تحقیق دانشجویی - 487

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره حقوق زن

بازديد: 1663

 

مساله حقوق زنان ونقش زن در طول تاریخ یک مساله ی علمی و فکری است ومذاهب مختلف، فلسفه های مختلف، نظام های اجتماعی مختلف  جبهه گیری مختلفی داشته اند .

امروزه بخصوص از قرون 18و19و20 و بالاخص بعد از جنگ بین المللی دوم مساله خاص حقوق اجتماعی وویژگیانسانی زن در مجامع علمی و هم چنین در جر یا نات اجتماعی و سیا سی جهان به شکل یک تکان شدید روحی و به شکل یک بحران انقلابیمطرح شده است.

جامعه های سنتی، جامعه های تاریخی و جامعه های مذهبی چه در شرق و چه در غرب چه جامعه های دینی وچه  فرهنگی و مدنی که باشند خود به خود مستقیما تحت تاثیر این اندیشه ها، این جریانات فکری و حتی وا قعیات نوین اجتماعی قرار گرفته اند .

متاسفانه بحران آن چنان که در غرب آغاز شده وآنچنانکه قدرت های نیرو مند حاکم بر قرن بیستم تقویتش می کنند در سراسر جامعه های بشری و در همه ی محدوده ها و حتی حصار های بسته مذهبی و سنتی شیوع پیدا کرده است وکمتر جامعه های سنتی فرهنگی.تاریخی و یا حتی مذهبی هستند که بتوانند در برابر این سیل مهاجم فرا گیرنده و تغییر دهنده درست ایستادگی کنند. غالبا مقاومت در برابر این مدرنیسم خا صی که به نام آزادی مطرح شد ه به شکل تکیه کردن به سنت های کهنه و یا به شکل مقاومت ومعارضه ی متعصبانه و کور انجام شده و این است که نتوانسته اند در برابر این تغییرات و این حمله مقاومت کنند واز هجوم و پیشروی آن بکاهند.

بیشتر تحصیل کرده های جدید وشبه فرنگی ها یا به قولی روشنفکران در جا معه های عقب مانده این بحران را با شدت استقبال کردند و خودشان یکی از قوی ترین عوامل تقویت این دگرگونی شدید و ویران گر بودند بنا براین خود به خود در جا معه های سنتی و مذهبی و از آن جمله در جامعه های اسلامی بر خورد دربرابر هجوم مدرن مآبانه آزادی زن  به آن معنایی که غرب اعلام کرده بود از هر دو جناح تقویت کننده و تایید کننده بود هم جناح شبه رو شنفکر و متمدن جامعه های اسلامی ویا غیر اسلامی درشرق که آن را بعنوان سمبل تمدن

 

ومقابل کوبی های غیر علمی وغیر منطقی وبصورت غیر مستقیم زمینه را در داخل این جامعه هابرای تقویت این فکر وپذیرش هر چه بیشتر این بحران آماده کردند)این یک قانون بزرگ و عمومی است مثل اینکه وقتی بنزین در خا نه ای مشتعل می شود اگر از یک گوشه کسانی عجولانه و غیر منطقی تلاش کنند که آتش را خا موش کنند به تو سعه ی هر چه بیشتر آتش کمک خواهند کرد. )برای همین است که غالبا این مقاومت ها در برابر غرب به صورت ناشیانه ای شکل گرفته و زمینه را برای پذیرش جامعه و ایجاد عقده در درون این جامعه ها و برای ایجاد عکس العملی که نتیجه اش استقبال از دعوت غرب بوده مسا عد کرده است .

بسیار کم اند جامعه هایی که توانسته اند در برابر دعوت جدید غرب خوب بایستند و آگاهانه شکل زندگی خود شان را انتخاب کنند .

یکی از عوامل بزرگی که می تواندجامعه های شرقی را در برابر هجوم فکری و فر هنگی غرب که  یکی از وجوهش زندگی زن و وجه زن مدرن است، توانایی مقاومت ببخشد، داشتن فرهنگ غنی ، تاریخ پر از زیبایی و تجربه و ارزش و عقیده، همچنین داشتن حقوق انسانی مترقی و بالاخص داشتن چهره های بسیار پرشکوه و کامل انسانی در مذهب و در تاریخ آن قوم است و خوشبختانه از این جهت جامعه های اسلامی اگر چه نتوانسته اند آگاهانه در برابر هجوم استعمار غربی بایستند ولی از نظر نیرو و امکانات فرهنگی دارای تاریخ و فرهنگ و مذهب بسیار مترقی هستند که می توانند با تکیه به آن و با احیای آن و با رواج ارزشهای انسانی موجود در فرهنگ و در گذشته شان نسل جدید را توانایی مقاومت در برابر غرب بخشد و در این زمینه خاص که موضوع سخن ماست بزرگترین سلاح برای مبارزه با تحمیل ارزشهای غربی و بزرگترین وسیله برای ایجاد مقاومت آگاهانه در نسل جدید جامعه های اسلامی در برابر دعوت غرب ، داشتن چهره های بسیار ممتاز و شخصیت های نمونه متعالی زنده  درتاریخ و در مذهب اسلام است که اگر این چهره ها دقیقا شناخته شوند و دقیقا تصویر شوند و این شخصیتها درست ، عالمانه و آگاهانه با بینش علمی و نو بازشناسی شوند و یاد و نامشان احیا شود و دو مرتبه شخصیت و رسالتشان مطرح شود، نسل جدید و زن جدید احساس خواهد کرد که برای نجات از سنتهای کهنه و برای رهایی از سنتهای انحرافی و ارتجاعی ، لزومی ندارد که به دعوتهای منحرفانه غرب به نام مدرنیسم  پاسخ مثبت دهد ، بلکه خود الگوهای بسیار متعالی برای پیروی و برای خودسازی دارد و در راس همه این تصویرها و در بالای همه این نمونه های متعالی حضرت فاطمه(س) قرار دارد .

آنچه که مهم است و آنچه که تلاش ما همه موقوف به آن است، این است که مسائل مربوط به زن، مربوط به علم، مربوط به جامعه، مربوط به فرم زندگی، مربوط به روابط طبقاتی، مربوط به بینش علمی، مربوط به جهان بینی، همه در اسلام مطرح است.

پس کوشش ما در این است که ببینیم امروز برای حل مشکلاتمان و پاسخگویی به سوالات زمانمان و برای درگیریهای فکری ای که اکنون داریم و برای نیازهایی که اکنون حس می کنیم چگونه می توانیم آنها را تحقق بخشیم و از آنها بهره بگیریم.

این هدف اساسی کار است! (1)

 


 

 

 

زن از ابتدا تا کنون 

 

 

انسان اولیه پس از آنکه توانست به زندگی خود در روی زمین سر و سامان دهد و با غلبه و استیلا بر بعضی عوامل طبیعی، آنها را به خدمت بگیرد، کشاورزی و دامداری را به عنوان راه و روش تامین خوراک و پوشاک خویش پیشه خود نمود و به تدریج زندگی اجتماعی خود را آغاز نمود و دو دوره زن سالاری و مرد سالاری را پشت سر گذاشت.

در ابتدا چنین تصور می شد که زن به دلیل زیبایی و لطافت خود و نیز قدرت باروری خود و هستی بخشیدن به فرزندان دارای اصالت بوده و جنس برتر می باشد و مرد در خدمت او و تحت اختیار او قرار داشت. آثاری که از این دوران به تدریج با گسترش کار و فعالیت به ویژه در امر زراعت که نیاز به زور بازوی بیشتری داشت، مردان با استفاده از نیروی برتر جسمی خویش و با فعال کردن مغز خویش، گوی سبقت را از زن ربودند و به تدربج کار به جایی رسید که زن محروم گشت و دیگر خود نیز باور کرد که باید صحنه را به نفع رقیبی که اصالت از آن اوست خالی نماید.

 این زمان، تاریخ قبل از اسلام را تشکیل می دهد و هنوز هم رسوبات فکری باقی مانده از آن دوران در ذهن پاره ای از افراد بر جای مانده است.

بررسی گذرا در مورد سرگذشت زنان و دختران در این دوران نشان می دهد که آنان همواره مورد بی مهری قرار گرفته و تقریبا هیچگاه از شان و منزلت واقعی خویش برخوردار نبودند. به گواهی تاریخ نگاه به زن در حد یک کالا و اعتقاد به این امر که زن برای مرد خلق شده و تمام وجود و زندگی او تابع مرد و در جهت ارضاء نیازهای وی می باشد هرگونه اختیار و استقلال را از او سلب کرده بود، تا آنجا که مرد می توانست زنش را بفروشد و یا او را به کسی ببخشد و این یعنی برتری بی قید و شرط مرد بر زن. از همان اول تا همین الان!!! (2)

                                                         

 

 
  زن در ایران باستان

 

 

 

در ایران باستان دختر حق اختیار شوهر نداشت بلکه پدرش صاحب اختیار او بود و او را به هر کس که خود اراده می کرد تزویج می نمود.در میان اشراف ایرانی دختران و زنان از اقلام صادراتی محسوب می شدند و خرید و فروش آنها قانونی بود. سالیانه بیش از دوازده هزار زن تنها از بندر کلیشه صادر می گردید.

تمام نیازمندیهای مرد بر عهده زن بود و آنها را به سخت ترین کارها مانند گلکاری و باربری وادار می کردند. ظلم و ستم بر زنان تا آن حد بود که پس از وضع حمل زن مجبور بود بی درنگ به دنبال وظایف خدمتکاری برود و مرد چمد روز به جای او در بستر بیماری بخوابد. (3)

 

مشارکت اجتماعی سیاسی زنان ایران باستان 

 

 

در تاریخ ایران باستان اگر تعداد زنان و مردان نامور را تقسیم کنیم، شمار زنان نسبت به مردان بسیار کم است و بخشی از همین شمار کم نیز نامشان فقط به اعتبار نام پدران، همسران، برادران و فرزندان معروفشان ضبط شده و خود مصدر امری نشده اند.

اما زنانی که در امر سیاست و جنگ دست داشته و به حکومت و فرمانداری رسیده اند چنان تاثیر و دخالتی در روند تاریخ کرده اند که به نظر مورخان غیر منتظره می نموده است. چنین است که هرودوت در جایی از تاریخ خود پس از آنکه از سرکردگان نیروهای خشایار شاه، در لشگر کشی به یونان یاد می کند ناگهان رشته گزارش خویش را قطع کرده و می گوید: (( راجع به سایر فرماندهان عالی رتبه سخن نمی گویم چون لزومی ندارد اما برعکس از آرتمیزیا، زنی که علیه یونان لشگر کشید و ستایش بسیار مرا برانگیخته توضیح می دهم)) و یا بلعمی در تاریخ طبری، درباره پوران دخت دختر خسرو پرویز می نویسد : (( پس چون پوران دخت به پادشاهی نشست عدل و داد کرد و ستم برگرفت...  و نامه نوشت به همه سپاهها، تا همه به حضرت او گرد آمدند و آن برایشان بخواند و اندر نامه چنین نوشته بود که این پادشاهی نه به مردی توان نگاه داشتن و سپاه دشمن نتوان شکستن مگر به عطا دادن به سپاه و سپاه نتوان داشت مگر به عدل و انصاف و چون پادشاه دادگر بود، ملک بتواند داشتن، اگر مرد بود و اگر زن بود! من چنان امیدوارم که شماعدل و داد  و عطا دیدن را از من ببینید چنانکه از هیچ کس ندیده باشید و داد و عدل بگسترانید چنانکه به هیچ روزگار ندیده بودند. ))

مع هذا، به علت فقدان بسیاری از کتب، کمبود مدارک و اسناد تاریخی و از بین رفتن بایگانیهای اداری و در تهاجمات پی در پی ما اطلاع دقیقی از میزان مشارکت سیاسی و اجتماعی در دوران باستان کشورمان نداریم و آنچه نیز تحت عنوان تاریخ در دسترس ماست با افسانه ها به هم آمیخته است.

زنان به نام ایران باستان

ماندانا – سپاکو- آرین – آمی تیدا – کاساندان – اسپارترا – تومیریس – تیگرانویی – انوشه – می ته تیس

آتوسا  - مروئه – رخسان – رکسانا – آرتیس تن – آباکیش – فدیمه – پارمیس – فراتاگون – امس تریس

آرتیمزیا – ماندان – آمی تیس – رودوگون – سان دوسه – داماستیا – آلوگونه – پریزاد – استاتیرا – مانیا

مهرداد – رام بهشت – آذر آناهید – آناهیتا – توران – آذرمیدخت – شیرین (4)

 

 
  زن در جامعه چین

 

 

 

 

در چین ازدواج با زن نوعی خریداری محسوب می شد به معنی مالک شدن او و محرومیت او از ارث و نیز عدم هم غذایی با مرد و حتی پسرش بود.

چینیها اگر در موارد تنگدستی و سختی دختری بر دختران خانواده شان افزوده می شد، نوزاد را مظلومانه رها می کردند تا در سرمای شب بمیرد و یا خوراک حیوانات وحشی گردد! یا آنها را در پای بتها قربانی می کردند. گاهی نیز پاهای آنها را قطع می کردند زیرا معتقد بودند پاهای زن مرد را فریب می دهد.

هر گاه زنی بیمار می شد شوهرش وی را طلاق می داد یا رهایش می کرد.

همچنین معتقد بودند که خداوند خالق پسران و شیطان خالق دختران است، برای همین پسران را موجوداتی بابرکت ولی دختران را طوق لعن می دانستند و می گفتند هر چه زودتر باید دختران را شوهر داد تا از شر آنها در امان بود و می گفتند: همان طور که جوجه را نمی توان مرغ نامید در مورد زنان نیز نمی توان کلمه آدم را به کار برد .آنان بنا بر وظیفه خرافی آن سرزمبن ، خود را موظف می دیدند که اگر زنی قبل از سی و شش سالگی آبستن شود ، باید شکم او را به سختی فشار دهند تا از این طریق جنین سقط شده و بمیرد.(5)

زن در جامعه یونان 

 

 

در یونان که مترقی ترین و پرآوازه ترین تمدن پیش از تاریخ از لحاظ علمی و اجتماعی است، زن به عنوان یک موجود پست، زاده ی شیطان و همگون حیوان قلمداد می شد و به او به دیده دوزخی، ذلیل و حقیر نگریسته میشد.

زن یونانی از تمام حقوق قانون و مدنی بی بهره بود و از لحاظ اخلاق و رفتار اجتماعی در اوج بدبختی و تیره روزی به سر می برد حتی مرد می توانست زنش را به هر یک از دوستانش که می خواست تقدیم کند و زن ناگزیر از قبول آن بود. همچنین گاهی زن را با مبلغ ناچیزی مثلا 50 کیلو جو می فروختند. مرد حق دادرسی و کیفر زن را داشت و می توانست به خاطر گناهانش او را به مرگ محکوم نماید .(6)

زن در جامعه روم  

 

 

در روم باستان زنان وضعیت خوبی نداشتند. مرد که خدای خانه محسوب می شد و تسلط او بر زن و فرزند به حدی بود که حتی حق کشتن همسر خود را هم داشت. آنها می گفتند:(( زنها چون آبهای دردآلودی هستند که نیکبختی و ثروت را می شویند)). با تولد دختر فریاد تسلیت از سوی مردم بلند می شد و زن در زبانها و گفتارهای جاری این مردم همواره به عنوان عنصری پلید یاد می شد. در غالب مثلی می گفتند: (( اگر مایلی یک روز معذب باشی مهمانی کن، اگر می خواهی یک سال در رنج باشی پرنده نگه دار و اگر می خواهی یک عمر در عذاب باشی زن بگیر)).

از دیگر رفتارهای نکوهیده آنان با دخترانشان این بود که پاهای دختران را در قالب های فلزی مخصوصی قرار می دادند تا از رشد طبیعی پای آنان گرفته شود و دختران توانایی خروج از خانه را در بزرگسالی نداشته باشند. (7)

زن در جامعه هند  

 

 

در هند زن تابع شوهر بود و پس از مرگ شوهر حق ازدواج نداشت گاهی نیز زن را زنده زنده به همراه جسد شوهرش می سوزاندن و در زمانی نه چندان دور یعنی در همین عصر اوج پیشرفت صنعت و تکنولوژی، برای رضایت خاطر (( کالی )) که از خدایان مردم هند است، زن جوان آبستنی را سر بریده، خونش را به قربانگاه پاشیدند و سرش را به حضور معبد  بردند. این عمل یک رسم و روش پسندیده در نزد مریدان محسوب می شود. شوهر همسان خدای زن مطرح بود و زن باید به هنگام خواب پای او را می بوسید . زنان را دروازه اصلی جهنم می پنداشتند و دانش را برای زن همچون قرار دادن شمشیر در کف میمون مست تلقی می کردند. هندیان آمریکا زنان را به پلیدترین کارها وا می داشتند و غالبا آنها را به نام سگها صدا می کردند.

بنابر اظهار خانم ایندرا در کتاب (( وضع زنان در مهاباراتا )) بعضی از اقوام هند خلقت زن را اشتباه دوم خدایان خود می دانستند و آنها را طوق لعنت صدا می کردند.

حق حیات پس از مرگ شوهر از زن سلب و پس از فوت همسرش باید سوزانده می شد. در ایالت مرتا دو نفر از مردان نامدار مردند یکی از آنها 17 زن و دیگری 13 زن داشت. طبق قانون ساتیس 29 نفر از اینها زنده زنده خود را به آتش کشیدند و یکی پس از وضع حمل  خود را در آتش جهالت نیاکان به خاکستر مبدل ساخت و این سوختن نوعی فداکاری و عشق زن هندی به همسرش محسوب می شد.

در جزایر فیبحی به سگ اجازه ورود به بعضی از معابد را می دادند در صورتی که زنان به طور کلی از ورود به معبد ممنوع بودند. (8)

زن در ژاپن 

 

 

در ژاپن نیز از بردن ارث محروم بود. در مورد تادیب زن می گفتند : ((زن بسان کوزه نیست که شکسته شود پس از زدنش دریغ مکن!!!!!!!!!!!!!!. ))

در بعضی نقاط زنان را ما نند خوک پرورش می دادند تا در روز های میهما نی آنان را به عنوان
 خو راک مصرف کنند. (9)    

 

 
  زن در نزد یهودیان و مسیحیان

 

 

 

 

در دین تحریف شده یهود مادری که از او دختر متولد می شد از پانزده تا هفتاد روز او را نجس می شمردند. در مجامع مسیحی ایتالیا و اسپانیا، پس از مناظرات زیاد به این نتیجه رسیدند که در میان زنان جهان حضرت مریم (س) انسان بوده و دارای روح جاوید است و بقیه زنان دارای صفات انسانی نبوده، روح جاوید ندارند و برزخ بین انسان و حیوان محسوب می گردند.بر این اساس بعضی از اقوام معتقدند که بهتر است بعد از وفات شوهر زن نباید زنده بماند و باید با در قبر گذاشته شود ؛ و اگر به وی ارفاق نموده که بعد از مرگ شوهرش او را زنده بگذارند ، حق ندارد بعد از او شوهر نماید.

هر دختری برای به دست آوردن جواز ازدواج باید به معبد (( ونوس )) می رفت و خود را در اختیار راهبان قرار می داد تا مجاز به انجام زناشویی باشند .  نظیر این مراسم در میان آشوریها، مصریها، فینیقیها نیز به مورد اجرا گذاشته می شده . (10)

زن در اقیانوسیه 

 

 

در جزایر تاسمانی مادرانی که باید از نظر احسساسات مادری و غرایض فطری برای بچه های خود پناهگاه باشد به سبب تنگدستی ، به دستور پدر سنگدل ، جگر گوشه های خود را می کشتند و برای اینکه غریزه مادری خود را ارضا نمایند ، به تربیت بچه سگ و گربه می پرداختند .

در استرالیا به خرید و فروش گله و گوسفندان بیشتر اهمیت داده می شد تا به خرید و فروش بردگان زن و دختر ؛ زیرا می گفتند گوسفندان دارای پشم و شیر هستند که از آن می توان پوشاک و خوراک تهیه نمود ولی از دختر ، کاری ساخته نیست .لذا کشتن و از بین بردن دختر دربین آنها گناه بسیار کوچکی بوده است اما مضروب ساختن خفیف گاو شیرده را گناه می دانستند و کشتن دختر به مراتب آسان تر شمرده می شده است.

در استرالیا زنان به مثابه حیوانات اهلی بودند و در مسافرت ها باید حمل تمام اثاثیه خانه وبچه توسط زنان باید گرفته می شد. همچنین در مواقع قحطی و گرسنگی زنان را می کشتند و گوشت آنها را می خوردند .

در بعضی اوقات که زنان مریض می شدند شوهران ، آنها را خفه می نمودند تا اینکه مردن آنان تسریع گردد.(11)

 

 

 
  زن در آفریقا

 

 

 

 

در مجالس میهمانی از گوشت دختران استفاده می کردند و آنها را می کشتند و گوشتشان را کباب نموده ، برای میهمانان می آوردند .

در کنیا مرد عروس خود را می ربایید و پنهان می کرد و بعد دوستان را نزد خانواده عروس می فرستاد تا قیمت را با آنها طی نماید.

در سومالی عادت داشتند که دختر را بیارایند و او را سواره و یا پیاده همراه با عطر و عود حرکت دهند تا دامادهای داوطلب تحریک شوند و بهای بیشتری بپردازند.(12)

 

 
  زن در بابل

 

 

 

بنا بر نوشته هردوت هنگام محاصره زنان را خفه می کردند تا در آذوقه صرفه جویی شود . هر مردی که دچار تنگدستی می شد دختران خود رابرای فسق و جور در معرض عموم قرار می داد تا از این راه در آمدی به دست آورد. (13)

 

 

 

 

 

 

 

 
  چیزهای زیادی در وجود ما نهفته است

 

 

 

 

زنان خیلی بهتر از آن هستند که خودتصور می کنند . اغلب زنان همواره از داشتن اعتماد به نفس پایین رنج می برند . آنها خود را بد تر و پست تر از آنچه که هستند نشان می دهند . آنها به توانایی های خوداعتماد ندارند . تعجبی ندارد اگر همه شغل ها و پست های خوب را مردان اشغال کرده باشند . اما اینگونه نیز نخواهد ماند ، صعود و ترقی زنان شروع شده است .

به شیوه و طریقه زنان فکر کردن و ایجاد انگیزه کردن در انسانهای دیگر ، پایه و اساس شایستگی و لیاقتهای اجتماعی ما را تشکیل می دهد .

توانایی انجام چندبن کار با هم و دیدن جزئیات زیاد در کنار یکدیگر ، ما را قادر میکند در بسیاری از حوزه های زندگی نه تنها با دیگران همیاری کنیم بلکه حتی بتوانیم در مقام یک فرمانده و رهبر ظاهر شویم .

زنان در اقتصاد ، در ادارات در بخشهای پرستاری و پزشکی ، در سیاست ، در فرهنگ و در حوزه های با اهمیت باقیمانده دیگر در جامعه ما ، به کار گرفته شده اند . هرگاه نظریه زنان بر تر هستند را بیان می کنند بعضی از زنان با شور و هیجان صحبت می کنندکه : کنده شدن از تواضع و احتیاط آسان نیست . آنها از باد سرد نوک قله میترسند . برای انها غیر طبیعی و هولناک است که به طور صریح و آشکار اعتراف کنند که ((بله من بهتر ار خیلی های دیگر میتوانم ، من میتوانماین را ثابت کنم ))

زنان میتوانند جانشین خوبی برای بسیاری از مردان شوند . اما بیشتر زنان از بلندی میترسند ، همان طور که انسان از شیطان می ترسند . زمان لازم است تا زنان این جرات را بیابند تا به طور آشکاروروشن اعتراف کنند که ((من بهتر می توانم ))

ما مدت هاست در ردیف دوم ایستاده ایم ! (14)

 

 
  واقعیت هایی در مورد زنان

 

 

 

 

 

نشانه های قابل توجه و مهمی از افزایش تواناییهای ارتباطی زنان وجود دارد : زنان فصیحتر و روانتر هستند . زنان بهتر و راحت تر از مردان می توانند حدس بزنند و مسا ئل را کشف کنند . با ظرافت طبع،  ایماو اشاره های دیگران را میفهمیم و متوجه منظور آنها میشویم . آنها را که با گوشه و کنایه در کنار حرفها گفته میشود را درک میکنیم ، تعبیر وتفسیر میکنیم ، همچنین پیامهایی را که به زبان نمی آیند را دریافت میکنیم .

زنان دارای یک درجه بالا، آشکار از توانایی و قدرت شروع و مقدمه چینی هستند . ما عقاید و نظرات را شناسایی میکینم ، حالتهای روحی و روانی دیگران را بدون اینکه این حالتها نمود خارجی داشته باشند را به خوبی تشخیص میدهیم . ما نداهای درونی خود را جدی میگیریم و یاد گرفته ایم سایه های ظریف و جزئیات و مشخصات را در تغییرا ت رفتاری دیگران بشناسیم و تشخیص دهیم . برای ما نسبتا آسان است نظرات و پیشنهاد های عاقلانه خود را به هم ربط دهیم و آنها را مطابقت دهیم . ما تاجرهای خوبی هستیم و میتوانیم کار اشتراکی را بهتر انجام دهیم و به صورت تعاونی کار کنیم و این موهبت و استعداد را کسب کرده ایم تابا هم و به صورت گروهی مسائل را حل کنیم و یگانگی و اتفاق نظر را برقرار کنیم .

در زنها تمام حواس دقیق عمل می کنند. ما در معیار و مقیاسهای بالا تونایی و مهارت احساس را در اختیار داریم و زنان این توانایی را دارند که در یک زمان مسائل مختلفی را مد نظر داشته باشند .

زنان برای مدت طولانی برنامه ریزی میکنند و به ندرت اتفاق میافتد که هدفشان را گم کنند .، حتی اگردر بیراهه ها به ناچار راهی را برگزینند . آنها استقامت و پشت کار دارند و میتوانند با تلاش جسمی بهتر از عهده بر آیند و پیروز شوند . خصو صیات رهبری ، قویتر به رفتارهای مساوی و برابر ، با هم کار کردن و هدف قرار دادن ، استفاده از همه توانایی ها در یک تیم وابسته هستند . زنان به انسان ها علاقه مند هستند و آنها میخواهند بدانند که دیگران چه کار می کنند و میخواهند دیگران را درک کنند . آنها کنجکاو هستند که بدانند انسانهای دیگر چگونه فکر میکنند و انگیزه های آنها چیست و در نتیجه سطح بالای از اطلاعات در آنها

 تو سعه و گسترش می یابد.(15)

 

زن باهوش تر است یا مرد ؟

این سوال که مرد باهوشتر است  یا زن مدتهاست که دانشمندان را به خود مشغول کرده است . امروزه تا حدی به طرز مطمئن پاسخ داده شده است که تفاوتهای هوشی ، ناچیز و جزئی هستند . امتیازات و برتریهای کمی در زنان وجود دارد که به توانایی های کلامی انها مرتبط میشود .  به عنوان مثال توانایی یافتن تداعی معانی یا قافیه ساختن . وقتی که صحبت از تمایل به تصورات فضایی باشد مردان جلوتر قرار گرفته اند .

همچنین توانایی های دیگری هم وجود دارد که با هوش و بصیرت معمول یا متداول درک نمی شود ، وقتی با این سوال برمی خورند که چگونه یک انسان می تواند مطابق میل خود زندگی کند ،  این توانایی ها نقش بزرگی را پیدا میکنند . اینها در حوزه هوش و بصیرت اجتماعی ، احساس و درک کردن قرار گرفته اند . آنها خودشان را در جایی نشان می دهند که درآنجا به مسائل علمی زندگی مربوط میشود و درباره عقل و شعور سالم انسان سوال شده. (16)

 

 
  زنان چگونه درک میکنند

 

 

 

 

به نظر میرسد که زنان به طور دائم در حال جست و جوی اطلاعات از محیط پیرامون خود هستند . آنها دریافت میکنند ، تجزیه و تحلیل می کنند و دائما ورودی هایی را از محیط اطراف خود می گیرند :

در ظرف هفته اول همه نوزادان دختر این توانا یی را دارند که صدای مادر خود را تشخیص دهند . در مورد نوزادان پسر این توانایی چند هفته بعد به دست می آید . این پیشرفت در دختران باقی می ماند . زنان نه تنها بهتر می شنوند بلکه می توانند سر و صداهارا با اطمینان بیشتری تفکیک و طبقه بندی کنند .

زنان میتوانند بهتر از مردان با کسی حرف بزنندو همزمان صحبت های کس دیگری را دنبال کنند . زنان متوجه صداهای زیر و بم مختلف می شود و تغییرات لحن صدارا جدی می گیرند . آنها تغییرات احساسی  تغییرات آهنگ یک صدا در طرف مقابل را تشخیص دهند . آنها پیامی را که در آهنگ یک صدا موج می زند حس می کنند .

مردان در حوزه ی دریافتهای حسی فقط در یک زمینه جلو هستند و آن این که جهت صدا را به خوبی تشخیص می دهند.(17)

 

 
   زنان چگونه فکر می کنند

 

 

 

 

 

در واقع یک تفاوت فیزیکی در این که مغز مردان و زنان چگونه واکنش نشان میدهد وجود دارد . وقتی زنان درباره چیزی فکر می کنند ، به وضوح نواحی بیشتری از مغزشان نسبت به مردان  واکنش نشان می دهد.

بعد از ساعتها بحث و گفت و گو در مورد این فرضیه ، تحقیقات نشان داده است که زنان توانایی های قوی تر و مشخص تری دارند که ارتباط بیشتری بین جزئیات برقرار میکنند .

آقایان ! لطفا این توانایی را به عنوان برتری و مزیت بزرک فکر و اندیشه زنان در برابر فکر و اندیشه مردان قرار ندهید ، زیرا این مسئله ربطی به فکر و اندیشه و حس قوی ندارد . این ارتباط بدون این که ضمیر خود آگاه ما دخالت داشته باشد اتفاق می افتد ، بدون اینکه ما دستورات را با فکر کردن بدهیم . پیوستگیها و ارتباطات نا خود آگاه و ندانسته ای وجود دارند که زنان از آنها سود می برند.(18)

 

 

 

 
  حافظه  زنان

 

 

 

 

معمولا زنان، تغییرات اجتماعی و همچنین فضای محیط را بهتر و دقیقتر از مردان درک میکنند . به طور ساده ، ما چیز های بیشتری را می بینیم و آنها را ضبط می کنیم . اگر به زنان و مردان یک کاغذ را با موضوع های مختلف نشان دهیم و بعد از چند لحظه یک شرح را تغییر دهند ، زنان مرتبا تغییرات بیشتری را تشخیص میدهند . شاید اینها تصویرذهنی ما از این صفه کاغذ را نشان میدهد که ما بهتر و با جز ئیات بیشتری حقایق و واقعیت های یک تصویر را به خاطر می سپاریم . از آنچه که مردان به خاطر می سپارند ، زنان در مسائل ریاضی سریع تر از مردان به راه حل می رسند . ما آما ده تر هستیم ، که سریع تر نتایج موقتی را به خاطر بسپاریم. در اینجا نیز حافظه کوتاه مدت ما به ما بهتر کمک میکند . البته شاید در حافظه طولانی مدت نیز مزایا یی وجود داشته باشد.

 شاید گاهی اوقات خود را دست کم بگیرید . اما این رابدانید که شمابهتر از یک مرد عادی هستید، حتی اگر نتوانید باور کنید . ما علم و دانش قدیم را با جدید ربط میدهیم ، بدین ترتیب درمغز ما یک شبکه فشرده تر ایجاد میشود و زنان نسبت به مردان ، مغزشان فعال تر است و ارتباطات بیشتری را به یاد می آورند  و این مزیت ماست.

مغز زنانه ما در جریان هر یاد گیری جزئیات بیشتری را دریافت میکند ، بدون اینکه ما زحمت  وتلاش خاصی را انجام دهیم. (19)

 

 
  قدرت عاطفی زنان

 

 

 

 

قهرمانان اسطوره ای نمونه هایی هستند که به طور ابدی جاویدان مانده اند اینگونه است که زنان به عنوان موجودی لطیف وملایم  و به ندرت پرخاشگر در ذهن ما برچسب خورده است .

حتی وقتی ما نیز اعتقادی به صلح و آرامش زنان نداشته باشیم ، اکثریت زنان شک و تردیدی نسبت به این مساله نشان نمی دهند .شاید از این توصیف خوشمان می آید و مورد پسندمان واقع میشود .شاید ناشی گری باشد که از مزایای فریب و اغفال صرف نظر کنیم یا برایمان ساده و منقلب کننده است ، خشم خود را در اختیار زیرکیمان قرار دهیم.

تحقیقات کاملی که دعواهای بین زوجها را تجزیه و تحلیل می کند نشان داده اند که زنان از قدرت احساسی برخوردارند . زنان در رابطه اشان حتی به اندازه مردان پرخاشگر و مهاجم هستند اما در مقابل ، مردان صدمات خطرناکی به زنان وارد می آورند .

مردان نه تنها قویتر هستند بلکه به طور واضح محجوب تر ولی بی وجدانتر هستند . وقتی موضوع بر سر آن است که برتری جسمی خود را نشان دهند زنان ذاتا استوارتر و مقاومتر هستند. اغلب زنها آنقدر راجع به علل دعوا و کشمکش گفتگو می کنند تا جایی که آنچه را می خواهند به دست می آورند و اغلب از استراتژی تبرئه استفاده می کنند . بعد از جر و بحث به دنبال یک دوست یا راه دیگری می گردند تا استرس خود را کاهش دهند و به این وسیله حداقل از نظر جسمی سریع تر آرامش یابند.(20)

زنان کمبود های مردان را زیبا بیان میکنند !

اغلب زنان کمبود های مردان را با قدرت اراده ، نیروی شخصیت یا استقلال آنها می پو شانند . بسیاری از زنان به این جمله صحه می گذارند ((مردان در زندگی مجردی مطابق میل و به طور دلخواه زندگی میکنند!))

زنان سریعا آماده اند ، ناتوانیها مردان را طور دیگری تفسیر کنند . در حقیقت زندگی مردان بدون همسر وضع بسیار بدی دارد . تصور اینکه مردها برتر از زنان هستند ، آنها از بدو تولد گرگهایی تنها هستند، از افکار خرافاتی  موهوم پرستانه سر چشمه می گیرد: به طور مثال ، وقتی مردان تنها زندگی می کنند به طور وضوح روحیه ضعیفتری نسبت به زنان دارند .

بیرته خراب شدن و نابودی عمدی رفاه و سعادت را نشانه بیماری نامیده است که در مردانی که از طرف زنانشان رها شده اند دیده میشود : پیراهن های اتو نشده ، نامرتب بودن و اهمال در تراشیدن ریش ، نشانه هایی است که در این مردان وجود دارد .

اما زنان با زندکی مجردی بهتر کنار می آیند . آنها برخورد های اجتماعی بشتری دارند و خود را از نطر روحی متعادل نشان می دهند .

 

زنان متحد می شوند  

 

زنان دشوارتر از مردان پیمان می بندند اما رابطه های طولانی مدت و قابل اطمینان تری به وجود می آورند و از آن حفاظت می کنند این تفاوت خیلی زود آشکار می شود اگر در گروه پسران که در حال بازی هستند یکی از بازیکنان صدمه ای جزئی ببیند، بقیه گروه انتظار دارند که فرد اسیب دیده به بیرون از بازی برود و سریعا خود را آرام کند ، بازی باید ادامه پیدا کند اما در گروههای دختران همه ی اعضا گروه نگران فرد آسیب دیده هستند و بازی قطع می شود . دختران یاد گرفتند و در ذات و طبیعت آنهاست که در وهله اول مواظب دیگران باشند . اما برای پسران ادامه بازی شان مهم تر است. به نیازهای خود رسیدن، جنگ تن به تن و امتیاز آوردن به روحیه پسران نزدیک تر است. دختران انقدر بازی را ادامه می دهند تا خسته شوند و پسران تا آن حد که بازی را برنده شوند بازی می کنند. یکی از معایب مددکاری این است که کار شخصی شان می تواند به تعویق بیفتد و یکی از منافع آن ایجاد پایه محکم برای یک اتحاد و یک شبکه اجتماعی محکم و باثبات است، مشروط به اینکه ما کار و هدف خود را از یاد نبریم.

کسی که از حمایت و قدرت جمع استفاده می کند، سود می برد.(21)

 

 
  زنان و تضعیف

 

 

 

 

در ارتباط با افراد ناشناس زنان خشونت خود را نشان می دهند. خشونتها آنان اغلب لفظی است و به ندرت این خشونتها باعث صدمات جسمی جدی به آنها می شود . معمولا زنان استراتژی آرام را انتخاب می کنند آنان خشونتها و تنشها را کاهش می دهند و یا در وهله اول اجازه نمی دهند خشونت و تنشی ایجاد شود. چندی پیش روزنامه اشپیگل چاپ آلمان این تیتر خبری (( همواره یک قدم باهوشتر و زیرکتر )) با یک گزارش مفصل درباره زنان در نیروی پلیس را به چاپ رساند . زنها دقیق تر تحقیق می کنند و عمیق تر سوال می کنند، روسا و مافوق ها از اینگونه موارد در مورد زنان پلیس اظهار می کنند. یک رئیس پلیس این جمله را نقل می کند : (( زنان از نظر روانشناسی ماهرانه تر و با توانایی بیشتر اقدام می کنند . آنها طرف مقابل را تضعیف می کنند. )) این مساله تایید می کند که زنان چه چیزهایی می دانند .

زنان سوال کننده های زیرکتر و داورهای بهتری هستند شاید در مرحله اول این ایده منطقی و غافلگیرکننده به نظر برسد که زنان در حوزه ها و اموراتی به کار گماشته شوند که تا کنون روی نیروی بدنی زیاد حساب می شده .

تعظیم کردن از مشتهای سریع بهتر است! دلیل موثر و قاطعی که زنان را به عنوان دربان می گذارند این است که آنها نه به عنوان سرگرمی و نه به عنوان دام استخدام می شوند. آنها از عهده این کار برمی آیند. رئیس یک دربان خانم اظهار داشت که او این خانم را استخدام کرده تا زد و خوردها را کم کند. به طور واضح زنان این کار را بهتر از مردان انجام می دهند . یک دربان خانم علت موفقیت خود را اینگونه توضیح می دهد : (( من می توانم با مردم خوب رفتار کنم . از یک طرف یک شیوه ارتباط دهندگی دارم از طرف دیگر می توانم اگر لازم باشد خیلی قاطع باشم. ))

یک فرد مغرور و متظاهر هرگز نمی تواند در این گونه پستها انجام وظیفه کند به همین دلیل است که مردها از پس این کار برنمی آیند.(22)

 

 
  از تطبیق دادن تا عدم شناسایی

 

 

 

 

 

بعضی از زنان در پناهگاه های پو شالی زندگی میکنند . در نگاه اول جای بدی نیست . زندگی به نظر ساده می آید و نیاز به انرژی کمتری دارد . انسان نظر فرد دیگری را قبول میکند .

کسی که اینگونه زندگی کند از کشمکش به دور است و مسوولیت را به عهده دیگری گذاشته . از نگاهی دیگر این سوال پیش می آید که چقدر نیرو طلب می کند تا تناقض و مخالفت های درونی  را که قطعا ایجاد میشود تحمل کرد ؟ آنها تفریبا بدون قید و شرط خود را تطبیق می دهند و عقاید و علاقه خودرا در نظر نمی گیرند ، درمانده و مستاصل و بی تفاوت و بی علاقه میشوند یعنی در یک منحنی حلزونی رو به پایین حرکت کردن .

زنی که در زیر سایه دیگری و در پناه او زندگی کند ، بعد ها این را می فهمد که به احساس و ارزش خود خسارت وارد کرده است . کسی که نظرات خود را بیان نمیکند  به عروسک خیمه شب بازی تبدیل میشود . خطری که همواره زنان را تهدیدمیکند !(23)

در پناه کسی بودن فقط یک جا خوب است ، ایده آلترین وضعیت برای شروع سبقت گرفتن.

 

 

 
  زنان کینه ای تر از مردان هستند

 

 

 

 

 

زنها کمتراحساسات و کار را از هم جدا می کنند در حالی که مردان پس از یک مشکل کاری می توانند نوشیدنی با یکدیگر بخورند ولی بین زنان یک فاصله احساسی بوجود می آید . زنان نیاز به وقت بیشتری دارند تا کششها و تشنجات را کم و خاموش کنند . آنها صادقانه و صراحتا حرف می زنند . یک جدایی عاطفی در نزد زنان مدت طولانی تری باقی می ماند و سخت تر از میان برداشته می شود. وقتی زنان رنجیده می شوند یا به آنها اهانت می شود  یا می فهمند که به اشتباه به کسی اعتماد کرده اند، نسبت به مردان برای مدت طولانی تر محتاط باقی می مانند حتی وقتی که می بخشند باز هم احتیاط می کنند .

با اعتماد  سوء ظنهای خود را بپذیرید. بهتر است که بدگمان و بی اعتماد باشید تا اینکه فریب خورده باشید. همیشه وقتی که به چیزی بله گفتید بایستی عمیقا متقاعد و مجاب شده باشیددر مورد آنچه که با رضایت قلبی نباشد تصمیم گیری غلط یا فریب خوردن یا اغفال شدن وجود دارد . اگر بعدها بفهمیم که فریب خورده ایم فاصله ای بوجود می آید که به رابطه امان صراحتا بیشتر از احتیاط آشکار صدمه و ضرر می رساند، غیر از آنکه کنترل شما را برای فریب نخوردن مشکل تر می کند.

اعتماد و اطمینان خوب است اما شک و تردید داشتن بهتر است، وقتی مسائل ناخوشایند و ناگوار مثل سوء ظن و بدگمانی امان را اظهار می کنیم ، رابطه امان را قویتر و محکم تر می کنیم.ارتباطات و رابطه هایی که نتوانند بر این مقابله و مواجهه ها فایق آیند ارزش کمتری دارند . این را نیز باید بدانیم که زنان در رابطه ها و مناسبات خود نیازمند احتیاطات بیشتری هستند .(24)

 

 

 

 

مردان به زنان نیاز دارند ! برای چه؟  

 

 

اینکه زنان خشونت مردان را فرو می نشانند و آنها را آرام می کنند امری محسوس و قابل توجه است. تحقیق علمی دیگری نیز وجود دارد مردان به طور کلی رابطه ی خود را با زنان محترم می شمارند و برای آنان هر چند که ظاهری باشد حرمت قائلند. آنها وقتی که می خواهند به طور جدی درباره یک مشکل یا مساله صحبت کنند نظر یا توصیه خانم طرف صحبت خود را هم جویا می شوند.تقریبا نیمی از مردان به رابطه ی دوستانه خود با زنان ارزش قائلند. مردان از طرف زنان حمایت و پشتیبانی قویتری را احساس می کنند. آنها می توانند با زنان راحت تر از مردان راجع به مشکلات شخصی اشان صحبت کنند و این گفتگوها را ارزشمند می دانند . در مقابل زنان از روابط دوستانه با مردان سود ناچیزی می برند زیرا که در مورد آنچه که موجب غصه و ازار آنها می شود ترجیح می دهند که با دوستان خانم خود صحبت کنند آنها احساس می کنند که زنان بهتر آنها را درک می کنند . فقط  ده درصد از زنان رابطه دوستانه با جنس مخالف را با اهمیت ارزیابی می کنند.

یک زن برای هر دو جنس در نقش کسی است که می توان به او اطمینان و اعتماد داشت .(25)

 

 

 

 

 

 

یک مرد بدون زن مانند یک بمب ساعتی فعال است

اینکه زنان ازنظراجتماعی چقدر مواظب امنیت هستند باز هم غافل گیر کننده است . مردان مجرد نسبت به مردان متاهل 5برابر بیشتر مرتکب قتل می شوند و سه برابر بیشتر از مردان متاهل قربانیخشونتها وجنایتها می شوند.در مورد زنان هیچ ارتباط قابل مقایسه ای وجود ندارد . اگر ما اقعیتها را مقایسه کنیم ، مشخص می شود که مردان به زنان نیاز دارند تا آرام شوند . بیهوده است که در این باره بحث کنیم ، آیا طبیعت اینگونه خواسته است تا نسل ما را حفظ کند ، جامعه اجتماعی راپایدار نگه دارد یا خواستار زندگی زناشویی باشیم ؟

مطمئنا مردان به زنان نیازدارندتا خودشان را در برابر خودشان محافظت کنند . زنان با تنها زندگیکردن بهترکنار می آیند .

فقط  مردی که تما م انرژی خود را صرف کند تا مورد پسند خانم ها قرار گیرد ، می تواند خشونت و تهاجم خود را مرتفع کند . در مورد زنان این موضوع کاملا طور دیگری است و زنان بعد از طلاق به طور آشکاری آرامتر ، متعادل تر ، فعالتر و اجتماعی تر از قبل ازدواجشان می شوند . مردان بر خلاف زنان بعد از طلاق در چاله عمیقی می افتند که به ندرت می توانند تنها با نیروی خود به عنوان یک فرد مجرد از آن بیرون آیند . ایا متعجب می شوید که بدانید بیشتر طلاق ها از طرف زنان صورت می گیرد . (26)شما به نوان فردی مجرد و تنها نبایستی بترسید که سقوط می کنید و نابود می شوید .

ارزش واقعی زن  

 

 

 

در واقع حیا و حجاب زن تدیبری است که او با نوعی الهام ، برای گرانبها کردن خود و حفظ موقعیتش در برابر مرد به کار می برد ، زیرا زن با هوش فطری و حس مخصوص خود درک کرده که از نظر جسمی با مرد برابر نیست و اگر بخواهد با او دست و پنجه نرم کند از زور بازوی مرد بر نمی آید . از طرفی زن ضعف مرد را در همان نیازی یافته است که خداوند حکیم در وجودمردان نهاده است . زن خوب می داند که خداوند او را مظهر معشوقیت قرار داده است . بر همین اساس زن با عفت و حجاب بهتر می تواند مرد را مجذوب خود کند و با متانت و وقار بر احترام خویش بیفزاید .

اما هنگامی که جامعه زن را با اندام عریان جست و جو  کند ، طبیعی است که روزبه روز تقاضای آرایش بیشتر و خود نمایی افزونتری را از او دارد . وقتی زن از طریق جاذبه جنسی ، وسیله تبلیغ کالا ، تزیین اتاق انتظار و عاملی برای جذب جهانگردان و سیاحان و مانند اینها قرار می گیرد ؛ در چنین جامعه ای زن تا سر حد عروسک یا یک کالائی  بی ارزش دیگر سقوط می کند و ارزشهای والای انسانی او به کلی به دست فراموشی سپرده می شود و تنها افتخار او جوانی ، زیبایی و خود نمایی اش می گرددو به این ترتیب وسیله ای برای اشباع هوسهای سرکش مشتی مرد می شود .

در چنین جامعه ای زن چگونه می تواند با ویژگیهای اخلاقی ، علم و آگاهی و دانایی اش جلوه کند و به مقام والایی برسد؟! (27)

 

 

 
  فلسفه حجاب

 

 

 

 

حجاب حریمی است میان زن و مرد نامحرم وسبب فروکش کردن غریزه جنسی می شود.خاموشی این شعله و در مسیر آن قرار گرفتن باعث می گردد بسیاری از مشکلات نظیر قتل و جنایت از جامعه رخت بر بندد و اگر چنین حریمی بر داشته شود و آزادی بی قید و شرط به میان آید باید شاهد زندگی حیوانی باشیم که در آن صورت ، اضطراب هایی دچار افراد می شود ، زیرا غریزه جنسی نیرومند و چون اسبی سر کش است که هر چه بیشتر اطاعت شود و افسارش رها گردد سرکش تر می شود و ضربه ای کاری تر بر انسان وارد می سا زد یا همچون آتشی است که هرچه به آن بیشتر هیزم بدهند ، شعله ور تر می شود . برهنگی زنان و آرایش و عشوه گری آنان ، مردان مخصوصا جوانان را در تحریکی دایم قرار می دهد ؛ تحریکی که سبب کوفتگی  اعصاب ایشان و ایجادهیجانهای بیمار گونه عصبی می شود و گاه سرچشمه امراض روانی است .(28)

 

 

 
  گل عفاف

 

 

 

 

هیچ باغبانی را سرزنش نمی کنند که چرا دور باغ خود حصار و پرچین کشیده است ، چون باغ بی دیوار از آسیب ، مصون نیست و میوه و محصولی برای باغبان نمی ماند .

هیچ کس هم با نام (آزادی ) دیوار خانه خود را بر نمی دارد و شب ها در حیاطش را باز نمی گذارد ، چون خطر رخنه دزد ، جدی است .

هیچ صاحب گنج و گوهری هم جواهرات خود را بدون حفاظ ، در معرض دید دیگران نمی گذارد تا بدرخشد ، جلوه کند و چشم و دل برباید چون خود جواهر ربوده می شود .

هر چیزی که قیمتی تر باشد ، مطمئنا درصد محافظت از آن بالا می رود ، هر چه که نفیس تر باشد بیم ربودن و غارت بیشتر است و مواظبت ، لازم تر است .

اگر در شیشه عطر را باز بگذاری ، عطرش می پرد . اگر رشته ی مرواریدت را در گنجینه و صندوق نگذاری و در آن را نبندی ، گم می شود .

اگر در مقابل پنجره خانه ات ، توری نزنی از نیش پشه ها و مزاحمت مگس ها در امان نخواهی بود .

وقتی راه ورود پشه ها را می بندی ، خود را مصون ساخته ای ، نه محدود و زندانی .

وقتی در خانه را می بندی یا پشت پنجره اتاقت پرده می آویزی خانه خود را از ورود بیگهانه و نگاه های مزاحم در پناه قرار داده ای ، نه که خود را در قید و بند و حصار افکنده باشی.

اگر برای ایمنی از خطر ها خود را بپوشانی ، نه کسی ایراد می گیرد و اگر هم ایراد بگیرد ، اعتنا نمی کنی چرا که سخنانش را بی منطق و نا آگاهانه می دانی و می بینی.

اینکه دل باید پاک باشد بهانه ای برای گریز جاهلانه از همین مصونیت است و آویختن به شاخه لاقیدی ، وگرنه از دل پاک هم نباید جز نگاه و رفتار پاک برخیزد .

ظاهر آینه باطن است و...(از کوزه همان برون تراود که در اوست )

زن به خاطر ارزش و کرامتی که دارد باید محفوظ بماند و خود را به حراج نگذاردو در بازار سوداگران شهوت ، خود را به بهانه ای نفروشد.زن به خاطر لطافتی که دارد نباید در دست های خشن کامجویان  دیو سیرت ، که نقاب مهربانی و عشق به چهره دارند ، پژمرده شود و پس از آنکه گل عصمتش را چیدند  او را دور اندازند یا زیر پایشان له کنند .

زن به خاطر این که میراث دار پاک مریم است ، نباید بازیچه هوس و آلوده به گناه گردد. گوهر عفاف و پاکی ، کم ارزشتر از طلا و پول و محصول باغ و وسایل خانه نیست.

خراب کردن همه دیوار ها و برداشتن همه پرده ها و باز گذاشتن همه پنجره ها ، نشانه تیره اندیشی است نه روشنفکری ! علامت جاهلیت است نه تمدن.(29)

 

 

 
  حجاب در شریعت زرتشت

 

 

 

 

در کیش آریایی زنان محترم محجوب بوده اند. زنان محترم ایران برای حفظ حیثیت طبقه ممتاز و ایجاد حدودی که آنها را از زنان طبقه عادی جداکند صورت خود را می پوشاندند و گیسوان خود را پنهان نگه می داشتند.(30)

حجاب زنان ایران باستان  

 

 

نویسنده کتاب پوشاک باستانی ایرانیان می نویسد :

تاریخ نویسان درباره ان زمان اکثرا به سکوت گذرانده اند ...با این وصف از روی برخی نقوش که از آن زمان به جامانده ، به زنان بومی بر می خوریم که پوشش جالبی دارند . پیراهن آنان پوشش ساده ، بلند یا دارای راسته چین و آستین کوتاه است . در پایین دامن شرابه هایی تا مچ پا آویزان است .

بعد می گوید : به زنانی از این دوره بر می خوریم که از پهلو بر اسبی سوارند . اینان چادری مستطیل بر همه لباس خود افکنده اند و در زیر آن یک پیراهن دامن بلند و زیر آن نیز یک پیراهنی بلند دیگر تا به مچ پا نمایان است.(31)

 

 

 
  حجاب زنان اشکانی

 

 

 

 

لباس زنان اشکانی  پیراهنی بلند تا به روی زمین ، گشاد ، پرچین ، آستین دار و یقه راست بوده است ، پیراهندیگری داشته اند که بر روی اولی می پویدند . اندازه این یک نسبت به اولی کوتاه و ضمنا یقه باز بوده است .روی این دو پیراهن نیز چادری سرمی کردند. (32)

 

 
  حجاب زنان ساسانی

 

 

 

 

در مقایسه چندین نقش سنگی آناهیتا و نقوش دیگر با هم ، به نظر می رسد که بانوان ساسانی پیراهنی بلند بسیار پرچین و گشاد می پوشیده اند و آن را با نواری در زیر سینه جمع کرده می بستند ... گاهی چادری گشاد و پرچین بر سر می کردند که تا به وسط ساق می رسیده است . نقوشی که از بانوان ساسانی دربشقاب های نقره ای مانده حکایت می کند که هر یک از بانوان چادری به خود پیچیده دارند . (33)

 

 
  حجاب نزد برهماییان

 

 

 

 

حجاب نزد آنها روش خاص و متعصبانه ای داشت . زن حق نداشت از منزل برون بیاید و نیز هیچ مردی جز آن محارمی که دین معرفی کرده بود حق نداشتند او را ببینند وبشناسند.(34)

 

 
  حجاب نزد بوداییان

 

 

 

 

حجاب نزد امت عربحجاب نزد آنها مانند برهماییان بود و تا امروز آثاری از حجاب براهمه در نزد هندی ها باقی است .(35)

 

از اشعار عرب در مورد زن به دست می آید که حجاب نزد زنان اشراف و بزرگان آنها رایج بوده است ، تا جایی که روزی جوانی از طایفه بنی کنانه مزاحم زنی از قبیله بنی عامر می شود ، آن زن صدایش بلند میشود و همین مزاحمت سبب جنگ بین این دوطایفه می گردد. (36)

 

نامه ای از فرانسه

فرانسه را به اصطلاح مهد آزادی می دانند ، اما به تازگی در این کشور آزاد بسیاری از دختران مسلمان به خاطر حفظ حجاب از مدرسه اخراج شده اند !

یکی از این دختران راضیه نادران است که ده سال بیشتر ندارد . وی در نامه ای چنین می نویسد : (( روز ها می گذشت و من به مدرسه می رفتم و هر روز مدیر برای پدرم نامه می فرستاد و از او درخواست می کرد اجازه دهد تا من بی حجاب به مدرسه بروم .

فکر می کرد که من حجابم را به اجبار پدرم،  رعایت می کنم !

در اخرین نامه ای که نوشت گفت : اگر راضیه روسریش را در نیاورد دیگر حق مدرسه آمدن ندارد !

این نامه را صبح به من داده بود و بعد از ظهر وقتی برای آوردن کتابها و دفتر هایم به مدرسه رفتم دیدم مثل فرمانده پادگان با تنی چند از معلمان جلوی در ایستاده و به خیال اینکه من می خواهم به کلاس بروم با عصبانیت و خشونت گفت:

نه ، نه راضیه !من آن موقع ناراحت شدم و بغض گلویم را فشار می داد ولی با این حال گفتم : من برای برداشتن کیفم آمده ام !

من تا به حال چند مصاحبه داشته ام . در جواب خبر نگار شبکه سه تلویزیون فرانسه که پرسید آیا به حجابم ادامه می دهم یا نه ،گفتم حجاب در اسلام از 9 سالگی برای ما دختران وا جب است . من از نه سالگی چادر به سر کردم و تاآخر عمر هم به سر خواهم کرد .

من بازی کردن با بچه ها ومدرسه رفتن را دوست دارم ولی دینم و حجابم را از همه چیز بیشتر دوست دارم و حاضرم در خانه تنها باشم ولی خدا از من راضی باشد و به دخترهای مسلمان می گویم که ازآن سر و صداهای فرانسویها نترسند و به مبارزه خود ادامه دهند . پیروزی از آن ماست ! (37)

 

 

 

 
  نظر دانشمندان و هنر مندان غیر مسلمان در مورد حجاب

 

 

 

 

 

1-           خانم ساچیکو موراتا: (( حتما محجوبه بودن را ترجیح می دهم و حد معقول پوشش رامی پسندم ، زیرا لطف زن به محجوبه بودن اوست . اصولا هر انسانی طالب کشف تنوع هاست . وقتی زنان به شکل امروزی مکشوفه باشند ، چیزی برای جلب توجه مردباقی نمی گذارند.

هر چیز با اهمیتی وقتی چندین بار رویاروی قرار گیرد ، اهمیت خود را از دست می دهد و این موضوع در تحکیم روابط زناشویی نقش بسیار مهمی را دارد . در مغرب زمین که زنها قیود را گسسته اند و انواع لباسهای کوتاه می پوشند ، روابط زنا شویی آنان کمترین استحکامی را ندارد .))

2-                        خانم گاندی : (( ای زنان اکر آرایش کردن شما تنها به منظور جلب شهوت مردان است از این کار دست بردارید و زیر بار چنین خفت و خواری نروید.))

3-                        آلفرد هیچکاک: (( من معتقدم که زن هم باید مثل مرد فیلمی پر از هیجان باشد . بدین معنی که ماهیت خود راکمتر نشان دهد و برای کشف خود ، مرد را به نیروی تخیل و تصور زیاد تری وادارد .

زنان شرقی تا چند سال پیش به خاطر حجاب و نقاب و روی بندی که به کار می بردند خود به خود جذاب می نمودند و همین مسئله جاذبه نیرومندی به انها می داد . اما به تدریج با تلاشی که زنان این کشورها برای برابری با زنان غربی از خود نشان می دهند ؛ حجاب و پوششی که دیروز بر زن شرقی کشیده شده بود از میان می رود و همراه آن از جاذبه جنسی او نیز کاسته می شود .))

4- برتراند راسل : (( از لحاظ هنر ، مایه تاسف است که به آسانی بتوان به زنان دست یافت و خیلی بهتر است که وصال زنان دشوار باشد ، بدون آنکه غیر ممکن گردد.))

5- ویل دورانت : (( انچه بجوییم و نیابیم عزیز و گرانبها می شود . زیبایی به قدرت میل  بستگی داردو میل با اقناع و ارضا ، ضعیف و با منع و جلوگیری قوی می گردد.

خود داری از انبساط و امساک در بذل و بخشش ، بهترین سلاح برای شکار مردان است .اگر اعضای نها یی انسان را در معرض عام تشریح کنند ، توجه ما به ان جلب می شد ، ولی رغبت و قصد به ندرت تحریک می گردد. مرد جوان به دنبال چشمان پر از حیاست و بی آنکه بداند ، حس می کند که این خود داری ظریفانه از یک لطف و رقت عالی خبر می دهد .))

6- توصیه چارلی چاپلین به دخترش : ((برهنگی بیماری عصر ماست و من پیرم . شاید حرفهای من خنده دار باشد ، اما به گمان من تن عریان تو باید مال کسی باشد که روح عریانش را دوست داری .))

7- نظر دو مرجع بزرگ مسیحیت: (( کلمنت و تر تولیان می گویند که زن باید کاملا در حجاب و پوشیده باشد .الا آنکه در خانه باشد ، زیرا فقط لباسی که او را می پوشاند می تواند از خیره شدن چشمها به سوی او مانع شود . )) (38)

 

 

 

حجاب در نگاه روشنفکران لائیک  

 

 

در نگاه برخی از روشنفکران لائیک حجاب به ویژه چادر، سنتی ماقبل اسلامی و درباری است که فقط مناسبات پدر سالار و کنترل زنان و ممانعت از خروج آنان از چارچوبهای مردسالارانه قرار گرفته است. برای مثال گفته می شود چادری که امروز به نام اسلام به زور بر زنان تحمیل می شودهم زمان با شکل گیری اولین جوامع پدر سالار در بین النهرین یعنی قرنها پیش از ظهور اسلام به وجود آمده . اما این نظر، این گروه را بدین نتیجه گیری سوق می دهد که رفع حجاب و کنار نهادن چادر قدیمی ضروری در ورود زن ایرانی به عرصه اجتماع و باز تعریف از جایگاه زن و مناسبات جنسی است .

همان طور که در این جملات اشاره شده است ، حجاب ازقرون پیش در میان زنان در فرهنگ ها و ادیان مختلف وجود داشته است . این مسئله میتواند تا حدودی نشان گر فطری بودن حجاب باشد و به علاوه استقبال زنان از حجاب به مثابه ی حریمی پاک و مقدس است.  از آن روست که امنیت اجتماعی آنان را تامین می نماید . بنا براین گرچه ممکن است گونه هایی از حجاب در بر خی از جوامع پیشین مورد سوء استفاده ی مردان قرارگرفته باشد ، اما این مساله خدشه ای بر حکمت و فلسفه و ارزش حجاب وارد نمیسازد.

آنچه به عنوان فلسفه ی حجاب در ادیان الهی دنبال شده است تامین عزت و کرامت زن و پیشگیری از آزارهای جنبی و ناامنی های اجتماعی و اخلاقی است .

حضور زنان مسلمان ایران در عرصه های گوناگون اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی و سیاسی به خو بی نمایانگر آ ن است که حجاب نه تنها فضای حرکت و تنفس اجتماعی ، فرهنگی ،اقتصادی و ظرفیت رشد و تحرک آنان را محدود نمی نما ید بلکه با حذف جاذبه های جنسی و نگرش های جنسیتی درروابط اجتماعی زن را به عنوان عنصر انسانی و متعالی در فعا لیت های اجتماعی مشارکت میدهد .

اگر منظور گرو هی از روشنفکران از رفع محدودیت برای زنان مسلمان ، حضور آنان درکنار مردان در همه ی مشاغل سنگین و طاقت فرسا بدون وجود حریم ها و حرمت هاست ، این گونه محدودیت ها از نظر عقل و شرع امری منطقی و به نفع زنان است .چنان که بعضی از اندیشمندان و مصلحان غربی هم اکنون بر آن اذعان مینمایند .ضمنا باید توجه داشت که این گونه محدودیت ها ی شغلی و اجتماعی نیز ناشی از التزام حجاب نیست بلکه مبنی بر وضعیت جسمی ، روحی و روانی زنان است .(39)

 

 
  رقابت جنسی میان زنان

 

 

 

 

رقابت جنسی میان زنان به همراه بازار سکس پدیدار شد. بازار سکس نیز در کنار بازار کالا پدید آمد که جزئی از آن بازار است و بازار کالا با جامعه طبقاتی به وجود آمد. با گسترش بازار کالا معیار زیبایی زنانه اندک اندک از طبیعی به ساختگی یا زیبایی مد روز دگرگون شد و رقابت جنسی در کنار شکل ظاهری زیبایی گسترش یافت که در جامعه امروزی به اوج خود رسیده است . در دورانهای نخستین داد و ستد پایاپای زنان  با گله گاو و گوسفند و گله های گاو و گوسفند با زنان وجود داشت. تندرستی و زیبایی طبیعی یک زن به قیمت او می ا فزود، درست همان طور که گله های زیبا و سالم سودآور بودند . هر دو برای تولید و جامعه کشاورزی سودمند بودندو تندرست ترین و سالمترین گونه ها از کارکرد بهتری برخوردار بودند .

رقابت جنسی در میان زنان به همراه رقابت برای انباشت دارایی آغاز شد . البته در روزهای نخستین انباشت دارایی و رقابت  بر آن سایه افکنده بود ولی کم کم این خریداران زنان بودند که با یکدیگر برای به دست آوردن زیباترین زنان رقابت می کردند وخود زنان در شمار دارایی سکسی و کالا بودند. (40)

اتهام غربیها علیه ملل مشرق زمین و استفاده ابزاری آنها از زنان

یکی از اتهامهای تاریخی غربیها علیه ملل مشرق زمین به ویژه ملل مسلمان این است که زنان در چنین جوامعی شان نازلی داشته و یا اساسا از هیچ شان و موقعیتی برخوردار نیستند .این عده با برشمردن شواهد تاریخی از رفتار پادشاهان و خلفای مسلمان و ایجاد حرمسراهای بزرگ و تمایل شهوانی مفرط زمامدارن و تصاحب زنان و خارج ساختن آنان از دست شوهرانشان و مواردی دیگر این رفتار را زاییده و معلول دیدگاهها و نگرش اسلام به زن دانسته و در این راستا تبلیغات حساب شده ای را علیه دیانت اسلامی به راه انداخته اند.

از طرفی شکل گیری جریانات فیمینیستی متاثر از غرب در کشورهای اسلامی موجب گردید تا احکام شریعت هر از گاهی مورد تعرض افراد مغرض قرار گیرد که بی مهابا به مقررات دینی درباره زن حمله کرده و آنها را مورد طعنه و تمسخر قرار می دهند اکثر کارشناسان غربی همیشه به موضوع زن به عنوان نقطه ضعف در شریعت اسلامی نگریسته و رفتار خلفا و پادشاهان را به عنوان تبلوری از آزادی عمل شریعت مردان و به ویژه توانگران و پادشاهان دانسته و برای این امر شواهدی اقامه کردند و صحنه را طوری طراحی کردند که گویا راه گریزی از رد این واقعیتها وجود ندارد. بدون اینکه بخواهیم از عملکرد حکمرانان مستبد و جاه طلب و عشرت دوست به ظاهر مسلمان دفاع کنیم و یا عملکرد آنها را توجیه کنیم می خواهیم که به وضعیت امور زنان در دنیای غرب اشاره کنیم و این نکته را توضیح دهیم که آیا در رفتاری که با زنان غربی اعمال می شود تفاوتی با حکمرانان مشرق زمین وجود دارد ؟

رفتار شهوت مدارانه حکمرانان مسلمان هیچ ربطی به اسلام ندارد. آنچه که حکمرانان در جوامع اسلامی انجام داده اند بر اساس حس شهوت طلبی و ارضاء حس جنسی خود بوده است .در آیات قرآن خداواند انسانها را چه زن و چه مرد از شهوات جنسی خود برحذر داشته و از مومنین و مومنات سخن به میان می آ.ورد و همیشه مدافع حقوق زنان می باشد. با این حال وجود زمینه سوء استفاده حکمرانان از مقررات شریعت در جهت دستیابی به مقاصد و انحرافهای خاص شهوانی موجب شکل گیری دیدگاه خاصی نزد شرق شناسان درباره جایگاه زن در اسلام شده است. اما آنچه که امروز در جهان غرب رخ می دهد در واقع بردگی نوین و تمام عیار زنان است. در این بردگی زنان در قالبهای محترمانه و به ظاهر متمدنانه به انجام کارهایی وادار می شوند که جز از بردگان برنمی آید. این وضعیت امروزه جزء ویژگیهای غربیها محسوب می شود. خود غربیها و به ویژه دوایر دینی و مذهبیشان نسبت به گسترش سایه سکس و مفاسد اخلاقی نظیر روابط نامشروع و

هم جنس بازی و سقط جنین و شیوع و رواج عادتهای ناپسند اخلاقی در فضای جامعه و به ویژه نسل جوان نگران هستند . امروزه در غرب از زنان در همه عرصه ها استفاده ابزاری می شود از تبلیغ مصرف مشروبات الکلی گرفته تا چگونگی برش هویج . به طور کلی باید تاکید کرد که استفاده ابزاری از زنان در فرهنگ غرب امری مذموم و ناپسند تلقی نمی شود بلکه چنین استفاده ای را در راستای بهره برداری و بهره وری  از موجودیت زن در جهت ارتقا بخشیدن به وضعیت اقتصادی و ... می دانند و به همین دلیل کثرت سوء استفاده از زنان در تبلیغات همه گیر معرف فرهنگی مادی گرایانه است که تمدن غرب را به طور کامل احاطه کرده و آنها را در لبه پرتگاه قرار داده است (41)

 

 

عشق در دنیای غرب

 

امروزه یکی از خلاهایی که در دنیای اروپا و آمریکا وجود دارد ، خلا عشق است. در کلمات دانشمندان اروپایی این نکته زیاد به چشم می خورد که اولین قربانی آزادی بی بندو باری امروز زنان و مردان ، عشق و شور و احساسات بسیار شدید  عالی است.(34) درجهان امروز هرگز عشقهایی مانند لیلی و مجنون و خسرو و شیرین نمو نمی کند . از این داستانها می توان فهمید  که زن با نگه داشتن خویش از دسترسی مرد تا کجا پای خود را بالا میبرد و تا چه حد سر نیاز مرد را به آستان خود فرو می آورد. (42)

 

 
  مردان و پرخاشگری

 

 

 

 

 

مردان وقتی خشمگین می شوند مشکل است که خود را کنترل کنند. بعضی مواقع ترس عامل تحریک خشونت است . پنجاه درصد از قتلها در آمریکا به خاطر جر و بحث های بین مردان صورت می گیرد . یک مرد واقعی در چنین مواقعی در حضور دوستان یا آشنایان نباید تسلیم شود. علتها اغلب بی اهمیت و حزئی است: یک توهین لفظی یا یک تنه زدن ساده کافی است که جنجالی خونین برانگیزد. خشونت در بیشتر جوامع به عنوان یک رفتار مردانه بسیار ارزشمند ارزیابی می شود!!!!!!

مردان قبائل بدوی جنگلی در آمازون وقتی انسانهای دیگری را می کشتند ، زنان و کودکان بسیاری را به اسارت می گیرند. در اینجا خشونت با بی رحمترین، وحشیانه ترین شکل خود پاداش داده می شود اما طبیعتا خشونت می تواند در ضعیف ترین شکل نیز صورت گیرد.امروزه نیز می توان در بعضی از شرکتها که مدیریت قاطع و جدی حاکم است بی توجهی و بی مبالاتی افراد را با پیش بردن مقاصد از طریق خشونت مشاهده کرد که این مساله غیر قابل انکار است.

بسیاری از زنان به دنبال یک حامی و محافظ می گردند . مطمئنا یکی از دلایلی که ترجیح می دهند مردان قویتر را به عنوان همراه برگزینند همین است.(43)

کره زمین برای زنان امن نیست

خشونتعلیه زنان به هیچ وجه خاص جوامع عقب مانده نیست. در پیشرفته ترین کشورهای جهان ،زنان و کودکان از تبعات و عوارض ناشی از خشونت به خصوص در زندگی خانوادگی رنج می برندوآزارهای جسمی و جنسی و روانی نه تنها تندرستی ، سلامت، عقل، تعادل عاطفی و روانی آنها را به خطر می اندازد بلکه جامعه را متضرر می سازد.

بهایی که بابت این صدمات پرداخت می شود، دولتها را با مشکلات گوناگون اقتصادی، فرهنگی و خدماتی درگیر می کند و در بسیاری از موارد دولتها قادر نیستند این بهای سنگین را بپردازند. در نتیجه این جنگ ادامه می یابد و پدیده خشونت تشدید و تقویت می شود.

در حالی که با اجرای برنامه های دقیق و آینده نگر برای مهار خشونت علیه زنان در دراز مدت می توان مبارزه کرد خشونت علیه زنان امری است جهانی زیرا :

ü                              30 تا 35 درصد زنان آمریکایی مورد آزار جسمی شوهران خود قرار می گیرند

ü                              15 تا 25 درصد زنان آمریکایی به هنگام بارداری نیز مورد آزار جسمی شوهران خود قرار می گیرند.

ü                              طبق گزارش F.B.I در سال 1992 م در آمریکا از هر ده قربانی زن، سه نفر یا شوهر یا دوست پسر خود کشته شده اند.

ü                              21 تا 30 درصد زنان  در آمریکا حداقل یکبار در طول زندگی مشترک مورد هجوم و آزار جسمی قرار می گیرند

ü                              در کلمبیا بیش از 20 درصد زنان مورد آزار لفظی یا روانی شوهرانشان قرار می گیرند.

ü                              در شیلی 63 درصد زنان مورد آزار جسمی قرار می گیرند.

ü                              41 درصد از زنان هند بر اثر آزار جسمی همسران خود دست به خودکشی می زنند.

ü                              42 درصد از زنان کنیا به طور مرتب مورد آزار فیزیکی همسران خود قرار می گیرند.

ü                              62 درصد مقتولان زن در سال 1987 م در کانادا توسط شوهران خود کشته شده اند.

ü                              در بنگلادش بیش از 50 درصد قتلها ناشی از خشونت مردان است.

نظر به اینکه خشونت علیه زنان در خانواده مسئله ای جهانی است، بازتاب آزار زنان در مجامع بین المللی نیز وسیع بوده است. در چهارمین کنفرانس حقوق بشر در وین خشونت علیه زنان یکی از شیوه های دارای الویت برای بررسی در کنفرانس تشخیص داده شد و این نکته مهم مورد تاکید قرار گرفت :

(( خشونت جسم ، روان آزاری زنان را تهدید می کند زیرا مردان در اعمال خشونت نقش اصلی را دارند.))

شرکت کنندگان در چهارمین کنفرانس حقوق بشر تاکید کردند که قضات، دفاتر پلیس، دفاتروکالت، کانونهای حمایت از خانواده، معلمان، پدران و به طور کلی حامیان زنان باید ریشه های فرهنگی همسرآزاری را بررسی کنند. همچنین آنها اعلام کردند که نگرش مردان نسبت به زنان را باید تغییر داد و زنان نیز باید به مردان یاری رسانند تا در برداشتهای خود نسبت به جنس زن تجدید نظر کنند. بد نیست به مطلبی اشاره داشته باشیم که چندی پیش در مجله اشپیگل به چاپ رسید. ( حدود 45 هزار زن آلمانی در سال در کشور آلمان از خانه های خود فرار می کنند زیرا از سوی همسران خود مورد ضرب و شتم قرار می گیرند. اکثر این زنان چنین مشکلاتی را سالهاست که به دوش می کشند ولی به خود جرات نمی دهند درباره این مساله با کسی صحبت کنند. هر روز پزشکان بخش اورژانس شاهد زنان مجروح و صدمه دیده هستند البته این زنان کمتر حاضر به بیان درد دل خود می باشند. (44)

علل اصلی خشونت :

دکتر استفان بروکینگ در رابطه با علل اصلی خشونت می گوید : در اروپا و آمریکا مصرف مواد مخدر در گونه ها و روشهای مختلف و مصرف مشروبات الکلی سبب اختلال روانی  مرد می شود و به این خاطر زن مورد ضرب و شتم وآزارهای جسمی و جنسی قرار می گیرد.

هر روزه  در روزنامه ها و رسانه های ایالات مختلف آمریکا درباره خشونت مردان علیه زنان و خطرات آن مطالبی نوشته شده است .

 چندی پیش در ایالت کالیفرنیا، مردی باعث مرگ همسرش شد به این روش که مرد با سیخ داغ تمام بدن همسرش را داغ کرد و سپس او را آتش زد و بعد خود را به پلیس معرفی کرد یا اینکه مردی به مدت یکماه همسرش را در کمد زندانی کرده بود و پس از یکماه همسایه ها با جسد زنی در کمد مواجه شدند.

البته قوانین امنیتی و حقوقی در این کشورها وجود دارد اما این موارد آنقدر زیاد هستند و مردان آنقدر قدرتمند می باشند که زنان در بسیاری از مواقع جرات بازگویی آنها را به پلیس ندارند .

در اسپانیا بسیاری از زنان مورد ضرب و شتم قرار می گیرند و خانه را ترک می کنند اما به این دلیل که هیچ محلی برای زندگی و یا در آمدی برای ادامه زندگی ندارند مجبور به بازگشت هستند در فرنگ اسپانیایی مرد سالاری حکمفرما است . اینها همه نمونه هایی ازخشونت مردان علیه زنان می باشد.(44)

روز جهانی منع خشونت

این روز برای اولین بار در سال 1981 از طرف زنان آمریکای جنوبی در جزایر کارائیب اعلام شد به این وسیله آنها می خواستند از سه خواهری یاد کنند که دزدیده شده  و مورد تجاوز قرار گرفته و به نحو دلخراشی کشته شدند . آنها این واقعه را به عنوان سمبل خشونت علیه زنان برگزیدند . از سال 1981 این روز از طرف سازمان ملل متحد به عنوان روز منع خشونت علیه زنان نامگذاری شده است.

پیامهای کوفی عنان و صندوق زنان سازمان ملل به این مضمون ها است : (( مبارزه با خشونت علیه زنان اولویت برتر جهانی است .))، (( باید هر چه زودتر به این ننگ بزرگ پایان دهیم )) و یا (( اعمال خشونت علیه زنان نه تنها چالشی فوری فراروی همگان است بلکه این خشونتها ابعاد مرگبار آلودگی به بیماری ایدز را به همراه دارد.))

از طرفی مدیر اجرایی صندوق زنان  سازمان ملل می گوید : (( ریشه کن کردن خشونت علیه زنان یک اولویت مهم جهانی است نه یک برنامه عادی ، ما معتقدیم هر گونه خشونت علیه زنان باید برطرف شود . خشونت علیه زنان در عصر ما در حال افزایش است و ما نه تنها در گوشه و کنار خیابانها شاهد این خشونتها هستیم بلکه در چهار دیواری خانه ها نیز این خشونتها وجود دارد . ))

طی سالهای1983تا2000 زنان شاغل آمریکایی تلاشهای زیادی برای گرفتن حقوقشان ، ایجاد مساوات و برابری میان زن و مرد کردند اما نتیجه ای نگرفتند . در این کشور که همواره زنان نسبت به مردان حقوق کمتری می گیرند در حالی که به همان اندازه و با همان موقعیت شغلی کار می کنند به هر حال تا کنون با همه اعتراضات هیچ حمایتی از آنان صورت نگرفته است .

در اروپا و آمریکا بسیاری از زنان از همان شب اول ازدواج با خشونت فیزیکی همسرانشان روبرو می شوند. در این باره جامعه شناسان می گویند مصرف مشروبات الکلی و مست بودن مرد یکی از دلایل خشونت علیه زنان است . بیشتر آمارها نشان می دهد که مردان از همان هفته اول در بیشتر خانواده ها نسبت به زنان خشونت خود را ابراز می کنند .(44)

 

 
  هالیوود خشونت علیه زنان را رواج  داد

 

 

 

 

پاتریک استوارت بازیگر فیلم های علمی – تخیلی و فیلم معروف پیشتازان فضا هالیوود را به ترویج خشونت علیه زنان متهم کرد .

به گزارش B.B.C پاتریک استوارت که در کنفرانسی در ((محکومیت خشونت علیه زنان )) سخن می گفت افزود : (( پیام بسیاری از فیلم های هالیوود ترویج خشونت علیه زنان و مردان است . آنها زنان را به تصویر میکشند که تنها هنر شان ازار و کشتن زنان دیگر است . وی افزود که اگر هر کدام از ما در اعتراض به این روند کوتاهی کنیم در عواقب آن شریک خواهیم بود .))

این رویکرد البته منحصر به ستارگان زن نیست و در این مسیر هالیوود ستارگان مردش را نیز از عناصر و صفات ویژه شان همچون تعصب ، صداقت ، رفاقت و یکرنگی تهی شده و با صفات جایگزینی چون سردی ، خاموشی ، سنگدلی وبالاخره خشونت بی دلیل آراسته اند .

البته این نگاه یکسویه هالیوود به زن و گزینش ترفندهای جذبه ای ، بی پاسخ نمانده و در مقاطع مختلفی با اعتراض های لفظی و عملی رویا رو شده. این اعتراضها حتی تا آنجا پیش رفت که اثاری فیمینیستی در پاسخ به این نگاه یکسویه هالیوود ساخته و رداخته شدند . از جمله فیلمی مانند ((تلماو لوئیز))

تا جایی که فیلم ، با پایانی سمبلیک ، بر اتحاد زنان علیه دشمنان مشترکشان در جامعه مرد سالار ، تاکید ویژه می کند .

جنگ اقتصادی علیه زنان :

آماری که در سال 1980 به مناسبت کنفرانس زنان در کپنهاک تقدیم سازمان ملل شد امروز هم به اعتبار خود باقی است.

بین دو سوم تا سه چهارم کار در کل دنیا توسط زنان انجام می شود ضمنا آنها 45 درصد از غذای دنیا را نیز فراهم می کنند در حالی که فقط 10 درصد از درآمد جهان و یک درصد از دارایی جهان به زنها تعلق می گیرد و قسمتی از این یک درصد به مردان تعلق دارد که برای فرار از دادن مالیات به اسم آنها کرده اند.

پس از پایان کنفرانس دهه سازمان ملل برای زنان که در سال 1985 گزارش تهیه شده درباره موقعیت زنان در سراسر دنیا نتیجه گرفت که زنان در ده سال به پیشرفتهایی در زمینه آموزش و پرورش ، بهداشت ، امور اقتصادی، استخدامی و سیاسی نائل آمدند . اما هنوز بالاترین مسولیتها به عهده زنان و بالاترین قدرتها در اختیار مردان است. درگزارش ذکر شده 35 درصد از زنان اروپایی برای دستمزد کار می کنند. در آفریقا زنان 75 درصد از کارهای کشاورزی را انجام می دهند علاوه بر آن وظیفه آوردن آب، هیزم، نظافت، آشپزی و نگهداری از بچه ها به عهده آنها است ؛ برای نمونه در مالاوی  زنان به میزان مردان در کشت پنبه و انجام کارهای منزل کمک می کنند اما در کشت و جمع آوری غلات دو برابر مردان کار می کنند،با این حال زنان جزو نیروی کار محسوب نمی شوند چون یا برای کاری که می کنند مزدی دریافت نمی کنند، یا مردان مزد آنهارا دریافت می کنند .

زنان کشاورز در آفریقا و هندوستان پرکارترین زنان دنیا هستند آنها روزی ده تا پانزده ساعت کار می کنند که کارهای گوناگونی را شامل می شود . بررسیهای انجام شده نشان  می دهد در مواردی که زنان ممر درآمدی دارند یا حقوقی دریافت می کنند سطح تغذیه و رفاه کودکان پیشرفت محسوسی دارد . زنان هندی برای نمونه پیوسته 95 درصد از درآمد خود را فرزندانشان می کنند. هندیها ضرب المثلی دارند که می گوید: (( یک پنی برای یک زن مثل یک پنی برای خانواده است و یک پنی برای مرد مثل یک پنی برای خودش است .))

زنها با تمام مسوولیت پذیری و ارائه خدمات در خور توجه هنوز هم تقریبا از مشاغلی مانند مدیریت محروم هستند در بنگلادش و اندونزی یک درصد از این پستها به زنها اختصاص دارد ، در نروژ و اسپانیا نسبت مدیران مرد به زن سه به یک است . درآمریکا زنان کمتر از یک درصد شغلهای رده های بسیار بالای مدیریت شرکتها و سه درصد از پنج شغل زیر مدیر عاملی را در هزار شرکت  به عهده دارند.

زنها در حال حاضر کمتر از 75 درصد از مبلغی که مردها بابت همان شغل می گیرند، دریافت می کنند . شغل مردان همیشه پردرآمدتر ازشغل زنان است در نتیجه خانواده بدون مرد محکوم به فقر است زیرا زنان به طور اجتناب ناپذیری درآمد پایین دارند و این سبب بروز مشکلات در کانون خانواده می شود و مردان همیشه خود را قدرت برتر دانسته و زن را موجودی وابسته به خود می دانند.(45)

جنگ سیاسی علیه زنان :

تاریخ نویسان، آتن قدیم را جایگاه دموکراسی می دانند چون اولین دولتی بود که با استقرار سیستمی به همه شهروندان حق رای داد . ولی فقط 6 درصد از جمعیت آتن شهروند بودند !!!!!!!

زنان و بردگان شهروند محسوب نمی شدند در قانون زنان را نزدیک به بردگان به حساب می آوردند.

قانون دمکراتیک یعنی اداره کشور توسط مردم یا شهروندان یک کشور ، در حالی که هرگز تا قرن اخیر زنان به عنوان شهروند به حساب نمی آمدند .

در هند بیشتر از همه کشورها زنان پستهای بالای سیاسی دارند برای اینکه طبق سنتهای دیرینه قدرت در دست طبقه ممتازی است که از طریق خون به هم ارتباط پیدا می کنند.

در سال 1990 درصد زنان که در مجلس عوام پارلمان هند عضویت داشتند از زنان نماینده مجلس آمریکا بیشتر بودند البته هم اکنون نمایندگان در بسیاری از کشورهای صنعتی از جمله آمریکا تحصیلات عالی داشته و می توانند در رشته های گوناگونی خدمت کنند . اما باز هم مردان رده بالای چون تمایلی به پیشرفت آنها ندارند، به ندرت آنها را در پستهای بالا قرار می دهند .

یکی از راههای حذف کردن زنان از زندگی سیاسی از بین بردن شواهدی است که نشان می دهد زنان در امور اجتماعی شرکت داشته اند. مردان اغلب سعی دارند پروژه هایی که توسط زنان اعمال شده به خود اختصاص دهند یا آنها را به مردان لقب دهند. تاریخ نویسان مرد به طور دسته جمعی و در جبهه ای واحد زنها را از تمام وقایع تاریخی حذف کرده اند .

تعداد کمی از افراد از تعداد زیاد حکمرانان، فلاسفه، دانشمندا، هنرمندان، نویسندگان و مخترعین زن اطلاعاتی در دست دارند اگر چه تعدادی از این زنان فوق العاده صاحب نفوذ بودند و برخی به دانش و رفاه بشری کمکهای ذیقیمتی کردند.(46)

جنگ علیه زنان در مقام مادری :

با قبول این اصل که همه باید در چهار چوب خانواده زندگی کنند، مردها نمی توانند این باور را القاء کنند که زنان شخصا مقام مادری را پذیرفته اند چون به آنها رضایت و خشنودی می دهد و در قبال آنها نه جامعه و نه مردها مسولیتی ندارند. مردان طوری برخورد می کنند که گویی ادامه نسل بشر هیچگاه یک نیاز اصلی برای کلیه ابناء بشر نبوده و گویی تولید مثل و حفظ و بقاء جامعه کوششی نمی خواهد وچیزی است که خود به خود صورت می گیرد. این باور توسط دولتهای سوسیالیستی و سرمایه داری تایید میشود . زبان مردها در اینباره نشان می دهد که برخلاف زنها که مادر بودن برایشان جنبه عاطفی دارد برای آنها تولید مثل جنبه اقتصادی دارد (47)

جنگ علیه زنان در آثار هنری:

طرفداران تساوی حقوق مرد و زن به کارهای نقاشی ویل دوکینینگ ، پیکاسو یا تصاویر دختران کوچک بالتوس اشاره می کند اما تجزیه تحلیل یک طرفدار حقوق زن از هنر به دلیل اینکه ذاتا به آزادی بیان معتقد هستند غیر ممکن است . هنرمندان زن را سوژه آثار خود قرار می دهند و نسبت به آن احساس مالکیت می کنند . چه آثار آنها بازتابی از نفرت نسبت به زن باشد و چه از زن ایده آلی بسازند و چه اثر آنها احساس برانگیز باشد یا برتری جوئی سردی را القاء کند.

همه به طور ضمنی واقعیت خود مختاری زن را مورد حمله قرار می دهند . هنرمندان مختار هستند با هر دیدی که مایلند به زن نگاه کنند. ژروم روبینزآزاد بود باله ای خلق کند که در آن زنها به صورت حشره دل و روده دو مرد را بیرون می آوردند. همه آثار هنری زن را به صورت موجودی تهدید کننده نشان می هند که این نشانه نمایانگر وحشت مردها از زنان می باشد جای تعجب نیست! مردی که در همه جنبه های زندگی زن را تحت انقیاد خود در آورده از تلافی او وحشت دارد .

مجسمه سازان مدرن زنها را با سرهای توخالی نشان می دهند مارتین فرنچ می گوید : (( در بازدید از نمایشگاهها و موزه ها احساس کردم مورد حمله هنر مجسمه سازی قرن بیستم قرار گرفتم هنری که در آن اجزاء بدن زن به طور اغراق آمیزی بزرگ نشان داده شده است گویی مجسمه های قرن اخیر می خواهند پیکرتراشیهایی که از بدن زن در دوران قبل از تاریخ شده مورد تمسخر و تقبیح قرار دهند. ))

چیزی که نمی توان در آثار هنری منکر شد نفرت مردان از زنان است. زنانی که این رفتار را تجزیه  و تحلیل می کنند معمولا محکوم به ترسیدن از جنس مرد می شوند . جامعه ای که مغرور از احساس منفی داشتن نسبت به شکل و مجسمه زن است، در مقابل نسبت به هرگونه حمله زنان به ارزشها، رفتار و تصاویر مردان خرده می گیرد .

تحقیر زنان در آثار هنری و کارهای تبلیغاتی بر تصاویر سینمایی حاکم است . زنها در فیلمهای سینمایی چنان پست شمرده می شوند که منتقد سینمایی نیویورک تایمز که زیاد هم طرفدار تساوی حقوق زن و مرد نیست صدای اعتراضش برخاسته و بی بند و باری بعضی از هنرپیشه ها نسبت به امور جنسی نظری مادونا در فیلم دیک ترسی و چند هنرپیشه دیگر اعتراض می کند.

پرفروش ترین فیلم 1990 به نام (( زن زیبا  )) داستان سیندرلا، درباره یک زن روسپی است . آگهی های تبلیغ فیلم معمولا هنرپیشه اول زن را تقریبا لخت نشان می دهد اگرچه در خود فیلم آنطور هم ظاهر نشود.

در فیلمهای خشونت آمیز آمریکایی تجاوز یا حمله به زن از ضروریات فیلم محسوب می شود. (48)

 

 

 
  اسلام تضمین کننده امنیت زنان

 

 

 

 

 

اسلام با وجود قائل شدن مرزهایی بین زن و مرد در رعایت پوشش برای زن باعث برقراری امنیت فردی و اجتماعی زن در جامعه ، کمک به حفظ سلامت جامعه توسط زن، کمک به حفظ نظام خانواده و گرمی آن توسط زن می شود.

قرآن کریم به اتفاق دوست و دشمن احیاء  کننده حقوق زن است . مخالفان لااقل این اندازه اعتراف دارند که قرآن در عصر نزولش گامهای بلندی به سود زن و حقوق انسانی زن برداشته است و در این میان مرد را فراموش نکرده است .

به عبارتی دیگر قرآن زن را همانگونه دیده که در طبیعت است از این رو هماهنگی کامل میان فرمانهای قرآن و فرمانهای طبیعت برقرار است، زن درقرآن همان زن درطبیعت است . این دو کتاب بزرگ الهی یکی تکوینی و دیگری تدوینی یا یکدیگر منطبقند و اگر در احقاق حقوق زنان در اسلام کار مفید و تازه ای صورت گرفته باشد توضیح این انطباق یا هماهنگی است . (49)

 

 
  سخنان بزرگان اسلام در مورد زن

 

 

 

 

ü                              زنان پیشتاز در دین بودند ( اولین زنی که قبل از همه مردان به پیامبر اسلام ایمان آورد و با جان و مال از او حمایت کرد حضرت خدیجه(س)بود).(50)

ü                              انسانها بعضی مظهر خشونت حق تعالی هستند و در میدان کارزار مشغول جنگ و ستیز با کفار هستند و بعضی دیگر مظهر رأفت حق اند آنها پشت جبهه را اداره می کنند در 8 سال دفاع مقدس زنها نقش مهمی داشتند.(51)

ü                              زن ها در پیشبرد مسائل نظامی در صدر اسلام همچون اباذر و مالک اشتر بودند . (52)

ü                              آفرینش زن و مرد از یک گوهر است و همه زنان و مردان مبدأ فاعلی واحد داشته، چه اینکه مبدأ فاعلی همه آنها خدای یگانه و یکتاست و هیچ مزیتی برای مرد نسبت به زن در اصل آفرینش نیست . (53)

ü                              نگرش اسلام به زن و تنظیم حقوق او و اینکه حیثیت او جنبه حق الله دارد نه حق الناس و هتک حرمت او برای احدی روا نیست و همگان موظف به پاسداری از مقام زن اند و این امر در خلال احکام دینی مشهود است.(54)

ü                              اینکه زن زودتر گریه می کند به خاطر آن است که دستگاه پذیرش او عاطفی تر است و مهم ترین راه تقرب به خدا راه ذکر است که انعطاف پذیری مقدمه اوست . (55)

ü                              مهم ترین سرمایه زن انعطاف پذیری، مناجات با خداست. اگر این معارف عرضه بشود و زنها بفهمند و به آنها عمل کنند آنگاه می دانند که این ذخیره الهی به نام گریه را کجا مصرف کنند (55)

ü                              زنها در بخش قلب، دل و گرایش و جذبه موفق تر از مردانند . لذا مناجات در زنها بیشتر از مردها اثر می کندو موعظه درزن بیش از مرد اثر می کند . (56)

ü                              زن مظهر رأفت حق است (56)

ü                              پیامبر اسلام (ص) می فرماید : گرامی نمی دارد زنان را جز انسان بزرگوار و توهین نمی کند به آنان مگر آدم پست  (57)

ü                              حضرت علی (ع) می فرماید : زن ریحانه است این گل را نباید رها کرد این گل فقط باید  به دست باغبان باشد ، جمال برای زنان سرمایه است و زکات جمال همان عفاف است (58)

ü                              حجاب مصونیت است نه محدودیت. (59)

ü                              زن با خودداری و خویشتن داریهای ظریفانه خود نه تنها شخصیت خود را حفظ می کند بلکه به مرد نیز شخصیت می دهد (59)

ü                              زن مربی جامعه است .از دامن زن مرد به معراج می رود (60)

ü            به درستی که خدای متعال بر زنان و دختران مهربانتر از مردان است (61)

 

 
  سخنان غربی ها در مورد زن

 

 

 

 

در میان گفتار مردم غرب مطالبی به چشم می خوردکه شگفت انگیز است . از جمله گفته اند :

ü                              زن باید از اینکه زن هست شرمسار باشد .

ü                              زن، همان موجودی است که گیسوان بلند و عقل کوتاه دارد.

ü                              زن برزخ میان انسان و حیوان است.

ü                              مردی که زن می گیرد مثل کسی است که میمون می پروراند.

ü                              زنان دام شیطانند.

ü                              زن شکل فرشته ، قلب افعی و شعور خر را دارد.

ü                              کا ری که شیطان  از پس آن بر نیاید زن انجام می هد .

ü                              برای زن ، الاغ و گردو ، دست قوی لازم است.

ü                              سه چیز شر هستند : زن ، آتش و طوفان

ü                              شیطان به گرد زن نمی رسد.

ü                              حقوق زن در اروپا در گذشته حتی بهترین زنان دنده ای از شیطان دارند .(62)

 

 

در قرن بیستم برای اولین بار مسئله حقوق زن در برابر مرد مطرح شد . انگلستان که قدیمیترین کشور دموکراسی به شمار می رود ، در اوایل قرن بیستم برای زن و مرد حقوق مساوی قائل شد .

در کشور فرانسه ژنرال دوگل قانونی گذاشت که زن تا حدودی می توانست صاحب اموال خود باشد هر چند هنوز هم نمی توانند بدون امضای شوهر استقلال مالی داشته باشند .(63)

نهضت حقوق بشر      آزادی دزوغین زن +انجام کارهای سخت  

 

 

در دنیای غرب از قرن هفدهم به بعد پا به پای نهضتهای علمی و فلسفی نهضتی در زمینه مسائل اجتماعی به نام حقوق بشر صورت گرفت . نویسندگان و متفکران قرن 17 و 18 افکار خویش را  درباره حقوق طبیعی و فطری وغیر قابل سلب بشر با پشتکار قابل تحسین در میان مردم پخش کردند. ژان ژاک روسو و ولترمنتیسکو از این گروه نویسندگان و متفکرانند . این گروه حق عظیمی بر جامعه بشریت دارند شاید بتوان ادعا کرد که حق اینها بر جامعه بشریت از حق مخترعان و مکتشفان بزرگ کمتر نیست.

اصل اساسی مورد توجه این گروه این نکته بود که انسان بالفطره به فرمان خلقت و طبیعت، واجد یک سلسله حقوق و آزادیها است که هیچ گروه و فردی نمی تواند از او سلب کند. حتی خود صاحب حق نیز نمی تواند به میل و اراده خودآنها رابه غیر منتقل نماید و خود را از اینها عریان و منصرف سازد و همه مردم اعم از حاکم و محکوم ، سفید و سیاه، ثروتمند و مستمند در این حقوق و آزادیها با یکدیگر متساوی و برابرند. این نهضت فکری و اجتماعی اولین بار در انگلستان و بعد آمریکا و بعد در فرانسه به صورت انقلابها و تغییر نظامها و امضای اعلامیه ها بروز نمود و به تدریج به نقاط دیگر سرایت کرد.

در قرن 19 آنچه درباره حقوق انسانها گفته شد و یا عملا اقدامی صورت گرفته مربوط است به حقوق ملتها در برابر دولتها و یا حقوق طبقه کارگر. اما در قرن 20 مسئله حقوق زن در برابر مرد مطرح شدو برای اولین بار در اعلامیه جهانی حقوق بشر که پس از جنگ جهانی دوم در سال 1948 میلادی از طرف سازمان ملل متحد منتشر گشت تساوی حقوق زن و مرد صریحا اعلام شد .

در همه نهضتهای غرب از قرن 17 تا قرن حاضر  محور اصلی دو چیز بود: آزادی و تساوی .

نظر به اینکه نهضت حقوق زن در غرب دنباله سایر نهضتها بود در این مورد نیز جز درباره آزادی و تساوی سخن نرفت.پیشگامان این نهضت مدعی شدند که حقوق بشر بدون آزادی زن بی معنی است و به علاوه همه مشکلات خانوادگی ناشی از عدم آزادی زن و عدم تساوی حقوق او با مرد است. همه ی سخن ها دور این مطلب دور زد که زن با مرد در انسانیت شریک است و یک انسان تمام عیار است پس باید از از حقوق فطری و غیر قابل سلب بشر مانند مرد و برابر با او  برخوردار باشد.  این نهضت شاید برخی بدبختی ها را از زن گرفت ولی بدبختی ها و بیچارگی های دیگری را برای او به ارمغان آورد .

زن اوایل قرن بیستم ازسا ده ترین و پیش پا افتاده ترین  حقوق محروم بود و تنها در اواخر قرن بود که غربیها به فکر جبران مافات افتادند و چون این نهضت را دنباله نهضتهای دیگر می دانستند همه معجزه ها را از آزادی و تساوی خواستند غافل از اینکه تساوی آزادی مربوط است به رابطه انسانها با یکدیگر، ازآن جهت که زن  مانند هر انسان دیگری آزاد آفریده شده است و از حقوق مسا وی بهره مند است ولی زن انسانی است با چگو نگی های خاص و مرد انسانی با چگونگی های دیگر .

سرمایه داران از این نهضت سوء استفاده کردند آنها برای اینکه زن را از خانه ها به کار خانه ها بکشند و از نیروی اقتصادی او بهره کشی کنند حقوق زنان ، استقلال اقتصادی زن و آزادی زن را عنوان کردند .در مجله ی خواندنی ها مقاله ای از مهنامه ی شهربانی تحت عنوان (سر گذشت هایی از زنان کارگر در جامعه ی آمریکا ) نقل کرده است . این مقاله ترجمه ای است از مجله ی کورونت .

در ابتدا درد دل خانمی را نقل میکند که چگونه به عنوان تساوی زن و مرد رعایت هایی که سابقا از زنان کارگر میشد دیگر امروز وجود ندارد او میگوید: (( حالا شرایط کار در کارخانه ی جنرال موتور ایالت اهایو یا به عبارت بهتر همان جایی که نزدیک 2500 زن در حال زجر کشیدن هستند تغییر یافته است )). خانم مذکور همچنین خود را در حال نگه داشتن یک ماشین بخار بسیار قوی یا پاک کردن یک تنور فلزی 25 پوندی که چند لحظه ی قبل مردی قوی هیکل آن را بر جا گذاشته می بیند و با خود می گوید : ((سر تا پا کوفته و مجروح شدم)).(64)

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جنبش فیمینیسم  

 

 

فیمینیسم یکی از پدیده های نو ظهوری است که داعیه دفاع و حمایت از زنان و استیفای حقوق آنها را دارد .در واقع جنبش فیمینیسم یک پدیده ی غربی تمام عیار محسوب می شود . این جنبش عمدتا در دوران پس از جنگ جهانی دوم قوت و گسترش زیادی پیدا کرد و در کشورهای غربی رشد یافت و بعضا در عرصه ها و میادین مختلفی موفق به نیل موفقیتهای چشمگیر به نفع زنان گردید.

انقلاب صنعتی در اروپا و به ویژه در انگلستان منشا پیدایش تحولات بسیار مهمی در عرصه های اجتماع گردید و می توان گفت نیاز روز افزون به کارگان ارزان و نیمه ماهر برای تضمین جرقه تولید کارخانجات و صنایع انگلستان زن رسما به عنوان نیروی کار وارد عرصه تولید شد و استفاده از آنان شکل معمول تری نسبت به گذشته پیدا کرد. زیرا فیمینیسم اساسا یک جنبش اصلاح طلبانه و منادی دفاع از حقوق زنان در چهارچوب یک جامعه مدنی محسوب نمی شود بلکه این جنبش به دنبال تاسیس و یا به عبارت بهتر، ایجاد نوآوری در حقوق زنان می باشدتا اینکه از حقوق مسلم آنها دفاع کند . مثلا در حال حاضر یکی از مسائل و موضوعاتی که جنبش فیمینیسم در غرب به دنبال تحقق آن بوده و برای آن اهمیت زیادی قائل است این است که نام خانوادگی فرزندان را به نام خانوادگی زن مبدل سازد تا نام خانوادگی مرد !!!

این موضوع نشان می دهد که برای رسیدن به برابری حاضرند هر آنچه را قاعده و قانون طبیعی است را وارونه سازند. آنان خیال می کنند که چنانچه اسم خانوادگی فرزندان را به اسم خانوادگی زن ملحق کنند به یک برا بری دست می یابند!البته در برخی گروههای افراطی فیمینیسم حالت اعتراض و انزجار نسبت به مردان هم وجود دارد از این رو است که متاسفانه حالتهای بیمار گونه ای در بدنه جنبش فیمینیسم در غرب پدیدار گشته است که واقعا مایه تاسف است .

طرفداران جنبش فیمینیسم از سقط جنین که مخالف باورها و ارزشهای کلیسای کاتولیک است طرفداری می کنند و همچنین از همجنس بازی زنان حمایت می کنند .

ارتباط هواداران این جنبش با مذهب و دیانت مسیحی در غرب کاملا سلبی و منفی است و اصولا یکی از فعالیتهای اصلی کلیسای کاتولیک و واتیکان عبارت از نفی ورود هر گونه ادعا و خواسته جنبش فیمینیسم می باشد. هواداران این جنبش هیچ گونه احترام و شانی برای خانواده و رسومات مذهبی در خصوص زن و خانواده قائل نیستند . (65)

 

 
  انواع فیمینیسم

 

 

 

 

 

فیمینیسم انواع و اقسام گوناگونی دارد که تابع نگرش به باوردارندگان این جنبش است . دیدگاههای این گروهها درباره جامعه ایده آل و چگونگی تغییر یک جامعه با یکدیگر متفاوت است در اینجا از سه نوع فیمینیسم یعنی برابری خواهان لیبرال ، مارکسیست و رادیکال یاد خواهیم کرد .(66)

 

 

 

 
  برابری خواهان لیبرال

 

 

 

 

فیمینیستهای لیبرال معتقد هستند که زنان باید کاملا با مردان برابر باشند آنها در این راستا اصلاحات داخل سیستمی را پیشنهاد می کنند .این گروه دارای اهرمها و سازمانهایی هستند که در راستای این هدف تلاش می کنند .در این ارتباط

 می توان از سازمان ملی زنان ( N.O.W)یاد کرد .عقیده بر این است که اساسا جامعه ی آمریکا بر اساس اصول خوبی چون عدالت گستری و آزادی استوار شده است ، لیکن این اصول هنوز به طور کامل در مورد زنان اعمال نمی شود . برخی بر این باورند که مساعی لیبرالیستی این اشخاص نتیجه داده است و بسیاری از اصلاحات فرهنگی خوب در دهه ی گذشته به خاطر اعضای فعال این جنبش بوده است .(66)

 

 
  برابری خواهان مارکسیست

 

 

 

 

فیمینیست های سوسیالیست بر این باورند که تحلیل اشخاص لیبرال از مشکلات زنان سطحی بوده و به عمق مسائل

 نمی پردازند . مارکسیستها سرکوبی زنان را نوعی استبداد می دانند که ریشه در فاصله طبقاتی انسانها و دو سیستم سرمایه داری دارد .  این گروه مدعی هستند که عدم برابری دریافت حقوقی دو جنس منافع سرمایه داری را تضمین می کند . کلام آخر اینکه بر اساس اعتقادات فیمینیستهای سوسیالیست وضعیت زنان بهبود نمی یابد مگر آنکه مفهوم خصوصی دستخوش دگرگونیهای وسیعی گردد.(66)

 

 
  برابری خواهان رادیکال

 

 

 

 

فیمینیست دوآتشه ای چون FIRE STONE تحلیل برابر خواهی سوسیالیست را نیز پیش افتاده و سطحی دانسته و معتقد است که سرکوب زنان در هر سیستمی ممکن است .جالب اینجا است که رویکرد این گروه رویکردی بیولوژیکی است این گروه مدعی است که تفاوتهای زنان و مردان ریشه در اختلافات بیولوژیکی دارد دلیلشان این است که بچه زایی عامل اصلی مشکلات زنان می باشد این عامل سبب شده است که زنان جهت بزرگ شدن بچه های خویش به مردان وابسته گشته و به همین دلیل به حاشیه رانده شده و فرودست شوند.این گروه جهت خلاصی از این حقارت، شدیدا دست به دامن تکنولوژی شده و میل قلبیشان این است که زمانی بچه های آزمایشگاهی و علمی جایگزین نقش بچه زایی زن شوند. برای اینکه وضعیت زنان ارتقا یابد، این گروه معتقد هستند که باید شرایط بیولوژیکی و اجتماعی زنان کاملا دگرگون گردد. در بین این گروهها خرده گروههایی یافت می شوند که به مادر محوری معتقد هستند این اشخاص باور دارند که بچه های آزمایشگاهی مشکلات زنان را برطرف نکرده بلکه سبب تشدید آن می شوند.

نکته قابل تامل این است که کارآمدی دیدگاه زنان لیبرال بیشتر می باشد زیرا این گروه به تدریج ایده آلهی زندگی خویش را به نهادهای مسوول القاء می کنند . (66)

 

ساختار اجتما عی جنسیت

نظریه پردازان فیمینیسم مسئله جنسیت را یک واقعیت بیولوژیکی ندانسته بلکه آن را پدیده ای می دانند که به واسطه اجتماع شکل می گیرد.موضوع اصلی ساخت گرایی این است که حتی دانشمندان واقعیت آن را کشف نکرده بلکه به ساخت آن

می پردازند بر اساس رویکرد ساخت گرایی اجتماعی، ما مستقیما واقعیت را تجربه نمی کنیم بلکه در عوض فعالانه، مفاهیمی برای وقایع محیطی می سازیم که بر اساس تجارب قبلی و پیش انگاشتهای ما می باشد این رویکرد شباهت زیادی به تئوری طرح واره ای دارد این در حالی لست که در فرهنگهایی چون  ZUNI و SIOUX مقوله دیگری به نام BERDACHE وجود دارد که جنسیت  اساس اجتماعی دارد. مثلا سفید پوستان معتقدند که زنان بعد از زایمان خسته می شوند این در حالی است که در برخی از فرهنگها به مفهوم زائو نمایی پدر عقیده دارند. به عبارت دیگر طوری به مساله زایمان می نگرند که گویی وضع حمل کننده جنس مذکر می باشد . به مجرد اینکه نوزاد پا به عرصه حیات می گذارد زنی که زایمان کرده  نوزاد را در اختیار پدرش گذاشته تا چندین روز استراحت کند این در حالی است که خودش به فعالیتهای سابقش برمی گردد .

روانشناسان فیمینیسم معتقد هستند که نه تنها جنیست یک متغیر شخصی است در عین حال نیز یک متغیر متحرک نیز می باشد زمانی که ادعا می شود جنسیت یک متغیر شخصی است منظور این است که جنسیت شاخص فرد است .این امر شخص را به مطالعه تفاوتهای جنسیتی رهنمون می کند. منظور از متغیر محرک این است که دیگران به واسطه این امر در برابر شخص واکنش نشان می دهند. با این تفاسیر مطالعه موضوع جنسیت می تواند بسیار راهگشا باشد .(66)

 

 
  ارزیا بی تئوریهای فیمینیستی

 

 

 

 

بسیاری از گروههای محافظه کار و راست جدید شدیدا به دیدگاههای فیمینیستها خرده گرفتنداند. این اشخاص عقیده دارند نقش و جایگاه زنان ریشه در ایدئولوژی آنان داشته است به وسیله خداوند مقدر شده است پس براین اساس کاملا طبیعی می باشد. در خاتمه جا دارد که به این مطلب اشاره شود که بسیاری از دیدگاههای فیمینیستها به دشواری با موازین علمی فعلی سازگاری دارد و باید این گروهها برای اثبات دیدگاههای خویش تلاش بیشتری کنند. (67)

 

 

 

 

 
  اسلام و نظام مرد سالاری در نگاه روشنفکران

 

 

 

 

به اعتقاد روشنفکران استقرار فرهنگ پدرسالار و نگرش مرد سالارانه در جامعه ایرانی عمده ترین عامل وجودی ساختار تبعیض آمیز و نابرابر فرهنگی اجتماعی علیه زنان است .

چنانکه یکی از روشنفکران سیطره نگرش مرد سالاری و عادت مردان بر مالکیت نسبت به زنان را از مشکلات عمده زنان دانسته و معتقد است که این نگرش به سادگی متحول نمی شود . یکی از روشنفکران لائیک در گفتگو با یکی از نشریات اپوزیسیون خارج از کشور نظام مرد سالار را چنین توضیح می دهد : (( نظام مرد سالار نوعی سازمان اجتماعی است که در آن اعمال قدرت خانگی و سیاسی در دست مردان است. از مظاهر این نظام، نظام برتری جنس مذکر در مقابل قوانین و نظارات اجتماعی است. در چنین نظامی زن در قیومت دائمی مرد است. زن برای زایش و پایش کودکان و برآوردن نیازهای عاطفی مرد و مرد برای کسب و کار و امرار معاش و نگهبانی و سرپرستی از زن و فرزندان آفریده شده است . در جایی دیگر نیز گفته است : اسلام بنیاد گرا با اعتقاد به برتری مرد به زن از نظر قوای جسمانی و مغزی همچون قوانین دوران جاهلیت نقش زن را محدود به مادر بودن می کند و ناقص العقل می شناسدش.))

اگر این سخن اشاره به تفا.وتهای حقوقی داشته باشد که در اسلام متناسب با ویژگیهای جسمی و روحی زن و مرد مقرر شده است می توان گفت این نظام حقوقی با سنن انسانی برابر زنان ناسازگار نبوده و اتلاق مرد سالاری بر آن روا نیست.

امروزه در دنیای غرب نیر به رغم شعارهایی که در باره برابری زن و مرد داده شده و به ظاهر هیچ منع قانونی در آن وجود ندارد . در متن جامعه غرب نیز هنور از برابری زنان و مردان در عرصه سیاست و اقتصاد خبری نیست و موانع اجتماعی و فرهنگی همچنان باقی است .

به نظر یکی دیگر از روشنفکران لائیک در نظام سنتی زنان دارای هویت مستقل و دارای پایگاه فردی نیستند بلکه به عنوان همسران ، مادران ، دختران مطرح هستند یعنی پایگاه اجتماعی ایشان در وابستگی به مردان معنا پیدا می کند . دختران هویت خود را نه از طریق فعالیتها و تواناییهای فردی بلکه از طریق ازدواج و تشکیل خانواده و ایفای نقش همسری و مادری کسب می کنند. (68)

 

 

 
  زن و مشارکت سیاسی در دنیای غرب و ایران

 

 

 

 

 در دنیای غرب حضور خانم مارگارت به مدت 11 سال در راس دولت انگلیس علامت بارزی از همین مشارکت وانمود می شود و ظاهر امر این است که نمی توان این ادعا را رد کرد که در دنیای غرب زنان می توانند به والاترین مناصب سیاسی دست پیدا کنند . اما باید دانست همه دنیای غرب این آزادی عمل را برای زنان قائل نیست و مثلا در خود آمریکا که در حال حاضر 43 رئیس جمهور داشته است نمی توان یک مورد را سراغ گرفت که یک زن حتی به مرحله نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری دست یابد چه برسد به اینکه به  عنوان رئیس جمهور برگزیده شود . این موضوع درباره اکثر کشورهای غربی صدق می کند . این مسئله می تواند حالتی از وجود تبعیض جنسیتی در تصدی مناصب و پستها باشد .

با این وجود نمی توان این واقعیت را منکر شد که سطح و درجه مشارکت سیاسی زنان در غرب در دایره ی وسیع تری نسبت به آنچه که در جوامع جهان سوم می گذرد انجام می گیرد و از این حیث زنان در دنیای غرب توانستند زودتر از سایر جوامع به آزادیهای بیشتری در زمینه برخورداری از حق رای و شرکت در انتخابات نایل آیند و این درحالی است که در برخی از کشورهای جهان سوم به ویژه در کشورهای اسلامی به زنان حتی حق رای و شرکت در انتخابات داده نشده و از این جهت این کشورها شان و موقعیتی برای مشارکت سیاسی زنان قائل نیستند . اما واقعیت این است که برای ارزیابی مشارکت زنان و قائل شدن حق برای نیمی از پیکره جامعه برای شرکت موثر و کارامد در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی در کشورمان هیچ نیازی نیست که دنیای غرب به عنوان مثال در نظر گرفته شود زیرا اسلام به عنوان دینی جهان شمول، هیچگاه از وضعیت زن در جامعه غفلت نورزیده و برای وی شان و منزلت ویژه ای قائل شده است  و این شان در وضع و تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به صورت جالبی متبلور شده است . مثلا در بند 14 قانون اساسی به تساوی بین مرد و زن تاکید کرده و دولت را مسوول تامین حقوق همه جانبه افراد جامعه اعم از مرد و زن و ... و تساوی عمومی در برابر قانون می داند . جالب اینکه حقوق همه جانبه ای که نسبت به تامین آنها در قانون اساسی پافشاری شده است عبارت است از: تضمین تحصیل آزاد برای همگان، صحه گذاری بر مشارکت برابر در عرصه های مختلف اقتصادی، اجتماعی و غرهنگی ، پرداختن به حقوق نژادی و قومی، حمایت از حق، تامین اجتماعی ، تضمین حق اشتغال و.... است . علاوه بر این براساس اصل 21 قانون دولت موظف است حقوق زن را در تمامی جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین کند و زمینه های مساعد برای رشد شخصیت زن و مقام مادی ومعنوی او را فراهم آورد . این دو اصل به خوبی روشن می کند که زنان در ایران دارای آزادی عمل کامل برای برخوردرای از حق مشارکت برابر در تمام عرصه های فرهنگی، هنری و سیاسی و .... می باشند.

امروزه وضعیتی که زنان در کشورمان دارند حاکی از آن است که هیچ عرصه ای باقی نمانده است که آنها نقش و سهمی پویا و فعال در آن نداشته باشند در انتخابات مختلف زنان با آراء خویش نقش آفرینی کرده و طبعا رأی آنان در رقم خوردن بسیاری از معادلات موثر بوده و قانون اساسی بر حق رای زنان به عنوان عرصه ای برابر با رای مردان تاکید کرده و زنان در تجربه اولین حق رای  در بعد از انقلاب در همه پرسی جمهوری اسلامی شرکت کرده و نقش قاطعی را در تاسیس کیان جمهوری اسلامی ایران ایفا کردند و این در حالی بود که محافل بیگانه و بدخوا ه تا قبل از آن چنین تبلیغ می کردند که با سرنگونی رژیم شاه و برقراری حکومت اسلامی زنان در کنج خانه ها محبوس شده و از کلیه حقوق محروم خواهند ماند. در ساخت سیاسی نیز پیشرفت زنان اگرچه کافی نبود ولی سیر منظم و چشمگیری را طی کرد.محدودیتها و موانع سنتی در قبال پیشرفت زنان از میان برداشته شد و می توان گفت که نظام به ارزش و پویایی حضور زنان در کلیه عرصه های سیاسی و فرهنگی به عنوان راهی برای سهیم کردن آنان در تعیین چشم اندازها و آفاق حرکت علمی و فرهنگی و سیاسی کشور پی برد. (69)

 

 
  زن ایرانی و مشکلات او پس از انقلاب

 

 

 

 

به یقین طی 20 سال و اندی زن ایرانی تجربه ای از سر گذرانده که در تاریخ حیات سیاسی کشور ما بی سابقه بوده است .زنان ما خواستار خلعت ملوکانه نیستند بلکه حق طبیعی خود را میخواهند و برای آن تلاش میکنند .

از آنجا که زنان ایران بار یک  تاریخ 200ساله را به دوش میکشند، برای بهبود وضعیت زنان در جامعه یک کار فرهنگی دراز مدت لازم است . با مروری بر تاریخ 200ساله ایران از زمان مشروطه تا امروز می توان گفت که مشروطیت دورانی است که زن به سبب ناآگاهی ازحقوق خود چیزی نخواست و کسی چیزی به او نداد .

در دوران پهلوی اول و دوم نیز حقوق اساسی و قوانین خانواده از بالا واز سوی هرم قدرت بدون اینکه زن بخواهد به عنوان عطیه ملوکانه به او اهدا شد ، اما با توجه به این اصل که حقوق ناخواسته زیر پا گذاشته خواهد شد ، هیچ تغییری در وضعیت زنان ایرانی به وجود نیامد زیرا آنان باید خود بخواهند و بدانند چه را و چه قدر میخواهند .بعد از انقلاب سازمان دولت خصلت مذهبی گرفت ؛سیاستمداران ایران بسیج توده ای را به جای تشکیلات مدنی منسجم مورد تایید و تشویق قرار دادند و بسیج توده ای عامل احیای سنت های به ظاهر مرد سالارانه در عرصه ی جامعه و صحنه ی سیا ست شد .

به گفته ی اولین ناشر زن ایرانی : (( کار نشر برای من در دورانی بود که زنان اوضاع نابسامانی را میگذراندند . جنگ ایران و عراق عاملی برای سرپوش نهادن بر شکاف های اجتماعی بود و با آغاز جنگ نغمه مرد سالاری در ایران دمیده شد.)) .وی با مروری بر محتوا و تصاویر کتاب های درسی دانش آموزان داشتن سهم  بیشتر مردان در تصاویر اسامی و به دست داشتن شغل ها و نقش های کلیدی در داستانهای این کتابها را مورد انتقاد قرار داد و اعلام کرد در این کتاب ها 18درصد اسامی مربوط به دختران و 82 درصد مربوط به پسران است و از این مجموعه تصاویر نیز 16 درصد مربوط به دخترا ن است و 84 درصد به پسران اختصاص دارد . وی این امررا ایزوله کردن شکاف جنسیتی در کتاب های درسی دانست و چنین گفت : ((وجود و حضور زنان عین حقیقت و واقعیت جامعه ایرانی است . سرگذشت زنان سرزمین ما تداوم تلخ انسان ایرانی است که سر درد دل تاریخ چند هزار ساله دارد .خواسته های زنان کفه مقابل مسوو لیت است نه بیشتر از آن .))

البته فعالیت های جنبش زنان در ایران باید آرام پیش برود چون مخاطب این فعالیت ها مردم هستند و مردم باید برای این تغییرات آماده شوند .زنان در بسیاری از خانواده ها استقلال اقتصادی ندارند و برای مراجعه ی قانو نی با خشونت همسرانشان اولین سوالی که مطرح میشود این است که به کجا بروم ؟

بخشی دیگر از مشکلات زنان در ایران به خاطرنبود ارتباط جمعی بین آنهاست و باید دانست که نمی توان مانع آگاهی زنان شد. وقتی بحث حقوق زنان در حیطه خانواده را جستجو کنیم در نهایت به این نتیجه میرسیم که خانواده ای که حقوق بشر اسنادش را ترسیم کرده با چارچوب خانواده هایی که در ذهن بسیاری از ما ترسیم شده است متفاوت است . وقتی از حقوق زنان در چارچوب حقوق بشر سخن گفته میشود، بنیادی ترین اصل حقوق بشر یعنی اصل برابری تمام انسان ها صرف نظر از نژاد ،مذهب ، رنگ و جنسیت عنوان میشود . در 7 سال گذشته جز تغییراتی در عسر و حرج بالا رفتن سن حضانت تا 7 سالگی و محاسبه مهریه به نرخ روز اتفاق چندانی رخ نداده ، اما تغییرات اجتماعی پر شتاب تر عمل کرده و ساخنار اجتماعی ایران به شکلی سریع از ساختار حقوقی فاصله گرفته است. البته بحث حقوق زنان از فیمینیسم جداست و این دو مقوله جدا از هم هستند و بحث حقوق زنان ایران بخشی از فر آیند دموکراتیزاسیون است.(70)

 

تاثیر منفی رسانه های غربی بر احقاق حقوق زنان در ایران

خانم باربارا گری در مورد مقام زن در ایران طی سفری میگوید: (( من پیش از سفر به ایران برداشت های نادرستی درباره این کشور داشتم که عمده آن به دلیل تاثیرات منفی رسانه های غربی بود . پیش ا ز سفر به ایران دوستانم میگفتند سفر به آنجا برای زن کار بسیار خطرناکی است و بسیاری از آنها با تعجب به گفته هایم درباره سفر به ایران گوش میکردند و خود من هم تصور یک سفر پر مخاطره و مواجهه با انواع خطرات را در سر داشتم .

به محض ورود به ایران تمام این تصورات در یک لحظه دود شد و به هوا رفت . تصور میکردم به عنوان یک زن با ناملایمات زیادی در ایران روبرو خواهم شد ، در حالی که پس از ورود باور کردم تمام این ذهنیات باطل و پوچ است و متاثر از تصویر های سیاهی است که بسیاری از رسانه ها در طول سال های زیاد برایمان از ایران تصویر کرده اند .

تصور من این بود که زنان در ایران از  هیچ حقی بر خوردار نیستند و همانند دوران رنسانس و انگیزیسیون ، زنها اسیر و

 برده اند در حالی که واقعیت اساسا مخالف با این باور بود .

 زن های ایرانی متمدن ، فرهیخته و بسیار کار آمد اند که در بسیاری از عرصه ها حضوری بارز دارند . خود من با چند خانم ایرانی فعال در عرصه های اجتماعی صحبت کردم برایم بسیار جالب بود که زنان ایرانی در دوران بعد از انقلاب و برقراری جمهوری اسلامی حتی بیشتر از همتایان اروپایی به دانشگاه میروند و تحصیلات عالیه دارند . بسیاری از خانم های ایرانی در دانشگاه ها فعالیت میکنند ، تدریس می کنند و مناصب عالیه دارند .

به عنوان فردی تحصیل کرده این زنان را ستایش می کنم وقصد دارم در این زمینه تحقیقات گسترده ای را شروع کنم و واقعیت را برای دنیای غرب بازگو کنم .

واقعا احساس تاسف میکنم که چگونه رسانه های ما توانسته اند با دروغ پردازی و خیال پردازی این همه ذهن مارا نسبت به سایر مردم و ملل خدشه دار کرده و بجای بیان حقایق برای ما داستان های بی سر و ته وهزار و یک شب میگویند .

 بسیاری از رسانه ها تنها با الهام گرفتن  از سیاسی پردازی ها و به قصد مخالفت با انقلاب اسلامی و حکومت ایران موقعیت زنان را دور از شان انسانی به تصویر میکشند، درحالی که فقط با مقایسه تصاویر و عکس های دو برهه تاریخی پیش از انقلاب و بعد از انقلاب پیشرفت های انسانی ، علمی و اجتماعی زنان ایران را در دوران پس از انقلاب میتوان شاهد بود .

برای من بسیار جالب بود که زنان ایرانی بعد از انقلاب بیش ازهمه زنان جهان به تحصیلات و فعالیت در محیط اجتماعی تمایل نشان میدهند در حالی که در غرب عنوان میشود زنان ایرانی از تمامی حقوق محرومند.

زنان ایرانی به راحتی رأی میدهند و مشارکت سیاسی دارند ، انتخاب میشوند و پست های بالای اجتماعی و سیاسی را اشغال میکنند ، در حالی که سایر همتایانشان در کشورهای همسایه از حد اقل حقوق اجتماعی محرومند.

 شاید تجربه بیست و چند ساله نگرش متفاوت به زنان ، تجربه ای بسیار موفق برای همه زنان در سراسرجهان باشد و جادارد این نمونه به عنوان تجربه ای عملیاتی در سراسر جهان و از سوی علمای علم بررسی شود.))  (71)

 

 

 

آموختن علم توسط زن از نظر اسلام

از نظر علم آموزی از دو جهت حضور زن ضروری می نماید :

تحصیل علم و آنچه که مربوط به حیات معنوی و انسانی است ؛ این تحصیل از نظر دین بر هر زن و مرد مسلمان واجب است . خداوند در قرآن و معصومین در سخنانشان بارها حرکت به سمت آخرت را به ما تذکر داده اند و دستور فر موده اندکه این حرکت را نباید فراموش کرد و آن را مهمترین حرکت یک انسان در زندگی انسان معرفی کرده اند . این حرکت ، حرکت به سوی ابدیت است که نوع زندگی ابدی بستگی به نوع استعدادهای انسان در دنیا دارد چرا که دنیا گشت گاه آخرت است و از آنجا که هیچ حرکتی بدون آگاهی به به نتیجه مطلوب نخواهد رسید بر هر زن و مردی لازم است مقداری از وقت خود را صرف یادگیری امور  معنوی و دینی اش نمایدتا حرکتش به سوی ابدیت دروهله اول کور کورانه و نا موفق نباشد و در ثانی از زندگی انسانی و الهی جدا نگردد.

تحصیل علوم غیر دینی ؛ یعنی علومی که مربوط به زندگی مادی انسانی ، جدای از هر عقیده و مکتب است .حتی اگر از تحصیل معارف الهی هم صرف نظر کنیم و به زن به عنوان یک غیر مسلمان هم که بنگریم باز او ناچار است برای تحصیل علوم دیگر که یادگیری آنها توسط خانم ها ضروری به نظر میرسد مقدای از وقت خود را در اجتماع و خارج از خانواده بگذراند ، مثل علم پزشکی با گرایشهای مختلف آن ودیگر علوم که بهتر است زنان به طور جداگانه به تعلیم وتعلم آنها اقدام کنند .

آنچه که مسلم است معالجه ویا تعلیم زنها توسط پزشک ومعلم زن مزایا و محاسنی دارد که بر هیچ انسان عاقل و فهیمی پوشیده نیست و چیزی که بر همگان آشکار است این است که دنیای امروز برای پیشرفت نیاز مبرمی به کمکهای زن دارد .   (72)

تصدی مشاغل توسط زنها

تصدی بعضی از شغلها و اشتغال به بعضی حرفه ها از سوی زنان لازم به نظر میرسد مانند : طبابت ،پرستاری و سایر خدماتی که مربوط به خانمها می شود و اغلب برای این موارد هم زنان ناچارند در اجتماع حضور یابند و شکی نیست که ارایه ی این خدمات از سوی خانم ها برای خانم های دیگر بسیار بهتر از ارایه ی آن توسط مردهاست .

 

 

 
  حضور زن مسلمان در عرصه های سیاسی

 

 

 

 

 

زنان مسلمان به عنوان نیمی از پیکر جامعه باید در مسایل سیاسی دخالت داشته باشند ودرتعیین سرنوشت اجتماعی و سیاسی خود شرکت کنند و به فرموده امام خمینی(( زن باید در مقررات اساسی مملکت شرکت کند ))

به هر حال ما معتقدیم که حفظ حجاب کمک بسیار خوبی برای انجام دادن این وظایف میباشد و اغلب هم برای این موارد زنان ناچارند در اجتماع حضور یابند وشکی در این نیست که حجاب زن را از خطرات والوده شدن به مفاسد گوناگون دور نگه خواهد داشت و به ترقی او در  وظایف ومسوولیتهای ذکر شده کمک شایانی خواهد کرد.

تجربه حضور فعال وموثر زنان مستمان باحجاب در تاریخ 18ساله انقلاب اسلامی شاهد خوبی بر این مدعاست .

امیدواریم زنان ما با پیروی از احکام حیات بخش اسلام روز به روز درزمینه های فردی و اجتماعی ترقی و تعالی یابند و الگوی خوبی برای تمام زنان عالم گردند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

حقوق زن در قانون اساسی ایران

قانون اساسی ایران در دیباچه خود، منزلت والایی برای زنان قایل شده و اعلام میدارد : (( زنان به خاطر ستم بیشتری که تاکنون متحمل شده اند ، استیفای حقوق آنان بیشتر خواهد بود.))و بر اساس اصل 21 قانون اساسی دولت موظف است حقوق زن را در تمام جهات با رعایت موازین اسلامی تضمین نماید و برای ایجاد زمینه مساعد برای رشد شخصیت و احیا ی حقوق مادی و معنوی او تدابیر لازم را اتخاذ کند ، از سوی دیگر منزلت برابر زن و مرد در قانون اساسی مورد توجه قرار گرفته و مطابق بند 14 از اصل 3 دولت موظف به تامین حقوق همه جانبه ی ا و و تساوی عموم در برابر قانون شده است . با این حال برخی ا ز روشنفکران می پندارند که بر سر راه تحقق این قوانین تنگناهایی وجود دارد، زیرا این برا بری اصولی که بارها مورد تایید قانون اسا سی قرار گرفته است در چارچوب موازین اسلامی طراحی شده است . البته نظام ایران نسبت به تمایزات حقوقی خاصی که قوانین اسلامی بین زن و مرد قایل شده است متعهد و وفادار بوده و قوانین داخلی نمی توانند منصرف ا ز آن تدوین و تصویب و اجرا بشوند.(73)

 

 

 

 

نتيجه گيري  

 

 

 

 

ما در اين تحقيق به نتايج نه چندان خوشايندي رسيديم . فهميديم كه از ابتدا تا كنون توسط مردان در حق زنان اجحاف شده است و هيچ گاه زنان نتوانسته اند حق خود را از مردان بگيرند .

ما در اين تحقيق به اين نتيجه دست يافتيم كه اكثر مردان زن را موجودي يك بعدي
 مي دانند ، موجودي كه حق ندارد سرنوشت خود را تعيين كند و مردا ن بايد نگهبان و رئيس او باشند و بر او تسلط داشته باشند و متوجه شديم زنان نيز در اين امر مردان را ياري كرده اند ، اما نفهميديم

 چرا ؟

شايد به اين دليل كه ما زنان و دختران را اينگونه تربيت كرده اند كه هميشه از حقوق خود بگذريم و موجودي مهربان باشيم كه فقط گذشت و ايثار مي كند و تنها وظيفه ي او
 بر آورده كردن نيازهاي مردان است و خود هيچ نياز و هيچ حقي ندارد .

شايداین  سخنان به نظر شما يك  طرفه باشد ولي به نظر من اين سخنان، حقيقت محض است و بس !و تنها پيام  براي زنان و دختران اين كره خاكي اين است كه ارزش هاي خود را درك كنند و در صدد به دست آوردن حقوق از دست رفته خود باشند و به اين نكته توجه داشته باشند كه :

 

       
  خواستن، توانستن است
 
    پيشنهادات

 

 

 

 

 

 

 

 

امیدوارم این تحقیق برای همه خوانندگان مفید واقع شود مخصوصا زنان و دختران .

 زنان و دخترانی که باید بدانند مانند همه مردها و پسرها حق و حقوقی دارند و باید به پاخیزند و با

منطق و استدلال حق خود را  بگیرند.

روش منطقی این نیست که با جلوه نمایی و خود آرایی دلربایی کنند ودر عالم رویا خود را فردی موفق بدانند . بلکه باید سعی کنند با کسب علم و اعتماد به نفس قابلیتها و تواناییهای خویش را به همگان آشکار سازند و بر تمام مرد هایی که چشم بر تواناییهای جنس مخالف بسته اند و فقط خود و همجنس های خویش را می بینند نشان دهند که زنان علاوه بر ظاهر زیبای خویش ، سیرتی زیبا و افکاری منطقی دارند که در صورتی که به آنها میدان داده شود میتوانند جهان را بهتراز آنگونه که هست بسازند .

پس بیاییدما همه زنان و دختران خویش را باور کنیم و نشان دهیم مردان هیچ برتری نسبت به ما ندارند .

بیایید کره زمین را برای زنان امن کنبم ، نه آنگونه که مردان آنرا امن کرده اند و در اين راه كساني هم كه داعيه دفاع از حقوق زنان را دارندبه ياري بطلبيم تا همه انسان ها بدون توجه به جنسیتشان

  زندگی ای سالم و سودمند داشته باشند.

به امید آنروز!


 

پی نوشت  

 

1-                  زن ، 21 مجموعه آثار دکتر علی شریعتی ،ف انتشارات چاپبخش ، صفحات 211 تا 213

2-                  مقام دختران در اسلام ، احمد دهقان ، انتشارات لاهیجی ، صفحات 15 تا 17

3-                  مقام دختران در اسلام ، احمد دهقان ، انتشارات لاهیجی ، صفحات 12 تا 13

4-                  زنان به نام تاریخ ایران ، کامیاب خلیلی ، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان ، صفحات 15 تا 16

5-                  مقام دختران در اسلام ، احمد دهقان ، انتشارات لاهیجی ، صفحات 19 تا 20 . بهشت جوانان ، اسد الله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر ، صفحه 43

6-                  مقام دختران در اسلام ، احمد دهقان ، انتشارات لاهیجی ، صفحات 17 تا 18 . . بهشت جوانان ، اسد الله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر ، صفحه 36

7-                  مقام دختران در اسلام ، احمد دهقان ، انتشارات لاهیجی ، صفحات 18 تا 19

8-                  مقام دختران در اسلام ، احمد دهقان ، انتشارات لاهیجی ، صفحات 20 تا 22 . بهشست جوانان ، اسدالله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر ، صفحه 40

9-                  مقام دختران در اسلام ، احمد دهقان ، انتشارات لاهیجی ، صفحات 22

10-مقام دختران در اسلام ، احمد دهقان ، انتشارات لاهیجی ، صفحات 22 و 23.  بهشت جوانان ،اسد الله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر صفحه 36 و 37

11- بهشت جوانان ،اسد الله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر صفحه 38

12- بهشت جوانان ،اسد الله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر صفحه39

13- بهشت جوانان ،اسد الله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر صفحه 44

14- زنان و دختران باهوش هرگز تسلیم نمی شوند ، اوته ارهارت ، مترجم منیره یدالله وند ، انتشارات گفتمان خلاق ، صفحه 18

15- همان منبع ، صفحه 23 و 24

16-همان منبع ، صفحه 71

17- همان منبع، صفحه 72

18- همان منبع، صفحه 73

19- همان منبع، صفحه 91

20- همان منبع، صفحه 110

21- همان منبع، صفحات 153 و 154

22همان منبع ، صفحه 146 و 147

23- همان منبع، صفحه 52

24- همان منبع، صفحه 98 و 99

25- همان منبع، صفحه 147 و 148

26- همان منبع، صفحه 149

27-  بهشت جوانان ،اسد الله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر صفحه 237

28-                            همان منبع ص 233

29- همان منبع ص243 و283

30-                              همان منبع ص287

31-                              همان منبع ص284

33-  بهشت جوانان ،اسد الله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر صفحه284

 34-  بهشت جوانان ،اسد الله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر صفحه285

35-  بهشت جوانان ،اسد الله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر صفحه287

 36- بهشت جوانان ،اسد الله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر صفحه287

37- بهشت جوانان ،اسد الله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر صفحه227

38- بهشت جوانان ،اسد الله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر صفحات 263 تا 266[1]

39- زن در نگاه روشنفکران ، زهرا تشکری ، انتشارت مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران تحقیقات ، صفحات 113 و 114

40 – ارایش ، مد و بهره کشی از زنان ، مترجم  افشین مقصودی ، صفحات 45 و 46

41- ارایش ، مد و بهره کشی از زنان ، مترجم افشین مقصودی ، صفحات 42 و 26

42- مساله حجاب ، استاد مطهری ، انتشارات گلپاک ، صفحات 34 و 35 . زن در گستره اجتماع ،عبد الله جاسبی 57 تا 70

43- - زنان و دختران باهوش هرگز تسلیم نمی شوند ، اوته ارهارت ، مترجم منیره یدالله وند ، انتشارات گفتمان خلاق ، صفحه 145

44- مجله خانواده سبز ، شماره 15 بهمن 1382 ، صفحه اجتماعی

45- جنگ علیه زنان ، ماتین فرنچ ، مترجم توران دخت تمدن ، انتشارات علمی ، صفحات 53 تا 73

46- جنگ علیه زنان ، ماتین فرنچ ، مترجم توران دخت تمدن ، انتشارات علمی ، صفحات 81 تا 47- جنگ علیه زنان ، ماتین فرنچ ، مترجم توران دخت تمدن ، انتشارات علمی ، صفحات 217 تا

48- جنگ علیه زنان ، ماتین فرنچ ، مترجم توران دخت تمدن ، انتشارات علمی ، صفحات 266 تا

49- نظام حقوق زن در  اسلام ، استاد مطهری ، انتشارات صدرا ،صفحه 25

50- زن در عرفان ، دکتر علی شریعتی ، انتشارات سروش ، صفحه243

51- زن در آیینه جلال و جمال ، سیما زمانی ، انتشارات نیت ، صفحه 208

52- زن در عرفان ، دکتر علی شریعتی ، انتشارات سروش ، صفحه295

53- زن در عرفان ، دکتر علی شریعتی ، انتشارات سروش ، صفحه 243

54-                                        زن در آیینه جلال و جمال ، سیما زمانی ، انتشارات نیت ، صفحه 41

55-                                       زن در عرفان ، دکتر علی شریعتی ، انتشارات سروش ، صفحه 193

56-                                       زن در عرفان ، دکتر علی شریعتی ، انتشارات سروش ، صفحه 225

57-                                       زن در عرفان ، دکتر علی شریعتی ، انتشارات سروش ، صفحه 207

58-                                       غررالحکم ، فصل 37 ، روایت 5

59-                                       سخنان استاد مطهری

60-                                       سخنان امام خمینی

61-                                       پیامبر اکرم ، اصول کافی ،جلد 6 ، صفحه

62-                                       بهشت جوانان ،اسد الله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر صفحه37

63-                                       بهشت جوانان ،اسد الله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر صفحه 47

64-                                       نظام حقوق زن در اسلام ف استاد مطهری ، انتشارات صدرا ، صفحات 14 تا 22

65-                                       زن در گستره اجتماع ، عبدالله جاسبی ، صفحات 103 تا 107

66-                                       روانشناسی زنان ، ژانت هاید ، مترجم بهزاد رحمتی انتشارات لادن ، صفحات 64 تا 69

67-                                       روانشناسی زنان ، ژانت هاید ، مترجم بهزاد رحمتی انتشارات لادن ، صفحات 64 تا 69

68-                                       روانشناسی زنان ، ژانت هاید ، مترجم بهزاد رحمتی انتشارات لادن ، صفحات 64 تا 69

69- زن در نگاه روشنفکران ، زهرا تشکری ، انتشارت مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران تحقیقات ، صفحات 96 تا 114 

69-                                       زن در گستره اجتماع ، عبدالله جاسبی ، صفحات 57 تا 70

70-                                       خبر نامه ایسنا ، مبحث اجتماعی ، عنوان :خواسته های زنان کفه مقابل مسئولیت است نه بیشتر از آن

71-                                       روز نامه جام جم تاریخ 7 بهمن 1382 ، شماره 1072 ، نوشته بار بارا گری عضو هیات علمی دانشگاه پرینستون انگلیس

72-                                       در و صدف ، مهدی شجاعی ، انتشارات محیی ، صفحات 91 تا 95

73-                                       زن در نگاه روشنفکران ، زهرا تشکری ، انتشارات مرکز مدیریت حوره های علمیه خواهران و تحقیقات ، صفحات 149 تا 150

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع و مآخذ

1- زن، مجموعه ی آثار 21 از دکتر شریعتی، انتشارات چاپبخش

2- زن در گستره ی اجتماع، عبدالله جاسبی

3- روان شنا سی زنان، ژانت هاید، مترجم بهزاد رحمتی، انتشارات لادن

4- آرایش، مد و بهره کشی از زنان، افشین مقصودی

5- نظام حقوق زن در اسلام، استاد مطهری، انتشارات صدرا

6- مساله ی حجاب، استاد مطهری، انتشارات گل پاک

7- مجله ی خا نواده ی سبز، سر دبیر هرمز شجاعی مهر، صاحب امتیاز احمد اسماعیل تبار، تاریخ 15 بهمن 1382، صفحه ی اجتماعی

8- جنگ علیه زنان ،مار لین فرنچ ،مترجم تو ران دخت تمدن ،انتشارات علمی

9- مقام دختران در اسلام ،احمد دهقان، انتشارات لا هیجی

10- نامه ای به خواهرم، مهدی عدالتیان، انتشارات کتابخانه ی ملی ایران 

11- زن در عرفان ،دکتر علی شریعتی ،انتشارات سروش

12- زن در آیینه ی جلال و جمال،سیما زمانی،  انتشارات نیت

13- غررالحکم، فصل 37، مطرف بن مغریه، انتشارات صدیق

14- اصول کافی، جلد 6، علامه مجلسی

15- زن در نگاه رو شنفکران، زهرا تشکری، انتشارات مر کز مد یر یت حو زه های علمیه خوا هران و تحقیقات زنان

16- کتاب درٌ و صدف، مهدی شجاعی، انتشارات محیی

17- خبر نامه ی ایسنا، مبحث اجتماعی

18- روز نا مه ی جام جم، تاریخ 7 بهمن 1382، شما ره ی 1072

19- زنان بنام تاریخ ایران ،کامیاب خلیلی ،انتشارات رو شنگران و مطا لعات زنان

20- زنان و دختران باهوش هرگز تسلیم نمی شوند ، اوته ارهارت ،انتشارات گفتمان خلاق

21- بهشت جوانان ، اسد الله محمدی نیا ، انتشارات سبط اکبر

 22- روز نامه قدس ، تاریخ 14 اسفند



 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 06 اسفند 1393 ساعت: 15:18 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره ارث

بازديد: 2359

 

ارث (sussession)

(تشيع) در قانون مدني مواد 861 الي 949 راجع به بحث ارث مي باشد و همين طور قانوت امور جسمي مواد 225 الي 259 دراين خصوص صحبت نموده است.

طبق مذهب تشيع موجبات ارث دو امر است نسب و سبب.

اما طبقات وارث طبق قانون مدني شامل موارد ذيل مي باشد.

1-     پدر ومادر واولاد و اولاد اولاد.

2-     اجداد و برادر و خواهر و اولاد آن ها.

3-     اعمام و عمات و اخوال و خالات و اولاد آن ها.

وارثين طبقه بعد وقتي ارث مي برند كه از وارثين طبقه قبل كسي نباشد.

اما از جمله اشخاص كه طبق سبب ارث مي برند هر يك از زوجين است كه در حين فوت ديگري زنده باشد. طبق نفر دكتر كاتوزيان احتمال دارد منظور از آوردن قيد (از جمله ) در آغاز ماده 864 اين است كه زوجيت سبب منحصر ارث نباشد كه حاكم را مامور اداره تر كه بدون وارث كرده است. اما به نظر مي رسد حاكم را نتوان وارث شمرد و اختيار ؟ را در نرخي كه وارثي ندارد محدود به ثلث كرد علاوه بر زوجين- ضمان جريزه- ضمان امامت (حاكم) آزادي (در خصوص) بردگي هم وجود دارد كه ضمان جريره و آزادي اكنون كاربرد ندارد.

اگر در شخص واحد موجبات متعدده ارث جمع شود به جهت تمام آن موجبات ارث مي برد مگر اين كه بعضي از آن ها مانع ديگري باشد كه در اين صورت فقط از جهت عنوان بالغ مي برد.

(تركه بدون وارث)

در صورت نبودن وارث امر تركه راجع به حاكم است وحاكم مامور اداره تركه است مالك و وارث اما در صورتي كه متوفي براي اجراي وصيت خود وصي معين كرده باشند اداره تركه به وصي خود واگذار مي شود.

اما ارث به موت حقيقي يا موت فرض تحقق پيدا مي كند.

و مالكيت ورثه نسبت به تركه ستوني مستقر نمي شود مگر پس از اداء حقوق و ديوني كه به تركه ميت تعلق گرفته است.

و در واقع رد و قبول تركه به معني رد و قبول تصفيه آن است و در مالكيت اثر ندارد.

حقوق و ديون بر تركه

حقوق و ديوني كه بر تركه ميت تعلق مي گيرد و با تبديل از تقسيم آن ادا شود از قرار ذيل است.

1-     قيمت كفن ميت و حقوقي كه متعلق است به اعيان تركه مثل عيني كه متعلق رهن است.

2-     ديون و واجبات مالي متوفي

3-     وصاصايي ميت تا ثلث تركه بدون اجازه ورثه و زياده برثلث با اجازه آن ها

تو اين حقوق و ديون بايد به ترتيب پرداخت شود و مابقي اگر باشد بين وارث تقسيم گردد كه بطور مفصل در مواد 225 قانون امور حسبي ذكر شده و از حوصله اين تحقيق خارج مي باشد.

هر گاه ورثه نسبت به اعيان تركه معاملاتي نماينده مادام كه ديون متوفي پرداخت نشده است معاملات مزبور نافذ نبوده و ايان مي توانند آن را بر هم زنند.

و حكم عدم نفوذ ناظر به تصرفات ناقل از قبيل فروش و صلح ؟ است كه از وثيقه عمومي طلبكاران مي كاهد و شامل قرار دادهاي مربوط به اداره تركه مانند اجاره و تعمير نمي شود

تقسيم اموال غايب مفقود الاثر

اموال غايب مفقود الاثر تقسيم نمي شود مگر بعد از ثبوت فوت او يا انقضاء مدتي كه عادتا چنين شخصي زنده نمي ماند.

مدت فرض هم در حكمت فوت حقيقي است و اموال غايب بين وارثان تقسيم مي شود با اين تفاوت كه گر خلاف آن فرض اثبات .و غايب پيدا شود همه چيز به جاي خود باز مي گردد. و كساني كه اموال او را به عنوان وارث تصرف كرده اند بايد آن چه را كه از اعيان يا عوض و يا منافع اموال مزبور حين پيدا شدن غايب موجود مي باشد سترد دارند.

 

مجهول بودن تاريخ فوت

اگر تاريخ فوت اشخاصي كه از هم ارث مي بردند مجهول و تقدم وتاخير هيچ يك معلوم نباشد اشخاص مزبور از هم ارث نمي برند مگر آن كه موت به سبب غرق يا هدم واقع شود كه در اين صورت از هم ارث مي برند.

اگر اشخاصي كه بين ان ها توارث باشد بميرند و تاريخ فوت يكي از ان ها معلوم و ديگري از حيث تقدم و تاخر مجهول باشد فقط آن كه تاريخ فوتش مجهول است از آنها ديگري ارث مي برد.

 

زنده بودن در زمان فوت

شرط وراثت و ارث بردن ازمورث، زنده بودن در حين فوت مورث است و اگر محلي باشد در صورتي ارث مي برد كه نطفه او حين الموت منعقد بوده وزنده هم متولد شود اگر چه فورا بعد از تولد بميرد.

و با شك در حيات حين ولادت حكم وراثت نمي شود و در صورت اختلاف در زمان انعقاد نطفه امارات قانوني كه براي اثبات نسب مقررات رعايت خواهد شد.

نطفه اي منقعد شده محسوب است كه حمل ناشي از آن ظرف ده ماه از تاريخ فوت به دنيا آيد مگر آن ثابت شود از تاريخ آخرين نزديكي بيش از ده ماه گذشته است ). ج3 ص164 دكتر امامي

 

تقسيم تركه با وجود حمل

هر گاه در حين فوت مورثت حملي باشد كه اگر قابل وراثت متولد شد ( مانع از ارثت تمام يا بعضي از وراث ديگر مي شود ( تقسيم به عمل نمي آيد تا حال او معلوم شود و اگر حمل مانع از ارث هيچ يك از ساير وراث نباشد و آنها بخواهند تركه را تقسيم كنند بايد براي حمل حصه اي كه مساوي حصه و پس از همان طبقه باشد كنار گذارند و حصه هر يك از وراث مراعا است تا حال حمل معلوم شود و تقسيم تركه بايد در دادگاه و با شركت ولي يا وفي يا امين جنين انجام شود.

 

تقسيم تركه در صورت غيبت وراث

اگر بين وراث غايب مفقود الاثري باشد سهم او كنار گذارده مي شود تا حال او معلوم شود در صورتي كه محقق گردد قبل از مورث مرده است، حصه او به ساير وراث بر مي گردد والا بخ خود او يا به ورثه او مي رسد.

و در حين تقسيم تركه بايد نماينده غايب (اعم از وكيل، ولي، ومي، قيم ياامين) شركت داشته باشد و تقسيم هم در دادگاه انجام مي شود و تراضي وارثان كافي نمي باشد.

 

موانع مورث

1- قتل

قتل از موانع ارث است پس كسيكه مورث شود را عمدا بكشد از ارث او ممنوع مي شود اعم از اين كه قتل بالمباشره باشد يا به تسبيب و منفردا باشد يا به شركت ديگري باشد. اما اولاد كساني كه پدر خود راكشته باشند از حد مقتول خود ارثت مي برند اگر وارث نزديك تري باعث حرمان آنها نشود.

اما مواردي كه وارث قصد قتل ندارد اما به عمد كاري راانجام مي دهد كه بطور معمول كشنده است يا نسبت به مورث و شرايط او كشنده محسوب شود و وارث از آن آگاه باشد قتل در حكم عمد است و در موردي كهشخص حاجب از ارث را به انگيزه ارث بردن مي كشد مثل اين كه شخصي پدر خود رابكشد تا از جد ارث ببرد، نسبت به ممنوع شدن كامل از ارث ترديد شده است همين طور راجع به قاتلي كه سومي رامي كشد تا زودتر موصي به را بدست آورد از وصيت محروم است. سقط جنين هم از جهت ممنوع ساختن از ارث در حكم قتل است.

اما هر گاه شوهري زن خود را با مردي در يك فراش ببيند و او را بكشد از ارث زن محروم نمي شود زيرا انگيزه است يافتن به ميراث در آن منتفي است و وقتي قانونگذار او را از مجازات معاف مي كند آثار تبعي و مدني آن را هم نمي خواهد.

و معاونت در قتل مورث هم مانند شركت در قتل است و همان حكم را دارد. ص 551. نكته ديگر اين است كه در قتلي كه مانع ارث نمي باشد مانند ( قتل خطايي و شبه عمد قاتل از ديه ارث نمي برد.) دكتر لنگرودي جلد 1 ص 108 ارث در صورتي كه قتل عمدي مورث به حكم قانون يا براي دفاع باشد مشمول ممنوعيت از ارث نمي باشد (عمد طفل ومجنون در حكم غير عمد است و همين طور اگر كسي به اين پندار كه ديگري مستحق قتل است او را بكشد و بعد معلوم شود كه در اشتباه بوده است قتل مانع ارث نمي باشد و يا هنگامي كه پدري پسر را به قصد تاديب بزند و پسر در اثرضربه ناگهاني بميرد پدر از ارث او محروم نمي شود مشروط بر اين كه ضربه نوعا كشنده نباشد ). ص 552 نظم كنوني

2- كفر

عامل ديگر كه مانع از ارث مي باشد در خصوصي كافر است كه از مسلمان ارث نمي برد و اگر در بين ورثه متوفا كافري مسلم باشد وراث كافر ارث نمي برند اگرچه او لحاظ طبقه و درجهمقدم بر مسلمان باشند.

اگر از ميان وارثان كافري يك تن ادعاي مسلمان شدن كند اقرار او به اسلام براي محروم ساختن ساير وارثان كافي نمي باشد و دادگاه با توسل به قراين و شهادت گواهان بايد اسلام مدعي را احراز كند.

3- لعان

بعد از لعان زن و شوهر از يكديگر ارث نمي برند و همين طور فرزندي كه به سبب انكار اولعان واقع شده از پدر و پدر از او ارث نمي برد اما فرزند مزبور از مادر وخويشان مادري خود و همين طور مادر و خويشان مادري از اد ارث مي برند.

و بعد لعان خواهر و برادر ابونين فرزندي كه شب او اتكار شده است خواهر و برادر امي محسوب مي شوند و همين طور تنها خويشان مادري در طبقه سوم ارث مي برند و عمو و اولاد آن ها محروم مي شوند .

هر گاه پدر بعد از رجوع كند پسر از او ارث مي برد اما از ارحام پدري و همين طور پدر و ارحام پدري از پسر ارث نمي برند .

(ولادت از زنا )

ولداا زنا از پدر و مادر و اقوام آنان ارث نمي برد اما اگر حرمت رابطه اي كه طفل ثمره آن است نسبت به يكي از ابوين ثابت و نسبت به ديگري بواسطه اكراه يا شبهه زنا نباشد طفل فقط از اين طرف و اقوام او ارث مي برد و بالعكس

(نزديكي به شبهه اگر با يكي از محارم صورت پذيرد فرزند ناشي از آن در حكم فرزند طبيعي است و ارث نمي برد .

همين طور در مورد لقاح مصنوعي بين او بيگانه فرزندي كه بوجود مي آيد طبيعي است نه شروع و از پدر و مادر ارث نمي برد مگر اين كه بدون آگاهي باشد كه در حكم ولد به شبهه است اما فرزند ناشي از لقاح مصنوعي زن و شوهر شروع است .)

4- ارتداد   در خصوص فرد مرتد مطرح مي شود كه بر دو نوع است مرتد فطري و مرتد ملي كه تفصيل در خصوص آن از حوصله بحث مي باشد و در واقع ارتداد هم يكي از موانع ارث مطرح مي شود.

5- بردگي :برده بودن در وارث و مورث است كه اين اكنون كاربرد ندارد.

6- غيبت منطقه يا طولاني :كه همان مورد حكم موت فرضي است كه در مورد آن توضيح داده شده است .

7- حمل : وجود حمل مانعي براي ارث مي باشد مگر آن كه بچه زنده به دنيا بيايد

8- مجب : مجب حالت وارثي است كه بواسطه بودن وارث ديگر از ارث بردن كلا يا جزئا محروم مي شود .

حجب دو نوع است : يك حجب حرماني و آن زماني مي باشد كه وارث از اصل ارث محروم مي شود مانند برادر زاده كه بواسطه بودن برادر و خواهر متوفي از ارث محروم مي شود و يا برادر ابي كه با بودن برادر ابوبين از ارث محروم مي شود .

مجب نقصاني : آن هنگام است كه فرضا وارث از حد اعلي به حد ادني نازل مي شود مثل تنزل حصه شوهر از نصف به ربع در صورتي كه براي زوجه اولاد باشد و تنزل حصر از ربع به ثمن در صورتي كه براي زوج او اولاد نباشد.

و در واقع ضابطه حجب از اصل ارث رعايت اقربيت به ميت است بنابر اين هر طبقه از وراث طبقه بعد را از ارث محروم مي نمايد مگر در خصوص زماني كه وارث منحصر به عمدي ابي و پسر عمومي ابويني باشد كه پسر عموي ابديني ارث مي برد و موردي كه وارث دورتر بتواند به سمت قائم مقامي ارثت ببرد كه دراين صورت هر دو ارث مي برند.

قائم مقامي زماني مطرح مي شود كه در بين وراث طبقه اولي، اگر براي ميت اولادي نباشد اولاد اولاد او هرقدر كه پاييم روند قايم مقام پدر يامادر خود بوده و با هر يك از ابوين متوفي كه زنده باشد ارث مي برند، اما در بين اولاد اقرب به ميت ابعد را از ارث محروم مي نمايد و در بين وراث طبقه دوم، اگر براي متوفي برادر يا خواهري نباشد، اولاد اخواه هر قدر كه پايين بروند قايممقام پدر يا مادر خود بوده با هريك از اجداد متوفي كه زنده باشد ارث مي برند اما در بين اجداد يااولاد اخواه، اقرب به متوفي ابعد را از ارث محروم مي كند. در مورد وراث طبقه سوم هم بدين صورت مي باشد.

 

وراثي كه حاجب ندارند

پدر- مادر – پسر- دختر- زوج- زوجه كه البته اين ها حاجب از اصل ارث ندارند و از بعضي ارث حاجب دارندمثل فرضي كه با بدون فرزند پدر 6/1 ببرد.

حجب نقصان

در موارد ذيل حجب نقصاني مي باشد:

1-              وقتي كه براي ميت اولاد يا اولاد اولاد باشد، در اين صورت ابوين ميت از بردن بيش از 3/1 محروم مي شوند مگر در خصوص ارث پدر و مادر با يك دختر يا در خصوص ارث پدر و مادر يا چند دختر كه ممكن است هر يك از ابوين به عنوان قرابت يا رد بيش از 6/1 محروم مي شود مشروط بر اين كه اولاد: لاقل دو برادر يا يك برادر با دو خواهر يا چهار خواهر باشد.

ثانيا: پدر آن ها زنده باشد.

ثالثا: از ارث ممنوع نباشند مگر به سبب قتل

رابعا: ابويني يا ابي تنها باشند.

البته بايد اخوه متوفي بعد از مرگ او زنده باشند و اگر مرده باشند يا متوفي باهم بميرند خاصب مادر نمي شوند هر چند كه سبب مرگ غرق يا همدم باشد. برادر وخواهر متوفي بدون اين كه ارث ببرند حاجب مادر قرار مي گيرند و اين امر نشانه آن است كه ميان حجب وارث ملازم وجود ندارد.

در صورت حمل بودن يكي از برادر و خواهر ها اختلاف شده است كه آيا حاجب مادر مي شود يا چون هنوز به دنيا نيامده است حاجب نيست.

طريقه ارث بردن

وارث بعضي به فرض و بعضي به قرابت و بعضي گاه به فرض و گاهي به قرابت ارث مي برند. صاحبان فرض اشخاصي هستند كه سهم آنان از تركه معين است و صاحبان قرابت كساني هستند كه سهم آنها معين نيست.

سهام معينه كه فرض مي شوند عبارت است از 2/1- 4/1-8/1- 3/2-3/1- 6/1 تركه-

اشخاص كه به فرض ارث مي برند عبارتند از مادر- زوج – زوجه

اما اشخاص كه گاهي به قرابت ارث مي برند و گاهي به فرض، عبارت هستند از: پدر – دختر و دخترها- خواهر وخواهر هاي ابي يا ابويني و كلاله امي و بقيه و ارث به غير از آن

چه ذكر شد فقط به قرابت ارث مي برند.

صاحبان فرض 2/1

شوهر در صورت نبودن اولاد براي زوجه گر چه از شوهر ديگر باشد

2-              دختر اگر فرزند منحصر باشد

3-              خواهر ابويني يا ابي تنها در صورتي كه منحصر به فرد باشد.

صاحبان فرض 4/1

1-     شوهر در صورت فوت زن با داشتن اولاد

2-     زوجه يا زوجه هها در صورت فوت شوهر بدون اولاد.

صاحب فرض 8/1

ثمن فريضه زوجه يا زوجه هاست در صورت فوت شوهر با داشتن اولاد.

صاحبان فرض 3/2

1-     مادر متوفي در صورتي كه ميت اولاد و اخوه نداشته باشد.

2-     كلاله امي در صورتي كه بيش از يكي باشد.

صاحبان فرض 6/1

ارث سه وارث فرضا 6/1 است پدر – مادر- كلاله امي اگر تنها باشد.

بطور كلي از تركه ميت هر صاحب فرض حصه خود را مي برد و بقيه به صاحبان قرابت مي رسد و اگر صاحب قرابتي در آن طبقه مساوي با صاحب فرض در درجه نباشد باقي به صاحب فرض رد مي شود مگر در مورد زوج كه بر آن ها رد نمي شود اما اگر براي متوفي و ارثي به غير از زوج نباشد زايد از فريضه به او رد مي شود.

در سهم الارث طبقه اول

اگر براي متوفي اولاد يا اولاد اولاد از هر درجه كه باشد موجود نباشد هر يك از ابوين در صورت انفراد تمام ارث را مي برد و اگر پدر مادر ميت هر دو زنده باشند مادر 3/1 و پدر 3/2 مي برد ليكن اگر مادر حاجب داشته باشد 6/1 از تركه متعلق به مادر و بقيه مال پدر است.

اما اگر متوفي ابوين نداشته باشد و يك يا چند نفر اولاد داشته باشد تركه به طريق ذيل تقسيم مي شود. را اگر فرزند منحصر به يكي با شد، خواه پسر يا خواه دختر، تمام تركه به او مي رسد.

3-     اگر اولاد متعدد باشند اما تمام پسر يا دختره تركه بين آن هها باسويه تقسيم مي شود.

4-     اگر اولاد متعدد باشند و بعضي از آن پسر و بعضي دختر، پسر دو برابر دختر مي برد.

ارث پدر و مادر با يك دختر

هر گاه پدر يا مادر متوفي يا هر دو اوين او موجود باشد با يك دختر، فرض هر يك از پدر ومادر 6/1 تركه ف؟ دختر نصف آن خواهد بود و ما بقي بين تمام و ارث به نسبت فرض آن ها تقسيم مي شود مگر اين كه مادر حاجب داشته باشد كه در اين صورت مادر از مابقي چيزي نمي برد.

ارث پدر و مادر با چند دختر

و هر گاه پدر يا مادر متوفي يا هر دو ابوين او موجود باشند با چند دختر، فرض تمام دخترها 3/2 تركه خواهد بود كه بالسويه بين آن ها تقسيم مي شود و فرض هر يك از پدر و مادر 6/1 و مابقي اگر باشد بين تمام ورثه به نسبت فرض آن ها تقسيم مي شود مگر اين مادر حاجب داشتبه باشد در اين صورت مادر از باقي چيزي نمي برد.

هر گاه ميت اولاد داشته باشد حتي اگر يك نفر باشد اولاد اولاد وارث نمي برند.

ارث نوادگان به قايم مقامي

هر گاه ميت اولاد بالاواسطه نداشته باشد اولاد اولاد او قايم مقام اولاد بوده و بدين طريق جزو وراث طبقه اول محسوب و با هر يك از ابوين كه زنده باشد ارث مي برند.

تقسيم ارث بين اولاد اولاد بر حسب نسل به عمل مي آيد: يعني هر نسل حصه كسي را مي برد كه به توسط او به ميت مي رسد پس اولاد پسر او برابر اولاد دختر مي برند. در تقسيم بين افراد يك نسل، پسر دو برابر دختر مي شود.

ارث ؟ به قايم مقامي

اولاد اولاد تا هر درجه كه پايين بروند به طريق مذكور در ماه فوق ارث مي برند با رعايت اين كه اقرب به ميت بعد را محروم مي كند.

ارث زوج و زوجه

در تمام صورتهايي كه بيان شده زوج يا زوجه اگر زنده باشند فرض خود را مي برند و اين فرض عبارت است از 2/1 تركه براي زوج و 4/1 آن براي زوجه در صورتي كه بيت اولاد يا اولاد اولاد نداشته باشد و از 4/1 تركه براي زوج و 8/1 آن براي زوجه در صورتي كه ميت اولاد يا اولاد اولاد داشته باشد و مابقي تركه بر طبق مقررات بين ساير وارث تقسيم مي شود.

عول و تعصيب

اگر بواسطه بودن چندين نفر صاحبان فرض تركه ميت كفايت نصيب تمام آن ها را نكند نقص بر دختر و دختران وارد ميوشد واگر پس از موضوع كردن نصيب صاحبان فرض زيادتي باشد و وراثي نباشد كه زياده را به عنوان قرابت ببرد اين زياده بين صاحبان فرض طبق مقررات تقسيم مي شود اما زوج و زوجه مطلقا و مادر اگر حاجب داشته باشد از زيادي چيزي نمي برد.

حبوه

حبوه در واقع ميراث اضافي پسر بزرگتر از پدر است و شامل ميراث از مادر نمي شود و بطور كلي مي توان گفت انگشتري كه ميت معمولا استعمال مي كرده وهمين طور قرآن درختهاي شخص و شمشير او به پسر بزرگ او مي رسد بدون اين كه از حصه او از اين حيث چيزي كسر شود مشروط بر اين كه تركه ميت منحصربه اين اموال نباشد.

در صورتي كه چند پسر همسن وجود داشته باشند در وجود حبوه كه ويژه پسر بزرگ است ترديد وجود دارد و نظر مشهور بر تقسيم بين آن ها است.

در مورد تعدد انگشتري مورد استعمال و شمشير، بعضي نظر به قرعه دارند و همين طور در اين كه آيا پسري كه در زمان مرگ پدر هنوز به دنيا نيامدهاست از حبوه استفاده مي كند يا بر حمل پسر بزرگتر اطلاق نمي شود اختلاف است و به نظر مي رسد كه حمل مشمول عنوان پسر بزرگ نمي باشد.

در سهم الارث طبقه دوم:

هر گاه براي ميت وارث طبقه اولي نباشد تركه او به وارث طبقه دوم مي رسد. هر يك از وارث طبقه دوم اگر تنها باشد تمام ارث را مي برد واگر مقدار متعدد باشند تركه بين آن ها طبق مقررات تقسيم مي شود.

ميراث اخوه:

اگر ميت اخوه ابويني داشته باشد،اخوه ابي ارث نمي برند در صورت نبودن اخوه ابويني اخوه ابي حصه ارث آن ها را مي برند، اخوه ابويني و اخوه ابي هيچ كدام اخوه ابي را از ارث محروم نمي كنند.

و اگر وارث ميت چند برادر ابويني يا چند برادر ابي يا چند خواهر ابويني يا چند خواهر ابي مي باشند تركه بين آن ها بالسويه تقسيم مي شود.

ارث برادر و خواهر ابي يا ابويني:

اگر وارث ميت چند برادر و خواهر ابويني يا چند برادر و خواهر ابي باشند حصه دكور برابر؟ خواهد بود.

ارث برادر و خواهر ابي:

اگر وارث چند برادر ابي يا چند برادر و خواهر ابي مي باشند تركه بين آن ها بالسوه تقسيم مي شود .

تقسيم ارث اخوه ابويني و امي

هر گاه اخوه ابويني و اخوه امي بام باشند تقسيم به صورت ذيل مي باشد.

1-              اگر برادر يا خواهر امي يكي باشد 6/1 تركه را مي برد و بقيه مال اخوه ابويني يا ادبي است كه همان طور كه گفته شد تقسيم مي شود.

2-              اگر كلاله اي متعدد باشند 3/1 تركه به آن ها تعلق گرفته و بين خود بالسويه تقسيم مي كنند و بقيه مال اخوه ابويني يا ابي است كه طبق مقرارت تقسيم مي شود.

ارث اجدا وجدات

هر گاه ورثه اجداد يا جدات باشند تركه بصورت ذيل تقسيم مي شود.

1-     اگر جد يا جده تنها باشد اعم از ابي يا امي، تمامي تركه به او تعلق مي گيرد.

2-     اگر اجداد وجدات متعدد باشند در صورتي كه ذكور باشند ذكور دو برابر ارث مي برند و اگر امي باشند بين آن ها بالسيوه تقسيم مي شود.

3-     اگر جد يا جده ابي وجد يا وجده امي باشند 3/1 تركه به جد يا جده اي مي رسد و در صورت تعداد اجداد امي امي آن 3/1 بين آن ها بطور مساوي تقسيم مي شود و 3/2 ديگر به جد يا جده ابي مي رسد و در صورت تعدد حصه دكور از آن 3/2 دو برابر حصه اناث خواهد بود.

ارث اجداد وكالاله

هر گاه ميت اجداد و كلاله باهم داشته باشد 3/2 تركه به وارثي مي رسد كه از طرف پدر قرابت دارند و در تقسيم آن حصه دكور دو برابر اناث خواهد بود و 3/1 به وراثي مي رسد كه از طرف مادر قرابت دارند و بين خود بطور مساوي تقسيم مي نمايند اما اگر خويش مادري فقط يك برادر يا خواهر امي باشد فقط 6/1 تركه به او تعلق خواهد گرفت.

قايم مقامي اولاد اخوه

اما گر زماني براي ميت نه برادر باشد و نه خواهر اولاد اخوه قايم مقام آن ها شده و با اجداد ارث مي برند در اين صورت تقسيم ارث نسبت به اولاد اخوه بر حسب نسل به عمل مي آيد: يعني هر نسل حصه كسي را مي برد كه بواسطه او به ميت مي رسد. پس اولاد اخوه ابويني يا ابي حصه اخوه ابويني يا ابي تنها و اولاد كلاله امي،حصه كلاله امي را مي برند. در تقسيم افراد يك نسل، اگر اولاد اخوه ابويني يا ابي تنها باشند دكور دو برابر اناث مي برد و اگر از كلاله امي مي باشند بطور مساوي تقسيم مي كنند.

و در صورت اجتماع كلاله ابويني يا ابي و امي كلاله ابي ارث نمي برد. و در تمام مواردي كه در مبحث ارث طبقه دوم گفته شده هر يك از زوجين كه باشد فرض خود را از اصل تركه مي برد و اين فرض عبارت است از 2/1 اصل تركه براي زوج و 4/1 آن براي زوجه، متقربين به مادر هم اعم از اجداد يا كلاله فرض خود را از اصل تركه مي برند. و هر گاه بواسطه ورود زوج يا زوج نقص موجود گردد نقص بر كلاله ابويني يا ابي يا بر اجداد ابي وارد مي شود.

سهم الارث وارث طبقه سوم

هر گاه براي ميت وارث طبقه دوم نباشد تركه او به وراث طبقه سوم مي رسد.

هر يك از وراث طبقه سوم اگر تنها باشد تمام ارث را مي برد واگرمتعدد باشند تركه بين آن ها طبق مقررات تقسيم مي شود.

حجب خويشان ابويني از ابي

اگر ميت اعمام يا اخوال ابويني داشته باشد اعمام يا اخوال ابي ارث نمي برند.  در صوتر نبودن اعمام يا اخوال ابويني اعمال يا اخوال ابي حصه آن ها را مي برند.

ارث عموها و عمه ها

هر گاه وارث متوفي چند نفر عمو يا چند نفر عمه باشند تركه بين آن ها بطو مساوي تقسيم مي شود در صورتي كه همه آن ها ابويني يا همه ابي يا همه امي باشند، هر گاه عمه و عمو باهم باشنند در صورتي كه همه امي باشند تركه را بطور مساوي تقسيم مي نمايند و در صورتي كه همه ابويني يا ابي باشند حصه ذكور و برابر اناث خواهد بود.

در صورتي كه اعمام امي و اعمام ابويني يا ابي باهم باشند، عمه ي اعم امي اگر تنها باشد 6/1 تركه به او تعلق مي گيرد و اگر متعدد باشند 3/1 تركه و اين 3/1 را ما بين خود بطور مساوي تقسيم مي كنند و باقي تركه به اعمام ابويني يا ابي مي رسد كه در تقسيم ذكور دو برابر اناث مي برد.

ارث خاله و دايي ها

هر گاه وراث متوفي چند نفر دايي يا چند خاله يا چند دايي و خاله باهم باشند تركه بين آن ها بطور مساوي تقسيم مي شود خواه همه ابويني و خواه همه ابي و خواه همه امي باشند اگر وراث ميت دايي وخاله ابويني يا ابي با دايي و خاله امي باشند طرف امي اگر يكي باشد 6/1 تركه را مي برد و اگر متعدد باشند 3/1 آن را مي برند و بين خود بطور مساوي تقسيم مي كنند و مابقي مال دايي وخاله هاي ابويني يا ابي است كه آن ها هم بين خود بطور مساوي تقسيم مي نمايند.

ارث اعمام و اخوال

اگر براي ميت يك يا چند نفر اعمام با يك يا چند نفر اخوال باشد 3/1 تركه به اخوال و 3/2 آن به اعمام تعلق مي گيرد. تقسيم 3/1 بين اخوال بطور مساوي به عمل مي آيد اما گر بين اخوال يك نفر امي باشد 6/1 حصه اخوال به او مي رسد و اگر چند نفر امي باشند 3/1 آن حصه بر آن ها داده مي شود و در صورت اخير تقسيم بين آن ها بطور مساوي به عمل مي آيد.

در تقسيم 3/2 بين اعمام حصه ذكور در برابر اناث خواهد بود اما اگر بين اعمام يك نفر امي باشد 6/1 حصه اعمام به او مي رسد و اگر چند نفر امي باشند ثلث آن حصبه به آن ها مي رسد و در صورت اخير آن 3/1 را بطور مساوي تقسيم مي كنند.

در تقسيم 6/5 و يا 3/2 كه از حصه اعمام باقي مي ماند بين اعمام ابويني يا ابي حصه مذكور دو برابر اناث خواهد بود.

 پسر عموي ابويني وعموي ابي

با وجود اعمام يا اخوال اولاد آن ها ارث نمي برند مگر در صورت انحصار وارث به يك پسر عموي ابويني با يك عموي ابي تنها كه فقط در اين صورت پسر عمو عمو را از ارث محروم مي كند اما اگر با پسر عموي ابويني خال يا خاله يا اعمام متعدد باشند و لوابي تنها پسر عمو ارث نمي برد.

قايم مقامي اولاد اعمام واخوال

هر گاه براي ميت نه اعمام باشد و نه اخوال اولاد آن ها به جاي آن ها ارث مي برند و نصيب هر نسل نصيب كس خواهد بود كه بواسطه او به ميت متصل مي شود. و در تمام موارد ارث طبقه سوم هم هر يك از زوجين كه باشد فرض خود را از اصل تركه مي برد و اين فرض عبارت است از:

2/1 تركه براي و زوج و 4/1 آن براي زوجه متقرب به مارد هم نصيب خود را از اصل تركه مي برد و باقي تركه مال متقرب به پدر است و اگر نقص هم باشد بر متقربين به پدر وارد مي شود.

ارث خنثي

اگر وارث خنثي باشد خواه در هر طبقه اگر از جمله وارثي باشد كه ذكور آن ها در برابر ارث مي برند سهم الارث او اين گونه محاسبه مي شود كه:

1-     اگر علايم رجوليت غالب باشد سم الارث يك پسر از طبقه خود را مي برد

2-     اگر علايم اناثيت غلبه داشته باشد سهم الارث يك دختر از طبقه خود را مي برد

3-     اگر هيچ يك از علايم غالب نباشد نصف مجموع سهم الارث يك پسر و يك دختر از طبقه خود را خواهد برد.

در ميراث زوج و زوجه

زوجين كه زوجيت آن ها دايمي بوده و ممنوع از ارث نباشند از هم ارث مي برند. شرط توارث در نكاح منقطه به دليل تعارض با قواعد امري ارث باطل است. در صورت تعدد زوجات ربع يا ثمن تركه كه تعلق به زوجه دارد بين همه آنها بطور مساوي تقسمي مي شود.

اثرزوجيت دستگاه رزمان عده رجمي

اگر شوهر زن خود را به طلاق رجمي مطلقه نمايد هر يك از آن ها كه قبل از انقضا عده بميرد ديگري از او ارث مي برد اما اگر فوت يكي از آن ها بعد از انقضاء عده بوده و يا طلاق باين باشد از يكديگر ارث نمي برند.

اثر طلاق در حال مرض

اگر شوهر در حال مرض زن خود را طلاق دهد و از طرف يكسان از تاريخ طلاق به همان مرض بميرد زوجه از او ارث مي برد اگر چه طلاق باين باشد مشروط بر اين كه زن شوهر نكرده باشد.

هر گاه زن در ظرف يكسال از تاريخ طلاق بميرد شوهر از او ارث نمي برد و ارث زن در اين دوران حكم استثنايي است كه بايد تفسير محدود شود.

بيماي شوهر بايد متصل به مرگ باشد تازن بتواند از او ارث ببر پس اگر مرد از آن مرض شفا يابد ميراث زن منتفي است هر چند دوباره  به همان مرض قبلا شود و در نتيجه اين ابتلا ظرف يكسال بميرد.

اگر ابتلا مجدد به همان مرض اتفاقي نباشد و از نظر پزشكي قابل پيش بيني باشد زن ارث مي برد.

نكاح در حال مرض متصل به موت

اگر مردي در حال مرض زني را عقد كند و در همان مرض قبل از دخول بميرد زن از او ارث نمي برد اما اگر بعد از دخول يا بعد از صحت يافتن از آن مرض بميرد زن از او ارث مي برد

اما نكته ديگر كه در خصوص ارث زوجه و زوج بايد به آن توجه شود اين است كه زوج از تمام اموال زوجه ارث مي برد اما زوجه فقط از اموال ذيل ارث مي برد:

1-     از اموال منقوله از هر قبيل كه باشد.

2-     از ابينه و اشجار

زوجه از قيمت ابنيه اشجار ارث مي برد و نه از عين آن ها و طريقه تقويم آن است كه ابنيه و اشجار با فرض استحقاق بقا در زمين بدون اجرت تقويم مي شود. و هر گاه ورثه را به فروش عين بخواهد.

اما طبق نظر دكتر كاتوزيان در صورت متناع وارثان از پرداخت قيمت ابنيه واشجار زن مي تواند به حكم دادگاه عين شاع (8/1 يا 4/1) از آن ابنيه و اشجار را تملك كند و رو به ؟ و اداري ثبت هم تمايل به اين نظر دارد.

در مورد تقويم وتعيين قيمت ابنيه و اشجار هم گفته شده كه ؟ زمان فوت محل اعتبار است اما به نظر مي رسد كه قيمت زمان پرداخت ؟ اعتبار باشد زيرا در همان زمان حق زن تملك عين را دارد.

و عدم ذكر حق زن درهنگام درخواست ثبت سقط حق او در مطالعه ؟ ثمن اعياني نيست.

رد به زوج و زوجه

در صورت نبودن هيچ وارث ديگري به غير از زوج يا زوجه شوهر تمام تركه زن ؟ خود را مي برد اما زن فقط نصيب خود را و بقيه تركه شوهر در حكم مال اشخاص بلاوارث مي باشد و اداره آن با حاكم باشد.

اهل تسنن

در خصوص مبحث ارث بسياري از موارد بين اهل تشيع و تسنن يكسان مي باشد بنابراين فقط به شرح موارد اختلافي پرداخته خواهد شد.

فقهاي مذاهب اربعه با فقهاي اماميه اتفاق نظر دارند كه تجهيز بر ؟ كه قبل از فوت به تركه تعلق گرفته مقدم است اما نقصهاي مذاهب اربعه درباره مقدم كردن تجهيز بر ديدن متعلق به تركه اختلاف نظر دارند، فقهاي حنيفه- ماليكه – شافعيه مي گويند.

وارث و تركه ميت

فقها اتفاق نظر دارند كه به محض فوت و در صورتي كه اين يا وصيتي در كار نباشد تركه ميت به مالكيت ورثه منتقل مي شود وهمين طور اتفاق نظر دارند كه مازاد بر دين و وصيت بر ورثه منتقل مي شود اما در موردي كه تركه با اين وصيت برابر باشد فقها اختلاف نظر دارند كه آيا تركه به وارث منتقل مي شود يا نه؟

فقهاي حنفي گفته اند: قسمتي از تركه كه قسمت آن با مقدار دين برابر باشد داخل ملك ورثه نمي شود.

فقهاي شافعيه و ضابله مي گويند مالكيت و رشد بر تركه اي كه مورد اين قرار گرفته تعلق مي گيرد خواه دين برابر تمام تركه باشد ي ابرابر قسمتي از آن به هر صورت دين متعلق به تمام تركه است وتمام تركه ضامن دين است فقهاي اماميه معتقدند كه تركه باشد يا برابر قسمتي از آن به هر صورت دين متعلق به تمام تركه باشد يا برابر قسمتي از آن به هر صورت دين متعلق به تمام تركه است وتمام تركه ضامن دين است فقهاي اماميه معتقدند كه تركه به وارث منتقل مي شود چه دين به اندازه تمامي ماترك باشد يا نباشد.

(موانع ارث) فقها اتفاق نظر دارند كه موانع ارث سه چيز است

1-     اختلاف دين

2-     حمل

3-     والد؟

4-     والد الزنا

5-     قتل

اختلاف دين: فقها اتفاق نظر دارند كه غير مسلمان از مسلمان ارث نمي برد اما در مورد ارث بردن مسلمان از غير مسلمان اختلاف وجود دارد. فقهاي اماميه مي گويند مسلمان از غير مسلمان ارث مي برد اما فقهاي مذاهب اربعه گفته اند كه مسلمان از غير مسلمان ارث نمي برد.

هر گاه يكي از فرزندان يا خويشان متوفي غير مسلمان بوده و پس از فوت مورث و بعد از تقسيم تركه بين وارث مسلمان شود به اتفاق نظر فقها ارث نمي برد اما اگر پس از فوت و قبل از تقسيم تركه مسلمان شود در اين صورت فقها اختلاف نظر دارند كه آيا ارث مي برد يا نه؟

فقهاي اماميه و ضابله مي گويند ارث مي برد اما فقهاي شافصيه به مالكيه و حنيفه مي گويند ارث نمي برد فقهاي اماميه گفته اند اگر وارث يك نفر و مسلمان باشد ارث مختص اوست و اسلام وارثي كه بعدا مسلمان شده نفعي در استحقاق ارث براي وي نخواهد داشت

(مرتد) از نظر فقهاي مذاهب چهار گاز اهل سنت مرتد از دين اسلام از غير مرتد ارث نمي برد خواهد ارتداد وي فطري باشد يا ملي.

فقهاي اماميه مي گويند: مرتد فطري اگر مرد باشد توبه داده نمي شود بلكه كشته مي شود و همسرش از حين ارتداده عده وفات نگه مي دارد و تركه وي تقسيم مي شود هر چند كشته نشود و توبه او نسبت به نسخ ازدواج و تقسيم تركه و ؟ قبلي بي تاثير است.

اما مرتد ملي از وي خواسته مي شود كه توبه كند اگر توبه كرد آن چه براي مسلمانان است به او هم تعلق مي گيرد و هر چه عليه مسلمانان است عليه او هم مي باشد و اگر مرتد ملي توبه نكند كشته مي شود و همسرش از حين ارتداد عده طلاق نگه مي دارد و اگر در اثناي عده توبه كنند زنش به او رجوع مي كند و ما ترك وي تا زماني كه كشته شود يا بميرد تقسيم نمي شود اما اگر زن دچار ارتداد گردد خواه مرتد فطري باشد يا ملي كشته نمي شود بلكه زنداني شده و اوقات نماز او را شلاق مي زنند تا اينكه توبه كند يا بميرد و تركه وي تنها پس از فوت تقسيم مي شود.

ميراث اهل ملل

فقهاي مالكيه و ضابله مي گويند: اهل ملل كه داراي در اين جداگانه باشند از هم ارث نمي برند پس يهودي از مسيحي و مسيحي از يهودي ارث نمي برد.

فقهاي اماميه حنيفه و شاخصيه گفته اند از هم ارث مي برند اما فقهاي اماميه ارث بردن وارث غير مسلمان از غير مسلمان را به قيد وجود نداشتن وارث مسلمان مشروط كرده اند.

حمل

هر گاه شوهر بميرد و زنش حامله باشد درصورت امكان تقسيم ارث متوقف مي شود تا اين كه وضعيت زن مشخص  شود و در غير اينصورت مقداري از مال براي حمل نگه داشته مي شود فقها در مورد مقدار مالي كه براي حمل نگه داشته مي شود اختلاف نظر دارند . فقهاي حنفيه مي گويند به اندازه سهم يك پسر براي حمل نگه داشته مي شود مالك و شانمي گفته اند سهم چهار پسر و دختر براي حمل نگه داشته مي شود. فقهاي اماميه مي گويند ازباب احتياط سهم براي حمل كنار گذاشته مي شود به صاحبان فروض مانند زوج و زوجه كم ترين در سهم آن ها يعني سهم ادني داده مي شود.

3- ولد اللعان

فقها اتفاق نظر دارند كه زن و شوهري كه همديگر را لعان مي كنند از هم ارث نمي برند و نيز ولد اللعان و پدرش و كساني كه از طرف پدر با ولد اللعان خويشاوند هستند از يكديگر ارث نمي برند همچنين فقها اتفاق نظر دارند كه ولد اللعان از مادر و خويشاوندان مادري ارث مي برد و مادر خويشاوندان مادري هم از وارث مي برند و كساني كه از جانب پدر و مادر يا فقط از جانب مادر با والداللعمان خويشاوندي دارند در ارث بردن از وي مساويند.

فقهاي اماميه مي گويند: هر گاه پدر رجوع كرده و گفته خود را تكذيب كند و بعد از لعان به فرزندي فرزند اقرار كند در اين صورت پس از پدر ارث مي برد ولي پدر از پسر ارث نمي برد.

ولد الزنا

فقهاي مذاهب اربعه اتفاق نظر دارند كه حكم ولد الزنا (زنا زاده) مانند ولد اللعان است فقهاي اماميه مي گويند ولد الزنا و مادر زنا كارش از هم ارث نمي برند همان گونه كه ولد الزنا و پدر زنا كارش از هم ارث نمي برند زيرا دليل عدم توارث براي پدر و مادر يكي است كه همان زنا است.

قتل

فقها اتفاق نظر دارند كه قتل عمد و به ناحق مانع ارث مي شود. و فقها درباره ديگر انواع قتل غير از قتل عمد اختلاف نظر دارند كه آيا مانع ارث مي شود يا نه؟

فقهاي اماميه مي گويند: كسيكه يكي از خويشان خود را به خاطر قصاص يا دفاع از خود يا به امر حاكم عادل و ديگر مجوزهاي شرعي بكشد قتل در چنين حالتي مانع از ارث بردن قاتل نمي شود همين طور قتل خطايي مانع ارث بردن نمي شود.

هر يك از ائمه مذاهب چهار گانه اهل سنت در اين باره (قتل خطايي) راي داده اند: نظر امام مالك موافق نظر فقهاي اماميه است و شاخصي معتقد است كه قتل خطايي مانند قتل عمد مانع از ارث بردن قاتل مي شود. و خيلي ها هم مي گويند كه قتلي مانع ارث مي شود كه موجب عقوبت ولو عقوبت مالي شود.

فروض و صاحبان آن

طبق اتفاق نظر فقها فرضا همان است كه در قرآن براي وارث تعيين شده و در مذهب شيعه به تفصيل بيان شده است و نيازي به توضيح مجدد نمي باشد.

عصبات

بحث عصبه در مذهب اهل تسنن مطرح مي شود

عصبه عبارت است از:

عصبه دو قسم است:

نسبي و سببي و عصبي سببي شامل ولا ؟ و فرزندان اوست. اما عصبات نسبي سه نوع است. عصبه بالنفس- عصبه بالغير- عصبه مع الغير عصبه بالنفس هر مذكري است كه در نسبت او به متوفي مون؟ وارد نشده باشد و معناي عصبه بالنفس آن است كه احتياج به غير ندارد اما صاحب عصبه بالغير وعصبه مع الغير در برخي حالات عاصب است و عصبه بالنفس نزديك ترين عصبه بوده و افراد آن به ترتيب زير ارث مي برند:

1-     پسر

2-     پسر پسر هر چه پايين رود جايگزين پدر شود.

3-     پدر

4-     جد پدري هر چه بالا رود

5-     برادر ابوبين

6-     برادر ابي

7-     پسر برادر ابونين

8-     پسر برادر پدري

9-     عموي ابوبين

10-عمومي ابي

11-پس عموي ابوبين

12-پس عموي ابي

هر گاه كلمه عصبه بطور مطلق به كار رود مقصود عصبه بالنفس است و اگر منظور قسم دوم و سوم باشد عصبه بالغير و عصبه معي الغير به كار مي رود.

فقها اختلاف دارند كه آيا جد پدري در بردن ارث براخواه مقدم مي شود يا اينكه اخوه با وي ارث برده و همگي در يك درجه مي باشند؟ ابوحنيفه گفته است جد پدري بر اخوي مقدم شده و اخوي با وجود جد پدري اصلا ارث نمي برند. اما فقهاي اماميه- شاخصه مالكيه مي گويند: اخوه با وجود جد پدري ارث مي برند زيرا هم رتبه جد پدري به شمار مي آيند.

در ميان عصبه ها صاحب دو قرابت بر صاحبان يك قرابت مقدم مي شوند پس برادر ابوبين بر برادر ابي مقدم مي شود.

اما عصبه بالغير شامل 4 دسته از زنان است.

1-     دختر يا دختران

2-     دختر پسر يا دختران پسران

3-     خواهر يا خواهران پدر و مادر

4-     خواهر يا خواهران پدري

معلوم است كه تمام اين چهار دسته در صورتي كه با آنان برادري نباشد بالفرض ارث مي برند.

هر يك از اين افراد به تنهايي نصب تركه و در صورت تعدد 3/2 تركه را مي برد و اگر با آن ها برادر مي باشد از نظر فقهاي غير اماميه بالصعبه ارث مي برند بواسطه برادرشان و در نتيجه تركه را مطابق سهم (پسر دو برادر دختر) با برادر خود (ميان خودشان تقسيم مي كنند).

عصبه مع الغير شامل خواهر يا خواهران ابويني يا ابي با دختر يا دختر پسر است پس خواهر و خواهران بالفرض ارث مي برند در صورتي كه با آنان دختر يا دختر پسر موجود نباشد و چنان چه با آن ها دختر پسر موجود باشد بالعصبه ارث مي برند و در نتيجه دختر يا دختر پسر سهم فرض خود را مي گيرد و ما باقي را خواهر يا خواهران شفيق (ابوبيني ) يا پدري مي گيرند كه با بودن دختر عصبه شده اند. و مشخص مي شود كه خواهر ابوبيني يا ابي حالت دارد:

1-هر گاه برادر با خواهر ابوبيني با ابي نباشد وصيت دختري نداشته باشد بالفرض ارث مي برد.

2- در صورت موجود بودن برادر با او بالصعبه بالغير ارث مي برد.

3- در صورتي كه ميت دختري داشته باشد بالصعبه مع الغير ارث مي برد.

فقهاي مذاهب چهار گانه اهل سنت اتفاق نظر دارند كه اگر در ميان صاحبان فرض عاصب تنها باشد تمام مال را مي گيرد و اگر صاحب فرضي با او موجود باشد مقداري را كه از سهم صاحب فرض زياد بيايد مي گيرد و اگر عصبه اي موجود نباشد از نظر فقهاي شافعيه و مالكيه  زيادي را به بيت المال مي دهند و از نظر فقهاي حنيفه و ضابه مقدار زايد به صاحبان فروض رد مي شود و در صورتي كه صاحب فرض وعصبه فرودوي الارحام موجود نباشند تركه به بيت المال داده مي شود.

فقهاي اماميه ارث از طريق بالصعبه را انكار كرده اند و آن را به صاحبان فرض و قرابت منحصر كرده اند.

تعصيب

فرض هاي 6 گانه اي كه در قرآن معين شده گاهي با مجموع تركه مساوي مي شود و گاهي سهام صاحبان فرض از مجموع تركه كمتر مي شود كه اين حالت را تعصيب گويند.

البته گاهي هم مجموع سهام صاحبان فروض از مقدار تركه بيشتر مي شود كه آن را عول مي گويند. تعصيب را چنين تعريف كرده اند كه عصبه با وجود صاحب فرض نزديك ارث ببرد مانند جايي كه ميت يك دختر يا چند دختر داشته و فرزند ذكور نداشته باشد يا اصلا ميت فرزنداني نداشته باشد چه پسر و چه دختر بلكه خواهر يا خواهراني داشته باشد و برادر و عمو هم داشته باشد كه در اين حالت مذاهب اهل سنت, برادر بين را با دختر يا دختران در ارث شريك دانسته اند و در چنين صورتي برادر ميت با وجود يك دخت, نصف تركه و باوجود دو دختر به بالا 3/1 تركه را مي گيرد و از نظر فقهاي اماميه تعصيب باطل است و آن چه از سهام صاحبان فرض اضافه بيايد بايد به صاحب فرض نزديك رد شود.

عول

عول آن است كه مجموع سهام را تركه بيش تر باشد, فقها اختلاف نظر دارند كه در چنين حالتي آيا نقص بر هر يك از صاحبان فروض وارد مي شود يا تنها بر بعضي از آنان نه همه فقهاي مذاهب چهار گانه اهل سنت به عول قايل شده اند يعني بر هر يك از صاحبان فروض به مقدار فرضي خود نقص وارد مي شود كه فقهاي اماميه عول را قبول ندارند.

حجب

در خصوص بحث حجب بطور مفصل در مذهب شيعه بحث شد و همان موارد در خصوص اهل تسنن هم وجود دارد و در اين مقوله تنها به نكات اختلافي بين مذهب تشيع و تسنن پرداخته مي شود.

فقها اتفاق نظر دارند كه پسر مانع (حاجب) برادران و خواهران از ارث مي شود و به طريق اولي حاجب اعمام و اخوال مي شود اما از نظر اهل سنت پسر مانع ارث جد پدري و  جد مادري و در صورت نبودن پسر, پسر پسر كاملا مانند پسر است هر طور كه پسر ارث مي برده پسر پسر هم ارث مي برد و هر طور كه پسر از ارث محروم مي شود و پسر پسر هم از ارث محروم مي شود.

فقها اتفاق نظر دارند كه پدر, برادران و خواهران را از ارث محروم مي كند و همين طور پدر حاجب جد پدري نيز مي شود اما از نظر اهل سنت جد مادري با وجود پدر در ارث شريك بوده و در صورتي كه مادر موجود نباشد با پدر 6/1 تركه را مي گيرد واز نظر ضابطه,جد پدري با پدر يعني با پسر خود را ارث شريك مي شود.

فقهاي شافعيه حنيفه و مالكيه مي گويند: جد پدري با وجود پدر چيزي از ارث نمي گيرد زيرا پدر حاجب حده پدري است.

فقهاي اماميه گفته اند: پدر مانند پسر است و با وجود پدر, اجداد و جدات از تمام جهات ارث نمي برند زيرا اجداد و جدات در طبقه دوم و پدر در طبقه اول از طبقات ارث قرار دارد.

فقهاي مذاهب اربعه مي گويند: مادر حاجب جدات از تمام جهات مي شود ولي حاجب اجداد و برادران و خواهران نمي شود و نيز مادر حاجب عموهاي ابوين يا ابي نمي شود و تمام افرادند مذكور با مادر در اصل ارث شريكند.

فقهاي اماميه گفته اند: مادر مانند پدر است كه اجداد وجدات و برادران و خواهران را از تمام جهات از ارث محروم مي نمايد.

فقهاي مذاهب چهار گانه اهل سنت گفته اند: دختر حاجب پسر پسر نمي شود و در دختر و بيشتر حاجب دختران پسر مي شوند مگر آن كه با دختران پسر, پسري موجود باشد اما يك دختر به تنها حاجب دختران پسر نمي شود ولي يك دختر يا دختران حاجب برادران, مادري مي شوند.

فقهاي اماميه گفته اند دختر مانند پسر حاجب اولاد اولاد (نوه ها) هواه پسر خواه دختر مي شود و به طريق اولي حاجب برادران و خواهران مي شود.

بطور خلاصه مي توان گفت فرق ميان مذاهب اهل سنت مذهب اماميه آن است كه اماميه كسي را كه در قرابت به ميت نزديكتر است بر ديگران مقدم مي كنند.

فقهاي اماميه گفته اند: كسي كه هم از جانب پدر و هم از جانب مادر با متوفي خويشتاوند است مانع از ارث بردن كسي مي شود كه تنها از جانب پدر با متوفي خويشاوند است در صورتي كه هر دو در يك مرتبه قرار داشته باشند.

بنابراين خواهر ابوين حاجب برادر ابي و نيز عمه ابوين حاجب عمومي ابي مي شود و خاله هم همين طور است.

از نظر فقهاي اماميه در استحقاق ارث فرقي ميان ذكور و ؟ نيست پس همان گونه كه نوه ها در صورت نبودن اولاد جانشين اولاد مي شوند برادران و خواهران هم در صورت نبودن پدرانشان جانشين آن ها مي شوند.

اهل سنت به قاعده الاقرب يمنع الابد قائلند اما نه بطور مطلق بلكه به شرط اين كه وارث اتحاد در صنف داشته باشند يعني اقرب مانع از ارث بردن قرين مي شود كه بواسطه او با ميت متصل است به جز برادران مادري كه از جانب مادر با ميت خويشاوند هستند حجب نمي شوند و همين طور ما در جده كه با وجود جده يعني دختر خود ارث مي برد اما در غير اين دو صورت حجب وجود دارد مانند پدر كه پدر پدر را از ارث محروم مي كند ولي مادر مادر را منع نمي كند و نيز مانند مادر كه مادر مادر را از ارث محروم مي كند اما حاجب پدر پدر نمي شود و عموي هاي ميت بر عموهاي پدر ميت مقدم مي شوند و همچنين اجداد ميت بر اجداد پدر ميت مقدم مي شوند و جده نزديك مانع از ارث بردن جده دور مي شود تمام اين موارد به خاطر قاعده الاقراب فالا قرب است و اهل سنت ميان دكوروانات فرق مي گذارند پس برادران ميت با وجود دختران ميت ارث مي برند, در صورتي كه با وجود پسران ميت, ارث نمي برند و از نظر اهل سن فرزندان برادر يا اجداد در ارث شريك نمي شوند بر عكس چيزي كه فقهاي اماميه بدان معقتقدند.

رد

رد جز با وجود صاحبان فرض محقق نمي شود زيرا سهام صاحبان فرض معين شده و مشخص است فقهاي مذاهب چهار گانه اهل سنت مي گويند آن چه از سهام صاحبان فرض زياد بيايد به عصبه داده مي شود.

فقهاي شافعيه و مالكيه مي گويند هر گاه صاحب عصبه موجود نباشد مقدار باقي مانده سهام صاحبان فروض به بيت المال داده مي شود.

فقهاي اماميه مي گويند: در صورتي كه صاحبان قرابت. در مرتبه و درجه صاحب فرضا موجود نباشند مقدار باقي مانده به هر يك از صاحبان فرض رد مي شود اما اگر صاحب قرابتي در رتبه و درجه صاحب فرض موجود باشد در اين صورت صاحب فرض سهم فرضي خود را مي گيرد و مقدار باقي مانده به صاحب قرابت مي رسد.

ازدواج و طلاق مريض

فقهاي حنيفيه- شافعيه و ضابله مي گويند ازدواج در حالت مرض موت از جهت ارث بردن هر يك از زوج و زوجه از يكديگري مانند ازدواج در حالت سلامتي است خواه زوج دخول كرده يا نكرده باشد و منظور از مرض در اين جا مرض موت است.

فقهاي مالكيه گفته اند هر گاه عقد ازدواج در حالت مرض مرد يا زن جاري شده باشد در اين حالت ازدواج فاسد است مگر آن كه زوج دخول كند.

فقهاي اماميه گفته اند هر گاه مردي در حال مرضي موت ازدواج كند قبل از دخول بميرد زن بهره اي نمي گيرد و زوج نيز از زوجه ارث نمي برد حتي اگر زوجه قبل از زوج و پيش از آن كه دخول صورت بگيرد بميرد و زوج از زوجه ارث نمي برد و هر گاه زن در حال بيماري موت خود ازدواج كند حكم ارث بردن زوج از او مانند حكم زني است كه در حالت سلامت ازدواج كرده است.

فقها اتفاق نظر دارند كه هر گاه مريض, زوجه خود را طلاق دهد و قبل از آن كه عده زن تمام شود بميرد در اين صورت زوجه از او ارث مي برد خواه طلاق رجمي باشد و خواه باين, اما چنان چه زوج مريض پس از انقضاي عده زن و ازدواج مجدد وي با مرد ديگري بميرد به اتفاق نظر فقها زوجه مطلقه از او ارث نمي برد اما اگر فوت زوج پس از انقضاي عده و قبل از ازدواج مجدد زن با مرد ديگري واقع شود در اين صورت فقها اختلاف نظر دارند فقهاي مالكيه و ضابله مي گويند زوجه ارث مي برد هر قدر زمان طول بكشد.

فقهاي حنيفيه و شاخصيه مي گويند با انقضاي عده, زن نسبت به شوهر قبلي در حكم اجنبي است كه  هيچ چيز از ارث به او تعلق نمي گيرد.

فقهاي اماميه مي گويند اگر شوهر در حال مرض موت, زن خود را طلاق دهد خواه طلاق رجمي باشد با اين در اين حالت زن با وجود سه شرط از ارث مي برد.

1-فوت زوج مستند به مرض باشد كه زن را در آن مرض طلاق داده است.

2- زن با مرد ديگري ازدواج نكرده باشد.

3- طلاق به درخواست زن واقع نشده باشد.

ارث پدر نمونه هايي از اين ارث:

        ·          فقها اتفاق نظر دارند كه وقتي تنها وارث متوفي پدر باشد و مادر و اولاد و اولاد اولاد و نيز جدات و يكي از زوجين موجود نباشند پدر تمام تركه را مالك مي شود ولي از نظر فقهاي اماميه بالقرابت و از نظر اهل سنت بالتعصيب مالك آن مي شود.

        ·          هر گاه دو دختر به بالا با پدر وارث متوفي باشند در اين صورت از نظر اهل سنت 3/2 براي دختران و 3/1 مال پدر است.

        ·          فقهاي اماميه مي گويند 5/1 مال پدر و 5/4 مال دختران است زيرا 6/1 باقي مانده از فرض پدر و دختران به همه آنان به نسبت فرض آن ها رد مي شود نه فقط به پدر.

        ·          هر گاه جدي مادري يعني مادر مادر بايد وارث ميت باشند در اين صورت جده مادري 6/1 مي گيرد و باقيمانده 6/5 را پدر مي گيرد زيرا از نظر اهل سنت جده مادري با وجود پدر از ارث محروم نمي شود.

فقهاي اماميه مي گويند در اين حالت تمام مال از آن پدر است و اصلا چيزي به جده داده نمي شود.

هر گاه مادر بايد وارث متوفي باشند (ابوين), مدر 3/1 تركه را مي گيرد و اين در صورتي است كه از نظر اهل سنت دو برادر يا دو خواهر متوفي حاجب مادر نباشند و از نظر فقهاي اماميه به شرطي مادر 3/1 تركه را مي گيرد كه دو برادر يا يك برادر و دو خواهر يا چهار خواهر متوفي حاجب مادر نشوند.

هرگاه پسر دختر با پدر وارث ميت باشند در اين صورت از نظر فقهاي مذاهب چهار گانه اهل سنت پدر تمام تركه را مي گيرد و به پسر دختر اصلا چيزي نمي رسد زيرا پسر دختر از وارث دوالارحام به شمار مي آيد.

اما فقهاي اماميه مي گويند. در اين حالت پدر 6/1 تركه را به صورت فرض مي گيرد و به پسر دختر سهم مادر او كه دختر متوفي باشد تعلق مي گيرد و آن نصف تركه است و مقدار باقي مانده 6/2 به هر دو رد مي شود.

ارث مادر نمونه هايي از اين ارث

فقهاي اماميه مي گويند مادر در صورتي مالك تمام ارث مي شود كه پدر متوفي و اولاد و اولاد اولاد و هيچ يك از زوج و زوجه موجود نباشد.

بقيه مذاهب مي گويند: مادر تمام مال را به ارث نمي برد مگر آن كه هيچ يك از صاحبان فروض و عصبات موجود نباشند. اما جدات مادر را از مالك شدن تمام تركه منع نمي كنند زيرا تمام جدات با وجود مادر از ارث محروم مي شوند همان گونه كه اجداد با وجود پدر از ارث محروم مي شوند همين طور دايي ها و خاله ها مانع مادر از ارث بردن تمام تركه مي شوند.

هر گاه يك دختر با مادر وارث مي باشند در اين حالت مادر 6/1 تركه را بالفرض مي برد و دختر هم نصف تركه را بالفرض مي گيرد و از نظر فقهاي اماميه- حنيفيه ضابله مابقي به مادر و دختر رد مي شود.

فقهاي شافعيه و ماليكه مي گويند باقي مانده بر بيت المال رد مي شود.

در صورت نبودن پدر, جد پدري با مادر وارث متوفي باشند فقهاي مذاهب اربعه مي گويند جد قايم مقام پدر مي باشد و حكم ارث در مورد هر دو يكسان است.

فقهاي اماميه مي گويند تمام مال متعلق به مادر است و به جد پدري چيزي داده نمي شود زيرا جد پدري در ربته دوم و مادر در رتبه اول است.

هر گاه برادر ابوين يا ابي با مادر وارث متوفي باشند از نظر فقهاي اهل سنت مادر 3/1 به فرض مي برد و باقي مانده به صورت تعصيب از آن برادر ابوين يا برادر ابي است و اگر دو برادر و دو خواهر بدين يا ابي يا؟ متوفي با مادر باشند مادر 6/1 تركه را مي گيرد و باقي مانده مال برادران يا خواهران است زيرا مادر بواسطه برادران يا خواهران از زايد بر 6/1 منع مي شود اما از نظر فقهاي اماميه مادر تمام مال را بصورت فرض و بصورت رد مي گيرد و به برادران و خواهران چيزي داده نمي شود.

هر گاه با مادر يك خواهر ابوين و يك خواهر ابي باشند در اين حالت مادر 3/1 تركه و يك خواهر ابوين نصف تركه و يك خواهر ابي به خاطر تكميل 3/2 فقط 6/1 تركه را مي گيرد يعني مجموع 6/1 خواهر ابي با نصف خواهر ابويني 3/2 مي شود اما از نظر فقهاي اماميه در اين حالت مادر تمام تركه را مي گيرد.

از نظر فقهاي اهل سنت اجتماع عموهاي ابويني با ابي با مادر از لحاظ ارث بردن و مقدار سهم حكم اجتماع برادران ابويني يا ابي با مادر را دارد.

هر گاه يك عموي ابي و يك خواهر مادري به همراه مادر وارث متوفي باشند مادر 3/1 و خواهر مادري 6/1 مي گيرند و بقيه مال عموي ابي است پس عمو كه از نظر اماميه در درجه دوم وارث است با خواهر مادري متوفي كه در رتبه يا درجه دوم بوده و با مادر كه رتبه اول را دارد جمع مي شود اما از نظر فقهاي اماميه در اين حالت مادر تمام تركه را به ارث مي برد.

نكته

فقهاي اهل سنت مي گويند هر گاه پدر و يكي از زوجين (زوج يا زوجه) با مادر متوفي وارث ميت را تشكيل دهند در اين صورت مادر 3/1 باقي مانده از سهم زوج يا زوجه را مي برد اين كه از اصل مال 3/1 بگيرد.

فقهاي اماميه مي گويند در چنين صورتي كه مادر و پدر يا زوجه وارث متوفي هستند مادر 3/1 اصل مال را مي گيرد نه 3/1 باقي مانده را و فرقي نمي كنند كه يكي از زوج يا زوجه با مادر باشد يا نباشد.

ارث اولاد و نوه ها

پسران: به اتفاق نظر فقها پسر حاجب نوه ها و برادران و خواهران را جداد وجدات مي شود و نوه در صورت يك دختر تمام مال را مي گيرد كه نصف آن بصورت فرض و نصف ديگر به رد به او داده مي شود و اگر دو دختر وارث باشند آن هم تمام مال را مي گيرند كه 3/2 آن بصورت فرضي و 3/1 باقيمانده بصورت رد به آنان داده مي شود و به عصبه چيزي داده نمي شود فقهاي مذاهب اربعه مي گويند: خواهران ابويني يا ابي با وجود دختر يا دختران عصبه هستند بدين معنا كه يك دختر ابويني يا ابي در صورتيكه متوفي فرزند پسر و دختر نداشته باشد نصف تركه را بصورت فرض مي برد و دختران در صورت نبودن فرزند براي متوفي 3/2 تركه را بصورت فرض مي برند.

فقهاي اماميه مي گويند هيچ يك از برادران و خواهران در صورت وجود دختر يا دختران يا دختر پسر يا دختر دختر ارث نمي برند.

فقهاي حنيفه و ضابله مي گويند هر گاه غير از دختران ديگر صاحبان فرض و عصبه اي وجود نداشته باشند در اين صورت تمام مال را به فرض و رد مالك مي شوند اما اگر آنها ها تنها نبودند و پدر هم با آن باشد در اين صورت پدر باقي مانده سهم فرض دختران را مي گيرد و در صورتي كه پدر با دختران نباشد و به ترتيب جد پدري برادر ابويني- برادر ابي- پسر برادر ابويني- پسر برادر ابي- عموي ابويني- عمومي ابي- پسر عمومي ابويني- پسر عمومي ابي باقي مانده را مي برند و اگر تمام اين عصبات موجود نباشند و صاحبان فروض مانند خواهران هم نباشند در اين صورت دختران تمام مال را مي برند حتي اگر ميت اولاد دختران و اولاد خواهران و دختران برادر و اولاد برادر مادري و عمه ها از تمام جهات ابي امي- ابويني و عمومي مادري و دايي ها و خاله ها و جد مادري داشته باشد.

نوه ها

در موردي كه وارث متوفي اولاد نوه باشند فقها اختلاف نظر دارند, فقهاي مذاهب چهار گانه اهل سنت اجماع نموده اند كه پسر حاجب نوه ها مي شود چه نوه هاي پسري و چه نوه هاي دختري يعني نوه ها در صورت وجود پسر متوفي چيزي را ارث نمي برند و اگر وارث متوفي يك دختر و نوه هاي پسر باشند در صورتي كه اولاد پسر فقط پسر يا پسر و دختر باشند دختر متوفي تركه را مي گيرد و نصف ديگر مال نوه هاي پسري است كه بين خود بر اساس للذكر مثل حظ الانثين تقسيم مي كنند و اگر فقط دختران پسر با يك دختر وارث متوفي باشند در اين حالت نصف تركه متعلق به يك دختر و براي دختران پسر 6/1 تركه است چه يكي باشد يا بيشتر و باقي مانده متعلق بر خواهر است يعني عمه دختران پسر.

فقهاي اماميه مي گويند با وجود يكي از اولاد متوفي چه پسر يا دختر هيچ يك از اولاد اولاد (نوه ها) ارث نمي برد.

هر گاه متوفي اصلا فرزند پسر يا دختر نداشته باشد بلكه نوه داشته باشد فقهاي مذاهب اربعه اجتماع نموده اند كه در اين صورت پسر پسر مانند پسر است كه در حجب و تعصيب و امور ديگر غير از حجب و تعصيب قائم مقام پسر مي شود اگر با وجود پسر پسر خواهراني نيز باشند در اين صورت اين خواهران و برادران كه همگي نوه هاي پسري متوفي مي باشند مال را ما بين خود بر اساس للذكر مثل حظ الانثين تقسيم مي نمايند.

فقهاي مذاهب اربعه همچنين اتفاق نظر دارند كه وقتي دختران صلبعي موجود نباشند دختران پسر به منزله دختران صلبي هستند كه براي يكي از آن ها نصف تركه و براي بيش از يك نفر 3/2 تركه است و نيز آنان حاجب برادران مادري مي شوند. و در صورتي كه نوه پسري با آنان موجود باشد مال را بين خود بر اساس للذكر مثل حظ الانثين تقسيم مي كنند و فرقي نمي كند كه پسر پسر برادر آنان باشد يا پسر عموي آنان و به يك تعبير دخرت پسر مانند دختر است و به عبارت ديگر اولاد پسر متوفي كاملا مانند اولاد ميت هستند.

اما اولاد دختران از نظر فقهاي مالكيه و شافعيه, چيزي از تركه به ارث نمي برند. همين حكم در مورد اولاد دختران پسر متوفي (نوه ها دختري پسر ميت) هم مصداق دارد.

فقهاي حنيفيه و ضابله مي گويند: اولاد دختر و اولاد دختران پسر متوفي وقتي ارث مي برند كه صاحبان فرض و عصبه موجود نباشند. اما فقهاي اماميه مي گويند هر گاه متوفي اولاد بلاواسطه نداشته باشد نوه ها قايم مقام اولاد مي شوند و هر نسل از آنان حصبه كسي را مي برد كه توسط او با ميت خويشاوند مي شود.

ارث برادران و خواهران

هر گاه پسر و پدر موجود نباشند برادران و خواهران ارث مي برند و از نظر اهل سنت با مادر دختران در بردن ارث شريك مي شوند و از نظر فقهاي اماميه برادران و خواهران ارث نمي برند مگر آن كه پدر و مادر و اولاد و نه چه پسر چه دختر موجود نباشند كه در اين صورت ارث مي برند.

برادران و خواهران اويني

برادران و خواهران ابويني در  نحوه ارث بردن در مذهب تشيع و تسنن مشابه هم مي باشد و فقط موارد اختلافي ذكر مي شود: براي مثال اگر متوفي يك خواهر ابويني داشته باشد در اين صورت 2/1 تركه را به صورت فرض مي گيرد و اگر متوفي دو يا چند 0خواهر ابويني داشته باشد در اين صورت 3/2 تركه بصورت فرضي براي آنان است و اگر با خواهر و خواهران ابويني دختر نباشد و هيچ يك از برادران يا خواهران مادري و نيز اجداد و جدات صحيح نباشند. (در عرف اهل تسنن جد صحيح كسي است كه در نسبت او به ميت مونث داخل نشود نظير پدر پدر وجده صحيح كسي است كه بواسطه جد فاسد به ميت منسوب نشود مانند مادر مادر, پس اگر جد فاسد مانند مادر پدر مادر, واسطه شود جده فاسد است, در اين صورت از نظر فقهاي اماميه باقي مانده به خواهر و خواهران ابويني رد مي شود.

فقهاي مذاهب چهار گانه اهل سنت مي گويند باقي مانده تركه به عصبه داده مي شود و عصبه به ترتيب: عموي ابويني- عموي ابي- پسر عموي ابويني پسر عموي ابي مي باشد كه اگر پسر عموي ابي هم نباشد از نظر فقهاي حنيفيه و ضابله باقي مانده تركه به خواهر يا خواهران رد مي شود زيرا رد فقط مخصوص صاحبان فرض است و شرط آن نبودن عصبه است اما از نظر فقهاي شافعيه و ماليكه باقي مانده تركه به بيت المال داده مي شود.

خلاصه كلام اين كه وضعيت خواهران ابويني مانند وضعيت دختران صلبي است كه به يك نفر نصف تركه و به دو نفر به بالا 3/2 داده مي شود و در صورتي كه با برادران ابويني اجتماعي كنند را بر اساس للذكر مثل خظ الانثين بين خود تقسيم مي كنند.

اهل تسنن مي گويند هر گاه متوفي برادر ابويني و برادر ابي داشته باشد. برادر ابويني ارث مي برد و اگر بردر ابويني نباشد برادر ابي قايم مقام او مي شود وارث مي برد و اگر متوفي يك خواهر ابويني و يك يا چند خواهر ابي داشته باشد در اين حالت خواهر ابويني 2/1 تركه و خواهر يا خواهران ابي 6/1 تركه را مي برند مگر آن كه با خواهران ابي, برادري باشد كه در اين صورت خواهران ابي با برادر خود 2/1  تركه را مي برند و بر اساس للذكر مثل حظ الانثين بين خود تقسيم مي كنند و هر گاه متوفي خواهران ابويني و خواهران ابي داشته باشد و در اين حالت خواهران ابويني 3/2 تركه را مي گيرند و به خواهران ابي چيزي نمي رسد مرگ آن كه با آنان برادري باشد كه در اين صورت خواهران ابي با برادر خود باقي مانده تركه را مي گيرند .و بر اساس للذكر مثل حظ الانثين بين خود تقسيم مي كنند.

فقهاي اماميه مي گويند: برادران و خواهران ابويني مانع ارث برادران خواهران ابي مطلقا هستند بنابراين اگر متوفي يك خواهر ابويني و ده برادر داشته باشد يك خواهر ابويني ارث مي برد ولي ده برادر ابي ارث نمي برند مورد ديگر زماني كه با خواهر يا خواهران متوفي يك دختر يا دو دختر صلبي باشد در اين صورت از نظر اهل تسنن يك دختر يا دختران سهم خود را كه همان فرض 2/1 و 3/2 است مي برند و باقي مانده تركه از نظر اهل سنت به خواهر يا خواهران داده مي شود. در حالي كه از نظر فقهاي اماميه تمام مال براي دختر يا دختران است و به خواهر يا خواهران چيزي نمي رسد.

برادران و خواهران ابي

در صورت نبودن برادران و خواهران ابويني, برادران و خواهران ابي جانشين آن ها هستند و حكم هر دو دسته يكي است يعني يك خواهر 2/1 و چند خواهر 3/2 تركه را مي گرد و باقي مانده تركه هم قبلا بطور مفصل بيان شده است.

برادران و خواهران امي

از نظر فقهاي مذاهب چهار گانه اهل سنت برادران و خواهران امي با بودن پدر يا مادر يا جد پدري يا اولاد متوفي چه پسر و چه دختر يا دختران پسر ارث نمي برند يعني برادران و خواهران امي بواسطه مادر و دختر پسر از ارث ساقط و محرومند. برادران و خواهران ابويني يا ابي با بودن مادر يا دختر متوفي ارث مي برند اما اگر برادران وخواهران ابويني يا ابي با بودن اولاد دختران باهم ارث متوفي باشند در اين صورت تنها برادران و خواهران ارث مي برند و اولاد دختران را اگر چه ذكور باشند از ارث منع مي كنند و برادران و خواهران امي بواسطه بودن برادران و خواهران باشند از ارث منع مي كنند و برادران و خواهران مادري بواسطه بودن برادران و خواهران ابويني يا ابي از ارث ساقط نمي شوند و براي يك فرزند مادر 6/1 تركه است چه پسر باشد چه دختر و براي بينش از يكي 3/1 تركه است چه همگي پسر باشند يا همگي دختر يا اين كه پسر و دختر باهم باشند كه در اين صورت به اجماع فقها 3/1 را بين خود به تساوي تقسيم مي كنند يعني سهم دختر ماند سهم پسر.

اولاد برادران و خواهران

فقهاي مذاهب اربعه گفته اند برادر ابي با وجود فرزندان برادر ابويني ارث نمي برند و نيز فرزندان برارد ابويني مانع از ارث بردن فرزندان برادر پدري مي شوند اما اولاد خواهران از هر جهت كه باشند خواه ابويني ابي يا امي و اولاد برادران مادري و دختران خواهران پدر و مادري بايد پدري همه اين ها از گروه دومي الارحام هستند كه با وجود عموهاي ابويني يا ابي يا اولاد آنان ارث نمي برند اما هر گاه عموهاي ابويني يا ابي يا اولاد آن ها نباشند در اين صورت از نظر فقهاي حنيفه و ضابله سزاوار ارث هستند و از نظر فقهاي شافعيه و مالكيه مستحق گرفتن ارث نيستند و از تمام ارث محرومند و در چنين حالتي تركه به بين اللمال داده مي شود.

فقهاي اماميه مي گويند اولاد برادران و خواهران از هر جهت كه باشند با بودن يكي از خود برادران از هر جهت كه باشد ارث نمي برند و هر گاه متوفي نه برادر داشته باشد نه خواهر در اين صورت اولاد برادران و خواهران قايم مقام آن ها شده و هر نسل حصبه كسي را مي برد كه بواسطه او با ميت خوشاوند مي شود.

اهل سنت در تقسيم تركه متوفايي كه دختر و برادري دارد ارث را بين آن ها به نصف تقسيم مي كنند و در نتيجه اگر متوفاي سني دختري سني و برادري شيعه داشته باشد اين برادر طبق قاعده الزام حق مطالبه نصف ارث را دارد.

جد مادري

فقهاي اهل سنت مي گويند جد مادري از گروه دوي الارحام است كه با بودن صاحب فرض يا عصبه ارث نمي برند و بر اين اساس جد مادري با بودن جد پدري و همين طول با بودن برادران و خواهران و نيز با بودن پسران ابويني يا ابي و نيز عموهاي ابويني يا ابي و فرزندان آن ها ارث نمي برد و اگر هيچ يك از اين دسته افراد نباشد و صاحب فرض هم يافت نشود از نظر فقهاي حنيفه و ضابله جد مادري مستحق ارث است و از نظر فقهاي شافعيه و مالكيه ابدا ارث نمي برد.

فقهاي اماميه مي گويند: جد مادري با بودن جد پدري و نيز با بودن برادران و خواهران از هر جهت كه باشند ارث مي برد همان گونه كه اين جد مانع ارث اعمام و اخوال مي شود از هر جهت كه باشند پس اگر جد با عمومي ابويني وارث متوفي باشد جد مادري تمام مال را مالك مي شود و چيزي به عمو داده نمي شود.

جدات

فقها اتفاق نظر دارند كه مادر مانع ارث بردن تمام جدات است از هر جهت كه باشند فقهاي اصل سنت مي گويند هر گاه مادر نباشد مادر مادر جانشين او مي شود و با پدر و با جد پدري در ارث شريك مي شود و مادر مادر با وجود پدر و جد پدري 6/1 تركه را مي گيرد همان طور كه در ارث بردن دو جده باهم مانند مادر مادر و پدر پدر اختلافي نيست و از نظر فقهاي مذاهب اربعه دو جده 6/1 تركه را مي گيرند و به تساوي بين خود تقسيم مي كنند.

اماميه مي گويند جده نزديك تر حاجب جده دورتر كه در جهت خود اوست مي شود.

فقهاي اهل سنت اختلاف نظر دارند كه جده نزديكتر از طرف پدر مانند مادر پدر آيا مانع ارث جده دورتر از طرف مادر مانند مادر جد مادري مي شود يا اين كه مانع از ارث نيست؟ از نظر فقهاي ضابله مادر پدر با بودن پسر خود ارث مي برد و هرگاه باهم وارث متوفي باشند 6/1 تركه براي مادر پدر است و باقي مانده مال پسر است فقهاي اماميه مي گويند هر گاه جده مادري با جده پدري باهم ارث متوفي باشند در اين صورت جده مادري 3/1 و جده پدري 3/2 تركه را مي گيرد زيرا اجداد و جداتي كه از جانب مادر با متوفي خويشاوند هستند 3/1 تركه را مي گيرند و بين خود به تساوي تقسيم مي كنند چه يك نفر باشد يا بيشتر و اجداد و جداتي كه از جانب پدر با متوفي قرابت دارند 3/2 تركه را مي گيرند چه يك نفر باشد يا بيشتر و به تفاوت بين خود تقسيم مي كنند.

جد پدري

فقهاي مذاهب اربعه اتفاق نظر دارند كه در صورت نبودن مادر, جد پدري جانشين مادر مي شود و در ارث با پسر متوفي شريك مي شود همان گونه كه پدر با پسر بزرگ شريك مي شود و پدر پدر در مسئله مادر پدر (جده پدر) از پسر متوفي جدا مي شود يعني مادر پدر با بودن پدر ارث نمي برد مگر از ديدگاه فقهاي ضابله و مادر پدر با بودن جد پدري يعني با شوهر خود ارث مي برد و پدر نيز از جد در مسئله اجتماع پدر و مادر با يكي از زوجين جدا مي شود زيرا مادر در صورت وجود پدر و يكي از زوجين 3/1 باقي مانده از سهم يكي از زوجين را مي گيرد و هر گاه مادر با جد و يكي از زوجين باهم ارث متوفي باشند در اين حالت مادر 3/1 اصل مال را مي گيرد نه 3/1 باقي مانده را.

فقهاي مذاهب اربعه همين طور اتفاق نظر دارند كه جد پدري مانع ارث برادران و خواهران مادري و اولاد برادران ابويني يا ابي مي شود اما در ميان خود اختلاف نظر دارند كه آيا جد پدري مانع ارث خود برادران و خواهران ابويني يا ابي مي شود يا اين كه با آنان در ارث شريك مي شود؟

ابوحنيفه گفته است جد پدري مانع ارث برادران و خواهران مي شود از هر جهت كه باشد فقهاي ماليكه و شافعيه و ضابله مي گويند: برادران و خواهران ابويني يا ابي با جد پدري در ارث شريكند اما چگونگي ارث بردن آنان با جد پدري بدين شكل است كه از ثلث تمام مال و از سهم برادر كه جد پدري را بر منزله او مي دانند هر كدام كه بيشتر باشد به جد پدري داده ميشود و بر اين اساس هر گاه ورثه شامل برادران و خواهران باشند جد پدري به منزله برادر است. و دو سهم از 5 سهم را مي برد و چنان چه ورثه سه برادر باشند جد پدري 3/1 را مي برد زيرا اگر جد پدري با برادران به عنوان برادر در نظر گرفته شود 4/1 تركه براي او خواهد بود.

فقهاي اماميه مي گويند: اجداد وجدات و برادران و خواهران در ارث شريكند و در يك مرتبه هستند.

اولاد برادران و خواهران هر چه پايين روند و از هر جهت كه باشند در صورت نبودن والدين خود جانشين آنان مي شوند و هر كدام از آنان در قسمت كردن ارث با اجداد وجدات سهم كسي را مي گيرند كه بواسطه او با متوفي قرابت دارد.

ارث اعمام و اخوال

فقهاي مذاهب چهار گانه مي گويند: عمه ها از تمام جهات و عموهاي مادري و نيز دايي ها و خاله ها از هر جهت با بودن عموهاي ابويني يا ابي و يا فرزندان آن ها ارث نمي برند پس اگر عموي ابويني يا ابي و يا پسر يكي از آنان موجود باشد در اين صورت عمه ها و عموهاي مادري و دايي ها و خاله ها را از ارث محروم مي نمايند زيرا اين دسته از افراد از گروه دوي الارحام بوده و عموي ابويني يا ابي يا پسر آنان از عصبه است و از نظر اهل سنت عصبه در بردن ارث بر دوي الارحام مقدم اتس بلكه از نظر فقهاي شافعيه و مالكيه بطور كلي ارث نيم برند حتي اگر صاحب فرض و عصبه و جود نداشته باشد.

عموي ابويني در صورتي ارث مي برد كه يكي از برادران ابويني يا ابي يا يكي از فرزندانشان و نيز خواهران ابويني يا ابي موجود نباشند زيرا  اگر چه اينان عصبه هستند ولي رتبه آنان نسبت به رتبه عمو در تعصب مقدم است.عموي ابويني با دختر و مادر متوفي در ارث بردن شريكند زيرا دختر و مادر بصورت فرضي ارث مي برند و عموي ابويني بصورت تعصيب ارث مي برد.

هر گاه عموي ابويني موجود نباشد عموي ابي جانشين او مي شود و چنان چه عموي ابي هم نباشد پسر عموي ابويني جانشين او مي شود و در صورت نبودن پسر عموي ابويني پسر عموي ابي جانشين او مي شود.

بدين ترتيب است كه اگر عموي ابويني تنها و بدون صاحب فرض باشد تمام مال را به ارث مي برد و اگر صاحب فرض با او باشد عموي ابويني باقي مانده سهم صاحب فرض را مي گيرد.

عموي نزديك تر به متوفي بر عموي دورتر مقدم مي شود.

هر گاه عموي ابويني و عموي ابي و فرزندانشان نباشند از نظر فقهاي حنيفه و ضابله عموي مادري و عمه ها از تمام جهات و دايي ها و خاله ها مستحق ارث هستند و اگر يكي از آن ها به تنهايي وارث باشد تمام مال را مي ببرد و اگر باهم باشند در اين صورت به نزديكان پدري 3/2 و به نزديكان مادري 3/1 داده مي شود, پس اگر متوفي يك دايي عمه داشته باشد 3/1 تركه براي دايي و 3/2 براي عمه است و دايي ها و خاله هاي مادري, مال را بين خود بر اساس للذكر مثل خط الانثين تقسيم مي كنند با اين كه اولاد برادر مادري, مال را به تساوي بين خود تقسيم مي كنند و سهم مونث قبل سهم مذكر.

فقهاي اماميه مي گويند: هر گاه پدر و مادر و اولاد و اولاد و اولاد و برادران و خواهران و فرزندان آنان و جد و جده ما, نباشند در اين صورت عموها و عمه ها و دايي ها و خاله ها مستحق ارث هستند از هر جهت كه باشند.

ارث زوج و زوجه

فقها اتفاق نظر دارند كه زوج و زوجه در ارث با تمام وارث بدون استثنا شريكند. فقهاي مذاهب اربعه اتفاق نظر دارند كه مقصود از فرزند در اين جا فرزند صلبي متوفي و فرزند پسر است فقط چه ذكور باشد چه اناث, اما فرزند دختر مانع سهم اعلاي زوج 2/1 و زوجه 4/1 نمي شود بلكه فقهاي شافعيه و مالكيه گفته اند فرزند دختر ارث مي برد و نه مانع ارث مي شود زيرا وي اگر از گروه دوي الارحام است فقهاي اماميه مي گويند مقصود از فرزند (مطلق فرزند) و فرزند فرزند است.

چه ذكور باشد و چه اناث, بنابراين دختر دختر از هر جهت مانند پسر است كه مانع زوج و زوجه از سهم اعلي به ادني مي شود.

فقها اتفاق نظر دارند كه اگر شوهر زن خود را به طلاق رجمي مطلقه كند و سپس يكي از آن دو در ايام عده طلاق فوت نمايد از يكديگر ارث مي برند همان طور كه در حال عدم طلاق از يكديگر ارث مي برند.

در صورتي كه وارثي غير از يكي از زوجين نباشد فقها اختلاف نظر دارند كه آيا باقي مانده سهم  زوج يا زوجه به خود آنان رد مي شود يا اين كه به بيت المال داده مي شود فقهاي مذاهب اربعه مي گويند: باقي مانده تركه به زوج يا زوجه رد نمي شود.

فقهاي اماميه مي گويند باقي مانده به زوج رد مي شود نه به زوجه و اين قول مشهور است و فقها طبق آن عمل كرده اند.

در خصوص مقدار تركه اي كه زوجه از زوج مي برد اهل سنت مي گويند زوجه متوفي از تمام تركه حتي ع؟ ارث مي برد.

ارث سوختگان و غرق شدگان

فقهاي سني و شيعه مسئله ارث غرق شدگان و سوختگان و زير آوار رفتگان و مانند آنان را بيان كرده اند و در صورتي كه وضعيت آنان مشتبه شود به گونه اي كه تقدم فوت برخي بر برخي ديگر معلوم نباشد در اين حالت فقهاي شيعه و سني درباره ارث بردن برخي از آنان از برخي ديگر اختلاف دارند.

ائمه چهار گانه اهل سنت يعني حنفي- مالكي- شافعي و ضابله معتقدند كه فوت شدگان از همديگر ارث نمي برند بلكه تركه هر متوفي به آن دسته از ورثه او كه زنده هستند منتقل مي شود و ورثه طرف ديگر كه فوت كرده است با ورثه متوفاي ديگر در تقسيم ارث شريك نمي شوند فرقي نمي كند كه سبب فوت و مشتبه شدن وضعيت يا بيماري طاعون.

خلاصه اين كه هر گاه دو نفر به سبب غرق يا ؟ بميرند و بين آنان توارث برقرار باشد اما متقدم با متاخر مشتبه شود و تاريخ وفات هيچ يك معلوم نباشد تنها از نظر فقهاي اماميه از هم و فقط از تلاد مال ارث مي برد و نه از طلارف مال

منظور از تلاد مال: آن مالي است كه از ميتي كه هم زمان با او فوت شده به ارث برده باشد.

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 06 اسفند 1393 ساعت: 15:15 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

زندگی نامه محمود اکرامی فر شاعر اسفراین

بازديد: 3355

 

زندگی نامه محمود اکرامی فر  شاعر اسفراین

 محمود اكرامي‌فر متولد سال 1338 در روستاي جوشان اسفراين (خراسان شمالی) است.

وی دانش‌آموخته دانشگاه فردوسی مشهد و دانشگاه تهران است وپس از اخذ دانشنامه كارشناسی ارشد خود از دانشگاه آزاد اسلامی به تاجيكستان رفت و دكترای ادبيات فارسی را در رشته مردم‌شناسی از آكادمي علوم اين كشور دریافت كرد.

اصول ارتباط جمعی/ گريه كردن كم آرزويی نيست/ ما با سليقه مردم پير مي‌شويم/ بهارانه‌ها/ این کتاب اسم ندارد و.... از عناوين بعضي از كتاب‌های اوست.

اکرامی فر بیشتر به عنوان شاعر، نویسنده و روزنامه نگار شناخته می شود و دبيری دومين دوره جشنواره بين‌المللي شعر فجر، داوری جشنواره های مختلف ومجری گری برنامه های ادبی نیز در لیست فعالیت های وی دیده می شود.

اوهمچنین کارنامه فاخری در شعر آیینی دارد و اشعار زیادی در مدح اهل بیت علیهم السلام سروده که ازمعروفترین آنها، مثنوی " یا علی گفتیم وعشق آغاز شد" است.

دکتر محمود اکرامی فر سابقه همکاری با موسسه آفرینش های هنری آستان قدس رضوی در زمینه شرکت در شب های شعر"ملکوت هشتم"، " نگین نبوت"، "در سوگ آفتاب" و مجری گری شب شعر"خورشید ولایت" را دارد.

شعر بسیار زیبای یا علی گفتیم و عشق آغاز شد..

از بیابان بوی گندم مانده است                عشق روی دست مردم مانده است

آسمان بازیچه ی طوفان ماست                  ابر نعش آه سرگردان ماست....

باز هم یک روز طوفان می شود                     هر چه می خواهد خدا آن می شود

می روم افتان و خیزان تا غدیر                باده ها می نوشم از جوشن کبیر

آب زمزم در دل صحرا خوش است              باده نوشی از کف مولا خوش است

فاش می گویم که مولایم علیست            آفتاب صبح فردایم علیست

هر که در عشق علی گم می شود            مثل گل محبوب مردم می شود

 

تا علی گفتم زبان آتش گرفت

پیش چشمم آسمان آتش گرفت

آسمان رقصید و بارانی شدیم

موج زد دریا و طوفانی شدیم

بغض چندین ساله ی ما باز شد

یا علی گفتیم و عشق آغاز شد

یا علی گفتیم و دریا خنده کرد

عشق ما را باز هم شرمنده کرد

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 05 اسفند 1393 ساعت: 15:29 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(2)

تحقیق درباره شیوه زندگی سالم

بازديد: 15933

 

 

نوسازي مفهوم شيوه زندگي سالم  3

مقدمه3

تعريف شيوه زندگي- 6

نوسازي مفهوم شيوه زندگي   8

مدل كيفيت زندگي- 12

نتیجه گیری- 21

منابع :21

 

 

نوسازي مفهوم شيوه زندگي سالم

مقدمه

   موضوع شيوه زندگي سالم، به خودي خود موضوع مهمي مي­باشد. هم ­زمان با كاهش بودجه هاي دولتی، فشار به مردم براي برخورداري از يك زندگي سالم افزايش مي­يابد. در چنين حالتي سياست گذاران بايد به نقش رهبري خود در اين زمينه متفكرانه بيانديشند و بيش از گذشته به كاهش تنش بين مسووليت های فردي (من چه بايد بكنم) و نیز مسووليت های اجتماعي (ما چه بايد بكنيم، من براي آن چه كه در اطرافم رخ مي­دهد چه بايد بكنم) مردم و استقرار محيط هاي سالم در جوامع، انتخاب سياست های سالم و كاهش شكاف عدالت اجتماعي توجه نمايند.

تصور مي شود مهم­ترين موانع انتخاب شيوه زندگي سالم، شامل نحوه تعريف و پذيرش مفهوم آن و توان مردم به ­ويژه اقشار با وضعيت اقتصادي و اجتماعي پايين براي رعايت شيوه زندگي سالم باشد. در واقع بايد به اين سؤال ها جواب دهيم:

- آيا شيوه زندگي سالم، مفهومي مفيد مي باشد؟

- تعيين كننده هاي انتخاب شيوه زندگي، چه هستند؟

- چه رويكردهايي براي توسعه شيوه زندگي سالم استفاده شده­اند و آيا آن ها اثربخش بوده اند؟

- فرآيندهاي اجتماعي و عمومي، چگونه مي­توانند شيوه زندگي سالم را توسعه دهند؟

يك شيوه زندگي سالم بايد با محيط اجتماعي خودش سازگار باشد و جز با تصور آن به عنوان مجموعه اي از مداخله­هاي هماهنگ با شيوه زندگي گروه­هاي هدف، احتمال موفقيت برنامه­هايش اندك خواهد بود.

شيوه زندگي سالم، منبعي ارزشمند براي كاهش شيوع و تأثير مشكلات بهداشتي و ايمني، ارتقاي سلامت، تطابق با عوامل استرس زاي زندگي و بهبود كيفيت زندگي مي­باشد با اين حال، قانع كردن مردم به اين كهسلامت يك سرمايه مناسب است و ايجاد انگيزه براي خلق فرهنگي سلامت پرور فرآيندي پيچيده   مي­باشد.

آسيب و بيماري هزينه بر است. بخش قابل ملاحظه­اي از منابع افراد، خانواده­ها و جوامع براي پاسخ گويي مقتضي به بيماري و آسيب و رهايي از مشكلات سلامت  هزينه مي شود. افزايش شيوع بيماري­هاي مزمن و شرايط ناتوان­كننده، همراه با اميد به زندگي بيشتر و افزايش ميانگين سن مردم، از عوامل اثبات شده افزايش بار بيماري و آسيب هستند­. شرايطي نظير بيماري قلبي، سرطان، ديابت، بيماري­هاي مفصلي و ناراحتي­هاي رواني؛ مسوول بخش عمدة مرگ و ناتواني­اند. تاكنون استراتژي­هاي اصلي ما براي برخورد با اين شرايط، تكيه بر اراية مراقبت­هاي باليني ويژه توسط متخصصان ماهر بهداشتي بوده است اما شرايط امروز حاكي از آن است كه جز با آغاز اقدام جدي براي  ارتقاي سلامت، نمي­توان براي بهبود شرايط اقدام نمود. برنامه­هاي جديد بايد شامل توسعه اقدام­هاي مؤثرتري به­ جاي مداخله­هاي جاري براي پاسخگويي به بيماري­ها و آسيب ها باشد.

بسياري از مشكلات بهداشتي قابل پيشگيري اند يا حداقل مي توان وقوع شان را به تعويق انداخت. همچنين در طول 20 سال گذشته مشاهده شده است كه بخش قابل توجهي از 10 عامل مرگ، ناشي از عوامل قابل تعديل اجتماعي و شيوه زندگي مي باشد.

برخي از مشكلات بهداشتي به سهولت رفع شدني است مثل نبستن كمربند ايمني اما بسياري از مشكلات بهداشتي نظير عدم تحرك فيزيكي، تغذيه نا­مناسب، استعمال سيگار و سوءمصرف مواد ريشه در فرهنگ و شرايط اقتصادي اجتماعي مردم دارند و رويارويي با آن ها بسيار مشكل است.

شواهد نشان مي دهد كه بسياري از عوامل فردي و اجتماعي وابسته به سلامت، مواردي هستند كه تنها از طريق استراتژي­هاي جامع، بين بخشي و طولاني مدتي كه متضمن انواعي از رويكردهاي آموزش سلامت، ارتقاي سلامت و پيشگيري از آسيب و بيماري باشد، قابل تعديل و تغييراند .

بسياري از رفتارهاي مؤثر در بهبود سلامت يا پيشگيري از بيماري و آسيب، به­ طور واضحي با روابط متقابل شيوه زندگي مردم و شرایط جامعه ای که در آن زندگی می کنند، مرتبط هستند. هم زمان با موفقيت­هاي محدود استراتژي­هاي ارتقاي سلامت متمركز بر تغيير رفتارهاي فردي، به تازگي ما با مفاهيمي چون همبستگي اجتماعي، حمايت اجتماعي و وابستگي متقابل آشنا شده­ايم. شيوه زندگي مردم عامل مؤثر مهمي در سلامت جسمي، رواني و اجتماعي آن ها است. شيوه زندگي به ­ويژه وقتي كه در ارتباط با رفتارهاي مخاطره آميزي نظير استعمال سيگار و نداشتن تحرك فيزيكي مطرح مي­شود، به ­طور خاص به عنوان عملكردي ارادي و نتيجه انتخاب­هاي شخصي مردم تجسم مي­شود.

واژه شيوه زندگي از ارزش قابل ملاحظه­اي در تحليل سلامت برخوردار است اما در اكثر جوامع هنوز از تعریف معيني برخوردار نيست. گسترش شيوه زندگي در وراي اداركي فردگرايانه، كليد توسعه مفهوم فرد و جامعه سالم است. درك روابط بين مردم و بستر اجتماعي­ جامعه ای که در آن زندگی می کنند موجب توسعه روش­هاي مؤثر بهبود سلامت خواهد شد. توسعه فرصت­هاي مشاركت مردمي و تغيير بستر اجتماعي جوامع، موجب تقويت سلامت مردم مي­شود.

مسایل فرهنگی به سادگي بر شيوه زندگي مردم اثر نمي­گذارد. مردم  بايد براي ارزيابي و تغيير شرايط اجتماعي جامعه اشان به ­گونه­اي كه قادر به برخورداري از یک شيوه زندگي سالم شوند در مشاركت با سایر اعضاي جامعه خود اقدام كنند.   سياست­ها و اقدام­هاي كلان مدیریت جامعه تأثيري اساسي بر شيوه زندگي مردم، روابط شان با سایر اعضاي جامعه و ظرفيت جامعه مربوطه دارد. در بحث آموزش سلامت براي  ارتقاي سلامت مردم و جوامع، شركا در توسعه و حمايت از مفهومي جامع از شيوه زندگي و نيز در تبادل افكار و تأمين محيطي حمايتي براي توانمندسازي مردم در رعايت شيوه زندگي سالم،از جايگاه والايي برخوردارند.

واژه شيوه زندگي متكي بر اين ايده است كه مردم به­ طور معمول الگوي قابل تشخيصي از رفتار را در زندگي روزانه خود به نمايش مي­گذارند براي مثال هنگام كار، فراغت و یا برقراری روابط اجتماعي. واژه  شيوه زندگي سالم ناشي از اين ايده است كه الگوي روزانة فعاليت های مردم مي­تواند به عنوان سالم يا ناسالم و غيرايمن مورد داوري قرار گيرد. به­ طور معمول، يك شيوه زندگي سالم به­ عنوان زندگي متعادلي مشخص مي­گردد كه در آن هر فردي به طور آگاهانه انتخاب      مي­كند البته مجموعه انتخاب های مردم، متأثر از عوامل زیادی مي­باشد.

در زندگي واقعي، شيوه زندگي محصول تركيبي از انتخاب­ها، شانس ها و منابع مي­باشد. روتن (1995) برخي از عناوين متفاوت مطرح در بحث شيوه زندگي را شامل موارد زير دانست :

- شرايط زندگي(منابع)                     

- اداره زندگي(الگوي رفتار)            

- شيوه زندگي(الگوهاي مشترك اداره زندگي)       

- شانس هاي زندگي (احتمال تطابق ساختاري شيوه زندگي و شرايط زندگي)

محيط فرهنگي اجتماعي جامعه، يكي از مهم­ترین عوامل تعيين كننده شيوه زندگي است. در واقع، شیلدز (1992) و ساير جامعه شناسان پيشنهاد كرده­اند كه شيوه زندگي مردم به طور اساسي مصنوع و تصويري از فرهنگ آن هاست و اهمیت انتخاب مردم نسبت به تعيين كننده­هاي اجتماعي، كم تر مي­باشد. شيوه­ زندگي مردم، مجموعه­اي از عناصر نهادين مؤثر در شكل­گيري مدل رفتار، آرايش و   سليقه هاي آن ها را در بر مي­گيرد.

 

تعريف شيوه زندگي

 

   لالوند شيوه زندگي را اين­گونه تعريف كرده است: انباشت تصميم­هاي متخذه توسط مردم كه بر سلامت شان تأثير گذارد و از سوي ديگر كم يا زياد تحت كنترل آن ها باشد. عادت­هاي بد بهداشتي مردم، موجب ايجاد مخاطرات خود خواسته براي آن ها مي­شود. وقتي كه تهديدهاي مذكور موجب بيماري يا مرگ شود، مي­توان شيوه زندگي قرباني را عامل مؤثر يا موجب بيماري يا مرگ اش دانست.

مباحث اوليه شيوه زندگي به ­طور ابتدايي بر تغذيه، تحرك فيزيكي، استعمال دخانيات و مصرف الكل متمركز بود. برنامه­هاي بهبود شيوه زندگي نيز متكي بر اين تصور بود كه آموزش مردم مي­تواند شيوه زندگي آن ها را تغيير دهد. امروزه، درك ما از شيوه زندگي و رابطه اش با سلامت مردم، نسبت به آن زمان دچار تغييري اساسي شده است. تحقيق و تجربه در زمينه ارتقاي سلامت مردم، روش تفكر ما درباره شيوه زندگي و نحوه تلاش ما براي بهبود سلامت را تغيير داده است.

در طول 30 سال گذشته، تعريف سازمان  جهاني بهداشت از شيوه زندگي موجب درك گسترده­تري از عوامل تعيين كننده يك شیوه زندگي سالم شده است. طبق این تعريف: شيوه زندگي راهي براي زندگي بر اساس الگوهاي قابل تعريف رفتار است كه از طريق تعامل بين ويژگي­هاي فردي مردم و روابط اجتماعي آن ها و  نیز شرايط زندگي اجتماعي، اقتصادي و محيطي مربوطه تعيين مي­شود.

تعريف سازمان  جهانی بهداشت حاكي از آن است كه الگوهاي رفتاري به­ طور مداوم در پاسخ به شرايط متغير اجتماعي و محيطي تعديل مي­شوند. طبق تعريف مذكور، تلاش براي بهبود سلامت مردم از طريق توانمندسازي آن ها براي تغيير شيوه زندگي­اشان بايد هم در راستاي تغيير فرد و هم در راستاي تغيير شرايط زيستي و اجتماعي مؤثر در رفتار يا شيوه زندگي اشان تنظيم گردد. این تعريف  بيشتر مؤيد آن است كه شيوه زندگي ايده آل معلوم نيست و عوامل زيادي در تعيين راه مناسب براي زندگي هر یک از اعضاي جامعه مؤثراند.

يك تعريف بازسازي شده از شيوه زندگي بايد علاوه بر عوامل مؤثر در تغذيه، تحرك فيزيكي و مصرف الكل؛ بتواند تأثير شرايط و فرآيندهاي اجتماعي نظير وضعيت اقتصادي اجتماعي و روابط اجتماعي حاکم بر جوامع  بر شيوه زندگي مردم را محاسبه نمايد و مرزهاي شيوه زندگي بايد در آن ­سوي افراد تعيين شود.

چشم اندازهاي اخير در مورد عوامل تعيين كننده سلامت مردم، درك ما را از عناصر تشكيل دهنده يك شيوه زندگي سالم توسعه داده است براي مثال مي­توان به عناصر زير اشاره نمود:

·تطابق مؤثر اكنون به­طور گسترده­اي به­ عنوان يك تعيين كنندة مهم سلامت محسوب مي­شود. رفتارهاي تطابقي به مردم كمك مي­كند تا فارغ از رفتارهاي مخاطره آميز با چالش ها و استرس هاي زندگي شان رو به رو شوند.

·  يادگيري مادام العمر بخشي از يك شيوه زندگي سالم است.

·احتياط­هاي ايمني و امنيتي در خانه، مدرسه و محل كار بخشي از یک شيوه زندگي سالم است.

·فعاليت­های اجتماعي و داوطلبانه با شناخت تأثير روابط اجتماعي بر سلامت به عنوان جزيي مهم از شيوه زندگي سالم محسوب مي­شود.

·حس هدفمند و معنا دار بودن زندگي، معنويت و اميد از عناصر اصلي يك شيوه زندگي سالم است. اين مفاهيم در برگيرندة تلاش براي درك و يافتن موقعيت فرد در دنيا مي­باشد.

طبق نظر مک­لوری و همكاران، رفتارهاي بهداشتي مردم توسط پنج دسته از عوامل تعيين مي شوند: عوامل درون فردي؛ فرآيندهاي بين فرد و گروه­هاي اوليه؛ عوامل ساختاري؛عوامل اجتماعي و سياست­های همگاني.

قرارگرفتن چهار عامل از پنج عامل مذكور در بيرون فرد يعني در جامعه او نشان دهندة اهميت بيشتر مداخله­هاي پيش بيني شده در جامعه نسبت به مداخله­ در سطح فردي مي­باشد. شواهد قوي و قانع كننده بسياري درباره تأثير عوامل تعيين كننده­ اجتماعي بر سلامت وجود دارد. براي اجتناب از اين تصور كه شيوه زندگي يك خصيصه فردي است و اين ­كه رفتار فردي اولين سطح تغيير مي باشد، فرولیش و پوتوین (1999) پيشنهاد كردند كه تعريف مجدد شيوه زندگي نيازمند بررسي شيوه زندگي جمعي مردم است. اين مؤلفان پيشنهاد كردند كه چنين اكتشافي به درك كامل­تر تعامل بين شرايط اجتماعي و رفتار فردی در شكل دهي سلامت كمك خواهد كرد. آن ها همچنين پيشنهاد كردند كه مفهوم معاصر شيوه زندگي با تجسم اوليه آن بر اساس نظر ماکس وبر بسيار متفاوت است. وي شيوه زندگي را به ­طور عمده مبتنی بر شرايط و تفاوت موجود ميان گروه­هاي مختلف جامعه تعريف مي كرد و معتقد بود كه شيوه زندگي مردم توسط مدل هاي مصرف تقويت مي­گردد.

 

نوسازي مفهوم شيوه زندگي

 

نوسازي مفهوم شيوه زندگي سالم بر اساس موقعيت اجتماعي مردم، مشابه بازسازي مفاهيم موجود در حيطه استرس و تطابق مي باشد. براي نوسازي مفهوم استرس و تطابق از مفهومي تنها فردي (چگونه من به تنهايي با استرس مقابله كنم)، به فرآيندهايي اجتماعي (چگونه ما با استرس مقابله كنيم و چگونه ديگران بر استرس و تطابق، اثر مي­گذارند)، حركت هايي انجام شده است. تم اصلي اين تغيير در انديشه وابستگي متقابل و شواهد فزاينده در زمينه تاثیر آن بر تطابق و بر انتخاب شيوه زندگي سالم است. وابستگي متقابل به معناي به ­هم پيوستگي مردم با جامعه ای است که در آن زندگی می کنند. هويت ها، انتخاب ها و شيوه زندگي هر شخصي تا اندازه خيلي زيادي با توجه به وابستگي متقابلش تعريف مي­شود. در يك تفكر مبتني بر وابستگي متقابل، شيوه زندگي سالم كمتر به عنوان     مهارت­هاي فردي اكتسابي و بيشتر به عنوان صلاحيت­هاي اكتسابي و انتخاب مسيري براي خلق يك محيط حمايتي مشترك براي زندگي سالم درك مي شود.

اتكاي ساختار سلامت مردم بر شواهد قوي، موجب افزايش توجه به عرصة جامعه     مي­گردد. در كل، جامعه جايي در زنجيرة بين مردم و محيط فيزيكي زندگي آن ها مي باشد. با استفاده از تعریف گرین و کریوتر (1999) می توان گفت که جامعه جمعي از مردم است كه با ارزش­هاي مشترك و علايق متقابل شان در زمينه توسعه و ارتقاي سلامت گروه يا ناحيه جغرافيايي اشان تعيين مي شوند. جامعه كانون تعامل بين مردم و نيز كانون تعامل بين بسياري از عوامل تعيين­كننده محيطي (بيرون از فرد) سلامت نظير محيط زيست می باشد. تأثير جامعه بر سلامت مردم، تک بعدي نيست (جامعه من، سلامت من را متأثر می­سازد). ارتباط مذكور دو بعدي (مردم سلامت جامعه را تقويت يا تضعيف مي­كنند و بر تندرستي ديگران مؤثراند) و با ارتباط دروني (جامعه و اعضاي اش جدايي ناپذير هستند) مي باشد.

تمركز بر مباحث ويژة شيوه زندگي مردم نظير تغذيه و تحرك فيزيكي به تنهايي و از يك منظر فردگرايانه، اين نگاه كه شيوه زندگي سالم تنها درباره (من براي خودم چه بايد بكنم) مي باشد را تقويت مي كند. حال بايد ديد كه در صحبت از شيوه زندگي سالم با توجه به رابطه فرد با جامعه، چه عناصري از  فرد در متن جامعه بايد در تعريف ما از يك شيوه زندگي سالم لحاظ گردد؟

در زير فهرستي از عناصر مذكور بيان مي شود:

الف)سلامت و ايمني من، بر شيوه زندگي ديگران اثر مي­گذارد: سلامت شخصي مردم بر شيوه زندگي ديگران تأثير دارد (بار بيماري و آسيب و ارايه مراقبت).

ب)اقدامات من، بر شيوه زندگي ديگران اثر مي گذارد: اقدام­هايي­ كه شيوة زندگي ديگران را تحت تأثير قرار مي دهد شامل حمايت اجتماعي از رفتارهاي سالم، خدمات نجات داوطلبانه، ايفاي نقش به عنوان يك الگو براي كودكان وخانواده ها يا هم سالان، ايجاد محيط فيزيكي مناسب براي زندگي سالم، جلب شرکا برای معرفي عملكرد سالم به ديگران، پيشنهاد فرصت مناسب براي مداخله در رفتارهاي مثبت بهداشتي به مردم (كمك هاي بهداشتي و خدمات امداد و نجات) می­باشد.

ج)من بر شرايط جامعه اي كه در آن زندگي مي­كنم، اثر مي­گذارم و اين اثر در      شيوه­هاي زندگي سالم دخيل است: مردم درسلامت جامعه اشان سهيم هستند.     آن ها از انرژي و تخصص خود در برنامه ريزي، طراحي و توسعه ابتكارهاي جامعه سالم و براي حمايت از كاهش عوامل ضد سلامت ( مثل محيط هاي فيزيكي غيرايمن) استفاده مي­كنند.

د)ما (در همكاري با هم) بر سلامت ديگران اثر مي­گذاريم: اعضايهر جامعه اي  براي كمك به افرادي كه در نتيجه شرايط فردي يا مجموعه­اي از عوامل استرس زا مثل از دست دادن شغل شان، دوران سختي را مي­گذرانند يا كساني كه براي سازش مؤثر نيازمند حمایت دیگران هستند، همكاري مي­كنند. ممكن است مردم براي خلق حمايت­هاي بنيادين مثل ايجاد يك مكان تفريحي يا لابي براي كاهش آلودگي ها در جوامع شان با هم همکاری کنند. حمايت جوامع نيز ممكن است كه به دنبال حوادثي كه براي افراد رخ مي دهد، فعال شود اما آنچه كه بيشترين تأثير را دارد شبكه هاي اجتماعي محلی است.

در جوامع پيش صنعتي، مردم براي بقا نيازمند تعاون و اشتراك هستند. با صنعتي شدن جوامع و تغييرهاي حاصل از آن، ارزش ها و هنجارهاي اجتماعي از  عدم وابستگي (استقلال) و كسب منابع فردي حمايت مي­كنند. اكنون، بسياري از مردم اهل يك جامعه حمايت گر نيستند. در مرکز و حومه شهرها، مردم زیادی دور از خانواده و دوستان شان زندگي مي­كنند. فرهنگ  سرعت، فرصتي براي ايجاد روابط جديد و خلق عواطف عمومي باقي نمي­گذارد. جايگزيني وابستگي به خانواده، همسايه ها و هم محلي ها توسط نهادهايي نظير سازمان ها، دولت ها و شركت ها موجب توسعه بي عاطفگي و قطع ارتباطات انسانی مي­شود.

جامعه اغلب محل خواب، كار و عبور است. جامعه بازارنگر فردگراي ما مردم را به خريد خدماتي كه در آغاز توسط روابط فردي و جمعي ارايه مي­گرديد، تشويق مي كند بنابراين ديگر انگيزه­اي براي سرمايه­گذاري در ايجاد روابط انسانی باقي نمي­ماند و توسعه مبتني بر مشاركت مردم با تزلزل روبرو مي شود. در چنین شرایطی شاید نیازمند پرورش مفهوم جدیدی از وابستگي متقابل مي باشیم كه در آن جامعه به عنوان جايي براي وابستگي متقابل و پويای مردم به یکدیگر و به جامعه ای که در آن زندگی می کنند، ارزش گذاري مي­شود؛ جايي كه مردم احساس كنند بخشي از يك جامعه توسعه دهندة سلامت و بخشي از رشد و وجود آن جامعه اند.

 

وقتي كه واژة شيوه زندگي به ­كار برده مي­شود بايد مؤلفه­هاي بيانگر وابستگي متقابل بين مردم و جامعه را نيز در برگيرد. مهم­تر آن­ كه انحصار اين واژه در   جنبه هاي رفتاري مؤثر بر سلامت نظير تغذيه يا تحرك فيزيكي صحيح نيست و نبايد تنها به­ عنوان رفتارهاي بهداشتي اصلاح پذير فردي مشاهده شود.

يك شيوه زندگي سالم مي تواند به عنوان تعريفي عمومي از رفتار مردم در سه بعد درون فردی، محيطي­ (خانواده، هم سالان، جامعه، محل كار) و رابطه بين مردم و جامعه آن ها در نظر گرفته شود.

مفهوم بازسازي شدة شيوة زندگي سالم، شامل ابعاد مردم، جامعه و وابستگي متقابل بين مردم و جامعه مي­باشد. یک شيوة زندگي سالم تلاشي است براي تأمين تعادل منطقي و خردمندانة (اصلاح يا افزايش) سلامت فردي، سلامت سایر مردم و سلامت جامعه. اكثر مردم انتخاب مي­كنند اما انتخاب هاي بسياري از آن ها محدود است. در تنظيم انتخاب­هاي در دسترس، عواملي نظير آموزش، روابط، جامعه پذيري، فرديت، توانايي جسمي و رواني، عوامل موقعيتي و اهداف نهايي و مالي و ساير منابع درگيراند. مردم در متن هنجارهاي اجتماعي و گسترة جامعه و شرايط اقتصادي، دست به انتخاب مي­زنند. براي  مردم برخوردار از درآمدها و آموزش بالاتر، فرصت انتخاب بيشتر است اما اين بدان معنا نيست كه آن هايي كه از دانش و منابع کافی برخوردارند، هميشه رفتار سالم تر و ايمن تري را انتخاب مي­كنند.

وقتي كه سلامت بيشتر به عنوان حاصل انتخاب­هاي فردي مردم مورد ملاحظه قرار گيرد، پيوندهاي واضح موجود ميان انتخاب شيوه زندگي و شرايط زندگي نمايان مي­گردد و ضرورت توجه جدي به وابستگي متقابل بين عملكرد فردی مردم و بافت اجتماعي اقتصادي جوامع نيز واضح­تر مي­شود. تعريف سازمان جهانی بهداشت از سلامت خاطر نشان مي­سازد كه سلامت خود يك انتها نيست بلکه منبعي براي زندگي روزانه است. علاوه بر اين، انتخاب­هاي بهداشتي و شيوه­هاي زندگي مردم، داخل فعاليت­هاي روزانه (كار، آموزش، والدي، روابط بين فردي/گروهي و اجتماعي) جاي مي­گيرند طوري كه ممكن است به طور خاص به عنوان انتخاب­هاي سلامت تشخيص داده نشوند.

به اعتقاد لوپتون (1994) امور حفظ سلامت به تنهايي رخ نمي­دهند بلكه در ساير امور زندگي روزانه جاي مي گيرند البته به­گونه­اي در زندگي روزمره­ مردم ادغام شده اند. اغلب هر رفتار تداعي كننده سلامت، به روشي در ساية ساير مقاصد مهم­  براي وجود فرد رخ مي­دهد. نقش فعاليت ها و ارزش­هاي ارتقای سلامت و گفتگو در باره آن ها باید در فرهنگ با ارزش زندگي روزانه مردم، ارزيابي شود.

بسیاری از مردم براي رفع نيازهاي چندگانه و رقابتي فردي و خانوادگي خود مجبورند دست به انتخاب­هايي بزنند و كه گاه انتخاب­هايي مي­شود كه به طور خاص معطوف به سلامت فردي است.

بسیاری از مردم به شيوه­اي زندگي مي كنند كه مي­دانند ناسالم است اما            مي خواهند به نيازهاي اصلي و فوري خود پاسخ دهند. به ­منظور مقابله با انتخاب شيوه زندگي ناسالم (آن هايي كه از نظر علمي ثابت شده است كه براي سلامت فرد مضراند)، بايد عوامل مؤثر در عرصة زندگي مردم درك و تغيير داده شوند تا انتخاب هاي سالم تر امكان­پذير گردد.

 

مدل كيفيت زندگي

 

مدل كيفيت زندگي مركز ارتقاي سلامت دانشگاه تورنتو بيانگر بودن، شايسته بودن و وابسته بودن مي باشد. به اعتقاد ریبورن، روتمن(1998) و رنویکو همکاران (1996) اين مدل پيشنهاد مي­كند كه مردم كيفيت زندگي را به عنوان يك هدف نهايي تعريف مي كنند و سلامت مفهوم تلاش هاي فردي آن ها در راستاي تحقق آن هدف نهايي مي­باشد.                                                                     

سلامت و بيماري ريشه در تعامل پيچيدة بين مردم، عوامل ساختاري اجتماعي (مثل موفقيت تحصيلي و شغل)، عوامل فرهنگي (مثل باورهاي سلامت جوامع گوناگون محلي و خرده فرهنگ هاي همسان ها) دارد كه به صورت خطرها يا عوامل حفاظتي خاص ديده مي­شوند. علاوه بر عوامل مذكور، فشارهاي جلب مشتري بازار و اطلاعات منابع مختلف نيز ممكن است بر درك سلامت و خطر اثر گذارد.

اگر مجاورت با ميكروب ها (باكتري يا ويروس)، با محصولات (سيگار يا استعمال دخانيات)، يا با آلوده كننده هاي شيميايي در هوا، آب و غذا به عنوان عوامل مؤثر بر سلامت قلمداد شود، عوامل تعيين كننده سلامت (مثل آموزش، جنسيت، استعداد ژنتيكي و غيره) بايد به ­عنوان مشروط ­كننده­هاي فردي و اجتماعي مؤثر بر احتمال و وسعت مجاورت با عوامل مؤثر بر سلامت در نظر گرفته شوند.

معلوم شده است كه تعامل بين مجاورت مردم با عوامل مؤثر بر سلامت، عوامل متغیر اجتماعي و زمينه هاي ژنتيك، موجب تجربه درجه­هاي گوناگوني از سلامت و بيماري توسط افراد و جمعيت هاي مورد نظر مي­گردد. در چنين حالتي شيوه زندگي سالم به صورت تعامل بين انتخاب­ها و عادات مردم با موقعيت هاي اجتماعي، آسيب پذيري ها و مجاورت های محلی با خطرها تعريف مي شود. زمان صرف شده داخل و خارج از خانه­ و نوع همسايگي در جامعه نيز همانند عادت­هاي غذايي، تحرك فيزيكي و مصرف الكل يا دارو از عوامل مؤثر بر شيوه زندگي مردم هستند.

تفكر در باره سلامت و خطرهاي سلامت مطرح شده به عنوان عوامل تعيين كننده سلامت، شيوه هاي زندگي و الگوهاي حاصله از مجاورت با چندين عامل خطر و نتايج نامساعد آن؛ براي رسيدن به درك بهتري از نحوه حفظ سلامت يا توليد بيماري مهم مي­باشد. با چنين درك كاملي، ضرورت تجربه هم زمان و هماهنگ برنامه­هاي مداخله­اي چند سطحي، تركيب اطلاعات، سياست­هاي مالياتي، بازاريابي اجتماعي، اقدامات تقنيني و اجتماعي براي تأثير بر سلامت مردم توجيه مي شود.

به اعتقاد فرولیش و پوتوین (1999) انتخاب مردم، رفتاري اتفاقي و مستقل از ساختار و بافت جامعه ای که در آن زندگی می کنند نيست بلكه متأثر از     شانس­هاي زندگي­ آن ها می باشد. پنج عامل مهم تعيين­كنندة انتخاب هاي  مردم -که شیوه زندگی را نیز می توان ترکیبی از این انتخاب ها دانست- شامل     مهارت هاي فردي، استرس، فرهنگ، روابط اجتماعي و احساس كنترل مي­باشد. با وجود اين كه مفاهيم مذكور به عنوان عناصر اصلی هر شيوه زندگي در نظر گرفته مي­شوند اغلب در مداخلات ترویج شیوه زندگی سالم نادیده گرفته می شوند. 

امروزه به ­خوبي مشخص شده است كه افزايش مهارت هاي فردي مردم، عنصر مهمي از ارتقاي سلامت بوده و شامل مهارت­هايي وراي مهارت­هاي مرتبط با  اقدام­هاي خاص بهداشتي مي باشد. مهارت­هاي زندگي، توانايي­هاي تطبيق و رفتارهاي مثبتي هستند كه مردم را قادر به رويارويي مؤثر با تقاضاهاي زندگي روزمره  مي­سازند. چنين مهارت­هايي شامل مهارت­هاي فردي، بين فردي، شناختي و فيزيكي مي­باشد كه مردم را قادر به كنترل و اداره زندگي­اشان مي­سازند. مهارت­هاي زندگي فردي شامل سواد خواندن و شمردن، تصميم­گيري و حل مسأله، تفكر خلاق و نقاد، هم دلي، حمايت متقابل، خودياري، جلب حمايت، برقراری ارتباط و تطابق مي باشد.

انتخاب­هاي مردم همچنين به شدت تحت تأثير استرس مي­باشد. تمامي رفتارهاي انسان حتي میزان مقاومت افراد در برابر فرهنگ غالب در یک جامعه، به درجات متفاوتي فرهنگ و ارزش­های آن جامعه را منعكس مي­سازد. از سوی دیگر هنجارهاي اجتماعی و کلیشه های رفتاري رایج در جامعه نيز انتخاب فردي مردم را محدود مي­كنند. احساس كنترل زندگي و موفقيت نیز از ديگر مؤلفه­هاي مهم موثر در انتخاب و در نتیجه شيوه زندگي مي­باشد. سطوح بالاي استرس نشان دهندة عدم كنترل طولاني مدت است كه موجب اضطراب و احساس ناامني     مي­شود. به اعتقاد برونر (1997) استرس مسوول طیف گسترده اي از تغييرات فيزيولوژيك شامل افسردگي، استعداد ابتلاي به عفونت، ديابت، فشار خون بالا و خطر بيشتر حملة قلبي مي­باشد. لوماس (1998) بيان مي­كند كه تأثير حمايت و همبستگي اجتماعي بر بيماري قلبي بسيار قوي­تر از مراقبت های پزشكي از مردم مي­باشد.

والرشتاین (1992) نقش ناتواني را به عنوان عامل خطري براي بيماري و در مقابل نقش توانمندی را به عنوان يك عامل موثر در  ارتقاي سلامت گزارش كرد. او ادبيات موجود در زمينه اپيدميولوژي اجتماعي، سلامت شغلي، استرس، سرمايه  اجتماعي، ظرفيت جامعه، مشاركت مردم و شبكه هاي اجتماعي و مدیریت جامعه را مرور نمود و از اين مجموعه ادبيات گوناگون، نتيجه گرفت كه احساس كنترل مردم بر سرنوشت فردي يا فقدان آن، به صورت يك عامل خطر آشكار مي شود. يك فرضيه مؤثر آن است كه فقدان احساس كنترل بر سرنوشت در مردمی كه بسياري از تقاضاهاي شان بي جواب مانده يا به طور مزمن در شرايط حاشيه­اي قرار گرفته­اند و نيز در مردم فاقد منابع، حمايت­ها يا توانايي­هاي لازم براي توسعه كنترل بر زندگي اشان، استعداد ابتلاي آن ها به بيماري را افزايش مي دهد.

يك جامعه سالم، احساس تعلق و برخورداري از ارزش را در  مردم ايجاد مي­كند كه چنين احساسي از استرس مي­كاهد، باعث تقویت احساس كنترل در مردم     می شود و نیز از انزوای اجتماعي آن ها می کاهد. محيط حمايتي مي­تواند در خانه، اماکن عمومي، مدارس، محل كار و  محیط تفريح خلق شود. در کنار این پاسخ های اجتماعی به استرس؛ پاسخ فردي به استرس شامل كنترل آن با دارو يا مديريت فردی استرس مي­باشد.

بنا بر اعلام سازمان جهانی بهداشت (1998) رويارويي با دلايل استرس در سطح  جامعه از طريق خلق محيط هاي حمايتي در خانه، مدارس، شركت ها و ساير سازمان ها رويكرد مقبول­تري است. به اعتقاد هانسون و اینپرس (1996) حمايت و ارتباط اجتماعي با خانواده، دوستان و اعضای جامعه، عوامل مهمي براي ارتقای سلامت و كاهش مرگ زود هنگام مي­باشند.

امروزه حمايت اجتماعي به عنوان يك عامل تعيين­كنندة مهم سلامت شناخته شده است. ممكن است ثبات تأثير روابط اجتماعي بر سلامت، بيشتر و حتي خيلي بيشتر از تأثير رعایت فردی شیوه زندگي سالم و اجتناب از رفتارهاي پر خطر باشد. حمايت اجتماعي، حفاظي در برابر حوادث گوناگون زندگي و شرايط زندگي بوده و نيز منبعي عاطفي و كاربردي براي افزایش قدرت سازش و نیز افزايش كيفيت زندگي مردم مي­باشد.

وابستگي و تعلق مردم به يك گروه اجتماعي یا هویت محلی موجب مي­شود مردم مراقبت شدن، دوست داشته شدن و محترم شمرده شدن را احساس ­كنند. بنابر اعلام سازمان جهانی بهداشت (1998)، چنين احساس تعلقي موجب تقویت احساس برخورداري از ارزش و مقام اجتماعي و نیز افزایش احساس كنترل     مي­گردد كه اثر حفاظتي اين دو عنصر بر سلامت مردم بسيار قوي مي باشد. به اعتقاد کاپلان و همکاران (1998)، کاواچی و همکاران (1996) و اکسمن و همکاران (1992) احتمال تجربه افسردگي و بيماري رواني، خطرات بارداري و ناتواني مزمن در افراد منزوی و فاقد حمايت اجتماعی، بيشتر است.

بنا بر اعلام سازمان جهانی بهداشت (1998) داشتن روابط اجتماعي مناسب      مي تواند عواقب استرس را كاهش دهد. مداخله­هاي تقویت حمايت اجتماعي، نتايج پزشكي را در مجموعه­اي از جمعيت هاي پرخطر بهبود مي بخشد.

البته نبايد بدون بررسی جدي، جامعه به عنوان كانون ايده­آل تلاش­های ارتقای سلامت محسوب شود. چالش هاي تمركز بر جامعه، شامل مسايل قدرت         (در گروه ها و يا خارج از گروه ها)، شبكه سازي و كنترل (تحدید آزادي­هاي فردي) مردم مي­باشد. در واقع مدیریت جامعه مي­تواند بسیار دشوار باشد. با استفاده از نظرات هابفول (1998) و لیونست و همکاران (1998) می توان گفت که يكي از بزرگ ترين چالش­ها، ایجاد امتداد منطقي بين فرد و جامعه و ضرورت رسيدن به تعامل معقول بين تلاش در سطح فردی و اجتماعی مي­باشد. هر چند كه جامعه منبع  عمده اي براي سلامت است اما مي تواند خود چالش عمده­اي براي سلامت باشد.

به اعتقاد استوارت (1996) احتمال درگيري در رفتارهاي مخاطره آميز نظير انتخاب غذاي ناسالم و استعمال دخانيات در مردمی كه در جوامع فقیر يا ناامن زندگي مي­كنند، بيشتر است چون لذت تأمين شده از چنين رفتاري، اغلب موجب دوري و رهايي موقت مردم از شرايط دشوار زندگي اشان مي گردد. 

صفات فردي نظير خوش بيني و رضايت شخصي در زندگي سالم مردم مؤثراند. براي مثال، تحقيقات نشان داده­اند كه افراد خوش بين عمر بيشتري دارند. مردمی كه درباره خودشان تفكر مثبتي ندارند يا تأثير تلاش خود را در ايجاد تغيير احساس نمي­كنند، چرا بايد یک شيوه زندگي سالم را برگزينند؟ مفهوم درماندگي آموخته شده بيانگر چنين وضعيتي است.

درماندگي آموخته شده بيان مي­كند كه مردم وقتي وارد فعالیت های اجتماعي  مي­شوند كه باور كنند تلاش­ آن ها بي­فايده نخواهد بود. به اعتقاد باندورا (1986) و سلینگن (1975) در حالت درماندگي آموختــــه شده، مردم نمي­تــوانند هيچ كـنـتـرلي بــر شرایط و محل زندگـــي اشان داشتــه باشند. اگر مردم معتقد شوند كه نمي­توانند بر جنبه­هاي مختلف زندگي خود اعمال كنترل نمايند، تغيير رفتارشان براي كنترل سلامت خود، خانواده و جامعه ای كه در آن زندگي        مي­كنند، بعيد به نظر مي­رسد.

رويكردهاي تأثير بر شيوه زندگي مي­توانند به ­طور بالقوه در راستاي تغيير رفتار فردي مردم، تغيير برخي از شرایط جامعه يا تغيير روابط بين فرد و جامعه اعمال شوند. امروزه شواهدي از موفقیت مداخلات ارتقای سلامت چند سطحی (تغییر رفتار فردي و نيز تعدیل هم زمان شرایط اجتماعي) موجود است.

بازشناسي دو مفهوم رفتار مرتبط با سلامت و رفتار منتهي به سلامت مهم          مي باشد. اولي رفتاري است كه براي سالم گشتن اتخاذ مي­شود و دومي رفتار اتخاذ شده به دلايل ديگر است كه داراي نتايج بهداشتي نيز مي­باشد (خواه شناخته شده يا شناخته نشده براي فرد). تلاش­هاي ارتقاي سلامت گاهي اوقات براي افزايش رفتار مرتبط با سلامت اعمال مي­شوند و در مواقعي ديگر در راستاي رفتار منتهي به سلامت هستند.

امروزه، اكثر راه­بردهاي تغيير يا تقويت شيوه زندگي مردم در سطح فردي     هدف­گذاري مي­شوند و راه­كارهايي نظير بسيج هاي آموزشي چندرسانه­ ای، بازاريابي اجتماعي، اقدامات تشويقي و تنبيهي (وضع قوانين، ماليات­ها، جريمه­ها، بيمه، استانداردهاي ايمني)، آموزش، ارتباطات سلامت (جمعي و بين فردی)، خدمات ارتقاي سلامت و پيشگيرانه سیستم سلامت همگاني، كلينيك­هاي اجتماعي و فعاليت­هاي ارتقاي سلامت در موقعيت هاي ويژه نظير محل كار، مدرسه، خانه يا مطب پزشكان دارند.

يافته­هاي عمومي حاصل از تحقيق در مورد ارتقاي سلامت و اصلاح رفتارهاي بهداشتي مردم نشان داده است که بعيد است برخوردهاي كوتاه مدت بدون دخالت و مشاركت مردم، موجب تغيير هنجارهاي فرهنگي جامعه گردد و تداوم يابد. تحريك تغيير هنجارهاي فرهنگي اغلب نيازمند تأمين منابع است. رهبري برخاسته از جامعه، نقش مهمي در موفقيت مداخله­هاي ارتقای سلامت دارد و مشاركت مردم در تعيين اهداف نهايي و انتخاب راه­بردهای ارتقای سلامت بسیار مهم مي­باشد.

اولگولین و همکاران (1999) مي­گويند بدون يا تا تضمين نيازهاي زندگي روزانه مردم، مردمی كه در شرايط با درآمد پايين تری به سر مي­برند، متمايل يا قادر به توجه به پيشگيري از بيماري قلبي عروقي به عنوان يك اولويت بهداشتی نيستند. مطلب بعدي آن است كه تا زماني كه آژانس ها و گروه هاي اجتماعي جامعه براي مشاركت در چنین برنامه­هایی بسيج نشوند و نقش رهبري مداخلات منتخب را به عهده نگيرند، برخورداري از تعهد پايدار و مداوم گروه هاي مذكور نسبت به برنامه­هايي كه اغلب به سادگي توسط متخصصان انتخاب مي­شوند و از منابع كافي برخوردار نيستند، ممكن نيست.

موفقيت محدود تلاش­هاي اوليه براي بهبود سلامت مردم از طريق آموزش شيوه زندگي سالم، تمركز مداخلات را از رويكردهاي فردي به سوي رويكردهاي جامعي كه سلامت را به عنوان موضوعي اجتماعي مي­بينند و روي فرآيندهاي اجتماعي مؤثر بر رفتار فردي مردم كار مي­كنند، برگردانده است. امروزه درك شده است كه قرار دادن مسووليت مطلق تغيير روي فرد، پاسخ كاملي نيست. چنين پاسخي بيش از رويارويي با شرايط اجتماعي خالق رفتار مضر، قرباني را سرزنش مي­كند.

 به اعتقاد لیونز و همکاران (1998)، پاسخ­هاي اجتماعي مي­توانند موجب تقويت راهبردهاي سازش يا تغيير فردی و در نتیجه بهبود سلامت گردند. با اين حال، بستر جامعه مي­تواند احتمال بروز مشكل براي افراد را افزايش دهد.

به گفته لوماس(1998) مداخله­هاي اجتماعی،كل جامعه را از طريق طراحی و اجرای مداخلات واضح مبتنی بر جامعه اند براي تعديل رفتار مردم، اصلاح      مي كنند. به اعتقاد کاواچی، کندی و همکاران (1997) اكنون اهميت اقدام مبتنی بر جامعه براي ارتقاي سلامت مردم- از طريق ايجاد شبكه­هاي اجتماعي و خلق سرمايه اجتماعي- بیش از گذشته شناخته شده است.

سرمايه اجتماعي توسط تعامل روزانه مردم با یکدیگر در ساختارهايي نظير      گروه هاي مدني و مذهبي، اعضاي خانواده، شبكه هاي اجتماعي غير رسمي و بر اساس هنجارهاي داوطلبي، نوع دوستي و اعتماد خلق مي شود. هم كاري اعضاي يك جامعه در زمينه منافع مشترك، چنين شبكه ها و پيوندهايي را  قوي­تر        مي­سازد. بنا بر اعلام سازمان  جهانی بهداشت (1998) سرمايه اجتماعي بر سلامت  مردم تأثير مي­گذارد و ممكن است فوايد سرمايه­گذاري براي سلامت را افزايش دهد.

در حركت شهر سالم، شهرها به­ طور موفقيت­آميزی شيوه هاي زندگي جمعي سالم را از طريق افزايش فضاي سبز و زمين هاي بازي، دور كردن ماشين­ها از      خيابان هاي مركزی شهر، بهبود حمل و نقل عمومي و ايجاد مراكز تفریح جمعي، خطوط پياده­روي و مسيرهاي دوچرخه سواري خلق كرده­اند.

ویندهال و همكاران (1999) در سوئد و در يك مداخله اجتماعي براي پيشگيري از بيماري هاي قلبي عروقي، نتيجه گرفتند كه استفاده  هم زمان از رویکردهای فردی و جمعی در یک جامعه، مي­تواند موفق باشد. ابتكارهاي اجتماعي طراحي شده براي اصلاح روابط بين فرد و جامعه با اميدهاي زيادي روبرو است. اندرسون (1999)، گلوبرمان (1999) و استوکلنر (1996) نشان داده­اند كه اين رويكردهاي زيستي اجتماعي داراي اثر مثبتي بر سلامت هستند.

رويكردهاي زيستي اجتماعي سلامت را به عنوان محصولي از روابط بين فرد و      جامعه اش، قلمداد مي­كنند و بر افزايش توانایی مردم براي درگيري در بهبود شرایط جامعه اشان متمركز مي­باشند. رویکردهای زیستی اجتماعی اغلب چند رشته­اي و با يك مؤلفه مشاركت فردي قوي مي­باشند. چنين رويكردهايي، مداخله­هاي فردي و متمركز بر جامعه را درهم مي­آميزد. در طول دهه گذشته، برنامه­هاي ارتقاي سلامت، از صدها پروژه مبتني بر مشاركت مردم طراحي شده در زمینه توانمندسازی مردم براي مشاركت در تغییر وضعیت جامعه اشان حمايت نموده­اند.

ایجاد چارچوبي منطقی براي توسعه مفهوم وابستگي متقابل، نیازمند توجه به تأثير متقابل مردم بر انواع مسايل محیط زندگی اشان و نيز همكاري مردم با يكديگر است. هم زمان با پيچيده شدن مشكل موردنظر، سطح اقدام نيز باید پيچيده­تر شود چرا كه در چنین شرایطی مردم  نيازمند منابع بيشتري مي­شوند (مثل بيماري مزمن). درك سطح اقدام جمعي مورد نياز براي رويارويي مؤثر با هر مسأله اي، يك مهارت سازشي مهم مي باشد. با استفاده از نظرات لیونز و همکاران (1998)، می توان گفت يك شيوه زندگي سالم بايد در برگيرنده فراگيري مهارت­هاي سازشي، گردآوري منابع مورد نیاز برای سازش و توسعه راهبردهاي سازش در چشم اندازي از وابستگي متقابل باشد.

خلق محيط هاي حمايتي براي ارتقای سلامت مردم در جوامع  نيازمند اقدام در بسياري از سطوح است و ممكن است شامل تلاش­هاي سياسي براي توسعه و اجراي قوانين و سياست هاي حمايتي، توسعه اقتصادي پايدار جوامع و انواع اقدامات اجتماعي باشد.

تحقيقات نشان داده­اند كه مشاركت مردم در برنامه­هاي  ارتقاي سلامت و  پيشگيري از بيماري و آسيب، حياتي مي­باشد. جوامع و اعضاي شان بايد ظرفيت ايفاي نقش­هاي قوي­تر در  ارتقاي سلامت و پيشگيري از بيماري و آسيب را كسب نمايند. ظرفيت جامعه به معناي توسعه نهاد جامعه براي  ارتقاي سلامت و پيشگيري از بيماري و تعهد آن براي مداخله در اين مقاصد مي­باشد. این فرآيند چند وجهي مي­باشد: يك فرهنگ عمومي قوي حامي سلامت مردم، تعهد مردم به ارتقای سلامت را افزايش مي­دهد؛ در چشم اندازي مشترک، تندرستي و ايمني  همه مردم را افزايش مي­دهد؛ بهبود تعامل فرد و جامعه با افزایش مشاركت مردم موجب ارتقای سرمايه اجتماعي، همبستگي اجتماعي و بهبود پذيري جامعه      مي­گردد؛ سلامت به منبعي فردي و جمعي برای بهبود کیفیت زندگی تبديل                                  مي­شود؛ علاوه بر اين، سلامت مردم و جوامع، در کل سلامت ملل را نيز بهبود مي­بخشد. به ­طور واضح، ايجاد چنين ظرفيتي براي ارتقاي سلامت و پيشگيري از بيماري و آسيب در سطح جامعه، بايد بخشي مهم از خدمات سلامت متمركز بر بهبود شيوه زندگي مردم را تشكيل دهد.

بسيج جامعه مي­تواند بخش های مختلف آن را آمادة مشاركت جمعي در اقدامات بيشتر براي سلامت همه مردم نمايد. آموختن مهارت­هاي گروهي نظیر رهبري، همكاري، ارتباطات، راهبردهاي حمايت اجتماعي، راهبردهاي حل مسأله و سازش جمعي مؤثر بايد به عنوان بخش اصلي آموزش­هاي شيوه زندگی به مردم محسوب شود.

 

 

 

 

 

نتیجه گیری

اصلاح شيوه­ زندگي مردم نیازمند تأمين فرصت­هايي براي توسعه راهبردهاي سازشي و تقویت انعطاف پذيري فردي و جمعی آن ها است. يك شيوه زندگي سالم در برگيرنده تعادلي بين استقلال فردي مردم و تعامل شان با جامعه مي­باشد. رویکردهای اجتماعي اصلاح شیوه زندگی مردم شامل آموزش مهارت­هايي است كه به تقویت سرمايه اجتماعي جوامع كمك مي­كنند. رويكردهاي زيستي اجتماعي بر ارتقای ظرفيت جوامع و توانمندسازي مردم، متمركز هستند. هدف نهايي ترویج یک شيوه زندگي سالم در بین مردم، توسعه تعادلی منطقی بین وابستگي متقابل با آزادي و اختيار مردم و فرصت ها و موقعيت های موجود در جوامع است که به این منظور بهينه سازي منابع  جوامع و تعيين سطح اقدام جمعي مورد نياز در جامعه براي رويارويي مؤثر با یک مساله مهم مي باشد.

توسعة شيوه­ زندگي سالم به معناي اصلاح محتوا و روابط شيوه زندگي مردم با     مهارت ها و شرايط زندگي آن ها است بنابراين براي ترويج  موثر شيوة زندگي سالم در جوامع، باید با مفهوم واقعی شيوه زندگي سالم و راهبردهاي مشاركتي مورد نیاز براي تحقق آن آشنا شويم.

 

 

منابع :

www.sid.ir

www.noormags.com

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 05 اسفند 1393 ساعت: 9:50 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(2)

تحقیق درباره محیط زیست از دیدگاه قرآن

بازديد: 303

 

 

 

 

عنوان تحقیق:

محیط زیست از دیدگاه قرآن(دابه،ارض و...)

 

 

دابه                     

       ... وهنگامی که عذاب آن نازل شود جنبنده ای را از زمین برای آن خارج می کنیم ومی گوییم مردم به آیات ما یقین ندارند.                                                                                

                                                                                                             (نمل.82)

        هیچ جنبنده وپرنده ای در زمین نیست که بوسیله بال های خود پرواز کند مگر اینکه ملت هایی همانند شما می باشند.                                                                                

                                                                                                            (انعام.38)

       هیچ جنبنده ای در زمین نیست مگر اینکه رزق و روزی او بر خدا خواهدبود.              

                                                                                                              (هود.6)                                                                                                                                                                                                                        

      ... و اگر خدا مردم را در دنیا به علت ظلم شان مواخذه و مجازات نماید، هیچ جنبنده ای را بر روی زمین نخواهد گذارد ولی اجل آنان را تا یک زمان معلومی به تاخیر می اندازد...

                                                                                                           (النحل.61)

     ... و خدا می باشد که هر جنبنده ای را از آب آفریده است                                    

                                                                                                              (نور.45)

     ... و چه بسا جنبنده گانی که نمی توانند رزق و روزی خود را حمل نمایند.خداست که به ایشان و شما رزق و روزی می دهد.                                                                             

                                                                                                                  (عنکبوت.60)         

 

ماء

      همان خدایی که زمین را برای شما فرش قرارداده و آسمان را نهاده است و از آسمان آبی فروفرستاده و بوسیله آن میوه جاتی آفرید که رزق شما باشند.

                                                                                                             (بقره.22)    

   ...وآن خدایی است که آب را از آسمان نازل کرده بعدا بوسیله آن هرچیزی را بیرون آورده.                                   

                                                                                                           (انعام .99)

      ...و خدا آبی را از آسمان بر شما فرومی ریزد تا شما را به واسطه آن پاک کند.                                                                               

                                                                                                           (انفال.11)

     خداست که آب را از آسمان نازل کرد و می کند و در هر دره و رودخانه ای سیلابی به اندازه ظرفیتش جاری می شود .                     

                                                                                                           (رعد.17) 

     ...و خداوند همان کسی است که آسمان ها و زمین را آفریده است آبی از آسمان نازل کرده و میوه جات را بوسیله آن بیرون آورده.      

  (ابراهیم.32)

   خداوند آن کسی است که آبی از آسمان فرستاده و می فرستد که بعضی از آن برای آشامیدن شماست و آن اشجار و گیاهانی حیوانات شما در آن می چرند از آن آب می آشامند...                                                 

               (نحل .10)

     ...و خداوند آبی را از زمین فرستاد و می فرستدو بعدا زمین را پس از مردن آن زنده می کند.                                                         

(نحل.65)

      یا محمد آیا ندیدی که خدا آب را از آسمان نازل کرد و می کند و زمین بوسیله آن آب سرسبز و خرم می گردد...                               

   (حج .63)

     ... و آبی را به اندازه معلومی از آسمان نازل کردیم و آن رادر منابع زمین ساکن نمودیم...                                                              

(مومنون.18)

     آبی را ازآسمانم نازل کرده و می گوییم که پاک کننده است.     

                                                                                     (فرقان.45)

     آیا ندیدی که خدا آب را از آسمان نازل کرده و می کند و میوه جاتی را با رنگ های گوناگون بوسیله آن ایجاد کرده و می کند...              

   (فاطر.17)

     یا محمد آیا نمی بینی که خدا آب را از آسمان نازل کرده وآن را در زمین به صورت چشمه در آورده...                                                   

(زمر.21)

     ...و از ابر های متراکم باران فروفرستادیم .                        

  (نبا.14)

     ما شما را نخست از خاک آفریدیم آنگاه از آب نطفه آنگاه از خون بسته آنگاه از پاره گوشت تمام و ناتمام در این انتقال و تحولات و قدرت خود را بر شما آشکار سازیم.                                                                    

( حج . 5)

     آیا ندیدید که ما آب را به سوی زمین بی آب و گیاه می بریم تا حاصلی که مردم و چهارپایان از آن بخواهند می رویا نیم.                       

  ( سجده.27)

     ...و از جمله آیات قدرت الهی آنکه زمین رابنگری که مطیع و مستعدکه  چون ما بر آن آب باران  فروآوریم گیاه بر آورد اهتزاز و نشاط می یابد.

                                                                                  (فصلت. 39)

     ...و در زمین چشمه ها جاری ساختیم تا آب آسمان  زمین با هم به طوفانی که مقرر بود اجتماع یافت.                                                     

(قمر.12)

     پس با این معجزه بزرگ باز چنان سخت دل شدید که دلهایتان چون سنگ یا سخت تر از آن شد چه آن که از پاره ای سنگ ها نهرها بجوشد و برخی دیگر سنگ ها   بشکافد و باز آبی از آن بیرون آید و پاره ای از ترس خدا فرود آید واین که خدا از کردار شما غافل نیست.                                       (بقره .74 )

تراب

     ...واز جمله آیات و قدرت نمایی خدا این است که شما را از خاک آفریده.

                                                                                     (روم .20)

    رفیق با ایمان و فقیر در گفت وگو به او گفت آیا به خدایی که نخست از خاک و بعد از نطفه تو را آفرید و آنگاه مردی کامل و آراسته ساخت  کافر شدی؟

                                                                                    (کهف .37)

    ...واگر تو را جای تعجب به کار منکران است عجب قول منکران معاد است که می گویند آیا ما چون خاک شدیم باز از نو خلق خواهیم شد. 

     (رعد . 5 )

    ...و ما شما را از خاک آفریدیم آنگاه از آب نطفه آنگاه از خون بسته انگاه از پاره گوشت تمام و ناتمام در این انتقال تحولات قدرت خود را بر شما سازیم.

                                                                                       (حج  .5)

                                     

 ارض

    همان خدایی که زمین را برای شما فرش قرار داده و آسمان را بنا نهاده است و از آسمان آبی فروفرستاده و به وسیله آن میوه جاتی آفریده که...

                                                                                    (بقره .22)

    حتما در خلقت آسمان ها و زمین و گردش شب و روز و کشتی هایی که در دریا برای منفعت مرم در جریانند و آن آبی که خدا از آسمان نازل و زمین را بعد از آن که مرده باشد به وسیله آن آب زنده می کند و از هر نوع جنبنده ای در آن پراکنده می نماید...                                 

                (بقره .164)

     ...و خدا آن خدایی است که آسمان ها و زمین را به حق آفریده است.

                                                                                  (انعام . 73)

     حتما پروردگار شما آن خدایی است که آسمان ها و زمین را در مدت شش روز آفرید سپس به عرش پرداخت . تا ریکی شب را روز می پوشاند و با شتاب در پی آن است خدا آفتاب و ماهتاب را آفرید و ستا رگان مطیع و مسخر امر خدا می باشند آگاه باشید که آفرینش و فرما روایی به خدا اختصاص دارد .

                                                                                 (اعراف.54)

     ...و خدا آن کسی است که جمیع آنچه در زمین می باشد برای شما آفرید سپس به آسمان ها پرداخت و آنها را هفت آسمان قرار داد و خداست که به هر چیزی دانا می باشد.                                                         

(بقره . 29 )

     ای مردم از خوراکی هایی که در زمین هستند و حلال و پاک می باشند بخورید و از گام های شیطانی پیروی نکنید.                  

    (بقره .168)

     ای افرادی که ایمان آوردید از اشیاء پاکیزه ای که فراهم کرده اید و از آنچه که از زمین برای شما خارج کردیم انفاق و بخشش...            

   (بقره .267)

    حقا که در خلقت آسمان ها و زمین و آمد و رفت شب و روز یقینا برای افرادخردمند نشانه و علائمی خواهد بود.                                                       

         (آل عمران.190)

    حتما افرادی که کافر شدند اگر جمیع آنچه در زمین است و همانند آن از آنان باشد تا در عوض نجات خویشتن از عذاب روز قیامت بپردازند از ایشان قبول نخواهد شد و دچار عذاب دردناک خواهند شد.                        

(مائده .36 )

    بگو در زمین گردش کنید سپس بگردید آخر و عاقبت تکذیب کنندگان چگونه خواهد شد.                                                                     

(انعام . 11)

    هیچ جنبنده و پرنده ای در زمین نیست که به وسیله بال های خود پرواز کند مگر این که ملت هایی همانند شما می باشند...                      

   (انعام . 38)

    ...و در زمین قطعاتی وجود دارد که مجاور یکدیگرند و باغ هایی از انگور و زراعت و نخل در زمین وجود دارد که در یک پایه و دو پایه می رویند.                   

                                                                                     (رعد . 4 )

    همه آن ها که در آسمان و زمین هستند از روی اطاعت و اکراه برای خدا سجده و خضوع و خشوع می- نمایند و سایه شان نیز هر صبح و عصر برای خدا سجده خواهند کرد.                                                        

(رعد .15)

    ...و مبادا در حال تکبر در زمین راه رویم زیرا حتی تواین قدرت را نداری که قلب زمین را شکاف دهی و...                                        

(اسراء.37)

    ما آنچه را که بر روی زمین است برای زمین زینت قراردادیم تا بشر را مورد آزمایش قراردهیم و...                                                 

(کهف . 7)

    آنچه که در آسمان و زمین است به ذات مقدس خدا اختصاص دارد و آن کسانی که نزد او هستند از پرستش او استکبار نمی ورزند و خسته نمی شوند.

                                                                                     (انبیاء.19)

    آیا ندیدی و نمی بینی که خدای توانا آنچه در زمین است برای شما تسخیر و مطیع کرده است و کشتی ها را برای شما مسخر نموده تا به فرمان اودراقیانوس و آسمان را (یعنی این کراتی که در فضای لایتنا هی وجود دارند) نگاه میدارد که به جز به اجازه او در زمین سقوط نمی کنند.                   

        (حج . 65)

   ...وآبی به اندازه معلومی از آسمان نازل کردیم و آن را در منابع زمین ساکن نمودیم و قطعا ما برای از بین بردن آن قدرت داریم.          

     (مومنون.18)

   آگاه باشد که آنچه در آسمان ها و زمین است به خدا اختصاص دارند خدا از آنچه شما به آن آگاه هستید آگاه است و...                           

       (نور .64)

   ...و در زمین آنچه را بای شما آفرید به انواع گوناگون و اشکال رنگارنگ در آورد با آنکه همه از یک خاک سر بر آورده اند در این کار هم آیت الهیت بر مردم هوشیار پدیدار است.                                               

(نحل.13)                              

   ...و در زمین کوه هایی استوار افکند تا شما را بجنباند و رود ها و راه ها را قرار داد تا شما راه خود را پیدا کنید.                                   

   (نحل.15)

    ...و در زمین کوه هایی استوار قرار دادیم تا مبادا زمین مردم را بجنباند و در آن راه هایی فراخ پدید آوردیم.                                    

    (انبیاء.31 )

    ...و آسمان آبی به اندازه معین فرواوردیم و آن را در زمین جای دادیم  و ما برای از بین بردن آن مسلما توانایم.                          

         (مومنون.18)  

    مگر ندیده ای که خدا از آسمان آبی فرواورد پس آن را به چشمه هایی که در طبقات زیرین زمین است راه داد آنگاه به وسیله آن کشتزاری را که رنگ خای آن گوناگون است بیرون می آورد پس خشک می گردد آن گاه آن را زرد می بینی پس خاشاکش می گرداند... 

                                                (لقمان.10)

    اوست که آسمان و زمین را در شش هنگام آفرید آنگاه بر عرش استیلا یافت.

                                                                                     (حدید. 4)

    ...ودر زمین قطعاتی است کنار هم و باغ هایی از انگور و کشتزارها و درختان خرما چه از یک ریشه و چه از غیر یک ریشه که با یک آب سیراب می گردند و با این برخی از آنان را در میوه و برخی دیگر را برتری می دهیم.

                                                                                      (رعد.4)

    اوست آن کسی که آنچه در زمین است همه را برای شما آفریده است...                   

     (بقره.29)

    ...و آیا به شما نگفته ام که من نهفته آسمان و زمین را می دانم...

                                                                                    (بقره.33)

    مگر ندانستی که فرمان روایی آسمان و زمین از آن خداست... 

                                                                                  (بقره.107)

    ...و زمین را پس از مردنش زنده می کند.           

             (بقره. 167)

    او پدید آورنده آسمان و زمین است و چون به کاری اراده فرماید فقط میگوید " موجود باش" پس فورا موجود می شود.           

           (بقره.117)

    ...و گفتند :"خداوند فرزندی برای خود اختیار کرده است" او منزه است بلکه هر چه در آسمان ها و زمین است از آن اوست و همه فرمان پذیر اویند.

                                                                                 (بقره.116)

    راستی که در آفرینش آسمان ها و زمین و در پی پدید آمدن شب و روز و کشتی هایی که در دریا روانند با آنچه به مردم سود می رسانند و همچنین آبی که خدا از آسمان فروفرستاده و با آن زمین را پس از مردنش زنده گردانیده ودرآن هر گونه جنبنده ای پراکنده کرده و نیز در گردانیدن بادها و ابری که میان آسمان و زمین آرمیده است برای گروهی که می اندیشند واقعا نشانه هایی گویا وجود دارد.                                                                  

(بقره.164)

    ای مردم از آنچه در زمین است حلال و پاکیزه را بخورید و از گام های شیطانی پیروی مکنید که او دشمن آشکار شما است.              

  (بقره.168)

    ...و چون برگردد یا ریاستی یابد کوشش می کند که در زمین فساد نماید و کشت ونسل را نابود سازد و خداوند تباه کاری را دوست ندارد.                     

                                                                                 (بقره.205)     

    ای کسانی که ایمان آورده اید از چیزهای پاکیزه ای که به دست آورده اید و از آنچه برای شما از زمین برآوریم انفاق کنید و در پی ناپاک آن که از آن انفاق نماید در حالی که آن را اگر بر خودتان می دادند جز با چشم پوشی و بی میلی نسبت به آن نما گرفتید و بدانید که خداوند بی نیاز و ستوده است.

                                                                                (بقره.267)

    این صدقات برای آن دسته از نیازمندانی است که در راه خدا فرومانده نمی توانند برای تامین هزینه زندگی در زمین سفر کنند. از شدت خویشتن داری فرد بی اطلاع آنان را توانگر می پندارد . با اصرار چیزی از مردم نمی خواهد و هر سالی به آنان انفاق کنید قطعا خداوند از آن آگاه است.       

                                                                               (بقره.273) 

    آنچه در آسمانها وآنچه در زمین است از آن خداست و اگر آنچه در دل های خود دارید آشکار یا پنهان کنید خداوند شما را به آن محاسبه می کند آنگاه هر که را بخواهد می بخشد و هر که را بخواهد عذاب می کند و خداوند بر هر چیزی تواناست.                                                                    (بقره.284)                                                                                   
    در حقیقت هیچ چیزنه در زمین و نه در آسمان بر خدا پوشیده نمی ماند.

                                                                             (آل عمران.5)

    بگو:"اگر آنچه در سینه های شماست نهان دارید یا آشکارش کنید خدا آن را می داند و نیز آنچه را در آسمان ها و آنچه را در زمین است می داند و خدا بر هر چیزی تواناست.                                                

(آل عمران.29)

    آیا جز دین خدا را می جویند ؟ با آنکه هر که در آسمان ها و زمین است خواه و ناخواه سر به فرمان اوست و به سوی اوست باز گردانیده می شوند .    

                                                                          (آل عمران.83) 

    ...و آنچه در آسمان ها و زمین است از آن خداست و همه کارها به سوی او بازگردانیده می شود.                                             

(آل عمران.109)

    قطعا پیش از شما سنت هایی بوده و سپری شده است پس در زمین بگردید و بنگرید که فرجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است؟       

(آل عمران.127)

    ای کسانی آورده اید همچون کسانی نباشید که کفر ورزیدند و بر برادرانشان هنگامی که به سفر رفته و یا جهاد گر شدند و کشته شدند گفتند :"اگر نزد ما مانده بودند نمی مردند و کشته نمی شدند شما چنین نمی گویید تا خدا آن را در دل هایشان حسرتی قرار دهد و خداست که زنده می کند و می میراند و خداست که به آنچه می کنید بیناست.                  

                  (آل عمران.156)

    ...و کسانی که به آنچه خدا از فضل خود به آنان عطا کرده بخل می ورزند هرگز تصور نکنند که آن بخل برای آنان خوب است بلکه برای شان بد است به زودی آنچه که به آن بخل ورزیده اند روز قیامت طوق گردانشان می شود. میراث آسمان ها و زمین از آن خداست و خدا به آنچه می کنید آگاه است.

                                                                       (آل عمران.180)  

    مسلما در آفرینش آسمان ها و زمین و در پی یکدیگر آمدن شب و روز برای خردمندان نشانه هایی قانع کننده است.                 

      (آل عمران.189)

    همانان که خدا را در همه احوال ایستاده و نشسته و به پهلو آرمیده یاد می کنند و در آفرینش آسمان ها و زمین می اندیشند که پروردگارا این ها را بیهوده نیا فریده ای منزهی تو! پس ما را از عذاب آتش دوزخ در امان بدار.                                                     

                 (آل عمران.191)

    کسانی که بر خویشتن ستمکار بوده اند وقتی فرشتگان جانشان را می گیرند می گویند:"در چه حالی بودید" پاسخ می دهند:"ما درزمین ازمستضعفان بودیم" می گویند:"مگرزمین خداوسیع نبود تا درآن مهاجرت کنید"پس آنان جایگاهشان دوزخ است و دوزخ بد سرانجامی است.                              

(نساء.97)

    ...و هر که در راه خدا هجرت کند درزمین اقامتگاه های فراوانی و گشایش ها خواهد یافت و هر کس به قصد مهاجرت در راه خدا و پیامبر او از خانه اش به درآید سپس مرگش در رسد پاداش او قطعا بر خداست و خدا آمرزنده مهربان است.                                                                  

     (نساء.100)

    ...و چون در زمین سفر کردید اگر بیم داشتید که آنان که کفر ورزیده اند به شما آزار برسانند گناهی بر شما نیست که نماز را کوتاه کنید پس چرا که کافران پیوسته برای شما دشمنی آشکارند.                                   

(نساء.101)

...و به زمین گفته شد آب خود را فرو ببر و به آسمان هم گفته شدباران را قطع کن و آب فرونشست و کار تمام شد...                             

    (هود.44)

 

شجره

    و نیز درختی را ایجاد نمودیم که طور سینا می روید و روغن ونا خورش برای خورندگان می رویاند.                                        

(مومنون.10)

 

سماء  

    ...و به زمین گفته شد آب خود را فرو ببر وبه آسمان گفته شدهم  باران خود را قطع کنو آب فرونشست و کار تمام شد...      

                   (هود.44)

    خدای توانا آسمان را در مدت دو روز به صورت هفت اسمان آفرید و امر لوازم هر آسانی را مقدرو به آن وحی کرد وآسمان دنیا را به وسیله چراغ هایی (ستارگان) زینت بخشیدیم این است آن خدایی که عزتمند و داناست.           

                                                                             (فصلت.12)

    ...و خدااز آسمان باران را فرستاد تا زمین را پس از مرگ زنده کرد البته در این کارآیت و قدرت وحکمت الهی بر آنان که سخن حق بشنوند پدیداراست.

                                                                                (نحل.65)

    ما در آسمان کاخ های بلند برافراشتیم و بر چشم بینایان عالم آن کاخ ها را به زیب و زیور بیاراستیم .                                                

(حجر.16)

    ...وما بادهای آبستن کن رحم طبیعت را فرستادیم هم باران را ازآسمان فرو آوردیم تا با آن آب شما و نباتات و حیوانات شما را سیراب گردانیم و گر نه شما نمی توانستید آب هایی برای وقت حاجت خود در هر جای زمین از کوه و دره و بیابان  صحرا منبع ساخته جاری سازید.                     

    (حجر.22)

    خدا از آسمان آبی نازل کرد که در هر رودی به قدر وسعت و ظرفیتش سیل آب جاری شد و بر روی سیل کنی بر آمد چنان چه نیز که برای تجمل و زینت (طلاو نقره) یا برای اساس و ظروف (آهن و مس) در آتش ذوب کنند مثل آب کفی برآورد خدا به مثل این (آب و فلزاتو کف روی آنها)برای حق و باطل مثل میزند که (باطل چون)آن کف به زودی نابود می شود و اما آن آب و فلز که به خیر و منفعت مردم است مدتی در زمین درنگ می کند فرا مثل ها را برای فهم به این روشنی بیان می کند.                                             

(رعد.17)

   ... وآسمان راسقفی محفوظ وطاقی محکم آفریدیم واین کافران غافل ازمشاهده  آن اعراض می کنند.                                                      

(انبیاء.32)

    ... و کاخ آسمان رفیع را به قدرت خود برافراشتیم که برهرکارعالم مقتدریم.

                                                                              (ذاریات.47)

    ...وما برای شما آب را (و آب علم و معرفت را)به قدرمعین ازآسمان رحمت نازل در زمین ساختیم و محققا بر نابود ساختن آن قادریم.                                  

                                                                             (مومنون.18)   

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

چکیده

    قرآن نور هدایت و آیات آن روشنگر راه زندگی است. این تحقیق با استفاده از ترجمه این آیات نورانی با موضوع محیط زیست از دیدگاه قرآن انجام گرفته. آیات قرآن مجید همیشه و برای همه چیزمواردی را تذکر داده که آدمی با تامل در آن ها می تواند سعادت دنیا و آخرت را به دست آورد . خدا در قرآن از فرو فرستادن آب پاک از آسمان  از استوار کردن کوه ها و ازرویانیدن گیاهان روی زمین وحتی ازپدید آوردن جانوران نیز سخن گفته است که در این تحقیق موارد مهم و ترجمه آیات که در آن ها کلمات"ارض سماء  ماء  دابه  تراب" وجود داشته و به صورت  دستوری و امری برای انسان نازل شده است  نوشته شده است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

"پایان"

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 04 اسفند 1393 ساعت: 12:01 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 792

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس