مقاله حقوق - 30

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

اعتياد و روش های درمان و پيشگيری از آن

بازديد: 209

مقدمه

يکي از معضلات عمده جهاني در حال حاضر مسئله اعتياد است.

اعتياد عامل بروز بسياري از آسيب هاي اجتماعي و نابساماني هاي خانوادگي و فردي است.

تحليلي پيرامون پديده اعتياد يکي از معضلات عمده جهاني در حال حاضر مسئله اعتياد است.

اعتياد عامل بروز بسياري از آسيبهاي اجتماعي و نابساماني هاي خانوادگي و فردي است.

سازمان بهداشت جهاني ( 1999) مساله مواد مخدر را اعم از توليد، انتقال، توزيع ومصرف را در کنار سه مساله جهاني ديگر يعني توليد و انباشت سلاحهاي کشتار جمعي، آلودگي محيط زيست، فقر وشکاف طبقاتي، از جمله مسائل اساسي شمرده است که حيات بشري را در ابعاد اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي در عرصه جهاني مورد تهديد و چالش جدي قرار مي دهد آمار رو به افزايش مصرف مواد مخدر در دنيا به حدي است که يکي از سم شناسان معروف دنيا به نام لودوينگ مي گويد: اگر غذا را مستثني کنيم، هيچ ماده اي در روي زمين نيست که به اندازه مواد مخدر اين چنين آسان وارد زندگي ملت ها شده باشد.

در حال حاضر نيز در کشور ما مصرف مواد مخدر افزايش داشته و زمينه هاي بروز آسيبهاي اجتماعي متعددي را فراهم نموده که درادامه به آنها اشاره مي کنيم.

تعريف اعتياد واژه اعتياد از نظر لغوي، اسم مصدر عربي از ريشه عاد است که در فرهنگ لغت معين، به مفهوم عادت کردن و خوگرفتن مي باشد.

در فرهنگ نامه دهخدا، اعتياد به مفهوم پياپي خواستن چيزي آمده است.

سازمان ملل متحد (1950) اعتياد را اين گونه تعريف کرده است: اعتياد، مسموميت حاد يا مزمني است که براي شخص يا اجتماع زيان بخش مي باشد و از طريق استعمال داروي طبيعي يا صنعتي ايجاد مي شود.

به طور کلي چند ويژگي در خصوص اعتياد به مصرف مواد مخدر ذکر شده است: - احساس نياز شديد به ادامه استعمال دارو و تهيه آن از هر طريق ممکن.

- وجود علاقه شديد به افزايش مداوم ميزان مصرف دارو.

- وجود وابستگي رواني و جسماني به آثار دارو، به طوري که دراثر عدم دسترسي به آن، علائم وابستگي رواني و جسماني در فرد معتاد هويدا مي شود.

بر اساس تعاريف فوق، معتاد کسي است که از راههاي گوناگون نظير خوردن، دود کردن يا استنشاق، يک يا چند ماده مخدر را باهم وبه صورت مداوم مصرف مي کند و درصورت قطع آن، با مسائل جسماني، رفتاري يا هردوي آنها مواجه مي شود.

علل و عوامل گرايش به اعتياد اعتياد معضلي است چندوجهي که علل و عوامل متعددي در بروز و شيوع آن موثر مي باشند.

در اين ميان از عوامل فردي و خانوادگي در سطح خرد و عوامل اجتماعي، اقتصادي و سياسي در سطح کلان مي توان نام برد.

براي تبيين اعتياد در سطح کلان به عوامل ساختاري ونارسائي بخشهاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي وسياسي جامعه از جمله مسئله شکاف طبقاتي، نابرابري واحساس محروميت نسبي در حوزه اقتصادي، شکاف ميان دولت وملت، ناکارآمدي مديران، آشفتگي اجتماعي و بحران هويت در حوزه اجتماعي و فاصله ارزشها وهنجارها با عدم انطباق ميان اهداف و امکانات، تعارض ارزشها در حوزه فرهنگي و غيره ... توجه مي شود. در سطحي پايينتر که بيشتر مورد نظر روانشناسان اجتماعي است، بر محيط نزديک و بلافصل افراد، روابط افراد، روابط فرد درارتباط با گروههاي اجتماعي مانند خانواده، مدرسه ، همسالان و ... و نقش آنها در در فراهم کردن زمينه گرايش مستقيم وغير مستقيم فرد به سوي اعتياد اشاره مي شود.

در اين زمينه کارسون معتقد است عملکرد خانواده و روابط حاکم برآن، بستري براي گرايش افراد خانواده به اعتياد است.

هنچنين اعتياد يکي از اعضاي خانواده، عامل فشارآور بالقوه اي است که مي تواند اثرات نامطلوبي ايجاد کند.

زماني که والدين، مبادرت به انجام رفتار مخاطره آميز کنند به عنوان الگو، تاثير مستقيمي بر فرزندان خواهند داشت.

دوستان و همسالان نيز تاثير زيادي برروي همديگر دارند، لذا زماني که فرزندان عضو گروههايي مي شوند که انجام رفتارهاي مخاطره آميز و از جمله اعتياد را تشويق کرده و شجاعت بدانند، اين رفتارها در افراد افزايش خواهد يافت.

در سطح فردي نيز بر شخصيت و ويژگيهاي فردي، عوامل انگيزشي، گذشته فرد، انواع مشکلات جسماني، رواني و رفتاري فرد، ضعف ايمان و اراده، ترس و اضطراب، تنهايي و افسردگي، کنجکاوي و کسب تجربه، غرائز جنسي و باورهاي نادرست نسبت به اثرات مثبت مواد مخدر نظير انرژي زائي، کاهش درد و غيره ... توجه مي شود. در تحقيقات متعدد ميان اعتياد با زمينه هاي شخصيتي افراد همبستگي وجود دارد و هرچقدر افراد از عزم و اراده قوي برخوردار باشند، به همان نسبت در برابر رفتارهاي انحرافي ديگران از قبيل بستگان، دوستان و آشنايان مقاومت مي نمايند و از ارتکاب آن دوري مي کنند.

در حالي که افراد سست راي، سريع تحت تاثير افراد معتاد قرارگرفته و ارزشها، هنجارها و اسلوب رفتاري آنان را مي پذيرند.

در مجموع به نظر مي رسد افرادي با روحيات ضعيف، کم طاقت در برابر مشکلات، سرخورده، فاقد اعتماد به نفس، هيجاني و . .. بيشتر در معرض خطر ابتلا به اعتياد قرار دارند.

سطح تحمل پذيري افراد در برابر سختي ها و ناملايمات تاثير بسزايي در ميزان گرايش آنها به اعتياد دارد.

تحمل پذيري و بردباري افراد در برابر سختي ها و ناملايمات نيز به خلق و خو، ساختار فيزيولوژيکي و قدرت اراده آنها بستگي دارد.

هر چه سطح تحمل افراد کمتر باشد، بيشتر به دنبال لذت جويي هاي آني و راحت طلبي مي روند و کمتر اهداف متعالي و بزرگي را دنبال مي کنند.

امروزه متاسفانه جوانان درصدند به جاي رسيدن به لذت هاي پايدار، از ابزارهاي نامشروع و راههاي ميان بر براي رسيدن به لذت ها و خوشي هاي آني و گذرا استفاده نمايند.

شخصيت هاي ضد اجتماعي معمولا رفتاري را مرتکب مي شوند که مورد قبول افراد جامعه نيست، ولي خود، آن رفتار را ناپسند و زيان بخش نمي دانند.

آنان با اتخاذ شيوه هاي نامناسب از قبيل دروغ گويي، مکر و فريب، دزدي و ... براي رسيدن به مقاصد نامشروع، حقوق ديگران را پايمال مي کنند.

از نشانه هاي شخصيت هاي ضد اجتماعي خودمحوري، فقدان احساس گناه و پشيماني، جلب اعتماد ديگران، بي توجهي نسبت به مهرباني و اعتماد ديگران و داشتن ظاهري فريبنده و آرام است.

همچنين بارزترين ويژگيهاي آنها، لذت طلبي، فرار از درد و مشکلات و رهايي از مسئوليتهاي زندگي است.

آنها به منظور تامين اين اهداف به اعتياد روي مي آورند، لذا بسياري از معتادان، شخصيت ضد اجتماعي دارند.

برخي از افراد به دليل رهايي از دردهاي جسماني و تسکين آنها، از مواد مخدر و مشتقات آن استفاده مي کنند.

اين تسکين موقتي براي فرد مصرف کننده، به منزله پاداش تلقي مي شود.

لذا استعمال مواد را ادامه داده و در نتيجه معتاد مي شود.

تحقيقات برروي 2105 معتاد نشان مي دهد که 312 نفر از آنها به علت بيماري جسمي، معتاد شده اند.

يکي از عوامل عمده ارتکاب رفتارهاي انحرافي نظير اعتياد، احساس تنهايي است، به طوري که بعضي رونشناسان اعتياد را بيماري تنهايي مي دانند.

افرادي که ارتباط مستحکمي با ديگران از قبيل خانواده، دوستان، بستگان ندارند و هميشه احساس تنهايي مي کنند و تنهايي آنان نتيجه ناکامي و شکست در عشق و دوستي مي باشد، سعي مي کنند براي فراموشي شکست و ناکامي خود در عشق و رهايي از غمها و غصه ها، به مواد تخديرکننده روي آورند و بدون درنظر گرفتن عواقب منفي وناگوار آن، لذت هاي آني را جايگزين آن نمايند.

خانواده اولين محيطي است که فرزندان را با باورها، رزش ها و هنجارهاي جامعه آشنا مي کند و به تدريج شخصيت فرزندان براساس اين عناصر شکل مي دهد.

فرزندان با الگوبرداري از والدين، اغلب رفتارهاي آنان، حتي رفتارهايي را که والدين توجهي به آن ندارند، نظير شيوه و لهجه صحبت کردن، پرخاشگري، به کار بردن الفاظ ناپسند، فحاشي، کارهاي خلاف و ... تقليد مي کنند. اعتياد والدين سيگار با مواد مخدر، موجب مي شود تا فرزندان، رفتار آسيب زاي آنها را الگو قرار داده و معتاد شوند.

از سوي ديگر تحمل فرزندان، به جهت زندگي در خانه اي که آلوده به مواد مخدر است و اغلب اعضاي خانواده نشئه و بيکار و ... مي باشند، کاهش مي يابد و به سوي اعتياد کشيده مي شوند.

درگيري و نزاع بين والدين در محيط خانواده موجب سلب آرامش و آسايش فرزندان در خانه مي شود، لذا آنها ترجيح مي دهند که بيشتر اوقات خود را در خارج از منزل سپري نمايند و به جهت کمبود محبت از سوي والدين، جذب محبت هاي ظاهري گروههاي منحرف شوند و با تحريک آنها براي رهايي از سختي هاي و مشکلات زندگي، به مصرف مواد مخدر روي آورند.

براساس، نتايج يک پژوهش، حدود 82 درصد از معتادان، ستيزه هاي خانوادگي را عامل فرار خود از منزل و روبه آوردن به اعتياد مي دانند.

بنابراين هرچقدر اختلافات خانوادگي بيشتر باشد، احتمال گرايش فرزندان به سوي اعتياد بيشتر است.

طلاق و جدايي به عنوان آسيبي اجتماعي، آثار رواني نامطلوبي بروري زوجين و فرزندان آنها مي گذارد.

پژوهش ها نشان مي دهد که تعداد قابل توجهي از زنان بعد از طلاق نسبت به آينده نااميد بوده و احساس اضظراب، دلتنگي و اندوه مي نمايد.

دراغلب خانواده هاي طلاق، فرزندان به ويژه دختران، از منزل و مدرسه فرار مي کنند و جذب باندهاي انحراف شده و به ارتکاب جرائم مختلف از جمله اعتياد تن مي دهند.

طلاق و جدايي از همسر همچنين اثرات سوء و ناگواري را بر زوجين به ويژه زن برجاي مي گذارد، به حدي که زن مطلقه براي رفع مشکلات روحي ناشي از طلاق به اعتياد گرايش پيدا مي کند.

پيامدها اعتياد از جمله آسيبهاي اجتماعي است که تاثيرات نامطلوب فراواني بر خود فرد، خانواده و جامعه مي گذارد.

آثار زيانبار اعتياد طيف وسيعي از عوارض جسمي، رواني، اختلالات رفتاري و عاطفي، از هم گسيختگي خانواده ها، طلاق و دهها مورد ديگر را دربر مي گيرد.

معتاد دائمي به عوارض جسمي چون ناراحتي هاي عصبي، اضطراب و بي قراري، عطسه، ريزش آب از بيني و چشم ها، استفراغ مکرر، سوءهاضمه، سوء تغذيه، اختلالات گوارشي، اختلالات قلبي و عروقي، اختلالات مغزي، تنفسي و ريوي، عفونت هاي خطرناک ، تاثير بر هورمون ها و تغيير آنها، خارش بدن، تيره شدن رنگ چهره و لب ها و ... مي شود. موارد اشاره شده بخشي از تاثيرات زيانبار مصرف مواد مخدر بر جسم انسانهاست.

آسيبهاي جسمي ناشي از مصرف مواد مخدر و سيگار در صورت استعمال در خانه، مي تواند به اطرافيان از قبيل زن و فرزندان نيز منتقل شود و آنها جزء قربانيان پنهان اين ماجرا و معتادان دست دوم خوانده شوند.

وابستگي رواني معتاد به مواد مخدر، يکي از پيامدهاي فردي اعتياد، محسوب مي شود که در استمرار اعتياد فرد، نقش عمده اي دارد و موجب کشش فرد به مصرف مداوم و مجدد مواد مخدر مي شود.

شخص معتاد، تعادل رواني خود را تا رسيدن به دارو از دست مي دهد و در نهايت دچار کاهش هوشياري و تيزبيني، تنبلي، بي تفاوتي، افسردگي، اضطراب، غم و نااميدي و ... مي شود. اختلالات رفتاري که يک فرد معتاد دچار آن مي شود، دگرگوني هاي خلقي و شخصيتي به صورت بروز رفتارهايي نظير دروغگويي، پرخاشگري، شب نشيني هاي مکرر، حرکات مشکوک، پنهان کاري در منزل و محل کار،گوشه گيري و انزوا، خروج از منزل خصوصا بعد اظهرها، دوستي با افراد مشکوک، سرقت، عدم تمايل به مسافرتهاي دور، قرض گرفتن پول، و ... مي باشد. افراد معتاد غالبا دچار کمبود اعتماد به نفس، افسردگي، اضطراب، بي خوابي و پرخاشگري هستند، آنها به دليل ناتواني در برقراري روابط عاطفي، قادر به برقراري روابط سالم اجتماعي نيستند و دچار احساس بي کفايتي مي باشند و از مواجه شدن با مشکلات روزمره زندگي.

از خود ناتواني نشان مي دهند.

مصرف کنندگان مواد مخدر در پناه نشئگي حاصل از مصرف مواد، براي خود کاخي پوشالي از روياها و تصورات بنا مي کنند ودر آن کاخ دروغين و تصوري، خود را درامان احساس مي کنند.

غافل از آنکه شخصيت آنان با مصرف مواد مخدر تباه مي شود.

استعمال اين مواد نه تنها آنان را از جامعه و انسانيت بيزار و دور مي کند، بلکه سعادت و سلامت فردي آنان را به خطر مي اندازد.

مصرف مواد مخدر موجب عزلت و فرار آنان از اجتماع و پيدايش حاشيه نشيني اجتماعي مي شود که خود از عوامل رفتارهاي ضد اجتماعي است.

آثار اعتياد بر خانواده ها بسيار زيانبار بوده و يکي از عوامل اصلي در نابساماني و فروپاشي خانواده ها محسوب مي شود.

شواهد آماري حاکي از آن است که 34 درصد از طلاق هاي کشور ناشي از اعتياد و مسائل مرتبط با مواد مخدر مي باشد و 60 درصد علل درخواست طلاق از سوي زنان، اعتياد همسر و عدم دريافت نفقه مي باشد.

بنابراين تعداد بسياري از خانواده ها تحت تاثير مستقيم وغير مستقيم پديده شوم اعتياد هستند و طلاق يکي از پيامد هاي عمده اعتياد است که به نوبه خود مي تواند دليلي بر شيوع وگسترش اعتياد نيز باشد.

اعتياد شوهر غالبا منجر به برهم خوردن نقش ها و وظايف خانوادگي مي گردد.

به گونه اي که بار مسئوليت زنان خانه دار را مي افزايد و آنها را تحت فشار قرار مي دهد.

مطابق پژوهش افارل، همسر مردان معتاد، درمورد خود، وضعيت زندگي و آينده خانواده خود در رنج و عذاب هستند.

همينطور اعتياد زنان نيز تاثير منفي بسياري بر خانواده خواهد گذاشت.

زن معتاد نسبت به اعضاي خانواده خود احساس مسئوليت نمي کند و هميشه نيازهاي خود را برخواسته هاي آنها مقدم مي دارد.

ارتباط عاطفي او با اعضاي خانواده بسيار سطحي و زودگذر است و در آلام آنها همدردي نمي نمايند، هيچ يک از وظايف و نقش هاي خود را انجام نمي دهد.

چنين رويه اي در نهايت منجر به درخواست طلاق از سوي مرد مي شود.

تحقيقات نشان مي دهد تاثير اعتياد مادر در فروپاشي خانواده و قرباني شدن کودکان حتي از اعتياد پدر بيشتر است.

زيرا اعتياد مادر به عنوان رکن اصلي خانواده، نظم و انضباط خانواده برهم مي خورد و در صورت زنداني شدن زن معتاد، معمولا همسر وي ازدواج مجدد مي نمايد واصولا زندگي خانوادگي نابسامان مي گردد.

همچنين مادر معتاد در دوران بارداري، فرزندش را معتاد و ناقص مي کند و با دست خود، از داشتن فرزند سالم محروم مي شود و فرزنداني معتاد و بيمار تحويل جامعه مي دهد.

يافته هاي تحقيقاتي حاکي از آن است که به احتمال زياد، نوزاد زنان معتاد از نظر فيزيکي غيرعادي بوده و دچار محروميت مي باشند.

والدين معتاد ضمن ارايه الگوي رفتاري نادرست و غلط به فرزندان، کنترل و نظارت کافي بر رفتار اعضاي خانواده را نيز از دست مي دهند.

والدين معتاد، به جاي اينکه افکار، اخلاق ورفتار فرزندان را کنترل کنند، اعمال و روابط آنها توسط ساير اعضاي خانواده کنترل مي شود و حتي از سوي فرزندان کنترل مي شوند.

در اين شرايط فرزندان از آزادي بيشتري برخوردار بوده و در مقابل رفتارهاي مختلف خود پاسخگو نيستند.

در اغلب موارد پسران و اخيرا دختران شب ها را با گروه دوستان خود سپري مي کنند و بدون اجازه و رضايت والدين به هر شهري که بخواهند مسافرت مي کنند و هر گروهي را براي دوستي خود برمي گزينند و از هر راهي که بخواهند درآمد کسب کرده و هرطور بخواهند خرج مي کنند.

از اين رو زمينه انحراف فرزندان داراي والدين معتاد به مراتب بيشتر است.

در اين خانواده ها معمولا فرزندان ترک تحصيل نموده ويا دچار افت تحصيلي مي شوند.

فرزندان خانواده هاي پدر معتاد با معضلات ذيل مواجهند: ارزشهاي اجتماعي را به درستي پذيرا نمي شوند، باهمسالان عادي خود، سازگاري ندارند، به نظافت و لباس پوشيدن خود توجه کافي ندارند، معمولا ترک تحصيل با افت تحصيلي دارند، اوقات خود را بيهوده هدر مي دهند و معمولا جذب همسالان بزهکار مي شوند.

عمده ترين آسيب خانوادگي اعتياد به مواد مخدر بر روابط عاطفي، جسمي و رواني زن و شوهر در خانواده مي باشد.

اعتياد شوهر به انزوا و دوري از همسر و عدم تعلق عاطفي، جرو بحث و درگيري و نزاع بين زن و شوهر منتهي مي شود.

اين وضعيت تاثيرات نامطلوبي بر شخصيت فرزندان مي گذارد.

عموما شوهر معتاد، مواد مخدر را دراختيار همسرش مي گذارد و اورا در دوراهي اعتماد و عدم اعتماد به شريک زندگي قرار مي دهد، او سعي مي کند که به دلائلي همچون سوء استفاده از همسر جهت تهيه مواد مخدر، پوشاندن خصوصيات غير قابل قبول خود و انتقام جويي و تلاقي ازهمسر، جلوگيري از متارکه و جدايي همسر، جلوگيري از نزاع و سرزنش هاي همسر، داشتن شريک و همدم براي مواقع استعمال و حالات نشئگي و غيره... همسر خود را معتاد نمايد.

از جمله تاثيرات زيانبار اعتياد، انتقال بيماريهاي گوناگون و خطرناک از جمله بيماري مهلک ايدز مي باشد.

براساس برآوردها، حدود 64 درصد علل ابتلاي افراد آلوده به ايدز، تزريق مواد مخدر و استفاده از سرنگ هاي آلوده بوده است.

مطابق آمار، مردان معتاد اکثريت مبتلايان به ايدز را تشکيل مي دهند، لذا احتمال انتقال ايدز از سوي مردان به همسر و فرزندان آنها وجود دارد.

اغلب مردان معتاد به دليل داشتن رابطه جنسي با روسپيان و افراد همجنس، به بيماريهاي جنسي و ايدز مبتلا مي باشند.

اعتياد در ايران ايران به دليل موقعيت جغرافيايي خاص خود و همجواري و داشتن 1923 کيلومتر مرز مشترک با بزرگترين کشورهاي توليد کننده مواد مخدر دنيا، يعني افغانستان و پاکستان در معرض ورود سيل آساي مواد افيوني قرار دارد.

براساس گزارشهاي ارايه شده از سوي سازمان ملل ، ايران در زمينه کشف مواد افيوني، رتبه اول جهان را دارد، به طوري که در سال 1380 بيش از 54 درصد از کشفيات مواد مخدر جهان در ايران بوده است.

طبق برآورد نيروي انتظامي و ستاد مبارزه با مواد مخدر، تعداد معتادان کشور، دو ميليون نفر شامل يک ميليون و 200 هزار نفر معتاد دائمي و 800 هزار معتاد تفنني است که اين تعداد معتاد در هر سال حدود 747 تن مواد مخدر مصرف مي کنند.

از لحاظ جنسيت، آمار کلي معتادان، شامل 95 درصد مرد و 5 درصد، زن مي باشند.

73 درصد از مردان و زنان معتاد، متاهل و اکثرا بي سواد و کم سواد هستند.

راهکارها براي از بين بردن معضل اعتياد در جامعه مي بايست با تعرضه کنندگن مواد مخدر برخورد قاطع و سختي صورت گيرد.

در اين ميان، تشکيل پليس ويژه مبارزه با مواد مخدر و آموزش و تجهيز آنها مي تواند تا حد زيادي در برخورد با عرضه مواد مخدر نتيجه بخش باشد.

در اين زمينه همچنين مي بايست با جلب حمايت سازمان هاي بين المللي کنترل مواد مخدر، براي از بين بردن لابراتوارهاي تبديل تريال کب هروئين و مرفين در کشورهاي پاکستان و افعانستان تاسيس کارخانه هاي صنعتي و مولد اقدام کرد.

تمرکز بر شناسايي و مجازات سريع و سنگين قاچاقچيان و اشرار دانه درشت، به جاي دستگيريهاي بي رويه افراد خرده پا سزايي در کاهش عرضه مواد مخدر در کشور خواهد داشت.

از آنجا که اکثر افرادي که در شرق کشور به امر قاچاق مواد مخدر به کشور مشغولند، لذا مي توان با ايجاد و فراهم کردن زمينه هاي اشتغال و تاسيس کارخانه هايمولد در مرزهاي شرقي کشور موجبات اشتغال اين افراد به کارهاي مثبت و مولد تشويق کرد در خصوص پيشگيري از اعتياد برنامه هاي وسيع و منسجمي مي بايست اتخاذ گردد.

لذا تهيه و ارائه برنامه هاي پيشگيري از اعتياد در سطح مدارس و آشنايي دانش آموزان با مضرات اين پديده ضروري است.

از سوي ديگر رسانه هاي ارتباط جمعي نقش مهمي در آگاهسازي و فرهنگ سازي در بين جامعه و خانواده ها دارند.

اين وسايل ارتباطي با تهيه و پخش برنامه هاي آموزنده نقش مهمي در افزايش سطح آگاهيهاي افراد در خصوص مضرات اعتياد ايفا مي نمايند.

علل و عوامل مؤثر بر اعتياد

اعتياد يك بيماري زيست شناختي، روانشناختي و اجتماعي است.

عوامل متعددي در سبب شناسي سوء مصرف و اعتياد مؤثر هستند كه در تعامل با يكديگر منجر به شروع مصرف و سپس اعتياد مي شوند.

عوامل مؤثر بر فرد، محيط فرد و عوامل اجتماعي، عوامل در هم بافته اي هستند كه بر يكديگر تأثير مي گذارند.

آشنايي با عوامل زمينه ساز مستعد كننده بروز اعتياد و نيز عوامل محافظت كننده در مقابل آن از دو جهت ضرورت دارد: 1- شناسايي افراد در معرض خطر اعتياد و اقدامهاي پيشگيرانه لازم براي آنان؛ 2- انتخاب نوع درمان و اقدامهاي خدماتي، حمايتي و مشاوره اي لازم براي معتادان.

عوامل مخاطره آميز عوامل مخاطره آميز مصرف مواد شامل عوامل فردي، عوامل بين فردي و محيطي و عوامل اجتماعي است.

1- از عوامل مخاطره آميز فردي مي توان به دوره نوجواني، استعداد ارثي، صفات شخصيتي، اختلالات رواني، نگرش مثبت به مواد و موقعيتهاي پر خطر اشاره نمود.

2- از بين عوامل مخاطره آميز بين فردي و محيطي نيز مي توان عوامل مربوط به خانواده، دوستان، مدرسه و حل سكونت را نام برد.

3- از ميان عوامل مخاطره آميز اجتماعي نيز به عواملي چون فقدان قوانين و مقررات جدي ضد مواد مخدر، بازار مواد، مصرف مواد به عنوان هنجار اجتماعي، كمبود فعاليتهاي جايگزين، كمبود امكانات حمايتي، مشاوره اي و درماني، توسعه صنعتي، محروميت اجتماعي ـ اقتصادي اشاره نمود.

درمان اعتياد

1- مرحله سم زدايي (detoxification) نخستين گام براي بيماراني است كه وارد برنامه هاي درمان و توانبخشي ترك مواد مخدر مي شوند.

ساده ترين راه براي سم زدايي درمان علامتي بيماران به صورت سرپايي با داروهاي مسكن، آرام بخش و خواب آور مي باشد.

2- مداخله هاي غير دارويي با توجه به اينكه اعتياد به مواد مخدر يك بيماري مزمن و عود كننده است و عوامل و شرايط زيستي و رواني ـ اجتماعي منجر به گرايش مجدد به مصرف مواد مخدر پس از تكميل دوره درماني مي شود ضروري است كه مراكز درمان اعتيادپس از تكميل دوره سم زدايي براي مدتي كه احتمال عود اعتياد زياد است ارتباط مراجعان با مراكز درماني را حفظ نمايند.

مطالعات مختلف نشان داده است كه ميزان عود در معتادان به الكل و مواد مخدر بسيار بالا است و سه چهارم افرادي كه دوره درمان را كامل نموده اند در فاصله يكسال پس از تكميل درمان عود مجدد داشته اند.

درمانهاي غير دارويي با هدف مداخله هايي مانند تغيير نگرشهاي نادرست فرد معتاد، آموزش مهارتهاي لازم براي مقابله با عوارض جسمي و رواني ترك و تحمل بهتر آنها و مداخله در محيط بيمار با درگير نمودن خانواده در راستاي درمان بيمار و ايجاد يك شبكه اجتماعي حمايت از وي و در نهايت كمك در جهت يادگيري مهارتهاي شناختي و حرفه اي لازم در پيدا كردن شغل مناسب و قابل قبول وي و يا انجام بهتر وظايف شغلي خود مي باشد.

سرانجام بازگشت به جامعه به عنوان يك فرد عادي و بهره گيري از يك زندگي معمول با لذات واقعي آن است.

بيمار و خانواده به خاطر داشته باشند كه قادر نيستند به تنهايي اين همه كار انجام دهند.

روانپزشك، پزشكان عمومي آموزش ديده، روانشناسان باليني، مشاوران، مددكاران و پرستاران متخصص در اين رشته لازم است حتماً در كار درمان همراه نظارت داشته باشند.

درمان معتاد يك فرآيند است و از زماني شروع مي شود كه فرد مصرف كننده مواد مخدر به مراكز درماني مراجعه مي كند و فرد معتاد تحت يك برنامه درماني خاص قرار مي گيرد اين برنامه ممكن است تا زماني كه فرد به بالاترين سطح بهداشتي و احساس خوب بودن برسد ادامه يابد.

براي موفقيت دردرمان بايستي سازمان ها و ارگانهاي مختلف مثل سازمانهاي بهداشتي آموزشي حقوقي رفاه اجتماعي و آموزش شغلي نيز در گير شوند و واضح است كه درمان معتادان بدون توجه به مسائل رواني فرهنگي اجتماعي و خانوادگي آنان نمي تواند موفق باشد .

نكته مهم در درمان اين است كه به فرد معتاد به عنوان يك اسان و يك عضو جامعه كه درحال حاضر نيازمند كمك است نگريسته شود نه مثل يك فرد خاطي مجرم و گناه كار كه مستوجب كيفرو يا دلسوزي است .

از نكات مهم ديگر كه لازم است در درمان اعتياد به آن توجه كرد اينست كه از يك طرف معتاد نسبت به درمان يك نگرش دو گانه اي دارد به ا ين صورت كه علي رغم ميل دائمي براي ترك و تصميم هاي مكرر جهت ترك از مراجعه به مراكز درماني به علت اينكه مصرف مواد مخدر خلاف عرف و ارزش هاي جامعه است اكراه دارد و از طرف ديگر معتاد ممكن است با اصرار والدين همسر خواهر يا برادر دوستان معلمان و يا روساي محل كار براي ترك مراجعه كرده باشد .

در اين حالت بايد دقت شود كه احتمال عدم همكاري بيمار يا بروز حالت هاي دفاعي وخصمانه وجود دار بنابرراين مي بينيم كه اولين برخورد و نحوه ارتباط با فرد معتاد و جلب اعتماد او نقشي مهم در روند درمان ايفا مي كند بعد از پيدايش اين ارتباط واعتماد لازم است كه براي درمان وي نيز تشويق صورت گيرد .

اما چرا بايد يك معتاد رابراي درمان تشويق كرد؟

1- چون مصرف مواد مخدر ايجاد وابستگي جسمي و رواني مي كند و علي رغم ميل دائمي براي ترك تصميم به ترك مشكل است

2- اعتياد باعث از دست دادن حمايتهاي خانوادگي و اجتماعي شده و فردتنها ميشود بنابر اين معتاد نيازمند كمك است

3- معاشرت با دوستان و افراد معتاد فرد را به ادامه مصرف مواد تشويق مي كند

4- معتاد معمولا از احتمال بهبودي نااميد و نسبت به درمان بد بين است

5- برخي از معتادان از خطرها و عواقب مصرف مواد اطلاعي ندارند و يا مشكلاتي ناشي از آن را انكار مي كنند بنابراين لازم است به خاطر داشته باشيم كه يكي از وظايف مهم افراد جامعه تشويق معتادان به درمان است چگونه مي توان معتادان را به درمان تشويق كرد؟

1- با تشريح خطرات وعواقب مصرف مواد

2- به معتاد اطمينان دهيم كه با مراجعه به مراكز درماني به او كمك مي شود تا با كمترين درد و ناراحتي اعتياد را كنار بگذارد

3- به بيمار اطمينان دهيم در صورت تصميم قطعي موفق به ترك خواهد شد ومثالهايي از افرادي كه موفق به ترك شده اند براي او بياورند در مواردي كه فرد مبتلا تلاش كرده مصرف مواد را ترك كند ولي موفق نشده است و احساس نااميدي مي كند به او تذكر دهيد كه بسياري از افراد قبل از موفقيت كامل در درمان بارها و بارها كوشش كرده و نهايتا موفق گرديده اند

4- به معتاد اطمينان دهيم در صورت ترك اعتياد دوستان جديدي پيدا خواهد كرد و خانواده و اطرافيان او را در جمع خود خواهند پذيرفت.

نقش مدارس در كاهش ناهنجاريها وجرايم دانش آموزان هميشه از دير باز تاكنون خانواده به عنوان نخستين نهاد اجتماعي و مبناي تشكيل تمام جوامع بشر از بدوي تا پيشرفته مطرح بوده است.

كه هر يك از اعضاي آن بر ديگري تأثير گذار و داراي وابستگي ها و روابط عاطفي متقابلي كه نوع و چگونگي آن، تأثير بسيار مهم و قابل توجهي در شخصيت و آينده تك تك افراد آن بخصوص كودكان و نوجوانان دارد.

در گذشته خانه و خانواده در عين حال كه به عنوان كوچكترين واحد اجتماعي محسوب مي شد ولي در جاي خود به عنوان پايه و اساس اجتماعات بزرگ نيز مطرح بود تا جايي كه به غير از مسائل تربيتي كودكان حتي امر آموزش آنان نيز از طريق خانواده امكان پذير بود.

اما رفته رفته با گذشت زمان و توسعه و گسترش شهرها، تأسيس مؤسسات و كارخانه ها و سازمانهاي مختلف، عواملي مثل خانواده كه در گذشته بار سنگين تعهدات تربيتي را بر گردن داشت ديگر خاصيت و نفوذ خد را در زمينه آموزش و پرورش تا اندازه زيادي از دست داده است.

زيرا به دليل كثرت و تنوع مهارت ها و دانسته ها اين نهاد كوچك اجتماعي ديگران كشش و قدرت را ندارد كه بتواند همه دانسته ها و معلومات را به روز به شكل جديد به نسل نو پا منتقل كند.

از اين رو مدرسه و نهاد آموزش و پرورش، به عنوان محيطي خاص شناخته شده كه همه افراد به دليل آنكه از مزاياي زندگي اجتماعي بهره مند شوند ملزم به گذراندن مراحل مختلف آموزش و پرورش مدرسه يي هستند.

زيرا نظام مدرسه سهم عمده اي در انتخاب و تخصيص افراد براي ايفاي نقشهاي اجتماعي دارد كه نحوه عملكرد فرد در مدرسه، طول مدت تحصيل و رشته تحصيلي در تعيين شغل و منزلت اجتماعي آينده افراد نقش بسزايي ايفا مي كند.

اما در اين ميان نبايد مسائل تربيتي و نيازهاي فردي و اجتماعي دانش آموزان را ناديده گرفت.

زيرا هدف از آموزش صرفا نمره گرفتن و يادگيري يكسري مطالب و موضوعات درسي كه بعد از مدتي به دست فراموشي سپرده مي شود نيست.

بلكه سازگاري فرد با محيط و شناخت صحيح محيط خواهد بود.

چرا كه امروزه در تمام كشورهاي دنيا آموزش و پرورش به عنوان يك پديده فراگير اجتماعي مطرح است و با وجود تفاوت در ميان نظامهاي مختلف آموزشي و پرورشي، القاي الگوهاي فرهنگي مناسب، حفظ ارزشهاي اجتماعي، گسترش و ترويج دانش، مهارت و فنون، انتقال و حفظ ميراث فرهنگي و آداب و رسوم، براي هر جامعه اي از اهميت خاصي برخوردار است.

اما با توجه به اهداف و وظايفي كه در نظام آموزشي و پرورشي تمان جوامع دنبال مي شد اين سؤال مطرح است كه آيا آموزش و پرورش در كشور ما به عنوان يك نهاد رسمي و فرهنگي تاكنون توانسته است به اهداف مورد نظر دست يابد؟ تاكنون اين نهادها تا چه حدي در جلوگيري و كاهش ناهنجاريها و يا به تعبيري رفتارهايي كه سبب ساز جرايم دانش آموزي مي شود نقش داشته و يا اينكه چقدر در بهداشت رواني افراد در مقاطع مختلف مؤثر بوده است؟ در حالي كه روزانه شاهد اتفقاتي هستيم كه دور از انتظار است كه به عنوان مثال: مصرف و خريد و فروش قرص هاي توهم زا، انرژي زا و شادي آفرين در بين دانش آموزان مدرسه يي و رد و بدل كردن آنها در راه مدرسه.

مصرف و خريد و فروش مواد مخدر بالاخص حشيش در بين دانش آموزان دبيرستاني.

بروز رفتارهاي پرخاشگرانه و بيماريهاي عصبي در بين دانش آموزان دختر.

اينها نمونه هايي از رفتارها و اتفاقاتي است كه گروهي از دانش آموزان با آن مواجه اند.

دكتر زيبا هاشمي، روان شناس تربيتي در اين باره مي گويد: بطور كلي براي هر كودك و دانش آموزي كه به مدرسه مي رود بايد دو هدف اساسي را در نظر داشت و به كار گرفت.

نخست آموزش كه با استفاده ، از كتاب و كلاس و ديگر امكانات آموزشي انجام مي شود.

و دوم پرورش و هدايت كودكان كه همواره در كنار آموزش و نيز مقدم بر آن است.

به شكلي كه حتي تغيير و ايجاد دگرگوني بنيادي در مدارس براي تآمين بيشتر و بهتر نيازهاي تربيتي و پرورشي ضروري به نظر مي رسد.

چون در مدارس كشور ما هم نيز همانند تمامي نقاط دنيا دانش آموزاني وجود دارند كه اگر به موقع به آنان رسيدگي نشود و به حال خود رها شوند، رفتارهاي ضد اجتماعي و عدم علاقه به درس و آموزش، آنان را از مسير طبيعي زندگي خارج خواهد كرد.

در حال حاضر از مهمترين مسائلي كه عده اي از دانش آموزان با آن مواجه اند اختلالات رفتاري، خلقي و حتي جنسي و نيز اشكالات آموزشي است كه به شكل عقب ماندگي درسي و ناتواني در تمركز حواس، بي دقتي، بي اعتنايي و بي توجهي به اطراف بروز مي كند و به شكل سرپيچي و نافرماني، قانون شكني، گستاخي و نيز دروغگويي، فرار، سرگرداني و دير به خانه آمدن نمايان مي شود.

دكتر هاشمي در ادامه مي گويد: مدرسه به عنوان يك محيط آموزشي اگر نتواند وظايف تربيتي خود را به نحو احسن انجام دهد و بدون توجه به وظايف علمي و اجتماعي خود و بي علاقگي نسبت به درك نيازهاي روحي نوجوان، فقط به آموزش كليشه اي صرف بپردازد قطعا به پايگاهي براي كج روي و انحراف دانش آموزان تبديل خواهد شد.

از اين رو مسؤولان آموزشي بايستي در تشخيص علل نابساماني ها فعاليت لازم را داشته باشند و به نوجوان آموزش دهند كه چگونه با واقعيت ها روبرو شود و به شكل منطقي مسائل را حل كنند.

امروزه معلمان و اولياي مدارس به جاي توجه به رفتار و عكس العمل هاي عاطفي و رواني دانش آموزان، فقط به نمره ومعدل آنان نظر دارند در صورتي كه توجه به رشد رواني كودكان و نوجوانان از نظر مربيان بايد در درجه اول اهميت قرار گيرد و در مقابل در بسياري از مواقع با شدت عمل و سخت گيريهاي بي مورد باعث عكس العمل هاي پرخاشگرانه از سوي دانش آموزان مي شوند.

در حالي كه همه مؤسسات آموزشي از كودكستانها گرفته تا دبستانها و دبيرستانها نقش مؤثري در بهداشت رواني و فراهم آوردن محيطي سالم در جهت رشد فكري و شكوفايي انديشه ها دارند كه براي ايفاي چنين نقشي بايد معلمان و مسؤولان مدارس خود از سلامت رواني كافي برخوردار باشند چرا كه حفظ اصول بهداشت رواني و توجه به چنين اصولي در حقيقت مي تواند دنباله رشد شخصيت در محيط خانوادگي دانش آموزان باشد.

امروزه در جامعه كنوني ما به دليل دگرگونيهاي اجتماعي كه با رشد و توسعه شهرنشيني همراه بوده است پيشرفتهاي قابل توجهي در صنعت، اقتصاد و نيز علوم مختلف به وجود آمده است.

به همين دليل قرار گرفتن در دنياي كنوني كه با پيشرفت فناوري و تكنولوژيكي همراه است انواع تازه آموزش و پرورش را طلب مي كند.

زيرا آموزش و پرورش و كاركرد مدرسه نيز همانند هر پديده ديگري دستخوش تغير و دگرگوني شده است و حتي انتقال شيوه هاي زندگي در جامعه از نسلي به نسل ديگر نيز تغيير شكل پيدا كرده است اما آنچه در اين ميان مشكلاتي را به وجود آورده نابرابري فرصت هاي تربيتي در نظام آموزشي است.

زيرا در حال حاضر شاهد تفاوتهاي موجود در ميان طبقات مختلف اجتماعي در نظام آموزش و پرورش هستيم.

هم اكنون وضع اقتصادي و اجتماعي خانواده ها تعيين كننده انتخاب مدارس است و اين در حالي است كه تعدادي از مدارس از امكانات و تجهيزات آموزشي خوبي برخوردارند و دسته اي ديگر نيز در شرايطي كاملاً نامساعد بسر مي برند و مي توان گفت كه دقيقاً همان مدارسي كه از امكانات اندكي برخوردارند در مناطقي وجود دارند كه دانش آموزانشان بيشتر در جريان ناهنجاري ها و كجروي هاي اجتماعي قرار مي گيرند.

يعني به تعبيري زندگي در مناطق جرم خيز امكان دستيابي به يك آموزش همه جانبه، دقيق و دراز مدت را به حداقل مي رساند.

نرگس موسوي مدير يكي از مدارس دخترانه در اين زمينه مي گويد: هميشه خانواده جامعه و نوع فرهنگ نيز در جهت دادن به كوشش هاي تربيتي نقش بسيار مهمي را ايفا مي كنند و عوامل مختلف اجتماعي و خانوادگي هر دو در به وجود آوردن شرايط مختلف تربيتي دخيل است اما به دليل آنكه مدرسه به موازات خانواده كانون اصلي پرورش است پس رسالت مهمي را در اين زمينه به عهده دارد.

البته نظام آموزشي با تشخيص عوامل مختلف مي تواند برنامه هاي متعددي را براي آموزش و فراگيري گروههاي محروم تدوين كند و هرگونه اختلاف و تبعيض را با يكپارچه ساختن تمامي مدارس برطرف كند زيرا اثرات منفي تبعيض و ناهماهنگي در نظام آموزشي مي تواند يكي از مهمترين عوامل خارج ساختن دانش آموزان از نظام آموزشي دراز مدت و همه جانبه و به عضويت در آمدن نوجوانان در گروههاي جرم زا شود.

البته براساس آمار و ارقام موجود و گزارش هاي به دست آمده بيشتر كودكان و نوجواناني كه ناسازگار و در جريان انحرافات اجتماعي قرار مي گيرند بيشتر متعلق به خانواده هايي هستند كه خود داراي چنين مشكلاتي هستند اما نبايد نقش مثبت مسؤولان و مشاوران تربيتي را در مهار جرايم و ا نحرافات اجتماعي ناديده گرفت.

هر چند كه شايد تاكنون به دليل برخي موانع و مشكلات موجود، اين حركت با كندي صورت گرفته باشد اما مي توان با كمك و به كارگيري شيوه هاي استفاده از تسهيلات و امكانات مناسب محلي و اجتماعي، كوشش و اهتمام انجمن هاي اوليا و مربيان در جهت رفع دشواري هاي عاطفي، آموزشي و تربيتي، تشكيل جلسات و سمينارها و نيز از طريق رسانه هاي جمعي مثل راديو و تلويزيون، روزنامه ها و نشريات، محيطي سالمتر را براي دانش آموزان فراهم كرد، نرگس موسوي با اشاره به مشكلات موجود مي گويد: در حال حاضر مشكلاتي نظير ساختمانهاي نامناسب، كلاسهاي پر جمعيت، نبود فضاي مناسب ورزشي، عدم وجود آموزش هاي مشاوره اي و تربيتي كافي با توجه به مشكلات و ناهنجاري هايي كه روزانه اتفاق مي افتد مشكلاتي را به وجود آورده است كه نياز به پشتيباني و حمايت هاي اساسي دارد و تا زماني كه به اينگونه مشكلات به شكل جدي پرداخته نشود اصلاح و سازندگي به حداقل خواهد رسيد.

مگر آنكه با كمك اوليا و بهره گرفتن از نيروهاي مختصص و اختصاص امكانات لازم و ايجاد برنامه هاي مناسب و متنوع علمي، ورزشي، فرهنگي و ... براي كليه دانش آموزان، امكانان گرايش آنان به انواع انحرافات اجتماعي و عضويت در گروههاي نامناسب و غير اخلاقي را به حداقل ممكن برسانيم.

روانشناسان معتقدند كه محيط زندگي افراد (خانوادگي، آموزشي، محلي) اشخاصي كه در اطراف او هستند، طرز رفتار بزرگترها اعم از والدين و معلمان و مربيان، وضع اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، سياسي و مذهبي هر يك به نوبه خود اثراتي را در روحيه كودكان و نوجوانان بر جاي مي گذارد.

به همين دليل تمام كساني كه به نوعي با آنان در ارتباطند موظفند كه به نقش خود در كشف علل به وجود آورنده اختلالات رفتاري و رفع اين علل و بطور كلي سالم سازي محيط واقف باشند چرا كه عدم علاقه و توجه نسبت به كودكان و نوجوانان بي اعتنايي با احتياجات خاص آنان، عدم راهنمايي واقعي و صحيح، رفتار تحقير آميز، تنبيه، تمجيد و تحسين بيش از حد تبعيض و بدقولي، سرزنش و ملامت و اعمالي نظاير آن باعث وحشت، احساس ناراحتي، بي اعتمادي، پناه بردن به افراد ناشناس و كسب محبت از اين افراد، تزلزل روحي، تشويش و اضطراب دايمي را در كودكان و نوجوانان تشديد مي كند و پايه و اساس بسياري از حالات، رفتارها و تمايلات عصبي را تشكيل مي دهد.

به همين دليل بايد از همكاري و همفكري اولياي كودكان، خود بچه ها و مسؤولان مدارس مشتركا استفاده شود و در هر واحد آموزشي يك شورا و يا انجمن براي بررسي و برنامه ريزي مسائل تربيتي و فكري دانش آموزان آن مدرسه تشكيل شود تا بموقع و بجا پيشگيري هاي لازم به عمل آيد.

البته بر كسي پوشيده نيست كه در دنياي پيچيده امروز بدون راهنمايي دقيق و آموزش و پرورش آگاهانه و سنجيده، ديگر انسان قادر نيست صرفاً و فقط به تبعيت از خواست ها و اميال خويش با محيط زندگي خود سازگاري هاي لازم را پيدا كند.

به همين دليل مدرسه و آموزش رسمي گذشته از انتقال دانش و مهارت، در جاي خود مي تواند تأثيرات شگرفي بر رفتار و اجتماعي كردن افراد و همسازي با اخلاق اجتماعي از طريق انتقال ارزش ها، هنجارها و نگرش هاي اجتماعي مطلوب و مناسب داشته باشد اما اگر غير از اين عمل شود قطعاً با هدر رفتن سرمايه ها و منابع مالي و انساني قابل توجهي روبرو خواهيم شد.

مرضيه ميلاني مشاور تربيتي در اين رابطه بر اين اعتقاد است كه «مدارس در مقاطع مختلف و در چارچوب نظام آموزش و پرورش به منظور آماده سازي كودكان و نوجوانان و پرورش قوه درك و آگاهي دانش آموزان ايفاي نقش مي كنند اما هر تلاشي كه در مدارس صورت مي گيرد بايد با هماهنگي و مساعدت والدين باشد ولي متأسفانه خيلي از افراد بر اين عقيده اند كه قسمتي از جرايم و رفتارهاي نابهنجار دانش آموزان به سيستم آموزشي مدارس بر مي گردد اما كوتاهي والدين را در نظر ندارند.

ولي با اين وجود آموزش و پرورش به عنوان يك سازمان فرهنگي مستقل و مدارس نيز به عنوان زير مجموعه هايي از اين سازمان بايد در شرايطي كه جامعه در حال تغيير و تحول است به لحاظ سازگار كردن و آگاه كردن دانش آموزان با فرهنگ و جامعه رو به رشد، خود را در جهت مثبت متحول سازند و با ارايه برنامه ها و فعاليت هاي مناسب توانايي ايجاد رابطه صحيح با ديگران، برقراري مناسبات با افراد و چگونگي اين روابط را در تمام دوره ها براي برخورد با مسائل و حتي مشكلاتي كه در پيش رو خواهند داشت در كودكان و نوجوانان به وجود آورند و با برخورد مسؤولانه خود روحيه خلاقيت را در آنان ايجاد كنند و دانش آموزاني را كه نشانه هايي از ضعف، عدم سازگاري و رفتارهاي ضد اجتماعي در آنان ديده مي شود مورد حمايت خود قرار دهند.

چون اگر هيچ كوششي در اين زمينه صورت نگيرد نشان از آن دارد كه تاكنون آنطور كه بايد به تعهدات و مسؤوليت خطير تربيتي اهميتي داده نشده است.

البته ناگفته نماند كه پياده كردن اصول و موازين اخلاقي، مذهبي و ديني را براي انجام اين مهم نبايد ناديده گرفت.

به هر حال بايد بپذيريم كه آموزش و پرورش به عنوان اصلي ترين نهاد اجتاماعي بيشترين تأثير تربيتي را بر روي تك تك افراد جامعه خواهد داشت در صورتي كه بموقع و بجا، بتواند كاركرد جامعه پذيري را بدون هيچ وقفه و خللي به شكلي مطلوب و مناسب به انجام رساند زيرا بقا و استمرار هر جامعه اي مستلزم آن است كه مجموعه باورها، ارشها، رفتارها و گرايش هاي آن به وسيله آموزش و پرورش به نسل جديد منتقل شود و دستاوردهاي جديد تعليم و تربيت نيز با بهره مندي از روشهاي تربيتي صحيح به كار گرفته شود.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 ساعت: 8:58 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(0)

تحليلی پيرامون پديده اعتياد

بازديد: 121

يکي از معضلات عمده جهاني در حال حاضر مسئله اعتياد است. اعتياد عامل بروز بسياري از آسيبهاي اجتماعي و نابسامانيهاي خانوادگي و فردي است.

تحليلي پيرامون پديده اعتياد يکي از معضلات عمده جهاني در حال حاضر مسئله اعتياد است. اعتياد عامل بروز بسياري از آسيبهاي اجتماعي و نابسامانيهاي خانوادگي و فردي است. سازمان بهداشت جهاني ( 1999) مساله مواد مخدر را اعم از توليد، انتقال، توزيع ومصرف را در کنار سه مساله جهاني ديگر يعني توليد و انباشت سلاحهاي کشتار جمعي، آلودگي محيط زيست، فقر وشکاف طبقاتي، از جمله مسائل اساسي شمرده است که حيات بشري را در ابعاد اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و سياسي در عرصه جهاني مورد تهديد و چالش جدي قرار مي دهد آمار رو به افزايش مصرف مواد مخدر در دنيا به حدي است که يکي از سم شناسان معروف دنيا به نام لودوينگ مي گويد: اگر غذا را مستثني کنيم، هيچ ماده اي در روي زمين نيست که به اندازه مواد مخدر اين چنين آسان وارد زندگي ملت ها شده باشد.

ال حاضر نيز در کشور ما مصرف مواد مخدر افزايش داشته و زمينه هاي بروز آسيبهاي اجتماعي متعددي را فراهم نموده که درادامه به آنها اشاره مي کنيم. تعريف اعتياد واژه اعتياد از نظر لغوي، اسم مصدر عربي از ريشه عاد است که در فرهنگ لغت معين، به مفهوم عادت کردن و خوگرفتن مي باشد. در فرهنگ نامه دهخدا، اعتياد به مفهوم پياپي خواستن چيزي آمده است. سازمان ملل متحد (1950) اعتياد را اين گونه تعريف کرده است: اعتياد، مسموميت حاد يا مزمني است که براي شخص يا اجتماع زيان بخش مي باشد و از طريق استعمال داروي طبيعي يا صنعتي ايجاد مي شود. به طور کلي چند ويژگي در خصوص اعتياد به مصرف مواد مخدر ذکر شده است:

- احساس نياز شديد به ادامه استعمال دارو و تهيه آن از هر طريق ممکن.

- وجود علاقه شديد به افزايش مداوم ميزان مصرف دارو.

- وجود وابستگي رواني و جسماني به آثار دارو، به طوري که دراثر عدم دسترسي به آن، علائم وابستگي رواني و جسماني در فرد معتاد هويدا مي شود. بر اساس تعاريف فوق، معتاد کسي است که از راههاي گوناگون نظير خوردن، دود کردن يا استنشاق، يک يا چند ماده مخدر را باهم وبه صورت مداوم مصرف مي کند و درصورت قطع آن، با مسائل جسماني، رفتاري يا هردوي آنها مواجه مي شود. علل و عوامل گرايش به اعتياد اعتياد معضلي است چندوجهي که علل و عوامل متعددي در بروز و شيوع آن موثر مي باشند. در اين ميان از عوامل فردي و خانوادگي در سطح خرد و عوامل اجتماعي، اقتصادي و سياسي در سطح کلان مي توان نام برد. براي تبيين اعتياد در سطح کلان به عوامل ساختاري ونارسائي بخشهاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي وسياسي جامعه از جمله مسئله شکاف طبقاتي، نابرابري واحساس محروميت نسبي در حوزه اقتصادي، شکاف ميان دولت وملت، ناکارآمدي مديران، آشفتگي اجتماعي و بحران هويت در حوزه اجتماعي و فاصله ارزشها وهنجارها با عدم انطباق ميان اهداف و امکانات، تعارض ارزشها در حوزه فرهنگي و غيره ... توجه مي شود.

در سطحي پايينتر که بيشتر مورد نظر روانشناسان اجتماعي است، بر محيط نزديک و بلافصل افراد، روابط افراد، روابط فرد درارتباط با گروههاي اجتماعي مانند خانواده، مدرسه ، همسالان و ... و نقش آنها در در فراهم کردن زمينه گرايش مستقيم وغير مستقيم فرد به سوي اعتياد اشاره مي شود. در اين زمينه کارسون معتقد است عملکرد خانواده و روابط حاکم برآن، بستري براي گرايش افراد خانواده به اعتياد است. هنچنين اعتياد يکي از اعضاي خانواده، عامل فشارآور بالقوه اي است که مي تواند اثرات نامطلوبي ايجاد کند. زماني که والدين، مبادرت به انجام رفتار مخاطره آميز کنند به عنوان الگو، تاثير مستقيمي بر فرزندان خواهند داشت.

دوستان و همسالان نيز تاثير زيادي برروي همديگر دارند، لذا زماني که فرزندان عضو گروههايي مي شوند که انجام رفتارهاي مخاطره آميز و از جمله اعتياد را تشويق کرده و شجاعت بدانند، اين رفتارها در افراد افزايش خواهد يافت. در سطح فردي نيز بر شخصيت و ويژگيهاي فردي، عوامل انگيزشي، گذشته فرد، انواع مشکلات جسماني، رواني و رفتاري فرد، ضعف ايمان و اراده، ترس و اضطراب، تنهايي و افسردگي، کنجکاوي و کسب تجربه، غرائز جنسي و باورهاي نادرست نسبت به اثرات مثبت مواد مخدر نظير انرژي زائي، کاهش درد و غيره ... توجه مي شود. در تحقيقات متعدد ميان اعتياد با زمينه هاي شخصيتي افراد همبستگي وجود دارد و هرچقدر افراد از عزم و اراده قوي برخوردار باشند، به همان نسبت در برابر رفتارهاي انحرافي ديگران از قبيل بستگان، دوستان و آشنايان مقاومت مي نمايند و از ارتکاب آن دوري مي کنند.

در حالي که افراد سست راي، سريع تحت تاثير افراد معتاد قرارگرفته و ارزشها، هنجارها و اسلوب رفتاري آنان را مي پذيرند. در مجموع به نظر مي رسد افرادي با روحيات ضعيف، کم طاقت در برابر مشکلات، سرخورده، فاقد اعتماد به نفس، هيجاني و ... بيشتر در معرض خطر ابتلا به اعتياد قرار دارند. سطح تحمل پذيري افراد در برابر سختي ها و ناملايمات تاثير بسزايي در ميزان گرايش آنها به اعتياد دارد. تحمل پذيري و بردباري افراد در برابر سختي ها و ناملايمات نيز به خلق و خو، ساختار فيزيولوژيکي و قدرت اراده آنها بستگي دارد. هر چه سطح تحمل افراد کمتر باشد، بيشتر به دنبال لذت جويي هاي آني و راحت طلبي مي روند و کمتر اهداف متعالي و بزرگي را دنبال مي کنند. امروزه متاسفانه جوانان درصدند به جاي رسيدن به لذت هاي پايدار، از ابزارهاي نامشروع و راههاي ميان بر براي رسيدن به لذت ها و خوشي هاي آني و گذرا استفاده نمايند.

شخصيت هاي ضد اجتماعي معمولا رفتاري را مرتکب مي شوند که مورد قبول افراد جامعه نيست، ولي خود، آن رفتار را ناپسند و زيان بخش نمي دانند. آنان با اتخاذ شيوه هاي نامناسب از قبيل دروغ گويي، مکر و فريب، دزدي و ... براي رسيدن به مقاصد نامشروع، حقوق ديگران را پايمال مي کنند. از نشانه هاي شخصيت هاي ضد اجتماعي خودمحوري، فقدان احساس گناه و پشيماني، جلب اعتماد ديگران، بي توجهي نسبت به مهرباني و اعتماد ديگران و داشتن ظاهري فريبنده و آرام است. همچنين بارزترين ويژگيهاي آنها، لذت طلبي، فرار از درد و مشکلات و رهايي از مسئوليتهاي زندگي است. آنها به منظور تامين اين اهداف به اعتياد روي مي آورند، لذا بسياري از معتادان، شخصيت ضد اجتماعي دارند. برخي از افراد به دليل رهايي از دردهاي جسماني و تسکين آنها، از مواد مخدر و مشتقات آن استفاده مي کنند.

اين تسکين موقتي براي فرد مصرف کننده، به منزله پاداش تلقي مي شود. لذا استعمال مواد را ادامه داده و در نتيجه معتاد مي شود. تحقيقات برروي 2105 معتاد نشان مي دهد که 312 نفر از آنها به علت بيماري جسمي، معتاد شده اند. يکي از عوامل عمده ارتکاب رفتارهاي انحرافي نظير اعتياد، احساس تنهايي است، به طوري که بعضي رونشناسان اعتياد را بيماري تنهايي مي دانند. افرادي که ارتباط مستحکمي با ديگران از قبيل خانواده، دوستان، بستگان ندارند و هميشه احساس تنهايي مي کنند و تنهايي آنان نتيجه ناکامي و شکست در عشق و دوستي مي باشد، سعي مي کنند براي فراموشي شکست و ناکامي خود در عشق و رهايي از غمها و غصه ها، به مواد تخديرکننده روي آورند و بدون درنظر گرفتن عواقب منفي وناگوار آن، لذت هاي آني را جايگزين آن نمايند.

خانواده اولين محيطي است که فرزندان را با باورها، رزش ها و هنجارهاي جامعه آشنا مي کند و به تدريج شخصيت فرزندان براساس اين عناصر شکل مي دهد. فرزندان با الگوبرداري از والدين، اغلب رفتارهاي آنان، حتي رفتارهايي را که والدين توجهي به آن ندارند، نظير شيوه و لهجه صحبت کردن، پرخاشگري، به کار بردن الفاظ ناپسند، فحاشي، کارهاي خلاف و ... تقليد مي کنند. اعتياد والدين سيگار با مواد مخدر، موجب مي شود تا فرزندان، رفتار آسيب زاي آنها را الگو قرار داده و معتاد شوند. از سوي ديگر تحمل فرزندان، به جهت زندگي در خانه اي که آلوده به مواد مخدر است و اغلب اعضاي خانواده نشئه و بيکار و ... مي باشند، کاهش مي يابد و به سوي اعتياد کشيده مي شوند. درگيري و نزاع بين والدين در محيط خانواده موجب سلب آرامش و آسايش فرزندان در خانه مي شود، لذا آنها ترجيح مي دهند که بيشتر اوقات خود را در خارج از منزل سپري نمايند و به جهت کمبود محبت از سوي والدين، جذب محبت هاي ظاهري گروههاي منحرف شوند و با تحريک آنها براي رهايي از سختي هاي و مشکلات زندگي، به مصرف مواد مخدر روي آورند. براساس، نتايج يک پژوهش، حدود 82 درصد از معتادان، ستيزه هاي خانوادگي را عامل فرار خود از منزل و روبه آوردن به اعتياد مي دانند. بنابراين هرچقدر اختلافات خانوادگي بيشتر باشد، احتمال گرايش فرزندان به سوي اعتياد بيشتر است. طلاق و جدايي به عنوان آسيبي اجتماعي، آثار رواني نامطلوبي بروري زوجين و فرزندان آنها مي گذارد.

پژوهش ها نشان مي دهد که تعداد قابل توجهي از زنان بعد از طلاق نسبت به آينده نااميد بوده و احساس اضظراب، دلتنگي و اندوه مي نمايد. دراغلب خانواده هاي طلاق، فرزندان به ويژه دختران، از منزل و مدرسه فرار مي کنند و جذب باندهاي انحراف شده و به ارتکاب جرائم مختلف از جمله اعتياد تن مي دهند. طلاق و جدايي از همسر همچنين اثرات سوء و ناگواري را بر زوجين به ويژه زن برجاي مي گذارد، به حدي که زن مطلقه براي رفع مشکلات روحي ناشي از طلاق به اعتياد گرايش پيدا مي کند. پيامدها اعتياد از جمله آسيبهاي اجتماعي است که تاثيرات نامطلوب فراواني بر خود فرد، خانواده و جامعه مي گذارد. آثار زيانبار اعتياد طيف وسيعي از عوارض جسمي، رواني، اختلالات رفتاري و عاطفي، از هم گسيختگي خانواده ها، طلاق و دهها مورد ديگر را دربر مي گيرد.

معتاد دائمي به عوارض جسمي چون ناراحتي هاي عصبي، اضطراب و بي قراري، عطسه، ريزش آب از بيني و چشم ها، استفراغ مکرر، سوءهاضمه، سوء تغذيه، اختلالات گوارشي، اختلالات قلبي و عروقي، اختلالات مغزي، تنفسي و ريوي، عفونت هاي خطرناک ، تاثير بر هورمون ها و تغيير آنها، خارش بدن، تيره شدن رنگ چهره و لب ها و ... مي شود. موارد اشاره شده بخشي از تاثيرات زيانبار مصرف مواد مخدر بر جسم انسانهاست. آسيبهاي جسمي ناشي از مصرف مواد مخدر و سيگار در صورت استعمال در خانه، مي تواند به اطرافيان از قبيل زن و فرزندان نيز منتقل شود و آنها جزء قربانيان پنهان اين ماجرا و معتادان دست دوم خوانده شوند. وابستگي رواني معتاد به مواد مخدر، يکي از پيامدهاي فردي اعتياد، محسوب مي شود که در استمرار اعتياد فرد، نقش عمده اي دارد و موجب کشش فرد به مصرف مداوم و مجدد مواد مخدر مي شود. شخص معتاد، تعادل رواني خود را تا رسيدن به دارو از دست مي دهد و در نهايت دچار کاهش هوشياري و تيزبيني، تنبلي، بي تفاوتي، افسردگي، اضطراب، غم و نااميدي و ... مي شود.

اختلالات رفتاري که يک فرد معتاد دچار آن مي شود، دگرگوني هاي خلقي و شخصيتي به صورت بروز رفتارهايي نظير دروغگويي، پرخاشگري، شب نشيني هاي مکرر، حرکات مشکوک، پنهان کاري در منزل و محل کار،گوشه گيري و انزوا، خروج از منزل خصوصا بعد اظهرها، دوستي با افراد مشکوک، سرقت، عدم تمايل به مسافرتهاي دور، قرض گرفتن پول، و ... مي باشد. افراد معتاد غالبا دچار کمبود اعتماد به نفس، افسردگي، اضطراب، بي خوابي و پرخاشگري هستند، آنها به دليل ناتواني در برقراري روابط عاطفي، قادر به برقراري روابط سالم اجتماعي نيستند و دچار احساس بي کفايتي مي باشند و از مواجه شدن با مشکلات روزمره زندگي. از خود ناتواني نشان مي دهند. مصرف کنندگان مواد مخدر در پناه نشئگي حاصل از مصرف مواد، براي خود کاخي پوشالي از روياها و تصورات بنا مي کنند ودر آن کاخ دروغين و تصوري، خود را درامان احساس مي کنند. غافل از آنکه شخصيت آنان با مصرف مواد مخدر تباه مي شود. استعمال اين مواد نه تنها آنان را از جامعه و انسانيت بيزار و دور مي کند، بلکه سعادت و سلامت فردي آنان را به خطر مي اندازد. مصرف مواد مخدر موجب عزلت و فرار آنان از اجتماع و پيدايش حاشيه نشيني اجتماعي مي شود که خود از عوامل رفتارهاي ضد اجتماعي است.

آثار اعتياد بر خانواده ها بسيار زيانبار بوده و يکي از عوامل اصلي در نابساماني و فروپاشي خانواده ها محسوب مي شود. شواهد آماري حاکي از آن است که 34 درصد از طلاق هاي کشور ناشي از اعتياد و مسائل مرتبط با مواد مخدر مي باشد و 60 درصد علل درخواست طلاق از سوي زنان، اعتياد همسر و عدم دريافت نفقه مي باشد. بنابراين تعداد بسياري از خانواده ها تحت تاثير مستقيم وغير مستقيم پديده شوم اعتياد هستند و طلاق يکي از پيامد هاي عمده اعتياد است که به نوبه خود مي تواند دليلي بر شيوع وگسترش اعتياد نيز باشد. اعتياد شوهر غالبا منجر به برهم خوردن نقش ها و وظايف خانوادگي مي گردد.

به گونه اي که بار مسئوليت زنان خانه دار را مي افزايد و آنها را تحت فشار قرار مي دهد. مطابق پژوهش افارل، همسر مردان معتاد، درمورد خود، وضعيت زندگي و آينده خانواده خود در رنج و عذاب هستند. همينطور اعتياد زنان نيز تاثير منفي بسياري بر خانواده خواهد گذاشت. زن معتاد نسبت به اعضاي خانواده خود احساس مسئوليت نمي کند و هميشه نيازهاي خود را برخواسته هاي آنها مقدم مي دارد. ارتباط عاطفي او با اعضاي خانواده بسيار سطحي و زودگذر است و در آلام آنها همدردي نمي نمايند، هيچ يک از وظايف و نقش هاي خود را انجام نمي دهد. چنين رويه اي در نهايت منجر به درخواست طلاق از سوي مرد مي شود. تحقيقات نشان مي دهد تاثير اعتياد مادر در فروپاشي خانواده و قرباني شدن کودکان حتي از اعتياد پدر بيشتر است.

زيرا اعتياد مادر به عنوان رکن اصلي خانواده، نظم و انضباط خانواده برهم مي خورد و در صورت زنداني شدن زن معتاد، معمولا همسر وي ازدواج مجدد مي نمايد واصولا زندگي خانوادگي نابسامان مي گردد. همچنين مادر معتاد در دوران بارداري، فرزندش را معتاد و ناقص مي کند و با دست خود، از داشتن فرزند سالم محروم مي شود و فرزنداني معتاد و بيمار تحويل جامعه مي دهد. يافته هاي تحقيقاتي حاکي از آن است که به احتمال زياد، نوزاد زنان معتاد از نظر فيزيکي غيرعادي بوده و دچار محروميت مي باشند. والدين معتاد ضمن ارايه الگوي رفتاري نادرست و غلط به فرزندان، کنترل و نظارت کافي بر رفتار اعضاي خانواده را نيز از دست مي دهند. والدين معتاد، به جاي اينکه افکار، اخلاق ورفتار فرزندان را کنترل کنند، اعمال و روابط آنها توسط ساير اعضاي خانواده کنترل مي شود و حتي از سوي فرزندان کنترل مي شوند. در اين شرايط فرزندان از آزادي بيشتري برخوردار بوده و در مقابل رفتارهاي مختلف خود پاسخگو نيستند.

در اغلب موارد پسران و اخيرا دختران شب ها را با گروه دوستان خود سپري مي کنند و بدون اجازه و رضايت والدين به هر شهري که بخواهند مسافرت مي کنند و هر گروهي را براي دوستي خود برمي گزينند و از هر راهي که بخواهند درآمد کسب کرده و هرطور بخواهند خرج مي کنند. از اين رو زمينه انحراف فرزندان داراي والدين معتاد به مراتب بيشتر است. در اين خانواده ها معمولا فرزندان ترک تحصيل نموده ويا دچار افت تحصيلي مي شوند. فرزندان خانواده هاي پدر معتاد با معضلات ذيل مواجهند: ارزشهاي اجتماعي را به درستي پذيرا نمي شوند، باهمسالان عادي خود، سازگاري ندارند، به نظافت و لباس پوشيدن خود توجه کافي ندارند، معمولا ترک تحصيل با افت تحصيلي دارند، اوقات خود را بيهوده هدر مي دهند و معمولا جذب همسالان بزهکار مي شوند.

عمده ترين آسيب خانوادگي اعتياد به مواد مخدر بر روابط عاطفي، جسمي و رواني زن و شوهر در خانواده مي باشد. اعتياد شوهر به انزوا و دوري از همسر و عدم تعلق عاطفي، جرو بحث و درگيري و نزاع بين زن و شوهر منتهي مي شود. اين وضعيت تاثيرات نامطلوبي بر شخصيت فرزندان مي گذارد. عموما شوهر معتاد، مواد مخدر را دراختيار همسرش مي گذارد و اورا در دوراهي اعتماد و عدم اعتماد به شريک زندگي قرار مي دهد، او سعي مي کند که به دلائلي همچون سوء استفاده از همسر جهت تهيه مواد مخدر، پوشاندن خصوصيات غير قابل قبول خود و انتقام جويي و تلاقي ازهمسر، جلوگيري از متارکه و جدايي همسر، جلوگيري از نزاع و سرزنش هاي همسر، داشتن شريک و همدم براي مواقع استعمال و حالات نشئگي و غيره... همسر خود را معتاد نمايد.

از جمله تاثيرات زيانبار اعتياد، انتقال بيماريهاي گوناگون و خطرناک از جمله بيماري مهلک ايدز مي باشد. براساس برآوردها، حدود 64 درصد علل ابتلاي افراد آلوده به ايدز، تزريق مواد مخدر و استفاده از سرنگ هاي آلوده بوده است. مطابق آمار، مردان معتاد اکثريت مبتلايان به ايدز را تشکيل مي دهند، لذا احتمال انتقال ايدز از سوي مردان به همسر و فرزندان آنها وجود دارد. اغلب مردان معتاد به دليل داشتن رابطه جنسي با روسپيان و افراد همجنس، به بيماريهاي جنسي و ايدز مبتلا مي باشند. اعتياد در ايران ايران به دليل موقعيت جغرافيايي خاص خود و همجواري و داشتن 1923 کيلومتر مرز مشترک با بزرگترين کشورهاي توليد کننده مواد مخدر دنيا، يعني افغانستان و پاکستان در معرض ورود سيل آساي مواد افيوني قرار دارد. براساس گزارشهاي ارايه شده از سوي سازمان ملل ، ايران در زمينه کشف مواد افيوني، رتبه اول جهان را دارد، به طوري که در سال 1380 بيش از 54 درصد از کشفيات مواد مخدر جهان در ايران بوده است. طبق برآورد نيروي انتظامي و ستاد مبارزه با مواد مخدر، تعداد معتادان کشور، دو ميليون نفر شامل يک ميليون و 200 هزار نفر معتاد دائمي و 800 هزار معتاد تفنني است که اين تعداد معتاد در هر سال حدود 747 تن مواد مخدر مصرف مي کنند. از لحاظ جنسيت، آمار کلي معتادان، شامل 95 درصد مرد و 5 درصد، زن مي باشند.

73 درصد از مردان و زنان معتاد، متاهل و اکثرا بي سواد و کم سواد هستند. راهکارها براي از بين بردن معضل اعتياد در جامعه مي بايست با تعرضه کنندگن مواد مخدر برخورد قاطع و سختي صورت گيرد. در اين ميان، تشکيل پليس ويژه مبارزه با مواد مخدر و آموزش و تجهيز آنها مي تواند تا حد زيادي در برخورد با عرضه مواد مخدر نتيجه بخش باشد. در اين زمينه همچنين مي بايست با جلب حمايت سازمان هاي بين المللي کنترل مواد مخدر، براي از بين بردن لابراتوارهاي تبديل تريال کب هروئين و مرفين در کشورهاي پاکستان و افعانستان تاسيس کارخانه هاي صنعتي و مولد اقدام کرد. تمرکز بر شناسايي و مجازات سريع و سنگين قاچاقچيان و اشرار دانه درشت، به جاي دستگيريهاي بي رويه افراد خرده پا سزايي در کاهش عرضه مواد مخدر در کشور خواهد داشت. از آنجا که اکثر افرادي که در شرق کشور به امر قاچاق مواد مخدر به کشور مشغولند، لذا مي توان با ايجاد و فراهم کردن زمينه هاي اشتغال و تاسيس کارخانه هايمولد در مرزهاي شرقي کشور موجبات اشتغال اين افراد به کارهاي مثبت و مولد تشويق کرد در خصوص پيشگيري از اعتياد برنامه هاي وسيع و منسجمي مي بايست اتخاذ گردد. لذا تهيه و ارائه برنامه هاي پيشگيري از اعتياد در سطح مدارس و آشنايي دانش آموزان با مضرات اين پديده ضروري است. از سوي ديگر رسانه هاي ارتباط جمعي نقش مهمي در آگاهسازي و فرهنگ سازي در بين جامعه و خانواده ها دارند. اين وسايل ارتباطي با تهيه و پخش برنامه هاي آموزنده نقش مهمي در افزايش سطح آگاهيهاي افراد در خصوص مضرات اعتياد ايفا مي نمايند.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 ساعت: 8:57 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

فرياد از درون

بازديد: 91

اشاره

به نظر مي‌رسد تا شناخت ظاهر و باطن دنياي غرب، هنوز فاصلة بسياري براي ما باقي مانده است. بررسي نظرات و نقدهاي متفكران و انديشمندان غربي و در كنار هم گذاردن اين افكار، مي‌تواند تصوير روشني از لايه‌هاي پنهان و دروني جوامع غربي را به نمايش گذارد. آنچه در پي مي‌آيد، مروري است بر آراء و انديشه‌هاي متفكران غربي كه خود به عنوان يكي از شهروندان آن جامعه، به نقد و بررسي فرهنگ و اجتماع خويش دست يازيده‌اند.

زهرا روزبهاني

مصرف بيشتر؛ مصرف‌گرايي بيشتر

طبق آمار و گزارش‌هاي منتشر شده از سوي «مؤسسه ورد واچ»، كالاها و خدمات مصرف شده در غرب، پس از سال 1950، در مقايسه با كل تاريخ حيات بشر، بيشتر است. علي‌رغم اينها، غربي‌ها هنوز هم به رضايت كافي دست نيافته‌اند و رشد ابتلا به بيماري افسردگي، تمايل به خودكشي، بي‌خوابي، استرس و تخريب محيط زيست، در كشورهاي غربي به اصطلاح خوشحال، روز به روز در حال افزايش است.1

جورج مونبيوت، نويسنده و روزنامه‌نگار انگليسي،2 در اين باره مي‌نويسد:

«من مي‌خواهم اين سؤال را مطرح كنم كه آيا مرگ سياره زمين، بهايي است كه در برابر به دست آوردن خوشحالي كنوني [ما] ارزش پرداخت دارد؟! در چنين روزهايي از سال [ايام كريسمس] نرخ مصرف با رشدي فزاينده همراه است. مقامات مسئول منطقه‌اي كه من در آن زندگي مي‌كنم، اعلام كرده‌اند كه مقدار زباله توليد شده شهروندان در ماه‌هاي دسامبر و ژانويه با 12 درصد رشد رو به رو مي‌شود و عجيب اين‌كه به گونه‌اي قابل توجه، نرخ ابتلاي مردم به افسردگي در حال افزايش است. تعداد تماس‌هاي صورت گرفته با مراكز مشاوره و درمان افراد نااميد و متمايل به خودكشي هم در روزهاي آغازين سال و ماه ژانويه با 8 درصد رشد روبه‌رو مي‌شود... در اين دوره از سال [از سال 1950 به بعد] يك جوان 25 ساله انگليسي با احتمال 10 درصد دچار افسردگي مي‌شود. بين 40 تا 60 درصد شهروندان آمريكايي از بيماري‌هاي عصبي و رواني مختلف در طول يك سال رنج مي‌برند. سازمان جهاني بهداشت (WHO) پيش‌بيني كرده است كه در سال 2010 ميلادي، «افسردگي» به دومين بيماري رايج در كشورهاي توسعه يافته تبديل شود... يك جامعه مصرف كننده بيش از هر جامعه‌اي زندگي فقرا را تحت تأثير قرار مي‌دهد، چرا كه در آن مي‌توانيم زشتي زندگي كنوني خود و ... را مشاهده نماييم.»3

پايتخت زندان‌هاي دنيا!

آمريكا كشوري است با بالاترين ميزان جرم و جنايت در ميان تمام ملل غربي، از اين رو برخي نويسندگان آمريكايي كه از وجود چنين شرايطي رنج مي‌برند، به نقد و بررسي اين مشكل بزرگ پرداخته‌اند و خواهان ساماندهي به اين بحران هستند. 4

استفان لندمن كه به مدت شش سال بازارياب چندين شركت بزرگ ايالات متحده بوده و در حال حاضر در حوزه‌هاي مختلفي چون جنگ و صلح، مسائل اجتماعي، اقتصادي و سياسي قلم مي‌زند،5 در نقد اين شرايط مي‌نويسد:

«شما كشوري را كه جنگ و خشونت را صلح و آرامش مي‌خواند، چه مي‌ناميد؟... خشونت‌هاي خانگي عامل اصلي جراحت‌هاي فيزيكي و دومين عامل مرگ زنان در اين كشور است! طبق آمار، حضور يك مرد در خانه، خطرناك‌ترين مكان را براي زنان به وجود مي‌آورد. مضاف بر همه اين مشكلات، جامعه نسبت به زنان احساس مسئوليت نمي‌كند... يك نوجوان آمريكايي پيش از سن 18 سالگي، 200 هزار رفتار خشونت‌آميز در تلويزيون مي‌بيند. خشونت در فرهنگ ما نهادينه شده و اين امر آمريكا را به پايتخت زندان‌هاي دنيا تبديل كرده است. امروز بيش از 2/2 ميليون زنداني در زندان‌هاي كشورمان حبس هستند. اين تعداد بيش از شمار زندانيان چين كه چهار برابر كشور ما جمعيت دارد، است. با در نظر گرفتن 500 سال سابقه تجاوز و تهاجم، جاي تعجب نيست كه در اين كشور، خشونت مسئله‌اي خارج از كنترل باشد. از زماني كه به اين قاره آمديم و آن را از ميليون‌ها انساني كه هزاران سال پيش از ما آنجا ساكن بودند گرفتيم، شيوه زندگي ما چنين بوده است.»6

رشد انفجاري اعتياد!

طبق آمار و گزارش‌هاي مستند، كشور انگلستان هم‌اينك از نظر مصرف انواع مواد مخدر و الكل، در وضعيتي بحراني قرار گرفته است. در انگلستان، آمار مربوط به فروپاشي خانواده‌ها و نتايج سوء‌آن بر كودكان، در مقايسه با ساير كشورهاي اتحاديه اروپا، در وضعيتي وخيم‌تر قرار دارد. نويسندگانِ گزارشِ ملي سالانه بررسي وضعيت مصرف مواد مخدر و الكل در اين كشور، علاوه بر آمار مربوط به تعداد معتادان و رشد مصرف اين مواد، خواستار تمركز مسئولان دولتي براي درمان اين مشكل و اتخاذ بهترين راه‌كارها و بررسي‌هاي بيشتر بوده‌اند.7در ادامه به بخشي از اين گزارش اشاره مي‌شود:

«در 50 سال گذشته، مصرف الكل [در انگلستان] دو برابر شده و تنها در پنج سال اخير، مصرف آن با 15 درصد رشد همراه بوده است. در سال گذشته براي 361 هزار و 831 كودك 3 تا 6 ساله، داروي ضدِ افسردگي و آرامش‌بخش اينالين نسخه شده است... 60 درصد كودكان 11 ساله هم سابقه مصرف الكل دارند. به اين ترتيب، در سايه نابودي خانواده‌ها و به وجود آمدن آسيب‌هاي ميان‌نسلي، جامعه ما در دايره فساد و تباهي گرفتار آمده است... با توجه به ناكارآمدي روش‌هاي كنوني، بايد در مورد تعيين بهترين روش‌هاي درماني ممكن [در مورد مصرف الكل و مواد مخدر] اقدامات مناسبي انجام شود.»8

زوال دوران كودكي

در رابطه با زوال دوران كودكي در كشورهاي توسعه يافته، «نيل پستمن» جامعه‌شناس سرشناس و مشهور آمريكايي مي‌نويسد:

«در اين زمان كه اين سطور را مي‌نگارم، گران‌ترين مانكن‌ها و چهره‌هاي تبليغاتي، دختران دوازده يا سيزده ساله آمريكايي هستند و همچنين در شرايطي اين سطور را مي‌نگارم كه در شهرهاي بزرگ و كوچك آمريكا، تفاوت‌هاي اعمال جنايي و جرم و مجازات‌هاي حقوقي ميان خردسالان و بزرگسالان روز به روز كمتر مي‌شود و شباهت‌هاي اعمال و رفتار آنان رو به افزون است.»9

با توجه به شرايط و اوضاع گفته شده، انتظار مي‌رود كه جامعه آمريكايي به نوعي توجيه دست يافته است كه روند فعلي زوال كودكي را موجه و طبيعي قلمداد مي‌كند. شايد هم در زندگي اجتماعي مردم آمريكا، اصلي وجود دارد كه بر مبناي آن تلاش مي‌شود، انسان‌ها وادار شوند به توجيه و استدلال آن چه اتفاق مي‌افتد!»10

فرياد جهان غرب از سياست‌هاي جنگ‌طلبانه آمريكا

در سايه جنگي كه آمريكا با حمايت برخي از دولت‌هاي غربي با هدف اعطاي آزادي و دموكراسي به مردم عراق آغاز كرد، نمي‌توان اين واقعيت را كه صاحب‌نظران غربي نيز بر آن تأكيد دارند ناديده گرفت و اين واقعيت چيزي جز تحميل مشكلات فراوان اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و ... بر مردم عراق نبود.

«سزار چيلالا» مشاور بين‌المللي سلامت عمومي و برنده جايزه ويژه مطبوعاتي در كلوپ مطبوعات خارجي ايالت متحده،11 در مقاله خود آورده است: «در آگوست سال 2002 ميلادي، «برنت اسكوكرافت» مشاور امنيت ملي دو رئيس‌جمهور پيشين، جرالد فورد و بوش پدر، با نگارش مقاله‌اي در روزنامه «وال استريت ژورنال»، نسبت به عواقب فاجعه‌آميز اشغال عراق، هشدار داده بودند.»12

«دو مؤسسه مهم نظرسنجي در فرانسه و آلمان منتشر كردند: در ژانويه 2003 رسانه‌ها گزارش داده‌اند كه تنها 9 درصد از مردم آلمان و 24 درصد مردم فرانسه، به جنگ عراق پاسخ مثبت داده‌اند.»13

سزار چيلالا در مقاله‌اش مي‌گويد:

«چه صحبتي مي‌توان با سؤالات اصلي نابودي اذهان و آرزوهاي كودكان عراقي داشت؟ براساس اعلام مقامات سازمان ملل متحد، همه روزه دو هزار عراقي از خانه‌هايشان آواره مي‌شوند و هم‌اينك دو ميليون عراقي در كشورشان به عنوان بي‌خانمان شناخته مي‌شوند. بايد بدانيد كه 70 درصد عراقي‌ها به آب سالم دسترسي ندارند. البته اين جنگ تنها بر زندگي عراقي‌ها تأثير نگذاشته است. گزارش اخير سازمان بودجه ايالت متحده، نشانگر اين امر است كه جنگ عراق هزينه‌اي معادل 500 ميليارد دلار براي دولت آمريكا به بار خواهد آورد. نياز فوري عراق امروز، يك پاسخ مناسب به اين شرايط اسفبار و فاجعه‌آميز است. البته بوش از يك پيروزي نهايي در عراق صحبت به ميان آورده است، اما تداوم شرايط كنوني را تنها مي‌توان يك شكست بزرگ براي انسانيت دانست.»14

1. ماهنامه سياحت غرب، مركز پژوهش‌هاي اسلامي صدا و سيما، سال پنجم، شماره 58، اسفند 1386، صص16و17.

2. همان، شماره 57، فروردين 1387، ص 41.

3. همان، شماره 56، اسفند 1386، صص 17و19.

4. همان، شماره 55، بهمن 1386، ص 5.

5. همان.

6. همان، صص 5 و 6 و 8 و 16 و 17.

7. همان، صص 29 و 30 و 34.

8. همان، صص 30 و 32 و 34.

9. نيل پستمن، شبيخون فرهنگي، ابزارها و ميدان‌ها (4) نقش رسانه‌هاي تصويري در زوال دوران كودكي، مترجم: دكتر صادق طباطبايي، 1378 - صص 23 و 24.

10. همان، ص 275.

11. ماهنامه سياحت غرب، شماره 55، بهمن 1386، ص 67.

12. همان.

13. فصل‌نامه عمليات رواني، شماره 12، كلاسن الوي.

14. ماهنامه سياحت غرب، شماره 55، بهمن 1386، صص 68 و 69 و 70.

سوتيترها

طبق آمار و گزارش‌هاي منتشر شده از سوي «مؤسسه ورد واچ» كالاها و خدمات مصرف شده در غرب، پس از سال 1950، در مقايسه با كل تاريخ حيات بشر بيشتر است. در 50 سال گذشته، مصرف الكل [در انگلستان] دو برابر شده و تنها در پنج سال اخير، مصرف آن با 15 درصد رشد همراه بوده است.

آمريكا كشوري است با بالاترين ميزان جرم و جنايت در ميان تمام ملل غربي، از اين رو برخي نويسندگان آمريكايي كه از وجود چنين شرايطي رنج مي‌برند، به نقد و بررسي اين مشكل بزرگ پرداخته‌اند و خواهان ساماندهي به اين بحران هستند.

طبق آمار و گزارش‌هاي مستند، كشور انگلستان هم‌اينك از نظر مصرف انواع مواد مخدر و الكل، در وضعيتي بحراني قرار گرفته است. در انگلستان، آمار مربوط به فروپاشي خانواده‌ها و نتايج سوء‌آن بر كودكان، در مقايسه با ساير كشورهاي اتحاديه اروپا، در وضعيتي وخيم‌تر قرار دارد.

«در اين زمان كه اين سطور را مي‌نگارم، گران‌ترين مانكن‌ها و چهره‌هاي تبليغاتي، دختران دوازده يا سيزده ساله آمريكايي هستند و همچنين در شرايطي اين سطور را مي‌نگارم كه در شهرهاي بزرگ و كوچك آمريكا، تفاوت‌هاي اعمال جنايي و جرم و مجازات‌هاي حقوقي ميان خردسالان و بزرگسالان روز به روز كمتر مي‌شود و شباهت‌هاي اعمال و رفتار آنان رو به افزون است.»

«دو مؤسسه مهم نظرسنجي در فرانسه و آلمان منتشر كردند: در ژانويه 2003 رسانه‌ها گزارش داده‌اند كه تنها 9 درصد از مردم آلمان و 24 درصد مردم فرانسه، به جنگ عراق پاسخ مثبت داده‌اند.»

«در 50 سال گذشته، مصرف الكل [در انگلستان] دو برابر شده و تنها در پنج سال اخير، مصرف آن با 15 درصد رشد همراه بوده است.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 ساعت: 8:56 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

علل و عوامل پيدايش آسيب‏هاى اجتماعى و راه‏هاى پيشگيرى از آن

بازديد: 101

محمد فولادى

پيش گفتار

مطالعه انحرافات و كجروى‏هاى اجتماعى و به اصطلاح، آسيب‏شناسى اجتماعى ( Social Pathology ) عبارت است از مطالعه و شناخت ريشه بى‏نظمى‏هاى اجتماعى. در واقع، آسيب‏شناسى اجتماعى مطالعه و ريشه‏يابى بى‏نظمى‏ها، ناهنجارى‏ها و آسيب‏هايى نظير بيكارى، اعتياد، فقر، خودكشى، طلاق و...، همراه با علل و شيوه‏هاى پيش‏گيرى و درمان آن‏ها و نيز مطالعه شرايط بيمارگونه و نابسامانى اجتماعى است. (1) به عبارت ديگر، مطالعه خاستگاه اختلال‏ها، بى‏نظمى‏ها و نابسامانى‏هاى اجتماعى، آسيب‏شناسى اجتماعى است؛ زيرا اگر در جامعه‏اى هنجارها مراعات نشود، كجروى پديد مى‏آيد و رفتارها آسيب مى‏بيند. يعنى، آسيب زمانى پديد مى‏آيد كه از هنجارهاى مقبول اجتماعى تخلفى صورت پذيرد. عدم پاى‏بندى به هنجارهاى‏اجتماعى موجب پيدايش آسيب اجتماعى است.

از سوى ديگر، اگر رفتارى با انتظارات مشترك اعضاى جامعه و يا يك گروه يا سازمان اجتماعى سازگار نباشد و بيشتر افراد آن را ناپسند و يا نادرست قلمداد كنند، كجروى اجتماعى تلقّى مى‏شود. سازمان يا هر جامعه‏اى از اعضاى خود انتظار دارد كه از ارزش‏ها و هنجارهاى خود تبعيت كنند. اما طبيعى است كه همواره افرادى در جامعه يافت مى‏شوند كه از پاره‏اى از اين هنجارها و ارزش‏ها تبعيت نمى‏كنند. افرادى كه همساز و هماهنگ با ارزش‏ها و هنجارهاى جامعه و يا سازمانى باشند، «همنوا» و يا «سازگار» و اشخاصى كه برخلاف هنجارهاى اجتماعى رفتار كنند و بدان‏ها پاى‏بند نباشند، افرادى «ناهمنوا» و «ناسازگار» مى‏باشند. در واقع، كسانى كه رفتار انحرافى و نابهنجارى آنان دائمى باشد و زودگذر و گذرا نباشد، كجرو يا منحرف ناميده مى‏شوند. اين‏گونه رفتارها را انحراف اجتماعى يا ( Social Devianced ) و يا كجروى اجتماعى گويند. (2)

حال سؤال اين است كه چگونه تشخيص دهيم رفتارى از حالت عادى و ـ به اصطلاح ـ نرمال خارج شده و به حالتى غيرنرمال و نابهنجار تبديل شده است؟ ملاك‏ها و معيارهايى وجود دارد. با اين معيارها و ملاك‏ها مى‏توان تشخيص داد كه رفتارى در يك سازمان، نهاد و يا جامعه‏اى عادى و مقبول و نرمال است، يا غير عادى، غيرنرمال و نابهنجار. عمدتا چهار معيار براى اين امر وجود دارد:

1. ملاك آمارى: از جمله ملاك‏هاى تشخيص رفتار نابهنجار، روش توزيع فراوانى خصوصيات متوسط است كه انحراف از آن، غير عادى بودن را نشان مى‏دهد. كسانى كه بيرون از حد وسط قرار دارند، افراد نابهنجار تلقّى مى‏شوند و رفتار آنان رفتارى غيرنرمال و انحرافى تلقى مى‏شود. براى مثال، از نظر آمارى وقتى گفته مى‏شود كه لباسى مُد شده، يعنى بيشتر افراد جامعه آن را مى‏پوشند. بنابراين، صفتى كه بيشتر افراد جامعه نپذيرند، خارج از هنجار تلقّى شده و غير طبيعى و نابهنجار تلقّى مى‏شود.

2. ملاك اجتماعى: انسان موجودى اجتماعى است كه بايد در قالب الگوهاى فرهنگى و اجتماعى زندگى كند. اينكه تا چه حد رفتار فرد با هنجارها، سنّت‏ها و انتظارات جامعه و يا نهاد و سازمان خاصى مغايرت دارد و جامعه چگونه درباره آن قضاوت مى‏كند، معيار ديگرى براى تشخيص رفتار نابهنجار و بهنجار است. يعنى رفتارى كه مورد قبول افراد نباشد و مثلاً با پوشيدن لباس خاصى از سوى افراد جامعه با عكس‏العمل آنان مواجه شويم، اين‏گونه رفتارها نابهنجار تلقّى مى‏شود. البته، اين معيار هم در همه جوامع امرى نسبى است.

3. ملاك فردى: از جمله ملاك‏هاى تشخيص رفتار نابهنجار، ميزان و شدت ناراحتى است كه فرد احساس مى‏كند. يعنى اگر اين رفتار خاص، با ارزش‏ها و هنجارهاى اجتماعى سازمان خاصى مثلاً فرهنگيان و يا كل افراد جامعه ناسازگار باشد، يعنى به سازگارى فرد لطمه بزند و با عكس‏العمل افراد آن جامعه يا آن نهاد مواجه گردد، چنين رفتارى نابهنجار تلقّى مى‏شود. (3)

4. ملاك دينى: علاوه بر اين، در يك جامعه دينى و اسلامى، معيار و ملاك ديگرى براى تشخيص رفتارهاى بهنجار از نابهنجار وجود دارد؛ چرا كه معيارهاى مزبور، معيارهايى است كه توسط افراد يك جامعه با قطع‏نظر از نوع اعتقادات، مورد پذيرش واقع مى‏شود؛ يعنى افراد جامعه در خصوص ارزش يا هنجارى بودن موضوع خاص توافق نموده، در عمل به آن پاى‏بندند و متخلفان را بسته به نوع و اهميت هنجار، تنبيه مى‏كنند. امّا در يك جامعه دينى و اسلامى معيارهاى فوق براى ارزش‏هاى اجتماعى است و در آنجا كارايى دارد. معيار تشخيص ارزش‏ها و هنجارهاى دينى به وسيله آموزه‏هاى دينى تعيين مى‏شود. ممكن است رفتارى خاص در همان اجتماع هنجار تلقّى نشود و مرتكبان را كسى توبيخ و يا سرزنش نكند ولى در شرايطى خاص ارتكاب چنين عملى در يك جامعه دينى هنجارشكنى تلقّى شود. براى مثال، خوردن و آشاميدن در روزهاى عادى و حتى در يك جامعه دينى هنجار شكنى تلقّى نمى‏شود. ولى اگر همين عمل در جامعه مذكور و در ماه مبارك رمضان و در ملأ عام صورت گيرد، تخطى از هنجارهاى دينى تلقّى شده، مجازات سختى هم از نظر دينى و شرعى و هم از نظر اجتماعى در انتظار مرتكب چنين عمل ناپسندى مى‏باشد.

بنابراين، معيار ديگر تشخيص رفتارهاى نابهنجار و بهنجار در جامعه دينى، تطبيق و سازگارى و يا عدم تطبيق و ناسازگارى با آموزه‏ها و هنجارهاى دينى است. اگر عمل و رفتارى با هنجارها و آموزه‏هاى دينى سازگار باشد، عملى بهنجار و اگر ناسازگار باشد، عملى نابهنجار تلقّى مى‏شود.

حال سؤال اين است كه آسيب‏ها و انحرافات اجتماعى چگونه پديد مى‏آيند و عوامل پيدايش آسيب‏ها و انحرافات اجتماعى كدامند؟ بررسى و ريشه‏يابى انحرافات اجتماعى از اهميّت زيادى برخوردار است. انحرافات و مسائل اجتماعى امنيت اجتماعى را سلب و مانعى براى رشد و توسعه جامعه محسوب مى‏شود. به‏طور كلى، هر رفتارى كه از آدمى سر مى‏زند، متأثر از مجموعه‏اى از عوامل است كه به طور معمول در طول زندگى سر راه وى قرار دارد و وى را به انجام عملى خاص وادار مى‏كند.

هر چند بررسى عميق انحرافات اجتماعى مجال ديگرى مى‏طلبد، اما به اجمال، به چند عامل مهم پيدايش انحرافات اجتماعى اشاره مى‏گردد.

عوامل به وجودآورنده انحراف و كجروى در جوامع مختلف يكسان نيست و مناطق از نظر نوع جرم، شدت و ضعف، تعداد، و نيز از نظر عوامل متفاوتند. اين تفاوت‏ها را مى‏توان در شهرها، روستاها و حتى در مناطق مختلف و محله‏هاى يك شهر مشاهده كرد. در هر جامعه و محيطى سلسله عواملى همچون شرايط جغرافيايى، اقليمى، وضعيت اجتماعى، اقتصادى، موقعيت خانوادگى، تربيتى، شغلى و طرز فكر و نگرش خاصى حاكم است كه هر يك از اين‏ها در حسن رفتار و يا بدرفتارى افراد مؤثر است.

شهرنشينى لجام‏گسيخته، گسترش حاشيه‏نشينى و فقر، اتلاف منابع و انرژى را به دنبال دارد. حاشيه‏نشينى در شهرها، با جرم رابطه مستقيم دارد. تنوع و تجمل، اختلاف فاحش طبقات اجتماعى ساكن شهرهاى بزرگ، تورّم و گرانى هزينه‏هاى زندگى، موجب مى‏شود تا افراد غير كارآمد كه درآمدشان زندگى ايشان را كفاف نمى‏دهد، براى تأمين نيازهاى خود، دست به هر كارى هر چند غير قانونى بزنند. از ديگر عوامل محيطى جرم، مى‏توان فقر، بيكارى، تورّم و شرايط بد اقتصادى نام برد كه بر همه آحاد جامعه، اقشار، گروه‏ها و نهادها تأثير گذاشته و آنان را تحت تأثير قرار مى‏دهد. (4)

در پيدايش انحرافات اجتماعى و رفتارهاى نابهنجار و آسيب‏زا عوامل متعددى به عنوان عوامل پيدايش و زمينه‏ساز مى‏تواند مؤثر باشد:

عوامل فردى: جنس، سن، وضعيت ظاهرى و قيافه، ضعف و قدرت، بيمارى، عامل ژنتيك و....

عوامل روانى: حساسيت، نفرت، ترس و وحشت، اضطراب، كم‏هوشى، خيال‏پردازى، قدرت‏طلبى، كم‏رويى، پرخاشگرى، حسادت، بيمارى‏هاى روانى و...

عوامل محيطى: اوضاع و شرايط اقليمى، شهر و روستا، كوچه و خيابان، گرما و سرما و....

عوامل اجتماعى: خانواده، طلاق، فقر، فرهنگ، اقتصاد، بى‏كارى، شغل، رسانه‏ها، مهاجرت، جمعيت و... .

از آنجا كه ممكن است در پيدايش هر رفتارى، عوامل فوق و يا حتى عوامل ديگرى نيز مؤثر باشد، از اين‏رو، نمى‏توان به يك‏باره فرد بزهكار را به عنوان علت‏العلل در جامعه مقصر شناخت و ساير عوامل را ناديده گرفت.

اگر فرد، هر چند براى سرگرمى و تنوع و تفرّج دست به بزهكارى بزند، اين كار وى كم‏كم زمينه‏اى خواهد بود تا به سمت و سوى بزهكارى سوق يابد. دليل عمده اين كار، چگونگى شروع به انجام عمل بزهكارانه و كشيده شدن فرد به اين راه است. افراد بزهكار افرادى هستند كه همه زمينه‏ها و شرايط لازم براى انحراف در آنان وجود دارد. مهم‏ترين عامل در انحراف افراد و ارتكاب عمل نابهنجار، فردى است كه موجب سوق يافتن وى به سمت بزهكارى مى‏شود؛ چرا كه فردى كه مى‏خواهد اولين بار دست به بزهكارى بزند، نيازمند فردى است كه او را راهنمايى كرده و به اين سمت هدايت نمايد.

دومين عامل، امكانات و شرايطى است كه فرد در اختيار دارد و زمينه ارتكاب وى را براى اعمال خلاف اجتماع فراهم مى‏آورد.

فقر در خانواده، عدم تأمين نيازهاى اساسى خانواده، دوستان ناباب، محيط آلوده و...نيز از عوامل روى‏آورى فرد به بزهكارى است.

در عين حال، به طور مشخص مى‏توان عوامل عمده زير را به عنوان بسترها و زمينه‏هاى پيدايش انحرافات اجتماعى و يا هر رفتار نابهنجار نام برد؛ عواملى كه نقش بسيار تعيين‏كننده‏اى در پيدايى هر رفتارى، اعم از بهنجار و يا نابهنجار، ايفا مى‏كنند. در عين حال، مهم‏ترين عامل يعنى خود فرد نيز نقشى تعيين‏كننده‏اى در اين زمينه بازى مى‏كنند.

اجمالاً، علل و عوامل پيدايش آسيب‏هاى اجتماعى، به ويژه در ميان نوجوانان و جوانان را مى‏توان به سه دسته عمده تقسيم نمود: 1. عوامل معطوف به شخصيت؛ 2. عوامل فردى؛ 3. عوامل اجتماعى.

الف. عوامل شخصيتى

اين دسته از عوامل معطوف به عدم تعادل روانى، شخصيتى و اختلال در سلوك و رفتار است كه به برخى از آن‏ها اشاره مى‏شود:

ويژگى‏هاى شخصيتى افراد بزهكار و كجرو

معمولاً ويژگى‏هاى شخصيتى افراد بزهكار، بى‏قاعدگى رابطه و ارتباط ميان فرد و جامعه و ارتكاب رفتارهاى نابهنجار و خلاف مقررات اجتماعى است، ولى معمولاً از نظر مرتكب و عامل آن در اصل و يا در مواقعى خاص، اين‏گونه رفتارها ناپسند شمرده نمى‏شود. افراد روان‏رنجور و روان‏پريش نسبت به‏ارزش‏ها، هنجارها و مقررات اجتماعى بى‏تفاوت بوده و كمتر آن‏ها را رعايت مى‏كنند. اعمال و شيوه‏هاى رفتارى اين‏گونه افراد نظام اجتماعى را متزلزل و گاهى نيز مختل مى‏كند و موجب مى‏شود كه رعايت ارزش‏هاى اخلاقى و هنجارها در جامعه و نزد ساير افراد زيرسؤال رفته و آن را به پايين‏ترين سطح عمل تنزل دهد.

برخى از مشخصه‏هاى بارز و برجسته شخصيتى اين‏گونه افراد، خودمحورى، پرخاشگرى، هنجارشكنى، فريبندگى ظاهرى و عدم احساس مسئوليت مى‏باشد. اين‏گونه افراد به پيامد عمل خود نمى‏انديشند، در كارهاى خود بى‏پروا و بى‏ملاحظه هستند و در پند گرفتن از تجربيات، بسيار ضعيف بوده و در قضاوت‏هاى خود يك‏سويه مى‏باشند. اين نوع شخصيت‏ها عمدتا از محيط اجتماع، خانه و مدرسه فرار كرده، پاى‏بند قواعد، مقررات و هنجارهاى اجتماعى نيستند و به دنبال هر چيزى مى‏روند كه جلب توجه كند. حتى در پوشش و سبك و شكل ظاهرى خويش، به ويژه در شيوه لباس پوشيدن، آرايش مو و صورت به گونه‏اى كه خلاف قاعده و خلاف سبك مرسوم ساير افراد اجتماع باشد، عمل مى‏كنند تا جلب توجه نمايند.

گروهى از افراد بزهكار و كجرو نيز ويژگى‏هاى شخصيتى ديگرى دارند؛ خودمحور و پيوسته به تمجيد و توجه ديگران نيازمندند و در روابط خود با مردم به نيازها و احساسات آنان توجه نمى‏كنند. اين افراد اغلب با رؤياهايى در مورد موفقيت نامحدود و درخشان، قدرت، زيبايى و روابط عاشقانه آرمانى سرگرم‏اند. اغلب اين افراد والدينى داشته‏اند كه از نظر عاطفى نسبت به آنان بى‏توجه‏اند يا سرد و طردكننده بوده و يا بيش از حدّ به آنان محبت كرده و ارج مى‏نهند.

آنان به علت سركوب خواسته‏ها و فقدان ارضاى تمايلات درونى، از كانون خانواده بيزار شده و به رفتارهاى نابهنجار نظير فرار از خانه، ترك تحصيل، سرقت و اعتياد گرايش پيدا مى‏كنند.

گروهى نيز افرادى برون‏گرا و به دنبال لذت‏جويى آنى هستند، دَم را غنيمت مى‏شمارند، دوست دارد در انواع ميهمانى‏ها و جشن‏ها شركت كنند، تشنه هيجان و ماجراجويى‏اند، به همين دليل براى لذت‏جويى دست به اعمال خلاف و بزهكارانه مى‏زنند.

سرانجام گروهى از افراد بزهكار نيز مشخصه بارزشان، پرجوش و خروشى و بيان اغراق‏آميز، هيجانى، روابط طوفانى بين فردى، نگرش خودمدارانه و تأثيرپذيرى از ديگران است. اين‏گونه شخصيت‏ها براى آنكه «خود»ى نشان دهند، هر تجربه‏اى را حتى اگر براى آنان گران تمام شود، انجام مى‏دهند. هيجان‏طلبى، ماجراجويى، تنوع‏طلبى، كنجكاوى، استقلال‏طلبى افراطى، خودباختگى احساسى و غلبه كنش‏هاى احساسى بر كنش‏هاى عقلانى از جمله مشكلات رفتارى است كه فرد را به سوى موقعيت‏هاى خطرزا و ارتكاب اعمال بزهكارانه رهنمون مى‏كند.

از ديگر مشكلات روحى ـ روانى كه منجر به رفتارهاى ضداجتماعى مى‏شود، مى‏توان به ضعف عزّت نفس، احساس كهترى، فقدان اعتماد به نفس، احساس عدم جذابيت، افسردگى شديد، شيدايى و اختلال خلقى اشاره نمود. چنين افرادى معمولاً مستعد انجام رفتارهاى نسنجيده و انحرافى هستند.

ب. عوامل فردى

در حوزه عوامل فردى، مى‏توان به موارد ذيل اشاره نمود:

1. آرزوهاى بلند؛

2. خوش‏گذرانى و لذت‏طلبى؛

3. قدرت، استقلال و عافيت‏طلبى؛

4. زياده‏خواهى؛

5. بى‏بندوبارى و لاابالى‏گرى؛

6. بى‏هويتى و بى‏هدفى در زندگى.

افراد گاهى اوقات براى رسيدن به آمال و آرزوهاى بلند و دست‏نيافتنى و مدينه فاضله‏اى كه رسانه‏هاى ملى و يا ماهواره‏ها تبليغ مى‏كنند، مرتكب جرايم مى‏شوند. گاهى اوقات هم ارتكاب جرايم را فقط يك كار تفنّنى و به عنوان گذران اوقات فراغت مى‏دانند با اينكه ممكن است در خانه و محيط اطراف خود مشكل حادى هم نداشته باشند كه آنان را مجبور به ارتكاب رفتار نابهنجار نمايد، ولى فقط به خاطر اينكه در چند روز زندگى خوش باشند، دست به ارتكاب اعمال خلاف عرف و اجتماع مى‏زنند.

گاهى نيز افراد از نعمت خانواده و والدين عاطفى برخوردارند، اما به خاطر شكست در تحصيلات و ناتوانى در ادامه تحصيل، تحقير معلمان و فشارهاى بى‏مورد والدين مجبور مى‏شوند خود را به گونه‏اى ديگر نشان دهند و ـ به اصطلاح ـ «خودى» نشان دهند. و اين حكايت از ميل به استقلال‏طلبى، قدرت‏طلبى و يا عافيت‏طلبى در نوجوانان و جوانان دارد كه به دليل عدم ارضاى صحيح آن دست به ارتكاب اعمال ناشايست مى‏زنند. (5)

عده‏اى از نوجوانان نيز به دليل روحيه تنوع‏طلبى و زياده‏خواهى و عدم تربيت صحيح و عدم هدايت درست اين غريزه طبيعى، دست به اعمال خلاف مى‏زنند.

گاهى هم عده‏اى ممكن است داراى زندگى مرفهى باشند و هيچ‏گونه كمبود مالى و عاطفى نداشته باشند، ولى به دليل اين‏كه روحيه فاسدى دارند و ـ به اصطلاح ـ بى‏بند و بار و بى‏هويت‏اند و يا هدفى در زندگى ندارند، ميل به بزهكارى پيدا مى‏كنند.

ج. عوامل اجتماعى

در بررسى آسيب‏ها و انحرافات اجتماعى، به عنوان يك پديده اجتماعى، به علل اجتماعى انحرافات مى‏پردازيم. به هر حال، عوامل متعددى در اين زمينه نقش دارند كه در اينجا به برخى از آن‏ها اشاره مى‏گردد:

1. عدم پاى‏بندى خانواده‏ها به آموزه‏هاى دينى

مطالعات و تحقيقات نشان مى‏دهد تا زمانى كه اعضاى جامعه پاى‏بند به اعتقادات مذهبى خود باشند، خود و فرزندانشان به فساد و بزهكارى روى نمى‏آورند. در پژوهشى كه توسط مركز ملى تحقيقات اجتماعى كشور مصر در سال 1959 صورت گرفته است، 72 درصد نوجوانان بزهكار، كه به دليل سرقت و دزدى توقيف و يا زندانى شده بودند، نماز نمى‏گزاردند و 53 درصد آنان در ماه رمضان روزه نمى‏گرفتند. (6) به هر حال، اين انديشه كه كاهش ايمان مذهبى يكى از علل عمده افزايش نرخ جرم در جوامع پيشرفته و غربى است، نظرى عمومى است. تحقيقات صورت گرفته در كشور نيز مؤيد همين نظريه است.

بنابراين، افزايش انحرافات اجتماعى مى‏تواند ناشى از عدم پاى‏بندى خانواده‏ها به آموزه‏هاى دينى باشد.

2. آشفتگى كانون خانواده

از ديگر مؤلفه‏هاى مهم در سوق يافتن نوجوانان و جوانان به سمت و سوى بزهكارى و انحرافات اجتماعى، گسسته شدن پيوندهاى عاطفى و روحى ميان اعضاى خانواده است. هر چند در بسيارى از خانواده‏ها، پدر و مادر داراى حضور فيزيكى هستند، اما متأسفانه حضور وجودى و معنوى آنان براى فرزندان محسوس نيست. در چنين وضعيتى، فرزندان به حال خود رها شده، ارتباط آنان با افراد مختلف بدون هيچ نظارت، ضابطه و قانون خاصى در خانوده صورت مى‏گيرد. روشن است كه چنين وضعيتى زمينه را براى خلأ عاطفى فرزندان فراهم مى‏كند.

در برخى از خانواده‏ها پدر، مادر و يا هر دو، بنا به دلايلى همچون طلاق و جدايى، مرگ والدين و... نه حضور فيزيكى دارند و نه حضور معنوى. در اين‏گونه خانواده‏ها كه با معضل طلاق و جدايى مواجه هستند، فرزندان پناهگاه اصلى خود را از دست داده، هيچ هدايت‏كننده‏اى در جريان زندگى نداشته، در پاره‏اى از موارد به دليل نيافتن پناهگاه جديد، در درياى موّاج اجتماع، گرفتار ناملايمات مى‏شوند. (7)

علاوه بر طلاق، مرگ پدر و يا مادر نيز بسان آوارى سهمگين بر كانون و پيكره خانواده سايه افكنده، و در برخى موارد به دليل بى‏توجهى يا كم‏توجهى به فرزندان و جايگزين شدن عنصر نامناسب به جاى فرد از دست رفته، ضعيف شدن فرايند نظارتى خانواده، افزايش بيمارگونه بحران‏هاى روحى و روانى فرزندان و... موجب روى‏آورى فرد به ناهنجارى‏ها و انحرافات اجتماعى مى‏شود.

بر اساس نتايج يك پژوهش، 47 نفر از جامعه آمارى به نحوى از انحا از جمله عوامل كليدى و مهم بزهكارى خويش را والدين، خانواده، بى‏توجهى، بى‏موالاتى و عدم نظارت آنان دانسته‏اند؛ به عبارت ديگر، از نظر آنان والدين ايشان در بزهكارى‏شان نقش داشته‏اند. (8)

بر اساس نظريه «كنترل» دوركيم كه معتقد است ناهمنوايى و هنجارشكنى و كجروى افراد ريشه در عدم كنترل صحيح و كاراى آنان دارد، به طورى‏كه هرچه ميزان كنترل اجتماعى بيشتر باشد و نظارت‏هاى گوناگون از راه‏هاى رسمى و غيررسمى، بيرونى و درونى، مستقيم و غيرمستقيم توسط والدين و جامعه وجود داشته باشند و حساسيت مردم و مسئولان افزايش يابد، ميزان همنوايى مردم بيشتر خواهد بود، نيز بيانگر همين مسئله است كه آشفتگى كانون خانواده يكى از عوامل مهم سوق يافتن فرزندان به سوى انحرافات اجتماعى است.

همچنين با توجه به پژوهش‏هاى صورت گرفته در اين زمينه، سارقان عمده عوامل سارق شدن خويش را «بد رفتارى، بداخلاقى، بى‏تفاوتى، بدزبانى و عدم برآورده شدن انتظارات از سوى همسر، خانواده و والدين» دانسته‏اند. (9)

در يك پژوهش، حدود 68 درصد سارقان معتقدند كه والدينشان در گرايش آنان به سرقت نقش داشته‏اند.

با توجه به همين پژوهش، عدم رضايت از رفتار والدين، تربيت ناصحيح، عدم كنترل و نظارت بر فرزندان، مشكلات عاطفى ناشى از فوت يكى از والدين، بى‏تفاوتى والدين، بى‏سوادى آنان و... جملگى حكايت از عدم امكان و يا عدم كنترل و نظارت فرزندان توسط والدين داشته و از آن‏رو كه ارتباط صميمانه والدين با فرزندان در اين پژوهش به ميزان قابل توجهى كم‏بوده و والدين نسبت به فرزندان خويش بى‏توجه بوده‏اند، اين‏گونه رفتارها موجب سرخوردگى فرزندان شده، زمينه‏ساز بروز مشكلات رفتارى براى آنان شده است. روى‏آورى به سرقت يكى از راه‏هاى برون‏رفت از نظر جوانان در اين پژوهش تلقّى شده است. (10)

3. طرد اجتماعى

چگونگى برخورد دوستان، افراد فاميل و همسايگان با فرد بزهكار، در نوع نگاه متقابل وى با ديگران تأثير بسزايى دارد. در مجموع، اگر اين برخوردها قهرآميز و به صورت طرد فرد از محيط اجتماعى باشد، جدايى وى از جامعه سرعت بيشترى مى‏يابد. اين نوع برخورد، همواره به عنوان هزينه ارتكاب هر جرمى مدّنظر است. علاوه بر اين، افرادى كه داراى منزلت و پايگاه اجتماعى پايينى هستند و يا از نقص عضو، بيمارى جسمى، روحى، و مشاغل پايين خود يا والدين‏شان رنج مى‏برند، نيز از سوى افراد جامعه مورد بى‏مهرى قرار گرفته و ناخواسته طرد مى‏شوند. اين‏گونه افراد براى جبران اين نوع كمبودها، و شايد هم براى رهايى از اين‏گونه بى‏مهرى‏ها و معضلات، دست به ارتكاب جرايم و انواع انحرافات اجتماعى مى‏زنند. (11)

4. نوع شغل

از ديگر متغيرهايى كه در مطالعات و تحقيقات صورت گرفته در زمينه ارتكاب بزهكارى و انحرافات اجتماعى نقش بسزايى دارد، و مورد تأكيد قرار گرفته است، ارتباط نوع شغل افراد با انحراف و بزهكارى است. همواره رابطه‏اى بين وضع فعاليت و شغل فرد با نوع رفتارهاى وى وجود دارد. گرچه بين بى‏كارى و سابقه جرم و زندانى و دفعات ارتكاب جرم، رابطه معنادارى مشاهده مى‏شود، ولى اين امر بدين معنا نيست كه لزوما بيكارى علت تكرار جرم باشد؛ زيرا ممكن است اين رابطه به صورت معكوس باشد؛ يعنى كسانى كه بيشتر مرتكب جرم مى‏شوند، بيشتر شغل خود را از دست داده و بيكار مى‏شوند. در يك مطالعه، 79 نفر، كه بر اثر زندان شغل خود را از دست داده بودند، داراى دلايل متفاوتى بودند. از جمله، بى‏اعتماد شدن مديريت، (38 نفر)، مقررات مربوط به كاركنان دولت (19 نفر)، غيبت طولانى از محيط كار (12 نفر) و از دست دادن سرمايه (10 نفر). (12)

از جمله نكات مهم در نوع شغل، حساس بودن و اهميت شغل است. هر چه شغل فرد مهم‏تر و از حساسيت بيشترى برخوردار باشد، هزينه ارتكاب جرم نيز افزايش مى‏يابد. اين مهم در خصوص مشاغل دولتى حايز اهميت است. در حالى كه، بيشتر مشاغل مستقل چنين حساسيتى ندارند و مجازات زندان موجب از دست دادن شغل مذكور نمى‏شود. بر اساس نتايج يك تحقيق، با افزايش مدت زندان و حبس، دفعات از دست دادن شغل افراد نيز افزايش مى‏يابد. (13)

علاوه بر اين، مشاغل داراى اعتبار و منزلت اجتماعى پايين و كم‏درآمد نيز موجب مى‏شود كه فرد صاحب چنين شغلى براى جبران هزينه‏هاى زندگى و افزايش اعتبار و يا منزلت خويش به شغل‏هاى دوم و سوم روى آورده، و ناخواسته از خانه، كاشانه، زن و فرزندان و تربيت آنان غافل شده، موجبات گسست، تلاشى خانواده و انحرافات آنان را فراهم آورد. در يك پژوهش از ميان سارقان، بالاترين تراكم مشاغل افراد سارق، مربوط به مشاغل كارگرى، رانندگى و دامدارى بوده است. عموما مشاغل افراد سارق، از نوع مشاغل سطح متوسط به پايين جامعه است. اين نوع مشاغل عموما پرزحمت و كم درآمد مى‏باشد. (14)

5. بى‏كارى و عدم اشتغال

از ديدگاه جامعه‏شناسان و روان‏شناسان بى‏كارى يكى از ريشه‏هاى مهم بزهكارى و كجروى افراد يك جامعه است. بى‏كارى موجب مى‏شود كه افراد بيكار جذب قهوه‏خانه‏ها و مراكز تجمع افراد بزهكار شده، به تدريج، به دامان انواع كجروى‏هاى اجتماعى كشيده شوند.

علاوه براين، چون بى‏كارى زمينه‏ساز بسيارى از انحرافات اجتماعى است، افراد با زمينه قبلى و براى كسب درآمد بيشتر دست به سرقت مى‏زنند؛ چرا كه فرد به دليل نداشتن شغل و درآمد ثابت براى تأمين مخارج زندگى مجبور است به هر طريق ممكن زندگى خود را تأمين نمايد. از نظر چنين فردى، بزهكارى به ظاهر معقول‏ترين و بهترين اين راه‏هاست. حاصل تحقيقات صورت گرفته نيز حكايت از تأثير قاطع بى‏كارى و فقر بر افزايش بزهكارى دارد. (15)

6. فقر و مشكلات معيشتى

در ميان علل و عوامل پيدايش بزهكارى و ارتكاب انحرافات اجتماعى، عامل فقر و مشكلات معيشتى و اقتصادى از جايگاه ويژه‏اى برخوردار است. عدم بضاعت مالى مكفى خانواده‏ها و ناتوانى در پاسخگويى به نيازهاى طبيعى و ضرورى مانند فراهم ساختن امكان ادامه تحصيل حتى در مقطع متوسطه، تأمين پوشاك مناسب، متنوع و متناسب با سليقه و روحيه آنان و... زمينه‏ساز بروز دل‏زدگى، سرخوردگى، ناراحتى‏هاى روحى، دل‏مشغولى، افسردگى و انزواطلبى را در فرزندان فراهم مى‏سازد.

اين امر موجب مى‏شود تا اين افراد براى التيام ناراحتى‏هاى ناشى از مشكلات خود از طريق مستقيم و يا غيرمستقيم، به اقداماتى دست بزنند و خود درصدد حل مشكل خويش برآيند. در نتيجه، بسيارى از اين افراد براى رهايى از بند گرفتارى‏ها، دست به ارتكاب اعمال ناشايست مى‏زنند.

از سوى ديگر، امروزه فشارها و مشكلات اقتصادى، احتمال دو شغله بودن يا اشتغال نان‏آوران خانواده در مشاغل كاذب يا غير مجاز را افزايش داده است. همين مسئله منجر به كم توجهى آنان نسبت به نيازهاى جوانان، رفع مشكلات روحى و روانى و تربيت صحيح و شايسته آن‏ها گرديده است. در اين زمينه، انعكاس شرايط افسانه‏اى برخى زندگى‏ها و نمايش فاصله‏هاى طبقاتى توسط رسانه‏ها نقش مؤثرى در ازدياد اين مشكل دارند. (16)

در يك پژوهش صورت گرفته در استان قم در ارتباط با علل و عوامل سرقت در ميان جوانان قمى، سارقان مورد مطالعه چنين پاسخ داده‏اند: (17)

«اگر شغل مناسبى داشتم»؛ «اگر از نظر مالى بى‏نياز بودم» و «اگر مسكن مناسبى داشتم» دست به سرقت نمى‏زدم.

از سوى ديگر، بر اساس يافته‏هاى همين پژوهش، حدود 47 درصد افراد يا بى‏كارند و يا فاقد درآمد و حدود 69 درصد افراد سارق و خانواده‏هاى ايشان در اين پژوهش، زير خط فقر قرار دارند! در حالى كه، به گزارش بانك جهانى ميانگين شهروندان ايرانى كه زير خط فقر زندگى مى‏كنند از 47 درصد در سال 1357 (1978) به 16 درصد در سال 1378 (1999) كاهش يافته است. (18)

علاوه بر اين، پژوهش‏هاى نظرى نيز مؤيد اين ديدگاه است كه فقر زمينه‏ساز بسيارى از معضلات اجتماعى است. براى نمونه، از نظر مرتون هنگامى كه افراد نتوانند وسايل لازم را براى رسيدن به هدف‏هاى موردنظر در اختيار داشته باشند (و يا جامعه در اختيار ايشان قرار ندهد)، و هدف اصلى فراموش شود، افراد اهداف و آرمان‏هاى موردنظر جامعه را نمى‏توانند با پيروى از راه‏هاى مجاز و نهادى شده تعقيب كنند، از اين‏رو، دزدى، فريب‏كارى، فساد، رشوه، و ارتكاب انواع جرايم در جامعه افزايش مى‏يابد. (19)

7. دوستان ناباب

گروه همسالان و دوستان الگوهاى مورد قبول يك فرد در شيوه گفتار، كردار، رفتار و مَنِش هستند. فرد براى اينكه مقبول جمع دوستان و همسالان افتد و با آنان ارتباط و معاشرت داشته باشد، ناگزير از پذيرش هنجارها و ارزش‏هاى آنان است. در غير اين صورت، از آن جمع طرد مى‏شود. از اين‏رو، به شدت متأثر از آن گروه مى‏گردد، تا حدّى كه اگر بنا باشد در رفتار فرد تغييرى ايجاد شود يا بايد هنجارها و ارزش‏هاى آن جمع را تغيير داد يا ارتباط فرد را با آن گروه قطع كرد. تأثير گروه همسالان، همفكران، همكاران و دوستان در رشد شخصيت افراد كمتر از تأثير خانواده نيست؛ چرا كه فرد پس از خانواده، منحصرا زير نفوذ گروه قرار مى‏گيرد. بدين‏روى، اگر فردى با گروهى از معتادان رابطه برقرار كند و با آنان دوست شود، به تدريج تحت تأثير رفتار آنان قرار مى‏گيرد و معتاد مى‏شود؛ چون از سويى، ملاك پذيرش و قبول فرد توسط يك گروه و جمع، پذيرفتن فرهنگ آن‏هاست و از سوى ديگر، معتادان هم علاقه‏مندند كه مواد مخدّر را به طور دسته‏جمعى استعمال كنند كه هم در موقع استعمال مصاحبى داشته باشند و هم از شدت فشار سرزنش اجتماع بر خود بكاهند. از اين‏رو، معتادان علاقه‏مندند كه دوستان و همسالان خود را به جرگه اعتيادشان بكشانند. در اين صورت، اگر نوجوانى از تعليم و تربيت مقدّماتى و صحيح خانوادگى محروم باشد و خانواده‏اش او را از مضرّات اعتياد مطلع نكرده باشند و در محيط اعتياد زندگى كند و با دوستان معتاد نيز سر و كار داشته باشد، احتمال اينكه معتاد شود زياد است. (20) همين فرايندِ تأثير گروه بر فرد در ساير انواع بزهكارى به غير از اعتياد نيز صادق است.

ساترلند در نظريه «انتقال فرهنگى كجروى» خود بر اين نكته مهم تأكيد مى‏كند كه رفتار انحرافى همانند ساير رفتارهاى اجتماعى، از طريق معاشرت با ديگران ـ يعنى منحرفان و دوستان ناباب ـ آموخته مى‏شود و همان‏گونه كه همنوايان از طريق همين ارتباط با افراد سازگار، هنجارها و ارزش‏هاى فرهنگى آن گروه و جامعه را پذيرفته، خود را با آن انطباق مى‏دهند، افراد در ارتباط با دوستان ناباب و هنجارشكن، به سمت و سوى ناهمنوايى سوق داده مى‏شوند. (21)

اين نظريه تأكيد مى‏كند كه فرد منحرف تنها با هنجارشكنان، و فرد همنوا تنها با افراد سازگار ارتباط ندارد، بلكه هر انسانى با هر دو دسته اين افراد سر و كار دارد. اما اينكه كدام يك از آن دو گروه، فرهنگ خود را منتقل مى‏كنند و تأثير مى‏گذارند، معتقد است كه به عوامل ديگرى نيز بستگى دارد كه اين عوامل عبارتند از:

1. شدت تماس با ديگران: احتمال انحراف فرد در اثر تماس با دوستان يا اعضاى خانواده منحرف خود، به مراتب بيشتر است تا در اثر تماس با آشنايان يا همكاران منحرف خود؛

2. سن زمان تماس: تأثيرپذيرى فرد از ديگران در سنين كودكى و جوانى بيش از زمان‏هاى ديگر و ساير مقاطع سنى است؛

3. ميزان تماس با منحرفان در مقايسه با تماس با همنوايان: هرچه ارتباط و معاشرت با كج‏رفتاران نسبت به همنوايان بيشتر باشد، به همان ميزان احتمال انحراف فرد بيشتر خواهد بود. (22)

علاوه بر اين، پژوهش‏هاى ميدانى نيز مؤيد همين سخن است. در يك پژوهش، 50 درصد بزهكاران و سارقان اظهار كرده‏اند كه دوستان ايشان توسط پليس دستگير شده‏اند و نيز حدود 47 درصد از آنان، تيپ دوستانشان نوعا افراد خلافكار بوده‏اند! 5/87 درصد از آنان نيز اظهار كرده‏اند كه دوستان ناباب نقش زيادى در سارق شدن افراد دارند. و 53 درصد از همين افراد اظهار كرده‏اند كه به خاطر جلب توجه دوستانشان دست به سرقت زده‏اند. (23)

در اين خصوص سخنان رهبران دينى نيز شنيدنى است. در سخنان پيامبرگرامى صلى‏الله‏عليه‏و‏آله آمده است: «المرءُ على دين اخيه»؛ (24) هر انسانى بر شيوه و طريقه دوست و رفيق خود زندگى مى‏كند.

از اين‏رو، رهبران دينى ما را از ارتباط و معاشرت با افراد منحرف و بزهكار و دوستان ناباب باز مى‏دارند. حضرت على عليه‏السلام در نهج‏البلاغه مى‏فرمايند: «مُجالسةُ اهل الهوى منساةُ للايمان و محضرة للشيطان.»؛ (25) همنشينى با هواپرستان ايمان را به دست فراموشى مى‏سپارد و شيطان را حاضر مى‏كند.

همچنين امام صادق عليه‏السلام مى‏فرمايند: «لاتصحبوا اهل البدع و لاتجالسوهم فتصيروا عند النّاس كواحدٍ منهم»؛ (26) با افراد منحرف همنشينى و معاشرت نداشته باشيد؛ زيرا همنشينى با آنان موجب مى‏شود كه مردم شما را يكى از آنان به شمار آورند.

8. محيط

محيط نيز از جمله عوامل تأثيرگذار در پيدايش رفتارهاى شايسته و يا ناشايست است. اگر در منزل و خانه، كوچه، خيابان و مدرسه، و محيط پيرامون زمينه و شرايط مساعدى براى بزهكارى وجود داشته باشد، فردى را كه آمادگى انحراف در او وجود دارد، به سوى جرم و ارتكاب رفتار بزهكارانه سوق مى‏دهد.

در پيدايش هر جرمى، با تحليل دقيق، به اين نتيجه مى‏رسيم كه محيط اجتماعى بستر كاملاً مناسبى براى فرد بزهكار فراهم آورده و عامل مهمى براى پيدايش رفتار مجرمانه توسط وى بوده است. اگر فساد و تباهى و بى‏بند و بارى بر جامعه حاكم باشد، افراد مستعد در گرداب تباهى‏هاى آن اسير مى‏شوند و اگر نظام اجتماعى بر معيارها و الگوهاى ارزشى استوار باشد و برنامه‏هاى هدف‏دار و مشخصى طرح‏ريزى گردد، امكان انحراف اجتماعى در جامعه و در ميان افراد بسيار ضعيف خواهد بود. به گفته يكى از محققان، محيط در شكل‏گيرى شخصيت و منش انسان نقش بسيار تعيين‏كننده و مؤثرى ايفا مى‏كند و رفتار انسان كه نشانه‏اى از شخصيت و منش اوست، تا حد زيادى، ناشى از تربيت اكتسابى از محيط است. (27) بنابراين، محيط آلوده، افراد را آلوده و محيط سالم و با نشاط، زمينه‏ساز رشد و شكوفايى و شادابى و نشاط افراد است.

9. فقر فرهنگى و تربيت نادرست

از ديگر عواملى كه موجب سوق يافتن جوانان به سوى انحرافات اجتماعى است، فقر فرهنگى و محدوديت‏ها و تبعيض‏هاى ناشى از فقر فرهنگى مى‏باشد. از عوامل مهم پيدايش بزهكارى، سطح و طبقه اجتماعى و فرهنگى خانواده‏هاست. چنان‏كه سطح تحصيلات (بى‏سوادى و يا كم‏سوادى اعضاى خانواده)، سطح پايين و نازل منزلت اجتماعى خانواده، ناآگاهى اعضاى خانواده به ويژه والدين از مسائل تربيتى، اخلاقى و آموزه‏هاى مذهبى، عدم همنوايى خانواده با هنجارهاى رسمى و حتى غيررسمى جامعه، هنجارشكنى اعضاى خانواده و اشتهار به اين مسئله و مسائل ديگرى از اين دست مؤلفه‏هايى هستند كه در قالب فقر فرهنگى خانواده در ايجاد شوك‏هاى روانى و روحى بر فرزندان نوجوان و جوان مؤثر است و انگيزه ارتكاب انواع جرايم آنان را دوچندان مى‏كند.

تبعيض جنسيتى و يا تبعيض بين فرزندان نيز از جمله عوامل مهم فقر خانوادگى است. بسيارى از والدين آگاهانه يا ناآگاهانه با تبعيض بين فرزندان، موجب اختلاف بين آنان و دلسردى آنان از زندگى مى‏شوند. تبعيض در برخورد با خطاها و اشتباهات فرزندان دختر و پسر و عدم اتخاذ رويه منطقى براى برخورد با خطاهاى فرزندان و تنبيه تبعيض‏آميز بر اساس برترى پسر بر دختر يا به عكس، موجب سلب اعتماد به نفس و بدبينى فرزندان نسبت به والدين مى‏شود.

تبعيض در خانه با روحيه حساس و عزّت نفس فرزندان منافات دارد و خسارات جبران‏ناپذيرى را بر روح و روان آنان وارد مى‏كند و با ايجاد بحران‏هاى روحى و سرخوردگى، آنان را به سوى عكس‏العمل‏هاى منفى نظير سرقت، اعتياد و فرار از خانه سوق مى‏دهد. (28)

همان‏گونه كه عدم توجه به نيازهاى عاطفى فرزندان مى‏تواند عامل بروز ناهنجارى‏هاى رفتارى در فرزندان شود، توجه بيش از حدّ متعارف و در اختيار قرار دادن امكانات رفاهى زياد هم‏مى‏تواند زمينه‏بروز ناهنجارى‏هاى رفتارى در آنان شود.

در شيوه فرزندسالارى، اغلب تمايالات و خواسته‏هاى فرزندان محقق مى‏شود، از اين‏رو، به محض ايجاد مشكلات و بحران‏ها و فشارهاى زندگى، كه در آن امكان تحقق برخى از نيازها سلب مى‏شود و يا در شرايطى كه خواسته‏هاى فرزند به افراط مى‏گرايد و والدين با آن مخالفت مى‏نمايند، فرزند به دليل تربيت شديد عاطفى، روحيه عدم درك منطقى شرايط، نازپرورى و بى‏تحملى در برابر مخالفت والدين، عصيان و طغيان نموده و همين امر موجب دورى او از والدين و اعضاى خانواده مى‏گردد و سرانجام مى‏تواند زمينه ارتكاب انواع جرايم را فراهم سازد. (29)

10. رسانه‏ها و وسايل ارتباط جمعى

رسانه‏هاى ديدارى، شنيدارى و مكتوب مى‏توانند از جمله مؤلفه‏هاى در خور توجه در ايجاد انگيزه روى‏آورى جوانان به سمت و سوى بزهكارى و رفتارهاى انحرافى باشند. بررسى‏ها نشان داده‏اند در ظرف چند سال اخير و در پى ورود برخى مطبوعات زرد (= مبتذل، عامه‏پسند و جنجالى) به عرصه رسانه‏هاى كشور و استفاده اين نشريات از عناوين جنجالى و هيجانى و همچنين بهره‏گيرى از شخصيت‏هاى سينمايى و هنرى و درج اخبار بى‏محتوا و توأم با بزرگ نمايى، انعكاس بيش از حدّ اخبار مربوط به بازيگران سينما و توجه مفرط به اخبار و حوادث، توجه تعداد قابل توجهى از نوجوانان و جوانان به مطالب مندرج در آن‏ها جلب شده است. اين مسئله موجبات فراهم آوردن زمينه‏هاى آسيب‏هاى اجتماعى مختلف شده است.

از سوى ديگر، پخش شمار قابل توجهى از سريال‏هاى تلويزيونى، از طريق صدا و سيما و يا شبكه‏هاى ماهواره‏اى خارجى، با مضامين زندگى‏هاى مجردگونه غربى توأم با جذابيت، نشاط، رفاه، موفقيت و به طور كلى با تصويرسازى مثبت از اين نوع زندگى‏هاى از هم گسيخته، نقش مؤثرى در تقويت انگيزه گريز از قيد و بندهاى خانوادگى و هنجارها، و ارتكاب جرايم اجتماعى ايفا كرده است. (30)

نقش رسانه‏هاى جمعى، به ويژه ماهواره و اينترنت در رواج بى‏بند و بارى اخلاقى، مقابله با هنجارهاى اجتماعى، عدم پاى‏بندى مذهبى و بلوغ زودرس نوجوانان در مسائل جنسى حايز اهميت است. (31)

نتيجه‏گيرى

نوجوانى و جوانى يكى از مهم‏ترين مراحل زندگى آدمى محسوب مى‏شود و آخرين مرحله تحوّل شناختى و گذار از مرحله «پيرو ديگران بودن» به دوره «مستقل بودن» است؛ دوره‏اى كه نوجوان به هويّت واقعى خويش دست مى‏يابد. نوجوان با خود مى‏گويد: «اكنون من ديگر كودك نيستم، يك بزرگ‏سالم.» در اين مرحله، ديگر والدين نمى‏توانند به او كمك چندانى بكنند؛ چه اينكه وى الگوهاى خود را در جاى ديگرى جست‏وجو مى‏كند. ميل به اظهار وجود و اثبات خود يكى از طبيعى‏ترين حالات روانى دوره نوجوانى و جوانى است.

نوجوان و جوانى كه دوره كودكى را پشت سر گذارده، بايد خود را براى زندگى مستقل اجتماعى آماده نمايد. تحقق اين موضوع، پيش از هر چيز، مستلزم يافتن هويّت خويشتن است. اينك او خود را يافته است. اگر بزرگ‏سالان ويژگى‏هاى اين دوره زندگى او را بشناسند و با آنان برخوردى مناسب داشته باشند، هم نوجوانان به هويّت خويش دست مى‏يابند و هم بزرگ‏سالان كمتر احساس نگرانى مى‏كنند. از اين‏رو، مى‏توان گفت: بيشتر انحرافات نوجوانان و جوانان ريشه در ناكامى‏هاى اوليه زندگى دارد.

امام صادق عليه‏السلام با بيان حكيمانه‏اى به اين دوره از زندگى نوجوان اشاره مى‏كنند و مى‏فرمايند: «اَلْوَلَدُ سَيِّدٌ سَبْعَ سنين وَ عَبْدٌ سَبْعَ سنين وَ وَزيرٌ سَبْعَ سنين.» كودك هفت سال اول، سيّد و فرمان‏رواست. او را آزاد بگذاريد تا استقلال در عمل پيدا كند. در هفت سال دوم، آمادگى خاصى براى الگوپذيرى دارد؛ چه اينكه هنوز در مرحله ديگر پيروى قرار دارد و الگوپذير است. از اين‏رو، سعى كنيد در اين دوره، الگوهاى مناسبى در اختيارش قرار دهيد و محيط تعليم و تربيت او را هرچه بيشتر غنى و اصلاح كنيد تا از طريق مشاهده الگوهاى مفيد و جذّاب، رشد كند. اما در مورد دوره نوجوانى مى‏فرمايد: «وزيرٌ سبع سنين»؛ يعنى دوره «پيروى ديگران بودن» او سپرى شده و با آغاز نوجوانى، دوره دست‏يابى به هويّت خويشتن آغاز شده است. او را آزاد بگذاريد تا خود انتخاب كند و حتى در مورد مسائل گوناگون زندگى با او مشورت كنيد و از او نظرخواه باشيد.

اگر با نوجوان اين‏گونه برخورد شود و به او شخصيت و هويت و اعتبار اعطا شود، طبيعى است كه هم اعتماد به نفس او تقويت مى‏شود و هم احساس امنيت و آرامش مى‏كند. اين اساسى‏ترين راه براى تربيت نوجوان است.

بنابراين، هر رفتارى كه از آدمى سر مى‏زند، نشئت گرفته و متأثر از مجموعه‏اى از عوامل است كه هرگز نمى‏توان نوجوان و يا جوان را يكسره مقصر و مجرم اصلى دانست و ديگران را بى‏گناه. با نگاه فوق، اساسا زمينه پيدايش جرم از بين مى‏رود. از اين‏رو، در پيدايش بزهكارى و رفتارهاى نابهنجار و آسيب‏زا عوامل متعددى به عنوان عوامل پيدايش و زمينه‏ساز مؤثر هستند كه فرد مرتكب شونده، تنها بخشى از قضيه مى‏باشد.

در واقع، بايد با اين نگاه به مجرم نگريست كه مجرم يك بيمار است. به تعبير پريودو داريل: «بزهكار يا مريض است و يا نادان. بايد به درمان و آموزش او پرداخت، نه اينكه او را خفه كرد.» (32)

اصولاً اسلام به پيش‏گيرى جرم بيش از اصلاح مجرم اهتمام دارد. به همين دليل پيش از هر چيز به عوامل به وجود آورنده و زمينه‏هاى گناه و جرم توجه ويژه دارد و براى مقابله با آن چاره‏سازى كرده است. اسلام، آگاهى، علم و تفكر را مايه اساسى هر نوع پيشرفت و سعادت دانسته، آن را بسيار مى‏ستايد و از جهل و نادانى كه مايه بدبختى و گناه است، نهى مى‏كند. به امر رعايت بهداشت و نظافت عنايت ويژه داشته و براى سلامت روح و روان، نيز به اقامه نماز و دعا امر فرموده و گذشت، مهربانى و صبورى. حق‏شناسى، سپاسگزارى، رعايت حرمت ديگران، عدل و احسان، توصيه نموده و از نفاق، ريا، دروغ، افترا و تحقير به شدت بيزارى جسته است. همه افراد را در برابر اعمال خويش مسئول دانسته و مى‏فرمايد: هر كار ريز و درشتى در اعمال افراد ثبت و عمل هيچ كس ضايع نخواهد شد.

علاوه بر اين، به امر به معروف و نهى از منكر به عنوان وظيفه همگانى توجه كرده و انجام عبادات روزانه فردى و جمعى را به عنوان عوامل پيش‏گيرانه مطرح كرده است. البته، در جاى خود پس از وقوع جرم و على‏رغم آن همه التفات و توجه به امر پيش‏گيرى و اصلاح و بازپرورى، اسلام براى مجازات نيز ـ به عنوان اهرمى براى جلوگيرى از تكرار وقوع جرم ـ تأكيد فراوان دارد. در واقع، مجازات‏ها در اسلام نيز براى امر پيش‏گيرى است.

پيشنهادات

الف. اقدامات پيشگيرانه

در اينجا براى پيشگيرى از ارتكاب عمل بزهكارانه توسط افراد به ويژه نوجوانان يا جوانان پيشنهاداتى ارائه مى‏شود:

1. هماهنگ كردن بخش‏هاى عمومى و خصوصى كه در زمينه پيش‏گيرى از وقوع جرم فعاليت دارند؛ مانند نيروى انتظامى، كار و امور اجتماعى، آموزش و پرورش، شهردارى‏ها، شوراها، امور جوانان، بهزيستى و... به منظور اجراى برنامه عملى پيش‏گيرانه و هماهنگى بيش‏تر؛

2. آگاهى دادن به خانواده‏ها براى نظارت و كنترل بيشتر آنان بر فرزندان و گوشزد كردن ميزان مجازات جرايم در صورت ارتكاب جرم توسط آنان؛

3. اتخاذ تدابير امنيتى بيش‏تر توسط دولت در محل‏هاى جرم‏خيز و اقداماتى به منظور كمك به خانواده‏ها، بخصوص نوجوانان و جوانانى كه در معرض آسيب قرار دارند؛

4. اطلاع‏رسانى شفاف رسانه‏هاى جمعى براى تشويق جوانان درباره تسهيلات و فرصت‏هايى كه جامعه براى آنان قرار داده است؛

5. تجهيز پليس براى مقابله جدّى با باندهاى مخوف انواع گوناگون بزهكارى اجتماعى در جامعه؛

6. اقدامات امنيتى براى مراكز حساس تجارى، بانكى و... .

ب. راهكارهاى شناسايى مشكلات نوجوان و جوانان

علاوه بر اقدامات پيش‏گيرانه، شناسايى راهكارهايى براى شناخت مشكلات نوجوانان و جوانان امرى لازم و ضرورى است. مواردى چند در اين زمينه مطرح است:

1. شناخت نيازهاى روانى و كيفيت ارضاى اين نيازها در شادابى و نشاط فرد بسيار مؤثر است و ارضا نشدن آن و يا ارضاى ناقص آن، اثرات نامطلوب بر جاى گذاشته و زندگى را به كام فرد تلخ مى‏كند و فرد را به انحراف مى‏كشاند.

2. توجه به مشكلات جسمانى فرد، مشكلاتى همچون اختلال در گويايى، بينايى، شنوايى، جسمانى و عقب ماندگى ذهنى.

3. توجه به مشكلات آموزشى، مانند ناتوانى در يادگيرى، ترك تحصيل، افت تحصيلى، بى‏توجهى به تكاليف درسى و تقلب در درس.

4. توجه به مشكلات عاطفى، روانى، همچون افسردگى، خيال‏بافى، بدبينى، خودكم‏بينى، خودبزرگ بينى، زود رنجى، خودنمايى، ترس، اضطراب، پرخاشگرى، حسادت، كم حرفى و وسواس.

5. توجه به مشكلات اخلاقى، رفتارى همچون تماس تلفنى و نامه‏نگارى با جنس مخالف، معاشرت با جنس مخالف، شركت در مجالس، خود ارضايى، چشم‏چرانى، فرار از منزل، غيبت از مدرسه، اقدام به خودكشى، سرقت، دروغگويى، اعتياد، ولگردى و...

ج. وظايف خانواده

خانواده‏ها نيز وظايفى در مقابل پيش‏گيرى از جرم و بزهكارى فرزندان دارند كه به برخى از آن‏ها اشاره مى‏گردد:

1. دوستى با فرزند و حذف فاصله والدين با فرزندان، به گونه‏اى كه آنان به راحتى مشكلات و نيازهاى خود را به والدين بگويند؛

2. تقويت اعتقادات فرزند، به ويژه در كودكى و نوجوانى، در كنار پاى‏بندى عملى والدين به آموزه‏هاى دينى؛

3. ايجاد سازگارى در محيط خانه؛

4. ايجاد بستر مناسب براى احساس امنيت، آرامش، صفا و صميميت و درك متقابل والدين و فرزندان؛

5. تلاش در جهت تأمين نيازهاى مادى و معنوى فرزندان توسط والدين؛

6. توجه به نيازهاى روحى و عاطفى اطفال و نوجوانان و ايجاد فضاى مطلوب و آرام در خانواده؛

7. مراقبت والدين نسبت به اعمال و رفتار فرزندان خود؛

8. برنامه‏ريزى مناسب براى تنظيم اوقات فراغت نوجوانان و جوانان؛

9. نظارت جدّى والدين نسبت به دوست‏يابى فرزندان.

د. وظايف ساير نهادها

علاوه بر خانواده، ساير نهادها از جمله مجموعه حاكميت، آموزش و پرورش، نهاد قضايى، بهزيستى و... نيز در اين زمينه وظايفى دارند كه به برخى از آن‏ها اشاره مى‏گردد:

1. تقويت ارتباط ميان والدين دانش‏آموزان با مربيان و عدم واگذارى مسئوليت تربيت فرزندان به مدرسه يا خانواده به تنهايى؛

2. تقويت مراكز مشاوره‏اى مفيد و كارامد در مدارس؛

3. بها دادن به مسئله ترك تحصيل و يا اخراج دانش‏آموزان از مدرسه و ضرورت ارتباط با خانواده‏هاى آنان؛

4. ضرورت آشنايى نيروهاى نظامى و انتظامى با انحرافات اجتماعى و نحوه برخورد با آنان؛

5. اعمال مجازت‏هاى سنگين، علنى و جدى (در ملأ عام) براى باندهاى فساد، اغفال و...؛

6. تقويت نظارت‏هاى اجتماعى رسمى و دولتى و نيز نظارت‏هاى مردمى و محلى از جمله امر به معروف و نهى از منكر براى پاكسازى فضاى جامعه و تعديل آزادى‏هاى اجتماعى؛

8. برنامه‏ريزى اصولى و صحيح براى اشتغال در جامعه، رفع بى‏عدالتى، و پى‏گيرى منطقى نيازهاى جوانان، تأمين امنيت و نياز شهروندان؛

9. جلوگيرى از مهاجرت‏هاى بى‏رويه به شهرهاى بزرگ و جلوگيرى از پرداختن جوانان به اشتغال‏هاى كاذب مثل كوپن‏فروشى، سيگار فروشى، نوارفروشى و...؛

10. ايجاد مراكز آموزشى، ورزشى، تفريحى، مشاوره‏اى براى گذران اوقات فراغت نوجوانان و جوانان؛

11. ايجاد تسهيلات لازم براى جوانان و نوجوانان از قبيل وام ازدواج، وام مسكن، وام اشتغال، و...؛

12. ايجاد بستر مناسب براى ايجاد بيمه همگانى، بيمه بى‏كارى، و برخوردارى نوجوانان و جوانان از تسهيلات اجتماعى و...؛

13. فراهم كردن موقعيت‏ها و بسترهاى لازم در جامعه تا زندانيان پس از آزادى از زندان مورد پذيرش جامعه واقع شوند و شغل آبرومندانه‏اى به دست آورند؛ در غير اين صورت، مجددا دست به اقدامات بزهكارانه خواهند زد؛

14. از آن‏رو كه از جمله عوامل مؤثر در ارتكاب جرم، بى‏كارى و فقر مى‏باشد، مى‏بايست با برنامه‏ريزى دقيق، كه نياز به عزم ملى دارد، نسبت به اشتغال در جامعه و ريشه‏كنى فقر و بى‏كارى اقدام لازم و بايسته صورت گيرد.

1ـ هدايت‏الله ستوده، آسيب‏شناسى اجتماعى، (تهران: نشر آواى نور، 1379)، ص 14و15.

2ـ همان.

3ـ همان، ص 50.

4ـ همان، ص 75 ـ 80

5ـ مجله ايران جوان، ش 149، ص 4.

6ـ محمدرضا طالبان، ديندارى و بزهكارى، تهران، فجر اسلام، 1380، ص 38.

7ـ مجله زن روز، ش 1773، ص 14.

8ـ على‏اصغر قربان‏حسينى، جرم‏شناسى و جرم‏يابى سرقت، تهران، جهاد دانشگاهى، 1371، ص 31.

9ـ همان.

10ـ محمد فولادى، بررسى ميزان و عوامل اقتصادى ـ اجتماعى مرتبط با سرقت در ميان جوانان شهر قم، قم، سازمان مديريت و برنامه‏ريزى، 1382، ص 167.

11ـ عباس عبدى، آسيب‏شناسى‏اجتماعى، قم، سپهر، 1371، ص 455.

12ـ همان.

13ـ همان.

14ـ محمد فولادى، پيشين، ص 174.

15ـ على‏حسين نجفى ابرندآبادى، «بزهكارى و شرايط اقتصادى»، مجله تحقيقات حقوقى، ش 9، سال 1370.

16ـ مجله كتاب زنان، ش 15، ص 67.

17ـ محمد فولادى، پيشين، ص 174.

18ـ هفته‏نامه خبرى علمى برنامه، ش 35، 5/7/1382، ص 4.

19ـ آنتونى گيدنز، جامعه‏شناسى، ترجمه منوچهر صبورى، تهران، نشر نى، 1373، ص 140.

20ـ دفتر همكارى حوزه و دانشگاه، جامعه‏شناسى روش‏هاى درمان گروهى، ص 5.

21ـ ر.ك: جعفر سخاوت، جامعه‏شناس انحرافات اجتماعى، چ چهارم، تهران، دانشگاه پيام نور، 1376.

22ـ رابرتسون يان، درآمدى بر جامعه، ترجمه حسين بهروان، مشهد، آستان قدس رضوى، 1372، ص 170.

23ـ محمد فولادى، پيشين، ص 163.

24ـ محمدبن يعقوب كلينى، اصول كافى، كتاب «الايمان و الكفر مجالسة اهل المعاضى»، ذيل حديث 3.

25ـ نهج‏البلاغه، خ 86، ص 11.

26ـ محمدبن يعقوب كلينى، پيشين، حديث 3.

27ـ المينگرت رونالوس، كودك و مدرسه، ترجمه شكوه نوابى‏نژاد، تهران، رشد، 1368، ص 69.

28ـ مجله كتاب زنان، ش 15، ص 65.

29ـ همان.

30ـ مجله ايران دخت، ش 17، ص 13.

31ـ مجله كتاب زنان، ش 15، ص 66.

32ـ ر.ك به: هانرى لوى برول و ديگران، حقوق و جامعه‏شناسى، ترجمه مصطفى رحيمى و ديگران، تهران، سروش، 1371.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 ساعت: 8:56 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,
نظرات(0)

مبانی پزشکی استرس، افسردگی، اضطراب، بی‌خوابی و اعتياد

بازديد: 177

نوشته دکتر استيون برنز

 

(Steven L. Burns, M.D.)

 

ترجمه ابراهيم نقيب‌زاده مشايخ

 

فهرست

 

 

 

 

قسمت اول - تشخيص استرس

اکثر مردم در معرض استرس‌هايي بسيار بيشتر از آنچه خودشان فکر مي‌کنند قرار دارند.

 

قسمت دوم مقياس استرس

آزموني که به کمک آن مي‌توانيد مقدار استرسي را که به طور واقعي با آن مواجهيد، تعيين کنيد.

 

قسمت سوم پيام‌آوران شيميايي مغز

سلّولهاي مغز به کمک پيام‌آوران شيميايي «با يکديگر حرف مي‌زنند.» هنگامي که فردي در معرض استرس زياد قرار گيرد، ارتباطات شيميايي در مغز دچار اختلال مي‌شود. در اين صورت، شخص با مشکل در خوابيدن، انواع دردها، افسردگي و اضطراب مواجه مي‌شود. اين وضعيت، استرس بيش از حد نام دارد.

 

قسمت چهارم سه پيام‌آور شادي

سه پيام‌آور در مغز، کنترل خواب، سطح انرژي و احساس درد و خوشي شما را بر عهده دارند.

 

قسمت پنجم نيرو‌بخش‌ها ‌( Pick-Me-Ups )

مواد شيميايي موجود در قفسه شيريني‌فروشيها و نيز مواد مخدّر مي‌توانند به طور موقت فعاليت پيام‌آوران مغز شما را به حالت عادي بازگردانند، ولي نه به طور کامل و نه براي مدتي طولاني. استفاده از نيرو‌بخش‌ها، راه اشتباهي براي مقابله با استرس بيش از حد است.

 

قسمت ششم تحمّل استرس: الگوهاي وراثتي

مطالعات نشان مي‌دهد که حد تحمل استرس در يک شخص، توسط عوامل وراثتي وي تعيين مي‌گردد.

 

قسمت هفتم نيرو‌بخش‌ها کارساز نيستند

استفاده از نيرو‌بخش‌ها شما را سوار الاکلنگي مي‌کند که گاهي احساس خوبي و راحتي و بيشتر اوقات احساس ناراحتي و بيماري مي‌کنيد.

 

قسمت هشتم آرام‌بخش‌ها ( Put-Me -Downs )

مردم براي بهتر شدن حالشان به هر چيزي روي مي‌آورند، از جمله آرام‌بخش‌ها که يا توسط پزشک تجويز شده يا خودشان به طور غيرقانوني به دست آورده‌اند.

 

قسمت نهم درمان استرس بيش از حد

ده توصيه ساده که مي‌توانيد به راحتي انجام دهيد تا از شرّ استرس بيش از حد خلاصي يابيد. در صورت نياز به کمک بيشتر، به کجا مراجعه کنيد.

 

قسمت دهم سه قانون براي غلبه هميشگي بر استرس بيش از حد

آشنايي با علامتهاي بدن، جابجا کردن استرس‌ها و استفاده از راههاي درمان استرس

 

قسمت يازدهم کلام آخر

ميزان استرس در جوامع ما در حال افزايش است. براي تک تک ما، يادگيري چگونگي برخورد با آنها ضرورت دارد.

قسمت اول

تشخيص استرس



کداميک از موارد زير باعث ايجاد استرس در شما مي شود؟

در محيط کار با تشويق روبرو مي‌شويد.

لاستيک ماشين‌تان پنچر است.

به يک ميهماني مي‌رويد که تا ساعت 2 بامداد به طول مي‌کشد.

گربه يا سگ‌تان مريض است.

تختخواب جديدي که سفارش داده بوديد به منزلتان حمل شده است.

بهترين دوستتان و همسرش براي يک هفته اقامت به منزل شما مي‌آيند.

آنفلوانزا گرفته‌ايد و تب شديدي داريد.

همه اينها استرس هستند

اگر فکر مي‌کنيد که استرس چيزي است که باعث نگراني شما مي‌شود، در اين صورت بايد گفت برداشت اشتباهي از استرس داريد. استرس انواع مختلفي از چيزهاست: چيزهاي خوش، چيزهاي غمناک، چيزهاي آلرژيک (داراي حساسيت) و چيزهاي جسمي. ميزان استرس در بسياري از مردم آنقدر زياد است که حتي تصورّش را هم نمي‌کنند!

استرس چيست؟

همه ما با واژه «استرس» يا فشار رواني آشنا هستيم. استرس هنگامي وجود دارد که شما نگران از دست دادن کارتان هستيد، يا نگران تهيه پول براي پرداخت بدهي‌هايتان هستيد، يا نگران مادرتان هستيد وقتي دکتر به او گفته که به عمل جراحي نياز دارد. در واقع، براي اغلب ما، واژه استرس مترادف نگراني است.

امّا بدن ما تعريف گسترده‌تري براي استرس دارد. براي بدن ما استرس مترادف تغيير است. هر چيز که باعث تغيير در زندگي عادي شما بشود، استرس زاست. فرقي نمي‌کند که تغيير «خوب» باشد يا تغيير «بد». هر دو استرس هستند. وقتي که شما منزل ايده‌آلتان را پيدا کرده‌ايد و آماده نقل مکان به آنجا هستيد، اين استرس است. اگر پايتان شکسته است، اين هم استرس است. خوب يا بد، اگر تغييري در زندگي شماست، تا جايي که به بدن شما مربوط مي‌شود اين يک استرس است.

حتي تغييرات تخيلي نيز استرس هستند. (تغييرات تخيلي يعني تغييراتي که ما در تصوراتمان به آن فکر مي‌کنيم و همان چيزي است که ما آن را «نگراني» مي‌ناميم.) اگر مي‌ترسيد که نتوانيد پول کافي براي پرداخت‌ بدهي‌تان تهيه کنيد، اين استرس است. اگر نگرانيد که کارتان را از دست بدهيد، اين استرس است. اگر فکر مي‌کنيد که ممکن است در کارتان ترفيع بگيريد، اين هم استرس است (هر چند که اين يک تغيير خوب است). تغييرات تخيلي در زندگي شما، صرفنظر از اين که رويدادي خوب يا بد باشد، استرس‌زاست.

هر چيز که باعث تغيير در روال عادي زندگي روزمره شما گردد، استرس‌زاست.

هر چيز که باعث تغيير در سلامت بدن شما گردد، استرس‌زاست.

تغييرات تخيلي نيز همانند تغييرات واقعي استرس‌زا هستند.

بيائيد با هم نگاهي به برخي از انواع استرس بياندازيم... آنهايي که آنقدر شايعند که شما ممکن است حتي تصوّر استرس‌زا بودن آنها را هم نداشته باشيد.

استرس هيجاني

هنگامي که مشاجره، مخالفت و برخورد باعث تغييرات در زندگي شخص شما مي‌شود، اين استرس است.

بيماري

سرماخوردگي، شکستگي دست، عفونت پوست، کمر درد، همگي اينها تغييراتي در شرايط بدني شما هستند.

کار کشيدن زياد از خود

يک منشاء عمده استرس، کار کشيدن زياد از خود است. اگر شما 16 ساعت در شبانه‌روز کار مي‌کنيد (يا به ميهماني مي‌رويد)، در واقع ساعت استراحت خود را کوتاه‌تر کرده‌ايد و دير يا زود، انرژي شما تحليل رفته و باعث مي‌شود که بدن شما نتواند وظيفه ترميمي خود را به خوبي انجام دهد. به عبارت ديگر، براي بدن شما زمان يا انرژي کافي جهت ترميم و اصلاح سلولهاي شکسته، وجود نخواهد داشت. کار کردن زياد، باعث ايجاد تغييرات در محيط داخلي بدن شما مي‌گردد و در صورتي که به آن ادامه دهيد، آسيبها و خسارتهاي دائمي به بار خواهد آورد. تلاش بدن براي سالم ماندن در مقابل انرژي زيادي که شما مصرف مي‌کنيد، يک استرس عمده و مهم است.

عوامل محيطي

آب و هواي خيلي سرد يا خيلي گرم مي‌تواند استرس‌زا باشد. زندگي در ارتفاع زياد از سطح دريا مي‌تواند استرس‌زا باشد. هواي آلوده مي‌تواند استرس‌زا باشد. همه اين عوامل، تهديدي براي ايجاد تغيير در محيط داخلي بدن شما هستند.

استعمال دخانيات

توتون يک سمّ قوي است. سيگار کشيدن، سلولهايي را که ناي، نايژه و ريه‌هاي شما را تصفيه و تميز مي‌کنند از بين مي‌برد. منواکسيدکربن ناشي از کشيدن سيگار باعث مسموميت مزمن اين مادّه مي گردد. تنباکو به رگهاي بدن لطمه مي‌زند و باعث مي‌شود که خون کافي به مغز، قلب و اندامهاي حياتي بدن نرسد. کشيدن سيگار، خطر ابتلاء به سرطان را 50 برابر مي‌کند.

مسموم کردن بدن با منواکسيدکربن، و بيماريهاي جسمي نظير آمفيزم (اتّساع مجاري ريه در اثر تراکم هوا)، برونشيت مزمن، سرطان و خراب شدن رگها، همه و همه منبع قدرتمندي براي افزايش استرس به زندگي فرد هستند.

عوامل هورموني

بلوغ. تغييرات گسترده هورموني در دوران بلوغ از عوامل مهم استرس هستند. بدن فرد، تغيير شکل پيدا مي‌کند، اندامهاي جنسي شروع به فعاليت مي‌کنند و هورمونهاي جديد به مقدار زياد آزاد مي‌شود. بلوغ، همان گونه که همه مي‌دانيم، بسيار استرس‌زاست.

تنش پيش از قاعدگي. پس از آن که خانمها به دوران بلوغ مي‌رسند، بدن آنها طوري طراحي شده است که با وجود هورمونهاي زنانه به بهترين نحو عمل مي‌کند. امّا براي خانمهايي که دوران بلوغ را پشت سر گذاشته‌اند، کمبود اين هورمونها باعث استرس عمده‌اي مي شود. ماهي يکبار، درست قبل از قاعدگي، سطح هورمون زنان به شدّت کاهش مي‌يابد. در بسياري از خانمها، اين کاهش سريع سطح هورموني، استرس‌زاست.

پس از بارداري. سطح هورموني پس از بارداري به شدّت تغيير مي‌يابد. پس از زايمان طبيعي يا سقط جنين، به دليل از دست دادن هورمونهاي بارداري، بسيار از خانمها دچار استرس بيش از حد مي‌شوند.

يائسگي. نوبت ديگري در زندگي زنان وجود دارد که سطح هورموني کاهش مي‌يابد. اين دوران يائسگي است. کاهش هورمونها در دوران يائسگي، آهسته و ثابت است. با وجود اين، باعث استرس در بسياري از خانمها مي‌گردد.

مسئوليت اعمال کس ديگري را پذيرفتن

هنگامي که مسئوليت اعمال کس ديگري را قبول مي‌کنيد، تغييراتي در زندگي شما روي مي‌دهد که روي آنها يا کنترل کمي داريد و يا اصلاً کنترلي نداريد. پذيرفتن مسئوليت اعمال يک فرد ديگر از عوامل مهم ايجاد استرس است.

استرس آلرژيک

واکنشهاي آلرژيک يکي از سازوکارهاي طبيعي دفاع بدن هستند. هنگامي که بدن شما دچار مسموميت مي‌شود، تلاش خواهد کرد که از شرّ آن خلاص شود، به آن حمله کند، يا به نوعي آن را خنثي سازد. اگر چيزي باشد که در بيني شما جاي گرفته باشد، ممکن است واکنش بدن شما به صورت عطسه يا آب‌ريزش بيني جلوه‌گر شود. اگر روي پوست شما جاي گرفته باشد، ممکن است تاول بزنيد. اگر آن را استشمام کرده باشيد ممکن است در هنگام تنفس دچار خس‌خس شويد. و اگر آن را خورده باشيد احتمال دارد تمام بدن شما کهير بزند. حساسيت، قطعا استرس زاست زيرا مستلزم تغييرات عمده در مصرف انرژي در بخشي از سيستم دفاعي بدن شما مي گردد تا با آن چيزي که بدن به عنوان يک حمله خطرناک توسط سم خارجي در نظر گرفته، مقابله شود.



قسمت دوم

مقياس استرس



مقياس استرس براي بزرگسالان

در جدول زير، تغييراتي که در زندگي شما پيش مي‌آيد و ميزان استرسي که هر کدام به زندگي شما مي‌افزايد آورده شده است. به رويدادهايي که ظرف 12 ماه گذشته برايتان پيش آمده توجه کنيد. سپس، نمره آنها را جمع کنيد تا نمره خود را به دست آوريد.

استرس

مقدار

مرگ همسر

100

طلاق

60

يائسگي

60

جدا شدن از دوست صميمي

60

زنداني شدن

60

مرگ يکي از افراد نزديک خانواده بجز همسر

60

بيماري يا زخمي شدن شديد

45

ازدواج

45

اخراج شدن از محل کار

45

آشتي کردن با همسر يا دوست صميمي

40

بازنشستگي

40

تغيير در وضعيت سلامتي افراد درجه يک فاميل

40

بيشتر از 40 ساعت کار در هفته

35

باردار شدن يا باردار کردن

35

مشکلات جنسي

35

به دست آوردن يک عضو جديد در خانواده

35

تغيير در سمت کاري يا تغيير شغل

35

تغيير وضعيت مالي

35

مرگ يکي از دوستان نزديک (بجز افراد خانواده)

30

جرّ و بحث با همسر يا شريک زندگي

30

وام گرفتن براي يک منظور مهم

25

خواب کمتر از 8 ساعت در شب

25

تغيير مسئوليتها در کار

25

مشکل با فرزندان يا فرزندخواندگان

25

دستاورد مهم شخصي

25

شروع يا توقف کار همسر

20

شروع يا خاتمه تحصيل

20

تغيير در شرايط زندگي (ميهمان در خانه، تغيير هم اتاقي، تغيير دکورخانه)

20

تغيير در عادتهاي شخصي (رژيم غذايي، ورزش، کشيدن سيگار و غيره)

20

حساسيت مزمن

20

مشکل با رئيس

20

تغيير ساعت کاري

15

نقل مکان به منزل جديد

15

دوران پيش از قاعدگي

15

تغيير محل تحصيل

15

تغيير در فعاليتهاي مذهبي

15

تغيير در فعاليتهاي اجتماعي (کمتر يا بيشتر از سابق)

15

وام کم اهميت

10

تغيير در بسامد گردهمائيهاي خانوادگي

10

تعطيلات

10

نقض جزئي قانون

5

مقياس استرس براي جوانان

استرس

مقدار

مرگ همسر، پدر يا مادر، نامزد

100

طلاق (براي خودتان يا پدر و مادرتان)

65

بلوغ

65

باردار شدن يا باردار کردن

65

جدا شدن از نامزد

60

زنداني شدن

60

مرگ يکي از افراد خانواده (بجز همسر، پدر و مادر)

60

شکسته شدن رابطه عاطفي

55

برقراري رابطه عاطفي

50

بيماري يا زخمي شدن شديد

45

ازدواج

45

ورود به دبيرستان يا دانشگاه

45

تغيير در استقلال شخصي يا مسئوليتها

45

هر نوع استفاده از مواد مخدّر يا الکل

45

اخراج از کار يا مدرسه

45

آشتي کردن با دوست يا افراد خانواده

40

مشکل در مدرسه

40

مشکل جدّي سلامتي براي اعضاي خانواده

40

کار در کنار تحصيل

35

بيش از 40 ساعت کار در هفته

35

تغيير رشته تحصيلي

35

تغيير در بسامد قرار ملاقات

35

مشکلات تنظيم روابط جنسي

35

به دست آوردن يک عضو جديد در خانواده

35

تغيير در مسئوليتهاي کاري

35

تغيير در وضعيت مالي

30

مرگ دوستان نزديک (بجز افراد خانواده)

30

تغيير در نوع کار

30

جرّ و بحث با هم اتاقي، پدر و مادر يا دوستان

30

خواب کمتر از 8 ساعت در شب

25

مشکل با افراد فاميل يا خانواده نامزد

25

دستاورد مهم شخصي (جايزه، نمره ... )

25

شروع يا توقف کار پدر و مادر يا نامزد

20

شروع يا خاتمه تحصيل

20

تغيير در شرايط زندگي (ميهمان در خانه، تغيير دکورخانه، تغيير هم اتاقي)

20

تغيير در عادتهاي شخصي (شروع يا توقف رژيم غذايي، سيگار کشيدن، ...)

20

حساسيت مزمن

20

مشکل با رئيس

20

تغيير در ساعت کاري

15

تغيير محل زندگي

15

تغيير محل تحصيل (بجز فارغ‌التحصيلي)

15

تغيير در فعاليتهاي ديني

15

بدهکار شدن (خود يا خانواده)

10

تغيير در بسامد گردهمائيهاي خانوادگي

10

تعطيلات

10

نقض جزئي قانون

5

از شما خواستيم که 12 ماه اخير زندگي خود را در نظر بگيريد و نمره رويدادهايي که برايتان پيش آمده را جمع کنيد. آن چه به دست مي‌آيد احتمالاً شما را متعجب خواهد ساخت. البته درک اين نکته بسيار مهم است که تاثيرات تغييرات عمده در زندگي، براي مدتي طولاني باقي خواهد ماند.

اگر مجموع نمره‌هاي شما ظرف 12 ماه گذشته 250 يا بيشتر بود، بدين معني است که استرس بيش از حد به شما وارد شده است. البته اين ميزان براي افرادي است که از نظر حد تحمل استرس در سطح طبيعي و نرمالي به سر مي‌برند وگرنه اين ميزان براي کساني که حد تحمل پائيني دارند، در حدود 150 است.

استرس بيش از حد شما را مريض مي‌کند. تحمّل فشار بيش از حد استرس، مانند اين است که توستر برقي را براي مدت طولاني در حالت روشن نگاه داريد و يا يک نيروگاه اتمي از حداکثر توان مجازش بگذرد. دير يا زود، چيزي مي‌سوزد يا منفجر مي‌شود.

اين که براي شما چه اتفاقي مي افتد به اين بستگي دارد که « پيوندهاي ضعيف » بدن شما در کجا قرار دارند و اين عمدتا يک ويژگي وراثتي است.

در زير، متداولترين پيوندهاي ضعيف در بدن افراد و عوارض استرس بيش از حد بر آنها آورده شده است:

مغز: خستگي، سردرد، افسردگي، حملات اضطراب، اختلال در خواب.

معده: زخم، اسهال، کُليت.

غدد درون‌ريز : اختلال در عملکرد غدّه تيروئيد.

قلب: فشار خون بالا، حمله قلبي، نامنظمي ضربان قلب، سکته.

پوست: خارش، کهير.

سيستم ايمني: کاهش مقاومت در برابر عفونت

تاثيرات استرس بيش از حد بر روي معده، غدد درون‌ريز، قلب و پوست از مدتها قبل شناخته شده بود. امّا تاثيرات آن بر روي مغز به تازگي کشف شده است. در واقع، يکي از جالبترين دستاوردهاي پزشکي در اين دهه، کشف تاثيرات فيزيکي استرس بيش از حد بر روي مغز بوده است. اکنون مشخص شده است که خستگي، سردرد، افسردگي، اضطراب و اختلال در خواب به دليل سوء عملکرد شيميايي مغز در اثر استرس بيش از حد است.



قسمت سوم

پيام‌آوران شيميايي مغز





اکتشافات جالب از بهار سال 1977 آغاز شد. در آن سال ابزارهايي کشف شد که دانشمندان را قادر مي‌ساخت تا به بخشهاي داخلي سلولهاي عصبي در مغز نفوذ کنند. تقريباً هر روز کشفيات تازه‌اي درباره کارکرد داخلي مغز منتشر مي‌شد. ما اکنون مي‌دانيم که مواد شيميايي، پيامها را بين سلولهاي مغز رد و بدل مي‌کنند. در واقع، به نوعي مي‌توان گفت که به سلولهاي مغز، امکان «صحبت کردن» با يکديگر را مي‌دهند.

در فعاليت روزانه مغز، ميلياردها پيام ارسال و دريافت مي‌شود. پيامهاي اميدوارکننده و نويد بخش را «پيام‌آوران شادي» و پيامهاي نوميد کننده را «پيام‌آوران غم» مي رسانند. اغلب مراکز عصبي از هر دو نوع پيام‌آور، ورودي دريافت مي‌کنند. تا وقتي که حجم اين دو نوع ورودي متعادل باشد، همه چيز به طور عادي پيش مي‌رود.

وجود استرس در انسان، مشکلاتي را براي پيام‌آوران شادي در مغز به وجود مي‌آورد. هنگامي که زندگي به آرامي پيش مي‌رود، پيامهاي شاد متناسب با سطح تقاضا دريافت مي‌شود. اما هنگامي که استرس در مغز انسان جاي گرفته باشد، پيام‌آوران شادي کم کم از برنامه حملشان عقب مي‌افتند. و با ادامه استرس، پيامهاي شاد رفته رفته ديگر به مقصد نمي‌رسند. در نتيجه، مراکز مهم عصبي عمدتاً پيامهاي غمگين دريافت مي‌کنند و کلّ مغز تحت تاثير اين فرايند قرار مي‌گيرد. در اين حالت، شخص در شرايطي از نظر عدم تعادل مواد شيميايي مغز قرار مي‌گيرد که به آن استرس بيش از حد گفته مي‌شود.

استرس بيش از حد، احساس بسيار بدي را در انسان به وجود مي‌آورد. با غلبه پيامهاي غمگين بر پيامهاي شاد، شخص احساس «درماندگي» و «از پا افتادن» مي‌کند. عوارض آن عبارتند از: احساس خستگي، بيخوابي يا خواب بدون رفع خستگي، کمبود انرژي، انواع دردها و بالاخره لذت نبردن از زندگي. در اين شرايط است که فرد دچار افسردگي، اضطراب و عدم توانايي براي تطبيق با شرايط زندگي مي‌شود.

عوامل وراثتي

همه افراد توانايي ايجاد و به کارگرفتن پيام‌آوران شادي در مغز را به ارث مي‌برند. تا وقتي که شخص بتواند متناسب با استرسهاي زندگيش به قدر کافي پيام‌آوران شادي را به وجود آورد، در اين صورت استرس براي او هيجان‌انگيز، شادي‌بخش و سرگرم کننده مي‌شود و در واقع، بدون آن احساس کسالت و ملال مي‌کند.

ولي از سوي ديگر، چنانچه ميزان استرس در زندگي فرد آنقدر زياد باشد که پيام‌آوران شادي را تحت تاثير خود قرار دهد، رويدادهاي بد به سراغ شخص مي‌آيد: اختلال در خواب، انواع دردها، لذت نبردن از زندگي و حتي ترس و وحشت.

ميزان استرسي که فرد مي‌تواند تحمّل کند قبل از آن که پيام‌آوران شادي در مغزش دچار سوء عمل و اختلال شوند، «حد تحمّل استرس» ناميده مي‌شود. اين حد تحمل توسط آنچه که فرد از نظر ژنتيکي به ارث برده است تعيين مي‌گردد. اغلب ما به قدر کافي اين حد تحمل را به ارث برده‌ايم که بتوانيم با استرسهاي روزانه در زندگي کنار بيائيم. با وجود اين، همه ما در زندگي خود، دوران کوتاهي از عدم تعادل مواد شيميايي در مغزمان را تجربه کرده‌ايم. بيخوابي در شب امتحان، ناراحتي و گريه در غم از دست دادن يک دوست يا عضو خانواده، سردرد يا حتي درد قفسه سينه، همه نمونه‌هايي از اين حالت هستند. امّا 10? از مردم هميشه چنين احساسي دارند.

همان گونه که گفته شد، از هر ده نفر يک نفر حد تحمل استرس پائيني را به ارث برده است. اين بدان معني است که پيام‌آوران شادي او در سطح استرسي که از نظر بقيه مردم «عادي» است، دچار اختلال مي‌شوند. نتيجه به ارث بردن چنين حد تحمل استرس پائيني مي‌تواند فاجعه‌آميز باشد. چنين فردي با استرس بيش از حد در طول زندگيش روبرو خواهد بود و ممکن است مشکلاتي از قبيل افسردگي، اضطراب، خستگي، اختلال در خواب و حتي اعتياد در تمام طول عمر همراهش باشد.

توجه داشته باشيد که در مورد 10? از کلّ مردم صحبت مي‌کنيم و اين اصلاً عدد کوچکي نيست. ده درصد از دوستان، آشنايان، کارمندان، همکاران و همه کساني که دور و بر شما هستند، قادر به تطبيق دادن خود با استرسهاي زندگي روزمره نيستند.

براي درک بهتر اين که چگونه استرس براي بسياري از مردم موجب اين وضعيت خطرناک و فاجعه‌آميز مي‌شود، بيائيد با هم پيام‌آوران شادي در مغز را مورد بررسي قرار دهيم.





قسمت چهارم

سه پيام‌آور شادي



سه پيام‌آور شادي عبارتند از: سروتونين ( Serotonin )، نورآدرنالين ( Noradrenalin ) و دوپامين ( Dopamin )

در زير به طور خلاصه به عملکرد اين سه ماده شيميايي مغز اشاره مي‌کنيم.

سروتونين



خواب راحت

براي آن که شما بتوانيد خواب راحتي بکنيد، سروتونين بايد عملکرد مناسبي داشته باشد. در واقع، سروتونين مسئول اطمينان يافتن از اين مسأله است که فيزيولوژي بدن شما براي خواب تنظيم شده باشد. اگر سروتونين کارش را به خوبي انجام ندهد، شما هر چقدر هم که تلاش کنيد نخواهيد توانست خواب آسوده و راحتي بکنيد.

تنظيم ساعت بدن

درون مغز همه ما «ساعت» دقيقي قرار دارد. اين ساعت مانند رهبر ارکستر عمل مي‌کند. همان‌گونه که رهبر ارکستر باعث مي‌شود تا تمام سازها با ريتم يکنواختي بنوازند، ساعت بدن نيز تمام کارهاي مختلف بدن شما را هماهنگ کرده و آنها را با ريتم يکساني به حرکت در مي‌آورد. ساعت بدن در اعماق مرکز مغز و در ميان گروه کوچکي از سلولها که به نام غدّه صنوبري ( Pineal Gland ) معروفند، قرار دارد. درون غدّه صنوبري، منزلگاه پيام‌‌آور سروتونين است که محرّک اصلي ساعت بدن مي‌باشد. هر روز، سروتونين از نظر شيميايي به ترکيب ديگري به نام مِلاتونين ( Melatonin ) تبديل مي‌شود و سپس ملاتونين دوباره به سرتونين تبديل مي‌گردد. اين چرخه، دقيقاً 25 ساعت طول مي‌کشد و اين ساعت بدن شما را تشکيل مي‌دهد. بيست و پنج ساعت؟ بله. اگر شرايط محيطي تغيير نکند اين چرخه 25 ساعت به طول مي‌انجامد. امّا اگر شخص در يک محيط طبيعي با تغييرات روشنايي روز و تاريکي شب قرار داشته باشد، غدّه صنوبري به طور خودکار، خود را با 24 ساعت شبانه‌روز تنظيم مي‌کند. يعني غدّه صنوبري به طور خودکار چرخه‌اش را با طول يک شبانه‌روز در کره زمين تطبيق مي‌دهد. کلّ فرايند تنظيم ساعت بدن با ساعت کره زمين در حدود سه هفته طول مي‌کشد.

چرخه 24 ساعته بدن از اهميت زيادي برخوردار است و خواب و بيداري شما را تنظيم مي‌کند. هر شامگاه، ساعت بدن، فيزيولوژي شما را براي خواب تنظيم مي‌کند و پس از مدتي، ساعت بدن، فيزيولوژي شما را براي بيدار شدن تنظيم مي‌نمايد. آنگاه شما از خواب بيدار شده و احساس تازگي و سرحالي مي‌کنيد. همان گونه که پيش از اين گفتيم، ساعت بدن، هماهنگ کننده ارکستر فيزيولوژيک شماست. سه نوازنده اصلي اين ارکستر عبارتند از: دماي بدن، هورمون استرس ستيز و چرخه‌هاي خواب شما. هر يک از اين سه عامل بايد توسط ساعت بدن به نحو مناسبي هماهنگ گردند تا شما بتوانيد خواب راحتي کنيد و سرحال از خواب بيدار شويد.

ساعت بدن و دماي بدن شما

هر 24 ساعت، دماي بدن شما در يک چرخه از بالا به پائين و بالعکس، در حدود يک درجه تغيير مي‌کند. هنگامي که زمان بيدارشدن و فعّال شدن است، دماي بدن شما کمي افزايش مي‌يابد و هنگامي که موقع خوابيدن است، دماي بدن کمي کاهش مي‌يابد. به همين دليل است که براي اغلب افراد، خوابيدن در شبهاي بسيار گرم، خيلي سخت است. براي آن که شخص بهترين خواب را داشته باشد، ترموستات بدن بايد درجه حرارت را در شب، کمي پائين بياورد. اين زمانبندي توسط ساعت بدن شما تنظيم مي‌گردد.

ساعت بدن و هورمون استرس ستيز شما

در بدن ما هورموني به نام کورتيزول ( Cortisol ) وجود دارد که وظيفه‌اش مقابله با استرس است. هنگامي که ترشح کورتيزول زياد است، بدن در «وضعيت جنگي» قرار مي‌گيرد و براي مقابله با شرايط استرس‌زا آماده مي‌شود. به طور معمول، شبها که فرد براي آسودن و خوابيدن آماده مي‌شود، سطح کورتيزول به نحو قابل ملاحظه‌اي کاهش مي‌يابد. همانند دماي بدن، بالا و پائين رفتن سطح هورمون استرس ستيز شما نيز بايد در طول 24 ساعت به نحو مناسبي تنظيم شود تا شما بتوانيد خواب راحتي بکنيد و سرحال از خواب بيدار شويد.

ساعت بدن و چرخه‌هاي خواب شما

پس از خوابيدن، خواب فرد عميقتر و عميقتر مي‌شود تا سرانجام به مرحله خواب کاملاً عميق مي‌رسد. سپس خواب او سبکتر و سبکتر مي‌شود تا فرد به مرحله خواب ديدن مي‌رسد. آنگاه کل اين چرخه دوباره تکرار مي‌شود. زمان اين چرخه حدوداً 90 دقيقه به طول مي‌انجامد. در اوايل شب، مدّت زمان بيشتري از اين چرخه در مرحله خواب کاملاً عميق مي‌گذرد و به تدريج، هر چه به صبح نزديکتر مي‌شويم، زمان صرف شده در اين مرحله کاهش مي‌يابد و زمان بيشتري در مرحله خواب ديدن صرف مي‌شود. براي آن که فرد خواب راحتي داشته باشد، اين الگوي خواب بايد به نحو مناسبي برقرار گردد. و البته اين چرخه توسط ساعت بدن شما تنظيم مي‌گردد.

استرس خواب شما را از بين مي‌برد.

ساعت بدن براي تنظيم‌ هارموني مناسب دماي بدن، هورمون استرس‌ستيز و چرخه‌هاي خواب شما نقش اساسي دارد. به عبارت ديگر، براي آن که خواب راحتي داشته باشيد و سرحال از خواب بيدار شويد، ساعت بدن شما بايد به خوبي عمل کند. سروتونين، که يکي از پيام‌آوران شادي است، محرّک اصلي ساعت بدن شماست. اگر استرس باعث کاهش سروتونين گردد، حرکت ساعت بدن شما متوقف مي‌شود يا با اختلال روبرو مي‌گردد. بنابراين، نعمت خواب راحت را از دست خواهيد داد.

از آنجا که معمولاً سروتونين نخستين پيام‌آور شادي است که تحت استرس از کار مي‌افتد، نخستين علامت استرس بيش از حد، معمولاً عدم توانايي در داشتن خواب راحت است.

نورآدرنالين: انرژي بخش

به احتمال زياد، همه شما نام «آدرنالين» را شنيده‌ايد. هنگامي که مي‌ترسيد، آدرنالين از غدد آدرنال به جريان خون شما سرازير مي‌شود. ضربان قلب شما تندتر مي‌شود، جريان خون از پوست و روده‌ها به سمت عضلات منحرف مي‌گردد و عرق بر روي پيشاني و کف دستتان ظاهر مي‌شود. به عبارت ديگر، بدن شما براي «مقابله» آماده مي‌شود. نورآدرنالين که از خانواده آدرنالين است، يکي از پيام‌آوران شادي است و وظايف بسيار مهمي در سيستم اعصاب دارد. يکي از اين وظايف که در اينجا بيشتر مورد نظر ماست، نقش نورآدرنالين در تنظيم سطح انرژي است. عملکرد مناسب نورآدرنالين در مغز براي احساس انرژي داشتن ضرورت دارد.

افرادي که فاقد نورآدرنالين کافي باشند، رفته رفته خموده و کسل مي‌شوند و انگار انرژي براي انجام هيچ کاري ندارند. فعاليت مغز با نورآدرنالين کم، همانند حرکت ماشين با باتري خراب است. دير يا زود، ماشين روشن نخواهد شد.

دوپامين: شادي و درد شما

همان گونه که احتمالاً مي‌دانيد، مرفين و هروئين، قويترين مواد شناخته شده براي رهايي از درد و ايجاد سرخوشي هستند. مدتها اعتقاد بر اين بود که آنها رفتاري مشابه به يک مادّه شيميايي ناشناخته ولي طبيعي بدن دارند. اما پيشرفتهاي تکنولوژيکي اخير به کشف مولکولهاي طبيعي «شبه مرفين» انجاميده است که در مغز همه ما توليد مي‌شود. آنها که اندورفين( Endorphins ) ناميده مي‌شوند، مسئول تنظيم لحظه به لحظه آگاهي ما نسبت به درد هستند.

به نظر مي‌رسد که با کشف اندورفين، سازوکار طبيعي بدن براي تنظيم درد مشخص شده باشد. به احتمال زياد، ميزان مشخصي از اندورفين همواره در بدن ترشح مي‌شود. اين ميزان ترشح، تحت شرايط خاصي افزايش مي‌يابد و باعث مي‌شود که فرد حساسيت کمتري نسبت به درد داشته باشد. و بر عکس، تحت شرايطي کاهش مي‌يابد و شخص را بيشتر از معمول نسبت به درد حساس مي‌سازد.

سطح مختلف اندورفين در افراد بيانگر اين واقعيت است که چرا آنها در برابر محرکهاي مشابه درد، عکس‌العملهاي متفاوتي نشان مي‌دهند. در تجربيات پزشکي بسيار ديده شده است که يکنفر با يک آسيب‌ديدگي خاص، ناراحتي اندکي داشته در حالي که فرد ديگري با همان آسيب‌ديدگي، بسيار بيقراري و ابراز ناراحتي مي‌کرده است.

حال به سومين پيام‌آور شادي، يعني دوپامين برگرديم. به نظر مي‌رسد که تمرکز دوپامين بر آن ناحيه‌اي از مغز است که درست همجوار محلي است که سازوکار آزادسازي اندورفين قرار دارد. هنگامي که عملکرد دوپامين دچار اختلال گردد، عملکرد اندورفين هم مختل مي‌شود. بنابراين، هنگامي که استرس زياد باعث اختلال در عملکرد دوپامين شود، مقاومت طبيعي بدن در برابر درد نيز از دست خواهد رفت.

دوپامين همچنين «مرکز خوشي» در بدن شما را اداره مي‌کند. اين ناحيه‌اي از مغز شماست که به شما اجازه مي‌دهد تا از زندگي لذت ببريد. هنگامي که استرس، کار دوپامين را مختل کند، مرکز شادي غيرفعال مي‌گردد و فعاليتهاي شادي بخش ديگر خاصيت‌شان را از دست مي‌دهند. با سوء عمل جدّي دوپامين / اندورفين، زندگي دردناک و خالي از هرگونه شادي خواهد شد.

پيامدهاي استرس بيش از حد

هنگامي که سطح استرس به اندازه‌اي برسد که پيام‌آوران شادي را دچار اختلال سازد، چه اتفاقي مي‌افتد؟ و چه احساسي در شما به وجود مي‌آيد؟

نخست آن که ساعت بدن شما از کار مي‌افتد. در نتيجه، خوابيدنتان با اشکال روبرو مي‌شود و در طول شب چندبار از خواب بيدار مي‌شويد و صبح که از خواب برمي‌خيزيد بهيچوجه احساس نمي‌کنيد که خستگي از تن‌تان در رفته است.

ديگر آن که در خود احساس کمبود انرژي مي‌کنيد. کمبود تمايل به بيرون رفتن و انجام دادن کاري و کمبود علاقه به دنياي خارج.

سوم آن که احساس درد و ناراحتي مي‌کنيد. شايعترين دردها در اين حالت عبارتند از درد قفسه سينه، شانه‌ها، پشت و گردن. به همراه افزايش حساسيت نسبت به درد، حس لذت بردن از زندگي نيز کاهش خواهد يافت. چيزهايي که پيش از اين، سرگرم کننده و شادي‌بخش بودند ديگر اين چنين نخواهند بود.

هنگامي که همه اين عوارض با هم به سراغ شما آيد، ديگر زندگي به نظر شما لذت بخش نخواهد بود. در اين حالت است که ممکن است خيلي زود و بابت هرچيز گريه کنيد و احساس «افسردگي» نمائيد.

پس از اين تغييرات عجيب در سيستم بدن شما، احساس اضطراب نيز کاملاً عادي است. چرا خوابم نمي‌برد؟ چرا هميشه درد دارم؟ آيا مشکل قلبي دارم؟ چه بلايي دارد سرم مي‌آيد؟ در خلال اين دوران است که حس مي‌کنيد نفستان خوب بالا نمي‌آيد و دچار درد در ماهيچه‌ها و عضلات قفسه سينه مي‌شويد. حتي ممکن است دچار سرگيجه، درد معده و اسهال هم بشويد. استرس باعث مي‌شود که بدن شما به نحو عجيب و پيچيده‌اي رفتار کند. تحت اين شرايط، اضطراب اصلاً غيرعادي نيست.

همان گونه که قبلاً گفته شد، ده درصد جمعيت جهان دچار استرس بيش از حد هستند. در گذشته، علّت اين امر ناشناخته بود و غالباً گفته مي‌شد که اين افراد داراي «بيماري رواني» هستند. امّا دنياي پزشکي اکنون تشخيص داده است که اين عوارض ناشي از اختلال در عملکرد پيام‌آوران شادي است. و اين اختلال به نوبه خود در اثر استرس بيش از حد است.



قسمت پنجم

نيروبخش‌ها





هنگامي که احساس ناراحتي مي‌کنيد، به طور طبيعي سعي مي‌کنيد کاري کنيد که حالتان بهتر شود. معمولاً پيرامون ما انسانها چيزهايي وجود دارد که با خوردن، آشاميدن، بو کردن و يا تزريق کردن آنها حالمان موقتاً بهتر مي‌شود. تمام اين چيزها که ما آنها را «نيروبخش» مي‌ناميم به طور شيميايي سطح يکي يا چند تا از پيام‌آوران شادي را بالا مي‌برند و کمک مي‌کنند تا به طور موقت تعادل به مغز شما باز گردد.

هشدار: استفاده از نيروبخش‌ها براي مقابله با استرس بيش از حد، کار نادرستي است!! آنها دوام چنداني ندارند و مشکل آفرين هستند.

حال ببينيم اين نيروبخش‌ها چه هستند:

قند

ما به طور خلاصه گلولز، لاکتوز، فروکتوز و ساکاروز را قند مي‌ناميم. همه آنها ملکولهاي ريزي هستند که به سادگي جذب بدن مي‌شوند و قند خون را بالا مي‌برند.افزايش ناگهاني قندخون، به بالا رفتن فوري سطح پيام‌آوران شادي منجر مي‌شود. قند يا شکر، متداولترين نيروبخش است.

کافئين

کافئين، داروي محرّک مغز است که از سيستم گردش خون شما جدا شده وارد مغز مي‌گردد و سطح پيام‌آوران شادي را بالا مي‌برد. ما همگي از خاصيت انرژي بخش کافئين آگاهيم و به همين دليل کافئين دومين نيروبخش از نظر گستردگي استفاده است. تذکر اين نکته مهم است که کافئين نه تنها در قهوه بلکه در شکلات، آب معدني گازدار و انواع چاي يافت مي‌شود.

الکل

نوشيدن الکل، تقويت کننده قوي پيام‌آوران شادي در مغز است. به عملکرد ساعت بدن کمک مي‌کند و در نتيجه فرايند خواب رفتن را تسهيل مي‌کند. به مردم کمک مي‌کند که احساس انرژي داشتن بيشتري بکنند، حس درد را کاهش و سرخوشي را افزايش مي‌دهد. الکل از نظر گستردگي استفاده سومين نيرو‌بخش‌ است.

جالب است بدانيد که انواع مختلف حلال‌ها هم مي‌توانند اثر مشابهي با الکل داشته باشند. بخار اين حلال‌ها وقتي که استنشاق شود وارد خون مي‌گردد و مستقيماً بر روي مغز اثر مي‌گذارد. سطح پيام‌آوران شادي را بالا مي‌برد و درست مثل ساير نيرو‌بخش‌ها عمل مي‌کند. بسياري از حلال‌ها مثل: چسب، مايع پاک‌کننده، رنگهاي روغني و ... چنين اثري دارند. اين مطلب را از آن جهت گفتيم که بسياري از افرادي که در محل کارشان با اين حلال‌ها سروکار دارند نمي‌دانند که آنها مستقيماً بر روي مغزشان اثر مي‌گذارند.

توتون، کوکائين و هروئين

اين مواد شيميايي مستقيماً سطح پيام‌آوران شادي را بالا مي‌برند. آنها به طور گسترده‌اي استفاده مي‌شوند و فوق‌العاده خطرناک و آسيب‌رسان هستند.

آدرنالين بدن خودتان

همان گونه که قبلاً گفتيم، هنگامي که بدن آماده دفاع از خود مي‌شود يا هنگام فعاليت و دويدن، هورموني به نام آدرنالين از غدد آدرنال آزاد مي‌گردد که عملکرد نورآدرناليني مغز را تقويت مي‌کند.

بسياي از مردم از آزاد شدن آدرنالين خود به عنوان نيروبخشي که براي احساس سلامتي به آن نياز دارند استفاده مي‌کنند. يک نمونه بارز، کساني هستند که به کار کردن اعتياد دارند. اين افراد دچار استرس بيش از حد هستند و به جاي آن که سعي کنند بار استرس خود را کاهش دهند، روزي 16 تا 20 ساعت کار مي‌کنند و ميزان آزادشدن آدرنالين در بدن خود را به حداکثر مي‌رسانند.

نمونه ديگر را مي‌توان در بين کساني ديد که به طور افراطي به ورزش يا قمار روي مي‌آورند. اکثر آنها دچار استرس بيش از حد هستند و به جاي کاهش سطح استرس خود، از آدرنالين خود براي بالا بردن سطح پيام‌آوران شادي در مغزشان استفاده مي‌کنند.

نحوه استفاده از نيروبخش‌ها

کساني که به استرس بيش از حد دچار هستند، معمولاً به دو شيوه از نيروبخش‌ها استفاده مي‌کنند: به طور مداوم و يا يکباره و افراطي. بعضي‌ها به طور مرتب و ثابت از نيروبخش‌ها استفاده مي‌کنند. به طور مثال، صبحها با يک فنجان قهوه از خواب بيدار مي‌شوند، در طول شبانه‌روز نوشابه و انواع شيريني‌ها و قهوه با شير مي‌خورند، و همراه با شام نيز الکل مصرف مي‌کنند. اما برخي ديگر، ممکن است هفته‌ها از مواد نيروبخش‌ استفاده نکنند اما ناگهان يکروز يک بسته شکلات يا چند شيريني خامه‌اي بزرگ و يا مقدار زيادي مشروبات الکلي بخورند و آنگاه پس از صرف همه اينها، دوباره براي مدتي طولاني حالشان خوب باشد.

هر دو شيوه استفاده از نيروبخش‌ها قابل درک است. در حالت اول، عوامل استرس‌زا باعث مي‌شوند که شخص احساس ناراحتي کند و از مواد نيروبخش به عنوان «دارو» به طور مرتب استفاده کند. اما حالت دوم کمي عجيب است و دليل اين رفتار به مجموعه‌اي از سلولها در اعماق مغز برمي‌گردد که به نام «مرکز خوشي» شناخته مي‌شوند.

در دهه 1950 دانشمندان به مطالعه تاثيرات عبور دادن جريان الکتريسيته به مدت يک دقيقه از بخشهاي خاصي از مغز حيوانات پرداختند. در سال 1954 کشف شد که تحريک مستقيم ناحيه‌هاي خاصي از مغز مي‌تواند براي يک حيوان بسيار ارضاء کننده و خوشايند باشد. الکترودهايي در مغز يک خرگوش کار گذاشته شد و به اهرمي اتصال داده شد. اين اهرم درون قفس حيوان قرار داشت و او مي‌توانست با فشار دادن آن، يک جريان خفيف الکتريکي به مغزش ارسال کند. دانشمندان با کمال تعجّب مشاهده کردند که حيوان براي رساندن خود به اهرم و فشار دادن آن، حاضر به انجام هر کاري است.

در سال 1965 يک ناحيه خاص از مغز کشف گرديد. تحريک اين ناحيه به قدري ارضاء کننده بود که خرگوشهاي گرسنه، بين غذا خوردن و فشار دادن اهرم، دومي را انتخاب مي‌کردند تا وقتي که واقعاً از گرسنگي به حال مرگ مي‌افتادند. در اواخر دهه 1960، مشاهدات کاملتر شد و مشخص گرديد که ناحيه‌هايي در مغز حيوان وجود دارد که در اثر تحريک، حس ارضاء کنندگي فوق‌العاده‌اي به وجود مي‌آورند. به مجموعه اين ناحيه‌ها «مرکز خوشي» گفته مي‌شود.

وجود «مرکز خوشي» در انسان نيز از طريق اعمال جراحي اعصاب به اثبات رسيد. شايد بدانيد که خود مغز، فاقد رشته‌ها يا فيبرهاي درد است. بنابراين، عمل جراحي اعصاب مي‌تواند در حالي که بيمار هوشيار و بيدار است صورت گيرد. در خلال بعضي از عملهاي جراحي، مرکز خوشي تحريک مي‌شود و احساس خوشايندي به بيمار دست مي‌دهد. خصوصاً اين تحريک در بيماراني که دچار افسردگي بوده‌اند (يعني پيام‌آوران شادي آنها عملکرد مناسبي نداشته‌اند) «بسيار ارضاء کننده» گزارش شده است. در يک آزمايش، دکمه‌اي در اختيار چنين بيماري گذاشته شد تا هرگاه که خواست با فشاردادن آن، به تحريک مرکز خوشي‌اش بپردازد و او در طول يکساعت عمل جراحي، بيش از 400 بار دکمه را فشار داد.

کشف مرکز خوشي در انسان اهميت زيادي در درک چگونگي عملکرد نيروبخش‌ها دارد. در واقع، نيروبخش‌ها قادرند مرکز خوشي را مستقيماً تحريک کنند. مرکز خوشي طوري طراحي شده است که براي تحريک شدن به پيام‌آوران شادي مغز اتکاء دارد. در نتيجه، استفاده از نيروبخش‌ها سطح پيام‌آوران شادي را بالا مي‌برد و مستقيماً مرکز خوشي را تحريک مي‌کند.

اگر شخصي داراي منابع کافي براي پيام‌آوران شادي خود باشد، تحريک اضافي خوشايند است اما واقعاً ضروري نيست. ولي چنانچه استرس بيش از حد باعث عملکرد ضعيف پيام‌آوران شادي شده باشد، در اين حالت تاثير نيرو‌بخش‌ها فوق‌العاده است. درست همانند آن که الکترودهايي که در مغز حيوان کار گذاشته شد و اهرمي که درون قفس قرار داده شد به «خودتحريکي» غيرقابل کنترل حيوان انجاميد، و درست همانند آن که دکمه‌اي که در اختيار بيمار قرار داده شد به «خود تحريکي» بسيار زياد او در طول عمل جراحي منجر شد، استفاده از نيروبخش‌ها هم مي‌تواند به صورت کاملاً غيرقابل کنترلي درآيد.

اين امر بيانگر اين است که چرا يکنفر در اثر مصرف يکي از نيروبخش‌ها، مثلاً مشروبات الکلي، لذت کمي مي‌برد ولي فرد ديگري که دچار استرس بيش از حد است با خوردن همان ميزان مشروبات الکلي، آنچنان دچار سرخوشي مي‌شود که به صورت غيرقابل کنترلي به خوردن بيشتر مي‌پردازد.

واکنش‌هاي نشانه‌اي

يکي از مهمترين ويژگيهاي مصرف نيروبخش‌ها، چيزي است که به آن «واکنش نشانه‌اي» مي‌گويند. اگر شما با کساني که خيلي شکلات مي‌خورند يا خيلي مشروب مي‌نوشند يا خيلي شيريني مي‌خورند صحبت کنيد، معمولاً به شما مي‌گويند که واقعاً تمايلي به خوردن نداشته‌اند. اما مثلاً از کنار آشپزخانه رد شده‌اند و يک بسته شکلات آنجا ديده‌اند و چيز بعدي که به يادشان مي‌آيد اين است که نصف آن را خورده‌اند!

بوي پختن شيريني، يا رفتن به خانه مادر و يا حتي ديدن يک تبليغ تلويزيوني، مي‌تواند محرک اصلي شيريني خوردن باشد. به عبارت ديگر، واکنش نشانه‌اي، نوعي واکنش شرطي است. هر بار که در وضعيتي از يک نيروبخش‌ استفاده کرده باشيد، در مغز خود، پيوندي بين آن وضعيت و آن نيروبخش به وجود مي‌آوريد. آنگاه هنگامي که در وضعيت مشابهي قرار گيريد، بدن شما به طور خودکار سراغ آن نيرو‌بخش‌ را مي‌گيرد. به يک نمونه جالب توجه کنيد. شرکتهاي آبجوسازي ميلياردها دلار صرف تبليغ به منظور ارتباط دادن آبجو با ورزشهاي حرفه‌اي کرده‌اند. به طوري که تقريباً غيرممکن است يک مسابقه ورزشي از تلويزيون پخش شود ولي در آن تبليغ آبجو وجود نداشته باشد.

هنگامي که يک مسابقه فوتبال از تلويزيون پخش مي‌شود، تبليغات آبجو، واکنش‌هاي نشانه‌اي را فعّال مي‌سازد. بينندگان تلويزيون براي برداشتن آبجو به طرف يخچال مي‌روند. اين واکنش‌ها خودکار و اتوماتيک است و معمولاً شخص نسبت به هرگونه ارتباطي بين «نشانه» و «واکنش» ناآگاه است. شما مشغول تماشاي تلويزيون و صحبت کردن و شوخي کردن هستيد که ناگهان يک قوطي آبجو در دستتان ظاهر مي‌شود.

تصميم‌گيري واقعي براي خوردن آبجو در يک ناحيه عميق و ابتدايي مغز به عمل آمده است. تفکر در لايه‌هاي بيروني مغز ما که «کورتکس» خوانده مي‌شود صورت مي‌گيرد. در حالي که هماهنگ‌سازي عمليات خودکار بدن، مسئوليت لايه‌هاي دروني است. مثلاً هنگامي که راه مي‌رويد، همان لايه‌هاي دروني مغز شما، دستان شما را براي ايجاد تعادل به حرکت در مي‌آورد، جريان خون به عضلات شما را تنظيم مي‌کند و دماي بدن و تنفس شما را تنظيم مي‌کند. تمام اين کارها به صورت خودکار انجام مي‌شود و شما هيچگاه به آن فکر نمي‌کنيد.

پاولوف نشان داد که چگونه به سادگي مي‌توان لايه‌هاي دروني مغز را تحت شرايطي فعال ساخت. او چند سگ را به نحوي تربيت کرد که با شنيدن صداي زنگ، بزاق دهانشان را ترشح کنند. صداي زنگ، غذا نبود ولي سگها تربيت شده بودند که با شنيدن صداي زنگ، بزاق دهانشان را ترشح کنند. به همين ترتيب، کارخانه‌هاي آبجوسازي نيز اکثر مردم را به نحوي آموزش داده‌اند که وقتي صداي فوتبال را مي‌شنوند، يک بطري آبجو به دست بگيرند. فوتبال به آبجو هيچ ربطي ندارد ولي مردم به نحوي آموزش ديده‌اند که بين آن دو ارتباط برقرار مي‌کنند. و اين ارتباط در لايه‌هاي عميق مغز به وقوع مي‌پيوندد که از بخش آگاهي مغز متفاوت است.

تلويزيون را روشن مي‌کنيم، فوتبال پخش مي‌کند و ما آبجو مي‌خوريم. هيچ تفکري در اين ميانه نيست و همه چيز به صورت خودکار انجام مي‌شود. اگر چنين تاثيري وجود نداشت، شرکتهاي آبجوسازي سالانه ميلياردها دلار صرف آموزش بينندگان نمي‌کردند.

حال به بحث خود درباره مصرف نيروبخش‌ها بازگرديم. کساني که به طور مداوم از نيروبخش‌ها استفاده مي‌کنند، مجموعه‌اي از واکنش‌هاي نشانه‌اي بسيار قوي ايجاد کرده‌اند. براي مثال، يک فنجان قهوه پس از صبحانه، سپس باز هم قهوه در هنگام استراحت بين کار، يک ليوان نوشابه به همراه ناهار، ... و به همين ترتيب تا موقع خواب. چون موقعيت و شرايط استفاده از نيروبخش‌ها در سطح لايه‌هاي زيرين مغز ريشه دوانده و جاگير شده است، اين عمل به صورت خودکار و غيرارادي، درست مثل نفس کشيدن يا تکان دادن دستها به هنگام راه‌ رفتن، انجام مي‌گيرد. در واقع، مصرف نيروبخش‌ها براي مصرف‌کنندگان مداوم آنها، آنچنان به طور خودکار و غيرارادي صورت مي‌گيرد که آنها از اين که مصرف اين حجم قند، قهوه و الکل «عادي» نيست و براي سلامتي‌شان ضرر دارد، به کلي ناآگاهند.

از سوي ديگر، مصرف کنندگان يکباره و افراطي نيروبخش‌ها کساني هستند که وقتي استرس بيش از حد، باعث عدم تعادل جدي پيام‌آوران در مغز آنها مي‌شود، شرايط براي واکنش نشانه‌اي نسبت به مصرف حجم زيادي از نيروبخش‌ها در آنها مهيا مي‌گردد.

اشکالات استفاده از نيروبخش‌ها

همان‌گونه که پيش از اين گفتيم، ده درصد از کل مردم دنيا دچار استرس بيش از حد هستند. از سوي ديگر، نيروبخش‌هاي معمولي نظير قند، کافئين، تنباکو و الکل همه جا در پيرامون ما در دسترسند و بسياري از مردم از آنها استفاده مي‌کنند. تنها در آمريکا حداقل 20 ميليون نفر به طور مرتب از آنها براي خوب خوابيدن، انرژي پيدا کردن، لذت بردن از زندگي و غلبه بر اضطراب و افسردگي استفاده مي‌کنند. ولي متاسفانه نيروبخش‌ها فايده چنداني ندارند.

مهمترين اشکال نيروبخش‌ها اين واقعيت است که: شما نمي‌توانيد با استفاده از نيروبخش‌ها، به طور دقيق فعاليت پيام‌آوران مغزتان را دوباره متعادل سازيد. اين کاري است که بدن شما بايد خودش انجام دهد. اگر باور نمي‌کنيد خودتان امتحان کنيد. شما هرگز قادر نخواهيد بود با استفاده از نيروبخش‌ها براي خودتان احساس آرامش و راحتي فراهم کنيد.

کساني که از نيروبخش‌ها استفاده مي‌کنند سعي مي‌کنند تا بين منابع استرس‌زا از يک سو و انواع مختلف نيروبخش‌ها از سوي ديگر، تعادل برقرار سازند. اما متعادل کردن دقيق فعل و انفعالات شيميايي مغز به اين روش، غيرممکن است. به همين خاطر، شخص گاهي احساس «راحتي» ولي بيشتر اوقات به دليل عملکرد نامناسب پيام‌آوران شادي، احساس ناراحتي مي‌کند. اين افراد به طور ثابت در الاّکلنگ احساس خوب و بد، پائين و بالا مي‌روند.



قسمت ششم

تحمّل استرس: الگوهاي وراثتي



اغلب مردم با استرس‌هاي زندگي امروز کنار مي‌آيند. در واقع استرس در جوامع امروزي ما «عادي» تلقي مي‌شود و مشکل خاصي به بار نمي‌آورد. اما ده درصد مردم نمي‌توانند خود را با آنها تطبيق دهند. دليل اين امر آن است که آنها سطح پائيني از تحمل استرس را به ارث برده‌اند. اين افراد معمولاً نشانه‌هاي استرس بيش از حد را هنگامي که به نوجواني و بلوغ مي‌رسند نشان مي‌دهند. همه مي‌دانيم که اين دوران، يکي از پراسترس‌ترين دوران زندگي هر کس است. بچه‌اي که سطح پائيني از تحمل استرس را به ارث برده باشد، هنگامي که به دوران بلوغ مي‌رسد با خستگي، مشکلات خواب، افسردگي و اضطراب روبرو مي‌شود.

در اين هنگام نوجوان به نيروبخش‌ها به عنوان «دارو» روي مي‌آورد تا حال خود را بهتر کند. از همين موقع، الگوي استفاده از نيروبخش‌ها(به طور مداوم يا يکباره و افراطي) شکل مي‌گيرد و شخص تا پايان عمر گرفتار آن خواهد بود.

ممکن است بپرسيد از کجا معلوم شده است که اين يک مشکل ارثي است؟ آيا نمي‌توان اين گونه استدلال کرد که اگر پدري الکلي داراي فرزندي الکلي است اين بدان علت است که پسر، مصرف الکل را از پدر «يادگرفته» نه اين که به ارث برده است؟

براي پاسخ به اين سوالات، توجه شما را به نتايج مطالعه‌اي که در سال 1980 برروي هزاران نوزاد که به فرزندخواندگي پذيرفته شده بودند به عمل آمد، جلب مي‌کنم. اين نوزادان بلافاصله پس از تولد به منزلهاي جديد برده شده بودند و هيچ اطلاعي از والدين واقعي خود نداشتند. موضوع اين مطالعه، بررسي الگوي مصرف يکي از نيروبخش‌ها، يعني الکل بود.

اين مطالعه، يافته‌هاي بسيار تعجب‌آوري داشت. نخست اين که درصد بسيار بالايي از فرزنداني که والدين واقعي‌شان الکلي نبودند، الکلي نشده بودند. حتي اگر پدرخوانده و مادرخوانده‌شان الکلي بودند. در نتيجه، مشخص شد که بزرگ‌ شدن در کنار افراد الکلي، دليلي براي الکلي شدن فرزندان نيست.

از سوي ديگر، نشان داده شد که پسراني که پدر واقعي‌‌شان الکلي بوده، 9 برابر بيشتر از ديگران احتمال الکلي شدن دارند. اين نسبت براي دختراني که مادر واقعي‌شان الکلي بوده، سه برابر است. توجه کنيد که اين در شرايطي است که بچه‌ها هيچ چيز از والدين واقعي‌‌شان نمي‌دانستند!

اين مطالعه بدين گونه تفسير شد که «الکليسم» يک بيماري ارثي است. ولي آنچه که در واقع نشان داده شده اين بود که «سطح پائين تحمل استرس» ارثي است. الکليسم يک بيماري نيست، بلکه استفاده افراطي از يک نيروبخش‌ توسط کسي است که سعي دارد خود را «درمان» کند.

در سالهاي گذشته مشخص نشده بود که انواع مختلف نيروبخش‌ها به گونه مشابهي عمل مي‌کنند. در واقع، همه آنها به طور موقت عملکرد پيام‌آوران شادي در مغز را تقويت مي‌کنند. چون اين واقعيت هنوز هم براي همه روشن نشده است، از اين روست که مي‌شنويم مردم درباره استفاده از يک نيروبخش‌ خاص به عنوان «بيماري» ياد مي‌کنند. براي مثال، مردم درباره «الکليسم»، «اعتياد به کار»، «قمار بازي وسواسي»، «خوردن وسواسي» و «اعتياد به کوکائين» به عنوان بيماريهاي مختلف صحبت مي‌کنند.در حالي که اغلب اين افراد، مشکل مشابهي دارند: استرس بيش از حد که باعث مي‌شود احساس ناراحتي کنند و به منظور درمان خود، به استفاده از انواع نيروبخش‌ها روي آورند.



قسمت هفتم

نيروبخش‌ها کارساز نيستند.





پيش از اين گفتيم که هيچکس نمي‌تواند با استفاده از نيروبخش‌ها، فعل و انفعالات شيميايي مغز خود را دوباره به حالت تعادل برگرداند. اکنون مي‌دانيم که حداقل ده درصد مردم، يعني آنهايي که سطح پائين تحمل استرس را به ارث برده‌اند بيشترعمر خود را صرف همين کار مي‌کنند. سه دليل وجود دارد که اين کار بي‌ثمر است:

عدم دقت

همان‌گونه که قبلاً گفتيم، تغييرات جزئي و ظريف در سطح فعل و انفعالات شيميايي مغز، کاري نيست که بتوان به صورت «دستي» انجام داد. اين درست مثل اين است که بخواهيد سطح خاک يک گلدان کوچک را به کمک يک بولدوزر صاف کنيد. آنچه در انتها برايتان باقي مي‌ماند، يک گلدان شکسته است!

بازگشت به وضع اول

دومين واقعيت اين است که تمام نيروبخش‌ها دوره اثر موقتي دارند و وضع شما پس از خاتمه دوره اثر آنها دوباره به حالت اول برمي‌گردد. و معمولاً هر چه اثر بخشي آنها سريعتر باشد، بازگشت به وضعيت اوليه نيز به همان سرعت خواهد بود. بنابراين، کساني که از نيروبخش‌ها استفاده مي‌کنند در يک حالت الاکلنگي بين خوب و بد بسر مي‌برند. يکروز شاد و سرحال و پرانرژي هستند و روز ديگر افسرده و مضطرب و خسته.

کاري که آنها بايد بکنند اين است که بايد تلاش کنند سطح استرس‌شان را پائين بياورند. اگر بتوانند با انجام اين کار، استرس بيش از حد را از خود دور کنند، خود بدن تعادلش را برقرار خواهد ساخت.

اما اغلب کساني که دچار استرس بيش از حد هستند هرگز به پائين آوردن سطح استرس‌شان فکر نمي‌کنند. اکثر آنها حتي باور ندارند که از استرس بيش از حد رنج مي‌برند و فکر مي‌کنند که ديگران نيز احساسي مشابه آنها دارند. بنابراين به بهترين کاري که مي‌توانند براي خودشان بکنند روي مي‌آورند و آن، چيزي نيست جز درمان خود به کمک نيروبخش‌ها و به حرکت درآوردن دوباره الاکلنگ با سرعت بيشتر.

عادت کردن

سومين مشکل استفاده از نيروبخش‌ها اين است که بدن با سرعت به بسياري از آنها عادت مي‌کند. اين بدان معني است که فرد بايد مقدار بيشتري از آنها را استفاده کند تا به تاثير مورد نظرش برسد و در اين حالت است که اثرات جانبي کافئين، الکل، تنباکو و مواد مخدّر بسيار جدّي و خطرناک مي‌شود.

کسي که مقدار زيادي الکل مصرف مي‌کند در معرض خطر مرگ در اثر تصادفات رانندگي، نارسايي کبد يا خونريزيهاي داخلي قرار مي‌گيرد و به ديگران نيز ممکن است آسيب برساند. مصرف زياد تنباکو به ريه‌ها و عروق بدن آسيب جدي مي‌رساند و باعث سرطان مي‌گردد. کافئين زياد، ضربان قلب را نامنظم مي‌کند و مصرف زياد مواد مخدّر به سادگي به تشنج و مرگ مي‌انجامد. تمام اين اثرات جانبي، استرس بيشتري به بدن وارد مي‌کنند که به نوبه خود، وضعيت را بدتر مي‌کند.



قسمت هشتم

آرام‌بخش‌ها





همان گونه که پيش از اين گفتيم، کساني که دچار استرس بيش از حد هستند، با استفاده از نيروبخش‌ها گاهي احساس راحتي و خوبي مي‌کنند ولي بيشتر اوقات اعصابشان بهم ريخته و خراب است.

چنين افرادي معمولاً هنگامي که ناراحتي‌شان تشديد مي‌شود به پزشک مراجعه مي‌کنند و به او مي‌گويند: «تحمل اين وضع ديگر بسيار سخت است. لطفاً به من چيزي بدهيد که اعصابم را آرام کند و بتوانم شبها خواب راحتي بکنم.» پزشک هم به احتمال زياد در برابر اين درخواست، قرصهاي آرام‌بخش تجويز خواهد کرد. آرام‌بخش‌ها داروهايي هستند که موقتاً بدن را به حالت خواب يا رخوت مي‌برند.

معروفترين اين نوع داروها «واليوم» است. قرصهاي مشابه ديگري نيز از خانواده واليوم ولي با نامهاي مختلف وجود دارند که همگي داراي اثر مشابهي هستند. از آن جمله مي‌توان به ترانکسين، سراکس، زاناکس، اتيوان، سنتراکس، پاکزيپام و ليبريوم اشاره کرد. تمام داروهايي که در خانواده واليوم قرار دارند به نام «بنزوديازپين» شناخته مي‌شوند. خانواده ديگري از آرام‌بخش‌ها «باربيتورات‌ها» هستند. داروهايي مانند فنورباربيتال، بوتالبيتول و سکونال.

آرام‌بخش‌ها کاري به پيام‌آوران شادي مغز ندارند و بر ناحيه‌هاي ديگري از مغز اثر مي‌گذارند. متاسفانه‌ آرام‌بخش‌ها تنها براي يک تا سه ماه اثر بخش هستند و پس از آن، گيرنده‌هاي مغز به وجود آنها عادت مي‌کنند. در اين هنگام است که درد و خستگي دوباره به سراغ فرد مي‌آيد و متاسفانه براي بسياري از مردم کنار گذاشتن آرام‌بخش‌ها غيرممکن مي‌شود.خصوصاً کنار گذاشتن داروهاي خانواده واليوم داراي چنان عوارض جدي است که کساني که براي يک دوره طولاني از آنها استفاده کنند به راحتي نمي‌توانند آنها را ترک کنند، حتي اگر آن آرام‌بخش ديگر خاصيتي هم نداشته باشد!

ما مي‌دانيم که هيچکس نمي‌تواند با استفاده از نيروبخش‌ها فعل و انفعالات شيميايي مغز خود را متعادل سازد. با افزودن آرام‌بخش‌ها، آميزه‌اي به وجود مي‌آيد که وضع را به مراتب بدتر و نوميد کننده‌تر مي‌سازد.



قسمت نهم

درمان استرس بيش از حد





افسردگي، اضطراب، الکليسم، خودبيمارانگاري ( hypochondriasis )، بي‌خوابي و ... همه نامهاي مختلفي هستند که به عوارض استرس بيش از حد داده شده است. در گذشته، هر يک از اينها، يک بيماري جداگانه در نظر گرفته مي‌شد ولي اکنون ما مي‌دانيم که همه آنها پيامدهاي درست کار نکردن پيام‌آوران شادي در مغز و تلاش ناکام انسان براي رفع آنها از طريق استفاده از نيروبخش‌ها و آرام‌بخش‌ها هستند. يکي از دستاوردهاي مهم دهه 1990، درک ما از چگونگي کارکرد همه اينهاست. ما اکنون ابزارهايي در اختيار داريم که مي‌تواند به فرد کمک کند تا از دست استرس بيش از حد رهايي يابد و سلامتي خود را بازيابد.

بزرگترين اشتباهي که براي مقابله با استرس خود مي‌توانيد مرتکب شويد، استفاده از نيروبخش‌ها براي تقويت پيام‌آوران شادي مغزتان است. با اين کار، خود را سوار الاّکلنگي مي‌کنيد که دائم بالا و پائين مي‌رود و هيچگاه به تعادل نمي‌رسد. گاهي احساس راحتي و خوبي و بيشتر وقتها احساس مريضي و ناراحتي.

کاري که بايد انجام دهيد، متوقف ساختن استفاده از نيروبخش‌ها، پائين آوردن سطح استرس خود و فرصت دادن به بدنتان براي متعادل ساختن دوباره خود است.

پس راه درمان استرس بيش از حد، کاهش فشار و بار استرس خود است. در زير 10 روش ساده براي اين کار ارائه شده است:

1- به زندگي خود نظم و ترتيب بدهيد

کساني که از استرس بيش از حد رنج مي‌برند، «ساعت بدن‌شان» دچار اختلال شده است. تنظيم مجدد ساعت بدن براي خواب آرام، سرحال بيدار شدن و احساس راحتي و خوبي داشتن ضرورت دارد. زمان مشخصي براي خوابيدن و بيدار شدن خود تعيين کنيد. 2 تا 3 هفته طول مي‌کشد تا ساعت بدن شما خود را با آن تنظيم کند. برنامه زمانبندي خود را دقيقاً رعايت کنيد. تا وقتي ساعت بدن شما دوباره به کار نيافتد، مشکل خواب شما حل نخواهد شد. اگر 45 دقيقه پس از آن که به بستر رفتيد هنوز خوابتان نبرده بود، بلند شويد و کتاب بخوانيد يا کارهاي خانه را انجام دهيد. دير يا زود خوابتان خواهد گرفت. هر شب در ساعت مقرّر به رختخواب برويد. با کاهش سطح استرس، ساعت بدن شما کارش را آغاز خواهد کرد و به تدريج خود را با زمانبندي خواب شما تطبيق خواهد داد. صبور باشيد و فراموش نکنيد که اين فرايند چند هفته‌اي طول خواهد کشيد.

2- به خودتان فرصت استراحت بدهيد

شما بايد زمان کافي در اختيار بدنتان براي بازسازي خود و توليد مجدّد پيام‌آوران شادي قرار دهيد. اگر از عوارض استرس بيش از حد مانند خستگي، درد، اضطراب، مشکل خواب، افسردگي و ... رنج مي‌بريد به بدنتان فرصت التيام و بهبودي بدهيد.

هر روز صبح ليست کارهايي که مي‌خواهيد در آن روز انجام دهيد را تهيه کنيد....

سپس نصفه پائين آن ليست را پاره کنيد و دور بريزيد!

3- از فشار فعاليتها و درگيريهاي اجتماعي خود بکاهيد

بگذاريد کس ديگري ناهار خانواده در تعطيلات آخر هفته را درست کند. اين هفته فقط يکروز از خانه بيرون برويد. به ميهمانان شهرستاني خود که هميشه انتظار دارند در منزل شما اقامت کنند بگوئيد که «بعد از اين که در هتل اتاق گرفتند به شما تلفن کنند.»

بيشتر از گذشته به درخواستهايي که از سوي ديگران براي گرفتن وقت شما به عمل مي‌آيد «نه» بگوئيد.

4- هر تغييري در محيط زندگي خود را به تعويق بياندازيد

يادتان نرود که تغيير، استرس است. بنابراين آرام بگيريد و هر نوع تغيير بزرگي را به تعويق بياندازيد. مثلاً تغيير دکوراسيون خانه يا اسباب‌کشي به يک خانه جديد. تغيير در محيط زندگي، حتي اگر آن تغيير برايتان خوشايند باشد، يک استرس عمده است و حداقل 25 نمره به مقدار استرس شما مي‌افزايد و چنانچه دشواريهاي مالي هم به همراه داشته باشد مي‌تواند تا 65 نمره افزايش يابد.

وقتي در نظر بگيريد که مي‌خواهيد سطح استرس خود را به 150 يا پائين‌تر از آن برسانيد، آنگاه خواهيد ديد که چقدر به تعويق انداختن يک تغيير در محيط زندگي براي دستيابي به اين هدف مفيد است.

5- ساعت حضور خود در محيط کار يا تحصيل را کاهش دهيد

کار يا تحصيل بيش از 40 ساعت در هفته، 40 نمره به مقداراسترس شما مي‌افزايد، به خودتان مرخصي بدهيد.

6- رژيم استرس بيش از حد

•  مقدار قند خون خود را ثابت نگه داريد.

کساني که دچار استرس بيش از حد هستند تقريباً هميشه به استفاده از قند به عنوان يک نيروبخش روي مي‌آورند. در نتيجه، قند خون آنها بالا و پائين مي‌شود. بنابراين، مهمترين نکته رژيمي، ثابت نگه‌داشتن مقدار قند خون و جلوگيري از نوسان آن است. قند مورد نياز بدن خود را از ترکيبات کربوهيدرات مثل برنج، پاستا، نان، سيب‌زميني و غلات تامين کنيد. اين‌گونه مواد غذايي به کندي توسط بدن شکسته مي‌شوند و قند موجود در آنها در مدّت زماني طولاني آزاد مي‌شود. خوردن وعده‌هاي بيشتر غذاي کم به جاي يکي دو وعده غذاي زياد نيز به ثابت‌ نگه‌داشتن ميزان قند خون کمک مي‌کند.

•  سبزيجات بيشتري بخوريد.

توليد سروتونين (يکي از پيام‌آوران شادي) توسط مغز شما، به رژيم غذايي‌تان وابسته است. خوردن سبزيجات بيشتر، توليد سروتونين توسط مغز شما را مي‌تواند افزايش دهد. اين افزايش به دليل جذب بهتر آمينواسيد «اِل تريپتوفان» است. سبزيجات داراي اين مادّه به صورت طبيعي هستند. گوشت هم شامل «ال تريپتوفان» هست ولي هنگامي که شما گوشت مي‌خوريد، اين آمينواسيد بايد با بسياري آمينواسيدهاي ديگر براي جذب شدن به رقابت بپردازد که غالباً در اين رقابت بازنده مي‌شود. در نتيجه، با خوردن سبزيجات، جذب بهتر و مطمئن‌تري از «ال تريپتوفان» خواهيد داشت. به عبارت ساده‌تر، ناهار سالاد بخوريد!

•  ويتامين و مواد معدني به قدر کافي به بدنتان برسانيد.

مي‌توانيد از جدول زير استفاده کنيد. قرصهايي با اين ترکيبات در همه داروخانه‌ها در دسترس است. بهتر است روزي يک قرص مصرف کنيد.

ويتامين A

5000 واحد

ويتامين B12

9 ميکروگرم

منگنز

5 ميلي‌گرم

ويتامين E

30 واحد

ويتامين D

400 واحد

پتاسيم

30 ميلي‌گرم

ويتامين C

تا 250 ميلي‌گرم

بيوتين

45 ميکروگرم

کلريد

2/27 ميلي‌گرم

اسيدفوليک

400 ميکروگرم

کلسيم

162 ميلي‌گرم

کروميم

25 ميکروگرم

ويتامين B1

25/2 ميلي‌گرم

فسفر

125 ميلي‌گرم

سِلنيم

25 ميکروگرم

ويتامين B2

6/2 ميلي‌گرم

آهن

27 ميلي‌گرم

موليبدن

25 ميکروگرم

نياسيناميد

20 ميلي‌گرم

يد

150 ميکروگرم

روي

15 ميلي‌گرم

ويتامين B6

3 ميلي‌گرم

منيزيم

100 ميلي‌گرم





ويتامين K

125 ميکروگرم

مس

2 ميلي‌گرم





7- استفاده از نيروبخش‌ها را کاهش دهيد

نگران واکنش‌هاي نشانه‌اي باشيد. توصيه مي‌کنيم نيروبخش‌ها را از خانه‌تان و هر محل ديگري که به سادگي در دسترس باشند خارج سازيد. توجه داشته باشيد که حتي موقعي که واقعاً تصميم گرفته‌ايد مصرف نيروبخش‌ها را کاهش دهيد، ديدن يک شيريني مي‌تواند به خوردن آن منجر شود، پيش از آن که بتوانيد جلوي خود را بگيريد!

8- جلوي حساسيت‌تان را بگيريد

حساسيت (آلرژي) يک منبع عمده استرس براي بسياري از افراد است. اگر چيزهايي هست که در شما توليد حساسيت مي‌کند از آنها دوري کنيد.

9- به يک ورزش مفرّح بپردازيد - به مغز خود استراحت بدهيد

يک ورزش مفرّح، ترجيحاً ورزشي که شما را در ارتباط با آدمهاي ديگر قرار دهد را شروع کنيد. ارزش اين ورزش، سه بار در هفته از 20 دقيقه تا 2 ساعت، زايدالوصف است. اين کار، پيام‌آوران شادي در مغز شما را به نحو آرام و مداومي تقويت خواهد کرد. و شما به سرعت بهتر شدن حالتان را حس خواهيد کرد. ورزش خاصيت ديگري هم دارد. اغلب مردم به هنگام ورزش کردن، عصباني نمي‌شوند. بنابراين، سلولهاي عصبي مربوطه در مغز استراحت خواهند کرد و زمان لازم براي تجديد ذخيره‌سازي پيام‌آوران شادي را خواهند يافت. راههاي ديگري نيز براي «استراحت دادن به مغز» وجود دارد. گوش کردن به موسيقي، رقصيدن، کتاب خواندن، کار بر روي صنايع دستي، نواختن يک ساز، مديتيشن و يوگا نيز استرس را تسکين مي‌دهند. به طور کلي، هر فعاليتي که تمرکز حواس شما را به موضوعي بجز مشکلات زندگي معطوف دارد، در اين راه مفيد است. با اين کارها، بخش «حل مسأله» در مغزتان استراحت مي‌کند و فرصت مي‌يابد تا به توليد مجدد پيام‌آوران شادي و بازسازي خود بپردازد.

10- آرام‌بخش‌ها را کنار بگذاريد

آرام‌بخش‌ها بدن شما را از بازسازي پيام‌آوران شادي باز مي‌دارند. برخلاف نيروبخش‌ها که مي‌توان مقدار کمي از آنها را بدون آن که مشکل خاصي پيش آيد مصرف کرد، آرام‌بخش‌ها را بايد کلاً کنار گذاشت. با انجام 9 توصيه قبلي قاعدتاً نبايد ديگر به آرام‌بخش نياز داشته باشيد. البته قبل از آن که مصرف هر داروي تجويز شده‌اي را قطع کنيد، پزشکتان را در جريان بگذاريد. مصرف بسياري از آرام‌بخش‌ها بايد به تدريج قطع شود، نه يکباره. حتماً با پزشکتان مشورت کنيد. اگر کسي به شما آرام‌بخش، خصوصاً از خانواده واليوم، داده است تا به خوابتان کمک شود، با قطع آن ممکن است دچار مشکل جدّي بشويد. مصرف آنها را بايد به تدريج و تحت نظر پزشک قطع کرد. حتي در اين حالت هم عوارض کنار گذاشتن آنها بسيار ناخوشايند است. مهمترين عارضه، بي‌خوابي و خوابهاي آشفته و آزاردهنده ديدن است. اگر سرخود مصرف آنها را قطع کنيد ممکن است به بيخوابي، بدتر از هميشه، دچار شويد! و به اشتباه نتيجه‌گيري کنيد که به آرام‌بخش‌ بيشتري نياز داريد! افتادن به دام آرام‌بخش‌ها بسيار ساده است.

اگر اين 10 توصيه کافي نبود

اگر تمام کارهايي که گفته شد را انجام داديد و هنوز عوارض استرس بيش از حد، يعني

•  خستگي

•  درد

•  اضطراب

•  افسردگي

•  مشکل خواب

•  لذت نبردن از زندگي

پابرجاست، در اين صورت زمان آن فرا رسيده است که از کمک ديگران استفاده کنيد...

به پزشک مراجعه کنيد

استرس بيش از حدي که خودتان نتوانيد آن را از بين ببريد ممکن است علائم اوليه بيماريهايي از قبيل مشکل تيروئيد، نامتعادل بودن کلسيم (زياد بودن يا کم بودن)، کم خوني، مرض قند، شيدايي-افسردگي (اختلال دوقطبي)، مشکلات کبدي، اختلال ريوي، کمبود ويتامين و کمبود هورموني باشد. اينها نمونه‌هايي از بيماريهاي جسمي هستند که ممکن است شما از وجودشان آگاه نباشيد اما آنقدر استرس در بدن شما به وجود آورند که شما را به استرس بيش از حد دچار سازند.

پزشک شما با در اختيار داشتن سابقه بيماريهاي شما و انجام آزمايشهاي کامل خون و ادرار مي‌تواند وجود اين بيماريها را تشخيص دهد.

پزشک همچنين مي‌تواند با قطع کليه نيروبخش‌ها، داروهاي جايگزين براي شما تجويز کند.

به متخصص تغذيه مراجعه کنيد

پيش از اين گفتيم که بايد از خوردن غذاهايي که در شما حساسيت ايجاد مي‌کند خودداري کنيد. هر نوع واکنش حساسيتي، استرس‌زاست و مي‌تواند به استرس بيش از حد شما کمک کند.

اما نوع ديگري از غذاها هم هستند که بايد از خوردن آنها خودداري کرد. غذاهايي که خيلي دوستشان داريد و يا به قول عاميانه دلتان برايشان لک مي‌زند، غذاهايي هستند که مستقيماً بر مغز شما تاثير مي‌گذارند. در اغلب موارد، اين گونه غذاها حاوي نيروبخش‌ها، مثل قند يا کافئين هستند. ولي گاهي اوقات نيز ذرت، شير يا مخمرها اين نقش را بازي مي‌کنند. پروتئين موجود در آنها مستقيماً بر عملکرد پيام‌آوران مغز تاثير مي‌گذارد. متخصص تغذيه مي‌تواند رژيمهاي غذايي بدون ذرت، بدون شير و يا بدون مخمّر به شما پيشنهاد کند.

به روان‌شناس مراجعه کنيد

يک روان‌شناس با تجربه مي‌تواند کمک زيادي به شما بکند. او مي‌تواند منابع استرس‌زايي را که شما ناديده گرفته‌ايد کشف کند و به شما کمک کند تا با مشکلات عمومي زندگي به نحوي کنار آئيد که استرس کمتري در شما به وجود آورد. در اين رابطه، تکنيکهايي مثل مديتيشن و يوگا براي «استراحت دادن به ذهن» بسيار موثرند.

به روان‌پزشک مراجعه کنيد

اگر همه اقدامات قبلي را انجام داده‌ايد و هنوز نتوانسته‌ايد سطح استرس خود را کاهش داده و احساس راحتي کنيد، به روان‌پزشک مراجعه کنيد. روان‌پزشک مي‌تواند با تجويز داروهاي خاصي به «متعادل ساختن دوباره فعل و انفعالات شيميايي مغز» شما کمک کند. اين داروها در دو دسته عمومي قرار دارند. يکي تري سيکليک‌ها که ميزان سروتونين، دوپامين و نورآدرنالين را افزايش مي‌دهند و ديگري SSRT ها که مانع جذب سروتونين شده و عمدتاً عملکرد سروتونين را تقويت مي‌کنند.

هر دوي اين گروه از داروها موثرند ولي داراي عوارض جانبي متفاوتي مي‌باشند. اين که روان‌پزشک کداميک از آنها را تجويز کند به عوارض استرس بيش از حد در شما، بستگي دارد.





قسمت دهم

سه قانون براي غلبه هميشگي بر استرس بيش از حد





قانون 1: با علامتهاي بدن خود آشنا شويد

به طور مرتب بدن خود را از نظر وجود علامتهاي استرس بيش از حد بررسي کنيد. مواظب نشانه‌هاي اختلال در الگوي خواب خود باشيد، زيرا اين معمولاً نخستين علامت استرس بيش از حد است.

همان‌گونه که بيماران قندي با علامتهاي بدن خود آشنا هستند و مي‌دانند که تشنگي مداوم، خستگي و افزايش ادرار، نشانه بالا رفتن ميزان قند خون و لرزش، تحريک‌‌پذيري و عرق کردن نشانه پائين آمدن ميزان قند خون است، شما نيز چنانچه در معرض استرس بيش از حد قرار داريد بايد ياد بگيريد که علامتهاي هشدار دهنده اوليه آن را بشناسيد. به محض آن که الگوي خواب شما تغيير کند، يا احساس خستگي، لذت نبردن از زندگي، اضطراب يا دردهاي مختلف کنيد، بايد به سراغ راههاي درمان استرس بيش از حد برويد.

قانون 2: استرس‌هاي خود را جابجا کنيد

با «جابجايي استرس»، سطح استرس خود را زير حد مجاز نگاه داريد. اگر استرس جديدي به زندگي شما وارد شد، با حذف يا به تعويق انداختن استرس‌هاي ديگر، جا براي آن باز کنيد. و بدين ترتيب، کلّ استرس‌هاي خود را پائين نگاه داريد.

مشکل از آنجايي شروع مي‌شود که افراد، استرس‌هاي خود را روي هم انبار مي‌کنند. در اين حالت است که استرس بيش از حد به تدريج سروکلّه‌اش پيدا مي‌شود.

براي سلامت ماندن، ياد بگيريد که استرس‌هاي خود را جابجا کنيد.

قانون 3: از جعبه ابزارتان استفاده کنيد

شما اکنون جعبه‌ابزاري پر از روشهاي مختلف مقابله با استرس بيش از حد داريد. هرگاه بدن شما علامتهاي استرس بيش از حد را آشکار ساخت، مي‌توانيد از ابزارهايي که در اين مقاله براي کمک به شما در برگشت به مسير سلامتي ارائه شده استفاده کنيد.

فراموش نکنيد که مشکلات خواب، خستگي، دردها، اضطراب، افسردگي، لذت نبردن از زندگي، همه و همه به دليل تغييرات فعل و انفعالات شيميايي مغز شماست. اکنون راههاي درمان موثر در اختيار شماست.

از همين امروز شروع کنيد!





قسمت يازدهم

کلام آخر





يک بيماري همه‌گير ديگر

در طول تاريخ، بشر با بيماريهاي همه‌گيري روبرو شده که بخش قابل توجهي از جمعيت را از بين برده‌اند. طاعون در قرون وسطي اروپا را فرا گرفت و ميليونها نفر را نابود کرد. در سالهاي 1500 ميلادي، سيفيليس يک چهارم جمعيت اروپا را به کام مرگ فرستاد. در سالهاي 1700 ميلادي سرخک تقريباً نيمي از جمعيت‌ هاوايي را از بين برد.

امروزه يک دهم جمعيت جهان به استرس بيش از حد دچار هستند. کساني که سعي مي‌کنند با مصرف دارو به مقابله با آن بپردازند در مسير اشتباهي گام برمي‌دارند.

تاثيرات استرس بيش از حد، سالانه حداقل 60 ميليارد دلار براي جوامع ما هزينه دربردارد. اين هزينه حاصل از دست دادن کارايي، هزينه‌هاي درماني، حوادث کاري و مرگ و ميرهاي ناشي از حوادث رانندگي است.

چرا يک دهم جمعيت جهان کنوني ما نمي‌توانند از نظر جسمي خود را با سطح استرس موجود در زندگي امروزي تطبيق دهند؟ پاسخ اين سوال در سرعت تغييرات در جوامع امروزي نهفته است.

از گاري تا موشک

ما اکنون در جامعه‌اي زندگي مي‌کنيم که وجه مشخصه آن، تغييرات سريع است. تعريف وسيعتر ما از استرس به ما مي‌گويد که اين تغييرات سريع به معني سطح بالايي از استرس است. اغلب تجربيات بشري، درگير چنين سرعت تغييراتي نبوده و ما را براي برخورد با نيازهاي زندگي در قرن بيستم و بيست و يکم آماده نکرده است.

بيائيد براي اين که اين واقعيت را بهتر لمس کنيم، پا را از زمان حاضر بيرون بگذاريم. اکتشافات باستان‌شناسي نشان مي‌دهد که چهارصد نسل از آدميان اساساً داراي يک سبک زندگي بوده‌اند و از ابزارهاي تقريباً مشابهي استفاده کرده‌اند. نسل بعد از نسل با شرايط زندگي مشابهي روبرو بوده و از سالي به سال ديگر، تغييرات بسيار جزئي و اندکي به وجود آورده‌اند.

راه حل هر يک از مشکلات زندگي در ضمير افراد مسن دهکده انباشته مي‌شد و اين دانش از نسلي به نسل ديگر منتقل مي‌شد. تغييرات نيز همان‌گونه که گفتيم در طول صدها و بلکه هزاران سال اتفاق مي‌افتاد. به نمونه‌هاي زير توجه کنيد:

مردمي که با نيزه به شکار مي‌پرداختند ياد گرفتند که از نيزه پرتاب کن براي افزايش دقت‌شان استفاده کنند.

زمان صرف شده: در حدود 5000 سال

تير و کمان به نحو قابل ملاحظه‌اي بر دقت و سهولت شکار کردن افزود.

زمان صرف شده: بيش از 4000 سال

پيدايش کشاورزي. پرورش ذرت به عنوان يک محصول.

زمان صرف شده: 2000 سال

حال، به زمان حاضر بازگرديم. شخصي که در سال 1900 ميلادي زاده شده باشد، در طول حياتش اختراع راديو، تلويزيون، کامپيوتر، ماشين سواري، موتورسيکلت، هواپيماهاي ملخي، هواپيماي جت، سفينه‌هاي فضا پيما و ... را تجربه کرده است. همچنين پياده شدن انسان بر کره ماه، تولّد بچه‌هاي آزمايشگاهي، دو جنگ جهاني که تقريباً تمام کره زمين را در بر گرفت، توليد انرژي هسته‌اي و سلاحهاي اتمي را شاهد بوده است.

در چنين محيطي ديگر نسل قديمي لزوماً پاسخهاي درست براي هر مشکلي را در اختيار ندارند. زندگي در فضاي حتي يک نسل نيز به سرعت در حال تغيير است. جوامع امروزي از جوامعي که در آن پيرترها تسلّط داشتند و راه حل مشکلات زندگي را ارائه مي‌کردند، به جوامع «جوان محور» که در آن انعطاف‌پذيري و قابليت تطبيق با تغييرات ضرورتي حياتي دارد، تغيير يافته است.

تمام دوران گذشته حيات بشر، ما را از نظر فيزيکي و جسمي براي پذيرش چنين سرعت تغييراتي آماده نکرده است. در حال حاضر، از هر ده نفر، يکنفر قادر به تطبيق خود با اين شرايط نبوده و کنار افتاده است و اين در حالي است که شتاب تغييرات همچنان رو به افزايش است. انسان قرن بيست و يکم بايد بتواند تعادل و توازن فيزيولوژيک خود را در اين درياي استرس‌زاي تغييرات فرهنگي و تکنولوژيکي حفظ کند.

بيوگرافي نويسنده

دکتر استيو برنز، فارغ‌التحصيل دانشکده پزشکي دانشگاه کاليفرنيا درلس آنجلس ( UCLA ) است و از سال 1974 تا کنون به حرفه پزشکي اشتغال دارد. او ابتدا در زمينه پزشکي اورژانس فعاليت مي‌کرد ولي از 25 سال پيش بر روي پزشکي محيط کار تمرکز داشته است. دکتر برنز به بيش از 800 شرکت در ناحيه کاليفرنياي جنوبي، مشاوره پزشکي داده و آنها را در پرداختن به جنبه‌هاي سلامت و امنيت کارمندان و کارگران کمک کرده است. در طول اين مدّت، دکتر برنز بيش از 125000 نفر که بيماريهاي شخصي يا مربوط به محيط کار داشتند را درمان نموده است.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 ساعت: 8:55 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 87

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس