن و نحوة برخورد آن :............................................ 50

حجاب ، يك فريضة عبادي عرفاني حماسي :.................................... 51

ضرورت طرح حجاب از جانب مكتب اسلام :......................................... 52

وضعيت حجاب در دوران فعلي :....................................................... 54

حدود پوشش :............................................................................. 56

راه هاي مقابله با بي حجابي و بد حجابي :............................................. 57

مسئله حجاب اسلامي در كشور آلمان :............................................... 58

نتيجه :........................................................................................ 63

3 اصل ضروري رفع حجاب :............................................................. 65

شاهكار بزرگ تاريخ شاه :................................................................ 66

بزرگداشت روز 17 دي توسط روزنامه هاي دولتي :.............................. 67

برداشتن روسري از سر زنان توسط پليس :......................................... 68

محمدرضا و كشف حجاب :................................................................ 68

روبه ديوار ايستادن زنان در تمام طول سخنراني رضا شاه :.................... 69

اهانت و كتك زدن به زنهاي چادري :.................................................. 70


 

 

 

منابع تحقيق :

تغيير لباس و كشف حجاب به روايت اسناد


موضوع تحقيق :

كشف حجاب

استاد ارجمند :

جناب آقاي شريعتي

 

گردآرونده :

نگار نيك فرجام

 

 

هنرستان فرهنگ و هنر

 

سوم معماري

 

بهار 84


 

 

 

منابع

 

 

حجاب نوشته‌ي متفكر شهيد استاد مرتضي مطهري

نام كتاب : تغيير لباس و كشف حجاب به روايت اسناد

ناشر : مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات

سال چاپ : اول مرداد 1378

سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي

نام كتاب : حكايت كشف حجاب

ناشر : موسسه فرهنگي قدرت ولايت

سال چاپ : چهارم 1378


 

 

 

 

موضوع تحقيق :

تاريخچه حجاب

استاد ارجمند :

حجه الاسلام والمسلمين جناب آقاي اميري

 

گردآرونده :

لعيا اسفندياري

 

دانشكده پزشكي

بهار 84


موضوع تحقيق :

كشف حجاب

استاد ارجمند :

سركار خانم حبيب زاده

 

گردآروندگان :

سپيده بيك خراساني

نفيسه بيك آبادي

 

 

بهار 85


 

 

موضوع تحقيق :

كشف حجاب

استاد ارجمند :

سركار خانم حبيب زاده

 

گردآروندگان :

سپيده بيك خراساني

نفيسه بيك آبادي

 

 

بهار 85

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 29 مرداد 1393 ساعت: 16:59 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 71

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس