تحقیق دانشجویی - 490

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره حجاب و عفت

بازديد: 231

 

شعارهاي زير سر زباها آمده و در تابلوهاي انقلاب به صورت برجسته نقش بست اي خواهر! حجاب تو هم چون خون شهيد است انقلاب را با حجاب خود هم چنين خون شهيد پاس دار

( سخن رهبر كبير انقلاب امام خميني در مورد حجاب)

شما بانوان در ايران ثابت كرديد كه در پيشاپيش اين نهضت قدم برداشتيد شما همه بزرگي در نهضت اسلامي ما داريد شما در آتيه براي مملكت ما پشتوانه هستيد شما  در تحصيل كوشش كنيد كه براي فضائل اخلاقي و فضائل اعمالي مجهز شويد دامان شما يك مدرسه است كه در آن بايد جوانان بزرگ تربيت بشود.

(رعايت مرز آزادي  زن)

علي (ع) در يكي از سخنان پر  مغز خود در مورد حفظ كانون خانواده به امام حسن گويد: به زن خانواده بيشتر از اندازه شانش آزادي مده زيرا رعايت اندازه براي زن مفيدتر براي فكرش سالمتر براي زيبائيش بادوامتر خواهد بود چه آنكه زن ريحانه است نه قهرمانه و در عين حال مواظب باش كه به شخصيت او متر به ؟ يعني نه  او را محروم كن و نه اجازه آزادي بيش از حد به او بده از اين عبارت استفاده مي شود كه آزادي مي توان بيش از حدود و حصار عفاف به زن علاوه بر حفظ خانواده و اجتماعي براي خود زن نيز مفيد ولازم خواهد بود چه آنكه رعايت عفت و حجاب او را از مزاحمت افراد سبكسر حفظ كرده و از سقوط و انحراف نجات مي بخشد

(دشمن قرآن در مورد فلسفه وجوب حجاب آيه 30 سوره تور)

اي پيامبر به زنان با ايمان بگو ديدگان خود را از گناه به نامحرم فرو خوابانند و دامن عفت خود را حفظ كنند زينت و آرايش خود را بر آنكه آشكار مي شود بر بيگانه آشكار سازند.

بايد دختران و زنان بوسيله چادر و مقنعه سينه و گردن خود را بپوشانند

(سخن قرآن در مورد وجوب حجاب سوره احزاب آيه 58)

اي پيامبر به زنان و دختران خود به زنان مومن بگو نه خويشتن را به چادر و غبار قرو پوشند كه اين كار بخاطر آنكه به عفت شناخته شوند و كسي متعرض آنها نشوند براي آنان بسيار بهتر است.

(حديث از فاطمه زهرا (ع) در مورد وجوب حجاب)

صلاح زنان در آن است كه مردان بيگانه را نبينند و مردان بيگانه هم آنها را نبينند.

(وصيت اما حسين (ع) به خواهرش زينب (ع) در مورد حجاب)چ

حضرت امام حسين (ع) در لحظه  شهادت به خواهرش زينب (ع) فرمودند خواهرم مبادا بعد از شهادت نامحرم تو را ببيند مواظب حجاب خود باش

(سخن قرآن در مورد فلسفه وجوب حجاب سوره قصص آيه 25)

دختران حضرت شعيب در كوچه با حيا راه مي رفتند.

خداوند سفارش مي كند كه زنان مومن بايد با ناز و كرشمه حرف نزنند تا بازيچه دست افراد هوس باز و مريض هستند نشوند

(حديث از پيامبر اكرم (ص) بدترين زنان به كساني هستند)

1-     آن زني كه در ميان خاندانش ذليل و خوار است.

2-     زني نسبت به شوهرش- سركش و مغرور است.

3-     ناز است

4-     از كار زشت باكي ندارد

5-     هنگامي كه شوهرش غايب شود حجاب خود را حفظ نمي كند ولي در حضور شوهرش رعايت حجاب مي كند.

مشكل ازدواج

گاهي اوقات بعضي از بانوان بدون توجه به عاقبت موضوع, بطور شرم آوري در اجتماع ظاهر شده, و يك هشت مردم عفريت صفت از راه چشم چراني و عشق بازي با آنان بهوس داني مي پردازنده و در اين عمل ناشايست خود كلمه (آزادي) را برخ مي كشد در صورتيكه براي آزادي هم حدود معين است. نه اينكه آزادي وسيله براي نيل به هدفهاي ديگري باشد!!

ولي جوان عاقبت انديش هرگز نبايد چنين زناني را شريك زندگي خود قرار دهند اگر چه هم در اين كار پافشاري كنند

زيرا ديگر همسري كه از هر نظر پاك و آلوده نباشد ؟

اين زنان همچون لقمه مبتذلي كه ؟ كه تهي از هر گونه شايستگي بوده و اطمينان مرد را نسبت به خود نشان متزلزل مي سازند چه اينكه اين زنان ديگر به خود جنبه همگاني گرفته اند!! آخر جوان نگون بخت چگونه مي تواند از صميم دلش از اين وصلت خشنود باشد براي اينكه دوست مي دارد همسرش فقط زن او باشد همانطوريكه زن دوست مي دارد كه مرد انحصارا در اختيار او باشد و از طرفي وجدان اخلاقي هم كه عامل ارزنده و حيات بخش در سرنوشت بشر مي باشد بر افكار وي فشار آورده و پيوسته از رنج وناراحتي بسر خواهد برد.

گاهي بنام آزادي وتمدن زنان را فريب مي دهند و گاهي هم به اين كلمات نامهائي از قبيل فرهنگ و علم و پيشرفت اضافه مي كنند و با كمال تاسف زنان هم فريب چنين اسم ها را خورده و بدون تامل حجاب خود را كنار گذاشته و در اجتماع حاضر مي شوند همان اجتماعيكه مطلوب مردان است و از آن بزندگي اجتماعي تعبير مي كنند ولي با نظر دقيق كه نگاه كنيم جز عرصه شهوات چينه ديگري نيست, و گر نه كدام يك از مزاياي اجتماعي با مراعات حقوقي كه اسلام براي زن در نظر گرفته در زير حجاب از بين رفته است. غافل از اينكه اين هوس مردان بسيار زود گذر و تا وقتي است كه زنان طراوت و شادابي خود را از دست ندهند و با يك نگاه از مردان دلربائي نمايند و براي زنان هم همچون مردان احساس جنسي هست ولي امتيازي كه زنان دارند اين با پوشش از حيا آميخته شده كه همان حجاب فطري است آري, اين كلمات خوش آيند زنان است. .و آنان را فريب مي دهند ولي سرانجام چه خواهد شد معلوم نيست!؟

سپس پس از اينكه خوب زنان را فريختده همچون وحشي از او فرار مي كنند و يا مانند شيطان كه به انسان گفت كه كافر شود بدان تامل پذيرفت. وقتيكه كافر شد گفت من از تو بيزارم چون از پروردگار جهانيان مي ترسم[1]

از دير باز اجتماعات بشري درباره زن قضاوت عادلانه نداشته چه اينكه به اندازئيكه زنان را محكوم مي كنند مرادان را محكوم نكرده است.

آري اينست منطق غريزه جنسي, غريزه اينكه وجداني دارد نه وفائي, نه ثباتي دارد و نه دوامي چه اينكه فرديكه محكوم احساس جنسي است ناگزير خود را در دو حالت متضاد مي يابد حالت حيواني, كه انسان را به آزادي مطلق و اميد ؟ كه در نيل بهدفي از هر راه نامشروع و ناپسنده اي اقدام مي كند, و اين حالت انگيزه دست يافتن بزنان از راه مكرو خدعه مي باشد, و حالت رايدئولوژي, كه انسان موازين اخلاقي را وجدان مي كند ولي متاسفانه همواره اين حالت بعد از ارتكاب خلاف بانسان دست مي دهد.

و همچنين مشكلات كه جوانان را در امر ازدواج دچار ترديد نموده ؟! او آنچه گفته شد قسمتي از اين مشكلات را بازگو مي كند.

جوان تحصيل كرده ازدواج نمي كنند چون نوعا زنانيكه با حجاب هستند از نعمت سواد محرومند و او نمي خواهد همسرش بيسواد باشد و زنان بي حجاب هم شايسته ازدواج نيستند, پس بدينسان مي بينيم جوان دختري را كه از هر نظر جوابگوي خواسته هاي وي باشد پيدا نمي كند و در بن بست عجيبي قرار مي گيرد و اگر فردي بي ايمان, باشد نيروي جنسي خود را در راههاي غير مشروع مصرف مي نمايد.

و اگر فردي باشد كه باصول اخلاقي و ديني اعتقاد دارد همواره بايد خواسته هاي جنسي را در خود خفه نموده و دچار اعصابي دگرگون كه سلامتي وي را تهديد مي كند باشد و يا اينكه تن باازواجي مي دهد كه بر مبناي رضايت و محبت استوار نيست و همين اضطرابهاي رومي است كه بالاخره (بحكم نظام خلقت بعنوان ميراث!! به نوزادان مي رسد و اين همان جنايت بس بزرگي كه دانسته و يا نادانسته بر يك نسل معصوم و بيگناه انجام مي شود.

فرمان آسماني!

اي پيامبر گرامي بمومنان بگو كه چشمهاي) خود را به هنگام ملاقات با زنان, به پايين افكند) (و شرمگاه خودشان را ستر نمايند زيرا چنين عملي) (موجب پاكي بيشتر خواهد بود و همانا خداوند از آنچه) (عمل مي كنند آگاه است و نيز به زنان مي مومنه بگو (چشمهايشان را فرو افكنند و شرمگاه خود را محفوظ) داشته و زينت خود را ظاهر نگردانند مگر آن مقداري (صورت و دستها) ظاهر مي شود, و گردنهايشانرا) با پوسش سر بپوشانند و زينتهاي خود را ظاهر نكنند (مگر بر همسران و پدران و پدر همسر و پسرانشان و) (پسر شوهر و برادرها و پسر برادر و پسر خواهر و بر) (زنهاي مومنه و بر بنده هاي خود و ملازمان مرديكه (داراي احساس شهوت نيستند. (ماند پيران) و بچه هايي) ( كه قوه تميز ندارند.و زنان مومنه بايد آهسته قدم بردارند تا زينتهايشان (كه در اثر تند رفتن بهم مي خورد) و موجب توجه مردان مي شود) ظاهر نگردد ( و از لغزشهاي خود) همگي به خداي متعال توبه كنيد اي (گروه مومنان تا رستگار شويد.)

(سوره مومنون 30 و 31)

اين فرمان صريح قرآن درباره حجاب است و نبايد هيچ مسلماني در خضوع و پيروي كردن به اين كتاب آسماني ترديدي داشته باشد, و اين همان پاكيزگي روح و اجتماع و اصلاح روابط فردي و اجتماعي است كه ساحت قدس ربوبي تضمين فرموده, تضميني كه در هيچ وقت و در هيچ حالي تغيير پذير نيست.

آري! بموجب همين فرمان خداوند متعال هنگامي كه انسان را براي خلاف و جانشيني در زمين و بكرامت خود اختصاصا داد, اين چنين اجتماع پاك و پاكيزه كه در آيه شريفه ياد شده براي بشريت اراده فرموده, براي آنان دين مقرر داشته و به نعمت عقل و معرفت و علم بر ساير مخلوقات امتياز داده, اين صفات اجتماعي است كه خواسته الهي است, اجتماعي كه شالوده اش بر عدل و برادري و تساوي در حقوق استوار است, اجتماعيكه همواره آثار سعادت در سيماي آن مشهود و افراد آن جامعه در پيروزي حق و در ترغيب اعمال نيك يكدل و يك جان بپا خيزند, اجتماعيكه در آن ناله مظلومي و شكايت محرومي شنيده نمي شود, اجتماعي كه جديت و حقيقت و نيل بترقي هدف آن و پيوسته از هرزگي و خيال پردازي و خيال پردازي و پست گرائي گريزان هستند.

اجتماع سالم و پاك آن اجتماعي است كه همواره چشمهاي خائنانه و اسباب فتنه و شهوت در آن محكوم شود. و هدف از اين فرمان آسماني و روايات ديگري كه در اين باب است, جز احتياط و عاقبت انديشي نسبت به حدود اجتماع اسلامي كه از هر گونه فسادي مصون باشد چيز ديگري نيست..

دين الهي, با ترغيب صحيح فكر مرد و زن مسلمان را در سطحي قرار مي دهيد كه فقط هدف آنان رفع علاقه جنسي نباشد, و نميگذارد دلباختگي در امور جنسي آنرا بانحطاط اخلاقي بكشاند, و چنان افكار را آماده مي سازد كه حتي از خاطره شان اين هدف پست خطور نكند. نصف اجتماع بشريت را زنان تشكيل مي دهند, پس بنابراين مرگ بر ملتي! كه انگيزه همبستگي آنان چنين هدف كثيفي باشد و شهوت پرستي بر افراد آن جامعه رخنه كند, زيرا ديگري جنين ملتي از فرط بدبختي دچار دگرگوني و تكاپو در جهت بي هدفي! و اعصابي كوفته و سستي اراده, و از دست دادن تعادل فكري مي شود.

نخستين نگاه خائنانه انگيزه بر انگيختن شهوت و پايه فته را مي ريزد, زمينه براي انحراف فراهم مي شود پس ناگزير بايد اسلام در تربيت اجتماعي احتياط را مراعات كند زيرا تنها راه جلوگيري از فتنه همان است كه از سر چشمه بسته شود.

(قتل للمومنين يغضوا من ابصارهم و قل للمومنات يغضضن من ابصارهن

بمردان و زنان امر مي كند كه بايد از وسيله فتنه و فساد جلوگيري كرد, و نخست بمرد كه بيشتر تحت تاثير مسئله جنسي قرار مي گيرد آغاز مي كند. زيرا شدت شرم و حياي زن مانع مي شود كه در اين مسئله ابتدا كند و نيز اگر مردان به اراده خود تسلط داشته و چشم پوشي كنند ديگر موردي براي جلوه زنان باقي نمي ماند زيرا هدف زنان از آرايش و خودنمايي جلب توجه مردان است و بس.

نخست مردان را از نگاه حرام باز مي دارد, سپس زنان را هم با خطاب جديدي امر مي كند, با وصف اينكه با يك خطاب غرض ايفا مي شد همانطوريكه در غالب احكام مردان و زنان مشتركا مورد خطاب قرار مي گيرند ولي چون اين فرمان, مسئله حفظ و صيانت و موجب تنظيم علاقه هائي است كه در قلبها سايه مي افكند و بازتاب در اعمال فردي و اجتماعي و در نسل آينده ظاهر مي شود بدين رو بصراحت و تاكيد بيشتري نياز دارد تا از هر گونه تاويل و سهل انگاري محفوظ باشد, نخست هر دو دسته در جداگانه و بعد بظور اجتماع امر مي كند و از عواقب خطرناك آن بر حذر مي دارد.

اين قدم اول احتياط و ما فرض مي كنيم مردها و زنها مراعات اين قانون را نموده و از نگاه كردن چشم پوشي كردند, آيا همين در جلوگيري از فساد و تكامل شرافت مرد و زن كفايت مي كند؟

ولي در نگاه هائيكه از انسان بدون توجه و قصد انجام مي شود چه بايد كرد؟ زيرا خود اين نگاه مقدمه نگاههاي بعدي و فراهم نمودن مراحل پس از نگاه است و اين مشكل با مسئله چشم پوشي حل نمي شود, و از طرفي هم خود بروز زينت و دلربائي هم سهم بسزائي در جلب توجه و بيداري غريزه و بالاخره فساد دارد, و فطرت انسان هم همچنانكه بطرف فساد رانده مي شود بسوي سعادت و ترقي هم مي رود, به بدبختي مي گرايد همانطوريكه بهدايت گرايش پيدا مي كند, پس بنابراين چه چيزي بجز حجاب از لغزش جلوگيري مي تواند بكند؟ همان حجابيكه زنان مسلمان بدون آن در اجتماع ظاهر نمي شوند.

در آيه شريفه مقدار صورت و دستها را استثنا مي فرمايد, و آن در صورتي است كه با زينت توجه ديگران را جلب نكنند و اما اگر زينتي باشد كه مورد توجه گردد مانند ساير اعضا بايد پوشيده شود.

بعد مي فرمايد:

(ليضربن بخمرهن علي جيوبهن)

خمار در لغت عرب بمعناي پوششي است ه سر زن با آن پوشانده مي شود, و جيب هم چاك لباس سينه است و مفهوم آيه شريفه عبارت از اينست كه زنان سينه خود را با پوشش سر بپوشانند بطوريكه از نظر هر بيننده مستور شود, و حتي بگو مگوها و يا ايما و اشاره در صورتيكه موجب بر انگيختن شهوت باشد بايد جلوگيري گردد, و نيز بايد آهسته قدم بردارد تا زينت هايشان معلوم نشود, زيرا درست است كه اين مسائل نخست در نظر بي اهميت تلقي مي شود ولي خطر در مراحل بعدي است كه دائره ايما و اشاره توسعه پيدا نموده و اندك اندك بجائي ميرسد كه نمي توان كنترل كرد. به ويژه اين كه غريزه جنسي با و هم و پندار تقويت مي شود.

بدينسان جامعيت دين اسلام معلوم مي شود كه تا چه اندازه با نكته بيني اين فرمان را صادر فرموده و مسئله مورد هيچگونه كوتاهي نيست چه اينكه از سر تا پا فتنه ميافرينند, بدينرو با دقت تمام حجاب را براي زن قرار داد كه از عواقب بيمناك آن محفوظ باشد. و نيز تقاضا مي شود آيه شريفه را دوباره قرائت فرمايد به ببند چطور حكم حجاب از محرم ها و افرادي كه در پيرامون آنان فتنه توليد نمي شود رفع شده است.

تحول سالم

طرفداران بي حجابي و اختلاط زنان با مردان دليل كه براي خود مي آورند بسيار خنده آور است مي گويند:

اختلاط بين دو جنس زن و مرد و در هم شكستن قيودي كه جز رنج و مشقت نتيجه اي ندارد موجب مي شود كه تحول سالمي!! ايجاد شود زيرا زن و مرد در سايه اين اصلاح از هر گونه لغزشي محفوظ خواند بود.

اين دليلي است كه بر گفته خود مي آوردند, ملاحظه فرمائيد كه چگونه با طرح خاصي دليل را مسلم جلوه مي دهند آيا مي توانيد درست اين دليل را تجزيه و تحليل نموده و رد نمائيد؟

اگر بخواهيد درست واقعيت اين دليل روشن شود با طرح مثالي ارزيابي مي كنيم: در مقابله يك فرد گرسنه و شكم پرستي سفره رنگين بگذاريد كه غذاهاي گوناگوني داشته و سپيس او را واگذاريد كه ساعتي يك يك بشقابها و عطر غذاهاي مطبوع را بابررسي انواع غذا و شماره ميوه ها بدون آنكه به آنها دست بزند فقط نگاه كند, پس از اينكه خوب نگاه كرد سوال كنيد باز احساس گرسنگي مي كني؟ مگر چشمها از ديدن و مشام از بوي عطر و مغز از تصوير غذاها سير نشد و چرا گرسنگي شما باقي است!؟

بديهي است چنين سوالي خنده آور است زيرا لذت چشم با نگاههاي شهوت انگيز, و لذت گوش از غنج و و دلال ها و لذات حواس ديگر با حركات ديگر همه اينها لهيب جنسي را در انسان اي سروران گرامي!! خاموش مي كند, و اين موضوع چنان روشن است كه نيازي باستدلال ندارد.

درست است كه راههاي نيل به لذت جنسي متنوع و اسلوبهاي مختلفي دارد و خود اجتماع بازن و نگاه شهوت انگيز و شنيدن سخنان دلنشين وي هم از راههائ كه از التهاب غريزه مي كاهد ولي بر خوانندگان محترم اين امر روشن است كه هدف اصلي غير از اين مقدمات است, و نيز خوانندگان محترم بهتر مي دانند كه تا وقتي كميابي نهائي جنسي حاصل نشود هر مقدمه بيمورد است و بطور كلي اين مقدمات كوچك جنبه تحريكي دارد كه هر قدر اجتماع تكرار و معاشقه تنوع داشته باشد بيشتر غريزه وي تحريك شده و بالاخره موضوع را به مرحله اي مي رساند كه پيوسته در رنج يك نوع حالت طلب بسر مي برد.

پس اين تحول سالم.. در چه وقتي است!؟

اين سروران! چنين مي پندارند كه نيروي جنسي در محدوديتي است كه با سخن گفتن و معاشقه از فشار آن كاسته مي شود ولي واقعيت غير از آن چيزيست كه آنان مي پندارند, زيرا غريزه جنسي بدون اندك سستي همواره در التهاب و انگيزه تراوش غده هاي جنسي است و هيچگونه آرامش پيدا نمي كند مگر در صورت اجابت كامل و اگر آرامش هم پيدا شود موقتي است و بزودي با هر چه نيروي تمامتر بروز مي كند و پس بر خلاف تصور آنان نيروي جنسي چنان قوي است كه انسان را از هر گونه جلوگيري عاجز و به اراده و اعصاب وي مسلط مي شود و اين واقعيتي است كه قابل هيچگونه ترديدي نيست.

در كتابي كه بعضي از استادها نوشته است, از دست ما شرقيها كه بموازين اخلاقي و ملي احترام خاصي قائل و در حفظ آن كوشا هستيم شكوه مي كند و بضعف و حالات غير عادي كه در نتيجه خود و داشتن باين قيود اخلاقي دامنگير فرد مي شود اشاره مي كند گويي فقط معنويات به ما شرقيها اختصاص دارد, و فقط ما هستيم كه در مقابل اين معنويات احساس مسئوليت مي كنيم  و اين احساس وظيفه تمام بشريت نيست, و شايد نظر استاد بر اينست كه اصول با ارزش اخلاقي از اوهامي است كه شرقيها ابتكار كرده, و اينگونه مشقتها را بر خود هموار مي دارند!

در اين كتاب داستان كوتاهي خواندم كه استاد مي خواهد با طرح اين قصه آزادي وسيع و تحول سالمي كه خواسته آنها است اثبات كند,

قصه عبارت از مجلس رقصي است كه در امريكا و يا اروپا برگزار بوده (ناچار آقاي دكتر براي اخذ دكترا با آنجا مسافرت نموده بودند) مي گويد: ديدم رقاصه ها دفعتا بدون كوچكترين پوششي برهنه در صحنه نمايش ظاهر شدند, و اين برخورد عجيب! صدمه بزرگي بر وي وارد مي كند ولي مع الوصف استاد در مليت خود باقي  و همچنان اصول اخلاقي را احترام و تقديس مي كند, و نيز اضافه مي كند: اين صدمه روحي بيشتر از چند لحظه اي طول نكشيد و از بين رفت, دقت فرماييد, كه اين جناب دكتر چقدر با شيوه ماهرانه اي كه مجهزتر از هر وسائل طبي است بنابودي روحهاي سالم مي پردازد, آخر چگونه صدمه روحي بيشتر از چند لحظه طول نكشيد و هر اثر سوي كه داشت از نفس استاد زايل شد!؟

و اصلا توضيح نداده چطور عمل اين تطهير سريع انجام شده, و چگونه در عرض چند دقيقه تحول سالم پديد گشت؟ و چرا جناب دكتر با قاطعيت بدون هيچ ملاحظه اي اين موضوع را روشن نكرده كه بچه علت چنين تطهير سريع و سالم را در اين سامان ميان خواهران وطني آرزو دارند؟

عده اي چنين مي پندارند اصول با ارزش اخلاقي و ملي جامعه اي عبارت از محصول عادت و صفات گروهي است كه در طول يك قرن و يا قرنهاي متمادي بروز كند مي باشد. روي همين جهت اصول اخلاقي و ملي را عبارت از يكدسته تقليدهاي اجتماعي مي دانند, و از طرفي هم بديهي است كه اساس تقليد اجتماعي ثبات و دوامي ندارد و با تغيير مسير زندگي اجتماعي ملتي همان اصول اخلاقي هم تغيير خواهد پذيرفت, و از بهترين وسائل تغيير جهت ديد اجتماع در نظر اين روشنفكران انتشار و سوق جامعه به شهوت پرستي است كه در اين موقع اصول اخلاقي محكوم بزوال و جاي خود را با اصولي كه هم آهنگ با هدف آنان است مبدل مي سازد.

در بي اساس بودن اين طرز تفكر همين بس كه تقليد و اصول اختلافي را بطور ننگ آميزي بهم آميخته اند زيرا اصول با ارزش اخلاقي عبارت از صفات پاكي است كه از موازين فطري سرچشمه مي گيرد و سپس با مرور تكامل يافته تا جائيكه بر محله يقين مي رسد,

روي همين جهت است اصول با ارزش اخلاقي تغيير ناپذير و يا همچون امور ثابتي دير به زوال مي گرايد گر چه در ريشه موازين اخلاق دانشمندان اختلاف دارند. ولي در نتيجه مخالف همديگر نبوده و با اصول اخلاقي اعتراف دارند مخصوصا صفات بارزي كه مورد ترديدي نيست, ولي تقليد عبارت از يك رشته اعمال و يا صفاتي است كه در ميان اجتماع پديد شده و به تمام افراد سرايت مي كند تا اندازه ئيكه جنبه همگاني پيدا نموده, و توده اجتماع در حفظ و حراست و اجراي آن مي كوشد, انگيزه تقليد گاهي جز خيال چيز ديگري نيست و گاهي انديشه صحيحي از انديشه ها است, و گاهي اصول اخلاقي و با دين حقي از اديان و يا مخلوطي از حق و باطل و يا درست و نادرست مي باشد.

در هر صورت مثلا دروغ از اصول اخلاقي نيست و هرگز نبايد چنين انتظاري داشت كه روزگاري دروغ از موازين اخلاق بشمار آيد, اگرچه در اجتماع دروغ شايع و قبح آن از بين برود و بلكه اگر چه در اجتماع پندار اين دسته هم شيوع پيدا كند كه: واداشتن انسان براستي انگيزه اش از ضعف سر چشمه مي گيرد, شهوت پرستي و شهوت راني هيچوقت از اصول اخلاقي انسان نيست و هرگز در محور آن داخل نمي شود اگر چه شهوت به رگ و ريشه اجتماع سرايت نمايد و وسائل آن را فراوان نموده و بنام فكر عالي و علم بر اجتماع را از اصول انسان بشمار آورد, اگر چه يك مشت افراد بي مايه تحسين نموده, و با زيور آزادي و تمدن و فلسفه بافي آنرا زينت دهند!


 

منابع : حجاب و جامعه- ترجمه زهرا حسيني موسوي

پوشش در اسلام- محسن قرائ


موضوع تحقيق:

حجاب

نام استاد:

جناب آقاي جعفر فاضل

گرد آوردنده:

خديجه اروجي

گروه كشاورزي- اقتصاد

بهار 84



[1] كمثل الشيطان! اذخال الانسان الكفر ظماكفرقان اني برسي منك اني اخاف الله رب العالمين (سوره حشر آيه 16)

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 04 اسفند 1393 ساعت: 11:16 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره قیام امام حسین و رابطه ان باامر به معروف و نهی از منکر

بازديد: 103

 

توصيف جو حاكم، در بيانات حضرت

جهان دگرگوني شده وبه حالي زشت و ناخوشايند در آمده خوبي از آن روي برتافته است.

ايها الناس پيمبر (صلي الله عليه و آله) فرمودند هر گاه كسي حكومت ظالم و جائري را ببيند كه قانون خدا را عوض مي كند، حلال را حرام و حرام را حلال مي كند بيت المال مسلمين را به ميل شخصي مصرف مي كند. حدود الهي را به هم مي زند خون مردم را محترم نمي شمارد و در چنين شرايطي سزوار است خدا چنين ساكتي را به جاي چنان جائزو جابري ببرد اينها كه امروز حكومت مي كنند همينطورند آيا نمي بينيد حلالها را حرام كردند و حرام ها را حلال بنابراين هر كس در اين شرايط ساكت بماند مانند آنهاست و من از تمام افراد ديگر براي اينكه اين دستور جدم را عملي كنم شايسته ترم.

بيانيه شهيد مطهري (در كتاب حماسه حسيني جلد دوم)

مردم دنيا بدانيد كه هدف حضرت امام حسين عليه السلام جاه ومقام نبود طالب ثروت نبود اگر ؟ هم در كار نبود تقاضايي هم از او نمي كردند امام حسين عليه السلام به موجب قانون امر به معروف و نهي از منكر نهضت و قيام مي كردند و ساكت نمي نشستند.

موضع گيري امام نسبت به وقايع سياسي روز

امام بدون توجه به مسئله بيعت خواستن و امتناع از بيعت از اوضاع زمان و وضع حكومت وقت انتقاد مي كردند شيوع فساد را متذكر مي شوند تغيير ماهيت اسلام را ياد آور مي شوند. امام ارزش امر به معروف ونهي از منكر را بالا بردند  و امر به معروف هم ارزش نهضت حسيني را بالا برد چون امام فهماندند كه انسان در راه امر به معروف ونهي از منكر به جابجايي مي رسد كه بايد مال و آبرويش را فدا كنند.

تفسير شرط عدم مفسده امر به معروف و نهي از منكر از منظر شهيد مطهري (اعلي ا... مقامه)

گاهي همين امر به معروف مي تواند مفسده ديگري براي اسلام بوجود آورد و نه براي فرد امر به معروف. ايشان معتقدند مفسده براي فرد آمر، ملاك عمل نيست.

خطبه امام پس از رسيدن خبر شهادت مسلم بن عقيل( قدس ا... تفسه الزكيه) در بيدار كردن وجدانهاي خاموش و خلاصه چند خطبه ديگر:

آيا نمي بينيد به حق عمل نمي شود آيا نمي بينيد قوانين الهي پايمال مي شود آيا نمي بينيد اين همه مفاسد، پيدا شده واحدي هم نهي نمي كند واحدي هم باز نمي گردد. در چنين شرايطي يك نفر مومن بايد از جان خود بگذرد. در چنين شرايط من مردن را جز سعادت نمي بينم من مردن را شهادت در راه حق مي بينم. من زندگي كردن با ستمگران را مايه ملامت مي بينم. روح من روحي نيست كه با ستمگر سازش كند خداوند به اوليا خود پند داده كه مانند علما يهود از امر به معروف و نهي از منكر سر باز نزنند. و مردم با ايمان كساني هستند كه امر به معروف ونهي از منكر مي كنند زيرا اگر در ميان مسلمانان اين امر رواج بيايد كارها به اصلاح مي پيوندد و بنيان ملك و ملت استحكام مي پذيرد. ستمكاران، مردم را زير پا، لگد مي كوبند و شما به جاي امر به معروف و نهي از منكر كار را با چاپلوسي و تملق مي گذارنيد.هر كس مرا از روي و راستي بپذيرد او به حق سزاوار تر است و هر كس دعوت مرا رد كند شكيبايي مي نمايم تا خداوند ميان من و اين گروه داوري كند و او بهترين داوران است. شما را به زنده ساختن آيات خداوند و از ميان بردن بدعت ها فرا مي خوانم اگر دعوت مرا بپذيريد به راه راست هدايت خداهيد شد.

نقش سياسي اهل بيت بزرگوار حضرت (سلام ا... عليهما)

اهل بيت، يك گروه آمر به معروف و ناهي از منكر بودند. روز يازدهم محرم جلادهاي ابن زياد اهل بيت را سوار شترهاي بي جهاز يكسره به سمت كوفه بردند. شب دوازدهم تا صبح در راه بودند. حضرت امام زين العابدين (عليه السلام) را به شتري كه پالان چوبي داشت سوار كردند و غل و زنجير به گردن مبارك امام انداختند.

حضرت زينب (س) در وسط عده اي از زنان وارد دارالاماره ابن زياد شدند ولي سلام نكردند و به ابن زياد اعتنا نكردند اين سلام نكردن يعني هنوز اراده ما زنده است. حضرت زينب (س) فرمودند: لااعطيكم بيدي اعطا الذليل و لا افر فراز العبيد خود را همچون شخص ذليل و درمانده به دست شما نمي سپاريم و چون بندگان نيز نخواهم گريخت ابن زياد ملعون پرسيد اين زن متكبر كيست؟ كسي اعتنا نكرد تا اينكه بار سوم پرسيد و پاسخ دادند هذه زينب علي بن ابيطالب ابن زياد شروع به زخم زبان زدن و اهانت كردن نمود و گفت: الحمد... الذي فضحكم واكذب اخدو ثتكم خدا را شكر مي كنم كه شما را رسوا و دروغتان را آشكار كرد.

حضرت زينب (سلام ا... عليها) فرمودند خدا را شكر مي كنيم كه افتخار شهادت را نصيب ما كرد. خدا را شكر مي كنيم كه اين تاج افتخار را بر سر برادر من گذاشت. خدا را شكر مي كنيم كه ما را از خاندان نبوت و طهارت قرار داد. رسوايي مال فاسقان است ما در عمرمان دروغ نگفتيم و حادثه دروغ هم بوجود نياورديم دروغ مال فاجر ها است و تو فاسق و فاجر و رسوا هستي.

باسمه تعالي قرآن كريم و تبيين اصل امر به معروف و نهي از منكر

آيه شريفه 9 سوره مباركه نحل ان الله يامر بالعدل و الاحسان و ايتاي ذي القربي و ينهي عن الفحشا و المنكر و البغي يعظكم لعلكم تذكرون/ و افو بعهد الله اذا عاهدتم و لا تنقضوا

خدا خلق را فرمان به عدل و احسان مي دهد و به بذل و عطا به خويشاوندان امر مي كند و از كارهاي زشت و ظلم نهي مي كند و به شما از روي مهرباني پند مي دهد باشد كه موعظه را بپذيريد. (تا سعادت و بهشت ابد يابيد.)

آيه شريفه 107 سوره مباركه آل عمران

آنان كه داناتر و با تقوا هستند امر به معروف و نهي از منكر مي كنند چه كسي از امام حسين عليه السلام با تقوا تر است ايشان خود را بيشتر به فرمان الهي نزديك مي بينند و قيام مي كنند.

سوره مباركه توبه آيه شريفه 112 بدانيد كه پشيمانان از گناهها، خداپرستان، حمد و شكر نعمت گزاران، روزه داران، نمازگذاران با خضوع، امر به معروف و نهي از منكر كنندگان و نگهبانان حدود الهي (همه اهل ايمان اند) و مومنان را اي رسول ما بشارت بده

راز و نياز حضرت عليه السلام با پروردگار  جهانيان:

خداوندا، تو را سپاس مي گويم كه با فرستادن پيامبر خود درباره بزرگواري فرمودي و ما را قرآن آموختي و در دينداري هوشيار ساختي پس ما را نيز در رديف سپاسگزاران خود قرار ده.

خداوندا در هر سختي و اندوهي تو پشت و پناه من هستي. بسا دشواري كه در آن دل ناتوان مي شود و تدبير سودي نمي دهد دوست به خواري مي افتد و دشمن شاد مي گردد. من اين دشواري را پيش تو آوردم. از غير تو چشم پوشيدم و به تو دل بستم. تو گره از كارم گشودي و اندوهم را از ميان بردي.

كلام پيشوا

با برآوردن حاجت مردم، مورد ستايش واقع شويد و با تاخير در انجام آن براي خود نكوهش نخريد.

از ستم درباره كسي كه در برابر تو جز خداوند بزرگ مدد كاري ندارد پرهيز كن.

پيام امام به سپاهيان غفلت زده:

گمان كرديد كه پس از كشتن من در دنيا متنعم خواهيد شد و كاخهاي خود را وسعت خواهيد بخشيد ول هيهات به زودي گرفتار سختي خواهيد شد كه شمار را به ترس و بي تابي خواهد انداخت و دلهاي شما را خواهد لرزاند تا حدي كه ديگر در جايي قرار نخواهيد گرفت و ايمني نخواهيد داشت.


منابع:

1.     كتاب كلمات قصار حضرت امام حسين عليه السلام  ابوالقاسم حالت انتشارات كتابخانه هجت

2.     تاريخ اسلام در آثار شهيد مطهري( علي ا... مقامه)

3.     آموختني هايي از عاشورا بررسي سخنان امام حسين (ع) از مدينه تا شهادت مهدي احدي انتشارات وفايي


 

توصيف جو حاكم، در بيانات حضرت.. 1

بيانيه شهيد مطهري (در كتاب حماسه حسيني جلد دوم)1

موضع گيري امام نسبت به وقايع سياسي روز1

تفسير شرط عدم مفسده امر به معروف و نهي از منكر از منظر شهيد مطهري (اعلي ا... مقامه)2

خطبه امام عليه السلام:2

نقش سياسي اهل بيت بزرگوار حضرت (سلام ا... عليهما)3

كلام پيشوا5

پيام امام به سپاهيان غفلت زده:5

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 04 اسفند 1393 ساعت: 11:11 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره حجاب

بازديد: 341

 

مقدمه:

حجاب دژ امنيت زن در اجتماع براي حفظ هويت انساني اوست. حجاب براي محفوظ ماندن, عفيف ماندن و زيبا و پاكدامن بودن است.

حجاب احساس و نيازي فطري هر زني است و شرم و حيا و عشق و اشتياق به عفاف و پاكدامني با تار و پود زن سر شته شده است.

حجاب لباسي است متناسب با ارزشها و بينشهاي يك زن مسلمان. رابطه حجاب و پوشش, با فرهنگ اسلامي ما عجين است و براي ارزش دادن به زن است. و عكس آن هم صادق است يعني بي حجابي و برهنگي از بين بردن ارزش زن و او را تا حد يك كالا و يك جنس پست تنزل دادن است.

و بايد گفت: زن مظلومترين قرباني سرمايه داري غرب و در عين حال برنده ترين سلاح دست همين سرمايه داري است.

كسانيكه زن را به عنوان كالا و جنس در جهان مطرح و بعد عرضه نمودند, بزرگترين خيانت را كردند و او را از هويت واقعي و حقيقي و معنوي خويش تهي نمودند و همه وجود زن را در جسم او منحصر دانستند و آنگاه چشمان آزمند دنيا پرستان, زن را چونان طعمه اي براي گرمي بازار سرمايه برگزيدند و او را در مسلخ پول قرباني كردند.

دريغا! از تمدن و فرهنگي كه زن را به صورت حيواني در آورده است كه بايد از جنسيت او بهره گرفت بي هيچ قيد و شرط و حد ومرزي. اين حيوان كه خود افسارش به دست دنيا داران حريص است, به نوبه خود افسار مردان را در دست دارد و اين افسار همان نگاه مردان است كه آنان را غافل از همه چيز برده وار به دنبال زنان مي كشد و كار به جايي مي رسد كه اگر زندگي زن بسته به آن است كه او ر انگاه كنند, مرد نيز براي آن زنده است كه زن را نگاه كند و از (نگاه) تا (نگاه) راهي نيست و فاصله اين دو حتي از تفاوت اين دو كلمه نيز كمتر است, كه (نگاه) در حقيقت همان (نگاه)  است.

آري بايد گفت كساني كه زن را به عنوان كالا مطرح مي كنند و با زبان آزادي حرف مي زنند, در قبال اعطاي آزادي به زن, آزادي انسان او را سلب كردند براي وصول به اهداف پليد سياسي و اقتصادي و فرهنگي كه داشتند!

براستي با زن چه كردند؟ زني كه سرچشمه خلقت انسان و منشا صفا و محبت وكمال است, با او چه كردنده اند؟ آيا آنطور كه (بايد باشد) هست يا آنطور كه (مي خواهند باشد)؟.

(انسان) است يا يك موجود متحركت بي خاصيت؟ (انسان) است يا عروسك كوكي؟ كه انديشه در او مرده است؟

و با زن چه كرده ايم؟ آيا تقصير ها از فرهنگ و تمدن غرب است؟ يا ما هم مقصريم؟

آيا ما به دختران پاك و عفيفي كه جاذبه سحر انگيز غرب آنها را فريب نداده و چه چيز آموختيم كه بتدريج در آن تجربه پيدا كنند؟ آيا ما به سمت و سوي دختراني كه رنگ فرهنگ غربي را گرفته و سر گردن و حيران و بي هدف و بي تفاوت, شب و روز را مي گذرانند, رفتيم و راه درست زيستن و انسان بودن را آموختيم!؟

آيا در نگرش و بينشمان نسبت به زن امروز, تجديد نظر كرديم!؟

بديهي و روشن است كه نگرش ما به زن داراي نوسان زيادي بوده, گاهي زن را به عنوان موجودي منحط و گاهي كالا و شئيي و گاهي فرمانروا و حاكم بر مقررات خود و گاهي بصورت كارگر دانسته ايم!؟ هيچيك از اينها شناخت فطري و انساني و بزرگوارانه درباره زن نيست, زن ابزار, حيوان, برده و نيست!

زن (انسان) است و او را روي قصد و هدف آفريده اند و براي آفرينش او حكمتي منظور بوده است پس در پرتو هدايت و حكمت و مكتب به كمال جاودانگي مي رسد. و بناچار بايد چشم اندازها و ويژگيهاي ذاتي اين موجود را بگونه اي مي رسد. و بناچار بايد چشم اندازها و ويژگيهاي ذاتي اين موجود را بگونه اي كلي باز شناسيم و بناچار بايد شيوه روبروئي اين موجود را با فرهنگ و تمدن و پديده هاي جديد باز شناسيم.

يكي از پديده هاي شوم و استكباري كه درصد ساله اخير رواج و گسترش پيدا نموده, پديده بي حجابي و بد حجابي است كه توسط استعمار گران طراحي و برنامه ريزي شده است, براي سقوط انسانيت زن,! براي نابودي و برنامه ريزي شده است, براي سقوط انسانيت زن,! براي نابودي و تباهي نسل و به فساد كشاندن اجتماع,! با تمام ابزار و تجهيزات فرهنگي- تبليغي- تربيتي وارد شده اند, و با تمام توان هجوم آورده اند كه همان تهاجم فرهنگي با تمام ابعادش مي باشد! و وظيفه و مسئوليت خطير ما اينست كه با ابزار و تجهيزات خود آنها وارد ميدان شويم يعني اگر آنها از ابزار هنر استفاده مي كنند ما هم بايد براي حفاظت و حراست از ارزشهاي انقلاب اسلامي مان از همان ابزار بهره ببريم, البته با شيوه هاي جديد و استفاده از تكنيكهاي موجد اميد است مفيد و سازنده شود.

 پوشش اوليه آدم و حوا*

آدم عليه السلام پس از يك توقف كوتاه در بهشت كه نصف روز از روزهاي آخرت بود, به كوه نور در كشور هند و حوا به جده پياده شدند, پس از پايان هجران و مفارقت كه به وصال منتهي مي شد, برهنه و عريان بودند, خداوند امر كرد يكي از هشت جفت قوچي كه از بهشت به ايشان عطا كرده بود, ذبح كنند سپس  حوا پشم آن را رشت, با دست ياري آدم (ع) از تابيده هاي آن يك جامعه بلند براي آدم و يك پيراهن و روسري جهت حوا بافته شد, بدين وسيله, بدن انسانهاي نخستين پوشيده گرديد و از برهنگي و شرمندگي آن نجات يافت.

الگو, حجاب فاطمه است*

روزش شخصي نابينائي اجازه خواست كه داخل خانه حضرت زهرا (سيستم) شود, ابتدا حضرت خود را پوشاند و در حجاب مستور كرد بعد اجاز ورود به آن نابينا داد. پدرش پيغمبر اكرم (ص) به فاطمه فرمود به چه علت خود را پوشاندي و در حجاب رفتي, در حاليكه اين مرد نابينا, نمي بيند. عرض كرد: اگر او مرا نمي بيند ولي من او را مي بينم, اگر در چادر نباشم., بو و رايحه مرا استشمام مي كند. پس حضرت فرمود: شهادت مي دهم كه تو پاره تن من مي باشي.

حجاب در قرآن*

اي پيامبر! مردان مومن را بگو تا چشمها (از نگاه ناروا) بپوشند و دامن و اندامشان را (از عمل زشت و تماس ها نامشروع) محفوظ دارند اين دستور حافظ پاكي و عفت آنهاست و خداوند به آن چه انجام مي دهند  آگاه است.

و زنان مومن را بگو تا چشمها (از نگاه ناروا) بپوشند و دامنشان را (از عمل زشت) محفوظ دارند و زينت و آرايش خود را جز آنچه قهرا ظاهر مي شود بر بيگانه آشكار نسازند. و بايد سينه و بر و دوش خود را به مقنعه بپوشانند و زينت و زيبايي خود را بر بيگانه آشكار نسازند. (نور /30).

اي پيامبر! با زنان و دختران خود و زنان مومنان بگو كه خويشتن را با لباس خود (لباس مخصوصيكه در آن هنگام مرسوم بوده) فرو پوشنده كه اين كار براي اينكه آنها (به عفت و آزادگي) شناخته شوند تا از معرض و جسارت (هوس بازان) آزار نكشند بر آنان بسيار بهتر است (احزاب /59)

و اگر زنان در بازار, خريد و فروش مي كنند و شما درباره جنسي از آنان پرسش كرديد بايستي از پس حجاب و پوشش باشد. (احزاب /53)

اكثر الخير في النسا

امام صادق (ع)

بيشترين خير و خوبي ما در وجود زنان است.

 آيه حجاب براي مردان*

روزي در مدينه زن جوان زيبائي در حاليكه دنباله روسري خود را طبق معمول آن زمان به پشت گوشهاي خود انداخته بود از كوچه عبور مي كرد.

جواني از انصار با وي روبرو شد چنان منظره زيبا و اندام او جوان را تحت تاثير قرار داد كه از خود بيخود و از اطرافش غافل گرديد در حاليكه جلو خود را نمي ديد آن زن واد كوچه اي شد چشم جوان فقط بدنبال او بود همان طور كه بي اختيار مي رفت ناگهان بر آمدگي استخوان يا شيشه اي كه در ديوار بود به صورتش اصابت كرد، چهره اش بر اثر آن ضربه شكافت و خون جاري شد سر و سينه و لباسش آلوده بخون شد.

با همين حال حضور رسول اكرم رفت و داستان خود را بعرض رسانيد در اين مورد جبرئيل با آيه مباركه نازل شد: قل للمومنين يغضوا من ابصارهم .( اي پيامبر به افراد با ايمان بگو ديدگانشان را بر هم نهند).

 پوشش  در تمدن سومري و ايران*

يكي از باستان شناسان، لباس مروم سومري را كه در حدود سه هزار سال قبل از ميلاد زندگي مي كرده اند، چنين ترسيم مي كند:

زنان روپوشي از روي شانه چپ بر بدن خود مي انداختند و مردان پوشش خود را به كمر مي بستند و نيمه بالاي بدنشان برهنه مي ماند، ولي با پيشرفت تمدن، لباس هم بلندتر شد تا جايي كه همه بدن خود را تا گردن مي پوشاندند.

بنابراين با توجه به شواهد مزبور مي توان گفت كه سرما و گرما علت اصلي اختيار پوشاك نبوده بلكه علت آن، حيا و پوشاندن شرمگاه بوده است حتي در زمان ايران باستان به تصاويري از بانوان ايراني بر مي خوريم كه علاوه بر لباس بدن، خود را با چادري كه شبيه به چادر زن امروز ايران است مي پوشاندند.5

فلسفه پوشش زن

تنها عامل سيستم خوش بختي در شكل زندگي زن پوشيدگي اوست فلسفه پوشش زن موجب تحكيم روابط زناشوئي در محيط خانوادگي و كادر ازدواج مشروع مي باشد: پوشيدگي زن جلوهر گونه معاشرت هاي بي بندبار و نكبت بار مي گيرد متقابلا محيط خانه مملو از مهر وفا باضافه پيوند زناشوئي بايد رفاقت و صميمت در زوجين بوجود مي آيد.
آنكه اسلام مي خواهد همين است كه تمام علاقه و توجه زوجين بيكديگر باشد و همسر چشمش تنها بشوهر خويش دوخته باشد.

رسولخدا بدخترش فاطمه فرمود بهترين چيز (زينتها) براي زن كدام است عرضكرد او مردي را نبيند و مردي هم وي را نبيند [1]

ابوعلي سينا مي گويد فيلسوف شرق ابن سينا مي گويد بر مرد لازم است زن را به تربيت فرزندان و تدبير خانه داري مشغول نموده وسائل پوشش و آرامش او را مهيا نمايد اگر زن بيكار و بكارخانه خود مشغول نباشد قهرا ميل به نمايش و اسراف در زينت و لهو مي كند و با اين واسطه از وظفيه طبيعي خود خارج شده سرانجام مخالفت با حقوق وبزرگواري مرد مي كند. [2]

اختلاف حدود حجاب

در حكم حجاب اسلامي از نظر مقدار و اندازه در مثل چهره و كفين بين برگان از علما اختلاف و ناسازگاري واقع شده اما در وجودب پوشش موي سرو تمام بدن جزوجه و كفين وقدمين همه فقها متفق الرايند. در اين محل مورد اختلاف سخناني بعنوان دليل و برهان و بدل شده در اين مسئله گامها لغزنده و قلمها تند روي كرده، انديشه ها از درك آن باز مانده سرانجام با ختلاف و دو دستگي در راي كشيده شده است.

بررسي

آنچه الزمه محكمه وجدان و تتبع كامل در آيات در روايات مربوطه است ما را به اين نتيجه مي رساند كه: پوشش تمام بدن براي زن حتي چهره و دست ها تا مچ لازم است (ما اين مدعي را با خواست خدا با يك سلسله تحقيقات و برهان علمي بعد از اين به ثبوت مي رسانيم.

و نيز براي مردهاي بيگانه هم نگاه بچهره ودستهاي زنان مسلمان جايز نيست[3] جز در موارديكه از جانب شرع تجويز شده مانند ادا شهادت وازدواج و معالجه نزد طبيب.

بطور كلي اگر برهان ما را همراه باشد در مسئله ديني از تك روي خوف نداريم خوشبختانه طرفداران اين نظريه بسياري از دانشمندان و فقيهان قديم و جديد اسلام مي باشند.

واگذاردن كارها بخدا سبب پيشرفت و اميدواري باو، رمز و موفقيت است.

در تدوين اين كتاب استمداد مي كنيم از مادر امامان، خورشيدا آسمان حياو عفت، پاره تن بهترين مردم: فاطمه زهرا (ع) كه بر خودش و پدر و شوهر و فرزندان گرامش درود خداي توانا و دانا باد.

منطقه شيطان

دو تن از دانشمندان عامه ترمذي و امام نبوي از قول پيغمبر اكرم (ص) نقل كرده انند كه فرمود: المرئه عوره فاذاخر خرجت استشرفها الشيطان [4]

زن همه ش عورت و شهوت انگيز است و رابطه با شهوتراني دارد زمانيكه از خانه خارج شود شيطان بر او تسلط كامل پيدا مي كند و در منطقه نفوذ وي قرار مي گيرد.

راستي زن تمام پيكرش شرمگاه وتحريك كننده است واينكه تمام بدن زن عورت است اصل پايه مسئله حجاب است. بازگشت از اين اصل اساسي جز با برهان قانع كننده جايز نيست: (چه گونه مي توان گفت نگاه بچهره زن جوان و زيبا شهوت انگيز نيست.

ما همه مي دانيم و مي بينيم تمام دوستي هاي عاشقانه و روابط نامشروع اجتماع كنوني نخست از راه نگاه بچهره هاي دوشيزگان و زنان جوان آغاز مي شود براي دومين و سومين بار كه تكرار مي شود نقشه ها براي رسيدن بهدف طرح مي گردد و دامنه همين نگاه آنقدر گسترش پيدا مي كند كه: غريزه جنسي بهيجان آمده يكباره پا از حريم تقوي و پاكي بيرون رفته گوهر گرانبهاي ايمان و دامن هاي پاك و عفت خانواده ها بباد همين نگاه و زناي چشم مي رود.

حجاب پيش از اسلام

گروهي از جوانان قريش در بازار عكاظ كنار زني از بين عامر نشسته بودند، جواني كه بني كنانه دور آن زن مي چرخيد در حاليكه آن زن روپوشي به چهره و پيراهني بلند در برداشت.

جوانان از ديدن طرز و هيئت او شگفتي مي نمودند از وي تقاضا كردند كه نقاب ازچهره بردارد خود داري كرد. يكي از جوانها از پشت سرش آمد دنباله پيراهنش را بوسيله خاري به پشتش بست آن ملتفت نشد، چون از جاي برخواست پيراهن قهرا كوتاه شده بود در نتيجه پشت او پيدا گرديد، پس جوانان خنده كنان گفتند او ما را منع كرد از نگاه كردن بصورتش ما پشت او را ديديم، زن فرياد كنان آل عامر را صدا زد مردم در اطراف قضيه به گفتگو پرداختند سرانجام جنگي كه با خونريزي همراه واقع شد. اين داستان سي سال قبل از ظهور اسلام اتفاق افتاده و فهميده مي شود كه قبل از اسلام مسئله پوشش چهره زن مرسوم بوده است.

حجاب زنان ايراني قبل از اسلام*

هنگاميكه سه تن از دختران كسري شاهنشاه ساساني با ثروت فراواني از اموال آنها را براي عمر آوردند. شاهزادگان ايراني را برابر عمر در حاليكه با پوشش و نقاب چهره خود را پوشانده بودند عمر دستور داد با آوازي بلند با آنان فرياد كشند كه پوشش از چهره برگيرند تا مسلمانان آنها را ببينند و خريداران بيشتر پول پاي آنها بريزند. دوشيزگان ايراني از برهنه كردن صورت خود داري كردند و مشت ب سينه نماينده عمر زدند  و آنان ار از خود دور ساختند، عمر خشمناك شد و خواست با تازيانه آنان را بيازارد در آن حال شاهزادگان ايراني مي گريستند.

حضرت علي (ع) به عمر فرمود: در رفتارت مدارا كن از يغمبر خدا شنيدم كه مي فرمود: بزرگ و شريف هر قومي را كه خوار و فقير شد گرامي داريد. عمر پس از شنيدن فرمايش حضرت علي (ع) آتش خشمش فرو نشست سپس حضرت اضافه فرمود: با دختران ملوك نبايد معامله دختران بازاري كرد.

مردان هم بايد عفيف و پاكدامن باشند

يوسف كوخ نشين، يوسف در بدر و اسير واز چاه بيرون آمده، اينك در كاخ بسر مي برد و روز بروز آثار رشد جسمي و روحي از او پرتو افكن است، كمال وجمال معرفت و عفت، مالحت وحسن و وقاري را كه دارد نه تنها دل عزير مصر را تصرف كرده بلكه در دل همسر عزيز مصر هم جاي گرفته است، بانوئي كه مي گويند فرزند نداشته و در بهترين وضع بسر مي برده و زندگيش را با تفريح و خوشگذاراني مي گذراند اينكه عاشق دلداده يوسف گشته و لحظه اي از فكر وي خارج نمي شود.

زليخا در خلوتگاه كاخ، رفت وآمد و قد و بالاي يوسف را مي بيند، هر چه در اين باره بيشتر فكر مي كند زيادتر بر شگفتيش مي افزايد، عجب جواني كه با آراستگيهاي ظاهري و معنوي قرين شده، يكدنيا حيا و عفت و پاكي است، اصلا در كارهاي او خيانت نيست.

زليخا شب و روز در فكر يوسف است ولي هر چه طفره مي زد نمي توانست از يوسف كام بگيرد، در تمام لحظات او را فرشته عفت مي ديد، تا آنكه در يكي ازفرصت هاي مناسب خود را چون عروس حجله با طرز خاصي آراست و با حركات عاشقانه در خلوتگاه قصر خواست يوسف را بطرف خود مايل كند. در حاليكه درهاي قصر را يكي پس از ديگري بسته بود، ولي هر چه اطوار ريخت يوسف تكان نخورد تهديدات و تطميعات زليخا، يوسف قهرمان را از پاي در نياورد، زليخا گفت: زود باش زود باش، يوسيف گفت: پناه به خدا من به سرپرست خود كه از من پرستاري خوبي كرده خيانت نمي كنم، هيچگاه ستمكار، راه رستگاري ندارد.

آري خداوند اينطور يوسف را مدد كرد، تا عمل خلاف عفت را از او دور كند، زيرا يوسف از بندگان خالص خداوند بود (انه من عبادنا المخلصين) براستي يوسف در اين بحران خطير، نيكو مجاهده كرد، چه مجاهده اي بزرگ كه بفرموده علي (ع): (مجاهدي كه در راه خدا شهيد شود پاداش او بيشتر از كسي نيست كه بتواند كار حرامي را انجام دهد ولي عفت بوروزد. حقا شخص عفيف و پاكدامن نزديك است فرشته اي از فرشتگان گردد.

رابطه حيا و عفت با حجاب

يكي از صفات نيك اخلاقي، براي زن ومرد، (حيا و عفت) است، حيا يعني انسان در برابر حق، با كمال احترام، سر فرود آورد و تسليم آن باشد، عفت يعني خويشتن داري و پاكدامني و مراقبت

امام علي (ع) فرمود: الحيا مفتاح كل خير: (حيا شرم كليد همه نيكي ها است)[5]

نيز فرمود: اعقل الناس احياهم: (عاقلترين انسانها، باحياترين آنها است)[6]

و در مورد ديگر فرمود: سبب العفه الحياه: حيا، موجب حفظ عفت و پاكدامني است.

علي قدر الحيا تكون العفه: (عفت و پاكدامني، به اندازه حيا است)

امام صادق (ع) فرمود: لا ايمان لمن لا حيا له: (كسي كه حيا ندارد، ايمان ندارد[7]

رسول اكرم (ص) فرمود: الحياه عشره اجزا فتسعه في النسا و واحد في الرجال: (حيا، داراي ده قسمت است، نه قسمت آن در زنان و يك قسم آن در مردان است.)[8]

امام صادق (ع) نيز همين سخن را فرمود، ولي افزود:

(هر گاه زن، قاعده شد (خون حيض ديد) يك قسم از حيا او مي رود، وهنگامي كه عقد ازدواج او خوانده شد، يك قسم ديگر حياي او نيز مي رود، وهنگامني كه با شوهرش آميزش نمود، يك قسم ديگر حيا او نيز مي رود، و هنگامي كه زائيد، جز ديگر حيا او نيز مي رود، و براي او پنج قسم ديگر حيا مي ماند، اگر زنا كرد، همه حياي او مي رود، ولي اگر عفت خود را حفظ نمود، پنج قسم حياي او باقي مي ماند)[9]

امام باقر (ع) فرمود: ما عبد الله بشيي افضل من عفه بطن و فرج:( خداوند به چيزي عبادت نشده كه بهتر از نگهداشتن شكم از غذاي حرام، و پاكدامني باشد)[10]

امام سجاد (ع) فرمود: ما من شيئي احب الي الله بعد معرقته من عفه البطن و الفرج: (هيچ چيزي بعد از شناخت خدا، در پيشگاه او، بهتر از كنترل شكم (از غذاي حرام) و كنترل زير شكم نيست.

عذاب سخت زنان بي عفت

امام علي (ع) فرمود: همراه حضرت زهرا (س) به حضور پيامبر اكرم (ص) رفتيم، ديديم گريه شديد مي كند، عرض كردم: پدر و مادرم به فدايت، چرا گريه مي كني؟

فرمود: اي علي! در شب معراج زناني را در عذابهاي گوناگون ديدم، از اين رو گريه مي كنم (از جمله فرمود:

1-     زني را ديدم به مويش آويزان است، و مغز سرش از شدت گرما مي جوشد.

2-     و زني را ديدم كه به دو پايش، آويزان شده است.

3-     و زني را ديدم كه گوشت بدن خود را مي خورد.

4-      و زني را ديدم كه با قيچي ها، گوشت بدن خود را بريده بريده مي كند.

5-     و زني را ديدم كه صورت و بدنش مي سوخت، و او روده هاي خود را مي خورد....

حضرت زهرا (س) عرض كرد: (اي حبيب و نور چشمم! به من بگو عمل آن زنها در دنيا چه بود كه اين گونه مجازات مي شدند.

پيامبر (ص) فرمود:

1-                 زني كه به مويش آويزان شده بود و مغز سرش از گرما مي جوشيد، به خاطر آن بود كه در دنيا، موي سرش را از نامحرمان نمي پوشيد.

2-                 زني كه به دو پايش آويزان بود، به خاطر آن بود كه در دنيا بدون اجازه شوهرش از خانه بيرون مي رفت.

3-                 زني كه گوشت بدنش را مي خورد، به خاطر آن بود كه در دنيا، اندام خود را براي نامحرم، آرايش مي كرد.

4-                 زني كه با قيچي ها، گوشت بدنش را مي بريد، به خاطر آن بود كه او در دنيا، خود فروشي مي كرد، و خود را براي كامجويي عياشان، در معرض تماشاي آنها مي گذاشت.

5-                 و زني كه صورت و بدنش مي سوخت، و روده هاي خود را مي خورد. به خاطر آن بود كه بين زن و مرد نامحرم، رابطه نامشروبرقرار مي نمود، و در اين جهت دلالي مي كرد...

در پايان فرمود: ويل لامراه اغضبت زوجها، و طوبي لامراه رضي عنها زوجها: ( و اي بر زني كه شوهرش را خشمگين كند، و خوشا به حال زني كه شوهرش از او خشنود باشد.

منابع:

پوشش زن در اسلام نوشته مهدي اشتهاردي

حجاب در اسلام  مولف: حاج شيخ قوام دشنوي

داستانهاي حجاب  مولف آقاي مرضي عطائي


فهرست مطالب

مقدمه:1

پوشش اوليه آدم و حوا*. 4

الگو, حجاب فاطمه است*. 4

حجاب در قرآن*. 5

آيه حجاب براي مردان*. 6

پوشش  در تمدن سومري و ايران*. 6

فلسفه پوشش زن. 7

اختلاف حدود حجاب.. 8

بررسي.. 8

منطقه شيطان. 9

حجاب پيش از اسلام. 10

حجاب زنان ايراني قبل از اسلام*. 11

مردان هم بايد عفيف و پاكدامن باشند. 12

رابطه حيا و عفت با حجاب.. 13

عذاب سخت زنان بي عفت.. 15

 

 

موضوع:

حجاب

نام استاد:

جعفر فاضل زاده

 

محقق:

مرضيه عطاپور

گروه كشاورزي- اقتصاد

 

بهار 84



[1]قال رسول الله (ص) لابنته فاطمه عليها السلام. اي شي خير للمراه؟

قالت: ان لا تري رجلاو لا يراها رجل مرات النسا ص 130- وسائل ج 3 سيستم 9

[2]طومار عفت 76 ب

[3]در اينجا دو مسئله مطرح است : اول وجوب پوشش تمام بدن كه وظيفه زن است.

دوم مسئله حرمت نظر بزن كه مربوط بمرد است

اگر در وظيفه مربوط بزنها بوجوب پوشش تمام بدن حتي چهره ودستها تا مچ بشويم در مسئله حرمت نظر مي گوئيم براي مردها همانطور كه نگاه به پيكر عريان زن حرام است به چهره زيبا و دستهاي لطيف او هم حرام است چنانچه اگر قائل نشويم باز ممكن است حرمت نظر را بگوئيم در هر حال اين دو مسئله از همديگر جداست در مسئله اول ارباب فتوي از قدما و متاخرين مختلف الراي مي باشند بعضي قائل بوجوب پوشش وجه و كفين و برخي وجود نظر داده اند چنانچه حرمت نظر هم اختلافي است البته اين را بايد دانست كه نظر اگر بمنظور چشم چراني و لذت بردن باشد مطلقا حرام است چه بزنهاي بيگانه و غير بيگانه آري در مورديكه نظر براي خواستگاري باشد نظر جايز است كه بعدا در اين زمينه رواياتي نقل خواهيم كرد.

[4]سنن ترمذي ج 3 ص 27- امام نبوي ج 2 در مصابيح ص 17

[5]غرر الحكم، مطابق نقل ميزان الحكمه، ج 2ص 562 و 563

[6]همان مدرك

[7]بحار الانوار، ج 71، ص 331

[8]كنز العمال، حديث 5769

[9]خصال صدوق، ج 2، ص 205، بحار، ج 103، ص 245.

[10]اصول كافي، ج 2 ص 79

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 04 اسفند 1393 ساعت: 11:10 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق در مورد مسیحیت

بازديد: 215

 

مسيحيت و کتاب مقدس

 

مسيحيت يکی از اديان الهی است که خداوند  توسط عيسی مسيح به بشريت عطا نمود .مسيحيان را بدين دليل بدين نام می خوانند که همواره از عيسی مسيح سخن می گوينــد .تولد عيسی منحصر به فرد بود و شايد عجيب ترين تولد تاريخ بشريت .فرشته خداوند بر مريم ظاهر شده گفت :«ای مريم ، ترسان مباش ، زيرا که نزد خدا نعمت يافته و اينــک حامله شده پسری خواهی زاييدو او را عيسی خواهی ناميد» (لوقا باب يک آيه سی و يک)

عيسی از اين جهت فرزند خــــدا خوانده شد زيرا توسط روح خـــدا حامله گشت و پدر انسانی نداشـــت .عيسی از نظر شخصيتی کاملا شبيه خداست و دارای شخصيت کاملی است، زيرا که او  هرگز گناه نکرد و مطيع پدر آسمانی خود بود

کتاب آسمانی عيسی همان انجيل،  بمعنای خبر خوب  می باشد.

مسلمانان مدعی هستند که کتاب مقدس مسيحيان تحريف شده است و در کتاب انجيل واقعی وعده آمدن پيامبر ديگری به نام محمد داده شده است وبرخی از آنان می گويند که کتاب انجيل برنابا، انجيل واقعی است .

اين موضوع از چند نظر قابل بررسی است .اول اينکه فرض کنيم کتاب مقدس تحريف شده باشد اين تحريف چگونه و در چه زمانی صورت گرفته و چه آياتی از اين کتاب آسمانی مورد تحريف قرار گرفته است .همانطور که می دانيــــم مسيحيت بسرعت در قرن اول ميلادی گسترش يافت،و دامنه جغرافيــايی آن بحدی وسيع گشته بود که چندين ماه طول می کشيد تا بتوان به نقاط دور افتاده ای که مسيحيان در آن زندگی می کردند مسافرت نمود.و طبيعتــــــاً مسيحيان اوليه نسبت به کتاب آسمانی خود و حفظ آن بسيار حساس بودند .حال تصور کنيد گروهی تمامی کتـــاب های مقدس را در زمانی مشخص جمع آوری کند آن را تحريف نموده و دوباره در اختيار پيروان مسيح قرار دهد بدون آن که کســــی از مومنين واقعی مقاومتـــــــی نمايد. در هيج کجای تاريخ از وجود چنين واقعه ای سخنی بميان نيامده است و چنين کاری اساساً غير ممکن و محال است.چرا که کتاب آسـمانی هر دينی برای پيروان آن دين بسـيار مقدس است و در مقابل حتی توهين به کتاب مقدس خود شديداً واکنش نشان می دهند  ، حال تصور کنيد کتاب مقدس آنها مورد تحريف قرار گيرد بدون آنکه کسی حتی اعتراضي کند .

مورد دوم که در مورد تحريف کتاب مقدس ما مسيحيان می گويند اين است که   انجيل واقعی مسيح وعده آمدن پيامبر ديگری به نام محمد را داده است که اين موضوع در کتاب مقدس ما مسيحيان مورد تحريف قرار گرفتــــه است و حذف شده است وبرخی کتابی ساختگی بنام انجيل برنابا  را انجيل واقعی معرفی می کنند.

حال به بررسی اين موضوع  می پردازيم :تقريباًدر تمامی اديان وعده آمدن يک موعود که جهان را  از گنــــــــاه نجات خواهد داد ، داده شده است .و پيروان اين اديان هميشه مشتاقانه منتظر آمدن اين موعود هستنــــد .حال فرض کنيد کسی مدعی شود آن موعود مورد نظر است ،واکنش پيروان آن دين  چگونه خواهد بود ؟دو حالت متصـــور است ، برخی او را بعنوان موعود مورد نظر قبول می کنند و برخی اين ادعا را رد می کنند .و اين منطقی نيست که که اساساً نام آن موعود را حذف کنند و اگر عده ای بخواهند مرتکب چنين عملی شوند شديدا ًمورد اعتراض مومنين واقعی قرار ميگيرند ، و منطقاٌ آمدن يک موعود، جزء اصول مهم آن دين گرفته و  حذف آن غير ممکن می گردد .

اگر در انجيل واقعی آمدن پيامبر ديگری وعده داده شده بود مسيحيــان مشتاقانه منتظر آمدن آن پيامبر می بودند و هرگز نام آن پيامبر را از کتب خود حذف نمی کردند .و اگر عده ای قصد چنين کار قبيحــــی را داشته بودند ،مسيحيان واقعی شديداً واکنش نشان می داده ، و در نهايت مسيحيت به دو شاخه تقسيــم می گشت  ،که چنين واقعه ای در هيچ جايی از تاريخ ثبت نشده است .همچنان که اين اتفاق برای يهوديان معاصر مسيح  اتفاق  افتــــاد .در کتاب مقدس يهوديان وعده آمدن  مسيح داده شده است و وقتی عيسی ظهــــــور کرد يهوديان نام مسيح را از کتاب خود حذف نکردند بلکه مدعی شدند که عيسی مسيح نيست و آنها همچنان منتظر ظهور  مسيح موعود هستند .

و اما در مورد انجيل برنابا که در آن آمدن محمد وعده داده شده است.اين کتاب بحدی ساختــــگی است که با خواندن آن هر فرد بی طرفی نسبت به درستی آن شک می کند .فقط برای رد درستی اين کتـــاب به مقايسه ای ساده می پردازيم

فرض کنيد که کتاب برنابا کتابی درست باشد ،در اين کتاب آمده است که عيسی می گويد مسيحی که در کتب عهـــد عتيق وعده آمدن او داده شده من  نيستم بلکه پيامبری بعد از من خواهد آمد بنام محمد که او مسيح موعــــود است.

و اما در قرآن بارها و بارها آمده است که که عيسی همــان مسيح بود .پس يا قرآن درست کفته و يا اين کتاب .و اگر از ديدگاه يک مسلمان به اين موضوع نگاه کنيم پس برنابا کتاب نادرستـــــی است و قرآن اشتباه نگفته است .با همين يک استدلال ساده به تمام دوستان مسلمانی که انجيل برنابا را انجيل صحيح می دانند می توان نادرستی اين کتاب ساختـگی را ثابت نمود.

و اما شواهد تاريخی زيادی وجود دارد که صحت و حقيقت  کتاب مقدس را ثابت می کند.

 شواهد  باستان شناسی که توسط کسانی چون راليسون و ليارد , اولی,کنيون در مصر ,بابل ,اور ,سوريه و لبنان و اسرائيل کشف شده است قوياً حقيقت تاريخی کتاب مقدس را تاييــــــــــــد می کند .دست نوشته های اقوامی که عليه اسرائيل می جنگيده اند ,حوادث و رسم و رسومات کهن آنهــــا که در کتاب مقدس ذکر شده را تائيد می کند با کشف  دست نوشته هـــــای اصلی و قديمی , تعداد منتقدين کتاب مقدس روز به روز در حال کاهش است .

مهمترين کشف در سال 1974 در دريای سياه انجام گرفت که مدرکی بسيار ارزشمند برای اثبات درستی کتاب مقدس است .اين کشف عبارت از کتاب مقدسی است که قدمت آن به قرن دوم ميلادی می رسد . علارغـــــــم قدمت آن , با کتاب مقدس موجود اختلافی ندارد وجز در موارد جزئی که به ترجمه برخی کلمات بر می گردد همان کتــاب مقدسی است که ما در دستان خود داريم و اصول تعاليم انبيا و حقايق تاريخــــــی بدون هيچ تفاوتی تا به امروز بدون تغيير مانده است . حال اگر به درستی کتاب مقدس يقين داريم پس بايد به آنچه در آن گفته شده نيز ايمان آوريم .

در يک کلام عصاره کتاب مقدس مسيح است در سراسر کتــــاب مقدس وعده آمدن مسيح و اينکه اوست که سرانجام باعث نجات انسانها می گردد و اوست که با فــــــــدا کردن خود بر صليب باعث بخشيده شدن  تمامی گناهان ما و همه کسانی که به او ايمان آورده و در نام او تعميد گرفته اند ، خواهد گرديد .


بسم الله الرحمن الرحيم

 

عنوان

مسيحيت وكتب مقدس

 

 

دبير محترم

سركار خام برزگر

 

گردآورنده

نازنين صفرپور

كلاس دوم 3

 

 

 

 

 

بهار 84

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 04 اسفند 1393 ساعت: 11:06 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درمورد عیسی مسیح

بازديد: 361

 

مسيح در ايران

گفت وگوى شرق با دكتر حسنرضايى باغ بيدى در كنار به تصوير كشيدن چهره مسيح در كتب نصاراى ايرانى و مانويان،راه را براى شناخت زبان و ادبيات مسيحيان ايرانى در دوره ساسانى هموار مى كند. دكترحسن رضايى باغ بيدى، رئيس گروه زبان هاى باستانى دانشگاه تهران، رئيس بخشايران شناسى مركز دايره المعارف بزرگ اسلامى و معاون بخش گويش شناسى فرهنگستان زبانو ادب فارسى است.
هر چند كه از اوضاع مسيحيان در دوره اشكانى، اطلاعات چندانىوجود ندارد، شايد بتوان به برخى از ويژگى هاى سياسى _ اجتماعى آن روزگار اشاره كرد. روزگارى كه مقارن با ورود مسيحيت به ايران است.

در زمانى كه فرهاد چهارم، پادشاهاشكانى بر تخت سلطنت نشسته بود عيسى (ع) در بيت لحم متولد مى شود و به فاصله كمى ازتولد وى، مسيحيت به مرزهاى امپراتورى ايران راه مى يابد. اما از  آنجا كه در دورهاشكانيان، دينى رسمى وجود نداشت و سياست دينى آنها بر تسامح استوار بود مى تواننتيجه گرفت كه اقليت هاى مذهبى در آن روزگار از آزادى هاى اجتماعى، سياسى و مذهبىقابل توجهى برخوردار بوده  اند. در واقع، اشكانيان به آن دليل كه در گرما گرم جنگبا سلوكيان و روميان به سر مى بردند تبليغ اديان گوناگون در امپراتورى آنان به چشممى خورد.
البته اين تسامح تا زمانى ادامه مى يابد كه دين زرتشتى به عنوان دينرسمى ايران انتخاب مى شود.
درست است. در واقع در سال ۲۲۴ ميلادى، زمانى كهاردشير بابكان، سلسله ساسانى را بنا مى نهد دين زرتشتى، دين رسمى ايران شد. بدينمعنى كه پيروان اديان ديگر، حق تبليغ دين خود را نداشته و تنها مى توانستند دينخويش را به طور نسبى در ميان خانواده خود، گسترش دهند. با اين حال آزادى عملمسيحيان در اين دوران، بيشتر از اديان ديگر بوده است. البته در دوره هاى بعدىمى بينيم كه آزادى مسيحيان در اشاعه دين عيسى (ع) محدود شده است. چرا كه پادشاهانپس از اردشير بابكان بر اثر نفوذ موبدان زردشتى در دربار شاهان، به آزار و اذيتمسيحيان پرداختند. به عنوان نمونه، برخورد موبدان با دو فرد گرجى در آن روزگار،قابل استناد است. در آن زمان، اين دو فرد را به جرم گرويدن به دين مسيح، بازداشتمى كنند. پس از تحقيق، ثابت مى شود كه پدر و مادر يكى از اين افراد، مسيحى بودهاست. در واقع، آن فرد هم مسيحى زاده محسوب شده و راى به آزادى او مى دهند. اما فردديگر را به آن دليل كه از دين زردشتى، خروج كرده و به آيين عيسى گرديده است، اعداممى كنند.
گمان مى كنم كه مرگ مانى به همين دوران بازمى گردد.
بله. در زمانزمامدارى شاپور اول است كه بر قدرت و اختيار موبدان زردشتى افزوده مى شود. در آنروزگار، تنها قسمتى از قدرت در دست شاهان ايرانى بود و بخش قابل توجهى از اختياراتحكومتى را موبدان در اختيار داشتند. حتى گاهى قدرت موبدان بر قدرت پادشاهانمى چربيد. تا آنجا كه توان عزل پادشاه و انتساب فرد ديگرى را به عنوان شاه، دارابوده اند. در اين ميان، نام «كرتيو»، به عنوان موبد موبدان، بيش از زردشتيان ديگربه چشم مى خورد. در واقع، در دورانى كه او در اوج قدرت بود، علاوه بر آن كه مسيحياندر تنگناى بيشترى قرار گرفتند، مانى هم در مى گذرد. بايد گفت كه «كرتيو»، همان كسىاست كه به دليل بدگويى هايش، موجب زندانى شدن و در نهايت، مرگ مانى به سال ۲۷۶ميلادى مى شود. در وصف قدرت كرتيو، همين نكته كافى است كه وى از معدود افرادى استكه جدا از پادشاهان، صاحب كتيبه است. حتى وى در ۴ كتيبه خود، ادعاى معراج كرده است. معراجى كه بهشت و دوزخ را بر وى نمايانده است. از طرف ديگر در همين كتيبه هاست كهافتخاراتش را بر مى شمرد و يكى از آنها را راندن پيروان مذاهب ديگر از قلمروامپراتورى ساسانيان مى داند. در يكى از اين كتيبه ها در كنار رانده شدگان يهودى،مانوى و زنادقه، از مسيحيان طرد شده با نام «نصرانيان» ياد مى كند. با اين حال،رقابت دولت   هاى ساسانى و روم، از ديگر دلايل آزار و اذيت مسيحيان در عهد ساسانىاست. چرا كه در امپراتورى روم، دين مسيحى به عنوان دين رسمى، پذيرفته شده بود و درقلمرو ساسانيان، دين زردشتى، دين رسمى امپراتورى ايران بود. از همين رو، پادشاهانساسانى در مورد مسيحيت، تعصب ويژه اى داشتند و نصاراى ايران را به عنوان جاسوسانقياصره روم قلمداد مى كردند. البته رومى ها هم زردشتيان ساكن در قلمرو بيزانس رامورد آزار قرار مى دادند.
با نگاهى به تاريخ دوران ساسانى مى بينيم كه رفتارپادشاهان ايرانى در برابر مسيحيان با فراز و نشيب هاى فراوانى روبه رو بوده است. بهعنوان نمونه، برخورد «يزدگرد اول» و «شاپور دوم» با نصاراى ايرانى، بسيار متفاوتاست.

077649.jpg

 

همين طور است. در واقع،صفت هاى «اثيم» و «ذوالاكتاف» به همين خاطر بر روى اين شاهان ايرانى گذاشته شد. بدين معنى كه يزدگرد اول به دليل گرايشى كه به آيين مسيح داشت با صفت «اثيم» يا «گناهكار» خوانده شد. اما در مقابل، در دوره «شاپور دوم» كه به «ذوالاكتاف» معروفشد، آزار و شكنجه مسيحيان در امپراتورى ساسانى به اوج خود مى رسد. بسيارى ازمسيحيان در اين دوره به شهادت مى رسند و تذكره شهداى مسيحى دوره ساسانى به زبانسريانى نوشته شد. در اين تذكره، علاوه بر داستان شهادت مسيحيان، سرگذشت زردشتيانگرويده به آيين عيسى هم شرح داده شده است.
ابداع خط دين دبيره زردشتيان را همبه اين دوره نسبت داده اند. آ يا اين همزمانى درست است؟
به احتمال فراوان تاروزگار شاپور دوم كه مطابق با قرن چهارم ميلادى است، اوستا، سينه به سينه نقلمى شده است. اما در دوره زمامدارى اين پادشاه، خط اوستايى ابداع شد. در واقع، اوستارا كتابت كردند. چرا كه در آن زمان، ميزان نفوذ مسيحيان و ساير اديان صاحب كتاب،افزوده شده بود. بدين معنى كه مسيحيان، يهوديان و مانويان، صاحب كتاب بودند. زردشتيان هم براى نگارش آموزه هاى زردشت به ابداع خطى جديد، همت گماشتند. در واقع،سندى وجود دارد كه جمع آورى اين آموزه ها را به دوره زمامدارى «بلاش اول» نسبتمى دهد.
شواهد تاريخى نشان مى دهد كه سبقه ارامنه مسيحى هم به دوران ساسانىمى رسد. دورانى كه امپراتورى روم شرقى هم به دين عيسى (ع) گرويده بود.
البته يكىاز سرزمين هاى مورد مناقشه ميان ساسانيان و روميان، منطقه ارمنستان بود. مردمان اينمنطقه، به آن دليل كه مسيحى شده بودند گرايش بيشترى به سوى روميان نشان مى  دادند. اما از طرف ديگر، ارمنستان تحت سلطه ايران بود. در واقع، دليل زد و خوردهاى هميشگىدر اين منطقه و دست به دست شدن اين سرزمين، مسيحى شدن ارامنه و الحاق سرزمينشان بهامپراتورى ساسانى بود.
پادشاهى «خسرو انوشيروان» با گسترش علم و دانش در قلمروساسانيان مقارن است. اين موضوع، چگونه قابل تحليل است؟
بايد دانست كه در زماناين شاه ايرانى، مدارس علمى در مناطق مختلف امپراتورى ساسانى تاسيس مى شود. از طرفىمى بينيم كه فلسفه يونانى و هندى در مدارس «الرها»، «نصيبين» و «جندى شاپور» تدريسمى شود. از طرف ديگر، سختگيرى قيصر دوم موجب شد تا هفت تن از فلاسفه يونان به دربارخسرو انوشيروان پناه آورند. اين شاه ايرانى نه تنها به گرمى از آنها استقبال كردبلكه پاسخ هاى «پريسكيانوس» - يكى از فلاسفه پناه آورده به دربار ايران _ بهپرسش هاى فلسفى خسرو انوشيروان، به صورت كتابى نگاشته شد. هر چند كه امروزه، تنهابخش هايى از آن به زبان لاتين باقى مانده است. در هر حال در دوره زمامدارى برخى ازپادشاهان ساسانى و با بها دادن به علم و دانش، علماى متعددى از ميان اديان گوناگوندر قلمرو ساسانيان ظهور كرده اند.
با اين اوصاف مى بايست آثار مكتوبى هم ازمسيحيان ايرانى بر جاى مانده باشد.
همين طور است. آثار مكتوب مسيحيان ايرانى بهزبان «سريانى» نگاشته شده است. چرا كه آنان «نسطورى» بودند و زبان دينى مسيحيان درعهد ساسانى، «سريانى» بوده است. با اين حال نسطوريان، مجبور مى شدند كه آثار خود رابه زبان قابل فهم مردمان يعنى فارسى ميانه (پهلوى) ترجمه كنند. از اين رو، بخش هايىاز كتاب مقدس ترجمه مى شود. هر چند كه امروزه، تنها اثر باقى مانده مسيحيان ايرانىبه زبان پهلوى، ترجمه بخش هايى از «زبور داوود» است. اين اثر، خط ويژه اى به نام «پهلوى زبورى» دارد. بايد دانست كه در قرن چهارم ميلادى كه موبدان زردشتى، مصمم بهابداع خط اوستايى مى شوند، الگوبردارى از خط «زبورى پهلوى» و «پهلوى كتابى» مدنظربوده است. البته احتمال الگو گرفتن موبدان از خط يونانى هم مردود نيست. چرا كه براىمصوت ها، نشانه هاى دقيقى در خط اوستايى به چشم مى خورد. از طرفى، مسيحيان ايرانىبسيارى از آثار خود را به زبان «سغدى» ترجمه كرده بودند. سغدى ها قومى ايرانى بودندكه در سغد با مركز سمرقند مى زيسته اند. مردمانى پيرو اديان مختلف كه در طول جادهابريشم به تجارت مشغول بودند. در واقع دليل گوناگونى مذهب سغدى ها، سفرهاى فراواناين قوم و آشنايى آنان با مذاهب مختلف بود. از طرف ديگر، به آن دليل كه زبان سغدىبه عنوان «زبان ميانجى» ميان اقوام گوناگون به شمار مى رفته است، مردمان اين سرزمينروابط فرهنگى بسيارى را در ميان اقوام و اديان مختلف برقرار مى كردند. از همين روستكه بودائيان، مسيحيان و پيروان دين مانى در ميان بازرگانان سغدى به چشم مى خورند.
پس طبيعتاً مى توانيم آثار مكتوب مانويان، بودائيان و عيسويان را تفكيككنيم.
البته. اگر آثار غيردينى و نامه هاى بازرگانان سغدى را كه در ميان ديوارچين كشف شده است كنار بگذاريم، اين تفكيك امكان پذير است. در واقع آثار دينى مانوىبه وسيله مانويان سغدى و آثار دينى بودايى - كه بيشتر است - به وسيله بودائيان سغدىنوشته شده است. در اين ميان، آثار دينى مسيحى هم به چشم مى خورد كه به وسيلهمسيحيان سغدى به يادگار مانده است. البته بيشتر آثار به جامانده از مسيحيان سغدى،ترجمه هايى از زبان سريانى است. اين آثار در شمال واحه ترفان كه «بولاييق» ناميدهمى شود، كشف شد. در اين منطقه كه جزء تركستان چين است صومعه اى نسطورى بود كهدستنويس هاى سغدى مسيحى كه يكى از آنها به تنهايى داراى حدود ۷۰۰۰ جمله است در ميانخرابه هاى آن به دست آمد. هرچند كه در ميان تمام متن هاى به دست آمده جمله هايىافتاده است، اما به دليل در اختيار داشتن متن سريانى برخى از جمله ها، مى توانقسمت هايى از متون مسيحيان سغدى را تكميل نمود. به عنوان نمونه داستان «خفتگانافسوس» يا همان «اصحاب كهف» يكى از قطعات به جامانده است. دانستن اين نكته ضرورىاست كه هرچند در كتاب مقدس، بحثى از اين افراد مومن مسيحى به ميان نيامده است. ولىرواياتى از آنها در دست است كه يكى از آن روايات، روايتى به زبان سغدى است.
اشاره كرديد كه در دوره زمامدارى شاپور دوم، تذكره اى به زبان سريانى نگاشتهشد كه داستان شهداى مسيحى را روايت مى كرد. آيا اين تذكره هم به زبان سغدىبازگردانده شد؟
پيش از آن كه در مورد اين كتاب و محتوايش صحبت كنيم بايد بگويمكه از ديگر متن هاى سغدى به دست آمده مى توان به «اندرزنامه ها» اشاره كرد. اندرزنامه هايى كه به وسيله بزرگان مسيحى بيان شده اند و بر فروتنى و مهر، تاكيدمى كنند. چرا كه در مسيحيت، حلم، مهر و تواضع، به تكرار توصيه شده است. از آثارديگر مى توان به تفاسير كتاب مقدس اشاره كرد كه در آنها از رحمت خداوند بر بندگانش،سخن رفته است. اما در مورد «تذكره شهداى مسيحى» بايد گفت كه بخش هايى از اين كتاببه زبان سغدى موجود است. در قسمتى از اين كتاب با سرگذشت دخترى زردشتى به نام ناهيدبرمى خوريم. دخترى كه پدرش هم موبدى زردشتى است. زمانى كه ناهيد به آئين مسيحمى گرود، بحث هايى ميان او و پدرش در مى گيرد و در نهايت، پدر ناهيد هم مسيحىمى شود. اما آگاهى يافتن حكومت از اين واقعه منجر به دستگيرى آنها شده و با سر باززدن آن دو از بازگشت به دين زردشت، پدر را در پيش چشمان ناهيد به طرز فجيعىمى كشند. با اين حال دختر از دين مسيح باز نمى گردد و سرانجام ناهيد را هم شهيدمى كنند.
جدا از متونى كه سغديان مسيحى به تحرير در آورده اند آيا در كتبمانويان هم، چهره مسيح به تصوير كشيده شده است؟
مانويان هم حضرت مسيح رابه عنوان يكى از پيامبران مى شناختند. هرچند كه در دين مانوى، علاوه برعناصر مسيحى،عناصر ايرانى، زردشتى و بودايى هم به چشم مى خورد. به عنوان نمونه «تناسخ» در دينمانويان، احتمالاً از اديان هندى گرفته شده است و در اديان مسيحى و ايرانى ديدهنمى شود. بايد دانست كه مانى، پيامبرى است كه بودا، عيسى و زردشت را به عنوانپيامبران پيش از خود معرفى مى كند. حتى او، خود را «فارقليطى» مى دانست كه ظهورش راحضرت مسيح مژده داده بود. البته اين موضوع هنوز هم در انجيل به چشم مى خورد. مسيحكه در اواخر عمرش براى تسليم شدن يا به قول مسيحيان مصلوب شدن آماده مى شود رو بهاطرافيانش مى گويد: «من از ميان شما مى روم. اما از پدر (خداوند) خواهم خواست كهفارقليطه (تسلى دهنده) را به شما عطا كند. او كسى است كه سخنان مرا به ياد شماخواهد آورد.» البته مسيحيان معتقدند كه منظور حضرت مسيح، نزول روح القدس است. ازطرف ديگر، در متون مانوى در مورد مصلوب كردن حضرت مسيح به مواردى برخورد مى كنيم. در دين مانى، شخصيت هاى مختلفى به نام «عيسى» به چشم مى خورند. حتى مى بينيم كه يكىاز خدايان مانى، به همين نام معرفى مى شود. اما مسيح در دين مانوى، يكى از پيامبرانبزرگ الهى است. پيامبرى كه به زمين مى آيد و دين مسيحيت را تبليغ مى كند. متونمانوى هم مانند آن چه مسيحيان معتقدند از توطئه چينى يكى از حواريون خبر مى دهند. در اين متون كه به زبان پارتى (پهلوى اشكانى) به جامانده است، بخش هايى به چشممى خورد كه شيوه دستگيرى حضرت مسيح(ع)، انتقالش به نزد «پيلاطس» فرماندار رومى،چگونگى صدور فرمان قتل مسيح، به صليب كشيدن او و شهادتش را شرح مى دهند.
بااين حال شباهت ها و تفاوت هايى در روايت مندرج در متون مانوى و اناجيل به چشممى خورد. از نوشته بالاى صليب حضرت مسيح گرفته تا...
همين طور است. در انجيلمى خوانيم زمانى كه مسيح را به صليب كشيدند بربالاى صليب او و به فرمان فرماندارچنين نوشته شد: «عيسى ناصرى، پادشاه يهود.» در حالى كه در يكى از متون مانوى، نوشتهبالاى صليب اين گونه بيان شده است: «عيسى ناصرى، پادشاه يهود كه گناهى عليه او يافتنشد».
چرا كه والى رومى، در نتيجه بدگويى يهوديان، فرمان مصلوب كردن عيسى راصادر كرد. بدين معنى كه در گفت وگوى پيلاطس با عيسى دليلى براى به صليب كشيدن حضرتمسيح پيدا نشد. از اين تفاوت كه بگذريم، در بقيه موارد حكايت متون مانوى و اناجيل،يكسان است. به عنوان نمونه در اناجيل و متون مانوى مى خوانيم زمانى كه مسيح را بهحضور پيلاطس آوردند، فرماندار از او مى پرسد: «مى گويند تو ادعاى پادشاهى مى كنى؟» حضرت مسيح(ع) پاسخ مى دهد: «پادشاهى من از اين جهان نيست» نمونه هايى از اين دست كهنشان دهنده همسانى متون مذكور است، به چشم مى خورد. از اين رو مى توان نتيجه گرفتكه آن دسته از متون مانوى كه در رابطه با حضرت عيسى(ع) سخن گفته اند، الهام گرفتهاز متون مسيحى اند.
پس دليل اين تفاوت ها در روايات چه بوده است؟
دليل اينتفاوت ها استناد متون مانوى به برخى متون مسيحى است كه چندان مورد پذيرش مسيحياننبوده است. چرا كه مسيحيان از ميان اناجيل متعدد، تنها چهار انجيل را به رسميتمى شناختند و هنوز هم چنين است. اما با همه اين تفاوت ها، حضرت مسيح شخصيتبرجسته اى در متون مانوى است.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: دوشنبه 04 اسفند 1393 ساعت: 11:03 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 792

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس