پروژه و تحقیق رایگان - 180

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

رسانه آموزشي

بازديد: 95

رسانه آموزشي
رسانه آموزشي ترجمهinstruction media است كه در لغت به واسطه ، وسيله ، ماده وسط ، رابط دو چيز ، حد فاصل و بالاخرهوسيله تقل و انتقا ل تعريف شده است . تمام اين معاني با آنچهاصطلا حا رسانه آموزشي ناميده مي شود مطابقت دارد . رسانه آموزشي ابزاري براي ارائه آموزش به فراگير و طبيعتا جزيي از فريند آموزش و تكنولوژي است . نه تمام آن ،
از زماني كه آموزش شروع شده است رسانه ها نيز وجود داشته است .
• يكي از اولين رسانه ها معلم بوده است .
• رسانه هاي آموزشي براي برقرا ري ارتباط موثر در تدريس دركلاس كه بصورت گروهي انجام مي گيردلازم و ضروري بشمار
مي آيند .
• در حال حاضر رسانه هاي آموزشي جزئي تفكيك ناپذير از فرايند آموزشي و يادگيري هستند .
• بنابراين : رسانه آموزشي به كليه امكاناتي اطلاق مي -شود كه مي توانند شرايطي را در كلاس به وجود آورند كه تحت آن شرايط شاگردان قادرند ، اطلاعات ، رفتار و مهارت هاي جديدي را با درك كامل به دست آورند .
• تجارب متعد د نشان داده است كه استفاده از رسانه ها در ميزان يادگيري شاگردان اثر مي گذارد و از طرف ديگر از طول زمان
لازم براي آموزش مي كاهد .
وسايل آموزشي :
•    اصطلاح وسايل آموزشي يا وسايل كمك آموزشي اغلب اشتبا ها مترادف رسانه هاي آموزشي بكار برده مي شود .
اين وسايل كليه اد وات و اشيائي است كه در كنار رسانه هاي آموزشي براي تفهيم بهتر يا بيشتر موضوع براي فرا گيران بكار مي روند .
• براي مثال 1:
•    استفاده از نقشه براي تفهيم بهتر جغرافيا توسط معلم در كلاس د رس .بكار برده مي شود
پس : رسانه آموزشي : معلم وسيله كمك آموزشي : نقشه
نقش حواس در يادگيري :
 علت ديگر استفاده ازوسايل كمك آموزشي نقشي است كه حواس مختلف در يادگيري دارا هستند . حواس مختلف نقش واحدي در يادگيري دارا نيستند .
 75% يادگيري از طريق كاربرد حس بينائي صورت مي گيرد .
 13% // // // حس شنوائي //
 6% // // // حس لامسه //
 3% // // // حس بويائي //
 3% // // // حس چشائي //
اصول انتخاب رسانه هاي آموزشي
==========================
• هيچ رسانه ، يا روش خاصي به تنهايي نمي تواند براي يادگيري بهترين باشد.
• رسانه انتخابي بايستي با اهداف رفتاري هماهنگ باشد.
• رسانه انتخابي بايد با روش تدريس متناسب باشد.
• يك رسانه عالي براي يك هدف رفتاري تدريس الزاما براي اهداف ديگر نمي تواند مؤثر باشد.
• همه رسانه داراي يك توان نيستند.
• انتخاب رسانه بستگي به خصوصيات فراگير، محتوا و اهداف دارد.
توان آموزشي رسانه ها :
=====================
 رسانه ها فهم مطالب را بيشتر مي كنند.
 امكان به خاطر سپردن اطلاعات بصري 3 برابر بيشتر از اطلاعات گفتاري است .
 ميزان توجه راافزايش مي دهد.
 با ترتيبي منطقي و گام به گام موضوع را تشريح مي كند.
 توان آموزشي هر رسانه تا حدي به موضوع،شكل و اهداف آموزشي بستگي دارد.
 اهميت رسانه هاي ديداري
 سيستم حافظه در مغز تمايل به ثبت تصويري دارد.
 بيشترين امكان دسترسي و بزرگترين ظرفيت ذخيره اطلاعاتي براي تصاوير مي باشد.
 تمايل براي يادگيري بصري
 مفاهيم پيچيده قدم به قدم و با توالي مناسب آموزش داده مي شود.
نقش وسايل كمك آموزشي در ياد گيري :
==================================
 وسايل كمك آموزشي اساس قابل لمسي را براي تفكر و ايجاد مفاهيم بوجود مي آورند.
 توجه و علاقه مخاطبين را به خود جلب مي كند.
 موجب يادگيري سريعتر،مؤثرتر و پايدار تر مي شود.
 تجارب واقعي وعيني را در اختيار فراگيران قرار مي دهند.
 موقعيت هاي يادگيري را فراهم ميكنند.
 مشاركت فراگيران را در فرايند يادگيري فراهم مي كنند.
ويژگي هاي يك رسانه خوب :
=================================
1- همخواني با هدف ها ،محتوا و شيوه آموزشي
2- توانايي انتقال پيام مورد نظر
3- انطباق با ويژگي هاي مخاطبان
4- معتبر بودن
5- برانگيختن و واداشتن مخاطبان به فعاليت
6- كيفيت خوب فني-هنري
7- عملي بودن و سهولت استفاده
انواع رسانه ها :
=============
 رسانه های دیداری:
 رسانه های نوشتاری
 رسانه های تصویری
 رسانه های شنیداری
 رسانه های دیداری- شنیداری
اهداف آموزشي :
پس از آموزش انتظار می رود:
1- اجزاء اصلی تعریف تکنولوژی آموزشی را توضیح دهید
2- اهمیت کاربرد تکنولوژی آموزشی را بیان نمائید.
3- زنجیره سیستماتیک طراحی ، اجراء و ارزشیابی را توصیف و کاربرد آن را توضیح دهید.
4- رابطه تکنولوژی آموزشی و رویکرد سیستم ها را تشریح نمائید .
5- اجزاء سیستم کلاس درس ، درون داد ، برون داد و هدف تعامل آنها را تحلیل نمائید
6- در باره ارتباط و اهمیت آن از دیدگاه تکنولوژی آموزشی به اختصار توضیح دهید
7- ابعاد مختلف تکنولوژی آموزشی را نام ببرید و ارتباط هر بعد با ابعاد دیگر رابیان نمائید .
8- فایده آگاهی داشتن از نگرش سیستماتیک به آموزش و آگاهی از نقش ارتباط در آموزش را با بیان خود تشریح نمائید و کاربرد های آن را ذکر کنید .
واژه تکنولوژی Technologyازریشه یونانی(Technologia) به معنی برخورد سیستماتیکمی آید .
تعاریف مختلف از فرهنگ های مختلف وجود دارد:
عبارت از کاربرد دانش برای مقاصدعملی ( فرهنگ وبستر1981)
بنابر این استفاده عملی از یافته های هر علمی را می توان تکنولوژی آن علم نامید .
معمولاٌ تکنولوژی ها درخدمت انجام بهتر ومطلوبتر ورفع مشکلات وکاستی های آن هستندودر هر زمینه راهگشای پیشرفت وموفقیت بیشتر محسوب میشود .
تکنولوژی در هر زمینه علمی حرف آخر است ، ولی آخرین حرف نیست ، زیرا در اثر پیشرفت علوم محض ، مسلما“ موارد جدیدی از کاربرد آن بدست می آید. و این امر به صورت دائمی جریان دارد ،
ولی در هر لحظه آنچه انسان بتواند با آن ، مسائل خود را حل کند ، آخرین گام در تکنولوژِی آن علم به شمار می رود و روشن است که همراه با پیشرفت آن علم در زمینه نظری ، تکنولوژی آن نیز پیشرفت می کند و به همین ترتیب باعث افزایش قدرت بشر در حل مشکلاتش می شود .
در مجموع تکنولوژی جریان دائمی حرکت به سوی اجرای هر چه بهتر امور است . واژه آموزش در متن روان شناسی توضیح داده شده است: آموزش ایجاد ترتیباتی است که باهدف یادگیری در یادگیرنده صورت می گیرد. بنابر این تکنولوژی آموزشی از نظرمعنای لغوی : کاربرد سیستماتیک دانش یا یافته های علمی برای مقاصد اموزشی وایجاد یادگیری در یادگیرنده است .
چرا تکنولوژی آموزشی ؟
======================
نقش عمده تکنولوژی اموزشی کمک به بهبود کارآیی کلی و اثر بخشی فرایند تدریس وآموزش است واز طریق پیشنهادها ، راه حل ها، وکارکردهای خاص خود، انجام مطلوبتر امور آموزشی را تسهیل می کند.
هدف تکنولوژی آموزشی یادگیری عمیق تر ، موثر و پایدارتر است، آشنائی با شاخه علمی –کاربردی می تواند مربیان را در انجام بهتر فعالیت های آموزشی یاری نماید.
مطابق این تعریف که مورد پذیرش صاحب نظران تکنولوژی آموزشی است ، آموزش و تدریس ، یک فرایند سیستماتیک (نظام مند ) ”طراحی“ ، ”اجراء“و“ارزشیابی“ تلقی می شود. به این ترتیب آموزش از شکل سنتی آن فاصله می گیرد و در روند توسعه فناوری خاص خود قرار خواهد گرفت . بنابراین تدریس موفق بستگی به انجام صحیح سه فرآیند طراحی، اجرا و ارزشیابی دارد.

 
این پیوستار نشان میدهد نباید اختلافی بین انچه باید تدریس شود وانچه باید ارزشیابی شود وجود داشته باشد . وهردو باید هماهنگ با طراحی انجام شده باشد .
یکی دیگر از اجزاء مهم تکنولوژی آموزشی کاربرد تئوری سیستم ها می باشد .
 سیستم عبارتست از مجموعه اجزاء وعناصر مرتبط به هم که با یکدیگر درراستای تحقق یک هدف معین در حال تعاملند، به طوری که هر نوع تغییر دریکی ازاجزاء آن علاوه برتاثیر برسایر عناصر، کارکرد کلی سیستم(نظام) را تحت تاثیر خود قرار میدهد .
 به بیان ساده تر یک سیستم زمانی با حداکثر کفایت و کارائی کار خواهد کرد که اجزاء آن به نحو مطلوبی سازماندهی شده باشند و فرآیندها ی درون سیستم در راستای اهداف خود صورت پذیرد.
مثال:
کلاس درس به عنوان یک سیستم ، دارای اجزائی از قبیل دانش آموز ، محتوای درسی ، مربی و وسایل و مواد آموزشی است.که برای رسیدن به اهداف آموزشی در حال تعاملند .
به این ترتیب اکر تغییری در یکی از اجزاء آن صورت گیرد:مثلا“ مربی برای ارائه آموزش از یک فیلم ویدیوئی استفاده کند ، حاصل کار ، جمع کلاس به اضافه تلویزیون (ویدئو) نخواهد بود . بلکه سایر اجزاء از قبیل محیط کلاس ، روش تدریس و یادگیری دانش آموز نیز تحت تاثیر این رسانه آموزشی تغییر خواهند کرد. بنابراین در طراحی آموزشی و تدریس بایستی از رویکرد سیستمی با توجه به تاثیرو تاثر آنها بر یکدیگر استفاده نمود وهر نوع طراحی تدریس ، بر اساس تعریف تکنولوژی آموزشی بایستی مبتنی بر کاربرد رویکرد سیستم ها باشد. از جمله مفاهیم دیگر رویکرد سیستماتیک ، اصطلاحات درون داد و برون داد یک سیستم است. در واقع در فرایندهای یادگیری و آموزش ، درون داد یک سیستم آموزشی شامل دانش آموزان ، منابع ، محتوای درسی و اطلاعات است. برون داد آن ، دانش آموزان، یا به طور کلی افراد دارای عملکرد بهبود یافته یا افراد آموزش دیده است.
تجمع اجزاء به خودی خود سیستم بوجود نمی آورند ، بلکه این اجزاء باید در راستای هدف سیستم با هم در حال تعامل باشند و یک کل واحد را تشکیل دهند .
بنابراین تنها حضور اجزاء یک سیستم ، مانند سیستم کلاس درس یا محتوای آموزشی به منزله یادگیری یادگیرنده و تغییر رفتار در او نیست .
داشتن نگرش سیستماتیک به امر آموزش سبب خواهد شد که کل آموزش و یادگیری با هم در نظر گرفته شوند و کلیه اجزاء سیستم یعنی دانش آموز ، معلم ، محتوای برنامه ها ، ابزارها و روش های ارزشیابی با هم برای رسیدن به هدف معین به کار گرفته شوند .
عدم حضور یک جزء یا عامل جایگزین آن ، سبب می شود که در فرایند های تعیین شده برای رسیدن به هدف ها اخلال ایجاد شود .
در مجموع استفاده از رویکرد سیستم ها باعث ایجاد یک نگرش مطلوب به فرایند آموزش خواهد شد
و این امر نقش موثری در ارتقاء کیفیت فعالیت های آموزشی و همچنین طراحی برنامه های آموزشی و تدریس کلاسی و نیز ارزشیابی آنها ایفا نماید.
تکنولوژی آموزشی یکی از عوامل مهم یادگیری موثر –عمیق و پایدار ارتباطات وبه ویژه ارتباط انسانی است
بنابراین:
 تکنولوژی آموزشی هر موقعیت آموزشی را یک موقعیت ارتباطی می داندو تلاش دارد که اجزاء موجود در این موقعیت ارتباطی را به روش سیستماتیک شناسائی کند تا تمام موانع موجود بر سر راه انتقال پیام در موقعیت آموزشی را از بین ببرد و از این طریق نیز آموزش را به شکل موثرتری انجام دهد .
 کلید موفقیت در آموزش موثر بستگی زیادی به ارتباط موثر با یادگیرنده دارد.
 برای ارتباط موثر با گیرنده خدمات ، تلاش نمائید تااز رسانه های ارتباطی بهره گیری نمائید
 از این رو نقش پر اهمیت رسانه های آموزشی که پل ارتباط بین آموزش دهنده و آموزش گیرنده هستندبه خوبی نمایان  می شود .

بعد سخت افزاری:
براستفاده از وسایل سمعی و بصری، با توجه به تاثیرآنها برامر یادگیری وآموزش تاکید دارد.
تنوع رسانه ها و وسایل سمعی و بصری ، از جمله رهنمودهای تکنولوژی آموزشی در ارتباط موثر و تبع آن آموزش موثر است .
این امر به ویژه برای تاثیر بر باورها و نگرش ها و متقاعد سازی افراد اهمیت بسیار زیادی دارد. تنها یک رسانه آموزشی معمولا“ نمی تواند جوابگوی انتقال پیام ها و تغییر در رفتار باشد .
سخت افزارهای آموزشی مانند : اورهد- اوپک –پروژکتور- اسلاید –ماکت –مولاژ –ویدئو- فیلم- فیلم استریپ و... هر یک کاربردهای خاص خود را دارند .

با بهره گیری ازسخت افزارها ، انتقال پیام های اموزشی با دقت ـ هماهنگی ،همسانی وتاثیرگذاری بیشتر ودر زمان کوتاه تری انجام می پذیرد واز این طریق می توان از برداشت های متفاوت وتاثیر عوامل مخل ارتباطی کاست
بدون تردید ارتباط کلامی که معمولا“ در تدریس سنتی ، تنها راه انتقال پیام های آموزشی به شمار می آید هر چه بیشتر مورد استفاده قرار گیرد کارائی کمتری خواهد داشت .این در حالی است که کاربرد این جنبه از تکنولوژی آموزشی (سخت افزاری) ضمن ایجادانگیزش یادگیری و مشارکت فعال یادگیرندگان در جریان تدریس ، وسیله خوبی برای غلبه بر موانع ارتباطی به شمار می آید.
 بعد نرم افزاری: برکاربرد روش های طراحی –اجرا –ارزشیابی کل فرایند تدریس تاکید دارد .
 مهارت های برنامه ریزی ، طراحی تدریس ( طرح تدریس)، روشها و فنون تدریس و تهیه منابع آموزشی مورد توجه است.
 طرح درس یکی از نرم افزارهای مناسبی است که در خدمت آموزش صحیح قرار می گیرد . و ضمن تسهیل فعالیت های آموزشی و مشخص نمودن تکلیف دانش آموز ( در ابتدا ، انتها و حین تدریس ) ، فرصتی برای روند تکمیل نحوه تدریس مربیان و اندوختن تجربیات فردی را در تدریس فراهم می نماید .
بعد مشکل یابی یا حل مساله :
بعد سوم تکنولوژی آموزشی ، تاکید بر یافتن مشکلات یادگیری فردی و هنچنین مشکل اجزاء نظام آموزشی دارد. از این بعد تکنولوژی آموزشی بر اساس رویکرد سیستماتیک به بررسی و شناخت کارکرد اجزاء سیستم می پردازد. پس از شناسائی علل و عوامل و نواقص کارکردی هر یک از اجزاء به ارائه رهنمود ها و راه حل های مناسب اقدام می نماید .
مسلما“ سخت افزار ها و نرم افزارها ی آموزشی از جمله اجزاء اصلی هستند که مورد بررسی قرار می گیرند و این جنبه تکنولوژی آموزشی در بردارنده دو بعد دیگر آن است .
مشکل عبارت استازتفاوت بین وضعیت موجود (آنچه هست ) ووضعیت مطلوب ( آنچه باید باشد )به وسیله ارزشیابی می توان به وجود مشکل در آموخته های یادگیرنده پی برد و در صدد رفع مشکل یادگیری دانش آموز بر آمد . این مشکل یا در عملکرد ها است یعنی تفاوت بین آنچه شاگرد انجام می دهد و آنچه که باید بتواند انجام دهد (مورد انتظاراست) (مشکل برون دادی) یا در میزان اطلاعات و دانش است . یعنی بین سطح موجود و سطح مطلوب دانش یا اطلاعات در باره یک موضوع ، تفاوت وجود دارد . در هریک از این حالات مسلما“ تدارک یک برنامه خاص آموزشی از سوی مربی با استفاده از مواد و تجهیزات خاص آموزشی ضروری خواهد بود .
فصل دوم : راهکار های تکنولوژی آموزشی
================================
پس از آموزش انتظار می رود :
1- سه مرحله تحول تکنولوژی آموزشی را توضیح دهد.
2- کاربرد روش ها و فنون تکنولوژی آموزشی در هر مرحله را بیان نماید
3- نقش معلمان و مربیان آموزشی را در هر مرحله بیان نماید
4-جایگاه و وضعیت حال حاضر تکنولوژی آموزشی را در یک عبارت کوتاه بیان نمایید
5- ویژگی های کلی روش های یادگیری در گروه های کوچک را بیان نمایید
6- نقاط قوت استفاده از روش های یادگیری در گروه های کوچک را بیان نمایید
7- طبقه بندی فعالیت های عمده یادگیری در گرو های کوچک را نام ببرید و در باره هر یک به اختصارتوضیح دهید
8- مزایا و محدودیت های هر یک از فعالیت یادگیری را بیان نمائید.
پروفسور لوئیس التون 1977: تکنولوژی اموزشی سه مرحله تحول را گذرانده است : آموزش دسته جمعی –اموزش انفرادی –آموزش گروه های کوچک .
تکنولوژی آموزشی در حال حاضر بیشتر با توسعه تکنیک هائی که می توانند در ارتقاء یادگیری در موقعیت های گروهی کوچک یادگیری مورد استفاده قرار بگیرند، سرو کار دارد . بر همین اساس بیشتر در این مباحث به تشکیل گروه های کوچک یادگیری اشاره و تاکید شده است .
در این روش ها معمولا“ از سخت افزارهای تکنیکی یا نرم افزارهای پیشرفته کمتر استفاده می کنند و هدف اصلی آنها هدایت فرایند پویای تعامل گروهی به سمت اهداف آموزشی مطلوب است .در نتیجه عوامل آشکاری چون شرایط کلاس ، ترتیب نشستن ، اندازه گروه و نقش مربی تغییر می یابند . نحوه سازماندهی اجزاء آموزش می تواند نقش مهمی را در تعیین موفقیت (یا عدم موفقیت) این روش ها ایفا نماید.
طی سالیان اواخر جنگ جهانی دوم ، تکنولوژی آموزشی بر فنون و تکنیکهای آموزش جمعی متمرکز بود و با استفاده از وسایل سمعی و بصری و وسایل ارتباط جمعی سعی در ایجاد تسهیلات آموزشی برای عده زیادی داشتند.
بهره گیری از تکنیک های آموزش جمعی اگر چه هنوز هم ادامه دارد اما به نظر می رسد کارائی لازم برای انجام آموزش توده ها را نداشته است .
 از دستاوردهای این مرحله( آموزش های دسته جمعی) :
 توسعه رسانه ها وتجهیزات ازجمله رادیو وتلویزیون- شبکه های کابلی تلویزیونی- مداربسته وتوسعه سخت افزاردر امر آموزش محسوب می شود .
 مزایا : نقش آموزش دهنده در این مرحله ،ارائه مطالب برای گروهی از مخاطبان است که به جای آموزش از راه سخنرانی محض که تا قبل از این مرحله مورد استفاده واقع می شد، از وسایل سمعی و بصری برای تسهیل آموزش بهره گیری می شود .
 محدودیت: غیر فعال بودن یادگیرند ه در جریان یادگیری
 آموزش انفرادی
 برنامه های آموزش انفرادی از قبیل :آموزش برنامه ای –مطالعه فردی ماشین های آموزشی –برنامه های اموزشی رایانه توسعه یافته.
 نقش تکنولوژی آموزشی در گسترش آموزش انفرادی ، همواره در جهت تهیه نرم افزارهای آموزشی بر اساس تکنیک محرک. پاسخ بوده است .
 بنابر این ابزار و مواد آموزشی ، امکان ارائه پاسخ سریع به یاد گیرنده را فراهم نموده است .
مزایا :نسبت به اموزشهای جمعی تاثیربیشتری دارد . یادگیری امری فردی است ، اما دارای محدودیت های مشخصی نیز هست.
از آشکارترین آن ها: محدویت درآموزش مهارتهای تعاملی است .
این محدودیت باعث می شود که افراد قادر به توسعه مهارت های گروهی از قبیل مهارت بحث وگفتگو –تبادل افکار –مشاوره و مهارت های بین شخصی نشوند. و نیز در انتقال یادگیری به محیط های عملی وواقعی با مشکلات عدیده ای روبرو باشند.
آموزش ویادگیری در گروههای کوچک
===============================
سومین مرحله توسعه تکنولوژی آموزشی که در حال حاضر بر آن تاکید می شود و محور فعالیت های تکنولوژی آموزشی را تشکیل می دهد ، سیستم های یاددهی .یادگیری گروه های کوچک محسوب می شود ، براساس آموزه های این مرحله ،آموزش باید به نحوی برنامه ریزی شود که مربی ودانش آموز بتوانند درگروههای کوچک به بحث گفتگو وتبادل آراءعقاید خود بپردازند ،گزارش تهیه کنند، به طرح سئوال بپردازندو موقعیت های آموزشی نزدیکتربه شرایط واقعی اجتماعی را فراهم نمایند و بطور کلی فعالانه در کار آموزش مشارکت کنند. بنابراین به کاربرد روش های فعال و خلاقانه فرد در یادگیری گروهی ، همچنین استفاده از سخت افزارها ونرم افزارهای آموزشی برای افزایش رفتارهای درون گروهی توصیه می شود .
مزایا:
======
مهمترین: توسعه مهارت های تعاملی افراد است .
نقش مربی در این مرحله از تکنولوژی آموزشی تاثیر بسزائی دارد .
نقش مربی تسهیل کننده ، سازماندهی گروه ها و هدایت یادگیری به سمت اهداف آموزشی است .
برای تسهیل یادگیری در داخل گروه های کوچک ، روش های آموزش فعال و مشارکت گروهی ، تمرین گروهی ، بازی های آموزشی توصیه می شود .
نقش مربی در موقعیت های یادگیری گروهی خیلی مهم است و احتیاج به مهارت و قوه سازگاری زیادی دارد که ممکن است برای عده ای در شروع کار مشکل باشد . ابتدا مربی باید مهارت های خوبی در برنامه ریزی و سازمان دهی تجربیات یادگیری داشته باشد .
مربی: بسته به شکل ، محتوا و ساختار تکنیک گروهی انتخاب شده و بسته به اهداف و غایات آموزشی خاص ، می تواند به عنوان رهبر گروه ( به منظور تعیین مسیر و جهت بحث) ، تسهیل کننده گروه ( فراهم آمدن فرصت بیان خود و تعامل در گروه ) ، رئیس بی طرف (کنترل جریان بحث بدون اینکه اساسا“ در بحث شرکت کند ) ، مشاور (ارائه کمک و اطلاعات در مواقع نیاز) یا مشاهده گر ساده عمل نماید.

 نقاط قوت تکنیک های یادگیری گروهی در گروه های کوچک
1- دستیابی به اهداف شناختی سطوح بالاتر
2- ارتقاء مهارتها وقابلیت های ارتباطی
3- ارتقاء مهارتها وقابلیت های شخصی
4- ایجاد انگیزش ونگرش های مطلوب به آموزش
1- دستیابی به اهداف شناختی سطوح بالاتر
=======================================
مهارت های شناختی که در سطح بالای سلسله مراتب طبقه بندی بلوم قرار دارند( از قبیل تجزیه و تحلیل یا ارزشیابی ) به طور کاملا“ موثر با به کارگیری بعضی تکنیک های بحث گروهی توسعه می یابند.
در اینجا فراگیران می توانند با همتایان و همسالان خود مسائل و عقاید مختلف را در یک محیط نسبتا“ باز مورد بحث قرار دهند .
تمرین هائی که به عنوان تمرین خارج از کلاس درس در مجمو عه های کتاب های آموزش بهورزی ارائه شده موضوعات بسیار مناسبی برای یادگیری تکنیک های گروهی هستند . روش های گروهی در انجام این تمرین ها مفید هستند.
به طوری که فراگیران می توانند به صورت انفرادی فعالیت و با مربی تعامل برقرار کنند و هم می توانند به عنوان یک گروه مشترک در حل بعضی از پروژه ها کار کنند .
2- ارتقاء مهارتها وقابلیت های ارتباطی
===================================
بعضی از تکنیک های یادگیری گروهی ، وسیله مناسبی برای گسترش مهارت ها ی مختلف ارتباط غیر کلامی و ارتباط نوشتاری هستند .
چون برخی از فراگیران به علت عدم توانائی شان در بیان عقاید خود همواره مورد انتقاد قرار می گیرند ، بنابر این تکنیک های یادگیری گروهی به طور خاص برای کمک به این فراگیران بسیار مناسب هستند و ازاین طریق اعتماد به نفس پیدا کنند .
3- ارتقاء مهارتها وقابلیت های شخصی:
=====================================
اصولا“ در حرفه آموزی ها ، مهارت های مختلفی به منظور فعالیت موثر در داخل گروه یا موقعیت اجتماعی مورد نیاز است . این قابلیت ها اغلب از طریق روش های یادگیری گروهی ایجاد می شود ، چرا که مثلا“ یک بهورز نیازمند کسب توانائی مختلفی از جمله مهارت های رهبری هستند و می بایست که توانائی های کار گروهی و کار کردن به عنوان جزئی از تیم داشته باشند .
توانائی مشارکتی از طریق روش های مشارکتی توسعه می یابد و لازم است که فراگیران از طریق آموزش مشارکتی به توسعه مهارت های اجتماعی چون نحوه رفتار با عامه مردم بپردازند .
4- ایجاد انگیزش ونگرش های مطلوب به آموزش:
============================================
تحقیقات نشان می دهد که روش های توضیحی و انفرادی در حوزه توسعه نگرشی (عاطفی) موثر نیستند .زیرا به نظر می رسد که ایجاد تغییر در نگرش نیازمند مشارکت فراگیران ، بیان نظریات مختلف و مورد انتقاد قرار گرفتن از همسالان و همکلاسان است و یک مربی برجسته به تنهائی نمی تواند در موقعیت یادگیری معمولی این نقش را (ایجاد تغییر در نگرش) به نحو احسن ایفا کند به عبارت دیگر ، کاملا“ روشن است که تعامل بین فراگیران ، کلید پیشرفت و تحقق این تغییرات نگرشی است .
موانع ومسائل یادگیری گروهی درگروههای کوچک:
========================================
1- مسائل مربوط به طرز تفکر فراگیران
2- مسائل مربوط به دست اندر کاران آموزش
1- مسائل مربوط به طرز تفکر فراگیران:
================================
ویژگی کلی تمام فعالیت های یادگیری گروهی این است که برای اینکه موفقیت آمیز باشد احتیاج به مشارکت و همکاری فعال شرکت کنندگان دارند . بنابراین در برخی موارد این همکاری مممن است به سبب آشنا نبودن مخاطبان با این شکل از آموزش و جود نداشته باشد .
به عنوان مثال ، در شروع کار فراگیران ممکن است به طور معمول به مشارکت در فعالیت ها و تمرین ها روی نیاورند که این امر احتمالا“ به سبب نداشتن تجربه قبلی در این زمینه است .
2- مسائل مربوط به دست اندر کاران آموزش:
مسئولیت سنگین دست اندرکاران برای تدارک یادگیری گروهی باعث میشود تا به روشهای رایج قبلی روی بیاورند . میتوان بخش کوچکی از زمان کلاس را در فضای آموزشی با تغییر در طرز چیدن صندلی ها به صورت نیم دایره و دایره کامل و... به این نوع آموزش اختصاص داد.
طبقه بندی تکنیک های یادگیری گروهی :
==================================
1- جلسات بحث وگفتگوی گروهی ( Buzz)- مباحث –سمینار- کارگاه آموزشی - کلاس
2- تمرینات وفعالیتهای مشارکتی از نوع بازی –شیبه سازی- مطالعه موردی –جلسات بحث / بازخورد رسانه ای
3- جلسات بحث رسانه ایی
4- پروژه های گروهی
دوران پارينه سنگي تكنولوژي آموزشي!
 علم جديد و تركيبي تكنولوژي آموزشي كه تاريخ نامگذاري و آكادميك شدن آن، هنوز به يك سده نرسيده، دوران هاي گوناگوني را در تكوين خود سپري كرده است. امروزه، دانشمنداني كه در حوزه علوم تربيتي و تكنولوژي آموزشي كار مي كنند، پنج دوره مجزا و قابل تفكيك را براي بررسي مباحث و سير تحولات اين رشته از دانش برمي شمارند. از ديد آنان، اين پنج دوران، اين گونه است.
* دوران ماقبل تكنولوژي  آموزشي: اين دوره، به سال هايي اطلاق مي شود كه در امر آموزش تنها از «زبان» استاد و «گوش» دانشجو استفاده مي شده كه البته بعد از اختراع خط، نوشتار نيز به آن اضافه شده است. در واقع، آن چه امروزه از آن به نام «آموزش مبتني بر گچ و تخته» نام مي برند، شايد صورتي از آموزش هاي دوران ماقبل تكنولوژي آموزشي باشد كه اندكي بهينه شده است.
* دوران اول تكنولوژي آموزشي: از خلقت بشر تا حدود سال هاي آغازين قرني كه پشت سر گذاشتيم، در دوران ماقبل تكنولوژي آموزشي به سر مي برديم. از اين سال ها و با راهيابي گسترده انواع وسايل كمك آموزشي ، نقشه ها ، چارتها ، ابزارها و تجهيزات مورد استفاده در فرآيند ياددهي - يادگيري به امور آموزشي، وارد دوران اول مي شويم؛ دوراني كه تا حدود سال هاي پاياني دهه ۱۹۵۰ ميلادي ادامه مي يابد و بعدها كه دانش تكنولوژي آموزشي شكل آكادميك پيدا مي كند، از اين دوران، به عنوان «بعد سخت افزاري تكنولوژي آموزشي» ياد مي كنند.
در اواخر اين دوران، استفاده از وسايل آموزشي در امر يادگيري به مسئله اي مهم تبديل شده بود و يادگيري بهينه، به آموزشي اطلاق مي شد كه حتما در آن، از وسيله يا وسايلي هم بهره گرفته شود.
* دوران دوم تكنولوژي آموزشي: از ابتداي دهه ۱۹۵۰ و همزمان با بلوغ دوره سخت افزاري، مباحثي در امور آموزشي پديد  آمد كه ضمن زيرسوال بردن استفاده محض از وسايل، مقوله ديگري را پيش مي كشيد. در اين دوران،  استفاده محض از ابزارها، جاي خود را به بهره گيري توأمان ابزارها و روش ها داد. در اين دوره، بر استفاده از روش هاي متنوع ياددهي - يادگيري، تكنيك هاي گوناگون ارزشيابي از آموخته هاي دانش آموزان، شگردهاي گسترده مرتبط با تدريس، روان شناسي تربيتي و مباحث مربوط با مديريت يادگيري تاكيد مي شد. از اين دوران، كه حاكميت مطلق آن (در كنار تضعيف شدن بعد وسيله اي تكنولوژي آموزشي)، تا سال هاي پاياني دهه ۱۹۷۰ ميلادي ادامه يافت، بعدها با عنوان «بعد نرم افزاري تكنولوژي آموزشي» ياد كردند.
* دوران سوم تكنولوژي آموزشي: اين دوران، شاهد آشتي و تعامل بعد سخت افزاري و نرم افزاري تكنولوژي آموزشي و استفاده متعادل از هر دو بعد در امر آموزش هستيم.
در كنار اين امر، همچنين مفاهيمي همچون «حل مسئله»، «مشكل گشايي»، «شناخت و فراشناخت»، «نگرش سيستمي» و... در امور آموزشي به گوش مي رسد كه همگي نتيجه بروز بعد سوم تكنولوژي آموزشي به نام «بعد مشكل گشايي يا Problem Solving» است. در اين دوران، كه هنوز هم به نوعي در داخل آن به سر مي بريم، آموزش به مقوله اي تخصصي و پيچيده تبديل شده است كه سخت افزار و نرم افزار و مهارت هاي مشكل گشايي به ياري يكديگر، فرآيند ياددهي - يادگيري را حلاوتي ديگر مي بخشند.
* دوران جديد تكنولوژي آموزشي: به گمان عده اي از صاحب نظران، با ظهور و گسترش كامپيوترهاي شخصي در امر آموزش، ورود بسته هاي آموزشي* نوشتاري و يا نرم افزاري به مدارس و دانشگاه ها و در سال هاي اخير آموزش هاي مجازي، يادگيري الكترونيكي و دانشگاه ها و مدارس هوشمند، تكنولوژي آموزشي وارد دوران جديد خود شده است. در اين دوران، نقش استاد و معلم از انتقال دهنده صرف اطلاعات به راهنما و تسهيل كننده فرآيند ياددهي - يادگيري تبديل شده و تكنولوژي آموزشي، ضمن بهره گيري از داشته ها و آموزه هاي چهار دوران پيشين خود، به ابزارها و تكنيك هاي جديدي نيز مجهز شده است.
با مرور شتابزده بر پنج دوره تكنولوژي آموزشي، نمي خواهيم در اين ستون كه نگاهي بيش نيست، كلاس وعظ و خطابه راه بياندازيم، بلكه مي خواهيم هشداري بدهيم به اهميت بهره گيري از اين دانش در دانشگاه ها و مراكز آموزشي و اظهار اميدواري كنيم تكنولوژي آموزشي در دانشگاه ها و مدرسه هاي كشور، لااقل در دوران پارينه سنگي خود سير نكند و دانشجويان و دانش آموزان ما، يادگيري هاي شيريني را تجربه كنند.
ساخت فیلم آموزشی و فیلم برداری از صفحه مونیتور با ScreenVirtuoso 2.5
یکی از راههای نوین ساخت آموزش های الکترونیکی شویه فیلم برداری از صفحه ی مونیتور و ضبط تمامی فعالیت های آموزشی با تمام جزئیات همراه با صدا به صورت یک فیلم آموزشیست که این امر توسط بسیاری از شرکتهای داخلی و خارجی برای ساخت آموزش های نرم افزاری و غیره مورد استفاده قرار می گیرد.
در این بین نرم افزاری قدرتمند و در عین حال ساده و آسان برای تهیه و ساخت یک فیلم آموزشی اولین و ضروری ترین نیاز است .
ScreenVirtuoso محصولی از شرکت Fox Magic Software ابزاری برای ضبط ویدیویی وقایع مونیتور است که به آسانی پس از ضبط با کیفیت تصاویر، قادر به تبدیل آن به اکثر فرمتهای رایج ویدیویی و متحرک است . تنها با چند کلیک ساده و در کمتر از چند ثانیه شما قادر به ضبط ویدیویی وقایع مونیتور خود، افزودن صدا به صورت همزمان از طریق میکروفن، درج یادداشت بر روی ویدیو، ذخیره ی آن به فرمت AVI و قابلیت تبدیل آن به انواع فرمتهای رایج ویدیویی مانند MPEG-1, MPEG-2, VCD, SVCD ، DVD، WMV و حتی فرمت SWF فلش است !
فیلم برداری و ساخت فیلم آموزشی با این نرم افزار تنها سه مرحله ساده دارد !
1- انتخاب محیط فیلم برداری در صفحه ی مونیتور
2- فشردن دکمه Record برای شروع ضبط
3- فشردن دکمه ی Stop برای پایان ضبط
برخی از ویژگی های کلیدی نرم افزار ScreenVirtuoso :
قابلیت انتخاب دقیق محیط فیلم برداری از مونیتور که می تواند تمام یا بخشی از ضفحه باشد .
قابلیت پشتیبانی مستقیم فرمت AVI و تبدیل آن به اکثر فرمتهای رایج ویدیویی مانند PEG-1, MPEG-2, VCD, SVCD, DVD .
قابلیت تبدیل آموزش های ویدیویی شما به فرمت رایج و محبوب SWF فلش برای انتشار آنلاین و سریع در وبسایت ها.
قابلیت تنظیم دقیق برای کار توسط HotKey ها .
قابلیت تنظیم برای فشردگی تصاویر ویدیویی.
قابلیت افکت گذاری به صورت Black Screen و یا تنظیم برای دنبال کردن نشانگر موس .
دستگاه ویژوالایزر(Visualiser)
ویژوالایزر یک ابزار الکترونیکی(دستگاه دیجیتال) برای نمایش اجسام سه بعدی
 ازطریق ویدئو پروژکتور و تلویزیون است.
 
این دستگاه سمعی و بصری با طراحی منحصر به فرد خود امکانات و تسهیلات ویژه ای در راستای ارائه مطالب اسناد و مدارک کاغذی و ترانسپارنت (شفاف) در اختیار کاربران قرار می دهد. با توجه به قابلیت بزرگنمایی آنالوگ و دیجیتال، این دستگاه در دموی اجسام ریز، نقشه ها و اسلاید نیز کاربرد فراوان دارد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 19 اردیبهشت 1395 ساعت: 10:46 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

روش هاي نوين تدريس

بازديد: 145

روش هاي نوين تدريس

تعريف روش:
« روش در مقابل واژه ي لاتيني «متد » به كار مي رود ، وواژه ي متد در فرهنگ فارسي « معين » و فرهنگ انگليسي به فارسي «آريانپور »به :روش ، شيوه ،راه ،طريقه ، طرز ، اسلوب معني شده است . به طور كلي «راه انجام دادن هر كاري » را روش گويند .روش تدريس نيز عبارت از راه منظم ،با قاعده و منطقي براي ارائه درس مي باشد .
تقسيم بندي روش تدريس :
1 ـ روشهاي تاريخي 2 ـ روشهاي نوين « صفوي ، ص 239، 1370)
« اصطلاح تدريس ،اگر چه در متون علوم تربيتي مفهومي آشنا به نظر مي رسد ،اكثر معلمان و مجريان برنامه هاي درسي با معني و ماهيت درست آن آشنايي دارند . برداشتهاي مختلف معلمان از مفهوم تدريس مي تواند در نگرش آنان نسبت به دانش آموزان و نحوه ي كار كردن با آنها تأثيرمثبت يا منفي بر جاي گذارد . برداشت چند گانه از مفهوم تدريس مي تواند دلايل مختلفي داشته باشد ؛از مهمترين آنها ضعف دانش پايه و اختلاف در ترجمه و برداشت نادرست معلمان از ديدگاههاي مختلف تربيتي است. گاهي آشفتگي و اغتشاش در درك مفاهيم تربيتي به حدي است كه بسياري از كارشناسان ، معلمان و دانشجويان اين رشته مفاهيمي چون پرورش ، آموزش ،تدريس و حرفه آموزي را يكي تصور مي كنند وبه جاي هم به كار مي برند . اين مفاهيم اگر چه ممكن است در برخي جهات وجوه مشترك و در هم تنيده داشته باشند ، اصولاً مفاهيم مستقلي هستند و معناي خاص خود را دارند .
پرورش يا تربيت «جرياني است منظم و مستمر كه هدف آن هدايت رشد جسماني ، شناختي ، اخلاقي و اجتماعي يا به طور كلي رشد همه جانبه شخصيت دانش آموزان در جهت كسب و درك معارف بشري و هنجارهاي مورد پذيرش جامعه و نيز كمك به شكوفا شدن استعداد آنان است » (سيف ،1379 ، 28 ) . بر اساس چنين تعريفي پرورش يك نظام است ، نظامي كه كاركرد اساسي اش شكوفا كردن استعداد و تربيت شهرونداني است كه هنجارهاي مورد پذيرش جامعه راكسب كنند و متعهد به ارزشهاي آن باشند . حتي بسياري از صاحب نظران تربيتي كاركردي فراتر از كاركرد ذكر شده براي پرورش قائلند و معتقدند كه القاي ارزشها و سنتها و اخلاقيات پذيرفته شده جامعه به افراد يكي از قديمي ترين ديدگاه پرورشي است ، به جاي چنين كاركردي ،نظام تربيتي بايد رشد مهارتهاي شناختي از قبيل تفكر انتقادي ، تحليل ارزشها و مهارتهاي گروهي را در كانون كاركردهاي خود قرار دهد تا زمينه ي مردم سالاري در جامعه فراهم شود . (ميلر ،1983) گروهي ديگر نيز بر اين باورند كه نظام تربيتي بايد عامل تغيير و تحول اجتماعي باشد . (فريره ، 1972 )
تحليل مفاهيم و كاركردهاي ذكر شده نشان مي دهد كه به هيچ وجه نمي توان مفهوم «پرورش » را با مفاهيمي چون آموزش ،تدريس و يا حرفه آموزي يكي دانست .پرورش مفومي كلي است كه مي تواند ساير مفاهيم را در درون خود جاي دهد .
مفهوم آموزش برخلاف پرورش يك نظام نيست ، بلكه آموزش فعاليتي است هدفدار واز پيش طراحي شده ،كه هدفش فراهم كردن فرصتها و موقعيت هايي است امر يادگيري را در درون يك نظام پرورشي تسهيل كند و سرعت بخشد .بنابراين آموزش وسيله اي است براي پرورش ، نه خود پرورش .آموزش يك فعاليت مشخص و دقيق طراحي شده است ؛پس هدفهاي آن دقيق تر و مشخصتر و زودرستر از هدفهاي پرورشي است .آموزش ممكن است با حضور معلم ويا بدون حضور معلم از طريق فيلم ،راديو ،تلويزيون و ساير رسانه ها صورت گيرد .
مفهوم تدريس به آن قسمت از فعاليت هاي آموزشي كه با حضور معلم در كلاس درس اتفاق مي افتد اطلاق مي شود . تدريس بخشي از آموزش است و همچون آموزش يك سلسله فعاليت هاي منظم ، هدفدار واز پيش تعيين شده را در بر مي گيرد و هدفش ايجاد شرايط مطلوب يادگيري از سوي معلم است . به آن قسمت از فعاليت هاي آموزشي كه به وسيله ي رسانه ها و بدون حضور و تعامل معلم با دانش آموزان صورت مي گيرد به هيچ وجه تدريس گفته نمي شود. بنابر اين آموزش معنايي عامتر از تدريس دارد . به عبارت ديگر مي توان گفت هر تدريسي آموزش است ،ولي هر آموزشي ممكن است تدريس نباشد .
چهار ويژگي خاص در تعريف تدريس وجود دارد كه عبارتند از :

الف ) وجود تعامل بين معلم و دانش آموزان
ب) فعاليت بر اساس اهداف معين واز پيش تعيين شده
ج ) طراحي منظم با توجه به موقعيت و امكانات
د) ايجاد فرصت و تسهيل يادگيري . » ( شعباني ،ص 9 ، 1382)
تعريف تدريس :
« تدريس عبارت است از تعامل يا رفتار متقابل معلم و شاگرد ، بر اساس طراحي منظم و هدفدار معلم ،براي ايجاد تغيير در رفتار شاگرد . تدريس مفاهيم مختلف مانند نگرشها ، گرايشها ،باورها ، عادتها و شيوه هاي رفتار وبه طور كلي انواع تغييراتي راكه مي خواهيم در شاگردان ايجاد كنيم، دربر مي گيرد .» (ميرزا محمدي ،ص 17 ، 1383)
روش هاي نوين تدريس
روش كنفـــــرانس ( گــــرد هم آيي )
«اين روش با روش سخنراني تفاوت دارد زيرا در روش سخنراني، معلم مسئول دادن اطلاعات به دانش آموزان است. در حاليكه در اين روش اطلاعات توسط دانش آموزان جمع آوري و ارائه مي گردد. اين روش مي تواند مشخص كند كه دانش آموزان تا چه اندازه مي دانند. اين روش يك موقعيت فعال براي يادگيري به وجود مي آورد. نقش معلم در كنفرانس صرفاً هدايت و اداره كردن جلسه و جلوگيري از مباحثاتي است كه منجر به انحراف از موضوع كنفرانس و روال منطقي آن شود. اين روش براي كليه دروس وسنين مختلف كاربرددارد.
روش شاگــــرد ـ استــــادي
قدمت اين روش به زماني كه انسان مسئوليت آ موزش دهي انسانهاي ديگر را چه از طريق غيررسمي و چه از طريق رسمي به عهده گرفت ،مي رسد .و قدمت آن به صدر اسلام برمي گردد مسجد نخستين موسسه اي بود كه چنين سيستمي را براي تعليم و تربيت مسلمانها به كار برده است. از روشهاي تعليمي كه در روش شاگرد ـ استادي حائز اهميت است , روش حلقه يا مجلس است, كه پيامبر عظيم الشان اسلام از اين روش به مردم آن زمان آموزش مي داد. همه افراد در كودكي دوست دارند نقشي غير از نقش واقعي خود بازي كنند , روش شاگرد ـ استادي به اين نقش خيالي, جامه عمل مي پوشاند. در اين روش به دانش آموزان اجازه داده مي شود كه نقش معلم را ايفا كنند. هدف اساسي اين روش آن است كه شاگرد , معلم گردد و از اين طريق تجارب تازه و ارزشمندي به دست آورد .در اين روش ,در صورت فقدان معلمان متخصص, تعداد زيادي از دانش آموزان مهارت خاص را آموخته اند و مي توان از آنها استفاده كرد.
روش چند حســـي ( مختلط )
استفاده از اين روش مستلزم به كار گرفتن همه حواس است و جريان يادگيري از طريق تمام حواس صورت مي گيرد . از طريق كار بست اين روش مي توان , مطالب و مهارتها را درك كرد , ارتباط موثرتري برقرار كرد , مهارتها و مطالب را از يك موقعيت به موقعيت ديگر تعميم داد. در يادگيري روش چند حسي به طور كلي از همه حواس استفاده مي شود, به بيان ديگر ,يادگيري بصري كه 75 % از مجموع ياد گيري ما از طريق ديدن است , يادگيري سمعي كه 13 % از مجموع يادگيري ما از طريق شنيدن است , لمس كردن , كه 6% از مجموع يادگيري ما از طريق لمس كردن است , چشيدن كه 3% از مجموع يادگيري ما از طريق چشيدن است و بوييدن كه 3% از مجموع يادگيري از طريق بوييدن است.
روش حل مسئلــــه
اين روش يكي از روشهاي فعال تدريس است. اگر نظام آموزشي بخواهد توانايي حل مسئله را به دانش آموزان ياددهد, (البته مسئله به معني مشكل و معضل نيست, به بيان ديگر مسئله موضوعي نيست كه براي ما مشكل ايجاد كند, بلكه رسيدن به هدف در هر اقدامي, به نوعي حل مسئله است, (خورشيدي , غندالي , موفق, 1378) در اين روش آموزش در بستر پژوهش انجام مي شود و منجر به يادگيري اصيل و عميق و پايدار در دانش آموزان مي شود. در اين روش ابتدا معلم بايد مسئله را مشخص, سپس به جمع آوري اطلاعات توسط دانش آموزان پرداخته شود, و بعد از جمع آوري اطلاعات بر اساس اطلاعات جمع آوري شده دانش آموزان فرضيه سازي و در نهايت فرضيه ها را ازمون و نتيجه گيري شود. اگر روش حل مسئله درست انجام شود مي تواند منجر به بارش يا طوفان فكري گردد. يعني اگر معلم روش تدريس حل مسئله را به درستي انجام دهد, دانش آموزان مي كوشند تا براي حل مسئله با استفاده از تمام افكار و انديشه هايي كه دارند, در كلاس راه حلي بيابندو آن را ارائه دهند. به بيان ديگر اگر معلم در روش تدريس حل مسئله به درستي عمل كند, منجر به روش تدريس بارش مغزي نيز مي شود. به طور كلي اگر نظام آموزش و پروش بخواهد در جهت تقويت زمينه هاي بالقوه خلاقيت نقش مهمي ايفا كند همانا بست روشهاي تدريس حل مسئله و بارش فكري در كلاس درس توسط معلمان است.
روش پـــــروژه اي
روش تدريس پروژه اي به دانش آموزان امكان مي دهد تا قدرت مديريت, برنامه ريزي و خود كنترلي را در خودشان ارتقاء بخشند. در اين روش دانش آموزان مي توانند با توجه به علاقه ي خود موضوعي انتخاب و به طور فعالانه در به نتيجه رساندن آن موضوع شركت نمايند. براين اساس در اين روش دانش آموزان ياد مي گيرند كه چگونه به طور منظم و مرحله اي كاري را درس انجام دهند و اين روش باعث تقويت اعتماد به نفس در دانش آموزان مي شود زيرا بين آنها و معلم رابطه صحيح آموزشي بر قرار است و در نهايت اين روش باعث تقويت همكاري, احساس مسئوليت, انضباط كاري صبر و تحمل در انجام امور و تحمل عقايد ديگران و مهارتهاي اساسي پژوهش در دانش آموزان مي شود.www.zibaweb.com
شيــــــوه سخنــــــراني
معلم به طور شفاهي اطلاعات و مفاهيم را , در عرض مدتي كه ممكن است از چند دقيقه تا يك ساعت يا بيشتر طول بكشد, در كلاس ارائه مي دهد. در سخنراني مي توان معلم را با عنوان پيام دهنده و دانش آموز را به عنوان پيام گيرنده تصور كرد. از اين نظر سخنراني شيوه اي است يك سويه, براي انتقال اطلاعات, كه معمولاً فراگير در آن نقش غير فعالي دارد. محتواي سخنراني را معلم قبل از ورود به كلاس تعيين مي كند.
شيوه بازگويـــي
بازگويي شيوه اي است كه معلم بكار مي برد تا فراگير را در بياد سپردن اشعار, قواعد, فرمولها, تعاريف و اصطلاحات تشويق كند. در بازگويي معمولاً معلم از دانش آموز انتظار دارد كه موضوع بياد سپرده را كلمه به كلمه بيان كند. شيوه بازگويي مطالب, با آنكه اغلب در كلاسها مورد استفاده قرار مي گيرد, ولي متاسفانه ضرورتاً دلالت بر تحقق يادگيري نمي كند. كاربرد اين شيوه تنها نشان مي دهد كه دانش آموز مطالب مورد نظر را بياد سپرده است. گاهي هدف معلم اساساً اين است كه دانش آموز موضوعي را بخاطر بسپارد تا براي درك مفهوم خاصي از آن را بكار برد, در اين روش صورت بكار گرفتن اين شيوه ممكن است مفيد باشد.
شيـــــوه پــــرسش و پاســـــخ
شيوه پرسش و پاسخ شيوه اي است كه معلم به وسيله آن فراگير را به تفكر در باره مفهومي جديد يا بيان مطالبي فرا گرفته شده تشويق مي كند. معلم, وقتي كه مي خواهد مفهوم دقيقي را در كلاس مطرح نمايد يا توجه فراگيران را به موضوعي جلب كند شيوه پرسش و پاسخ را به كار مي برد و نيز بدين وسيله فراگير را تشويق مي كند تا اطلاع خود را درباره موضوعي بيان كند ممكن است براي مرور كردن مطالبي كه قبلاً تدريس شده اند مفيد باشد, يا وسيله خوبي براي ارزشيابي ميزان درك فراگير از مفهوم مورد نظر باشد.

شيوه تمــــريني

معلم معمولاً بوسيله تمرين, فراگير را به تكرار مطلب يا كاربرد آن تشويق مي كند تا فراگير در موضوع مورد نظر تبحر لازم را كسب كند. مثلاً معلم انگليسي از فراگير مي خواهد كه با تكرار شفاهي اصطلاحات, تلفظ صحيح آنها را فراگيرد, يا بعد از يافتن طرز ساختن جملات شرطي, پنج جمله شرطي بسازد. ممكن است معلم رياضي , پس از درس دادن مفهوم مشتق و طرز مشتق گيري از توابع, از دانش آموزان بخواهد كه ده مسئله در رابطه با اين موضوع حل كنند. در تمام موارد بالا معلم, با استفاده از شيوه تمريني, دانش آموزان را به تكرار يا كاربرد مفاهيم مورد نظر تشويق مي كند.
شيـــــوه بحثــــي

در شيوه بحثي, دانش آموزان فعالانه در يادگيري شركت مي كنند و مفهوم مورد نظر را از يكديگر مي آموزند. در اين شيوه معلم را مي توان به عنوان محرك, شروع كننده بحث و راهنما تصور كرد. معلم طوري سوال يا مسئله را مطرح مي كند كه دانش آموزان را به پاسخگويي يا حل مسئله تشويق كند. اين شيوه در دو مورد زير, كاربرد خاصي دارد:
۱- موقعي كه معلم مي خواهد مفهوم جديدي را به فراگيران بياموزد ( مانند موقعيت بالا )و انتظار دارد كه همه آنها مفهوم را به شكلي واحد در يابند در اين صورت معلم سعي مي كند كه بحث را به جهتي بكشاند كه شكل صحيح مفهوم از آن نتيجه گيري شود.
۲- هدف معلم اين است كه ذهن دانش آموز را به تكاپو وجستجو وادارد. در اين صورت معلم مسئله اي را عنوان مي كند كه تا دانش آموزان راه حل آن را پيشنهاد كنند. در اين موقعيت معلم سعي مي كند كه موضوع بحث را به دلخواه خود كنترل نكند, تا راه حلي را كه خود در نظر دارد به كلاس تحميل نكرده باشد.
شيــــوه نمايشــــي
در اين شيوه معلم معمولاً, براي فهماندن مطلبي خاص به فرا گيران, از وسايل و اشياء گوناگون استفاده مي كند. در صورتي كه معلم نتواند براي فهماندن مطلب درسي آزمايش انجام دهد, شيوه نمايشي مي تواند شيوه خوبي براي روشن تر كردن مفهوم براي فراگيران باشد.
شيــــوه آزمايشـــي ( روش اجرا كردن يا يادگيري بوسيله عمل )
آزمايش فعاليتي است كه در جريان آن فراگيران با به كار بردن وسايل و مواد بخصوصي در باره مفهومي خاص عملاً تجربه كسب مي كنند. آزمايش معمولاً در آزمايشگاه انجام ميگيرد, اما نداشتن آزمايشگاه مجهز يا وسايل مناسب در مدرسه نبايد دليلي براي انجام ندادن آزمايش در كلاس وسايل بسيار ساده اي لازم است كه معلم و حتي دانش آموز مي تواند به آساني آنها را تهيه كند. آزمايش, گاهي به منظور آشنا كردن دانش آموزان با جنبه هاي عملي يك مفهوم, مورد استفاده قرار مي گيرد. براي اينكار معلم دستور عمل انجام آزمايش را در اختيار فراگيران مي گذارد و انتظار دارد كه دانش آموزان با استفاده از دستور كار سرانجام به نتيجه يكساني برسند. در موارد ديگر آزمايش به منظور فراهم آوردن محيطي مناسب براي حل مسئله تلقي مي شود. در اينصورت معلم جهت كلي فعاليت را مشخص مي كند و فراگيران را بر آن مي دارد تا در اجراي آزمايش به طور مستقل تصميم گيري و نتيجه گيري كنند. آزمايش براي تدريس مفاهيم علوم تجربي به ويژه فيزيك, بسيار لازم است و بدون آن دانش آموز نمي تواند مفاهيم مورد نظر را به درستي فراگيرد.
شيــــوه گـــــردش علمـــــي
گردش علمي به دانش آموزان امكان مي دهد كه از طريق مشاهده طبيعت, وقايع, فعاليت ها, اشياء و مردم تجزيه علمي بدست آورد. در گردش علمي دانش آموزان با مشاهده واقعيتها مي توانند مفاهيمي را كه در در كلاس مورد بحث قرار مي گيرد, بهتر در ذهن خود بپرورانند و معلم مي تواند با استفاده از اين شيوه كنجكاوي فراگيران را درباره موضوعي خاص بر انگيزد. در بعضي موارد, مي توان از گردش علمي براي جمع آوري اطلاعات لازم براي انجام گرفتن آزمايش, يا يك پروژه, بهره گرفت. مثلاً اگر هدف درس( شناختن كانيهاي داراي ارزش اقتصادي ) باشد مي توان دانش آموزان را به چند معدن برد تا كانيهاي مختلف را جمع آوري كنند و آنها را در كلاس, بعد از آزمايشهاي لازم, بشناسند.
استفاده از منابـــــع ديداري و شنيــــداري
استفاده از منابع ديداري و شنيداري در تدريس را در حقيقت نمي توان شيوه مستقل و مجزا دانست. معلم در هر گونه تدريسي مي تواند از وسايل ديداري و شنيداري كمك بگيرد. گاهي مي توان در تدريس از وسايلي نظير راديو , تلويزيون و ضبط و پخش صوت, نمودار و نقشه استفاده كرد. مثلاً معلم در هنگام سخنراني ممكن است از عكس استفاده كند, يا براي نمايش دادن يك رابطه علمي از نمودار كمك بگيرد. در مواردي كه معلم مي خواهد يك موضوع اجتماعي را تدريس كند, ممكن است بحث راديويي مناسبي را كه روي نوار ضبط شده است براي فراگيران پخش كند.به طوركلي كاربرد صحيح منابع ديداري و شنيداري براي بر انگيختن كنجكاوي دانش آموزان و تشويق آنها به فراگيران بسيار موثر است.

الگــــوي كاوشگري به شيوه حقوقي

اين الگو براي كمك به دانش آموزان در بررسي مسايل اجتماعي از قبل عدالت , برابري, فقر, قدرت, تقويت رشد عمومي و اجتماعي آنها براي توجيه و حل اينگونه مسايل به شيوه مذاكره است. در اين الگو معلم آغازگر, كنترل كننده جو براي ايجاد يك فضاي مثبت كاري و عقلي, باز و پويا است و به فراگيران تفهيم مي كند كه يكديگر را مستقيم ارزيابي ننمايند, و به عقايد و نظرات همديگر احترام بگذارند. اين الگو بيشتر براي دوره هاي دبيرستان و دانشگاه كاربرد دارد و در نهايت باعث تقويت روحيه همدلي, قضاوت منطقي در خصوص مسائل اجتماعي تحليل مناسب مسائل روز و تقويت كار دسته جمعي در دانش آموزان مي شود. مثال: فرض كنيد بعضي از دانش آموزان با سهميه اي شدن كنكور سراسري مخالف هستند , معلم از طريق شركت سهامي فكر با دانش آموزان به بررسي اين مهم مي پردازد و در نهايت به كمك خود دانش آموزان آنها را قانع مي نمايد.
الگــــوي آموختن كنترل خود
هدف اين الگو ايجاد تغيير رفتار مناسب در دانش آموزان است. مثال: دانش آموزي كه در امتحان دچار اضطراب مي شود يا از درس رياضي مي ترسد, به او مي آموزد كه چگونه رفتار خود را تغيير داده و موجب كاهش اين اضطراب و ترس در خود شود. در اين الگو معلم حامي دانش آموزان است و يك فضاي مثبت ايجاد مي كند تا آنها به اصلاح رفتار خود بپردازند. اين الگو در سنين مختلف و همه دوره هاي تحصيلي كاربرد دارد, و در نهايت دانش آموزان را قادر به توصيف, توضيح, پيش بيني, كنترل و تغيير رفتار خود مي نمايد. بطور كلي معلم از طريق اين الگو مي تواند تغييرات مطلوب را در رفتار دانش آموزان ايجاد نمايد.
الگــــــــوي ايفاي نقش
هدف اين الگو ,رشد همدلي با ديگران و بررسي مسايل وواقعيت ها و ارزشهاي اجتماعي در عمل است. اين الگو مي تواند باب افتتاح گفتگو در باره ي ارزشها و چگونگي اثر آنها در زندگي روزانه باشد . در اين الگو معلم مسئول شروع و هدايت دانش آموزان است. به نحوي كه آنها را قادر به تحليل رفتار, ارزشهاي فردي, همدلي, حل مسائل ميان فردي ,نقش ارزشها در مسائل اجتماعي و آسودگي در ابراز عقايد نمايد. اين الگو در همه برنامه هاي آموزشي و پرورشي و سنين مختلف كار برد دارد. بطور كلي اين الگو باعث افزايش فهم دانش آموزان در بهبود و گسترش ارزشهاي اجتماعي مي شود. براي مثال: معلم مي تواند از طريق اين الگو مسائل خوب و بد اجتماعي و يا رفتارهاي خوب و بد را توسط دانش آموزان به نمايش بگذارد و سپس در مورد آن به كمك فراگيران به بحث و ارزشيابي بپردازد. بدين ترتيب معلم از طريق عمل ( نمايش ) به بررسي مسائل اجتماعي, رفتاري و ارزشيابي آن توسط دانش آموزان مي پردازد.
روش كارگاهـــــــي
روش تدريس كارگاهــــي يكي از روشهاي موثر ياددهي و يادگيري است كه در بيشتر موارد با روش سخنراني,سمينار, كنفرانس و سمپوزيوم يكسان بكار برده مي شود. براي درك بهتر روش كارگاهي ابتدا به مفاهيم ذكر شده مي پردازيم و سپس روش كارگاهي را شرح مي دهيم.
روش سخنــــراني
قبلاً تشريح شده و در اينجا از شرح آن خودداري مي نماييم.
سمينـــــار
عده اي صاحب نظر هستند, كه دور هم جمع شده و تبادل نظر مي كنند. (البته تعداد افراددر سمينار محدود باشد, حداكثر 100نفر كه به گروههاي كوچك 10الي 15نفري تقسيم مي شود و تبادل نظر مي كنند و در نهايت كل گروهها به تبادل نظر مي پردازند )
كنفــــــــرانس

محققي به نظريه اي رسيده است, آن را براي ديگران مطرح مي كند.
سمپـــــــوزيــــــوم
مانند سمينار است و تنها تفاوت آن با سمينار در اين است كه افرادي كه در سمپوزيوم شركت مي كنند تخصصي تر سطح آگاهي آنها از ديگران برتر است ( در سطح بالاتري از سمينار قرار دارد.)
روش تدريس كارگاهـــــي
مــــــــرحله ارایه درس کــــــوتاه
اين مرحله مباني نظري مورد بحث توسط مدرس كارگاه تبيين و تحليل مي شود.
مــــرحله فعاليت و كار
دانش آموزان, دانشجويان و يا كارورزان و مربيان شركت كننده در كارگاه به گروههاي كوچك 2 الي 3 نفره يا انفرادي تقسيم و بر روی موضوعات تعیین شده فعالیت می نمایند.
مـــرحله مشاركت
در اين مرحله مجدداً دانش آموزان شركت كننده در كارگاه كه به گروههاي 2 الي 3 نفره يا انفرادي تقسيم شده بودند, دور هم جمع مي شوند, كه به بحث و بررسي جمع بندي موضوعات تعيين شده مي پردازد. ( حداكثر زمان اين مرحله از كل زمان كارگاه است). بديهي است كه در اجراي كلاس كارگاه آموزش بايد از روش مهارت آموزي (ابتدا و انتهاي فعاليت كاملاً مشخص شده است) سود جست. كاربست روش تدريس كارگاهي مي تواند نتايج آموزش را تضمين كند. البته با رعايت نكات زير:

مرحله درسي كوتاه و فشرده:
۱) معلم ابتدا اهداف و انتظاراتي كه از كارورزان و دانش آموزان دارد, دقيقاً بيان و تحليل مي نمايد و از طريق آزمون تشخيصي, رفتار ورودي آنها را مي سنجد.
۲) معلم مباني نظري هر محور كلي را در سالن عمومي تبيين و تحليل نموده و به رفع اشكالات كارورزان يا دانش آموزان در ابعاد نظري مي پردازد . البته بهتر است قبل از تشكيل كارگاه مباني نظري را ( به منظور تسلط دانش آموزان ) براي آنها ارسال كند.
۳) سپس معلم ( مدرس) دانش آموزان را به گروههاي كوچك كاري تقسيم نموده و يك نفر به عنوان مسئول و گزارشگر و يك نفر به عنوان منشي انتخاب كه جلسات كارگاهي را اداره و نكات كليدي را يادداشت نمايند.
۴) زمان بهينه براي اين مرحله حداكثر معادل كل زمان كارگاه آموزشي است.
مرحله فعاليت گروهي و انجام وظايف انفرادي:
۱) در اين مرحله كار مسئول گروه كاري , همانا استخراج مفاهيم كليدي بر اساس مباحثات همه كارورزان است, سپس منشي گروه كاري كليه نكات كليدي را (كه در مورد توافق اكثريت گروه است) نوشته و طبقه بندي مي نمايد. شايسته است كه منشي جلسه كليه نكات مطروحه را بر روي تابلو نوشته تا كليه دانش آموزان آنها را مشاهده و سرانجام پس از نهايي شدن روي كاغذ منعكس نمايد.
۲) زمان بهينه براي اين مرحله حداكثر معادل كل زمان كارگاه آموزشي است.
۳) محل تشكيل گروههاي كاري بايد جدا از يكديگر باشد.
مرحله مشاركت و جمع بندي:
1) كليه دانش آموزان در سالن عمومي جمع شده و سپس مسئولين گروههاي كاري به ترتيب گزارشي از نتايج مباحثات بر روي موضوعات مطروحه را ارائه و سپس نكات كليدي مشخص و توصيه هاي كاربردي به عمل مي آورند.
2) زمان بهينه براي اين مرحله همان حداكثر معادل كل زمان كارگاه آموزشي است. در پايان يعني مرحله ارزشيابي و بازخورد كارگاه, مدرس به اجراي آزمون پس خروجي پرداخته و آن را با آزمون پيش ورودي مقايسه مي نمايد و نگرش دانش آموزان را نسبت به كارگاه ( البته بدون ذكر نام ) دريافت مي كند.
الگـــــوي دريافت مفهـــــوم
اين الگو براي ياد دادن نحوه طبقه بندي كردن, نحوه فكر كردن و چگونگي دريافت مفهوم به دانش آموزان اهميت دارد. در اين الگو معلم به عنوان حامي و هدايت گر فرضيه هاي دانش آموزان است به نحوي كه از قبل مفاهيم را انتخاب و در نمونه هاي مثبت و منفي سازمان مي دهد و فراگيران را جهت نيل به اين مفهوم هدايت مي كند. اين الگو دانش آموزان قادر به مفهوم سازي پيشرفته, مفاهيم خاص, استدلال استقرايي, تسلط و آگاهي به چشم اندازها, دورنماها, تحمل ابهام و حساسيت به استدلال منطقي در ارتباطات مي نمايد. مراحل الگوي تدريس دريافت مفهوم به شرح زير است:
• عـــرضه مطالب و شناسايي مفهــــوم
• آزمـــون دستيابــي به مفهـــــوم
• تحليل راهبــردهاي تفكــر
الگــــوي تفكـــــر استقرايــــي
اين الگو باعث بهبود ظرفيت تفكر, گردآوري, سازماندهي و كنترل اطلاعات و نام گذاري مفاهيم ميشود. به بيان ديگر اين الگو باعث گردآوري اطلاعات سازماندهي و كنترل مطالب ميشود. در اين الگو معلم آغازگر فعاليت است, زيرا فعاليتها از قبل به وسيله معلم تعيين مي شوند, اما جو همكاري و دوستانه بين معلم و شاگردان وجود دارد. تماس يكايك دانش آموزان براي دسترسي به اطلاعات فراهم نمايد. اين الگو منجر به افزايش آگاهي فردي و رشد خود كنترلي دانش آموزان مي گردد و در همه سطوح تحصيلي كاربرد دارد.
مــــراحل تدريس الگوي تفكر استقرايــــي عبارتند از:
• تكوين مفهـــوم
• تفسيــــر مطالــــب
• كاربــــرد اصــــول يا عقايد
الگـــوي آمــــوزش كاوشگــــري
اين الگو باعث تقويت استدلال فراگيران, شناخت مفاهيم, فرضيه ها و آزمون آنها در دانش آموزان مي شود. در اين الگو جو همكاري بين معلم و شاگردان وجود دارد, ولي سيستم اجتماعي بيشتر توسط معلم به ترغيب فراگيران جهت آغاز كاوشگري مي پردازد و شيوه ها ي كاوشگري را به آنها ياد مي دهد, اين الگو منجر به يادگيري و تقويت مهارتهاي جريان علمي, كاوشگري خلاق, تقويت روح خلاقيت, استقلال در ياد گيري, تحمل ابهام و موقتي بودن دانش در دانش آموزان مي شود.
مـــراحل تدريس الگــو عبارت است از :
• مواجه نمودن فراگيران با مسئله
• گردآوري داده ها در خصوص مسئله و اثبات آن
• طبقــــه بندي داده ها (اطلاعـــات)
• تجـــــزيه و تحليـــل داده ها
• تحليل جـريان كاوش
الگـــوي پيش سازمـــان دهنـــده
اين الگو باعث يادگيري با معنا در دانش آموزان مي شود و در آن معلم, ساخت ذهني را در دست دارد و همواره مطالب قبلي تميز دهنده را در دست دارد و همواره مطالب يادگيري را به سازمان دهندگان ارتباط مي دهد و به شاگردان كمك مي كند تا مطالب جديد را از مطالب قبلي تميز دهند اين الگو منجر به تقويت مفاهيم, درون سازي معني دار اطلاعات و افكار, عادت به تفكر منظم و منطقي و تقويت روحيه كاوشگري در دانش آموزان مي شود, و براي كليه سطوح تحصيلي مناسب است. مـــراحل پيش سازمان دهنده:
۱- از طريق روشن كردن منظور درس به وسيله مثال و تكرار.
۲- ارائه مطالب , يا وظيفه مورد نظر براي دانش آموزان با يك نظم منطقي.
۳- تحكيم سازمان شناخت از طريق يادگيري فعال و توافق مجدد و يك نظم منطقي.
۴- تحكيم سازمان شناخت از طريق يادگيري فعال و توافق مجدد و يكپارچه.
الگوي يادسپاري
اين الگو باعث تاكيد بر پردازش اطلاعات, افزايش يادسپاري و دروني كردن اطلاعات در دانش آموزان مي شود. معلم و شاگردان بصورت يك گروه براي دادن مطالب جديدجهت يادسپاري تلاش مي كنند.اين الگو نياز به عكس, وسايل مجسم , فيلم و ساير مطالب ديداري و شنيداري دارد. معلم شاگردان را در تعيين موضوعها, جهتها و تصويرهاي كليدي ياري مي كند.اين الگو دانش آموزان را در تسلط بر حقايق و افكار سيستمي براي يادسپاري تقويت قدرت ذهني و افزايش يادسپاري كمك و در تمام مراحل و سنين كاربرد دارد. مراحل تدريس اين الگو عبارت است از:
۱- توجه به مطالبي كه بايد يادسپاري شوند. از طريق خط كشيدن زير آنها و ...
۲- ايجاد ارتباط از طريق فنون كلمه كليدي و كلمه جايگــــزين
۳- بسط تصاويــــــر
۴- تمــــرين و ياد آوري به منظور آموخته شدن كامل
الگوي رشد عقلي
اين الگو باعث سازگاري و متناسب نمودن آموزش با مراحل رشد فراگيران ميشود. در اين الگو كاوشگري در جوي اجتماعي و عقلي آزاد همراه است. معلم بايد جو تسهيل كننده اي ايجاد تا شاگرد احساس خود را آزادانه بيان كند. اين الگو منجر به تقويت جنبه هاي انتخابي رشد شناختي و جنبه هاي عاطفي و اجتماعي در دانش آموزان مي شود.مـراحل تدريس الگو عبارتند از:
۱- به وجود آوردن موقعيتي كه مطابق رشد دانش آموز باشد.
۲- كاوشگري از طريق دريافت پاسخهاي دانش آموزان.
۳- انتقال از طريق بررسي استدلال دانش آموزان.
الگوي كاوشگري علمي
اين الگو باعث آموزش علمي به سبكهاي مشخص و آموزش مفاهيم بنيادي در دانش آموزان مي گردد . رسالت معلم در اين الگو پرورش كاوشگري , ايجاد جوي توام با همكاري و داشتن انعطاف است. اين الگو منجر به دانش علمي تعهد به كاوشگري علمي, ژرف انديشي و روح مهارت همكاري در دانش آموزان مي شود. مـراحل اين الگو عبارتند از:
۱- فراهم آوردن زمينه جستجو براي دانش آموزان .
۲- تعيين مسئله از سوي دانش آموزان .
۳- مشخص كردن مسئله در هر جستجو توسط دانش آموزان .
۴- دانش آموزان حدس در خصوص راههاي توضيح مشكل مي پردازند.
الـگــــوي تدريس غيـــــر مستقيم
اين الگو باعث مشاركت فراگيران در يادگيري شده و به آنها ياد مي دهد كه چگونه خود را به فراگيري مطالب پرداخته و مسائل را حل نمايند. معلم نقش هادي, راهنما و تسهيل كننده را دارد و دانش آموز آغاز كننده به نحوي كه معلم به دانش آموزان كمك مي كند تا مسائل را تعريف و براي حل موفقيت آميز آنها اقدام نمايند. همچنين معلم بايستي مكاني آرام توام با جو مثبت و اطلاعات مورد نياز براي دانش آموزان فراهم نمايد. اين الگو دانش آموزان را قادر به افزايش آگاهي فردي, رشد خود, هدفهاي اجتماعي و تحصيلي متنوع مي نمايد. مراحل تدريس اين الگو عبارتند از:
۱- تعريف موقعيت توسط فراگير به نحوي كه معلم ابراز احساسات را ترغيب مي كند.
۲- كشف مشكل بوسيله دانش آموزان .
۳- رشد بينش توسط بحث دانش آموزان در باره مسئله و حمايت معلم از آنها.
۴- برنامه ريزي و تصميم گيري توسط دانش آموزان .
۵- يكپارچگي از طريق توسعه بينش دانش آموزان در خصوص مسئله و حمايت معلم از آنها.
الگـــوي بدايع پــــردازي ( افـــزايش تفكــــر خلاق )
هدف اين الگو افزايش تفكر خلاق و مشكل گشايي در مواقع خاص, بر هم زدن سنتهاي متداول و گسترش افقهاي فردي و اجتماعي در دانش آموزان است. معلم سوالاتي از دانش آموزان مي نمايد, ولي پاسخ دانش آموزان كاملاً باز است و معلم بايستي كمك كند تا شاگردان تفكر خود را بسط دهند اين الگو باعث رشد خلاقيت و نوع آوري, همبستگي گروه و بر هم زدن سنتها در نزد انظار مي شود.
مراحل تدريس الگو عبارتنداز:
۱- توصيف وضعيت جديد به كمك معلم
۲- قياس مستقيم به نحوي كه معلم قياس مستقيم ( مقايسه ساده از دو موجود يا دو مفهوم) را پيشنهاد و از شاگردان مي خواهد آنها را توصيف كنند.
۳- قياس شخصي به نحوي كه معلم شاگردان را به قياس مستقيم ( شدن) ترغيب ميكند.
۴- مقايسه قياسهـــا از طــــــريق شاگردان
۵- تــوضيح تفاوتها به كمك شاگــردان
۶- اكتشاف به كمك شاگــردان
۷- قياس زايي، شاگردان مجدد به بيان شباهتها و تفاوتهاي قياس مي پردازند.
الگــــوي آگاهي يابي

اهداف اين الگو كمك به دانش آموزان براي توسعه آگاهي از توانايي هاي خويشتن در تفكر و احساسات گروهي, مناسب انساني و ايجاد تصور ذهني از خود است. معلم بايد در اين الگو انعطاف پذير باشد. اين الگو منجر به افزايش آگاهي، خود يك پارچگي روابط ميان فردي مي شود. مــــراحل اين الگو عبارتند از :
۱- مشخص كردن تكليف براي شاگردان از طريق ايجاد محيط امن براي آنها
۲- بحث و تحليل در خصوص گام اول
الگـــــوي ديــــدار در كــــلاس درس
اين الگو براي كمك به فراگيران در پذيرش مسئوليت رفتار و شرايط اجتماعي است معلم بايستي داراي شخصيتي صميمي و ماهر در فنون بحث ميان فردي باشد و بيشتر اقدامات كنترل, ولي با دانش آموزان سهيم است. اين الگو باعث استقلال و خود محبت دهي و آزاد انديشي مي شود. مــــراحل الگو عبارتند از:
۱- استقرار فضايي از پذيرش مشاركت ( تشويق دانش آموزان براي مشاركت و سخن گفتن)
۲- طرح مسئله براي بحث بوسيله دانش آموزان يا معلم و بررسي پيامدهاي آن
۳- بررسي قضاوت ارزشي توسط فراگيران در خصوص مسئله
۴- تعيين اقدام ديگر جايگزين از طريق توافق دانش آموزان كه كدام مسئله را پيگيري نمايند.
۵- التزام علمي دانش آموزان در برابر جمع
۶- پيگيري رفتاري از طريق سنجش رفتارهاي جديد ايجاد شده در دانش آموزان .
الگــــوي پــــژوهش گـــروهي ( تفحص گــــروهي )
اين الگو براي كمك به دانش آموزان در تقويت مردم سالاري, تشريك مساعي و آموزش آنها از طريق همكاري كاوشگرانه در فهم و مسائل اجتماعي و تحصيلي است در اين الگو معلم مانند يك مشاور عمل مي كند و بايستي بتواند به درخواستهاي دانش آموزان پاسخ دهد و به كمك آنها نيازمنديهاي آموزش را فراهم آورد. اين الگو نيازمند يك جو مثبت براي استدلال و مذاكره مي باشد و در همه سنين و سطوح تحصيلي و انجام كارهاي گروهي كاربرد مناسبي دارد. اين الگو در نهايت منجر به كاوشگري منظم , كنترل و پويش موثر گروهي, تقسيم كار, مردم سالاري, تعهد و تمايل نسبت به كاوشگري و هم كوششي در دانش آموزان مي شود.
الگــــوي آمــــوزش آزمايشگاهــــي
اين الگو باعث افزايش فهم اجتماعي , مهارت , توانايي يادگيري و تقويت كار گروهي در دانش آموزان مي شود. معلم در اين الگو نقش مشاور را ايفا نموده و دانش آموزان را حمايت مي نمايد. در نهايت منجر به تقويت يادگيري و آموزش در بستر پژوهش در آنها مي شود. اين الگو براي كليه دروس به ويژه علوم دقيقه و در تمام دوره هاي تحصيلي و سنين مختلف كاربرد دارد.
الگـــوي كاوشگـــــري علـــوم اجتماعـــــي
اين الگو باعث درك مسائل اجتماعي, از قبيل مردم شناسي, جامعه شناسي, فرهنگ شناسي, مهارت عقلي, آموختن اطلاعات, تشكيل مفاهيم و استفاده مناسب از مفاهيم در دانش آموزان مي شود. در اين الگو معلم موقعيت كاوشگري را ايجاد و از دانش آموزان مي خواهد تا به بررسي و نتيجه گيري در مورد آن بپردازند. اين الگو در تمام سنين و دوره هاي تحصيلي به ويژه در درس علوم اجتماعي كاربرد دارد. و در نهايت باعث تقويت فهم و درك دانش آموزان در خصوص مسائل اجتماعي مي شود.
الگـــوي يادگيـــــــري در حد تسلط آمـــــــوزش مستقيـــم
(نظــــريه اجتماعــــي يادگيــــري )
هدف اين الگو ايجاد و تقويت مهارتهاي اساسي, مطالب آموختني از ساده به مشكل و دادن مطالب درسي به صورت انفرادي به دانش آموزان و استفاده از تكنولوژي ديداري و شنيداري و دانش آموزان است. در اين الگو معلم حامي دانش آموزان است و به آنها كمك مي كند تا مستقل ياد بگيرند. اين الگو در نهايت دانش آموزان را قادر به تسلط بر محتواي علمي, تقويت انگيزه درس خواندن, توانايي كنترل خود و تقويت عزت نفس مي نمايد. اين الگو در همه دوره هاي آموزشي و سنين مختلف كاربرد دارد.
الگـــوي آمــــوزش براي رشد مفهــــوم و مهـــارت
اين الگو معمولاً به دو صورت زير است:
۱- الگوي نظريه و عمل:
مانند يك مهارت رياضي كه در آن مهارت با نشان دادن ممارست, باز خورد و نظارت در هم مي آميزد تا دانش آموز بر آن مهارت تسلط يابد.
۲- شبيه سازي كه از توصيف موقعيت هاي زندگي ايجاد مي شود.
مثال :معلم در درس جغرافيا, كره زمين است و يا از مولاژ استفاده مي كند و اندامها و دستگاه هاي مختلف بدن انسان را نشان مي دهد. در اين الگو معلم نقش هادي و راهنما را دارد و بايستي يادگيري با تشكيل شركت سهامي فكر بين دانش آموزان و معلم انجام گيرد اين الگو در همه سنين و سطوح تحصيلي كاربرد دارد و در نهايت باعث افزايش مفاهيم و مهارتهاي آگاهي درباره سيستمهاي اجتماعي, همدردي, آگاهي از تنش تغيير و احساس اثر بخشي در دانش آموزان مي شود.»(محمدي ، ص49 ، 1383 )
ادغام روش ها، بهترین الگوی آموزش
بسیاری از معلمان در تلاشند تا فرآیند آموزش را از حالت منفعل بیرون بیاورند و دانش آموزان را ترغیب كنند تا به صورت فعالانه در یادگیری مطالب درسی مشاركت داشته باشند.یكی از الگوهای آموزش «دانش آموز محور»، الگوی تجربه و گفت وگو است. در این الگو تمامی فعالیت های آموزشی برپایه تجربه و گفت وگو بنیان نهاده شده است. تجربه به دو بخش عملی و مشاهده تقسیم می شود و گفت وگو نیز شامل دو بخش گفت وگوی درونی و گفت وگو با سایر دانش آموزان است.
● گفت وگوی درونی
در این روش از دانش آموزان خواسته می شود تا درباره موضوع درسی به خوبی فكر كنند و سپس ایده ها و نظرات و عقاید خود را درباره آن به روی كاغذ بیاورند یا به نحو دیگری ثبت كنند. استفاده از این روش موجب می شود تا دانش آموز از موضع یك شنونده مطلق بیرون بیاید و فعالانه فكر كند.
● گفت وگو با دیگر دانش آموزان
در شیوه های آموزش سنتی نیز از این روش به صورت كنفرانس دادن دانش آموزان یا در كلاس كتابی را با صدای بلند خواندن استفاده می شود. هر چند این موارد می تواند در كلاس تنوعی ایجاد كند، ولی چندان كارآمد نیست.
● مشاهده
در این روش دانش آموزان موضوع درس را به صورت دیداری یا شنیداری فرا می گیرند.
استفاده از آزمایشگاه ، دیدن فیلم ، گوش دادن به نوار یا CDهای صوتی، رفتن به اردوهای علمی و بازدید از موزه های مختلف در این دسته قرار می گیرند.
● تجربه عملی
در این روش دانش آموز خود وارد عمل می شود و دست به انجام فعالیت های مختلف می زند.
انجام دادن آزمایش های مختلف ، انجام دادن كارهای هنری ، نمایش دادن و بازی های نقش آفرینی در این دسته قرار می گیرند.
● استفاده از الگوی تجربه و گفت وگو
چگونه یك معلم می تواند از این مدل چهارگانه برای مؤثرتر كردن آموزش دانش آموزان استفاده كند راهكارهای زیر می توانند در این باره بسیار مؤثر باشند.
● توسعه روش های تدریس
برای آموزش دادن می توان از روش های متنوع و زیادی استفاده كرد. اگر بتوانید دانش آموزان را به مشاركت در یادگیری ترغیب كنید، خودتان هم از تدریس بیشتر لذت خواهید برد. استفاده از بحث های گروهی دانش آموزان را فعال و مشتاق می كند و كلاس را از حالت كسالت بار بیرون می آورد.
سعی كنید دانش آموزان را به سوی تحقیق و پژوهش و حتی گفت وگو با افراد متخصص درباره موضوع درسی سوق دهید. در كلاس از محصولات سمعی و بصری به خوبی استفاده كنید. فیلم ها، عكس ها و پوسترها می توانند به خوبی ذهن دانش آموزان را درگیر موضوع درس كنند.البته استفاده از چهار مدل ارائه شده در این الگو به موازات یكدیگر می تواند نتایج بسیار خوبی در برداشته باشد.
● یادگیری استدلالی
در استفاده از الگوی تجربه و گفت وگو، هدف ایجاد تعامل و تعادل بین این دو است. در حقیقت تجربه و گفت وگو از یكدیگر جدا نیستند و پیشرفت در هر یك از آنها موجب توسعه دیگری می شود. تجربه موجب می شود تا دانش آموزان از زوایای مختلف موضوع درسی را بررسی كنند و افكار و عقاید خود در آن زمینه را به سطح بالاتری ارتقا دهند كه بازتاب آن در گفت وگو دیده می شود. گفت وگو نیز موجب درك بهتر تجربه دستیابی به معانی و مفاهیم وسیع تری از مشاهدات و آزمایش ها می شود.
غزاله مرعشی

روش تدریس
بسیاری از معلمان در تلاشند تا فرآیند آموزش را از حالت منفعل بیرون بیاورند و دانش آموزان را ترغیب کنند تا به صورت فعالانه در یادگیری مطالب درسی مشارکت داشته باشند.یکی از الگوهای آموزش «دانش آموز محور»، الگوی تجربه و گفت وگو است. در این الگو تمامی فعالیت های آموزشی برپایه تجربه و گفت وگو بنیان نهاده شده است. تجربه به دو بخش عملی و مشاهده تقسیم می شود و گفت وگو نیز شامل دو بخش گفت وگوی درونی و گفت وگو با سایر دانش آموزان است.

● گفت وگوی درونی

در این روش از دانش آموزان خواسته می شود تا درباره موضوع درسی به خوبی فکر کنند و سپس ایده ها و نظرات و عقاید خود را درباره آن به روی کاغذ بیاورند یا به نحو دیگری ثبت کنند. استفاده از این روش موجب می شود تا دانش آموز از موضع یک شنونده مطلق بیرون بیاید و فعالانه فکر کند.
● گفت وگو با دیگر دانش آموزان
در شیوه های آموزش سنتی نیز از این روش به صورت کنفرانس دادن دانش آموزان یا در کلاس کتابی را با صدای بلند خواندن استفاده می شود. هر چند این موارد می تواند در کلاس تنوعی ایجاد کند، ولی چندان کارآمد نیست.

● مشاهده

در این روش دانش آموزان موضوع درس را به صورت دیداری یا شنیداری فرا می گیرند.
استفاده از آزمایشگاه ، دیدن فیلم ، گوش دادن به نوار یا CDهای صوتی، رفتن به اردوهای علمی و بازدید از موزه های مختلف در این دسته قرار می گیرند.

● تجربه عملی

در این روش دانش آموز خود وارد عمل می شود و دست به انجام فعالیت های مختلف می زند.
انجام دادن آزمایش های مختلف ، انجام دادن کارهای هنری ، نمایش دادن و بازی های نقش آفرینی در این دسته قرار می گیرند.
● استفاده از الگوی تجربه و گفت وگو
چگونه یک معلم می تواند از این مدل چهارگانه برای مؤثرتر کردن آموزش دانش آموزان استفاده کند راهکارهای زیر می توانند در این باره بسیار مؤثر باشند.

● توسعه روش های تدریس
برای آموزش دادن می توان از روش های متنوع و زیادی استفاده کرد. اگر بتوانید دانش آموزان را به مشارکت در یادگیری ترغیب کنید، خودتان هم از تدریس بیشتر لذت خواهید برد. استفاده از بحث های گروهی دانش آموزان را فعال و مشتاق می کند و کلاس را از حالت کسالت بار بیرون می آورد.
سعی کنید دانش آموزان را به سوی تحقیق و پژوهش و حتی گفت وگو با افراد متخصص درباره موضوع درسی سوق دهید. در کلاس از محصولات سمعی و بصری به خوبی استفاده کنید. فیلم ها، عکس ها و پوسترها می توانند به خوبی ذهن دانش آموزان را درگیر موضوع درس کنند.البته استفاده از چهار مدل ارائه شده در این الگو به موازات یکدیگر می تواند نتایج بسیار خوبی در برداشته باشد.
● یادگیری استدلالی
در استفاده از الگوی تجربه و گفت وگو، هدف ایجاد تعامل و تعادل بین این دو است. در حقیقت تجربه و گفت وگو از یکدیگر جدا نیستند و پیشرفت در هر یک از آنها موجب توسعه دیگری می شود. تجربه موجب می شود تا دانش آموزان از زوایای مختلف موضوع درسی را بررسی کنند و افکار و عقاید خود در آن زمینه را به سطح بالاتری ارتقا دهند که بازتاب آن در گفت وگو دیده می شود. گفت وگو نیز موجب درک بهتر تجربه دستیابی به معانی و مفاهیم وسیع تری از مشاهدات و آزمایش ها می شود.
ویژگیهای تدریس فعال
یکی از مقوله های مهم در آموزش و پرورش فرایند یاددهی و یادگیری است .به عبارت دیگر تمامی فعالیتهای آموزش و پرورش در جهت بسترسازی مناسب برای تحقق این فرایند می باشد. در رأس این فرایند، دانش آموزان قرار دارند و همه فعالیت ها، مانند تأمین معلم، مواد آموزشی، فضای آموزشی و ... در خدمت او قرار می گیرد. مفهوم فرایند یاددهی – یادگیری در این فرایند واژه های تدریس، یادگیری، ارزشیابی، مواد آموزشی، تعامل معلم و دانش آموزان و ... مطرح می باشد که تعاریف واژه های اصلی ارایه می شود.
 
1- تدریس: تعامل یا ارتباط متقابل معلم با دانش آموز بر اساس طرح منظم و هدفداربه منظور تغییر در رفتار را تدریس نامند.
2- یادگیری: تغییر درطرز تفکر و مهارت های ذهنی و حرکتی را یادگیری نامند.
3- ارزشیابی: فرآیندی منظم برای تعیین و تشخیص میزان پیشرفت شاگردان در رسیدن به هدفهای آموزشی.
4- مواد آموزشی: شامل کتاب، فیلمهای آموزشی، مجلات و ... که محتوای یادگیری تلقی می شود.
 
اهداف در فرایند یاددهی – یادگیری
 
کمیته بین الملل آموزشی در قرن بیست و یکم یادگیری را بر چهار ستون استوار می داند:
1- آموزش برای یادگیری
2- آموزش برای عمل کردن
3- آموزش برای زیستن
4- آموزش برای همزیستی.
با یک نگاه کلی می توان استنباط کرد که آموزش در وضعیت فعلی در جهت یادگیری ماندگارو استاندارد نیست، بلکه صرفاً جهت کسب نمره است .
همچنین آموزش های فعلی مهارت لازم را به بچه ها نمی دهند و آنها بدون کسب مهارت فارغ التحصیل می شوند. در عین حال آموزش فعلی با اشتغال و زندگی همگونی کمی دارد و خرد جمعی و کارهای مشارکتی کم رنگ است. بنابراین خلاء موجود بین وضع موجود و وضع مطلوب تماماً نشانه های آسیب در فرایند یاددهی و یادگیری است. نکته مهمتر این است که در فرایند آموزش، روش یادگیری مهم است، تا دانش آموزان با دانستن روشها بتوانند با مسائل برخورد کنند و مشکلات خود را حل کنند. ( هسته اصلی فرایند تدریس، ترتیب دادن محیطی است که درآن شاگردان بتوانند تعامل کنند و نحوه یادگیری را بررسی نمایند.)
 
5- روش یادگیری همان روش فکر کردن است که هدف اصلی در فرایند یاددهی و یادگیری است. ( اندیشیدن دانش آموزان در جریان آموزش برجسته ترین ویژگی فعالیت های آموزش در ژاپن است. )
 
6-  فکر کردن پاسخی است که انسان به مشکلات خود می دهد و این پاسخ متضمن دستیابی به حل مساله است. فکر، راهنمای عمل است. ( هدف عمده آموزش باید وادار کردن دانش آموزان به تفکر باشد. اساس یادگیری نحوه تفکراست که باید به شاگردان تعلیم داده شود.)
 
7-  بنابراین باید فعالیتهای کلاس، مواد آموزشی، روشهای تدریس و ... تماماً باید تفکر را تحریک کند.( هر یاد درونی که نتواند تفکر و تخیل یادگیرنده را تحریک کند جز خاراندن حافظه نقش دیگری ایفا نکرده است.)
 
8- خلاقیت و حل مسأله محصول تفکر است. در کلاس هایی که به دانش آموزان اجازه داده می شود فکر کنند، نظر دهند، سؤال و پرسش نمایند و حتی خلاف عرف و عادت نظر دهند ( تفکر واگرا ) دانش آموز پویا است و احساس خستگی نمی کند، در غیر این صورت چنانچه فقط شنونده باشد و انتظارات مشخص از او خواسته شود او را در آسیب بزرگی گرفتار کرده ایم، در این حالت او احساس بد بینی پیدا می کند، انگیزه خود را از دست می دهد، هویت خود را شکست خورده می بیند و ... . اگر کلاس شاد و براساس علاقه باشد و در مناسبات تعامل مطلوب برقرار شود،باعث می گردد فردی مانند انیشتن که او را کودن تلقی می کردند به یک دانشمند تبدیل شود.
( استاد مطهری بیان داشته اند که مغز فراگیران را به صورت انبار نباید تلقی کرد، بلکه هدف پرورش نیروی فکر است). یکی از اهداف مهم، پرورش تفکرانتقادی دردانش آموز است. انتظار این است که دانش آموزان پس از فارغ التحصیل شدن در زمینه های مختلف اهل نظر بوده و بتوانند مسائل را نقد و تحلیل نمایند. لازمه رسیدن به چنین هدفی شروع فعالیتها از دوران ابتدایی است تا آنها عملاً مخالفت کردن، موافقت کردن، معاشرت کردن، مباحثه کردن را تمرین کرده باشند. دانشمند ترین دانشمندان هم اگر مغز سیاسی و فهم سیاسی نداشته باشد با یک آب نبات به سوی دشمن می رود و مجذوب او می شود. استاد شریعتی هم در جمله ای زیبا فرموده اند: انقلابی شدن بیش ازهرچیز مستلزم یک انقلاب ذهنی،یک انقلاب در بینش و یک انقلاب در شیوه تفکراست.
 
آموزش تفکر انتقادی شامل ایجاد عمدی یک جو نامتعادل است تا شاگردان بتوانند فرایندهای فکری خود را تعریف و اصلاح کنند و دوباره بسازند. عامل اصلی در تفکر انتقادی توانایی طرح پرسشهای مربوط به نقد و بررسی راه حلها بدون مطرح نمودن جایگزینهاست. مهارتهای تفکرانتقادی باید از طریق تلاش در تمرین تفکر انتقادی و تحلیل از دروس مختلف رشد و توسعه یابند. برای رسیدن به این هدف، معلم باید بکوشد فضایی در کلاس ایجاد کند که در آن حس کنجکاوی طبیعی شاگردان شکوفا شود. علاقه شاگردان را پس از جلب کردن افزایش دهد، سپس باید حالت کنش متقابل میان شاگردان و استاد بر جو کلاس حاکم شود در این حالت تفکر انتقادی رشد می کند. بنظر می رسد در این زمینه مدارس ما دچار آسیب جدی هستند؛ یعنی فعالیت دانش آموزان در جهت پرورش تفکری انتقادی هدایت نمی شود. یکی دیگر از هدفهای اساسی یادگیری،استاندارد یادگیری است. یادگیری استاندارد،ب دانش، مهارت و نگرشهای اساسی براساس اهداف آموزش می باشد.
 در شرایط فعلی بین نمره کسب شده و درصد قبولی دانش آموزان با یادگیری استاندارد آنها همخوانی وجود ندارد. چرا که اکثر سؤالات امتحانی استاندارد نیستند و تمام سطوح شناختی را نمی سنجند. بنابراین یکی دیگر از آسیب های جدی در فرایند یاددهی – یادگیری نظام ارزشیابی است. امتحان به خودی خود هدف نیست بلکه ابزار و وسیله ای برای ارزشیابی یادگیری در راستای اهداف پیش بینی شده است.در صورتی که بخش اعظم واقعیت های علمی و مندرجات کتابهای درسی زمینه و محلی برای اندیشیدن، مفهوم سازی، مهارت پروری و ... هستند و نه گفته ها و نوشته های مقدسی که همه دانش آموزان ملزم به پس دادن آنها در جلسه آزمون و ارزیابی باشند. معلمان باید به این آگاهی و مهارت برسند که هدفهای متعالی برنامه را همراه با مفاهیم مهم و اساسی کتاب و نه همه متن کتاب را، هدف آزمون و ارزیابی قرار دهند. در کنار این مطلب اندازه گیری با مقیاس 20 مورد نقد است و باید این مقیاس به حروف الف ، ب ، ج ، د و ه تغییر یابد. جمع بندی: اهداف آموزش در سه حیطه شناختی  عاطفی، روانی حرکتی تقسیم شده است .
در تقسیم بندی های جدید بیشتر اهداف دانستنی، مهارتی و نگرشی مطرح می گردد. در مجموع این اهداف با هدف اصلی وزارت آموزش و پرورش که همان انسان سازی است پیوند می خورد.انسان سازی در معنای عام همان تربیت است. به عبارت دیگر آموزش و پرورش فراهم کننده زمینه های لازم برای تربیت است. تربیت ابعاد مختلف انسان مانند بعدعاطفی، اجتماعی، سیاسی، اخلاقی،اعتقادی،جسمی، ذهنی رادربر می گیرد.
  رویکردهای فرایند یاددهی – یادگیری و آسیب شناسی آن
 در مجموع می توان این فرایند را در دو رویکرد مورد بررسی قرار داد. 1- رویکرد نوین 2- رویکرد سنتی
رویکرد نوین: در این رویکرد معلم نقش راهنما و تسهیل کننده را بر عهده دارد و دانش آموز در فرایند تدریس با فعالیتهای خود، مهارت و توانایی های بالقوه خود را به فعالیت در می آورد. در این رویکرد دانش آموزفعال است، مسائل را کشف و حل می کند، سوال می کند و با همیاری دیگران یاد می گیرد و در نهایت فرایند محور است.
رویکرد سنتی: در این رویکرد معلم، محور و ارائه دهنده اطلاعات و دانش آموز، شنونده و حفظ کننده مطالب است در این رویکرد دانش آموز فعال نیست، لکه معلم فعال است و سعی می کند مطالب را از طریق سخنرانی یا توضیحی به نمایش بگذارد، دانش آموز به عنوان یک بانک فرض می شود که باید اطلاعات به آن سپرده شود. در این رویکرد پاسخ ها و نمره های دانش آموزمهم است، رنهایت این رویکرد نتیجه محور است.
بنابراین به نظر می رسد تبدیل رویکرد غیر فعال به فعال، نمایشی اکتشافی، بانکی به حل مساله، پاسخ محور ه سوال محور ، یادگیری فردی به یادگیری همیاری ، و ... با هدف خلاقیت دانش آموزان از ضروریات گذر از آسیب های موجود تلقی می شود.
ویژگیهای رویکرد نوین در فرایند یاددهی – یادگیری
 1- معلم هدایت گر و تسهیل کننده جریان یادگیری است. 2- دانش آموزان در فعالیت های کلاسی فعال هستند. 3- دانش آموزان در فعالیت های کلاسی مسائل را بررسی و حل می کنند. 4- دانش آموزان فرضیه های خود را آزمایش و نتیجه گیری می کنند. 5- دانش آموزان علاوه بر پاسخ سوالات به طراحی سوال می پردازند. 6- دانش آموز با همیاری دیگران به یادگیری می پردازند. 7- دانش آموزان پژوهش می کنند و نتیجه آن را در کلاس گزارش می نمایند. 8- منبع یادگیری علاوه بر کتاب شامل مواد آموزشی دیگر نیز می باشد. 9- ملاک یادگیری استاندارد، پیشرفت می باشد. 10- رشد فرایندهای پیچیده ذهنی ( نقد و بررسی، استدلال، تجزیه و تحلیل، خلاقیت ) مفهوم سازی، خلاصه کردن، قضاوت و ... هدف است.11علاوه بر جنبه تمرینی جنبه کاوشگری دارد. 12- فرصت خود ارزیابی برای دانش آموزان فراهم می شود. 13- ارزشیابی مستمر در جریان تدریس صورت می گیرد. 14- در ارزشیابی علاوه بر دانستنیها به مهارت و نگرش ها نیز توجه می شود. 15- هر دانش آموز با خودش مقایسه می شود. 16- دانش آموزان به تولید مفاهیم می پردازند. 17- فرصت فکر کردن برایشان فراهم می شود. 18- فرصت موافقت و مخالفت موضوعات فراهم می شود. 19- مهارتهای شناختی سطوح بالا مانند مهارت مشاهده تقویت می شود. 20- زمینه برای مهارتهای اجتماعی، از طریق تبادل نظر در گروه فراهم می شود. 21- دانش آموزان با درگیرشدن در فعالیتها به آموختن علم می پردازند. 22- اجازه داده می شود دانش آموزان وسایل آموزش ساده را تهیه کنند. 23- گردش علمی در فرایند تدریس برنامه ریزی می شود. 24-  دانش آموزان براساس محتوای کتاب نحوه یادگیری را بررسی می نمایند.
ویژگیهای رویکرد سنتی در فرایند یاددهی – یادگیری
 این ویژگیها در واقع آسیب هایی هستند که در فرایند یاددهی – یادگیری مدارس ما وجود دارند و باید به سمت ویژگیهای نوین تغییریابند.
1-معلم فعال است و مطالب را به طور کامل ارائه می دهد. 2- معلم راه حل ها و پاسخ را ارائه می دهد. 3- دانش آموزان فقط پاسخ ها را حفظ می کنند. 4- دانش آموزان به تنهایی یاد می گیرند. 5- منبع یادگیری فقط کتاب است. 6- ملاک یادگیری کسب نمره است. 7- رشد فرایندهای ساده ذهنی هدف است( شنیدن، حفظ کردن، نمره فراموشی). 8- تکالیف بدون هدف و خسته کننده است. 9- ارزشیابی از یادگیری بیشتر در محدوده دانستنیهااست. 10- دانش آموزان از فعالیتهای خود و دیگران ارزشیابی نمی کنند. 11- ملاک یادگیری درارزشیابی بیشتردر مقایسه با دیگر دانش آموزان است. 12- دانش آموزان مفهوم آموزی می کنند. 13- ارزشیابی پایانی بیشتر ملاک عمل است. 14- موضوعات آزمایشگاهی نیز به صورت تئوری و نوشتاری یادگرفته می شود
ویژگیهای یک روش تدریس خوب
 *   هدف را برای دانش آموزان روشن نماید.
*  دانش آموزان را به فعالیت بر انگیزد.
*   قدرت داوری در باره ی نتایج رادر دانش آموزان ایجاد کند.
*   به دانش آموزان امکان دهد که به بررسی نتایج به دست آمده بپردازند.
*   سطح تربیتی و تحصیلی دانش آموزان را در نظر بگیرد.
*   به تدریج از روش روان شناختی به روش تربیت منطقی منتقل شود.
*   حتما" رسیدن به هدف را ممکن سازد.
*   ماده درسی و فعالیت دانش آموزان را وسیله قرار دهد نه هدف .
*   برنامه درسی را به زندگی اجتماعی مربوط کند.
*  برنامه درسی را برای دانش آموزان ، مفهوم و مطلوب نماید.
*   روش تدریس ، وسیله معلم برای تکوین شخصیت به عنوان فرد اجتماعی فعال باشد.
*  با استعداد و تمایلات دانش آموزان هماهنگ باشد.
*   کاملا" بر اصول یادگیری مبتنی باشد زیرا روش یادگیری دانش آموزان است که روش تدریس معلم را تعیین  می کند و عکس آن درست نیست .
*   دانش آموزان را به تفکر خلاق وا دارد و کنجکاوی ایشان را بر انگیزد.
*   از میل به بازی ، تقلید ، کنجکاوی و رقابت دان آموزان استفاده کند.
*   از تمام حواس مخصوصا" حس بینایی و شنوایی دانش آموزان استفاده کند.
*   خود معلم روش تدریس را کاملا" فهمیده باشد.
*   رعایت تدریج از : الف ) معلوم به مجهول  ب ) آسان به دشوار   ج ) محسوس به معقول   د) عملی به نظری

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 19 اردیبهشت 1395 ساعت: 10:45 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره ی ساییدگی زانو

بازديد: 161

مقدمه
استئوآرتریت یا سائیدگی زانو که به آن آرتروز زانو هم میگویند از شایعترین علل درد زانو در سنین متوسط و بالا است که در آن غضروف مفصل دچار آسیب و خوردگی میشود. این بیماری صرفنظر از درد و تورم موجب تغییر شکل و اشکال در راه رفتن هم میشود.

استئوآرتریت یا ساییدگی زانو چگونه ایجاد میشود

غضروف مفصلی لایه سفید رنگ و نرم و لغزنده ایست که روی سطح استخوان را در ناحیه مفصل میپوشاند و موجب میشود تا استخوان ها براحتی در ناحیه مفصل روی هم حرکت کرده و بلغزند. در استئوآرتریت یا سائیدگی مفصلی این لایه بتدریج ضعیف و نازک میشود. بعد از مدتی شیار هایی روی آن بوجود آمده و  سپس قسمت هایی از آن کاملا از بین رفته و تکه تکه میشود.

در نهایت ممکن است قسمتی یا تمام سطح مفصل، پوشش غضروفی خود را از دست بدهد.  بنابراین از اولین علائم این بیماری که در رادیوگرافی ساده هم دیده میشود کاهش فاصله مفصلی است به این معنی که فاصله بین انتهای پایینی استخوان ران و انتهای بالایی استخوان درشت نی که در رادیوگرافی حدود چند میلیمتر است و در واقع فضایی است که غضروف مفصلی اشغال کرده است با نازک شدن غضروف بتدریج کمتر میشود. لازم به ذکر است که غضروف مفصلی در رادیوگرافی ساده دیده نمیشود و در محل آن فضای خالی دیده میشود.
بعد از مدتی که بیماری پیشرفت میکند استخوان های دو طرف سطح مفصلی رشد میکنند و ممکن است استخوان اضافی در این محل تشکیل شود که در رادیوگرافی دیده میشوند. بتدریج لایه سینوویال Synovial Layer  که لایه تولید کننده مایع مفصلی است ملتهب شده و رشد میکند و ممکن است مقادیر زیادی مایع مفصلی تولید کند که موجب میشود زانو متورم شده و به اصطلاح آب بیاورد.
 آرتروز زانو
عواملی که ممکن است موجب شوند تا احتمال ایجاد سائیدگی مفصل زانو زیاد شود
 این عوامل عبارتند از :
    توارث : بطوریکه در بعضی از خانواده ها احتمال بروز استئوآرتریت زانو زیاد است
    وزن زیاد موجب افزایش فشار روی زانو شده و احتمال سائیدگی آنرا بیشتر میکند.
    سن : با افزایش سن بیماری بیشتر و شدیدتر میشود.
    جنس : خانم های با سن بیش از پنجاه سال بیشتر در معرض این بیماری هستند.
    ضربه : ضرباتی که در حین ورزش یا آسیب هایی که بدنبال ضربات زانو ایجاد میشوند (مانند شکستگی، دررفتگی، پارگی منیسک و رباط های زانو) میتوانند در دراز مدت موجب استئوارتریت زانو شوند.
    شغل های خاص : که در آنها کارهایی مثل زانو زدن، چمباتمه زدن، راه رفتن بیش از سه کیلومتر در روز، برداشتن اشیاء سنگین تر از 25 کیلو بطور مرتب و مستمر انجام میشوند میتوانند موجب اعمال فشار زیادی روی زانو شده و احتمال بروز سائیدگی مفصل زانو را بیشتر کنند. در شغل هایی مثل کارگرانی که در خطوط تولید کار میکنند، اپراتور های کامپیوتر، هنرمندان حرکات نمایشی، کارگران کارهای سخت مثل کار در معادن یا کار در کشتی احتمال بروز این بیماری بیشتر است.
    ورزش هایی مثل فوتبال، دو استقامت و تنیس بمدت طولانی و زیاد ممکن است احتمال ایجاد استئوآرتریت زانو را زیاد کنند.
   بعضی بیماری ها مانند آرتریت چرکی، کندرومالاسی پیشرفته، دررفتگی مکرر کشکک، استئوکندریت دیسکان
 شایع ترین مفصلی که دچار ساییدگی می شود زانو است. درد زانو در میان مردم بسیار شایع است. به ویژه در بین افراد چاق و سن بالا بیشتر مشاهده می شود.
این بیماری ناشی از روند فرسودگی است که به طور طبیعی و بالا رفتن سن ایجاد می شود، البته تقریبا همیشه عواملی وجود دارند که موجب تسریع این روند می شوند. شایعترین عامل چاقی است که اثر سو» بر روی زانو دارد ولی چنین اثری را بر روی ران و مچ پا ندارد.
عوامل مساعد کننده دیگر عبارتند از شکستگی هایی که سبب ناهمواری سطوح مفصلی می گردد. بیماری قلبی که باعث آسیب دیدن غضروف مفصلی شود از جمله آنها می توان روماتیسم مفصلی، عفونت های مفصلی زانو پارگی منیسک ها و غیره... را نام برد. در یک راستا نبودن استخوان ران و استخوان درشت نی که در نزدیک یا دور شدن زانوها از هم دیده می شود.
در این بیماری غضروف مفصلی فرسایش یافته استخوان زیر آن سخت شده رشد آن در کناره های مفصلی سبب ایجاد خارهای استخوانی می گردد که مشخصه بیماری است.

علائم بیماری
معمولا بیمار یک خانم چاق مسن است که از درد زانو شاکی است. در اغلب موارد هر دو زانو گرفتار هستند. درد مفصل بتدریج افزایش می یابد و پس از فعالیت غیرعادی بدتر می شود. حرکات زانو تا حدودی محدود شده و با صدایی شبیه خرد شدن همراه هستند . ورم مفصل مگر از فعالیت شدید دیده نمی شود . در یک نگاه عضله چهار سرران تحلیل رفته است . در موارد شدید بیماری زانو خم شده و تغییر شکل به صورت دور یا نزدیک شدن زانوها از هم ایجاد می شود.

تشخیص بیماری
پزشکان معمولا بیماری را با انجام یک رادیو گرافی ساده زانو تشخیص می دهند. باریک شدن فضای مفصلی که در اکثر مفاصل بدن نشانه سائیدگی است، در مورد زانو، اغلب تا مراحل پیشرفته بیماری قابل مشاهده نیست.
اولین نشانه بارز سائیدگی زانو تیز یا زائده دار شدن کناره های مفصل بویژه دور کشکک و استخوان درشت نی است. بعدا کاهش فضای مفصلی ایجاد شده و خارهای استخوانی در کناره های مفصل تشکیل می شوند.
درمان بیماری
با وجود آنکه تغییر ساختمانی مفصل غیرقابل برگشت است. اما معمولا درمان علامتی درد تخفیف درد موثر است. موثرترین روش فیزیوتراپی است که ورزش های سنگین به منظور تقویت عضله چهار سر ران انجام می دهند. گرما درمانی موضعی را نیز بکار می برند اما کمتر از ورزش اهمیت دارد.
لازم به ذکر است که استحکام زانو بستگی به عضله چهار سرران دارد و در صورت قوی بودن این عضله ، حتی با وجود سائیدگی واضح ممکن است هیچ علامتی وجود نداشته باشد.
علاوه بر اینها پزشکان از داروهای مسکن و ضد التهاب نیز استفاده می کنند.
در موارد پیشرفته سائیدگی زانو که همراه با درد شدید دائمی و تغییر شکل مفصل مشاهده می شود عمل جراحی توصیه می شود.
تاثیر تغذیه بر درد زانو 
زانودرد از آن بیماری هایی است که با پا گذاشتن توی سن، خودش را نشان می دهد و در بعضی ها آن قدر شدید می شود که امکان حرکت را هم می گیرد. برای زانو درد هم مثل همه بیماری های دیگر، درمان های سنتی و توصیه های تغذیشه ای عامیانه ای وجود دارد؛ مثلا می گویند خوردن پاچه گوسفند و آب قلم در کاهش زانو درد موثر است و خیلی ها بیش از اینکه به توصیه پزشکان توجه کنند، به تأثیر شفابخش این غذاها اعتقاد دارند. در این گزارش می خواهیم صحت و سقم تأثیر غذاها را بر این درد شایع بررسی کنیم و ببینیم که آیا می شود به مردم توصیه کرد برای تسکین زانودردشان، مثلا سویا و ماهی بخورند یا نه....
تأثیر تغذیه در درمان بسیاری از بیماری ها را نمی شود، انکار کرد ولی همه می دانیم که تنها تغذیه اصولی می تواند این اثر را داشته باشد.
دکتر تیرنگ نیستانی، متخصص تغذیه و رژیم درمانی درباره رابطه میان تغذیه و زانو درد می گوید: "این اصطلاح زانو درد که می گوییم از نظر آسیب شناسی می تواند متفاوت باشد و هر نوع از آن، درمان و رژیم غذایی خاص خودش را دارد. بعضی از زانودردها به دلیل آسیب بافت های نرم است؛ مثل آسیب دیدگی تاندون ها در صدمات ورزشی ولی گروه دیگری از زانودردها برمی گردد به آسیب بافت های سخت مثل التهاب مفصلی یا عارضه استخوانی یا ساییدگی مفاصل زانو یا ران. پس بسته به پاتولوژی مساله، درمان زانو درد و رژیم غذایی مربوط به آن متفاوت است."
درباره یک مکمل شایع: گلوکزآمین
این طور که دکتر نیستانی می گوید، در مورد آسیب بافت نرم (مثل ضربه) در صورتی که یک آسیب خیلی جدی (مانند پارگی تاندون یا نرمی غضروف) رخ نداده باشد، احتیاج به درمان دارویی یا غذایی خاصی نیست و با کمپرس گرم و مسکن های معمولی خوب می شود ولی در مورد دردهای ماندگار زانو که محدود کننده فعالیت و مشکل ساز برای حرکت هستند باید درمان های جدی تری در نظر گرفت: "معمولا برای بیمارانی که غضروف های ناحیه مفصل شان دچار مشکل شده، پزشکان مکمل های غذایی تجویز می کنند که یکی از رایج ترین این مکمل ها گلوکزآمین است. گلوکزآمین یک قندآمین دار است که به صورت طبیعی هم در بدن ساخته می شود. آزمایش های مختلف نشان داده که این قند، در غضروف سازی نقش دارد و حتی شواهد حاکی از آن است که این ماده می تواند خاصیت ضد التهابی داشته باشد، البته درباره میزان تأثیرگذاری این قند روی درمان زانو درد مطالعات مختلف انجام شده است اما قدر مسلم این است که مصرف مکمل گلوکزآمین تقریبا تنها درمان بی خطر بوده و روی بعضی از بیماران هم جواب داده است."
خوردن پاچه دوای درد زانو است؟!
بعضی غذاها از دیدگاه اکثریت مردم غذاهای موثری در تسکین زانو درد هستند. دکتر نیستانی می گوید: "عده ای فکر می کنند اگر پاچه گوسفند بخورند، زانو درد و پادردشان خوب می شود اما این تصور غلطی است که فکر کنیم هر عضوی از بدن حیوان را که بخوریم، عین به عین و قرینه همان عضو را در بدن ما ترمیم می کند! پس با این حساب، مغز گوسفند را باید افراد کودن بخورند و زبان آن را هم افرادی که مشکل تکلم دارند! ولی نه آن باعث بالا رفتن ضریب هوشی می شود و نه این باعث درمان لکنت. واقعیت این است که پاچه از پروتئینی به نام ژلاتین تشکیل شده که تازه از نظر ترکیبی هم جزو پروتئین های مرغوب نیست و حتی اگر بگوییم پاچه را به خاطر پروتئین آن مصرف می کنند باز هم می توانیم به پروتئین های مفیدتری مانند مرغ و گوشت قرمز اشاره کنیم چون در حقیقت همه این پروتئین هایی که همراه غذا مصرف می کنیم در روده به اسیدآمینه تجزیه می شوند تا بدن پروتئین مورد نیاز خودش را از این ها بسازد و یعنی چه ما گوشت بخوریم یا پاچه، اتفاق یکسانی در روده ها می افتد و ماده یکسانی برای بدن ساخته می شود.
ضمن اینکه پاچه معمولا در یک وعده اصلی مصرف می شود؛ همراه با مقدار زیادی آب که در آن، نان می ریزند و به صورت کالری اضافه وارد بدن می شود و در صورت تکرار می تواند موجب اضافه وزن و در نتیجه فشار بیشتر روی زانوی معیوب شود."
در زمینه مصرف خوراکی هایی مانند سویا هم نظرات مختلفی وجود دارد اما چیزی که دکتر نیستانی می گوید این است: "فیتواستروژن هایی که در سویا وجود دارد، استروژن گیاهی است و می تواند به درمان بعضی مشکلات زانو کمک کند. مصرف ماهی هم به دلیل داشتن امگا 3 توصیه می شود چون اسیدهای چرب ویژگی ضدالتهابی دارند و در کاهش درد زانو موثر هستند. میوه ها هم به دلیل داشتن آنتی اکسیدان بسیار مفیدند." البته دکتر نیستانی تأکید می کند که همه این مواد در صورتی نافع و موثرند که بیمار اضافه وزن نداشته باشد چون در آن صورت هیچ دارو و درمانی فایده نخواهد داشت، البته قبل از کاهش وزن اضافه.
اضافه وزن تان را درمان کنید تا زانودردتان کمتر شود
در مورد بیمارانی که دچار آسیب های بافت سخت هستند، برای مثال، ساییدگی مفصل زانو دارند هیچ رژیم غذایی یا درمان خاصی چندان موثر نیست. به گفته دکتر نیستانی، تنها راهی که این افراد دارند، کاهش وزن است تا حداقل فشاری که به مفصل معیوب وارد می شود پایین بیاید: "باورهای غلطی در این زمینه وجود دارد. برای مثال، اگر کسی که ساییدگی مفصل زانو دارد، روزی 2 کیلو ماست بخورد که منبع کلسیم قلمداد می شود، هیچ فایده ای نخواهد داشت؛ جز اینکه با دریافت کالری اضافه، چاق تر شده و مشکل زانویش را تشدید می کند و متأسفانه بعضی ها خیال می کنند لبنیات و شیر کالری ندارد و هرقدر بخورند، چاق نمی شوند! بعضی ها در حد افراط سویا می خورند (به خصوص این سویاهای خشک که به عنوان تنقلات در آجیل فروشی ها عرضه می شوند و با آب لیمو، نمک و گلپر خوش خوراک شده اند) در حالی که این مواد اگر به صورت جایگزین تنقلات دیگر مصرف شوند، مفیدند ولی اگر به تنقلات و غذای روزانه اضافه شوند، باز مشکل چاقی را به همراه خواهند داشت.
در مورد این افراد، تنها راه علاج موثر کاهش وزن است و به کمک تغذیه مناسب و متعادل بدون افراط و تفریط می تواند وزن آن ها را متعادل کند." دکتر نیستانی تأکید می کند که چون زانو درد باعث کم تحرکی این افراد می شود، کمتر کالری می سوزانند و در ضمن چون تحرک شان کم است، حوصله شان سر می رود و میل شان به خوردن بیشتر می شود و درنتیجه باز هم چاق تر می شوند و این سیکل معیوب به این ترتیب ادامه پیدا می کند. او به افرادی که مشکل زانو درد دارند، توصیه می کند که ورزش های مفید و متناسب با وضعیت شان انجام دهند و از این طریق ماهیچه های ران و ساق پای شان را تقویت کنند تا درد زانوی شان کاهش پیدا کند.
راه های درمان آرتروز
دکتر علی اصغر عبدی ارتوپد و  متخصص جراح استخوان، با بیان اینکه ؛سن،عوامل ژنتیکی،چاقی،جنس و شغل از عوامل تشکیل و پیشرفت آرتروزیاساییدگی مفصل هستند گفت:آرتروز به معنای ساییدگی مفصل و تخریب سطح مفصلی است. در بیمار مبتلا به آرتروز یا ساییدگی مفصل تغییر شکل، درد و محدودیت حرکت در مفصل بوجود میاید. آرتریت Arthritis به معنای التهاب مفصل است و استئوآرتریت Osteoarthritis شایع ترین نوع آرتریت است.

 در استئوآرتریت مشکل اصلی در غضروف مفصلی است و بعد از مدتی استخوان مفصل هم دچار آسیب میشود. آرتروز Arthrosis یک کلمه یونانی به معنای مفصل است ولی به معنای استئوآرتریت هم بکاربرده میشود.

در فارسی بجای کلمات استئوآرتریت و آرتروز از کلمه "ساییدگی مفصل" هم استفاده میشود. مفصل جایی است که دو استخوان در کنار هم قرار میگیرند. مفصل باعث میشود قسمت های مختلف بدن نسبت به هم حرکت کنند و حرکت استخوان ها در مفصل به علت کششی است که از طریق عضلات به آنها اعمال میشود.

دو انتهای استخوان ها در جایی که با هم مفصل میشوند به وسیله پرده بافتی محکمی پوشیده شده که به آن کپسول مفصلی میگویند.

در اطراف کپسول مفصلی نوارهای بافتی محکمی قرار دارند که به آنها لیگامان یا رباط میگویند و مسئول پایدار کردن مفصل هستند.
غضروف یک بافت سخت ولی صاف و قابل انعطاف است که روی انتهاهای استخوان ها در محلی که در کنار هم قرار میگیرند را میپوشاند.

مقدار کمی از یک مایع غلیظ و لزج بین دو سر استخوان ها و در درون مفصل قرار گرفته که سطح غضروف را لیز کرده و اصطکاک بین دو سطح مفصلی را کم میکند و به آن مایع سینوویال Synovial fluid یا مایع مفصلی میگویند.

مایع سینوویال به توسط بافت سینوویال ساخته میشود. بافت سینوویال لایه ای از سلول هاست که سطح داخلی کپسول مفصل را فرش کرده است.

آرتروز علایم زیادی دارد ولی 3 علامت آن شایع‌تر و مشخص‌تر هستند؛اولی خشکی پس از استراحت است،به این معنی که گاهی اوقات وقتی مفصل به‌مدت طولانی بی‌حرکت مانده باشد و بخواهد فعالیت کند درد خواهد داشت.

شاید دیده باشید که بیماران مبتلا به آرتروز زانو صبح‌ها که از خواب بیدار می‌شوند به سختی راه می‌روند اما بعد از مدتی کم‌کم راه رفتنشان به حالت عادی بازمی‌گردد.خشکی مفاصل بعد از یک دوره طولانی عدم ‌فعالیت بسیار شایع است ولی به ندرت بیشتر از نیم ساعت طول می‌کشد.

دومین علامت کاهش انطاف پذیری است؛به‌همین دلیل بیماران مبتلا به آرتروز نمی‌توانند به‌ راحتی مفاصل خود را خم و راست کنند و برای علامت بعدی هم می‌توان به درد در مفصل اشاره کرد.

توصیه می‌شود کسانی که بیشتر از دو هفته چنین علایمی را در مفاصل خود دارند حتما به پزشک مراجعه کنند. چند عامل وجود دارد که می‌تواند زمینه ‌ساز ابتلا به آرتروز باشد،یکی سن بالا است که این بیماری معمولا در افراد بالای 40 سال دیده می‌شود.مورد دوم جنس،چون آرتروز در خانم‌ها بیشتر از آقایان بروز می‌کند ولی دلیل آن هنوز به‌ درستی مشخص نشده است،مورد بعدی ناهنجاری ‌های مادر زادی استخوانی و یا صدمه به مفصل است.

آرتروز در ورزشکاران حرفه‌ای که مدام در معرض ضربه خوردن هستند بسیار شایع است مثلا در فوتبالیست‌ها.صدمات غیر ورزشی مثل تصادفات رانندگی هم زمینه را برای آرتروز مهیا می‌کند.

چاقی خطر ابتلا به آرتروز را افزایش می‌دهد.به ‌طور کلی هر چقدر وزن بالاتر باشد مفاصل بزرگ(مثل زانوها)باید بار و فشار بیشتری را تحمل کنند و در نتیجه خطر ابتلا به آرتروز در آنها بیشتر می‌شود.

چاقی حتی احتمال بروز آرتروز در دست‌ها را هم افزایش می‌دهد. در طول روز و به علت فعالیت های بدنی مفاصل بدن بطور مرتب در معرض ضربه قرار دارند و این ضربات مرتبا آسیب هایی را به آنها بخصوص به غضروف مفصلی وارد میکنند.

 بدن این آسیب ها را تا جایی که میتواند ترمیم میکند. پس در طول زندگی مفاصل بدن دائما در یک فرآیند آسیب و ترمیم قرار دارند.

گاهی اوقات شدت آسیب های وارده به مفصل بیش از قدرت ترمیم بدن است و یا به عللی قدرت ترمیم بدن کاهش یافته و نمیتواند آسیب های معمولی را مرتبا ترمیم کند. در این موارد غضروف مفصلی بتدریج خرابتر و خرابتر میشود و این شروع آرتروز است.

در ابتدا سطح غضروف ریش ریش و لایه لایه میشود. با هر آسیبی مقداری از روی غضروف برداشته میشود تا اینکه بتدریج کلفتی غضروف کم میشود. کم شدن کلفتی غضروف که در رادیولوژی بصورت کاهش فاصله مفصلی دیده میشود از علائم اولیه شروع ساییدگی مفصل است.

علل زیر در تشکیل و پیشرفت آرتروز یا ساییدگی مفصل تاثیر دارند:

     سن : با بالا رفتن سن آرتروز هم بیشتر میشود. میتوان گفت ساییدگی مفصلی جزئی طبیعی از روند پیری است که در همه انسان ها با افزایش سن ایجاد میشود ولی سن شروع آن در انسان های مختلف متفاوت است.

     ژنتیک : در بعضی انسان ها بطور ژنتیکی و خانوادگی استعداد بروز آرتروز بیشتر است

     چاقی : ساییدگی مفاصل ران و زانو در افراد چاق بیشتر و زودتر ایجاد میشود و این به علت نیروهای زیادی است که در افراد چاق به علت نیروی وزن به مفصل وارد شده و موجب تخریب زودرس آن میشود.

     جنس : آرتروز در زنان بیشتردیده میشود

     آسیب قبلی به مفصل : عفونت های قبلی در مفصل، شکستگی هایی که قبلا در مفصل ایجاد شده است، آسیب های لیگامانی که بر اثر حوادث قبل در مفصل بوجود آمده و مفصل را ناپایدار کرده اند و یا تغییر شکل استخوان های اطراف مفصل میتوانند موجب تشدید بروز آرتروز شوند.

     شغل : فعالیت های بدنی شدید به علت شغل خاص و یا انجام ورزش خاص میتواند ضربات بیش از حد تحمل مفصل برای ترمیم به آن وارد کرده و موجب بروز آرتروز یا ساییدگی مفصل شوند.

وی افزود:مهمترین اقداماتی که برای کنترل آرتروز انجام میشوند عبارتند از :

-        تغییر روش زندگی یا Lifestyle

از مهمترین روش های کاهش علائم ارتروز تغییر دادن روش زندگی است. مهمترین آنها عبارتند از

-             کم کردن سطح فعالیت های بدنی

-             استفاده کمتر از پله و زمین های شیب دار در آرتروز زانو و مفصل ران

-             استفاده از توالت های صندلی دار در آرتروز زانو و مفصل ران





Regardless of the disease causes swelling and pain and difficulty walking becomes deformed .

How to wear knee osteoarthritis or causes

Arthritis, osteoarthritis, or wear layer gradually becomes weak and thin . Later it emerged that track and then parts of it will be completely destroyed and fragmented .

Finally, it is possible some or all joint surface coatings lose their cartilage .has a thinning of the cartilage gradually lower. It should be noted that the articular cartilage is not visible on plain radiography and in its place is seen as empty space .



 
                Healthy knee knee osteoarthritis

 
Factors that might cause wear knee high probability to be

 These factors are:

    Inheritance : In some families where there is risk of knee osteoarthritis

    Extra weight increases the pressure on the knee and makes it more likely to wear .

    Age : As we age , is more common and more severe .

    Gender : women over fifty years of age are more susceptible to this disease .

    Impact : blows during exercise or following traumatic knee injuries that are created ( such as fractures , dislocations , meniscal and ligament in the knee ) in the long term can lead to osteoarthritis .

    more to the knee .

    Sports like soccer and tennis for both long endurance and high they may increase the risk of developing knee osteoarthritis .

   Some diseases, such as septic arthritis , Kndrvmalasy advanced, recurrent dislocation of the patella , Astyvkndryt drive

 Attrition is the most commonly affected joint is the knee . Knee pain is very common among people . Especially among obese and older are observed.
Obesity is the most common adverse effect " on the knee , but no such effect on hip and ankle .
Other predisposing factors include fractures are caused by irregularities in the articular surfaces . Heart diseases that cause damage to the articular cartilage can be including rheumatoid arthritis, meniscal damage and joint infections etc named. In a way, the lack of femur and tibia in the knee can be seen near or far .

● Symptoms
Usually the patient is an elderly obese woman who is complaining of knee pain . In most cases , both knees are involved. Joint pain gradually increases and becomes worse after unusual activity . Somewhat limited knee motion and sound like they are grinding together . Joint swelling unless drastic action is not seen . A look at the hamstring is depleted .

● Diagnosis
Doctors usually diagnose the disease with a knee x-ray to radio . Narrowing of the joint space in most of the joints are signs of wear in the knee, often not visible until the advanced stages of the disease .
The first obvious sign of wear or Blister sharp knee joint , especially around the edges of the patella and tibia . Later reduced joint space created and spurs are formed on the sides of the joint .
● treatment
Although detailed structural change is irreversible . But usually symptomatic treatment of pain and pain relief is effective . Heavy physical exercise is the most effective way to strengthen the quadriceps do. Heat also use a topical treatment , but less important than exercise .

In addition, doctors also use analgesics and anti-inflammatories .
In advanced cases of knee wear associated with severe pain and permanent joint deformity , surgery may be recommended.
Nutrition effect on knee pain
For knee pain , like all other diseases , traditional treatments and recommendations Tghzyshh There is a popular saying , like , say , eating panicked sheep pens and water is effective in reducing knee pain , and much more the advice of doctors pay attention these foods are believed to be curative effect . In this report, we verify the effectiveness of foods and see if the pain is common, we would advise people to relieve Zanvdrdshan , for example, soy , and or not .... eat fish
The impact of nutrition in the treatment of many diseases can not be denied , but we all know that the nutrition basics can have this effect .
some Zanvdrdha is due to damage to soft tissues such as tendon injuries in sports injuries, back injuries , but another group Zanvdrdha hard tissues such as bone or joint inflammation or injury of the knee joints , or wear the thigh. pathology since depending problem knee pain treatment , and diet associated with it differently. "
About a common supplements : glucosamine
The doctor says it Neyestani about soft tissue injury ( such as stroke ) if a serious injury ( such as tendon rupture or soft cartilage ) occurred , requiring no medication or special food and warm compresses and Housingthat is one of the most popular supplements glucosamine . glucosamine is an amino sugar that is found naturally in the body is created. experiments shown that sugar plays a role in cartilage modeling and evidence suggests that this provision could have anti-inflammatory properties , but about the amount of sugar affect various studies have been conducted on the treatment of knee pain but it is so obvious that glucosamine supplements are almost the only treatment is safe and with some of the answer . "
Eat leg is aching knees !
Some of the views of the majority of food products are effective in relieving knee pain . Neyestani doctor says : " Some people think if they eat lamb leg , knee pain and is good Padrdshan But it is wrong to think that the animals that we eat every part of the body , while simultaneously and symmetrically to the members of the body We can repair , so the account must be stupid people eat sheep brain and language spoken by the people who are in trouble ! but not raise IQ is not the cause of stuttering therapy . fact that panickedbe .
be . "
Oral intake of soy have different opinions but there is such a thing Neyestani doctor says is " soy phytoestrogens which are plant estrogens that can help to treat some knee problems . Both the consumption of fish omega- 3 fatty acids are recommended as having anti-inflammatory properties and are effective in reducing knee pain . fruits are also very useful due to the antioxidants . " The doctor Neyestani asserts that all these materials are beneficial and effective if the patient is not overweight because it does not benefit any medication and treatment Of course, before weight loss .
Treat your body weight to be less Zanvdrdtan
In patients with severe tissue damage , for example , have joint wear any diet or specific treatment is not very effective . The doctor Neyestani , the only way that these people , weight loss is the minimum pressure that comes down to a faulty description : " There is this false belief . , For example , if someone has a knee wear , day 2 kilo is worth the calcium source is considered , there would be no point unless the extra calories , more fat and tightens his knee problem and unfortunately some fantasy that no matter how many calories they eat dairy foods and milk fat do not ! some extreme eat soy ( especially the dry Svyahay as junk yards are offered in nuts and lemon juice , salt and Angelica are delicious ), but if the alternative drugs other snacks are consumed , and daily meals plus snacks are helpful , but you still have a problem with obesity .

Ways of treating arthritis
Abdi Ali Asghar, an orthopedic surgeon specializing in orthopedic doctor , stating age, genetic factors , obesity , gender , and occupation factors of progression of joint Rtrvzyasayydgy are saying Arthritis means joint erosion and destruction of the articular surface . In patients with osteoarthritis or joint wear, deformation, joint pain and limited movement occurs . Arthritis Arthritis means joint inflammation and osteoarthritis Osteoarthritis is the most common type of arthritis .

 The main problem in OA cartilage and bone long after the joint is damaged . Arthritis Arthrosis is a Greek word meaning joint osteoarthritis , but is meant to be used together .

Osteoarthritis and arthritis in the Persian words instead of the word " joint wear " is used . Joint is where two bones come together . Joint , causing it to move body parts and bones in the joints due to the muscle tension that is applied to them .

The ends of bones where they are joint together by strong tissue membrane called the joint capsule covered it .

Are strong bands of tissue around the joint capsule, ligament, or ACL , which they say are responsible for stabilizing the joint .
Cartilage is a tissue that is hard, smooth and flexible at the ends of bones where they come together to cover .



Synovial fluid is produced by synovial tissue . Synovial layer of cells of the inner surface of the articular capsule has carpet .

Arthritis symptoms are very common and specific symptom , but three are the first then the rest is dry , meaning that sometimes when a long period of joint work still remains and he will be a pain .

long.

The second symptom of reduced appetite Antaf is why patients with osteoarthritis can easily bend and straighten your joints and to subsequent symptoms can include pain in the joint .

It is recommended that those who have more than two weeks in joints such symptoms should consult their doctor .is next congenital malformations, bone or joint injury .

Arthritis in professional athletes who are constantly exposed to the impact of eating is very common in soccer , for example . Injuries than sports like car accidents also provide grounds for arthritis .

Obesity increases the risk of developing osteoarthritis . Generally much higher weight of the large joints ( such as knees ) should bear a greater load , and thus the risk of osteoarthritis in their more .

Even obesity also increases the risk of osteoarthritis in the hands . Physical activity during the day because the joints are regularly exposed to trauma and traumatic injury are often entered into them , particularly the articular cartilage .

 Damage to the body where it can be repaired . After a lifetime of joints are constantly in a process of injury and repair .

Sometimes the severity of joint damage over healing power of the body and causes the body's healing power and can not be dropped repeatedly to restore normal damage . In the case of joint cartilage gradually becomes worse and worse , and this started arthritis.

Initially the surface cartilage is torn and layered . Some of the cartilage is removed and any damage to the cartilage thickness gradually decreases. Radiological thickness cartilage loss in the joint space is seen as a reduction of the initial signs of joint wear .

The following factors may affect the progression of arthritis or joint wear :

     Age : As we age , arthritis is the most . Attrition can say detailed natural aging process that all humans are created with increasing age , but the age of onset varies widely in humans .

     Genetics: Some people are more genetically and familial predisposition incidence of arthritis

    

     Material: arthritis in women is Byshtrdydh

     Previous injury to the joint : previous infection in the joint , fractures that have already been established in the joint , ligament damage that is caused by events occurring before the joints are unstable or deformed joint and bones around joints can exacerbate arthritis can occur .

     Occupation : vigorous physical activity due to a particular job or a particular exercise can withstand blows too detailed for the repair to be detailed and causes arthritis, or wear .

He added that the most important actions that are performed for osteoarthritis include:

- Change Lifestyle or Lifestyle

The most important ways to reduce osteoarthritis symptoms by changing lifestyle . The most important of these are

- Low level of physical activity.

- Using less land and steep stairs in knee and hip osteoarthritis

- Use toilet seat with knee and hip osteoarthritis


منابع:
مجله ورزش و تندرستی
کتاب بیماری های موضعی
ww.sport.ir

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 19 اردیبهشت 1395 ساعت: 10:41 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره ی سلامت دانش آموزان

بازديد: 289

سلامت روانی:
سازمان جهانی بهداشت، سلامت روانی را توانایی کامل برای ایفای نقش های اجتماعی، روانی و جسمانی تعریف کرده است که هیچکدام بر دیگری برتری ندارد. این سازمان معتقد است که بهداشت روانی فقط عدم وجود بیماری و یا عقب ماندگی نیست، بنابراین کسی که احساس ناراحتی نکند از نظر روانی سالم محسوب می شد. سلامت روانی همان سلامت فکر کردن و قدرت سازگاری فرد با محیط و اطرافیان است نه تنها جسم، بلکه روح نیز احتیاج به مراقبت دارد و این دو جدای از هم نیستند. ایجاد سلامت روانی، هدف سازگاری فرد با محیط اطراف خود است در صورتی که بتواند خود را با محیط تطبیق دهد، قابلیت¬های خود را بروزدهد  وفاقد اختلالات عاطفی و رفتاری باشد، در این صورت می توان گفت، از سلامت روانی برخوردار است.
ویژگیهای فردی که دارای سلامت روانی است
- نسبت به خود، خانواده و جامعه بی تفاوت نیست.
- با دیگران سازگاری دارد.
- به خود و دیگران احترام می گذارد.
- شاد و مثبت اندیش است.
- به نقاط ضعف و قدرت خود آگاهی دارد.
- در برابر ناکامی¬ها تسلیم نمی شود و خود را نمی بازد.
- در برابر موقعیت¬ها و شرایط، انعطاف پذیر است.
- از توانایی¬های خود شناخت دارد و به دنبال رشد استعدادهایش است.
- دنیا را گذرگاهی برای رسیدن به آخرت می داند.

- نیازهایش را به گونه¬ای برآورده می کند که با ارزش¬های جامعه منافات نداشته باشد.
- صداقت و درستکاری در رفتارو گفتارش دارد.
- امید و شوق به زندگی دارد.
- فردی خود کنترل در تمام شرایط زندگی است.
- مسئولیت پذیر ومتعهد ات.
- از اعتماد به نفس و عزت نفس در زندگی برخوردار است.
(والدینی که در جهت ایجاد سلامت روانی فرزندان خود تلاش می کنند. )
سلامت جسمانی، اخلاقی، اجتماعی وعاطفی مورد توجه است و دارای یک بصیرت وتصویر ذهنی از اهداف خود هستند و در راه رسیدن به آن تلاش می کنند. آزادی فرزندان متناسب با سن و نیاز در چارچوب اخلاقی است و در تصمیم گیری¬ها آن¬ها را دخالت داده و به نظراتشان توجه نشان داده می شود و مورد پذیرش است. به فرزندان کمک می شود تا توانایی¬ها و استعدادهای خود را بشناسند. تفاوت¬های فردی در نظر گرفته می شود و براساس توانایی¬ها از فرزندان خود انتظار دارند. فرزندان بدون هیچ گونه ترسی مسائل و مشکلات خود را بیان می کنند. تبادل نظر دربین افراد خانواده دیده می شود. تنبیه و تشویق آن¬ها متناسب با عملکردشان است و مورد سرزنش قرار نمی گیرند . تفاهم و همدلی وجود دارد در
این صورت پند واندرز از طرف والدین به راحتی پذیرفته می شود. اگر با اشتباهی روبرو شدند یا با حرف زدن در مورد آن  به برطرف کردن می پردازند یا به طور غیر مستقیم آن¬ها را از اعمال نادرستشان آگاه می کنند. مخالفت با تصمیم¬های فرزندان همراه با دلیل و مدرک بیان می شود. فرزندان خود را خود کنترل بار می آورند ،بدین منظورخوبی¬ها و بدی-ها را نشان می دهند به گونه ای که درونی شود تا درموقعیت¬هایی که والدین حضورندارند، خود به کنترل رفتارشان بپردازند. با شرایط روحی وجسمانی دوران بلوغ آگاهی دارند و درمورد آن با نوجوان صحبت می شود و اورا مطمئن می کنند که تغییرات ایجاد شده طبیعی است. نقاط قوت فرزندان را گوشزد می کنند و اعتماد به نفس را درآنها افزایش می دهند.به آن¬ها در حد توانایی هایشان مسؤلیت داده می شود. معاشرت بین افراد در این خانواده ها دیده می شود و برای تفریح وسرگرمی فرزندان وقت گذاشته می شودوبه تغذیه آن¬ها توجه نشان می دهند
چگونگی پرورش نسل جدید ،یکی از مهم ترین مسائلی است که پیشرفت یک کشور بدان وابسته است
بادرنظر داشتن این واقعیت که چرخهای یک ملت به همت نیروی جوانی که روزی کودک بوده اند به جریان می افتد، باید پذیرفت که اگرملتی خواهان اعتلاباشد ، عمده ترین سرمایه گذاری های خود را برکودکان متمرکز می سازد . دربین نهادهایی که به ترتبیت کودکان اختصاص یافته اند، خانواده ،بنیادی ترین ومهم ترین نقش را ایفا می کند .بنابراین بسیاری از روان شناسان برآنندتا با دست یابی به عوامل مؤثر برخانواده ، بهداشت روانی خانواده وکودکانی را که در آن پرورش می یابند، تأمین کنند روان شناسی علم مطالعه رفتار آدمی است . بیشتر توجه روان شناسان ، امروزه صرف یافتن راههای مناسب برای حل مشکلات روانی است که انسانها دربرخورد با مسائل روزمره وعملی با آن روبه رو هستند . کمتر کسی دربرابر بیماریهای روانی مصونیت دارد .البته دانستن این که هر کسی ممکن است گرفتار ناراحتی روانی شود ، خودبه خود کافی نیست ، زیرا بهداشت روانی تنها به تشریح علل اختلالات روانی منحصر نیست ، بلکه هدف اصلی آن پیشگیری از وقوع ناراحتی هااست وجود افرادسالم ، از شرایط مهم واساسی برای رشد یک جامعه است  جامعه ای که به سلامت جسم وروان اعضای خود توجه می کند ، ضمن عدم صرف هزینه های سرسام آور درمانی ، انسانهایی سالم نیز پرورش می دهد که این خود ضامن رشد فردی واجتماعی آن جامعه است خانواده نخستین مدرسه اصلی تربیت ومحیط رشد  است  هیچ بنیادی وجود ندارد که به اندازه خانواده درتربیت وسرنوشت کودک موثرباشد محیط خانواده در تشکیل شخصیت انسان بسیار مؤثر است  سنت ها ، الگوها وقوانین آن در کودک اثر دارد خانواده عامل انتقال فرهنگ ،تمدن ، آداب وسنت های ما است واهمیت آن همیشگی وموجب دوام وبقای جامعه وفرهنگ است  .خانواده کوچکترین واحد است ،ولی بسیار اهمیت دارد زیرا اساس وپایه های جامعه های انسانی راتشکیل می دهد . محیط وشرایط خانوادگی می تواندعاملی تشویق کننده یا باز دارنده در مراحل رشد باشد . خانه ای که افراد و اعضای آن با هم کار و تفریح می کنند وبا اتفاق نظر تصمیمات مهم می گیرند ،نوجوانانی با اعتمادبه نفس پرورش می دهند . وظیفه ی خانواده مراقبت از فرزندان وتربیت آنها برقراری ارتباطات سالم اعضا با هم و کمک به استقلال کودکان است
نقش خانواده در سلامت روان
يکي از عوامل مؤثر در شکل گيري رفتار فرد، خانواده است. فضاي خانه، نخستين و بادوام ترين عاملي است که، در رشد شخصيت افراد تأثير مي گذارد. به گونه اي که مي توان گفت پدر و مادر نيرومندترين آموزگار افراد در زندگي، آموزش خانوادگي پايدارترين آموزش و محيط خانه مهم ترين آموزشگاه براي هر فرد مي باشد. فراموش نکنيم که کودکان شما پيش از آن که به پند و اندرز شما عمل کنند رفتار شما را الگو قرار مي دهند. نفوذ والدين در اين موضوع تنها محدود به جنبه هاي ارثي نيست در آشنا کردن کودک به زندگي جمعي و فرهنگ جامعه، خانواده نقش بسيار مؤثري را اجراء مي نمايد. ميزان آگاهي خانواده در طرز رفتار با کودکان، موقعيت اجتماعي خانواده، وضعيت مالي آن، انديشه و باورها، آداب و رسوم، ايده آل ها و آرزوهاي والدين، تأثير فراوان دارد. چنان چه مي دانيم خانواده ها در زمينه اجتماعي، اقتصادي، تربيتي، ديني، هنري و مانند اين ها با هم اختلاف هايي دارند. ترکيب خانواده ها طرز ارتباط اعضاي هر خانواده با يکديگر و جامعه اي که خانواده در آن بسر مي برد، در تمام موارد يکسان نيست. بنابراين تأثير خانواده ها در رفتار افراد متفاوت است. اغلب افراد مبتلا به مشکلات مختلف شخصيتي از خانواده هاي ناسالم برخاسته اند. از اين رو تأمين بهداشت رواني افراد خانواده سهم به سزائي در تأمين و حفظ بهداشت روان جامعه دارد و عدم تأمين بهداشت روان خانواده آسيب هاي شديدي بر پيکره جامعه وارد مي کند. براي ايجاد و حفظ سلامت روان در خانواده لازم است تک تک اعضاي آن با مهارت هاي لازم براي زندگي آشنا شوند. بهداشت روان خانواده به همه افراد کمک مي کند تا در جهت رشد و تکامل و بهره گيري از استعدادهاي خود گام بردارند. تلاش در جهت ارتقاء بهداشت روان خانواده کمک به ارتقاء بهداشت روان جامعه مي باشد، پس براي رسيدن به يک جامعه سالم بايد ابتدا خانواده سالمي داشته باشد
براي رسيدن به يک خانواده سالم و شاد بايد به نکات زير توجه کنيم:
1-ا یجاد روابط سالم بين اعضاي خانواده: شيوه‌ هاي ارتباطي نامناسب تأثيرات مضري روي فرد و سلامت او خواهند داشت. خانواده‌ هاي فاقد روابط گرم و محبت آميز، خانواده‌ هاي داراي روابط خصومت آميز و شيوه ‌هاي ارتباطي شديداً وابسته در خانواده معمولاً ناسالم گزارش شده‌اند. برقراري شيوه ارتباطي منطقي، محترمانه و در عين حال گرم و صميمانه نشان دهنده ي خانواده سالم است.توجه به سلامت جسمي افراد خانواده: تغذيه سالم، فعاليت فيزيکي(ورزش)
2-خانواده مناسب، پرهيز از دخانيات و کنترل بيماري هاي مزمن به حفظ سلامت جسمي ما کمک میکند.
3-تلاش در جهت شناخت يکديگر و تقويت اعتماد به نفس-
4-- گوش دادن به صحبتهاي يکديگر: به حرف هاي يکديگر با دقت گوش کنيم ، به يکديگر توجه کنيم بدون اينکه قضاوت، پيشداوري ويا نصيحت کنيم.
5- فراهم کردن شرايط گفتگو و تبادل نظر براي همه افراد خانواده: با فراهم کردن محيطي گرم و صميمانه فرصت اظهار نظر به همه افراد خانواده داده شود تا همه بتوانند مشکلات خود را در محيطي دوستانه مطرح کنند.
6-- ا نجام فعاليت هاي گروهي: برنامه ريزي جهت انجام گروهي برخي از وظايف در خانواده، تماشاي برنامه تلويزيوني به صورت جمعي و....
7- -خود داري از سرزنش افراد خانواده.
8- مسئوليت پذير بودن نسبت به يکديگر.
9- احترام به  اعتقادات مذهبي و غنا بخشيدن به ارزش هاي معنوي افراد خانواده.
10-عمل کردن به آن چه مي گوييم.
   11-هماهنگ بودن والدين با يکديگر و اطلاع از نيازهاي افراد خانواده.
12- پرهيز از توهين و سرزنش و پر خاشگري والدين نسبت به هم.
13-توجه به رفتارهاي مثبت يکديگر و تشويق و ترغيب رفتارهاي پسنديده اعضاي خانواده:
در يک خانواده سالم تبادل افکار وجود دارد و به عبارت ديگر خانواده سالم خانواده اي است که از سلامت روان وآرامش رواني و معنوي هر يک از اعضاي خانواده حمايت مي کند. کودکي که زندگي را با دوستي مي گذراند، مي آموزد که دنيامکاني زيبا براي زيستن است. به طور کلي نگرش و رفتار والدين مي تواند تسهيل کننده و يا مانعي در جهت رشدوتکامل کودک باشد. موقعيت کودک در خانواده، تعداد و جنسيت فرزندان، ترتيب تولد آن ها، روابط بين آنها،وجودارزش ها و معيارهاي صحيح اخلاقي و اعتقادي در خانواده، حضور ديگر افراد فاميل در خانه، روابط با همسالان وبچه هاي محل و عواملي مانند عوامل اقتصادي و فرهنگي در کنار استعداد سرشتي کودک، شخصيت او را شکل مي دهند. طبيعت انسان ها با خشونت و اجبار سازگاري ندارد. مراقبت مداوم، تسلط بيش از حد، محافظت بيش از اندازه و دلسوزي افراطي والدين به شخصيت کودکان آسيب مي رساند. براي رسيدن به خانواده سالم والدين بايد به بچه ها توجه کنند و وقت کافي براي آن ها و نيازهاي عادي آن ها در نظر بگيرند، با آن ها صادق باشند و از توهين و سرزنش و تنبيه بدني آن ها بپرهيزند
(اگر خانواده از سلامت کافي برخوردار نباشد،)
افراد بيمار خانواده نيز پس از ورود به جامعه، بيماري خويش را به ديگران انتقال داده و ساختار جامعه را از هم فرو مي پاشند. گاهي ممکن است يک رفتار نامعقول اجتماعي در اثر همين تعاملات به صورت يک رفتار پسنديده در جامعه ظهور کند. همين طور اگر خانواده هاي يک جامعه به صورت متعادل و سالم باشند جامعه نيز از سلامت رواني برخوردار خواهد بود. بچه در خانه با فلسفه ي اجتماعي جامعه آشنا مي شود. درخانواده سالم اشتراک و همراهي آن ها براي تعيين هدف هاي خانواده و تأمين مصالح خانواده، پيروي از روش هاي عقلاني در کليه امور خانوادگي،  شرکت دادن تمام اعضاي خانواده در تصميم گيري هايي که مربوط به امور خانوادگي است و تقسيم کار و مسئوليت ميان اعضاي خانواده و هم چنين فرصت دادن براي اظهار نظر افراد در محيط خانواده به چشم مي خورد. به اين ترتيب بچه نيز از اين وضع استفاده مي کند و اسباب رشد او  در جنبه هاي مختلف شخصيتي بهتر فراهم مي گردد. خانواده ها در آشنا کردن بچه ها به ميراث ادبي، علمي، فلسفي، ديني، و هنري جامعه بسيار نقش آفرينند و اهميت اين ميراث را در زندگي اجتماعي و وحدت معنوي جامعه براي فرزندان خود روشن مي کنند و در اين راستا بايد بدون تعصب ارزش و اعتبار اين ميراث را براي بچه هاي خود مشخص سازند و در اين باره به بچه ها کمک کنند تا آن ها بوسيله مطالعه به شناخت ميراث فرهنگي و ملي خود اقدام نمايند. ضمناً آن ها را تشويق کنند، که براي توسعه و پيشرفت اين ميراث فعاليت نمايند
سلامتی یک امر اساسی ومهم در زندگی انسان است . براساس آمارهای موجود نیمی از مرگ ومیرها در نتیجه رفتارها وروش های غلط زندگی است .
درسالهای اخیر ، در کشور ایران نیز همانندسایر کشورهای جهان توجه ویژه ای هم از سوی مقامات دولتی ، وهم از جانب مردم به امر بهداشت روانی نشان داده شده است . با وجود این ، می توان گفت که مردم ما هنوز درک وفهم صحیحی از ماهیت وعلل اختلالات روانی ندارندومتاسفانه آمارهای دقیق ومنظمی مربوط به این موضوع نیز دردسترس نیست . براساس آمارهای منتشره از سوی کشورهای مختلف ،معلوم شده است که تعداد بیماران روانی به طور مداوم روبه ازدیاد است .بعضی از تحقیقات ابتدایی درایران نیز رشد روز افزون بیماری های روانی را تأیید می کند.
امروزه خانواده به عنوان یکی از مولفه های تأثیر گذار بر بهداشت روان در روان شناسی مورد توجه وبررسی قرار می گیرد .
نقش خانواده در بهداشت روانی فرزندان
بهداشت روانی بخش جدایی ناپذیر از بهداشت عمومی است که فرد را از عناصر ، شناختی ، عاطفی وهم چنین از توانایی های خود درایجادرابطه با دیگران آگاه می گرداند.خانواده ها با ایجاد تعادل روانی برای فرزندان خود بهتر می  توانند براسترس های زندگی فائق آیند و کارهای روزانه راپربار تر وسودمندتر گردانند وفرزندان آنهاهم فردمفیدی برای جامعه می شوند . از آن جا که بهداشت روان پایه واساس رشد انسان است،این حقیقت راباید پذیرفت که مسائل بهداشت روان همراه زندگی خانوادگی است،بنابراین امکان پدید آمدن آنهاهمیشه وجود دارد ولازم است تادرباره آنها بحث و گفتگو شود .اگر چه به نظر می رسد که درنظام اجتماعی ما مسائل مهم وضروری وجود دارد اما من معتقدم که توجه به بهداشت روان خانواده وفرزندان آنها از مهم ترین مسائل ودر رأس مسائل تربیتی است . با این وجود بدون بررسی لازم نمی توان به صراحت اعلام کرد که رسیدگی به مسائل روانی درمیان خانواده ها از چه اولویتی برخوردار است.امیداست که این بحث بتواند برای بهداشت روان فرزندان خانواده مفید باشد
مهارت های زندگی اعضای خانواده ،ونقش آن دربهداشت روانی خانواده :
لازم است تک تک اعضا خانواده با مهارتهای لازم برای زندگی آشنا باشند . روشن است والدین درخانواده نقش مهمی در ترویج استفاده از مهارتهای سالم زندگی در خانواده دارند . پدران ومادران که فاقد مهارتهای مفید زندگی هستند با عدم تأمین الگوی مناسب برای فرزندان مشکلاتی رابرای آنها فراهم می کنند به عنوان مثال کودکی که همواره دیده است والدین او در مقابل ناملایمات زندگی با پرخاشگری ومنازعه برخورد می کند بااحتمال بسیار بیشتری همین روش را درمسائل مربوط به خود در خانواده وحتی در بیرون ازخانواده به کار خواهدبست .
از این رو لازم است که خانواده ها در زمینه شیوه های صحیح مهارتهای زندگی مثل کنترل ومدیریت استرس ، برنامه ریزی برای زندگی ،مدیریت اقتصادی خانواده ، مدیریت ارتباطات برون خانوادگی ، کنترل هیجانات آموزشهای مربوط به اجرای قاطعیت وجرأت مندی  آگاهی های لازم را کسب نمایند . والدینی که مهارت های مفیدزندگی را نیاموخته باشندنمی توانندالگوی مناسبی برای فرزندان خود باشند وزمینه بروز اختلالات روانی را در فرزندانشان ایجادمی کنند .
بررسی اثر بخشی رفتار والدین و ارتقای سلامت روانی فرزندان
با توجه به تحولات پرشتاب در عرصه¬های اقتصادی،اجتماعی¬، آموزشی¬، فرهنگی درعصرفرامدرن وفراشناخت عقل دانش مدارانسان رامی بایست با روح آرام بخش تلفیق نمود. لازمه ماندگاری وبقاء، حرکت کردن هم جهت و همسو با این تحولات است با توجه به شرایط پیچیده زندگی والدین به جهت نداشتن فرصت کافی برای تربیت و آموزش فرزندان خود تربیت و آموزش آنها را به نهادهای آموزشی سپرده اند تا علاوه بر آموزش¬ مهارت¬های تحصیلی، آموزش مهارت¬های زندگی راهم ییاموزند. آیا می¬توان گفت دانش آموزی که صرفاَ در فعالیت¬های تحصیلی موفق است از نظر روانی، سلامت کاملی  را دارا می باشد؟ آیا می توان نقش خانواده را در سلامت روان این فرزندان که خود سرمایه¬های این مرز و بوم هستند، نادیده گرفت. سرمایه¬هایی که در صورت برخورداری از سلامت کامل می¬توانند منجر به نوآوری و اندیشه کار درجامعه شوند. باید بتوان نسلی خود آغازگر، خود مشاهده گر، خود قضاوت کننده، خود راهبر- مدیر و خود تغییردهنده تربیت کرد و آنها را قادر ساخت تا ظرفیت¬های جدیدی در خود بوجود آورند و آگاهانه، مستمرانه و سریع  تغییرات ایجاد نموده و پاسخگوی سریع در جامعه در حال یادگیری باشند. این زمانی مؤثر است که این سرمایه¬ها در سلامت کامل روانی باشند. خانواده به عنوان اولین، مؤثرترین، مهمترین کانون رشد و تربیت ومنبع کسب اطلاع در شکل گیری و ایجاد سلامت روانی نقش ارزنده ای را دارد و هیج جامعه ای نمی تواند ادعای سلامت کند مگر این¬که از خانواده¬های سالمی برخوردار باشد، خانواده¬ای که بتواند خود را با تغییرات اجتماعی وسیعی که ناشی از گذر سنت به مدرنیزه است تطبیق دهد و در این راستا به تربیت فرزندانی توجه داشته باشد که بتوانند برای خود و جامعه شان مفید واقع شوند. با تجه به نقش بسیار مهم وحیاتی والدین حتی می توان در چارچوب دیدگاه روان تحلیل گران  اشاره کرد.( فنیکل 1945 به نقل از علیزاده 1380) معتقد است که مادر اولین شی است که هر فرد با آن رابطه برقرار می کند، از این رو مادر اولین پایگاه شکل گیری تصورها و باورهای کود ک در مورد پیرامونش است. در این دیدگاه می توان گفت که والدین کودک هر کدام بخشی از یک سیستم پیچیده، نو وپویا به حساب می آیند و دارای تأثیر متقابل هستند. دانش آموزان به دلیل شرایط خاص سنی، مستعد از دست دادن سلامت روانی بوده و با توجه به مشکلات خاص خود دچار فشارهای روحی و روانی می باشند. که دراین راستا توجه والدین به ایجاد و حفظ سلامت روانی فرزندان خود امری ضروری است.
رفتار والدین وسلامت روانی فرزندان :
رفتاروگفتار والدین می بایست الگویی برای فرزندان باشد. رفتار دانش آموزان همانند آیینه ایست که والدین رفتار خود را در آن می توانند مشاهده کنند. فرزندان از والدین خود تقلید می پذیرند وهمانندسازی می کنند. بی قراری و آشفتگی پایدار پدر ومادر بر سلامت عاطفی و رشد مهارت¬های شناختی کودکان تأثیر منفی دارد، بنابراین درابتدا نیاز به سلامت روانی والدین است که در صورت دارا بودن می توانند در جهت ایجاد سلامت روانی فرزندان خود تلاش کنند. با توجه به ویژگی¬های بیان شده در خانواده¬های سالم می بایست با فراهم آوردن شرایط محیطی مناسب و رفتار اثربخش با فرزندان تجارب بامعنا و با ارزش را به آن-ها داد که نتایج حلاوت آن درونی شده و به عنوان سوخت جاودانه از آن بهره جست. فرصت¬هایی را برای شکوفایی استعدادها، توانایی¬ها وکنار آمدن با خود و دیگران از اهداف مهم واساسی سلامت روانی است. افراد باید بتوانند در مواجهه با چالش¬ها و مشکلات روزمره بر اساس ویژگی¬های روانی خود برخورد نمایند. هرچقدر از سلامت روانی بیشتری برخوردار باشند به یقین آسیب پذیری کمتر خواهد بود. تحقیقات نشان داده است که اختلافات خانوادگی تأثیر بسیار سوء بر سلامت روانی فرزندان دارد. هر چقدر سطح تعارض در خانواده بالا باشد مشکلات فرزندان هم بیشتر خواهد بود و بالعکسروابط خانوادگی و ارتباط عاطفی والدین تأثیر معناداری بر وضعیت تحصیلی و تربیتی فرزندان دارد. (مکارمی،  1371) و براین اساس( نوابی نژاد،1372 ) بیان کرد مشکلات رفتاری، افسردگی، اضطراب و کمرویی در دختران این خانواده¬ها بیشتر از پسران و( احدی، 1371) پسرها مرتکب به بزهکاری می شوند . تحقیقات (کاگان و ماس، 1992) نشان می دهد که اگر والدین بسیار سخت گیر و دیکتاتور باشند مانع از پیشرفت و توسعه کنجکاوی و خلاقیت کودک می شوند. والدینی که اجازه نمی دهند کودک ابراز وجود یا اظهار نظرکند، مانع بروز استعدادهای بلقوه کودک می شوند و در نتیجه این کودکان در آینده افرادی روان روجور    و پرخاشگرخواهند شد و تحقیقات (آلن و لند، 1999) نشان داد که خانواده هایی که در آن¬ها والدین برخورد گرم داشته و همراه کودکان خود در فعالیت¬های هوشی و اجتماعی مشارکت می کنند فرزندان¬شان از لحاظ شناختی با کفایت ترند ولی والدین تنبیه گرو سرد مانع تحول شناختی فرزندان می شوند
شغل والدين نقش مهمي در سلامت روان كودكان دارد       

تغذيه و محبت دو جزء اصلي سلامت روان نوزاد است كه با افزايش سن و ورود به مراحل شيرخواري و كودكي نيازهاي فرد افزايش يافته و علاوه بر تربيت خانواده، فرهنگ، شغل والدين و اقتصاد خانواده در سلامت روان كودك نقش مهمي دارد.

دكتر محمد آيتي روانپزشك در گفت‌وگو با خبرنگار سرويس بهداشت و درمان خبرگزاري دانشجويان ايران
اظهارداشت: رعايت بهداشت روان در خانواده بايد از دوران جنيني آغاز شود و از اين زمان بايد توجه ويژه به بهداشت مادر باردار مدنظر قرار گيردهمچنين بايد به مسايل عاطفي و روحي مادر توجه شود و هرگونه اضطراب يا نگراني كه در تطبيق وي با فرايند بارداري مانع ايجاد كند به طور جدي مورد توجه قرارگيرددكتر آيتي يادآور شد: پايه‌هاي شخصيت فردي، عادتها و سازش‌هاي اجتماعي در دوران كودكي بنيان نهاده مي‌شود و طرز رفتار پدر و مادر با يكديگر در كودك نيز تاثير داردوضع اجتماعي، فرهنگي، مذهبي و اقتصادي همه در رفتار كودك اثر مثبت يا منفي دارد و كودك در اين مرحله سني مي‌تواند صداقت، اعتماد، ثبات، عادات صحيح بهداشتي و اجتماعي را ياد گيرد در واقع كودكي دوران رشد همزمان جسمي فكري و رواني است اين روانپزشك خاطرنشان كرد: با شروع نوجواني كه دوران جهش رشدي چه از لحاظ فيزيكي و جسمي و چه از لحاظ رفتاري و رواني است، عطف توجه به تغييرات شديد اين دوره و نيازهاي خاص اين گروه سني از اهميت جدي برخوردارست وي تاكيد كرد: در دوران جواني يا بزرگسالي، فرد تقريبا شخصيت تكامل يافته‌اي پيدا كرده و در جامعه نيز هويت تثبيت شده‌اي مي‌يابد، اتفاقات مهمي از قبيل انتخاب شغل، همسر و مسؤوليت‌پذيري اين دوره را از دوره‌هاي قبل متمايز نموده و طبعا نيازهازي خاصي را اضافه مي‌كنددكتر آيتي ادامه داد: در اين دوره بايد فرد قدرت انتخاب شغل و قدرت نگهداري و رضايت از شغل را داشته باشد با مردم و محيط كار خويش سازش داشته و بتواند با مسايل و مشكلات روبرو شود و آنها را به طرز عاقلانه حل نمايد؛ تنفر و احساس خصومت را از خود دور كند به اطرافيان علاقه‌مند بوده و به ديگران احترام بگذارد در اين دوره، موفقيت‌هاي تحصيلي، شغلي، هنري و اجتماعي به فرد آرامش مي‌دهدوي تصريح كرد: خانواده عامل انتقال فرهنگ از نسلي به نسل ديگرست، اولين مركز آموزش اخلاقي، تربيتي، مذهبي، اقتصادي و بهداشتي انسان است و فرد از معاشرت با ديگران، احترام به حقوق مردم، روش صحيح زندگي و برخورد با عواطف و هيجانات را در خانواده مي‌آموزددكتر آيتي در پايان خاطرنشان كرد: انتظاراتي كه خانواده‌ها از اعضاي خويش دارند بايد واقع‌بينانه و متناسب با وضعيت رشدي و استعدادهاي ايشان باشد؛ عدم توجه به نيازهاي خاص هر فرد باعث بر هم خوردن تعادل رواني در كل مجموعه شده و براي ديگران نيز مخاطره‌آميزست، لذا با نگرش به كل مجموعه خانواده به عنوان يك واحد، بديهي است كه هر قسمت از اين واحد بايد عملكرد طبيعي داشته باشد تا كارآيي آن تامين شود
دكتر آيتي ادامه داد: در اين دوره بايد فرد قدرت انتخاب شغل و قدرت نگهداري و رضايت از شغل را داشته باشد با مردم و محيط كار خويش سازش داشته و بتواند با مسايل و مشكلات روبرو شود و آنها را به طرز عاقلانه حل نمايد؛ تنفر و احساس خصومت را از خود دور كند به اطرافيان علاقه‌مند بوده و به ديگران احترام بگذارد در اين دوره، موفقيت‌هاي تحصيلي، شغلي، هنري و اجتماعي به فرد آرامش مي‌دهد.

وي تصريح كرد: خانواده عامل انتقال فرهنگ از نسلي به نسل ديگرست، اولين مركز آموزش اخلاقي، تربيتي، مذهبي، اقتصادي و بهداشتي انسان است و فرد از معاشرت با ديگران، احترام به حقوق مردم، روش صحيح زندگي و برخورد با عواطف و هيجانات را در خانواده مي‌آموزددكتر آيتي در پايان خاطرنشان كرد: انتظاراتي كه خانواده‌ها از اعضاي خويش دارند بايد واقع‌بينانه و متناسب با وضعيت رشدي و استعدادهاي ايشان باشد؛ عدم توجه به نيازهاي خاص هر فرد باعث بر هم خوردن تعادل رواني در كل مجموعه شده و براي ديگران نيز مخاطره‌آميزست، لذا با نگرش به كل مجموعه خانواده به عنوان يك واحد، بديهي است كه هر قسمت از اين واحد بايد عملكرد طبيعي داشته باشد تا كارآيي آن تامين شود
اقتصاد خانواده ونقش آن دربهداشت روانی خانواده :
وضعیت اقتصادی باتأثیری که برفضای کلی زندگی می گذارد نقش خود را بربهداشت روانی خانواده اعمال می کند. مشکلات اقتصادی اغلب موجب بوجودآمدن مشکلات دیگری برای خانواده می شوند خانواده ناچاراًبا محرومیتهای درسبکهایی زندگی وتصمیم گیری مواجه می شود که مجبور است باآنهادست و پنجه نرم کنند . تحقیقات نشان می دهدکه اغلب شرایط نامناسب درفضای خانواده اعم از منازعه وسایر مسائل ، در شرایط رکوداقتصادی خانواده وزمانی که خانواده با بحران اقتصادی مواجه است افزایش می یابد . به طور کلی مسائل اقتصادی زمینه ساز بروزمشکلات مختلف ارتباطی وروانی افراد خانواده می شوند وبا کاهش توانمندیهای روانی افراد ،مقابله بااین مشکلات رابرای خانواده بامانع مواجه می سازد.
مدیریت اقتصادی خانواده
یکی از مسائل مهم و پر رنگ در زندگی زناشویی، مدیریت اقتصادی و مالی خانواده است. به خصوص در شرایط فعلی که به هر حال شرایط اقتصادی حالت خاصی پیدا کرده است. روانشناسان از مشکلات اقتصادی که به دلیل نبودمدیریت مناسب به وجود می آید، به نام غول زندگی مشترک یاد میکنند. مدیریت امور مالی و اقتصادی از پراسترس ترین مسائلی است که رابطه مشترک را تحت تاثیر قرار می دهد و اگر زوج ها به همراه یکدیگر به مقابله با چالش های اقتصادی نپردازند، امیدی برای موفقیت مالی در ازدواجشان وجود نخواهد داشت.
خانواده یک واحد اقتصادی است که 2شریک دارد. در واقع با 2نفر شروع می شود و شکل می گیرد. متاسفانه در برخی از خانواده ها شراکت زن و شوهر بسیار کمرنگ است و زن و شوهر خود را برابر و مساوی نمی بینند. شریک نبودن زن و مرد در مسائل مالی و اقتصادی ریشه در این نگاه دارد. به خصوص در وهله اول نوع رفتار مرد بسیار مهم است. برخی اوقات مرد این پیام را به زن می رساند که تو در این زندگی هیچ کاره ای و در مقابل نیز زن با رفتارش نشان می دهد که تو برای من فقط یک کیف پولی..
برای مشارکت اقتصادی در زندگی مشترک، در ابتدا باید این کلیشه های رایج دور انداخته شود و زن و شوهر یکدیگر را به چشم شریک نگاه کنند و رفتارشان حامل پیامی باشد مبنی بر اینکه هر دو در زندگی سهم یکسانی در همه مسائل دارند از جمله در مسائل اقتصادی. متاسفانه امروزه بسیاری از جروبحث ها و دعواهای زوج ها بر سر موضوعات مالی است که در هر طبقه اجتماعی چه بالا و چه پایین وجود دارد زیرا در هر خانواده ای پول یک معنای خاصی دارد یعنی دعوایی که در خانه من بر سر پول می شود با جر و بحثی که در خانه همسایه ام می شود از دو جنس متفاوت است. شکل ظاهری دعوا یکسان است اما دارای معانی باطنی متفاوتی است. در هر خانواده ای افراد با توسل به پول، کارهای متفاوتی انجام می دهند. مثلا در یک خانواده ممکن است کسی با پول به همسرش باج دهد یا او را کنترل کند. به این طریق از او محبت بخواهد، توجه طلبد و... در نتیجه دعوا و درگیری ها بر سر پول در هر خانه ای متفاوت است اما همیشه آغازگر جر و بحث است. در شماره های آینده به مدیریت این چالش ها بیشتر می پردازیم اما «خانواده» يك «كارخانه» نيست كه با برخورد با مشكلات اقتصادي بتوان اعضايش را تعديل كرد و بعد در كارخانه را بست؛ خانواده يك نهاد مهم اجتماعي است كه به گفته روان‌شناسان و جامعه‌شناسان در بستر عاطفي شكل مي‌گيرد؛ دوست‌داشتن و محبت افراد را به يكديگر نزديك مي‌كند، زير يك سقف مي‌برد، باعث رشد فردي، اجتماعي، بلوغ جنسي و رواني‌شان مي‌شود و نام بزرگ پدر و مادر را بر پيشاني‌‌شان مي‌زند! پس اگر مسايل اقتصادي باعث ازهم‌گسيختگي خانواده‌ها مي‌شود، حتما مشكل ديگري وجود دارد؛ مشكلي كه از طرفي مي‌گويد اين علاقه آنقدرها محكم و ريشه‌دار نيست و از طرف ديگر بسياري از ما چيزي از مديريت اقتصادي خانواده نمي‌دانيم..
به رسميت شناختن هرم اقتصادي خانه
خانواده مجموعه کوچک و به هم پيوسته‌اي چون هرم است که هر کدام از اعضاي آن جايگاه و نقشي دارند و به تناسب اهميت نقش و جايگاهشان در سطوح مختلف اين هرم قرار مي‌گيرند. فردي که راس هرم مديريت اين مجموعه را بر عهده دارد. اين روابط و نقش‌ها در فضاي انجام وظايف صرف شکل نمي‌گيرد زيرا خانواده يک بستر عاطفي است و اعضاي آن به يکديگر در انجام وظايف کمک مي‌کنند تا خانواده به هدف اصلي خود که تعالي، رشد و تربيت فرزندان و بلوغ اجتماعي و جسماني است، برسد.( در مورد مديريت اقتصادي خانواده هم اين نکته وجود دارد. در هر خانواده‌اي هرمي اقتصادي وجود دارد و همه افراد خانواده در آن نقش و جايگاه دارند؛ از پدر و مادر به عنوان کساني که کسب درآمد مي‌کنند گرفته تا فرزندان که در «هزينه‌کرد» سهم دارند، اما چگونه يک خانواده مي‌تواند در اين زمينه عملکردي درست و منطقي داشته باشد؟)(اقتصاد يک «هنر» است و فقط کسب درآمد نمي‌تواند به رشد و پيشرفت آن کمک کند بلکه چگونگي مصرف?شدن درآمد، سرمايه‌گذاري و مديريت تقسيم آن به خانواده فرصتي براي بهتر شدن موقعيت اقتصادي و اجتماعي‌ مي‌دهد،) بنابراين مديريت اقتصادي در خانه و موفقيت و ناکامي در آن به همه اعضا مربوط است نه فقط پدر و مادر. اگر خانواده‌اي بتواند هماهنگي لازم را در اين زمينه ميان اعضاي خود به وجود بياورد و مديريت اقتصادي خانه را به دست کسي بسپارد که شايستگي بيشتري دارد، به سطح رفاه بالاتري مي‌رسد، مي‌تواند تفريح‌هاي باکيفيت‌تري داشته باشد و زمينه سرمايه‌گذاري مطلوب‌تري را براي آينده فراهم کند. مديريت اقتصادي در خانواده –به‌خصوص در خانواده‌هاي امروزي- مشارکت کل اعضا را مي‌طلبد و با گذر زمان، اين نقش مي‌تواند از والدين به فرزنداني منتقل شود که در اين زمينه مهارت بيشتر و به روزتري پيدا کرده‌اند و با برنامه‌ريزي‌هايشان مي‌توانند شانس خانواده را در رشد اقتصادي بالاتر ببرند.
بحران اقتصادی ومدیریت خانواده
خانواده را مي‌توان سازماني نيمه رسمي‌تلقي کرد که مثل هر نظام اجتماعي ديگر 4 بعد اصلي يا 4 وظيفه اصلي دارد؛ وظيفه اقتصادي، وظيفه سياسي، وظيفه اجتماعي و وظيفه فرهنگي. سازمان‌يافتگي خانواده براي انجام اين وظايف باعث پايداري خانواده و هر نظام اجتماعي ديگر مي‌شود. آنچه به خانواده انرژي لازم براي بقا مي‌دهد، اقتصاد است. اقتصاد حکم تامين انرژي را براي سازمان دارد. البته ناگفته پيداست که بدون 3 بعد ديگر، حتي اگر خانواده بسيار مرفه باشد، نمي‌تواند با بي‌نظمي‌ فقدان ارتباط‌ها و انسجام لازم و الگوهاي فرهنگي مورد توافق اعضاي خانواده زندگي کند يا به سامان باشد. اقتصاد خانواده دو بعد لازم و مکمل دارد؛
اول، فعاليتي اقتصادي است که در رابطه با نهادهاي اقتصادي در جامعه و خارج از خانه شکل مي‌گيرد و به وسيله شغل و کار شناخته مي‌شود. در جامعه کشاورزي هم همين فعاليت در درون خانواده شکل مي‌گيرد.
دوم، کارخانگي است و منظور از کار خانگي مجموعه‌اي از توليدهاي کالا و خدمات است که به ازاي انجام آن دستمزد پرداخت نمي‌شود. اين نوع فعاليت از بچه‌داري تا پخت غذا و مهمانداري، نگهداري از بيمار و سالمندان و ... را شامل مي‌شود. عمده‌ترين تفاوت خانواده سنتي و مدرن اين است که در خانواده مدرن، کار خانگي به سازمان‌هاي ديگري مثل شيرخوارگاه، مدرسه، رستوران، هتل، بيمارستان و خانه سالمندان سپرده شده و خانواده به دليل اشتغال مرد و زن و کاهش ارتباط با شبکه خويشاوندي، قادر به توليد قابل‌توجه کار خانگي نيست. اما آنچه در عمل روي داده است، با تصويري که از اقتصاد خانواده مدرن ارائه کرديم، فاصله بسيار زيادي دارد. آنچه عملا اتفاق افتاده، اين است که هنوز هم قسمت قابل‌توجهي از کارخانگي بي‌اجر و مواجب را زنان در خانه انجام مي‌دهند. اين موضوع حتي در جوامع غربي هم صادق است کمااينکه براساس نتايج بررسي‌ها، زنان شاغل در کشور‌هاي غربي گاه تا 72 ساعت در هفته کار مي‌کنند که بخش عمده آن کار خانگي است. در ايران به دليل ناکارآمدي سازمان‌هاي جوارخانواده مثل شيرخوارگاه، مدرسه، رستوران و بيمارستان، قسمت اعظم اين وظيفه بر دوش خانواده نحيف امروزي گذاشته شده که در بيشتر مواقع تاب و تحمل انجام اين وظايف را ندارد. به اين ترتيب خانواده ايراني جورکش ناتواني سازمان‌هاي اجتماعي است. خانواده در طول زندگي خود وظايف اقتصادي گوناگوني دارد. برخي از اين وظايف به اين قرار است؛ تامين اجاره مسکن و
خورد و خوراک، تامين امکانات مراقبت از کودک، تامين نيازهاي آموزشي، خريد مسکن بزرگ‌تر، تامين امکانات اوقات فراغت، ايجاد امکان تحصيلات دانشگاهي و آماده کردن فرزندان براي ترک منزل و...، بنابراين وظايف اقتصادي خانواده در طول حياتش ثابت نيست و با گذر زمان تغيير مي‌کند. در مرحله‌اي که بزرگ‌ترين فرزند به سن جواني پا مي‌گذارد، خانواده ايراني با اوج نيازمندي‌هاي اقتصادي خود مواجه مي‌شود و در اينجاست که فشار بيشتري به پدر و مادر براي تامين درآمد و مديريت مخارج خانواده وارد مي‌شود. به همه اين موارد بايد تاثير بحران‌هاي اقتصادي را اضافه کرد. در دوره‌هاي بحران که معمولا با کاهش قدرت خريد خانواده و افزايش حجم مطالبات فرزندان همراه است، مديريت اقتصادي خانواده با همکاري زوج و فرزندان امکان‌پذير خواهدبود. در غير اين صورت اين بحران به تدريج به بحران‌هاي رواني و بروز اختلاف‌هاي ديگر در خانواده منجر خواهدشد. در اين مرحله خانواده به ساخت سنتي خود نزديک مي‌شود؛ پدر به سمت کسب درآمد بيشتر مي‌رود و مادر به سمت در مرکزيت عاطفي خانواده قرارگرفتن. از آنجا که اقتصاد ضامن بقاي خانواده است، عمدتا ساير جنبه‌هاي زندگي خانواده فداي بعد اقتصادي آن مي‌شود. اين مهم‌ترين خطر براي خانواده امروزي است. در حالي که خانواده با 4 چرخ اقتصاد، مديريت، روابط مستحکم و فرهنگ مي‌تواند حرکت کند عمده هم و غم خود را صرف يکي از اين چرخ‌‌ها مي‌کند و عملا دچار عدم توازن مي‌شود و حرکت رو به جلوي آن کند يا متوقف خواهد شد. يک خانواده سالم و مستحکم، به توانايي اقتصادي کافي، پس‌انداز و مهارت‌هاي لازم براي هزينه کردن و مصرف نيازمند است. تمام خانواده‌هايي که پايدار باقي مي‌مانند، به يقين به صورت خودآموخته و به تجربه اين مهارت‌ها را کسب کرده‌اند.
بهترین مدل برای مدیریت اقتصادی خانواده چیست؟
بحث مدیریت مالی در خانه، چگونه هزینه کردن و چگونه پس اندازکردن، همیشه در خانواده ها مطرح است و گاهی هم کار را به جاهای باریک می کشاند. در این زمینه با دکتر حسین ابراهیمی مقدم، روان شناس و مشاور خانواده گفت و گو کرده و نظر ایشان را پرسیده ایم
▪ زن و شوهر چه زمانی باید درباره چگونگی مدیریت امور مالی خانه تصمیم بگیرند؟ آیا مهم است که به دست آوردن این تفاهم قبل از ازدواج باشد؟
این کار حتما باید قبل از ازدواج انجام شود. یکی از مهم ترین عوامل ازدواج موفق، این است که هر دو نفر در برخی زمینه ها با یکدیگر همسطح، همفکر و هم اندازه باشند. در مورد مسایل مالی و اقتصادی نیز این تفاهم بسیار مهم است.
▪ اگر این تفاهم وجود نداشته باشد، چه اتفاقی می افتد
حال این سوال مطرح می شود که خانواده های ایرانی تا چه حد مهارت مدیریت اقتصادی دارند و می توانند آن را به فرزندان خود منتقل کنند؟ در جامعه ما زنان و مردان بسیاری در محیط بیرون مدیران بسیار خوبی هستند اما در خانواده نمی توانند مدیریت مطلوب و قوی داشته باشند. در این خانواده ها فرزندان هم مهارت لازم را برای مدیریت اقتصادی به دست نمی آورند و اصلا نمی دانند چگونه باید طبق درآمد خانواده هزینه کنند. این موضوع منجر به بروز اختلاف در خانواده و در برخی موارد، تشدید آن باعث از بین رفتن احساس رضایت افراد از یکدیگر، از بین رفتن احساس آرامش و درگیری بین اعضا و درنهایت طلاق عاطفی زن و شوهر و دور شدن دیگر اعضا از هم می شود. اگر افراد خانواده –به خصوص پدر و مادر مهارت مدیریت اقتصادی را پیدا کنند، در مورد این حوزه آگاهی داشته باشند و وظایفشان را به درستی انجام بدهند، می توانند هر کدام به نوعی در پیشبرد وضعیت اقتصادی خانواده گام بردارند که این باعث بالا رفتن احساس رضایتمندی در افراد، کاهش پرخاشگری ها و ریسک فرسودگی و اضطراب می شود
ودر مقابل قضاوت‌های مختلف دیگران نسبت به خود و برداشت‌های خود از واکنش‌های خود از دیگران به تصور ثابتی درباره خودش می‌رسد.
در نهایت، دانش‌آموز با تشکیل یک مفهوم خود مثبت یا منفی، به صورت فردی با اطمینان، دارای عزت نفس بالا، مصمم و بردبار، یا به صورت فردی نامطمئن، نامصمم دارای اعتماد نفس پایین، مضطرب و بی‌تحمل در می‌آید.
همه این ویژگی‌های شخصیتی که شالوده سلامت روانی یا بیماری روانی فرد را می‌ریزند در سال‌های تحصیل در مدرسه شکل می‌گیرند، هرچند مطالعات انجام شده در این باره فراوان نیست،‌ اما پژوهش دیگر که درباره تأثیر نمره‌های معلمان بر مفهوم خود تحصیلی و سلامت روانی دانش‌آموزان انجام گرفته شواهد تأیید کننده بیشتری به دست آمده است.
بنابراین، برای ایجاد احساس شایستگی در دانش‌آموزان و کمک به آنان در تشکیل یک مفهوم مثبت از خود باید فعالیت‌ها و برنامه‌های آموزشگاه را به گونه‌ای ترتیب داد که بیشتر به موفقیت دانش‌آموزان بینجامد نه به شکست آنان. یکی از وظایف مهم معلم و سایر مسئولان آموزشگاه واکنش مناسب آنان به موفقیت و شکست دانش‌آموزان است.
آنان باید موفقیت‌های دانش‌آموزان را پاداش دهند و تشویق کنند ولی در مقابل شکست‌هایشان بی‌صبری و واکنشی خشن از خود بروز ندهند، زیرا هر نشانه منفی از سوی معلم و دیگر مسئولان آموزشگاه به توسط دانش‌آموز به عنوان علامتی برای ناشایستگی‌اش تعبیر خواهد شد.
باید توجه داشت که موفقیت یا شکست واقعی منجر به احساس شایستگی یا نا شایستگی در دانش‌آموز نمی‌شود. آنچه مهم است تصور دانش‌آموز از شایـستــگی یا نا شایستگی او در انجام فعالیت‌های یادگیری است و این تصور به طور عمده از برخورد معلم نسبت کار دانش‌آموز حاصل می‌شود. به قول «فونتانا»:
شکست در مدرسه بیشتر یک نگرش ذهنی است تا واقعیت عینی، دانش‌آموزانی که به خاطر نمره‌های ضعیفی که از سوی معلم می‌گیرند و سرزنش‌هایی که در حضور جمع از معلم دریافت می‌کنند به این نگرش منفی می‌رسند، سرانجام از کوشش باز می‌ایستند و انگیزه برای یادگیری را از دست می‌دهند، حتی اگر توانایی کسب موفقیت را هم دارا باشند.
اگر محیط مدرسه برای دانش‌آموز شواهدی که حاکی از شایستگی و لیاقت او در کار مدرسه باشد، در طی چندین سال، خصوصاً در سال‌های نخست تحصیل فراهم آورد و این تجارب موفقیت‌آمیز در چهار، پنج سال بعد تکرار ‌شود، برای مدت نامحدودی در فرد نوعی مصونیت در برابر بیماری‌های روانی ایجاد می‌شود.
چنین فردی قادر خواهد بود تا بدون تحمل رنج و عذاب بر بحران‌ها و فشارهای شدید زندگی غلبه کند، احساس او از شایستگی و مهارت‌های شخصی و فنی‌اش که بعضی از آنها را در مدرسه آموخته است وی را قادر خواهد کرد تا در مقابله با موقعیت‌های بحرانی زندگی، روش‌های واقع‌بینانه‌ای را به کار برد.
البته این تأمین سلامت روانی حاصل از موفقیت‌های چشمگیر در فعالیت‌های در مدرسه‌ برای همه شاگردان پیشرو کلاس یک قانون کلی نیست.
دانش‌آموزانی که زیر فشار والدین و در رقابت شدید با سایر همکلاسی‌های خود در گرفتن نمره‌های بالا توفیق می‌یابند غالباً شخصیتی نامتعادل، وسواسی و مضطرب دارند.
«ایمس» در پژوهشی که درباره تأثیر رقابت بر موفقیت انجام داده، گزارش کرده است که در موقعیت‌های آموزشی که در آن، میان دانش‌آموزان رقابت حاکم بوده، حتی دانش‌آموزان دارای مفهوم سطح بالا نیز با شکست مواجه شده‌اند، و به دنبال آن انتقاد از خود افزایش یافته و تصورات فرد نسبت به توانایی‌های شخصی‌اش کاهش یافته است.
از سوی دیگر دانش‌آموزانی که طی ۱۰ تا ۱۲ سال تحصیل با شواهد مستمر مبنی بر نا شایستگی خود در مدرسه رو‌به‌رو می‌شوند به ندرت مورد تأیید معلمان و والدین قرار می‌گیرند.
روحیه این‌گونه دانش‌آموزان با مشکلات عاطفی ناشی از کمبود احساس نا شایستگی در انجام فعالیت‌های آموزشگاهی، ممکن است به محیط خارج از مدرسه تعمیم یابد و این اعتقاد را در فرد ایجاد ‌کند که چنانکه در کارهای مدرسه ناموفق بوده است در کارهای خارج از مدرسه هم توفیقی نصیب او نخواهد شد.
یعنی مشکل، زمانی کاملاً جدی است که مفهوم خود تحصیلی منفی به مفهوم خود کلی منفی تبدیل شود.
اما اگر دانش‌آموز بتواند شواهدی که حاکی از شایستگی او در موقعیت‌های خارج از مدرسه است، کسب کند، خطر تا حدودی رفع شده، احتمال دارد که دانش‌آموز شکست خورده در تحصیلات رسمی بتواند در زندگی غیرتحصیلی خود کسب موفقیت کند و تعادل روانی لازم را برای زندگی غیرتحصیلی خودبیابد و تعادل روانی لازم را برای زندگی اجتماعی بدست آورد. بعضی از این افراد که با موفقیت‌های پی‌درپی خارج از آموزشگاه برخورد می‌کنند، این موفقیت‌ها را به سرعت به صورت نشانه‌های توانایی خود تفسیر می‌کنند، و همین امر موجب بالا رفتن حس اعتماد به نفس در آنان و افزایش موفقیت‌های بعدی می‌شود.
به همین سبب است که گاه دیده می‌شود دانش‌آموزانی که در موفقیت‌های تحصیلی توفیقی نصیبشان نمی‌شود، و بعضاً برچسب کم هوشی به آنان زده می‌شود، مدت زمانی پس از آنکه تحصیلات رسمی را رها کردند و به یک فعالیت غیررسمی اشتغال ورزیدند، سریعاً به موفقیت می‌رسند و خیلی از نزدیکان و آشنایانشان را به حیرت وا می‌دارند.
این نیز نتیجه همان تأثیر متقابل پیش گفته است؛ یعنی کسب موفقیت، افزایش اعتماد به نفس، بالا رفتن پشتکار و جدیت ، افزایش موفقیت ، افزایش سطح اعتماد به نفس ... الی آخر.
کوتاه سخن اینکه، معلم، مشاور، مدیر، پدر و مادر و سایر مسئولان تربیتی کودک، از همان روزهای ورود به مدرسه، باید مواظب اعمال و رفتار او و واکنش‌های خود نسبت به وی باشند.
موفقیت‌های او را ارج بگذارند و شکست‌هایش را به سوی موفقیت هدایت کنند، مانند کودک خردسالی که به تازگی تمرین راه رفتن را آغاز کرده است، هر گام درست او را با آغوش گرم پذیرا باشند و هر قدم کج وی را با مهربانی اصلاح کنند. اگر معلوم شود دانش‌آموز در یکی از زمینه‌های تحصیلی یا موضوع‌های درسی خیلی قوی نیست، در زمینه‌های دیگری که به خوبی پیش می‌رود بر علائم شایستگی او تأکید بورزند. از رقابت و چشم هم چشمی و مقایسه دانش‌آموزان با یکدیگر جداً پرهیز کنند و نگذارند دانش‌آموزان موفقیت در تحصیل را به بهای گزاف از دست دادن تعادل روانی به دست آورند
دوران تحصیل، که سال‌های بین ۶ تا ۱۸ سال عمر دانش‌آموز را به خود اختصاص می‌دهد دوران سرنوشت‌ساز و شخصیت‌ساز اوست.
دانش‌آموز در این سال‌ها تجارب مختلفی کسب می‌کند، واکنش‌های گوناگونی را از معلمان در مدرسه و از والدین در خانه دریافت می‌کند و در مقابل قضاوت‌های مختلف دیگران نسبت به خود و برداشت‌های خود از واکنش‌های خود از دیگران به تصور ثابتی درباره خودش می‌رسد.
در نهایت، دانش‌آموز با تشکیل یک مفهوم خود مثبت یا منفی، به صورت فردی با اطمینان، دارای عزت نفس بالا، مصمم و بردبار، یا به صورت فردی نامطمئن، نامصمم دارای اعتماد نفس پایین، مضطرب و بی‌تحمل در می‌آید.
همه این ویژگی‌های شخصیتی که شالوده سلامت روانی یا بیماری روانی فرد را می‌ریزند در سال‌های تحصیل در مدرسه شکل می‌گیرند، هرچند مطالعات انجام شده در این باره فراوان نیست،‌ اما پژوهش دیگر که درباره تأثیر نمره‌های معلمان بر مفهوم خود تحصیلی و سلامت روانی دانش‌آموزان انجام گرفته شواهد تأیید کننده بیشتری به دست آمده است.
بنابراین، برای ایجاد احساس شایستگی در دانش‌آموزان و کمک به آنان در تشکیل یک مفهوم مثبت از خود باید فعالیت‌ها و برنامه‌های آموزشگاه را به گونه‌ای ترتیب داد که بیشتر به موفقیت دانش‌آموزان بینجامد نه به شکست آنان. یکی از وظایف مهم معلم و سایر مسئولان آموزشگاه واکنش مناسب آنان به موفقیت و شکست دانش‌آموزان است.
آنان باید موفقیت‌های دانش‌آموزان را پاداش دهند و تشویق کنند ولی در مقابل شکست‌هایشان بی‌صبری و واکنشی خشن از خود بروز ندهند، زیرا هر نشانه منفی از سوی معلم و دیگر مسئولان آموزشگاه به توسط دانش‌آموز به عنوان علامتی برای ناشایستگی‌اش تعبیر خواهد شد.
باید توجه داشت که موفقیت یا شکست واقعی منجر به احساس شایستگی یا نا شایستگی در دانش‌آموز نمی‌شود. آنچه مهم است تصور دانش‌آموز از شایـستــگی یا نا شایستگی او در انجام فعالیت‌های یادگیری است و این تصور به طور عمده از برخورد معلم نسبت کار دانش‌آموز حاصل می‌شود. به قول «فونتانا»:
شکست در مدرسه بیشتر یک نگرش ذهنی است تا واقعیت عینی، دانش‌آموزانی که به خاطر نمره‌های ضعیفی که از سوی معلم می‌گیرند و سرزنش‌هایی که در حضور جمع از معلم دریافت می‌کنند به این نگرش منفی می‌رسند، سرانجام از کوشش باز می‌ایستند و انگیزه برای یادگیری را از دست می‌دهند، حتی اگر توانایی کسب موفقیت را هم دارا باشند.
اگر محیط مدرسه برای دانش‌آموز شواهدی که حاکی از شایستگی و لیاقت او در کار مدرسه باشد، در طی چندین سال، خصوصاً در سال‌های نخست تحصیل فراهم آورد و این تجارب موفقیت‌آمیز در چهار، پنج سال بعد تکرار ‌شود، برای مدت نامحدودی در فرد نوعی مصونیت در برابر بیماری‌های روانی ایجاد می‌شود.
چنین فردی قادر خواهد بود تا بدون تحمل رنج و عذاب بر بحران‌ها و فشارهای شدید زندگی غلبه کند، احساس او از شایستگی و مهارت‌های شخصی و فنی‌اش که بعضی از آنها را در مدرسه آموخته است وی را قادر خواهد کرد تا در مقابله با موقعیت‌های بحرانی زندگی، روش‌های واقع‌بینانه‌ای را به کار برد.
البته این تأمین سلامت روانی حاصل از موفقیت‌های چشمگیر در فعالیت‌های در مدرسه‌ برای همه شاگردان پیشرو کلاس یک قانون کلی نیست.
دانش‌آموزانی که زیر فشار والدین و در رقابت شدید با سایر همکلاسی‌های خود در گرفتن نمره‌های بالا توفیق می‌یابند غالباً شخصیتی نامتعادل، وسواسی و مضطرب دارند.
«ایمس» در پژوهشی که درباره تأثیر رقابت بر موفقیت انجام داده، گزارش کرده است که در موقعیت‌های آموزشی که در آن، میان دانش‌آموزان رقابت حاکم بوده، حتی دانش‌آموزان دارای مفهوم سطح بالا نیز با شکست مواجه شده‌اند، و به دنبال آن انتقاد از خود افزایش یافته و تصورات فرد نسبت به توانایی‌های شخصی‌اش کاهش یافته است.
از سوی دیگر دانش‌آموزانی که طی ۱۰ تا ۱۲ سال تحصیل با شواهد مستمر مبنی بر نا شایستگی خود در مدرسه رو‌به‌رو می‌شوند به ندرت مورد تأیید معلمان و والدین قرار می‌گیرند.
روحیه این‌گونه دانش‌آموزان با مشکلات عاطفی ناشی از کمبود احساس نا شایستگی در انجام فعالیت‌های آموزشگاهی، ممکن است به محیط خارج از مدرسه تعمیم یابد و این اعتقاد را در فرد ایجاد ‌کند که چنانکه در کارهای مدرسه ناموفق بوده است در کارهای خارج از مدرسه هم توفیقی نصیب او نخواهد شد.
یعنی مشکل، زمانی کاملاً جدی است که مفهوم خود تحصیلی منفی به مفهوم خود کلی منفی تبدیل شود.
اما اگر دانش‌آموز بتواند شواهدی که حاکی از شایستگی او در موقعیت‌های خارج از مدرسه است، کسب کند، خطر تا حدودی رفع شده، احتمال دارد که دانش‌آموز شکست خورده در تحصیلات رسمی بتواند در زندگی غیرتحصیلی خود کسب موفقیت کند و تعادل روانی لازم را برای زندگی غیرتحصیلی خودبیابد و تعادل روانی لازم را برای زندگی اجتماعی بدست آورد. بعضی از این افراد که با موفقیت‌های پی‌درپی خارج از آموزشگاه برخورد می‌کنند، این موفقیت‌ها را به سرعت به صورت نشانه‌های توانایی خود تفسیر می‌کنند، و همین امر موجب بالا رفتن حس اعتماد به نفس در آنان و افزایش موفقیت‌های بعدی می‌شود.
به همین سبب است که گاه دیده می‌شود دانش‌آموزانی که در موفقیت‌های تحصیلی توفیقی نصیبشان نمی‌شود، و بعضاً برچسب کم هوشی به آنان زده می‌شود، مدت زمانی پس از آنکه تحصیلات رسمی را رها کردند و به یک فعالیت غیررسمی اشتغال ورزیدند، سریعاً به موفقیت می‌رسند و خیلی از نزدیکان و آشنایانشان را به حیرت وا می‌دارند.
این نیز نتیجه همان تأثیر متقابل پیش گفته است؛ یعنی کسب موفقیت، افزایش اعتماد به نفس، بالا رفتن پشتکار و جدیت ، افزایش موفقیت ، افزایش سطح اعتماد به نفس ... الی آخر.

کوتاه سخن اینکه، معلم، مشاور، مدیر، پدر و مادر و سایر مسئولان تربیتی کودک، از همان روزهای ورود به مدرسه، باید مواظب اعمال و رفتار او و واکنش‌های خود نسبت به وی باشند.
موفقیت‌های او را ارج بگذارند و شکست‌هایش را به سوی موفقیت هدایت کنند، مانند کودک خردسالی که به تازگی تمرین راه رفتن را آغاز کرده است، هر گام درست او را با آغوش گرم پذیرا باشند و هر قدم کج وی را با مهربانی اصلاح کنند. اگر معلوم شود دانش‌آموز در یکی از زمینه‌های تحصیلی یا موضوع‌های درسی خیلی قوی نیست، در زمینه‌های دیگری که به خوبی پیش می‌رود بر علائم شایستگی او تأکید بورزند. از رقابت و چشم هم چشمی و مقایسه دانش‌آموزان با یکدیگر جداً پرهیز کنند و نگذارند دانش‌آموزان موفقیت در تحصیل را به بهای گزاف از دست دادن تعادل روانی به دست آورند
کودکان و نوجوانان هر روز با کوله باري از کتاب و دفتر و خوراکي به مدرسه مي‌روند تا بتوانند با کسب علم و دانش قدم در راه پيشرفت و ترقي گذارند. عوامل بي‌شماري در اين ميان بر روند تحصيل و يادگيري آنها تاثير مي‌گذارند، از جمله: عملکرد خانواده، بهداشت جسمي‌ و رواني، فرهنگ رفتاري، روش‌هاي آموزش، سنجش توانايي‌هاي دانش‌آموزان و... بسياري از مردم با مطرح شدن بحث «بهداشت روان در مدرسه» تصويري از بيماري‌هاي رواني حاد مانند افسردگي، اسکيزوفرني، عقب ماندگي‌هاي ذهني در ذهن‌شان شکل مي‌گيرد، در حالي که هدف ما از طرح مبحث بهداشت روان در خانواده و مدرسه تنها ارزيابي شرايط محيطي سالم براي ذهن و روان کودکان ونوجوانان است بلکه در صدد يافتن راه‌هايي براي پرورش مهارت‌هاي اجتماعي مطلوب براي رويارويي با دشواري‌ها و چالش‌هاي زندگي هستيم.
اگر مي‌خواهيم خانواده و مدرسه ما عملکردي رضايت بخش داشته و دانش‌آموزاني موفق داشته باشيم، بايد به سلامت جسم و روان آنها به طور هم زمان توجه کنيم. بسياري از مشکلات رواني – اجتماعي کودکان و نوجوانان تاثير مستقيم بر يادگيري و فرآيند تحصيل آنها دارد، مشکلاتي که از دوران کودکي در آنان دروني مي‌شود و موجب عملکرد ضعيف آنها در مدرسه و به دنبال آن اعمال تنبيه‌ها براي بدرفتاري و شکست‌هاي تحصيلي مي‌شود.
بنابراين به عنوان يک مدير يا آموزگار يا حتي پدر و مادر نيازداريم که نقش بهداشت رواني در سلامت محيط خانه و مدرسه (به دليل بر قراري روابط اجتماعي عاطفي کودکان و نوجوانان) را مد نظر قرار دهيم تا شاهد پيشرفت‌هاي تحصيلي دانش‌آموزان در تمام مقاطع تحصيلي باشيم.
نقش خانواده در بهداشت روان دانش‌آموزان
خانواده به‌عنوان اولين و مهم‌ترين نهاد اجتماعي، تاثير زيادي درتحول وشکل گيري شخصيت دانش‌آموزان دارد.. اين تاثيرگذاري بسيار چشم‌گير است و مي‌تواند بهداشت روان دانش‌آموزان را تحت‌الشعاع خود قرار دهد.برخي روانکاوان نقش خانواده را در بهداشت روان دانش‌آموزان بسيار مهم مي‌دانند و اعتقاد دارند که بهداشت روان افراد در پنج سال اول زندگي، در خانواده پايه‌ريزي مي‌شود.
محيط خانوادگي داراي متغيرهاي فراواني است و کارکردهاي متعددي دارد. از مهم‌ترين اين کارکردها مي‌توان به راهنمايي فرزندان و فراهم ساختن فرصت‌هايي براي آموزش و پرورش و گسترش روابط اجتماعي آنان و همچنين ايجاد روحيه مسووليت پذيري در آنان اشاره کرد.
امروزه در رويکرد جامع بهداشت روان، دو گرايش وجود دارد که با عناوين گرايش مدرسه محوري و گرايش خانواده محور شناخته مي‌شوند.در گرايش خانواده محور تاکيد بر اين است که عوامل مخرب بهداشت روان در محيط خانواده، شناسايي شوند تا خانواده بتواند کارکردهاي موثر خود را بروز دهد. اگر خانواده کارکرد مطلوبي داشته باشد و بتواند فرصت‌هاي مناسبي براي تحول شخصيت کودک فراهم سازد،نه تنها عزت نفس کودک، بلکه ديگر جنبه‌هاي مثبت شخصيت او نيز ارتقا مي‌يابد و پايه‌هاي بهداشت روان‌اش استوار مي‌شود.
کودک با فراگيري مهارت‌هاي زندگي زير نظر والدين و ديگر اعضاي خانواده، مي‌تواند سازگاري خود را در محيط‌هاي اجتماعي و به خصوص محيط‌هاي آموزشگاهي افزايش دهد.
به صورت خلاصه، مي‌توان نقش خانواده را با اصطلاح حساس به تحول در بهداشت روان دانش‌آموزان توصيف کرد. والدين و حتي خواهر و برادر، بايد آموزش ببيند که چگونه روند تحولي دانش‌آموز را زير نظر داشته باشند و با ارايه فرصت‌هاي مناسب، مسير مطلوبي براي تحول مثبت او فراهم سازند. حساسيت به تحول، از يک سو به شناسايي مراحل تحول و از سوي ديگر، به اقدامات مناسب در راستاي شکوفايي جنبه‌هاي مثبت شخصيت دانش‌آموز توجه دارد. بنابراين، ارايه آموزش‌هاي مناسب به اعضاي خانواده، مي‌تواند در ارتقاي بهداشت روان دانش‌آموزان گامي ‌موثر باشد.
نقش مدرسه در بهداشت روان دانش‌آموزان
پس از خانواده، مدرسه مهم‌ترين نهاد اجتماعي اثرگذار بر بهداشت روان دانش‌آموزان است. امروزه تعامل بهداشت روان دانش‌آموزان و محيط‌هاي آموزشگاهي، در رشته (روان شناسي آموزشگاهي) مورد بررسي قرار مي‌گيرد.
روان‌شناسان آموزشگاهي در زمينه‌هايي چون راهنمايي و مشاوره، شناسايي اختلالا ت رواني، اجراي آزمون‌هاي شخصيتي و پيشرفت تحصيلي و گاهي اوقات هم ايجاد زمينه‌هاي مشاوره براي مديران و معاونان مدرسه ايفاي نقش مي‌کنند.
در ايران، فعاليت روان شناسان آموزشگاهي بسيار ضعيف است. به همين دليل اين مسووليت خطير به عهده معلمان، مديران و ديگر مسوولان مرتبط با زمينه‌هاي آموزش و پرورش قرار گرفته است.
بهداشت روان در محيط آموزشگاهي، طيف متنوعي از فعاليت‌ها را از پيشگيري اختلالات رواني گرفته تا زمينه‌هاي تشخيصي و درماني اين اختلالات در بر مي‌گيرد. به طورکلي مي‌توان مبحث بهداشت روان در مدارس را به سه حوزه بهداشت راون اوليه،بهداشت روان ثانويه و بهداشت روان تقسيم کرد.

بهداشت روان اوليه
در تمامي‌اختلالات رواني، پيشگيري مهم‌تر از درمان است. محيط مدرسه نيز از اين قاعده مستثنا نيست و پيشگيري از بروز اختلالات رفتاري دانش‌آموزان ازجمله مهم‌ترين وظايف آن است. پيشگيري طيف وسيعي از رفتارها و باورهاي دانش‌آموزان را هدف قرار مي‌دهد و تلاش مي‌کند، برخي از زمينه‌هاي مثبت رفتاري، مانند عزت نفس، اعتماد نفس و خودکارآمدي را در دانش‌آموزان تقويت کند و بسياري از زمينه‌هاي منفي از قبيل: اضطراب، افسردگي،پرخاشگري و اعتياد را در آنان ازبين ببرد. در اين رهگذر، بيشتر تاکيد روي برنامه ريزي درسي مناسب،افزايش مشارکت دانش‌آموزان، بالا بردن روحيه مسووليت پذيري آنها و انطباق مواد آموزشي با نيازهاي دانش‌آموزان است. اين امور نه تنها بهداشت روان دانش‌آموزان را به مخاطره نمي‌اندازند، بلکه آنان را به سوي روندي کمال گرايانه سوق مي‌دهند.
بنابراين بهداشت روان اوليه،جلو گيري از بروز هر گونه اختلال رواني را در دستور کار خود قرار مي‌دهد و تلاش مي‌کند در زمينه‌هاي آموزشي و حتي محيط خانوادگي، هيچ‌گونه روزنه‌اي براي شکل گيري اختلالات رفتاري باز نشود. اين وضعيت را مي‌توان به صورت نظامي جامع و فراگير بهداشتي در نظر گرفت که از طريق برنامه ريزي‌هاي کلان و آموزش‌هاي منظم و مستمر عمل مي‌کند.
بهداشت روان ثانويه
در حيطه بهداشت روان ثانويه، با دو مفهوم کلي (غربال‌گري) و (خدمات حمايتي فوري) سرو کار داريم که هر کدام از آنها فعاليت‌ها و اقدامات متنوعي را شامل مي‌شود. از آنجا که نگاه بهداشت روان ثانويه به تشخيص سريع اختلالات و ارايه خدمات فوري معطوف است،بايد به فرآيند تشخيص‌هاي روان شناختي اهميت داد زيرا به دنبال اينگونه تشخيص‌هاست که خدمات درماني ضرورت پيدا مي‌کند.
اما در فرآيند غربال‌گري، بر تشکيل پرونده‌هاي روان شناختي براي دانش‌آموزان و شناسايي ويژگي‌هاي روان‌شناختي آنان تاکيد مي‌شود. در مواقعي که امکان بررسي فرد فرد دانش‌آموزان وجود ندارد، مسوولان آموزشگاهي بايد تلاش کنند،علايم هشدار دهنده اختلالات رواني را دريافت کنند. اين گونه علايم، همانند آزمون‌هاي روان شناختي به دنبال شناسايي حالاتي هستند که اگر مورد درمان قرار نگيرند و به سرعت بر طرف نشوند،به اختلالات رفتاري پايدار تبديل مي‌شوند. هنگامي‌که گوشه گيري فزآينده‌ دانش‌آموزي مشاهده مي‌شود، يا وقتي مي‌بينيم دانش‌آموزي هيچ گونه توجهي به صحبت‌هاي دوستان خود ندارد يا نسبت به تعامل اجتماعي با ديگران عکس‌العمل نشان نمي‌دهد و يا دچار اضطراب مفرط است و لرزش عضلاني دارد، تمامي‌ اين شاخص‌ها ي رفتاري را مي‌توان به عنوان علايم هشدار دهنده در نظر گرفت. بنابراين، اگر اينگونه علايم بررسي نشوند و زمينه بروز آنها از بين نرود،عارضه‌ها شديدتر مي‌شوند و در سال‌هاي بعد بهداشت رواني دانش‌آموز به‌طور کامل مختل خواهد شد. مي‌توان بالا رفتن سطح بهداشت روان ثانويه را که با افزايش آگاهي‌هاي معلمان، مديران و معاونان مدرسه‌ها همراه است،روندي رو به تکامل درنظر گرفت که بر آموزش نيروي انساني به عنوان ابزار ارتقاي بهداشت رواني دانش‌آموزان تاکيد دارد. شناسايي علايم هشدار دهنده و ارايه راهکارهاي روان شناختي، مي‌تواند در پيشگيري از بروز اختلالات شديد رفتاري تاثير فزاينده‌اي بگذارد.
بهداشت روان ثالثيه
از ديگر اقدامات مرتبط با بهداشت روان دانش‌آموزان در مدارس، فرآيند ارجاع دانش‌آموزاني که گرفتار اختلالات رفتاري واضح و مشخص هستند،به مشاوران و متخصصان بر جسته و با تجربه است. پس از تعيين وضعيت دانش‌آموزاني که از لحاظ رفتاري دچار اختلال شده‌اند، آنها را به روان شناسان مربوطه ارجاع مي‌دهند تا به درمان موثر و به موقع آنها مبادرت شود. در اين رهگذر، (کارورزي)مناسب نيز مي‌تواند در کنار روند مشاوره، اثر سودمندي از خود بر جاي بگذارد و شناسايي دقيق اختلالات واضح و ويژه روان شناختي را امکان پذير سازد. اقدامات بهداشت روان مرحله سوم باعث مي‌شوند، بسياري از اختلالات رفتاري مانند: پرخاشگري همراه با اختلال در سلوک، افسردگي حاد،بيش فعالي و وسواس به صورت علامت و سندرم شناسايي شوند و شخص مبتلا با سرعت و ظرافت به شکلي محرمانه، براي مشاوره و روان درماني به متخصصان و صاحب نظران معرفي شود.
البته شناسايي چنين دانش‌آموزاني از حيطه معلمان و متخصصان خارج است. ولي با کمک گرفتن از اين متخصصان مي‌توان راهکارهاي مناسبي براي حل و فصل مشکلات اين گونه دانش‌آموزان برگزيد و آنها را در حل مشکلات روان اوليه و ارجاع به پزشک راهنمايي کرد. بنابراين ضروري است، علاوه برشناسايي اختلالات ويژه روان شناختي، شيوه‌هاي مداخله در امور مربوط به بهداشت روان و همچنين شيوه فعاليت متخصصان ياري رسان در اين زمينه نيز شناسايي شوند تا فرآيند ارجاع به دقت صورت پذيرد.

راهکارهاي پيشنهادي
• ستقبال از حضور والدين در مدرسه و شرکت آنان در انجمن‌هاي و گردهمايي‌هاي متعدد، تا حدي که آنان احساس ارزش و احترام کنند.
• مشارکت دادن والدين يا ساير اعضاي خانواده در امر برنامه ريزي‌هاي آموزشي، تصميم گيري در باره مسايل بهداشتي مدرسه و روند پيشرفت تحصيلي دانش‌آموزان
• معرفي و شناساندن مراکز مشاوره به اولياي دانش‌آموزان
• تشکيل کلاس‌هاي آموزشي تربيتي براي والدين و مراقبين دانش‌آموزان
• هماهنگ ساختن امکانات مدرسه با انتظارت و خواست‌هاي والدين
• ايجاد ارتباطي موثر و پويا ميان آموزگاران ووالدين دانش‌آموزان
• استفاده از نظرات و ايده‌هاي خلاق اوليا در جهت پيشبرد اهداف آموزشي
• هماهنگي ميان مدرسه و ساير نهادهايي که وظيفه سلامت کودکان را به عهده دارند

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 19 اردیبهشت 1395 ساعت: 10:40 منتشر شده است
نظرات(0)

سلامت روانی و جسمانی

بازديد: 97

مقدمه :
نقش معلم در تربیت دانش آموز بر هیچ کس پوشیده نیست ، تماس نزدیک بین معلم و دانش آموز و نفوذی که معلم بر دانش آموز دارد نقش مهمی در علامت فکری و روانی ایشان ایفا می کند و ممکن است به شیوه های گوناگون مثل تقلید الگوسازی و گاهی اوقات همانندسازی بروز کند . معلم باید علاوه بر نقش تربیتی و پرورشی که در مدارس انجام می دهد الگودهی را به عنوان یک ابزار تربیتی مورد استفاده قرار دهد . معلم به دقت ، تفکر دانش آموزان را تحت نظر قرار می دهد در مواقع مناسب توجه آنان را به کل هستی و مبدا خلقت جلب نماید و همچنین با رفتار خود ارزش ها را در دانش آموزان درونی سازد .
روانشناسان و مربیان تعلیم و تربیت معلم را مرجع واقعیت برای کودک می دانند ، در این حیطه از آنان انتظار می رود رفتار فعالیت های معمولی خویش را براساس اصول و ضوابط سلامت روان مورد آزمون و ارزشیابی قرار دهند و با آزمون نگرش ها و احساسات ، ارزشها و رفتار خویش از سویی و مشاهده ی کودکان و تعبیر و تفسیر رفتار آنان و کشف مشکلاتشان می توانند موفقیت های آموزشی را در جهت مثبت ، پیشگیری و یا درمانی از نو سازمان دهند.
شناخت توانائیها ، نیازها ، ناسازگاریها و ویژگیهای رفتار و خصوصیات روانی کودکان و نوجوانان از اهمیت ویژه ای برخوردار است . این شناخت باعث درک کودکان می شود و همچنین زمینه ای برای برنامه ریزی و به کار بردن امکانات آموزشی و پرورشی می شود ، مادامی که کودکان نتوانند تحمل کردن مدرسه را یاد بگیرند کوشش در زمینه ی یادگیری آنان بی ثمر خواهد بود . کودکان آسیب پذیر از لحاظ عاطفی را نمی توان مجبور به شرکت در فعالیتهای مدرسه کرد مگر آن که بتوانند معلم و مدرسه را بپذیرند و به آن اطمینان و اعتماد کنند ، فشار بر چنین کودکانی تنها براساس تهدید در آنان می افزاید و این افزایش به نوبه ی خود اضطراب نفرت و اشکال مختلف رفتار منفی گرایانه را در آنان تشدید می کند.
شيوه هايي جهت علاقه مند كردن دانش آموزان دوره ابتدايي به مجلات رشد
شيوه هاي عملي جهت علاقه مند ساختن دانش آموزان دوره ابتدايي به مجلات رشد مقدمه مجلات رشد دوره ابتدايي در سه عنوان ،رشد كودك براي دانش آموزان آمادگي و پايه اول ، رشد نوآموز براي دانش آموزان پايه دوم وسوم و رشد دانش آموز براي پايه چهارم وپنجم منتشر مي شود . مجلات رشد كودك ، نوآموزودانش آموز به صورت ماهنامه از سوي دفتر انتشارات كمك آموزشي سازمان پژوهش و برنامه ريزي آموزشي وزارت آموزش وپرورش به طور ميانگين با شمارگاني بيش از هفتصد هزار جلد براي هر عنوان منتشر مي شود . به نظر مي رسد مجلات رشد در اكثر مدارس جايي براي خود در بين دانش آموزان باز كرده باشد . درنگارش ، چاپ وانتشار اين ميزان مجله يقينا بايد علاقه و نياز هاي مخاطبان مدنظر قرار گرفته شده باشد . در اين ميان عوامل متعددي سبب علاقه مندي دانش آموزان نسبت به اين رسانه آموزشي مي شود كه به برخي از آنها به شرح زير اشاره مي شود : عوامل مؤثر در علاقه مندي دانش آموزان به مطالعه وكتابخواني 1. خانواده : خانواده به عنوان نخستين پايگاه آموزش وپرورش و از اساسي ترين عوامل تشكيل دهنده شخصيت كودك است) اگر به خانواده به عنوان يك عامل اساسي در ايجاد علاقه نسبت به مطالعه توجه كنيم ، ابتدا بايد در يك تقسيم بندي كلي خانواده ها را به سه دسته تقسيم كنيم  خانواده هايي كه به مطالعه عادت داشته و به رشد فكري فرزندان خود علاقه مندند  خانواده هايي كه تحصيل كرده هستند اما به كتاخواني ومطالعه علاقه اي ندارند  خانواده هايي كه سواد چنداني نداشته يا بي سوادندو معمولاخانواده هايي كه به علت فقر فرهنگي يا بي سوادي به مطالعه بي علاقه اند نمي توانند در علاقه مند كردن وايجاد انگيزه نسبت به خواندن در فرزندانشان نقشي چنداني داشته باشند . از طرف ديگر اگر والدين به مطالعه علاقه مند باشند فرزندان هم با كتاب و مطالعه بهتر وبيشتر آشنا شده وبه آن عادت مي كنند. دسته اي از پدر ومادران ، بي آنكه خود متوجه باشند پيوسته در برابر كودك خود مطالعه مي كنند كودك نيز ناخودآگاه به سوي مطالعه و كتابخواني هدايت مي شود . در اينجا حس تقليد خودنمايي مي كند حسي كه در كودكان بسيار نيرومند است .) خانواده هايي كه هنوز نسبت به مطا لعه غير درسي دانش آموزان به ديد منفي نگاه مي كنند معتقدند كه مطالعه مجلات وكتب غير درسي ، دانش آموزان را از مطالعه مواد درسي باز داشته ومانع آموزش دروس مدرسه اي مي شود .گاهي در مدارس شاهد مراجعه اوليايي هستيم كه از دست فرزندشان به جهت مطالعه كتب ومجلات غير درسي نزد مربيان مدرسه گلايه مي كنند و خواستار نصيحت دانش آموزشان در خصوص مطا لعه كتب درسي هستند ! 2. مدرسه : مدرسه به عنوان دومين مركز تربيتي پس از خانواده ، تاثير به سزايي در تشويق دانش آموزان به مطالعه دارد . اگر در اين محيط زمينه هاي لازم جهت بروز استعداد هاي نهفته دانش آموزان فراهم شود و روش هاي صحيح مطالعه آموزش داده شود شاهد شكوفايي كودكان خواهيم بود .در اين ميان نقش مدير و آموزگاران غير قابل انكار است . تاثيري را كه مدير بر همكاران خود دارد موقعيت تربيتي او را بيشتر نمايان مي كند رفته رفته موضع گيري هاي مثبت يا منفي او ، جنبه سمبل والگو پيدا مي كند و به اندازه نفوذي كه در روح وذهن افراد دارد ، آنها را متاثر كرده وتغيير مي دهد .(تقوي ـ1370 ، صفحه 60 ) آموزگاران ارتباط نزديكتر وبيشتري با دانش آموزان دارند اين ارتباط سبب مي شود تا از يك سو الگوي رفتاري آنها باشنداز سوي ديگر معلم مي تواند اصول صحيح انجام امور مختلف واز همه مهمتر شيوه هاي مطالعه و كتابخواني را به دانش آموزان آموزش دهد . ( ميرهادي – 1355 ، صفحه 119) متاسفانه به ندرت برخي از مربيان مدرسه نيز با ديدگاه اوليايي كه وصف آنها دربالا اشاره شد هم عقيده اند . اينان تبليغات لازم را جهت علاقه مند كردن دانش آموزان به مطالعه كتب و مجلات غيردرسي به عمل نياورده و آموزش هاي لازم در اين زمينه را به آنها نمي دهند و حتي دانش آموزان را از مطالعه منابع غير درسي باز مي دارند . 3. دانش آموزان : كودكان بيشتر سرمشق هايي را مورد تقليد قرار مي دهند كه شبيه خود آنها باشد همسالان مي توانند معلمان كارايي براي تدريس موضوعات درسي باشند .در ميان همسالان ، برخي از آنها به عنوان سرمشق اثر بخش ترندبه طوري كه هر چه ميزان هوش ، موفقيت تحصيلي واجتماعي كودكي بيشتر باشد ميزان تقليد همسالان از او بيشتر خواهد بود (بيابانگرد 1377،صفحه 168) با توجه به نقش الگو پذيري در دانش آموزان نقش معلم ، همسالان ، پدرو مادر، برادر وخواهر به عنوان الگو هاي رفتاري در آموزش امور مختلف بخوبي قابل درك وتامل است . بي شك از دانش آموزي كه اولياي مخالف مطالعات غير درسي داشته باشد نمي توان انتظار علاقه مندي نسبت به مطالعه غير درسي داشت . از طرف ديگر اگر دانش آموز در محيط مدرسه از سوي معلم خود جهت مطالعه كتب درسي و غير درسي آموزش لازم را نديده باشد، طبعا نسبت به مطالعه و كتابخواني حس خوبي نخواهد داشت . گاهي والدين ومربي دانش آموز با مطالعات غيردرسي او مخالف نيستند، اما روش مناسبي را در علاقه مند كردن وي به مطالعه بكار نمي برند و بعضا با روش اجبار مي خواهند دانش آموز را به كتابخواني مشتاق نمايند كه صد البته نتيجه چنين تصميمي پيشاپيش متصور است . درچند سال اخيرشاهد اشتراك بيشتر مجلات رشد در بين دانش آموزان بخصوص در دوره ابتدايي بوده ايم بطور مثال ميزان اشتراك مجله رشد اعم از كودك ، نوآموز و دانش آموز در شهرستان نجف آباد از تعداد 14100 جلد در سال تحصيلي 81 - 1380 به 20200 جلد در سال تحصيلي 83 ـ 1382رسيده است . به راستي اين ميزان افزايش اشتراك در تكميل آموزش هاي مدرسه تاثيرگذار بوده است ؟ چگونه مي توان اثر بخشي مطالعه مجلات رشد را در بين دانش آموزان دوره ابتدايي افزايش داد؟ رسيدن به پاسخ اين سئوالات ما را بر آن داشت تا طي سال 83 -1382 اقداماتي را در دبستان شهيد مرداني امير آباد بكار گيريم كه در زير به آنها اشاره مي شود . از آنجا كه تغيير ديدگاه و هم سو سازي نظرات همكاران در خصوص نقش واهميت مطالعات غير درسي دانش آموزان ، انكار ناپذير بود طي جلسات متعدد شوراي آموزگاران نقش كتابخواني ومطالعه مجلات در بهبود وضعيت درسي دانش آموزان مورد بررسي قرار گرفت . با گذشت چند هفته كليه همكاران تاثير مطالعه مجلات رشد را در بهبود كمي وكيفي دروس مختلف از جمله : فارسي ، املا ، انشا ، علوم ، ديني و… را مورد تاكيد قرار دادند . بدين ترتيب با تصويب شوراي آموزگاران مقرر شد هر ماه يكي از ساعات انشا ، به كتابخواني ومطالعه مجلات رشد توسط دانش آموزان در كلاس اختصاص يابد . پيشرفت هاي حاصل شده در وضعيت كمي وكيفي دروس مختلف دانش آموزان كافي بود تا دانش آموزاني كه خود شاهد پيشرفت هاي بدست آمده بودند ، پدر ومادران را به اهميت ونقش مجلات رشد آگاه نمايند . از سوي ديگرمدير و آموزگاران در جلسات كلاسي در حضور اوليا به اهميت ونقش مطالعه غير درسي و بخصوص مجلات رشد اشاره وتاكيد نمايند. ابتكار ديگري كه در اين زمينه انجام گرفت و تاثير شگرفي به دنبال داشت ، انجام مسابقه ايي از مجلات رشد با تعداد سئوالات محدود بوده است . پيش از توزيع مجلات بين دانش آموزان ، سئوالاتي به تفكيك از مجله رشد نوآموز و دانش آموزطراحي ، تايپ و تكثيرشده و هم زمان با توزيع مجلات به دانش آموزان داده شده تا دانش آموزان ضمن مطالعه مجله ، پرسشنامه اي را كه حاوي سئوالات كوتاه پاسخ است پاسخ داده و در زمان مشخصي به دفترآموزشگاه تحويل نمايند البته قراربراين ا ست كه پس از تصحيح پاسخنامه ها ، يك پنجم دانش آموزاني كه پاسخ هاي صحيح داده اند به قيد قرعه جوايزي را دريافت نمايند . در تهيه و طراحي سئوالات مجله سعي شده تا حس كنجكاوي و دقت دانش آموزان افزايش يابد ضمن اينكه حيطه هاي شناختي (دانش ، درك وفهم ، كاربرد، تجزيه وتحليل وارزشيابي ) مد نظرقرار گرفته است . جوايزي كه به دانش آموزان تعلق گرفته نيز به قيد قرعه مشخص شده است . اين جوايزاز تنوع برخوردار بوده و شامل مداد ، خودكار ، دفتر ، آلبوم ، جامدادي ، كتاب قصه ، مسواك وخمير دندان ، ساعت مچي ، ماشين حساب ، كره جغرافيايي و … بوده است . از آنجا كه سعي شده است سئوالات متنوع ، جذاب ، آموزنده وكوتاه پاسخ باشد و جوايز نيز با در نظر گرفتن نياز وعلاقه دانش آموزان تهيه شود نه تنها دانش آموزان بلكه افراد خانواده آنها نيز به اين مسابقه ومطالعه مجلات رشد علاقه مند شده اند .بطوري كه در حال حاضر تعدادي از افراد خانواده دانش آموزان هم در مسابقه مجلات رشد مدرسه شركت نموده و از خوانندگان مجله دانش آموزان شده و با اين شيوه عملا دانش آموزان و افراد خانواده آنها به مطالعه علاقه مند شده اند . از آنجا كه پذيرش اشتراك مجلات رشد در ابتداي سال ، آنهم بصورت اختياري ونه اجباري صورت گرفت متاسفانه برخي دانش آموزان بنا بر نظر والدين در اين مورد اقدامي را انجام ندادندو در طول سال نيز افزايش اشتراك مجلات رشد امكانپذير نبود يك جلد مجله رشدي كه براي آرشيو كتابخانه مدرسه اختصاص پيدا كرده بود به صورت صفحه صفحه در ويترين حياط مدرسه به نمايش گذاشته شد . با اين كار دانش آموزان بخشي از زنگ استراحت خود را به مطالعه مطالب مجلات مربوط به خود اختصاص داده و ضمن مطالعه ، بازار بحث وتبادل نظر در مورد موضوعات و مطالب مجلات گرم بود . گر چه طراحي و تكثيرسئوالات پرسشنامه مجله رشد نوآموز ودانش آموزوتصحيح واهداي جوايز آنهاوقت گيرو هزينه بر مي باشد اما همكاري نزديك آموزگاران و اعضاي انجمن اوليا ومربيان مدرسه بسياري از مشكلات را مرتفع ساخته است ضمن اينكه مشاهده علاقه مندي دانش آموزان وخانواده ها نسبت به مطالعه وكتابخواني خستگي ناشي از اين كار را بر طرف مي كند . اشتياق دانش آموزاني كه بي صبرانه سراغ مجله شماره بعد را مي گيرند باعث مي شود تا از انجام چنين اقداماتي احساس رضايت و خوشحالي گردد. از آنجا كه انجام اين نوع مسابقه اثرات مفيدي در علاقه مند سازي دانش آموزان و حتي خانواده هاي آنها در دبستان ما داشته است اين طرح جهت اطلاع همكاران مدير وآموزگاران محترم ارسال مي گردد .ضمنا انجام اين برنامه در دوره هاي راهنمايي ومتوسطه نيز مي تواند سود مند بوده موثر واقع شود.
ـ ویژگی های جسمانی
رشد جسمانی در طول سال های دبستان با آهنگ آهسته و منظم اوایل کودکی ادامه می یابد در 6 سالگی ـ غالباً در جوامع توسعه یافته ـ کودک تقریباً 20 کیلو وزن و 107 سانتی متر قد دارد. طی چند سال آینده هر سال تقریباً 5 تا 8 سانتی متر به قد و 5/2 کیلوگرم به وزن وی افزوده خواهد شد.
دخترها بین 6 تا 8 سالگی اندکی کوتاه تر و سبک تر از پسران هستند اما در 9 سالگی به تدریج این روند معکوس خواهد شد و این به این دلیل است که دختران اندکی زودتر از پسران به استقبال بلوغ می شتابند.
بین 6 تا 12 سالگی تمام دندان های شیری می افتند و جای خود را به دندان های دائمی می دهند رشد استخوان های صورت به ویژه چانه و فک موجب می شود صورت کشیده تر و دهان عریض تر شود به طوری که با دندان های تان متناسب گردد.
 ـ رشد حرکتی
کودکان دبستانی در مقایسه با کودکان پیش دبستانی از لحاظ جسمانی انعطاف پذیرند، به خوبی می توانند از روی موانع بپرند، تعادلشان بهبود می یابد، بهتر می دوند، طناب بازی می کنند و یا می توانند به سرعت جهت خود را تغییر دهند. طبعاً نسبت به کودکان پیش دبستانی پاک تر و نیرومندتر اند و می توانند به فاصله ی بیشتری توپ را پرتاب کنند.
رشد حرکتی ظریف نیز در سال های دبستان بهبود می یابد کودک در 6 سالگی توانایی آن را دارد تا حروف الفبا، نام خود و اعداد را از 1 تا 10 به طور واضح بنویسد. کما اینکه فعلاً اندازه  نوشته های آنها قدری بزرگ است و این بدین دلیل است که به جای مچ و انگشتان از تمامی دست خود استفاده می کنند.
کودک ابتدا بر حروف بزرگ تسلط می یابد چرا که کنترل حرکات افقی و عمودی برایش ساده تر از منحنی های ریز حروف الفبای کوچک است. نقاشی کودکان نیز در این دوره بهبود قابل ملاحظه ای می یابد، کودکان در آغاز دوره دبستان می توانند تعدادی از اشکال دو بعدی را به دقت کپی کنند. به تدریج برخی نشانه های عمق مانند کوچکتر نشان دادن اشیای دور پدیدار می شوند در سال های پایانی دوره دبستان غالباً می تواند بعد سوم را نیز در نقاشی های کودکان مشاهده کرد.
ـ تفاوت های جنسیتی در مهارت های حرکتی
معمولاً دختران در مهارت های حرکتی ظریف همچون نوشتن جلوترند، لذا دختران دبستانی غالباً خوش خط تر از پسران هم سن و سال خود هستند. پسران در مهارت های حرکتی کلی بهتر عمل می کنند که البته این امتیاز نه به دلیل تراکم عضلات آنها بلکه به دلیل محیط اجتماعی آنهاست. اجتماع کودکان پسر را افرادی قوی تر می داند و همین امر در بهبود فرآیندهای حرکتی کلی در پسران و ضعف آن در دختران مؤثر است.
 ـ ویژگی های شناختی
این مرحله از کودکی یعنی دوره ورود به دبستان را آغاز دوره ی کودکی سوم یا کودکی پایانی می دانند که تقریباً از 6 سالگی آغاز شده و در دختران در حدود 11 و پسران در حدود 13 سالگی خاتمه می یابد. در این دوره کودک تحت تأثیر فرایند مستقیم اجتماعی شدن قرار می گیرند. که واسطه ی آن مدرسه است به همین دلیل است که این دوره ی واپسین کودکی را دوره دبستانی می نامند. کودک اکنون قادر به مقوله سازی و انجام عملیات عینی مؤثر در جهان برونی است، عناصر تشکیل دهنده دنیای پیرامون خود را درک کرده و هر روز بیش از پیش روابط بین آنها را می فهمد و برحسب پسر یا دختر بودن در جنسیت خود تثبیت می شود، غالباً با همسالان همجنس خود بازی می کند و قادر به برقراری روابط عاطفی و اجتماعی است و همان طور که در ادامه خواهد آمد کودکی که تا این زمان غیراخلاقی یا نیمه اخلاقی بوده اینک با تخطی از اخلاق احساس گناه می کند
 ـ دوره دبستانی و تحولات روانشناختی مطابق با آن از نظر پیاژه
از 6 تا 12 سالگی دگرگونی های شناختی مهمی به وقوع می پیوندند. ظرفیت تمرکز ذهنی کودک مدام مستحکم تر می شود. کودک پایدارتر و گزینشی تر به امور می نگرد. کودکان در این سطح توانایی آن را دارند که بخش های مهم تر یک تکلیف را درک کنند.
کودک اینکه بهتر می فهمد و به مفاهیمی دست می یابد که برای او در دستیابی به نگهداری ذهنی ضروری است. تفکر پیش مفهومی از بین می رود و تفکر عملیاتی جایگزین آن می شود
مرحله ای که اکنون کودک در آن قرار دارد (مرحله عملیات عینی) حدوداً تا پایان دبستان ادامه می یابد و نقطه عطفی را در رشد شناختی فرد نشان می دهد. در این دوره تفکر منطقی تر، منعطف تر و همچنین منظم تر از گذشته خواهد بود. کودک قادر است به جای تمرکز کردن روی یک جنبه از مسئله به طور همزمان روی چند جنبه از آن تمرکز کند. توانایی برگشت پذیری در اینجا به دست می آید، یعنی توانایی فکر کردن به یک رشته مراحل و سپس تغییر جهت دادن و برگشت به نقطه ی آغازین.
از نظر پیاژه کودک دبستانی در قیاس با کودکان پیش دبستانی درک فضایی دقیق تری دارند. آنها بسیار بیشتر از قبل قادر به حل مسائل هستند. البته تفکر عملیات عینی محدودیت هایی نیز دارد همان طور که از نام «تفکر عینی» پیداست کودک صرفاً در صورتی می تواند به طور منظم و منطقی فکر کند که با اطلاعات عینی سروکار داشته باشد و بتواند مستقیماً آنها را مشاهده کند و غالباً عملیات ذهنی وی در مورد مسائل انتزاعی ضعیف است.
 ـ رشد اخلاقی کودکان دبستانی
با توجه به نظریه رشد اخلاقی لورنس کلبرگ بیشتر دوره دبستان کودک تقریباً در سطح اخلاق پیش قراردادی قرار دارد. اخلال پیش قراردادی حدوداً از 4 سالگی آغاز و تا 10 سالگی ادامه می یابد. که خود شامل دو مرحله است:
1) جهت گیری اطاعت و تنبیه
2) فردگرایی و مبادله
در جهت گیری اطاعت و تنبیه کودک بر این باور اس که افراد صاحب قدرت، مجموعه ثابتی از قوانین را تدوین کرده اند که او باید بدون هیچ سؤالی از آنها اطاعت کند.
مرحله دوم از سطح اخلاق پیش قراردادی فردگرایی و مبادله نام دارد. کودکان درمی یابند که تنها یک دیدگاه درست که توسط صاحبان قدرت تدوین شده باشد وجود ندارد و افراد مختلف دارای دیدگاه های مختلفند.
بطور کلی در سطح پیش قراردادی کودکان در مورد درست و نادرست برحسب عواقب اعمال قضاوت می کنند، در مرحله ی یک از این سطح یعنی دوره ای که با سن پیش دبستانی و اوایل دبستان تطابق تقریبی دارد تعریف کودک از درست و نادرست بر این اساس است که شخص باید از اصولی پیروی کند تا تنبیه نشود. در مرحله دوم که قسمت عمده دوره دبستان را دربرمی گیرد. رابطه متقابلی ایجاد می شود. هر کس باید برای برآوردن نیازهایش کاری کند و بگذارد تا دیگران نیز همین کار را بکنند و آن چیزی عادلانه است که مبادله ای برابر ایجاد می کند.
 ـ دوره ی دبستانی در نظریه ی روانی ـ اجتماعی اریکسون
اریکسون یکی از نظریه پردازان مهم توصیف و تبیین تحول عاطفی در طول زندگی است بنا بر نظریه وی تشکیل و تحول شخصیت در 8 مرحله از کودکی تا پیری تحقق می پذیرد. هر مرحله با یک موقعیت متعارض که می بایستی حل شود مطابقت دارد. چنانچه موفق شد تعارض را به نحوی مطلوب حل کند قدم به مرحله بعدی می گذارد، اما چنانچه موفق نشد بعدها با مشکل مواجه خواهد شد.
در تقسیم بندی اریکسون مرحله چهارم یعنی «تحقق عمل در برابر کمتری» مطابق با سن ورود به دبستان در کودکان است. سه مرحله قبل از این عبارتند از: 1) اعتماد در برابر بی اعتمادی 2) استقلال عمل در برابر شرم و تردید 3) ابتکار در برابر احساس گناه، که به ترتیب با دوره های شیرخوارگی، دوره کودکی اول و دوره ی کودکی دوم (دوره پیش دبستانی) هم زمانند.
مرحله چهارم که مورد بحث ماست، زمانی به وقوع می پیوندد که کودک با همانندسازی با والد جنس مخالف خود بر مشکلات خانوادگی فائق می آید. در این هنگام کودک دیگر آماده است تا محیط اجتماعی را بپذیر.
زمانی که کودک وارد دبستان می شود انتظار آن می رود تا مهارت های تحصیلی را کسب کند. در این دوره کودک درمی یابد که برای تأیید شدن از طرف اطرافیان به خصوص معلم و اولیا باید در خواندن، نوشتن و مهارت های ابتدائی ریاضی توانایی هایی کسب کند.
چنانچه کودک موفق شود و مورد تشویق اولیا قرار گیرد احساس تحقق عمل و سازندگی در او شکل می گیرد بنابراین پرداختن به درس را به بازی ترجیح می دهد. اما چنانچه در جلب رضایت والدین و معلم ناکام گردد ممکن است دچار کهتری و خودکم بینی شود. ملامت های شدید در این دوره ممکن است احساس حقارت را در پی داشته باشند.
اریکسون معتقد بود مرحله چهارم از رشد روانی اجتماعی در یازش یافتگی های بعدی زندگی فرد تأثیری قطعی دارد.
 ـ آغاز دوره دبستانی، آغاز مرحله نهفتگی یا کمون جنسی
در آغاز ورود به دبستان کودک با ایجاد واکنش های دفاعی قدرتمند علیه احساسات ادیپی وارد دوره ای می گردد که تقریباً تا دوره ی بلوغ ادامه می یابد و کمون جنسی نام دارد. برای دختران این کمون تا اوایل دوره ی راهنمایی و برای پسران تا اوایل دوره دبیرستان به طور می انجامد.
همان طور که از نام این مرحله پیداست خیال پردازی های پرخاشگرانه در این مرحله بطور دامنه داری محدودند، به این معنا که رویا پردازی های جنسی پیشین به ناخودآگاه منتقل شده اند. به عقیده ی فروید سرکوبی مسائل جنسی در این دوره به طور کامل صورت می گیرد و این سرکوبی ها علاوه بر احساسات دوره ادیپی موارد مربوط به دوره ی مقعدی و دهانی را نیز در بر می گیرند. اکنون چون تکانه های خطرناک در ناخودآگاه کودک قرار می گیرند دیگر کودک را نمی آزارند و دوره کمون دوره ای نسبتاً آرام است.
اکنون کودک آزاد است تا انرژی های خود را به سوی موضوعات ملموس و فعالیت های مورد پذیرش جامعه مانند ورزش، بازی و فعالیت های فکری سوق دهد
 ـ ویژگی های جسمانی و روانی کودک در دوره ی راهنمایی و دبیرستان
ـ ویژگی های جسمانی و تغییرات بدنی
پس از دوره ی دبستان دوره ای آغاز می گردد که تقریباً در بیشتر جوامع برابر است با پایان دوره  کودکی و آغاز دالانی که در نهایت به جوانی و بزرگسالی ختم می شود.
در اینجاست که جهش نموی شکل می گیرد. قد و وزن سریعاً افزایش می یابند و فرایند بلوغ جنسی آغاز می شود. افزایش قد و وزن در کودکان مختلف به شکل متفاوتی شکل می گیرد اما در هر حال از لحاظ ترتیب و توالی می توان آنها را در یک سیر خاص قرار داد؛ در هر دو جنس جهش نموی نوجوانان حدود چهار و نیم سال به طول می انجامد اوج رشد در پسران به طور متوسط در 13 سالگی و در دختران حدود 2 سال جلوتر و در 11 سالگی است. (ماسن، 1386، 637) بنابراین دختران در اوایل دوره ی راهنمایی وارد چرخه بلوغ می شوند. کما این که این اتفاق در پایان دوره ی راهنمایی و آغاز دوره ی دبیرستان شکل می گیرد.
پیش از آغاز بلوغ هورمون های جنسی به میزان کم و بیش یکسانی در بدن هر دو جنس وجود دارد. اما با آغاز دوره جوانی نسبت تولید و ترشح آنها متناسب با جنس تغییر می کند.
در این دوره هورمون های تسترسترون و استروژن نقشی بسیار مهم ایفا می کنند هورمون تسترسترون که همراه با آندروژن در بیضه ها تولید می شود، نقش عمده ای در آغاز جهش نموی و رشد اندام های جنسی دارد، این هورمون در انگیزش جنسی در دوره بزرگسالی نیز مؤثر است. در خلال مرحله بلوغ سایر نمود درون ریز نیز فعالیت های تازه ای را آغاز می کنند. در دختران غدد فوق کلیوی با ترشح هورمون های شبه آندروژن باعث جهش نموی می باشد تخمدان ها هورمون های استروژن و پروژسترون تولید می کنند که نقش عمده ای در رشد پستان ها، اندام جنسی زنانه و کنترل چرخه های عادات ماهانه دارند.
 هر چه دختران به سن بلوغ نزدیک تر می شوند نسبت استروژن به آندروژن در بدن آنها افزایش می یابد، ولی در پسران این نسبت معکوس است.
طبعاً همراه با این تغییرات عملکرد جنسی نیز به تدریج رو به پختگی می نهد. تغییراتی که اندام تولیدمثل را در بر می گیرند رشد جنسی اولیه نام دارند تغییرات دیگر که در بیرون قابل مشاهده نیستند و علائم دیگرر رسش جنسی را در بر می گیرند رشد جنسی ثانویه نام دارند. رشد تخمدان ها، رحم و واژن در دختران و آلت مردانه و کیسه بیضه ها در پسران معرف رشد جنسی اولیه و رشد پستانی در دختران و موهای زیربغل و زها در هر دو جنس معرف رشد جنسی ثانویه اند


 ـ رشد حرکتی و فعالیت های بدنی
بلوغ سبب می گردد که عملکرد حرکتی درشت بهبود یابد، ولی تغییرات در دختران و پسران تفاوت دارند. پیشرفت دختران کند و تدریجی است و در 14 سالگی وضع ثابتی به خود می گیرد، در مقابل پسرها در نیرو، سرعت و استقامت جهش قابل ملاحظه ای را نشان می دهد.
 ـ دوره ی راهنمایی و دبیرستان و تحولات روانشناختی آن مطابق با نظریه پیاژه
به عقیده پیاژه مرحله عملیات صوری در حدود 11 سالگی آغاز می گردد و تقریباً در هر دو جنس در زمان یکسانی پدیدار می شود. نوجوان در این مرحله توانایی تفکر انتزاعی، منظم و علمی را پرورش می دهد، در حالی که در دوره ی دبستانی کودک صرفاً می توانست طبق واقعیت ها عمل کند. در اینجا دیگر نوجوان صرفاً محدود به عینیات نیست به جای آن می تواند از طریق تأمل درونی به قواعد منطقی تازه و کلی تری دست یابند.
 این دوره حدوداً تا 15 سالگی به طول می انجامد. عملیات منطقی صوری ، گسترش فکر انتزاعی را هموار می سازد، تحول های ساختاری این دوره در دو مرحله پدید می آیند؛ در مرحله اول عملیات منطقی صوری به تدریج یکی پس از دیگری گستره ی عملیاتی فکر نوجوان را فرا می گیرند و از سطح ساده به سطح پیچیده تغییر شکل می دهند. در مرحله دوم عملیاتی که در سطح صوری جداگانه و با ناهمترازی تحقق یافته اند در یک مجموعه وحدت می یابند و این چیزی است که شبکه نامیده می شود.
 ـ رشد اخلاقی در دوره ی راهنمایی و دبیرستان از نظر کلبرگ
معمولاً پس از اتمام دوره ی دبستان یا تقریباً در 11 سالگی سطح اخلاق قراردادی آغاز می گردد که خود شامل 2 مرحله است که به دنبال، دو مرحله ی سطح اخلاق پیش قراردادی قرار می گیرند و به ترتیب ؛ 3) ارتباط میان فردی خوب و 4) حفظ نظم اجتماعی نام دارند. در مرحله ارتباط میان فردی خوب فرد تقریباً در اوایل 11 سالگی است و در دوره ی راهنمایی به سر می برد کودک در این مرحله دیگر اخلاق را یک جریان ساده تلقی نمی کند. آنها بر این باورند که افراد باید براساس انتظارات، خانواده و جامعه زندگی کنند و رفتاری خوب داشته باشند رفتار خوب به معنای داشتن احساسات میان فردی نظیر عشق، همدردی، اعتماد و توجه به دیگران است. در مرحله ی حفظ نظم اجتماعی فرد به نحو وسیع تری به جامعه به عنوان یک کل توجه می کند و تأکید بر اطاعت از قوانین احترام به افراد و انجام وظایف برای حفظ اجتماعی است.
از نظر کلبرگ رشد اخلاقی به همین جا ختم نمی شود بلکه برخی از افراد هم می توانند در ادامه به سطح اخلاق فرا قراردادی راه یابند سطحی که همچون دو سطح گذشته دارای دو مرحله است؛ 5) قرارداد اجتماعی و حقوق فردی 6) اصول جهانی در مرحله پنجم از شرایط جامعه خود جدا می شوند، به عبارتی در قوانین جامعه حل نمی گردند و حقوق و ارزش هایی که یک جامعه می بایست داشته باشد مورد توجه قرار می دهند. این افراد دیدگاهی فرا جامعه ای دارند.
در مرحله نهایی که البته خاص افراد محدودی است عدالت مستلزم جلب نظر تمامی افراد است و باید برای شأن و منزلت همه مردم احترام قائل شد بنابراین اصول عدالت، جنبه ای جهانی دارد.
البته معمولاً نوجوانان در سطح فراقراردادی قرار ندارند و افراد در سنین بالا به این دید نائل می شوند کما اینکه همان طور که گفته شد از نظر کلبرگ این افراد بسیار محدودند.
 ـ دوره راهنمایی و دبیرستان در نظریه روانی ـ اجتماعی اریکسون
آغاز دوران بلوغ که تقریباً در دختران با آغاز دوره ی راهنمایی و در پسران با آغاز دوره دبیرستان مصادف است در طبقه بندی اریکسون برابر با مرحله ای است که در طبقه پنجم مراحل رشد روانی اجتماعی قرار دارد و «هویت در مقابل بی هویتی» نامیده می شود.
در این مرحله نوجوان استقلال، ابتکار و دلبستگی های هیجانی را به میدان می آورد و به جستجوی «من» یا «هویت» خویش می پردازد. او سعی می کند تا عناصر پراکنده ی شخصیت خود را گرد آورد، متمرکز سازد و به هم ربط دهد. در این مرحله است که درگیری با والدین اوج می گیرد.
همان طور که گفته شد در این دوره تغییرات جسمانی و توالی رشدی سریع اتفاق می افتند و همین تجارب که در آغاز برای فرد بیگانه است نوعی سرگشتگی در وی پدید می آورد. علاوه بر این در اینجا کودک دیروز برای انتقال به بزرگسالی باید نقش هایی را برعهده گیرد که در شمار وظایف بزرگسالان می گنجد و این عامل سردرگمی وی را دو چندان می کند. در جریان انجام این وظایف و ایفای نقش ها به تدریج نوجوان با تجاری مختلفی مواجه شده و به همین طریق به سوی ساخت هویتی معنی دار رهنمون می شود.
البته باید در نظر داشت که شکل گیری هویت چنانکه به نظر می رسد آسان نیست. در صورتی که شرایط زندگی طوری رقم بخورد که بحران نوجوانی را تشدید کند ممکن است نوجوان دچار سرگشتگی و بحران بی هویتی شود. بحرانی که می تواند در دوره های بعد نیز مشکل آفرین باشد.
 ـ پایان دوره ی دبستانی، ورود به نوجوانی و پایان کمون جنسی
ثبات دوره کمون چندانی به درازا نخواهد کشید به قول اریکسون لاین تنها آرامش پیش از طوفان است. در دوران بلوغ ـ آغاز دوره راهنمایی در دختران و پایان این دوره در پسران ـ انرژی جنسی به شکل نیروی کامل بزرگسالی به غلیان در می آید. احساسات «ادیپی» بار دیگر آشکار می گردند. اکنون نوجوان آنقدری بزرگ هست که بتواند آنها را به واقعیت مبدل سازد، البته نه به طریق کودکی، این کار برای پسران به معنای رهایی از وابستگی به مادر و انصراف از رقابت با پدر است. این بار نوجوان پسر به تدریج در فکر دستیابی به جنس ماده ای است که مادرش نماد آن است.
در دختران نیز تقریباً همین روند رخ خواهد داد، هر چند زودتر، و البته با پیچیدگی بیشتر که فروید را به نوعی در توصیف آن با مشکل مواجه کرده است. باید خاطرنشان ساخت که این رهایی از والدین و استقلال عاطفی برای عده ای ممکن است هرگز به دست نیاید.
فروید این مرحله را مرحله جنسی یا شهودی نامیده است، در این دوره خواهش های جنسی نهاد شدت پیدا می کنند، و تمایلات جنسی بار دیگر بیدار می شوند. این تمایلات نخست جنبه ی خود شیفتگی دارند. و همراه با اضطرابی شدید اند. پس از این است که گرایش به همجنس دوستی پیدا می شود.
نواحی شهوت را که تاکنون در ران ها، پستان ها، گردن، لب ها و... پراکنده بودند حالا تمرکز می یابند و به یک وحدت در دستگاه تناسلی می رسند،  بنابراین تمایل جنسی از نقطه ای که به هنگام عقده ی ادیپ رها شده بود از سرگرفته می شود. در اینجاست که تمایل به همجنس خواهی به تمایل به جنس مخالف تبدیل می شود. به اعتقاد فروید رسیدن به تمایل به جنس مخالف نشانه ی کمال رشد روانی جنسی و کامل شدن رشد شخصیت فرد است.
 ـ نظر «آرنولد گزل» در مورد تحولات روانی کودک پس از دوره ی دبستان
گزل آخرین مرحله از طبقه بندی خود را از سنین 10 تا 16 سالگی تعیین کرد. از نظر وی این گستره ی سنی هم در دختران و هم در پسران با هم برابر است؛ گزل این گستره را گستره ی نوجوانی می داند که شامل مجموعه ای از دگرگونی ها و فراز و نشیب هاست. این گستره شامل 4 سطح متوالی است؛
1) سنین 11 و 12 سالگی یعنی حدوداً اوایل دوره ی راهنمایی گذرگاهی است که در آن تغییراتی رخ می دهد که در آن کودک دیروز به نوجوان امروز مبدل می شود.
2) سیزده سالگی یا تقریباً سال دوم راهنمایی که نوجوان در خود فرو می رود تا خود شخصاً روحیات جدید خویش را تجربه کند، در این سطح بیشتر از دیگران کناره گیری می کند و چندان تمایلی ندارد تا شرایط خاص خود را با دیگران در میان نهد.
3) چهارده سالگی که مقارن با اواخر دوره ی راهنمایی است. این سطح، سطح بیرون آمدن از انزوا، روی آوردن به دیگران و زندگی اجتماعی است، در این سطح است که امور فکری، اعتقادی و هنری چالش انگیز و نوآورانه نوجوان را مجذوب خویش می سازند.
4) چهارمین سطح مصادف با پانزده سالگی یا اوایل دوره ی دبیرستان است. گزل این سطح را پایان نوسان های بزرگ و سطح تعادل و پایان نوجوانی قلمداد می کند.
 ـ چگونگی تعلیم و تربیت
گزل در فرایند آموزش برای عامل رسش نقشی اساسی قائل بود به تعبیر وی رسش به این معناست که رشد به طور بنیادی از درون و براساس عمل ژن ها هدایت می شود، بنابراین زمانی می توان کودک را مورد آموزش در زمینه ی مورد نظر قرار داد که وی از لحاظ جسمی ـ عصبی به قدر کافی رشد کرده باشد. وی با آموزش زودهنگام کودکان مخالف بود و می گفت کودک به تدریج و با هدایت عوامل درونی خود بر تکلیف مورد نظر تسلط می یابد و تا پیش از آن آموزش ارزش چندانی ندارد.
مدارس عادت ها و مهارت هایی را به کودک آموزش می دهند. که وی به عنوان عضوی بزرگسال در آینده به آن نیاز خواهد داشت. اما معلم نباید صرفاً براساس قواعد فرهنگی و بدون در نظر گرفتن عامل رسش و وضعیت رشد کودک سعی کند هر مطلبی را به وی آموزش دهد مثلاً اگرچه در عامل رسش و وضعیت رشد کودک سعی کند هر مطلبی را به وی آموزش دهد مثلاً اگرچه در فرهنگ آمریکا انجام کار به شکل دقیق بسیار ارزشمند است معلم باید درک کند که به طور طبیعی کودکان در بعضی سنین دقت کمتری دارند و نمی توانند مانند فردی بزرگسال و توجه خود را بر روی موضوعی متمرکز سازند کودکان شش ساله به شدت مستعد خطا هستند در حالی که کودک 7 ساله با آمادگی مشق هایشان را انجام می دهند و کارهایشان را به طور کامل به اتمام می رسانند بر همین روال معلم کودک 6 ساله را به یادگیری چیزی که با طبیعت او سازگار نیست مجبور نمی کند، بلکه دادن تکالیف را به زمانی وا می گذارد که برای کودک مفید باشد.
 ـ بلوغ و نوجوانی از دیدگاه «هنری والن»
به نظذ والن بلوغ مرحله ای است پرفراز و نشیب، بسیار پراهمیت و دارای وهله های متنوع، ناهمانند و در عین حال مکمل هم در این مراحل نیازهای شخصیت جای نخست را دارا هستند به پاس استعداد مقوله ای که در این سن تحول می یابد کودک می تواند خود را به صورت عنصری واحد در نظر بگیرد عنصری که می تواند به گروه ها و مجموعه های متفاوتی متعلق باشد. در هر مرحله قبل، زمانی که کودک هنوز سن مدرسه ای را طی می کند فعالیت های وی به سوی دنیای برونی و اجتماعی جهت یافته است. اما با پدید آمدن بلوغ و ورود به دوره ی راهنمایی و دبیرستان نوعی بازگشت ناگهانی به سوی خود، از بین رفتن حالت متعادل فعلی و بازنگری در تمام ظواهر زندگی روانی پدید می آید، امری که به حالت سردرگمی اضطراب و احساسات دو سویه منجر می شود که در نهایت به مرحله ای ختم می شود که شخصیت بزرگسال پدید می آید.
به عقیده والن نقطه ی آغاز بحران نوجوانی احساس تغییر است، تغییری که نوجوان ابتدا در بدن خود احساس می کند. بنابراین دختران کمی زودتر به استقبال بحران می شتابند، در حدود یازده سالگی یعنی اواخر دوره ی دبستانی یا اوایل دوره ی راهنمایی احساس تغییر و متعاقب آن ایجاد بحران در آنها شکل می گیرد. کما اینکه پسران حدوداً در آغاز دبیرستان با این امر مواجه می شوند.
در اینجاست که دو گانگی ها آغاز می شوند، نوجوان ممکن است عاشق شود عشقی که در عین میل به مالکیت و به خود اختصاص دادن موجود مورد علاقه با تمایل به فدا کردن خود در راه رسیدن به معشوق همراه است.
نوجوان در مورد دلیل وجودی اشیاء و اشخاص از خود سؤال می کند و می خواهد غایت آنها را بداند
ـ دیدگاه «ژان ژاک روسو» در مورد مراحل رشد کودک و روش تربیتی وی
از جمله پیشگامان روانشناسی رشد ژان ژاک روسو است، فردی که بسیاری وی را پدر روانشناسی رشد شناخته اند. او معتقد بود که رشد کودک طی چهار مرحله اصلی به پیش می رود، ما باید این چهار مرحله را بشناسیم و بر طبق آنها اقدام به تربیت کودک کنیم. از آنجایی که تطبیق تقسیم بندی وی با دوره های تحصیلی چندان امکان پذیر نیست. لذا در آخر به نظریات وی پرداخته شده است.
1) نوباوگی (تولد تا حدود 2 سالگی): در این مرحله کودک جهان را مستقیماً از طریق حواس خود درک می کند، اندیشه و منطق وجود ندارد و صرفاً درد و لذت تجربه می شوند. با این وجود نوزادان فعال و کنجکاوند و چیزهای بسیاری فرا می گیرند و بدین ترتیب است که گرمی، سردی، سختی، نرمی و سایر ویژگی های اشیاء را می آموزند. آنها شروع به زبان آموزی می کنند بدون اینکه دیگری به آنها کمک کند.
2) کودکی (2 تا 12 سالگی): زمانی که کودکان سطحی از استقلال را کسب می کنند، راه می روند، حرف می زنند و تا حدودی خودشان غذا می خورند مرحله ی کودکی آغاز می شود. روسو معتقد بود در این مرحله کودک صاحب نوعی استدلال می شود البته نه از نوعی که با امور انتزاعی سروکار داشته باشد بلکه استدلالی وابسته به حرکات و حواس بدنی، مثلاً زمانی که پسر بچه ای با چوب زمین را می کند  کاربرد اهرم را به نمایش می گذارد. در این مرحله تفکر کاملاً تجسمی و حسی است.
3) اواخر کودکی (12 تا 15 سالگی): این مرحله دوره ای انتقالی بین کودکی و نوجوانی است. در این دوره کودک قدرتی قابل توجه پیدا می کند همچنین از لحاظ شناختی به پیشرفت هایی نائل می شود و فعلاً می تواند مسائلی در هندسه را حل کند با این وجود هنوز قادر به تفکر محض در مسائل نظری و موضوعات کلامی نیست اما توانایی های شناختی جدید خود را در اجرای تکالیف عینی و مفید، نظیر نجاری و نقشه کشی به کار گیرد.


رو سو معتقد بود تا این مرحله کودک فردی غیر اجتماعی است.
4) نوجوانی (پس از 15 سالگی): این مرحله با بلوغ آغاز می شود و کودک آشکارا به موجودی اجتماعی تبدیل خواهد شد. روسو معتقد بود بلوغ در 15 سالگی یعنی دیرتر از آنچه امروزه اتفاق می افتد آغاز می گردد. در این زمان نوجوان تولد دیگری را تجربه می کند وضعیت جسمی تغییر می کند و تغییرات احساسی از درون آغاز می شوند. فرد به تدریج با احساسات جنسی آشنا می شود، آزادی مراحل قبل را ندارد، جذب دیگران می شود و به آنها نیاز پیدا می کند.
نوجوانی رشد شناختی را نیز در پی دارد. اکنون نوجوان می تواند به مفاهیم انتزاعی بپردازد و علاقمند به موضوعات نظری در علوم و اخلاقیات شود.
 ـ چگونگی تعلیم و تربیت از دیدگاه روسو
روسو از اینکه انسان های جامعه ی معاصر در اجتماع خویش حل شده اند، با چشم و گوش اجتماع می بینند و می شنوند و اجاز می دهند که اجتماع بر ایشان فکر کند و تصمیم بگیرد ناخرسند بود. وی معتقد بود انسان ها طبیعتاً خوب هستند و می توانند براساس احساسات خود انگیزه شان با خوشبختی زندگی کنند اما نیروهای اجتماعی آنها را به بند می کشند و از حصول به خوشبختی حقیقی باز می دارند. از این رو چندان جای تعجب نیست که وی در روش تربیتی خود برای اجتماع نقش چندای در نظر نگرفته و در عوض به طبیعت افراد توجه کرده است.
روسو معتقد است طبیعت در جاده ی استقلال راهنمای رشد کودک است و کودک تحت تأثیر آن به طور خودانگیخته توانایی های خود را از طریق تماس با اشیاء کامل خواهد کرد بی آنکه به کمک بزرگسالان نیازی داشته باشد. بنابراین با راهنمایی طبیعت قادر خواهیم بود کودکی را با ذهنی مستقل به نواجوانی برسانیم. آنگاه زمانی که جوان وارد اجتماع می شود. در عین حفظ فردیت خود می تواند با آن کنار بیاید. روسو چگونگی وقوع فرایند تربیت را در کتاب معروف خود امیل بیان کرده است، عنوان این کتاب از نام پسر بچه ای خیالی گرفته شده است که روسو او را براساس برنامه ی طبیعت، برای رشد سالم آموزش می دهد. روسو باور دارد که خود امیل می تواند بسیاری از مطالب را از رهنمودهای درون زاد طبیعت بیاموزد خود امیل در نوباوگی به کشف جهان از طریق حواس خود می پردازد و به هیچ وجه به راهنمایی بزرگسالان نیازی ندارد. امیل راه رفتن و سخن گفتن را نیز خود فرا خواهد گرفت. روسو هرگز شاگردش را به کاری وادار نمی سازد یا رفتارش را اصلاح نمی کند چرا که معتقد است چنین اعمالی موجب اضطراب کودک می شود.
در مرحله دوم یعنی دوران کودکی امیل علاقه ی زیادی به دویدن، پریدن و بازیگوشی پیدا می کند. روسو هرگز این فعالیت ها را کنترل نمی کند چرا که معتقد است او از رهنمود درونی طبیعت برای رشد بدنی خود پیروی می کند. به کودک دستور نمی دهد چرا که در این صورت ذهن او بی استفاده می ماند روسو تنها درس هایی را به امیل ارائه می دهد که مناسب سن او باشد از این نظر دیدگاه گزل شبیه به وی است چرا که او معتقد است که کودک باید آمادگی زیستی لازم برای کسب یک معرفت را به دست آورد. در تمامی دروس امیل قادر است در زمینه ی موفقیت خود قضاوت کند.
در مرحله ی سوم که اواخر کودکی است قوای شناختی امیل او را قادر خواهند ساخت تا علوم و ریاضیات را بیاموزد. وی در این مرحله قادر است در حیطه ی فعالیت های ملموس به طور مؤثری استدلال کند. به طور کلی هدف روسو تدریس پاسخ های صحیح نیست، بلکه هدف او کمک به امیل برای یادگیری خودآموز حل مسئله است.
تا این زمان طبعی مستقل در او رشد کرده و می تواند به درستی جامعه را مورد قضاوت قرار دهد.
 نقش معلمان در سلامت روان دانش آموزان
برای سلامت روان دانش آموزان باید اقدامات زیر در مدرسه انجام شود .
1.      مساعدت به دانش آموز در شناخت بهتر اجتماع خود
2.      شناخت مشکلات روانی و عاطفی دانش آموزان و ارجاع آن به مراکز درمانی
3.      هماهنگ کردن مطالعه ی دانش آموزان با برنامه های والدین در خانه
4.      ارائه کمک های مختلف روانی و تربیتی به دانش آموزانی که به آنها نیاز دارند .
5.      کمک به کارکنان مدرسه در فراگرفتن هرچه بیشتر درباره رشد ، یادگیری ، شخصیت ، کسب بینش بیشتر درباره ی نیازهای آنان از طریق کلاس های آموزش ضمن خدمت .
روان شناسان و مربیان تعلیم و تربیت معلم را مرجع واقعیت برای کودک می دانند ، در مدرسه کودکان باید بیاموزند که با زندگی آن چنان که هست مواجه شوند ، باید بیاموزند که با آداب و رسوم و ارزشهای موجود در جامعه خود را منطبق سازند و به نیازهای دیگران توجه داشته باشند ، در این حیطه نیاز نیست که معلمان از نقش واقعی خویش که آموزشی هست فراتر بروند بلکه از آنان انتظار می رود رفتار و فعالیت های معمولی خویش را براساس اصول و ضوابط سلامت روان مورد آزمون و ارزشیابی قرار گیرند .
معلمان با آزمون نگرش ها ، احساسات ، ارزشها و رفتار خویش از سوئی و مشاهده ی کودکان و تعبیر و تفسیر رفتار آنان و کشف مشکلاتشان از سوی دیگر می توانند موقعیت های آموزشی را در جهت مثبت ، پیشگیری و یا درمان ، از نو سازمان دهند. 
اکثر کودکان به خوبی می دانند که اگر رفتاری بر خلاف ارزشهای مجاز در جامعه انجام دهند باید تنبیه و مجازات شوند اول با این حال چرا عده ای از کودکان و نوجوانان برای والدین و مدرسه مشکل می آفریند و علی رغم پند و اندرزهایی که به آنها داده می شود باز هم به این کار اصرار می ورزند این کار چند دلیل دارد .
1.      رفتارهای اجتماعی مناسب توسط والدین به آنها آموزش داده نشده است ؛ به طوری که والدین کینه توز فرزندان کینه توز و والدین مضطرب فرزندان مضطرب خواهند داشت . مدرسه می تواند با ارئه ارزشهای صحیح و منطقی بزرگسالان بیشترین کمک را به آنان بنمایند کودک منزوی که اغلب نیز تنبیه می شود بی شک انگیزه ی کمی برای پذیرش ارزشهای صحیح مدرسه دارد .
2.      تعارض نقش ها در زندگی کودک باعث می شود که کودک در شناخت نقش خود دچار مشکل شود ، هرگاه این نقش ها با یکدیگر در تعارض باشند این سوال مطرح می شود که کدام یک از این نقش باید بیشتر مورد تاکید واقع شود . بدیهی است کودک به نقشی که بتواند بیشترین پاداش را به رفتار او بدهد گرایش خواهد داشت . مثلا در بعضی خانواده ها فحش دادن تقریبا مرسوم است و به آن چندان اهمیتی نمی دهند.
3.      شرایط مدرسه : کودکی که نتواند به رضایت کافی از مدرسه یابد اغلب در همانند سازی با اولیا مدرسه شکست می خورد و با مشکلات انظباطی و تحصیلی مواجه خواهد شد و اغلب چنین کودکانی ترک تحصیل می کنند و کودکان با هوش نیز تکالیف مدرسه را پوچ و بی معنی می یابند و عده ای دیگر خود را در رسیدن به موفقیت درسی عاجز و ناتوان می بینند و بالاخره گروهی بی عدالتی و رفتار غیر منصفانه ی معلم را مسئول شکست خود می پندارند و به دنبال راههایی جهت خالی کردن کینه و دشمنی خویش بر می آیند.
مشکلاتی چون پر جمعیتی کلاسها ، نبودن وسائل و امکانات لازم اعم از درسی و بازی و غیره نامناسب بودن تکالیف درسی ، عدم شناخت معلم از دانش آموزان و عدم توانایی وی در تدریس و تفهیم مطالب درسی ، از جمله مواردی است که شرایط نامطلوب و نامناسب را در مدرسه فراهم می سازد و باعث بدرفتاری دانش آموزان می شود .
4.      رفتار معلم ، معلمی که پیوسته با کودکان در مبارزه بر سر قدرت است و بر رفتاری چون تمسخر ، سرزنش ، تحقیر و... دست می زند . نفرت را به جایی می رساند که اکثر دانش آموزان و حتی بچه های خوب کلاس را به شورش رفتار خصمانه می کشاند این گونه معلمان هیچ توجهی به احساسات دانش آموزان نمی کنند ، بدیهی است که مسئولان در حد امکان افراد شایسته و سالم را از نظر روانی استخدام و تربیت کنند تا بتوانند از عهده ی رسالت این حرفه ی تخصصی مهم آموزش و پرورش برآیند.
معلم باید کودک را بپذیرد هرچند که نمی تواند رفتار کودک را بپذیرد و تنها به خاطر شکل ظاهری دانش آموز از جهت این که مثلا لباس های نامنظم دارد یا دست و صورتی نشسته دارد دانش اموز را طرد نکند و سعی کند که این خلاء ها را پر کند مثلا به او آموزش دهد که نظافت سر و صورت  و لباس ها باعث زیبایی ظاهری و سلامت جسمانی روحی شود یا اینکه به دانش آموز یاد بدهد که بعد از رفتن به دست شویی از صابون استفاده کند و مشکلاتی که در صورت نشستن دست برای او رخ می دهد را برای او تشریح کند . مثلا در مورد رشد انگل ها و میکروب ها در حد شناخت کودک برای او بیان کند .
همچنین در خصوص بهداشت محیط در خانه و مدرسه به او آموزش بدهد که از کثیف کردن خانه ، مدرسه ، کلاس خود ، خودداری کند چون همه ی این عوامل در سلامت و رشد اجتماعی و تربیتی دانش آموز تاثیر دارد .
معلم باید کودک را به عنوان یک شخص احترام نمود به عنوان انسانی با تواناییهای بالقوه برای آینده ارج نهد ، معلم نباید کوشش خویش را صرف حکمرانی بر کودک کند بلکه باید سعی در جهت دادن اعمال کودک به سوی پیشرفت .
معلم باید قادر به بیان و ابراز احساسات واقعی خویش باشد تا آن که کودک بتواند او را به عنوان یک انسان شریف و قابل اعتماد ببیند چنین مهمی در عین حال که در صدد ایجاد تغییر مطلوب در رفتار کودک است هرگز برای او تهدیدآمیز نیست .
همکاری متقابل خانه و مدرسه
همخوانی و هماهنگی خانه و مدرسه در تربیت کودک او را در نیل به تماس و درک بهتر واقعیت و همچنین در تثبیت شخصیت یاری می دهد و در حالی که ناهمخوانی در فعالیت های خانه و مدرسه احتمالا به تعارض و حتی اضطراب رفتاری در کودک می انجامد .
مدرسه باید والدین را در درک و شناخت فرزندانشان کمک کنند یکی از این اقدامات جلساتی است که با حضور والدین ، فرزندان و معلمان تشکیل می شود
هدف های جلسات بین والدین و معلمان
1.      ایجاد یک رابطه ی دوستانه و صمیمانه بین معلمان و والدین
2.      کمک به والدین برا یدرک بهتر فرزندان خود
3.      شناخت عملکرد مدرسه برای دانش آموز و تشریح آن برای والدین
4.      آشنا شدن معلم با وضع خانوادگی دانش آموز
5.      قادر ساختن معلم و والدین برای برنامه ریزی برای دانش آموز
خانواده و نقش آن در تربیت فرزند خود
اولین محیطی که کودک پیش روی خود می بیند مدرسه است ، نوع روابط والدین با یکدیگر ، ارتباط والدین و فرزندان و نیز روابط فرزندان با هم در تربیت اجتماعی آنان نقش مهمی ایفا می نماید . خانواده می تواند الگوهای سالم دوست یابی ، آداب و سنن اجتماعی را به کودکان معرفی کند . این نهاد تربیتی می تواند آموزنده و سازنده باشد و آثار سوء بر روی کودک بگذارد و بعضا باعث به وجود آمدن مشکلاتی برای کودک در اجتماع و همچنین در مواردی وقوع جرم و جنایت توسط این قبیل کودکان در سطح جامعه است .
محیط خانواده شخصیت فرزندان را شکل می دهد از این رو تعامل بین معلم و  والدین باعث شناخت این وضعیت ها برای والدین می شود و از بروز احتمالی این قبیل رفتار جلوگیری می کند .
در خانواده های از هم گسیخته یعنی خانواده هایی که روابط اعضاء در آن به نحو بارزی از هم پاشیده و روابط بین اعضای آن قطع شده است  مانند خانواده های طلاق آثار سویی بر فرزندان خواهد گذاشت . فرزندان در این چنین خانواده هایی ممکن است به صورت های مختلف آسییب خورده و یا آسیب زا شوند .
 روش هایی برای کمک به دانش آموز توسط معلم
1.      برای دانش آموزان خود وقت کافی در نظر بگیرند و دقیقا توضیح دهند که چه رفتاری پذیرفتنی نیست و هنگام سرزنش کودک رفتار او را مورد خطاب قرار دهد نه شخصیت کودک را .
2.      بعضی از مواقع عدم وجود مهارتی خاص موجب اضطراب می شود مثلا قرار گرفتن دانش آموز در جمع دوستان فرد که نمی تواند به راحتی این کار را انجام دهد . معلم باید این ایراد را شناسایی و از او دور نماید .
3.      وقتی دانش آموز هنگام آموختن درس خود دچار مشکل است به او کمک کند تا مشکل خود را تشخیص دهد و برطرف نماید
4.      وقتی دانش آموز اشتباهی را مرتکب می شود  معلم باید تا جایی که امکان دارد برای اصلاح آن اشتباه وقت کافی بگذارد.
5.      دادن آموزش های اجتماعی ـ تربیتی ـ بهداشتی و ... به دانش آموز
6.      تشویق و تنبیه در وقت و زمان مناسب البته نه تشویق اغراق آمیز و بی جا و بیش از حد .
امید است که با این کار کوچک جهت مثبتی در معلم و والدین ایجاد شود تا دانش آموزان و فرزندان خود را بیشتر درک و بشناسند و رفتار و فعالیت های معمولی خویش را براساس اصول و ضوابط سلامت روان مورد آزمون و ارزشیابی قرار دهند تا دانش آموز معلم خود را به عنوان یک الگوی مناسب بشناسد  تا از این طریق بتوانیم یک آموزش و پرورش خوب و سالم و عاری از هرگونه اعمال قدرت و تمسخر ، سرزنش و تحقیر داشته باشیم .
رشد و سلامت دانش‌آموزان تحت تاثیر شرایط دوران کودکی و نفوذ تربیتی والدین است. خانواده اولین کانونی است که کودک در آن پرورش می‌یابد. در واقع پایه و بنیان رفتار و عادات کودک در خانه گذاشته می‌شود.
محیط خانوادگی مناسب و سالم یکی از عوامل ایجادکننده شخصیت مطلوب و متعادل است. والدین باید کودک خود را دوست داشته باشند و به او احترام بگذارند. احساس احترام و مورد قبول واقع شدن کودک از سوی والدین در تشدید حسن اعتماد به نفس کودک بسیار موثر است.
اگر بیش از یک کودک در خانواده وجود دارد، اولیا به هیچ وجه نباید میان کودکان خود تبعیض قائل شده و آنها را با هم مقایسه کنند بلکه لازم است هر کدام از فرزندان را برای استعدادها و خصوصیاتی که دارند مورد احترام و تشویق قرار دهند.
خانه باید مکانی باشد که کودک در آن احساس امنیت کرده و بتواند علایق، استعداد و عواطف خود را بدون واهمه و ترس ابراز نموده و از افراد دیگر خانواده در حل مشکلات خود کمک بگیرد.
در خانواده‌ای که صمیمت و محبت وجود دارد کودک قادر است تغییرات مطلوب در شخصیت خود ایجاد کند. در جریان رشد، کودک می‌آموزد که والدین از او انتظاراتی دارند و به تدریج که رشد می‌کند این انتظارات را درونی می‌کند و انتظارات والدین تبدیل به توقعاتی می‌شود که کودک از خود انتظار دارد و اگر نتواند به آنها دست یابد، آزرده می‌شود و چه بسا تعادل روانی او به هم می‌خورد.
اگر انتظار والدین از کودک در حد پایین باشد، این انتظار مشکلاتی در رفتار کودک ایجاد می‌کند و حرکات او را به سمت پایین سوق می‌دهد. همچنین اگر انتظار خارج از حد توان کودک باشد و او نتواند به آنها دست یابد، در این صورت عزت نفس و اعتماد به نفس کودک کاهش می‌یابد.
برخورد با کودک در خانواده‌های گوناگون، متفاوت است. برخی از والدین خرده‌گیر، سرزنش‌گر و سلطه‌جو هستند و اعتنایی به نیازها و خواسته‌های فرزندان خود ندارند. گروهی دیگر به عکس همواره بر طبق خواسته‌های کودکان خود عمل می‌کنند که روش هر دو خانواده نادرست است.
والدین نباید انتظار داشته باشند که باوجود رفتار نادرست خودشان، کودکان‌شان رفتار مطلوبی بروز دهند.آنچه مورد توجه و قبول کودک است صراحت، صداقت، کنترل معتدل و قاطعیت والدین است.
والدین بی‌ثبات و بی‌تفاوت و غیرمسوول بیش از هر کس دیگری بهداشت روانی کودک خود را به خطر می‌اندازند و الگوی رفتاری مناسبی برای کودک خود نیستند 
نقش خانواده در تامين بهداشت روان دانش‌آموزان
رشد و سلامت دانش‌آموزان تحت تاثير شرايط دوران کودکي و نفوذ تربيتي والدين است. خانواده اولين کانوني است که کودک در آن پرورش مي‌يابد. در واقع پايه و بنيان رفتار و عادات کودک در خانه گذاشته مي‌شود.
محيط خانوادگي مناسب و سالم يکي از عوامل ايجادکننده شخصيت مطلوب و متعادل است. والدين بايد کودک خود را دوست داشته باشند و به او احترام بگذارند. احساس احترام و مورد قبول واقع شدن کودک از سوي والدين در تشديد حسن اعتماد به نفس کودک بسيار موثر است   

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: یکشنبه 19 اردیبهشت 1395 ساعت: 10:37 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1554

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس