سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
لزوم پوشيدگي زن در برابر مرد بيگانه يكي از مسائل مهم اسلامي است ، در خود قرآن كريم در باره اين مطلب تصريح شده است ، عليهذا در اصل مطلب از جنبه اسلامي نمي توان ترديد كرد .
پوشيدن زن خود را از مرد بيگانه يكي از مظاهر لزوم حريم ميان مردان و زنان اجنبي است ، همچنانكه عدم جواز خلوت ميان اجنبي و اجنبيه يكي ديگر از مظاهر آن است .
چنانكه مي دانيم در ميان حيوانات هيچگونه حريمي ميان جنس نر و ماده وجود ندارد ، آنها آزادانه با يكديگر معاشرت مي كنند ، قاعدة اولي طبيعي اين است كه افراد انسان نيز چنين باشند ، چون موجبي سبب شده كه ميان جنـس زن و مرد حريم و حائلي به صورت پوشيدگي زن يا به صورت ديگر به وجود آيد ؟
اختصاص به پوشش ندارد ، در مطلق اخلاق جنسي جاي چنين سئوالي هست ، در باره حيا و عفاف نيز همين پرسش هست ، حيوانات در مسائل جنسي احساس شرم نمي كنند ولي در انسان بالاخص در جنس ماده حيا و شرم وجود دارد .
آيا اسلام طرفدار پرده نشيني زن است همچنانكه لغت « حجاب » بر اين معني دلالت مي كند ، يا اسلام طرفدار اين است كه زن در حضور مرد بيگانه بدن خود را بپوشاند بدون آنكه مجبور باشد از اجتماع كناره گيري كند ؟
qتاريخچه حجاب
قبل از اسلام در ميان بعضي از ملل حجاب وجود داشته است . در ايران باستان و در ميان قوم يهود و احتمالا” در هند حجاب وجود داشته است و از آنچه در قانون اسلام آمده سخت تر بوده است . اما در جاهليت عرب حجاب وجود نداشته است و بوسيلة اسلام در عرب پيدا شده است حجابي كه در قوم يهود معمول بود بسي سخت تر و مشكل تر از حجاب اسلامي بوده است . در جلد اول تاريخ تمدن صفح 552 راجع به ايرانيان قديم مي گويد :
« در زمان زرتشت زنان منزلتي عالي داشتند ، با كمال آزادي و با روي گشاده در ميان مردم آمد وشد مي كردند » .
آنگاه چنين مي گويد :
« پس از داريوش مقام زن مخصوصا” در طبقه ثروتمندان تنزل پيدا كرد . زنان فقير چون براي كار كردن ناچار از آمد و شد در ميان مردم بودند آزادي خود را حفظ كردند ، ولي در مورد زنان ديگر ، گوشه نشيني زنان حيض كه برايشان واجب بود رفته رفته امتداد پيدا كرد و سراسر زندگي اجتماعي شان را فرا گرفت ، و اين امر خود مبناي پرده پوشي در ميان مسلمانان به شمار مي رود ، زنان طبقات بالاي اجتماعي جرات آن را نداشتندكه جز در تخت روان روپوش دار از خانه بيرون بيايند ، و هرگز به آنان اجازه داده نمي شد كه آشكارا با مردان آميزش كنند ، زنان شوهردار حق نداشتند هيچ مردي را ولو پدر يا برادرشان باشد ببينند ، در نقش هايي كه از ايران باستان برجاي مانده هيچ صورت زن ديده نمي شود و نامي از ايشان به نظر نمي رسد 000 »
چنانچه ملاحظه مي كنيد حجاب سخت و شديدي در ايران باستان حكمفرما بوده ، حتي پدرانو برادران نسبت به زن شوهردار نامحرم شمرده مي شده اند .
به عقيده ويل دورانت مقررات شديدي كه طبق رسوم و آئين محبوسي در باره زن حائض اجرا مي شده كه در اتاقي محبوس بوده همه از او در مدت عادت زنانگي دوري مي جسته اند و از معاشرت با او پرهيز داشته اند . سبب اصلي پيدا شدن حجاب در ايران باستان بوده است در ميان يهوديان نيز چنين مقرراتي در بارة زن حائض اجرا مي شده است .
جواهر لعل نهرو نخست وزير فقيد هند نيز معتقد است كه حجاب از ملل غير مسلمان : روم و ايران به جهان اسلام وارد شد . در هند نيز حجاب سخت و شديدي حكمفرما بوده است ولي درست روشن نيست كه قبل از نفوذ اسلام در هند وجود داشته است و يا بعدها پس از نفوذ اسلام در هند رواج يافته است و هندوان غير مسلمان تحت تأثير مسلمانان و مخصوصا” مسلمانان ايراني حجاب زن را پذيرفته اند .
آنچه مسلم است اين است كه حجاب هندي نيز نظير حجاب ايران باستان سخت و شديد بوده است . نهرو مي گويد : « متاسفانه اين رسم ناپسند كم كم يكي از خصوصيات جامعة اسلامي شد و هند نيز وقتي مسلمانان بدين جا آمدند آنرا آموخت » .
به عقيده نهرو حجاب هند بواسطة مسلمانان به هند آمده است ولي اگر تمايل به رياضت و ترك لذت را يكي از علل پديد آمدن حجاب بدانيم بايد قبول كنيم كه هند از قديمي ترين ايام حجاب را پذيرفته است . زيرا هند از مراكز قديم رياضت و پليد شمردن لذات مادي بوده است . به هر حال آنچه مسلم است اينست كه قبل از اسلام حجاب در جهان وجود داشته است و اسلام مبتكر آن نيست .
qعلت پيدا شدن حجاب
در بابت علت پيدا شدن حجاب نظريات گوناگوني ابراز شده است ، و غالبا” اين علتها براي ظالمانه يا جاهلانه جلوه دادن حجاب ذكر شده است . بعضي نظريان فلسفي و بعضي اجتماعي و بعضي اخلاقي و بعضي اقتصادي و بعضي رواني است . كه ذيلا” ذكر مي شود :
1-ميل به رياضت و رهبانيت ( ريشه فلسفي )
2-عدم امنيت و عدالت اجتماعي ( ريشه اجتماعي )
3-پدرشاهي و سلطه مرد بر زون و استثمار نيروي وي در جهت منابع اقتصادي مرد ( ريشه اقتصادي )
4-حسادت و خودخواهي مرد ( ريشه اخلاقي )
5-عادت زنانگي زن و احساس او به اينكه در خلقت از مرد چيزي كم دارد ، به علاوه مقررات خشـني كه در زمينه پليدي او و ترك معاشرت با او در ايام عادت وضع شده است ( ريشه رواني ) .
علل نامبرده يا به هيچوجه تأثيري در پيدا شدن حجاب در هيچ نقطه از جهان نداشته است و به جهت آنها را به نام علت حجاب ذكر كرده اند و يا فرضا” در پديد آمدن بعضي از سيستم هاي غيراسلامي تأثير داشته است در حجاب اسلامي تأثير نداشته است ، يعني حكمت و فلسفه اي كه در اسلام سبب تشريع حجاب شدهنبوده است .
مخالفان حجاب گاهي آن را زائيده يك طرز تفكر فلسفي خاص دربارة جهان و لذات جهان معرفي مي كنند و گاهي ريشه سياسي و اجتماعي براي آن ذكر مي كنند و گاهي آن را معلول علل اقتصادي مي دانند و گاهي جنبه هاي خاص اخلاقي يا رواني را در پديد آمدن آن دخالت مي دهند .
qارتباط مسأله پوشش با فلسفة رياضت و رهبانيت
ارتباط مسأله پوشش با فلسفه رياضت و رهبانيت از اين جهت است كه چون زن بزرگترين موضوع خوشي و كامراني بشر است اگر زن و مرد معاشر و محشور با يكديگر باشند ، خواه ناخواه دنبال لذت جويي و كاميابي مي روند . پيروان فلسفه رهبانيت و ترك لذت براي اينكه محيط را كاملا” با زهد و رياضت سازگار كنند بين زن و مرد حريم قائل شده پوشش را وضع كرده است .
يكي از علل پديد آمدن اينگونه افكار و عقايد ، تمايل بشر براي وصول به حقيقت است ، اين تمايل در بعضي افراد فوق العاده شديد است ، و اگر با اين عقيده ضميمه گردد كه كشف حقيقت از براي روح آنگاه حاصل مي شود كه بدن و تمايلات بدني و جسماني مقهور گردد ، قهرا” منجر به رياضت و رهبانيت مي گردد . اين انديشه كه وصول به حق جز از راه فنا و نيستي و مخالف با هواي نفس ميسر نيست ، علت اصلي پديد آمدن رياضت و رهبانيت است .
علت ديگر پديده رياضت آميخته بودن لذات مادي به پاره اي از رنج هاي معنوي است . بشر ديده است كه همواره در كنار لذتهاي مادي يك عده رنج هاي روحي وجود دارد مثلا” ديده است كه هرچند ، داشتن ثروت موجب يك سلسله خوشي ها و كامراني ها است اما هزاران ناراحتي ها و اضطراب ها و تحمل ذلتها در تحصيل و در نگهداري آن وجود دارد ، بشر ديده كه آزادي و استغنا و علو طبع خود را به واسطة اين لذات مادي از دست مي دهد ، از اين رو از همه آن لذات چشم پوشيده تجرد و استغناء را پيشه خود ساخته است .
علل ديگري نيز براي پديد آمدن رياضت و گريز از لذت ذكر كرده اند ، از آن جمله اينكه محروميت و شكست در موفقيت هاي مادي مخصوصا” شكست در عشق ، سبب توجه به رياضت مي گردد ، روح بشر از اين نوع شكستها انتقام خود را از لذت هاي مادي بدين صورت مي گيرد كه آنها را پليد مي شناسد و فلسفه اي براي پليدي آنها مي سازد . اصولا” اسلام با فكر رياضت و رهبانيت سخت مبارزه كرده است و اين مطلب را مستشرقين اروپايي هم قبول دارند .
qعدم امنيت
ريشه ديگري كه براي به وجود آمدن پوشش ذكر كرده اند ناامني است . در زمان هاي قديم بي عدالتي و ناامني بسيار بوده است . دست تجاوز زورمندان و قلدران به مال و ناموس مردم بي باكانه دراز بوده است . همانطور كه در مورد ثروت امنيت نبود ، راجع به زن هم امنيت وجود نداشت ، هركس زن زيبايي داشت ناچار بود او را از نظر زورمندان مخفي نگهدارد ، زيرا اگر آنها اطلاع پيدا مي كردند ، او ديگر مالك زن خود نبود .
ايران دورة ساساني ناظر جنايت ها و فجايع عجيبي در اين زمينه بوده است . شاهزادگان و موبدان و حتي كدخداها و ارباب ها هرگاه از وجود زن زيبايي در يك خانه مطلع مي شدند به آن خانه مي ريختند و زن را از خانه شوهرش بيرون مي كشيدند اما اين كه بگوييم علل حجاب هاي افراطي و عقايد افراطي در مورد پوشش زن عدم امنيت مي باشد ، زيرا در عصر ما امنيت كامل در مورد زن كاملا” برقرار است ، در عين دنياي صنعتي آمريكا و اروپا كه به غلط آن را دنياي تمدن مي ناميم . احيانا” آمارهاي وحشت آوري از زناي به عنف مي خوانيم ، چه رسد به دنياي به اصطلاح نيمه متمدن و تمام وحشي . تا در جهان حكومت شهوت برقرار است هرگز امنيت ناموسي وجود نخواهد داشت ، منتها شكل قضيه تفاوت مي كند . پس اين ادعا كه در عصر ما امنيت ناموسي كامل برقرار است و صاحبان نواميس بايد از اين نظر خاطرشان جمع باشد ياوه اي بيش نيست . مسلما” علت دستور پوشش در اسلام عدم امنيت نبوده است .
لااقل علت ؟؟؟؟؟ و اساسي ، عدم امنيت نبوده است زيرا اين امر نه در آثار اسلامي به عنوان علت پوشش معرفي شده است و نه چنين چيزي با تاريخ تطبيق مي كند . در ميان اعراب جاهليت پوشش نبود و در عين حال امنيت فردي بواسطة زندگي خاص قبيله اي و بدوي وجود داشت . يعني در همان وقت كه در ايران ناامني فردي و تجاوز به ناموس به حداعلي وجود داشت و پوشش هم بود در عربستان ، اينگونه تجاوز بين افراد قبايل وجود نداشت .
qاستثمار زن
بعضي ها براي پوشش زن ريشه اقتصادي قائل شده ، گفته اند حريم و پوشش يادگار عهد مالكيتو تسلط مرد است . مردان به خاطر اينكه از وجود زنان بهره اقتصادي ببرند و آنها را مانند بردگان استثمار كنند ، آنها را در خانه ها نگه مي داشتند و براي اين كه فكر زن را قانع كنند كه خود به خود از خانه بيرون نرود و بيرون رفتن را كار بدي بداند فكر حجاب و خانه نشيني را خلق كردند .
قدر مسلم اين است كه حجاب در اسلام بدين منظور نيست ، اسلام هرگز نخواسته مرد از زن بهره كشي اقتصادي كند ، بلكه سخت با آن مبارزه كرده است اسلام با قاطعيت تامي كه بهيچوجه قابل مناقشه نيست ، اعلام كرده است كه مرد هيچ گونه حق استفاده اقتصادي از زن ندارد . اين مسأله كه زن استقلال اقتصادي دارد . ازمسلمات قطعي اسلام است . اگر اسلام در حجاب ، نظر به استثمار اقتصادي زن داشت بيگاري زن را براي مرد تجويز مي كرد . معقول نيست كه از يك طرف براي زن استقلال اقتصادي نائل شود و از طرف ديگر حجاب را به منظور استقلال و استثمار زن وضع كند پس اسلام چنين منظور نداشته است .
qحسادت
ريشه ديگري كه براي پيدا شدن حجاب ذكر كرده اند جنبة اخلاقي دارد در اينجا نيز مانند نظريه سابق علت پيديد آمدن حجاب را تسلط مرد و اسارت زن معرفي كرده اند . با اين فرق كه در اينجا براي تسلط جويي مرد ، به جاي ريشة اقتصادي ريشة اخلاقي ذكر شده است : گفته اند علت اينكه مرد ، زن را بدين شكل اسير نگه مي دارد حس خودپرستي و حسادت وي نسبت به مردان ديگر است . حسادت و غيرت صفت كاملا” متفاوت اند و هر كدام ريشه اي جداگانه دارد . ريشه حسادت خودخواهي و از غرايز و احساسات شخصي مي باشد ولي غيرت يك حس اجتماعي و نوعي است و فايده و هدفش متوجه ديگران است و اما اينكه آيا نظر اسلام در بارة حجاب و پوشش احترام گذاشتن به حس غيرت مرد است يا نه ؟
جواب اين است كه بدون شك اسلام همان فلسفه اي كه در حس غيرت هست يعني حفاظت ، پاكي نسل و عدم اختلاط اساب را منظور نظر دارد ، ولي علت حجاب اسلامي منحصر به اين نيست .
qعادت زنانگي
به عقيده بعضي حجاب و خانه نشيني زن ريشه رواني دارد ، زن از ابتدا در خود نسبت به مرد احساس حقارت مي كرده است . از دو جهت :
يكي احساس نقص عضوي نسبت به مرد ، ديگري خونريزي ماهانه و حين زايمان و حين ازاله بكارت . اين كه عادت ماهانه نوعي پليدي و نقص است ، فكري است كه از قديم در ميان بشر وجود داشته است و به همين دليل زنان در ايام عادت مانند يك شيئ پليد در گوشه اي محبوس بوده اند ، و از آنها دوري و اجتناب مي شده است .
در ميان يهوديان و زرتشتيان با زن حائض مانند يك شيئي پليد رفتار مي شده است و اين جهت ، هم در زن و هم در مرد اين فكر را به وجود آورده كه زن موجود پست و پليدي است و مخصوصا” خود زن در آن حالت احساس شرم و نقص مي كرده خود را مخفي مي ساخته است . درباره اينكه زن ابتدا در خود احساس نقص مي كرده است و سبب شده كه هم خود او و هم مرد ، او را موجود پست بشمارد ، سخنان زيادي گفته شده است ، خواه آن سخنان درست باشد و خواه نادرست ، با فلسفة اسلام در باره زن و پوشيدگي زن رابطه اي ندارد . اسلام نه حيض را موجب پستي و حقارت زن مي داند و نه پوشيدگي را به خاطر پستي و حقارت زن عنوان كرده است ، بلكه منظورهاي ديگري داشته است .
qواژه حجاب
معناي لغوي حجاب كه در عصر ما اين كلمه براي پوشش زن معروف شده است چيست ؟ كلمه حجاب هم به معني پوشيدن است و هم به معني پرده و حاجب . بيشتر استعمالش به معني پرده است .
استعمال كلمه حجاب در مورد پوشش زن يك اصطلاح نسبتا” جديد است . در قديم و مخصوصا” در اصطلاح فقهاء ، كلمه « ستر » كه به معني پوشش است به كار رفته است.
وظيفه پوشش كه اسلام براي زنان مقرر كرده است بدين معني نيست كه از خانه بيرون نرود زنداني كردن و حبس زن در اسلام مطرح نيست ، در برخي از كشورهاي قديم مثل ايران قديم و هند چنين چيزهايي وجود داشته است ولي در اسلام وجود ندارد . پوشش زن در اسلام اين است كه زن در معاشرت خود با مردان بدن خود را بپوشاند و به جلوه گري و خودنمايي نپردازد .
qسيماي حقيقي مسأله حجاب
حقيقت امر اين است كه در مسأله پوشش ، و به اصطلاح عصر اخير حجاب ، سخن در اين نيست كه آيا زن خوب است پوشيده در اجتماع ظاهر شود يا عريان ؟
فلسفة پوشش اسلامي به نظر ما چند چيز است بعضي از آنها جنبه رواني دارد و بعضي جنبه خانه و خانوادگي و بعضي ديگر جنبة اجتماعي و بعضي مربوط است به بالا بردن اقدام زن و جلوگيري از ابتذال او .
qايرادها و اشكال ها
حجاب و منطق
اولين ايرادي كه بر پوشيدگي زن مي گيرند اين است كه دليل معقولي ندارد و چيزي كه منطقي نيست نبايد از آن دفاع كرد . مي گويند منشاء حجاب يا غارتگري و ناامني بوده است كه امروز وجود ندارد ، و يا فكر رهبانيت و ترك لذت بوده است كه فكر باطل و نادرستي است ، و يا خودخواهي و سلطه جويي مرد بوده كه رذيله اي است ناهنجار و بايد با آن مبارزه كرد و يا اعتقاد به پليدي زن در ايام حيض بوده است كه اين هم خرافه اي بيش نيست .
حجاب و اصل آزادي
ايراد ديگري كه بر حجاب گرفته اند اين است كه موجب سلب حق آزادي كه يك حق طبيعي بشري است مي گردد و نوعي توهين به حيثيت انساني زن به شمار مي رود . مي گويند احترام به حيثيت و شرف انساني يكي از موارد اعلاميه حقوق بشر است ، هر انساني شريف و آزاد است مرد باشد يا زن ، سفيد باشد يا سياه ، تابع هر كشور يا مذهبي مي باشد .
مجبور ساختن زن به اينكه حجاب داشته باشد بي اعتنايي به حق آزادي او و اهانت به حيثيت انساني او است و به عبارت ديگر ، ظلم فاحشي است به زن ، بايد پاسخ داد كه لازم به ذكر است كه فرق است بين زنداني كردن زن در خانه و بين موظف دانستن او به اينكه وقتي مي خواهد با مرد بيگانه مواجه شود پوشيده باشد .
در اسلام محبوس ساختن و اسير كردن زن وجود ندارد . حجاب در اسلام يك وظيفه اي است بر عهدة زن نهاده شده كه در معاشرت و برخورد با مرد بايد كيفيت خاصي را در لباس پوشيدن مراعات كند اين وظيقه از ناحيه مرد بر او تحميل شده است و نه چيزي است كه با حيثيت و كرامت او منافات داشته باشد و يا تجاوز به حقوق طبيعي او كه خداوند برايش خلق كرده است محسوب شود .
qركود فعاليت ها
سومين ايرادي كه بر حجاب مي گيرند كه سبب ركود و تعطيلي فعاليت هايي است كه خلقت در استعداد زن قرار داده است . زن نيز مانند مرد داراي ذوق ، فكر ، فهم ، هوش و استعداد كار است اين استعدادها را خدا به او داده است و بيهوده نيست و بايد به ثمر برسد . بازداشتن زن از كوشش هايي كه آفرينش به او امكان داده است نه تنها ستم به زن است ، خيانت به اجتماع نيز مي باشد . حجاب اسلامي موجب هدر رفتن نيروي زن و ضايع ساختن استعدادهاي فطري او نيست اين افراد مذكور بر آن شكلي از حجاب كه در ميان هندي ها و ايرانيان قديم يا يهوديان متداول بوده است وارد است . ولي حجاب اسلام نمي گويد كه بايد زن را در خانه محبوس كرد و جلوي بروز استعدادهاي او را گرفت ، مبناي حجاب در اسلام چنانكه گفتيم اين است كه التذاذات جنسي بايد به محيط خانوادگي و به همسر مشروع اختصاص يابد و محيط اجتماع ، خالص براي كار و فعاليت باشد . به همين جهت به زن اجازه نمي دهد كه وقتي از خانه بيرون مي رود موجبات تحريك مردان را فراهم كند و به مرد هماجازه نمي دهد كه چشم چراني كند .
qافزايش التهاب ها
يك ايراد ديگر كه بر حجاب گرفته اند اين است كه ، ايجاد حريم ميان زن و مرد بر اشتياق ها و التهاب ها مي افزايد و طبق اصل « الانسان حريص علي ما منع منه » ، حرص و ولع نسبت به اعمال جنسي را در زن و مرد بيشتر مي كند . به علاوه سركوب كردن غرائز موجب انواع اختلال هاي رواني و بيماري هاي روحي مي گردد .
پاسخ اين ايراد اين است كه درست است كه ناكامي ، بالخصوص ناكامي جنسي عوارض وخيم و ناگواري دارد و مبارزة با اقتضاء غرائز در حدودي كه مورد نياز طبيعت است غلط است ، ولي برداشتن قيود اجتماعي مشكل را حل نمي كند بلكه بر آن مي افزايد . اشتباه كردند كساني كه طغيان نفس اماره و احساسات شهواني را تنها معلول محروميت ها و عقده هاي ناشي از محروميتها دانسته اند . اگر در مشرق زمين محروميت ها باعث انحرافات جنسب و همجنس بازي شده است ، در اروپا شهوتراني هاي زياد باعث اين انحراف گشته است .
qزن در نگرش اسلام و ديگران
اروپا تا قرن 20 ، متأسفانه دچار كج فهمي در باب زنها بود كه حتي حق مالكيت را ، زن در بسياري از جوامع غربي نداشت . تا اوايل قرن بيستم و تا قبل از اين دهه هاي اخير ، بايد گفت در غرب هم ، همين جور بوده است . چقدر زنهايي كه در خانه ها از دست شوهرانشان كتك مي خوردند . چقدر زنهايي كه كارهاي سنگين خانواده ، بر دوش آنها بود و 000 از اين قبيل ظلمهايي كه به زن به عنوان موجود ضعيف تر از سوي مرد به عنوان موجود قوي تر شد ، كم نيست . الان هم اگر درجوامع غربي ، حالا براثر برخي از قوانين و ادعاهاي فراواني كه كردند ،يك قدري كمتر است ، ولي بازهم هست .
امروز متاسفانه ، عليرغم همه آنچه در باره دفاع از حقوق زن گفته مي شود ، ما مي بينيم كه اين ظلم در دنيا نسبت به زن روز به روز بيشتر مي شود . خيلي از خانم ها هستند كه متدين هستند ، مسلمان هستند به انقلاب هم عقيده دارند ولي مسئله حجاب برايشان روشن نيست . حرفي ندارد ، حجاب را رعايت مي كنند اما واقعا” حجاب ، در ذهن آنها ، سئوال و مسئله است . بايد به اينها پاسخ داده شود .
qحجاب و حفظ ارزش هاي زن
اولين زمينه و عامل ، براي پديده بي حجابي در ميادين فعاليت هاي اجتماعي زن در دنياي كنوني ، برداشت و تفسير غلطي است كه از آزادي ، بعمل آمده است . دنيا ، براساس يك تفسير غلط زن را به بي حجابي كشاند و پديده بي حجابي را به زن تحميل كرد براساس اين تفسير غلط بود كه انسان تنها در بعد زندگي مادي و حيواني خلاصه مي شود .
ديگر از علل و عوامل كه زمينة پديده بي حجابي را در دنياي غرب به وجود آورد ، بازتاب تحقير زن و محروميت مضاعف زن ، در جوامع غربي بوده است ، اين تحقير زن در طول تاريخ ! و اين پايين كشيدن مقام و منزلت زن و محروميت فراگير زن در دنياي غرب ، بازتاب تندي داشت كه پديده بي حجابي ، يكي از بازتابهاي اين حالت است .
عامل ديگر رشد نظام سرمايه داري حاكم ، توأم با رقابت هاي اقتصادي در كليه زمينه هاي بهره گيري و استثمار جمعي ، موجب آن شد كه زن به عنوان يك وسيله تبليغات ، در تجارت آزاد و در رشد اقتصادي آزاد ، استثمار شود .
عامل بعدي رشد روزافزون صنعت و گسترش بازاركار در دنياي سرمايه داري موجب شد كه از همه نيروهاي كار ، استفاده بشود . بعضي از نيروهاي پنهاني در جامعه ، نيروي كار زنان بود . نيروي كار زنان ، به بازار كشانده شد . اما مانع بزرگ بهره گيري و استثمار از زن ، حجاب زن بود . با دريدن حجاب زن و زمينه سازي ، براي پديده بي حجابي ، نيروي خلاق زنان در خدمت استثمار قرار گرفت . و اين از عوامل و زمينه هاي پديده بي حجابي در غرب است .
و عامل بعدي ، عامل جنگ است بدنبال جنگهاي بزرگ ، مانند جنگ جهاني اول و جنگ جهاني دوم ، بعد از آنكه كاهش چشمگيري در قشر مردان بوجود آمد ،زنان جايگزين مردان در ميادين فعاليت هاي اجتماعي شدند و حجاب مانع بود و پديدة بي حجابي بوجود آمد .
زن انتقال دهنده ارزش هاي اوليه . براي هر انساني جز آدم و حوا ، هر انساني از مادر متولد مي شود . بنابراين عامل انتقال ارزشها ، اول زن است ، زن در اين رابطه نقش عظيمي دارد . اولين مدرسه ، اولين مكتب ، اولين دوره اي را كه هر انسان اعم از زن و مردم بايد بگذرانند و با ارزشها آشنا بشوند ، بوسيلة زن است . زن كانال بشريت است بنابراين اسلام نمي تواند از اين مسئله به اين آساني بگذرد .
شرافت زن اقتضاء مي كند كه هنگامي كه از خانه بيرون مي رود متين و سنگين و با وقار باشد ، در طرز رفتار و لباس پوشيدنش همچگونه عمدي كه باعث تحريك و تهييج شود به كار نبرد ، عملا” مرد را به سوي خود دعوت نكند ، زباندار لباس نپوشد ، زباندار راه نرود ، زباندار و معني دار به سخن خود آهنگ ندهد .
آنچه موجب فلج كردن نيروي زن و حبس استعدادهاي اواست حجاب به صورت زنداني كردن زن و محروم ساختن او از فعاليت هاي فرهنگي و اجتماعي و اقتصادي است و در اسلام چنين چيزي وجود ندارد . اسلام نه مي گويد كه زن از خانه بيرون نرود و نه مي گويد حق تحصيل علم و دانش ندارد ، بلكه علم و دانش را فريضه مشترك زن و مرد دانسته است ، و نه فعاليت هاي اقتصادي خاصي را براي زن تحريم مي كند .
منــابــع :
-مسئله حجاب- استاد شهيد مطهري – انتشارات صدرا .
-حجاب و آزادي ـ مجموعة سخنراني ، ناشر : مركز چاپ و نشر تبليغات اسلامي ـ
چاپ اول 22 بهمن 1367
- پاسخ هاي استاد به نقدهايي بر كتاب مسئله حجاب ـ استاد شهيد مطهري ـ انتشارات صدرا – چاپ دوم 1368
آن چه مسلم است حجاب تنها پوشش ظاهري نيست، بلكه حجاب در گفتار، نگاه و رفتار نيز از مصاديق آن است و در اين موارد تقريباٌ زن و مرد از وظايف يكسان برخوردار هستند. اما چون غرض رساله شرح و وظايف و مسئوليت هاي خاص زنان است، اين بحث را از همين جنبه ادامه مي دهيم:
1- حجاب در پوشش ظاهري
و... ليضربن بخمرهن علي جنوبهن و لايبدين زينتهن الا ماظهر منها ... ))1
در اين آيه كه در ابتداي بحث مفصلاٌ ذكر شد، حد حجاب زنان مشخص شده است.
گفته اند : ((در دوران جاهليت زنان روسري را بر پشت گوش خود مي اندختند و سينه و بالاي آن نمايان مي شد.2
طوسي در تعريف ((خمار)) گفته است: ((خمار، پوشش سرزن است كه بر پيشاني آويخته مي شود.))3
مجمع البيان از قول ابن عباس نقل مي كند: ((يعني زن بايد مو و سينه و دور گردن و زير گلو را بپوشاند.))4
ابوالفتوح رازي نيز گفته است: ((يعني چنان كنند كه گريبان ايشان به مقنعه پوشيده باشد تا سينه ي ايشان پيدا نشود.))1
((زينت)) چيست؟
مفسرين در مورد آيه ي (ولايبدين زينتهن الا ماظهر منها)) و كلمه ي ((زينت)) نظرات مختلفي بيان داشته اند، از جمله:
در مجمع البيان مي خوانيم: ((برخي گفته اند: زينت دو قسم است: آشكار و پنهان زينت آشكار، لازم نيست پوشيده شود و مي توان به آن نگاه كرد، كه در اين زمينه سه قول است:
برخي گفته اند: ((كلمه ي ابداء)) به معني آشكار نمودن و اظهار است و مفهوم لغوي زينت، آن چه سبب تزيين ميشود))3
برخي از مفسران بر اين باورند: ((منظور از زينت، مواضع زينت است كه نبايد براي نامحرم آشكار شود، پس به قول ايشان به خود زينت مي شود نظر كرد و تنها وظيفه ي زن اين است كه مواضع زينت مثل گوش و سينه را بپوشاند.1
زمخشري در كشاف گفته است: ((زينت عبارت است از چيزهايي كه زن خود را بدان ها مي آرايد، اما زينت هاي پنهان مثل بازوبند، گردنبند، تاج، كمربند و گوشواره كه بايد پوشانيده شود.2
((حديثي از امام صادق(ع) نقل شده است كه فرمود: آنچه روسري آن را مي پوشاند، يعني سرو گردن و بالاتر از دستبند، زينت است)).3
قرطبي نيز مي گويد: ((زينت بر دو قسم است: خلقي، اكتسابي، زينت خلقي:
صورت زن است كه اصل زينت است، اما زينت اكتسابي عبارت است از آن چيزي است كه زن در زيبا نمودن خود مثل لباس، زيورآلات و ... به كار مي گيرد.4
در الميزان چنين آمده است: ((مواضع و محل زينت خود را آشكار نكند، مگر آن مواضعي كه عادهٌ ظاهر است و مطابق روايت، منظور از آن صورت و دو كف دست وقدم ها مي باشد، در ادامه مي فرمايد: به زنان بگو تا اطراف مقنعه ها را به سينه هاي خود انداخته و آن را بپوشانند و زينت هاي خود را جز براي محارم هفت گانه ي نسبي و سببي آَشكار نكنند.1
برخي نيز گفته اند: (منظور از زينتهن)) اعضاي بدن است.2
در مورد آيه ي: اوما مكت ايما نهن گفته اند: شامل غلامان و كنيزان مي شود.3
در تفسير الكبير آمده است كه: ((غلام نمي تواند به موي صاحبش (خانمش) نگاه كند.4
و درباره ي «اوالتابعين غير اولي الاربه من الرجال اوالطفل» گفته اند: كلمه ي (اربه) از ماده ي (ارب)، (بر وزن عرب) به معني نيازمندي و شدت احتياج است.5
فخر رازي در اين باره گفته است: « در اعراب (غير) دو احتمال داده اند:
1- منصوب است: طفلان استثناء شده اند، مگر در صورتي كه صاحب شهوت باشند
2- مكسور است: در صورتي كه داراي صفت تابعين باشند، يعني طفلاني كه نياز به زن ندارند.6
تابعين كيانند؟
در مجمع البيان ذكر شده است: «برخي گفته اند: مراد مرد ابهلي است كه جيره خوار زن باشد و به زن توجهي ندارد (اين نكته از امام صادق (ع) نقل شده است)، برخي گويند: مقصود آدم هاي عقيمي هستند كه تمايل جنسي در وجودشان نيست، عده اي گويند: منظور پيرمرد است؛ برخي نيز گويند: مراد غلام صغير است. به هر حال مقصود هر كه باشد، آيه مردي را كه تمايل به زنان ندارد و جاذبه ي زن را درك نمي كند، از حكم استثناء نموده است.1
نسائهن كيانند؟
زنان، گروه ديگري هستند كه از حكم عام استثناء شده اند، مصداق «نسائهن» ميان مفسران به مناقشه رفته است . بدين ترتيب كه:
برخي گفته اند: «زنان، در برابر زنان مومن لازم نيست خود را بپوشانند، اما در برابر زنان غير مسلمان، بايد خود را بپوشانند.2
پاره اي گفته اند: «منظور زناني است كه با آن ها معاشرت و رفت و آمد دارند،
خواه مسلمان و يا غير مسلمان باشد، برخي اين را قول محكم گرفتهاند.»1
در اين باره حديثي از امام صادق (ع) رسيده كه فرمودند: سزاوار نيست كه زن (مسلمان) نزد زن يهودي و نصراني، كشف حجاب نمايد، زيرا آن ها زن مسلمان را نزد شوهرانشان توصيف مي كنند.2
در آيه ي ديگر آمده است: «يا ايها النبي قل لازواجك و بناتك و نساء المومنين يدينن يليهن هن جلابيهن ذلك ادني ان يعرفن فلايوذين... »3
در شان نزول آيه آمده است: « زنان مسلمان به مسجد مي رفتند و پشت سر پيامبر (ص) نماز مي گذاردند، هنگام شب بعضي از جوانان هرزه، مزاحم آنان مي شدند خداوند براي گرفتن بهانه از آن ها و يا به اشتباه نيفتادن آنان، دستور داد كه زنان آزاده مقنعه اي بپوشند كه بتواند از سر تا پايين بدن آن ها را بپوشاند.4
مصداق واژه ي «جلباب» چيست؟
ابن منظور مي نويسد: (جلباب به معني قميص است)، جامه اي است:
از خمار، گشاده تر و از رداء كوتاه تر، كه زن بدان سرو سينه ي خود را مي پوشاند و گفته جامه اي گشاد و كوتاه تر از ملحفه است.1
ابن ثير مي گويد: «جلباب» ازار و رداء است و نيز گفته: ملحفه است و آن مانند مقعنه مي باشد كه زن بدان سر و پشت و سينه خود را مي پوشاند و جمع آن «جلابيب» است.2
طوسي از ابن عباس و مجاهد آورده است: «جلباب، خمار زن است و آن مقنعه اي است كه پيشاني و سر خود را بدان پوشد، گاهي كه براي كاري از خانه بيرون آيد؛ و از گفته ي حسن مي نويسد: جلابيب: ملحفه هاست كه زن آن را بر چهره ي خود مي آورد.3
قاموس (جلباب) را به پيراهن گشاد و كوچك تر از ملحفه كه زن لباس هاي خود را با آن مي پوشاند معني كرده است.4
در تفسير اين كثير آمده است: «ام سلمه روايتي دارد كه وقتي آيه ي فوق نازل شد، زنان طايفه ي انصار جامه هاي پشمي سياه به سر مي كردند و در سياهي مانند زاغ ها بودند و با همين وضع از كفار عبور مي كردند. رسول اكرم در اين مورد به آن ها اعتراض نكرد و همين دليل تقرير و امضاي آن حضرت است.1
روايتي از ابوهريره مي گويد: «نساء كاسيات، عاريات، مائلات و مميلات، لايدخلن الجنه2
مي توان نتيجه گرفت: آن پوششي منظور است كه اعضاي بدن را بپوشاند و حجم اندام و جاذبيت هاي زنانه و لباس و زيور را آشكار نكند. و همه اتفاق دارند كه كل بدن عورت است نسبت به اجنبي به جز صورت و دو دست از مچ تا انتهاي انگشتان و دليل آن آيه ي (21) از سوره ي نور و آيه ي (59) از سوره ي احزاب مي باشد و صورت زن عورت نيست ، مگر زناني كه به قصد تلذذ به آن نگاه شود و يا احتمال فتنه برود.3
قرآن كريم درباره ي زنان پيامبر (ص) مي فرمايد: و اذا سالتموهن متاعا فاسالوهن من وراء حجابٍ.4
در شان نزول آيه ي فوق روايت شده است: رسول خدا (ص) با بعضي از اصحاب غذا مي خوردند كه دست يكي از آن ها به دست عايشه اصابت كرد. و بر پيامبر اين قضيه ناگوار آمد آيه نازل شد.1
برخي گفته اند: «منظور از حجاب در اين آيه پوشش زنان نيست؛ بلكه حكمي اضافه بر آن است كه مخصوص همسران رسول گرامي بوده، آن ها حتي با پوشش اسلامي در برابر مردم در اين گونه موارد ظاهر نشوند، البته اين حكم درباره ي زنان ديگر وارد نشده و در آن ها تنها رعايت پوشش كافي است.2
سوره ي نور، آيه ي (60)، حدود حجاب را در مورد زنان سالخورده معين مي كند: «والقواعد من النساء اللاتي لايرجون نكاحاً فليس عليهن جناح ان يضعن ثيابهن غير متبرجات بزينه و ان يستعفن خير لهن و الله سميع عليم.3
برخي از مفسران برآنند: (قواعد) يعني زنان سالخورده اي كه كسي رغبتي به مباشرت و نكاح با ايشان نداشته باشد و بعضي گفته اند : منظور زنان يائسه است. (تبرج) به معناي اظهار محاسن و زيباييهايي است كه بايد آن ها را بپوشاند.
اين آيه ي استثنايي از حكم عمومي حجاب است، يعني زنان مسني كه اميد ازدواج ندارند، مي توانند حجاب را مراعات نكنند، البته در صورتي كه خودنمايي و زينت نداشته باشند، اما در ادامه مي فرمايد: به همين دليل براي
در مورد سن اين زنان و اين كه تا چه حد برسند، حكم قواعد پيدا مي كنند، آنان در برخي روايات به (مسنه) و در برخي ديگر به (قعود از نكاح) يعني (بازنشستگي از ازدواج) تعبير شده اند.2
اما جمعي از فقها و مفسرين آن را به معني پايان دوران بيماري زنانه و رسيدن به حد نازايي و عدم رغبت كسي به ازدواج با آن ها دانسته اند.3
در برخي روايات در پاسخ به اين سوال كه كداميك از لباس هايشان را مي توانند فرو نهند، امام صادق فرمود: الجلباب4
در بيان السعاده مي خوانيم: در مورد پير زنان مو كه استثناء شده چون از ديدن موهاي آنان اگر براي مردان انزجار و تنفر حاصل نشود، قطعاً رغبت و ميلي هم نشان نخواهند داد (خير لهن) مي گويد: جامه را پوشيدن بهتر از درآوردن آن است.»5
2- حجاب در نگاه كردن:
«قل للمومنين يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم ذلك ازكي لهم ان الله خبير بما يصنعون، و قل للمومنات يغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن...1
در شان نزول آيه (30) سوره نور آمده است: «جواني از انصار در كوچه هاي مدينه به زني برخورد كرد كه مي آمد و در آن ايام زنان مقنعه ي خود را پشت گوش مي انداختند، وقتي زن از او مي گذشت، او را تعقيب كرد و از پشت او را مي نگريست تا داخل كوچه ي بعدي شد و در آن جا استخوان يا شيشه اي كه در ديوار بود به صورت جوان گير كرد و آن را شكافت؛ همين كه زن از نظرش غايب شد متوجه گرديد كه خون به سينه و لباسش مي ريزد، نزد رسول الله رفت و جريان را گفت: آيه فوق نازل گرديد.2
معني لغوي «يغضوا»
(يغظوا) از ماده ي «غض» غض بصر يعني : فرو خواباندن جشم از آن چه بر آن نگاه كردن حرام است.3 در مقايس اللغه آمده است: يعني كاستن نگاه4
«يغضوا»؛ از ماده ي «غض» يعني كوتاه كردن نگاه و صدا، در لسان العرب آمده است.
«غض العين: كفه، خفضه و كسره يعني : چشم را از ديدن بازداشت، پايين آورد. و آن را شكست.1
راغب اصفهاني در مفردات مي گويد: نگاه تند را مهار كردن و جلو آن را گرفتن و كم كردن است.2
برخي از مفسران برآنند: غرض از (غض)، پوشاند ويا تنگ كردن چشم است. غض بصر اين است كه پيك هاي چشم را به هم نزديك كنند كه ديد و نگاه محدودتر باشد، به عبارت ديگر با چشم گشاده و دريده نبينند.3
برخي هم «غض» را به معناي بستن و روي هم نهادن چشم معنا كرده اند.4
به كار رفتن (من) در آيه نيز از سوي مفسران به مناقشه رفته است
زمخشري مي گويد: من تبعيض است و مقصود فروخواباندن نگاه از موارد حرام و محدود كردن نگاه به موارد حلال است.5
از جمله نكاتي كه مفسران بدان پرداخته و در بازشناسي چگونگي آن سخن گفته اند، اين است كه چرا در مساله ي «نگاه» (من) آمده ولي در «حفظ فرج» نيامده است؟
اردبيلي مي گويد: «چون مساله ي نگاه، وسيع تر و گسترده تر از مساله ي فرج است، لذا در مساله ي نگاه (من) آمده است.2
چرا (غض) بر (حفظ فرج) مقدم شده است؟
سيد قطب در اين رابطه مي گويد: «حفظ فرج پي آمد طبيعي فرو خواباندن چشم است و گامي است در استواري اراده و هوشياري در حفاظت از افتادن در گناه و تسلط بر خواهش هاي نفساني ، از اين روي بين آن دو در يك آيه جمع فرموده تا نشان دهد: يكي حالت سبب و ديگري جايگاه نتيجه را دارد و هر دو گام هايي هستند پي در پي، در صفحه ي ذهن و صحنه ي زندگي، نزديك به نزديك.3
برخي نيز گفته اند: نگاه كردن ، مقدمه ي واقع شدن در فجور و ... است.4
در روح البيان نيز مي خوانيم: نهي از نگاه و حفظ فرج قرين شد و مشعر به اين است كه خطر نگاه بسيار است، چه بسا سبب زنا مي شود.1
در مورد (قل للمومنات يغضضن... ) عقيده برخي بر آن است كه خطاب (قل للمومنين ... ) براي زن و مرد كفايت مي كرد، ولي (مومنات) را مخصوصاً ذكر نمود تا اهميت مساله را برساند و امرش را تاكيد نمايد. قرطبي مي گويد: خداوند (مومنات) را به منظور تاكيد اختصاصاً ذكر نمود، چون قول خداوند در «قل للمومنين» كلمه ي مومنين شامل زن مرد مومن مي شود، چرا كه هر خطايي در قرآن عام است.2
در اثني عشري نيز آمده است: نهي از نظر نمودن و امر به ترك نظر، فقط تحريم نظر را عملاً اقتضا دارد، پس وقوع نظر سهوي و غير عمدي جايز مي ماند ، ليكن چون چشم بر هم گزاردن و اغماض را امر فرموده است، پس نظر غير عمدي را هم شامل مي باشد، زيرا وقتي چشم بر هم نهادن واجب شد، نظر نكردن چه عمدي و چه سهوي، مسلم خواهد بود.3
پيامبر در ضمن وصيت به امير مومنان فرمود: يا علي ! نظري را به دنبال نظري نفرست، زيرا اولي براي تو بخشوده است، اما دومي، خير.4
برخي از فقها برآنند: هر آن چه مس آن جايز باشد، نظر به آن هم جايز است و هر چه نظر بر آن حرام، مس هم حرام است به اتفاق همه، مس در تلذذ قوي تر از نظر است.1
3- حجاب در گفتار:
«يا نساء النبي لستن كاحد من النساء ان اتقيتن فلاتحضعن بالقول فيطمع الذي في قلبه مرض و قلن قولاً معروفاً و قرن في بيوتكن و لاتبرجن تبرج الجاهليه الاولي»2
در آيه ي فوق كه راجع به همسران پيامبر است و مي توان حكم را به بقيه ي زنان مسلمان سرايت داد، از خضوع در گفتار و با لحن جذاب و دلبر با سخن گفتن نهي شده است.
زيرا اين نحوه سخن گفتن، قلب بيمار شخص منحرف را به خود جلب كرده و او را به طمع مي اندازد و زمينه ي فساد و انحراف را فراهم مي اورد.
در مورد آيه ي (قرن في بيوتكن) گفته اند: به دو معنا آمده است:
1-ملازم خانه هاي خود باشيد و از منزل خارج نشويد، به اين معنا بنابراين است كه از «قرر» مشتق باشد و اصل آن «اقررن» بوده است، «راء» اول حذف شد و فتحه آن به «قاف» منتقل شد.
برخي ديگر از مفسران برآنند: «اي زنان پيامبر در منازل خود قرار گيريد (درخانه مشغول باشيد، اما موقع خارج شدن از منزل، مانند زنان دوره ي جاهليت قبل از اسلام به خود زينت نداده براي مردان ظاهر مشويد».2
«ولا تبرجن تبرج الجاهليه الاولي»
بعضي درباره ي آيه فوق چنين گفته اند : منظور از (جاهليت اولي) جاهليت قديمي است كه آن را «جاهليت جهلا» مي گفتند و آن زمان تولد حضرت ابراهيم است كه زنان پيراهن مرواريد دوز به تن مي كردند و در ميان راه ها خود را بر مردان عرضه مي داشتند، پاره اي گويند: دوران ميان آدم و حضرت نوح است و برخي گويند: مقصود جاهليت زمان كفر پيش از اسلام است.3
مي فرمايد: در خانه هايتان بمانيد و همانند روزگار جاهليت آرامش و خودنمايي نكنيد.
4- حجاب در رفتار
«... ولايضربن بارجلهن ليعلم ما يخفين من زينتهن ... »1
از ديگر جلوه هاي حجاب، رفتار سنگين و بامتانت براي زنان است طرز راه رفتن، نشست و برخاست و ديگر حركات زن نبايد هوس انگيز و محرك باشد و نظر مرد بيگانه را به خود جلب كند.
در تفسير آيه فوق گفته اند: در آيه شريفه درباره طرز راه رفتن زن است، كه بايد با متانت و وقار باشد . در گذشته زن ها پاهاي خود را چنان بر زمين مي زدند كه صداي خلخال آن ها شنيده شود. قرآن كريم آن ها را از اين عمل نهي فرمود، برخي گويند: مقصود اين است كه موقع راه رفتن به گونه اي راه نروند كه خلخال آنها آشكار شده و يا صداي آن ها شنيده شود.»3
پاره اي ديگر گفته اند: «زنان مومنه پاهاي خود را محكم بر زمين نزنند تا صداي زيورآلاتشان به گوش رسد (زيورهايي مانند دستبند، خلخال، گوشواره و ... )3
اين بود نگاهي گذرا به مساله حجاب:
و اما، حجاب بر خلاف گفته ي بعضي افراد مساله اي اجتماعي است. علاوه بر جهت فردي و حق الهي مستقيماً در روابط جامعه موثر است . وضع ظاهري افراد در ديد ناظرين و روح آن ها موثر است. اين وضع ظاهر همان طور كه براي اهل شهوت و دنيا بالاترين جاذبه ها و لذت ها را به دنبال دارد براي اهل دين و اخلاق الهي بالاترين ضررهاي معنوي را دارد. پس رعايت نكردن پوشش و دستورات لازم شرعي، در حقيقت تجاوز به حقوق و آزادي معنوي و روحي بينندگان است . اين امر بهترين دليل براي ضرورت رعايت پوشش كامل از سوي زنان و مطالبه ي اين حق از سوي ناظرين است.
«شايد كسي بگويد كه پوشش موجب انگشت نمايي در جامعه شود و نگاه مردم را جلب مي كند. اگر چنين باشد خود اين امر يك عبادت محسوب مي شود كه به خاطر آن آفريده شده ايم!
«و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون»1 اين از شيوه هاي تبليغ دين است كه خود نوعي تقرب به خدا، امر به معروف و نهي از منكر و دعوت به خداوند متعال است . اگر دختر مسلمان با پوشش خود جلب نظر مي كند، با اين كار خود بي صدا به سوي خداوند متعال دعوت كرده است.2
همسر نوح (ع)
قوم نوح (ع) روزگاري دراز بت پرست بودند و بت ها را خداي خود مي دانستند و بت هايي از سنگ و چوب و ... ساخته و آن ها را وسيله اي براي جلب خير و دفع شر مي دانستند.1
خداوند مهربان نوح (ع) را كه سرشار از عقل وحكمت بود به سوي آنان فرستاد ، نوح (ع) مدت ها رنج كشيد و با بردباري اين قوم را به سوي خدا دعوت كرد.
چنين گفته شده كه نوح (ع) صد و هفتاد ساله بود كه به او وحي آمد و نهصد و پنجاه سال قوم خود را به يكتاپرستي دعوت كرد. در اين مدت فقط هفتاد نفر به او گرويدند گفته اند از هيچ پيامبري مانند نوح از قوم خود سختي و آزار نديد و صاحب منصبان نيز او را مسخره مي كردند و عقايد او را بي ارزش مي دانستند.
روزگاري كه مخالفت قوم با نوح (ع) بالا گرفت و شكاف اختلاف عميق تر گشت گفتند: اي نوح، با ما مجادله كردي و در جدال خود زياده روي نمودي اگر راست مي گويي عذابي را كه با آن تهديدمان مي كني بياور.
بالاخره قوم چنان كردند كه نوح (ع) لب به نفرين گشود و گفت : پروردگارا! احدي از كافران را بر روي زمين مگذار. آنگاه حق تعالي ، دعاي نوح (ع) را مستجاب كرد و به سوي او وحي فرستاد كه يك كشتي بسازد.
نوح (ع) با ديدن علايم عذاب، اهل خانواده و قوم مومن خود را آگاه كرد و از هر جانور جفتي گرد هم آورد و همه سوار كشتي شدند.
و اينك ماجرا را از زبان آيات دنبال مي كنيم.
سوره ي هود، آيه 40 مي فرمايد: «حتي اذا جاء امرنا و فارالتنور قلنا احمل فيها من كل زوجين اثنين و اهلك الا من سبق عليه القول و من ءامن و ماءامن معه الا قليل».1
برخي گفته اند: «به نوح گفتيم... و خانواده خود را هم بر كشتي سوار نمايد، جز آن كسي كه قبلا حكم الهي بر هلاكت او جاري شده كه مطلق آيات بعدي قرآن مراد، همسر نوح و پسر اوست. كه چون افرادي كافر و غير صالح بوده اند.»2
و نيز گفته اند : منظور از اهل خود يعني اهل دين را برگير و متصلاني كه هستند.» 3
برخي از مفسران گفته اند: «هر كه ما، در ازل او را در پناه لطف و جوار رحمت خود گرفتيم، امروز تو را در پناه خود گير و در كشتي نشان كه امروز از رستگاران است و فردا از نواختگان ... اهلك : يعني پسر تو و عيالت، پسرش كنعان و همسرس واغله. نمي توانند سوار كشتي شوند.1
آمده است: « اسم عيال نوح «واغله» بوده است و بعضي نيز «والغه» خوانده اند و اين اختلاف نسخ است.2
پاره اي از مفسرين برآنند: «سواتران بر كشتي، علاوه بر ابليس، چندين بوده اند كه درباره ي شمار آنها اختلاف وجود دارد. عده اي مي گويند، نوح، زني با ايمان و سه فرزند به نام هاي سام، حام و يافث و سه همسر آن ها كه مجموعاً به هشت تن مي رسيدند ؛ و گويند به هفتاد و نه تن بالغ مي شدند. ديگران گفته اند: هفت تن بوده اند و جز سه همسر فرزندان نوح، زني ديگر در كشتي وجود نداشت و آن فرزندي كه غرق شد، كنعان و يا «يام» نام داشت.3
خداوند در مومنون آيه (27) مي فرمايد: فاوحينا اليه ان اصنع الفلك باعيننا و وحينا فاذا جاء امرنا و فارالتنور فاسلك فيها من كل زوجين اثنين و اهلك الا من سبق عليه القول منهم و لا تخاطبني في الذين ظلموا انهم مغرقون.[1]
در ادامه مي فرمايد: خانواده ات را سوار كشتي نما، جز همسر و پسرت كه به واسطه ي كفرشان قضاي حتمي بر هلاكت آن ها جاري شد. ظاهراً خداوند گروندگان و مومنان قوم نوح را نيز اهل او ناميده است. (الا من سبق) زن نوح (ع) است.[2]
سوره ي عنكبوت آيه (15) نيز مي فرمايد: «فانجيناه و اصحاب السفينه و جعلناها آيه للعالمين.[3]
برخي گفته اند: «اين واقعه نجات ايشان را آيت و نشانه اي براي جماعاتي كه پس از ايشان در قرون مختلف زندگي كردند، قرار داديم.[4]
برخي از مفسران برآنند: (لاتخف): درباره ي نگراني از حوادث و سختي ها يا تلخي هاي احتمالي درآينده است و (لاتخزن) اندوه و غم به خاطر امور گذشته است.[5]
سوره انبياء آيه (76) با مضموني مشابه ديگر آيات مي فرمايد: ((و نوحاً اذ نادي من قبل فاستجبننا له فنجيناه و اهله من الكرب العظيم.1))
صاحب منهج الصادقين درباره آيه ي فوق مي فرمايد: دعاي او را اجابت كرديم پس او را و اهل بيت او را از فرزندان و زنان و يا هر كه در دايره ي ايمان درآمده بود از اندوه و بزرگ برهانيم يعني طوفان و يا از اذيت قوم و تكذيب ايشان و او را در انتقام كشيدن از گروهي كه آيات و معجزات ما را تكذيب كردند ياري داديم.2
در سوره صافات آيات (76 و 77) مي فرمايد: «و نجيناه و اهله من الكرب العظيم و جعلنا ذريته هم الباقين.3
در احسن الحديث مي خوانيم : (اهله) يعني كسان او را يعني جماعتي كه در كشتي سوار بودند . «و هم الباقين» يعني همه را هلاك كرديم و تنها همان اولاد او را كه حام و سام و يافث و چهار دختر بودند گذاشتيم و همه مردمان را بعد از حضرت نوح (ع) از او پيدا كرديم. لذا حضرت نوح را به اين اعتبار «آدم ثاني» گفته اند.4
در الميزان آمده است: با گشودن درهاي آسمان و جوشش هاي چشمه هاي زمين طوفاني عظيم براي هلاكت قوم مكذب او فرستاد.1
نوح (ع) بعد از نفرين قوم ، براي پدر و مادر خود دعا مي كند: «رب اغفرلي و لوالدي و لمن دخل بيتي مومناً و للمومنين و المومنات و لاتزد الظالمين الا تباراً».2
در الميزان آمده است: اين عبادت در واقع دعاي نوح (ع) در حق همه ي مومنان تا روز قيامت است و از خدا مي خواهد او پدر و مادرش مومنان قومش و همه مومنين تا قيام قيامت را مشمول مغفرت خود قرار دهد.3
و به اين ترتيب اين دعاي پيامبر خدا كه باز هم نشان دهنده ي مقام زن و مادر مي باشد حسن ختام بحث ما خواهد بود.
همسر لوط و همسر نوح، پيكره هايي از كفر :
قرآن كريم مي فرمايد: «ضرب الله مثلا للذين كفروا امرات نوح و امرات لوط كانتاتحت عبدين من عبادنا صالحين فخانتا هما فلم بغنيا عنهما من الله شيئا و قيل ادخلا النار مع الداخلين.2
خداوند وضع كافران را با ذكر دو نمونه مجسم مي كند با يك همسر نوح و ديگري همسر لوط كه اين دو تحت سرپرستي دو تن از بندگان شايسته ي ما بودند ولي سرانجام بدان ها خيانت كردند.
همسر نوح و همچنين همسر لوط دو تن از زنان سيه كرداري هستند كه در مقام شوهرداري سببي قصور ورزيدند.
در تفسير آيه ي فوق برخي گفته اند : «خداي تعالي سرگذشت زن لوط و زن نوح را مثل زده تا كفار عبرت گيرند و بفهمند كه اتصال و خويشاوندي با صالحان و انبياء الهي سودي به حال آن ها نخواهد داشت و اگر نسبت به رسول خدا (ص) خيانت بورزند، اهل آتش خواهند بود و اينكه فرمود: آن دو زن در تحت حمايت دو نفر از بندگان صالح ما بودند يعني همسر آن ها بودند، اما به جهت اعمال پليدشان آن دو بنده ي صالح ما نتوانستند ذره اي از عذاب خدا را كه متوجه آن دو زن شد از ايشان دور كنند و همان طور كه سايرين و بيگانگان وارد آتش مي شوند به آن ها نيز گفته مي شود وارد آتش شويد چون عداوت و كفر علايق و وابستگي هاي ديگر را قطع مي كند و در اين مثال تعريض شديدي نسبت به دو همسر رسول خدا (ص) مي باشد چون آنها در افشاي سر پيامبر و اذيت و آزار به وي خيانت نمودند.1
برخي از مفسران معتقدند: شفيع راستين براي انسان عمل صالح و شايسته اي اوست، نه خويشاوندي هر چند با انبياء و اولياء باشد و اعمال آن دو زن خيانت كردن نسبت به شوهرانشان و آشكار كردن راز و پيوسته به كافران و خيانت به رسالت و ارزش هاي آن بوده است. و به هيچ وجه خويشاوندي براي آنان سودي نداشته است.1
مجمع البيان از ابن عباس نقل كرده است كه : زن نوح (ع) كافر بود و به مردم مي گفت: نوح (ع) ديوانه است و هرگاه يك نفر به نوح (ع) ايمان مي آورد به ستم كاران از قوم نوح خبر مي داد؛ و زن لوط (ع) مردم را به مهمان هاي لوط راهنمايي مي كرد، اين بود خيانت اين دو زن و نيز درباره ي خيانت هاي آنان مرحوم طبرسي گفته است: «سدي گويد: خيانت آن اين بود كه كافر بودند و ضحاك گويد: خيانت آنان سخن چيني بود و هرگاه خداوند به آن دو پيامبر وحي مي كرد، آن ها را به مشركين مي رساندند.2
رذايلي كه قرآن به همسران لوط و نوح نسبت مي دهد؛ افشاي راز شوهر، دورويي و نفاق با او و كارشكني در امورشان مي باشد لذا قرآن به آنان نام دوزخي خائن مي دهد.
1– ترجمه: ((تا آنگاه كه فرمان ما، در رسيد و تنور فوران كرد فرموديم: ((در آن (كشتي) از هر حيواني يك جفت، با كسانت، مگر كسي كه قبلا درباره ي او سخن رفته است و كساني كه ايمان آورده اند، حمل كن و با او جز (اندكي) ايمان نياورده بودند.))
3– رازي، ابوالفتوح، روض الجنان و روح الجنان ص 10، ص269 ر. ك طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان ج25 و ص164
[1]- ترجمه: ((پس به او وحي كرديم كه زير نظر ما و وحي ما كشتي را بساز، و چون فرمان مادر رسيد و تنور به فوران آمد پس در آن از هر نوع (حيواني) دو تا (يكي نرود و ديگري ماده) با خانواده ات و به جز كسي از آنان كه حكم (عذاب) بر او پيش گرفته است وارد كن و درباره ي كساني كه ظالم كرده اند با من سخن مگوي زيرا آن ها غرق خواهند شد.
[2]- قرشي، سيد علي اكبر، احسن الحديث، ج7، ص121 ر. ك. طباطبايي ، محمدحسين، الميزان، ج3، ص327
[3]- ترجمه: ((و او را با كشتي نشينان برهانيديم و آن سفينه را براي جهانيان عبرتي گردانيديم.))
3– تحريم آيه (10): ترجمه: خدا براي كساني كه كفر ورزيده اند زن نوح و زن لوط را مثل آورده كه هر دو در نكاح دو بنده از بندگان شايسته ما بودند و به آن ها خيانت كردند و كاري از دست شوهران آن ها در برابر خدا ساخته نبود و گفته شد با داخل شوندگان داخل آتش شويد.
منابع و مآخذ...............................................................................
مقدمه :
حجاب وپوشش براي بانوان ـ بويژه حجاب برتر ـ وتوجه به تحريم عفاف وحراست آن درزن از اصيل ترين سنگرزنان واز مهمترين وسودمند ترين قانون الزامي آفرينش براي آنها درجامعه است ، به عبارت روشنتر ،حجاب وپوشش ،سنگر سعادت وپيروزي ورستگاري زنان وجامعه است،که اگراين سنگر آسيب ببيند ويافرو ريزد ،عوامل سعادت ،پاکزيستي وشرافت آنها فرو مي ريزد.لزوم پوشيدگي زن دربرابر مرد بيگانه يکي از مسائل مهم اسلامي است،درخود قرآن کريم درباره اين مطلب تصريح شده است ،پوشيدن زن ازمرد بيگانه يکي ازمظاهر لزوم حريم ميان مردان وزنان اجنبي است ،همانطورکه عدم جوازخلوت ميان اجنبي واجنبيه يکي از مظاهر آن است.
با کمال تأسف ديناي غرب ودنباله روهاي آنان اين مسئله بسيار مهم اسلامي واخلاقي را ناديده گرفته ،بلکه به عکس با کمال گستاخي برضد آن ،گام بر مي دارند وآنرا عامل تخدير ورکود وواپس گرايي دانسته،تا آنجا که دردانشگاههاي خود ،دختران داراي پوشش را اخراج مي کنند،با اينکه : حجاب ؛سنگر حفظ عفت ومعرف شخصيت زن وجامعه ،سنگر حفظ زيبايي وشکوه زن ،سنگرحفظ صحيح ارتباطها ورشته هاي اجتماعي ،سنگر حفظ اخلاق فردي واجتماعي ،سنگر ودژ خلل ناپذير،براي حفظ مرزها وشيرازه هاي روابط مختلف بوده وکيان خانه وخانواده را از هرگونه انحراف وگمراهي ،حفظ مي کند.
براستي درچه دنياي جاهليتي قرار گرفته ايم که دنياي غرب والگو تراشان غربزده ،حتي در کشورهاي اسلامي شکستن چنين سنگر و دژي را علامت ترقي ،رشد وتمدن مي دانند ،وبه عکس حجاب وحفظ حريم عفاف را نشانه عقب گرد و واپس گرايي.
دزدان عفت وغارتگران استعمار،براي فريب اذهان ،و وسيله قرار دادن زنان به عنوان يک کالا ،مي خواهند زنان را که نيمي از جامعه انساني هستند از همين راه ،از درون تهي کنند،وبا اين کار به تهاجم فرهنگي خود ادامه دهند،آنها چنين القاء مي کنند که:
حجاب ؛سدي بر سرراه تکامل آنهاست.
تاريخچه ي حجاب :
در ايران باستان و در ميان قوم يهود و احتمالا در هند حجاب وجود داشته و ازآنچه در قانون اسلام آمدهسختتر بوده است . اما در جاهليت عرب حجاب وجود نداشته است و بهوسيله اسلام در عرب پيدا شده است.ويل دورانت در صفحه 30جلد 12 " تاريخ تمدن "( ترجمه فارسی ) راجعبه قوم يهود و قانون تلمودمینويسد: "اگر زنی به نقض قانون يهود میپرداخت چنانكه مثلا بی آنكه چيزیبرسر داشت به ميان مردم میرفت و يا در شارع عام نخ میرشت يا با هر سنخیاز مردان درد دل میكرد يا صدايش آنقدر بلند بود كه چون در خانهاش تكلممینمود همسايگانش میتوانستند سخنان او را بشنوند ، در آن صورت مرد حقداشت بدون پرداخت مهريه او را طلاق دهد ." عليهذا حجابی كه در قوم يهود معمول بوده است از حجاب اسلامی چنانكهبعدا شرح خواهيم داد بسی سختتر و مشكلتر بوده است. در جلد اول " تاريخ تمدن " صفحه 552راجع به ايرانيان قديم میگويد: " در زمان زردشت زنان منزلتی عالیداشتند ، با كمال آزادی و با رویگشاده در ميان مردم آمد و شد میكردند." آنگاه چنين میگويد: " پس از داريوش مقام زن مخصوصا در طبقه ثروتمندانتنزل پيدا كرد. زنان فقير چون برای كار كردن ناچار از آمد و شد در ميان مردمبودند آزادیخود را حفظ كردند ولی در مورد زنان ديگر ، گوشهنشينی زمان حيض كه برايشان واجب بود رفته رفته امتداد پيدا كرد و سراسر زندگی اجتماعيشانرا فرا گرفت ، و اين امر خود مبنای پردهپوشی در ميان مسلمانان به شمار طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند كه جز در تخت روان روپوش دارد از خانه بيرون بيايند ، و هرگز به آنان اجازه داده نمیشد كهآشكارا با مردان آميزش كنند . زنان شوهردار حق نداشتند هيچ مردی را ولوپدربا برادرشان باشد ببينند . در نقشهائی كه از ايران باستان بر جای مانده هيچصورت زن ديده نمیشود و نامی از ايشان به نظر نمیرسد " چنانكهملاحظه میفرمائيد حجاب سخت و شديدی در ايران باستان حكمفرمابوده ، حتی پدرانو برادران نسبت به زن شوهردار نامحرم شمرده میشدهاند.به عقيده ويل دورانت مقررات شديدی كه طبق رسوم و آئين كهن مجوسی درباره زن حائض اجرا میشده كه دراتاقی محبوس بوده ، همه از او در مدت عادت زنانگی دوری میجستهاند و ازمعاشرت با او پرهيز داشتهاند سبب اصلی پيدا شدنحجاب در ايران باستانبوده است .
در ميانيهوديان نيز چنين مقرراتی درباره زن حائض اجرامیشده است. اما اينكهمیگويد : " و اين امر خود مبنای پرده پوشی در ميان مسلمانانبه شمار میرود"منظورش چيست ؟ آيا مقصود اينست كه علت رواج حجاب در ميان مسلمانان نيزمقرراتخشنی است كه درباره زن حائض اجرا میشود ؟ ! همه میدانيم كه در اسلام چنين مقرراتی هرگز وجود نداشته است و ندارد . زن حائض در اسلام فقط ازبرخیعبادات واجب نظير نماز و روزه معاف است ، و همخوابگی با او نيز در مدت عادتزنانگی جايز نيست ، ولی زن حائض از نظر معاشرت باديگران هيچگونه ممنوعيتیندارد كه عملا مجبور به گوشهنشينی شودو اگر مقصود اينست كه حجاب رايج ميانمسلمانان عادتی است كه ازايرانيان پس از مسلمان شدنشان به ساير مسلمانان سرايتكرد ، باز هم سخننادرستی است . زيرا قبل از اينكه ايرانيان مسلمان شوند آياتمربوط بهحجاب نازل شده است. از سخنان ديگر ويل دورانت هر دو مطلب فهميدهمیشود يعنی هم مدعی است كه حجاب به وسيله ايرانيان پس از مسلمان شدنشان در ميان مسلمانان رواجيافت و هم مدعی است كه ترك همخوابگی با زن حائض ، در حجاب زنان مسلمان و لااقل در گوشهگيری آنان مؤثر بوده است .
فلسفه پوشش در اسلام:
فلسفههائی كه قبلا برای پوشش ذكر كرديم غالبا توجيهاتی بود كه مخالفينپوشش تراشيدهاند و خواستهاندآن را حتی در صورت اسلاميش امری غير منطقی و نامعقول معرفی كنند . روشن است كهاگر انسان مسألهای را از اول خرافه فرض كند ، توجيهی هم كه برای آن ذكرمیكند متناسب با خرافه خواهد بوداگر بحث كنندگان ، مسأله را با بيطرفی موردكاوش قرار میدادند در میيافتند كه فلسفه پوشش و حجاب اسلامی هيچيك از سخنان پوچ و بیاساسآنها نيست،ما برای پوشش زن از نظر اسلام فلسفه خاصی قائلهستيم كه نظر عقلی آن را موجه میسازد و از نظر تحليل میتوان آنرا مبنای حجابدر اسلام دانست.
واژه حجاب:
پيش از اينكه استنباط خود را دراين باره ذكر كنيم لازم است يك نكتهرا يادآوری كنيم :
آن نكته اينست كه معنایلغویحجاب كه در عصر ما اين كلمه برای پوشش زن معروف شده است چيست ؟ كلمه حجاب همبه معنی پوشيدن است و هم به معنی پرده و حاجب . بيشتر استعمالش به معنیپردهاست . اين كلمه از آن جهت مفهوم پوشش میدهد كهپرده وسيله پوشش است ، و شايدبتوان گفت كه به حسب اصل لغت هر پوششیحجاب نيست ، آن پوشش حجاب ناميده میشودكه از طريق پشت پرده واقع شدن صورت گيرد . در قرآن كريم در داستان سليمان ،غروب خورشيد را اينطور توصيف میكند : " « حتی توارت بالحجاب »" يعنی " تاآنوقتی كه خورشيد در پشت پرده مخفی شدپرده حاجز ميان قلب و شكم راحجاب " مینامند( [1] ) . در دستوری كه اميرالمؤمنين عليه السلام به مالك اشتر نوشتهاستمیفرمايد :
« فلا تطولن احتجابك عن رعيتك » ( [2] ) . يعنی در ميان مردمباش ، كمتر خود را در اندرون خانه خود از مردم پنهان كن ، حاجب و دربان تورا از مردم جدا نكند ، بلكه خودت را در معرض ملاقات و تماس مردم قراربدهتا ضعيفان و بيچارگان بتوانند نيازمنديها و شكايت خود را به گوش توبرسانند وتو نيز از جريان مورد نظر بیاطلاع نمانی.
ابن خلدون در مقدمه خويش فصلی دارد تحتعنوان " فصل فی الحجاب كيفيقع فی الدول و انه يعظم عند الهرم " در اين فصلبيان میكند كه حكومتهادر بدو تشكيل ميان خود و مردم حائل و فاصلهای قرارنمیدهند ولی تدريجاحائل و پردهميان حاكم و مردم ضخيمتر میشود تا باعخره عواقب ناگواری به وجود میآورد .ابنخلدون كلمه حجاب را به معنی پرده و حائل - نه پوشش - به كار بردهاست. استعمال كلمه حجاب در مورد پوشش زن يك اصطلاح نسبتا جديد است . در قديم و مخصوصا در اصطلاح فقهاء كلمه " ستر " كه به معنی پوشش است بهكار رفته است . فقهاء چه در كتاب الصلوه و چه در كتاب النكاح كهمتعرض اين مطلب شدهاند كلمه " ستر " را به كار بردهاند نه كلمه حجابرابهتر اين بود كه اين كلمهعوض نمیشد و ما هميشه همان كلمه " پوشش " را به كار میبرديم . زيرا چنانكهگفتيم معنی شايع لغت حجاب پرده است ،و اگر در مورد پوشش به كار برده میشود به اعتبار پشت پرده واقع شدن زن است و همين امر موجب شده كه عده زيادی گمان كنندكه اسلام خواسته استزن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود،وظيفه پوشش كه اسلام برای زنان مقرر كرده است بدين معنی نيست كه ازخانهبيرون نروند . زندانی كردن و حبس زن در اسلام مطرح نيست . در برخیاز كشورهایقديم مثل ايران قديم و هند چنين چيزهائی وجود داشته است ولیدر اسلام وجودندارد،پوشش زن در اسلام اينست كه زن در معاشرت خود با مردان بدن خود رابپوشاند و به جلوهگری و خودنمائی نپردازد . آيات مربوطه همين معنی راذكرمیكند و فتوای فقهاء هم مؤيد همين مطلب است و ما حدود اين پوشش را با استفادهاز قرآن و منابع سنت ذكر خواهيم كرد . در آيات مربوطه لغتحجاب به كار نرفته است . آياتی كه در اين باره هست چه در سوره مباركه نور و چه در سوره مباركهاحزاب ، حدود پوشش و تماسهای زن و مرد را ذكر كرده است بدونآنكه كلمه حجاب رابه كار برده باشد . آيهای كه در آن ، كلمه حجاب بهكار رفته است مربوط است بهزنان پيغمبر اسلامومیدانيم كه در قرآن كريم درباره زنان پيغمبر دستورهایخاصی وارد شدهاست . اولين آيه خطاب به زنان پيغمبر با اين جمله آغاز میشود: ‹‹يا نساء النبی لستن كأحد من النساء »يعنی شما با ساير زنان فرق داريد. اسلام عنايت خاصی داشته است كه زنان پيغمبر چه در زمان حيات آن حضرت و چهبعد از وفات ايشان ، در خانههای خود بمانند ، و در اين جهت بيشترمنظورهایاجتماعی و سياسی در كار بوده است . قرآن كريم صريحا به زنانپيغمبر میگويد: ‹‹و قرن فی بيوتكن » يعنی در خانههای خود بمانيد .
اسلاممیخواسته است " امهات المؤمنين " كه خواه ناخواه احترام زيادی درميان مسلمانان داشتند ازاحترام خود سوء استفاده نكنند ، و احيانا ابزارعناصر خودخواه و ماجراجو درمسائل سياسی و اجتماعی واقع نشوند . و چنانكه میدانيم يكی از " امهاتالمؤمنين " ( عايشه ) كه از اين دستور تخلفكرد ، ماجراهای سياسی ناگواری برایجهان اسلام به وجود آورد . خود اوهميشه اظهار تأسف میكرد و میگفت دوست داشتمفرزندان زيادی از پيغمبرمیداشتم و میمردند اما به چنين ماجرائی دست نمیزدمسر اينكه زنان پيغمبر ممنوع شدند از اينكه بعد از آن حضرت با شخصديگریازدواج كنند به نظر من همين است . يعنی شوهر بعدی از شهرت و احترام زنش سوء استفاده میكرد و ماجراها میآفريدبنابراين اگر درباره زنان پيغمبر دستور اكيدتر و شديدتری وجود داشته باشدبدين جهت استبه هر حال آيهای كه در آن آيه كلمه " حجاب " به كار رفتهآيه 54 ازسوره احزاب است كه میفرمايد : « و اذا سالتموهن متاعا فاسالوهنمنوراء حجاب » . يعنی اگر از آنها متاع و كالای مورد نيازی مطالبهمیكنيد از پشت پرده از آنها بخواهيد . در اصطلاح تاريخ و حديث اسلامی هرجا نام " آيه حجاب " آمده است مثلا گفته شده قبل از نزول آيه حجابچنانبود و بعد از نزول آيه حجاب چنين شد ، مقصود اين آيه است كه مربوطبه زنانپيغمبر است ( [3] ) ، نه آيات سوره نور كه میفرمايد: ‹‹قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم »- الی آخر - « قل للمؤمنات يغضضن منابصارهن ›› يا آيه سوره احزاب كه میفرمايد:‹‹يدنين عليهن من جلابيبهن » - الی آخر.اما اينكه چطور شددر عصر اخير به جای اصطلاح رائج فقهاء يعنی ستر وپوشش ، كلمه حجاب و پرده وپردگی شايع شده است شايد از ناحيه اشتباه كردن حجاباسلامی به حجابهائی كه در ساير ملل مرسومبوده است باشد .
سيمای حقيقی مسأله حجاب:
حقيقت امر اينست كه در مسأله پوشش - و به اصطلاح عصر اخير حجاب سخن در اين نيست كه آيا زن خوباست پوشيده در اجتماع ظاهر شود ياعريان ؟ روح سخن اينست كه آيا زن و تمتعاتمرد از زن بايد رايگان باشد ؟ آيا مرد بايد حق داشته باشد كه از هر زنی در هر محفلی حداكثر تمتعاترا به استثناء زنا ببرد يا نه ؟اسلام كه به روحمسائل مینگرد جواب میدهد : خير ، مردان فقط در محيطخانوادگی و در كادر قانونازدواج و همراه با يك سلسله تعهدات سنگينمیتوانند از زنان به عنوان همسرانقانونی كامجوئی كنند ، اما در محيطاجتماع استفاده از زنان بيگانه ممنوع است.و زنان نيز از اينكه مرداندر خارج از كانون خانوادگی كامياب سازند به هرصورت و به هر شكلممنوع میباشنددرست است كه صورت ظاهر مسأله اينست كهزن چه بكند ؟ پوشيده بيرونبيايد يا عريان ؟ يعنی آنكس كه مسأله به نام اوعنوان میشود زن است ، واحيانا مسأله با لحن دلسوزانهای طرح میشود كه آيابهتر است زن آزاد باشديا محكوم و اسير و در حجاب ؟ اما روح مسأله و باطن مطلبچيز ديگر استو آن اينكه آيا مرد بايد در بهرهكشی جنسی از زن ،جز از جهت زنا، آزادی مطلق داشته باشد يا نه ؟يعنی آنكه در اين مسأله ذی نفع است مرد است نهزن ، و لااقل مرد از زن در اين مسأله ذی نفعتر است . به قول ويل دورانت
" دامنهای كوتاه برای همه جهانيان بجز خياطان نعمتی است" پس روح مسأله ،محدوديت كاميابيها به محيط خانوادگی و همسران مشروع ،يا آزاد بودن كاميابيها وكشيده شدن آنها به محيط اجتماع است . اسلام طرفدار فرضيه اول است. از نظراسلام محدوديت كاميابيهای جنسی به محيط خانوادگی و همسران مشروع ، از جنبه روانی به بهداشت روانی اجتماع كمك میكند ، و از جنبه خانوادگی سبب تحكيمروابط افراد خانواده و برقراری صميميت كامل بينزوجين میگردد ، و از جنبهاجتماعی موجب حفظ و استيفاء نيروی كار وفعاليت اجتماع میگردد ، و از نظر وضعزن در برابر مرد ، سبب میگردد كهارزش زن در برابر مرد بالا رود فلسفهپوشش اسلامی به نظر ما چند چيز است . بعضی از آنها جنبه روانیدارد و بعضیجنبه خانه و خانوادگی ، و بعضی ديگر جنبه اجتماعی ، و بعضیمربوط است به بالابردن احترام زن و جلوگيری از ابتذال او. حجاب در اسلام از يك مسأله كلیتر واساسیتری ريشه میگيرد و آن اينست كه اسلام میخواهد انواع التذاذهای جنسی ،چه بصری و لمسی و چه نوع ديگر بهمحيط خانوادگی و در كادر ازدواج قانونیاختصاص يابد ، اجتماع منحصرابرای كار و فعاليت باشد . برخلاف سيستم غربی عصر حاضر كه كار و فعاليت را با لذتجوئيهای جنسی به هم میآميز دل ، اسلاممیخواهد اين دو محيط راكاملا از يكديگر تفكيك كند.اكنون به شرح چهارقسمت فوق میپردازيم :
1- آرامش روانی:
نبودن حريم ميان زن و مردو آزادی معاشرتهای بی بندوبار ، هيجانها والتهابهای جنسی را فزونمیبخشد وتقاضای سكس را به صورت يك عطش روحیو يك خواست اشباع نشدنی در میآورد . غريزهجنسی ، غريزهای نيرومند ،عميق و " دريا صفت " است ، هر چه بيشتر اطاعت شود سركشتر میگردد ،همچون آتش كه هر چه به آن بيشتر خوراك بدهند ، شعله ورترمیشود . برایدرك اين مطلب به دو چيز بايد توجه داشت: 1-تاريخ:همانطوری كه از آزمندان ثروت ياد میكند كه با حرص و آزیحيرتآور در پی گردآوردن پول و ثروت بودهاند و هرچه بيشتر جمع میكردهاند حريصتر میشدهاند ، همچنين از آزمندانی در زمينه مسائل جنسی يادمیكند . اينها نيز به هيچ وجه ازنظر حس تصرف تملك زيبا رو يان در يكحدی متوقف نشدهاند . صاحبان حرمسراها و درواقع همه كسانی كه قدرتاستفاده داشتهاند چنين بودهاند. كريستن سننويسنده كتاب " ايران در زمان ساسانيان " در فصل نهمكتاب خويش مینويسد : "در نقش شكار طاق بستان فقط چند تن از سه هزار زنی كه خسرو ( پرويز( درحرم داشت میبينيم . اين شهريار هيچگاه از اين ميل سير نمیشددوشيزگان وبيوگان و زنان صاحب اولاد را در هر جا نشان میدادند ، به حرمخود میآورد . هر زمان كه ميل تجديد حرم میكرد ، نامهای چند بهفرمانروايان اطراف میفرستادو در آن وصف زن كامل عياررا درج میكرد . پس عمال او هرجا زنی را با وصف نامه مناسب میديدند ،به خدمتمیبردنداز اينگونه جريانها در تاريخ قديم بسيار میتوان يافت . در جديدترينجريانها به شكل حرمسرا نيست ، به شكل ديگر است ، با اين تفاوت كه درجديد لزومی ندارد كسی به اندازه خسرو پرويز و هارون الرشيد امكاناتداشتهباشد . در جديد به بركت تجدد فرنگی ، برای مردی كه يك صد هزارم پرويز و هارونامكانات داشته باشد ميسر است كه به اندازه آنها از جنسزن بهرهكشی كند .
2 -هيچ فكر كردهايد كه حس " تغزل " در بشر چه حسی است ؟ قسمتی از ادبياتجهان عشق و غزل است . در اين بخش از ادبيات ، مرد ، محبوب ومعشوق خود را ستايشمیكند ، به پيشگاه او نياز میبرد ، او را بزرگ و خود را كوچك جلوه میدهد ،خود را نياز میبرد ، او را بزرگ و خود راكوچك جلوه میدهد ، خود را نيازمندكوچكترين عنايت او میداند ، مدعیمیشود كه محبوب و معشوق " صد ملك جان بهنيم نظر میتواند بخرد ، پسچرا در اين معامله تقصير میكند " از فراق او دردمندانه مینالد.اين چيست ؟ چرا بشر در مورد ساير نيازهای خود چنين نمیكند؟ آيااكنون ديدهايد كه يك آدم پول پرست برای پول ، و يك آدم جاهپرست برایجاه و مقام غزلسرائی كرده است ؟ ! آيا تاكنون كسی برای نان غزلسرائیكردهاست ؟ چرا هر كسی از شعر و غزل ديگری خوشش میآيد ؟ چرا همه ازديوان حافظاينقدر لذت میبرند ؟ آيا جز اين است كه همه كس آنرا بازبان يك غريزه عميق كهسراپای وجودش را گرفته است منطبق میبيند ؟ چه قدر اشتباه میكنند كسانی كه میگويند يگانه عامل اساسی فعاليتهای بشر عاملاقتصاداست. بشر برای عشقهای جنسی خود موسيقی خاصی دارد ، همچنانكه برای معنويات نيز موسيقی خاص دارد ، در صورتی كه برای حاجتهای صرفا مادی از قبيل آبونان و موسيقی ندارد.البته نمي توان ادعا كرد كه تمام عشقها جنسی است و من هم هرگزنمیگويم كهحافظ و سعدی و ساير غزلسرايان صرفا از زبان غريزه جنسی سخنگفتهاند . اينمبحث ، مبحث ديگری است كه جداگانه بايد بحث شودولی قدرمسلم اينست كه بسياری از عشقها و غزلها عشق و غزلهائی است كهمرد برای زنداشته است . همين قدر كافی است كه بدانيم توجه مرد به زناز نوع توجه به نان وآب نيست كه با سير شدن شكم اقناع شود ، بلكه يابه صورت حرص و آز و تنوع پرستیدر میآيد و يا به صورت عشق و غزل به هر حال اسلام به قدرت شگرف اينغريزه آتشين توجه كامل كرده است وروايات زيادی درباره خطرناك بودن غريزهای كهمرد و زن را به يكديگرپيوند میدهد وارد شده استاسلام تدابيری برایتعديل و رام كردن اين غريزه انديشيده است و در اينزمينه هم برای زنان و همبرای مردان ، تكليف معين كرده است . يك وظيفه مشترك كه برای زن و مرد ، هر دو ،مقرر فرمودهمربوط به نگاه كردن است: ‹‹قل للمؤمنين يغضوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم . . . قل للمؤمناتيغضضن من ابصارهن و يحفظن فروجهن››
خلاصه اين دستور اينستكه زن و مرد نبايد به يكديگر خيره شوند ، نبايدچشم چرانی كنند ، نبايد نگاههایمملو از شهوت به يكديگر بدوزند ، نبايدبه قصد لذت بردن به يكديگر نگاه كنند . يك وظيفه هم خاص زنان مقررفرموده است و آن اينست كه بدن خود را از مردانبيگانه پوشيده دارند و در اجتماع به جلوهگری و دلربائی نپردازند . به هيچ وجهو هيچ صورت و باهيچ شكل و رنگ و بهانهای كاری نكنند كه موجبات تحريك مردانبيگانه رافراهم كنند .روح بشر فوق العاده تحريك پذير است . اشتباه است كهگمان كنيمتحريك پذيری روح بشر محدود به حد خاصی است و از آن پس آرام میگيردهمانطور كه بشر اعم از مرد و زن - در ناحيه ثروت و مقام از تصاحبثروتو از تملك جاه و مقام سير نمیشود و اشباع نمیگردد ، در ناحيه جنسی نيز چنيناست . هيچ مردی از تصاحب زيبا رويان و هيچ زنی از متوجه كردنمردان و تصاحبقلب آنان و بلا خره هيچ دلی از هوس سير نمیشودو از طرفی تقاضای نامحدود خواهناخواه انجام ناشدنی است و هميشه مقروناست به نوعی احساس محروميت . دستنيافتن به آرزوها به نوبه خود منجربه اختلالات روحی و بيماريهای روانیمیگرددچرا در دنيای غرب اينهمه بيماری روانی زياد شده است ؟ علتش آزادیاخلاقی و جنسی و تحريكات فراوان سكسی است كه به وسيله جرائد و مجلات وسينماها و تئاترها و محافل و مجالس رسمی و غير رسمی و حتی خيابانها وكوچهها انجام میشود. اما علت اينكه در اسلام دستور پوشش اختصاص به زنانيافته است اين است كه ميل به خودنمائی و خودآرائی مخصوص زنان است . از نظر تصاحبقلبها و دلها مرد شكار است و زن شكارچی ، همچنانكه از نظر تصاحب جسم و تن ، زن شكار است و مرد شكارچی . ميل زن به خودآرائی از اين نوع حسشكارچيگری او ناشی میشود . در هيچ جای دنيا سابقه ندارد كه مردان لباسهای بدن نما و آرايشهای تحريك كننده به كار برند . اين زن است كه به حكمطبيعتخاص خود میخواهد دلبری كند و مرد را دلباخته و در دام علاقه بهخود اسير سازد. لهذا انحراف تبرج و برهنگی از انحرافهای مخصوص زناناست و دستور پوشش همبرای آنان مقرر گرديده استاما درباره طغيان پذيری غريزه جنسی و اينكه برخلاف ادعای افرادی مانندراسل ، غريزه جنسی با آزاد گذاشتن كامل و خصوصا بافراهم كردن وسائلتحريك هرگز سير نمیشود و اشباع نمیگردد و همچنين دربارهانحراف " چشمچرانی " در مردان و انحراف " تبرج " در زنان ، باز هم بحثخواهيم كرد .
2-استحكام پيوند خانوادگی:
شك نيست كه هرچيزی كه موجب تحكيم پيوندخانوادگی و سبب صميميت رابطه زوجين گردد ، برای كانون خانواده مفيد است و درايجاد آن بايد حداكثر كوشش مبذول شود . و بالعكس هر چيزی كهباعث سستی روابطزوجين و دلسردی آنان گردد به حال زندگی خانوادگیزيانمند است و بايد با آنمبارزه كرد.اختصاص يافتن استمتاعات و التذاذهای جنسی به محيط خانوادگی و دركادرازدواج مشروع ، پيوند زن و شوهری را محكم میسازد و موجب اتصال بيشترزوجين به يكديگر میشود. فلسفه پوشش و منع كاميابی جنسی از غير همسر مشروع، از نظر اجتماعخانوادگی اينست كه همسر قانونی شخص از لحاظ روانی عامل خوشبختكردن اوبه شمار برود ، در حالی كه در سيستم آزادی كاميابیهمسر قانونی ازلحاظروانی يك نفر رقيب و مزاحم و زندانبان به شمار میرود و در نتيجه كانون خانوادگی براساس دشمنی و نفرت پايهگذاری میشود علت اينكه جوانان امروزاز ازدواج گريزانند و هر وقت به آنان پيشنهاد میشود ، جواب میدهند كه حالازود است ، ما هنوز بچهايم ، و يا به عناوينديگر از زير بار آن شانه خالیمیكنند همين است . و حال آنكه در قديم يكیاز شيرينترين آرزوهای جوانانازدواج بود . جوانان پيش از آنكه به بركت دنيای اروپا كالای زن اينهمه ارزان وفراوان گردد ، " شب زفاف را كم ازتخت پادشاهی " نمیدانستند .ازدواج درقديم پس از يك دوران انتظار و آرزومندی انجام میگرفت و بههمين دليل زوجينيكديگر را عامل نيكبختی وسعادت خود میدانستند ، ولی امروز كامجوئيهای جنسی در غير كادر ازدواج بهحداعلی فراهم است و دليلی برای آن اشتياقها وجود ندارد معاشرتهای آزاد و بیبندوبار پسران و دختران ، ازدواج را به صورت يكوظيفه و تكليف و محدوديت در آوردهاست كه بايد آن را با توصيههایاخلاقی و يا احيانا - چنانكه برخی از جرائدپيشنهاد میكنند - با اعمال زوربر جوانان تحميل كرد.تفاوت آن جامعه كهروابط جنسی را محدود میكند به محيط خانوادگی و كادرازدواج قانونی ، بااجتماعی كه روابط آزاد در آن اجازه داده میشود اينستكه ازدواج در اجتماع اولپايان انتظار و محروميت ، و در اجتماع دوم آغازمحروميت و محدوديت است . درسيستم روابط آزاد جنسی ، پيمان ازدواج بهدوران آزادی دختر و پسر خاتمه میدهدو آنها را ملزم میسازد كه به يكديگروفادار باشند و در سيستم اسلامی بهمحروميت و انتظار آنان پايان میبخشد . سيستم روابط آزاد اولا موجب میشود كهپسران تا جائی كه ممكن است ازازدواج و تشكيل خانواده سر باز زنند و فقط هنگامیكه نيروهای جوانی و شورو نشاط آنها رو به ضعف و سستی مینهد ، اقدام به ازدواجكنند و در اينموقع زن را فقط برای فرزند زادن و احيانا برای خدمتكاری و كلفتیبخواهند، و ثانيا پيوند ازدواجهای موجود را سست میكند و سبب میگردد به جایاينكه خانواده بر پايه يك عشق خالص و محبت عميق استوار باشد و هر يكاز زنو شوهر همسر خود راعامل سعادت خود بداندامثال راسل و تقليد از صاحبان مكتب " اخلاق نوين جنسی " با داشتن همسرقانونی ،عشق خود را در جای ديگر جستجو میكند و با مرد مورد عشق و علاقهخود هم بسترمیشود ، چه اطمينانی هست كه به خاطر همسر قانونی كه چندان مورد علاقهاش نيستوسائل ضد آبستنی به كار برد و از مرد مورد عشق و علاقهخود آبستن نشود و فرزندرا به ريش همسر قانونی نبندد . قطعا چنين زنیمايل است كه فرزندی كه به دنيامیآورد از مرد مورد علاقهاش باشد نه ازمردی كه فقط به حكم قانون همسر او استو الزاما به حكم قانون نبايد ازغير او آبستن بشود . همچنان مرد نيز طبعاعلاقهمند است كه از زن مورد عشقو علاقهاش فرزند داشته باشد نه از زنی كه بازور قانون به او پيوندكردهاند . دنيای اروپا عملا نشان داده است كه با وجودوسائل ضد آبستنی،آمار فرزندان غير مشروع وحشتآور است .
3- استواری اجتماع:كشانيدن تمتعات جنسی ازمحيط خانه به اجتماع ، نيروی كار و فعاليت اجتماع را ضعيف میكند . برعكس آنچهكه مخالفين حجاب خردهگيری كردهاندو گفتهاند:" حجاب موجب فلج كردن نيروینيمی از افراد اجتماع است" بی حجابی و ترويج روابط آزاد جنسی موجب فلج كردننيروی اجتماع است . آنچه موجب فلج كردن نيروی زن و حبس استعدادهای او است حجاب به صورت زندانی كردن زن و محروم ساختن او از فعاليتهای فرهنگی و اجتماعی واقتصادی است و در اسلام چنينچيزی وجود ندارد . اسلام نه میگويد كه زن از خانه بيرون نرود و نه میگويدحقتحصيل علم و دانش ندارد - بلكه علم و دانش را فريضه مشترك زن و مرددانسته است - و نه فعاليت اقتصادی خاصی را برای زن تحريم میكند . اسلامهرگز نمیخواهدزن بيكار و بيعار بنشيند و وجودی عاطل و باطل بار آيد , پوشانيدن بدن بهاستثناء وجه و كفين مانع هيچگونه فعاليت فرهنگی يااجتماعی يا اقتصادی نيست . آنچه موجب فلج كردن نيروی اجتماع است آلودهكردن محيط كار به لذتجوئيهایشهوانی است.اماآيا اگر پسر و دختری در محيط جداگانهای تحصيل كنند و فرضا در يكمحيط درس میخوانند دختران بدن خود را بپوشانند و هيچگونه آرايشی نداشته باشندبهتر درس میخوانند و فكر میكنند و به سخن استاد گوش میكنند يا وقتی كه كنار هر پسری يك دختر آرايش كرده با دامن كوتاه تا يك وجب بالای زانونشستهباشد ؟ آيا اگر مردی در خيابان و بازار و اداره و كارخانه و غيره با قيافههایمحرك و مهيج زنان آرايش كرده دائما مواجه باشد بهتر سرگرمكار و فعاليت میشوديا در محيطی كه با چنين مناظری روبرو نشود ؟ اگر باور نداريد از كسانی كه دراين محيط كار میكنند بپرسيد . هر مؤسسه ياشركت يا ادارهای كه سخت مايل استكارها به خوبی جريان يابد ، از ايننوع آميزشها جلوگيری میكند . اگر باورنداريد تحقيق كنيد . حقيقت اينست كه اين وضع بی حجابی رسوا كه در ميان ما است واز اروپاو آمريكا هم داريم جلو میافتيم از مختصات جامعههای پليد سرمايهداریغربیاست و يكی از نتائج سوءپول پرستیها و شهوترانيهای سرمايهداران غرب است ، بلكه يكی از طرق ووسائلیاست كه آنها برای تخدير و بی حس كردن اجتماعات انسانی و درآوردن آنها به صورتمصرف كننده اجباری كالاهای خودشان به كار میبرند. "اطلاعات " 47 / 9 / 5گزارشی از اداره كل نظارت بر مواد خوردنی ،آشاميدنی ، آرايشی نقل كرده است.درباره لوازم آرايش چنين مینويسد: " ها در ظرف يك سال 210 هزار كيلو مواد ولوازم آرايش از قبيلماتيك ، سرخاب ، كرم ، پودر ، سايه چشم برای مصرف خانمهاوارد شدهاست . از اين مقدار 181 هزار كيلوگرم آن انواع كرم بوده است . دراينمدت به 1650 قوطی و 2500 دوجين پودر صورت و 4604 عدد روژلب ، 2280 عددصابون لاغری ، 2280 آمپول آرايشی اجازه ورود داده شده است . البته بايد 3100 عدد سايه چشم و 2400 خط چشم را نيز به آن اضافه كرد.آری بايد زنايرانی به بهانه " تجدد " و " تقدم " و " مقتضياتزمان " هر روز و هر ساعت باوسائلی كه در دنيای سرمايهداری تهيه میشودخود را در معرض نمايش بگذارد تابتواند چنين مصرف كننده لايقی برایكارخانههای اروپائی باشد . اگر زن ايرانیبخواهد خود را فقط برای همسر قانونی و يا برای حضور در مجالس اختصاصی زنانبيارايد ، نه مصرف كنندهلايقی برای سرمايهداران غربی خواهد بود و نه وظيفه ومأموريت ديگرش راكه عبارت است از انحطاط اخلاق جوانان و ضعف اراده آنان وايجاد ركود درفعاليت اجتماعی ، به نفع استعمار غرب انجام خواهد داد . درجامعههای غير سرمايهداری با همه احساسات ضدمذهبی كه در آنجا وجود دارد كمتر شنيده میشود كه چنين رسوائيها به نامآزادیزن وجود داشته باشد.
4-ارزش و احترام زن:
قبلا گفتيم كه مرد بهطور قطع از نظر جسمانی بر زن تفوق دارد . از نظرمغز و فكر نيز تفوق مرد لااقلقابل بحث است . زن در اين دو جبهه در برابر مرد قدرت مقاومت ندارد ، ولی زن ازطريق عاطفی و قلبی هميشه تفوقخود را بر مرد ثابت كرده است . حريم نگهداشتنزن ميان خود و مرد يكی ازوسائل مرموزی بوده است كه زن برای حفظ مقام و موقعخود در برابر مرد از آن استفاده كرده است , اسلام زن را تشويق كرده است كهاز اين وسيله استفاده كند . اسلام مخصوصاتأكيد كرده است كه زن هر اندازه متينتر و با وقارتر و عفيفتر حركت كندو خود را در معرض نمايش برای مرد نگذاردبر احترامش افزوده میشوددر تفسير آيات سوره احزاب ديده شده است كه قرآنكريم پس از آنكهتوصيه میكند زنان خود را بپوشانند میفرمايد : " « ذلك ادنیان يعرفن فلايؤذين »" . يعنی اين كار برای اينكه به عفاف شناخته شوند و معلومشودخود را در اختيار مردان قرار نمیدهند بهتر است ، و در نتيجه دور باش وحشمت آنها مانع مزاحمت افراد سبكسر میگردد .
حجاب؛زنان را در زندان زندگي حبس کرده وآنها را ا ز تعالي و رشد باز مي دارد.
حجاب ؛از توسعه علمي،فکري ،فرهنگي ،هنري زنان مي کاهدو...
درحاليکه حجاب اسلامي ،آنگونه پيامدهاي شوم راندارد،بلکه وسيله وسنگر محکمي برا ي استواری زندگي بانوان بوده وپشتوانه نيرومندي براي آنها درراستاي توسعه علمي ،فکري ،فرهنگي و هنري است.
اي خواهرانم حجاب تيغ شما ست تيغ خود را از کف نيندازيد
ونيز شرف زن به يمن عصمت اوست اين شرف را از تن نرنجانيد
و اين را بدانيد که:
هر شاخه ای که از باغ برون آرد سر در ميوه آن طمع کند راهگذر
بخش اول : حجاب از نظر قران
اشاره: اصل وجوب حجاب براي زنان ازضروريات دين اسلام است،ومنکر آن در حکم منکر دستورات ضروري اسلام است وکسي که ازروي عمدوآگاهي منکر ضروريات اسلام شود،درحکم کفراست ،مگر اينکه معلوم باشد که منکر خدا ويارسول خدا نيست.
ضروري و وجوب حجاب داشتن برای زنان ازنظر قرآن ،وگفتار پيامبر وامامان وبه حکم عقل واجماع واتفاق رأي علماي اسلام ثابت است.
درقرآن براي وجوب حجاب وحدود آن ،به چهارآيه که صراحت برآن دارند تمسک شده ولي درمورد حفظ عفت وپاسداري از حريم آن ،درقرآن بيش از ده آيه وجود دارد.
تجزيه وتحليل آيه 30سوره نور
درآيه 30سوره نور (به عنوان نخستين آيه اي که صراحت بر وجوب حجاب دارد) مي خوانيم:
«وقل للمومنات يغضضن من ابصارهن ويحفظن فروجهن ولا يبدين زينتهن الا ما ظهر منها وليضربن بخمرهن علی جيوبهن ولا يبدين زينتهن الا لبعولتهن ...»
اي پيامبر به زنان با ايمان بگو چشمهاي خودرا (از نگاه به نامحرمان ) فرو گيرند ،ودامان خويش را حفظ کنند ،وزينت خود را ـ جزآن مقدار که نمايان است ـ آشکار نسازند،و(اطراف ،روسريهاي خود را بر سينه خود افکنند (تا گردن وسينه با آن پوشيده شود.)وزينت خود را آشکا رنسازند مگر براي شوهرانشان وساير افراد محرمشان...
شرح کوتاه
دراين آيه به پنج موضوع در رابطه با حجاب وحفظ حريم عفت تصريح شده است:
1 . زنان بايد ديدگان خود را از نگاه به نامحرم فرو بنندند.
2. زنان بايد دامن خود را از هرگونه عوامل بي عفتي ،حفظ کنند.
3. زنان بايد زينت خود را ،جز آن مقدار که بطور قهري آشکاراست ،آشکار نکنند.
4. زنان بايد روسريهاي خود را بر سينه بيفکنند.
5 .زنان بايد زينت خود را جز براي افراد محرم خود،آشکار نکنند.
ابن عباس عالم ومفسر بزرگ عصر پيامبر در تفسير جمله
« وليضربن بخمرهن علی جيوبهن»
مي فرمايد: يعني زن بايد مو وسينه ودور گردن وزيرگلوي خود را بپوشاند.
منظور از زينت چيست؟
با بررسي گفتار اهل لغت چنين فهميده مي شود که زينت به معني زيبايي در مقابل زشتي است وشامل هر نوع زينت وآراستگي ،از طبيعي وعارضي ،از لباس وبدن وزيور آلات خواهدشد،وزينت در زن ،آن زيبايي هاي آشکاراست.
بنابراين واژه زينت وسيع است.زينت ،هم شامل زينت هاي طبيعي مثل صورت ،بازوان ،سينه ،گردن و....وهم شامل زينت هاي اکتسابي مثل آويختن زيور آلات است.
بخش دوم :آيات هشدار گردر حفظ سنگر حجاب وعفت
1. نهي از کوبيدن پا بر زمين
درذيل آيه 31سوره نور،پس از آنکه خداوند به پيامبرفرمان مي دهد که به زنان با ايمان بگو حجاب خود را رعايت کنند ،مي فرمايد «ولا يضربن بارجلهن ليعلم ما يخفين من زينتهن »
بايد زنان ،هنگام راه رفتن ،پاهاي خود را بر زمين نزنند تا زينت پنهانيشان دانسته شود .
2 . نهي ازسخن گفتن زن با نازوکرشمه
درذيل آيه 32 سوره احزاب ،خداوند خطاب به همسران پيامبر ميفرمايد:«فلا تخضعن بالقول فيطمع الذي في قلبه مرض وقلن قولا معروفا »با صداي نرم ،به گونه هوس انگيز ،سخن نگوييد،که بيمار دلان در شما طمع کنند ،بلکه به خوبي سخن گوييد .
3. اخطار شديد به آسيب رسانان به حريم عفت
درآيه 60 سوره احزاب (بدنبال فرمان حفظ حجاب درآيه 59همين سوره) با هشدار واخطارشديد به بيمار دلان وغارتگران حريم عفت ،خطاب به پيامبرمي فرمايد:
(لئن لم ينته المنافقون والذين في قلوبهم مرض والمرجفون في المدينه لنغرينک بهم)
اگر منافقين وآنها که دردلهايشان بيماري است وآنها که اخباردروغ وشايعات بي اساس درمدينه پخش مي کنند،دست از کارخود برندارند،تو را برضد آنها مي شورانيم .
بخش سوم :ايرادها واشکالات
1.حجاب ومنطق
اولين ايراد اين است که حجاب دليل معقولي ندراد ومنطقي نيست . مي گويند: منشاء حجاب يا غارتگري ونا امني بوده که امروز وجود ندارد،يا فکر رهبانيت وترک لذت بوده است که فکر باطل ونادرستي است .
پاسخ اين ايراد اين است که حجاب ،از جنبه هاي مختلف رواني ،خانوادگي ،اجتماعي ،حتي از جنبه بالا رفتن ارزش زن ،منطق معقول دارد.
مرد بطور قطع از نظرجسماني بر زن تفوق دارد،از نظرمغز وفکر نيز تفوق مرد لااقل قابل بحث است ،زن دراين دو جبهه دربرابر مرد قدرت مقاومت ندارد ولي زن ازطريق عاطفي وقلبي هميشه تفوق خود را بر مرد ثابت کرده است .حريم نگه داشتن زن ميان خود ومرد يکي از وسايل مرموزي بوده است که زن براي حفظ مقام وموقع خود دربرابر مرد از آن استفاده کرده است.
اسلام زن را تشويق کرده است که ازاين وسيله استفاده کند وهر اندازه ،متين تر وبا وقارتر حرکت کند،بر احترامش افزوده مي شود.
درقرآن کريم نيز توصيه مي کند،زنان خود را بپوشانند،بعدمي فرمايد:
«ذلک ادني ان يعر فن فلا يؤذ ين »
يعني اين کار براي اينکه به عفاف شناخته شوندومعلوم شود وخود را دراختيار مردان قرار نمي دهند،بهتر است.
درنتيجه حشمت آنها مانع مزاحمت افراد سبکسر مي گردد.
2.حجاب واصل آزادي
مي گويند: حجاب موجب سلب حق آزادي مي شود که يک حق طبيعي بشري است ونوعي توهين به حيثيت انساني زن به شمار مي رود .
هر انساني شريف وآزاد است ،مرد باشد يا زن ،سفيد باشد يا سياه ،تابع هر کشور يا مذهبي که باشد.
پاسخ اين ايراد آن است که فرق است بين زنداني کردن درخانه وبين موظف دانستن زن به اينکه وقتي مي خواهد با مرد بيگانه مواجه شود پوشيده باشد.
در کشورهاي متمدن جهان براي مردان نيز محدوديت هايي وجود دارد.اگر مردي برهنه يا درلباس خواب از خانه خارج شد ويا با پيژامه بيرون آيد،پليس ممانعت کرده به عنوان اينکه اين عمل بر خلاف حيثيت اجتماع است ،اورا جلب ميکند.
هنگامي که مصالح اخلاقي واجتماعي ،افراد اجتماع او را ملزم کند که درمعاشرت اسلوب خاصي را رعايت کند مثلا با لباس کامل بيرون آيند ،چنين چيزي نه بردگي نام دارد ونه زندان ،نه ضد آزادي وحيثيت انساني است ونه ظلم وضد حکم عقل.
برعکس ،پوشيده بودن زن ،درهمان حدودي که اسلام تعيين کرده،موجب کرامت واحترام بيشتر اوست؛زيرا اورا از تعرض افراد جلف وفاقد اخلاق مصون مي دارد.آري اگر کسي بگويد زن را بايد درخانه حبس کرد،اين با آزادي طبيعي وحيثيت انساني وحقوق خدا دادي زن منافات دارد.چنين چيزي درحجاب هاي غير اسلام بوده است ،ولي در اسلام نبوده ونيست.
بخش چهارم :آثار وفوائد حجاب
1.حجاب ونقش آن درسلامت اجتماع وآرامش رواني
رعايت حجاب درسلامت وپاکي اجتماع مؤثر است ،به علت تاثير زياد آن در استحکام خانواده به عنوان پايه واساس اجتماع ونيز تاثير آن در ساخته شدن فرزندان با تربيت صحيح وپاک نگه داشتن محيط اجتماع از عوامل تحريک آميز حيواني .
معلوم است وقتي کانون خانواده گرم وپر جاذبه باشد،اين گرمي واستحکام دربالا بردن روحيه عمومي مردم وجامعه تاثير بسزايي خواهد داشت ،وقتي کودکان چنين خانواده اي با تربيت صحيح وتعادل روحيه وافکار پرورش يافتند،درجامعه منشأ سازندگي ، ترقي وتعالي مي شوند.
اکثر دختران وپسراني که درسنين پايين به دام مفاسدمختلف مي افتند،کساني هستند که از تربيت حقيقي وصحيح محروم بوده اند اين ظلم را هيچ کس جز والدين به آنها نکرده اند.
از طرفي با رعايت حجاب ،ريشه بسياري از تفاخرها،تکاثرها ،اسرافها ،تحريک هاي بي موقع در اجتماع کنده خواهد شد وبذر فساد خشکيده خواهد شد.
چرا که ديگر زنان عمر خودرا به جاي مصرف دراينگونه ضد ارزشها درجهت هدف نهايي زندگي انساني وسعادت راستين صرف مي کنند ولذا ديگر ،گناه به فساد کشاندن ساير افراد جامعه واتلاف عمر آنان وايجاد زمينه براي انواع فساد در اجتماع صورت نمی گيرد.
گسترش بوتيک هاي کذايي ،تهيه وتوزيع لباسهاي مبتذل غربي با تصويرها، تکثير وتوزيع نوارهاي مبتذل ونوارهاي موسيقي و...ازمواردي هستند که جوانان بي گناه وکم تجربه را به سوي منجلاب فساد وتباهي سوق مي دهند.براي اينکه جوانان از اين آفات در امان باشند،بايد درخانواده بطور صحيحي تربيت شوند،اما اگر مادر اسير انواع هوسها وتمايلات حيواني باشد،نمي تواند براي فرزندانش الگوي کاملي باشد.
2.حجاب ونقش آن درمسئوليت هاي اجتماعي
هر انساني در برابر اجتماع خود وظايف ومسئوليتهايي دارد وزنان نيز هر چند با گرم نگه داشتن کانون خانواده وتربيت صحيح فرزندان ،بزرگترين خدمت ها را به جامعه مي کنند،اماانتظار از آنان به عنوان نيمي از پيکره جامعه بيش ازاين مي رود.اسلام عزيز خواسته است که آنان درجامعه نيز نقش داشته باشند.
حضور زنان درستادهاي پشتيباني ،درماني وغذايي،همدوش با رزمندگان اسلام ودر ديگر جاها در دوران پيامبر وحضور گسترده آنها درتاريخ انقلاب اسلامي ايران چه در پيروزي انقلاب اسلامي ايران وچه دردوام آن به خصوص دوران جنگ وساير مسايل زندگي خود نشانگر اين انتظار است .
امام خميني قدس سره ،درمورد نقش زنان درانقلاب اسلامي مطالب مهمي بيان کرده اند که،از آن جمله خطاب به آنان چنين مي فرمايند: «نقش شما زنان در اين نهضت از مردها بيشتر بوده »؛ونيز مي فرمايند : «همانطور که مردها وارد ميدان بودند،بانوان محترم هم وارد بودند،بلکه زحمات اينها بيشترازمردها بود.»
3.خروج از لشکريان دشمن وايمني از عذاب الهي وکسب ثواب اخروي
شيطان از روابط زن ومرد براي به گناه انداختن ،استفاده مي کند لذا بد حجابي وبي حجابي ونيز عدم رعايت اصول شرعي در روابط با نا محرم ،شخص را در معرض خشم خدا قرار مي دهد .
چرا که وجود شخص ،هم آلوده به گناه مي شود وهم آلوده کننده ديگران واين چيزي نيست که خداوند براي بندگان دوست داشته باشد.
بزرگان دين وهمه انبياء وائمه حاضر بودندسخت ترين آزارها وشکنجه ها را تحمل کنند،ولي هرگزلحظه اي دچار خشم خداوند نشوند.
گيريم که ما محبوب هزاران وميليونها نفر ازبندگان خدا بشويم،چه فايده اگر محبوب خدا نباشيم واو راضي نباشد.
پيروزي هاي ظاهري نبايد ما را گول بزندوعقل وشعور را از ما بگيرد وما را دچار عذاب دردناک الهي کند که:
« ان ربک لشديد العقاب »
خانمي که درحجاب مخالفت امر خدا را ميکند،پس از مرگ چه مي کند؟روزي که همه چيز وهمه کس اورا تنها مي گذراند ورها ميکنند،چرا بايد عشق ورضايتش را فداي خود خواهي هاي ديگران کند؟ او نبايد خود رااسير هوسها ودامهاي شيطاني کند.
از طرف ديگر خداوند،همان طور که براي نافرماني وگناه عذاب وعقاب قرارداده ،همانطورهم براي کساني که به فرمانهاي اوعمل مي کنندپاداش وثواب اخروي قرار داده است.
4 - پوشش اسلامي وحفظ نسل از خطر سقوط
شکي نيست که يکي از آثار بي حجابي ،بي بندوباري وروابط نامشروع در ابعاد وسيع است چنانکه دردنياي غرب ،به خوبي ديده ميشود،وآثارنکبت بار روابط نا مشروع برکسي پوشيده نيست،يکي از آثار ،آلوده شدن نسل ،وبه دنبال آن سقط جنين وتولد فرزندان نا مشروع وغير قانوني است که متأسفانه بر اثر عدم رعايت عفت وپوشش اسلامي ،اين آثارروز بروز بيشتر ميشود وآمار نشان مي دهد که اين موضوع در کشورهايي که پوشش اسلامي رعايت نمي شود به مراتب بيشتر از جاهايي است که پوشش اسلامي رعايت مي شود.
طبق گزارشي که اخيراً از طرف اداره «تحقيقات اجتماعي امريکا» انتشار يافته ،تعداد نوزادان غير قانوني نسبت به ده سال قبل 47درصد افزايش يافته است.
بدون ترديد: يکي ازبزرگترين مشکلات اجتماعي ،وجود فرزندان بي سرپرست است که اصل خلقتشان بر اساس انحراف پايه گذاري شده است وبر اثر وجود زمينه نا مساعد معنوي درآنها ،خطرات آنها از نظر رواني بسيار قابل توجه وجدي است ،چنين فرزنداني مسلما طبيعي نيستند وچون پايه وجوديشان بر اساس قانون شکني پي ريزي شده ،تا حدود زيادي به گناه وقانون شکني متمايل هستندزيرا ميوه گناه هستند.
روشن است که حجاب اسلامي ،نقش اساسي درحفظ نسل وتأمين پاکي خلقت نسلهاي آينده دارد،چرا که زن مربي جامعه است وانسانها از دامن او پيدا مي شوند،اگر او دامن خود را در پناه پوشش حفظ کند سعادت انسانهاي آينده را پايه ريزي کرده است.
5 - مبارزه با نفس
ميل به خود نمايي وجلوه گري به مصالحي در سرشت زن ،نهفته است که بايد درمسير درست وهدفي والا بکار گرفته شود.
چرا که هيچ گرايشي بدون جهت در جان انسان به وديعت نهاده نشده است . اما اگر اين گرايش ،مرزي نداشته باشد وهمه جا نمود داشته باشد،فساد آفرين است.
زيبايي براي زن دروجود او سرمايه است،اما بايد بجا مصرف شود وزکات جمال زن ،حفظ او وعفاف است.
جواز کشف حجاب در مقابل محارم از جمله شوهر ،اين غريزه را جهت مي دهد که خود آرائي زن مختص به شوهرباشد ومنع آن در برابر نا محرم ،اين غريزه را کنترل مي کند.
وقتي زن در جهت کنترل اين خواهش ،اقدام کرد آمادگي غلبه بر سايرخواهشها را بدست آورده ودرجهت رشد وتعالي خود حرکت مي کند وانساني مهذب مي شود که مي تواند جامعه خود را نيز بسازد.
بدون هيچ ترديدي ،اندام زن اگر آراسته گردد،هوس بازان را به هيجان مي آورد ونسبت به زن تعرض مي کنند.
در سايه رعايت عفاف ،زن با شهامت هر چه تمامتربه وظيفه خود در اجتماع مشغول شده وخطري نيز متوجه او نمي شود.
از طرف ديگر انسان هم درمبارزه با نفس اغواگر پيروزي را کسب مي کند.
بخش پنجم:راههاي مبارزه با بد حجابي وبي حجابي
استعمارگران فرهنگ ستيز،درجوامع اسلامي براي زدودن ارزشهاي اسلامي تلاشي شگرف بکار گرفته اند تا در بينش افراد،دگرانديشي ايجاد کنند.
آنان به زنان القا مي کنند که ،شخصيت وارزش زن درعرضه وجودوزيبايي هاي به نمايش گذاشته اوست.
از طرفي بعضي از زنان ودختران که دچار کمبودهاي شخصيتي هستند ،خود آرايي را نوعي ايجاد شخصيت پنداري تلقي کرده وبا جلب نظرها عقده حقارت خود را جبران مي کنند.
در حاليکه عصمت وعفت زن حق خداست ،زن نمي تواند بگويد حجاب مربوط به خودم است ومي خواهم از آن صرف نظرکنم .علامه سيد شرف الدين عاملي مي فرمايد: آنچه را که دشمن انجام داده بايد ويران کرد وآنچه را انجام ميدهد بايد سدکرد وآبي را که بر جوي روان است بايد باز گرداند.
بنابراين از طرق زيربايد با پديده بدحجابي و بي حجابي مبارزه کرد:
1.تقويت ايمان واعتقاد
درزن بايد باور استوار ،ايمان عميق ايجاد شود ،زني که دل به حق داده وانديشه به خدا سپرده وفرجام زندگي دنيوي اش را پذيرفته چطور حاضر مي شود خود آرايي وخود نمايي کند وخود را در معرض ديدهاي آلوده قرار دهد وزمينه هاي تلذذ ديگران ومآلاً فساد آفريني را بوجود آورد؟!
اين جمله بلند حضرت علي عليه السلام که فرموده «المرء بايمانه والمومن بعمله » ،نشانگر آن است که باورها وايمانهاي راسخ ،عالي ترين نقش را در کيفيت زندگاني انساني ،ايفا مي کنند.
2.احياء فرهنگ اصيل اسلامي
احياء ارزشهاي اصيل اسلامي وفرا خواني زن مسلمان به تعقل ودريافتن ارزشها وآفريدن روح تعبد وتعهد نسبت به اينها نقش مهمي در اين زمينه خواهد داشت وزن مومن بايد به آنچه اسلام به عنوان ارزش بدان مي نگرد ،باور داشته باشد وبداند که عظمت وشخصيت او درگرو روح بلند ،انديشه والا ،قلب پاک ،وجان پيراسته از آلودگي است که او را به روشي انساني ومنشي اسلامي فرا خواهد خواند وبداند تن آرايه بسته وظاهر فريبنده هرگز نمايشگر شخصيت او نيست.
اين کلام بيدار گر حضرت مسيح را توجه کنيم ،که فرمود:
«بحق اقول لکم : ماذا يغني عن الجسد اذا کان ظاهر ه صحيحاًوباطنه فاسدا وما تغني عنکم اجسادکم اذا اعجبتکم وقد فسدت قلوبکم ،وما يغني عنکم ان تنقوا جلودکم وقلوبکم دنسة»
«به حق براي شما مي گويم : تن چه سودي دهد ،در صورتيکه ظاهرش درست باشد ودرونش تباه ،بدنهاي شما،چه سودتان دهد که خوشتان دارد ودلهايتان تباه باشد وسودي نبريد که پوست خود را پاک نگاه داريدودل هاي شما چرکين باشدوآلوده باشد.»
3.شناساندن الگوهای والا
امروز يکي از تأسفهاي جدي اين است که زن مسلمان آن چنان که بايد وشايد با چهره هاي بلند تاريخ اسلام آشنا نيست،زندگاني حضرت زهرا(س) وفرزند برومندش ،پيام آور عاشورا حضرت زينب(س) بايد براي زن مؤمنه نشان داده شودتا بنگرد با حفظ هويت وشخصيت ووقار مي تواند درجامعه حضور پيدا کند وايفاي نقش کند.
کلامي ازامام صادق عليه السلام تأمل بر انگيز وقابل توجه است:
«الهموهن حب علي عليه السلام وذروهن بلها »
«به زنان دوستي آل علي عليه السلام را الهام کنيد وبه همين مسائل اندک رهايشان کنيد.»
زن اگر حب علي را فراگرفت واو را راهبر شناخت وخاندان او را به عنوان الگو پذيرفت وبر راهي رفت که اهل بيت عليه السلام رفته اند وآنان را سر مشق قرار داد،رويين تن مي شود وحضورش درجامعه دلهره آفرين نخواهد بود.
جلباب :
جلباب چيست و نزديك كردن آن يعنی چه ؟ ديگر اينكه آنچه به عنوانعلت و فايدهاين دستور ذكر شده كه : " شناخته شوند و مورد آزار واقعنشوند " چه معنی دارد؟اما مطلب اول : در اينكه جلباب چه نوع لباسی را میگويند ، كلماتمفسرينو لغويين مختلف است و به دست آوردن معنای صحيح كلمه دشوارمیباشد.درالمنجد مینويسد:" لجلباب : القميص او الثوب الواسع " ( يعنی جلباب پيراهنيالباس گشاد است. )در مفردات راغب كه كتاب دقيق و معتبری است و مخصوصشرح لغتهایقرآن نگاشته شده است میگويد:"الجلابيب : القمص و الخمر ") يعنی پيراهن و روسری( قاموس میگويد: "و الجلباب كسرداب و سنمار"القميص و ثوب واسع للمرأه دونالملحفة او ما تغطی به ثيابها من فوق كالملحفة ،او هو الخمار . يعنیجلباب عبارت است از پيراهن و يك جامه گشاد و بزرگ كوچكتراز ملحفهو يا خود ملحفه ( چادر مانند ) كه زن به وسيله آن تمام جامههایخويش رامیپوشد ، يا چارقد" در لسان العرب مینويسد: الجلبابثوب اوسع من الخمار دون الرداء تغطی به المرأه رأسها و صدرها . يعنی جلبابجامهای است از چارقد بزرگتر و از عبا كوچكتر . زنبه وسيله آن سر و سينه خودرا میپوشاند" . عبارت " كشاف " نيز قريب به همين است و در تفسير مجمعالبيانآنجا كه لغت را معنی میكند میگويد :جلباب وسيله پوشانيدن موی سر بوده است. همچنين در روايات ديگر در كافی ( ( [4]در تفسير همان آيه وارد شده استكه حضرت صادق عليه السلام میفرمايد :" «الخمار و الجلباب اذا كانتالمرأه مسنة » " يعنی وقتی زن سالخوردهای باشدجايز است چارقد و روسریرا زمين بگذارد. بنابراين مقصود از نزديك ساختنجلباب ، پوشيدن با آن میباشد ، يعنیوقتی میخواهند از خانه بيرون بروندروسری بزرگ خود را با خود بردارندالبته معنی لغوی نزديك ساختن چيزی، پوشانيدن با آن نيست بلكه از مورد، چنين استفاده میشود . وقتی كه به زنبگويند جامهات را به خود نزديككن مقصود اينست كه آن را رها نكن ، آنرا جمع وجور كن ، آنرا بی اثر و بی خاصيت رها نكن و خود را با آن بپوشان استفاده زنان از روپوشهای بزرگ كه بر سر میافكندهاند دو جور بوده است: يك نوع صرفاجنبه تشريفاتی و اسمی داشته است همچنانكه در عصر حاضر بعضی بانوان چادری رامیبينيم كه چادر داشتن آنها صرفا جنبه تشريفاتیدارد . با چادر هيچ جای بدنخود را نمیپوشانند ، آنرا رها میكنند . وضعچادر سركردنشان نشان میدهد كهاهل پرهيز از معاشرت با مردان بيگانهنيستند و از اينكه مورد بهرهبرداریچشمها قرار بگيرند ابا و امتناعیندارند . نوع ديگر برعكس بوده و هست : زنچنان با مراقبت جامههای خودرا به خود میگيرد و آنرا رهانمیكند كه نشان میدهد اهل عفاف و حفاظ است . خودبخود دورباشی ايجاد میكند وناپاكدلان را مأيوس میسازد . بعدا خواهيم گفت كه تعليلی كه درذيل جمله آمدهاست مؤيد همين معنی استو اما مطلب دوم يعنی بحث در علتی كه برای اين دستورذكر شده است: مفسرين گفتهاند : گروهی از منافقين ، اوائل شب كه هوا تازهتاريكمیشد ، در كوچهها و معابر مزاحم كنيزان میشدند . البته برای كنيزانچنانكه قبلا گفتيم پوشانيدن سر واجب نبوده است . گاهی از اوقات اينجوانانمزاحم و فاسد ، متعرض زنان آزاد نيز میشدند و بعد مدعی میشدند كهمانفهميديم آزاد زن است و پنداشتيم كنيز است . لذا به زنان آزاد دستورداده شد كهبدون جلباب يعنی در حقيقت بدون لباس كامل از خانه خارجنشوند تا كاملا ازكنيزان تشخيص داده شوند و مورد مزاحمت و اذيت قرارگيرندبيان مذكورخالی از ايراد نيست ، زيرا چنين میفهماند كه مزاحمت نسبتبه كنيزان مانعیندارد و منافقين آن را به عنوان عذری مقبول برای خود ذكرمیكردهاند ، در حالیكه چنين نيست . اگر چه پوشانيدن موی سر بر كنيزانواجب نبوده است ، شايد رمزآن هم اين بوده كه وضع كنيز معمولا جالب وتحريك آميز نيست و مورد رغبت كسیواقع نمیشود و به علاوه كارشان خدمتبوده چنانكه قبلا اشاره كرديم ، ولی درهر حال اين مزاحمتها حتی در موردكنيزان نيز گناه محسوب میشده است و منافقيننمیتوانستهاند كنيز بودن را عذر خود قلمداد كننداحتمال ديگری كه در معنایاين جمله داده شده اين است كه وقتی زن شيده و سنگين از خانه بيرون رود وجانب عفاف و پاكدامنی را رعايتكند ، افراد فاسد و مزاحم ، جرأت نمیكنندمتعرض آنها شوند بنا به احتمال اول معنی جمله : " « ذلك ادنی ان يعرفن فلايؤذين»" اينست كه بدينوسيله شناخته میشوند كه آزادند نه كنيز ، پس مورد آزاروتعقيب جوانان قرار نمیگيرند . ولی بنا به احتمال دوم معنی جمله اينستكه بدينوسيله شناخته میشوند كه زنان نجيب و عفيف میباشند . و بيمار دلاناز اينكه به آنها طمع ببندند چشم میپوشند زيرا معلوم میشود اينجا حريمعفاف است ، چشم طمع كور ، و دست خيانت كوتاه استدر اين آيه حدود پوششبيان نشده است . از اين آيه نمیتوان فهميد كهآيا پوشيدن چهره لازم است يا نه؟ آيهای كه متعرض حدود پوشش است آيه31 سوره نور است كه قبلا درباره آن بحث شد.مطلبی كه از اين آيه استفاده میشود و يك حقيقت جاودانی است اينستكهزن مسلمان بايد آنچنان در ميان مردم رفت و آمد كند كه علائم عفاف ووقار وسنگينی و پاكی از آن هويدا باشد و با اين صفت شناخته شود ، و در اينوقت است كهبيمار دلان كه دنبال شكار میگردند از آنها مأيوس میگردندو فكر بهرهكشی ازآنها در مخيلهشان خطور نمیكند . میبينيم كه جوانان ولگرد هميشه متعرض زنانجلف و سبك و لخت و عريانمیگردند . وقتی كه به آنها اعتراض میشود كه چرا مزاحم میشوی ؟ میگوينداگردلش اين چيزها را نخواهد با اين وضع بيرون نمیآيداين دستور كه در اين آيهآمده است مانند دستوری است كه در بيست وپنج آيه قبل از اين آيه خطاب به زنانرسول خدا وارد شده است : " « فلا تخضعن بالقول فيطمع الذی فی قلبه مرض »" يعنیدر سخن گفتن رقت زنانهو شهوتآلود كه موجب تحريك طمع بيمار دلان میگردد بهكار نبريد . در ايندستور ، وقار و عفاف در كيفيت سخن گفتن را بيان میكند ودر آيه موردحث ، دستور وقار در رفت و آمد و حركات وسكنات انسان گاهی زباندار است . گاهی وضعلباس ، راه رفتن ، سخن گفتن زنمعنیدار است و به زبان بیزبانی میگويددلت را به من بده ، در آرزوی من باش ،مرا تعقيب كن . گاهی برعكس با بیزبانی میگويد دست تعرض از اين حريم كوتاه استبه هر حال آنچه از اين آيه استفاده میشود اينست نه كيفيت خاصی برای پوشش . از نظر كيفيت پوشش فقط آيه 31 سوره نور است كه مطلب را بيانمیفرمايد و با توجه بدينكه اين آيه بعد از آيه سوره نور نازل شده استمیتوان فهميد كه منظور از " « يدنين عليهن من جلابيبهن »" اينست كهدستورقبلی سوره نور را كاملا رعايت نمايند تا از شر آزار مزاحمان راحتگردنددر آيه قبل از اين آيه میفرمايد : " « و الذين يؤذون المؤمنين والمؤمناتبغير ما اكتسبوا فقد احتملوا بهتانا و اثما مبينا » "
يعنی آنانكه بدون جهت مردان و زنان با ايمان را آزار میرسانند بهتانو گناهبزرگی مرتكب میگردند . اين آيه رسما به كسانی پرخاش میكند كهمردان و زنانمسلمان را آزار میرسانند . بلافاصله به زنان دستور میدهد كهدر رفتار خودوقار و سنگينی را كاملا رعايت كنند تا از آزار افراد مزاحممصونيت پيدا كنند . توجه بدين آيه ، بهتر به فهم مقصود آيه مورد بحث كمك میكند.مفسرانغالبا هدف جمله " « يدنين عليهن من جلابيبهن »" را پوشانيدن چهره دانستهاند ،يعنی اين جمله را كنايه از پوشيدن چهره دانستهاندمفسران قبول دارند كه مفهوم اصلی " يدنين " پوشانيدن نيست اما چون غالبا پنداشتهاند كه اين دستوربرای باز شناخته شدن زنان آزاد از كنيزان بوده است ، اينچنين تعبير كردهاند ولی ما قبلا گفتيم كه اين تفسير صحيحنيست . به هيچ وجه قابل قبول نيست كهقرآن كريم فقط زنان آزاد را موردعنايت قرار دهد و از آزار كنيزان مسلمان چشمبپوشد . آنچه عجيب به نظرمیرسد اينست كه مفسرانی كه در اينجا چنين گفتهاندغالبا همانها هستند كه در تفسير سوره نور با كمال صراحت گفتهاند كه پوشانيدنچهره و دو دستلازم نيست و آنرا امر حرجی دانستهاند ، از قبيل زمخشری وفخررازی . چطور شده است كه اين مفسران متوجه تناقض در سخن خود نشدهاند وادعایمنسوخيت آيه نور را هم نكردهاند . حقيقت اينست كه اين مفسرانتناقضی ميان مفهوم آيه نور و آيه احزاب قائل نبودهاند . آيه نور را يك دستوركلی وهميشگی میدانستهاند خواه مزاحمتی در كار باشد يا نباشد ولی آيه سورهاحزابرا مخصوص موردی میدانستهاند كه زن آزاد يا مطلق زن مورد مزاحمتافراد ولگردقرار میگرفته است. نكتهای از آيه مورد بحث استفاده میشود ، و آن اينست كهافرادی كه دركوچهها و خيابانها مزاحم زنان میگردند ، از نظر قانون اسلاممستحق مجازاتسخت و شديدی میباشند . تنها مثلا آنها را به كلانتری جلب كردن وتراشيدن سر آنها كافی نيست . بسيار سختتر بايد مجازات شوند . قرآن میفرمايد: " «لئن لم ينته المنافقون و الذين فی قلوبهم مرض و المرجفون فیالمدينةلنغرينك بهم ثم لا يجاورونك فيها الا قليلا »" يعنی اگر اينهادست از عمل زشتخود بر ندارند ترا فرمان میدهيم كه به آنها حمله بری كهديگر جز اندكی درپناه تو نخواهند بود . حداقل آنچه از اين آيه مفهوممیشود تبعيد آنها ازجامعه پاك اسلامی است . جامعه ، هر اندازه برایعفاف و پاكی احترام بيشتریقائل باشد برای خائنان مجازات شديدتری قائلمیشود ، و عكس آن ، برعكس .
« والسلام علي من تبع الهدي »
فهرست منابع و مآخذ:
1-محمد محمدي اشتهاري ، حجاب بيانگر شخصيت .
2-احمد رزاقي ، عوامل فساد و بد حجابي و شيوه هاي مقابله با آن .
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن