تحقیق و پروژه رایگان - 253

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

آرماگدون، عوام فريبي و انتظار مهدي عجل الله تعالي و فرجه الشريف (1)

بازديد: 0

آرماگدون، عوام فريبي و انتظار مهدي عجل الله تعالي و فرجه الشريف (1)




 


 

امين ميرزايي

 

 

اين مقاله به دست هاي پشت پرده صهيونيسم مسيحي در اجراي سناريوي حمله به عراق، كه بيشتر حول محور مسئله انتظار منجي صورت مي گيرد، هشدار مي دهد و عوام فريبي هايي را كه صهيونيست ها در جهت مسخ اعتقاد به ظهور منجي در اذهان پيروان ديگر اديان، به ويژه اسلام و مسيحيت، انجام مي دهند، گوشزد مي كند. 
نويسنده، دولت هاي غريب را در پي گيري مسئله آخر الزمان، از شيعيان فعال تر مي داند. ساختن فيلم هايي مانند «مردي كه آينده را مي ديد» - كه در آن پرونده «ميشل نوستر آداموس» از سوي اورسن ولز باز خواني مي شود - «ماتريكس»، «ده فرمان»، و «بن هور»، و نيز طراحي «جنگ ستارگان» از سوي دولت ريگان - كه پس از روي كار آمدن بوش پسر، دوباره در دستور كار مقام هاي كاخ سفيد قرار گرفته است - از شواهد اين فعاليت است. افزون بر اينكه مؤسسه هاي ديني راست گرايان مسيحي، از دهه هشتاد ميلادي، مردمان كشورهاي غربي را به ايمان جمعي به وقوع حادثه اي بزرگ در سرزمين شام توجه داده اند. بنا به پيش بيني اين گروه از مفسران، كه از جمله مشاوران عالي كاخ سفيد به شمار مي آيند، در آينده لشكري از به اصطلاح دشمنان مسيح كه بدنه اصلي آن از ميليون ها نظامي تشكيل يافته است، از عراق حركت مي كند و پس از گذشتن از رود خشك فرات، به سوي قدس رهسپار مي گردد، اما نيروهاي مؤمن به مسيح، راه اين لشكر را سد كرده، سپس همگي در دوره اي به نا آرماگدون (يا همان هرمجدون) با يكديگر برخورد خواهند كرد. به پيش گويي و بلكه برنامه ريزي نظامي اين دولت ها، به منظور تسريع در ظهور مسيح يهودي، وقوع نبردي هسته اي در اين منطقه اجتناب ناپذير است، جنگي جهاني كه به مرگ ميليونها نفر غير يهودي و غير مسيحي خواهد انجاميد، چيزي شبيه اعتقاد غلط برخي افراد در كشور خودمان كه تسريع ظهور حضرت حجت عجل الله تعالي و فرجه الشريف را در دامن زدن به فساد و تباهي مي دانند. 

جالب توجه اينكه اغلب نظريه هاي تئوري پردازان به نام آمريكايي، در جهت توجيه منطقي اين رويداد صورت گرفته است كه به عنوان نمونه مي توان به نظريه مشهور هانتينگتون با عنوان «برخورد تمدن ها» اشاره كرد. نكته مهم و جالب توجه ديگر، حضور برخي نام ها، در ميان باور مندان به اين تئوري است كه از جمله سياست گزاران فعلي ايالات متحده محسوب مي شوند و البته از حدود سه دهه پيش به اين سو، در جهت تحقق اين طرح، تلاش مي كرده اند، به عنوان مثال، دونالد رامسفلد و بوش پدر و پسر، كه هر دو از هم فكران دو كشيش صهيونيست هتاك به پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله و سلم، يعني جري فال ول وپت رابدتسون هستند. نويسنده، در ادامه گزارشي از تلاشهاي صهيونيست ها براي عملي كردن آرمان ديرينه خود مبني بر تشكيل حكومت جهاني ارائه مي دهد و در پايان، جريان هايي مانند تقابل بن لادن يا صدام با ايالات متحده را بدون ترديد، يك بازي سياسي، جهت پياده شدن نقشه هاي يهوديان صهيونيست مي داند

پاورقيها:

 
 
 
1- اطلاعات، 4 / 8 / 81.

 

 

منبع:www.seraj.ir



منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت: 9:14 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

آخر الزمان، منجي‏گرايي و ظهور در شبكه جهاني اينترنت

بازديد: 91

آخر الزمان، منجي‏گرايي و ظهور در شبكه جهاني اينترنت




 


امروزه، با رواج شبكه جهاني اينترنت دسترسي سريع به موضوعات مختلف علمي ، فرهنگي ، خبري و .. .. ممكن شده است، امّا شايد برخي از افراد در مورد اينكه آيا مسائل ديني ، اعتقادي و معنوي نيز در اينترنت و در بين سياست‏هاي مختلف آن جايگاهي دارند يا نه در شك و ترديد باشند ؛ با جست‏وجويي سريع در اينترنت مي‏توان ترديد و شك در اين مسأله را از خود دور ساخت و به آماري شگفت‏انگيز دست يافت و آن اينكه اگر شما با موضوعاتي نظير «پايان جهان» يا «آخرالزمان» و يا «بازگشت عيسي مسيح» و «منجي‏گرايي» در هر يك از موتورهاي جستجو و يا دايركتوري‏هاي اينترنت به جست‏وجو بپردازيد حتي فرصت ورق زدن صفحات موجود كه هر يك داراي ده‏ها مدخل (Entery) هستند نيز ، نخواهيد داشت چه برسد به ورود به هر مدخل و خواندن و مطالعه جزييات آن . 
اطلاعاتي كه در زير سعي شده تا به صورت بسيار موجز و مختصر ذكر گردد، تنها بخشي از اين اطلاعات گسترده است كه با جست‏وجو در موتور جستجوي (google) به دست آمد است. نظر خوانندگان گرامي را به آن جلب مي‏نماييم : 
الف) آخرالزمان (پايان جهان) با /000/430/3 مدخل درgoogle با عناويني نظير : 
1ـ پايان جهان آنطور كه مي‏شناسيم :
(www.geocities.com/Athen
s/oracle/9941/)
2ـ جهان چگونه به آخر خواهد رسيد .
3ـ آيا بعد از اين پايان ، جهان باز هم ادامه خواهد يافت؟
)www.jesus warrior.de/)
4ـ پايان جهان نزديك است :
)www.aaaa.demon.nl/worldend 2.html)
5ـ خود را براي پايان جهان آماده سازيد و ...:
)www.post-gazette.com)
ب) بازگشت عيسي مسيح با 000/507 مدخل با عناويني نظير :
1ـ زمان بازگشت عيسي مسيح:
)members.aol.com/jcsaves 7/)
2ـ بازگشت عيسي مسيح و روز خدا
3ـ جلال و بزرگي عيسي مسيح و موضوعات عصر ايمان
4ـ بازگشت عيسي مسيح نزديك است :
)www.serve.com/exjw/ userspages/Peace.html)
5ـ منابع مذهبي و اطلاعاتي در خصوص ظهور عيسي مسيح
6ـ بازگشت جسماني عيسي مسيح را تصور كنيد
)www.theshop.nent/
gjess/mbpgretum.htm)
7ـ علائم ظهور عيسي مسيح
)users.panola.com)
8ـ بازگشت عيسي مسيح ، واقعيت‏ها ، اهميّت و نحوه آن:
)www.jokimos.org/vings302.html)
9ـ بازگشت مجدد آقا و نجات دهنده ما عيسي مسيح:
)www.ncinter.net/~ejt/)
10ـ عيسي مسيح عشق را از آسمان با خود مي‏آورد: 
)www.believers.org/)
حال در اينجا بد نيست تا پاره‏اي از مطالب عنوان شده در اين سايت‏ها و منابع را مورد اشاره قرار دهيم تا با مطالب عنوان شده نيز آگاهي بيشتري حاصل گردد :
در مقاله‏اي كه تحت عنوان «بازگشت عيسي مسيح نزديك است؛ 2 روز = 2000 سال» چنين آمده است :
ما نمي‏توانيم زمان دقيق بازگشت عيسي مسيح را تعيين نماييم ، اما پيشگويي‏هاي انجيل نشان مي‏دهد كه بازگشت او بسيار نزديك است و پيشگويي‏هايي كه در رابطه با انتظار و براي ظهور مسيح است خاطرنشان مي‏سازند كه وي بعد از 2000 سال بازخواهد گشت . انجيل مي‏گويد : عيسي دوهزار سال پس از عروجش به آسمان دوباره باز خواهد گشت و هزار سال بر روي زمين پادشاهي خواهد كرد كه در بخش مكاشفات انجيل به آن اشاره شده است . عيسي مسيح را با قلب‏هاي خود فرا خوانيد تا او آقا و سرور شما گردد و نجات دهنده شما و مطمئن باشيد كه اين عمل پيش از آنكه خواست شما باشد خواست الهي است .
در مقاله ديگري تحت عنوان «زمان بازگشت عيسي مسيح» بحث مفصل و مستدلي در مورد زمان بازگشت وي مطرح شده است و چنين نتيجه‏گيري شده است كه خود حضرت مسيح زمان بازگشت و ظهور خود را نمي‏داند و در انجيل آمده است كه : عيسي به حواريون خود گفت من تنها آنچه را كه خدا به من مأموريت داده است براي شما آشكار مي‏سازم (انجيل يوحنا 8 : 17) و تنها آنچه را كه از خدا شنيده‏ام براي شما آشكار سازم (يوحنا 15 : 15) . من بسياري چيزها را براي شما مي‏گويم ، اما آن كس كه مرا به سوي شما فرستاده است حقيقت محض است و من به جهانيان سخنان او را مي‏گويم (يوحنا 26 : 8) . 
من از خود هيچ چيز ندارم ، بلكه تنها آن چيز را كه او به من امر بكند انجام مي‏دهم؛ زيرا من به خواسته خود عمل نمي‏كنم بلكه به خواسته كسي كه مرا به سوي شما فرستاده عمل مي‏كنم . (يوحنا 5030) . 
عيسي مي‏گويد : شما نمي‏توانيد زمان و موقع آمدن مرا بدانيد؛ زيرا اين فقط در يد قدرت خداوند است . 
هيچ بشري از آن لحظه (زمان ظهور) آگاهي ندارد ، حتي فرشتگان و تنها خداوند آگاه است . (انجيل متي 36 : 24) . 
مسيح مي‏گويد : هميشه آماده باشيد ؛ زيرا كه من زماني مي‏آيم كه شما فكرش را نمي‏كنيد . (لوقا 40 : 12) . 
در مقاله ديگري شيوه ظهور حضرت عيسي به اين شكل شرح داده شده است كه : عنقريب بعد از آن آزمايش سخت روزگاران خورشيد تيره و تار مي‏گردد و ماه نور خود را از دست خواهد داد و ستارگان افول خواهند كرد و قدرت‏هاي آسماني نيز به لرزه در خواهند آمد و سپس آثار و علائم ظهور آن مرد آسماني آشكار خواهد شد و سپس تمامي قبائل زمين نگران و غمگين مي‏گردند و آنگاه عيسي از ابرهاي آسمان با جلال و شكوه و قدرت فرو خواهد آمد . (متي 30 ـ 29 : 24) .
در جاي ديگري چنين آمده است كه از آن آزمايش سخت ، خورشيد تيره خواهد شد ، ماه نور افشان نخواهد كرد و سپس عيسي با شكوه و جلال و قدرت خواهد آمد و فرشتگاه تحت امر خود را به اطراف و اكناف عالم روانه خواهد كرد و منتخبان خود را از چهار گوشه جهان از بالاترين نقطه آسمان تا پايين‏ترين نقطه زمين جمع خواهد كرد . (مرقس 27 ـ 24 : 13) . 
در مقاله‏اي ديگر نشانه‏هاي آخر الزمان به نقل از انجيل چنين معرفي گرديده است : 
در آخرين روزها (منظور روزهاي نزديك به ظهور است) بشر خودخواه و خودپرست خواهد شد ، نسبت به والدين خود ناسپاس و غير مطيع مي‏گردد ، تقدس از بين خواهد رفت ، افراد آشتي طلب و صلح جو نخواهند بود ، وحشي و خونخوار مي‏گردند و از خوبي‏ها متنفر مي‏گردند ، پيش از آنكه به خدا عشق بورزند ، عاشق لذائذ دنيوي مي‏گردند ، مغرور ، متكبر ، فحاش و بددهن مي‏شوند . 
در مقاله‏اي ديگر هدف بازگشت حضرت عيسي چنين عنوان شده است :
در ادعيه‏اي كه حضرت عيسي به طرفداران خود تعليم داده آمده است كه : براي ايجاد يك پادشاه الهي در زمين دعا كنيد : پادشاهي و حكومت الهي تحقق خواهد يافت و همانطور كه در آسمان‏ها ايجاد شده در زمين نيز تحقق مي‏يابد . (انجيل متّي 10 : 6) . 
و در اين زمان گفته‏هاي داوود تحقق خواهد يافت ، صالحان وارث زمين خواهند شد و براي هميشه در زمين سكني خواهند گزيد . (زبور داود 29 : 37) . مسيح به زمين بازخواهد گشت و با بر انداختن نظام‏هاي بشري، پادشاهي الهي را بر روي زمين حكمفرما خواهد ساخت . او جهان را از تبه كاري و شرارت خواهد زدود و با جلال و شكوه الهي، به عنوان راه حلي مقدس براي مشكلات فعلي پر خواهد كرد . 
الهي ، صالحانه و ميانه رو زندگي كنيد ، در جهان كنوني به دنبال آن اميد مقدس ، ظهور شكوهمند حكومت الهي و عيسي مسيح نجات دهنده بگرديد . (13 ـ 12 : انجيل تيطس)


منبع: www.seraj.ir






منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت: 9:14 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

آشنايي با واژه‏هاي «بشر»؛ «آدم» و «انسان»

بازديد: 23

آشنايي با واژه‏هاي «بشر»؛ «آدم» و «انسان»




 


 

اسماعيل نسّاجي زواره

هرچند در زبان فارسي و محاوره‏اي ميان كاربرد كلمات «بشر، آدم و انسان» تفاوتي قائل نيستيم و هر سه را به يك معني استعمال مي‏كنيم، ولي با توجه به توضيح ذيل و به استناد بعضي از آيات و الفاظ قرآني متوجه خواهيم شد كه ميان اين سه واژه تفاوت بارز و آشكاري وجود دارد.
بدون شك خلقت بشر بر خلقت آدم و انسان سبقت دارد. حضرت امام صادق عليه‏السلام در حديثي مي‏فرمايند:
«شايد شما فكر مي‏كنيد كه خداوند جز شما بشري نيافريده است، چرا! به خدا قسم كه خداوند هزاران هزار بشر آفريده است كه شما در آخر اين سلسله قرار داريد».
در كتاب خصال شيخ صدوق از امام محمد باقر عليه‏السلام نقل شده است كه خداوند عزوجل از آن روز كه زمين را آفريده، هفت عالم در آن پديد آورده است و بشرهاي اين عوالم از فرزندان حضرت آدم عليه‏السلام نبوده‏اند و خداوند آنها را يكي پس از ديگري با جهان مربوط به خودشان در زمين منزل داد، سپس حضرت آدم عليه‏السلام ابوالبشر را آفريد و انسان را از او پديد آورد.
در كتاب «ناسخ التواريخ» نقل شده كه شخصي به خدمت حضرت علي عليه‏السلام رسيد و سؤال كرد كه سه هزار سال پيش از حضرت آدم چه كسي بود؟ حضرت فرمودند: بشر؛ عرض كرد قبل از آن بشر كي بود؟ فرمود: بشر؛ ن سه بار اين سخن تكرار شد، سائل سر به زير انداخت. آنگاه حضرت علي عليه‏السلام فرمودند: اگر سي هزار بار هم سؤال مي‏كردي، همين جواب را مي‏شنيدي.
ادوار آفرينش بشر
قرآن كريم حكايت آفرينش بشر را با خلقت حضرت آدم عليه‏السلام شروع كرده و بيان نكرده است كه آيا ظهور نوع بشر منحصر به همين دوره است يا اين كه قبلاً هم دوره‏هايي بر او گذشته است كه آخرين آنها ما هستيم.
مرحوم علامه طباطبائي قدس‏سره به استناد آيه 30 سوره بقره «و چون پروردگارت بر فرشتگان گفت: من مي‏خواهم در زمين جانشيني قرار دهم، گفتند: آيا مي‏خواهي در روي زمين موجودي قرار دهي كه تباهي كند و خونها بريزد؟ با اين كه ما تو را به پاكي مي‏ستائيم و تقديس مي‏گوئيم؟ گفت: من چيزهايي مي‏دانم كه شما نمي‏دانيد»؛ مي‏فرمايد كه قبل از دوره كنوني، دوره‏هاي ديگري بر نوع بشر گذشته است كه ملائكه از خونريزي آنان اطلاعاتي داشتند.
با توجه به احاديث و آيه فوق و توضيحات بعد مشخص مي‏شود كه زندگي بشر دو دوره دارد: يك دوره قديمي كه براساس تحقيقات دانشمندان ژئولوژي(زمين‏شناسي) عمر نوع بشر در اين دوره از ميليونها سال هم تجاوز مي‏كند و آثار و فُسيلهايي پيدا كرده‏اند كه مربوط به بيش از پانصدهزار سال قبل است. آنها عقيده دارند كه به وجود آمدن موجودات زنده روي زمين، واقعا اعجاب‏انگيز و يكپارچه معجزه است.
آخرين پديده قدرت لايزال الهي كه روي كره زمين طي دورانهاي زمين‏شناسي رخ داده است، «پديده خلقت پستانداران امروزي» است. پستانداران امروز با داشتن بعضي صفات طبيعي و تشريحي از ساير استخوانداران و از جميع جانوران چند سلولي متمايز هستند. اقسام اوليه آنها مربوط به اواسط دوران دوم مي‏باشد. از اوايل دوران سوم زمين‏شناسي پستانداران حقيقي يعني آنهايي كه در حال بلوغ صفات مخصوص پستانداران را داشتند، ظاهر شدند و در تمام خشكيهاي آن زمان پراكنده شدند. در اواخر اين دوران بسياري از انواع آنها منقرض شدند و فقط اقسامي كه نسل آنها تا امروز باقي است، دوام زندگي يافتند. در ميان اين پستانداران، خلقت بشر اوليه از همه ديرتر بوده است كه به حدود 3 ميليون سال پيش مي‏رسد.
اگر تمام عمر كره زمين را يك سال فرض كنيم، هشت ماه اول از عمر زمين، موجود زنده‏اي وجود نداشته است. در ماه‏هاي نهم و دهم، موجودات زنده به وجود آمدند. در دهه دوم ماه آخر سال پستانداران؛ و در روز آخر سال، بشر اوليه پا به عرصه حيات گذاشته است. سپس رو به ازدياد گذارده و زندگي كرده است و بعد منقرض شده و باز پيدا شده و منقرض شده و همين‏طور ادواري بر او گذشته است تا نسل موجود كه آخرين دوره‏هاي اوست. بشر قبل از اين نسل موجود، فاقد قوّه تشخيص بوده و مكلّف هم نبوده، زيرا آفرينش وي بر اساس فطرت بشر كنوني نبوده و آيه «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» در نهاد وي تحقق پيدا نكرده و متّصف به فضائل و كمالات نشده است.
همان‏طور كه اشاره شد، قرآن مجيد آفرينش بشر را از خلقت حضرت آدم عليه‏السلام شروع كرده و صريحا بيان نموده است.
لفظ «آدم» در قرآن اسم خاص است كه بر اولين بشر موحد اطلاق شده است. حضرت آدم عليه‏السلام اولين بشر نيست، بلكه اولين بشر موحد است كه آفرينش او براساس فطرت الهي است و ماهيت و كيفيت خلقت او را قرآن اين‏گونه بيان كرده است:
«همانا مَثَل خلقت حضرت عيسي عليه‏السلام در خارق‏العاده بودن مانند خلقت حضرت آدم عليه‏السلام است كه خداوند او را از خاك آفريد سپس بدان خاك گفت: بشري به حد كمال باش، همان دم چنان گرديد»1.
چگونگي ازدواج فرزندان حضرت آدم عليه‏السلام 
تاريخ يهود مدعي است كه عمر انسان كنوني حدود هفت هزار سال است و نسل آن به حضرت آدم و حوّا برمي‏گردد و خلقت آن دو را از خاك مي‏داند كه اين دو باهم ازدواج نموده و توالد كردند و پسران و دختراني آوردند كه خواهر و برادر بودند. 
حال اينجا سؤالي مطرح مي‏شود آيا فرزندان آدم و حوّا با اين كه خواهر و برادر بودند، باهم ازدواج كردند يا آن كه راه ديگري پيش گرفتند؟ 
در پاسخ اين سؤال از ظاهر آيه اوّل سوره نساء «اي مردم بترسيد از پروردگارتان همان خدايي كه همه شما را از يك نفر آفريد و همسرش را نيز از او پديد آورد و از آن دو (آدم و حوّا) مردان و زنان زيادي را روي زمين پراكنده ساخت» مي‏توان استنباط كرد كه نسل موجود انسان تنها به آدم و زنش بر مي‏گردد و نر و ماده ديگري در اين ماجرا شركت نداشته‏اند و قرآن منشأ نشر افراد انسان را تنها همان ازدواج اوليه مي‏داند و معلوم است كه مبدأ نسل اگر منحصر به آدم و زنش باشد، ناچار بايد پسران آدم و حوا با خواهران خود ازدواج كرده باشند. درصورتي كه مي‏دانيم در اسلام و همچنين نقل شده در اديان گذشته هم اين نوع ازدواج حرام است. براي حلّ مطلب لازم است بگوئيم كه اصولاً اين حكم؛ تشريعي و تابع مصالح و مفاسد است و حكم تكويني نيست كه قابل تغيير نباشد. زمام چنين حكمي به دست خداست. او هرچه بخواهد مي‏كند و هرچه اراده فرمايد، فرمان مي‏دهد. بنابراين ممكن است روزگاري كه ضرورتي در كار است، آن را حلال كند و سپس آن را حرام فرمايد. بنابراين ازدواج فرزندان اوليه آدم عليه‏السلام و حوّا بلامانع بوده است و ضرورت، آن را اقتضا مي‏كرده. سپس خداوند آن را تحريم كرده است2.
تفاوت واژه بشر و انسان
لفظ انسان و بشر در قرآن به معناي عام است. آدم و فرزندان او را تا به امروز هم مي‏توانيم بشر بناميم و هم انسان. ولي ميان دو واژه بشر و انسان تفاوت وجود دارد. وقتي لفظ بشر را به كار مي‏بريم، منظور ظاهر و پيكر انسان است كه با مرگ وي متلاشي مي‏شود. آدمي را از آن جهت بشر ناميده‏اند كه برخلاف ساير پستانداران؛ پشم، مو، كرك؛ بدنشان را مستور كرده است. پوستش از ميان مو آشكار و نمايان است. اما وقتي لفظ انسان را بكار مي‏بريم، منظور فضائل اخلاقي، روح خدايي، و مقام خليفة‏اللّهي اوست نه پيكر او. منظور از انسان؛ باطن، نهاد، انسانيت و عواطف اوست. آدمي را نسبت به فضائل، كمالات و استعدادهايش «انسان» ناميده‏اند و نسبت به جسد و ظاهر بدنش «بشر».
بنابراين بشرهاي قبل از حضرت آدم عليه‏السلام را به استناد آيات قرآن نمي‏توانيم انسان بناميم چون متّصف به فضائل اخلاقي، كمالات، مقام خليفة‏اللّهي نبوده‏اند بنابراين كاربرد لفظ «بشر» در مورد آنها صحيح است. اما اولاد حضرت آدم عليه‏السلام را هم مي‏توان بشر ناميد و هم انسان. براي واضح‏تر شدن مطلب، به آيات زير اشاره مي‏كنيم. مثلاً در آيات:
1 - «يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الجَنَّةَ» منظور از آدم، اسم خاصّ، اولين انسان يا بشر موحد است.
2 - «إِنِّي خالِقٌ بَشَرا مِنْ طِينٍ» منظور از بشر، ظاهر و پيكر انسان است.
3 - «خُلِقَ الإِنْسانُ ضَعِيفا» عواطف، فضائل اخلاقي و حالات روحي انسان مورد نظر است.
در ماجراي داستان حضرت يوسف عليه‏السلام چون زنان مصر شيفته و دلباخته جمال ظاهري حضرت يوسف شدند، قرآن واژه بشر را بكار برده است «ما هذا بَشَرا» «اين انسان نيست، بلكه فرشته است» قرآن نگفته است «ما هذا انسانا» همين‏طور پيامبر اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله از جهت ظاهر و قواي بدني مانند ساير انسانها بود نه از لحاظ فضائل اخلاقي و كمالات، بلكه بسيار بالاتر و برتر بود. پس وقتي قرآن مي‏فرمايد: «إِنَّما اَناَ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ» پيامبر در بشريت و جسد و پيكر همانند مردم است، نه در انسانيت و كمالات و فضائل.
به هر حال خلاصه بحث چنين مي‏شود كه واژه «بشر» مخصوص آن افرادي است كه قبل از حضرت آدم عليه‏السلام بودند، واژه «آدم» اسم خاص براي اولين بشر موحد و دو واژه «انسان» و «بشر» مخصوص حضرت آدم عليه‏السلام و اولاد اوست كه مستقل و غير متحوّل از بشر اوليه است.

پاورقيها:

1. آل عمران: 59.
2. در اينجا نظريه ديگري نيز هست كه مي‏گويد: فرزندان آدم با دختراني از نژاد و نسل بشرهاي قبلي كه تعدادي از آنها هنوز در زمين باقي بودند، ازدواج كردند. ن.ك : پرسشها و پاسخها زير نظر آيت‏الله مكارم و آيت‏الله سبحاني، ج2، ص 144.

منابع:

  • 9 - شيطان شناسي، كريم برزگر، ص 37 - 36.
  • 2 - تفسير»الميزان»، ج1، ص 266، 219 و 218.
  • 7 - خلقت انسان، دكتر سحابي، ص 109، 104، 87 و 86.
  • 10 - ناسخ التواريخ، ج1، ص 48.
  • 11 - علل الشرايع، شيخ صدوق، ص 15 - 14.
  • 2 - تفسير»الميزان»، ج1، ص 266، 219 و 218.
  • 3 - تفسير«الميزان» ج4، ص 248، 247 و 239.
  • 4 - قاموس قرآن، ج1، 53 تا 38 و 192 تا 193.
  • 5 - تفسير نمونه، ج1، ص 119 - 118.
  • 6 - تفسير نمونه ج6، ص 395.
  • 8 - آفرينش و انسان، استاد محمد تقي جعفري، ص 103 - 102.
  • 11 - علل الشرايع، شيخ صدوق، ص 15 - 14.

 


منبع:www.seraj.ir


منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت: 9:13 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

آشنايي با واژه‏هاي «بشر»؛ «آدم» و «انسان»

بازديد: 125

آشنايي با واژه‏هاي «بشر»؛ «آدم» و «انسان»




 


 

اسماعيل نسّاجي زواره

هرچند در زبان فارسي و محاوره‏اي ميان كاربرد كلمات «بشر، آدم و انسان» تفاوتي قائل نيستيم و هر سه را به يك معني استعمال مي‏كنيم، ولي با توجه به توضيح ذيل و به استناد بعضي از آيات و الفاظ قرآني متوجه خواهيم شد كه ميان اين سه واژه تفاوت بارز و آشكاري وجود دارد.
بدون شك خلقت بشر بر خلقت آدم و انسان سبقت دارد. حضرت امام صادق عليه‏السلام در حديثي مي‏فرمايند:
«شايد شما فكر مي‏كنيد كه خداوند جز شما بشري نيافريده است، چرا! به خدا قسم كه خداوند هزاران هزار بشر آفريده است كه شما در آخر اين سلسله قرار داريد».
در كتاب خصال شيخ صدوق از امام محمد باقر عليه‏السلام نقل شده است كه خداوند عزوجل از آن روز كه زمين را آفريده، هفت عالم در آن پديد آورده است و بشرهاي اين عوالم از فرزندان حضرت آدم عليه‏السلام نبوده‏اند و خداوند آنها را يكي پس از ديگري با جهان مربوط به خودشان در زمين منزل داد، سپس حضرت آدم عليه‏السلام ابوالبشر را آفريد و انسان را از او پديد آورد.
در كتاب «ناسخ التواريخ» نقل شده كه شخصي به خدمت حضرت علي عليه‏السلام رسيد و سؤال كرد كه سه هزار سال پيش از حضرت آدم چه كسي بود؟ حضرت فرمودند: بشر؛ عرض كرد قبل از آن بشر كي بود؟ فرمود: بشر؛ ن سه بار اين سخن تكرار شد، سائل سر به زير انداخت. آنگاه حضرت علي عليه‏السلام فرمودند: اگر سي هزار بار هم سؤال مي‏كردي، همين جواب را مي‏شنيدي.
ادوار آفرينش بشر
قرآن كريم حكايت آفرينش بشر را با خلقت حضرت آدم عليه‏السلام شروع كرده و بيان نكرده است كه آيا ظهور نوع بشر منحصر به همين دوره است يا اين كه قبلاً هم دوره‏هايي بر او گذشته است كه آخرين آنها ما هستيم.
مرحوم علامه طباطبائي قدس‏سره به استناد آيه 30 سوره بقره «و چون پروردگارت بر فرشتگان گفت: من مي‏خواهم در زمين جانشيني قرار دهم، گفتند: آيا مي‏خواهي در روي زمين موجودي قرار دهي كه تباهي كند و خونها بريزد؟ با اين كه ما تو را به پاكي مي‏ستائيم و تقديس مي‏گوئيم؟ گفت: من چيزهايي مي‏دانم كه شما نمي‏دانيد»؛ مي‏فرمايد كه قبل از دوره كنوني، دوره‏هاي ديگري بر نوع بشر گذشته است كه ملائكه از خونريزي آنان اطلاعاتي داشتند.
با توجه به احاديث و آيه فوق و توضيحات بعد مشخص مي‏شود كه زندگي بشر دو دوره دارد: يك دوره قديمي كه براساس تحقيقات دانشمندان ژئولوژي(زمين‏شناسي) عمر نوع بشر در اين دوره از ميليونها سال هم تجاوز مي‏كند و آثار و فُسيلهايي پيدا كرده‏اند كه مربوط به بيش از پانصدهزار سال قبل است. آنها عقيده دارند كه به وجود آمدن موجودات زنده روي زمين، واقعا اعجاب‏انگيز و يكپارچه معجزه است.
آخرين پديده قدرت لايزال الهي كه روي كره زمين طي دورانهاي زمين‏شناسي رخ داده است، «پديده خلقت پستانداران امروزي» است. پستانداران امروز با داشتن بعضي صفات طبيعي و تشريحي از ساير استخوانداران و از جميع جانوران چند سلولي متمايز هستند. اقسام اوليه آنها مربوط به اواسط دوران دوم مي‏باشد. از اوايل دوران سوم زمين‏شناسي پستانداران حقيقي يعني آنهايي كه در حال بلوغ صفات مخصوص پستانداران را داشتند، ظاهر شدند و در تمام خشكيهاي آن زمان پراكنده شدند. در اواخر اين دوران بسياري از انواع آنها منقرض شدند و فقط اقسامي كه نسل آنها تا امروز باقي است، دوام زندگي يافتند. در ميان اين پستانداران، خلقت بشر اوليه از همه ديرتر بوده است كه به حدود 3 ميليون سال پيش مي‏رسد.
اگر تمام عمر كره زمين را يك سال فرض كنيم، هشت ماه اول از عمر زمين، موجود زنده‏اي وجود نداشته است. در ماه‏هاي نهم و دهم، موجودات زنده به وجود آمدند. در دهه دوم ماه آخر سال پستانداران؛ و در روز آخر سال، بشر اوليه پا به عرصه حيات گذاشته است. سپس رو به ازدياد گذارده و زندگي كرده است و بعد منقرض شده و باز پيدا شده و منقرض شده و همين‏طور ادواري بر او گذشته است تا نسل موجود كه آخرين دوره‏هاي اوست. بشر قبل از اين نسل موجود، فاقد قوّه تشخيص بوده و مكلّف هم نبوده، زيرا آفرينش وي بر اساس فطرت بشر كنوني نبوده و آيه «نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي» در نهاد وي تحقق پيدا نكرده و متّصف به فضائل و كمالات نشده است.
همان‏طور كه اشاره شد، قرآن مجيد آفرينش بشر را از خلقت حضرت آدم عليه‏السلام شروع كرده و صريحا بيان نموده است.
لفظ «آدم» در قرآن اسم خاص است كه بر اولين بشر موحد اطلاق شده است. حضرت آدم عليه‏السلام اولين بشر نيست، بلكه اولين بشر موحد است كه آفرينش او براساس فطرت الهي است و ماهيت و كيفيت خلقت او را قرآن اين‏گونه بيان كرده است:
«همانا مَثَل خلقت حضرت عيسي عليه‏السلام در خارق‏العاده بودن مانند خلقت حضرت آدم عليه‏السلام است كه خداوند او را از خاك آفريد سپس بدان خاك گفت: بشري به حد كمال باش، همان دم چنان گرديد»1.
چگونگي ازدواج فرزندان حضرت آدم عليه‏السلام 
تاريخ يهود مدعي است كه عمر انسان كنوني حدود هفت هزار سال است و نسل آن به حضرت آدم و حوّا برمي‏گردد و خلقت آن دو را از خاك مي‏داند كه اين دو باهم ازدواج نموده و توالد كردند و پسران و دختراني آوردند كه خواهر و برادر بودند. 
حال اينجا سؤالي مطرح مي‏شود آيا فرزندان آدم و حوّا با اين كه خواهر و برادر بودند، باهم ازدواج كردند يا آن كه راه ديگري پيش گرفتند؟ 
در پاسخ اين سؤال از ظاهر آيه اوّل سوره نساء «اي مردم بترسيد از پروردگارتان همان خدايي كه همه شما را از يك نفر آفريد و همسرش را نيز از او پديد آورد و از آن دو (آدم و حوّا) مردان و زنان زيادي را روي زمين پراكنده ساخت» مي‏توان استنباط كرد كه نسل موجود انسان تنها به آدم و زنش بر مي‏گردد و نر و ماده ديگري در اين ماجرا شركت نداشته‏اند و قرآن منشأ نشر افراد انسان را تنها همان ازدواج اوليه مي‏داند و معلوم است كه مبدأ نسل اگر منحصر به آدم و زنش باشد، ناچار بايد پسران آدم و حوا با خواهران خود ازدواج كرده باشند. درصورتي كه مي‏دانيم در اسلام و همچنين نقل شده در اديان گذشته هم اين نوع ازدواج حرام است. براي حلّ مطلب لازم است بگوئيم كه اصولاً اين حكم؛ تشريعي و تابع مصالح و مفاسد است و حكم تكويني نيست كه قابل تغيير نباشد. زمام چنين حكمي به دست خداست. او هرچه بخواهد مي‏كند و هرچه اراده فرمايد، فرمان مي‏دهد. بنابراين ممكن است روزگاري كه ضرورتي در كار است، آن را حلال كند و سپس آن را حرام فرمايد. بنابراين ازدواج فرزندان اوليه آدم عليه‏السلام و حوّا بلامانع بوده است و ضرورت، آن را اقتضا مي‏كرده. سپس خداوند آن را تحريم كرده است2.
تفاوت واژه بشر و انسان
لفظ انسان و بشر در قرآن به معناي عام است. آدم و فرزندان او را تا به امروز هم مي‏توانيم بشر بناميم و هم انسان. ولي ميان دو واژه بشر و انسان تفاوت وجود دارد. وقتي لفظ بشر را به كار مي‏بريم، منظور ظاهر و پيكر انسان است كه با مرگ وي متلاشي مي‏شود. آدمي را از آن جهت بشر ناميده‏اند كه برخلاف ساير پستانداران؛ پشم، مو، كرك؛ بدنشان را مستور كرده است. پوستش از ميان مو آشكار و نمايان است. اما وقتي لفظ انسان را بكار مي‏بريم، منظور فضائل اخلاقي، روح خدايي، و مقام خليفة‏اللّهي اوست نه پيكر او. منظور از انسان؛ باطن، نهاد، انسانيت و عواطف اوست. آدمي را نسبت به فضائل، كمالات و استعدادهايش «انسان» ناميده‏اند و نسبت به جسد و ظاهر بدنش «بشر».
بنابراين بشرهاي قبل از حضرت آدم عليه‏السلام را به استناد آيات قرآن نمي‏توانيم انسان بناميم چون متّصف به فضائل اخلاقي، كمالات، مقام خليفة‏اللّهي نبوده‏اند بنابراين كاربرد لفظ «بشر» در مورد آنها صحيح است. اما اولاد حضرت آدم عليه‏السلام را هم مي‏توان بشر ناميد و هم انسان. براي واضح‏تر شدن مطلب، به آيات زير اشاره مي‏كنيم. مثلاً در آيات:
1 - «يا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَ زَوْجُكَ الجَنَّةَ» منظور از آدم، اسم خاصّ، اولين انسان يا بشر موحد است.
2 - «إِنِّي خالِقٌ بَشَرا مِنْ طِينٍ» منظور از بشر، ظاهر و پيكر انسان است.
3 - «خُلِقَ الإِنْسانُ ضَعِيفا» عواطف، فضائل اخلاقي و حالات روحي انسان مورد نظر است.
در ماجراي داستان حضرت يوسف عليه‏السلام چون زنان مصر شيفته و دلباخته جمال ظاهري حضرت يوسف شدند، قرآن واژه بشر را بكار برده است «ما هذا بَشَرا» «اين انسان نيست، بلكه فرشته است» قرآن نگفته است «ما هذا انسانا» همين‏طور پيامبر اسلام صلي‏الله‏عليه‏و‏آله از جهت ظاهر و قواي بدني مانند ساير انسانها بود نه از لحاظ فضائل اخلاقي و كمالات، بلكه بسيار بالاتر و برتر بود. پس وقتي قرآن مي‏فرمايد: «إِنَّما اَناَ بَشَرٌ مِثْلُكُمْ» پيامبر در بشريت و جسد و پيكر همانند مردم است، نه در انسانيت و كمالات و فضائل.
به هر حال خلاصه بحث چنين مي‏شود كه واژه «بشر» مخصوص آن افرادي است كه قبل از حضرت آدم عليه‏السلام بودند، واژه «آدم» اسم خاص براي اولين بشر موحد و دو واژه «انسان» و «بشر» مخصوص حضرت آدم عليه‏السلام و اولاد اوست كه مستقل و غير متحوّل از بشر اوليه است.

پاورقيها:

1. آل عمران: 59.
2. در اينجا نظريه ديگري نيز هست كه مي‏گويد: فرزندان آدم با دختراني از نژاد و نسل بشرهاي قبلي كه تعدادي از آنها هنوز در زمين باقي بودند، ازدواج كردند. ن.ك : پرسشها و پاسخها زير نظر آيت‏الله مكارم و آيت‏الله سبحاني، ج2، ص 144.

منابع:

  • 9 - شيطان شناسي، كريم برزگر، ص 37 - 36.
  • 2 - تفسير»الميزان»، ج1، ص 266، 219 و 218.
  • 7 - خلقت انسان، دكتر سحابي، ص 109، 104، 87 و 86.
  • 10 - ناسخ التواريخ، ج1، ص 48.
  • 11 - علل الشرايع، شيخ صدوق، ص 15 - 14.
  • 2 - تفسير»الميزان»، ج1، ص 266، 219 و 218.
  • 3 - تفسير«الميزان» ج4، ص 248، 247 و 239.
  • 4 - قاموس قرآن، ج1، 53 تا 38 و 192 تا 193.
  • 5 - تفسير نمونه، ج1، ص 119 - 118.
  • 6 - تفسير نمونه ج6، ص 395.
  • 8 - آفرينش و انسان، استاد محمد تقي جعفري، ص 103 - 102.
  • 11 - علل الشرايع، شيخ صدوق، ص 15 - 14.

 


منبع:www.seraj.ir


منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت: 9:13 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

برغدیر چه گذشت؟

بازديد: 117

برغدیر چه گذشت؟




 


 

عنوان مقاله : برغدیر چه گذشت؟

نویسنده : يوسف غلامى

منبع : مجله کوثر شماره 25

در غدير حدود صدهزار تن از مسلمانان حضورداشتند و مشاهده‏كردند كه پيامبر با جملاتى رسا و بدون كمترين ابهام على(ع) راهدايتگر امت، سرپرست و زمامدار مسلمانان و جانشين خود معرفى‏فرمود. نخستين تبريك گويان به على(ع) عمربن خطاب و ابوبكربودند (1) . پس از رحلت پيامبر(ص) در حالى كه هنوز پيكر مقدس‏رسول خدا(ص) دفن نشده بود مردم در پايمال كردن حق على(ع) پيش‏تاختند كه گويا پيرامون منزلت على(ع) كمترين سخنى از هيچ كس‏نشنيده‏اند و پيامبر آن سخنان را در تاكيد بر جايگاه‏على(ع)بيان نكرده است. امروز نيز اين كج روى براى بسيارى باقى است.اما آيا مى‏توان در كوشش پيامبر براى معرفى جايگاه على(ع)ترديد كرد؟ آيا رسول خد(ص) از بيراهه روى مردم پس از خود باخبر نبود؟ در صورت اطلاع، چه تدابيرى انديشيد تا رويدادهايى كه‏مى‏دانيم پيش نيايد؟اين وقايع به چه سبب تحقق يافت؟

شك نيست كه رسول خدا(ص) از همه آن مسايل با خبر بود. او حتى‏در روزهاى پيش از رحلت، فرمود: بزودى فتنه‏ها همچون امواج‏تاريك شب (به سوى امت من) روى مى‏آورد. آن حضرت پيش بينى‏هاى‏فراوان ديگرى نيز كرده كه منافقان بيشتر آن را خنثى ساختند.چه بسا به سبب همان تاكيدها و پيش بينى‏ها بود كه منافقان‏ورزيده (2) مدينه بيشتر از قبل مانع اجراى فرمانهاى حضرت شدند. بدين ترتيب، بايد به فراموشى سپردن غدير را به عواملى ديگرمربوط دانست كه اين گفتار بدان مى‏پردازد.

پيشگيرى از انتشار فضايل على(ع)

1- حقيقت آن است منافقانى كه پيرامون پيامبر را احاطه كرده‏بودند و گاه خويشتن را به پيامبر منسوب مى‏دانستند، از ديربازهرگاه رسول خدا(ص) مى‏خواست از فضايل على(ع) حقيقتى نقل كند به‏شيوه‏هاى مختلف از انتشار آن جلوگيرى مى‏كردند. در صحيح بخارى ومسلم دهها روايت نقل شده كه در همه آنها چنين آمده است: چون‏سخن پيامبر بدينجا رسيد عده‏اى فرياد كردند يا تكبير گفتند ونگذاشتند حضرت سخنش را به پايان برساند. (3) اين توطئه‏ها چنان‏نيرومند بود كه در باز گشت از حجه‏الوداع چون آيه «ياايهاالرسول‏» نازل شد، رسول خدا(ص) نخست در ابلاغ آن به مردم‏درنگ كرد. زيرا بيم داشت كه رياست جويان فرصت طلب با اعتراض،مانع پذيرش عمومى شوند يا توطئه‏اى عليه وى به اجرا گذارند. (4) بدين منظور، نويد الهى بر پيامبر نازل گرديد كه:«والله‏يعصمك من‏الناس‏» تو ماموريت‏خويش را به انجام رسان ودر هر حال خداوند تو را از (شر توطئه‏هاى) مردم حفظ خواهد كرد. با اين حال، پس از ابلاغ پيام، چهارده تن از همراهان حضرت باهم‏پيمان بستند كه هرطور شده نگذارند خلافت پس از رسول خدا(ص) به‏على(ع) برسد. آنگاه طرح ترور پيامبر را قبل از رسيدن به مدينه‏به اجرا گذاشتند كه بى نتيجه ماند. (5)

دستهاى توطئه

2- شمار حاضران در غديرخم حدود صد هزارتن ياد شده است. عددافرادى كه در آن واقعه حضور داشتند و به مدينه بازگشتند بسياركمتر از اين رقم بود. در اين ميان، برخى زن و عده‏اى سالخورده‏بودند و در هيچ يك از صحنه‏هاى اجتماعى حضور نداشتند تا نقشى‏ايفا كنند. گروهى نيز منافقان و رياست طلبانى بودند كه عهدبسته بودند بكوشند زمامدارى پس از پيامبر(ص) به على‏بن‏ابى‏طالب(ع) منتقل‏نشود. بخوبى معلوم است كه اين گروه فرصت‏طلب به طور طبيعى مى‏كوشيدند تا آنجا كه ممكن است‏با تبليغ،توطئه، تهديد يا تطميع، شاهدان ماجراى غدير را به سوى خويش‏جلب كنند و يا دست كم به بى‏طرفى وادارند. چنانكه حوادث پس ازرحلت رسول خدا نشان داد اغلب شاهدان غدير طرفدار خلفا شدند يادست كم بى‏طرف ماندند. با همه اينها، از آنجا كه خفقان آن ايام‏بسيارى از حوادث آن روزها را پنهان داشته يا دگرگون ثبت كرده‏است، بعيد نيست عده‏اى سر به مخالفت‏برداشته و سركوب شده‏باشند. چنانكه شواهدى نيز اين امر را تاييد مى‏كند. وقتى نقل‏حديث پيامبر پيرامون مسايل اخلاقى و احكام براى مدت صد سال‏ممنوع باشد، طبيعى است كه اخبار سياسى و اجتماعى آن دوران همه‏به سختى به نسل بعد منتقل شود و چه بسا گروههايى از مردم‏مدينه با ياد آورى غدير به مخالفت‏با غاصبان حق على‏بن‏ابى‏طالب(ع) پرداخته، سركوب شده باشند.

موضع گيرى مردم

3- اهالى مدينه در برابر منزلت الهى و سياسى على‏بن ابى‏طالب‏چند گروه بودند. كسانى چون مقداد و سلمان وابوذر تا پايان ازجانبدارى خود دست‏بر نداشتند و تا امام با مخالفان خود بيعت‏نكرد تن به بيعت ندادند. بعد از آن نيز پيوسته زير نظر بودندو گاه با شكنجه به سكوت واداشته مى‏شدند. گروهى سازمان يافته‏ديگرى بود كه به دلايلى كه بر خواهيم شمرد در انتظار رحلت‏پيامبراكرم(ص) به سر مى‏بردند تا حكومت را به دست‏گيرند.

جمعى‏نيز مسلمانان عادى بودند كه چندان به امور سياسى و اجتماعى‏كارى نداشتند و ايمان به اسلام نزد آنها جز ترك برخى گناهان وانجام بعضى واجبات مفهوم ديگرى نداشت. اينان اغلب از مقام شامخ امامت و وجوب پيروى از امام- بدان حد كه ما امروز معتقديم- چيزى نمى‏دانستند. چنانكه گاه به فرمانهاى رسول خدا (ص) نيز كم‏توجهى مى‏كردند و چنين مى‏پنداشتند كه تخلف از فرمانهايى كه در بردارنده حكمى از احكام شرع نيست، بى مانع است. (6) بر اين اساس، نمى‏توان سهل‏انگارى اين گروه از مردم را به عمد و از روى عناد دانست. وقتى گروهى بتواند در كمتر از چند ساعت‏به حكومت دست‏يابد و بر اوضاع مسلط شود، آرام كردن و همراه ساختن اين مردم با خود برايش دشوار نيست.

حركتهاى مرموز

4- روز رحلت پيامبر در مدينه را بايد شديدترين ايام حزن وحيرت مسلمانان ياد كرد. در آن روز، جز عده‏اى كه در كمين چنين‏فرصتى به سر مى‏بردند، بقيه سخت گرفتار ماتم و بهت گشته،بيمناك آينده خود و اسلام بودند. آن روزها عده‏اى ادعاى پيغمبرى‏كرده، در پى فرصتى براى حمله به مدينه بودند. گروهى از قبايل‏غير مسلمان شبه جزيره يا كشورهاى همسايه نيز با اين فرصت‏طلبان، هم انگيزه و هم راى بودند. در اين زمان، عاقلانه‏ترين‏كارى كه به ذهن مردم ساده انديش مى‏رسيد اين بود كه در مقابل‏ناآراميهاى احتمالى شهر، آرامش و انزوا اختيار كنند و نامطمئن‏از پيروزى كسى، به مخالفت‏با ديگرى برنخيزند. اين مردم هنوزسابقه جنگهاى داخلى عرب را از ياد نبرده بودند كه گاه براى به‏دست آوردن چراگاه حيواناتشان سالها به كشتار يكديگرمى‏پرداختند. سر در گمى مردم مدينه در آن روز وصف نشدنى است. وفات پيامبر براى بيشتر مردم كاملا در باور نمى‏گنجيد; تا آنجاكه انكار وفات او ممكن مى‏نمود. در اين موقعيت، براى فرصت‏طلبان، بهترين زمان براى نيل به بزرگترين مقاصد سياسى فراهم‏بود، به خصوص اگر از سالها پيش در انديشه اين روز به سرمى‏بردند و برايش نقشه داشتند.

جز توطئه‏گران هيچ مسلمانى باورنمى‏كرد كه عده‏اى در آن ساعات، پيكر مطهر پيامبر(ص) را بى غسل‏و كفن رها كرده، به دنبال اخذ راى و بيعت‏براى رياست‏خودباشند. شايد هم مى‏انديشيدند اگر كسى در پى اين مقاصد باشد، جزشرمسارى و شكست چيزى به دست نمى‏آورد. افزون بر اين، آن گونه‏هم دورنگر و چاره انديش نبودند تا حركتهاى مرموز را بزودى‏شناسايى كنند و براى جلوگيرى از آن، تصميم فورى گيرند. براى‏آنها نيز كه به منزلت اهل‏بيت(عليهم السلام) و اميرمومنان(ع)آشنايى داشتند باور اينكه عده‏اى اندك بخواهند بر مناصب آنان‏تكيه زنند، بسيار دور و دشوار بود; حتى تا مدتها كسانى‏نمى‏توانستند بپذيرند كه فرزند ابوقحافه زمامدار مسلمانان شده‏است و فرزند ابوطالب عزلت نشين خانه. يعقوبى مى‏نويسد: چون‏جنجال بيعت‏با ابوبكر بالا گرفت، «براء بن عازب‏» با تعجب وحيرت به خانه بنى‏هاشم آمده، گفت: باابوبكر بيعت‏شد! آنان‏گفتند: مسلمانان در غياب ما چنين نخواهند كرد. ما به محمد(ص)سزاوارتريم. پس عباس گفت: به خداى كعبه، چنين كردند! (7) ابن‏ابى الحديد مى‏نويسد: در همان روزهاى سقيفه كسى از بستگان‏على(ع) اشعارى در مدح او سرود كه ترجمه آن چنين است: هرگز فكرنمى‏كردم رهبرى امت را از خاندان هاشم واز امام ابوالحسن سلب‏كنند... (8)

ترفندها براى همراه سازى مردم

5- از آنجا كه رويدادهاى پس از رحلت پيامبر اغلب از طرف‏مخالفان شيعه نگاشته شده است و پس از آن نيز بيشتر تاريخ‏نگاران، عناصر وابسته به دربار خلفا بودند، كشف حقايق ازلابه‏لاى آن اخبار امرى دشوار است و بر همين اساس، به‏درستى‏نمى‏توان دانست كه بعد از رحلت رسول اكرم(ص) آنها كه حكومت رابه دست گرفتند، كردار خويش را چگونه توجيه كردند و به مردم چه‏گفتند! آيا مردم بيعت‏خود با على‏بن ابى‏طالب(ع) در غدير رافراموش كرده بودند؟ آيا با خود نمى‏گفتند چگونه آن بيعت را نقض‏مى‏كنند؟ مگر نه اين است كه عرب براى بيعت و عهد خود بيش ازچيزهاى ديگر اهميت قائل بود؟ بنابراين، رفتار خود را چگونه‏توجيه كردند؟ آيا ابوبكر و عمر از اولين كسانى نبودند كه درسرزمين غدير با على(ع) بيعت كردند؟ با اين حساب در انظار عموم‏چگونه توانستند رفتار خود را تا اين حد قانونى نمايش دهند يادست كم بر خلاف سفارش پيامبر ندانند؟! انصار چه فكر مى‏كردند؟آنها براى اقدام خود چه بهانه‏اى داشتند؟! آنچه مى‏توان گفت اين‏است كه از هجدهم ذى‏حجه تا 28 ماه صفر سال يازدهم هجرى رخدادحوادث حاكى از آن است كه عده‏اى زمينه‏هاى به خلافت رسيدن على‏بن‏ابى‏طالب(ع) را ناهموار ساختند و چه بسا در اين باره با گروهى‏به گفتگوهاى سرى پرداختند. هرچه هست، وقتى رسول خدا(ص) وفات‏كرد، دست كم برخى از مردم، حتى آنان كه با خليفه جديد بيعت‏كردند، گمان نمى‏بردند اين بيعت‏به معناى «غصب مقام على بن‏ابى‏طالب(ع‏») است.شايدهم به آنها چنان نمايانده بودند كه آنچه در غدير بر آن‏تعهد سپرده‏اند تعهدى لازم الاجرا نيست‏يا تعهد امروز به معناى‏نقض تعهد غدير نيست. بدين معنى كه خليفه‏اى كه امروز با اوبيعت مى‏شود مجرى حكومت است نه رهبر امت. بنابراين، مى‏شود كه‏رهبر معنوى فرد ديگرى باشد و مجرى كارها شخص ديگر!

اما بيشترچيزى كه به طور رسمى، پس از رحلت پيامبراكرم(ص)، بهانه سرپيچى‏از بيعت غدير شمرده مى‏شد، ادعاى عمر و ابوبكر مبنى بر نسخ‏فرموده رسول خدا(ص) بود. ابان بن ابى عياش مى‏گويد: امام باقر(ع) فرمود: ما اهل بيت ازستم قريش و متحد شدنشان عليه ما و كشتن، چه چيزها ديده‏ايم، وشيعيان و دوستداران ما چه‏ها ديده‏اند؟! پيامبر(ص) از دنيا رفت‏در حالى‏كه در باره حق ما اقدام فرموده بود و به اطاعت مافرمان داده و ولايت ما را واجب كرده بود و به مردم خبر داده‏بود كه ما صاحب اختيارتر از خود آنها بر ايشانيم و دستور داده‏بود كه حاضرانشان به غايبان برسانند.

آنان بر ضد على(ع) متحد شدند. آن حضرت هم با آنچه پيامبر(ص)در باره او فرموده بود و عموم مردم شنيده بودند، در مقابل‏آنان استدلال كرد. گفتند: درست مى‏گويى، پيامبر(ص) اين رافرموده است ولى آن را نسخ كرده و گفته: «ما اهل‏بيتى هستيم كه‏خداوند عزوجل ما را بزرگوار داشته و انتخاب كرده و دنيا رابراى ما راضى نشده است و خداوند نبوت و خلافت را براى ما جمع‏نمى‏كند.» (9)

چهار تن بر درستى سخن او گواهى دادند: عمر وابوعبيده و معاذ بن جبل و سالم مولى ابى حذيفه. اينان مساله‏را بر مردم مشتبه كردند، مطلب را بر آنان راست جلوه دادند.ايشان را به عقب برگرداندند و خلافت را از جايى كه خدا قرارداده بود، خارج كردند.بر ضد انصار با حق ما و دليل ما استدلال كردند و خلافت را براى‏ابوبكر منعقد ساختند. ابوبكر هم آن را به عمر برگرداند تاكارش را جبران كرده باشد. (10) به سبب همين پندار بود كه وقتى‏بعدها على(ع) و فاطمه(س) از انصار كمك خواستند، آنها گفتند:اى دختر پيامبر(ص) (اين كار گذشت) ما با اين مرد (ابوبكر)بيعت كرديم. اگر پسرعموى شما پيش از اين بيعت از ما بيعت‏مى‏خواست ما جز او با ديگرى بيعت نمى‏كرديم! على(ع) در جواب‏آنها مى‏گفت: آيا بايد جنازه پيامبر را در خانه‏اش واگذارم، به‏كار غسل و كفن و نماز و دفن جسد مباركش نپردازم و از خانه‏بيرون آيم و با مردم در كار حكومت‏به كشمكش مشغول شوم؟! (11) گويى آنان با اعتقاد به مقام على بن ابى‏طالب(ع) به رياست كسى‏راى داده بودند و ديگر نمى‏توانستند راى خويش را باز ستانند!

معلوم نيست كه همه حاضران در غدير، در روز تشكيل سقيفه چه‏مى‏پنداشتند؟ شايد برخى را با اين توجيه، گروهى را با توجيه‏ديگر، عده‏اى را با تهديد و كسانى را با تطميع راضى كرده‏باشند. اما رفتارهاى نابخردانه جمعى از مردم پس از سقيفه،حاكى از آن است كه خام كردن اين دسته از مردم براى گردانندگان‏سقيفه چندان مشكل نبوده است.

چشم به تصميم امام(ع)

6- پس از همدستى توطئه‏گران در غصب خلافت اميرمومنان على(ع) ورسميت‏يافتن زود هنگام خلافت ابوبكر، بيشتر دوستداران‏اهل‏بيت(عليهم السلام) چشم به تصميم امام داشتند و چون آن حضرت‏را مامور به صبر و در تنگنا ديدند، نا اميد از هر اقدام‏نتيجه بخش، مهر سكوت بر لب زدند و شيوه بى‏تفاوتى پيمودند. اين‏موضع‏گيرى، پايه‏هاى حكومت را استوارتر كرد، جرات آنان را درهتك مقام اهل‏بيت(عليهم السلام) افزون ساخت و رفته رفته كار به‏جايى رسيد كه دم زدن از حق على‏ابن ابى‏طالب(ع) جرم شناخته شد.چون بشيربن سعد انصارى استدلالهاى امام على(ع) را شنيد، گفت:اى ابوالحسن، اگر مردم اين كلمات را قبل از اين از تو شنيده‏بودند هيچ كس بر تو اختلاف نكرده، همه با تو بيعت مى‏كردند; جزآنكه تو در خانه نشستى و مردم گمان كردند كه تو به خلافت نيازندارى!

كينه‏ها و حسادتهاى پنهان

7- يكى از عمده‏ترين دلايل سكوت مردم در مقابل پايمال شدن حق‏اميرمومنان(ع) كينه و حسادتى بود كه قبايل عرب، بخصوص‏مهاجران، از او داشتند. رسم قبايل چنين بود كه اگر از قبيله‏آنان كسى كشته مى‏شد، همه آنان و قبايل هم پيمان وظيفه داشتنداز قبايل يا قبيله قاتل انتقام گيرند. هر چند اين رسم جاهلى‏پس از اسلام بى‏اعتبار شد، ولى آثار آن هنوز باقى بود. آنهاتوان انتقام جاهلى را نداشتند اما دلهايشان از كينه پاك نشده‏بود و اگر كسى اين اندازه به قبيله‏اش دلبستگى نداشت‏با عرب وعصبيت عربى بيگانه شناخته مى‏شد. اين در حالى بود كه بيشتر قبايل در نبرد با رسول خدا(ص) شركت‏كرده، فرد يا افرادى از آنها به دست على(ع) يا بنى‏هاشم كشته‏شده بودند. از سوى ديگر از دير باز همه قبايل مكه، بخصوص‏قريش، به نوادگان هاشم و كمالات ايشان حسد مى‏ورزيدند و ازاينكه آنان مناصب اجتماعى را برعهده دارند رنج مى‏بردند و براى‏زمانى كه اين منزلت و منصب از ايشان سلب شود، روز شمارى‏مى‏كردند.

سرانجام زمان بروز كينه و حسادت فرا رسيد، تعصبات‏قبيله‏اى بيدار شد و قدرت طلبان به مراد خويش دست‏يافتند. بلاذرى مى‏نويسد: «حباب بن منذر» كه خود از انصار بود، درماجراى سقيفه گفت: ما چون در جنگها پدران اينان (مهاجران) راكشته‏ايم از ما انتقام خواهند گرفت. (12) وقتى انصار به سبب‏كشتن پدران مهاجران از آنان بهراسند، پس امام على(ع) بايد درانتظار خشن‏ترين برخوردهاى قريش به سربرد; زيرا در «بدر» به‏تنهايى نيمى از كشتگان قريش را كه هفتاد تن بودند به قتل‏رساند.

طبرى مى‏نويسد: زمانى عمر بن خطاب به ابن عباس گفت: مى‏دانى چراقريش از خاندان شما جانبدارى نكردند، در حالى كه پدرت عموى‏پيامبر(ص) و تو پسر عموى او هستى؟... زيرا قريش مايل نيستنداجازه دهند نبوت و خلافت در خاندان شما جمع شود. براى اينكه‏بدين وسيله احساس غرور و شادمانى خواهيد كرد. (13) عرب حتى‏رسول خدا(ص) را نيز به سختى تحمل كرد. سران برخى از قبايلى كه‏به آن حضرت ايمان مى‏آوردند، آشكارا اظهار مى‏داشتند:حالا كه قدرت عرب به تو روى كرده است، به تو ايمان خواهيم آوردبه شرط اينكه ما را جانشين خود كنى!

امام على(ع) خود درتاييد اين نظر مى‏فرمايد: «... عرب از كار محمد(ص) متنفر بودو نسبت‏به آنچه خداوند به او عنايت كرده، حسادت مى‏ورزيد...آنها از همان زمان حضرت كوشيدند تا كار را پس از رحلت آن‏حضرت، از دست اهل‏بيت او خارج كنند. اگر قريش نام او را وسيله‏سلطه خويش قرار نمى‏داد و نردبان ترقى خود نمى‏ديد، حتى يك روزپس از رحلت آن حضرت خدا را نمى‏پرستيد و به ارتدادمى‏گراييد. (14)

ديگر عوامل

8- حقيقت آن است كه ميان سكوت مردم در روزهاى نخست‏برپايى‏سقيفه و زمانهاى بعدتر اندكى تفاوت است. در روزهاى نخست،افزون بر عواملى كه بر شمرديم، عامل وحشت مردم را نبايد ازياد برد. از آن هنگام كه در زمان حيات پيغمبر(ص) حضرتش خودنتوانست جلو جسارت برخى را بگيرد، تا آن زمان كه عمر با شمشيرآخته مرگ پيامبر را انكار كرد و سپس نيز با نيرنگ وزورچماقداران بنى اسلم، بيعت‏با ابوبكر حتمى شد، مردم جز سايه‏شمشير و نهيب بر خويشتن نديدند. بينى مخالفان حكومت آشكارا بى‏هيچ هراسى از روز واپسين، به خاك ماليده مى‏شد و منزلت‏شريفترين افراد به هيچ انگاشته مى‏گرديد. در آن صورت، هركس جان‏خويش را اندكى دوست مى‏داشت‏برايش عاقلانه‏تر اين بود كه دم فروبندد. اما در زمانى بعدتر، دو عامل مهم كار مخالفت‏با حكومت راسخت‏تر كرد. يكى آنكه رفته رفته با گذشت زمان، معلوم شد كه‏على(ع) تصميم بر انقلاب ندارد و صبر پيشه ساخته است و روساى‏قبايل نيز تطميع يا تهديد شده‏اند. اين امور پايه حكومت رامستحكم‏تر و مخالفت را دشوارتر مى‏ساخت. موضوع دوم، طغيان قبايل عليه حكومت مدينه بود. آن سركشى‏ها ازيك نظر براى حكومت مركزى مدينه، سودمند بود، زيرا درگيرى‏ابوبكر با آنان، آگاهانه يا نا آگاهانه به آرامش دشمنى‏ها وتشنجات داخلى انجاميد و اختلافات عقيدتى را به بهانه اتحادبراى نبرد با دشمن مشترك به فراموشى سپرد. اين امر حتى امام‏را نيز ناگزير ساخت‏با نظام حاكم مداراكند.

پى‏نوشتها:

1- تعبير منافقان ورزيده، برگرفته از آيه قرآن است كه‏مى‏فرمايد: «و من اهل‏المدينه مردوا على‏النفاق لا تعلمهم‏»

(توبه، 101)

2- المصنف ، حافظ ابوبكر بن شيبه، ج 1، ص 151 ; مسند احمد، ج‏4 ، ص 281 ; تفسير طبرى، ج‏3، ص 428.

3- سيره حلبيه، ج‏3، ص 350; الطبقات الكبرى، ابن سعد، ج 2، ص‏254.

4- صحيح مسلم، ج‏3، ص 452 و453; ج‏6، ص‏23; ينابيع الموده،ص 445.

5- در اين باره به تفسير آيه مزبور مراجعه شود.

6- در اين باره رجوع كنيد به اسرار آل محمد، ترجمه اسماعيل‏انصارى زنجانى، ص 232.

7- المراجعات، سيدعبدالحسين شرف الدين، مراجعه 84. مرحوم سيدشرف الدين در كتاب النص و الاجتهاد صد مورد را بر مى‏شمارد كه‏در آنها رسول خدا چيزى فرمود و صحابه گونه ديگر عمل كردند.

8- تاريخ يعقوبى، ج 2، ص‏123 و 124.

9- شرح نهج البلاغه، ج‏6، ص 21.

10- اسرار آل محمد، ترجمه اسماعيل انصارى، ص 274 و277.

11- شرح خطبه‏66 نهج البلاغه ابن ابى‏الحديد، چاپ مصر، ج 2، ص‏13.

12- انساب الاشراف، ج 1، ص 510.

13- تاريخ طبرى، ج 1، ص‏2769.

14- شرح نهج البلاغه ابن ابى‏الحديد، ج 2، ص 298 و299.


 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت: 9:12 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1652

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس