سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
اِسفَرایِن شهری است در شمال غربی استان خراسان شمالی. این شهر مرکز شهرستان اسفراین است.
اسفراین بین ۵۶ درجه و ۵۷ دقیقه تا ۵۸ درجه و ۷ دقیقه طول شرقی و ۳۶ درجه و ۴۰ دقیقه تا ۳۷ درجه و ۱۷ دقیقه عرض شمالی واقع شدهاست. این شهرستان از جنوب و جنوب غربی با شهرستان سبزوار، از شرق با قوچان و سبزوار و از غرب با بجنورد و شیروان همسایهاست. ارتفاع شهرستان اسفراین از سطح دریا در بلندترین نقاط قله شاه جهان ۳۰۳۲ متر و در پستترین نقطه حدود هزار متر میباشد. اسفراین در حاشیه جنوبی کوههای آلاداغ که خود در امتداد شرقی رشته کوه البرز قرار دارد و در قسمت جنوبی به ارتفاعات جغتای میپیوندد. مرکز شهرستان اسفراین شهر اسفراین و ارتفاع آن از سطح دریا ۱۲۶۰ متر است. قله شاه جهان در آلاداغ بلندتر از قلههای دیگر کوههای شانو، دلقره، برمهان، پاتو، نادری، خیبران، ارسن، کول، گاوتیغ و قره داش است. ادامه کوههای آلاداغ در قسمت غربی شهرستان اسفراین با نام سالوک معروف است. رشته کوه دیگری که به موازات رودخانه جوین قرار دارد در جهت جنوب شرقی- شمال غربی، بین شهرستانهای اسفراین و سبزوار امتداد پیدا کردهاست. ارتفاع این رشته کوه از سطح دریا ۱۳۵۳ متر است و مهمترین آنها کوه تپه سیاه و هرده گچی میباشد(جواد زاده ۱۳۸۰).
اسفراین دارای نقاط تاریخی فراوانی میباشد و بیش از ۲۵ بقعه از بزرگان و امام زادگان در این شهرستان وجود دارد. همچنین این شهر مشاهیر فراوانی را در خود پرورش دادهاست.حسن اوغلو، ابو عوانه، ابو حامد، شیخ محمد رشیدالدین، شیخ جمال الدین احمد ذاکر گوریانی اسفراینی، احمدبن ابی طاهر اسفراینی، شیخ محمد رشیدالدین، رضی الدین علی لالای اسفراینی و ابو عباس فضل بن احد اسفراینی از جمله این بزرگان هستند. (جواد زاده ۱۳۸۰).
قومیتها
طبق اثر جواد زاده (۱۳۸۰)، مردم اسفراین از ۴ قوم تشکیل شدهاند که شامل تاتها (فارسها)، ترکها، کرمانجها و هزارهها (بربریها) میباشند: ۱. تاتها فارسی زبانهایی هستند که پس از کشتارهای مردم اسفراین در اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم به روستاهای دوردست کوچیدند و اکنون در یک روستای نیش کیش زندگی میکنند و دارای لهجه خاص و آداب و رسوم قدیمی خود هستند. ۲. کرمانجها: در گذشته شاه اسماعیل، شاه عباس و نادر شاه افشار اغلب کرمانجها را برای مرزداری و دیگر مسائل سیاسی از ترکیه و عراق به مناطق مختلف استان خراسان کوچاندند. طوایف مختلف کرمانج عبارتاند از شادلو، زعفرانلو، میلانلو، ایزانلو، توپکانلو، دیرانلو - گنجدان که عموماً در روستاهای شمالی و حومه اسفراین زندگی میکنند. ۳. ترکها از ترکهای تتار و جغتایی هستند و بیشتر در بخش بام اسفراین زندگی میکنند. فرهنگ آنها سنگلاخ نام دارد و توسط امی علیشیر نوایی تالیف گردیده و یادگار دوران رشد آنهاست. ۴. بربریها که در زمان حکومت احمد خان ابدالی به نوار مرزی ایران کوچانده شده بودند و یا در دوره ناصرالدین شاه به ایران آمده بودند و توسط یکی از ملاکین و تجار معروف خراسان به نام رضا مهدوی رییس التجار به اسفراین آورده شدهاند. بربریها بیشتر در روستاهای قاسم آباد، کلاته بربرها، عباس آباد و چند روستای دیگر ساکن شدهاند و بیشتر از طوایف چوره، پالانی، چارشانگی، خوجکه، لنگر، جاقوری و دیزنگی هستند.
شهر فعلی اسفراین از ۱۹ محله تشکیل شدهاست و حدود ۳۰۰۰۰ متر مربع از خیابانهای این شهر را خیابانهای اصلی پوشش میدهند. اسفراین از جمله شهرهای صنعتی می باشد. از مهمترین کارخانه جات صنعتی این شهر می توان به مجتع فولاد اسفراین و کارخانه لوله گستر (لوله بدون درز) اشاره کرد. کارخانه های پنبه و کارتن سازی ازجمله کارخانه های اسفراین می باشد و غیر از آنها کارگاههای کوچک زیادی از جمله کارگاههای صنایع چوب، صنایع فلزی و صنایع ساختمانی وجود دارد. کارخانه کمپوت روستای کوشکی، کورههای آجر روستای اتیمز، کارخانه آسفالت شهرداری، کارخانه تولید ماکارونی و کارخانه بسته بندی خشکبار از دیگر صنایع اسفراین میباشند. در بخشهای اسفراین همچون دهستانهای حومه، زرق آباد، رویین، فرطان، میلانو، بام وصی آباد، انواع تولیدات کشاورزی و دامداری یافت میشود. سیب رویین و انگور اسفراین شهرت خاصی دارند و زمینهای قابل کشت غلات، پنبه، زیره، هندوانه، خربزه، انگور و غیره به فراوانی در این شهرستان تولید میشود. کشت توت و پرورش کرم ابریشم، زنبورداری و دامداری از فعالیتهای دیگر روستاها و شهر اسفراین است. صنایع دستی اسفراین، پارچه بافی، قالی و قالیچه بافی، جاجیم بافی و گلیم بافی است. پارچه بافی بیشتر در روستاهای رویین، محمودی و ایرج معمول است(جواد زاده ۱۳۸۰).
آب و هوا
آب و هوای اسفراین معتدل است و منابع تاریخی نیز این بر این نکته تاکید دارند. اعراب اسفراین را بلقیس میخواندهاند که یادآور سرزمینهای زیبای یمن بودهاست. قسمتهای جنوبی اسفراین به علت مجاورت با کویر دارای زمستانهای سرد و تابستانهای گرم و خشک میباشد. رودخانههای مهم اسفراین، بیدواز و رویین و قره سو میباشند. قره سو اصلیترین رود است که از ارتفاعات رشته کوههای آلاداغ و شاه جهان سرچشمه گرفته و شامل رودخانههای سنخواست، جاجرم، بیدواز، گرماب، رویین و غیرهاست. این رود پس از سیراب کردن جلگه جاجرم به طرف جنوب جریان یافته و به کالشور در جنوب سبزوار میپیوندد و سرانجام در کویر گم میشود (جواد زاده ۱۳۸۰).
پوشش گیاهی
به غیر از درختان ارس که در بلندیهای شاه جهان، سالوک و ساری گل بطور پراکنده میرویند، اسفراین دارای ۴۵۰۰۰۰هکتار مرتع و جنگل میباشد. این جنگلها که در ارتفاعات شمالی و شمال شرقی قرار دارند، اغلب از درختان پسته، انار، سماق، انجیر، زبان گنجشک، گلابی وحشی، ارغوان وانجیر وحشی... تشکیل شدهاست. پوشش گیاهی منطقه را نیز گیاهانی چون پیاز کوهی، درمنه، خارشتر، بارهنگ، اسپند، قارچ، پونه، زرشک، بومادران، استاقدوس وگزنه و قسنی، کتیرا، گون و غیره تشکیل میدهد(جواد زاده۱۳۸۰).
حیات وحش
به علت وجود مراتع و جنگلها، زیستگاه حیات وحش در قسمتهای زیادی از این شهرستان گسترده شدهاست. حیواناتی چون شغال، آهو، گرگ، گورکن، خرگوش، روباه، گراز، پلنگ، کفتار و بزکوهی در نقاط مرتع به ویژه در منطقه سالوک زندگی میکنند. منطقه حفاظت شده ساری گل در شمال شرقی اسفراین، با وسعت ۲۸۰۰۰ هکتار زیستگاه انواع وحوش و گیاهان میباشد (جواد زاده ۱۳۸۰).در تابستان 88 1قلاده ئوز پلنگ در منطقهء حفاظت شدهء باباقدرت مشاهده شده است که غکسهائه ان در همان پاسگاه موجود مئ باشد.(نوروزئ مرتضئ 1390)
پیشینه تاریخی
در مورد اسفراین بهترین شرح جغرافیایی ابوعبدا… حمد بن احمد مقدسی است که خود این ولایت را دیدهاست مقدسی مینویسد: اسفراین روستایی بزرگ و مرکز انگور خوب و کشتزار است، جاده گرگان آنرا به دو نیمه میکند. شهر آن به همین نام است. آباد و گرانقدر است، از نهری که از کوه میآید میآشامند در شهرهای این روستا مهم تر از آن نیست.بازارهای زیبا ویژگی دیگر دارد. مردم اهل حدیثند. ابوعبدا… الحاکم مولف تاریخ نیشابور که سنه ۴۰۴ هجری قمری فوت کردهاست، اسفراین را شهری خوش آب و هوا ذکر کردهاست و قباد پادشاه ساسانی نام اسفراین را به علت داشتن آب و هوای خوب مهرجان گذاشتهاست.. همچنانکه یاد اوری گردید اسفراین شهری بودهاست که قبل از اسلام در خراسان وجود داشتهاست، جزو ایالت پارت بودهاست. در تقسیمات کشوری در دوره هخامنشی، کشور ایران بر اساس ملاحظات قومی و نژادی به ۳۰ قسمت تقسیم میشدهاست که یکی از ایالت خراسان و یاپارت ذکر شدهاست بعدها یونانیها این ایالت را ساتراپ نام گذاشتند. ولی همان دولت تعداد ایالت ایران را ۲۰ نوشتهاست و پارت را ایالت شانزدهم دانستهاست سپس از روی کار آمدن اشکانیان که همان پارتها باشند ایران زمین را از وجود بیگانگان آزاد ساختند چون اسفراین را یکی از مراکز عمده پارتها میدانیم لذا در شرح آن اشارات بیشتری خواهد شد.
اکثر مورخان پارت قدیم را عبارت از دامغان - جوین سبزوار - نیشابور - قوچان درگز - اسفراین و چند شهر فعلی خراسان میدانند. ظهور و گسترش دین مبین اسلام در ایران خراسان مانند سایر بلاد ایران و شاید بیشتر درگیری و کشمکش حکام عرب و فرمانروایان ایرانی بودهاست. مسلماً صدمات انسانی و مالی بیشتری از تخریب شهرها و اماکن بودهاست و فتح اسفراین همزمان باشهرهایی چون نیشابور، ری، بیهق و توس در تاریخهای قرون و در هیچ یک از منابع اولیه اشاره به خرابی اسفراین نشدهاست. اسفراین در سال ۳۱ هجری همچنان که ذکر گردیده بدست عبدا... ابن عامر فتح شده ومردم بتدریج دین مبین اسلام را پذیرفتهاند. درباره بنیانگذار اسفراین، در منابع و ماخذ تاریخ و جغرافیا مطالب فراوان است ولی آنچه بدیهی است این نکتهاست که منابع ایران تقسیم دنیای روزگار گذشته را به فریدون نسبت میدهند که بین سه فرزند خود مسلم، تور و ایرج تقسیم کرد.
آنچه مسلم است خراسان و اسفراین که شهرکی در آن بودهاست در ایران زمین واقع شده بودهاست و باید سازنده آن را کسی بنامند که نژاد ایرانی باشند همچنانکه بانی اسفراین را اسفند یا پسر گشتاسب میدانند که از پادشاهان کیانی ایران است و به قاعده انتساب آنرا اسفراین خواندهاند.
مولف تاریخ نیشابور ابوعبدا…، محمد بن عبدا… نیشابور ی در مورد اسفراین شرحی دارد که خلاصهای از آن آورده میشود. پادشاه قباد بن فیروز چند روز آنجا بود از خضره صحرا و صحه هوا آن را مهرجان نام نهاد.
شرایط مساعد طبیعی و رودهای فراوان از محاسن عمدهای بود که امکان آبادانی این منطقه را از قدیم ممکن کردهاست.
همانطور که در ابتدا گفته شد پارت یکی از ایالات وابسته به امپراطوری هخامنشیان بودهاست و شیستاسب پدر داریوش والی پارت بوده و پارتیان در سپاه خشایارشاه در جنگ با یونانیان شرکت داشتهاند و پس از هجوم یونانیان اسکندر داریوش سوم را تاداخل مملکت پارت تعقیب کردهاست. مشیر الدوله پیر نیا در تاریخ ایران، باستان محل واقعه و تاریخ در گذشته را در محلی بین سمنان و شاهرود فعلی دانستهاست.
محمد حسن خان اعتماد السلطنه به نقل از سایر منابع این محل را چمن کالپوش دانسته که در شرق جاجرم واقع است و مولف کتاب خراسان و سیستان نیز همین محل را ذکر کردهاست. باتوجه به اینکه اهالی چمن کالپوش نیز معتقدند چمن کالپوش آخرین منزلگاه داریوش سوم است و از چمن کالپوش تا اسفراین راهی نیست، پس باید دشت اسفراین را جولانگاه مقدونیان دانست که از دستبرد و سم ستوران یونانی در امان نبودهاست. در دوره جانشینان اسکندر، اسفراین در تصرف بلوکیان بودهاست تاظهور پارتیان (اشکانیان) که این سرزمین آزاد میگردد. پارتها از همین سرزمین فعلی خراسان بخصوص شمال خراسان همچون شهرستانی مانند قوچان، اسفراین درگز قیام میکنند و در شهر آساک در آستانه تاجگذاری میکنند و سپس به تسخیر هیرگانیا میپردازند.
حکومت اسفراین در قیام سربداران را یکی از امرای مغول بنام محمود اسفراین در دست داشت که در طی چند جنگ از امیر مسعود سربدار در حوالی نیشابور شکست خورد و در تاریخ مغمول، تاریخ نیشابور و سایر کتب تاریخی این پیروزی را در سنه و ۷۳ هجری قمری دانستهاند سربداران در اسفراین پایگاه محکمی داشتهاند. این موضوع را میتوان از سکههای ضرب آن در اسفراین پی برد و یعقوب آژند مترجم کتاب خروج و عروج سربداران تالیف جان ماسون اسمیت، فصلی از کتاب خود را به ضرب سکه در اسفراین و سایر شهرهای خراسان اختصاص دادهاست. هر چند در دوره ایلخانان مغول نیز در اسفراین سکه ضرب شدهاست. اسفراین در زمان حمله امیر تیمور به ایران سنه ۱۳۸۱ میلادی مطابق ۷۸۲ هجری قمری نیز صدمه میبیند، شهر تخریب میشود و مردم کشتار میشوند و دولتشاه سمرقند اشاره به یاغی شدن سلطان محمد بن بایسنقر بر جدش شاهرخ میکند و بین سلطان محمد و برادرش بابر سلطان در حدود چناران از نواحی اسفراین و در بند شغان جنگی در سنه ۸۵۵ هجری قمری در میگیرد و دهات زیادی تخریب میشود. در دوره صفویه به خصوص در زمان سلطنت شاه اسماعیل اول و شاه طهماسب وشاه عباس اسفراین یکی از شهرهایی بودهاست که مورد و غارت و قتل و نجات ازبکان قرار میگیرد.
شاه اسماعیل صفوی برای دفع ازبکان از اسفراین عبور میکند و به مرو میرود و ازبکان را شکستی سخت میدهد و پس از روی کار آمدن شاه طهماسب عبید خان ازبک اسفراین را متصرف میشود و مردم را مورد قتل و غارت قرار میدهد. در دوره شاه عباس اسفراین بدست چند تن از امرای صفوی اداره میشدهاست که در تاریخ عالم آرای عباسی به آن اشاره شدهاست در دوره شاه طهماسب آخرین پادشاه صفوی موقعی که او از مازندران به طرف مشهد میآمده از اسفراین عبور کردهاست. بارتولد مینویسد : اسفراین در سنه ۱۷۳۱ میلادی بدست افاغنه ویران شدهاست و این دوران معاصر بااواخر سلطنت شاه طهماسب وروی کار آمدن نادر شاه است. در دوره حکومت نادرشاه تا سلطنت ناصرالدین شاه قاجار از حوادث روزگار در امان نبودهاست بر اثر ویران شدن شهر و بخصوص کور شدن قنوات متعددی که شهر قدیمی اسفراین را مشروب میساخته، مردم بتدریج کوچ کرده و درمکان فعلی شهر اسفراین به ساختن قلعه کوچکی پرداختهاند بعداً آنچه در دوره قاجاریه راجع به اسفراین نوشتهاند، مربوط به شهر جدید اسفراین است.
آثار باستانی شهر ستان اسفراین شهر تاریخی بلقیس اسفراین امامزاده بابا قدرت امامزاده سلطان مصیب ارگ دولت اباد سد باهره قزلرقلعه شاه جهان رباط راونیز
آسیاب آبی بام
یکی از آسیابهای بی همتای شهرستان اسفراین است که در گذشته جزو ولایت جهان ارغیان محسوب می شده است . این اسیاب متعلق به قرون ۴-۵ ه.ق است که در دوره های متعدد مرمت گشته است و این آسیاب در اصل متعلق به روستای تاریخی و پررمز راز اسفنج از ولایت ارغیان تعلق داشته که متاسفانه بخش اعظمی از آن توسط سیلاب تخریب گشته واگر چاره ای به این اثر نشود تمام آن از بین خواهد رفت .
آسیاب آبی روستای جهان از شهر ستان اسفراین این اسیاب حدود 4 کیلومتری شمال روستای جهان قرار دارد که بخش اعظمی از ان توسط سودجویان تخریب شده که نیاز به ثبت ملی می طلبد.[۱]
در اسفراین، مراکز فرهنگی متعددی مشغول به غعالیت اند که یکی از موفق ترین آن که در حال انجام وظیفه می باشد و در مراسمات فرهنگی شهرستان نقش خوبی دارد هیئتی به نام هیئت مکتب الشهدا است.
اسفراین در سال 1325از شهرستان سبزواران جداشد و نام اسفراین را بر ان نهادند تا نشان دهنده ی قدمت مردمان ان دیار و اقوامش باشند!!!!
--79.127.108.55 ۲۹ دسامبر ۲۰۱۱، ساعت ۰۵:۰۸ (UTC)== منابع ==
هاشم جوادزاده، ۱۳۸۰، کتاب خراسان، ص ۱۴۷-۱۴۴، کانون آگهی ایران نوین
نیک گفتار، احمد، بررسی باستان شناختی پهنه فرهنگی شهر تاریخی اسفراین، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران.1387
نیک گفتار، احمد، جغرافیای تاریخی ارغیان، انتشارات کیهان اندیشه، چاپ اول، مشهد ، 1387
نیک گفتار، احمد، محمد حسن بهنامفر، معرفی و شناسایی سکه های ضرب شده در شهر اسفراین، انتشارات راهیان سبز ،1387
نیک گفتار، احمد، مختصری از پیشینه سکه های تاریخی ضرب شده درشهر های خراسان، انتشارات راهیان سبز ،1389
نیک گفتار، احمد، محمد حسن بهنامفر، جغرافیای تاریخی ارغیان، مجله پژوهشهای تاریخی، شماره 102، دانشگاه تهران 1390
[[وحدتی، علی اکبر و احمد نیک گفتار، نقش راههای تجاری در شکوفای و افول اسفراین ،(کتاب پژوهشهای باستان شناختی در شهر بلقیس) انتشارات اداره کل سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان خراسان شمالی ،1389، ص 56]]
[[وحدتی، علی اکبر و احمد نیک گفتار، تاریخ سیاسی اسفراین در دوران اسلامی، در کتاب پژوهش های باستان شناختی در شهر بلقیس، انتشارات اداره کل سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان خراسان شمالی ،1389، ص 35
به طور کلی مقولهی فرهنگ در عرصهی حیات اجتماعی، پدیدهای بسیار پیچیده و چند بعدی درنظر گرفته میشود و از این رو، پژوهشگران حوزهی مطالعات اجتماعی و فرهنگی هر کدام بسته به دیدگاه خاص و نظرگاه ویژهی خود، تعریف خاص خود را از پدیدهی فرهنگ عرضه نمودهاند. به رغم اینکه در برخی از موارد، بین دستهای از این تعاریف نوعی همپوشی به چشم میخورد، اما با وجود این امر در ادبیات مطالعات فرهنگی و مسایل اجتماعی مواردی را نیز میتوان یافت که طی آن دیدگاههای بسیار متنوع، گسترده و در برخی موارد متناقض عرضه شده باشند (کینژاد، 1384: 4-3). از این رو، هنگامی که به سراغ مقولهی «سیاستگذاری فرهنگی» میرویم، بدون شک با میدانی پرتلاطم از آراء و اندیشههای گوناگون و نظرات مختلف و متنوعی روبهرو میشویم؛ چراکه مبانی و پیشفرضهای یک سیاستگذار فرهنگی با آن دسته از تعاریف، پیشفرضها و مبانی فکری سیاستگذار فرهنگی دیگر متفاوت خواهد بود. بدون شک چنین تفاوتی منجر به پیدایش سیاستگذاریهای مختلف و متنوع و در برخی از موارد متناقض و متضاد در عرصهی فرهنگ خواهد شد. در واقع، به بیان دیگر، موضوع شناخت مسأله و تعریف آن و همچنین بررسی دقیق، علمی و موشکافانهی ابعاد مختلف آن به منظور حل مسأله و مشکل سیاستی در فرهنگ سیاستگذاری (وحید، 1382: 10-9 ؛ وحید، 1388: 28-26) به مثابهی نخستین گام در چرخهی سیاستگذاری از همان ابتدای راه، مسیر متفاوتی را برای سیاستگذاری در عرصهی مقولهی فرهنگ فراهم خواهد ساخت. در نتیجه، این نگاه متفاوت در مراحل بعدی چرخهی سیاستگذاری عمومی از تدوین و صورتبندی مسأله گرفته تا مرحلهی مهم و تأثیرگذار اجرای سیاستهای فرهنگی و حتی در مرحلهی ارزیابی این گونه سیاستها و در صورت لزوم تغییر آنان، رد پا و اثر و نفوذ خود را بر جای خواهد گذاشت (اشتریان، 1381: 102-100). از این رو، عرصهی سیاستگذاری فرهنگی را میتوان به نوعی میدان تقابل، رویارویی و حتی نبرد اندیشههای متنوعی دانست که از خاستگاه و مبانی معرفت شناختی متفاوتی برخوردارند.
با این حال، از آنجا که نقطهی تمرکز پژوهش حاضر، بحث سیاستگذاری فرهنگی در وزارت آموزش و پرورش در ایران است، شاید بتوان به نوعی اینگونه ادعا نمود که محدود نمودن موضوع سیاستگذاری فرهنگی به یک دستگاه اجرایی و وزارتخانهای خاص تا حدودی – البته مسلم است که نه به طور کامل و صددرصد بتواند از گستردهی متنوع اندیشههای گوناگون و آراء و دیدگاه-های مختلف در عرصهی سیاستگذاری فرهنگی بکاهد و در واقع این امکان را فراهم آورد که نقطهی شروع مناسبی برای موضوع و مبحث پژوهش حاضر تلقی گردد که در ادامه به توضیح و تبیین این مطلب خواهیم پرداخت.
بدون شک، آموزش و پرورش به مثابهی یک نهاد جامعه شناختی – اجتماعی تأثیرگذار در عرصهی مسایل و موضوعات اجتماعی نقش بسزایی در حوزهی فرهنگ و سیاستگذاری فرهنگی دارد. شاید کمتر کسی را در دوران معاصر حیات اجتماعی بتوان یافت که گذرش دست کم برای یکبار هم که شده به مؤسسات و سازمانهای متولی امر آموزش نیفتاده باشد. البته در این راستا، نباید این نکتهی مهم را از نظر دور داشت که در هر دولت – ملتی، وزارتخانهی آموزش و پرورش که عهدهدار آموزش رسمی – عمومی افراد جامعه است، صرفاً به مثابهی یکی از مؤسسات و سازمان-های متولی آموزش محسوب میگردد و نهاد آموزش و پرورش صرفاً در این وزارتخانه یا سازمان خلاصه نمیگردد.
اما با این حال، در این پژوهش هنگامی که صحبت از آموزش و پرورش به میان آورده می-شود، مقصود و منظور در واقع وزارتخانهی آموزش و پرورش است که متولی و عهدهدار امر آموزش و تعلیم و تربیت از حدود دوران 6 سالگی در دوران کودکی تا حدود سنین 18-17 سالگی در اواخر دوران نوجوانی است. از آنجا که بر اساس نظریههای مختلف در فلسفهی آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت، این دوران نقش بسیار مهم و برجستهای در زندگی یک فرد دارد، در نتیجه اهمیت و نقش وزارتخانهی آموزش و پرورش در عرصهی شکلدهی به فرهنگ عمومی قابل انکار نیست. با درنظر گرفتن این نکته میتوان اینگونه اذعان نمود که وزارت آموزش و پرورش به عنوان یکی از سازمانهایی که موظف است به ترویج و نهادینه سازی فرهنگ عمومی جامعه بپردازد نقش مهم و کلیدی در سیاستگذاری فرهنگی دارد (ابراهیم آبادی، 1391: 29). در واقع، مفروض اصلی این پژوهش آن است که نقش و کار ویژهی این وزارتخانه صرفاً در بحث آموزش و سیاستگذاری آموزشی خلاصه نمیشود، بلکه به نوعی این وزارتخانه عهدهدار بخشی از سیاستگذاری فرهنگی نیز محسوب میشود و منحصر نمودن وظیفهی این وزارتخانه صرفاً به امر آموزش نوعی محدود نمودن شرح وظایف آن است. حال این پرسش مطرح میشود که سیاستگذاری فرهنگی در وزارت آموزش و پرورش چگونه صورتبندی و تدوین شده است و اساساً چه جنبههایی از سیاستگذاری فرهنگی را میتوان در برنامهریزیهای کلان این وزارتخانهها مشاهده نمود؟ به بیان دیگر، مؤلفههای اصلی و اساسی و در واقع ساختار آفرین سیاستگذاری فرهنگی در وزارت آموزش و پرورش کشورمان کدام است؟ و آیا از بستر و رهگذر برنامههای عملیاتی مدون و مصوب در این وزارتخانه میتوان به شکلی از سیاستگذاری فرهنگی دست یافت؟
این پژوهش بر آن است تا پاسخ یا پاسخهایی متقن و منطقی برای این پرسشها و پرسش-هایی از این دست بیابد. از این رو، به منظور دستیابی به این هدف باید تاریخ آموزش و پرورش در ایران از اواسط دوران قاجار، یعنی از زمان ناصرالدین شاه و تأسیس دارالفنون به دست امیرکبیر و با کمک سایر مستشاران و نخبگان آن زمان تا به امروز مورد بررسی قرار گیرد. اما از آنجا که پرداختن به چنین موضوع گستردهای در حیطهی پژوهش حاضر نیست، با مفروض گرفتن این نکته که به هر تقدیر وزارت آموزش و پرورش در طی تاریخ خود که افزون بر یک قرن را پشت سر نهاده است، سیر تکامل و تحول خود را طی نموده است و به رغم وجود فراز و نشیبهای فراوان خود در طی این دوران، همواره به سمت تکامل و تحول پیش رفته است. از این رو، این پژوهش سند تحول بنیادین وزارت آموزش و پرورش را به مثابهی آخرین سند سیاستی مصوب و برنامهی عملیاتی مدون در این وزارتخانه مبنای بررسی قرار داده است و در نتیجه بر آن است تا با بررسی موشکافانه و تجزیه و تحلیل دقیق این سند بدین پرسش پاسخ دهد که آیا در وهلهی اول اساساً میتوان نوعی سیاستگذاری فرهنگی را بر اساس این سند تدوین نمود؟ و در صورتیکه پاسخ به این پرسش مثبت است این نوع سیاستگذاری فرهنگی از چه ویژگیها، مؤلفهها و مشخصههایی برخوردار خواهد بود؟
در یک جمعبندی کلی و اجمالی از آنچه که تاکنون مطرح گردید میتوان اینگونه نتیجه گرفت که از آنجاکه مقولهی فرهنگ پدیدهای چند بعدی و پیچیده است، به ناچار سیاستگذاری فرهنگی نیز موضوع مناقشه آمیزی خواهد بود. از سوی دیگر، یکی از کارویژههای اصلی وزارتخانهی آموزش و پرورش به مثابهی یکی از مهمترین سازمانهایی که مسوول سیاستگذاری فرهنگی است، ارایهی راهکارهایی در راستای نهادینه سازی فرهنگ در جامعه از سنین کودکی تا اواخر سنین نوجوانی است. از آنجا که بررسی کل تاریخ تحول آموزش و پرورش در ایران از آغاز تا به امروز در حیطه-ی این پژوهش نمیگنجد و حتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 نیز، دولتهای مختلف با رویکردهای مختلفی قدرت را به دست گرفتهاند و در نتیجه نگاههای نسبتاً مختلف و متنوعی بر وزارت آموزش و پرورش حکمفرما شده است، از قبیل دوران دفاع مقدس و جنگ تحمیلی، دوران سازندگی و توسعهی اقتصادی، دوران اصلاحات و توسعهی سیاسی و در نهایت دوران گفتمان عدالت محوری و ....؛ در نتیجه نوع سیاستگذاریهای فرهنگی در یک دورهی خاص با سایر دورهها متفاوت است. از این رو، سند تحول بنیادین به مثابهی آخرین برنامهی عملیاتی مدون و سند سیاستی مصوب مبنای پژوهش حاضر قرار گرفته است تا از کلی گویی، آشفتگی ذهنی و پراکندگی مطالب جلوگیری شود. از این رو برای درک بهتر سیاستگذاری فرهنگی بر مبنای این سند، نگاهی هرچند گذرا به بخشها و فصول این سند خالی از لطف نیست.
سند تحول بنیادین در آذرماه سال 1390 در شورای عالی انقلاب فرهنگی و با امضای ریاست جمهور وقت و رئیس شورای عالی انقلاب فرهنگی به تصویب نهایی رسید. این سند در طول 15 جلسهی کاری از تاریخ 12/11/1389 تا تاریخ 5/7/1390 مورد بررسی و در نهایت تصویب قرار گرفت. از آنجا که این سند در شهر مشهد به تصویب رسیده است، به نام سند مشهد مقدس نیز شناخته میشود (سند تحول بنیادین: 4و36)
البته خود این نامگذاری نیز نشانگر نوعی ارزشی بودن و مبتنی بر هنجارهای دینی بودن این سند است که در ادامهی بحث، به این موضوع بیشتر پرداخته خواهد شد.
این سند در 8 فصل تنظیم شده است. قبل از مقدمهی سند سخنانی از امام خمینی بنیانگذار انقلاب اسلامی، به نقل از صحیفهی ایشان نقل شده است که در آن به کلیهی مسوولین و تمامی دستاندرکاران نظام جمهوری اسلامی ایران سفارش شده است که به هر شکل ممکن وسایل و موجبات ارتقای اخلاقی، اعتقادی، علمی و هنری جوانان را فراهم سازند و نسل جوان را تا مرز رسیدن به بهترین ارزشها و نوآوریها همراهی نمایند و روح استقلال و خودکفایی را در آنان زنده نگاه دارند. (سند تحول بنیادین: 2). در واقع، همانطور که از سخنان ایشان استنباط میشود، از نگاه عالیترین مقام مسوول در یک نظام سیاسی، مسایل اخلاقی و اعتقادی بر مسایل علمی و هنری اولویت دارند و این موضوعی درخور تأمل است که در واقع، در خود سند نیز میتوان رگهها و آثار و ردپاهایی از این اولویت بندی و ترجیحات را مشاهده نمود به طوری که حتی موضوع اهمیت مسایل علمی نسبت به مسایل هنری در سند تحول نیز مشهود است.
پس از اشاره به سخنان بنیانگذار انقلاب اسلامی، سخنان آیتالله خامنهای، رهبر کنونی انقلاب آورده شده است (سند تحول بنیادین: 3).
آنچه که در سخنان ایشان بسیار چشمگیر و برجسته است دغدغهی ایشان نسبت به امر تحول در آموزش و پرورش است که البته این مسأله مبتنی بر سخنرانی ایشان در دیدار با جمعی از فرهنگیان کشور در سال 1385 است که به تاریخ 12/2/1385 به مناسبت هفتهی بزرگداشت مقام معلم و مصادف با سالروز شهادت آقای مرتضی مطهری مطرح شده است که در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران و مناسبات فرهنگی از این ایام تحت عنوان «هفتهی بزرگداشت مقام معلم» و «روز معلم» یعنی 12 اردیبهشت ماه یاد میشود که مصادف با شهادت آقای مرتضی مطهری در سال 1358 است. رهبر انقلاب در سال 1385 در این دیدار به دو نکته اشاره میکنند. نکتهی اول آن که از دیدگاه ایشان آموزش و پرورش شدیداً نیازمند یک تحول اساسی است و نکتهی دوم آن است که به نظر ایشان بهترین افراد و برجستهترین متفکرین و نخبگان کشور در زمینههای مختلف علمی، فرهنگی و ... باید طرح مزینی را برای آموزش و پرورش تدوین سازند؛ چراکه بنیان این نهاد و در واقع سازمان آموزش و پرورش برگرفته از مفاهیم و اندیشههای غربی است و از این رو، این نیاز مبرم وجود دارد که فلسفهی آموزش و پرورش اسلامی باید روشن و مشخص گردد و بر اساس این فلسفه است که باید افق آتی و آیندهی آموزش و پرورش کشور معلوم گردد و سیاستگذاران این عرصه باید بدانند که به دنبال چیزی هستند و میخواهند به کجا بروند و بر اساس آن نوعی مرزبندی و خطکشی انجام شود و برنامهریزی صورت پذیرد تا راهکارهای اجرایی مشخص شود و در یک کلام آن که آموزش و پرورش باید خود را از روزمرگیای که بدان دچار شده است، نجات دهد. ایشان یک سال بعد یعنی در سال 1386 به این نکته اشاره نمودند که در پشت واژهی تحول، کار بسیار گسترده و عظیمی نهفته است و اساساً نظام آموزش و پرورش کنونی در کشور ساخته و پرداختهی تفکر اسلامی و برنامههای بومی نبوده است؛ بلکه بنای آن بر فلسفهی غربی بوده است و آن اندیشهای بوده است که نه مبنای کار جامعهی اسلامی بوده است و نه جامعه-ی ما به دنبال آن فلسفه بوده است و این نکتهای است که پس از این تاریخ وارد گفتمان نظام آموزش و پرورش ایران گردید؛ به طوری که بسیاری از مسوولین وزارت آموزش و پرورش بر آن تأکید ورزیدند (محمدیان، 1391: 6).
هدف از اشاره به اینگونه سخنان آن است که در واقع، در فضای سیاستگذاری در جمهوری اسلامی ایران، همین نظرات است که راهکارها و چشماندازها را مشخص میسازد و اینکه در آغاز این سند به این گونه سخنان اشاره شده است، خالی از علت و دلیل و بیجهت نبوده است. البته در بسیاری از اسناد دیگر در سایر نقاط جهان نیز میتوان چنین نقل قولهای سیاسی را در آغاز اسناد سیاسی مشاهده کرد. به عنوان مثال، در سند دیپلماسی عمومی ایالات متحدهی آمریکا، قبل از پرداختن به متن سند، سخنان رئیس جمهور وقت آمریکا، جورج دبلیو بوش ، در آغاز این سند آورده شده است(U.S National Strategy for Public Diplomacy and Strategic Communication, December14,2006).
در مقدمهی سند تحول بنیادین، به این نکته اشاره شده است که عرصهی تعلیم و تربیت یکی از مهمترین زیرساختهای تعالی همه جانبهی کشور و ابزاری جدی در راستای ارتقای سرمایهی انسانی شایستهی کشور در زمینههای گوناگون است و از این رو، تحقق آرمانهای متعالی انقلاب اسلامی ایران همچون احیای تمدن عظیم اسلامی، حضور سازنده، فعال و پیشرو در بین ملتها و کسب آمادگی برای برقراری عدالت و معنویت در جهان در گرو تربیت انسانهای عالم، متقی و آزاده و خلاق است و این تعلیم و تربیت باید بتواند «حیات طیبه»، «جامعهی عدل جهانی» و «تمدن اسلامی – ایرانی» را تحقق بخشید. در پرتو چنین سرمایهی انسانی متعالی است که جامعهبشری آمادگی تحقق حکومت جهانی «انسان کامل» را پیدا میکند و در سایهی چنین حکومتی ظرفیت و استعدادهای بشری به شکوفایی و کمال خواهد رسید.
در فصل اول سند تحول بنیادین که تحت عنوان «کلیات» نامگذاری شده است، اصطلاحات و واژگان کلیدی به کار رفته در سند مورد بحث و بررسی قرار گرفتهاند و تعریف شدهاند. در ادامهی بحث و در بررسی و نقد و تجزیه و تحلیل این سند، برخی از این واژگان کلیدی را بیشتر مورد بحث و بررسی قرار میدهیم. اما با این حال در اینجا صرفاً به صورت فهرستوار به این مفاهیم اشاره میشود. اصطلاحات کلیدی به کار رفته در این سند عبارتند از «نظام تعلیم و تربیت رسمی و عمومی» ، «تعلیم و تربیت»، «ساحتهای تعلیم و تربیت»، «نظام معیار اسلامی»، «شایستگیهای پایه»، «هویت»، «معلم و مربی» - که این دو واژه مترادف با همدیگر به کار رفتهاند - «جامعهی اسلامی»، سنین لازمالتعلیم»، «حیات طیبه»، «چشمانداز»، و «نظام دوری».
در فصل دوم که تحت بیانیهی ارزشها نامگذاری شده است، پس از بیان منابع ارزشی سند، به 30 گزارهی ارزشی که محور نظام تعلیم و تربیت است، اشاره شده است که در ادامهی بحث به نقد و بررسی این گزارهها میپردازیم.
فصل سوم تحت عنوان «بیانیهی مأموریت» نامگذاری شده است که در این قسمت به این نکته اشاره شده است که نهاد آموزش و پرورش مأموریت دارد تا با تأکید بر شایستگیهای پایه، زمینهی دستیابی دانشآموزان در سنین لازمالتعلیم طی 12 پایهی تحصیلی (چهار دورهی سه ساله)، به مراتبی از حیات طیبه در ابعاد فردی، خانوادگی، اجتماعی و حتی جهانی را به صورتی منسجم و نظاممند، همگانی، عادلانه و الزامی در ساختاری کارآمد و اثربخش فراهم سازد و انجام این مهم نقشی زیرساختی در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی خواهد داشت.
فصل چهارم که تحت عنوان «چشمانداز» نامگذاری شده است؛ به ویژگیهای نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی در افق 1404 میپردازد. در این فصل مبحثی ذیل عنوان «مدرسه در افق چشمانداز» مطرح گردیده است که طی آن به این نکته اشاره شده است که بر پایه چشم انداز 1404، «مدرسه جلوهای از تحقق مراتب حیات طیبه، کانون عرضهی خدمات و فرصتهای تعلیم و تربیت، زمینهساز درک و اصلاح موقعیت توسط دانشآموزان و تکوین و تعالی پیوستهی هویت آنان بر اساس نظام معیار اسلامی، در چارچوب فلسفه و رهنامهی نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی جمهوری اسلامی ایران محسوب میشود»، (سند تحول بنیادین: 13) که در این فصل به ویژگیهای آن اشاره شده است.
فصل پنجم تحت عنوان «هدفهای کلان» نامگذاری گردیده است که در این فصل، در مجموع به 8 هدف کلان اشاره شده است. (سند تحول بنیادین: 15).
فصل ششم ذیل عنوان «راهبردهای کلان» نامگذاری شده است که در این فصل، مجموعاً به 15 راهبرد کلان اشاره شده است (سند تحول بنیادین: 17-16). نکتهی مهم در این فصل آن است که در این فصل به این موضوع پرداخته شده است که هر یک از این راهبردهای کلان با کدام یک از اهداف کلان – که در فصل پیشین (یعنی فصل پنجم) بدان اشاره شده است متناظر و مرتبط است.
اما مفصلترین و مسبوطترین فصل سند تحول بنیادین، فصل هفتم است که ذیل عنوان «هدفهای عملیاتی و راهکارها» نامگذاری شده است. در این فصل، در مجموع فهرست 23 راهکار کلی مختلف بیان شده است که در ذیل هر راهکار، جزئیات اجرایی و عملیاتی آن نیز مطرح شده است (سند تحول بنیادین: 33-18) که در نقد و بررسی و تجزیه و تحلیل سند جزئیات این فصل را بیشتر و به صورت دقیقتر مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهیم داد.
در نهایت، فصل هشتم سند تحول بنیادین (فصل پایانی) ذیل عنوان «چارچوب نهادی و نظام اجرایی تحول بنیادین آموزش و پرورش» نامگذاری شده است. در این فصل به این موضوع پرداخته شده است که برای تحقق اهداف و برنامههای سند ملی آموزش و پرورش در افق چشم-انداز، سیاستگذاری، برنامهریزی و نظارت بر فرآیند تحول بنیادین در دو سطح صورت میپذیرد:
بخش اول یا سطح اول، سیاستگذاری و تصمیمگیری کلان و همچنین نظارت و ارزیابی راهبردی فرآیند تحول بنیادین نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی بر پایهی این سند است که این مهم بر عهدهی شورای عالی انقلاب فرهنگی است. اما، سطح دوم یا بخش دوم مربوط به برنامه-ریزی و نظام اجرایی است که در وهلهی اول شورای عالی آموزش و پرورش مسوولیت اجرایی سند را بر عهده دارد و در گام بعدی خود وزارت آموزش و پرورش مسوولیت نهادینه سازی و اجرای سند ملی آموزش و پرورش (شامل بنیانهای نظری و سند تحول راهبردی) و طراحی و تدوین برنامههای اجرایی سند تحول راهبردی را بر عهده دارد. اما در مجموع به این نکته اشاره شده است که تمام دستگاه و نهادها خصوصاً رسانهی ملی موظفند در چارچوب این سند با نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی همکاری لازم را به منظور تحقق اهداف تحول بنیادین آموزش و پرورش به عمل آورند و در پایان این فصل به موضوع نحوهی ترمیم و به روز رسانی سند تحول بنیادین اشاره شده که طی آن این فرآیند در افق چشمانداز در بازههای زمانی پنج ساله از تاریخ تصویب آن و مطابق با بنیانهای نظری سند ملی (فلسفهی تعلیم و تربیت در جمهوری اسلامی ایران، فلسفهی تعلیم و تربیت رسمی – عمومی در جمهوری اسلامی، رهنامهی نظام تعلیم و تربیت رسمی – عمومی در جمهوری اسلامی ایران) پس از تصویب از سوی شورای عالی آموزش و پرورش به تصویب نهایی شورای عالی انقلاب فرهنگی خواهد رسید. (سند تحول بنیادین: 35-34).
همانگونه که پیشتر نیز بدان اشاره شد، سیاستگذاری فرهنگی مقولهای چند بعدی و پیچیده است؛ از این رو، برای خودداری از کلی گویی، ذیل چند عنوان فرعی به بررسی موضوعاتی همچون مسایل اعتقادی – ارزشی، بحث هنرهای زیبا و پیشرفتهای علمی و آکادمیک و مهارتهای فنی حرفهای و مهارتهای زندگی با موضوع سیاستگذاری فرهنگی میپردازیم.
در سرتاسر سند تحول بنیادین بحث تأکید بر آموزههای دینی، تمدن اسلامی – ایرانی، حکومت جهانی انسان کامل، حیات طیبه، نظام معیار اسلامی، جامعهی عدل جهانی و .... به چشم میخورد. دست کم این نکته که در ذیل این سند، سند مشهد مقدس نگاشته شده است، خود حاکی از این امر است و گویای این واقعیت است که نوعی نگاه ارزشی بر این سند حاکم است. با این حال، هنگامی که به سراغ راهکارها و برنامههای اجرایی میرویم، به عنوان مثال ساختن نمازخانه و توجه به نوسازی مدارس فرسوده با تأکید بر ایجاد نمازخانه در کلیهی مدارس، به مثابهی یک سیاست فرهنگی قلمدادشده است (سند تحول بنیادین: 29 راهکار 1-14). حال، این پرسش مطرح میگردد که آیا صرفاً با ایجاد یک فضای فیزیکی میتوان ارزشها و اهداف سیاستی را محقق نمود و بدانها جامعهی عمل پوشاند؟
نکتهی دیگر آن است که در برخی از راهکارها نوعی افراطیگری مشاهده میشود. برای مثال، در یکی از راهکارهای فصل هفتم ذیل عنوان «ترویج و تعمیق فرهنگ حیا، عفاف و حجاب متناسب با قابلیتها و ظرفیتهای نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی اشاره شده است که وزارت آموزش و پرورش موظف است به ایجاد ساز و کارهای لازم برای هماهنگی رسانهها و تولید کنندگان کتب و مواد آموزشی، لوازمالتحریر و تجهیزات آموزشی و تربیتی در جهت ترویج فرهنگ حیا، عفاف و حجاب مناسب در دانشآموزان» مبادرت ورزد (سند تحول بنیادین: 22 راهکار 4-3). با بررسی دقیق این راهکار، این مسأله به ذهن خطور میکند که آیا واقعاً وسایل و مواد کمک آموزشی و تجهیزاتی از این دست، همچون لوازمالتحریر ساده به چه شکلی میتوانند ترویج کنندهی فرهنگ ضد دینی با غیر دینی باشند و در واقع چند درصد از لوازمالتحریر موجود در بازار از این قابلیت، پتانسیل و توانایی برخودارند که بتوانند در خلاف جهت فرهنگ حیا و عفاف در اختیار دانشآموزان قرار بگیرد؟
در واقع، به نظر میرسد این نوع نگاه افراطی، نه تنها به ترویج فرهنگ غنی اسلامی، تعالیم و آموزههای اصیل و ناب قرآن کریم و .... کمک نکرده است، بلکه در بسیاری از موارد به نوعی واکنشهای معکوس، دلزدگیها و سرخوردگیهایی نیز منجر گردیده است.
تأکید بر ارتباط بیشتر وزارت آموزش و پرورش با حوزههای علمیه، مساجد و مراکز دینی در مقایسه با دانشگاهها، مؤسسات آموزش عالی و مراکز پژوهشی، تحقیقاتی و علمی در عصر جهانی شدن، قدری نیاز به تأمل بیشتر دارد. از این رو، به نظر میرسد که توجه بیش از اندازهی سند تحول بنیادین به ترویج فرهنگ اسلامی در عمل نتیجهی معکوس به همراه داشته است.
از بررسی سند تحول بنیادین میتوان اینگونه نتیجهگیری نمود که در حدود نیمی از راهکارهای ارایه شده در فصل هفتم به این بحث اختصاص یافته است و این در حالی است که وزارت آموزش و پرورش امروزه با مسایل و مشکلات فراوانی روبهروست که بسیاری از این مشکلات بر سیاستگذاری فرهنگی در این وزارتخانه تأثیر – در واقع تأثیر منفی – گذاشتهاند، ولی متأسفانه در سند تحول بنیادین حتی اشارهای اندک و جزیی هم به این مسایل و مشکلات نشده است که از آن جمله میتوان به بحث نوسازی مدارس فرسوده، تأمین بودجه و اعتبار برای هزینههای جاری، عمرانی و پرسنلی نیروهای شاغل، مدیریت منابع انسانی، تأمین وسایل گرمایشی و جمعآوری وسایل گرمایشی فرسوده و خطرزا، تدوین برنامهی مدون در جهت استخدام نیروهای جدید و بسیاری از مسایل دیگر اشاره نمود. حتی آن دسته از راهکارهایی که برای سایر مسایل – غیر از ترویج و گسترش فرهنگ دینی – ارایه گردیده است، بسیار مختصر و موجز مطرح شده است و در برخی موارد از ابهام و کلی گویی برخوردار است که در ادامه به برخی از این موارد در سند تحول بنیادین اشاره خواهیم نمود.
در فصل ششم سند که تحت عنوان «راهبردهای کلان» نامگذاری شده است، بر گسترش و تعمیق فرهنگ پژوهش و ارزشیابی، خلاقیت و نوآوری، نظریه پردازی و مستندسازی تجربیات علمی – تربیتی بومی در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی تأکید شده است (سند تحول بنیادین: 16 بند 6) و نیز «بهرهمندی هوشمند از فناوریهای نوین در نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی مبتنی بر نظام معیار اسلامی» مورد تأکید قرار گرفته است. (پیشین، 16 بند 7).
این مسأله حکایت از این واقعیت دارد که در راهبردهای کلان به مسایل مرتبط با پژوهش و موضوعات علمی و استفاده از فناوری نوین اشاره شده است، اما این مسایل از اهمیت کمتری نسبت به مسایل ارزشی و اعتقادی برخوردارند و از اولویت چندان زیادی برخوردار نیستند. با پذیرش این فرض که در بیان راهبردهای کلان و اهداف کلان نوعی اولویت بندی به چشم می-خورد و مسایل مهمتر و حساستر از نگاه و دیدگاه تدوین کنندگان سند در مقایسه با سایر مسایل و موضوعات مطرح شده از اهمیت بیشتری برخوردارند، میتوان اینگونه استنباط نمود که ارتقای جایگاه علم و علم آموزی از اهمیت کمتری در مقایسه با سایر راهبردها و اهداف کلان برخوردار است؛ چراکه این موضوع به عنوان آخرین راهبرد کلان در فصل ششم سند مطرح شده است (سند تحول بنیادین: 17 بند 15)
افزون بر این هنگامی که به سراغ فصل هفتم (هدفهای عملیاتی و راهکارها) میرویم، توسعهی ظرفیت پژوهش و نوآوری، نظریه پردازی و مستندسازی تجربیات تربیتی بومی به عنوان آخرین راهکار (راهکار شمارهی 23) مطرح شده است و در ذیل هر راهکار، مسایل کلی بیان شده و در واقع به نوعی کلی گویی پرداخته شده است (سند تحول بنیادین: 33 بند 23) که این مسأله نشان از آن دارد که اولاً پژوهش و توجه به ظرفیتهای پژوهشی در این سند از اولویت برخوردار نیست و ثانیاً هیچگونه راهکار مشخص و برنامهی عملیاتی و اجرایی مدون برای حرکت به سوی گسترش فرهنگ تفکر و پژوهش، حمایت از پژوهشگران فعال و مجرب، چگونگی و ساز و کارتدوین نظام جامع حمایت از پژوهشگران در حوزهی آموزش و پرورش و امر تعلیم و تربیت رسمی، شیوههای حمایتهای مادی و معنوی از نوآوریهای تربیتی – بومی و طرحهای موفق، ایجاد بانک اطلاعاتی فعال و کارآمد و انتشار یافتههای پژوهشی در داخل و خارج از کشور و پشتیبانیهای مادی و معنوی از کرسیهای نظریه پردازی و .... ارایه نشده است و صرفاً شاهد نوعی شعار زدگی با ابهامهای فراوان، کلی گوییهای مبهم و پیچیده و صرفاً استفاده از برخی از اصطلاحات رایج در ادبیات فرهنگی – سیاسی کشور (همچون کرسیهای نظریه پردازی) هستیم. حتی در همکاری و کسب تجارب از دانشگاهها و مراکز علمی و پژوهشی و در واقع، ایجاد هماهنگی و ارتباط بین وزارت آموزش و پرورش و دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری، شاهد آنیم که همکاری با حوزههای علمیه از تقدم و اولویت برخوردار است (سند تحول بنیادین: 33 بند 23، راهکار شماره 4-23).
با درنظر گرفتن این نکته از یک سو، و با توجه به اینکه پژوهش به مثابهی موتور توسعه و پیشرفت و ترقی در یک جامعه عمل مینماید؛ روشن است که با داشتن چنین نگاهی به امر پژوهش و فناوری و نیز نحوهی حمایت از پژوهشگران، این سند از این قابلیت، پتانسیل و توانایی برخوردار نیست که بتواند آموزش و پرورش را از روزمرگیای که بدان مبتلا شده است، خارج نماید و دغدغههای مسوولین رأس نظام جمهوری اسلامی ایران – خصوصاً خود رهبری – را مد نظر قرار دهد و درصدد رفع اینگونه موانع و مسایل و مشکلات و دغدغههایی از این دست برآید.
یکی از وظایف مهم آموزش و پرورش آماده سازی کودکان و نوجوانان در راستای فراگیری مهارتهای زندگی است. به رغم اینکه مهارتهای زندگی بسیار متنوع و پیچیده است و افزون بر آن با پیچیده شدن و در هم تنیده شدن روابط و مناسبات اجتماعی، این تنوع و گستردگی دوچندان شده است، به نظر میرسد وزارت آموزش و پرورش در ایران نتوانسته است همراه و همگام با این تحولات و نوآوریها حرکت نماید و در بالاترین سطح خود، کارگزاران نظام تعلیم و تربیت درصدد آن هستند تا زمینه و بستری را فراهم آورند که از رهگذر آن، خروجیهای آموزش و پرورش در اواخر سنین نوجوانی بتوانند با سهولت بیشتری وارد مراکز و مؤسسات آموزش عالی و دانشگاه شوند؛ حال آن که آموزش و پرورش موظف است بسترساز و زمینهساز فضا و موقعیتی باشد که طی آن دانشآموختگان در پایان دورهی متوسطه و قبل از خارج شدن از نظم آموزش و پرورش دست کم از یک مهارت مفید برای «تأمین معاش حلال» برخوردار باشند؛ به گونهای که در صورت جدایی از نظام تعلیم و تربیت رسمی در هر مرحله، توانایی تأمین زندگی خود و ادارهی خانواده را داشته باشند (سند تحول بنیادین، 19).
از این رو، برای نیل و دستیابی به این مهم، ارتقای آموزشهای فنی و حرفهای میتواند زمینه-ساز نقش مهمی در این راستا باشد. با درنظر گرفتن این نکته، این پرسش به ذهن خطور میکند که جایگاه آموزشهای فنی و حرفهای در سند تحول بنیادین چگونه است؟
در برخی از راهکارهای اجرایی و عملیاتی سند به این نکته اشاره شده است که وزارت آموزش و پرورش باید الگویی برای ارتقای مهارتهای فنی و حرفهای و شغلی فراهم سازد، چنانکه به عنوان مثال در راهکار 3-22 آمده است: «طراحی و اجرای الگوی بالندگی شغلی – حرفهای برای منابع انسانی» (سند تحول بنیادین: 33، راهکار 3-22) اما با این حال اینکه چگونه وزارت آموزش و پرورش باید برای دستیابی به این مهم برنامهریزی کند، در هالهای از ابهام است؛ یا مثلاً در جایی دیگر از سند بیان شده است که وزارتخانه موظف است به منظور هدایت دانش-آموزان به سوی رشتهها، حرفهها و مهارتهای مورد نیاز حال و آیندهی کشور متناسب با استعدادها، علاقهمندیها و تواناییهای دانشآموزان به طراحی و استقرار نظام جامع هدایت تحصیلی و استعدادیابی اقدام کند (سند تحول بنیادین: 32، راهکار 3-21).
به رغم اینکه در سالهای اخیر، نوعی تغییر نگرش نسبت به جایگاه مهارتهای فنی و حرفهای و گسترش هنرستانهای فنی – حرفهای و کاردانش به وجود آمده است؛ اما با این حال، به نظر میرسد وزارت آموزش و پرورش در دستیابی به یک نقطهی نسبتاً ایدهآل – و نه کاملاً مطلوب – راهی بس دراز و طولانی را در پیش روی خود دارد. بنا به اظهارات معاون وزیر و رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی، یکی از اهداف وزارتخانه در سالهای اخیر این بوده است که ظرفیت رشتههای فنی و حرفهای افزایش یابد، به طوری که در سال تحصیلی جدید، این ظرفیت 10 درصد افزایش یافته است (یعنی از 25 درصد به 35 درصد رسیده است) و هدف این است که این ظرفیت به 50 درصد ارتقاء یابد. طبق گفتههای معاون وزیر، این مسأله بدین معناست که نیمی از دانشآموزان پس از پایان مقطع راهنمایی باید جذب رشتههای فنی و حرفهای شوند و در این رشتهها مشغول به تحصیل گردند و نیمی دیگر در مقطع متوسطه و در رشتههای نظری مشغول تحصیل شوند. البته ایشان در ادامهی این بحث، به این نکتهی مهم نیز اشاره نمودهاند که باید در کشور عدالت آموزشی برقرار گردد؛ به طوریکه به عنوان مثال باید در روستاها، هنرستان تأسیس نمود و برای دانشآموزان این فرصت را فراهم نمود تا بتوانند به راحتی به سراغ آموزشهای فنی – حرفهای بروند. افزون بر این و در عین حال باید نوعی نیازسنجی برای توسعه، ترویج و گسترش شاخهها و گرایشهای مختلف رشتههای فنی و حرفهای صورت پذیرد تا مشخص شود که در هر یک از مناطق جغرافیایی در کشور به چند رشته یا رشتهها و یا چه گرایش / گرایشهایی نیاز است؟ (محمدیان، 1391: 9).
اگرچه سخنان معاون وزیر دقیق و مهم است، اما متأسفانه در سند تحول بنیادین صرفاً به ارایه-ی یک سری کلی گوییهایی بسنده و اکتفا شده است و راهکار اجرایی مدون و برنامهی عملیاتی مشخص در این خصوص ارایه نشده است. راهکارهایی که پیشتر به مثابهی شاهد و مثال ذکر گردید، صرفاً گوشهای از این کلی گوییهاست و در بررسی و مطالعهی دقیقتر سند بازهم مورادی از این دست مشاهده میگردد که ذکر چند نمونه از آنها که در ذیل بیان میشود، خالی از لطف نیست.
برای مثال، در راهکار 2-18 صرفاً به مسألهی تأمین تسهیلات و امکانات و ایجاد ساز و کارهای کارا و اثربخش در آموزشهای ضمن خدمت و تقویت انگیزه و مهارتهای حرفهای به منظور یادگیری مداوم اشاره شده است؛ (سند تحول بنیادین: 31-30، راهکار 2-18) اما دقیقاً به این نکته اشاره نشده است که این ساز و کارها کدامند و چگونه ایجاد میگردند؟
همچنین در راهکار 5-6 در ذیل راهکار «تنوع بخشی به محیطهای یادگیری در فرآیند تعلیم و تربیت رسمی – عمومی» به موضوع تنظیم و اجرای برنامهی جامع کارآفرینی و مهارت آموزی برای تمامی دورههای تحصیلی، خصوصاً دانشآموزان دورهی متوسطه تا پایان برنامهی پنجم توسعه در برنامهی درسی و آموزشی اشاره شده است (سند تحول بنیادین: 24، راهکار 5-6)، اما این موضوع که مؤلفهها و ویژگیهای این برنامهی جامع، کارآفرین و مهارت آموزی کدامند و بسترها و شرایط لازم برای دستری به این برنامه چیست، مورد تبیین قرار نگرفته است.
در راهکار 6-1 نیز به بحث گسترش و تنوع دادن به حرفهها و مهارتهای مورد نیاز جامعه و تعلیم متناسب و برنامهریزی شدهی آن در همهی دورههای تحصیلی و برای همهی دانشآموزان اشاره شده است (سند تحول بنیادین: 2، راهکار 5-1)، گرچه برنامهی اجرایی و عملیاتی آن هنوز به طور مشخص و معین تدوین نشده است.
در مجموع، به نظر میرسد با توجه به مشکل عدم اشتغال در کشور، خصوصاً از دههی گذشته تا به امروز و مهمتر از آن نرخ و میزان بالای بیکاری در جامعهی کنونی – حتی در بین قشر تحصیل کرده و دانشآموختگان مقاطع تحصیلات تکمیلی که از دانشگاههای مهم و معتبر داخلی فارغالتحصیل شدهاند، بحث توجه به مهارتهای فنی در دستور کار و تقویم اجرایی سیاستگذاران وزارت آموزش و پرورش قرار گرفته است و دغدغهی دولت آن است که با ارتقای مهارتهای فنی و حرفهای، به نوعی از بار مالی دولت بکاهد و بودجهی عمومی را صرف طرحها و پروژههای عمرانی کند، گرچه به نظر میرسد که آموزش و پرورش برای رسیدن به این مهم راهی بس دراز و طولانی را در پیش روی خود دارد. از این رو، جای تعجب نیست که معاون وزیر آموزش و پرورش و رئیس سازمان پژوهش و برنامهریزی وزارتخانه اظهار میدارد که در ملاقاتی که با آقای صالحی، رئیس وقت سازمان انرژی اتمی داشته است، نیاز سازمان انرژی اتمی به چند نفر متخصص در رشتهی «جوش زیر آب» (از رشتههای فنی و حرفهای) مطرح شده است و بنا به نقل قول از معاون وزیر آموزش و پرورش، هنگامی که ایشان بیان کردهاند که در حال حاضر این رشته در دانشگاههای کشور و در مقطع کارشناسی ارشد دایر و در حال تربیت نیروهای متخصص است، ریاست وقت سازمان انرژی اتمی به صراحت اظهار میدارند که «ما به مهندس نیاز نداریم» بلکه به کسانی در حد «تکنسین» در این رشته (جوش زیر آب) نیاز داریم (محمدیان، 1391، 9).
متأسفانه یکی از نقاط ضعف سند تحول بنیادین، عدم توجه کافی به فرهنگ ایرانی، آداب و رسوم و مناسبتهای ملی در مقایسه با مناسبتهای اسلامی – شیعی (با تأکید بر اندیشههای شیعهی دوازده امامی) است. به بیان دیگر، در این سند به آن اندازه و میزانی که به فرهنگ اسلامی توجه شده است به فرهنگ ملی و فرهنگ ایرانی، مناسک و آداب و رسوم ایرانی ملی، زبان و ادبیات فارسی توجه چندان زیادی نشده است.
البته لازم به ذکر است که این گفته بدین معنا نیست که هیچگونه تأکید یا اشارهای به مناسبت-های ملی نشده است و یا اساساً مسألهی زبان فارسی و گسترش و غنای آن در وزارت آموزش و پرورش از اهمیت برخوردار نیست، بلکه منظور آن است که موضوعها، مفاهیم و مسایل ملی در مقایسه با بحثهای مذهبی – دینی در درجهی دوم از اولویت هستند.
برای مثال، هنگامی که فصل دوم سند تحول بنیادین را مورد بررسی قرار میدهیم که ذیل عنوان کلی «بیانیهی ارزشها» نامگذاری شده است، موضوع تقویت و گسترش زبان و ادبیات فارسی به عنوان زبان مشترک در بین تمامی ایرانیان داخل کشور به عنوان ارزش شمارهی 21 در بین 30 ارزش اشاره شده در این فصل معرفی شده است و اگر بپذیریم که تدوین کنندگان سند دست کم نوعی اولویت ذهنی را برای تدوین این سند مدنظر قرار دادهاند؛ آنگاه، میتوان اینگونه ادعا نمود که موضوع زبان و ادبیات فارسی با آن همه سابقه و غنای کهن و تاریخی در بین ارزش-های پایانی (یک سوم پایانی) قرار دارد.
افزون بر این فرهنگ اسلامی در نگاه تدوین گران این سند بر فرهنگ ایرانی اولویت و ارجحیت دارد؛ چنانچه در همان فصل بیانیهی ارزشها، ارزش شمارهی 22 سند تحول بنیادین اینگونه بیان شده است: «استمرار فرهنگ اسلامی – ایرانی از طریق ارزیابی آگاهانهی آن و تعامل نقادانه با سایر فرهنگها بر اساس نظام معیار اسلامی» (سند تحول بنیادین، 10) در واقع، از این گونه بیان ارزش، میتوان چنین استنباط نمود که حتی در بخشهایی از سند که بر فرهنگ ایرانی تأکید شده است، معیار تعامل با سایر فرهنگها، اسلامی بودن است و نه ایرانی بودن. شاید ذکر این نکته خالی از لطف نباشد که در همهجا و همواره فرهنگ ایرانی با فرهنگ اسلامی در تعارض و تقابل نیست اما به باور برخی از اندیشمندان، گاهی اوقات این تقابل وجود دارد. (سریع القلم، 1389: 140-138).
نکتهی جالب توجه این است که به غیر از همان ارزشی که در فصل دوم (بیانیهی ارزشها) به صورت بسیار کوتاه، مختصر و موجز در مورد تعمیق و گسترش و تقویت زبان و ادبیات فارسی به مثابهی زبان مشترک مطرح گردیده است؛ در هیچ یک از فصول اول، سوم، چهارم، پنجم و ششم، اشارهای – حتی در حد یک جمله – به موضوع زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی– ملی نشده است.
در واقع، در فصل اول (کلیات) که در آن برخی از مفاهیم بنیادین و محوری و واژگان کلیدی و اصطلاحات مبهم تعریف عملیاتیشدهاند، هیچ واژهای که مربوط به زبان و ادبیات فارسی و یا مرتبط با فرهنگ ایرانی باشد، تعریف نشده است و این در حالی است که در همین فصل برخی از واژگان کلیدی همچون «نظام معیار اسلامی»، «جامعهی اسلامی»، «حیات طیبه» و .... مورد بررسی قرار گرفتهاند و این خود حاکی از اهمیت بیشتر فرهنگ اسلامی در مقایسه با فرهنگ ایرانی است.
در مفصلترین فصل سند تحول بنیادین، یعنی فصلی که در آن راهکارها بیان شدهاند نیز به این نکته اشاره شده است که وزارت آموزش و پرورش باید افرادی را پرورش دهد و تربیت نماید که بتوانند با «قدرشناسی و درک زیبا شناسانهی آفرینش الهی و مصنوعات هنرمندانهی بشری درک مفاهیم فرهنگی و میان فرهنگی و بهرهگیری از قدرت تخیل، توانمندیهای لازم در خلق آثار فرهنگی و هنری را به دست آورند و برای حفظ و تعالی میراث فرهنگی، تمدنی و هنری در سطح ملی و جهانی بر اساس نظام معیار اسلامی بکوشند» (سند تحول بنیادین، 19).
از این رو، به نظر میرسد از این راهکار دو نکته قابل استنتاج است: یکی آن که اولاً به صراحت مشخص نشده است که منظور از درک مفاهیم فرهنگی و میان فرهنگی اشاره به کدام فرهنگ یا فرهنگها دارد و منظور از آفرینش و خلق آثار فرهنگی و هنری، آیا آثار مربوط به فرهنگ و تمدن ایرانی است یا تأکید بر روی فرهنگ اسلامی است؟ و دوم آنکه این حفظ و تعالی میراث فرهنگی، تمدنی و هنری هم در سطح ملی و هم در سطح جهانی باید بر اساس نظام معیار اسلامی صورت پذیرد. در واقع، این دو نکته، به مثابهی چالشهایی برای اجرایی شدن و عملیاتی شدن این راهکار محسوب میگردند.
با درنظر گرفتن این نکات، جای بسی تعجب نخواهد بود که آیینهای ایران باستان، از جمله جشن نوروز، قیام کاوه آهنگر علیه ضحاک، جشن مهرگان، اهمیت کشاورزی در ایران باستان و .... در کتب درسی آموزش و پرورش چندان برجسته و پررنگ نباشد و حتی در تلفیق اصطلاح «نظریهی بومی اسلامی – ایرانی»، عنصر مذهب و دین بر عنصر ملیت و فرهنگ ملی چیرگی و برتری داشته باشد. به طوری که به عنوان مثال در راهکار شمارهی دوم که تحت عنوان تعمیق تربیت و آداب اسلامی، تقویت اعتقاد و التزام به ارزشهای انقلاب اسلامی از آن یاد شده است، در ذیل عنوان کلی این راهکار، در بند اول آمده است که از وظایف آموزش و پرورش:
«بازنگری و اصلاح برنامههای درسی مبتنی بر رویکرد فرهنگی – تربیتی و تقویت و توسعهی جنبههای تربیتی و اخلاقی آنان به منظور فراهم آوردن زمینهی تربیت پذیری دانشآموزان بر اساس فرهنگ اسلامی – ایرانی» است (سند تحول بنیادین: 21، راهکار 1-2).
با این حال، در مواجهه با خرده فرهنگها در جامعهی ایرانی، سندتحول بنیادین بر این نکته تأکید میورزد که وزارت آموزش و پرورش باید دست کم 10 درصد و حداکثر 20 درصداز برنامههای آموزشی خود را به معرفی حرفهها، هنرها، آیینها و رسوم، نیازها و شرایط اقلیمی و جغرافیایی استانها اختصاص دهد؛ که البته در این راستا باید به مناطق روستایی و عشایری توجه خاصی شود و با رعایت استانداردهای ارتقای کیفیت و تقویت هویت اسلامی – ایرانی دانش-آموزان در چارچوب ایجاد کارآمدی و تقویت هویت ملی، به این مهم جامهی عمل پوشانده شوند (سند تحول بنیادین: 23، راهکار 5-5).
در ربط و نسبت این موضوع با پدیدهی وجود اقوام مختلف و خرده فرهنگهای متنوع و گویشها و زبانهای گوناگون در سرتاسر ایران و پدیدهی یکپارچه سازی این اقوام و نیز جلوگیری از بحث جدایی طلبی و استقلال طلبی آنها و نقش وزارت آموزش و پرورش در این راستا، در سند تحول بنیادین اشاره چندانی نشده است و صرفاً در ذیل راهکار شمارهی 5 در فصل هفتم به نظر میرسد که توجه وزارتخانه به مناطق دو زبانه، نقاط مرزی و نقاط محروم و کمتر برخوردار و کمتر توسعه یافته در داخل کشور شاید تا حدودی حاکی از نگرانی و دغدغهی سیاستگذاران آموزش و پرورش در ایجاد و گسترش نارضایتی در این مناطق حساس باشد تا اینکه گواهی بر توجه و دلسوزی نسبت به این مناطق به حساب آید.
مسایل و مشکلات آموزش زبانهای خارجی در وزارت آموزش و پرورش از جمله مسایل و مشکلاتی است که سابقه و قدمتی بسیار طولانی دارد. در اینجا صرفاً به بحث و بررسی این موضوع میپردازیم که جایگاه آموزش زبانهای خارجیدر سند تحول بنیادین چگونه است؟
در بررسی جایگاه آموزش زبانهای خارجی در سند تحول بنیادین، به وضوح میتوان مشاهده نمود که در فصول اول تا پنجم سند هیچ اشارهای حتی به شکل موجز، و به صورت کوتاه و به طور مختصر به بحث آموزش زبانهای خارجی نشده است و هنگامی که به سراغ فصل هفتم یعنی راهکارهای اجرایی و برنامههای عملیاتی میرویم، دو نکته در رابطه با بحث آموزش زبان خارجی به چشم میخورد. نکتهی اول این است که سیاستگذاران آموزشی در وزارتخانه و شورای عالی آموزش و پرورش ارایهی آموزش زبان خارجی را با رعایت اصل تثبیت و تقویت هویت اسلامی – ایرانی پذیرفتهاند و موضوع آموزش زبان خارجی را به مثابهی یک امر اختیاری، انتخابی و نیمه تجویزی بر شمردهاند (سند تحول بنیادین: 20، راهکار 5-1).
با وجود چنین دیدگاهی در آموزش زبان خارجی، جای هیچگونه شک و تردیدی وجود ندارد که وزارت آموزش و پرورش نسبت به کتب درسی، لوحهای فشردهی آموزش زبان خارجی و سایر تجهیزات کمک آموزشی که ترویج کنندهی فرهنگ غیراسلامی – غیر ایرانی باشد، شدیداً واکنش نشان میدهد و این مسأله در برخی از موارد گاه به حدی حالت افراطی گرایانه و متعصبانه و غیر علمی – غیر فنی به خود میگیرد که وزارت آموزش و پرورش حتی اجازهی تدریس برخی از کتب آموزش زبان خارجی را به مؤسسات و آموزشگاههای آزاد زبان که با مجوز رسمی از سوی این وزارتخانه مشغول به فعالیت هستند، نداده است و حتی در برخی از موارد به این نکته نیز اشاره شده است که چرا در کتب آموزش گفتگوی انگلیسیInterchangeکه توسط یکی از مهمترین چهرههای آموزش زبان انگلیسی در دنیا، یعنی پروفسور جک.سی.ریچاردزو برخی از همکارانش به رشتهی تحریر درآمده است؛ در اکثر گفتگوها، دو طرف گفتگو از دو جنس مخالف (یکی مرد و دیگری زن) هستند و این موضوع با فرهنگ دینی – اسلامی مغایرت دارد!!!
صرف نظر از اینکه بخواهیم در اینجا به نقد و تحلیل این دیدگاه و نگرشها، طرز تلقیها و نظراتی از این دست بپردازیم، باید به این نکته اشاره کنیم که در یکی از راهکارهای ارایه شده در فصل هفتم سند (راهکارهای اجرایی و برنامهی عملیاتی) ذیل عنوان کلی راهکار «تنوع بخشی به محیطهای یادگیری در فرآیند تعلیم و تربیت رسمی – عمومی» به نکتهای قابل تأمل برخوردمی-کنیم که به مسوولین و سیاستگذاران وزارت آموزش و پرورش این اجازه را میدهد که با تفسیر این راهکار، به بیان چنین نظراتی بپردازند و بخواهند در مورد کتب آموزش زبان اینگونه اظهار کنند که متأسفانه باید اذعان نمود که شاید اکثر مسوولین محترم این وزارتخانه نتوانند حتی یک جمله از برخی از این کتابها را به زبان غیر مادری خود درک کنند و بفهمند.
در اینجا به خاطر اینکه متهم به نوعی پیشداوری و قضاوت شتابزده و عجولانه نشده باشیم، عین راهکار مذکور را بیان میکنیم و قضاوت را به خود خوانندگان محترم میسپاریم. در راهکار 4-6 یکی از وظایف وزارت آموزش و پرورش بر اساس سند تحول بنیادین بدینگونه بیان شده است:
«سازماندهی و مدیریت بر فعالیتهای مؤسسات و آموزشگاههای آزاد وابسته به وزارت آموزش و پرورش، بازنگری و باز تولید محتوای برنامههای آموزشی آنها همسو با اهداف و برنامه-های تحولی آموزش و پرورش و نظارت و ارزیابی مستمر بر عملکرد آنها و هماهنگی و همکاری با دستگاههای ذیربط برای ایجاد همسویی سایر آموزشگاههای آزاد با اهداف برنامههای نظام تعلیم و تربیت رسمی عمومی» (سند تحول بنیادین: 24، راهکار 4-6).
شک نیست که بر اساس این راهکار، آموزشگاههای آزاد آموزش زبانهای خارجی نیز مشمول اینگونه دستورالعملها و برنامههای عملیاتی و راهکارها اجرایی میشوند.
به غیر از موارد ذکر شده، در هیچ کجای سند بحثی در مورد آموزش زبانهای خارجی به میان نیامده است و این مسأله خود گواه آن است که در سند تحول بنیادین، بحث ارتقای زبان آموزی (دست کم یادگیری یک زبان خارجی) تا پابان دورهی تعلیم و تربیت عمومی از اولویت چندان زیادی برخوردار نیست.
با این حال، یکی نکتهی مبهم در عملیاتی نمودن اهداف و راهکارهای کلان به چشم میخورد و آن این است که با داشتن چنین نگاهی به بحث آموزش زبان خارجی، وزارت آموزش و پرورش چگونه میخواهد طبق سند چشمانداز 1404، قدرت برتر علمی – آموزشی در منطقه و – طبق ادعای خود سند – در سطح جهانی و نظام بینالملل شود؟ چراکه در مقدمهی سند تحول بنیادین که به امضای وزیر وقت آموزش و پرورشو دبیر وقت شورای عالی انقلاب فرهنگیرسیده است، تحول بنیادین در نظام آموزش و پرورش مبتنی بر آرمانهای بلند نظام اسلامی باید معطوف به چشماندازی باشد که در افق روشن 1404، ترسیمگر ایرانی توسعه یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه با هویتی اسلامی – انقلابی و الهام بخش جهان اسلام همراه با تعاملی سازنده و مؤثر در عرصهی روابط بینالمللی است (سند تحول بنیادین: 5). افزون بر این سند تحول بنیادین به چه وسیله و ابزاری و به کمک چه زبانی میخواهد تعالیم اسلامی را و مسأله-ی «حکومت جهانی انسان کامل» و «جامعهی عدل جهانی» و «حیات طیبه» را به دنیا معرفی نماید؟ (سند تحول بنیادین: 12).
بر اساس بیانیهی ارزشها که در فصول دوم سند تبیین شده است، یکی از ارزشهای اساسی در سند تحول بنیادین (شمارهی 25)، ارج نهادن به دستاوردهای علمی و تجارب بشری در چارچوب نظام معیار اساسی و بسترسازی برای دستیابی به مرجعیت علمی جهان است (سند تحول بنیادین: 11، بند 25). حال، این پرسش مطرح میگردد که بدون آگاهی از زبان بسیاری از دستاوردهای علمی و تجارب بشری، چگونه میتوان به مرجعیت علمی جهان تبدیل شد؟
همچنین در فصل پنجم (اهداف کلان)، آخرین هدف «کسب موقعیت نخست تربیتی در منطقه و جهان اسلام و ارتقای فزایندهی جایگاه تعلیم و تربیت ایران در سطح جهان» بیان شده است (سند تحول بنیادین: 15، بند 8) اما، چگونه میتوان بدون توجه به ارتقای آموزش زبان به این مهم دست پیدا کرد؟
در مجموع، به نظر میرسد که وزارت آموزش و پرورش در بحث آموزش زبانهای خارجی با مشکلات متعددی مواجه است. بر اساس سند تحول بنیادین، این وزارتخانه از یک سو بر آن است که تا با نظام بینالملل، جهان اسلام و کشورهای منطقه تعاملی سازنده و پویا و همه جانبه داشته باشد؛ اما از سوی دیگر از ابزار رسیدن به این هدف (تفاهم زبانی) برخوردار نیست و از سوی دیگر میخواهد بین یادگیری زبان خارجی و فرهنگ آن تفکیک قایل شود که البته دستیابی به چنین هدفی اگر نگوییم غیر ممکن است، باید اذعان نمود که بسیار دشوار است در نتیجه، به خاطر هراسی که از فرهنگ غرب دارد، آموزش زبانهای خارجی را در اولویتهای اجرایی و برنامههای عملیاتی و راهکارهای خود قرار نداده است. این مسأله هنگامی که وزارتخانه درصدد میشود تا نیروهای آموزشی خود را برای تدریس به مراکز آموزشی و مدارس خارج از کشور اعزام نماید، خود را بیشتر نشان میدهد.
به هرحال، بحث عدم توجه کافی به زبانهای خارجی، صرفاً به زبان انگلیسی محدود نمی-شود؛ چراکه خروجیهای آموزش و پرورش با زبان عربی نیز آشنایی چندانی ندارد؛ حال آنکه این زبان، «زبان جهان اسلام» و «زبان قرآن» است. البته بحث آموزش زبانهای خارجی مسایل و مشکلات آن در این وزارتخانه و حتی در وزارت علوم، تحقیقات و فنآوری و دانشگاهها و مراکز و مؤسسات و مؤسسات آموزشی عالی وابستهی به این وزارتخانه، خود مجال دیگری را میطلبد؛ به طوری که از نگاه برخی از پژوهشگران آموزش زبان فرانسه در ایران نیز مسایل و مشکلات خاص خود را در طی تاریخ سیصد سالهی آموزش این زبان داشته است. (بهرامی و بارعنیا، 1390: 32).
یکی از موضوعات مهم در سیاستگذاری فرهنگی توجه به مقولهی هنرهای زیباست. در برخی از کشورهای پیشرفته و توسعه یافته دولت نقش مهمی در حمایت از هنرهای زیبا دارد (ایوبی، 1388: 51-50). با این حال هنگامی که سند تحول بنیادین را در راستای هنرهای زیبا مورد بررسی قرار دهیم، بحثی از اینکه وزارت آموزش و پرورش موظف است به حمایت، ترویج و توسعهی هنرهای زیبا بپردازد، به میان نیامده است. در نتیجه، جای هیچگونه شک و تردیدی نیست که حتی در یکی از راهکارهای اجرایی و برنامههای عملیاتی، اشارهای به بحث تأسیس هنرستان موسیقی یا هنرستان هنرهای زیبا و یا گسترش این نوع هنرستانها در سطح کشور و تقویت و حمایت از آنها نشده است. در واقع، در سند تحول بنیادین نگاه و نگرش مثبتی به این سطح از فرهنگ نشده است و مسایل مربوط به هنرهای زیبا، از قبیل هنرهای نمایشی، تجسمی، آوایی و هنر هفتم (سینما) مسایل مربوط به آنها مطرح نشده است و صرفاً اگر به بحث فعالیتهای فرهنگی در سند اشاره باشد، بیشتر منظور فعالیتهایی است که در راستای ترویج، توسعه و تقویت فرهنگ اسلامی و دینی – مذهبی است.
به عنوان مثال، در یکی از راهکارهای مندرج در فصل هفتم ذیل عنوان «افزایش نقش مدرسه به عنوان یکی از کانونهای پیشرفت محلی، به ویژه در ابعاد فرهنگی – اجتماعی»، به بحث نهادینه سازی و تقویت همکاری مدرسه با مراکز فرهنگی و علمی در محله به ویژه مسجد و کانونهای مذهبی و حوزههای علمیه و مشارکت فعال مدیران، معلمان و دانشآموزان در برنامههای مرتبط با محله و نیز حضور نظاممند و اثربخش روحانیون توانمند و مبلغان مذهبی با تجربه «مدرسه» پرداخت شده است که خود گویای این واقعیت است که وزارتخانه باید از چه نوع فعالیتهای فرهنگی حمایت به عمل آورد (سند تحول بنیادین: 25-24، راهکار 2-7). در جای دیگر از سند نیز ذیل عنوان «تعمیق تربیت و آداب اسلامی، تقویت اعتقاد و التزام به ارزشهای انقلاب اسلامی« به بحث استانداردسازی و تدوین شاخصهای کیفی برای ارزیابی فعالیتهای فرهنگی و تربیتی مدارس» (سند تحول بنیادین: 21، راهکار 7-2) اشاره شده است که در واقع فعالیتهای فرهنگی همردیف فعالیتهای تربیتی ذکر شدهاند.
در مقدمهی فصل هفتم نیز صرفاً به این موضوع اشاره شده است که وزارت آموزش و پرورش باید افرادی را پرورش دهد و تربیت نماید که با قدرشناسی و درک زیبایی شناسانه آفرینش الهی و مصنوعات هنرمندانهی بشری، درک مفاهیم فرهنگی و میان فرهنگی و بهرهگیری از قدرت تخیل توانمندیهای لازم در خلق آثار فرهنگی را به دست میآورند و برای حفظ و تعالی میراث فرهنگی، تمدنی و هنری در سطح ملی و جهانی بر اساس نظام معیار اسلامی میکوشند (سند تحول بنیادین: 19).
از این رو، مشخص است که با مبنا و معیار قرار دادن نظام «معیار اسلامی»، فعالیتهای فرهنگی باید تابعی از این معیار باشند. در نهایت باید به این نکته اشاره کنیم که در شش فصل اول سند تحول بنیادین اصلاً و اساساً به این موضوع پرداخته نشده است.
بررسی تطبیقی و مقایسهای سند تحول بنیادین با برنامههای عملیاتی و راهکارهای اجرایی چند کشور دیگر
همانطور که پیشتر نیز بدان اشاره شد و در سند تحول بنیادین و بر اساس افق سند چشمانداز ایران در سال 1404 نیز مطرح شده است، جمهوری اسلامی ایران بر آن است تا در سال 1404 به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه با هویتی اسلامی – انقلابی دست یابد تا بتواند الهامبخش جهان اسلام همراه با تعاملی سازنده و مؤثر در عرصهی روابط بینالمللی باشد.
به منظور بررسی این ادعا ، که در مقدمهی سند تحول بنیادین نیز – بدان اشاره شده است، این بخش از مقاله بر آن است تا با بررسی تطبیقی این سند با برخی از برنامههای عملیاتی و راهکارهای اجرایی مشابه در برخی از کشورهای مهم دیگر در منطقه، به بررسی این نکته بپردازد که تا چه میزان ادعای دستیابی به چنین جایگاهی، آرمان گرایانه است و تا چه اندازه از قدرت واقع بینانه و واقع گرایانه برخوردار است؟
از این رو، برای نیل به این منظور با تأکید بر جایگاه سیاستگذاری فرهنگی در وزارتخانههای آموزش و پرورش دو کشور اسلامی مهم و تأثیرگذار منطقه، یعنی کشور ترکیه و کشور مصر، این ادعا را صرفاً در حوزهی مسایل آموزشی، علمی و فناوری و فقط با پرداختن به جایگاه وزارت آموزش و پرورش و نقش این وزارتخانه در عرصهی مسایل فرهنگی و سیاستگذاری فرهنگی به تصویر خواهیم کشید. البته لازم به ذکر است که اگرچه پرداختن به موضوعات اقتصادی و بحث جایگاه اول اقتصادی در حیطهی پژوهش حاضر نمیباشد و از این رو، از پرداختن به این مسأله صرفنظر میکنیم، اما با این حال، همواره باید این نکته را مدنظر داشت که قطعاً مسایل اقتصادی و موضوعات فرهنگی بر همدیگر تأثیر میگذارند و از یکدیگر تأثیر میپذیرند.
به رغم اینکه کشور ترکیه، از جمله کشورهای اسلامی منطقه به حساب میآید، براساس قانون اساسی ترکیه، در آموزش باید سکولاریسم ملاحظه و رعایت شود. در واقع، آموزش باید از بنای علمی برخوردار باشد و پایه و مبنا و اساس آموزش هیچگونه ربط و نسبتی با مسایل دینی – مذهبی و بحث اسلامی بودن و فرهنگ اسلامی ندارد. موضوع برابری و ایجاد فرصتهای آموزشی برابر برای همهی افراد لازمالتعلیم جامعهی ترکیه و همچنین کار کردی بودن آموزش و مدرن بودن آن از دیگر ویژگیهای نظام آموزش در این کشور محسوب میشود. بحث عدم تفکیک جنسیتی و به بیان دیگر موضوع نظام آموزشی مختلطاز جمله وجوه تمایز سیاستگذاری فرهنگی در وزارت آموزش و پرورش در این کشور است. در واقع، هدف از آموزش در نظام آموزش و پرورش ترکیه افزایش رفاه و ایجاد شادی برای شهروندان جامعه و تسهیل روند توسعهی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به منظور دستیابی به وحدت و یکپارچگی ملی در راستای نیل به تبدیل ملت ترکیه به عناصری سازنده، خلاق و متمایز در تمدن مدرن امروزی دنیای جهانی شده است(www.meb.gov.ir).
یکی از مسایل مهم که بدون شک بر فرهنگ کشور ترکیه و در نتیجه بر ربط و نسبت مسایل سیاستگذاری فرهنگی در نظام آموزشی این کشور تأثیر بسزایی داشته است، بحث تقاضای ترکیه مبنی بر پیوستن به اتحادیهی اروپاست. با درنظر گرفتن این نکته، نظام آموزش و پرورش در این کشور به ناچار مجبور است در راستای بحث تکثر و تنوع فرهنگی، پذیرش اسناد سازمانهای بین-المللی از قبیل کنوانسیونهای یونسکو گام بردارد تا بتواند از موقعیت بهتری در پیوستن به اتحادیه-ی اروپا برخوردار گردد. قطعاً این مسأله سیاستگذاران آموزشی و فرهنگی کشور ترکیه را بر آن خواهد داشت تا اسناد سیاستی کشور را در این زمینه به سمت اسناد سیاستی سایر کشورهای اروپایی که عضو اتحادیهی اروپا هستند، ارتقا ببخشندFitzpatrick etal)2009, 30-31).
در سند آموزش و پرورش ترکیه که در سال 2002 تدوین گردیده است، ویژگیها و مشخصه-های کلی نظام آموزشی ترکیه، اصول و قوانین بنیادین در ترکیه که مبنای اسناد بالادستی در این کشور قرار میگیرند، به همراه آراء و اندیشههای آتاتورک در مورد آموزش، قانون اساسی جمهوری ترکیه مبنای کار قرار گرفتهاند؛ که در این راستا، بحث برابری در برابر قانون، آزادی دین و عقیده از آموزش پیشدبستانی تا آموزش عالی متجلی میگردد.
یکی از مسایل بسیار مهمی که در سند سیاستی آموزش و پرورش کشور ترکیه به چشم می-خورد، توجه به کودکان مستعد در دورهی پیشدبستانی و ابتدایی است(www.meb.gov.ir)که در مقایسهی این سند با سند تحول بنیادین ایران، اینگونه توجه به آموزش ابتدایی و شناسایی استعدادهای کودکان و کمسالان از جمله نکات مثبتی است که در سیاستگذاری آموزشی ایران به دست فراموشی سپرده شده است.
در مجموع، با بررسی تطبیقی و مقایسهای بین سند تحول بنیادین وزارت آموزش و پرورش در ایران با مؤلفههای بنیادین و ساختار آفرین وزارت آموزش و پرورش در ترکیه، میتوان به این نتیجه رسید که با توجه به بحث جهانی شدن از یک سو و تلاشها و کوششهای بیوقفه ترکیه در راستای پیوستن به اتحادیهی اروپا، این کشور بیشتر به سمت توسعهی فرهنگی گام برداشته است و بعید به نظر میرسد که ایران به لحاظ علمی – فنی و فرهنگی تا سال 1404 بتواند به جایگاهی فراتر از ترکیه دست یابد.
پس از بررسی نظام آموزشی در ترکیه، در این بخش برآنیم تا سیاستگذاری فرهنگی در نظام آموزشی مصر را با تأکید بر وزارت آموزش و پرورش این کشور و اسناد سیاستی و برنامههای عملیاتی و راهکارهای اجرایی در آن مورد بحث و بررسی قرار دهیم.
به طور کلی مصر کشوری است که از پیشرفتهترین و بزرگترین نظام آموزشی فراگیر در منطقه-ی خاورمیانه و شمال آفریقا برخوردار است. رشد آموزشی از اوایل دههی 1990 میلادی در این کشور افزایش و شتاب چشمگیری یافته است؛ به طوری که بر اساس شاخص توسعهی انسانی (Human Development Index: HID)جایگاه قابل توجهی را توانسته است کسب نماید و اساساً آموزش در سنین پایین (آموزش افراد کم سن و سال و کودکان) با تأکید بر فناوری اطلاعات و ارتباطات از همان دوران کودکی در این نظام آموزشی مورد توجه قرار گرفته است (Hamdy, 2007). در واقع، یکی از اهداف نظام آموزشی، توجه به آموزش کودکان و فرستادن آنها به کودکستانها و مهدکودکهاست تا از این رهگذر، هم نوعی بسترسازی برای نهادینه سازی آموزشی فراهم گردد و هم مادران وقت آزاد و اوقات فراغت بیشتری پیدا کنند تا با فرستادن کودکان به نهادهای آموزشای از این دست، به اشتغال در خارج از منزل بپردازند و در نتیجه به اقتصاد خانواده و در نهایت به اقتصاد جامعه یاری رسانده شود و در مجموع، رفاه بیشتری برای جامعه فراهم گردد (Diana2009: 13).
در نظام آموزشی مصر، هدف از آموزش فراهم سازی اطلاعات برای دانشآموزان برای یادگیری مهارتها، تواناییها و قابلیتهای لازم در جهت ادارهی زندگی خود و خانوادهیشان و نیز آموزش آنان – نه به صرف انباشتن مقادیر زیادی از اطلاعات – بلکه ایجاد بستری مناسب برای فهم و درک زندگی دنیوی و جهان مادی و واقعیتها و مسایل و مشکلات روزمرهی زندگی است. به بیان دیگر، توجه به بازار کار و نیز نحوه و شیوهی برنامهریزی آموزشی در کشورهای پیشرفته و همچنین مدنظر قرار دادن بحث انقلاب در اطلاعات، از جمله مسایلی بوده است که نظام آموزشی مصر از آنها غافل نبوده است و همواره این موضوعات و مسایلی از این دست را سرلوحه کار خود و مورد توجه قرار داده استEducation Development) 2004: 28-29(.
قبل از پیدایش «بهار عربی»در مصر و شروع تغییرات و تحولات جدید در این کشور و سرنگونی و فروپاشی دولت حسنی مبارک، نظام آموزش و پرورش مصر بر آن بود تا با اجرای طرحهای پژوهشی گوناگون برای دستیابی به یک تحول در نظام آموزشی، تغییرات لازم را در ساختار آموزشی، برنامهی درسی، کتب آموزشی و درسی و آموزش ضمن خدمت معلمان در دستور کار و تقویم اجرایی خود قرار دهد که در این راستا توجه به تفاوتهای جنسیتی و آموزش دختران در یکی از این طرحهای آموزشی مورد ملاحظه قرار گرفت.
یکی از این طرحهای آموزشی کهLearn linkنام داشت، نمونهای از این تلاشها محسوب میشود. البته در گزارش نهایی این طرح به این نکته اشاره شده است که مسایل و مشکلات مالی و بحث عدم تأمین اعتبار بر اجرای چنین طرحهایی نیز تأثیرگذار بوده است و بدون شک دولت مصر در حال تجربهی تحولی عظیم و دگرگونی گستردهای در ساختار نظام آموزشی خود بوده و از این رو، وزارت آموزش و پرورش این کشور نیز از تجربهی این تحول و از این قاعده مستثنی نبوده است و به هر حال، با توجه به تلاشهایی که در طول دههی گذشته در این وزارتخانه صورت پذیرفته است، نظام آموزشی به سمت تغییرات بنیادینی حرکت نموده است؛ گرچه در تأمین اعتبار چنین طرحهایی از کمکهای مالی ایالات متحدهی آمریکا، یونسکو و سازمان توسعهی آموزشی کانادابهره برده استMiller)2001, 52).
در ابتدای قرن بیست و یکم و در سالهای آغازین این قرن، حسنی مبارک طی یک سخنرانی در کنفرانس اسکندریه به مقایسهی دو دههی 1980 و 1990 میلادی پرداخت و تحولات این دو دهه را مورد بررسی قرار داد.
به باور وی، در دههی 1980، رهیافت اصلی بر اساس اولویت بخشی به کاهش نرخ بیسوادی در داخل کشور و تمرکز نظام آموزشی برای ارتقای سطح آموزشی در سطح ملی و در داخل کشور بود، حال آنکه در دههی 1990، نظام آموزشی از این مرحله نیز فراتر رفت تا بتواند به مقایسهی نظام آموزشی در داخل کشور با سایر نظامهای آموزشی در دیگر نقاط جهان بپردازد و از این رهگذر بتواند روابط خود را با سایر کشورهای جهان بهبود و ارتقا ببخشد و با آشنایی با سایر تمدنها، فرهنگها و جوامع، ارتباط خود را با دیگر کشورها تقویت نماید و به نوعی همگرایی با جهان دست یابدNafie) 2004(.در واقع، هدف کلی در نظام آموزشی در کشور مصر، ایجاد شهروندان آگاه بوده استStarret) 1998(و موفقیت وزارت آموزش و پرورش در این کشور در کاهش نرخ بیسوادی در آغاز قرن بیست و یکم در مقایسه با دههی 1960 و نیز نرخ بیسوادی در این دهه، نسبت به آغاز قرن بیستم، روند بسیار چشمگیری داشته استWahba) 1972(.
شاید در دههی اول چنین به نظر برسد که تحولات اخیر در مصر، پیشرفتهای آموزشی را با کندی مواجه ساخته است، حتی به فرض اینکه چنین ادعایی درست هم باشد، با این حال، باز هم نمیتوان این واقعیت را انکار نمود که از دههی 1990 میلادی تا قبل از فروپاشی دولت حسنی مبارک، نظام آموزشی در این کشور، تحولات شگرفی را تجربه نموده است و در مسیر توسعه، پیشرفت و ترقی گام برداشته است. شاهد این ادعا، دستاوردهای پژوهشی دو پژوهشگر مصری به نامهای مونا البرادعی و لیلا البرادعی است که هر دو استاد دانشکدهی اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه قاهره در مصر هستند. این دو پژوهشگر در پژوهش خود نقاط قوت نظام آموزشی مصر را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دادهاند که به عنوان حسن ختام این بخش از مقاله، به یافتههای این دو پژوهشگر اشاره میکنیم.
نظام آموزشی در مصر افزون بر اینکه تجربه و تاریخی طولانی را در زمینهی آموزش از ابتدای قرن نوزدهم میلادی داشته است، در ارتقای نظام آموزشی سایر کشورهای عربی از قبیل ارایهی امور مشاورهای، توسعهی برنامهی سالانهی درسی، تأمین معلمان و استادان و .... نقش بسزایی را ایفا نموده است. همچنین این نظام آموزشی، در دههی 1960 تا به امروز آموزش رایگان را برای کلیهی سطوح آموزشی فراهم نموده است و در این راستا بودجهی آموزش از آغاز دههی 1990 تا ابتدای قرن بیست و یکم به شکل چشمگیر و قابل توجهی افزایش یافته است؛ به طوری که این رقم در آغاز دههی 90 میلادی در حدود 7/4 میلیارد لیره بود (یعنی در سالهای 1991-1990)، اما در ابتدای سالهای 2001/2000 ، این رقم به 1/18 میلیارد لیره رسیدEl) Baradei & , El Baradei2004: 31).
همین نکته که در کشوری مانند مصر، پژوهشگران به راحتی به آمار دسترسی پیدا میکنند و میتوانند بر اساس آمار و دادههای کمی به تجزیه و تحلیل بپردازند، نقطهی قوتی است که متأسفانه در کشور ایران و در وزارت آموزش و پرورش کمتر به چشم میخورد؛ به طوری که حتی در سند تحول بنیادین، هیچگونه عدد و رقمی مشاهده نمیشود و پژوهشگران به سختی میتوانند به آمار واقعی و ارقام دقیق در زمینهی پیشرفتهای آموزشی دسترسی پیدا کنند که این خود گویای این واقعیت است که بحث تبدیل شدن به جایگاه اول علمی در سال 1404 تا چه اندازه آرمان گرایانه است.
حال که بحث از آمار مطرح گردید، بد نیست به آماری که از سوی سازمان یونسکو در مورد پیشرفتهای نظام آموزشی مصر ارایه شده است، اشارهای داشته باشیم. بر اساس گزارش یونسکو تعداد مدارس در مصر از سال 1952 رشد و افزایش چشمگیری داشته است و در دههی 1990 به بالاترین حد خود در طول قرن بیستم رسید؛ به طوری که در طی دههی 1990، تعداد مدارس تأسیس شده دو برابر آن میزانی بوده است که در طی صد سال پیش در این کشور ساخته شده است. از سال 1882 تا سال 1992 تعداد مدارس در مصر به 6092 مدرسه رسید و این درحالی است که از سال 1992 تا 2003 این تعداد به 13350 عدد رسید و در مجموع تا پایان سال 2002، تعداد 15 میلیون دانشآموز از مقطع پیشدبستانی تا پایان مقطع متوسطه (قبل از ورود به دانشگاهها و مراکز و مؤسسات آموزش عالی) در مدارس مصر مشغول به تحصیل بودهاندUNESCO) 2003, MOE, 2003(.
افزون بر این، نظام آموزشی در کشور مصر به ایجاد انواع جدیدی از مدارس اقدام نموده است که از آن جمله میتوان به مدارس مهارتی، مدارس یک کلاسه، مدارس روستایی، مدارس شبه صحرایی، مدارس آموزش زبان و .... اشاره نمود. همچنین نرخ ثبت نام در مدارس از آغاز دههی 1990 بر اساس آمار رسمی تا پایان این دهه در حدود 7/26 درصد افزایش یافته است,UNESCO) 2003( .
علاوه بر این، توجه روزافزون به آموزش دختران، ایجاد اصلاحات در نظام آموزشی، بهره-گیری از رهیافتهای نوین در امر آموزش و بهرهگیری از معلمان با تجربه، افزایش روزافزون استفاده از فنآوری اطلاعات و ارتباطات، اصلاح در نظام ارزیابی و ارزشیابی عملکرد دانشآموزان در مقاطع مختلف تحصیلی، بهرهگیری از شیوههای نوین آموزش، اصلاح نظام مدیریتی در آموزش و پرورش، همکاری با سازمانها و مؤسسات ارتقای امور مهارتی به منظور پیشبرد اصلاحات آموزشی و توسعهی آموزشی و نیز تأکید روزافزون بر آموزش معلمان و مشارکت در ارتقای مهارتهای تدریس؛ به طوری که در دههی 1990، در حدود 000/186/1 معلم توانستند از آموزش-های ضمن خدمت بهره گیرند و همین تلاش در راستای غیر متمرکز نمودن مدارس بر اساس رهیافت مدارس نوین و سرانجام ایجاد استانداردهای کلی آموزشی را میتوان از جمله اقدامات وزارت آموزش و پرورش مصر در راستای متحول نمودن نظام آموزشی این کشور تلقی نمود,El Baradei and El Baradei) 2004, 32.(
در مجموع،اینگونه به نظر میرسد که نظام آموزشی در کشور مصر، تحولات جهانی در امر آموزش و پرورش و تعلیم و تربیت را بیشتر از نظام آموزشی ایران مورد توجه و بررسی قرار داده است و قطعاً اگر تحولات کنونی در مصر، در نهایت به نوعی ثبات و پایداری در این کشور منجر گردد، نظام آموزشی در این کشور قطعاً مسایل آموزش و پرورش را در دستور کار و تقویم اجرایی و سرلوحهی کار خویش قرار میدهد – همانگونه که از ابتدای دههی 1960 میلادی تا قبل از ظهور «بهار عربی» - همین رویه و روند را مدنظر قرار داده بود.
از این رو، با بررسی تطبیقی و مقایسهای نظام آموزش و پرورش در کشور مصر با سند تحول بنیادین وزارت آموزش و پرورش ایران میتوان به این نتیجه رسید که سند تحول بنیادین بر اساس چشمانداز ایران 1404، راهی بسیار طولانی را در پیش دارد تا بتواند با نظام آموزش و پرورش در مصر رقابت نماید.
واضح است که هرگونه مقایسهای بین سند تحول بنیادین با نظامهای آموزشی در کشورهای پیشرفته و توسعه یافته، نشانگر آن خواهد بود که این سند سیاستی و برنامهی عملیاتی برای اینکه بخواهد سخن تازه و حرفی نو برای جهان و در عرصهی بینالملل – بنا به ادعای خود سند – داشته باشد، بسیار بیشتر از آنچه که فعلاً به تصویب رسیده است، نیازمند تغییر، تحول و دگرگونی بنیادین است. با این حال، برای آنکه متهم به نوعی پیشداوری عجولانه و قضاوت شتابزده نشده باشیم، اشارهای بسیار کوتاه و گذرا به نظام آموزشی در ایالات متحدهی آمریکا خواهیم داشت.
در سیاستگذاری آموزشی در ایالات متحدهی آمریکا، در تمامی پنجاه ایالت، سخن آخر را در زمینهی سیاستگذاری آموزشی، دولت ایالتی میزند. نکتهی مهم در سیاستگذاری آموزشی در این کشور این است که اساساً این نیازهای اقتصادی هستند که سمت و سو و جهتگیریهای سیاستگذاری آموزشی را مشخص و معین میکنند. از این رو، مسألهی اساسی و موضوع محوری که در اداره نمودن مسایل آموزشی در مدارس دولتی خود را نشان میدهد، موضوع تفاوتهای مالی موجود میان نواحی آموزشی است. در نتیجه، موضوع تربیت نیروی انسانی ماهر به لحاظ فنی و با توجه به آموزشهای فنی و حرفهای در این بستر معنا مییابد؛ چراکه اساساً روندهای تاریخی سیاستگذاری آموزشی در ایالات متحده از سوی نیروهای اقتصادی تنظیم شدهاند و به پیش رانده شدهاند (شافیرتز و بریک، 1390: 417-416).
با توجه به آنچه که در مورد سیاستگذاری آموزشی در ایالات متحده بیان شد در مقام مقایسهی سند تحول بنیادین وزارت آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ایران با سیاستگذاری آموزشی در ایالات متحده دو نکته قابل استنتاج است: اول اینکه، نظام ایالتی و دولت ایالتی در ایالات متحدهی آمریکا به این نتیجه رسیده است که نظام اقتصادی بر نظام آموزشی تأثیرگذار است و از این رو در تدوین برنامههای آموزشی باید نیازهای اقتصادی جامعه مورد توجه قرار گیرد و از این رو، دولت ایالات متحدهی آمریکا بر آن است تا با توجه به ارتقای مهارتهای فنی و حرفهای، به نوعی با مشکل بیکاری و عدم اشتغال مقابله نماید. نکتهی دوم آن است که، با توجه به اهمیت دولت ایالتی در سیاستگذاری آموزشی، نوعی توجه به نیازهای هر منطقه و هر ایالت شده است و در واقع این امر نشانگر این واقعیت است که نیازهای هر ایالت با ایالت دیگر متفاوت است و در واقع یک نظام آموزشی برای دستیابی به اهداف خود باید به نوعی نیازسنجی منطقهای را مدنظر قرار دهد و این موضوعی است که متأسفانه در سند تحول بنیادین وزارت آموزش و پرورش ایران به دست فراموشی سپرده شده است و تدوین کنندگان سند در هیچکجا اشارهای به این موضوع نداشتهاند که سیاستهای آموزشی به طور عام و سیاستهای آموزشی فنی حرفهای و توسعه، ترویج و گسترش شاخهها و رشتههای مختلف کار و دانش باید به نوعی بر اساس نیازهای خاص هر منطقهی جغرافیایی تعریف، تنظیم و تدویم گردد؛ چراکه در غیر اینصورت اعمال سیاستهای کلان بدون درنظر گرفتن مسایل و مشکلات و نیازهای خاص هر منطقه، پدیدآورنده یک سری مشکلات تازه و نوظهور خواهد بود.
در مجموع و به طور خلاصه میتوان اینگونه اذعان نمود که سند تحول بنیادین مصوب آذرماه 1390 در شورای عالی انقلاب فرهنگی، ارایهگر راهکارهای اجرایی برای ارتقای یک مؤلفه از بین مؤلفههای فراوان فرهنگ و سیاستگذاری فرهنگی است و آن عنصر یا مؤلفه نیز، بحث مسایل دینی – ارزشی و اعتقادی در بین دانشآموزان است که متأسفانه در این زمینه نیز نتوانسته است موفق گردد. به رغم اینکه افزون بر یک سال از تاریخ تصویب این سند عملیاتی و اجرایی میگذرد، اما با این حال هیچ گزارشی مبنی بر چگونگی انجام و اجرایی شدن آن ارایه نگردیده است. آنچه که در این سند به چشم میخورد، این است که ذهنیت مقایسه و رقابت در آن وجود ندارد و بسیاری از مسایل مربوط به عرصهی سیاستگذاری فرهنگی یا در آن نادیده گرفته شده است و یا توجه بسیار اندکی بدانها شده است که از جملهی این مسایل میتوان به بحث ترویج و توسعهی فرهنگ ملی – ایرانی، گسترش و تقویت زبان و ادبیات فارسی، توسعهی مراکز فنی و حرفهای و هنرستانهای موسیقی، توجه به بحث هنرهای زیبا (از قبیل هنرهای نمایشی، تجسمی، آوایی و ....)، موضوع آموزش زبانهای خارجی و بسیاری از مسایلی از این دست اشاره نمود.
آنچه که در سند تحول بنیادین بدان اشاره نشده است در مقایسه با مطالبی که بدانها اشاره شده است بسیار بیشتر است و در واقع بسیاری از مسایل و مشکلات وزارت آموزش و پرورش و در کل نظام تعلیم و تربیت در این سند مورد توجه قرار نگرفته است که از جملهای این مسایل و مشکلات میتوان به بحث نوسازی مدارس فرسوده، نوسازی سیستمهای گرمایشی مدارس و مجتمعهای آموزشی، مسألهی تأمین اعتبارات جاری و اعتبارات عمرانی وزارت آموزش و پرورش، بحث نحوهی استخدام نیروهای جدید، جذب و نگهداری نیروهای خبره و نخبه در این وزارتخانه، موضوع مدارس غیردولتی و غیرانتفاعی و نقش آنها در تنظیم سند تحول بنیادین اشاره نمود.
در پایان باید به این نکته اشاره نمود که سند تحول بنیادین برای دستیابی به آنچه که در سند چشمانداز 1404 تعریف شده است، به تغییرات، تحولات و دگرگونیهای اساسی نیازمند است.
1-ابراهیم آبادی، حسین، آیندهی آموزش و آموزش آینده، یادگیری در ورای مدرسه و دانشگاه، فارابی دو ماهنامهی داخلی جشنوارهی بینالمللی فارابی، شمارهی بیست و هفتم، خرداد و تیرماه 1391، صص: 30-25.
2-- ایوبی، حجتا...، سیاست گذاری فرهنگی در فرانسه: دولت و هنر، تهران، انتشارات سمت، 1388.
3-بهرامی، نیکخواه و بارعنیا، هدا (زیر نظر دکتر ژاله کهنموییپور)، زبان فرانسه در ایران (پیشینه و موقعیت کنونی)، مجلهی رشد آموزش زبان، دورهی بیست و ششم، شماره 1، (شمارهی پیدرپی 100)، پاییز 1390، صص: 32-27.
4-سریعالقلم، محمود، فرهنگ سیاسی ایران، تهران: انتشارات نشر فرزان روز، چاپ اول، 1389.
5-سند تحول بنیادین وزارت آموزش و پرورش (سند مشهد مقدس)، وزارت آموزش و پرورش، شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی آموزش و پرورش، آذرماه 1390.
6-شافرتز، جی، ام و بریک، کریستوفرپی، سیاستگذاری عمومی در ایالات متحدهی آمریکا، ترجمهی دکتر حمیدرضا ملک محمدی، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق (ع)، 1390.
7-کینژاد، محمدعلی، سیاستگذاری فرهنگی: جایگاه و عملکرد شورای عالی انقلاب فرهنگی در مدیریت راهبردی فرهنگی کشور، گفتگویی با دکتر محمدعلی کینژاد، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی، تهران، انتشارات دانش پرور، 1384.
8-محمدیان، محیالدین بهرام، معلمان موتور اصلی تحول در آموزش و پرورشاند، گفتگو با دکتر محیالدین بهرام محمدیان، تهران، ماهانه آموزشی، تحلیلی و اطلاع رسانی رشد معلم، دورهی سی و یکم، (شمارهی پیدرپی 271)، بهمن ماه 1391، صص 9-4.
9-وحید، مجید (به اهتمام)، سیاستگذاری و فرهنگ در ایران امروز (مجموعهی مقالات)، تهران، انتشارات باز، 1382.
10-وحید، مجید، سیاستگذاری عمومی، تهران: انتشارات میزان، چاپ دوم، 1388.
11-El Baradei, Mona and El Baradei, Leila, "Needs Assessment of the Education Sector in Egypt", December 2004, available at http://www.zef.de/fileamin/webfiles/downloads/.../e/...egypt_fina_en.pdf
12-Fitzpatric, Margaret, Rohman, Fauzia and Esen, Huseyin, Globalization and Educational Policy in Turkey: Education of Women, Religious Education and Higher Education, Fall, 2009, University of Illinois at Urbana – Champaign.
13-Hamdy, A. (June, 2007), "ICT in Education in Egypt", Survey for ICT and Education in Africa: Egypt Country Report.
14-http://www.meb.gov.tr
15-20. Miller, Bruce, "The learn link Egypt Girl’s Education Training project", Final Report, January 2001, learn link chief of party.
16-21. Naife, I. 2004, A Template for Reform 2-8 September Issue No.706. Al-Ahram Weekly Online. URL available at: <http://weekly.ahram.org.eg/2004/706/Opl.htm> Consulted 24 July 2009.
17-22. Starrett, George, Putting Islam to work: Education, politics and Religious Transformation in Egypt. Berkeley: University of California, Press, 1998, available at http://ark.cdlib.org/ark:/13030/ft4q2n63gp
18-23. UNESCO (2003). Educational Reform in Egypt: 1996-2003: Achievements and Challenges in the New Century, September 2003.
19-Wahba, Magdi, "Cultural Policy in Egypt", 1972, UNESCO, Paris.
20-24. "U.S. National Strategy for Public Diplomacy and Strategic Communication" prepared by Strategic Communication and Public Diplomacy Policy Coordinating Committee (PPC), December 14, 2006.
تحول بنیادین در نظام آموزش و پرورش مبتنی بر آرمانهای بلند نظام اسلامی باید معطوف به چشماندازی باشد که در افق روشن 1404، ترسیمگر ایرانی توسعه یافته با جایگاه اوّل اقتصادی، علمی و فنآوری در سطح منطقه با هویتی اسلامی انقلابی، الهام بخش جهان اسلام همراه با تعاملی سازنده و مؤثر در عرصه روابط بینالمللی است.
هر چند در سه دهه گذشته تلاشهای وافر و قابل تقدیری از سوی مسئولان و دست اندرکاران نظام تعلیم و تربیت برای بهبود و اصلاح نظام آموزشی کشور به عمل آمد که خوشبختانه نتایج مثبت و مفیدي نیز بر جای گذاشته است لیکن هنوز آموزش و پرورش با چالشهای جدی روبرو است و برونداد آن در طراز جمهوری اسلامی ایران و پاسخ گوی تحولات محیطی و نیازهای جامعه نمیباشد. از اين رو تأکیدات حکیمانه رهبر فرزانه انقلاب اسلامی مبنی بر ضرورت تحول بنیادی در آموزش و پرورش با تکیه بر فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی– ایرانی وتدوين الگويي اسلامي- ايراني براي تحول و پرهیز از الگوهای وارداتی، کهنه و تقلیدی محض، چراغ راه برون رفت از چالش های نظام آموزشی كشور می باشد.
خوشبختانه با درک ضرورت و اهمیت این امر و در پاسخ به ندای هوشمندانه رهبری معظم انقلاب اسلامي (دام ظله)، طرح تدوین سند ملی آموزش و پرورش به مثابه سند تحول راهبردي نظام آموزش و پرورش در افق چشم انداز بيست ساله جمهوري اسلامي ايران بنا بر مصوبه هيات دولت در دستور کار شورای عالی آموزش و پرورش قرار گرفت و سرانجام پس از شکل گیری حلقه های کارشناسی- پژوهشی با مشارکت صاحب نظران حوزوی و دانشگاهی و مدیران و کارشناسان مجرب آموزش و پرورش و سایر دستگاه های ذیربط، ضمن پایبندی به دیدگاه های حضرت امام خمینی (ره) و نظرات مقام معظم رهبری درباره تحول بنيادين نظام آموزشي و همسو با اسناد فرا دستی، از جمله سند چشم انداز بیست ساله کشور، سند مذکور تدوین گردید.
در اين راستا، پس از به ثمر رسيدن مطالعات سند ملي، نخست بنيان نظري تحولات مورد نظر در نظام آموزش و پرورش(شامل فلسفه تربیت درجمهوری اسلامی ایران- فلسفه تربیت رسمی و عمومی در جمهوری اسلامی ایران – رهنامه نظام تربیت رسمی و عمومی در جمهوری اسلامی ایران) بر اساس الگوي اسلامي- ايراني تدوین و به تأييد شورای عالی آموزش و پرورش رسیده و سپس بر اين اساس سند تحول راهبردي نظام تربيت رسمي و عمومي تصويب شده است تا مبنای تحول بنیادین در آموزش و پرورش قرار گیرد.
به نظر اینجانب تحول بنیادین در نهاد تحول آفرین و انسان ساز آموزش و پرورش، امری مستمر و زمان براست که از یک سو، نیازمند عزم ملی و همراهی و مساعدت تمامی مسئولان، نهادهای فرادستی، مراجع سياست گذار و تصمیم گیر، فرهنگ عمومی و اجتماعی مناسب و مساعد میباشد و از سوی دیگر به عزم سازمانی، مشارکت فعال مدیران، معلمان، کارشناسان درون آموزش و پرورش و نیز همگامی خانواده ها و دانش آموزان عزیز نیاز دارد. این تحول هم باید در سطح کلان مدیریت و برنامه ریزی راهبردی آموزش وپرورش و در تمام زیر نظام ها و مؤلفههای آن ساری و جاری گردد و هم در سطح خرد و در کلاس درس و مدرسه، نشاط و شادابی حرکت به سوی آینده برتر را دامن بزند که امیدوار است با مدیریت هوشمندانه تغییر و با فراهم آوردن امکانات و منابع، به ویژه منابع انسانی کارامد و باانگیزه، آموزش و پرورش بتواند رسالت خطیر و تاریخی خویش را در تربیت انسانهایی در طراز جمهوری اسلامی ایران و احیاءگر فرهنگ و تمدن ایران اسلامی در راستای برپایی جامعه جهانی مهدوی ایفاء نماید.
در پایان لازم می دانم از تدوین کنندگان، پژوهشگران و همه دست اندرکاران طرح سند ملی آموزش و پرورشو نيز از تمام تلاشگران و دلسوزان عرصه تعلیم و تربیت به ویژه وزرای پیشین آموزش و پرورش، مدیران و کارشناسان و معلمان، اعضای ستاد تحول بنیادین، فرهنگیان فرهیخته و صاحب نظرانی که از پیشنهادهای صائب و ارزشمند آنها در طول تدوین سند بهره مند شدیم، از همدلی، حمايت و احساس مسئوليت اعضاي محترم دولت كريمه، شورای عالی انقلاب فرهنگی، نمایندگان محترم مجلس و شورای عالی آموزش و پرورش صمیمانه سپاسگذاری نمایم. ضمن تشكر از راهنمايي هاي ارزشمند و حمايت هاي رييس جمهور محترم جناب آقاي دكتر محمود احمدي نژاد، سپاس ویژه خود را تقدیم رهبر عظیمالشأن انقلاب اسلامی مينمایم که با رهنمودهای حکیمانه خویش، چراغ راه شکل گیری تحول بنیادین برای فتحقله های رفیع پیشرفت و تعالی در آموزش وپرورش بوده اند.
گزارش سير تدوين سند ملي آموزش و پرورش:
از آغازين روزهاي انقلاب اسلامي، ايجاد تحول در آموزش و پرورش به منظور تعميق و استمرار انقلاب فرهنگي، دغدغهي رهبران و مسئولان ارشد نظام نوپاي اسلامي بوده است و بر ضرورت آن پاي فشردهاند. مديران و متصديان آموزش و پرورش نيز در پاسخ به اين مطالبهي به حق، اقدامات متعدد و متنوعي را در سطح خرد و كلان انجام داده اند تا شايد بتوانند اين مجموعهي تأثيرگذار در فرآيند رشد و تعالي فرد و جامعه را، بيش از پيش با اهداف و آرمان هاي بلند انقلاب اسلامي هماهنگ و همسو نمايند. بيانات روشنگرانه و هشدارهاي عالمانه ي مقام معظم رهبري مبني بر تقليدي و وارداتي بودن نظام آموزش و پرورش و ضرورت تحول بنيادين در اين نظام، تأييد و تأكيدي بر صحت نگاه مذكور و ضرورت اقدام عاجل در اين زمينه است.
به همين دليل شوراي عالي آموزش و پرورش، به عنوان مرجع سياست گذاري در حوزهي وظايف آموزش عمومي و متوسطه با درك اين ضرورت و در پاسخ به نيازها و مطالبات مزبور در تاريخ 6/3/82 «طراحي و اجراي مطالعهي ملي به منظور آسيب شناسي آموزش و پرورش و ترسيم چشمانداز آينده در برنامه هاي توسعه كشور» را به تصويب رساند. هيأت محترم وزيران نيز در آبان ماه 1383 بر ضرورت انجام اين مهم تأكيد نمود.
پس از انتخاب «شوراي راهبري تدوين سند ملي» اهداف، خطوط كلي و ابعاد قلمرو سند تبيين شد و بر اساس آن «الگوي مفهومي» تدوين سند ملي (پيوست 1) طراحي و عمليات اجرايي آن از ابتداي سال 1384 آغاز گرديد.
تدوين سند ملي از نظر روش شناسي «پژوهش محور» بود و ضمن استفاده از تجارب كارشناسان داخلي وبهره مندي از مطالعات بين المللي، بر انجام پژوهش هاي مورد نياز تأكيد داشت. بدين منظور سه كميته مطالعاتي به شرح زير تشكيل شد:
1- كميته مطالعات نظري: اين كميته مطالعات متعددي را براي دستيابي به مباني نظري و فلسفي مورد نياز مبتني بر آموزه هاي ديني و معارف اسلامي سامان داد. اين مطالعات شامل ابعاد يا ساحتهاي ششگانه تربيت (ساحتهاي ديني و اخلاقي، علمي و فناوري، هنري وزيباشناختي، اقتصادي و حرفه اي، بدني و زيستي، سياسي واجتماعي) و نيز زير نظامهاي آموزش و پرورش (زير نظامهاي رهبري ومديريت تربيتي؛ تربيت معلم و منابع انساني؛ برنامه درسي؛ پژوهش و ارزشيابي؛ تامين و تخصيص منابع مالي؛ فضا- تجهيزات- فناوري) مي باشد كه در نهايت به تدوين بنيان نظري سند ملي آموزش و پرورش منجر شده است.
2- كميته مطالعات مؤلفه هاي اصلي (ارزيابي وضع موجود): در اين كميته مطالعات متعدد نقد و ارزيابي وضع موجود آموزش و پرورش و شناسايي ضعف ها و قوت ها چه در ساحتهاي ششگانه تربيت و چه در مورد انواع آموزشهاي خاص (شامل فني و حرفه اي، تيزهوشان، استثنائي، بزرگسالان، عشاير، آموزش روستايي و . . . ) انجام شده است.
3- كميته مطالعات محيطي: مطالعه محيط هاي متعامل و تأثيرگذار بر عملكرد آموزش و پرورش با هدف شناسايي فرصتها و تهديدها در دستور كار اين كميته قرار گرفت و محيط هاي تأثيرگذار در چهار رده شناسايي شده اند:
1- محيط اول: اداري، اجرايي، دولتي، عمومي
2- محيط دوم: حقوقي، قضايي، تأميني
3- محيط سوم: اجتماعي، اقتصادي، سياسي، فرهنگي
4- محيط چهارم: بين المللي
افزون بر اين مطالعات ملي، انجام مطالعات استاني با تشكيل كميته هاي پژوهشي استاني و نيز مصاحبه با فرهيختگان و وزيران ومقامات عالي اجرايي كشور در حوزه هاي ديني، سياسي، اقتصادي و اجتماعي در دستور كار قرار گرفت.
4- كميته تلفيق:پس از انجام مطالعات فوق (بيش از 70 پروژه پژوهشي) و آماده شدن مواد اوليه، براي دستيابي به خروجي نهايي سند ملي «كميته تلفيق» تشكيل شد تا در يك فرآيند روشمند بتواند سند نهايي را توليد كند.
سرانجام در پرتو عنايات الهي و توجهات ائمه معصومين (ع) و با تلاش خستگي ناپذير دستاندركاران و همراهي قريب به 500 نفر از پژوهشگران، صاحبنظران حوزه و دانشگاه، كارشناسان و مديران آموزش و پرورش «بسته سند ملي آموزش و پرورش» براي دستيابي به تحول بنيادين در آموزش و پرورش و پاسخگويي به مطالبات مقام معظم رهبري شامل اسناد زير تدوين و به مراجع ذي ربط جهت تصويب تقديم شد:
1- فلسفه تربيت در جمهوري اسلامي ايران
2- فلسفه تربيت رسمي و عمومي در جمهوري اسلامي ايران
3- رهنامه نظام تربيت رسمي و عمومي در جمهوري اسلامي ايران
4- سند تحول راهبردي نظام تربيت رسمي و عمومي جمهوري اسلامي ايران
شوراي عالي آموزش و پرورش با درك حساسيت و اهميت موضوع، بررسي اسناد مذكور را درتاريخ 30/10/88 در دستور كار خود قرار داد و با تشكيل گردهمايي سه روزه در جوار بارگاه ملكوتي ثامنالحجج حضرت علي بن موسي الرضا (ع) و با حضور وزير محترم آموزش و پرورش جناب آقاي دكتر حاجي بابايي و مشاركت فعال اعضاء (پيوست7)، بررسي و تصويب آنها را آغاز كرد كه به اين جهت اين سند به نام «سند مشهد مقدس» مزيّن شده است. شوراي عالي با برگزاري بيش از 30 جلسه فعال و مفيد ضمن تأييد كلي مباني نظري و فلسفي مزبور (اسناد بندهاي 1 و 2 و 3 فوق) «سند تحول راهبردي نظام تربيت رسمي و عمومي» را در جلسه 820 در تاريخ 7/2/89 به تصويب نهايي رساند.
خوشبختانه اين سند در آستانه تولد مبارك و تحول آفرين حضرت مهدي (سلام الله عليه) در هشتصد وبيست و ششمين جلسه شوراي عالي آموزش و پرورش به تاريخ 2/5/89 به امضاء رياست محترم جمهور جناب آقاي دكتر محمود احمدي نژاد رسيد.در اين سند، بيانيه ارزش ها، ماموريت، چشم انداز، هدف هاي كلان، راهبردهاي كلان، هدفهاي عملياتي و راهكارهاي اجرايي به تصويب رسيده است.
در پايان ضمن سپاس بيكران به درگاه احديت و تشكر از رهنمودهاي داهيانه مقام معظم رهبري مد ظله العالي، از يكايك دست اندركاران و ياري دهندگان اين حركت بزرگ در تاريخ آموزش و پرورش صميمانه و خاضعانه قدرداني نموده و از وزراي محترم آموزش و پرورش و معاونان ايشان و نيز مجري محترم و انديشه ورز طرح جناب آقاي دكتر محمود مهرمحمدي، مسئول كميته مطالعات نظري حجه الاسلام و المسلمين دكتر عليرضا صادق زاده، مسئول كميته مطالعات مولفه هاي اصلي جناب آقاي دكتر محمدجعفر جوادي، مسئول كميته مطالعات محيطي جناب آقاي مهندس عبدالحسين نفيسي و مسئول كميته تلفيق جناب آقاي دكتر عباس صدري تشكر ويژه دارد.
نقاط قوت و ضعف سند و چالشها و فرصتهای پیش روی آن
در اینجا برآنیم که به این پرسش پاسخ دهیم که براساس سند تحول بنیادین چه چشماندازی را برای سیاستگذاری فرهنگی در این وزارتخانه میتوان تصور نمود؟ که در واقع این پرسش، سؤال اصلی پژوهش حاضر نیز تلقی میگردد. به منظور دستیابی به پاسخ این پرسش کلیدی و بنیادین، شاید بررسی نقاط قوت و ضعف سند به همراه فرصتها و چالشهای پیش روی آن، بتواند بدین پرسشهای جانبی و فرعی نیز پاسخ دهد که این سند تا چه میزان از قابلیت اجرایی برخوردار است؟ و اساساً مؤلفههای بنیادین و ساختار آفرین آن کداماند؟
برای خودداری و اجتناب از نوعی منفی بافی و نگاهی بدبینانه به این سند، در ابتدا به سراغ نقاط قوت سند براساس مبانی تحلیل سیاستها و اصول تهیهی اسناد در سیاستگذاری عمومی میرویم و این نقاط را با تأکید بر موضوع اصلی بحث یعنی رابطهی سند تحول بنیادین و سیاستگذاری فرهنگی در آموزش و پرورش آغاز میکنیم.
یکی از نقاط قوت این سند نحوهی سازماندهی آن به لحاظ بخش بندی و فصل بندی است؛ بدین صورت که در فصل اول (کلیات)، واژگان و اصطلاحات کلیدی آورده شده است و در واقع تدوین کنندگان سند به نوعی تعاریف عملیاتیرا ارایه نمودهاند که در واقع مقصود و منظورشان را از برخی مفاهیم انتزاعی روشن میسازد. البته باید در اینجا به این نکته نیز اشاره شود که اینکه تا چه حد این مفاهیم به روشنی به تصویر کشیده شدهاند و از آنها ابهام زدایی شده است، خود بحث و موضوع دیگری است. اما با وجود این امر، اینکه سند به لحاظ شکلی و صوری بر اساس اصول و مبانی روش پژوهش در فصل اول (کلیات سند) طراحی شده است را میتوان از نقاط قوت سند تحول بنیادین محسوب نمود.
یکی دیگر از بحثهای مهم در سیاستگذاری عمومی به طور اعم و در سیاستگذاری فرهنگی به طور اخص این است که باید بین ارزشها، اهداف و سیاستها تفکیک و تمایز قایل شد.[1] در واقع، اگر در سیاستگذاری اهداف را به مثابهی سیاستها درنظر بگیریم، فرآوردهی نهایی فرآیند سیاستگذاری، قطعاً از این قابلیت و پتانسیل برخوردار نخواهد بود که بتواند مشکل و مسألهی سیاستی را حل نماید. با درنظر گرفتن این نکته، میتوان اینگونه اذعان داشت که دست کم در این زمینه، سند تحول بنیادین حداقل به لحاظ صوری و شکلی این تفکیک را مدنظر قرار داده است؛ به طوری که همانگونه که پیشتر نیز بدان اشاره شد فصل دوم این سند ذیل عنوان کلی «بیانیهی ارزشها» به آن دسته از گزارههای ارزشی و بایدها و نبایدهای اساسی اشاره دارد که لازم است تمامی اجزا و مؤلفههای نظام تعلیم و تربیت رسمی – عمومی هماهنگ با این ارزشها بوده و کلیهی سیاستگذاران و همهی کارگزاران نظام ملتزم و پایبند به آنها باشند.
در فصل پنجم سند که تحت عنوان «هدفهای کلان» نامگذاری شده است نیز بین اهداف و ارزشها و سیاستها تفکیک و تمایز مشاهده میشود. به طوری که در این فصل، به 8 هدف کلان اشاره شده است، اما در بخش راهکارهای عملیاتی و اجرایی که مفصلترین فصل سند تحول بنیادین را تشکیل میدهد، به سیاستهای اجرایی اشاره شده است.
صرف نظر از فرصتها و چالشهایی که سند بنیادین میتواند پیش روی خود داشته باشد، این سند از نقاط ضعفی نیز برخوردار است؛ که البته در ادامه یعنی در بررسی ربط و نسبت سند و مقولهی سیاستگذاری فرهنگی به این موضوع بیشتر میپردازیم و در اینجا صرفاً به ذکر این نکته بسنده میکنیم که در فصل هفتم که ذیل عنوان کلی «هدفهای عملیاتی و راهکارها» نامگذاری شده است؛ در واقع به سیاستهای اجرایی و برنامههای عملیاتی اشاره شده است که اولاً از نگاه نویسندهی این سطور شاید بهتر بود ذیل عنوان «برنامههای عملیاتی – اجرایی و راهکارها» نامگذاری میشد تا «اهداف عملیاتی» و ثانیاً اینکه در این مقدمه به این نکته اشاره شده است که هدفهای عملیاتی و راهکارهای ذیل آنها، الزاماً از تناظر یک به یک با هدفهای کلان برخوردار نیستند و از این رو، برخی هدفهای عملیاتی و نیز راهکارهای ذیل یک هدف کلان ممکن است با هدفهای کلان دیگری نیز مرتبط باشند و این در حالی است که به لحاظ تجزیه و تحلیل سیاستی و اصول و مبانی سیاستگذاری باید مشخص باشد که هر هدف کلان با چه برنامه یا برنامههای عملیاتی مرتبط است (Dunn, 1981: 34) و به نظر میرسد این موضوع اشاره شده در ابتدای فصل هفتم نوعی سردرگمی را ایجاد میکند که همان طور که در قسمتهای بعدی خواهیم دید به این مسأله نیز منجر شده است.
در واقع، وقتی به تجزیه و تحلیل، پایشو ارزیابیسیاستها پرداخته میشود باید دقیقاً مشخص شود که در چه مرحلهای از سیاستگذاری با مشکل مواجه شدهایم، حال آن که اگر چند هدف کلان با چند راهکار در تناظر یک به یک باشند، ارزیابی دشوار بلکه غیرممکن خواهد بود. حتی در ادامهی مقدمهی این فصل به این نکته نیز اشاره شده است که با توجه به اینگونه روابط، هر راهکار برای هدفی که در ذیل آن آمده است، جنبهی اصلی و برای برخی هدفهای دیگر جنبهی مکمل دارد و از این رو، به هنگام عملیاتی نمودن احکام این سند، لازم است در تدوین برنامههای میان مدت و کوتاه مدت اینگونه پیوستگیها مورد توجه قرار گیرد. البته لازم به ذکر است که نقاط ضعف این سند صرفاً به موارد فوق محدود نمیشود، بلکه در بررسی ربط و نسبت سیاستگذاری فرهنگی و سند تحول بنیادین، نکات مبهم فراوانی وجود دارد که در قسمتهای بعدی مقاله بدانها اشاره میکنیم.
چشم انداز
نظام تربيترسمي و عمومي در افق1404، مبتني است بر نظام معيار اسلامي، فرهنگ و تمدن اسلامي- ايراني و قوام بخش آنها؛ زمينه ساز تحقق جامعه دانايي محور متناسب با اقتضائات زمان ، برخوردار از توانمنديهاي تربيتي ممتاز در سطح منطقه، الهام بخش جهان اسلام و داراي تعامل سازنده با نظامهاي تربيتي در سطح جهان، توانمند در زمينه سازي براي شکوفايي استعدادها و شکل گيري هويت يکپارچه اسلامي -ايراني – انقلابي متربّيان با توجه به هويت اختصاصي آنان؛ کار آمد، اثر بخش، يادگيرنده، عدالت محور، مشارکت جو و رقابت پذير؛ برخوردار از مديران آينده نگر ،كمال جو و تحول آفرين، مربيان مومن ،فکور، دلسوز و امين، زمينه ساز جامعه عدل جهاني (جامعه مهدوي).
مدرسه در افق چشم انداز
بر پايهي اين چشم انداز، مدرسه جلوه اي است از مراتب حيات طيبه و جامعه سالم ، کانون عرضهي خدمات وفرصتهاي تربيتي، زمينه ساز درک و اصلاح موقعيتتوسط متربّيان و تکوين وتعالي پيوستهي هويت آنان بر اساس نظام معيار اسلامي، در چارچوب فلسفه و رهنامهي نظام تربيت رسمي و عمومي و داراي ويژگيهاي زير است:
•تجلي بخش فرهنگ غني اسلامي در روابط و مناسبات (به ويژه نظم، وقت شناسي، جديّت، همدلي، كرامت نفس،احترام و اعتماد)؛
•نقطه ي اتکاي دولت و ملت در رشد و تعالي كشور و کانون تربيتي محله، پاسخگو به نيازهاي جامعه محلي
•برخوردار ازقدرت تصميم گيري وبرنامه ريزي در حوزه هاي عملياتي در چارچوب سياستهاي ملي، منطقه اي و محلي
•داراي چشم انداز اختصاصي مورد توافق ذي نفعان در چارچوب سياستهاي مصوب
•نقش آفرين در فرايند انتخاب آگاهانه و اختياري مسير زندگي فردي و اجتماعي متربيان بر اساس نظام معيار اسلامي
•داراي ظرفيت پذيرش تفاوتهاي فردي و پاسخگوئي به مصالح، نيازها و علائق متربّيان؛
•يادگيرنده،کمال جو، خواستار تعالي مستمر فرصت هاي تربيتي، تسهيلکنندهي يادگيري و تدارک بينندهي خودجوش ظرفيتهاي جديد در خدمت يادگيري
•خود ارزياب، رقابت پذير و پاسخگو نسبت به نظارت و ارزيابي بيروني (نظام آموزشي)
•تأمين كنندهي محيط امن، سالم، با نشاط، دوست داشتني و برخوردار از هويت جمعي
•برخوردار از مربيان داراي هويت يکپارچه بر اساس نظام معيار اسلامي و شايستگيهاي حرفه اي (به ويژه مومن ، دانا، فکور، امين، با انگيزه، غمخوار و داراي كرامت نفس وسعه صدر؛)
•مبتني بر رويكرد مديريتينقد پذير، حامي نوآوري و نوانديشي و خطرپذير،
•بهره مند از ظرفيت عوامل سهيم و موثر و متکي بر مشارکت ذي نفعان(با تاکيد برمربيان، متربيان و خانواده)؛
•برخوردار از بهره ي فناوري آموزشي در سطح معيار؛ با توجه به طيف منابع و رسانههاي يادگيري( اعم از مصنوع و غير مصنوع)
•داراي ظرفيت تصميم سازي براي نظام تربيت رسمي و عمومي
•داراي تعامل اثر بخش با نهادها و کانونهاي محلي نظير مسجد، فرهنگ سرا، کتابخانههاي عمومي
•داراي پيوند موثر باموضوعات و مسائل جامعه در مقياس محلي، منطقه اي و ملي و حضور فعال در حيات اجتماعي
هدفهاي كلان
1- تربيت انساني مومن و متخلق به اخلاق اسلامي، پرسشگر و فكور، خلاّق و كارآفرين، سالم و با نشاط، انتخاب گر و آزاد منش، قانون گرا و نظم پذير، عدالت خواه وصلح جو ، وطن دوست، استقلال طلب و ظلم ستيز ، جمع گرا و جهاني انديش، خودباور و مقتصد، اميدوار و منتظر، دانا وتوانا، شجاع و ايثارگر، پاكدامن و باحياء، مسئوليت پذير و وظيفه شناس(شايستگيهايپايه در ساحتهاي شش گانه تربيت) و آمادهي ورود به انواع تربيت تخصصي و شغلي براي زندگي شايسته فردي، خانوادگي و اجتماعي براساس نظام معيار اسلامي.
2- ارتقاي نقش نظام تربيت رسمي و عمومي در رشد وتعالي كشور ، اعتلاي فرهنگ عمومي و زمينه سازي برايتکوين تمدن اسلامي- ايراني با تأکيد بر تعميق معرفت و بصيرت ديني و سياسي، التزام به ارزشهاي اخلاقي، وفاداري نسبت به نظام جمهوري اسلامي ايران، اعتقاد به اصل ولايت فقيه و مردم سالاريديني، تحکيم وحدت ملي، تقويت روحيه علمي، رعايت حقوق و مسئوليتهاي اجتماعي، ارتقاي آداب و مهارتهاي زندگي، بهداشتي و زيست محيطي.
3- گسترش و تامين همه جانبهي عدالت تربيتي.
4- برقراري نظام اثر بخش و كارآمد مديريت منابع انساني.
5- افزايش مشارکت همه جانبه در نظام تربيت رسمي و عمومي.
6- بهسازي و تحول در زيرساختهاي کالبدي، مالي و فناوري.
7- ارتقاي بهره وري و افزايش كارايي و اثر بخشي در نظام تربيت رسمي و عمومي.
8- کسب موقعيت نخست تربيتي در منطقه و جهان اسلام و ارتقاي فزاينده جايگاه تربيتي ايران در سطح جهان.
ويژگيهاي كمي مدرسه مطلوب در افق چشم انداز:
•برخوردار از نيروي انساني
-داراي صلاحيت علمي با حداقل مدرك کارشناسي (ليسانس) در رشته مرتبط متناسب با نيازهاي برنامه درسي
- داراي گواهينامه صلاحيتهاي حرفه اي و تخصصي براي ورود نظام تربيت رسمي وعمومي
- تدارک فرصتهاي مناسب يادگيري براي به روزآوري صلاحيتهاي حرفه اي و تخصصي نيروي انساني با استفاده از روشهاي مختلف معادل 100 ساعت آموزش ضمن خدمت در سال.
با توجه به معلمين كارگاه، آزمايشگاه و كامپيوتر و. . .
تعداد كلاس
10 باب
9 باب
9 باب
ظرفيت مدرسه
260 نفر
216 نفر
198نفر
تعداد كتاب
5000
5000
7000
وسعت مركز اطلاعاتومنابعيادگيري
90 متر مربع
110 متر مربع
135 متر مربع
وسعت نمازخانه
72 متر مربع
96 متر مربع
130 متر مربع
وسعت كارگاه و آزمايشگاه
42 متر مربع
60 متر مربع
120 مترمربع
دبستان فقط كارگاه
تعداد طبقات
2
3
3
متراژ زمين مدرسه
2400 متر مربع
2800 مترمربع
3600 مترمربع
فضاي سبز- امكاناتورزشي
•داراي جداکنندههاي طبيعي و مصنوعي با حداقل ارتفاع (جايگزين ديوارهاي بلند) با رعايت ارزشهاي نظام معيار اسلامي
•تمام وقت و يك نوبته (ضريب بهره برداري از کلاس برابر يک است)
•داراي مشاور متخصص در کليه سطوح تحصيلي
•داراي مرکزاطلاعات و پشتيبان منابع يادگيري و متصل به شبکه اينترانت
•داراي تعامل سازنده ميان مدرسه و والدين وجامعه محلي
•داراي تعامل سازنده ميان مربيان با مربيان، متربيان با متربيان و مربيان با متربيان
•منطبق براستانداردهاي ايمني، امنيتي و بهداشتي(سلامت فيزيکي و رواني)
•داراي فضاهاي تخصصي ويژه حوزههاي يادگيري(چرخش دانشآموزان در فضا)
•داراي معماري متناسب با ارزشهاي نظام معيار اسلامي
•متكي به شوراهاي فعال و پوياي پشتيبان و نظارتي و با حضور كليه ذي نفعان شامل معلمان، دانشآموزان، اولياء، دانش آموختگان، صاحبان كسب و كار در جامعه و جامعه محلي با محوريت نقش مدير مدرسه
•داراي منابع مالي مکفي با استفاده از اعتبارات دولتي و جلب مشارکتهاي غير دولتي(حقيقي و حقوقي)
منابع:
1- اشتریان، کیومرث، روش سیاستگذاری فرهنگی، تهران، انتشارات کتاب آشنا، چاپ اول، 1381.
2- اشتریان، کیومرث، مقدمه¬ای بر روش سیاست¬گذاری فرهنگی، تهران، انتشارات جامعه شناسان، چاپ اول، 1391.
3- سند تحول بنیادین وزارت آموزش و پرورش (سند مشهد مقدس)، وزارت آموزش و پرورش، شورای عالی انقلاب فرهنگی و شورای عالی آموزش و پرورش، آذرماه 1390.
4- Diana, Chiara, "New Global Challenges for the Egyptian Education system, 2009 .
5- Dunn, William, (1981). Public Policy Analysis: An Introduction Prentice Hall.
6- Education Development: National Report of Arab Republic of Egypt from 1990 to 2000.
سدها مزایای زیادی دارند که از جمله آنها می توان به مزایای اقتصادی، زیست محیطی، اجتماعی، تفریحی، کنترل سیل های ویرانگر، تأمین نیازهای آبی و برقی، مدیریت مواد زائد و ایجاد محیط زیست کنترل شده اشاره داشت.
از سدها برای تفریح مانند: قایقرانی، اسکی روی آب و طبیعت گردی می توان بهره برد.
سدها علاوه بر تأمین آب مورد نیاز کشاورزان از بروز سیل های ویرانگر و نابود کننده جلوگیری می کنند. سدها سیلاب ها را کنترل کرده و می توان به کمک سدها رودخانه ها را مدیریت کرد.
سدها با مدیریت درست قادر به تولید انرژی بزرگ برق آبی هستند که این انرژی جزو انرژی های پاک تعریف می شود زیرا سبب گرم شدن کره زمین، آلودگی هوا، بروز باران های اسیدی و کاهش لایه ازن نمی شود.
برای داشتن حیات و زندگی روی کره زمین آب نقشی اساسی دارد که به علت توزیع نابرابر آب ها در سراسر کره زمین و نبود دسترسی یکسان به آب در طول سال، مناطق مختلف ممکن است با کمبود آب مواجه شوند؛ یکی از با صرفه ترین راه های تأمین و ذخیره آب ایجاد سدها است.
با توجه به تغییرات آب و هوایی و چرخه هیدرولوژیکی، سدها و مخازن ذخیره آب نقشی انکار ناپذیر در ارتقا رفاه و جلوگیری از قحطی ایفا می کنند. با ذخیره آب در طول دوره بارندگی و مدیریت آب ها در پشت سدها می توان به راحتی دوره کم آبی و خشکسالی را گذراند و مشکلات را رفع کرد.
یکی از بزرگ ترین مزایای سدها، ذخیره آب مازاد در طول دوره مرطوب و بارندگی است که با ذخیره این آب مازاد می توان سبب رونق بخش کشاورزی و جلوگیری از بروز خشکسالی هنگام خشکی و کمبود بارندگی شد. امروزه تخمین زده می شود تا سال ۲۰۲۵میلادی بیش از۸۰ درصد از تولیدات بخش کشاورزی به صورت آبی و به کمک سدها و مخازن صورت می گیرد. سدها و مخازن ساخته شده برای ذخیره آب مازاد در طول دوره مرطوب، می تواند برای آبیاری زمین های خشک استفاده می شود.
یکی از مزایای عمده سدها و مخازن این است که جریان آب را می توان در هر مورد نیاز کشاورزی از مناطق مختلف در طول سال تنظیم کرد.
سدها و مخازن ذخیره آب در کشورهای در حال توسعه نقشی انکارناپذیر در توسعه اقتصادی و تأمین آب مناطق خشک دارند. همچنین انرژی نقش کلیدی در توسعه اجتماعی و اقتصادی یک کشور دارد.
برق آبی، منبع ارزان و پاک و تجدیدپذیر انرژی را فراهم می کند. برق تأمین شده از آب یکی از پیشرفته ترین، عملی ترین و اقتصادی ترین منابع انرژی تجدیدپذیر است.
برخلاف نیروگاه های حرارتی، ایستگاه های برق آبی مخازن سدها محدودیت ها و مشکلات فنی کمتری دارند و قادر هستند به سرعت میزان انرژی خروجی خود را کاهش یا افزایش دهند.
از معایب ساخت انواع سدها می توان به کاهش بهره وری و زیر آب رفتن مناطق بالادست سدها اشاره کرد.
بدیهی است، اثرات سدها به طور گسترده ای می تواند با توجه به شرایط محلی متفاوت باشد. سدها از حرکت لجن های حاصلخیز به سمت پایین رودخانه جلوگیری می کنند و باعث میشوند تا کشاورزان برای حاصلخیز کردن زمین های زراعی خویش، ناگزیر از مواد و کودهای شیمیایی بیشتری استفاده کنند.
همچنین بالا آمدن آب در سدها، نمک ها را به سطح رودخانه آورده و موجب بایر شدن زمین های کشاورزی بالادست می شود.
معایب سدها
اگر سد خراب شود خسارات جبران تاپذیری ببار می رود .
ساخت سد در کشوری مثل ایران که گاهی با سیلاب های عظیمی مواجه میشه که خسارتهای زیادی هم به بار میارن، مفیده؛ اما بد نیست که با در نظر گرفتن معایب سدها از جمله:
ایجاد جایگاههای رشد و تکثیر حشرات و مسائل بهداشتی ناشی از اون، لایه بندی حرارتی آب مخازن سدها (استراتیفیکاسیون) در تابستان و زمستان؛ و افت کیفیت آب در بهار و پاییز به دلیل چرخش های بهاره و پاییزه، میزان بالای تبخیر و از دست رفتن حجم زیادی از آب در فصول گرم؛ و مواردی از این دست؛ به فکر روش های جایگزین سدسازی، نظیر تغذیه مدیریت شده سفره های آب زیرزمینی و انواع روش های بانکینگ آب هم باشیم، بلکه بتونیم این تب داغ سدسازی در کشور رو مهار کنیم...
اهمیت نماز به قدری مهم است که قرآن بعد از ایمان آن را متذکر شده است " یقیمون الصلوه " از این جا به اهمیت نماز پی می بریم زیرا یکی از پایه های دین شمرده شده است ودر راس همه عبادتها نماز است، اسلام بدون نمازهرگز معنایی ندارد، نماز خود سازی است، قرآن عجیب سخن میگوید: " ای اهل ایمان! از نماز استمداد کنید، اگر شما میخواهید در اجتماع یک مسلمان واقعی باشید و میخواهید یک مجاهد نیرومند باشید . باید نماز خوان خالص و مخلص باشید اهمیت نماز در جریان اجتماعی شدن نیز بسیار مهم است عمده ترین فریضه مذهبی که در فرآیند اجتماعی شدن . افکار نگرش و رفتارهای مذهبی کودکان و نوجوانان را تحت تاثیرقرار می دهد نماز است اگر ما بتوانیم نمازرا به عنوان یک هنجار مذهبی در رفتار و کردار فرزندان خود درونی سازیم قدم اساسی برای تربیت دینی آنها برداشته ایم نماز در ایجاد و حفظ شخصیت سالم مذهبی افراد جامعه نقش دارد و دارای اثرات مثبت اجتماعی است نکته مهم: توجه دادن جوان به نماز . ایجاد رابطه ی انس او با خدا احساسات مذهبی اورا اقناع میکند تمایلات طبیعی و هواهای نفسانی او را مهار کرده و رفتار او را تحت کنترل در میاورد.
آثارو فواید نماز
از آن جا که انسان پرتوی از سرشت الهی دارد ذکر خدا و اقامه نماز موجب افزایش قابلیت های معنوی انسان و ترک نماز و غافل شدن از یاد خدا موجب احساس بی هویتی و افتادن در ورطه گمراهی می شود.قرآن کریم برای گریز از این گرداب ها و نجات یافتن از این امواج پر تلاطم و نا آرام ذکر خدا و یاد خدا را توصیه می کند.اثر وضعی نماز چیره شدن بر شیطان و زدودن زنگارهای گناه از دل نماز گزار و به منزله کفاره گناهان است.امام رضا(ع) می فرماید: »نماز و ذکر خدا در شب و روز موجب می شود که انسان خالق و مولای خود را فراموش نکند و روح سرکش و طغیان بر او چیره نشود.
نماز در آینه وحی
نماز از مهم ترین توصیه های پیامبران به فرزندانشان و نور چشم پیامبر(ص) است.نماز
تکبر را می زداید و پشتوانه انسان در غم ها و مشکلات، پایه دین، پرچم اسلام، کلید
بهشت و وسیله آزمایش حرام است.
ثواب نماز اول وقت
آثار نماز اول وقت
رسول خدا (ص) فرمودند: کسی که نمازهای پنج گانه اش را با طهارت کامل در اول وقت به جای آورد، این نماز در قیامت برای او نور و برهان است و کسی که نمازش را ضایع کند، با فرعون و هامان محشور خواهد بود.
رسول گرامی اسلام فرمودند: هیچ بنده ای نیست که اهتمام و مواظبت در اوقات نماز و مواضع آفتاب برای وقت نمازش بکند، مگر اینکه من ضمانت می کنم برای او مرگ راحتی را، و رفع هموم و تالم و نجات از آتش جهنم را. همچنان که روزی شتر را چوپانی می کردم، امروز شمس را کنترل می کنم. (کنایه از این که همیشه مواظب خورشید هستم تا اول وقت نماز شد، نماز را به جای آورم.)
رسول خدا (ص) فرمودند: علت اینکه ملک الموت در هر روز پنج بار در موقع نماز به انسان نظر می کند این است که اگرانسان اوقات نماز را محترم بشمارد، و در وقت، نماز بخواند، ملک الموت در هنگام مرگ، شهادتین را به انسان تلقین می کند و ابلیس را از انسان دور می سازد.
امام صادق(ع) فرمودند: اول چیزی که در قیامت از بنده ای حسابرسی می کنند نماز بنده است، اگر نماز قبول درگاه خدا افتد، بقیه اعمال حسنه هم قبول می گردد. ولی اگر نماز قبول نشود هیچ عملی از انسان قبول نخواهد شد.
امام صادق(ع) فرمودند: وقتی بنده ای نمازش را در اول وقت بخواند و بر کیفیت نمازش محافظت نماید، این نماز کامل اول وقت به آسمان بالا می رود در حالی که سفید و پاک و منزه است و به صاحبش می گوید: مرا حفظ کردی، خدا حفظت کند. و هر گاه در اول وقت خوانده نشد و محافظت لازم به عمل نیامد، نماز بالا نرفته و به صاحبش بر می گردد در حالی که سیاه و تاریک است و به صاحبش می گوید: خدا ضایعت کند، همچنان که مرا ضایع کردی.
ملا مهدی نراقی، که از شدت ورع و پاکی و سلامت و تقوا، چشم برزخی پیدا کرده بود، می فرماید: روز عیدی به قبرستان و زیارت مردگان رفتم. بر سر قبر مرده ای ایستادم و گفتم: عیدی من کو؟ شب آن روز، چهره ای با صفا و نورانی را در عالم خواب مشاهده کردم، که به من گفت: فردا کنار قبر من بیا، تا تو را عیدی دهم. صبح از پی آن خواب رفتم. چون به سر آن قبر رسیدم، عالم برزخ برای من کشف شد. در این هنگام باغی عجیب با دار و درختی که هر گز چشمم نظیرش را ندیده بود، مشاهده کردم. وسط باغ قصری بسیار با عظمت قرار داشت. مرا به درون قصر دعوت کردند. چون وارد شدم، شخصی با عظمت بر تختی مرصع دیدم. به او گفتم: از کدام طایفه ای؟ پاسخ داد از گروه عبادت کنندگان. گفتم از کجا به این مقام رسیده ای؟ گفت: سلامت در کسب و نماز جماعت اول وقت.
در آخر این بحث میگوییم که:
وقت نماز زمان ملاقات با خداوند است.
وقت نماز زمان سرور و شادمانی است.
وقت نماز وعده گاه الهی است.
وقت نماز زمان آرامش است.
وقت نماز بهترین ساعات است.
وقت نماز زمان امتحان شیعیان است.
وقت نماز وقت مناجات با خداوند است.
وقت نماز وقت خلوت کردن با خداوند است.
وقت نماز زمان سکوت و تفکر است.
وقت نماز زمان ورود به بهشت است.
وقت نماز انقطاع الی الله است.
وقت نماز بریدن از دنیا و طبیعت است.
وقت نماز زمان دعا و استجابت است.
وقت نماز زمان دفع شیطان و خشم آن است.
وقت نماز زمان بندگی است.
وقت نماز زمان خوشحالی رسول اکرم (ص) است. که به مجرد دخول وقت نماز به موذنش بلال فرمود: ( ارحنا یا بلال ) ای بلال راحتمان کن.
نماز اول وقت را امام علی (ع) در میدان جنگ احیا نمود و امام حسین (ع) هم ظهر عاشورا در میدان جنگ زنده کرد.
اگر نماز بخوانی چه می شود و اگر نماز نخوانی چه می شود ؟
آگاهى از ارزش و اهمیت نماز و دانستن جایگاه نمازگزار، ما را به تفاوت نمازگزار و کسى که به نماز کمتر اهمیت مىدهد رهنمون مىسازد. نماز در دین مقدس اسلام، از اهمیت ویژهاى برخوردار است و یکى از فروع دین و حتى ستون دین به حساب مىآید و قرآن کریم، با تعبیرهاى مختلفى، مانند «اقیمواالصلوه و…» بر واجب بودن آن تصریح فرموده است، تا جایى که اگر نماز قبول شود، کارهاى دیگر هم زمینه قبولى پیدا مىکنند.
قرآن کریم به جا آوردن نماز را سبب رستگارى مىداند (قد افلح من تزکى و ذکر اسم ربه فصلى)؛ به راستى رستگار شد هر که پاکى ورزید و نام پروردگارش را یاد کرد پس نماز گزارد. و نیز مىفرماید: (وَ الَّذِینَ یُؤمِنُونَ بِالأَخِرَهِ یُؤمِنُونَ بِهِ وَ هُم عَلَى صَلاَتِهِم یُحفِظُونَ)؛آنان که به آخرت ایمان دارند، به آن ]کتاب قرآن[ ایمان مىآورند و مراقب نمازهاى خویش هستند. در این آیه، از میان تمام دستورهاى دینى، فقط به نماز اشاره شده است و نماز مظهر پیوند با خدا و ارتباط با اوست؛ به همین دلیل، از همه عبادتها برتر و بالاتر است. اهمیت نماز در روایات اسلامى نیز بر کسى پوشیده نیست؛ ازجمله: سلمان فارسى نقل مىکند که در خدمت پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) نشسته بودم؛ آن حضرت شاخه خشکى را گرفت و تکان داد تا تمام برگهایش فرو ریخت، سپس رو به من کرد و فرمود: سؤال نکردى که چرا این کار را کردم؟ عرض کردم بفرمایید چرا؟ فرمود: هنگامىکه مسلمان وضو بگیرد و خوب وضو بگیرد و سپس نمازهاى پنجگانه را به جا آورد، گناهان او فرو مىریزد؛ همانگونه که برگهاى این شاخه فرو ریخت.
حضرت على(علیه السلام) از پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) نقل مىکند که فرمود: نمازهاى پنجگانه براى امت من، مانند نهر آب جارى است که بر در خانه یکى از شما باشد. آیا گمان مىکنید اگر کثافتى در تن او باشد و روزى پنج بار در آن غسل کند، آیا چیزى از آن بر جسد او خواهد ماند؟! به خدا سوگند که نمازهاى پنجگانه براى امت من، چنین است. همچنین در روایتى مشهور که از امام باقر(علیه السلام) نقل شده است که فرمودند: اولین چیزى که بنده بدان محاسبه مىشود نماز است؛ اگر پذیرفته شد، اعمال دیگر نیز پذیرفته خواهد شد و اگر ردّ شود، دیگر اعمال نیز ردّ خواهد شد.
اهمیت نماز در آیات و روایات و احادیث درباره نماز
خداوند متعال مىفرماید: (اتْل مآ أوحى إلیک مِن الکتـب و أقم الصّلوه إنّ الصّلوه تنهى عن الفحشآء و المنکر و لذکر اللَّه أکبر و اللَّه یعلمُ ما تصنعون) ؛ آنچه از کتاب به سوى تو وحى شده است بخوان و نماز را برپادار، که نماز از کار زشت و ناپسند باز مىدارد و قطعاً یاد خدا بالاتر است و خدا مىداند چه مىکنید.
در آیه دیگرى مىفرماید: (یـأیّها الّذین ءامنواْ استعینواْ بالصّبر و الصّلوه إنّ اللَّه مع الصّـبرین)؛ اى کسانى که ایمان آوردهاید، از شکیبایى و نماز یارى جویید، زیرا خدا با شکیبایان است. همچنین مىفرماید: و در دو طرف روز ]اول و آخر آن [و نخستین ساعات شب، نماز را برپادار، زیرا خوبىها بدىها را از میان مىبرد… . بنابراین، نماز یک تکلیف الهى بوده و بر تمام انسانهاى مکلف واجب است و تمام تکالیف و دستورهاى خداوند، در راستاى خوشبختى و به کمال رسیدن انسان است. گرچه خوشبختى تنها در نماز نیست،اما مىتوان از نماز و عبادت به بهترین و مؤثرترین عامل خوشبختى و عاقبت به خیرى انسان و بهترین و محبوبترین عمل نزد خداوند متعال نام برد؛ چنانکه از پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله)سؤال شد: کدام اعمال نزد خداوند متعال محبوبترین است؟ فرمود: الصلاه لوقتها؛ نمازى که در وقت خوانده شود. امیرمؤمنان على(علیه السلام) هم مىفرماید: هیچ عملى نزد خداوند محبوبتر از نماز نیست؛ پس امور دنیا، شما را از اوقات آن و خواندن آن در وقت، باز ندارد و به خود مشغول نکند.
نماز عامل خوشبختى است و عاقبت و سرنوشت انسان در روز قیامت به نماز بستگى دارد، زیرا امامباقر(علیه السلام)فرمود: اولین سؤال روز حساب از انسان، نماز است، اگر نماز انسان قبول شود، دیگر اعمال نیز قبول مىگردد.«نماز» از واجباتى است که در قرآن کریم و روایات اسلامى بیشترین تأکید و سفارش بر آن شده و تکلیف واجبى است که مکلف ـ حتى در حال مرگ ـ باید آن را به جا بیاورد و تحت هیچ شرایطى نباید ترک شود و توصیه تمام انبیاى الهى به امتهایشان بوده و در روز حسابرسى نیز اگر این عمل (نماز) پذیرفته شود، دیگر اعمال نیز مقبول مىافتد.
«حفاظت از نماز» در کدام سوره آمده است؟
- درباره حفاظت از نمازها، چهار آیه در چهار سوره آمده است که در یک آیه، خداوند به حفاظت از نماز امر مىفرماید و در سه آیه دیگر آن را صفتى براى مؤمنان و یا نمازگزاران ذکر مىنماید.
1. (حَـفِظُواْ عَلَى الصَّلَوَتِ وَالصَّلَوهِ الْوُسْطَى) در انجام همه نمازها و ـ به خصوص ـ نماز وُسطى [=نماز ظهر]کوشا باشید.
2. (وَالَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالاَْخِرَهِ یُؤْمِنُونَ بِهِى وَهُمْ عَلَى صَلاَتِهِمْ یُحَافِظُونَ)؛ [یقین بدان] آنها که به آخرت ایمان دارند، به آن (=قرآن) ایمان مىآورند و بر نمازهاى خویش، مراقبت مىکنند.
3.سوره مؤمنون آیه9.
4. سوره معارج آیه34
نخستین پرسش در قیامت
با توجه به آیه 4 سوره اعراف شکى نیست که خداوند از همه خلایق سؤال مىکند، ولى پرسش این است که در یک حدیث مىخوانیم که نخستین سؤال در قیامت از دوستى با اهلبیت است، در حدیث دیگرى مىخوانیم که نخستین پرسش، از نماز است. وجه جمع این دو حدیث چگونه است؟
همان طور که اشاره شد در اصل سؤال هیچ جاى تردیدى نیست، اما در این که در قیامت نخست از چه چیزى سؤال مىشود، روایات متعددى داریم؛ امام صادق(علیه السلام)مىفرماید: اوّل ما یحاسب به العبد على الصلاه فاذا قبلت قبل منه سائر عمله و اذا ردّت علیه ردّ علیه سائر عمله؛ نخستین چیزى که آدمى بر آن محاسبه مىشود، نماز است. اگر نماز پذیرفته شد، دیگراعمال هم قبول مىشود و اگر نماز ردّ شد، دیگر اعمال هم ردّ مىشود.
در روایت دیگر مىخوانیم: اول ما یسأل العبد اذا وقف بین یدى الله تعالى عن الصلاه فان زکت صلاته زکى سائر عمله و ان لم تزک صلاته لم یزک عمله؛ هنگامى که آدمى در پیشگاه خداوند تعالى قرار گیرد، نخست از نماز سؤال مىشود. اگر نمازش پاک بود، دیگر اعمالش هم پاک مىشود و اگر نمازش پاک نبود، دیگر اعمالش هم پاک نمىشود.
در روایت دیگری امام صادق(علیه السلام) مىفرماید: انّ اول ما یسأل عنه العبد اذا وقف بین یدى الله عزوجل الصلوات المفروضات و عن الزکاه المفروضه و عن الصیام المفروض و عن الحج المفروض و عن ولایتنا اهل البیت؛ هنگامى که انسان در پیشگاه خداوند متعال قرار مىگیرد، نخست از نمازهاى واجب، زکات واجب، روزه واجب، حج واجب و ولایت ما اهلبیت سؤال مىشود.
این روایات با هم منافات ندارد، چون مراد از «اوّل» در این روایات و امثال آن، اوّل اضافى و نسبى است به دو بیان:
1- در قیامت آن گاه که از اعمال بندگان سؤال مىشود، نخست نماز سؤال و محاسبه مىشود؛ از همین رو در روایت اول و دوم کلمه «عمل» ذکر شده است و هنگامى که از اعتقادات سؤال مىشود، نخستین سؤال از محبت اهل بیت مىباشد. شیخ صدوق در بیان عقاید امامیه مىگوید: «پس از معرفت (اعتقادات) نخستین عملى که از میان اعمال آدمى، محاسبه مىشود، نماز است». پس به یک معنا بنابر نظر مرحوم صدوق، سؤال از اعتقادات مقدم بر سؤال از نماز است. ضمن این که یکى از شرایط قبولى نماز و دیگر عبادات اعتقاد به ولایت اهلبیت است. بر این اساس نخستین چیزى که سؤال مىشود، ولایت اهلبیت خواهد بود.
2- این که زمان هردوپرسش متفاوت است،زیراباتوجهبه روایاتى کهازپیامبررسیده :مادرهفت جایگاه به شما سرکشى مىکنیم، هنگام وفات، درقبر، هنگام برانگیختهشدنازقبر، هنگامى که پرونده عمل را اعطا مىکنند، وقت حسابرسى، وقت میزان اعمال وهنگام عبورازصراط و درآنجا محبت ما کارسازاست و با توجه به اهمیتى که مسئله ولایت دار، مىتوان گفت زمان پرسش از ولایت علاوه برقیامت اول بار درعالم قبر و برزخ صورت مىگیرد.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن