تحقیق و پروژه رایگان - 249

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

هزينه يابي كيفيت

بازديد: 131

هزينه يابي كيفيت




 


امروزه قيمت و كيفيت از مهمترين مزيت‏هاي رقابتي در صنايع به شمار مي‏آيند. از اين رو بررسي رابطه بين اين دو مزيت رقابتي در سال‏هاي اخير به ويژه در صنايع پيشرو و كشورهاي صنعتي بسيار مورد بحث بوده است. اين كه بدي كيفيت چه تاثيري بر قيمت محصولات و متعاقباً درآمد شركت خواهد داشت و نيز براي رسيدن به كيفيت مطلوب بايد چقدرهزينه كنيم، بحث هزينه‏يابي كيفيت را جايگاهي ويژه بخشيده است.
هزينه‏يابي كيفيت از مباحث جديد مديريتي است كه مي‏تواند وضعيت و عملكرد شركت را از ابعاد مختلف مانند حسابداري بهاي تمام شده (حسابداري صنعتي)، كنترل كيفيت، تعميرات و نگهداري، زنجيره تامين، مديريت توليد، انبارها، ايمني و بهداشت، آموزش و بهسازي و موارد ديگر نشان دهد و با تهيه ترازنامه كيفيت در شركت و مقايسه روند هزينه‏هاي كيفيت مي‏توان هزينه كيفيت در شركت را كنترل و بهبود بخشيد.
تاكيد و كار بر روي مفاهيم هزينه‏يابي كيفيت در طول زمان، نكات مهم و ارزشمندي را مشخص كرده است كه از اهميت بالايي برخوردارند. برخي از اين نكات عبارتند از:
 هزينه‏هاي كيفيت در گزارش‏هاي حسابداري به طور كامل ثبت نمي‏شوند و اغلب هزينه‏هاي واقعي كيفيت بسيار بيشتر از موارد گزارش شده هستند. 
 هزينه‏هاي كيفيت نبايد تنها در مورد فعاليت‏هاي عملياتي و توليدي درنظر گرفته شوند بلكه فعاليت‏هاي خدماتي و پشتيباني نيز تاثير عمده‏اي در افزايش يا كاهش هزينه‏هاي كيفيت دارند، بنابراين بايد هزينه‏هاي مربوط نيز در هزينه‏هاي كيفيت مورد سنجش و ارزيابي قرار گيرند.
 كاهش هزينه‏هاي كيفيت در چارچوب برنامه‏هاي استراتژيك سازمان‏ها قرار دارد.
1- هزينه‏هاي كيفيت كدامند؟
سه ديدگاه اصلي در مورد تعريف هزينه‏هاي كيفيت وجود دارد كه عبارتند از:
 هزينه‏هاي رسيدن به كيفيت مطلوب از طريق طراحي و سازماندهي
 هزينه‏هاي عملياتي واحد كنترل كيفيت (تجهيزات، حقوق و دستمزد و…)
 هزينه‏هايي كه از كيفيت پايين و نامطلوب محصول ناشي مي‏شود (شامل ضايعات، افت قيمت محصول و...).
در اين پژوهش، هزينه كيفيت برابر با مجموع هزينه‏هاي سه گروه پيشگفته در نظر گرفته شده و تلاش بر اين است سيستم هزينه‏اي جامعي طراحي شود كه تمامي ديدگاه‏هاي هزينه‏اي يادشده را در برگيرد.
گام برداشتن در جهت بهبود كيفيت، به تعريف پروژه‏هاي بهبود كيفي و همزمان با آن توسعه سيستم حسابداري نياز دارد؛ به طوري كه بتوان اطلاعات مورد نياز به منظور بررسي عملكرد پروژه‏هاي بهبود كيفيت را به دست آورد. بنابراين يك گام اساسي در كاهش هزينه‏ها، اصلاح و توسعه سيستم حسابداري است؛ به گونه اي كه بتوان هزينه‏هاي كيفيت را محاسبه كرد و ضمن ارائه گزارش‏هاي مناسب، به اندازه‏گيري اثربخشي فعاليت‏ها و پروژه‏هاي كاهش هزينه پرداخت و راهكارهاي عملي براي كنترل و بهبود هزينه‏هاي كيفيت و به تبع آن، عمليات تضمين و كنترل كيفيت ارائه كرد. 
به منظور اصلاح و توسعه سيستم حسابداري بايد هزينه‏هاي كيفيت را طبقه‏بندي كرد و به هر يك از گروه‏هاي هزينه‏اي، كد هزينه تخصيــص داد. 
به منظور اندازه‏گيري هزينه‏هاي كيفيت لازم است ابتدا اجزاي هزينه‏هاي كيفيت شناسايي و طبقه‏بندي شده، سپس كليه هزينه‏هاي مرتبط با كيفيت بر اساس آمار داده‏هاي هزينه‏اي موجود يا طرح مدون جمع‏آوري اطلاعات، مشخص و در قالب طبقه‏بندي شده دسته بندي شوند. تنها در اين صورت است كه مي‏توان راهكارهاي مناسبي براي حذف هزينه‏هاي عمده كيفيت ارائه و اجرا كرد. 
2- طبقه ‏بندي 
كارشناسان، هزينه‏هاي كيفيت را در چهار گروه اصلي قرار مي‏دهند. اين گروه‏بندي در مقايسه با ساير گروه‏بندي‏هاي رايج، از پذيرش و مقبوليت بيشتري برخوردار است. اين چهارگروه عبارتند از:
الف - هزينه‏هاي شكست دروني (درون سازماني)
ب – هزينه‏هاي شكست بروني
ج – هزينه‏هاي ارزيابي كيفيت
د – هزينه‏هاي طرح ريزي، پشتيباني و پيگيري كيفيت
هر يك از اين گروه‏هاي اصلي نيز زير مجموعه‏هايي دارند. 
الف : هزينه‏هاي شكست دروني (درون سازماني)
اين هزينه‏ها شامل ايرادهايي است كه در مراحل مختلف پيش از تحويل محصول به مشتري بروز مي‏كنند و سازمان به روش‏هاي مختلف از قبيل بازرسي و آزمايش توسط كاركنان واحد كنترل كيفيت خود يا بازرسان خارجي به اين عيوب پي مي‏برد و به حذف آنها اقدام مي‏كند. زير گروه‏هاي تشكيل‏دهنده اين گروه عبارتند از:
1ـ هزينه‏هاي دورريز يا اسقاطي : محصولات و اقلامي كه به علت عدم انطباق با مشخصه‏هاي مهندسي تعريف شده، قابليت ارائه به مشتريان و يا استفاده در كاربردهاي ديگر را نداشته باشند، به عنوان دورريز يا اسقاط درنظرگرفته مي‏شوند. مانند تغيير شكل ورق‏هاي فولادي به علت بالا بودن دماي كوره‏هاي لعاب .
2ـ هزينه‏هاي تعمير و دوباره‏كاري محصولات توليدي شركت: محصولاتي كه در داخل شركت ساخته مي‏شوند و به دليل مطابقت نداشتن با مشخصه‏هاي مورد نياز، قابل استفاده نيستند، در برخي موارد با تكرار برخي فعاليت‏هاي اصلاحي يا انجام فعاليت‏هاي تعميراتي قابل استفاده مي‏شوند كه هزينه اين گونه فعاليت‏ها بايد از فعاليت‏هاي توليدي تفكيك و در سرفصل هزينه‏هاي كيفيت منظور شود. اصلاح سوختگي رنگ بدنه خودروها، رگلاژ كردن درهاي خودرو و … مثال‏هاي اين نوع هزينه‏ها هستند.
3ـ هزينه‏هاي تحليل شكست: هزينه‏هاي مربوط به بررسي و تحليل كارشناسي علل بروز ايراد در محصول و چاره‏انديشي در خصوص راه حل‏هاي رفع و جلوگيري از تكرار آنها در اين زير گروه قرار مي‏گيرند.
كليه هزينه‏هاي مربوط به گروه‏هاي مهندسي، R&D و مشاوران و جلسات متعددي كه با حضور مديران و كارشناسان ارشد به منظور رفع علت وقوع ضايعات تشكيل مي‏شود، در اين گروه از هزينه‏ها جاي مي‏گيرند.
4ـ تعمير واصلاح اقلام معيوب دريافتي: شامل هزينه‏هاي مربوط به آماده سازي اقلام دريافتي از تامين‏كنندگان مواد مورد استفاده كه به علت عدم رعايت مشخصه‏هاي درخواستي از طرف تامين‏كننده، به شكل فعلي قابليت به كارگيري و استفاده را ندارند و بايد تعمير يا اصلاح شوند. (قطعات دريافتي از شركت‏هاي طراحي ومهندسي و يا ديگر ساپلايرها).
5ـ هزينه‏هاي ناشي از نگهداري نامناسب مواد اوليه : هزينه‏هاي ناشي از مناسب نبودن نحوه انبارش كه به صدمه ديدن اقلام مصرفي منجر مي‏شود، در اين گروه قرار مي‏گيرند. مثال‏هايي از اين دست عبارتند از :
 فاسد شدن لاستيك در زير نور آفتاب
 فاسد شدن رنگ و مواد شيميايي به دليل گرماي محل نگهداري
 زنگ زدگي فولاد در مجاورت رطوبت و يا ريزش باران
 افت كيفي روغن‏ها به دليل نفوذ آب و يا اتمام تاريخ مصرف
 از بين رفتن محصولات كشاورزي در كارخانه‏هاي مواد غذايي
كليه مواردي كه شرايط محيطي و جوي بر كيفيت ‎آنها تاثير مي‏گذارد، در اين سرفصل گنجانده مي‏شود. 
6ـ هزينه‏هاي آزمايش مجدد اقلام اصلاح شده : در صورتي كه محصولي تعمير و اصلاح شود يا دوباره كاري روي آن صورت گيرد، نيازمند بازرسي و آزمايش به منظور كسب اطمينان از قرار گرفتن در حدود تلرانس قابل‏ قبول است. هزينه‏هاي آزمايش‏هاي مربوط بايد از بازرسي و آزمايش‏هايي كه در شرايط عادي توليد انجام مي‏شوند، تفكيك و به طور جداگانه محاسبه شود، مانند رنگ بدنه خودروهايي كه پس از پوليش كردن دوباره تست مي‏شوند. 
7ـ هزينه درجه بندي كيفيت محصولات زير سطح قابل قبول : هزينه ناشي از فروش محصولات با قيمتي پايين‏تر، به دليل مطابقت نداشتن مشخصه‏هاي آنها با محصولات استاندارد در اين زيرگروه قرار مي‏گيرد. اگر به هر دليل محصولات توليد شده در سطوح كيفيت درجه دو يا پايين‏تر ارزيابي شوند، با قيمت كمتر به فروش خواهند رسيد كه اين كاهش درآمد را نيز مي‏توان به عنوان هزينه‏هاي كيفيت محاسبه كرد. 
ب - هزينه‏هاي شكست بروني (برون سازماني)
اين گروه، هزينه‏هايي را دربرمي‏گيرد كه پس از دريافت محصول توسط مشتري ايجاد مي‏شوند و تا پيش از به كارگيري محصول توسط مشتري، مشخص و كشف نشده‏اند.
عناصر اين گروه از هزينه‏ها عبارتند از:
1ـ هزينه‏هاي ضمانت: اين زيرگروه دربرگيرنده هزينه‏هاي گارانتي شامل هزينه‏هاي تعويض، تعمير ويا جايگزيني محصولات، حمل ونقل و نصب مجدد است.
2ـ هزينه‏هاي برگشت محصول توسط مشتري و شكايات مشتريان: هزينه‏هاي فعاليت‏هايي كه براي پاسخگويي به مشتريان شاكي و جلب رضايت آنها از سوي شركت تقبل مي‏شود، شامل هزينه‏هاي تماس‏هاس تلفني، نفر ـ ساعت مورد نياز براي تكميل فرم‏هاي نظرخواهي از مشتريان و پروژه‏هاي صداي مشتري و در بعضي موارد پرداخت خسارت به مشتريان.
3ـ هزينه‏هاي اصلاح محصولات دردست مشتريان: هزينه‏هاي تعويض، تعمير يا جايگزيني محصولات معيوبي كه شركت براي رفع ايرادهايشان به تعويض و اصلاح اقدام مي‏كند . در سال‏هاي اخير بسياري از كارخانه‏هاي خودروساز نقص فني موجود درخودروهاي فروخته شده خود را به اطلاع خريداران محصول مورد نظر مي‏رسانند و به تعويض و اصلاح نقص فني به صورت رايگان اقدام مي‏كنند. چنين عملياتي هزينه‏هاي نيروي انساني، قطعات جايگزين و … را در بر خواهد داشت. 
ج - هزينه‏هاي ارزيابي
اين هزينه‏ها براي تعيين مطابقت يا عدم مطابقت مشخصه‏هاي محصول با ويژگي‏هاي كيفي مورد نظر صرف مي‏شوند. برخي از زير گروه‏هاي اين گروه عبارتند از:
1ـ هزينه‏هاي ارزيابي پيمانكاران فرعي : پيمانكاران فرعي تامين كنندگان مواد و قطعات، خدمات و محصولات مورد استفاده شركت بايد پيش از خريد مورد ارزيابي قرار گيرند و از توانايي و قابليت آنها در برآورده كردن نيازهاي شركت اطمينان حاصل شود. همچنين هنگام ارائه محصول موردنظر و در حين مصرف نيز بايد هزينه‏هاي بررسي كارشناسي شركت عرضه كننده و سيستم‏هاي آن، جمع‏آوري اطلاعات بازخورد مجموعه‏هاي مصرفي و تحليل آنها در اين زير گروه محاسبه شود.
2ـ هزينه بازرسي و آزمايش ورودي‏ها : اين زيرگروه شامل هزينه‏هاي مربوط به بازرسي و آزمايش مواد اوليه خريداري شده در هنگام ورود به شركت، اعزام كارشناس به محل تامين‏كنندگان كالاها و مواد يا استفاده از خدمات بازرسي شركت‏هاي شخص ثالث بازرسي‏كننده در محل تامين‏كنندگان كالاست. كليه هزينه‏هاي نيروي كار، تجهيزات، مواد مصرف شده براي آزمايش و تست‏هاي مخرب به منظوركنترل اقلام ورودي به شركت در اين گروه دسته بندي مي‏شود.
3ـ بازرسي و آزمايش حين فرايند : شامل هزينه فعاليت‏هاي بازرسي و آزمايش مجموعه‏ها و قطعات حين فرايند براي كسب اطمينان از صحت و دقت فرايندهاي انجام شده بر روي آنهاست. اين هزينه‏ها شامل هزينه نيروي كار كنترل كيفيت، تجهيزات و مواد مورد نياز براي آزمايش و همچنين هزينه‏هاي خدمات مشاوره‏اي براي بازرسي و آزمايش اقلام حين توليد مي‏شود. 
4ـ بازرسي و آزمايش محصول نهايي : هزينه بازرسي و آزمايش كه بر روي محصول نهايي و به منظور تعيين پذيرش يا عدم پذيرش كالاي نهايي توليد شده و مشخص كردن قابليت ارائه محصول به مشتري انجام مي‏شود، شامل هزينه‏هاي نيروي كار، تجهيزات و مواد است. در صورتي كه كالاي آماده شده براي ارسال به مشـتري، بيش از حد قابل قبول اقلام معيوب داشته باشد بايد مورد بازرسي صد در صد قرار گيرد و اقلام معيـوب آن تا رسيدن به حد قابل قبول جداسازي شود. هزينه اين بازرسي اضافه بايد مشخص و در حساب‏ها تفكيك شود. هزينه‏هاي بازرسي محصول نهايي به ندرت صفر مي‏شوند زيرا به منظور جلوگيري از هزينه‏هاي بيشتر بايد كه محصولات نهايي مورد بازرسي قرار گيرند اما افزايش ميزان اشكالات باعث مي‏شود عمق بازرسي‏ها بيشتر شود و هزينه‏هاي بازرسي محصول روند صعودي پيدا كند.
5ـ هزينه‏هاي ايجاد و مميزي سيستمهاي كيفيت : شامل هزينه‏هاي فعاليت‏هاي مميزي در مورد محصول كه به منظور كسب اطمينان از صحت بازرسي و آزمون‏ها و كنترل انجام صحيح فرايند و مطابقت و يا رديابي مشخصه‏هاي محصول توسط بازرسان داخلي شركت يا بازرسان خارجي انجام مي‏شود. اين مميزي‏ها مي‏تواند در مورد محصولات ورودي، نيمه ساخته يا محصول نهايي صورت گيرد. (مميزي ISO، اندازه‏گيري شاخص‏هاي NPMS، مميزي EFQM و مميزي ديگرسيستم‏هاي كيفيت) 
6ـ هزينه‏هاي كنترل تجهيزات بازرسي و اندازه‏گيري: اين گروه از هزينه‏ها شامل هزينه‏هاي مربوط به كنترل تجهيزات بازرسي و اندازه‏گيري و حفظ آنها در شرايط مطلوب است؛ به گونه‏اي كه بتوان به مقادير اندازه‏گيري شده توسط اين دستگاه‏ها اعتماد كرد. عمده اين هزينه‏ها دربرگيرنده تدارك تجهيزات مناسب و كاليبراسيون آنهاست.
7ـ بررسي كيفيت موجودي انبارها : در صورتي كه اقلام سالم خريداري شده مدت زمان طولاني و يا در شرايط نامناسب در انبارها نگهداري شوند، ممكن است كيفيت مواد افت كند؛ بنابراين موجودي انبارها در دوره‏هاي مختلف احتمالاً مورد ارزيابي قرار مي‏گيرد. در حقيقت هزينه‏هاي مربوط به بررسي كيفيت موجودي‏هايي كه در انبار شركت نگهداري مي‏شوند، به منظور كسب اطمينان از حفظ كيفيت مورد نياز براي استفاده از آنها در توليد محصولات يا انجام بازرسي و آزمون‏هاست. هزينه انبارگرداني براي حسابرسي شركت نبايد در اين سرفصل لحاظ شود.
د - هزينه‏هاي طرح ريزي، پشتيباني و پيگيري كيفيت 
شامل هزينه فعاليت‏هايي كه براي جلوگيري از بروز ايرادها وخرابي‏ها در محصولات صرف مي‏شوند. صرف اين هزينه‏ها باعث كاهش خرابي و ايراد در محصول توليدي در مراحل مختلف ـ از ورود محصولات به شركت تا تحويل محصول نهايي ـ مي‏شود. 
اصلي‏ترين زيرگروه‏هاي موجود در اين گروه عبارتند از:
1ـ هزينه‏هاي طرح ريزي كيفيت: شامل هزينه فعاليت‏هايي كه به منظور تهيه طرح‏هاي كيفيت براي توليد محصولات مختلف، تهيه طرحهاي جامع كيفيت در شركت، سيستم اطلاعاتي كيفيت، تست قابليت برآورده كردن نيازها و… صورت مي‏گيرد. همچنين هزينه‏هاي تهيه، تكثير و توزيع دستورالعمل‏ها، رويه‏ها وجزوه‏ها و مستندات مربوط به نحوه پياده كردن طرح‏هاي تهيه شده نيز در همين گروه لحاظ مي‏شود.
2ـ هزينه‏هاي آموزش : هزينه‏هاي جمع آوري نيازهاي آموزشي، برنامه‏ريزي، آماده سازي و اجراي دوره‏هاي آموزشي مورد نياز به منظور حفظ يا ارتقاي سطح كيفيت محصولات توليدي شركت در اين زير گروه قرار مي‏گيرند. اين آموزش‏ها مي‏توانند آموزش‏هاي تخصصي چگونگي انجام كار يا آموزش‏هاي مرتبط با مفاهيم عمومي ‏كيفيت باشند. همچنين هزينه‏هاي خريد كتب و نشريات تخصصي، تهيه و تكثير جزوه‏هاي آموزشي، شركت در سمينارها، اياب و ذهاب و اقامت كارشناسان در داخل و خارج از كشور و كليه هزينه‏هاي آموزش در اين سر فصل قابل دسته بندي هستند. زيرا آموزش به منظور جلوگيري از حوادث در حين كار، كاهش خرابي‏ها، دوباره كاري‏ها و بهبود كيفيت در شركت صورت مي‏پذيرد.
3ـ هزينه‏هاي طراحي و كنترل فرايند: هزينه فعاليت‏هاي مرتبط با بررسي قابليت‏‏ها و توانايي‏هاي فرايند و بازرسي‏هايي كه در خط توليد شكل مي‏گيرند و همچنين فعاليت‏هايي كه به منظور كسب اطمينان از صحت انجام كارها در فرايند توليد انجام مي‏شوند، در اين گروه قرار دارند. اين فعاليت‏ها به منظور پاسخگويي به چنين پرسش‏هايي صورت مي‏گيرند:
وجود كدام يك از ايسـتگاه‏هاي كنترل كيفي منطقي است؟ 
آيا تعداد ايسـتـگاه‏هاي كنـترل كيفي كافي است؟ 
روش‏هاي مناسبتري براي كنترل كيفي وجود ندارد؟ 
استفاده از ابزار‏ها و تجهيزات جديد توجيه كافي دارد؟ 
آيا استفاده از حسگرها (سنسورها) مي‏تواند به كاهش هزينه‏هاي كيفيت كمك كند و يا كيفيت را افزايش دهد؟
4ـ هزينه‏هاي گزارش‏دهي: گزارش‏دهي كيفيت، وضعيت كيفي محصول و نمرات منفي محصولات، گزارش مربوط به نتايج نظرسنجي از مشتريان، گزارش‏هاي فعاليت‏هاي بازرسي و آزمايش و ديگر گزارش‏هاي مورد نياز مديران مياني و ارشد شركت، در بر گيرنده هزينه‏هايي است كه بايد در اين زير گروه قرار گيرند.در اين زمينه جداي هزينه نفر – ساعت، بايد هزينه‏هاي اداري مربوط را نيز در نظر گرفت.
نكته قابل توجه در مورد گروه بندي فوق و زير گروه‏هاي مربوط، آن است كه بسياري از اين زيرگروه‏ها در حالت عادي در سر فصل حسابداري يا اصلا ديده نشده اند يا به صورت مستقل وجود ندارند كه تشخيص اين حساب‏ها يكي از اهداف اصلي سيستم حسابداري كيفيت است. به عنوان مثال، زير گروه بازرسي و آزمون مجدد كه از اجزاي گروه هزينه‏هاي شكست داخلي است، معمولا در سر فصل‏هاي حسابداري وجود ندارد و حسابداران به بازرسي و آزمون‏هاي مجدد مانند بازرسي و آزمون اوليه نگاه مي‏كنند و تفاوتي بين اين دو قائل نيستند. اين موضوع نياز به تغييير در سيستم حسابداري شركت‏ها را براي تطبيق با تعاريف هزينه‏هاي كيفيت و فراهم آمدن امكان جمع آوري اطلاعات هزينه‏هاي كيفيت گوشزد مي‏كند. 
3 – تطبيق هزينه‏هاي كيفيت با سيستم حسابداري شركت 
با توجه به سر فصل‏هاي هزينه يابي كيفيت و شرايط موجود در شركت، هزينه‏هاي كيفيت را به سه روش زير محاسبه مي‏كنيم :
1- بعضي از هزينه‏هاي كيفيت در سر فصـل‏هاي حـسـابداري شركت وجود دارند كه مبلغ مانده اين حساب‏ها جزو هزينه‏هاي كيفيت لحاظ مي‏شود.
2- آن دسته از هزينه‏هاي كيفيت كه در صورت حساب كل شركت ديده نمي‏شوند اما مي‏توان آنها را در حساب‏هاي معين يا تفصيلي شركت مشاهده كرد.
3 - هزينه‏هايي كه در سرفصل حسـاب‏هاي كل، معين و تفصيلي ديده نمي‏شوند و يا با عنوان ديگري محاسبه مي‏شوند كه براي محاسبه هزينه‏هاي كيفيت بايد اين سر فصل‏ها به وجود آيند. 
4 - ترازنامه هزينه يابي كيفيت
ترازنامه كيفيت نشانگر محاسبه هزينه‏هاي كيفيت به صورت ريالي است و ارتباط بين هزينه‏هاي كيفيت را آشكار مي‏كند. با مقايسه ترازنامه كيفيت براي چند سال مي‏توان موثر بودن سيستم هزينه يابي كيفيت در شركت را استدلال كرد. افزايش هزينه‏هاي ارزيابي و پيشگيري، كاهش هزينه‏هاي شكست دروني و بروني را به همراه خواهد داشت و عكس اين قضيه نيز صادق است. بر اين اساس، هزينه‏هاي شكست دروني و بروني در سمت راست ترازنامه كيفيت وهزينه‏هاي ارزيابي و پيشگيري در سمت چپ محاسبه مي‏شود. با توجه به بالا بودن هزينه‏هاي شكست دروني و بروني نسبت به هزينه‏هاي ارزيابي و پيشگيري، براي تراز كردن ترازنامه بايد تفاوت مبلغ هزينه‏هاي شكست دروني و بروني و هزينه‏هاي ارزيابي و پيشگيري را با عنوان هزينه‏هاي كيفي قابل كنترل به وقوع پيوسته نشان داد كه كاهش اين هزينه‏ها در بلند مدت را بايد اثربخش بودن سيستم هزينه‏يابي كيفيت تلقي كرد. 
پس از تهيه ترازنامه كيفيت، مبلغ ريالي هزينه شكست بروني بسيار حائز اهميت است. مشكلاتي كه پس از تحويل محصول بروز مي‏كند، تا حدود قابل توجهي بيانگر ناكارآمد بودن و ضعف روش‏هاي كنترل كيفيت است كه اين عامل را مي‏توان از طريق پيگيري و افزايش بودجه هزينه پيشگيري طرح‏ريزي كيفيت، و هزينه طراحي و كنترل فرايند بازرسي و هزينه گزارش‏دهي بهبود بخشيد. توجه به دلايل شكست بروني مي‏تواند بيانگر مواردي باشد كه احتمالاً از ديد كارشناسان شركت دور مانده است؛ از اين رو مي‏توان از گزارش‏هاي مربوط به منظور بهبود فرايند طراحي كيفيت استفاده كرد. 
شركت XX سهامي‏عام
ترازنامه كيفيت
براي دوره مالي منتهي به 29/12/ XX13 
هزينه‏هاي شكست دروني:
هزينه مواد وقطعات دور ريز و ضايعات
هزينه تعمير و دوباره كاري محصولات
هزينه تحليل شكست
هزينه تعمير و اصلاح اقلام معيوب
هزينه نگهداري نا مناسب مواد اوليه
هزينه آزمايش مجدد محصولات اصلاح شده
هزينه درجه بندي كيفيت محصولات زير سطح قابل قبول 
هزينه‏هاي شكست بروني: 
هزينه ضمانت 
هزينه برگشت محصول توسط مشتري و شكايات مشتريان هزينه اصلاح محصولات در دست مشتريان 
هزينه‏هاي ارزيابي :
هزينه ارزيابي پيمانكاران فرعي، تامين كنندگان مواد، قطعات و خدمات
هزينه بازرسي وآزمايش مواد وقطعات در بدو ورود
هزينه بازرسي و آزمايش حين فرايند
هزينه بازرسي و آزمايش محصول نهايي
هزينه‏هاي ايجاد و مميزي سيستم‏هاي كيفيت
هزينه كنترل تجهيزات بازرسي و اندازه‏گيري 
هزينه مربوط به بررسي كيفي موجودي انبارها
هزينه‏هاي پيشگيري:
هزينه طرح ريزي كيفيت
هزينه آموزش
هزينه طراحي و كنترل فرايند بازرسي
هزينه‏هاي گزارش‏ها و آمار مربوط به كيفيت
هزينه ارزيابي پيمانكاران فرعي
هزينه‏هاي كيفي قابل كنترل به وقوع پيوسته: 
جمع : جمع :
5 - نتايج پژوهش
1ـ5 ـ گزارش هزينه‏هاي كيفيت و سيستم‏هاي رديابي خطا : پس از محاسبه ترازنامه كيفيت مي‏توان با توجه به سهم هر يك از هزينه‏هاي كيفيت، از مجموع هزينه كيفيت گزارش تهيه و هزينه‏هاي عمده كيفيت شركت را دسته بندي كرد. سپس از طريق تمركز بر هزينه‏هاي عمده كيفيت، به تهيه سيستم رديابي خطا اقدام كرد و دلايل هزينه‏هاي كيفيت را مورد بحث قرار داد.
2ـ 5 ـ گزارش هزينه‏هاي ضايعات و دوباره كاري بر اساس علت بروز خطا : با مشخص شدن زيرمجموعه‏هاي هزينه‏هاي شكست دروني مي‏توان درخصوص وضعيت ضايعات و همچنين دوباره كاري از نظر مبلغ ريالي، دلايل،برنامه ريزي براي تعديل آنها و.. بحث و تصميم گيري كرد.
با توجه به طبيعي بودن حدي از ضايعات و دوباره كاري به ويژه در صنايعي كه محصولات پيچيده‏تري را توليد مي‏كنند، تاكيد ما بايد بر ضايعات و دوباره كاري‏هاي بيش از حد انتظار باشد.
3ـ5 ـ گزارش تحليل اثرات وجود سيستم كنترل كيفيت و سيستم تضمين كيفيت بر كيفيت نهايي محصول: عواملي را كه نشان دهنده كارايي و اثر بخشي سيستم كنترل كيفيت هستند، مي‏توان با توجه به وضعيت روند نمره منفي خودرو، وضعيت شكايات مشتريان، كاهش هزينه شكست بروني و مواردي از اين دست مورد ارزيابي قرار داد.با مشخص كردن شاخص‏هاي مناسب براي سيستم كنترل كيفيت و محاسبه آنها مي‏توان تحليل مناسبتري را در اين زمينه ارائه داد.
4ـ5 ـ گزارش ارزيابي عملكرد پيمانكاران: با محاسبه هزينه ارزيابي پيمانكاران فرعي، تامين‏كنندگان مواد، قطعات و خدمات مي‏توان وضعيت تعهد پيمانكاران به كيفيت محصولاتشان را مورد ارزيابي قرار داد. در صورت بالا بودن اين دسته از هزينه‏هاي كيفيت، تاكيد بر عواملي مانند پروژه ارزيابي پيمانكاران، شرايط تنظيم قراردادها، مذاكره با سازندگان جديد و ساير راهكارها ضروري است.
5ـ5 ـ گزارش مقايسه‏اي هزينه‏هاي پيشگيري از خطا در برابر كاهش هزينه‏هاي خطا: با مقايسه هزينه‏هاي پيشگيري و هزينه‏هاي شكست دروني و برنامه‏ريزي درخصوص هزينه‏هاي قابل كنترل به وقوع پيوسته، مي‏توان دلايل و مبالغ اين هزينه‏ها را مشخص و راهـكارهاي لازم را براي كاهش آنها ارائه كرد. در صورتي كه شركت هزينه‏هاي پيشگيري و ارزيابي را افزايش دهد، مي‏توان كاهش هزينه‏هاي شكست دروني و بروني را انتظار داشت؛ در غير اين صورت مشكلات اساسي در سيستم كيفيت شركت وجود دارد.
6ـ5 ـ گزارش بررسي كارايي سيستم رديابي علت خطا : با مقايسه روند ترازنامه كيفيت در طول حداقل سه سال و با در نظر گرفتن حجم توليد، استانداردهاي جديد كيفيت خودرو، پيشرفت تكنولوژي ابزار وتجهيزات جديد كنترل كيفيت مي‏توان به تأثير سيـستم رديابي خطا در سازمان پي برد. 
7ـ5 ـ هزينه‏هاي كنترل كيفيت در برابر ضايعات : پس از تهيه ترازنامه كيفيت و مقايسه آن با جمع مانده حساب‏هاي ذيل مي‏توان نسبت ضايعات را با جمع هزينه‏هاي كنترل كيفيت و همچنين روند گذشته مقايسه كرد و در انتها برنامه‏ريزي مطلوبي براي كنترل وكاهش ضايعات انجام داد. با توجه به اين كه وجود ضايعات در شركت‏ها بديهي است اما ميزان ضايعات معقول بايد مشخص شود و در حقيقت تلاش ما بايد در جهت كنـترل ضايعات بيش از اندازه معقول باشد.
8ـ5 ـ بررسي و ارزيابي روشهاي انبارداري : با محاسبه مبلغ ريالي مربوط به كنترل كيفي اقلام موجود در انبارها مي‏توان درخصوص كارا بودن روش‏هاي دپوي مواداوليه، چيدمان و شرايط نگهداري مطلوب مواد اوليه اظهار نظر كرد. در اين زمينه مقايسه مبلغ ريالي با سال‏هاي پيش و دلايل افت كيفي مواد و موجودي‏هاي انبار به كارشناسان كمك مي‏كند تا بتوانند درخصوص برنامه‏ريزي و رفع مشكلات احتمالي اقدام كنند.
9ـ5 ـ بررسي و ارزيابي اثربخشي روش‏هاي بسته‏بندي و حمل و نقل : اين نوع هزينه جزء هزينه‏هاي شكست دروني محاسبه مي‏شود؛ هر چند محاسبه آن مشكل و بر اساس تخمين است. شكسته شدن اقلام در حين حمل و نقل، واژگون شدن جعبه‏ها و پالت‏ها، حوادث هنگام جابه جايي اقلام و … را مي‏توان جزء هزينه‏هاي كيفيت اين مبحث تلقي كرد. هرچند محاسبه مبلغ ريالي اين نوع از هزينه‏ها با مشكلات خاص خود روبه روست اما مي‏توان با نظرات كارشناسي و تجارب قبلي به صورت تخميني آنها را محاسبه كرد.
10ـ5 ـ بررسي و ارزيابي كارايي شركت‏هاي تامين كننده : با توجه به محاسبه هزينه‏هاي ارزيابي كيفيت كه در ترازنامه توضيح داده شده است، كارشناسان مي‏توانند عملكرد تامين‏كنندگان قطعات را درخصوص كيفيت قطعات و مواد ارزيابي كنند و در صورت بالا بودن اين دسته از هزينه‏ها، راهكارهاي مناسب براي بهبود قطعات و مواد دريافتي از تامين كنندگان ارائه دهند. از جمله اين موارد اجراي پروژه ارزيابي سازندگان، تاكيد بر كيفيت در زمان تنظيم قرارداد با سازندگان و… است.
6- خلاصه 
در اين گزارش ابتدا مفاهيم هزينه يابي كيفيت معرفي شد. هزينه يابي كيفيت پيش نياز سنجش كارايي و اثربخشي فعاليت‏ها و پروژه‏هاي بهبود در شركت‏هاست. هزينه يابي كيفيت در سه مرحله اساسي قابل اجراست:
1- تعيين گروه بندي هزينه‏ها
2- تدوين سر فصل‏هاي حسابداري و تطبيق و به روز كردن سيستم حسابداري شركت
3- جمع آوري داده‏هاي عمليات شركت و تحليل نتايج
در ادامه گزارش، پس از تعاريف مختلف از هزينه‏هاي كيفيت، طبقه بندي هزينه‏هاي كيفيت بر اساس جامع ترين تعريف صورت گرفت. نتيجه نهايي اين گروه بندي، يك ساختار درختي از هزينه‏هاي كيفيت بود كه كل اين هزينه‏ها را در چهار گروه اساسي (هزينه‏هاي شكست دروني، هزينه‏هاي شكست بروني، هزينه‏هاي ارزيابي و هزينه‏هاي پيشگيري) دسته‏بندي مي‏كرد و هر گروه نيز زيرگروه‏هاي مربوط به خود را داشت. 
پس از طراحي و معرفي نمودار طبقه بندي هزينه‏هاي كيفيت، هزينه‏هاي كيفيت با سر فصل‏هاي حسابداري شركت تطبيق داده شد. در اين مرحله بعضي از هزينه‏هاي كيفيت در سر فصل حساب‏هاي شركت وجود داشت و گروهي از هزينه‏هاي كيفيت را مي‏بايستي در حساب‏هاي معين و تفصيلي جست وجو كرد و در مواردي كه هزينه كيفيت جزء دو گروه بالا نبود، سر فصل‏هاي جديد براي اعمال در سيستم حسابداري ارائه شد.
در بخش پاياني گزارش، نحوه استفاده از داده‏هاي سيستم هزينه يابي كيفيت براي تهيه ترازنامه كيفيت و گزارش‏هاي مفيد شرح داده شد.
تهيه کنندگان:
جمشيد اقبالپور، معاونت طرح و برنامه شرکت پارس خودرو، عضو هيئت علمی دانشگاه
علي اصغر رجبي، كارشناس ارشد مديريت مالي، معاونت طرح و برنامه پارس خودرو
منابع:
1 ) بي . جي . ديل و جي . جي . پلانك، هزينه يابي كيفيت، ترجمه فرانك جواهر دشتي و محمد ابراهيم آهويي، تهران،سازمان مديريت صنعتي،1381.
2) سيد حسيني سيد محمد، برنامه ريزي نگهداري و سيستم كنترل موجودي، فرايندها و مدل‏هاي پيش بيني، تهران، نشر هواي تازه، 1380 .


 




منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت: 9:33 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

چگونه يك آگهی خوب بنويسيم و يك فروش موفق را تجربه كنيم

بازديد: 75

چگونه يك آگهی خوب بنويسيم و يك فروش موفق را تجربه كنيم




 


 

اين کلمات کلماتی هستند که احساس بدی به مشتری می‌دهند. ناخودآگاهی انسان نسبت به اين کلمات عکس‌العمل منفی نشان می‌دهد! تا جايی که ممکن است از اين کلمات استفاده نکنيد ولی اين تاکيد نبايد دست و بال شما را ببندد! از اين کلمات می‌توانيد در قسمت‌هايی از آگهی که در مورد رقيبان مشتری بالقوه شما است يا واقعيت‌هايی که سهل‌انگاريهای ديگران (مثلا دولت‌ها) به سر شرکت‌ها آورده است استفاده کنيد. در ضمن در تيتر آگهی می‌توانيد از ترس خواننده استفاده کنيد. مثلا بنويسيد "10 اشتباه خطرناکی که ديگر نبايد انجام دهيد!"

بعد از نوشتن آگهی: هرگز بعد از نوشتن آگهی آن را منتشر نکنيد. آن را بارها و بارها با صدای بلند بخوانيد. بعد اين سوالات را از خود بپرسيد:

1 - آيا می‌توانم موثرتر از اين بنويسم؟

2 - آيا می‌توانم مفيدتر از اين بنويسم؟

3 - آيا می‌توانم مختصرتر و واضح‌تر از اين بنويسم؟

4 - آيا می‌توانم سود بيشتری برای مشتری بالقوه خود تدارک ببينم؟

5 - آيا می‌توانم قسمت‌های ترديدآور را طوری اصلاح کنم که مجاز بودن خدماتمان را معرفی کنم؟

6 - آيا می‌توانم خواننده را بيشتر از اين به طرف خريد متمايل کنم؟

7 - آيا تاييديه‌های لازم را در آگهی به خواننده ارائه کرده‌ام؟

8 - آيا پاراگراف آخرم را می‌توانم بهتر از اين بنويسم طوری که مشتری بيشتر ترغيب شود؟

9 - آيا می‌توانم پشتيبانی را ارتقا دهم؟

10 - آيا می‌توانم گارانتی محصول را بالاتر ببرم؟

11 - آيا آگهی اعتماد لازم برای خريد را به وجود می‌آورد؟

12 - آيا به حد کافی احساسات مشتری بالقوه را تحريک کرده‌ام؟

در مورد آخرين سوال بايد بگويم که انسانها بيشتر تصميمات خود را با احساسات می‌گيرند. پسر 20 ساله‌ای که برای خريد لباس به فروشگاه آمده‌ است به جنس يا ديگر فاکتورهای لباس کاری ندارد. لباس را می‌پوشد، خود را در آينه می‌بيند، ولی در تصور خود می‌خواهد خود را از چشم دوست دختر جديد خود ببيند! فروشنده خوب (مخصوصا اگر خانم باشد) بجای ليست کردن مزايای لباس، فقط يک کلمه می‌گويد "چه خوش تيپ!" همين. لباس فروخته شد.

به خاطر داشته باشيد هيچوقت نبايد آگهی شما توقعات مشتری بالقوه را بيشتر از خدمات يا محصولات شما بالا ببرد. اگر آگهی شما چنين توقعی را در مشتری به بار بياورد او شما را بازاريابی صادق نخواهد يافت و به ديگران توصيه خواهد کرد که به شما اعتماد نکنند و اين به ضرر شما تمام خواهد شد. بازارياب صداقت خود باشيد. حالا يک پرينت از آگهی خود بگيريد و نظر حداقل 7 نفر از دوستانتان را در مورد آن آگهی جويا شويد. از انتقاد نترسيد اجازه دهيد آنها نظر بدهند، قبول يا رد کردن آن انتقاد با شماست. به کلمات خودتان دقت کنيد. ناخودآگاه مشتری بالقوه را نيز در نظر داشته باشيد. ناخودآگاه مشتری بالقوه خيلی مهم است. کلمه شکست و عدم موفقيت هم معنی هستند ولی عکس‌العمل‌های متفاوتی را در پی دارند. شکست عکس‌العمل منفی و عدم موفقيت عکس‌العمل مثبتی را در پی دارند. وقتی دو خبر داريد که يکی بد و ديگری خوب است خبر بد را اول بدهيد. اجازه دهيد داستانی برای شما تعريف کنم.

دو جوان به کليسا مراجعه می‌کنند و هر دو سوالی شبيه هم داشتند! اولی که بازاريابی نمی‌دانسته است به پيش پدر می‌رود، می‌پرسد: پدر آيا من می‌توانم در حالی که عبادت می‌کنم، سيگار بکشم؟ پدر بدون اينکه جوابش را بدهد او را از کليسا بيرون می‌اندازد. دومی که بازاريابی می‌دانسته است به پيش پدر می‌رود، می‌پرسد: پدر آيا من می‌توانم در حالی که سيگار می‌کشم، عبادت کنم؟ پدر تبسمی می‌کند، دستی بر سر جوان می‌کشد و می‌گويد خدا در هر زمانی بخشنده است!

مشاهده کرديد که يک تکنيک ساده بازاريابی می‌تواند شما را در رسيدن به هدف ياری کند. از اين تکنيک‌ها در مسير موفقيت و جلب اعتماد مردم استفاده کنيد ولی هميشه ابتدا بازارياب صداقت خود باشيد. چيزی که در اينترنت بيشمار است محصول يا خدمات برای فروش است. از چاقويی که در دستان شماست بجای کشتن يک فرد می‌توان قلبش را جراحی کرد و زندگی را به او هديه کرد! تصميم با شماست.

 

منبع: http://marketingmasters.blogfa.com

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت: 9:32 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

معرفی اجمالی بیمه نامه جامع عمر

بازديد: 171

معرفی اجمالی بیمه نامه جامع عمر 




 


 

Introducing comprehensive life insurance in Iran

 

عباس رنجبر کلهرودی *

ranjbar_kalahrodi@yahoo.com

 

 

بیمه مرکزی ایران درسال 1387 طرح " بیمه نامه جامع عمر" را جهت اجرا به شرکت های بیمه ابلاغ نمود. درحال حاضر این بیمه نامه از طرف اکثر شرکت های بیمه داخلی به متقاضیان درسرتاسر کشور عرضه می گردد . از آنجاییکه برای بعضی ازخریداران و حتی فروشندگان ابهاماتی در باره این بیمه نامه و شرایط آن وجود دارد ، این مقاله به معرفی وتبیین بیمه نامه عمر جامع پرداخته است و ویژگی آن را تشریح نموده است

 

 

 

 

مقدمه 

 

       بيمه هاي زندگی يكي از مهمترين و تخصصی ترین رشته هاي بيمه اي است . تامین آسایش و رفاه خانواده ، تامین نیازهای مالی مواردی همچون: تهیه جهیزیه دختران،تحصیل فرزندان ، ازدواج ، خرید مسکن ، شروع یک فعالیت جدید اقتصادی و نیز ایجاد یک پشتوانه مالی مناسب جهت  مقابله با دشواریها ی مختلف ، از کارکرد های مهم بیمه های زندگی است  . در پناه چتر بیمه های زندگی  علاوه بر  ایجاد اندوخته های مناسب جهت اهداف مذکور و برخورداری از پوشش های فراگیر بیمه ای برای بیمه گذاران محترم ، سرمايه هاي تشكيل شده از محل حق بيمه هاي آن ، موجب شكوفايي و توسعه اقتصاد مي گردد. 

 

      در سالهای اخير بدلیل افزایش گسترده تقاضای بیمه زندگی از یک سو و مشکلات بیمه نامه های عمر و پس انداز سنتی در کشور از سوی دیگر،    نوع جديدي از بيمه هاي عمر و پس انداز بر اساس جدیدترین بیمه نامه عمر و پس انداز رایج در جهان ، توسط شرکت های بیمه کشور به بازار عرضه شده است. كه تحت عناوين متفاوتي ازجمله : "بیمه جامع عمر ارمغان زندگی "، "بیمه عمر جامع "، "بیمه جامع عمر و پس انداز"، "بیمه عمر وتشکیل سرمایه" ، " بیمه زندگی و سرمایه گذاری ، "بیمه عمر و سرمایه گذاری ، " بیمه عمر و تامین اتیه و... توسط شركتهاي بيمه ارائه مي گردد. بيمه نامه جامع عمر از انواع بيمه نامه هاي پس اندازي است كه هدف از طراحي آن علاوه بر ویژگی های منحصربفرد سرمایه گذاری ، ارتقا و تکثربخشيدن به پوشش های بيمه اي در بيمه های زندگی است. 

 

 

 

تعاریف و اصطلاحات:

 

   از آنجاییکه ممکن است بعضی از واژگان  بیمه ای که در این مقاله استفاده شده است ، برای خوانندگان محترم نامانوس باشد و یا درک متفاوتی از آن داشته باشند لذا بمنظور تعریف واحد و درک مشترک از واژگان مذکور ،  بطور اجمال تعریف شده اند.

 

1) بیمه گر: یک شرکت بیمه است كه در مقابل دريافت حق بيمه ، پرداخت سرمايه بيمه و اندوخته را در صورت فوت يا حيات بيمه شده تعهد مي نمايد.

 

2)بیمه گذار: شخص حقيقي و يا حقوقي است كه تقاضاي بيمه و يا پيشنهاد بيمه را تنظيم و امضاء و تسليم بيمه گر و يا نماينده مي كند و پرداخت حق بيمه را به عهده مي گيرد. 

 

3) بيمه شده : شخصي است كه زندگی و  يا فوت  او  ، موضوع بيمه قرار مي گيرد .      

 

4)  ذینفع : شخص يا اشخاصي است كه به عنوان استفاده كننده از سرمايه بيمه توسط بيمه گذار در زمان حيات و  در موقع انعقاد قرارداد تعيين مي شوند .

 

5) حق بیمه : حق بيمه مبلغی است كه بيمه گذار در قبال اجراي تعهدات بيمه گر مي پردازد.

 

 6) بازخرید : راهي است براي پايان دادن به قرارداد بيمه عمر قبل از موعد سررسید بیمه نامه.

 

 7)   مشارکت در منافع : درصدي از سود منافع حاصل ازسرمایه گذاری های بيمه های زندگی است كه شرکت های بیمه علاوه بر اندوخته تعهد شده ، به بيمه گذاران خود  پرداخت می کنند .

 

8)      بیمه مستمری : مبلغی است که بطور اقساط مساوی در صورت حيات بيمه شده در انقضاء مدت تعيين شده براي مدت معینی و يا مادام العمر به بيمه شده پرداخت می گردد . 

 

9)      سرمایه بیمه: مبلغی است که در صورت فوت بیمه شده به استفاده کننده پرداخت می شود. 

 

10)   اندوخته بیمه: مبلغ پس اندازی بیمه گذاراست که طبق جدول ضمیمه بیمه نامه ، ازپایان سال اول بیمه نامه تشکیل و درصورت تقاضای بیمه گذار قابل پرداخت می باشد. 

 

11)   بیماری های سخت (امراض خاص): عبارت است از ابتلا بیمه شده به بيماريهاي سكته قلبي، سكته مغزي، سرطان ، پيوند اعضاء‌ و جراحي عروق كرونری. 

 

12)   نقص عضو : عبارت است از قطع ، تغییر شکل و از دست دادن توانایی یکی از اعضای بدن بیمه شده 

 

13)   حادثه: وقوع یک واقعه ناگهانی و ناشی از یک عامل خارجی که منجر به فوت ویا نقص عضو گردد. 

 

14)   معافیت از پرداخت حق بیمه: وضیعتی که بیمه گذار بدلیل شرایط جسمی بیمه شده ، از ادامه پرداخت حق بیمه معاف می گردد.

 

الف : مزایای کلی بیمه عمر جامع

 

1-                 پوشش های انعطاف پذیر: 

 

      با بیمه نامه عمر جامع علاوه بر پوشش های متنوع بیمه ای برای بیمه شده ، بیمه گذار می تواند متناسب با شرایط ، نیاز ، تورم و قدرت خریدخود ، میزان سرمایه انواع پوشش های بیمه ای خود  و همچنین اندوخته بیمه نامه را افزایش و یا کاهش  دهد و آنرا متعادل سازد.

 

2-                حق بیمه های انعطاف پذیر: 

 

    در بیمه جامع عمر بیمه گذار می تواند نحوه پرداخت حق بیمه را  بشرح زیر  انتخاب و شرایط آنرا در طول مدت بیمه تغییر دهد.

 

-       پرداخت ثابت

 

-       پرداخت افزایشی (صعودی) 

 

-       پرداخت یکجا در شروع بیمه 

 

-       پرداخت ثابت  + پرداخت یکجا در طول مدت بیمه 

 

-       پرداخت افزایشی + پرداخت یکجا در طول مدت بیمه 

 

-       عدم پرداخت موقت وحفظ پوشش های بیمه ای 

 

           در پرداخت  حق بیمه بصورت ثابت و افزایشی بیمه گذار می تواند علاوه بر پرداخت      سالانه ، حق بیمه خود را بصورت ماهانه ، سه ماهه و شش ماهه  نیز پرداخت نماید.

 

3-              طراحی انعطاف پذیر: 

 

   نحوه انتخاب سرمایه بیمه در بیمه جامع عمر ، امکان افزایش و کاهش آن در مقایسه با بخش پس اندازی و امکان ایجاد توازن وتعادل بین دو بخش (بخش سرمایه گذاری و بخش پوشش های بیمه ای ) در طول مدت بیمه ، از مزیت های این بیمه نامه است.

 

4-              پوشش های جامع بیمه ای: 

 

   بیمه نامه جامع عمر ، همانگونه که از نامش پیداست ، جامع پوشش های متنوع بیمه ای است که در بیمه نامه های سنتی قابل ارائه نبوده است. وهمچنین ساختار بیمه نامه بگونه ای است که امکان اضافه نمودن پوشش های بیمه ای که در آینده نیز ممکن است ارائه شود ، وجود دارد.

 

 

 

ب: مزایای سرمایه گذاری:

 

 

 

  • تشکیل اندوخته ای قابل توجه در انقضای مدت  بيمه نامه ویا زمان مورد نظر .

     

  •  تضمین سود سرمايه گذاري در بلند مدت فراتر از بانک ها و سایر موسسات پولی و اعتباری: 

     

   شرکت های بیمه طبق مقررات جاری نرخ بهره فنی بیمه های عمر و پس انداز را تا ده سال 15 درصد و ده سال به بالا را ده درصد منظور می کنند ، در حالیکه حداکثر مدت تضمین شده  سود بلند مدت بانکها 5 سال محاسبه می گردد. 

 

  • پرداخت وام از محل اندوخته به بیمه شده بعد از 2 سال: 

     

   پس از گذشت 2 سال از شروع بیمه نامه ، بیمه گذار می تواند جهت رفع مشکلات مالی  از محل بیمه نامه خود بدون رعایت تشریفات خاصی ، وام دریافت کند و شرایط بیمه نامه خود را نیز طبق روال جاری حفظ نماید.

 

  •  امكان برداشت از اندوخته تعیین شده : 

     

   پس از گذشت 3 سال از شروع بیمه کذار می تواند بخشی از اندوخته خود را برای رفع مشکلات مالی احتمالی  و یا سرمایه گذاری در جای دیگر و با بازده بهتر برداشت نماید. 

 

 

 

  • پرداخت سود مشاركت در منافع: 

     

   شرکت های بیمه بموجب آیین نامه های موجود مکلفند علاوه بر اندوخته پایان مدت ، چنانچه از محل سرمایه گذاری های اندوخته بیمه نامه ها سود بیشتری حاصل نمایند ، بیمه گذاران خود را در سود مذکور بمیزان 90 درصد آن شریک کنند و هنگام پرداخت اندوخته پایان دوره مبلغ سود مذکور را نیز بهمراه آن بپردازند. 

 

 

 

ج: مزایا و پوشش های بیمه ای

 

 

 

   دربیمه نامه جامع عمر در صورت وقوع هریک از خطرات تحت پوشش ، بیمه گر تعهدات مشروح زیر را بعمل خواهد آورد. 

 

1-     بیمه خطر فوت = پرداخت سرمايه بيمه خطر فوت  به استفاده كنندگان در صورت فوت بيمه شده بصورت يكجا يا بصورت مستمري (علاوه براندوخته بيمه نامه). 

 

2-     بیمه امراض خاص = پرداخت هزينه هاي درمان بيماريهاي خاص شامل : سكته قلبي، سكته مغزي، سرطان ، پيوند اعضاء‌ و جراحي عروق كرونری. 

 

3- بیمه حوادث = پرداخت سرمايه بيمه فوت ناشي از حادثه بیمه شده از یک  تا  چهار برابر سرمايه بيمه عمر (علاوه بر اندوخته و سرمایه خطر فوت ). 

 

4- بیمه معافیت = معافيت از ادامه پرداخت حق بيمه درصورت از كارافتادگي كامل و دائم ناشي از حادثه و نیز بیماری . 

 

5- بیمه نقص عضو = پرداخت سرمايه بيمه تعیین شده  درصورت نقص عضو وازكارافتادگي كامل و دائم ناشي از حادثه . 

 

علاوه بر آن امكان حفظ پوشش هاي بيمه اي درصورت عدم ادامه پرداخت حق بيمه (از محل اندوخته) نیز وجود دارد. 

 

 

 

د- سایر مزایا ی بیمه جامع عمر

 

  • بهره مندي از معافيت هاي مالياتي بشرح زیر: 

     

1- معاف بودن سرمايه بيمه عمر از ماليات بردرآمد: سرمايه قابل پرداخت شركت هاي بيمه به  بيمه شدگان بيمه هاي عمر به موجب ماده 136 قانون مالياتهاي مستقيم به شرح زير از ماليات معاف است .

 

ماده 136 : وجوه پرداختي بابت بيمه عمر از طرف موسسات بيمه كه به موجب قراردادهاي منعقده عايد مي شود از پرداخت ماليات معاف است .

 

2- حق بيمه هاي پرداختي بيمه شدگان بيمه عمر از درآمد مشمول ماليات بيمه شدگان طبق ماده 137 قانون مالياتهاي مستقيم كسر مي گردد .

 

ماده 137 : هزينه هاي درماني پرداختي هر مودي بابت معالجه خود يا همسر و يا اولاد و پدر و مادر و برادر و خواهر تحت تكفل در يكسال مالياتي...همچنين حق بيمه پرداختي هر شخص حقيقي به موسسات بيمه ايراني بابت بيمه عمر از درآمد مشمول مودي كسر مي گردد .

 

3- حق بيمه عمر كاركنان موسسات و سازمانها بعنوان هزينه هاي قابل قبول در تعيين ماليات بردرآمد آنان قابل قبول مي باشد .

 

ماده 148 : هزينه هايي كه حائز شرايط مذكور در ماده فوق (هزينه هاي قابل قبول براي تشخيص درآمد مشمول ماليات طبق ماده 147 )

 

بند ج : هزينه هاي بهداشتي و درماني و وجوه پرداختي بابت بيمه هاي بهداشتي و عمر و حوادث كاركنان .

 

4- تعلق نگرفتن ماليات بر ارث به سرمايه بيمه عمر طبق ماده 24 قانون مالياتهاي مستقيم.

 

ماده 24 : اموال زير از شمول ماليات اين فصل خارج است .

 

1- وجوه بازنشستگي و وظيفه و پس انداز خدمت و بيمه هاي اجتماعي و نيزوجوه پرداختي توسط بيمه يا بيمه گذار و يا كارفرما از قبيل بيمه عمر ، خسارت فوت و همچنين ديه و يا مانند آنها حسب مورد كه يكجا و يا بطور مستمر به ورثه متوفي پرداخت مي گردد .

 

  • امكان پرداخت حق بيمه به روش هاي دلخواه (يكجا ، ساليانه و اقساط : ششماهه، سه ماهه و ماهانه.) 

     

  • انتخاب سرمايه بيمه نامه طبق نظر بيمه گذار. 

     

  • امكان افزايش سرمايه بيمه براي جبران اثرات تورم و كاهش قدرت خريد بيمه. 

     

  • امکان دریافت اندوخته به صورت يكجا و امکان تبدیل اندوخته بیمه نامه به بیمه نامه مستمری . 

     

 همچنين سرمايه بيمه عمر از طرف طلب كاران قابل توقيف نيست .

 

مدت بیمه نامه  : 

 

   مدت بیمه نامه عمر جامع معمولا از 5 تا 20 سال در نظر گرفته می شود.البته امکان اینکه بیمه گذار زودتر از 5 سال نیز به بیمه نامه خاتمه دهد وجود دارد لیکن بابت  بخش سرمایه گذاری بیمه نامه  منفعتی عاید او نخواهد شد. با توجه ویژگی خاص این بیمه نامه ، مدت بیمه نامه در حق بیمه پرداختی بیمه گذار تاثیری نخواهد داشت واز این لحاظ تفاوتی بین بیمه نامه 15 و 20 سال وبالاتر در مبلغ اندوخته قابل دریافت در سالهای کمتر از 15 و20  سال وجود نخواهد داشت ، بهمین دلیل وبدلایل زیر توصیه می شود بیمه گذاران محترم بیمه نامه خود را  طولانی مدت انتخاب نماید.

 

 1-اگر بیمه گذار بیمه نامه 5 ساله خریداری نماید و بعد از 5 سال بخواهد آنرا ادامه دهد باید آزمایشات پزشکی احتمالی مورد نیاز بیمه گر را انجام دهد.

 

2-در صورت تغییر نرخ و شرایط بیمه گر، نرخ و شرایط بیمه نامه جدید نیز طبق شرایط روز منظور خواهد شد.

 

سرمایه بیمه :

 

   سرمایه بیمه : در بیمه عمر جامع علاوه بر پرداخت اندوخته ،  در صورت وقوع خطرات تحت پوشش ،سرمایه بیمه زندگی و پوشش های تکمیلی  بشرح زیر پرداخت می گردد.

 

1-            سرمایه بیمه زندگی: سرمایه مذکور با انتخاب بیمه شده از 10 تا 30 برابر حق بیمه سالانه پرداختی بیمه گذار متغیر و حداکثر ،یک میلیارد ريال است.

 

2-                 سرمایه فوت ناشی از حادثه: سرمایه مذکور از یک تا 4 برابر بیمه خطر بیمه زندگی  خواهد بود. 

 

3-            سرمایه بیمه بیماری های سخت : حداکثر سرمایه ویا مبلغ قابل پرداخت در این پوشش 30 درصد سرمایه بیمه زندگی (بند 1 )می باشد. 

 

4-                 سرمایه بیمه نقص عضو : حداکثر سرمایه این بیمه نیز تا سقف 50 درصد بیمه زندگی( بند 1 )است. 

 

 

 

سن بیمه شده :

 

    در بیمه عمر جامع همه افراد از بدو تولد تا سن 70 سالگی  می توانند تحت پوشش بیمه نامه قرارگیرند ، اما بدلیل تنوع پوشش های بیمه ای محدویت های سنی خاصی دربعضی از پوشش ها لحاظ می گردد . بعنوان نمونه پوشش بیماریهای سخت حداکثر تا سن 60 سالگی قابل استفاده می باشد.

 

روش های پرداخت حق بیمه :

 

   روش  محاسبه پرداخت حق بیمه در بیمه های زندگی در ایران در حال حاضر به دو روش اصلی و فرعی  بشرح زیر انجام می شود:

 

1-پرداخت یکجا در ابتدا : در این روش بیمه گذار کل حق بیمه خود را یکجا پرداخت می کند و از تخفیف های ویژه ای نیز برخوردار می شود.

 

2-روش پرداخت سالانه :در این روش پرداخت بیمه گذار حق بیمه هرسال خود را در ابتدای سال پرداخت می کند.همچنین بیمه گذارمی تواند حق بیمه سالانه خود را بصورت ماهانه، سه ماهه، و شش ماهه نیز پرداخت نماید .بدیهی است  در صورت انتخاب روشهای پرداخت مذکور بیمه گذار باید بابت تقسیط حق بیمه نیز مبلغی را، اضافه بر حق بیمه، پرداخت نماید. 

 

علاوه بر این ، در روش پرداخت سالانه ، می توان حق بیمه را بصورت ثابت و یا افزایشی نیز پرداخت نمود. در بیمه نامه عمر جامع امکان بهره مندی از دو روش فوق (سالانه و یکجا ) نیز وجود دارد.

 

تعدیل بیمه نامه :

 

   با توجه به ماهیت بیمه جامع عمر و دارا بودن امکان انعطاف در شرایط آن ، بیمه گذار می تواند حق بیمه و سرمایه بیمه زندگی و اندوخته خود را در طول مدت بیمه با توجه به شرایط زندگی و نیاز خود ویا نرخ تورم تغییر دهد. بیمه گذار می تواند یک بیمه نامه  با شرایط زیر خریداری کند و هر زمان که خواست حق بیمه و یا سرمایه آن یا هر دو را را افزایش کاهش و یا تغییر  دهد.

 

-         بیمه نامه با حق بیمه و سرمایه ثابت 

 

-        بیمه نامه با حق بیمه افزایشی و سرمایه ثابت 

 

-        بیمه نامه با حق بیمه افزایشی و سرمایه افزایشی 

 

-        بیمه نامه با حق بیمه ثابت و سرمایه افزایشی

 

  

 

بازخرید بیمه نامه:

 

   بیمه نامه های زندگی بویژه بیمه نامه جامع عمر طولانی مدت هستند و معمولا از 5 تا 20 ساله صادر می شوند ، بنابراین چنانچه بیمه گذار ، بهر دلیل ، بخواهد به بیمه نامه خود خاتمه دهد ، در این صورت بیمه گر حق بیمه های پوشش های سنوات گذشته و هزینه های اداری مصروف را  از حق بیمه های پرداختی بیمه گذار کسر و مابه التفاوت با احتساب سود مربوط طبق جدول ضمیمه بیمه نامه  به بیمه گذار عودت می نماید.

 

نتیجه :

 

    انتظار نیست که یک باره همه مردم عزیز کشورمان صاحب بیمه نامه زندگی شوند و نیز انتظار نیست که با خرید بیمه نامه زندگی همه مشکلات آنان و اقتصاد کشور مرتفع گردد . اما با  توجه  به ویژگی های بیمه جامع عمر ، بعنوان جدیدترین دستاورد بیمه ای کشور و جامع ترین بیمه نامه زندگی و منطبق و منعطف با نیازها و انتخاب بیمه گذاران عزیز و همچنین با توجه به اجرای قانون هدفمند سازی یارانه ها  و فرصت های ایجاد شده بدنبال اجرای این قانون  ،  امید است که هموطنان عزیز با بهره گیری از مزایای این بیمه نامه  و با سازماندهی بهینه از منابع در آمدی خود  از جمله یارانه ها ، ضمن تامین آتیه ای روشن برای خود ، آرامش و آسایش  را به خانواده هدیه نمایند .

 

و بقول حکیم طوس:

 

بپوش و بنوش و ببخش و بده

 

 

برای دگر روزچیزی بنه

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت: 9:30 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

حكايت‌ ورود فلسفه‌ي‌ جديد به‌ ايران‌

بازديد: 127

حكايت‌ ورود فلسفه‌ي‌ جديد به‌ ايران‌




 


 

حكايت‌ ورود فلسفه‌ي‌ جديد به‌ ايران‌ (روايت‌ دكتر داوري‌ اردكاني‌)
-1- مي‌دانيم‌ كه‌ اولين‌ كتاب‌ مهّم‌ فلسفه‌ي‌ جديد كه‌ به‌ فارسي‌ ترجمه‌ شد كتاب‌ «تقرير در باب‌ روش‌...» اثر دكارت‌ بود و اين‌ كار به‌ اشاره‌ يا سفارش‌ كنت‌ دوگوبينو صورت‌ گرفت‌. گوبينو نه‌ فقط‌ به‌ نقل‌ فلسفه‌ي‌ اروپايي‌ به‌ ايران‌ علاقه‌ نشان‌ داد بلكه‌ ملاصدرا و استادان‌ معاصر فلسفه‌ي‌ اسلامي‌ را در كتاب‌ «اديان‌ و فلسفه‌ در آسياي‌ ميانه‌» به‌ اروپاييان‌ و مخصوصاً به‌ فرانسويان‌ معرفي‌ كرد. ظاهراً نه‌ خوانندگان‌ فرانسوي‌ گوبينو چندان‌ رغبتي‌ پيدا كردند كه‌ ببينند ملاصدرا كيست‌ و فلسفه‌ي‌ او چيست‌ و نه‌ ايرانيان‌ زمان‌ او به‌ فلسفه‌ي‌ اروپايي‌ توجه‌ نشان‌ دادند. گوبينو حكايت‌ كرده‌ است‌ كه‌:
جلساتي‌ كه‌ پنج‌ فصل‌ شاهكار دكارت‌ را به‌ پاره‌اي‌ از دانشمندان‌ متفكر ايراني‌ ارائه‌ دادم‌ هرگز فراموش‌ نخواهم‌ كرد. اين‌ فصول‌ پنج‌گانه‌ در آنها تأثيرات‌ فوق‌العاده‌ كرد و البته‌ اين‌ تأثيرات‌ بي‌نتيجه‌ نخواهد ماند... (1)
در همين‌ كتاب‌ گوبينو از دانشمندان‌ يهودي‌ ايراني‌ ياد مي‌كند كه‌ نزد او مي‌رفتند و درباره‌ي‌ فيلسوفاني‌ مثل‌ اسپينوزا و هگل‌ پرسشهايي‌ مي‌كردند. شايد العازار، مترجم‌ «تقرير» دكارت‌ هم‌ يكي‌ از آنان‌ باشد. بعيد به‌ نظر مي‌آيد كه‌ استادان‌ فلسفه‌ي‌ اسلامي‌ و كساني‌ كه‌ گوبينو از ايشان‌ به‌ عنوان‌ فلسفه‌ي‌ ايران‌ نام‌ مي‌برد به‌ مجلس‌ درس‌ وزير مختار فرانسه‌ مي‌رفته‌اند. اينكه‌ بدانيم‌ چه‌ كساني‌ در آن‌ مجلس‌ حاضر مي‌شده‌اند چندان‌ اهميت‌ ندارد؛ مهم‌ اين‌ است‌ كه‌ فلسفه‌ي‌ اروپايي‌ تأثير مستقيم‌ در آراي‌ اهل‌ فلسفه‌ي‌ ايران‌ نداشته‌ است‌. ولي‌ اگر مي‌خواستيم‌ با اروپا رابطه‌ داشته‌ باشيم‌ نمي‌توانستيم‌ از فلسفه‌ي‌ اروپايي‌ بي‌خبر بمانيم‌. سيدجمال‌الدين‌ اسدآبادي‌ و شاگردان‌ او كم‌ و بيش‌ دريافته‌ بودند كه‌ تا فلسفه‌ نباشد علم‌ جديد هم‌ ريشه‌ نمي‌كند و استوار نمي‌شود. سيدجمال‌الدين‌ اسدآبادي‌ به‌ صراحت‌ اين‌ معني‌ را به‌ زبان‌ آورده‌ و شاهد آورده‌ است‌ كه‌ عثماني‌ شصت‌ سال‌ از روش‌ و برنامه‌ي‌ آموزشي‌ غرب‌ پيروي‌ كرده‌ است‌ بدون‌ اينكه‌ نتيجه‌اي‌ عايدش‌ شود.
البته‌ كنت‌ دوگوبينو هم‌ در جايي‌ كه‌ به‌ مدرسه‌ي‌ دارالفنون‌ اشاره‌ مي‌كند معلمين‌ آنجا را اروپاييان‌ بي‌سوادي‌ مي‌داند كه‌ هنرشان‌ ساختن‌ بازيچه‌هاي‌ فن‌ براي‌ كسب‌ درآمده‌ است‌. به‌ نظر گوبينو مهارتهاي‌ فني‌ اينان‌ به‌ درد ايرانيان‌ نمي‌خورد و آن‌ مهارتها در ايران‌ جايي‌ نمي‌تواند پيدا كند. با توجه‌ به‌ علاقه‌اي‌ كه‌ گوبينو به‌ نشر فلسفه‌ي‌ اروپايي‌ در ايران‌ داشته‌ است‌ از فحواي‌ سخن‌ او مي‌توان‌ استنباط‌ كرد كه‌ به‌ صرف‌ باز كردن‌ مدرسه‌ي‌ فني‌ راه‌ صنعتي‌شدن‌ پيموده‌ نمي‌شود. البته‌ 
 
<<البته‌ كنت‌ دوگوبينو هم‌ در جايي‌ كه‌ به‌ مدرسه‌ي‌ دارالفنون‌ اشاره‌ مي‌كند معلمين‌ آنجا را اروپاييان‌ بي‌سوادي‌ مي‌داند كه‌ هنرشان‌ ساختن‌ بازيچه‌هاي‌ فن‌ براي‌ كسب‌ درآمده‌ است‌. به‌ نظر گوبينو مهارتهاي‌ فني‌ اينان‌ به‌ درد ايرانيان‌ نمي‌خورد و آن‌ مهارتها در ايران‌ جايي‌ نمي‌تواند پيدا كند. با توجه‌ به‌ علاقه‌اي‌ كه‌ گوبينو به‌ نشر فلسفه‌ي‌ اروپايي‌ در ايران‌ داشته‌ است‌ از فحواي‌ سخن‌ او مي‌توان‌ استنباط‌ كرد كه‌ به‌ صرف‌ باز كردن‌ مدرسه‌ي‌ فني‌ راه‌ صنعتي‌شدن‌ پيموده‌ نمي‌شود.>>

گوبينو با اينكه‌ ايرانيان‌ را در قياس‌ با تركها باهوش‌ و صاحب‌ درك‌ مي‌دانست‌ معتقد بود كه‌ اگر ايراني‌ علاوه‌ بر آموختن‌ علوم‌ اروپايي‌ در اروپا هم‌ تربيت‌ شده‌ باشد، چون‌ به‌ كشور خود برگردد آنچه‌ را كه‌ آموخته‌ و فراگرفته‌ است‌ از اصل‌ رنگ‌ ايراني‌ مي‌دهد و به‌ چيز ديگر مبدل‌ مي‌كند. او هيچ‌ مورد و مثالي‌ ذكر نمي‌كند و صرفاً از يك‌ شخص‌ كه‌ پرورده‌ي‌ فرانسه‌ است‌ در كتاب‌ خود نام‌ مي‌برد و وصفي‌ مختصر از او مي‌كند. اين‌ شخص‌ حسينقلي‌ آقا نام‌ داشته‌ كه‌ در مدرسه‌ي‌ نظامي‌ سن‌سير درس‌ نظام‌ آموخته‌ و مدتي‌ در ارتش‌ فرانسه‌ خدمت‌ كرده‌ و سپس‌ به‌ ايران‌ آمده‌ و همواره‌ به‌ رسوم‌ سربازي‌ كه‌ در فرانسه‌ آموخته‌ و ملتزم‌ شده‌ وفادار مانده‌ است‌. گوبينو از حسينقلي‌ آقا كه‌ زبان‌ فرانسه‌ را خوب‌ مي‌دانسته‌ است‌ با لحن‌ ستايش‌ ياد مي‌كند، اما براي‌ اينكه‌ نگويند او با وصف‌ حسينقلي‌ آقا حكم‌ خود درباره‌ي‌ ايرانيان‌ درس‌ خوانده‌ و پرورش‌ يافته‌ در اروپا را نقض‌ كرده‌ است‌ هيچ‌ كوشش‌ نكرده‌ و حتي‌ حسينقلي‌ آقا را يك‌ استثنا ندانسته‌ است‌. گوبينو براي‌ اينكه‌ نشان‌ دهد ايرانيان‌ درك‌ درستي‌ از اروپا و فكر اروپايي‌ ندارند حكايت‌ مي‌كند كه‌ آنان‌ نام‌ بعضي‌ فيلسوفان‌ اروپايي‌ و مثلاً ولتر را مي‌دانسته‌اند، اما چون‌ چيزها را كج‌ و معوج‌ مي‌شناخته‌اند ولتر معروف‌ در ايران‌ مردي‌ ميخواره‌ و بزن‌بهادر و مردم‌آزار است‌. گوبينو گفته‌ است‌ كه‌ اين‌ روايتها از طريق‌ روسيه‌ به‌ ايران‌ آمده‌ است‌.
صرف‌نظر از اين‌ قصه‌ها، كساني‌ نيز در ايران‌ علاقه‌ داشته‌اند كه‌ ولتر را بشناسند و مردي‌ به‌ نام‌ غلامحسين‌ خازن‌ به‌ محمدحسن‌خان‌ اعتمادالسلطنه‌ سفارش‌ كرده‌ است‌ كه‌ كتابي‌ در معرفي‌ ولتر بنويسد و هم‌اكنون‌ دو رساله‌ي‌ خطي‌ از محمدحسن‌خان‌ درباره‌ي‌ ولتر يكي‌ به‌ نام‌ «غصن‌ مثمر در ترجمه‌ي‌ ولتر» و ديگر رساله‌ي‌ « البريه‌ في‌ تعرفه‌ الولتريه‌ » موجود است‌. اين‌ رسالات‌ در سال‌ 1304 ه.ق‌ نوشته‌ شده‌ است‌. در حقيقت‌ مطالبي‌ كه‌ گوبينو درباره‌ي‌ ايران‌ و ايرانيان‌ مي‌گفته‌ بيشتر حدس‌ و گمان‌ بوده‌ و در اين‌ حدس‌ و ظنها بدبيني‌ اروپايي‌ نسبت‌ به‌ غيرغربي‌ و مخصوصاً آسيايي‌ نيز دخالت‌ داشته‌ است‌. مع‌هذا در تاريخ‌ آشنايي‌ ايرانيان‌ با فلسفه‌ي‌ جديد از گوبينو نمي‌توان‌ ياد نكرد. او به‌ العازار يهودي‌ همداني‌ سفارش‌ و مساعدت‌ كرده‌ است‌ كه‌ كتاب‌ «تقرير» دكارت‌ را ترجمه‌ كند. شايد سيدجمال‌الدين‌ و دوستان‌ و نزديكان‌ فكري‌ او كم‌ و بيش‌ با نظر گوبينو موافق‌ بودند كه‌ بار ديگر كتاب‌ دكارت‌ را ترجمه‌ كردند. افضل‌الملك‌ كرماني‌ كه‌ «ديسكور» دكارت‌ را ترجمه‌ كرد در مقدمه‌ي‌ ترجمه‌ي‌ خود تمثيل‌ معروف‌ فيلسوف‌ فرانسوي‌ را نقل‌ كرد كه‌ در آن‌ ريشه‌ي‌ درخت‌ دانش‌ را مابعدالطبيعه‌ به‌ معني‌ فلسفه‌ دانسته‌ بود.
از جمله‌ كساني‌ كه‌ در ايران‌ فارغ‌ از ايدئولوژي‌ به‌ فلسفه‌ علاقه‌ پيدا كرده‌ و به‌ اهميت‌ و ضرورت‌ آن‌ كم‌ و بيش‌ وقوف‌ يافته‌ بودند بديع‌الملك‌ ميرزا ست‌. او هم‌ به‌ فلسفه‌ي‌ اسلامي‌ علاقه‌ داشته‌ و ظاهراً نزد مرحوم‌ ملاعلي‌ زنوزي‌ و ملاعلي‌ اكبر اردكاني‌ ، اگر نه‌ به‌ طور رسمي‌ و مرتب‌، تلمّذ مي‌كرده‌ و علاوه‌ بر اينكه‌ كتاب‌ «مشاعر» صدرا به‌ درخواست‌ او به‌ فارسي‌ ترجمه‌ شده‌ است‌، دو استاد مزبور دو رساله‌ نيز در پاسخ‌ به‌ سؤالهاي‌ او نوشته‌اند. در همين‌ دو رساله‌ است‌ كه‌ او به‌ آراي‌ اسپينوزا و لايب‌نيتس‌ و كانت‌ اشاره‌اي‌ مي‌كند و نظر استادان‌ را درباره‌ي‌ آنها مي‌پرسد و آنها جوابي‌ مي‌دهند كه‌ گرچه‌ حدّت‌ ذهن‌ و قوت‌ فهمشان‌ را مي‌رساند، در عين‌ حال‌ حاكي‌ از عزلت‌ تاريخي‌ استادان‌ فلسفه‌ي‌ اسلامي‌ است‌. 
 
در همين‌ دو رساله‌ است‌ كه‌ او به‌ آراي‌ اسپينوزا و لايب‌نيتس‌ و كانت‌ اشاره‌اي‌ مي‌كند و نظر استادان‌ را درباره‌ي‌ آنها مي‌پرسد و آنها جوابي‌ مي‌دهند كه‌ گرچه‌ حدّت‌ ذهن‌ و قوت‌ فهمشان‌ را مي‌رساند، در عين‌ حال‌ حاكي‌ از عزلت‌ تاريخي‌ استادان‌ فلسفه‌ي‌ اسلامي‌ است‌. 
هر دو استاد اين‌ است‌ كه‌ اين‌ فيلسوفان‌ فرنگ‌ حرف‌ تازه‌اي‌ ندارند و مطالب‌ متكلمان‌ (مسلمان‌) را تكرار كرده‌اند. شايد زنوزي‌ و ملاعلي‌ اكبر اردكاني‌ بيش‌ از آنچه‌ در سؤال‌ بديع‌الملك‌ ميرزا آمده‌ است‌ از فلسفه‌ي‌ فرنگ‌ اطلاع‌ داشته‌اند، اما به‌ فرض‌ اينكه‌ چنين‌ باشد به‌ نظر نمي‌رسد كه‌ اين‌ اطلاع‌ و آشنايي‌ به‌ طرح‌ مسئله‌ي‌ تازه‌اي‌ در فلسفه‌ مؤدي‌ شده‌ باشد. ولي‌ علاقه‌ي‌ شخص‌ بديع‌الملك‌ ميرزا ظاهراً از حدّ تفنن‌ بيرون‌ بوده‌ است‌. او در نامه‌اي‌ كه‌ به‌ محمد رحيم‌ (برادر حاج‌ محمدحسين‌ امين‌ الضرب‌) كه‌ ظاهراً در پاريس‌ بوده‌ است‌ مي‌نويسد، مشخصات‌ كتابي‌ را مي‌نويسد و تقاضا مي‌كند كه‌ آن‌ كتاب‌ را براي‌ او تهيه‌ كنند. در نامه‌ي‌ بديع‌الملك‌ ميرزا چيز ديگري‌ جز وصف‌ كتاب‌ و مشكلات‌ احتمالي‌ «تحصيل‌» آن‌ نيست‌. نام‌ كتاب‌ «بي‌نهايت‌ و كميت‌» است‌ و آن‌ را شخصي‌ به‌ نام‌ Evellin نوشته‌ است‌: «به‌ فارسي‌ تفصيل‌ آن‌ كتاب‌ اين‌ است‌ كه‌ كتابي‌ در مسئله‌ي‌ لايتناهي‌ يعني‌ بي‌ نهايتي‌ موسيو اولن‌ نام‌ به‌ فرانسه‌ در پاريس‌ چاپ‌ نموده‌. در يكي‌ دو سال‌ قبل‌. و در كاتالوگ‌ يعني‌ فهرست‌ كتابهايي‌ كه‌ نزد ژرمر باير كتاب‌ فروش‌... در صفحه‌ 24 در سطر 30 نوشته‌ ملاحظه‌ خواهيد نمود...»
در توضيحات‌ بعدي‌ معلوم‌ مي‌شود كه‌ نويسنده‌ي‌ نامه‌ قبلاً درباره‌ي‌ كتاب‌ تحقيق‌ كرده‌ و مي‌دانسته‌ است‌ كه‌ كتاب‌ كمياب‌ است‌ و مشتري‌ بايد در كتاب‌ فروشيها دنبال‌ آن‌ بگردد. حتي‌ راجع‌ به‌ قيمت‌ آن‌ هم‌ توضيح‌ مي‌دهد و مي‌نويسد اگر ده‌ فرانك‌ هم‌ باشد قابل‌ ندارد. شايان‌ توجه‌ است‌ كه‌ يك‌ شخص‌ متعين‌ و صاحب‌ مقام‌ تا اين‌ اندازه‌ علاقه‌ به‌ مطالعه‌ و اصرار در تهيه‌ي‌ يك‌ كتاب‌ داشته‌ است‌. متأسفانه‌ نامه‌ي‌ مزبور تاريخ‌ ندارد. ظاهراً در سالهاي‌ اوايل‌ قرن‌ چهاردهم‌ هجري‌ و زماني‌ كه‌ نويسنده‌ي‌ نامه‌ هنوز مي‌توانسته‌ است‌ حاج‌ محمدحسين‌ امين‌الضرب‌ را «مقرب‌ الخاقان‌» بخواند نوشته‌ شده‌ است‌.
در همين‌ حوالي‌ زماني‌، چنان‌ كه‌ اشاره‌ شد، دو رساله‌ درباره‌ي‌ ولتر نوشته‌ شده‌ است‌ و هر دو به‌ درخواست‌ غلامحسين‌ خازن‌. يكي‌ رساله‌اي‌ است‌ موسوم‌ به‌ «غصن‌ مثمر در ترجمه‌ي‌ ولتر» و ديگر رساله‌ي‌ « البريه‌ في‌ تعرفه‌ الولتريه‌ » كه‌ محمدحسين‌ خان‌ اعتمادالدوله‌ در رمضان‌ 1304 نوشته‌ است‌. ولي‌ چنان‌ كه‌ قبلاً نيز اشاره‌ كرديم‌، در آن‌ زمان‌ بنا به‌ روايت‌ گوبينو در ايران‌ ولتر را مردي‌ هرزه‌گرد و ماجراجو مي‌شناخته‌اند كه‌ كاري‌ جز ميخوارگي‌ و آزار دادن‌ مردم‌ نداشته‌ است‌. گوبينو حدس‌ مي‌زند كه‌ اين‌ قبيل‌ حكايات‌ و روايات‌ و جعليات‌ بايد از روسيه‌ آمده‌ باشد. علاقه‌ به‌ ولتر و ساختن‌ تصوير جعلي‌ و نادرست‌ از او در شرايط‌ صد و بيست‌، سي‌ سال‌ پيش‌ بيشتر از جهت‌ سياسي‌ قابل‌ تأمل‌ است‌، اما فارغ‌ از سياست‌ هم‌ كتابهايي‌ نوشته‌ و ترجمه‌ شده‌ است‌. يكي‌ از اين‌ كتابها ترجمه‌ي‌ بخشي‌ است‌ از يك‌ كتاب‌ درسي‌ مفصل‌، « دروس‌ مقدماتي‌ فلسفه‌ » كه‌ براي‌ امتحان‌ با كالورآ نوشته‌ شده‌ است‌. چاپ‌ پنجم‌ اين‌ كتاب‌ كه‌ من‌ توانسته‌ام‌ آن‌ را در كتابخانه‌هاي‌ خودمان‌ پيدا كنم‌ در سال‌ 1872 چاپ‌ شده و در حدود 750 صفحه‌ دارد. كتاب‌ مشتمل‌ بر پنج‌ بخش‌ (1- روانشناسي‌ 2- منطق‌ و متدولوژي‌ 3- عدل‌ الهي‌ 4- اخلاق‌ 5- تاريخ‌ فلسفه‌) است‌. اين‌ كتاب‌ را يك‌ كشيش‌ به‌ اسم‌ ادوارد بارب‌ نوشته‌ و مترجم‌ آن‌ عبدالغفار نجم‌الملك‌، معلم‌ كلّ رياضيات‌ دارالفنون‌ است‌ كه‌ به‌ قول‌ خودش‌ «بنا بر فرمايش‌ جناب‌ جلالت‌ مآب‌ آقاي‌ فجرالدوله‌، وزير علوم‌ و تلگراف‌ و معادن‌ و غيره‌» به‌ ترجمه‌ي‌ كتاب‌ پرداخته‌ است‌. نجم‌الملك‌ كه‌ ترجمه‌ي‌ بخش‌ «روح‌شناسي‌» اين‌ كتاب‌ را در محرم‌ 1308 به‌ پايان‌ رسانده‌ فكر مي‌كرده‌ است‌ كه‌ «اين‌ اولين‌ نسخه‌اي‌ است‌ كه‌ در اين‌ عهد در فنّ شريف‌ حكمت‌ فلسفه‌ ترجمه‌ مي‌شود.» ظاهراً تا آن‌ زمان‌ كتاب‌ درسي‌ فلسفه‌ي‌ اروپايي‌ ترجمه‌ نشده‌ بود و شايد ترجمه‌ي‌ نجم‌الملك‌ اولين‌ ترجمه‌ي‌ رساله‌اي‌ در روانشناسي‌ به‌ زبان‌ فارسي‌ باشد. البته‌ علاوه‌ بر بخش‌ روانشناسي‌ (روح‌شناسي‌) بعضي‌ صفحات‌ مقدمه‌هاي‌ كتاب‌ هم‌ ترجمه‌ شده‌ و در صدر بخش‌ روانشناسي‌ قرار گرفته‌ است‌.
اينكه‌ اين‌ ترجمه‌ كتاب‌ درسي‌ بوده‌ و خوانندگاني‌ داشته‌ است‌ يا نه‌ معلوم‌ ما نيست‌. تنها چيزي‌ كه‌ راقم‌ سطور مي‌تواند بگويد اين‌ است‌ كه‌ چون‌ بعضي‌ اصطلاحات‌ آن‌ در كتابهاي‌ فارسي‌ روانشناسي‌ متأخر آمده‌ است‌ نمي‌توان‌ گفت‌ كه‌ هيچ‌ اثري‌ نكرده‌ و خواننده‌ نداشته‌ است‌. به‌ عنوان‌ مثال‌ مي‌توان‌ تعبير «تجريد و تعميم‌» را ذكر كرد. به‌ نظر نمي‌رسد كه‌ Abstraction را مرحوم‌ آقاي‌ دكتر سياسي‌ بي‌خبر از ترجمه‌ي‌ عبدالغفار نجم‌الملك‌ و صرفاً بر حسب‌ اتفاق‌ «تجريد» ترجمه‌ كرده‌ باشد زيرا تا آنجا كه‌ من‌ مي‌دانم‌، تجريد در اصطلاح‌ اهل‌ فلسفه‌ هرگز به‌ معناي‌ Abstraction به‌ كار نرفته‌ است‌. من‌ حتي‌ بعيد نمي‌دانم‌ كه‌ آقاي‌ دكتر سياسي‌ نوشته‌ي‌ نجم‌ الملك‌ را در دارالفنون‌ ديده‌ و خوانده‌ باشد. ولي‌ ميان‌ نجم‌الملك‌ و دكتر سياسي‌ يك‌ فاصله‌ي‌ نيم‌ قرني‌ (پنجاه‌ و چند ساله‌) وجود دارد. در اين‌ نيم‌ قرن‌ تقريباً هيچ‌ اثر مهمي‌ كه‌ قابل‌ ذكر باشد در فلسفه‌ و روانشناسي‌ و علوم‌ اجتماعي‌ جديد نوشته‌ نشده‌ است‌. حتي‌ جريان‌ ضعيفي‌ كه‌ از صد و پنجاه‌ سال‌ پيش‌ با ترجمه‌ي‌ «تقرير...» دكارت‌ آغاز شده‌ بود و در حدود سي‌ چهل‌ سال‌ دوام‌ داشت‌ پس‌ از مشروطيت‌ كندتر شد و اين‌ وضع‌ كم‌ و بيش‌ تا سالهاي‌ دهه‌ي‌ چهل‌ دوام‌ داشت‌، اما از آن‌ زمان‌ اعتناي‌ به‌ فلسفه‌ بيشتر شد و در دوران‌ پس‌ از انقلاب‌ بعضي‌ كتابهاي‌ خوب‌ ترجمه‌ يا تأليف‌ شد و درس‌ و بحث‌ فلسفه‌ قدري‌ رونق‌ پيدا كرد. ولي‌ اينكه‌ ما با فلسفه‌ چه‌ سر و كار داريم‌ و چرا آن‌ را مي‌خوانيم‌ و چگونه‌ بايد بخوانيم‌، هنوز مسئله‌ي‌ ما نيست‌. اگر ندانيم‌ كه‌ چرا فلسفه‌ مي‌خوانيم‌ و چرا بايد بخوانيم‌ چه‌ بسا كه‌ سياست‌ ما را به‌ سمت‌ فلسفه‌ها ببرد و از فلسفه‌ براي‌ توجيه‌ ايدئولوژي‌ استفاده‌ شود و اين‌ ظلم‌ به‌ فلسفه‌ است‌. آيا شنيده‌ايد يا مي‌توانيد تصور كنيد كه‌ آموختن‌ علمي‌ عين‌ ظلم‌ به‌ آن‌ علم‌ باشد؟ قدماي‌ ما گفته‌ بودند كه‌ آموختن‌ حكمت‌ به‌ نا اهل‌ ظلم‌ به‌ حكمت‌ است‌، ولي‌ ما نا اهل‌ نيستيم‌ بلكه‌ سياست‌ وجود ما را تسخير كرده‌ است‌. (2)
==================================================
نقل از وب سايت:  http://www.iptra.ir 
 کانون ايرانی پژوهشگران فلسفه و حکمت

 


 




منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت: 9:22 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

فلسفه‌ چيست‌ و چرا ارزش‌ مطالعه‌ و تحصيل‌ دارد؟ (ديدگاه‌ ا.سي‌.يونيگ‌)

بازديد: 87

فلسفه‌ چيست‌ و چرا ارزش‌ مطالعه‌ و تحصيل‌ دارد؟ (ديدگاه‌ ا.سي‌.يونيگ‌)




 


ريشه‌ واژه‌ فلسفه‌ از كجاست‌؟ 
تعريف‌ دقيق‌ «فلسفه‌» غير عملي‌ است‌ و كوشش‌ براي‌ چنين‌ كاري‌، لااقل‌ در آغاز، گمراه‌ كننده‌ است‌. ممكن‌ است‌ كسي‌ از سر طعنه‌ آن‌ را به‌ همه‌ چيز و/ يا هيچ‌ چيز، تعريف‌ كند و منظورش‌ آن‌ باشد كه‌ تفاوت‌ فلسفه‌ با علوم‌ خاص‌ در اين‌ است‌ كه‌ فلسفه‌ مي‌كوشد تصويري‌ از تفكر انسان‌ به‌طور كلي‌ و حتي‌ از تمام‌ واقعيت‌ تا آنجا كه‌ امكان‌ داشته‌ باشد، ارائه‌ دهد؛ ولي‌ عملاً حقايقي‌ بيش‌ از آنچه‌ علوم‌ خاص‌ در اختيار ما مي‌گذارند، عرضه‌ نمي‌كند، تا آنجا كه‌ به‌ نظر بعضي‌ براي‌ فلسفه‌ ديگر چيزي‌ باقي‌ نمانده‌ است‌. چنين‌ تصويري‌ از مسئله‌ گمراه‌ كننده‌ است‌. ولي‌ در عين‌ حال‌ بايد پذيرفت‌ كه‌ فلسفه‌ تاكنون‌ در اينكه‌ به‌ ادعاهاي‌ بزرگ‌ خويش‌ دست‌ يافته‌ و يا در مقايسه‌ با علوم‌، دانش‌ و معرفتي‌ مقبول‌ و برخوردار از توافق‌ عام‌ حاصل‌ كرده‌ باشد موفق‌ نبوده‌ است‌. اين‌ امر تاحدودي‌ و نه‌ به‌ تمامي‌ مربوط‌ به‌ آن‌ است‌ كه‌ هرجا معرفت‌ مقبول‌ در پاسخ‌ مسئله‌اي‌ به‌ دست‌ آمده‌، آن‌ مسئله‌ تعلق‌ به‌ حوزه‌ي‌ علوم‌ داشته‌ است‌ و نه‌ به‌ فلسفه‌. واژه‌ي‌ فيلسوف‌ از نظر لغوي‌ به‌ معناي‌ دوستدار «حكمت‌» است‌، و اصل‌ آن‌ مربوط‌ به‌ جواب‌ معروف‌ فيثاغورث‌ به‌ كسي‌ است‌ كه‌ او را «حكيم‌» ناميد. وي‌ در پاسخ‌ آن‌ شخص‌ گفت‌ كه‌ حكيم‌ بودن‌ او تنها به‌ اين‌ است‌ كه‌ مي‌داند كه‌ چيزي‌ نمي‌داند، و بنابراين‌ نبايد حكيم‌ بلكه‌ دوستدار حكمت‌ ناميده‌ شود. واژه‌ي‌ «حكمت‌» در اينجا محدود و منحصر به‌ هيچ‌ نوع‌ خاصي‌ از تفكر نيست‌، و فلسفه‌ معمولاً شامل‌ آنچه‌ امروز «علوم‌» مي‌ناميم‌ نيز مي‌شود. اين‌ نحوه‌ از كاربرد واژه‌ي‌ فلسفه‌ هنوز هم‌ در عباراتي‌ مثل‌ «كرسي‌ فلسفه‌ي‌ طبيعي‌» باقي‌ است‌. 

به‌ تدريج‌ كه‌ مقداري‌ اطلاعات‌ و آگاهيهاي‌ تخصصي‌ در زمينه‌ خاصي‌ فراهم‌ مي‌شد، تحقيق‌ و مطالعه‌ در آن‌ زمينه‌ از فلسفه‌ جدا شده‌ رشته‌ي‌ مستقلي‌ از علم‌ را تشكيل‌ مي‌داد. آخرين‌ رشته‌هاي‌ اين‌ علوم‌ روان‌ شناسي‌ و جامعه‌ شناسي‌ بودند. بدين‌گونه‌ قلمرو فلسفه‌ با پيشرفت‌ معرفتهاي‌ علمي‌ روبه‌ محدود شدن‌ گذاشته‌ است‌. ما ديگر مسائلي‌ را كه‌ مي‌توان‌ به‌ آنها از طريق‌ تجربه‌ پاسخ‌ داد مسئله‌ فلسفي‌ نمي‌دانيم‌. ولي‌ اين‌ بدان‌ معني‌ نيست‌ كه‌ فلسفه‌ سرانجام‌ به‌ هيچ‌ منتهي‌ خواهد شد. مبادي‌ علوم‌ و تصوير كلي‌ تجربه‌ي‌ انساني‌ و واقعيت‌ تا آنجا كه‌ ما مي‌توانيم‌ به‌ عقايد موجهي‌ در باب‌ آنها دست‌ پيدا كنيم‌، در قلمرو فلسفه‌ باقي‌ مي‌مانند، زيرا اين‌ مسائل‌ ماهيتاً و طبيعتاً با روشهاي‌ هيچ‌ يك‌ از علوم‌ خاص‌ قابل‌ پي‌جويي‌ و تحقيق‌ نيستند. گرچه‌ اين‌ نكته‌ كه‌ فلاسفه‌ تاكنون‌ درباره‌ي‌ مسائل‌ فوق‌ به‌ يك‌ توافق‌ كلي‌ دست‌ نيافته‌اند تاحدودي‌ ايجاد بدبيني‌ مي‌كند ولي‌ نمي‌توان‌ از آن‌ نتيجه‌ گرفت‌ كه‌ هر جا نتيجه‌اي‌ قطعي‌ و مورد قبول‌ عام‌ به‌ دست‌ نيامده‌، كوشش‌ و پژوهش‌ در آن‌ زمينه‌ بيهوده‌ بوده‌ است‌. ممكن‌ است‌ دو فيلسوف‌ كه‌ با يكديگر توافق‌ ندارند، هر دو آثاري‌ با ارزش‌ بيافرينند و در عين‌ حال‌ كاملاً از خطا و اشتباه‌ آزاد و رها نباشند، ولي‌ آراي‌ معارض‌ آن‌ دو مكمّل‌ يكديگر باشد. از اين‌ واقعيت‌ كه‌ وجود هر يك‌ از فلاسفه‌ براي‌ تكميل‌ كار فيلسوفان‌ ديگر ضروري‌ است‌ نتيجه‌ مي‌شود كه‌ فلسفه‌ورزي‌ تنها يك‌ امر فردي‌ و شخصي‌ نيست‌ بلكه‌ يك‌ فرآيند جمعي‌ است‌. يكي‌ از موارد تقسيم‌ مفيد كار، تأكيدي‌ است‌ كه‌ افراد مختلف‌ از زواياي‌ مختلف‌ بر مسئله‌ي‌ واحد دارند. قسمت‌ زيادي‌ از مسائل‌ فلسفي‌ مربوط‌ به‌ نحوه‌ي‌ علم‌ ما به‌ اشياء و امور است‌ نه‌ مربوط‌ به‌ خود اشياء و امور، و اين‌ هم‌ دليل‌ ديگري‌ است‌ بر اينكه‌ چرا فلسفه‌ فاقد محتوا به‌ نظر مي‌رسد. ولي‌ مباحثي‌ مثل‌ معيارهاي‌ نهايي‌ حقيقت‌ ممكن‌ است‌ به‌ هنگام‌ كاربردشان‌، مآلاً در تعيين‌ قضايايي‌ كه‌ ما در عمل‌ آنها را صادق‌ مي‌دانيم‌، تأثير بگذارند. بحثهاي‌ فلسفي‌ درباره‌ي‌ نظريه‌ي‌ شناخت‌ به‌طور غيرمستقيم‌ تأثيرات‌ مهمي‌ در علوم‌ داشته‌اند. 

فايده‌ فلسفه‌ چيست‌؟ 
پرسشي‌ كه‌ بسياري‌ از مردم‌ هنگام‌ برخورد با مسئله‌ (يعني‌ فلسفه‌) مي‌پرسند اين‌ است‌ كه‌ فايده‌ فلسفه‌ چيست‌؟ نمي‌توان‌ انتظار داشت‌ كه‌ فلسفه‌ مستقيماً به‌ تحصيل‌ ثروت‌ مادي‌ كمك‌ كند. ولي‌ اگر ما فرض‌ را بر اين‌ نگذاريم‌ كه‌ ثروت‌ مادي‌ تنها چيز ارزشمند است‌، ناتواني‌ فلسفه‌ در توليد مستقيم‌ ثروت‌ مادي‌ به‌ معناي‌ اينكه‌ فلسفه‌ هيچ‌ ارزش‌ عملي‌ ندارد، نيست‌. ثروت‌ مادي‌ في‌نفسه‌ ارزشي‌ ندارد -مثلاً يك‌ دسته‌ كاغذ كه‌ آن‌ را اسكناس‌ مي‌ناميم‌ في‌نفسه‌ خوب‌ و خير نيست‌- بلكه‌ از آن‌ جهت‌ خوب‌ است‌ كه‌ وسيله‌ ايجاد خوشحالي‌ و شادكامي‌ است‌. ترديد نيست‌ كه‌ يكي‌ از مهم‌ترين‌ سرچشمه‌هاي‌ نشاط‌ و شادكامي‌ براي‌ كساني‌ كه‌ بتواند از آن‌ بهره‌مند شوند، جستجوي‌ حقيقت‌ و تفكر و تأمل‌ درباره‌ي‌ واقعيت‌ است‌، و اين‌ همان‌ هدف‌ فيلسوف‌ است‌. به‌ علاوه‌ آنان‌ كه‌ به‌ خاطر علاقه‌ به‌ يك‌ نظريه‌ خاص‌ همه‌ي‌ لذتها را يكسان‌ ارزيابي‌ نمي‌كنند و كساني‌ كه‌ علي‌الاصول‌ چنان‌ لذتي‌ را تجربه‌ كرده‌اند، آن‌ را لذتي‌ برتر و بالاتر از همه‌ي‌ انواع‌ لذتها مي‌شمارند. از آنجا كه‌ تقريباً همه‌ محصولات‌ صنعتي‌ به‌ جزء آنها كه‌ مربوط‌ به‌ رفع‌ نيازهاي‌ ضروري‌ هستند، فقط‌ منابع‌ ايجاد راحتي‌ و لذت‌ مي‌باشند، فلسفه‌ از جهت‌ فايده‌ بخشي‌ مي‌تواند با بسياري‌ از صنايع‌ رقابت‌ كند؛ خصوصاً زماني‌ كه‌ مي‌بينيم‌ عده‌ي‌ كمي‌ به‌ صورت‌ تمام‌ وقت‌ به‌ پژوهش‌ فلسفي‌ اشتغال‌ دارند شايسته‌ نيست‌ از صرف‌ شدن‌ بخش‌ كمي‌ از استعدادهاي‌ آدمي‌ براي‌ آن‌ دريغ‌ ورزيم‌، حتي‌ اگر آن‌ را فقط‌ منبعي‌ براي‌ ايجاد نوعي‌ خاص‌ از لذت‌ بي‌ضرر كه‌ ارزش‌ في‌نفسه‌ دارد (نه‌ فقط‌ براي‌ خود فلاسفه‌ بلكه‌ براي‌ آنها كه‌ از ايشان‌ تعليم‌ مي‌يابند و اثر مي‌پذيرند) بدانيم‌. 

ولي‌ اين‌ تمامي‌ آنچه‌ كه‌ در حمايت‌ از فلسفه‌ مي‌توان‌ گفت‌ نيست‌. زيرا غير از هر ارزشي‌ كه‌ بر فلسفه‌ به‌طور في‌نفسه‌ مترتب‌ است‌ و ما فعلاً از آن‌ صرف‌نظر مي‌كنيم‌، فلسفه‌ هميشه‌ غيرمستقيم‌ تأثير بسيار مهمي‌ بر زندگي‌ كساني‌ كه‌ حتي‌ چيزي‌ درباره‌ي‌ آن‌ نمي‌دانسته‌اند داشته‌ و از طريق‌ خطابه‌ها، ادبيات‌، روزنامه‌ها و سنت‌ شفاهي‌ به‌ پالودن‌ فكر اجتماع‌ كمك‌ نموده‌ و بر جهان‌بيني‌ افراد مؤثر واقع‌ شده‌ است‌. آنچه‌ امروز به‌ نام‌ دين‌ مسيحيت‌ شناخته‌ مي‌شود، تاحدود زيادي‌ تحت‌ تأثير فلسفه‌ تكوين‌ يافته‌ است‌. ما در بخشي‌ از افكار و عقايد كه‌ نفش‌ مؤثري‌ در تفكر عمومي‌ آن‌

تا يك‌ نتيجه‌ يا فرضيه‌ي‌ علمي‌ در حوزه‌ي‌ خاص‌ خودْش‌ اعتبار يافت‌ نبايد ما هم‌ آن‌ را بي‌قيد و شرط‌ يك‌ حقيقت‌ فلسفي‌ بدانيم‌. مثلاً به‌ هيچ‌ عنوان‌ نمي‌توان‌ گفت‌ كه‌ چون‌ زمان‌ فيزيكي‌ غيرقابل‌ انفكاك‌ از مكان‌ است‌، چنان‌ كه‌ امروزه‌ علم‌ فيزيك‌ ادعا مي‌كند، پس‌ تقدم‌ مكان‌ بر زمان‌ يك‌ اصل‌ فلسفي‌ است‌. زيرا ممكن‌ است‌ اين‌ امر نسبت‌ به‌ زمان‌ فيزيكي‌ صادق‌ باشد، آن‌ هم‌ به‌ اين‌ دليل‌ كه‌ زمان‌ فيزيكي‌ در مكان‌ اندازه‌گيري‌ مي‌شود.
 

هم‌ در سطحي‌ وسيع‌ داشته‌اند، مرهون‌ فيلسوفانيم‌. عقايدي‌ مثل‌ اينكه‌ با انسانها نبايد همچون‌ ابزار و وسيله‌ رفتار كرد و يا اينكه‌ حكومت‌ بايد مبتني‌ بر رضايت‌ حكومت‌ شوندگان‌ باشد. 

اين‌ تأثير خصوصاً در حوزه‌ي‌ سياست‌ مهم‌ بوده‌ است‌. براي‌ مثال‌ قانون‌ اساسي‌ آمريكا تاحدود زيادي‌ يكي‌ از موارد اعمال‌ و پياده‌ نمودن‌ انديشه‌هاي‌ يك‌ فيلسوف‌ يعني‌ جان‌ لاك‌ است‌، با اين‌ تفاوت‌ كه‌ در آن‌ رئيس‌ جمهور جاي‌ پادشاه‌ موروثي‌ را گرفته‌ است‌، چنان‌ كه‌ بر سر سهم‌ و تأثير افكار روسو در انقلاب‌ 1789 فرانسه‌، اتفاق‌ نظر وجود دارد. البته‌ بي‌ترديد فلسفه‌ گاهي‌ بر سياست‌ تأثير سوء مي‌گذارد: فيلسوفان‌ قرن‌ نوزدهم‌ آلمان‌ بخشي‌ از گناه‌ پيدايش‌ ناسيوناليسم‌ افراطي‌ در آلمان‌ را كه‌ سرانجام‌ چنان‌ صورت‌ انحرافي‌ يافت‌ به‌ دوش‌ مي‌كشند، هر چند نسبت‌ به‌ آنچه‌ سرزنش‌ شده‌اند اغلب‌ اغراق‌ شده‌ و تعيين‌ دقيق‌ حد و مرز مسئله‌ به‌ دليل‌ پيچيدگي‌ و غموض‌ آن‌ دشوار است‌. ولي‌ اگر فلسفه‌ي‌ بد تأثير بدي‌ بر سياست‌ بجا مي‌گذارد، فلسفه‌ خوب‌ نيز داراي‌ آثار خوب‌ است‌. ما به‌ هيچ‌ روي‌ نمي‌توانيم‌ از تأثير فلسفه‌ بر سياست‌ پيش‌گيري‌ كنيم‌، پس‌ بايد كاملاً متوجه‌ اين‌ امر باشيم‌ كه‌ چه‌ مفاهيم‌ فلسفي‌ مي‌توانند بر سياست‌ تأثير مثبت‌ به‌ جا گذارند و نه‌ منفي‌. دنيا چقدر كمتر دچار زحمت‌ مي‌شد اگر آلمانيها به‌ جاي‌ فلسفه‌ي‌ نازيسم‌ تحت‌تأثير فلسفه‌اي‌ بهتر بودند. 

با توجه‌ به‌ آنچه‌ گذشت‌ اكنون‌ بايد اين‌ عقيده‌ را كه‌ فلسفه‌ حتي‌ به‌ اندازه‌ي‌ ثروتهاي‌ مادي‌ داراي‌ ارزش‌ نيست‌ به‌ كناري‌ نهاد. يك‌ فلسفه‌ي‌ خوب‌ به‌ جاي‌ فلسفه‌ي‌ بد از طريق‌ تأثيرگذاري‌ بر سياست‌ مي‌تواند ما را حتي‌ در اينكه‌ ثروتمندتر بشويم‌ نيز كمك‌ كند. به‌ علاوه‌، پيشرفت‌ روزافزون‌ علم‌ و نتايج‌ و منافع‌ عملي‌ آن‌ مربوط‌ به‌ زمينه‌ي‌ فلسفي‌ آن‌ است‌. حتي‌ اين‌ مطلب‌ (كه‌ بي‌شك‌ مبالغه‌آميز است‌) گفته‌ شده‌ است‌ كه‌ تمامي‌ پيشرفت‌ تمدن‌ مربوط‌ به‌ تحولي‌ است‌ كه‌ در مفهوم‌ عليت‌ پيدا شده‌؛ يعني‌ تحول‌ از مفهوم‌ جادويي‌ و خرافاتي‌ آن‌ به‌ مفهوم‌ علمي‌اش‌، و مفهوم‌ عليت‌ بدون‌ ترديد يكي‌ از مسائل‌ فلسفه‌ است‌. خود جهان‌بيني‌ علمي‌، نيز يك‌ فلسفه‌ است‌ و فلاسفه‌ تاحد زيادي‌ در تكوّن‌ آن‌ نقش‌ داشته‌اند. 

اما اگر فلسفه‌ را عمدتاً وسيله‌اي‌ كه‌ به‌طور غيرمستقيم‌ براي‌ ايجاد ثروت‌ مادي‌ به‌ كار مي‌رود در نظر آوريم‌، ديدگاه‌ مناسبي‌ درباره‌ي‌ آن‌ انتخاب‌ نكرده‌ايم‌. نقش‌ اساسي‌ فلسفه‌ عبارت‌ از ايجاد زمينه‌ فكري‌ و عقلي‌ براي‌ مظاهر خارجي‌ و محسوس‌ يك‌ تمدن‌ و ديدگاههاي‌ خاص‌ آن‌ است‌. گاه‌ درباره‌ي‌ نقش‌ فلسفه‌ ادعاهاي‌ بزرگ‌تري‌ هم‌ شده‌ است‌. وايتهد يكي‌ از بزرگ‌ترين‌ متفكران‌ ستايش‌ برانگيز در عصر حاضر، دستاوردهاي‌ فلسفه‌ را ايجاد بصيرت‌، دورانديشي‌، ادراكي‌ از ارزش‌ حيات‌ و به‌طور خلاصه‌ چنان‌ احساسي‌ از عظمت‌ كه‌ همه‌ تلاش‌ بشر در راه‌ تمدن‌ را روح‌ بخشيده‌، حيات‌ مي‌دهد، (1) مي‌داند. وي‌ مي‌افزايد هنگامي‌ كه‌ يك‌ تمدن‌ به‌ پايان‌ راه‌ خويش‌ مي‌رسد، فقدان‌ يك‌ فلسفه‌ي‌ وحدت‌بخش‌ و متوازن‌ كننده‌ كه‌ در سراسر جامعه‌ گسترش‌ يافته‌ باشد متضمن‌ فساد، زوال‌ و تباهي‌ تلاشها و كوششهاست‌. براي‌ او فلسفه‌ از آن‌ جهت‌ اهميت‌ دارد كه‌ كوششي‌ است‌ براي‌ توضيح‌ باورهاي‌ بنياديني‌ كه‌ جهت‌گيري‌ اساسي‌ هسته‌ي‌ اصلي‌ شخصيت‌ هر فرد را معلوم‌ مي‌كند. 

به‌ هر حال‌ اين‌ نكته‌ مسلم‌ است‌ كه‌ خصلت‌ اساسي‌ يك‌ تمدن‌ تاحدود زياد مربوط‌ به‌ ديدگاه‌ كلي‌ آن‌ درباره‌ي‌ حيات‌ و واقعيت‌ است‌. اين‌ امر تا عصر اخير براي‌ بسياري‌ از مردم‌ به‌ وسيله‌ تعاليم‌ ديني‌ فراهم‌ مي‌شد ولي‌ ديدگاههاي‌ ديني‌ خود تا حد زيادي‌ تحت‌ تأثير تفكر فلسفي‌ بوده‌اند. به‌ علاوه‌ تجربه‌ نشان‌ مي‌دهد كه‌ عقايد مذهبي‌ نيز مادامي‌ كه‌ به‌ وسيله‌ عقل‌ مورد مداقه‌ و بازنگري‌ قرار نگيرد، به‌ خرافات‌ منتهي‌ مي‌شوند. كساني‌ هم‌ كه‌ هر نوع‌ عقيده‌ مذهبي‌ را مردود مي‌شمارند بايد خود ديدگاهي‌ جديد (اگر بتوانند) ارائه‌ كنند تا جانشين‌ باور مذهبي‌ شود، و اشتغال‌ به‌ چنين‌ كاري‌ خود عيناً اشتغال‌ به‌ فلسفه‌ است‌. 

علم‌ نمي‌تواند جانشين‌ فلسفه‌ شود ولي‌ مي‌تواند مسائل‌ فلسفي‌ را مطرح‌ كند. زيرا ظاهراً خود علم‌ نمي‌تواند به‌ ما بگويد واقعياتي‌ كه‌ با آنها سروكار دارد در طرح‌ كلي‌ اشياء و امور چه‌ جايي‌ دارند، يا حتي‌ با ذهن‌ كسي‌ كه‌ آنها را مشاهده‌ مي‌كند چگونه‌ ارتباط‌ مي‌يابند. علم‌ نمي‌تواند حتي‌ وجود جهان‌ مادي‌ را اثبات‌ كند (هرچند آن‌ را مفروض‌ مي‌گيرد) يا صحت‌ استعمال‌ اصول‌ استقراء را براي‌ پيش‌بيني‌ آنچه‌ كه‌ در آينده‌ واقع‌ خواهد شد يا به‌ هر حال‌ براي‌ عبور از مرز آنچه‌ كه‌ به‌ مشاهده‌ درآمده‌، به‌ اثبات‌ برساند. هيچ‌ آزمايشگاه‌ علمي‌ نمي‌تواند بگويد كه‌ انسان‌ به‌ چه‌ معنا داراي‌ روح‌ است‌، آيا جهان‌ غايتي‌ دارد يا نه‌، آيا انسان‌ مختار است‌ يا نه‌ و اگر هست‌ به‌ چه‌ معنا، و مانند آن‌. من‌ نمي‌گويم‌ كه‌ فلسفه‌ مي‌تواند اين‌ مسائل‌ را حل‌ كند ولي‌ اگر فلسفه‌ نمي‌تواند اين‌ مسائل‌ را حل‌ كند، هيچ‌ چيز ديگر هم‌ نمي‌تواند چنين‌ كاري‌ انجام‌ دهد، ولي‌ ارزش‌ فلسفه‌ لااقل‌ در اين‌ است‌ كه‌ درباره‌ قابل‌ حل‌ بودن‌ يا نبودن‌ اين‌ مسائل‌ به‌ پژوهش‌ مي‌پردازد . علم‌، چنان‌ كه‌ خواهيم‌ ديد هميشه‌ مفاهيمي‌ را مفروض‌ مي‌گيرد كه‌ آن‌ مفاهيم‌ خود متعلق‌ به‌ حوزه‌ي‌ فلسفه‌اند. ما همان‌ طور كه‌ نمي‌توانيم‌ هيچ‌ پژوهش‌ علمي‌ را بدون‌ داشتن‌ پاسخهايي‌ ضمني‌ براي‌ بعضي‌ مسائل‌ فلسفي‌ آغاز كنيم‌، مطمئناً نمي‌توانيم‌ استفاده‌ ذهني‌ مناسب‌ از آن‌ علم‌ براي‌ پيشرفت‌ فكري‌ خود بنماييم‌، بدون‌ آنكه‌ كم‌ و بيش‌ جهان‌بيني‌ منسجمي‌ را در اختيار داشته‌ باشيم‌. اگر دانشمندان‌ علوم‌ جديد فرضيات‌ خاصي‌ را از فيلسوفان‌ بزرگ‌ وام‌ نگرفته‌ بودند، فرضياتي‌ كه‌ كل‌ روش‌ خود را بر آنها استوار كرده‌اند، پيشرفتهاي‌ علوم‌ جديد هرگز حاصل‌ نمي‌شد. برداشت‌ مكانيستي‌ نسبت‌ به‌ جهان‌ به‌ عنوان‌ وجه‌ مشخصه‌ علم‌ جديد كه‌ در طي‌ سه‌ قرن‌ اخير پيدا شده‌، عمدتاً ناشي‌ از تعاليم‌ فيلسوفي‌ به‌ نام‌ دكارت‌ است‌. اين‌ ديدگاه‌ مكانيستي‌ كه‌ به‌ چنان‌ نتايج‌ حيرت‌انگيزي‌ منجر شده‌ بايد تاحدودي‌ به‌ واقعيت‌ نزديك‌ باشد ولي‌ بخشي‌ از آن‌ نيز فرو ريخته‌، و احتمالاً دانشمندان‌ بايد چشم‌ به‌ راه‌ كمك‌ فيلسوف‌ براي‌ ايجاد يك‌ ديدگاه‌ تازه‌ به‌ جاي‌ آن‌ باشند. 

خدمت‌ بسيار ارزشمند ديگر فلسفه‌ (در زمان‌ ما خصوصاً «فلسفه‌ي‌ نقادي‌») مربوط‌ به‌ ايجاد ملكه‌اي‌ براي‌ كوشش‌ درمورد قضاوتي‌ بي‌طرفانه‌ و همه‌سويه‌ است‌ و ديگر مربوط‌ به‌ اينكه‌ در هر برهان‌ دليل‌ كدام‌ است‌ و چه‌ قسم‌ دليلي‌ بايد مورد كاوش‌ و پي‌جويي‌ قرار گيرد. اين‌ خدمت‌ براي‌ پيش‌گيري‌ از جانبداريهاي‌ احساساتي‌ و نتيجه‌گيريهاي‌ عجولانه‌ اهميت‌ دارد و خصوصاً در مجادلات‌ سياسي‌ كه‌ به‌ ويژه‌ فاقد بي‌طرفي‌ هستند، مورد نياز است‌. در مسائل‌ سياسي‌ اگر طرفين‌ جدال‌ با روح‌ فلسفي‌ گفتگو كنند، به‌ احتمال‌ زياد بينشان‌ جنگ‌ و مخاصمه‌اي‌ درنخواهد گرفت‌. موفقيت‌ دموكراسي‌ تاحدود زيادي‌ وابسته‌ به‌ قدرت‌ شهروندان‌ در بازشناسيِ استدلالهاي‌ درست‌ از نادرست‌ و گمراه‌ نشدن‌ با التباسها و ابهامها است‌. فلسفه‌ انتقادي‌ نمونه‌ي‌ ممتاز تفكر خوب‌ را به‌ دست‌ مي‌دهد و فرد را در رفع‌ ابهامها و آشفتگيها ياري‌ و آموزش‌ مي‌دهد. شايد به‌ همين‌ دليل‌ است‌ كه‌ وايتهد در همان‌ صفحاتي‌ كه‌ قبلاً نقل‌ شد مي‌گويد

فلسفه‌ تنها يك‌ روش‌ ندارد، بلكه‌ به‌ تناسب‌ موضوعات‌ داراي‌ روشهاي‌ متفاوت‌ است‌ و تعريف‌ اين‌ روشها نيز قبل‌ از بيان‌ موارد اطلاق‌ و كاربرد آنها، كار درستي‌ نيست‌. بلكه‌ چنين‌ كاري‌ بسيار مخاطره‌آميز است‌. در گذشته‌ نيز غالباً هر چه‌ را كه‌ با روش‌ خاصي‌ قابل‌ بررسي‌ بود از فلسفه‌ خارج‌ مي‌كردند و همين‌ امر منجر به‌ محدود شدن‌ نادرست‌ دامنه‌ي‌ فلسفه‌ مي‌گرديد. فلسفه‌ مستلزم‌ روشهاي‌ بسيار گوناگوني‌ است‌؛ زيرا بايد تمام‌ انواع‌ تجارب‌ انساني‌ را در معرض‌ شرح‌ و تفسير خود قرار دهد. در عين‌ حال‌ روش‌ فلسفه‌ ابداً تجربي‌ محض‌ هم‌ نيست‌، زيرا وظيفه‌ فلسفه‌ آن‌ است‌ كه‌ تا حد ممكن‌ تصويري‌ هماهنگ‌ از تجارب‌ انساني‌ و هر آنچه‌ را كه‌ مي‌توان‌ از واقعيت‌ (علاوه‌ بر واقعيتي‌ به‌ نام‌ تجربه‌) استنتاج‌ كرد، پديد آورد.
 

كه‌ جامعه‌ دموكراتيك‌ موفق‌ بدون‌ وجود تعليم‌ و تربيت‌ عمومي‌ كه‌ ديدگاهي‌ فلسفي‌ به‌ فرد اعطا كند وجود ندارد. 

در حالي‌ كه‌ بايد از اين‌ فرض‌ اجتناب‌ كرد كه‌ آدميان‌ موافق‌ فلسفه‌اي‌ كه‌ به‌ آن‌ عقيده‌ دارند، زندگي‌ مي‌كنند، و در حالي‌ كه‌ بايد قسمت‌ اعظم‌ خلافكاريهاي‌ انسانها را نه‌ ناشي‌ از جهل‌ يا اشتباه‌ محض‌ بلكه‌ ناشي‌ از اين‌ دانست‌ كه‌ آنها نمي‌خواهند برمبناي‌ آرمانها و ايده‌آلها زندگي‌ كنند، اين‌ نكته‌ را نيز نمي‌توان‌ رد كرد كه‌ عقايد كلي‌ درباره‌ي‌ طبيعت‌ و جهان‌ و ارزشها سهم‌ و تأثير بسيار مهمي‌ در پيشرفت‌ يا انحطاط‌ انسان‌ دارند. مطمئناً بخشهايي‌ از فلسفه‌ آثار عملي‌ بيشتري‌ دارند ولي‌ نبايد تصور كرد كه‌ چون‌ بعضي‌ پژوهشها و مطالعات‌، آثار عملي‌ آشكاري‌ ندارند، پس‌ هيچ‌ ارزش‌ عملي‌ ديگري‌ هم‌ بر آنها مترتب‌ نيست‌. به‌ گزارش‌ تاريخ‌ دانشمندي‌ كه‌ با تحقير ديدگاههاي‌ عملگرا به‌ خود مي‌باليد، درباره‌ي‌ پژوهشي‌ نظري‌ چنين‌ گفت‌: مهم‌ترين‌ امتياز اين‌ پژوهش‌ اين‌ است‌ كه‌ هيچ‌ كاربرد عملي‌ براي‌ هيچ‌ كس‌ ندارد. با اين‌ وصف‌ همان‌ پژوهش‌ منجر به‌ كشف‌ الكتريسته‌ شد. آن‌ بخش‌ از مطالعات‌ فلسفي‌ كه‌ ظاهراً كاربرد عملي‌ ندارد و بحثهايي‌ كاملاً دانشگاهي‌ است‌، ممكن‌ است‌ مآلاً همه‌گونه‌ تأثير بر جهان‌بيني‌ ما داشته‌ باشد و در نهايت‌ بر اخلاق‌ و مذهب‌ مؤثر واقع‌ شود. زيرا بخشهاي‌ مختلف‌ فلسفه‌ و بخشهاي‌ مختلف‌ جهان‌بيني‌ ما به‌ يكديگر وابسته‌اند. اين‌ امر لااقل‌ در يك‌ فلسفه‌ خوب‌ هدف‌ به‌ شمار مي‌رود، هرچند هدفي‌ است‌ كه‌ هميشه‌ حاضر نمي‌شود. به‌ اين‌ ترتيب‌ مفاهيمي‌ كه‌ ظاهراً با علايق‌ و مصالح‌ عملي‌ فاصله‌ بسيار دارند، ممكن‌ است‌ بالضرورة‌ بر علايق‌ و مصالح‌ ديگري‌ كه‌ ربط‌ وثيق‌ با زندگي‌ روزمره‌ دارند، تأثير بگذارند. 
بنابراين‌ فلسفه‌ از اين‌ پرسش‌ كه‌ فايده‌ي‌ عملي‌ آن‌ چيست‌ هراسي‌ ندارد. با اين‌ وصف‌ من‌ ابداً ديدگاهي‌ يكسره‌ پراگماتيستي‌ درباره‌ فلسفه‌ را نيز قبول‌ ندارم‌. ارزش‌ فلسفه‌ تنها براي‌ آثار غيرمستقيم‌ عملي‌ آن‌ نيست‌، بلكه‌ ارزش‌ فلسفه‌ مربوط‌ به‌ خود آن‌ است‌؛ بهترين‌ راه‌ تضمين‌ همين‌ آثار عملي‌ نيز آن‌ است‌ كه‌ به‌ خاطر خود فلسفه‌ به‌ فلسفه‌ بپردازيم‌. براي‌ دستيابي‌ به‌ حقيقت‌ بايد بي‌طرفانه‌ به‌ جستجوي‌ آن‌ پرداخت‌. هرچند ممكن‌ است‌ پس‌ از آنكه‌ به‌ حقيقت‌ دست‌ يافتيم‌ از آثار مفيد عملي‌ آن‌ هم‌ بهره‌مند شويم‌، ولي‌ اگر براي‌ دستيابي‌ به‌ اين‌ آثار عملي‌ عجله‌ كنيم‌، ممكن‌ است‌ به‌ آنچه‌ واقعاً حقيقي‌ است‌ نرسيم‌. مطمئناً آثار عملي‌ فلسفه‌ را نمي‌توان‌ معيار حقيقي‌ بودن‌ آن‌ قرار داد. عقايد از آن‌ جهت‌ كه‌ حقيقت‌ دارند مفيدند نه‌ چون‌ مفيدند حقيقت‌ دارند. 

تقسيمات‌ اصلي‌ فلسفه‌ چگونه‌ است‌؟ 
فلسفه‌ را معمولاً به‌ موضوعات‌ فرعي‌ ذيل‌ تقسيم‌ مي‌كنند: 

1- مابعدالطبيعه‌. (2) منظور از اين‌ بحث‌ مطالعه‌ و پژوهش‌ درباره‌ واقعيت‌ در كلي‌ترين‌ وجوه‌ و صور آن‌ است‌، تا آنجا كه‌ انسان‌ قدرت‌ بر اين‌ امر دارد. برخي‌ از مسائل‌ آن‌ عبارتنداز -ماده‌ (تن‌) و ذهن‌ چه‌ رابطه‌اي‌ با هم‌ دارند؟ كدام‌يك‌ از آن‌ دو مقدم‌ بر ديگري‌ است‌؟ آيا انسان‌ مختار است‌؟ آيا نفس‌ جوهر است‌ يا تنها مجموعه‌اي‌ از تجربه‌هاست‌؟ آيا جهان‌ متناهي‌ است‌؟ آيا خدا وجود دارد؟ وحدت‌ و كثرت‌ چه‌ نسبتي‌ با جهان‌ دارند (جهان‌ تا كجا وحدت‌ و اين‌ هماني‌ دارد و تا كجا اختلاف‌ و اين‌ نه‌ آني‌؟)؟ نظام‌ عالم‌ تا چه‌ حد مبتني‌ بر عقل‌ و خردمندي‌ است‌؟ 

2- فلسفه‌ نقادي‌. در مقابل‌ مابعدالطبيعه‌ (يا فلسفه‌ي‌ نظري‌، چنان‌ كه‌ گاهي‌ گفته‌ مي‌شود) در عصر اخير غالباً «فلسفه‌ نقادي‌» قرار دارد. اين‌ فلسفه‌ مشتمل‌ بر تحليل‌ و نقد مفاهيم‌ عقل‌ متعارف‌ و علوم‌ است‌. علوم‌، مفاهيم‌ خاصي‌ را مفروض‌ مي‌گيرند كه‌ خود اين‌ مفاهيم‌ را به‌ وسيله‌ روشهاي‌ معمول‌ در خود اين‌ علوم‌ نمي‌توان‌ مورد تحقيق‌ و بررسي‌ قرار داد و بنابراين‌ مفاهيم‌ ياد شده‌ در حوزه‌ فلسفه‌ قرار مي‌گيرند. همه‌ علوم‌ به‌ جزء رياضيات‌ نوعي‌ مفهوم‌ قانون‌ طبيعي‌ را مفروض‌ مي‌گيرند و پژوهش‌ درباره‌ چنين‌ قانوني‌ كار فلسفه‌ است‌ نه‌ هيچ‌ علم‌ خاصي‌. در عادي‌ترين‌ گفتگوها و مجادلات‌ غيرفلسفي‌ نيز ما مفاهيمي‌ را كه‌ به‌ هر حال‌ با مسائل‌ فلسفي‌ ارتباط‌ دارد به‌ كار مي‌گيريم‌؛ مفاهيمي‌ مثل‌ ماده‌، ذهن‌، علت‌، جوهر، عدد. تحليل‌ اين‌ مفاهيم‌ و تعيين‌ معاني‌ دقيق‌ آنها و اينكه‌ چنين‌ مفاهيمي‌ را در عقل‌ متعارف‌ تا چه‌ حد به‌ صورت‌ موجه‌ و معقول‌ مي‌توان‌ اطلاق‌ و استعمال‌ كرد، وظيفه‌اي‌ مهم‌ براي‌ فلسفه‌ است‌. آن‌ بخش‌ از فلسفه‌ انتقادي‌ كه‌ مشتمل‌ بر مباحثي‌ درباره‌ حقيقت‌ و معيار آن‌ و نحوه‌ علم‌ ما به‌ آن‌ است‌ معرفت‌ شناسي‌ (3) نام‌ دارد (نظريه‌ شناخت‌). اين‌ بخش‌ با چنين‌ مسائلي‌ سروكار دارد: تعريف‌ حقيقت‌ (صدق‌) چيست‌؟ علم‌ و عقيده‌ چه‌ تفاوتي‌ دارند؟ آيا علم‌ يقيني‌ ممكن‌ است‌؟ كاركردهاي‌ نسبي‌ تعلق‌، شهود تجربه‌ي‌ حسي‌ چيست‌؟ كتاب‌ حاضر به‌ اين‌ دو بخش‌ كه‌ بنيادي‌ترين‌ و تعيين‌ كننده‌ترين‌ بخش‌ مسائل‌ فلسفه‌ هستند، مي‌پردازند. مباحث‌ ذيل‌ نيز گرچه‌ از فلسفه‌ متمايزند و خود استقلال‌ دارند، ولي‌ به‌ عنوان‌ شاخه‌هاي‌ فلسفه‌ به‌ معناي‌ موردنظر در اين‌ كتاب‌، مورد بررسي‌ قرار مي‌گيرند. 

مباحث‌ مرتبط‌ با مسائل‌ فلسفي‌ 
1- گرچه‌ منطق‌ از مباحث‌ معرفت‌ شناسي‌ جدا نيست‌، ولي‌ معمولاً به‌ صورت‌ يك‌ رشته‌ مستقل‌ درنظر گرفته‌ مي‌شود. منطق‌ دانشي‌ است‌ مربوط‌ به‌ بررسي‌ انواع‌ مختلف‌ قضايا و آن‌ نوع‌ روابط‌ بين‌ آنها كه‌ در استنتاج‌ به‌ كار مي‌آيد. بخشهايي‌ از اين‌ علم‌ قرابت‌ قابل‌ توجهي‌ با رياضيات‌ دارند و قسمتهاي‌ ديگر را مي‌توان‌ جزء مباحث‌ معرفت‌ شناسي‌ دانست‌. 

2- حكمت‌ عملي‌ يا فلسفه‌ي‌ اخلاق‌ با مباحث‌ مربوط‌ به‌ ارزشها و مفهوم‌ «بايستي‌» سروكار دارد و از چنين‌ مسائلي‌ گفتگو مي‌كند: خير اعلي‌ چيست‌؟ تعريف‌ خير چيست‌؟ آيا صحت‌ هر فعلي‌ تنها مربوط‌ به‌ نتايج‌ آن‌ است‌؟ آيا داوريهاي‌ ما درباره‌ي‌ آنچه‌ كه‌ بايد انجام‌ داد، عيني‌ است‌ يا ذهني‌ (ملاكهاي‌ داوري‌ ما عيني‌ و خارجي‌ است‌ يا شخصي‌ و ذهني‌)؟ مجازات‌ چه‌ كاركردي‌ دارد ] آيا مجازات‌ براي‌ انتقام‌ گرفتن‌ است‌، يا براي‌ بازداشتن‌ مجرمين‌ بالقوه‌ است‌، يا ما با مجازات‌ مجرم‌ و خطاكار عادلانه‌ رفتار مي‌كنيم‌: هركس‌ كار بدي‌ مرتكب‌ شود بايد مجازات‌ آن‌ را تحمل‌ كند [ ؟ دليل‌ اصلي‌ و نهايي‌ قبح‌ كذب‌ چيست‌؟ 

3- فلسفه‌ سياسي‌ كاربرد فلسفه‌ (خصوصاً بخش‌ حكمت‌ عملي‌) در ارتباط‌ با مسائلي‌ است‌ كه‌ ناشي‌ از عضويت‌ فرد در يك‌ كشور است‌. فلسفه‌ي‌ سياسي‌ با مسائلي‌ از اين‌ قبيل‌ سروكار دارد: آيا فرد در قبال‌ دولت‌ داراي‌ حقوقي‌ است‌؟ آيا جامعه‌ چيزي‌ غير از افراد تشكيل‌ دهنده‌ي‌ آن‌ و فوق‌ آن‌ است‌؟ آيا دموكراسي‌ بهترين‌ نوع‌ حكومت‌ است‌؟ 

4- زيبايي‌شناسي‌ ، كاربرد فلسفه‌ در ارتباط‌ با هنر و زيبايي‌ است‌ و با مسائلي‌ از اين‌ قبيل‌ سروكار دارد: آيا زيبايي‌ امري‌ عيني‌ است‌ يا ذهني‌؟ كاركرد هنر چيست‌؟ انواع‌ مختلف‌ زيبايي‌ با چه‌ جنبه‌هايي‌ از طبيعت‌ آدمي‌ ارتباط‌ دارند؟ 

5- گاهي‌ اصطلاح‌ كلي‌تر «نظريه‌ي‌ ارزش‌» براي‌ مطالعه‌ ارزشها به‌طور عام‌ به‌ كار مي‌رود، هرچند كه‌ اين‌ بحث‌ را مي‌توان‌ در ذيل‌ مباحث‌ حكمت‌ عملي‌ يا فلسفه‌ اخلاق‌ جاي‌ داد. ارزش‌ را در مفهوم‌ عام‌ آن‌ مي‌توان‌ از نمونه‌هاي‌ خاص‌ و موارد و مصاديق‌ مباحث‌ (2)، (3) و (4) دانست‌. 
كوشش‌ براي‌ خارج‌ كردن‌ مابعدالطبيعه‌ از فلسفه‌ در معرض‌ اين‌ ايراد است‌ كه‌ حتي‌ فلسفه‌ انتقادي‌ هم‌ بدون‌ مابعدالطبيعه‌ ناممكن‌ است‌. 
كوششهاي‌ فراواني‌ (كه‌ بعضي‌ از آنها ذكر خواهد شد) به‌ عمل‌ آمده‌ تا مابعدالطبيعه‌ را به‌ دليل‌ آنكه‌ تماماً بي‌معنا و غيرقابل‌ فهم‌ است‌ از زمره‌ي‌ شاخه‌هاي‌ فلسفه‌ خارج‌ كنند و فلسفه‌ را به‌ همان‌ 5 شاخه‌ پيش‌گفته‌ محدود سازند؛ البته‌ تا جايي‌ كه‌ بتوان‌ آنها را به‌ عنوان‌ پژوهش‌ نقادانه‌اي‌ از مبادي‌ علوم‌ و مفروضات‌ ] فلسفي‌ [ زندگي‌ عملي‌ تلقي‌ كرد. از اين‌ ديدگاه‌ فلسفه‌ مشتمل‌ است‌ يا بايد

بنابراين‌ فيلسوف‌ نمي‌تواند از هيچ‌ شروع‌ كرده‌ همه‌ چيز را اثبات‌ كند: بلكه‌ خلاصه‌ بايد چيزهايي‌ را مفروض‌ بگيرد. به‌طور مشخص‌ بايد درستي‌ قواعد منطق‌ را مفروض‌ بگيرد، والا نمي‌تواند هيچ‌ استدلالي‌ اقامه‌ كند يا حتي‌ جمله‌ي‌ معناداري‌ بيان‌ كند. مهم‌ترين‌ اين‌ قوانين‌ دو قانون‌ ] امتناع‌ [ تناقض‌ و قانون‌ ثالث‌ مطرود (بين‌ سلب‌ و ايجاب‌ واسطه‌اي‌ نيست‌) هستند. كاربرد قانون‌ اول‌ درمورد قضايا اين‌ است‌ كه‌ براساس‌ آن‌ يك‌ قضيه‌ ممكن‌ نيست‌ هم‌ صادق‌ باشد و هم‌ كاذب‌ و براساس‌ قانون‌ دوم‌ يك‌ قضيه‌ بايد يا صادق‌ باشد يا كاذب‌. كاربرد قانون‌ اول‌ درمورد اشياء و امور هم‌ اين‌ است‌ كه‌ براساس‌ آن‌ ممكن‌ نيست‌ يك‌ شي‌ء هم‌ باشد و هم‌ نباشد و يا صفتي‌ را هم‌ داشته‌ و هم‌ نداشته‌ باشد. براساس‌ قانون‌ دوم‌ نيز بايد يا باشد يا نباشد و يا صفتي‌ را داشته‌ باشد و يا نداشته‌ باشد. اين‌ دو قانون‌ چندان‌ با اهميت‌ به‌ نظر نمي‌رسند ولي‌ تمامي‌ معرفت‌ و تفكر آدمي‌ بر آن‌ دو مبتني‌ است‌.
 

مشتمل‌ باشد بر تحليل‌ قضاياي‌ عقل‌ متعارف‌. اين‌ ديدگاه‌ با همين‌ وضع‌ محدودي‌ كه‌ دارد بسيار دور از واقعيت‌ است‌، زيرا 1- حتي‌ اگر بر آن‌ باشيم‌ كه‌ متافيزيك‌ به‌ معناي‌ مثبت‌ و معقول‌ و برحق‌ آن‌ وجود ندارد، مسلماً رشته‌اي‌ از تحقيق‌ و پژوهش‌ وجود دارد كه‌ كار آن‌ رد و انكار استدلالهاي‌ مغالطه‌آميزي‌ است‌ كه‌ فرض‌ شده‌ به‌ نتايج‌ مابعدالطبيعي‌ مي‌انجامند، و بديهي‌ است‌ كه‌ اين‌ رشته‌ خود بخشي‌ از فلسفه‌ است‌. 2- اگر قضاياي‌ عقل‌ متعارف‌ را تماماً كاذب‌ ندانيم‌، تحليل‌ آنها به‌ معناي‌ ارائه‌ تفسيري‌ كلي‌ از بخشي‌ از واقعيت‌ است‌ كه‌ اين‌ قضايا از آن‌ سخن‌ مي‌گويند، يعني‌ فراهم‌ آوردن‌ تفسيري‌ كلي‌ از واقعيت‌ كه‌ مابعدالطبيعه‌ هم‌ در پي‌ عرضه‌ي‌ آن‌ است‌. بنابراين‌، اصلاً اگر اذهاني‌ وجود داشته‌ باشند- و مسلماً به‌ يك‌ معنا هم‌ وجود دارند- تحليل‌ قضاياي‌ عقل‌ متعارف‌ درباره‌ خودمان‌، تا آنجا كه‌ اين‌ قضايا صادقند -و پذيرفتني‌ هم‌ نيست‌ كه‌ همه‌ قضاياي‌ عقل‌ متعارف‌ مربوط‌ به‌ عقيده‌ي‌ ما به‌ وجود ديگران‌ كاذب‌ باشند- تحليلي‌ مابعدالطبيعي‌ از مسئله‌ را در اختيار ما قرار مي‌دهد. گرچه‌ ممكن‌ است‌ كه‌ مابعدالطبيعه‌اي‌ از اين‌ دست‌ چندان‌ هم‌ ثمربخش‌ نباشد ولي‌ به‌ هر حال‌ مشتمل‌ بر قضاياي‌ اساسي‌ مابعدالطبيعه‌ خواهد بود. 

حتي‌ اگر بر آن‌ باشيم‌ كه‌ تمام‌ معلومات‌ ما مربوط‌ به‌ نمودها و ظواهر اشياء است‌، خود همين‌ نمودها بر وجود واقعيتي‌ كه‌ داراي‌ نمود است‌ و ذهني‌ كه‌ آنها را درك‌ مي‌كند دلالت‌ مي‌كنند و روشن‌ است‌ كه‌ اين‌ دو امر ديگر خودشان‌ نمود نيستند و اين‌ يعني‌ نوعي‌ مابعدالطبيعه‌. حتي‌ رفتارگرايي‌ هم‌ يك‌ مابعدالطبيعه‌ است‌. البته‌ اين‌ سخنان‌ نه‌ بدين‌ معناست‌ كه‌ بگوييم‌ مابعدالطبيعه‌ به‌ صورت‌ نظامي‌ تام‌ و كامل‌ كه‌ اطلاعات‌ جامعي‌ درباره‌ي‌ كل‌ ساختار واقعيت‌ و اموري‌ كه‌ غالباً مايل‌ به‌ شناختن‌ آنها هستيم‌ ارائه‌ مي‌دهد، ممكن‌ است‌ يا حتي‌ ممكن‌ خواهد بود. بلكه‌ تنها بدين‌ معني‌ است‌ كه‌ در كوشش‌ براي‌ اثبات‌ و نقادي‌ قضاياي‌ مورد بحث‌ در مابعدالطبيعه‌ مي‌تواند مورد بررسي‌ قرار گيرد. از طرف‌ ديگر ما هر چه‌ هم‌ طرفدار پروپا قرص‌ مابعدالطبيعه‌ باشيم‌، بدون‌ فلسفه‌ نقادي‌ نمي‌توانيم‌ در مابعدالطبيعه‌ پژوهش‌ كنيم‌ يا حداقل‌ اگر فلسفه‌ نقادي‌ را ناديده‌ بگيريم‌، مطمئناً مابعدالطبيعه‌ي‌ ما بسيار بد خواهد بود. زيرا حتي‌ در مابعدالطبيعه‌ نيز چون‌ مفاهيمي‌ غير از مفاهيم‌ عرف‌ عام‌ و مبادي‌ تصوري‌ علوم‌ چيز ديگري‌ در اختيار نداريم‌، بايد از همانها آغاز كنيم‌ و اگر بناست‌ كه‌ مباني‌ و مبادي‌ درستي‌ در اختيار داشته‌ باشيم‌، بايد اين‌ مفاهيم‌ را به‌ دقت‌ تحليل‌ و بررسي‌ كنيم‌. پس‌ فلسفه‌ انتقادي‌ را هم‌ نمي‌توان‌ تماماً از مابعدالطبيعه‌ جدا كرد. گرچه‌ ممكن‌ است‌ كه‌ يك‌ فيلسوف‌ در تفكر خود بر يكي‌ از اين‌ اجزاء بيش‌ از ديگر اجزاء تأكيد بورزد. 

فرق‌ فلسفه‌ و علوم‌ خاص‌ چيست‌؟ 
فلسفه‌ با ساير علوم‌ خاص‌ در اين‌ جهات‌ تفاوت‌ دارد: 1- كليت‌ بيشتر آن‌ 2- روش‌ آن‌. فلسفه‌ مفاهيمي‌ را مورد بررسي‌ قرار مي‌دهد كه‌ جزء مبادي‌ همه‌ي‌ علوم‌ است‌، به‌ علاوه‌ي‌ تحقيق‌ درباره‌ي‌ نوعي‌ مسائل‌ خاص‌ كه‌ همگي‌ خارج‌ از حوزه‌ي‌ علوم‌ قرار دارند. علوم‌ و عقل‌ متعارف‌ مفاهيمي‌ را كه‌ نيازمند چنين‌ پژوهش‌ فلسفي‌ هستند مورد استفاده‌ قرار مي‌دهند، ولي‌ مسائل‌ خاصي‌ هم‌ هستند كه‌ در نتيجه‌ كشفيات‌ علمي‌ به‌ وجود آمده‌ يا موضوعيت‌ يافته‌اند و چون‌ علوم‌ قابليت‌ تحقيق‌ تام‌ و كامل‌ درباره‌ آنها را ندارند، فلسفه‌ بايد به‌ آن‌ تحقيق‌ درباره‌ي‌ آن‌ بپردازد، كه‌ از آن‌ جمله‌ مي‌توان‌ از مفهوم‌ «نسبيت‌» نام‌ برد. بعضي‌ از متفكران‌ مثل‌ هربرت‌ اسپنسر فلسفه‌ را تركيبي‌ از نتايج‌ علوم‌ دانسته‌اند، ولي‌ اين‌ رأي‌ امروزه‌ مقبول‌ اهل‌ فلسفه‌ نيست‌. ترديدي‌ نيست‌ كه‌ اگر بتوان‌ نتايج‌ فلسفي‌ را از طريق‌ تركيب‌ يا تعميم‌ اكتشافات‌ علمي‌ به‌ دست‌ آورد بايد بي‌درنگ‌ به‌ آن‌ مبادرت‌ كرد ولي‌ اينكه‌ آيا چنين‌ چيزي‌ ممكن‌ است‌ يا نه‌، امري‌ است‌ كه‌ تنها در عمل‌ روشن‌ مي‌شود، در عين‌ حال‌ كه‌ فلسفه‌ از اين‌ راه‌ به‌ پيشرفت‌ چنداني‌ نايل‌ نشده‌ است‌. فلسفه‌هاي‌ بزرگ‌ گذشته‌ بخشي‌ مربوط‌ به‌ تحقيق‌ در مفاهيم‌ بنيادي‌ تفكر است‌ و بخش‌ ديگر هم‌ تلاشهايي‌ است‌ براي‌ طرح‌ حقايقي‌ متفاوت‌ با حقايق‌ مورد بحث‌ در علوم‌ و با استفاده‌ از روشهايي‌ متفاوت‌ از روشهاي‌ آنها. اين‌ فلسفه‌ها بيش‌ از آنچه‌ كه‌ در ظاهر به‌ نظر مي‌آيد متأثر از علوم‌ زمان‌ خود بوده‌اند ولي‌ نمي‌توان‌ هيچ‌ يك‌ از آنها را تركيبي‌ از نتايج‌ علوم‌ دانست‌، و حتي‌ فيلسوفان‌ مخالف‌ مابعدالطبيعه‌ هم‌ مثل‌ هيوم‌، بيش‌ از آنكه‌ به‌ نتايج‌ علوم‌ تعلق‌ خاطر داشته‌ باشند، به‌ مبادي‌ و مباني‌ آنها پرداخته‌اند. 
تا يك‌ نتيجه‌ يا فرضيه‌ي‌ علمي‌ در حوزه‌ي‌ خاص‌ خودْش‌ اعتبار يافت‌ نبايد ما هم‌ آن‌ را بي‌قيد و شرط‌ يك‌ حقيقت‌ فلسفي‌ بدانيم‌. مثلاً به‌ هيچ‌ عنوان‌ نمي‌توان‌ گفت‌ كه‌ چون‌ زمان‌ فيزيكي‌ غيرقابل‌ انفكاك‌ از مكان‌ است‌، چنان‌ كه‌ امروزه‌ علم‌ فيزيك‌ ادعا مي‌كند، پس‌ تقدم‌ مكان‌ بر زمان‌ يك‌ اصل‌ فلسفي‌ است‌. زيرا ممكن‌ است‌ اين‌ امر نسبت‌ به‌ زمان‌ فيزيكي‌ صادق‌ باشد، آن‌ هم‌ به‌ اين‌ دليل‌ كه‌ زمان‌ فيزيكي‌ در مكان‌ اندازه‌گيري‌ مي‌شود. ولي‌ اين‌ امر لزوماً درمورد زماني‌ كه‌ به‌ تجربه‌ي‌ ما درمي‌آيد (كه‌ زمان‌ فيزيكي‌ منتزع‌ از آن‌ يا جزئي‌ از آن‌ است‌) صادق‌ نيست‌. علوم‌ ممكن‌ است‌ با استفاده‌ از وهميات‌ روش‌ شناختي‌ يا كاربرد اصطلاحات‌ در معاني‌ غيرمعمول‌ به‌ پيشرفتهايي‌ دست‌ يابند ولي‌ به‌ هر حال‌ فلسفه‌ بايد آنها را تصحيح‌ كند. اصطلاح‌ فلسفه‌ علم‌ معمولاً به‌ آن‌ شاخه‌ي‌ منطق‌ گفته‌ مي‌شود كه‌ به‌ طريق‌ خاصي‌ به‌ بررسي‌ روشهاي‌ مختلف‌ علوم‌ مي‌پردازد. 

اختلاف‌ روش‌ فلسفه‌ و روش‌ علوم‌ در چيست‌؟ 
روشهاي‌ فلسفه‌ از بنياد با روشهاي‌ علوم‌ خاص‌ متفاوت‌ است‌. علوم‌ به‌ جزء رياضيات‌ از روش‌ تعميم‌ تجربي‌ استفاده‌ مي‌كنند و اين‌ روشي‌ است‌ كه‌ در فلسفه‌ كاربرد بسيار اندكي‌ دارد. از طرف‌ ديگر كوششهاي‌ بسياري‌ هم‌ كه‌ براي‌ ادغام‌ فلسفه‌ در رياضيات‌ صورت‌ گرفته‌ موفقيت‌آميز نبوده‌ است‌ (به‌ جزء در بخشهاي‌ خاصي‌ از منطق‌ كه‌ موضوعاً به‌ رياضيات‌ نزديكترند تا فلسفه‌). خصوصاً به‌ نظر مي‌رسد براي‌ فلاسفه‌ به‌ عنوان‌ انسان‌، رسيدن‌ به‌ قطعيت‌ و مسلميتي‌ كه‌ در رياضيات‌ وجود دارد ناممكن‌ باشد. تفاوت‌ بين‌ اين‌ دو رشته‌ از مطالعات‌ و تحقيقات‌ را مي‌توان‌ مربوط‌ به‌ علل‌ مختلف‌ دانست‌. نخست‌ اينكه‌ معلوم‌ نيست‌ بتوان‌ معاني‌ اصطلاحات‌ مورد استفاده‌ در فلسفه‌ را به‌ همان‌ وضوح‌ مفاهيم‌ مورد استفاده‌ در رياضيات‌ مشخص‌ كرد، به‌طوري‌ كه‌ در يك‌ استدلال‌ اين‌ اصطلاحات‌ در معرض‌ تغييراتي‌ نامحسوس‌ و ظريف‌ قرار مي‌گيرند و علاوه‌ بر آن‌ اطمينان‌ يافتن‌ از اين‌ امر كه‌ فيلسوفاني‌ كه‌ افكار و نظريات‌ مختلف‌ دارند كلمه‌ واحدي‌ را در معناي‌ واحد استعمال‌ كرده‌ باشند دشوار است‌. ثانياً تنها در حوزه‌ي‌ رياضيات‌ است‌ كه‌ مفاهيمي‌ ساده‌، بنياد يك‌ سلسله‌ي‌ پيچيده‌ و در عين‌ حال‌ دقيق‌ از استنتاجات‌ را تشكيل‌ مي‌دهند. ثالثاً قضاياي‌ رياضياتِ محض‌ همگي‌ قضاياي‌ شرطي‌ است‌؛ بدين‌ معنا كه‌ نمي‌توانند به‌ ما بگويند وضع‌ در جهان‌ خارج‌ واقعاً به‌ چه‌ صورت‌ است‌. مثلاً نمي‌توانند بگويند در يك‌ مكان‌ مشخص‌ چه‌ تعداد از اشياء خاصي‌ وجود دارد، بلكه‌ تنها مي‌توانند بگويند اگر چنين‌ و چنان‌ باشد چه‌ خواهد شد. مثل‌ اينكه‌ مي‌توانند بگويند اگر در اتاقي‌ 7+5 صندلي‌ وجود داشته‌ باشد، در آن‌ اتاق‌ 12 صندلي‌ وجود خواهد داشت‌. ولي‌ هدف‌ فلسفه‌ آن‌ است‌ كه‌ مستقيماً درباره‌ي‌ واقعيات‌ سخن‌ بگويد؛ يعني‌ بگويد وضع‌ در جهان‌ خارج‌ واقعاً به‌ چه‌ صورتي‌ است‌. به‌ همين‌ دليل‌ نيز تشكيل‌ دادن‌ قياساتي‌ كه‌ تنها از اصول‌ موضوعه‌ يا تعاريف‌ ساخته‌ شده‌ باشند با فلسفه‌ تناسب‌ ندارد حال‌ آنكه‌ در رياضيات‌ امر غالباً به‌ همين‌ صورت‌ است‌. 

بنابراين‌ نمي‌توان‌ بين‌ روشهاي‌ فلسفه‌ و روشهاي‌ ساير علوم‌ به‌ مشابهت‌ تامي‌ دست‌ يافت‌، چنان‌ كه‌ تعريف‌ دقيق‌ روش‌ فلسفه‌ نيز ناممكن‌ است‌، مگر به‌ قيمت‌ محدود كردن‌ نامتناسب‌ و مضحك‌ موضوع‌ آن‌. فلسفه‌ تنها يك‌ روش‌ ندارد، بلكه‌ به‌ تناسب‌ موضوعات‌ داراي‌ روشهاي‌ متفاوت‌ است‌ و تعريف‌

فلسفه‌ بايد حجيت‌ تجربه‌ي‌ مستقيم‌ و بي‌واسطه‌ را نيز بپذيرد، ولي‌ اين‌ ابزار آنقدرها هم‌ كه‌ ممكن‌ است‌ به‌ نظر رسد، كارا نيست‌. طبيعتاً ما نسبت‌ به‌ وجود هيچ‌ ذهني‌ مگر ذهن‌ خودمان‌ تجربه‌ مستقيم‌ نداريم‌. تجربه‌ي‌ مستقيم‌ نيز عقلاً نمي‌تواند وجود مستقل‌ اشياء مادي‌ را كه‌ (كه‌ به‌ نظر مي‌رسد مورد تجربه‌ ما هستند) اثبات‌ كند.
 

اين‌ روشها نيز قبل‌ از بيان‌ موارد اطلاق‌ و كاربرد آنها، كار درستي‌ نيست‌. بلكه‌ چنين‌ كاري‌ بسيار مخاطره‌آميز است‌. در گذشته‌ نيز غالباً هر چه‌ را كه‌ با روش‌ خاصي‌ قابل‌ بررسي‌ بود از فلسفه‌ خارج‌ مي‌كردند و همين‌ امر منجر به‌ محدود شدن‌ نادرست‌ دامنه‌ي‌ فلسفه‌ مي‌گرديد. فلسفه‌ مستلزم‌ روشهاي‌ بسيار گوناگوني‌ است‌؛ زيرا بايد تمام‌ انواع‌ تجارب‌ انساني‌ را در معرض‌ شرح‌ و تفسير خود قرار دهد. در عين‌ حال‌ روش‌ فلسفه‌ ابداً تجربي‌ محض‌ هم‌ نيست‌، زيرا وظيفه‌ فلسفه‌ آن‌ است‌ كه‌ تا حد ممكن‌ تصويري‌ هماهنگ‌ از تجارب‌ انساني‌ و هر آنچه‌ را كه‌ مي‌توان‌ از واقعيت‌ (علاوه‌ بر واقعيتي‌ به‌ نام‌ تجربه‌) استنتاج‌ كرد، پديد آورد. درمورد نظريه‌ شناخت‌ نيز فلسفه‌ بايد همه‌ي‌ انواع‌ تفكر انساني‌ را به‌ صورت‌ بنيادي‌ و اساسي‌ به‌ نقد بكشد، و هر نوع‌ انديشه‌اي‌ كه‌ در تاملات‌ ممتاز ولي‌ غيرفلسفي‌ ما به‌ صورت‌ بديهي‌ و واضح‌ ظهور مي‌كند، بايد در اين‌ تصوير جايي‌ داشته‌ باشد و تنها به‌ دليل‌ تفاوت‌ داشتن‌ با انديشه‌هاي‌ ديگر به‌ دور افكنده‌ نشود. در اين‌ مورد معيارهاي‌ فيلسوف‌ به‌طور كلي‌ عبارت‌ خواهند بود از: 1- هماهنگي‌ و 2- جامعيت‌؛ او بايد ارائه‌ي‌ تصويري‌ جامع‌ و نظام‌مند از تجربه‌ انساني‌ و جهان‌ را وجهه‌ي‌ همت‌ خويش‌ قرار دهد، تصويري‌ كه‌ در آن‌ توصيف‌ اين‌ امور تا آنجا كه‌ در حوزه‌ي‌ توصيف‌ ممكن‌ است‌ آمده‌ باشد. ولي‌ نبايد چنين‌ چيزي‌ را به‌ قيمت‌ كنار گذاشتن‌ اموري‌ كه‌ ذاتاً معرفت‌ حقيقي‌ يا عقيده‌ درست‌ هستند، به‌ چنگ‌ آورد. اگر فلسفه‌اي‌ ادعايي‌ داشته‌ باشد كه‌ در زندگي‌ عادي‌ و عرفي‌ عقلاً نمي‌توان‌ قبول‌ كرد، به‌ حق‌ مورد اعتراض‌ قرار مي‌گيرد. مثل‌ اينكه‌ بخواهد با استفاده‌ از قواعد منطق‌ اين‌ نتيجه‌ را بگيرد - چنان‌ كه‌ گاهي‌ هم‌ اين‌ طور شده‌- كه‌ جهان‌ مادي‌ اصلاً وجود ندارد و يا اينكه‌ همه‌ عقايد علمي‌ يا اخلاقي‌ ما در واقع‌ نادرستند. 

فلسفه‌ و روان‌شناسي‌ چه‌ نسبتي‌ دارند؟ 
روان‌شناسي‌ با فلسفه‌ رابطه‌ي‌ خاصي‌ دارد. نظريه‌هاي‌ خاص‌ روان‌شناختي‌ خيلي‌ بيش‌ از نظريه‌هاي‌ خاص‌ يك‌ علم‌ تجربي‌ ممكن‌ است‌ عملاً بر يك‌ استدلال‌ فلسفي‌ يا نظريه‌اي‌ درباره‌ي‌ خير و شر تأثير بگذارند؛ عكس‌ آن‌ نيز صادق‌ است‌؛ به‌ جزء آنجاها كه‌ روان‌شناسي‌ با فيزيولوژي‌ ارتباط‌ مي‌يابد. روان‌شناسي‌ از اشتباهات‌ فلسفي‌ بيشتر آسيب‌ مي‌پذيرد تا آسيبي‌ كه‌ به‌ جهت‌ عضويت‌ در علوم‌ طبيعي‌ بر آن‌ وارد مي‌شود. اين‌ امر شايد از اين‌ روست‌ كه‌ ساير علوم‌ طبيعي‌ از گذشته‌اي‌ تقريباً دور داراي‌ موقعيت‌ نسبتاً تثبيت‌ شده‌اي‌ بودند و بنابراين‌ زمان‌ كافي‌ براي‌ تبيين‌ و تدقيق‌ مفاهيم‌ بنيادين‌ خويش‌ جهت‌ اهداف‌ خاص‌ خود داشته‌اند، ولي‌ روان‌شناسي‌ اخيراً به‌ صورت‌ علمي‌ مستقل‌ درآمده‌ است‌. تا يك‌ نسل‌ قبل‌ معمولاً روان‌شناسي‌ را داخل‌ در حوزه‌ي‌ كار فيلسوف‌ مي‌دانستند و كمتر آن‌ را به‌ صورت‌ يكي‌ از علوم‌ طبيعي‌ تلقي‌ مي‌كردند. از اين‌ رو روان‌شناسي‌ فرصت‌ كافي‌ براي‌ تكميل‌ فرآيند تدقيق‌ مفاهيم‌ بنيادين‌ خود -هرچند كه‌ از نظر فلسفي‌ بي‌ايراد نباشد- نداشته‌ است‌. مفاهيمي‌ كه‌ به‌ هر حال‌ بايد به‌ صورتي‌ كاملاً روشن‌ تبيين‌ شوند و عملاً قابليت‌ كاربرد يابند. وضعيت‌ فعلي‌ علم‌ فيزيك‌ اين‌ نكته‌ را به‌ اثبات‌ مي‌رساند كه‌ وقتي‌ علمي‌ به‌ مرحله‌ي‌ پيشرفته‌تري‌ نسبت‌ به‌ گذشته‌ مي‌رسد ممكن‌ است‌ مجدداً از جهت‌ مسائل‌ فلسفي‌ با اشكالاتي‌ روبه‌رو شود، به‌طوري‌ كه‌ دوره‌ي‌ استقلال‌ آن‌ علم‌ نه‌ در آغاز تكون‌ و نه‌ در مرحله‌ي‌ پيشرفت‌ آن‌ بلكه‌ در فاصله‌ي‌ بين‌ اين‌ دو دوره‌ قرار داشته‌ باشد. مطمئناً فلسفه‌ مي‌تواند در دوره‌ي‌ بازسازي‌ دانش‌ فيزيك‌ مؤثر واقع‌ شود. 

شكاكيت‌ يعني‌ چه‌؟ 
بخش‌ قابل‌ توجهي‌ از اشتغالات‌ فلسفه‌ صرف‌ مخلوق‌ عجيبي‌ به‌ نام‌ شكاك‌ مطلق‌ شده‌ است‌، هرچند كسي‌ كه‌ واقعاً شكاك‌ مطلق‌ باشد وجود ندارد واگر هم‌ وجود داشته‌ باشد ابطال‌ رأي‌ او محال‌ خواهد بود. چنين‌ كسي‌ نه‌ مي‌تواند مخالف‌ خود را رد كند و نه‌ مي‌تواند چيزي‌ حتي‌ شكاكيت‌ خود را اثبات‌ كند. مگر، آنكه‌ با خود دچار تناقض‌ شود، زيرا اثبات‌ اينكه‌ هيچ‌گونه‌ شناختي‌ وجود ندارد و هيچ‌ اعتقادي‌ حق‌ نيست‌، خود اثبات‌ يك‌ اعتقاد است‌. اما شما نمي‌توانيد براي‌ او ثابت‌ كنيد كه‌ برخطاست‌. زيرا هر دليلي‌ بايد چيزي‌ را مسلم‌ فرض‌ كند، مقدمه‌اي‌ يا چيز ديگري‌ و قواعد منطق‌ را. اگر قانونِ ] امتناعِ [ تناقض‌ درست‌ نباشد، هرگز نمي‌توان‌ سخن‌ كسي‌ را با استناد به‌ اينكه‌ تناقض‌آميز است‌ رد كرد. 

بنابراين‌ فيلسوف‌ نمي‌تواند از هيچ‌ شروع‌ كرده‌ همه‌ چيز را اثبات‌ كند: بلكه‌ خلاصه‌ بايد چيزهايي‌ را مفروض‌ بگيرد. به‌طور مشخص‌ بايد درستي‌ قواعد منطق‌ را مفروض‌ بگيرد، والا نمي‌تواند هيچ‌ استدلالي‌ اقامه‌ كند يا حتي‌ جمله‌ي‌ معناداري�


http://www.iptra.ir





منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت: 9:21 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1652

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس