سایت علمی و پژوهشی آسمان - 2876

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

کاربرد موسیقی درمانی برای کودکان استثنایی

بازديد: 363

کاربرد موسیقی درمانی برای کودکان استثنایی

موسیقی‌درمانی رشته‌ای علمی است که متخصصین آن سالها تحصیل می‌کنند و مدارج عالی و دانشگاهی دارند و شیوه‌ها و روشهای گوناگون درمانی را می‌آموزند و بکار می‌برند. در برخی از بیمارستان‌های کشورهای پیشرفته ، متخصصینی در زمینه موسیقی‌درمانی مشغول بکار هستند و با بیماران ارتباط برقرار می‌کنند. هر چند این موارد تا حدودی اهمیت این رشته را روشن می‌سازد اما توانایی آن زمانی آشکار می‌شود که از نزدیک ببینیم چگونه یک نوجوان فلج مغزی که در کنترل حرکات خود مشکل دارد.

 

در نخستین جلسه موسیقی‌درمانی با شنیدن موسیقی شروع به تکان‌دادن دست‌های خود می‌کند و از ذوق و شادمانی می‌خندد و در پی آن انگیزه و میل به تکرار بیشتر حرکات که هدف درمان است، برانگیخته می‌شود. در مواردی موسیقی تنها ابزار و وسیله ارتباط فعال کودک با محیط است، مثلا یک کودک مبتلا به اوتیسم تنها کانال ارتباط آرامش‌بخش او با محیط ، موسیقی است. او ساعت‌ها ضبط صوت را در آغوش می‌گیرد. و آهنگ‌های مورد علاقه خود را گوش می‌کند و بدین ترتیب پرخاشگری و هیجاناتش از بین رفته و با محیط اطراف خود مهربان می‌شود.

اثرات موسیقی‌درمانی

از برنامه‌های موسیقی‌درمانی برای سازگاری اجتماعی ، ثبات عاطفی ، کنترل شخصی ، افزایش تمرکز ، انگیزش ، احساس ارزش شخصیتی ، تقویت هماهنگی ماهیچه‌ها و تقویت مهارت‌های خودیاری استفاده می‌شود و تنظیم برنامه‌ها به گونه‌ای است که به تقویت رفتار مطلوب کودکان می‌انجامد. کودکان استثنایی برحسب نوع نقیصه حسی و حرکتی از فعالیت‌های متنوع موسیقی‌درمانی استفاده می‌کنند. آوازخواندن، نواختن فردی و گروهی ، شنیدن و انجام حرکات موزیکال ، از جمله برنامه‌های جلسات موسیقی درمانی می‌باشد.

 

موسیقی‌درمانی برای گروههای مختلف درمان‌جویان موثر شناخته شده است. تحقیقات انجام شده نشان داده است که موسیقی درمانگرها با سنین مختلف افراد ، از کودک تا سالخورده کار کرده و مراجعین آنها شامل افراد مختلف از جمله: افرادی با بیماری‌های روانی و اختلالات رفتاری ، معلولین جسمی و حرکتی ، نابینایان ، ناشنوایان ، افرادی با معلولیت‌های ذهنی و... می‌باشند.

تمایلات مهم برای گرایش به موسیقی

موسیقی‌درمانی بیش از هر تکنیک درمانی دیگر با زندگی روزمره آمیخته و با نیاز و احساس آنها عجین شده است. علت گرایش و علاقه مردم به موسیقی بخاطر طبیعت و فطرت آدمی است. در ساختمان عصبی انسان بطور فطری سه تمایل مهم برای گرایش به دنیای موزون اصوات و موسیقی وجود دارد:

           شنیدن

           خواندن

           حرکت‌کردن

نکاتی برای آموزش موسیقی به کودکان استثنایی

سیر تحول و پیشرفت موسیقی‌درمانی در ایران بطور پیوسته طی نگردیده و در مقاطعی در حد ذهنی و نوشتاری باقی مانده است. برای پیشرفت در این خصوص ، لازمه کار ، استفاده از اطلاعات جدیدی در این زمینه پیمودن راههای تجربی برای کشف و ایجاد زیرساخت‌های درمانی موسیقی ایران است. البته بدیهی است که بدون وجود رشته موسیقی‌درمانی در دانشگاههای ایران ، امکان تحرک برای محققان ، و مطالعه و آزمایش برای دانش‌پژوهان میسر نخواهد بود. کودکان استثنایی نیز همانند کودکان عادی به موسیقی علاقه دارند، خصوصا اگر دریابند که می‌توانند با تمرین‌های مداوم و با سازهای ساده آهنگ‌ها را نواخته و آواز بخوانند، علاقه و همکاری آنها فوق‌العاده می‌شود.

 

برای آموزش موسیقی به کودکان استثنایی به چند نکته اساسی باید توجه کرد:

           توان هوشی و شرایط ذهنی کودک

           محدودیتهای حسی و حرکتی آنها

در آموزش موسیقی به کودکان استثنایی بهتر است از سازهایی استفاده کنیم که نواختن آن برای کودکان ساده‌تر باشد و آنها را جذب کند. سازهای ارف معمولا مناسب ترین ساز برای آموزش کودکان استثنایی هستند. این سازها با صداهای متنوع و در اندازه های مختلف وجود دارند و بهتر است ترانه‌هایی که انتخاب می‌شوند زیبا ، محرک و قابل فهم ، و پیرامون مسایل ملموس و زیبایی‌های دنیای کودکی باشد تا بخاطرسپاری آنها برای کودک راحتتر گردد.

نوع برنامه‌ها در موسیقی درمانی

نوع برنامه ها و فعالیت های موسیقی درمانی به نوع ناراحتی ، نقیصه و مشکل بیمار با کودک بستگی دارد. برای مثال در کودکانی که دچار مشکل حرکتی هستند، برنامه‌های ریتمیک که به کنترل حرکتی آنها کمک می‌کند بیشتر مدنظر قرار می گیرد، حال اگر مشکل حرکتی با انقباض و گرفتگی عضلانی همراه باشد، ریتم‌ها و موسیقی ملایم انتخاب می‌شود و بدین ترتیب کنترل حرکتی تقویت می‌گردد. همچنین کودکان روان‌ترند به برنامه‌های موزیکالی احتیاج دارند که خاصیت برون‌فکنی داشته و هیجان‌ها را بیشتر تخلیه کنند. معمولا جلسات موسیقی درمانی از گروه‌های کوچک همانند تشکیل می‌شود و شرایط شرکت کنندگان هرچه همسان‌تر باشد، اهداف و برنامه‌های مشترک بیشتر خواهند بود و این مساله به هماهنگ و تقویت بیشتر گروه کمک می‌کند.

 

البته می‌توان کودکانی با توانایی‌های مختلف را در طبقه موسیقی درمانی قرار داد، اما مهم این است که از نظر بهره هوشی فاصله زیادی با یکدیگر نداشته باشند تا در انجام تمرین‌ها و برنامه‌ها هماهنگی بیشتری باشد. طول دوره و مدت زمان جلسات بستگی به اهداف درمانی مورد نظر و مشکلات فرد دارد. تعداد جلسات درمانی گاهی هر روز و گاهی هفته‌ای چند جلسه است و مدت زمان هر جلسه به مقتضای حال و هوای هر درمانجو متفاوت است. بطور کلی فعالیت‌های موسیقی‌درمانی بر پایه چند محور کلی است که عبارتند از:

خواندن

وقتی کودکان باهم می‌خوانند، مملو از شور و توانایی یکپارچه می‌شوند. ترانه‌ها تصور آنها را به گونه‌ای فعال و سوزنده می‌سازد و بدیهی است انتخاب اشعاری که تصورات و برداشت‌های مثبت از محیط و پدیده‌ها را به کودک منتقل می‌سازد، اهمیت ویژه‌ای دارد. ریتم و آهنگ ترانه‌ها در کودکانی که اندکی نگران ناتوانی و ارتباط خود با محیط هستند، موفقیت و توانایی ایجاد می‌کند و کودک منزوی را فعال می‌سازد.

 

در جلسات موسیقی‌درمانی از خواندن استفاده‌های فراوان می‌شود و برنامه‌های متنوعی بشکل تک خوانی و گروه خوانی طراحی می‌شود. در موسیقی‌درمانی برای کودکان ، اشعاری که برای خواندن انتخاب می‌شوند باید کوتاه ، تمایل فهم و با آهنگی ساده باشد تا کودکان بتوانند آنها را حفظ کنند.

ساخت آهنگ

منظور از ساختن آهنگ در جلسات موسیقی‌درمانی ، خلق آهنگ با ویژگی‌های دقیق موسیقی نیست، بلکه ایجاد یک ریتم ساده یا خواندن شعر و آهنگ در شکل و حالتی خاص است. یکی از ویژگی‌های مهم سازهایی که در موسیقی‌درمانی بکار می‌روند مانند سازهای ارف نواختن ساده آنهاست، بطوری که با انتخاب تیغه‌های محدودی از آنها می‌توان آهنگ ساده و یا ریتم تازه‌ای را به راحتی ساخت.

 

بنابراین مهم این است که افراد ساختن را تجربه کنند و فعالیت مثبت و موثر خود را در ایجاد اشکالی ساده از فعالیت‌های موسیقی ببینند. این تجربه احساس توانایی و اعتماد آنها را نسبت به خود بالا می‌برد و ترس و نگرانی آنها را از فعالیت‌های شخصی و ارتباط با وسایل و ابزار موسیقی که نشانه و نماینده‌ای از مسایل مختلف محیطی است کاهش می‌دهد.

گوش‌دادن به موسیقی

شنیدن موسیقی از زمره برنامه‌های موسیقی‌درمانی است. ذهن با گوش‌دادن، در دنیای اصوات و ملودی‌ها قرار می‌گیرد و موضوعی برای توجه و تمرکز پیدا می‌کند. با شنیدن آهنگ‌ها ، احساس‌های گوناگون را به راحتی می‌توان بوجود آورد که چنین تجربه‌های وسیعی ، با نواختن سازها (به دلیل محدودیت) بدست نمی‌آید. شنیدن، افراد را در یک تجربه مشترک سهمی می‌سازد، توجهی که در گوش‌دادن گروهی بوجود می‌آید و در تنهایی ایجاد نمی‌شود. گوش‌دادن به موسیقی در بروز احساسات کودکان و برون‌فکنی تصورات آنها بسیار موثر است علاوه بر آن ، تقویت گوش از راه شنیدن، دقت کودکان را به محرک‌های شنوایی افزایش می‌دهد.

حرکات موزیکال

حرکات موزیکال دامنه وسیعی از فعالیت‌های حرکتی موسیقی‌درمانی را تشکیل می‌دهد و بسیاری از برنامه‌های درمانی بر مبنای آن طراحی می‌شود حرکات موزون خود نوعی موسیقی است، حرکات ترجمه‌ احساس است و نیروها و احساس‌های درونی و نامرئی می‌کند، احساس‌هایی که با بیان نمی‌توان توصیف کرد. حرکات بدون واسطه به روح و احساس ما متصل هستند و شیوه‌هایی از تفکر و اندیشه به حساب می‌آیند.

 

 

هر حرکتی می‌تواند گویای نوعی احساس باشد در ضمن باید به این نکته توجه نمود که در واقع مشارکت در حرکات موجب فعال‌کردن انرژی می‌شود نه کیفیت حرکات. پس بهتر است که حرکات سازه و انعطاف‌پذیر باشد و هر چه بیشتر حرکات با موسیقی مناسب آن انجام بگیرد، انرژی بیشتری برای استفاده دستگاهها و اندازه‌های مربوطه بدن آزاد خواهد شد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 31 خرداد 1393 ساعت: 17:14 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق و مقاله درباره روابط دختر و پسر در جامعه امروز

بازديد: 7427

روابط دختر و پسر در جامعه امروز                                              

مقدمه :

آنچه نسل امروز ما را دچار نوعي سردرگمي و پريشاني مي کند از سويي زندگي در جامعه اي اسلامي و آميخته با فرهنگ و رسوم ايراني است که قدمتي کهن دارد و از سوي ديگر رويارويي با مسأله ارتباط تمدن ها از طريق شبکه هاي ماهواره اي و اينترنت است که ميل مختلف را به گونه اي شگرفت به يکديگر نزديک مي سازد.

نسل امروز ما بايد قادر باشد از طرفي بين عرف، نگرش اي سنتي و ديرينه جامعه ، ارزش هاي ديني و مذهبي و حتي شرايط خانواده اي که در آن پرورش يافته است و از سوي ديگر با افکار و گرايش هاي جديدي که خاص ذهن پوياني او و نشدت گرفته از پيچيدگي هاي دنياي امروز است هماهنگي ايجاد کننده بديهي است که در هر جامعه، گروه يا قبيله ، ارزش ها، الگوها و نگرش ها با يکديگر فرق مي کنند و حتي شامل اداب و عادات تغذيه، سبک پوشش، رفتار و کردارد. ساير مسايل روزمره و اجتماعي نيز مي شود. امروزه يکي از مسايلي که جوان ما را در تضاد و تنش قرار مي دهد چگونگي روابط دختر و پسر با توجه فهرست بندي گرايش هاي فرهنگي، مذهبي، عرض، اجتماعي و خانوادگي او مي باشند. در حالي که در بسياري از کشورهاي جهان در صحنه فيلم هاي مختلف سينمايي آزادي رابطه دختر و پسر مشهود است و اين امر براي جوان ماجاذبه اي است که خود را در جامعه اي اين چنين رويايي و آرماني ببيند. در اين شرايط نسل جوان در ميان انبوهي اتهام و پرسش اسير است و نمي داند با اين مسأله چگونه برخورد کند. او جامعه را پيش روي خود دارد، خانواده را، قوم و خويش و دوستانش را و جمعي که اگر وي را با دوست دختر يا برعکس با دوست پسر ببينند، قضاوتهاي مختلفي خواهند کرد. او مي خواهد ديگران را قانع کند که راجع به وي فکر خطا کنند و بپذيرند که وقتي او با دوستي از جنس مخالف خود وارد صحنه اجتماع مي شود، درست مانند اين است که با جنس موافق خود معاشرت مي کند. او مي خواهد متناسب با سنش، ژست و پرستيز و کليه احساسات و عواطفش و در رفت و آمدهايش در پارک ها و رستورانها، سينماها و جاهايي که مايل است با دوست از جنس مخاطف خود ظاهر شود اما مورد انتقاد و بدبيني همگان واقع نشود. اما آيا به راستي اين رواط منطقي و خواسته اي به جا و عدم پاسخگويي به آن شکنجه به عذاب و بدبختي است ؟ و چه چيز سبب تشويش و نگراني پدران و مادران در مورد فرزندان مي شود؟ آيا هدف اين است که اين نوع روابط کاملاً منسوخ شوند يا که صورت هدايت شده باقي بمانند؟ آيا به راستي دختران و پسران براي داشتن اين روابط مجاز هستند؟ قضاوت جامعه ، دوستان، آشنايان و مسئولان در اين باره چگونه است؟ آيا عقيده بر اين است که دختر و پسر هيچ گونه رابطه اي نداشته و حتي هرگز با يکديگر هم کلام نيز شوند و يا اينکه فقط از ديدارها و مکالمات پنهاني بپرهيزند؟ آيا والدين مي توانند بر اين روابط نظارت داشته باشند؟ آيا ممکن است در صورت سرکوب اين ميل ميزان فساد در جامعه کاهش يابد؟ آيا دختران و پسراني که درصد در صد کنترل مي شوند سعي در رسانيدن خود به يکديگر ندارند؟ به راستي نيازهاي عاطفي که موجب روز تمايل به ايجاد رابطه از اين نوع مي شود چيست؟ و چرا گاه دختر جواني از خانه مي گريزد يا پسري به اعتياد روي مي آورد؟ آيا محدوديت جامعه در اين نوع امور اين مسايل را به دنبال دارد؟ آيا دختر و پسر جواني که تمام انرژي خود را صرف روابط دوستانه و يا عاشقانه مي کنند در نهايت نا اميد و تنها باقي نخواهند ماند؟

ديدگاه جامعه و خانواده ها بر روابط دختر و پسر

طبيعت انساني پيچيده و رنج آور است. به همين سان رفتار او نيز اين خافيت را دارد انسان به طور اجبار براي زيستن بايد با ديگران تجانس و همسازي پيدا کند يعني داراي مناسبات متقابلي شود که اين مسأله با عضويت و ارتباط در جامعه شکل مي گيرد. انسان در اجتماع نقش هاي گوناگوني مي پذيرد و کنش هاي اجتماعي در مقابل هر يک از اين نقش ها متفاوت است. بنابراين شناخت رفتار گروهي و جمعي تنها زماني ميسر است که رفتار انفرادي گروه را مورد قضاوت و بررسي قرار دهيم. اجتماع در حقيقت از تک تک افراد آن تشکيل شده است  نگرش و بينش هر اجتماع در هر مسأله اي به نگرش ها و ايدئولوژي افراد آن بر مي گردد. انسان در کنش هاي اجتماعي خود، هدف مشخصي را دنبال مي کند. اجتماع نيز متضمن رويدادها و معاشرت ها و همزيستي هاي اعضاي يک جامعه است که مي تواند تأثيرات جسمي و رواني سرعت انسان داشته باشد که به اين تأثير و نفوذ «واکنش» مي گويند. بناراين با اينکه کنش هاي فردي هرکس مخصوص به خود اوست ولي وقتي در جامعه قرار مي گرد بايد نوعي هماهنگي را فهرست بندي وجود آورد. وسعت يک جامعه مي تواند به اندازه روستا يا شهري کوچک تا به اندازه يک شهر بزرگ و صنعتي تغير کند. تنوع و سبک زندگي ها در اين جامع بسيار است به خصوص در شهرهاي بزرگ برخورد و ارتباط افکار و عقايد بيشتر مي شود. در کشور ما که هر ناحيه اي داراي فرهنگ بنوعي مبوط به خود است ايجاد هماهنگي اجتماعي کمي مشکل به نظر مي رسند ولي بازهم براي ريشه کن شدن همه مشکلات و رسيدن به يک توافق کلي در مسايل و مباحث، بايد نظام فکري واحدي به وجود بيايد که بتواند اقشار و سنين مختلف را سازماندهي کند.

در مورد روابط دختر و پسر در شهرهاي کوچک چون آوازه موردي زود مي پيچد.

مردم کمي محتاط تر عمل مي کنند تا آبروي خانواده شان حفظ شود در حالي که در شهرهاي بزرگي ، چون ازدحام، تراکم و وسعت شهر بيشتر است . وجود چنين روابطي حتي به صورت مخفيانه شايد نظر عابدين و بينندگان را لحظه اي به خود جلب کند اما کمتر آوازه اي که آبروي خانواده را به مخاطره اندازد مي پيچد لذا محدوديت ها کمتر بوده و دختران و پسران آزادي بيشتري مي يابند تا بتوانند با يکديگر مصاحبت و مجالست داشته باشند. البته اين بدان معنا نيست ما کل جامعه را مورد بحث قرار دهيم بلکه منظور فقط افرادي هستند که تمايل به چنين روابطي دارند. چون ستياري از اين روابط بدون اطلاع خانواده ها مشکل ساز مي شود. خانواده هاي ايراني سعي مي کنند دخترانشان خوب و پارسا با علم و دانش و هنر و صاحب کمالات و فضايل و پسرانشان نيز موظف و مسئول، لايق و نجيب و متعهد بار آيند تا در آينده بتوانند زدگي زناشويي خود را به خوبي اداره کنند و دچار معضلات ناشي از يک ازدواج نابسامان نشوند.


نظريه ارتباط بين فردي ساليوان

در اين نظريه کيفيت الگوهاي اتباطي بين والد فرزند در زمان کودکي و کيفيت روابط تين فردي در اجتماع، در تعيين ميزان نفوذ پذيري افراد نقش تبييني مهمي دارد . اين نظريه در تبيين شخصيت، خويشتن و کيفيت شکل گيري خود آدمي، براي تعامل اجتماعي اهميت زيادي قائل است تا آنجا که ملتقد است ايجاد و بروز الگوهاي ارتباطي فرد يا ديگران تنها چيزي است که به تکوين شخصيت و هويت آدمي منجر مي شود. در اين نظريه شخصيت مفهومي قرض است که در خارج از روابط بين فردي معنايي ندارد. شکل گيري شخصيت زماني است که فرد در ارتباط . با ديگران خايلي يا واقعي، رفتاري از خود نشان دهد. از آنجا که هيچ بعدي از انسان از تأثيرات اجتماعي مصون نمي ماند، بنابراين شخصيت فرد را نمي توان مستقل از ارتباط شخص با ديگران ورد مطالعه قرار داد . مفهوم خويشتن نيز منشأ اجتماعي دارد . ساليوان معتقد است خود از احساساتي ناشي مي شود که از تماس با ديگران و ارزيابيهايي که ديگران از خود فرد به عمل مي آورند، به وجود مي آيد ما هميشه متأثر از موقعيتهاي بين فردي هستي اما ديگران که در شکل گيري شخصيت اما عنصر تعيين کننده اي هستند ممکن است در دوره هاي مختلف رشدي تغيير يابند. مثلاً در دوران نوزادي و کودکي، والدين نقش تعيين کننده اي دارند و در دوره نوجواني تجارب او ا دوتان و معلمان و با تأثيرات والدين رقابت مي کند. در اين سن، مقبوليت اجتماعي اهميت پيدا مي کند و اعتبار نوجوان در ميان ديگران منبع مهمي براي عزت نفس و اضطراب اوست محتواي خويشتن يا خود در نظريه ساليوان کاملاً ماهيق تعاملي دارد . اين دستگاه در وجود روان شاختي آدمي فقط براي تنظيم يک رابطه رضايت آميز و اجتناب از تنش ايجاد مي شود . آن چيزي که در دوره رشد اوليه موجب شخصيت بخشي و رشد من مي شود الگوي تعاملي خاصي است که نوع مراقبت مادري به فرزند منتقل مي کند. روابط خوشايند، گرم و تأييد کننده مادر با کودک به پرورش من خوب کودک مي انجامد. اين بخش روانشناسي همرنگي با جماعت (روانشناسي اجتماعي) (حميد لطفي)

نظريه مبادله اجتماعي: هومنز

نظريه ديگري که مبتني بر اصول تقويت است شديداً بر تعامل بين دو فرد متمرکز است . مطابق نظريه مبادله اجتماعي چنين تعاملي بر پاداشها و هزينه ها مبتني است . فرد در پي آن روابطي است که پاداش بيشتري را نسبت به هزينه عايدش کند و از روابطي که هزينه هاي آن فراتر از پاداشها باشد اجتناب مي کند جرج هومانز، که در سال 1958 اولين مدل مبادله اجتماعي را ارائه داده است فرض مي کند که مردم اساساً لذت طلت هستند. به عبارت ديگر آنها درپي افزايش لذت و کاهش درد هستند . افراد تعامل خود را به گونه اي تنظيم مي کنند تا به لذت بيشتري دست يابند. مبادله بين افراد ممکن است شامل اهداف مادي يا غير مادي باشد: مثلاً کسب تأييد و اعتبار اجتماعي اهداف غير مادي هستند و پول به عنوان يک پاداش مادي مورد توجه قرار مي گيرد. اغلب هر مبادله اي شامل هر دو هدف است . از نظر هومانز اصل اساسي در مبادله اجتماعي «عدالت توزيعي» است.

قاعده اي که مي گويد پاداش بايد با هزينه هاي فرد تناسب داشته باشد در اين مدل باور اين است که اصل عدالت توزيي مي تواند در روابط کاري يا خانودگي کاربرد داشته باشد. جان سيبات و هارولد کلي نسخه پيچيده تري از نظريه مبادله اجتماعي و يا به تعبير آنها «نظريه به هم پيوستگي» را ارائه دادند. نظريه آنها بر جنبه هاي پوياي تعام بين افراد تأکيد دارد. فرآيندي که در آن شخصي که در کنش و واکنش با شخص ديگر است ، ممکن است خود تحت تأثير آن شخص قرار گيرد يک جزء تعيين کننده اي که مدل آنها را از چارچوب ساده تر مدل هومانز متمايز مي کند اين پيشفرض است که مردم بين برونزادهاي فعلي خود و ساير شقوق احتمالي مقايسه هايي را انجام مي دهند . به عبارت ديگر نه تنها فرد هزينه ها و ياداشتهاي مربوطه را که در يک مبادله فعلي ارزيابي مي کند بلکه همچنين هزينه ها و پاداشهايي را که ممکن است با يک رابطه متفاوتي مرتبط باشد مورد توجه قرار مي دهد سيبات و کلي به منظور تحليل فرايند تعامل ماتريس بروندادها را ترسيم کردند. اساساً اين ماترس نشان مي دهد که هر شخص در تعامل خود با ديگران با مجموعه اي از شقوقي که هزينه ها و پاداشهاي متعددي را ايجاب مي کند مواجه مي شود. تداوم تعامل بين فردي در صورتي است که ميزان رضايت طرفين به حداکر برسد اگر ارزشهاي يک شخص مستقل از ديگري مورد توجه قرار گيرد تعامل به شکست منتهي مي شوند

وظيفه تعليم و تربيت در هويت يابي جنسي نوجوانان:                    کتاب : روابط دختر و پسر در ايران                       دکتر علي اصغر احمدي

يکي از وظايف مهم در تعليم و تربيت يک نسل، ياري دادن آن راي يافتن هويت خويش است . مربيانف اعم از معلمان ، مديران، مربيان پرورش، بايد شرايط و محيطي را فراهم سازند تا دانش آموزان در پايان دوره نوجواني بتوانند تصوير و توصيف کمابيش روشني از خود و موقعيت اجتماعي خويشتن، و نيز آينده اي که در پيش رو دارد، داشته باشد . روانشناسان ، دوره نوجواني، يعني حد فاصل بين سنين دوازده تا هجده سالگي را دهده حالي براي يافتن «هويت » مي دانند . در صورتيکه نوجوان بتواند در اين مدت براي خويشتن تصويري رضايت بخش و اميد آفرين بدست آورد . مراحل بعدي زندگي را با تعادل پرشور و پر تحرک آغاز خواهد کرد . نوجوان در چنيني وضعي قدم در دور جواني خواهد گذاشت ، برگونه اي که مي داند چه مي خواهد و مي داند که چه راهي پيش رو دارند، و چه بايد بخواهد. در صورت تحقق ناپذيري اين هويت، نوجوان دچار «آشفتگي نقش » خواهد شد . يعني در مورد خود و نحوه رفتاري که مي بايد داشته باشد دچار ترديد ميشود. در چنين صورتي انتخاب يک الگوي مشخص براي او مشکل خواهد شد به همين لحاظ ممکن است هر چند حاجي به رنگي و شکلي در مي آيد . نوجواني که دچار آشفتگي نقش است، دچار افراط و تفريط بسيار ميشود. گاه بصورت يک فرد مذهبي با ... بسيار جلوه گر ميشود و گاه يکسره انجام وظايف مذهبي را به کنار مي گذارد.

در جوامع ساده فهرست بندي مانند جوامع روستايي و عشايري، هويت يابي نوجوانان با مشکلات کمتري مواجه خواهد بود، زيرا الگوهاي موجود در اينگونه جوامع از تنوع زيادي برخوردار نيستند. در جوامع ساده ايران به فراواني با نوجوانان 14 يا 15 ساله اي رورو مي شويم که مانند مردان و زنان آن جامعه رفتار مي کنند و در جمع آنان و تقربً همپاي آنان رفتار کرده و اظهار نظر مي کنند.

يکي از مسائل بسيار مهم در هويت يابي، «هويت يابي جنسي» است؛ نوجوان و جوان مي بايست در مورد جنسيت خويش و نقشهاي مربوط به آن نيز، به يک تصوير روشني دسترسي پيدا کند. اينکه مرد کيست و زن کيست و چه خصوصياتي دارند؟ و وظايف پسر و يا مرد در مقابل دختر و يا زن و بالعکس نيز از اجزاي ان هويت يابي است . يکي از وظايف مهم تعليم و تربيت اين است که در زمينه هايي همچجون دوستي دختران و پسرانف برخوردهاي اجتماعي آنان، عشق و امثال آن ، توصيف و تصوير روشني را براي آنان مشخص کند. و بايد به نوجوانان و جوانان آموزش داده شود که ويژگيهاي يک دختر يا زن و يا يک پسر مايي چيست و چه وظايفي بر عهده دارند و هر يک از اين وظايف در چه سن و زماني لازم است تحقق پذيرد.

تحولات جسمي و روحي دوران بلوغ:         روابط دختر و پسر در جامعه امروز: نياز جاوداني

بلوغ: مرحله اي از حيات بين کودکي و بزرگسالي است که ويژگيهاي هيچ يک را نداشته بلکه خصوصيات منحصر به خود را داده . به همين علت به دوران بحران هم معروف است . بلوغ پايان مرحله ايست که کودک هنوز قادر به برقراري روابط با افراد و اشيا نبوده و مي خواهد با روشهاي گوناگون از آستانه «زمان حال» عبور کند. بلوغ، دوران بي قراري، نابساماني، آشفتگي، آشوب، طغيان و سرکشي و نيز تغيير و تحولات جسمي و روحي است.

بلوغ دختران بين 9 تا 16 سالگي و پسران 12 تا 18 سالگي است .

مراحل رواني دوران بلوغ بصورت ذيل است :

12 تا 14 سالگي : بروز روحيه اجتماعيف استقلال طلبي و گرايش به زندگي گروهي 14 تا 15 سالگي : گرايش به جنس مخالف

15 تا 18 سالگي : احساس عشقي کامل نسبت به جنس مخالف و ايده آل پرستي .

براساس هرم «مزلو» نيازهاي يک فرد شامل موارد زير است :

1. نيازهاي فيزيولوژيک 2. نياز به امنيت            3. نياز به تعلق، عشق و محبت

4. نياز به احترام و احساس ارزشمندي    5. نياز به دانستن          6. نياز به معرفت، درک و زيبايي             7. نياز به شکوفايي و تحقق خويشتن

هر يک از نيازهاي فوق در صورتيکه برآورده نشوند، مي تواند فردا دچار حس محروميت و ناکامي نموده، تعادل رواني وي را مختل کند. در اين ميان نقش اول را پند و ما در بازي مي کنند و پس از آن ، محيط و اجتماع تأثير فراواني دارد.

روابط دختر و پسر در جامعه امروز:          علي اصغر احمدي

تأثير خانواده در رابطه دختر و پسر:

پدر و مادر بايد از بدو تولد فرزندشان در اين انديشه باشند که رفتار اجتماعي را در فرزندشان شکل دهند. يکي از مهمترين مواردي که در زمينه در تربيت اجتماعي» مي بايد در نظر داشته باشيم آماده ساختن فرزندمان براي رودر رو شدن با جنس مخالف است . بايد او را براي اين برخورد اجتماعي، آماده کنيم . تربيت رفتار اجتماعي فرزندانمان، مستلزم حداقل دو عامل مهم است اول شناخت صحيح و دوست از الگوي مناسب رفتار اجتماعي، دوم ارائه صحيح اين الگو به فرزند. برخي از مشکلات که ناشي از خانواده هاست شامل موارد زير است :

الف- برداشت نادرست از شرح و محدود ساختن مطلق نوجوان و جوان در برخود با جنس مخالف: شرع مقدس اسلام در رعايت رفتار و پوشش فرد مسلمان خدوري را تعيين کرده است . پوشيده بودن بدن زن و مجاز بودن راي عدم پوشش ... و وجه و نيز مجاز نبودن زن و مرد در سخن گفتن با يکديگر به گونه اي که احتمال «ريبه» يا گناه در آن وجود داشته باشد. از اين محدوديت نمي توان استنباط کرد که زن و مرد، دختر و پسر نمي بايد يکديگر را ببينند و حرف زدن آنان با هم بطور مطلق حرام است . اين ما نيستيم که فرزندمان را مومن و متقي و خويشتنداد بار مي آوريم . او خود است که ايمان مي آورد، تقوا پيشه مي کند و خود را نگاه مي دارد. ما در اين مورد تنها راهنماي او هستيم. در مورد رعايت حدود شرعي در روابط دختر و پسر مي بايد اولاً ما حدود را بخوبي بشناسيم و از افراط و تفريط بيهوده اجتناب کنيم ثانياً فرزندانمان را افرادي بار بياوريم که با کنترل دروني رشد کنند، نه با کنترل بيروني.

ب) عدم آموزش صحيح در مورد وضعيت و واقعيت جنس مخالف: يکي از وظايف مهم در تربيت جنسي جوانان و نوجوانان، اموزش واقعيت روحي و رفتاري افراد از جنس مخالف است . پدر و مادر بايد در فرصتهاي مناسب در مورد اينکه دختران و پسران داراي چه خصوصياتي هستند و چگونه مي بايد در مقابل اين خصوصيات عکس العمل نشان داد مطالب مختلفي به فرزندان خود گوشزد کنند.

در دوره نوجواني بايد کمک کنيم تا نوجوانان تا حد ممکن از، تصورات تخيلي در مورد جنس مخالف، اجتناب ورزد.

ج) القاء افراط در رفتار اجتماعي و برخورد با جنس مخالف: يکي از دلايل برخوردها و روابط نامطلوب ميان دختران و پسران، القاي افراط در روابط اجتماعي، بين دو جنس است. رخي از خانواده ها به اشکال و دلايل گوناگون به فرزندان خود القا مي کنند، که با ديگران از آن جمله ، با افراد جنس مخالف رفتاري گرم ، اجتماعي و دلپسند داشته باشند. يکي از اشکال اين القا گران در خانواده هايي ديده ميشود که به دليل رشد سريع اقتصادي خود و افزايش نامناسب درآمد خانواده متلاشي مي کنند سطح اجتماعي و فرهگي خود را نيز رشد دهند و خود را در زمره خانواده هايي به اصطلاح سطح بالاي اجتماع در آورند. اين خانواده ها به دختران و پسران خود توصيه هاي خاص مي کنند تا به ظاهر آنها را اجتماعي کند.

برگزاري ميهمانيهايي که در آن انواع تدابير لازم براي تقريب به شأن و مقام اجتماعي انجام پذيرفته، پوشيدن لباسهاي رنگارنگ ، مختلط شدن دختران و پسران جوان، رقصيدن دختران با پسران و تحقق کارهايي از اين قبيل به منظور تحقق کاذب شأن اجتماعي صورت مي گيرد.

يکي ديگر از اشکال اراط د روابط اجتماعي از طرف خانواده ها، و بخصوص ما... صورت مي گيرد که هم به لحاظ اقتصادي و هم بر لحاظر فرهنگي از سطح پائيني برخوردارند. (فقر فرهنگي اقتصادي)

چنين خانواده هايي به منظور پيدا کردن شوهر براي دخترانشان؛ به آنها القا مي کنند که افتادي تحريک کننده و جالب توجه از خود نشان دهند . چنين خانواده هايي دختران خود را پيش از موعد وا داد به ترک تحصيل مي کنند و گاه خود شرايط هم صحبتي آنان را با افراد غير فراهم مي آورند.

د) القاي خود نمايي از طرف والدين : خانواده ها بايد به اين نياز طبيعي يعني خود نمايي توجه و سعي کنند شرايط را به گونه اي فراهم سازند که فرزندان آنها بتوانند آثار سازنده اي از خود به ديگران نشان دهند. و از اين طريق جب توجه کنند. در صورتيکه اين شرايط بخوبي فراهم بيايد، فرزندان ما با پشت سر گذاشتن مراحل رشد شخصيتي خويش بجايي خواهند رسيد که جلب توجه سايرين نيز براي آنها انگيزه اي رضايتبخش نخواهد بود.

ه) سختگيري و خشونت نسبت به نوجوان و جوان: يکي ديگر از عوامل موثر در ايجاد برخوردهاي نامناسب بين دختر و پسر، ناشي از سختگيري و خشونت خانواده نسبت به نوجوان و جوان است.

بي توجهي به پرورش استقلال در شخصيت نوجوانان و جوانان، باعث ايجاد اختلال در روابط اجتماعي فرد با ديگران است. وجود افراط ها و تفريطها در روابط اجتماعي، مي تواند حاصل يک شخصيت غير مستقل و منفعل باشد.

و) سختگيري در مورد ازدواج: يکي ديگر از عوامل ايجاد برخوردهاي نامناسب در ميان دختران و پسران، ناشي از سختگيري و داشتن افکار آرماني و گاه نادرست، در مورد ازدواج است. امروزه افکار گوناگوني ذهنهاي پدران و مادران را در مورد ازدواج احاطه و مخدوش کرده که اين افکار در عمل موانع زيادي در مقابل ازدواج ايجاد مي کند. برخي از اين افکار ريشه دو فرهنگ آن خانواده دارد، از جمله اصرار پدر و مادر براي ازدواج دختر و يا پسر با فردي بخصوص است .

عوامل زمينه ساز اجتماعي در ايجاد برخوردهاي نامناسب بين دختر و پسر :

الف) افراط در تبيين و قضاوت در خصوص رفتار همجنس با غير همجنس: قضاوتهاي جمعي ضرورتاً از قواعد منطقي و عقلي و منطبق با واقع، تبعيت نمي کنند، بلکه اين قضاوتها بر اساس قواعد خاص صورت مي گيرند. هنگامي که مطب يا واقعه اي، در مورد جوان يا نوجوان مي شنويم، در قدم اول بايد به مثابه انساني که مايليم جامعه اي سالم و سربلند داشته باشيم، آن جوان و نوجوان را به منزله خواهد با موارد و يا فرزند خود تلقي کنيم و مصلحت او را در نظر بگيريم. و بايد از شخص و کسب اطلاع بي مورد، شديداً اجتناب کنيم .

ب) محترم نشمردن شخصيت جوان و برخورد نادرست با آنان: به جوانان نبايد با ديد انحرافي نگريستف بلکه براي آنان بايد احترام قائل شويم . به آنان مسئوليت دهيم و از لغزشهاي آنان چشم پوشي کرد.

دوستي هاي دختران و پسران:

از جمله انواع روابطي که بين دختران و پسران در جامعه ما، وجود دارد رابطه به اصطلاح دوستي دختران و پسران است . مقصود از دوستي دختران و پسران رابطه اي است نسبتاً صميمانه و گرم و عمدتاً پنهاني که از طريق ديدارهاي مخفيانه، رد و بدل کردن نامه و يا برقرار ساختن ارتباط تلفني بين دختر و پسر، ايجاد ميشود. اينگونه در سيستمها معمولاً بصورت پنهاني و برود از چشم خانواده و آشنايان انجام مي گيرد . پنهاني بودن اين روابط سبب ميشود که به دليل محدوديت جغرافيايي و نيز آشنايي متقابل افراد در برخي جوامع، ارتباط پنهاني بسادگي امکانپذير نبوده و اين دوستيها به حداقل ممکن تنزل پيدا مي کند. در جوامع بزرگ، بخصوص در شهرهاي بزرگي که افراد آن، يکديگر را به ندرت مي شناسند، زمينه براي برقراري روابط پنهاني بين دختر و پسر بيشتر فراهم است . انگيزه هاي دوستي دختران و پسران معمولاً براي آنها مبهم است ولي از نظر يک انگيزه اجتماعي، بايد بگوئيم که پسران داشتن دوست دختر را يک قدرت فردي و اجتماعي براي خود تلقي مي کنند و دختران هم داشتن دوست پسر در يک جاذبه فردي و اجتماعي براي خود مي شمارند. افرادي که دوستي از جنس مخالف دارند، خود را قدرتمند و داراي کفايت اجتماعي معرفي مي کنند و اين نگرش نقش مهمي در تحريک و تلاش دختران و پسران راي دوست يابي دارد.

از آنجا که در دوستيهاي بين دختران و پسران، مقاومتي بسيار قوي از طرف پدر يا مادر و جامعه براي ممانعت از برقراري اين دوستيها وجود دارد، اينگونه دوستيها با مخاطرات رواني گوناگون همراه است . و چون براي برقراري اين دوستيها احتياج به صرف وقت و انرژي زياد از سوي دختر و پسر دارد در نتيجه آنها تلاش مي کنند، روابط خود را به هنجارها و قواعد مورد پذيرش جامعه، نزديک کنند. و در اين روابط معمولاً وعده ازدواج از سوي پسر و انتظار ازدواج از سوي دختر، مسئله اي باند و فراگير است.

به اين ترتيب يافتن دوست دختر و پسر در حقيقت نوعي يافتن ثبات و اطمينان خاطر و رضامندي بشمار مي آيد. از کارکردهاي ديگر اين دوستيها که موارد عملي آن تقريباً نادر است کارکرد جنسي اين نوع دوستيها است. به عارتي اينگونه دوستيها، نوعي تمايل قريزي متقابل را نشان ميدهد. با توجه به اينکه عناصر اجتماعي و هنجارها و قواعد اجتماعي و راني بر رفتار بسياري از افراد، حاکميت دارد و لذا برقراري رواط دوستي بين دختر و پسر که صرفاً بر مبناي غريزه جنسي استوار باشد، تنها در ميان اقشاري از جامعه که از لحاظ رشد فکري و فرهنگي در انحطاط شديد بسر مي برند، ديده ميشود. اينان دختران و پسراني هستند که بسياري از ارزشهاي رواني و اجتماعي خود را به آساني در مقابل غرايز خويش قرباني مي کنند، همان قشري که معمولاً قشر ناله اجتماع، به معناي حيواني آن را تشکيل ميدهند.

بسياري از دوستيهاي دختران و پسران دو جامعه ما، داراي کارکرد رواني اجتماعي است. يعني دختران و پسراني که براي خود دوستي انتخاب مي کنند بدنبال يافتن يک پاسگاه رواني و اجتماعي مطمئن و رضامند هستند.

علي رغم وجود کارکردهاي دوستيهاي دختران و پسران، هيچ يک از اين کارکردها نمي تواند بصورت يک عامل مستمر براي استمرار دوستيها عمل کند. وجود اضطراب مستمر در درون اينگونه افراد، از جمله عوامل بسيار مهم در سلب اطمينان خاطر از آنهاست. اين مسئله يکي از عوامل بسيار مهم در قطع اين دوستيها است . آنچه در پي اين دوستيها که زود قطع مي شود مي ماند ، تعارض فکري و احساسي دختران و پسران است .

در اين زمينه تعارض و احساس از دست دادن ارزشمندي و شرافت خويش از جمله آسيبهايي است که دختري بايد آن را تحمل کند.

يکي از دلايل اشاعه چنين مسائلي بين دختران و پسران، بي توجهي نوجوانان و جواناني که داراي افکار سالمي هستند، به نقش خود در برخورد با چنين مسائلي است. آنها مي بايد بدانند که در چنين مواردي وظيفه اي مهم در زمينه امر به معروف و نهي از منکر در قبال دوستان خود دارند. جوانان پاکدامن مي بايد شرايط را به گونه اي فراهم سازند که صحبت کردن در خصوص دوست گرفتن از جنس مخالف اعم از دختر و پسر بسيار ناپسند و نشانه ضعف و کوچکي شخصيت تلقي شود.

اين رفتارها نه تنها حرمت اجتماعي و فرهنگي ما را خدشه دار مي سازد، بلکه افرادي را فهرست بندي جامعه تحويل خواهد داد که با انواع آسيبهاي رواني اجتماعي و تربيتيف عهده دار ساختن کشور و نسل آينده خواهند شد.


مقدمه

از آنجا که حدوداً 70% جمعيت کشورمان افراد زير 27 سال هستند در نتيجه کشور ما از جمله جوامع جوان دنيا محسوب مي شود[1] و طبيعتاً مسائل مربوط به جوانان از موضوعات روز و ابل توجه است . د بين مضووعات مربوط به جوانان، بحث ارتباط دختر و پسر از اهميت خاصي برخوردار است.

رابطه دختر و پسر، حدود و شرايط و محدوديت هاي مربوط به آنف هم باي خود جوانان مهم است و هم به لحاظ حساسيت هاي مذهبي و سنتي براي خانواده هاي آنها از اهميت ويژه اي برخوردار است و علاوه بر آن، نهادهاي اجتماعي و حکومتي هم نسبت به اين امر و بازتاب آن در اجتماع، حساسيت نشان مي دهند. از قرن ها پيش تاکنون بويژه در شرايط مغلي ديدگاههاي مربوط به اين ارتباط از منظر جوانانف خانواده ها و حکومت بسيار متفاوت بوده و گاه افراط و تفريط ها، جوان را دجار سردرگمي مي کند.[2]معمولاض هرگاه در امري، معيارها و ملاشک ها مشخص نباشد، سليقه ها جايگزين آن مي شود و البته آنچه مسلم به نظر مي رسد اين است که انساني خردمند بايد سليقه اش را بر پايه معيار استوار سازد. علت اصلي ديدگاه هاي مختلف نسبت به ارتباط دختر و پسر، نامشخص بودن معيارها و در نتيجه پيروي از سليقه هاست زماني که جوان خود را مجبور به پيروي از سليقه اي مي بيند که مبنا پشتوانه منطقي ندارد به طور طبيعي در مقابل آن واکنش نشان مي دهد. همان طور که مي دانيم، ارتباط دختر و پسر يکي از مسائل مهم فرهنگي اجتماعي ماست. اين مسئله هنوز در جامعه ما به طور کامل حل نشده و جايگاه شايسته خود را نيافته است و عملاض د برخي مکان ها مانند دانشگاه ها، محافل و مهماني هاي فاميلي يا دوستانه، پارک ها، خيابان ها، خود را بيشتر نشان مي دهد.

عامل موثر در کيفيت رابطه دختر و پسر:

رفتارهاي انسان و از جمله برخوردهاي اجتماعي وي، معمولاض تابع شخصيت اوست. رابطه دختر و پسر هم که نوعي رفتار اجتماعي محسوب مي شود، تابع همين عامل است . بنابراين قبل از اينکه معتقد به نفي هرگونه رابطه يا ارتباط بدون مرز بين دختران و پسران نشويم، بهتر است اندکي به واقعيت هاي موجود پرداخته و اين عامل مهم را بررسي نمائيم . بر اساس تعاريف روان شناسي، شخصيت عبارت است از مجموعه منظم، متکامل و نسبتاً ثابت خصايص و رفتارهاي بدني، عقلي و اجتماعي فرد که او را از ديگران مشخص مي سازد و موجب سازگاري او با محيط بويژه با محيط اجتماعي مي شود.

خلق و خوي

خلق و خوي، يعني مجموعه صفات رواني انسان که معمولاً در ارتباطات وي با ديگران بروز مي کند و مبتني بر 2 عامل است: 1) مزاج و ترکيب بدني که خود محصول وراثت است 2) اوضاع و احوال محيطي.

ويژگي مهم انسان اين است که علي رغم تاثير پذيري از محيط و وراثت از قدرت اختيار بهره مند است و انسان ها، هرگز مغلوب صرف محيط و وراثت نخواهند شد. بلکه همواره ، داراي اختيار بوده و انتخا راه صحيح يا خطا به دست آنهاست. خداوند راه را به انسان نشان مي دهد ولي انتخاب را صحيح و در نتيجه شاکر بودن و يا گزينش راه خطا و ناسپاسي به دست خود انسان است.

تاثير شخصيت در تعاملات اجتماعي دختر و پسر:

رابطه بين دختر و پسر، نوعي تعامل اجتماعي محسوب يم شود که از شخصيت فرد نشدت مي گيرد . مباني شخصيت قابل يادگيري و اصلاح هستند.

نيت که يکي از عناصر تشکيل دهنده شخصيت است، محصول حالات نفساني مي باشد و اين حالات از طريق رياضت ها و تفکرات بسيار دقيق و تلاش هاي فراوان قابل کنترل است. نيت بر اعمال ظاهري انسان برتري دارد، چون از امور قلبي بوده و از مردم پنهان است، بناراين ريابه آن راه ندارد بر خلاف اعمال ظاهري انسان که محتمل رياست. خلق و خوي نيز به عنوان يکي از مباني شخصيت، گرچه تابع وراثت و محيط است ولي با توجه به قدرت اراده و اختيارف قابل کنترل و اصلاح مي باشد. يعني انسان مي تواند عوامل وراثتي خود را تحت کنترل درآورد و يا سرعت محيط اثر گذاشته و تسليم آن نشود. نيازها به عنوان يکي از پايه هاي شخصيت، گرچه بعضاً غير اکتسابي اند ولي به هر حال نحوه برخورد و ارضاي آنها، امري قابل کنترل است. مثلاً دختر يا پسري که فقط به نيازهاي جسمي و فيزيولوژيکي خود فکر مي کند، در رابطه با جنس مخالف، اين معيارف تعيين کننده رفتار است و بنابراين به هر کس که بتواند اين نياز او را برطرف کند، گرايش مي يابد و تنها در همين بعد براي او ارزش قائل است . ولي اگر نياز رواني را به عنوان نياز مهم خويش، تلقي کند- گرچه داراي نياز جسماني هم هست در برخورد با جنس مخالف، سعي مي کند تا رفتاري جامعه پسند و قابل تحسين از خود نشان دهد تا بتواند نزد طرف مقابل، جايگاه ويژه اي، بيابد.

- برخي از عوامل موثر در رفتارهاي نامطلوب:

گرچه عوامل بوجود آورنده برخوردهاي نامطلوب بين دختر و پسر متعددند، ولي به طور کلي اين عوامل را به 3 دسته مي توان تقسيم کرد:1) شخصيت رشد نيافته جوان، 2) شيوه برخورد خانواده 3) روش برخورد جامعه .

- شخصيت رشد نيافته جوان :

اگر شخصيت انسان از آغاز کودکي و نوجواني در جهت صحيح رشد نکند در دوران جواني و به ويژه در تعاملات اجتماعي خود دچار خطا مي شود. پرورش عقل و جهت دهي صحيح به شهوات امري نيست که يک شبه حاصل شود بلکه نياز به تمرين و ممارست فراواني دارد و در اين راستا نقش مهم والدين در دوران کودکي و نقش جامعه و دوستان در دوره نوجواني و جواني انکار ناپذير است.

- شيوه برخورد خانواده با جوان:

برخورد خانواده، يکي از مهم ترين عوامل موثر در تعاملات اجتماعي دختران و پسران جوان محسوب مي شود. يکي از نکات مهم در زمينه تربيت اجتماعي آماده ساختن فرزندان براي برخورد مناسب با جنس مخالف است. زيرا ما نه مي توانيم فرزندانمان را به گونه ايي تربيت کنيم که از هر جنس مخالفي بگريزند و خود را مخفي کنند و نه مي توانيم آنها را به حال خود رها کرده و منتظر باشيم تا خود، مسائل زندگي را در اجتماع بياموزند. بنابراين ارائه يک تصوير روشن از نحوه برخورد با جنس مخالف امري ضروري به نظر مي رسد و ارائه اين تصوير جز با شناخت صحيح از الگوي مناسب رفتار اجتماعي، امکان ندارد.

- روش صحيح برخورد خانواده با جوان :

يکي از وظايف مهم اوليا در تربيت جوانان اين است که در فرصت هاي مناسب، واقعيت روحي و رفتاري جنس مخالف و کيفيت برخورد با آن را راي فرزندانشان توضيح دهند. کيفيت اين آموزش در سنين کودکي، دبستاني، نوجواني و جواني با هم متفاوت است. در اين مرحله از هرگونه افراط و تفريطي بايد خودداري شود. در ذهن جوان نبايد، اين مفهوم شکل بگيرد که دختر يعني موجودي مقيد، محدود و پسر يعني موجودي آزاد و قدرتمند و سلطه گر.

- شيوه برخورد اجتماع با جوان :

افراد جامعه بايد به ديده احترام به جوان بنگرند و از لغزش هاي او چشم پوشي نمايند و به جاي تحقير و سرزنش کردن و به رخ کشيدن مداوم خطاهايشان، با او رخوردي بزرگوارانه داشته باشند زيرا در اين صورت جوان به دنبال جبران خطاهاي خود خواهد رفت . بزرگ کردن خطاهاي جوان و مطرح کردن آن در جمع، موجب سرکوبي شخصيت وي شده و او چون خود را فردي خطا کار مطالعه يابد از ادامه لغزش باکسي نخواهد داشت و اين امر هم براي او و هم براي جامعه، آسيب هاي جدي به دنبال دارد. از طرف ديگر بايد توجه داشت اجتماعي که به جوانان پاک و مومن، کمتر بها مي دهد و شرايط و زمينه را براي جولان و ابراز وجود جوانان نا اهل فراهم مي کند، قطعاً در نفي ارزشها و رشد و ترويج ضد ارزش ها نقش عمده ايي ايفا مي کند. برخي از اين مصاديق عبارتند از ترويج روابط دوستي بين دختر و پسر همراه با خنده و شوخي و بدون رعايت حريم در قالب هنر، سينما، ترويج مصرف گرايي، تجمل پرستي و ازدواج هاي پر زرق و برق و تشريفاتي که همه اينها در اعماق روح جوان اثرات نامطلوب و پايداري از خود به جا مي گذارد.

برخوردهاي بين دختر و پسر انواعي دارد که عبارتست از : 1) برخورد مبتني بر شرم و خجالت افراطي 2) برخورد هيجان زده 3) برخورد خشک و محدود 4) برخورد مبتني بر پرخاشگري 5) برخورد غير عادي و نسنجيده 6) برخورد کاملاً آزاد و بدون محدوديت 7) برخورد مبتني بر احترام و رعايت حدود شرعي و عرضي

- مکالمه و گفتگوي دختر و پسر :

با توجه به جمعيت جوان کشور ما و حضور فعال اکثر جوانان در عرصه هاي فرهنگي، آموزشي و اجتماعي، کفتگو بين دختران و پسران امري اجتناب ناپذير به شمار مي رود. زيرا جامعه مشکل از مردان و زنان است و خداوند هم از آغاز خلقت اين دو را با هم و در کنار هم خلق کرده، بنابراين هرگز نمي توان جامعه را به دو بخش کاملاض مجزا و مختص مردان و زنانف تقسيم کرد. بر اين اساس، اگاهي از شيوه هاي صحيح سخن گفتن و معيارها و مرزهاي آن، امري ضروري است. الگويي که قرآن ارائه مي دهد، دختر و پسر جواني هستند که در حد ضرورت با هم سخن مي گويند، ولي در ملاقاتشان به جاي کلمات طولاني و مهيج و وسوسه انگيز در کمال حيا و عفت و با کوتاه ترين و متين ترين الفاظ، سخن مي گويند و در واقع مانع ايجاد زمينه هاي فساد و لغزشف مي شوند. با توجه به اينکه جوانان بيشتر در معرض وسوسه هاي شيطاني هستند، بهتر است از گفتگوهاي غير ضروري با يکديگر، پرهيز کنند تا زمينه ارتباط ناسالم فراهم نشود. چنانکه علي (اطلاعات) هم اين نکته را در زندگي مراعات مي کردند. در اسلام منع مطلق براي گفتگوي بين دختر و پسر وجود ندارد و آنها باش رايط زير مجاز به صحبت کردن با يکديگر هستند.

- هر دو طرف از مکالمات غير ضروري بپرهيزند کنترل انگيزه هاي دروني کنترل لحن کلام و صدا به هر حال مردان به شرط اينکه، به گناه آلود نشوند و قصد لذت نداشته باشند مي توانند با خانم ها سخن بگويند و زنان نيز به شرط اينکه صداي خود را نازک نکنند و قصد لذت نداشته و خوف انگيزي نداشته باشد مي توان با مردان سخن بگويند.


فرهنگ پذيري و رشد رواني اجتماعي جوانان

فرهنگ مجموعه پيچيده اي است که شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنايع، تکنيک ها، اخلاق ، قوانين، مطمئن و بالاخره تمام عادات و رفتار و ضوابطي است که انسان به عنوان عضو جامعه آن را از جامعه خود فرا مي گيرد و در قبال آن جامعه تعهداتي به عهده دارد. از ديد يونسکو، فرهنگ کليت تامي از ويژگي هاي معنوي، مادي، فکري و احساس است که يک گروه اجتماعي را مشخص مي کند، فرهنگ نه تنها هنر و ادبيات را در بر مي گيرد بلکه شامل آئين هاي زندگي، حقوق اساسي نوع بشر، نظام هاي ارزشي، سنتها و باورهاست.

در هيچ جامعه اي عناصر فرهنگي درون ساز نمي شوند. مگر در مرحله اي که اجزاي سيستم بتواند همنواي گروهي را پديدار نمايند. همنوايي گروهي داراي مراتبي است که مي توان آن را به دو مرتبه ساده و صوري و مرتبه پيچيده و ژرف تقسيم نموده مرتبه ابتدايي آن را جامعه شناسان جامعه پذيري و مرحله بعدي که دروني سازي فرهنگي است را فرهنگ پذيري خوانده اند. جامعه پذيري همنوايي فرد است با هنجارهاي گروهي، هر يک از اعضاي جديد گروه به حکم جامعه پذيري رفتار خود را موافق مقتضيات گروه در مي اورد بنابراين جامعه پذيري جرياني است که خود را عملاً با زندگي گروهي همساز مي کند. فرد جامعه پذير کسي است که بر اثر همنوا شدن با هنجارهاي گروهي، وظايف گروهي را پذيرفته و راههاي همکاري را شناخته و بدين سبب داراي رفتاري گروه پسند شده است . حال اگر خرده نظامهاي يک جامعه به قدري با يکديگر هماهنگ باشند که بتوانند منويات سيستمي يک جامعه را دقيقاً و به طور مداوم دروني سازي نمايند، افراد جامعه از مشابهت هاي فراواني برخوردار خواهند شد. به اين جريان که افراد را عميقاً و از جهات گوناگون با هنجارهاي اجتماعي سازگار مي گرداند فرهنگ پذيري گويند.

روابط عاطفي- انساني

هر چند تا ابتداي قرن نوزدهم آنچه بيشتر در مورد انسان بنا به مقتضيات بيشتر در مورد انسان بنا به مقتضيات نيازي زمان مدنظر قرار مي گرفت ويژگي هاي جسماني انسانها بود، اما پس از کشفيات تجربي گسترده در اين دوره ، پيچيده شدن روابط اجتماعي جوامع و آسودگي نسبي انسان از ساختارهاي شرايط تجربي بقا، ديدگاه انسان انديشمند را به منظم ديگر که همانا رشد روحي، رواني و عاطفي بود رهنمون ساخت، اينکه چگونه انسانها روابط عاطفي انساني خود را تنظيم مي کنند و در قرن نوزدهم علوم انساني به شکل پويا و گسترده شکل گرفت، انسان موضوع مطالعه شد و کنجکاوي دانشمندان در شناخت منشأ تغيير و تحول انساني از نظر جسماني  رواني، نهادهاي اقتصادي خانوادگي، ديني و انساني مدنظر قرار گرفت.

يکي از سوالات بسيار ژرف و اساسي براي نظريه پردازان آن بود که رشد راني اجتماعي شخصيتي انسانها از ابتداي حيات چگونه است و پارامترهاي اجتماعي چگونه تأثيراتي به آن دارند.

اگر شاخص جواني را به طور نسبي مبتنيبر فرهنگ سالهاي 17 تا 30 سالگي بدانيم و آن را مصادف با بلوغ کامل و افزون شدن نيازهاي گوناگون و الزامات متنوعي همچون پذيرش مسئوليت ، عضويت در اجتماع و به طور کلي با برجا شدن عامل انگيزشي «خود» بدانيم ايد چگونگي مراحل رشد را مخصوصاً در زمينه هاي روحي، رواني، عاطفي اين دوران بيشتر مدنظر قرار دهيم.

پيش شرطهاي تکوين فرهنگ پذيري جوامع

صاحبنظران در حوزه روانشناسي اجتماعي معتقدند براي تکوين جامعه پذيري و فرهنگ پذيري در جوامع، بايد موارد زير مدنظر قرار داده شود:

(1) در دوران جواني اگر جاذبه هاي همسان سازي به مدد آژانس هاي جامعه پذيري صورت پذيرفته باشد سيل خروشان نيازهاي گسترده و بالقوه هاي تحريک شده انساني هدايت پذير بوده، وجدان جسي در مسير زندگي اجتماعي غالباً به طور نسبي رشد پيدا کرده مي تواند هدايتگر خواهش هاي بيولوژيک و تظاهرات همگاني به سوي راههاي قابل قبول جامعه باشند.

(2) از نوجواني به افراد توانايي برخورد با مسائل، آموزش داده شود که از واقعيات برداشتي عيني و خارج از خيال پروري و تحليل داشته باشند.

(3) به افراد عزت نفس و توکل تعليم داده شود که از خود خواهي هاي کاذب و از رقابت پاراگراف بيش از حد بر حذر باشند.

(4) آموزش آرامش روايي از دوران نوجواني و اينکه پرخاشگري ها و خصومت ها را حتي الامکان کنترل کنند.

(5) دايره اهداف را به طور معقول با محدوده فرصت ها و توانائيها و ظرفيت هاي خود از وران کودکي مشخص نمايند.

(6) ايستادگي در برابر مسائل و مصائب از ارکان اصلي رويارويي فرد با جامعه است از اين رو از طريق آموزش خانواده و نهادهاي آموزشي بايد از کودکي افراد از يک قدرت انعطاف و انطباق در برابر مشکلات برخوردا شوند.

اريکسون يکي از نظريه پردازاني بود که طرح کلي مراحل رواني، اجتماعي (جدول يک) را از ابتداي حيات تدوين و تنظيم نمود که به وسيله لورنس المن و دنيس جافي به تفصيل عنوان گرديد و براي هر دوره وظايف خاص روحي رواني، اجتماعي در نظر گرفت.

بنابراين اگر نظامهاي اجتماعي به مدد آژانس هاي جامعه پذيري و نهادهاي وابسته همچون خانواده ، آموزش و پرورش ، گروهي در يک حرکت تکميلي بتوانند هدايتگر نيازهاي نوجوانان و جوانان باشند مي توان انتظار داشت با پويايي فرهنگ پذيري همه جانبه جواناني با رشد همگون رواني اجتماعي تربيت نمود، جواناني که بتوانند. با واقعيات، مشکلات و معضلات، به طور واقع بينانه برخورد نمايند و همواره با اميد، توکل، شادابي و پيوستگي به ذات احديث متعالي و با نشاط در نظر گرفتن آينده اي درخشان و به فول الکس اينکس با تجهيز به نيروي علم و آگاهي و ايمان ، جوانان آمادگي لازم براي آزمون شيه هاي نو، آمادگي براي اظهار عقيده، وقت شناس، توجه بيشتر به طرح ريزي، سازمان دادن و کارائي و نهايتاً ايمان به عدالت براي همگان جهت زندگي بهتر را پيدا مي کنند.

مي گويند: «دندان سالم فهرست بندي روز از خودش مي پرسد که اين دندان فاسد چه کرده که دورش را طلا گرفته اند؟»

وقتي جوان امروز مي بيند کارکرد سالم و صادقانه اش براي او يک زندگي بالنسبه متعادلي را همراه نمي آورد ولي آن فرد مفسده انگيز فاسد که در ... کار مي کند مانند آن دندان فاصد دورش را طلا گرفته اند و در عرض چند روز به چند صد هزار دلار دست پيدا مي کند که عددش براي اين جوان شگفت آور است، شما منتظريد که او به چه معدلي دست بيابد؟ من روان شناس، آسيب شناس چقدر روي او کار کنم که باز هم صبر و توکل داشته باشد. پايه هاي اعتقاديش را قويتر کند و ... !

وظيفه مسئولان

توجه کنيد که در آشفته بازار امروز شهر تهران روان شناسان نمي توانند معجزه کنند. وقتي يک پسر 24 ساله دانشجو معجزه کنند. وقتي يک پسر 24 ساله دانشجو مراجعه مي کند . و مي گويد: «آقاي دکتر سال آخر دانشگاهم، دغدغه جنسي بالايي دارم ، توان مالي ندارم امکان ازدواج در شرايط فعلي کشور وجود ندارد، وقتي به خيابان مي آيم اين شلوارهاي آستين کوتاه خانمها که يک وجب از مچ پايشان بالاتر رفته است و ... تحت فشارم قرار مي دهد، چه کنم ؟

شما چه مي گوييد؟ چقدر بگوين توکل، روزه، عبادت؟ اينها کارکرد خود را از دست داده اند وقتي من موعظه گر 15 يا 20 سال از ازدواجم گذشته است اگر هم بگويم شعار است و بردل آن جوان نمي نشيند. در حوادث اخير کشور آمار نشان داد که عصيانگريها مربوط به جوانان مجرد- پسر يا دختر- بود، زيرا مجردها از روحيه عصيانگري و پرخاشگري بالايي برخوردارند و چون خواسته اي صنفي دارند که معمولاً مخاطب هم ندارد، اين را در قالب سياسي بيان مي کنند. در حالي که اگر در ريشه هاي فکري و انديشه فرد وارد شويد مشاهده مي کنيد که اين يک خواسته صنفي مربوط به خودش را مطرح مي کند، اما چون مجرد است راه بروز آن را روشي پرخاشگرانه انتخاب کرده، لذا زمينه ي سياسي يافته است . بسياري از اتفاقات در کشور ما ريشه اش از اينجاست که متأسفانه مورد استفاده دشمنان قرار گرفته و به خواسته ها نسل جوان ايران اسلامي مارک سياسي زده اند. در حالي که واقعيت به گونه ي ديگري است .

توصيه هايي به والدين

1-   به جوانها پيله نکنيد: معمولاً جوان از سن دوم راهنمايي زير ذره بين خانواده قرار مي گيرد، به حدي که والدين اقدام به گشتن کيف و کتابش مي کنند؛ اين يکي از خطاهاي عمده است. والدين که بازرس نيستند، به دليل همان حديث «أن الانسان حريص الي ما منبع» (انسان به آنچه که منع شود، حريص مي گردد) يعني هرچه شما بيشتر مي گرديد، او عميق تر پنهان مي کند.

2-   هسته تبلور: اصطلاحي است که ما داريم: شما براي ساختن شاخه نبات منظم چند وجهي هر چه آب و شکر را بجوشانيد پولکي مي شود ولي شاخه نبات نمي گردد؛ زيرا به يک پديده نخ نياز است تا آب و شکر اشباع شده حول محور آن نخ تبلور پيدا کنند. والدين نيز از نظر ما همان نخ شاخه نبات هستند که بايد طوري رفتار کنند تا فرزندان حول محور افکار آنها متبلور شوند. پدر و مادري که خودشان درگيري دارند، چطور مي توانند الگوي مناسبي براي فرزندشان باشند؟

3-   يکي شدن حرف و عمل : مي دانيد چرا فرزندتان به حرف شما گوش نمي کند؛ زيرا بين حرفها و عملتان تناقض مي بيند. چقدر مولانا زبا مي گويد که :

چون شود انديشه قومي خراب

ناسره گردد بدستش سيم ناب

ميرد اندر سينه اش قلب سليم

در نگاه او کج آيد مستقيم

پس نخستين بايدش تطهير فکر

بعد از آن آسان شود تعمير فکر

والدين ابتدا بايد افکارشان را تطهير و نظراتشان را يکي کنند تا بتوانند مشاور خوبي براي ازدواج فرزندانشان باشند.

مشکل والدين ما اين است که دچار افراط يا تفريط هستند. در روان شناسي ما مي گوييم: تربيت سه دختر برابر است با تربيت يک پسر. ما به حول وقوه الهي و برکت زن ارزشمند و عفيف جامعه شرقي خودمان، بهترين دختران را داريم .

دختران جامعه ما هيچ کدام آغاز گر فساد و خلاف نبوده اند، مگر از روي جهالت، فقر، فقر فرهنگي حاکم بر خانه، اختلافات خانوادگي، مداخلات بيش از حد پدر و مادر و ...

والدين بايد بدانند اگر به استقلال فرزندانشان بها بدهند، اگر مرتب به اتاق فرزندشان سر نکشند و او را کنترل مستقيم نکنند، اگر روزي پسري به دخترشان اظهار علاقه کند، او مي آيد و با صداي بلند و رغبت مي گويد: «مامان امروز پسري اين طور گفت، دلم مي خواهد تو هم او را ببيني و نظرت را به من بدهي.» اي کاش! جامعه ما به اين حد برسد و به اين نقطه عطف که دختران ما مادرشان را دوست خود بدانند.

وظيفه آموزش و پرورش

در يکي از مدارس فرانسه ديدم، وقتي دانش آموزان وارد مدرسه مي شدند قبل از آنکه وارد کلاس بشوند، اجباري به دستشويي مي رفتند- پسر و دختر- کارت رايانه اي را مي زدند و بعد ادرار مي کردند. مقداري از ادرار روي دستگاه کروماتوگرام ريخته مي شد و اطلاعات از طريق اين دستگاه به مانيتور دفتر مدير مدرسه منتقل مي گشت. وقتي معلم مي خواست سر کلاس برود مدير مي گفت : «آقاي فلاني دانش آموز «ط» امروز گلوکز ادرارش پايين بود، گرسنه است برايش يک کيک ببر. يا دانش آموز «ظ» آدرنالين ادراريش خيلي بالا بود، دچار اضطراب و استرس است احتمالاً والدينش ديشب درگيري داشتند؛ امروز اصلاً از او درس نپرسيد.»

يعني با تجزيه و تحليل ادرار بچه شيوه برخورد با او را مشخص مي کرد. ما چنين ابزاري که در اختيار نداريم ولي از رنگ پريدگي فرزندمان مي توانيم متوجه تغيير روحيات او بشويم و رفتاري مناسب با آن روحيات داشته باشيم.

شما دوست باشيد تا نامحرم او را نربايد!

مادري که به خانه داري و فرزندان ديگر سرگرم است، مادري که شاغل است تا چرخ خانه را همپاي پدر بگرداند، مادري که به فکر قمار و دوره هاي آنچناني خود است و ... وقتي فرزندانشان در کنار آنها احساس تنهايي و غربت کنند با يکديگر هيچ تفاوتي ندارند. دکتر انوشه در اين اره مي گويد:

مادران! شما با دختران دوست باشيد تا پسر جامعه نتواند او را از شما بربايد!

مادران! يکي از مقصران عمده اين روابط بي بندوبار دختر و پسر در جامعه، شما هستيد!

طوري رفتار کنيد که دختران قبل از چهار ماه رابطه با يک پسر، شما را در جريان قرار دهند. در آن صورت فرصت تحقيق و ارتباط منطقي با فرزندتان براي شما محفوظ است.

«من توني»، از فلاسفه قرن پانزدهم، حرف قشنگي مي زند، مي گويد:« براي ناخدايي که به بندر مقصد نمي انديشد، هيچ بادي موافق نيست».

والديني هم که در رابطه با نظام تربيتي فرزندانشان هدف ندارند و درگير مسايل روزمره- سايشها و فرسايشهاي اخلاقي و عصبي. هستند، بدانند که همواره با فرزندانشان در جهت باد مخالف برخورد مي کنند و اصلاً نمي شناسند که اينها «کي» هستند! وقتي فرزند ما احساس ناتواني کرد، سر از اعتياد به سيگار ، شراب، مواد مخدر و ... در مي آورد. او مي خواهد لحظه اي فراموش کند که ناتوان است. اکنون ملاحظه مي کنيد که اينگونه افراد چه باري بر دوش جامعه هستند؟ ما بايد ابتدا آنها را به نقطه صفر تربيت برسانيم و تازه کار را روي آنان آغاز کنيم . اگر استقلال، آزادي انديشه و وحدت گرايي را در فرزندانمان ايجاد کنيم آنان به تعارض مي افتند.

استقلال طلبي

سن استقلال طلبي در دختران 9 سالگي و در پسران 12 سالگي است.


تفاوت هاي فردي

نگاهي جامعه شناختي به تباين ميان دختران و پسران

در قرن نوزدهم، نظريه تکاملي دارويي علاقه علمي براي بررسي تفاوت هاي جنسيتي را برانگيخت ، نظريه او بيان دشات که جنس تر و ماده از نظر رواني و جسميف به طور متفاوتي تکامل مي يابند که اين تفاوت ها نقش مهمي در سازگاري آنها دارد.

تفاوت هاي جسمي

گذشته از تفاوت هاي جسمي قابل مشاهده در شکل و اندازه بدن، آيا تفاوت هايي جسمي مهم ديگر بين مردان و زنان وجود دارد؟ در دوران کودکي، پسرها کمي بهتر از دخترها در تکاليف حرکتي هستند، البته دخترها توان بالقوه مساوي براي رقابت با آنان را در ورزش دارند. بعد از بلوغ، پسرها در انجام تکاليف نسبت به دختران سريع تر هستند، بعد از بلوغ ناهمخواني بين پسران و دختران در بسياري از اين تکاليف مانند ورزش مشهودتر مي شود. البته بعضي از اين تفاوت ها ناشي از تجارب بيشتري است که پسرها در بازي هاي رقابتي که مستلزم حفظ تعادل، برش و ... کسب مي کند ساير تفاوت هاي موجود مخصوصاً تفاوت در انجام تکاليفي که نيازمند قدرت با توانايي جسماني خاص است مربوط به عوامل زيستي است.

تفاوت هاي شناختي

در مطالعات مربوط به تفاوت هاي شناختي بين زن و مرد پژوهشگران سرعت روي تفاوتهاي کلامي ، قضاي و توانايي رياضي تأکيد دارند زنان نسبت به مردان در توانايي کلامي که از طريق: تکلم، هجي کردن، کلمات، گنجينه لغات و درک مطلب قابل اندازه گيري است، برتر هستند. با اين حال، برخلاف تصور عامه، مردان بيشتر از زنان تصور عامه، مردان بيشتر از زنان پر حرف مي باشند، اگرچه در پژوهشي اين مطلب نشان داده شد که مردان در تکاليف فضايي مانند تصور ذهني اشياء دوباره نسبت به زان برترندف اما صحت اين تحقيق از سوي پژوهشگراني که با اين نتايج متقاعد نشده اند زير سوال است زيرا بافته هاي آن عموماً بي ثبات و جزيي بودند.

شايد پذيرفته ترين تفاوت شناختي بين زنان و مردان که مورد پذيرش اکثريت قرار گرفته است اين باشد که مردان ، به طور متوسط نسبت به زنان در رياضيات برترند، در تحقيقي که بن يو و ژولين استانلي انجام دادند، پسران در تکاليف رياضي عملکرد بهتري نسبت به دختران داشتند و آنها اين تفاوت را ناشي تر و رانت مي دانستند. انتقادات زيادي بر نتيجه اين تحقيق وارد شده است، از جمله آن که اين تفاوت ممکن است واقعي نبوده و ناشي از علايم کم آن دسته از دختراني باشد که در تحقيقات بن يو و استانلي شرکت کرده اند يا مي تواند ناشي از تجارب کمتر دختران در فعاليت هاي مرتبط با رياضي باشد يا مي تواند ناشي از هنجارهاي فرهنگي باشد که به دختران القاء شده است که رياضيات موقعيت مناسبي براي پسران است و آنان بايد آن را دنبال کنند همچنين پسران در همه موارد، عملکرد بهتري را نشان ندادند، اگرچه پسران نمرات بيشتر در آزمون هاي پيشرفت رياضي مي آورند اما دختران هم درجات بالاتري در مدارج رياضي به دست مي آورند.

اين مسئله ناشي از چيست؟ يکي از فرض ها اين است که دختران عملکرد بهتري را در محيط هاي آشنا مانند کلاس درس نشان مي دهند و برعکس، پسران عملکرد بهتري را در موقعيت هاي جديد مانند آزمون هاي هنجار شده نشان مي دهند.

اگر بين زنان و مردان در زمينه شناخت، تفاوت وجود دارد ولي چه عواملي سبب اين اختلاف است، يک عامل ممکن است تفاوت هورموني باشد، در يک مطالعه، دختراني که در دوران پيش از تولد تحت سطوح بالاي هورمون تستوسترون به صورت غير عادي قرار گرفته اند، بهتر از ساير دخترها در آمزون هاي توانايي فضايي عمل مي کنند و بيشتر در تکاليف دستگاري فضايي شرکت مي کردند تا در تکاليف مربوط به توانايي کلامي فرض ديگر اينکه اين تفاوت مي تواند ناشي از تفاوت در ساختار مغز باشد.

تفاوت هاي رواني اجتماعي

در قرن نزودهم، فرانسيس کالتون خاطر نشان ساخت که ويژگي مهم در شخصيت زن اين است که او موجودي دمدمي مزاج، و تودار است.

امروزه اين چنين بياناتي توسط روانشناسان، بي اعتبار و غير علمي تلقي مي شود. اگرچه تحقيقات زيادي تفاوت هاي موجود در رفتارهاي اجتماعي زنان و مردان نشان داده است اما گستره زيست شناختي که بتوان اين تفاوت ها را به آن نسبت داد هنوز مبهم است .

زنان به احساسي بودن از نظر عاطفي شهرت دارند، مثلاً زنان بيشتر از مردان همدلي و همدردي مي کنند، البته اين تفوات بستگي به نحوه اندازه گيري همدلي دارد، وقتي از دختران پرسيده مي شود که سطح همدلي خود را بيان کنند، نمره بيشتري از مردان مي گيرند ولي هنگامي که ميزان همدلي از طريق بررسي برانگيختگي فيزيولوژيک يا رفتار آشکار مورد سنجش قرار مي گرفت بين آنان يا مردان تفاوتي ديده نمي شد. شايد اين انتظارات اجتماعي که دختران ايد حساس تر از پسران باشند منجر به اين قضاوت در گزارش آنها شده است . هنجار اجتماعي ممکن است تفاوت هايي در بيان و ابراز هيجاني در زان و مردان ايجاد کند، پسران اکثر هيجانات خود را ابراز نمي کنند در حالي که دختران همسن آنها، تنها هيجاناتي را ابراز نمي کنند که از نظر اجتماعي غير مقبول است مانند پرخاشگري.

البته هيچ تضميني قطعي وجود ندارد که اين تفاوت ها را صرفاً ناشي از اجتماع پذيري بدانيم.

دختران بيشتر از پسران به همدل بودن و پسران بيشتر از دختران به پرخاشگر بودن شهرت دارند، دوباره اين تفاوت نيز بستگي به نحوه اندازه گيري پرخاشگري دارد. پسران پرخاشگر جسماني (مانند کتک زدن، جنگ، ورزش، جنايت و ....) بيشتري نسبت به دختران نشان مي دهند.

اما آنان در پرخاشگري کلامي با هم تفاوتي ندارند. پسران به سلطه گيري اجتماعي شهرت دارند، شواهد ديگر تجارب زندگي را مهم تر از اساس بيولوژيکي در توجيه اين تفاوت ها مي داند. بعد از دو دهه از اجراي تحقيقات گسترده، اين نتيجه حاصل شد که ضرورتي در کارايي بالاي تفاوت هاي جنسيتي براي پيش بيني چگونگي رفتار زنان و مردان وجود ندارد، يعني در تصميم گيري در اموري که با موقعيت خاص دانشگاهي و تحصيلي يا شغلي در ارتباط است نبايد تحت تأثير تفاوت هاي شناختي با رفتار اجتماعي که فرض مي شود بين زنان و مردان وجود دارد، بود. اگرچه به طور متوسط، تفاوت هاي جنسيتي وجود دارند، اما زنان و مردان بيش از آن که با هم متفاوت باشند به هم شبيه اند.

جايگاه اجتماعي جوانان

موقعيت اجتماعي جوانان در همه جا علي رغم پيشينه هاي اجتماعي و فرهنگي ملي متفاوت، شباهت هاي خاصي دارد. اين شباهت ها، شايد آن قدر هم به ويژگي هاي فيزيولوژيکي موروثي و ذاتي جوانان مربوط نباشد و بيشتر ناشي از تحولات و روندهاي اجتماعي باشد که در سال هاي اخير در بسياري از جوامع معاصر به وقوع پيوسته است. اين تحولات و روندها، مشکلات و چالش هايي را صرف نظر از مليت جوانان، پيش روي آنها قرار مي دهد.

يکي از اين روندها، کوچک تر شدن خانواده از نظر اندازه و کارکرد آن است. در کشورهاي توسعه يافته خانواده به طور کلي از حالت يک واحد توليدي خارج شده و بسياري از مسووليت هاي خود را در زمينه آموزش جوانان و نگهداري سالمندان از دست داده است .

حتي ديگر نمي توان بقاي آن را به عنوان يک نهاد در جامعه مسلم دانست . در جهان سوم نيز چنين روندهايي را مي توان ملاحظه کرد. خانواده ها يدگر قادر به تامين همه نازهاي جوانان تا سن بلوغ آنان نيستند و سازمان هاي دولتي، مدارس و ديگر نهادها به تدريج اين نقش را از والدين مي گيرند.

همزمان در بسياري از کشورها طي سالهاي اخير شاهد گسترش وسيع نهادهاي آموزشي، به ويژه در سطح دبيرستان و دانشگاه بوده ايم. جوانان بيشتري براي دوره هاي طولاني تر به مدرسه مي روند و در رشته هايي تحصيل مي کنند که اغلب با علايق اوليه آنان ارتباط نداشته و حتي در بسياري از کشورها اين رشته هاي تحصيلي با فرصت هاي شغلي بعد از فارغ التحصيلي نيز مناسبت ندارد. روابط معلم و شاگرد نيز در بيشتر کشورها به کلي مستبدانه است.

اما امروز جوانان چه تحصيلات بالايي داشته باشند و چه داراي تحصيلات پايين باشند و يا اصلاً تحصيلاتي نداشته باشند بيش از گذشتگان خود با آينده اي مبهم روبه رو هستند چون به جاي اين که دقيقاً مسير شغلي والدين خود را دنبال کنند مجبورند به جامعه اي که به سرعت در حال تحول است متوسل شوند، تا شغلي براي خود فراهم کنند.

با توجه به لزوم يافتن و انتخاب شغل به جاي به ارث بردن بدون دردسر آن ، جوانان در صورتي که خود را در شغلي ببينند که هيچ علاقه اي به آن ندارند و يا اصلاً شغلي پيدا نکنند دچار ياس و نااميدي مي شوند.

روند جهاني ديگري که در بسياري از کشورها در مقابل جايگاه اجتماعي پايين جوانان وجود دارد ارزش بالايي است که به موقعيت «جوان بودن» داده مي شود.

در دنيايي که عقل و تجربه براي ابقا اهميت کمتري در مقايسه با سازگاري سريع با نوآوري دارد، بزرگسالان تلاش مي کنند تا جوان بمانند و حال آن که به آنها که هنوز جوان هستند نيز توصيه مي شود که از اين موقعيت لذت ببرند. تصوير خاصي از جواني ، نه فقط به واسطه احترامي که بزرگسالان به جوانان و نسل جوان مي گذارند بلکه همچنين از طريق کالاهايي به ويژه در زمينه پوشاک و تفريحات، که براي جذب پول هاي جوانان و ارائه روش زندگي «جوان» توليد مي شود. تبليغ مي گردد اين روند«غير سنتي» براي جوانان، در سطح سترده اي شايع و به صورت استاندارد در آورده شده است و حتي توسط بزرگسالان تقليد مي شود. آرمان هايي که صنعت «فرهنگ» فراروي جوانان فراز مي دهد تا حدي با کوشش هاي دولت ها و سازمان هاي داوطلبي که مي کوشند جوانان را به ياسزگاري با عقايد و انگوهاي رفتاري ترغيب کنند تا آنان را شهرونداني وظيفه شناس و اعضايي فعال براي گروه هاي مذهبي و سياسي و ساير گروه ها بار آورند، در تناقض است .

اکثر دولت ها کوشيده اند تا نوعي سياست منسجم در مورد جوانان اتخاذ کنند که اقدامات دولت را در زمينه فعاليت خارج از مدرسه با کار سازمان هاي داوطلب هماهنگ کنند در بسياري از کشورها سياست هاي عمومي در راستاي ايجاد امکاناتي براي جوانان است تا از طريق آن جوانان بتوانند از فراغت خود به نحوي «سازنده» استفاده کنند و در بسياري از کشورهاي جهان سوم و سوسياليست کوشش هاي ويژه اي براي دخالت دادن جوانان در طرح هاي توسعه انجام گرفته است.

اغلب سياست هاي عمومي جوانان و برنامه هاي سازمان هاي داوطلب با واکنش نه چندان مطلوبي از جانب مخاطبان جوان خود روبه رو بوده است . در بسياري از کشورها، جوانان به جاي فعاليت در گروه هايي که از طرف نهادهاي حاکم بر جامعه مورد حمايت قرار مي گيرند، ترجيح داده اند «سازمان نيافته» باقي بمانند، يا خودشان گروه ها و جنبش هايي را راه اندازي کنند که از نهادهاي رسمي حمايت نکنند و حتي دولت و نظم اجتماعي موجود را مورد انتقاد قرار دهد. سايد جوانان هم سعي کرده اند تا به فرهنگ گذشته خودشان برگردند.

در بسياري از کشورها، در واکنش به اين روندهاي همانند و جوانان بيشتر و بيشتري به سوي نوعي نگرش انتقادي سنبت به جوامعي که در آن زندگي مي کنند،(به ويژه به موقعيت خودشان تمايل پيدا مي کنند و ظاهراً ديگر از جايگاه اجتماعي که اغلب به آنها داده مي شود، احساس رضايت نمي کند. جايگاهي که از يک سو سنت هاي به سرعت در حال روال و از سوي ديگر تفکرات مقامات دولتي را مبني بر اين که دولت مدرن بايد زندگي جوانان را تنظيم نمايد، منعکس مي کند.

جواناني که در نقاط مختلف جهان به طور فزاينده با مسائل و مشکلات مشابهي روبه رو هستند ممکن است به شيوه هايي مشابه واکنش نشان دهند و اين امر ، تا اندازه اي در مورد برخي از ولت ها نيز صادق است. دولت هايي که به نظر مي رسد به تدريج بهس وي نوعي اتفاق نظر در زمينه جگونگي رفتار با جوانان حرکت مي کنند.

زرارد مندل در تحقيقي که ااساً براي يونسکو نوشته شده استدلال کرده است که دقيقاً اصل اتعمار زدايي از کودکان براي حل بحراني که گريبانگير جوانان شده، مفيد است.

طبق نظر وي ، دو رويداد تاريخي موجب بحران کنوني شده است . رويداد نخست ايجاد جايگاه ويژه براي جوانان، به علت کنار نهادن آنان از زندگي اقتصادي و اجتماعي، باقي ماندن ذهنيت «بچه گانه» جوانان و همچنين انزواي آنان در نهادهاي آموزشي است. در مدارسي که در ان جوانان ( و به طور روز افزون زرگسالان)، زيادي گرد هم جمع مي شوند به تدريج هويت طبقاتي مجزاي، همانند آنچه کارگران در کارخانه ها براي خود ايجاد مي کنند، در بين جوانان شکل مي گيرد.

مندل معتقد است آنچه که تاکنون مانع از آن شده است که جوانان به يک طبقه اجتماعي واقعي مدل شوند، وابستگي جوانان به بزرگترها و اين تصور بوده است که هدف اصلي جوانان در زندگي آن است که بياموزند چگونه يک بزرگسال شوند. اما در اين بين، اقتدار بزرگتر نيز تضعيف شده است. ديگر، بزرگترها به عنوان الگو کمتر در نظر گرفته مي شوند. مندل پيشنهاد مي کند که جوانان بايد به عنوان يک طبقه نه از لحاظ سني، بلکه طبقه اي متشکل از کليه افراد که در نهادهاي آموزشي مشغول هستند، به رسميت شناخته شوند. جوانان ممکن است نيازمند و يا قادر به پذيرش مسووليتي بيش از آنچه که در حال حاضر به آنان داده مي شود، باشند و همچنين اين مطلب که اين مساله مي تواند به کاهش مساله و مشکلاتي که در ميان جوانان و جامعه بزرگسلالان بروز مي کند، کمک کند، نکته اي است که براي بسياري از جنبش هاي معار، در جهت اصلاح آموزشي اساسي است.

حقوق و مسووليت هاي جوانان

ممکن است جواني به عنوان دوره اي در نظر گرفته شود که در خلال آن شخص حقوق و مسووليت هاي يک فرد بزرگسال را کب مي کند، و در عين حال وضعيت حمايت و وابستگي دوران کودکي خود را از دست مي دهد، قوانيني که در کشورهاي مختلف براي تنظيم اين فرآيند وضع مي شود، منعکس کننده نظر دولت ها در ارتباط با نحوه و زمان انجام اين تغييرات و تا حدودي بيانگر وضعيت زندگي جوانان در سنين مختلف است. مطالعه اي که در سال 1977 بر روي اسناد تهيه شده از سوي مجمع جهاني جوانان و فدراسيون جهاني جوانان دموکراتيک و نيز پاسخ هاي داده شده به پرسش نامه ها از سوي بيست کشور مختلف انجام شد، ما را با برخي تفاوت ها در وضعيت جوانان در نقاط مختلف جهان آشنا مي کند.

از طريق قوانين کشورهاي پيشرفته، مي توان دريافت که بسياري از جوامع مدرن امروزي، اين عقيده زا تصديق مي کنند، که انتقال به موقعيت بزرگسالي، فرايندي تدريجي است که طي آن، جوانان ممکن است حقوق معيني را در بعضي زمينه ها، پيش از دستيابي به حقوق مشابه در ساير زمينه ها به دست آورند. در بسياري از کشورها، يکي از نخستين مسووليت هايي که انتظار مي رود، جوانان بر عهده بگيرند، کارکردن است . در بسياري از مناطق، حداقل سني که يک فرد جوان مي تواند به طور قانوني استخدام شود، 14 يا 15 سالگي است . در ساير مناطق اين سن پايين تر از اين مقدار است و کار غير صنعتي در بسياري از کشورها، به ويژه اشتغال در درون خانواده، به ندرت تحت پوشش قانون قرار مي گيرد.

مسووليت ديگري که نسبتاً زودتر از ديگر موارد به جوانان واگذار مي شود، مسووليت کيفري است، در پاره اي کشورها، کودکان از سن 6 تا 7 سالگي مسوول اعمال خود شناخته مي شوند، و از سن 14 تا 15 سالگي ممکن است به خاطر ارتکاب جرم، مانند بزرگسالان مجازات شوند. با وجود اين ، حتي در اين کشورها نيز براي خلافکاران جوان، موسسات و مققرات ويژه، بيشتر و بيشتر ايجاد مي شود. در کشورهايي نيز در طول مدت محکوميت، با جوانان متخلف به نوعي با ملايمت رفتار مي شود، يا اين که او را به نزد والدين يا سرپست خود بر مي گردانند، يا تحت مراقبت ماموران ويژه، آزادي مشروط قرار مي دهند، و يا تسليم موسسات خيريه، مدارس ويژه و يا زندان هاي مخصوص بزهکاران جوان مي کنند.

اما، حتي اگر جوانان لايق کارکردن در نظر گرفته شوند، و مسوول تخلفات خود باشند، هنوز هم به طور کل صلاحيت اداره زندگي خود را بدون کنترل والدين ندارند. تا اين اواخر . در بسياري از کشورها، معمول بود که تا سن 21 سالگي در مورد محل زندگي، روش زندگي، گذران اوقات فراغت، تحصيلات و مذهب فرزندان، والدين تصميم گيري کنند. هرچند در يان بين گرايش رو به رشدي وجود دشات که سن قانوني به 18 سالگي تقليل يابد و به جوانان اجازه داده شود تا در مورد تحصيل، مذهب و برخي گرايش ها، خودشان از سن 14 سالگي تصميم بگيرند، در حال حاضر در برخي کشورها، از فرزندان سوال مي شود که در صورت طلاق، دوست دارند با کدام يک از والدين خود زندگي کنند. از ميان حقوق و مسووليت هايي که به نسبت ديروبه طور معمول پس از احراز شرايط کامل بزرگسالي به نسل جوان داده مي شود، يکي هم حق مشارکت سياسي است. در بسياري از کشورها، سن قانوني سياسي، مقارن سن قانوني مدني است . تا اين اواخر، سن متداول حق راي، بيست و يک سالگي بودف اما تعدادي از کشورهاي توسعه يافته، در سال هاي اخير اين سن را تا 18 و 15 سالگي پايين آورده اند.


آسيب شناسي روابط دختر و پسر

يکي از مسايلي که در جوامع در حال گذار از جمله ايران در مورد آن مبحث آسيب شناسي وجود دارد، رواط دختر و پسر است. در گذشته اين بحث مطرح نبود و کسي هم راجع به آن بحث نمي کرد چون اصل موضوع را قبول نداشتند که بخواهند در مورد آن بحثي داشته باشند ولي هم اکنون در اين زمينه همايش برگزار مي شود، در مطبوعات مقاله نوشته مي شود، در محافل اجتماعي در مورد آن بحث مي شود و همه ي اينها نشانه ي اين است که جامعه ي ما از حالت سنتي خارج شده و در حال گذار به سوي مدرنيته است، وقتي که راجع به موضوعي صحبت مي شود به معني اين است که در پذيرش اصل موضوع مشکلي وجود ندارد و از نظر عرف جامعه مورد قبول قرار گرفته است ولي در فرع آن و چگونگي انجام آن اختلاف نظر وجود دارد که در اين ميان وظيفه ي رسانه هاي ارتباط جمعي از جمله مطبوعات اين است که با اطلاع رساني درست و انعکاس نظرات و ديدگاه هاي مختلف راه درست را به مخاطبان اصلي يعني جوانان انتقال دهند.

هر دختر و پسري که به سن بلوغ مي رسد به طور طبيعي نسبت به جنس مخالف خود جاذبه پيدا مي کند. نسبت به او حساس شده و دوست دارد که از طرف جنس مخالف مورد توجه قرار گيرد و راي اين منظور هر کاري که از دستش برآيد انجام مي دهد. در عصر کنوني که وسايل ارتباطي بيش از پيش روابط افراد را آسان کرده است، جوانان که بسياري از آنان از فناوري جديد نيز بهره مند هستند به طرق مختلف با يکديگر ارتباط دارند و ديگر جامعه و خانواده نمي تواند ارتباط آنها را محدود کند، از اين رو تنها راه اين است که اين رواط را در قالب مشخص تعريف و به رسميت بشناسيم، در غير اين صورت به صورتي ناهنجار و غير قابل کنترل ايجاد مشکل مي کند.

دختر و پسري که شايد اولين ارتباط آنها در دنياي مجازي اينترنت اتفاق افتاده باشد و بدون اينکه هرگز همديگر را ديده باشند و صداي همديگر را شنيده باشند، به راحتي مي توانند در دنياي حقيقي نيز همديگر را ملاقات کنند و بعد از اين ملاقات مشکلات شروع مي شود. در صورتي که اين ملاقات با ايجاد احساسي توأم باشد و در طرفين نسبت به هم ايجاد علاقه شود، بايد آن دو در قالب مشخصي بتوانند با همديگر ارتباط منطقي داشته باشند، بدون اينکه از حدود اخلاق و عرف جامعه خارج شوند، ولي اگر همچنان اين روابط پنهاني انجام شود، احتمال بروز رفتارهاي خطر آفرين بيشتر است. در صورتي که اگر اين جوان احساس کند که مي تواند رابطه ي آزادانه و سالمي را باط رف مودر علاقه ي خود داشته باشند . بدون اينکه دجار مشکل شود بهتر مي تواند تصميم بگيرد ولي اگر اين ارتباط همراه با ترس و اضطراب باشد، دختر يا پسر سعي مي کند که هرچه سريعتر به صورت قانوني يعن عقد کردن خود را از قيد اين بيم و هراس رها سازد و ممکن است اين شتابزدگي در تصميم گيري باعث مشکلات بعدي در زندگي از جمله جدايي و طلاق شود که اثرات بسيار مخربي بر روي روحيه ي افراد دارد و در مواردي ممکن است ترميم اين ضربه ي روحي حتي غير ممکن باشد. در اينکه چگونه به اين نتيجه رسيده ايم که بايستي ارتباط جوانان را با يکديگر به عنوان يک ضرورت قبول کنيم عوامل مختلفي وجود دارد. يکي از اين عوامل پيشرفت وسايل ارتباط جمعي است . در گذشته اگر دختر و پسري مي خواسند با يکديگر ارتباط داشته باشند حتماً بايد همديگر را از نزديک ملاقات مي کردند و حتي اگر ارتباط آنها از طريق نامه نگاري بود، باز هم بعضي از موارد ضرورت ارتباط مستقيم پيش مي آمد حتي اگر براي رد و بدل شدن نامه ها بود. ولي در حال حاضر با پيشرفت سريع ارتباطات، ديگر چنين مشکلي وجود ندارد و چه بسا دختر و پسري حتي بدون اينکه براي يک بار هم همديگر را ببينند براي مدت ها که ممکن است اين مدت بيش از يک سال هم باشد از طريق چت، تلفن و يا سايت هاي مختلف اينترنتي با يکديگر ارتباط داشته باشند که نهايتاً اين ارتباط در دنياي مجازي به ارتباط در دنياي حقيقي مبدل مي شود. عامل دوم گذشت زمان است . ما هر قدر به عقب بر مي گرديم، زندگي سنتي تر مي شود و اين فقط مختص جامعه ي ما نيست. در جوامع غربي نيز اين گونه است.

در چنين جوامعي که اکنون ارتباط دو جنس مخالف به صورت افسار گسيخته درآمده و خيلي از زندگي هاي زناشويي بدون انجام رماسم عقد و ازدواج است در گذشته اي نه چندان دور حتي طلاق ممنوع بود و دو نفر که با هم ازدواح مي کردند حق جدايي از همديگر را نداشتند.

در جامعه ي خودمان نيز در دهه شصت حتي داشتن ويدئو ممنوع بود در صورتي که در حال حاظر زمينه ي فکري جامعه مي رود که حتي ماهواره نيز آزاد شود در حال حاضر نيز اگر قانوناً اين وسيله ممنوع است ولي عملاً در سطح وسيعي از جامعه مورد استفاده قرار مي گيرد و در صورتي که در اين قانون بازنگري نشود، تنها نتيجه ي آن سست شدن ارزش قانون و سبک شدن قانون است . با اين وضع روابط دختر و پسر در مقطع کنوني حالت گذار از سنت به مدرنيته را طي مي کند و بعد از گذشت اين زمان که جامعه در مورد آن به حالت ثبات و پايداري رسيد ديگر اين بحث ها نيز مختومه شده و عرف جامعه با آن کنار مي آيد.

حال اگر بحث ارتباط دختر و پسر را به صورت منطقي آن قبول کنيم، اين روابط چه اندازه مي تواند بر روي زندگي ما تاثير داشته باشد؟ ميزان سود و زيان اين گونه ارتباطات چه اندازه است؟ آيا دختر و پسري که قبلاً از طرق مختلف با همديگر ارتباط و آشنايي داشته اند بعد از ازدواج زندگي موفقي دارند؟ نسبت موفقيت اين گونه ازدواج ها نسبت به ازدواج هاي سنتي، چه اندازه است؟ آيا در اين گونه ارتباطات مانند ازدواج هاي سنتي مطرح کردن ازدواج بايستي از جانب پسر باشد و آيا دختري مي توان نسبت به پسري ابراز علاقه کند؟ و ...

سوالات فوق از جمله مسايلي است که درباره‌ي جواب آنها اختلاف نظر وجود دارد و در اين زمينه هنوز جامعه ي در حال گذار ما به نتيجه ي واحدي نرسيده است. با توجه به ديدگاه هاي مختلفي که در اين زمينه وجود دارد، نقطه ي غالب اغلب آنها و همچنين عرف جامعه بيشتر به سوي آسيب پذيري دختران معطوف است . بيشتر مردم در مباحثي که در زمينه آسيب شناسي دختران و پسران مطرح مي شود، بيشتر آسيب ها را متوجه دختران مي دانند و حتي بعضي وقت ها صحبت هايي مي شود که گويا در اين ميان پسران هيچ نقشي ندارند و اصلاً آسيبي متوجه آنان نيست. اين موضوع حتي مختص به جامعه ي ايران نيست و حالتي جهان شمول دارد يعني در اغلب جوامع زماني که بحث آسيب شناسي مطرح است، بيشتر نظرها معطوف آسيب هايي است که متوجه دختران مي شود. در ايران به علت فرهنگ سنتي حاکم بر جامعه اين ديدگاه شديدتر است . در بعضي مواقع حتي جرمي را متوجه پسر ندانسته و همه تقصيرها را يکسره بر گردن دختراني که ديوارشان هميشه کوتاه تر از پسران بوده انداخته و در کارهايي که دختر و پسر هر کدام سهم مساوي داشته اند دختران مواخذه مي شوند ولي براي پسران هيچ گونه بازخواستي در نظر گرفته نمي شود، در صورتي که اگر واقع بين باشيم در بحث آسيب شناسي دختر و پسر هر دو به يک اندازه آسيب پذيرند. هر دو ممکن است مرتکب اشتباهاتي شوند، هر دو ممکن است دچار عشق هاي آتشيني شوند که به خاطر آن دست به هر کاري حتي جنايت بزنند. هر دو ممکن است از خانه فرار کنند و اصولاً جرايمي که بر اثر ارتباط دختر و پسر به وجود مي آيد در بيشتر موارد دختر و پسر دو کفه ي ترازو هستند که در اين بازي به يک نسبت ايفاي نقش مي کنند و اگر همراه يکي از اين دو نباشد ديگري به تنهايي نمي تواند کاري انجام دهد و اين دو مکمل يکديگرند.

موضوع ديگري که در آسيب شناسي روابط دختر و پسر مطرح است اين است که اگر پسري به دختري علاقه مند شد، به راحتي مي تواند ارزاي علاقه کند و حتي اطرافيان نيز او را کمک مي کنند که به دختر مورد علاقه  اش برسد، ولي اگر اين عشق از جانب دختر باشد و دختري به پسري علاقه مند شود، مشکلات زيادي براي او پيش مي آيد. اگر اين دختر بخواهد علاقه ي خود را به پسر مورد نظرش ابراز کند، با مخالفت جامعه و حتي خانواده خود روبرو مي شود. عرف جامعه نمي پذيرد که دختري نسبت به پسري ابراز علاقه کند و مثلاً بگويد من مايلم با فلان پسر ازدواج کنم، چرا که چنين امري باعث انگشت نما شدن دختر نگون بخت شده و حتي در صورتي که چنين عشقي منجر به ازدواج هم شود، در زندگي هم ممکن است براي چنين دختري مشکلات زيادي پيش آيد . معمولاً مردان جامعه ي ما در دعواهاي خانوادگي دنبال نقطه ضعف زنان خود هستند و چنين بهانه اي کافي است تا اين دختر براي هميشه سرکوفت همسر خود را تحمل کند که خودت خواستي، پس بايد مرا تحمل کني و با اين بهانه همه ي کوتاهي ها و بي مسوويتي هاي خود را توجيه کند.

اگر دختري که به پسري علاقه مند شود به جهت حفظ متانت خود و جلوگيري از به وجد آمدن مشکلات بعدي در زندگي و به خاطر اينکه بر خلاف عرف جامعه هم رفتار نکرده باشد بهترين راه اين است که به طور غير مستقيم اطرافيان خود را نسبت به علاقه ي خود به پسر مورد نظرش مطلع نمايد و خود مستقيماً آن را بر زبان نراند و با سکوتي که نشانه ي رضايت است، خود را از قيد سرکوفت هاي بعدي رها کند. در غير اين صورت يا بايد براي هميشه ي عشق خود را در سينه مدفون کند که آن هم باعث به وجود آمدن عقده هايي مي شود که گاهي تا پايان عمر انسان را عذاب مي دهد و هيچ گاه در زندگي طعم خوشبختي را احساس نمي کند و يا اينکه خودش مستقيماً از پسر مورد علاقه اش خواستگاري کند که البته به نتيجه ي مورد نظري نخواهد رسيد.

گرچه در شرايط کنوني بعضي از سنت هاي قبلي کهنه شده و ديگر مورد قبول نيست، ولي بعضي از آنها هنوز از نظر عرف جامعه ريشه ي قوي و محکمي دارد. مورد اخير يعني خويشتن داري دختران در ابراز عشق و علاقه ي دروني شان از جمله ي اين موارد است . عرف جامعه چيزي نيست که به راحتي قابل تغيير باشد، ضرب المثلي وجود دارد که مي گويد خواهي نشوي رسوا همرنگ جماعت شود که اشاره به همين عرف معمول جامعه دارد و شانس پيروزي براي کسي که بخواهد مخالف آن عمل کند خيلي اندک است . موفقيت کسي که بر خلاف عرف جامعه رفتار مي کند نسبت به شخصي که خود را با عرف جامعه همراه مي کند مانند موفقيت شناگري است که در جهت حرکت رودخانه شنا مي کند نسبت به شناگري که مي خواهد در خلاف جهت حرکت رودخانه شنا کند.

دانشجويان که از لحاظ داشتن ارتباط ميان دختران و پسران در تمامي وران جلودار جامعه ي جوان ما بوده اند، در حال حاضر نيز اين موقعيت را راي خود حفظ کرده اندف جامعه ارتباط دو دانشجوي دختر و پسر را که به لحاظ سطح تحصيلي جزو قشر روشنفکر جامعه محسوب مي شوند و مي توانند تصميم عاقلانه اي راي آينده ي خود بگيرد پذيرفته است . در گذشته اين ارتباط فقط محدود به کلاس هاي درس بود و اگر خارج از اين محدوده و بحث علمي دختر و پسري در بيرون از محوطه ي دانشگاه با همديگر داراي ارتباط بودند، به زودي اين مساله به درون دانشگاه کشيده مي شد و براي آنان مشکلات زيادي به وجود مي آمدف در حال حاضر اين مشکل تا اندازه اي تعديل شده است و دانشجويان آزادانه تر مي توانند با همديگر در ارتباط باشند.

واضح است که ارتباط دختر و پسر دانشجويي که از لحاظ سطح تحصيلي و رشد فکري به آن اندازه رسيده اند که بتوانند خير و صلاح خود را تشخيص دهند با ديگر جواناني که داراي اين شرايط نيستند تفاوت فاحشي دارد. در حال حاضر ازدواج هاي دانشجويي به عنوان يک تجربه ي موفق هر ساله در سطح وسيعي برگزار مي شود و با حمايت و پشتيباني افراد خير و دولت جواناني که احساس مي کنند مي توانند با همديگر زندگي موفقي داشته باشند ولي به علت محدوديت هاي مالي قادر به ازدواج نيستند، تشکيل زندگي مي دهند و اين بهتري نوع ارتباط جواناني است که به شکلي نوين در حال انجام است .

گرچه چنين امکاني براي همه ي اقشار جامعه فراهم نيست، ولي برنامه ريزان کشور بايستي جوانان را فهرست بندي سمتي هدايت کنند که دو جوان که مي خواهند ارتباط سالمي با يکديگر داشته باشند، اين امکان براي آنها فراهم باشد و بدون اينکه در معرض انواع تهمت ها و افتراها قرار گيرند بتوانند راه زندگي آينده ي خود را به دور از تصميم گيري هاي شتابزده مشخص کنند.

دختر و پسر به طور غريزي نيروي در درون آنهاست که آنها را به سمت همديگر سوق مي دهد. با پيشرفت علم و تکنولوژي نيز اين ارتباطات هر روز تسهيل شده و دستيابي جوانان به همديگر راحت تر مي شود و با مخالفت عده اي ، اصل موضوع تغييري نمي کند. ارتباطات پنهاني و کنترل نشده تبعات و آثار منفي بسيار بيشتري را به همراه دارد در صورتي که اگر اين ارتباط معقولانه و با نظارت خانواده باشد ، مسلماً تبعات و مشکلات کمتري براي طرفين پيش مي آيد و حوادث کنترل نشده ي آن که در حال حاضر به وفور شاهد آن هستيم کاهش پيدا مي کند.

خانواده در کنترل رفتار فرزندان و چگونگي ارتباط آنها با همسالان خود مهمترين نقش را دارد. اگر تربيت فرزندان به گونه اي باشد که مثلاً فرزند پسر خانواده در صورتي با دختري ارتباط اينترنتي و يا تلفني داشت و اين ارتباط به علاقه متقابل انجاميد بتواند اين مساله را به راحتي با والدين خود مطرح کند و از آنها راهنمايي بخواهد، بسياري از مشکلات حل خواهد شد ، در صورتي که بين فرزندان و والدين فاصله باشد و يک جوان نتواند به راحتي مسايل و مشکلات خود را با پدر و يا مادر مطرح کند، به ناجار به ديگران پناه خواهد برد و در اين صورت ديگر خانواده فقط مي تواند نقش يک تماشاگر را داشته باشد و در تعيين سرنوشت فرزندان خود کمترين سهم را خواهد داشت . پس اگر ما نسبت به آينده ي فرزندان خود نگران هستيم و دوست داريم سرنوشت و آتيه ي خوبي داشته باشند، بهتر است که رفتارمان با آنها به گونه اي باشد که هر گونه مساله اي که برايشان پيش مي آيد و هر کدام از فرزندان خانواده با دختر و يا پسري داراي روابط بودند و يا احساس عشق و علاقه اي داشتند بتوانند آن را با نزديکترين و بهترين دوستان خود يعني پدر و مادر مطرح کنند و از آنها راهنمايي بخواهند و اگر ما رفتارمان غير از اين باشد، بايستي منتظر عواقب آن نيز باشيم و در آن صورت قط مي توانيم بگوييم خود کرده را تدبير نيست پس تا دير نشده در رفتار خود نسبت به فرزندانمان تجديد نظر کنيم و با آنها مثل يک دوست و يک همراز باشيم .

تبعيض هاي خاصي که در جامعه بين دختران و پسران در استفاده از امکانات جامعه وجود دارد و همچنين ديدگاه هاي سنت گرايانه که برخي خانواده ها بر فرزندان خود اعمال مي کنند باعث مي شود که گاه جوان براي رهايي از اين حالت و يا راي هيجان بخشيدن به اين تنهاي روابطي پنهاني را خارج از چارچوب عرف جامعه شروع کند که اين امر مي تواند آسيب هاي اجتماعي فراواني را به بار آورد.

موانع ازدواج عاملي در افزايش دوستي هاي دختران و پسران

يک دانشجوي سال سوم حقوق با انتقاد از فضاي حاکم بر روابط دختر و پسر در جامعه مي گويد : امر ازدواج مووضعي اجتناب ناپذير و مورد تأکيد شرع و عرف همگان است و پيش زمينه اين امر طبيعي لزوماً يک آشناي اوليه بين دختر و پسر است که بهترين بستر براي اين آشنايي مراکز مختلف نظير دانشگاه و محل کار است ولي متاسفانه به دلايل مختلف اين مراکز جاي خود را به پارک ها خيابان ها و آشنايي هاي تلفني داده است .

ورود به يک باره برخي وسايل ارتباط جمعي مانند اينرتنت و ماهواره را به جامعه ايران بدون آمادگي لازم عاملي مهمي در افزايش روابط دختر و پسر مي داند و در اين زمينه مي گويد : ورود اينترنت و ماهواره در خانواده ها زمينه ارتباط دختران و پسران را دو چندان کرد به نحوي که ديگر دختران يا پسران براي ايجاد ارتباط با جنس مخالف خود به زحمت چنداني نمي افتند و در مدت زمان کوتاهي پايه دوستي خود ترا با چندين نفر محکم مي کنند.

موانع ازدواج عاملي در کاهش اين امر پسنديده در جامعه شده است و در مقابل جوانان براي جبران اين خلاء رو به دوستي هاي تفنني مي آورند تا بتوانند تا حدي خود را ارضا کنند.

ارتباط مناسب دختران و پسران در محيط هاي علمي قابل توجيه است

يک روانشناس ارتباط بين دختران و پسران را متفاوت و بستگي به ويژگي هاي اجتماعي آنها مي داند و معتقد است: در برخي مواقع اتباط مناسب و سازنده بين دختران و پسران بدون در نظر گرفتن محدوديت هاي خانوادگي و اجتماعي و شرعي در محيط هاي علمي و فرهنگي قابل توجيه است و مانعي در آن ديده نمي شود.

محيط هاي داشنگاهي در برخي مواقع ارتباط هاي نزديکي را بين دختران و پسران ايجاد مي کند که نمي توان آن را باعث به وجود آمدن انحرافات اخلاقي و اجتماعي دانست زيرا ممکن است چنين ارتباطي فقط براي امر يادگيري و کمک درسي صورت گيريد.

همان طور که امکان دارد ارتباط نامناسب و خلاف اصول شرعي دختر و پسر اثرات نامطلوب و فسادهاي اخلاقي به همراه داشته باشد ممکن است حتي قطع ارتباط مناسب منجر به پيدايش پيامدهاي منفي و غير قابل جبران شود.

نوع فرهنگ و تفکر ايراني اجازه روابط خارج از عرف دختران و پسران را نمي دهد و ما چنين روابطي را خاف اصول شرعي و دين خود مي دانيم و معتقديم که اين روابط مي تواند در آينده فرزندانمان اثرات سويي داشته باشد.

بايد تحقيقات عملي و گسترده اي توسط کارشناسان در اين ارتباط انجام شود زيرا ممکن است نتايج تحقيقات مفيد و يا حتي مخرب تر از آنچه باشد که به نظر مي رسد : متأسفانه برخي جوانان گمان مي کنند که ارتباط آنها با جنس مخالف خود مي تواند منجر به ازدواج آنها شود در صورتي که تمام ارتباط ها ميان دختران و پسران به ازدواج نمي انجامد و اگر ازدواجي در اين ميان صورت گيرد در اکثر مواقع ناموفق خواهد بود اما نمي توان مدعي شد که هميشه اين نوع ازدواج ها ناموفق باشد.

جوانان را نبايد آنچنان محدود و يارها کرد که باعث آسب پذيري آنان شود بلکه بايد آنان را به سوي يک ارتباط سازنده و مفيد راهنمايي و هدايت کرد.

بايد در مدارس و خانواده آموزش هاي لازم در خصوص ارتباط درست و شايسته و مطابق اصول شرعي و فقهي بين دختران و پسران صورت بگيرد تا جوانان از آينده ارتباطات خود مطلع شوند.

کم رنگ شدن ارتباط والدين و فرزندان عاملي در گسترش دوستي هاي مخرب يک کارشناس امور جوانان نيز در اين زمينه مي گويد: طبق اول ديني و شرعي حريم خاصي بايد بين زن و مرد وجود داشته باشد و شرع و اصول فقهي حساسيت زيادي در اين زمينه دارد و مردم جامعه ما نيط طبيعتاً بنا سرعت اصول ديني و فقهي موافق اين اصول هستند.

اگر امروزه خانواده ها تا حد محدودي نظارت خود را از فرزندان خويش کاهش دهند شرايط نامناسبي در جامعه به وجود خواهد آمد و انحرافات اجتماعي و اخلاقي شدت پيدا خواهد کرد.

در حال حاضر شدت انحرافات و آزادي عمل در بين جواناني که در تهران زندگي مي کنند بيشتر از شهرستان ها است و اين افراد در معرض انرحفات و فساد بيشتري قرار دارند.

نبود دسوتي و ارتباط صميمي بين فرزندان و والدين باعث شده تا متاسفانه امروزه جوانان دنياي گمشده خود در خانواده را لابلاي اين روابط پيدا کنند.

بر خلاف عده اي که معتقدن خانواده ها و جامعه محدوديت هاي شديدي را براي جوانان ايجاد کرده اند بايد بگويم که در حال حاضر قشر محدودي فرزندان خود را محدود مي کنند و امروزه خانواده ها محدوديت چنداني براي فرزندان خود اعمال نمي کنند.

ارتقاي سطح آگاهي جوانان و خانواده ها نسبت به اصول و عقايد دسني و مذهبي مي تواند نقش مهمي در کنترل رواط دختران و پسران در سطح جامعه داشته باشد .


هشدار جامعه شناسان درباره يک تراژدي پنهان

قرارهاي ممنوع دختران و پسران

روانشناس و مشاور خانواده در خصوص رابطه دختران و پسران و تأثير پذيري آن از ارتباط جوانان با والدين خود مي گويد » متأسفانه جا افتادن يک سري سنتهاي غلط در خانواده هميشه باعث شده تا روابط نفوذ ناپذير بين فرزندان و والدين ايجاد شود . آنچه امروز باعث بروز مشکلاتي چون فرر از خانه مي شود عدم تفاهم ميان فرزندان و والدين است .

وي معتقد است پدر و مادر ها اگر براي نشان دادن قدرت خود در مقابل فرزندانشان به کر برقراري يک رابطه دوستانه با آنها باشند. مي توانند بسياري از مشکلاتي را که امروزه گريبانگير بسياري از خانواده هاست، حل کنند.

دختر جوان اگر در خانه با برادر بزرگتر و پدرشن رابطه اي دوستانه داشته باشند هيچگاه به ارتباط با يک پسر غريبه در کوچه و خيابان نمي انديشند. اما اگر پدر محبت خود را از دختر جوانش تنها به اين بهانه که اقتدارش در خانه به خاطر مي افتد . دريغ کند، دختر جوان آن محبتي را که از او دريغ شده ، در کوچه و بازار مي جويد و حاصل آن چيزي نيست جز همان دوستي هاي خياباني که 60 درصد اين رابطه ها. فجايع دردناکي مثل خودکشي يا فرار از خانه را به وجود مي آورند .

آنچه امروز خانواده براي محکم کردن بنيان خود به آن نياز دارد برقراري روحيه دوستي در ميان اعضاي خانواده است .

پدر و مادرها اگر مي خواهند جوانانشان به خانه وابسته شوند و جمع خانواده را به جمع دوستان ناياب ترجيح دهندف ناگزيرند زمينه اي براي آنها فراهم کنند تا در خانه احاس آرامش و فعاليت کنند و اين زمينه وقتي فراهم مي شود که جوان بدون ترس از تحقير. توهين يا تنبيه . مسائل و مشکلات خود را با والدين در ميان بگذارند و در واقع ما بايد سعي کنيم روحيه مدارا، در خانواده ها را تقويت کنيم .

خانواده ها بايد آموزش ببينند و بدانند که در مقابل کوچکترين خطاي جوانان خود، خويشتنداري خود را از دست ندهند و با برخوردهاي شتابزده زمينه مشکلات بعدي را فراهم نياورند.

اما مرز اين مداراي خانوادگي در کجاست؟

مشکلات و دردسرها در خانواده قابل طرح هستند اما وقتي جوان پا را از حريم عرف ها بيرون مي گذارد و به محيط هاي ممنوعه وارد مي شود آيا هنوز گوش شنوا و دايه اي مدارا گر مي توان يافت؟

يک جامعه شناس درباره معاشرت دختران و پسران جوان و عکس العمل والدين مي گويد: در تمام فرهنگ ها و جوامع. ارزشهاي نسل دوم با ارزشهاي والدين تفاوت دارد و گاه در تعارض است. پس طبيعي است که پدر و مادر نتوانند بسياري از رفتارهاي جوانان را تحمل يا تحليل کنند. وي علت اصلي پنهان کاري جوانان را به عدم قبول پدر و مادرها سرعت مي گرداند و مي گويد که اين تعارض در فرهنگ ما بسيار عميق است و گاه تراژدي را پديد مي آورد.

اين جامعه شناس نياز به معاشرت با جنس مخالف در ميان نسل جوان را يک نياز طبيعي دانست و گفت : والدين بايد با مراقبت و نهادينه کردن ارزشهاي اخلاقي در جوانان سبب ساز ناهنجاري ها نشوند.

پيش از توصيه به جوانان. بايد به خانواده ها آموزش مهارت زندگي و برخورد با جوانان را آموخت. متأسفانه در کشور ما دوستي ها بيمار گونه است و 80 درصد دوستي ها منجر به ضرر و زيان ناکامي و لطمات رواني و اجتماعي به يکي از طرفين معاشرت مي شود و به جرأت مي توان گفت 90 درصد از آسيب ديدگان دختران جوان بين سنين 18 تا 23 سال هستند. البته اين آمار به دختراني که در محيط اجتماع نيستند و بيشتر وقت خود را در منزل مي گذرانند مربوط مي شود.

جوانان و تعارض رفتاري

يک جامعه شناس نيز درباره آموزش پنهانکاري هشدار مي دهد.

او معتقد است که همه افراد به نوعي به جوانان آموزش پنهانکاري و نهانروشي مي دهند و ادامه مي دهد: در همه جوامع انسانها بر اساس فرهنگ هنجارها و وجدان جمعي خودشان زيست مي کنند و هر پديده اي در جامعه بايد بر اساس ساختار فرهنگي و اجتماعي تحلل شود.

به گفته وي اکثر پديده هاي اجتماعي مربوط به ساختهاي اجتماعي و فرهنگي هستند. جامعه بر اساس نيازها شکل مي گيرد، پس بايد به نيازهاي جمعي توجه کرد.

اين کارشناس مسائل اجتماعي رابطه دختر و پسر را يک نياز عاطفي روحي و جسمي مي داند اما هر جامعه اي به گونه اي خاص با آن برخورد مي کند.

وي در خصوص نوع نگاه والدين ايراني به اين رابطه با توجه به رهنگ و رسوم مي گويد: ما به روابط دختران و پسران به صورت مجرمانه مي نگريم . در يک مکان آموزشي نظير دانشگاه ها . ناهار خوري و راه پله ها و در کلاس دختران و پسران بطور جداگانه زيست مي کنند. اما همين دختر و پسرهاي جوان در رستوران هاي شهر، سينما، پارک و مکان هاي ديگر با هم هستند.

از طرف ديگر خانواده ها پنهانکاري را به بچه ها آموخته اند. يعني وقتي دختر و پسر را با هم مي بينند، آنها را مورد موأخذه قرار مي دهند.

وي معتقد است با اين روش جوانان به سمت پنهان کاري مي روند. ولي از سوي ديگر دور از چشم پدر و مادر، قانون يا هر مانع ديگري با هم هستند، متأسفانه در جامعه، بين خانواده مدرسه و اجتماع ما تعارض وجود دارد. جوانان امروز تعليم و تربيت يکساني در اين سه نهاد ندارند و دختران و پسران جوان با تعارض رفتاري رو به رو هستند.

«متأسفانه مسوولان ما زياده روي مي کنند و نمي دانند نياز جامعه چست. تحول عظيمدر دنياي امروز هم از سويي باعث از هم گسيختن شيرازه سنت ها شده است روابط دو جنسيت ديگر تابع سنت هاي قديم نيست».

امروزه ديگر آن فضاي سنتي و قديمي بر کشور و خانواده حاکم نيست ساختار فرهنگ و اجتماع ما به دليل وجود رسانه هاي گسترده بين المللي تغيير کرده و نگرش ها متفاوت شده است . جامعه ما آمادگي دارد که بيشتر تحت تأثير فرهنگ و تکنولوژي کشورهاي توسعه يافته قرار گيرد.

در صورتي که در اکثر کشورها، تکنولوژي، فرهنگ را تغيير داده است . ما نتوانستيم ارزشهاي خود را حفظ کنيم، از طرفي هم نتوانستيم خود را با تکنولوژي هماهنگ سازيم.

تراژدي ممنوع ادامه دارد

والدين به رفتار خود ادامه مي دهند و تراژدي رابطه پنهاني دختران و پسران ادامه دارد.

داستاني بر دامنه که همه بطور رسمي درباره آن سخن مي گويند. اما خود بطور غير رسمي جريان دارد. بحث درباره آن ممنوع نيست اما عمل به آن ممنوع است همه محدود کردن جوانان را محکوم مي کنند. اما قاعده محدوديت همچنان بر رفتار با جوانان حاکم است روابطي که هيچ ضابطه اي بر آن حاکم نيست. از اتاق هاي چت گرفته تا خيابان از ميهماني هاي دوستانه گرفته تا محيط هاي کار. از دانشگاه ها گرفته تا ادارات و شرکت ها. صحنه هاي برخورد و تعامل دختران و پسران هستند.

اولين شعار اهل سياست وعده آزادي در اين زمينه است جامعه شناسان درباره محدود تر شدن اين حوزه هشدار مي دهند. کارشناسان موضوع را از هراز زاويه مي بينند و تحليل مي کنند. اما هنوز «تراژدي ممنوع» روابط دختران و پسران توسط جواناني وامانده روايت مي شود.

اما حتي جسور ترين کارشناسان هم در بحث پيرمون اين موضوع پا را از حد کلمات معمول فراتر نمي گذارند. روابط دختر و پسر از تعريف از جوانان و شعار براي آزادي آنان آغاز مي شود اما کمتر کسي جرأت مي کند يک قدم جلوتر برود و درباره انواع روابط آنان حرف بزند.


شکست تحصيلي بارز ترين عارضه دوستي دختران و پسران

عواطف رشد نايافته و تاثير ان در يادگيري پيدايش عشق هاي افلاطوني ناشي از عواطف رشد نايافته (نارس)، تجارب محدود و شناخت هاي سطحي که از آن به عنوان عشق پاک تعير مي کنند، چنان ابتکار عمل و قدرت تفکر دختران و پسران را متأثر مي سازد که از حضور درگيري فعالانه در فرآيند يادگيري محروم مي مانند؛ به طوري که اين محروميت، آمادگي آنها را براي يادگيري هاي جديد کاهش مي دهد.

براساس ديدگاه هاي روان شناختي، حافظه دراز مدت، مخزن دائمي اطلاعات است که انباشته از طرحواره ها و ساخت هاي شناختي در اتباط با انواع دانش بشري است . محتواي اين ساخت هاي شناختي را دانسته هاي قبلي و دانش پايه اي افراد تشکيل مي دهد که به طور رسمي از سال هاي اوليه يادگيري هاي آموزشگاهي، شکل گرفته اند. محتوا وس ازمان طرحواره ها، هم در ميان افراد مختلف، هم براي يک نفر در طول زمان تغيير مي کند. (گلاور1 و بروئينگ ، 13802)

هر قدر محتواي ساخت هاي شناختي افراد غني تر باشد، يعني دانسته هاي قبلي ايشان بيشتر و سازمان يافته تر باشد، تعامل مذکور به نحو مطلوب تري انجام مي پذيرد و معناداري با کيفيت بالايي ممکن مي گردد. پس دانش و اطلاعات جديد، زماني خيلي ساده آموخته مي شود که با ساختارهاي با ثبات شناختي که يادگيرنده از پيش در ذهن خود دارد. ارتباط پيدا کند(جويس 4، ويل 5، کالهون، 6، 1382)

خلاصه اينکه يادگيري بدون ادراک، محقق نمي شود. هيچ درکي به وجود نمي آيد، مگر اينکه اطلاعات دريافتي معنا پيدا کند و در اين زمينه دانش و آموخته هاي قبلي فرد، کلمه کليدي معناداري است و پايه يادگيري هاي جديد او را تشکيل مي دهد. (گلاور و برنينگ، 1380)

با توجه به ماهيت و مکانيسم يادگيري، هر فراگيري مي بايست به طوري مستمر در جهت هر چه غني تر ساختن دانش پايه خود در مورد تمامي دروس و تحقق يادگيري هاي معنادار تلاش کند و مسلم است که اين امر تنها با داشتن هدفمندي بالا، شفاف و نيز فکري فعال و تمرکزي قابل توجه ممکن مي شود. در اين مسير به نظر مي رسد


يکي از عوامل مختلف کننده تمرکز حواس جوان، گرايش هاي عاطفي آنها به جنس مخالف باشد. پس شايسته و بايسته است که هر جواني به طور عاقلانه و منطقي در مورد تبعات آسيب زاي وابستگي هاي عاطفي و تعلقات خاطر به غير هم جنس، در اين سال هاي حساس و سرنوشت ساز زندگي خود، تعمق و تامل کند و ساده انديشانه  فرصت هاي طلايي و حياتي اين دوره فعال و سرشار از انرژي را هدر ندهد، زيرا جبران آن بسيار مشکل و گاه امکان ناپذير است . تجربه نشان داده است که درگير شدن جوان در اين مسأله و دامن زدن او به اين عواطف و احساسات فلج کننده، تمام جوانب زندگي وي را تحت الشعاع خود قرار مي دهد، انرژي زيادي را از او مي گيرد و افکار و توانمندي هايش را چنان متاثر مي سازد که او ديگر قادر نيست به تحليل و پردازش مسايلي بپردازد که از اولويت و اهميت بالاتري برخوردارند. يعني به جرأت مي توان گفت که در چنين مواقعي جوان به گونه اي دچار کود ذهني مي شود که حتي به دنبال 5 تا 10 دقيقه مکالمه تلفني يا حضوري با جنس مخالف، بقيه ساعات ارزشمند روزانه خود را براي پردازش و مرور و تکرار جملات و کلماتي که در آن مدت کوتاه ادا شده است، اختصاص مي دهد و اين همان قفل شدن ذهن و تمرکز افکار و حواس بر موضوع خاص است که مقطعي و زودگذر است و بر پايه هاي عقلي و اخلاقي استوار نيست. عدم توانايي جوان در پرداختن به مسايل اساسي و حياتي، راي کسب تجارب موفق تحصيل، اجتماعي و ... قدرت عمل وي را در رقم زدن آينده تحصيلي شغلي درخشان و در خور شايستگي ها و توانمندي هاي ذاتي اش محدود مي کند.

بناراين به دنبال چند دوره (ترم تحصيلي) درگيري در اين مسايل، محتوا و سازمان يافتگي ساخت هاي شناختي جوان در ارتباط با انواع موضوعات درسي تحليل مي رود و وي آمادگي لازم براي يادگيري مطالب جديد را از دست مي دهد. به طوري که به مرور زمان دچار افت و شکست تحصيلي شده، از کسب تجربه موفق در تحصيل عاجز مي گردد. عدم توانايي او در يادگيري، به علت تلاش و تمرکز ناکافي، ضعف دانش پايه اي، عدم بهره مندي او از تقويت هاي کلامي و رفتاري معلم و مدرسه و سرزنش و تحقير والدين و ...، پارامترهاي اعتماد به نفس و عزت نفس وي را خدشه دار مي سازد و ممکن است اينها سبب شوند که او به سطوح پاييني از رشد اخلاقي و تحصيلي رضايت دهد.

زيرا در اين شرايط او ديگر تصوير شايسته اي نسبت به خود در ذهن ندارد و اين زنگ خطرهاي است براي خانواده ها و جامعه رو به توسعه ما که سرمايه هاي ان ، يعني جواناني که انتظار مي رود فکر و عملشان در اين دنياي متحول و متغير ، آينده ساز اين مرز و بوم باشد و به مدارج عالي علمي و اخلاقي دست يابند، اين چنين زايل گردند. پژوهش هاي انجام شده در اين زمينه نتايج تحقيقات و مطالعات (ماسن 7 و همکاران، ؛ 1380 کريمي نيا، 13804 سلطاني فتوت، 1379 عصاره، 1378 شرفي، 1374 احمدي، 1372) نشان دهنده اين مساله است که دامنه تاثير پذيري و اسيب پذيري روابط غير اخلاقي و کوچه و خياباني براي نسل جوان ( به خصوص دختران)، بسيار گسترده سات . يعني اين گنه روابط، بيشتر از پسران پايه هاي زندگي رواني، خانوادگي و تحصيلي دختران را متزلزل مي کند.

در پژوهشي با عنوان بررسي علل تشديد گرايش و برقراري رابطه با غير همجنس از ديدگاه دانش آموزان سال هاي سوم و چهارم متوسطه اين نتايج حاصل آمد الف) حدود 045/0 پاسخ دهندگان داراي رابطه با غير همجنس بوده اند. ب) مهمترين عوامل تشديد گرايش و ايجاد رابطه با غير همجنس عبارت اند از، عدم پايبندي جوانان به مسايل اعتقادي، تماشاي برنامه هاي تلويزيوني خارجي و فيلم هاي ويديويي، کمبود توجه و عدم محبت توسط خانواده، پوشش تحريک کننده افراد جنس مخالف. ج) مکالمه تلفني و نامه نگاري، متداول ترين روش و مسير خانه و مدرسه و کوچه و خيابان متداول ترين محل برقراري ارتباط با غير همجنس است. د) بيشتر دانش آموزان از افشا شدن روابطشان با جنس مخالف، به دليل تنبيه خانواده و احتمال از دست دادن شانس ازدواج مناسب، نگران اند.

همچنين يافته هاي پژوهشي انجام شده (1383) با عنوان بررسي تأثير گرايش هاي عاطفي به جنس مخالف بر شکست تحصيلي دانش آموزان پايه اول دبيرستان هاي دخترانه ناحيه 2 شهر سنندج حاکي از اين است که بين ميانگين نمرات (معدل چهار درس) 30 زوج در دو گروه آزمودني (گروهي که تحت تأثير گرايش هاي عاطفي به جنس مخالف قرار نگرفته اند و گروهي که بعد از امتحانات خردادماه پايه سوم راهنمايي تحت تاثير اين متغير قرار گرفته اند) همتراز از نظر هوشبهر و کنترل شده در ارتباط با ساير متغير هاي اثر گذار بر متغير وابسته، که بر اساس روش آماري TEST-T (البته T همبسته) محاسبه گرديده است. به لحاظ آماري تفاوت معناداري وجود دارد. شايسته ذکر است که بين دو گروه نمونه فوق قبل از تاثير متغير مستقل (پايه سوم دوره راهنمايي)، تفاوت معناداري وجود نداشت. لکن بعد از تاثير متغير مستقل(پايه اول دوره دبيرستان)، بين ميانگين گروه هاي آزمودني ، تفاوت به وجود آمده است که نشان دهنده تاثير گرايش هاي عاطفي به جنس مخالف بر شکست تحصيلي دانش آموزانف و تاييد فرضيه تحقيق است.

آسيب هاي ارزشي و اخلاقي و پيشرفت تحصيلي طرح آسيب هاي ارزشي و اخلاقي به عنوان يکي از پارامترهاي اثر گذار در روند پيشرفت تحصيلي دانش آموزان، به خصوص در استانه دوره جواني، مقوله ارزشمندي است که به علت بعضي از خطوط قرمز، تاکنون به طور شايسته مورد بحث و تحليل قرار نگرفته است. زيرا پذيرفتن وجود روابط پنهاني و آشکار بين دختران و پسران قبل از سنين ازدواج از طرف اوليا و مربيان و همه دست اندرکاران تعليم و تربيت امري دشوار است . اميد است يافته هاي پژوهش هاي انجام شده درباره اين معضل، انگيزه اي باشد براي آگاه سازي خانواده ها، دست اندرکاران تعليم و تربيت و دولتمردان، براي مرتفع کردن مشکل و همچنين هدايت و حمايت نسل جوان، که خود، به وضوح آسيب رواني، عاطفي، اجتماعي، تحصيلي و... ناشي از اين موضوع را از نزديک لمس مي کنند.

قبل از پرداختن به راهبردها و پيش نهادهايي براي اتخاذ تدابير مناسب به منظور مقابله صحيح با اين واقعيت اجتماعي، از طريق نهادهاي تربيتي، رسانه اي جمعي، والدين، مشاوران مدارس و ... به نظر مي رسد رعايت موارد ذيل نيز موجبات کاهش شکست تحصيلي دانش آموزان را فراهم مي کند.

1-   آشنايي دانش آموزان با فرآيندهاي شناختي از جمله با ماهيت و چگونگي يادگيري.

2-   پرورش فرا شناخت دانش آموزان براي کسب مهارت در کارکرد يادداشت برداري و تلخيص مطالب و کارکرد تهيه سوال.

3-   پرورش فرا حافظه براي به کارگيري روش هاي عملي فراحافظه، از جمله استفاده از انواع ياديارها.

4-   تشويق و حمايت دبيران در زمينه به کارگيري روش هاي جديد و اثربخش در تدريس.

5-   سازماندهي مطالعه شخصي به منظور بهبود حافظه و به کارگيري شيوه هاي موثر مطالعه، از جمله روش. PQTRA

6-   تشويق دانش آموزان براي به کارگيري فنون و شگردهاي موثر مطالعه.

7-   شناساندن عوامل آسيب زاي مطالعه به دانش آموزان .

8-   پرورش مهارت دانش آموزان در تنظيم برنامه اي شخصي براي مطالعه .

9-   آشنا کردن دانش آموزان با فنون امتحان دادن.

10- تشويق دانش آموزان به کسب تجارب موفق تحصيلي، براي تکرار اين رفتار و بالا رفتن اعتماد به نفس و عزت نفس در آنها. (اين عمل منجر به تشکيل تصوير شايسته اي در ذهن دانش آموز از خود مي شود.)

11- آموزش چشم پوشي از لذايذ آني؛ يعني به تعويق انداختن ارضاي نيازها، براي رسيدن به موقعيتي مناسب براي بهره وري کامل تر در آينده به دانش آموزان .(به طور مثال چشم پوشي از تماشاي يک فيلم يا شرکت در يک ميهماني به خاطر مطالعه و يادگيري معنادار و موثر.)

12- دادن اطلاعات و آگاهي به دانش آموزان در ارتباط با تبعات آسيب زاي گرايش هاي عاطفي و تعلقات خاطر به جنس مخالف. (آگاه ساختن دانش آموزان، يکي از عوامل اصلي تاثير گذار بر روند يادگيري و پيشرفت تحصيلي نوجوانان است.)

13- بررسي پارامتر اضطراب عمومي و به تبع آن اضطراب امتحان در دانش آموزان.(زيرا داشتن افکار و تصورات اضطرابي يا احساسات و واکنش هاي اضطرابي، عملکرد تحصيلي دانش آموزان را تحت تاثير قرار مي دهد).

پيشنهادهايي به والدين به منظور پيشگيري از بروز پيامدهاي ناگوار در زندگي جوان

1-   با توجه به نتايج تحقيقات و مطالعات انجام شده، چون وابستگي هاي عاطفي به جنس مخالف و برقراري رابطه پنهاني با آنها، تمرکز و بهره گيري بهينه از وقت و انرژي و دقت و توجه. دانش آموزان را تحت الشعاع قرار مي دهد و موجبات شکست تحصيلي وي را فراهم مي سازد، لازم است والدين، در اين مسير عنايت و نظارت سازنده را داشته باشند.

2-   وظيفه مسلم اوليا و مربيان است که مهارت به تعويق انداختن ارضاي نيازها(چشم پوشي از لذايذ آني)، به منظور رسيدن به موقعيتي مناسب براي بهره وري ککامل تر در آينده را به نوجواني که از نظر تجربه محدود و از نظر عاطفي نارس است، بياموزند.

3-   لازم است اولياء مهارت امتناع (مهارت نه گفتن)، يعني رد محترمانه پيشنهاد يک دوستي و دعوت را به جوانان خود بياموزند.

4-   شايسته است اولياي بزرگوار با شناخت و تأمين نيازهاي عاطفي جوانان، خود را به دنياي آنها نزديک کنند.

5-   بزرگ منشي و گذشت توأم با شناخت دهي از جانب والدين، فرصت مناسبي براي بازنگري جوانان در رفتارهاي ناسنجيده و جبران اشتباهات گذشته است.

6-   کنترل غير مستقيم و سازنده بر رفت و آمدها و مکالمات تلفني خارج از چارچوب اخلاقي جوانان، امري ضروري است.

پيشنهادهايي به کار گزاران، برنامه ريزان نهادهاي تربيتي و رسانه هاي جمعي

1-   در وضعيت کنوني، ضرورت و لزوم تحکيم بنيان اعتقادي و اخلاقي خانواده ها و جوانان از طريق آموزش هاي رسمي و غير رسمي احساس مي گردد.

2-   برنامه هاي رسانه هاي برون مرزي و فيلم هاي نامناسب ويديويي، جز و قوي ترين عوامل موثر در گرايش و ارتباط دختران و پسران بوده است. رسانه هاي داخلي با ارايه برنامه هاي پر محتوا، ضمن غني تر ساختن اوقات فراغت نوجوانان و جوانان مي توانند به تقويت اعتقادات ديني و ارزش هاي ملي بپردازند. بديهي است آموزش و پرورش نيز مي تواند به غني سازي اوقات فراغت دانش آموزان بپردازد.

3-   شايسته است از جاذبه محبت براي جلب دل هاي جوانان و به دست گرفتن دست آنها استفاده شود، زيرا جدايي دست ايشان از دامن بزرگترها، زمينه ساز فجايع و بحران هاست.

4-   با توجه به نقش عمده خانواده در ارايه الگوهاي مناسب تربيتي، پيشنهاد مي گردد که کلاس هاي آموزش خانواده براي اوليا در تمامي سطوح به صورت کاملاض منظم تدوين و برگزار گردد.

5-   آموزش اخلاق جنسي در سطح مدارس رهنمايي و متوسطه با توجه کامل به ارزش هاي اعتقادي، اجتماعي و فرهنگي کشور ضروري به نظر مي رسد.

6-   به نظر مي رسد اختصاص مطالعات و تحقيقات ويژه در مسير تبيين گرايش ها و روابط بين پسران و دختران جوان در سنين قبل از ازدواج امري ضروري است .

 

 



[1] محمد علي حميدرضا، رابطه بين دختر و پسر از محدوديت تا مصونيت

[2] غلامي يوسف رابطه دختر و پسر نشريه نامه جامعه

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 31 خرداد 1393 ساعت: 16:54 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(2)

تحقیق و مقاله درباره دزدی در نوجوانان

بازديد: 2659

 

 

مقدمه

دزدي متداولترين جرم نوجوانان است موفت(1969Mopffatt) 500 جوان دزد را مورد مطالعه قرار داده است. در اين مورد عوامل موثر عبارت بوده اند از: زمينه هاي دزدي در خانواده، بي توجهي والدين نسبت به نادرستي عمل، جدائي پدر و مادر، گرفتاري و اشتغال پدر و مادر، سختگيريهاي افراطي در مذهب،نا امني، ارائه الگوها و نمونه هاي بد به وسيله پدر و مادر، تاييد ضمني نادرستي كودك، و يا ازدحام و شلوغي بيش از حد خانه(زيرا وجود جمعيت زياد در خانه سبب مي شود تا كودك نتواند از اشياء متعلق به خود جدا از وسايل ديگران نگهداري به عمل آورد و در نتيجه نوعي بي‌ملاحظگي نسبت به اشيا ديگران در خانه به وجود مي آيد و همين جو، مستقيما در عملكرد بچه نيز تاثير مي‌كند) در ضمن اين كودكان معمولا در نزد معلمين به دانش‌آموزان تنبل شهرت داشته اند. كودك ممكن است نسبت به ديگران احساس حقارت كند، تنها به اين دليل كه پول توجيبي كسب كند.

شنيدن اين كه كودك فقط در خانه دزدي مي كند و اغلب هم فقط از مادر، بسيار متداول است معمولا علت اين عمل، روابط ناسالم فرزند با مادر است اين گونه دزدي، ممكن است عكس العمل پرخاشگرانه اي عليه مادر باشد. اما دزدي كودك در مدرسه، احتمالا به دليل تاثير گروه همسالانش مي باشد البته بايد توجه داشت كه كاري در يك مقطع سني طبيعي و هنجار است در مقاطع ديگر طبيعي و هنجار نخواهد بود. هيچ گاه كودك 2 ساله اي را كه بدون اجازه، اسباب بازي خواهر يا برادرش را برداشته متهم به دزدي نمي كنند؛ اما هيمن كودك اگر در 10 سالگي يا بالاتر به وسائل دوستش در مدرسه، دست دراز مي كند مورد شماتت قرار گرفته و به دردسر مي افتد.

بررسي علت دزدي بيمار گونه (اختلال كنترل تكانه) در دانش آموزان

فرشته رحمتي بجنورد دبيرستان سميه

 

 

 

بيان مساله

در يكي از روزهاي آبان ماه بود كه كلاسي از كلاسهاي دبيرستان سميه را جهت ديدن فيلم آموزش به اتاق تكنولوژي برده بودند كه بعد از اتمام فيلم وقتي دانش آموزان به كلاس مراجعه كرده بودند متوجه شدند كه مبالغي پول كه در كيفشان داشتند وجود ندارد و بعضي از آنها مبلغ زيادي جهت تهيه جزوه آورده بودند و احساس نگراني مي‌كردند و با تحقيقي كه از دانش آموزان همين كلاس و كلاس هاي ديگر شد همگي اظهار مي داشتند كه محدثه ... را در حين ديدن فيلم ديده اند كه به كلاس رفت و آمد مي كرده است. دفتر آموزشگاه دانش آموز را خواست و از او سوالاتي پرسيدند و او همچنان مقاومت مي كرد و ادعا مي كرد كه او پولها را برنداشته و آنها قصد تهمت زدن به او را دارند ولي وقتي به من كه مشاور آموزشگاه بودم ارجاع داده شد بعد از حدودا يك ساعت و اندي صحبت كردن و پس از اينكه كاملا اعتماد كرد و مقاومتي كه در مصاحبه داشت شكسته شد اعتراف به برداشتن پول ها كرد و شروع به گريه كرد و رفت و پولها را آورد و تحويل بنده داد و من به عنوان مشاور به او قول دادم كه اين مساله محرمانه بين من و او بماند و تصميم گرفتم كه اين رفتار ناپسند و ضد اجتماعي را در اين دانش آموز پي گيري كرده و مرتفع نمايم.

توصيف وضع موجود:

الف- معرفي پژوهشگر: فرشته رحمتي مشاور آموزشگاه دبيرستان سميه هستم. داراي مدرك كارشناسي در رشته روان شناسي باليني بوده و داراي 6 سال سابقه خدمت در مشاوره مي باشم و 3 سال در مقطع ابتدايي تدريس داشته ام.

ب- معرفي آموزشگاه: دبيرستان‌ سميه(ايراندخت سابق) از پر جمعيت ترين دبيرستانهاي دخترانه سطح شهر مي باشد و احتمالا تاسيس آن به‌سال 1335 باز مي‌گردد. اين دبيرستان داراي 12 كلاس در هر شيفت مي باشد و تعداد حدود 350 دانش آموز مشغول له تحصيل مي باشند از لحاظ امكانات آموزشي اعم از آزمايشگاه، كتابخانه و سايت كامپيوتر مجهز مي باشد.

ج- مورد مطالعه: محدثه دختر 15 ساله اي است با ظاهري تقريبا نامرتب، اخمو، گوشه گير كه در سال اول دبيرستان مشغول به تحصيل است. محدثه ظاهرا سالهاست كه اين عمل ناپسند را انجام مي دهد ولي تا كنون كسي پي نبرده بود.

اين دانش آموز با توجه به اينكه پرخاشگر بوده و دائما با دانش آموزان درگيري دارد، هيچ دوستي براي خودش انتخاب نكرده است ولي دانش آموز باهوشي است با توجه به اظهارات دبيران، او دانش آموزي است كه اگر در كلاس به درس توجه كند از ميزان يادگيري بالايي برخوردار است.

خانواده او از وضعيت اقتصادي نسبتا خوبي برخوردار است. پدرش بنگاه معاملات مسكن دارد داراي پنج فرزند(سه پسر و دو دختر) كه محدثه فرزند چهارم خانواده است. دو برادر و يك خواهر او ازدواج كرده اند كه هر كدام 2 فرزند دارند كه تقريبا هر روز اين بچه ها در منزل اين دانش آموز مي باشند و خانه هميشه شلوغ است.

روابط عاطفي در اين خانواده كمرنگ است. مادر خانواده بي سواد است و پدر نيز داراي مدرك تحصيلي سيكل است. فرزندان ديگر خانواده نيز تا سيكل و حداكثر تا ديپلم ادامه تحصيل داده اند و منبع درآمد مشخصي ندارند. با توجه به گفته هاي معونين آموزشگاه اين دانش آموز در زنگ هاي تفريح هنگام صحبت با ديگر دانش آموزان كلمات ركيك و زشت استفاده مي كند و به طور كل حالت طبيعي و نرمال ندارد.

گرد اوري اطلاعات (شواهد)

با پي‌گيري‌هايي كه داشتم  با صحبتهايي كه با دبيران( البته بدون ذكر مشكل و حفظ رازداري) و مسوولين مدرسه و نيز والدين او داشتم و همچنين با مصاحبه اي كه با خود او و همكلاسي‌هايش كردم و با شرح‌حالي كه از كليه افراد كه او را تا حدودي‌مي‌شناسند گرفتم و با شواهد و اسناد موجود و دزدي هايي كه در روزها و تاريخهاي متعدد اتفاق افتاده بود، دلايل اين مشكل را موارد ذيل مي دانم:

- زمينه هاي دزدي در خانواده

- الگوهاي نامناسب در محيط خانواده و اطرافيان

- ازدحام و شلوغي بيش از حد خانه

- عدم وجود حريم در خانواده

- عدم شكل گيري هويت مثبت در نوجوان

- تاييد ضمني نادرستي كودك

- روابط عاطفي و اجتماعي سرد و نامطلوب در خانواده

- سخت گيري ها و محدوديت هاي بيش از حد در خانواده

- بي توجهي والدين نسبت به نادرستي عمل

- جدائي عاطفي والدين

- بي توجهي دبيران و تشديد اين مساله

- ناديده گرفتن مقررات مدرسه و حقوق ديگران

پيشنهادهايي براي ايجاد تغيير:

براي اين كه چنين دانش آموزاني در يافتن هويت مثبت موفق باشند در بين همكلاسي ها پايگاه اجتماعي مناسب پيدا كنند لازم دانستم كه:

- با دانش آموز ارتباط صميمي داشته و به عنوان منبع دلبستگي و محبت براي او باشم.

- به حرفهايش خوب گوش داده كه او احساس كند كه حرفهاي او مهم است و كسي را دارد كه براي او وقت بگذارد.

- استفاده از اصول رفتار درماني و اصول يادگيري و تقويت در شكل گيري رفتارهاي مناسب و قابل قبول اجتماع.

- استفاده از تشويق حتي براي رفتارهاي مثبت بسيار ناچيز

- درك بهتر و بيشتر او از جانب خانواده و دبيران

ارائه الگوهاي مناسب

- برقراري ايجاد ارتباط اين دانش آموز با دانش آموزان خوب مدرسه

- صحبت با والدين و ارائه راهنمايي هاي لازم جهت مساعد نمودن اوضاع خانه

- مسئوليت دادن به او در خانه و مدرسه

- محبت نمودن به او در حد متعادل

انتخاب راه حل

از بين راه حل هاي پيشنهاد شده از بيشتر آنها استفاده ولي بيشتر سعي كردم با او ارتباط دوستي برقرار كرده و هر چند روز يكبار شارژ روحي كرده و مدام دورادور مراقب رفتارها بوده و از دبيران نسبت به اوضاع درس و رفتار او سوال مي كردم از دانش آموزان خواستم كه به او بيشتر توجه كرده و او را به خاطر كمترين كار مثبتي كه انجام مي دهد تشويق كلامي يا غير كلامي كنند.

در فعاليت‌هاي گروهي بيشتر شركت داده شد و از او خواستم هر وقت اين افكار مزاحم به سراغش آمد چيز ديگري كه دوست دارد را جايگزين كرده و اگر در مدرسه بود به سراغ من بيايد. به اوليا او هم پيشنهاد كردم تا رفت و آمدهاي با افراد خارج از منزل كم كنند و بيشتر به محدثه توجه كنند و خواستم تا آزمايشي به مدت 2 هفته مسئول فروش فروشگاه قرار داده شود.

چگونگي كاربرد راه حل ها

دبيران محترم در طول ترم سعي كردند تا در كلاس بيشتر وادار به فعاليت كنند و فرصت ابراز وجود و اظهار نظر به او دادند.

- چون دانش آموز پر انرژي بود دبير ورزش او را جزء تيم واليبال قرار داد.

- معاونين نرم تر و بهتر با او برخورد مي كردند و مسئول انتظامات سالن قرار دادند.

- هدايايي با عناوين مختلف به او داده شد از قبيل پيشرفت تحصيلي، همكاري در مدرسه، ...

- با ضمانت و تعهد من به مدت 2 هفته مسئول فروش فروشگاه باشد.

نتيجه

- تاپايان اسفند ماه هيچ شكايتي در مورد دزدي در مدرسه نشد.

- نسبت به فعاليت هاي گروهي ذوق و اشتياق نشان مي داد و كاملا پايگاه اجتماعي خودش را يافته بود.

- از نظر درسي‌پيشرفت چشمگيري مشاهده مي‌شد و نمرات خوبي دريافت مي‌كرد. (در امتحانات ميان ترم)

فروشگاه را به خوبي اداره مي كرد و تمام حساب هاي مربوط به فروش كاملا درست بود.

- دوستي و ارتباط من و او خيلي خوب شده بود به طوري كه تقريبا هر روز بايد همديگر را مي ديديم.

- از مقرارت مدرسه به خوبي پيروي مي كرد

- با توجه به گزارشاتي كه از خودش دريافت مي كردم رفتار خانواده بهتر شده بود و رفت و آمد خواهرزاده‌ها و ديگران كمتر شده بود.

  والسلام

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 31 خرداد 1393 ساعت: 16:50 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,
نظرات(1)

زندگی نامه کمال الملک

بازديد: 531

 

 

مرکز آموزش علمی – کاربردی

فرهنگ و هنر

 

 

 

نام تحقیق :

کمال الملک کمال هنر

 

تهیه و تنظیم :

الهام دانشور قاسم پور

زهرا حسن زاده زهرا مسعودی پناه

 

استاد راهنما :

عباسعلی قربان نژاد

 

 


 

مقدمه

محمد غفاری ملقب به کمال الملک مردی از کاشان بود. وی فردی روشنفکر و احساساتی بود و اندیشه های نوینی در سر داشت.

او در خانواده ای هنرمند متولد شده بود که اکثر افراد آن نقاشهای برجسته ای بودند.

کمال الملک نقاشباشی دربار قاجار بود. او تمام تلاش خود را صرف هنر ایران زمین می کرد از جمله کوششهای او در این زمینه، تأسیس مدرسه ی «صنایع مستظرفه» بود. که اکثر رشته های هنری از جمله (نقاشی، مجسمه سازی، منبت کاری، موزائیک و قالی بافی) تعلیم داده می شد.

کمال الملک هنر اصلی را در خلاقیت هنرمند می دانست و اعتقاد داشت که انسان در هر شرایطی باید پشتکار داشته باشد تا به هدفش برسد.

یک هنرمند قبل از آنکه یک هنرمند قابل باشد باید یک انسان با اخلاق باشد. کمال الملک به تعبیر دیگران انسانی فهیم خوش معاشرت و دوست داشتنی بود و برای کمک به دیگران از هیچ کوشش (مادی و معنوی) فروگذار نبود و در زمان خود محبوب همگان شده بود.

وی جسارت این را داشت که نقاشی و هنر ایران زمین را از پوچی و هم پردازی و تقلیدها رها سازد و شیوه ی نوینی را در عرصه ی نگارگری ابداع کند وضع تازه ای در بخش هنرهای تجسمی بخشد.

آثار کمال الملک در تاریخ هنر ایران از حیث استادی و مهارت با آثار بهترین نقاشان جهان برابری می نمود.

 

 

 

 

بخش اول

زندگی کمال الملک

 

 


بخش اول : زندگی کمال الملک

«محمد غفاری (کمال الملک) در اوایل سالهای 60 قرن سیزدهم هجری قمری (4 1361 ) در کاشان متولد شد و به سال 1319 هجری شمسی پس از یک عمر طولانی در نیشابور وفات یافت.»

«او در خانواده ای پرورش یافت که چند تن نقاش سرشناس دیگر دوران قاجاریه را پرورانده بود مانند ابوالحسن غفاری، صنیع الملک غفاری، ابوالحسن ثالث (یحیی خان غفاری) علیرضا غفاری، مسعود غفاری، ابوتراب غفاری ...»[1]

عشق وقتی بیاید ، هنرجان دوباره می گیرد و کامل می شود... عشق هنر را می گذارد و آبدیده می کند و ظرفیت های آن را تا مرزهای بی مرز رؤیا و آرزو فراتر می برد... کمال الملک چنان غوطه ور در هنرش بود که خارج از چهاردیواری آن هیچ نمی دید، این تجربه و حاصلخیز بود.

به گفته ی کمال الملک : «عشق و شور لازم است، و گرنه هنرمند بیچاره با چه گوهری می تواند لطائف رموز و نازک کاریهای گردون را دریابد و بر صفحه حیارت رقم زند.»

«کمال الملک در سن 25 سالگی با «زهرا» دختر مفتاح الممالک پیوند زناشوئی بست و از او صاحب چهار فرزند شد. نخستین فرزند وی دختر بود که در سال 1263 شمسی ولادت یافت. نصرت خانم قبل از آنکه به خانه ی همسر برود در سال 1283 از جهان درگذشت. فرزند دوم کمال الملک معز الدین بود و در سال 1318 شمسی وفات یافت. فرزند سوم کمال الملک حسینقلی خان در سال 1299 شمسی جوانمرگ شد. چهارمین فرزند او، حیدرقلی خان در سال 1314 شمسی در تهران وفات یافت. «خود کمال الملک نیز در سال 1319 در اثر ضعف و ناتوانی و کهولت سن در نیشابور بیمار شد و دار فانی را وداع گفت. » [2]

کمال الملک مدرسه ی هنر تأسیس کرد به نام «مدرسه ی صنایع مستظرفه» که در آن به تعلیم شاگردان زیادی پرداخت و از شاگردان مستضعف نیز شهریه ای نمی گرفت. از جمله شاگردان وی می توان «میرزا اسماعیل آشتیانی، اسکندر مستغنی، سید احمد جواهری، ابوالحسن صدیقی، علی محمد حیدریان و حسنعلی خان وزیری» را نام برد که همگی از اساتید برجسته ی آن زمان شدند.

کمال المک پس از کناره گرفتن از مدرسه و از فروش چندین پرده نقاشی به مجلس شورای ملی در گوشه ی دهکده ای در چهار، پنج فرسخی نیاشبور محلی به نام «حسین آباد» زندگی دوباره آغاز کرد و این فکر و خیال و علاقه به کشاورزی از دیرباز در ذهنش بود و مختصری در آنجا تحصیل کرد و تا آخر عمر به درویشی به سر بُرد. « در این دوران فقط دوستان و شاگردانش به زیارتش می رفتند و یکی از کسانی که به اندازه مشتاق زیارتش بود و برای او ارزش قائل بود، آقای دکتر غنی بود که وجودش سراپا ذوق و احساسات و شور احترام به علم و هنر است.»

در طی اقامت در حسین آباد حادثه ی فجیعی برای او اتفاق افتاد. روزی مستخدمی که برای او شیر می آورد. شیر فاسد برای استاد آورد و استاد نیز نخورد و سردار معتمد که از ارادتمندان سپرده به استاد بود. از این مطالب شرمگین و عصبانی شد و سنگی برداشته و به قصد زدن به آن مستخدم گناهکار تصادفاً این سنگ به چشم استاد اصابت کرد و چشمش نابینا شد. سردار شدیداً از این اتفاق شرمنده شده  و کمال الملک با همه درد و رنجی که داشت برای اینکه عذاب روحی آن مرد بیشتر نشود به روی وی نیاورد و تا آخر عمرش هرکس از این واقعه می پرسید جواب می گفت: «نیمه شب از چادر بیرون می آمدم که پایم به طناب گرفته و به زمین خوردم و میخ چادر به چشمم فرو رفت.  این نتیجه ی تربیت بزرگوارانه ی استاد و نظر بلندی اوست.

در هفتم تیرماه 1319 استاد دچار مرض حبس البول گردید و ایشان را به مشهد بردند و در بیمارستان شاهرضا (امام خمینی فعلی) تحت معالجه قرار دادند. پس از بهبودی نسبی به اصرار زیاد کمال الملک به نیشابور آورده شد و همان جا در بعد از ظهر یکشنبه، 27 مرداد 1319 بدرود زندگانی گفته و روز بعد توسط مردم تشیع شد . کمال الملک  وصیت کرده بود که پس از مرگش او را در باغ شخصی خود در حسین آباد به خاک بسپارند و لیکن وی را در جوار مزار شاعر و عارف روشن ضمیر شیخ فرید الدین عطار نیشابوری مدفون کردند. بنای این آرامگاه در فضای شمالی مقبره ی عطار ساخته شده و با کاشی کاری معرق زیبا و به رنگهای الوان تزئین شده (توسط انجمن آثار ملی) و بر روی منشور بالا، سر و صورت برجسته ی نیم رخ کمال الملک نقش شده است.

 

 

 

بخش دوم

کمال الملک آفرینده ی زیبایی

 

 


بخش دوم : کمال الملک آفریننده ی زیبایی

کمال الملک همیشه آرزو داشت که نقاشخانه Atelier موافق شرایط و مقتضیات فن به اختیار خود داشته باشد که مطابق سلیقه ی خویش بتواند کار بکند. مدرسه به تصویب مجلس ساخته و دایر شد و پرده هایی چند از کمال الملک در آنجا نصب شد و جمعی از جوانان این کشور، از دولت وجود کمال الملک و آن مدرسه، در نقاشی صاحب هنر شدند و کمال و دوستانش نیز در این کار مرارت بسیار کشیدند. تربیت شدگان این مدرسه هم اکنون از استادان درجه ی اول رشته های مختلف صنعت هستند : از جمله «1- میرزا اسماعیل آشتیانی که از بهترین شاگردان کمال الملک بود و سمت معاونت استاد را داشت . 2- اسکندر مستغنی که بعدها نقاشی را ترک گفت و در عکاسخانه ای در پاریسه به «رتوشه» کردن عکس اشتغال داشت 3- سید احمد جواهری چون بازار هنر را کاسد دید از نقاشی دست کشیده و به تجارت پرداخت 4- ابوالحسن صدیقی که در ساختن مجسمه ذوقی داشت و کمال الملک ایشان را تشویق می نمود. 5- علی محمد حیدریان که از شاگردان بسیار مستعد استاد به خصوص در قسمت صورت سازی[3] به حد استادی رسید. 6- حسنعلی خان وزیری از شاگردان نزدیک و هنرمند استاد به خصوص در قسمت ساختن منظره بی نظیر بود.

کمال الملک در آن مدرسه فقط به رشته ی نقاشی اکتفا نکرده و به تعلیم فنونی چون مجسمه سازی ، منب کاری، موزائیک و قالی باقی نیز وارد کرده بود.

نقاشی کمال الملک در روند زندگی او رو به کمال و تعالی رفت، در عین حال آثار متنوع او در کلیت خود بدعت زنده ای در عرصه ی نقاشی ایران نهاد. کمال الملک زندگی را که مدتها بود نقاشی ایران فراموش کرده و به قصاص این فراموشی از هویت و حقیقت دور مانده بود به آن برگرداند. او هنری را که همسایه و مونس حقیقت نبود، ناروا و دروغ می شمرد و بر آن بود که برای هنر هیچ دشمنی خطرناکتر از دروغ نیست. این کمال اوست که : { حقیقت گوهری قائم به ذات است، اما زیبایی چنین نیست ، متکی به ذات حقیقت است . اولی به تنهائی پابرجا و دومی بی اولی بی جاست.[4]

تابلوی تالار آئینه

تابلوی تالار آئینع، از معروفترین آثار کمال الملک است. بی آنکه بهترین باشد. این اثر قدرت قلم آرتیست را می رساند که منتهای صبر و حوصله اش را که طبیعت به کمترین کسی عطا می کند می رساند. این تابلو در مدت شش سال کار شده است ولی با وجود تعداد زیادی آیینه های کوچک و بزرگ و انعکاسات خسته کننده ی آنها و عکس شاه و فرش زمین و تالار و صندلیهای مخمل و پرده های تور و غیره خیلی هم سریع کار شده است ولی با تمام توجهاتی که به جزئیات شده است طرح آن دارای ضعف پرسپکتیوی است که شدیداً به چشم می خورد. کمال الملک در خلق این اثر به موضوع «پرسپکتیو» آشنائی نداشت و هرچه طراحی می کرد درست در نمی آمد و سرانجام با هوش سرشار خویش آنرا درک کرد و به این موضوع تا حدی پی برد و آنرا طراحی کرد و بعدها یکی از شاهکارهای صنعتی جهان شد و این تابلو زمانی ساخته شده بود که کمال الملک هنوز فرنگستان نرفته بود و پرسپکتیو نمی دانست و از فاصله نقاش تا مدل نیز بی اطلاع بود به همین جهت سطحی را که روی تابلو آورده بیش از سطحی است که چشم انسان احساس می کند و تصور می رود که در انتخاب شوره رضایت و میل ناصرالدین شاه را رعایت کرده و شاه می خواسته قسمت بیشتری از تالار آئینه اش روی تابلو باشد. خلق دقایق این اثر بیشتر به یک مینیاتور می ماند. کمال الملک در این اثر تا مرز شعر پیش رفته است، او به زیبائی، غنای تصویری مزبوری بخشیده و در کشاکش نورها، سایه ها، مفهوم سکوت حشمت آمیزی را گنجانیده است. معنی گمشده و راز آمیزی را در این اثر می توان احساس کرد. فضا، شفافیت نور و صدا را دارد. اشیاء سنگینی و جمود مادی خود را تفسیر می کنند. نقش ها و شکل ها، طناز و شوخ و شادابند. وجود نقاش گوئی به صورت ذرات نامرئی نور و هوا در یکایک عناصر تابلو رسوب کرده است. این اثر بهترین کمپوزیسیون[5] را در میان آثار کمال الملک دارد و این تابلو در موزه ی مدرسه صنایع مستظرفه ایران نگهداری می شود.


 

 

 

 

 

بخش سوم

هنر کمال الملک

 

 


بخش سوم: هنر کمال الملک

کمال الملک هنر خود را خیلی دوست داشت و آنرا مقدس می شمرد و در مدت حیاتش تابلوهایش را نمی فروخت . در خصوص کارهایش می گفت: «خریداری بهتر از خودم نمی توانم پیدا کنم هنرمند بزرگ روح کامل آرتیستی و ادراک عمیق هنری داشت.» او می توانست هنر را در مقام رفیع خود نگه دارد. بر اثر همین عقده و ایمانی که نسبت به هنر داشت، در تمام عمرش احترام فوق العاده ی عموم را نسبت به شخص خود، به هنر خود و نسبت به مدرسه ای که تأسیس کرده بود، جلب نموده بود. وی به شاگردانش می گفت: «کار ، کار و باز هم کار. تنها بر اثر کار و زحمت می توان به عظمت هنر پی بُرد و یک نقاش واقعی گردید.» و نیز می گفت: «اگر نمی خواهید نقاش شوید کار کنید، باز هم کار کنید که روح شما در کار، لطیف می گردد، اخلاق شما تربیت می یابد، نظریات و ادراکات هنری ظریفتان ، ترقی می نماید و شما شخص لایق و با استعدادی می شوید.»[6]

با اینکه خودش پیری سالخورده بود و دستهاش رعشه داشت حتی در هفتاد و پنج سالگی قلم مو را دائم در دست داشته و کار می کرد و شاگردانش را هم تشویق به کار می نمود.

کمال الملک در ساختن و پرداختن رنگ آمیزی اجسام مهارت فوق العاده ای داشت ولی مهارت او در دوباره ساختن طبیعت محدود ماند. چهره ای که از خودش با پشم و ابریشم بافته بود با وجود کوششی که در انتخاب صحیح رنگهای صورت به خرج داده، نشانه ی قدرت نمائی او در حرفه ی قالی بافی است.

به عقیده ی میرزا اسماعیل آشتیانی و برحسب آن مقدار از کارهای کمال الملک که او دیده است بهترین تابلوی وی عبارتست از : «الف در کمپوزیسیون : شیخ رمال رمال بغدادی (اصل) زرگر بغدادی خانه دهاتی تالار آئینه.»

«ب در صورتسازی : سردار اسعد حاج سید نصرالله تقوی سه قطعه از تابلوهای شبیه خود استاد.»

«ج   در دورنما : باغ مغانک شمیران و کوه البرز.»

«د در آب و رنگ : شبیه مولانا شبیه خود استاد شبیه مولانا (که به دکتر کازلا یادگار شده است.»

بعضی می گویند : کار شما را (خطاب به حسین شیخ) دوربثین هم انجام می دهد؟ حسین شیخ : «اگر یک شعر خیام یا یک شهر حتی خارجی را به من بدهند من می توانم درباره ی آن فوراً نقاشی کنم. آیا دوربین عکاسی هم می تواند؟» و یا مثلاً اگر شما یک عکس کوچک سیاه و سفید بی رنگ به من بدهید، من می توان یک نقاشی خیلی بزرگ و رنگی از آن بکشم، پس کار ما عکاسی نیست. «فرق بین نقاشی و عکاسی مثل تفاوت میان فرش دست بافت و فرش ماشینی است!»

استاد در سفری که به فرانسه داشت با دختر پروفسور فرانسوی که نزد او نقاشی می آموخت آشنا شد و  زندگی استاد را به دگرگونی کشاند. نام دختر «آنا» بود. عشق تند گذر آن دو به ازدواج انجامید و او را به ایران آورد.

کمال الملک به سبک نقاشان دوره ی رنسانس و مخصوصاً به رافائل ، واندیک، ولاسکوئز، تیسین، رامبراند حقاً بسیار معقتد بود و سعی داشت صنعت خود را ترکیبی از سبک واندیک و رامراند بنماید و در تابلوی سردار اسعد بختیاری وصورت آقای حاج سید نصرالله تقوی تا حدی هم موفق شد.

کمال الملک مفتون رامبراند شد. چیزی گنگ، دور دست، نهانی، اما مهربان و نوازشگر و نجواکننده، در آثار این نابغه ی هلندی خفته بود که کمال الملک آن را حس می کرد و به سوی آن کشیده می شد. کمال الملک می گفت: « در تابلوهای رامبراند و تی سین، نیرو، روح و هنر وجود دارد. » [7] کمال الملک از روی آثار رامبراند شروع به کپیه برداری کرد و تابلوهای «چهره هنرمند» «یونس» و «سن ماتیو» را دوباره نقاشی کرد.

تابلوهای کمال الملک در موزه های اروپا از روی آثار نقاشان بزرگ مغرب زمین ساخته، فرقی با اصل ندارد، جز اینکه رنگهای آن به مراتب از اصل پاکتر و پخته تر است.


 

 

 

بخش چهارم

کمال الملک  

سنت شکن و سنت گذار

 

 


بخش چهارم : کمال الملک سنت شکن و سنت گذار

شخصیت کمال الملک را در تاریخ به عنوان برجسته ترین هنرمندان رشته نقاشی و نگارگری باید شناخت . زیرا اعتبار و اهمیتی که کمال الملک در تاریخ هنر ایران دارد و نقشی که آن فقید در احیاء هنر نگارگری با اعجاز قلم شگفت آورش داشته و آثاری که از حیث استادی و مهارت با آثار بهترین نقاشان جهان برابری می نمود...

ظهور کمال الملک در عرصه ی نگارگری، حلول اندیشه های نوینی را از فنون نقاشی سبب گردیده وضع تازه ای را در بخش هنرهای تجسمی ایران گشود.

از ویژگیهای کمال الملک توان سنت شکنی و ابلاغ نو آوری در سبک و روش و به کارگیری آن علیه عناصر تشکیل دهنده نقاشی، قدرت خلق تصاویر با تمام کیفیت و ابعاد در زمانی که هنوز «پرسپکتیو» شناخته نشده بود و قرون بر همه اینها، اتخاذ شیوه های نوین نگارگری در ثبت قواعیت ها و دور داشتن قلم و رنگ از پوچی وهم پردازی در زمانی که کمتر کسی جسارت و شهامت ثبت آن را داشته است را نام برد و کمال الملک متهورانه سرگذشت حساس اجتماعی و سیاسی خود را در گرو این واقعیت گرائی نهاد و گزینش این سبک، منشأ تحولات و اندیشه هائی در جریان هنر و سیاسی آن روزگار گردید. کمال الملک پایه ی هنر را بر اساس طرح استوار می داند، می گوید هر قدر هنرمند آرسته از رشته های گوناگون و در هر بخشی توانا باشد، اگر طرحش محکم نباشد، به پایداری و دوام هنرش اعتمادی نیست، تراوش هنر و اثر صنعتش روز به روز در زوال خواهد بود چنانچه هر ملتی بر پای خود استوار نباشد به پایداریش اعتمادی نیست.

تربیت از دو رشته ی علم و هنر تابیده شده، ریسمانی است که آدمی را از خاک پستی به آسمان سعادت برده در این راه ناهموار از لغزش و تیرگی برکنارش داشته و زندگانیش را با عواطف و احساساتش هم آهنگ کرده، رستگارش می دارد.

او می گوید : ما زند ی احساساتیم، احساسات زنده ی عشق و میوه ی عشق تربیت اخلاق و صفات برگزیده ملکوتیست.» [8] هر ملتی دارای این گوهر نباشد بیچاره خوار و ناچیز است. کمال الملک پیدایش آفرینش را از گوهر دانش دانسته و پرورش آن را نیز در آینده، مانند گذشته پیوسته و همیشگی از او می داند.

کمال الملک سیاه روزی هر کس را از خویشتن دانسته ، سرنگونی ملل را به آسمان و ریسمان نمی بندد.

کمال الملک صنعت یونان را که بر دو اصل مسلم : «حقیقت و زیبائی» استوار است، تصدیق می نماید.

محفلش در این دوره بیشتر به محافل سقراط و ارسطو مانند بود، در آداب تربیت و گسترش اخلاق روش مخصوصی داشت.

خطوط هندسی و تزئینات اسلیمی رفته رفته به کنار رفت و عناصر طبیعی جایگزین آنها شد. ولی همیشه ردپای مینیاتور قدیم ایران در این آثار به چشم می خورد.

در حدود هشتاد سال پیش (با کوششهای مرحوم صباصنیع الملک و کمال الملک) روش نقاشی ایران تغییر یافت و طبیعت سازی آغاز شد. نقاشی از طبیعت یعنی کشمکش با نیروهای متضادی که گاه از ما قوی ترند (کشمکش میان انسان و طبیعت، کشمکش میان انسان با انسان) در این کشمکش هنرمندی پیروز می شود که خود را تسلیم طبیعت نمی کند. هنر باید هدفی والاتر از تقلید عینی عناصر موجود را دنبال کند (تقلید) زاینده ی مهارت سطحی است مهارت در تقلید هیچ وجه مشترکی با پدیده های اصیل هنری ندارد.

هنرمند چه هدفی را از تقلید طبیعت دنبال می کند. آیا می خواهد مهارتش را به خود ثابت کند و از اینکه پدیده ای مشابه به طبیعت «ساخته» اظهار خرسندی کند؟ خرسندی مقلد طبیعت از این است که با ساختن یک شیء تصنعی به میزان (مهارت) خود در دوباره سازی طبیعت پی برده است. هنرمند باید با آفریدن اثری که زاینده ی اندیشه و ادراک اوست خردمندی بزرگتری را جستجو کند. اثری بسازد که بتواند با صراحت بگوید : «این آفریده ی من است.»

کمال الملک آنچه را که در بررسی آثار پیشینیان و سایر بزرگان هنر مشاهده کرد، فرا گرفت و دست به خلاقیت تازه ای در زمینه ی هنر کلاسیک زد. نمایشگاه آثار کمال الملک و پیروان او که با کوشش فرهنگ و هنر تربیت یافته تماشاگر ایرانی را با دوره ای از هنر نقاشی ایران که به آن (هنر کلاسیک ایران) نام داده اند آشنا می سازد. و در ضمن انگیزه ای به دست می دهد تا هنر این دوره را از نظر «فنی» بررسی و سهم فرهنگی و تأثیر آن را در هنر نسل بعدی ارزیابی کنیم. و این تحول تا به امروز در هنرهای تجسمی این مرز و بوم رخ داده است.

کمال الملک با تجربه ی تازه ای که از سفر اروپا بدست آورده بود قصد داشت نوعی خانه تکانی هنری انجام داده باشد، موجی حادثه ساز باشد برای بیداری اندیشه هائی که هنوز در بند چین دامن های رقاصه های قاجار و یا درخشش تاج شاهان قاجار بودند، اما دامنه های تقلیدها آنچنان گسترده بود که هیچ امیدی به بازگشت و یا تأمل در کار نبود، این هنرمند، از دوران صباوت تا شروع لرزش دست ها، قلم مو و رنگ را از دست ننهاد و به دنبال حس پویایی و خلاقیتی که در عمیق ضمیرش غلیان داشت، در اعتلا و تعالی هنر مورد علاقه اش ، به کار برده و دائماً در تکاپو بود.

شبکه ی خیالش که نتیجه ی ذهن پربار و میزان ذوق وی محسوب می گردید، چنان لطیف و رؤیایی بود که رموز و دقایق موضوع را دریافته و با قلم معجز نگارش روح تازه ای به اثر می بخشید. در نقش و نگارکاشی ها و ارائه ی پنجره ها و سقف ها و تزئینات داخلی و خارجی ساختمان بسان مهندسی کار کشته آگاه بود و هرچه بود همان می ساخت و نکته ای را فروگذار نمی کرد. [9]

 

 


 

 

 

 

 

بخش پنجم

سفر به اروپا و نتایج آن

 

 


بخش پنجم : سفر به اروپا و نتایج آن

استاد در سفری که به فرانسه داشت، با دختر یک پرفسور فرانسوی که نزد او نقاشی می آموخت آشنا شد و زندگی استاد را به دگرگونی کشاند. نام دختر «آنا» بود، عشق تندگذر آن دو به ازدواج انجامید و او را به ایران آورد.

کمال الملک بدور از فرزندان خود در باغی در شمیران (اطراف تهران) زندگی خود را شروع کرد. اما چند ماهی بیشتر طول نکشید که ناسازگاری آن زن شروع شد. علت آنرا می توان غریب بودن آن زن در ایران و معاشرت نداشتن وی جز با کمال الملک دانست. بعد از مدتی وی دست به خودکشی زد، به فساد کشیده شد و معاشرتهای نامناسب داشت و این اوضاع برای کمال الملک قابل تحمل نبود و از طرفی کمال الملک نیز از خانواده ی خود طرد شده بود. روزی کمال الملک از تهران خارج شد و حلقه ی ازدواج را برای آن زن پس فرستاد و او به فرنگستان کوچ کرد و کمال الملک نیز به بغداد هجرت کرد.

تکنیک او پخته تر و نگاهش نافذتر شده بود. در این سفر او با رنگ و خط که شالوده  و جان نقاشی است، دیدار کاشفانه جدیدی داشت. در موزه ها و در بی همتاترین آٍار نقاشی جهان، رمزها و شگردهای رنگ و جادوگریهای خط را دریافته بود. از تجربه استادان و راهگشایان و آموزگاران نابغه ی نقاشی استفاده کرده و در اعجاز و آفرینش آنها به او مجال داده بود تا حقیقت و ذات نقاشی را بشناسد و جای واقعی طبیعت و زندگی را در هنر پیدا کند. این اعجاز و پختگی در آثاری که در کربلا به ثبت رسانیده، به خوبی نمایان است که او را به رئالیسم نزدیک می کند مانند تابلوی «فالگیر یهودی» ، «زرگر و شاگردش» و «منظره ی میدان کربلای معلا».

 

 

 

بخش ششم

آثاری که در بغداد خلق شد

 

 


بخش ششم : آثاری که در بغداد خلق شد

خواسته ها و انتظارات پی یا پی و سفارشهای ناجوری که به استاد داده می شد و خلاف میل شخصی او بود، به اضافه ی محیط ناسازگار دربار مظفرالدین شاه قاجار، کمال الملک را به عصیان کشانید و ناچار از ایران فرار و به بغداد هجرت کرد.

دو سالی که کمال الملک در بین النهرین بود، به سر و گشت و تماشا و آفرینش بهترین آثار او گذشت. برای تماشاگر کنجکاو و زیاده طلبی چون او، کربلا، بغداد، کاظمین، چشم اندازهای جدید بود که روح شرقی آنها موجب انگیزه و الهام نوظهوری می شد. خیره شدن به گنبدهای طلائی و گلدسته های فیروزه رنگی که از درون تاریخ و ابدیت سر بیرون آورده بودند، مردمی که دور حرم مطهر طواف می کردند و با ضریح و روح ناپیدائی که در ورای آن موج می زد، یگانه می شدند، آفتاب سوزان صحرا، مردمی که با فقر و بلا، چون زندگی خود در آشتی و در جنگ بودند، نخل ها و نخلستانهایی که چتر بیهوده ای بر روی زمین تشنه و خشک می گستردند ...

منظره های میدان کربلای معلا در بین منظره های کمال الملک یک استثناست. [10] زیرا تنها اثری است از او که در آن به منظره شهر توجه شده است، مردمی که در این اثر وجود دارند، فعال ترین اشخاصی هستند که در منظره های کمال الملک به چشم می خورند، گرچه به نظر می اید که اشخاص در سکوتی کامل هستند و گوئی برای لحظه ای در زمان متوقف شده اند ولی به هرحال موضوع اثر برخلاف آثار دیگر، ساختمان عادی از یک شهر و مردم معمولی آن است.

 

 

 

 

 

بخش هفتم

نقاشی ها و آثار کمال الملک

 

 


بخش هفتم : نقاشی ها  و آثار کمال الملک

کمال الملک می گوید : «در صنعت به ذوق هنری من زیاد تحمیل شده، مثلاً پرده ی تالار آئینه خیلی خوب شده ولی بالاخره تحمیل است و از ذوق فطری من ناشی نبوده است.»

کارهائی که خود به صرافت طبع کرده ام یکی حوض خانه ی صاحبقرانیه است. یکی منظره ایست از خانه های دهاتی و دیگری پرده ی اتاق آئینه و رمال میدان کربلا (میدان الوه).

در زمان ورود اسلام به ایران، برای جلوگیری از بت پرستی، نقاشی و مجسمه سازی حرام اعلام شد و برای مدتی نقاشی در ایران از بین رفت. گاهی بعضی افراد استاد کمال الملک را متهم می کردند به اینکه او به تقلید نقاشی بغربی پرداخته و راه طبیعی نقاشی ایران را کج کرده . اما این یور نبود او زیبائی های طبیعت را تجسم می کرد و به روی بوم می آورد.

تابلوی تالار آئینه قبل از سفر اروپا نقاشی شده بود. نقاشی یعنی تقلید زیبائی های طبیعت. نقاشی یعنی غذای چشم و لذت بردن از آن نقاشی ها توسط مردم.

ایمان به حقیقت در وجود کمال الملک با یقین و اعتقاد به هنر ترکیب یگانه ای یافته بود. برای او حقیقت، مطلق هنر بود و هنر شعشه و تجلی آن حقیقت ابدی که جان زندگی را گرم و روشن و زلال نگه می دارد.

در نمایشگاه آثار کمال الملک، تماشگر و مخاطب با دنیائی روبرو می شود که در عین وفاداری به موازین حقیقت، دارای یک بعد اضافی است، این بعد اساسی جسمیت بخشیدن به حالات دست نیافتنی و اعماق نادیدنی و حسی مناظر و پدیده هائی است که نقاش آنها را روی تابلو منعکس کرده است. در این آثار نقاش در ذات طبیعت و عمق جرم و ماده فرو رفته و شعر و شور درونی آن را بیرون کشیده و با زبان خط و رنگ، در بازی سایه روشن ها و انعکاس الوان نور، نهاد و شخصیت آدمیان را در حالات کاملاً طبیعی چهره و قامت آنها بر ملا کرده است. این همان جوهر اثیری هنر است که یک تابلو اصیل را از دقیق ترین و رساترین تصویری که دوربین عکاسی به دست می دهد، متمایز می کند. در آثاری این چنین، حضور نقاش در همه ی عناصر احساس می شود و هر پدیدهت با عبور از صافی تخیل و عاطفه هنرمند در روی بوم انعکاس می یابد. «راز آفرینندگی هنر در همین استعاد و نیروست . [11]


آثار استاد

1-   مرد برهنه                                            18- پیرمرد ناتمام

2-   دورنمای دماوند                                     19- مصری

3-   دورنمای دیگر از دماوند                          20- تصویر دیکر مصری

4-   آخوند رمال                                 21- فانتن لاتود

5-   تصویر نیم تنه ی ناصرالدین شاه               22- کبک بی جان

6-   تصویر مشهدی ناصر                    23- تصویر نیم تنه ی اتابک

7-   زن پای چراغ                               24- صورت جوانی استاد

8-   دورنمای باغ مهران                                 25- رمال

9-     خانه ی سنگی                              26- تصویر استاد در حال تبسم

10-     خانه  ی دهاتی                                    27- زرگر

11-     دورنمای دیگر از باغ مهران          28- صورت استاد با کلاه

12-     تابلو میوه کتیبه از تابلوی مزین الدوله       29- بن روز

13-     سن ماتیو                                 30- پرتیه

14-کپیه ی تیسن                               31- صورت دیگر استاد با شنل

15- رمال بغدادی                               32- تصویر زبان سیاه قلم مدادی

16-     تصویر عضدالملک                      33- زری یراقی های مهود

17- دورنمای مغانک                                        34- صورت دیگر از جوانی استاد

35- رنجیری                      53- تصویر استاد آبرنگ

36- تصویر زن که باگیردیجان متفقاً ساخته اند 54- تصویر مولانا آبرنگ

37- تصویر مرحوم ذکاء الملک        55- عرب خوابیده آبرنگ کرد انبار

38 تصویر رامبراند          حسین آبد موش از میان برده

39- تصویر دیگر از استاد              56- حوضخانه صاحبقرانیه

40- دورنمای چرایی بزها               57- تکیه دولت

41- بازار مرغ فروشها                  58- دورنمای زانوس

42- صورت سردار اسعد               59- تالار آیینه

43- قالیچه صورت رامبراند 60- دورنمای لار

44- قالیچه صورت استاد               61- صورت ناصرالملک

45- قالیچه دورنما منظره ای از شمیران 62- تصویر پسر ناصرالملگ

46- تصویر مرحوم حاج نصرالله تقوی 63- تصویر مشیرالدوله

47- قالیچه دورنمای یا خچی آباد     64- تصویر وثوق الدوله

48- کپیه رافائل [12]                        65- تصویر صنیع الدوله

49- کپیه ی دیگر از تیسین             66- پرنده ی الوان آبرنگ

50- کپیه ی ونوس              67- دورنمای شهر از پشت بام صاحبقرانیه

51- تصویر مظفرالدین شاه   68- دورنمای کوه شمیران از پشت بام مدرسه ی ناتمام

52- تصویر احمد شاه                            

69 قالیچه ی منظره ی خیابان شمیران

70- زن

71- کپیه ی باسمه ی فرنگی به دستور احمد شاه

72- کپیه ی باسمه ی دیگر به دستور احمد شاه

73- مطربها

74- تصویر ایستاده ی یکی از پیشخدمتهای دربار

75- تصویر نیم تنه یکی از درباریان آبرنگ

76- بازار کربلا

77- منظره ی آبشار دو قلو

78- منظره ی حوض و فواره ی قصر گلستان

79- تصویر میرزا علی اصغر خان اتابک نیم تنه

80- تصویر میرزا علی اصغر خان تمام قد

81- تصویر آقا علی معین حضور آب رنگ


 

 

بخش هشتم

اخلاق کمال الملک

 

 


بخش هشتم : اخلاق کمال الملک

سخنان وی آرام و شمرده، مختصر و مفید بود. نسبت به همه مهربان بود، به خصوص به مادر و وطنش. از بدیهایی که می دید هرگز حرفی نمی زد و خوبی دیگران هیچگاه از یادش نمی رفت. کمال الملک از حقوق شخصی خود به شاگردان بی بضاعت مدرسه کمک می کرد. سفره ی او برای شاگردان گسترده بود. اکثر روزها آنها را به ناهار دعوت می کرد. اگر چه هرگز برای خود خواهش و تقاضائی نداشت اما به خاطر وطن، مدام از دولتمردان حکومت برای اصلاح و ارتقاء میهن درخواست می کرد، مدام در حال فکر کردن بود و طرح می ریخت.

جاکسن یکی از نمایندگان آمریکا در آن زمان ادعا کرد که : «تا ایران کمال الملک و فردوسی را دارد از عبودیت و تحقیر برکنار است.» [13]

به نقل از محمد علی فروغی : [14] در زمان ناصرالدین شاه روزی دیدم که کمال الملک اظهار بیماری می کند و گفت که سکته ی ناقص کرده ام و نیمه راستم بدنم مفلوج شده، عصائی به دست گرفته و لنگ لنگان راه می رفت و قادر نبود که قلم به دست بگیرد و نقاشی کند. بسیار متأسف شدیم... چند سال بر این منوال بود تا اینکه مظفرالدین شاه درگذشت و دوره ی محمد علیشاه هم سپری گشت و متوجه شدیم که کمال الملک سالم است و کار می کند، خوشحال شدیم و شکر گفتیم که شفا یافته است کمال الملک خندید و گفت : اصلاً دروغ و تمارض بود. علت آن این بود که شاه مرا به کارهای که شایسته قلم من نبود وادار می کرد . شهوت پرستی مظفرالدین شاه باعث شد کمال الملک از کار بی کار شود و از تنگ دستی خانه ی ملکی خود را فروخت و اجاره نشینی اختیار کرد و دیگر دارای خانه نشد تا به نیشابور رفت.

کمال الملک خوش معاشرت و خوش صحبت بود . قصه های با مزه می گفت و تشبیه های دلنشین می نمود. تقلید اشخاص در می آورد. آواز هم می خواند و به تقلید از حاجی یکم آوازه خان ناصرالدین شاه می پرداخت. حتی سالهای آخر عمرش نیز این چنین سرخوش بود تا چه رسد به زمان جوانیش که حوصله اش بیشتر بود. شعردان و شعرشناس هم بود. از فردوسی و سعدی و حافظ شعر بسیار می دانست و به تحصیل زبان فرانسه مشغول بود.

نقل از کمال الملک : «از این پس سر و کار من از نقاشها با رامبراند و از شعرا با حافظ خواهد بود.»[15]


فهرست منابع و مأخذ

باقرزاده ، حمید :       کمال الملک هنرمند همیشه زنده ، (تهران، اشکان، اول، 1376)

داراب بهنام شباهنگ   یادنامه ی کمال الملک ، (تهران، چکامه ، اول ، 1366)

و علی دهباشی :

دهباشی ، علی :         یادنامه ی کمال الملک ، (تهران، نشر به دید، اول ، 1378)


Untitled-1



[1] . حمید باقرزاده: کمال الملک هنرمند همیشه زنده ، (تهران ، اشکان، 1376)، ص 29.

[2] . علی دهباشی» یادنامه ی کمال الملک ، (تهران ، نشر به دید، 1378) ، ص 91 – 90.

[3] . Portrait

[4] . همان، ص 194.

[5] . ترکیب بندی

[6] . همان، ص 204 – 203.

[7] . باقرزاده، پیشین، ص 52 – 51.

[8] . همان ، ص 206 – 205 – 188 – 187 – 186.

[9] . دهباشی، پیشین، ص 469.

[10] . حمید باقرزاده : کمال الملک هنرمند همیشه زنده (تهران، اشکان، 1376) ، ص 62-61.

[11] . دهباشی: پیشین ، ص 195 – 194.

[12] . همان، ص 94 – 93- 92.

[13] . حمید باقرزاده : کمال الملک هنرمند همیشه زنده (تهران، اشکان 1376)، ص 166.

[14] . همان، ص 82-81.

[15] . حمید باقرزاده : کمال الملک هنرمند همیشه زنده (تهران، اشکان 1376)، ص 82- 81.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 31 خرداد 1393 ساعت: 8:16 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگی نامه لوئيس مامفورد

بازديد: 425

لوئيس مامفورد

Lewis Mumford

متولد 1895

لوئيس مامفورد در ايالات متحده متولد شد و در دانشگاه كلمبيا دروس خود را به پايان رسانيد . وي مورخ تمدن بشري و متخصص عصر ماشين [1] بوده و مريد و پيرو « پاتريك گدس »
مي باشد . و مانند « گدس » ، شهر را مكان حساس عصر ما مي داند ، او براي مسأله شهرسازي همة ابعاد فرهنگي و تاريخي اش را منظور مي دارد و از اينكه مسأله را تنها در چارچوب فني ببندد ، اجتناب مي ورزد .

اين روش كلي و منظم برخورد به مسائل ريخت شناسي ، الهام بخش او در كتابهاي « چوب و سنگ » [2] ( 1924 ) « سالهاي قهوه اي » [3] ( 1931 ) بود كه به طور مشخص بر معماري ، متمركز هستند ، قبل از آنكه در 1938 اثر [4] بزرگش « فرهنگ شهرها » [5] را منتشر كند ، كتاب « شهر در تاريخ » [6] را منتشر كرد ، كه در 1964 [7] به فرانسه ترجمه گرديد . « فرهنگ شهرها » تكميل شده و

تدوين شده « شهر در تاريخ » مي باشد .

با دور ماندن از يك « نظريه پرداز » ناب بودن ، « لوئيس مامفورد » به گونه اي مستمر آثارش را با ارتباطي مستقيم ، و شناختي عميق از واقعيت شهر معاصر تغذيه و تقويت مي كند . اين مسأله با فعاليت عملي سه جانبه اي صورت مي پذيرد . در واقع ، او در جنبش هاي متفاوت برنامه ريزي شهري شركت كرده است ، به طور مشخص او همراه با « هانري رايت » [8] و « كلارنس اشتاين » [9]

مؤسس « گروه برنامه ريزي منطقه اي » [10] براي « مسكن نيويورك و شوراي برنامه ريزي
منطقه اي  » [11] و دبير « شوراي برنامه ريزي اجتماعي » [12] در « انستيتوي امريكايي معماري » [13] بود افزون بر اين او استاد « برنامه ريزي شهري » [14] در دانشگاه پنسيلوانيا در سالهاي 1915 تا 1956 و استاد مدعو . ام . اي . تي بوده است . ولي شايد به دليل فعالتي جدلي و ؟؟؟؟؟ و
روزنامه نگارانه اش به جاي گذاشته است .  او منقد معماري و شهرسازي بود و در سالهاي طولاني ( از سال 1920 ) با مجموعه اي ا زمجلات كم و بيش تخصصي همكاري مي كرد .
« روزنامه انستيتوي امريكايي معماري »  « آركي تك چرال ركورد » [15] « آركي تكچر » [16]
« لنداس كيپ » [17] ، « سوسيولوژيكال ري ويو » [18]  از ميان آنها قابل يادآوري است .

در اينجا ، به طور مشخص مقاله اي ترجمه نشده به زبان فرانسوي كه اصل آن در سال 1960 در مجله « لنداس كيپ » چاپ شده است را مرور مي كنيم .

 

منظر طبيعي و منظر شهري [19]

عملكرد زيست شناسانه و اجتماعي فضاهاي باز

در دوره نسل پيشين ، تغييري در مفهوم ما از فضاهاي آزاد و رابطه با محيط شهري و منطقه اي رخ داده است . قرن نوزدهم ، قبل از هرچيز ، آگاه بر عملكرد بهداشتي و سلامت بخش فضاهاي آزاد بود . حتي « كاميلوسيت » كه يكي از مدافعان ديد زيبايي شناسانه بود ، پارك هاي شهري را « فضاهاي سبز سلامت بخش » ناميده است . براي مبارزه با تورم و بي نظمي فزاينده شهر ، پارك هاي بزرگ و يا منظره اي ، كم و بيش به سبك محدوده هاي روستايي و اشرافي ، سامان داده شدند . ارزش خلاقانه اين پارك هاي پر منظره غيرقابل ترديد بوده است ، افزون بر آن كه ، اين پارك ها ، سدي عليه توسعه ممتد شهر به وجود آورده است ، ولي ، جز براي طبقات ممتاز ، اين پارك ها تنها در روزهاي تعطيل و اعياد مورد استفاده ( عمومي ) قرار مي گرفته است . علاوه بر اين ، هيچ تلاشي مشابهي براي ايجاد فضاهاي آزاد بسيار خصوصي در محلات صورت نگرفت . فضاهايي كه جوانان بتوانند بنا به ميل خود بازي كنند و بزرگسالان به طور منظم و در طول هفته براي استراحت بدانجا روي آورند ، بي آنكه مجبور به انجام مسافت هاي طولاني باشند

با توجه به تراكم مسكن شهرهاي بزرگ ، تأكيد بر لزوم زيست شناسانه فضاهاي آزاد مسأله اي حقيقتاً طبيعي بوده است . پارك نه تنها چون يك بخش تفكيك ناپذير از محيط شهري مطرح
بوده است ، بلكه به عنوان گريزگاهي بود ، كه ارزش اساسي آن در تقابل با كندوي پر سرو صدا و كثيف شهري نهفته است .

بسياري از شهرها به غير از آنهايي كه از قرون گذشته پارك هاي اشرافي ، ميادين مسكوني فضادار يا زمين هاي بازي را به ارث برده اند ، آن چنان از نظر فضاهاي باز فقير بودند كه وقتي اين فضاها در اين شهرها ايجاد شد ، چنان چشمگير گشتند كه گويا ارزش آنها مستقيماً در تناسب با سطح آنهاست . بي آنكه ملاحظاتي چند براي دسترسي ، تناوب استفاده ممكن و يا تأثير آنها بر بافت و حتي زندگي شهري در نظر گرفته شده باشند ، مردمان غني كه نمي توانستند فقدان باغ ها و پارك ها را تحمل كنند ، به سوي حومه هاي سبز و فضا دار كوچ كردند ، و اين راه حل ساده انديشانه تورم بيش از پيش شهر به معناي اخص كلمه و پس راندن دشت هاي روستايي به دورترها از مركزش را سبب گرديد .

امروزه به دليل اينكه شهر به وسيله آلودگي راديو- اكتيو تهديد مي شود و در پيرامون مراكز شهري ، هوا حتي به ميكرب هاي سرطان زا آلوده گشته است ، مي بايد امتياز بيشتري براي عملكرد زيست شناسانه فضاهاي سبز قائل شويم . ولي سخن بدين جا تمام نمي شود ، ما آموخته ايم كه فضاهاي آزاد نقش اجتماعي را نيز دارا هستند . نقشي كه اغلب اوقات ، به نفع تنها عملكرد بهداشتي اين فضاها ، فراموش مي شود .

تمدن فضاي سبز در افق [ ديده مي شود ]

براي فهم تمامي اهميتي كه اين مسأله دارد مي بايد به دگرگوني هاي عظيم قرن گذشته باز گرديم ابتدا به دگرگوني هاي استقرارهاي انساني نشأت گرفته از حمل و نقل سريع و وسايل ارتباطي آني مي پردازيم . به كمك اين موارد ، تراكم در يك فضاي محدود به عنوان تنها وسيلة ممكن براي ارتباط و همكاري همزمان تعداد زيادي از افراد ، به حد اشباع  رسيده است . اين موقعيت در هر كجا كه زمين با قميت هاي منطقي در دسترس بوده ، تغيير ديگري را سبب شده است . تمامي چهرة شهر بر ا ثر آن دگرگون شده است . حومه ها بسيار سريع در پيرامون مراكز بزرگ گسترش يافته اند و بناها آزادانه ، در يك پارك پر منظره ، استقرار يافته اند ، ولي ، اغلب اوقات ، درختان و باغ ها در اثر فشار جمعيتي از ميان مي روند ، حال آنكه ساخت و ساز فردگرايانه اي باقي مانده و رخ مي نمايد كه در آن پراكندگي و هرج و مرج ميل بدان دارند تا ويژگي اي
ضد ـ اجتماعي را چهره بخشند . سومين تغيير عمده ، در كاهش عمومي ساعات كار افزايش ساعات ؟؟؟؟؟ فراغت مردم نهفته است كه از انتقال فزاينده ـ در درون خود مقولة كار ـ بخش صنعتي به سوي بخش خدمات يا حرفه هاي آزاد ناشي مي شود ، امروزه اين ديگر تنها يك طبقه اقليت نيست ، بلكه تمامي جمعيت ، اوقات فراغت را در اختيار دارد و براي آنان است كه مي بايد وسايل تفريح مهيا شود .

براي آنكه اين شكفتگي به بدشگوني تبديل نگردد ، برماست كه توانايي جايگزيني راه حل هاي آرام بخش و مدهوش كننده اي را كه امروزه مورد استفاده اند ، داشته باشيم ، بخصوص آنچه بيهوشي ناشي از سرعت هر روز فزاينده وسايط حمل و نقل را شامل مي شود در برابر اين تهديد ، مي توانيم تجربه اشرافيت كهن را يادآور شويم ، اين اشرافيت زماني كه با امور تهاجمي و يا تخريبي بي فايده درگير نبود ، بخش مهمي از نيروي خود را صرف دگرگوني با شكوه مجموعة دورنماها مي كرد . ايجاد محيطي كه حتي براي يك سرعت نجومي ، هدفي خواهد بود كه دگرگوني طرح كلي استقرار انساني را ممكن مي سازد . رؤياي باغ ـ شهرهاي « ابنزرهوارد » در دورنمايي از تمدن فضاي سبز ( باغ ) گسترده مي شود .

 

عدم درك و مشكلات كنوني

اما ، در تعداد بسيار كمي از طرح ها يا تجليات شهرسازي نسل پيشين ، اين وضعيت در نظر گرفته شده است . افزون بر اين ، جوهر آنچه در زمينه گسترش شهري و ساخت و ساز
بزرگراه ها تحقق يافته است . نشانگر گرايش غريبي است كه در ارجحيت بخشيدن به نيازهاي ماشين به ضرر آرزوهاي انساني ترجمان مي گردد .

اگر مفاهيم جديدي به كار گرفته نشوند ، گسترش مداوم مناطق حومه اي با بافتي هرزه ، شهرهاي تاريخي مان را از بين برده و منظر طبيعي را بي قواره خواهد ساخت . ما خود را در مقابل توده عظيم يك بافت شهري بي تفاوت و ضعيف باز مي يابيم ، بافتي كه براي انجام
ساده ترين عملكردهايش ، نياز به مداخله حداكثر وسيله نقليه شخصي دارد و با ضربه هاي پشت سرهم ، دشت هاي سرسبز را هر روزه به دور دست ها خواهد راند .

اين گونه فضاي باز با تراكم جمعيتي ناچيز در نوعي عدم وحدت اجتماعي و شهري ترجمان
مي گردد كه در شهرهايي چون « لوس آنجلس » ديده مي شود . به طور همزمان ، پارك هاي منظرداري كه در دل شهرهاي كهن وجود دارد ، در بسياري موارد به نفع مقاصد نه چندان خوشايند ، كه مستلزم سفرهاي طولاني با ماشين هستند ، به فراموشي سپرده مي شوند ، به موازات اين مسأله ، مناطق سياحي بسيار دور ، جنگل ها ، سواحل درياچه ها و يا درياها ، در طول تعطيلات آخر هفته ، هجومي سنگين را تحمل مي كنند ، كه ارزش خلاقانه شان را از كف آنها مي ربايند ، اتومبيل نه فقط ساكنان تنها يك شهر ، بلكه يك منطقه را بدين مكان ها حمل مي كند .

 

« شبكه سرسبز »

بي ترديد ، براي بازگشتن به خويشتن خويش ، مي بايد از بازگردانيدن سيما و منظر [ به طبيعت ] و از تجديد ساخت آن شروع كنيم .

زمان آن رسيده است كه راه حل هايي براي جايگزيني كليشه مرسوم و شاعرانه از گذشته و كليشه هاي بسيار عقيم و « مثله كننده فضا » ابداع كنيم ، كليشه هايي كه همة منابع
زيبايي شناسانه منظر طبيعي را از بين مي برند ، بدين بهانه كه امكان تمركز همزمان دهها هزار نفر در يك منطقه را فراهم مي آورند ، مكاني كه سياحان آخر هفته چيزي جز تراكم و تفريحات پيش پا افتاده را در آنجا نخواهند يافت ، تفريحاتي كه به علت قيمت هاي گزاف از دسترس آنها خارج مي گردد . اين يك افزايش كمي ساده در پارك هاي عمومي نيست ، بلكه تغييري كيفي در تمامي شالوده زندگي ماست ، شالوده اي كه واقعاً ما را مجاز مي دارد تا عملكرد اجتماعي فضاهاي آزاد را به كار بنديم .

قبل از هرچيز بايد به يك فضاي گذران اوقات فراغت گسترده ، در خارج از حوزة نفوذ شهرهاي موجود ، انديشيد . اين فضا نمي بايد در شكلي چون بعضي از پارك هاي پر منظره يا حفاظت شده حيات وحش ، مورد بررسي قرار گيرد ، هرچند كه اين فضاها اهميتي خاص داشته باشند ، اين فضا نمي تواند چيزي كمتر از يك منطقة كامل باشد ( منطقه اي كه بخش اعظم آن به صورت طبيعي ـ و تحت شكل كشت هاي مفيد ، عرضه مي گردد ) . چنين فضايي نيازهاي گذران اوقات فراغت به سبكي جديد را برآورده خواهد ساخت و بخش بزرگي از مردمان از آن بهره
خواهند برد .

نقش عمومي بسيار با اهميت ، اين است كه ، در اطراف و يا در وراي هر مركز شهري در حال گسترش ، مناطق آزاد مشخص تعيين شوند ، كه قادر باشند به كشاورزي ، باغداري و گلكاري تخصيص يافته و با صنايع روستايي مرتبط گردند . اين مناطق بايد به گونه اي مشخص شوند كه از به هم پيوستن و جوش ، خوردن واحدهاي شهري درونشان جلوگيري كنند . در هلند و در درون سرزمين كلان شهر استكهلم چنين موفقيتي ، در حدي غيرقابل چشم پوشي ، تحقق يافته است . جذابيتي را بنگريد كه مزارع لاله به هنگام به گل نشستن بهاري به وجود مي آورند . هرچند كه پيش بيني كمربندهاي سبز ، بخشي از نيازهاي جديد ما را برآورده مي كند ، اما از هم اكنون بايد به فكر يك شبكة سرسبز دائمي باشيم . شبكه اي تخصيص يافته به كاربري هاي روستايي ، چه در قلمرو مديريت عمومي قرار گيرد و چه در دست خصوصي باشد . بدين ترتيب براي گذراندن اوقات فراغت آخر هفته اي ، اين تمامي گستره و منظر منطقه است كه نقش يك پارك طبيعي را بازي مي كند ، اين سطح سبز ، بسيار وسيع تر از آن است كه تنها براي ايجاد پارك ها منظور شده باشد ، نگهداري آن فقط از طريق امكانات دولتي يا شهرداري ها ، بودجه اي هنگفت را مي طلبد . اما يك قانون گذاري قاطع مي تواند امكان حفظ اين سطح به عنوان كاربري روستايي را فراهم آورد ، بدين قرار مي توان [ ا ين ] ارزش خلاق را حفظ كرد ، مشروط بر آنكه نظام جاده ها و بزرگ راهها و خدمات حياتي ، با در نظر گرفتن توزيع جمعيت بازديد كننده ادواري ، طراحي شده باشد .

نقش جديد « معمار ـ منظر ساز » اين است كه مجموعه چشم انداز طبيعي را طوري سامان دهد كه همة عناصر در يك برنامه اوقات فراغت گردهم آورده شوند . همين كه مسئولان دولتي ، حفاظت از استعداد زمين هاي كشاورزي را از طريق نوعي مقررات منطقه بندي و نوعي
ماليات گذاري خاص بپذيرند ، نقش « معمار ـ منظر ساز » در طراحي مسيرهاي عابران پياده و زمين هاي گشت و گذار و ساماندهي كناره هاي رودخانه و سواحل دريا ، مكان هاي بي درخت درون جنگل ها براي عابران پياده تعريف مي گردد ، اين طراحي و ساماندهي به گونه اي است كه امكان دسترسي عمومي به درون هر بخش از منظر روستايي را فراهم مي آورد ، بي آنكه در عملكرد و كار و كسب روزانه خللي وارد سازد . بايد پهنه هايي متداوم از زمين هاي عمومي را تصور كرد كه در عين آنكه در همة منظر طبيعي پيچ و تاب مي خورد ، هم براي ساكنان مجاور ، هم براي سياحان قابل دسترسي هستند . نحوه قرار گيري مسيرهاي دوراني در هلند شروع اين فرايند است . فرايندي كه بر آن است براي عملكرد اوقات فراغت از تمامي منظر طبيعي بهره برد .

همين گونه برنامه ريزي نيز مي بايد براي جاده هاي اتومبيل رو انجام شود ، هدف اين جاده ها ، ديگر آن نخواهد بود كه امكان سرعت حداكثر را فراهم آورد ، بلكه هدف عرضه حداكثر آرامش و لذت زيبايي شناسانه اي است كه در مسيرهاي با سرعت محدود ، به سرزمين ارزش مي بخشد .

دگرگوني كلي منظر منطقه اي به يك پارك جمعيتي ، مجهز به خدمات حياتي پراكنده و به سهولت قابل دسترسي به روشي وابسته خواهد بود كه در آن مسئولان دولتي مي توانند مناطق محروم و انتخاب شده براي اوقات فراغت عمومي را تجهيز كنند . براي اجتناب از هرگونه نقطه متراكم ، تعدادي از زمين هاي كوچك تجهيز شده ، كافي خواهند بود .

در اين برنامه منطقه اي مربوط به فضاهاي باز ، من هيچ نوع تفاوتي را بين نيازهاي يك
كلان شهر بسيار متراكم با نيازهاي يك شهر در استان ها و يا حتي حومه ها ، نمي بينم .

اگر تصميمات سياسي لازم براي كاربست اين شبكه فضاي سبز اتخاذ شود ، بخش اعظمي از گرايش فرار از يك شهر متراكم به سوي حومه اي با ظاهري بيشتر روستايي از ميان خواهد رفت زيرا ارزش هاي روستايي كه حومه بر آن است تا آنها را از طريق امكانات كاملاً خصوصي فراهم آورد ، و واقعاً نمي تواند جز براي بخشي ممتاز و ثروتمند تحقق پذيرد ، ويژگي تفكيك ناشدني هر اجتماع شهري خواهد شد .

بازسازي موازي حومه ها و مراكز شهري

به نظر مي رسد كه اكنون دو حركت مكمل مورد نياز و ممكن هستند . يكي مربوط به جمع كردن ساخت هرزه و پراكنده حومه است ، خوابگاه ، بايد به اجتماعي متعادل با گرايشي به سوي يك باغ ـ شهر واقعي تغيير شكل داده شود ، باغ ـ شهري [ تعريف شده ] با تنوع خاص خود ، خودگرداني نسبي ، با جمعيتي بسيار متفاوت و يك صنعت و بازرگاني محلي كم و بيش مهم براي حيات بخشيدن بدان ، حركت ديگر بر مبناي كاهش متناسب تراكم كلان شهر قرار دارد . مسأله اي كه در ارتباط با تخليه بخشي از جمعيت شهر و ايجاد پارك ها ، زمين بازي ، گذرهاي سرپوشيده و باغ هاي خصوصي در مناطقي همراه است كه اجازه داده بوديم به طور فوق العاده ا ي متراكم و عاري از زيبايي و اغلب حتي نامناسب براي زندگي ايجاد كردند . در اينجا نيز مي بايد به شكلي جديد از شهر بينديشيم ، كه امتيازات زيست شناسانه حومه و امتيازات زيست شناسانه شهر را عرضه خواهد داشت و بهره جستن هاي زيبايي شناسي جديدي را مي آفريند كه اين دو شيوة زندگي طلب مي كنند .

عملكرد اساسي  شهر شامل دادن شكل جمعي به شهري است كه « مارتن بوبر » [20] آن را به درستي رابطه بين « من و تو » ناميده است : [ عملكردي ] كه امكان گردهمايي بسيار ، ملاقات هاي متعدد و رقابت هاي فراوان بين افراد و گروه هاي متفاوت را فراهم آورده و حتي زمينه ساز آنها خواهد بود ، به گونه اي كه نمايش زندگي اجتماعي بتواند در آنجا به روي صحنه آيد . بازيگران و تماشاگران ، به ترتيب نقش خود را عوض مي كنند ، عملكرد اجتماعي فضاهاي آزاد در شهر ، تجمع افراد را ممكن مي سازد ، همانگونه كه « ريمون آنون » [21] در « همپستيد گاردنز » [22]
« هانري رايت »  و « كلارنس اشتاين » نيز به گونه اي بس مشخص تر در « رادبرن » [23]  اين عملكرد نشان داده اند . وقتي كه فضاهاي خصوصي و عمومي به گونه اي همزمان و به يك شيوه برنامه ريزي طرح مي شوند . اين برخوردهاي [ اجتماعي ] در شرايطي بسيار مساعد رخ مي دهند با تأسف بايد گفت تراكم سنگين شهر ، سبب گرديده است تا به جنبة كاملاً كمي فضاي آزاد بيش از حد بها داده شود . از نظر اجتماعي ، بسياري از فضاهاي آزاد مي توانند بار بسيار بيشتري از خدمت رساني را بر عهده داشته باشند . پيش از ابعاد خالص فضاي آزاد ، بايد به كيفيت آن ـ جذابيت و دسترسي آن ـ پرداخت .

امروزه مسأله حومه در آن است كه بخشي از باقيمانده [ زمين ] اش را نه به يك فضاي اجتماعي [ مكان هاي برخورد ] بلكه به فضاي زيست شناسانه ( باغ ها ) تبديل مي كند . مسأله در شهر متراكم و متورم وارونه است . مسأله در آن است كه در محلات « بيش از حد ساخته شده » آن ، نور خورشيد ، هواي سالم ، باغ هاي خصوصي ، ميادين عمومي و مسيرهاي پياده روي را وارد ساخت ، به  گونه اي كه بتوان ، در عين به انجام رسانيدن همة عملكردهاي دقيقاً شهري ، از شهر مكاني مطلوب چون حومه هاي قديمي ساخت .

براي آنكه بتوان در شهر زيست و بچه ها را بزرگ كرد ، براي آنكه شهرهاي كهن خود را قابل سكونت سازيم ، اولين اقدام عبارت است از كاهش تراكم مسكوني محله هاي تخريبي شده ـ كه  در حال حاضر تراكم آنها به 200 تا 500 نفر در آكر [24] مي رسد ـ با شالوده اي جديد ، كه مسكن را در پارك ها و باغ هايي تجميع مي كند كه تراكم آن از 100 نفر و يا حداكثر ـ در مناطقي كه نسبت بزرگي از افراد بدون فرزند شامل مي شوند ـ 125 تا 150 نفر در آكر تجاوز نكند . نگذاريم كه فضاي بازي كه به نظر مي رسد بتواند به تراكمي بسيار زياد از خانوارها در بناهاي 15 طبقه دست يابد ، فريبمان دهد . يك فضاي آزاد عيني و انتزاعي ، به هيچ وجه معادل يك فضاي عملكردي نيست ، فضايي كه بتواند كاربري زمين هاي بازي و باغ هاي خصوصي را توأمان داشته باشد .

مرتب كردن ساختمان هاي مرتفع پيوسته با برج ها ، حتي اگر به اندازه اي از يكديگر جدا
شده باشند كه بر يكديگر سايه نيندازند . ايجاد محيطي عاري از جذابيت است ، زيرا بناهاي پيوسته يا برج ها ، خورشيد را از محيط مي گيرند و مقياس انساني را تخريب مي كنند ، محيطي كه صميميت و آشنا بودن با آن براي خردسالان حياتي و براي بزرگسالان شادي بخش است .  در بازسازي و يا آفرينش تام و تمام فضاهاي آزاد جديد شهري ، هرگونه تجربه گرايي نو و
طرح هاي جسورانه ممكن است ، طرح هايي كه بتوانند هم الگوهاي سنتي را تغيير دهند و هم الگوه هاي كليشه اي باب روز سبك معاصر را دگرگون سازند .

در اين زمينه ، هر شهري بايد جوابي متفاوت [ به مسأله ] داشته باشد . آنچه براي « آمستردام » با سفره هاي بزرگ آبي اش مساعد است در « مادريد » كاربست نخواهد داشت . ما فقط به
نقشه هاي عمومي براي بخش هاي كاملاً جديد ، كه بر روي محلات قديمي غيربهداشتي از نو برپا شده اند ، احتياجي نداريم ، بلكه ما به راه حل هايي جزئي و كاربردي در مقياس كوچك نيز نيازمنديم ، راه حل هايي كه در طول سالها و فرصت ها ، در دگرگوني بنياني محيط زيست ما تجميع خواهند شد .

Landscape and To wescape , article originellem ent paru dans la revur Landscape en 1960 et reedite dans le recueil The Highway and the City ,
                                                                            Secker & Warburg Londres . 1964

جين جيكوب

Jean Jacobs

جين جيكوب منقد معماري و شهرسازي و عضو هيئت تحريريه مجله « آركي تكچرال فورم » [25]
تا به هنگام عدم انتشار اين مجله است . كتابش تحت عنوان « مرگ و زندگي شهرهاي بزرگ آمريكا » [26] ( 1961 ) ، كه بلافاصله به صورت كتاب جيبي چاپ شد ، تأثيري چشمگير در
ايالت متحده داشت .

« ويليام . اچ ، وايت » [27] در مورد اين كتاب مي گويد : « اين يكي از برجسته ترين كتاب هايي است كه تاكنون در مورد شهر نوشته شده است ، پژوهشي تحسين برانگيز در مورد عواملي كه زندگي و روح شهر را خلق مي كنند » . 

جين جيكوب هوادار سرسخت شيوه زيست كاملاً شهري و ستايشگر كلان شهر با قيمت نابودي حومه ها و شهرهاي كوچك است . پژوهش او ، اگر چه در حال و هوايي شورانگيز انجام
مي گيرد ، بر داده هاي جامعه شناسانه عميق استوار است . انگاره هاي « كتاب مرگ و زندگي در ايجاد يك جريان جديد « هوادار شهر » در ايالات متحده نقش داشته است ، جرياني كه تا اندازه اي از تجديد الگوي مراكز شهرهاي بزرگي چون « بوستون » و « فيلادلفيا » الهام گرفته است .

دفاعيه اي براي شهر بزرگ

يكم ، ستايش خيابان

براي جذب عابران و ايجاد يك عامل ايمني ذاتي ، خيابان شهري بايد سه كيفيت اساسي را دارا باشد :

كتاب تاريخ شكل شهر ـ نوشته جميز موريس

لوئيز مامفورد ، نويسنده كتاب شهر در طول تاريخ يكي از صد روميان سرسخت مي باشد كه در اين بخش نقل قول هايي از او در نقد شهر رم خواهد آمد . بطور كلي او مي گويد كه « مشاركت خاص روميان در برنامه ريزي ، منحصر به مهندسي خشك و نمائيشان توخالي بوده است و اين ذوق خاص اين ثروتمندان تازه به دوران رسيده بود . آنها كه به اشياء ذي قيمت غنيمتشان ، مجسمه ها و ستون هاي يادبود  بسياري كه ياد برده شده و يا به دقت كپي شده بود ، به
دارائي هاي ساختگي و بدلي و دكوراسيون هاي گران قسمت و مدرن خود افتخار مي نمودند » .

و جيمز موريس در جواب اين نقد مي گويد : چنين نقدي بيش از حد خشك و خشن است ، البته شيوة زندگي روميان به خصوص در شهر روم ويژگي هاي منفي بسياري داشته است ، اما نياز به ارزيابي عادلانه تري دارد .

 



[1]- نام مامفورد در فرانسه اساساً با « فن و تمدن » همراه است ، ر . گ به :

Technique et Civilisation Editions du Seuil , paris , 1950 .

Sticks and Stones -[2]

Brown decades-[3]

[4] - هيچ يك از اين آثار به فرانسه ترجمه نگرديده است .

The Cultur of Cities -[5]

The City In History-[6]

[7]- اين اثر در فرانسه تحت عنوان « شهر در گذر تاريخ » ترجمه شده است ر. گ . به :

La Cite a travers I'Histoire Traduit par Guy et Gerard Durant , Editions du Seuil , paris , 1964

اين اثر در ا يران تحت عنوان « مدنيت و جامعه مدني در بستر تاريخ » ترجمه شده است . ر.گ به : مدنيت و جامعه مدني در بستر تاريخ ، لوتيز مامفورد ، ترجمه دكتر احمد عظيمي بلوريان ، مركز بين المللي گفت و گوي تمدن ها ، موسسه خدمات فرهنگي رسا ، تهران 1381 .

Henry Wright -[8]

Clarence Stein-[9]

Regional Planning Number-[10]

The New-York Housing and Regional Planning-[11]

Community Planning Commission-[12]

American Institute of Architecture-[13]

Town-Planning-[14]

Architectrual Recors-[15]

Architecture-[16]

Landscape -[17]

Sociological Review-[18]

[19] - عنوان از نويسنده است .

 Martin Buber-[20]

Raymond Unwin-[21]

Hampstead Gardens-[22]

Rudburn-[23]

[24] - هر آكر حدود 45/0 هكتار است

-[25]

-[26]

-[27]

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: شنبه 31 خرداد 1393 ساعت: 8:14 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 3063

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس