سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
فاطمه (عليها السلام) در نزد مسلمانان برترين و والامقام ترين بانوى جهان در تمام قرون و اعصار مى باشد. اين عقيده بر گرفته از مضامين احاديث نبوي است. اين طايفه از احاديث ، اگر چه از لحاظ لفظي داراي تفاوت هستند ، اما داراي مضموني واحد ميباشند. در يكي از اين گفتار ها (كه البته مورد اتفاق مسلمانان ، اعم از شيعه و سني است) ، رسول اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) مي فرمايند: " فاطمه سرور زنان جهانيان است" . اگر چه بنابر نص آيه شريفه قرآن ، حضرت مريم برگزيده زنان جهانيان معرفي گرديده و در نزد مسلمانان داراي مقامي بلند و عفت و پاكدامني مثال زدني مي باشد و از زنان برتر جهان معرفي گشته است ، اما او برگزيده ي زنان عصر خويش بوده است. ولي علو مقام حضرت زهرا (عليها السلام) تنها محدود به عصر حيات آن بزرگوار نمي باشد و در تمامي اعصار جريان دارد . لذا است كه پيامبر اكرم(صلي الله عليه واله وسلم) در كلامي ديگر صراحتاً فاطمه (عليها السلام) را سرور زنان اولين و آخرين ذكر مينمايند. اما نكته اي ديگر نيز در اين دو حديث نبوي و احاديث مشابه دريافت مي شود و آن اينست که اگر فاطمه (عليها السلام) برترين بانوي جهانيان است و در بين زنان از هر جهت ، كسي داراي مقامي والاتر از او نيست ، پس شناخت سراسر زندگاني و تمامي لحظات حيات او ، از ارزش فوق العاده برخوردار مي باشد. چرا كه آدمي با دقت و تأمل در آن مي تواند به عالي ترين رتبه هاي روحاني نائل گردد. از سوي ديگر با مراجعه به قرآن كريم درمي يابيم كه آيات متعددي در بيان شأن و مقام حضرتش نازل گرديده استكه از آن جمله مي توان به آيه ي تطهير، آيه مباهله ، آيات آغازين سوره دهر، سوره كوثر ، آيهاعطاي حق ذي القربي و ... اشاره نمود كه خود تأكيدي بر مقام عميق آن حضرت در نزد خداوند است. اين آيات بال تکيه بر توفيق الهي ، در مقالات ديگر مورد بررسي قرار خواهد گرفت. ما در اين قسمت به طور مختصر و با رعايت اختصار ، به مطالعه شخصيت و زندگاني آن بزرگوار خواهيم پرداخت.
نام مبارك آن حضرت ، فاطمه (عليها السلام) است و از براي ايشان القاب و صفات متعددي همچون زهرا، صديقه، طاهره، مباركه، بتول، راضيه، مرضيه ، نيز ذكر شده است.
فاطمه ،در لغت به معني بريده شده و جدا شده مي باشد و علت اين نامگذاري بر طبق احاديث نبوي ، آنست كه: پيـروان فاطمه (عليها السلام) به سبب او از آتش دوزخ بريده ، جدا شده و بركنارند.
زهرا به معناي درخشنده است و از امام ششم ، امام صادق (عليه السلام) روايت شده است كه: " چون دخت پيامبر در محرابش مي ايستاد (مشغول عبادت مي شد) ، نورش براي اهل آسمان مي درخشيد؛ همانطور كه نور ستارگان براي اهل زمين مي درخشد. "
صدّيقه به معني كسي است كه به جز راستي چيزي از او صادر نمي شود. طاهره به معناي پاك و پاكيزه ، مباركه به معناي باخير و بركت ، بتول به معناي بريده و دور از نا پاكي ، راضيه به معناي راضي به قضا و قدر الهي و مرضيه يعني مورد رضايت الهي. (1)
كنيه هاي فاطمه (عليها السلام ) نيز عبارتند از ام الحسين، ام الحسن، ام الائمه، ام ابيها و...
ام ابيها به معناي مادر پدر مي باشد و رسول اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) دخترش را با اين وصف مي ستود؛ اين امر حكايت از آن دارد كه فاطمه (عليها السلام) بسان مادري براي رسول خدا بوده است. تاريخ نيز گواه خوبي بر اين معناست ؛ چه هنگامي كه فاطمه در خانهپدر حضور داشت و پس از وفات خديجه (سلام الله عليها ) غمخوار پدر و مايه پشت گرمي و آرامش رسول خدا بود و در اين راه از هيچ اقدامي مضايقه نمي نمود ، چه در جنگها كه فاطمه بر جراحات پدر مرهم مي گذاشت و چه در تمامي مواقف ديگر حيات رسول خدا .
همانگونه كه مي دانيم ، نام پدر فاطمه (عليها السلام) محمد بن عبدالله (صلي الله عليه وآله وسلم) است که او رسول گرامي اسلام ، خاتم پيامبران الهي و برترين مخلوق خداوند مي باشد. مادر حضرتش خديجه دختر خويلد ، از زنان بزرگ و شريف قريش بوده است . او نخستين بانوئي است که به اسلام گرويده است و پس از پذيرش اسلام ، تمامي ثروت و دارائي خود را در خدمت به اسلام و مسلمانان مصرف نمود . خديجه در دوران جاهليت و دوران پيش از ظهوراسلام نيز به پاكدامني مشهور بود ؛ تا جائي كه از او به طاهره (پاكيزه) ياد مي شد و او را بزرگ زنان قريش مي ناميدند .
فاطمه (عليها السلام) در سال پنجم پس از بعثت (2) و در روز 20 جمادي الثاني در مكه به دنيا آمد. چون به دنيا پانهاد، به قدرت الهي لب به سخن گشودو گفت: " شهادت مي دهم كه جز خدا ، الهي نيست و پدرم رسول خدا و آقاي پيامبران است و شوهرم سرور اوصياء و فرزندانم (دو فرزندم) سرور نوادگان مي باشند" . اكثر مفسران شيعي و عده اي از مفسران بزرگ اهل تسنن نظير فخر رازي ، آيه آغازين سورة كوثر را به فاطمه (عليها السلام) تطبيق نموده اند و او را خير كثير و باعث بقا و گسترش نسل و ذريه پيامبر اکرم ذكر نموده اند. شايان ذکر است که آيه انتهايي اين سوره نيز قرينه خوبي براين مدعاست كه در آن خداوند به پيامبر خطاب مي كند و مي فرمايد همانا دشمن تو ابتر و بدون نسل است.
سراسر زندگاني صديقه طاهره (عليها السلام) ، مملو از مكارم اخلاق و رفتارهاي نمونه و انساني است. ما در اين مجال جهت رعايت اختصار تنها به ه مورد اشاره مي نمائيم . اما دوباره تأكيد مي كنيم كه اين موارد، تنها بخش كوچكى از مكارم اخلاقي آن حضرت است.
1ـ از جابربن عبدالله انصاري ،صحابي پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم)منقول است كه: مردي از اعراب مهاجر كه فردي فقير مستمند بود ، پس از نماز عصر از رسول اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم)طلب كمك و مساعدت نمود. حضرت فرمود که من چيزي ندارم . سپس او را به خانه فاطمه (سلام الله عليها ) که در کنار مسجد و در نزديکي خانه رسول خدا قرار داشت ، راهنمائي نمودند . آن شخص به همراه بلال (صحابي و مؤذن رسول خدا ) به در خانه حضرت فاطمه (عليها السلام) آمد و بر اهل بيت رسول خدا سلام گفت و سپس عرض حال نمود. حضرت فاطمه (عليها السلام) با وجود اينكه سه روز بود خود و پدر و همسرش در نهايت گرسنگي به سر مي بردند، چون از حال فقير آگاه شد، گردن بندي را كه فرزند حمزه دختر عمويحضرت بهايشان هديه داده بود ، ودر نزد آن بزرگوار يادگاري ارزشمندمحسوب مي شد ، از گردن باز نمود و به اعرابي فرمود: اين را بگير و بفروش ؛ اميد است كه خداوند بهتر از آن را نصيب تو نمايد. اعرابي گردن بند را گرفت و به نزد پيامبر اکرم(صلي الله عليه وآله وسلم) بازگشت و شرح حال را گفت . رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم)از شنيدن ماجرا ، متأثر گشت و اشک از چشمان مبارکش فرو ريخت و به حال اعرابي دعا فرمود. عمار ياسر (از اصحاب پيامبر) برخاست و اجازه گرفت و در برابر اعطاي غذا ، لباس ، مركب و هزينه سفر به اعرابي ، آن گردن بند را از او خريداري نمود . پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله وسلم) از اعرابي پرسيد : آيا راضي شدي؟او در مقابل ، اظهار شرمندگي و تشكر نمود. عمار گردن بند را در پارچه اي يماني پيچيده و آنرا معطر نمود و به همراه غلامش به پيامبر هديه داد. غلام به نزد پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم)آمد و جريان را باز گفت. حضرت رسول (صلي الله عليه وآله وسلم)غلام و گردن بند را به فاطمه (عليها السلام) بخشيد.غلام به خانه ي صديقهاطهر آمد. زهرا (عليها السلام) ، گردن بند را گرفت و غلام را در راه خدا آزاد نمود.
گويند غلام در اين هنگام تبسم نمود. هنگامي كه علت را جويا شدند ، گفت: چه گردن بند با بركتي بود ، گرسنه اي را سير كرد و برهنه اي را پوشانيد،پياده اي را صاحب مركب و فقيري را بي نياز كرد و غلامي را آزاد نمود و سرانجام به نزد صاحب خويش بازگشت.
2ـ رسول خدا (صلي الله عليه واله وسلم)در شب زفاف پيراهن نويي را براي دختر خويش تهيه نمود. فاطمه (عليها السلام)پيراهن وصله داري نيز داشت. سائلي بر در خانه حاضر شد و گفت: من از خاندان نبوت پيراهن كهنه مي خواهم. حضرت زهرا(عليها السلام) خواست پيراهن وصله دار را مطابق خواست سائل به او بدهدكه به ياد آيه شريفه" هرگز به نپکي دست نمي يابيد مگر آنكه از آنچه دوست داريد انفاق نمائيد" ، افتاد . در اين هنگام فاطمه (عليها السلام) پيراهن نو را در راه خدا انفاق نمود.
3- امام حسن مجتبي در ضمن بياني ،عبادت فاطمه (عليها سلام ) ، توجه او به مردم و مقدم داشتن آنان بر خويشتن ، در عالي ترين ساعات راز و نياز با پروردگار را اين گونه توصيف مي نمايند : " مادرم فاطمه را ديدم که در شب جمعه اي در محراب عبادت خويش ايستاده بود و تا صبحگاهان ، پيوسته به رکوع و سجود مي پرداخت . و شنيدم که بر مردان و زنان مؤمن دعا مي کرد ،آنان را نام مي برد و بسيار برايشان دعا مي نمود اما براي خويشتن هيچ دعائي نکرد . پس به او گفتم : اي مادر ، چرا براي خويش همانگونه که براي غير ، دعا مي نمودي ، دعا نکردي ؟ فاطمه (عليها سلام ) گفت : پسرم ! اول همسايه و سپس خانه ".
صديقه كبري خواستگاران فراواني داشت. نقل است كه عده اي از نامداران صحابه ازاو خواستگاري كردند . رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم)به آنها فرمود که اختيار فاطمه در دست خداست. بنا بر آنچه که انس بن مالك نقل نموده است ، عده اي ديگر از ميان نامداران مهاجرين ، براي خواستگاري فاطمه (عليها السلام) به نزد پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) رفتند و گفتند حاضريم براي اين وصلت ، مهر سنگيني را تقبل نمائيم . رسول خدا همچنان مسأله را به نظر خداوند موکول مي نمود تا سرانجام جبرئيل بر پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) نازل شد و گفت: " اي محمد ! خدا بر تو سلام مي رساند و مي فرمايد فاطمه را به عقد علي در آور ، خداوند علي براي فاطمه و فاطمه را براي علي پسنديده است ". امام علي (عليهالسلام) نيز از خواستگاران فاطمه (عليها السلام) بود و حضرت رسول بنا بر آنچه که ذکر گرديد ، به امر الهي با اين وصلت موافقت نمود. در روايات متعددي نقل گشته است كه پيامبر اکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: اگر علي نبود ، فاطمه همتايي نداشت . بدين ترتيب بود که مقدمات زفاف فراهم شد. حضرت فاطمه (عليها السلام) با مهري اندك (بر خلاف رسوم جاهلي كه مهر بزرگان بسيار بود) به خانه امام علي (عليه السلام) قدم گذارد . (3) ثمره اين ازدواج مبارک ، 5 فرزند به نامهاي حسن ، حسين ، زينب ، ام كلثوم و محسن (كه در جريان وقايع پس از پيامبر (صلي الله عليه واله وسلم) سقط شد) ، بود .امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) از امامان 12 گانه مي باشند كه در دامان چنين مادري تربيت يافته اند و 9 امام ديگر (بغير از امام علي(عليه السلام) و امام حسن(عليه السلام)) از ذريه امام حسين (عليه السلام) مي باشندو بدين ترتيب و از طريق فاطمه (عليها السلام) به رسول خدا (صلي الله عليه واله وسلم) منتسب مي گردندو از ذريه ايشان به شمار مي روند. (4) و به خاطر منسوب بودن ائمه طاهرين (بغير از امير مؤمنان(عليه السلام)) به آن حضرت ، فاطمه (عليها السلام) را " ام الائمه " ( مادر امامان ) گويند.
زينب (سلام الله عليها) كه بزرگترين دختر فاطمه (عليها السلام) به شمار مي آيد ، بانويي عابد و پاكدامن و عالم بود. او پس از واقعه عاشورا ، و در امتداد حركت امام حسين (عليه السلام) ، آن چنان قيام حسيني را نيكو تبيين نمود ، که پايه هاي حكومت فاسق اموي به لرزه افتاد و صداي اعتراض مردم نسبت به ظلم و جور يزيد بارها و بارها بلند شد. تا جايي كه حركتهاي گسترده اي بر ضد ظلم و ستم او سازمان گرفت . آنچه از جاي جاي تاريخ درباره عبادت زينب کبري (عليها السلام ) بدست مي آيد ، آنست كهحتي در سخت ترين شرايط و طاقت فرسا ترين لحظات نيز راز و نياز خويش با پروردگار خود را ترك ننمود و اين عبادت و راز و نياز او نيز ريشه در شناخت و معرفت او نسبت به ذات مقدس ربوبي داشت.
ام كلثوم نيز كه در دامان چنين مادري پرورش يافته بود ، بانويي جليل القدر و خردمند و سخنور بود كه او نيز پس از عاشورا به همراه زينب (سلام الله عليها) حضور داشت و نقشي عمده در آگاهي دادن به مردم ايفا نمود.
فاطمه (عليها السلام) با آن همه فضيلت ، همسري نيكو براي امير مؤمنان بود. تا جايي كه روايت شده هنگامي كه علي (عليه السلام) به فاطمه (عليها السلام)مي نگريست ، غم واندوهش زدوده مي شد. فاطمه (عليها السلام) هيچگاه حتي اموري راكه مي پنداشتامام علي(عليه السلام) قادر به تدارك آنها نيست ، از او طلب نمي نمود. اگر بخواهيم هر چه بهتر رابطه زناشويي آن دو نور آسمان فضيلت را بررسي نمائيم ، نيكوست از امام علي (عليه السلام) بشنويم ؛ چه آن هنگام كه در ذيل خطبه اي به فاطمه (عليها السلام)با عنوان بهترين بانوي جهانيان مباهات مي نمايد و او را از افتخارات خويش بر مي شمردو يا آن هنگام که مي فرمايد: " بخدا سوگند كه او را به خشم در نياورم و تا هنگامي كه زنده بود ، او را وادار به كاري كه خوشش نيايد ننمودم ؛ او نيز مرا به خشم نياورد و نا فرماني هم ننمود ".
مقام حضرت زهرا (عليها السلام) و جايگاه علمى ايشان:
فاطمه زهرا (عليها السلام)در نزد شيعيان اگر چه امام نيست ، اما مقام و منزلت او در نزد خداوند و در بين مسلمانان به خصوص شيعيان ، نه تنها كمتر از ساير ائمه نيست ، بلكه آن حضرت همتاي امير المؤمنين و داراي منزلتي عظيم تر از ساير ائمه طاهرين (عليهم السلام ) مي باشد .
اگر بخواهيم مقام علمي فاطمه (عليها السلام) را درك كنيم و به گوشه اي از آن پي ببريم ، شايسته است به گفتار او در خطبهفدکيه بنگريم ؛ چه آنجا كه استوار ترين جملات را در توحيد ذات اقدس ربوبي بر زبان جاري مي كند ، يا آن هنگام كه معرفت و بينش خود را نسبت به رسول اكرم آشكار مي سازد و يا در مجالي كه در آن خطبه ، امامت را شرح مختصري مي دهد. جاي جاي اين خطبه و احتجاجات اين بانوي بزرگوار به قرآن كريم و بيان علت تشريع احكام ، خود سندي محكم بر اقيانوس بي كران علم اوست كه متصل به مجراي وحي است.( قسمتي از اين خطبه در فراز آخر مقاله خواهد آمد) . از ديگر شواهدي كه به آن وسيله مي توان گوشه اي از علو مقام فاطمه (عليها السلام) را درك نمود ، مراجعه زنان و يا حتي مردان مدينه در مسائل ديني و اعتقادي به آن بزرگوار مي باشد كه در فرازهاي گوناگون تاريخ نقل شده است. همچنين استدلالهاي عميق فقهي فاطمه ( عليها سلام ) در جريان فدک (که مقداري از آن در ادامه ذکر خواهد گرديد ) ، به روشني بر احاطه فاطمه( عليها سلام ) بر سراسر قرآن کريم و شرايع اسلامي دلالت مي نمايد .
در بيان عصمت فاطمه (عليها السلام)و مصونيتاو نه تنها از گناه و لغزش بلكه از سهو و خطا ، استدلال به آيه تطهيرما را بي نياز مي كند. ما در اين قسمت جهت جلوگيري از طولاني شدن بحث ، تنها اشاره مي نمائيم كه عصمت فاطمه (عليها السلام)از لحاظ كيفيت و ادله اثبات همانند عصمت ساير ائمه و پيامبر است كه در قسمت مربوطه در سايت بحث خواهد شد .
بيان عظمت فاطمه از زبان پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم):
رسول اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) ، بارها و بارها فاطمه (عليها السلام) را ستود و از او تجليل نمود . در مواقع بسياري مي فرمود: " پدرش به فدايش باد " و گاه خم مي شد و دست او را مي بوسيد. به هنگام سفر از آخرين كسي كه خداحافظي مي نمود ، فاطمه (عليها السلام) بود و به هنگام بازگشت به اولين محلي كه وارد مي شد ، خانه او بود.
عامه محدثين و مسلمانان از هر مذهب و با هر عقيده اي ،اين كلام را نقل نموده اند كه حضرت رسول مي فرمود: " فاطمه پارهتن من است هر كس او را بيازارد مرا آزرده است " . از طرفي ديگر ، قرآن كريم پيامبر (صلي الله عليه واله وسلم) را از هر سخني كه منشأ آن هواي نفساني باشد ،بدور دانسته و صراحتاً بيان مي دارد كه هر چه پيامبر مي فرمايد ، سخن وحي ست. پس مي توان دريافت كه اين همه تجليل و ستايش از فاطمه (عليها السلام)، علتي ماوراي روابط عاطفي مابين پدر و فرزند دارد. پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) نيز خود به اين مطلب اشاره مي فرمود. گاه در جواب خرده گيران ، لب به سخن مي گشود كه خداوند مرا به اين كار امر نموده و يا مي فرمود : " من بوي بهشت را از او استشمام مي كنم ".
اما اگر از زواياي ديگر به بحث بنگريم و حديث نبوي را در كنار آيات شريفه قرآن کريم قرار دهيم ، مشاهده مي نمائيم قرآن كريم عقوبت كساني كه رسول خدا (صلي الله عليه واله وسلم) را اذيت نمايند، عذابي دردناك ذكر مي كند. و يا مي فرمايد كساني كه خدا و رسول را اذيت نمايند ، خدا آنان را در دنيا از رحمت خويش دور مي دارد و براي آنان عذابي خوار كننده آماده مي نمايد. پس به نيکي مشخص مي شود که رضا و خشنودي فاطمه (عليها السلام)، رضا و خشنودي خداوند است و غضب او نيز باعث غضب خداست. به بياني دقيق تر ، او مظهر رضا و غضب الهي است.چرا كه نمي توان فرض نمود ، شخصي عملي را انجام دهد و بدان وسيله فاطمه (عليها السلام)را بيازارد و موجب آزردگي پيامبر (صلي الله عليه واله وسلم) گردد و بدين سبب مستوجب عقوبت الهي شود ، اما خداوند از آن شخص راضي و به عمل او خشنود باشد و در عين رضايت ، او را مورد عقوبتي سنگين قرار دهد.
نكته اي ديگر كه از قرار دادن اين حديث در كنار آيات قرآن کريم بدست مي آيد ، آنست كه رضاي فاطمه (عليها السلام) ، تنها در مسير حق بدست مي آيد و غضب او فقط در انحراف از حق و عدول از اوامر الهي حاصل مي شود و در اين امر حتي ذره اي تمايلات نفساني و يا انگيزه هاي احساسي مؤثر نيست. چرا كه از مقام عدل الهي، بدور است شخصي را به خاطر غضب ديگري كه برخواسته از تمايل نفساني و يا عوامل احساسي مؤثر بر اراده اوست، عقوبت نمايد.
با وفات پيامبراکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) ، فاطمه(عليها السلام)غرق در سوگ و ماتم شد. از يك طرف نه تنها پدر او بلكه آخرين فرستادهخداوند و ممتازترين مخلوق او، از ميان بندگان به سوي خداوند،بار سفر بسته بود. هم او كه در وجود خويش برترين مكارم اخلاقي راجمع نموده و با وصف صاحب خلق عظيم ، توسط خداوند ستوده شده بود. هم او كه با وفاتش باب وحي تشريعي بسته شد ؛ از طرفي ديگر حق وصي او غصب گشته بود. و بدين ترتيب دين از مجراي صحيح خود، در حال انحراف بود. فاطمه (عليها السلام) هيچگاه غم و اندوه خويش را در اين زمينه كتمان نمي نمود. گاه بر مزار پيامبر (صلي الله عليه واله وسلم) حاضر مي شد و به سوگواري مي پرداخت و گاه تربت شهيدان احد و مزار حمزه عموي پيامبررا برمي گزيد و درددل خويش را در آنجا بازگو مي نمود. حتي آن هنگام كه زنان مدينه علت غم و اندوه او را جويا شدند ، در جواب آنان صراحتاً اعلام نمود كه محزون فقدان رسول خدا و مغموم غصب حق وصي اوست.
هنوز چيزي از وفات رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) نگذشته بود كه سفارش رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و ابلاغ فرمان الهي توسط ايشان در روز غدير ، مبني بر نصب امام علي (عليه السلام) به عنوان حاكم و ولي مسلمين پس از پيامبر (صلي الله عليه واله وسلم) ، توسط عده اي ناديده گرفته شد و آنان در محلي به نام سقيفه جمع گشتند و از ميان خود فردي را به عنوان حاكم برگزيدند و شروع به جمع آوري بيعت از سايرين براي او نمودند . به همين منظور بود كه عده اي از مسلمانان به نشانه اعتراض به غصب حكومت و ناديده گرفتن فرمان الهي در نصب امام علي ( عليه السلام ) به عنوان ولي و حاكم اسلامي پس از پيامبر (صلي الله عليه وآله وسلم) در خانه فاطمه (عليها السلام) جمع گشتند. هنگامي كه ابوبكر - منتخب سقيفه - ، كه تنها توسط حاضرين در سقيفه انتخاب شده بود ، از اجتماع آنان و عدم بيعت با وي مطلع شد ؛ عمر را روانه خانه فاطمه (عليها السلام)نمود تا امام علي (عليه السلام)و سايرين را به زور براي بيعت در مسجد حاضر نمايد. عمر نيز با عده اي به همراه پاره آتش ، روانه خانه فاطمه (عليها السلام)شد. هنگامي كه بر در خانه حاضر شد ، فاطمه (عليها السلام)به پشت در آمد و علت حضور آنان را جويا شد . عمر علت را حاضر نمودن امام علي (عليه السلام)و ديگران در مسجد براي بيعت با ابوبكر عنوان نمود. فاطمه (عليها السلام)آنان را از اين امر منع نمود وآنان را مورد توبيخ قرار داد. در نتيجه عده اي از همراهيان او متفرق گشتند. اما در اين هنگام او كه از عدم خروج متعرضين آگاهي يافت ، تهديد نمود در صورتي كه امام علي (عليه السلام)و سايرين براي بيعت از خانه خارج نشوند ، خانه را با اهلش به آتش خواهد كشيد. و اين در حالي بود كه مي دانستحضرت فاطمه (عليها السلام)در خانه حضور دارد. در اين موقع عده اي از متعرضين از خانه خارج شدند كه مورد برخورد شديد عمر قرار گرفتند و شمشير برخي از آنان نيز توسط او شكسته شد. اما همچنان امير مومنان ، فاطمه و كودكان آنان در خانه حضور داشتند. بدين ترتيب عمر دستور داد تا هيزم حاضر كنند و به وسيله پاره آتشي كه با خود همراه داشت و هيزمها گرد آوري شده ، درب خانه را به آتش كشيدند و به زور وارد خانه شدند و به همراه عده اي از همراهانش خانه را مورد تفتيش قرار داده و امام علي را به زور و با اكراه به سمت مسجد كشان كشان بردند. در حين اين عمل، فاطمه (عليها السلام) بسيار صدمه ديد و لطمات فراواني را تحمل نمود اما باز از پا ننشست و بنا بر احساس وظيفه و تكليف الهي خويش در دفاع از ولي زمان و امام خود به مسجد آمد. عمر و ابوبكر و همراهان آنان را در مسجد رسول خدا مورد خطاب قرار داد و آنان را از غضب الهي و نزول عذاب بر حذر داشت. اما آنان اعمال خويش راادامه دادند.
در ايام بيماري ، فاطمه (عليها السلام) روزي امام علي (عليه السلام) را فراخواند و آن حضرت را وصي خويش قرار داد و به آن حضرت وصيت نمود كه پس از وفاتش ، فاطمه (عليها السلام)را شبانه غسل دهد و شبانه كفن نمايد و شبانه دفن كند واحدي از کساني كه در حق او ستم روا داشته اند ، در مراسم تدفين و نماز خواندن بر جنازه او حاضر نباشند.
شهادت:
سرانجام روز سوم جمادي الثاني سال يازدهم هجري فرا رسيد.فاطمه (عليها السلام) آب طلب نموده و بوسيله آن بدن مطهر خويش را شستشو داد و غسل نمود. سپس جامه اي نو پوشيد و در بستر خوابيد و پارچه اي سفيد به روي خود کشيد ؛ چيزي نگذشت که دخت پيامبر ، بر اثر حوادث ناشي از هجوم به خانه ايشان ، دنيا را ترک نموده و به شهادت رسيد ؛ در حاليكه از عمر مباركش بنا بر مشهور ، 18 سال بيشتر نمي گذشت و بنا بر مشهور تنها 95 روز پس از رسول خدا در اين دنيا زندگي نمود.
فاطمه (عليها السلام) در حالي از اين دنيا سفر نمود كه بنا بر گفته معتبرترين كتب در نزد اهل تسنن و همچنين برترين كتب شيعيان ، از ابابكر و عمر خشمگين بود و در اواخر عمر هرگز با آنان سخن نگفت ؛ و طبيعي است كه ديگر حتي تأسف ابي بكر در هنگام مرگ از تعرض به خانه فاطمه (عليها السلام) سودي نخواهد بخشيد.
از فاطمه (عليها السلام) سخنان فراواني بر جاي مانده ، كه پاره اي از آنان مستقيماً از او نقل شده است و به نيکي مي توان گوشه اي از علو مقام و ژرفاي علم و معرفت او را در اين كلمات دريافت و پاره اي ديگر نيز بواسطه او ، از وجود پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) روايت گشته است كه به نوبه خود بيانگر ارتباط نزديك او با رسول خدا (صلي الله عليه وآله وسلم) و عمق درك و فهم فاطمه (عليها السلام) مي باشد. در اين مجال ، جهت رعايت اختصار تنها به دو مورد از كلماتي كه مستقيماً از فاطمه (عليها السلام) نقل شده اشاره مي نمائيم.
1ـ قال مولاتنا فاطمة الزهرا (عليها السلام ) : " من اصعد الي الله خالص عبادته ، اهبط الله عزوجل اليه افضل مصلحته "
فاطمه زهرا ( سلام الله عليها) فرمود : "هر كس عبادت خالص خود را به سوي پروردگار بالا بفرستد ، خداوند برترين مصلحت خود را به سوي او مي فرستد" .
2ـ قال مولاتنا فاطمة الزهرا (عليها السلام ) في قسم من خطبة الفدکية :" فجعل الله الايمان تطهيراً لكم من الشرك ، و الصلوه تنزيها لكم عن الكبر، و الزكاه تزكيه للنفس و نماًء في الرزق ، و الصيام تثبيتاً للإ خلاص ، و الحج تشييداً للدين ، و العدل تنسيقاً للقلوب ، و طاعتنا نظاماً للملة ، و اما متنا اماناً من الفرقه ، و الجهادعزا للإسلام ، و الصبر معونة علي استيجاب الأجر ، و الأمر بالمعروف مصلحة للعامه ، و بر الوالدين وقايه من السخط ، وصلة الأرحام منماة للعدد ، و القصاص حصناً للدماء ، و الوفاء بالندر تعريضاً للمغفره ، و توفية المكائيل و الموازين تغييراً للبخس ، و النهي عن شرب الخمر تنزيهاً عن الرجس ، و اجتناب القذف حجاباً عن اللعنة، و ترك السرقة ايجاباً للعفة ، و حرم الله الشرك اخلاصاً له بالربوبيه ، فاتقوا اللهحق تقاته و لا تموتن الا و انتم مسلمون و اطيعو الله فيما امركم به و نهاكم عنه فانه" انما يخشي الله من عباده العلماء" .
فاطمه زهرا (عليها سلام ) در قسمتي از خطبه فدکيه مي فرمايند : " پس خداوند ايمان را موجب پاکي شما از شرك ، نماز را موجب تنزيه و پاکي شما از (آلودگي) تكبر ، زكات را باعث تزكيه و طهارت روح و روان و رشد و فزوني در روزي ، روزه را موجب پايداري اخلاص ، حج را باعث استواري دين ، دادگري و عدل را موجب انسجام و تقويت دلها ، اطاعت و پيروي از ما را باعث نظم و آسايش ملت ، رهبري و پيشوايي ما را موجب امان از جدايي و تفرقه ، جهاد را موجب عزت و شكوه اسلام ، صبر و پايداري را کمکي بر استحقاق و شايستگي پاداش ، امر به معروف را به مصلحت عامه مردم ، نيکي به پدر و مادر را سپري از خشم پروردگار ، پيوند و پيوستگي با ارحام و خويشاوندان را موجب كثرت جمعيت ، قصاص را موجب جلوگيري از خونريزيها ، وفا به نذر را موجب قرار گرفتن در معرض آمرزش ، پرهيز از كم فروشي را موجب عدم زيان و ورشكستگي ، نهي از آشاميدن شراب را به خاطر پاك بودن از پليدي ، دوري جستن از قذف (تهمت نارواي جنسي ) را انگيزه اي براي جلوگيري از لعن و نفرين ، پرهيز از دزدي را موجب حفظ عفت و پاكدامني قرار داد و خداوند شرك ورزيدن نسبت به خود را از آن جهت حرام فرمود كه بندگان دربندگي خود نسبت به ربوبيت او اخلاص پيشه كنند ، پس " از خداوند بدان گونه كه شايسته است پرهيز داشته باشيد و تقوا پيشه كنيد و جز درحال مسلماني از دنيا نرويد." و خدا را در آنچه كه شما را بدان امر مي كند و آنچه كه نهي مي كند فرمان برداري كنيد. زيرا " تنها بندگان دانا از خداوند خوف و ترس دارند".
انسان در میان تمام موجوداتی که خداوند متعال آفریده است از نعمت عقل بهره مند است و بوسیله همین نعمت است که از درون هدایت می شود و نیز پیامبران به عنوان حجت های خداوند از بیرون راهنمای او هستند. بر این اساس حق انتخاب و تصمیم گیری و آزادی در عمل و اراده از آن انسان است هیچگاه انسان نمی تواند به بهانه واقع شدن در شرایط خاص زمانی یا مکانی و غیره ادعا کند که نمی تواسته از انتخاب و آزادی خودش بهره بگیرد، بلکه اگر واقعاً در مواردی انسان اصلاً هیچگونه اختیاری نداشت در آن صورت هم هیچ تکلیفی متوجه او نیست اما در شرایط عادی و غیر استثنائی این انسان است که با انتخاب و تصمیم نهایی خودش در مسیر خوبی یا در مسیر بدی گام بر می دارد.
حتی رشد و نمو در خانه پیامبران الهی نیز مانع تصمیم گیری نهایی انسان نیست پسر و همسر حضرت نوح پس از تبلیغ طولانی این پیامبر خدا هر دو در جبهه مخالفین آن حضرت قرار داشتند و آسیه همسر فرعون با این که شوهرش ادعای ربوبیت و الوهیت داشت توانست با انتخاب صحیح و استفاده درست از آزادی خویش نامش را در ردیف نام بهترین نمونه های زنان با ایمان به ثبت برساند و خداوند نیز در قرآن از مقام و عظمت او یاد می کند.
در تاریخ زندگانی ائمه علیهم السلام نیز فرزندان ناشایسته ای که در خانه های ائمه معصوم علیهم السلام رشد می کردند دلیل بر آن است که شرایط محیطی - مثبت یا منفی - هیچگاه عامل تعیین کننده و نهایی و صد در صد قطعی نیست و همیشه انسان موجودی است با حق اختیار و بهرمند از نعمت آزادی. .
امامان معصوم(علیهم صلوات الله) از نظر ادراک توحید و یگانگی حضرت حق در همه ابعاد، سر آمد همه خلائق بوده و از این رو در همه شئون زندگی کاملاً در مقابل حضرت حق « تسلیم » و به همه آنچه او برای آنها تدبیر می کرده است «راضی» بودهاند. حضرت علی بن الحسین علیهالسلام نیز در این زمینه در اوج قلّه توحید عینی بوده و در مقابل تقدیر حضرت الله، تسلیم محض بودهاند.
امام باقر علیه السلام میفرمایند: «علی بن الحسین علیه السلام فرمودند: یک مرتبه که به شدت مریض شده بودم، پدرم علیه السلام به من فرمود: چه آرزویی داری؟ عرض کردم پدر جان آرزو دارم که از کسانی باشم که در مقابل آنچه خداوند برای من تدبیر فرموده است پیشنهادی نداشته باشم! پدر به من فرمود: احسنت. تو مشابه و نظیر حضرت ابراهیم خلیل صلوات الله علیه گشته ای زمانیکه جبرائیل علیه السلام به ایشان گفت: آیا حاجت و نیازی داری؟
ایشان پاسخ داد: برای خدای خود پیشنهادی ندارم بلکه او مرا کفایت می کند و او بهترین وکیل است. این قضیه مربوط به مسئله انداختن حضرت ابراهیم در آتش است که در آن لحظات آخر جبرائیل چنین سخنی داشت و حضرت چنین پاسخ دادند و بعد هم که آتش برای ایشان گلستان شد.
البته این حالت بلند معنوی حضرت مانع از این نمی باشد که اگر خواسته ای داشته باشند آن را، از خداوند متعال درخواست دارند چه اینکه دعاها و مناجاتهای بی شمار حضرت سجاد علیه السلام همه مشحون از درخواستهای گوناگون است که همه را به پیشگاه ذات مقدس ربوبی عرض داشته اند و از حضرت او حاجات خود را مسئلت نموده اند.
در این رابطه آنچه مهم است ادراک این مطلب است که انسان در (دعا) نیز (موحّد) باشد و صرفاً از خداوند چیز بخواهد و دست نیاز به سوی غیر خدا دراز نکند و بر اساس آیه قرآنی که می فرماید: «و قال ربکم ادعونی استجب لکم » (60 / غرفه) فقط از خدا چیز بخواهید.
آری خداوند می فرماید: (فلیؤمنوا بی و لیستجیبو الی لعلهم یرشدون ) (186 / بقره) در همین زمینه، نگرش توحیدی حضرت سجاد علیه السلام در مقطعی که برای ایشان در برخورد با جناب « محمد حنفیه » پیش آمده بود قابل دقّت است، که به حق باید آن را تبلور توحید حضرت در امور اجتماعی دانست. این قضیه تحت عنوان توحید و توکل حضرت سجاد علیه السلام در بعد اجتماعی حضرت بیان گردیده است.
یکی از جنجالی ترین موضوعات کلامی، موضوع جبر و تفویض است.
آیا انسان در کار خود کاملاً مجبور است و هر چه از او سر میزند براساس جبر الهی است و هیچ اختیاری ندارد؟ یا انسان کاملا آزاد است و همه چیز در اختیار اوست و خداوند هرگز در کار او دخالتی ندارد و از هر گونه اقتداری در محدوده اقبال انسان بی بهره است؟!
برخی طرفدار نظریه جبر و برخی طرفداری نظریه دوم هستند که آنرا تفویض می نامند. (تفویض یعنی واگذاری تامّ همه کارها به خود انسان و بیرون شدن اختیار از زیر اقتدار الهی) در تفکر قرآن و عترت هر دو نظر، غلط است و صریحاً در روایات فرموده اند: « لاجبر و لا تفویض بل امر بین الامرین» جبر و تفویض هر دو غلط است و قصه اختیار انسان و رابطه اش با اراده و اختیار الهی حد وسط بین جبر و تفویض است، نه خداوند در محدوده کار انسان هیچ کاره است و نه افعالی آدمی از روی جبر میباشد چرا که: انسان مثل سایر موجودات در گرفتن اصل وجود و محدوده وجود، محتاج خداوند است.
آن هم نه فقط در ابتدای خلقت بلکه هر لحظه در حال گرفتن فیض وجود است، جهان هستی دائماً در حال وجودگیری است و لحظه ای نمیتواند از منبع فیض جدا باشد اگر لحظه ای فیض الهی قطع شود، هر موجودی نابود است.
پس انسان هم هر لحظه در حال دریافت فیض وجود از خداوند است و خداوند به او هستی میبخشد پس انسان در هر لحظه ،خودش، صفاتش، افعالش و همه مظاهر وجودیش تجلیات فیض خدایند پس انسان به همراه اراده اش، اختیارش، فکرش و دست و پایش، و. . . در حال فیض گیری از خداست و از خود هیچ ندارد.
بنابراین هر کاری از انسان سر می زند کار خود اوست و هیچ جبری در کار نیست ولی تفویض هم نیست که انسان سرِپای خود باشد، بلکه به بیانی که گفتیم افعالش به خداوند هم مستند میباشد و افعال آدمی جدای از خداوند و بیرون از اقتدار وی نیست بلکه با بیان فوق در ارتباط مستقیم و مداوم با پروردگار است و این است معنی جبر و تفویض.
منابع: برگرفته از کتابهای مربوطه ( عدل الهی شهید مطهری - طلب و اراده - المیزان علامه طباطبائی و ....
در زمان غیبت حضرت مهدی (علیه السلام) حرمت انسان ها شکسته می شود. در احادیث پیشوایان معصوم ‹ ع › آمده است: کسی که مردم از قدرتش می ترسند، انسان شریف را به ذلت و خواری وا می دارد.
پیامبر اکرم ‹ص›: « حضرت مهدی (علیه السلام) هنگامی ظهور می کند که قوی به ضعیف رحم نمی کند. »
علی علیه السلام: پیش از ظهور قائم علیه السلام سال های مکر و فریب است؛ در آن سال راستگو، دروغگو شمرده می شود و دروغگو راستگو به حساب می آید.
انسانهای مکار و حیله گر مقرب و نزدیک می گردند و انسان های پست و فرو مایه - که توان رسیدن به مدارج عالی را ندارند - سخن می گویند. بحارالانوار 52/ 245 حدیث 124
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم: « در آن زمان صورت انسانها را همانند صورت آدمیان می بینی و قلب هایشان قلب های شیطان است، سخنانشان از عسل شیرین تر و قلب هایشان از حنظل تلخ تر است آنان گرگانی هستند که لباس بر تن نموده اند.» بحارالانوار 52/264 حدیث 128
علی علیه السلام: « کارهای دنیا بر آخرت ترجیح داده می شود». بحارالانوار 52/192 حدیث 26
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم: « دنیا را بر روی سر و علم را زیر پا می گذارید». بحارالانوار 52/263 حدیث 148
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم: « به دنیا مشغول و از آخرت باز داشته می شوند». بحارالانوار 52/264 حدیث 148
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم: « طمع زیاد می شود». بحارالانوار 52/264 حدیث 148 پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم: « به وسیله مال مدح و ثنا می جویند.» بحارالانوار 52/264حدیث 148
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم: « برای بی نیازی و ثروتمند شدن انفاق می کنند.» بحارالانوار 52/264حدیث 148
آیاتی که دلالت بر این مدعا دارد که انسانها همگی از نسل یک پدر و مادر خاص هستند. دسته اول آیاتی که انسانها را به عنوان فرزند آدم مورد خطاب قرار داده است:
یا بَنی آدَمَ خُذُوا زینَتَکُم عِندَکُلّ مَسجِد اعراف/31
وَ لَقَد کَرّمنا بَنی آدَم اسراء/70
دسته دوم آیاتی که محتوای آنها تصریح بر نشات گرفتن انسانها از اصل و ریشهای واحد یعنی انسانی مشخص است:
یا بَنی آدَمَ لا یَفتِنَنّکُمُ الشَیطانُ کَما اَخرَجَ اَبَوَبکُم مِنَ الجَنّه اعراف/27 دست سوم شامل آیاتی است که تفاوت میان نحوة خلقت نخستین انسان و ادامه نبیل او را بیان میکند:
وَ بَدَاَ خَلَقَ الاِنسانَ مِن طین ثمّ جَعَلَ نَسلَهُ مِن سُلالَهٍ مِن ماءٍ مَهینِ(سجده 7) این آیه شریفه انسانها را از نسل انسان خاصی دانسته که خلقت او از «نطفه» نبوده است بلکه از «گل» بوده و از این جهت در مقایسه با نحوة خلقت نسل و ذریهاش یک استثناء تلقی میشود.
اشاره به اینکه انسان از خاک و گل خلق شده همانطور که میتواند اشاره به خارقالعاده و استثنایی بودن او داشته باشد، ممکن است دلالت بر این نکته داشته باشد که مبدا و منشا نخستین تطورات و تحولاتی که در نهایت منجر به پیدایش این موجود زنده شده، خاک بوده است.
بخش اصیل وجود انسان آن جنبهای است که هویت شخصیت و انسانیت او بدان وابسته است.
آن دسته از ادله عقلی که از عهدة اثبات وجود جوهری غیر مادی در انسان به خوبی برآیند و بتوانند نفس را به عنوان محور و فاعل شناسایی و احساس و تجربه و میل و اراده به کرسی قبول بنشانند خود دلیلی بر اصالت روح خواهند بود.
علاوه بر ادله فراوان عقلی که بر اثبات وجود نفس اقامه کردهاند وجود پارهای پدیدههای فرا روانشناختی (نظیر برهان نظم) زمینة مساعدی را برای استدلال بر اصالت روح فراهم میسازند. اینگونه پدیدهها اگرچه مشاهداتی تجربی هستند اما به ضمیمة قضایایی عقلی میتوان آنها را در قالب براهینی عقلی بر اصالت روح عرضه داشت.
سه نمونه از شواهد تجربی:
1- تله پاتی ذهنی: ارتباطی ذهنی و نفسانی است و دو نفس انسانی با یکدیگر به طور ناشناختهای ارتباط برقرار میکنند.
2- مشاهده جسم خود (آتوسکپی): افرادی که دچار حوادثی شدهاند درخارج از جسم خویش به مشاهدة بدن خود مشغول شدهاند و به وضوح کلیه اقداماتی را که برای زنده نگاهداشتن آنها انجام میپذیرفته مشاهده کردهاند این حالت را آتوسکپی مینامند.
آتوسکپی به خوبی نشان میدهد که محور و کانون شعور آدمی در خارج از مغز و جسم او واقع شده و نفس انسان قادر است که بدون استمداد از جسم او و در حالی که بدن کاملاً بیهوش است از محیط خود شناخت و آگاهی داشته باشد.
رویای صادقه: این واقعیت که انسان در عالم رویا اموری را مشاهده میکند که ممکن است روزها یا ماهها و حتی سالها بعد ناظر تحقق یافتن آنها باشد. قابل هیچگونه تحلیل مادی و فیزیکی نیست.
اگر به اصالت جسم یا اصالت هر دو (اصالت ترکیب جسم و روح) اعتقاد داشته باشیم، لحظة مرگ را باید نقطة زوال انسانیت انسان و تخریب و انهدام هویت شخصی هر فرد قلمداد کنیم. اما اگر اصالت را از آن روح بدانیم، زوال جسم برابر با زوال انسانیت انسان و هویت شخصی فرد نیست، بلکه حقیقت انسان زمانی نابود میشود که نفس آدمی از بین رفته باشد.
اصالت روح به خودی خود چیزی بیش از امکان حیات پس از مرگ را ثابت نمیکند و برای اثبات بقای نفس پس از زوال جسم محتاج استدلالهای خاص آن هستیم پذیرش بقای نفس منطقاً ملازم با اثبات اصالت روح است و به همین دلیل کلیه آیاتی که بر بقای نفس بعد از زوال بدن دلالت دارند اثبات کنندة اصالت روح خواهند بود.
آن دسته آیات قرآن را که به حیات برزخی انسانها اشاره دارند، میتوان شاهدی روشن بر اصالت روح محسوب کرد.
آیاتی که به مساله مرگ انسان میپردازد، به وضوح میتوان به اصالت روح پیبرد
وَالله ُخَلَقَکُم ثُمّ یَتَوَفّاکم (خدا شما را آفرید، سپس جان شما را میگیرد). سوره نحل آیه70
حَتّی اِذا جاءَ اَحَدَکُمَ المَوتَ تَوَفَّتهُ رُسُلُنا (هنگامی که مرگ یکی از شما فرا رسد فرشتگان ما جانش را بستانند) _سوره انعام آیه 61 _اگر نفس انسانی تنها جزء و بخشی از هویت انسانی را تشکیل میداد و اصالت با روح نمیبود. لازم بود که از قبض روح به «گرفتن بخشی از وجود انسانها تعبیر میشد نه گرفتن تمام وجود او یعنی به جای «یَتَوَفّاهُم» یا «یَتَوَفّاکُم» باید «یَتَوَفّی بَعضَکُم» یا «تَوَفّی بَعضَهُم» ذکر میگردید.
بخش سوم: يك تحقيق پزشكي و اجتماعي درباره نماز
نماز اول وقت و كرونوبيولوژي
بخش چهارم: چند سخن گرانبها از امام خميني (ره) درباره نماز
عــــبـادت
عبادت، به معناي اظهار ذلات، عاليترين نوع تذلل و كرنش در برابر خداوند است.در اهميت آن، همين بس كه آفرينش هستي و بعثت پيامبران براي عبادت است.خداوند ميفرمايد:"و ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون"
هدف آفرينش هستي و جن و انس، عبادت خداوند است.
كارنامه همه انبيا و رسالت آنان نيز، دعوت مردم به پرستش خداوند بوده است.پسهدف از خلقت جهان و بعثت پيامبران، عبادت خدا بوده است، روشن است كه خدايمتعال، نيازي به عبادت ما ندارد و سود عبادت، به خود پرستندگان برميگردد.همچنانكه درس خواندن شاگردان به نفع خود آنان است و سودي براي معلمندارد.
ريشههاي عبادت
آنچه انسان را به پرستش و بندگي خدا وادار ميكند اموري است، ازجمله :
1 - عظمت خدا
انسان وقتي كه خود را در برابر عظمت و جلال خدايي ميبيند، ناخودآگاه در برابراو احساس خضوع و فروتني ميكند. آن سان كه در برابر يك دانشمند و شخصيتمهم، انسان خويشتن را كوچك و ناچيز شمرده، او را تعظيم و تكريم ميكند.
2 - احساس فقر و وابستگي
طبيعت انسان چنين است كه وقتي خود را نيازمند و وابسته به كسي ديد، در برابرشخضوع ميكند.وجود ما بسته به اراده خداست ودر همه چيز، نيازمند به اوييم. ايناحساس عجز و نياز، انسان را به پرستش خدا وا ميدارد. خدايي كه در نهايت كمال وبي نيازي است. در بعضي احاديث است كه اگر فقر و بيماري و مرگ نبود، هرگز گردنبعضي نزد خدا خم نميشد.
3 - توجه به نعمتها
انسان، همواره در برابر برخورداري از نعمتها،زبان ستايش و بندگي دارد.يادآوري نعمتهاي بيشمار خداوند، ميتواند قويترين انگيزه براي توجه به خدا وعبادت او باشد. در مناجاتهاي امامان معصوم، معمولا ابتدا نعمتهاي خداوند، حتيقبل از تولّد انسان، به يادآورده ميشود و از اين راه، محبت انسان به خدا را زندهميسازد آنگاه درخواست نياز از او ميكند. خداوند ميفرمايد:"فليعبدوا رب هذاالبيت، الذي اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف". مردم پروردگار اين كعبه رابپرستند، او را كه از گرسنگي سيرشان كرد واز ترس، ايمانشان نمود. در آيهاي ديگراست، پروردگارتان را بندگي كنيد، چون شما را آفريد.
4 - فطرت
پرستش، جزئي از وجود و كشش فطري انسان است.اين روح پرستش، كه در انسانفطري است، گاهي در مسير صحيح قرار گرفته و انسان به خداپرستي ميرسد، گاهيانسان در سايه جهل يا انحراف ،به پرستش سنگ وچوب وخورشيد و گاو و پول وماشين و همسر و پرستش طاغوتها كشيده ميشود.
انبيا، براي ايجاد حس پرستش نيامدهاند، بلكه بعثت آنان، براي هدايت اين غريزهفطري به مسير درست است. بيشتر آيات مربوط به عبادت در قرآن، دعوت به توحيددر عبادت ميكند، نه اصل عبادت. زيرا روح عبادت در انسان وجود دارد. مثل ميل بهغذا كه در هر كودكي هست، ولي اگر راهنمايي نشود، به جاي غذا، خاكي ميخورد ولذت هم ميبرد.
اگر رهبري انبيا نباشد، مسير اين غريزه منحرف ميشود و به جاي خدا،معبودهايدروغين و پوچ پرستيده ميشود. آنگونه كه در نبود حضرت موسي و غيبت چهلروزهاش، مردم با اغواي سامري، به پرستش گوساله طلايي سامري روي آوردند.
چگونه عبادت كنيم؟
روش عبادت را بايد از قرآن و عترت آموخت. آنگونه كه آدرس هر خانه را بايد ازصاحب خانه گرفت. آيات قرآن واحاديث معصومين، بهترين عبادت را كدام ميدانندو چه اوصافي براي آنان ميشمارند؟ جواب را بايد از قرآن و عترت دريافت. پسمروري به كلمات اوليا دين ميكنيم:
1 - عبادت آگاهانه
رسول خدا فرموده است: از نماز، آن قسمتي مورد قبول است كه انسان براساستعقل و آگاهي بخواند.
در حديثي ديگر آمده:عابدي كه از روي فهم و درك عبادت نكند، همچون الاغآسياب است كه حركت ميكند ولي درجا مي زند و پيش نمي رود.
نماز آگاهانه آنست كه انسان بداند چه ميكند، چه ميگويد، با كه صحبت ميكند،حضور قلب و توجه به خدا داشته باشد.
پيامبر فرمود: دو ركعت نماز با توجه، از شب زنده داري غافلانه بهتر است.
امام صادق(ع) ميفرمايد: هركس دو ركعت نماز بخواند و بداند با كه سخنميگويد، گناهانش بخشيده ميشود.
2 - عبادت عاشقانه
آنگونه كه بيمار، از غذاي لذيذ، لذت نميبرد، عبادت كنندگان بي شوق هم، لذتياز پرستش نمي برند. عبادت بايد همراه محبت و عشق ونشاط و لذت باشد، نه همراهكسالت و بيحالي و افسرده دلي.
نشاط در عبادت، امتيازي است كه انسانهاي شيفته دل از آن برخوردارند. زمينه آنرا هم بايد با معرفت و توجه بدست آورد. عبادت زوري و تحميلي، بي نتيجه است.امام صادق (ع) فرمود: عبادت را به خودتان تحميل نكنيد.
آنگونه كه براي ديدار يك شخصيت محبوب و بزرگ، نشاط و شوق مييابيم، برايديدار با خدا و پرستش در آستان او هم بايد قلبي مشتاق و با نشاط بيابيم. اوليا دين ومعصومين چنان شيفته لحظه ديدار با خدا بودند و چنان عاشقانه نماز و عبادتداشتند كه شگفت آور است.
3 - عبادت خالصانه
گوهر خلوص، به عبادتها ارزش و اعتبار ميبخشد و عبادتي كه خالص براي خدانباشد و ريا نفاق، شهرتطلبي و عوام فريبي باشد، فاقد ارزش است و نزد خداوند همپذيرفته نيست.
قرآن ميفرمايد:"هر كه به خدا و قيامت ايمان دارد كسي را در عبادت، شريك خدانسازد."
چنين كساني از دين، دامي براي فريب مردم ميسازند. عبادت بي اخلاص،همچون جسم بي جان و پيكر بي روح است. و به تعبيرقرآن، مردم فرمان نيافتهاند مگرآنكه با ديني خالص خدا را بپرستند.
4 - عبادت خاشعانه
خشوع، آن توجه قلبي به پروردگار و داشتن حالتي است كه مناسب با عظمتخداوند است. پرستش خدا بايد همراه با قلبي سرشار از احساس عظمت خدا وكوچكي و نياز در مقابل او باشد. قرآن، در وصف مؤمنان رستگار، (خشوع در نماز) رابيان ميكند.
اين خشوع قلبي، بايد سراسر وجود اهل عبادت را فرا بگيرد. راه بدست آوردن آن،اينست كه نمازگزار، چنان عبادت كند كه گويا خدا را ميبيند و ذلت و كوچكي خويشرا در برابر قدرت و عظمت او حس كند. در حديث است:" اعبدالله كانك تراه" خدارا چنان عبادت كن كه گويا او را ميبيني.
5 - عبادت مخفيانه
انسان، مصون از دامهاي شيطان نيست و عبادتهاي عابد، چه بسا با عجب و ريا وخودنمايي تباه ميشود. راه غلبه بر اين آفت، عبادتهاي پنهاني است. البته اين درمواردي است كه خود اسلام، دستور به عبادتهاي علنينداده باشد. چرا كه نمازجماعت در مسجد، برتر از نماز فرادي در خانه است. عبادت مخفيانه بسياري اوقاتجلوي ريا و تباه شدن عبادت را ميگيرد.
تداوم عبادت
رهرو آن نيست كه گه تند و گهي خسته رود
رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود
دوام و پشتكار در هر كاري پسنديده است، در عبادت هم چنين است.
از نظر اسلام، عبادت كوچك و كم، ولي پيوسته، ارزشمندتر از عمل نيك بزرگولي بي دوام است.
قرآن ميگويد:"فاعبده و اصطبر لعبادته".خدا را بپرست، و در راه عبادت اوصبور و شكيبا باش.
سفارش شده كه: هر كاري را شروع كرديد، حداقل تا يكسال ادامه دهيد. پس تداومداشتن عبادت و روحيه پرستش در انسان، مهم است. نه آنكه گاهي تب عبادت و دعا ومسجد انسان را بگيرد،و مدتي هم بكلي اين امور را رها كند و بيگانه با عبادت شود.
تحمل سختيهاي عبادت
راه خداپرستي، دشواريهاي هم همراه دارد، چه از سوي طاغوتها كه مانع توجهمردم به خدايند، چه از طرف بي دينان كه دينداران را مسخره ميكنند، چه از سويشيطان و نفس، كه تلاش در جهت بازداشتن انسان از عبادت دارند، و چه از طرف هرعاملي كه مانع تراشي كند.
مگر پيامبر اسلام را هنگام نماز، در كعبه، آزار نميدادند؟
مگر مسلمانان مبارز، بخاطر خداپرستي، زير شكنجههاي طاغوت جان ميدادند؟
مردان خدا در هيچ حال و شرايط، دست از خدا و پرستش او و اجراي دين اوبرنمي دارند. راه حق دشواريهايي دارد كه بايد به جان خريد و از هو شدن و دشمنيديدن نهراسيد.
تسليم، بزرگترين فلسفه
بدون شك، دستوهاي خدا و احكام شرع، داراي فلسفه و دليل است، ولي لازمنيست در تمام احكام و فرمانهاي الهي، در پي يافتن دليل اقتصادي، بهداشتي و علميآن باشيم. مسلمان، بايد در برابر فرمان وحي، تسليم باشد و اين روحيه تسليم وپذيرش، كمال آدمي است و برخي از دستورها براي آزمودن روح تسليم و بندگياست.
فرمان خداوند به ابراهيم، براي قرباني كردن اسماعيل، نمونهاي از آنست و نشانهكمال بندگي است.
آنگونه كه هميشه در راه رفتن، مقصود ما رسيدن به جايي نيست، گاهي خود (راهرفتن) هدف است، مثل راهپيمايي يا پياده روي براي ورزش يا دويدن در مسابقه، كههدف، خود دويدن است نه رسيدن به جايي.
در دستورهاي عبادي و احكام الهي هم، گاهي هدف، تسليم و پذيرش دستور وتمرين براي جلب رضايت معبود و اطلاعت و محض از آفريدگار است. هدفعبادات، پرورش روح انسان است، آنگونه كه حركات ورزشي براي تربيت جسم است.
گاهي كسي علاقه دارد خدمتگزاري كسي را بكند. بدون آنكه چشمداشت مالي وهدف اقتصادي داشته باشد. خود خدمت به آن شخصيت والا، برايش هدف وارزشمند است، و نه حتي كتب دانش يا كسب وجهه و رسيدن به موقعت اجتماعي.
بسيارند كساني كه از نشستن در كنار يك شخصيت يا داشتن عكسي با او، خوشحالميشوند، هر چند نفعي برايشان نداشته باشد. خود اين نزديكي برايشان محبوباست. وقتي براي انسانها در اين دنيا، اينگونه امور، گرانبهاست، بندگي خداو درمحضر الهي بودن مايه افتخار نيست؟
نيت، ملاك ارزش
عنصري كه به عمل يك انسان، بها ميدهد، نيت و انگيزه و هدف اوست. از همينرو، در آيات قرآن، كلمه(في سبيل الله) فراوان به كار رفته(70 بار) و اين هشدارياست كه انسانها مواظب اعمال و نيات خود باشند كه در راه خدا باشد،نه براي غيرخدا يا انگيزههاي نفساني.مانند جاده خطرناكي كه تابلوهاي هشدار دهنده فراوانيدرآن نصب ميكنند، بندگي خدا هم راهي است كه لغرشگاههاي فراواني دارد و اينهمهتأكيد، هشدار براي دوري از انحرافهاست. بخصوص در عبادت، كه بدون"قصدقربت" و نيت خدايي، كمترين ارزشي ندارد.
نيت، ركن عبادت است. مقدسترين كارها بخاطر نيت بد، فاسد ميشود وسادهترين كارها، با نيت خوب، ارزشي بسيار پيدا ميكند. نيت خدايي، عامل جذبالطاف الهي است. هر كه در راه خدا تلاش كند، خداوند هم راههاي خودش را به اومينماياند.
نيت، شرط قبولي عمل است. امام صادق(ع) از قول خداي متعال نقل ميكند:"لماقبل الا ما كان خالصاً لي" جز آنچه را خالص براي من باشد، نميپذيرم.
نيت، كار اندك را بزرگ ميكند.امام صادق (ع) فرمود: هر كس، كار اندك خود رابخاطر خدا انجام دهد، خداوند آنرا بيش از آنچه خواسته، در چشم ديگران جلوهميدهد.و هر كس از كار بسيار خود، هدف غير خدايي داشته باشد و بجاي جلبرضاي خدا به فكر جلب توجه مردم باشد، خداوند كار زياد او را در نظر مردم، كمجلوه ميدهد.
آري عزت و ذلت بدست خداست، و اوست كه دلها را بسوي كسي متحولميسازد، پس بايد براي او كار كرد، تا خودش كارها را درست كند.
حضرت ابراهيم، بخاطر خدا، همسر و فرزند خود را در بيابانهاي داغ مكهميگذارد، آنگاه از خداوند ميخواهد كه دلهاي مردم را بسوي آنها متمايل و شيفتهگرداند.و قرآن هم ميگويد: آنانكه ايمان به خدا آورند و كارهاي شايسته انجام دهند،خداوند برايشان محبوبيت ايجاد ميكند.
و اين يكي از پاداشهاي دنيوي خداوند است. البته محبوبيت خداداد، غير ازشهرتهاي زرد گذر و كاذب در ميان مردم است. چه بسا افرادي مشهود، پس ازمرگشان فراموش ميشوند، و گمناماني همچنان در عمق جان مردم جاو مكان دارند.
پس محبوبيت را هم بايد از خداوند خواست كه او مقلب القلوب است و دلهايمردم در دست اوست. اگر كسي براي خدا كار كند، خداوند هم جبران خلوص او را بهبهترين وجه انجام ميدهد.انسان بايد دربان دل باشد و در حريم و حرم دل، جز خدا راراه ندهد. امام صادق(ع) فرمود:"القلب حرم الله و لا تسكنوا حرم الله غيرالله"دل، حرم الهي است، جز خدا را در آن وارد نسازيد.
اخلاص در عبادت
همه عبادتها بايد به قصد قربت انجام گيرد و اگر گوشهاي از آن براي غير خداباشد باطل است. مثلاً اگر در نماز يكي از واجبات، براي غير خدا باشد، نماز باطلاست.
اگر يكي از مستحبات هم ريايي انجام گيرد، يا زمان عبادت و مكان آن براي غيرخدا باشد، نماز باطل است. حتي اگر در زمستان، كنار بخاري بايستد كه هم گرم شود وهم نماز بخواند، باز عبادتش باطل است. خداوند، عملي را ميپذيرد كه از جهتشرايط زماني و مكاني و كيفيت و خصوصياتش، همه خالص باشد و براي او شريكيقرار داده نشود. در احاديث است كه اگر رزمندهاي در جبهه، بخاطر تعصبيا بدستآوردن غنائم جنگي يا اظهار قدرت و شجاعت و امثال اينها بجنگد، ارزش ندارد.
داشتن اخلاص و دوري از ريا، به قدري حساس و مشكل است كه در حديث ازامام عسكري ميخوانيم: ورود شرك در كارهاي انسان از حركت مورچه در شبتاريك، روي سنگ سياه سخت، بي نمودتر است.
علي (ع) در باره اخلاص، سخنان بسياري دارد كه به چند نمونه اكتفاميشود:"نيت خالص، نهايت مطلوب و هدف نهايي است. اخلاص، رستگاري است.ايمان، خالص ساختن كار است. اخلاص بلندترين جايگاه ايمان است و...." احاديثديگر، كه هم نشان دهنده جايگاه والاي اخلاص و نيت خالص در ارزشگذاري اعمالو بهره دهي كارها در دنيا و آخرت است.
اهميت نماز جماعت
غير از آثار فردي و اجتماعي نماز جماعت پاداشهاي عظيمي براي آن بيان شده كهدر اينجا به بعضي از روايات، اشاره ميشود.
از رسول خدا نقل شده كه: نماز كسي كه صداي اذان را بشنود و بي دليل در نمازجماعت مسلمانان شركت نكند، ارزشي ندارد.و در جايي ديگر تحقير نماز جماعت،به منزله تحقير خداوند بشمار آمده است.
شركت دائم در نماز جماعت، انسان را از منافق شدن بيمه ميكند. و براي هرگاميكه به سوي نماز جماعت و مسجد برداشته شود، ثواب و حسنه در نظر گرفته شدهاست.
همين كه كسي براي شركت در نماز جماعت از منزل خارج ميشود، يا در مسجد،در انتظار نماز جماعت بسر ميبرد پاداش كسي را دارد كه در آن مدت، به نماز مشغولبوده است.
تعداد حاضران در نماز جماعت، هر چه بيشتر باشد، پاداش آن بيشتر است. اينكلام رسول خداست كه فرمود:"ما كثر فهو احب الي الله"
حديث جالبي در بيان فضيلت نماز جماعت است كه قسمتي از آن در رسالههايعلميه هم ذكر شده است. ترجمه تمام حديث چنين است:
اگر اقتدا كننده 1 نفر باشد، پاداش 150 نماز داده ميشود.
اگر اقتدا كننده 2 نفر باشد، پاداش 600 نماز داده ميشود.
اگر اقتدا كننده 3 نفر باشد، پاداش 1200 نماز داده ميشود.
اگر اقتدا كننده 4 نفر باشد، پاداش 2400 نماز داده ميشود.
اگر اقتدا كننده 5 نفر باشد، پاداش 4800 نماز داده ميشود.
اگر اقتدا كننده 6 نفر باشد، پاداش 9600 نماز داده ميشود.
اگر اقتدا كننده 7 نفر باشد، پاداش 19200 نماز داده ميشود.
اگر اقتدا كننده 8 نفر باشد، پاداش 36400 نماز داده ميشود.
اگر اقتدا كنندگان و امامجماعت به 10 نفر رسيدند، پاداش 72800 نماز دارد.
ولي، همين كه عدد افراد از 10 نفر گذشت، حساب آن را جز خدا نميداند.
در حديث ديگر است: هر كه نماز جماعت را دوست بدارد، خدا و فرشتگان او رادوست ميدارند.
در زمان پيامبر هر گاه افراد نماز جماعت كم ميشدند، آن حضرت به جستجو وتفقد از افراد ميپرداخت و ميفرمود: شركت در نماز صبح و عشا، بر منافقان از هرچيز سنگينتر است.
قرآن نيز، از اوصاف منافقان، بي حالي و كسالت هنگام نماز را بيان كرده است. چراكه سحرخيزي و حضور در جماعت مسلمين، آن هم از راههاي دور و در گرما و سرما،نشانه صداقت در ايمان و عشق نمازگزار است.
حضور در نماز جماعت، خاص يك منطقه نيست. انسان در هرجا كه باشد، خوباست به فكر نماز جماعت و حضور در آن و تشويق ديگران باشد.
رسول خدا درباره اهميت جماعت، فرمود: يك نماز با جماعت بهتر از چهل سالنماز فرادي در خانه است. پرسيدند: آيا يك روز نماز؟ فرمود: بلكه يك نماز.
و ميفرمود: صفهاي نماز جماعت، همانند صفهاي فرشتگان در آسمان چهارماست.
اولين نماز جماعتي هم كه بر پاشد، به امامت رسول خدا و شركت حضرت علي وجعفر طيّار بود. همين كه ابوطالب، فرزندش علي را ديد كه به پيامبر اقتدا كرده، بهفرزند ديگرش جعفر گفت: تو نيز به پيامبر اكرم اقتدا كن و اين جماعتسه نفري، پساز نزول آيه" فاصدع بماتومر" بود، كه فرمان به علني ساختن دعوت و تبليغ ميداد.
اهميت نماز از ديدگاه قرآن
معناي لغوي صلوه
راغب در مفردات گويد:بسياري از اهل لغت گفتهاند كه صلوه به معناي دعا وتبريك و تمجيد است آنگاه گويد بعضي از اهل لغت گفتهاند كه اصل صلوه از "صلا"است و معناي اين گفته مي شود "صلي الرجل" آن است كه او به واسطه اين عبادتصلا را از خود برطرف ساخته و صلا عبارت است از آتش فروزان خداوند و بنايصلي همچون بناي مرض است كه به معناي زايل كردن مرض ميباشد.
ترجمه عرفاني از معناي صلوه
بعضي از بزرگان صلوه را از نصليه مشتق ميدانند، بدين معني كه چون چوبهايكج را باگرفتن به نزديكي آتش و رساندن حرارت به آن راست سازند، عرب آن را نصليهگويد. گويي نمازگزار با توجه به مبدأ اعلي در نماز و باحرارتي كه در اثر حركتصعودي و قرب به شمس حقيقت معنوي براي نفس حاصل ميشود، كج رفتاري هاينفس را كه در اثر توجه به غير خداو ميل به باطل ايجاد شده است تعديل مينمايد.
نيز محتمل است كلمه نصليه كه از باب تفعيل و در اين مورد به معناي سلبي آمدهباشد، همچون باب افعال كه به معناي سلب گفته شود، بنابر اين معناي نصليت سلبحرارت ميشود، گويي نماز گزار با انجام عمل نماز، حرارت آتش جهنم را از خود دورنموده و از سوزش آن ميكاهد.
پيامبر در خطبهاي فرمودند: اي مردم پشتهاي خود را كه از بار گناهان سنگينشده است با سجدههاي طولاني سبك كنيد .
امام صادق فرموده است:چون نمازگزار به نماز ايستد رحمت بر او از افق آسمان تازمين فرود ميآيد و فرشتگان گرداگرد او را فرا ميگيرند و فرشتهاي نوازش دهد كه اگراين نماز گزار ميدانست كه چه در نماز هست از نماز منصرف نميشد و قريب به اينمضمون روايات ديگري نيز واردشده است.
آن كساني كه در سماوات اند ملائكهاند و آن كساني كه در زمين اند جن و انس اند ومائيم اشخاصي كه نزد اوئيم.
معناي ولايي نماز
امام باقر فرمود: اما نعمت ظاهري عبارت است از پيغمبر و آنچه آن حضرت آورداز معرفت خدا و توحيد او و اما نعمت باطني عبارت است از ولايت ما اهل بيت پيونددوستي ما، واز امام موسي بن جعفر روايت است كه فرمود: "نعمت ظاهر،امام ظاهراست و نعمت باطن،امام غائب."
بنابه روايات كه بر عرش خدا و كرسي و لوح و جبهه اسرافيل و بالهاي جبرئيل واكناف آسمانها و زمينها و كوهها و ماه و خورشيد نوشته شده است، سپس امام صادق(ع) فرمود: آن كساني كه سماوات اند ملائكهاند وآن كساني كه در زمين اند جن وانساند و مائيم اشخاصي كه نزد اوئيم.
پس معلوم گرديد كه صلوه به هر معنا و به هر مبدأ اشتقاق كه باشد اولا و بالذاتمقدسه صدق ميكند.
نماز از نظر روايات
امام علي بن موسي الرضا در ضمن جوابهائي كه به سوالات محمد بن سنان مرقومداشتند فرمودند:" علت آنكه نماز بر مردم واجب شد آن است كه نمازگزار به ربوبيتخداوند متعال اقرار و اعتراف ميكند و هر گونه شريكي را از ساحت عرشش به دورميافكند و در پيشگاه خداي جبار جل جلاله با حالت خواري و بيچارگي و فروتني واعتراف ميايستد و چشم پوشي از گناهان گذشته را از حضرتش خواستار ميشود و بهمنظور تعظيم و بزرگداشت خداي عزوجل هر روز صورت بر زمين ميگذارد تا بدينوسيله هميشه به ياد خدا باشد وآني خداي را فراموش نكند و نعمت خداوند باعثسركشي و طغيان او نشود بلكه حالت دلشكستگي و ذلت را از دست نداده افزايش دينو دنياي خود را طالب و راغب باشد.
و نكته جالب توجه آن است كه نماز موجب مداومت شبانه روزي بر ياد خداستتا بنده سرور خود و تدبير كننده خود و آفريننده خود را فراموش نكند كه اگر فراموشكرد ناسپاسي كند و گردنكشي آغازد ولي ياد خدا و ايستادن به نماز در پيشگاهش او رااز همه گناهان باز ميدارد و از هر گونه فساد و تباهي جلوگيري ميكند.
نماز، سپاس نعمت
انسان، اسير محبت ديگران ميشود.
نعمت و نيكي، انسان را به مقام سپاس و تشكر ميكشد. اگر كسي نعمتي به مابخشيد و احساني در حق ما كرد. با زبان و عمل، سپاسگزار او ميشويم.
ما بنده خدائيم و غرق در نعمتهاي او، پس در هر نفسي، نه سك تعمت بلكهصدها نعمت است و بر اين تعمتها نه شكري بكه هزاران شكر لازم است.
كافي است كه اندكي چشم بصيرت بگشائيم و لطف وفضل خدا را درباده خودمانببينيم. آنگاه خواهي نخواهي سپاس او خواهيم گفت.
نماز، نوعي سپاس از تعمتهاي فراوان و بيشمار اوست.
خداوند، به ما هستي بخشيد، آنچه بريا زندگي مادي و معنوي لازم داشتيم، عطاكرد.هوش و عقل و استعدادمان داد، قطرات باران، برگ درختان، ماهيان دريا، پرندگانآسماان، نور خورشيد و هدايت عقل و ولايت پاكان و راهنمايي وجدان را جهتسعادت ما ارزاني داشت.
اعضاي متناسب، قوايي مفيد، مربياني دلسوز، طبيعتي رام و مسخر ما قرار داد، تا بااو بيشتر آشنا باشيم .آگر لب ما نرم نبود، توان سخن گفتن نداشتيم.اگر آبها، شور وتلخ بود، درختان نميروئيد.و... هزاران اگر ديگر، كه به تعبير قرآن، تعمتهاي الهي،قابل شمارش نيست.
در روايات آمده ايمان مسلمان و كافر شدنش بيش از ترك عمدي نماز واجب و ياسهل انگاري اش در نماز تا آنجا كه نماز را به جاي نياورد فاصلهاي نداشت و در جاييديگر نقل ميكنند كه فاصله ميان كفر و ايمان بجز ترك نماز نيست.
امام صادق (ع) فرمود:"هرگاه در حال نماز بودي حتما با حالت خشوع باش وروي دل به سوي نماز بدار كه خداي تعالي ميفرمايد:"آنان كه در نمازشان خاشعباشند."
حضور قلب در نماز از ديدگاه عالمان رباني و عارفان الهي
كتابي كه اكنون به معرفي آن ميپردازيم، يكي از آثار عرفاني است كه به جنبههايمعنوي نماز پرداخته و حقيقت آن را شرح داده است. در اين كتاب سعي شده است باجمع آوري بخش هايي از آثار عرفاني بزرگاني چون امام خميني و شهيد ثاني و فيضكاشاني و ملامهدي نراقي و ديگر بزرگان كه درباره حضور قلب در نماز است، بهجهات معنوي اين عبادت بزرگ پرداخته شود.
براي معرفي بهتر اين اثر پس از مقدمهاي كوتاه، اشارهاي به محتواي كتاب دربخشهاي مختلف آن خواهيم داشت.
نماز حقيقي داراي دو بعد است: بعد ظاهري كه به منزله پيكره نماز است و بعدباطني كه روح و حقيقت آن ميباشد. هر يك از اين دو بعد احكام و آداب ويژهايدارند. نماز با وجود اين دو بعد كامل ميشود، يعني همان گونه كه نماز بدون رعايتاحكام و شرايط ظاهري، باطل است. مراعات نكردن آداب باطني و قلبي نماز نيزموجب قبول نشدن آن گشته، انسان را به قرب حضرت حق نميرساند.
بي شك از مهمترين آداب باطني نماز، و بلكه تنها راه رسيدن به اسرار و آثار و نتايجآن، همانا حضور قلب است. بهره هر كس از نماز، به اندازه حضور قلب اوست و چهزيبا فرموده آن مجاهد في سبيل الله و عارف بالله، امام خميني كه: "كليد گنجينه اعمالو باب الابواب همه سعادات، حضور قلب است كه با آن، فتح باب سعادت بر انسانميشود،و بدون آن جميع عبادات از درجه اعتبار ساقط ميگردد."
كتاب حاضر، برگرفته از افادات عالمان رباني و عارفان الهي است كه خود ازاصحاب سيرو سلوك بوده و در پس سالها عبادت و مجاهدت و رياضت، راه وصول بهقرب الهي را طي نموده و به جوار رب العز نايل آمده و همواره خود را حاضر درمحضر او ديدهاند. آن بزرگان با استفاده از انوار سخنان معصومين كتابهاي ارزشمنديدرباره آداب باطني و قلبي نماز تأليف كرده و آن ها را اسرار الصلاهنام نهادهاند.
در ميان اين آثار، درزمينه "حضور قلب" اثر مستقلي به چشم نميخورد،گرچهبرخي از اين عالمان سترگ بخشي از اثر خود را به آن اختصاص داده اند.
در اين نوشتار مطالب مربوط به حضور قلب در نماز، از لابلاي آثار آن بزرگانگردآوري شده و به جويندگان حقايق و معارف ناب اسلامي عرضه شده است.
اكنون ميپردازيم به ارائه گزارشي از محتواي كتاب:
بندگي و عبادت مانند كالبد و تني است كه جان و روان آن، همان توجه قلبي بهپيشگاه حضرت پروردگار است. اين توجه و اقبال، ميزان قبولي اعمال و معيار فزونيپاداشها در دارالجنان است. و در پرتو همين توجه و روي كرد، انسان ميتواند خود راشايسته بهشت برين ونعمتهاي جاويد آن سازد. نعمت هايي كه هرگز ديدهاي نظيرآن را نديده وگوشي شبيه آن نشنيده و به قلب انساني خطور ننموده است.
به وسيله همين اقبال و توجه باطني است كه انسان خاكي ميتواند به جان پاكملكوت را بيابد ودر افق پهناور فرشتگان بال بگشايد واز جهان غيب و شهود كسبفيض كند.
در پرتو اين توجه اقبال قلبي، از عباداتي اندك، پاداشي بيكران به دست آيد. ميزانپاداشها بستگي به اين توجه دروني و اقبال قلبي در افعال و اقوال، و حركات وسكنات، وتفكر در اسرار نهفته در عبادت مورد نظر دارد.
قلب به دليل صفا و جلايي كه دارد، همانند يك آيينه صاف و شفاف ميتواند انوارو تجليات الهي را به سوي خود جذب كند، ولي در اثر عوامل خارجي كه برخلافروحانيت و نورانيت ذاتياش ميتواند بر آن عارض شود، استعداد پذيرش تجلياترباني را از دست ميدهد و قابليت پذيرش آلودگيها و تباهيها و محروميتها در آنپديد ميآيد.
استعداد پذيرش انوار الهي در قلب، به حدي است كه ميتواند در اثر تابش انوارالهي به جايي برسد كه حقايق بسياري براي او كشف شود و دقايق بي شماري براي اومنكشف گردد.
كوتاه سخن اينكه به مجرد بپا داشتن صورت نماز و تلاش براي اداي تكليف،شيطان از تو دور نميشود، بلكه براي راندن آن رعايت اصول ديگر، از جمله اصلاحدرون و پيراستن خويش از رذايل لازم است كه صفات نكوهيده ياران و انصار شيطاناست و بدون دفع صفات رذيله، عبادت نه تنها سودي نميبخشد، بلكه احياناً ضرر همميرساند.
مرحوم شهيد ثاني سپس وارد بحث لزوم حضور قلب در نماز شده و با استفاده ازآيات وروايات بسياري به اثبات اين موضوع ميپردازد كه در همه عبادتها بخصوصنماز كه در رأس آنها قرار دارد، حضور قلب لازم است. ايشان در ادامه بحث پس ازذكر احاديث فراوان ميفرمايد:
از احاديثي كه نقل كرديم استفاده مي شود كه قبولي نماز مشروط به توجه قلبي بهسوي خداوند و روي گرداندن از غير اوست، و نيز قبولي نماز موجب قبولي ديگراعمال است. از اين رو اهميت حضور قلب و توجه دروني در نماز، به خوبي روشنميشود، و نيز واضح ميشود كه بي توجهي و غفلت از آن، موجب خساراتي بزرگوزياني جبرانناپذير است.
وي سپس به بحث "راه تحصيل حضور قلب" ميپردازد و ضمن برشماريصفات قلبي شخص مؤمن به عنوان نتيجهگيري ميفرمايد:
از اين رو ميتوان گفت: بهترين راه ايجاد حضور قلب و توجه خاطر، مبارزه جديبا هجوم افكار پراكنده و آشفته است. براي دفع هجوم اين افكار و اوهام، راهي جز دفعانگيزههاي آنها نيست، زيرا افكار پراكنده به انسان فشار ميآورد و مانع توجه قلبميشود، لذا بايد علل واسباب آن را يافت واز بين برد. علل هجوم اين افكار دو نوعاست:1- خارجي 2- داخلي .
ايشان پس از آن به بررسي هر يك از دو عامل فوق پرداخته و علت دوم را مهمتردانسته و ميفرمايد:
علل داخلي تشتت افكار از علل خارجي آن شديدتر است و لذا مبارزه با آن نيزسختتر است. زيرا كسي كه افكارش دستخوش امواج سهمگين اقيانوس زندگي شده،و رشته ارتباطش از هم گسسته، و مرغ افكارش از شاخهاي به شاخهاي ميپرد،فروبستن ديده، در نماز، او را سودي نمي بخشد، و افكارش در يك نقطه تمركز پيدانميكند، زيرا آن چه در دل جاي گرفته، براي پراكندگي خاطر كافي است.
براي مبارزه با عوامل داخلي تشتت افكار، مناسبترين راه اين است كه نمازگزارخود را به فهم معناي مطالب نماز وادار كند، تا هر مطلبي كه به زبان ميراند معنايدقيق آن را بفهمد و روي آن تأمل كند و انديشه خود را با آن مشغول سازد تا افكارپراكنده در دلش جاي نگيرد.
براي تقويت اين معنا شايسته است كه پيش از تكبيره الاحرام، ياد آخرت كند وايستادن در عرصههاي محشر و موقف حساب و كتاب را به يادآورد و ناله و فرياد اكبرو هول و وحشت همگاني روز رستاخيز را با خود بازگو و دلش را از مطالب دنيوي وافكار پراكنده خالي كند و در چنين حالي تكبيره الاحرام گفته، وارد نماز شود و اجازهندهد كه چيزي وارد قلب شده، آنرا مشغول سازد. اين راه تحصيل آرامش دل و تسكينخاطر است.
اين عالم بزرگ در پايان اين بحث ميفرمايد:
دل انساني نيز همواره مورد تهاجم اين افكار است و هر قدر نماز گزار آنها رابراند،حريصتر ميشوند و با تلاش بيشتر باز ميگردند و هجوم ميآورند. و بسيار به ندرتاتفاق ميافتد كه قلب انساني از هجوم اين افكار باز دارنده از توجه قلبي خالي باشد.سبب همه اين تشتت افكار و تهاجم اوهام يك چيز ميباشد و آن " حب دنيا" است كهدر حديث آمده است:"حب الدنيا راس كل خطيئه" آري محبت دنيا سر سلسلههمه گناهان است، هر پليدي از آن ناشي مي شود و هر نقصي از آن پديد ميآيد.
كسي كه دلش را بر محبت دنيا وادارد و به هر مال و منال روي آورد و دنيا را برايدنيا بخواهد - نه به عنوان توشه آخرت - هرگز نبايد طمع درك لذت مناجات راداشته باشد، كه هر كس براي حطام دنيا فرحناك باشد، براي مناجات پروردگاراحساس فرح نخواهد كرد.
هر كس به هر چيزي علاقه و محبت داشته باشد، همه همت خود را در راه رسيدنبه آن صرف ميكند، كسي كه دنيا را نور ديده و روشنايي دل خود ميداند، به ناگزيرهمه هم و غم خود را در اين راه صرف ميكند.چنين افرادي نيز نبايد تلاش برايمبارزه با تشتت افكار را ترك كنند، بلكه بايد كوشش كنند كه دل شان متوجه خدا و ياداو شود و به قدر امكان از تهاجم اين افكار پراكنده در امان بمانند.
حضور قلب در بيان سيد بن طاووس
بخش دوم كتاب، ديدگاه جمال السالكين سيد بن طاووس درباره حضور قلب درنماز است. در آغاز بحث ميفرمايد:
اگر در حركات و سكنات خود همواره از ياد پروردگارت غافل باشي و دائماً خودرا غرق در فكر دنيا و هواي نفس خويش نمايي، ناگزير هنگام حضور در نماز، نيازمندآنهستي كه با رنج و تعب، با رشته عقل خويش، دل از خدا گريختهات را حاضر ساختهو به ايستادن در پيشگاه مولايت وادار نمايي، و به يادش آوري كه خدا تو را دعوت بهملاقات نموده و همواه در محضر مناجات با او حاضر شوي و عبادت خداوند جلجلاله را بجا آوري.
و شايسته است هنگامي كه "الله اكبر" ميگويي و مشغول سخن گفتن با خداميشوي، در فكر فهم معناي اين سخن باشي و بداني كه مشغول عبادت هستي، نهصرف تلفظ به حال غفلت و بر طبق عادت. و نيز بايد در گفتن آن صادق باشي.
مرحوم اين طاووس در ادامه بحث، درك عظمت خداوند را سبب ايجاد حضورقلب دانسته، در اين باده احاديثي از حالات ائمه اطهار را نقل نموده و سپسميفرمايد:
بر ما همگي واجب است كه به خاطر هيبت و احترامي كه خداوند جل جلالهذاتاًمستحق آن است، همواره از او بيم و هراس داشته باشيم، ولي غفلت، مارا به جاييرساندهكه از او بيم نداريم، و حتي از خوف و هراس معصومين كه بايد در عبادات الهيبه آنان اقتدا كنيم، پيروي نكرده و از خدا نميهراسيم، و همچنين به خاطرمخالفتهاي پي درپي مان باخواسته هاي او و كوچك شمردن امر ونهي و حب و قربو مناجات با خدا، از اوبيم نداشته و در نماز حضور قلب نداريم. البته اين به سببجهل و ناداني به مقام معبود ميباشد كه به جهل منكران و كافران نزديك است.
بحث بعدي در اين بخش حضورقلب در هنگام گفتن اذكار نماز است. سيدبنطاووس بانقل يك روايت ميفرمايد:
مولاي مان امام جعفر صادق (ع) در حال قرائت در نماز دچار حالت بي هوشيشد، وقتي به هوش آمد، از او پرسيدند: چه چيز باعث شد كه حال شما به اين حالتمنتهي شود. حضرت فرمود: پيوسته آيات قرآن را تكرار مينمودم، تا اين كه به حالتيرسيدم كه گويي شفاهاً آن را از كسي كه نازل فرمود به مكاشفه و عيانا شنيدم، لذا قوهبشري تاب مكاشفه جلال الهي را نياورد.
يكي از مهمات آداب قلبيه كه شايد كثيري از آداب، مقدمه آن باشد و عبادت رابدون آن روح و رواني نيست و خود مفتاح قفل كمالات و باب الابواب سعادت است،و در احاديث شريفه كمتر چيزي اين قدر ذكر شده و به كمتر ادابي اين قدر اهميتداده شده، حضور قلب است.
در ادامه بحث، امام راحل، به برخي اسرار و فوايد عبادات با دلائل عقلي اشارهفرموده و آورده است :
از اين جهت است كه ميبينيد در ما پس از 40 ،50 سال عبادت اثري حاصل نشده،بلكه روز به روز بر ظلمت قلب و تعصي قوا افزوده مي شود، لحظه به لحظه اشتياق مابه طبيعت و اطاعت از هواهاي نفسانيه و وساوس شيطانيه افزون ميشود.
در مقاله مذكور سپس، به نقش شيطان كه با وسوسههاي خود قلب را تسخيرميكند، و انواع حيلههاي او مشروحاً پرداخته شده و آن گاه احاديثي درباره حضورقلب ذكر شده است.
"دعوت به تحصيل حضور قلب" عنوان بحث بعدي است كه در آغاز آن آمده است:
اكنون كه فضيلت و خواص حضور قلب را عقلاً و نقلاً دانستي و ضررهاي ترك آنرا فهميدي، علم تنها كفايت نكند، بلكه حجت را تمامتر نمايد، دامن همت به كمر زنو آن چه را دانستي، درصدد تحصيل آن باش و علم خود را عملي كن تا استفاده از آنبري و برخوردار از آن شوي.
سپس در ادامه اين بحث چنين آمده:
پس اي عزيز، اگر ايمان به آن چه ذكر شد ـ كه گفته انبيا است - آوردي و خود رابراي تحصيل سعادت و سفر آخرت مهيا نمودي، ولازم دانستي حضور قلب را كهكليد گنج سعادت است، تحصيل كني، راه تحصيل، آن است كه اولاً رفع موانع حضورقلب را نمايي و خارهاي طريق را از سر راه سلوك ريشه كن كني، و پس از آن اقدام بهخود آن كني .
در ادامه بحث موانع حضور قلب اين گونه بيان شده است:
اما مانع حضور قلب در عبادات، تشتت خاطر و كثرت واردات قلبيه است كه گاهياز امور خارجي و طرق خواص ظاهره حاصل ميشود، مثل آن كه گوش انسان در حالعبادت چيزي بشنود و خاطر به آن متعلق شده، مبدأ تخيلات و تفكرات باطنيه شود، وواهمه و متصرفه در آن تصرف كرده، از شاخهاي به شاخهاي پرواز كند، يا چشم انسانچيزي را ببيند و منشأ تشتت خاطر و نصرف متصرفه گردد، يا ساير حواس انسان،چيزي ادراك كند و از آن انتقالات خياليه حاصل شود.
در سخنان حضرت امام خميني براي درمان حواس پرتي و تشتت خاطر آمدهاست :
بسيار گمان ميكنند كه حفظ طاير خيال و رام نمودن آن، از حيز امكان خارج وملحق به محلات عاديه است، ولي اين طور نيست و با تمرين و رياضت و تربيت وصرف وقت، آن را ميتوان رام نمود و طاير خيال را ميتوان بدست آورد، بطوري كهدر تحت اختيار و اراده حركت كند كه هر وقت بخواهد آن را در مقصدي يا مطلبيحبس كند كه چند ساعت در همان مقصد حبس شود.
طريق عمده رام نمودن آن، عمل به خلاف است. آنچنان كه انسان در وقت نماز،خود رامهيا كند كه حفظ خيال در نماز كند و آن را حبس در عمل نمايد.
بيانات شيخ بهايي درباره حضور قلب
در اين بخش پس از ذكر حديثي جالب از امام صادق(ع) درباره فهم معاني اذكارنماز آمده است:
سزاوار آن است كه نمازگزار، معاني اذكار و آنچه در نماز ميخواند و نيز معانيادعيه و تعقيبات آن را ملاحظه نمايد، چه، ميبايد كه از روي دانستگي و فهميدگي بهجا آورد، تا ذكر گفتن و دعا خواندن و قرائت كردن او، مجرد حركت دادن زبان، به غيرملاحظه معاني مقصوده آن، نبوده باشد، چه اگر چنين باشد، حال او مثل شخص عربيباشد كه تلفظ به كلام فارسي ميكرده و ساهي و غافل و مصروعي كه تكلم به چيزيمينمايد، بدون آن كه معني آن به خاطر ايشان گذرد و ندانند كه چه ميگويند.
در اين بخش مطالب سودمندي در زير اين عناوين مطرح شده است:"دلايلحضور قلب در نماز"، "رابطه نماز باحضور قلب"، "آيا حضور قلب شرط صحت نمازاست"، "راه درمان موانع حضور قلب"،" راه درمان موانع حضور قلب "،" عواملبيروني و دروني خطورات قلبي".
در ابتداي اين مقال آمده است:
برانكه ادله شرط بودن خشوع و حضور قلب در آيات احاديث بسيار است، ازجمله آنها فرموده خداوند متعال است:"اقم الصلاه لذكري" نماز را براي ياد من بپادار.
فعل امر "اقم" ظاهر براي وجوب است و غفلت ضد ذكر و يار ميباشد، لذا كسي كهدر همه نمازش غافل و بي توجه است، چگونه ممكن است نماز را براي ذكر و يادخداوند بپا داشته باشد و نيز قول خداوند كه ميفرمايد:"و لا تكن منالغافلين"... و ازغافلين مباش.
مبني بر نهي بوده و ظاهر آن دلالت بر تحريم غفلت دارد و نيز آيه:"حتي تعلمواما تقولون" بايد بدانيد كه (در نماز) چه ميگوييد.
اين آيه بيانگر علت نهي مستان در دنيا از ورود به نماز است و همين علت در انسانغافلي كه غرق در مقاصد و وسوسههاي خود و افكار دنيوي ميباشد نيز شايع و ثابتاست.
در ادامه علامه فيض كاشاني، به بحث درباره شش عامل كه باعث كامل شدن نمازميشود اشاره دارد كه عبارتند از:
حضور قلب و فهميدن معاني اذكار و تعظيم خداوند و هيبت باري تعالي و حيانمودن.
بخش ششم كتاب دربر دادنده قسمت دوم از ديدگاه حضرت امام خميني دربارهحضور قلب است.اين بخش شرح و توضيح يك حديث از حضرت امام صادق (ع)ميباشد كه محتواي آن توجه به حضور قلب است.
فراز نخست، بحث فراغت وقت و فراغت قلب در عبادت است. درباره فراغتقلب در عبادت آمده است:
و از فراغت وقت مهمتر فراغت قلب است. بلكه فراغت وقت نيز مقدمهاي براياين فراغت است و آن چنان است كه انسان در وقت اشتغال به عبادت، خود را ازاشتغالات و هموم دنيايي فارغ كند، و توجه قلب را از امور متفرقه و خواطر متشتتهمنصرف نمايد، و دل را يكسره خالي و خالص براي توجه به عبادت نمايد. ادامه بحثدرباره مراتب حضور قلب است كه اين چنين بيان شده است:
پس از آن كه معلوم شده كه حضور قلب در عبادات، قلب و روح عبادات است ونورانيت و مراتب كمال آن، بسته به حضور قلب مراتبي است كه بعضي از آن مراتباختصاص دارد به اولياي حق، و دست ديگران از وصول به قله آن كوتاه است، وليبعضي مراتب آن براي سلسله رعيت نيز ممكن الحصول است. و بايد دانست كهحضور قلب به طريق كلي منقسم شود به دو قسمت عمده: يكي حضور قلب درعبادت، و ديگر حضور قلب در معبود. سپس در مورد هر يك بطور مبسوط به بحث وبررسي پرداخته آنگاه راجع به راه دستيابي به حضور قلب آمده است:
بدان كه حضور قلب در عبادات حاصل نشود مگر به افهام نمودن به قلب اهميتعبادات و آن در حقيقت ميسور نشود مگر به فهميدن اسراسر و حقايق آنها .
نماز معجوني آسماني و تركيبي الهي است كه از اجزاي بسيار، مركّب است، ايناجزا در فضيلت و اهتمام به آنها متفاوت اند. بعضي از آنها به منزله روح است و بعضيبه مثابه اعضاي رئيسه و بعضي در حكم ديگر اعضاء.
انسان چون حقيقتي است مركّب از اجزاي معين، موجودي كامل نميباشد مگر بهمعناي باطيني كه همان روح است و روح آن حضور قلباست .
در ادامه به بيان شرايط و معاني باطني كه روح و حقيقت نماز است پرداخته و آمدهاست :
روشن است كه امور مذكور حقيقت و روح نماز و نيز مقصود اصلي ازآن هستند.زيرا غرض اصلي از عبادات و طاعات پالايش نفس و روشن و صافي كردن جان است،پس هر عملي كه تاثير آن در صفا دادن و شفاف ساختن دل بيشتر باشد، برتر است وشكي نيست كه آنچه موجب صفاي و جلاي نفس و تجرّد و زدودگي آن از كدورتهاميشود جز امور مذكور نيست و حركات ظاهري چندان مدخليّتي در صفاي آنهاندارد، چگونه حضور قلب و خشوع، روح نماز نباشد و كمال نماز به آن بسته نباشد وحال آنكه نمازگزار در نماز و دعاي خود، در مقام مناجات با پروردگار است.
در ادامه بحث مرحوم نراقي، احاديثي درباره حالات ائمه اطهار(ع) در نماز ذكرشده و پس از آن آمده است :
با توجه به آن چه از كيفيت نماز انبيا و اوليا دانستي و آن گاه نماز خود و نماز مردمرا ملاحضه كردي، پي ميبري كه مردم درنماز بر چند قسم اند:
1) غافلاني كه نماز خويش به پايان ميبرند، در حالي كه يك لحضه حضور قلبندارند.
2) كساني كه در بخشي از نماز خود غفلت و در بخشي ديگر حضور قلب دارند،اينها به حسب كمي يا زيادي حضور قلب و غفلت و فزوني يكي بر ديگري مختلفند ومراتب آنها نامتناهي است .
3) آنان كه نماز خود را تمام ميكنند و دلشان لحضهاي غايب نيست، بلكه در همهنماز خود حضور قلب دارند و همه همّت و انديشه ايشان نماز است. به طوري كه آنچهنزد آنان ميگذرد احساس نكنند، چنان كه مولاي ما امير مومنان (ع) بيرون كشيدنپيكان از پاي مبارك را احساس نكرد.
حضور قلب از ديدگاه ميرزا جواد آقاملكي
بحث بعدي كتاب به ديدگاه عارف بزرگ و فقيه سترگ، آيةالله ميرزا جواد آقا ملكيتبريزي است كه در بخش نهم جاي گرفته است ايشان پس از آيات و رواياتي كه بيان گرحقيقت نماز است ميفرمايد:
با ملاحظه آن چه روايت شده، تشريع نماز در معراج پيامبر (ص) است و عروج آنبزرگوار به وسيله اجزاي نماز بوده و هم چنين آن چه كه درباره نماز انبيا و ائمه (ع) ازآن حالت عالي رسيده و آن رواياتي كه ميگويد: ذات اقدس حق نزد تمام اجزاي فعالو اذكار نماز بنده مومن است، وبراي نماز چهار هزار باب است، و نماز ستون ديناست كه اگر قبول شد بقيه اعمال هم قبول خواهد شد و اگر رد شد بقيه هم رد ميشودواينكه نام نماز و اجزاي آن در كتب الهي و سنت انبيا آمده و تمام اين به حكم عرف ولغت بهترين دليل براي اين حقيقت است كه مراد از نماز تنها صورت ظاهري بدنتوجه به حقيقت آن نيست.
سبب پيدايش حضور قلب همّت آدمي است زيرا قلب تابع همّت و اراده بوده واگرهمّت تو، نماز نباشد، قلب هم در نماز حاضر خواهد بود، ولي اگر همّت در پي چيزديگري باشد قلب هم از نماز غافل و نزد همان چيز خواهد بود چون خداوند برايهيچ كس دو قلب قرار نداده است.
براي احضار قلب در نماز راهي جز اين كه همّتت را متوجه نماز سازي نيست زيراهمواره همّت انسان متوجه امري ميشود كه خيري در آن گمان داشته باشد و آن رامايهسعادت خود بداند. لذا حضور قلب درهنگام نماز تابع ايمان انسان به حقيقت نماز واين كه نماز از همه اعمال بهتر و برتر است، ميباشد.
در جاي ديگر اين بحث آمده است :
بهترين و كاملترين نوع حضور قلب اين است كه قلب نمازگزار در تمام اعمال وگفتار و اذكار نماز متوجه همان عمل و قول باشد و مراعات حضور پروردگارش را كندو متوجه باشد كه اين اعمال را در حضور او ادا ميكند تأمل و تفكر درباره جزيي ازنماز، اورا از توجه به آن جز كه مشغول انجام آن است باز ندارد و در هنگام انجام هرعملي يا اداي هر ذكري به فكر آن عمل و يا ذكر باشد و بداند كه در آن لحظه انجام آنجز از نماز و اداي آن ذكر از او خواسته شده و از خدا بخواهد كه او را كمك كند تا آنجز را همانگونه كه از او خواسته انجام دهد.
ايشان در قسمتي ديگر از مقاله خود مينويسد:
آن كس كه باطنش بر محب دنيا سرشته شده و همتش پيوسته در پي تحصيل دنيا واشتغال به حفظ و تكميل ان است آن هم نه به حد ضرورت بلكه به خاطر محبت ولذت - آن كه دنياي مذموم هم همين دنياست كه آدمي را از ذكر و ياد خدا باز ميداردچنين كسي نبايد انتظار داشته باشد كه طعم محب خدا را بچشد و لذت مناجات با اورا آن چنان كه زاهدان در نماز و ديگر عبادات و طاعات خود ميچشند، دريابد.
زيرا كسي كه كسب دنيا خوشحال شود قطعاً از توجه به خدا ومناجات او خوشحالو مسرور نخواهد شد همت آدمي متوجه چيزي است كه دلباخته و علاقهمند به آنباشد اگر دلباخته دنيا باشد همّتش هم در پي آن است و اگر علاقهمند به نماز باشدهمتش نيز متوجه آن خواهد بود وعلاج كامل همين است.
بخش پاياني كتاب قسمت سوم از ديدگاه حضرت امام خميني است كه در ابتدايآن آمده است :
بر ارباب بصيرت و معرفت و مطّلعبراسرارِ اخبارِ اهل بيت عصمت و طهارت (ع)پوشيده نيست كه روح عبادت و تمام و كمال آن به حضور قلب و اقبال به آن است،هيچ عبادتي بدون آن مقبول درگاه احدّيت و مورد نظر لطف و رحمت نشود واز درجهاعتبار ساقط است.
ادامه بحث درباره بيان حضور قلب اجمالي و تفضيلي است پس از بيان حضورقلب اجمالي چنين آمده:
مرتبه دوم از حضور قلب، حضور قلب در عبادت است، تفضيلاً و آن چنان استكه قلب عابد در جميع عبادت حاضر باشد و بداند كه حق را به چه توصيف ميكند وچطور مناجات ميكند از براي آن مراتب و مقاماتي بسيار متفاوت است، حسبتفاوت مقامات قلوب و معارف عابدان، و بايد دانست كه احاطه تفصيله به اسرارعبادات و كيفيت مداح و قناي به هريك براي احدي جر كُمّل اصفيا به طريق افاضه ووحي الهي ممكن نيست ومابه اينجا به طريق اجمال مراتب كليه آن رابيان ميكنيم.
امام راحل سپس به بيان چهار گروه از نمازگزاران پرداخته و در مورد گروه چهامفرموده است :
و اين طايفه از اهل شهود وكشف حضور قلبشان درعبادت، عبارت از آن است كهجميع حقايقي راكه صورت عبادات كاشف آنهاست. و اسراري را كه اوضاع و اقوالعبادات مظاهر آنهاست، بالعيان مشاهده كنند پس در وقت تكبيرات افتتاحيه كشفحجبِ سبعه برآنها گرديده و خرق آن رانمايند، و در تكبير آخر كشف سبحات جلال وجمال بر آنهاگرديده به مناسبت قلوب آنها با استعاذه از شيطان قاطع طريق و جلوهاسم الله الجامع وارد محامد گردند. چنان چه اشارهاي به آن در محل خود بيايد، انشاءالله .
در پايان زير عنوان اموري كه به تحصيل حضور قلب كمك ميكند آمدهاست :
و آن در نماز اموري چند است كه پس از اين در مواقع خود بعضي از آن را ذكرميكنيم و اكنون به طريق كلي براي مطلق عبادات علاجي ذكر ميكنيم و اكنون به طريقكلّي براي مطلق عبادات علاجي ذكر ميكنيم و آن اين است كه انسان شواغل داخليه وخارجيه را كه مهمتر از همه شواغل قلبيه است قطع كند.
شواغل قلبيه سبب عمده يا منحصرش حب دنيا و هّم آن است. اگر انسان هّماشتحصيل دنيا و رسيدن به زخارف آن باشد، البته قلب فطرتاً متوجه به آن ميشود و شغلشاغلش آن ميشود.
يك تحقيق پزشكي و اجتماعي درباره نماز
1 - نماز موجب نظم بخشي ارادي در رفتار است. اين نظم بخشي در تنظيمدورههاي شبانه روزي زيستي و ترشح هورمونها نيز مؤثر است. اگر چه نماز يكعبادت تكرار شوند است مع الوصف به خاطر زمينه آئيني خود موجب خستگينميشود.
2 - در زندگي يكنواخت و صنعتي امروز كه عوامل استرس زا آدمي را محاصرهكرده است، اين شيوه عبادت كه نياز به دخالت ديگري ندارد هر فرد را به تنهايي قادرميسازد تا به طور مستقيم و بدون واسطه با خداي خود ارتباط برقرار كند و اثر عواملاسترس زا را قطع نمايد.
3 - اگر نماز خواندن تداوم داشته باشد به ساختار شخصيتي انسان استحكامميبخشد و سازگاري و خوديابي او را موجب ميشود و از ديدگاه رواني موجب مكثذهن و تجديد قواي آن به هنگام نماز ميگردد. نظافتي كه مقدمه اين عبادت استنظافتي نمادين نيست بلكه حقيقي است.
4 - نمازگزار با احساس اتصال به يك منبع عظيم و جاودانه قدرت، تنهايي وبيپناهي را نفي ميكند.
نماز اول وقت و كرونوبيولوژي
" همانا در آفرينش آسمانها و زمين و آمد و شد شب و روز برايخردمندان نشانه هايي است."
يكي از دانشهاي ناشناخته در عصر ما اما با سابقه در اسلام، دانش كرونوبيولوژي(گاهشناسي زيستي) است. در اين دانش پديدههاي زيستي و تغييرات آنها به تناسبزمان مورد مطالعه قرار ميگيرد.مطالعات پراكنده و مكرر نشان داده است كه ترشحبسياري از هورمونها دورهاي و متناوب است يعني در طي مدت 24 ساعت بهصورت يكنواخت ترشح نميشوند بلكه بعضي از هورمونها بيشتر در ساعات اوليهشب و برخي بيشتر در نيمه شب و برخي در فاصله بين طلوع فجر و طلوع صبحگاهيترشح ميشوند. تغييرات رنگ نور خورشيد از هنگام طلوع تا غروب آفتاب بر فعاليتعناصري چون اكسيژن تأثير ميگذارد. دورههاي تناوبي ديگر مانند ماه قمري و سالشمسي نيز تأثيرات ديگري بر فعاليتهاي حياتي انسان و موجودات زنده ميگذارد.به هر صورت در اين جابه جاي ورود به يك بحث پيچيده و مفصل به همين مختصراكتفا ميكنيم كه ساعات فضيلت نمازهاي پنجگانه در نظام سراسر حكمتآميزآفرينش چنان حكيمانه و هماهنگ با تغييرات بيولوژيك در بدن انسان و تحت تأثيرتغييرات زماني تعيين و طراحي شده كه براي محققين و تشنگان نوآوريهاي علميمطالعه در اين زمينه خود باب جديدي از دانشي نو را خواهدگشود.
امروز ما اين مقدار ميدانيم كه استراحت وخواب در ساعات اوليه تاريكي شب درمقايسه با ساعات پاياني شب براي تقويت قواي جسمي و روحي و ترميم و باز سازيدر بدن بسيار مؤثرتر است. در اين ساعات سطح هورمون رشد در خون به بالاترينميزان ميرسد. توصيه اسلامي به خواب اول شب و بيداري ساعات پاياني شب تأكيدبر بيداري بين الطلوعين كه با زمان افزايش سطح هورمونهاي استرس زا (كورتيزول،آدرنالين، گلوكوكورتيكوئيد...) مقارن است، به خوبي به انسان ميآموزد كه با اينمقدار از دستاوردهاي علمي موجود، تعيين ساعات خواب و بيداري و وضوگرفتن ورو به خدا كردن وآرامش روان يافتن درست بايد همان باشد كه درآموزش هاي اسلاميبر اساس تعيين ساعات فضيلت نمازها و توصيه به استراحت يا بيداري آمده است. درآموزشهاي اسلامي نسبت به برپايي نماز اول وقت تأكيد بسيار شده است و دراحاديث نقل شده از معصومين عليهم السلام حتي به عنوان معياري براي شناختنشيعيان واقعي به تعهد ايشان به اقامه نماز در اول وقت شرعي اشاره شده. و نيزفرمودهاند نمازي كه در اول وقت خوانده ميشود موجب رضاي خدا است اما نمازبعد از اول وقت در حد اداي تكليف و بخشودگي از عقوبت است. امام صادق(ع)فرمود:" آدمي نبايد نماز اول وقت را جز به خاطر شرايط بيماري و عذر موجه به عقببيندازد." از پيامبر اكرم درباره نمونه و مصداقي از برترين اعمال سؤال شد فرمود:
"الصلاه لاول وقتها" يعني نماز در اول وقت با تأكيد بر بيدار نشستن بعد از نمازصبح تا طلوع آفتاب و به عبادت پرداختن. از حضرت رسول اكرم نقل شده كه فرمود:اگر كسي در محلي كه نماز صبح خود را ميخواند بنشيند و به ذكر خدا مشغول باشدتا آفتاب طلوع كند براي اوثواب حج خانه خدا منظور مي شود.
چند سخن گرانبها از امام (ره) درباره نماز:
1 - نماز، يك كارخانه انسان سازي است.
2 - نماز بالاترين ذكر خداست.
3 - عبادت هر چه مشقت داشته باشد، مرغوب است و مثلاً در زمستان سرد، شباز خواب ناز گذشتن و به عبادت حق تعالي قيام كردن، روح را بر قواي بدن چيرهميكند و اراده را قوي ميكند و اين در اول امر، اگر قدري مشكل و ناگوار باشد، كمكمپس از اقدام، زحمت كم ميشود، و اطاعت بدن از نفس زياد ميشود.چنانكه ميبينيماهل آن بدون تكلف و زحمت قيام ميكنند.
4 - نماز انسان را كم كم مأنوس با ذكر و فكر و عبادت ميكند. شايد مجاز بهحقيقت نزديك كند انسان را، و توجه قلبي به مالكالملوك شود و محبت به جمالمحبوب حقيقي پيدا شود، و محبت قلب و تعلق آن از دنيا و آخرت كم گردد. شايد اگرجذبه ربوبي پيدا شود و حالتي دست دهد، نكته حقيقي عبادت و سّر واقعي تذكر وتفكر حاصل آيد، و هر دو عالم از نظر افتد و جلوه دوست، غبار دوبيني را از دلبزدايد، و جز خدا كسي نميداند كه با همچو بندهاي خدا چه كرامت كند.
5 - رسول اكرم درآن وقتي كه تنها بود و هيچ كس با او نبود، الاّ يك نفر، دونفر، درآن وقت با وحي الهي مردم را دعوت كرد. منتظر نشد كه عده و عده زياد پيدا كند،منتظر نشد كه جمعيتها همراه او باشند. از همان اول شروع به دعوت كرد.
7 - وقتي كه آقايان خودشان را تهذيب كردند، خصوصاً ائمه جمعه كه سروكارشانبا تودههاي عظيم مردم است، آنها بايد ان شاالله به مقام عالي تهذيب برسند و مردم راهم دعوت به اين مطلب بكنند، تمام آن مسايلي كه در اسلام است، حتي مسايلسياسي اش، مسايل تهذيبي است. براي درست كردن آدم است. ما نبايد همه مسايلحالا را دنبال مسايل سياسي قرار بدهيم، بايد همه مسايل را دنبال مسايل اسلامي وخصوصاً اين وجه تهذيب مردم قرار بدهيم.
8 - مسجدالنبي مركز سياست اسلام بوده است و ثقل قدرت اسلامي.همانطوريكه پيغمبر توي مسجد زندگي ميكرد، توي همان مسجد با مردم معاشرت ميكرد و درهمان مسجد هم تجهيز ميكرد نيرويش را براي كوبيدن قدرتها.
پايان
منــــابـع :
1 - حضور قلب در نماز از ديدگاه عالمان رباني، به اهتمام محمد بديهي
چاپ دوم، بهار78، انتشارات تشيّع، قم
2 -پرتوي از اسرار نماز،محسن قرائتي
چاپ سوم، سال 1371 ،وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي
3 - راز نماز (براي جوانان)، محسن قرائتي
چاپ اول، زمستان 1368،وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي
عظمت وجودى و ابعاد مختلف شخصيتحضرت صاحب الامر(ع)، باعثشدهاست كه در طول هزار و اندى سال كه از غيبت كبرى مىگذرد، هر گروه از مردم بسته بهگرايشهاى خاص اعتقادى، اجتماعى و فرهنگى كه داشتهاند، از منظرى خاص به تحليل شخصيتو تعيين جايگاه آن حضرت در عالم هستى بپردازند و هر گروه تنها درك و تصور خود ازاين موضوع را تصور درست و مطابق با واقع از شخصيت آن يگانه هستى تلقى كند.
در اين ميان جمعى از اصحاب سير و سلوك و رهروان طريق عرفان و معنىبا طرح موضوع خليفةالله و انسان كامل و همچنين نقشى كه حجتالهى در عالم هستى،دارد تنها به جنبه فرا طبيعى آن وجود مقدس توجه كرده و از ساير جنبهها غفلتورزيدند.
گروهى ديگر از اصحاب شريعت توجه خود را تنها معطوف به جنبه طبيعىآن وجود مقدس ساخته و ضمن مطرح كردن نقشى كه آن حضرت به عنوان امام و پيشواى مردمبه عهده دارند هيچگونه مسؤوليتى را در زمان غيبت متوجه مردم نديدند و تنها تكليفمردم را اين دانستند كه براى فرج آن حضرت دعا كنند تا خود بيايند و امور مردم رااصلاح كنند.
عدهاى هم ضمن توجه به جنبه فرا طبيعى و طبيعى وجود مقدس حضرتحجت(ع)، تمام هم و غم خود را متوجه ملاقات با آن حضرت ساخته و تنها وظيفه خود راايندانستند كه با توسل به آن حضرت به شرف ملاقات با آن ذات اقدس نائل شوند.
اما در اين ميان گروهى با در نظر گرفتن همه ابعادى كه بدانهااشاره شد به طرح معناى درست انتظار پرداخته و در صدد تعيين وظيفه و نقش مردم دردوران غيبتبرآمدند. در اين ديدگاه هم مساله خلافت الهى انسان كامل مطرح است، هم بهجايگاه و نقش مردم در قبال آن حضرت توجه شده و هم وظيفهاى كه مردم در دعا براى حفظآن وجود مقدس و تعجيل در ظهورش دارند از نظر دور داشته نشده است.
شايد بتوان امام راحل امت ، رضوانالله تعالى عليه، را به عنواندرخشانترين چهره از گروه اخير ذكر كرد. ايشان با صراحتبه نقد و بررسى برداشتهاىمختلفى كه از مساله انتظار فرج وجود دارد پرداخته و ديدگاه خاص خود را در اين زمينهچنين مطرح ساختند:
«البته اين پر كردن دنيا رااز عدالت، اين را ما نمىتوانيم بكنيم،اگر مىتوانستيم مىكرديم. اما، چون نمىتوانيم بكنيم ايشان بايد بيايند. الان عالمپر از ظلم است، شما يك نقطه هستيد در عالم. عالم پر از ظلم است. ما بتوانيم جلوىظلم را بگيريم، بايد بگيريم، تكليفمان است. قرآن و ضرورت اسلام و قرآن تكليف ماكرده است كه بايد برويم همه كار را بكنيم، اما نمىتوانيم بكنيم ، چون نمىتوانيمبكنيم بايد او بيايد تا بكند، اما ما بايد فراهم كنيم كار را ، فراهم كردن اسباباين است كه كار را نزديك بكنيم ، كار را همچو بكنيم كه مهيا بشود عالم براى آمدنحضرت(ع) ... » (1)
در جائى ديگر نيز ايشان درباره مفهوم «انتظار فرج» مىفرمايند:
«انتظار فرج، انتظار قدرت اسلام است و بايد كوشش كنيم تا قدرتاسلام در عالم تحقق پيداكند. و مقدمات ظهور ان شاءالله تهيه شود.» (2)
براى روشنشدن بيشتر ديدگاه اخير، در اين مقاله، در ضمن سه گفتارروايات مربوط به «انتظار موعود» را مورد بررسى قرار مىدهيم تا روشن شود كه:
1- انتظار چه ضرورتى دارد؟
2- فضيلت انتظار چيست؟
3- چه وظايفى در عصر غيبتبر عهده منتظران است؟
وجوب انتظار در تفكر شيعى انتظار موعود، با خصوصياتى كه دراين تفكر براى آن برشمرده شده ، به عنوان يك اصل مسلم اعتقادى مطرح بوده و دربسيارى از روايات شيعه بر ضرورت انتظار قائم آل محمد:، تصريح شده است. كه از جملهمىتوان به روايات زير اشاره كرد:
1- محمدبنابراهيم نعمانى در كتاب «غيبت» به سند خود ازابوبصيرروايت كرده است كه روزى امام صادق(ع) خطاب به اصحاب خود فرمودند:
«الا اخبركم بما لا يقبل الله عزوجل من العباد عملا الا به؟ فقلت: بلى ، فقال: شهادة ان لاالهالاالله ، و ان محمدا عبده و [رسوله]، و الاقرار بماامرالله ، والولاية لنا، والبرائة من اعدائنا - يعنى الائمة خاصة - والتسليم لهم،والورع، والاجتهاد، والطمانينة ، والانتظار للقائم،(ع)» (3)
«آيا شمارا خبر ندهم به آنچه خداى عزوجل هيچ عملى را جز به آن ازبندگان نمىپذيرد؟ گفتم: چرا، فرمود: گواهى دادن به اينكه هيچ شايسته پرستشى جزخداوند نيست و اينكه محمد(ص) بنده و فرستاده او است ، و اقرار كردن به آنچه خداوندبه آن امر فرموده، و ولايت ما، و بيزارى از دشمنانمان - يعنى خصوص امامان - و تسليمشدن به آنان ، و پرهيزكارى و اجتهاد و اطمينان و انتظار قائم(ع)»
2- ثقةالاسلام كلينى در اصول كافى به سند خود از اسماعيل جعفرروايت مىكند كه روزى مردى بر حضرت ابوجعفر امام باقر(ع) ، وارد شد و صفحهاى دردست داشت. حضرت باقر(ع)، به او فرمود:
«هذه صحيفة مخاصم سال عن الدينالذى يقبل فيه العمل .فقال: رحمكالله ، هذاالذى اريد، فقال ابوجعفر(ع): شهادة ان لاالهالاالله. وحده لا شريك له ،و ان محمدا عبده و رسوله و تقر بما جاء من عندالله و الولاية لنااهلالبيت،والبرائة من عدونا، والتسليم لامرنا، والورع ، والتواضع و انتظار قائمنا، فان لنادولة ، اذا شاءالله جاءبها». (4)
اين نوشته مناظره كنندهاى است كه پرسش دارد از دينى كه عمل در آنمورد قبول است . آن مرد عرض كرد: حمتخداوند بر تو باد همين راخواستهام. پس حضرتابوجعفر باقر(ع) ، فرمود: گواهى دادن به اينكه خدا يكى است و هيچ شريكى براى اووجود ندارد، و اين كه محمد بنده و رسول او است، و اين كه اقرار كنى به آنچه از سوىخداوند آمده ، و ولايت ما خاندان و بيزارى از دشمنان ، و تسليم به امر ما، وپرهيزكارى و فروتنى ، و انتظار قائم ما ، كه ما را دولتى است كه هر وقتخداوندبخواهد آن را خواهد آورد».
3- شيخ صدوق در كتاب «كمالالدين» به سند خود از عبدالعظيم حسنىروايت مىكند كه:
«روزى بر آقايم محمدبن علىبن موسى بن جعفر بن محمد بن على بنالحسينبنابىطالب:، وارد شدم و مىخواستم كه درباره قائم از آن حضرت سؤال كنم كهآيا همان مهدى استيا غير او پس خود آن حضرت آغاز سخن كرد و به من فرمود»:
«يا اباالقاسم ،ان القائم منا هوالمهدى الذى يجب ان ينتظر فىغيبتة و يطاع فى ظهوره، و هو الثالث من ولدى». (5)
«اى ابوالقاسم بدرستى كه قائم از ماست و او است مهدى كه واجب استدر زمان غيبتش انتظار كشيده شود و در ظهورش اطاعت گردد، و او سومين [امام] ازفرزندان من است».
روايات بالا و بسيارى روايات ديگر - كه در اين مجال فرصت طرح آنهانيست - همگى بر لزوم انتظار حضرت قائم در دوران غيبت دلالت مىكند، اما حال بايدديد كه انتظار كه اين همه بر آن تاكيد شده و يكى از شرايط اساسى اعتقاد اسلامىشمرده مىشود - چه فضيلتى دارد و شخص منتظر چه وظايفى بر عهده دارد.
فضيلت انتظار در روايات وارد شده از ائمه معصومين(ع)، آنچنانمقام و منزلتى براى منتظران موعود آخرالزمان برشمرده شده كه گاه انسان را به تعجبوامىدارد كه چگونه ممكن است عملى كه شايد در ظاهر ساده جلوه كند از اين چنينفضيلتى برخوردار باشد. البته توجه به فلسفه انتظار و وظايفى كه براى منتظران واقعىآن حضرت بر شمرده شده، سر اين فضيلت را روشن مىسازد.
در اينجا به پارهاى از فضائلى كه براى منتظران قدوم مصلح جهانىحضرت بقيةاللهالاعظم بر شمرده شده اشاره مىكنيم: 1- مرحوم صدوق در كتاب «كمالالدين» از امام صادق(ع) ، روايت كرده كه آن حضرت به نقل از پدرانبزرگوارشان، - كه بر آنها درود باد - فرمود:
«المنتظر لامرنا كالمتشحط بدمه فى سبيلالله» (6)
«منتظر امر (حكومت) ما، بسان آن است كه در راه خدا به خون خودغلتيده باشد»
2- در همان كتاب به نقل از امام صادق ،(ع) ، روايت ديگرى به اينشرح در فضيلت منتظران وارد شده
«طوبى لشيعة قائمنا المنتظرين لظهوره فى غيبته و المطيعين له فىظهوره اولئك اولياءاللهالذين لاخوف عليهم و لا هم يحزنون» (7)
«خوشا به حال شيعيان قائم ما كه در زمان غيبتش منتظر ظهور اوهستند و در هنگام ظهورش فرمانبردار از او، آنان اولياء خدا هستند ، همانها كه نهترسى برايشان هست و نه اندوهگين شوند».
3- مرحوم مجلسى در كتاب «بحارالانوار» به سند خود ازاميرالمؤمنين،(ع) ، نقل مىكند كه آن حضرت فرمودند:
«انتظرواالفرج و لاتياسوا من روحالله فان احب الاعمال الىاللهعزوجل انتظارالفرج» (8)
«منتظر فرج باشيد و از رحمتخداوند نااميد نشويد. بدرستى كهخوشايندترين اعمال نزد خداوند عزوجل، انتظار فرج است».
4- همچنين مرحوم مجلسى روايت ديگرى را به سند خود از فيض بن مختارنقل مىكند كه در آن امام صادق،(ع) مىفرمايند:
«من مات منكم و هو منتظر لهذاالامر كمن هو مع القائم فى فسطاطه ،قال: ثم مكث هنيئة ، ثم قال: لا بل كم قارع معه بسيفه، ثم قال: لا والله كمن استشهدمع رسولالله(ص)» (9)
«هر كس از شما بميرد در حاليكه منتظر اين امر باشد همانند كسى استكه با حضرت قائم(ع) در خيمهاش بوده باشد. سپس حضرت چند لحظهاى درنگ كرده ، آنگاهفرمود: نه ، بلكه مانند كسى است كه در خدمت آن حضرت شمشير بزند، سپس فرمود: نه،بخدا همچون كسى است كه در ركاب رسول خدا(ص)، شهيد شده باشد.»
وظايف منتظران در اينكه شيعيان در دوران غيبت چه وظايفى برعهده دارند سخنهاى بسيارى گفته شده است و حتى در بعضى از كتابها، تا هشتاد وظيفهبراى منتظران قدوم خاتم اوصياء، حضرت بقيةالله، ارواحنا له الفداء، بر شمرده شدهاست. (10)
اما، از آنجا كه تبيين همه وظايفى كه شيعيان در عصر غيبتبر عهدهدارند در محدوده يك مقاله نمىگنجد، ما در اينجا به تناسب عنوان مقاله، تنها بهبيان آن دسته از وظايف مىپردازيم ، كه توجه به آنها مىتواند در رشد و بالندگى وپويايى جامعه اسلامى مؤثر باشد:
1- شناختحجتخدا و امام عصر (عج)
اولين و مهمترين وظيفهاى كه هر شيعه منتظر بر عهده دارد كسبمعرفت نسبتبه وجود مقدس امام و حجت زمان خويش است. اين موضوع تا بدان درجه ازاهميت قرار دارد كه در روايات بسيارى كه به طريق شيعه و اهل سنت از پيامبر گرامىاسلام(ص)و ائمه معصومين(ع)، نقل شده ، آمده است كه:
«من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة جاهلية» (11)
«هر كس بميرد و امام زمانش را نشناسد،بهمرگجاهلىمرده است».
جمعى از اصحاب سير و سلوك و رهروان طريق عرفان، با طرح موضوعخليقةالله و انسان كامل و ... تنها به جنبه فراطبيعى آن وجود مقدس توجه كرده و ازساير جنبهها غلفت ورزيدهاند.
و در روايت ديگرى كه مرحوم كلينى به سند صحيح از فضيل بن يسار نقلمىكند آمده است كه:
«سمعت اباجعفر(ع)، يقول: من مات و ليس له امام فميته ميتة جاهلية،و من مات و هو عارف لامامه لميضره تقدم هذاالامر او تاخر، و من مات و هو عارفلامامه كان كمن هو معالقائم فى فسطاطه.» (12)
«شنيدم حضرت اباجعفر (امام محمد باقر) ،عليهالسلام، مىفرمود: هركس در حالى كه امامى نداشته باشد بميرد مردنش مردن جاهليت است و هر آنكه در حالشناختن امامش بميرد پيشافتادن و يا تاخير اين امر (دولت ال محمد: او را زياننرساند و هر كس بميرد در حاليكه امامش را شناخته همچون كسى است كه در خيمهقائم،(ع)، با آن حضرت باشد.»
توجه به مفاد دعاهايى كه خواندن آنها در عصر غيبت مورد تاكيد قرارگرفته است، نيز ما را به اهميت موضوع ناختحجتخدا رهنمون مىسازد، چنانكه در يكىاز دعاهاى معروف و معتبرى كه شيخ صدوق آن را در كتاب «كمالالدين» نقل كرده ،مىخوانيم:
«اللهم عرفنى نفسك فانك ان لم تعرفنى نفسك لم اعرف نبيكاللهمعرفنى نبيك فانك ان لم تعرفنى تبيك لم اعرف حجتكاللهم عرفنى حجتك فانك ان لمتعرفنى حجتك ضللت عن دينىاللهم لاتمتنى ميتة جاهلية و لا تزع قلبى بعد اذهديتنى...» (13)
«بار الها! خودت را به من بشناسان كه اگر خود را به من نشناسانىپيغمبرت را نخواهم شناخت ، بارالها!پيغمبرت را به من بشناسان كه اگر پيغمبرت را بهمن نشناسانى حجت تو را نخواهم شناخت . بارالها! حجتخود را به من بشناسان كه اگرحجتت را به من،نشناسانى از دينم گمراه مىگردم، خداوندا! مرا به مرگ جاهليت نميرانو دلم را از (حق) پس از آنكه هدايتم فرمودى منحرف مگردان ...»
مؤلف كتاب ارزشمند «مكيال المكارم فى فوائد الدعا للقائم» مراد ومقصود از «معرفت امام» را، كه در روايتهاى يادشده بر آنها تاكيد شده بود، چنينتوضيح مىدهند: «بدون ترديد مقصود از شناختى كه امامان ما، كه درودها و سلامهاىخداوند برايشان باد، تحصيل آن را نسبتبه امام زمانمان امر فرمودهاند، اين است كهما آن حضرت را آنچنانكه هستبشناسيم. به گونهاى كه اين شناختسبب درامان ماندن مااز شبهههاى ملحدان و مايه نجاتمان از اعمال گمراه كننده مدعيان دروغين باشد، و اينچنين شناختى جز به دو امر حاصل نمىگردد: اول ، شناختن شخص امام(ع) ، به نام و نسب، و دوم ، شناخت صفات و ويژگيهاى او و به دست آوردن اين دو شناخت از اهم واجباتاست.» (14)
البته امر دومى كه در كلام يادشده بدان اشاره شده ، در عصر ما ازاهميتبيشترى برخوردار بوده و در واقع اين نوع شناخت است كه مىتواند در زندگى فردىو اجتماعى منتظران منشااثر و تحول باشد. زيرا گر كسى بحقيقتبه صفات و ويژگيهاىامام عصر (عج) و نقش و جايگاه آن حضرت در عالم هستى و فقر و نياز خود نسبتبه اوواقف شود ، هرگز از ياد و نام آن حضرت غافل نمىشود.
نكته مهمى كه در اينجا بايد در نظر داشت اين است كه شناخت ومعرفتحقيقى نسبتبه حجتخدا جز با عنايتحضرت حق حاصل نمىشود و همچنانكه ، دردعايى كه پيش از اين بدان اشاره كرديم ، ملاحظه شد بايد از درگاه الهى توفيقشناختحجتش را درخواست كرد، تا بدين وسيله از گمراهى و سرگردانى نجات يافت. اينموضوع را از روايتى كه مرحوم كلينى به سند خود از محمد بن حكيم نقل كرده نيزمىتوان استفاده كرد، در اين روايت آمده است:
«قال: قلت: لا بى عبدالله (ع) ، المعرفة ،من صنع من هى ؟ قال: منصنعالله ، ليس للعباد فيها صنع». (15)
«از ابىعبدالله (امام جعفر صادق)(ع)، پرسيدم: معرفتساخته كيست؟فرمود: از ساختههاى خداوند است و براى بندگان نقشى در حصول معرفت نيست.»
2- تهذيب نفس و كسب فضائل اخلاقى
وظيفه مهم ديگرى كه هر شيعه منتظر بر عهده دارد تهذيب نفس وآراستن خود به اخلاق نيكو است، چنانكه در روايتى كه نعمانى به سند خود از امامصادق(ع)، نقل مىكند آمده است:
«من سره ان يكون من اصحاب القائم، فلينتظر ، وليعمل بالورع ومحاسن الاخلاق، و هو منتظر، فان مات و قام القائم(ع)، بعده كان له من الاجرمثلالاجر من ادركه فجدوا و انتظروا، هنيئا لكم ايهاالعصابة المرحومة». (16)
«هر كس دوست مىدارد از ياران حضرت قائم(ع) ، باشد بايد كه منتظرباشد و در اين حال به پرهيزكارى و اخلاق نيكو رفتار نمايد، در حاليكه منتظر باشد،پس چنانچه بميرد و پس از مردنش قائم(ع) ،بپاخيزد، پاداش او همچون پاداش كسى خواهدبود كه آن حضرت را درك كرده است، پس كوشش كنيد و در انتظار بمانيد، گوارا باد شمارا اى گروه مشمول رحمتخداوند».
موضوع تهذيب نفس و دورى گزيدن از گناهان و اعمال ناشايست، بهعنوان يكى از وظايف منتظران در عصر غيبت، از چنان اهميتى برخوردار است كه در توقيعشريفى كه از ناحيه مقدسه حضرت صاحب الامر به مرحوم شيخ مفيد ، رحمةالله عليه، صادرگرديده، اعمال ناشايست و گناهانى كه از شيعيان آن حضرت سر مىزند، يكى از اسباب ويا تنها سبب طولانى شدن غيبت و دورى شيعيان از لقاى آن بدر منير شمرده شده است:
«فما يحبسنا عنهم الا مايتصل بنا ممانكرهه ، ولانؤثره منهم» (17)
«... پس تنها چيزى كه ما را از آنان (شيعيان) پوشيده مىدارد،همانا چيزهاى ناخوشايندى است كه از ايشان به ما مىرسد و خوشايند ما نيست و از آنانانتظار نمىرود».
3- پيوند با مقام ولايت
حفظ و تقويت پيوند قلبى با امام عصر (عج) و تجديد دايمى عهد وپيمان با آن حضرت يكى ديگر از وظايف مهمى است كه هر شيعه منتظر در عصر غيبتبر عهدهدارد. بدين معنا كه يك منتظر واقعى حضرت حجت(ع)، على رغم غيبت ظاهرى آن حجت الهىهرگز نبايد احساس كند كه در جامعه رها و بىمسؤوليت رها شده و هيچ تكليفى نسبتبهامام و مقتداى خود ندارد.
اين موضوع در روايات بسيارى مورد تاكيد قرار گرفته است كه در اينمجال به برخى از آنها اشاره مىكنيم:
در روايتى كه از امام محمد باقر(ع) نقل شده آن حضرت در تفسير اينكلام خداى تعالى: «يا ايهاالذين آمنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقوالله لعلكمتفلحون» فرمودند:
«اصبروا على اداءالفرائض و صابرو عدوكم و رابطوا امامكم [المنتظر] (18)
«بر انجام واجبات صبر كنيد و با دشمنانتان پايدارى كنيد، و پيوندخود را با امام منتظرتان مستحكم نماييد».
همچنين امام صادق ،(ع)، در روايت ديگرى كه در تفسير آيه مزبوروارد شده مىفرمايند:
«اصبروا علىالفرايض، و صابروا علىالمصائب و رابطوا علىالائمة» (19)
«بر واجبات صبر كنيد و يكديگر را بر مصائب به صبر واداريد و خودرا بر پيوند با امامان [و يارى آنها] ملتزم سازيد.»
روايات ديگرى نيز به همين مضمون از امام جعفر صادق وامامموسىكاظم (ع)، وارد شده است كه به جهت رعايت اختصار از ذكر آنها خوددارىمىكنيم. (20)
اين كه مىبينيم در روايتهاى متعددى امامان ما شيعيان خود را بهتجديد عهد و بيعتبا امام زمان خود سفارش كرده و از آنها خواستهاند كه در آغاز هرروز و حتى بعد از هر نماز واجب، دعاى عهد بخوانند، همه نشان از اهميت پيوند دائمىشيعيان با مقام عظماى ولايت و حجتخدا دارد.
يكى از مشهورترين دعاهاى عهد، دعايى است كه مرحوم سيد بن طاووس آنرا در كتاب ارزشمند «مصباحالزائر» به نقل از امام صادق،(ع) ، روايت كرده و درابتداى آن آمده است كه:
«من دعا بهذا الدعا اربعين صباحا كان من انصار القائم(ع)، و انمات قبل ظهوره احياهالله تعالى، حتى يجاهد معه، و يكتب له بعدد كل كلمة منه الفحسنة، و يمحى عنه الف سيئة و ...»
«هر كس چهل روز اين دعا را بخواند از ياوران حضرت قائم،(ع) خواهدبود، و اگر پيش از ظهور آن حضرت بميرد، خداى تعالى او را زنده خواهد كرد، تا درركاب آن جناب جهاد نمايد. و به شماره هر كلمه از آن هزار حسنه برايش نوشته مىشود،و هزار كار بد از او محو مىگردد.»
به دليل اهميت و اعتبار مضمون اين دعاى شريف در اينجا بخشى از آنرا نقل مىكنيم:
بعد از ذكر خدا و درود و صلوات بر امام غائب چنين آمده است:
«اللهم انى اجدد له فى صبيحة يومى هذا و ماعشت من ايام حياتى عهداو عقدا و بيعة له فى عنقى لا احول عنها و لاازول ابدا، اللهم اجعلنى من انصاره واعوانه و الذابين عنه و المسارعين اليه فى قضاء حوائجه و الممتثلين لاوامره ونواهيه و المحامين عنه و السابقين الى ارادته و المستشهدين بين يديه». (21)
«بار خدايا! من در بامداد اين روز و تمام دوران زندگانيم، عهد وعقد و بيعتى را كه از آن حضرت بر گردن دارم با او تجديد مىكنم ، كه هرگز از آن عهدو بيعتبر نگردم و بر آن پايدار بمانم. بار خدايا مرا از انصار و ياران آن حضرت ومدافعان از حريم مقدس او، و شتابندگان در پى انجام مقاصدش و امتثال كنندگان دستوراتو اوامر و نواهيش ، و حمايت كنندگان از وجود شريفش، و سبقت جويان به سوى خواستهاشو شهيد شدگان در ركاب و در حضور حضرتش قرار ده».
دقت در عبارتهاى بالا مىتواند تصويرى روشن از مفهوم عهد و پيمانباامام و حجت زمان به ماارائه دهد، عهد و پيمانى ناگسستنى براى يارى و نصرت امامزمان خود و اطاعت مخلصانه و تا پاى جان از اوامر و نواهى او.
آيا اگر هر شيعه منتظر در آغاز هر روز، با حضور و توجه، چنين عهدو پيمانى را با امام و مقتداى خود تجديد نمايد، هرگز تن به ركود، ذلت و خوارى و ظلمو بىعدالتى خواهد داد؟
آيا هرگز حاضر خواهد شد كه به رضاى مولا و سرور خود بىاعتنايىكند و تن به گناه و معصيت دهد؟ مسلما خير و بدون هيچ ترديدى اگر در جامعهاى چنينفرهنگى حاكم شود و همه تنها در پى رضاى امام زمان خود باشند ، آن جامعه هرگز دچاربحران فرهنگى ، از خودبيگانگى، ياس و نوميدى و انحطاط نخواهد شد. اين نكته نيز مسلماست كه اگر همه شيعيان با همدلى و همراهى دستبيعت و يارى به سوى مولا و سرور خوددراز كنند و بر نصرت او متفق شوند ديرى نخواهد پاييد كه فرج مولايشان را درك خواهندكرد و براى هميشه از ظلمها و ذلتها رهايىخواهند يافت. چنانكه در توقيع شريفى كهبيش ازاين نيز به بخشى از آن اشاره شد آمده است:
«لو ان اشياعنا، و فقهم الله لطاعته، على اجتماع منالقلوبفىالوفاء بالعهد عليهم لما تاخر عنهماليمن بلقائنا و لتعجلت لهمالسعادةبمشاهدتنا على حق المعرفة و صدقها منهم بنا». (22)
«اگر شيعيان ماكه خداوند آنان را در اطاعتش يارى دهد، در وفاىپيمانى كه از ايشان گرفته شده يكدل و مصمم باشند، نعمت لقاى ما از آنان به تاخيرنمىافتد و سعادت ديدار ما براى آنها با معرفت كامل و راستين نسبتبه ما تعجيلمىگردد».
3- كسب آمادگى براى ظهور حجتحق
يكى ديگر از وظايفى ، كه به تصريح روايات ، در دوران غيبتبر عهدهشيعيان و منتظران فرج قائم آل محمد(ص) مىباشد كسب آمادگيهاى نظامى و مهيا كردنتسليحات مناسب هر عصر براى يارى و نصرت امام غائب مىباشد، چنانكه در روايتى كهنعمانى به سند خود از امام صادق(ع) ، نقل كرده آمده است:
«ليعدن احدكم لخروج القائم(ع) و لو سهما فانالله تعالى اذا علمذلك من نيته رجوت لان ينسى فى عمره حتى يدركه [فيكون من اعوانه و انصاره]» (23)
«هر يك از شما بايد كه براى خروج حضرت قائم(ع) [سلاحى] مهيا كند. هر يك هر چند كه يك تير باشد، كه خداى تعالى هر گاه بداند كه كسى چنين نيتى دارداميدوارم عمرش را طولانى كند تاآنحضرت را درك كند [و از ياران و همراهانش قرارگيرد]».
در روايت ديگرى مرحوم كلينى به سند خود از امام ابوالحسن [موسىكاظم](ع) نقل مىكند كه:
«،،، من ارتبط دابة متوقعا به امرنا و يغيظ به عدونا و هو منسوبالينا ادرالله رزقه ، و شرح صدره و بلغه امله و كان عونا ملى حوائجه»
«... هر كس اسبى را به انتظار امر ما نگاه دارد و به سبب آندشمنان را خشمگين سازد و او به ما منسوب باشد خداوند (روزيش را فراخ گرداند و شرحصدر به او عطا كند و به آروزيش برساند و يار بر حوائجش باشد».
همچنين مرحوم كلينى در «روضة كافى» به سند خود از ابوعبداللهجعفى روايتى را نقل مىكند كه توجه به مفاد آن بسيار مفيد است:
«قال لى ابوجعفر محمد بن على،(ع): كم الرباط عندكم؟ قلت: اربعون،قال(ع)لكن رباطناالدهر.» (24)
«حضرت ابوجعفر محمدبن على، امام باقر: به من فرمودند: منتهاى زمانمرابطه نزد شما چند روز است؟ عرضه داشتم: چهل روز ، فرمودند: ولى مرابطه مامرابطهاى است كه هميشه هست ...»
«مرابطه» چنانكه فقها در كتاب جهاد گفتهاند ، اين است كه شخصمؤمن براى جلوگيرى از هجوم و نفوذ مشركان و كافران در مرزهاى كشور اسلامى و يا هرموضعى كه از آن احتمال بروز حملهاى عليه مسلمانان مىرود، به حال آماده باش و دركمين به سر برد.اين عمل در زمان غيبت امام معصوم(ع) ، مستحب بوده و فضيلتهاى بسيارىبراى آن بر شمرده شده است ، چنانكه در روايتى كه به طريق اهل سنت از رسول گرامىاسلام،(ص) نقل شده آمده است:
«رباط يوم و ليلة خير من صيام شهر و قيامه، و ان مات مرابطا جرىعليه عمله و اجرى عليه رزقه و امنمن الفتان» (25)
يك شب نه روز مرابطه (مرزدارى) در راه خدا از اينكه شخص يك ماهروزها روزه باشد و شبها به عبادت قيام نمايد ثوابش بيشتر است . پس هر گاه در اينراه بميرد عملى كه انجام مىداده بر او جريان خواهد يافت ، و روزيش بر او جارىخواهد شد و از فرشتهاى كه در قبر مردهها را امتحان مىكند ايمن خواهد ماند».
اما در مورد اينكه حداقل و حداكثر زمان مرابطه چه اندازه استبايدگفت كه: حداقل زمان مرابطه سه روز و حداكثر آن چهل روز است ، زيرا اگر از اين مقداربيشتر شود ديگر برآن صدق مرابطه نكرده و جهاد شمرده مىشود و شخصى هم از ثوابجهادكنندگان برخوردار مىشود.
علامه مجلسى در شرح اين فرمايش امام(ع)، مىفرمايد:
«اى يجب علىالشيعة ان يربطوا انفسهم على طاعة امام الحق، وانتظار فرجه،و يتهياوالنصرته». (26)
«بر شيعيان واجب است كه خود را بر اطاعت امام بر حق و انتظار فرجاو ملتزم سازند و براى يارى نمودنش مهيا باشند».
شيخ محمد حسن نجفى نيز در كتاب «جواهرالكلام» در شرح روايت مزبورمىفرمايد:
«و هو محمول على ارادة ترقب الفرج ساعة بعد ساعة كما جائتبهالنصوص لاالرباط المصطلح» (27)
«مرابطه در اين روايتبه معناى اراده انتظار فرج در تمام ساعاتشبانهروز است، همچنانكه در بعضى از روايات نيز به اين معنا اشاره شده است، نهمرابطه مصطلح در فقه».
البته شايد بتوان گفت كه كلام مرحوم صاحب جواهر نيز در نهايتبههمان كلام مرحوم علامه مجلسى بر مىگردد كه فرمودند: مرابطه در روايت مزبور بهمعناى آمادگى و مهيا بودن براى يارى امام منتظر مىباشد. كه البته نحوه اين آمادگىو مهيا بودن بسته به شرايط زمان و مكان دارد و اگر در بعضى از روايات سخن از آمادهكردن اسب و شمشير براى ظهور ولى امر (عج) به ميان آمده، و براى آن فضيلتبسياربرشمرده شده است، به اين معنا نيست كه اينها موضوعيت دارند، بلكه با قدرى تامل روشنمىشود كه ذكر اين موارد تنها به عنوان تمثيل و بيان لزوم آمادگى رزمى براى يارىآخرين حجتحق مىباشد، و مسلما در اين عصر بر شيعيان لازم است كه با مسلحشدن بهتجهيزات نظامى روز خود را براى مقابله با دشمنان قائمال محمد(ع) آماده سازند، والبته در حال حاضر به خاطر وجود حكومتشيعى و حاكميت فقيه جامعالشرايط بر سرزميناسلامى اين وظيفه در درجه اول بر عهده حكومت اسلامى است كه در هر زمان قواى مسلحكشور را در بالاترين حد آمادگى نظامى قرار دهند تابه فضل خدا در هر لحظه كه ارادهالهى بر ظهور منجى عالم بشريت (عج) قرار گرفتبتوانند به بهترين نحو در خدمت آنحضرت باشند
پى نوشتها:
1- صحيفه نور (مجموعه رهنمودهاى امام خمينى ، قدس سره...) ، تهران ، سازمانمدارك فرهنگى انقلاب اسلامى ، 1369 ، ج 20 ، ص 198 -199.
2- همان ماخذ ، ج7 ، ص 255.
3- النعمانى ، محمد بن ابراهيم ، الغيبة ، تهران ، مكتبة الصدوق ، بىتا ، ص 200، ح16
4- الكلينى ، محمد بن يعقوب ، الكافى ، تهران ، دارالكتب الاسلامية ، 1365، ج 2، ص 22 ، ح13 .
5 - الصدوق (ابن بابويه) ، ابوجعفر محمد بن على بن الحسين ، كمالالدين و تمامالنعمة ، تهران ، دارالكتب الاسلامية ، 1395 ق ، ج 2 ، ص377 ، ح 1.
6- همان ماخذ ، ج 2، ص 645 ، ح6.
7- همان ماخذ ، ج 2 ، ص357 ، ح 54.
8 - المجلسى، المولى محمد باقر ، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء،1403 ق ، ج 52،ص123،ح7.
11- المجلس ، المولى محمد باقر ، پيشين ، ج 8 ، ص 368 و ج 32 ، ص 321 و333; همچنين ر . ك: القندوزى حافظ سليمان بن ابراهيم ، ينابيعالمودة ، تهران ،اسوه1416 ق ، ج3 ، ص 372 .
در این مطلب رمزهای بازی جی تی ای 5 و 4 و نیم و 4و جی تی ای 5 پلی استیشن 2 و
رمز های بازي Grand theft auto Vice city يا GTA 4
را مشاهده کنید از زیر :
رمزهای بازی جی تی آی 5
جی تی آی 5 یکی از پرطرفدار ترین بازی های کامپیوتری در دنیا میباشد
ترافیک خشن:YLTEICZ
نیترو برای همه ماشین ها : SPEEDFREAK
همیشه ساعت 21:00 : OFVIAC
دریافت جان ، زره و پول : HESOYAM
پرواز ماشین ها : BSXSGGC
هرج و مرج در شهر : IOJUFZN
پرش بلند : KANGAROO
هوای بارانی : ALNSFMZO
از بین بردن همه ماشین ها : CPKTNWT
هوای مه آلود : CFVFGMJ
ماشین نامرئی : XICWMD
خیلی چاق : BTCDBCB
نفس بی نهایت : CVWKXAM
ماهیچه : BUFFMEUP
پر شدن ستاره های پلیس : OSRBLHH
دریافت موشک : KETMAN
شهر خلوت : GHOSTTOWN
تانک : AIWPRTON
مهمات بی نهایت : FULLCLIP
جان بی نهایت : BAGUVIX
تفنگ نوع اول : LXGIWYL
تفنگ نوع دوم : KJKSZPJ
تفنگ نوع سوم : UZUMYMW
KANGAROO پرش خیلی بلند
BAGUVIX سلامتی بینهایت
CVWKXAM اکسیژن بینهایت
AIYPWZQP چتر نجات
ROCKETMAN کوله جت
AEZAKMI هرگز دستگیر نمیشوی
BRINGITON پلیسها با ? ستاره دنبالت میکنند
IAVENJQ مشت خیلی قوی
AEDUWNV هرگز گرسنه نمیشوی
IOJUFZN اغتشاش و بی نظمی شهر را فرا میگیرد
PRIEBJ دلقک می شوی
MUNASEF سرعت بازی کند می شود
WANRLTW اسلحه هایت بینهایت میشود
OUIQDMW هرگز با موتور یا دوچرخه زمین نمیخوری
THGLOJ کاهش ترافیک شهر
FVTMNBZ لباس با حال
SJMAHPE استخدام نیروهای مشخص
BMTPWHR دو تا کامیون حفاری ظاهر میشود
ZSOXFSQ همه سربازان در استخدام تو می شوند
OGXSDAG حیثیت و احترام گذاشتنت زیاد میشود
VKYPQCF افزایش طاقت و تحمل
NCSGDAG در همه اسلحه ها آرم هیتمن درج میشود
OHDUDE هلیکوپتر جنگی میگیری
AKJJYGLC موتور چهار چرخ میگیری
AMOMHRER کامیون تانکر دار میگیری
EEGCYXT بولدوزر میگیری
URKQSRK هواپیمای تک نفره میگیری
AGBDLCID ماشین هیولا
PROFESSIONAL SKIT اسلحه های حرفه ای
PLEASANTLYWARM هوای خیلی صاف
TOODAMNHOT هوای خیلی گرم
SPEEDITUP سرعت بازی بیشتر می شود
SLOWITDOWN سرعت بازی کند می شود
VROCKPOKEY اتومبیل مسابقه ای توتوتا میگیدی
CELEBRITYSTATUS ماشین کش آمده
TRUEGRIME کامیون آشغالی میگیری
WHEELSONLYPLEASE غیب شدن سقف ماشینها
STICKLIKEGLUE لمس کردن کامل
FLYINGFISH پرواز قایق ها
BUFFMEUP هیکلی میشوی
ONLYHOMIESALLOWED افراد کانگ خیابانها را میبندند
BIFBUZZ کنترل کردن خیابانها بوسیله کانگ
NINJATOWN نینجا میشود و شمشیر می گیرد
EVERYONEISPOOR ماشینها کندرو می شوند
EVERYONEISRICH ماشینها تندرو میشوند
FLYINGGTOSTUNT هواپیمای سیاسی میگیری
NATURALTALENT را نندگیت حرفه ای میشود
SPEEDFREAK همه ی ماشینها نیترژن دار میشوند
LXGIWYL اسلحه شماره یک
KJKSZPJ اسلحه شماره دو
UZUMYMW اسلحه شماره سه
HESOYAM سلامتی جلیقه و پول میگیری
ASNAEB ستاره های پلیس ناپدید میشود
AFZLLQLL هوای آفتابی
ICIKPYH هوای خیلی آفتابی
ALNSFMZO تیره کردن هوا
AUIFRVQS هوای بارانی
CFVFGMJ هوای مه آلود
YSOHNUL زمان سریعتر میشود
LIYOAAY سرعت نرمال بازی
BAGOWPG همه به تو حمله میکنند
FOOOXFT مردم مسلح می شوند
AIWPRTON تانک می گیرد
CQZIJMB ماشین مسابقه
JQNTDMH پاترول میگیرد
PDNEJOH ماشین مسابقه میتسوبیشی
VPJTQWV ماشین مسابقه تویوتا میگیری
KRIJEBR اتومبیل سیاسی
RZHSUEW مینی لفتراک
CPKTNWT ماشینها میترکند
PPGWJHT خبر خوب برای کسانی که کامپیوترشان این بازی را نمیکشد جهت بالا رفتن سرعت این رمز را بزنند
مجموعه تفنگ 1 LXGIWYL
مجموعه تفنگ2 KJKSZPJ
مجموعه تفنگ 3 UZUMYMW
کپسول پرواز ROCKETMAN
چترنجات AIYPWZQP
سلامتی نامحدود BAGUVIX
دو ستاره شدن OSRBLHH
کم شدن ستاره ASNAEB
6ستاره شدن LJSPQK
اکسیژن نا محدود CVWKXAM
چاق شدن BTCDBCB
لاغر شدن KVGYZQK
بدنسازی JYSDSOD
حد اکثر احترام OGXSDAG
گانگسترها خیابان را کنترول کنند BIFBUZZ
تانک AIWPRTON
ماشین ویژه1 CQZIJMB
پاترول معمولی JQNTDMH
ماشین مسابقه1 PDNEJOH
ماشین مسابقه2 VPJTQWV
ماشین نعش کش AQTBCODX
ماشین ویژه2 KRIJEBR
ماشین حمل زباله UBHYZHQ
ماشین گلف RZHSUEW
جت جنگی JUMPJET
قایق KGGGDKP
هلی کوپتر جنگی OHDUDE
موتور چهار چرخ AKJJYGLC
18چرخ AMOMHRER
لودر EEGCYXT
جت معمولی URKQSRK
پاترول لاستیگ پهن AGBDLCID
منفجر شدن ماشین ها CPKTNWT
فقط چرخ ماشین ها پیدا باشد XICWMD
تمام ماشین ها صورتی شوند LLQPFBN
تمام ماشین ها
سیاه شوند IOWDLAC
پرواز ماشین ها RIPAZHA
Reduced Traffic تبدیل شدن به بتمن BEKKNQV
هوای گرم PRIEBJ
شب ابری ICIKPYH
هوای صاف ALNSFMZO
هوای بارانی AUIFRVQS
هوای طوفانی CFVFGMJ
هوای مه آلود CWJXUOC
نیمه شب XJVSNAJ
عصر OFVIAC
اسلحه نا محدود FULLCLIP
کپسول پرواز YECGAA
تمام ماشین ها نیتروژن دار می شوند SPEEDFREAK
به جای مردم نینجا باشند NINJATOWN
حد اکثر توانایی در اصلحه PROFESSIONALKILLER
زیاد شدن سرعت بازی SPEEDITUP
حداکثر نیروی عضله BUFFMEUP
پرواز قایق FLYINGFISH
حد اکثر مهارت ماشین NATURALTALENT
ترافیک کمتر GHOSTTOWN
KJKSZPJ = اسلحه های نوع دوم ( حرفه ای ) UZUMYMW =اسلحه های نوع سوم ( خفن ) HESOYAM = سلامتی+ضد گلوله+مقداری پول OSRBLHH = افزایش درجه تعقیب به 2 ستاره ASNAEB = بدون درجه تعقیب AFZLLQLL = هوای آفتابی ICIKPYH = هوای بسیار گرم ALNSFMZO = هوا ابریه!!! AUIFRVQS = بارون!!!! CFVFGMJ = وای چه مه غلیظی!!! YSOHNUL = Faster Clock PPGWJHT = سریع تر کردن game play LIYOAAY = کند تر کردن game play AJLOJYQY = ملت با کلت میریزن سرت!! BAGOWPG =این است یک مرد سخاوتمند!!! FOOOXFT =همه مسلح هستند AIWPRTON = f بر ات rhino میندازه CQZIJMB = این رو برات میندازه Bloodring Banger JQNTDMH = این رو برات میندازه Rancher PDNEJOH = این رو برات میندازه Racecar VPJTQWV = این رو برات میندازه Racecar AQTBCODX = این رو برات میندازه Romero KRIJEBR = این رو برات میندازه Stretch UBHYZHQ = این رو برات میندازه Trashmaster RZHSUEW = این رو برات میندازه Caddy CPKTNWT = همه ی ماشینها منفجر میشن!!! XICWMD = ماشین نامرئی PGGOMOY = افزایش مهارت در کنترل ماشین ( یه جورایی چرت و پرته ) ZEIIVG = تمامی چراغ های راهنمایی سبز میشن YLTEICZ = راننده ها عصی میشن LLQPFBN = این مربوط به ترافیک ه Pink traffic IOWDLAC = این مربوط به ترافیک ه Black traffic AFSNMSMW = قایق ها پرواز می کنن BTCDBCB = چاق بشید چله بشید.... JYSDSOD = بشید مثل آرنولد ماهیچه ای ( به قول معروف : عضل مضل ریدیف میشه...!!!) KVGYZQK = لاغر استخوانی ASBHGRB =همه جا از این آدمه پر میشه Elvis BGLUAWML = ملت با RPG میفتن دنبالتون نمیدونم چی بگم والا.. CIKGCGX = Beach Party MROEMZH = گانگستر ها همه جان BIFBUZZ = گانگستر ها خیابون ها رو به دست می گیرند AFPHULTL =یک نینجای شمشیر دار این رو معنی نکنم بهتره BEKKNQV = Slut Magnet BGKGTJH = ماشین های مدل پایین تو خیابون ها پر میشن GUSNHDE = ماشین های مدل بالا تو خیابون ها پر میشن RIPAZHA = ماشین ها به پرواز در می آیند!! JHJOECW = والا ما هم نفهمیدیم این چیه!؟ Huge Bunny Hop JUMPJET = این رو براتون میندازه Hydra KGGGDKP = این رو براتون میندازه Vortex Hovercraft JCNRUAD =فکر کنم موقعی که تصادف کنی می ترکی!! COXEFGU =همه ی ماشین ها دارای نیترو BSXSGGC = یه کد خفن برا پرت کردن ماشین ها به هوا!!! XJVSNAJ = همیشه نصف شب باشه OFVIAC = هوای ساعت 21:00 MGHXYRM = طوفان خفن CWJXUOC = طوفان شن LFGMHAL = پرش خفن BAGUVIX = جون بی نهایت CVWKXAM = این بی نهایت میشه Oxygen AIYPWZQP = چتر نجات YECGAA = این رو بهت میده jet pack AEZAKMI =هیچ وقت پلیس مزاحمتون نمیشه LJSPQK = پر شدن درجه تحت تعقیب IAVENJQ = یک ضربه خفن AEDUWNV = هیچ وقت گشنه نمیشید IOJUFZN = حالت riot PRIEBJ = یک اسکین MUNASEF = حالت Adrenaline WANRLTW = تیر بی نهایت OUIQDMW = افزایش دقت تیر اندازی در موقع رانندگی THGLOJ = شهر کم ترافیک FVTMNBZ = ترافیک حاوی ماشین های محلی SJMAHPE = فکر کنم به همه یه کلت بده BMTPWHR = خودتون امتحان کنید ببینید چی میشه ZSOXFSQ = به همه RPG میده OGXSDAG = یک شخص محترم EHIBXQS = خودتون ترجمش کنید Max Sex Appeal VKYPQCF = تاکسی ها نیترو داشته باشند NCSGDAG = فکر کنم مهارت در تیر اندازی رو برا همه ی تفنگ ها پر می کنه VQIMAHA = مربوط به ماشین ها OHDUDE = این رو بهت میده Hunter AKJJYGLC =این رو بهت میده Quad AMOMHRER = این رو بهت میده Tanker Truck EEGCYXT = این رو بهت میده Dozer URKQSRK = این رو بهت میده Stunt Plane AGBDLCID = این رو بهت میده Monster ROCKETMAN = جت پک!! BIFBUZZ = گانگستر ها خیابان ها را کنترل میکنند NINJATOWN = به جای مردم نینجا ها قرار میگیرند SPEEDFREAK = همه ماشین ها نیترو دارند BRINGITON = تمام پلیس ها به دنبال شما هستند FULLCLIP = اسلحه نامحدود GHOSTTOWN = ترافیک کمتر WORSHIPME = حداکثر احترام HELLOLADIES = حداکثر جاذبه دختر ها PROFESSIONALKILLER = حداکثر تونایی در تمام اسلحه ها AIWPRTON = تانک YSOHNUL = زمان سریع CFVFGMJ = هوای مه آلود ASNAEB = پلیس ها شما را تعقیب نمیکنند LXGIWYL = اسلحه های سری اول KJKSZPJ = اسلحه های سری دوم UZUMYMW = اسلحه های سری سوم BAGUVIX = سلامتی نامحدود CVWKXAM = اکسیژن نامحدود HESOYAM = حداکثر سلامتی و زره +250000 پول NCSGDAG = حداکثر توان تیراندازی VQIMAHA = حداکثر توان رانندگی JYSDSOD = حداکثر توان عضله ها BTCDBCB = حداکثر چاقی KVGYZQK = حداقل توانایی عضله و چاقی OGXSDAG = حداکثر احترام EHIBXQS1 = حداکثر جاذبه دخترها SZCMAWO = خودکشی کردن AEDUWNV = هرگز گرسنه نمیشوید LIYOAAY = حرکت آرام تر PPGWJHT = حرکت سریع تر AEZAKMI = رفتن تمام پلیسها OUIQDMW = هدف گیری بهتر هنگام رانندگی AJLOJYQY = مردم دیوانه BGLUAWML = مردم از شما متنفّر هستند FOOOXFT = تمام مردم اسلحه دارند AFZLLQLL = هوای معمولی AUIFRVQS = هوای بارانی CFVFGMJ = هوای مه آلود CWJXUOC = هوای طوفانی OFVIAC = هوای نارنجی و ساعت در 12 توقف میکند XJVSNAJ = هوای تیره و ساعت در 00 توقف میکند AIYPWZQP = چتر نجات KRIJEBR = دادن ماشین Stretch JQNTDMH = دادن ماشین Rancher CQZIJMB = دادن ماشین Bloodring Banger PDNEJOH = دادن ماشین Hotring Racer VPJTQWV = دادن ماشین Hotring Racer AQTBCODX = دادن ماشین Romero RZHSUEW = دادن ماشین Caddy (ماشین گلف) YECGAA = دادن Jet Pack افزایش فشار خون = munasef ساعت در بازی همیشه 9 بعد از ظهر باشد = ofviac چرخ آدم کش = jcnruad چاق کننده = btcdbcb اسلحه = lxgiwyl شش ستاره پلیس پر شود = bringiton بازیکن هیچ وقت گرسنه نشود = aeduwnv ماشین ها نامرئی شوند = xicwmd اسلحه = bifbuzz شهر شلوغ شود = iojufzn ترافیک زننده = bgkgtjh عابران پیاده با تفنگ حمله می کنند = bgluawml عابران پیاده شورش کنند = ajlojyqy هوا همیشه آفتابی باشد = afzllqll قایق = kgggdkp تیر بی نهایت = ylteict پرواز قایق = flyingfish چتر نجات = aiwpwzq000p ماشین شاسی بلند = monstermash تانک = Aiwpreton یا Aiwprton ماشین مسابقه = vrockpokey سلاح اضافی = uzumymw دیوانه شدن ماشین ها = bubblecars جت = jumpjet سلاح بی نهایت = wanrltw ضد ّ پلیس = aezakmi
KJKSZPJ = اسلحه های نوع دوم ( حرفه ای ) UZUMYMW =اسلحه های نوع سوم ( خفن ) HESOYAM = سلامتی+ضد گلوله+مقداری پول OSRBLHH = افزایش درجه تعقیب به 2 ستاره ASNAEB = بدون درجه تعقیب AFZLLQLL = هوای آفتابی ICIKPYH = هوای بسیار گرم ALNSFMZO = هوا ابریه!!! AUIFRVQS = بارون!!!! CFVFGMJ = وای چه مه غلیظی!!! YSOHNUL = Faster Clock PPGWJHT = سریع تر کردن game play LIYOAAY = کند تر کردن game play AJLOJYQY = ملت با کلت میریزن سرت!! BAGOWPG =این است یک مرد سخاوتمند!!! FOOOXFT =همه مسلح هستند AIWPRTON = f بر ات rhino میندازه CQZIJMB = این رو برات میندازه Bloodring Banger JQNTDMH = این رو برات میندازه Rancher PDNEJOH = این رو برات میندازه Racecar VPJTQWV = این رو برات میندازه Racecar AQTBCODX = این رو برات میندازه Romero KRIJEBR = این رو برات میندازه Stretch UBHYZHQ = این رو برات میندازه Trashmaster RZHSUEW = این رو برات میندازه Caddy CPKTNWT = همه ی ماشینها منفجر میشن!!! XICWMD = ماشین نامرئی PGGOMOY = افزایش مهارت در کنترل ماشین ( یه جورایی چرت و پرته ) ZEIIVG = تمامی چراغ های راهنمایی سبز میشن YLTEICZ = راننده ها عصی میشن LLQPFBN = این مربوط به ترافیک ه Pink traffic IOWDLAC = این مربوط به ترافیک ه Black traffic AFSNMSMW = قایق ها پرواز می کنن BTCDBCB = چاق بشید چله بشید.... JYSDSOD = بشید مثل آرنولد ماهیچه ای ( به قول معروف : عضل مضل ریدیف میشه...!!!) KVGYZQK = لاغر استخوانی ASBHGRB =همه جا از این آدمه پر میشه Elvis BGLUAWML = ملت با RPG میفتن دنبالتون نمیدونم چی بگم والا.. CIKGCGX = Beach Party MROEMZH = گانگستر ها همه جان BIFBUZZ = گانگستر ها خیابون ها رو به دست می گیرند AFPHULTL =یک نینجای شمشیر دار این رو معنی نکنم بهتره BEKKNQV = Slut Magnet BGKGTJH = ماشین های مدل پایین تو خیابون ها پر میشن GUSNHDE = ماشین های مدل بالا تو خیابون ها پر میشن RIPAZHA = ماشین ها به پرواز در می آیند!! JHJOECW = والا ما هم نفهمیدیم این چیه!؟ Huge Bunny Hop JUMPJET = این رو براتون میندازه Hydra KGGGDKP = این رو براتون میندازه Vortex Hovercraft JCNRUAD =فکر کنم موقعی که تصادف کنی می ترکی!! COXEFGU =همه ی ماشین ها دارای نیترو BSXSGGC = یه کد خفن برا پرت کردن ماشین ها به هوا!!! XJVSNAJ = همیشه نصف شب باشه OFVIAC = هوای ساعت 21:00 MGHXYRM = طوفان خفن CWJXUOC = طوفان شن LFGMHAL = پرش خفن BAGUVIX = جون بی نهایت CVWKXAM = این بی نهایت میشه Oxygen AIYPWZQP = چتر نجات YECGAA = این رو بهت میده jet pack AEZAKMI =هیچ وقت پلیس مزاحمتون نمیشه LJSPQK = پر شدن درجه تحت تعقیب IAVENJQ = یک ضربه خفن AEDUWNV = هیچ وقت گشنه نمیشید IOJUFZN = حالت riot PRIEBJ = یک اسکین MUNASEF = حالت Adrenaline WANRLTW = تیر بی نهایت OUIQDMW = افزایش دقت تیر اندازی دو موقع رانندگی THGLOJ = شهر کم ترافیک FVTMNBZ = ترافیک حاوی ماشین های محلی SJMAHPE = فکر کنم به همه یه کلت بده BMTPWHR = خودتون امتحان کنید ببینید چی میشه ZSOXFSQ = به همه RPG میده OGXSDAG = یک شخص محترم EHIBXQS = خودتون ترجمش کنید Max Sex Appeal VKYPQCF = تاکسی ها نیترو داشته باشند NCSGDAG = فکر کنم مهارت در تیر اندازی رو برا همه ی تفنگ ها پر می کنه VQIMAHA = مربوط به ماشین ها OHDUDE = این رو بهت میده Hunter AKJJYGLC =این رو بهت میده Quad AMOMHRER = این رو بهت میده Tanker Truck EEGCYXT = این رو بهت میده Dozer URKQSRK = این رو بهت میده Stunt Plane AGBDLCID = این رو بهت میده Monster ROCKETMAN = جت پک!! ASNAEB = پاک کردن درجه تحت تعقیب LXGIWYL = اسلحه های نوع اول ( ضعیف )
خون کامل : ASPIRINE زره کامل : PRECIOUSPROTECTION تمام سلاحهای نوع اول : THUGSTOOLS تمام سلاحهای نوع دوم : PROFESSIONALTOOLS تمام سلاحهای نوع سوم : NUTTERTOOLS افزایش درجه تعقیبی : YOUWONTTAKEMEALIVE حذف درجه تعقیبی : LEAVEMEALONE
تانک : PANZER
چاق شدن : DEEPFRIEDMARSBARS لاغرشدن : PROGRAMMER تغییرلباس بصورت تصادفی : STILLLIKEDRESSINGUP انفجار تمام وسایل نقلیه نزدیک : BIGBANG همه ماشینها برنگ صورتی : AHAIRDRESSERSCAR همه ماشینها برنگ سیاه : IWANTITPAINTEDBLACK معلق شدن ماشینها درهوا(توانایی پرواز) : COMEFLYWITHME حرکت ماشینها روی آب : SEAWAYS کنترل بهتر وسایل نقلیه : GRIPISEVERYTHING بزرگ شدن چرخ ماشینهای اسپورت : LOADSOFLITTLETHINGS ناپدید شدن ماشینها(فقط چرخها پیداست ) : WHEELSAREALLINEED چراغ چهارراهها همواره سبز : GREENLIGHT
گذشت سریع زمان : LIFEISPASSINGMEBY کاهش سرعت بازی : BOOOOOORING افزایش سرعت بازی : ONSPEED همه سلاح حمل میکنند : OURGODGIVENRIGHTTOBEARARMS فقط زنان سلاح حمل میکنند : CHICKSWITHGUNS همه پیاده ها خشن میشوند : FIGHTFIGHTFIGHT
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن