سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
هدف از اين مقاله بيشتر تشريح ابزار مشتقه و طراحي ابزار نوين براي بازار سرمايه است. شايان ذكر است كه اين ابزارهاي مالي در بسياري از نقاط دنيا سخت مورد توجه افكار عمومي واقع شده و اميد است كه در آينده نزديك بتوان از اين ابزار در بازار سرمايه ايران نيز بهره گرفت.
مشتقه:
گونه اي از ابزار مالي است كه فقط، متخصصان فن، از چندوچون عملكرد آنها آگاهي كامل دارند و معمولاً خبرگان حرفه اي روي آنها سرمايه گذاري مي كنند.به طور خلاصه مي توان گفت كه مشتقه ها (FINANCIAL DERVATIVES) ، قراردادي بين دو يا چند طرف است كه پرداختهاي آن، براساس موقعيت سنجي (BENCHMARK) تعيين مي شود - درواقع، مشتقه ها، ابزارهايي براي كاهش يا انتقال مخاطره (ريسك) به شمار مي آيند. برخي از مشتقه ها كه توسط شركتهاي بزرگ صادر شده اند، به صورت استاندارد و تضمين شده در بورس، سازمان يافته و معامله مي شوند و برخي در حاشيه بورس و به صورت خارج از بورس، با توافق و مذاكره دو طرف انجام مي گيرد.
مهمترين گونه مشتقه ها عبارتند از:
قراردادهاي سلف(FORWARD CONTRACT):
قراردادي است كه به موجب آن دو طرف تعهد مي كنند در يك تاريخ مشخص با يك قيمت مشخص يك كالا با كيفيت مشخص كه كلاً براساس توافق طرفين تعيين خواهد شد را مبادله كنند. در اين قرارداد هم پيش شرط اين است كه تفاوت ديدگاه نسبت به قيمت آينده براي خريدار و فروشنده وجود داشته باشد. براساس قرارداد سلف تمامي مبلغ بايستي قبلاً پرداخت گردد و كالا در سررسيد تحويل شود. بدين ترتيب، در اين معاملات، غالباً يا پول نقد رد وبدل مي شود يا اسنادي كه معادل پول نقد به شمار مي آيند. يكي از دارائيهايي كه معامله سلف آنها بسيار متداول است، نفت خام (مثل نفت خام سبك عربستان، تحويل در ژانويه) است.
قراردادهاي آينده:
قراردادي است كه در آن دو طرف تعهد مي كنند كه دريك تاريخ مشخص تعيين شده طبق ضوابط بازار رسمي بورس و با يك قيمت مشخص و تعيين شده طبق ضوابط بازار رسمي بورس،. يك كالا با كيفيت مشخص و تعيين شده طبق ضوابط بازار رسمي بورس، را مبادله كنند. مبلغ اين معامله يا در زمان معامله قرارداد آينده يا در زمان سررسيد معامله قرارداد آينده تعيين مي شود.لذا اگر مبلغ معامله در زمان معامله تعيين شود فروشنده معمولاً نگران است كه قيمت كالا در آينده بالا رود و خريدار نگران است كه قيمت كالا ثابت مانده يا پايين بيايد و برعكس در صورتي كه مبلغ معامله در زمان سررسيد مشخص شود خريدار نگران است كه قيمت كالا در آينده بالا رود و فروشنده نگران است كه قيمت كالا ثابت مانده يا پايين بيايد. اين قراردادها در بازارهاي رسمي يا بورس انجام مي گيرد و مقداري از مبلغ مورد معامله نزد سازمان بورس به عنوان وجوه تضمين حسن انجام قرارداد قرار مي گيرد.
قراردادهاي معاوضه اي:
قراردادي است كه طرفين به موجب آن تعهد مي كنند كه براي مدت معين (توافق شده) دو دارايي يا منافع حاصله از دو دارايي را با كيفيت مشخص (توافق شده) به نسبت تعيين شده معاوضه كنند. پس از سررسيد، هريك از طرفين متعهد است عين دارايي را به صاحب آن مسترد دارد. اين دارايي ممكنست فيزيكي يا مالي باشد، اين قراردادها به صورت غيررسمي(OVER THE - COUNTER MARKET) انجام مي گيرند. نمونه متداول و شناخته شده معاوضه، معامله دو روش پرداخت سود براي يك مبلغ اصل يگانه است. در اينگونـــــه مشتقه، مثلاً پرداخت سود يك وام. 1000 دلاري در 10 سال با نرخ ثابت 7 درصد با پرداخت سود يك وام 1000 دلاري 10 ساله با نرخي كه طي 10 سال تغيير مي كند، معاوضه مي شود. معاوضه نرخ بهره، معمولاً به سه صورت (نرخ ثابت در برابر نرخ شناور، نرخ شناور در برابر نرخ ثابت و نرخ شناور در برابر نرخ شناور) انجام مي شود.
قراردادهاي اختيار:
مشتقه اي است كه براساس آن، به خريدار مشتقه اختيار داده مي شود كه در مدتي معين و با قيمتي مشخص، اوراق قرضه يا دارايي معلومي (از قبيل سهامي معين يا سبدي از سهام مشخص) را بخرد يا بفروشد. حق انتخاب به اين معناست كه خريدار، الزامي به انجام معامله ياد شده ندارد. اگر حق انتخاب براي خريد باشد، آن را «حق خريد» و اگر براي فروش باشد «حق فروش» مي نامند.در ذيل به كمك نمودارها به تشريح عملكرد اين نوع قراردها مي پردازيم:
تحليل اختيار خريد از ديدگاه خريدار (الف):
در صورتي اين قرارداد موضوعيت پيدا مي كند كه ديدگاه خريدار و فروشنده نسبت به قيمت كالا كه در اينجا سهام شركت آلفاست. متفاوت باشد. به عبارتي خريدار تصور مي كند كه قيمت سهام فوق افزايش خواهد يافت در حالي كه فروشنده نگران است كه قيمت در 5000 ريال باقي مانده و يا كاهش مي يابد.
همان طوري كه از نمودار يك مي توان نتيجه گرفت چنانچه پس از 3 ماه قيمت سهام از 5000 ريال كمتر شود خريدار اختيار خريد (الف) قرارداد را اجراء نكرده و فقط ضرر او مبلغي است كه براي خريد اختيار خريد پرداخت كرده است كه در مورد هر سهم 500 ريال خواهد بود. چنانچه قيمت از 5000 ريال بيشتر شود يعني در 5500 ريال از ديد خريدار (الف) بي تفاوت است چون 500 ريال براي خريد اختيار پرداخت كرده و 5000 ريال هم براي خريد ورقه سهم كه مجموعاً 5500 ريال مي شود. اما چنانچه قيمت سهام فراتر از 5500 ريال شود مسلماً سود عايد اين خريدار خواهد شد.
2 - تحليل اختيار خريد از ديدگاه فروشنده (ب):
در صورتي كه فروشنده (ب) با دريافت 500 ريال در ازاي هر سهم اختيار خريد را به خريدار (الف) فروخته باشد، چنانچه قيمت كمتر از 5000 ريال باشد طبعاً قرارداد اجرا نخواهد شد و فروشنده (ب) يك درآمد از اين بابت خواهد داشت ولي چنانچه قيمت بيشتر از 5000 ريال شود يعني در 5500 ريال وضعيت بي تفاوتي وجود دارد ولي براي قيمت بيش از 5500 ريال قطعاً فروشنده (ب) ضرر خواهد كرد، زيرا سهامي كه ارزش آن مثلاً 6000 يا 7000 ريال است را مجبور است به قيمت 5000 ريال معامله كند.
خريد و فروش اختيار فروش :
1(PUT POTION) - تحليل اختيار فروش از ديدگاه خريدار (ب): با همان مفروضات قبلي فروشنده سهام (ب) كه خريدار اختيار فروش است با پرداخت مثلاً 500 ريال به خريدار سهام (الف)، اختيار فروش 10000 سهم را به قيمت 5000 ريال خريداري كرده است و مدت قرارداد نيز سه ماه تعيين شده است. در سررسيد قيمت سهام ممكن است كمتر يا بيشتر از 5000 ريال باشد كه نمودار شماره 3 نشان دهنده وضعيت از ديدگاه خريدار اختيار فروش (ب) است.
چنانچه در سررسيد قيمت سهام كمتر از 5000 ريال باشد فروشنده (ب) سود مي كند چون سهامي كه قيمت آن مثلاً 4000 ريال شده را به قيمت 5000 ريال به فروش مي رساند. قيمت در نقطه بي تفاوتي 4500 ريال است چون در اين حالت ارزش سهام فروخته شده 4000 ريال به علاوه 500 ريال اختياري خريدار شده كه جمعاً 4500 ريال خواهد شد. هر قيمتي بالاتر از 4500 ريال به زيان براي فروشنده (ب) منجر خواهد شد. مثلاً اگر قيمت سهام 6000 ريال باشد، فروشنده سهامي را كه داراي ارزش 6000 ريال است را به قيمت 5000 ريال بايد معامله كند كه در اين صورت از اجراي اختيار خودداري كرده و زيان او همان 500 ريال خواهد بود.
2 - تحليل اختيار فروش از ديدگاه فروشنده (الف):
همان طوري كه از نمودار 4 مي توان نتيجه گرفت، چنانچه قيمت سهام كمتر از 4500 ريال باشد خريدار سهام (الف) زيان خواهد كرد چون سهامي كه قيمت آن در بازار مثلاً 4000 ريال است را مجبور است به قيمت 5000 ريال خريداري كند. باتوجه به اينكه مبلغ 500 ريال بابت فروش اختيار فروش دريافت كرده، كه زيان خالص با احتساب اين مبلغ محاسبــــه مي شود. در صورتي كه قيمت سهام بيش از 5000 ريال باشد قرارداد به اجرا گذاشتـــه نمي شود و فقط درآمد فروشنده اختيار (الف) همان 500 ريال خواهد بود.
اگه اجازه بديد تعريفي از forward و future را در اينجا ميگذارم تا تفاوت آن روشن شود . اين مطالب از برخي كتابهاي انگليسي اقتباس شده است.
الف) قراردادهاي فور وارد:
قرارداد سلف به عنوان سادهترين اوراق مشتقه به شمار ميآيد. اين قرار داد توافق خريد يا فروش يك دارايي در يك زمان مشخص در آينده با يك قيمت مشخص است. اين قيمت ميتواند از قيمت نقدي آن – كه قيمت معامله در روز قرارداد ميباشد – متفاوت باشد. قرارداد سلف در بازار فرابورسي(غيررسمي) معامله ميشود كه اصولاً مابين دو موسسه مالي يا يك موسسه مالي و مشتري او صورت ميگيرد.
يكي از طرفهاي قرارداد سلف با خريد دارايي مورد معامله در يك زمان مشخص در آينده و با قيمت مشخص براي خود وضعيتي مثبت از دارايي در محاسبات خود فرض ميكند و به عكس طرف ديگر با توافق فروش دارايي در همان زمان و به همان قيمت براي خود وضعيتي منفي از آن دارايي در آن زمان را فرض ميكند. قيمت در يك قرار داد سلف به قيمت delivery موسوم است. در زماني كه اين قرادراد ثبت ميشود، قيمت delivery براي محاسبات منظور ميشود و لذا قرارداد سلف براي هر دو طرف قرارداد – داراي وضعيت چه مثبت و چه منفي – هزينهاي نداشته و معادل صفر است.
قيمت سلف:
در زمان انعقاد قرارداد، قيمت سلف با قيمت delivery برابر است. قيمت سلف يك قرارداد اصولا به سررسيد بستگي دارد. طبيعي است هرچه زمان سررسيد قرارداد طولانيتر باشد قيمت سلف پايينتر خواهد بود. در معامله نقدي قيمت بالاترين مقدار ممكن خواهد بود.
قراردادهاي آتي:
همانند قرارداد سلف، قرارداد آتي توافقي است بين دو خريدار و فروشنده يك دارايي مشخص واستاندارد در يك زمان مشخص در آينده با يك قيمت مشخص، برخلاف قرارداد سلف اين قرارداد توسط يك صرافي صورت ميگيرد. صرافي (واسطه) ويژگيهاي استاندارد قرارداد را مشخص ميكند. همچنين چون دو طرف قرارداد ممكن است آشنايي با هم نداشته باشند، واسطه همچنين براي هر دو طرف اجراي قرارداد را تضمين ميكند.
بزرگترين صرافيهايي كه قراردادهاي آتي در آنجا معامله ميشوند شامل هيات تجاري شيكاگو (CBOT) و صرافي مركانتايل شيكاگو هستند. در اين صرافيها يا ديگر صرافيها دارائيهاي بسيار زيادي از دارائيهاي فيزيكي و دارائيهاي مالي معامله ميشوند.
وجه تمايز ديگر قرارداد آتي با قرارداد سلف در اين است كه تاريخ دقيق تحويل كالا مشخص نميشود.
رابطه قيمت قرارداد آتي با قيمت نقدي:
با نزديک شدن به زمان سررسيد قيمت آتي به قيمت نقدي نزديک ميشود و با رسيدن به زمان سررسيد قيمت آتي با قيمت نقدي برابر بوده و يا اختلاف کمي دارد.
الگوي قيمت قراردادهاي آتي:
براساس دادههاي سري زماني ميتوان الگوهاي مختلفي را براي قيمت اين قراردادها استخراج کرد. بطور معمول در يک بازار عادي قيمتهاي آتي نسبت به زمان روندي صعودي دارند (همانند قراردادهاي آتي طلا)، وليکن در برخي موارد ازجمله نفت خام، قيمت آتي اصولاً تابعي کاهنده نسبت به سررسيد ميباشد.جدول مقايسه قراردادهاي سلف و آتي
سلف آتي
قرارداد خصوصي بين دو طرف معامله در صرافي (بازار) معامله ميشود
قرارداد غيراستاندارد قرارداد استاندارد
اصولاً يک روز مشخص براي تحويل دارد داراي يک دوره زماني براي تحويل
تسويه در پايان دوره تسويه روزانه
تحويل کالا و يا تسويه نقدي فسخ قرارداد قبل از سررسيد
داراي ريسک اعتباري تقريباً فاقد ريسک اعتباري
مبلغ اين معامله يا در زمان معامله قرارداد آينده يا در زمان سررسيد معامله قرارداد آينده تعيين مي شود.
قيمت در روز انعقاد قرارداد تعيين ميشود ولي چون قراردادهاي آتي استاندارد هستند در بازار ثانويه قابل معامله هر روز قيمت گذاري ميشود و به قيمت روز ميتواند معامله و يا قبل از سررسيد فسخ(close out) شود.
در تهيه اين مقاله از اين منبع استفاده كرده است:
MADURA JEFF, INTERNATIONAL FINANCIAL MANAGEMENT, 5TH ED, USA: SOUTH - WESTERN COLLEGE, 1998.
محمدمهدي حميدي زاده: عضو هيئت علمي دانشگاه آزاد اسلامي قزوين
اختلال دو قطبی ( Bipolar Disorder ) که مانند نوعی جنون شناخته می شود ، یک اختلال مغزی است که باعث تغییر غیر عادی حالت ( mood ) ، انرژی ، توانایی و عملکرد فرد می شود . علائم اختلال دو قطبی طاقت فرسا هستند و ممکن است به روابط شخص آسیب برساند . عملکرد ضعیف در مدرسه و یا در محل کار و حتی خودکشی از دیگر پیامدهای اختلال دو قطبی است .
حدود 5.7 میلیون آمریکایی بزرگسال و حدود 2.6 درصد جمعیت 18 سال و به بالا دچار این اختلال هستند . این اختلال معمولا در دوران جوانی و بزرگسالی خود را نشان می دهد . البته در بعضی از مردم علائم اختلال دو قطبی در دوران کودکی و در بعضی دیگر در اواخر عمرشان ظاهر می شود . اختلال دو قطبی عموما به عنوان یک بیماری تشخیص داده نمی شود و مردم ممکن است سالها از آن رنج ببرند و بعدها متوجه شوند که دچار بیماری هستند . این بیماری یک بیماری دراز مدت است .
Bipolar Disorder باعث تغییر چشمگیری در حالت شخص از خشم شدید به افسردگی و یا نا امیدی و سپس بازگشت به حالت اولیه می شود . تغییر شدید در انرژی و رفتار به موازات دیگر تغییرات اتفاق می افتد . این دوره های بالا و پایین ، اپیزود های ( Episode ) هیجان بیش از اندازه وافسردگینامیده می شوند ( Mania Episode ، Depression Episode ) .
علائم اختلال دو قطبی :
نشانه های هیجان بیش از حد (Manic Episode) :
1-افزایش انرژی و فعالیت و بی قراری
2-بسیار خشن ، بسیار مهربان ، بسیار شاد
3- بسیار تحریک پذیر
4- بی قاعده گی در افکار ، تند صحبت کردن ، پریدن از یک ایده به ایده ی دیگر
5-حواس پرتی یا کمبود تمرکز
6- تمایل به بیدار ماندن
7- احساس قدرت و توانمندی غیر واقعی
8- قضاوت ضعیف
9-شوخی و مزاح بیش از اندازه
10- رفتارهایی که با حالت معمول متفاوت است
11- افزایش میل جنسی
12- استفاده از مواد مخدر ( کوکائین ، الکل و داروهای خواب آور )
13- رفتار تحریک آمیز
14- انکار هر چیز خطایی
این علائم زمانی تشخیص داده می شوند که سه تای آنها یا بیشتر در طول روز به مدت یک هفته و بیشتر رخ بدهند و ادامه پیدا کنند .
نشانه های حالت افسردگی (Depression Episode) :
1- غم و اندوه پایدار ، دلواپسی ، حس پوچی کردن
2- احساس نا امیدی و بدبینی
3-احساس گناه ، بی ارزشی و بی چارگی
4-از دست دادن علاقه و لذت نسبت به کارهایی که قبلا لذت بخش بوده مانند سکس
5- کاهش انرژی و احساس خستگی
6- عدم تمرکز ، فراموشی و نا توانی در تصمیم گیری
7- بی قراری و پرخاشگری
8-خواب بیش از حد یا بی خوابی
9-تغییر در اشتها ، کاهش یا افزایش وزن
10- درد مزمن و یا دیگر علائم مزمن بدنی که مربوط به بیماری خاص یا جراحت نیستند
11- فکر کردن به مرگ یا خودکشی یا اقدام به آن
این علائم زمانی تشخیص داده می شوند که پنج تای آنها یا بیشتر ، در اکثر مدت روز و برای یک دوره ی دو هفته ای یا بیشتر ادامه پیدا کنند .
یک مرحله ی ملایم از Mania ، جنون خفیف ( Hypomania ) نامیده می شود . Hypomania به شخصی که آن را تجربه می کند احساس خوبی می دهد و حتی ممکن است با عملکرد خود و بالا بردن بازده ی فرد همراه شود . بنابراین زمانی که خانواده یا دوستان فرد متوجه می شوند که این تغییرات ممکن است به علت اختلال دو قطبی باشد ، شخص آن را انکار می کند . به هر حال بدون درمان صحیح و به موقع ، Hypomania می تواند به جنون شدید ( Mania ) تبدیل شود و در بعضی مردم می تواند به افسردگی منجر شود .
بعضی اوقات ، اپیزودهای جنون و افسردگی شامل علائم روان پریشی می شود . اغلب ، علائم روان پریشی شامل توهم ( شنیدن ، دیدن و حس کردن چیزهایی که واقعا آنجا نیستند ) ، هذیان ( اعتقاد و باور شدید به چیزی که صحت ندارد ) می شود . علائم روان پریشی در اختلال دو قطبی بازتاب حالت شخص در آن زمان است . برای مثال هذیان بزرگنمایی ( خود را به عنوان رییس جمهور و یا یک قدرت اجتماعی فرض کردن ) ممکن است در حالت Mania رخ دهد و هذیان بی ارزشی ( خود را بی پول و فقیر فرض کردن و یا خود را مسئول جنایت دانستن ) ممکن است در حالتDepressionرخ دهد . افرادی که دچار اختلال دو قطبی هستند و علائم بالا را نیز دارند ممکن است به اشتباه به عنوان مبتلا بهSchizophreniaو یا دیگر بیماری های شدید مغزی تشخیص داده شوند .
می توان حالات مختلف اختلال دو قطبی را مانند یک طیف در نظر گرفت . به طوری که قسمت زیرین آن افسردگی شدید است و در بالای آن افسردگی ملایم و پس از آن افسردگی کوتاه مدت و گذرا قرار دارد . در بالای این مرحله حالت نرمال و حد وسط فرد قرار دارد . بعد از آن مرحله ی Hypomania و در بالا ترین قسمت این طیف جنون شدید جای دارد .
در بعضی از مردم علائم Mania ( جنون ) و Depression ( افسردگی ) می تواند با هم رخ دهد که به این حالت Mixed Bipolar می گویند . علائم Mixed Bipolar اغلب شامل سراسیمگی ، مشکل در خوابیدن ، تغییر قابل توجه در اشتها ، روان پریشی ( توهم و هذیان ) و افکار خودکشی گرایانه است . یک شخص ممکن است احساس اندوه و نا امیدی شدید بکند و در حالی که در همان زمان احساس قدرت و نیرومند بودن هم بکند .
اختلال دو قطبی معمولا با دیگر مشکلات و بیماری های روانی ظاهر می شود . مانند مصرف الکل و مواد مخدر ، عملکرد ضعیف در مدرسه یا محل کار و تیره شدن روابط فرد با دیگران .
بعضی از مردم با اختلال دو قطبی به خودکشی تمایل نشان می دهند . هر کسی که به خود کشی فکر میگند به توجه و مراقبت بی درنگ نیاز دارد . هر کسی که از خودکشی صحبت می کند را باید جدی گرفت . خطر خودکشی با حاد شدن روند بیماری بوجود می آید . بنابراین تشخیص به موقع و آموزش بهترین راه برای اداره ی بیماری می تواند خطر مرگ و خود کشی را کاهش دهد .
اغلب مردمی که دچار اختلال دو قطبی هستند ، در میان اپیزودها ( یعنی درحالت نرمال ) علائم در آنها وجود ندارد . ولی در حدود یک سوم مردم علائم در هر حالتی خود را نشان می دهند و در درصد کمی از مردم علائم مزمن و همیشگی هستند ، حتی با وجود درمان .
بیماری در حالت کلاسیک خود شامل اپیزودهای جنون و افسردگی است . به این حالت Bipolar I Disorder (اختلال دو قطبی 1 ) می گویند . بعضی از مردم هرگز به جنون شدید ( Mania ) دچار نمی شوند در غوض آنها دچار اپیزودهای جنون خفیف ( Hypomania ) هستند که مرتبا با افسردگی در حال تعویض است . به این حالت Bipolar II Disorder (اختلال دو قطبی 2 ) می گویند . زمانی که چهار تا و یا بیشتر از چهار تا از اپیزودهای بیماری برای یک دوره ی 12 ماهه رخ دهد ، شخص به Rapid Cycling Bipolar Disorder دچار است .
اختلال دو قطبی در کودکان و نوجوانان :
هم کودکان و هم نوجوانان می توانند به اختلال دو قطبی دچار شوند . این اختلال در کودکانی که پدر یا مادرشان نیز به این بیماری دچارند ، شایع تر است . کودکان و نوجوانان بر خلاف بسیاری از بزرگسالان که اپیزودهایی واضح و آشکار دارند ، اغلب بسیار سریع از جنون به افسردگی و برعکس تغییر حالت می دهند . و این اتفاق به دفعات در طول روز تکرار می شود . کودکان با Mania بیشتر رفتار تحریک آمیز و مخرب از خود نشان می دهند تا رفتار شادمانه .
تمایز اختلال دو قطبی در کودکان و نوجوانان از دیگر بیماری ها کار بسیار دشواری است . برای مثال کج خلقی و رفتار تجاوز کارانه می تواند از علائم اختلال دو قطبی باشد در حالی که این علائم می تواند نشانه های بیماری های دیگر مانند کمبود توجه ( Attention-Deficit Hyperactivity Disorder ) ، اختلال رفتاری ( Conduct Disorder ) و یا دیگر اختلال های مغزی که در بزرگسالان شایع است مانند افسردگی شدید یاشیزوفرنیباشد .
حالتهایی که ممکن است با اختلال دو قطبی همراه شود :
استفاده از الکل و مواد مخدر در میان افراد مبتلا به این اختلال بسیار شایع است . Anxiety Disorders ( اختلال های اضطرابی ) مانندPTSDوOCDممکن است با اختلال دو قطبی همراه شود .
علت ها ی اختلال دو قطبی :
دانشمندان در حال بررسی عواملی هستند که امکان دارد باعث اختلال دو قطبی شوند . اکثر آنها عقیده دارند که یک دلیل واحد برای اختلال دو قطبی وجود ندارد بلکه بسیاری از عوامل با همدیگر باعث بروز این اختلال می شود .
چون اختلال دو قطبی به صورت سلسله وار در خانواده ها دیده می شود ، محققان به دنبال ژن مخصوصی هستند که شاید باعث افزایش شانس فرد به مبتلا شدن به این اختلال باشد . اما ژن ها نمی توانند تنها دلیل باشند . مطالعات روی دوقلوهای همسان نشان می دهد که به غیر از ژن ها دیگر عموامل هم در اختلال دو قطبی نقش دارند .اگر این اختلال تنها مربوط به عوامل ژنتیکی بود ، در نتیجه پدر و مادرانی که این بیماری را دارند ، می بایست همواره آن را به دوقلوهای همسان خود انتقال دهند در صورتی که چنین نیست اما اگر یکی از دوقلوها به این اختلال دچار باشد احتمال دچار شدن آن یکی نیز بیشتر می شود .
به علاوه ، یافته ها نشان می دهد که اختلال دو قطبی مانند دیگر بیماریهای مغزی تنها به علت وجود یک ژن نیست . بلکه ترکیب بسیاری از ژنها و عوامل مختلف مانند محیط زندگی فرد ، باعث این بیماری می شود . پیدا کردن ژن هایی که باعث اختلال دو قطبی می شوند کار بسیار دشواری است اما دانشمندان امیدوارند که به لطف دستگاه های تحقیقاتی پیشرفته بتوانند این ژن ها را کشف کنند و درمان بهتری را برای اختلال دو قطبی بیابند .
درمان اختلال دو قطبی :
اکثر مردمی که دچار اختلال دو قطبی هستند ، حتی آنهایی که در حالت های حاد و شدید این اختلال قرار دارند با درمان مناسب می توانند بیماری خود را بهبود نمایند . از آنجا که اختلال دو قطبی یک بیماری بازگشت پذیر است ، غالبا درمان آن بصورت طولانی مدت انجام می شود . برای درمان این اختلال از ترکیب دارو درمانی و روان درمانی که بهترین راه برای مهار این بیماری است استفاده می شود .
شما براي سنتهاي الهي هيچگونه تغيير و تبديلي نخواهيد يافت.
سنّتهای الهی و سنّتهای بشری
انسانها در زندگی اجتماعی و فردی خود، قوانین و مقرراتی را وضع میکنند که سنن اجتماعی، قومی و یا ملی نامیده میشود آداب و رسوم خاص هر قوم و ملّت، سنّت ویژه آنهاست. همچنین قوانین بین المللی که در سطح گستردهای، بهوسیله کشورها و سازمانهای جهانی وضع میشود، نوعی سنن و آداب اجتماعی هستند، مانند احترام به حسن همجواری، دخالت نکردن در امور داخلی کشورها و... ولی این سنن با سنّتهای الهی از دو نظر فرق دارند:
الف) در کلیّت، ثبات و راه کارها و فرایند حاکم بر چگونگی وضع آنها؛
ب) در غایت و هدف.
سنّتهای الهی قابل تغییر و تبدیل نیستند و ثبات و دوام دارند، به گونهای که آیه شریفه «و لن تجد لسنةِ اللّه تبدیلاً؛ و سنّت خدای متعال را دگرگون نخواهی یافت» به آن تصریح دارد ولی در مقررات و سنتهایی که به دست انسان ایجاد میشوند، ثبات و دوام کمتری به چشم میخورد و همواره در حال دگرگونی و تغییرند. علل عمده تغییر، دگرگونی و بیثباتی در قوانین بشری را میتوان چنین برشمرد:
الف) جهالت: ناآگاهی و جهل انسانها و مکاتب بشری به همه نیازهای مادی و معنوی انسان و زوایای حیات آدمی، باعث شده است که انسانها توانایی ایجاد قوانین دقیق، بیعیب و جامع را نداشته باشند؛ زیرا مکتبهای بشری از تبیین همه ابعاد انسان عاجزند و تنها برخی از زوایای وجود او را مورد توجه قرار دادهاند. به همین دلیل، از فهرست کردن همه نیازهای مادی و معنوی ناتوانند. از اینرو، به وظایف و تکالیف انسان نسبت به خود، همنوعان و اجتماع، محیط و جهانی که در آن زندگی میکند و مهمتر از همه، وظایفی که نسبت به خالق خود بر عهده دارد، به صورت همه جانبه توجه نشده است و اگر در برخی از مکاتب، به بعضی از بخشهای یاد شده توجه شده است، اما حتی از ایجاد ارتباط سنجیده و متناسب بین آنها ناتوان است. به همین دلیل، با گذشت زمان، نقص قوانین انسانی آشکار خواهد شد که قوانین و سننی که از این طریق و توسط مکاتب بشری سرنوشت انسان را در عرصه تاریخ رقم میزنند، در ابعاد مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، خانوادگی و... پاسخگوی همه جنبههای مادی و معنوی، آخرتی و این جهانی نیستند و سرانجام، همواره دست به تغییر آن مقررات و قوانین میزنند. نمونه آشکار این قوانین را میتوان در مکتب «اومانیسم» یا «انسان محوری» جستوجو کرد. در این مکتب، انسان از زوایای تنگ و تاریک محاسبات این جهانی و نظام حاکم بر روابط مادی و رفاه دنیوی بررسی شده و از ضروریترین نیازهای روحی و معنوی آدمی غفلت شده است.
ب) در نظر گرفتن منافع شخصی یا گروهی: در بسیاری از موارد، هدف انسان از وضع مقررات و سنن، حفظ منافع فردی و یا گروهی است. آدمی برای رسیدن به منافع شخصی و گروهی خود با ایجاد مقررات ویژهای، حتّی زمینه تجاوز به حقوق و منافع دیگران را فراهم میکند تا به هدف و مقصود این جهانی و مادی خود برسد، ولی در قوانینی که بهوسیله خداوند وضع میشود، هدف، تأمین سعادت انسان و رساندن او به ارزشهای برتر انسانی و الهی است. ازاینرو، چون خداوند بر مصالح و مفاسد امور و بندگان خویش آگاهی دارد و همه نیازهای واقعی و مادی و معنوی آفریدگانش را میداند و از سوی دیگر، بینیاز مطلقی است که از اعمال بندگان خویش سودی به او نمیرسد، قوانین و سننی را وضع کرده است که در عین جامع بودن، قافله بشریت را به کمال واقعی و سعادت ابدی رهنمون میکند. علامه طباطبایی میفرماید:
فرق جوهری و اساسی بین سنّتهای اسلامی و دیگر سنّتها در غایت و غرض از آن سنّتهاست؛ زیرا هدف اسلام از ایجاد و تأسیس سنّت این است که جهان هستی و دنیا به صلاح و خیر خود نایل شود؛ در حالی که غرض و هدف سنّتهای دیگر، برآورده کردن امیال و خواستههای خودشان است.10
رابطه سنّتهای الهی با اعمال انسان
برخلاف تصور برخی از فیلسوفان مغرب زمین، مانند دیوید هیوم ما بر این باوریم که میان قوانین تکوینی و تشریعی و اعمال انسان ارتباط وجودی و رابطه علّی و معلولی برقرار است؛ زیرا نظام عالم، نظام کنش و واکنش یا عمل و عکس العمل است و جریان علّیت در همه شئون هستی برقرار است. ازاینرو، این حقیقت و قانون که «انسان در گرو اندیشهها و اعمال خویش است»11، سنّت و قانون تخلفناپذیر خداست. بر اساس این قانون، هر عمل فردی یا اجتماعی، نتایج خود را بر فرد و جامعه به جا خواهد گذاشت. شخص و یا جامعهای که غرق در عیش و عشرت و دنیاطلبی و در پی فسق و فجور و گناه باشد، گرفتار سنّت «استدراج» خواهد بود؛ یعنی هر لحظه به گمراهی نزدیکتر میشود و در مقابل، افراد و جوامعی که در راستای استقرار آرمانهای الهی و توحیدی در حرکتند، به سمت جلب توفیق الهی و پیروزی گام برمیدارند. خداوند متعال میفرماید:
خداوند مقرّر کرده است که به یقین، من و فرستادگانم چیره میشویم.
بدینترتیب، کوچکترین اندیشه و عمل در نظام هستی، بیپاسخ نیست و تلاشهای انسان هر چه باشد، زیر پوشش یکی از سنتهای الهی قرار میگیرد. در حکمت متعالیه، به خوبی اثبات شده است که فصل اخیر انسان، حقیقت او را تشکیل میدهد و عقل او به دو قسم نظری و عملی تقسیم میشود. ایمان انسان ناظر به اعتقادات نظری و عقل نظری او و عملکردهای او ناظر به عقل عملی است. ازاینرو، آدمی نه تنها با اندیشهها و افکار خود، بلکه با اعمال و حتی نیّات خویش نیز متحد است و حقیقت او را مجموعههای یاد شده تشکیل میدهند. به همین دلیل، هر اندیشه، عمل و نیّتی که دارد، بیرون از جان و هویت او نیست و انسان مانند بنّایی است که ساختمان و بنای وجودی خویش را با مصالح اندیشه و عمل میسازد و سنّت خداوند هم بر این است که اندیشهها و اعمال زشت، آثار و پیآمدهای منفی و ناگواری برای فرد و اجتماع داشته باشد و اندیشهها و عملکردهای شایسته نیز پیآمدهای مثبت و گوارایی را در جامعه و فرد پدید آورد. ازاینرو، امتحان انسان با ثروت و فقر، جوانی و پیری، بهرهمندی از مقام دنیایی و یا بی بهرهبودن از آن، سلامتی و بیماری و... سازنده هویت اوست و ارتباط وجودی با حقیقت و هویت او خواهد داشت؛ هویتی که در قیامت نیز با آن محشور میشود و اعمال خود را مجسم خواهد دید.
ویژگیهای مشترک سنتهای الهی در جامعه و تاریخ
انسان به عنوان وجودى اجتماعى، تعاملات و رفتارهایى را انجام مى دهد که این رفتارها تاثیر انکارناپذیرى در سرنوشت فردى و اجتماعى به جا مى گذارد. از جمله پیامدهاى تعاملات اجتماعى انسان، تاثیراتى است که بر سرنوشت اجتماعى به عنوان یک امر تکوینى و قانون طبیعى به جا خواهد گذاشت.
به گزارش شفقنا، احمد مرادخانی تهرانی، در دانشنامه ی موضوعی قرآن نوشت:بازتاب و پیامدهاى عمل اجتماعى انسان که بر جامعه گذاشته مى شود سنت الهى نامیده مى شود. در حقیقت سنت هاى الهى قوانینى است که خداى متعال امور هستى و انسانى را بر پایه آن تدبیر و اداره مى کند. این سنت هاى حاکم بر اجتماعات بشرى ویژگى هاى مشترکى دارند که در این نوشتار بدان پرداخته خواهد شد.
1-عدم تنافى سنت ها با اصلِ علیت
از جمله ویژگى هاى سنت هاى تاریخ از منظر قرآن این است که سنت هاى الهى در حقیقت مصادیقى از اصل علیت مى باشند.
با توجه به تعریف علت و معلول و رابطه آن دو، اصل علیت روشن و بدیهى خواهد بود.
اثبات و پذیرش سنت هاى الهى (قوانین حاکم بر جوامع و افراد)، نه تنها به معناى نقض قانون علیت نمى باشد، بلکه بیان روابط ضابطه مند بین حوادثِ تاریخى به عنوان یک پدیده و بیان معلولاتى است که به دنبال علل خود ظاهر مى گردند، خواهد بود. بین عذاب ها و یا کاهش نعمت ها، با گناه و همچنین افزایش نعمت با اطاعتِ اوامر الهى نیز این رابطه برقرار مى باشد. اعم از این که آن اطاعت و معصیت، اطاعات و معصیت فردى باشد، و یا یک گناه و اطاعتِ جمعى و اجتماعى باشد، چنانچه قرآن کریم در بخش وسیعى از آیات الهى، تلاش بر بیان این روابط نموده است مانند: «و ما اهل این روستاها را به علت ستمگریشان هلاک ساختیم و براى هلاکتشان نیز یک زمان و سرآمدى قرار دادیم.»
آیه یاد شده رابطه بین ظلم و هلاکت ساکنین بلاد و روستاها را بیان مى نماید. و در آیه دیگر نیز به بیان و کشف روابط دیگر مى پردازد، چنانچه در قرآن مى فرماید: «هر گاه آنان، در راه راست پایدارى نمایند، ما از آب گواراى فراوان، آنها را سیرابشان مى نمائیم.»
از نکات قابل توجه قانون علیت و سنن الهى این امر است که سنن الهى بدون قالب قانون علیت، معنى پیدا نمى کند زیرا استفاده از تجربه در صورتى ممکن است که وجود اشیاء مورد تجربه یقینى باشد و شناخت دقیق آنها نیز میسر باشد، و این امر نیازمند قبول اصل علیت است.
شهید مطهرى(قدس سره) در همین ارتباط مى فرمایند: «رابطه علت و معلول و اصل علیت پایه تفکرات عقلائى است و خداوند آفریننده نظام علت و معلول است.» ایشان در بحث احترام قرآن به عقل و نظام معقول هستى بیان مى دارند: تشویق مسلمانان به مطالعه در احوال گذشتگان و درس عبرت گرفتن از آن تنها زمانى صحیح خواهد بود که نظام هستى براساس قانون علیت استوار باشد، نه به صورت گزاف و تصادفِ حوادث، چنانچه آیات فراوانى بر این امر دلالت مى نماید.
ممکن است این پندار اشتباه ایجاد گردد که نسبت دادن سنت ها به خداوند سبحان در حقیقت نفى قانون علیت از سنت هاى الهى مى باشد حال اینکه پندار نیز پندارى ناصواب بوده و اشراب و اشراف اراده الهى و نقش آن در تحقق حوادث نیز نفى قانون علیت نمى باشد، زیرا قانون علیت تنها این مسأله را بیان مى کند که: «هر پدیده اى به عنوان یک امر ممکن داراى علت مى باشد.» و این یک اصل عقلى است.
معلول بودن حوادث براى اراده خداوند سبحان، به طور مستقیم و یا از طریق عوامل مادى، با قانون سنخیتِ علیت نیز منافات ندارد چون این قانون مى گوید:«هر حادثه اى علت خاص خود را دارد.» به زودى در بحث عدم تبدیل و تحویل سنن الهى عدم منافات بیان مى شود.
2-عدم تنافى سنت ها با اراده انسان
یکى دیگر از شبهه هایى که شاید براى عده اى بوجود آید این است که آیا سنت هاى تاریخى که در قرآن به سنت هاى الهى تعبیر شده است به معناى نفى اختیار براى انسان است. و آیا انسان ناچار به تسلیم در مقابل این سنن مى باشد؟ و شاید حتى دیدن بعضى از آیات الهى همین شبهه را در ذهن انسان تقویت بنماید چنانچه در قرآن آمده است: «و چون بخواهیم شهرى را هلاک کنیم، خوشگذرانانش را وامى داریم تا در آن به انحراف و فساد بپردازند و در نتیجه عذاب بر آن شهر لازم آید، پس آن را یکسره زیر و زبر کنیم.»
باید در پاسخ به این شبهه و استناد به این گونه از آیات گفته شود که سنت هاى الهى و اراده خداوند هیچ گاه نفى اراده و نقش انسان را نمى نماید بلکه بر عکسِ این تصور ناصواب، حاکمیت اراده انسان ها در تحقق و تاثیرگذارى روى روند جریان هاى مختلف اعم از فردى و اجتماعى متذکر مى شود. و این نقش را، هم در قالب فرد و هم در اراده جمعى بیان مى دارد.
علامه(قدس سره) در بیان معناى امر در جمله «أَمَرْنَا مُترَفِیهَا» مى نویسد: مراد از آن اوامر تشریعى نمى تواند باشد زیرا خداوند سبحان نسبت به معاصى، تشریعى نداشته و به گناه و فحشاء امر نمى کند، همچنین مراد از این امر، امر تکوینى نیز نمى تواند باشد، زیرا اراده تکوینى خداوند نسبت به تحقق گناه و فسق، موجب سلب اراده و اختیار انسان مى شود و عذاب انسانِ مجبور معنایى نخواهد داشت و این مطلب مخالف آیات الهى است. لذا مقصود از آن بیان احکام (حلال و حرام) و اعطاى نعمت ها و ایجاد زمینه گناه به منظور عذابى بیشتر مى باشد.
آیات قرآنى به مؤثر بودن اراده انسان تصریح نموده و مى فرماید:
«خداوند سرنوشت هیچ قومى را تغییر نمى دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است تغییر دهند.»
و نیز مى فرماید: «آنها امتى بودند که درگذشتند. اعمال آنان، مربوط به خودشان بود و اعمال شما نیز مربوط به خود شماست و شما هیچ گاه مسؤول اعمال آنها نخواهید بود.»
در این آیه نیز بحث مسؤولیت در مقابل اعمال را مطرح نموده است و بدیهى است که مسؤولیت بدون اراده و اختیار معنى ندارد.
3-عام و جهانى بودن سنت ها
سنت ها و قوانین حاکم بر حوادث جهان همان گونه که بیان شد در واقع همان روابط على و معلولى است که بر جریان هاى اجتماعى از طرف خداوند مقرر شده است، از این رو اختصاص به یک منطقه، قوم و یا ملت خاص نداشته، بلکه از عمومیت برخوردار مى باشد. زیرا زمانى که روابط به صورت على و معلولى در آمد چون عقلى مى شود در صورت تحقق علل، معلولات آن نیز تحقق خواهد یافت و استثناء بردار نخواهد بود، و آیات فراوانى بر این امر دلالت مى نماید، مانند:
الف ـ «این سنت، سنت خداوند در امت هاى پیشین است و شما براى سنت الهى هیچ گونه تغییر و تبدیلى نخواهى یافت.»
ب ـ «پیش از تو نیز پیامبرانى تکذیب شدند، و در برابر تکذیب ها، صبر و استقامت کردند، و ـ در این راه ـ آزار دیدند، تا هنگامى که یارى ما به آنها رسید ـ تو نیز چنین باش. و این، یکى از سنت هاى الهى است ـ و هیچ چیز نمى تواند سنن خدا را تغییر دهد، و اخبار پیرامون به تو رسیده است.»
ج ـ «این سنت ما ـ در مورد ـ پیامبرانى است که پیش از تو فرستادیم، و هرگز براى سنت ما تغییر و دگرگونى نخواهى یافت.»
د ـ «اگر آنان تورات و انجیل و آنچه را از سوى پروردگارشان بر آنها نازل شده (قرآن) بر پا دارند، از آسمان و زمین، روزى خواهند خورد.»
این آیه که بیانگر یکى از سنت هاى مقید مى باشد، یهودیان و مسیحیان، و به طور کلى تمام اقوامى که شریعت الهى برایشان اعلام شده است را موضوع قرار داده، لذا مى فرماید هر گاه مردم و جوامع انسانى به دستورات الهى عمل بنمایند برکات و نعم خداوند از همه طرف آنها در بر خواهد گرفت.
4-استمرار
سنت آن فعلى است که از استمرار برخوردار باشد. رفتارهاى الهى که به صورت قانون در آمده چه به صورت مطلق و چه به صورت مقید یا به وجود آمدن موضوعاتش تحقق مى یابد.
در واقع سنت هاى الهى از آن جهت که به صورت رابطه اى على و معلولى و قوانین ثابت تاریخى در آمده است در صورت پیدایش موجبات آن، آثار و معلولاتش نیز به دنبال خواهد آمد، و رابطه به صورت دائمى است. چنانچه قرآن کریم در رابطه با تکرار عذاب هاى مختلف، به وسیله ظلم یا گناه امم سابق و یا اجراى بعضى از سنن مانند «ابتلاء» این امر را گوشزد مى نماید.
«همین سنت خداوند درباره کسانى که پیشتر بوده اند جارى بوده است...»
«سنت خداست که از دیر باز درباره بندگان چنین جارى شده.»
«سنت خداست که از دیرباز در میان گذشتگان (معمول) بوده و فرمان خدا همواره به اندازه مقرر است.»
«بدین گونه تو را در میان امتى که پیش از آن، امت هایى روزگار به سر بردند، فرستادیم تا آنچه را که به تو وحى کردیم بر آنان بخوانى... .»
«به او ایمان نمى آوردند، و راه و رسم پیشینیان پوسته چنین بوده است.»
«آیات دیگرى نیز در این زمینه وجود دارد، که همگى آنها دلالت بر همین امر مى نماید.»
5-حتمى بودن سنن الهى
از جمله ویژگى هاى سنن الهى حتمى و قطعى بودن آن مى باشد، یعنى در صورت تحقق تمام شروط و رفع موانع، این سنن تحقق خواهند یافت و این امر با توجه به تبیین سنت هاى الهى و تحت قانون علیت قرار داشتن آن، امرى روشن خواهد بود.
البته همانگونه که بیان شد سنت ها زمانى تحقق مى یابند، که تمام شرایط حاصل و موانع آن نیز موجود نباشد. از این رو گاه امتى بواسطه گناه مستحق عذاب مى گردد، لیکن بواسطه مصالحى مورد عفو قرار مى گیرند و این در واقع به معناى تخلف پذیرى سنت نبوده بلکه گرچه مقتضى و شرائط موجود است، لیکن مانع نیز وجود دارد. و بدیهى است که علت تامه در صورتى که تمام اجزایش کامل نباشد معلولش به دنبال آن نخواهد آمد.
یکى از موانع وجود، عفو خداوند مى باشد، لذا در موارد عفو، مانع از تاثیر مقتضى ایجاد شده است. یا در صورت توبه گنهکاران سنت بخشش خداوند بر سنت عذاب حاکم گردیده است.
پس از آنجائى که سنن الهى در یک ارتباط و تعامل تنگاتنگى با یکدیگر مى باشند، و برخى از آنان بر بعض دیگر حاکمند، باید سنت حاکم و سنت محکوم را تشخیص داده و بدانیم که سنت حاکم در واقع سنتى است که تمام شرائط آن حاصل و موانعش مفقود مى باشد، به خلاف سنت محکوم، که ممکن است بعضى از شرایط ناقص، و یا بعضى از موانع آن موجود باشد.
البته چنانچه در مباحث سنت استدراج و عذاب خواهد آمد، در پاره اى از موارد حتى توبه و ایمان هم فایده اى ندارد. زیرا توبه و ایمانى که از روى صدق و اختیار نباشد، بلکه گُنهکار تنها با دیدن و فعلیت یافتن عذاب، ایمان آورده است، ایمان و ندامتش فایده اى نداشته و مقبول نمى افتد.
قرآن کریم در مباحث عذاب، چه عذاب فردى و چه عذاب هاى جمعى و اجتماعى به این امر اشاره نموده است.
«پس چون سختى عذاب ما دیدند گفتند: «فقط به خدا ایمان آوردیم و بدانچه با او شریک مى گردانیدیم کافریم، ولى هنگامى که عذاب ما را مشاهده کردند، دیگر ایمانشان براى آنها سودى ندارد. سنت خداست که از دیرباز درباره بندگانش چنین جارى شده و آنجاست که ناباوران زیان کرده اند.»
«و چون کسانى که ستم کرده اند عذاب را ببینند، عذاب آنان کاسته نمى گردد و مهلت نمى یابند.»
«براى هر امتى اجلى است، پس چون اجلشان فرا رسد، نه مى توانند ساعتى آن را پدید اندازند و نه پیش.»
6-تبدیل ناپذیرى
وصف دیگرى که در مورد سنت ها از آیات استفاده مى شود تبدیل ناپذیرى سنن الهى است که در واقع بیان دیگرى از پذیرش اصل سنخیت در علل مى باشد، در توضیح اصل سنخیت گفته شده است که باید بین علت و معلول یک نوع رابطه تکوینى و ذاتى برقرار باشد به گونه اى که این رابطه بین آن علت با معلول دیگر و نیز آن معلو با علت دیگر نیست و چون نفى این رابطه و ملازمه خاص بین علت و معلول مستلزم امر باطلى است زیرا لازم مى آید که هر شى اى بتواند از هر علتى حاصل شود، لذا وجود سنخیت میان علت و معلول که نقیض آن مى باشد ثابت مى شود.
پس پذیرش اصل سنخیت در بحث ما به این معنى خواهد بود، که اعمال زشت، و مجرمانه عذاب و مجازات را به دنبال خویش خواهد داشت نه اینکه در کیفر ظلم خداوند نعمت و عافیت و سعادت عنایت فرماید. علامه(قدس سره) در رابطه با تبدیل مى فرمایند: «تبدیل سنت به این معناست که عافیت و نعمت را جاى عذاب قرار بدهد.»
لذا تبدیل ناپذیرى سنن الهى و حاکمیت آن بر تمام اقوام و ادوار چه در گذشته و چه آینده از دیگر ویژگى ها مى باشد. به بیان دیگر به طور یقین ملت ها همواره در طول تاریخ، و در برهه اى از زمان مى آیند و پس از مدتى مى روند، لیکن قوانین عامى که خداوند سبحان بر جوامع حاکم نموده است ثابت است.
«پس هیچگاه براى سنت خداوند تبدیل و تغییر نخواهى یافت.»
«و هرگز در سنت خداوند تبدیل و تغییرى نخواهى یافت.»
خداوند سبحان در قرآن کریم تغییرناپذیرى سنت هاى خویش را در تحت عنوان «کلمه» نیز بیان نموده است. یعنى آنچه که به عنوان مشیت خویش مقرر نموده است، علامه(قدس سره) در توضیح کلمه مى فرمایند: کلمه عبارت است از آنچه بر معناى تام و یا ناقص دلالت مى کند ولى خداوند در قرآن «کلمه» را در «کلام حقى که از ناحیه خودش به عنوان قضا و مشیت بیان شده است و یا وعده اى که از ناحیه خداوند داده شده است» به کار برده است. و خداوند این امر را بر خود فرض گرفته است، چنانچه در آیات آمده است: «وعده قطعى ما براى بندگان فرستاده ما از پیش مسلم شده، که آنان یارى شدگانند.»
«خداوند چنین مقرر داشته که من و رسولانم پیروز مى شویم، چرا که خداوند قوى و شکست ناپذیر است.»
«همانان که ایمان آورده و پرهیزکارى ورزیده اند در زندگى دنیا و آخرت مژده بر آنان است. وعده هاى خدا را تبدیلى نیست، این همان کامیابى بزرگ است.»
«و آنچه را که از کتاب پروردگارت به تو وحى شده است بخوان. کلمات او را تغییر دهنده اى نیست و جز او هرگز پناهى نخواهى یافت.»
7-تحویل ناپذیرى
از دیگر ویژگى هاى سنت هاى الهى تحویل ناپذیرى آنها مى باشد. مفسران در توضیح معناى تحویل با توجه به لغت، معنایى را غیر از معناى تبدیل قائل مى باشند، در آیه 43 سوره فاطر خداوند در بیان اوصاف سنت خویش عدم تبدیل و تحویل را ذکر نموده است. همانگونه که بیان شد تبدیل یعنى جایگزین نمودن چیزى جاى دیگرى لیکن تحویل یعنى قرار دادن شى اى در غیر جاى واقعیش یعنى در غیر از مکانى که باید باشد. یعنى در واقع هنگام تطبیق، کار به صورت صحیح انجام نپذیرد.
علامه(قدس سره) نیز همین معنى را قبول و مى فرماید: «تحویل به این معنى است که عذاب از قومى که مستحق آن مى باشد به قوم دیگرى منتقل گردد، حال اینکه سنت خداوند تبدیل و تحویل پذیر نیست زیرا خداوند چون بر طریق مستقیم و حق مى باشد حکمش تبعیض و استثناء بردار نیست».
علل عدم تبدیل و تحویل سنن الهى در قرآن
این سؤال ممکن است به ذهن آید که چرا سنن الهى تبدیل و تحول ناپذیر هستند با اینکه روند زندگى اجتماعى افراد در سایه وجود مصالح و مفاسدى که در حال تغییر است، تغییر مى یابد و بر همین اساس است که مشاهد مى نمائیم مقررات اجتماعى در هر زمانى به تناسب مقتضیات آن زمان تغییر مى نماید، پس چگونه مى توان قائل به تبدیل و تحول ناپذیرى سنن الهى گردیم؟ در پاسخ به این سؤال باید بیان داشت که:
اولاً: بین قوانین اجتماعى یا سنت هاى الهى با تشریع احکام و وضع قوانین شرعى جهت تکلیف مکلفین، فرق وجود دارد. زیرا آنچه به عنوان قوانین اجتماعى یا سنن الهى مى باشد، به صورت جبرى است که پس از تحقق علل آن ـ که آن علل در اختیار انسان است، ـ معلول آن تحقق مى یابد و نقش اختیار انسان تنها در شیوه است که او در زندگى انسان خویش اختیار مى نماید، که یکى از آن شیوه ها، مى تواند شیوه و روش شریعت باشد که به صورت احکام براى انسان ها وضع گردیده است، تا انسان در پرتوى آن احکام بتواند رفتارهاى مناسب را در مقابل تدابیر الهى به جا بیاورد. پس احکام و قوانینِ شرعى اى که براى انسان ها مقرر شده است و انسان در انجام و یا ترک آن مخیر مى باشد، به عنوان سنن الهى مورد بحث ما نمى باشد، و در واقع این مقررات و احکام، همان قوانینى است که باب اجتهاد در آن باز بوده و مجتهد با توجه به زمان و مکان به عنوان دو متغییر مهم و اساسى به استنباط احکام مى پردازد.
ثانیاً: در زندگى اجتماعى انسان تغییر و تبدیل قوانین و روش ها مى تواند علل و عوامل مختلف و متعددى داشته باشد، لذا اگر این علل و عوامل در مورد عمل و تدبیر و وضع قوانین الهى وجود نداشته باشد طبیعى خواهد بود که تغییر و تبدیل نیز نخواهیم داشت. علل تغییر و تبدیل قوانین و سنت ها در اجتماعات بشرى را مى توان چند امر دانست:
1)جهل: که دامنه آن مى تواند در موارد ذیل بیان داشت: الف. جهل و ناآگاهى به نیازهاى اساسى انسان اعم از نیازهاى جسمى و روحى; ب. جهل و ناآگاهى به ویژگى هاى روحى انسان ها و عدم شناخت نقاط ضعف و قوت انسان; ج. جهل و ناآگاهى به عمل و عکس العمل هایى که از انسان در شرایط مختلف با توجه به استعداد و توانمندى انسان صورت مى گیرد ; د. ناآگاهى از مقتضیات و متغییرهایى که براى انسان ها در طول زندگى اجتماعیشان به وسیله عوامل خارجى پیش مى آید.
لذا با توجه به علم خداوند که حد و مرزى براى آن تصور نمى گردد، زیرا خداوند از آنجائى که خالق انسان مى باشد به تمام زوایاى وجودى انسان آگاهى داشته و تمام ویژگى ها و نیازهاى انسان را در طول تاریخ بشریت مى داند لذا با علم به رفتار انسان و تعاملات اجتماعى او و جعل قوانین براساس شناخت دقیق از جوامع بشرى تبدیل و تغییر معنایى نخواهد داشت.
2)تغییر سمت و سوى منابع: از علل دیگر که مى تواند باعث تغییر و تحویل قوانین گردد، وجود منافعى است که شخص با توجه به آن رفتار خویش را تنظیم و در مواقع خاص، تغییر مى دهد. از آنجائى که که خداوند سبحان بى نیاز از هر امرى مى باشد، تغییر و تبدیل در رفتار او به منظور بدست آوردن منافع جدید و یا منافع جدید معنایى نخواهد داشت. و این مسأله یکى از عواملى است که باعث برخوردارى سنن الهى از ثبات گردیده است.
3)ضعف و ناتوانى: از جمله اسباب تغییر رفتار، ناتوانى و عجز از انجام بعضى از کارها مى باشد، به این معنى که انجام هر کارى نیازمند توانایى لازم جهت انجام آن کار مى باشد. در این صورت ضعف و یا عدم توانایى لازم براى انجام آن کار به صورت طبیعى شخص دچار تغییر رفتار در فعل و یا روش مى گردد. لیکن خداوند قادر متعال و توانا به هر کارى بوده لذا تغییر رفتارى از این جهت معنایى نخواهد داشت.
8-دنیوى بودن سنت ها
در رابطه با این وصف از اوصاف سنت هاى الهى باید ملاحظه نمود که مقصود از دنیوى بودن سنت ها چیست؟
الف: دنیوى بودن سنت ها به معناى قابلیت بررسى و تحلیل علمى داشتن آنها مى باشد; به این معنى که انتساب این سنن تاریخى به عالم غیب و خداوند ممکن است باعث این پندار غلط گردد که چون سنت ها، الهى مى باشند دیگر قابلیت تحلیل علمى ـ تاریخى را نخواهد داشت، حال اینکه تفسیر سنت هاى تاریخ بر مبناى الهى بودن آن، یعنى تاریخ را تفسیر الهى نمودن است و این خلاف تفسیرى است که برخى از مسیحیان مى نمایند.
همانگونه که در ویژگى اول بیان شد، قرآن الهى بودن سنت ها و رابطه حوادث با خداوند را نمى خواهد به جاى رابطه علت و معلول قرار دهد، بلکه تنها مى خواهد بیان کند که روابط بین حوادث تاریخى، تعبیرى از حکمت و مشیت خداوند در تدبیر و تقدیر جهان است و اینکه وقوع این حوادث، خارج از قدرت و اراده الهى نیست. و در حقیقت سنت هاى الهى مجارى امور و اراده خداوند در نظام هستى است. پس قابل تحلیل بودن حوادث و بررسى نقش عوامل انسانى و غیر انسانى در آن حوادث ممکن بوده و مى توان از بروز و حدوث برخى از آن حوادث جلوگیرى نمود.
ب: معناى دیگر این است که: این سنت ها چون به منظور تدبیر امور اجتماعى بشر شکل و تحقق یافته است مربوط به همین دنیاست به خصوص با توجه به فردى بودن مسائل در آخرت سنن اجتماعى دنیوى خواهد بود. اما آیاتى که دلالت بر فردى بودن مسائل در آخرت مى نماید از آیات محکم مى باشد. مانند: «و روز قیامت همه آنها تنها، به سوى او خواهند آمد»، «و هیچ باربردارى بار گناه دیگرى را بر نمى دارد.»
9- سرنوشت مشترک
از جمله اصولى که در سنن الهى اجتماعى مطرح مى باشد واکنش هاى عمومى خداوند سبحان مى باشد; یعنى در صورت تحقق شرائط و زمینه مناسب و همچنین نبودن موانع، سنن الهى همه افراد جامعه را در بر مى گیرد، اعم از افرادى که به صورت مستقیم مرتکب عملى شده باشند و یا شرائط مناسب را جهت تحقق آن عمل به وجود آورده باشند.
حتى رضایت عمومى به یک عمل نیز مى تواند سرنوشت مشترکى را پدید آورد. خداوند سبحان در قرآن در آیه اى که داستان پى کردن شتر حضرت صالح را توسط بعضى از ثمودیان نقل مى نماید، گناه و جرم ارتکابى را به تمام افراد آن جامعه نسبت مى دهد، امیرالمؤمنین(علیه السلام) در توضیح و بیان علت این امر که چرا قرآن عمل یک نفر را به همه مردم نسبت داده است و حتى خداوند سبحان به واسطه عمل این شخص کل مردم را عذاب نموده است، در حالى که شتر را تنها یک نفر پى نمود مى فرمایند: «اى مردم به درستى که رضایت و خشم است که مردم را کنار یکدیگر (به عنوان یک جامعه) گرد هم مى آورد و به درستى که ناقة ثمود را که یک مرد پى نمود لیکن خداوند سبحان بواسطه رضایت عمومى که بین مردم نسبت به این عمل بود آن عمل را به همه آنان نسبت داده و عذاب را نسبت به همه آنان تعمیم دادند.»
جوامع بشرى در واقع بسان کشتى اى مى ماند که رفتار هر یک از مسافرین آن در کل تاثیر مى گذارد لذا گاه یک رفتار فردى مانند تخریب کشتى توسط یک نفر مى توان همه جا را به خطر و مسافران را به هلاکت برساند. چنانچه در روایات و آیات فراوانى به این مسأله اشاره شده است. و این امر در هر دو جهت مثبت و منفى مطرح مى باشد، قرآن کریم در رابطه اقامه عدل در جوامع و استقامت در جهت احیاء و پایدارى آن، مژده به نعمت هاى معنوى و مادى فراوان داده است. خداوند سبحان اهل ایمانى که تنها دل به خداى خویش خوش نموده اند و در راه ایمان خویش مقاومت مى نمایند هم به نعمت هاى دنیایى و هم آخرتى و همچنین به نعمت هاى معنوى و مادى بشارت داده است.
«کسانى که گفتند: «پروردگار ما خداى متعال است.» و سپس پایدارى کردند فرشتگان بر آنان فرود مى آیند که: نترسید و غمگین مباشید، و بشارت باد بر شما به آن بهشتى که به شما وعده داده شده است.»
قرآن کریم در آیات فراوانى به سرنوشت مشترک افراد به خصوص در مورد عذاب ها و مصیبت هاى مشترک افراد اشاره نموده است، چنانچه در آیات آمده است: «و از فتنه اى بپرهیزید که تنها به ستمکاران شما نمى رسد، (بلکه همه را فرا خواهد گرفت، چرا که دیگران سکوت اختیار کردند) و بدانید خداوند سخت کیفر است.»
علامه(قدس سره) نیز مى فرمایند: ظلم گرچه توسط بعضى از اهل ایمان صورت مى گیرد لیکن اثر گناه و ظلم این است که تمام جامعه را فرا مى گیرد.
10-زمان معین
سنن الهى اعم از سنت هاى فردى و یا سنت هاى اجتماعى در جریان خود از نظر زمانى، داراى زمان خاص خود مى باشند. در قرآن به منظور بیان این مسأله کلمات خاصى مانند: اجل معین، موعد مقرر، کتاب معلوم به کار برده است.
نکته قابل توجه اینکه، نعمت هاى الهى (اعم از معنوى و مادى) و همچنین عذاب هاى الهى (اعم از دنیوى و اخروى) همانطور که بیان شد زمانى تحقق مى یابد که تمام شرائط ایجاد شده و هیچ مانعى هم جهت تحقق آن وجود نداشته باشد. و از جمله شرائط، فرا رسیدن زمان عذاب است که لحظه اى جلو و یا عقب نمى افتد. آیاتى که به این امر پرداخته است به چند گروه قابل تقسیم مى باشند:
الف ـ آیات مربوط به اجل افراد: 1. «او کسى است که شما را از گل آفرید، سپس مدتى مقرر داشت ـ تا انسان تکامل یابد ـ و اجل حتمى نزد اوست با این همه، شما ـ مشرکان در توحید و یگانگى و قدرت او ـ شک مى کنید.» 2. «او کسى است که (روح) شما در شب (به هنگام خواب) مى گیرد، و از آنچه در روز کرده اید با خبر است، سپس در روز شما را (از خواب) بر مى انگیزد، (و این وضع ادامه مى یابد) تا سرآمد معینى (مرگ) فرا رسد، سپس بازگشت شما به سوى اوست و سپس شما را از آنچه عمل مى کردید، با خبر مى سازد.»
ب. آیات مربوط به اجل جوامع و اجتماعات: 1. اجل معین;«براى هر قوم و جمعیتى، زمان و سرآمد (معینى) است، و هنگامى که سرآمد آنها فرارسد، نه ساعتى از آن تاخیر مى کنند، و نه بر آن پیشى مى گیرند.»[54 ]2. موعد مقرر و معین; خداوند سبحان در مورد عذاب هاى خویش در قرآن مطلبى را متذکر مى شوند و آن عبارت است از این امر که، آثار گناه اختصاص به آخرت ندارد بلکه به طور طبیعى دنیا محل اثرگذارى گناه و تحقق عذاب مى باشد لیکن این عذاب بواسطه حکمت و عللى به تاخیر مى افتد و یا در پاره اى از موارد تنها در آخرت افراد عذاب مى شود چنانچه در آیات آمده است: «و اگر خداوند مردم را به خاطر ظلمشان مجازات مى کرد، جنبنده اى را بر پشت زمین باقى نمى گذارد، ولى آنها را تا زمان معینى به تاخیر مى اندازد. و هنگامى که اجلشان فرا رسد، نه ساعتى تاخیر مى کنند و نه ساعتى پیش مى گیرند.»
البته تاخیر عذاب به دنبال تحقق علت آن در دنیا با توجه به تناسب مرتکب گناه اسباب مختلفى دارد. چنانچه اگر مرتکبین آن اهل باطل و کفار و مشرکین باشند از باب سنت امهال و استدراج است; ولى اگر اهل ایمان بر اثر غفلت دچار گناهى شده باشند، سنت امهال در حق آنان از باب ایجاد فرصت مناسب براى درخواست عفو و پذیرش توبه توسط خداوند سبحان مى باشد.
جاى تردید نیست که تاخیر عذاب و تحقق آن در آخرت، بدون اینکه شخص یا اشخاص از گناه خویش توبه کرده باشند به منظور عذاب بیشتر است، زیرا در دنیا بعضى از مجازات ها قابل تکرار نیست، قومى را که به صورت مکرر اقدام به قتل و غارت مردم نموده است نمى توان چندین بار قصاص نمود لذا خداوند از باب تشدید مجازات فرصت داده و عذاب را به آخرت مى کشاند.
آیات فراوانى نیز بر این امر ـ یعنى تاخیر عذاب براساس حکمت خداوند ـ دلالت مى نماید.
«و پروردگارت، آمرزنده و صاحب رحمت است، اگر مى خواست آنان را به خاطر اعمالشان مجازات کند، عذاب را هر چه زودتر براى آنها مى فرستاد، ولى براى آنان موعدى است که هرگز از آن راه فرارى نخواهد داشت.»
«و اگر سنت و تقدیر پروردگارت و ملاحظه زمان مقرر نبود، عذاب الهى بزودى دامان آنان را مى گرفت.»
«این شهرها و آبادى هایى است که ما آنها را هنگامى که ستم کردند هلاک نمودیم، و براى هلاکشان موعدى قرار دادیم.»
«این گونه است عذاب (خداوند در دنیا)، و عذاب آخرت از آن هم بزرگ تر است اگر مى دانستند.»
«اى رسول ما منکران به تمسخر از تو تقاضاى تعجیل در نزول عذاب مى کنند و اگر وقت آن معین در علم ازلى قیامت نبود، عذاب حق بر آنها نازل مى رسید و البته ناگهانى هم نازل مى شد که غافل و بى خبر بودند.»
3-کتاب معلوم و مسطور داشتن جوامع; « ماه اهل هیچ شهر و دیارى را هلاک نکردیم مگر اینکه اجل معین (و زمان تغییرناپذیرى) داشتند.
11-الهى بودن سنت ها
از جمله ویژگى هاى قوانین حاکم (سنن) بر جوامع، الهى بودن آن مى باشد.
و مقصود از آن یا (1) هدفمند بودن قوانین و سنن حاکم بر جهان هستى و سرنوشت اختیارى انسان مى باشد. و یا (2) فاعلیت تامه خداوند نسبت به ایجاد و هدایت قوانین و سنن حاکم بر جهان، یعنى سررشته این سنن به دست خداوند بوده و اِسناد آن به غیر خداوند صحیح نخواهد بود.
نظر اول به معناى الهى بودن سنن در واقع نفى جبر تاریخ و کور بودن قوانین مى باشد، به این معناى که در نظام غیر الهى با نفى وجود پروردگار حکیم، توجیه اى در ارتباط با این قوانین حاکم (سنن) به جز جبر تاریخ وجود ندارد; یعنى وجود یک سرى قوانین که به صورت خود به خود و طبیعى بر انسان و سرنوشت انسان سایه افکنده و انسان مقهور آن قوانین مى باشد. لیکن در دیدگاه الهى با اعتقاد به وجود خداوند در رأس جهانِ هستى این قوانین از حالت بى هدفى خارج شده و به صورت برنامه اى جهت تکامل انسان ملاحظه مى شود.
جاى شک نیست که انسان در امورى مقهور بوده و از خویش اختیارى ندارد. اینکه در کجا از کدام پدر و مادر با چه ویژگى هاى روحى و جسمى متولد مى شویم امرى نیست که در اختیار انسان باشد. لیکن خوشبختانه در این مقدار از امور نیز انسان مسؤولیتى ندارد و بر عکس در مواردى که انسان مورد مؤاخذه و به عنوان مسؤول شناخته شده است، در آن موارد داراى اختیار است و اینجاست که خداوند با جعل قوانین خود تحت عنوان سنن الهى و همچنین با ارائه طریق، تحت عنوان شریعت، زمینه هدایت انسان را فراهم نموده و این انسان است که باید راه را گزینش و در مقابل گزینش خود پاسخگو باشد. چنانچه در قرآن آمده است: إِنا هَدَینَـهُ السبِیلَ إِما شَاکرًا وَ إِما کفُورًا; ما به درستى که راه حق و باطل را به انسان نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس.
12-تاثیر و تاثر سنن الهى بر یکدیگر
از جمله صفات سنن الهى، تاثیرگذارى سنن بر یکدیگر و تاثرپذیرى سنن از یکدیگر مى باشد. چنانچه سنت رحمت و غفران خداوند جلوى سنت عذاب را مى گیرد، بحث از این صفت نیاز به بررسى تمتم سنن دارد که این مختصر را جاى آن نیست.
مرجع:
1-محمدتقى مصباح یزدى، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن تهران، چاپ دوم 1379، ص 425.
2-مفاد اصل علیت عبارت است از قضیه اى که دلالت بر نیازمندى معلول به علت دارد و لازمه اش این است که معلول بدون علت تحقق نمى یابد یعنى هر معلولى علت مى خواهد. ر.ک: محمد تقى مصباح یزدى، آموزش فلسفه، تهران سازمان تبلیغات اسلامى، چاپ اول 1378، ص 288.
3-اکثر قریب به اتفاق اندیشمندان اسلامى اصل علیت را پذیرفته اند و اگر اشکالاتى هم در این زمینه وارد شده است بیشتر به بعضى از لوازم و فروعات آن است. لذا مى توان ادعا نمود که اصل علیت از امور بدیهى مى باشد. ر.ک: عین الله خادمى، علیت از دیدگاه فیلسوفان مسلمان و فیلسوفان تجربه گرا، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ اول، 1380، ص 189. جهت کسب اطلاعات بیشتر رجوع شود به صفحه 405، همان کتاب.
4-کهف/ 59.
5-جن/ 16.
6-محمد تقى مصباح یزدى، پیشین، ص 32.
7-مرتضى مطهرى، آشنایى با قرآن، تهران، انتشارات صدرا، چاپ پنجم، 1370، ص 50.
8-البته ایشان دلالت آیات را بر نظم على و معلولى به صورت دلالت التزامى دانسته و پذیرش رابطه على و معلولى را به معناى قبول سندیت عقل مى داند، همان، ص 51.
9-اسراء/ 16.
10-پاسخ به این گونه شبهات در بحث سنت امداد باید بررسى شود.
11-همان، ص 59.
12-رعد/ 11.
13-بقره/ 134.
14-احزاب/ 62.
15-انعام/ 34.
16- اسراء/ 77.
17-مائده/ 66.
18-ر.ک: همین مقاله، ص 7.
19-احزاب/ 62.
20-غافر/ 85.
21-احزاب/ 38.
22-رعد/ 30.
23-حجر/ 13.
24- بقره/ 214; یونس/ 102; نور/ 34; فصلت/ 25.
25-على احمد قانع، علل انحطاط تمدن ها از دیدگاه قرآن، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى، 1379، ص 103.
26-غافر/ 84 و 85.
27-نحل/ 85.
28-اعراف/ 34.
29-على ربانى گلپایگانى، ایضاح الحکمة فى شرح بدایة الحکمة، قم، مرکز جهانى علوم اسلامى، چاپ اول، 1371، ص 247.
30-پیشین، ج 17، ص 58، همچنین ر.ک: عبدالله جوادى آملى، شناخت شناسى در قرآن، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، 1370، ص 406.
31-على ربانى گلپایگانى، ایضاح الحکمة فى شرح بدایة الحکمة، قم، مرکز جهانى علوم اسلامى، چاپ اول، 1371، ص 247.
43-عده از دانشمندان مسیحى وقتى به یک حادثه و رویداد تاریخى، جنبه غیبى و الهى مى دهند و مى خواهند آن را یک تفسیر و توجیه لاهوتى بنمایند به طور کلى آن حادثه را به خداوند نسبت داده و هیچ گونه ربط و نقشى براى حوادث تاثیرگذار در آن حادثه قائل نیستند، در واقع آن حادثه تاریخى را تنها در ارتباط با خداوند دیده و رابطه آن را از حوادث دیگر قطع مى کنند و مستقیماً به خداوند نسبت مى دهند. ر.ک: محمد باقر صدر، همان، ص 141 ـ 142.
48-فصلت/ 30. علامه در المیزان مى فرمایند: استقامت در کار میانه روى در راه و عدم انحراف و تمایل به اطراف است و در قول به معناى پایدارى در حق و عدم توجه و تبعیت از خواسته مشرکان و کفار مى باشد لذا امدادهاى غیبى خداوند بر اشخاص نازل مى گردد. ج 17، ص 389.
49-انفال/ 25.
50-همان، ج 9، ص 51.
51-انعام/ 2.
52-انعام/ 60.
53-على کرمى، ظهور و سقوط تمدن ها از دیدگاه قرآن، ص 265.
موضوع مدیریت بحران در حوزه های مختلف مطرح است. سازمان ها به عنوان یکی از اجزای اصلی جامعه امروزی نیز از این امر مستثنی نیستند. مقاله حاضر به بررسی انواع بحران در حوزه سازمان می پردازد. مدیران پیشرو تلاش می کنند تا با استفاده از یافته های مدیریت بحران سازمانی و تلفیق آن با دستاوردهای مدیریت استراتژیک و مدیریت سیستم های کنترل، از امواج خطرناک پیش بینی نشده، اجتناب کنند. مقاله در ابتدا تعریف بحران سازمانی را مطرح میسازد، سپس با بیان انواع طبقه بندی بحرانها، تعریف مدیریت بحران و ضرورت آن، بحث را به طرف مدل های مدیریت بحران و نهایتا یک چارچوب استراتژیک برای آن سوق می دهد و نتیجه گیری میکند.
مقدمه : نگرش سنتی به مدیریت بحران، براین باور بود که مدیریت بحران یعنی فرو نشاندن آتش؛ به این معنی که مدیران بحران در انتظار خراب شدن امور مینشینند و پس از بروز ویرانی، سعی میکنند تا ضرر ناشی از خرابیها را محدود سازند. ولی به تازگی نگرش بهاین واژه عوض شده است. براساس معنای اخیر، همواره باید مجموعهای از طرحها و برنامههای عملی برای مواجهه با تحولات احتمالی آینده در داخل سازمانها تنظیم شود و مدیران باید درباره اتفاقات احتمالی آینده بیندیشند و آمادگی رویارویی با وقایع پیشبینی نشده را کسب کنند؛ بنابراین، مدیریت بحران بر ضرورت پیشبینی منظم و کسب آمادگی برای رویارویی با آن دسته از مسائل داخلی و خارجی تاکید دارد که به طور جدی شهرت، سودآوری و یا حیات سازمان را تهدید میکنند. باید توجه داشت که مدیریت بحران با مدیریت روابط عمومی متفاوت است. مدیر روابط عمومی برای خوب جلوه دادن سازمان تلاش میکند در حالی که مدیر بحران سعی دارد تا در شرایط دشوار، سازمان را در موقعیت خوب نگه دارد. مدیریت بحران به منزله یک رشته علمی، به طور کلی در حوزه مدیریت استراتژیک قرار میگیرد و بهطور خاص به مباحث کنترل استراتژیک مرتبط میشود .
فهرست مطالب
عنوان صفحه
1فصل اول بررسی مبانی تئوریک مدیریت بحران.............................................................6
تعریف اضطرار Crisis عبارتست از اتفاقی که بطور معمولی روی می دهد و در محدوده کوچکی برای عده خاصی روی میدهد و باز گرداندن این شرایط به شاریط عادی کار دشواری نیست مانند آتش سوزی یک واحد مسکونی – دزدی و ... . تعریف disaster حادثه یا فاجعه یا بلاء حوادثی که بروز آنها موجب به بار آمدن خسارات تلفات زیادی خواهد شد. (مقیاس وسیع تر) حادثه گویند. بحران نیز عبارت از شرایطی است که در آن با غافلگیری، کمبود اطلاعات، و محدودیت زمان برای تصمیم گیری مواجه می شویم. سپس با بهره گیری از فناوری نوین جهت کاهش تلفات جانی و مالی باشیم.
تعریف بحران: Crisis بحران: یعنی بهم خوردن روند عادی و طبیعی زندگی انسان. بحران: یعنی ایجاد بی نظمی و اختلال در زندگی و باعث بهم خوردن توازن و تناسب بین نیازها و منابع است. در شرایط بحران توازن موجود از بین می رود. نیازهای انسان-یعنی مسکن-غذا-پوشاک-کمک های پزشکی و درمانی (بهداشت) و اشتغال. بحران: در نتیجه یک سری عوامل طبیعی و غیر طبیعی شامل زلزله، سیل، طوفان،آتش سوزی، خشکسالی، سونامی، حجوم بیماریهای واگیر، جنگ و . . .
حادثه یا فاجعه: Disaster مخرب ترین بلایای طبیعی: زلزله است. ایران بر روی کمربند زلزله، آلپ-هیمالیا، واقع شده است. بطوریکه از سال 1363 تا 1368 بیش زا 2 میلیون نفر جان خود را از دست دادن. بعنوان مثال زلزله خرداد 69 سنجیل رودبار بیش از 45 هزار نفر کشته و 10 هزار نفر زخمی و بیش از 41 هزار نفر آواره و حدود 200 هزار واحد مسکونی تخریب شده است. - سیل: طغیان آب و سرازیر شدن سیل براثر بارندگی شدید و بمدت زمان کوتاه و شدت زیاد منجربه سیل و سیلاب و روان آب شهری و روستایی می گردد. بعنوان یکی از بیشتری عامل مرگ و میر انسانها در جهان و کشور است و برابر آمار سازمان ملل متحد در 25 سال گذشته بیش از 5/1 میلیون نفر از سیل آسیب دیدن. پدیده بالا آمدن سطح آب دریاها و اقیانوسها که برابر پیش بینی دانشمندان تا سال 1010 میلادی بدلیل افزایش دمای سطح زمین بدلیل افزایش جمعیت و فعالیتهای تولیدی و ذوب شدن یخ های قطبی آب سطح دریاها تا اندازه 1 متر افزایش خواهد یافت و بحث های فعالیتهای زمین زایی و جابجایی صفحه زیر دریاها و ایجاد سونامی های شدید و تخریب آن در کشورها قابل پیش بینی است.
-بحران ناشی از فن آوری: حوادثی که در اثر آنها علمی مانند انفجار مواد شیمیایی و شیوع مواد سمی و یا تغییرات اکولوژیکی و دارویی مثل آنفولانزای پرندگان یا آنفولانزای خوکی در جهان . . .
-بحران های سیاسی: مثل بوجود آمدن جنگ ها- آشوب های اجتماعی که منجربه قتل عام و کشتار انسانها و تخریب منازل مسکونی و تولیدی می گردد. طی 8 سال جنگ ایران و عراق 213 هزار نفر شهید، 350 هزار نفر معلول و 40 هزار نفر اسیر و 1 هزار میلیارد دلار خسارت. نقش مدیریت بحران: عملی است کاربردی و با استفاده از تجزیه و تحلیل بحران های گذشته و با کمک علم و فن آوری در جستجوی یافتن راه حل یا ابزاری که بوسیله آن: 1-بتوان از وقوع بحران پیشگیری شود 2- یا ابزار مقابله با آن آماده شود. اقدامات: 1-شامل هشدار بموقع به ساکنین 2-تامین آوارگان بی سرپناه 3- حفظ امنیت عمومی 4-تخلیه آثار حادثه 5-بازگرداندن جامعه به شرایط عادی 6-تقویت روحیه انسانی و بهداشت روانی. تعریف جامعه مدیریت بحران: مدیریت بحران علمی است کاربردی که با شناخت مشاهدت و تجزیه و تحلیل داده ها بصورت سیستمی جهت یافتن ابزار و راه حلهایی که بوسیله آن از یک سو بتوان از وقوع فاجعه پیشگیری کرد و یا مقابله نمود و از سوی دیگر در صورت وقوع آن نسبت به امداد رسانی و بهبود اوضاع اقدام نمود . اهداف مدیریت بحران: 1-در درجه اول رفع شرایط بحران و اضطرار است. 2-بازگرداندن سریع جامعه به حالت عادی. 3-کاهش آسیب های ناشی از بحران چه جانی و چه مالی. 4-کاهش اثرات بحران در جامعه و مقابله با آن با کمترین هزینه ها. 5-ایجاد آمادگی در جامعه برای مقابله با بحران. 6-بازسازی مناطق بحرانی از لحاظ فیزیکی و روانی و فرهنگی. 7-ایجاد تمرین و آموزش و مانورها در مناطق جهت آمادگی برای مقابله با بحران برای مدیران و مردم. فرایند یا مراحل مدیریت بحران: -شامل یک سری مراحل هماهنگ یکپارچه است که شامل چهار مرحله می گردد: 1-مرحله پیشگیری 2-مرحله آمادگی 3-مرحله مقابله 4-مرحله بازسازی که با اجرای این فرایند در موقع بروز بحران می توان آسیب ها و خسارات و هزینه های جانی و مالی را به حداقل رساند. 1-پیشگیری یعنی: کلیه اقداماتی که موجب پیشگیری از وقوع بحرانها و سبب جلوگیری از آثار مخرب بحران در جامعه می شود. احداث سدها: جلوگیری از طغیان رودخانه مقاوم سازی ساختمان در مقابل زلزله آمادگی: کلیه اقدماتی که دولت ومردم را قادر به عکس العمل سریع و بموقع و کارا در موقع بروز بحران می نماید. الف-افزایش برنامه های ضد بحران ب- آموزش و تمرین اقدامات مورد نیاز در مرحله آمادگی پیش از بحران: 1-تهیه نقشه های آسیب پذیری یا مناطق پر خطر شهری، روستایی و صنعتی. 2-تهیه طرح های تبدیل آسیب پذیری و ایمن سازی. 3-تهیه طرح های اجرایی در خصوص استقرار کاربریها و امکانات مورد نیاز پیش از وقوع بلایا و اعلام خطر. 4-تعیین شرح وظایف و تعداد کمیته های مورد نیاز برای مرحله امداد اولیه – استفاده سوخت – مرحله بازسازی. 5-تعیین مکانهای مناسب جهت اسکان موقت. 6-تعیین گروه ها و شرکت ها- سازمانهای دولتی و خصوصی جهت مرحله بازسازی. 7-تعیین ماشین آلات سبک و سنگین و ابزار و عوامل اجرایی بازسازی و امداد و نجات.
تاریخچه مدیریت بحران: واژه بحران یا Crisis بیش از 5 قرن پیش مطرح شد. عبارت امروزی مدیریت بحران برای اولین بار توسط مک فامارو- با توجه به امکان درگیری موشکی آمریکا و کوبا- عنوان گردید. و با موضوع مدیریت بحران در بلایای طبیعی اولین بار در سال 1989 در هشتمین کنفرانس جهانی زلزله در آمریکا توسط دکتر فرانس پریس مطرح شد. در ایران در تاریخ 17/3/1348 قانون پیشگیری و مبارزه با خطرات سیل به تصویب مجلس رسید و بعد در سال 1386 قانون مدیریت بحران کشور به تصویب مجلس رسید که به صورت سازمان شکل گرفت. پدافند غیر عامل: مجموعه اقداماتی که جهت مقاوم سازی تجهیزات و تاسیسات کشور در برابر آسیب های عمدی و غیر عمدی و کاهش آسیب پذیری نیروی انسانی و مراکز حیاتی کشور و کنترل و بازگرداندن سریع جامعه به شرایط عادی است. بیشترین توجه به توان دفاعی کشور در موقع بحران می باشد و مراکز حیاتی مثل مراکز بیمارستانی- مراکز تولید موشکی- پالایشگاههای نفت و گاز- نیروگاه های هسته ای و غیره – تاسیسات شریانی و زیر ساخت ها. شهرسازی و مدیریت بحران شهرها: در مفهوم کلی عوامل متعدد در بهم زدن توسعه پایدار شهرها نقش دارند که به دو دسته تقسیم می شوند: 1-حادثه های طبیعی 2-حوادث انسان ساخت می توان تفکیک کرد. امروزه یکی از عوامل مانع توسعه پایدار شهرها حوادث طبیعی است که به دلیل عدم مطالعه و برنامه ریزی و عدم آمادگی و مقابله مناسب با آن تلفات و خسارات سنگینی را بر مردم و دارایی های آنها وارد می کند که بعضی از آنها جبران ناپذیر هستند. از آناجائیکه حوادث طبیعی پیشینه ای به درازای عمر زمین دارند در حالیکه انسان دارای تمدنی کمتر از چندین هزار ساله و دانشی کمتر از چند صد سال دارد. پس همواره باید با استفاده از فناوری و اطلاعات و داده ها و شناخت و تسلط کافی بر سه عنصر زمان - مکان و ابزار اطلاعات در کاهش خسارات و در شهرها و مجتمع های زیستی اعمال مدیریت کرد.
-مفهوم مدیریت ریسک: اقداماتی که باید برای به حداقل رساندن خسارات و اختلالات احتمالی در جوامع انجام شوند را می گویند. یا فرایندی که با بررسی عوامل اجتماعی – اقتصادی و سیاسی موثر در شناخت ریسک و میزان مقبولیت شهروندان از حداقل خساراتی که در نتیجه یک حادثه بدست می آید. تفاوت مدیریت بحران با مدیریت ریسک: مدیریت ریسک فرایندی با استفاده از عوامل اقتصادی اجتماعی و سیاسی جهت حداقل رساندن خسارات حوادث در جامعه است. اما مدیریت بحران با بکار گیری همه اجزای مدیریت بحران برای اجرای مدیریت ریسک بطوریکه شامل همه آسیب ها در سطوح ملی- دولتی و خصوصی و هماهنگ سازی آن جهت کاهش آسیب و بازسازی آن با استفاده از چهار مرحله مدیریت بحران(1-پیشگیری-2-آمادگی-3-مقابله-4-بازسازی)
الگوی جامع مدیریت بحران (الگوی سلسله مراتبی): در سال 2006 تعدادی از متخصصان مدیریت بحران در دانشگاه تورنتو کانادا گرد آمدند تا یک الگوی جامع و یکپارچه مدیریت بحران را تعیین کنند که الگوی سطح بندی با سلسله مراتبی توسط آقای ایان دیویس ارایه گردید که شامل 4 سطح بوده: 1-اصل الگوی اخلاقی. 2-اصل الگوی استراتژیک. 3-اصل الگوی تاکتیکی. 4-اصل الگوی اجرایی. 1-اصول اخلاقی : عبارت است از دستیابی به بازتوانی کامل پس از بحران ها و فرهنگ سازی و پایبند سازی همه گروه های ذینفع. 2- اصول استراتژیک: تاکید بر برنامه ریزی قبل از بحران برای پایه ریزی اساسی جوامع در مقابل بحران. 3-اصول تاکتیکی: ظرفیت سازی و توانمند سازی مدیران و مقامات دولتی از طریق آموزش و تربیت کارکنان. 4-اصول اجرایی: نظارت و استفاده از فناوری جهت ایجاد جامعه توانمند در برابر بحران از طریق ارزیابی برنامه ها و اجرای اصول مقاوم سازی و بازتوانی جامعه.
Gis در مدیریت بحران: سیستمهای اطلاعات جغرافیایی(Gis) به مجموعه ای از سخت افزارها-نرم افزارها و روند های طراحی شده برای مدیریت – تجزیه و تحلیل- مدلسازی در نهایت نمایش داده های مکان مرجع برای حل مسائل پیچیده برنامه ریزی و مدیریت است. این سیستم امکان بهره برداری مناسب از کلیه اطلاعاتی جغرافیایی و مکانی و انجام تحلیل های گوناگون را بر روی این اطلاعات فراهم می آورد.(اطلاعات مکانی بوسیله GPS) بدست می آید.
سیستم های Gis : می توانند بعنوان یک ابزار قدرتمند جهت ارزیابی ریسک بلایای طبیعی همچون زلزله –سیل- خشکسالی- طوفان بکار گرفته شود و همچنین می توان با طبقه بندی – تجزیه وتحلیل داده ها و ارائه نقشه های گرافیکی میزان خطر وخطر پذیری در طیف گسترده دست آورد. مدیریت بحران می تواند با استفاده از این نقشه ها می تواند مکان و تشخیص میزان و قدرت تخریب را بشناسد و همینطور می تواند جهت مقابله با آن قدرت تصمیم گیری و برنامه ریزی و تامین نبردها و امکانات و ابزار و تجهیزات مورد نیاز و راهکارهای مقابله با آن را پیدا کند. -استفاده مناسب از زمان و در مکان بعمل آورد. (در نتیجه اثرات خسارات را کاهش دهد)
فصل دوم :
مدیریت بحران سازمانی
تعریف بحران سازمانی: مفهوم بحران میتواند به معنای انحراف از وضعیت تعادل عمومی رابطه سازمان با محیط یا تعریفی از خصوصیت محیطی باشد که سازمان مجبور است به صورت مستمر از آن اگاهی داشته باشد. در هر یک از این دو نگرش، انجام مسائل بحران در یک دیدگاه مدیریت استراتژیک به بهترین وجه قابل درک است (2). «لاری اسمیت» رئیس مؤسسه بحران واژه بحران را به این صورت تعریف میکند: یک اغتشاش عمده در سازمان که دارای پوشش خبری گستردهای شده و کنجکاوی مردم درباره این موضوع بر فعالیتهای عادی سازمان اثر میگذارد و میتواند اثر سیاسی، قانونی، مالی و دولتی بر سازمان بگذارد(3). یک بحران سازمانی فقط یک فاجعه مانند یک رکود اقتصادی، سقوط یک هواپیما و یا محدود کردن شرکتهایی نیست که باعث تلفات عظیم و یا خسارات شدید محیطی میشوند بلکه میتواند دارای شکلهای متنوعی مانند بدنام شدن محصول، مخدوش شدن خدمات پشتیبانی کننده، تحریم کردن محصولات، اعتصاب، شایعات هستهای جنجالآمیز، دزدیده شدن، رشوهدهی و رشوهخواری، درگیری خصومتآمیز، بلایای طبیعی در جهت انهدام محصولات، خراب شدن سیستم اطلاعات سازمانی و یا سیستم اطلاعات شرکتهای مادر است. یک بحران سازمانی پدیدهای با احتمال وقوع کم و تاثیرگذاری زیاد است که قابلیت اجرایی سازمان را تهدید میکند و از مشخصه آن مبهم بودن عامل، مبهم بودن تاثیرات و وسایل حل آن است و تصمیمات مربوط به آن باید به سرعت اتخاذ شود. به هر جهت، بحرانها به صورت ناگهانی بروز نمیکنند و اغلب آنها علائم هشدار دهندهای دارند که مشکلات و معضلات بالقوهای را نشان میدهند. بحران شباهت جالبی با یک مدل زیستشناختی دارد، گون زالز ـ هیرو و پرات (1996) پیشنهاد میکنند که یک بحران میتواند شبیه به مکانیسمی باشد که مراحل تولد، رشد، بلوغ و افول یا مرگ را طی میکند. در زبان چینی واژه «ویجی» (WEIJI) معادل واژه بحران است که معنای خطر و فرصت را میدهد. این لغت اساس و شالوده مدیریت بحران را آشکار میکند یعنی: وقتی اداره کردن به درستی صورت گیرد یک خطر به عنوان یک بحران میتواند یا پیشگیری شود یا اثرات آن کاهش مییابد و یا حتی تبدیل به یک فرصت شود. اغلب هر بحران دانههایی از موفقیت را در خود دارد، همان طور که ریشههای شکست را نیز میتواند در خود داشته باشد (4). در تعریف بحران سازمانی بهتر است بین بحران(CRISIS) و واقعه ناگوار(DISASTER) تفاوت قائل شد. «برنت» بین این دو تفاوت قائل شده و میگوید: بحران توصیف کننده شرایطی است که در آن ریشههای پدیده میتواند مسائل و مشکلاتی مانند ساختارها و عملیاتهای مدیریتی نامناسب و یا شکست در تطابق با یک تغییر باشد در حالی که منظور از واقعه ناگوار این است که شرکت با تغییرات مصیبتبار پیشبینی نشده یا ناگهانی مواجه شده که کنترل کمی بر روی آنها دارد (5).
انواع بحران: برای اینکه بتوان بحرانها را شناسایی و تفکیک کرد بهتر است که آنها را دستهبندی کرده و مبناهایی را برای تفکیک آنها در نظر گرفت. الف ـ طبقهبندی بحرانها از لحاظ ناگهانی بودن یا تدریجی بودن آنها: بعضی از بحرانها به صورت ناگهانی و یک دفعه بهوجود میآیند و اثرات ناگهانی بر محیط درونی و بیرونی سازمان میگذارند. به این بحرانها، بحرانهای ناگهانی (ABRUPT CRISES) میگویند. در مقابل این بحرانها، بحرانهای تدریجی (CUMULATIVE CRISES) وجود دارند که از یکسری مسائل بحرانخیز شروع میشوند و در طول زمان تقویت شده و تا یک سطح آستانه ادامه و سپس بروز پیدا میکنند. برای مقایسه بحرانهای ناگهانی و تدریجی میتوان از 6 ویژگی کلیدی استفاده کرد. بحرانهای ناگهانی باسرعت بهوجود میآیند ، قابلیت پیش بینی کمی دارند ،صراحت و روشنی آنها متمرکز است، آشکارند، از یک رویداد مشخص یکدفعهای شروع می شوند، در یک زمان ثابت به وقوع می پیوندند، و از عدم انطباق سازمان با یک جنبه یا تعداد کمی از جنبه های محیطی حاصل می شوند.در مقایسه، بحرانهای تدریجی ،به صورت تدریجی و تجمعی به وجود می آیند، قابلیت پیش بینی زیادی دارند، واضح و روشن نیستند، نقطه شروع آنها از یک سطح آستانه است، با گذشت زمان احتمال وقوع آنها بیشتر می شود و از عدم انطباق سازمان با چندین جنبه از محیط به وجود می آیند (6). ب ـ طبقهبندی بحران از دیدگاه «پارسونز»: پارسونز سه نوع بحران را بیان میکند که عبارتند از : 1 ـ بحرانهای فوری: این بحرانها دارای هیچگونه علامت هشداردهندة قبلی نیستند و سازمانها نیز قادر به تحقیق در مورد آنها و نیز برنامهریزی برای دفع آنها نیستند. 2 ـ بحرانهایی که به صورت تدریجی ظاهر میشوند: این بحرانها به آهستگی ایجاد میشوند. میتوان آنها را متوقف کرد و یا از طریق اقدامات سازمانی آنها را محدود ساخت. 3 ـ بحرانهای ادامهدار: این بحرانها هفتهها، ماهها و یا حتی سالها به طول میانجامند. استراتژیهای مواجهه شدن با این بحرانها در موقعیتهای متفاوت بستگی دارد به فشارهای زمانی، گستردگی کنترل و میزان عظیم بودن این وقایع. میتوان از سه معیار سطح تهدید، فشار زمانی، و شدت وقایع، در طبقهبندی و شناسایی بحرانها استفاده کرد و میتوان از این طریق به مدیران نشان داد که چه زمانی یک پدیده و یا یک مشکل میتواند تبدیل به یک بحران شود. «بورنت» با استفاده از این سه معیار و نیز معیار تعداد گزینههای واکنش یا پاسخگویی، ماتریسی را برای طبقهبندی بحرانها پیشنهاد کرده که در آن 16خانه وجود دارد. سطح تهدید در دو سطح بالا و پایین ،تعداد گزینههای واکنشی در دو طبقه کم و زیاد، فشار زمانی در دو حد کم و شدید ، و درجه کنترل در دو سطح بالا و پایین در نظر گرفته شده اند. پدیده ها در این 16خانه به چهار سطح دستهبندی شدهاند. سطح یک زمانی است که سطح تهدید پایین، تعداد گزینه های واکنشی زیاد ، فشار زمانی کم ودرجه کنترل بالا است. سطح چهار زمانی است که سطح تهدیدها بالا ،تعداد گزینه های واکنشی کم یا زیاد ، فشار زمانی شدید و درجه کنترل پایین یا بالا باشد. «بورنت» میگوید هرچه سطح پدیده یا مشکل از سطح یک به سطح چهار نزدیک شود احتمال تبدیل آن مشکل یا پدیده به یک بحران بیشتر میشود (7). ج ـ طبقهبندی بحرانها از دیدگاه «میتراف»: وی برای طبقهبندی بحرانها از دو طیف استفاده میکند. یک طیف داخلی یا خارجی بودن بحرانها را مشخص میکند. اینکه بحران در داخل سازمان بهوقوع میپیوندد یا در خارج از سازمان. طیف دیگر فنی یا اجتماعی بودن بحرانها را نشان میدهد. همانطور که در نمودار شماره 1 ملاحظه میشود محور افقی نمودار بحرانهای داخلی و خارجی را از هم متمایز میسازد و محور عمودی، بحرانها را از حیث ماهیت فنی یا اقتصادی بودن در مقابل اجتماعی یا سازمانی بودن تفکیک میکند؛ به این ترتیب، میتوان چهار وضعیت کلی را متمایز ساخت. در نمودار مذکور، برای هر وضعیت کلی، نمونههایی از بحرانهای شناخته شده، مشخص شدهاند. برای مثال، بحران ناشی از «تعمیم نمادین» (در وضعیت 4)، حاکی از شرایطی است که «موقعیت یک سازمان» فقط به خاطر آنکه نام آن، تداعی منفی میکند، به خطر میافتد، برای مثال کسانی که به طور افراطی طرفدار حقوق حیوانات هستند، به آن دسته از تولیدکنندگان مواد غذایی که در استفاده از گوشت حیوانات زیادهروی میکنند، آسیب میرسانند. هرچه این گونه اقدامات عجیب و غریبتر باشند، افزایش آمادگی مدیران برای رویارویی با بحرانهای ناشی از آنها، ضرورت بیشتر دارد (8).
مدیریت بحران براساس نظرات «پیرسون» و «کلایر»، مدیریت بحران عبارت است از، تلاش نظامیافته توسط اعضای سازمان همراه با ذینفعان خارج از سازمان، در جهت پیشگیری از بحرانها و یا مدیریت اثربخش آن در زمان وقوع (9). عدهای میگویند مدیریت بحران از سه مرحله اصلی تشکیل شده است که عبارت است از مدیریت بحران قبل، حین و بعد از وقوع بحران. قبل از وقوع بحران باید سه فعالیت کلیدی صورت گیرد: تشکیل تیم مدیریت بحران در سازمان، ایجاد یک سناریویی که بدترین حالت ممکن را نشان دهد، و تعریف رویهای اجرایی استاندارد برای انجام فعالیتهایی قبل از وقوع بحران. در زمان وقوع بحران سه فعالیت اصلی باید انجام شود: تمرکز بر اشاعه اخبار و اطلاعاتی که مورد تمایل عموم باشد، مشخص کردن یک نفر بهعنوان سخنگوی سازمان، و ارسال پیامها و گزارشها به صورت حرفهای در رسانهها. بعد از وقوع بحران دو فعالیت اصلی باید صورت گیرد: شناسایی عوامل ایجاد کننده بحران برای استفادههای آینده و برقراری ارتباط با ذینفعان برای آگاهسازی آنها از نتایج و اثرات بحران (10). مدیریت بحران فرایندی است برای پیشگیری از بحران و یا به حداقل رساندن اثرات آن به هنگام وقوع برای انجام این فرایند باید بدترین وضعیتها را برنامهریزی و سپس روشهایی را برای اداره و حل آن جستجو کرد (11). اگر مدیریت بحران را برنامهریزی برای کنترل بحران تعریف کنیم در آن صورت چهار مرحله را برای برنامهریزی برای کنترل بحران باید به انجام رساند. نخست باید پدیدههای ناگوار پیشبینی شوند، سپس باید برنامههای اقتضایی تنظیم گردند، پس از آن باید تیمهای مدیریت بحران تشکیل و آموزش داده شوند و سازماندهی گردند و سرانجام باید برای تکمیل برنامهها، آنها را به صورت آزمایشی و با تمرین عملی به اجرا در آورد (12). الف ـ پیشبینی بحران و بررسی نقاط بحرانخیز و آسیبپذیر: در ممیزی بحران از روشهای منظمی برای یافتن نقاط بحرانخیز و آسیبپذیر استفاده میشود. هنگامی که مدیران یک سلسله از پرسشهایی نظیر «چه خواهد شد، اگر چنان شود؟» و «اگر چنین شود، چه پیش خواهد آمد؟» را مطرح میکنند، سناریوهای «حوادث ناگوار» موضوع بحث قرار میگیرند. در این مرحله، ممکن است استفاده از «طبقهبندی بحرانها» مفید و مثمرثمر باشد. وقوع برخی از بحرانها نظیر مرگ ناگهانی یکی از مدیران کلیدی، برای همة سازمانها محتمل است؛ از این رو به راحتی قابل تصور است؛ ولی باید توجه داشت که هر سازمان، با توجه به ویژگیهای خاص خود، ضربهپذیریهای خاص خود را دارد و باید برای مقابله با آنها برنامهریزی کند؛ برای مثال سقوط هواپیما یک بحران مصیبتبار و قابل تصور برای شرکتهای هواپیمایی مسافربری است. ب ـ تهیه برنامه اقتضایی برای مواجهه با بحران: برنامههای اقتضایی برای مواجهه با بحرانهای احتمالی، در قالب یک مجموعه برنامة پشتیبانی تنظیم میگردند تا در صورت بروز مشکل، مورد استفاده قرار گیرد. برنامههای اقتضایی باید به گونهای تنظیم شوند تا حتیالمقدور؛ کلیه علایم هشدار دهندة حوادث و سوانح را مشخص کنند، اقداماتی برای خنثیسازی یا تعدیل وضعیت بحرانی طراحی، و نتایج مورد انتظار از هر اقدام را پیشبینی کنند. در تنظیم برنامههای اقتضایی باید کاملاً به جزئیات امور توجه شود؛ به طوری که حتی گاهی باید پیشبینی کرد که در هنگام مواجهه با بحران، چه کسانی باید از رسانههای جمعی برای آگاه ساختن مردم از وقوع یک سانحة مصیبتبار استفاده کنند. همچنین باید مشخص شود که دقیقاً در چه شرایطی چه اقداماتی باید صورت پذیرد و در صورت عملی نشدن اقدامات اولیه، چه اقداماتی باید جایگزین آنها گردند، در برخی از سازمانها، یک نفر را به عنوان «سخنگوی سازمان» معرفی میکنند تا پاسخگوی پرسشهای مطبوعات و رسانههای جمعی باشد و در مواقع بروز حوادث بحرانی، با مردم ارتباط برقرار کند. همچنین گاهی فهرستی از اسامی افراد و مدیرانی که باید در جریان وضعیتهای بحرانی و اضطراری قرار گیرند تهیه میشود و در اختیار عوامل ذیربط قرار میگیرد. در مواردی نیز شماره تلفنهای برنامههای رادیو و تلویزیون محلی، در دفتر کار مدیران قرار دارند (13). حداقل سالی یکبار باید برنامههای اقتضایی مواجهه با بحران را بهنگام ساخت، بنابراین، ممیزی بحران نیز باید بهنگام شود. البته در صورت ضرورت باید در فواصل زمانی کوتاهتری برای بهنگامسازی ممیزی بحران و تنظیم برنامههای اقتضایی مقابله با تهدیدات ناشی از بحران اقدام کرد. ج ـ تشکیل تیم مدیریت بحران و آموزش نیروی انسانی: تیمهای مدیریت بحران در سازمانها با گروههای ضربت در نیروی انتظامی که برای برخورد با وضعیتهای فوقالعاده (مانند گروگانگیری) تشکیل میشوند، شباهت دارند. این گروهها برحسب نوع بحرانهایی که احتمال وقوع دارند، از تخصصهای متعدد و متنوعی برخوردار میگردند. برای مثال تیم بحران وزارت نیرو ممکن است از یک کارشناسی مصاحبه با مطبوعات، یک مهندس برق، یک کارشناسی امور مشترکان و یک مشاور حقوقی تشکیل شود. قابلیت ارائه واکنش سریع و آگاه کردن به موقع و اثربخش مردم، از ویژگیهای اصلی و ضروری هر تیم مدیریت بحران است. یک تحقیق از جانب مؤسسه مدیریت آمریکا نشان میدهد که بعد از وقوع حادثه 11 سپتامبر 2001 در آمریکا تشکیل تیمهای مدیریت بحران در شرکتهایی آمریکایی افزایش یافته است طوری که قبل از وقوع این حادثه 38 درصد از شرکتهای دارای تیم مدیریت بحران بودهاند ولی بعد از آن، در سال 2002 حدود 54 درصد و در سال 2003 حدود 62 درصد از شرکتهای آمریکایی دارای تیم مدیریت بحران شدهاند (14). د ـ تکمیل برنامهها از طریق اجرای آزمایشی: گروههای کنترل کننده بحران را میتوان مانند گروههای ورزشی و یا تیمهای اطفای حریق آموزش داد و برای افزایش «تجربه کار گروهی»، «اثربخشی»، و «سرعت در واکنش» تحت تمرین و آزمایش قرار داد. در این مرحله، استفاده از «فنون شبیهسازی»، «تمرین عملی»، و «تقلید کردن» بسیار سودمند است. البته مدیریت عالی باید از این گونه تمرینها حمایت کند تا انگیزة افراد برای ایفای نقشهای خود افزایش یابد و تمرینکنندگان، اهمیت کار خود را دریابند، بنابراین، باید سیستمهای اثربخشی و مناسبی برای پاداش دادن به تلاشهای کارکنان در این زمینه استفاده شود تا آنان به تمرین جدی برای رویارویی با بحران برانگیخته شوند (15).
ضرورت مدیریت بحران جهان به طرف تشکیل دهکده جهانی در حرکت است. ما در یک جامعه جهانی به سر میبریم که اجزای آن به وسیله یک سیستم بسیار پیچیده به هم مرتبط شدهاند. هنگامی که یک نفتکش غولپیکر در آلاسکا دچار سانحه میشود، یا زمانی که در یک کارخانه در هند گاز سمی نشت میکند و یا آنگاه که یک فروند هواپیما در «لانگ ای لند» سقوط میکند، در همان لحظه مردم دنیا از این خبرهای ناگوار آگاه میشوند و خبرها با سرعت نور به همه جا میرسند. پس از چند دقیقه مردم در سراسر دنیا از این رویدادها آگاه میشوند. رسانهها و مردم بی صبرانه در انتظار شنیدن واقعیتها و خبرهای دقیق و توضیحات لازم هستند. مسئولیت این اقدام برعهده کسانی است که عملیاتی اثربخش مدیریت بحران را برنامهریزی و اجرا میکنند. برای جلوگیری از شدید شدن بحرانها، از بین نرفتن روابط و مصون ماندن سازمانها در مقابل تهدیدات و وقایع ناگوار وجود مدیریت بحران ضروری است. ممکن است با وقوع بحران در بخش خصوصی، شرکتها مشتریان خود را و سازمانهای غیرانتفاعی اعتبار و اعضای خود را از دست بدهند. همچنین دولتها متحمل دردسرهای فراوان شوند (16). شرکتهایی که دارای برنامههای مدیریت بحران هستند قادر خواهند بود: * روابط کاری با رسانههای خبری برقرار کنند و افرادی را در ادارات شناسایی کنند که به آنها در اشاعه اخبار برای عموم یاری میرسانند؛ * برای دعوای قضایی و شکایات حقوقی آمادگی لازم را داشته باشند؛ * در مواقع اضطراری اطلاعات دقیق و به موقع ارائه دهند؛ * دغدغه خاطر مدیران اجرایی را به حداقل برسانند، * رسوائیهای مالی را کنترل کنند، * تأثیر وقایع بحرانی را برشهرت سازمان به حداقل برسانند، * تخصص و تعهد سازمانی را برای مواجهه با بحران افزایش دهند.
مدلهای مدیریت بحران الف ـ مدل مدیریت بحران تیری و میتراف: تیری و میتراف اظهار میکنند که مدیریت اثربخش بحران سازمانی، جدا از نوع بحران، شامل اداره کردن پنج مرحله مشخص است که بحرانها طی میکنند: (1) شناسایی یا ردگیری علائم، (2) آمادگی و پیشگیری، (3) مهار ویرانی، (4) بهبود، (5) یادگیری. این مدل با شناسایی یا ردگیری علائم بحران شروع می شود وسپس با فرایند یادگیری از مرحله بهبود بهپایان می پذیرد و سپس نتایج یادگیری به مرحله اول برمیگردد و این چرخه همینطور ادامه می یابد. پر واضح است، دو مرحله اول، جزء مراحل قبل از بحران است و مدیریت پیشفعال بحران را شامل میشود. هر تلاش یا فعالیتی در طول این مراحل کمک زیادی به شناسایی، پیشگیری و یا جلوگیری از بحرانهای بالقوه در مراحل اولیه میکند. در مقابل آن، مراحل سوم و چهارم به عنوان مراحل بعد از بحران هستند که هر فعالیتی در طی آنها صورت میگیرد به عنوان فعالیتهای واکنشی یا منفعل هستند که تلاشی است در جهت مقاومت و یا کنترل شدید بر یک بحران ظاهر شده و یا حداقل کردن ویرانیهای احتمالی آن. به صورت مقایسهای، مدیریت پیش فعال بحران اهمیت ویژهای برای هر سازمان بازرگانی دارد زیرا سازمان را در بسیاری از جنبهها برای رویارویی با موقعیتهای بحرانی ناخواسته و غیرقابل انتظار آماده خواهد کرد و آن را در یک موقعیت مساعد در زمان وقوع بحران قرار میدهد. برای پیدایش یک چنین مدیریتی باید سه فعالیت اصلی صورت گیرد: (1) ایجاد یک برنامه مدون بحران، (2) تشکیل تیم مدیریت بحران، و (3) آموزشهای منظم پرسنل برای مواجهه با بحرانها (17). ب ـ مدل واکنشی در مقابل مدل پیش فعال: اساساً، در موقعیتهای بحرانی از دو روش به بحران مینگرند: واکنشی1 و پیشفعال. سازمانها هم میتوانند علائم هشداردهنده را نادیده بگیرند و با وقوع بحران نسبت به آن واکنش نشان دهند و هم میتوانند خود را برای رویارویی با بحران و مدیریت آن از قبل آماده سازند. در حالت اول پیامدهای ناشی از بحران مشخص نمیشوند ولی در حالت دوم نه تنها فرصتهایی را برای اداره بحران فراهم میسازد بلکه حتی میتواند به دفع بحران منجر شود(18). در مدل واکنشی، تصمیمات مربوط به بحران در حین یا بعد از وقایع اتخاذ میشود ولی در مدل پیشفعال ، تصمیمگیرندگان شکلهای مختلف بحران و نیز برنامههای مواجهه با آنها را پیشبینی میکنند. اولین مرحله در مدل پیشفعال، تجزیه و تحلیل آسیبشناسی بحران است که سعی میکند نقاط آسیبپذیر در سازمان و نیز عوامل مؤثر در وقوع بحران شناسایی شود. «اسلاتر» مدلی را برای شناسایی عوامل مؤثر در بحران سازمانی ارائه داده است. در این مدل ویژگیهای مدیریتی و سازمانی بر اثربخشی تصمیم اثر می گذارند و سپس متغیرهای محیطی و رقابت به همراه اثربخشی تصمیم ، میزان حرکت به سوی بحران را شکل می دهد (19). متغیرهای محیطی و تغییرات ناگهانی در محیط شامل تغییراتی در بازارها، عرضهکنندگان و تأمینکنندگان، عوامل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و … هستند. ویژگیهای مدیریتی عبارتند از : توانائیها و ویژگیهای نیروی انسانی و نیز توانمندیهای مدیران، شیوههای رهبری آنها که تأثیر زیادی بر نوع تصمیمات و توانایی سازمان برای مواجهه با بحران دارد. ویژگیهای سازمانی شامل اندازه سازمان، منابع، ساختار، دستورالعملهای اجرایی و کنترل و … هستند که بر موقعیتهای وقوع بحران تأثیر میگذارند. ج ـ چرخه عمر بحران و دیدگاه استراتژیک نسبت به آن: چرخه عمر بحران بیان میدارد که هر بحران چندین مرحله را طی میکند. طبقهبندی بحران براساس چرخه عمر آن، در مشخص کردن استراتژیهای مواجهه با بحران در هر یک از مراحل عمرش و حتی چگونگی متوقف کردن بحران برای مدیران مفید است. جدول شماره 1 چرخه عمر بحران را از دیدگاه سه صاحبنظر بیان میکند.
نتیجه گیری مدیریت بحران سازمانی به عنوان فرایندی نظام یافته است که طی این فرایند سازمان تلاش می کند بحرانهای بالقوه را شناسایی و پیش بینی کند. سپس در مقابل آنها اقدامات پیشگیرانه انجام دهد تا اثر آن را به حداقل برساند. برای اجرای این فرایند باید مشخص شود که بحران در چه مرحله از عمر خود قرار دارد تا بتوان نسبت به اقدامات پیشگیرانه و یا هر اقدام مناسب، تصمیم درستی اتخاذ کرد و روشهای صحیحی به اجرا آورد.
فصل سوم:
تلفیق مدیریت بحران در راهبردهای سازمان
مقدمه مدیریت بحران و مدیریت استراتژیک در دهههای گذشته به صورت موازی و جدا از هم گسترش یافتند. اخیراً چندین محقق تلاش کردند تا جنبههای مشترک این دو رشته را بررسی و بین آنها یک ارتباط قطعی شناسایی کنند. به هر جهت، شناسایی ماهیت دقیق این ارتباط در ابتدای راه خود قرار دارد و با عمومیتی که الگوی فرایند مدیریت استراتژیک یافت بسیاری از محققان و طرفداران مدیریت استراتژیک به این ارتباط اعتقاد پیدا نکردهاند. هدف مقاله این است که نشان دهد چگونه تلفیق دیدگاه مدیریت بحران در فرایند مدیریت استراتژیک میتواند به سازمان یک قابلیت تدافعی برای پیشگیری و مقابله با بحران و نیز یادگیری از اثرات بحران بعد از وقوع آن، ببخشد. این قابلیت در فرایند مدیریت استراتژیک، تاکنون مورد توجه قرار نگرفته است بلکه این فرایند بر استراتژیهایی که سازمان برای مواجه با محیط رقابتی امروزی نیاز دارد، تأکید میکند. این مقاله با بحثی در مورد اهمیت و ضرورت تلفیق دیدگاه مدیریت بحران و فرایند مدیریت استراتژیک شروع میشود. مروری دارد بر دیدگاههای سنتی به فرایند مدیریت استراتژیک، سپس تفاوتها و شباهتهای مدیریت بحران و مدیریت استراتژیک را مطرح میکند. در ادامه، الگویی عمومی از فرایند مدیریت بحران نشان داده میشود و بعد از آن نحوه ترکیب شدن این دو دیدگاه را تشریح ودر خاتمه و در قسمت نتیجهگیری، الگویی از فرایند مدیریت استراتژیک یکپارچه ارائه میکند.
اهمیت و ضرورت موضوع موضوع اصلی فرایند برنامهریزی استراتژیک در خصوص طراحی استراتژیهای رقابتی است که شرکت را قادر میسازد تا یک موقعیت مناسب در محیط صنعت و برای مواجهه با سایر سازمانها، پیدا کند. و نیز در جهت شناسایی موقعیتی است که شرکت میخواهد در آینده به طرف آن حرکت کند. این دیدگاه تهاجمی و پیشنگر، مسائل بالقوهای را که میتواند باعث ایجاد مشکلاتی در سازمان شود نادیده میگیرد. با وجود موفقیتهایی که استراتژیهای برنامهریزی شده برای سازمان به ارمغان میآورند بسیاری از شرکتها توجه کافی به موضوعات زیر ندارند: کپیبرداری سریع محصولات توسط رقبا، فرایندهای تکنولوژیک که برای بدترین اوضاع، سناریوسازی نشده باشند و قرار گرفتن شرکت در موقعیتی که وجهه عمومی خود را از دست بدهد. فرایند مدیریت استراتژیک، استراتژیهایی را حاصل میکند که از طریق آن سازمان بتواند در بازار رقابتی به فعالیت پردازد ولی توجه کافی به اقدامات مناسب در مقابل بحرانهای غیرقابل انتظار و نامطلوب ندارد. وقوع این بحرانها میتواند موفقیت سازمان در بازار را به خطر بیاندازد طوری که سازمان با هزینههای بسیار زیاد مواجه شود، شهرت و معروفیت خود را از دست بدهد و نهایتاً حیات آن مورد تهدید قرار گیرد. پتانسیل وقوع چنین پیامدهایی میتواند مشوق اصلی برای مدیران باشد تا اعتقاد پیدا کنند که بین مدیریت استراتژیک و مدیریت بحران ارتباط نزدیک وجود دارد. تلفیق فرایند مدیریت استراتژیک و دیدگاه مدیریت بحران میتواند آسیبپذیری فرایند مدیریت استراتژیک را به طرز چشمگیری کاهش دهد.
فرایند مدیریت استراتژیک الگوی فرایند مدیریت استراتژیک از سه جزء اصلی تشکیل شده است: صورتبندی استراتژی، اجرای استراتژی، و ارزیابی استراتژی. از دیدگاه صاحبنظرانی مانند شولز و جانسون این سه جزء در یک بستر از کنترل استراتژیک قرار میگیرند. به عبارت دیگر کنترل استراتژیک در زمینه قرار دارد. الگوی مدیریت استراتژیک در شکل شماره 1 نشان داده شده است. در مرحله صورتبندی استراتژی، جهتگیری کلی سازمان در آینده مشخص میشود و به موضوع برنامهریزی توجه ویژهای میشود. در این مرحله فرصتها و تهدیدهای محیطی، نقاط قوت و ضعف داخلی، چشمانداز و مأموریت سازمان و نیز اهداف بلندمدت سازمان تعیین میشوند و سپس، استراتژی مناسب برای سازمان انتخاب میشود. اجرای استراتژی همراه است با تعیین هدفهای سالانه، تدوین سیاستها، تخصیص منابع، تغییر ساختار کنونی سازمان، تجدید ساختار و مهندسی مجدد، تجدیدنظر در پاداش و برنامههای انگیزشی، کاهش دادن مقاومتهایی که در برابر تغییرات ایجاد میشود، وفق دادن مدیران با استراتژی، تقویت فرهنگی که پشتیبان استراتژی باشد، تطبیق فرایندهای عملیاتی با استراتژی، تشکیل واحد منابع انسانی اثربخش و در صورت لزوم، کاهش دادن نیروی انسانی. اگر در اجرای استراتژی وضع بهگونهای باشد که سازمان ناگزیر شود در مسیری بسیار جدید گام بردارد تغییر مدیریت بسیار ضروری است. ارزیابی استراتژی شامل گرفتن بازخورد و بازنگری در عملکرد است تا اجرای برنامهها و استراتژیهای اتخاذ شده به خوبی صورت گیرد و سازمان به نتایج مورد نظر برسد. براساس اطلاعات بهدست آمده از ارزیابی اجرای استراتژی، میتوان مسائل و مشکلات سر راه را حل کرد و اقدامات اصلاحی مناسب انجام داد. اخیراً تئوریهایی مطرح شده است که در آن کنترل استراتژیک بر رویکرد آیندهنگر جهت کنترل استراتژیهایی که برای حرکت به سوی آیندهای موفق، انتخاب شدهاند، تاکید دارد. همچنین فرایند کنترل استراتژیک بهخصوص کنترلهای هشداردهنده در الگوی مدیریت بحران، برای کنترل وقایع غیرقابل پیشبینی و ناگهانی، به سازمانها ارائه شده است. تفاوتهای مدیریت استراتژیک و مدیریت بحران مدیریت بحران با تلاشهایی سر و کار دارد که میخواهد نقاط بحرانخیز سازمان را شناسایی و انواع بحران را پیشبینی کند و اقداماتی را انجام دهد که از وقوع بحران پیشگیری کند و یا جلوی رویدادهایی که منجر به بحران میشود را بگیرد و اثرات بحرانهای غیرقابل اجتناب را تا آنجایی که امکان دارد به حداقل برساند. در حالی که مدیریت استراتژیک با صورتبندی، اجرا و ارزیابی استراتژیهایی که سازمان را به هدفهایش میرساند سروکار دارد. همچنین، زمانی که محققان و طرفداران این دو رشته را با یکدیگر مقایسه کنیم میببینیم که این دو رشته به صورت موازی هم هستند. این مقایسه میتواند در موضوعات زیر صورت گیرد: سوابق تحصیلی، سوابق کاری، دیدگاههای ذینفعان این دو رشته، گرایشهای فرهنگی، پارادیمهای غالب بر آن افراد، ساختار هدفها و دیدگاههای آنها نسبت به محیط. در حالی که هم مدیریت استراتژیک و هم مدیریت بحران یک موضوع بین رشتهای هستند ولی مبانی و سرچشمههای آن متفاوت از یکدیگرند. کسانی که در زمینه مدیریت بحران فعالیت دارند و تحقیق میکنند عموماً در زمینههایی مانند اقتصاد، جامعهشناسی، روانشناسی، علوم سیاسی، روابط عمومی، مدیریت دولتی، علوم محیط زیستی، مهندسی شیمی، علوم کامپیوتری و ارتباطات فعال هستند. در مقابل، محققان و مبلغان مدیریت استراتژیک در زمینههایی مانند سیاست کسب و کار، مدیریت عمومی سازمان، کسب و کار و محیط آن، کسب و کار بینالمللی و رفتار سازمانی آموزش دیدهاند. این مبانی نشان میدهد که هر دوی این مدیریتها نوظهور هستند. به عنوان مثال، میتراف و پاوچانت، میگویند، اقتصاددانان بحرانها را برحسب حرکت منفی در متغیرهای اقتصاد کلان و شکست سیاستهای دولتی مینگرند. جامعهشناسان بحران را در بی عدالتی موجود در جامعه میدانند، روانشناسان یک بحران را به عنوان بی هویتی افرادی و یا پوچگرا شدن انسانها تعریف میکنند و علم مدیریت، بحران را براساس میزان اثراتی که بر سازمان دارد، ساز و کارهایی که برای کنترل نیاز است و مدیریت ایمنی تعریف میکند. اگرچه در متون فعلی برای مدیریت بحران، یک ماهیت استراتژیک قائل میشوند ولی در متون قبلی این رشته را به عنوان مدیریت پدیدههای نوظهور میدانستند که باید تصمیمات تاکتیکی و اقدامات فوری برای اداره پیامد نوظهور اتخاذ کند. دیدگاه مدیریت بحران هم عوامل بالقوه سازنده و هم عوامل بالقوه مخرب سازمان، قابلیت اعتماد سیستمهای چندگانه در سازمان و نیز استفاده از تکنولوژی نوین پیچیده را مورد ملاحظه قرار میدهد. یکی از پیامدهای خوب این دیدگاه تحقیق و تفحص در خصوص موارد زیر است: چگونه سازمانها میتوانند محیط بیرونی و اکوسیستم را تهدید کنند؟ چگونه انسانها به وقایع ناگوار پاسخ میدهند و در مقابل آن دفاع میکنند؟ و چگونه سازمانهایی که دائماً خود را اصلاح میکنند میتوانند خود را حفظ کنند؟ در مقابل، طرفداران مدیریت استراتژیک تمرکز دارند بر اینکه چگونه محیط برای سازمان فرصت و تهدید ایجاد میکند و چگونه سازمان میتواند برای خود مزیت رقابتی مداوم ایجاد کند. در حالی که عملکرد مالی از مهمترین هدفهای مدیریت استراتژیک است طرفداران مدیریت بحران کیفیت، امنیت و قابلیت اعتماد را به ساختار هدفها اضافه میکنند. مدیریت استراتژیک به دنبال منافع سهامداران، کارکنان، عرضهکنندگان، سرمایهگذاران، نهادهای دولتی، مشتریان به عنوان عمدهترین ذینفعان، است در حالی که طرفداران مدیریت بحران موارد زیر را مبنای توسعه آن میدانند. نسلهای آینده، گروههای ذینفع ویژه (مانند طرفداران محیط زیست)، سیاستمداران محلی، رقبای بومی، وقایع تروریستی و جامعهستیزی. اگر بحثهای فوق در ذهن تداعی شود معلوم میشود که چرا این دو رشته به صورت جداگانه تکامل و توسعه یافتند. باوجود این تفاوتها، فرصت یکپارچه کردن این دو دیدگاه نیز وجود دارد. دیدگاه مدیریت بحران مکمل مدیریت استراتژیک است و میتواند با اضافه شدن به مدیریت استراتژیک قوت و توان آن را اضافه کند. بههمین منظور در بخش بعدی شباهتهای بین این دو تشریح میشود.
شباهتهای مدیریت استراتژیک و مدیریت بحران میتراف و همکارانش، میگویند مدیریت بحران باید در فرایند مدیریت استراتژیک یکپارچه شود چون این دو در شش عامل با یکدیگر مشترک هستند. این وجوه اشتراک بهاین قرار است: بر روابط با محیط تأکید دارند، مجموعه پیچیدهای از ذینفعان در آن حضور دارند، مدیریت ارشد سازمان با آنها سر و کار دارند، کل سازمان را تحت تأثیر قرار میدهند، توصیفی از یک الگوی ثابت هستند و نمایانگر فرایندهای نوظهور هستند. درباره هر یک از این شش ویژگی در ادامه بیشتر بحث میشود. فرایند مدیریت استراتژیک با تغییرات سریعی سر و کار دارد که از محیط بیرونی نشأت میگیرند. این دیدگاه با دیدگاه سازمان به عنوان سیستم باز تطابق دارد. بررسی محیط اطراف سازمان و شناسایی تغییرات و اتفاقاتی که در آن رخ میدهد مشخص میسازد که سازمان باید از چه استراتژیهایی در جهت تطابق با محیط بیرونی استفاده کند. مدیریت بحران نیز از دیدگاه سیستم باز استفاده میکند زیرا باید پویاییهای بحرانها را بهتر درک کند و تلاشهایی را برای ادارة بحران انجام دهد. مدیریت استراتژیک از بررسی محیط خارجی شروع میکند و بعد به داخل سازمان میرسد (به عنوان مثال فرصتها و تهدیدهای محیطی را جستجو میکند) در حالی که مدیریت بحران در داخل سازمان شروع میکند و بعد به محیط بیرونی میپردازد (به عنوان مثال: شرکت میخواهد بر محیط بیرونی تأثیر بگذارد). همانطور که محیط بیرونی نقش مهمی را در مدیریت استراتژیک سازمانها ایفا میکند ظهور ذینفعان نیز نحوه مدیریت سازمان را تحت تأثیر قرار میدهد. در اینصورت مدیریت شرکت نقش ایجاد تعادل را بین خواستههای متفاوت ذینفعان ایفا میکند (سهامداران، کارکنان، عرضهکنندگان مواد اولیه، مشتریان، سرمایهگذارها و دولت مثالهایی از این ذینفعان هستند). هر کدام از این ذینفعان معیارها و چارچوبهای متفاوتی در مورد نحوة عملکرد و اقدامات مدیریت دارند. در حالی که، مدیریت بحران با ذینفعان دیگری نیز سر و کار دارد (مانند حامیان محیط زیست، تروریستها، خرابکاران و …) که در این صورت باید اقدامات پیشگیرانهای را دربرابر بحرانها انجام دهد. برای اثر بخش بودن مدیریت استراتژیک و مدیریت بحران، مشارکت مدیریت ارشد سازمان ضروری است. در فرایند مدیریت استراتژیک تیم مدیران ارشد و مدیر عامل، فرایندها را ساختار میدهند و هدایت میکنند و تلاشهای نمادینی را به مدیران واحدها ارائه میکنند. زیرا مدیران واحدها هستند که بهطور واقعی درگیر اجرای استراتژیها و برنامهها هستند. در دیدگاه مدیریت بحران، نگرشهای مدیران ارشد، راهنمای کلیدی انجام فعالیتهای مدیریت بحران است و مشارکت مستقیم آنها در تیم مدیریت بحران در انجام وظایف آمادهسازی بسیار حیاتی است. میتراف و پاوچانت (1992) دریافتند که ظهور بحرانها، میزان آمادگی در اداره بحران و اثربخش بودن تلاشهای مدیریت بحران همگی از فعالیتها و فرضیات مدیریت ارشد تأثیر میپذیرند. مدیریت استراتژیک مربوط به اداره کل سازمان میشود و تمامی سازمان را تحت تأثیر قرار میدهد و به صورت مشابه، تلاشهای مدیریت بحران نیز در جهت اداره بحرانهایی است که پتانسیل ویران کردن کل سازمان را دارد و یا میتواند حیات صنعت و یا حتی محیط بیرونی آن را به عنوان یک کل بزرگتر به خطر بیندازد. اتخاذ استراتژی، ترکیب پیچیدهای از فرایندهای ثابت و فرایندهای نوظهور است. الگویی که برای اتخاذ استراتژیها استفاده میشود از اقدامات و تصمیمات گذشته استفاده میکند تا یک روند ثابتی داشته باشد. از طرف دیگر، فرایندهای نوظهور استراتژی زمانی که سازمان میخواهد به موقعیتهای در حال توسعه و متغیر پاسخ دهد، مشاهده میشود. محققان مدیریت بحران نیز ثباتی را در مفروضات مدیران ارشد و دیگر مدیران مشاهده کردند. این موضوعات با مستعد بودن سازمان برای بحران و یا آمادگی آن برای اداره بحران مرتبط هستند. از طرف دیگر، بحرانها میتوانند نوظهور نیز باشند چون بحرانها هم از طرف محیط خارجی به سازمان تحمیل میشود و هم میتواند ناشی از اقدامات اعضای سازمان باشد (بحرانهای خارجی و داخلی). یکی دیگر از شباهتهای این دو، این است که هر دوی آنها الگویی دارند که مراحل صورتبندی و اجرا، از جنبههای مهم فرایندهایشان هستند. هم طرفداران مدیریت استراتژیک و هم طرفداران مدیریت بحران میگویند این مراحل به صورت پیوسته در درون یک فرایند وجود دارند از اینرو هر دوی آنها در بقای بلندمدت سازمان تأثیر میگذارند. فرایند مدیریت بحران مدیریت بحران به عنوان فرایندی نظام یافته تعریف میشود که طی این فرایند سازمان تلاش میکند بحرانهای بالقوه را شناسایی و پیشبینی کند سپس در مقابل آنها اقدامات پیشگیرانه انجام دهد تا اثر آن را به حداقل برساند. هیچ الگوی واحدی که بتواند تحقیق در خصوص موضوع مدیریت بحران را راهنمایی کند وجود ندارد محققان تمایل دارند هر کدام بر یک عنصر خاص از اجزای فرایند مدیریت بحران تمرکز کنند، میتراف و شریواستاوا (1987) بر حسابرسی بحران، نلسون ـ هارچلر (1986) بر تیمهای مدیریت بحران، ترویت و کلی (1989) بر برنامههای مدیریت بحران، ریلی (1987) بر آمادگی در مقابل بحران، اشریدر (1990) بر یادگیری از وقایع ناگوار، پاوچانت و میتراف (1992) بر فعالیتهایی لازم برای آمادگی در مقابل بحران و نیز عهدنامه سازمانی برای مقابله با بحرانها تمرکز کردند و تحقیقهایی را انجام دادند. در هر صورت باید فرایندی از مدیریت بحران مطرح شود که همة عناصر فوق را در بر داشته باشد چون هر کدام از آنها قسمت مهمی از مدیریت بحران سازمانی هستند. در شکل شمارة 2 الگویی از فرایند مدیریت بحران نشان داده شده است. این فرایند از سه مرحله اصلی (صورتبندی مدیریت بحران، اجرای مدیریت بحران و ارزیابی مدیریت بحران) و شش عنصر تشکیل شده است.
ارائه یک مدل یکپارچه مدیریت بحران دارای ماهیت استراتژیک است و بین مدیریت استراتژیک و مدیریت بحران ارتباط تنگاتنگی وجود دارد. خصوصیات، شباهتها و گرایشهای این دو کمک زیادی برای توصیف ارتباط بین آنها میکند. وقوع یک بحران سازمانی میتواند استراتژی جاری سازمان و اقدامات استراتژیک آن را تغییر دهد. از طرف دیگر، بدون انجام اقدامات استراتژیک در حوزة مدیریت بحران احتمال وقوع رخدادهای بحرانی نیز زیاد میشود. در این ارتباط باید بحران را هر نوع رخدادی تعریف کرد که وقوع آن اهداف اصلی یعنی سودآوری سازمان و حیات آن را به خطر میاندازد. باوجود ارتباطی که بین این دو وجود دارد، بسیار کم مشاهده شده است که در رشته مدیریت استراتژیک به بحرانهای داخل صنعت توجه شود و حتی موضوعات مدیریت بحران در برنامه آموزشی دانشکدههای مرتبط با مدیریت استراتژیک قرار گیرد. معمولاً مدیران سازمانها در تعیین استراتژیها و هدفهای سازمانی موضوع مدیریت شرایط اضطراری را نادیده میگیرند و در تعداد کمی از سازمانها برنامهای برای مواجه شدن با بحرانها در کنار و برنامههای استراتژیک تهیه میشود. الگوی ارائه شده از مدیریت بحران در شکل شماره 2 با الگوی فرایند مدیریت استراتژیک کاملاً ارتباط دارد. این ارتباط در الگوی تلفیقی شکل شماره 3 نشان داده شده است. این شکل نشان میدهد که در دو مرحله اصلی صورتبندی و اجرای استراتژی رویههای مدیریت بحران مستقیماً میتواند با این مراحل تلفیق شود. مرحله صورتبندی استراتژی با تهیه بیانیه مأموریت سازمان آغاز میشود. سپس فرصتها و تهدیدهای محیطی و نقاط قوت و ضعف داخلی تعیین میشود. در این گام به جای اینکه بر روی جنبههای مثبت عرضه محصولات تأکید شود یک حسابرسی بحران برای سازمان انجام میشود. این حسابرسی میتواند نواحی آسیبپذیر سازمان و نقاطی که پتانسیل بروز بحران دارند، را آشکار سازد. از اینرو پتانسیل مخرب بودن تکنولوژیها و سیستمهای پیچیده جدید مورد ملاحظه قرار میگیرد. حسابرسی بحران سازمانی:
برای ارزیابی عدم موفقیت سازمان در اداره حوزههای نیروی انسانی، تولید، ساختار، تکنولوژی، مسائل اجتماعی، سیاسی و سیستمهای اقتصاد کلان، طراحی میشود. فرایندها و محصولات نیز از لحاظ پتانسیل آنها برای ایجاد موقعیتهای خطرناک مورد بررسی قرار میگیرند. سناریوهای بدبینانة گوناگون باید در کنار هم قرار گیرند تا اقتضائات بسیار بدبینانه تعیین شود. سازمان میتواند از جلسات طوفان مغزی برای ایجاد یک همرأیی در خصوص چگونگی بروز بحران استفاده کند. برای ارزیابی اثرات محیط بر سازمان، سیستمهای اجتماعی و تغییرات تکنولوژیکی ارزیابی میشوند. این حسابرسی کوچکترین احتمال اثرات شدید رخدادهای ناشی از ضعف سیستمهای داخلی ومحصولات که بر روی مشتریان، کارکنان و یا محیط اثر میگذارد را آشکار میکند. این نتایج با نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل SWOT ادغام میشود و باعث میشود انتخاب استراتژیها و برنامهها با ملاحظات بیشتری صورت گیرد. برای دستیابی به استراتژیهای واقعی تهیه بیانیه تعدیل شده مأموریت سازمانی و نیز اهداف بلندمدت ضروری است. بررسی همزمان SWOT و حسابرسی بحران درجه اعتبار استراتژیهای انتخاب شده و امنیت اجرای آن را بیشتر میکند. گام بعدی در این مرحله تعیین استراتژیهایی است که برای سازمان ایجاد مزیت میکند. این مزیت میتواند ناشی از نقاط قوت داخلی، به حداقل رساندن نقاط ضعف داخلی، دفع تهدیدهای ناشی از سازمان یا محیط سازمانی و یا استفاده از فرصتهایی باشد که از محیط بازار و یا محصولات سازمان نشأت میگیرند. همانطور که ماتریس SWOT میتواند آلترناتیوهایی برای استراتژیهای اثربخش و کارآ ارائه نماید، تکنیکهای اجتناب از بحران و یا پیشگیری از آن، میتوانند تجزیه و تحلیل این آلترناتیوها را کامل کنند. سه استراتژی اصلی در مدیریت بحران عبارتند از: پیشگیری از بحران، تمرین و آمادگی برای مواجه با بحران و اداره بحران در زمان وقوع. مرحله اصلی بعدی در فرایند مدیریت استراتژیک مرحله اجرای استراتژی است. این مرحله با تعیین سیاستهای سازمانی (رهنمودهای عمومی برای انجام اقدامات سازمانی) و هدفهای سالانه آغاز میشود. هدفهای سالانه در جهت رسیدن به هدفهای بلندمدت تعیین میشوند. در این گام، جزئیات برنامههای بحران صورتبندی میشود و به صورت مکتوب در میآید. این برنامه شامل مسئولیتهای پرسنل و مدیران نسبت به بحرانها و نیز رویههای اقدامات مورد انتظار است. پنج برنامه اصلی در اجرای مدیریت بحران عبارتند از: تشکیل تیم مدیریت بحران در سازمان، داشتن برنامه مدون و اقتضایی برای بحران سازمانی، آموزش روشهای مدیریت بحران در سازمان طراحی سیستمهای کنترل و ارزیابی دورهای در سازمان؛ و ایجاد روابط عمومی و ارتباطات نزدیک با مراکزی که میتوانند در هنگام بروز بحران به یاری سازمان بیایند. یکی از معروفترین استراتژیهای آمادگی در مقابل بحران تشکیل تیمهای مدیریت بحران است که میتوانند در زمان وقوع بحرانهای ناگهانی اقدامات سریع انجام دهند تا اوضاع را به سوی وضعیت مناسب تغییر دهند. اعضای تیم مدیریت بحران میتوانند شامل مدیرانی با مهارتهای عمومی مدیریت بحران و مجموعهای از متخصصان گوناگون باشند که توانایی بروز عکسالعمل سریع در مقابل بحرانهای مختلف را دارند. به عنوان مثال اعضای تیم مدیریت بحران میتواند شامل نمایندگانی از واحدهای زیر باشند: حقوقی، ایمنی، منابع انسانی، بهداشت و سلامت، تضمین کیفیت، کنترل عملیات و روابط عمومی. این گروه باید تحت حمایت مدیران عالی باشند و دارای اختیارات کافی در خصوص اتخاذ تصمیمات سریع و تخصیص منابع باشند. آنها باید توانایی اداره استرسهای ناشی از بحران را داشته باشند و از انعطافپذیری و خلاقیت در پاسخگویی به فشارهای ناگهانی برخوردار باشند. ارتباطات رسانهای با جامعه به عنوان یک عامل کلیدی در موفقیت سازمان برای اداره موقعیت بحرانی است. این ارتباط میتواند یک اعتماد عمومی در جامعه برای سازمان بهوجود آورد. پنهانکاری و نیز تأخیر در رساندن اطلاعات به عموم میتواند منجر به سوء ظن و بدگمانی شود. همانطور که در شکل شماره 3 نشان داده شده است، برنامه مکتوب بحران، ترکیب تیمهای مدیریت بحران، جزئیات برنامه ارتباطات عمومی، برنامههای تمرینات مواجه با بحران و کسب آمادگی در مقابل آن و نیز طراحی سیستمهای کنترل دورهای، باید به تأیید مدیران ارشد و هیئت مدیره برسد. این فعالیتها از نظر زمانی موازی با فعالیتهای تخصیص منابع انجام میشوند. مرحله نهایی در فرایند مدیریت استراتژیک یکپارچه، ارزیابی میزان پیشرفت اجرای استراتژیها و برنامههای بحران و نیز ارزیابی میزان رسیدن به هدفهاست. این ارزیابیها از طریق کنترل پسنگر و پیشنگر انجام میشود. اطلاعات بهدست آمده از این مرحله در جهت حل مشکلات، انجام اقدامات اصلاحی و تعریف مجدد استراتژیها مورد استفاده قرار میگیرند. مهمترین کنترلهای هشداردهنده از طریق شبیهسازی موقعیتهای بحرانی و نیز آموزش مواجهه با آن حاصل میشود. اگر با همه اقدامات پیشگیرانه باز هم بحران بهوجود آمد کلیه برنامههای بحران مورد بازنگری قرار میگیرند و عملکرد فعالیتهای مدیریت بحران مورد بازبینی قرار میگیرد تا آمادگی بیشتر برای بحرانهای آینده بهوجود آید.
فهرست منابع 1. جک گاتز چاک؛ مدیریت بحران (در بخشهای خصوصی و دولتی)؛ ترجمة علی پارسائیان؛ انتشارات ترمه؛ چاپ اول، تهران؛ 1383
در دوره ابتدايي ، تارهاي عصبي ، " ميه ليني " مي شوند ، در نتيجه ، رشد جسماني کودک در اين دوره ، بسيار مهم است . ميه ليني شدن تارهاي عصبي ، در مقطع دبستان ، به سطوح بالاتر و تکامل مي رسد و سبب هماهنگي کامل حس و حرکت کودک مي گردد. هماهنگي حسي – حرکتي در اين دوره از رشد بالايي برخوردار است. کودک در اثر تکامل مراکز عصبي و تجارب جسماني خود ، قادر به تعبير و تفسير پيامهاي دريافتي حواس خود بوده و مي تواند بدانها پاسخ صحيحي بدهد . تفاوت رشد جسماني کودک دبستاني و پيش دبستاني ، از اين جنبه است .
2-کاهش خود مداري :
در دوره دبستان ، خودمداري کاهش مي يابد . کودک در اين مرحله ، در صورت قرار گرفتن در يک محيط مناسب ، مدرسه مطلوب و آموزگاران ماهر ، به تدريج مي تواند به حقوق ديگران توجه و آن را رعايت نمايد ؛ حتي گاهي اوقات نيز مي تواند ، از حق خود بگذرد و ديگران را در نظر بگيرد . از طريق فعاليتهاي گروهي ، بيشتر مي توان به اين ويژگي توجه نمود .
3-معقول تر شدن پيوندهاي عاطفي کودک :
در اين مرحله ، کودک ارتباط عاطفي شديدي با خانواده خود برقرار مي کند . در دوره دبستان ، اين پيوندها معقول مي شوند و او مي تواند چند ساعتي دور از آنها ، جدا از آنها بماند ، بدون اينکه خلأ عاطفي احساس کند . اين ويژگي، در رشد عاطفي کودک و هدف آموزش و پرورش که همانا استقلال عاطفي کودکان است ، بسيار مهم مي باشد . در دوره دبستان ، پيوندهاي عاطفي سست نمي شوند و از بين نمي روند ، بلکه در صورت برخورداري کودک از محيط گرم خانوادگي ، مادري کاردان و جذابيت محيط آموزشي ، به تدريج مي تواند به استقلال دست يابد .
4-تغيير شکل کنجکاوي کودک :
کنجکاوي کودک در دوره دبستان ، بر خلاف دوره پيش دبستاني که بي هدف بود ، هدفمند و جهت دار مي شود. در دوره دبستان ، با استفاده از دروسي مثل علوم ، مي توان مفهوم عليت را در کودک پرورش داد .
5-تغيير شکل مشاهدات کودک :
کودک دبستاني در هنگام مشاهده ، به بررسي علل پرداخته ، چرايي مسائل را جستجو کرده و به چگونگي فرايندها توجه مي کند .
6-حرکت از تخيل به سوي واقعيت :
کودک دبستاني بيش از حد از تخيل دور شده و به واقعيت نزديک مي شود . يکي از ويژگيهاي مهم اين دوره ، کاهش تخيلات است .
به طور کلي ، بر اساس ويژگيهاي مذکور دوره دبستان ، بايد به چند مسأله توجه نمود . يکي از فعاليتهاي بسيار مهم اين دوره ، بازي است . در اين مرحله ، بازيهاي بي هدف و بي قاعده دوره پيش دبستاني به بازيهاي هدفمند تبديل مي شوند . مربي بايد دانش آموزان را از بازيهاي بي هدف به بازيهاي همراه با کار سوق دهد ، به اين ترتيب ، کودک با اتمام کار ، مي تواند به ارضاء روحي برسد .
نکته ديگر در اين دوره ، هماهنگي خانه و مدرسه است . والدين بايد در محيط خانه شرايط استقلال عاطفي کودک را فراهم نمايند . مربيان نيز بايد محيط جذابي را فراهم کنند تا کودک نگرش مثبتي نسبت به مدرسه داشته باشد . هر چه ارتباط بين والدين و مربيان بيشتر باشد ، بهتر مي توان در جهت اهداف آموزشي گام برداشت .
در دوره دبستان ، مربيان بايد برخورد مطلوبي با اشتباهات و خطاهاي کودکان داشته باشند ، هيچگاه کودک را در حضور جمع شرمسار نکنند، براي تغيير رفتارهاي نامطلوب کودک از روشهاي اصلاح رفتار بهره جويند و رفتار نامطلوب او را توسط تقويت رفتارهاي درست تغيير بدهند .
مربيان بايد آگاه باشند که ضعف درسي کودک بنا به دلايل بسياري از جمله ناتواني يادگيري ، مشکلات عاطفي ، شخصيتي و زماني و ضعف محيط و روشهاي آموزشي صورت مي گيرد .
دوره دبستان ، دوره آرامش قبل از طوفان نام دارد ، چون کودک در اين مرحله به ثبات و آرامش دست مي يابد . در اين مقطع ، شخصيت کودک به تدريج رشد و تکامل پيدا مي کند و هيچ گونه بحران هويت و اختلال عاطفي در کودکان بهنجار مشاهده نمي شود . اين مرحله ، دوره عقل و دانايي است و به آن دوران " بلوغ کودکي " اطلاق مي شود ، يعني در مرحله کودکي، نوعي بلوغ محسوب مي شود .
در اين دوره که از شش تا ده سالگي است ، کودک در مسائل اجتماعي خود مشکل خاصي ندارد و به راحتي مي تواند با ديگران کنار بيايد.
مهمترين ويژگي کودک ، ظهور تفکر اجمالي است . در دوره پيش دبستاني ، تفکر کودک در هم آميخته است و روابط و مناسباتي در آن وجود ندارد ، اصل عليت علمي بر آن حاکم نيست ، براي پديده هاي طبيعي ، علل انساني قائل مي شود و جهان بيني مبهم است . زمينه ظهور تفکر اجمالي بايد در دوره دبستان ( حدود نه تا ده سالگي ) فراهم شود . تفکر اجمالي ، مرکب از روابط و مناسبات است . تفکري حد فاصل تفکر محسوس و انتزاعي است و کودک توسط آن مي تواند ، فراتر از تفکر عيني برود و تصوراتي از اشياء در ذهنش شکل مي گيرد . او مي تواند بدون ديدن اشياء به مسائل فکر کرده و مفهوم را در ذهن خود تشکيل دهد . در اين دوره ، چنانچه کودک از آموزش مناسبي برخوردار باشد ، درک و فهم وي از دنياي خارج ، حول چهار مفهوم اساسي شکل مي گيرد :
زمان
مکان
عدد
عليت
اين چهار مفهوم ، ذهن کودک را نظم داده و کودک را به سمت تفکر منطقي سوق مي دهد، در نتيجه او ، مي تواند پديده هاي اطرافش را درک کرده و بين آنها ارتباط برقرار کند .
دوره نهفتگي :
تحقيقات نشان داده ، بر خلاف دوره پيش دبستاني که کودک از لحاظ جنسي تا حدي فعال است ، در مرحله دبستاني ، تمايلات جنسي به دوره پوشيدگي و کمون مي رسد ، بدين دليل ، از اين نظر مشکل خاصي نخواهد داشت ، در نتيجه ، اين حالت به آرامش وي کمک کرده و او را آماده درک مطالب درسي مي کند . اين دوره ، براي ارايه آموزشها بسيار مناسب است . کودک در اين دوره بسيار مهم تسن دايي تارهاي عصبي ، ميه ليني مي شوند و در نتيجه رشد جسماني کودک در اين دوره بسيار مهم تسن تعلق اوج گيري حافظه : از حدود نه سالگي به بعد ، قوه حافظه کودک به سرعت رشد مي کند و قادر است ، مطالب مورد علاقه اش را به راحتي حفظ کند. البته اوج گيري حافظه ، نکته منفي نيز دارد ، زيرا کودک بيش از حد متکي به حافظه اش مي باشد، معلومات وي بيشتر جنبه حفظي پيدا مي کند و اين امر ، به جنبه هاي ديگر رشد او لطمه خواهد زد.
ظهور استعدادها : سن نه سالگي ، سن ظهور استعدادهاي مختلف، از قبيل استعداد موسيقي مي باشد . به منظور ظهور استعدادهاي کودک، بايد او را در معرض فرصتهاي يادگيري متنوع قرارداد و کودک را در برنامه هاي مختلف فوق برنامه ، از قبيل فعاليتهاي علمي ، هنري ، ورزشي و موسيقي شرکت داد . در اين برنامه ها ، فرصتهاي يادگيري متنوعي در اختيار کودک قرار مي دهند تا مربيان متوجه استعدادهاي برجسته وي شوند و آنها را پرورش دهند .
به منظور بروز استعدادها ، بايد از به کارگيري روشهاي تدريس يکسان در مورد دانش آموزان اجتناب نمود ، زيرا اين امر سبب کسالت کودک و گريز وي از مدرسه مي شود . معلمان بايد تلفيقي از روشهاي تدريس ، از جمله روش سخنراني ، توضيحي ، پرسش و پاسخ و ... را به کار گيرند تا به نتايج و بازدهي بالايي دست يابند .
الگوپذيري :
دانش آموز دبستاني از بزرگسالان الگو مي گيرد . يکي از جنبه هاي مهم شخصيت وي ، تقليد است . کودک از افرادي که در نظر وي مهم و ارزشمند هستند ، تقليد مي کند . وقتي معلم درباره ارزشها صحبت مي کند ، خودش حاصل ارزشها مي شود . معلمان بايد سعي کنند که تناقضي بين رفتار و گفتارشان وجود نداشته باشد و به ارزشها پايبند باشند .
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن