تحقیق و پروژه رایگان - 684

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

بايسته‏هاى پژوهشى در موضوع قرآن و جهان معاصر

بازديد: 115
بايسته‏هاى پژوهشى در موضوع قرآن و جهان معاصر

حسينعلي رحمتي

چکیده: قرآن، كتاب آسمانى و حبل المتين هويت بخش مسلمانان در طول تاريخ است. در باور پيروان دين اسلام، اين كتاب، دستورنامه‏اى غنى و ارزشمند براى تربيت همه جانبه انسان در عرصه‏هاى فردى و اجتماعى و در همه زمان‏ها و مكان‏ها، و از جمله در دوران معاصر، است. لكن اثبات اين امر و دفاع از آن نيازمند توجه به نكته‏ها و مباحثى است كه نوشتار حاضر عهده‏دار بررسى برخى از آنهاست. مفروض و مدعاى اين مقاله آن است كه بدون توجه به اين نكته‏هاى كليدى، فرايند پژوهش درباره توانايى قرآن براى پاسخگويى به نيازهاى جامعه معاصر، و دفاع از اين امر، با سختى‏ها و اشكال‏هاى فراوان روبرو خواهد شد. در نوشتار حاضر، با رويكردى نظرى - كاربردى، پس از تبيين ضرورت‏هاى بحث، برخى از نكته هايى كه در بررسى و تحقيق پيرامون موضوع زندگى و زايندگى قرآن در دنياى امروز توجه به آنها لازم است بيان خواهد شد. اين بايسته‏ها در ذيل عنوان‏هايى چون موضوع‏شناسى، قرآن‏شناسى، مخاطب‏شناسى، روش‏شناسى، و آسيب‏شناسى صورت بندى شده است. 

كليد واژه‏ها: قرآن، قرآن و دنياى معاصر، قرآن و انسان امروز، ضرورت‏ها و بايسته‏ها، دفاع از قرآن، بايسته‏هاى قرآن پژوهى.

پيش درآمد

تاريخ زندگى بشر همواره شاهد بروز و ظهور اديان و مذاهبى بوده كه هر يك داعيه نجات انسان و رستگارى او را داشته‏اند. همان گونه كه ژان ژاك روسو، فيلسوف و متفكر معروف فرانسوى (1778-1712 م( گفته، جامعه‏اى تاكنون وجود نداشته يا پايدار نمانده كه مذهب اساس آن نباشد.1
آموزه‏هاى برخى اديان به صورت مكتوب ارائه شده و به كتاب دينى پيروان ايشان تبديل گشته است. در اسلام، قرآن كريم، كتاب آسمانى مسلمانان و منشور ذوى الابعادى است كه در سلوك علمى و عملى آنان نقشى به سزا و غيرقابل انكار داشته است. اين كتاب در باور مسلمانان، معجزه‏اى است جاويد، خالى از نقص و عيب، كه بين ماده و روح سازگارى افكنده و هم به دنيا توجه داشته هم آخرت؛ هم در زمان خود توانسته و هم در زمان ديگر مى‏تواند انسان هايى بزرگ را در دامان خويش پرورش دهد.2
يكى از مهم‏ترين موضوع هايى كه توجه به آن براى همه علاقمندان به قرآن در عصر حاضر، ضرورى است، مسئله نسبت اين كتاب آسمانى با انسان معاصر و بهره‏گيرى از آن در جهان كنونى است. با توجه به اهميت اين موضوع، نوشتار حاضر با رويكردى نظرى - كاربردى، به دنبال واكاوى برخى از مباحثى است كه در اين زمينه مى‏تواند راه گشا باشد. مدعاى اين مقاله آن است كه هر گونه تلاش علمى و عملى درباره قرآن و جامعه امروز به شرطى قرين موفقيت خواهد بود كه برخى نكته‏هاى مهم مورد توجه قرار گيرد؛ نكته هايى كه مى‏توان آنها را در ذيل دو عنوان ضرورت‏ها و بايسته‏ها صورت بندى نمود:

ضرورت‏هاى بحث

چه ضرورت هايى ما را وا مى‏دارد كه از موضوع «قرآن و جهان معاصر» سخن به ميان آوريم؟ به نظر مى‏رسد در پاسخ به اين پرسش بتوان موارد زير را مطرح كرد:
1- دفاع آگاهانه از قرآن
ادعاى حيات و زايندگى قرآن و داشتن پيام براى جامعه معاصر وقتى مورد قبول واقع مى‏شود كه بتواند از پشتيبانى استدلال‏هاى منطقى و عقلانى و شواهد تاريخى بهره گيرد. كوتاهى در چنين امرى موجب قوت گرفتن ابهام‏ها، سؤال‏ها و شبهه‏هايى مى‏شود كه درباره قرآن و توانايى آن براى انسان امروز مطرح شده و مى‏شود و از طرف ديگر زمينه دفاع آگاهانه و قابل قبول از قرآن را كم رنگ مى‏نمايد.

2- آگاهى بخشى و تعميق عقايد قرآن باوران

گر چه مسلمانان به طور معمول به كتاب دينى خود ايمان دارند ولى از آنجا كه آگاهى‏هاى دينى همه آنها در يك سطح نيست، هم در بهره بردن از آموزه‏هاى اين كتاب، و هم در ايمان به آن و دفاع از كاربردهايش گاه با ضعف‏هاى جدى دست به گريبان اند. تبيين جايگاه قرآن در دنياى امروز و كاويدن سويه‏هاى مختلف آن، مى‏تواند عقبه اعتقادى مسلمانان را تقويت كرده و ضمن استحكام بخشيدن به مبانى باورهاى آنان، ايشان را در دفاع از كتاب دينى شان يارى گر باشد.

3- دفاع از كيان و توان دين در دنياى معاصر

به خاطر ارتباط اسلام با قرآن، طبيعتاً بخشى از توان مدافعان دين در عصر حاضر بايد مصروف دفاع از قرآن شود. دفاع از قرآن در واقع دفاع از اصل دين و باورهاى دينى نيز هست.

4- ايفاى مسئوليت الهى و انسانى به قرآن

انديشمندان دلسوز و آگاه، به حكم عقل و دستور شرع، نه تنها موظف به نجات خويشتن، كه مسئول كمك به رهايى انسان‏هاى ديگر از دام زندان‏هاى فكرى و اسارت‏هاى عقيدتى نيز هستند. بخشى از اين مسئوليت، از منظر بحث حاضر، مسئول بودن ايشان در برابر قرآن است. حفاظت از اين كتاب در برابر تحريف و خرافه، همچنين تلاش براى احياى هر چه بيشتر جايگاه آن و كوشش جهت صيد گوهرى‏هاى هدايت و بهروزى جامعه معاصر از درياى مواج قرآن، افزون بر آنكه گام برداشتن براى ايفاى اين مسئوليت است، زنده نگاه داشتن كتابى است كه پيشوايان دينى آن را جلوه گاه خدا، راه نجات، شفاى تن و جان، عميق و زيبا و كتاب انس دانسته‏اند.3

بايسته‏هاى پژوهشىِ بحث

آنچه گفته شد بيان گر اهميت موضوع و «چرايى» توجه به آن بود، ولى سويه ديگر بحث، مسئله «چگونگى» تبيين زندگى و زايندگى قرآن در دنياى امروز است. در اين قسمت بايسته‏ها و ساحت هايى كه براى وصول به مقصود بايد مورد توجه قرآن باوران و قرآن پژوهان قرار گيرد در ذيل عنوان‏هاى زير صورت بندى مى‏شود:

موضوع شناسى

برخى از نكته هايى كه در ذيل بحث موضوع‏شناسى قرار مى‏گيرد عبارت است از:

1- تعريف جامعه و جهان معاصر

وقتى سخن از قرآن و جامعه يا انسان معاصر به ميان مى‏آيد پرسش هايى از اين دست را بايد مورد توجه و بررسى قرار داد: مقصود از «جامعه» چيست؟ يك جامعه خاص يا جوامع اسلامى، يا همه جوامع؟ وجه تمايز دنياى امروز با دوره‏هاى پيشين كدام است؟ مفهوم «معاصرت» چيست؟ شروع دوران معاصر از چه زمانى است؟ چه عواملى باعث اين مرزبندى زمانى شده است؟ همچنين از آنجا كه موضوع قرآن و جهان معاصر با بحث نسبت قرآن با «زمان» نيز پيوند دارد. از اين رو، بررسى اين موضوع هم داراى اهميت است. در اين راستا پرسش‏هاى فراوانى مطرح است از جمله آنكه:
1- بازتاب فرهنگ زمانه عصر نزول، در قرآن به چه اندازه بوده و امروزه با توجه به تحولات عظيم فرهنگى كه در جهان معاصر پديد آمده چگونه مى‏توان از اين كتاب استفاده نمود؟
2- مفهوم فرا زمانى و فرا مكانى بودن قرآن چيست و اين امر را چگونه مى‏توان تبيين كرد؟
3- براى اثبات جاودانه بودن آموزه‏هاى قرآنى، آيا علاوه بر استدلال‏هاى درون دينى، مى‏توان از ادله برون دينى هم كمك گرفت؟ آنها كدامند؟
4- از آنجا كه قرآن از سوى پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم به زبان عربى بيان شده و طبيعتاً الفاظ آن مى‏تواند بار معنايى و حدود واژگانى آن زبان را داشته باشد، امروزه چگونه مى‏توان از روزن اين زبان به محتوا و مدلول هايى كه بر پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم وحى شده پى برد؟

2- توجه به مباحث و موضوع‏هاى همگن

در تحقيق‏هاى علمى و اجتماعى همواره بايد به جايگاه هر بحث در بين بحث‏ها و موضوع‏هاى مرتبط با آن توجهى تام داشت. بحث از قرآن و جامعه معاصر نيز از اين قاعده بيرون نيست. در اينجا هم بايد به موضوع هايى چون اسلام و جهان معاصر و از آن بالاتر و عام‏تر، دين و جهان معاصر، دين و مدرنيسم/ مدرنيته يا پست مدرنيسم/ پست مدرنيته توجه كرد. در واقع اين موضوع‏ها با يكديگر در ارتباط بوده و نسبت به يكديگر همپوشانى دارند و هر كدام مى‏تواند ديگرى را يارى نموده و راه را براى اثبات آن باز نمايند. البته در زمينه نسبت و جايگاه دين و كاركردهاى آن در عصر حاضر نيز نكته هايى فراوان وجود دارد كه بايستى در جاى خود به خوبى مورد كاوش قرار گيرد.4
نكته ديگر در موضوع‏شناسى، توجه به مباحث نو پيداست. تغيير و تحول‏هاى انجام گرفته در عرصه‏هاى مختلف فرهنگى، علمى و اجتماعى در دوران جديد و معاصر، باعث گسترش حوزه‏هاى علوم و معرفت و پيدايش رشته‏ها و شاخه‏هاى نوين در عرصه انديشه ورزى انسان معاصر شده است. اين امر، هر روز پرسش هايى نوين را فرا روى آدميان قرار مى‏دهد كه بخشى از آنها درباره متون به طور عام، و متون دينى به طور خاص مى‏باشد. پيدايى و پايانى دانش‏هايى چون هرمنوتيك و زبان‏شناسى، با توجه به انديشه كسانى چون پل ريكور، هانس گئورگ گادامر و فرديناند دو سوسور، و شكل‏گيرى نظريه هايى چون افعال گفتارى، بازى‏هاى زبانى و فرا روايت‏ها از سوى فيلسوفانى چون جان سرل، لودويگ ويتگنشتاين و ژان فرانسوا ليوتار تنها بخشى هايى از حوزه‏هاى نو پيدا در مورد تفسير و فهم متون است. عمده اين موضوع‏ها درباره قرآن هم مى‏تواند مطرح شود. روشن است با ورود هر ديدگاه يا نظريه‏اى جديد در اين زمينه، دين داران و انديشوران دينى با سؤال‏ها، موضوع‏ها و مسائلى جديد مواجه مى‏شوند كه براى دفاع از پويايى كتاب خود، در اينجا قرآن، چاره‏اى از توجه به آنها ندارند. هر گونه مواجهى منطقى و معقول با اين مباحث و بهره‏گيرى از نظريه‏ها و بحث‏هاى جديد جهت تبيين هر چه بهتر آموزه‏هاى قرآنى، پيش و بيش از از هر چيز مبتنى است بر آشنايى كامل با اين موضوع‏ها و مباحث با استفاده از منابع اصلى آنها. يكى از امتيازهاى اين آشنايى آن است كه مى‏تواند به غنى شدن حوزه‏هاى همگن در انديشه اسلامى كمك فراوان نمايد و راه را براى نقد و بررسى نظريه‏هاى غير اسلامى در اين زمينه‏ها و ارائه نظريه‏هاى برگرفته از منابع و انديشه‏هاى اسلامى باز نمايد.

3- همگرايى و تعامل فكرى

چه بررسى خود موضوع قرآن و جامعه معاصر و چه تبيين موضوع‏ها و مباحث مرتبط با آن، بدون همراهى و همفكرى همه انديشمندان و قرآن پژوهان جامعه ما و ديگر جوامع اسلامى، از اتقان و استحكام و شمول لازم برخوردار نخواهد بود. با توجه به فراوانى افراد، مؤسسه‏ها و مراكز مختلف در سطح جهان كه در زمينه‏هاى مربوط به قرآن فعاليت مى‏كنند، و امكانات مادى و معنوى كه در اختيار دارند، يكى از بايسته‏هاى عرصه قرآن پژوهى در عصر حاضر، تدوين راهكارهايى عملى براى شناسايى اين افراد و مراكز، و ايجاد همراهى، همدلى و همكارى بين آنها، همچنين استفاده از امكانات يكديگر و انجام پشتيبانى‏هاى لازم است.5 تشكيل يك مؤسسه بين المللى اسلامى براى اين كار، يا تقويت يكى از مؤسسه‏هاى فعلاً موجود، برگزارى نشست‏هاى آگاهى بخش و ايجاد و تقويت همكارى‏هاى مشترك، از نخستين كارهايى است كه اين مؤسسه مى‏تواند انجام دهد.
جنبه ديگر اين بحث بهره‏گيرى از همه سرمايه‏هاى علمى جامعه است. از آنجا كه وجود انديشه‏هاى مختلف كه در عمل و نظر به چارچوب‏ها و ضوابط علمى پايبند باشند موجب رونق بازار علم و انجام پژوهش‏هاى كلان‏نگر مى‏شود، بسيار به جاست كه در تدوين انديشه‏ها و آموزه‏هاى قرآنى براى جامعه معاصر از همه ديدگاه‏ها و سليقه‏هاى فكرى چه در ايران و چه در ديگر كشورهاى جهان استفاده شود. در اين ميان، به طور خاص، دانشگاه‏ها و حوزه‏هاى علميه جايگاهى ويژه دارند. در ايران معاصر، اين دو مركز علمى همواره در تحول‏هاى علمى، فرهنگى، سياسى و اجتماعى نقشى چشمگير و به سزا داشته‏اند. بنابراين، براى ژرفا و پهنا بخشى هر چه بيشتر به قرآن پژوهى و قرآن باورى در عصر حاضر، بايستى از سرمايه‏هاى معنوى و مادى همه اين مراكز استفاده نمود.

4- موضوع‏شناسى هميشگى

تغيير و تحول زمانه و اهل زمانه، و پيدايش سؤال‏ها، نيازها و موضوع‏هاى جديد، محدود به يك مقطع زمانى خاص نيست، لذا، از منظر بحث ما، پى‏گيرى موضوع قرآن و انسان يا عصر جديد هم نبايد به يك مقطع زمانى خاص محدود شود. انجام كارهايى چون برگزارى همايش و انتشار كتاب در يك دوره زمانى و سپس رها كردن كارها به امان خدا، زيبنده و مناسب موضوعى با اين اهميت، نيست. از اين رو برنامه ريزى براى پيگيرى مداوم اين موضوع، امرى است لازم و ضرورى. از جمله كارهايى كه به عنوان مثال در اين باره مى‏توان انجام داد تأسيس يك مؤسسه بين المللى براى پيگيرى بحث قرآن و مسائل عصر و متمركز كردن امور در اين مركز است.

5- تبارشناسى و درس آموزى

بى‏ترديد بحث از نسبت قرآن با زمان، موضوعى است كه از گذشته تا به حال دغدغه بسيارى از انديشمندان ايران و ديگر ملت‏هاى اسلامى بوده است. از اين رو اگر امروز در صدد بررسى نسبت قرآن و جامعه معاصر هستيم هنگام شناسايى موضوع‏ها و مباحث مرتبط با بحث، گريزى از اين نداريم كه از پيشينه آن آگاهى داشته باشيم. به عنوان مثال، مى‏توانيم حداقل تاريخ يك صد ساله اخير ايران را از اين منظر مورد بازخوانى قرار داده و ضمن آشنايى با ديدگاه‏هاى موافق يا مخالف و سنتى يا مدرن كه در اين زمينه مطرح شده به نقد و بررسى آنها پرداخته و از نقاط قوت و ضعف آنها براى تدوين راهكارهاى جديد، و اتقان و شمول بخشيدن به بحث از قرآن و انسان معاصر بهره بگيريم. همچنين با تطبيق اين ديدگاه‏ها با نظاير خود در ديگر جوامع، داشته‏ها و ناداشته‏هاى انديشه اسلامى، شيعى و ايرانى را در اين زمينه به خوبى مشخص نماييم. در بررسى نگرش اسلامى و ايرانى به موضوع قرآن، مى‏توان به موضوع هايى چون نقش انقلاب اسلامى ايران، به عنوان نهضتى برخاسته از انديشه‏هاى اسلامى، بر توجه جامعه ايران و جهان به مسئله قرآن، و دين در عصر حاضر پرداخت. اين تبارشناسى را مى‏توان با بررسى ديدگاه‏ها و تلاش‏هاى كسانى چون امام خمينى، شهيد مرتضى مطهرى، آية اللَّه سيد محمود طالقانى و مهندس مهدى بازرگان و مرحوم محمد رشيد رضا در اهل سنت شروع كرده و دست كم، تا سيد جمال الدين اسدآبادى، كه برخى او را سلسله جنبان نهضت بازگشت به قرآن دانسته اند6 پى گرفت.
سويه ديگر اين بحث، تبارشناسى آن در جهان اسلام است. مسئله توجه به قرآن براى رفع مشكلات و پاسخ گويى به نيازهاى جامعه معاصر، يا مراجعه به قرآن با توجه به تجربه‏هاى انسان امروز در عرصه‏هاى مختلف علمى، نه تنها براى انديشه‏هاى ايرانى كه براى بسيارى ديگر از انديشمندان جهان اسلام هم مطرح بوده و هست.7 با تبارشناسى و نقد و بررسى اين ديدگاه‏ها مى‏توان به تجربه‏هايى جديد و ديدگاه هايى كامل‏تر دست يافت و از تكرار خطاها و ضعف‏هاى گذشته پرهيز نمود. از جمله معاصرانى كه انديشه‏هاى ايشان در اين زمينه قابل بررسى است مى‏توان به فضل الرحمن، عبدالاعلى مودودى و نصر حامد ابوزيد8 اشاره كرد. در اين باره تلاش‏هايى در كشورهاى عربى انجام گرفته است كه از آن جمله است گزارش نيفر از نگرش‏هاى و رويكردهاى تفسيرى برخى انديشمندان سنى و شيعى معاصر9.
مى‏توان بحث را فراتر از جهان اسلام برد و به ديگر اديان نيز تسرّى داد. به طور معمول همه اديان و شرايع ادعاى پاسخ گويى به نيازهاى انسان معاصر را دارند. در اين ميان آنانى كه داراى كتاب دينى يا مانيفستى مشخص هستند سعى مى‏كنند بر اساس آن به نيازهاى انسان امروز پاسخ دهند. آشنايى با آنچه اديان و انديشه‏هاى ديگر در اين زمينه انجام داده‏اند و درس آموزى و تجربه اندوزى از آنها مى‏تواند براى جوامع اسلامى و انديشمندانى كه موضوع قرآن و انسان معاصر دغدغه فكرى و دينى آنان است، بسيار راه‏گشا باشد. در ذيل اين بررسى است كه مى‏توان برترى‏ها و مزيت‏هاى قرآن كريم را نسبت به آنها مشخص كرد.

قرآن شناسى

حقيقت آن است كه قرآن مداران جوامع اسلامى حتى اگر در شناخت واقع بينانه و منصفانه جامعه معاصر هم كامياب شوند تا وقتى كه از كتاب آسمانى خود شناخت كافى نداشته باشند باز هم نمى‏توانند در قرآنى كردن عصر حاضر شاهد موفقيت را در آغوش بگيرند. از اين رو مى‏توان گفت بخشى از موضوع‏هاى قابل توجه در بررسى قرآن و دنياى امروز ناظر به شناخت خود قرآن است. در اين زمينه موارد ذيل را مى‏تون برشمرد:

1- تبيين نقش سازنده قرآن

اگر امروزه قصد آن هست كه از قرآن كريم در راستاى سعات انسان معاصر كمك گرفته و حيات و زايندگى و كاربرد آن حتى در دوران مدرن و پست مدرن اثبات شود، يكى از مهم‏ترين كارها آن است كه بر اساس يك بررسى تاريخى، تأثيرى كه قرآن در طول تاريخ تابه امروز بر ذهن و ضمير مسلمانان و بر ابعاد مختلف حيات فردى و اجتماعى آنها داشته به دنياى امروز معرفى شود. يك نمونه آشكار تأثير اين كتاب، در صدر اسلام و عصر نزول به چشم مى‏خورد كه قرآن توانست انسان‏هاى يك جامعه بدوى را به جايى برساند كه طليعه داران يك فرهنگ بزرگ در طول تاريخ شوند. تأثير اين كتاب بر زايندگى و بالندگى شاخه‏هاى مختلف علوم (از جمله: تاريخ، جغرافيا، نجوم، تفسير، فقه، فلسفه و كلام، حديث، عرفان، زبان و ادب و هنر)، همچنين فرهنگ سازى و نفوذ در فرهنگ عمومى، برخى از جلوه‏هاى اين تأثير قرآن است.10 اين امر منحصر به عصر نزول نيست، بلكه امروز هم قرآن در زندگى روزمره مسلمانان به شيوه‏هاى گوناگون حضور دارد11. البته از بيان اين نكته نيز گريزى نيست كه بگوييم، با تأسف، يكى از عواملى كه باعث شده به ويژه در دهه‏هاى اخير چهره‏اى نادرست و مغشوش از اسلام و مسلمانان ارائه شود سوء استفاده هايى است كه از اين كتاب شده و كوتاهى هايى است كه خود مسلمانان در معرفى آيين خويش و كتاب آسمانى خود داشته‏اند.

2- تبيين جامعيت و همه جانبه نگرى قرآن

قرآن كريم، همانطور كه در منابع دينى هم آمده، بحرى است ناپيدا كرانه و داراى بطون گوناگون. ظاهرى نيكو و باطنى عميق دارد.12 از اين رو بدون شناخت عميق و همه جانبه آن، با استفاده از شيوه‏هاى علمى و معيارهاى پسنديده، نمى‏توان از آن درس‏هاى لازم را براى راهبردى و راهنمايى انسان در جامعه امروز فرا گرفت. 
يكى از باورهاى مسلمانان آن است كه كتاب آسمانى آنها توان پاسخ گويى به نيازهاى انسان در هر عصر و زمانى را دارد و از آنجا كه در اسلام، دين خاتم و قرآن، آخرين پيام هايى است كه از سوى خداوند براى انسان فرستاده شده، لاجرم آنچه در قرآن آمده آخرين دستورهاى آسماى براى اهل زمين است. در خود قرآن هم آيه هايى هست كه به جامعيت و همه جانبه‏نگرى قرآن اشاره دارد.13 از اين رو، در بحث از قرآن و انسان معاصر، يكى از نكته‏هاى بايسته توجه آن است كه اين مطلب به خوبى تبيين و به سؤال‏ها و شبهه هايى كه در اين زمينه مطرح است جواب داده شود. نكته ديگر آنكه بايد مشخص كرد آيا وظيفه قرآن ارائه خطوط كلى و راه‏هاى اصلى براى رسيدن به سعادت است، آنگونه كه برخى ادعا مى‏كنند، يا، افزون بر آن، از قرآن مى‏توان همه چيز را در همه زمينه‏ها استخراج نمود. در اين صورت نسبتِ داده‏هاى قرآنى با يافته‏هاى انسانى و بشرى چه مى‏شود؟

3- ترسيم سيماى جامعه ايده آل قرآنى

يكى از خطاهاى برخى مسلمانان منتقد جامعه مدرن، به ويژه منتقدان فرهنگ و تمدن غربى، آن است كه گمان كرده‏اند با نقد اخلاقى يا سياسى و اجتماعى جامعه مدرن و طرد و لعن وضعيت موجود و يا مخالفت با مظاهر و دستاوردهاى آن، رسالت شان خاتمه يافته است؛ در حالى كه اينگونه نيست و تا وقتى در برابر اين نقد و جنبه سلبى، يك وجه ايجابى ارائه نشود كار به سامان خود نخواهد رسيد. وجه ايجابى آن است كه اگر متدينان و قرآن باوران مسلمان، جامعه امروز و انسان معاصر را در همه يا بخشى از راهى كه مى‏رود بر خطا مى‏دانند، جداى از نقد آن، به ترسيم سيماى جامعه و انسان مطلوب خويش از ديدگاه قرآن بپردازند.

4- تفكيك پيام‏هاى دائم از موقت

برخى آيه‏هاى قرآن و پيام‏هاى آن مخصوص يك واقعه يا مورد خاص، و برخى از آنها عام‏تر و كلى‏تر بوده است. بعلاوه كه آيه‏هاى قرآن از جهت‏هاى ديگرى چون محكم و متشابه بودن نيز با يكديگر متفاوت هستند. اين رو به هنگام استفاده از آموزه‏هاى مطرح در اين كتاب، بايستى به اين گونه تفاوت در آيات و شأن نزول آنها توجه نموده و مشخص كرد كه در عصر حاضر و براى جوامع امروزى از هر دسته از آيات چه استفاده هايى مى‏توان نمود.

5- استفاده از ديگر منابع اسلامى

انديشه اسلامى و ساختار معرفت شناختى آن از چندين سرچشمه ارتزاق مى‏كند كه يكى از آنها قرآن است. در كنار آن سيره و سنت و عقل نيز قرار دارد. براى فهم هر چه بهتر و آگاهانه‏تر آموزه‏هاى اسلامى بايستى از همه اين منابع بهره گرفت؛ چرا كه هر يك از اينها به ديگرى كمك كرده و ديگرى را تفسير و تبيين نموده يا آن را توضيح مى‏دهد. خوشبختانه منابع روايى و سيره عملى پيامبر بزگوار اسلام‏صلى الله عليه وآله وسلم و ائمه طاهرين‏عليهم السلام، در زمينه ترسيم چهره فرد و جامعه مطلوب و كمك به رشد همه جانبه انسان در هر زمان، از غنا و قوتى فراوان برخوردار است. بهره‏گيرى از اين منابع، آشنايى با علوم روز و استفاده از ساز و كارهايى مانند «اجتهاد» است كه قرآن را در راهبردى انسان معاصر به سوى زندگى بهتر و كاستن از رنج‏ها و ناراحتى‏ها و مشكلات او يارى مى‏نمايد.14
نكته مهمى كه به مناسبت بحث بايد به آن اشاره كرد توجه جدى‏تر به مسئله نسبت قرآن و عقلانيت است. يكى از ادعاهاى مخالفان يا منتقدان دين و به تبع آن، متون دينى چون قرآن، در عصر حاضر آن است كه اديان و كتاب‏هاى آسمانى با عقل بشرى و دستاوردهاى آن سر مخالفت و ناسازگارى دارند.15
اين امر هر چند در طول تاريخ اديان بى سابقه نيست ولى به طور خاص از اواخر سده‏هاى ميانه و آغاز دوره رنسانس در غرب با جلوه و جمال بيشترى مطرح شد. عواملى گوناگون، به اين ذهنيت دامن زد كه براى رسيدن به سعادت و رفاه، بايستى دين و آموزه‏هاى دينى را كنار نهاد يا لااقل آن را به عرصه خصوصى زندگى افراد محدود كرد. اين گونه بود كه خرد خود بينانه بشر، به عنوان گوهر مدرنيته، تا حدود زيادى راه خود را از دين و دين دارى جدا نمود. اين امر هر چند در مورد دين مسيحيت اتفاق افتاد ولى طبيعتاً تأثير خود را بر قضاوت نادرست نسبت به اديان ديگر، از جمله اسلام، نيز از خود باقى گذاشت. از اين رو، يكى از وظيفه‏هاى كسى كه به دنبال دفاع از نقش و جايگاه دين به طور عام و اسلام و قرآن به طور خاص باشد، تبيين نگاه اسلام اولا به عقل و عقلانيت وثانياً به‏دستاوردها ومحصولات علم‏وعقل‏بشرى، مثل صنعت و تكنولوژى، است.

مخاطب شناسى

در عرصه ابلاغ پيام‏هاى دينى، اگر بين پيام رسان و پيام گير ارتباط مناسبى برقرار نشود، فرايند تبليغ به درستى انجام نخواهد شد. يكى از بايسته‏هاى وصول به اين مقصود، شناخت مخاطب است. اين شناخت ابعاد و سويه‏هاى مختلفى دارد. به عنوان مثال، لازم است مخاطبان را از جهت‏هاى فرهنگى، جغرافيايى، زبانى، جنسيتى، سطح معلومات، موقعيت‏هاى اجتماعى و مواردى از اين قبيل مورد شناسايى قرار داد. مهم آن است كه چه در بررسى و چه در ابلاغ پيام‏ها و آموزه‏هاى قرآنى به انسان امروز، اولاً مسئله مخاطب‏شناسى مورد توجه قرار گيرد، ثانياً اين شناخت همه جانبه باشد، ثالثاً با روش‏ها و ابزارهاى علمى و به طور دقيق انجام پذيرد، رابعاً ضمن تفكيك و دسته بندى درست مخاطبان، براى هر گروه از آنها با توجه به ويژگى‏ها و شرايط متنوعى كه دارند، برنامه هايى خاص تدوين شده و براى هر كدام به زبان خودشان سخن به ميان آيد. بى توجهى به اين امر، راه را براى تبليغ صحيح، بسته و گاه مى‏تواند موجب تبليغ منفى شود. 
برخى از نكته‏هاى ديگرى كه در زمينه مخاطب‏شناسى بايد مورد توجه قرار گيرد را مى‏توان اين گونه برشمرد:

1- كلان نگرى

هم در مراجعه به قرآن و هم در توجه به مخاطب آن بايد ديد كلان و همه جانبه نگر داشت. به عنوان مثال بايد هم به فرد توجه داشت و هم به جامعه؛ هم به موضوع‏ها و مسائل و نيازهاى فرهنگى توجه داشت، هم اجتماعى، اخلاقى، حقوقى، اقتصادى و سياسى.

2- نيازشناسى مخاطب

واقعيت آن است كه جامعه معاصر به رغم پيشرفت هايى كه داشته، از معضلاتى چون بحران هويت، تهديد صلح و امنيت جهانى، ناديده گرفتن كرامت انسان، نقض حقوق بشر و حقوق بشر دوستانه، سوء استفاده از تكنولوژى، بحران محيط زيست، بحران‏هاى مختلف روحى و روانى، اخلاقى، علمى و فلسفى در رنج است و حتى اگر اين همه يا برخى از اين موارد به حد «بحران» نرسيده باشد بارى اين هست كه به عنوان يك معضل و مشكل جدى مطرح شده است. نكته آن است كه براى يافتن راه حل‏هايى دينى و برگرفته از قرآن براى اين مشكلات، ابتدا بايد اين مشكلات با شيوه‏هاى علمى و بر اساس معيارهاى پذيرفته شده پژوهشى به طور دقيق و همه جانبه مورد ارزيابى و بررسى قرار گيرد. پس از اين مرحله است كه مى‏توان به سراغ قرآن رفت و از آن براى رفع يا كاهش اين مشكلات كمك خواست. در مرحله بعد بايستى اين ديدگاه‏هاى قرآنى را به زبان امروز دنيا و با توجه به فرهنگ گفتمانى حاكم بر آن ترجمه و آنها را در قالب‏هاى اجرايى و عملياتى ريخته و به مجامع و افراد منشأ اثر در جهان امروز معرفى كرد. بايد توجه داشت كه مسئله نيازشناسى بايد امرى مداوم باشد نه مقطعى و گذرا. هم قرآن، منبعى سرشار از آموزه‏هاى مختلف در زمينه‏هاى متنوع است و هم نيازها و موضوع‏ها و نيازهاى نوپيداى انسان معاصر بسيار زياد است. از طرف ديگر، از آنجا كه بين «انسان» و «زمان» و «نياز» همواره ارتباطى مستقيم وجود دارد، در هر مقطع زمانى، موضوع يا موضوع هايى خاص مى‏تواند براى انسان و جامعه از اولويتى ويژه برخوردار باشد.
از اين رو قرآنيانى كه در صدد پاسخ گويى به اين نيازها و پرسش‏ها هستند بايستى همواره آنها را رصد كرده و پاسخ‏هاى لازم را بر اساس رهنمودهاى قرآنى فراهم نمايند. به عنوان مثال، امرزوه موضوع هايى چون حقوق بشر، مسائل مربوط به زنان، آزادى، معنا و مفهوم زندگى، دين و خشونت، و محيط زيست از جمله مباحثى است كه به جد در عرصه اجتماعى و فرهنگى جهان مطرح است و مى‏طلبد كه انديشوران اسلامى و قرآن پژوهان آگاه به تبيين ديدگاه اين كتاب آسمانى درباره آنها بپردازند. بايسته يادآورى است كه همان گونه كه گفته شد رصد نمودن موضوع‏ها، نيازها و پرسش‏هاى نو پيدا و اولويت سنجى آنها بايستى امرى مداوم و هميشگى باشد. در اين زمينه بايستى به گونه‏اى عمل كرد كه جهان اسلام نه تنها در برابر وضعيت موجود موضع‏گيرى درستى داشته باشد بلكه بتواند حوادث و شرايط آينده را نيز پيش بينى كرده و از هم اكنون خود را براى مواجهه فعال با آن آماده نمايد. البته در اين زمينه بايستى فرصت‏ها و تهديدهايى كه بر سر راه است نيز شناسايى كرد. توضيح آن كه روند كلى امور در عصر حاضر، گر چه تهديدهايى را متوجه انسان امروز، و از منظر بحث ما، دين داران و قرآن مداران نموده است ولى از طرف ديگر فرصت هايى را نيز در اختيار ايشان گذاشته است. مهم آن است كه قرآن باوران نه مدهوش شرايط جديد شوند و نه مرعوب آن؛ بلكه با آگاهى، درايت و تدبير به مديريت اين شرايط پرداخته، با تهديدها مقابله نموده و از فرصت‏ها و امكانات به خوبى استفاده نمايند. بدون شناخت همه جانبه اين فرصت‏ها و تهديدها امر معرفى اسلام و تبيين جايگاه قرآن در جامعه معاصر به سامان لازم نخواهد رسيد.

3- شبهه شناسى

مطلب ديگرى كه از منظر بحث مخاطب‏شناسى بايد مورد توجه قرار گيرد، آگاهى قرآن باوران و قرآن پژوهان از سؤال‏ها و شبهه هايى است كه درباره موضوع جايگاه قرآن در دنياى امروز مطرح مى‏شود. ذهن آدمى براى پرسش گرى خود حد و مرزى را نمى‏شناسد. امروزه با توجه به افزايش معلومات عمومى و به ويژه به خاطر گسترش ابزارهاى اطلاع رسانى، سؤال‏ها و ترديدهايى كه درباره كتابى چون قرآن مطرح مى‏شود به سرعت در دايره‏اى وسيع منتشر شده و در دسترس همگان قرار مى‏گيرد. اين پرسش‏ها چه براى تعميق باروهاى دينى و قرآنى باشد، و چه از روى جستجوى صادقانه حقيقت و چه از سر عناد و لجاجت، پاسخ‏هاى منطقى و در خور را مى‏طلبد. ارائه پاسخ پيش از هر چيز مبتنى بر شناخت سؤال است. از اين رو به نظر مى‏رسد يكى از بايسته‏هاى بحث از قرآن و جامعه معاصر، اولاً شناخت اين سؤال‏ها و تدوين و تبويب آنها، و سپس يافتن جواب، و انتشار آنها با شيوه‏هاى مناسب است. در اين راه بايستى اولا از توان علمى و امكانات افراد و سازمان‏هاى مختلف كمك گرفت، ثانياً كار را حتى المقدور به صورت گروهى انجام داد، ثالثاً در ارائه پاسخ، شرايط فكرى، اجتماعى، فرهنگى و دينى مخاطب را در نظر گرفت، رابعاً از ابزارهاى نوين و مؤثرى كه امروزه در اختيار هست، از جمله اينترنت، هم براى آشنايى با سؤال‏ها و هم براى ارائه پاسخ‏ها كمك گرفت.

4- توجه به تنوع‏ها و گونه گونى ها

هر چند همه انسان‏ها مخلوق يك خدا هستند، ولى تنوع و گونه گونى، چه در افراد و چه در جوامع، در ذات آفرينش است.16 اين تفاوت‏ها نه فقط شكل و قيافه افراد، بلكه شيوه‏هاى زندگى،17 آداب و رسوم، فرهنگ و باورهاى عقيدتى و نگرش‏هاى سياسى و اجتماعى آنها را نيز در بر مى‏گيرد. از اين رو، هنگام مراجعه به قرآن براى گرفتن راهكارها و دستورالعمل هايى براى دنياى امروز، بايد به اين نكته توجه نمود كه از كتابى مقدس چون قرآن چگونه مى‏توان براى همه جوامع رهنمودهايى را استخراج كرد.

5- آينده نگرى در نگرش به قرآن، انسان و جامعه

جريان زمان و انسان، همواره جارى است. بشر گذشته‏اى دارد و آينده‏اى نيز هم. اينكه قرآن از پيشوايان دينى با عنوان «امام» ياد مى‏كند،18 و از معناى لغوى لفظ هم فهميده مى‏شود، نشان گر آن است كه دين، رهبران و انديشه دينى همواره نسبت به جامعه بايد حالتى «پيشرو» داشته باشند نه «پيرو».
به نظر مى‏رسد تحقق اين حالت در گرو روشن بينى و آينده نگرى است. بر اين اساس مى‏توان گفت در ترسيم سيماى جامعه مطلوب قرآنى و هنگام تبيين نيازها و سؤال‏هاى انسان معاصر، بايستى افق‏ها، شرايط، نيازها و مسائل آينده را نيز در نظر گرفت. گر چه در اين موارد «پيشگويى» ممكن نيست، اما مى‏توان با بهره‏گيرى از خرد جمعى و با استفاده از دستاوردهاى علمى، مسير آينده جامعه و انسان معاصر را «پيش‏بينى» كرده و از هم اكنون براى آن از قرآن كمك گرفت.

روش شناسى

توجه به مسئله روش و جايگاه روش‏شناسى در امر تحقيق و پژوهش از امورى است كه امروزه به طور جدى مورد توجه مجامع علمى قرار گرفته است. در بررسى و تبيين قرآن و انسان معاصر نيز بايد همچون هر پژوهش ديگر به اين مسئله توجه كرد. برخى از مواردى كه در ذيل مباحث روش شناختى بحث قرار مى‏گيرد عبارت است از:

1- مشخص كرن منظر نگاه به قرآن

در باب مراجعه به قرآن و فهم و تفسير آن در بين مذاهب مختلف اسلامى، و حتى در بين انديشمندان يك مذهب، ديدگاه هايى متفاوت، و گاه متضاد، وجود دارد و اين برداشت‏ها مى‏تواند در عرصه عمل موجب اختلاف و تضاد شود. اين امر هر چند در مورد همه آيه‏هاى قرآن صادق نيست ولى به هر حال وجود آن را هم نمى‏توان ناديده گرفت. لذا در بحث از قرآن و كارايى آن براى جامعه معاصر بايد مشخص كرد كه مقصود كدام نگاه يا برداشت از قرآن است. در اين زمينه، مسئله تعدد قرائت‏ها در باب قرآن، يكى از موضوع‏هايى است كه بايد به طور جدى و دقيق مورد بررسى قرار گيرد.

2- بهره‏گيرى از نگرش تطبيقى

انسان امروز در برابر خود انبوهى از آيين‏ها، انديشه‏ها، و آثار را مى‏بيند كه همگى مدعى نجات و رهبرى او هستند. از اين رو براى آنكه بتواند يكى را بر ديگرى برترى داده و به آن التزام پيدا كند، بايستى شرايط انتخاب را براى وى فراهم كرد. او، به طور معمول، ادعاى برترى و پهلوانى را تنها از آيين مى‏پذيرد كه وارد معركه رقابت با حريفان شده و در عرصه عمل و نظر از آن سربلند بيرون آيد. از اين رو، در بررسى ديدگاه‏ها و نظريه‏هاى قرآنى براى مسائل جامعه معاصر بايستى در هر مورد اين ديدگاه‏ها را با انديشه‏ها و نظريه‏هاى ديگر به طور تطبيقى در كنار هم نهاد تا هم به گسترش دامنه بحث كمك كند و هم با گشودن افق‏هاى جديد، زمينه را براى انتخاب آگاهانه مخاطب فراهم نمايد. انجام بررسى‏هاى تطبيقى نه تنها براى غير مسلمانان كه براى خود مسلمانان نيز كارآمد است؛ چرا كه باعث مى‏شود ايمان و اعتقاد آنان به كتاب آسمانى خود از پشتوانه محكم‏ترى برخوردار شود. البته نگرش تطبيقى لازم نيست فقط بين انديشه‏ها و ديدگاه‏هاى اسلامى و غيراسلامى باشد بلكه حتى در بررسى يك موضوع از ديدگاه انديشمندان اسلامى هم مى‏توان از اين شيوه بهره گرفت.19
انجام پژوهش‏هاى تطبيقى فوايدى ديگر نيز دارد، كه از آن جمله است: شناخت برترى‏ها و كاستى‏هاى هر يك از نظريه‏هاى مطرح درباره قرآن و موضوع‏هاى قرآنى، كشف اختلاف نظرها، و تمايز يافتن داورى‏هاى آگاهانه از متعصبانه.20

3- استفاده از پژوهش‏هاى ميان رشته‏اى

از آنجا كه هم قرآن كتابى است چند بعدى و شامل موضوع هايى در زمينه‏هايى مختلف اخلاقى، سياسى، اجتماعى، علمى و فرهنگى و فقهى مى‏شود، و هم نيازها و مسائل انسان در دوران معاصر، سويه‏ها و جنبه‏هاى مختلف دارد، براى تبيين ديدگاه‏هاى اين كتاب بايد از علوم مختلف كمك گرفت. به تعبير امروزى آن مى‏توان گفت امروزه مسئله قرآن و قرآن پژوهى بايد حالت «بين رشته‏اى»21 پيدا كند. در اين رابه بايد از دانش‏ها و حوزه هايى چون روانشناسى، جامعه‏شناسى، مردم‏شناسى، فلسفه، كلام، علوم سياسى، تاريخ و فلسفه تاريخ، هرمنوتيك و تأويل، تفسير و ادبيات و هنر، علوم تربيتى، معرفت‏شناسى و جهان‏شناسى بهره گرفت.

4- توجه به جنبه‏هاى اجرايى و كاربردى

انسان موجودى است مأنوس با محسوسات و امور عينى. از اين رو آنچه قالبى انضمامى و ملموس پيدا كند برايش باورپذيرتر است. از منظر بحث ما نيز هر نظريه قرآنى تا هنگامى كه جنبه اجرايى و كاربردى به خود نگيرد، براى مخاطب امكان بهره‏گيرى از آن به راحتى امكان‏پذير نيست. به عنوان مثال، وقتى از جنبه‏هاى نظرى اثبات شود كه قرآن با اقتصاد و تجارت موافق ولى با ربا مخالف است،22 بايد مشخص شود كه براى وصول به اقتصاد غير ربوى چه بايد كرد. بديهى است كه نمى‏توان انتظار داشت تمامى اين امور در قرآن آمده باشد بلكه اين عرصه‏اى است كه در آن مى‏توان از عقل بشرى و تجربه جوامع مختلف نيز بهره گرفت. اين امر در مورد ديدگاه‏هاى سياسى، فرهنگى و اجتماعى قرآن نيز صادق است.

5- ابلاغ صحيح و مؤثر

جنبه‏اى ديگر از مسئله روش‏شناسى را مى‏توان توجه به روش تبليغ صحيح و «ابلاغ درست پيام» دانست. جهان امروز هر چند به تعبير برخى تبديل به يك «دهكده» شده23 و به مدد ايجاد شبكه‏اى از داده‏ها و ابزارها، دنيايى نوين را به وجود آورده24 و مرزهاى بين افراد يا جوامع را كم رنگ نموده است؛ ولى در همين دهكده هم تنها كسانى مى‏توانند سخن و پيام خود را به گوش ديگران برسانند كه اولاً نسبت به فضاى حاكم بر آن آگاهى داشته باشند و ثانياً زبان بيان مطالب و شيوه‏ها و ابزارهاى ارائه پيام خود را نيز بشناسند. 
دنياى امروز به گونه‏اى رقابتى و بى رحمانه به هيچ فرد، جامعه يا آيينى اجازه نمى‏دهد كه در امر تبليغ و ارائه پيام، به شيوه‏ها و ابزارهاى پيشين بسنده نمايد. از اين رو، مبلغان و مدافعان قرآن نمى‏توانند از شناخت و به كارگيرى «شيوه‏ها، ابزارها و امكانات» متنوعى كه دنياى جديد در اختيارشان مى‏گذارد غافل شوند. آنان، نه تنها بايد با بايسته‏هاى امر تبليغ آشنا باشند بلكه لازم است موضوع‏ها و مباحثى را كه ارائه مى‏دهند از استحكام و اتقان علمى و محتوايى لازم نيز برخوردار باشد. براى وصول به اين مقصود بايد از گروه‏ها و مراكز پژوهشى و كارشناسان صلاحيت دار بهره گرفت تا مبادا ضعف‏هاى ارائه كنندگان مباحث، به حساب ضعف خود قرآن و اسلام گذاشته شود.
نكته ديگرى كه به مناسبت بحث مى‏توان در اينجا مطرح كرد توجه به فعاليت‏هاى جمعى، مدون و برنامه ريزى شده است. اثبات حيات و زايندگى قرآن در دنياى امروز، جزء موضوع‏هاى كلان و حياتى براى جهان اسلام به شمار مى‏رود. بخشى عمده از اعتبار و عزت جامعه اسلامى نيز مبتنى بر موفقيت اين فرايند است. از اين رو موضوعى با اين اهميت را بايستى با ديد كلان نگر مورد توجه قرار داد. انجام فعاليت‏هاى فردى و غيرمنسجم هر چند بى فايده و تأثير نيست، ولى به طور قطع از اتقان، استحكام، شمول و تأثير كارهاى گروهى و برنامه ريزى شده كه برآيند كارشناسى‏هاى فراوان و تأمين منابع انسانى و مالى باشد برخوردار نخواهد بود. از اين رو براى كسب موفقيت هر چه بيشتر در اين راه، بايستى توجه اصلى به كارهاى جمعى، برنامه ريزى‏هاى كوتاه و بلندمدت، و مهندسى ساختارهايى باشد كه در عين پويايى و همه جانبه نگرى، امكان پوشش‏دهى به فعاليت‏هاى در حال انجام در جوامع مختلف را داشته باشد.

آسيب شناسى

شناخت ونقد آسيب‏ها يكى از نكته‏هاى بنيادين در عرصه پژوهش پيرامون قرآن و جهان معاصر است. برخى از عرصه هايى كه بايد مورد آسيب‏شناسى قرار گيرد از اين قرار است:

1- فعاليت‏هاى قرآنى

غفلت از آسيب‏شناسى فعاليت‏هاى قرآنى جهان اسلام، و حتى كارهاى انجام شده در غير جهان اسلام، مى‏تواند ثمره و تأثير تلاش‏هاى انجام شده را كم رنگ نمايد. اين آسيب‏شناسى مى‏تواند گستره‏اى وسيع، از جمله: مؤسسه‏ها و مراكز مربوط به قرآن پژوهى يا كارهاى انجام شده در راه ايجاد و گسترش فرهنگ قرآنى را در برگيرد. بخشى از امر آسيب‏شناسى نيز مى‏تواند مربوط به موضوع هايى چون مواجهه مستشرقان با قرآن و موضوع‏ها و مسائل مربوط به آن شود.
رويكرد غربيان به قرآن مى‏تواند با انگيزه‏هاى تبشيرى، استعمارى يا علمى باشد25 ولى به هر حال، از بررسى و نقد آنها و چاره جويى براى تكميل يا تصحيح اين ديدگاه‏ها گريزى نيست. بعلاوه كه اين امر انگيزه مسلمانان را براى معرفى هر چه بيشتر و بهتر كتاب آسمانى شان تقويت مى‏كند.

2- نوع كنشگرى مسلمانان

در تطبيق قرآن با نيازهاى زمان، بايد مواظب افراط و تفريطها بود و به آسيب‏شناسى آنها پرداخت. در اين عرصه «عقل پرستى» به همان اندازه خطرآفرين است كه جمود ورزيدن و عقل گريزى. در اين راه همچنين بايستى از مد زدگى، جو زدگى و تفسير و تبيين قرآن بر طبق سلايق روز اجتناب نمود. البته تفاوت اين امر با اينكه چگونه مى‏توان در حالتى فعال، زمان و عصر را دينى كرد در يك مرزبندى دقيق نهفته است كه بايد در جاى خود به دقت بررسى شود.

3- عملكرد مدعيان

به خاطر تأثير جدى اعمال و رفتار مسلمانان در جذب يا دفع ديگران به اسلام و كتاب آسمانى آن، پيشوايان دينى به پيروان خود سفارش كرده‏اند كه مردمان را با عمل خود به سوى حق دعوت نماييد26 و تأكيد داشته‏اند كه مايه آبروى ما باشيد نه آبروريزى براى ما.27 در همين راستاست كه اعمال و رفتار مبلغان و مدافعان قرآن از اهميت و تأثيرى فراوان برخوردار مى‏شود. اين امر به ويژه در عصر حاضر كه كوچكترين گفتار يا رفتارى مى‏تواند به سرعت در سراسر جهان منتشر شود حساسيت، و تأثير بيشترى پيدا كرده است. متأسفانه يكى از بزرگ‏ترين دستاويزهاى مخالفان اسلام و قرآن، رفتارهاى غيرعقلانى و يا غيرشرعى است كه برخى مدعيان پيروى از اين كتاب آسمانى، و با برداشت‏هاى ناصواب از آيه‏هاى آن، انجام مى‏دهند. اين امر داراى پيامدهايى ناگوار است؛ به گونه‏اى كه مى‏توان گفت از بين بردن آثار سوء اين رفتارها و اصلاح نگاه بدبينانه به قرآن و قرآنيان، نيازمند تلاش و زمان فراوان و گاه شايد غيرممكن است. بنابراين يكى از بايسته‏هاى امر تبيين و تبليغ آموزه‏هاى قرآنى براى انسان معاصر تلاش براى تفكيك و مرزبندى عملكرد مدعيان پيروى قرآن از آموزه‏هاى خود قرآن و سيره و سلوك عملى و نظرى پيشوايان اسلامى مى‏باشد. وصول به اين مقصود البته نيازمند ارائه معيارهاى معقول و برگرفته از كتاب و سنت است.

4- مهجوريت قرآن

بخشى از تلاش‏ها در بحث از قرآن و انسان معاصر مى‏تواند معطوف به آسيب‏شناسى غربت و مهجوريت قرآن در جوامع اسلامى و در ذهن و ضمير مسلمانان باشد. بى ترديد وجود برخى نارسايى‏ها و معضلات در جوامع اسلامى، ناشى از مهجوريت اين كتاب در بين پيروان و طرفداران خويش، يا نزول جايگاه آن از «كتاب زندگى و انسان سازى» به كتابى صرفاً براى كسب ثواب يا آمرزش اموات است.28 در سخنان ائمه‏عليهم السلام هم در موارد زيادى ديده شده كه از غربت قرآن گلايه كرده و براى رفع آن راه حل هايى را نيز ارائه نموده‏اند.29 وقتى علاقمندان و پيروان اين كتاب در حق آن جفا مى‏كنند از ديگران نمى‏توان انتظار داشت. از اين رو بهره‏گيرى از اين كتاب براى جامعه معاصر بدون شناخت علل، عوامل و زمينه هايى مهجوريت اين كتاب و راه‏هاى رفع آن، به سامان لازم خود نمى‏رسد.

5- بديل‏هاى مطرح شده براى قرآن

در جامعه معاصر، ديدگاه‏ها و نگرش‏هاى ديگرى هم وجود دارد كه داعيه نجات و هدايت انسان را دارند. از اين جهت مى‏توان اينان را نوعى رقيب يا بى بديل براى قرآن دانست. به عنوان مثال برخى ممكن است مدعى شوند با وجود قانون‏هاى بشرى و تأسيس مراكز و نهادهاى قانونگذارى در دنياى امروز، انسان معاصر مى‏تواند به مدد عقلانيت خود و با استفاده از خرد جمعى و ابزارهايى كه در اختيار دارد قانون‏هاى مورد نياز خود را متناسب با نيازها و مشكلاتش طراحى نموده و ديگر به قوانين و آموزه‏هاى كتاب‏هاى آسمانى نيازى نيست. از اين رو بايد گفت مسئله تبيين جايگاه قرآن و كارآيى نگرش‏هاى قرآنى براى جامعه معاصر وقتى كامل مى‏شود كه بديل‏هايى كه در مقابل اين كتاب مطرح شده به خوبى مورد بررسى و نقد قرار گرفته و برترى‏هاى نگرش قرآنى نسبت به آنها بيان شود.

6- انتشارات قرآنى

در زمينه قرآن و جامعه معاصر همچنين لازم است انتشار آثار قرآنى به جد مورد توجه قرار گيرد. اين امر از يك طرف معطوف به اتقان محتوايى آثار منتشر شده درباره قرآن يا از ديدگاه قرآن است و از طرف ديگر ناظر به امور فنى و هنرى مثل صفحه آرايى، چاپ، توزيع و ديگر مسائل زيباشناختى در سطح معيارهاى جهانى.
البته نقد و بررسى و آسيب‏شناسى آثار، نبايد موجب غفلت از نكته مهم ديگر، يعنى تجليل و تحليل از قرآنيان و قرآن پژوهان باشد. اگر امروزه ما بر خوان گسترده معانى و معاريف قرآنى نشسته‏ايم و از جهان شمولى و كارايى آن سخن مى‏گوييم، بى‏ترديد بخشى عمده از اين امر، مرهون تلاش‏ها و مجاهدت‏هاى خالصانه افرادى بى شمار است كه از نخستين روزگاران نزول اين آيات بر پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله وسلم تا عصر حاضر با بذل بى‏دريغ جان، مال و توانايى علمى خود به حراست از اين گنجينه ارزشمند پرداخته‏اند. اين امر به ويژه در زمان هايى كه ايام به كام و امكانات علمى و مادى مثل امروز نبوده ارزش و اهميتى دوچندان مى‏يابد. به نظر مى‏رسد در طول تاريخ درباره هيچ كتاب دينى به اندازه قرآن شرح و تفسير نوشته نشده و كتابى به اين اندازه از زواياى گوناگون مورد كاوش قرار نگرفته است.30 از اين رو يكى از بايسته‏هاى گسترش حيات قرآنى در عصر حاضر، و يكى از راه‏هاى اداى دين و حق‏شناسى به محضر خادمان قرآن در طول زمان، آن است كه با معرفى احوال و انديشه‏ها و انتشار آثار آنان، به زنده نگاه داشتن انديشه و ياد ايشان اقدام نموده و نسل جديد را با تراث علمى و عقيدتى خويش بيش از پيش آشنا نماييم. اين آشنايى مى‏تواند علاوه بر كمك به بازاريابى هويت نسل نوخاسته، آنان را به ادامه راه پيشينيان ترغيب نمايد.

7- منتقدان و مخالفان

به طور قطع در عصر حاضر افرادى هستند كه اعتقادى به امكان بهره‏گيرى از كتابى چون قرآن براى انسان دوران مدرن و پست مدرن ندارند. قرآن باورانى كه در صدد پى‏گيرى پروژه «قرآن و انسان معاصر» هستند بايستى بخشى از توان خود را صرف شناخت و نقد ديدگاه اين مخالفان يا منتقدان نمايند.

8- موانع و مشكلات

همچون هر كار مهم و گسترده ديگر، مسئله نظريه‏پردازى در زمينه استفاده از آموزه‏هاى قرآن براى انسان امروز نيز چه از جنبه نظرى و چه در حوزه عمل و اجرا با موانع و دشوارى هايى رو به روست. به برخى از اين مشكلات در طى بندهاى مقاله‏هاى حاضر اشاره شد. به عنوان مثال، وجود تنوع‏ها و تكثر شديد فرهنگى و اجتماعى در عصر حاضر يا عدم همگرايى و همراهى مسلمانان در زمينه قرآن پژوهى نمونه هايى از موانع موجود بر سر راه استخراج و تبليغ پاسخ‏هاى قرآنى به نيازهاى انسان معاصر است. يكى از شرطهاى موفقيت در اين راه آن است كه مشكلات و موانع موجود با نگاهى آسيب شناختى شناسايى شده و براى مواجهه درست با آنها چاره انديشى شود.

سخن فرجامين

آنچه آمد نه تمام كلام بود نه كلام تمام. بى ترديد موضوعى با اين اهميت وقتى به سامان لازم خود مى‏رسد كه بيش از پيش در معرض بحث و بررسى انديشوران جهان اسلام قرار گرفته و سويه‏هاى گوناگون آن مورد كاوش قرار گيرد. اميد كه چنين شود.

پی نوشت‌ها:

1- روسو، ژان ژاك، قرارداد اجتماعى: متن و زمينه متن، مرتضى كلانتريان، اوّل، تهران، آگاه، 496 / 1379.
2- راشد، محمّد، القرآن و تحديدات العصر: رحله الشك و الايمان و فرشات حول المصباح الالهى، چاپ دوّم، دمشق، الاوائل، 2002 م،/ 32-31.
3- بابايى، رضا، ترنم قرآن در سيره معصومان‏عليهم السلام، اوّل، تهران، نشر هستى نما، 46-25 / 1380
4- براى آگاهى از برخى نكته‏ها نك: رحمتى، حسينعلى، «دين در دنياى معاصر: ضرورت‏ها و بايسته‏ها» مجموعه مقالات انسان معاصر، دين و كاركردهاى آن، اوّل، بابلسر، انتشارات دانشگاه مازندران،244-209 / 1385
5- به عنوان مثال وقف و موقوفات يكى از امكاناتى است كه در جهان اسلام وجود دارد و مى‏توان آنها را براى تبليغ و پژوهشهاى قرآنى، و جذب افراد و جوامع به سوى اين كتاب آسمانى به كار گرفت.
6- خرمشاهى، بهاءالدين، قرآن شناخت؛ مباحثى در فرهنگ آفرينى قرآن، دوّم، تهران، طرح نو، 158 / 1375
7. Bangura, Abdul Karim, The Holy Quran and ContemporaryIssues, New York,Iuniverse 2003
8- ابوزيد، نصر حامد، مفهوم النص: دراسة فى العلوم القرآن، چاپ سوّم، بيروت، المركز الثقافى العربى، 1996 م.
9- نيفر، احميده، الانسان و القرآن وجها لوجه؛ التفاسير القرآنية المعاصرة، اوّل، دمشق، دارالفكر، 2000 م.
10- قرآن شناخت،/ 44-15.
11- همان،/ 180-143.
12- قال على‏عليه السلام: «إنّ القرآن، ظاهره انيق و باطنه عميق. لاتفنى عجائبه و لاتنقضى غرائبه و لا تكشف الظلمات الا به» نهج البلاغه، به كوشش صبحى صالح، قم، دارالهجرة،/ 61.
13- از جمله آيه «و يوم نبعث فى كل اُمّة شهيداً عليهم من انفسهم و جئنابك شهيداً على هولاء و نزّلنا عليك الكتاب تبياناً لكلّ شى‏ءٍ و هدىً و رحمةً و بشرى للمسلمين» (نحل،/ 89). برخى معتقدند اين آيه، از صريح‏ترين آيه‏هاى مربوط به جامعيت قرآن است (نك: عابدينى، احمد، ژرفايى قرآن و شيوه‏هاى برداشت از آن، اوّل، اصفهان، مبارك، 59 / 1382).
14- براى پيگيرى اين بحث به گونه‏اى گسترده‏تر، بنگريد به: كلانترى، ابراهيم، قرآن و چگونگى پاسخگويى به نيازهاى زمان، اوّل، قم، نشر معارف، 344-269 / 1382.
15- به عنوان مثال اين موضوع در سخنان اخير پاپ بنديكت شانزدهم، هر چند به نقل از يك امپراطور چند قرن پيش، مطرح شد كه آموزه‏هاى اسلامى و قرآن خلاف عقل و عقلانيت است )اين سخن پاپ از سوى افراد مختلف مورد نقد واقع شد. به عنوان نمونه نك: رحمتى، حسينعلى، «رو در روى حقيقت و مصلحت: به بهانه سخنان اخير پاپ»، روزنامه اطلاعات، شنبه 8 مهر 6 / 1385.
16- «يا ايّها النّاس إنّا خلقناكم من ذكرٍ و أنثى و جعلناكم شعوباً و قبائل لتعارفوا» (حجرات،/ 13)
71. Life styles
18- «انى جاعلك للنّاس إماماً» (بقره،/ 124).
19- مثل كار دكتر نجارزادگان در كتاب تفسير تطبيقى. نك: نجارزادگان، فتح اللَّه، تفسير تطبيقى: بررسى تطبيقى مبانى تفسير قرآن و معارفى از آيات در ديدگاه فريقين، اوّل، قم، مركز جهانى علوم اسلامى، 1383.
20- همان،/ 14.
12. Interdisciplinary
22- «احلّ اللَّه البيع و حرّم الربا» (بقره،/ 275).
32. Mcluhan, Marshall, Gutenberg Galaxy: The Making of Typographic Man, Toronto, University of Toronto Press, 1962
24- كاستلز، مانوئل، عصر اطلاعات: اقتصاد، جامعه و فرهنگ، احد عليقليان و افشين پاكباز، چهارم، تهران، طرح نو، 1384.
25- صغير، محمدحسين على، المستشرقون و الدراسات القرآنية، اوّل، بيروت، دارالمورخ العربى، 1420 ه،/ 18-13.
26- قال ابوعبداللَّه‏عليه السلام: «كونوا دعاة للنّاس بغير السنتكم» كلينى، محمد بن يعقوب، الكافى، چهارم، تهران، دارالكتب الاسلامية، 78/2 1365.
27- قال الصادق‏عليه السلام: «معاشر الشيعه! كونوا لنا زيناً و لا تكونوا علينا شيناً» حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشيعه، اوّل، قم، مؤسسة آل البيت لاحياء التراث، 1409 ه، 194/12.
28- به گفته قرآن، يكى از حسرت‏هاى آدميان در قيامت، غفلت از كتاب خدا و يكى از شكوايه‏هاى پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم هم، شكايت از مهجوريت قرآن است (فرقان،/ 30-29).
29- براى برخى از اين موارد نك: مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، 1404 ه، 151/7 و 55/82.
30- بخشى از تأليف‏هاى قرآنى البته در زمينه علوم مربوط به قرآن است (براى آگاهى از سير تحول و تطورهاى انجام گرفته در حوزه تأليفات مرتبط با علوم قرآنى، نك: اقبال، ابراهيم، فرهنگ‏نامه علوم قرآن، اوّل، تهران، چاپ و تكثير بين‏الملل، 1385).
براى آشنايى با برخى از آثار نگاشته شده درباره قرآن، بنگريد به يكى از بزرگ‏ترين مأخذشناسى‏هاى قرآنى يعنى كتابنامه بزرگ قرآن كريم، نك: بكايى، محمدحسن، كتابنامه بزرگ قرآن كريم، اوّل، تهران، نشر قبله و تراوش قلم، 1374. )تا كنون بيش از هفده جلد از اين مأخذشناسى منتشر شده است).
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 12 خرداد 1394 ساعت: 22:25 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

درآمدى بر موضوع حجيّت قراءات قرآن

بازديد: 107
درآمدى بر موضوع حجيّت قراءات قرآن

محمد اخوان

چکیده: اين نوشتار در پى بيان ارزش تعدد و اختلافات قرائات در قرآن است. نويسنده در آغاز به تعريف واژه هايى چون قرائت، علم قرائت، حجيت قرائات مى پردازد سپس از اهميت دانش قرائت سخن مى گويد. آنگاه تاريخچه قرائات را به بحث مى گيرد و راز اختلاف قرائات را توضيح مى دهد در ادامه نسبت ميان قرآن و قرائات را بيان كرده، ضوابط حجيت قرائات را بررسى مى كند. نويسنده در اين بخش از ديدگاه هاى گوناگون نسبت به حجيت قرائات سخن گفته و دلايل آنها را مطرح مى كند. ويژگى هاى قرائت ايده آل و جمع بندى از مباحث، بخش هاى ديگرى است كه در اين نوشتار بدان پرداخته شده است. 

كليد واژه‏ها: قرآن، قرائات، حجيت قرائات، اختلاف قرائات، دانش قرائت.

هدف اين نوشتار، بررسى كوتاهى درباره «حجيت قراءات قرآن» است تا از اين طريق ارزش قراءات روشن گردد. امّا پيش از ورود به بحث، پرداختن به تعريف برخى واژه‏ها، بيان اهميت دانش قرائت، تاريخچه قراءات و منشأ و راز اختلاف قراءات، به عنوان مقدمه بحث، ضرورى مى‏نمايد. بنابراين به ترتيب به بررسى مسائل زير مى‏پردازيم:


1. تعاريف

در اين بخش، تعريف واژه‏ها و اصطلاحات زير انجام مى‏گيرد:

مفهوم قرائت

مفهوم رايج قرائت، خواندن است.1 اما به طور اساسى، قرائت به معناى گردهم آمدن و آشكار شدن است.2 از اين رو فعل «قرء» مهموز، با «قرى» ناقص، نزديك به يكديگر و هم معنى دانسته شده‏اند.3 اگر اين ديدگاه پذيرفته شود، آشكار شدن و آشكار كردن حروف و كلمات و به هم پيوستن و اجتماع كلمات، قرائت خواهد بود.
نتيجه‏اى كه در آغاز تعريف ياد شده مى‏گيريم اين است كه در مورد قرآن، اظهار متن و پيوند دادن به كلمات وحى، قرائت خواهد بود. اما اگر در شيوه اداى كلمات و تلفظ كلام خدا كمترين دخالتى از سوى ما انجام گيرد، ديگر قرائت حقيقى نيست.

تعريف علم قرائت

درباره دانش قرائت، تعريف دو تن از دانايان اين فن را بازگو مى‏كنيم:
- «زركشى» مى‏گويد: «قراءات عبارت از اختلاف مربوط به الفاظ و عبارات وحى است كه اين اختلاف، در مورد حروف و كلمات قرآن و كيفيت آنها از قبيل تخفيف و تشديد و مانند آن از سوى قراء نقل شده است».4
- «ابن الجزرى» چنين آورده است: «قراءات، عبارت از علم به كيفيت اداء كلمات قرآن و اختلاف اين كيفيت مى‏باشد، اختلافى كه به ناقل و راوى آن منسوب است».5 چنانكه مشاهده مى‏شود ميان اين دو تعريف همانندى كامل هست. 
از پيشينه ديرين دانش قرائت در اسلام و بهاى فوق العاده‏اى كه از سوى مسلمانان به آن داده مى‏شده است، مى‏توان به اين واقعيت رسيد كه حفظ متن وحى براى مسلمانان تا چه اندازه مهم و با ارزش بوده است كه به تدوين آثار علمى فراوان و اقدامات عملى مربوط به اين رشته علمى روى آورده‏اند.6

حجيت قراءات

مراد از حجيت، قابليت احتجاج داشتن يا حجّت بودن است. حجّت نيز به معنى برهانى است كه بتوان به آن استدلال كرده، چيزى را اثبات كرد.7
اگر قرائت را حجت بدانيم، مفهومش پذيرش نوعى قرائت و ترتيب اثر دادن به آن است. امّا اگر قرائت حجت نباشد، فاقد نقش و كارآيى دانسته مى‏شود و در اين صورت اين پرسش جدى مطرح خواهد شد كه چرا به امر قرائت بهاى بسيارى داده شده است؟ و آيا مى‏توان تمام كوششى را كه در اين زمينه انجام گرفته است بيهوده دانست؟

2 - اهميت دانش قرائت

مسئله قرائت و شكل‏گيرى علم قرائت از نظر ما ارزش و اهميت بسيارى دارد. شايد بتوان گفت مهمترين عامل صيانت قرآن از تحريف، همين مسئله بوده، هست و خواهد بود. زيرا ممارست بر خواندن قرآن و پى‏گيرى اين امر از آغاز نزول وحى تاكنون و از اين پس، آن را به صورت متن متواتر و تغيير ناپذيرى در آورده كه تغيير آن به گونه عادى يا حتى از نظر عقل، محال است.
حال اگر مسلمانان به قرائت اهتمامى نداشته و بدان مبادرت نمى‏كردند آيا قرآن به اين صورت حفظ شده و به دست ما رسيده بود؟
سفارش‏هاى فراوان پيامبر اسلام و پيشوايان دين درباره ارزش و ثواب قرائت قرآن،8 جاى انكار ندارد. حتى قرائتى كه كمترين فهمى به همراهش نباشد، نيز فضيلت دارد.9 بايد ديد اين همه تأكيد در مورد قرائت قرآن به چه منظور بوده است؟ آيا جز اين بوده كه صيانت قرآن به عنوان والاترين هدف، منظور است؟ و آيا دست يابى به اين هدف جز از راه سامان دادن امر قرائت، قانونمند كردن آن و شكل دادن آن در قالب «علم قرائت»، امكان‏پذير بوده است؟
حتّى در زمينه اختلاف قرائت‏ها نيز ارزيابى مثبت انجام گرفته و براى آن فوايدى بيان شده است.10 نتايج مثبتى مانند آسان كردن كار بر امت مسلمان براى تلفظ كلمات قرآن با لهجه‏هاى خويش كه طبعاً داراى زبان‏هاى متعدد و گويشهاى فراوان بوده و هستند؛ آشكار شدن حكم فقهى مورد اجماع و اتفاق فقهأ؛ ترجيح حكم فقهى بر حكم فقهى ديگر؛ جمع كردن ميان دو حكم مختلف فقهى؛ مهم‏تر از همه آشكار شدن اوج بلاغت، اعجاز و ايجاز قرآن كه به رغم حفظ ماده و شكل كلماتش، هيأت‏ها و حالات و تلفظهاى گوناگون در مورد آن امكان‏پذير است. 
بنابر احتمالى قوى مى‏توان گفت كه: قراءات گوناگون كه از زمان شخص پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله پديد آمده است، ناپسند ايشان نبوده و مصداقى براى «اختلاف امّتى رحمة»11، مى‏تواند باشد.
البته جاى ترديد نيست كه اختلاف نيز بايد روشمند و قانونمند باشد، تا پيامدهاى نامطلوبى نداشته باشد. و بايد پذيرفت كه چون قرائت امرى است صد در صد متكى به سماع و اصطلاحاً «توقيفى»، يا بخشى است از سنّت نبوى صلى الله عليه وآله، پديده اختلاف قراءات نيز تنها در همين چارچوب پذيرفتنى و پذيرش كمترين اجتهاد شخصى در امر قرائت ناممكن است؛ چنانچه در تاريخ اسلام نيز پذيرفته نشده و با اين «بدعت گزارى»، به شدت مخالفت شده است.

3. تاريخچه قراءات

درك ارزش علم قرائت در گرو آگاهى با تاريخچه قراءات و شناخت مراحل آن است.
براى قرائت شانزده مرحله تاريخى مهم بيان شده است12، كه اكنون نيازى به شرح آنها نيست. امّا به اجمال بايد دانست كه روند تطور قرائت از فرشته وحى آغاز شده است كه فرستاده خدا و امين وحى بوده و به پيامبر گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله فرمان داده است كه: «اقرأ باسم ربّك الذى خلق...» (علق/1). در حقيقت نخستين مقرى، جبرئيل امين بوده است و پس از او دومين كس، پيغمبر اسلام‏صلى الله عليه وآله كه فرمان «و قرآناً فرقناه لتقرأه على النّاس على مُكثٍ و نزّلناه تنزيلاً»، (إسراء /106) را امتثال كرده است.
مخاطبان وحى و شنوندگان قرائت پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله نيز، همزمان به دو كار مهم پرداخته‏اند: نخست كتابت دقيق و گسترده وحى و ديگر گسترش فوق العاده قرائت قرآن و نيز به خاطر سپردن آن، كه ويژگى عمده آنها نيز همين تكيه بر كار حفظ بوده كه تا اندازه زيادى جاى كتابت و برخوردارى از سواد خواندن و نوشتن را مى‏گرفته است.
بررسى مراحل گوناگون شكل‏گيرى و رشد علم قرائت، پيدايش قراءات و فراز و نشيب‏هاى آن، ما را به اين حقيقت مى‏رساند كه نبايد مسئله قرائت را ساده پنداشت؛ و مسئله اجتهاد قاريان را عمده كرده و به دليل اختلاف قراءات يك باره از حجيت آنها دست شست.

4. راز اختلاف قراءات

پديده اختلاف قراءات از سويى جاى انكار ندارد و از سوى ديگر توجّه به عوامل آن مى‏تواند راهگشا باشد.
براى اختلاف قراءات، عوامل گوناگونى بر شمرده‏اند،13 كه بررسى آنها در بحث كنونى ضرورى نيست، اما بيان فهرست آنها زيانى ندارد:
1 - اختلاف و تعدد قرائت شخص پيغمبر اسلام‏صلى الله عليه وآله 
2 - تنوع و اختلاف تقرير و تأييد پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله
3 - اختلاف و تعدد نزول قرآن.
4 - اختلاف روايت و نقل از صحابه.
5 - اختلاف و تعدّد لهجه‏ها. 
6 - تهى بودن مصاحف عثمانى از نقطه و اعراب.
7 - اجتهاد قاريان.
8 - تهى بودن مصاحف عثمانى از حرف «الف»
9 - زياده روى برخى از قاريان در بكارگيرى قواعد ادبيات عرب.
10 - ويژگى‏هاى اخلاقى ناپسند برخى قاريان.
11 - عوامل گوناگونى مانند گمان اشتباه در نسخه قرآن، اهداف سياسى، آميخته شدن شرح و تفسير با نص مصحف، كم سوادى قارى و مواضع اعتقادى قارى.
بررسى نقش هر يك از اين عوامل به صورت مستند و آمارى، مى‏تواند سهم هر كدام را در رشد اختلاف قراءات نشان دهد. اما ناديده گرفتن برخى از آنها و يا پر رنگ كردن نقش برخى ديگر از آنها، مى‏تواند مشكلاتى را پديد آورد. در ادامه بحث خواهيم ديد كه مقتضاى تحقيق و واقع بينى، توجّه بيشتر به كدام يك از عوامل بالا است.

5. نسبت ميان قرآن و قراءات

در مورد يكى بودن قرآن و قراءات ديدگاه‏هاى متفاوتى ابراز شده است.14 برخى ديدگاه‏ها، اين دو را يكى دانسته و برخى دگر، كاملاً اين دو را جداى از يكديگر شمرده‏اند. و ديدگاه سوّم به افراط قراءات شاذه را نيز قرآن انگاشته است.
چكيده استدلال نظريه دوم، اين است كه قرآن متواتر است، بر خلاف قراءات كه نه تنها متواتر نيستند، بلكه محصول اجتهاد قاريانند. پس ميان قرآن و قراءات، تباين و دو گانگى وجود دارد.15
گرچه ادعاى تواتر قراءات، نادرست است، ليكن تخطئه قراءات و جدا كردن كامل آنها از قرآن نيز، به راحتى قابل قبول نيست. توضيح اين مطلب را در بخش ديگرى خواهيم آورد.

6. ضوابط حجيت قراءات

پس از بيان مقدّمه بحث مى‏توان به بررسى مسئله حجيّت قراءات پرداخت. در اين باره مطالب زير را مورد توجّه قرار مى‏دهيم:

تفاوت احتجاج و حجيت

نخست بايد توجّه كرد كه احتجاج بر يك قرائت با حجّيت آن تفاوت دارد. احتجاج در مورد يك قرائت بدين معناست كه براى نشان دادن برترى آن بر ساير قراءات، استدلال شود. اما مفهوم حجيت قرائت برهانى بودن و امكان پذيرش عملى آن است. 
همين جا بايد يادآورى كرد كه احتجاج بر قرائت، لزوماً اجتهادى بودن آن را نتيجه نمى‏دهد، چه اينكه اصل سماعى بودن قرائت، خدشه‏ناپذير بوده هرگونه احتجاجى در قرائت بايد مبتنى بر اين اصل باشد. حجيت قرائت نيز بر اين اصل استوار و از باب حجيت سنّت نبوى‏صلى الله عليه وآله است. گو اينكه سماع در قرائت اشراب شده باشد، زيرا بر فرض اجتهاد در مورد يك متن، ديگر قرائت آن، صورت نگرفته است چه اين كه قرائت متن آن است كه همراه آن از صاحب آن دريافت شده باشد.

نگاهى به ضوابط سه گانه مشهور

در زمينه اعتبار قرائت و شرايط حجيت آن، سه شرط مورد پذيرش قرار گرفته است.16 
1. صحّت سند.
2. موافقت با رسم الخط عثمانى.
3. تطابق با وجوه عربيت.
عمده‏ترين شرط، «صحّت سند»، يعنى منتسب بودن قرائت به پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله است. كه به هيچ روى اخلال به آن روا نبوده، بى آن، قرائت اجتهادى و بى ارزش است. بديهى است بدون احراز اين شرط، طرح و درميان آورى يك قرائت روا نيست، چه رسد به اينكه پذيرفتنى باشد. در حقيقت، با نبود اين شرط، نيازى به تخطئه قرائت نيست چه اينكه خود به خود بى ارزش است.
در صورت فقدان شرط نخست، نوبت به شرط دوم و سوم نيز نمى‏رسد. در واقع شرطهاى دوم و سوم، راه‏هايى براى كشف صحّت سند و تأكيدى بر آن به شمار مى‏آيند و بى آن قابل طرح نيستند.
اما در صورت احراز شرط نخست در مورد هر قرائتى، بايد آن را پذيرفت و هيچ راهى براى انكار آن باقى نمى‏ماند. مسئله حجيّت قرائت نيز دقيقاً همين جا مطرح مى‏شود.

پاسخ به استدلال‏هاى منكران حجيّت قراءات

در ردّ حجيت قراءات و جدا دانستن آنها از قرآن، ادلّه‏اى اقامه شده يا ديدگاه‏هاى خاصى ابراز گرديده كه پاسخ گويى به آنها لازم است:

بى نقش بودن قاريان

گفته شده است: «آنچه توسط قاريان به دست ما رسيده ويژگى‏هاى قراءات آنهاست. اما اصل قرآن از راه تواتر به ما رسيده و قاريان در اين مورد نقشى نداشته‏اند».17
در پاسخ مى‏گوييم: با توجّه به شرطِ صحّت سند در اعتبار قرائت و با فرض اتصال سند به پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله، با فرض عدم تواتر سند - كه هيچ نيازى به آن نيست - چگونه مى‏توان قراءات را تنها مربوط به قراء و بريده از سنّت نبوى‏صلى الله عليه وآله دانست؟ 
گر چه در تواتر قرآن هيچ ترديدى نيست، ليكن پرسش اين است كه تواتر قراءات - مانند هر تواتر ديگر - چگونه فراهم آمده است. اگر قرائت قرآن به هنگام نزول قرآن و روزگار زندگانى پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله، در سطحى بسيار گسترده انجام نگرفته بود، آيا تواتر مورد نظر حاصل شده بود؟ و مگر آنچه قاريان براى ما بازگو كرده‏اند چيزى جز همان قرائت‏هاى ايجادگر تواتر است؟ بنابراين، ناديده گرفتن نقش قاريان در ايجاد تواتر پذيرفتنى نيست و بدون پذيرش نقش قرائت‏هاى عصر نزول وحى در ايجاد تواتر، تصور وجود تواتر امرى نادرست خواهد بود.

نقش منفى اختلاف قراءات.

«اختلاف قراءات سبب آميخته شدن قرآن به غير قرآن است. امّا اين امر آسيبى به تواتر قرآن نمى‏رساند، زيرا ماده قرآن متواتر است؛ گرچه در مورد هيأت و اعراب كلمات قرآن اختلاف نظر باشد».18
افزون بر آنچه پيش‏تر به عنوان نتايج مثبت اختلاف قراءات بيان شد، گوييم: چگونه به رغم حفظ ماده و كلمات قرآن، امكان اشتباه قرآن با غيرش - به خاطر اختلاف در هيأت و تلفظ كلمات - پيش مى‏آيد؟ با يقين به نيفزودن چيزى بر قرآن و نكاستن از آن، چه جاى اين نگرانى هست؟ 
دو ديگر اينكه، غير مستند بودن قرائت، اجتهادى بودن آن و شذوذش آن را از اعتبار ساقط مى‏كند و نوبت به منظور كردن نقشى منفى براى آن نمى‏رسد. 
حقيقت نيز اين است كه به رغم وجود قراءات گوناگون، حتى شاذ و مجعول، بر دامن كبريايى قرآن گردى ننشسته و سبب اشتباه آن به غيرش نشده است.

اجتهاد در قرائت و روايت نبودن قراءات

در پاسخ به اين نظر كه حتى با فرض عدم تواتر قراءات، آنها خبر واحد بوده و مشمول ادلّه حجيت خبر واحداند گفته شده است:
«روايت بودن قراءات معلوم نيست تا به عنوان خبر واحد حجت باشند و شايد قراءات اجتهاد قاريان بوده است».19
پاسخ سخن ياد شده اين است كه: ادّعاى عدم وضوح روايت بودن قراءات دليلى ندارد. آنچه كه ظاهر امر است، قراءات روايت‏اند و شرايط روايت و خبر واحد را دارا هستند، چنانكه ديدگاه خود اشكال كننده نيز همين بوده كه چون از قاريان مشهور ياد كرده، راويانِ آنها را هم نام برده است.20 تنها نكته قابل تأمّل و درنگ، خدشه كردن در وثاقت برخى راويان است كه اين هم ضررى به اصل مدّعا نمى‏زند. 
تكيه بر احتمال اجتهادى بودن قراءات نيز، در برابر امرى محقق و مسلم، يعنى سماعى بودن و روايى بودن آنها ارزشى ندارد.

بى دليلى پيروى از قاريان و احتمال اشتباه آنان

«حجت نبودن قراءات مشهور است و نمى‏توان از آنها حكم شرعى را استفاده كرد، چون درباره هر يك از قاريان، احتمال غلط و اشتباه وجود دارد و دليل عقلى يا شرعى بر لزوم پيروى از يكى از اينان وارد نشده است. بلكه عقل و دين از پيروى غير علم منع كرده‏اند».21
در پاسخ به اين استدلال مى‏توان گفت: احتمال اشتباه قارى مانند احتمال اجتهاد اوست و در صورتى پذيرفتنى است كه اصل در قرائت نقل و سماع نباشد. امّا اگر اين اصل و روايت بودن قرائت پذيرفته شد، تنها مشكل، عدم وثاقت راوى است، كه با فرض وثاقت او، ديگر احتمال اشتباه او - كه نظر خودش را نمى‏گويد - قابل طرح نيست.
دليل عقلى و شرعى پيروى از قراء نيز، همان ادله حجيت خبر واحد است. ادله منع كننده پيروى از گمان و غير علم نيز مربوط به جايى است كه صرف گمان مطرح باشد نه اخبار آحاد كه به نقل قراءات مى‏پردازند.
استفاده حكم شرعى نيز اگر از هر خبر واحد ثقه‏اى روا باشد، قراءات نيز به عنوان صغراى آن قياس تلقى شده و مورد استفاده قرار خواهند گرفت.

مشكل علم اجمالى

استدلال ديگرى كه در مورد ناروا بودن پذيرش قراءات شده، اين است كه: 
«اگر بپذيريم تمام قراءات مستند به روايت‏اند و تمام راويان آنها نيز ثقه‏اند، باز هم علم اجمالى داريم كه برخى از اين قراءات از پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله، صادر نشده است و چنين علمى به تعارض ميان روايات مى‏انجامد و همه آنها از حجيت ساقط خواهند شد. اعتبار بخشيدن به برخى از آنها نيز ترجيح بدون مرجح است و ناچار بايد به مرجّحات باب تعارض مراجعه كرد».22
آنچه در اين‏جا اهميت زيادى دارد، پى بردن به منشأ علم اجمالى ادعا شده و اثبات وجود آن است. 
عامل پيدايش علم اجمالى در درون قرائت نهفته است يا بيرون از آن؟ عامل بيرونى فرضى چه ربطى به قرائت داشته و كدام است؟ 
اگر عامل ياد شده درونى باشد، يا به متن قرائت مربوط مى‏شود و يا به سند آن.
آيا وثاقت تمام رجال سند قرائت سبب پيدايش علم اجمالى شده است؟ اين دو كه به هم ربطى ندارند، چه اينكه منطقى نيست به خاطر وثاقت رجال سند، متنى را به نا استوارى متهم كنيم! يعنى وقتى دستمان به سند نمى‏رسد، مدعى علم اجمالى به عدم صدور برخى قراءات شويم! اصولاً مفهوم وثاقت تمام رجال سند، صدور يقينى قراءات است و ديگر جايى براى علم اجمالى ادعايى نيست.
و اگر عامل درونى ياد شده مربوط به سند نيست و مربوط به خود متن است؛ يعنى اشكالى در دلالت يك حديث از ميان احاديث هست كه موجب ادعاى وجود علم اجمالى شده است؛ در اين صورت، بايد به همان حديث بپردازيم نه از تمام روايات دست برداريم.
بارى اگر بر وجود علم اجمالى اصرار شود، بايد بدانيم پس از مراجعه به مرجّحات، قرائتى اعتبار خواهد يافت كه مرجّح يا مرجّحاتى داشته باشد. در اين حالت نيز گزينش يك قرائت بى دليل نخواهد بود. و طبيعى است كه رها كردن متن بدون قرائت نا ممكن است و هر قرائتى كه انتخاب شود بايد واجد تمام شرايط از جمله صحت سند باشد و قراءات مرجوح نيز با دليل كنار گذاشته شوند.

تخطئه قراءات به خاطر اجتهادِ قاريان

گفته شده بزرگترين عامل اختلاف قراءات، اجتهاد قاريان بوده است. بر اجتهاد، استبداد به رأى نيز افزوده شده است.
همين اجتهاد و استبداد به رأى سبب بروز مخالفت‏هايى با قاريان شده است.
موضع‏گيرى در برابر كسايى به خاطر «نبر»؛ يعنى تلفظ كلمات با همزه، تخطئه شدن حمزة بن حبيب زيات، تعقيب و تنبيه و توبه داده شدن به خاطر ديدگاه وى درباره ديدگاه ابن شنبوذ، حذف شرط تطابق با رسم الخط عثمانى از شرايط اعتبار قرائت و محاكمه شدن ابن مقسم بغدادى به دليل تكيه بر موافقت با وجوه عربيت به عنوان تنها شرط اعتبار قرائت و ناديده گرفتن دو شرط ديگر، گوياى اجتهادى بودن قراءات است.23
درباره ابوبكر عطار، شاگرد ابن شنبوذ نيز در تاريخ ثبت است كه به خاطر زياده روى در ادب عربى در امر قرائت، مورد اعتراض شديد فقهاء قرار گرفت، و چون از دفاع خويش در محاكمه ناتوان گشت به ناچار توبه كرده و تسليم شد.24
ابو عثمان مازنى، قرائت اهل مدينه و نافع بن ابى نعيم را تخطئه مى‏كرده است. 
ابوعباس مبرّد نيز قرائت اهل مدينه را لحن فاحش مى‏دانسته است.
فارسى، ابن مجاهد، حوفى و ابن عطية در مواردى قرائت ابن عامر، قارى اهل شام را، نادرست مى‏دانسته‏اند و نحاسّ، اخفش، ابوحاتم و ابن جنى نيز، در مواردى به تخطئه قاريان پرداخته‏اند.25
امام احمد بن حنبل بسيارى از قراءات حمزه را انكار مى‏كرده است. ابوبكر بن عياش، يكى از دو راوى عاصم، قرائت حمزه را بدعت مى‏شمرده است. و ابن دريد مى‏گفته، دوست دارم قرائت حمزه از كوفه بيرون رود. اين قبيل مخالفت‏ها، مهم‏ترين رهبردى است كه ائمه سلف منكر تواتر قراءات بوده‏اند.26
كتاب‏هاى مستقلى نيز نگاشته شده كه در آنها لغزش‏ها و خطاهاى قاريان مشهور، جمع آورى شده است.27
در مورد بزى، يكى از دو راوى ابن كثير، نقل شده كه در يك مورد از قرائت خود دست برداشته است و اين گواه اجتهادى بودن آن بوده است و گرنه اين كار را نمى‏كرد.28
پاره‏اى از قراءات قاريان هفتگانه نيز شاذ دانسته شده است كه اين گواه اجتهادى بودن آنها و مرفوض واقع شدن آنهاست.29
مكى بن ابيطالب نيز نمونه‏هايى از قراءات اجتهادى را در كتاب مهمّش، «الكشف عن وجوه القراءات السبع» گرد آورده است.30 در پاسخ به اين استدلال بازگويى موارد زير سودمند به نظر مى‏رسد.
نخست آن كه، مخالفت‏ها و تخطئه كردن‏ها در مورد قراءات اجتهادى گوياى اين حقيقت نيز هست كه حساسيت زيادى در مورد اين گونه قراءات وجود داشته است. اما طرح مخالفت‏ها و نتيجه دادن آنها، گواه اجتهادى نبودن قراءات نزد بيشتر قاريان بوده است. 
دوم: كسانى چون ابن مقسم و ابن شنبوذ، اندك شمار بوده‏اند و به همين دليل مواضع و ديدگاه‏هاى آنان، حتى در زمان خودشان شكست خورده است. پس نبايد همه قاريان را مانند نامبردگان دانست و گرنه بايد تاريخ قراءات آكنده از ماجراهاى تلخى مانند ماجراى ابن شنبوذ باشد.
سوّم: در مورد مخالفت‏ها بايد بررسى‏هاى دقيق موردى انجام گيرد، تا ماهيت آنها آشكار گردد. با قاطعيت تمام نمى‏توان هر مخالفتى را به حق و برخاسته از حسن نيت دانست. اين احتمال نيز كه برخى تخطئه كردن‏ها، از هواهاى نفسانى و رقابت‏هاى ناسالم سرچشمه مى‏گرفته است، ما را به تأمل وا داشته، و تا كشف حقيقت همراهى مى‏كند.
چهارم: برگشتن قارى از قرائتى پس از آگاهى بر خطايش، دليل بر اجتهادى بودن قرائت نيست. قارى ثقه، معصوم نيست كه از خطا مصون باشد. خطاى او نيز به وثاقتش آسيب نمى‏رساند. و پس از كشف اشتباه، كه ممكن است مربوط به شتابزدگى، حواس پرتى و مانند اينها باشد، قارى مى‏تواند به خطايش اقرار كرده به قرائت مستند و درست روى آورد. آرى در صورت اجتهادى بودن قرائت است كه قارى حاضر نيست به راحتى از نظر نادرستش دست بر دارد و مانند ابن مقسم و ابن شنبوذ بر آن اصرار مى‏ورزد.
پنجم: در نظر گرفتن اندك قرائت‏هاى اجتهادى برخاسته از شذوذ نفسى پاره‏اى قاريان، بسيار با اهميت است. طرد اين موارد مطلوب است و در اين حالت است كه ما بر شرط صحت سند پاى فشرده و آن را رعايت كرده‏ايم. 
بنابراين، شمار اندك قرائت‏هاى شاذ كه در مقايسه با موارد اختلاف قراءات، كه آنها نيز نسبت به حجم كل قرآن اندك است،31 نمى‏تواند به توقيفى بودن قراءات آسيبى برساند.

ويژگى‏هاى قرائت ايده آل

به دنبال مناقشه در شرايط سه گانه مشهور براى اعتبار قرائت32، شرايط ديگرى براى اعتبار قرائت پيشنهاد شده است از جمله: «قرائتى موافق با نص قرآن است كه ميان مردم مشهور و معروف بوده در طول تاريخ آن را تلقى به قبول كرده باشند»33
قرائت ايده‏آل و قابل قبول، همانند خود قرآن كه از سوى خداى يگانه نازل شده است، بيش از يك قرائت، نيست. قرائتى پذيرفتنى است كه تمام قاريان يا بيشترشان بر آن اتفاق نظر داشته باشند و ساير شرايط لازم را هم داشته باشد».34
«قرائتى كه حفص از عاصم روايت كرده، به دو دليل مورد قبول جامعه اسلامى قرار گرفته است: نخست آن كه قرائت حفض قرائت همه مسلمانها بوده است. و ديگر اينكه عاصم در ميان قاريان، برجسته بوده ويژگى‏هاى منحصر به فردى داشته كه او را زبانزد كرده است و از نيروى ضبط و حافظه قوى برخوردار بوده است. او قرائتش را از ابوعبدالرحمن سلمى گرفته و او نيز از اميرالمؤمنين على‏عليه السلام.»35
«ملاك صحت قرائت سه چيز است: موافقت در ماده و صورت و نظم كلمات با ثبت مصحف معروف ميان عموم مسلمانان، موافق بودن با فصيح‏ترين لغت و رايج‏ترين متون عربى و نبودن دليل قطعى عقلى و شرعى بر خلاف آن».36
درباره اين ديدگاه توجّه به نكات زير لازم است: 
يك. چگونه، قرائتى شهرت و معروفيت يافته است؟ اگر مسلمانان صدر اسلام و قاريان آن دوره به قرائت اهتمام نمى‏داشتند و نيز مسلمانان و قاريان دوره‏هاى پس از آن كار آنها را دنبال نكرده بودند، آيا اكنون امكان دسترسى به قرائتى مشهور وجود داشت؟ 
بنابراين، شهرت يك قرائت نيز ريشه در تلاش مسلمانان و قاريان دارد. و سهم قراءات را در اين باره نبايد از ياد برد.
دو. اينكه به دليل يگانگى خدا، قرائت قرآن نيز يگانه دانسته شود، جاى تأمل و دقت دارد. زيرا در پاره‏اى از روايات،37 مسئله تعدد نزول قرآن مطرح شده و آن را يكى از عوامل اختلاف قراءات دانسته‏اند. اگر سند اين روايات صحيح باشد، ديدگاه وحدت قرائت نادرست خواهد بود.
سه. در اينكه قرائت عاصم، قرائتى صحيح و واجد شرايط است، سخنى نيست، امّا بحث بر سر اين است كه اگر قرائتى مانند قرائت عاصم و واجد شرايط آن وجود داشته باشد، چه راهى براى ناديده گرفتن آن وجود دارد؟ 
چهار. اكنون در مغرب جهان اسلام، در سطحى گسترده قرائت، نافع به روايت ورش، رواج دارد. و سالهاى اخير، دولت سعودى، قرآنى بر اساس قرائت ياد شده، براى مسلمانان آن منطقه، چاپ و منتشر كرده است.
حال چگونه مى‏توان گفت همه مسلمانان از قرائت «عاصم»، پيروى مى‏كنند و جز اين قرائت، قرائت مشهور و معروف ديگرى وجود ندارد؟
پنج. تفاوت چندانى ميان شرايطى كه براى قرائت ايده‏آل بيان شد و شرايط مشهور وجود ندارد. زيرا شرط اول كه مطابقت با رسم الخط مصحف معروف ميان عموم مسلمانان است، جايگزين شرط موافقت با رسم الخط مصحف عثمانى شده است. گو اينكه مصاحف عثمانى از ميان رفته‏اند ليكن مى‏توان مصاحف كنونى را به كلى غير از آنها و داراى رسم الخطى جز آنها دانست. يا اينكه تفاوت ميان مصاحف فعلى و مصاحف عثمانى، تهى بودن آنها از نقطه، شكل و اعراب و برخوردارى اينها از اين ويژگى‏هاست. 
بر اين نكته بيفزاييم چيزى كه مورد قبول صاحب اين ديدگاه - ديدگاه وحدت قرائت - نيز هست، اينكه نص موجود، همان نص متواتر و بر جاى مانده از صدر اسلام است كه كمترين تغييرى نكرده است. پس مصاحف كنونى نيز مغاير با مصاحف عثمانى نيستند.
شرط دوم در مورد هماهنگى با برجسته‏ترين متون عربى، چندان فرقى با شرط مطابقت با وجوه عربيت ندارد، جز اينكه در شرط مشهور بر ادبيت بيشتر تكيه شده است.
و شرط سوم نيز گونه تغيير نام يافته شرط اصلى مشهور، يعنى صحت سند است. زيرا فرقى نيست كه نقلى بودن و مستند بودن براى قرائت شرط شود، يا اينكه گفته شود قرائت نبايد در مقابل خود دليلى از سنّت متواتر يا عقل داشته باشد. چه اينكه دين و عقل نبايد با هم ناسازگار باشند.

آخرين اشكال بر حجيّت قراءات

پذيرش مستند بودن قراءات و انتساب آنها به پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله، با وصف اختلاف قراءات و اختلاف شيوه‏هاى قاريان، از نظر عقلى ناممكن است، چه رسد به اينكه بتوان آن را اثبات كرد.38
از نظر عقلى چه امتناعى دارد كه در مورد يك متن، دست كم شيوه نگارش به گونه‏اى باشد كه قرائت‏هاى مختلف را پذيرا باشد؟ آيا درباره رسم الخط مصاحف عثمانى عامدانه چنين وضعيتى پيش آورده نشده است؟ اگر مسئله تعدد نزول و تعدد تقرير پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله نيز پذيرفته شود، باز از نظر عقلى با امتناعى روبرو نيستيم.
كسانى كه اثباتاً در اين باره ديدگاهى موافق دارند، به امورى مانند تعدد نزول قرآن، تعدد تقرير پيامبرصلى الله عليه وآله و اختلاف نقل صحابه از ايشان، استدلال كرده‏اند و طبيعى است كه بر فرض صحت امور ياد شده، مسئله اختلاف قراءات و مستند بودن تمام يا بخشى از آنها به پيامبرصلى الله عليه وآله، قابل قبول باشد.

جمع بندى و نتيجه‏گيرى

پس از طى مراحل گوناگون بحث و آشنايى با ديدگاه مشهور درباره معيارهاى قرائت صحيح و پاسخ گويى به استدلالهاى مخالفان حجيت قراءات، نوبت به جمع بندى اين بحث و نتيجه‏گيرى از آن رسيده است.

پيام علم قرائت

وجود «علم قرائت»، به عنوان يكى از علوم قرآنى و تقدم زمانى آن بر ديگر علوم قرآنى و از جمله بر تفسير قرآن، نشانه مشروع و مطلوب بودن آن است. اگر اختلاف قراءات امرى ناپسند بوده و بالقوه مى‏توانست پيامدهاى نامطلوبى داشته باشد، خود قرآن، يا شخص پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله، از آن جلوگيرى مى‏كردند. به گواهى تاريخ نه تنها كوچكترين اقدامى در اين مورد انجام نگرفت بلكه تشويق‏هاى بسيارى در زمينه قرائت و تعليم و تعلم قرآن صورت گرفته است.
با پيدايش و شكل‏گيرى علم قرائت نيز طبيعى بود كه براى قرائت به عنوان موضوع اين دانش، قوانين مقرر گرديده و به بررسى قراءات و وجوه مختلف آن، پرداخته شود. كه به تقسيم آنها به انواع گوناگون از جمله معتبر، شاذ و مانند آن بينجامد.
بنابراين موضع‏گيرى در مقابل تعدد قرائت‏ها و تأكيد بر وحدت آنها، نوعى رويارويى با پديده‏اى طبيعى و مخالفت با روندى تاريخى است، كه ضرورتى ندارد، چه اينكه اگر ضرورتى مى‏نمود اين كار انجام گرفته بود.

تسلسل تاريخى سماع

چنانكه پيشتر گفتيم، سماع و نقل، محور قرائت بوده و بدان اهتمام كامل مى‏شده است. اين مسئله به صورت سلسله وار و از آغاز تا امروز ادامه يافته است. مانند همان تسلسلى كه در مورد نقل حديث به چشم مى‏خورد و به اجازه نقل حديث مشهور گرديده است.
نتيجه‏اى كه مى‏توان گرفت، اين است كه در صورت اجتهادى بودن قرائت، آيا نيازى بدين كار بوده است؟ به ويژه آن كه مى‏دانيم ارتباطات با دشواريهاى فراوانى در گذشته روبرو بوده است و عالمان قرائت با تحمل رنجهاى بسيار به اين كار اقدام مى‏كرده‏اند كه كوچ كردن «سيبويه» از ايران به بغداد براى سماع قرائت نمونه‏اى از آن است.39

نخستين عوامل اختلاف قراءات

شايسته است كه به نخستين عوامل اختلاف قراآت، توجّه بيشترى شود. زيرا اجتهاد قارى - به ويژه قاريان هفتگانه - در صورتى كه واقعيت هم داشته باشد، امرى است كه در سده دوم هجرى رخ داده و در طول عوامل ديگر قرار مى‏گيرد.
بى شك نمى‏توان مدعى وجود چنين اجتهادى در عصر نزول وحى و در مورد صحابه شد در حالى كه وجوه مختلف قرائت در آن دوره پديد آمده است و در روزگار عثمان نيز به عمد، مصاحف امام به گونه‏اى نگارش يافته كه وجوه قراءات را برتابد. پس بايد سراغ عوامل ديرين رفت، تا دليل اختلاف قراءات آشكار شود. 
يكى از آن عوامل را اختلاف در نزول وحى، يا جواز قرائت خود پيامبرصلى الله عليه وآله به وجوه مختلف دانسته‏اند. به دو روايت در اين زمينه توجّه فرماييد:
1. ابن وليد از صفار و او از ابن معروف، وى از محمد بن يحيى صيرفى و او از حمّاد بن عثمان و وى از امام صادق‏عليه السلام نقل كرده است كه به ايشان گفتم چرا روايات شما گوناگون است؟
ايشان پاسخ دادند: قرآن بر هفت حرف نازل شده و كمترين حقى كه امام دارد، اين است كه به هفت گونه فتوى دهد. سپس فرمود: اين نعمت ماست پس بى حساب بخشيده يا امساك كن.40
2. جاجيلويه از محمد عطار، او از اشعرى و او از احمد بن هلال و وى از عيسى بن عبداللَّه هاشمى و او از پدرش و او از پدرانش نقل كرده كه پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: فرستاده‏اى از سوى خدا نزد من آمده و گفت: خدا به تو دستور مى‏دهد قرآن را بر يك حرف بخوانى. من گفتم خداىِ من بر من وسعت ده. پس فرمود: خدايت فرمان مى‏دهد قرآن را بر يك حرف بخوانى. باز گفتم برامت من توسعه ده. 
پس فرمود: خدا به تو فرمان مى‏دهد قرآن را بر هفت حرف بخوانى.41
در منابع اهل سنّت نيز رواياتى به همين مضمون به چشم مى‏خورد.42
صحابه پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله نيز، وجوه مختلف قرائت را از ايشان فرا مى‏گرفته‏اند و براى مردم نيز، گونه گون نقل كرده‏اند. پس از اين راه اختلاف قرائت پيش آمده است.43
پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله، قرائت‏هاى گوناگون صحابه را نيز تقرير و تأييد مى‏كرده است.44
وجود اين ويژگى‏ها عصر نزول وحى، مجالى براى اجتهاد قارى به عنوان عاملى براى اختلاف قراءات، باقى نمى‏گذارد و موجب مى‏شود تا باب اجتهاد در قرائت مسدود گردد.

مجوز حجيت قرائت

يادآور مى‏شويم كه حجيت قرائت تنها به سنّت نبوى‏صلى الله عليه وآله است و تا به گونه‏اى منتسب به ايشان نباشد، اعتبارى ندارد. قرائت، در حقيقت گونه‏اى از نقل حديث است. حديثى كه در آن، گونه و وجه خاصى از تلفظ برخى از كلمات قرآن، از زبان پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله براى ما نقل شده است. و حجيت سنّت نيز قولى است كه جملگى بر آنند.

امكان عقلى تعدد قراءات

نكته‏اى كه شايان توجّه بيشتر است اينكه در مقام ثبوت، اختلاف قراءات مانعى ندارد. زيرا قرآن معجزه جاويد اسلام است و اعجاز لفظى آن چيزى نيست كه در پرده مانده باشد. و عجز مخالفان آن در طول تاريخ، بدين صورت كه نتوانسته‏اند الفاظ و تركيبى مانند قرآن عرضه كنند، بهترين گواه اعجاز لفظى قرآن است.
بر اين اساس، در پاره‏اى موارد، الفاظ قرآن به گونه‏اى هستند كه امكان قرائت‏هاى گوناگون را دارند.اما اين امر، آسيبى به محتوا و معانى آن نرسانده، و با هر قرائتى، - البته قرائت واجد شرايط صحت -، معناى كاملاً درستى نيز به دست مى‏آيد.
امكان عقلى تعدد قراءات در مقام ثبوت، راه را براى پذيرش آن در مقام اثبات هموار مى‏كند.

تنوع لهجه‏ها و وحدت نص

چنانكه از بحث‏هاى گذشته بر آمد، مسئله اختلاف قراءات بيشتر به تنوع لهجه‏ها بر مى‏گردد. تنوع لهجه‏ها نيز امرى كاملاً طبيعى است، به همان اندازه كه تعدد زبان‏ها طبيعى است. اسلام نيز دينى است كه از مشقت و حرج تهى است، «و ما جعل عليكم فى الدّين من هرج» (حج /78) چنين دينى نمى‏تواند پيروانش را به تلفظ بر خلاف لهجه طبيعى‏شان مجبور كند.
اختلاف قراءات بر اساس تعدد لهجه‏ها، به وحدت نصّ قرآن نيز آسيبى نمى‏زند و بهترين گواه آن، اينكه نصّ قرآن، تاكنون در ميان ملل گوناگون مسلمان استوار مانده است.
موارد اندك اختلاف قراءات در سراسر قرآن نيز نگران كننده نيست.

طريقه احتياط

با توجّه به برخى روايات و اقوال بزرگان، جمود بر قرائت مشهور، شرط احتياط نيست. بلكه فراتر شدن از آن و فراهم آوردن مجال براى برخى ديگر از قراءات پيمودن راه احتياط است.
و امّا چند روايت در اين باره:
ابوبكر حضرمى از امام صادق‏عليه السلام نقل كرده كه پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله فرمود: اگر مردم قرآن را چنان كه نازل شده است مى‏خواندند حتى دو كس نيز اختلاف نمى‏داشتند.45
اگر قرائت مشهور كنونى تمام عيار و همانند قرائت نازل شده مى‏بود، چه جايى براى اين تعبير پيامبرصلى الله عليه وآله و اشاره ايشان به قرائتى ديگر بود؟
ابوبصير از امام صادق‏صلى الله عليه وآله نقل كرده كه فرمود: مراد از آيه: اين كتاب ماست كه به حق با شما سخن مى‏گويد: (جاثيه /29) اين نيست كه كتاب خودش سخن مى‏گويد بلكه رسول خداست كه ناطق است و خدا فرموده: اين كتاب ماست كه به حق بر شما تلاوت مى‏شود. من گفتم ما اين آيه را چنين قرائت نمى‏كنيم. پس فرمود: به خدا قسم جبرئيل آن را اين چنين نازل كرد، ليكن تحريف شده است.46
بى ترديد مراد از تحريف در اين حديث، تحريف به زياده و نقصان نيست. اما صرف معلوم و مجهول خواندن فعل «ينطق» كه دو جور قرائت است، تغيير اساسى ايجاد مى‏كند و فرض اين است كه قرائت مشهور به صورت فعل معلوم است.
زراره از امام باقر نقل مى‏كند كه فرمود: «تفسير القرآن على سبعة احرف منه ما كان و منه مالم يكن بعد ذلك تعرفه الائمة».47
اگر چه در اين حديث به تفسير قرآن عنايت شده، ليكن شيوه راهيابى به مراد قرآن و بطون آن، از طريق قرائت و تغيير آن نيز، يكى از راه‏هاى احتمالى است.
ابو عبدالرحمن سلمى گويد: على‏عليه السلام به يك قاضى فرمود: آيا ناسخ را از منسوخ باز مى‏شناسى؟ او پاسخ داد: خير. پس امام‏عليه السلام فرمود هلاك شدى و هلاك ساختى، تفسير هر حرفى از قرآن وجوهى دارد.48 
در اين حديث نيز، چون روايت پيشين به راه‏هاى پى بردن به تأويل قرآن، اشاره شده است كه قراءات گوناگون، خود راه‏هايى براى اين منظور است.
عبدالرحمن بن حجّاج گويد: از امام صادق‏عليه السلام شنيدم كه فرمود: از عقول دانشمندان چيزى دورتر به قرآن وجود ندارد.49
بر پايه معناى روايت ياد شده، دور دست‏ترين حقيقت براى انسان، فهم قرآن است كه بايد براى دست يابى به آن راه‏هاى متنوع و پر رنجى را پيمود و قراءات نيز بخشى از كوشش در اين رهگذر است. اما بسنده كردن به يك قرائت، مى‏تواند تا حدودى ما را از حقايق قرآن دور نگهدارد.
گفتار برخى از بزرگان در اين موضوع نيز شايسته توجّه است.
مرحوم شيخ مفيد در اين باره گفته است:
«چنانچه از روايات رسيده از سوى امامان معصوم‏عليهم السلام فهميده مى‏شود، آنها به قرائت ميان دو جلد قرآن فرمان داده‏اند و از ما خواسته‏اند از آن تجاوز نكنيم و آن را بدون كم و زياد بخوانيم تا آنگاه كه امام عصرعليه السلام ظهور كند و قرآن را آن گونه كه نازل شده است بر مردم بخواند. و آن گونه كه اميرالمؤمنين عليه السلام جمع آورى كرده است تلاوت كند. آنان ما را نهى كرده‏اند كه افزون بر آنچه در قرآن ثبت شده قرائت كنيم، زيرا مقدار زايد، متواتر نيست و از راه روايات واحد به ما رسيده است كه گاهى دچار اشتباه‏اند. و اگر بر خلاف نص موجود قرآن قرائت كنيم دچار لغزش مى‏شويم، طعمه ستمگران شده خود را به هلاكت مى‏اندازيم. پس از اين رو امامان‏عليهم السلام ، ما را از قرائت بر خلاف نصّ موجود قرآن منع كرده‏اند.
...گر چه انكار نشده كه دو گونه قرائت در كار باشد: يكى آن كه در مصحف وجود دارد و ديگرى آنچه مفاد روايت است. چنانكه اهل سنّت نيز گويند قرآن به وجوه مختلفى نازل شده است. بدين ترتيب است كه قرآن فرموده: «و ما هو على الغيب بظنين.» (تكوير /24) او نسبت به غيب بد گمان نيست، يعنى متهم نيست و بنابر قرائت ديگر «و ما هو على الغيب بضنين» يعنى نسبت به غيب بخيل نيست».50
مرحوم علامه مجلسى «ره» نيز سخنى بدين شرح دارد:
«درباره بسيارى از آيات قرآنى، رواياتى وارد شده است كه بر خلاف قراءات مشهوراند، مانند آية الكرسى و آيه: «و كذلك جعلناكم امةً وسطاً» (بقره /143) بدين سان شما را امتى معتدل قرار داديم و آيات ديگر».51


پی نوشت‌ها:

1 - ابن منظور، لسان العرب چاپ اوّل، داراحياء التراث العربى، بيروت 78 /11.
2 - همان، 80/11؛ ابن الاثير، النهاية چاپ چهارم، مطبوعاتى اسماعيليان، قم 30 /4.
3 - المنجد، /626.
4 - زركشى، البرهان فى علوم القرآن مكتبة دارالتراث، قاهره 318 /1.
5 - فضلى، عبدالهادى، القراءات القرآنيه چاپ دوم، دارالقلم، بيروت /55.
6 - رك: همان، فصل اول كتاب.
7 - ابن منظور، لسان العرب 54 - 53 /3 ؛ فيومى، المصباح المنير، مطبوعاتى محمد على صبيح، مصر/149.
8 - مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار چاپ دوم، مؤسسة الوفاء، بيروت / 89 باب 23، فضل قرائة القرآن.
9 - رك: امام خمينى، استفتاءات انتشارات جامعه مدرسين، قم 337 /1.
10 - حجتى، محمد باقر، پژوهشى در تاريخ قرآن كريم چاپ هفتم، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، تهران / 268 - 266.
11 - رك: علامه هندى، كنزا لعمال، مؤسسة الرسالة، بيروت 136 /10، ح شماره 28686.
12 - فضلى، عبدالهادى، القراءات القرآنية،/ 52 - 13.
13 - همان، 91، معرفت، محمد هادى، تلخيص التمهيد چاپ دوم، انتشارات جامعه مدرسين، قم 217 /1.
14 - همان، 62 - 61؛ نيز تلخيص التمهيد، 270 /1.
15 - تلخيص التمهيد، 271 /1 ؛ خوئى، ابوالقاسم، البيان فى تفسير القرآن چاپ سوم، المطبعة العلمية، قم / 174 - 173.
16 - الفضلى، عبدالهادى، القراءات القرآنية،/ 112.
17 - خوئى، ابوالقاسم، البيان فى تفسير القرآن،/ 173.
18 - همان، /174.
19 - همان، /180.
20 - همان، /161 - 140.
21 - همان، /180.
22 - همان، /182 - 181.
23 - معرفت، محمد هادى، تلخيص التمهيد، 229 - 228 /1.
24 - همان، /234 - 230.
25 - همان، /232 - 231.
26 - همان، /257.
27 - همان، /259 - 258.
28 - همان، /260.
29 - همان، /262.
30 - همان، /267 - 265.
31 - دانى، عثمان بن سعيد، التيسير فى القراءات السبع، چاپ اول، دارالكتب العلمية، بيروت 62 و بعد.
32 - معرفت، محمد هادى، تلخيص التمهيد، 349 /1 و بعد.
33 - همان، /275.
34 - همان، /322.
35 - همان، /332 - 328.
36 - همان، /376.
37 - نسائى، احمد بن شعيب ،سنن النسائى، چاپ اول، دارالفكر، بيروت 154 - 150 /2، باب جامع ماجاء فى القرآن،؛ سجستانى، سليمان بن اشعث، سنن ابى‏داود، دارالفكر، بيروت 76 - 75 /2، ح 1478 - 1475.
38 - تلخيص التمهيد، 355 /1.
39 - اين‏جانب اين مطلب را در كلاس درس از استاد محترم جناب آقاى دكتر سيد محمد باقر حجتى شنيدم ليكن پس از تتبّع فراوان براى آن مسندى مكتوب نيافتم.
40 - صدوق، محمد بن على، الخصال، چاپ اول، مؤسسة الاعلمى للمطبوعات، بيروت، تحقيق شده، 1410 ق 358 /2.
41 - همان.
42 - نسائى، احمد بن شعيب، 154 - 150/2؛ سجستانى، سليمان بن اشعث، سنن ابى‏داود، 76 - 75 /2؛ احمد بن حنبل،مسند احمد، 300 /2 405 /1؛ بخارى، محمد بن اسماعيل،صحيح بخارى، خصومات /4، فضائل للقرآن /5 و توحيد /53.
43 - الفضلى، عبدالهادى، القراءات القرآنية،/ 94.
44 - همان، /92.
45 - مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار چاپ دوم، مؤسسة الوفاء، بيروت 48 /89.
46 - همان، 49 - 48 /89.
47 - همان، 98 /89.
48 - همان، 110/89.
49 - همان، 111/89.
50 - همان، 75 - 74/89.
51 - همان، 48/89.
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 12 خرداد 1394 ساعت: 22:14 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

نقد ترجمه استاد فولادوند

بازديد: 171
نقد ترجمه استاد فولادوند

مهدي سلطاني رناني

چکیده: ترجمه فارسى استاد محمد مهدى فولادوند از قرآن كريم در حال حاضر در شمار يكى از بهترين و موفق ترين ترجمه ها قرار داد كه به دور از گرايش هاى خاص و رويكردهاى افراطى به انجام رسيده است. مترجم محترم در اين ترجمه اصل را بر روانى و خوشخوانى نهاده و ترجمه اى شايسته و در خور تقدير ارائه داده است. اين اثر، ترجمه اى مبسوط و گاه تفسيرآميز از قرآن كريم است كه سطح علمى و تحقيقى آن در خور اعتناست. ولى با وجود همه محاسن و ارزش هايش همانند ساير ترجمه ها در خور نقد و بررسى و داراى نقاط قوت و ضعف علمى است. در اين نوشتار ترجمه ياد شده از ابعاد مختلف صرفى، نحوى و ادبى مورد بررسى قرار مى گيرد. 

كليد واژه‏ها: ترجه قرآن، ويژگى هاى ترجمه دكتر فولادوند، ويژگى هاى صرفى، ويژگى هاى نحوى، ويژگى هاى ادبى.

مقدمه

ترجمه قرآن از دير باز معركه آراى فقهاى اسلام بويژه فقيهان اهل سنّت بوده است. اين بحث براى نخستين بار از مسأله جواز قرائت حمد و سوره به زبان‏هاى غير عربى آغاز شد.1 در قرون معاصر نيز به سبب ضرورت تبليغ دين، مسأله ترجمه قرآن و لزوم آن را شيخ مصطفى مراغى مطرح نمود كه با مخالفت شديد برخى علماى الأزهر مصر مواجه شد و اينان پس از جلسات و شوراهاى مكررّ، رأى به جواز ترجمه قرآن دادند و حتّى ترجمه تفسيرى قرآن را نيز پذيرفتند.2 در هر حال ترجمه قرآن كريم براى درك و فهم معانى لغوى آيات و براى كسانى كه آشنايى با زبان عربى ندارند يا چندان بر آن مسلّط نيستند، امرى سودمند و انگيزه‏اى خاص براى خواندن قرآن و تدبّر در عمق معانى و جنبه‏هاى عملى آيات شريفه آن است. امّا يادكرد اين نكته مهم ضرورى به نظر مى‏رسد كه مترجم قرآن بايد در برخورد با قرآن و ترجمه آن بر زبان مبدأ و مقصد مسلّط بوده و نكات و دقايق آنها را كاملاً بداند و با آگاهى صحيح از فنّ وجوه و نظاير قرآنى، بهترين واژه‏ها و تركيب‏ها را براى رساندن معانى كلمات برگزيند و از كاربرد لغات نامأنوس و دشوار بپرهيزد، همچنين اصول فصاحت و بلاغت را در نظر گرفته و توان و استعداد نويسندگى داشته باشد3 و در ضمن با مراجعه به منابع ارزشمند و رعايت نظم و آگاهى از پيوستگى آيات از اطاله كلام خوددارى كند.
حقيقت سخن اين كه، مترجم بايد مأنوس اصلى و هميشگى خود را قرآن دانسته و با رعايت امانت در ترجمه كلام خداوند، نهايت كوشش خود را به كار گيرد و در اين تلاش پيگير اصل تقوى و پاكدلى را پاس بدارد؛ زيرا درك و دريافت عالمانه و عارفانه حقايق و دقايق والاى قرآنى جز در دسترس پاكدلان و پاك انديشان اهل توحيد نيست.4 ترجمه قرآن استاد فولادوند از شيوايى، سادگى، استوارى و نيز صحّت و دقّت فراوان برخوردار است و متضمّن نثر فارسى امروزى و بدون سبك و پيچيدگى است و از همه اساسى‏تر اينكه قابل فهم و درك مى‏باشد. 
استاد دكتر محمّد مهدى فولادوند ترجمه قرآن را در سال 1331 ه.ش آغاز كرد و در دومين گام، 22 سوره از آن را با عنوان «گل‏هايى از قرآن كريم» منتشر نمود و مقارن پيروزى انقلاب شكوهمند اسلامى، ترجمه همه قرآن را به پايان رسانيد. درستى و دقّت موجود در آن، مرهون سخت‏گيرى‏ها و مديريت علمى ناشر (دفتر مطالعات تاريخ و معارف اسلامى قم) مى‏باشد. استاد بهاءالدين خرّمشاهى معتقد است: «ترجمه قرآن آقاى فولادوند مهذّب و متين و سر راست و فاقد گرايش‏هاى خاص و افراطى است.5 همچنين كمال مطابقت با متن مقدس قرآن كريم را دارد.»6
در نخستين نگاه به اين ترجمه، درمى‏يابيم كه مترجم مقدمه خود را درباره چگونگى ترجمه، آخر قرآن آورده است كه مسلّم است منظورش هر چه باشد يكى از آنها اين است كه نهايت تواضع و فروتنى خود را در برابر قرآن نشان دهد، كلك فولادوند در اين مقدمه، آفرينش هنرى خاصى را به نمايش گذاشته و خودش اين همه را، الهاماتى از درگاه حمايت حق مى‏داند.7 مترجم، اين برگردان خود را با ديگر ترجمه‏هاى قرآنى به زبان‏هاى فرانسه، انگليسى، هندى و اروپايى مطابقت داده است و لغات، ضمائر، حروف مؤكّده و مقدّره و روابط تركيبى كلمات را در نظر داشته و مساوى با اصل متن، در ترجمه آورده است و الحق والانصاف معنى و مقصود بلند اين كتاب آسمانى را باز نموده و منتقل كرده است.
وى هر جا كه در برگردان فارسى نياز به توضيح، لازم و ضرورى مى‏نمايد، اشاراتى را داخل [] آورده است.8
در برخى موارد نيز مجبور به پا نوشت درباره توضيح و ترجمه آيه و واژه‏هاى آن شده و گويى با اين كار ترجمه را از تفسير جدا ساخته است. در برخى پانوشت‏ها به وجوه قراءات و معانى آيات بر طبق آن وجوه، و بر اساس تخصصّ زبان‏شناسى خويش به معادل لاتين برخى واژه‏ها نيز اشاره نموده است.9

نگاهى به ترجمه واژه‏هاى قرآنى

مترجم در برخى موارد، يك واژه را كه در آيات متعدّد به يك صورت آمده است، به چند شكل ترجمه كرده است، هر چند كه مى‏توانسته از يك واژه مشخص در برگردان فارسى سود بگيرد. البتّه اين روش در مورد كلماتى كه صفات خدا را بازگو مى‏كند و معانى آنها ثابت است چندان توجيهى ندارد.10 مثلاً كلمه «عزيز» را در جايى به «ارجمند» و در جايى ديگر به «نيرومند» و در مواردى به «توانا» ترجمه كرده است.11
از موارد ديگر اين موضوع مى‏توان به نمونه‏هاى ذيل اشاره كرد:
- لفظ «اُمّى» و «اُميّين» را به چهار معناى مختلف آورده است: 
الف( مشركان: «به كسانى كه اهل كتابند و به مشركان بگو...»12
ب( درس نخوانده: «همانان كه از اين فرستاده، پيامبر درس نخوانده... پيروى مى‏كنند.»13
ج( بى سوادان: «اوست كه در ميان بى سوادان فرستاده‏اى از خودشان بر انگيخت.»14
د( آنان كه كتاب آسمانى ندارد: «آنان ]به پندار خود[ گفتند: در مورد كسانى كه كتاب آسمانى ندارند بر زيان ما راهى نيست...»15
«ذلك بما قدّمت يداك»: «اين ]كيفر[ به سزايى چيزهايى است كه دست‏هاى تو پيش فرستاده است.16«ما قدّمت يداك» اصطلاحى است كه در ظاهر «آنچه دست‏هاى تو پيش فرستاد» معنى مى‏دهد؛ امّا منظور از اين عبارت همه اعمال آدمى در دنياست، خواه با دست انجام شده باشد خواه با ديگر اعضاء و جوارح. به همين دليل اين اصطلاح در ترجمه‏هاى روان به صورت تحت اللّفظى ترجمه نمى‏شود.17
مسأله ديگر در موضوع ياد شده اين است كه بسيارى از واژه‏هاى عربى به همان صورت اصلى در ترجمه آمده است. به عنوان نمونه: 
الف) خدا ]چيزهاى ممنوعى از قبيل:[ بحيره و سائبه و وصيله و حام قرار نداده است.»18
ب) «و بر ما تصديق كن.»19
از نمونه‏هاى فوق در ترجمه استاد فولادوند فراوان به چشم مى‏خورد، امّا اين ايراد در واقع بر كار مترجم وارد نيست؛ بلكه از آن رو لفظ عربى آورده شده است كه معادل فارسى آن يافت نمى‏شده و اگر مترجم مى‏خواست به صورت توضيحى ترجمه كند، از حالت ترجمه خارج مى‏شد و رنگ تفسير به خود مى‏گرفت و يا اينكه واژه‏هاى فارسى معادل كلمات عربى، چندان مأنوس نبوده و توان رساندن معناى آيه يا واژه قرآنى را نداشته است.20 اين گونه موارد در همه ترجمه‏هاى قرآن يافت مى‏شود و بيانگر اين نكته مهم است كه «در حقيقت قرآن كريم ترجمه‏پذير نيست.»

نثر فارسى ترجمه استاد فولادوند

بزرگ‏ترين هنر هر مترجمى آن است كه بتواند در ترجمه و برگردان از زبان اصلى به زبان فارسى (مثلاً) در عين حفظ امانت، نثر روان و همه فهمى ارائه دهد و تا حد ممكن از واژه‏هاى خشك و ادبياتى محض يا غريب دورى كند. اكنون به نمونه‏هايى از اين نثر در ترجمه استاد فولادوند اشاره مى‏نماييم:21
- ... رهنمونيتان كرده است...22
- ... پروردگارت فراخ آمرزش است...
- ... در درخت سبزه فام اخگر نهاد...23
- ... گفته شد با ماندگان بمانيد...24
از اين دست در ترجمه استاد بسيار است كه مترجم در اين موارد يا ديگر عبارت‏هاى مشابه، از واژه‏هايى كه جنبه ادبياتى آن بيشتر مدّ نظر است و تا حدى سنگين و نزديك به ترجمه‏هاى تحت اللفظى استفاده كرده است.
از جمله روش‏هايى كه به عنوان نقد در ترجمه قرآن استاد فولادوند مورد توجّه است، ترجمه نادرست و ناپذيرفتنى برخى واژه‏ها در آيات است.
«و قالوا أساطير الاوّلين اكتتبها فهى تُملى عليه بكرةً و اصيلاً» (فرقان / 5). گفتند: فسانه‏هاى پيشينيان است كه آنها را براى خود نوشته و صبح و شام بر او املا مى‏شود.
عبارت «تملى عليه» در اين‏جا «املا مى‏شود» برگردان شده كه مناسب نيست و بايد «خوانده مى‏شود» معنى شود. استاد خرّمشاهى در ذيل اين آيه نوشته است: معناى «تملى عليه» هم ظاهراً اين است كه بر او املا مى‏كردند كه بنويسد، امّا ميبدى و امام فخر رازى هوشمندانه برآنند كه در اين‏جا املا به معناى معهود مراد نيست. بلكه اين است كه نوشته‏ها را با تأنىّ و تكرار براى او مى‏خواندند كه به تلقين و تكرار فرا گيرد.25 در تأييد سخن استاد خرّمشاهى بايد اضافه كنيم كه در مجاز القرآن نيز ذيل اين آيه آمده است: «تملى عليه أى تقرأ عليه».26
«اسلك يدك فى جيبك تخرج...» (قصص /32).
دست خود را به گريبانت ببر..
فعل امر «اسلك» به اشتباه «ببر» معنى شده است، در صورتى كه معناى صحيح آن در اين‏جا «فرو بر، داخل كن» است؛ بهترين شاهد براى اثبات اين گفته آيه 12 سوره نمل است.
«و ادخل يدك فى جيبك...».27
«فقد استمسك بالعروة الوثقى...». (لقمان /22).
واژه «عروه» را استاد فولادوند «ريسمان» معنى كرده است، در صورتى كه اين واژه به معناى «دستاويز» است.28

نظرى به نكات صرفى و نحوى

از جمله مهم‏ترين شرايط و اصولى كه يك مترجم در ترجمه قرآن بايد مورد توجّه قرار دهد، آگاهى لازم و كافى وى به اسلوب و ويژگى‏هاى زبان متن است كه شامل معنى و شكل و صيغه اسماء و افعال و حروف در عين حفظ نقش آنهاست. اين بدان دليل است كه معنى و مقصود وحى الهى را بدون ابهام و اشكال منتقل كند. امّا در مواردى از ترجمه استاد فولادوند برخى نكات صرفى و نحوى چندان رعايت نشده است. اينك نمونه‏هايى از اين قبيل: 
يك. در ترجمه «ثم جاء كم رسول...»29 چنين آورده است: «... سپس شما را فرستاده‏اى آمد...»؛ جاء از فعل‏هاى لازم است، «شما را» چندان روا نيست؛ زيرا فعل را به متعدى شباهت مى‏دهد و اگر چنين ترجمه مى‏شد. بهتر بود: «... سپس سوى شما فرستاده‏اى آمد...»، زيرا «كُم» منصوب به نزع خافض» است ]در اصل جاء اليكم بوده است[ و اگر در ترجمه، حروف جرّ محذوف آشكار شود بهتر است. 
دو. هر جا كه همزه استفهام با «فاء» يا «واو» عاطفه آمده است، اين دو حرف (واو، فاء) در ترجمه نيامده است و در مواردى كه «فاء» جزء به جاى جملات شرطيه ذكر شده در ترجمه به آن توجّهى نشده است: «أو عجبتم أن جاء كم...»: «آيا تعجب كرديد كه...».30
«فتنازعوا أمرهم بينهم...» «]سامران[ ميان خود درباره كارشان به نزاع پرداختند...»31
ولى در اين ترجمه هر گاه اگر واو و فاء با «هل» استفهاميه آمده باشد، آن را در ترجمه به فارسى ذكر كرده و برگردانده است.32
سه. در آيه 40 سوره مريم در ترجمه عبارت «إنّا نحن نرث الأرض و من عليها...» نوشته است: «ماييم كه زمين را با هر كه در آن است به ميراث مى‏بريم». 
حرف جرّ على در اين‏جا «در» معنى شده كه نادرست است.
ابن هشام مى‏نويسد: اين حرف بيشتر براى استعلاء به كار مى‏رود؛ سپس نُه معنى براى آن ذكر مى‏كند كه در هيچ يك از اين موارد نُه گانه، به معناى ظرفيّت مكانى نيامده است.33
چهار. در سوره شعراء، آيه 102 در ترجمه عبارت «فَلو أنّ لنا كرَّةً فنكون من المؤمنين» نوشته است: «اى كاش كه بازگشتى براى ما بود و ما از مؤمنان مى‏شديم».
حرف «فاء» در اين جا عاطفه معنى شده كه نادرست است. «او» در اين جا حرف تمنّا و حرف «فاء» براى سببيّت است و دليل آن، اين است كه بعد از فاء سببيّه، أن مقدّره فعل مضارع «نكون» را منصوب كرده است؛ زيرا يكى از موارد منصوب شدن فعل مضارع اين است كه فاء سببيّت مسبوق به طلب، قبل از آن بيايد.34
پنج. «... و ما هم بِمؤمنين» «بقره /8«
ولى گروندگان ]راستين[ نيستند.
استاد فولادند حرف عطف «و» را به معناى «ولى» گرفته است، امّا بسيارى از اديبان و مفسّران، از جمله محى الدين درويش در «اعراب القرآن» «واو حاليه» گرفته‏اند.35 همچنين ايشان ضمير «هم» را كه جمع مذكّر غايب است، اصلاً معنى نكرده است.
شش. «وَ نُريد أنْ نَمُنَّ على الّذينَ...» «سوره /5«.
«و خواستيم بر كسانى كه... منّت نهيم...». «نُريدُ» فعل مضارع است و به «مى‏خواهيم» ترجمه شود بهتر است. ممكن است گفته شود مترجم از زمينه فعل ماضى در آيه قبل بهره جسته و به «خواستيم» ترجمه كرده است. امّا چون اين آيه اشاره به يك سنّت جارى الهى دارد كه تحققّ نهايى آن مايه اميد مستضعفان است، پس به همان شكل مضارع آن در ترجمه بيايد بهتر و زنده‏تر است.
هفت. «... «ذلكم خير لكم إن كنتم تعملون...» «اگر بدانيد اين براى شما بهتر است».
مترجم محترم در اين آيه و بسيارى موارد مشابه آن، اسم اشاره «ذلك» را به «اين» ترجمه كرده است كه با اصل آن سازگار نيست و «آن» ترجمه شود بهتر است.
اشكال ديگر در اين ترجمه آن است كه مترجم گرامى «كنتم تعلمون» را، در اين آيه و موارد مشابه آن كه بايد به شكل ماضى استمرارى ترجمه شود، به صورت مضارع مؤكد ترجمه كرده است و گويا چندان توجّهى به اين قاعده كه «فعل كان + فعل مضارع = ماضى استمرارى» نكرده است و يا اصلاً در نظر نداشته است.36

سخن پايانى

يكى از دريچه‏هاى اعجاز قرآن كريم، تركيب حيرت‏انگيز بيانى و تلفيق دقيق معانى و تطبيق آن با حالات گوناگون نفسانى انسان است كه به راستى عالى‏ترين جلوه گفتار خداست. قرآن در عين معجزه جاويد و وحيانى بودن، اثرى در اوج كمالات هنرى است. كلمات قرآن چنان خوب و شايسته به هم پيوسته است كه نواى آن از لحاظ هماهنگى و روانى، گويى نغمه فرشتگان است و جان را به شور مى‏آورد و اين وجد و طرب كه مستمعان قرآن از آن مى‏يابند نتيجه همين تركيب عجيب است. 
جمال معانى و جلال بيانى قرآن حالتى است دريافتنى نه گفتنى. ريختن اين جمال و كمال واقعى در قالب كلمات عادى در طاقت بشر نيست. به همين سبب ترجمه‏اى بى غلط از قرآن آرزويى است بس دور دست و ديرياب و شايد دست نايافتنى. 
بس نكته غير حسن ببايد كه تا كسى
مقبول طبع مردم صاحب نظر شود
امّا اگر با بيان انسانى وصف جمال اين اعجوبه خلقت يزدانى نتوان كرد، ناگزير چيزى گفتن از هيچ نگفتن بهتر است و هدف اساسى در ترجمه قرآن مجيد آن است كه آدمى با خواندن آن، به خواندن متن اصلى قرآن بيشتر راغب شود تا از آن نهر عظيم جان بخش الهى كفى بر گيرد و تهى دست باز نگردد. با اين نگاه درايت‏انگيز، ترجمه استاد گرانقدر آقاى محمّد مهدى فولادوند اثرى ارزشمند مى‏نمايد و همچون همتّش بلند و حاصل كارش پر رونق‏تر شده است.
در پايان ذكر اين نكته بايسته مى‏نمايد كه حفظ حرمت مترجمان قرآن، كه سال‏هاى بسيارى از عمر خويش را صرف قرآن پژوهى كرده و در اين راه مغز و جان فرسوده‏اند از جمله آقاى فولادوند «زيد عزّه» از اهمّ واجبات است و نمى‏توان در نقد اثر مترجم قرآن، روشى مانند نقد رمان و شعر برگزيد و احياناً به ناسزاگويى و جدل متمسّك شد. هدف ما در اين نوشتار تحليلى، آن بوده است كه با دقّت و درايت عميق خويش راه را براى خود و ديگران جهت فهم بهتر پيام وحى الهى در آيات شريفه قرآنى به مدد خداوندى بگشاييم و قدمى در اين انگيزه نيك برداريم.


پی نوشت‌ها:

1 - به عنوان نمونه ر.ك: «فصلنامه بيّنات، شماره 5، بهار 1374 ه.ش؛ همان، ش 11، پاييز 1375؛ فصلنامه حوزه و دانشگاه، ش 3، تابستان 1374 ه.ش».
2 - فصلنامه مترجم، شماره 89/10.
3 - همان، 100-101.
4 - يعنى غير از ترجمه، صاحب اثر نيز باشد نه اينكه چون نمى‏تواند نويسندگى كند به ترجمه روى آورده باشد.
5 - «إنَّهُ لقُرآنٌ كريم . في كتابٍ مكنون . لا يَمَسُّهُ إلاّ المطهّرون» « واقعه / 77-79«.
6 - يعنى نه فارسى گرايى مفرط دارد و نه عرب گرايى بسيار نامفهوم.
7 - فصلنامه مترجم، شماره 131-132/10.
8 - ر. ك: ترجمه قرآن؛ محمّد مهدى فولادوند، انتهاى ترجمه، ص 2-3.
9 - به عنوان نمونه: «سوگند به اختر ]= قرآن[ چون فرود مى‏آيد». نكته: مطالب داخل كروشه براى رساندن معنى واژه‏ها و جملات قرآنى است.
10 - به عنوان نمونه ذيل آيه «و لَهُ الجوار المنشآت» (ص 532) آورده است: «در آيه 24 اگر منشآت را به «كسر شين» بخوانيم معنى چنين است: «و جريان‏هاى كوه آسايى كه در دريا پديد مى‏آيد از آن اوست.»
مثلاً «راعنا...» قرار گفته: از ريشه رَع = شر. عبرى برابر با واژه «بد» و در انگليسى به معنى ourbadone است.
11 - فصلنامه تحقيقات علوم قرآن و حديث، شماره 163/1.
12 - ر.ك: ترجمه قرآن استاد فولادوند؛ از باب نمونه ترجمه «عزيز» به توانا: ص 44 (ذيل آيه 260 سوره بقره) و به نيرومند: صفحه 513 (ذيل آيه 19 سوره فتح) و همچنين ترجمه آن كلمه به «ارجمند»: صفحه 553 (سوره حشر). 
13 - همان، 52.
14 - همان، 170.
15 - همان، 553.
16 - همان، 59.
17 - همان، 333.
18 - فصلنامه تحقيقات علوم قرآن و حديث، شماره 164/1؛ اين لفظ در قرآن 14 مرتبه به كار رفته است. ن. ك: المعجم المفهرس لألفاظ القرآن الكريم، 538.
19 - ترجمه قرآن، استاد فولادوند، 124.
20 - همان، 246.
21 - مانند واژه «علقه» كه مترجم در برگردان از واژه «آويزك» ياد كرده است. ترجمه قرآن؛ استاد فولادوند، 597.
22 - همان، 28.
23 - همان، 527.
24 - همان، 445.
25 - همان، 194.
26 - قرآن كريم، ترجمه و توضيحات و واژه نامه از بهاء الدين خرّمشاهى، 360؛ انتشارات جامى، چاپ اوّل، 1374 ه.ش.
27 - ابوعبيده معمّر بن مثنّى، مجاز القرآن، 70/2.
28 - فصلنامه بيّنات، ش 27، ص 169.
29 - قرشى، سيد على اكبر؛ قاموس قرآن، 259/6.
30 - ترجمه قرآن، استاد فولادوند، 60.
31 - همان، 158.
32 - همان، 315.
33 - همان، 312.
34 - انصارى، ابن هشام مغنى اللبيب عن كتب الأعاريب، 190-193/1.
35 - زجّاج رشيد الشرتونى؛ مبادى العربيّه 172/4.
36 - اعراب القرآن، 32/1.
37 - ترجمه قرآن، استاد فولادوند، صفحه 554؛ در اين ترجمه از نمونه‏هاى ديگر اين مسأله مى‏توان موارد ذيل را اشاره كرد. 9، آيه 59 سوره بقره / 554، آيه 2 سوره منافقون / 551؛ آيه 11 سوره صف.
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 12 خرداد 1394 ساعت: 22:09 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تربيت دينى؛ مبانى و روش ‏ها

بازديد: 153
تربيت دينى؛ مبانى و روش ‏ها

 

نسرين توليت

چکیده: در اين نوشتار مبانى و روش هاى تربيت دينى از نگاه قرآن بحث مى شود. نويسنده نخست از روش هاى تربيت سخن گفته و از عناوينى چون حكمت عيار سنجش فضيلت اخلاقى جهت بخشى، برنامه ريزى، به گزينى، بهره گيرى از پيش آمدها، الگو نمايى، يادآورى، تهديد، داستان سرايى و عادت سازى ياد مى كند. در بخش ديگر مقاله، انسان شناسى تربيتى به عنوان مبانى تربيت مطرح شده و از ويژگى هاى انسان سخن به ميان آمده است. 

كليد واژه‏ها: تربيت دينى، روش هاى تربيت، فضيلت اخلاقى، انسان شناسى تربيتى.

تحقّق «قسط» و عدالت در همه سطوح آن به دست انسان ها، يكى از اهداف مهم بعثت انبيا و نزول كتاب‏هاى آسمانى است:
«لقد أرسلنا رسلنا بالبيّنات و أنزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط» حديد/ 25
«هر آينه پيامبران‏مان را با حجت هاى روشن و هويدا فرستاديم و با ايشان كتاب - كه وسيله تمييز حق از باطل است - و ترازو فرو فرستاديم تا مردم به داد و انصاف برخيزند.»
بنابراين، «تربيت» انسان بر اساس آموزه هاى دينى، زمينه ساز برپايى قسط و گسترش عدالت است. از اين رو، پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم تكميل مكارم و فضايل اخلاقى را هدف بعثت خود بيان مى‏نمايد: «انّى بعثت لاتمّم مكارم الأخلاق».
بدين ترتيب، اين سخن پيغمبرصلى الله عليه وآله وسلم كه فرمودند: «كسى كه سير بخوابد و همسايه‏اش گرسنه باشد به من ايمان نياورده است» نشان دهنده اين است كه مكارم اخلاق تنها در چند اصل مهم اخلاقى مانند راست گويى و وفاى عهد خلاصه نمى‏شود، بلكه نظام هاى اقتصادى، سياسى، فرهنگى و روابط اجتماعى را تا رسيدن به نقطه مطلوب كه همان ايجاد عدالت است، تحت تأثير قرار مى‏دهد. 
براى شناخت كامل نظام تربيتى اسلام، بايد قرآن و سيره پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم و ائمه طاهرين‏عليه السلام را به روش تطبيقى، محور مطالعه و تحقيق قرار دهيم تا روايات و ديدگاه‏هاى صحيح بازشناسى و تكميل شوند. اما، همواره حجاب ها و موانعى سبب شده‏اند كه قرآن را كمتر محور درس و تحقيق قرار دهيم و از آن هدايت بجوييم. 
قرآن كريم، با تعبيرهاى گونه گون به اين حجاب ها اشاره نموده است؛ از جمله در سوره اسراء، آيات 45 و 46، فرقان/ 30، كهف/ 28، انعام/ 56، فصّلت/ 5، بقره / 88 و در سوره محمد، آيه 24 مى‏فرمايد:
«أفلا يتدبّرون القرآن أم على قلوب أقفالها» «آيا در قرآن نمى‏انديشند يا بر دلها (شان) قفلهاست؟ »
همچنين، دانش هاى غرور انگيز اكتسابى؛ تفسيرهايى از قرآن كه در آنها مفسر بجاى تبيين مقصود و مراد كلام خدا، هنر و دانش خود را به تفسير نشسته است، تنگ نظرى و تحجرى كه در چهره تعبد، تفسير آيات قرآن را جز با روايات، جايز نمى‏شمارد؛ حسادت، خودبزرگ بينى و مانند آن را مى‏توان از جمله حجاب ها و قفل هايى دانست كه گوش و چشم و قلب انسان را از شنوايى و بينايى و تفكر باز مى‏دارد و مانع تدبر و هدايت پذيرى از قرآن مى‏گردند.
سوگمندانه، بايد اعتراف كرد كه علت اصلى خوارى و سرافكندگى، حيرت و سرگردانى، پراكندگى و اختلاف و خود باختگى برخى از مسلمانان جهان، همين حجاب ها است كه مانع فهم قرآن و پيروى از هدايت «اقوم» آن شده است. 
تربيت، مهم ترين و ظريف ترين مسئله اى است كه در شمار وظايف همه انسان ها قرار مى‏گيرد. اين مسئله از چنان اهميتى برخوردار است كه بى دانش و بينش صحيح و كامل نمى‏توان بدان پرداخت و به نتايج آن خوش بين بود. 
يكى از موضوع هاى مهم علم تربيت اين است كه معلم و مربى چگونه مى‏تواند در روح و جان متعلم تحولى شگرف به سوى خير و صلاح پديد آورد كه آثار آن تا پايان عمر ادامه يابد؟ گو اينكه حالت هاى روحى و روانى انسان ها همواره تحت تأثير انواع تمايلات و كشش هاى درونى و بيرونى است.
براى دستيابى به پاسخ پرسش فوق بايد به آموزه هاى ژرف قرآن كه كتاب تربيت است مراجعه كرد و پيش نيازها، شيوه ها و عوامل مؤثر در تربيت را كه قرآن مطرح كرده است، دريافت. در اين نوشتار به برخى از روش‏ها و بينش هاى انسان شناختى تاثيرگذار در فرايند تربيت مى‏پردازيم. 
پيش از هر چيز بايد به اين واقعيت اشاره كرد كه دستيابى به حقايق قرآنى نيازمند فهم خاص از آيات وحى است فهمى كه مى‏توان از آن به فهم هدايتى ياد كرد. 
قرآن، كلام و سخن خدا و كتاب هدايت و تعليم و تربيت است، كه راه هاى رشد و تكامل فرد و جامعه را به بهترين شيوه، بيان كرده است. بنابراين، تعامل ما با قرآن بايد بر اساس هدايت جويى از كلام خدا باشد، تا بتوانيم مبانى و شيوه هاى تربيتى قرآن را دريابيم. در اين ميان، سبك ويژه و اسلوب بى نظير داستان هاى قرآن بويژه پردازش داستان انبياء، اولياء، حكما و غير آن از جايگاه خاص و مهمى برخوردار است به گونه اى كه مى‏توان بسيارى از روش‏ها و شيوه‏هاى تعليم الهى و تربيت ربوبى را از شيوه داستان سرايى قرآن، ترسيم و تبيين نمود. فهم هدايتى قرآن، مهم ترين مبنا در تربيت دينى است. زيرا، مشكلات و مسائل مختلف انسان را در عرصه هاى گوناگون زندگى، تبيين و روشن مى‏نمايد، اين امر موجب پايدارى تربيت دينى مى‏گردد. 
فهم هدايتى قرآن ر تبيين و حل مشكلات و مسائل اساسى انسان ر پايدارى تربيت دينى

 

روشهاى تربيت
1. حكمت، عيار سنجش فضيلت‏هاى اخلاقى

امروزه، در مكتب هايى مانند ليبراليسم، خواست اكثريت، عيار سنجش فضايل اخلاقى و انسانى است. حال آن كه در اسلام، معيار سنجش فضايل اخلاقى دانش و حكمت است؛ از اين رو حكومت جاهل بر عالم و فاسد بر صالح، مشروعيت ندارد و مقام عالم پرهيزكار از همه بالاتر مى‏باشد. بنابراين، عنوان عوام فريب حكومت مردم بر مردم در مكتب اسلام جايگاهى ندارد و حكومت عالم و حكيم مطلق، خداوند متعال، اصل است.

2. جهت بخشى به نيروها

اسلام، قواى جسم و جان انسان را در جهت هويت بخشيدن به آدمى و بكارگمارى آن نيروها در مسير رشد و تكامل فرد و اجتماع، هدايت نموده است تا از تباهى آن در امور بيهوده و آسيب زا جلوگيرى كند. زيرا، عامل بسيارى از بيمارى هاى روحى و روانى، نبود آگاهى از چگونگى بكارگيرى اين نيروها در مسير طبيعى خود مى‏باشد.

3. برنامه ريزى براى فعاليت پويا و خلاقيت زايا

در مكتب تربيتى اسلام، سخت اصرار شده است كه انسان با برنامه ريزى هدفمند و با آگاهى و نظم تلاش روزانه خود را آغاز نمايد و در پايان هر روز، كارهاى خود را مورد بازبينى و محاسبه قرار دهد. 

4. جايگزينى و به گزينى

قرآن بر عادت ها و رسم هاى زشت جاهلى خط بطلان كشيده و مسلمان ها را به «تعاون» و هم يارى و «مشورت» و هم فكرى دعوت مى‏نمايد تا به تدريج اصول و باورهاى فرهنگ قرآنى ترويج و تثبيت شوند. بنابراين، تشريع نماز جماعت، ترويج تلاوت قرآن به طور فردى و گروهى، ايجاد دوستى ميان مؤمنان همگى در همين راستاست.

5. بهره گيرى از پيشآمدها

انسان ها در مقابل حوادث و پيش آمدهاى ناگوار زندگى، دو رفتار كاملا متفاوت دارند، عده اى حوادث و بلكه زندگى دنيا را چيزى جز رنج و زحمت و درد نمى‏دانند. از اين رو، در مقابل حوادث كاملا منفعل هستند. اما گروه دوم، اين پيش آمدها را فرصتى مناسب براى كسب مهارت هاى تربيتى و جلا دادن و مهذب ساختن جان خويش مى دانند. 
اينان، دچار شدن به مصايب را چون گداختن آهن مى‏يابند كه بايد از آن براى شكل دادن و پيرايش از ناخالصى ها، بيشترين استفاده را نمود. 
آيات و سوره‏هاى مكى و مدنى قرآن، چگونگى استفاده از اين پيش آمدها را در جهت تربيت مسلمانان، در دو محيط متفاوت مكه و مدينه به تصوير كشيده است.

6. الگونمايى

يكى از كارآمدترين و موفق ترين شيوه هاى تربيت، تربيت در قالب ارائه نمونه عملى و الگوى رفتارى است. چنان كه خداوند حكيم در سوره احزاب، آيه 21 مى‏فرمايد: «لقد كان لكم فى رسول اللَّه أسوة حسنة»؛ «هر آينه شما را در (خصلت‏ها و روش) پيامبر خدا نمونه و سرمشق نيكو و پسنديده است.»
شخصيت و سيره نيكوى رسول خدا نه تنها الگو و نمونه براى يك روزگار يا نسل يا ملت يا مكان معين بلكه، الگويى جهانى و هميشگى براى همه مردم و همه نسل‏هاست. 
«و تو را نفرستاديم مگر براى همه مردم، مژده دهنده و بيم كننده، ولى بيشتر مردم نمى‏دانند.» (سبأ/ 28)
قرآن، تأكيد مى‏كند كه ما پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم را از ميان مردم و از جنس خودشان انتخاب كرديم، تا همه بتوانند ويژگى ها و سيره او را در خود تحقق بخشند و به رفتار آن الگوى واقعى درآيند. 
بنابراين، ارائه الگوهاى تربيتى در قرآن جنبه سرگرمى و تفنن ندارد و به گونه اى نيست كه افراد با آگاه شدن از روش آنان، تنها به تعجب دچار شده و سيره آنان را غير قابل دسترسى و پيروى بيابند.

7. يادآورى

گفته ها در نهاد آدمى تأثير گذار هستند بويژه، هنگامى كه اين گفته ها از كسى صادر شود كه خود عامل به آنها باشد. از اين رو، قرآن كريم، «موعظة حسنه» و «تذكر» را يكى از شيوه هاى تربيتى معرفى مى‏كند. 
«موعظه» و «تذكر» از اسماء و اوصاف قرآن نيز مى‏باشند. بنابراين، قرآن، بهترين و كامل‏ترين منشور وعظ و تذكّر است كه قرائت و تلاوت متدبرانه آن، همواره انسان را به آنچه كه به صلاح و سعادت و رشد و كمال اوست، يادآور مى‏شود:
«همانا خداى به شما فرمان مى‏دهد كه امانت ها را به خداوندانش باز دهيد و چون ميان مردم داورى كنيد، به داد داورى كنيد. خدا شما را به نيكو چيزى پند مى‏دهد. همانا خداوند شنوا و بيناست.» (نساء /58)
«و پروردگار تو حكم كرد كه جز او را نپرستيد و به پدر و مادر نيكى كنيد. اگر يكى از آن دو يا هر دو نزد تو به پيرى رسند، پس به آنها «اف» - سخن بيزارى و ناخوشايند - مگو و برايشان بانگ مزن - يا : ايشان را از خود مران، و به ايشان گفتارى نيكو و در خور گراميداشت بگو.» (اسراء /23)
«و حق خويشاوند و درويش بينوا و در راه مانده را بده و مال خود را بيهوده و به گزاف مريز و مپاش - تباه مكن» (اسراء /26)

8. تهديد به كيفر

اگر «موعظه» كارگر نيفتاد، قرآن از تهديد به كيفر به عنوان يكى از شيوه‏هاى تربيت استفاده كرده است:
«و اگر رويگردان شويد چنانكه پيش از اين رويگردان شديد، شما را به عذابى دردناك عذاب كند.» (فتح / 16)
و در مواردى نوع كيفر را هم تعيين مى‏كند: 
«زن و مرد زناكار را هر يك صد تازيانه بزنيد» (نور / 2 )
البته، كيفر و تهديد به آن را، بايد در جاى خود و به گونه اى بكار برد كه سبب انحراف مربى و متربى نگردد.

9. داستانسرايى

اين سؤال همواره مطرح بوده است كه چه رازى در توجه و علاقه آدمى به قصه و داستان، پنهان است. آيا اين راز در عنصر خيال پردازى و تصويرگرى داستان است كه سبب مى‏شود انسان خود را در متن حوادث آن ببيند؟ يا همراهى وجدان انسان با قهرمانان داستان است كه باعث تأثير آن در جان آدمى مى‏شود؟
پاسخ هر چه باشد، بشر اين تأثير سحرگون داستان را از روزگاران ديرين درك كرده و از آن بهره برده است. قرآن نيز، از اين تمايل فطرى بشر، براى تربيت او بهره‏هاى فراوان برده است. و انواع داستان را در قالب بهترين شيوه داستان سرايى به خدمت مى‏گيرد. در اين داستان هاى تاريخى و واقعى، حالات و خصوصيات بشرى، با هدف تبيين شيوه هاى تربيتى ارائه شده است. از اين رو، فواصل آيات، مقاطع طنين انداز و حتى ترسيم دقيق خطوط و آثار چهره شخصيت هاى داستان، تدبربرانگيز و شايسته دقت و تأمل‏اند.
جدا از بحث كلامى «عصمت انبياء»، مى‏توان داستان هاى انبيا را با رويكرد تربيتى از نو بررسى كرد و سيره تبليغى و تربيتى يكايك آن بزرگواران و سيره اسوه حسنه خاتم پيامبران را به شيوه تطبيقى مطالعه و تحقيق نمود تا زمينه آسيب شناسى حوزه هاى تعليم و تربيت، تبليغ و ديگر امور فرهنگى، فكرى و ... فراهم آيد.

10. عادت سازى

عادت، نقش بزرگ و مهمى را در زندگى بشر ايفا مى‏كند. اگر اين موهبت خدادادى در فطرت آدمى وجود نمى‏داشت، انسان ناگزير بود همه عمر خود را به ياد گرفتن، راه رفتن و سخن گفتن بگذراند. البته عادت، با همه اهميتى كه براى انسان دارد، اگر فاقد آگاهى‏هاى لازم و كامل باشد به عنصرى بيهوده و ناكارآمد تغيير شكل مى‏دهد و به صورت رفتارى تكرارى و بى فايده در مى‏آيد. 
اسلام، خواهان آن است كه هر كار خوب و خيرى به عادت تبديل شود. البته، هدف ايجاد آن عادت را هم پيوسته به ياد مى‏آورد تا پيوند استوارى بين قلب انسان و خدا ايجاد كند. 
قرآن، براى از بين بردن عادات زشت جاهلى از دو راهكار سود جسته است.
يكى اين كه برخى از عادات را بى درنگ باطل شمرد و با آن مبارزه كرد، مانند: شرك، زنده به گور كردن دختران، دروغ، غيبت، سخن چينى، طعنه زدن، تفاخر و مانند آن. و ديگر اين كه برخى از عادات زشت اجتماعى را كه بر انديشه، فرهنگ و اقتصاد جامعه تأثيرگذار است به تدريج ريشه كن نمود. مانند شراب خوارى، زنا، ربا، بردگى و ...
ايجاد عادت هاى نيك و شايسته داراى راه‏ها و مراحل مختلفى است چنان كه پيامبر(ص) با شخص تازه مسلمان نماز مى‏خواند و همراه او به قرآن گوش فرا مى‏داد تا گوش سپردن به قرآن همگانى شود. به بيان ديگر، پيامبر(ص) فضايى را به وجود مى‏آوردند كه در آن فضاى تربيتى، افراد با خواست قلبى به عادات پسنديده ترغيب و تشويق مى شدند و پس از مدتى اين عادات، درونى و جزء شخصيت او مى‏شدند.

انسان شناسى تربيتى
1.- مثبت و منفى بودن

دو خط مثبت و منفى با اختلاف نسبت و موقعيت در هر شخصى وجود دارد. جنين انسان از برخورد دو سلول مخالف هم، كه يكى «اوول» و ديگرى «اسپرم» است به وجود مى‏آيد. يعنى، جنين از تركيب دو نيروى منفى و مثبت بوجود مى‏آيد. از اين رو، اگر انسان را بدون راهنمايى و تربيت به حال خود واگذارند، به چپ و راست منحرف مى‏شود. در نتيجه اين انحراف، منفى گرايى در انسان، تبديل به يك بندگى ذلت آور در مقابل يك فرد يا يكى از عادات زشت مى‏گردد و از آنجا كه در اعماق جان خود به آن ايمان ندارد، دو رو گشته و جامعه را به ورطئه نفاق و دو رويى مى‏كشاند. مثبت گرايى نيز، اگر از مسير طبيعى خود خارج شود، تبديل به تبختر، دشمنى و كينه توزى مى‏گردد و چون انسان مى‏خواهد خود را تثبيت كند، به حقوق ديگران تجاوز مى‏كند. تا از اين راه، ابراز وجود كرده و انگشت نما شود مانند، اگزيستانسياليست‏هاى قلابى كه مقررات اجتماعى را زيرپا مى‏گذارند و خود را از همه پيوندها جدا مى‏سازند و تنها رفتار و تفكرى را كه به نظر آنها درست باشد دوست مى‏دارند و درست مى‏پندارند. 
اسلام، حس منفى گرايى را كاملا در مقابل خدا قرار مى‏دهد و نيروى مثبت گرايى را براى مقابله با تمام قدرت هاى عالم تقويت مى‏كند. بدين ترتيب، نفس را اصلاح، و زندگى را پايدار مى‏سازد. اسلام، هرگز از واقعيت و حقيقت طبيعت بشرى و نيروهاى متنوعى كه در آن است و نيز از سطوح و وجوه مختلف آن، غافل نيست؛ از اين رو، مردم را ملزم نمى‏كند كه از شمايلى ايده آلى و در قالبى معين پيروى كنند و قدمى فراتر از آن ننهند. بلكه، همه وظايف اسلامى براى اين است كه در چارچوب آن ايده آل عمومى، پيوسته بكوشد تا به آن كمال خاص مورد نظر برسد؛ بنابراين، مكتب اسلام، مانند بعضى از مكاتب مادى چون داروينيسم و ماركسيسم كه به حيوانيت و ماديت انسانى باور دارند، نيست تا بگويد، تا هنگامى كه انسان داراى استعداد و آمادگى هميشگى براى سقوط است بالا بردنش ممكن نيست. پس بايد با روشن بينى او را به حال خودش واگذاشته تا سقوط كند خير! چنين نيست، زيرا انسانى كه پيوسته در حال سقوط است، هرگز قرار نمى‏گيرد و به مراتبى پايين تر از حيوان و حيوانيت سقوط خواهد كرد.

2. جبر و اختيار

در اين مقوله نيز، ديدگاه هاى افراطى و تفريطى وجود دارد كه هر دو باعث انحراف از مسير راست فطرت، مى‏گردد، جبرگرائى مطلق باعث تن دادن انسان به نظام‏هاى گوناگون بندگى و بردگى، مى‏شود و خود را مالك اراده خود نمى‏داند؛ اختيارگرائى مطلق باعث سرباز زدن انسان از هر قيد و تعهدى گرديده، خودسرى پيشه مى‏كند و حد و مرزى براى خود نمى‏شناسد. تنها چيزى را پيروى مى‏كند كه هواهاى نفسانى او مى‏خواهند. 
اسلام، راه ميانه را با رويكردى تربيتى بر مى‏گزيند، بدين ترتيب كه آن اندازه از اوامر و نواهى را بر انسان واجب مى سازد كه ضرورى است. البته، توجه مى‏دهد كه اين نيروى مهيا شده، نبايد موجب بردگى و بندگى در مقابل حكومت يا زمامداران ستمگر يا آداب و رسوم نادرست اجتماعى گردد. بلكه تنها بايد مطيع و فرمان بردار امر خدا باشد، يعنى وجدان بشرى بايد از هر گونه بندگى جز بندگى خدا آزاد شود.
در تبيين اختيار آمده است، آن وظايفى مقبول است كه با خلوص نيت انجام گيرد. يعنى، اعمال و تكاليفى كه بر عهده انسان است، با رضايت قلبى و آگاهى انجام شود. رفتارى كه بر پايه اختيار انجام گيرد، باعث پرورش روح انسان و بالا رفتن مراتب ايمان و قرب به خدا مى‏گردد. 
فرايض عبادى و حدود الهى كه در اسلام در حوزه هاى مختلف اقتصادى، سياسى، فرهنگى و ... تشريع شده است، اولاً عبادت محسوب مى‏شود و ثانياً مورد نياز هر نظام حكومتى است كه براى پيش‏برد امور، همه مردم ملزم به رعايت آنها مى‏باشند. بدين وسيله، اسلام، كشش هاى فطرى انسان را براى ميل به تعهد در مقابل آنچه كه به صلاح و مايه رشد اوست، هدايت نموده است. و فقط به پاكى ظاهر انسان و زندگى او بسنده نكرده است، بلكه پاكى قلب و درون انسان را هدف نهايى و غايى قرار مى‏دهد. به بيانى ديگر، تشريع عبادات و واجبات در اسلام به گونه اى است كه هم انسان را به خدا مى‏رساند و هم نمودار و پاسخ‏گويى نيازهاى اصيل انسان مى‏باشند.

3. واقعيت و تخيل

دو نيروى واقع بينى و خيال انديشى در فطرت انسان برابر هم قرار گرفته اند. براى تحقق بخشيدن به «هويت انسانى» سزاوار است كه آدمى از هر دو نيرو استفاده كند. از اين رو، اسلام واقعيت هاى خارجى را با ادراك و انديشه هاى ذهنى پيوند مى‏دهد و به آن رنگ خدايى مى‏بخشد تا مايه اصلاح جان ها و زندگى انسان گردد.

4. نيروى حسى و نيروى معنوى

نيروى حسى، نيروى بدنى پيوسته به حواس و اعصاب و فعل و انفعالات شيميايى و فيزيولوژى اندام است. نيروى معنوى آن نيرويى است كه از لحاظ مكان و ماهيت، محدود نيست. نيرويى است كه فضيلت و ارزش هاى عالى مانند عدالت، حق گرايى، زيبايى و ساير كليات و معنويات و مجردات را درك مى‏كند.

5. فردگرايى در عين جمع‏گرايى

از ديگر خطوط دو گانه وجود انسان، فردگرايى در عين جمع گرايى است. اين دو خط، در عين پيوستگى، متناقض به نظر مى‏رسند، نشناختن و درك نادرست اين ويژگى انسان سبب شده است كه مكاتب مختلف بشرى، دچار انحراف و افراط و تفريط شوند. 
نظام سرمايه دارى غرب، كه بر پايه انديويدوآليسم و فرديت انسان استوار است، آن‏چنان آزادى فردى را توسعه داده است كه انسان خود را در تصرف و دخالت در بسيارى از امور آزاد مى‏بيند و اين سبب ايجاد رنج و زحمت براى خود و ديگران مى‏گردد. تكيه بر اجتماعى بودن انسان در كمونيسم نيز، سبب شده است كه زمينه فعاليت و خلاقيت پويا و زاياى انسان محدود گردد.

6. بيم و اميد

ناآگاهى و بى هدفى، ريشه بسيارى از ترس هاست؛ و اميد مايه حركت و تكاپوى انسان در مسير رشد و كمال مى باشد:
«و هرگز خدا كسى را چون سرآمدش رسيده باشد باز پس ندارد؛ و خدا بدانچه مى‏كنيد آگاه است». (منافقون/ 11)
«بگو: من مالك هيچ سود و زيانى براى خويش نيستم.» (اعراف / 188) 
پروا و ترس از خداوند در صورتى بجاست كه انسان فرامين الهى را نافرمانى كرده و در انجام وظائف خويش كوتاهى نموده باشد.
«بگو: من مى‏ترسم كه اگر پروردگار خويش را نافرمانى كنم، گرفتار عذاب روزى بزرگ شوم.» (انعام/ 15)

7. رضايت و كراهت

انسان، دوست دارد كه از انواع گوناگون لذت حسى و معنوى برخوردار گردد. دوست دارد شخصى برتر و قدرتمند و جاودانه باشد. انسان هر چيزى را كه مانع رسيدن او به خواسته هايش شود، ناپسند مى‏داند. 
اسلام، خواسته هاى فطرت را ناديده نمى‏انگارد، بلكه زمينه تكامل و تهذيب نفس را فراهم مى‏كند تا هر انسانى مطابق فطرت خود، دوست داشتنى ها را دوست بدارد و زشتى‏ها را ناپسند بشمارد.

8. تقليد

اصولاً، انسان تقليدگراست. اين گرايش را مى‏توان ناشى از غريزه كمال جويى و قهرمان پرستى او دانست. در اين ميان، دوران نوجوانى و جوانى از اهميت بيشترى برخوردار است، زيرا نوجوان و جوان، خواهان كسب هويت است كه معمولاً، هويت خود را در تقليد از قهرمانان جامعه دنبال مى‏كند. بنابراين، پدر و مادر و مربيان بايد خطرها و آسيب هاى تقليد از الگوهاى فاسد را به خوبى تبيين كنند و به جاى تخريب كامل آن الگوها، به انتقاد تدريجى و ارائه الگوهاى بهتر بپردازند تا نوجوان و جوان با آگاهى و شناخت، تقليدهاى كوركورانه خود را وانهد و استدلال و تفكر را بر تقليد گرايى محض، حاكم كند.

9. بر يكديگر پيشى گرفتن

احترام گذاشتن به شخصيت كودك و درك استعداد سن و سال و ذوق سليقه‏اش زمينه پيشرفت و بارور شدن استعدادهاى نهفته او را فراهم مى‏آورد. برعكس، مقايسه هاى تحقيرآميز، خرد كردن شخصيت كودك به ويژه در ميان جمع و عدم درك ظرفيت و شرايط روحى و روانى و جسمى او با هدف تحريك و تشويق براى رسيدن به رشد و كمال، نتيجه‏اى جز ايجاد دشمنى و حسادت ندارد.
كودك و جوان را بايد به تدريج با استعدادها و ظرفيت هايش آشنا كرد و زمينه رشد و پيشرفت او را فراهم آورد تا به صورت خود كار و با آگاهى بتواند اين مسير را بپيمايد زيرا خصلت سبقت گيرى و پيش افتادن در نهاد او وجود دارد. 
«سابقوا الى مغفرة من ربّكم و جنّة عرضها كعرض السّماء والارض» (حديد/21)
«به سوى آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى كه پهناى آن - يعنى وسعت و فراخى آن - همچون پهناى آسمان و زمين است (و) براى كسانى كه به خداى و پيامبرانش ايمان آورده اند آماده شده (بر يكديگر) پيشى گيريد.»
«و لو شاءاللَّه لجعلكم امّة واحدة و لكن ليبلوكم فى ما آتاكم فاستبقوا الخيرات» (مائده/48)
«و اگر خدا مى‏خواست شما را يك امت مى‏ساخت و ليكن مى‏خواهد شما را در آنچه به شما داده بيازمايد، پس به نيكى ها پيشى گيريد.»

10. ترس از مجازات

ترس، احساسى است كه نيروهايى را در انسان به حركت در مى‏آورد و تا اندازه زيادى از آرزوهاى طولانى و دست نيافتنى و سركشى ها جلوگيرى مى‏كند. به نظر مى‏رسد، كسى كه بى باكانه دست به هر كارى مى‏زند و به فرجام آن نمى‏انديشد، فردى فاسد و خطرناك خواهد شد. 
اصولا، نبود ترس بخاطر نبود وابستگى و علاقه است. اگر دلبستگى و علاقه به موضوعى پيدا شد، آنگاه هر چيزى كه سبب از دست رفتن و جدايى از آن گردد، ترس را در انسان ايجاد مى‏كند و از آنجا كه انسان با عشق آفريده شده است پس شخص معتدل نمى‏تواند بدون علاقه باشد. ترس، از يك سو سبب كنترل و پرهيزگارى و خوددارى از كارهايى است كه محبوب، آنها را ناپسند مى‏دارد و از سوى ديگر، باعث آمادگى و سازندگى عواملى است كه فرد را به محبوب مى‏رساند. 
ترس بايد به گونه اى باشد كه وابستگى و علاقه را محكم‏تر نمايد و نشانه دوستى و محبت و به مقدار طبيعى و لازم باشد. وگرنه، فرد به فرار و نيرنگ و يا خيانت و دروغ دچار مى‏شود. از اين رو، برخى بر اين باورند كه هنگام تهديد، كسى بترساند و كس ديگرى اين ترس را از روى محبت توجيه كند. يعنى، عوامل ايجاد تهديد را توضيح بدهد و فرد را از جرم خود آگاه كند. 
تنبيه و مجازات نبايد وسيله اى براى انتقام گيرى، ظلم و ستم‏گرى باشد. بلكه بايد از آن به عنوان يك عامل تربيتى استفاده كرد. در اين باره مهارت هايى هست كه مربى بايد با آگاهى و تجربه بدست آورد و نمى‏توان تنبيه را به عنوان دستورى تربيتى براى همه به صورت يك‏نواخت و يكسان توصيه و پيشنهاد نمود. 
عواملى كه احساس ترس را ايجاد مى‏كنند، متفاوت است؛ كتك، سكوت، حركت‏هاى تند و خشن، نگاه هاى تيز و خشم آلود، فريادهاى بلند، ترس را ايجاد مى‏كنند. به كار بردن هر كدام از اين عوامل، نيازمند تسلط و آگاهى و تجربه و دقت فراوان است و چه بسا كه به كارگيرى هر كدام از اين عوامل در جاى نامناسب، اثر مخالف بگذارد و نتيجه معكوس بدهد. مثلاً، بسا روحيه هاى تند و خشنى كه با ترساندن و كتك، آرام نگيرند اما با محبت يا قهر يا خواهش آرام گيرند. امام على(ع) مى‏فرمايد: «بدكار را با پاداشى كه به نيكوكار مى‏دهى سرزنش و توبيخ كن».
مربى در هنگام تهديد آرامش خود را حفظ كند و با توجه و فراست رفتار نمايد، زيرا در هنگام خشم ممكن است ناآگاهانه به كارهايى دست بزند كه پيامدهاى ناگوارى در پى داشته باشند.

11. محبت و مهرورزى

انسان، اسير محبت است و محبت و مهرآورى با كسى، موجب پيدايش عشق و علاقه در او مى‏شود. اين عشق و علاقه به نوبه خود براى تربيت پذيرى هم سودمند است. عشق نيرويى است كه كارها را آسان مى‏كند. ولى اگر بجا و به اندازه نباشد ديگر نه تنها مفيد نيست، بلكه كار تربيت درست را با دشوارى روبرو مى‏سازد. 
محبت، مانند آبى است كه بدون آن گياه مى‏خشكد و اگر بيش از اندازه به آن برسد، ريشه‏اش مى‏پوسد و از بين مى‏رود.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 12 خرداد 1394 ساعت: 22:05 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

قرآن و حقايق علمى

بازديد: 47
قرآن و حقايق علمى

 

محمد مهدی مسعودی

چکیده: در اين مقاله با نيم نگاهى به تاريخ و سير پيشرفت علم و دانش هاى تجربى اين گونه نتيجه گيرى مى شود كه با توجه به اين نكته مهم كه رشد علم و تكنولوژى در غرب مبتنى بر حذف دين بوده است. در طول تاريخ خود همواره داراى اثرات مخربى بوده است و در نقطه مقابل آن به جامعه درخشان و پيشرفته مسلمانان در دورانى كه اروپا غرق در بدبختى و سياهى بوده اشاره مى شود و علل آن پيشرفت علمى سودمند را، داشتن پشتوانه اى نظير دين اسلام مى داند. مقاله با طرح آياتى از قرآن مجيد نشان مى دهد كه اين كتاب آسمانى چگونه به صورتى دقيق حقايق مسلم علمى را بيان كرده آن هم در عصرى كه مردم كوچكترين آگاهى و اطلاعاتى از اين حقايق نداشتند و اين خود دليل محكمى بر الاهى بودن نگارش اين كتاب مى باشد. امروزه نيز كه به واسطه كشفيات فيزيك مدرن و متلاشى شدن بنيان تئورى ورافيزيك كلاسيك و جاى گيرى اصل عدم قطعيت در مقابل دانشمندانى كه ادعا داشتند با يافتن علت و قانون علمى، هر پديده اى را مى توانند توضيح بدهند، بيش از پيش نقش قدرت علمى نهفته در دين، اسلام و قرآن آشكار مى گردد. دين همواره راهى ميانى را ارايه داده است: نه رويكرد علمى مدرن را رد و محكوم مى كند و نه مجبور مى شود كه براى آن مقام الوهيت و يزدانى قايل شود. 

كليد واژه‏ها: قرآن، علوم تجربى، تمدن اسلامى، نماز، روزه، سلامتى، ورزش، مرگ، زندگى، پيوند اعضا، سقط جنين.

قرآن كريم چگونه كتابى است، كتابى اسرار آميز، معماگونه، عجيب و رازآلود يا كتابى روشن و پر محتوا؟ حقيقت آن است كه قرآن خود را كتاب هدايت و رستگارى مى‏داند و پيوسته بندگان را به تلاوت و تدبّر در خود دعوت مى‏كند. اين دعوت قرآن، دعوت به تماشاى حروف و كلمات نيست، بلكه فراخواندن به قرائت، تدبّر و توجّه به انذارها و هشدارها است. قرآن أحسن الحديث است كه جنبه معنايى و محتوايى آن مدّ نظر بوده است هر چند كه ساختار لفظى آن نيز نمودهاى اعجاز را به وضوح در بر دارد:
«اللَّه نزّل أحسن الحديث كتاباً متشابهاً مثانى تقشعرّ منه جلود الّذين يخشون ربّهم ثمّ تلين جلودهم و قلوبهم الى ذكر اللَّه ذلك هدى اللَّه يهدى به من يشاء و من يُضلل اللَّه فما له من هاد...»(زمر/23)
«خداوند بهترين سخن را نازل كرده، كتابى كه آياتش (در لطف و زيبايى و عمق و محتوا) همانند يكديگر است؛ آياتى مكرّر دارد (با تكرارى شوق‏انگيز) كه از شنيدن آياتش لرزه بر اندام كسانى كه از پروردگارشان مى‏ترسند افتد؛ سپس برون و درونشان نرم و متوجّه ذكر خدا مى‏شود؛ اين هدايت الهى است كه هر كس را بخواهد با آن راهنمايى مى‏كند؛ و هر كس را خداوند گمراه سازد، راهنمايى براى او نخواهد بود!»
قرآن خود را حكمت، علم، نور، ذكر، هدايت، موعظه، بلاغ، وسيله جدايى حقّ از باطل، شفاى بيمارى‏هاى قلبى، بيان هر چيز و وسيله خروج از تاريكى به نور مى‏داند و تمامى اين عناوين در پرتو توجه به محتواى قرآن و پيروى از رهنمودهاى آن ميسّر مى‏شود:
«ذلك الكتاب لاريب فيه هدىً للمتّقين»(بقره/2)
«آن كتاب با عظمتى است كه شك در آن راه ندارد؛ و مايه هدايت پرهيزكاران است.»
«شهر رمضان الذى انزل فيه القرآن هُدىً للنّاس و بيّنات من الهُدى و الفرقان» (بقره/185)
«روزه، در چند روز معدودِ ماه رمضان است؛ ماهى كه قرآن، براى راهنمايى مردم، و نشانه‏هاى هدايت، و فرق ميان حق و باطل، در آن نازل شده است.»
«انّ هذا القرآن يهدى للتى هى أقوم» (اسراء/9)
«اين قرآن به راهى كه استوارترين راههاست، هدايت مى‏كند.»
«و لقد صرّفنا فى هذا القرآن ليذّكّروا و ما يزيدهم الاّ نفوراً» (اسراء/41)
«ما، در اين قرآن، انواع بيانات مؤثّر را آورديم تا متذكر شوند! ولى (گروهى از كوردلان،) جز بر نفرتشان نمى‏افزايد.»
«و ننزّل من القرآن ما هو شفاء و رحمه للمؤمنين و لايزيد الظالمين الاّ خساراً» (اسراء/82)
«و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مى‏كنيم؛ و ستمگران را جز خسران (و زيان) نمى‏افزايد.»
«و انّك لتلقّى القرآن من لدُن حكيم عليم» (نمل/6)
«به يقين اين قرآن از سوى حكيم و دانايى بر تو القا مى‏شود.»
پوشيده نماند كه يكى از وجوه اعجاز قرآن فصاحت و بلاغت آن است اما اين دو نيز طريقى براى توجه هر چه فزون‏تر به حوزه محتوا و مفاد اين كتاب آسمانى است. عربى بودن قرآن نيز در همين راستاست. قرآن فلسفه عربى بودن خويش را تدبّر و تأمّل هر چه بيشتر بندگان مى‏داند. چه اينكه زبان عربى قابليت ظرفيت و انعطافى بسيار بالا دارد و دقايق و لطايف معانى را در قالب هيچ زبانى چونان زبان عربى نمى‏توان به مخاطب القاء نمود.
«انّا أنزلناه قرآناً عربياً لعلّكم تعقلون» (يوسف/2)
«ما آن را قرآنى عربى نازل كرديم. شايد شما درك كنيد (و بينديشيد)!»
در گستره آيات وحى نيز، حتى به گونه‏اى تلويحى، به كاوش‏ها و تأملاتى از اين دست دعوت نشده‏ايم. بلكه مى‏توان گفت به نقطه مقابل آن تشويق شده‏ايم. قرآن كريم در قصه زيبا و عبرت‏انگيز اصحاب كهف پس از ذكر داستان، اظهار تأسف مى‏نمايد كه چرا مردمان به جاى آن كه به پيام اصلى و نخستين اين قصه توجه كنند و دقايق و ظرايف موجود در راز خواب طولانى و بيدارى شگفت‏انگيز ايشان را بيابند و به قدرت لايزال الهى كه پس از خوابى‏گران آدميان را در روز جزا بيدار و زنده خواهد نمود راه برند، خود را به مطالب حاشيه‏اى مشغول نموده‏اند و بر سر تعداد اصحاب كهف با هم جدال مى‏نمايند:
«سيقولون ثلاثة رابعهم كلبهم و يقولون خمسة سادسهم كلبهم رجماً بالغيب و يقولون سبعة و ثامنهم كلبهم قل ربّى اعلم بعدّتهم ما يعلمهم الاّ قليل فلاتمار فيهم الاّ مراءً ظاهراً و لاتستفت فيهم منهم أحداً...» (كهف/22)
«گروهى خواهند گفت: «آنها سه نفر بودند، كه چهارمين آنها سگشان بود!» و گروهى مى‏گويند: «پنج نفر بودند، كه ششمين آنها سگشان بود.» - همه اينها سخنانى بى‏دليل است - و گروهى مى‏گويند: «آنها هفت نفر بودند، و هشتمين آنها سگشان بود.» بگو: «پروردگار من از تعدادشان آگاهتر است!» جز گروه كمى، تعداد آنها را نمى‏دانند. پس درباره آنها جز با دليل سخن مگو؛ و از هيچ كس درباره آنها سؤال مكن!»
همين گونه در فرازى ديگر در مورد تعداد نگاهبانان دوزخ مى‏فرمايد: تعدادشان را نوزده قرارداديم نه بدان جهت كه اسرار و رموزى در اين عدد نظر گرفته‏ايم بلكه تنها بدين منظور كه چون و چرايى افراد بيماردل و كافر را برانگيزيم و نيز ايمان مؤمنان را تقويت كرده باشيم.
«و ما جعلنا اصحاب النار الّا ملائكة وما جعلنا عدّتهم الاّ فتنة للذين كفروا ليستيقن الذين اوتوا الكتاب و يزداد الذين آمنوا ايماناً و لايرتاب الذين اوتوا الكتاب و المؤمنون و ليقول الذين فى قلوبهم مرض و الكافرون ماذا اراد اللَّه بهذا مثلاً كذلك يُضلّ اللَّه من يشاء و يهدى من يشاء...» (مدّثر/31)
«مأموران دوزخ را فقط فرشتگان (عذاب) قرار داديم، و تعداد آنها را جز براى آزمايش كافران معيّن نكرديم تا اهل كتاب ]= يهود و نصارى[ يقين پيدا كنند و بر ايمان مؤمنان بيفزايد، و اهل كتاب و مؤمنان (در حقانيت اين كتاب آسمانى) ترديد به خود راه ندهند، و بيماردلان و كافران بگويند: «خدا از اين توصيف چه منظورى دارد؟! (آرى) اين‏گونه خداوند هر كس را بخواهد گمراه مى‏سازد و هر كس را بخواهد هدايت مى‏كند!»

 

قرآن و علم

از جمله مباحثى كه بر پايه فرهنگ الهى قرآن قابل طرح مى‏باشد اين واقعيت است كه قرآن به حقايق مشخصى از خلقت اشاره كرده است كه اخيراً به وسيله روش‏هاى علمى جديد مورد تصديق و گواهى قرار گرفته است. اين نظريه بر اين پايه استوار است كه قرآن داراى مبدء الهى است؛ زيرا كه بدون در نظر گرفتن مبدئى الهى، چگونه حقايقى را بيان كرده است كه مردم آن زمان كوچك‏ترين اطلاعى از آن نداشته‏اند و در زمره مجهولات تاريخى بشر بوده است؟
براى مثال، اگر قرآن يك وحى الهى نبود آيا مى‏توانست حاوى چنين آيه‏اى باشد:
«أو لم‏ير الذين كفروا انّ السّموات و الأرض كانتا رتقاً ففتقناهما و جعلنا من الماء كلّ شى‏ء حىّ أفلايؤمنون...» (انبياء/30)
«آيا كافران نديدند كه آسمان‏ها و زمين به هم پيوسته بودند، و ما آنها را از يكديگر باز كرديم؛ و هر چيز زنده‏اى را از آب قرار داديم؟ آيا ايمان نمى‏آورند؟!»
قرآن به صراحت و يا به گونه ضمنى، به حقايقى كه انديشه بشر با آن سرو كار دارد به صورتى كاملاً روشن اشاره كرده است و بدين لحاظ ارتباط ميان قرآن و علوم جديد، موضوع مهم بحث در ميان روشنفكران مسلمان است.

تمدن رهاورد اسلام

جان داونپورت يك دانشمند پيشرو معتقد است: 
«بايد دانست كه تمامى دانش‏ها مانند فيزيك، نجوم، فلسفه، رياضيات كه از قرن دهم شروع به رشد در اروپا كرد در اصل از مدارس عربى نشأت گرفته و عرب‏هاى اسپانيايى به عنوان پدر فلسفه اروپا شناخته مى‏شوند.»
برتراند راسل، فيلسوف برجسته انگليسى مى‏نويسد:
«برترى شرق تنها نظامى نبود. علم، فلسفه، شعر و هنر همه در دنياى مسلمانان رشد كرد، در حالى كه اروپا غرق در تاريكى و وحشى‏گرى بود. اروپايى‏ها با كوته‏نظرى غيرقابل بخششى اين زمان را عصر تاريكى مى‏نامند. اما واقعيت اين است كه تنها در اروپا اين‏گونه بود - و مسلماً تنها اروپاى مسيحيت چنين وضعى داشت چرا كه اسپانيا كه مسلمان بود فرهنگ درخشانى داشت.»

ساخت بشريت

كاملاً مشخص است كه براى عرب‏ها، تمدن مدرن اروپايى هرگز نقش روشنگرى نداشت، زيرا آنان از تمدّن درخشانى برخوردار بودند. اين امر به اروپا اجازه داد كه تمامى مراحل تكاملى پيشين تمدن اسلامى را پشت سر گذارده به گونه‏اى كه هيچ جنبه‏اى از رشد انسان وجود ندارد كه تأثير قطعى فرهنگ اسلامى در آن قابل رديابى نباشد، حتى پيدايش قدرتى كه نيروى ممتاز و برتر دنياى مدرن و دوره عالى پيروزى آن را به وجود آورد يعنى، علوم طبيعى و روحيه علمى، در اثر روحيه پرسشگرى، روش‏هاى جديد تحقيق، همچون آزمايش، مشاهده، اندازه‏گيرى و تكامل رياضيات (به گونه‏اى كه براى يونانيان ناشناخته بود)، پديد آمد كه توسط عرب‏ها به اروپاييان معرفى شد. در پنج قرن نخست به وجود آمد. اين روحيه و روش‏ها توسط عرب‏ها به اروپاييان معرفى شد. 
تمدّن درخشان اسلامى پيشرفت كرد تا زمانى كه با فاجعه وحشتناك جنگ‏هاى صليبى و حمله مغول رو به رو شد كه همانند موج‏هاى مخرب از شرق و غرب يكى پس از ديگرى آن را در بر گرفتند. اين فاجعه قرن‏ها ادامه پيدا كرد تا اينكه حكومت اسلامى در بغداد از هم پاشيد و تاريخ اسلام از اوايل قرن چهاردهم با ظهور ترك‏هاى عثمانى وارد مرحله جديدى شد. تمدن اسلامى هنوز قوى بود و تا قرن هجدهم هنوز در زمينه‏هاى نظامى و اقتصادى از غرب مسيحى بسيار پيشرفته‏تر بود. هر چند از قرن شانزدهم به بعد در زمينه علوم عقب افتاد.
در قرن دهم قرطبه تحت حكومت اسلامى متمدن‏ترين شهر اروپا و مايه تعجب و حيرت جهان بود. مسافران شمال با حسى آميخته با ترس درباره شهرى شنيده بودند كه 700 كتابخانه حاوى صدها هزار جلد كتاب و 900حمام عمومى داشت. هنوز هم حكام بارسلونا هرگاه احتياج به جراح، معمار، خياط يا موسيقى‏دان داشته باشند از اهالى قرطبه استخدام مى‏نمايند. اعتبار ادبى اسلام به حدى بود كه براى مثال در اسپانيا ترجمه انجيل و مناجات نامه به عربى، براى استفاده جمعيت‏هاى مسيحى لازم تشخيص داده شد. 
توضيحى كه آلوارو نويسنده مسيحى ارايه مى‏دهد، به طور كاملاً روشن نشان مى‏دهد كه چگونه حتى اسپانيايى‏هاى غيرمسلمان جذب ادبيات عرب مسلمان شدند:
«هم مذهبان مسيحى من از شعرها و عاشقانه‏هاى عرب لذت مى‏بردند. آنها كارهاى فلاسفه و متخصصان الهيات مسلمان را مطالعه مى‏كردند، نه براى اينكه آنها را درك كنند بلكه براى به دست آوردن يك روش عربى صحيح و برازنده. امروز كجا مى‏توان يك فرد عامى را پيدا كرد كه تحشيه‏هاى لاتين كتاب مقدس را بخواند؟
چه كسى را مى‏توان يافت كه كتاب‏هاى مختلف انجيل عهد قديم و جديد را مطالعه كند؟ دريغا، جوانان مسيحى كه استعدادهايشان كاملاً آشكار است هيچ اطلاعاتى درباره ادبيات و زبان عربى ندارند. آنها با اشتياق كتاب‏هاى عربى را مطالعه كرده و كتابخانه‏هاى كاملى از آنها را با قيمت‏هاى هنگفت جمع‏آورى مى‏كنند و همه جا مدح دنياى عرب را مى‏گويند.»
اگر هدف تحصيلات و ارزش تمدن در اين باشد كه حسّ غرور، شخصيت و اعتبار اشخاص را بالا ببرد به طورى كه آنها وضعيت خود و در نتيجه جامعه را بهبود بخشند، تمدن اسلامى نشان داده كه مى‏تواند در اين زمينه با ارزش باشد. شواهد زيادى به وسيله نويسنده‏هاى مختلف ارائه شده كه نشان مى‏دهد چگونه اسلام در انجام اين امر براى مردم مختلف در نواحى مختلف موفق بوده است، براى مثال ايساك تايلور در سخنرانى خود در همايش كليسا در انگلستان درباره تأثيرات اسلام بر مردم مى‏گويد:
«هنگامى كه اسلام پذيرفته شد، الحاد، خرافات، كودك‏كشى و جادوگرى ناپديد شد. پليدى با پاكى جايگزين گرديد و اين تغيير جديد اعتبار شخصى و احترام به خود را به دنبال داشت. رقص‏هاى بى‏شرمانه و آميزش‏هاى بى قاعده متوقف شد. عفت زنانه به صورت يك تقوا هديه داده شد. صنعت، جايگزين بيكارى شد. متانت و هشيارى غالب آمد. دشمنى خونى و بدرفتارى با حيوانات و اسيران ريشه كن شد. اسلام فساد و خرافات را از ميان برد. 
اسلام قيامى عليه بحث‏هاى توخالى بود. اسلام به اسيران اميد، به بشريت برادرى و به حقايق بنيادى طبيعت انسان يادآورى هديه كرد. خوبى‏هايى كه اسلام جايگزين كرد شامل اعتدال، پاكيزگى، عفت، عدالت، بردبارى، شجاعت، نوع‏پرستى، مهمان‏نوازى، صداقت و تسليم است. 
اسلام يك برابرى كارآمد يعنى برابرى اجتماعى همه مسلمانان را آموزش مى‏دهد. برده‏دارى در آيين اسلام نيست. چند همسرى مسأله پيچيده‏ترى است. حضرت موسى آن را نفى نكرد. حضرت داوود خود چند همسر داشت. چند همسرى به طور مستقيم در كتب عهد جديد مسيحيان ممنوع نشده است. محمدصلى الله عليه وآله وسلم داشتن همسران بى‏شمار را محدود كرد. اين بيشتر از اينكه يك قانون باشد يك استثناء است. 
در تسليم بودن در مقابل خواست خدا، اعتدال، عفت، صداقت و برادرى، مؤمنان مسلمانان قوانينى دارند كه بايد از آنها پيروى كرد. اسلام مستى، دزدى و فحشا را برانداخت كه مصيبت سرزمين‏هاى غربى است. اسلام بيشتر از مسيحيت به تمدن خدمت كرده است. غلبه آيين محمدصلى الله عليه وآله وسلم بر بيش از يك سوم دنيا يك معجزه بود.»
فلسفه طولانى شدن مقدمه مزبور با ذكر مواردى از رويكردهاى جنجال برانگيز رايج در دنياى اسلام درباره ارتباط بين اسلام و علم رخ مى‏نمايد. براى ساليان دراز حكومت اسلامى به حكومت برتر در علم و تكنولوژى مشهور بود كه البته امروزه اين شهرت به طرف حكومت‏هاى غربى متمايل شده است. 
بعضى از روشنفكران مسلمان خود اسلام را دليل پسرفت مسلمانان مى‏شناساند. آنها به گونه‏اى فكر مى‏كنند و مى‏نويسند گوئى تاريخ اسلام تنها از قرن 18 شروع شده است. حال آن كه آنان يازده قرن برترى اسلام را فراموش كرده‏اند. در ضمن، اشتباه اسفناك آنان اين است كه ارتباط بين علم و دين را منحصر به ارتباط بين علم و مسيحيت تعريف مى‏كنند. آنها حتى زحمت مطالعه سطحى اسلام و تاريخ بلند آن را به خود نمى‏دهند. در مقابل اين گروه، برخى از روشنفكران معاصر مسلمان تنها پس از مشاهده فجايعى كه علم و تكنولوژى براى بشريت به ارمغان آورده است و كمبودها و مشكلاتى كه تنها نتيجه رويكرد علمى است - مانند بمب‏هاى اتمى، كشتار دسته جمعى، آلودگى محيط زيست، از دست رفتن رويش‏هاى اخلاقى، آشفتگى روانى مدرن از آن رنج مى‏برند و غيره - به دنبال حقيقت هستند.
چنين رويكردى تنها از آن روست كه علم و تكنولوژى نتوانست براى بشريت خوشبختى بيافريند. آنان نيز مانند برخى از همتايان خود آشكارا علم و تكنولوژى را محكوم كرده و رويكردى تنها ايده‏آل را قبول دارند.

مسيحيت و تغيير تفكر در غرب

پس از آن كه پس از سال‏ها جنگ و هزاران كشته، مسيحيت دين اصلى امپراطورى روم شد، خودش را در محيطى يافت كه عياشى و رفتارهاى مادى‏گرا غالب، و دانش بشرى مقدس بود. تعاليم مسيح كه بعدها مسيحيت خوانده شد در جنگ با امپراطورى روم پيروز شد، اما به قيمت از دست دادن هويت و خلوص اصلى خود، به علاوه از ميانه‏روى منحرف شد.انسان را متعلق به عشق الهى دانست و غريزه را به عنوان يك عالم جداكننده انسان از خدا محكوم كرد. هم‏چنين تحت تأثير برخى دين‏هاى خاور نزديك مانند مهرپرستى و مانويت تبديل به يك دين كاملاً عرفانى شد. 
اما ماده يا غريزه در اسلام و هر دين فرو آمده از سوى خداوند به عنوان قلمرويى كه در آن نام‏هاى زيباى خدا آشكار مى‏شود يا قلمرويى كه ذهن بايد در آن بنگرد تا به قدرت خدا دست يابد و يا جايى كه خودش انعكاسى از بهشت است، ديده مى‏شود. 
بى ترديد اين كليسا بود كه مسيحيت را به صورت قالبى كه توضيح داده شد كل داد، و در پى آن؛ لشكركشى قدرت جهانى خود را موازى با قدرت باطنى خود گسترش داد. در قرن‏هايى كه غرب تحت حكومت كليسا بود تمدّن خيره‏كننده‏اى در شرق مسلمان بوجود آمد. 
در نتيجه تماس غرب با اين تمدن هنگام جنگ‏هاى صليبى از طريق آندلس، غرب اين فرصت را يافت كه اطلاعاتى درباره عهد عتيق به دست آورد. فلسفه يونان به ويژه سيستم فلسفى ارسطو، طبيعت‏گرايى روم و همچنين لذت‏گرايى و عياشى يونان به غرب راه پيدا كرده بود. ترجمه متون عربى و مركز آموزش اسلامى در آندلس و سيسيل كه سبب بيدارى غرب از عهد عتيق شد همراه با حسادت غرب نيست به مؤفقيت شرق مسلمان زمينه‏هاى رنسانس را به وجود آورد. تفكّرات غرب كاملاً تغيير كرد. ديوارى آهنى كه كليسا بين رفتار غرب و اسلام طى قرن‏ها ساخته بود سبب شد كه اين تغيير عليه دين عمل كند.
كليسا به دليل بيم از كاستى و محو قدرت جهانى خويش به شدت با اين تغيير مخالفت كرد. انجيل تحريف شده ديگر قادر به پاسخگويى به سؤالاتى در رابطه با خلقت و نظم جهان كه به اذهان جست‏وجوگر مى‏رسيد، نبود. كتاب‏هاى عهد قديم مسيحيت قرن‏ها قبل در طول حمله آشورى‏ها به بيت‏المقدس از بين رفته بودند. متونى كه در دست بود به وسيل‏ى دانشمندان يهودى كه مسلماً در ذهن مشكلاتى از جامعه يهود آن زمان داشتند نوشته شده بود. هيچ‏كدام از انجيل‏هايى كه از بين صدها نمونه انتخاب شده و مشروع تلقى مى‏شدند نسخه اصلى كه خدا بر مسيح‏عليه السلام نازل كرده بود نبودند. افزون بر آن هيچ كدام از كتاب‏هاى عهد جديد اصول مسيح را ننوشته بودند. بنابراين زبان سمبليك كتاب مقدس از دست رفته بود. براى مثال در توضيح خلقت، كتاب‏هاى عهد قديم به هفت روز مثل روزهاى جهان اشاره كرده بود: 
«و در آنجا عصر بود و در آن صبح بود روز اول.»
تصور روزى مشتمل بر صبح و عصر متعلق به ماست كه روى زمين زندگى مى‏كنيم. قرآن نيز به روزها اشاره كرده است و اينكه خداوند جهان را در شش روز آفريد. اما هرگز به صبح و عصر اشاره نكرده است و روز را به عنوان دوره‏اى بيان مى‏كند كه طول آن براى ما مشخص نيست براى مثال اين آيه‏ها:
«تعرج الملائكة و الروح اليه فى يومٍ كان مقداره خمسين ألف سنةٍ» (معارج/4)
«فرشتگان و روح ]= فرشته مقرّب خداوند[ به سوى او عروج مى‏كنند در آن روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است!»
«و يستعجلونك بالعذاب و لن‏يخلف اللَّه وعده و انّ يوماً عند ربّك كألف سنة ممّا تعدّون» (حج/47)
«آنان از تو تقاضاى شتاب در عذاب مى‏كنند؛ در حالى كه خداوند هرگز از وعده خود تخلّف نخواهد كرد؛ و يك روز نزد پروردگارت، همانند هزار سال از سالهايى است كه شما مى‏شمريد!»
«يدبّر الأمر من السماء الى الأرض ثمّ يعرج اليه فى يومٍ كان مقداره ألف سنةٍ ممّا تعدّون» (سجده/5)
«امر اين جهان را از آسمان به سوى زمين تدبير مى‏كند؛ سپس در روزى كه مقدار آن هزار سال از سالهايى است كه شما مى‏شمريد بسوى او بالا مى‏رود (و دنيا پايان مى‏يابد).»
شكست مسيحيت و انجيل در پاسخ‏گويى به سؤالاتى كه ذهن‏هاى پرسشگر غربى طرح مى‏نمود سبب گرديد كه پيشرفت‏هاى علمى مسير مخالف دين رويش گيرد. در نقطه مقابل، اسلام دينى را براى تمامى زمان‏ها و مكان‏ها عرضه داشت. اين دين مجموعه‏اى از ارزش‏ها را حتى در گسترة دنيا دارا مى‏باشد. در پرتو قوانين آن مسلمانان سراسر جهان نه تنها مى‏توانند افتخارات معنوى را كسب نمايند بلكه مى‏توانند بر فراز تمامى افتخارات ديگر نيز قرار گيرند و ثروت و سلامتى را نيز به دست آورند. روابط بسيار نزديك و گسترده‏اى ميان پزشكى نوين و برخى از تعاليم اسلام وجود دارد. هر كلمه از قرآن در واقع تجربه‏اى از واقعيت است و علم تنها تلاشى است براى رسيدن به واقعيت. دانش نامحدود است و انتهاى آن با هر پيشرفتى براى كشف اطلاعات تازه پيوسته گسترده‏ترى مى‏شود و دانش قرآن متنى است جامع كه تمامى بخش‏هاى علمى، مذهبى، تكنولوژى، كشاورزى، مهندسى و پزشكى را پوشش مى‏دهد. بى‏ترديد قرآن معجزه جاويد است كه به دنياى دانش بشرى معنى و مفهوم مى‏بخشد.
«و نزّلنا عليك الكتاب تبياناً لكلّ شى‏ء و هدىً و رحمةً و بشرى للمسلمين...» (نحل/89)
«ما اين كتاب را بر تو نازل كرديم كه بيانگر همه چيز، و مايه هدايت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است!»
قرآن يك كتاب پزشكى يا دارويى نيست، اما در آن رهنمودهايى در زمينه بهداشت و درمان بيمارى‏ها موجود است. در آيات قرآن مى‏خوانيم:
«ما أصابك من حسنة فمن اللَّه و ما أصابك من سيئة فمن نفسك...» (نساء/79)
«(آرى،) آنچه از نيكى‏ها به تو مى‏رسد، از طرف خداست؛ و آنچه از بدى به تو مى‏رسد، از سوى خود توست...»
آسيب‏شناسى بيمارى مى‏گويد كه اعمال نفوذها بر روندهاى طبيعى منجر به پيامدهاى غيرطبيعى مى‏شود. بدن انسان را تا اندازه‏اى مى‏توان با يك ماشين مقايسه كرد. يك دستگاه ضبط صوت قسمت‏هاى الكترونيكى و مكانيكى زيادى دارد اما زندگى با حركت مدار الكترونيكى كار نمى‏كند. همچنين در اجزاء بدن انسان علاوه بر بخش‏هاى كالبدى و متغير روح نيز وجود دارد. همانطور كه براى مراقبت از يك ماشين بايد آن را تميز نگاه داريم، ولتاژ مناسبى را براى آن فراهم آوريم و از آن به طور اصولى و با دقت استفاده نماييم، بدن نيز به تمامى اين مراقبت‏ها نياز دارد.

ايمان

ايمان به خدا اولين و اساسى‏ترين نياز براى دوام روح است. ايمان به خدا عبارت است از ايمان به تمام صفات او، فرشته‏هاى او، كتاب او، روز قيامت، بهشت و جهنم و نيز ايمان به اينكه تمام خوبى‏ها و بدى‏ها در دسترس اوست. در زمان بيمارى توجه انسان به خدا بيشتر مى‏شود و انسان با درك ضعف‏هاى خود به خدا نزديك‏تر مى‏شود. بدون ايمان واقعى، نماز ما، نيكوكارى ما، روزه و حج ما پذيرفته نخواهد شد. اصل ايمان در اين است كه ما را از خداهاى دروغين اطراف دور نمايد و كسى را بجز خداى واحد پرستش نكنيم.

نماز

سه جنبه بهداشتى در نماز وجود دارد:
1. وضو: شستشوى تمام قسمت‏هاى بى‏حفاظ بدن مثل دست‏ها، پاها، صورت، دهان، بينى و غيره پنج مرتبه در روز يك روند بهداشتى است. شستشوى دست‏ها مطلبى است كه بارها و بارها در علم پزشكى براى جلوگيرى از گسترش ميكرب‏ها به آن تأكيد شده است. به مسلمانان 1400 سال پيش شستشوى دست‏ها سفارش شده است و براى نظافت بيشتر انجام غسل هم به آنان سفارش شد.
2. تلاوت قرآن: تلاوت قرآن تأثير شفابخشى بر روى بدن، ذهن و قلب دارد. اين تأثير بدليل اثر صدا (اكو) و معانى كلمات است. حرف «الف» همچون اكويى در قلب طنين مى‏اندازد و حرف «يا» در مغز.
«يا أيّها الناس قد جاءتكم موعظه من ربّكم و شفاء لما فى الصدور و هدى و رحمة للمؤمنين...» (يونس/57)
«اى مردم! اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است؛ و درمانى براى آنچه در سينه‏هاست؛ (درمانى براى دلهاى شما؛) و هدايت و رحمتى است براى مؤمنان!»
3. تمرين بدنى: حركات در نماز بسيار ملايم و هماهنگ هستند و تمام ماهيچه‏ها و عضلات بدن را درگير مى‏كند. ميزان كالرى بدست آمده به حفظ تعادل انرژى كمك مى‏كند. در هر ركعت20 كالرى انرژى مصرف مى‏شود.
در سوره ماعون خداوند كسانى كه نماز را سبك و سهل مى‏شمارند مورد نكوهش قرار داده است.
همان‏گونه كه سه بار در روز غذا مصرف مى‏كنيم به ورزش هم نياز داريم تا سطح كلسترول خون خود را كه بعد از غذا افزوده مى‏شود نيز كاهش دهيم و خون خود را غليظتر كنيم تا شكاف در سرخرگ‏ها ايجاد نشود.
افزون بر اين در پرهيز از گناهان و افزايش حالت معنوى خودمان. نماز بهترين كمك حفظ سلامت بدنى است. نماز بدن ما را به حركت وادار مى‏كند، به هضم مواد غذايى كمك مى‏نمايد و با ورزش‏هاى متعادل و منظم ما را از بيمارى‏هاى عضلانى و مفصلى محافظت مى‏كند. نماز به جريان خون كمك كرده و نيز موجب كاهش اثرات بد كلسترول مى‏شود. نماز نقش بسزايى در جلوگيرى از حمله قلبى، فلج شدگى، پيرى زودرس و ديوانگى و ديابت و بيمارى‏هاى ديگر دارد.
بيماران قلبى بايستى به پنج بار در روز به خواندن نماز مجبور شوند البته هر زمان كه دكتر آنان اجازه خروج از تخت را داده باشد.
اجراى نماز به صورتى است كه تمام ماهيچه‏هاى بدن را فعال مى‏كند. گروه‏هاى مختلف ماهيچه‏ها در نماز بحركت در مى‏آيند. در هنگام سجده خون به مغز مى‏رسد. يكى از روش‏هاى مفيد براى تقويت ماهيچه‏هاى زانويى كاهش كشش در مفاصل زانو است كه در نماز اين ورزش منظم بر روى ماهيچه‏ها تأثير مى‏گذارد.

قلب

قلب اندام حياتى بدن است كه پيوسته بايد در سلامت باشد تا جريان خون به خوبى انجام گيرد. بيمارى‏هاى قلبى موجب كاهش سلامتى جسمى مى‏شوند. اين دانش كه توسط پيامبر بزرگ اسلام 1400 سال پيش به ما گفته شده است پس از قرن‏ها دانشمندان به آن پى برده‏اند:
«قسمتى در بدن است كه اگر سالم باشد تمام بدن را سالم نگه خواهد داشت ولى ا گر اين قسمت دچار نقصى شود تمام بدن بيمار خواهد شد. مطمئناً اين قسمت قلب است».

ميانه‏روى در صرف غذا

قرآن در آيه 31 سوره اعراف مى‏گويد:
«يا بنىّ آدم خذوا زينتكم عند كل مسجد و كلوا و اشربوا و لاتسرفوا انّه لايحبّ المسرفين»
«اى فرزندان آدم! زينت خود را به هنگام رفتن به مسجد، با خود برداريد! و (از نعمت‏هاى الهى) بخوريد و بياشاميد، ولى اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست نمى‏دارد!»
بى‏شك زياده‏روى در خوردن غذا ريشه بسيارى از بيمارى‏هاست و سبب پيرى زودرس مى‏شود. زياده‏روى در خوردن سبب چاقى شده و نيز بدن را در معرض بيمارى‏هاى خطرناكى چون ديابت، بيمارى‏هاى عصبى، بيمارى‏هاى قلبى و فلج قرار مى‏دهد.

ديابت

ديابت در اثر كمبود انسولين بدن بوجود مى‏آيد. زياد خوردن سبب مى‏شود سلول‏هاى خاص پانكراس زيادتر از حد معمول كار كنند و قادر به تأمين انسولين مورد نياز نباشند. بدين‏ترتيب آن سلول‏ها خسته شده و تحليل مى‏روند و سبب كمبود انسولين مى‏شوند.

فلج، بيمارى‏هاى عروق كرنر قلب و پيرى زودرس

فلج شدگى نتيجه طبيعى انسداد سرخ‏رگ در مغز مى‏باشد و در قلب موجب ضايعه ميوكارديال مى‏شود. پيرى زودرس نيز زمانى رخ مى‏دهد كه اكثر سرخ‏رگ‏ها در بدن دچار انسداد شده باشند. ترى گليسيريد و كلسترول در سرخ‏رگ‏ها مستقر مى‏شوند. زياد خوردن سبب افزايش سطح كلسترول خون مى‏شود. گوشت خوك و گوشت گاو حاوى كلسترول بالايى است در حالى كه گوشت پرندگان حاوى كلسترول بسيار اندكى است. قرآن اشاره كرده است كه گوشت پرندگان يكى از غذاهاى بهشتى است.
در قرآن بارها به زيتون اشاره شده است و آمار نشان مى‏دهد كه حملات قلبى بيشتر در شمال ايتاليا رخ مى‏دهد كه مردم از كره و مارگارين براى پخت و پز استفاده مى‏كنند ولى در جنوب ايتاليا كه معمولاً از روغن زيتون استفاده مى‏كنند حملات قلبى هم كمتر است. بيمارانى كه از انسداد عروق كرنر رنج مى‏برند معمولاً بعد از يك وعده غذايى سنگين دچار حمله قلبى مى‏شوند.

مواد غذايى حرام
1. خون

هرگاه خون به روده برسد با باكترى‏هاى موجود در آن تركيب شده و مادى سمى چون آمونياك توليد مى‏كند كه براى كبد ماده‏اى سمى است. بنابراين خداوند خوردن و آشاميدن خون را براى ما حرام كرده است و روشى براى ذبح حيوانات را به ما توصيه كرده است.

2. گوشت خوك

دو كِرم مضرّ در بدن خوك زندگى مى‏كند. يكى «تاينيا سوليوم» است كه به مغز راه مى‏يابد و موجب بيمارى صرع مى‏شود. ديگرى «تريچينلا سپيرايس» است كه به ماهيچه و مغز رفته و سبب تورم ماهيچه و درد در آنها مى‏شود و آن نيز سبب صرع مى‏شود. گوشت خوك حاوى چربى و كلسترول بسيارى نسبت به ديگر گوشت‏ها مى‏باشد.

3. الكل

بيمارى‏هايى كه الكل مى‏تواند باعث آنها شود عبارتند از مشكلات گوارشى، زخم معده، سرطان معده، سيروز كبدى، كمبود ويتامين و بيمارى‏هاى قلبى.

روزه

روزه در اسلام به عنوان راهى براى تمرين فكر و بدن در خويشتن‏دارى است.
«يا أيها الذين آمنوا كتب عليكم الصّيام كما كتب على الّذين من قبلكم لعلّكم تتّقون» 
(بقره /183)
«اى افرادى كه ايمان آورده‏ايد! روزه بر شما نوشته شده، همان‏گونه كه بر كسانى كه قبل از شما بودند نوشته شد؛ تا پرهيزكار شويد.»
بنابراين در يك روز روزه نه تنها از خوردن غذا، نوشيدن چاى و سيگار كشيدن بايد اجتناب كنيم بلكه از لذت جنسى نيز بايد پرهيز كرد. در واقع روزه نه تنها زمينه استراحت براى معده را فراهم مى‏آورد بلكه ترشح هورمون‏هاى كنترل كننده رفتار را نيز ثابت مى‏كند.
خداوند به مخلوقاتش عشق مى‏ورزد به گونه‏اى كه حتى به آنچه كه بايد بخوريم و در بدن خود جاى دهيم نيز توجه كرده است. ماهيچه‏ها، استخوان‏ها، ريه‏ها، كبد، مغز و غدد ما از مواد خامى كه مى‏خوريم درست شده‏اند. اگر بدن را با مواد خام بيهوده‏اى در نظر بگيريم اين مواد قادر به ايجاد استخوان‏هايى محكم، ماهيچه‏اى قوى و قلبى خوب و رگ‏هايى منظم نخواهد شد. 
«يا ايها الناس كلوا ممّا فى الارض حلالاً طيّباً...» (بقره /168)
«اى مردم! از آنچه در زمين است، حلال و پاكيزه بخوريد!»
خوردن گوشت مرده، گوشت خوك، و خون و مسكرات حرام است. خون و گوشت حيوانات مرده مملو از ميكرب‏ها و ديگر آنتى‏بادى‏هاى مضر مى‏باشد. گوشت خوك حاوى كلسترول بسيار بالا و نمك فراوان و گاهى كِرم مى‏باشد. الكل و ديگر مسكرات موجب مختل شدن ذهن ما شده و مانع از قضاوت درست درباره خوب و بد مى‏شوند.
بخشى مهمى از حقيقت تغذيه، اعتدال در خوردن مواد غذايى حلال مى‏باشد. در حالى كه چاقى مشكل نخستين جهان امروز است ميليون ها نفر در جهان از سوء تغذيه رنج مى‏برند. خداوند ميانه‏روى در مصرف مواد غذايى را توصيه فرموده است. 
«و كلوا و اشربوا و لا تسرفوا اِنّه لايحبّ المسرفين» (اعراف /31)
«و (از نعمت‏هاى الهى) بخوريد و بياشاميد، ولى اسراف نكنيد كه خداوند مسرفان را دوست نمى‏دارد.»
«كلوا من طيّبات ما رزقناكم و لا تطغوا فيه فيحلَّ عليكم غضبى و من يحلل عليه غضبى فقد هوى» (طه /81)
«بخوريد از روزيهاى پاكيزه‏اى كه به شما داده‏ايم؛ و در آن طغيان نكنيد، كه غضب من بر شما وارد شود و هر كس غضبم بر او وارد شود، سقوط مى‏كند!»
انواع غذاهايى كه در قرآن به آنها به طور خاص اشاره شده است عبارتند از:
«و من ثمرات النخيل و الاعناب تتّخذون منه سكراً و رزقاً حسناً اِنَّ فى ذلك لايةً لقومٍ يعقلون» (نحل /67)
«و از ميوه‏هاى درختان نخل و انگور، مسكرات (ناپاك) و روزى خوب و پاكيزه مى‏گيريد؛ در اين، نشانه روشنى است براى جمعيتى كه انديشه مى‏كنند!»
ميوه‏ها داراى كالرى كم، ويتامين‏ها، مواد معدنى و فيبرهاى فراوانى هستند. ميوه‏ها حاوى فروكتوز هستند. مطالعات اخير نشان مى‏دهد كه فروكتوز سبب افزايش قند خون نمى‏شود. بلكه فروكتوز بيشتر سبب كاهش قند خون در ديابت مى‏شود.

نقش ورزش در حفظ سلامتى

اگر چه در قرآن در مورد ورزش مطلب چندانى نمى‏يابيم اما در زندگى پيامبر پيشنهادات فراوانى شده است. او به مسلمانان توصيه كرده تا به فرزندان خود شنا، تيراندازى و سواركارى بياموزند. خود او با گام‏هاى سريع راه مى‏رفت با دست‏هاى خود زياد كار مى‏كرد چه در منزل و در آشپزخانه و چه با يارانش در جمع‏آورى هيزم براى آتش و يا براى جنگ با دشمن.
متأسفانه زنان و مردان مسلمان كم‏تحرك هستند و بدليل مصرف زياد مواد نشاسته‏دار، چاقى سبب كم‏تحركى آنها شده است. مسلمانان چه زن و چه مرد هميشه بايد در وضعيت بدنى مناسبى باشند تا در زمان صلح يا جنگ بتوانند در راه خدا جهاد كنند.

وضعيت بيمارى

بدن سالم يكى از هداياى خداوند است. ما هم بايد امانت‏دار باشيم. بايد از سلامتى خود به خوبى بهره بگيريم. ما بايد ماشين حسّاس و ظريف خود را در وضعيتى بسيار خوب نگه داريم تا در اين دنيا از رحمت خداوندى برخوردار شويم.
بسيارى از بيمارى‏هاى مزمن مانند بيمارى‏هاى قلبى، بيمارى‏هاى عصبى، ديابت، بيمارى‏هاى پوستى، چاقى و افسردگى در اثر رعايت نكردن بعضى موارد توسط خود فرد بوجود مى‏آيند. از جمله اين موارد مصرف مواد غذايى فراوان و نمك فراوان، شكر زياد، كشيدن سيگار و استرس و الكل مى‏باشد.
ما با دانش خود را در زمينه بهداشت و بيمارى و داروها و اثرات جانبى آنها گسترده كنيم. اين دانش گرچه ما را پزشك متخصص نمى‏كند، اما با استفاده از آن مى توان از بروز بيمارى جلوگيرى نمود، چون با بروز علايم، بيمارى را خيلى سريع تشخيص مى‏دهيم، در جست‏وجوى راه درمان آن برمى‏آييم و سپس مسير بيمارى را كنترل مى‏كنيم و براى درمان آن اقدام مى‏نماييم.
در زمينه معرفى تكنولوژى جديد در پزشكى در سطوح حفظ سيستم‏هاى حفاظتى حيات، پيوند اعضا، پدر و مادر شدن با تكنيك‏هاى زيستى، سندرم نقص ايمنى اكتسابى (AIDS)، سؤالات جديدى وجود دارد كه دورنماى اخلاق پزشكى را تحت تأثير قرار مى‏دهد. بيماران مسلمان، خانواده‏هايشان و پزشكان‏شان به بهره‏گيرى از علم رايج و ديدگاه اسلام در اين سطوح نياز دارند.

اوتانازى (مرگ از روى ترحم) جانشين سقط مادران، ايدز

«تبارك الذى بيده الملك و هو على كلّ شى‏ءٍ قديرٌ × الّذى خلق الموتَ و الحياة ليبلوكم ايكم احسن عملاً و هو العزيز الغفور» (ملك /1-2)
«پر بركت و زوال‏ناپذير است كسى كه حكومت جهان هستى به دولت اوست، و او بر هر چيز تواناست. آن كس كه مرگ و حيات را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدام يك از شما بهتر عمل مى‏كنيد، و او شكست‏ناپذير و بخشنده است.»
ابداع تكنيك‏هاى مدرن پزشكى سؤالات پيچيده‏اى را براى مسلمانان مطرح نموده است، پاسخ دادن به آنچه آنها در جست‏وجوى آن هستند يك ضرورت است. مسلمانان به دو گروه تقسيم مى‏شوند، يكى گروه آموزش ديده و مدرن كه هر چيزى را كه به علم و انسانيت خدمت كند بى‏توجه به اينكه مذهب يا قوانين اخلاقى زيرپا گذاشته مى‏شود مى‏پذيرند، گروه ديگر دانشمندان اسلامى هستند كه علم اسلامى را دارند اما علم پزشكى ندارند. آنها سريعاً در مورد هر چيزى نظرشان را بيان مى‏كنند. اگر چه به هر دو گروه بايد متذكر شد كه اسلام مذهب عقايد شخصى نيست.
«و ما كان لمؤمن و لامؤمنةٍ اذا قضى اللَّه و رسولُه امراً ان يكون لهم الخيرة من امرهم و من يعص اللَّه و رسوله فقد ضلّ ضلالاًمبينا» (احزاب /36)
«هيچ مرد و زن با ايمانى حق ندارد هنگامى كه خداو پيامبرش امرى را لازم بدانند، اختيارى (در برابر فرمان خدا) داشته باشد؛ و هر كس نافرمانى خداو رسولش را كند، به گمراهى آشكارى گرفتار شده است!»
مسلمانانى كه در يك جامعه پيشرفته غربى زندگى مى‏كنند نمى‏توانند دور از مسايلى كه در اطراف آنهاست باقى بمانند. همه فاكتورهايى كه بر غير مسلمانان تأثير مى‏گذارد، دير يا زود، مستقيم يا غيرمستقيم روى آنها نيز تأثير مى‏گذارد.
سؤال اساسى در اخلاق پزشكى اين است كه چه كسى مرگ و زندگى مى‏دهد؟ آيا بشر مرگش را كنترل مى‏كند يا ديگر انسان‏ها؟
بشر هم اكنون فكر مى‏كند كه قادر است زندگى را ايجاد كند يا از بين ببرد يا ادامه دهد.
آيا پزشكان به مخلوقات خدا خدمت مى‏كنند يا خودشان به عنوان خدا عمل مى‏كنند؟ بنابراين قرآن قوانين اصلى‏بشرى‏اش را يادآورى مى‏كند:
«او لم ير الانسان انّا خلقناه من نطفةٍ فاذا هو خصيم مبين. و ضرب لنا مثلاً و نسى خلقه قال من يحيى العظام و هى رميم. قل يحييها الذى انشأها اوّل مرة و هو بكلّ خلق عليم» (يس /77-79)
«آيا انسان نمى‏داند كه ما را از نطفه‏اى بى‏ارزش آفريديم؟! و او (چنان صاحب قدرت وش عور و نطق شد كه) به مخاصمه آشكار (با ما) برخاست! و براى ما مثالى زد و آفرينش خود را فراموش كرد و گفت: «چه كسى اين استخوان‏ها را زنده مى‏كند در حالى كه پوسيده است؟!» بگو: «همان كسى آن را زنده مى‏كند كه نخستين‏بار آن را آفريد؛ و او به هر مخلوقى داناست!».

حقيقت مرگ و زندگى

مراقبت از بيماران در حال احتضار بسيار گران تمام مى‏شود ميليون‏ها دلار براى حفظ بيماران حساس در سطح زندگى گياهان در ICU ها صرف مى‏شود مفهوم اوتانازى (مرگ از روى ترحم) دوباره زنده شده است در 23000 1978 نمونه در هلند اتفاق افتاد چه كسى تصميم مى‏گيرد كه سيستم‏هاى حفظ حيات بايد متوقف شود، تعريف مرگ چيست؟ آيا ادامه زندگى موجه است؟ آيا توقف سيستم‏هاى حفظ حيات و عمل ترحم يك تصميم پزشكى يك قتل و يا فقط يك تصميم اقتصادى است؟
اسلام بر اين باور نيست كه تمديد زندگى هر كس براى فاصله بين دو زندگى ايجاد مى‏شود. دانشمندان بايد كمك كنند اما نبايد جايگزين خدا در ايجا مرگ بشر باشند. قوانين اسلامى از رحم مادر شروع شده و به مرگ و آرامگاه ختم مى‏شود. اسلام تأكيدات زيادى روى حرمت و تقدس زندگى و سرانجام مرگ دارد.
«من قتل نفساً بغير نفسٍ او فسادٍ فى الارض فكانّما قتل الناس جميعاً و من احياها فكانّما احيا الناس جميعاً...» (مائده /32)
«هر كس، انسانى را بدون ارتكاب قتل يا فساد در روى زمين بكشد، چنان است كه گويى همه انسانها را كشته؛ و هر كس، انسانى را از مرگ رهايى بخشد، چنان است كه گويى همه مردم را زنده كرده است.»
«و ما كان لنفسٍ ان تموت الاّ باذن اللَّه...» (آل عمران /145)
«هيچ كس، جز به فرمان خدا، نمى‏ميرد.»
پزشكان و خانواده‏ها بايد حدود و محدوديت‏هاى‏شان را بشناسند و براى اقدامات شجاعانه جهت يك بيمار محتضر و يا ادامه زندگى به طور معمولى تلاشى غيرمعقول روا ندارند. اقدامات شجاعانه در شروع زندگى (مانند نجات نوزاد نارس) ممكن است از پايان دادن به چشمه زندگى موجه‏تر باشد اگر چه هر نمونه‏اى شرايطى اختصاصى دارد.
اسلام به طور قاطع با اوتانازى (مرگ از روى ترحم) مخالفت مى‏كند و آن را قتل مى‏داند. ميان استفاده از تفنگ توسط شوهر براى كشتن همسرش و استفاده از سرم توسط پزشك براى كشتن بيمارش فرقى نيست. هر دو سلاح‏هاى مرگ هستند و آنچه كه اهميت ندارد قصد كشنده است.

پيوند اعضا

امروزه جايگزينى اعضاى معيوب توسط اعضاى سالم از افراد زنده، جسد و يا از منابع حيوانى كاملاً ممكن است، چنان كه مغز استخوان، كليه، معده، لوز المعده، قلب و سلول‏هاى عصبى به مكان ديگرى پيوند زده مى‏شوند. تنها مسأله محدوديت در قيمت و يا موجود بودن (در دسترس بودن) اعضا مطرح است.
سؤالات اخلاقى بسيارى در مورد فرد زنده دهنده، جسم مرده و گيرنده عضو پيوندى وجود دارد:
آيا براى ادامه زندگى فرد گيرنده، بيرون آوردن اعضاى يك مرده درست است؟ آيا فروش اعضاى بدن قابل توجيه است؟ آيا گرفتن اعضاى بدن حيوانات قابل توجيه است؟
آيا پذيرش اعضاى بدن جنين سقط شده قابل توجيه است؟ آيا ارزش و قيمت عضو پيوندى برابر فايده‏اى كه از آن مى‏رسد هست؟
سؤال اساسى اين است كه مالك اعضاى بدن ما كيست؟ ما، خانواده‏مان و يا خالق‏مان؟
الف( پيوند اعضاى حيوانى به انسان: اگر مى‏توانيم آنها را براى خوراك‏مان بكشيم پس اجازه داريم گوشت بدن‏شان را جزء جسم خودمان كنيم.
1/الف( فرد زنده به زنده: اين مانند يك بخشش بدون بها است، و فروش ممنوع است.
2/الف( فرد مرده به زنده: اين مورد وقتى منجر به بى‏حرمتى به بدن مرده شود اجازه داده نمى‏شود.

سقط جنين

پيرامون سقط جنين پرسش فراوان است:
آيا سقط جنين برابر قتل است؟ چه موقع جنين زنده است؟
چه كسى قوانين را حفظ مى‏كند؟
آيا هر دو والد (پدر و مادر) حقوق يكسانى در زندگى جنين دارند، اگر زندگى موهبتى الهى است چه كسى مى‏تواند زندگى ما را از بين ببرد؟
آيا كشتن يك نوزاد، يك فرد مسن و بيمار در حال احتضار يكسانند؟
با حاملگى‏هايى كه نتيجه زنا است چه بايد كرد؟
نقش متخصصان زنان و مامايى مسلمان چيست؟
آيا فروش جنين سقط شده براى پيوند بافت‏ها و اعضا يا پوست ظريفشان براى ساخت فرآورده‏هاى آرايشى قابل توجيه است.
اسلام سقط جنين قابل بقا و زيست را به عنوان بچه‏كشى مورد رسيدگى و نهى قرار مى‏دهد مگر در مواردى كه براى نجات جان مادر باشد در اين موقعيت هر تلاشى براى نجات جان هر دو بايستى صورت گيرد. زندگى جنين به عنوان يك سلول بسيار زود در 4 هفتگى شروع مى‏شود. حركات در 4 ماهگى شكل مى‏گيرد. بر طبق احاديث در چهار ماهگى فرشته‏اى با جنين ملاقات كرده و روح را به آن مى‏دمد. اين موضوع با شروع اولين حركات بدن جنين منطقى است. قابل زيست بودن جنين از لحاظ پزشكى با توسعه علم دوران پس از تولد (نئوناتولوژى NEONATOLOGY) پيشرفت كرده است كوچك‏ترين كودك، در سن 3/5 ماهگى نجات يافته است.
«ولا تقتلوا اولادكم خشية املاقٍ نحن نرزقهم و ايّاكم انّ قتلهم كان خطأ كبيرا» (اسراء /31)
«فرزندانتان را از ترس فقر نكشيد! كه ما آنها و شما را روزى مى‏دهيم؛ مسلماً كشتن آنها گناه بزرگى است.»
«و لا تقتلوا اولادكم من املاقٍ نحن نرزقكم و اياهم ولا تقربوا الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و لاتقتلوا النفس التى حرّم اللَّه الاّ بالحقّ ذلكم وصّاكم به لعلّكم تعقلون» (انعام /151)
«و فرزندانتان را از (تس) فقر، نكشيد، ما شما و آنها را روزى مى‏دهيم؛ و نزديك كارهاى زشت نرويد، چه آشكار باشد و چه پنهان! و انسانى را كه خداوند محترم شمرده، به قتل نرسانيد! مگر به حق (و از روى استحقاق)؛ اين چيزى است كه خداوند شما را به آن سفارش كرده، شايد درك كنيد!»
«و اذا المؤءودةُ سئلت بأىّ ذنبٍ قتلت» (تكوير /8-9)
«و در آن هنگام كه از دختران زنده به گور شده سؤال شود: به كدامين گناه كشته شدند؟!»
مشركان كه امروز زن را آزاد گذاشته‏اند، نوزادانشان را براى ترس از نيازمندى و فقر نمى‏كشند يا بخاطر شرمسارى از تولد يك دختر، اما به طور نسبى از زندگى آزاد جنسى لذت مى‏برند خداوند به آنها يادآورى مى‏كند كه:
«الذين اتّخذوا دينهم لهواً و لعباً و غرّتهم الحيوة الدنيا فاليوم ننساهم كما نسوا لقاء يومهم هذا و ما كانوا بآياتنا يجحدون» (اعراف /51)
«همانها كه دين و آيين خود را سرگرمى و بازيچه گرفتند؛ و زندگى دنيا آنان را مغرور ساخت؛ امروز ما آنها را فراموش مى‏كنيم، همان‏گونه كه لقاى چنين روزى را فراموش كردند و آيات ما را انكار نمودند.»

ساز و كار زيستى در توليد مثل

عمل لقاح و ميل زن و شوهر به داشتن فرزندى از خودشان يك مشكل جديد نيست اگر چه اين تكنيك‏هاى جديد پيچيدگى‏هاى نوين را حل كرده، هم اكنون و به كمك تكنولوژى لقاح يك تخم بيرون از رحم و تزريق اسپرم به رحم از شوهر يا يك داوطلب مرد دهنده مشاهده مى‏شود. سلول تخم يك زن را براى لقاح آن با اسپرم شوهرش و تزريق آن براى جايگزينى در رحم زن ديگر در لابراتوار جداسازى مى‏نمايند.ب
بايستى ديد:
الف( آيا ازدواج پيمانى قانونى بين زن و مرد است يا پيمان مقدس بين دو نفر كه خدا شاهد و گواه آن است؟
ب( آيا كودك متولد شده، از يك ازدواج قانونى بى‏عيب است يا ازدواجى ظاهرى؟
ج( در اين موارد پدر خوانده كيست؟ آيا او قانوناً پدر كودك شناخته مى‏شود؟
د( در اين مورد مادر خوانده واقعى كيست؟ كسى كه از سلول تخم او استفاده شده، يا كسى كه اجازه استفاده از رحم‏اش را مى‏دهد؟
ه( آيا اجاره رحم براى اين هدف اجازه داده شده است؟
و( آيا اين درست است كه يك زن متأهل يا مجرد مى‏تواند در هر حال به طور تكنيكى يك كودك داشته باشد. اگر او اجازه دهد كه سلول تخم با اسپرم‏هاى متفاوتى بارور شده و هر ماه در رحم‏هاى اجاره‏اى جايگزين شود اين او را از دردهاى حاملگى، زايمان و شيردهى نجات مى‏دهد.

ديدگاه اسلام

در اسلام ازدواج زن و مرد يك عمل و ترتيب فيزيكى با هم ديگر نيست. اما يك قرارداد آزاد است، يك موهبت خدايى است، براى لذت جسمى بردن از همديگر و ادامه يافتن دودمان و نسل.
«واللَّه جعل لكم من انفسكم ازواجاً و جعل لكم من ازواجكم بنين و حفدةً و رزقكم من الطيّبات أفبالباطل يؤمنون و بنعمت‏اللَّه هم يكفرون» (نحل /72)
«خدا براى شما از جنس خودتان همسرانى قرار داد؛ و از همسرانتان براى شما فرزندان و نوه‏هايى به وجود آورد؛ و از پاكيزه‏ها به شما روزى داد؛ آيا به باطل ايمان مى‏آورند، و نعمت خدا را انكار مى‏كنند؟!»
«و من آياته ان خلق لكم من انفسكم ازواجاً لتسكنوا إليها و جعل بينكم مودّةً و رحمةً انّ فى ذلك لآياتٍ لقومٍ يتفكّرون» (روم /21)
«و از نشانه‏هاى او اين كه همسرانى از جنس خودتان براى شما آفريد تا در كنار آنان آرامش يايبد، و در ميانتان مودت و رحمت قرار داد؛ در اين نشانه‏هايى است براى گروهى كه تفكّر مى‏كنند!»
پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم در مورد ازدواج تأكيد مى‏كند و مى‏گويد: 
«ازدواج سنت من است و هر كس از سنت من سرباز زند از من نيست.» در حقيقت ازدواج به عنوان نيمى از مذهب توصيف شده است كه نيمى ديگر آن تقوا است. بعضى از پيامبران بدون فرزند بودند از خدا مى‏خواستند كه به آنها فرزندى بدهد.»
بنابراين فرزند طيّب حلال زاده توسط والدين موجّه است و هنوز كسى كنترل آن را به رسميّت نشناخته است:
«للَّه ملك السماوات و الارض يخلق ما يشاء يهب لمن يشاء اناثاً و يهب لمن يشاء الذّكور» (شورى /49)
«مالكيت و حاكميت آسمان‏ها و زمين از آنِ خداست؛ هر چه را بخواهد مى‏آفريند؛ به هر كس اراده كند دختر مى‏بخشد و به هر كس بخواهد پسر.»
تكنيك‏هاى زيستى پدر و مادر شدن فقط زمانى كه با يك ازدواج بى‏نقص همراه باشد و يا در مواردى كه يك ازدواج چشمه يك زندگى است مجاز گرديده و استفاده از تلقيح مصنوعى در مورد اسپرم شوهر، بارور كردن رحم زن (همسر) يا تست كردن لوله‏ها اجازه داده شده است. مادر خوانده به خاطر دو پرسش مورد پذيرش نيست:
الف) پرسش در مورد مادر حقيقى
ب) پرسشى در مورد نسل.
«... ما هنّ امّهاتهم اِنّ امّهاتهم الاّ اللائى ولدنهم...» (مجادله /2)
«آنان‏هرگز مادرانشان‏نيستند؛ مادرانشان‏تنهاكسانى‏اند كه آنها را به دنيا آورده‏اند!»
«و هو الذى خلق من الماء بشراً فجعله نسباً و صهراً و كان ربّك قديراً» (فرقان /54)
«و او كسى است كه از آب انسانى را آفريد، سپس او را نسب و سبب قرار داد (و نسل او را از اين دو طريق گسترش داد)؛ و پروردگار تو همواره توانا بوده است.»
اسلام رحم را مقدس و مصون شناخته است.
«يا ايّها الناس اتقوا ربّكم الذى خلقكم من نفسٍ واحدةٍ و خلق منها زوجها و بثّ منهما رجالاً كثيراً و نساءً و اتقوا اللَّه الذى تساءلون به و الأرحام انّ اللَّه كان عليكم رقيباً» (نساء /1)
«اى مردم! از (مخالفت) پروردگارتان بپرهيزيد! همان كسى كه همه شما را از يك انسان آفريد؛ و همسر او را (نيز) از جنس او خلق كرد؛ و از آن دو، مردان و زنان فراوانى (در روى زمين) منتشر ساخت و از خدايى بپرهيزيد كه (همگى به عظمت او معترفيد؛ و) هنگامى كه چيزى از يكديگر مى‏خواهيد، نام او را مى‏بريد؛ (و نيز) از (قطع رابطه با) خويشاوندان خود پرهيز كنيد! زيرا خداوند، مراقبت شماست.»
هرگاه رازى از جهان آشكار مى‏شود، رازهاى بيشترى در برابر ما خودنمايى مى‏كنند. به بيان ديگر، هر چه پيش مى‏رويم جهل ما فزون‏تر مى‏شود. 
متخصصان فيزيك اتمى معتقدند كه هيچ كس نمى‏تواند مطمئن باشد كه لحظه‏اى بعد جهان به همان وضعيتى است كه اكنون مى‏باشد. هر چند جهان با توجه به قوانين خاصى كار مى‏كند اما اين قوانين ثابت نيستند و جالب‏تر اينكه قوانين مزبور وجود مادى و واقعى ندارند. وجود آنها اسمى است و ما آنها را با مشاهده حوادث و پديده‏هاى طبيعى كشف مى‏كنيم. همچنين، اينكه آنها تا چه حدّ در خلقت و عمل اشياء نقش دارند بسيار سؤال برانگيز است. براى مثال: دانشمندان مى‏گويند كه يك دانه، زمين، هوا و آب، يك درخت را به وجود مى‏آورند. اما اينها تنها دلايل به وجود آمدن يك درخت نيستند. به وجود آمدن يك درخت ا حتياج به هماهنگى و نسبت دقيق و ارتباط از پيش تعيين شده بين دانه، زمين، هوا و آب دارد. علم همچنين بايد شروع اين پروسه و تبديل شدن دانه‏ها به گياهان مختلف را توضيح دهد.
مأموريتى را كه علم به انجام مى‏رساند تنها توضيح اين نكته است كه چگونه حوادث اتفاق مى‏افتند. علم فكر مى‏كند كه با نسبت دادن امر مزبور به طبيعت، خود تنظيمى، ضرورت و اتفاق مى‏تواند از زيربار توضيح منشأ خلقت، شانه خالى كند. 
روشن است كه طبيعت يك طرح است نه يك طرّاح، گيرنده است نه عامل، نوشته است نه نويسنده، فرمان است نه فرمانده، چاپ شده است نه چاپگر، مجموعه‏اى است از قوانينى كه به خواسته الهى محقق شده، قوانينى كه انسان مى‏تواند به آن دست يابد. از خود هيچ گونه قدرت يا وجود مادى ندارند. 
نسبت دادن خلقت به خود تنظيمى يا ضرورت و اتفاق يك پندار بيهوده است. زيرا ما آشكارا مى‏بينيم كه خلقت نشان دهنده علم مطلق، حكمت مطلق، اراده مطلق است. خود تنظيمى و ضرورت، تفكراتى فاقد وجود مادى هستند كه ما مى‏توانيم آنها را به علم، حكمت، اراده و قدرت نسبت دهيم.

منابع

www.consumerhealtherviews.com
www.pride-net.com
www.therionresearch.com
www.ezresult.comw
www.islam-usa.com
www.mcli.dist.maricopa.edu/smc/ml/med-religion-clash-htm1
www.leaderu.com
www.mercola.com
www.meta-library.net
www.reshafim.org.il/ad/egypt
www.cis.org.uk
(www.geocifies.com/hotsprings/spa/ 4608 (islam and sience page
org/asa/topica/evolution/pscf 9-98 zimmer.htm1
www.asa3. org/asa/pscf/2001.pscf b-01 choi.htm1
www.necip.org.uk/conference.htm1
www.sociolgyofreligion.com
www.uioua.cdu/hthpsy/article.htm1
www.infidels.org.library/omden/gary-posner
www.islamset.com/hip/i-medcin
www.wefound.org
www.hf.uid.no/smi/pao/janson.htm1

 

پی نوشت‌ها:

ست.
1 - رجوع شود به سوره مريم آيه 2 تا 7 و سوره انبيا آيات 89 تا 90، نماز حضرت زكريا و سوره ذاريات آيات 21 تا 39 داستان حضرت ابراهيم و ساره.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 12 خرداد 1394 ساعت: 21:58 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1652

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس