تحقیق دانشجویی - 320

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

سهراب سپهری و معرفی سه کتاب از او

بازديد: 101

 

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : سهراب سپهری و معرفی سه کتاب از او

 


سهراب سپهری و معرفی سه کتاب از او :

سهراب سپهری در 15 مهر ماه 1307 در شهر کاشان به دنیا آمد. پدرش اسدالله سپهری کارمند اداره پست و تلگراف بود و هنگامی که سهراب نوجوان بود پدرش از دو پا فلج شد. با این حال به هنر و ادب علاقه ای وافر داشت. نقاشی می کرد، تار می ساخت و خط خوبی هم داشت

سپهری در سال های نوجوانی پدرش را از دست داد و در یکی از شعرهای دوره جوانی از پدرش یاد کرده است (خیال پدر) یکسال بعد از مرگ او سروده است

در عالم خیال به چشم آمدم پدر 
کز رنج چون کمان قد سروش خمیده بود 
دستی کشیده بر سر رویم به لطف و مهر 
یک سال می گذشت، پسر را ندیده بود 

مادر سپهری فروغ ایران سپهری بود. او بعد از فوت شوهرش، سرپرستی سهراب را به عهده گرفت و سپهری او را بسیار دوست می داشت

دوره کودکی سپهری در کاشان گذشت. سهراب دوره شش ساله ابتدایی را در دبستان خیام این شهر گذرانید

سپهری دانش آموزی منظم و درس خوان بود و درس ادبیات را دوست داشت و به خوش نویسی علاقه مند بود

سپهری در سال های کودکی شعر هم می گفت، یک روز که به علت بیماری در خانه مانده و به مدرسه نرفته بود با ذهن کودکانه اش نوشت

ز جمعه تا سه شنبه خفته نالان 
نکردم هیچ یادی از دبستان 
ز درد دل شب و روزم گرفتار 
ندارم من دمی از درد آرام 

در مهرماه 1319 سپهری به دوره دبیرستان قدم گذارد و در خرداد ماه 1326 آن را به پایان رساند

سهراب از سال چهارم دبیرستان به دانش سرا رفت و در آذر ماه 1325 یعنی اندکی بیش از یک سال بعد از به پایان رساندن دوره دو ساله دانش سرای مقدماتی به استخدام اداره فرهنگ کاشان (اداره آموزش و پرورش) در آمد و تا شهریور 1327 در این اداره ماند

در این هنگام در امتحانات ادبیات شرکت کرد و دیپلم کامل دوره دبیرستان را نیز گرفت

سال بعد او به دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران رفت. وقتی که در این دانشکده بود، نخستین دفتر شعرهایش را چاپ کرد و مشفق کاشانی با دیدن شعرهای سپهری پیش بینی کرد که او در آینده آثار ارزشمندی به ادبیات ایران هدیه خواهد داد

اولین کتاب سپهری با نام "مرگ رنگ" در تهران منتشر شد که به سبک نیما یوشیج بود

سپهری دومین مجموعه شعر خود را با نام "زندگی خواب ها" در سال 1332 سرود و در همین سال بود که دوره لیسانس نقاشی را در دانشکده هنرهای زیبا با رتبه اول و دریافت نشان اول علمی به پایان رساند

از سال 1332 به بعد، زندگی سپهری در گشت و گذار و مطالعه نقاشی و حکاکی در پاریس، رم و هند و شرکت در نمایشگاه ها و آموختن و تدریس نقاشی گذشت، تا جایی که بعضی او را "شاعری نقاش" خوانده اند و بعضی دیگر "نقاشی شاعر". 

سهراب در سال 1337 دو کتاب "آوار آفتاب" و "شرق انده" را آماده چاپ کرد ولی موفق به چاپ آنها نشد و سرانجام در سال 1340 این دو کتاب به انضمام "زندگی خواب ها" زیر عنوان "آوار کتاب" منتشر شد

در این کتاب می توان به جلوه های زبان خاص سپهری برخورد کرد و همچنین شور و شوق آمیختگی با طبیعت را- که در شعرهای بعدی کاملاً واضح می شود- بیشتر دید

در "شرق اندوه" سپهری از هر نظر تحت تاثیر غزلیات مولوی است و شعرهای این مجموعه همه شادمانه و شورانگیزند

دو شعر بلند "صدای پای آب" و "مسافر" پنجمین و ششمین کتاب های او هستند


شهرت سپهری از سال 1344 و با انتشار شعر بلند "صدای پای آب" آغاز شد. در "صدای پای آب" است که محتوای ویژه ی شعر سپهری فرمش را می یابد. فرم و محتوای شعر سپهری، از "صدای پای آب" به بعد به هماهنگی می رسند

"
صدای پای آب"، کنایه از صدای پای مسافری در سفر زندگی است

این شعر که روز به روز بر شهرت و محبوبیت او افزود، اولین بار در فصلنامه ی آرش در آبان همان سال منتشر شد

سپهری که تمام عمرش را به دور از جنجال روزنامه ها و مجلات و فقط با دوستان اندک و تنهایی خود می زیست و بدین سبب از طرف نشریات جدی گرفته نشده بود، در سال 1345 با انتشار شعر بلند "مسافر" که یکی از درخشان ترین شعرهای فارسی است، بزرگی و شاعری اش را بر نشریات تحمیل کرد

"
مسافر" تأمل و سیر و سفر شاعر است در فلسفه ی زندگی

"
جحم سبز" هفتمین مجموعه شعری سپهری و کامل ترین آنها است

"
حجم سبز" پایان آخرین جستجوی های سپهری در شعر "مسافر" اوست. گویی پاسخ همه پرسش ها را یافته و به همه حقایق رسیده است

شاعر دیگر منتظر مژده دهندگان نمی ماند بلکه خود قصد می کند که بیاید و پیام آوردروزی خواهم آمد و پیامی خواهم آورد ... 

هشتمین و آخرین مجموعه شعری سهراب سپهری "ما هیچ، ما نگاه" است

در این کتاب بر خلاف مجموعه"حجم سبز" و دو شعر بلند "صدای پای آب" و "مسافر" شاعر روی به یأس دارد. اما یأسی که جز از حوزه ذهن رنگین سپهری بیرون نمی تراود

سپهری در سال 1355 تمام هشت دفتر و منظومه خود را در "هشت کتاب" گرد آورد

"
هشت کتاب" نموداری تمام از سیر معنوی شاعر جویای حقیقت است، از اعتراضات سیاسی تا شور جست و جو و ره سپردن در عرفانی زمینی

"
هشت کتاب" یکی از اثر گذارترین و محبوب ترین مچموعه ها، در تاریخ شعر نو ایران است

سپهری در سال 1357 به بیماری سرطان خون مبتلا شد و در سال 1358 برای درمان به انگلستان رفت، اما بیماری بسیار پیشرفت کرده بود و سرانجام در اول اردیبهشت ماه 1359 ، سهراب سپهری به ابدیت پیوست

نخست قرار بود که طبق خواست خودش او را در روستای"گلستانه" به خاک بسپارند، اما به پیشنهاد یکی از دوستانش برای اینکه طغیان رود، مزارش را از بین نبرد او را در صحن "امامزاده سلطان علی" دهستان مشهد اردهال به خاک سپردند

معرفی سه کتاب از سهراب سپهری :

حجم سبز نام هفتمین کتاب از هشت کتاب (مجموعه اشعار) سهراب سپهری است که نخستین بار در سال ۱۳۴۶ توسط انتشارات روزن چاپ شده‌است. سپهری این کتاب را به بیوک مصطفوی تقدیم کرد.

فهرست اشعار

کتاب حجم سبز شامل اشعار زیر است (به ترتیبی که در کتاب آمده‌است:

از روی پلک شب

روشنی، من، گل، آب

و پیامی در راه

ساده رنگ

آب

در گلستانه

غربت

پیغام ماهی‌ها

نشانی

واحه‌ای در لحظه

پشت دریاها

تپش سایهٔ دوست

صدای دیدار

شب تنهایی خوب

سورهٔ تماشا

پرهای زمزمه

ورق روشن وقت

آفتابی

جنبش واژهٔ زیست

از سبز به سبز

ندای آغاز

به باغ هم‌سفران

دوست

همیشه

تا نبض خیس صبح

 

 

کتاب مسافر

مسافر نام ششمین کتاب از هشت کتاب (مجموعه اشعار) سهراب سپهری است، که اولین چاپ آن در سال ۱۳۴۵ در مجله آرش، دوره دوم، شماره پنج، منتشر شد.

کتاب مسافر تنها شامل یک شعر به همین نام است، که سهراب سپهری آنرا در زمان سفر خود به بابل و در منزل خواهرش پریدخت سپهری سروده است.

 

هشت کتاب

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

هشت کتاب نام مجموعه اشعار سهراب سپهری است.

فهرست اشعارهشت کتاب، چنانکه از نامش بر می‌آید، شامل هشت دفتر شعر (کتاب) است:

مرگ رنگ

زندگی خواب‌ها

آوار آفتاب

شرق اندوه

صدای پای آب

مسافر

حجم سبز

ما هیچ ما نگاه

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 27 اسفند 1393 ساعت: 12:03 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره انرژی هسته‌ای

بازديد: 1239

 

تحقیق درباره انرژی هسته‌ای

وقتی که صحبت از مفهوم انرژیبه میان می‌آید، نمونه‌های آشنای انرژی مثل انرژی گرمایی ، نورو یا انرژی مکانیکیو الکتریکیدر شهودمان مرور می‌شود. اگر ما انرژی هسته‌ای و امکاناتی که این انرژی در اختیارش قرار می‌دهد، آشنا ‌شویم، شیفته آن خواهیم شد.

آیا می‌دانید که

  • انرژی گرمایی تولید شده از واکنشهای هسته‌ایدر مقایسه با گرمای حاصل از سوختن زغال سنگدر چه مرتبه بزرگی قرار دارد؟
  • منابع تولید انرژی هسته‌ای که بر اثر سیلابها و رودخانه از صخره شسته شده و به بستر دریامی‌رود، چقدر برقمی‌تواند تولید کند؟
  • کشورهایی که بیشترین استفاده را از انرژی هسته‌ای را می‌برند، کدامند؟ و ... .

نحوه آزاد شدن انرژی هسته‌ای

می‌دانیم که هستهاز پروتون (با بار مثبت) و نوترون (بدون بار الکتریکی) تشکیل شده است. بنابراین بار الکتریکیآن مثبت است. اگر بتوانیم هسته را به طریقی به دو تکه تقسیم کنیم، تکه‌ها در اثر نیروی دافعه الکتریکیخیلی سریع از هم فاصله گرفته و انرژی جنبشیفوق العاده‌ای پیدا می‌کنند. در کنار این تکه‌ها ذرات دیگری مثل نوترون و اشعه‌های گاماو بتانیز تولید می‌شود. انرژی جنبشی تکه‌ها و انرژی ذرات و پرتوهای بوجود آمده ، در اثر برهمکنش ذرات با مواد اطراف ، سرانجام به انرژی گرمایی تبدیل می‌شود. مثلا در واکنش هسته‌ای که در طی آن 235Uبه دو تکه تبدیل می‌شود، انرژی کلی معادل با 200MeV را آزاد می‌کند. این مقدار انرژی می‌تواند حدود 20 میلیارد کیلوگالری گرما را در ازای هر کیلوگرم سوخت تولید کند. این مقدار گرما 2800000 بار برگتر از حدود 7000 کیلوگالری گرمایی است که از سوختن هر کیلوگرم زغال سنگ حاصل می‌شود.

 

 

کاربرد حرارتی انرژی هسته‌ای

گرمای حاصل از واکنش هسته‌ای در محیط راکتور هسته‌ایتولید و پرداخته می‌شود. بعبارتی در طی مراحلی در راکتور این گرما پس از مهارشدن انرژی آزاد شده واکنش هسته‌ای تولید و پس از خنک سازی کافی با آهنگ مناسبی به خارج منتقل می‌شود. گرمای حاصله آبی را که در مرحله خنک سازی بعنوان خنک کننده بکار می‌رود را به بخار آب تبدیل می‌کند. بخار آب تولید شده ، همانند آنچه در تولید برق از زعال سنگ ، نفت یا گازمتداول است، بسوی توربین فرستاده می‌شود تا با راه اندازی مولد ، توان الکتریکی مورد نیاز را تولید کند. در واقع ، راکتور همراه با مولد بخار ، جانشین دیگ بخار در نیروگاه‌های معمولی شده است.

سوخت راکتورهای هسته‌ای

ماده‌ای که به عنوان سوخت در راکتورهای هسته‌ای مورد استفاده قرار می‌گیرد باید شکاف پذیر باشد یا به طریقی شکاف پذیر شود.235U شکاف پذیر است ولی اکثر هسته‌های اورانیومدر سوخت از انواع 238Uاست. این اورانیوم بر اثر واکنشهایی که به ترتیب با تولید پرتوهای گاماو بتا به 239Puتبدیل می‌شود. پلوتونیوم هم مثل 235Uشکافت پذیر است. به علت پلوتونیوم اضافی که در سطح جهان وجود دارد نخستین مخلوطهای مورد استفاده آنهایی هستند که مصرف در آنها منحصر به پلوتونیوم است.

میزان اورانیومی که از صخره‌ها شسته می‌شود و از طریق رودخانه‌ها به دریا حمل می‌شود، به اندازه‌ای است که می‌تواند 25 برابر کل مصرف برق کنونی جهان را تأمین کند. با استفاده از این نوع موضوع ، راکتورهای زاینده‌ای که بر اساس استخراج اورانیوم از آب دریاها راه اندازی شوند قادر خواهند بود تمام انرژی مورد نیاز بشر را برای همیشه تأمین کنند، بی آنکه قیمت برق به علت هزینه سوخت خام آن حتی به اندازه یک درصد هم افزایش یابد.

مزیتهای انرژی هسته‌ای بر سایر انرژیها

بر خلاف آنچه که رسانه‌های گروهی در مورد خطرات مربوط به حوادث راکتورها و دفن پسماندهای پرتوزا مطرح می‌کند از نظر آماری مرگ ناشی ازخطرات تکنولوژی هسته‌ای از 1 درصد مرگهای ناشی از سوختن زغال سنگ جهت تولید برق کمتر است. در سرتاسر جهان تعداد نیروگاههای هسته‌ایفعال بیش از 419 می‌باشد که قادر به تولید بیش از 322 هزار مگاوات توان الکتریکی هستند. بالای 70 درصد این نیروگاه‌ها در کشور فرانسه و بالای 20 درصد آنها در کشور آمریکا قرار دارد.

 

اورانیوم

اورانیوم یکی از عناصر شیمیایی جدول تناوبیاست که نماد آن ، Uو عدد اتمی آن 92 می‌باشد. اورانیوم که یک عنصر سنگین ، سمی ، فلزی ، رادیواکتیوو براق به رنگ سفید مایل به نقره‌ای می‌باشد، به گروه آکتیندها تعلق داشته و ایزوتوپ 235 آن برای سوخت راکتورهای هسته‌ایو سلاحهای هسته‌ای استفاده می‌شود.

معمولا اورانیوم در مقادیر بسیار ناچیز در صخره‌ها ، خاک ، آب ، گیاهان و جانوران از جمله انسان یافت می‌شود.

خصوصیتهای قابل توجه

اورانیوم هنگام عمل پالایش به رنگ سفید مایل به نقره‌ای فلزی با خاصیت رادیواکتیوی ضعیف می‌باشد که کمی از فولادنرم‌تر است. این فلز چکش‌خار ، رسانای جریان الکتریسیته و کمی Paramagneticمی‌باشد. چگالی اورانیوم 65% بیشتر از چگالیسربمی‌باشد. اگر اورانیوم به‌خوبی جدا شود، بشدت از آب سرد متاثر شده و در برابر هوا اکسید می‌شود. اورانیوم استخراج شده از معادن ، می‌تواند به‌صورت شیمیایی به دی‌اکسید اورانیوم و دیگر گونه‌های قابل استفاده در صنعت تبدیل شود.

گونه‌های اورانیوم در صنعت

اورانیوم در صنعت سه گونه دارد:

  • آلفا(Orthohombic) که تا دمای 667.7 درجه پایدار است.
  • بتا(Tetragonal) که از دمای 667.7 تا 774.8 درجه پایدار است.
  • گاما(Body-centered cubic) که از دمای 774.8 درجه تا نقطه ذوب پایدار است. ( این رساناترین و چکش‌خوارترین گونه اورانیوم می‌باشد.)

دو ایزوتوپ مهم ان U235 و U238> می‌باشند که U235 مهمترین برای راکتورهای و سلاحهای هسته‌ای است. چرا که این ایزوتوپ تنها ایزوتوپی است که طبیعت وجود دارد و در هر مقدار ممکن توسط نوترونهای حرارتی شکافته می‌شود. ایزوتوپ U238 نیز از این جهت مهم است که نوترونها را برای تولید ایزوتوپ رادیواکتیو جذب کرده و آن را به ایزوتوپ Pu239 پلوتونیوم تجزیه می‌کند. ایزوتوپ مصنوعی U233 نیز شکافته شده و توسط بمباران نوترونی Thorium232 بوجود می‌آید.
اورانیوم اولین عنصر یافته شده بود که می‌توانست شکافته شود. برای نمونه با بمباران آرام نوترونی ایزوتوپ U235 آن به ایزوتوپ کوتاه عمر U236 تبدیل شده و بلافاصله به دو هسته کوچکتر تقسیم می‌شود که این عمل انرژی آزاد کرده و نوترونهای بیشتری تولید می‌کند.


اگر این نوترونها توسط هسته U235 دیگری جذب شوند، عملکرد حلقه هسته‌ای دوباره اتفاق می‌افتد و اگر چیزی برای جذب نوترونها وجود نداشته باشد، به حالت انفجاری در می‌آیند. اولین بمب اتمی با این اصل جواب داد (شکاف هسته‌ای). نام دقیقتر برای این بمبها و بمبهای هیدروژنی(آمیزش هسته‌ای) ، سلاحهای هسته‌ای می‌باشد.

کاربردها

فلز اورانیوم بسیار سنگین و پرچگالی می‌باشد.

  • اورانیوم خالی توسط بعضی از ارتشها برای ساخت محافظ برای تانکها و ساخت قسمتهایی از موشکها و ادوات جنگی استفاده می‌شود. ارتشها همچنین از اورانیوم غنی‌شده برای سوخت ناوگان خود و زیردریایی‌ها و همچنین سلاحهای هسته‌ای استفاده می‌کنند. سوخت استفاده شده در راکتورهای ناوگان ایالات متحده معمولا اورانیوم U235 غنی شده می‌باشد. اورانیوم موجود در سلاحهای هسته‌ای بشدت غنی می‌شوند که این مقدار بصورت تقریبی 90% می‌باشد.
  • مهمترین کاربرد اورانیوم در بخش غیر نظامی تامین سوخت دستگاههای تولید نیروی هسته‌ای است که در آنها سوخت U235 به میزان 2الی3% غنی می‌شود. اورانیوم تخلیه شده در هلیکوپترها و هواپیماها به‌عنوان وزن متقابل بر هر بار استفاده می‌شود.
  • لعاب ظروف سفالی از مقدار کمی اورانیوم طبیعی تشکیل شده است ( که داخل فرایند غنی سازی نمی‌شود ) که این عنصر برای اضافه کردن رنگ با آن اضافه می‌شود.
  • نیمه عمر طولانی ایزوتوپ اورانیوم 238 آن را برای تخمین سن سنگهای آتشفشانی مناسب میسازد.
  • U235 در راکتورهای هسته‌ای Breeder به پلوتونیوم تبدیل می‌شود و پلوتونیوم نیز در ساخت بمبهای هیدروژنی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
  • استات اورانیوم در شیمی تحلیلی کاربرد دارد.
  • برخی از لوازم نوردهنده از اورانیوم و برخی در مواد شیمیایی عکاسیمانند نیترات اورانیوم استفاده می‌کنند.
  • معمولا کودهای فسفاتی حاوی مقدار زیادی اورانیوم طبیعی می‌باشند، چرا که مواد کانی که آنها از آنجا گرفته شده‌اند، حاوی مقدار زیادی اورانیوم می‌باشند.
  • فلز اورانیوم برای اهداف اشعه ایکسدر ساخت این اشعه با انرژی بالا استفاده می‌شود.
  • این عنصر در وسایل Interial Guidanceو Gyro Compassاستفاده می‌شود.

تاریخچه

استفاده از اورانیوم به شکل اکسید طبیعی آن به سال 79 میلادی بر می‌گردد، یعنی زمانی که این عنصر برای اضافه کردن رنگ زرد به سفال لعابدار استفاده شد (شیشه زرد با یک در صد اورانیوم در نزدیکی ناپل ایتالیا کشف شده است. ) کشف این عنصر به شیمیدان آلمانی به نام "مارتین هنریچ کلاپرس" اختصاص داده شد که در سال 1789 اورانیوم را به صورت قسمتی از کانی که آن را pitchblende نامید، کشف شد. نام این عنصر را بر اساس سیاره اورانوس که هشت سال قبل از آن کشف شده بود برگزیده شد. این عنصر در سال 1841 به صورت فلز جداگانه توسط "eugne melchior peligot" استفاده شد.

در سال 1896 "هانری بکرل" فیزیکدان فرانسوی برای اولین بار به خاصیت رادیواکتیویتهآن پی برد. در پروژه Manhattanنامهای Tuballoyو Oralloyبرای اورانیوم طبیعی و اورانیوم غنی شده بکار برده شد. این اسامی هنوز نیز برای اورانیوم غنی شده و اورانیوم طبیعی بکار برده می شوند.


در آغاز قرن بیستم تفحص و جستجو برای یافتن معادن رادیو اکتیو در ایالات متحده آغاز شد. منابع رادیومکه حاوی کانی‌های اورانیوم نیز می‌بودند، برای استفاده آنها در رنگ ساعتهای شب‌نما و دیگر ابزار جستجو شدند. در طی جنگ جهانی دوم اورانیوم از نظر اهداف دفاعی اهمیت پیدا کرد. در سال 1943 Union Mines Development Corporation کنگره ای را در کلرادو به منظور استفاده ارتش از قدرت اتمی در پروژه Manhattanتشکیل داد.

برای اطمینان از ذخایر کافی اورانیوم این کنگره US Atomic Enecry Act of 1946 را ایجاد و کمیسیون انرژی اتمی را بوجود آورد. در دهه 1960 ملزومات ارتش تزلزل یافت و در اواخر سال 1970 دولت برنامه تهیه اورانیوم خود را کامل کرد. همزمان با همین مساله بازار دیگری بوجود آمد که درواقع همان کارخانه‌های نیروگاه‌های هسته‌ای اقتصادی بود.

ترکیبات

تترا فلوروئید اورانیوم UF4که به نمک سبز معروف است یک محصول میانی هگزافلورید اورانیوم می‌باشد. هگزا فلورید اورانیوم UF6 جامد است که در دمای بالای 56 درجه سانتی‌گراد بخار می‌شود. UF6 ترکیب اورانیوم است که برای دو فرایند غنی سازی Gaseous Diffusion و Centrifuge استفاده می‌شود و در صنعت با نام ساده Hexخوانده میشود.

Yellowcake
اورانیوم غلیظ شده است. نام این عنصر بدلیل رنگ و شکل آن در هنگام تولید می‌باشد اگرچه تولید امروزه Yellowcake بیشتر به رنگ سبز مایل به سیاه میگراید تا زرد. Yellowcake تقریبا 70 تا 90 درصد اکسید اورانیوم دارد. U3O8

Diuranate
آمونیوم محصول جنبی تولید Yellowcake می‌باشد که رنگ آن زرد درخشان می‌باشد که گاهی اوقات باعث اشتباه شده و Yellowcake نامیده میشود اما این نام درست این محصول نم‌یباشد.

پیدایش

 

اورانیوم عنصر طبیعی است که تقریبا در تمام سنگها آب و خاک به میزان کم یافت می‌شود و بنظر می‌رسد که مقدار آن از Antimony ، برلیوم ، کادیوم ، جیوه ، طلا ، نقره و تنگستن بیشتر باشد و این فراوانی در حد آرسنیک و مولیبدنیوم است. این عنصر در بیشتر کانی‌های اورانیومی از قبیل Pitchblende، Uraninite ،Autunite ، Uranophane tobernite و Coffinite یافت می‌شود.
br>
مقدار بیشتری از اورانیوم در موادی از قبیل صخره‌های فسفاتی و کانی‌هایی مانند Lignite و Monazite یافت می‌شود که بیشتر برای مصارف اقتصادی از همین منابع استخراج می‌شود. از آنجا که اورانیوم نیمه عمر رادیواکتیوی طولانی 4.47x109 سال برای U-238 دارد مقدار آن همیشه در زمین ثابت میماند.

بنظر میرسد که فرو پاشی اورانیوم و واکنشهای هسته‌ایآن با توریوم همان منبع گرمایی عظیمی است که در هسته زمین ، باعث ذوب شدن قسمت خارجی هسته زمین گردیده و باعث ایجاد حرکت پوسته‌ای زمین می‌شود.

معدن اورانیوم صخره ای است که محل تمرکز اورانیومی می‌باشد که مقدار اقتصادی آن ، یک تا چهار پوند اکسید اورانیوم در هر تن است که تقریبا 0.05 تا 0.20 درصد اکسید اورانیوم دارد.

تولید و توزیع

اورانیوم اقتصادی از طریق کاهش هالیدهای اورانیوم با خاک فلزات قلیاییتولید می‌شود. همچنین فلز اورانیوم می‌تواند از طریق عمل الکترولیز 5KUF یا Uf4 که در (CaCl2 و NaCl حل شده است، بدست آید. اورانیوم خالص نیز از طریق تجزیه حرارتی هالیدهای اورانیوم حاصل می‌شود.

در سال 2001 ، مالکان راکتورهای هسته‌ای غیر نظامی آمریکا از این کشور و منابع خارجی 21300 تن اورانیوم خریداری کردند. قیمت پرداخت شده برای هر کیلوگرم اورانیوم حدودا 26.39 دلار بود که در مقایسه با سال 1998 16% کاهش داشت. در سال 2001 ایالات متحده 1018 تن اورانیوم از 7 عملیات معدنی در غرب رود می‌سی‌سی‌پی تولید کرد. اورانیوم بیشتر توسط فرانسوی ها در کشورهای جهان توزیع شده است.

معمولا کشورهای بزرگتر اورانیوم بیشتری در مقایسه با کشورهای کوچکتر تولید می‌کنند، چرا که گسترش و توزیع اورانیوم در جهان یک شکل و یکنواخت است. کشور استرالیا ذخایر بسیار زیادی از این عنصر دارد که تقریبا 30% ذخایر دنیا را شامل می‌شود.

ایزوتوپها

اورانیوم طبیعی از 3 ایزوتوپ U-238, U-235, U-234 تشکیل شده است که U-238 فراوانترین آنها (99.3%) می باشد. این سه ایزوتوپ رادیو اکتیو بوده که نیمه عمر آنها عبارت است از U-235 4.5x109 سال که پایدارترین آنها می باشد. U-235 7x108 سال و U234 2.5x105 سال.


ایزوتوپهای اورانیوم می‌توانند از هم جدا شوند تا تمرکز یک ایزوتوپ بر دیگری را افزایش دهند. این فرایند ، غنی سازی نام دارد. وزن U-235 برای غنی شدن باید 0.711 درصد افزایش یابد. اورانیوم م235 برای استفاده در سلاحهای هسته‌ای و نیروگاه های اتمی مناسبتر است. این فرایند مقادیر بسیاری اورانیوم بوجود می‌آورد که در U-235 تخلیه می شوند و خالصترین اورانیوم یعنی U238 اورانیوم خالی یا DU نام دارد. اگر ایزوتوپ 235 بخواهد تخلیه شود باید وزنش 0.711 درصد کم شود.

هشدارها

تمام ترکیبات اورانیوم سمی و رادیو اکتیو هستند. سمی بودن این عنصر می‌تواند کشنده باشد. در مقادیر بسیار کم خاصیت سمی بودن این عنصر به کلیه آسیب می‌رساند. خواص رادیواکتیوی این عنصر نیز سیستماتیک و نظام بند است. در کل ترکیبات اورانیوم به‌سختی جذب روده و ریه می‌شوند و خطرات رادیولوژیکی آن باقی می‌ماند. فلز خالص اورانیوم نیز خطر آتش‌سوزی به همراه دارد.

فرد ممکن است با تنفس غبار اورانیوم در هوا یا خوردن و آشامیدن آب و غذا در معرض این عنصر قرار بگیرد. البته بیشتر این عمل از طریق خوردن آب و غذا صورت می‌گیرد. جذب روزانه اورانیوم در غذا 0.07 تا 1.1 میکروگرم می‌باشد. مقدار اورانیوم در هوا معمولا بسیار ناچیز است. افرادی که در کنار تاسیسات هسته‌ای دولت و یا معادن استخراج اورانیوم زندگی می‌کنند، بیشتر در معرض این عنصر قرار می‌گیرند.

آورانیوم ممکن است که درطریق تنفس یا بلع و یا در موارد استثنایی از طریق شکافی روی پوست وارد بدن شود. اورانیوم توسط پوست جذب نمی‌شود و ذرات آلفای ساتع شده از این عنصر نمی‌تواند به پوست نفوذ کند. بنابراین اورانیومی که خارج از بدن باشد، نمی‌تواند به اندازه اورانیوم داخل بدن مضر و خطرناک باشد. اگر اورانیوم به بدن وارد شود، ممکن است موجب سرطان شده یا به کلیه‌ها آسیب برساند

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 27 اسفند 1393 ساعت: 12:02 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگي نامه استاد شهرياري

بازديد: 165

 

زندگي نامه استاد شهرياري

زندگي نامه دكترپرويز شهرياري
مقدمه :
شهرياري ، روشنفكري آزاده و عاشقي در خدمت به مردم است . مجال آن نيست كه همه ويژگي هاي نيك او از جمله انديشه هاي متوقي و ارزشمندش ، محبت و ادب فراوانش ، استواري در عمل و كلامش دراين جا باز گوشود . او نمونه اي كامل و شاهدي زنده از تواناييهاي فرهنگ اصيل و دانش علمي پرتوان اين سرزمين است .
شهرياري نه فقط يك رياضي دان كه يك چهره سياسي است و در اين راستا ، چه تلاشها نكرده و چه اثرهايي كه برجا نگذاشته است . اوهمواره در زندگي ، آزادي خواه و ايران دوست بوده و با توجه به حجم گسترده آثار با ارزشش ، چه درزمينه رياضيات و چه در عرصه تحقيقات ادبي وتاريخي ، فلسفي و داستاني ، مي توان گفت كه در وحله نخست ، اويك اديب ودر مرحله بعد ، يك رياضي دان و سپس ، يك جامعه شناس و سياستمدار است .
شهرياري موجود والايي است كه حتي مخالفانش در وطن پرستي و عشق او به فرهنگ ملي ايران ، ترديدي ندارند . زنده است و زندگي بخش . كار و ايثار براي او نيايش است . طراوت و سادگي قلم او در كمتر اثري مي توان يافت . او درد دردمندان را مي شناسد و او باعشقي كه به حقيقت در وجود خدا دارد ، زندگي ميكند . به دور از خود خواهي و پيوسته ديگر خواه و هميشه نسبت به خود بي ترحم و در مورد ديگران درد شناس است . همچون لبخند ، بي ادعا و همچون ابر ، مهربان و بي دريغ است . راد مردي شجاع ، مومني شيدا و مترجمي زبردست است .
تامل و پژوهش در آثار او ، خود مطلبي دلپذير و شايسته كاوش است . نثري شيوا ، ساده و استوار و دلنشين دارد . طي ساليان دراز از طريق انتشار مجلاتي همچون سخن علمي ، آشنايي با رياضيات ، چيستا در گسترش و تقويت زبان و ادب فارسي و نيز دانش رياضي و تاريخ و فلسفه علم كوشيده است و به جاست كه نامش محترم و پايدار بماند .
يقين است كه همه كساني كه با شهرياري وآثار او آشنا هستند ، براين عقيده اند كه در ايران كم تر دانشمندي چون او ، علاوه بر فضايل اخلاقي و حسن خلق و حوصله و ادراك ، تقريبا بسياري از علوم زمان خود را بشناسد و بر آنها احاطه اي به كمال داشته باشد .
در دوم آذر ماه 1305 در محله دولت خانه كرمان پرويز شهرياري چشم به جهان گشود . پدرش شهريار، روز مزد و دهقان زاده بود . مادرش ((گلستان)) نيز دهقان زاده بود وهردو زرتشتي مذهب .
دوران كودكي استاد پرويز شهرياري در فضايي وهم آلود كه فقر سايه سنگين خود را برآن گسترده بود گذشت . فقري فرهنگي و مالي كه پنج خواهر وبرادر و پدر او را به دليل غذايي و عدم حضور پزشك در كرمان آن زمان از او گرفته بود .
شهريار دهقان ( پدر استاد شهرياري ) در اواخر سال 1315 به خاطر درگيري با مالك از كار اخراج شد و در كارخانه ريسندگي ((خورشيد )) كه حيات خود را تازه در كرمان آغاز كرده بود مشغول كار شد .
ورود به فضاي بسته ، پرغبار و بي روح سالن ريسندگي ، دهقان زاده پرورده در دامن طبيعت را به سمت بيماري سوق داد و سرانجام در زمستان 1317 در سن 46 سالگي به خاطر تجويز داروي اشتباه وي را گرفتار مرگ زود هنگام كرد .
پس از فوت پدر ، پرويز ماند با يك خواهر بزرگتر و دو برادر كوچكتر و مادري كه سرپرست واقعي خانواده بود . هرچند سرپرستي ظاهري بچه ها به عهده پرويز گذاشته شد ، اما سرپرست واقعي آنهاشيرزني بود به نام (( گلستان )) كه براي ادامه تحصيل و زندگي بچه ها به انجام كارهاي سخت از قبيل پنبه پاك كني ، پشم ريسي و بادام شكني روي كرد تا فرزندان خود را به عالي ترين مدارج علمي برساند ، تا جامعه علمي و فرهنگي ايران به حضور پرويز شهرياري ببالد .
سال شمار زندگي استاد شهرياري :
1305
2 آذر تولد در شهر كرمان ودر محله دولت خانه .
1311
مهرماه آغاز تحصيل در دبستان كاوياني .
1318
اول دبيرستان ، دبيرستان ايرانشهر.
1321
ورود به دانشسراي مقدماتي كرمان .
1323
خرداد ، فراغت از تحصيل در دانشسراي مقدماتي كرمان .
ــــــــ شهريور، ورود به تهران .
ــــــــ مهر ، ورود به كلاس مقدماتي دانشكده ادبيات براي گرفتن ديپلم .
1324
مهر ، ورود به دانشگاه علوم رشته رياضي ، تدريس در كلاسهاي شبانه ، تدريس در دبستان كاخ ميدان رشديه ،
ــــــــ اسفند ، آغاز فعاليت سياسي .
1325
تابستان در آموزشگاه و دبيرستان (( فيروزبهرام )) و حدود يك ماه كار در راه آهن براي تامين مخارج زندگي .
ــــــــ انتشار ماهنامه انديشه ما كه 12 شماره منتشر شد .
1327
انتشار اولين كتاب (( جنبش فراك وفردكيان ))
1328
فروردين اولين بازداشت به جرم دگرانديشي براي مدت 3 ماه ومحروم ماندن از شركت دراستان نهايي .
1329
تهيه يك دوره كتب درسي رياضي دوره اول دبيرستان .
1331
آذربه علت تاخير نخست با ثبت نام ايشان مخالفت مي شود كه بااعتراض دانشجويان و اعتصاب آنها ثبت نام مي شدند ، ادامه تحصيل در دانشكده علوم .
1331
تامرداد 33 سردبيري هفته نامه (( وهومن )) انتشار حدود چهل شماره .
ــــــــ چاپ اولين ترجمه كه درزندان صورت گرفت : (( تاريخ حساب و بند تاتون ))
1332
خرداد ، گرفتن ليسانس در رشته رياضي دانشكده علوم و گرفتن ليسانس از دانشسراي عالي .
ــــــــ مهر تا خرداد 1333 . طبق حكم آموزش و پرورش تدريس در دبيرستانهاي شيراز .
1333 - ارديبهشت ، پيدا شدن كتابهاي درسي در خانه به تفتيش فرماندار نظامي و 10 روز زندان در شيراز.
ــــــــ خرداد ، به علت تحت تعقيب بودن بدون دريافت حقوق. 2 ماه آخر نقل مكان از شيراز به تهران .
1334
يازدهم تير ، ازدواج با خانم (( زمرد بهي زاده )) .
1335
9 خرداد ، تولد اولين فرزند به نام شهريار .
ــــــــ زندگي مخفيانه تا آذر 35 . تدريس در يك دبيرستان و آموزشگاه شبانه به نام مستعار (( احمدي )) .
ــــــــ آذر ماه ، بازداشت خانوادگي با زن و فرزند و زنداني شدن 40 روزه در خانه اي در نارمك . پس از 40 روزآزاد شدن زن و فرزند و انتقال خود ايشان به زندان پادگان قعره 18 روزه شكنجه در حمام قديم و انتقال به انفرادي و پس از يك ماه انتقال به زندان عمومي قعره .
1336
فروردين ، انتقال به زندان قزل قلعه تا فروردين 1337 آزاد شدن با قيد كفالت
ــــــــ تير ماه ، تولد دومين فرزند : مرجان .
1337
مهرماه ـ كار در دبيرستان هاي ابن سينا ، مهرجرون و نوباوگان حضرابي به صورت حق التدريس .
1338
مهرماه ، شروع به كار در دبيرستان انديشه .
1339
تابستان راه اندازي اولين كلاس كنكور درايران به نام گروه فرهنگي خوارزمي در خيابان دانشگاه .
ــــــــ مهرماه‌، تاسيس دبيرستان پسرانه خوارزمي .
1340
20 ارديبهشت ، تولد سومين فرزند : مژده .
ــــــــ مهرماه ، تاسيس دبيرستان دخترانه مرجان .
1342 و 43
تدريس در دانشكده فني ، دانشگاه تهران و دانشسراي عالي ( روزانه وشبانه ) .
1342
پائيز ، راه اندازي انتشارات خوارزمي با شركت حدود 170 معلم ، با عنوان رئيس هيئت مديره .
ــــــــ تا 1349 به مدت 8 سال . انتشار 90 شماره از مجله سخن علي و فني.
1344 تابستان ، فوت مرجان در 8 سالگي دراثر تصادف با اتومبيل .
1345
25 خرداد ، تولد چهارمين فرزند ، شروين .
1346
تا 1354 سرپرست دفتر ترويج علوم وزارت آموزش عالي . انتشار نشريه اي به نام (( مسائل دانشگاهي )) كه براي استادان تهيه مي شد .
1350
تاسيس گروه فرهنگي مرجان با شركت حدود 700 دبير .
1353
تاسيس انتشارات توكا ، با كمك 10 نفراز دوستان .
ــــــــ تاسيس مدرسه عالي علوم اراك با كمك دكتر عبدالكريم قريب و دكتر حسين گل گلاب .
ــــــــ تا 1356 ـ هفته اي يك روز تدريس در مدرسه عالي علوم اراك .
1354
5 تير ماه تولد پنجمين فرزند : توكا .
ــــــــ آذر ماه زنداني شدن در كميته مشترك به مدت 45 روزبه دليل كمك به يك دانشجوي اهوازي .
ــــــــ تا 1362
مسئول نشريه هاي جانبي دانشگاه آزاد .
1356 تا اسفند 1371
انتشار 70 شماره از جمله آشتي با رياضيات و آشنايي با رياضيات .
1357 تا 1358
انتشار 7 شماره از نشريه آشنايي با دانش .
1360
شهريور ، سردبيري نشريه ، چيست كه انتشارآن ادامه دارد ؟
1362 - 8 ارديبهشت ، بازداشت مجدد و اعزام به زندان 3000 ( كميته مشترك سابق ) تا آخر تير ماه 1363 .
1374
فروردين دربيست و ششمين كنفرانس آموزش رياضي كشور دركرمان از ايشان با عنوان پيشكسوت رياضي تجليل شد .
1376
در اولين كنفرانس آموزشي در اصفهان از ايشان تجليل شد .
1378
فروردين ، سخنراني در سومين گرد همايي شكوفه هاي رياضي در دانشكده علوم رياضي دانشگاه شهيد بهشتي و تجليل از استاد .
1379
فروردين ، انتشار ماهنامه دانش و مردم كه انتشار ان ادامه دارد .
1379
به مناسبت سال جهاني رياضيات ( سال 2000 ميلادي ) در مراكز مختلف به عنوان پيسكسوت از ايشان تجليل شد .
1380
2 آذر ، به مناسبت هفتادو پنجمين سال تولد ، مراسم با شكوهي با حضور دوستداران و بلند پايگان علم وادب و هنر در سالن حركت در تهران برگزار شد .
1380
18 ارديبهشت ، تقديم دكتراي افتخاري توسط دانشگاه كرمان به ايشان .
ــــــــ 26 مرداد ، بزرگداشت توسط انجمن مفاخر فرهنگي ايران .
ــــــــ 1 مهر، پاسداشت در ونكو در كانادا .
ــــــــ 26 دي ، نيكو داشت زرتشتيان كرج .
ــــــــ در دست تاليف ئ ترجمه : كتاب در جستجوي هماهنگي درباره اخترشناسان
تاليف گاه شمار رياضيات و تلاش براي تنظيم فرهنگ رياضي كه شامل تاريخ و فلسفه و كاربرد در رياضيات هم هست .
كه مي توان گفت ايشان داراي 250 تاليف وترجمه است . در حدود 6000 هزار مقاله در نشريه هاي كشور ثبت كرده اند.

2 نوشته شده در  پنجشنبه بيست و هفتم اسفند 1383ساعت 22:35  توسط دبیرخانه ریاضی   | نظر بدهید


خاطراتی از استاد شهریاری

خاطراتی از استاد پرويز شهرياري
همه جا سخن درمورد تدريس رياضي مي باشد و لذا من معترض هستم هركس كه اين شرايطي كه من عرض ميكنم كه هم به درد دانش آموز مي خورد و هم به درد معلم . اولاً رياضي احتياج به كارگروهي دارد نه كار انفرادي بايد حداقل دو يا سه نفر با هم كار كنند . من يك مثال مي زنم در مورد يك خاطره . اين خاطره براي همه شما ما قبل تاريخ است . اين خاطره مربوط به سال 1321 مي باشد . من در يك مدرسه دبيرستاني درس مي دادم كه خودم دانشجو بودم . درآن دبيرستان هندسه درس مي دادم . تصميم گرفتم يك آزمايشي بكنم . البته اين آزمايش به ضرر من تمام شد چون سال بعد در آن مدرسه من را راه ندادند و توصيه مي كنم ، شما معلمين هم اين كار من را انجام ندهيد . من يك ماهي سركار رفتم و بچه ها را تا حدودي شناختم . بعد آمدم آنها را سه نفر ، سه نفر شريك كردم . بطوريكه يك شاگردي قوي ، متوسط ، ضعيف را در كنار هم قرار دادم و گفتم من گروه تشكيل دادم . مثلاً من امتحان مي گرفتم و هر كسي براي خودش امتحان مي داد ولي ورقه هاي هر گروه را به هم وصل مي كردم . مثلا يك نفر گرفته 20 ، نفر بعد 10 ، بعدي هم 3 ، بعد همگي را باهم جمع مي كردم مي شد 33 و بعد 33 را تقسيم بر 3 مي كردم مي شد 11 به هركدام از اعضا گروه نمره 11 را مي دادم . شاگردان خوب صدايشان در آمد كه من چه گناهي كردم كه اين ضعيف است پيش من درس نمي خواند . گفتم : به رحال من نمي دانم . شاگردها باور نكردند بتدريج فراموش كردند ولي سه ماهه اول امتحان همين طوري نمره دادم . بچه ها افتادن به جان هم و احساس كردند كه با يك معلم بي منطق رو به رو هستند كه نمره 20 را مي دهد 11 و نمره 3 را هم مي دهد 11 .
( من معذرت مي خواهم از مدير آموزش وپرورش ) درآن زمان اداره فرهنگ مي گفتند تا آمدند ، گزارش بدهند از اين ميز به آن ميز از اين اتاق به آن اتاق در مورد كار من و ابلاغ بكنند اين كار را نكن . سال گذشت و خيال من راحت بود . دو گروه بود كه دست از سرمن بر نمي داشتند ، پدر و مادرها كه هر روز توي مدرسه بودند و مسئولين مدرسه دائماً مزاحم مي شدند كه اين چه كاري است كه شما مي كنيد . شايد اين شاگرد تنبلي باشد كه درس نمي خواند . من روي فكر خودم ، كار خودم پا فشاري كردم ، سه ماهه دوم يك مقدار سطح نمره ها بالا آمد . يعني يك مقدار نمره ها بالا آمد . يعني معدل كلاس را مي گرفتيم دو يا سه نمره بالا آمده بود و شاگردان به كل تغيير كرده بودند . آن زمان ظهر يك ساعت ، دو ساعت و در برخي مدارس 5/2 ساعت تعطيل بود . از صبح تا ساعت 5/11 و از ظهر بودند تا ساعت 4 بعدازظهر . اين 5/2 ساعتي را شاگردان كلاس سه نفر ، سه نفر گوشه مدرسه نشسته بودند . با هم كار مي كردند و وسيله آنها شاگردان زرنگ بودند . چون نمره آنها خراب شده بود و حتي منزل هم مي رفتند و بالاخره به جان هم افتادند . ثلث سوم نمره هر كس را به خودش دادم و معجزه واقعا اتفاق افتاد . كمترين نمره آن كلاس 5/15 بود ، آن هم در درس هندسه كه به نظرمن دشوارترين درس رياضي است. اگر قرار باشد عميق مورد مطالعه قرار گيرد و فهميده شود . آيا اون كلاس واقعا هندسه دانان روزگار بودند ؟ آيا آن كلاس را مي توان

در همان كلاس در درس جبر عده زيادي تجديد شدند و عده اي درآن كلاس در آن مدرسه رفوزه شدند ولي كمترين نمره هندسه 5/15 بود . من به نتيجه خودم رسيده بودم كه كار گروهي و كار جمعي مي تواند ارزش فوق العاده اي داشته باشد اين براي شاگردان قوي هم بسيار مفيد هست . چون اگر يك شاگرد ضعيف كنارش باشد و از اول سوال بكند ، ضعف خودش را هم مي فهمد و در نتيجه به راحتي مي تواند ضعف خودش را بر طرف كند . ولي همانطور كه توصيه كردم از معلمين عزيز خواهش ميكنم كه اين تجربه من را كه يك بار در سال انجام دادم آنها تكرار نكنند ، چون مواجه مي شوند با انواع مشكلات . منجمله اخراج از كار ، دومي هم كه هم براي شاگرد و هم براي معلم مفيد است اين است كه معلم سر كلاس فعال نباشد . معمولا ما معلمين عادت كرديم سر كلاس كه مي رويم گچ را برمي داريم و پشتمان را به كلاس ميكنيم ومينويسيم ، پاك ميكنيم ودوباره هم اين كار راتكرارمي كنيم تازنگ بخورد وهمه بيرون مي رويم و منتظريم همه چيزهارا شاگردان ياد بگيرند . اين كار ممكن نيست . به من اجازه بدهيد كه تجربه ديگرم را بيان كنم .
در يك دبيرستاني كه سال آخردبيرستان نظام قديم يعني كلاس دهم و كلاس يازدهم و دوازدهم و ،شاگردان اون كلاسها همه شاگردان من بودند و براحتي همه مرا مي شناختند . همه درسهاي رياضي آنها با من بود و وضع يك مقدار باحالا فرق داشت كه معلم رياضي زياد باشدواحتياج به چنين كاري نباشد به عنوان مثال عرض ميكنم ، سالي كه مامي خواستيم برويم رشته رياضي يك دانه رشته رياضي در سراسر ايران در دانشكده ، دانشگاه تهران بود كه دانشگاه تهران ،تنها دانشگاه مملكت بود وآن يك دانشكده علوم داشت و آن هم يك دانه هم رشته رياضي بود . آن سال ،سال 1323 بود در تابستانش مرتب وزارت علوم تبليغ مي كرد كه ما براي رشته رياضي 60 دانشجو مي پذيريم ،شمارا به خدا بياييد (به اين زبان نه ) در واقع با التماس آخرين باري كه ما در مهر ماه به كلاس رفتيم ما 13 نفر بوديم كه البته خوشبختانه 3 نفر از اونها خانمها بودند . براي اولين بار در ايران يك چنين رقابتي نه براي معلمان ونه براي دانشجو وجود نداشت . حالا من اين شاگردان را مي شناختم ، مي دانستم كدام چه ضعفهايي وچه قدرتي دارند .
كلاس ششم رياضي قديم يعني آخرين سال دبيرستان وقتي وارد كلاس شدم كوشش كردم درسهايي رابه عهده دانش آموزان بگذارم . يك شاگردي كه توي آن كلاس داشتم اين بود كه آن تمام درسهايش كمابيش خوب بود يعني نه برجسته ولي خوب بود ولي معتقد بود كه خودش هندسه را نمي تواند ياد بگيرد . يك درسي داشتند در ششم رياضي كه حالا نيست ، به نام هندسه و مخروطات ، دو قسمت بود . اين مبحث اولش هندسه بود ،قضاياي محدود رياضي ، قضيه بطلميوس ،قضيه
وغيره كه احتمالا كسي نمي داند كه هر كس احتياج داشته باشد به آن مراجعه مي كند . در بخش دوم آن مخروطات بود به طريق هندسي . مخروطات عبارت است از شكلهايي كه اثر برخورديك صفحه يا يك سطح مخروطي بدست مي آيد كه مثال ساده آن ، آن است كه اگر شما يك كله قند را بگذاريد و اگر يك صفحه آن را قطع كند چه شكلي بدست مي آيد ، اگر صفحه از روي ارتفاع آن را قطع كند دو خط متعادل و اگر عمود بر ارتفاع آنرا قطع كند يك دايره بوجود مي آيد و اگر مايل آنرا قطع كند يك بيضي به وجود مي آيد و غيره .
همه اينها دراولين فصل بخش دوم كتاب هندسه به كمك هندسه حل مي شد . نه هندسه تحليلي ونه جبر فقط هندسه خالي ، قضيه اي آنجا بود به نام قضيع دان لورن ، دان لورن كسي بود كه اين قضيه را گفته بود و آن شاگردي كه مي گفت هندسه نمي دانم ،بلند كردم وگفتم : اين قضيه براي تو ، وقت هم داري ، من به تو دوماه وقت مي دهم ، آنو قت شما مي آييد ، پاي تخته و من هم مثل يك شاگرد مي نشينم ياد مي گيرم و تو شرح بده . گفت : آقا من هندسه نمي دانم ، گفتم
خوب برو ياد بگير كاري ندارد . من يك قضيه مي خواهم . بعد از دوسه روزي آمد و گفت : آقا اگر من بخواهم قضيه دان راياد بگيرم بايد تمام هندسه مسطحه و تمام هندسه فضايي را بدانم . گفتم : برو ياد بگير ، گفت : وقتم كم است . گفتم سه ماه و بالا خره چهار ماه وقت دادم . روز موعود فرارسيد . من هم نشستم به حساب اينكه هر چه قدر ممكن است ايراد بگيرم و كنجكاوي كنم . درس را به اندازه اي پاكيزه در س داد كه به واقع تا آخر ساعت هم من هم چيزي ياد گرفتم واگر خودم درس مي دادم به هيچ وجه آن شكل نبود . بسيار منطقي وجالب اين شاگرد در سال ششم رياضي تنها كسي بود كه در آخر سال ، مسئله هندسه در امتحان داشتند مسئله را حل كرد .
آن موقع ممتهنين مي دانستند كه شاگردان معمولا در امتحان نهايي به مسئله كاري ندارند مسئله هندسه را حل نمي كنند ، پس براي ان سه نمره مي گذاشتند و 17 نمره بقيه قضيه هندسه . اين تنها كسي بود از اون كلاس كه مسئله امتحان را نيز حل كرده بود و هندسه را 20 گرفت . امتحان شفاهي آنها با معلم ومدرسه بود ، همه درسها امتحان شفاهي داشت . در كليه درسها من امتحان شفاهي او را 20 دادم واين شاگرد شد يك هندسه دان و اين شاگرد كه سالها بعد بااوبرخورد كردم ، انسان تحصيل كرده اي بود در آمريكا كه محلي را احداث كرده بود ، كه محل مراجعه كساني بود كه در هندسه اشكال داشتند

2 نوشته شده در  پنجشنبه بيست و هفتم اسفند 1383ساعت 22:18  توسط دبیرخانه ریاضی   | نظر بدهید

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 26 اسفند 1393 ساعت: 18:10 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق با عنوان زندگی نامه استاد شهریار – شماره 3

بازديد: 123

 

زندگي نامه استاد شهـريار  

 

(به قـلم جـناب آقاي زاهـدي دوست استاد)

( بخشي ازاين متن در زمان حيات استاد، نگاشته شده است )

اصولاً شرح حال و خاطرات زندگي شهـريار در خلال اشعـارش خوانده مي شود و هـر نوع تـفسير و تعـبـيـري كـه در آن اشعـار بـشود به افسانه زندگي او نزديك است و حقـيـقـتاً حيف است كه آن خاطرات از پـرده رؤيا و افسانه خارج شود. 

گو اينكه اگـر شأن نزول و عـلت پـيـدايش هـر يك از اشعـار شهـريار نوشـته شود در نظر خيلي از مردم ارزش هـر قـطعـه شايد ده برابر بالا برود، ولي با وجود اين  دلالت شعـر را نـبايد محـدود كرد.

شهـريار يك عشق اولي آتـشين دارد كه خود آن را عشق مجاز ناميده. در اين كوره است كه شهـريار گـداخـته و تصـفيه مي شود. غالـب غـزل هـاي سوزناك او، كه به ذائـقـه عـمـوم خوش آيـنـد است، يادگـار اين دوره است. اين عـشـق مـجاز اسـت كـه در قـصـيـده ( زفاف شاعر ) كـه شب عـروسي معـشوقه هـم هـست، با يك قوس صعـودي اوج گـرفـتـه، به عـشق عـرفاني و الهـي تـبديل مي شود. ولي به قـول خودش مـدتي اين عـشق مجاز به حال سكـرات بوده و حسن طبـيـعـت هـم مـدتهـا به هـمان صورت اولي براي او تجـلي كرده و شهـريار هـم با زبان اولي با او صحـبت كرده است. 

بعـد از عـشق اولي، شهـريار با هـمان دل سوخـته و دم آتـشين به تمام مظاهـر طبـيعـت عـشق مي ورزيده و مي توان گـفت كه در اين مراحل مثـل مولانا، كه شمس تـبريزي و صلاح الدين و حسام الدين را مظهـر حسن ازل قـرار داده، با دوستـان با ذوق و هـنرمـنـد خود نـرد عـشق مي بازد. بـيـشتر هـمين دوستان هـستـند كه مخاطب شعـر و انگـيزهًَ احساسات او واقع مي شوند. از دوستان شهـريار مي تـوان مرحوم شهـيار، مرحوم استاد صبا، استاد نـيما، فـيروزكوهـي، تـفـضـلي، سايه، و نگـارنده و چـند نـفر ديگـر را اسم بـرد. 

شرح عـشق طولاني و آتـشين شهـريار در غـزل هـاي   ماه سفر كرده، توشهً سفـر، پـروانه در آتـش، غـوغاي غـروب و بوي پـيراهـن  مشـروح است و زمان سخـتي آن عـشق در قـصيده " پـرتـو پـايـنده "  بـيان شده است و غـزل هـاي يار قـديم، خـمار شـباب، ناله ناكامي، شاهـد پـنداري، شكـرين پـسته خاموش، تـوبـمان و دگـران ، نالـه نوميـدي ، و غـروب نـيـشابور حالات شاعـر را در جـريان آن عـشق حكـايت مي كـند.  شهـريار در ديوان خود از خاطرات آن عـشق غزل ها و اشعار ديگري دارد از قـبـيل  حالا چـرا، دستم به دامانـت و ...  كه مطالعـهً آنهـا به خوانندگـان عـزيز نـشاط مي دهـد.

عـشق هـاي عارفانه شهـريار را مي توان در خلال غـزل هـاي انتـظار، جمع و تـفريق، وحشي شكـار، يوسف گـمگـشته، مسافرهـمدان، حراج عـشق، ساز صبا، و ناي شـبان و اشگ مريم، دو مرغ بـهـشتي، و غـزل هـاي ملال محـبت، نسخه جادو، شاعـر افسانه و خيلي آثـار ديگـر مشاهـده كرد.  براي آن كه سينماي عـشقي شهـريار را تـماشا كـنيد، كافي است كه فـيلمهاي عـشقي او را كه از دل پاك او تـراوش كرده ، در صفحات ديوان بـيابـيد و جلوي نور دقـيق چـشم و روشـني دل بگـذاريـد. هـرچـه ملاحـظه كرديد هـمان است كه شهـريار مي خواسته  زبان شعـر شهـريار خـيلي ساده است. 

محـروميت و ناكامي هاي شهـريار در غـزل هـاي گوهـر فروش، ناكامي ها، جرس كاروان، ناله روح، مثـنوي شعـر، حكـمت، زفاف شاعـر، و سرنوشت عـشق  به زبان خود شاعر بـيان شده و محـتاج به بـيان من نـيست.

خيلي از خاطرات تـلخ و شيرين شهـريار از كودكي تا امروز در هـذيان دل، حيدر بابا، موميايي و افسانه ي  شب به نـظر مي رسد و با مطالعـه آنهـــا خاطرات مزبور مشاهـده مي شود. 

شهـريار روشن بـين است و از اول زندگي به وسيله رويا هـدايت مي شده است. دو خواب او كه در بچـگي و اوايل جـواني ديده، معـروف است و ديگـران هـم نوشته اند.

اولي خوابي است كه در سيزده سالگي موقعـي كه با قـافله از تـبريز به سوي تهـران حركت كرده بود، در اولين منزل بـين راه - قـريه باسمنج - ديده است؛ و شرح آن اين است كه شهـريار در خواب مي بـيـند كه بر روي قـلل كوهـها طبل بزرگي را مي كوبـند و صداي آن طبل در اطراف و جـوانب مي پـيچـد و به قدري صداي آن رعـد آساست كه خودش نـيز وحشت مي كـند. اين خواب شهـريار را مي توان به شهـرتي كه پـيدا كرده و بعـدها هـم بـيشتر خواهـد شد تعـبـير كرد. 

خواب دوم را شهـريار در 19 سالگـي مي بـيـند، و آن زماني است كه عـشق اولي شهـريار دوران آخري خود را طي مي كـند و شرح خواب به اختصار آن است كه شهـريار مـشاهـده مي كـند در استـخر بهـجت آباد   (قـريه اي واقع در شمال تهـران كه سابقاً  آباد و با صفا و محـل گـردش اهـالي تهـران بود و در حال حاضر جزو شهـر شده است) با معـشوقهً خود مشغـول شـنا است و غـفلتاً معـشوقه را مي بـيـند كه به زير آب مي رود، و شهـريار هـم به دنبال او به زير آب رفـته ، هـر چـه جسـتجو مي كـند، اثـري از معـشوقه نمي يابد؛ و در قعـر استخر سنگي به دست شهـريار مي افـتد كه چـون روي آب مي آيد ملاحظه مي كـند كه آن سنگ، گوهـر درخشاني است كه دنـيا را چـون آفتاب روشن مي كند و مي شنود كه از اطراف مي گويند گوهـر شب چـراغ را يافته است. اين خواب شهـريار هـم بـدين گـونه تعـبـير شد كه معـشوقـه در مـدت كوتاهي از كف شهـريار رفت و در منظومهً ( زفاف شاعر ) شرح آن به زبان شهـريار به شعـر گـفـته شده است و در هـمان بهـجت آباد تحـول عـارفانه اي  به شهـريار دست مي دهـد كه گـوهـر عـشق و عـرفان معـنوي را در نـتـيجه آن تحـول مي يابد.  

شعـر خواندن شهـريار طرز مخصوصي دارد - در موقع خواندن اشعـار قافـيه و ژست و آهـنگ صدا ، هـمراه موضوعـات تـغـيـير مي كـند و در مـواقـع حسـاس شعـري ، بغـض گـلوي او را گـرفـته و چـشـمانـش پـر از اشك مي شود و شـنونده را كاملا منـقـلب مـي كـند. 

شهـريار در موقعـي كه شعـر مي گـويد به قـدري در تـخـيل و انديشه آن حالت فرو مي رود كه از موقعـيت و جا و حال خود بي خـبر مي شود.  شرح زير نمونهً يكي از آن حالات است كه نگـارنـده مشاهـده كرده است:  

هـنـگـامي كه شهـريار با هـيچ كـس معـاشرت نمي كرد و در را به روي آشنا و بـيگـانه بـسته و در اطاقـش تـنـها به تخـيلات شاعـرانه خود سرگـرم بود، روزي سر زده بر او وارد شدم . ديـدم چـشـمهـا را بـسـته و دسـتـهـا را روي سر گـذارده و با حـالـتي آشـفـته مرتـباً به حـضرت عـلي عـليه السلام مـتوسل مي شود. او را تـكاني دادم و پـرسيدم اين چـه حال است كه داري؟  شهـريار نفـسي عـميـق كشيده، با اظهـار قـدرداني گـفت مرا از غرق شدن و خـفگـي نجات دادي. گـفـتم مگـر ديوانه شده اي؟ انسان كه در اطاق خشك و بي آب و غـرق، خفـه نمي شود. شهـريار كاغـذي را از جـلوي خود برداشتـه، به دست من داد.  ديدم اشعـاري سروده است كه جـزو افسانهً شب به نام سمفوني دريا ملاحظه مي كـنـيد. 

شهـريار بجـز الهـام شعـر نمي گويد. اغـلب اتـفاق مي افـتد كه مـدتـهـا مي گـذرد، و هـر چـه سعـي مي كـند حتي يك بـيت شعـر هـم نمي تـواند بگـويد.  ولي اتـفاق افـتاده كه در يك شب كه موهـبت الهـي به او روي آورده، اثـر زيـبا و مفصلي ساخته است. هـمين شاهـكار تخـت جـمشيد، كـه يكي از بزرگـترين آثار شهـريار است، با اينكه در حدود چـهـارصد بـيت شعـر است   در دو سه جـلسه ساخـته و پـرداخـته شده است.

شهـريار داراي تـوكـلي غـيرقـابل وصف است، و اين حالت را من در او از بدو آشـنايي ديـده ام.  در آن موقع كه به عـلت بحـرانهـاي عـشق از درس و مـدرسه (كـلاس آخر طب) هـم صرف نظر كرده و خرج تحـصيل او به عـلت نارضايتي، از طرف پـدرش قـطع شده بود، گـاه مي شد كه شهـريار خـيلي سخت در مضيقه قرار مي گـرفت. به من مي گـفت كه امروز بايد خرج ما برسد و راهي را قـبلا تعـيـيـن مي كرد. در آن راه كه مي رفـتـيم، به انـتهـاي آن نرسيده   وجه خرج چـند روز شاعـر با مراجـعـهً يك يا دو ارباب رجوع مي رسيد.  با آنكه سالهـاست از آن ايام مي گـذرد، هـنوز من در حيرت آن پـيشامدها هـستم. قابل توجه آن بود كه ارباب رجوع براي كارهاي مخـتـلف به شهـريار مـراجـعـه مي كردند كه گـاهـي به هـنر و حـرفـهً او هـيچ ارتـباطي نـداشت - شخـصي مراجـعـه مي كرد و براي سنگ قـبر پـدرش شعـري مي خواست يا ديگـري مراجـعـه مي كرد و براي امـر طـبي و عـيادت مـريض از شهـريار استـمداد مي جـست، از اينـهـا مهـمـتر مراجـعـهً اشخـاص براي گـرفـتن دعـا بود. 

خـدا شـناسي و معـرفـت شهـريار به خـدا و ديـن در غـزل هـاي   جـلوه جانانه، مناجات، درس محـبت، ابـديـت، بال هـمت و عـشق، دركـوي حـيرت، قـصيده تـوحـيد، راز و نـياز، و شب و عـلي مـندرج است. 

عـلاقـه به آب و خـاك وطن را شهـريار در غـزل عيد خون و قصايد  مهـمان شهـريور، آذربايـجان، شـيون شهـريور و بالاخره مثـنوي تخـت جـمشـيد  به زبان شعـر بـيان كرده است.  الـبـته با مطالعه اين آثـار به مـيزان وطن پـرستي و ايمان عـميـقـي كه شهـريار به آب و خاك ايران و آرزوي تـرقـي و تـعـالي آن دارد، پـي بـرده مي شود. 

تـلخ ترين خاطره اي كه از شهـريار دارم، مرگ مادرش است كه در روز 31 تـيرماه 1331 اتـفاق افـتاد - هـمان روز در اداره به اين جانب مراجعـه كرد و با تاثـر فوق العـاده خـبر شوم را اطلاع داد - به اتـفاق به بـيمارستان هـزار تخـتخوابي مراجـعـه كرديم و نعـش مادرش را تحـويل گـرفـته، به قـم برده و به خاك سپـرديم.  حـالـتي كه از آن مـرگ به شهـريار دست داده ، در منظومه ي « اي واي مادرم » نشان داده مي شود. تا آنجا كه مي گويد:

مي آمديم  و كـله  من گيج  و  منگ  بود

انگـار  جـيوه  د ر  دل  من آب  مي كـنند

پـيـچـيده صحـنه هاي زمين و زمان به هـم

خاموش و خوفـناك  هـمه مي گـريختـند

مي گـشت آسمان كه بـكوبد  به مغـز من

دنيا  به  پـيش  چـشم  گـنهـكار  من  سياه

يك ناله ضعـيف هـم از پـي دوان  دوان

مي آمد و به گـوش من آهـسته  مي خليـد: 

تـنـهـا شـدي پـسـر! 

شيرين ترين خاطره براي شهـريار اين روزها دست مي دهـد و آن وقـتي است كه با دخـتر سه ساله اش شهـرزاد مشغـول و سرگـرم ا ست. 

 

 

 

شهـريار در مقابل بچـه كوچك مخـصوصاً كه زيـبا و خوش بـيان باشد، بي اندازه حساس است؛ خوشبختانه شهـرزادش اين روزها همان حالت را دارد كه براي شهـريار 51 ساله نعـمت غـير مترقبه اي است. موقعي كه شهـرزاد با لهـجـه آذربايجاني شعـر و تصـنيف فارسي مي خواند، شهـريار نمي تواند كـثـرت خوشحالي و شادي خود را مخفي بدارد.

نام كامل شهـريار سيد محـمـد حسين بهـجـت تـبـريـزي است. در اوايل شاعـري (بهـجـت) تخـلص مي كرد و بعـداً دوباره با فال حافظ تخـلص خواست كه دو بـيت زير شاهـد از ديوان حافظ آمد و خواجه تخـلص او را (شهـريار) تعـيـيـن كرد:

كه چرخ سكه دولت به نام شهـرياران زد

غم غريبي و غربت چو بر نمي تابم

به شهـر خود  روم و شهـريار خود باشم

و شاعـر ما بهـجت را به شهـريار تـبـديل كرد و به هـمان نام هـم معـروف شد .  تاريخ تـولـدش 1285 خورشيدي و نام پـدرش حاجي ميرآقا خشگـنابي است كه از سادات خشگـناب (قـريه نزديك قره چـمن) و از وكـلاي مبرز دادگـستـري تـبـريز، و مردي فاضل و خوش محاوره و از خوش نويسان دوره خود و با ايمان و كريم الطبع بوده است و در سال 1313 مرحوم و در قـم به خاك سپرده شد. 

شهـريار تحـصـيلات خود را در مدرسه متحده و فيوضات و متوسطه تـبـريز و دارالفـنون تهـران خوانده و تا كـلاس آخر مـدرسهً طب تحـصيل كرده است و در چـند مريضخانه هـم مدارج اكسترني و انترني را گـذرانده است  ولي د رسال آخر به عـلل عـشقي و ناراحـتي خيال و پـيشامدهاي ديگر از ادامه تحـصيل محروم شده است و با وجود مجاهـدت هـايي كه بعـداً توسط دوستانش به منظور تعـقـيب و تكـميل اين يك سال تحصيل شد، معـهـذا شهـريار رغـبتي نشان نداد و ناچار شد كه وارد خـدمت دولتي بـشود. چـنـد سالي در اداره ثـبت اسناد نيشابور و مشهـد خـدمت كرد و در سال 1315 به بانك كـشاورزي تهـران داخل شد و تا كـنون هـم در آن دستگـاه خدمت مي كند.

شهـرت شهـريار تـقـريـباً بي سابقه است ، تمام كشورهاي فارسي زبان و ترك زبان، بلكه هـر جا كه ترجـمه يك قـطعـه او رفته باشد، هـنر او را مي سـتايـند. منظومه (حـيـدر بابا) نـه تـنـهـا تا كوره ده هاي آذربايجان، بلكه به تركـيه و قـفـقاز هـم رفـته و در تركـيه و جـمهـوري آذربايجان چـنـدين بار چاپ شده است، بدون استـثـنا ممكن نيست ترك زباني منظومه حـيـدربابا را بشنود و منـقـلب نـشود. 

شهـريار در تـبـريز با يكي از بـستگـانش ازدواج كرده، كه ثـمره اين وصلت دخـتري سه ساله به نام شهـرزاد و دخـتري پـنج ماهـه بـه نام مريم است. 

شهـريار غـير از اين شرح حال ظاهـري كه نوشته شد ، شرح حال مرموز و اسرار آميزي هـم دارد كه نويسنده بـيوگـرافي را در امر مشكـلي قـرار مي دهـد.  نگـارنـده در اين مورد ناچار به طور خلاصه و سربـسته نكـاتي از آن احوال را شرح مي دهـم تا اگـر صلاح و مقـدور شد بعـدها مفـصل بـيان شود:

شهـريار در سالهـاي 1307 تا 1309 در مجالس احضار ارواح كه توسط مرحوم دكـتر ثـقـفي تـشكـيل مي شد شركت مي كـرد. شرح آن مجالس سابـقـاً در جرايد و مجلات چاپ شده است .  شهـريار در آن مجالس كـشفـيات زيادي كرده است و آن كـشـفـيات او را به سير و سلوكاتي مي كـشاند. در سال 1310 به خراسان مي رود و تا سال 1314 در آن صفحات بوده و دنـباله اين افـكار را داشتـه است و در سال 1314 كه به تهـران مراجـعـت مي كـند، تا سال 1319 اين افـكار و اعمال را به شدت بـيـشـتـري تعـقـيب مـي كـند؛ تا اينكه در سال 1319 داخل جرگـه فـقـر و درويشي مي شود و سير و سلوك اين مرحـله را به سرعـت طي مي كـند و در اين طريق به قـدري پـيش مي رود كه بـر حـسب دسـتور پـير مرشد قـرار مي شود كه خـرقـه بگـيرد و جانشين پـير بـشود. تكـليف اين عـمل شهـريار را مـدتي در فـكـر و انديشه عـميـق قـرار مي دهـد و چـنـدين ماه در حال تـرديد و حـيرت سير مي كـند تا اينكه مـتوجه مي شود كه پـيـر شدن و احـتمالاً زير و بال جـمع كـثـيري را به گـردن گـرفـتن براي شهـريار كه مـنظورش معـرفـت الهـي و كـشف حقايق است، عـملي دشوار و خارج از درخواست و دلخواه اوست.  اينجاست كه شهـريار با توسل به ذات احـديت و راز و نيازهاي شبانه،  به كشفياتي عـلوي و معـنوي مي رسد و به طوري كه خودش مي گـويد پـيشامدي الهـي او را با روح يكي از اولياء مرتـبط مي كـند و آن مقام مقـدس كليهً مشكلاتي را كه شهـريار در راه حقـيقـت و عـرفان داشته حل مي كند و موارد مبهـم و مجـهـول براي او كشف مي شود.  

باري شهـريار پس از درك اين فـيض عـظيم ،  به كـلي تـغـيـير حالت مي دهـد. ديگـر از آن موقع به بعـد پـي بـردن به افـكار و حالات شهـريار براي خويشان و دوستان و آشـنايانش - حـتي من - مـشكـل شده بود؛ حرفهـايي مي زد كه درك آنهـا به طور عـادي مـقـدور نـبود؛ اعـمال و رفـتار شهـريار هـم به مـوازات گـفـتارش غـير قـابل درك و عـجـيب شده بود. 

شهـريار در سالهاي اخير اقامت در تهـران خـيلي مـيل داشت كه به شـيراز بـرود و در جـوار آرامگـاه استاد حافظ باشد و اين خواست خود را در اشعـار (اي شيراز و در بارگـاه سعـدي) منعـكس كرده است ولي بعـدهـا از اين فكر منصرف شد و چون از اقامت در تهـران هـم خسته شده بود، مردد بود كجا برود؛ تا اينكه يك روز به من گـفت كه: " مـمكن است سفري از خالق به خلق داشته باشم " و اين هـم از حرف هـايي بود كه از او شـنـيـدم و عـقـلم قـد نـمي داد - تا اين كه يك روز بي خـبر از هـمه كـس، حـتي از خانواده اش، از تهـران حركت كرد وخبر او را از تـبريز گـرفـتم. 

********

بالاخره سيد محـمد حسين شهـريار در 27 شهـريـور 1367 خورشيـدي در بـيـمارستان مهـر تهـران بدرود حيات گـفت و بـنا به وصيـتـش در زادگـاه خود در مقـبرةالشعـرا سرخاب تـبـريـز با شركت قاطبه مـلت و احـترام كم نظير به خاك سپـرده شد. چه نيك فرمود:   

براي ما شعـرا نـيـست مـردني در كار   كـه شعـرا را ابـديـت نوشـته اند شعـار

خلاصه زندگينامه استاد شهريار

استاد سيد محمد حسين بهجت تبريزي (شهريار) در سال ۱۲۸۵ هجري شمس در سال ۱۲۸۵ هجري شمسي در روستاي خشکاب در بخش قره چمن آذربايجان متولد شد. پدرش حاجي مير آقا خشکنابي و از وکلاي مبرز و مردي فاضل و خوش محاوره و از خوش نويسان دوره خود و با اينان و کريم الطبع بود.

او در اوايل شاعري بهجت تخلص ميکرد و بعداْ دوباره با فال حافظ تخلص خواست که دوبيت شاهد از ديوان آمد و خواجه تخلص او را شهريار تعيين کرد. او تحصيلات خود را در مدرسه متحده و فيوضات و متوسطه تبريز و دارالفنون تهران گذراند و تا کلاس آخر مدرسه طب تحصيل کرد و به مدارج بالايي دست يافت ولي در سالها آخر تحصيل اين رشته دست تقدير او را به دام عشقي نافرجام گرفتار ساخت و اين ناکامي موهبتي بود الهي؛ که در آتش درون وسوز و التهاب شاعر را شعله ور ساخت و تحولات دروني او را به اوج معنوي ويژه اي کشانيد تا جايي که از بند علائق رست و در سلک صاحبدلان درآمد و سروده هايش رنگ و بوي ديگر يافت و شاعر در آغازين دوران جواني به وجهي نيک از عهد اين آزمون درد و رنج برآمد و برپايه هنري اش به سرحد کمال معنوي رسيد. غالب غزلهاي سوزناک او که به دائقه عموم خوش آيند است. اين عشق مجاز است که در قصيده زفاف شاعر که شب عروسي معشوقه هم هست؛ با يک قوس صعودي اوج گرفته؛ به عشق عرفاني و الهي تبديل ميشود. ولي به قول خودش اين عشق مجاز به حالت سکرات بوده و حسن طبيعت هم مدتها به همان صورت اولي براي او تجلي کرده و شهريار هم بازبان اولي با او صحبت کرده است.

اصولاْ شرح حال و خاطرات زندگي شهريار در خلال اشعارش خوانده ميشود و هر نوع تفسير و تعبيري که در آن اشعار بشود به افسانه زندگي او نزديک است. عشقهاي عارفانه شهريار را ميتوان در خلال غزلهاي انتظار؛ جمع وتفريق؛ وحشي شکار؛ يوسف گمگشته؛ مسافر همدان؛ حراج عشق؛ ساز صباء؛ وناي شبان و اشک مريم: دو مرغ بهشتي....... و خيلي آثار ديگر مشاهده کرد. محروميت وناکاميهاي شهريار در غزلهاي گوهرفروش: ناکاميها؛ جرس کاروان: ناله روح؛ مثنوي شعر؛ حکمت؛ زفاف شاعر و سرنوشت عشق بيان شده است. خيلي از خاطرات تلخ و شيرين او در هذيان دل: حيدربابا: مومياي و افسانه شب به نظر ميرسد.

استاد شهريار سرانجام پس از هشتاد و سه سال زندگي شاعرانه پربار و افتخار در ۲۷ شهريور ماه ۱۳۶۷ به ملکوت اعلي پيوست و پيکرش در مقبره الشعراي تبريز که مدفن بسياري از شعرا و هنرمندان آن ديار است به خاک شپرده شد.

 

منابع :

http://www.irib.ir/occasions/shahriyar/shahriyar.htm

 

http://www.niksalehi.com/shahryar.htm

 

http://www.shahryareahleghalam.persianblog.com/

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 26 اسفند 1393 ساعت: 18:09 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

تحقیق درباره زندگی نامه استاد شهریار

بازديد: 325

 

تحقیق درباره زندگی نامه استاد شهریار

مقدمه :

 

از غم جدا مشو كه غنا ميدهد به دل       ،اما چه غم غمي كه خدا مي دهد به دل

غم صيقل دل است خدا زما نگير           ،اين جوهر جلي كه جلا مي دهد به دل

مايهء شعر ابتدا آن تاثيرو ارتعاش لطيفي است كه بدون اراده بر روي اعصاب انساني نقش مي بندد.همانطوركه جنبه ظا هري آن بلا اراده از قبيل گريه،خنده،انقباض وانبساط اعصاب غطات است.جنبه معنوي آن نيزروي شعرازقبيل شهامت،نور،رقت وصلابت وغيره خواهدبود.اين مايهءشعرمانندامواج لطيفي درطبيعت است وياازدستگاه عصبي ديگري تحويل گرفته وبه صورت شعر به دستگاه عصبي ديگران تحويل داده مي شود.

( توضيح مختصري درباره زندگي شهريار )

زنده ياد سيد محمدحسين بهجت تبريزي درسال1285ه.ش چشم به جهان گشودپدرش حاج ميرزا خشكنابي مردي دانشمند،خوشنويس ويكي ازوكلاي معروف دادگستري تبريز بود.دوران كودكي شهريارباايام انقلاب تبريزدرجريان نهضت مشروطه واشغال آذربايجان به وسيله روسهاهمزمان بودوچندسالي رابه اجباردرروستاهاي اطراف تبريزوازآن جمله ده آباداجدادش،خشكناب به سر بردكه بايادماندنيهاي شيرين همراه بود.همانجاباديوان حافظ آشنا شد.آشنايي ودوستي دير پايي كه تا پايان زندگي ادامه يافت اوخود بارهاگفته است هرچه دارم ازدولت حافظ دارم.

شب هابه گنج خلوتم آوازمي دهند             ،كه خفته گنج خاريتان بازمي دهند

گويي به ارغوان مناجاتتان موج                 ازبارگاه حافظ ام آوازمي دهند

مارارسدحديثه حافظ،كه وصف گل،            قافيه پردازميدهند

پس ازخروج سربازان روسي وبازگشت آرامش وامنيت به تبريزبازگشت ودرمدرسه متحره سرگرم تحصيل شد.سال1300به تهران آمد ودرمدرسه دارالفنون به آموزش پزشكي پرداخت ودرهمين دوران بود كه عشق مجاز به سراغش آمدواوراچون پركاهي بازيچه امواج خروشان خودكرد.يك سال به پايان دوره آموزشي ودستيابي به دانشنامه پزشكي باقي مانده بود كه دارلافنون وكتابهاي درسي پزشكي رابوسيدوكنارگذاشت وچون پروانه اي پروبال سوخته درطواف شمع وجود معشوق ازديگرمظا هرزندگي گسست.

بعدازترك تحصيل به خراسان وبه ديداركمال الملك نقاش برجسته آن روزگارشتافت وشعري هم با عنوان(زيارت كمال الملك)به اين مناسبت سرود.

پس ازان دوران بارها امكانات مناسبي فراهم آمداماهرگز زيربارادامه تحصيل نرفت وخيرخواهي دوستان ونزديكان رانپزيرفت.درسال1310به ناگزيرواردخدمات دولتي شدوسالهاي رادرشهرهاي مشهدونيشابورسپري كردوپس ازچندبارتغييرشغل سرانجام درسال1351به تهران بازگشت ودربانك كشاورزي به خوقي كه نمي توانست باخلق وخوي وي سازگار باشدادامه داد.

 

كارغيرهنرنه كارمن است                             ،هركس مردكارخويش تن است

خدمت مااراده رفتن نيست                            ،مهملي گفتن وسنفتن نيست

من به كارحساب مردني ام                           ،بلكه بااين حساب،مردني ام

 

يكي از آرزوهاي شهريارسفربه شيرازوديدارارامگاه سعدي وحافظ بوداماعجيب است كه بعدازمدتهامقدمات برآوردن اين آرزوفراهم شد.شهرياربيشتراوقات خويش راباشعروادب سرمي كردوبه ويژه درسالهاي انقلاب وپس ازان به موضوعات ديني واخلاقي روي آورد.اودرجواني به موسيقي نيز عشق مي ورزيدوگفته اندسه تاررا نيكومي نواخت.چندسه تارنيزداشت كه يكي ازآنهاسه تارمرحوم درويش خان بودوهديه اي ازسوي زنده يادصبا به شهريار.استاد فقيه ابوالحسن صبارابطه دوستانه ونزديكي با شهريار داشت وشهريارنيزقطعه هاي وغزل هاي درستايش وبزرگ داشت اين موسيقي دان هنرمندسروده است.

 

نخستين مجموعه سروده هاي شهرياردفتركوچكي بودكه درسال1308به چاپ رسيدوپيشکسوتان چون استادان فقيه (سعيدنفيس،پژمان بختياري-ملك الشعرابهار)مقدمه هاي بران نگاشتند.اين ديوان كوچك چنان ملك الشعرابهارراتحت تاثير قرارداده ودگرگون كرده بودكه شهريارجوان25ساله راافتخارايران وجهان ناميد.

شهريارمانندهرهنرمندراستین، سخترين،بي رحم ترين وبيناترين نقادخودبودوبه همين دليل نيزازچاپ ديوان اشعارش طفره مي رفت ومعتعقدبودكه چنين كاري را نبايدباشتاب زدگي انجام دادودرمقابل پافشاري دوستانش چنين گفت:خيلي شعرمي گويندوخيلي شعرچاپ مي كنندشاعرونويسنده كه احترام خودرانگاه مي داردبايد براي خوانندگانشان هم احترام بگذارندهم چيزرانمي شودچاپ كرد.

وسرانجام ويدرسال1367به سن 84سالگي درگذشت ودرمقبره الشعرا(سرخاب)تبريز مدفون گشت.

(تخلص وويژگي ظاهري) :

نخست بهجت تخلص مي كرداماپس ازچندي باتفال ازديوان خواجه تخلص(شهريار)رابرگزيد.درسياي ظاهر:قدمتوسط،چهارشانه،درشت استخوان وچشماني نجيب و نافذداشت.اماسياي باطن اوراكه درافكاروتخيلات شاعرانه مي بينيم چنانكه بايدقابل شناسایي نيست،گاه همانندكودكي معصوم است وگاه سالمندي جهان ديده،زماني چون انساني روحاني وزماني قلندري رند،روزي شهسواري دليروديگر روز درويشي افتاده وبردبارنه تنهاعاشق كانون خانواده بلكه شيفته ي تمامي مردم سرزمينش بود.

(شعر شهريار) :

محمدحسين شهرياردرسرودن انواع شعرسنتي فارسی ازقصيده ومثنوي گرفته تاغزل وقطعه ورباعي مهارتي داشت.گذشته ازاين درطريقت نيمايي نيز طبع آزمايي كرده وقطعات زيباي چون(اي واي مادرم- دومرغ بهشتي-موميايي- پيام به انشتين)ازخودبه يادگارگذاشته است دراشعار نيمايي اوبه ويژه درپيام به انشتين روح انسان دوست وهنرروي باجهان انساني موج ميزند.دركنارهمه اين هاشهرياربه زبان مادري خود يعني تركي آذربايجاني اشعاري سروده است.منظومه سلام به حيدرباباي اوكه به فارسي هم ترجمه گشته ازشاهكارهاي ادبيات تركي آذربايجاني است.عنوان تركي منظومه(حيدرباباسلام)است درآن شهرياربادلدادگي تمام اززيباي هاي روستاوفرهنگ روستاي كه خود به آن متعلق بوديادكرده است به همين اعتبارمي توان شهرياررا(شاعرحيدربابا) و(شاعرشكوه روستا) نام نهاداين منظومه نخستين باردرسال 1332در تبريزمنتشر شدوابتدادرميان اهالي آذربايجان وبه تدريج درسراسرايران شهرت يافت.

شهرياربه شاعران طرازاول فارسي يعني فردوسي،سعدي،مولوي وبه ويژه حافظ عشق مي ورزيد.بيشترلطائف طبع شهرياردرقالب غزل نمودارگشته است .غزل هاي اوازيادگارهاي دوران جواني وروزگارپختگي است به ويژه ازلحاظ زبان واحساس در اوج است گويي اودر غزل ازتجربيات سه غزل سراي نامي ايران : مولوي- سعدي-حافظ هنرمند گشته.

ازجمله غزل هاي اوميتوان به ناله ناكامي- توبعان ودگران- شكرين پسته خاموش- غروب نيشابور- يوسف گم گشته- ساز صبا- ناي شعبان- اشك مريم و مدال محبت اشاره كرد . اماامروزه بيشتربه خاطرسروده هاي مذهبي چون علي اي هماي رحمت- شب وعلي- مناجات- درس محبت درميان مردم شهرت ومحبوبيت يافته بااين همه شهريارشاعري است كه درزمينهاي متنوع وگوناگون مانند موضوعات اجتماعي- ملي- تاريخي ووقايع ورويدادهاي عصري به سرودن پرداخته.

 

يكي از غزل هاي او                                 (زندان زندگي)

 

تاهستيم اي رفيق نداني كه كيستم،           روزي سراغ وقت من آيي كه نيستم

 

درآن آستان مرگ كه زندان زندگي است،تهمت به خويشتن نتوان زد كه نيستم

پيداست ازگلاب سير شكم كه من چوگل، يكروزه خنده كردم وعصري گريستم

طي شددو بيست سالم وانگاركن دويست، چون بخت كامم نيست چه سود از دويست گوهرشناس نيست دراين شهر شهريار، من درصف خزف چه بگويم كه چيستم ؟

منابع

دكتر ياحقي - محمد جعفر- جويبارلحظه ها- سال1381

دكترسنگري- محمدرضا- ادبيات فارسي- انتشارات كتابهاي درسي ايران چاپ - 1381

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 26 اسفند 1393 ساعت: 18:07 منتشر شده است
برچسب ها : ,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 792

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس