تحقیق و پروژه رایگان - 256

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

فاطمه(س) معني نماز عشق

بازديد: 51

فاطمه(س) معني نماز عشق




حضرت فاطمه زهراء (س) دخت گرامي بزرگ زني چون خديجه کبري است که از نيکوترين و عفيفترين زنان جهان و نخستين زني است که به پيامبر ايمان آورد وهرآن چه از مال دنيا در اختيار داشت در راه پيشرفت اسلام بذل کرد فاطمه فرزند نيکو مردي چون محمد(ص) فرستاده رحمت ومغفرت است.


 

فاطمه کيست؟
حضرت فاطمه زهراء (س) دخت گرامي بزرگ زني چون خديجه کبري است که از نيکوترين و عفيفترين زنان جهان و نخستين زني است که به پيامبر ايمان آورد وهرآن چه از مال دنيا در اختيار داشت در راه پيشرفت اسلام بذل کرد فاطمه فرزند نيکو مردي چون محمد(ص) فرستاده رحمت ومغفرت است.محمد هموکه پس از 1400سال از عروج ملکوتي اش, سياه دلان تاريخ ,او و پيروان راستينش را از گزندتهمت و ناروا رها نکرده اند و در عصر دموکراسي و آزادي بيان حتي ياراي شنيدن نام مقدس و راستينش را که برگرفته از صداقت بي منتهاي اوست ندارند,و به بهانه هاي واهي و با علم کردن و بازخواني سناريوهاي از پيش تعيين شده و بعضا حتي با به رقص در آوردن مترسکان مسلمان نما تحت لواي سلمان رشدي وامثالهم هربار به بهانه اي مفاخرمسلمانان را نشانه رفته و با ادعاهايي چون حقوق بشر و امثال آن که به واقع جز لق لقه زبان بشر امروزي هيچ تعبير ديگري نمي توان براي آنها يافت, دين رحمت و عزت را آماج طعنه و پرسش قرار مي دهند غافل از آنکه اين دين به اعتبار پيامبر صلح و دوستي و به عزت خون حمزه ، حسين(ع),علي(ع) وديگر شهداي راستين اين مکتب تا هميشه تاريخ آبياري و سيراب شده است.
پرورش زهرا در کنار پدرش رسول خدا و در خانه نبوت بود، ‌آنجا که منزلگاه زميني فرشتگان،‌ و مرکز نزول وحي و آيه هاي قرآن است. زهرا همسر بزرگمردي است که بيش از سيصد آيه از قرآن شريف درباره او نازل شده و بقاي اسلام وامدار تلاشهاي بي دريغ اوست. در دامن پاک فاطمه دو امام و دو شخصيت ممتاز عالم بشري ( امام حسن و امام حسين ( ع)) رشد يافته اند, عقيله بني هاشم زينب کبري ( ع ) پيام رسان بزرگ حماسه عاشورا پرورش يافته چنين مادري است.
فضايل فاطمي:
زهراي اطهر(عليها‌السلام) انساني چند بعدي و در تمام جنبه‌هاي انساني در اوج کمال بود. حضرت زهرا(عليها السلام) بيشتر اوقات شب را به عبادت مشغول مى شد. حسن بصري مي‌گويد: «در اين امت، عابدتر از فاطمه‌(عليها‌السلام) نيامده است، آنقدر نماز و عبادت را ادامه مي‌داد که پاهايش ورم مي‌کرد. رسول الله درباره‌ي فاطمه سلام الله عليها فرمود: اي سلمان به راستي که خداوند قلب و تمام اعضاي فاطمه تا استخوان‌هايش را از ايمان و يقين آکنده ساخته به گونه‌اي که او غرق در اطاعت پروردگار است. و يا در جايي ديگر مي فرمايد:وقتى دخترم فاطمة در محراب عبادت مى ايستاد همچون ستاره اى براى ملائكه آسمان مى درخشيد. خدا به ملائكه مى گويد: اى ملائكه بنگريد به بهترين بنده من فاطمه, او در مقابل من ايستاده و از خوف من تمامى وجودش مى لرزد و با تمامى حضور قلبش به عبادت من روى آورده.فاطمه به هنگام عبادت آنچنان در معشوق غرق مي‌شد که با گذشت ساعت‌ها، گذر زمان را حس نمي‌کرد. اما در وقت حمايت از رهبري و ولايت، تو گويي جز سياست کار ديگري نداشت، و تا پاي جان مي‌ايستاد و جوانمردانه افشاگري مي‌‌کرد. امام‌ صادق(عليه‌السلام) مي فرمايد: «وقتي در محراب عبادت به نماز مي‌ايستاد براي آسمانيان مي‌درخشيد همان‌گونه که نور ستاره‌ها براي زمينيان.» (و به همين علت وي «زهرا» لقب داده اند).زهراء (ع) هرگز از انجام عمل خير دريغ نمي کرد. روزي پيرمرد فقيري و گرسنه نزد پيامبر اکرم آمد و درخواست کمک کرد. پيامبر فرمود: اكنون چيزى ندارم ولى «راهنماى خير چون انجام دهنده آن است.» سپس او را به منزل فاطمه(عليها السلام) راهنمايى كرد. زهرا(عليها السلام) فرمود: ما نيز اكنون در خانه چيزى نداريم، سپس گردن بندى را كه دختر حمزةبن عبدالمطّلب به او هديه كرده بود از گردن باز كرد و به پيرمرد فقير داد و... . زهراء (ع) و خاندان ايشان به امر پيامبر براي شفاي حسنين (ع) سه روز روزه نذر کردند واقعه ايکه در نهايت به نزول آيات سوره دهر( و يطعمون الطعام علي حبه مسکينا و يتيما واسيرا. انما نطمعکم لوجه الله لا نريد منکم جزاءا و لا شکورا)منتهي شد. حضرت فاطمه(س) مي فرمايد: اي علي! من از پروردگارم شرم دارم كه چيزي از تو درخواست كنم كه توان برآوردن آن را نداشته باشي ماجراي پيراهن شب عروسي که حضرت زهرا آن را به زني مستمند بخشيد و يا گفتار ماندگار "الجار ثم الدار" وي و ... همه گوشه‌اي از ايثارگري‌هاي اين بانوي فرهيخته وبا عظمت است. براساس اسنادي که در دست و مورد قبول و اتفاق فريقين است خداي در قرآن او را کوثر يا خير کثير ناميدو اساس نزول آن کوتاه کردن شر سخن مشرکان از سر پيامبر بود.گل ياس پيامبر؛مصداق آيه نسائنا، در داستان مباهله است که بين پيامبر (ص) و مسيحيان نجران پديد آمد.دختر معصوم روضه نبوي مصداق بارز آيه تطهير( انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيراً )در قرآن است. در کتاب صواعق المحرقه، تفسير طبري، و کتب ديگر از رسول خدا نقل شد که اين آيه درباره من و علي (ع) و حسن و حسين و فاطمه (س) نازل شده است و طبري در تفسير خود 15 روايت به سندهاي مختلف در اين باره ذکر مي‏کند.دردانه رسول اکرم ,مصداق ذي القربي در( قل لا اسالکم عليه اجراً الا المودة في القربي) است ,اومصداق همان ذي القربائي است که در قرآن مودت او درخواست شده ,به راستي از او خويشاوندتر به پيامبرکيست؟
به حقيقت بايد چشم‌ بصيرت‌ داشت‌ تا گوشه‌اي‌ از سراپردة‌ جلال‌ فاطمي‌ را درک نمود.فاطمه براي‌ هر يك‌ از روزهاي‌ هفته‌، دعاي‌ ويژه‌اي‌ داشت‌ و براي‌ تعقيبات‌ نماز هم‌ ادعية‌ خاص‌ .دختر وحي,آزاد ساختن‌ بردگان‌ در نظرش كاري‌ بس ارزشمند بود ،گردنبندي‌ را كه‌ علي‌ (ع‌) برايش خريده‌ بود، فروخت‌ و با پول‌ آن‌ برده‌اي‌ خريد و آزاد كرد.پيامبر اكرم‌ (ص‌) از اين‌ كار دخترش‌ بسيار شادمان‌ گرديد و او را ستود . 
فاطمه زهرا (سلام الله عليها) فرمود: "هر کس عبادت خالص خود را به سوي پروردگار بالا بفرستد، خداوند برترين مصلحت خود را به سوي او مي‌فرستد.
منزلت فاطمه از سخن بزرگان و در کلام وحي:
فاطمه (س) را نزد پيامبر احترامي عظيم بود بسي فراتر از احترام پدري به دخترش و اين بگونه‏اي بود که حيرت ديگران را بر مي‏انگيخت او با آن همه شأن و عظمت دست دخترش را مي‏بوسيد و به گفته عايشه هرگاه که فاطمه (س) بر پيامبر وارد مي‏شد رسول خدا به احترامش از جاي بر مي‏خاست و پيشاني او را مي‏بوسيد در حين ورود از او جداً استقبال مي‏کرد و يا در حين خروج از محضرش مشايعتش مي‏فرمود.
پيامبر مي فرمايد:او برترين بانوي اسلام و سيده زنان عالم است. گاهي مي‏فرمود فاطمه (س) يک شاخه گل است (ريحانه)؛ زماني مي‏فرمود فاطمه (س) پاره تن من است (بضعة مِنّي)، و گاهي مي‏فرمود فاطمه (س) عزيزترين مردم به نزد من است.مي فرمود دخترم فاطمه را بدان جهت فاطمه ناميدند كه خداوند عزوجل او و دوستانش را از آتش جهنم به دور نگه مى‏دارد,يا مي‏فرمود هر که فاطمه (س) راشادان کند مرا شادان کرده است، و هر که فاطمه را بيازارد مرا آزرده است، با اين تذکره که شادي و غضب رسول خدا ،همانند محبت و آزار خداوند است، رسول الله (ص)، بارها و بارها فاطمه (عليها السلام) را ستود و از او تجليل کرد. در مواقع بسياري مي‌فرمود: "پدرش به فدايش باد" و گاه خم مي‌شد و دست او را مي‌بوسيد. به هنگام سفر از آخرين کسي که خداحافظي مي‌نمود، فاطمه (عليها السلام) بود و به هنگام بازگشت به اولين محلي که وارد مي‌شد، خانه او بود. گاه در جواب خرده‌گيران، لب به سخن مي‌گشود که خداوند مرا به اين کار امر نموده و يا مي‌فرمود: "من بوي بهشت را از او استشمام مي‌کنم." 
اى سلمان! كسى كه دخترم فاطمة را دوست داشته باشد در بهشت با من است و كسى كه دشمن او باشد در آتش است. سلمان! محبت فاطمه در صد مورد نافع است[ و مايه نجات] كه آسان ترينش مرگ, قبر, هنگام سنجش اعمال, و... مى باشد. امام صادق عليه السلام مي فرمايد:هر آن كس كه فاطمة را آن گونه كه بايد بشناسد, ليله القدر را درك كرده, و فاطمه را از آن رو فاطمه گفته اند كه مردم از شناخت او عاجزند.
رسول خدا (ص)مي فرمايد:فاطمة فرشته اى در سيماى انسان است, هرگاه مشتاق بوى بهشت مى شوم دخترم فاطمه را مى بويم.ريحانه نبي، گوهري تابناک در منظومه نسل پيامبرو فرشته‏اي است از ملکوت اعلي.او داراي درجه‏اي اعلي است که در عالم زنان همتائي و در عالم مردان کفوي جز علي (ع) برايش نيست. 
صبر فاطمه:
کودکى ريحانه رسول (سلام الله عليها) با دوره نخست تبليغ دين در مکه توأم بود. مشاهده پدر که به ضرب سنگباران زخمى شده بخشى از سهم کودکى فاطمه (س ) در رسالت دشوار رسول خدا محمد (ص) بود. 
اوج اين سختى، در سه سال محاصره در شعب ابى طالب به وقوع پيوست قضاي الهي ، در همان سالهاي تبعيد ومحاصره اقتصادي در شعب، مادر وابوطالب را در يک سال از او جدا کرد ، رحلت مادر وابوطالب مسوليت فاطمه رادر قبال پدر ،افزود وپيامبراو را (امّ ابيها ) مام پدر ناميد. فاطمه زهرا (س) در آن روزها قد برافراشت و با دستهاي کوچک خود غبار محنت را از چهره پيغمبر زدود.دشمن شکمبه شتر يا گوسفند بر سر پدر مي‏ريزد و او با دستهاي کوچک خود آنها را از سر و روي پدر پاک مي‏کند.پدرش را کتک مي‏زنند و او از شدت تاثر مي‏گريد و پدر را نوازش مي‏کند.بر بدن پدرش جراحات وارد مي‏کنند. او همچون پرستاري مهربان بر آن جراحات مرهم مي‏گذاردآغاز نوجوانى در مدينه با جنگ هاى پى درپى عليه مسلمانان همراه شد. ياس نبى در غياب همسر خود که سردار بى بديل سپاه اسلام بود، بارسنگين کارهاى خانه و رسيدگى به فرزندان خردسال را به دوش مى کشيد.فاطمه همدم‌ رنجها و غصه‌هاي‌ شوهر بود و او را پناه‌ محسوب‌ مي‌شد. علي‌ (ع‌) مي‌فرمود: «وقتي‌ به‌ خانه‌ مي‌آمدم‌ و به‌ زهرا نگاه‌ مي‌كردم‌، تمام‌ غم‌ و اندوهم‌ برطرف‌ مي‌شد. هرگز كاري‌ نكردم‌ كه‌ فاطمه‌ از من‌ خشمناك‌ و ناراحت‌ شود. فاطمه‌ نيز، هرگز مرا خشمناك‌ نساخت‌ . داستان دستان زهراى مرضيه (س ) که از چرخاندن آسياب سنگى زخم شده بود و چادر وصله دار حضرتش که سلمان را به گريه انداخت، همچنين ماجراى شبهاى خانه على عليه السلام که فرزندان کوچکش گرسنه سر بر بالين مى گذاشتند، گوشه هايى از درد و رنج نوعروس آسمانى اسلام است که همگى به پاى نونهال اسلام و براى جان گرفتن درخت رسالت بود عزاى غمبار سيدالشهدا عليه السلام که بزرگترين مصيبت تاريخ بشر است، پيشاپيش, خاندان نبوت را به استقبال خود برد 
زهرا عصاره عصمت،آيينه پاکي و زلال کوثر است. فاطمه ، ياس نبي است که شميم همه گلهاي عصمت را از او مي‌بوييم.
کلام آخر و پرسش نگارنده از خوانندگان اين نوشتار آن است که پاسخ شما به اين سوال چيست؟ 
تمامي ستارگان برخاك افتاده نام‌ونشاني برمزار خويش دارند، "مدينه‌النبي" "بقيع"، "نجف"، "مشهد الرضا"، "كربلا"، اما نام مزار مادر دلهاي بيقرار ما چيست كه همچنان ناپيداست و با هزاران فانوس اشك هم نمي‌توانيم سراغ آن را بگيريم. آيا پنهان بودن قبر مبارک آن حضرت نشان ازآگاهي‌، درايت‌ و آينده‌ نگري‌ آن حضرت و همسر مظلومش ندارد؟ علي و فاطمه اي که در امور دين به هيچ عنوان اهل مسامحه نيستند و به طور قطع از وصيت به تدفين پنهاني و ناشناخته ماندن قبور مطهرشان -که تا ان زمان شايد مرسوم نبوده است- هدفي سياسي را دنبال مي کرده اندآيا اين عمل جز افشاي‌ ستم‌ غاصبان‌ ، نوعي اعلام نارضايتي از مردمان زمان و اعتراض به تنهايي حضرت علي (ع) مفهومی دیگر دارد.آيا پنهان ماندن قبر پاره تن رسول خدا آن هم در شرايطي که کمتر از سه ماه از رحلت پيامبر اکرم مي گذرد نوعي پيام رساني به تمامي اعصار براي بيان واقعيتي که اززمان درگذشت پيامبر تا پيوستن دختر گرانمايه اش به ايشان، رخ داده است نيست؟واقعا چه اتفاقي افتاد که گل ياس پيامبر که همه مردم احترام پيامبر به اورا به کرات ديده بودند به اين نتيجه مي رسد که وصيت‌ کند‌ پيكرش‌ را شبانه‌ غسل‌ دهند و به‌ خاك‌ سپارند ،آيا از اين تدبير قصدي غير از اين داشته اند که ظالماني‌ كه‌ او را آزرده‌ بودند، در مراسم‌ دفن‌ او حضور نيابند و از اين‌ حضور ،بهره‌ برداري‌ سياسي‌ براي‌ تطهير خود و توجيه‌ كارهايشان‌ نكنند.
منبع:
نويسنده :سيد وحيد احمدي,کارشناس ارشد اقتصاد و معارف اسلامي
1- www.irib.ir/tv/madar86/koniyeh.htm
2- www.hamshahrionline.ir/News/?id=57064
3-فاطمه زهرا(س) تولد و لقبهاي او، tiknews.org/display/?ID=62244&page= - 84k
4- رسول توده زارع، زندگينامه حضرت زهراء، http://www.whc.ir/index.php?action=article&cat=91&id=3192&artlang=fa
5- مقدم‌نيا شاهرودي محمدحسن، زيبايي‏هاي معنوي در سيره فاطمي، http://www.ido.ir/a.aspx?a=1387031205
پایان مطلب

 


 




منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت: 9:04 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

علم امام معصوم

بازديد: 125

علم امام معصوم




جايگاه علمي امام جواد (عليه السلام)


 

 بسم الله الرحمن الرحيم

امام جواد (ع) چون اجداد طاهرش خزانه دار علمي الهي وگنجينه دار رازها ورمزهاي آفرينش بود .
امام جواد(ع) با سني كم با شركت در مناظره ها و مباحثه هاي عالمان و دانشمندان بزرگ عصر خويش ، علم لدني كه همانا مختص به انبياء و معصومين است را فرا روي مردمان عصر خود و اعصار ديگر به تصوير كشيدند . حضرت به مناسبتي به اين نكته اشاره و مرز و سرچشمه علم خويش را با ديگران مشخص مي نماياند. هنگامي كه حضرت موضوع حيف و ميل شباني را به او گوشزد مي كرد ،در پاسخ به پرسش شبان كه عرض كرد، از كجا به اين موضوع پي بردي ، حضرت مي فرمايند: " نحن خزان علمه وعيبة حكمته واوصياء انبيائه و عباد مكرمون " ، " همانا ما خزانه داران علم الهي و گنجينه داران حكمت خداوندي و جانشينان انبياء و بندگان گرام او هستيم ."  مدينه المعاجز ، ص 535

 

شكار در حرم الهي

بنا به نقل شيخ مفيد از ريان بن شبيب : وقتي مامون خواست دخترش ام الفضل را به همسري امام جواد (ع) درآورد ، عباسيان به چنين تحليلي كه اين مسئله موجب مي شود كه حكومت به دست علويان افتد ،با تصميم مامون به مخالفت برخاستند .
از اينرو به نزد مامون رفته و اظهار داشتند : تو را به خداوند سوگند مي دهيم كه از تصميم خود در تزويج ام الفضل با محمد بن علي منصرف شو و بار ديگر قدرت را از عباسيان به علويان منتقل نكن . در گذشته ولايتعهدي علي بن موسي الرضا (ع) همه را نگران خود ساخت ، اكنون براي نامزدي ام الفضل يكي از عباسيان را انتخاب كن .
مامون در جواب عباسيان گفت : اختلاف شما با علويان ريشه در نحوه برخورد شما با آنان دارد. اگر شما با آنان منصفانه برخورد مي كرديد ، همانگونه كه آنها بر شما برتري و شايستگي دارند ، برتري مي يافتند.
پيشينيان من ،مشي بد رفتاري با علويان را در پيش گرفتند و قطع رحم كردند و من از اين رويه به خدا پناه مي برم ، هرگز از اين كه علي بن موسي (ع) را وليعهد خويش كردم ،پشيمان نيستم . از وي خواستم كه به جاي من خلافت كند قبول نكرد ، قضاي هتمي خدا جاي خود را گرفت " و كان امر الله معذورا" .(چنين تحليلي از شهادت حضرت رضا (ع) بيانگر نهايت حيله گري و تزوير مامون حتي در برابر عباسيان است. ) اينكه ميگوييد چرا ابو جعفر را به دامادي خويش برگزيده ام ؟ به فضل و دانش وي باز مي گردد، كه با وجود سني كم از همه برتر است . اميد است زمينه اي فراهم آيد تا ديگران نيز چون من به درجه فضل و برتري وي آگاهي يابند.
بزرگان عباسي ، دگر باره به سن حضرت (ع) خرده گرفتند و گفتند درست است كه رفتار اين جوان و فضل وكمال وي تو را به اعجاب وا داشته است ، ولي با مسائل فقهي آشنائي ندارد . مدتي صبركن تا به معلوماتي دست يابد سپس نيت خود را عملي ساز . 
مامون در جواب گفت : واي بر شما ، من به جايگاه و منزلت اين نوجوان بيش از شما دانايم ، او از اهل بيتي است كه علم ودانش آنان از سرچشمه الهامات الهي نشات مي گيرد.
پدران آنان در دين و دانش و ادب بي نياز از رعيتي بودند كه علمشان به درجه كمال رسيده است . اگر قبول نداريد ، امتحانش كنيد تا درجه فضل و علم او بر شما آشكار گردد . گفتند: قبول است ،وي را مي آزماييم . 
عباسيان با كسب اجازه از مامون ، اجازه خواستند تا فردي را براي مناظره با حضرت جواد (ع) معرفي كنند وجلسه را ترك كردند .
عباسيان با يكديگر به شور نشستند و در نتيجه قاضي نامي و مشهور ، يحيي بن اكثم را دعوت و با وعده دادن پول فراوان به وي در صورت پيروزي بر امام جواد (ع) ، در روزي معين در مجلسي با حضور مامون شركت جستند . 
در اين مجلس هر يك در جاي خود قرار گرفتند و مامون دستور داد تا تشكي و دو متكا را براي امام جواد (ع) گسترداند و خود در كنار او ايستاد. و يحيي بن اكثم روبروي امام قرار گرفت . 
يحيي بن اكثم رو به مامون كرد و گفت : يا اميرالمؤمنين اجازه مي دهيد تا از ابو جعفر سؤال كنم ؟ 
مامون گفت : از خودش اجازه بگير .
يحيي بن اكثم رو به حضرت (ع) كرد و گفت : فدايت شوم اجازه مي فرمايي مسئله اي بپرسم ؟
حضرت (ع) فرمود :بپرس 
يحيي بن اكثم گفت : خداوند ما را فدايت سازد اگر فردي در حال احرام شكاري را بكشد ، حكم آن چيست ؟
امام جواد (ع) فرمود : شكارچي در حل كشته است يا در حرم ؟
عالم به حرمت آن بوده يا جاهل ؟
از روي عمد كشته يا اشتباه ؟
آزاده بوده است يا غلام ؟
صغير بوده است يا كبير؟
اين اولين صيد بوده است يا بيشتر ؟
آن صيد از پرندگان بوده است يا غير آنها ؟
كوچك بوده است يا بزرگ ؟
شخص محرم بر اين عمل اصرار دارد يا پشيمان شده است ؟
شب اين عمل را انجام داده است يا روز ؟
احرام عمره بوده است يا احرام حج ؟
يحيي بن اكثم پس از شنيدن فروع باز شده از پرسش خود از سوي امام جواد (ع) زبانش به لكنت افتاد و نشانه هاي عجز و ناتواني به سيمايش آشكار شد .
مامون پس از بيان مطالب از سوي امام جواد (ع) گفت :خدا را به خاطر تشخيص خويش حمد و سپاس مي كنم سپس رو به عباسيان كرد و گفت : اكنون بر آنچه در فكر آن بوديد آگاهي يافتيد . 
پس از مراسم عقد و خطبه خواني مامون به حضرت (ع) گفت :در صورت تمايل پاسخ مسائل محرم را بيان كنيد تا همه بهره مند شويم .
حضرت (ع) فرمودند : " محرم اگر صيدي را در غير حرم بكشد و آن از پرندگان بزرگ باشد ، يك گوسفند كفاره بايد قرباني كند و اگر صيد در حرم باشد با يد دو گوسفند قرباني كند ". " اگر جوجه اي در حل بكشد قرباني ، يك بره از شير گرفته است؛ ولي قيمت آن جوجه بر او واجب نيست.اما اگر جوجه اي در حرم بكشد كفاره اش يك گوسفند و قيمت جوجه مي باشد ".
اگر صيد از حيوانات وحشي چون الاغ وحشي باشد بايد يك گاو قرباني و اگر صيد شترمرغ باشد يك شتر قرباني كند .
كفاره كشتن صيد بر فرد عالم و جاهل مساوي است .
در صورتي كه محرم عمداً صيد را بكشد گناه كرده ولي چنانچه به اشتباه صيد را شكار نموده چيزي بر او نيست.
كفاره فرد حر برخودش واجب و كفاره غلام بر مولاي او واجب است .
برصغير كفاره نيست ولي كبير كفاره بر او واجب است .
شخصي كه از شكار پشيمان شود پس از كفاره عقاب اخروي ندارد ولي آنكه بر كشتن صيد اصرار ورزد عذاب اخروي گريبانگير او مي شود .
الارشاد ،ص 319 - موسوعة الامام الجواد (ع)، ج2، ص 408 .


حلال و حرام شدن زن

مامون پس از شنيدن پاسخهاي حضرت (ع) در خصوص مسئله شكار و تشويق وي در مقابل حضار رو به امام جواد (ع) كرد و گفت:
احسنت ،يا ابا جعفر خداوند به تو خير عطا كند ، اگر صلاح مي دانيد شما نيز از يحيي بن اكثم سؤالي بپرسيد .
امام (ع) رو به يحيي بن اكثم كرد و فرمود : پرسش نمايم ؟
يحيي گفت : فدايت شوم اختيار با شماست . اگر توانائي پاسخگويي داشتم پاسخ مي دهم و اگر نه پاسخ آنرا از شما خواهم آموخت .
امام فرمودند :چه مي گويي در باره اين مسئله :
در اول روز نگاه مردي به زني حرام بود ،چون آفتاب بالا آمد همان زن بر او حلال شد ، ظهر كه شد بر او حرام گرديد ، به موقع عصر بر او حلال شد ، چون آفتاب غروب كرد ،حرام گشت ، در زمان عشاء حلال شد ، در نيمه شب حرام گرديد ، و چون فجر طلوع كرد بر او حلال شد .
اين چگونه مي شود و علت حلال و حرام شدن چيست ؟
يحيي بن اكثم در تحير گفت : به خدا سوگند من پاسخ اين مسئله را نمي دانم، پاسخ آن را بفرمائيد تا بياموزم .
حضرت جواد (ع) فرمودند : اين زن كنيزي است و آن مرد اجنبي و نامحرم - به جهت نامحرم بودن - نگاه وي در صبح بر آن زن حرام بود .آفتاب كه بالا آمد كنيز را خريداري كرد . و بر آن مرد حلال شد .
ظهر كنيز را آزاد كرد ،بر او حرام شد . عصر وي را به تزويج خود درآورد ،حلال شد .
موقع غروب به سبب ظهار - مسئله اي كه مرد به زن خود بگويد پشت تو نظير پشت مادر من است - بر او حرام شد .
زمان عشاء كفاره ظهار را داد ،حلال شد . نصف شب آن زن را طلاق داد حرام شد در طلوع فجر رجوع كرد آن زن بر او حلال شد .
در اين هنگام مامون رو به حاضران مجلس كرد و گفت :
آيا در ميان شما كسي يافت مي شود كه اين مسئله را چنين پاسخ دهد ؟ 
همه گفتند نه والله ،اميرالمؤمنين به راي خود آگاهتر است .آنگاه مامون گفت : واي بر شما ، اهل بيت در ميان مردم از نظر فضل و كمال بي همتا و ممتازند و كمي سن مانع فضيلت آنها بر ساير مردم نمي شود .
تحف العقول ،ص454 - بحارالانوار ،ج10، ص 385 - وسائل الشيعة ،ج22،ص265 - موسوعة الامام الجواد(ع) ،ج2 ، ص406 .

 

حد سارق

زرقان دوست صميمي بن ابي داود نقل مي كند كه : روزي بن ابي داود در حالي كه اندوه و حزن بر چهره اش نمايان بود از نزد معتصم باز مي گشت . از وي علت حزنش را جويا شدم ، كه او گفت : 
امروز آرزو كردم كه كاش بيست سال قبل مرده بودم . به او گفتم به چه دليل ؟ 
گفت : به خاطر اينكه امروز ابي جعفر محمد بن علي بن موسي (ع) نزد اميرالمؤمنين خود را تثبيت كرد . 
گفتم : چگونه ؟
گفت : دزدي به سرقتش اعتراف كرده بود و خليفه هم براي روشن شدن مسئله و اجراي حد بروي ،فقها را در مجلس جمع كرد و محمد بن علي را نيز دعوت نمود .
از ما سؤال كرد :از كجا دست دزد واجب است قطع شود ؟
من گفتم : از مچ دست .
خليفه گفت : به چه دليل ؟
گفتم : براي اينكه دست همان انگشتان و كف دست تا مچ است و بدين خاطر از خداوند سبحان در باره تيمم مي فرمايند " فاغسلوا وجوهكم و ايديكم الي المرافق وامسحوا برؤسكم و ارجلكم الي الكعبين. " مائده / 6 
در خصوص اين فتوي برخي از فقها در مجلس با من همراه شدند .
برخي نيز گفتند :قطع دست از آرنج واجب است .
خليفه از آنان علتش را پرسيد . گفتند : چون خداوند در قرآن مي فرمايد : " وايديكم الي المرافق " واين دلالت دست از نوك انگشتان تا مرفق و آرنج است .
ابن ابي داود ادامه داد : سپس خليفه رو به امام جواد (ع) كرد و گفت :
اي ابا جعفر نظر تو در باره اين موضوع چيست ؟
ابا جعفر گفت : اي خليفه اين جماعت در اين باره نظر دادند .
مامون گفت : راي آنها را ناديده بگير ، راي خود را بيان كن .
او گفت : اي خليفه مرا معاف كن .
خليفه گفت : تورا به خدا سوگند مي دهم كه نظر و راي خود را بيان كني .
ابا جعفر گفت: حال كه سوگند دادي ، مي گويم .
تمام اقوال بيان شده ، اشتباه است . در دين وسنت واجب است دست از نقطه پيوند استخوانها ، انگشتان قطع و كف دست به حال خود باقي بماند.
خليفه گفت : دليلش چيست ؟ 
اباجعفر گفت : اين سخن رسول اكرم (ص) كه فرمود : سجده بر هفت عضو واجب است .
پيشاني ، دو دست ، دو زانو و دو پا ، پس اگر دستش از مچ و يا آرنج بريده شود براي دزد دستي باقي نمي ماند تا با آن سجده كند و خداي متعال مي فرمايند " و ان المساجد لله" جن/ 18 " مسجدها از آن خداوند است " يعني اعضاي هفت گانه سجده و مسجد از خدايند و آنچه از آن خداست قطع نمي شود .
ابن ابي داود گويد :معتصم از اين حكم خوشش آمد و آن را پذيرفت و دستور داد تا دست دزد را از مفصل انگشتان دست قطع كنند نه كف دست.
ابن ابي داود مي گويد : در آن لحظه گويي براي من قيامتي برپا شد و آرزو كردم كاش زنده نبودم .
ابن ابي داود مي گويد: پس از سه روز به نزد معتصم رفتم و به او گفتم :همانا خيرخواهي براي اميرالمؤمنين بر من واجب است . هرچند كه بدانم به سبب آن بر آتش داخل شوم.
خليفه گفت : اين خير خواهي چيست ؟ 
گفتم : وقتي اميرالمؤمنين فقها رعيت و دانشمندان آنها را براي امري از امور دين در مجلس خويش گرد هم مي آورد،از آنها در باره حكمي پرسش مي كند و آنان نيز آنچه مي دانند بر زبان مي رانند ، در حالي كه در مجلس خليفه ، خاندان او ، فرماندهان ، وزراء و كاتبان حضور دارند. سخنان مجلس خليفه به گوش مردم مي رسد و آنان پي مي برند كه خليفه به خاطر فتوي و قول مردي كه عده اي از اين امت به امامت وي قائل هستند و ادعا مي كنند ،كه او " امام جواد (ع) " به مقام خلافت سزاوارتر است ، قول و فتواي همه را كنار مي زند ،حكم او را بر حكم فقها ترجيح مي دهد ، اين چه عواقبي را در پي خواهد داشت ؟ 
بن ابي داود گفت : در اين لحظه رنگ خليفه به خاطر آنچه به وي تذكر داده بودم تغيير كرد و گفت : خداوند به خاطر اين خير خواهي به تو جزاي خير عطا كند .
چهار روز پس از اين واقعه حضرت به شهادت رسيد ... 
تفسيرالعياشي ،ج1،ص319 - موسوعه الامام الجواد (ع) ،ج2،ص 410 - بحار الانوار ،ج 50 ، ص 5 -7

 
 
  
 

 


بازخورد مقاله ارسالی توسط کاربر: Y-Hosseini






منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت: 9:03 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

آداب معاشرت

بازديد: 129

آداب معاشرت




 


آية الله محمد تقى مصباح يزدى 
بحث درباره آداب معاشرت است. در اين باره در قرآن كريم مسائلى مطرح شده كه بعضى از آنها عموميت دارد و بعضى درباره رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم است كه شايد با بيانى كه عرض مى‏كنيم كمابيش قابل توسعه باشد. 
1- آداب عمومى 
آنچه مربوط به عموم افراد است، آدابى چند است كه در اين جا به بعضى از آنها اشاره مى‏كنيم: 
در سوره نور چندين آيه هست كه كما بيش با هم مربوط است و از آيه 27 شروع مى‏شود: «يا ايها الذين آمنوا لاتدخلوا بيوتا غير بيوتكم حتى تستانسوا و تسلموا على اهلها ذلكم خير لكم لعلكم تذكرون × فان لم تجدوا فيها احدا فلاتدخلوها حتى يؤذن لكم و ان قيل لكم ارجعوا فارجعوا هو ازكى لكم والله بما تعملون عليم; اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، به خانه‏هايى كه خانه‏هاى شما نيست داخل مشويد تا اجازه بگيريد و بر اهل آن سلام گوييد. اين براى شما بهتر است، باشد كه پند گيريد. و اگر كسى را در آن نيافتيد پس داخل مشويد تا به شما اجازه داده شود و اگر به شما گفته شد: «برگرديد»، پس برگرديد، كه آن براى شما سزاوارتر است و خدا به آنچه انجام مى‏دهيد داناست.» 
1 - 1 - ورود به خانه‏ها 
وارد شدن به خانه ديگران به چند صورت تصور مى‏شود: الف - شخص علم دارد به اين كه صاحب خانه راضى است. ب - مورد شك است. ج - علم دارد به اين كه راضى نيست. 
روشن است در جايى كه انسان، علم به عدم رضايت دارد يا اذن بگيرد ولى جواب رد بشنود نبايد وارد بشود: «و ان قيل لكم ارجعوا فارجعوا» اگر كسى خواست وارد منزل كسى بشود و اجازه خواست و گفتند «برگرديد» يعنى اجازه ندادند اصرار نكند و برگردد. اين براى شما بهتر و براى مصالح جامعه اسلامى مفيدتر است. 
صورت ديگر اين است كه علم دارد به اين كه طرف راضى است‏يا قبلا چنين اجازه‏اى را گرفته يا از نحوه رفتار و گفتار صاحب‏خانه به دست آورده است، در آن‏جا هم ورود جايز است منتهى آدابى دارد: يكى از آدابى كه مى‏بايست رعايت‏بكند اين است كه سرزده وارد نشود اگر دوستانى با همديگر روابطى دارند يا كسانى براى حاجتى - مادى يا معنوى - به كسى مراجعه مى‏كنند، چون ممكن است‏شخص در داخل خانه‏اش آمادگى براى پذيرش نداشته باشد يا در حالى باشد كه نمى‏خواهد كسى او را در آن حال يا به آن صورت ببيند اين است كه در اسلام تاكيد مى‏شود كه «استيناس‏» كنيد. استيناس كردن; يعنى انجام دادن كارى كه توجه را جلب بكند و در روايات در توضيحش آمده كه صدا بزنيد يا تنحنح بكنيد تا خودش را آماده كند. ضمنا دستور مى‏دهد كه سلام هم بكنيد «حتى تستانسوا و تسلموا على اهلها» كه بعدا جداگانه درباره آن بحث‏خواهيم كرد. 
اما اگر شخصى خواست وارد اتاق يا خانه‏اى بشود كه كسى در آن نيست و مثلا در زد و كسى جواب نداد و فهميد كه كسى آن جا نيست كه از او اجازه بگيرد در اين صورت هم وارد نشود: «فان لم تجدوا فيها احدا فلاتدخلوها حتى يؤذن لكم‏» طبعا وقتى كسى نباشد اذن هم تحقق نمى‏يابد پس شما بايد وارد نشويد تا كسى پيدا شود و به شما اذن بدهد. 
مواردى هست كه رفت و آمد افراد با هم خيلى زياد است; مثلا اهل يك خانه كه در اتاقهاى متعددى زندگى مى‏كنند رفت و آمد متعارف دارند: بچه‏ها وارد اتاق پدر و مادرشان مى‏شوند يا كسانى كه در خانه كار مى‏كنند مانند كلفت و نوكر و عبيد و امايى كه سابقا بودند و در خانه كار مى‏كردند، آيا هر دفعه‏اى كه مى‏خواهند بيايند لازم است اذن بگيرند يا نه؟ در آيه 58 سوره نور مى‏فرمايد: «يا ايها الذين آمنوا ليستاذنكم الذين ملكت ايمانكم والذين لم يبلغوا الحلم منكم ثلاث مرات‏» كسانى كه مملوك شما هستند و در خانه شما كار مى‏كنند و همين طور بچه‏هايى كه به حد تكليف نرسيده‏اند سه مرتبه در شبانه روز اذن بگيرند: پيش از نماز صبح، موقع ظهر و بعد از نماز عشا. اينها مواقعى است كه معمولا انسان استراحت مى‏كند و دلش مى‏خواهد تنها باشد. و در آيه بعد مى‏فرمايد: «و اذا بلغ الاطفال منكم الحلم فليستاذنوا كما استاذن الذين من قبلهم‏» اما اگر بچه‏ها به حد تكليف رسيدند بايد مثل سايرين اجازه بگيرند; يعنى غير از سه مرتبه‏اى كه گفته شد هر وقت ديگر هم مى‏خواهند وارد بشوند بايد اجازه بگيرند. 
1 - 2 - آداب غذا خوردن 
و اما درباره غذاخوردن در خانه ديگران، مواردى هست كه هر چند اذن صريحى از طرف صاحب خانه نباشد جايز است و آنها مواردى است كه معمولا انسان علم به رضايت طرف دارد و اگر كسى راضى نباشد بايد تصريح كند. در آيه 61 از همين سوره پس از اشاره به افرادى كه معذوريتهايى دارند «ليس على الاعمى حرج و لا على الاعرج حرج و لا على المريض حرج‏» مى‏فرمايد: «و لا على انفسكم ان تاكلوا من بيوتكم او بيوت آبائكم او بيوت امهاتكم او بيوت اخوانكم او بيوت اخواتكم او بيوت اعمامكم او بيوت عماتكم او بيوت اخوالكم او بيوت خالاتكم او ما ملكتم مفاتحه او صديقكم ليس عليكم جناح ان تاكلوا جميعا او اشتاتا» مفسران فرموده‏اند كه منظور از «بيوتكم‏» بيوت فرزندانتان است; يعنى خانه فرزندان به منزله خانه خودتان است. از اين آيه شريفه استفاده مى‏شود كه خويشاوندان نزديك براى استفاده از ماكولات در خانه يكديگر نيازى به اذن گرفتن ندارند همچنين خانه دوستى كه كليدش را در اختيار شما گذاشته است و در واقع در اين موارد «اذن فحوى‏» وجود دارد «ليس عليكم جناح ان تاكلوا جميعا او اشتاتا» وعده‏اى مشغول غذا خوردن باشند يا تنها باشيد اما وقتى مى‏خواهيد وارد بشويد اين آداب را رعايت كنيد: «فاذا دخلتم بيوتا فسلموا على انفسكم تحية من عندالله مباركة طيبة‏» وارد خانه كه مى‏شويد سلام كنيد «فسلموا على انفسكم‏» مفسران فرموده‏اند كه اين آيه از مواردى است كه همه مؤمنين به منزله يكديگر حساب شده‏اند. و سلام كردن به ديگران سلام كردن به خودتان تلقى شده است و بعضى گفته‏اند كه از اين آيه استفاده مى‏شود كه اگر كسى هم در خانه نباشد بر خودتان سلام كنيد. 
«تحية من عندالله مباركة طيبة‏» اين سلام كردن تحيتى است از ناحيه خدا و هم مبارك و پربركت است و هم طيب و خوش; پربركت است‏يعنى آثار خيرى بر آن مترتب مى‏شود و طيب است‏يعنى نفوس مى‏پسندند و خوششان مى‏آيد و احساس آرامش مى‏كنند. از اين جهت مناسب است‏بحثى درباره سلام كردن و آيات مربوط به آن داشته باشيم. 
1 - 3 - آداب سلام 
سلام كه با سلامت، هم خانواده است معنايش نفى خطر يا ملزوم آن است. اين شعار اسلامى كه به عنوان تحيت ادا مى‏شود و در قرآن كريم مورد تاكيد قرار گرفته، شايد يكى از حكمتهايش اين باشد كه هر انسانى در زندگى دايما نگرانيها، خوفها و دل واپسيهايى دارد و با هر كسى مواجه مى‏شود چون احتمال مى‏دهد كه از ناحيه وى ضررى به او برسد اين نگرانى را دارد. پس اولين چيزى كه در هر برخوردى مطلوب است رفع اين نگرانى است، يعنى انسان احساس كند كه از طرف آن شخص ضررى به او نمى‏رسد و هيچ چيز براى انسان مهمتر از دفع ضرر نيست و بعد نوبت مى‏رسد به جلب منفعت. اين است كه در اولين برخورد بهترين چيزى كه بايد رعايت‏بشود همين تامين دادن به طرف است كه از ناحيه من به شما ضررى نمى‏رسد. 
بد نيست اشاره بكنيم به مكتب اگزيستانسياليسم كه پيروان آن معتقدند: اصولا زندگى با دلهره و اضطراب، توام است و حيات بدون دلهره و اضطراب امكان ندارد. البته آنان در اين باره افراط و مبالغه كرده‏اند ولى اين حقيقتى است كه يك موجود ذى شعور اولين چيزى كه موجب توجهش قرار مى‏گيرد اين است كه سلامتى و امنيت داشته باشد; يعنى ضررى به او نرسد و جان و مال و ساير چيزهاى مورد علاقه‏اش محفوظ باشد. 
پس در روابط اجتماعى اولين چيزى كه بايد تامين بشود سلامت و امنيت است كه اگر اين نباشد زندگى اجتماعى هيچ ارزشى ندارد. از اين رو در موارد زيادى «سلام‏» با «آمين‏» در قرآن كريم تواما ذكر شده است. مى‏دانيد يكى از اسمهاى خداى متعال «سلام‏» است و آن جا كه اين اسم در قرآن كريم ذكر شده به دنبالش «مؤمن‏» هم آمده است: «السلام المؤمن المهيمن‏» (1) خداست كه سلامتى را تامين و خطر را از ديگران رفع مى‏كند. «مؤمن‏» در اين جا يعنى كسى كه ايجاد امن مى‏كند. و در روز قيامت‏به مؤمنين گفته مى‏شود: «ادخلوها بسلام آمنين; (2) با سلام و امن وارد بهشت‏شويد.» 
به هر حال اهميت موضوع سلام به خاطر اين است كه به طرف، احساس آرامش و امنيت‏خاطر مى‏دهد و اين در زندگى اجتماعى خيلى مهم است. گاهى منظور از سلام اين نيست كه از ناحيه من سلامتى براى شما تامين مى‏شود يا خطرى ايجاد نمى‏شود بلكه منظور اين است كه از خدا براى شما سلامت و دفع ضررها و خطرها را مى‏خواهم; يعنى وقتى مى‏گوييم «سلام عليكم‏» ممكن ست‏به قصد دعا باشد; يعنى از خدا مى‏خواهم كه سلامتى را براى شما تامين كند و برگشتش به اين است كه سلام از ناحيه چه كسى باشد: وقتى مى‏گوييم «سلام عليكم‏» يعنى سلام منى عليكم يا «سلام من الله عليكم‏» آنچه در بين عموم مردم متعارف است معنايش اين است كه از ناحيه سلام‏كننده خطرى به شما نمى‏رسد ولى كسى كه بينش توحيدى دارد و در هر حال توجهش به خدا هست اين سلام را از ناحيه خدا مى‏داند و از خدا درخواست مى‏كند كه براى او سلامت ايجاد كند و او را از خطرها حفظ نمايد. اگر به اين قصد باشد هم تحيت است‏براى او و هم دعا. 
خداى متعال به پيغمبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم مى‏فرمايد: «و اذا جائك الذين يؤمنون بآياتنا فقل سلام عليكم‏» (3) 
ممكن است اين آيه ناظر به مؤمنينى باشد كه مهاجرت مى‏كردند و از مكه به سوى پيغمبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم مى‏آمدند ولى مورد، مخصص نيست و حكم فراگير است. 
در قرآن كريم در ضمن داستانهاى انبيا نقل شده كه ملائكه به ايشان سلام گفتند; مثلا در داستان حضرت ابراهيم‏عليه السلام در چند مورد در قرآن كريم تكرار شده كه موقعى كه ملائكه براى خراب كردن شهر لوط آمدند اول خدمت‏حضرت ابراهيم‏عليه السلام رسيدند و هنگام ملاقات با آن حضرت سلام كردند. يكى آيه‏69 سوره هود و ديگرى آيه 52 سوره حجر و سومى آيه‏25 سوره والذاريات. 
همچنين هنگامى كه حضرت ابراهيم‏عليه السلام مى‏خواست از آزر جدا بشود: «قال سلام عليك ساستغفر لك ربى‏» (4) 
و اين از موارد سلام وداع است. همان طور كه انسان موقع برخورد، سلام مى‏كند در موقع جدا شدن هم خوب است‏سلام بكند الآن هم در ميان اعراب مسلمان كمابيش مرسوم است كه موقع جداشدن از يكديگر سلام مى‏كنند. 
مواردى هست كه خداى متعال به بندگانش سلام فرموده است; از جمله در آيه 47 سوره طه مى‏فرمايد: «والسلام على من اتبع الهدى‏». و در دو آيه بطور عموم بر همه انبيا سلام فرستاده است: يكى آيه 181 سوره والصافات كه مى‏فرمايد: «سلام على المرسلين‏» و ديگرى هم آيه 59 سوره نمل: «و سلام على عباده الذين اصطفى‏» همچنين سلامهايى راجع به اشخاص خاصى هست: يكى در مورد حضرت يحيى‏عليه السلام در آيه 15 سوره مريم «و سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث‏حيا.» و مشابهش از حضرت عيسى‏عليه السلام است كه خودش مى‏فرمايد: «و السلام على يوم ولدت و يوم اموت و يوم ابعث‏حيا.» (5) در چند مورد هم در سوره والصافات بعد از ذكر داستان چند نفر از انبياءعليه السلام مانند حضرت نوح و حضرت ابراهيم و حضرت موسى و حضرت هارون و حضرت الياس برايشان درود مى‏فرستد (سوره والصافات: 79، 109، 120، 130) نيز در آيه 48 سوره هود بعد از ذكر فرونشستن توفان مى‏فرمايد: «قيل يا نوح اهبط بسلام منا و بركات عليك‏». 
يكى از نامهاى بهشت «دارالسلام‏» است كه به نوبه خود اهميت موضوع سلام و سلامتى و امنيت را اثبات مى‏كند. 
آياتى داريم كه وقتى مؤمنين وارد بهشت مى‏شوند از طرف ملائكه به ايشان سلام داده مى‏شود و تحيت‏خود مؤمنان هم در هشت‏سلام است: آيه 10 سوره يونس، 46 سوره اعراف، 32 سوره نحل، 24 سوره رعد، 23 سوره ابراهيم،46 سوره حجر،34 سوره ق، 44 سوره احزاب، 75 سوره فرقان، 58 سوره‏يس، 62 سوره مريم و 26 سوره واقعه. 
از چيزهايى كه اهميت موضوع سلام و سلامتى را اثبات مى‏كند همين است كه خود اسلام، «سلام‏» تلقى شده و برنامه‏هاى اسلام «سبل السلام‏» ناميده شده است: «يهدى به الله من اتبع رضوانه سبل السلام‏» (6) وقتى قرآن مى‏خواهد اهميت اسلام و قرآن را بيان كند مى‏فرمايد: خداى متعال به وسيله قرآن راههاى سلام را به مردم نشان مى‏دهد، و يكى از بزرگترين اوصاف قرآن اين است كه به سوى راههاى سلام هدايت مى‏كند. 
در اسلام تاكيد شده كه مؤمنان به يكديگر سلام كنند و پيغمبر اكرم‏صلى الله عليه وآله وسلم حتى به زنان و كودكان هم سلام مى‏كردند و روايات زيادى درباره احكام و فضيلت‏سلام وارد شده كه در اين جا نيازى به ذكر آنها نيست. 
جواب سلام 
يكى از نكته‏هايى كه در آداب معاشرت در قرآن كريم مورد تاكيد واقع شده جواب تحيت است. آيه‏86 سوره نساء مى‏فرمايد: «و اذا حييتم بتحية فحيوا باحسن منها اوردوها ان الله كان على كل شى‏ء حسيبا» كلمه تحيت از ماده حيات است و گويا در اصل به اين صورت بوده كه به عنوان اداى احترام مى‏گفتند: «حياك الله‏» يا «زنده شايد بتوان گفت كه هر كس هر نوع احترامى به كسى بگذارد ولو با دادن هديه يا گفتن تبريك و تسليت، و فرستادن نامه، مستحب است كه پاسخ احترامش داده شود. 
باشيد» چنان كه در فارسى گفته مى‏شود يا در شعارها مى‏گويند «زنده‏باد» كم كم توسعه داده شده به هر سخنى كه براى اداى احترام گفته مى‏شود بلكه به عملى هم كه به عنوان اداى احترام انجام شود تحيت گفته مى‏شود. به هر حال، تحيتى كه به عنوان شعار اسلامى تعيين شده همان سلام است كه مستحب مؤكد ولى جوابش واجب است. و جواب هم بايد مطابق با تحيت‏يا كاملتر باشد; مثلا اگر كسى گفت: «سلام عليكم‏» شما بگوييد «سلام عليكم و رحمة الله‏» يا اگر گفت «سلام عليكم و رحمة الله‏» شما بگوييد «سلام عليكم و رحمة الله و بركاته‏». 
«و اذا حييتم بتحية فحيوا باحسن منها اوردوها» هر كس هر نوع تحيتى بگويد مطلوب است كه جواب داده شود اگر تحيت، سلام باشد پاسخش واجب وگرنه مستحب است. 
يكى ديگر از تحيتهايى كه مورد تاكيد واقع شده، هنگام عطسه كردن است; يعنى كسى كه عطسه كرد به او بگوييد «يرحمك الله‏» و او در پاسخ بگويد: «يغفرالله لك‏» و شايد بتوان گفت كه هر كس هر نوع احترامى به كسى بگذارد ولو با دادن هديه يا گفتن تبريك و تسليت، و فرستادن نامه، مستحب است كه پاسخ احترامش داده شود، و از جمله در روايات شريفه وارد شده كه: «رد جواب الكتاب واجب كوجوب رد السلام; جواب نامه، همچون جواب سلام، واجب است.» 
پاورقيها:
1) حشر(59) آيه‏23. 
 
2) حجر (15) آيه‏46. 
 
3) انعام (6) آيه‏54. 
 
4) مريم (19) آيه‏47. 
 
5) همان، آيه‏33. 
 
6) مائده (5) آيه‏16. 


باز خورد ارسالی توسط: کاربر Y-Hosseini


منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت: 9:03 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

اسراف و قناعات

بازديد: 63

اسراف و قناعات




 


 

مسئله اسراف و قناعات از مفاهیم و گزاره های مورد اهتمام دین مبین اسلام است که به بیان های مختلف در آیات قرآنی و روایات اهل بیت علیه السلام مورد بحث و تأکید گسترده ای قرار گرفته است.

معنی و مفهوم اسراف :

اسراف در لغت به معنی تجاوز و زیاده روی است، بنابر این در مورد اعتقادی و همچنین  در تمام افعال و اعمال انسانی متصوران  به 
 گونه ای که تجاوز و زیاده روی و زیاده خواهی از هر چیز ی مصداق اسراف و عامل آن را اسراف می نامند به گونه ای که انسان درباره 
خود یا دیگری چیزی را که دروغ و سزاوار نیست معتقد شود یا در جایگاهی قرار بگیرد که فاقد شایستگی های لازم در آن جایگاه  می 
باشد . 
یا حتی بیهوده تلف نمودن فرصت ها یا وقت گذرانی در امور غیر ضروری و نیز آنچه که سزاوار تصدیق و اعتقادات باور نداشتن مثل ضرورت اعتقاد به خدا، نبوت، امامت و معاد و ................ که از نظائر اسرافند.


قرآن کریم در اینگونه موارد ، نمونه هایی می فرماید : 
الف) اعتقاد فرعون به ربوبیت خودش : 
« یا ایها الملأ ما لکم ما علمتُ لکم من اله غیر » ( سوره قصص آیه 38 ) 
« که برای شما خدایی نمی شسناسم »

پاسخ خداوند به فرعون : 
« و ان فرعون لعالٍ فی الارض و انه لمن المسرفین » ( سوره یونس آ یه 81 ) 
« و فرعون برتری طلبید در زمین و پروردگار عالم او را از مسرفین خواند»

ب) عدم ایمان به خدا ، نبوت ، امامت ، معاد و عدل : 
و این چنین جزا می دهیم کسی را که از حد بگذراند (اسراف) به پروردگارش ایمان نیاورد و عذاب آخرت سخت است .

اسراف و تبذیر : 
اسراف به معنای تجاوز از حد و زیاده روی کردن است ،که آن یا از جهت کمیت است ،که صرف کردن مال است در مورد ی که سزاوار نیست و یا از جهت کیفیت است و آن صرف کردن مال است در موردی که سزاوار است، لکن بیشتراز آنچه شایسته است و از همین جهت صرف مال را در موردی که سزاوار نیست ( تبذیر ) گفته اند. و صرف مال را در زیادتر از آنچه سزاوارمی باشد ( اسراف ) دانسته اند..

اسراف حتی در امور مباح هم جایز نیست :

موضوع صرفه جویی به قدری در اسلام اهمیت دارد که علمای اخلاق تأکید می کنند سزاوار است مؤ من در امور مباح سعی کند که اسراف نکند، مانند اسراف در خواب ، بیداری ، حرف زدن ، خوردن چنانکه در حدیث است. خدا      پر خور و پرخوابی را دشمن می دارد.

در نکوهش اسراف و تبذیر ، و ارزش و جایگاه میانه روی و بهره گیری صحیح از نعمت های الهی در آیات قرآنی و روایات اسلامی سخن فراوان به بیان آمده است. برخی از این آیات عبارتند از :

اسراف و تبذیر در نگاه قرآنی : 
1- اسراف کاران از اصحاب آتش اند : 
« و ان المسرفین هم اصحاب النّار » 
« و همانا اسراف کاران همراهان آتش اند » ( غافر / 43)

2- خداوند گمراه کننده مسرفین است : 
« کذالک یُضلّ الله من هو مسرفٌ مرتاب » 
« و بدینسان گمراه کند خدا هر که را که فزونی خواه و شک آورنده است. » ( غافر / 43)

3- خداوند اسراف کنندگان را دوست نمی دارد : 
« و لا تسرفو لا عیب المسرفین » 
« اسراف نکنید چرا که خداوند اسراف کنندگان را دوست نمی دارد » ( انعام / 141)

4- درست و صحیح مصرف نکردن مبغوض خداوند است : 
« کلوا والشربوا و لا تسرفوا انه لا عیبالمسرفین » 
« بخورید و بیاشامید ولی هرگز اسراف نورزید همانا خداوند اسراف کاران را دوست ندارد» (             )

5- میانه روی در هرکاری حتی در انفاق پسندیده است : 
« والذین اذا انفقوا لم یسرفو و لم یفتروا و کان بین ذالک قواماً » 
« و آنانکه گاهی انفاق کنند نه فزون رفتند و نه سخت گیرند و با شد میان این اندازه ها» (          )

از تدبر در آیات قرآن کریم بخوبی درمی یابیم که مسئله اسراف در معنای بسیار وسیعی در قرآن بکار برده شده است. 
همانگونه که در روایات نیز آمده است اسراف مراتب مختلفی دارد ! به گونه ای که گاهی مختص به خوردن و آشامیدن است و گاهی ضایع کردن نعمات معنوی ، مادی و حتی استفاده نادرست از امکانات معنوی در زمره ظلم و اسراف اختصاص یافته است.

نکته جالب توجه توصیه قرآن به بازگشت اسراف کنندگان از راهی که در پیش گرفته اند به راه نیکی و صرفه جویی است. از این رو تأکید می کند که مسرفین از رحمت و بخشش الهی مایوس نشوند . خدای متعال در آیه 27 سوره بنی اسرائیل نیز اینگونه تکلیف می کند که : 
در فرهنگ اسلامی همانگونه که دیدیم، زیاده روی در مصرف و استفاده از نعمت های مادی را از پائین ترین مراتب اسراف می داند، گستردگی مقوله اسراف آنچنان است که حتی در بحث عقاید و اعمال فردی و اجتماعی راه پیدا نموده و به جرأت می توان گفت : در هیچ مذهبی به این اندازه برمیانه روی و اعتدال سفارش و تأکید نشده است.

جایگاه قناعت در روایات :

1- میانه روی لشگر عقل ؛ 
« امام کاظم (ع) : در وصیت نامه ای به هشام یکی از لشگریان عقل را میانه روی از لشگریان جهل زیاده روی است.»4

2- بخشش وترحم اسراف کار هم مذموم است : 
« حضرت امیر (ع) : زیاده روی و اسراف مکن زیرا بخشش ( اسراف کار مورد ستایش نیست و تنگدستی او هم مورد ترحم واقع نمی شود»

3- میانه روی باعث پایداری نعمت می شود : 
» امام موسی بن جعفر (ع) : به کسی که در زندگی میانه روی و قناعت کند نعمت او باقی می ماند و آنکه با تبذیر و اسراف زندگی کند ، نعمتش از بین می رود »6

4- زیاده از حد اسراف است : 
« امیرالمؤ منین (ع) : هر چیزی بیشتر از اقتصاد ( میانه روی ) اسراف است »7

علاوه بر این در سخنان گوهر بار ائمه و اولیاء الهی (ع) اسراف و زیاده روی به عنوان عوامل تباهی مال و ثروت و از بین رفتن برکت و مقدمه و زمینه فقر و تنگدستی یاد شده است.

قناعت فضیلت بزرگان :

در کنار بحث اسراف که همواره در اسلام مورد مذمت قرار گرفته مسئله قناعت از جمله ی خصلت ها و ویژگی های ارزشمند برای یک مسلمان بشمار می رود، و همواره مورد توجه اسلام و اولیاء دین قرار گرفته است. در فرهنگ اسلامی صفت قناعت از جمله صفات فاضله و اخلاق حسنه و از آن بعنوان وسیله ای که سعادت ابدی آدمی را به دنبال داشته است بی تردید جای گرفتن قناعت در فرهنگ اسلامی و ترویج آن توسط بزرگان اهل فن صرف نظر از جایگاه علمی و تأثیرات شگرفی که در زندگی آدم ها دارد موضوعی کاملاً تثبیت یافته ی تجربی است که آدمی همواره عدم رعایت آن را از دست دادن فرصت ها و داشته های خویش به تلخی تجربه نموده است. 
این تجربه آن زمانی تلختر و کشنده است که آسیب زدگی اجتماع و زندگی مردمان بعلت قناعت ناپذیری و گرایش به اسراف و تبذیر باشد. 
امام باقر (ع) می فرماید : 
« هر که قناعت کند به آنچه که خدا به او می دهد، غنی ترین مردم است ».

در بسیاری از کتب اخلاقی خو گیری نفس انسان با صفات برجسته اخلاقی نقطه آغاز حرکت انسانی به سمت کمال حقیقی آسمانی بشمار می آید. 
از جمله این صفات برجسته، قناعت پذیری و قانع بودن به موهبت های خداوند ی است. در حقیقت علمای اخلاق در کنار بیان فضیلت های قناعت ، روش های تحصیل این صفت پسندیده مورد بحث و بررسی دقیق قرار داده اند و به صورت مفصل به این امر پرداخته اند.

بر این اساس در می یابیم که در آموزه های دینی ما علاوه بر اینکه مسئله قناعت و صرفه جویی یک مسئله تأثیر گذار در جامعه به حساب می آید به ابعاد اجتماعی  آن نیز پرداخته شده و بعنوان یک فضیلت همواره مورد تشویق قرار گرفته است.

به هم پیوستگی اجتماع و اثر پذیری تغیرات زندگی مردم بر یکدیگر و ضرورت ، گریز از آسیب های طبیعی و غیر طبیعی و نیز در نظر گرفتن نیاز های روز مره و آینده زندگی نیاز آدمی را به رعایت فرهنگ قناعت صد چندان می کند. 
صرفه جویی و قناعت در ابیات و هنر ایرانی :

ادباء ، شعرا، هنرمندان ایرانی در طول تاریخ به لحاظ دغدغه های فراوان از پیامد های اسراف سخنان فراوانی را در این زمینه به یادگار گذاشته اند. سعدی شاعر شیرین سخن ایران در کتاب بوستان سعدی از بدی اسراف و تشویق به صرفه جویی چنین آورده است. 
چو کم خوردن طبیعت       را .

راه های مبارزه با اسراف : 
الف ) استفاده از ظرفیت های دینی عمومی : 
مردم ایران بعلت پیوند با دین و مظاهر مقدس دینی که دارند بخوبی سنت های نهادینه شده را می پذیرند و بر آن       می گمارند. 
بیان و آیات قرآن کریم و احادیث نورانی معصومین علیه السلام در مذهب اسراف و ترغیب به صرفه جویی بهترین راه کارعمومی سازی و نهادینه سازی فرهنگ صرفه جویی و پرهیز از اسراف است .

ب ) باز نگری وقایع تاریخی و رخدادهای طبیعی : 
به تصویر کشیدن سرانجام اسراف کاران در همه طبقات اجتماعی و پیوند آنها با اتفاقات طبیعی از جمله عوامل باز دارنده اسراف گرایی و سوق دادن جامعه به سمت و سوی قناعت و صرفه جویست بی گمان در این قسمت بیشترین نقش را رسانه های جمعی بویژه رادیو و تلویزیون می تواند ایفا نماید.

ج ) ارتباط بخشی بلایای طبیعی به موضوع اسراف : 
به نظر می رسد مسائلی نظیر کم آبی ، خشکسالی و ................ بهترین دلایل اثبات بدی اسراف و مفید بودن قناعت در زندگی روزمره است. برای مبارزه با اسراف و ترویج مصرف صحیح، به ریشه ها باید استناد      در این میان خود خشکسالی و کم آبی و .......................
دلیل بسیار خوبی برای وادار نمودن جامعه به اهتمام در قناعت و صرفه جویی است. البته غافل نمائیم ناهماهنگی عملکرد برخی دستگاه های فرهنگی خاصه صدا و سیما با گفتار ها و تذکرات دلسوزان خود عامل مهم در بی توجهی به مصرف درست و گرایش به اسراف و ریخت و پاش های غیر ضروری می باشد. به عنوان مثال با وجود این همه تبلیغ از مد گرایی و تجمل گرایی با صرفه جویی و نهادینه ساختن فرهنگ آن در جامعه بهیچ عنوان سازگاری ندارد و اسراف از پائین ترین مرتبه شروع           .

 

پی نوشت ها :

1 ، 2 – گناهان کبیره 
3 همان ص 103 
4- تحف العقول ص 34 
5- غررالحکم ص 34 
6- مجموعه الاخبار باب 171 حدیث 6 / 9 – کلیات سعدی 
7- تحف العقول ص 301 
8- معراج السعاده ص 387 
9- کلیات سعدی

تهيه كننده:كارشناس آموزش و پژوهش

  
 
 
 
   
 

 


مقاله بی نام ارسال شده است. تهیه کننده مقاله می تواند مشخصات خود را برای درج در مقاله مربوط برای سایت ارسال و بعد از پیگیری درج گردد.





منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت: 9:02 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

زیبایی های الفبایی قرآن کریم

بازديد: 49

زیبایی های الفبایی قرآن کریم 




 


 

بنام خداوندجان وخرد

با سلام

مقدمه:

برای درک مطالب این مقاله هیچ اطلاعات وپیش زمینه ای غیر از دانستن حروف الفبا لازم نیست(ترجمه وتفسیر

لازم ندارد!)

این مطالب را حدود 5-4 سال قبل متوجه شدم و در اینجاجهت استفاده پژوهشگران وعلاقه مندان مباحث قرآنی

تکرار می کنم به نظر اینجانب که زیباست!

 

نخست یک سوال ؟

به نظر شما چه نکته ی زیبایی در آیه ی 27 قصص نهفته است

قَالَ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَي هَاتَينِ عَلَى أَنْ تَأْجُرَنِي ثَمَانِي حِجَجٍ فَإِنْ أَتْمَمْتَ عَشْرًا فَمِنْ

عِنْدِكَ وَمَا أُرِيدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيكَ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحِينَ(القصص/27

دقت کنید

فعلا نیازی به هیچ گونه ترجمه وتفسیر ندارید

بیشتر دقت کنید

خوب حالا دوباره به جمله ی مبارکه ی

إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَي نگاه کنید

چه نکته ی جالبی می بینید پس دوباره به جمله ی بالا خوب کنید:

إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أُنْكِحَكَ إِحْدَى ابْنَتَي

اگر دقت شود تمام کلمات در جمله ی فوف با حرف الف آغاز می شوند

شاید برای شما هم زیبا باشد پس چند مورد دیگر را هم می آورم

أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللَّه البقرة/140

افوض امری الی ا لله غافر 44

انی امرت ان اکون اول انعام 14

اذ اوحینا الی امک طه 38

ان ادری اقریب ام 109 انبیاء

انما امرت ان اعبد .... 91 نمل

ارءیت اذ اوینا الی.... 63 کهف

اوحینا الیک ان اتبع ..... 123 نحل

آغاز با ف :

فتولی فرعون فجمع .... 60 طه

فاتیا فرعون فقولا 16 شعراء

نمونه ای از نوع دیگر در آیه ی

قال فانا قد فتنا قومک 85 طه

همانطوریکه دربالا می بینید حروف ق ، ف یک در میان تکرار شده اند

نمونه از نوع دیگر به مریم 19 نگاه کنید:

قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيا (مريم/19

درجمله ی إِنَّمَاأَنَارَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ دقت کنید . که چطور حروف الفبای

ا - ر- ل) در ابتدای کلمات دو بار دوبار تکرار شده اند .........

نویسنده: غلامعلی نوری

 


بازخورد مقاله ارسالی توسط کاربر: gholamalinoory






منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 23 فروردین 1395 ساعت: 9:01 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1652

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس