سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
تفسير و تعليم كتاب حكيم، بنابر مفاد آيههاى قرآن، از شئون رسالت و در مرتبه مسئوليتهاى اصولى پيامبرصلى الله عليه وآله قرار دارد «كَمَآ أَرْسَلْنَا فِيكُمْ رَسُولاً مِنْكُمْ يَتْلُواْ عَلَيْكُمْ ءَايَتِنَا وَيُزَكِّيكُمْ وَيُعَلِّمُكُمُ اَلْكِتَبَ وَ اَلْحِكْمَةَ» بقره/151 «وَأَنزَلْنآ إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِم» نحل/45 تفسير قرآن توسّط پيامبرصلى الله عليه وآله شامل بيان معانى آيات و كشف و تبيين آنها بوده است.××× 1 طباطبايى، محمد حسين، الميزان، 4/1. ××× در دوران صحابه، طبقه اول از مفسران همانند: ابن عباس، ابن مسعود، ابى بن كعب، وزيد بن ثابت و... تفسير قرآن، با رويكرد به بيان معانى آيات و توجه به ويژگىهاى ادبى آن شكل گرفت، استدلال به آيات قرآن براى فهم آيات ديگر و بهرهگيرى از روايات تفسيرى پيامبرصلى الله عليه وآله در دوران صحابه اندك است.××× 2 همان و ذهبى، محمد حسين، التفسير و المفسرون، 97/1. ××× تفسير كتاب كريم را در دوران مفسران از صحابه با مشخّصههاى ذيل مىتوان بازشناخت: 1- تفسير يا بيانى كوتاه و اجمالى. 2- بسنده كردن به معانى لغوى - كلمات و عنوانها - در آيات قرآن. 3- محدود بودن استنباطات فقهى از آيات الاحكام. 4- پيدايش دوران نخستين بيان حديث در جريان تفسير.××× 3 ذهبى، محمد حسين، التفسير و المفسرون، 98/1. ××× در دوران تابعان مؤلّفههاى ديگرى تفسير وارد مىگردد: الف - بخش زيادى از اسرائيليّات در كار. ب - شكلگيرى مدرسههاى تفسيرى و روايتگرى هر يك از تابعان از امام خود. ج - گرايشهاى مذهبى در تفسير. د - گسترش و افزايش اختلاف در ديدگاههاى تفسيرى تابعان. مراحل نخستين تاريخ تفسير با همه تفاوتها، نكته اشتراكى دارد و آن عدم تدوين تفسير كامل در اين دورههاست. تفسير كتاب حكيم، بعد از دوران تابعان به مرحله جديدى وارد گرديد، عوامل بسيارى در اين دوران جديد از تاريخ تفسير اثرگذار بودهاند كه به برخى از آنها اشاره مىشود: 1- گسترش جغرافيايى سرزمينهاى مسلماننشين در پى جنگهاى حاكمان بعد از پيامبرصلى الله عليه وآله. 2- ارتباط و تعامل فكرى مسلمانان با پيروان مذاهب و فرقههاى مختلف. 3- ورود مباحث و مسائل عقلى، فلسفه يونان، در دورههاى پايانى حكومت بنىاميّه و گسترش گفتوگوها و مناظرات علمى در موضوعات و بحثهاى عقلى و...××× 4 طباطبايى، محمد حسين، الميزان، 5/1. ××× مجموعه اين عوامل فضاى جديد، متنوّع و گستردهاى را در حوزه فكر و انديشه مسلمانان پديد آورد و انديشمندان و عالمان را به جستوجو و پاسخگويى عالمانه و مدبّرانه به نيازهاى علمى، دينى مسلمانان در شرايط جديد فرامىخواند. مرجعيّت كتاب حكيم، عليم، خبير، در آن هنگامه علمى، فكرى، راه و روش ستودنى است كه انديشمندان دينباور را به خود بازخوانده است. زيرا در آن شرايط علمى - تاريخى، تنها مجموعه معتبر و مدوّن و مورد اتّفاق تمامى مسلمانان با مشربها و مذاهب و فرقههاى مختلف - كه از يك سو پاسخگوى نيازهاى مؤمنان به خود و از ديگر سو در بردارنده معارف آگاهىها و علوم قابل مناظره و عرضه به پرسشگران بيرونى و مخالفان باشد - قرآن مجيد است. متن مقدّسى كه، كتاب حكيم، خبير، عليم و مبين××× 5 يونس / 1، هود / 1، انعام / 59، واقعه / 77. ××× است. كتابى كه هدايتگرى و راهبرىاش شكناپذير××× 6 بقره / 3. ××× و در بردارنده تبيان هر چيز،××× 7 نحل / 89. ××× دليل روشن خداى××× 8 انعام / 157. ××× و نيكوترين سخنان.××× 9 زمر / 22. ××× بدون ترديد، گزينش و انتخاب اين مرجعيّت علمى با منزلت و مكانت خاص وحيانيّت كه برآيند درايت و فرزانگى گزينشگران آن بوده است، از سويى موجب استوارى استدلالها و گرايشهاى علمى مراجعه كنندگان گرديده و از سوى ديگر در ابطال و رد ديدگاههاى مخالفان علمى به كار مىآمد. بررسى، ابعاد و پيامدهاى اين رويكرد عالمان دين به عرصه تفسير، مجال مستقل و فرصت ديگرى مىطلبد. آنچه در اين نوشتار بدان اشارت مىرود، دستاورد پر حجم و عظيم علمى، فكرى است كه از اين رهگذر به جاى مانده است. گنجينه عظيم متون و منابع تفسيرى بخش گستردهاى از تاريخ علمى مدوّن مسلمانان است كه در پرتو كلام و كتاب خدا شكل گرفته است. بيش از هزار سال نوشتار تفسير، تمامى محورها و موضوعات حوزههاى علمى دينى مسلمانان را كه در اين قرنها با آن درگير بودهاند مورد توجّه و تحقيق قرار داده است. در اين جريان فراگير علمى به دشوارى مىتوان مكتب فكرى و يا گرايش خاصّى را يافت كه با رويكرد خاص خود به عرصه تفسير پا ننهاده و يا اثرى مكتوب از خود به يادگار نگذارده باشد. منابع و متون تفسيرى، برآمد سطح و مراتب تعالى و رشد و بالندگى انديشه بشرى در جهت فهم كلام وحيانى است، اين دوره از حيات علمى مسلمانان نه تنها در تاريخ علم دينى از برجستگىهاى ممتازى برخوردار است، كه در تاريخ علم داراى منزلت و مكانت برجستهاى است. جايگاه تاريخى دانش تفسير، با رويكرد معرفت شناسانه درون دينى بيش از هر مشخّصه ديگر، درستى راه و روش نخبگان و فرهيختگان را در مرجعيّت قرآن، در تاريخ انديشه و فكر دينى مىنماياند. هرگاه و در هر جاى، به هنگام تحوّلات فكرى، اجتماعى در حوزههاى مختلف انديشه و معرفت دينى، رويكرد به قرآن و تفسير درست آن مورد بىمهرى قرار گرفته و يا كمرنگ شود، نقطه خطا آغاز گرديده و تا بازگشت به قرآن تداوم مىيابد. البته اصل در شناخت دين و مقولات آن متن متقن، صحيح و معتبر، كتاب وحى است. و آنچه نام تفسير در سطوح و مراتب متفاوت بر خود دارد، برآمده از انديشههاى بشرى، و فاصله كلام خالق با سخن مخلوق است. مجموعه تفاسير حلقه وصل مناسب و متناسب راهيابى به فهم درست قرآن مىباشد؛ زيرا، نوشتارهاى تفاسيرى حاصل تلاش عالمانه و ژرفنگرىهاى محققانه دانشمندان دينباورى است، كه هر يك به اندازه ظرفيّت خويش از آبشخور علوم بهره گرفتهاند و دورههايى بس دراز مدّت در ساخت ايمان خود با تعبّد فكرى و ذهنى برخاسته از نورانيّت ايمان، با تمام استعداد و ظرفيّت علمى در جهت فهم كلام خداوند به تفسير كتاب حكيم روى آورده و تلاشها و تحقيقات علمى خود را در شكل تفسير ارائه نمودهاند. چشمپوشى و يا غفلت، از اين همه كار عالمانه و ثمرات آن ناديده انگاشتن آثار علمى ايمان عالمان و روشنگرىهاى هدايتهاى علمى قرآن نسبت به انديشمندان و نخبگان دين باورى است كه در آستانه فهم قرآن تلاش كردهاند. بهرهگيرى از منابع تفسير در پژوهشهاى دينى از لوازم بايستهاى است كه در مرحله نخست، روند پژوهش را در مسير منطقى قرار داده و در مرحله بعد به دريافتهاى مستند و برگرفته از منابع و متون اوليه دين نزديك مىكند. آنچه بايستگى تحقيق و جستوجو در تفاسير را افزايش مىبخشد، روش بيانى قرآن در طرح و بررسى موضوعات است. در قرآن مجيد، در آيههاى متعدّد و با بيانهاى متنوّع به معارف مرتبط با موضوع واحد اشاره شده است، گاهى تناسب زمينهها و بسترهاى بيانى طرح و اشاره به موضوع را در آيه موجب شده است، و گاهى شرايط و موقعيتهاى مخاطبان سبب نزول آيه و اشاره به آن موضوعى با بيان خاص گرديده است. دستيابى، شناخت و ارائه ديدگاه جامع قرآن در هر موضوع با توجه به روش ياد شده و تعدّد آيات، بهرهگيرى رازآلود، استفاده گسترده و فراگير از عنوانهاى مترادف و هم معنى، نيازمند گردآورى تمامى آيات و توضيحات پيرامونى است. با تكميل محورهاى اطلاعاتى در آيات نسبت به موضوعى مشخّص مىتوان نظرى جامع در موضوع خاص ارائه نمود كه تنها با استفاده از متون و منابع تفسيرى ممكن و مقدور است. تنوّع بيانى و كاربرد الفاظ و عنوانهاى عام و كلى در آيههاى قرآن، همراه با نگاه چند سويه به موضوعات، ميزان كارايى فرهنگها و معجمهاى لفظى را براى تحقيق در موضوعات قرآن كاهش داده است. پژوهش كامل در موضوعاتى همانند، خداشناسى، در قرآن نيازمند جستوجوى موضوعى در دهها موضوع و عنوان كامل ديگر است. موضوعاتى همانند: آفرينش، اسماء حسنى، اسم اعظم، اسماء و صفات، با توجه به وجود معارف خاص در هر يك و صفت به صورت مشخص و به صورت تركيب و متناسب و با ضميمه به موضوع آيه شريفه، يعنى برهان امكان، برهان تمانع، برهان عليت، برهان نظم و... گستردگى اطّلاعات اثرگذار در تكميل و تكامل پژوهش محدود به عنوانهاى خاص نيست، بلكه در عنوانهايى، همانند آفرينش، آموزش، انسان، اراده، اجتهاد و... اين گستردگى وجود دارد.××× 01 محققان با مراجعه به فهرست سرعنوانهاى موضوعى نظام يافته جلد سوّم فرهنگ موضوعى تفاسير، ص 2035 به ابعاد و گستردگى پيوندهاى موضوعى آشنايى بيشتر و عينى پيدا خواهند نمود. ××× ارتباط معنايى عنوانهاى مختلف با يكديگر در رابطه متقابل تكميل و تكامل معنى و اطلاعات در موضوعاتى كه از يك يا چند جهت به يكديگر مرتبط هستند جستوجو و مراجعه به منابع علمى را - كه به اين ارتباطات علمى و رابطه معنايى دست يافتهاند - ضرورى مىنمايد. تفاسير قرآن مجيد، عموماً به مناسبت مفاد آيات قرآن به روابط علمى موضوعات اشاره نمودهاند. تفاسير قرآن چنانچه بايسته است مورد مراجعه گسترده و فراگير قرار نمىگيرد. عوامل متفاوتى در اين روند اثرگذار بودهاند. دشوارى دستيابى به اطلاعات موضوعات در بيش از ششصد جلد كتاب و متن تفسيرى با بيش از يكصد و هشتاد هزار صفحه××× 11 آمار دورههاى كتابهاى تفسيرى با شمارگان صفحات در فاز اول و دوم و سوم فرهنگ موضوعى تفاسير. ××× از عوامل بنيادين كاهش روند مراجعه و دريافت اطلاعات از تفاسير است. نبود اطلاعات نظام واره، فهرستگان جامع موضوعى و... از محتوا و اطلاعات منابع و متون علمى و مرجع، پژوهشهاى دينى را در مراحل مختلف با آسيبهاى جدى در شكل و محتوا همراه نموده است. برنامهريزى چند سويه و علمى، در جهت طبقهبندى اطلاعات و نظامبخشى آنها و ارائه سامان يافته محتوى منابع و متون مرجع از اولويّتهاى نخست عرصه پژوهشهاى دينى است. مركز فرهنگ و معارف قرآن، از كانونهاى پژوهشى است كه در مراحل نخست، تلاشهاى پژوهشى خود را با نگاه و برنامهريزى علمى و كارشناسانه همراه نموده است. اگر چه فرهنگها و معجمهاى موضوعى - بعد از گذر از دوره نگارش معجمهاى لفظى - در حوزه متون دينى مورد جريان پژوهش قرار گرفته است. امّا كاربرى روشهاى علمى، رعايت ضوابط و اصول علمى اطلاعرسانى، پيش نياز انجام صحيح و افزايش آثار و ثمرات كاربردى اين پژوهشها است. برنامه ريزى براى پژوهش، با تعيين اهداف بلند مدّت و با توجه به زير ساختها و پيش نيازها انجام گرفت، با نگاه علمى به برنامهها، پروژههاى كاربردى و مستقلى تعريف و اجرا گرديده است. تنظيم و تدوين تفسير موضوعى جامع قرآن مجيد از اهداف بلند آرمانى است كه نيازمند آمادهسازى اطّلاعات متفاوتى است كه پروژههاى پژوهشى چندى در آن جهت طراحى و انجام يافت: 1- دستيابى به همه معارف در موضوعات قرآنى نيازمند استخراج تمامى ابعاد موضوعات طرح شده در جاىجاى قرآن و با عبارات و عنوانهاى متفاوت است. طرّاحى و انجام تفسير راهنما با اين هدف انجام يافت. كار به يادماندنى تفسير راهنما در 20 جلد كه با نوآورى و دورانديشى قرآن پژوه فرزانه آية اللَّه هاشمى رفسنجانى طرّاحى و به همّت مفسّران و محقّقان ارجمند آن پايان يافت، گام بلند و نخستين در جهت آمادهسازى موضوعات براى تدوين فرهنگ موضوعى قرآن به شمار مىرود. 2- ارائه الگوى ساختار معارف قرآن به سامان بانك اطلاعات حوزه قرآن يارى درخورتوجهى مىرساند و دستيار مناسبى در جهت ارائه پژوهشهاى ساختارى موضوعات و معارف قرآن. 3- طبقات آيات قرآن، فراتر از طبقهبندى عام و كلى آن، برابر با نظام قابل ارائه و مستند به آيات قرآن، با نگاه به تمامى آيات در موضوع واحد و از تمامى جهات، تفسير موضوعى را با جامعيت و غنا همراه مىسازد، برآورد اين مهم در كليد راهيابى به موضوعات و معارف قرآن - فرهنگ قرآن - تعريف شده است. 4- كتابهاى تفسيرى پرشمارى كه در طول بيش از هزار سال نگارش يافته است، در بردارنده معارف و اطلاعات و نكتهها و لطائف و اشارات راهگشايى است كه در جهت فهم درست و صحيح كلمات و آيات قرآن كارايى بسيار دارد. اشراف و دستيابى به اين اطلاعات، پژوهشى را مىطلبيد كه اكنون با نام فرهنگ موضوعى تفاسير، شناخته مىشود. فرهنگ موضوعى تفاسير در نگاه به تفسير موضوعى جامع قرآن كريم جايگاه كليدى نسبت به معارف قرآن دارد كه در تمامى پژوهشها در حوزه معرفت دينى نقش شكل بخشى به نظام و ابعاد پژوهش را به خود اختصاص داده است. در فرهنگ موضوعى، پژوهشى علمى و مستند در جهت راهيابى و تعريف موضوعات و رابطه علمى متقابل و ارتباط معنايى عنوانها و اصطلاحات كلامى، فقهى، حقوقى، اجتماعى انجام يافته و به صورت نظام واره ارائه گرديده است.
سير پژوهش فرهنگ موضوعى تفاسير
1- تدوين آييننامه با هدف ارائه روش به محقّقان طرح، و در جهت پژوهش هماهنگ، آييننامه روشها و اصول موضوعنگارى از تفاسير، براساس اهداف پروژه تدوين و مورد استفاده قرار گرفت. 2- پژوهش گروهى حسّاسيت مرحله پژوهش و موضوعنگارى، كارى جمعى را اقتضا مىكرد، گروههاى پژوهش در راستاى افزايش اعتبار علمى و اتقان موضوعات تشكيل شد و موضوعنگارى از سوى گروههاى ياد شده انجام مىگرفت. 3- هماهنگى در پژوهش برآمد پژوهش، نيازمند هماهنگىهاى علمى است. با هدف اين هماهنگىها، گروههاى هماهنگ كننده شكل گرفت، هماهنگى در برابرى موضوعات با ضوابط و اصول تبيين شده در آييننامه و متن مورد پژوهش، در اين گروهها انجام يافت. 4- سازماندهى اطلاعات تنوّع گسترده و فراگير موضوعات ثبت شده از بيش از 300 جلد تفسير، توسط دهها محقّق با تفاوت ذهنيّتها از يك سو، فاصله زمانى آغاز تا پايان پژوهش از سوى ديگر، نظامبخشى و سازماندهى اطلاعات را مىطلبد. تعيين جايگاه علمى، منطقى موضوعات فرعى و چند سويه، شناخت و ارائه پيوندهاى معنايى موضوعات، ارائه عنوانهاى وابسته و پيوسته به جستوجوگران و تنظيم ارجاعات و... در مرحله سامانبخشى اطلاعات علمى تفاسير صورت گرفت. در پروژه فرهنگ موضوعى تفاسير، تمامى اطلاعات با مستندسازى ارائه شده است. موضوعات و معارف موجود در اين پژوهش با استناد به پشتوانههاى علمى - تشريحى كه در منابع و متون معتبر تفسيرى قرار دارد شكل يافته است. مستندسازى اطلاعات با اين ابعاد نه تنها منزلت و اعتبار پژوهش مستند را افزايش مىدهد بلكه پژوهش جستوجوگران و كاربران را ارتقاى علمى مىدهد.
نظام اطلاعات و موضوعات
1- موضوعات اصلى، فرعى نظام الفبايى يافتهاند. 2- رايجترين و متداولترين عنوانها ثبت شده و از عنوان غير متعارف غير متداول به متداول ارجاع شده است. 3- اطلاعات سرعنوانهاى موضوعى خاص - كه با عنوان عام شناخته شده و مورد مراجعه قرار مىگيرند - در سرعنوان عام آمده است. مثلاً اطّلاعات سرعنوانهاى «احرام»، «سعى»، «طواف» در سرعنوان عام «حج» آمده است. البته، هرگاه سرعنوانهاى خاص، مستقل شناخته شده و مورد مراجعه قرار گيرند در جايگاه الفبايى خود قرار دارند؛ همانند، «تسبيح»، «تهليل»، «ذكر» و... 4- در سرعنوانهاى موضوعى، «خدا»، «اسلام»ل، «قرآن»، «انسان» با توجه به گستره اطلاعات آنها، اطّلاعات عنوانهاى وابسته - با سرعنوان خاص خود - در جايگاه الفبايى ثبت شده است. 5- اطّلاعات اعلام اشخاص، زمانها، مكانها، قبيلهها كه در قرآن كريم به آنها تصريح و يا اشاره شده است و مفسّران نسبت به آنها اطلاعات تحليلى - توصيفى داشتهاند در جايگاه الفبايى خود آمده است. اعلام غير قرآنى كه در تفاسير به تناسب موضوعى مورد توجه قرار گرفتهاند در عنوان موضوعى ثبت شده است كه با استفاده از فهرست اعلام مىتوان بدان دست يافت.
ويژگىهاى اطلاعات
1- موضوعاتى كه مفسّران گرانقدر به تناسب مفاد آيات و فراتر از منطوق آيه مورد بررسى قرار دادهاند در فرهنگ موضوعى ثبت شده است. 2- برابر اصول علمى اطلاعرسانى، موضوعات بدون داورى و حكم خاص ثبت شده است و اين دورى از حكم نسبت به ارزش و صحّت و اعتبار آن موضوع در گرايش و يا مذاهب خاص مىباشد. البته در موضوعات كلامى و يا موضوعات حقوقى - فقهى، هرگاه در متن تبيين حكم و يا استدلال بر آن و يا فلسفه و بطلان كلى باشد موضوع با تمام مشخّصههاى آن ثبت گرديده است؛ مانند: دلايل اختيار انسان، دلايل اختيار خدا در فاعليت دلايل جبر در كفر، دلايل بطلان جبر... 3- ثبت موضوعات بدون هرگونه برداشت و تطبيق انجام گرفته است، و هر موضوع بنابر دلالت مطابقى در متن كتاب ثبت شده است. 4- حجم بالاى موضوعات كلامى خاص، همانند اراده خدا، اراده انسان... و تفاوت آمارى آنها با موضوعات انسانشناسى و دينشناسى جديد، متوجّه رويكرد عصرى مفسران ارجمند به مسائل علمى است. توجه جدّى عالمان دين پژوه به نيازهاى علمى دينداران دوران خويش و پاسخگويى عالمانه به پرسشهاى عصرى گامهاى شايسته محققان است كه تبلور آن را در منابع تفسيرى شاهد هستيم. نزديك به سه هزار سرعنوان موضوعى، همراه با موضوعات فرعى اول و موضوعات فرعى دوم، مستند به تحقيقات مفسران در اين مجموعه نظام يافته است. موضوعات و معارف در محتوا و در عنوانها با نظر به تعريف علمى - در برخى موارد با يادداشتهاى دامنه سرعنوانهاى موضوعى در متن كتاب آمده است. قلمرو موضوعات شامل همه حوزههاى علوم انسانى كه در تفاسير قرآن به آنها توجه شده است و در حوزههاى كلامى، فقهى، حقوقى، اخلاق، مسائل اجتماعى و... همراه با فروع مسائل و فرعىهاى اول و دوم ثبت شده است: موضوعات كليدى و روزآمدى همانند، آزادى، اراده، انتخابات، اكثريت، برگزيدگى، بيعت، حقوق، حكومت، مشاوره و... در حوزه مسائل اجتماعى. موضوعات اسلام، اديان، اهل كتاب، دين، شريعت، كفر، مجوس، مسلمانان، مسيحيت، يهود و... در حوزه مسائل كلامى. در حوزه فقه و حقوق: احكام، اجتهاد، اوامر، تشريع، تكليف، حق، حقوق، فروع دين، نواهى و... در حوزه مسائل عقل: ادراك، الهام، برهان، تخيلات، تفكر، ذهن، شناخت، ظن، عقل، علم و... با ارجاع به موضوعات وابسته تنظيم شده است. تنظيم ساختار علمى موضوعات با نظم الفبايى هماهنگ و با بهرهگيرى از روش ارجاعات انجام يافته است و اين پژوهش مرجع و اصولى در جهت ظرفيّتسازى، بالا بردن توانمندىهاى پژوهش و در جهت ارائه ملاك و ميزان، اتقان و اعتبار پژوهشهاى دينى علمى است. ساختار معارف قرآن موجود در اين مجموعه، اكنون اين ظرفيّت را در حد بالايى دارد، كه ملاك سنجش اعتبار و اتقان علمى پژوهشهاى كلان دينى از جهت ساختار و ابعاد تحقيق در موضوعات محور پژوهش باشد. نظام موضوعى فرهنگ با توجّه به رابطه تكميل و تكامل اطلاعات يا موضوعات وابسته و پيوسته ثبت شده در سرعنوانها شكل يافته است. به ديگر سخن، پژوهشهاى موضوعى در حوزه معرفت دينى با رويكرد به اين نظام مستند و علمى است كه مىتواند محورهاى تحقيقات خود را كامل ديده و يا با كاهش روبرو ببيند. ارائه ساختار معارف قرآن در فرهنگ براى كانونهاى پژوهشى، برنامهريزىهاى علمى، كارشناسى نيز حركتى علمى و راهبردى است كه از يك سو روشنگر زير ساختها و پيش نيازهاى تحقيقاتى است و از سوى ديگر نشانگر مرزهاى مشترك و حد فاصل حوزه اطلاعات اختصاصى.
محدوده اطلاعات موضوعات
بدون ترديد، ساختار معارف قرآن ارائه شده در فرهنگ در رسيدن به اتقان بيشتر در ويرايشهاى بعدى استعداد و ظرفيت تكامل را داراست اما آنچه در اين مرحله تنظيم و تدوين شده است، با قرار گرفتن در ميزان سنجش تحقيقات موضوعى، دينى برنامهريزىهاى تحقيقاتى نظام جديدى را ارائه نموده است. از مشخّصههاى برجسته در اين مجموعه ثبت ديدگاههاى مذاهب و فرق كلامى، فقهى و... صاحبنظران و كارشناسان حوزههاى تفسير، كلام، فقه، علوم قرآن و... است. در فاز اوّل فرهنگ موضوعى تفاسير، بيش از هفتاد مذهب، فرقه و گرايش علمى با موضوعات منسوب و منقول از آنان ثبت شده است. موضوعات ديدگاهى، بيش از هزاران موضوع است كه با توجه به قابليّت برنامههاى رايانه، اين اطلاعات در لوح فشرده صراط، قابل جستوجو است. روايات تفسيرى در فاز اوّل فرهنگ به صورت موضوعى ثبت شده است. در فاز دوّم به علامتگذارى خاص و جداسازى روايات تفسيرى و روايات و موارد شأن نزول به جستوجوگران امكان استفاده مستقل از روايات را بخشيده است. سه هزار سرعنوان موضوعى، 16000 هزار نمايههاى تركيبى، همراه با 34000 موضوع فرعى اطلاعات فرهنگ موضوعى تفاسير را تشكيل مىدهد. اين موضوعات محتوا معارف بيست تفسير كامل قرآن مجيد، شامل بيش از سيصد جلد تفسير را در بردارد. كه از قرن چهارم هجرى تا دوره معاصر تدوين يافته است. با توجه به اصول علمى اطلاعرسانى و ارائه مجموعه موضوعات در حجم قابل قبول، اطلاعات در سه بخش انجام شده است. 1- ارجاع در موضوعات هم معنى و مترادفات. آگاهى ر علم سعادت ر خوشبختى 2- سرعنوانهاى فرعى غير مستقل به سرعنوانهاى اصلى خود ارجاع شده است. احرام ر حج استطاعت ر حج چنانچه عنوان با دو عنوان هم معنى و مترادف باشند به هر دو عنوان ارجاع شده است. استطاعت ر حج استطاعت ر قدرت 3- موضوعات فرعى - تركيبى كه از وجود نوعى رابطه اطلاعاتى ميان دو عنوان حكايت مىكنند، در صورتى كه اطلاعات محدود داشته باشند در يك جا آمده و از سرعنوان ديگر ارجاع شده است. اسراف در انفاق ر انفاق انفاق در نمازر- انفاق على بن ابى طالبعليه السلام سرعنوانهاى موضوعى كه قلمرو اطلاعات آنها در نظر محقّقان از قبض و بسطهاى متفاوتى برخوردارند، با يادداشت دامنه محدوده اطلاعات تبيين شده است. موضوعاتى كه مراجعه به اطلاعات آنها معارف موضوعى مورد پژوهش را تكميل نموده و يا تكامل مىبخشد در پايان اطلاعات با ارجاع ثبت شده است. در جهت سرعت و سهولت دستيابى محققان و جستوجوگران در پايان اين فرهنگ موضوعى فهرستهايى هفتگانه تنظيم شده است. 1- فهرست الفبايى موضوعات. 2- فهرست سرعنوانهاى موضوعى نظام يافته. 3- فهرست اعلام، اشخاص. 4- فهرست اديان، مذاهب، فرقهها. 5- فهرست جاها و مكانها. 6- فهرست روزها و زمانها. 7- فهرست قبيلهها و قومها دستاورد پژوهش در فرهنگ موضوعى تفاسير، تجربه موفّق كار جمعى، و تحقيقات مبارك گروهى است. كه در پروژه در مركز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبليغات اسلامى آغاز و انجام يافت. در اين پژوهش كليدى - راهبردى كه به دو شكل، لوح فشرده، «صراط»، و مجموعه چاپ شده سه جلدى ارائه گرديده است، از آغاز تا پايان، محققان بسيارى از مشهد و قم حضور داشتند. برخى با همكارى كوتاه مدت و برخى تا پايان راه همراه بودند - توضيحات بيشتر در مقدمه كتاب ثبت شده است. رهآورد اين تحقيق گروهى، تجربه جديدى در عصر اطلاعرسانى از حوزه معرفت دينى است. در اين رهگذر، مركز فرهنگ و معارف قرآن، با تشكر از قرآنپژوهانى كه تا كنون ديدگاههاى خويش را ارائه كردهاند، از همه متفكّران و كارشناسان در خواست دارد كه ديدگاههاى خويش را ارسال فرمايند. فاز دوّم فرهنگ موضوعى با توجه به تجربيّات مرحله نخست در حال آمادهسازى است. اطلاعات موضوعنگارى چهارده دوره كامل تفسيرى پايان يافته است. كه به يارى خداوند با طبقهبندى و ساماندهى اطلاعات نشر خواهد يافت. پروژه فرهنگ موضوعى تفاسير، اگر چه به صورت مستقل و در جهت راهيابى به محورهاى تكامل اطلاعات در تنظيم و تدوين تفسير جامع موضوعى قرآن كريم انجام يافت، اما هماكنون اين پژوهش در جايگاه خاص خود زمينهها و بسترهاى جديد و پژوهشى را ايجاد كرده است. در شرايط نوين ارتباطات و تحوّلات شتابزده علمى و فرهنگى، روشهاى علمى مقابله و برخورد با هنگامهها و تحوّلات فكرى، فرهنگى در قرنهاى پيشين، چنانچه تبيين گردد، راههاى گزينش از سهولت بيشترى برخوردار مىگردد. توجه به بنيادهاى پژوهشى و پژوهشهاى بنيادين راهكار علمى پذيرش عالمانه پديدههاى روزآمد عرصه فكر و انديشه است.
زمينهسازىهاى پژوهشى
آنچه هم اكنون در فرهنگ موضوعى تفاسير وجود دارد. با توجه به اصل مدلول مطابقى متن تفاسير است. جنبه علمى - تفصيلى اينگونه موضوعات با گرايشهاى متنوّع زمينه پژوهشهاى بسيارى را آماده نموده است كه به برخى از آنها اشاره مىشود: الف: 1- شناسايى فضاى علمى - فرهنگى دوران تدوين تفسير در سدههاى پيشين. 2- ميزان تأثيرگذارى گرايشهاى علمى بيرونى در متن تفاسير پيشينيان. 3- تشخيص و تعيين و ارائه گرايشهاى مثبت و پذيرفته شدن مفسران در تفسير. 4- تشخيص و ارائه گرايشهاى طرد شده از سوى هر مفسّر در تفسير خود. 5- امتيازات و توانايىهاى برجسته و مختص و علمى مفسران. 6- ميزان اثر پذيرى تفاسير دورههاى متأخر از تفاسير پيشين و اثرگذارى گرايشهاى علمى تفسير در آيندگان. 7- تشخيص و تعيين دوران افول انديشهها و گرايشهاى كلامى، فقهى مذاهب و فرقههاى مختلف. ب: نظام معارف موجود در فرهنگ موضوعى، برگرفته از متن تفاسير، زمينههاى علمى و مستند را در جهت ترسيم نمودارهاى علمى آماده نموده است. اين نمودارها با هدف شناخت تاريخى، بررسى و طرح موضوعات در منابع مكتوب دستاوردهاى پربارى به همراه دارد؛ از جمله: - ترسيم نمودارهاى علمى از سير و جريان تحقيقات قرآنى - كليات. - ترسيم نمودار پيدايش و رشد تحقيقات در موضوعات خاص كلامى در تاريخ و دورههاى تفسيرى. - تعيين كميّت پژوهشهاى فقهى در تفاسير با توجّه به گرايشهاى مذهبى صاحب تفسير. - شناسايى و تعيين ميزان طرح و بررسى موضوعات اجتماعى و... پيشينه آن در تفاسير. شناخت و تعيين ميزان و كميّت بررسى و طرح موضوعات فرقهها و مذهبهاى خاص. فرهنگ موضوعى تفاسير، تجربه نوينى در عرصه اطلاعرسانى و طبقهبندى اطلاعات از حوزه معرفت دينى است، اين گام بلند اگر چه در آغاز راه خويش است و با توجه به كاستىهاى طبيعى دوران نخست خويش نيازمند يارى و يادآورى صاحبنظران و قرآن پژوهان، اما انجام آن اين باور را توانمند نموده است كه پژوهشهاى دينى يكسره از نبود اطلاعات سامان يافته و نظاممند رنج مىبرند. دورى و گاه عدم مراجعه به منابع و متون معتبر علمى آسيبهاى بسيارى را بر پژوهش و عرضه آن وارد مىسازد و جريان فراگير دين پژوهى با توجه به ضعف روشهاى اطلاعرسانى علمى و فاصله بسيار آن با مسير مطلوب و كارآمد و به روز خود از نيازهاى عصرى گامهايى فاصله دارد. نگاه كمّى و آمارى به پژوهشها، بسنده كردن به حجم آنها، غفلت و يا چشمپوشى از منزلت، اعتبار و اتقان و علميّت در پژوهش، كاربرد و جايگاه پژوهشها را تحت تأثير قرار داده و برآيند علمى جريان پژوهش را در حوزههاى خاص به مخاطره افكنده است.
تفسير راهنما كه اكنون در 20 مجلّد به چاپ رسيده و در اختيار اهل نظر و قرآن پژوهان قرار گرفته است، به اذعان پژوهشيان و صاحبان رأى در ساحت مطالعات قرآنى، تفسيرى است متفاوت با ساير تفاسيرى كه طى قرون گذشته به تبين مفاهيم قرآنى پرداختهاند. اين تفاوت را در چند زمينه مىتوان شاهد بود كه برخى جنبه محتوايى و بنيادى دارد و بخشى به جهات صورى و شكلى آن مربوط مىشود. در كوتاه سخن مىتوان اين تفسير را نتيجه و دستاورد تحوّلات فكرى و علمى جهان اسلام در قرن چهاردهم دانست و سبك و شيوه و نگاه آن را طليعهدار حركت تفسيرى نوين قرن پانزدهم به شمار آورد. تحوّلاتى كه ناگزير در ارتباط و تعامل با شرايط و دگرگونىها و پيشرفتهاى علمى و فرهنگى و اجتماعى و سياسى در عرضه جهانى بوده و هست. بديهى است كه هميشه و در هر جا، دگرگونىها و تحوّلات رو به كمال نيست و يا همسويى و تعامل با اقتضاهاى پيرامونى مثبت ارزيابى نمىشود بلكه بايد تغييرها را با ملاكهاى علمى و ارزشى محاسبه كرد تا دريافت آنچه از بستر تغييرها و تحوّلها سر برآورده، مولودى سالم و طبيعى و منطقى است يا خير. در طول اعصار و قرون گذشته، مفسّرانى تلاش كردهاند تا طرحى نوين در فهم كلام الهى دراندازند و گامى متناسب با نيازها و تحوّلات فكرى و اجتماعى عصر خود بردارند كه برخى از آنان موفّق و گروهى ناموفّق بودهاند. بخشى از تفسيرهاى كلامى، عرفانى و علمى - تجربى را مىتوان در زمره حركتهاى ناموفّق و غيرقانونمند به شمار آورد كه به جاى تكامل و پيشرفت فهم دينى و قرآنى، رهآورد آنها تحريف مفاهيم وحيانى و تفسير به رأى و تحميل آراى غير قرآنى بر متن قرآن بوده است. تطبيق قرآن بر فرضيههاى علوم تجربى - به گونه افراطى - و تفسير و تأويل آيات بر پايههاى ديدگاههاى سوسياليستى - در قرن چهارده - و تلاش براى پياده كردن مبانى كلام جديد مسيحى در تبيين و تفسير قرآن را مىتوان تلاشهايى ناموفّق در جهت همسو شدن با نيازها و پاسخگويى به مسائل عصرى دانست. رخداد اين نگرشهاى افراطى و بىضابطه و تحريف گر باعث گرديد تا جمعى از دينداران و دانشوران ساحت علوم دينى به موضع تفريط روى آورند و زير عنوان سلفىگرى بر ظاهر آيات جمود ورزند و در فهم و تعديل و ترجيح روايات راه تساهل و بىدقّتى بپيمايند و يا تنها راه صحيح فهم قرآن را بسنده كردن به مجموعه احاديث معرّفى كنند. فارغ از اين دو جريان افراطى و تفريطى، جريان متعادل نيز استمرار داشته است با اين ويژگى كه هر مفسّر متناسب با اطلاعات، منابع و معلومات كلامى، فلسفى، فقهى، ادبى و عرفانى عصر خود به يك يا چند جنبه از موارد ياد شده پرداخته است. در اين ميان تفاسير قرن چهاردهم از نوعى كمال و تنوع برخوردار است كه بخشى از اين كمال را مرهون بهرهگيرى گسترده از منابع و تفاسير پيشين، و بخشى را مديون تحوّلات اجتماعى و علمى زمان بوده است سرعت تغيير و تكامل و تنوّع نگاه در اعصار پيشين، بسيار كند و بطىء بوده است در حالى كه اين حركت تفسيرى در قرن چهارده سرعت بيشترى يافته است و انتظار مىرود كه تفسير در قرن پانزده به شكلى پرشتابتر راه تحوّل و تكامل را بپيمايد. مىتوان تفسير راهنما را - كه به صورت خاصى از تفسير الميزان و به شكل عامى از تفاسير مهم گذشته بهره جسته است - درآمدى بر اين حركت نو و با اين حال قانونمند دانست.
كمال و كاستىها
آنچه تاكنون درباره تفسير راهنما گفته آمد، شايد بر بعضى انديشهها گران آيد چه اينكه در ميان تفاسير پيشين، تفسيرهاى گرانسنگى وجود دارد كه گاه فهم و دقّت در آنها نه در حدّ پژوهشيان تازه كار كه در شأن صاحبنظران علوم قرآنى است. در حالى كه تفسير راهنما با عباراتى ساده، كوتاه و به فارسى روان براى بسيارى از كسانى كه مىخواهند به تفسير و فهم قرآن رو آورند قابل بهرهبردارى است. اين قلم به دليل ممارست فعّال در گروههاى پژوهشى و تدوين تفسير راهنما، چه بسا بيش از كسانى كه با حاصل و نتيجه كار آشنا شده و به نقد و بررسى آن پرداختهاند، به نقطههاى كمال و كاستى اين تفسير واقف باشم - هر چند گاه انس و قرابت با يك موضوع مانع توجّه به برخى نقطه قوتها و ضعفها مىشود - ولى در مجموع بايد تصريح كرد كه اگر گفته مىشود تفسير راهنما در مقايسه با تفاسير پيشين، دستاوردهاى جديدى دارد و گام نو و حركتى جدّى و اساسى به شمار مىآيد؛ اولاً بدان خاطر است كه از ذخائر علمى پيشين و منابع فهم تفسيرى و روايى بهره برده است ثانياً از امكانات و روشهاى نو پيداى عصر خود در عرضه پيامها و نكتههاى قرآنى استفاده كرده است، ثالثاً - راه را براى استمرار مطالعات نوين قرآنى هموارتر نموده است. و اين هم بدان معنى نيست كه كمبودها و ضعفها و كاستىهايى در كار نباشد، كه هست و بايد تا حد ممكن مراكز پژوهشى - به ويژه مركز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبليغات كه بناى اين تفسير را استحكام بخشيده است - به تقويت آن همّت گمارند. بىشك تاكنون انديشمندان و صاحبنظران مختلفى از اين تفسير با عبارتهاى بلند ياد كردهاند و ما در اين نوشته در صدد توصيف و تمجيد نيستيم، بلكه هدف اصلى معرّفى اين تفسير به گونهاى است كه بتواند براى پژوهشيان مورد استفاده قرار گيرد و راه را براى تقويت و تكميل اين حركت تفسيرى هموارتر نمايد، از اينرو، به طرح نكات ذيل مىپردازيم.
پيشينه طرح تفسير راهنما
در مقالات و كتابهاى مختلفى در اين باره اظهار نظر شده است - از جمله در مقدمه جلد نخست تفسير راهنما كه جويندگان اطلاعات بيشتر مىتوانند بدانجا مراجعه كنند - امّا به اجمال مىتوان گفت: جمعى از دانشيان حوزه علميه قم در حدود سالهاى 1340 تا 1350 به اين نكته توجّه مىكنند كه دسترسى به منابع مهم اسلامى مثل قرآن و نهجالبلاغه در برخى كتب حديثى سهولت لازم را ندارد و براى دستيابى سريع و جامع به اين منابع بايد حركتى را آغاز كرد. اين جمع از چند ويژگى برخوردار بودند: علوم حوزه را در حدّ بالا فرا گرفته و با اصول و روشهاى علمى معتبر آشنا بودند، فراتر از علوم حوزوى با مباحث جديد مطرح در محافل علمى كه خواه ناخواه از قلمروهاى غير اسلامى به سرزمينهاى اسلامى از طريق ترجمه و يا تحصيل كردگان و الهام گرفتهگان از فرهنگ غرب راه يافته بود مواجه بودند و مىبايست موضع تفكر دينى و جامعه اسلامى را در قبال آن ديدگاهها تبيين كنند. فلسفههاى غربى و اروپايى، مباحث كلامى جديد، ديدگاههاى ماترياليستى متكى بر استدلالهاى فلسفى و اصلاحات اجتماعى و ايدههاى رفاهگستر يا عدالتخواه از يكسو و سيطره دانش تجربى كشورهاى غير اسلامى كه به سلطه سياسى - فرهنگى - اجتماعى آنان بر جوامع دينى انجاميده بود از سوى ديگر، مىطلبيد كه پاسداران اقاليم قبله روشها و سبكها و نگاهها و بيانها را در تبيين مواضع و آرمانهاى دينى، هم تنوع بخشند و هم سهولت دهند و هم با نوع پرسشها و نيازها هماهنگ سازند، بلكه موضع دين را از دفاع به موضع مديريت و خلاقيت و سازندگى ارتقا بخشند. اين گرايشها در تاريخ ايران و برخى جوامع اسلامى به يك يا دو قرن گذشته نيز معطوف بود. برخى معتقدند كه حضور عالمان دينى در جريان اصلاحات اجتماعى مشروطيت گرچه ظاهرى سياسى - اجتماعى داشت امّا روح آن را بايد در نگاه نوين عالمان دين به چگونگى حضور دين در صحنه جوامع جستوجو كرد كه پيش از آن از سوى سيدجمال الدين اسدآبادى پيگيرى شده بود. ارتباط اين تحوّلات اجتماعى - سياسى - فرهنگى با تغيير و تحوّل نگاه عالمان در تفسير و تبيين مسائل دينى از آن رو بود كه تحوّلات اجتماعى و سياسى، ناگزير تحوّلات فرهنگى را به دنبال داشت و در اين تحوّلات فرهنگى نخستين رويارويى ايدهها و فرضيهها در نظريههاى جديد و ايدهها و آموزههاى دينى شكل مىگرفت. رسالت عالمان دينى و كارشناسان مسائل اسلامى و مفسّران قرآن و تبيين كنندگان سنّت در مصاف ميان فرهنگ مسلّط وارداتى و فرهنگى دينى ،اين بود كه دين را از موضع مقهوريت بيرون آورده و در جايگاه بايسته آنكه جايگاه پاسخگويى ، هدايتگرى و مديريت و سازندگى فكرى و اجتماعى است قرار دهند. و به تعبير دقيقتر، ظرفيتهاى نهفته دين و احكام و عقايد دينى را شناسايى كرده و به نسل و عصر خود معرّفى كنند. اظهار نظرهاى سياسى - دينى عالمان مبرّز در مشروطيّت و تلاش آنان براى تبيين نظرى ديدگاه اسلام در مقولات سياسى اجتماعى، شكلى از ايفاى اين رسالت دينى بود. تدوين كتابهايى در رد شبهات دينى و پاسخگويى استدلالى به آنها وجهه ديگرى از اين وظيفه دارى بود. روىآورى به تبيين و تشريح فلسفه اسلامى در مواجهه با فلسفههاى مادى و ماترياليستى و ديالكتيكى گونه ديگرى از اين هدفمندى بود. رويكرد به تفسير قرآن با بيان روز و استخراج مفاهيم اجتماعى و فلسفى و اخلاقى و اعتقادى كه بتواند ناظر بر نيازها و پرسشهاى نسل معاصر باشد چهره ديگرى از اين حركت مصلحانه بود كه اوج آن را در الميزان مىتوان شاهد بود. تبيين و تشريح فقه سياسى اسلام و شفافسازى ديدگاهاى عدالتخواهانه و عزّت جويانه دين و تأكيد بر ضرورت حفظ كيان مسلمانان و امّت اسلامى صورتى ديگر از اين معنى بود. استمرار اين رسالت علمى و معنوى - و در عين حال مصلحانه و انسانى - نياز به آبشخورى فراخ داشت، آبشخورى كه نمىتوانست خارج از سرچشمههاى زلال قرآن و سنّت باشد. اين بود كه ضرورت بازبينى و واكاوى معارف قرآنى و روايى به شدّت احساس شد و شيوههاى نوين بر انديشه جويندگان جوانه زد كه تهيه »معجم معنايى« با عنوان »فرهنگ قرآن« يكى از آنها بود.
از معجمهاى لفظى تا معجم معنايى
تهيه معجمهاى لفظى قرآن را مىتوان مرتبه نازلى از شكلگيرى معجم معرفتى و معنايى دانست. تا پيش از تدوين »كشف الآيات« و »معجم المفهرس« تنها كسانى مىتوانستند از مجموعه آيات و معارف جامع قرآنى بهره گيرند كه، يا حافظ كل آيات باشند و در ذهن خود احاطه بر الفاظ - و به تناسب فهم معناى - آيات داشته باشند و يا براى تحقيق در يك مقوله بارها و بارها قرآن را مرور كنند. در حالى كه بسيارى از حافظان قرآن به دليل صرف توان خود در فراگيرى و حفظ آيات، فرصت و مجال و يا امكان تأمّل در مناسبات ميان آيات مرتبط و تحقيق موضوعى در آيات را نداشتند و كسانى كه احاطه حفظى بر مجموعه آيات را كسب نكرده بودند براى تحقيق در يك موضوع مىبايست صرف وقت فراوان كنند. تهيه »كشف الآيات« و كارآمدتر از آن. »معجم المفهرس« آيات قرآن، هم بر حجم و سرعت جستارهاى قرآنى افزود و هم بر دقّت آن. امّا اين حركت تنها مىتوانست راهنماى لفظى آيات باشد، در حالى كه مهمتر از الفاظ، معنى و معارف بود و اساساً الفاظ از آن جهت مىتوانست مورد توجّه باشد كه نوعى هدايت به معنى دارد و چون فهم معانى الفاظ قرآنى و دريافت پيامهاى آيات خود ميدانى ديگر بود مىبايست، فهرستى از معانى و معارف قرآنى تهيه مىشد. تا كار تحقيق و پژوهش در آن سريعتر و آسانتر صورت گيرد و از دقّت و اتقان بيشترى برخوردار شود.
مراحل شكلگيرى معجم معنايى (كليد مفاهيم قرآن)
از آنچه مبتكر و و طرّاح اين روش، جناب حجةالاسلام والمسلمين اكبر هاشمى رفسنجانى در مقدمه جلد اوّل تفسير راهنما نگاشته است استفاده مىشود كه طرح آغازين اين حركت بيش از آنكه جنبه تفسيرى داشته باشد، كارى در جهت جداسازى و دستهبندى پيامهاى محتوايى قرآن و تلاش به منظور آسانيابى مفاهيم بوده است. در حقيقت نگاه نخستين به معجم معنايى، چندان پيچيده و تودرتو نبوده است، بلكه به نظر مىرسيده كه با مختصر دقت در مجموع مطالب يك آيه مىتوان موضوعات مربوطه را با عناوين تك واژهاى مشخص كرد و در نهايت از مجموعه واژههاى به دست آمده (= نمايهها) به فرايند تفسير موضوعى ره يافت. مثالى كه طرّاح »كليد مفاهيم قرآن« براى اين مرحله از كار ارائه كرده چنين است: انسان تاريخ سابقه تاريخى جامعه متّحد و بىاختلاف بشريّت وحدت كان الناس امة واحدة جامعه اختلاف با اين روش اگر همه آيات قرآن مورد بررسى قرار مىگرفت، چنانچه موضوع مورد مطالعه مربوط به »جامعه« بود، محقّق مىتوانست مثلاً دويست آيه كه به شكلى ناظر به »جامعه« بود و درباره آن نظرى را ابراز داشته بود در »كليد مفاهيم قرآن« بيابد و با جمعبندى آنها به ديدگاه قرآن درباره جامعه دست يابد. امّا زمانى كه كار، مراحل تكميلى را پيمود و به ويژه زمانى كه مجموعه يادداشتها و فيشهاى اوليه در اختيار مركز فرهنگ قرآن دفتر تبليغات اسلامى قم قرار گرفت، مشخّص شد كه آنچه انجام گرفته: 1- مىتواند بخشى از كار و مرحلهاى از آن باشد و بهرهگيرى از اين نمايهها در كنار تيترهاى كوتاه، تنها براى كسانى قابل بهرهگيرى است كه با نوعى تخصّص قرآنى بتوانند مستند هر واژه را در آيه شناسايى كنند. 2- برخى برداشتهاى ثبت شده را بر اساس معيارهاى دقيق تفسيرى نمىتوان توضيح داد. 3- برداشتهاى زياد ديگرى از آيات مىتوان داشت كه هم مفسران به آن اشاره داشتهاند و هم با معيارهاى تفسيرى قابل توضيح و استناد است ولى مبدع طرح به آنها اشارهاى نداشته است. 4- سبك تدوين جملهها - كه مرجع نمايهها خواهد بود - و بخش مهمّى از بار معنايى را بر دوش مىكشد بايد از سبك و سياق خاصّى پيروى كند كه فهم معنى از آن دقيق باشد و ساختار جمله از نظر ادب فارسى كامل به شمار آيد. دريافت اين نكتهها و اقدام به بازنگرى و تكميل برداشتها، فرصت درخور توجّهى را به خود اختصاص داد، زيرا زمانى كه محقّقان از سوى مركز فرهنگ قرآن براى پژوهش و كار روى اين پروژه دعوت به همكارى شدند، براى بيشتر محقّقان در آغاز امر، سبك و روش و هدف و معيارهاى خاص اين تفسير چندان شفاف نبود و اساساً برخى نتوانستند در مسير پژوهش گامى هماهنگ بردارند و آنان كه پايدارى ورزيدند طى نشستهاى متعدّد و مشاورههاى طولانى در نهايت توانستند به سبكى منسجم و قانونمند دست يابند. يكى از شگفتىهاى اين پژوهش كه از دشوارى آن نيز به حساب مىآيد اين بود كه هر قدر بر ميزان دقّت افزوده مىشد، باز هم دستيابى به نهايت و سخن آخر و حرف پايانى دشوار مىنمود، و از آنجا كه تأكيد بر اين امر مىتوانست مانع پيشرفت كار شود به سطحى از اين معيارها و ضوابط بسنده شد. تا چارچوب اصلى طرح شكلگيرد و كار تكميل و تكامل در دورههاى بعد؛ يا به وسيله همين محققان و يا ژرف انديشان ديگر، صورت پذيرد. كار مستمر گروههاى پژوهشى و مطالعه تفاسير متعدّد از سوى محقّقان، پيش از تشكيل جلسات مشورتى و جرح و تعديل پيامهاى استخراج شده از سوى هر محقّق و اصلاح و تصويب آن، سبب شد تا »كليد فهم قرآن« كه به عنوان »فرهنگ قرآن« انتشار مىيابد، عملاً به تفسيرهاى جامع و ريزنگر و به صورت راهنمايى براى پژوهشهاى موضوعى در قرآن، ظاهر شود.
مهمترين دستاورد تفسير راهنما
از نگاه اهل نظر، تفسير راهنما دستاوردهاى متعدّدى داشته است، از آن جمله: 1- ابداع سبك نوين در تدوين تفسير 2- بهرهگيرىاز منابعمعتبرومتعدّد تفسيرى در چارچوب اصول پذيرفته شده. 3- تلاش در داشتن جامعيّت نگاه نسبت به مسائل ادبى، عرفانى، اخلاقى، تربيتى، اجتماعى، طبيعى، فقهى و... 4- انجام كار با همانديشى و همفكرى گروههاى پژوهشى 5- ريزنگرى در آيات و واژگان قرآنى فراتر از آنچه از سوى مفسّران ديگر صورت پذيرفته بود. 6- بهرهگيرى از معيارهاى قرآنى در فهم قرآن. 7- توجّه به روايات در تفسير قرآن همراه با نگاه نقادانه نسبت به صحّت و همخوانى آنها با متن قرآن و فرهنگ دينى. 8- بهرهگيرى از نمايهها به دو شكل - در پايان هر آيه و پايان هر جلد - به منظور تسهيل دستيابى به معارف مرتبط و پژوهش موضوعى در قرآن. 9- مستندسازى هر برداشت به متن قرآنى و ارائه دلايل برداشت 10- تفكيك ميان برداشتهاى صريح و ترديدناپذير و برداشتهاى احتمالى كه انتساب آنها به قرآن چندان روشن و قطعى نيست. 11- فراهم آوردن زمينه پژوهشهاى متعدّد قرآنى و هموار ساختن مسير تدبّر و دقّت در معارف وحى. 12- امكان بهرهورى از آن براى سطوح عالى و متوسّط علمى در اين ميان مهمترين دستاورد تفسير راهنما از نگاه اين قلم به اصل ابداع شيوه مطالعه در قرآن مربوط مىشود، زيرا اين سبك و روش است كه مىتواند از سوى محققان تا آيندههاى دور مورد استفاده قرار گيرد و به دستاوردهاى نوين نيز منتهى شود.
پيش فرضهاى تفسير راهنما
شيوه و روشى كه تفسير راهنما در فرايند تفسير به كار گرفته است و از ابداعات و رهاوردهاى آن به شمار مىآيد، در صورتى پسنديده و پذيرفته خواهد بود كه پيشفرضهاى اين روش تفسير مورد پذيرش قرار گرفته باشد. اين پيشفرضها عبارتند از: يك. قرآن با همين قالبهاى عبارتى و ساختار و تركيب كلام الهى است و حتّى نوع واژگان و تكتك حروف آن با عنايت خاص خداوند در كنار هم چيده شده است. دو. نه تنها ظاهر پيامهاى قرآنى داراى حجيّت است كه دلالتهاى فحوايى، تضمنى و التزامى آن نيز مورد توجّه فرستنده وحى بوده است. سه. قرآن در درجه نخست كتابى دينى است و درصد اصلاح انديشه و بينش انسان نسبت به آفرينش و آفريدگار هستى و تربيت آدميان به آداب الهى است، ولى از آنجا كه انسان در متن طبيعت زندگى مىكند و نمىتوان او را از زندگى مادّى و اجتماعى جدا ساخت، بلكه حكمت الهى اقتضا كرده است تا هدف آفرينش انسان با زندگى مادّى و جسمانى او در هم آميخته و تفكيكناپذير باشد، ناگزير اين كتاب آسمانى، واقعيتهاى زندگى زمينى را از نظر دور نداشته است و با همين ابزار و امكانات مادّى او را رشد داده، آزمايش نموده و كيفر و پاداش را بدو يادآور شده است. اين است كه اين كتاب وحيانى همچنان كه كتاب معنويت و عقيده شناخته مىشود، كتاب انسان با جهان و طبعيت نيز هست، گاه با صراحت و زمانى با اشارت به هستى مادّى نگريسته و درباره آنها داورى كرده است. داورىها و اشاراتى كه هر يك به يكى از مقولات علوم تجربى و انسانى ارتباط مىيابد. چهار. گرچه قرآن مانند كتابهاى علوم تجربى و بشرى، عهدهدار بيان رموز و ويژگيهاى علمى نظام طبيعت و وجود انسان نبوده و نيست، ولى از آنجا كه نزول قرآن از جانب خداى »عليم« و »حكيم« بوده است و در صريح آيات قرآن آمده است كه احكام دين و بايد و نبايدهاى وحيانى داراى ملاكهاى واقعى است و ريشه در هستهاى هستى دارد و از سوى ديگر شناخت هستى و نظامهاى حاكم بر طبعيت، حيات و وجود انسان راهى به سوى شناخت آفريدگار آن دانسته شده است، ناگزير همه پيامهاى قرآنى چه در بعد عبادات و اخلاق و قوانين و چه در زمينه مسائل اجتماعى، انسانى و طبيعى ناظر به واقعيتهاى هستى بوده و كمترين تخطّى از واقعيتها يا ناسازگارى با هستهاى نظام وجود ندارد. به تعبير ديگر خداى هستى، خداى يگانه است و او است كه هم آسمان را آفريده و هم زمين را، هم طبيعت را رقم زده و هم وجود انسان را، هم جسم را آفريده و هم روح را، و چون آفرينش او متكى به علم و قدرت و حكمت و عزّت است در كلّ آفرينش او تناقضى مشهود نيست و همو است كه در كنار كتاب تكوين، كتاب تشريع را آفريده است بدون كمترين فطور و كاستى و ناهمخوانى. اين است كه حتّى از گزارههاى دينى، اخلاقى و تربيتى و تاريخى قرآن نيز مىتوان، شناخت اسرار و ارتباطات نهفته هستى و ويژگىها و نيازهاى واقعى انسان و ضوابط حاكم بر جوامع انسانى را توقع داشت، هر چند اين شناخت در طول زمان و به تدريج و متناسب با ظرفيتهاى علمى - فرهنگى و تجربى انسان قابل دستيابى باشد. پنج . نظم آيات قرآن و تنظيم سورههاى قرآنى هر چند با ترتيب نزول آيات تفاوت دارد، ولى نظم كنونى به راهنمايى و ارشاد خود پيامبر(ص) صورت گرفته است و در اعصار بعد مورد تأييد اهل بيت(ع) - به عنوان آگاهان واقعى به قرآن و پاسداران قلمرو دين - قرار گرفته است. از اينرو است كه مىتوان از سياق آيات و ارتباط مطالب يك سوره يا بخشهايى از يك سوره نيز برداشتهاى معرفتى داشت. شش. گرچه حقيقت پيام الهى فراتر از هر قالب زبانى و گويش بشرى است، امّا از آنجا كه حكمت الهى اقتضا كرده است تا آن حقيقت متعالى را در ظرف كلام و ادبيات بشرى - كه آن را هم خود به انسان تعليم داده است - نازل نمايد، بديهى است كه در اين روند به كاملترين شكل و دقيقترين وجه، ظرفيتهاى اين قالب بيانى را اشباع كرده است و همچنان كه در يك لغت و گويش كامل بشرى از مفاهيم مطابقى، التزامى، تضمنى استفاده مىشود و الفاظ گاه در معناى حقيقى و زمانى در معانى مجازى به كار مىروند و مطالب گاه به كنايه يا با تمثيل ارائه مىشوند و گاه با يك عبارت چندين مقصود پيگيرى و ايفاد مىشود و... قرآن نيز از همه اين ظرافتها و ظرفيتها بهره جسته است، و به همين دليل مىتوان از دلالتهاى فحوايى و اولويّتى و كنايى و... بهره جست و نتيجه گرفت و به ظواهر و دلالتهاى مطابقى بسنده نكرد. و نيز به همين دليل مجاز خواهيم بود تا از قوانين ادبيات گفتارى عام بشرى و قوانين ادبى خاص لغت عرب و رموز بلاغى آن در تفسير و تبيين مقاصد آيات استفاده كنيم. هفت. حجم محدود آيات و سورههاى قرآنى در صورتى مىتواند پاسخگويى نيازهاى روزافزون و گونهگون انسان در طول تاريخ شناخته شود كه مجال تفكّر و استنطاق داشته باشد. به تعبير ديگر اگر پهناى آيات قرآن از ژرفاى لازم برخوردار نباشد، انسان به زودى احساس خواهد كرد كه بر مجموعه معارف قرآنى احاطه يافته و ديگر انتظار پيام جديد و دستاورد نوين را نبايد داشته باشد. و در اين صورت است كه پيام به تدريج، رو به كهنگى و تكرار مىگذارد و اگر پرسشهاى يك نسل را پاسخ دهد، در برابر پرسشهاى جديد ساكت خواهد بود امّا اگر قرآن داراى لايههاى متعدّد معرفتى باشد و پيامهاى خود را به شيوهها و گونههاى مختلف در حجم محدود آيات، نهفته باشد، در اين صورت، پژوهش در آيات قرآن و جستوجو در فهم مرادات و مقاصد و اشارات آن از ميدان گستردهاى برخوردار خواهد بود كه هر جويندهاى به قدر استعداد، تلاش و ظرفيتهاى معرفتى و نيازهايى كه احساس كرده است مىتواند از آن بهره جويد؛ بىآنكه به تكرار و كهنگى گرفتار شود. خداى قرآن، همان خداى طبيعت است! چگونه اسرار آفرينش و رموز و قوانين طبيعت در متن مادّه به گونهاى تعبيه شده است كه انسان طى هزاران سال به كاوش پرداخته ولى هنوز تنها به بخشى از آنها راه يافته و هر روز گوشهاى ديگر از آن را كشف مىكند و اين كاوش علمى نه تنها از تازگى و كارآمدى دانش تجربى نكاسته كه هر روز به آن اهميّت بيشترى داده و مىدهد. آياظرفيّت كلامومعانىوادبياتبيانى كمتر از ظرفيّت عناصر محدود ماده است! - اين سخن را از آن رو آورديم تا كسانى كه به لايه لايه بودن معارف و وجود سطوح مختلف پيامهاى قرآنى و بطون هفتگانه يا هفتادگانه قرآن با نگاه ترديد و ابهام مىنگرند لختى درنگ كنند و ذهن خود را به دقّت و تواضع فرا خوانند. اعتقاد به اين اصل به پژوهشگر قرآنى اجاره مىدهد تا با همّت بيشتر و انتظار فزونتر به بازخوانى و بازنگرى قرآن بپردازد، زيرا يافتههاى گذشته انسان و پرسشهاى جديد او به وى اين توان را مىدهد تا سرّى ديگر و بيانى ديگر از قرآن را شناسايى كند. هشت. روايات وارد شده از پيامبرصلى الله عليه وآله و اهل بيتعليهم السلام هر چند تفسير حقيقى و جدّى آيات قرآنى است، امّا اين بدان معنى نيست كه جز معصومانعليهم السلام كسى قادر به فهم قرآن و برداشت از آن نباشد - اگر چنين بود خداوند از اهل ايمان نمىخواست تا در آيات قرآن تدبّر كنند. بلكه دستور مىداد تنها در سنّت و روايات تدبّر نمايند. اعتبار و اهميّت روايات و تفسير مأثور نيز بدان معنى نيست كه آنچه در روايات آمده بيان تمامى معنى و مراد يك آيه باشد، بلكه گاه در روايت، مصداقى از مصداقها و يا بخشى از يك معنى را متناسب با سؤال مخاطب يا فهم او بيان شده است. در حقيقت، روايات تفسيرى را بايد به سطوح مختلفى تقسيم كرد، بخشى از روايات، حاصل معانى و مفاهيم عمده و مبنايى است كه اصلى از اصول تفسيرى را آموزش مىدهد و قاعدهاى از قواعد معرفتى و معيارى از معيارهاى اساسى فهم قرآن را تبيين كرده است. در حالى كه دستهاى ديگر از روايات درصدد بيان مصداقها و يا بارزترين مصداق يك آيه هستند و يا وجهى از وجوه معنى را متناسب با درك و استعداد مخاطب بيان كرده است و... بنابراين جمود بر ظاهر روايات در تفسير قرآن، كارى غير علمى و نامعتبر است بلكه مهمترين نقش روايات را بايد در اين دانست كه شيوه استفاده از كلام الهى را به اهل ايمان آموزش داده و معيارها و ملاكهاى تفسير صحيح را به تدبّركنندگان در قرآن ارائه كرده است. از نظر اين قلم - اينها مهمترين پيش فرضها و اصول پذيرفته شده تفسيرى، چون تفسير راهنما است كه در واژهها، جملهها، آيات، سياق آيات، دلالتهاى التزامى و فحوايى و مناسبات آيات به جستوجوى پيام و معنى پرداختهاند و يا مىپردازند. چه بسا برخى از اين اصول بديهى بنمايد و احساس شود كه يادكرد آنها چندان ضرورت ندارد، امّا حقيقت اين است كه رواج كلام جديد حوزههاى مسيحى در انديشه برخى پژوهشيان و يا بهرهوران از ترجمه آثار ياد شده، سبب گرديده است تا مسلّمترين اصول، از سوى آنان مورد ترديد و تشكيك قرار گيرد و يا دستخوش قبض و بسط گردد. اگر كسانى معتقد شوند كه قرآن حاصل تجربه شخصى پيامبرصلى الله عليه وآله است و آنچه را در ذهن و فكر خيالش دريافت كرده با عباراتى بشرى بيان داشته است، در اين صورت برداشت از واژهها و الفاظ مىبايست در حدّ برداشت از كلمات بشرى باشد و تصوّر بطون و لايههاى معرفتى مجال نخواهد داشت!
راهى كه در آينده بايد پيمود
يك - تفسير راهنما، همچنان كه در مقالات و گفتوگوى صاحبنظران و بانيان آن آمده است، آغاز راه است و نتيجه مهمتر را بايد در مراحل بعد زير عنوان فرهنگ قرآن يا تفسير موضوعى جستوجو كرد - كه چنين نيز هست - امّا نبايد غفلت ورزيد كه بزرگترين خلأى كه در مسير تدوين تفسير راهنما ذهن برخى محققان و پژوهشيان را به خود معطوف كرده بود خلأ مطالعات تخصّصى بود. توضيح اينكه اگر آيات در گروههاى پنج نفرى ابتدا مطالعه و سپس فيشبردارى و پس از آن به بحث و گفتوگو گذاشته مىشد و به روشنى مشهود بود كه هر محقّق متناسب، با مطالعات و علقههاى علمى و فكرى و فرهنگى و استعدادهاى شخصى خود به برداشت از قرآن رو آورده است. درست مانند كسانى كه وارد محيطى بزرگ و پر امكانات شوند و بخواهند از موجودى آن محيط، اشيا و لوازم مورد نياز خود را بردارند و خارج شوند. اگر هنگام خروج ملاحظه شود، آشكارا ديده مىشود كه هر فرد به اندازه توان و تناسب با احساس نياز و تحليل خود، اشيائى را ارزشمند دانسته و به همراه برداشته است. محقّقان نيز برخى داراى گرايش ادبى، بعضى داراى علقههاى فلسفى و عرفانى، دستهاى متمايل به مباحث اخلاقى و تربيتى، و گروهى علاقمند به موضوعات اقتصادى اجتماعى و سياسى و... بودند و به تناسب همين علاقهها و اطلاعات پيشينى، به اصطياد معانى از ژرفاى معارف قرآنى مىپرداختند. اين امر نشان مىداد كه: 1- اگر محقّقان در رشته خود از تخصّص و دقّت بالاترى برخوردار باشند؛ 2- اعضاى يك گروه پژوهشى از تخصّصهاى بيشترى در حوزههاى علوم انسانى و حتى علوم تجربى و طبيعى بهرهمند باشند، دستاورد و نتايج تفسير به مراتب قوىتر و پربارتر خواهد بود. بنابراين هنوز مجال اين گونه پژوهش باقى است و اين راه مىتواند همچنان ادامه يابد و گروههاى تخصّصى مىبايد با شيوهها و معيارهاى به كار گرفته شده در تفسير راهنما به تعمّق و تدبّر و جستار در قرآن بپردازند. هر چند پس از تدوين اوليه تفسير راهنما و شكلگيرى 20 مجلّد، افزودههاى هر گروه پژوهشى از نظر كميّت انبوه نخواهد بود، ولى از جهت كيفيّت قطعاً حائز اهميّت بوده و مورد استفاده رشته و گرايشهاى گوناگون علمى قرار خواهد گرفت. دو - يكى از مشكلاتى كه حوزه مطالعات دينى ما طى قرون گذشته بدان مبتلا بوده و در دو سه دهه اخير تلاشهايى براى رهايى از آن صورت گرفته، اين است كه مطالعات و پژوهشهاى ما در قلمرو مسائل دينى، بيشتر جنبه نظرى و ذهنى داشته و كمتر به كارآمدى و شيوههاى كاربردى شدن آن در متن زندگى انسانهاى معاصر انديشيده شده است. بسيارى از فعاليتهاى علمى - دينى ما طى قرنها، همانند مطالعات نظرى رياضىدانان، فيزيكدانان و شيمىدانهايى بوده است كه با دقيقترين محاسبات به حل مسائل و كشف روابط و درك عناصر و خواص موادّ نايل آمده، ولى از آن محاسبات دقيق در ساحت صنعت و يا ساخت و تهيه داروها عملاً استفادهاى نشده باشد در حالى كه شاهد هستيم كه در حوزه علوم تجربى و حتى علوم پايه به مجرّد رهيافت محققان به دستاوردهاى جديد، به سرعت آن طرح نظرى، به واقعيتى عينى و جدّى و مؤثّر در زندگى انسان تبديل مىشود و مورد بهرهبردارى و استفاده انسانها قرار مىگيرد. با اين مقدّمه در صدد تأكيد بر اين نياز هستيم كه مطالعات قرآنى نبايد در خلأ انجام گيرد، بلكه بايد مطالعات و پژوهشهاى دينى عموماً و قرآنى خصوصاً جامعهنگر باشد، نيازهاى زمان را در نظر گيرد و اين تلاشها در نهايت به طرحى براى ساخت جامعهاى برتر، اخلاقىتر، عادلانهتر و عزيزتر منتهى گردد و اين كارى است كه - دست كم اين نويسنده - فرد يا گروه يا مركزى را نمىشناسد كه نسبت به آن اعلام فعاليّت كرده باشد و حتّى به ياد نمىآورد كه در نوشتهها و گفتهها چندان مورد تأكيد قرار گرفته باشد. هر چند به صورت آرمانى نهفته در قلب و ذهن همه مؤمنان و مصلحان وجود داشته و دارد، امّا هرگز كافى نيست. در پايان يادآور مىشوم كه آنچه در تجزيه و تحليل تفسير راهنما به رشته تحرير درآمد، فهم و ديدگاه اين نويسنده نسبت به تفسير راهنما - به عنوان فردى است كه نقشى طولانى مدّت در گروههاى پژوهشهاى آن داشته است - و نبايد آن را نظر و ديدگاه همه محققان فعّال در اين پروژه مطالعاتى دانست، چه بسا برخى از نيروهاى مؤثّر در شكلگيرى اين تفسير، آرا و ديدگاههاى متفاوتى داشته باشند و در آينده به طرح آن دست يازند.
1 - چالش اساسى در پژوهش هاى اسلامى 2 - چه بايد كرد؟ 3 - تجربه را نبايد تجربه كرد 4 - ضرورت ساماندهى و مديريت دانش هاى اسلامى 5 - اصطلاح نامه علوم اسلامى بهترين روش براى ايجاد مديريت شبكه اى تحقيق
مفهوم اصطلاح نامه (Thesaurus)
اول: اصطلاح نامه علوم قرآنى و هدف از تدوين آن دوم: قلمرو اصطلاح نامه علوم قرآنى رده هاى اصلى: سوم: تعداد اصطلاحات و شيوه نمايش اصطلاح نامه علوم قرآنى چهارم: اهميت تدوين اصطلاح نامه علوم الف: دسترسى سريع و جامع به مشتركات و مترادفات ب: طبقه بندى معنايى ميان اصطلاحات ج: طراحى نظام ساماندهى اطلاعات علوم قرآنى
روند طرح و تحقيق اصطلاح نامه علوم قرآنى
پيوست ها:
1 - نمونه اى از موضوع نگارى بر اساس اصطلاح نامه علوم قرآنى … 7 صفحه 2 - نمونه اى از نمايه بر اساس اصطلاح نامه علوم قرآنى … 1 صفحه 3 - نمونه اى از مستندات بر اساس اصطلاح نامه علوم قرآنى … 2 صفحه 4 - شمايى از نرم افزار علوم قرآنى … 3 صفحه 5 - نمونه اى از فرهنگ نامه علوم قرآنى … 3 صفحه
مقدمه:
1 - چالش اساسى در پژوهش هاى اسلامى
محققان براى دستيابى به مطالب مورد نظر خود به بررسى، جستجو و تحليل متون و منابع و مدارك نياز دارند، معمولا پژوهشگران فرهيخته تا متن مورد نياز خود را ملاحظه و تحليل نكنند اقناع نمى شوند و اين امر در حوزه علوم اسلامى تشديد مى شود. ولى مشكل اساسى; حجم وسيع منابع و كثرت تعداد آنها است كه برآوردن اين را نياز براى انديش مندان مشكل مى كند، زيرا: 1 - وقت و امكانات زيادى را از محقق مى گيرد. 2 - مراجعه دستى از سرعت مناسب برخوردار نبوده و چون كار انسانى است دقّت لازم را ندارد. 3 - فكر و ذهن محقق را به مقدماتى مشغول مى كند كه امكان تفكر جديد را از او خواهد برد (ذى المقدمه فداى مقدمه مى شود). 4 - بررسى ديدگاه ديگران براى او فرصت سوز شده و زمينه ى اظهار نظر جديد و به موقع نخواهد يافت. امروزه در دنيا نيز پژوهشگران وقت اندكى را به اين مقدمات تخصيص مى دهند و عمده فرصت ها را صرف بررسى ديدگاهها و اظهار نظر نو و توليد انديشه جديد مى نمايند. در علوم تجربى و فنى مهندسى راههاى خوبى طى شده و موسسات و سازمان هاى جهانى و بين المللى براى حل اين مشكل گام هاى مفيدى را برداشته اند و به دليل سابقه طولانى در اين نوع برنامه ريزى تجربه خوبى اندوخته اند و اكنون مسئله توليد دانش و مديريت آن در نظام ماشينى جزء فعاليت هاى قطعى شناخته شده است، ولى در حوزه علوم انسانى و به خصوص علوم اسلامى كار قابل قبولى صورت نيافته - و هم چنان از اين جهت رشد نايافته مانده است. ناگفته نماند كه موسسه هاى تحقيقاتى، در شاخه هاى علوم اسلامى، به منظور آسان سازى كار تحقيق و سهولت بخشيدن به فرايند پژوهش، با استفاده از سرعت و دقت رايانه، تلاش هاى قابل تقديرى انجام داده اند كه هر كدام با سليقه و روش خاص خود دست به كار شده اند و هيچ نوع هماهنگى در اين جهت نداشته اند - و در اصل اين ناهماهنگى به خوبى هماهنگ بوده اند كه در اين حوزه روش هاى به كار رفته ى ذيل را مى توان ياد كرد: 1 - تحليل و جستجوى لفظى 2 - تحليل فرمتى 3 - تحليل واژه اى 4 - تحليل و جستجوى نمايه بر متن 5 - تحليل و جستجوى موضوعى 6 - تحليل و جستجو بر اساس درختواره هاى فرضى. هر يك از اين شيوه ها از نظر زمان گيرى در تهيه نرم افزار و همچنين از جنبه برآوردن نياز محققان و كاربران ويژگى ها و تفاوت هايى دارند. مثلا" نرم افزارى كه بر اساس تحليل لفظى طراحى شود - تهيه برنامه سريع است ولى پاسخ گوى نياز كاربر نيست - و هميشه او را مواجه با ريزش و كاهش اطلاعات مفيد خواهد كرد - و در شيوه تحليل و جستجوى موضوعى، زمان قابل ملاحظه اى را در تهيه نرم افزار خواهد گرفت. ولى براى كاربر مفيدتر از فرض اول خواهد بود. و اين شيوه رتبه بهترى در مقايسه با شيوه ياد شده را دارا است. ممكن است در مقايسه اين شيوه ها نقاط قوّتى براى هر كدام يافت ولى هيچ يك از آن ها قابل قبول نبوده و از جهات متفاوتى مورد نقد جدّى هستند،و بايد چاره ديگرى انديشه شود.
2 - چه بايد كرد؟
توصيه هاى عمومى و راه حل هاى كلى و تئوريك صرف و اعمال سليقه هاى تجربه نشده، در حلّ اين مشكل اساسى نه تنها مفيد نيست، بلكه دست اندركاران را از پرداختن به مسايل اصلى و دقيق روى موضوعات مورد نياز، دور مى كند. و چه بسا شعارهاى عمومى و تبليغات بى محتوا جايگزين انديشه، خلاقيت و اراده شود كه در نهايت مشكلات و خطرات اساسى را موجب خواهد شد. در دنيايى كه سرعت و شتاب به عنوان يك واقعيت و اصل انكارناپذير، پذيرفته شده است. سردرگمى در يافتن مسير صحيح، مواجه شدن با پيچ و خم در طول حركت و احتمالا ايستايى در دوره زمانى را، موجب مى شود. فرصت رشد توسعه و بالندگى از دست مى رود كه كه جبران آن نيز در نهايت سختى و دشوارى خواهد بود. براى رهايى از اين وضعيت و بهره بردارى از فرصت هاى زودگذر و ظرفيت هاى موجود و نيز همگامى با قافله جهانى و تنظيم آهنگ حركت خود، متناسب با شرايط جهانى و بين المللى، لازم است از شيوه هاى برنامه ريزى شده در مديريت دانش كه در سيستم هاى جهانى تجربه شده و نتايج مطلوبى نيز دارد، بهره جست تا با نظامى اصولى ساختار دار و برنامه ريزى شده به اهداف بلند، تحقق آرمان هاى مقدّس و حل مشكلات انديش مندان، فرهيختگان و كاربران در اطلاع درست از داشته هاى علوم دينى و فرهنگ اسلامى دست يافت و زمينه آگاهى سريع و دقيق را از اطلاعات علوم اسلامى براى علاقه مندان در پهنه جهانى فراهم آورد.
3 - تجربه را نبايد تجربه كرد
امروزه فناورى هاى به كار رفته در نرم افزارها و پايگاههاى اطلاعاتى بقدرى متنوع و متحول است كه مسئله سخت افزار و شبكه هاى ارتباطى در مقابل آن به حساب نمى آيد. اصولا سخت افزار يك بخش بسيار ناچيزى در مقابل نرم افزار است. سازماندهى و به روز رسانى ابرداده ها Meta data و همچنين امنيت و نگهدارى مخزن هاى ديجيتالى در آموزش، پژوهش در دنياى ابزارى الكترونيكى فوق العاده مهم است. در حوزه فن آورى اطلاعات، ساماندهى، اشاعه و ارتباطات اطلاعاتى، همانند باقى شاخه هاى علمى، توجه به تجربه هاى صورت گرفته در جهان از جمله مواردى است كه مى تواند سبب افزايش بهره ورى و هدايت صحيح داشته هاى علمى در جهت رشد موزون و پايدار در تمام زمينه هاى ياد شده گردد. اين تجربه ها كه مبتنى بر روند سعى و خطا و مطالعات پياپى صورت گرفته در ساير كشورها شكل گرفته اند منجر به ايجاد ديدگاهها، اصول و قواعد استانداردى در كليه زمينه ها شده اند، از قبيل: امكان سنجى هاى اصلى و اوليه، برنامه ريزى هاى دراز مدت، پردازش هاى دستى و ماشينى درست، ذخيره و بازيابى اطلاعات، ايندكس ها و چكيده هاى متنوع، تهيه متون الكترونيكى و ساماندهى آنها، روندهاى توليد دانش، ارائه و نشر آن، ارزيابى، بازسازى و بازنگارى متون و ...و قطعا بهره گيرى از آن ها در مديريت دانش هاى اسلامى و دينى با طراحى و تدوين نرم افزارهاى لازم كارساز و مفيد است . تحليل و طبقه بندى محتواى (Content) دانش ها و اطلاعات در علوم اسلامى كارى بزرگ، پر هزينه و طاقت گير است. محققان مى گويند: «در سيستم هاى آموزش الكترونيكى گسترده در حجم آموزش و پرورش و دانشگاههاى بزرگ دنيا، هزينه هاى زير ساخت (سخت افزارى) كمتر از 20% هزينه ها را تشكيل مى دهد و بيش از 80% از هزينه هاى مربوط به محتواى تهيه شده است. لذا محتوا در اين سيستم ها جزء دارايى (Asset) محسوب مى گردد.» 1 از اين رو ضمن اهميت توجه به سخت افزارها - نبايد انگاشت كه تهيه امكانات سخت افزارى مشكل را حل كرده است هنر هوشمندانه آن است كه با بهره گيرى از ابزار در اختيار، داشته هاى در اختيار و محتواى علوم اسلامى را در نظامى مشخّص; و ساختارى تعريف شده ساماندهى، ذخيره، بازيابى و انتشار دهيم و زمينه ارتباطات انسانى را با اين معارف ارزش مند در مقياس جهانى و در رقابت هاى انديشه اى تمدنى ايجاد كرده و ميدان بروز و ظهور اسلام را در سراسر جهان باز نمائيم.
4 - ضرورت ساماندهى و مديريت دانش هاى اسلامى
ضرورت و اهميت برنامه ريزى، تصميم گيرى، ساماندهى و مديريت دانش هاى اسلامى از آنجا روشن مى شود كه بدانيم كارآيى انسان، بدون استفاده از اطلاعات، كاهش پذير و محدود است، اطلاعات خود موجب اطلاعات تازه مى شود، دانشمندان با تحقيقات خود اطلاعات موجود را اعتبار و تازگى مى بخشند. اصولا «تحقيق» همانند بسيارى از امور ديگر نيازمند «فرايند و سيستمى» است كه بدون آن «تحقيق» سامان مناسب را نخواهد يافت، «سيستم تحقيقاتى» نيز نيازمند وسايلى است، از مهم ترين اين وسايل، وجود «آخرين اطلاعات لازم» است و «آخرين اطلاعات لازم» نيز عمدتا از طريق مراكز و مؤسساتى بدست مى آيد كه در سيستم تعريف شده اى اطلاعات و دانش ها( به معناى عام)را سامان داده اند. گفته مى شود كه امروز در كشورهاى پيشرفته، يك نفر محقق حدود 3% از وقت تحقيق خود را صرف آگاهى از تحقيقات مشابه، كسب اطلاعات موجود و آمارهاى مربوط مى كند كه بررسى فهرست هاى منظّم، مقاله نامه ها، چكيده ها، نمايه و موضوع نگارى ها و شركت در اجتماعاتى مانند: كنگره ها، بحث و سمينارها از اهم آنهاست.2 بدون اطلاع از داشته ها، هيچ محقّقى نمى تواند از حداكثر استعداد و توانايى خود استفاده كند، او تنهاست و ارتباطش با آنها كه پيش از او قدم نهاده اند، قطع است. بايد از آنچه ديگر محققان تا زمان او انجام داده اند آگاه شود تا واقعا بتواند تحقيق جديد و كار تازه اى ارائه كند. چگونه ممكن است دسترسى به داشته هاى پيشين، بدون سازماندهى منطقى و نظام يافته اطلاعات موجود و گذشته فراهم شود؟ واقعيت اين است كه سازماندهى و استفاده صحيح و همه جانبه از اطلاعات كه سرمايه و تراث اصلى اسلامى است تاثير بسزايى در پيشرفت تحقيقاتى، علمى، فرهنگى اجتماعى و... خواهد گذاشت. از اين رو بايد با ايجاد «مديريت شبكه اى تحقيق» در دانش هاى اسلامى، نظامى را طرح ريزى مى كنيم كه علاوه بر تسلّط برداشته ها راه را براى نظريه هاى جديد و توليد انديشه هموار نمايد.
5ـ اصطلاح نامه علوم اسلامى بهترين روش براى ايجاد مديريت شبكه اى تحقيق
پايه اصلى و موتور محرك اين نظام، تزاروس «اصطلاح نامه» علوم اسلامى است كه چارچوب طبقه بندى معنايى مفاهيم علوم اسلامى را ترسيم نموده و راه ورود منطقى و نظام مند اطلاعات معارف دينى را در عرصه فن آورى جديد هموار مى نمايد. بدون شناسايى واژه هاى كليدى(اصطلاحات)تنظيم و طبقه بندى مفهومى آنها، امكان دسترسى درست و نظام دار به متن ها كه بيان كننده مفاهيم هستند وجود ندارد و اگر نگوئيم تنها راه، بهترين شيوه براى مديريت دانش هاى اسلامى و بر آوردن نياز پژوهشگران دينى طراحى و تدوين اصطلاح نامه جامع علوم اسلامى است كه برابر آن اطلاعات «در شكل هال مختلف« نمايه سازى و موضوع نگارى شود و ارتباط موجود ميان اصطلاحات و متن هاى مدارك ايجاد گردد و دسترسى به موقع دانش ها را به فرهيختگان با استفاده از ابزار جديد به سرعت و دقّت فراهم سازد. اصولا" از دير باز آگاهى از واژه ها و اصطلاحات هر علم براى كسانى كه مى خواستند آن را فرا گيرند و يا به ديگران منتقل نمايند، اهميّت ويژه اى داشته است و تدوين فرهنگ نامه ها و دائرة المعارف ها در راستاى تأمين همين مهم بوده است. ولى استخراج مجموعه واژگان در هر علم و كشف روابط ميان واژه هاى كليدى كه بدنه يك دانش را تشكيل مى دهند و نيز سازماندهى ميان واژگان، از امور اساسى و كليدى است كه كمتر به آن توجه كرده ايم. امروزه مسئله ساماندهى اطلاعات علوم و معارف بر پايه واژگان موضوعى، نيازمند نظام اطلاعاتى تحليل شده و به هم پيوسته اى است كه قابليت ذخيره و بازيابى و همچنين قدرت توزيع اطلاعات مورد نياز را دارا باشد. پيوستن اطلاعات علوم و معارف اسلامى به مجموعه هاى اطلاعات تحليل شده در سطح ملى و جهانى در شكل نظام هاى روشمند، اصولى، ساختاى و قابل انعطاف، امرى ضرروى و جدّى است. حجم اطلاعات اسلامى ما به تناسب توليد اطلاعات جهانى با رشدى فزاينده رو به رو شده است. هر نوشته اى كه مطالب آن به زبان اطلاعاتى مدرن تبديل شود، جزو مجموعه اى قرار مى گيرد كه بى درنگ مى توان آن را به يكى از نظام هاى اطلاعاتى ملى و جهانى وارد كرد و هر فقره اطلاعات اسلامى كه به يكى از نظام هاى روشمند اطلاعاتى در جايى از جهان وارد شبكه اطلاع رسانى شود، بالقوه در هر جا كه امكان اتصال به نظام هاى اطلاعاتى باشد، قابل بهره بردارى و توزيع و انتشار خواهد بود. در اين ميان، توجه به فشرده كرده اطلاعات، چنان گسترده و عميق است كه پيوسته بر فنّاورى و روش هاى اطلاع جويى، اطلاع اندوزى و اطلاع يابى تأثير مى گذارد. و راه هاى انتقال اطلاعات را ساده تر و سريع تر مى كند. و تزاروس (اصطلاح نامه) علوم اسلامى بنياد مهمى در اين فرايند به شمار مى آيد.
مفهوم اصطلاح نامه (Thesaurus)
با استفاده از واژه ها، و مجموعه اصطلاحات كنترل شده كه رابطه معنايى و سلسله مراتبى آنها به دقّت و به شكلى منطقى بررسى شده است، مى توان اصلى ترين مفاهيم مقاله ها را با كوتاه ترين و دقيق ترين كلمات ممكن بيان داشت. هر متخصص با نگاه كردن به چند واژه تخصصى مربوط به رشته خود، كه در كنار هم قرار گرفته باشد يا به گونه اى رايانه اى يا دستى آراسته و تركيب شده باشند، بى درنگ درمى يابد كه بحث اصلى بر چيست؟ اين كليد واژه ها كه به شكل خاصى تنظيم و ارائه مى شود، فشرده ترين صورت چكيده هاى خلاصه شده است. امروزه رايانه ها با سرعت هاى فوق العاده، ابزارهايى هستند كه به خوبى مى توانند سنگينى بار اطلاعات را تحمل كرده و فقط آنچه را نياز واقعى و فعلى ماست، برآورده سازند. مآخذى نظير مقاله ها و كتاب ها منابع اطلاعاتى انسان اند كه به زبان انسان نوشته شده اند و نه به زبان رايانه. اگر بخواهيم از حافظه شگفت رايانه و توانايى آن براى ذخيره و بازيابى اطلاعات استفاده كنيم، بايد منابع اطلاعاتى را به زبان رايانه برگردانيم و سپس آنچه را رايانه مى گيرد، مجددا به زبان انسان برگرداند. بديهى است كه اين فرايند مهم ابزار متناسب خود را مى خواهد و يكى از نخستين گام ها، موضوع نگارى، نمايه سازى و رده بندى موضوعات در حوزه هاى تخصصى بر اساس منطقى نظام مند و استوار است كه زبان رايانه بر مبناى همان منطق طراحى شده و يكى از آثار و اهداف مهم اصطلاح نامه ها نيز تأمين همين امر است. ارتباط منطقى ميان اطلاعات فراهم آمده و بازيابى دقيق آنها نيازمند زبانى روشن، مشخّص و رساست كه اين نقش اساسى را اصطلاح نامه بر عهده دارد; به بيان ديگر، به دليل اهميت ويژه انتقال صحيح و دقيق مطالب، لازم است مدارك از لحاظ محتوا به دقت تحليل، توصيف و ضبط شوند - نمايه سازى دقيق و كامل انجام گيرد - و براى برآوردن نياز استفاده كنندگان از اطلاعات و مطالب ذخيره شده و تسهيل در بازيابى، وجود اصطلاحات كنترل شده (اصطلاح نامه)به عنوان وسيله اى براى گشودن اطلاعات به منظور استفاده محققان ضرورت دارد. اطلاعات علوم اسلامى نيز از امر فوق مستثنا نيست و مى توان گفت «اصطلاح نامه علوم اسلامى» از بهترين شيوه ها براى دستيابى به هدف ياد شده است. اصطلاح نامه علوم اسلامى در يك طرح جامع برنامه ريزى شده و از سال 1373 پروژه هاى مد نظر را در رشته هاى تخصّصى علوم اسلامى با استفاده از استانداردهاى جهانى بر اساس الگوى تعريف شده آغاز نموده و تاكنون حاصل بخش هايى از آن منتشر شده است.3 يكى از آنها اصطلاح نامه علوم قرآنى است كه اولين اثر در حوزه اصطلاح نامه نگارى در شاخه هاى علوم اسلامى به شمار مى آيد، اين پروژه در سال 1373 آغاز و در سال 1375 به پژوهشگران عرصه دين تقديم شده است.
اول: اصطلاح نامه علوم قرآنى و هدف از تدوين آن
اصطلاح نامه علوم قرآنى، مجموعه اصطلاحات فراهم آمده بر اساس قواعد جهانى اصطلاح نامه نگارى است كه فهرستى منظم از واژهاى كليدى و كاربردى در علوم قرآنى با روابط معنايى و سلسله مراتبى بين آنها را نشان مى دهد و به شيوه هاى الفبايى، نظام يافته و ترسيمى عرضه شده است. اين استاندارد، ضمن نشان دادن روابط منطقى ميان اصطلاحات و مفاهيم علوم قرآنى، طراحى كلى و اصولى از حوزه علوم قرآنى را در قالب مجموعه اى ساختارى ارائه مى كند و در پايان، در بخش ترسيمى، نظام واره ى مجموع مصطلحات اين شاخه علمى را به ترسيم مى كشد،و در نهايت فوايدى نظير موارد ذيل را بدست مى دهد. كيفيت ساخت دهى به نمايه ها و موضوعات برگرفته از مدارك«Documentes» و مآخذ و محتواى «Content» علوم قرآنى را تبيين مى كند. هماهنگى در زمينه رشته تخصصى علوم قرآنى را ميان پژوهشگران و يا مراكز تحقيقاتى ايجاد مى كند. امكان دست رسى به اطلاعات و مباحث علوم قرآنى را در ذيل كليد واژه هاى استاندارد و مورد قبول صاحب نظران آن علم با نمايه سازى و با استفاده از ابزار فن آورى و رايانه اى فراهم مى كند. ورود اطلاعات پراكنده را به شكل سامان داده شده تأمين نموده و مراحل و مراتب بازيابى را سهولت مى بخشد. شيوه ترسيمى و نظام يافته آن، شمايى كلى و جامع از روابط منطقى بين مفاهيم علوم قرآنى را به نمايش گذاشته و تسلّط نسبى و زمينه يك ديدگاه كلى و منطقى را براى محققان نسبت به مباحث اساسى علوم قرآنى به وجود مى آورد. براى مدرسان و متعلمان نيز جايگاه مباحث هر موضوع را روشن مى سازد. و الگوريتم درسى را ارائه مى نمايد.
دوم: قلمرو اصطلاح نامه علوم قرآنى
در اين اثر تنها اصطلاحات علوم قرآنى شناسايى، تنظيم و طبقه بندى شده است و ناظر به حوزه معرفتى علوم قرآنى و مفاهيم وابسته به آن است. و از پرداختن به مباحث و مصطلحات حوزه «معارف قرآنى» پرهيز شده و گرايش اين كار پژوهشى، اصطلاحات مربوط به «شناخت قرآنى» بوده است كه در محور تعريف مشهور از علوم قرآنى قرار مى گيرند - «يعنى علومى كه درباره حالت و عوارض ذاتى و اختصاصى قرآن كريم بحث كرده و موضوع در تمامى آنها قرآن است.» -
رده هاى اصلى:
با توجه به اهداف اطلاع رسانى شاخه هايى كه در اين اصطلاح نامه شناسايى و تصويب شده اند و رئوس ساختار موضوعى حوزه علوم قرآنى را نشان مى دهند و رده هاى جزيى و فرعى را در زير بخش خود جاى مى دهند عبارت اند از: 1 - شناخت تاريخ قرآن 2 - شناخت تفسير و مفسران 3 - شناخت قرائات و قراءّ شناخت ترجمه و مترجمان قرآن 5 - شناخت اعجاز قرآن 6 - شناخت اسلوب ادبى قرآن 7 - شناخت اوصاف و فضايل قرآن 8 - شناخت تقسيمات قرآن 9 - شناخت كلمات و حروف قرآن 10 - شناخت قراءت و تجويد قرآن 11 - شناخت دلالت الفاظ قرآن موضوعاتى نيز وجود دارد كه در ساختار اصلى علوم قرآن قرار ندارند ولى در سياهه اى جداگانه به عنوان اصطلاحات مرتبط و وابسته قرار مى گيرند كه در ذخيره و بازيابى اطلاعات قرآنى ضرورى است و در اطلاع رسانى و راهنمايى محققان و نمايه سازان نقش كليدى دارد. مانند: 1 - كتابشناسى علوم قرآنى 2 - اعلام علوم قرآنى 3 - موسسات قرآنى كه هر كدام از اين ها به صورت پيوست، با زيربخش هاى خود ارائه خواهند شد.
سوم: تعداد اصطلاحات و شيوه نمايش اصطلاح نامه علوم قرآنى
در اين اثر 4158 اصطلاح قرار گرفته است كه 1331 اصطلاح متداول تر و رايج تر بوده و به عنوان «مرجّح» گزينش شده و مترادف هاى آنها به آنها ارجاع شده است و 2463 اصطلاح نيز مجموعه مصطلحات عام و حاكم را تشكيل داده اند و معمولا زير مجموعه هايى (اصطلاحات اخص)براى آنها تعريف شده است. در اين ميان اصطلاحاتى در علوم قرآنى به كار رفته اند كه نه مترادف تلقى شده اند و نه اعم و يا اخص. ولى يك نوع وابسته گى معنايى و تداعى معناشناسى و يا بحثى داشته اند كه اين نوع اصطلاحات در استاندارد اصطلاح نامه نگارى، وابسته يا مرتبط شناخته شده و با نماد(ا.و:) در اصطلاح نامه علوم قرآنى مشخص شده اند كه 1111 اصطلاح هستند. اصطلاح نامه علوم قرآنى همانند باقى اصطلاح نامه ها به سه شيوه الفبايى، نظام يافته و ترسيمى به صورت الكترونيكى و چاپ كتابى تنظيم و عرضه شده است - هر يك از آن سه شيوه ويژگى ها و فوايد خاصى دارد كه بر اهل فن در اطلاع رسانى پوشيده نيست. در نظام الفبايى براى هر اصطلاحى در اصطلاح نامه به صورت مستقل جايگاه معنايى و روابط(مترادف عام، خاص و وابسته) آن ترسيم و ارائه مى شود. در حالى كه در بخش نظام يافته علاوه بر ويژگى فوق نوع و نحوه ارتباط اصطلاح با اصطلاحات عام تر و خاص تر نشان داده شده است و مجموعه اصطلاحات حوزه علوم قرآنى از نظر مفهومى و معنايى در يك كلاف منظم از ابتدا تا انتها مشخص و ترسيم شده است اما در نمايش ترسيمى ساختار كلى اصطلاحات علوم قرآنى با تنظيم منطقى اصطلاحات عام و خاص (حاكم و تابع) شكل گرفته است.
چهارم: اهميت تدوين اصطلاح نامه علوم قرآنى
اهميت اصطلاح نامه علوم قرآنى به جنبه هاى مختلفى برمى گردد كه در حدّ گنجايش اين مقاله به چند مورد اشاره مى كنيم:
يك: دسترسى سريع و جامع به مشتركات و مترادفات:
آگاهى از اصطلاحات هم معنا در شاخه هاى مختلف علوم، در فهم درست مفاهيم آن علم تأثير مى گذارد و اين امر در علوم قرآنى اهميت فوق العاده اى دارد. چه بسا دو يا چند اصطلاح داراى مفهوم واحد و يا كاربرد واحدى هستند و مطالب مربوط به هر يك از آنها به ديگرى نيز مربوط است;بلكه عين آن است،ولى محقق و يا مراجعه كننده از هم معنا بودن آنها آگاه نيست و به خيال اينكه غير هم اند، نمى تواند اطلاعات آنها را با هم و در كنار هم بيند و از اين رو،دچار سردرگمى شديد خواهد شد. مسئله رابطه مترادف(رابطه هم ارز)در اصطلاح نامه جزو روابط منطقى اساسى ميان اصطلاحات است كه در فهم درست و جامع از مفاهيم اصطلاحات و پى جويى اطلاعات و مطالب مربوط به آنها در متن علوم تأثير شگفتى دارد. مثلا در علوم قرآنى در رده «تفسير و مفسران» حدود 340 اصطلاح از كتاب هاى علوم قرآنى استخراج و روابط منطقى آنها مشخص شده است كه اطلاع از واژگان هم معنا نقش كليدى دارد مثلا «تفسير روايى» كه در كتب علوم قرآنى يكى از 34 نوع گرايش تفسيرى و در اصطلاح نامه علوم قرآن زير بخش رده تفسير قرآن واقع شده است، مترادف هاى ديگرى نيز دارد (عموما تنوع تعابير در علوم اسلامى فوق العاده است) مانند اين كه برخى «تفسير روايى» را با عنوان «تفسير اثرى» و عده اى با نام «تفسير مأثور»، «تفسير قرآن به سنت»، «تفسير نقلى» و... نام برده اند كه ممكن است در كتب اصلى علوم قرآنى با اين عناوين نيامده باشد و قطعا تعابير جديدى در آينده براى اين نوع تفسير ابداع شده و كار برد پيدا خواهد كرد. در اصطلاح نامه علوم قرآنى تمامى اصطلاحات هم معنى از متن هاى مختلف جديد و قديم(به شرط كاربرد نوعى) جمع آورى و تنظيم مى شود. مانند: تفسير روايى بج: تفسير اثرى تفسير قرآن به سنّت تفسير مأثور تفسير نقلى يعنى هر يك از اين پنج اصطلاح هم معنى هستند و بجاى (بج) يكديگر به كار رفته اند، «تفسير روايى» به جاى «بج» اين پنج اصطلاح و اين پنج اصطلاح به جاى آن يكى به كار گرفته شده است و هر پنج اصطلاح يكى هستند - بنابر اين تعريف، ويژگى ها و حكم هر كدام بر ديگرى نيز صادق است و متن هاى موجود در منابع مختلف هر چند با تكثر تعبير باشند يك مفهوم را اشاره دارند. بايد بدانيم كه فراهم آوردن مترادفات امرى مهم، دقيق و پر زحمت است و يكى از همت هاى اساسى اصطلاح نامه نگاران، شناسايى مترادف ها و شبه مترادفهاست.
دو: طبقه بندى معنايى ميان اصطلاحات
هيچ اصطلاحى در علمى به كار نمى رود، مگر اينكه رابطه اى ميان آن با اصطلاحات ديگر وجود دارد; يعنى اصطلاحات در هر حوزه معرفتى از يكديگر بيگانه نيستند و مجموعه آنها در كلافى منظّم اما پيچيده قرار دارند كه كشف آن نظم، در عين پيچيدگى يكى از وظايف عمده و مشكل در تدوين اصطلاح نامه هاست و معمولا بخش نظام يافته و همچنين بخش ترسيمى اصطلاح نامه عهده دار طرّاحى اين جهت است. اصطلاحاتى را كه اهل فن در هر شاخه معرفتى به كار مى برند، براى متخصصان همان فن پذيرفته شده و مأنوس است; چون اصطلاح مفهومى را در بر دارد كه با موضوع علم ارتباطى معنايى داشته و صاحب نظران و آگاهان هر علم به آسانى متوجه معنا شده و ارتباط و يا عدم ارتباط آن را با علم مورد نظر مى فهمند. در اصطلاح نامه تمامى اين روابط در يك نظام معنايى بازرسى و با شكلى تعريف شده طراحى و عرضه مى شود; به اين معنا كه هر اصطلاح در مجموعه مصطلاحات علم ممكن است هم معنا با ديگر اصطلاحات باشد و شايد زير مجموعه اصطلاح و يا اصطلاحات ديگر قرار گيرد و يا خود آن نيز زير مجموعه هايى داشته باشد. اطلاع از اين نوع ارتباطات معنايى در فهم درست واژگان و تسلط بر مفاهيم علم بسيار كارآمد است. به خصوص، وقتى بر اساس اين منطق، مستندات، اطلاعات و مطالب مربوط به اصطلاحات در سيستم رايانه اى قرار گيرد، به تناسب سرعت و دقت رايانه اى، تسلط محقّق بر مفاهيم علم و اطلاعات مرتبط كامل تر و سريع تر خواهد شد و به نوعى، دانش در اختيار و سيطره محققان قرار مى گيرد. به عنوان مثال، اگر بدانيم «تفسير» اقسام و گرايش هاى متعددى به همراه مستندات و احكام مختلف دارد. و بدانيم كه همه گرايش هاى تفسيرى از اعتبار واحدى برخوردار نيستند - بلكه برخى از آنها فاقد اعتبارند. ترسيم «تفسير قرآن » به عنوان يك «اصطلاح كليدى» در علوم قرآنى، همراه زير مجموعه هاى آن، نوعى طبقه بندى معنايى را عرضه مى كند كه محققان به آسانى مى توانند علاوه بر اطلاع از جايگاه معنايى هر اصطلاح، با مراجعه به مستندات آنها، توصيف و تعريف و گرايش هاى تفسيرى معتبر را از غير معتبر باز شناسند. مانند: علوم قرآنى شناخت اسلوب ادبى قرآن . . . ............. . . . ............. . . . ............. شناخت اعجاز قرآن . . . .............. . . . ............. . . . ............. شناخت اوصاف و فضايل قرآن . . . ............. . . . ............. . . . ............. شناخت تاريخ قرآن . . . ............. . . . ............. . . . ............. شناخت ترجمه و مترجمان . . . ............. . . . ............. . . . ............. شناخت تفسير و مفسران . . . ............. . . . ............. . . . ............. . . تفسير قرآن . . . «به لحاظ شيوه و سبك » . . . تفسير ترتيبى . . . تفسير مزجى . . . تفسير موضوعى . . . «به لحاظ طبقات تفسيرى» . . . تفسيرپيامبر(ص) . . . تفسيراهل بيت (ع) . . . تفسيرتابعين . . . تفسيردوران نهضتهاى اصلاحى . . . تفسيرصحابه . . . تفسيرعصرجديد . . . ×به لحاظ ظهروبطن قرآن . . . تفسيرباطن قرآن . . . تفسيرظاهرقرآن . . . ×به لحاظ فرق ومذاهب . . . تفسيراهل سنت . . . تفسيرباطنيه . . . تفسيرخوارج . . . تفسيرشيعه . . . تفسيرظاهريه . . . تفسيرمتصوفه . . . ×به لحاظ نگرش وگرايش تفسيرى . . . تفسيرپوزيتيويستى . . . تفسيراجتماعى . . . تفسيراخلاقى . . . تفسيرادبى . . . تفسيراشارى . . . تفسيربه رأى . . . تفسيربيانى . . . تفسيرتاريخى . . . تفسيرتربيتى . . . تفسيررمزى . . . تفسيرروايى . . . تفسيرعرفانى . . . تفسيرعلمى(2) . . . تفسيرفقهى . . . تفسيرفلسفى(2) . . . تفسيركلامى در ترسيم فوق «تفسير روايى» هم رديف «تفسير اشارى» و 33 عنوان ديگر قرار گرفته كه همه آنها زير مجموعه «تفسير قرآن»اند و به لحاظ گرايش هاى تفسيرى تنظيم شده اند كه هر كدام اعتبار، حكم و ويژگى هاى خاصى دارند.
سه. طراحى نظام ساماندهى اطلاعات علوم قرآنى
يكى از جنبه هاى مهم و كاربردى در تدوين اصطلاح نامه علوم قرآنى ايجاد زمينه و زير ساخت اصلى براى بانك اطلاعات تخصصى علوم قرآنى است كه در سيستم و نظامى تعريف شده، اطلاعات متفرق و متنوّع علوم قرآنى را سازماندهى مى كند. اين نظام بر اساس ساختار اصطلاح نامه علوم قرآنى شكل مى گيرد; به نوعى كه تمامى اطلاعات و مطالب قابل استفاده در جايگاه منطقى خود كه در ساختار منظم اصطلاح نامه جا گرفته اند، قرار خواهد گرفت. براى تحقق اين كار بزرگ، علاوه بر استفاده از مستندات اصطلاح نامه علوم قرآنى، مى بايست منابع علوم قرآنى موضوع نگارى و نمايه سازى شود4 و به كمك اصطلاحات كنترل شده اصطلاح نامه مورد نظر تمامى مدخل ها(ورودى ها) به عنوان كليد واژه گزينش شده و ارتباط ميان اصطلاح نامه و متن هاى كتب و منابع علوم قرآنى شكل پيدا كند. تمامى آنچه گفته شد بر اساس ساختار اصطلاح نامه و با استفاده از شيوه هاى تعريف شده و معيّنى انجام مى شود و در نهايت، تمامى اطلاعات مرتبط با علوم قرآنى در قالبى نظام مند و با بهره گيرى از سرعت و دقت رايانه اى ذخيره و بازيابى خواهد شد. در اين صورت، اصطلاح نامه علوم قرآنى براى محققان، فقط منبعى براى استفاده در تدريس، پژوهش، تدوين طرح هاى تحقيقاتى، پايان نامه ها و رده بندى كتابخانه هاى تخصصى علوم قرآنى نخواهد بود; بلكه شيوه اى را در پرداختن به مسائل علوم قرآنى ارائه خواهد كرد كه تمامى اطلاعات در جايگاه خود قرار گرفته و مباحث متورم از مطالب اساسى كه بايد به آن پرداخته شود باز شناخته شده و تسلّطى نسبى براى محققان بر آنچه كه ديگران در اين حوزه معرفتى انجام داده اند، حاصل خواهد شد و انديشه هاى نو از حرف هاى گذشتگان، مشخص گشته و ميدان گفتگوهاى تازه تر و توليد انديشه و نظريه هاى جديد براى اهل نظر و پژوهشگران فرهيخته گشوده خواهد شد. اگر اين فرايند اصولى در ذخيره و باز يابى اطلاعات علوم قرآنى درست اجرا شود، زيربنايى خواهد شد براى افزودن اطلاعات جديد كه در قالب هاى مختلف نظير: مقاله، كتاب و فيلم عرضه مى شوند و در مجموع، بانك اطلاعات تخصّصى منسجم، جامع و روزآمد تحقق خواهد يافت.
روند طرح و تحقيق اصطلاح نامه علوم قرآنى
طراحى اين اثر توسط واحد اصطلاح نامه علوم اسلامى گروه پژوهشى علوم قرآنى مركز مطالعات و تحقيقات اسلامى دفتر تبليغات در سال 1373 انجام شد و با همكارى اساتيد مشاور و با همت محققان سخت كوش پيگيرى و در پايان سال 1365 به ثمر نشست. اين تحقيق با مراجعه به بيش از 200 منبع علوم قرآنى تهيه شده و با استخراج، شناسايى و تصويب بيش از 4000 اصطلاح در علوم قرآنى به سه شيوه: الفبايى، نظام يافته و ترسيمى تنظيم شده است كه در مجموع بالغ بر 4000 واژه مى باشد. به منظور پشتيبانى از اصطلاح نامه علوم قرآنى براى هر يك از اصطلاحات، اطلاعات كوتاه و مفيدى در برگه هاى مستند اصطلاحات ثبت شده است كه پس از باز آرايى به شكل فرهنگ نامه تخصصى علوم قرآنى عرضه خواهد شد. و اولين مجلد آن تا پايان سال 83 به نشر سپرده مى شود. هم اكنون كار فهرست بردارى و موضوع نگارى كتاب هاى علوم قرآنى در دستور كار قرار گرفته تا با ايجاد ارتباط ميان اصطلاحات و متون منابع علوم قرآنى پژوهشگران بتوانند اطلاعات و مطالب مورد نياز خود را به راحتى از رايانه به دست آورند.
پيوست ها:
1 - نمونه اى از موضوع نگارى بر اساس اصطلاح نامه علوم اسلامى 2 - نمونه اى از مستندات علوم قرآنى 3 - نمونه اى از فرهنگ نامه علوم قرآنى 4 - نمونه اى از نمايه بر اساس اصطلاح نامه علوم اسلامى 5 - شمايى از نرم افزار علوم قرآنى به نام خدا كتاب: سيماى پيامبر(ص) در نهج البلاغه
چكيده
اثر حاضر با انگيزه ى ارايه ى شمايى از زندگى و شخصيت تابناك و والاى رسول گرامى اسلام(ص) از نظرگاه امير مومنان على(ع) نگاشته شده و اين مهم با شرح سخنان امام على(ع) در نهج البلاغه با تأكيد بر آيات و روايات انجام پذيرفته، و در لابه لاى مباحث به مسايل تاريخى و اعتقادى با اختصار و نثرى روان و ساده پرداخته شده است. نگارنده ى گرامى پس از بيان ويژگى هاى دودمان پيامبر(ص)، پاكى و ايمان آنان به رخ داده هاى شگفت انگيز ولادت و دوران كودكى وى پرداخته، سپس با ارايه ى تحليلى از وضعيت نابسامان جهان به هنگام بعثت، نقش كليدى ايشان را در بهبود آن، تغيير سنت ها و باورهاى نادرست، به سجاياى اخلاقى ايشان را به منظورى ارايه ى الگويى براى زندگى سعادتمندانه به تصوير كشيده است. كليدواژه هاى اصلى: امام على(ع)، اسوه حسنه، ايمان آباى پيامبر(ص)، بعثت پيامبر(ص)، تأسى به پيامبر(ص)، حضرت محمد(ص)، سيره نبوى، صفات حضرت محمد(ص)، نهج البلاغه.
نمايه موضوعى*
آباى رسول الله(ص)،...16،17 آباى رسول الله(ص)، فاضل مقداد...16 آباى رسول الله(ص)، نهج البلاغه...17 آثار بعثت پيامبر(ص)...110،111،120،122 آثار تفرقه...73 آيات اسوه حسنه...142 آيات الحاد...43 آيات امانتدارى...176 آيات برادرى...124 آيات بعثت حضرت محمد(ص)...33 آيات تخويف...94 آيات حيات برزخى...205 آيات خاتميت پيامبر اسلام(ص)...198 آيات رحمت عالميان...193 آيات صبر حضرت محمد(ص)...186 آيات عقيده تشبيه...43 آيات فوايد بعثت انبيا...113 آيات مذمت دنيا...149 آيه اكمال دين...118 اتمام حجت...116 اتمام حجت، قرآن...116 اتمام حجت، نهج البلاغه... 117 احاديث اكمال دين...118 احاديث ايمان آباى پيامبر(ص)...19 احاديث طهارت امهات رسول الله(ص)...18 احاديث مذمت دنيا...155 احتجاجات امام على(ع)...235 احكام خضاب...204 اخبار على(ع) از غيب...240 اسامى بت ها...46 اسلام، سعادت...137 اسوه ...11،151 اسوه، تعريف...11،142 اسوه، قرآن...11 اسوه حسنه...11 اسوه حسنه، آيات...142 اسوه حسنه، حضرت محمد(ص)...141،151 اصلاح ميان مردم، نهج البلاغه...210 اعجاز قرآن، نهج البلاغه...114 اقسام حديث...202 اكمال دين، احاديث...118 الحاد...43 الحاد، آيات...43 الحاد، تعريف...43 امام على(ع)...13،242 امام على(ع)، تربيت اسلامى...220 امام على(ع)، حضرت محمد(ص)...13،217،242 امام على(ع)، دوران كودكى...217 امام على(ع)، زندگى نامه...218 امام على(ع)، فضايل...267 امانتدارى...174،176 امانتدارى، آيات...176 امانتدارى حضرت محمد(ص)...174 امتيازات طبقاتى...127 امتيازات طبقاتى، امام على(ع)...127 امتيازات طبقاتى، حضرت محمد(ص)...127 امين(لقب حضرت محمد(ص)...174 انذار و تبشير...116،175 اوضاع اقتصادى، مسلمانان...132 اوضاع سياسى اجتماعى، دوران جاهليت...66 اهداف رسالت نبى اكرم(ص)...90 اهداف رسالت نبى اكرم(ص)، ابن شهر آشوب...128 اهداف رسالت نبى اكرم(ص)، اتمام حجت...115 اهداف رسالت نبى اكرم(ص)، توحيد...112 اهداف رسالت نبى اكرم(ص)، فضايل اخلاقى...98 اهداف رسالت نبى اكرم(ص)، نهج البلاغه...112 اهل بيت(ع)...235 اهل بيت، حيات برزخى...205 اهميت سنت رسول خدا(ص)...166 ايمان آباى پيامبر(ص)...19 ايمان آباى پيامبر(ص)، احاديث...19 ايمان آباى پيامبر(ص)، اماميه...22 ايمان آباى پيامبر(ص)، اهل سنت...20 ايمان آباى پيامبر(ص)، شيخ مفيد...19 ايمان آباى پيامبر(ص)، علامه مجلسى... 20 ايمان آباى پيامبر(ص)، نهج البلاغه...19 ايمان ابوين نبى(ص)...19 ايمان عبدالمطلب...21 ايمان به هدف...191 بت پرستى...112 بت پرستى، امام على(ع)...46 بت پرستى، كلبى...47 برادرى...122،124 برادرى، آيات...124 برادرى، نهج البلاغه...122 بشارت پيامبران پيشين، بعثت پيامبر(ص)...85 بعثت پيامبر(ص)...110،163 بعثت پيامبر(ص)، آثار...110 بعثت پيامبر(ص)، آيات...33 بعثت پيامبر(ص)، اديان آسمانى...121 بعثت پيامبر(ص)، تعريف...33 بعثت پيامبر(ص)، رفاه اجتماعى...129 بعثت پيامبر(ص)، شيخ طوسى...33 بعثت پيامبر(ص)،فوايد...107 بنى اسرائيل، نهج البلاغه...129 بهشت، حضرت محمد(ص)...214 بيدارى اسلامى، جواهر لعل نهرو...137 بينه، تعريف...92 تاثير هدايت هاى پيامبر(ص)...107،108 تاثير هدايت هاى پيامبر(ص)، ابن شهر آشوب...108 تاثير هدايت هاى پيامبر(ص)، نهج البلاغه...107 تأسى به پيامبر(ص)...165،214 تأسى به پيامبر(ص)، امام على(ع)...214 تأسى به پيامبر(ص)، شرايط...143 تأسى به پيامبر(ص)،نهج البلاغه...165 تخويف...93،94 تخويف، آيات...94 تخويف، قصص قرآن...93 تعريف اسوه...11،142 تعريف الحاد...43 تعريف بينه...92 تعريف دوران جاهليت...63 تعريف روح...29 تعريف سنت...165 تعريف شرط...100 تعريف صفا...197 تعريف فترت...36 تعريف ملت...133 تفرقه، آثار...73 ثنويه، امام على (ع)...44 حاكمان اسلامى، وظايف...172 حاكمان جور...208 حب دنيا، نهج البلاغه...148 حب على(ع)...206 حديث...200 حديث انا مدينة العلم...200 حديث، اقسام...202 حديث منزلت...240 حضرت آمنه، باردارى...23 حضرت محمد(ص)...13،174 حضرت محمد(ص)،ابن ابى الحديد...13 حضرت محمد(ص)، ابن عباس...26 حضرت محمد(ص)، ابوطالب...27 حضرت محمد(ص)،احاديث...28 حضرت محمد(ص)، ارهاص...24 حضرت محمد(ص)، اسوه حسنه...141 حضرت محمد(ص)، امانتدارى...174 حضرت محمد(ص)، تربيت...28 حضرت محمد(ص)، تولد...22 حضرت محمد(ص)، دوران كودكى...26 حضرت محمد(ص)، زندگى نامه...15 حضرت محمد(ص)، زهد...153 حضرت محمد(ص)، شخصيت...12،15 حضرت محمد(ص)، عمرو بن نفيل...88 حضرت محمد(ص)، نهج البلاغه...13 حكمت، نهج البلاغه...167 حيات برزخى، آيات...205 خاتميت پيامبر اسلام(ص)...198 خاتميت پيامبر اسلام(ص)، آيات...198 خاتميت پيامبر اسلام(ص)، نهج البلاغه...198 خضاب، احكام...204 داستان طفيل بن عمرو...102 دشمنى با على(ع)...207 دوران جاهليت...59 دوران جاهليت، اوضاع سياسى اجتماعى...66 دوران جاهليت، تعريف...63 دوران جاهليت، قساوت...79 دوران جاهليت، كشتن اولاد...78 دوران جاهليت، نهج البلاغه...50،76 دوران جاهليت، هرج و مرج...80 دوران كودكى امام على(ع)...217 دهريه، امام على (ع)...44 رحمت عالميان...193 رحمت عالميان، آيات...193،196 رفاه اجتماعى، نهج البلاغه...129 رفتارشناسى منافقان، ابن ابى الحديد...225 روح، تعريف...29 روش تبليغ پيامبر(ص)...106 زندگى نامه امام على(ع)...218 زندگى نامه حضرت محمد(ص)...15،22،23،26 زهد...153 زهد، حضرت محمد(ص)...153،155،160 زهد على(ع)...164 زهد، نهج البلاغه...157 سبق اسلام على(ع)...221 سبق اسلام على(ع)، ابن مسعود...222 سبق ايمان على(ع)...221،228،233 سبق هجرت على(ع)...228 سعادت، اسلام...137 سنت...165 سنت، تعريف...165 سنت رسول خدا(ص)...165 سنت رسول خدا(ص)، اهميت...166 سنت رسول خدا(ص)، حقوق اجتماعى...210 سنت رسول خدا(ص)، نهج البلاغه...167،173 سنت گرايى...170 سيره نبوى، نهج البلاغه...147،150،153،158 شجاعت...177 شجاعت حضرت محمد(ص)، نهج البلاغه...177،189 شجاعت على(ع)...231 شجاعت على(ع)، شيخ مفيد...232 شخصيت خانوادگى حضرت محمد(ص)...15 شرايط تأسى به پيامبر(ص)...143 شرط، تعريف...100 صبر حضرت محمد(ص)...177،186 صبر حضرت محمد(ص)، آيات...186 صبر حضرت محمد(ص)، نهج البلاغه...177 صفات الهى...171 صفات حضرت محمد(ص)...174 صفات حضرت محمد(ص)، نهج البلاغه...174،193 صفا، تعريف...197 طاعت از امام(ع)، طاعت از رسول(ص)...173 طاعت از رسول(ص)...141،141،144،200 طاعت از رسول(ص)، طاعت از امام(ع)...173 طاعت از رسول(ص)، امام على(ع)...144،200 طاعت از رسول(ص)، نهج البلاغه...141 طاعت از رسول(ص)، طبرى...131 طهارت آباى رسول(ص)...16،17 طهارت امهات رسول الله(ص)...18 عبرت، نهج البلاغه...71 عدالت اجتماعى، نهج البلاغه...207،211 عدم كفر على(ع)، قبل از اسلام...227 عرضه اعمال...195 عصر بعثت ...35،41،48،63 عصر بعثت، ابن ابى الحديد...38 عصر بعثت، نهج البلاغه... 35،41،48،63 عصر بعثت، وضعيت جهان...35 عصر بعثت، وضعيت فرهنگى...35 عصمت انبيا...16 عصمت انبيا، خواجه نصيرالدين طوسى...16 عصمت انبيا در تبليغ، نهج البلاغه...174 عقايد...41،44 عقايد باطله، نهج البلاغه...41 عقايد شرك آميز...44 عقايد مشركان...44 عقايد وثنى...44 عقيده تشبيه...41،43 عقيده تشبيه، آيات...43 عقيده تشبيه، نهج البلاغه...41 عمرو بن جموح، اسلام آوردن...110 غاسل رسول الله(ص)...241 فضايل على(ع)، ابن ابى الحديد...238 فترت...36 فترت، تعريف...36 فترت، شيخ صدوق...36 فترت، نهج البلاغه...39 فتوحات اسلامى، شعر...139 فداكارى حضرت محمد(ص)، نهج البلاغه...190 فرق ملت و دين...134 فضايل امام على(ع)...226 فضايل امام على(ع)، ابن عباس...283 فضايل اهل بيت(ع)، نهج البلاغه...204 فضايل حضرت محمد(ص)...15 فضايل حضرت محمد(ص)، نهج البلاغه...197 فضيلت نماز،حضرت محمد(ص)...213 فوايد بعثت انبيا...90،107 فوايد بعثت انبيا، آيات...1132 فوايد بعثت انبيا، نهج البلاغه...90 فوايد بعثت پيامبر(ص)...107 قرآن...116 قرآن، اتمام حجت...116 قرآن، تبيان كل شيى ...117 قرابت على(ع) به رسول الله (ص)...234،241 كتاب ، سنت...170 گسترش اسلام...138 ليلة المبيت...231 مبارزه با بدعت ها، نهج البلاغه...120 مبارزه با نفس، امام على(ع)...214 مثله...211 مثله، تعريف...93 محبوبيت پيامبر(ص)، ابن مسعود...123 مجىء شجر...232 مذمت دنيا...149،155،162 مذمت دنيا، آيات...149 مذمت دنيا، احاديث...155،162 مرتكب گناه كبيره، خوارج...209 مشركان، امام على(ع)...45 معارف دينى، ملاك...171 معجزات پيامبر(ص)...114 معجزات امام على(ع)...225 ملازمت حضرت على(ع)با رسول اللّه(ص)...217،236 ملاك معارف دينى...171 ملت، تعريف...133 مواعظ، نهج البلاغه...214 ناقلان حديث...202 بنى اسرائيل، زندگى نامه...70 نماز جماعت، نهج البلاغه...213 نهج البلاغه...19،207 نهج البلاغه، فوايد بعثت انبيا...90 نهج البلاغه، اتمام حجت...117 نهج البلاغه، اصلاح ميان مردم...210 نهج البلاغه، اعجاز قرآن...114 نهج البلاغه، اهداف رسالت نبى اكرم(ص)...97 نهج البلاغه، ايران باستان...84 نهج البلاغه، ايمان آباى پيامبر(ص)...19 نهج البلاغه، برادرى...122 نهج البلاغه، بشارت پيامبران پيشين...84 نهج البلاغه، تاثير هدايت هاى پيامبر(ص)...107 نهج البلاغه، تاريخ...73 نهج البلاغه، حب دنيا...148 نهج البلاغه،حضرت محمد(ص)...13،197 نهج البلاغه، خاتميت پيامبر اسلام(ص)...198 نهج البلاغه، دوران جاهليت...50 نهج البلاغه، رفاه اجتماعى...129 نهج البلاغه، زهد...157 نهج البلاغه، سنت رسول خدا(ص)...167 نهج البلاغه، سيره نبوى...147 نهج البلاغه، شجاعت حضرت محمد(ص)...177 نهج البلاغه، صبر حضرت محمد(ص)...177 نهج البلاغه، عبرت...71 نهج البلاغه، عدالت اجتماعى...207 نهج البلاغه، عصر بعثت...35 نهج البلاغه، عصمت انبيا در تبليغ...174 نهج البلاغه، فداكارى حضرت محمد(ص)...190 نهج البلاغه، فضايل اهل بيت(ع)...204 نهج البلاغه، مبارزه با بدعت ها...120 نهج البلاغه، مواعظ...214 نهج البلاغه، نماز جماعت...213 نهج البلاغه، ولادت حضرت محمد(ص)...24 وسايل نجات از عذاب الهى...194 وضعيت فرهنگى، عصر بعثت...48،50،57،60،65 وظايف انبيا...92 وظايف حاكمان اسلامى...172 ولادت حضرت محمد(ص)...23 ولادت حضرت محمد(ص)، حوادث آسمانى...24 ولادت حضرت محمد(ص)، حوادث زمينى...25 ولادت حضرت محمد(ص)، نهج البلاغه...24 هدايت عباد... 90
دو. نمونه اى از مستندات علوم قرآنى:
تفسير
مستند
تفسير در لغت به معناى آشكار كردن معناى سخن و شرح و بيان آن است تفسير از اقسام بديع و اطناب به زياده است : گوينده آن چه را در آغاز ، مجمل آورده ، شرح مى دهد و كلامى كه معناى پنهانى دارد به كلام ديگرى تفسير و تشريح مى شود نمونه تفسير در قرآن آيه زير است: "ان الانسان خلق هلوعا" × اذا مسه الشر جزوعا" × و اذا مسه الخير منوعا" "(معارج ، 19 ـ 21 ). به راستى كه انسان سخت آزمند ( و بى تاب ) خلق شده است ،. چون صدمه اى به او رسد عجز و لابه كند و چون خيرى به او رسد بخل ورزد در اين آيه" هلوعا" "ابهام دارد و با دو آيه بعد تفسير شده است و نيز آيه: "الله الصمد × لم يلد و لم يولد... "( سوره اخلاص ) كه از "لم يلد" به بعد تفسير "الصمد" است5
تفسيرقرآن
مستند
در علم تفسير قرآن از انواع تفسير و روش هاى تفسيرى بحث مى شود و شاخه اى است از مبحث تفسير و مفسران كه از رده هاى مهم علوم قرآنى به شمار مى آيد تفسير در لغت از "فسر" است كه در اشتقاق كبير ماخوذ از "سفر" و مقلوب آن است كه هر دو به معناى كشف و برداشتن پرده و پوشش است ،. با اين تفاوت كه "فسر" در كشف باطنى و معنوى و "سفر" در كشف ظاهرى و مادى به كار مى رود تفسير در اصطلاح دانش مندان علوم قرآنى و مفسران قرآن تعاريف متفاوتى دارد بدين شرح: 1 ـ علمى است كه در آن از احوال قرآن از نظر دلالت بر مراد پروردگار بحث مى شود 2ـ علمى است كه در آن از احوال قرآن از حيث نزول سند و اداى لفظ بحث مى شود 3 ـ تفسير نزد علما، كشف معانى قرآن و بيان مراد (خداوند) است ،. اعم از اين كه كشف آن به خاطر ابهام در لفظ باشد يا معناى ظاهرى 4 ـ "ابوطالب ثعلبى" ( تغلبى ) مى گويد: تفسير بيان وضع لفظ است از حيث حقيقت و مجاز ، مانند تفسير صراط به طريق و تفسير صيب به مطر 5 ـ "ابوالبقا" مى گويد: تفسير، بيان چيزى است به لفظ آسان تر و ملايم تر از لفظ اصلى 6 ـ تفسير، توضيح و رفع ابهام و گشودن گره ها و دقايق لفظى و معنايى قرآن مجيد است 7 ـ برخى مى گويند : تفسير ، علم به نزول و شئون و قصص آيات و اسباب نزول آن ها و نيز دانستن مكى و مدنى ، محكم و متشابه ، ناسخ و منسوخ ، خاص و عام ، مطلق و مقيد ، مجمل و مبين و ... است 8 - استاد معرفت مى گويد: تفسير رفع ابهام و حل اشكال حاصل در لفظ است . هرگاه در نحوه بيان، اجمال و ابهامى پيش آيد يا پيچيدگى و اشكالى رخ دهد ، تفسير، آن ابهام يا اجمال را مى زدايد و آن پيچيدگى را برطرف مى سازد. از اين رو گفته اند: "التفسير رفع القناع عن اللفظ المشكل" تاريخ تفسير قرآن به قدمت خود قرآن است و اولين مفسر قرآن ، شخص پيامبر اكرم (ص ) هستند كه در پاسخ به سوالات اصحاب بسيارى از مفردات و تعابير قرآن را تفسير فرموده اند كه در كتاب هاى روايى ، احاديث نبوى در تفسير آيات نقل شده است6
سه: نمونه اى از فرهنگ نامه علوم قرآنى
آخر كلمه قرار گرفته و حرف نخستين كلمه بعد از آن همزه باشد و نيز روى لام «ال» پيش از همزه و هم چنين كلمه «شيى، شيئا» به روايت «خلف» از «حمزه» كوفى اختصاص دارد. اشمام: در كلمه «صراط» در سراسر قرآن در وقف و وصل و در هر حال، «ص» را اشمام صداى «ز» قرائت كرده است.(3) 1 -/ حجتى، محمد باقر، پژوهش در تاريخ قرآن كريم. ص 333; حجتى، محمد باقر، پژوهش در تاريخ قرآن كريم، ص 353 2 -/ قمحاوى، محمد صادق، البحث والاستقراء فى تراجم القراء، ص 93 3 -/ لسانى، محمد على، قراء سبعه و بررسى قراءات ايشان* پايان نامه*، ص 156. ر.ك: / مركز فرهنگ و معارف دفتر تبليغات اسلامى، علوم القرآن عند المفسرين، جلد 2، ص 109; صالح، صبحى، مباحث فى علوم القرآن، ص 250; زرقانى، محمد بن عبدالعظيم، مناهل العرفان فى علوم القرآن، جلد 1، ص 460; جلالى نائينى، محمد رضا، تاريخ جمع قرآن، ص 343 ابن جزرى، محمدبن محمد، النشر فى القراءات العشر، جلد 1، ص 188; مختار عمر، احمد. معجم القراءات القرآنيه، جلد 1، ص 94; ابوزرعه، عبدالرحمن بن محمدبن زنجله، حجه القراءات، ص 65; فاضل لنكرانى، محمد، مدخل التفسير، ص 141; قسطلانى، احمدبن محمد، لطائف الاشارات، ص 98; شريعت، محمد جواد، چهارده روايت در قرائت قرآن مجيد، ص 35
1938 - قراءت سماعى
قرائت سماعى آن است كه قارى از زبان استاد خود، به قرائت گوش فرا دهد. و به عبارت ديگر: «سماع قرائت اين است كه شاگرد و يا كسى كه مى خواهد قرآن و يا حديث را فراگيرد آن را از زبان استاد بشود، آن را به شاگرد املا كند و يا املا نكند. و نيز استاد از روى كتاب بخواند و يا به كمك (2) حافظه قرائت نمايد از اصطلاح قرائت سماعى در كتاب هاى علوم قرآنى به تلقى قرائت سماع قرائت نيز تعبير شده است 1 -/ شريعت، محمدجواد، چهارده روايت در قرائت قرآن مجيد، ص 27 2 -/ فضلى، عبدالهادى، تاريخ قراءات قرآن كريم، ص 2
1939 - قراءت شام
ر.ك: قراءت مكه
1940 - قراءت شنبوذى
«محمد بن احمد بن ابراهيم بن يوسف بن عباس بن ميمون، ابولفرج شنبوذى بغدادى» (م 388 هـ ق) يكى از قاريان اربعة عشر است، و قرائتى به او منسوب است. ولى پژوهشى كه در مصادر و منابع منسوب است. ولى پژوهشى كه در مصادر و منابع علوم قرآنى صورت گرفته، از شيوه قرائت او چيزى منعكس نشده است. ر.ك: حجتى، محمد باقر، پژوهشى در تاريخ قرآن كريم، ص 357; كمالى دزفولى، على، قانون تفسير، ص 98; سبحستانى، ابوبكر عبدالله ابى داود، كتاب المصاحف، ص 250; رمضانى، احمد، اعجاز قرآن، ص 68; زرقانى، محمد بن عبدالعظيم، مناهل العرفان فى علوم القرآن، جلد 1، ص 491; جلالى نائينى، محمد رضا، تاريخ جمع قرآن، ص 346; مختار عمر، احمد، معجم القراءات القرآنيه، جلد 1، ص (97 - 96)
1941 - قراءت عاصم
يكى از قرايات سبع، قرائت عاصم است ابوبكر عاصم بن ابى النجود بن بهدله مولى بن خزيمه (م 127 هـ ق) از قراى طبقه سوم و از مردم كوفه است. عاصم از قراى معروف هفت گانه و شيعى كه است و قرآن را بر «ابى عبدالرحمن بن حبيب سلمى شيعى» - يكى از ياران اميرالمومنين على(ع) - و نيز بر «زرين حبيش و ابوعمرو شيبانى» قرائت كرد. و «ابو عبدالرحمن سلمى» تمام قرآن را بر على - عليه السلام - قرائت كرد، بنابراين، «عاصم» با يك واسطه، راوى قرائت - اميرالمومنين عليه السلام - است. به همين جهت گفته اند: فصيح ترين قراآت، قرائت عاصم بوده، زيرا وى قرائت اصيل را آورده است. قاطبه دانش مندان شيعى، قرائات عاصم را فصيح ترين قراآت دانسته اند، زيرا وى قرائت را از منبع و اساس متينش يعنى اميرالمومنين على - عليه السلام - اخذ كرده است. عاصم از ديدگاه دانش مندان شيعى و نيز علماى اهل سنت، شخصيتى بارز و با تقوا تقثقه و مورد اعتماد در مسئله قرائت بوده است. و روى همرفته، وى را جامع فصاحت و قرائت صحيح و تجويد معرفى كرده و مى گويند در قرائت قرآن نيز داراى صداى خوش بوده و فردى موثق است.(1) اصول قرائت عاصم كوفى: اعتدال در ادغام ادغام در قرائت عاصم كوفى محدود است به ادغام صغير، و در قرائت او ادغام كبير وجود ندارد و ادغام صغير نيز محدود است به ادغام متماثلين يا متجانيسين و متقاريين كه توضيح و موارد هر يك از اين واژه ها در مبحث تجويدى اين اصطلاحات خواهد آمد. احتراز از اماله: در قرائت عاصم تقريباً اماله وجود ندارد. تنها يك مورد اماله الف در قرائت وى وجود دارد: مجريها (41/11) كه به اماله بينا بين قرائت كرده است. پرهيز از سكت: در سراسر قرآن از عاصم كوفى تنها چهار مورد سكت روايت شده است. 1 - عوجا قيما (1، 8،) 2 - من مرقد ناهذا (52، 36). 3 - من راق (27، 75). 4 - بل ران (14، 83). تحقيق همزه: كليه همزهاى مفرده و مزدوجه در قرائت عاصم به تحقيق قرائت شده اند، دو كلمه «كفوا» و «هزوا» از اين قاعده مستثنا است و يك مورد به قرائت تسهيل است - در كله «اعجمى» همزه دوم را به تسهيل قرائت نموده است. وقف: عاصم كوفى هنگامى وقف بر روى كلمات قرآنى، مطابق مرسوم مصحف وقف مى كند. مد: مدها تفصيل و متصل را به طور يك سان به توسط قرائت كرده است، مانند ابن عامر و كسائى.(2) در اين زمينه به كتاب هاى: التيسير، الشاطبيه، السبعه، النشر مراجعه كنيد ايشان ميان دو بين سوره، يعنى در پايان هر سوره و آغاز سوره «بعد بسم الله الرحمن الرحيم» را تلاوت مى نمود و قرائت وى در اين گونه موارد به سه صورت وقف و وصل، و سكت نقل شده است.(3) شيوه قرائت عاصم كوفى را ترتيل آرام و پيوسته، اما نه بى شور و حال، بلكه توام با طنين و آهنگ توصيف كرده اند. عاصم به همزه ها و مدها عنايت داشته و محكم و استوار قرائت مى كرده و فصاحت و اتقان و تحرير و تجويد را يكجا جمع كرده بود. هم چنى وى از همه قراى سبعه و راويان مشهورشان به حسن صوت و تجويد قرائت مشهورتر است.(2) 1 -/ حجتى، محمدباقر، پژوهش در تاريخ قرآن كريم، ص 320 2 -/ لسانى، محمدعلى، قراء سبعه و بررسى قراءات ايشان* پايان نامه 8 ص 152 3 -/ قسمحاوى، محمد صادق، البحث و الاستقراء فى تراجم القراء، ص 86 4 -/ لسانى، محمدعلى، قراء سبعه و بررسى قراءات ايشان* پايان نامه* ص 162 ر.ك:/ اين مجاهد، احمد بن موسى، كتاب السيعه فى القراءات، ص 69; زنجانى، ابوعبدالله بن نصرالله، تاريخ القرآن، ص 164; ذهبى، محمد بن احمد، معرفه القراء الكبار على الطبقات و الاعصار، ص 88; دمياطى، احمد بن محمد، اتحاف فضلاء البشر بالقراءات الاربعه عشر، ص (24 - 19); دانى ابوعمر، عثمان بن سعيد، التيسير فى القراءات السبع، ص 6; خويى، ابوالقاسم، البيان، فى تفسير القرآن، ص 144; ابن جزرى، محمدبن محمد، النشر فى القراءات العشر، جلد 1، ص 146; مركز فرهنگ و معارف دفتر تبليغات اسلامى علوم القرآن عند المفسرين، جلد 2، ص 103; شريعت، محمدجواد، چهارده روايات در قرائت قرآن مجيد، ص 31; فاضل لنكرانى، محمد، مدخل تفسير، ص 141; قسطلانى، احمدبن محمد، لطائف الاشارات، ص 96; صالح، صبحى، مباحث فى علوم القرآن، ص (249 - 248); طباطبايى، محمد حسين، قرآن در اسلام، ص 209; مقدسى ابوشامه، المرشد الوجيز الى علوم تتعلق بالكتاب العزيز، ص 146; زرقانى، محمد بن عبدالعظيم، ناهل العرفان فى علوم القرآن، جلد 1، ص 455; طالقانى، عبدالوهاب، علوم قرآن و فهرست منابع، ص 232; سيوطى، عبدالرحمان بن ابى بكر، الاتقان فى علوم القرآن، جلد 1، ص 252; سيوطى، عبدالرحمان بن ابى بكر، الاتقان فى علوم القرآن، جلد 1، ص 256; جلالى نائينى، محمد رضا، تاريخ جمع قرآن، ص 342; محيصن، محمد سالم، المغنى فى توجيه القراءات العشر المتواتره، جلد 1، ص 29; مختار عمر، احمد، معجم القراءات القرآنيه، جلد 1، ص 79; مختار عمر، احمد، معجم القراءات القرآنيه، جلد 1، ص 85; ابوزرعه، عبدالرحمن بن محمدبن زنجله، حجه القراءات، ص 57
1942 - قراءت عراقين
ر.ك: قراءت مكه
1943 - قراءت عرضى
اگر كسى قرآن يا حديث را از حفظ و يا از روى كتاب بر استاد قرائت كند آن را «قرائت عرضى» مى نامند.(1) و يا به عبارت ديگر قرائت عرضى، قرائتى است كه: قارى، قرآن را بر استاد بخواند، در حالى كه استاد با سكوت خود در موارد صحيح قرائت - خواندن قارى را استماع و تاييد كند.»(2) 1 -/ فضلى، عبدالهادى، تاريخ قراءات قرآن كريم، ص 28 2 -/ شريعت، محمدجواد، چهارده روايت در قرائت قرآن مجيد، ص 27
1944 - قراءت كسائى
يكى از قرائات سبع، قرائت كسائى است. ابوالحسن على بن حمزة بن عبدالله بن بهمن بن فيروز (فزار) اسدى كوفى (م 179 يا 189 هـ) كه از مردم سرزمين ايران بوده است، و مى گويند در ميهن خود در «طوس» و يا «رى» وفات كرد. «ابن جزرى» مى نويسد: امام و پيشوايى است كه رياست اقرا و مقام استادى قرائت در كوفه پس از
چهار: نمونه از نمايه بر اساس اصطلاح نامه علوم اسلامى:
اعجاز تأييرى قرآن
مستندات:
يكى از وجود اعجاز قرآن «اعجاز تأثيرى» آن است، كه در برخى منابع با عناويت «اعجاز روعت; اعجاز هيبت و اعجاز نفسى قرآن» ديده مى شود. تأثير شگفت قرآن مجيد بى ترديد از ابعاد اعجاز آن است و هيچ بشر معمولى قادر نيست كتابى تا اين اندازه مؤثر بياورد. «ساوراى» يكى از دانشمندان خاورشناس فرانسوى مى گويد: قرآن داراى تأثيرى خاص و جاذبيتى مخصوص است كه مانند آن براى هيچ يك از كتابها نيست.(1) در تأثير قرآن همين بس كه مكرر نقل شده است كه اخنس بن قيس، ابوجمل و وليدبن مغيره شب هنگام از كوچه هاى تايك مكه مى گذشتند و پشت ديوار خانه حضرت رسول(ص) مى ايستادند و تا بامداد به آواى قرآن گوش مى دادند. وليدبن مغيره در اين باره مى گويد: در قرآن زيبايى و جاذبه است; آغازش سرشار است و فرجامش ثمربخش او برترى مى يابد و چيزى بر او برترى نمى يابد.
نمايه ها
سند
معرفت، محمد هادى، التمهيد فى علوم القرآن، چاپ 1، دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1411 ق.
موضوعات
1 - استشهاد به آيات زمر: 23 و عنكبوت: 51 و انفال: 2 و مائده: 83 و 21 حشر در اثبات اعجاز تأثيرى قرآن (ج 4، ص 39، س 9 - 20) 2 - بيان شأن نزول آيات 77 - 84 مريم درباره عاص بن وائل و كوبندگى آيات فوق نسبت به او (ج 4، ص 213 - 214، ص 7 - 8) 3 - تأثير روحانى آيات 35 - 36 طور بر جبير بن مطعم در جذب او به اسلام (ج 4، 215 - 217، س 10 - 15) 3 - تأثير روحانى قرآن بر سعدبن معاذ و اسيدبن حضير اسلام آوردن آن دو (ج 4، ص 206 - 208، س 10 - 18) 5 - تأثير قرآن بر قلوب مستعده با استشهاد به آيات 37 ق، 3 فصلت، 83 مائده (ج 4، ص 204، س 8 - 16) 6 - تأثير قرآن بر اجنه و اقرار آنها به عظمت قرآن و ذكر آيه 1 و 2 سوره حشر در اين مورد (ج 4، ص 39، س 7 - 8) 7 - تأثير قرائت آياتى از قرآن توسط پيامبر(ص) بر عتبة بن ربيعه (ج 4، ص 38 - 39، س 19 - 2) 8 - تأثير قرائت قرآن توسط رسول الله(ص) بر عده اى از مردم مدينه و گرايش آنان به اسلام (ج 4، ص 39، س 3 - 6) 9 - داستان تأثير قرآن بر سويد بن صامت شاعر عرب و گرايش وى به اسلام (ج 1، ص 205 - 206، س 15 - 9) 10 - ذكر آيات 50 - 51 مدثر، 41 و 46 اسراء و 6 - 11 جاثيه در زمينه تأثير گذارى و كوبندگى كلام خداوند بر نفوس مضطرب كافران (ج 4، ص 210 - 211، س 1 - 11) 11 - ذكر آيات 8 - 14 معارج، 15 - 29 حاقه و 10 - 31 مزمل در زمينه تأثير گذارى و كوبندگى قرآن بر نفوس گناهكاران (ج 4، ص 211 - 212، س 12 - 6) 12 - ذكر قضيه جلسه مشورتى وليد بن مغيره با قريش درباره دعوت پيامبر و بيان نظرات آنان و ذكر نظريه وليد در مورد حلاوت و تأثير سحرى قرآن (ج 4، ص 194 - 195، س 8 - 14) 13 - ذكر وجوهى براى اعجاز قرآن توسط علامه سيد هبة الله شهرستانى و اختيار اعجاز بلاغت و اعجاز جذابيت روحى از بين آن وجوه (ج 4، ص 101 - 103، س 8 - 16) 14 - شرح گفتار و شهادت عرب عصر نزول قرآن در مورد قرآن و اعجاز و تأثير آن (ج 4، ص 191 - 203، س 1 - 14) 15 - كلام طفيل بن عمرو دوسى شاعر عرب درباره قرآن و تأثير آن در وى (ج 1، ص 196 - 197، ص 5 - 7) 16 - كلام مصطفى صادق رافعى درباره وجه اعجاز قرآن به نظم قرآن، نظم موسيقى و تأثير آن (ج 4، ص 120 - 126، س 7 - 10) 17 - معرفى علامه شهرستانى، شيخ محمد حسن كاشف الغطاء، سيد رشيد رضا صاحب المنار و استاد مصطفى صادق رافعى از طرفداران اعجاز روحانيت قرآن (ج 4، ص 103، س 3 - 15) 18 - معرفى قرآن ب عنوان احسن الحديث و مثانى و جذاب بودن با استفاده از آيه 23 زمر (ج 4، ص 203 - 204، س 15 - 8) 19 - نزول سوره تبت درباره ام جميل و همسرش ابولهب و تأثير و كوبندگى اين سوره بر آنان (ج 4، ص 212، س 7 - 16) 20 - نظريه ابوسليمان البستى پيرامون اعجاز قرآن از نظريه نفوذ و تأثير آن بر افراد (ج 4، ص 212، س 7 - 16) 21 - نظريه استاد محمد فريد وجدى درباره وجه اعجاز قرآن به اعجاز روحانيت و تأثير روحى قرآن و ذكر آيه 52، شورى و 15 غافر در اين مورد (ج 4، ص 126 - 129، س 11 - 3) 22 - نقل قصه هاى ملوك فارس توسط نضربن حارث براى عرب و نزول آيات 105 طه، فرقان، 7 - 20 قلم، 7 - 8 جاثيه و 31 انفال در مذمت او و تأثير و كوبندگى آيات (ج 4، ص 214 - 215، س 9 - 14) 23 - نقل قولى در نزول آيات 52 - 55 قصص درباره تأثير قرآن در ايمان آوردن گروهى از نصاراى حبشه و اعتراض ابوجهل بر آنان (ج 4، ص 204 - 205، س 17 - 14) 24 - نقل ماجراى استماع قرآن از ناحيه ابوسفيان و ابوجهل و اخنس و نظرات آنان درباره قرآن و تأثير قرآن بر آنها (ج 4، ص 201 - 202، س 9 - 17)
پی نوشتها:
1 - پورسلطانى، امير و ديگران/ مقاله ارائه شده به سلسله نشست هاى فن آورى اطلاعات و ارتباطات . 2 - دكتر اُلى محمد عبدالحميد، كامليس 4، تهران 1374، سخنرانى. 3 - اصطلاح نامه هاى منتشر شده از سوى مركز مطالعات و تحقيقات اسلامى (پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى) وابسته به دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم عبارتند از: اصطلاح نامه علوم قرآنى، فلسفه اسلامى، اصول فقه، منطق و كلام اسلامى. تهيه اصطلاح نامه ها در باقى رشته هاى علوم اسلامى به ضميمه مستندات و فرهنگ نامه جامع علوم اسلامى در شاخه هاى علوم حديث، اخلاق اسلامى و فقه و عرفان نيز ادامه دارد كه تدوين اصطلاح نامه فقه طبق طرح تا پايان سال 1384 به انجام مى رسد. 4 - نمونه اى از موضوع نگارى، نمايه و... را در پايان مقاله (در پيوست ها) ملاحظه نمائيد. 5 - ر.ك: سيوطى عبدالرحمان بن ابى بكر الاتقان فى علوم القرآن ج 3 ص ( 284و244 ـ 243) زركشى،محمدبن بهادر البرهان فى علوم القرآن ج 3 ص ( 42 ـ 41) > ----كتابشناسى پانوشت----< #ر.ك<== #الاتقان فى علوم القرآن،سيوطى عبدالرحمان بن ابى بكر،4جلد، چاپ 2، انتشارات زاهدى، ايران-قم، 1411ق، <==ج 3 ، ص ( 284و244 ـ 243 )، #البرهان فى علوم القرآن،زركشى،محمدبن بهادر،4جلد، چاپ 1، دارالكتب العلميه، لبنان-بيروت ، 1408ق، <== ج 3 ، ص ( 42 ـ 41) 6 - زرقانى، محمد بن عبدالعظيم، مناهل العرفان فى علوم القرآن، ج 2، ص 4 سيوطى عبدالرحمان بن ابى بكر، الاتقان فى علوم القرآن،ج 4، ص 194 كمالى دزفولى، على،تاريخ رتفسير، ص 29 جلالى نائينى، محمدرضا، تاريخ جمع قرآن، ص 305 خرمشاهى، بهاءالدين قرآن پژوهشى(هفتادبحث وتحقيق قرآنى)، ص 49 و 141 مجلهوقف ميراث جاويدان، ج 1 ص 18 جلاليان،حبيب الله، تاريخ تفسيرقرآن كريم، ص 19 > ----كتابشناسى پانوشت----< #مناهل العرفان فى علوم القرآن،زرقانى، محمد بن عبدالعظيم،2 جلد، چاپ 1، دارالكتب العلميه، لبنان-بيروت ، 1409ق،<== ج 2 ، ص 4.، #الاتقان فى علوم القرآن، سيوطى عبدالرحمان بن ابى بكر، 4 جلد، چاپ 2، انتشارات زاهدى، ايران-قم، 1411ق، <==ج 4 ، ص 194.، #تاريخ تفسير، كمالى دزفولى، على، 1 جلد، چاپ 1، انتشارات كتابخانه صدر، ايران-قم، 1357،<== ص 29.، #تاريخ جمع قرآن، جلالى نائينى، محمدرضا، 1 جلد، چاپ 1، نشر نقره، 1365، <== ص 305.، #قرآن پژوهشى(هفتاد بحث و تحقيق قرآنى)، خرمشاهى، بهاءالدين، 1 جلد، چاپ 1، مركز نشر فرهنگى مشرق، ايران-تهران، 1372، <== ص 49 و 141.، #مجله وقف ميراث جاويدان، سازمان اوقاف و امور خيريه، <== ج 1 ، ص 18، #تاريخ تفسير قرآن كريم، جلاليان، حبيب الله، 1 جلد، چاپ 1، انتشارات اسوه، ايران، 1372،<== ص 19
قرآن، «عهد الهی» است که خداوند، خود نگاهبان آن بود تا حفظ شود و از میان نرود و به دست نسلهای هر عصر برسد، تا آن را بخوانند و بشنوند، تا دوره رسالت را در درون خود بازآفرینی کنند و بعثت مدام در خود و جامعه بیافرینند. این مشعل ماندگار، در این عصر و زمان، به امانت در اختیار ماست. با شعله آن،چونان روزگار عصر نزول، میتوان جان و جهانی را بر آشفت، خراب کرد و دوباره ساخت، در حریم آن کانون فروغ گستر، جهل درون و نظام جاهلیت برون را به «عقل سرخ» کشاند و «خردورزی» را با «ایمان» و «ایثار» و «حماسه» در آمیخت و «مدینه فاضله» را از «کتاب» در آورد و بر «کتبه وحی» بنا نهاد. این امید و آرمان، دست نایافتنی نیست. سلوک جانهای مستعد مادة المواد این رؤیای بزرگ و «حکومت دینی» صورت آفرین خواهد بود. شور و شوق معرفتی – ایمانی سالکان معارف قرآنی، چندان بوده و هست که این باور را به بار می آورد که نسل حاضر، دغدغه مندترین نسل مسلمان تاریخ اسلامی است که در فریادهای کخیب و نواهای دلفریب، هم چنان به نوای قرآن در و جان سپرده است. هم چنین «نظام اسلامی» که قرآن را منشور مکتوب حکومت می شناسد، باورمندانه به گسترش و تعمیق سطح ارتباط با قرآن پرداخته و در تلاشهای بایسته قرآنی، سرمایه گذاری های اساسی را انجام داده است. این نوشتار، به اجمال و اختصار از توفیقات دو دهه و نیم فعالیت و تکاپوی قرآنی در جامعه اسلامی ایران، رخ می نمایاند تا در مقایسه ای واقع نگر، بتوان این دوره کوتاه را با سده های متوالی سنجید، به تطبیق پرداخت و داوری کرد.
مطالعات قرآنی
پژوهه های قرآنی، جایگاهی سترگ و ارجمند در میان فراورده های علمی کشور دارند. سهم فزاینده مطالعات قرآن پژوهی، چشم اندازی پر رونق را در قرارداد تولید معارف وحیانی ترسیم می کند. گوشه ای از این گام های بلند را در عناوین زیر، می توان نگریست: 1. پایان نامه های قرآنی: افزایش رشته ها و گرایش های قرآنی، تأسیس دانشکده های قرآنی، توجه به موضوعات میان رشتهای قرآنی در دانشهایی چون اقتصاد، حقوق، سیاست، جامعه شناسی و ... حجمی در خور اعتنا از پایان نامه های قرآنی به ارمغان آورده اند. فعالیت بیش از 35 مرکز آموزش قرآنی در کشور به تدوین دو هزار پایان نامه قرآنی انجامیده است. این تعداد، جدا از موضوعات میان رشته ای است که در مراکز آموزشی دیگر سامان یافته و با مباحث قرآنی، ارتباط معنایی و مضمونی پیوستهای یافتهاند. (ر.ک: کارنامه قرآنی جمهوری اسلامی ایران). 2. موضوعات نوین قرآنی: در پژوهشهای قرآنی، قلمروهای جدیدی مورد توجه قرآن پژوهان قرار گرفته است. به عنوان نمونه، مناسبات معارف وحی و علوم انسانی، از شاخه مباحثی است که پژوهندگان قرآنی، در دو دهه اخیر بدان توجه داشتهاند. از میان دو هزار پایان نامه قرآنی (در 25 سال اخیر) 140 عنوان، در این قلمرو جای یافتهاند. این حجم، که حدود 15 درصد از حجم کل پایاننامهها را تشکیل میدهد، نشانگر علایق نوخاستهای است که به گونهای روز افزون، به آفرینشگران و جویندگان آن افزوده میشود و این امید را بر میآورد که در آیندهای نه چندان دیر هنگام، آفاق و چشم اندازهایی و امید بخش از مناسبات و مفاهیم وحیانی با دادههای بشری ترسیم یابد. 3. مطالعات روش شناختی: مطالعات تفسیری قرآنی از روشهای کلاسیک برخوردار است. این شیوهها، در عین اصالت و ضرورت ارجاع، نیازمند تکمیل و بازنگری است. در دو دهه گذشته (بویژه سالیان اخیر) مطالعات روشی، آغاز گردیده و دورنمایی از جهش های پژوهشی را می نمایاند. مطالعات درون متنی و برون نگر، تطبیقی یا انتقادی براساس داده های نو معرفت شناسی متون دینی و مباحثی دیگر رویکردهای ارجمندی است که می تواند دانش تفسیر را از غنای روش شناسی بهرهمند سازد. 4. مطالعات موسوعهای: گسترش قرآنپژوهی و نیز رونق فعالیت های دائرة المعارفی در کشور پژوهشهایی از گونه دانشنامه نویسی و دائرة المعارف نگاری را در ساخت قرآن گسترش دادهاند. هم اینک نمونههایی گوناگون از این گونه آثار، نشر یافته و یا در تدارک انتشارند. بدون تردید، منشورات دائرة المعارفی، اندوختههای علمی موجود را می نمایاند، مائدهای آماده را برای پژوهشگران و علاقمندان سامان می بخشد و راه را برای جهشهای مطالعاتی آینده هموار می سازد. هم چنین این گونه منشورات، به ارتقای سواد نیمه تخصصی یاری می رساند و اطلاعات مخاطبان را در زمینههای مورد علاقه و سلیقه ایشان افزایش می بخشد. 5. تأسیس زیرساختهای پژوهشی: انقلابها و دگرسازیهای علمی، از دو منظر شکلگیری زیرساختهای پژوهشی و تولید منابع انسانی، قابل پیش بینی است. اینک در چشم انداز آینده قرآن پژوهی، می توان شاهد شکل گیری برخی از زیر ساختهای قرآن پژوهی بود. در کشور، کتابخانههای تخصصی معتبر در قلمرو علوم و معارف قرآنی پدید آمدهاند که گرچه شاید در گستره جغرافیایی و نیز کمیت خدمات دهی جامع کافی نباشند، اما در مجموع نشانگر دو دهه سرمایه گذاری انقلاب اسلامی ایران در گردآوری منابع قرآنی است. به عنوان نمونه کتابخانه مرکز فرهنگ و معارف قرآن (وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) با بیش از 25 هزار عنوان کتاب قرآنی (و از جمله حدود 300 عنوان تفسیر کامل قرآن) نمادی از این سرمایه گذاری ارزشمند است. هم چنین انبوه نرم افزارهای قرآنی، راه را برای مطالعات قرآنی هموار تر ساخته اند. همگان به خاطر دارند که در چند دهه پیش، تألیف و عرضه اثری چون «المعجم المفهرس» بر عرصه پژوهشهای قرآنی اثر گذارد و در قلمروهای گوناگون چون تفسیر قرآن، واژه شناسی قرآنی، اعجاز لفظی و ... مطالعات را سریع تر و اطمینان بخش تر است. اینک ده ها نرم افزار لفظی – محتوایی در علوم و معارف قرآن وجود دارد که قرآن پژوه، با سهولت می تواند از مقدمات پژوهش گذر کند و فرصت اصلی را به تأملات علمی اختصاص دهد. شکل گیری زیر ساخت های پژوهشی، محدود به موارد یاد شده نمی ماند. کتاب شناختی های قرآنی، فرضیههای ثابت نمایشگاههای قرآنی، تأسیس مکانهایی چونان موزه قرآن و ... نمونههایی دیگر از شکل یابی مقدمات سخت افزاری تولید دانش در قلمرو معارف وحیانی را نشان می دهد. 6. نشریات و مقالات قرآنی: در دو دهه و نیم فعالیت قرآنی، تکاپوی جدی در انتشار فصلنامه های علمی و نشریات ترویجی قرآنی صورت گرفت. تا قبل از انقلاب اسلامی ایران، نشریه مستقل قرآنی نشر نیافته بود. اما در پرتو انقلاب اسلامی، نشریات قرآنی چندی نشر یافته اند. برخی از این نشریات (چونان همین نشریه) بیش از یک دهه تداوم انتشار یافتهاند. فعالان عرصه پژوهش و نشر، بدرستی می دانند که انتشار یک مجله در دورهای طولانی و در موضوعی خاص، نیاز به فرصت گذاریع نیرو گزینی، علایق عمیق و ... دارد. انتشار نشریات سودمند و متنوع، علاوه بر ارتقای سطح بینش و معرفت در معارف وحیانی، به شناسایی تربیت منابع انسانی در قلمرو قرآن پژوهی انجامید. اینک به برکت انتشار نشریات قرآنی، صدها نویسنده به تولید مقالات و آثار علمی قرآنی میپردازند.
ترجمههای قرآن
باور به اعجاز بیانی قرآن، پرسشهایی پر دامنهای را در قلمرو ترجمهپذیری این کتاب آسمانی پدید آورد. در میان فرق اسلامی، شیعیان امامی، با نگرشی ایجابی به مقوله ترجمه پذیری قرآن نگریستند و چهرههای شاخص این مکتب، از ترجمهپذیری قرآن، دفاع کردند. این نگرش، موجب شد که با رواج تشیع در ایران، ترجمههای متعددی از قرآن کریم به زبان پارسی تدوین یابد. به گونهای که در اثر منتشر شده با عنوان فرهنگنامه قرآنی (به اهتمام گروه فرهنگ و ادب بنیاد پژوهشهای اسلامی) معادلهای فارسی واژههای قرآن براساس 142 ترجمه خطی موجود در کتابخانه آستان قدس رضوی گردآوری و تنظیم الفبایی شدهاند. اما این رویکرد، چندان موجب رواج ترجمههای قرآن در میان پارسی زبانان نشد. شیفتگی به تلاوت متن، بی سوادی و کم سوادی تودههای مردم و عوامل دیگر موجب گردید که ترجمههای قرآن، چندان متنوع نباشند و در مخاطب یابی گسترده مناسب را نیابند. در چند دهه اخیر، با گسترش سواد عمومی و نیازهای نو دینی، مخاطبان ترجمههای قرآن افزون شدهاند، اما این اقبال، تا قبل از انقلاب اسلامی به تنوع و تکثر مناسب در قلمرو ترجمه قرآن، نینجامیده بود. ترجمههای انگشت شمار، از یک سو امکان داوری تطبیقی و انتقادی ترجمههای قرآنی را محدود ساخته بود و از سوی دیگر موجب روی گردانی (و یا دست کم بی اعتنایی) سلیقههایی شده بود که از قرآن های مترجم و سبک نگارش آن دلزدگی یافته و ارتباط معرفتی وجودی با آن نیافته بودند. پس از انقلاب اسلامی ایران، حدود 30 ترجمه قران به زبان پارسی تدوین و نشر یافت. این مجموعه گران سنگ، فرصت بی مانندی را برای زبان ملی و قرآن پژوهی پدید آورده است تا در آینده ای خجسته و مبارک، «عصر جهش بزرگ» در برگردان کتاب آسمانی به زبان فارسی نمایان گردد این اتفاق نادر، در پرتو تلاش قرآن پژوهان ارجمند و ادیبان ناموری پدیدار شد که کوله بار تجربه عمر را با ممارست سالیان طولانی در ساحت ترجمه قرآن همراه ساختند و نمادی رفیع از تکاپوی بشری در فهم و عرضه زبانی کتاب آسمانی نمایاندند. حضور نام آورانی چونان: آیات و اساتید: ناصر مکارم شیرازی، علی مشکینی، ابوالقاسم امامی، محمد مهدی فولادوند، بهاء الدین خرمشاهی، محمد باقر بهبودی، جلال الدین مجتبوی، عبدالمحمد آیتی، عبدالمجید معادیخواه، جلال الدین فارسی، علی موسوی گرمارودی، طاهره صفارزاده، محمد خواجوی، کاظم پور جوادی و ... نشانه ای از حضوری بی سابقه و متمایز از بزرگان دین و ادب کشور در یک مساحت و در فرصتی معدود و محدود است. این تجربه بی مانند، مثال زدنی و آموختنی است. اینکه این مجموعه گران سنگ و ارزشمند، چشم اندازی از تحولات ناپیدا را در عرصه ترجمه وحی نوید می دهد. چه اینکه تحولات معرفتی و ساختاری، پس از دوره های بلوغ رخ می دهند، ودر شرایط جاری به اطمینان می توان ادعا داشت که دوره ای از تکثر و تنوع سبک ها در ترجمه های موجود آزموده شده اند، قوتها و ضعف ها خود را نمایاندهاند و راه را برای پویشی متفاوت باز گشوده اند.
قرآن و رسانه
رسانه های صوتی – تصویری، رقیب توانمند رسانه مکتوب اند. معانی ژرف و شگرف، در صورتی گستره مخاطب می یابند که در چنبره رسانه مکتوب محدود نمانند و امکان تبدیل به رسانه رقیب و بدیل را بیابند. یکی از کارهای سخت و دشوار، در ارتقای گستره پیام قرآن، ظرفیت سازی برای برخورداری از رسانه های صوتی – تصویری است. چه اینکه هنر قرآنی، در بستر عرصه کتابت شکل گرفت و در این میدان چندان دامنه یافت که هیچ اثر مکتوبی چونان قرآن، قالبهای گوناگون را پذیرا نشد، اما انس و الفت با هنر مکتوب، می تواند مانع جدی در ورود به قالبهای نو رسانه ای باشد و ظرفیت بیانی قرآنی را در محدوده توانایی های رسانه های مکتوب متوقف سازد. با تمامی این دغدغه ها، جوانه های مثبت از ورود به عرصه رسانه های جدید رخ نموده اند. نخست با تأسیس شبکه رادیو قرآن بود که از 22 بهمن 1362 آغاز گردید و در آغاز با 3 ساعت برنامه و اینکه به صورت شبکه ای مستقل و شبانه روزی به ارائه برنامه می پردازد. در مراحل نخستین قعالیت شبکه رادیویی قرآن، تردیدهایی در میزان استقبال، تولید برنامه و ... وجود داشت. برخی از عناصر حرفه ای رسانه صوتی، چندان به آینده این شبکه خوش بین نبودند، اما اینکه با وجود افزایش ساعات، به یکی از شبکه های پر رنق رسانه صوتی تبدیل شده است. این شبکه صوتی ، گرچه در دوره تجربه آموزی در عرصه رسانه ای است، اما با تکاپو در دو دهه توانسته است خطوط اتصال میان ظرفیت های قرآنی و قالب رادیویی پیدا کند و از طریق تلاوت قاریان، پخش تلاوت مجلسی، ابتهال و تواشیح، مناجات قرآنی اخبار قرآنی، مسابقات و نمایشنامه های قرآنی و ... ورود و حضور قرآن را در عرصه رسانه ای موجه و منطقی بنمایاند. جسارت دیگر، در تولید برنامه های قرآنی در عرصه تصویری رخ نمود. راه اندازی شبکه قرآنی سیما در 1378 تجربه جدیدی را باز نمود. این تجربه، با دشواری و ناهمواری بیش از رسانه صوتی رو به روست و هنوزه راه طولانی را تا قالب تعریف شده در هنر رسانه ای تصویری داشته و دارد، اما در مجموع، در صورت تداوم وافزایش کیفیت، چشم اندازی را برای رسانه تصویری قرآنی در جهان اسلام پدید خواهد آورد. در چند سال اخیر، حضور قرآن در دنیای مجازی (اینترنت) امیدهای نوی را پدید آورده است. دنیای مجازی با قابلیت های ترکیبی رسانه های مکتوب، صوتی و تصویری می تواند فضاهای جدیدی را در ارتباط مخاطبان با لایه های گوناگون متنی و محتوای قرآن سامان بخشد و توانمندی های این دنیای پرشتاب را در خدمت منطق وحی قرار دهد. در این فرصت کوتاه، سایت های متعددی در محور قرآن در دنیای مجازی، ظهور و بروز یافته و مخاطبان در خور یافته اند. هم چنین انبوه سایت های اسلامی راه اندازی شده اند. که به موضوعات قرآنی پرداخته و این مقولات را، محور اصلی فعالیت خویش قرار داده اند. کاربران اینترنت، با علایق و نیازهای گوناگون خود می توانند به این سایت ها مراجعه کنند و از هنرهای قرآنی، تلاوت و ترتیل قرآن و مفاهیم و موضعات قرآنی بهره برند.
هنر قرآنی
در مسیحیت و پاره ای دیگر از ادیان، اولیاء و قدیسان، موضوع هنر دینی شدند، و هنرمندان ذوق هنری و ارادت دینی را در آن ساحت باز نمایاندند و کلیساها و معابد را از مجسمه ها و نقاشی های بزرگان دین سرشار ساختند. اما گونه نگرش مسلمانان به نقاشی و هنرهای تجسمی، موجب گردید که هنر اسلامی از تصویرگری به معنانگاری رو آورد تا دراین رویکرد، قرآن به عنوان راز مایه معانی بلند، کانون توجه هنرمندان اسلامی شود و بخش گسترده ای از این هنر، در خط اسلامی بویژه در کتابت قرآنی جلوه یابد. اینک با گذشت دو دهه از انقلاب اسلامی، هنر معناگرایانه قرآنی، ابعاد، لایه ها و دامنه های نوی یافته است. کتابت قرآن، هم چنان توسط خطاطان برجسته کشور، قالبها و شیوه های جدید را می آزماید و بر تجربه های نگارش قرآنی می افزاید. در سبک های گوناگون از جمله خط ثلث، نسخ، نستعلیق و ... جدیدترین کوشش های هنری خوشنویسی بر تارک هنر معاصر می درخشند. علاوه بر نگارش مرسوم قرآن، قالبهایی دیگر نیز رواج و گسترش یافته اند از جمله: آرم ها و نشانه های قرآنی. تابلوهای قرآنی، آثار هنری قرآن بر روی اشیاء (چوب، فلز، فرش، شیشه و ...) و مواردی دیگر. عرصه دیگر، که در دهه اخیر آغاز گردیده و شتاب مبارک داشته است، تبدیل معارف و مضامین قرآنی به داستان، فیلنامه، فیلم و نمایشنامه است. از داستان «خفتگان بیدار» (که به سرگذشت اصحاب کهف می پرداخت و در مسابقه کتاب سال داستانی قرآنی جایزه برتر را به خود اختصاص داد) فیلنامه ای تهیه شد و به صورت فیلم سینمایی و سریال (با نام مردان آنجلس) ساخته و پخش گردید. این موجب در قالب انیمیشن و فیلم های کوتاه نیز پیگیری شد و اینک نمونه هایی در سطوح گوناگون عرصه شده و یا در مراحل تهیه است.
حفظ و تلاوت قرآن
جامعه اسلامی ایران، «قرآن آشنا» بود. اما پدیده انقلاب اسلامی، به ارتقای انس قرآنی جامعه ایرانی انجامید. نخست آنکه، «حفظ قرآن» از مواردی نایاب و یا کمیاب، به مقوله ای گسترده و فزاینده تبدیل گشت. هزاران حافظ قرآن در کشور پدید آمدند که گلستان قرآن را در جان نشاندند و از عطر خاطر، دامنه زیست شان را بهره مند ساختند. نکته دیگر، گسترش شیفتگی به حفظ قرآن در سنین کودکی، نوجوانی و جوانی است. نورانیت کلام الهی، دگردیسی های مبارک دانشی و روحانی را در نسل آینده و سازنده کشور پدید می آورد. چه اینکه در انس و ممارست با آیات خداوند، انوار درخشان بر باطن و ظاهر بر می تابد و ذهن و جان را انیس و منوس ملکوت هستی می سازد. این اتصال وجودی، در شعاع فردیت محدود نمی ماند، تجربه وحی نخستین باز تولید می شود و خانواده قبیله، جامعه و جهان را در بر می گیرد و در آسمان غبارآلود شهر جاهلی، ستارگان راهنما بر می فروزد و بیداردلان را به تکاپور وا می دارد. نکته سوم، گسترش هنر قرائت و تلاوت قرآنی است. این ترنم، بخشی از هنر دینی است که با آهنگ وحی پدید آمد و در دامنه چکاد عظمت و اعجاز بیانی قرآن، کاشانه گرفت. همان آوای دلبر و دلنشین، که سحر و افسوس اش خواندند و چونان مدهوشان در کند موسیقای آن، زمین گیر شدند. آن ترنم بهشتی (چونان معانی و مفاهیم ملکوتی اش) به ودیعت و امانت در دسترس است. استعداد خلاقیت، ذوق و ابتکار لطف خداداد بشری خواهد توانست گوشه ها و پرده هایی از آن جمال جمیل را بنمایاند و بر نسل مهجور از آوای نسختین، زبان آشنا را بشناساند و دلباخته و اسیر خود سازد. اینک، با طلوع انقلاب اسلامی ایران و افزایش و گسترش جلسات و مسابقات قرآنی، ترنم قرآنی رقیب جدی «آواهای شیطانی» گشت. در عصر رونق موسیقای دجالی، می توان جدال و هماوردی دو گونه موسیقای اجتماعی را نظاره کرد. از یک سو موسیقایی که به لهو و لعب مترنم است، از دم شیطان بر می خیزد و بر هیمه دوزخ می افزاید و از سوی دیگر آوایی که زبان مرغانی بهشتی است، آدم زمینی را به بهشت اسمانی می برد و در جان و خاطرش، یاد اقامت پدری و ابدی را در جهان امن و آرامش زنده می سازد.
مخاطبان عمومی
نخبه گرایی در عرضه معارف قرآنی، از نقدهای اساسی بود که مصلحان جهان اسلام، شکوای آن را داشتند و آن را مانع عمده در فرایند نوسازی تمدنی بر شمردند. چه اینکه بخش اصلی مکتوبات و محصولات قرآنی، تأملات و دقتها و حاشیه هایی بود که در درون جامعه نخبگانی تبادل می شد و با زبان تخصصی برای همان گروه مخاطب عرضه می گشت. واقعیت یاد شده،مخاطب عام را از استفاده معارف قرآن، دور می ساخت و شور و اشتیاق برای معرفت یا بی قرآنی نمی آفریند، زیرا برای ایشان، آبی گوارا از چشمه سار معرف وحی در دسترس نبود. تا ذوقی بیافریند و یا عطش را سیراب سازد. با گسترش جنبش احیا و اصلاح دینی در جهان اسلام حرکت و شتاب به سوی جبران این کاستی صورت یافت. تولیدات و باز تولیدهایی رخ نمود تا اقشار میانی و عمومی را به سوی دانش و معارف قرآنی جذب کند و آنان را افزون بر متن وحی، با منطق و پیام قرآن آشنا سازد. انقلاب اسلامی ایران، که در فضای این جنبش پدید آمد، بخشی از فعالیت فکری را معطوف این نکته ساخت و با استفاده از فضای عمومی و نیز ارتقای سرمایه گذاری، مخاطب عام را مورد توجه قرار داد و در قالب های گوناگون، سهم این گونه مخاطب را در تولیدات قرآنی افزایش داد. اینک پس از دو دهه، صدها اثر را می توان بر شمرد که در قلمروهای قرآن، با نیازهای گروه های گوناگون از مخاطب عام، نگاشته و عرضه شد. و کودکان، نوجوانان، جوانان، زنان، دانشجویان و ... را مخاطب موضوعات و علوم قرآنی ساخته است. در حوزه کتابهای کودک و نوجوان، ده ها اثر در قالب های داستان، نمایشنامه نویسی و یا با زبان ساده و آسان یاب برای کودکان و نوجوانان با بهره وری از پیام وحی منتشر شده اند. حتی ایده هایی چونان تفسیر قرآنی و یا دائرة المعارف قرآنی برای کودکان و نوجوانان و ... جوانه زدند و آثاری با این عناوین منتشر شده و یا در حال نشرند. مجموع این تحولات، به مرور می تواند رشته ای توانمند در شاخه کتاب کودک و نوجوان پدید آورد و نگاشته های این گروه را در یک تحول مضمون و فرم قرار دهد. در قلمروهای غیر حوزه کودکان و نوجوان نیز تلاش های گسترده ای رخ نموده اند. اینک در تمامی زمینه های قرآنی شامل: علوم قرآن، تفسیر ترتیبی قرآن، تفسیر موضوعی تک نگاری های قرآنی، موضوعات میان رشته ای قرآنی و ... آثار متعددی وجود دارند که قابل استفاده برای مخاطب عام اند و تا توش و بهره خویش را از مائده وحی بر گیرند.
قرآن و حوزه های شیعی
مهجوریت قرآن در حوزه های شیعی، شکوائیه عام و خاص بود. معلمان حوزه های علمیه، از این وادی به نقد و چالش برخواستند و متفکران اصلاح باور چونان علامه طباطبایی و ... برای رفع این کاستی، به تدریس و گسترش دادن مصادف قرآنی در حوزه های دینی اهتمام ورزیدند. اینک آن همت ها در پرتو انقلاب اسلامی ایران به بار نشسته و شکوفه های آن را در مزرع سبز حوزه های علمیه می توان به تماشا نشست. در بخش قابل توجهی از فعالیت های پیشین، حضور حوزه و روحانیت مشهود و ملموس است. در مطالعات و پژوهه های قرآنی، نشریات قرآنی، حضور و همکاری رسانه ای و ... همچنین در درون حوزه ها نیز تحولات چشمگیر رخ نموده اند. در قلمروهای آموزشی، رشته های تحصیلی و یا موضوعات درسی قرآنی جایگاه می یابند. بی تردید بازگشایی رشته های تخصص قرآنی در حوزه ها و نیز رشته ها و گرایش ها قرآنی در دانشگاه های حوزوی، زیر ساختی برای منابع انسانی روحانیت در قلمرو علوم و معارف قرآنی خواهد بود. هم چنین در حوزه، مؤسسات و مراکز گوناگون پژوهشی فعالیت می کنند که به گونه ای تک ساختی و در قالب فعالیت اصلی، به موضوعات و علوم قرآنی می پردازند. نمونه هایی چونان مرکز فرهنگ و معارف قرآن، وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، ستاد تفسیر قرآن کریم، مرکز ترجمه قرآن به زبان های خارجی و ... از مراکز پژوهشی هستند که به گونه ای متمرکز در حوزه قرآن پژوهی فعالیت می کنند. مراکز فراوان دیگر در حوزه هستند که در قالب یک محور و یا گروه به فعالیت های قرآن پژوهی می پردازند و تاکنون محصولات علمی نیز دستاوردهای علمی خویش را به بازار فرهنگ ارائه کرده اند. مراکزی چونان: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، مؤسسه (اسراء) مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، مؤسسه پژوهشی حوزه و دانشگاه و مؤسسه معارف اسلامی امام رضا(ع) و ... مجموع فعالیت های فوق، این نوید را می دهد که در حوزه های شیعی، فاصله از قرآن کاهش یافته و ارتباط وجودی ـ معرفتی با این منبع لایزال نمایه تاریخی جدیدی یافته است، رخدادی که می تواند مقدمه گفت و شنود جدید محافل علمی حوزه های شیعی با متفکران جهان اسلام گردد و زبان مشترک تقریب و تعامل را میسرتر سازد.
چشم انداز قرآن پژوهش
فعالیت های جاری (که گوشه هایی از آنها یاد شد) بخشی از ره آورد انقلاب اسلامی ایران است که در فضای عمومی و معارف قرآنی جلوه نمود. آنچه روایت شد، شوق برانگیز و شکرآفرین است، اما راه ناپیموده، بس دراز است و همتی بزرگ را می طلبید. نیازها و کاستی های فراوان در فرا راه خود را می نمایانند که در این مقاله، فهرست وار به آن اشارت می شود: 1. تفسیر موضوعی، گام های نخستین را می پیماید، تجربه های اولیه، در روش و موضوعات و ... قابل تکمیل، تصحیح و تعمیق اند. 2. شبهات در ارتباط با اصالت قرآن و نیز موضوعات و مفاهیم قرآنی، افزایش یافته و عمق و دامنه های جدیدی را در نوردیده است. رصد بهنگام سؤالات و شبهات و مواجهه ای فعال، منطقی و مناسب با آن وظیفه ای دشوار در قلمرو قرآن پژوهی می آفریند. 3. ضعف ساز و کار اطلاع رسانی و اطلاع یابی مراکز علمی قرآن پژوهی، انجام پروژه های تکراری، عدم استفاده از امکانات و تجارب پیوده شده و ... را در پیامدهای خود داشته و دارند. 4. خلط مقوله هایی چون پژوهش علمی، اطلاع رسانی، فعالیت های ترویجی و ... موجب شده اند که آثار قرآن پژوهش تعریف و مخاطب درست خود را نیابند. 5. پرداختن به مباحث بنیادی – نظری و فاصله یابی از مباحث کاربردی، دغدغه دیگر قرآن پژوهی است. 6. در قلمرو قرآن پژوهی، دانایی به زبان دوم و سوم چندان مورد اهتمام نیست. با آنکه اینک در قلمروهای دیگری چون فلسفه و کلام اسلامی، دانش اجتماعی و سیاسی اسلامی و ... توجه به زبان دوم و سوم رو به گسترش است. این کاستی، موجب ناآشنایی قرآن پژوهان با روش های نوین پژوهش و نیز مطالعات قرآنی و شبهات مطرح در مورد قرآن در مکاتب و ادیان دیگر است. 7. گفت و شنودهای حوزه قرآن پژوهی چندان پر رونق نیست. شیوه هایی چونان کارگاه های پژوهشی، میزگردهای علمی، نقد و مناظره و ... در مباحث قرآنی ظهور و بروز مناسبی ندارند. 8. عدم تعریف پژوهش های مادر و مولد در قلمرو پژوهش و مطالعات قرآنی موجب شده است که سرمایه گذاری در حوزه یاد شده حمایت های مناسب خود را نیابد و در میان مجموعه ای گسترده از موضوعات پژوهشی – قرآنی کمرنگ دیده شوند. 9. قلمرو سؤالات و شبهات قرآنی، از تحلیل و متنی دقیق برخوردار نیست. اینک در سطح ملی و فراملی، پرسش ها و شبهات چه طبقه بندی را دارند؟ گستره و دامنه آن چه ابعادی دارد؟ نظام موضوعات آن چگونه است؟ و .... 10. در ترجمه قرآن به زبان های خارجی، پیشرفت هایی رخ نموده اند. اما هنوز آغاز راه است. ترجمه به زبان فارسی (به رغم الفت و ارتباطی که این زبان، با زبان قران دارد وعوامل و نکات دیگر هنوز در میانه راه می نماید. با این واقعیت تردید ناپذیر می توان در مورد دیگر ترجمه ها به زبان های خارجی حدس و داوری داشت و بر ضرورت تکمیل و تصحیح تأکید مضاعف کرد. 11. مباحث میان رشته ای در قلمرو قرآن با علوم و دانش های روز، هنوز در نقطه های تکوین می نماید. در این مقوله، هم در مبادی و روش یابی و هم در مطالعات اصلی کارهای بایسته، بس فراوانند و همتی سنگین را بر می تابند. 12. نظریه پردازی در حوزه علوم و معارف قرآن، تعریف و جایگاه خود را نیافته است. بخش در خور توجهی از مطالعات قرآنی، در سطح تکمیل و تصحیح گزاره های دانشی در علوم و معارف قرآن هستند. اما در سطح نظریه پردازی (که در لایه های عمیق گزاره های دانش پنهان است) چندان تکاپوی جدی دیده نمی شود. اندک کاوشهای نظریه پردازانه نیز در حجم انبوه آثار قرآنی پنهان می مانند و مورد توجه، ارزیابی و نقادی قرار نمی گیرند. موارد یاد شده و ده ها نکته دیگر، افق دید را باز می نمایانند؛ اینکه با تمامی همت ها و اقدامات، هنوز در گام های آغازین قرار داریم، و اگر قله قرآن پژوهی دست نایافتنی می نماید، هنوز تا دامنه و میانه راه نیز فاصله بس بسیار است.
در هشتمين نشست از مجموعه نشستهاى قرآنپژوهى دوازدهمين نمايشگاه بينالمللى قرآن كريم «تفسير راهنما» توسط دستاندركاران اين مجموعه معرفى شد و درباره روشهاى تحقيقاتى، گروهها و واحدهاى مختلفى كه در تهيه تفسير نقش داشتهاند، توضيحاتى ارائه گرديد. در اين نشست حججاسلام: معاديخواه (دبير نشست)، محمدعلى ايازى (از قرآن پژوهان و مسئول سابق مركز فرهنگ و معارف قرآن)، ملاحسنى (مسئول بخش نمايه تفسير راهنما(، ابوطالب طالبى )از محققان تفسير راهنما(، علىمحمد يزدى )از محققان تفسير راهنما( و محمد مرادى )مسئول سابق بخش نمايه تفسير راهنما) حضور داشتند. مشروح مذاكرات اين نشست از قرار زير است:
* * *
معاديخواه: خدمت ميهمانان عزيزى كه در اين نشست حضور دارند، خير مقدم عرض مىكنم و اين ماه مبارك رمضان، ماه نزول قرآن را به همگان تبريك عرض مىكنم. تحقيقات نوين در شهر قم از سالها پيش شروع شده و نهادى به قرآنپژوهى اختصاص پيدا كرده است. موضوع اين نشست بررسى مجموعهاى به نام تفسير راهنما است كه يك نوع جديد از تفسير قرآن كريم است و بعد از پيدايش جمهورى اسلامى ايران شروع شده و داراى تاريخچهاى است. شايد در بين دوستانى كه در اين نشست حضور دارند، بنده اين توفيق را داشتهام كه از لحظه شروع كارى كه به كارهايى از جمله تفسير راهنما انجاميد، حضور داشتم. سال 1356 در زندان اوين، پس از حدود دو سال كه بسيارى از دوستان از جمله «آيةاللَّه هاشمى رفسنجانى» را نديده بودم، در بند يك به هم رسيديم و ايشان از كارى كه در سال 1350 شروع شده و در آن كار، ايشان نيز حضور داشتند سراغ گرفتند. خلاصه مطلب اين بود كه زمانى تصميم گرفته شد براى نهجالبلاغه به اصطلاح آن روز يك «الكاشف معنوى» تهيه شود و خود اين اقدام و فلسفه و انگيزههاى آن تاريخچهاى دارد و بخشى از آن را من عهدهدار شدم كه به «فرهنگ آفتاب» انجاميد كه يك معجم معنوى براى نهجالبلاغه است و ايشان از آن كار پرسيدند كه به كجا رسيده است؟ چون كار پيشتر سبكى خاص داشت و من توضيحاتى دادم و گفتم كه الان كار به اين شكل و سبك است و ايشان اين روش را پسنديدند و گفتند كه خوب است براى قرآن نيز انجام شود و خود ايشان اين كار را شروع كردند. در آن زمان كارى كه انجام مىشد، در واقع يك نوع نمايهسازى از مفاهيم قرآن كريم بود، كه تاريخچه اين كار يكى از بخشهاى خواندنى و شنيدنى تاريخ انقلاب اسلامى است. بخش عمده وقت ايشان در زندان به قرآن اختصاص مىيافت و خوشبختانه مىشد منابعى مثل تفاسير را به زندان آورد، و حدود 30 دفتر در آن زمان آماده شد و آن دفترها الان هست و كسانى كه اين دفترها را دارند، تفاوتى بين دفتر اول تا دفتر چهارم با دفترهاى بعدى مىبينند. دفترهاى 1 تا 4 هر دو صفحه نوشته دارد، ولى دفتر پنجم به بعد فقط يك صفحه نوشته دارد كه اين نتيجه عدم توفيق و در واقع قطع همكارى بنده با ايشان به علت آزادى از زندان بود. اين شروع قضيه بود و در واقع هدف اين بود كه معجم معنوى براى قرآن كريم فراهم بشود، به طورى كه اگر كسى بخواهد درباره موضوعى آياتى از قرآن بيابد، با استفاده از طبقهبندى و موضوعبندى اين مجموعه به خواسته خود برسد. پس از پيروزى انقلاب اسلامى، مؤسس و بانى اصل كار، درگير كارهاى ديگرى شدند. مدتها ضمن اشتغالهايى كه درباره انقلاب و مسائل جمهورى اسلامى بود، اين دغدغه بود كه سرنوشت كار به كجا مىانجامد؟ نهادهاى بسيارى داوطلب شدند اين كار را انجام دهند. از صدا و سيما گرفته تا حزب جمهورى اسلامى كه در نهايت قرعه فال به نام دفتر تبليغات اسلامى قم افتاد كه دفترهاى نيمه تمام را گرفتند و قرار شد كار را با تلاش فضلاى قم به سامان برسانند. مسئوليت اولين گروهى كه كار را شروع كردند، با حجة الاسلام ايازى بود. از اينجا فعاليت با هدف تمام كردن كار نيمه تمامى شروع شد كه بايد منتهى به «معجم معنوى» قرآن كريم مىشد؛ اما داستان به گونهاى ديگر پيش رفت؛ يعنى از دل اين كار كارهاى ديگرى هم درآمد كه بحث امشب فقط به تفسير راهنما اختصاص يافته است كه در واقع اين تفسير با آن كارى كه گفتم، به شكلى ارتباط پيدا مىكند. آنچه كه بسيار مهم است، نقش چشمگير و اساسى اين كار در نهادينه شدن قرآن پژوهى در حوزه علميه قم بود كه افتخار بزرگى است، ولى در هر صورت تفسير راهنمايى كه امشب درباره آن بحث مىكنيم، يك بخش از مجموعه كارهايى است كه به آن معجمنويسى ارتباط پيدا مىكند. از جناب آقاى ايازى خواهش مىكنم درباره ادامه كار و به خصوص آن مسائلى كه به تفسر راهنما مربوط مىشود، توضيحاتى ارائه كنند. ايازى: چون فرصت بسيار كم است. كمتر به تاريخچه تفسير راهنما مىپردازم، بلكه به جايگاه، اهداف و ويژگىهاى اين تفسير مىپردازم و اميد است كه بقيه دوستان توضيح مرا كامل كنند. دفترهاى تفسير راهنما در سال 1366 به من واگذار شد. وقتى بررسى كردم، به آقاى رفسنجانى پيشنهاد دادم كه اين كار به صورت گروهى و با استفاده از منابع گسترده تفسيرى و روايى و لغوى ادامه پيدا كند؛ به همين دليل، در سال 1366 گروههاى تفسير در قالب گروههاى چهار و پنج نفرى تفسيم شدند و هر دفترى و هر قسمتى از تفسير را يك گروه بر عهده گرفت و بر روى آن كار مىكرد و بسط و يا قبض مىداد و سپس به دست گروه دوم مىافتاد و گروه دوم آنها را بررسى مىكرد و گروه ديگرى آن را ويرايش و براى مراحل بعدى آماده مىكرد. محصول اين تلاشها 20 جلد است. وقتى كه ما براى تفسير راهنما برنامهريزى كرديم، عقيده داشتيم كه تفسير راهنما تنها يك تفسير نيست، بلكه مجموعه كارى است كه مىتواند در مجموعه پژوهشهاى قرآنى قرار گيرد و كار نخستين آن اين است كه آنچه از پيامدها و مدلولهاى قرآن است، استخراج و طبقهبندى شود. از كارهاى ديگر آن اين است كه يك كشاف قرآن و فرهنگ موضوعى قرآن در كنار اين كار نهفته شود و كار سوم كه مىتواند انجام شود، اين است كه يك بانك اطلاعات قرآن از مجموعه تفاسير و نمايههاى موضوعى آنها فراهم شود و در مرحله چهارم، نگاه اين بود كه همه مجموعه زمينهاى براى تهيه يك تفسير موضوعى فراهم آورند؛ كارى كه اكنون به نام تفسير راهنما شناخته شده است و در آن دست كم هجده نفر نيروى محقق و زبده حوزه علميه قم مسئول اين مجموعه هستند كه اگر اين را با كار اوليه آن مقايسه كنيم، مىتوان گفت چهل درصد براى دوره اول بوده و بقيه اين كار توسط محققان «مركز فرهنگ و معارف قرآن» انجام گرفته است و علاوه بر اين گروه، مجموعه ديگرى نيز براى نمايهسازى كار مىكردند كه آقاى مرادى مسئول آن بودند و هدف اين بود كه به صورت علمى و فنى نمايهسازى و اطلاعات را سازماندهى كنند، و بخش اطلاعرسانى در حوزه دين، كار جديدى بود كه در حوزههاى علميه انجام شد. در زمينه جايگاه تفسير راهنما مىتوان گفت: تفسير راهنما به لحاظ طبقهبندى بين تفاسير ديگر يك تفسير عصرى است؛ يعنى تفسيرى كه متعلق به زمان خود است و اگر آن را با تفاسير موجود - ده تا بيست تفسير موجود چه فارسى و چه عربى را كه در اين دو دهه اخير در فرهنگ شيعه تولد يافته است - مقايسه كنيم، يكى از تفاسير كارآمد قرآنى است كه مىتواند با مخاطبان خود به شكل طبقهبندى شده و با دستهبندى مطالب، ارتباط برقرار كند. ويژگىهاى اين تفسير را مىتوان به هفت ويژگى ردهبندى كرد: در مجموعه تفاسيرى كه تا كنون چاپ شده، شايد تنها دو تفسير داشته باشيم كه به صورت گروهى انجام شده است؛ يكى تفسير نمونه كه حدود 20 الى 30 سال پيش بوده و يك تفسير همين تفسير است كه از نظر استفاده از منابع و روزآمد كردن و ديگر خصوصيات، تفاوت جدى دارد و امتياز اول اين تفسير را مىتوان گروهى بودن آن دانست كه مجموعه گروهها نظريات خود را بيان مىكردند و نظر اكثريت مورد قبول قرار مىگرفته و اعمال مىشده است. آقاى معاديخواه گفتند كه در زندان مىتوانستيم از منابع استفاده كنيم، اما به جرأت مىتوانم بگويم كه حجم استفاده منابعى كه محققان مركز فرهنگ قرآن از منابع مختلف داشتهاند، بىنظير است و خود كتابخانه مركز كه يكى از بهترين كتابخانههاى تخصصى جهان اسلام است، گوياى اين امر است؛ لذا ويژگى دوم اين تفسير بهرهگيرى از منابع فراوان است. ويژگى سوم اين است كه به لحاظ تقسيمبندى روشى، داراى دستهبندى مختلف است؛ برخى تفسير قرآن به قرآن، برخى قرآن به حديث، و برخى تفسير قرآن به روش عقلى هستند و شيوههاى مختلفى وجود دارد. تفسير راهنما از همه شيوههاى تفسيرى استفاده كرده؛ يعنى هم از قرآن به عنوان يك منبع و هم از حديث استفاده كرده و از روايات زيادى استفاده شده است و البته هر روايتى پذيرفته نمىشد؛ مگر اينكه مورد قبول جمع واقع مىشد؛ لذا استفاده از حديث نيز يكى از نكات مثبت و مهم تفسير است. استفاده از عقل و تجربههاى تفسيرى يعنى استفاده از آرا و نظريات مفسران نيز مشهود است. ويژگى چهارم، استفاده از مقايسه و تطبيق است؛ يكى از روشهايى كه در دوران اخير بر آن تأكيد شده است و حضرت امامقدس سره نيز در تفسير خود بر مقايسه و تطبيق تأكيد كردهاند. اين تطبيقها را در كليد واژهها شايد ببينيم و وقتى به مسائل زمان خود ارتباط پيدا مىكنيم، اين حوزه را كاملاً مىفهميم. ويژگى پنجم تفسير، نمايهسازى و بهرهگيرى از تقسيم مطالب به موضوعات قابل دسترسى است. وقتى تفسير را نگاه مىكنيد، علاوه بر آنكه فهرست موضوعات دارد، در هر آيه موضوعاتى كه با آن ارتباط دارد، به دقت مشخص شده است. شايد در تاريخ ايران و اسلام چنين نمايه نمونهاى نداشته باشيم و شايد بيش از دويست سيصد تفسير را هم مقايسه كرديم. در جهان اسلام هيچ تفسيرى را نداريم كه طبقهبندى موضوعى را به اين شكل علمى انجام داده باشد. ششمين ويژگى كه مىتوانيم درباره اين تفسير ذكر كنيم، استفاده از روشهاى نشانهشناسى است كه اصطلاحاً ما امروز از آن به «سمانيك» تعبير مىكنيم، يعنى استفاده كردن از دلالتهاى مختلف و نشانههاى ظاهرى و غير ظاهرى دلالتهاى مطابقى، تضمينى، التزامى و اقتضا و اشاره و امثال اينها كه شكلى بسيار گسترده دارد... ويژگى هفتم اين تفسير، بهرهگيرى از انديشههاى اجتماعى است. و هشتمين ويژگى كه به نظر من خيلى مهم است، اين است كه با تمام دقتها و ژرفنگرىها، به زبان فارسى نوشته شده است و همه افراد فارسى زبان مىتوانند از آن در سطوح مختلف استفاده كنند و كارى كه بعد از دوره مسئوليت من انجام شده، همراه شدن تفسير با ترجمهاى از آيات است و البته آماده شدن اين مجموعه براى فرهنگ موضوعى و تفسير موضوعى قرآن است كه اين نيز از ويژگىهاى اين مجموعه است. البته اين همه خوبىها و محاسن است و اگر فرصتى پيش آمد، درباره مورد ديگر نيز مىتوانيم صحبت كنيم. معاديخواه: من يك پرانتز باز مىكنم و آن اينكه معتقدم ترجمه «بسم الله الرحمن الرحيم» در فارسى غلط رايج است؛ همه مىگويند: «به نام خداوند بخشاينده مهربان» كمترين نقص اين ترجمه آن است كه «مهربان» و «بخشنده» هم خانواده نيست؛ در حالى كه رحمان و رحيم هم خانواده است. حداقل انتظار از يك ترجمه اين است كه براى دو واژه هم خانواده در عربى دو واژه هم خانواده در فارسى پيدا كنيم. براى «رحمان» مهرگستر را انتخاب كردم و فكر كنم قابل دفاع باشد. به هر حال اگر بهتر از اين شد كه چه بهتر وگرنه دو واژه هم خانواده نياز داريم. من براى دوستانى كه در اين جلسه حضور دارند و شايد اين سؤال برايشان پيش بيايد كه اصلاً اين تفسير راهنما چيست؟ به همين »بسم الله الرحمن الرحيم» اشاره مىكنم. «بسم الله الرحمن الرحيم» مىخواهد براساس اين تفسير روى كاغذ بيايد؛ موضوعهاى زيادى از «با»ى «بسم» گرفته شده است. وقتى شما مىگوييد «بسم الله الرحمن الرحيم» همين «باء» پيامى دارد كه آغاز حركت با اسم «الله» است نه «الله» و از همين جا وارد صفات و اسما مىشويم و بعد خود «رحمان» و «رحيم» كه به عنوان اسما و صفات الهى آمده است. بالأخره قرآن جاذبه دارد و ادب قرآنى كه هر كارى با «بسم الله» شروع مىشود و رابطهاى كه اين جاذبه رحمت در حركت مىتواند داشته باشد. همين اين پيامها استخراج مىشود و نظم و ترتيب پيدا مىكند و به همين ترتيب تفسير آيات تا آخر قرآن ادامه پيدا مىكند. از آقاى طالبى مىخواهيم كه در مورد روش و شيوه كار تفسير راهنما توضيح دهند. طالبى: حضرت علىعليه السلام مىفرمايند: قرآن يك لايه ظاهرى دارد كه بسيار زيباست، هر كس اندكى با زبان عربى آشنا باشد، قرآن را باز مىكند آيات را مىخواند مجذوب زيبايى بيان و اسلوب قرآن مىشود، ولى علاوه بر اين ظاهر زيبا كه قرآن واجد آن است، در تفسير راهنما سعى شده، در حد توان مطالبى را كه آيات قرآن در ظاهر و در لايههاى زيرينش به آنها اشاره كرده است، استخراج شود. باطن قرآن تمام شدنى نيست و بسيار ژرف است و ما نمىتوانيم به قعر آن برسيم، ولى در حد توان مىتوانيم استخراج كنيم. در تفسير راهنما سعى شده، ابتدا بر هر آيه متمركز شده و مهمترين تفسيرهايى كه از صدر اسلام تا زمان حاضر نوشته شده است، به دقت بررسى شود؛ سپس يكايك موضوعهايى را كه مىتوانيم از اين آيه استخراج كنيم، به صورت يك فيش و يك گزاره بلند و كوتاه به صورت شمارهبندى ليست كنيم. اين مطلب، بعضى ساده و آسان است، ولى بسيارى از آنها اگر توضيح داشته باشند، خواننده نمىتواند پى ببرد كه چرا اين مطلب از اين آيه استخراج شده است. در تفسير راهنما سعى شده است كه مطالبى كه به توضيح نياز دارد، در ذيل فيشها به صورت روان و ساده توضيح داده شود و بدين ترتيب، از ابتدا تا انتهاى قرآن، آيات را يكايك مورد بررسى دقيق قرار داده و گروه، در حد توان خود هر موضوعى را كه مىتوانستند، استخراج مىكردند و اگر به توضيح نياز بود، ذيل آن مىنوشتند و به گروه ديگر براى نمايهسازى تحويل مىدادند كه آن، مرحله دوم كار و فهرست تفسير راهنماست كه حدود دو جلد مىشود و تمام موضوعهايى كه در تفسير راهنما به صورت پراكنده آمده است، در آنجا جمع مىشود و در واقع فهرست موضوعى كامل، براى قرآن است؛ براى مثال، اگر شما براى توضيحى به المعجم المفهرس مراجعه كنيد، تنها پاسخگوى موضوعى است كه كلمهاى از آن در قرآن آمده باشد، ولى بسيارى از آيات است كه درباره آن موضوع بحث و حرف دارد، ولى كلمهاى از واژههاى مرتبط با آن در آيه نيامده است؛ در تفسير راهنما سعى شده موضوعهايى كه عنوان آن موضوع نيامده ولى در آيه مطرح است، استخراج شده و فهرست تفسير راهنما كه همان «كليد قرآن» است و شايد بيش از هزاران موضوع در آن جمعآورى شده، به صورت گسترده آنها را بيان كرده است. يزدى: به نظر مىرسد توضيحهايى كه دوستان مىدهند، پاسخ به پرسشهايى باشد كه در ذهن حضار درباره تفسر راهنماست، مگر پرسشهايى كه ما پاسخ نداده باشيم؛ از جمله در مورد سؤال آقاى معاديخواه كه در مورد «بسم الله الرحمن الرحيم» گفتند؛ اما در تفسير راهنما اصلاً «بسم الله» ترجمه نشده است و همان متن قرآن نوشته شده كه اين برخاسته از شيوهاى است كه متصديان تفسير پيش گرفتند و بر آن بودند كه نكتههاى «بسم الله الرحمن الرحيم» را استخراج و جدا جدا كنند و براى هر يك بند و جمله مستقلى بنويسند؛ مثلاً بنويسند: خداى تعالى داراى رحمت گسترده بر همه مخلوقات است و بگويند كه اين مطلب از «رحمان» استفاده شده است، تا مشخص شود از كجا استفاده شده و به همين مقدار اكتفا شده است. آن كلمه قرآنى نيز زير آن جمله فارسى نگاشته شده تا هر خوانندهاى كه جمله فارسى را بخواند و آن بخش آيه را زير آن ببيند، بداند از آن بخش آيه استفاده شده است. ممكن است عدهاى چگونگى استخراج را به سادگى بفهمند و ممكن است عدهاى نتوانند كشف كنند و نويسندگان در اين باره توضيح دادهاند كه «رحمان» صيغه مبالغه است و با «رحيم» تفاوت دارد و اين تفاوت در گستردگى همه مخلوقات يا در گستردگى خود رحمت و عظمت آن است. بعد تفسير راهنما كار خود را انجام داد، يعنى برداشتهاى متعدد از «بسم الله» تمام شد، باز اين نياز پيش مىآيد كه خواننده تفسير براى به دست آوردن يك مفاد اجمالى از آيه، تمام برداشتها را بخواند تا به معنى برسد و شايد به زحمت بيفتد. براى آسان كردن كار، يك گروه دو نفره براى ترجمه جديد قرآن تشكيل شد. در اين گروه دو نفره، يكى مىنوشت و ديگرى نقد مىكرد. با توجه به برداشتها مىتوانستيم همراه تفسير يكى از ترجمههاى موجود را ملاك قرار دهيم؛ اما فكر كرديم ممكن است با برداشتهاى تفسير راهنما ناهماهنگ باشد و به خود اجازه نمىدهيم كه در آن ترجمه دخل و تصرف كنيم؛ از اين رو، تصميم بر آن شد كه ترجمهاى نوشته شود كه با فيشها و جملههاى برداشت شده سازگار باشد. مترجم و نقاد نيز در ترجمه آزاد بودند و شايد با برداشت كنندگان مطالب نيز هماهنگ نبودند و آخرين تلاش اين بود كه ترجمه با مطالب ذيل آيه، تناقض و تنافى نداشته باشد. اينكه در خود ترجمه، تمام برداشتها منعكس شود، مسلماً امكانپذير نبود؛ در كلمات عربى آنقدر مطالب گنجانده مىشود كه اگر عرب در ذهنش از يك كلمه معنايى داشته باشد كه يك فارسى زبان بخواهد كلمهاى از فارسى را جايگزين كند، نمىتواند با يك يا دو كلمه معنى را برساند، مگر اينكه با جمله مفاد آن را بيان كند و شما اگر بخواهيد تفاوت اساسى و حقيقى ميان «رحمان» و «رحيم» را پيدا كنيد، بايد برداشتها را بخوانيد: آنجا منعكس شده كه خود رحمان يا رحيم معنايش چيست يا ارتباط رحمان با رحيم چيست؟ اساساً «بسم الله الرحمن الرحيم» در آغاز قرآن به چه معنى است؟ اينها بايد به صورت مطلب جدا مطرح شود تا يك فارسى زبان بتواند به معنى و فهم آنها دسترسى پيدا كند - و اينكه مثلاً من «بخشاينده» را به «مهرگستر» تبديل كنم و خاطرم جمع باشد كه رحمان را ترجمه كردم و شايد اصلاً «مهر» نتواند كلمه رحمت عربى را منعكس كند؛ مهر با رحمت عربى فرق دارد. رحمت كلمهاى است كه در آن عطا كردن به ديگرى نيز وجود دارد نعمتهايى كه از روى دلسوزى بر ديگران مىدهيم از مصاديق رحمت است و كلمه مهر كوتاه است و اينها را نمىرساند. عدهاى در مركز فرهنگ و معارف قرآن، براى رحيم، «مهرورز» را انتخاب كردند، و اين انتخابهاى گوناگون تنها در يك مركز است كه در آن ترجمه و تفسير راهنما تدوين شده كه در همانها باز روى كلمات به اين نتيجه واحد نرسيدند كه همه يك چيز را انتخاب كنند. در تفسير راهنما، افزون بر اينكه محققان بخش ترجمه با محققان بخش تفسير متفاوتاند، محققان بخش تفسير پنجاه نفر بودند كه در گروههاى پنج نفرى كار مىكردند و گاه برداشتهاى هر گروه متفاوت بود. علت اين است كه كار گروهى اين فايده را دارد كه آن گروهى مطالبى را استخراج كرده و گروه ديگر از آيات ديگر مطالب مشابهى استخراج كرده است و مراجعه كننده به هر دو دسترسى پيدا مىكند، هر چند عدهاى، اين را جزو عيوب اين تفسير دانستند. به اين تصوّر كه هر جا آيات مشابهى است، پس بايد تمامى مطالبى كه ذيل آن است در ذيل اين نيز بيايد، در حالى كه ما خودمان به اين نتيجه رسيديم كه اگر به آيات مشابهى - كه به ظاهر مشابه است - دقت كنيم، مىبينيم كه مشابه نيست؛ زيرا جايگاه اين آيه در آيات قبل و بعد معناى تازهاى به آن داده و در نتيجه برداشتها متفاوت است. معاديخواه: به نظر مىآيد كه صحبت من درست فهميده نشد. من به تفسير راهنما نپرداختم، بلكه منظورم اين بود كه در ترجمههاى موجود همه مىگويند: «بخشاينده و مهربان» در مقايسه، من مهرگستر مهربان را انتخاب مىكنم. اگر به ترجمه بپردازيم، مثلاً همين «بسم الله» را مورد بحث قرار دهيم، بحث گسترده و طولانى مىشود كه آيا ما اصلاً مىتوانيم در ادبيات فارسى ترجمهاى از قرآن داشته باشيم، فعلاً ادعاى بنده در مقايسه معناى «مهرگستر مهربان» اين نقص را ندارد. من اميدوارم كارى از اين نهاد پژوهشى قم شروع شود و يك باشگاه گفتمان ترجمه تشكيل شود كه درباره ترجمه همه نظريات را گردآورى كند. ضمن آنكه بايد گفت اين جلسه نقد تفسير راهنما نيست، بلكه معرفى آن است. مرادى: من پيش از شروع سخن جملهاى را از آقاى معاديخواه اصلاح كنم. ايشان از دست نوشتههاى زندان از 30 دفتر نام بردند كه 22 دفتر است و البته از اول تا پايان قرآن هست. از سوره «فاتحه» تا سوره «ناس» كاملاً فيش بردارى شده است؛ اما من تصورم اين است كه براى بررسى يك تفسير لازم است چند چيز مورد عنايت قرار گيرد اول مبانى مفسر در شرح و نگارش آيات قرآن است. ممكن است مفسران مبانىاى براى خودشان انتخاب كنند كه طبيعتاً اين مبانى در روش تفسير آنها مؤثر است و دوم، روششناسى مفسر است كه براى فهم نگاشته او مهم است، و سوم بررسى كمبودها و نقصها و تطبيق مبانى و روشهاى مفسر با آنچه كه انجام داده است و اينجا معلوم مىشود كه آيا مفسر راه درستى انتخاب كرده، يا اينكه آيا به مقصدى كه انتخاب كرده، رسيده است؟ در تكميل سخنان آقاى ايازى بايد گفت: اصولاً تفسير راهنما براى تدوين كتاب مرجع قرآنى نگاشته شده است. همانطور كه قرآن پژوهان مىدانند، در قرآن، معارف فراوانى نهفته است كه پارهاى با الفاظى بيان شده و پارهاى ديگر لفظ خاصى ندارد و در لابلاى الفاظ و به صورت كنايه و اشاره آمده و يا به نحو چينش كلمات و هيأت جملات و كلمات بستگى دارد. پس از روشى كه فكر مىكنم «ژول لابوم» فرانسوى آغاز كننده آن بود، عمده كارها در قالب معجم لفظى بوده كه در قالب كشف آيات، كشف لغات و در اين گونه معجمها تدوين مىشد كه رقم آنها هم كم نبود. وقتى كه دايره اسلام گسترش پيدا كرد حافظان قرآن اندك بودند و كسانى نمىتوانستند قرآن را حفظ كنند و به چيزى دسترسى نداشتند؛ در نتيجه به اين فكر افتادند كه كسانى حداقل كشفالايات و اين قبيل كتابها را تدوين كنند و اين شبيه كار «ژول لابوم» قرآنپژوه فرانسوى كه تفسير آيات را نگاشت كه البته كاربرد آن در سطحى بسيار محدود است و فكر مىكنم تا 32 محور اصلى دارد و بقيه محورها فرعى است و در جهان عرب مورد استقبال قرار گرفته و بعد به ايران آمد كه اعتماد السلطنة از علما درخواست كرد شبيه اين كار در ايران نيز انجام شود و آنها كار جديدى شروع كردند كه تقريباً يك دوران گذار از دوران كشفاللغات و كشف الآيات به معجمنگارى موضوعى بود و بعدها توسعه يافت و بيشتر افرادى مثل مرحوم راميار به تدوين معجمهاى موضوعى قرآن روى آورند؛ يعنى طبقهبندى آيات به موضوعهاى مختلف؛ مانند مباحث عقيدتى، خانوادگى، اقتصادى و... كه البته به هيچ وجه جامع و كامل نبود. جريانى كه در تفسير راهنما شروع شد، همه آن مجموعهها را مد نظر قرار داد و آنچه مد نظر بود، ديده نشد و تصميم گرفته شد كتابى مرجع آماده شود كه همه مطالب قرآن كريم به نحوى آورده شود، چه حاوى لفظ خاصى باشد و چه آن دسته كه از لابهلاى آيات و كلمات و هيأت جملات به دست مىآيد، ولى لفظ خاصى ندارد و اگر كسى بخواهد آنها را از قرآن دريابد، بايد به مشقت فراوان پيدا كند. در آغاز، آقاى معاديخواه و آقاى هاشمى رفسنجانى هم نظرشان اين بود كه كتاب مرجعى تدوين كنند. در همان ماههاى اول كار براى اينكه همه ابعاد و مطالبى كه در قرآن كريم آمده است، دقيق ديده شود، قرار شد همه تفاسير با گرايشهاى مختلف مثل تفسيرهاى علمى، اجتماعى و... مورد بررسى قرار گيرد كه آيات از هر منظرى ديده شود؛ به علاوه آنكه گروههاى علمى تشكيل دادند و مباحث علمى، حقوقى، سياسى و فرهنگى هم راه افتاد و در ماههاى نخست، گروهها شكل گرفت و قرارشد دوستان نگارنده تفسير با توجه به لغات و واژههاى جديد و تخصصى، تفسير را بنگرند و نمايهسازى هم دقيق باشد تا اين جامعيت كاملاً تحقق پيدا كند كه متأسفانه اين امر جامه عمل نپوشيد. آقاى ايازى توضيح دادند كه تفسير راهنما عصرى است، بنده مىگويم تفسير عصرى است و مىتواند باشد؛ به اين دليل كه كتاب مرجع در پىِ انداختن طرح جديد نيست، گرچه كه تلاش در اينباره انجام شده است. امام صادقعليه السلام فرمودند: قرآن كريم مختص به يك زمان خاص نيست كه براى زمانى باشد و براى زمانى نباشد و براى مردمانى باشد و براى مردمانى ديگر نباشد، بلكه براى هر عصرى جديد است و براى هر نسل، قوم، ملت و گروهى تا روز قيامت نو است. با اين نگاه وقتى به قرآن مىنگريم، بتوانيم پاسخهاى زمان خود را بيابيم، وارد تفسير راهنما شويم. اگر دوستان دقت كنند مطالبى از روزگاران ما هم در آن آمده است؛ اما اين محدوديت به ما اجازه نداد كه قلم فرسايى كنيم و به تحليل و بررسى عميق همه مفاهيم و واژهها بپردازيم و آنها را با نيازهاى روزگار خود تطبيق دهيم؛ چون ما در پى يافتن آيات پراكنده در قرآن و در لابلاى الفاظ و مطالب و كلمات و جملات بوديم كه اطلاعرسانى دقيقى ارائه كنيم و كتاب راهنمايى باشيم كه خوانندگان اطلاعات مورد نظر خود را در آن بيابند. موضوعات زيادى در قرآن كريم وجود دارد، اگر كسى خواست آنها را بيابد، چه بايد بكند؟ متوليان تفسير راهنما عهدهدار اين بودند كه كارى در اين زمينه انجام دهند و به همين دليل اين اثر در عين تفسير بودن، كتاب مرجع است. با اين تفاوت كه در اينجا امكان قلمزنى و بررسى گسترده وجود نداشت و خيلى نمىشد آيات را به طور گسترده تفسير كرد. تفسير در 20 جلد منتشر شده است، هر جلد بين 3000 تا 4000 جلد فيش دارد كه هر فيش داراى دو يا سه نكته جدى است؛ بنابراين، اگر ميانگينى از مطالب استفاده شده از قرآن كريم بگيريم، بالغ بر 60/000 موضوع قرآنى را به صورت مستقل آورديم كه هر كدام داراى ابعاد مستقلى هستند كه اگر از هر فيش سه موضوع در نمايهسازى گرفته شود، حدود 180/000 موضوع مىشود كه بخشى تكرارى است و با حذف آنها 100/000 موضوع مىشود كه در پانزده سال اين موضوعات را استفاده كردهايم. ملاحسنى: يكى از ويژگىهايى كه آقاى ايازى گفتند، بحث نمايهسازى و فهرستنگارى در تفسير راهنما بود، اين قسمت را تا حدودى بنده دنبال مىكنم و مزايايى را كه در اين قسمت قابل ذكر است، بيان مىكنم كه شايد ثمر بخش باشد. منظور از «نمايه» راهنمايى كردن است و در تفسير راهنما يك ويژگى، مدخلها و نمايههايى است كه در آن گنجانيده شده است. نمايهسازى در دو نوع «سنتى» و «ماشينى» انجام مىشود و شايد اولين كارى به اين شيوه باشد كه در تفاسير قرآن شكل گرفته و اين كار با شيوه سنتى شايد اولين پيشينه است كه در تفسير انجام مىشود. با توجه به سياست علمى مركز، سيستم نمايهسازى مقيد را پذيرفتند و زبان «هم آرا» را پيش گرفتند كه شايد بتوان گفت يكى از بهترين نمايهسازىهاست كه در بحث اطلاعرسانى مطرح مىباشد. نمايه سازى «هم آرا» نيز در دو گرايش شكل مىگيرد، يا «پس هم آرا» يا «پيش هم آرا» مىشود كه هر كدام مزاياى خاص خود را دارد و همان طور كه آقاى معاديخواه گفتند، دفترهايى كه در ابتداى امر به اين مجموعه واگذار شد، نمايهسازى «پس هم آرا» را تا حدودى داشت؛ يعنى تكواژه، مىگذاشت. هم آرا يعنى واژههاى مدخلها ضبط و در ليستى به كاربر نمايه تحويل داده مىشود كه نمايه ساز و كاربر نمايه تنها از يك مدخل و عنوان استفاده كند و از زبان آزاد استفاده شود و به قلم فيش بردار و مفسر نگاه نكند و آنچه را خودش تشخيص مىدهد را انتخاب نكند و مدخلى نباشد كه باعث تشتّت در اطلاعرسانى شود؛ لذا ابتدا سياهه نمايه تعيين مىشود و به كاربر سپرده مىشود كه «هم آرا» مىشود؛ اما اگر «پيش هم آرا» باشند؛ قبل از ورود به بانك اطلاعات، مىبايد سياستى را در پيش بگيرند، و نيز پيش از اينكه اين اطلاعات به بانك برود و اطلاعات در رايانه بازيابى شود، قسمتى از كار را به نمايه ساز داديم و قوانينى را در آنجا مصوب كرديم كه اگر نمايهاى درست تركيب شود، پيام يك فيش و پيام مدرك را بازگو كند كه از پيش چه مدخلهايى با چه عنوانهايى تركيب شود و به چه صورت تركيب اين روش «هم آرا» كه معروف به نمايهسازى «مهار شده» است، انتخاب شد؛ لذا از مزاياى تفسير راهنما، نمايههايى است كه تحت هر فيشى ثبت و ضبط مىشد. بهتر است من مراحل نمايهسازى را بيان كنم. بعد از كارهايى كه گروه تفسير راهنما كه شكلهاى مختلف داشتند و يك آيه را با ديدگاههاى مختلف فيشبردارى مىكردند، هر گروه بعد از تمام شدن مراحل فيشبردارى، همه فيشها را به گروههاى مختلفى (به مقتضاى موضوع به گروههاى خاص خود) تحويل دادند و بعد از اينكه فيش به گروههاى مختلف در واحد نمايهسازى تحويل داده مىشد، طبق آن سياست، فهرست مدخلها و فهرست نمايههاى تركيبى تدوين مىشد. الان يكى از پيامهاى خوب ما براى جامعه فرهيخته اين است كه در بانك اطلاعات بعد از پايان جلد 20 بيش از 200000 نمايه تركيبى وجود دارد كه اگر محققى دنبال مطلبى باشد، آنچه در تفسير راهنماست با يك برنامه هوشمند در بانك اطلاعات طراحى شده است و با مدخلهايى آماده است كه پس از برنامهريزى - ان شاء اللَّه - به صورت نرمافزار در دسترس قرآن پژوهان قرار مىگيرد، و اين 200000 نمايه دسترنج دوستانى است كه در اين بخش فعاليت كردهاند و نمايهها را به شكل خاصى كه زيبنده يك تفسير نوين است، عرضه مىكنند و از امتيازهاى اين تفسير يكى همين است كه توانستيم نمايه را به صورت تركيبى و پيش هم آرايى با مداخل خاص داشته باشيم. البته بايد گفت كه در نمايهسازى «پيش همآرا» دو ابزار كار جزء ضروريات لاينفك است كه اگر نمايهسازى «پيش همآرا» بخواهد رونق بگيرد، بايد اين ابزارها را داشته باشد؛ يكى اصطلاح نامه است و يكى از محصولات ما تهيه اصطلاح نامه معارف قرآن است كه آماده چاپ شده و شايد اولين اصطلاح نامه در حوزه قرآن باشد و مىتواند حرفى درباره اصطلاحات قرآنى بزند، و ابزار دوم نيز به نام سياهه نمايهها كه در قالب 200000 نمايه تركيبى آماده است. معاديخواه: يكى از حضار اين نكته را يادآورى كردند كه اين استنباط از آيات قرآن به تخصصهايى نياز دارد. مطمئناً كسى كه با نگاه اقتصادى به قرآن نگاه مىكند با نگاه كسى كه ديد اجتماعى، عرفانى و... دارد، متفاوت است. قرآن كريم براى نگاههاى متفاوت و هر گروه و قوم خاصى نيز، كتاب هدايت است. سؤال اين است كه آيا تمام تخصصها در پيدايش تفسير راهنما نقش داشتهاند؟ بايد گفت تلاش شده است كه اين كار انجام شود؟ اما اين شروع كار است و آنچه اينك انجام شده با همه عظمت و ارزش و نو بودن، آغاز كار است؛ و من تصور مىكنم كه اگر يك باشگاه گفتمان براى جمعآورى آرا و نظريات داشتيم، اين كار مىتوانست كامل باشد. سؤالى هم هست و آن اينكه اين نهاد با ديگر مراكز تحقيقاتى چه ارتباطى دارد؟ كه بهتر است خود دوستان پاسخگو باشند و در واقع در استنباط از آيات قرآن، ما چه راهى را مىتوانيم پيدا كنيم كه همه سليقهها و برداشتهاى متفاوت را در بر بگيرد؟ تقاضا مىكنم آقاى ايازى در اينباره توضيح دهند. ايازى: چيزى كه ما به عنوان يك اصل كلى پذيرفتيم، اين است كه ما «خاتم الانبيا» و «خاتم الكتب» داريم، اما «خاتم المفسرين» نداريم كه بگوييم اين تفسير بهترين است، از اين بهتر نمىآيد و حرف آخر را زده است؛ لذا كسانى كه در اين مجموعه كار مىكنند، وقتى قرار شد اين اثر نقد و ارزيابى شود، هيچ وقت اين ادعا را ندارند كه حرف بىنقصى را گفتهاند؛ به همين دليل، آن نكته كه آقاى مرادى نيز اشاره كردند، شايد يكى از پيامدهاى طبيعى يك كار گروهى آن باشد كه مجموعه كار هماهنگ و يك دست نباشد. خداوند متعال هم درباره خود اصل وحى اين اشاره را كرده و گفته است كه اگر اين كلام از غير خدا بود، اختلاف زيادى ايجاد مىشد كه اين اختلاف زياد نشانه ضعف و نقص كار است و به علت ناهماهنگى در مجموعه تفسير راهنما، دستاندركاران از اول به بازبينى مجدد اين تفسير پرداختند. طبيعى است كه نقص ياد شده وجود دارد و كسانى كه اين كار را انجام دادند، ابايى از طرح آن ندارند و واقف هستند كه اين مشكل وجود دارد. در تفسير الميزان و بقيه هم محسوس است كه در جلد اول تا سوم تفاوت انديشه است و قطعاً در بين مفسران دفتر فرهنگ قرآن نيز تبدّل رأى ايجاد شده است. حال اگر اين تبدل را ما به حساب ديگران هم بگذاريم، خواه ناخواه مىبينيم كه اين مسئله وجود دارد و اين طبيعى است كه در يك كار گروهى بازبينى مجدد اقتضا پيدا مىكند. من قصد نقد تفسير راهنما را ندارم؛ زيرا دست كم 7 تا 8 جلد را خود من كار كردهام و كاملاً مىفهميم كه مشكل كار كجاست؛ لذا اگر بخواهم فهرست وار بگويم يكى از مشكلات اين است كه مجموعه فهرست يك سطح نيست و فراز و نشيب دارد و ديدگاههاى متفاوت در آن ديده مىشود و من سخن آقاى يزدى را اصلاح مىكنم كه اگر در جمله و يا فرازى يك جور و جاى ديگر يك جورى ديگر تفسير شد، اين امتياز نيست. ممكن است ناگزير و ناخواسته هم اتفاق بيفتد، ولى بايد آن را برطرف كنيم و نمىتواند امتياز باشد، و نكته ديگرى كه در تفسير عصرى داريم، و فرق بين وحى و تفسير هم همين است، مطابق نيازها و مخاطبان جديد مىخواهد تغيير كند؛ بنابراين در مدت ده تا پانزده سال نيازهاى جديدى پيدا مىشود كه مفسران بايد پاسخگوى آن نيازها باشند و اقتضا مىكند كه بازبينى و ويرايش جديد بشود و من به اين جهت عرض مىكنم كه كار خوبى كه مركز در حال حاضر انجام مىدهد، بازبينى تفسير است و هيچ وقت فكر نكنند كه كار تفسير تمام شده است. يك دائرة المعارف نياز به ويرايش دارد و البته تفسير، آن هم تفسير راهنما نياز به بازبينى مداوم دارد. معاديخواه: آقاى باقرى از حاضران جلسه مىخواهند نكتهاى را تذكر دهند. باقرى: بنده شخصاً از اين تفسير استفاده كردهام. نكتهاى كه مىخواهم بگويم ناظر بر حرف آقاى يزدى بود. من بارها اين تفسير را به طور موضوعى از آغاز تا پايان بر حسب نيازهايى كه داشتم، خواندهام. يك موضوع را در نظر گرفتم و بدون استثنا تفسير را از نظر پرداختن به يك موضوع واحد ناقص ديدم. از يك آيه خاص و يك مضمون و محتوا برداشتهاى متفاوت و متنوعى ارائه شده و اين توضيح كافى نيست كه چون آيات در جاهاى متفاوت و سياقهاى متفاوت است، پس اين حق وجود دارد كه برداشتهاى متفاوتى از آن بشود. اگر ما در صدد توجيه وجود تفاسير مختلف بوديم، اين سخن پذيرفتنى بود كه هر مفسرى در تفسيرى كه به نام خودش است، نظرى ارائه داده، ولى وقتى از يك تفسير سخن بگوييم و صدها نفر در آن مشاركت داشته باشند، وحدت عنوان تفسير اقتضا مىكند كه برداشتهاى يكسان و منسجم وجود داشته باشد. البته اين مقدار پذيرفتنى است كه از يك آيه در فرازى به علت ما قبل و و ما بعدش، به نسبت يك آيه مشابه برداشت ويژهاى بشود؛ اما اين قابل قبول نيست كه از متن صريح يك آيه، در جايى برداشتى بشود و در جايى ديگر از آن غفلت گردد كه فراوان به چشم مىخورد. نكته ديگر اين است كه اساس كار تفسير راهنما، براى استخراج موضوعات قرآنى از غير كلمات صريح بوده است؛ اما در عين حال وقتى موضوعى به تفسير نگاه مىشود، مىبينيم كه از مفاهيم بسيارى غفلت شده است؛ اما در عين حال وقتى موضوعى به تفسير نگاه مىشود، مىبينيم كه از مفاهيم بسيارى غفلت شده است؛ مثلاً جايگاه قرآن را مورد مطالعه قرار دادم و تفسير راهنما را نگاه كردم كه از مجموعه نمايهها و مدخلهايى كه براى اين منظور به تفسير عرضه شده و به نظرم صدها نمايه جديد مىباشد، در تفسير راهنما خبرى نيست. معاديخواه: چون به سخنان آقاى يزدى نقدى شد، از ايشان مىخواهم پاسخ دهند؛ اما فكر مىكنم يك اشكال اساسى در برنامه كار هست كه اگر بخواهد آن مسئله عنوان شود، به يك فرصت و وقت ديگر نياز داريم. يزدى: بحث به آنجا كشيده شد كه مشتاق آن بوديم كه نقدها را براى اصلاح كار بشنويم. گفته شد در آيات مشابه تفاوت مفهوم در تفسير وجود دارد و اين را چگونه توجيه مىكنيد؟ آقاى ايازى توضيحى دادند كه در واقع توجيه عملى كار بود كه ناميسر بودن و هماهنگ ساختن پنجاه فكر است كه به يك تفسير پرداختهاند و اينها در گروههاى پنج نفره و در گروههاى كنترل سه نفره و در گروه دو نفره به نام گروه كنترل ثانويه، مشغول بودند؛ يعنى سه مرحله روى اين آيات كار شد. در مرحله اول كه گروههاى پنج نفره، برداشتهاى خود را يادداشت مىكردند و همه قرآن فيشبردارى شد، در گروههاى سه نفره اين يادداشتها بارديگر بررسى گرديد كه در اثباتش مشكلى وجود دارد يا خير و آيا مشكل را مىتوان بر طرف كرد يا خير؟ گروههاى سه نفره بيشتر كارهاى گروههاى قبلى را بررسى كردند و اصلاحات انجام شد. باز هم كار نقص داشت، كار به گروههاى دو نفره داده شد تا يك نفر عهده دار اصلاح نهايى شود و يك نفر همراه آن نفر اصلى يادداشتهاى او را نقد كند، و تا هنگام چاپ از نظر سه گروه متفاوت گذشت. اما ما در اين ميان، فاقد گروهى بوديم كه به اين صورت به برداشتها نگاه كند كه آيات متشابه را هماهنگ كند، حال چرا ما اين گروه را تشكيل نداديم؟ زيرا كار تفسير تكميل نشده بود و وقتى جلد اول را عرضه كرديم، احساس كرديم كه برداشتها مشكل دارد و مجبور شديم جلد اول را بازنويسى كنيم، و اصلاحات عمدهاى در جلد اول انجام شد و در جلدهاى دوم و سوم باز اين امر را احساس كرديم و فكر كرديم كه اگر از همين الان گروه هماهنگسازى برداشتها تشكيل شود، ناموفق خواهد بود، زيرا ما هنوز كار جلدهاى نهايى را آماده و عرضه نكردهايم كه بخواهيم اينها را معيار قرار دهيم و بين آيات مشابه جمع كنيم؛ لذا منتظر مانديم كه 20 جلد تفسير آماده شود كه الحمدللَّه به چاپ رسيده است. الآن فرصت خوبى است كه گروه هماهنگسازى تشكيل شود تا آيات مشابه يكديگر را به اين صورت نگاه كند؛ براى مثال، مبناى «فبأىّ آلاى ربكما تكذبان»، برداشتهايى كه ذيل اولين آيه است با برداشت اول و برداشتهاى ذيل آيه دوم ممكن است متفاوت باشد، با اينكه در يك گروه مورد بررسى قرار گرفته است، و در اينجا معلوم مىشود كه آيه در هر جايگاهى ناظر بر يك مطلب ديده شده است. پس از اينكه ما گروه هماهنگ سازى آيات مشابه را تشكيل داديم، از اينجا شروع كرديم كه آيات مشترك را در قرآن جدا كرده و در كتابى كه منتشر نشده و در اختيار خود مركز است، جمع كرديم تا در نهايت، برداشتهاى آن را در بازنگارى تفسير راهنما - كه شروع شده و به حمداللَّه پيش رفته - مدنظر قرار دهيم. و همزمان با آن برداشتهاى آيات مشترك را نيز همسان مىكنيم. در يك آيه كه اوايل قرآن است و نظير آن در اواخر قرآن نيز آمده است، آن گروه مطالبى دارد كه گروه آخر، از آن غفلت كرده است و اين غفلت گروه دوم و يا گروه اول باعث مىشود مراجعه كننده از هر دو نظر استفاده كند؛ يعنى اگر گروهها را موظّف مىكرديم فقط يك نظر را بپذيرند و جز اين چيزى اضافه نكنند. نقص عمدهاى در تفسير راهنما به وجود مىآيد. بعضى گروههاى ما متخصصان قوى و از افراد آگاه هر رشته بودند، و وقتى 20 جلد را جلو خود بگذاريم، از جمعآورى گروه بهرهمند مىشويم. اينها اختلاف نيست كه بگوييم نقص تفسير راهنماست. شايد دومين اشكال اين بود كه گفتند شما برداشتهايى از آيات مشابه داريد كه ناقض يكديگر است، بله اين نظر درست است و ما منكر آن نيستيم و اينكه منجمد نبوديم و اجازه داديم به گروههاى بعدى كه برداشتهاى خود را ضميمه كنند و در جلدى كه مخصوص خود آنهاست، چاپ شود و شما به عنوان مراجعه كننده چون به هر دو مراجعه مىكنيد، مىتوانيد از آيه بعدى به آيه قبلى برگرديد و ذهن خود را نسبت به آيه قبلى پرورش بدهيد و تكميل كنيد. معاديخواه: سؤال ديگر را آقاى طالبى جواب دهند. طالبى: تفسير راهنما دو جنبه دارد، يك جنبه اين است كه آن را با تفاسير ديگر مقايسه مىكنيم كه هر مقايسه يك امتياز دارد و آن اين است كه سبك و روش نوين در ارائه موضوعها و مفاهيم قرآن دارد و روش بديعى است و سعى شده است كه مطالب هر آيه را در اين روش نو در حد توان ارائه دهد. از طرفى اين تجربه اول است كه بايد تكرار شود، پرونده تفسير راهنما با توجه به اينكه روش بديعى است، باز است و باز بودن پرونده تفسير به اين معنى است كه نواقصى دارد و بايد به تدريج برطرف شود. مرادى: خود گروه تفسير راهنما هم به اين اختلاف برداشتها پى برده بودند. يك وقت ما آيه مشابهى را پيدا كرده بوديم كه ذيل يكى 17 برداشت و ذيل ديگرى 12 برداشت و ذيل سومى 8 تا برداشت داشت كه على القاعده بايد سطح آنها بين 14 و 13 مىشود، ولى خيلى تفاوت بود. اين دغدغه همواره بود كه تفسير نقد شود و اشكالات مرتفع شود؛ اما به نظرم هنوز در اول راه هستيم و بايد تلاش كنيم كه اين شروع مبارك به نتيجه برسد. اين بازبينى، پاسخ نمىدهد و فقط هماهنگسازى و يك دستسازى مجلدهاست. در مورد برداشت از آيات قرآن كريم، ما اصولى در تفسير داريم كه مدون هم هست. از اصل شروع تفسير نگارى تا دوران ما، اين قواعد گفته شده و پخته شده است، ما هم در تفسير راهنما يك تجربياتى داشتيم كه براساس آن آيين نامه اجرايى، برداشتها را انجام مىداديم و اگر غفلتى خارج از چهارچوب بوده، در حدى نيست كه لطمهاى اساسى به كار بزند. بنابراين وقتى كه برداشتها و تفسير و شرح يك قسمتى در يك چهارچوب شناخته شدهاى انجام شود، چنان اختلافات فاحش و تابع ذوق و سليقه نمىشود كه به قول اين دوست عزيز، برداشتى با برداشت ديگر 80 درصد تفاوت داشته باشد. من خود به دليل كارى كه در مجموعه داشتم با پنج شش گروه تخصصى در مؤسسات مختلف همكارى مىكردم. مثلا حقوق، روانشناسى، جامعهشناسى، طبيعيات و... نمونه كار مىداديم و مىگرفتم با چهارچوبهاى شناخته شده تفسير دقيقاً منطبق مىشود و اگر روى اصول و قواعد بود تصويب مىشد و چنين نيست كه يك متن دينى به دست هر كس داده شود و او طبق ذوق و سليقه خودش هرگونه برداشت دلخواه خودش را تحميل كند. البته تفسير راهنما نتوانست به ايدههاى بزرگى كه مدنظر داشت كاملاً جامه عمل بپوشاند و اميدواريم اين كار در وقت ديگرى و با نگاه وسيعترى به جامعيت بهترى برسد.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن