دانش آموزی - 718

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره جامعه شناسي و علم سياست

بازديد: 533

جامعه شناسي و علم سياست

جامعه شناسي مطالعه رفتار انسان در زمينه اجتماعي است. بنابراين جامعه واحد اساسي تحليل است و ازاين جهت جامعه شناسي با روانشناسي که واحد اساسي تحليل آن فرد انساني است تفاوت دارد. جامعه را مي توان گروهبندي متمايز و به هم پيوسته اي از افراد انساني تعريف کرد که در مجاورت يکديگر زندگي مي کنند و رفتارشان با عادات، هنجارها و اعتقادات مشترک فراواني مشخص مي شود که آن را از گروه بنديهاي انساني ديگر که عادات، هنجارها و اعتقادات آشکارا متفاوتي دارند متمايز مي کند.

اصطلاح جامعه شناسي را اگوست کنت که يکي از بنيادگذاران اين رشته است وضع کرد. هم کنت و هم هربرت اسپنسر يکي ديگر از نبيادگذاران جامعه شناسي، تاکيد کرده اند که جامعه واحد اصلي تحليل جامعه شناختي  است. تعيين بنيادگذاران يکي از رشته هاي تقريبا جديد دانشگاهي ممکن است کار نسبتا ساده اي به نظر برسد، اما هميشه مساله اي ذهني است و برخي از صاحبنظران ممکن است بخواهند نامهاي ديگري را از قبيل کارل مارکس ، اميل دورکيم  يا ماکس وبر ، بر آن اسامي بيفزايند يا حتي جايگزين آنها کنند. در هر صورت آنها خواه بنيادگذار جامعه شناسي بوده باشند يا نباشند، هر سه ، سهم عمده اي هم از جهت نظري و هم تجربي در پيدايش و توسعه جامعه شناسي داشته اند. مارکس دانشمندي صاحبنظر در چند رشته، از قبيل تاريخ، فلسفه سياسي و اقتصاد بود و البته فعالانه در سياست شرکت داشت. کاوشها و نظرهاي وي درباره رابطه بين سياست، اقتصاد و جامعه که او ناخواسته نام خود را به آنها داده دليلي گويا بر سهمي است که او در پيشرفت جامعه شناسي داشته است. انديشه هاي دورکيم در مورد تقسيم کار يا تخصصي شدن نقشها در جامعه نيز از اهميت بسيار برخوردار بود و مطالعات وي درباره مذهب و خودکشي نمونه هاي برجسته پژوهش جامعه شناختي، بويژه از نظر استفاده از آمار بود. وبر، هم منتقد مارکس و هم به وجودآورنده مفاهيم متعددي درباره دولت، قدرت، اقتدار، و مشروعيت و نقش انديشه ها يا نظامهاي ارزشي در تکامل و دگرگونيهاي جامعه بود. هر چند انديشه هاي مارکس و وبر در توسعه جامعه شناسي مهم بوده است، دليل بهتري وجود دارد که آنها را بنيادگذار جامعه شناسي سياسي بناميم. اما اين موضوعي است که بايد در مباحث بعدي مطرح شود.

بنا به تعريف، مي توان گفت که جامعه شناسي شامل علم سياست است. در هر حال، سياست در زمينه اي اجتماعي رخ مي دهد، اما به منزله يک رشته دانشگاهي، سياست تقريبا به طور کامل جدا از جامعه شناسي توسعه يافته است. در اروپا، مطالعه سياست از مطالعات حقوقي و بويژه و به طور منطقي از مطالعه قانوني اساسي نشات گرفت. در بريتانيا و تا اندازه اي کمتر در ايالات متحده، مطالعه سياست اساسا از مطالعه تاريخ سرچشمه گرفت. بديهي است اين هر دو تحول کاملا منطقي بودند ، اما به وضعيتي انجاميدند که در آن مطالعه سياست چندان وجه اشتراکي با جامعه شناسي نداشت. گذشته از هر اختلاف نظري در مورد ادعاي علومي مانند جامعه شناسي، روانشناسي و اقتصاد مبني بر « علم » اجتماعي بودن، اختلاف نظري درباره موضوع مورد مطالعه آنها وجود نداشته است. نه تنها علم سياست بيشتر به شبه علم بودن متهم گرديده ، بلکه همواره اختلاف نظر زيادتري درباره موضوع آن نيز وجود داشته است.

تعاريف سياست فراوانند و تعريفي وجود ندارد که به طور عام پذيرفت شده باشد. براي حل اين مشکل اغلب سعي شده است با مشخص کردن ماهيت يا مفهوم اصلي مطالعه سياسي، به گونه اي از بحث درباره تعريف سياست اجتناب شود. گفته مي شود که سياست حل تقاضدهاي انسانهاست؛ فرايندي است که جامعه از طريق آن منابع و ارزشها را مقتدرانه توزيع، تصميمات را اتخاذ يا سياستها را تعيين مي کند؛ سياست، اعمال قدرت و نفوذ در جامعه است. در عمل اين امر تنها مشکل تعريف را تغيير مي دهد، اما آن را حل نمي کند. با وجود اين، هر يک از اين مفاهيم معطوف به سوال معيني است : يعني اينکه چگونه در يک جامعه انسانها مسائل خود را با همنوعان خود و با محيطشان حل مي کنند ؟ در اين شيوه نگرش، موضوع علم سياست مطالعه خود مسائل، وسايلي که مي توان براي حل آنها به وجود آورد، عوامل، انديشه ها و ارزشهايي خواهد بود که افراد و گروهها را در تلاش براي حل اين مسائل تحت تاثير قرار مي دهند. برنارد کريک استدلال مي کند که « علم سياست يک موضوع مطالعه است و نه يک رشته مستقل... اين موضوع به وسيله يک مسأله تعريف مي شود» و آن مسأله نقش حکومت است که او آن را «فعاليت حفظ نظم» تعريف مي کند . اشاره نظم به معناي تنظيم روابط بين افراد و گروههاست و نه صرفاً به مفهوم محدود عبارت «نظم و قانون» . بنابراين اگر علم سياست مطالعه کارکرد حکومت در جامعه است.

اگر چه دانشمندان سياسي اي مانند کريک و جامعه شناساني مانند گري رانسيمن[1] (1965) وحدتي اساسي ميان علوم اجتماعي مشاهده مي کنند, از لحاظ آکادميک اين رشته ها تا اندازه زيادي به طور جداگانه توسعه يافته اند.

مطالعه سياست به طور خاص و دقيق گرايش زيادي به تمرکز بر مطالعه نهادهاي سياسي نظير دستگاههاي اجرايي و قانونگذاري , احزاب سياسي و بوروکراسيها و دستگاههاي اداري مرکزي محلي نشان داد و تنها بعدها به مطالعه حوزه هايي مانند فرآيندهاي انتخابي , قانونگذاري , سياستگذاري و فرايندهاي سازماني و اداري پرداخت. دانشمندان سياسي نيز به تدريج به حوزه هاي ديگري که اکنون براي درک سياست , اساسي در نظر گرفته مي شوند علاقه مند گرديدند.

براي مثال اگر چه اِي.اِف.بنتلي[2] نخستين کتاب درباره گروههاي فشار يا گروههاي ذينفع را در سال 1908 منتشر کرد , تا دهه 1950 دانشمندان سياسي چندان توجهي به سياست فشار[3] نشان ندادند. به هر حال , دو تحول به هم وابسته ديگر بود که موجب رشد جامعه شناسي سياسي مدرن گرديد.

نخستين تحول , پيدايش رويکرد رفتاري در علوم اجتماعي براي مطالعه پديده هاي اجتماعي بود. رفتارگرايي[4] نخستين بار و نيرومندتر از همه در ايالات متحده ظهور کرد و از آنچه به مطالعات رفتاري در روانشناسي معروف گرديده بود نشات گرفت. همانگونه که اصطلاح « رفتارگرا » نشان مي دهد، اين مطالعات بر مشاهده و تحليل رفتار فردي و گروهي متمرکز گرديده بود و اغلب در تجربيات آزمايشگاهي از حيوانات استفاده مي شد. تاکيد زيادي بر سنجش دقيق و منظم و بر تلاش براي اثبات وجود الگوهاي رفتاري وجود داشت که مي توانست اساس ايجاد فر ضيه هاي مربوط به قوانين رفتار را تشکيل دهد. دانشمندان اجتماعي ديگر نيز بويژه در جامعه شناسي و بعدها در علوم سياسي شروع به استفاده از روشهاي مشابهي کردند و بر اهميت نيروي تفکر، سنجش دقيق و به وجود آوردن تعميمهاي مبتني بر تجربه و عينيت تاکيد ورزيدند ( ر.ک.يولا، 1963 ، 1969 ).

تحول بعدي، توجه خاص دانشمندان سياسي امريکا به مطالعه سياست کشورهاي جهان سوم يا کشورهاي در حال توسعه بود، يعني آن بخشهايي از جهان در افريقا، آسيا و امريکاي لاتين که در اکثر موارد تابع حکومت استعماري، يا مانند چين تحت نفوذ گسترده غرب بودند. در مطالعات تطبيقي اوليه، گرايش بر اين بود که از الگوي سنتي تحليل نهادي پيروي کنند و به محيط اجتماعي و فرهنگي اي که اين نهادها در آن عمل مي کردند و تفاوتهايي که اين موضوع ممکن بود پديد آورد توجه نسبتا اندکي نشان مي دادند. انتقاد از رويکرد سنتي گاهي مبالغه آميز بود، اما به هيچ وجه بي اساس نبود.

اين دو تحول، بسياري از دانشمندان سياسي را به همکارانشان در علوم اجتماعي ديگر و بويژه جامعه شناسي خيلي نزديکتر کرد. به طور قابل ملاحظه اي و گرچه نه منحصراً ، انديشه هاي تالکوت پارسونز توجه تعدادي از دانشمندان سياسي را مخصوصاً به توسعه نظريه سيستمها جلب کرد. کتاب وي تحت عنوان نظام اجتماعي ( 1951 ) تاثير قابل ملاحظه اي فراتر از قلمرو و جامعه شناسي داشت. پارسونز استدلال مي کرد که همه جوامع يک نظام اجتماعي را تشکيل مي دهند که در درون آن تعدادي از خرده نظامها فعاليت مي کنند. بعلاوه، او استدلال مي کرد که نظام اجتماعي خود تنظيم شونده و خودسازگار شونده است و خود را با تغيير شرايط انطباق مي دهد. حالت طبيعي نظام اجتماعي حالت تعادل است و در پاسخ به تقاضاهاي مورد انتظار خود را با تغييرات سازگار مي کند تا دوباره حالتي از تعادل به وجود آورد. اين حالت تعادل معمولا با اجراي درست و ضروري تعدادي از کارکردها که هر يک توسط بخش متفاوتي از نظام انجام مي گيرد به دست مي آيد و حفظ مي شود. بدينسان کارکرد حفظ الگو ( يعني کنترل تنش در درون نظام ) توسط خرده نظام فرهنگي، کارکرد سازگاري، يا توزيعي توسط خرده نظام اقتصادي، کارکرد يکپارچگي ( يعني هماهنگي روابط دروني ميان اعضاي نظام ) توسط خرده نظام حقوقي و تنظيم کننده و کارکرد دستيابي به هدف ( يعني بسيج افراد و منابع براي دستيابي به هدفهاي جمعي )، به وسيله خرده نظام سياسي اجرا مي شود. نظريه نظام اجتماعي پارسونز به نظريه کارکردگرايي ساختاري نيز معروف است، چون کارکردهاي ضروري براي بقاي نظام به وسيله ساختارها يا الگوهاي رفتاري اي اجرا مي گردد که هر خرده نظام را تشکيل مي دهد.

 

 

 

پيدايش و گسترش جامعه شناسي سياسي

همه رشته ها و موضوعات، رشته هاي فرعي يا حوزه هاي تخصصي تر مطالعه و تحقيق خود را ايجاد مي کنند، اما جامعه شناسي سياسي در حالي که از اين جهت منحصر به فرد نيست، مي کوشد دو علم اجتماعي مهم را زير سيطره خود درآورد. اساساً جامعه شناسي سياسي مي کوشد پيوندهاي ميان سياست و جامعه را مطالعه کند و با تحليل رابطه بين ساختارهاي اجتماعي و ساختارهاي سياسي و بين رفتار اجتماعي و رفتار سياسي، سياست را در زمينه اجتماعي آن قرار دهد. بدينسان جامعه شناسي سياسي آن چيزي است که جيوواني سارتوري ( 1969 ، ص 19 ) آن را يک « دورگه ميان رشته اي » ناميده است. بدين گونه جامعه شناسي سياسي از هر دو رشته اي که مي کوشد آنها را زير سيطره خود درآورد بسيار سود مي جويد، اما با در نظر گرفتن تاريخ پيدايش و توسعه هر يک از آنها بجاست بگوييم که دو فردي که بيش از همه حق دارند بنيادگذار جامعه شناسي سياسي باشند ارتباط نزديکتري با جامعه شناسي داشتند تا با علم سياست. بدون ترديد آنها کارل مارکس و ماکس وبر هستند که هر دو معتقد بودند سياست به گونه اي گزيرناپذير ريشه در جامعه دارد.

مارکس به توسعه جامعه شناسي سياسي کمک بسياري کرده است و سهم وي در سه حوزه مختلف نظريه عام، نظريه خاص و روش شناسي قرار مي گيرد. مارکس به پيروي از هگل نظريه اي درباره اجتناب ناپذيري تاريخي عرضه کرد، اما بر خلاف هگل او نظريه خود را بر تضاد مادي نيروهاي اقتصادي مادي نيروهاي اقتصادي هم ستيزي قرار داد که ناشي از وسايل توليد است و به سرنگوني نهايي سرمايه داري و ايجاد يک جامعه بي طبقه مي انجامد. اساساً مارکس استدلال مي کرد که طبيعت هر جامعه به شيوه توليد مسلط در آن جامعه بستگي دارد که رابطه بين افراد و گروهها و انديشه ها و ارزشهاي مسلط در آن جامعه را تعيين مي کند. بنابراين دگرگوني بنيادي در جامعه به دنبال تغييرات عمده در شيوه توليد به وجود مي آيد. تفسير مارکس از تاريخ بر ستونهاي دوگانه نظريه اقتصادي و اجتماعي نهاده شده بود. او نظريه ارزش کار ديويد هيوم را توسعه داد و نظريه هاي ارزش اضافي و بهره کشي از نيروي کار را پديد آورد و اين نظريه ها اساس نظريه جامعه شناختي اصلي او، يعني مبارزه طبقاتي را تشکيل دادند. او همچنين يک نظريه بيگانگي به وجودآورد که استدلال مي کرد طبقه يا طبقات فرودست در جامعه سرانجام انديشه ها و ارزشهاي طبقه حاکم را رد مي کنند و انديشه ها و ارزشهاي جايگزين و در نهايت انقلابي اي پديد مي آورند که اساس مبارزه طبقاتي را تشکيل مي دهند. اما پيش از اين مرحله بايد آگاهي طبقاتي که يکي ديگر از مفاهيم مهم مارکس، يعني ادراک طبقات فرودست از موقعيت حقيقي شان در رابطه با وسايل توليد و بنابراين در جامعه است توسعه يابد.

 

جامعه شناسي سياسي ايران
دکترعلي رضا ازغندي

 

تاريخچه جامعه شناسي وعلم سياست درايران

 

مطالعه جامعه شناسي سياسي ايران به لحاظ ماخذ شناسي، از سه نوع منبع استفاده مي­کند؛ اولين نوع اين منابع مآخذ سنتي، شامل کتيبه­ها، زمين شناسي­ها، باستان شناسي­ها مي­باشد. شريعت نامه­ها( که به بررسي خلقيات و هويت ايرانيان مي­پردازند) و سياست نامه­ها( شامل تذکره نامه­ها و پندنانه­ها) ، نوع دوم منابع مطالعه جامعه شناسي هستند. نوع سوم منابع مطالعه جامعه شناسي سياسي ايران، خود به دو کونه فرعي تقسيم مي­شوند: الف) منابع اوليه و ب) منابع ثانويه. منابع اوليه خود به دو دسته منابع سنتي ( پروتکل­هاي دولتي، مصوبات مجلس، قراردادهاو...) و منابع جديد ( ميداني، مصاحبه، سفرنامه، خاطرات و...) تقسيم مي­گردد. منابع ثانويه از لحاظي به منابع ثانوي سنتي( پروتکل­ها) و منابع ثانوي جديد( رساله­هاي دکترا) ؛ و از لحاظ ديگر به منابع ثانويه­اي که به منابع اوليه استناد کند( مانند کتاب علي اصغر شميم) و رساله­هاي دکترا تقسيم مي­گردد.

 

مطالعه جامعه شناسي سياسي ايران به لحاظ قالب­هاي نظري به نگرش­هاي : تاريخي، اثبات گرايانه، فرهنگي، گفتماني، وتاويلي قابل تقسيم است.

اين موضوع به لحاظ مقاطع تاريخي مورد مطالعه به ملاک­هاي مختلفي دوره بندي مي­شود: براساس يک دوره بندي ، جامعه شناسي سياسي ايران را مي­توان به سه دوره:  قرون ميانه، عصر علم ، و عصر تضاد و اضطراب تقسيم کرد( اين دوره بندي معادل تقسيم بندي جامعه شناسي است). بشيريه در تقسيم بندي ديگري به لحاظ گفتماني، مقاطع مطالعاتي را چهار دوره تقسيم مي­کند: قرن هفده و هجده؛ جنگ اول جهاني؛ سال­هاي مابين جنگ جهاني دوم تا 1980؛ و از 1980به بعد. در دوره بندي ديگري، مطالعات جامعه شناسي سياسي و جامعه شناسي سياسي ايران به لحاظ انديشگي، به چهار دوره: ليبراليسم/ مارکسيستي؛ مردم سالاري/ رفاهي؛ فاشيسم؛ نئوليبرالي/ جهاني شدن تقسيم مي­گردد.

منظور از جامعه شناسي سياسي در درک کلاسيک که ريشه درفلسفه قديم داشت ، تلاشي فکري  بود تا پديده­ها و کنش­هاي ساختارهاي سياسي را تبيين کند. ريشه اين نوع جامعه شناسي به يونان باستان برمي­گردد که در آن فيلسوفان درپي تحقق جامعه آرماني بودند؛ اما دردرک جديد، ريشه جامعه شناسي به تحولات عصر جديد قرون هجده تا بيست مربوط مي­شود که درقالب اثبات گرايي بيان شد.

 جامعه شناسي سياسي درايران

جامعه شناسي سياسي ايران به دو دوره جامعه شناسي سياسي سنتي/ غير دانشگاهي؛ و جامعه شناسي سياسي دانشگاهي تقسيم مي­گردد. جامعه شناسي سياسي دانشگاهي ايران، خود داراي  رويکردهاي توصيفي و نظري است ( که رويکرد نظري خود به رويکرد نظري اثبات گرايي و رويکرد نظري مارکسيسني تقسيم ميشود).

 مرحله اول جامعه شناسي ايران( جامعه شناسي سنتي)

شکوفايي تحقيقات اجتماعي غير حکومتي/ غير رسمي، به سالهاي پيش ازشکل گيري مشروطه بازمي­گردد و مقارن دوران پيدايش انديشه آزادي خواهي و مشروطه طلبي است­. اين دوره از نظر نگارش، کوشش و کار فلسفه سياسي و حکومت پربار است. به خلاف اين که فلسفه و کار درجهت جامعه شناسي در معني امروزي آن نيست؛ اما توفيق کوشش­هاي متفکران اجتماعي در تسهيل مطالعات اجتماعي بعدي و توسعه دانش و بينش اجتماعي مردم و تاثير دگرگون ساز اين کوشش­ها در جريانات اجتماعي ( به خصوص نهضت تنباکو و مشروطه ) بديهي است. در مطالعه افکار نمايندگان برجسته اجتماعي و سياسي اين دوره ابتدا بايد از ساختار طبقاتي، شيوه و ابزار توليد، روابط طبقاتي، و ساختار طبقاتي آن­ها سخن گفت. همچنين دراين زمينه علاوه بر عوامل داخلي ، به تاثيرات تحولات ( اجتماعي و دگرگوني سياسي ) بين المللي اواخر قرن نوزده توجه داشت. به عقيده برخي، بيان مفاهيم و انديشه­هاي آزادي خواهي جديد ايران متاثر از جريانات قرن قبل فرانسه است که زمينه ساز انقلاب 1879 فرانسه شد. 

سالهاي اواخر قرن نوزده( بيست سال آخر سلطنت ناصرالدين شاه و ده سال سلطنت مظفرالدين شاه)، سالهاي مبارزه روشنفکران آزادي خواه، با الهام از آراي متفکران آزادي خواه است. روشنفکراني مانند زين الدين مراغه­اي ، آقا خان کرماني ، طالب اف، آخوندزاده و... چه از طريق رمان، نوشته­هاي علمي، انتشار ادبيات سياسي زيرزميني، و مشارکت مستقيم ؛ و چه با حضور علني د رصحنه، نشانه بينش اجتماعي و نظرات نسلي از متفکران اجتماعي شدند که از آثار و افکار مادي و معنوي شان ، زندگي مردم را تفسير مي­کرده و راه مشروطيت و برپايي قانون را هموار کردند. از اين روست که فرمان­هاي اول تا سوم مشروطه، قانون اساسي و متمم آن ، ونظام نامه صنفي دوره مشروطيت تجلي و نمود افکار ناظم الاسلام کرماني و قزويني است تا تلاش­هاي علما ( در اين زمينه تنها ماده دوم متمم قانون اساسي حاصل تلاش شيخ فضل الله نوري است). از لحاظ تاثير گذاري بر افکار اجتماعي ايران ، بايد نقش کساني که به فرانسه رفته و با انقلاب مشروطه فرانسه از نزديک آشنا شده بودند مانند آقا خان کرماني ، آخوند زاده و طالب اف ، از ياد نبرد. اما در اين ميان دو نفر بسيار تاثير گذار هستند: آقاخان کرماني که درتاريخ نگاري اجتماعي ايران انقلابي به راه انداخت و تاريخ نگاري رسمي درباري را به تاريخ نگاري اجتماعي مردمي تبديل کرد. ناظم الاسلام کرماني نيز، با نگارش کتاب " تاريخ بيداري ايرانيان"،  سهم بزرگي درتغيير نگرش جامعه شناسي توصيفي به جامعه شناسي نظري در ايران دارد. مطالعات و کوشش­هاي اين افراد و ديگران در امور سياسي پيش ا زمشروطه، عمدتا به اعتبار افکاراجتماعي و سياسي و بيشتر به مقتضاي ترقي خواهي و مبتني بر فلسفه سياست و حکومت است. در تحليل نهايي مي­توان گفت اين گونه علم الاجتماع به فلسفه سياسي نزديکتر است تا به جامعه شناسي  در مفهوم خاص آن. تمامي اين شخصيت­ها از مهمترين روشنفکراني هستند که با آثار انتقادي خود در دوران سلطنت ناصرالدين شاه ( با هر انگيزه ) مي­خواستند يک مبارزه فکري را ازدرون و بيرون آغاز کنند تا که ايرانيان هموطن خود را که از بي­ثباتي سياسي و عقب ماندگي اقتصادي خسته و ناخشنود بودندرهايي بخشند. 

 مرحله دوم جامعه شناسي ايران ( جامعه شناسي رسمي)

اين مرحله با تاسيس دانشگاه تهران آغاز مي­شود. دانشگاه تهران با شش دانشکده به وجود آمد که حاصل ادغام موسسات پيشين است. دانشکده حقوق وعلوم سياسي با ادغام مدرسه علوم سياسي، مدرسه حقوق و مدرسه اقتصاد ايجاد شد. دانشکده علوم تربيتي و دانشکده کشاورزي باتاسيس دانشگاه تاسيس شدند. رشته جامعه شناسي در سال 1325در دوره پهلوي دوم ايجاد شد. دراين زمان، با گسترش رشته­ها ، شاهد افزايش دانشجويان د رکل علوم اجتماعي هستيم. جامعه شناسي در ميان علوم اجتماعي گسترش يابنده متولد شد. در ديگر دانشگاه­ها به اقتضاي تاسيس دپارتمان ادبيات و علوم  انساني، جامعه شناسي به وجود آمد و شعبه­هاي داخلي ديگر يافت که مصادف  با تغيير نظام آموزشي فرانسه به امريکايي از اواسط دهه 1940 بود. از اوايل دهه 1340با رونق کمي و کيفي علوم انساني مواجه هستيم . در سال 1351 علوم اجتماعي گسترش بيشتري مي­يابد و گروه علوم اجتماعي دانشگاه تهران به دانشکده علوم اجتماعي و تعاون تبديل مي­شود. گروه­هاي اين دانشکده عبارت بودند از: جامعه شناسي، انسان شناسي، جمعيت شناسي و تعاون. در اين زمان موسسه علوم وتحقيقات اجتماعي نيز بوجودآمد و جامعه شناسي عمومي در ايران شکل دانشگاهي به خود گرفت و درديگر دانشگاه­ها ي کشور رواج يافت. اما به موازات جامعه شناسي رسمي، تحليل مسايل سياسي به صورت غير رسمي ادامه يافت . براساس تحقيقات انجام شده پيش از انقلاب  بررسي ابعاد اجتماعي مختلف در بيرون دانشگاه بيشتر از داخل آن بود . دلايل اکراه استادان دانشگاه به مسايلي مانند:

ü      رسمي بودن تحصيلات درايران و نه خصوصي بودن آن

ü      غير سياسي بودن استادان

ü      مشکلات مالي آن­ها 

مربوط است. تنها مورد بر اساس حجم و اطلاعات زياد معطوف به جامعه شناسي روستايي ، يا تکيه برمنابع خارجي د رجامعه شناسي سياسي است. علاقه به جامعه شناسي سياسي تحت تاثير خارج رفتگان و تجددگرايي به عنوان يک روش زندگي است.  نسل بعد به مسايل ايلاتي علاقه مند شدند( مهدي اماني و نادر افشار) ، احمد اشرف و محمود معتمدي  نيز به مسايل فرهنگي علاقه يافتند. مهم ترين جامعه شناسان داخل دانشگاه در پيش از انقلاب عنايت، بزرگمهر، زرياب خويي، احسان نراقي، شاپور راسخ، احمد اشرف، و در خارج از دانشگاه صادق هدايت، جلال آل احمد، صادق چوبک، علي شريعتي، حسين آريان پور، علي محمد کاردان بودند.

درجمع بندي بايد گفت مطلوبيت جامعه شناسي از زمان مشروطه تا انقلاب اسلامي به دليل تنوع آن است. در ميان گرايشات جامعه شناسي ، در ايران پيش از انقلاب ( 72سال مشروطه) مظلومترين گرايش جامعه شتاسي ، جامعه شناسي سياسي است . اگر از کتاب نخبگان سياسي ايران زهرا شجيعي و چند کتاب ترجمه ديگر صرفه نظر کنيم اين گرايش در بدترين شرايط قرار داشت. در پيش از انقلاب علاوه بر جامعه شناسي مارکسيستي ما شاهد گسترش و رواج جامعه شناسي اثباتي، وجامعه شناسي تلفيقي هستيم. آن چه که مطالعات جامعه شناسي را اثباتي کرد عواملي ازقبيل موارد ذيل ­hند :

 ورود جامعه ايران به دوره زماني با شيوه توليد جديد( پيدايي بورژوازي ايراني / کمپرادور) در اين زمان سرمايه از زمين و آب به نفت تبديل شد( هر چند از لحاظ انباشت سرمايه تحولي ايجاد نشد)   و موجب پيدايش قانون و دانشگاه گرديد

از جنگ جهاني اول نفوذ کمونيسم روسي د رجامعه روشنفکري  بالا گرفت و در جنگ جهاني دوم حزب توده آنها را جذب کرد . به اين ترتيب دو موج نوگرايي غربي و مارکسيستي را در جامعه روشنفکري شاهد هستيم.

ü      ايجاد موسسات تمدني در ايران موجب گسترش مراکز علمي شد

ü      حضور نيروهاي تحصيل کرده د رديوانسالاري و برنامه ريزي آنها

ü      حمايت سياسي- اقتصادي دولت

اما پرسش مهم اين است که تحول و پويايي نظري بالا متکي به چيست؟ و در چه بخشهايي از جامعه شناسي مي­باشد؟ 

باانقلاب اسلامي همه سبک­هاي بالا فرو پاشيد. با انقلاب فرهنگي ، جامعه دانشگاهي وفرهنگي وارد مرحله جديدي شد که پيش از اين نبود. ماهيت انقلاب ( اسلامي و فرهنگي) و انقلاب فرهنگي با سه سال تعطيلي دانشگاه ، سرآغاز جديدي از مطالعه فرهنگ ايران است ( از جمله جامعه شناسي و علوم انساني ، به ويژه قدرت روحانيون در بازنگري دروس علوم انساني که بسيار مهم است) . آيه الله مصباح درآن زمان هدف اصلي انقلاب فرهنگي را بيش از هر چيز ، تحول عميق در علوم انساني دانست و ازوابسته ترين علوم انساني به غرب را جامعه شناسي و علم سياست اعلام کرد. از اين رو بر تغيير محتوايي اين دو دانش تاکيد بيشتري شد واز اين رو تا اواخر سال 1361 که تمام رشته­ها بازگشايي شد، ستاد انقلاب فرهنگي از بازگشايي دوباره رشته­هاي علوم انساني و جامعه شناسي و سياست تعلل کرد. در جامعه شناسي کل سازمان اين رشته تغيير يافت و علوم اجتماعي با شش گرايش ايجاد شد: ارتباطات اجتماعي، خدمات اجتماعي، دبيري علوم اجتماعي، تعاون و رفاه اجتماعي، پژوهش گري اجتماعي. اين گرايش­ها به منظور تربيت کادرهاي فني و تخصصي ادارات دولتي بوجود آمد. از سوي  ديگر نظريات هم تغيير کرد و گرايشات مارکسيستي و اثباتي به تعارض  تفکرات اسلامي  با تفکرات مارکسيستي –اثباتي روي آورد. در اين راستا کرسي هاي استادي هيات علمي آمريکايي و فرانسوي جاي خو درا به استادان ايراني داد. به اين ترتيب جامعه شناسي استقلال خود را ازدست داد . دلايل اين امر عبارتنداز:

ü      دولت بسيار قدرتمند که استقلال علم را کاهش داد

ü      رانت خواري دولتي که باعث کاهش استقلال علم شد

نبود اجماع فکري و سياسي و تداوم وارداتي بودن جامعه شناسي و عدم توان دانشمندان ايراني براي هماهنگ کردن قواعد عام جامعه شناسي با شرايط ايران

ارتباط دين و سياست ونقشي که در چند هويتي کردن ايران بازي مي­کند

فرهنگ ايراني غير مستقيم که فاقد استقلال لازم بوده که تداوم شرايط پيش از انقلاب  را تداعي مي­کند.

پس از جنگ ، اساتيد علوم اجتماعي دانشگاهي و بيرون آن عمدتا تحقيقات معطوف به حفظ امنيت داخلي و دستاوردهاي انقلاب را انجام  دادند. د رهشت سال جنگ  تحقيقات تحت الشعاع مسايل نظامي بود اما پس از آن با انتشار مقالات علمي دانشگاهي و غير دانشگاهي شاهد موضوعات اجتماعي  هستيم . دستگاه حکومتي به صورت فعال و متنوع  بيش ا زفعاليت همکاران دانشگاهي د رمسايل آسيب شناسي اجتماعي سرمايه گذاري و تحقيق مي­کند. در سالهاي اخير افراد زيادي با تحصيلات دانشگاهي يا غير آن بيرون از دانشگاه به بررسي مسايل جمعيتي ، تحرک اجتماعي، نخبگان، اخلاق و فرهنگ پرداخته­اند که براي نسل­هاي آتي اين رشته بسيار آموزنده خواهد بود. 

 

نيروهاي اجتماعي

برخي از نويسندگان ، جامعه شناسي سي سياسي ايران  را از دولت آغاز مي­کنند- همان گونه که دراين کتاب چنين است – در مقابل، عده­اي ديگر آن را با مطالعه طبقات اجتماعي شروع مي­کنند. با توجه به تنوع قوميت­ها و تکثر اجتماعي در جامعه ايران نمي­توان مانند دولت، درايران از طبقات اجتماعي صحبت کرد؛ اما درسنجش و ارزيابي قشربندي اجتماعي مي­توان به چند معيار وديدگاه توجه کرد: معيار اقتصادي يعني توجه به شيوه و ابزار توليد، مالکيت ابزار توليد، درآمد و روابط اجتماعي. بيشترمنابع غربي از معيار اقتصادي براي بررسي ساختار طبقاتي و قشربندي اجتماعي استفاده مي­کنند. در منابع درسي وزارت آموزش و پرورش در مقطع دبيرستان بر مالکيت آب و زمين تاکيد مي­شود. معيار بهتر وبلکه بهترين معيار دراين زمينه، معيار و ديدگاه ماکس وبر است که بر عوامل سياست، سازمان و منزلت تاکيد مي­کند.  سومين معيار و ديدگاه، ديدگاهي است که بر عوامل سياسي ، يعني ميزان تاثير گذاري نيروها بر فرايند سياست گذاري دستگاه حکومت  توجه مي­کند.

هواداران به ديدگاه ماکس وبر،. معتقد هستند که در بررسي جوامع در حال تغييري مانند ايران مي­توان ديدگاه ماکس وبر را مورد استفاده قرار داد. آن­ها با اتخاذ رويکرد جامعه شناسي تاريخي و سازماني ، بر طبقاتي بودن جامعه ايران تاکيد مي­کنند. اين عده جامعه ايران را به لحاظ سازماني و تاريخي داراي سه طبقه مي­دانند، درحالي که ديدگاه­هاي  سياسي واقتصادي براي جامعه ايران بيش از سه طبقه درنظر مي­گيرند.

 اما قشربندي اجتماعي را چگونه مي­توان پذيرفت؟ و کدام ديدگاه ازآن مناسب جامعه کنوني ايران  است؟ بدون ترديد ادعاي علوم اجتماعي و جامعه شناسي را نمي توان با تکيه بر يک علت و در چارچوب يک نظريه خاص تدوين کرد، از اين رو تاريخي تر، علمي­تر و عقلاني تر آن است که براي پاسخ گويي به مسايل اجتماعي مانند قشربندي اجتماعي عناصرو عوامل خاص را با عنايت به عناصر زمان و مکان به کمک گرفت. بنابه تعريف هاي ارايه شده که جنبه تک ساحتي دارند نقد هم برآن­ها وارد مي­شود.

از مهم ترين و عمومي­ترين ديدگاه­ها، رويکرد اقتصادي است که با تاکيد بر نظرات مارکس  مطرح شده است و تمام تحولات اجتماعي را برخاسته از عوامل اقتصادي مي­داند. مارکس و هوادارن ابزار توليد را معيار تعارضات طبقاتي و تشخيص طبقات اجتماعي مي­دانند. مارکس در بيانيه مانيفست که خلاصه مقلات او در روزنامه شهر کلن بود به اين ديدگاه اشاره مي­کند. او تاريخ جوامع امروز را  تاريخ مبارزه طبقاتي مي­داند و مي­گويد با پيدايش سرمايه داري ستم گري طبقه جديد بر ستمگري طبقات ديگر افزوده شد. مارکس تاريخ را به پنج مرحله تقسيم مي­کند اما دگرگوني درساختارهاي اجتماعي را مورد توجه قرار نمي­دهد و همه اين مراحل را طبقاتي مي­داند،تنها استثناي مارکس جوامع آسيايي است مي­داند،در حالي که ديگر انديشمندان تنها استقرار بورژوازي را در جوامع طبقاتي مي­دانند. برخلاف نظريات مارکس مارکسيست­هاي روسي ميان جوامع آسيايي و اروپايي تفاوتي قايل نيستند اما مارکسيست­هاي مستقل شيوه توليد آسيايي را مي­پذيرند. درعين حال پيدايش جوامع پنج مرحله­اي يا آسيايي را زاييده تعارضات نهفته و آشکار ميان طبقات مي­دانند. در صورت بندي فئوداليته، ارباب دربرابر رعيت و در صورت بندي سرمايه داري بورژوا در برابر کارگر قرار مي­گيرد. براين اسا س در هر جامعه و شرايط اجتماعي و اقتصادي مي­توان نيروهايي را شناسايي کرد که بر اثر نقش شان در توليد، ميزان درآمد، روابط با فرايند توليد و دستگاه حکومتي متفاوتند. مفهوم طبقه از نظرمارکس اولا گردهمايي و تجمع افرادي است که درسازمان توليد وظيفه يکساني دارند، ثانيا داراي منافع مادي مشترکي هستند و ثالثا از همبستگي طبقاتي برخوردار مي­باشند، و رابعا داراي آگاهي طبقاتي ­اند که بربنياد ستيز  وايدئولوژي طبقاتي شکل مي­گيرد. هر چند در يک سده اخير رخدادهاي بنياديني در جوامع رخ داده است ومتاثر از اين تحولات، تغييراتي در ساختار طبقاتي و قشربندي اجتماعي صورت گرفته است، اما عقايد مارکس هنوز درباب مفهوم طبقه جايگاه خاص خود را حفظ کرده است. گرچه استدلال­ها ونظرات فلسفي مارکس و هواداران اوليه و بعدي او دردفاع از خصلت زيربنايي اقتصادي درتبيين و بررسي ساختار اجتماعي جوامع مختلف، نه تازگي دارد و نه به آن­ها اختصاص، سال­هاست که دانشمندان غير مارکسيست وجامعه شناسان واقع گرا و نظريه پردازاني مانند گيدنز، دراندروف، بوريک ضمن پذيرش واقعيت تاثيرنابرابري ­هاي اجتماعي ، به بررسي مسايل اجتماعي ناشي از چگونگي تقسيم درآمدها، شيوه ابزار توليد، واقعيت معيشتي مردم و حرفه­هاي مختلف به عنوان عوامل ايجاد کننده تاريخ و پيدايش طبقات توجه مي­کنند. ذکر اين نکته نيز ضروري است که از ياد نبريم که ديدگاه اقتصادي مزبور صرفا مارکسيستي نيست، بلکه علاوه بر عامل اقتصاد به عوامل ديگر نيز نظر دارد.

دومين ديدگاه که دراين جا مورد بررسي قرار مي­گيرد، ديدگاه ليبرالي وبري است. ماکس وبر به عنوان اقتصاددان و جامعه شناس( دين، حقوق، طبقات، نخبگان و...) نظريه پردازي کرده است. وبر شخصيتي است که توجه جامعه دانشگاهي به ويژه پس از انقلاب ايران را به خود جلب کرده است. از ميان دلايل اين امر مي­توان به مطالعه تاريخ اديان به وسيله وبر و شاني که به پيامبر اسلام ابراز مي­دارد، مواضع انتقادي اواز مارکسيسم، و توان نظريه او براي تحليل ساختار بندي و قشربندي اجتماعي جوامع جهان سوم و ايران ( به دليل چند عاملي بودن نظريه او) نام برد.

موارد تفاوت ديدگاه­هاي وبر و مارکس را مي­توان درموارد ذيل خلاصه کرد:

1. مارکس  و مارکسيست­ها  طبقات را براساس مناسبات توليد و درآمد ارزيابي مي­کنند در حالي که وبر و هواداران او عمدتا درنگاه به طبقه براساس مناسبات بازار به اين مقوله توجه مي­کنند و موقعيت هر فرد را براساس شناسايي اواز انواع سازو کارهايي که موجب نابرابري­ها از نظر قدرت مي­گردد مورد توجه قرار مي­دهند.

2.  محدود کردن طبقه به مناسبات بازار از ديدگاه وبري به معناي آن است که طبقات در دوره سرمايه داري به وجود مي­آيند در حالي که  مارکسيست­هامعتقد هستند که طبقات پيش از نظام سرمايه داري وجود داشته­اند. يعني د رچارچوب مناسبات سرمايه داري و وجود دو طبقه مالک ابزارتوليد و کارگران.

3.  وبر دررد ديدگاه مارکس حاضر به پذيرش بهره کشي طبقات به ويژه در تاريخ معاصر نمي­باشد و به جاي تعارض ميان اين دو گروه از وفاق سخن مي­گويد.

4. وبر ايده­هاي مارکسيستي را براي تاريخ معاصر اروپا و امريکا از بعد طبقاتي وسياسي ( حاکميت حزب سوسياليست) رويايي بيش نمي­داند و از اين رو معتقد است ايده زوال دولت اعتبار خود را از دست داده است. او مي­گويد برپا کردن جامعه بدون طبقه مارکس براساس ايدئولوژي پرولتاريا مانند ديگر ايدئولوژي­ها تنها امري به منظور سرپوش نهادن بر منافع سياست مداران و حاکمان و صاحبان قدرت است.

5. مارکس به نقش تعيين کننده طبقه متوسط جديد درتعيين سرنوشت جوامع جديد بها نمي­دهد و پيش بيني مي­کند بورژوازي در روند تاريخي در درون طبقه کارگر حل خواهد شد در حالي که وبر چنين چيزي را محتمل نمي­داند و مي­گويد اين امر اتفاق نيفتاده و درآينده نيز پيش نخواهد آمد.

6. وبر مطالعه تاريخي- اجتماعي جوامع را مورد توجه قرار مي­دهد و عقلايي تر شدن اين جوامع و تاثير آن بر روندهاي سياسي- اجتماعي را مورد بررسي قرار مي­دهد. عقلايي شدن يعني سازمان دادن به زندگي به وسيله تقسيم و سهم سازي فعاليت­هاي گوناگون برپايه شناخت دقيق روابط ميان انسان­ها با ابزارها و محيط شان با هدف دستيابي به کارآيي و بازده بيشتر. به اعتقاد او هر اندازه جامعه سازمان يافته تر، با نظم تر و عقلايي ترشود شرايط بروز جنگ و ستيز کاهش مي­يابد و با اصلاح ديوانسالاري و شيوه­هاي اجرايي برعمر کارآمدي دولت به مثابه کارگزار ملت افزوده مي­شود.

 

خلاصه آن که از نظر وبر طبقه اجتماعي از مجموعه­اي از افراد تشکيل شده است که از نظر فرصت يابي و نفوذ اقتصادي و جنبه قدرت سياسي و حزبي و منزلت اجتماعي – شان – مشترک هستند. عضويت طبقاتي به ميزان قدرت شخص درنظام اقتصادي دلالت دارد اما يک طبقه اقتصادي الزاما نبايد از منابع اقتصادي گروه آگاهي داشته باشد بلکه همبستگي آن­ها از ويژگي­هاي ابزاري مشابه است. طبقات اقتصادي زماني به طبقات اجتماعي تبديل مي­شوند که از بيگانگي گروهي به آگاهي از موقعيت­هاي طبقاتي دست يابند. به نظر وبر گروه­هاي منزلتي نيز بر حسب قدرت ترسيم مي­شوند اين گروه­ها از آبروي اجتماعي يا حيثيت توزيع شده در نظام منزلتي سرچشمه مي­گيرند ضمن اين که اين گروه­ها از سبک و سياق زندگي و شيوه رفتاري خاص خود برخوردار هستند که آن­ها را از ديگران جدا مي­کند. اعتبار اجتماع هر شخص و گروه ، بازتابي از زندگي گروهي اوست وبراين اساس روابط گروهي و طبقاتي شکل مي­گيرد و قدرت سياسي به معناي تشکل­هايي است که داوطلبانه به طور منظم و به صورت عقلايي براي پيگيري منافع جمعي سازمان دهي مي­شوند و به ميزان قدرت و نفوذ خود ديگران را واردار به پيروي از خود مي­کنند. سازمان­ يافتگي و احساس همبستگي جمعي يا نبود آگاهي نيروها به سازمان يافتگي عامل سومي است که قشرها و طبقات اجتماعي جامعه را از هم جدا مي­کند.

 ديدگاه­هاي تلفيقي، نوع سومي از ديدگاه­ها درباره قشربندي اجتماعي ايران هستند. نويسندگان اين دسته متاثراز زمينه­هاي فن آوري نسليحاتي و ابزارهاي اطلاعاتي هستند و تحت تاثير عواملي که در سده بيستم رخ داده  مانند ايجاد امکانات هر چه بيشترو سازمان يافته، احزاب، سنديکاها، معتقد اند که بسياري از نظريات طبقاتي گذشته مانند نظريات  مارکس و وبر به چالش کشيده شده اند. افرادي مانند داراندروف کوشيده­اند با تلفيق نظريات اين دو متفکر به صورت متمايز نظريه­هاي جديدي ارايه دهند. پدران نظريات تلفيقي افرادي مانند گرهارد لنسکي، ريمون آرون، و پروفسرآنتوني گيدنزمعتقد هستند که واقعيات اجتماعي را نمي­توان به دليل چندگانگي در پيدايش و پيچيدگي در کارکردشان با نگرشي يک سويه تحليل کرد. به نظراين افراد شايد بتوان برخي از مشکلات اجتماعي را بتوان در چارچوب ديدگاه­هاي مارکسيستي( مکتب تضاد گرا)  ويا وبري ( مکتب وفاق گرا) ويا ديدگاه­هاي ديگر تحليل کرد اما مسايلي وجود دارند که در تحليل آن­ها به کارگيري ديدگاه­هاي بالا راه به جايي نمي­برد. براين اساس ديدگاه­هاي تلفيق گرا سعي مي­کنند با تلفيق هر دو دسته از مکاتب تعارض گرا و وفاق گرا، براي تفسير مسايل کنوني بهره ببرند و با تلفيق وجوه اصلي وعمده دو دسته نظريه بالا، نظريه واقع گرايانه­تري از شرايط سرمايه داري ارايه  دهند. داراندروف شارح اصلي نظريه تلفيقي طبقات اجتماعي، نظريات مارکس را به دليل ضعف مفهومي نگرش او درباب طبقه و تضاد طبقاتي براي توضيح شرايط جديد اجتماعي جوامع اروپايي مناسب نمي­داند. او معتقد است نظريه طبقاتي مارکس عامل اصلي کشمکش اجتماعي را تضادهاي اقتصادي مي­داند در حالي که به نظر او علت اصلي تضادهاي اجتماعي را بايد در شکل سياسي مساله وچگونگي سلطه و اعمال حاکميت جست و جو کرد. با اين استدلال او معتقد به وجود دو طبقه سلطه گر و سلطه پذير است. داراندروف تاکيد مي­کند که وجود تضاد در جامعه صرفا به دليل الزامات اقتصادي نيست بلکه بايد ريشه آن را در توضيح نابرابرو ناعادلانه اقتدار يافت. او با بررسي تحولات اجتماعي جوامع سرمايه داري در يک سده اخير نتيجه مي­گيرد که با نهادي شدن اختلافات و تضادهاي طبقاتي رشد و قدرت مندي طبقات جديد، جهان شمول شدن سرمايه، تحرک نيروهاي اجتماعي و دستيابي هر چه بيشتر شهروندان به حقوق سياسي و مدني، ديگر نمي­توان به تعريف تک ساحتي مارکس در مطالعه ساختار طبقات و قشربندي اجتماعي توجه کرد چرا که مالکيت ابزار توليد امکان تشخيص و تفکيک طبقات جديد را نمي­دهد بلکه توزيع متفاوت اقتدار موجب جدايي طبقات است. به نظر او به اين عامل مي­بايد ميزان درآمد، شان و حيثيت آدمي را نيز به مثابه عوامل تعيين کننده ونقش دهنده اضافه کرد. درنهايت اين که دو مساله عمده داراندروف و ديگر هواداران مکتب تلفيقي آن است که : 1) طبقه کارگر در جوامع صنعتي بر خلاف ديدگاه مارکس به گورکن طبقه سرمايه دار تبديل نشده است بلکه اين دو طبقه در عمل به توافق رسيده­اند. 2) با رشد طبقه متوسط جديد طبقه کارگر به طرز قابل توجهي به اين طبقه جذب شده است و در شرايط کنوني اصولا در کشورهاي سرمايه­داري وغيرآن طبقه کارگر قابليت اداره کشور را به عهده نگرفته است بلکه اين طبقه متوسط جديد است که بر خلاف نظريه مارکس همه اهرم­هاي قدرت را در اختيار دارد.

 طبقات اجتماعي در جمهوري اسلامي

در جمع بندي بررسي طبقات اجتماعي جمهوري اسلامي بايد گفت که هر جامعه­اي براي خود از لحاظ تاريخي، اجتماعي، سياسي، وفرهنگي ويژگي­هاي خاص خود را، با فرايندهاي خود دارد از اين رو بررسي جوامع بايد به صورت خاص و مجزا از ديگر جوامع مورد مطالعه قرار گيرد. ضمن اين که شناخت نظريات و ساختارهاي جوامع ديگر از ضرويات مي­باشد. با توجه به تجارب 26ساله جمهوري اسلامي دربررسي وضعيت جامعه شناسانه طبقات و تيپ دولت بايد بسياراحتياط کرد. به اين صورت مي­توان از مطالعه ايران به نتايج مطلوب تري رسيد. براي اين کار اولابايد تجربه کرد و  تجربه اکتسابي است، انساني که شاهد رخدادها مي­باشد، از منابع اوليه از جمله مشاهده استفاده مي­کند. همچنين مي­توان از طريق انعکاس مشاهده که به صورت خاطرات و سفرنامه­ها و يا مجلات تخصصي است بهره برد. اما درکنار استفاده از منابع دولتي مانند قراردادها و مصوبات مجلس و مذاکرات آن، از مذاکرات شفاهي براي دستيابي نسبي جهت ارزيابي واقع بينانه تري  استفاده کرد. طبقه بندي کردن اين منابع و سپس مقطع بندي هريک از طبقه بندي هاي انجام شده ادامه اين نوع مطالعه را تشکيل خواهد داد. اما توجه به اين  نکته داراي اهميت است که هر چه مطقع­هاي  ما کوتاه تر باشد براي مطالعه ما نتيجه بخش تر خواهد بود. در مراحل مزبور ، آن جا که با کمبود منابع اوليه روبرو هستيم با اکراه مي­توان از منابع دست دوم  نيز استفاده کرد. به طور کلي اين يک واقعيت انکار ناپذيراست که در جوامع صنعتي و در حال توسعه مناسبات اقتصادي و نيروهاي اجتماعي و ابزار توليد با روند تکامل خود و به ويژه در دو دهه اخير از پديده جهاني شدن متاثر شده است و در اثر اين امر عناصر سنتي تاريخ در ابعاد مختلف فرهنگي و اجتماعي از دست رفته و ما شاهد افزايش عناصر جديد به بخش­هاي فرهنگي مختلف هستيم به خصوص که شعور و آگاهي مردم بالا رفته است و تقسيم  کار، شکل توليد، نياز فرهنگي کاملا متحول شده و جامعه بشري ازنظر سرمايه و فرهنگ د رحال ادغام شدن است. بر اساس اين دگرگوني­هاي بنيادين که درتمام ابعاد سياسي، اجتماعي، و اقتصادي جوامع بشري صورت گرفته است- به خصوص در مورد جامعه ايران معاصر و به طور موکد در جمهوري اسلامي- عنصر غالب تشخيص طبقات و نيروهاي اجتماعي را ديگر نمي­توان صرفا براساس منابع و امکانات مادي مورد بررسي قرار داد بلکه بايد مجموعه­اي از عناصر فرهنگي و اقتصادي و قدرت سياسي و منزلت وشان اجتماعي را که بهتر امکان شناخت و تفکيک قشرها و طبقات اجتماعي را به ما مي­دهد مورد مطالعه و بررسي قرار داد. يعني براي تحليل واقع بينانه تر از سنخ دولت و طبقات اجتماعي ايران مي­توان با تمسک به ديدگاه­هاي اقتصادي و جامعه شناختي و روان شناختي و تلفيق عناصر محوري ادبيات اصلاح طلبانه بلانيتزه و ليبرالي وبرو داراندروف به آن دست يافت.

با بروز انقلاب اسلامي و با تاکيد بر استقرار جمهوري اسلامي ديوانيان عالي رتبه همراه با بورژوازي کمپرداور وابسته از عرصه قدرت سياسي رانده شدند و طبقه متوسط سنتي با مديريت و رهبري هژمونيک روحاني در اتحاد با طبقه متوسط جديد جايگزين آنان گرديد. امااين اتحاد دومي نيافت و با دراختيار گرفتن  روحانيون  درعرصه­هاي رسمي قدرت و حمايت بورژوازي تجاري- دلال و بهره مندي انحصاري درآمدهاي نفتي طبقه متوسط جديد ، روشنفکران به کنترل دستگاه دولتي درآمدند و موقعيت پيشقراولي و کارکرد انتقادي و کارآمدي خودرا از دست دادند. دولت جمهوري اسلامي مانند دولت عصر مشروطه به تدريج درآمدهاي انحصاري منابع زير زميني را دردست گرفت و به بزرگترين نهاد اشتغال زايي تبديل شد و قسمت عمده کالاي مورد نياز مردم را به طور مستقيم يا از طريق نهادهاي وابسته به خود وارد کرده و د رچگونگي مصرف کالاي مردم اعمال قدرت کرد و خط دهنده مصرف اصلي مردم شد. حتي مي­توان گفت که با دارا بودن يک وزير درکابينه بخش تعاوني را دراختيار گرفت و با واگزاري رانت به گروه­ها و شخصيت­هاي خاص از بخش خصوصي آن را به خود وابسته کرد. در سال­هاي جنگ ظاهرا به دليل ايجاد وحدت ملي طبقات درخدمت دولت قرار گرفتنداما انتظار مي­رفت بعد از جنگ اين وضعيت به نفع بخش خصوصي تغيير يابد اما عدم موفقيت در خصوصي سازي دردولت رفسنجاني به تشديد وابستگي آن بخش به دولت و وابستگي دولت به منابع زير زميني منجر شد. در هر حال طبقه متوسط سنتي همان طور که در 26 سال اخير قدرت سياسي را در اختيار گرفته نظام اجتماعي، سازمان­هاي نظامي و اطلاعاتي، موسسات مطبوعاتي و تبليغاتي را کنترل کرده از برتري صنعتي- اقتصادي نسبت به بخش خصوصي برخورداراست. با سقوط بورژوازي وابسته و بي اعتباري بورژوازي صنعتي- مالي از طريق مصادره سرمايه داري و دولتي شدن بانک­ها و قبضه قدرت به وسيله بورژوازي دلال مي­توان گفت ساختار طبقاتي و قشربندي اجتماعي ايران دست کم نسبت به ديگر جوامع در چه وضعيت استثنايي قرار دارد.

درده سال اول جمهوري اسلامي به دليل بسيج سياسي طبقات، طبقات متوسط و پايين جامعه ، دولت ناچار بود دست کم سطحي از رفاه و درآمد را براي آن­ها تامين کند. اين کار از طريق گسترش شغل دردستگاه­هاي دولتي و يا پرداخت يارانه­هاي گوناگون صورت مي­گرفت و دولت آگاهانه يا نا آگاهانه به پيدايش و شکل گيري نيروهاي اجتماعي جديد کمک مي­کرد ضمن اين که بسياري از مديران ارشد و نخبگان سياسي نورسيده به تدريج موقعيت طبقه برتر را به دست آوردند. اين شکل روابط اقتصادي ميان دولت و طبقات درجنگ به خصوص با سياست تعديل برنامه­هاي اول تا سوم اقتصادي ، سياسي، و فرهنگي با هدف رفع فقر مطرح شده بود و به علل مختلف بر شکاف طبقاتي و شکاف درآمدهاي ميان طبقات مختلف افزود. نظام رانت خواري درايران يک عنصر جديدي است که از شکل بندي طبيعي طبقات د رجامعه جلوگيري مي­کند و موجب پيدايش نيروهاي اجتماعي و قشرهاي مختلفي شده است که در کمتر جامعه­اي مي­توان سراغ داشت، ضمن اين که شکل گيري طبقاتي هيچ منبع قانون اساسي ندارد. به رغم آن که در قانون اساسي به لحاظ شيوه توليد و ساخت اقتصادي و هم مشروعيت حکومت اختلافاتي وجود دارد. به اين ترتيب شايد اين عوامل به نابساماني طبقاتي کمک کرده است:

2.           حاکميت کاريزماتيک که منشا الهي دارد در واقع جنبه شخصي بودن حکومت و ارادت نيروها به شخصيت، اساس حکومت را تشکيل مي­دهد.

3.           حاکميت و اقتدار طبقاتي و حق انحصاري روحاني براي حکومت

4.           اقتدار مردمي ودموکراتيک که قدرت را ناشي از اراده­ ملي مي­داند.

با توجه به اين که روحانيت به لحاظ سياسي، قضايي و قانون گذاري و اجرايي با استفاده از سازو کارهاي قانوني کل جامعه را در اختيار دارد مي­توان بي اعتباري نوع سوم حاکميت را درعمل و نظريه پيش بيني کرد. ويژگي جالب توجه اين که از جنبه اقتصادي و سياسي که د رواقع در تعارض با ديدگاه مارکس قراردارد ايدئولوژيک بودن دستگاه حکومتي و تحت تاثير قرارداشتن اقتصاد ازسياست و عدم سازمان يافتگي و آگاهي لازم نيروها و طبقات اجتماعي است که به هيچ وجه حاضر به مقابله با دستگاه حکومتي نيستند. حتي درطبقه متوسط جديد که ظاهرا از انتخابات سال 1376 به بعد در دو قوه مقننه و مجريه فعال شده است علاقه به سازش با حکومت دارد تا نبرد سياسي و طبقاتي با آن . نکته جالب توجه آن که جهت گيري­هاي فکري طبقات درايران قابليت انطباق مانند طبقات غربي را ندارند چرا که بسياري از معيارهاي علم گرايي، اعتماد به نفس و مدارا جويي سياسي در طبقات سنتي و طبقات جديد اجتماعي به صورت جدي ملاحظه نمي­شود. پس از انتخابات رياست جمهوري سال 1376 درکنار قشرهاي سنتي نيروهاي اجتماعي تازه­اي پا به عرصه سياست گذاشتند. طبقات متوسط جديد که با قدرت يابي نيروهاي اجتماعي سنتي دچار ضعف شده بودند از اين تاريخ دردو عرصه مقننه و مجريه جايگاه ونقش مناسبي بدست آوردند. انتخابات رياست جمهوري سال 1376 و انتخابات مجلس ششم که زمينه ساز موفقيت و قدرت نيروهاي جديد بود به نحوي تلاشي بود در تقويت مباني دموکراسي و قانون مند کردن نظام سياسي و استحکام جامعه مدني. اما به دلايل مختلف مانند وجود اختلافات عديده در خود آن­ها نتوانست آن گونه که انتظار مي­رفت با وجود حضور در دو قوه موجب دگرگوني بنيادي درطبقات  شود و قدرت سياسي نتوانست به تقاضاهاي نيروهاي اجتماعي جديد بخصوص جوانان پاسخ در خور توجه دهد. عدم مشارکت مردم در انتخابات دوره دوم شواري شهرها و انتخابات مجلس هفتم حاصل اين شرايط است. با دو انتخابات اخير شاهد به قدرت رسيدن کساني هستيم که هم از لحاظ ارتباطالت خانوادگي و تمايلات سياسي به جناح­هاي نظامي و هم ارتباط نظري و فکري به طبقات سنتي نزديک تر هستند.

سرانجام بايد در جواب اين که چرا به رغم  مشروعيت يافتن آراي عمومي در تصميم گيري­ها و امکان نسبي رقابت منافع بازهم پيدايش شکل گيري حوزه عمومي فراهم نشده است ؟ بايد گفت که:

1. فردي بودن حوزه قدرت و سياست آن هم در جهت تامين نيروهاي اجتماعي خاص چنان حوزه­هاي ديگر را تنگ کرده است که امکان عمل ارتباطي آن­ها را از بين برده است و در چارچوب جامعه شناسي طبقات مبناي تشکيل حوزه عمومي استقرار حوزه اقتصاد و شکل گيري طبقات مستقل به ويژه بخش خصوصي از حوزه نفوذ سياست است و چون در ايران سلطه حکومت مانع شکل گيري حوزه اقتصاد مستقل شده نبايد درآينده نزديک منتظر شکل گيري طبيعي قشربندي اجتماعي و ايجاد جامعه­اي عمومي با حوزه مدني باشيم.

2.انقلاب اسلامي سال 1357 هم حاصل تحول درساختار طبقاتي مشروطيت بود و هم با استقرار جمهوري اسلامي با اقدامات بنيادين درزمينه حاکميت واقتصاد ساختار طبقاتي متحول تر گرديد. درعين حال واقعيت انکارناپذير که انقلاب ايران روند شکل گيري تاريخي طبقات درتاريخ ايران را متوقف کرد هم سرشت قانون اساسي و هم ماهيت تحصيل داري  وايدئولوژيکي دولت جامعه کنوني ايران را نه درشرايط ماقبل سرمايه داري و نه در وضعيت سرمايه داري صنعتي قرار مي­دهد. بلکه جامعه ايران هنوز جامعه گذار با خصوصيات خود است هم در زمينه شکل و کارکرد طبقه حاکم و هم درارتباط باماهيت ايدئولوژيک دولت و هم به خاطر نقش پوپوليستي جامعه و مردم. جامعه وساختار طبقاتي آن اکنون نه مي­توان درقالب دو طبقه­اي مارکسيستي و نه در چارچوب نظريه چند عاملي ليبرالي تبيين کرد.  

3. در ايران درگذشته و حال همواره قدرت سياسي براقتصادي غالب بوده و به جاي آن که ثروت مالکيت و امتياز طبقاتي قدرت ساز باشد و خمير مايه حوزه سياست را بپروراند، حوزه سياست و امتيازات قدرت سياسي است که ثروت، مالکيت و امتيازات اقتصادي را مي­آفريند.  غير منتظره نيست در 26 سال اخير مانند گذشته نيروهاي اجتماعي فعال به جاي اين که هم و غم خود را در شرايط تحقق جامعه مدني و نهادينه کردن فرهنگ دموکراتيک قرار دهند تلاش خود را صرف کسب قدرت سياسي کرده و به سرمايه اندوزي و بهبود وضع منافع خودي دست يافته اند.

4.جواني جمعيت و افزايش بي سابقه تحرک طبقاتي از ويژگي­هاي ديگر جامعه ايران است واين وضعيت که ناشي از اتخاذ سياست­هاي اقتصادي ضد و نقيض دولت بوده قشربندي اجتماعي جامعه را دچار تحول کرده است.

5. در مطالعه تاريخ سياسي- اجتماعي ايران تعامل خاصي ميان دين و دولت وجود دارد. اين واقعيت موجب شده است ساختار طبقاتي و قشر بندي اجتماعي شکل خاصي بگيرد ، شکلي که کاملا متفاوت از ساختار جوامع اروپايي بعد از انقلاب صنعتي است . از انقلاب صنعتي به بعد به تدريج در جوامع اروپايي قدرت ناشي  از مذهب تا حد قابل توجهي کاهش يافت و در شرايطي دين از سياست کاملا جدا شد. در حالي که درايران نه تنها طبقه متوسط سنتي – حاملان اصلي دين – در طبقه جديد ادغام نشد و قدرت روحانيون به رغم اصلاحات دم سازگرايانه پهلوي­ها تضعيف نشد بلکه بعد از انقلاب بر خلاف جوامع اروپايي قدرت را انحصارا دراختيار گرفت .

6. اگر در جوامع غربي پيشرفته مردم عامل اصلي برپايي جامعه مدني هستند و دستگاه حکومتي کارگزار ملت به شمار مي­آيد در ايران دولت تحصيل دار است که نيروهاي اجتماعي را از بالا و آمرانه سازماندهي مي­کند و به رغم تحولات سال­هاي اخير ظاهرا در راستاي تقويت جامعه دربرابر دولت بوده اما دولت هنوز نقش تعيين کننده­اي در تحولات اجتماعي دارد. شکل گيري نيروهاي اجتماعي از بالا در تدوين عدم شهروندي و هويت ملي کمک زيادي مي­کند و نقش دولت در تدوين ساختار طبقاتي وتاثير گذاري شديد آن بررفتار نيروهاي اجتماعي گوياي آن است که دولت از همان مراحل نخستين شکل گيري خود به نحوي نيز تحت تاثير کانون قدرت­هاي بيروني بوده همان گونه که عمدتا از درآمدهاي مالي و دلخواه انباشته سرمايه متاثر است.

 

جامعه مدني

همان گونه که پيش از اين بيان شد جامعه شناسي در محدوده تکوين عوامل بحران­هاي سياسي ايران امري حياتي است و در تعريف و توصيف و تبيين مشروعيت نظام و اقتدار آن، نهادهاي مشارکت قانوني به عناصري برخورد مي­کنيم که در توسعه نيافتگي سياسي و فرهنگ سياسي ناسالم معاصرايران کم وبيش باعنايت به شرايط زمان و مکان نقش داشته­اند. دراين قسمت درپي بررسي عوامل بازدارنده تحقق جامعه مدني مي­باشيم.

جامعه مدني چيست؟ و عوامل فرهنگ ناسالم سياسي و عدم تحقق جامعه مدني کدام است؟ عناصربازدارنده و مانع تحقق جامعه مدني بسيار متنوع است و ازديدگاه­هاي مختلف پاسخ داده شده است. عناصر فرهنگي يا عناصر اجتماعي، اقتصادي و تاريخي به عنوان عوامل عدم تحقق آن بيان شده است. بهترين پاسخ چند سببي بودن علت آن است. و تاريخ نگار مي­تواند از ميان اين عوامل به يکي اولويت دهد.

براساس تحقيقات غربي انجام شده و باتوجه به جوامع غربي و نه با عنايت به جوامع غير غربي مي­توان مباني اين جوامع را مشخص کرد.اکثر قريت به اتفاق دانشمندان اجتماعي به يک سري اصول تاکيد مي­کنند ازجمله به:

ü      مباني فلسفي جامعه مدني که دردروه يونان شکل گرفته است

ü      مباني حقوقي جامعه مدني که دردوره روم شکل گرفته است

ü      و سنتز اين دو، يعني جامعه مدني غرب به وجود آمده است

نتيجه اين بحث آن است که پبش از تشکيل دولت مدرن در غرب جامعه مدني وجود داشته است و از اين رو دقيق­تر آن است که گفته شود حکومت­هاي مدرن غرب منبع مشروعيت خود را در جامعه مدني يافته­اند که تجربه روم بنيادهاي حقوقي و تجربه يونان باستان بنيادهاي فلسفي-اخلاقي و تجربه سده­هاي مياني بنيادهاي ديني و تجربه سده بيستم بنيادهاي سازماني آن را تشکيل مي­ دهند در حالي که جامعه مدني درايران با اکراه و اجبارمي­توان گفت که بعداز انقلاب مشروطيت از بالا به پايين صورت تحقق يافت. به علاوه اين که جامعه مدني درايران داراي ساختار طبقاتي سنتي بازدارنده آن، برخلاف ساختار جامعه مدني طبقاتي اروپايي است. هم چنين جامعه مدني درچارچوب جامعه شناسي و تجددگرايي نوعي شيوه زندگي ونمادي از پيشرفت بشري است براين اساس جامعه مدني در مقابل دولت به حوزه­اي اطلاق مي­شود که خالي از دخالت قدرت سياسي است و مجموعه­اي از تشکلات خصوصي و نهادهاي حقوقي و مجموعه­اي از موسسات تمدني را دربرمي­گيرد. تنها با تحقق اين شاخص­ها واصول است که جامعه مدني خود را نمودار مي­کند. از زاويه­اي کلي درارتباط با تعريف جامعه مدني مي­توان مهمترين شاخص­هاي اين جامعه را آزادي، کثرت گرايي، مشخص بودن حوزه خصوصي و عمومي، تساهل و مدارا و قانون مندي تصور کرد. نظام حاکم دراين جامعه کثرت گراست و اتحاديه­ها، طبقات، احزاب، رسانه­هاي جمعي، گروه­هاي سياسي و ... به طور آشکارو برخوردار از حمايت قانون براي کسب قدرت با هم رقابت مي­کنند. هر مرکز قدرت نسبت به مراکز ديگر قدرت و قدرت مرکزي از استقلال برخوردار است و قدرت سيا سي  دردست گروه وطبقه خاصي نيست. رابطه ميان مردم و صاحبان قدرت انتخابي حاکي از وجود اجماع سياسي آنان است. در جوامع مدني از شهروندان انتظار نمي­رود که از يک حزب و رهبر تبعيت کنند وبيعت نمايند بلکه مردم آزادند که از منابع متعدد در جهت اعلام وفاداري مراجعه نمايند. تنها در مقابل به تضمين ايجاد نسبتي تن مي­دهند که مواجهه با نيروهاي بالقوه خود باشند يعني نيرويي که قدرت چراگويي نسبت به برنامه­هاي حکومت را دارد و از به چالش کشيدن حکومت نمي­ترسد. به نظر مي­رسد تنها جامعه مدني است که بدون هراس به مواجهه با اين نيروها تن داده و از اجبار رهبران با آن­ها استفاده نمي­کند. مدني بودن وضعيت خاص در يک جامعه فرد به عنوان اقدام اجتماعي اختلافات و درگيرهاي بين خود و افراد ديگر را به شيوه رسميت يافته،غير خشونت آميز واز طريق مراجع رسمي ذي صلاح حل و فصل مي­کند.   خلاصه آن که جامعه مدني ناظربرسازمان­ها، نيروها و اجتماعات متکثر است که ضمن استقلال از دولت رابطه سياسي حاکمان و مردم را تنظيم، تعديل کرده و مشروعيت مي­دهد اين تشکل­ها بحران ورود شهروندان به عرصه سياست بوده يا مي­توانندباشند. انسان شهروند مشارکت دوست که بنياد جامعه مدني را تشکيل مي­دهد، با دارا بودن فرهنگ شهروندي انسان جديدي است که تنها تابع تکليف صاحب حق و حقوق است .

جامعه مدني در ايران

با طرح پرسش­هايي مي­توان پي برد که آيا جامعه ايران مدني است؟ و فرآيندي که دراثرآن شهروندي محقق مي­شود وانسان شهروند به وجود مي­آيد، طي شده است؟ آيا در جامعه­اي که قانون اساسي آن برگفتمان سنت گرايي ايدئولوژيک تاکيد دارد و طبقه روحاني را نسبت به ديگر نيروهاي اجتماعي برترمي­شمارد و بقاي جامعه را در گروي اطاعت مطلق توده­ها از رهبر مي­داند انتظار جامعه مدني رواست؟ واقعيت آن است که جامعه ايراني در دوره اخير سرشار از جنبش­هاي اصلاح گرايانه و انقلابي بوده کهدرتمامي آن­ها تلاش شده توزيع قدرت سياسي به نفع جامعه مدني تغيير يابد. نخستين تغييرات در جامعه مدني در حوزه سياسي با اصناف و اتحاديه­هاي پيش از انقلاب مشروطه پديد آمد و سپس در سال­هاي پس از انقلاب مشروطه تا به قدرت رسيدن رضاشاه کج دار و مريض فعاليت مي­کردند در 37سال سلطنت محمد رضا شاه اصناف و اتحاديه­هاي کارگري، تشکل­هاي دانشجويي و احزاب سياسي هر چند دربرخي حرکات سياسي مشارکت داشتند و گرچه حتي يک بار به خصوص دستگاه حکومتي اقتدارگرايانه را به چالش کشيدنداما درعصر مشروطيت و جمهوري اسلامي موانع متعددي سرراه آن­ها به سوي جامعه مدني وجود داشت. محافظه کار بودن اصناف بازاري،متاثر بودن اتحاديه­هاي کارگري از افکار و انديشه­هاي چپ و وجود فرهنگ ناسالم سياسي ازجمله عوامل تاثيرگذار محدود اين تشکلات بر روند قانون مند شدن ايران است. در جمهوري اسلامي تاسيس فعاليت احزاب فقط درون حاکميت امکان پذير است. خانه کارگر که در ظاهر سعي مي­کند نقش سنديکاي کارگري را بازي کند به دولت وابسته است و جنبش دانشجويي نيز که به رغم پويش و چالش گري استثنايي که دارد همواره پس از انقلاب جذب انقلاب يا شديدا متاثر از آن بوده است. خلاصه آن که مراد از جامعه مدني همان طور که گفته شد تشکلات، گروه­ها، طبقات واصنافي هستند که به صورت مستقل از قدرت حاکم و حد وسط مردم و قدرت قرار دارد بااين تعريف جامعه مدني در جامعه معاصر ايران در مواقع کوتاهي که قدرت مرکزي کاهش يافته به صورت نيم بندي تحقق يافته است اما عمر دولت آن بسيار کوتاه بوده است. در کوتاهي حيات دولت ناقص جامعه مدني و عدم نهادينه گي آن مولفه­ها و متغيرهاي زيادي از جمله موارد پوپوليستي جامعه، ايدئولوژيک و تحصيل دار بودن دولت، ساخت اقتدارگرايي سياسي نقش داشته است اما به نظر نويسنده ازهمه عوامل بالا فرهنگ جامعه وعناصر تشکيل دهنده آن جايگاه برجسته­اي دارد. اين فرهنگ و انسان از جامعه بريده برخاسته از آن براي جامعه مدني که نياز به انسان اجتماعي دارد سازگار نيست و تا زماني که اين شرايط حاکم برجامعه باشد تحقق و نهادينگي جامعه مدني نيز سرابي بيش نيست. از جمله اين عناصر از آمريت قانون گريزي،ترس از قدرت و دولت، انقياد طلبي، تقليد و خرد ناورزي، ذهنيت توطئه گر، عدم اعتماد به نفس را درکنار عناصر بسيارديگر مطرح ساخت.

 

 

 

 



[1]Gary Runciman

[2]A.F.Bentley

[3] Pressure politics

[4]Behaviourism

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 06 تیر 1393 ساعت: 17:38 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درمورد تولید ناب

بازديد: 1691

تولید ناب

مقدمه

دو انقلاب در ابتدا و انتهای قرن بیستم رخ داد. انقلاب آغازین همانا ظهور تولید انبوه و پایان عصر تولید دستی است و انقلاب پایانی ظهور ناب و خاتمه یافتن عصر تولید انبوه است . اکنون جهان در آستانه عصری جدید به سر می برد، عصری که در آن دگرگونی شیوه های تولید محصولات و ساخته های بشر چهره زندگی او را یکسره دگرگون خواهدکرد.

پس از جنگ جهانی اول هنری فورد و آلفرد اسلون (مدیر جنرال موتورز) تولیدات صنعتی جهان را از قرون تولید دستی که شرکتهای اروپایی رواج داده بودند، به در آوردندو به عصر تولید انبوه کشاندند. و باترویج این شیوه تولید در تمام صنایع این کشور(آمریکا) رهبر جدید شیوه های تولیدی گردید و صنعت خودروسازی موتور و قلب تپنده اقتصاد این کشور شد. در همین راستا، پیتر دراکر در سال 1946 لقب <صنعت صنعتها> رابه صنعت خودروسازی اطلاق کرد.

همچنین تولید ناب در سالهای پایانی جنگ جهانی دوم توسط تاای چی اوهنو درشرکت خودروسازی تویوتا در کشور ژاپن مطرح گردید. بحث تولید ناب در سال 1990توسط جیمز ووماک و همکارانش از دانشگاه MIT در قالب یک کار تحقیقی با عنوان <ماشینی که جهان را تغییر داد> منتشر گردید. او و همکارانش تولید ناب را تقریبا به عنوان ترکیبی از مدل تولید سنتی (FORD) و کنترل اجتماعی در محیط تولید ژاپنی می شناسند.(منبع شماره 4)

بنابراین بحث تولید ناب ، و سایر شیوه های تولیدی با صنعت خودروسازی گره خورده است و برای توصیف شیوه تولید ناب نیاز به بررسی سه شیوه تولیدی بالاست تابا مقایسه آنها تفاوت و امتیازاتشان معلوم گردد.

 تولید دستی

یک تولیدگر دستی از کارگران بسیار ماهر و ابزارهای ساده اما انعطاف پذیر استفاده می کند تا دقیقا آنچه را بسازد که مشتری میخواهد. یعنی یک واحد در یک زمان برخی مشخصه های تولید دستی عبارتند از:

1 - وجود نیروی کاری ماهر;

2 - وجود سازماندهی بسیار غیرمتمرکز;

3 - به کارگیری ابزارآلات ماشینی چندکاره ;

4 - حجم بسیار پایین تولید.

همچنین از ضعفهای تولید دستی این است که قیمت محصول بالا بوده و در صورت افزایش حجم تولید، قیمت پایین نمی آید. (امروزه در مورد ماهواره ها و سفینه های فضایی که برجسته ترین تولیدات دستی هستند همین مشکل وجود دارد).

از مشکلات دیگر تولیدکنندگان دستی این است که معمولا فاقد آن سرمایه مالی وانسانی کافی هستند که به دنبال نوآوریها و پیشرفتهای اساسی باشند چرا که پیشرفت واقعی در دانش فنی مستلزم تحقیق و پژوهش سازمان یافته است .

اما بااین حال محصولات دستی و سفارشی همچنان بازار خود را حفظ کرده است چرا که برخی از مشتریان نیازها و سلیقه های خاصی دارند که فقط این شیوه تولیدی پاسخگوی نیازهای آنهاست . اما در دهه 1990 برای شرکتهای تولیدکننده دستی ، تهدیددیگری از جانب شرکتهای تولیدکننده ناب ، به ویژه شرکتهای ژاپنی آغاز شده است و آن تهدید این است که تولیدگران ناب در تعقیب آن بخشی از بازار هستند که تاکنون درانحصار تولیدگران دستی بوده است . برای مثال ، شرکت هوندا با اتومبیلهای ورزشی (NS-x) با بدنه آلومینیومی خود حمله مستقیمی به بازار خودروهای ورزشی (FERRARI) کرده است .

تولید انبوه

تولیدگر انبوه در طراحی محصولات از متخصصان ماهر استفاده می کند، اما این محصولات توسط کارگران غیرماهر ساخته می شوند که ماشین آلات گران و تک منظوره راهدایت می کنند. این محصولات همشکل ماشینی ، در حجم بسیار بالا تولید می شوند. ازآنجا که تولید محصول جدید محتاج تغییر کل سیستم است ، بسی گرانتر از محصول قبلی خواهد شد. از این رو تولیدکننده انبوه تا جایی که ممکن باشد، از نوآوری در طرح خودداری می کند. در نتیجه اینکه محصول ، به قیمت از دست رفتن تنوع و به دلیل وجودروشهای کاری که برای کارکنان کسالت بار است ، ارزانتر در اختیار خریدار قرار می گیرد.برخی از مشخصه های تولید انبوه عبارتند از:

نیروی کار: تقسیم کار تا هرجا که امکان دارد. در کارخانه های با تولید انبوه ، کارگرمونتاژکننده تنها به چند دقیقه تعلیم و آموزش نیاز دارد;

سازماندهی : بااستفاده از یک ادغام عمودی کامل ، تولیدکننده انبوه سعی می کند که از مواداولیه تا سایر قطعات را خود تولید کند. ولی مشکل ادغام عمودی کامل ، دیوان سالاری وسیع است ;

ابزارها: از ابزارآلاتی که فقط در هر زمان یک وظیفه را انجام می دهد استفاده می کند که این کار صرفه جویی زیادی در زمان آماده سازی ماشین آلات به وجود می آورد.

محصول : محصولات تنوع کم دارند ولی قیمتهای آن به خاطر تنوع کم روند نزولی پیدا

می کند.

تولید ناب

زادگاه تولید ناب در شرکت تویوتا(1) در جزیره ناگویا در ژاپن است . نخستین پیروزی خانواده تویودا در صنعت ماشین آلات نساجی بود و در دهه 1930 به دلیل نیاز شدیددولت شرکت مذکور وارد صنعت وسایل نقلیه موتوری گردید در آن سالها این شرکت بامشکلاتی از قبیل بازار داخلی کوچک ، نیروی کار ثابت ، فقدان سرمایه کافی و رقبای خارجی علاقه مند به بازار ژاپن روبرو بود.

در آن سالها، آی جی تویودا (EIJI TOYODA) با مهندس شرکت تاای چی اوهنو به آمریکا سفر کرده واز شرکت اتومبیل سازی فورد بازدید به عمل آوردند و نهایتا به این نتیجه رسیدند که اصول تولید انبوه قابلیت پیاده سازی در ژاپن را ندارد و این سیستم پر ازمودا MUDA(اتلاف ) است . برهمین اساس ، آنها شیوه جدید از تولید که بعدها تولید ناب نام گرفت را ایجاد کردند.

یک تولیدگر ناب مزایای تولید دستی و تولید انبوه را با یکدیگر تلفیق کرده و ازقیمت بالای اولی و انعطاف ناپذیری دومی اجتناب می کند و از ماشین آلاتی استفاده می کند که هم خودکار و هم انعطاف پذیرند. برخی از مشخصه های تولید ناب عبارتند از:

1 - استفاده از JIT;

2 - تاکید بر پیشگیری از تولید محصول معیوب ;

3 - پاسخ به نیازهای مشتریان ;

4 - کایزن ;

5 - سیستم افقی ارتباطات ;

6 - افزایش ادغام وظایف .

اما مهمترین تفاوت میان تولید انبوه و تولید ناب ، تفاوت در اهداف نهایی این دواست . تولیدگر انبوه هدف محدودی که <به اندازه کافی خوب بودن > است را دارد وبه عبارتی دیگر: <شمار قابل قبول عیبها>، و همچنین بیشترین سطح قابل قبول برای موجودی و گستره معینی از محصولات یکسان اما اندیشه تولیدکننده ناب بر <کمال >است ، یعنی نزول پیوسته قیمتها، به صفر رساندن میزان عیوب ، به صفر رساندن موجودی ،تنوع بی پایان محصول !

 

 

کارخانه مونتاژ نهایی

در سیستم تولید انبوه مدیران معمولا دو ملاک برای تولید دارند: اول بازدهی دوم کیفیت . بازدهی عبارت است از شمار محصول تولیدشده در مقایسه با جدول زمانی پیش بینی شده تولید کیفیت عبارت است از محصولاتی که از کارخانه بیرون آمده است ،یعنی پس از آنکه بخشهای معیوب محصول اصلاح شده باشد.

به همین دلیل ، مدیران برای اینکه از جدول زمانی عقب نیفتند اجازه می دهند که مونتاژ وسیله ای با قطعه ای معیوب تا به آخر ادامه پیدا کند چرا که عیب آن باید در محوطه دوباره کاری رفع شود.

اما <اوهنو> این سیستم را پراز اتلاف "MUDA" می دید. به نظر او تولید انبوه درمحاصره اتلاف نیروی کار، مواد خام و زمان بود. استدلال او این بود که هیچ یک ازمتخصصانی که فراتر از کارگران مونتاژ قرار داشتند به راستی هیچ ارزش افزوده ای برای محصول ایجاد

 نمی کرد.

استدلال او درباره دوباره کاری این بود که وقتی در تولید انبوه برای آنکه خط متوقف نشود کار معیوب را به پیش می رانند، به تدریج عیبها روی هم انباشته می شود و حجم زیادی را تشکیل می دهد. از آنجا که محوطه مجدد کاری وجود دارد، تعمیر دوباره آن نیروی زیادی می برد و چون عیبها تا پایان خط کنترل نمی شوند، تعداد زیادی محصول باعیبهای مشابه ساخته می شود، پیش از آنکه منشا مشکل پیدا شود.

بنابراین ، برخلاف کارخانه تولید انبوه که فقط مدیر ارشد خط اجازه دارد خط رامتوقف کند، اوهنو به هر کارگر این اجازه را داد تا در صورت بروز مشکلی غیرقابل حل ،کل خط را فورا متوقف کند تا همه اعضای گروه جمع شوند و مشکل را برطرف کنند.

شایان ذکر است که ، مشکلات در تولید انبوه به عنوان وقایعی تصادفی نگریسته می شوند. به این معنا که هر عیب تعمیر می شود تا به این امید که دیگر روی ندهد. امااوهنو سیستمی برای حل مشکل ایجاد کرد به نام <چراهای پنجگانه > (THE FIVEWHY'S) که به کارگران تولید آموخته می شود که علت اصلی هر عیب را به طورسیستماتیک پیدا کنند و سپس چاره ای بیندیشند که مشکل مورد نظر دیگر روی ندهد.

زنجیره عرضه

وظیفه کارخانه مونتاژ نهایی که ، مونتاژ قطعات به صورت یک محصول کامل است ،تنها 15% از کل روند تولید را تشکیل می دهد. چالشی که شرکتهای مونتاژ نهایی پیوسته باآن روبرو بوده اند، عبارت است از هماهنگی بخشیدن به روند عرضه به طوری که سفارشات به موقع ، با کیفیت و هزینه پایین به خط مونتاژ نهایی برسد.

در سیستم تولید انبوه مسئله خرید یا ساخت ، ابتدا توسط کارکنان مرکز مهندسی طراحی می شود سپس شرکتهای مذکور طراحی ها را در اختیار عرضه کنندگان قرارمی دهند. همچنین تعداد، کیفیت و زمان ارائه را نیز مشخص می کنند، آنگاه ازعرضه کننده ها می خواهند که قیمت خود را پیشنهاد دهند(2) از بین همه شرکتهای داخلی و خارجی که در این مناقصه شرکت کرده اند، شرکتی که کمترین قیمت را داده باشدمناقصه را می برد.

کارخانه ناب ، شرکتهای مختلف عرضه کننده قطعات را در سطوحی با کارکردهای مختلف سازماندهی می کند. و به شرکتهای که در هر سطح قرار می گیرند، مسئولیتهای مختلفی واگذار می کند. مسئولیت عرضه کنندگان نخست آن است که به عنوان بخش مکمل گروه تکوین محصول ، در امر تکوین محصول جدید فعالیت کنند. همچنین کارخانه ناب عرضه کنندگان رده نخست را تشویق می کند تا با یکدیگر درباره بهترکردن مراحل طراحی مشورت کنند. چون اکثرا هر عرضه کننده در یک نوع قطعه تخصص داردو از این لحاظ با عرضه کنندگان دیگر گروه در رقابت نیست ، انتقال اطلاعات امری ساده ودر عین حال مفید برای همه است .

هر عرضه کننده رده نخست ، با عرضه کننده رده دومی کار می کند و وظیفه ساختن هرجزء به این شرکتهای رده دوم داده می شود. این شرکتهای عرضه تقریبا مستقل بوده ومونتاژگر ناب در بخشی از سرمایه این شرکتها سهیم است و به صورت بانکدار گروه عرضه کنندگانش عمل می کند، و نیاز مالی آنها را به صورت وام رفع می کند و از نیروی انسانی خود در صورت نیاز شرکتهای عرضه کننده به آنها نیروی متخصص و مدیر قرض می دهد.

بنابراین مزیت استفاده از تولید ناب برای عرضه کنندگان عبارت است از کاهش موجودیهای ، افزایش جریان نقدینگی ، بهبود کیفیت ، تسهیل بازاریابی و... که تمام مواردمذکور منجر به کاهش هزینه های شرکتهای عرضه کننده می شود.

طراحی قطعات در تولید انبوه

روند طراحی در این شرکتها مرحله به مرحله ، به صورت هرگام در یک زمان آغازمی شود. نخست ، گروه طراحی محصول در شرکت مونتاژ، طرح کلی مدل جدید رامشخص می کند و مدیریت ارشد آن را مورد بررسی قرار می دهد. سپس جزئیات محصول طراحی می شود و در مرحله بعد نقشه های مهندسی دقیق برای قطعه آماده می شود و موادی که باید از آن ساخته شود، به طور دقیق تعیین می گردد و در این مرحله سازمانهای سازنده این قطعات از طریق مناقصه مشخص می شوند. در این مرحله مونتاژگرتولید انبوه یک حد کیفی نیز تعیین می کند سپس قیمت ، شرایط تحویل و زمان قراردادمشخص می شوند.

در این شکل رابطه ، مونتاژگر تکیه بر <قیمت > دارد. بنابراین ، رمز اصلی در بردن مناقصه برای عرضه کنندگان ، دادن یک قیمت پایین برای هر قطعه است . بنابراین عرضه کنندگان در ابتدا سعی می کنند که قیمتی حتی پایین تر از بهای تمام شده بدهند تامناقصه را ببرند. بعد از آنکه مونتاژگر به آنها وابسته شد به دلایل مختلف و بنابر سنت تعدیل قیمت سالانه ، که تورم کلی را مدنظر قرار می دهد قیمتها را افزایش می دهند واینگونه است که قرارداد آنها به قرارداد پولسازی تبدیل می شود.

طراحی قطعات در تولید ناب

عرضه کنندگان در این سیستم تولیدی براساس قیمتهایی که می دهند انتخاب نمی شوند، بلکه اساس گزینش آنها سابقه همکاری و تجربه ای است که از عملکرد آنهاوجود دارد. در این سیستم ، ارتباط عرضه کنندگان به صورت هرمی شکل است که عرضه کننده اول طرف اصلی با مونتاژگر است و عرضه کنندگان فرعی به صورت سلسله مراتبی با هم ارتباط دارند. عرضه کنندگان رده اول پس از شروع روند طراحی دو تا سه سال پیش از تولید، هیاتی را که مهندسان طراح دائم نامیده می شوند، به گروه تکوین درشرکت مونتاژ معرفی می کنند. هنگامی که طراحی محصول با همکاری پیوسته مهندسان شرکتهای عرضه کننده تکمیل شد، طراحی و مهندسی دقیق تر بخشهای متفاوت به متخصصان مربوطه در شرکتهای عرضه کننده ارجاع می شود. از این رو، کل مسئولیت طراحی و ساخت قطعات یک سازه به عهده عرضه کننده رده اول است .

عرضه ناب در عمل

در تعیین قیمت و تجزیه و تحلیل هزینه ، نخست مونتاژگر ناب یک قیمت هدف (TARGET PRICE) برای محصول مشخص می کند، سپس با عرضه کننده بر سرچگونگی ساخت این محصول به نحوی که در چارچوب این قیمت سود معقولی برای هر دو فراهم آورد به توافق می رسد. به عبارت دیگر در این سیستم به جای آنکه قیمت براساس هزینه های عرضه کننده تعیین شود براساس ظرفیت بازار تعیین می شود. برای رسیدن به این قیمت نهایی مونتاژگر و عرضه کننده از تکنیک های مهندسی ارزش استفاده می کنند، هم برای کاهش هزینه های هر مرحله تولید و هم برای شناسایی هر عاملی که می تواند از هزینه هر قطعه بکاهد. سپس مونتاژگر و عرضه کننده برسر قیمت با حفظ سودمعقول عرضه کننده ، به قیمت هدف می رسند.

برای آنکه رهیافت ناب به نتیجه برسد، عرضه کننده باید بخشی اساسی از اطلاعات انحصاری خود را درباره هزینه ها و فنون تولید در اختیار مونتاژگر قرار دهد. مونتاژگر وعرضه کننده ، فرآیند تولید عرضه کننده را گام به گام مورد بررسی قرار می دهند تا راهی برای کاهش هزینه ها و بهبود کیفیت بیابند.

دومین مشخصه عرضه ناب ، کاهش پیوسته قیمتها در طول عمر یک مدل است . ازآنجایی که قیمتها برمبنای چارچوبی معقول مشخص شده است مونتاژگران می دانند که برای تولید هر محصولی منحنی یادگیری وجود دارد. بدین تریتب ، می دانند که هزینه هاباید در سالهای بعد کاهش یابد. درواقع ، در شرکتهای تولید ناب اصلاحات سریعتر انجام می گیرند، یعنی منحنی های فراگیری به نسبت منحنی های فراگیری در شرکتهای تولیدانبوه دارای شیب بیشتری هستند و دلیل این امر وجود کایزن در فرایند تولید است .

از تفاوتهای مهم دیگر، شیوه ارائه سازها به مونتاژگر است . اکنون شرکتهای عرضه کننده سازها را به طور مستقیم و غالبا به طور ساعتی ، یعنی چندبار در یک روز به خط مونتاژ می رسانند. در ضمن این قطعات عرضه شده مورد بازرسی قرار نمی گیرند. پس از مصرف قطعات ، مونتاژگر جعبه های خالی قطعه را برای عرضه کننده پس می فرستد تاقطعات مورد نیاز مجددا ارسال گردد. در چنین سیستمی یکی دیگر از ویژگیهای تولیدناب مطرح می شود که یکنواختی تولید است . در این سیستم که کارکنان آن به دلیل بیمه های شغلی ، هزینه های ثابت تلقی می شوند، اهمیت یکنواختی تولید بیشتر می شود.از این رو پیشتازان تولید ناب برای هی جون کا (HEIJUNKA) یا یکنواختی تولید، تلاش بسیار می کنند که تا آنجا که ممکن است کل میزان ساخت محصول ثابت نگاه داشته شودکه این امر از طریق سیستم فروش فعال شرکتهای ناب محقق می شود.

شیوه های طراحی در تولید انبوه و ناب

تفاوت شیوه های طراحی تولیدکنندگان انبوه و ناب در چهار مورد است :

1 - رهبری : تولیدکنندگان ناب از نوعی رهبری به نام (شوسا) که تویوتا پیشگام آن بود،استفاده می کنند. شوسا رهبر گروهی است که وظیفه اش طراحی و مهندسی محصول جدید و آماده کردن آن برای تولید است . شوسا دارای قدرت بسیاری است او فرایندی راهدایت می کند که نیازمند مهارتهای بسیاری است که از عهده یک فرد خارج است .تولیدکنندگان انبوه نیز دارای رهبر گروه تکوین محصول هستند. اما در این سیستم رهبربیشتر یک هماهنگ کننده است که وظیفه اش متقاعدکردن اعضای گروه برای همکاری است . این رهبر دارای قدرت محدود است .

2 - کار گروهی : شوسا گروه کوچکی را برای اجرای پروژه تکوین محصول گرد هم می آورد. اعضای این گروه همه از بخشهای اجرایی شرکت هستند. نظیر بخشهای ارزیابی بازار، طراحی محصول ، مهندسی تولید و عملیات کارخانه . البته افراد گروه پیوند خود رابا بخشهای اجرایی مربوطه حفظ می کنند، ولی در طول عمر برنامه آنها مشخصا تحت فرمان شوسا هستند. در مقابل در بیشتر شرکتهای انبوه ، یک پروژه تکوین شامل افرادی است که برای مدت کوتاهی از بخشهای اجرایی قرض گرفته می شوند. همچنین خودپروژه در طول خط تولید که گستره آن از ابتدا تا انتهای شرکت است ، از بخشی به بخش دیگر در حرکت است در نتیجه در هر بخش افراد متفاوتی روی پروژه کار می کنند.

3 - ارتباط با یکدیگر: در تولید ناب ارتباط میان اعضا به این شکل است که اعضای گروه رسما متعهد می شوند که دقیقا کاری را انجام دهند که همه اعضای گروه بر سر آن به توافق رسیده اند. اما در تولید انبوه اعضای گروه از برخوردهای مستقیم به شدت پرهیز می کنند.آنها بر سر تصمیمات مربوط به طراحی ، قول و قرارهای مبهمی با یکدیگر می گذارند وکاری را تا وقتی انجام می دهند که دلیلی علیه آن وجود ندارد.

در ابتدای طراحی در سیستم تولید ناب تعداد افراد درگیر در بالاترین میزان خوداست . همه متخصصان حاضرند و شوسا رهبری گروه را برعهده دارد و به میزانی که پروژه پیش می رود از تعداد افراد درگیر کاسته می شود. اما در تولید انبوه ، در آغاز کار تعداد افراددخیل در پروژه کم است و در زمان عرضه محصول به بازار، تعداد مذکور به اوج خودمی رسد، چرا که این افراد اکنون باید مشکلاتی را رفع کنند که باید در آغاز رفع می شد. واین مشابه دوباره کاری در پایان خط تولید است ! که در نتیجه قیمت محصول افزایش وکیفیت نهایی کاهش می یابد.

4 - تکوین همزمان : به علت ارتباط میان طراحان بخشهای مختلف محصول ، این امکان فراهم می شود که بخشهای مختلف یک محصول به طور همزمان حرکت کند. به طور مثال در طراحی خودرو، طراح قالب و طراح بدنه با تماس و ارتباطی که با هم دارند این امکان را ایجاد می کنند که به طور همزمان برروی یک پروژه کار کنند. اما در تولید انبوه چون ارتباطات در حداقل است و اعضای گروه به هم اعتماد کمی دارند و بعضا آنها را رقیب خود می شناسند امکان تکوین همزمان محصول و ارتباط دقیق و پیش بینی از بین می رود.

پس این چنین است که روشهای تکوین محصول ناب ، همزمان از میزان نیرو و زمان لازم برای ساخت محصول می کاهد و این برخلاف آن فرضهای است که در تولید انبوه وجود دارد که : <من می توانم کار را زودتر تحویل بدهم ولی هزینه اش برای شما بیشترمی شود> یا تو هم <کیفیت پر هزینه تر است >.

 طرز کار کارخانه

اوهنو، سیستم کانبان را ایجاد کرد که در یک گام تنها قطعاتی ساخته می شوند که می باید در گام بعد فورا عرضه شوند. به این ترتیب کانتینرهای قطعات را به محل استفاده حمل می کنند، هنگامی که بار یک کانتینر تماما استفاده شد، به محل ارسال باز می گردد وبازگشت آن علامتی است برای ساختن قطعات جدید.

طبق این ایده موجودی انبار در کار نیست و اگر تولید یک قطعه بااشکال مواجه شودکل خط تولید متوقف می شود. همین امر از نقطه نظر اوهنو نقطه قوت این ایده بود، چراکه در صورت تحقق این ایده همه شبکه هایی که تدوام تولید را ضمانت می کرد، از میان می رفت .

در خط مونتاژ نهایی قطعات به طور پیوسته عرضه می شود و تقسیم کار متوازن است و وقتی کارگری با قطعه معیوب مواجه می شود آن را به دقت برچسب می زند و به محوطه کنترل کیفی می فرستد تا قطعه جانشین آن را دریافت کند. کارگران کنترل کیفی ، چراهای پنجگانه را در مورد قطعه معیوب اعمال می کنند تا رسیدن به منشا اصلی آن ، تا علت یابی شده و دیگر روی ندهد.

در سیستم تولید انبوه ، فقط مدیران ارشد می توانند خط تولید را متوقف کنند و خطغالبا به دلیل مشکلات مربوط به ماشین آلات و عدم ارائه قطعات متوقف می شود. اما درسیستم تولید ناب هر کارگری می تواند خط تولید را متوقف کند. اما در این سیستم تقریباهیچ گاه خط تولید نمی ایستد! چرا که مشکلات از پیش رفع می شود و هیچ گاه یک مشکل برای بار دوم روی نمی دهد. در واقع ، توجه پیوسته به مشکلات و ممانعت از بروز آنها،بیشتر دلایلی را که منجر به بازایستادن خط می شود از بین می برد.

در پایان خط تولید، دو شیوه تولیدی انبوه و ناب تفاوت قابل توجهی وجود دارد وآن این است که در کارخانه ناب تقریبا هیچ محوطه دوباره کاری وجود ندارد اما در کارخانه انبوه محصولات معیوب زیادی وجود دارند که نهایتا منجر به افزایش قیمت محصول نهایی و کیفیت پایین تر برای خریدار می گردد و همچنین باعث می شود که توان رقابتی کارخانه کاهش یابد.

 سازماندهی ناب در سطح کارخانه

سازماندهی کارخانه واقعا ناب دارای دو مشخصه کلیدی است :

1 - در یک کارخانه ناب مسئولیتها به عهده کارگرانی است که واقعا برای محصول در حال مونتاژ ارزش افزوده ای ایجاد می کنند و در چنین کارخانه ای سیستمی برای شناسایی عیوب وجود دارد که در آن سیستم هر مشکل به محض وقوع آنقدر تعقیب می شود تاعلت اصلی و نهایی آن کشف شود.

2 - در کارخانه ناب ، کارگران خط تولید به صورت گروهی کار می کنند و یک سیستم اطلاع رسانی ساده اما گسترده وجود دارد که به هرکس در کارخانه این امکان را می دهد تاسریعا به مشکلات پاسخ دهد و بتواند وضعیت کلی کارخانه را درک کند. قلب کارخانه ناب ، در واقع همانا گروه کار پویا است . نخست کارگران نیاز دارند گستره متنوعی ازمهارتها را بیاموزند، شغلها در گروههای کار چنان است که وظایف بتواند میان کارگران بچرخد و کارگران بتوانند جای خالی یکدیگر را پرکنند. کارگران نیاز به کسب مهارتهای اضافی همانند تعمیر ابزارآلات ساده ، کنترل کیفیت ، تمیزکاری ، سفارش مواد مورد نیازدارند. بنابراین آنها باید تشویق شوند تا فعالانه فکر کنند، به طوری که بتوانند پیش ازجدی شدن مشکلات راه حلهایی برای آنها بیندیشند.

البته کارگران تنها زمانی به تولید ناب پاسخ می دهند که نوعی تعهد دوجانبه موجودباشد، این حس که مدیریت به کارگران ماهر ارزش می نهد، و به خاطر حفظ آنها ازخودگذشتگی خواهد کرد و مسئولیت را به گروه آنها واگذار می کند و مدیریت می بایداستراتژی کنترل را حذف و به سمت استراتژی کنترل درونی و مسئولیت پذیری کارگران حرکت کند.

(منبع شماره 4)

 رفتار با مشتری

در سیستم تولید انبوه فورد، چون تنوع محصول کم بود و چون مالک خودرو از عهده بیشتر تعمیرات آن برمی آمد، وظیفه فروشنده این بود که آنقدر خودرو و قطعات یدکی دراختیار داشته باشد که بتواند متناسب با تقاضای مشتری عرضه کند. رابطه کارخانه وفروشنده رابطه ای زورمدارانه بود، به این مفهوم که کارخانه سعی می کرد برای هموارکردن تولید، خودروهایش را به فروشنده تحمیل کند و رابطه فروشنده و خریدار نیز به همان اندازه زورمندانه بود، چرا که فروشنده برای آنکه عرضه و تقاضا را با هم تطبیق دهدقیمتها را طوری تغییر می داد که بیشترین سود را کسب کند. در این سیستم فروش ، هیچ تعهد درازمدتی از سوی طرفین نبود و همه برای آنکه فرصت چانه زدن را بیشتر کنند،اطلاعات خود را مخفی می کنند و فروشنده اطلاعات درستی درباره محصول نمی دهد ومشتری نیز خواسته های حقیقی اش را مطرح نمی کند و به این ترتیب در دراز مدت همگی ضرر می بینند.

اما در سیستم فروش تویوتا، این شرکت شبکه ای از توزیع کنندگان را دارد که برخی مستقل و در برخی تویوتا مبلغ کوچکی سرمایه گذاری کرده است . این فروشندگان مبدع مجموعه جدیدی از روشها شدند که تویوتا آن را <فروش فعال >

(AGGRESSIVE SELLING) نامید. ایده اصلی فروش فعال ، ایجاد رابطه درازمدت و در حقیقت مادام العمری بود میان شرکت مونتاژگر، فروشنده و خریدار. این رابطه به این صورت ایجاد می شد که فروشنده جزئی از سیستم تولید و خریدار جزئی از روند تکوین محصول گردد.

فروشنده جزئی از سیستم تولید شد به این صورت که تویوتا به تدریج تولید را برای خریداران ناشناخته متوقف کرد و به جای آن سیستم ساخت سفارشی را قرار داد. یک سیستم کانبان دیگری که در آن فروشنده نخستین گام حرکت بود، او سفارشات مربوط به خودروهای پیش فروش شده را به کارخانه می فرستاد تا طی دو یا سه هفته به مشتریان عرضه شود. همچنین در این سیستم موجودی به اندازه دو یا سه هفته بیشتر نیست و درچنین شرایطی هزینه های نگهداری محصول تکمیل شده کاهش می یابد. در این سیستم ،فروشنده با مراجعه مستقیم به مشتری ، یک پایگاه اطلاعاتی ایجاد می کند که اطلاعات مربوط به خانواده ها و اولویتهای آنها را تشکیل می دهد و به این ترتیب شرکت انرژی خودرا صرف کسانی می کند که احتمال خرید آنها بیشتر است و این چنین است که اگرتولیدکننده ناب نتواند چیزی را بسازد که مشتری می خواهد، آنگاه همه تنوعی که تولیدناب ممکن می کند، بیهوده است .

اما در سیستم تولید انبوه نیازهای کارخانه در درجه اول اهمیت است . درواقع فروشنده و خریدار باید خود را با کارخانه سازگار کنند. رابطه بخش بازاریابی وفروشندگان نوعا زورمدارانه است ، زیرا بخش بازاریابی وظیفه خود می داند، اطمینان یابدکه میزان فروش فروشندگان آن قدر است که کارخانه بتواند میزان تولید خود را ثابت نگه دارد. فعالیت کلیدی بخش فروش آن است که با تردستی ، فروشنده و مصرف کننده راچنان برانگیزاند که همه خودروهایش فروش برود. در این سیستم مهارتهای فروشنده دراین نیست که اطلاعات را به طراحان محصول برگردانند، بلکه در مجاب کردن مشتری است . به همین دلیل بازخورد قوی برای انتقال نیازهای مشتری از طرف فروشنده به کارخانه وجود ندارد. همچنین فروشنده قصد دارد معامله را هرچه زودتر قطعی کند وبرای رسیدن به هدفش اطلاعات کمی درباره محصول به مشتری می دهد و وقتی معامله صورت گرفت ، فروشنده دیگر کاری با مشتری ندارد.

سیستم فروش ناب ، سعی در ایجاد وفاداری مادام العمر در مشتری دارد و همیشه نگران سهم بازار خود است و سعی می کند حتی یک مشتری را از دست ندهد. این سیستم ، فعال است و نه منفعل و فروشنده مراجعه مستقیم به مشتری می کند. وقتی که سرعت فروش کم است ، نیروهای فروش ساعت بیشتری کار می کنند و وقتی فروش ازیک سطحی پایین تر بیاید که کارخانه سفارش کافی برای ادامه فعالیت ندارد، کارمندان تولید به سیستم فروش منتقل می شوند. بنابراین مشتری در نظر این سیستم تولید جزءمکمل روند تولید است .

از ایراداتی که به این سیستم فروش گرفته می شود هزینه های بالای آن است اماشرکتهای ژاپنی کاملا از هزینه های سیستم خود آگاهند و استدلال آنها چنین است که اگرکارکرد فروش ناب همچون کارکرد فروش در تولید انبوه باشد، همه هزینه هایی که برای ناب شدن تولید صرف می شود، بی معنی می شود.

نتیجه گیری

تولید ناب در واقع یک فلسفه و نگرش است که درصدد حذف و از بین بردن هرفرآیند اضافی از مرحله تهیه مواد اولیه تا تولید و نهایتا فروش است که ارزش افزوده ای ایجاد نمی کند. در نگرش تولید ناب ، مونتاژگر (کارخانه اصلی ) با یک دید سیستمی بامسائل برخورد می کند. به طوری که در تلاش است که یک رابطه برد-برد (WIN-WIN) باکل اجزای سیستم برقرار کند. مونتاژگر ناب ، با عرضه کنندگان (SUPPLIERS)یک رابطه نزدیک برمبنای سود معقول ایجاد می کند. میان مدیریت و کارگران نوعی تعهد وجوددارد که مدیریت به کارگران ارزش و احترام قائل است و مسئولیتها را به آنان واگذارمی کند در مقابل ، مدیریت انتظار دارد که کارگران پاسخگوی نیازهای مختلف کارخانه باشند.

مهمترین رکن یک سیستم ناب ، ارتباط با مشتریان است که که فروشندگان شرکت ناب باایجاد یک سیستم اطلاعاتی دقیق در صدد ایجاد یک رابطه بین کارخانه و مشتریان هستند به نحوی که کارخانه بتواند نیازهای مختلف مشتریان را دقیقا شناسایی کرده و باخلق یک محصول مناسب نیازهای مشتریان بخشهای مختلف بازار را پاسخ دهد.بنابراین در تولید ناب همه اجزای سیستم به شکلی مطلوب منتفع می شوند.

 

 

منابع و ماخذ:

1 - ووماک ، جیمز، دانیل جونز، دانیل روس ; رادنژاد، آزاده ; تولید ناب ; انتشارات آترپات ،اصفهان ، 1376.

2 - سلوک دار، علیرضا; مدرک جدید بر کیفیت کارخانه های ساخت : چالشی به تولید ناب ;مجله روش ، سال نهم ، شماره 58، ص 21-27.

3 - BARKER R.C, "THE DESIGN OF LEAN MANUFACTURING SYSTEMSUSINGTIME - BASED ANALYSIS", INTERNATIONAL JOURNAL OF OPERATIONS ANDPRODUCTIONMANAGEMENT, VOL. 14. NO.11.1994.PP. 80-96.(WWW.EMERLD.COM)

4 - BIAZZO S. AND PANIZZOLOR, "THE ASSESSMENT OF WORKORGANIZATION IN LEAN PRODUCTION: THE RELEVANCE OF THEWORKER'SPERSPECTIVE", INTEGRATED MANUFACTURING SYSTEMS. VOL.1 .NO.1. 2000.PP.6-15. (WWW.EMERLD.COM)

5 - BOWEN D. AND YOUNGDAHL W, "LEAN SERVICE: IN DEFENSE OF APRODUCTION - LINE APPROACH", INTERNATIONAL JOURNALOF SERVICEINDUSTRY MANAGEMENT. VOL. 9. NO.3. 1998. PP.207-225. (WWW.EMERLD.COM)

6 - EMILIANI M,"SUPPORTINGSMALL BUSINESSES IN THEIR TRANSITION TOLEAN PRODUCTION", SUPPLY CHAIN MANAGMENT: AN INTERNATIONALJOURNAL. VOL.5. NO.2.2000. PP.66-70. (WWW.EMERLD.COM)

7 - LEWIS M."LEAN PRODUCTIONAND SUSTAINABLE COMPETITIVEADVANTAGE", INTERNATIONAL JOURNAL OF OPERATION & PRODUCTIONMANAGEMENT, VOL.20. NO.8.2000. PP.959-978. (WWW.EMERLD.COM)

8 - SCARBROUGH H.AND TERRY M, "FORGET JAPAN: THE VERY BRITISHRESPONSE TO LEAN PRODUCTION", EMPLOYEE RELATION, VOL. 20 NO.3.1998. PP.224-236. (WWW.EMERLD.COM)

پانویس ها

1 - این شرکت در اواخر قرن نوزدهم توسط خانواده تویودا در ژاپن پایه گذاری گردید و درسال 1937 شرکت تویوتا موتور پایه گذاری گردید. تویودا به معنای برنجزاری پربار است اماکلمه تویوتا هیچ معنی خاصی در زبان ژاپنی ندارد.

2 - معمولا برای تعیین کیفیت ، اعلام می کنند که در هر هزار قطعه حداکثر چند قطعه معیوب مجاز است .

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 06 تیر 1393 ساعت: 17:34 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق کامل درباره دولت

بازديد: 1626

تعريف دولت

سياستمداران ، جامعه شناسان و اقتصاددانان در مورد تعريف واژه دولت اتفاق نظر ندارند و نتوانسته اند تعريف واحدي را براي واژه دولت عرضه كنند و علت آن اين است كه هر يك از ايشان واژه دولت را بر طبق طرز تفكر خاص خود تعريف كرده اند و به جهات و جنبه هاي ديگر آن توجهي نداشته اند. تا آنجا كه بعضي از پژوهشگران 145 تعريف براي واژه دولت شمرده اند كه همه آنها با هم اختلاف دارند و ما بعضي از آنها را ذكر مي كنيم:

الف “هولاند” در تعريف واژه دولت مي گويد: دولت، مجموعه افرادي است كه در سرزميني معين زندگي مي كنند و از حكومت اكثريت و يا گروهي از خودشان اطاعت مي كنند.

ب ” فوش ” مي گويد: دولت مجموعه اي دايمي و مستقل ، متشكل از افرادي است كه در سرزميني مشخص زندگي مي كنند و يك حكومت منظم، آنها را رهبري مي كند با ين هدف كه تمامي افراد و نيز هر يك از آنها را از زندگي و حقوق ملي برخوردار سازد.

ج دكتر ” احمد رافت” در اين باره مي گويد: دولت جماعتي بزرگ از انسانهاست كه در سرزمين معيني به طور ثابت سكونت دارند و در مقابل حكومتي مشخص سر تسليم فرود مي آورند و آن حكومت موظف است كيان جامعه را حفظ كند و اداره را بر عهده گيرد.

اينها بعضي از تعريفهايي بود كه درباره دولت شده است و ذكر ديگر تعاريف لزومي ندارد آنچه مهم است اين است كه لفظ دولت، با همه اين تعاريفي كه برايش ذكر شده در لغت عرب به اين معاني نيامده است بلكه در معاني ديگر مانند ”غلبه” و نيز به معناي ”مال” هم آمده است.

اهميت دولت :

          بسياري از فلاسفه قديم و جديد به ضرورت وجودي دولت معتقدند و مي گويند: وجود دولت امري طبيعي است كه انسان به مقتضاي فطرت خود به آن گرايش دارد. جامعه شناسان يوناني نيز بر اين عقيده تاكيد داشته اند و دلايلي هم بر آن اقامه كرده اند كه ما به بعضي از آنها اشاره مي كنيم:

          الف معلم اول (ارسطو) رئيس فلاسفه و بنيانگذار مكتب سياسي معتقد است كه وجود دولت ضروري است وي مي گويد: وجود دولت يك امر طبيعي است و انسان طبعا” موجودي اجتماعي است و آن كسي كه طبعا” و نه از روي تصادف ، خارج از دولت و نظام دولتي زيست مي كند يا انسان وحشي است و يا مافوق انسان مي باشد .

          ب افلاطون معتقد است كه زندگي شايسته فردي، جز با وجود دولت حاصل نمي شود، زيرا طبيعت انسان نيازمند به زندگي اجتماعي و سياسي است. پس وجود دولت ازبديهيات است كه مردم ناگزير از پذيرش آن هستند.

          ج- هگل معتقد است كه دولت پديده اي اجتماعي و متحرك است و مظهر برترين مرحله پيشرفت تاريخ جهان به شمار مي آيد.

 

نظريه اسلام

          اسلام با ديدي ژرف و جامع به دولت و حاكميت نگريسته و در امور اقتصادي و اجتماعي، راه حلهاي قطعي را در جهت اصلاح و پيشرفت همه جانبه جامعه اسلامي، وضع كرده است. به نظر اسلام دولت فقط نگهبان ملت است و نمي تواند هر طور كه خواست بدون هيچ اساسي، در شئون جامعه دخالت كند زيرا اسلام به دولت اختيارات عمومي تفويض كرده است تا مصالح و شئون مردم را تامين و پاسداري كند، همانطور كه به فرد نيز اهميت داد و حفظ حقوق و آزاديهاي فردي را محترم شمرده است و در همين حال فعاليتهاي دولت را بر طبق آنچه خود صلاح دانسته ، محدود كرده است و به مردم توصيه كرده است كه مراقب و ناظر بر اعمال دولت باشند، تا از انجام واجبات و وظايف خود سرباز نزند و منحرف نشود.

بنابراين اسلام با هيچ يك از نظريات ديگر مكاتب سياسي سازگاري ندارد، بلكه خود داراي انديشه و قوانين بخصوصي، در اين زمينه است كه توضيح آن در ذيل مي آيد :

 

الف ضرورت وجود دولت:

          اسلام ، وجود دولت را براي سلامت و استواري شوون جامعه لازم و ضروري ميداند، زيرا زندگي اجتماعي بدون وجود سلطه حاكم و يا دولت، موجب مي شود كه هرج و مرج در جامعه حكومت كند و كرمت انساني از بين برود و به جاي استقرار امنيت، ترس و وحشت تمام جامعه را فرا گيرد. بنابراين، تشكيل دولت امري است كه اسلام آن را ضروري مي داند و عقل نيز وجود آن را لازم مي شمارد.

          پيامبر اكرم (ص) پس از تحمل مشقتهاي زياد و رنجهاي طاقت فرسا كه از ناحيه سركشان و ستمگران قريش و ديگر عربها به ايشان وارد شد، دولت اسلامي را برپا داشت و رهبري آن را به عهده گرفت.

          تا ارزشهاي والاي انساني را در زمين حاكم سازد و حق و عدالت را در ميان مردم اجرا كند بدين ترتيب ديگر قوي به ضعيف زور نگويد وهيچ غريبي درغربت مورد اذيت قرا رنگيرد و مردم پس از سالها تحمل رنج و تهيدستي و محروميت در سايه اسلام با راحتي و آسايش و گشايش و رفاه زندگي كنند اسلام دولت را تا زماني تاييد مي كند كه اهداف و اصول اسلامي را رعايت وبه قوانين آن عمل كند اما حكومتي كه به اين اهداف توجه نكند اسلام آن را تاييد نمي كند و وجود آن را در صحنه زندگي اجتماعي موجب استمرار و تاييد ظلم وانحراف از منصبهاي عادلانه نمي داند.

          اسلام دولتي را تاييد مي كند كه آرمانهاي اصيل و ارزشهاي والاي زندگي را در محدوده نفوذ خودش حاكم گرداند واگر چنين اهدافي رادنبال نكند از نظر اسلام هيچ ارزشي ندارد.امير مومنان علي (ع) بزرگ پرچمدار عدالت اجتماعي در حالي كه خود كفشش را مرمت مي فرمود به اين عباس فرمود اي ابن عباس ! ارزش اين كفش چقدر است ؟ عرض كرد ارزشي ندارد حضرت فرمود به خدا سوگند كه اين كفش براي من ارزشمندتر است از حكومت كردن بر شما مردم مگر اين كه درايام زمامداري خود حقي را بر پادارم و باطلي را دفع كنم . آري كفش حضرت علي ع كه از ليف خرما بود براي وي باارزشتر از حكومتي بود كه در آن حقي بر پا نشود و باطلي دفع نگردد چه رسد به حكومت ستمگري كه عدالت را نابود و ستم را بر پا سازد . آن حضرت در بعضي از سخنانش راز خودداري از بيعت كردن يا ابي بكر در سقيفه را چنين بيان مي كند  خداوندا ! تو خود مي داني كه آنچه از ما سرزد براي به دست آوردن حكومت واموال پست دنيا نبود بلكه براي اين بود كه دين تو را بار ديگر در جامعه حاكم گردانيم و خير و صلاح را در سرزمينهاي تو برقرار سازيم تا بندگان مظلوم تو در آسايش به سر برند و حدود تعطيل شده تو  اجرا شود . اسلام برخلاف مكتب قايل به ضرورت دولت كه هر دولتي را اگرچه از عدالت در قانونگذاري بدور باشد تاييد مي كند مطلقا وجود هر دولتي را براي جامعه تاييد نمي كند بلكه دولتي را تاييد مي كند كه در سايه آن اهداف ارزشمند و والاي اسلام دنبال شود.

 

ب اختيارات گسترده :

          اسلام اختيارات زيادي را به دولت بخشيده است وظيفه دولت را منحصر در برقراري امنيت و جلوگيري از تجاوز خارجي ندانسته است بلكه اسلام مسئوليتهاي زيادي را از قبيل دلجويي از مسلمانان توجه به امور ايشان و توجه به تنگدستي و بدبختي مردم وناراحتيها و بحرانهاي اجتماعي متوجه دولت كرده است .

پس دولت اسلامي نسبت به همهء‌امور مسلمانان و حوادثي كه بر جامعه اسلامي وارد مي شود مسئول است . بنابراين بزرگ پرچمدار عدالت اسلامي علي (ع) علاوه بر اين كه درهمه احوال متوجه امور مسلمانان بود واز آنها اطلاع داشت خانه اي را براي رسيدگي به مظالم و دادخواستهاي مردم بنا كرده بود تا مردم تمامي شكايات و دادخواستهاي خود را در نامه اي بنويسند و در‌ آن  خانه بيندازند.

          حضرت خود به شخصه آن نامه ها را مطالعه مي فرمود و بررسي مي كرد تا حق كسي ضايع نشود و كرامت هيچ فردي زايل نگردد و به استانداران و كارگزاران خويش توصيه مي فرمود كه وقتي از روز را براي رسدگي به شكايات مردم اختصاص مي دهند تا آنها بر دادخواستهاي مردم اطلاع پيدا كنند.

در نامه اي كه آن حضرت به مالك اشتر سردار رشيد اسلام نوشته چنين آمده است

 پاره اي از وقت خود را به نيازمندان و شاكيان اختصاص بده و در آن  وقت خويش را براي رسيدگي به خواستهاي ايشان آماده ساز و در محلي عمومي بنشين ( تا ناتوانان و بيچارگان به تو دسترسي داشته باشند )‌ پس براي خشنودي خدايي كه تورا آفريده است با آنان فروتني كن و لشكريان و نگهبانان و پاسداران خود را از جلوگيري آنها باز دار تا سخنران ايشان بي لكنت زبان و بي ترس و نگراني سخن گويد و نياز خود را بخواهد زيرا من از رسول خدا (ص)‌شنيدم كه مي فرمود (‌هيچ امتي پاك و شايسته نگردد تا زماني كه در آن  امت حق ناتوان بي لكنت و ترس و نگراني از توانا گرفته شود). پس درشتي و ناهمواري و آداب سخن ندانستن رااز آنان تحمل كن تا خداوند درهاي رحمتش را به روي تو بگشايد و پاداش طاعت و فرمانبريش را به تو ازراني فرمايد.

حضرت علي (ع) اختيارات دولت را گسترش داده و دولت حاكم را مامور كرده است تا براي آگاه شدن از خواسته ها و نيازمنديهاي مردم در امور ملت دخالت مفيد و مثبت كند وبا مردم رفتار نرم و ملايم داشته باشد نگهبانان و پاسداران رااز خود دور كند تا نيازمندان بتوانند بدون ترس و لكنت زبان سخن خودرا با حاكم در ميان بگذارند بلكه حضرت از اين هم ژرف تر و فراتر انديشيده است و خليفه مسلمانان را مسئول گرسنگي هرانساني ولو در دورترين نقاط قلمرو دولت باشد مي داند.

آن ‌حضرت در ضمن گفتارش درباره زهد مي فرمايد ولي چه دورست كه هوا و خواهش نفسم بر من چيره شود و بسياري حرص و آز مرا به برگزيدن طعامهاي رنگارنگ وادارد در  حالي كه شايد در حجازويا در يمامه (‌شهري است در يمن )‌كسي باشد كه در آرزوي قرض ناني باشد و به دست نياورد ويا سيرشدن را به ياد نداشته باشد.

و چه دور است كه من با شكم پربخوابم و در اطرافم شكمهاي گرسنه و جگرهاي تشنه باشند يا چنان باشم كه گوينده اي (‌حاتم طائي ) گفت : اين درد براي تو بس است كه شب با شكم سير بخوابي و پيرامونت جگرهايي باشند كه پوست خشكي را آروز گنند و فراهم نتوانند آيا به اين بسنده كنم كه به من زمامدار و سردار مومنان بگويند در حالي كه در سختيهاي روزگار با مردم همدرد نبوده ويا در تلخكاميها پيشاپيش ايشان نباشم .

از ديدگاه امام علي (ع) وظيفه و مسئوليت دولت در جهت خاصي يا در امر خاص از امور مسلمانان منحصر نمي شود بلكه تمام جوانب زندگي را فرا مي گيرد دولت بايد قبل از هر چيز به مصالح عمومي جامعه با دورانديشي توجه كند واز اقتصاد كشور مراقبت به عمل آورد. با ربا و احتكار وانبار كردن ارزاق عمومي و بهره كشي مبارزه كند كمفروشي را از بين ببرد اعمال بازار را زير نظر بگيرد تا بتواند ظلم و اجحاف و بخشي درا موال را ريشه كن سازد خلاصه تمامي محرمات خداوند رااز جامعه بزدايد تا اقتصاد مسلمانان از نابودي و بحران وانحطاط محفوظ بماند.

 

ج اهميت فرد :

دراسلام نسبت به فرد توجه بسياري مبذول داشته است و دولت را مسئول رعايت حقوق وضامن آزادي او قرارداده است . در اسلام دولت موظف است همهء‌اسباب رفاه وامنيت فرد را فراهم آورد و كرامت او را حفظ كند ونيز شخصيت اورا رشد دهد تا عضوي شايسته و انساني صالح و سالم باشد .و نيز دولت موظف است تمامي مقدمات آراستگي و خودسازي و بالا بردن سطح فرهنگي و اقتصادي فرد را فراهم سازد زيرا فرد زير بناي جامعه است و آنگاه كه فرد شايسته و اصلاح شد جامعه نيز اصلاح خواهد شد.

در اسلام دولت نمي تواند در امور اقتصادي و ديني و سياسي فرد دخالت كند جز در مواردي كه احساس مي شود فرد رااز راه خطا باز دارد وبه راه صواب هدايت كند تا مصلحت عمومي جامعه از خطر انحراف اين فرد حفظ شود استاد ثروت بدوي مي گويد اسلام انديشه حقوقي مقدس فردي را كه مانع سختي در برابر سلطه جوييهاي حكام است قبل از ده قرن و پيش از اينكه اين انديشه توسط فلاسفه جامعه شناس در قرن 16 ميلادي مطرح شود مطرح كرده است

مجموعه حقوق فردي كه اسلام آنها را تاييد كرده است شامل حقوق زيادي است از جمله :‌ حق مالكيت، آزادي حق راي، آزادي عقيده ، آزادي مسكن ،آزادي فردي و ديگر آزاديهاي مشروع در اسلام .

اسلام نه تنها آزاديهاي فردي را همچون سدي در برابر تسلط مطلقه حاكم قرارداده است بلكه امور حكومتي را در قرآن ‌مجيد تنظيم و تسلط بي چون و چرا رااز حاكم سلب و اعمال آن ‌را محدود كرده است .

 

 

د محدود كردن فعاليتها و اختيارات دولت :‌

 اسلام فعاليتها و اختيارات دولت را محدود كرده و تحت كنترل درآورده است بنابراين دولت حق ندارد قوانيني وضع كند كه خلاف دستور اسلام باشد وبايد در كليه امور سياسي و نظامي و اقتصادي بر طبق اصول اسلامي رفتار كند و نبايد از چهارچوب آن پا را فراتر بگذارد كه در غير اين صورت ديگر دولت اسلامي نخواهد بود.

          دولت اسلامي نمي تواند با مردم رفتار خشونت آميز همراه با اختناق و فشار داشته باشد. بلكه بايد رفتارش منبعث از رحمت وعطوفت و لطف اسلامي باشد واگر به اين روش رفتار نكند نماينده دولت ايده آل اسلامي نخواهد بود.

 

ه مراقبت و كنترل دولت :

اسلام از افراد خواسته است تا با آگاهي و هوشياري كامل رفتارها و طرحها و برنامه هاي دولت را زير نظر داشته باشد تا از راه راست منحرف نشود و مردم را به طرف باطل و خلاف اسلام هدايت نكند.

اسلام روي اين نكته تاكيد بسياري دارد واز مردم مصرانه مي خواهد (‌تا در همه زمينه ها به اين امر توجه كنند پيامبر اكرم (ص) فرمود كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته يعني همگي شما سرپرستاني هستيد كه در برابر زيردستان خود مسئوليد و نيز آن ‌حضرت فرمود هركس صبح كند وبه امور مسلمانان توجه نداشته باشد مسلمان نيست . مسلمانان براساس دستور اسلام بايد مراقب دولت باشد و سياست دولت را زير نظر بگيرد واگر با قواعد و اهداف اسلامي موافق بود دولت را ياري و از آن  پيروي كنند تا عدالت در جامعه استمرار يابد و حق حاكم شود.

اما اگر دولت از راه راست منحرف شد واز اصول اسلامي كناره گرفت مسلمانان بايد با آن  به مبارزه برخيزند. و حضرت رسول ع فرمود :‌اطاعت و فرمانبرداري تا زماني بر مسلمان واجب است كه به نافرماني خداوند مامور نشود ولي اگر به معصيت خداوند مامور شد ديگر هيچ اطاعت و فرمانبرداري جايز نخواهد بود)

اهداف دولت : ميان متخصصان علوم سياسي درباره اهداف دولت اختلاف زيادي وجود دارد كه منشاء‌آن اختلاف آنها در درجه اهميت دولت است و ما اينك بعضي از نظريات را درباره اهداف دولت ذكر مي كنيم .

 

1 - نظريه آدام اسميت :

‌وي مي گويد هدف از تشكيل دولت در سه امر خلاصه مي شود :

الف كنترل جامعه و دور داشتن آن از هرج و مرج و از هجوم بر جوامع مستقل ديگر.

ب دقت در اجراي عدالت و حمايت دولت از هر فردي در جامعه تا حد توان خود در برابر بي عدالتيهايي كه منجر به نابودي آن فرد مي شود.

ج - تاسيس سازمانهاي عمومي كه مصلحت فرد به خصوص يا گروه مخصوصي را در نظر نگيرد بلكه مصالح تمام جامعه را در نظر داشته باشد.

اين اهداف را اسلام نيز تاييد مي كند زيرا با دين و مكتب حياتبخش و گسترده اسلام منافات ندارد و اين اهداف از جمله اهدافي است كه در صدر اسلام به مرحله اجرا درآمده بود.

 

2 - نظريه جان لاك :

‌جان لاك معتقد است كه هدف از وجود دولت خير و صلاح انسانيت است ولي اعتقاد دارد كه تنها وسيله اي كه اين هدف را تضمين مي كند گرد همايي افراد در قالب سازمانهاست وي مي گويد فرمانبرداري افراد از دولت حاكم تنها براي پاسداري وحفاظت از املاك و دارايي خودشان است .

          نقدي كه براين نظريه وارد است اين است كه خير انسانيت در سايه هر نوع دولت و حكومتي تحقق نمي يابد بلكه اين خير و صلاح در پناه دولتي عادل كه بر اساس حق استوار است و بين تمامي افراد ملت مساوات برقرار كرده است .

          كه انسان مي تواند به كمال فضيلت و كرامت انساني خويش دست يابد. اما گردهمايي افراد در قالب سازمانهاي عمومي نمي تواند موجب دستيابي به خير و صلاح انسانيت شود بلكه آنچه خير و صلاح انسانيت راتامين وتضمين مي كند سلامت و استحكام قوانين و نظم و عدالت سيستم حاكم و تلاش دولت براي خير و صلاح ملت است .

 

3 نظريه هولتزيزوف:‌

          نويسنده مشهور آلماني ”هولتزيزوف” معتقد است كه منظور از تشكيل دولت دستيابي به اين سه هدف است:

الف حمايت از حاكميت ملي و برتري قومي كه به دولت امكان مي دهد تا موقعيت و كيان خود را در بين ديگر دولتها حفظ كند و بدين وسيله بر تمام افراد و سازمانهاي داخل كشور نيز حاكميت و تسلط داشته باشد.

ب پاسداري از آزادي افراد و حمايت از ايشان در برابر تجاوزات.

ج تلاش براي پيشرفت اجتماعي و تمدن جامعه و تامين و گسترش فرهنگ جامعه.

          اسلام هدف اول را تاييد نمي كند زيرا نظر اسلام بر آن است كه از برتري و آقايي تمامي مسلمانان بدون در نظر گرفتن اختلافات نژادي و ملي آنها حمايت كند. نه اين كه از بررسي نژادي حمايت كند. اما حمايت از آزاديهاي فردي و اجتماعي و نيز تلاش براي پيشرفت امور اجتماعي از مهمترين اصولي است كه اسلام در تمام زمينه ها به آنها توجه داشته است.

          والاترين هدفها و برترين آرمانهاي دولت اسلامي ، همان پايه ريزي مساوات و برادري و برپايي عدالت و به عبارت ديگر نابودي پايه هاي ظلم و سرنگوني تخت ستمگران از يك سو و از سوي ديگر گسترش امنيت و آرامش و اطمينان بين مردم و جايگزين كردن زنگي انساني و شرافتمندانه، به جاي زندگي همراه با تنگدستي و تهيدستي است. قرآن كريم در سوره حج آيه 41 در مقام بعضي از اهداف حكومت اسلامي چنين مي گويد:

          ” آنان كه خدا را ياري مي كنند،‌ كساني هستند كه اگر روي زمين آنان را تمكين و اقتدار دهيم نماز به پا مي دارند و زكات به مستضعفان مي دهند و امر به معروف و نهي از منكر مي كنند و عاقبت كارها در دست خداست”

          اسلام از مسلماناني كه در روي زمين به قدرت و تمكين رسيده اند مي خواهد كه زكات اموال خود را بپردازند، زيرا در زكات تامين معيشت زندگي فقرا و برطرف كردن نياز ضعفا و تهيدستان است و نيز امر به معروف و نهي از مكنر فرموده است، زيرا با انجام دو دستور اجتماعي، ريشه فساد و تجاوز و ظلم از جامعه كنده مي شود.

 

اركان دولت:

          آگاهان امور سياسي بر آنند كه براي تشكيل دولت، به معناي عام، وجود اركاني لازم است كه جز با وجود آنها دولت تشكيل نخواهد شد آن اركان عبارتند از:

1 جمعيت :

          تصور وجود دولت، بدون تصور گروهي از مردم معنا ندارد و در تعداد افرادي كه تشكيل دهنده دولت هستند حداقلي وجود ندارد، بلكه بايد تعداد ساكنان، متناسب با تشكيل دولت باشد. يعني بايد به تعداد افرادي برسند كه بتوانند دولتي را تشكيل دهند شكي نيست كه زيادي تعداد افراد و جمعميت يك كشور به عامل مهمي در قدرت، پرستيژ، موقعيت خارجي و شكوفايي اقتصادي آن كشور به شمار مي آيد (اورژانسكي) در اين باره مي گويد: اكنون تمامي دولتهاي بزرگ دنيا متكي بر جمعيت زياد خود هستند.

          اسلام پيش از اين ، اين ركن اساسي دولت را مطرح و مسلمانان را نيز تحريك كرده است كه بر جمعيت خود بيفزايند. امام صادق (ع) فرمود: حضرت رسول اكرم فرموده است: ازدواج كنيد، زيرا من در روز قيامت به زيادي شما بر امتهاي ديگر مباهات مي كنم. مضمون اين حديث از اميرالمومنين علي (ع) و امام باقر (ع) نيز نقل شده است.

2 سرزمين :

          ركن دوم از اركان تشكيل دهنده دولت، سرزميني است كه جمعيت در آن زندگي مي كنند و ممكن نيست بدون سرزمين، دولتي به وجود آيد. سرزمين بخشي از سطح زمين است كه شامل املاك خصوصي و دولتي و شركتها، پلها، بناها و نيز طبقات زيرزميني شامل: معادن مختلف از قبيل نفت، زغال سنگ و ديگر ثروتهاي طبيعي مي شود.

          اسلام قرن ها پيش درباره مرزبندي دولتها و حمايت از مرزها برنامه ريزي و لشكري را براي مرزباني در مرزها تعيين كرده است. ولي اين اصل در مورد كشورهاي اسلامي لازم الاجرا نيست زيرا دولتهاي اسلامي در واقع، مجموعه اي از وطن بزرگ اسلامي به صورت يك دولت تجزيه ناپذير هستند كه هيچ گونه مرزبندي و مانعي نبايد بين آنها جدايي بياندازد.

3 هيات حاكمه :

          براي تشكيل دولت، تنها وجود مردمي كه در سرزمين معيني زندگي مي كنند، كافي نيست. بلكه وجود هيات حاكمه اي نيز لازم است كه بر مردم اشراف داشته باشد و روابط بين افراد را تنظيم كند و اداره سرزمين و بهره برداري از منابع ثروت را به صورتي كه به نفع و مصلحت مردم باشد، بر عهده گيرد.

 

زيربناي دولت :

          متفكران فلاسفه، به زيربناي دولت توجه بسيار كرده اند و در اين كه چه نيرويي موجب تشكيل دولت شده است، اختلاف نظر دارند. عوامل بسياري را به عنوان تشكيل دهنده دولت ذكر كرده اند و هر گروه يكي از آن عوامل را عامل اصلي تشكيل دهنده دولت مي داند و گروهي معتقدند كه تمامي عوامل در تشكيل دولت دخالت داشته اند. عوامل تشكيل دهنده دولت عبارتند از:

1 خانواده :

          طرفداران اين نظريه مي پندارند كه وجود دولت وابسته به وجود خانواده است و خانواده زيربناي اوليه جامعه و دولت است. ” بدن ” فرانسوي نيز بر اين عقيده است. وي مي گويد: خانواده نه تنها مهمترين عنصر و ركورد در تشكيل دولت است، بلكه زيربنا و اساسي تشكيل دولت است. اقتصادي كه بر اين نظريه وارد است، اين است كه اين نظريه، خانواده را زيربناي جامه مي پندارد در حالي كه اين تفكر صحيح نيست زيرا جامعه بشري قبل از اين كه خانواده پيدا شود وجود داشته است و اين موضوع در تحقيقات تازه اي كه ميان جامعه شناسان مطرح است ثابت شده است.

2 دين :

          شكي نيست كه دين، در تشكيل جامعه هاي نخستين، تاثير به سزايي داشته و موثرترين عامل در رفتار فرد و ديگر برخوردهاي اجتماعي بوده است و نيز دين در روابط اجتماعي و در پيدايش واحدهاي جامعه و در وضع قوانين تاثير مهمي داشته است. ” فريزر” در تحقيق و تحليلي كه در اين موضوع انجام داده است چنين مي گويد: عبادت دسته جمعي ، از مهمترين عوامل در ارتباط دادن خانواده ها و نيز ارتباط دادن قبايل با يكديگر بوده است.

          گروهي از محققان برآنند كه ، اصل و زيربناي دولت مستقيما” به اصل ديني بر مي گردد. يعني حكومت از زمان سيار دوره حكومت ديني بوده است.

3 قدرت :

          برخي تاكيد دارند بر اين كه سبب پيدايش دولت، قدرت است. مورخ يوناني ” پولوتارك” مي گويد: دولت از زور و قدرت به وجود مي آيد و كهن ترين قانوني كه جهان در مقابل آن سرتسليم فرود آورده است. قانون برتري و حاكميت قوي بر ضعيف است يا ” سمز ” مي گويد: منشاء دولت قدرت و زور است و رهايي حكومت هم وابسته به زور است. اما دولت اسلامي، بر اساس ظلم و تجاوز استوار نيست، بلكه بر اساس دعوت صحيح عدل و حق و نيز بر جامعه اي سالم كه محبت و آرامش و اطمينان بر آن حكمفرما باشد استوار است.

          حكومت اسلامي بر هيچ يك از وسايل زور و تجاوز متكي نبود و اين حالت در حكومت حضرت علي  (ع) به وضوع ديده مي شود. پس از اين كه مردم از عثمان به سبب خلافهايي كه مرتكب شده بود،‌به تنگ آمده بودند و او را كشتند، موج عظيم مسلمانان براي بيعت با حضرت علي (ع) به راه افتاد تا زمام امور حكومت اسلامي را به آن بسپارند. حضرت علي (ع) به آنها فرمود: انتخاب خليفه حق شماست و هيچ كس در آن حق ندارد مگر اين كه شما او را به امارت و خلافت برگزينيد و مسلمانان با كمال ميل و رغبت با او بيعت كردند بدون اين كه هيچ نوع زور و خشونتي در كار باشد.

4 نياز طبيعي:

          اين نظريه بر اين تاكيد دارد كه تشكيل دولت نتيجه طبيعي و حتمي غريزه حب تجمع انسان است و از امور اختيار نيست. زيرا انسان طبيعتا” اجتماعي است و نمي تواند به تنهايي و بدون كمك و همياري ديگران زندگي كند كه ارسطو معتقد است كه اين گرايش به تشكيل جامعه سياسي، از طبيعت انسان سرچشمه مي گيرد و نياز ضروري انسان است آن جا كه مي گويد: ” طبيعت انسان” وي را به تشكيل جامعه سياسي وادار مي كند.

 

انواع حكومت :‌

          فلاسفه پيشين ، حكومتها را به انواع مختلفي تقسيم كرده اند و براي هر يك ويژگي هاي خاص به خودش را كه از ديگر انواع حكومتها ممتاز شود، ذكر كرده اند. افلاطون حكومتها را به سه نوع تقسيم كرده است:

1 پادشاهي.

2 آريستوكراسي (اشرافي).

3 جمهوري.

          قبل از شروع در بحث از انواع حكومتها، بهتر است از باب مقدمه عرض كنم كه حكومت در اصطلاح جديد، بر معناهاي گوناگوني اطلاق مي شود.

1 وزارت، وقتي گفته مي شودو دولت در مقابل مجلس مسوول است يعني وزرا بايد در برابر مجلس پاسخگو باشد.

2 قوه اجرائيه، كه مقصود رئيس جمهور، وزرا و معاونان آنها هستند زيرا ايشان بالاترين مقامات سياسي به شمار مي روند.

3 گاهي واژه حكومت، بر تمامي سازمانهاي حاكم بر يك كشور اطلاق مي شود كه در اين صورت شامل تمامي قوه هاي مقننه، مجريه و قضائيه مي شود.

4 گاهي مقصود از واژه حكومت، روش به كارگيري قدرت  اعمال حاكميت مي باشدو بنابراين مقصود از حكومت، سيستم حكومتي جامعه است.

          هم اكنون بعضي از سيستم هاي حكومتي را كه در جهان بر سر كار هستند را مورد توجه و بررسي قرار داده و برخي موارد اشتراك و يا تفاوتهاي آنها با اسلام را بيان مي نماييم.

 

دموكراسي :

          نظام دموكراسي از پيشگامترين نظامهاي سياسي دنيا، و از انعطاف پذيرترين و احياترين سيستمها به شمار مي آيد. بيشتر حكومتهاي پيشرفته در دنيا اين نظام سياسي را پذيرفته اند و اينك تحليل دموكراسي.

 

مفهوم دموكراسي:

          گفته اند كه دموكراسي واژه اي يوناني است و معناي آن حاكميت مردم است. بعضي ديگر گفته اند دموكراسي حكومت مردم براي مردم است. ولي اين تعبير و تعريف از حقيقت و واقعيت به دور است و هدف از آن فقط شعار دادن و تبليغات است، يرا دموكراسي به اين معنا قابل پياده شدن در جامعه نيست و لازمه اجراي آن اين است كه مردم خودشان يا اكثريت آنها بر خودشان حومت كنند و در هر دو صورت مطابق با واقع نخواهد بود. چرا كه در همه مراحل زندگي بايد حاكميت در دست اقليتي باشد.

          گروهي ديگر دموكراسي را چنين تعريف كرده اند: دموكراسي حكومت مردمي است يعني سردمداران و سستم حكومتي را مردم انتخاب مي كنند و گروه ديگري،‌دموكراسي را عبارت از نظام حكومتي مي داند كه به مردم حق آقايي و شخصيت عطا كرده است.

 

اركان دموكراسي :

          اركان و پايه هاي نظام دموكراسي عبارتند از:

1 حاكميت ملي :‌

          مقصود از حاكميت ملي كه يكي از اركان اساسي نظام دموكراسي است اين است كه سازمانها و تصميمات حكومت، مستند به راي مردم باشد و به شخص معين و يا طبقه حاكمه متكي نباشد. طبيعي است كه اين راي مردم توسط نمايندگان ايشان اعمال مي شود و نمايندگان هستند كه تاسيس سازمانها و وضع قوانين را بر عهده دارند و سيستم حكومتي را مي چرخانند.

2 برابري:

          ركن دوم از اركان نظام دموكراسي ، برابري سياسي است . يعني هر فردي از جامعه از حق شركت در وضع قوانين دولتي يا نقد آن قوانين برخوردار است. بنابراين، حق آزادي و بيان و آزادي راي و انتقاد، در تمامي شوون حكومتي را دارا مي باشد.

3 شوراي ملي :

          ركن سوم از اركان دموكراسي اصل شوراي ملي است كه بايد دو امر در آن مورد توجه قرار گيرد: اول اينك كه نظام دموكراسي بايد از سيستمي منظم و سازماندهي دقيق برخوردار باشد تا كارگزاران سياسي، بتوانند سياستها و خط مشي هاي مهمي را كه ملت به آنها علاقمند دارد بشناسد . دوم ، كارگزاران نظام وقتي به اراده سياسي ملت پي بردند بايد براي تحقق آن بكوشند.

4 حكومت اكثريت:

          بر اساس اين اصل بايد تمامي تصميمات دولت در هر امري موافق با اراده اكثريت قريب به اتفاق جامعه باشد و اگر در ميان ملت در امري اختلاف نظر پيدا شد، دولت بايد اراده و نظر اكثريت را ملاك عمل قرار دهد. در نظام دموكراسي الزام نيست همه تصميمات دولت بر تمامي افراد ملت عرضه شود، بلكه دولت بايد ان را بر اكثريت جامعه عرضه كند و نظر اكثريت را در ركن زمينه به دست آورد.

 

اشكال دموكراسي :

          نظام دموكراسي داراي اشكال گوناگوني است كه هر يك از آنها ويژگي هاي خود را دارد كه عبارتند از:

الف دموكراسي مستقيم :

          نظام دموكراسي مستقيم يا بنا بر قول بعضي ”دموكراسي خالص” نظامي است كه مردم مستقيما” در وضع قونين و تعيين حكام شركت دارند. به اين صورت كه تمامي مردم در مجامع عمومي اجتماع مي كنند و درباره مسايل كشوري به اظهار نظر مي پردازند و تصميم مي گيرند. اين شكل از دموكراسي از قديميترين اشكال دموكراسي است كه در جهان ظهور كرده است و مورد انتقادها و اشكالهاي زيادي واقع شده است. از جمله:

1 اين شكل از دموكراسي در كشورهاي بزرگ و پرجمعيت مثل بعضي كشورهاي كنوني قابل اجرا نيست. زيرا اجتماع همه مردم يا اكثريت آنان در يك مكان،‌يا به صورت گروههاي دسته جمعي براي تبادل نظر در امور عمومي جامعه معمولا” كاري محال است.

2 زيادي و كثرت مسووليتهاي دولت و وظايف حكومتي و از آن بالاتر مسايل قانونگذاري نياز به سطح بالايي از دانش و شناخت دارد كه اكثريت مردم فاقد اين ويژگي هستند.

3 اگر بنا باشد امور حكومتي در دست گروههاي مختلف مردم باشد، طبعا” حاكميت در دست مردم كوچه و بازار مي افتد، زيرا آنها هستند كه اكثريت جامعه را تشكيل مي دهند و طبيعي است كه انها هيچ اطلاعي از مسايل حكومتي و دولتي ندارند.

4 بسياري از مردم به آن درجه از آگاهي نرسيده اند كه بتوانند خود بر خود حكومت كنند.

5 تبادل نظر گروههاي مردم در امور عمومي جامعه بيشتر اوقات جدي و واقعي نيست زيرا به طور معمول افكار مردم تحت تاثير افكار دولتمردان و كارگزاران عالي رتبه قرار مي گيرد و در اي صورت راي مستقلي نخواهند داشت.

اين بود بعضي از انتقادهايي كه بر نظام دموكراسي مستقم وارد شده است و خلاصه اين كه به اجرا در آوردن ين شكل دموكراسي از محالات است.

 

ب دموكراسي غيرمستقيم:

          نظام دموكراسي شبه مستقيم، تركيبي از سيستم پارلماني و دموكراسي مستقيم است كه برپايه مجلسي از نمايندگان كه از طريق خود مردم انتخاب شده اند، استوار شده است. ويژگي هاي اين نظام عبارتند از:

1 همه پرسي:

          همه پرسي راي گيري از مردم در هر امري از امور عامه، به اين صورت كه مسائل و موضوعات بر راي دهندگان عرضه مي شود تا آنها راي خود را درباره آن موضوع ابراز دارند.

2 پيشنهاد و ابتكار مردم:

          منظور از آن سهيم بودن در قانون گذاري است. بنابراين، هر زمن كه گروهي از راي دهندگان طرح قانوني را پيشنهاد كردند پارلمان موظف است درباره آن طرح به تفكر و تحقيق بپردازد.

3 انحلال پارلمان :

          يكي زا حقوق راي دهندگان، تقاضاي انحلال مجلس نمايندگان ست. لذا اگر گروهي از آنان خواستار انحلال مجلس شدند، موضوع به راي عمومي مردم واگذار مي شود.

 

4 عزل رئيس جمهور:

          بعضي از قوانين اساسي در سيستمهاي دموكراسي اين حق را به مردم داده است كه رئيس جمهور را عزل كنند. به اين صورت كه اگر گروهي از مردم خواستار عزل رئيس جمهور شدند، اين موضوع براي عمومي ارجاع شود.

          صاحبنظران در امور سياسي، انتقادهايي بر نظام دموكراسي شبه مستقيم وارد كرده اند كه عبارتند از:

1 مشاركت اكثريت مردم با پارلمان در شوون قانونگذاري ، معيار درستي اطلاق نام دموكراسي بر آن حكومت مي شود.

2 اشتراك ملت در قانونگذاري ، از اهميت و نفوذ مجلسهاي نمايندگي مي كاهد.

3 اكثريت مردم قوانيني را كه به نفع آنهاست درك نمي كنند، زيرا درك مسائل قانوني و سياسي، نياز به تحصيل و تحقيق خاصي دارد.

4 اين نظام موجب مي شود كه بعضي از افراد نفوذ زيادي بر مردم دارند، بر مردم حكومت كنند و بر آنها تسلط يابند و بر اين اساس حكومت بر وفق مراد و بر طبق مصلحت عامه مردم نخواهد بود.

          اين سيستم حكومتي عليرغم انتقادهايي كه بر آن وارد شده است همچنان در بسياري از دولتهاي جهان، مثل ايالت متحده آمريكا و آلمان غربي و ديگر كشورها معمول است.

 

 

ج نظام پارلماني (غيرمستقيم):‌

          اين شكل از دموكراسي بر اساس بنا شده است كه ملت نمايندگاني را از طرف خود انتخاب مي كنند و در مدت محدودي، كه قانون اساسي آن را معين مي كند، از طرف ملت حاكميت را در دست دارند. بعضي حقوقدانان بر اين عقيده اند كه اين سيستم بر يك اصل حقوقي و قانوني كه از حقوق عمومي سرچشمه گرفت، استوار است. به اين صورت كه ملت، موكل و نمايندگان وكيل هستند و اراده ملت در اراده نمايندگان منعكس است و آنچه نمايندگان در جهت وضع قوانين انجام مي دهند مثل اين است كه خود مردم انجام داده اند.

 

ويژگي هاي نظام پارلماني :

          1 اولين ويژگي و امتياز اين است كه اين نوع نظام دموكراسي به علت دقت و ظرافت مسايل سياسي و پيچيدگي آن به خصوص در دولتهاي جديد، از نظامهاي ديگر متمايز است. زيرا ملت مسايل و امور سياسي آگاه نيست و لذا نمي تواند مشكلات سياسي را حل كند بنابراين ناچار ايد از بين خود افرادي را كه از افكار صحيح و آگاهي كامل در مسايل حكومتي و سياسي برخوردار هستند، انتخاب كنند تا به عنوان نماينده آنها انجام وظيفه كنند.

          2 دومين امتياز اين سيستم اين است كه در آن، هر نماينده مجلس در واقع نماينده همه مردم است و منحصرا” نماينده مردم حوزه انتخابيه خودش نيست.

          3 نظام پارلماني، ضرورت برقراري و بقاي دموكراسي است، زيرا محال است در كشورهاي پرجمعيت، از يك يك مردم در هر امري راي گيري به عمل آيد و دموكراسي مستقيم برقرار شود.

          4 اين سيستم ، نمايده ملت است و مي كوشد تا به خواسته ها و آرمانهاي ملت جامه عمل بپوشاند.

 

انتقادها:

          1 در بسياري اوقات، احساسات و خويشاوندي، بر تصميم راي دهندگان تاثير ميگذارد.

          2 هزينه هاي سنگيني كه براي انتخابات از ناحيه كانديداها و يا احزاب سياسي انجام ميشود موجب مي شود كه روح دموكراسي از بين برد و راه را براي گروه اندكي كه مسلط بر حكومت هستند باز مي كند تا اراده خود را بر راي دهندگان تحميل كند.

          3 بعضي ها معتقدند كه نمايندگان نمي توانند به اراده ملت جامه عمل بپوشانند و برتري و حاكميت ملت را حفظ كنند، زيرا اراده عمومي ممكن نيست به كسي واگذار شود يا نيابت بپذيرد.

 

دموكراسي و اسلام

          آنچه براي ما مهم است اين است كه بدانيم اسلام چه اصلي از اصول دموكراسي را تاييد كرده است تا بتوانيم بين اين دو نظام مقايسه به عمل آوريم. مواردي كه اسلام ديدگاههاي دموكراسي را تاييد نكرده است عبارتند از:

          1 نظام دموكراسي غربي مردم را اصلو منشاء حاكميت مي داند و به مردم حق داده است هر نظامي را كه بخواهند، روي كار آورند. در حالي كه اسلام اين روش را تاييد نمي كند. اسلام منشاء حاكميت را خداوند متعال مي داند و هيچ يك از افراد بشر حق ندارند به نظر خود قانوني يا نظامي را روي كار آورند زيرا تمامي قوانين و احكام بايد از جانب خداوند باشد.

          2 مقصود از كلمه ملت در دموكراسي جديد عبارت است از افراد جامعه اي كه در سرزمين واحدي زندگي مي كنند و رابطه هاي خوني، نژادي و زباني و آداب و رسوم مشترك اجتماعي، آنها را به هم پيوند داده است. اين برداشت از كلمه ملت نزديك است به طرز تفكر ملي گرايي و نژادپرستي كه اسلام آن را تاييد نمي كند، زيرا در اسلام اتحاد در مكان هم ديني و هم زباني روابط ساختگي و غيراصيل است و از درجه اعتبار برخوردار نيست.

          رابطه اصيل و ريشه اي كه افراد را به هم پيوند مي دهد هم فكري و هم مرمي است. چنان كه هر كسي عقيده اسلامي را بپذيرد از هر نژاد و رنگ و كشوري كه باش عضوي از جامه اسلامي خواهد بود، زيرا پيامبر اكرم (ص) براي همه مردم مبعوث شده است همچنان كه خداند مي فرمايد: ” اي رسول ما به خلق بگو كه من فرستاده خدا بر همه شما هستم” .

          3 در نظام دموكراسي قدرت ملت و يا مجلسي كه نماينده ملت است قدرت مطلقه است و حق دارد قانون وضع كند و تصميم به اجراي آن بگيرد و انجام آن را بر مردم لازم بدارد هر چند با مصالح عموي جامعه منافات داشته باشد مثل اعلان جنگ براي برتري و گسترش حاكميت خود و يا تسلط بر بازارهاي تجارتي و .

          اسلام هرچ يك از اين اقدامات را تاييد نكرده است بلكه قدرت ملت را در چهارچوب احكام شريعت محدود كرده است به طوري كه ملت نمي تواند از محدوده مقررات الهي گامي فراتر دهد و همچنان كه نمي تواند راههاي انحرافي را بپيمايد كه موجب نابودي آثار زندگي و سبب درنده خويي انسان شو.

          4 اما درباره مساوات و برابري در ميان اعضاي جامعه كه يكي از اركان دموكراسي است، قابل توجه است كه اسلام پيش از دموكراسي اين اصل انساني را وضع، و اعلان كرده است كه تمام مسلمانان در حقوق و وظايف با يكديگر برابرند و هيچ قومي بر ديگري برتري ندارد. مساواتي را كه اسلام قابل است شامل تمامي عوامل ترقي و تكامل بشري و تعاون و همياري انسانها مي باشد. اما مساواتي كه دموكراسي از آن دم مي زند، مساواتي است ويژه افراد جامعه كه بتوانند در وضع قوانين و در امور حكومتي دخالت و اظهارنظر كنند.

          5 اما حكومت اكثريت كه از جمله اركان دموكراسي است و به معناي اين است كه تصميمات گرفته شده از طرف حكومت بايد موافق با نظر اكثريت مردم باشد. اسلام اين تصميمات را اگر در جهت بالا بردن سطح بهداشت و آموزش و آباداني باشد تاييد مي كند، زيرا اينها از جمله اهداف اسلام است ولي اگر با سنتها و اهداف اسلام منافات داشته باشد اسلام آنها را تاييد نمي كند اگر چه اكثريت ملت به آن را موافق دهند.

          6 از اهداف دموكراسي اهداف مادي صرف است به طوري كه مقصود آن كسب سعادت امت در جهت رشد ثروت عمومي جامعه يا كسب افتخار جنگي و يا ديگر مسايل مادي است. در حالي كه اهداف اسلام بسيار عميقتر و جامعتر است. زيرا هدف اسلام ، اصلاح زندگي دنيوي و اخروي بشر است.

          اسلام بين اين دو زندگي ارتباط برقرار كرده و مسلمانان را به انجام اعمال براي هر دو زندگي تشويق كرده است. چنانچه در حديث آمده است كه براي دنيايت چنان ار كن كه گويي هميشه زنده خواهي بود و براي آخرتت چنان كار كن كه گويي فردا خواهي مرد.

          7 نظام دموكراسي به اخلاق توجهي ندارد و براي آن ارزشي قايل نيست و همين منشاء بحران و و ضعفي است كه در ساختمان دموكراسي نفوذ كرده است و مي رود كه آن را از ريشه نابود كند. اما در اسلام ترويج اخلاق در جامعه يكي از اصول اساسي آن است، آنچنان كه تمامي اهداف اسلام بر پايه اخلاق و اصلاح اشخاص متمركز شده است.

          اسلام تمامي رفتارهاي اخلاقي را كه مي تواند زيور  و زينت يك مسلمان باشد، بيان كرده است. چنانچه خداوند در قرآن فرموده است: بندگان خداي رحمان آنان هستند كه بر روي زمين به تواضع راه روند و هرگاه مردم جاهل به آنها عتاب كند با زبان خوش جواب دهند.

 

نظام آريستوكراسي :

          در نظام آريستوكراسي حكومت در دست اقليتي از افراد جامعه است بر اساس اين كه ايشان يا در نسبت خانوادگي ويا از جهت قدرت ديني، نظامي، فرهنگي از برترين طبقات ملت هستند. افلاطون و ارسطو بر اين باورند كه اين نوع حكومت از بهترين انواع حكومت است. البته به شرط اين كه گروه حاكم منصف بوده باشند و مصالح عمومي جامعه را بر مصالح فردي و خصوصي خودش مقدم بدارند.

          طرفداران نظام آريستوكراسي معتقدند كه اين نظام برترين انواع حكومت است، زيرا بر اساس اصول منطقي براي برپايي عدالت در جامعه پايه ريزي شده است به اين صورت كه قدرتهاي سياسي را براساس نبوغ فكري و برتريهاي نسبي تقسيم مي كنند. مخالفان نظام آريستوكراسي بر آنند كه اين نظام ضعفهاي زيادي دارد مثلاَ در اين نظام دشوار است كه اصول و قوانين عمومي وضع شود كه بر اساس آن اصول، اختيارات طبقه حاكمه محدود شود و مصلحت عمومي را بر مصلحت فردي خويش ترجيح دهد و از جمله انتقادهايي كه بر اين نظام وارد كرده اند اين است كه اين نظام جامعه را به چند طبقه تقسيم كرده است و اين طبيعي است كه اگ حاكميت در دست طبقه اي خاص افتاد، سعي مي كند كه از حاكميت و قدرت براي كسب مصالح طبقه خويش كه طبيعتاَ با مصالح عمومي جامعه در تضاد است استفاده كند و اين نظام نيز مانع پيشرفت و ترقي جامعه در صحنه تمدن انساني مي شد.

          نظام آريستوكراسي با اصول اسلامي مطابقتي ندارد، زيرا در اين نظام روش كشورداري و اصول آن، كه دولت طبق آن در شوون سياسي و اقتصادي رفتار كند، بيان نشده است، بلكه مقصود و نتيجه نظام آريستوكراسي حاكميت طبقه اي خاص از اشراف و صاحب نفوذان و بزرگان هر جامعه است و اين طبيعي است كه بيشتر افراد اين طبقه، هدفي جز پاسداري از موقعيت خود و حفظ منافع شخصي خويش ندارند و اين با اهداف اسلامي منافات دارد زيرا در اسلام، اهدا حكومت و روشهايي كه دولت بايد بر طبق آن رفتار كند به روشني بيان شده است چنان كه در اسلام شرط شده است كه قدرت. بايد در دست افراد شايسته، صالح و باتقوا باشد كه مصلحت عمومي جامعه را هميشه در نظر بگيرند و از سقوط در ورطه آزمنديها و هواهاي نفساني پرهيز كنند.

 

حقيقت حكومت و منابع آن در اسلام :

          در فرهنگ سياسي اسلامي براي حكومت، اصطلاح خاصي وضع نشده بلكه از واژه حكم به معناي لغوي ان استفاده شده است. اهل لغت در معناي حكم چنين گفته اند: حكم به معناي داوري و قضاوت است و حاكم كسي است كه حكم را به اجرا در مي آورد. از جمله معاني حكم، علم، فقه و قضاوت به عدل نيز مي باشد و دانشمندان اصول در تعريف ان گفته اند: حكم، فرمان شارع در رابطه با افعال مكلفين است.

 

منابع حكومتي در اسلام :

            منابع حكومتي در اسلام عبارتند از:

1 قرآن كريم:

          اولين مرجع و گواراترين سرچشمه فيض براي احكام اسلامي، قرآن كريم است. مرجعي كه خداوند درباره آن مي فرمايد: هيچگونه باطل از هيچ نظر و از هيچ طريق به سراغ قران نمي آيد.

قرآن اولين مرجع براي هر چشمه قانونگذاري است. بيش از 500 آيه قرآن تنها مربوط به احكام است. مسلمانان بايد به نصوص و احكام قرآن عمل كنند زيرا قرآن حجت و گواه خداوند بر بندگان و مخلوقاتش مي باشد.

2 سنت :

          دومين مرجع براي كليه احكام و قوانين اسلامي ، سنت است. زيرا از طريق سنت، احكام و قوانين اسلامي به دست مي آيد و ناسخ از منسوخ ممتاز مي شود. سنت در لغت به معناي سيره و روش پيامبر است و در شرع اطلاق مي شود بر آنچه از قول، فعل و يا تقرير پيامبر (ص) كه به ما رسيده است. مقصود از قول پيامبر (ص) احاديثي است كه آن حضرت در مناسبتها و موارد مختلف بيان داشته است.

          افعال و اعمال پيامبر همچون اقوالش، حجت است و بر سه نوع است:

1 افعال فطري و غريزي كه ديگر مردم در آنها با حضرت شريك اند همچون خوردن، آشاميدن، خوابيدن و

2 اعمال عبادي يعني اعمالي كه براي مقبول شدن در درگاه خداوند، نياز به قصد قرب دارد و بدون قصد قرب صحيح نخواهد بود مثل نماز و روزه و

3 معاملات پيامبر كه مقصود از معاملات، اعمالي است كه نياز به قصد قربت ندارد مثل خريدوفروش ، اجاره و

          همانطور كه خداوند در قرآن كريم مي فرمايند كه: ابته زندگي رسول خدا براي شما سرمشق نيكويي است پس افعال و اعمال پيامبر (ص) برتمامي مسلمانان حجت مي باشد.

          تقرير پيامبر همچون اقوال و افعالش، حجت است و مقصود از آن اين است كه در حضور پيامبر مسلمانان، فعلي ار انجام دهند و آن حضرت بر آنها اعتراض نكند و اين تاييد ضمني دليل بر مباح بودن آن فعل و عمل است، زيرا اگر آن عمل نامشروع و غيرمباح بود، بر آن حضرت واجب بود مسلمين را از آن آگاه كند.

3 - اجماع :

          سومين دليلي كه حكم شرعي از آن اقتباس مي شود اجماع است . واژه اجماع در لغت به معناي اتفاق و هماهنگي است. علماي اصول در تعريف اجماع گفته اند كه اجماع عبارت است از اتفاق مجتهدين اين امت در يك دوره بر يك حكم شرعي.

4 - دليل عقل:

          چهارمين دليلي كه حكم شرعي از آنها استنباط مي شود دليل عقل است. زيرا حكم عقل و ديگر ادراكاتش از جمله حجتهاي شرعي است كه در استنباط احكام دخالت دارد. ”محقق قمي”  مي گويد: ” مقصود از دليل عقلي، حكم عقلي است كه از طريق آن ميتوان به حكم شرعي رسيد و از علم به حكم عقلي نيز به علم به حكم شرعي نيز مي توان رسيد.

 

طبيعت حكم و قانون در اسلام :

          تمامي احكام اسلام بر اساس حق، عدالت، در نظر گرفتن مصلحت عمومي و سيرتكاملي زندگي بشر سرمايه گذاري شده است و قوانين اسلام برگرفته از اميال سردمداران و يا طبقه خاصي نيست. در هيچ يك از احكام اسلام، قانوني وجود ندارد كه موجب شكنجه و عذاب مردم باشد، بلكه تمام آنها بامدار و نرمش و زيان نرساندن به انسان همراه است.

          دليل اين ادعا قول خداوند است كه در قرآن سوره حج مي فرمايد: ” خداوند در دين در مقام تكليف برشما مشقت و رنج ننهاده است” البته احكامي را كه اسلام براي آشوبگران و كساني كه قوانين الهي را زير پا مي گذارند و در زمين فساد مي كنند، وضع كرده و در منتهاي سختي و شدت است.

 

خلافت اسلامي :

          موضوع خلافت در اسلام از مهمترين موضوعاتي است كه مسلمانان در اين راه به سختي آزمايش شده اند، زيرا خلافت ، سرمنشاء فتنه بزرگي شد كه به وجود آمدن كشمكش ها و شعله ور شدن جدال و اختلاف و دشمني بين مسلمانان را به دنبال داشت.

          خلافت مصدر ”خلف” است. لفظ خلافت به معناي نيابت و جانشيني از ديگري وضع شده است. خليفه به معناي حاكم برتر است. خلافت در اصطلاح شرع اسلام عبارت است از رياست و گسترده عمومي در امور دنيا و دين، به عنوان جانشين پيامبر (ص) . پيامبر اكرم (ص) لفط خليفه را در معناي نيابت و جانشيني از طرف خود، به كار برده است و اين لقب جانشيني را به وصي و باب شهر علمش امام اميرالمومنين علي (ع) بخشيد.

ضرورت خلافت :

          خلافت يكي از پايه ها و اصول اسلامي و عنصري از عناصر اسلام است كه مسلمانها بر ضرورت وجود و لزوم آن اتفاق نظر دارند، زيرا شريعت اسلام، مجموعه اي از احكام و قواعدي است كه شامل حدود مجازاتها، قضاوت بر اساس احكام الهي، امر به معروف و نهي از منكر و جهاد در راه خدا و دفاع از حريم اسلام و احكام ديگري است كه فرد نمي تواند بدون وجود هيات حاكمه اي كه آنها را به اجرا در آورد در جامعه رواج دهد.

          شكوفايي حيات اسلامي وابسته به وجود حاكم شرعي است كه بتواند آغاز دين و احكام اسلام را در ميان مسلمانان، برپا سازد خلافت يكي از ضروريات حيات اسلامي است كه بي نيازي از آن ممكن نيست. زيرا به وسيله حكومت و خلافت است كه كثريهاي نظام دنيا و دين مردم اصلاح مي شود و به وسيله آن است كه نظام بزرگ و ارزشمندي كه خداوند پيدايش آن را وعده داده است برقرار مي شود.

 

ضرورت وجود رهبر

          اكر مسلمانان بر ضرورت و لزوم خلافت در جامعه اسلامي، اتفاق دارند. گروهي برآنند كه امامت به حكم عقل واجب است، زيرا عقلا همه بر اين باورند كه بايد مردم در مقابل رهبري كه آنها را از ظلم كردن نسبت به يكديگر باز مي دارد و تنازع و دشمني ميان ايشان را برطرف مي سازد، سرتسليم فرود آورند. خداوند درقرآن مي فرمايد: ” اي مومنان، فرمان خدا و رسول و صاحبان مر از خودتان (امام معصوم (ع) و ولي فقيه در زمان غيبت” را اطاعت كنيد.

          چگونه است كه در ديني كه بزرگ آن دين يعني اميرالمومنين (ع) فرموده است: اگر در يك سفر تعداد مسافران به 3 نفر رسيد بايد يك مدير براي خود انتخاب كنند در زمان غيبت امام معصوم مدير و رهبري براي جامعه اسلامي انتخاب نكنند.

 

صفات رهبر:

          شخصي كه مقام والاي رياست در حكومت اسلامي ر ابر عهده مي گيرد، بايد تمامي صفات و فضايل نيكو و الا را از قبيل علم، تقوا، آراستگي راي و عقيده ، تفكر اصيل ، آگاهي كامل از مسايل سياسي و خلاصه تمام اموري كه امت اسلام به آنها نياز دارد دارا باشند.

 

وظايف و مسووليتهاي رهبر:

          اسلام تمامي مسووليتهاي مهم و دشوار جامعه را متوجه كسي مي داند كه سرپرستي و رهبري جامعه اسلامي را برعهده گفته است. بنابراين وي را ملزم كرده است كه بر مصالح مسلمانان آگاه باشد و امور ايشان را سرپرستي كند و در مقابل تمامي شوون جامعه اسلامي متعهد باشد و هيچ يك از مصالح و جوانب آن را به فراموشي نسپارد.

          حكومت اسلامي بايد تمام امكانات خود را براي پيشرفت و تكامل جامعه اسلامي و رسيدن به سطح پيشرفته ترين جوامع به كار گيرد تا مسلمانان آنچنان كه خداوند مي فرمايد بهترين امتهها باشند. در هر حال پشتيبان آگاه به اين مباحث، بعضي از وظايف مهمي را كه در جامعه اسلامي ايد به آنها توجه شود، چنين بيان كرده اند:

1 پاسداري از دين مبين اسلام.

2 حمايت از موجوديت اسلام و دفاع از حريم آن تا مردم بتوانند به آسودگي زندگي كنند.

3 حراست از مرزها با تاركات و لشكريان بسيار تا دشمن نتواند به مرزهاي كشور اسلامي تجاوز كند.

4 مبارزه و جهاد با كفاري كه دشمن اسلام هستند و با اسلام سرستيز دارند براي اين كه به اسلام بگروند.

5 به اجرا در آوردن احكام الهي و از بين بردن دشمني ها، تا هيچ ستمگري خيال ستم د سر نپروراند و بر هيچ مظلومي ستم نرود.

6 اجراي حدود الهي بر خطاكاران، تا از محرمات الهي بپرهيزند و جانها و مالهاي مسلمانان  محفوظ بماند .

7 برگزيدن و به كار گماردن افراد امين و لايق و سپردن زمام امور شهرها، به افراد مطمئن و دلسوز تا كارها به شايستگي انجام شود و اموال و داراييها محفوظ بماند.

8 جمع آوري اموال غنيمت و خراج و صدقات آنچنان كه شارع تصريح فرموده يا اجتهاد فقها حكم مي كند بدون اين كه بر كسي ظلم و ستم نشود.

9 تعيين مقار حقوق هر فرد از بيت المال بدون هيچ زياده روي يا كوتاهي و نيز پرداخت آن در وقت معين به افراد.

10 سرپرستي و اشراف مستقيم بر كارها و امور مهم و عمومي و واگذار نكردن آنها به كارگزاران و استانداران و اعتماد كامل داشتن به آنها.

          اين امور كه ياد شد به صورت يك قانون كلي دانسته شده اما اگر كسيي به اعمال مهم و خطيري كه حضرت علي (ع) در دوران خلافتش انجام داده توجه كند خواهد ديد كه وظايف امام و رهبر از اين مقدار هم بيشتر و مهمتر است.

          آن حضرت مي فرمايد: ” هر كس خود را امام مردم مي داند بايد پيش از تزكيه نفس ديگران، خود را به اخلاق و ادب بيارايد” و در جاي ديگر مي فرمايند: ” اي مردم، به خدا سوگند، من شما را به هيچ اطاعتي ، تشويق نكردم مگر اين كه خود بر انجام آن پيشي گرفتم و از هر نافرماني باز نداشتم مگر اين كه پيش از شما از آن كناره گيري كردم ”.

          حضرت علي (ع) كارگزارانش را نصيحت و پند مي دهد و آنها را وادار مي كند تا در احياي حق و از بين بردن باطل بكوشند. آنچه امام (ع) بيشتر از همه به آنها توجه دارد، محافظت و حراست از اموال مسلمانان و مصرف كردن آنها در راه مصالح ايشان، سرپرستي كردن از ناتوانها و تهيدستان است.

          هيات حاكمه حق ندارد آنها را به خود اختصاص دهد و يا آنها را در راه مصالح و اسحكام حاكميت خود مصرف كند. امام اميرالمومنين در ايام حكومتش عدالت را به كاملترين مفاهيم و بهترين اشكالش به اجرا در آورد و در زمينه اقتصادي و مالي سياست كلي مساوات عادلانه را در پيش گرفت چنان كه هيچ چيزي از اموال مسلمانان را به خود اختصاص نداد و هيچ يك از خويشاوندان خود را بر ديگران مقدم نمي داشت.

          اميرالمومنين (ع) فرمود : ” آگاه باش كه هر مامومي را امامي است كه از او پيروي مي كند. آگاه باش كه امام شما از دنيا به دو جانه كهنه از خوراكش به دو قرص نان اكتفا كرده است، البته شما توانايي انجام چنين كاري را نداريد ولي شما با پرهيزكاري و تلاش و پاكدامني و استواري خود مرا ياري كنيد”.

امتيازهاي بين المللي رهبر:

          نظامهاي بين المللي براي رهبر شخص اول هر كشور امتيازهاي خاصي را قايل شده اند. به اين صورت كه چون مقام در راس مقامات بلندپايه كشور مي باشد و نيز مصدر قانونگذاري است پس نبايد تابع و مطيع قانون باشد چنان كه در قانون اساسي دانمارك و اسپانيا اين مطلب تصريح شده است و در قانون اساسي انگلستان آمده است كه خص پادشاه مصون و مقدس است و نبايد درباره چيزي مورد سئوال قرار گيرد. در قانون اساسي بلژيك و مصر آمده است كه در اعمال پادشاه بدي راه ندارد.

          قوانين بين المللي در زماني كه شخص اول حكومتي بخواهد به كشور ديگري مسافرت كند، امتيازات و تشريفات خاصي براي او تدارك ديده اند به اين صورت كه دولت ميزبان موظف است:

1 از وي با تشريفات رسمي استقبال كند و او را مورد تجليل و احترام قرار دهد.

2 براي حفظ جان وي ، حفاظت ويژه انجام شود.

3 هيچ تعرض و محدوديتي بر او نباشد به اين صورت كه از اطاعت قانون جنادي و كشوري و قانون مدني كشوري معاف و آزاد باشد.

4 مسكن و منزلي كه محل سكونت وي است نبايد مورد تعرض قرار گيرد.

          اسلام، اغلب اين امتيازها را تاييد نمي كند، زيرا در اسلام رئيس دولت همچون ديگر مردم است و هيچ امتيازي بر مردم ندارد. اسلام هيچ يك از مظاهر برتري طلبي و ابهت را كه قدرتهاي حاكم براي اظهار نيرو و شوكت خود، به كار مي برند تاييد نمي كند. اسلام فرمانروايان مسلمان را موظف كرده است كه تمامي مظاهر عظمت و شوكتي را كه روش پادشاهان و حكام است، ازبين ببرند زيرا موجب تحقير شدن طبقه فقير و عزت يافتن افراد با نفوذ و پادشاه مي شود. امام علي (ع) فرمود: ” خداوند بر امامان عادل واجب كرده است كه همچون مردم ضعيف زندگي كنند تا فقر و تنگدستي بر فقير فشار نياورد”.

 

وظيفه فرمانبرداري :

          هنگامي كه دولت در جهت به اجرا در آوردن اهداف اسلامي حركت كرد و به فرامين شريعت گردن نهاد و به نام خداوند و پيامبرش حكومت كرد، بر مسلمانان واجب است كه از او پيروي كنند و دولت اسلامي بر مسلمانان حق دارد كه آنها در هر حال كه هستند از او پيروي كنند. مسلمانان بايد با دولت همكاري كنند و در اين همكاري، اخلاص و خيرخواهي نسبت به حاكمان را پيشه خود سازند. از پيامبر (ص) روايت شده است كه فرمود: ” خداوند سه چيز را بر شما مي پسندد، او را عبادت كنيد و به او شركت نورزيد و همگي وحدت داشته باشيد و پراكنده نشويد و نسبت به فرمانروايانتان خيرخواهي كنيد”.

          اسلام بر وحدت و اتحاد و همبستگي و امت اسلامي تاكيد فراوان دارد و لذا بر مسلمانان واجب دانسته است كه با حكومتشان همكاري و از آن پشتيباني كنند تا عدالت در جامعه پايدار و نظام اسلامي استوار باشد. پيامير اكرم (ص) فرمود: ” هر كسي كه بخواهد ميان امت من تفرقه بيندازد، گردنش را بزنيد”.

 

حدود فرمانبرداري:

          اسلام، فرمانبرداري از اوامري كه از طرف هيات حاكمه وقت صادر مي شود، محدود كرده است و آن را به طور مطلق و در همه جا واجب نمي داند. اين اوامر، آن هنگام كه با قانون شريعت اسلامي موافق باشد، اطاعتشان واجب است و هنگامي كه با آنها مخالف باشد، اطاعتشان واجب نيست. پيامبر (ص) فرموده است: ” وجوب اطاعت در كارهاي نيكوست لذا اگر كسي شما را به معصيت خداوند امر كرد، اطاعت نكنيد”.

 

وحدت رهبري :

          اسلام بر وحدت و يكپارچكي كشورهاي اسلامي و تجزيه نشدن آنها به كشورها و حكومتهاي كوچك اصرار و پافشاري مي كند و بر آن است كه كشوري واحد و يكپارچه ، مستقل و سرافراز، قوي و نيرومند و با عظمت تشكيل دهد. از آنجا كه هدف اسلام، عزت و پيشرفت مسلمانان و وحدت كلمه و يكپارچگي كشورهاي ايشان است، لذا وجود دو رئيس يا بيشتر را دركشورهاي اسلامي قانوني و مجاز نمي داند بلكه مسلمانان بايد داراي يك حكومت و يك رئيس باشند كه در ميانشان به حق و عدالت حكم كند.

مدت حاكميت حاكم در اسلام :

          مدت حاكميت در اسلام محدود به زمان خاصي نيست لذا تا زماني كه رئيس و حاكم، وظايف و مسووليتهاي خويش را انجام مي دهد و هوشيارانه مصلحت امت را دنبال و به امور مردم رسيدگي مي كند اگر چه تا آخر عمرش باشد، در مقام حاكميت باقي خواهد ماند.

          بر اساس اين نظريه اسلام كه مدت رياست حاكم را محدود نمي داند، براي بسياري از اضطرابها و هرج و مرجها و رقابتها بر سر به دست آوردن قدرت جايي نخواهد ماند. در هر صورت، مدت رياست در دولت اسلامي به زمان خاصي محدود نيست بلكه محدود و مشروط به انجام احكام قرآن كريم و عمل به سنت پيامبر است.

 

تشكيلات حكومت اسلامي :

          مسووليتها و مقامها در دولت اسلامي وسيله اي براي فخرفروشي و كسب شرافت و عظمت و ثروت اندوزي و استثمار و پست شمردن مردم نيست. بلكه دستگاه حكومتي و تمام مقامهاي آن براي خدمت به امت و پاسداري از منافعشان  به وجود آمده است و آنها اجير شده اند تا به نفع مردم كار كنند و هيچ امتيازي بر مردم ندارند.

 

ملاك هاي كارمندي در دولت اسلامي :

          حاكم اسلامي بايد شايسته ترين ، تواناترين و بي باك ترين افراد را براي شغلها و مسووليتهاي دولتي انتخاب كند، زيرا پست و مقام و مسووليت امانت است و بايد در دست افراد متقي و درستكار باشد، افرادي كه از انگيزه هاي خيرخواهي و صفات شريفه برخوردار باشند. بنابراين شايسته نيست كه مقامهاي دولتي بدون هيچ تامل و يا از روي تبعيض به افراد واگذار شود كه در اينصورت موجب اشاعه فساد در جامعه و نيز گسسته شدن پيوند بين حكومت و مردم خواهد شد.

 معيار كارمندي و اساس آن در اسلام عبارت است از:

 1 رئيس دولت يا هياتهايي كه مسوول گزينش كارمندان هستند بايد در گزينش افراد مهارت داشته باشند و در هنگام گزينش ، فرد را مورد آزمايش قرار دهند و بر انگيزه ها و نظرياتش مطلع شوند. حضرت علي (ع) در توصيه اش به مالك اشتر مي فرمايد: ”اعمال و رفتار كارگزارانت را بررسي كن و آنها را مود آزمايش و امتحان قرار ده و آنان را بدون تامل و از روي تبعيض بر كارها و مقامها مسلط مگردان، زيرا اين چنين اعمال موجب ظلم و جور خواهد شد”.

2 مسووليتها و مقامهاي دولتي نبايد بر اساس تبعيض و واسطه شدن افراد، به كسي واگذار شود. زيرا اين عمل موجب فساد در دستگاههاي دولتي و عقب ماندگي كشور و محروميت مستضعفان مي شود. اميرالمومنان (ع) مي فرمايند: ” در گزينش فرماندهان و استخدام كارمندانت هيچ واسطه اي را جز واسطه شايستگي و امانت قبول نكن” . معناي فرمايش امام علي (ع) اين است كه كارمندي و استخدام در مقامي، به شايستگي و امانت مربوط مي شود و شايسته نيست براي استخدام در مقامي از واسطه هاي خويشاوندي و دوستي و يا تمايل شخصي استفاده شود.

3 اسلام توجه بسياري به امور كارمندي و استخدامي دارد و لذا ادر اسلام، واگذار كردن مقامي به شخصي ، با وجود فردي شايسته تر و تواناتر بر اراده امور حكومتي ، ممنوع شده است.

پيامبر اكرم (ص) مي فرمايند: ” هر كس مسلماني را به استخدام دولت اسلامي در آورد در حالي كه ميداند مسلمان ديگري وجود دارد نسبت به قرآن و سنت پيامبر از اولي داناتراست، به خداوند و پيامبر و تمامي مسلمانان خيانت كرده است”.

4 اسلام توجه زيادي به بالا بردن سطح سازمانهاي دولتي دارد. از اين رو اجازه نمي دهد كه پستهاي دوتي به كساني واگذار شود كه در پي اين منصبها مي روند و براي دستيابي به آن حريص هستند.

          امام علي (ع) در دوران حكومتش اين سياست نيكو را به اجرا گذاشت به طوري كه منصب دولتي را به افرادي كه براي دستيابي به پست هاي حكومتي حريص بودند، واگذار نمي كرد. هنگامي كه طلحه و زبير آشكارا از فرمان و حاكميت علي (ع) سرپيچي كردند، حضرت وزيرش عبدالله بن عباس را خواست و به وي فرمود: جريان و تمرد اين دو مرد (طلحه و زبير) را شنيده اي؟ بلي نظر تو در اين باره چيست؟ فكر مي كنم اين دو نفر شيفته استانداري هستند. لذا به زبير استانداري بصره و به طلحه استانداري كوفه را واگذار كن.

          حضرت از گفته وي برآشفت و نظر وي را مردود دانست و با اظهار داشتن اين كه استاندار شدن اين دو نفر موجب ضرر زدن به ملت است، فرمود: ” واي بر تو، در بصره و كوفه اموال و مردان بسياري است. وقتي اين دو نفر بر مردم مسلط شند، نادان را باتطميع خود دلجويي مي كنند و ضعيف را سختي و بلا مواجه مي سازند و قوي را با قدرت و زور رام مي كنند و اگر من در پي اين بودم كه افراد را بر اساس منفعيت و زيانشان براي حكومت خودم گزينش و استخدام كنم، معاويه را بر حكومت شام باقي ميگذاشتم و اگر متوجه نمي شدم كه اين دو نفر براي دستيابي به حكومت حريص هستند البته نظر من هم نسبت به آنها بهتر بود”.

5 كارمند بايد در آنچه از مردم دريافت مي دارد و نيز در آنچه در مصارف عمومي خرج مي كند امين و درستكار باشد لذا كارمندي كه داراي صفت امانت و درستكاري نباشد. شايسته نيست كه تاييد شود. امانت دو جنبه دارد: مادي و معنوي.

          جنبه مادي يعني كارمند نبايد حريص باشد، رشوه گير و به اموال دولت دست درازي كند اما در جنبه معنوي، كارمند بايد حق هر صاحب حقي را به وي بدهد وبه همه مراجعن كنندگان يكسان بنگرد، نه اين كه افراد با نفوذ و موجه را بر ديگران مقدم بدارد، زيرا اين موجب از بين رفتن عدالت و زيرپا گذاشتن كرامت انساني است.

          امام اميرالمومنين علي (ع) در توصيه اش به مالك اشتر مي فرمايد: ” از ميان كارگزاران ، افرادي را برگزين كه داراي تجربه و حيا و شرم و همچنين از خانداني شايسته باشند كه در پذيرش اسلام پيشرو بوده اند، زيرا ايشان از اخلاق نيكو و آبرو و حيثيت بيشتري برخوردارند و نيز در اموال عمومي طمع و حرص كمتري و به سرانجام كارها توجه بيشتري دارند.

6 كارمند و كارگزار دولت اسلامي، بايد كفايت و شايستگي و آگاهي كامل را براي اراده شوون و جوانب شغل و مسووليتش داشته باشد و لذا اگر كسي شايستگي انجام مسووليتي را ندارد، نبايد به عنوان كارمند دولت اسلامي به استخدام درآيد و تاييد شود. معيار و طريق پي بردن به لياقت و شايستگي در اين دوران به وسيله تحقيق و تفحص در آن شغل ميباشد.

          كارمند دولت اسلامي، علاوه بر داشتن ملاكها و معيارهاي ياد شده، بايد از اخلاق اسلامي برخوردار و در رفتار و برخوردهايش پسنديده و در رفتارش مخلص و نيكوكار باشد.

 

وظايف كارمندان :

          كارمند موظف است كه امور ذيل را به خوبي انجام دهد:

1 انجام وظيفه در چهارچوبي كه قانون معين كرده است و كارمند بايد كارهاي مهم را خودش انجام دهد و نمي تواند شخص ديگري را به جاي خود به آن كارها بگمارد.

2 اوقات اداري را محترم بشمارد و در ساعات معين شده در محل كار حاضر باشد.

3 چون كارمند‏، در وقت اداري در استخدام دولت است لذا نبايد در آن وقت، براي ديگري كار كند.

4 كارمند بايد در كارش اخلاص و امانت را در نظر داشته باشد و نبايد هيچ يك از جوانب كارش را مهمل و ناقص گذارد‏، بلكه بايد كارش را به نحو مطلوب انجام دهد.

5 كارمند بايد تمامي ارباب رجوع را به يك چشم بنگرد و نبايد گروهي يا فردي را بر ديگري مقدم بدارد.

6 از آنجا كه كارمند براي خدمت به مردم و توجه به منافع و مصالح آنها در استخدام دولت است نبايد با ديد حقارت و بي توجهي به مراجعه كنندگان نگاه كند.

7 كارمند نبايد از ديگران براي انجام عملي ، رشوه بگيرد زيرا اين كار باطل و نادرست است و درصورت رشوه گرفتن، بايد از خدمت عزل و به دست دادگاه سپرده شود.

 

رسيدگي به نيازهاي كارمندان:

          دولت بايد مخارج كارمندان را تامين كند و همه ابزارها و نيازمنديهاي ايشان را فراهم آورد. پيغمبر اكرم (ص) فرمود: ” هر كس براي دولت اسلامي مسووليتي را بپذيرد، اگر مسكن ندارد بايد مسكن در اختيارش قرار گيرد و اگر همسر ندارد‏ ، همسري به ازدواج در آورد، اگر خدمتگزار ندارد خادم برايش تعيين كنند و اگر مركب ندارد به او مركب بدهند”. اعطاي حقوق كافي به كارمندان آنها را از گرفتن رشوه باز مي دارد و سبب شايستگي هر اخلاص عمل انها مي شود. امام علي 0ع) در سفارشش به مالك اشتر مي فرمايد: ” سپس ارزاق و مخارج كارمندان را تامين كن‏، زيرا اين موجب شايستگي و عزت نفس آنها مي شود و آنها را از رشوه گرفتن از زيردستانشان باز ميدارد و نيز حجتي است بر آنها كه از فرماننت سرپيچي نكنند و در امانت خيانت نورزند.

 

بركناري و انفصال از خدمت :

          عزل و بركنار كردن كارمند تا زماني كه وظايفش را انجام مي دهد و به آنچه متعهد مي باشد عمل مي كند صحيح نيست مگر اين كه مخالف عدالت رفتار كند. مثلا عمدا بعضي از وظايفش را انجام ندهد يا رشوه بگير دو يا بعضي از كارهاي نامشروع و مخالف قانون انجام دهد كه در اين هنگام بركناري و عزلش لازم است و بايد به دادگاه معرفي شود.

اما علي ع هنگامي كه سوره دختر عمارهء‌همداني به حضرت خبر داد كه يكي از كارگزارش در حكومتش ستم كرده گره ست و فرمود: خداوندا تو خود بر من و ايشان گواهي هستي من ايشان را به ستمگري و سرباز زدن از فرمان تو امر نكرده ام . سپس در همان زمان آن كارگزاران عزل كرده .

 

مقامهاي دولتي

          دولت و حكومت از مقامها و منصبها و مسئوليتهاي مختلفي كه به هريك از آنها وظايف خاصي محول شده است تشكيل مي شود ما دراين بخش بعضي از منصبهاي دولتي را براساس اسلام بيان مي كنيم

وزارت

          وزارت مهمترين و خطيرترين منصب دولتي است زيرا وزير مسئول تمامي اوضاع جاري كشور و نيز مسئول سيستم نظام اقتصادي و فرهنگي و لشكري است و نيروي مسئول استقرار امنيت و آرامشي در كشور است .

          واژه وزارت در لغت ممكن است از وزري به معناي سنگيني گرفته شده باشد ووجه تسميه آن اين است كه وزير مشكلات و سنگيني حكومت را تحمل مي كند وممكن است وزارت از وزر مشتقل شده باشد كه به معني پناهگاه است زيرا مردم در مشكلات دولتي به وي پناه مي آورند.

انواع وزارت

1 وزارت تنفيذ ( اجرايي ): مسئوليت اساسي ومهم اين وزارت اجراي فرامين و اوامر خليفه وبه اجرا درآؤردن احكام صادره از سوي وي است اين وزارت هيچ حق تصرف مقتضي درامور حكومتي ندارد بلكه در حقيقت رابطه وواسطهء‌بين مردم و حكومت است .

          امام علي ع اختيارات و سمعي را به اين وزارت داده به طوري كه بستن قراردادها و پيمانها و معاهده ها رااز جمله حقوق و اختيارات آن شمرده است .

          دليل بر آن فرمايش آن حضرت در توصيه اش به مالك اشتر است كه مي فرمايد  : كسي را به دبيري خود بگمار كه قرارداد سودمند را ضعيف و سست نبندد واز گشودن گرهء قراردادي كه به زيان تو بسته شده  ناتوان باشد وارزش و مقام و مرتبهء‌خود را در كارها بداند).

2 وزارت تفويض (‌واگذاري ):‌اين وزارت دارايي اختيارات مطلقه است به طوري كه هركس را بخواهد استخدام مي كند و هركس را به بخواهد از كار معزول مي دارد. خليفه تمامي امور مردم را به وزير تفويض سپرده است و تفاوتهاي دو وزارت به شرح زير مي باشد.

1 وزير تفويض حق دارد خود به طور مستقيم حكم صادر كند وبه احتكام و مظالم رسيدگي كند ولي وزير تنفيذ چنين حقي ندارد.

2 وزير تفويض مي تواند بر اساس نظر خود استانداران را بر شهرها بگمارد ولي وزير تنفيذ نمي تواند.

3 وزير تفويض مي تواند مستقلا بسيج اعزام لشگر و تدبير چنگي ووضع سياستهاي جنگي را به عهده بگيرد ولي وزير تنفيذ چنين حقي ندارد.

          آنچه ذكر شد تقسيم بندي ماوردي در دوران عباسيان بوده است اما ما د ردوران حكومت علي ع مي بينيم كه آن حضرت عبدا. عباس را وزير و مشاور خود درامور مهم دولتي قرار داده بود و نيز ابا رافع مرادمين و درست كار را وزير دارايي خود قرارداده و كليدهاي بيت المال را به وي سپرده و وي را ناظر به امور مالي تعيين كرده بود.

          همچنان كه حضرت ع شمار وزيران را به تعداد نيازي كه مصلحت عمومي جامعه اقتضاء كرد تجويز مي كند و دليل بر آن سفارش و توصيه حضرت علي ع به مالك اشتر دربارهء‌امور نويسندگان و دبيران است كه بر طبق نظر استاد توفيق الفكيلي مقصود از اين نويسندگان همان وزيران هستند حضرت مي فرمايد  وبراي هر كاري و كارهايت رئيس و سرپرستي از نويسندگان قرار ده كه بزرگي كارها  اورا مغلوب و ناتوان كند و بسياري كارها اورا پريشان سازد.

 

قضاوت

          قضاوت از بهترين و خطيرترين پستها و منصبها در دولت اسلامي است زيرا اثبات حق اجراي عدالت حفظ حقوق حمايت ضعيف رهايي مردم از ظلم و ستم و ديگر اموري كه مردم به آنها نيازمند هستند به قضاوت مربوط مي شود.

          پيامبر اكرم ص در عهد نامه اش كه حضرت علي ع آن را نقل فرموده چنين مي فرمايد:در قضاوت و داوري بين مردم بسان كسي كه به مقام داوري در نزد خداوند آشناست رفتار كن زيرا حكومت و دادرسي ترازوي عدالت خداوند است . كه در روي زمين قرارداده شده تا حق مظلوم رااز ظالم و ضعيف را از قوي بازستاند و حدود خداوند را با روش و شيوه خودش در روي زمين به اجرا درآورد).

          قضاوت دولت به معاني بسيار آمده است كه در كتاب فضاي جواهر الاحكام به دو معناي رسد از جمله :

1 محكم كردن كار وانجام شدن آن كار

2 به معناي علم تيز آمده

3 معني فراغ و اتمام كار را نيز مي دهدو..

قضا در اصطلاح شرع اسلام عبارت است از  ولايت شرعي مجتهد برحكم كردن به قواينن شرعي و اعمال آن  ‌قوانين دربارهء‌ اشخاص  معيني از مردم از طريق اثبات حقوق و استيفاي آن براي مستحق )

          تمامي تمامي فقهاء بر آنند كه قضاوت واجب كفايي است و درباره علت وجوب آن گفته اند چون نظام فرع انسان متوقف و قائم بر قضاوت و دادرسي است زيرا ظلم و ستم در سرشت انسانها نهفته است پس بايد حكمي باشد تا حق مظلوم را از ظالم بگيرد و همچنين نهي از منكر وامر به معروف متوقف ووابسته به قضاوت و حاكميت است .

          اسلام به امر قضاوت توجه بسيار دارد به طوري كه آن رااز وظايف پيامبران قرارداده است حضرت علي ع به شرح مي فرمايد ‌اي شريح تو در جاي نشسته اي كه چز پيامبر يا جانشين او يا شخص شقي و ستمگر بر آن جا نمي نشيند )‌ پيامبر اكرم ص نيز جز كسي كه داناي به امر قضاوت باشد و به حق قضاوت كند ديگران رااز پرداختن به امور قضايي برحذر داشته است .

از آن حضرت روايت شده است كه فرمود (‌قاضيان سه دسته اند دو قاضي در آتش و يك قاضي در بهشت است قاضي كه برخلاف دستور خداوند حكم كند در آتش است و قاضي كه به هوا وهوس حكم  كند او نيز در آتش است و قاضي كه به حكم خدا حكم كند در بهشت است .

قاضي كه بر خلاف دستور خداوند حكم كند در آتش است و قاضي كه به هوا و هوس حكم كند او نيز در آتش است و قاضي كه به حكم خدا حكم كند در بهشت است .

 

استقلال قوه قضائيه

          استقلال قوه قضائيه از مهمترين اصولي است كه نظام قضايي اسلام بر پايه آن استوار شده است و معناي آن اين است كه هيات قضايي مستقل و بدون وابستگي به تمامي هياتهاي حاكه ديگر كارش راانجام مي دهد.

          هيچ هيات حاكمه اي نميتواند اراده اش حاكمه اي نمي تواند اراده اش را به حكم دادگاه در هر دعوايي كه به دادگاه عرضه شده تحميل كند و نيز هيچ قدرتي حق ندارد دعوايي را كه به دادگاه عرضه شد باطل شده باطل كند و از آن دادگاه بيرون ببرد يا احكام صادرهء‌دادگاه را تعديل كند زيرا قاضيان در انجام وظيفشان جز در برابر احكام ثابت در شرعيت اسلام در برابر كسي ديگر  خضوع  نمي كنند .

 

تعيين قاضي

          تعيين وانتخاب قاضي از اختيارات ويژه امام يعني بالاترين مقام دولت اسلامي است ونيز از جمله اختيارات ويژه استانداري كه بر سرزمينهاي اسلامي منصوب شده اند اين است كه بهترين افراد پرهيزكارترين باتقواترين و استوارترين ايشان را براي قضاوت و دادرسي مردم انتخاب كنند. حضرت علي ع در عهد نامه اش به مالك اشتر مي فرمايد L‌سپس بر قضاوت و طوري بيان مردم بهترين افراد خود را برگزين كسي كه كارها بر او دشوار نباشد از عهدهء‌هر حكمي بر آيد )‌نزاع كنندگان و دو طرف دعوا راي خودرا بر وي تحميل نكنند در لغزش و استباه خود لجاجت دور زد از بازگشت به حق هرگاه آن  را شناخت روي گردان وعاجز نباشد نفس او به طعم و آز ميل نكند به اندك فكر بدون به كارگيري انديشهء‌ كافي اكتفا نكند كسي كه در شبهاست بيشتر از ديگران تامي و درنگ كند و بيشتر از همه حجت و برهان را به كار گيرد و كمتر از همه از مراجعه داد خواه اندوهگين شود و در آشكار ساختن قضايا از همه شكيباتر و به هنگام اظهار نظر از همه قاطعتر باشد كسي كه ستايش بسيار وي را به خودبيني وا ندارد و قضايا از همه شكيباتر و به هنگام اظهار نظر از همه قاطعتر باشد كسي كه ستايش بسيار وي را به خودبيني واندارد و تحريكها و نيرنگها رااز حق برگداند البته قاضيهايي كه به چنين صفات يك آراسته باشند اندكند)

 

شرايط قاضي

          فقهاي اسلام شرايطي را كه شخص قاضي بايد آنها را دارا باشد چنين بيان كرده اند :

1 بلوغ

2 - مرد

3 مسلمان

4 عدالت

5 علم به احكام شرعي

6 اجازهء‌امام وحاكم براي قضاوت به قاضي خواه به اذن خاص وياعام باشد لازم است

7 سلامت قواي بينايي ، شنوايي و گويايي

 

آداب قضاوت

          شارع مقدس اسلام آداب و قوانين ويژه اي براي قضاوت وضع كرده است آداب قضاوت دو گونه است:

 

 

الف آداب مستحب :

          اسلام با ديدي جامع و عميق به تمامي جنبه هاي قضاوت نگريسته است و بعضي اموري را كه مربوط به قضاوت مي شود بيان داشته است كه قضات بايد آنها را مراعات و بر طبق آنها عمل كنند.

          اين آداب عبارتند از:  1 - قاضي بايد هنگام عزيمت به محل ماموريت، با كسي كه به احوال علما و معتمدان آن محل آگاهي دراد مشورت كند تا بداند بر چه كسي اعتماد كند و سخن چه كسي را بپذيرد.  2 ديوان و دفاتر اسناد رسمي، همچون محضرها، سندها، پرونده هاي كمك به ايتام ، اوقاف و پرونده هاي سپرده گذاري را كه در دست حاكم سابق بوده و به وي منتقل شده است تحويل بگيرد و آنها را بررسي كند تا به طور مفصل به احوال مردم و شناسايي وظايف و حقوق آنها و نيازمندي هاي شان دسترسي پيدا كند.   3 قبل از هر كاري به وضعيت زندانيان رسيدگي كند، چون زندان عذاب دردناكي است و بايد با دقت و توجه به احوال آنها پرداخت تا كسي كه گناهي و جرمي ندارد، آزاد شود و كسي را كه جرمي مرتكب شده و حقي به گردن وي است، امر كند كه به آن جرم اعتراف كند و حق مظلوم را بپردازد.  4 به احوال اوصيا و سرپرستان كودكان و بي سرپرستان رسيدگي كند و نيز به وضعيت ماموراني كه حاكم سابق بر اوقاف عامه گذاشته توجه كند كه چگونه وقفهاي عمومي را سرپرستي مي كنند.  5 به امور امناي حاكم سابق كه آنها را بر اموال ايتام و بي سرپرستان مامور كرده بود،‌ رسيدگي كند تا هر كدام از ايشان را كه به سبب صدق، صلاحيت خود را از دست داده اند، عزل كند و شخص مطمئن و اميني را به سرپرستي آن اموال بگمارد.  6 از مجتهدين و فقها كمك بگيرد، آنها را در جلسه دادگاه دعوت كند و يا آنها مشورت كند.   7 دادگاه را محل علني و آشكار مثل صحن اداره با فضاي آزاد كه هر كس بتواند ، آساني به وي دسترسي داشته باشد تشكيل دهد.

 

 

ب مكروهات :

          اسلام بعضي اعمال را در قضاوت ناپسند و مكروه دانسته و قضات را از آنها برحذر داشته است كه عبارتند از:

1 گذاشتن نگهبان كه كسي جز به رضايت قاضي وارد نشود ، علت كرامت اين مورد فرمايش پيامبر (ص) است كه فرمود: هر كس مسووليتي را در ميان مردم به عهده بگيرد و نگهبان تعيين كند تا مانع از مراجعه مردم شود خداوند نيز حاجات و نيازمنديهاي او را برآورده نخواهد ساخت.

2 قضاوت در حال خشم و غضب مكروه است و در شرع از آن نهي شده است و نيز در هر حالتي كه مثل خشم باشد همچون حالات گرسنگي ، تشنگي ، اندهناكي، خوشحالي بسيار و چرت زدن و

3 مكروه است كه قاضي، ترشروي و عبوس باشد و نبايد با چهره گرفته با دو طرف دعوا برخورد كند، زيرا اين حلت قاضي گاهي موجب مي شود شخص مدعي نتواند دليل و بينه خود را بيان كند و نيز مكروه است قاضي بسيار خوشرو و نرمخو باشد زيرا اين حالت جلال و هيبت او را از دلها مي زدايد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع :

كتاب نظام حكومتي و اداري در اسلام  ترجمه عباسعلي سلطاني

نگرشي تحليلي بر مديريت اسلامي : محمد تقوي دامغاني

 

مديريت اسلامي تاليف محمد حسين ابر اهيمي 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 06 تیر 1393 ساعت: 10:11 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق کامل در مورد بانک

بازديد: 12787

تعریف بانک :

بانک هاموسساتی هستند که از محل سپرده های مردم میتوانند سرمایه های لازم را در اختیار صاحبان واحدهای صنعتی، کشاورزی و بازرگانی واشخاص قرار دهند. تکامل بانکداری به زمانی که نوشتن به وجود آمد برمی گردد و اکنونبه عنوان یکموسسهمالیکه به بانکداری و ارائه خدماتفاینانسمی پردازد همچنان رو به تکامل است.

در حال حاضر عموماً واژهبانکبه موسسه ای گفته می شود کهمجوزبانکداریداشته باشد. مجوز بانکداری توسط دستگاه هاینظارتمالیاعطا می شود و حق ارائه اغلب خدمات مهم بانکی از قبیل پذیرشسپرده هاو دادنوامرا می دهد. موسسه های مالی دیگری هموجود دارند که تعریف حقوقی بانک را ندارند و در اصطلاحموسسهاعتباری غیر بانکینامیده می شوند. بانک ها زیرمجموعه ای از صنعتخدمات مالیهستند. به طور معمول سود بانک هااز طریق کارمزد انجام خدمات مالی و نیز بهره ای که از راه سپردهای مشتریان به دستمی آید حاصل می شو د. در ایران بانک ها به عنوان یک موسسه ی اقتصادی از طریق عقودمتفاوت اسلامی با مشتریان مشارکت کرده، سود حاصل می کنند«بانکداری اسلامی».

 

انواع بانک  :

بانک های مختلفی وجود دارد که شامل موارد زیر می شود:

بانک مرکزی که معمولاً سیاست پولی یک کشور را کنترل می کند. اغلب این بانک مسئولیت کنترل تهیه پول و چاپ اسکناس را به عهده دارد. از میان آنها می توان بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران را نام برد.

بانک تجاری که به طور سنتی به تامین منابع مالی تجارت می پردازد. اما در تعریف امروزی به بانک هایی گفته می شود که سرمایه شرکت ها را به جای وام به شکل سهام تامین می کنند.

تاريخچه تأسيس بانك مرکزی ايران:

تشكيل بانك بشكل جديد نخستين بار در سال 1285 هجري شمسي( 1324 ه‍ - ق ) ده سال قبل از بوجود آمدن بانك شاهي از سوي حاج محمد حسن امين دارالضرب يكي از صرافان بزرگ تهران به مظفرالدين شاه قاجار پيشنهاد شد . در اين پيشنهاد پس از اشاره به تاثير بانك درپيشرفت صنعتي كشورهاي اروپايي و ذكر اينكه رواج صنعت و احداث خطوط آهن و تلگراف بدون ايجاد بانكي بزرگ ميسر نيست و تاكيد براينكه چنين موسسه‏اي بايد با اشتراك و اتفاق دولت و ملت بوجود آيد. متاسفانه اين پيشنهاد با دخالتهاي بيگانگان و عوامل آنان جامعه عمل نپوشيد و بجاي آن بانك شاهي در ايران مستقر گرديد.

پس از استقرار مشروطيت هنگامي كه دولت از مجلس شوراي ملي اجازه استقراض خارجي خواست، احساسات ملي كه از وامهاي گذشته و رفتار بانكهاي بيگانه جريحه دار شده بود به هيجان آمد و نمايندگان مردم بمنظور قطع نفوذ سياسي و اقتصادي بانكهاي مذكور و در ترميم وضع مالي خزانه ضمن مخالفت با استقراض خارجي تاسيس بانك ملي را خواستار شدند، و جمعي از بازرگانان و صرافان متعهد مشاركت در اين بانك ر ا نمودند و در آذرماه 1285 اعلان آن كه مبين احساسات عمومي و علاقه مردم به تاسيس يك بانك اعتباري ملي در ايران بود انتشار يافت .
در روز 23 آبان 1285 ميرزا ابوالقاسم ناصرالملك وزير ماليه وقت مظفرالدين شاه در مجلس شوراي ملي حاضر شد و از اوضاع نابسامان مالي كشور خبرداد و پيشنهاد داد كه دولت براي رفع اين مشكل مبلغي از كشورهاي اروپايي وام دريافت كند كه با مخالفت شديد نمايندگان مواجه شد . نمايندگان پس از شور و پيگيري در روز 9 آذر ماه همان سال با تأسيس بانكي كه بتواند براي كشور سود داشته و با سپرده هاي مردم به نفع كشور و مردم كاركند موافقت كردند. خبر تشكيل بانك ملي با سرمايه 15 ميليون ( 30 كرور) قابل افزايش به 50 ميليون تومان با وجد و شعف عموم ملت روبرو شد.
از طرفي ديگر تغييرات ناگهاني در اوضاع سياسي و انعقاد قرارداد 1907 ميلادي بين دولتهاي روسيه و انگليس و تقسيم ايران و نيز آغاز جنگ جهاني اول و ورود نيروهاي اشغالگر به ايران تمام كوششها و تلاشهاي تشكيل بانك ملي را نقش بر آب كرد و اين آرزوي بزرگ مردم سالها به تعويق افتاد.
پس از پايان جنگ جهاني اول و خروج اشغالگران از ايران ، سرانجام قانون تاسيس بانك ملي ايران در جلسه مورخ 14 ارديبهشت 1306 به تصويب مجلس رسيد و اساسنامه بانك در 14 تير ماه 1307 مورد تصويب كميسيون ماليه مجلس قرار گرفت و در روز سه شنبه20 شهريور 1307 بانك ملي ايران در تهران رسماً كار خود را آغازكرد.

اولين مدير عامل بانك ملي دكتر كورت لنيدن بلات و معاون او فوگل به همراه 70 كارشناس از كشور آلمان به ايران آمدند.
بر حسب اساسنامه بانك ، بانك ملي ايران بصورت يك شركت سهامي داراي شخصيت حقوقي شناخته شد و تابع قوانين تجاري تلقي گرديد .
سرمايه اوليه بانك 20 ميليون ريال بود كه فقط 8 ميليون آن پرداخت شد و در سال 1314 سرمايه بانك به 300 ميليون ريال و در سال 1331 به دوميليارد ريال افزايش يافت كه تمام آن پرداخت شده است .

با توجه به اينكه در آن تاريخ متخصصين بانكي در ايران وجود نداشت بموجب قانوني اجازه استخدام اتباع سويسي يا آلماني بمنظور اداره بانك داده شد. تعداد كاركنان بانك در روز افتتاح اعم از ايراني و آلماني از 27 نفر تجاوز نمي‏كرد در حال حاضر تعداد كاركنان بانك ملي ايران بالغ بر 45 هزار نفر است .در ابتداي تاسيس بانك علاوه بر شعبه مركزي دو شعبه در بازار تهران و بندربوشهر كه مهمترين بندر بازرگاني آنروز ايران بود تاسيس گرديد .
نخستين نمايندگي بانك در خارج از كشور در سال 1327 در هامبورگ تاسيس شد .

تاسيس بانك كارگشايي: در سال 1305 بنگاهي بنام موسسه رهني دولتي ايران، از محل وجوه صندوق بازنشستگي كاركنان دولت براي رفع حوائج مردم بوجود آمد كه تا سال 1307 تحت نظر وزارت دارايي اداره ميگرديد پس از تاسيس بانك ملي به اين بانك واگذار و در سال 1318 اين موسسه بنام بانك كارگشايي مرسوم و يكي از سازمانهاي تابعه بانك ملي محسوب شد .
در تاريخ 22 اسفند ماه 1310 حق نشر اسكناس از تصويب مجلس شوراي ملي گذشت و رسماً به مدت 10 سال بانك ملي ايران اعطا شد كه به خودي خود قابل تمديد بود و در فروردين ماه 1311 نخستين اسكناس بانك ملي ايران انتشار يافت .
صندوق پس انداز : در سال 1318 بموجب قانوني بمنظور تشويق و ترغيب مردم به پس انداز، صندوق پس‌انداز بانك ملي ايران تاسيس شد كه پس از استقرار نظام بانكداري اسلامي بصورت قرض الحسنه پس‌انداز، يكي از واحدهاي فعال بانك بشمار ميرود .
نخستين مجله اقتصادي كشور در سال 1313 انتشار يافت كه اولين نشريه آماري، اقتصادي و مالي در ايران بود كه به تهيه شاخص قيمتها، شاخص عمده فروشي و تحول وقايع اقتصادي مبادرت و توانست گام موثري براي تهيه زمينــــــــه مطالعــــــــات اقتصادي در كشــــــور را فراهم آورد اين نشريه به همت دكتر لوتس گيلهامر
DR. Lutz Glelhammer اولين رئيس اداره بررسيهاي اقتصادي و احصائيه(آمار) بانك منتشر شد .
بانك كشاورزي تفكيك بانك فاحتي از بانك : در قانون اجازه تأسيس بانك مقرر شده بود چنانچه دامنه معاملات شعبه فلاحتي بانك، توسعه يابد به بانك مستقلي تبديل گردد. در تاريخ 25 تير ماه 1312 شعبه فلاحتي بانك ملي ايران تفكيك و به بانك مستقلي نام بانك كشاورزي تبديل شد .
بانك مركزي : تا قبل از سال 1338 بانك ملي ايران وظايف بانك مركزي مانند حق انحصاري انتشار اسكناس و تنظيم جريان پول كشور را بعهده داشت در سال 1338 لايحه اساسنامه بانكي و پولي ايران به تصويب مجلس رسيد و از هجدهم مرداد 1339 وظايف بانك مركزي از بانك ملي منتزع و با سرمايه 6/3 ميليارد ريال فعاليت خود را آغاز نمود.

آرزوي مردم ايران و علاقه آنها براي تاسيس بانك ملي رهايي از سلطه اقتصادي و سياسي بيگانگان و جلوگيري از تسلط آنها بر منابع حياتي و ذخائر كشور بود، بانك ملي و ديگر بانكهائيكه پس از آن آغاز فعاليت نموده‏ اند ، توانستند خدمات مفيد و ارزنده‏اي مانند جمع آوري سپرده‏هاي مردم، حل مشكل نگهداري وجوه نقد و طلا و نقره، نگاهداري حساب خزانه دولت،‌اعطاي تسهيلات اعتباري جهت راه‌اندازي كارخانجات و موسسات بزرگ توليدي و زيربنائي ، احداث واحدهاي صنعتي- كشاورزي ، تسهيل در روابط تجاري داخلي و خارجي را ارائه نمايند.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي و استقرار حاكميت جمهوري اسلامي،‌تغيير سيستم بانكداري و حذف ربا و ايجاد بانك بر مبناي تعاليم و احكام اسلامي مورد توجه قرار گرفت كه پس از تصويب لايحه قانوني عمليات بانكي بدون ربا در سال 1362 و ابلاغ آن به بانكها، دستورالعملها و آئين نامه هاي اجرايي تهيه و از اول فروردين ماه 1363 اين قانون در بانك ملي ايران مورد اجرا گذاشته شد .
اكنون بيش از80 سال است كه از تأسيس پرافتخار بانك ملي ايران مي‏گذرد . در حال حاضر بيش از 3200 شعبه فعال در داخل و 16 شعبه فعال در خارج كشور مشغول بكارند كه باعث شده اين بانك يكي از قوي‏ترين مؤسسات مالي چه در ايران حتي در دنيا باشد.
بانك ملي ايران بمنظور اجراي هر چه صحيح تر قوانين كه با دوصفت
 بارز و مهم آن وجه تمايز سيستم بانكداري اسلامي و نظام بانكداري در جهان امروز است تعيين حذف ربا از سيستم بانكي و نظام اقتصادي كشور و استفاده از سرمايه هاي بانك و سپرده هاي مردم بمنظور رشد اقتصادي براي محرومين و ايجاد عدالت و قسط در جامعه با تلاش كاركنان متعمد و متخصص خود توانسته است گامهاي موثر و مفيدي را بردارد.

  وظایف بانک مرکزی :

بانکداری دولت :

عموما بانکهای مرکزی بانک دولت هستند . درآمدهای دولت به حسابهای دولت در بانک مرکزی واریز شده و پرداختهای دولت از طریق این حسابها انجام می گیرد . به عنوان بانکدار دولت علاوه بر دریافت و پرداختهای دولت عموما بانک مرکزی حساب بدهی های دولت را نگاهداشته و در صورت لزوم به دولت وام می دهد .

انتشار اسکناس و مسکوک :

بانک مرکزی حق انحصاری انتشار اسکناس و مسکوک را در اختیار دارد . اسکناسها و مسکوک در جریان ، بدهی بانک مرکزی به دارنده آن است .

بانک بانکها :

بانک مرکزی بانکدار بانکهای تجاری است . بانکهای تجاری نزد بانک مرکزی حساب دارند . بانک مرکزی به عنوان بانکدار بانکهای تجاری ، خدماتی را که این بانکها به مشتریان خود ارائه می دهند ، در اختیار بانکهای تجاری قرار می دهد .

 

 

 

وام دهنده نهایی :

این وظیفه بانک مرکزی نیز یکی از وظایف مهمی است که بانک مرکزی عهده دار است . هنگامی که بانکهای تجاری دچار کمبود نقدینگی می گردند یا در بحرانهای بانکی ، وظیفه بانک مرکزی کمک به بانکهای تجاری است . در برخی از کشورها بانکهای تجاری ، هنگام نیاز ، مستقیما از بانک مرکزی وام می گیرند . در انگلستان بانکهای تجاری ابتدا به بازارهای پول مراجعه کرده و در صورت عدم موفقیت ، برای دریافت وام به بانک مرکزی متوسل می شوند . بنابراین بانک مرکزی وام دهنده نهایی به بانکهای تجاری خوانده می شود .

مسئولیت اجرای سیاست پولی :

پول امروزه نقشهایی فراتر از وسیله مبادله بودن دارد . تغییر در حجم پول در جریان ، ارزش پول را تحت تاثیر قرار می دهد و تغییر در ارزش پول بر سطح تولید و توزیع درآمد ملی اثر می گذارد . هدف اصلی سیاست پولی تثبیت قیمت و اشتغال کامل است . مقامات پولی دو گروه سیاست پولی می توانند اجرا کنند :

·         سیاست انبساطی : اگر حجم قدرت خرید برای حفظ تقاضا در حدی که اشتغال کامل را ممکن سازد غیر کافی باشد ، به سیاست پولی انبساطی نیاز هست . در این حالت سیاست پولی مناسب سیاستی است که باعث بسط اعتبار و افزایش تقاضا گردد . این سیاست باعث افزایش قیمتها می شود . اما اشتغال را کامل می کند .

·         سیاست انقباضی : هرگاه تورم مشکل اصلی دولت باشد برای کاهش تقاضا ، دولت باید سیاست مالی انقباضی را اعمال کند . در این حالت بانک مرکزی مسئول کاهش حجم اعتبارات به منظور کاهش تقاضا است

سایر وظایف بانک مرکزی :

بانک مرکزی مسئولیت نگاهداری حسابهای اقتصاد با دنیای خارج را نیز به عهده دارد . روابط پولی با سایر کشورها ، کنترل ارز ، رابطه با بانکهای مرکزی کشورهای دیگر و نهادهای پولی بین المللی نیز از وظایف بانک مرکزی است .

بانک مرکزی و ارتباط آن با دولت:

یک اصل پذیرفته شده این است که نظامبانکی نیاز به یکبانکمرکزیدارد و معدود کشورهایی را می توان در جهان یافت که فاقد بانک مرکزی هستند . اگرچه برخی از وظایف بانک مرکزی قبلا به وسیله بانکهای دیگری انجام می شد ، بانکمرکزی یک نهاد جوان است . فرانسه،آلمانوانگلستاندر قرن 19 بانک مرکزی خود را تاسیس کردند ، بانک مرکزیامریکادرسال 1920 تاسیس شد .

مهمترین وظایف بانک مرکزی اجرایسیاستهایپولیدر یک کشور است . برای انجام این وظیفه بانک مرکزی باید به طور بسیارنزدیکی با دولت همکاری کرده یا در کنترل دولت باشد . علاوه بر این باید ابزارهاییبرای اثر گذاردن بر سیاست اعتباری بانکهای تجاری در اختیار داشته باشد . بنابراینهدف بانک مرکزی حداکثر کردن سود نیست و با بانکهای تجاری برای به دست آوردن مشتریرقابت نمی کند .
لزوم ارتباط نزدیک بین دولت و بانک مرکزی باعث شده که دربعضی کشورها ، بانک مرکزی بانکی که متعلق به دولت است ، باشد . بسیاری از بانکهایمرکزی بانکهای ملی شده هستند . امروزه تفاوت چندانی نمی کند که بانک مرکزی ملی شدهیا خصوصی باشد ، زیرا فعالیتهای بانک به شدت تحت کنترل دولت است .

ابزارهای سیاست بانک مرکزی :

بانکمرکزیحجم قدرت خرید را با کنترلبانکهایتجاریافزایش یا کاهش می دهد . این کنترل به چند دلیل امکان پذیر است :
بانکهای تجاری تصور می کنند که حفظ یک نسبت معقول نقدینگی عاقلانه می باشد . بنابراین مانده نقد نزد بانک مرکزی نگهداری می کنند . تا زمانی که نسبت نقدینگیحفظ میشود ، بسط یا انقباض اعتبار به وسیله بانکهای تجاری عمدتا به اندازه ذخایرنقدی که در اختیار دارند ، بستگی دارد .

ذخایر نقدی بانکهااسکناسومسکوکموجود در صندوق بانک و سپرده بانک نزدبانک مرکزی را شامل می شود . پس بنابراین اگر سپرده بانک نزد بانک مرکزی کاهش یابداین امر برای بانک مشابه این است که وجوه نقدش کاهش یابد و برای حفظ نسبت نقدینگیبانک سپرده ها را از طریق محدود نمودنواممحدود می سازد .
کنترل نهایی برحجم سپرده ها ی بانکهای تجاری در دست بانک مرکزی می باشد . بانک مرکزی ازنرختنزیل مجددوعملیات بازار بازبرای تغییر حجم سپرده هااستفاده می کند

اركان بانك:

اركان بانك مركزی جمهوری  اسلامی ايران به شرح زير می‌باشد:

1.       مجمع عمومی

2.     شورای پول و اعتبار

3.    هيات عامل

4.     هيات نظارت اندوخته اسكناس

5.     هيات نظار

حال ذيلاً به تشكيلات ساختاری و وظايف هر يك از اركان فوق الذكر می پردازيم:

1- مجمع عمومی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ايران

اعضای اين مجمع متشكل است از:

  • رئيس جمهور (رياست مجمع)
  • وزير امور اقتصادی و دارايی
  • رئيس سازمان مديريت و برنامه‌ريزی کشور
  • وزير بازرگانی
  • و يک نفر از وزرا به انتخاب هيأت وزيران

تبصره 1: رئيس کل بانک مرکزی جمهوری اسلامی ايران به پيشنهاد رئيس جمهور و بعداز تائيد مجمع عمومی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ايران با حکم رئيس جمهور منصوبمی‌گردد.

تبصره 2: قائم مقام بانک مرکزی به پيشنهاد رئيس کل بانک مرکزی جمهوری اسلامیايران و پس از تائيد مجمع عمومی بانک مرکزی جمهوری اسلامی ايران با حکم رئيس جمهورمنصوب می‌شود.

 

 وظايف مجمع عمومی:

  • رسيدگی و تصويب ترازنامه بانك مركزی جمهوری اسلامی ايران
  • رسيدگی و اتخاد تصميم نهايی نسبت به گزارشهای هيات نظار
  • رسيدگی و اتخاذ تصميم درباره پيشنهاد تقسيم سود ويژه بانك
  • انتخاب اعضای هيات نظار به پيشنهاد وزير امور اقتصادی و دارايی
  • ساير وظايفی كه طبق مقررات اين قانون به عهده مجمع عمومی گذارده شدهاست.

2- شورای پول و اعتبار

اعضای اين شورا عبارتند از:

  • وزير امور اقتصادی و دارائی يا معاون وی
  • رئيس كل بانك مركزی جمهوری اسلامی ايران
  • رئيس سازمان مديريت و برنامه‌ريزی کشور يا معاون وی
  • دو تن از وزرا به انتخاب هيأت وزيران
  • وزير بازرگانی
  • دو نفر کارشناس و متخصص پولی و بانکی به پيشنهاد رئيس کل بانک مرکزی جمهوریاسلامی ايران و تائيد رياست جمهوری
  • دادستان کل کشور يا معاون وی
  • رئيس اتاق بازرگانی و صنايع و معادن
  • رئيس اتاق تعاون
  • نمايندگان کميسيونهای "امور اقتصادی" و " برنامه و بودجه و محاسبات" مجلس شورایاسلامی (هر کدام يک نفر) به عنوان ناظر با انتخاب مجلس

رياست شورا بر عهده رئيس کل بانک مرکزی جمهوری اسلامی ايران خواهد بود.

وظايف و اختيارات شورای پول واعتبار

شورای پول و اعتبار به منظور مطالعه و اتخاذ تصميم درباره سياست كلی بانك مركزیجمهوری اسلامی ايران و نظارت بر امور پولی و بانكی كشور عهده دار وظايف زيراست:

  • رسيدگی و تصويب سازمان و بودجه و مقررات استخدامی و آيين نامه های داخلی بانكمركزی جمهوری اسلامی ايران
  • رسيدگی و اظهار نظر نسبت به ترازنامه بانك مركزی جمهوری اسلامی ايران جهت طرحدر مجمع عمومی
  • رسيدگی و تصويب آيين نامه های مذكور در قانون پولی و بانكی
  • اظهارنظر در مسايل بانكی، پولی و اعتباری كشور و همچنين اظهار نظر نسبت بهلوايح مربـوط به وام يا تضمين اعتبار و هر موضوع ديگری كه از طرف دولت به شوراارجاع می شود.
  • ارائه نظر مشورتی و توصيه به دولت در مسائل بانكی، پولی و اعتباری كشور كه بهنظر شورا در وضعيت اقتصادی وبويژه در سياست اعتباری كشور موثر خواهد بود.
  • اظهار نظر درباره هر موضوعی كه از طرف رئيس كل بانك مركزی جمهوری اسلامی ايراندر حدود قانون به شورای مذكور عرضه می گردد.

3- هيات عامل

هيات عامل بانك مركزی جمهوری اسلامی ايران مركب است از:

  • رئيس كل
  • قائم مقام
  • دبيركل بانك
  • سه نفر معاون 

 

وظايف و اختيارات هيات عامل

الف- رئيس كل بانك مركزی جمهوری ايران بعنوان بالاترين مقام اجرايی و اداری عهدهدار كليه امور بانك به استثناء وظايفی است كه به موجب قانون پولی و بانكی و اصلاحيههای بعدی به عهده اركان بانك گذارده شده است. همچنين وی مسؤول حسن اداره امور بانكو موظف به اجرای قوانين و آيين نامه های مربوط به آن می باشد. رئيس كل بانك نمايندهبانك در كليه مراجع رسمی داخلی و خارجی با حق توكيل می باشد.رئيس کل بانک مرکزیجمهوری اسلامی ايران به پيشنهاد رئيس جمهور و بعد از تائيد مجمع عمومی بانک مرکزیجمهوری اسلامی ايران با حکم رئيس جمهور منصوب می‌گردد

ب‌-قائم مقام رئيس كل بانك به پيشنهاد وزير امور اقتصادی ودارايی، تائيد مجمع عمومی بانكها و تصويب هيات دولت تعيين می شود. اختيارات قائممقام از طرف رئيس كل بانك تعيين می شود و در صورت غيبت يا استعفا يا معذوريت يا فوتوی، قائم مقام دارای كليه اختيارات رئيس كل می باشد.

ج-دبيركل بانك به پيشنهاد رئيس كل بانك مركزی و تصـويب مجـمععمومی منصوب می گردد و سرپرستی دبيرخانه شورای پول و اعتبار را نيز به عهده دارد وهمچنين دادستان هيأت انتظامی بانک‌ها می‌باشد.

د-معاونان بانك از طرف رئيس كل بانك مركزی جمهوری اسلامیايران منصوب و وظايف آنان بوسيله نامبرده تعيين می‌شود.

4- هيات نظارت اندوخته اسكناس

  • هيات نظارت اندوخته اسكناس از افراد زير تشكيل می شود:
  • رئيس كل بانك مركزی جمهوری اسلامی ايران يا معاون او
  • دو نماينده مجلس شورای اسلامی به انتخاب مجلس
  • دادستان كل كشور يا معاون او
  • خزانه دار كل كشور
  • رئيس كل ديوان محاسبات
  • رئيس هيات نظار

وظايف هيات نظارت اندوخته اسكناس

هيات نظارت اندوخته اسكناس عهده دار نظارت بر حسن اجرای مفاد ماده پنج قانونپولی و بانكی كشور از طريق تحويل و نگهداری اسكناسهای چاپ شده و همچنين نگاهداریحساب دارايی های موضوع ماده 5 قانون فوق الذكر و صورت جواهرات ملی و تنظيم مقرراتمربوط به نمايش و نظارت بر ورود و خروج آنها از خزانه بانك و به علاوه نظارت برمعدوم كردن اسكناس هايی كه بايد از جريان خارج شود، می باشد.

5- هيات نظار

هيات نظار مركب از يك نفر رئيس و چهار نفر عضو از ميان حسابرسان خبره يا افرادمطلع در امور حسابداری و يا بانكی با داشتن حداقل ده سال سابقه كار است كه بهپيشنهاد وزير امور اقتصادی و دارايی و تصويب مجمع عمومی برای مدت 2 سال انتخاب میشوند و انتخاب مجدد آنان بلامانع است.

وظايف هيات نظار

  • هيات نظار مسئول رسيدگی به حسابها و تعهدات بانك مركزی جمهوری اسلامی ايران  است كه نسبت به صحـت اين حسابها و تعهدات اظهار نظر می كند.
  • رسيدگی به ترازنامه پايان سال بانك مركزی جمهوری اسلامی ايران و تهيه گزارشبرای مجمع عمومی سالانه
  • رسيدگی به صورت ريز دارايی ها و بدهی ها و خلاصه حسابهای بانك و گواهی آنهابرای انتشار
  • رسيدگی به عمليات بانك از لحاظ انطباق آنها با موازين قانونی

 

 

 

ابزار فراموش شده سیاست پولی :

در میان ۷ محور طرح تحول اقتصادی دولت محور تحول در سیاست های پولی و ارزی و بانكی برای دستیابی به اهداف ثبات قیمت ها، اشتغال كامل، رشد اقتصادی، كارآمدی و عدالت اقتصادی بدون شك از جایگاه ویژه ای برخوردار است. اما در بحث ابزارهای سیاست پولی كه متولی تدوین و اجرای آن مانند دیگر كشورها باید بانك مركزی باشد، ابزار سیاست پولی بسیار مهم و فعالی وجود دارد كه حداقل ۳۰ سال است به دست فراموشی سپرده شده است و شاید همین امر موجب كشمكش های طولانی و عمیق بر سر تعیین نرخ بهره پولی بین بانك مركزی و دولت گردیده است.

همان طور كه اقتصاددانان، اقتصاد خواندگان و حتی دانشجویانی كه اولین درس اقتصادكلان خود را با نمره عالی گذرانده اند به خوبی می دانند وقتی از ابزارهای سیاست پولی صحبت به میان می آید از ۳ نوع ابزار نام برده می شود كه به ترتیب اهمیت استفاده عبارتند از:

۱- عملیات بازار باز («Open Market Operations «OMO)

۲- تغییر نرخ بهره پایه (Prime Interest Rate)

۳- تغییر در نسبت ذخیره قانونی بانك ها نزد بانك مركزی(Legal Reserve Ratio)عملیات بازار باز به ابزار سیاست پولی اطلاق می شود كه به موجب آن انواع اوراق قرضه دولتی (نه اوراق مشاركت) به صورت فعال توسط بانك مركزی در بورس اوراق بهادار خرید و فروش می شوند.

بدین ترتیب كه هرگاه بانك مركزی نگران وضعیت تورم در اقتصاد باشد و تصمیم بگیرد سیاست پولی انقباضی اعمال نماید تا تورم كاهش یابد، مبادرت به فروش اوراق قرضه دولتی جدید نموده و از حجم نقدینگی می كاهد.

البته برای اینكه اوراق جدید خریدار داشته باشند لازم است كه قیمت آنها كاهش و یا به عبارتی دیگر نرخ بهره افزایش یابد.

از سویی دیگر هرگاه بانك مركزی نگران وضع بیكاری در اقتصاد باشد و تصمیم بگیرد سیاست پولی انبساطی اعمال نماید تا اشتغال افزایش یابد، مبادرت به خرید اوراق قرضه دولتی به مقدار لازم می نماید تا حجم نقدینگی افزایش یابد.

این امر موجب می شود كه قیمت اوراق قرضه دولتی افزایش و یا به عبارت دیگر نرخ بهره كاهش یابد و زمینه سرمایه گذاری و تولید و اشتغال بیشتر فراهم آید.

تغییر نرخ بهره پایه به عنوان ابزار دوم سیاست های پولی و مكمل ابزار عملیات بازار باز بدین نحو عمل می كند كه هنگامی كه سیستم بانكی كشور دچار كمبود عرضه تسهیلات به بخش خصوصی می شود جهت استقراض به بانك مركزی رجوع می كند و بانك مركزی با بهره ای (نرخ بهره پایه) كه برای این وجوه بر سیستم بانكی اعمال می كند نسبت به سیاست پولی انقباضی و یا انبساطی خود علامت دهی می نماید.

بدین ترتیب كه اگر هدف بانك مركزی اجرای سیاست پولی انبساطی به منظور كاهش بیكاری باشد نرخ بهره پایه را كاهش می دهد تا بانكها به نوبه خود با نرخ بهره كمتر مبادرت به اهدای تسهیلات به بخش خصوصی نمایند و اگر هدف بانك مركزی اجرای سیاست پولی انقباضی به منظور مهار تورم باشد نرخ بهره پایه را بالا می برد.

تغییر در نسبت ذخیره قانونی بانك ها نزد بانك مركزی به عنوان ابزار سوم سیاست پولی و تكمیلی دو ابزار دیگر بدین شكل عمل می كند كه در صورت مؤثر واقع نشدن ابزارهای دیگر، بانك مركزی با كاهش نسبت ذخیره قانونی بانك ها نزد خود به افزایش اعتبارات بانكی به منظور كاهش بیشتر بیكاری كمك می كند و یا در فضای تورمی با افزایش این نسبت به كاهش تسهیلات برای مهار تورم اقدام می ورزد.

حال با بررسی اجمالی استفاده از این ابزارهای سیاست پولی توسط بانك مركزی كشورمان متوجه می شویم كه اصولاً از عملیات بازار باز كه رایج ترین ابزار به شمار می رود هیچگاه استفاده نشده است. زیرا اساساً اوراق قرضه دولتی در بازار اوراق بهادار كشور ما وجود ندارند كه مورد معامله فعال قرار بگیرند تا بانك مركزی بتواند بر حسب مورد عرضه كننده و یا تقاضا كننده آنها باشد و از این طریق بر نرخ بهره پولی تأثیر بگذارد. در اینجا باید متذكر شد كه برخلاف باور رایج، اوراق مشاركت كه هرازگاهی توسط بانك مركزی و دیگر نهادهای دولتی منتشر می شد اوراق قرضه دولتی نیستند زیرا بازار فعالی مانند بورس اوراق بهادار برای آنها وجود ندارد لذا قیمت اسمی و در نتیجه نرخ بهره آنها تغییر نمی كند.

در مورد ابزار دوم اجرای سیاست پولی یعنی تغییر نرخ بهره پایه در ایران باید متذكر شد كه متأسفانه نرخ های بهره ثانویه در بازارهای رسمی به جای بازار دستوری تعیین و برای اجرا ابلاغ می گردند. به عبارت دیگر، تعیین نرخ بهره پایه كه باید توسط یك شورای پول و اعتبار مستقل انجام بگیرد توسط نهاد های دیگر تعیین می گردد و با توجه به نرخ تورم و عوامل دیگر رابطه منطقی بین نرخ های بهره پرداختی به سپرده گذاران و نرخ های بهره دریافتی از دریافت كنندگان تسهیلات وجود ندارد.

از آنجا كه تغییر در نسبت ذخیره قانونی بانك ها نزد بانك مركزی در میان ۳ ابزار سیاست پولی از بالاترین حساسیت و لذا تأثیرگذاری برخوردار است و با كوچكترین تغییر اثر قابل توجهی در افزایش یا كاهش اعتبارات به وجود خواهد آورد، بانك مركزی ها به ندرت مبادرت به استفاده از این ابزار سیاست پولی می نمایند.

متوسط نسبت ذخیره های قانونی بانك ها نزد بانك مركزی در ایران ۱۷درصد است.

از یك سو عدم وجود عملیات بازار باز به سبب نبود بازار بورس اوراق بهادار برای خرید و فروش اوراق قرضه دولتی بویژه توسط بانك مركزی و از سویی دیگر عدم وجود نرخ بهره پایه به عنوان دو ابزار فعال اجرای سیاست پولی و عدم نظارت بانك مركزی بر مؤسسات قرض الحسنه كه از نظر فنی بانك محسوب می شوند، عدم استقلال بانك مركزی و سرانجام وابستگی تأمین مالی كسری بودجه دولت به سیستم بانكی كشور به جای وابستگی به مالیات های مستقیم و غیرمستقیم، همگی موجب سردرگمی ۳۰ساله در تدوین و اجرای سیاست پولی كشور شده اند.

به نحوی كه ۳۰ سال است شاهد مباحثه های طولانی و ریشه دار پنهان و آشكار بر سر تعیین نرخ بهره پولی تعادلی بین سیاستگذاران پولی در بانك مركزی و دولت های وقت بوده ایم. بدین ترتیب تا زمانی كه ابزار اجرای سیاست های بودجه ای و پولی به نحوی كه اشاره شد سر و سامان نیابند، گره ای از كلاف سر در گم سیاست پولی باز نخواهد شد.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: جمعه 06 تیر 1393 ساعت: 10:07 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(5)

تحقیق درباره تاثیر رسانه ها بر تکنولوژی آموزشی

بازديد: 3769

مقدمه

هر جا سخن از ترجمه و تبدیل علوم محض و یافته های علوم نظری به علوم کاربردی و تجویزی به میان آید، در حقیقت از تکنولوژی بحث شده است. تکنولوژی گرچه جدید است ولی کاربرد این مفهوم شاید همزاد تاریخ بشری باشد. بشر از ابتدایی ترین مراحل زندگی خود هر گاه به پدیده ای راه می یافت، یا رابطه بین دو یا چند عامل را شناسایی می کرد، برای حل مشکلات مختلف زندگی خود از این دانش استفاده می کرد.

به تبدیل دانش از مرحله پدیده ها، یا تبدیل کشف روابط موجود میان پدیده ها، به دستورالعملها یا دانش کاربردی، تکنولوژی گفته می شود.

 

 چكيده

امروزه نتایج حاصل از بررسی موضوعات مشخص علوم نظری به صورت «مفاهیم، قوانین و نظریه های گوناکون »استخراج، جمع آوری و طبقه بندی می شود. هدف از این کار، دستیابی به یک شناخت دقیق و جامع از موضوعات است. این شناخت به صورت خام و به خودی خود، اغلب برای حل مسائل روزمره بشری قابل استفاده نیست و لازم است موارد کاربردی آن نیز مورد تحقیق قرار گیرد تا پس از حصول نتایج مثبت، عملا در خدمت بشر قرار گیرد.

در بررسي حاضر سعي بر اين است كه در رابطه با تكنولوژي آموزشي و ربط آن به رسانه ها بحث شده . معلم مسئول است که با اتخاذ تدابیر آموزشی و مدیریت نقش خود را ایفا می کند. در ادامه برای بهبود وضعیت تولید و ارائه خدمات، در مراکز آموزشی وابسته به مراکز صنعتی و تولیدی و خدماتی نيز بررسیهایی انجام شد.


تعریف تکنولوژی

تکنولوژی به معنی هر گونه مهارت عملی است که در آن از نتایج دانش و یافته های علمی استفاده می شود. به عبارت دیگر، تکنولوژی به معنی دانش کاربردی در مقابل علم محض است.

این کلمه در اصل از دو کلمه «تکنیک» و «لوژی »تشکیل شده است. «تکنیک» به معنای انجام دادن ماهرانه کار، و «لوژی »_معادل پسوند «شناسی»_ به معنای «علم و دانش »است. بنابراین، تکنولوژی را می توان روش شناسی یا دانش و علم به روشهای ماهرانه انجام دادن امور دانست؛ این معنای دوم چیزی است که واژه تکنولوژی بیشتر برای بیان آن به کار رفته است[1].

تعریف آموزش از دیدگاههای مختلف

کلمه آموزش Instruction و اضافه شدن آن به تکنولوژی به توضیح بیشتری نیاز دارد. آموزش چیست؟ آیا توضیحات شفاهی فرد به فرد یا افراد یا گروهی از شاگردان را می توان آموزش نامید؟ آیا این امر که معلم، کتاب یا جزوه ای را در اختیار شاگرد قرار دهد می توان آموزش نامید؟[2]

آموزش از دیدگاههای مختلف تعریف گوناگونی دارد. دوبوآ آموزش را «مرتب و منظم کردن دقیق محیط فراگیر به منظور دستیابی به نتایج مورد نظر در وضعیتهای مشخص »تعریف کرده است. این تعریف اگر چه بسیار کلی است، ولی نکات متعددی را مانند محیط، نتایج و وضعیت خاص در خود جای داده است. در این تعریف بررسی خصوصیات فراگیر مانند دانشهای قبلی وی یا انگیزه او به یادگیری، منظور نشده است.

برونر معتقد است در آموزش باید به چهار سوال مهم پاسخ داده شود.

1. پیش فرضها و پیش دانسته های فراگیر کدامند؟

2. برای یادگیری بیشتر، ساختار و ترکیب موضوع یادگیری باید به چه صورت باشد؟

3. ترتیب و توالی مواد یادگیری برای تسهیل در یادگیری چگونه است؟

4. کاربرد تشویق، تنبیه و بازخورد برای دستیابی به اهداف آموزشی به چه نحو است؟

طرح این گونه سوالات بعد از برونر نیز ادامه یافت و تکامل کمیت و کیفیت سوالات باعث دستیابی به تعریفی جامع و همه جانبه از آموزش شد. برای مثال گلیمر 1976 سوال زیر را در زمینه آموزشی مطرح کرد:

1. تجزیه و تحلیل موضوع تدریس را معلم یا طراح آموزشی چگونه باید انجام دهد؟ بعبارت دیگر، تعیین توانائی های لازم برای یادگیری یک موضوع پیچیده درسی چگونه صورت می گیرد؟

2. در تجزیه و تحلیل توانائی های فراگیر به چه عوامل دیگری باید توجه داشت؟ یعنی به کدامیک از توانائی های فراگیر باید بیشتر دقت شود.

3. بمنظور افزایش میزان یادگیری باید چه شرایط محیطی هنگام ارائه آموزش فراهم باشد؟

4. بهترین راه برای اندازه گیری یادگیری فراگیر کدام است؟

آندرسون عوامل موثر در آموزش را بدو دسته تقسیم کرده است[3].

1. عوامل آموزشی               2. عامل تفاوت فردی

عوامل آموزشی شامل نحوه ارائه و نمایش محتوای آموزشی و مدت زمان اختصاص یافته به یادگیری هر موضوع از طرف معلم است.

عامل تفاوت یا تفاوتهای فردی شامل توانائی های عمومی فراگیر برای یادگیری است که میزان درک و فهم شاگرد را از دستورالعمل ها و توضیحات معلم تعیین می کند و همچنین زمان یادگیری که برای فراگیران مختلف است -  وبالاخره عامل زمانی را مشخص می کند که هر فراگیر عملا صرف یادگیری می کند.

آندرسون همچنین کیفیت آموزش را منوط به رعایت نکاتی می داند که عبارت است از:

1.مطلع ساختن فراگیر از آنچه در حال آموختن آن است؛

2. ایجاد رابطه حسی بین فراگیر و مواد آموزش؛

3. ارائه آموزش بنحوی که در هر مرحله آموزش زمینه ساز مراحل بعدی باشد.

4. هماهنگ کردن آموزش با خصوصیات و احتیاجات ویژه فراگیران.

لازم است ذکر شود هر یک از فهرستها، زاویه جدیدی از آموزش را مطرح می کند. برای مثال، در فهرست مذکور مسئله زمان اختصاص یافته به یادگیری برای هر موضوع از طرف معلم زمان لازم برای یادگیری شاگرد و زمان عملی صرف شده برای یادگیری هر فراگیر مشخص شده است.

آلن گانیه آموزش را روند حل مسئله می داند که هدف از آن تسهیل یادگیری فراگیر است. وی معلم را مسئول آموزش می داند که با اتخاذ تدابیر آموزشی و مدیریت نقش خود را ایفا می کند. تدابیر آموزش، تصمیمات و اعمالی است که معلم بمنظور تسهیل یادگیری شاگرد از مواد آموزشی اتخاذ می کند یا انجام می دهد.[4]

 اهم تدابیر آموزشی عبارت است از:

1. وضوح:

گانیه ارائه وضوح و روش آموزش در هر یک از مقولات تحت عنوان وضوح را مدنظر دارد.

-         توضیح روشن اهداف آموزشی؛

-         استفاده از انواع وسائل آموزشی؛

-         ارائه دستورالعمل های روشن؛

-         ارائه توضیحات روشن؛

-         ارائه استدلال و تجزیه و تحلیل موارد؛

-         در نظر گرفتن دامنه توجه شاگرد در طرح درس؛

-         پیش بینی موفقیت زیاد برای شاگرد؛

-         انتخاب محتوای متناسب با علاقه های شاگرد؛

-         برقرار کردن استانداردهای مناسب برای عملکرد فراگیران.

2. بازخورد:

- ارائه سوالات زیاد؛

- تشویق به مناسبت پاسخ های صحیح؛

- ارائه سوالات جدید بعد از دریافت پاسخ صحیح؛

- تلفیق پاسخهای صحیح با توضیحات و مباحث درسی؛

- ارائه بازخورد در مورد توضیحات و اظهار نظرهای شاگردان.

 3. مرور پیش دانسته های فراگیران: مرور پیش دانسته ها در موقع مناسب.

 4. برنامه ریزی: برنامه ریزی محتوای مناسب با مهارتهای فراگیران.

 5. ارزیابی: ارزیابی دقیق تکالیف.

گانیه تدابیر مدیریتی را در تصمیمات و اعمالی می داند که معلم برای ارتباط بین شاگرد و مواد آموزشی و حفظ این ارتباط در یک مدت معین اتخاذ می کند یا انجام می دهد. این تدابیر عبارت است از:[5]

1. ارائه و بکارگیری انواع جوائز و تشویق؛

2. تشخیص و معرفی رفتار مناسب هنگام آموزش؛

3. برقراری تماس چشمی با فراگیران؛

4. بیان گرایشها؛

5. جلوگیری از رفتارهای ناهنجار هنگام آموزش؛

6. اعمال نظارت بر روند آموزش( تمیز دادن بین رفتارهای مطلوب اجتماعی و رفتار مطلوب در محیط آموزشی)

تعریف تکنولوژی آموزشی

بعد از مشخص شدن تعریف واژه های تکنولوژی و آموزش به تعریف اصطلاح «تکنولوژی آموزشی» می پردازیم.

مجموعه روشها و دستوالعملهایی که با استفاده از یافته های علمی برای حل مسائل آموزشی اهم از طرح، اجرا و ارزشیابی در برنامه های آموزشی به کار رفته است[6].

تاریخچه تکنولوژی آموزشی

در دائره المعارف تعلیم و تربیت ضمیمه منتشره سال 1989،  تکنولوژی آموزش یک رشته از دانش و حرفه معرفی می شود که دارای سه جنبه یا سه بعد است:[7]

جنبه اول، جنبه یا بعدی که بر رسانه های جدید(معمولا وسائل سمعی و بصری جدید) و استفاده آن در امر آموزش و یادگیری تاکید دارند، از این جنبه تکنولوژی آموزش به تمام وسائل، ابزار و رسانه هایی گفته می شود که امر آموزش و یادگیری را تسهیل می کند و می توان آن را بعد سخت افزاری نیز نامید.

جنبه دوم، فراگردها یا روشهای طراحی نرم افزار یا مواد آموزشی است که به یادگیری بهتر منجر می شود؛ مانند آموزش برنامه ریزی شده که در آن از اصولی چون تعیین هدفها، انتخاب روشها، تهیه منابع، آزمایش، ارزشیابی و اجرا بحث می شود. از این جنبه تعریف تکنولوژی آموزشی تعریف شده است.

جنبه سوم، بر ویژگی حل مسئله تاکید دارد؛ به عبارت دیگر در صورت بروز مشکل در یک نظام آموزشی، اعم از کوچک یا بزرگ و همچنین در صورت نیاز به آموزش در یک محیط خاص، تکنولوژی آموزشی به تبیین مشکل می پردازد یا با توجه به عوامل متعددی که می تواند در حل مشکل دخیل باشد، برای رفع آن نیاز یا حل آن مشکل اقدام می کند.

از این جنبه، تکنولوژی آموزشی مجموعه روشها و استراتژی هایی است که با یک دید سیستمی، به تجزیه و تحلیل برنامه های آموزشی پرداخته و پس از یافتن مشکلات و علل آنها برای رفع موانع و حل معضلات، راه حل ارائه می دهد. بعلاوه دیدگاه سوم، جنبه اول و دوم را نیز در بر دارد؛ زیرا بکارگیری بجا و به موقع روشها و وسائل در مجموع و با هماهنگی می تواند حل مشکلات آموزشی را به دنبال داشته باشد[8].

«تاریخچه تکنولوژی آموزشی از جنبه اول»

استفاده از وسائل سمعی و بصری در آموزش به سالهای 1900 باز می گردد. در اوائل قرن حاضر، دست اندر کاران آموزش به اهمیت بکارگیری وسائل سمعی و بصری پی بردند و در ابتدا فقط وسائل بصری بکار گرفته شد.

اولین وسائل بصری بکار گرفته شده در مدارس آمریکا، اسلایدهایی پیرامون موضوعات مختلف بود و به دنبال آن، در حدود سال 1910 اولین فهرست فیلم های آموزشی برای استفاده منظم در مدارس منتشر شد.

از سالهای 1920 به بعد، کتابهایی در زمینه آموزش بصری نوشته شد که به طور کلی منظور اصلی در این کتابها این بود که درجه واقع نمایی وسائل، نقش اصلی را در آموزش بازی می کند؛ به عبارت دیگر، هر قدر نمایش موضوعات به صورت عینی تر و ملموس تر انجام شود، میزان یادگیری بیشتر خواهد شد.

با شروع جنگ جهانی دوم کانون فعالیتها در زمینه وسائل سمعی و بصری از محافل تعلیم و تربیت به ارتش آمریکا منتقل شد و در دوران جنگ، بسیاری از وسائل مانند پروژکتور و اورهد برای اولین بار ساخته شد. و در کنار وسائل دیگری مانند پروژکتورهای اسلاید، لابراتوارهای زبان و شبیه سازیهای آموزش خلبانی در آموزش نظامیان به کار گرفته شد[9].

در این دوران که تا اواسط دهه 1940 به طول انجامید. از نظر سرمایه گذاری در تولید فیلمهای آموزشی و وسائل سمعی و بصری، رشد بی سابقه ای صورت گرفت. تا حدی که بسیاری از کازشناسان نقش آن را در نتایج جنگ دوم جهانی قابل توجه شمرده اند[10].

«تعریف رسانه و وسائل آموزشی»

رسانه، ترجمه انگلیسی Medium است. این واژه در لغت به معنی واسطه، وسیله یا ماده وسط یا رابط دو چیز، حد فاصل و سرانجام وسیله نقل و انتقال آمده است. ترجمه رسانه نیز با معنای اصلی لغوی آن بسیار هماهنگ و متناسب به نظر می رسد.

رسانه در معنای عام آن وسیله نقل و انتقال اخبار، پیامها و اطلاعات است که از مصادیق آن می توان روزنامه ها و رادیو و تلویزیون را نام برد.

رسانه ها در واقع وسائل و پلهای ارتباط بین مرکز پیام و پیام گیرنده اند. کاربرد این واژه در زمینه تعلیم و تربیت نیز با حفظ همین معنا و محتوا بوده است و رسانه آموزشی به وسائل و ابزارهایی گفته می شود که انتقال پیام آموزشی را از فرستنده به گیرنده انجام می دهند.

گاهی به غلط اصطلاحی به کار برده می شود که آن را رسانه معنی می کنند و آن وسائل آموزشی و یا وسائل کمک آموزشی است که موازی و برابر رسانه گرفته شده است که اشتباه است. این وسائل همانطور که از اسمشان معلوم است در آموزش به کار گرفته می شوند تا به درک و فهم شاگرد از محتوای آموزشی کمک کنند و در واقع یادگیری او را تسهیل کنند. برای مثال، معلم در کلاس از تخته و گچ استفاده می کند. در این صورت، معلم رسانه است؛ زیرا پیام آموزش از طریق او به شاگردان انتقال می یابد. تخته و گچ وسیله آموزشی یا وسیله کمک آموزشی است. زیرا به انتقال پیام کمک می کند. در صورتی که این وسائل وجود نداشته باشد، باز هم آموزش امکان دارد ولی کار معلم کمی سخت تر می شود.

بنابراین وسائل کمک آموزشی به وسائل و ابزاری گفته می شود که هنگام آموزش به کار برده می شود و امر یاددهی و یادگیری را تسهیل می کند، ولی پیام آموزشی را به طور کامل منتقل نمی کند.

تحقیق درباره رسانه ها

تعریف رسانه های آموزشی و وسائل آموزشی یا کمک آموزشی و تشخیص تفاوت آنها برای بیان نتیجه تحقیقات تربیتی رسانه های آموزشی ضروری است. تحقیقات تربیتی در زمینه رسانه ها بلافاصله بعد از اختراع و ساخته شدن وسائل و ابزار جدید و به کارگیری آنها در محیطهای آموزشی شکل گرفت. محور اصلی این تحقیقات، مقایسه رسانه های آموزشی جدید با روشهای سنتی بود[11].

منظور از روشهای سنتی معلم، گچ و تخته است. به عبارت دیگر، مقایسه کارآیی آموزش یک موضوع واحد از طریق سنتی و با استفاده از رسانه جدید، محور اصلی تحقیقات درباره رسانه ها را تشکیل می داد.

برای مثال وقتی پروژکتور 16 میلیمتری در محیطهای آموزشی معرفی شد، تحقیقات رسانه ها به مقایسه عملکرد این رسانه در ایفای نقش آموزش با معلم پرداخت و بسیار جای تعجب بود که اغلب این تحقیقات به این نتیجه گیری منجر شد که رسانه جدید در امر آموزش و پرورش موثرتر است.اما این نتیجه چندان پایدار نبود و تحقیقات(که بدون اغراق تعدادشان به هزارها می رسید) نتایج متناقضی به دست می داد.

به طور کلی این نتایج را می توان به سه دسته تقسیم کرد: دسته اول حاکی از برتری رسانه های جدید بر روشهای سنتی بود، دسته دوم بیانگر عدم وجود تفاوت معنی دار بین رسانه های جدید و روشهای سنتی بود، و دسته سوم حاکی از برتری روشهای سنتی بر رسانه های جدید بود.

حصول چنین نتایج متناقضی در وهله اول محققان را به فکر واداشت تا در نظارت بر عوامل موثر در تحقیقات دقت بیشتری کنند و شاید اغلب محققان نتایج متناقض به دست آمده را ناشی از خطاهای آماری و کنترلی در انجام تحقیقات می دانستند؛ و به همین دلیل انجام اینگونه تحقیقات مقایسه ای تا مدتی دیگر ادامه یافت.

از مهمترین خصوصیات تحقیق درباره رسانه ها، تاثیر دیدگاه رفتارگرایی بر این تحقیق بود. این تحقیقات بر دو مسئله تاکید داشته و دارد:

1) فراگیر در امر یادگیری نقش منفعل دارد و این تغییر در عوامل محیطی است که موجب یادگیری می شود.

2) رسانه می تواند همه چیز را کنترل کند و دقیقا فراگیران را با گذراندن تمرینها و مسیرهای از قبل پیش بینی شده به اهداف برساند.

همانطور که گفته شد تحقیقات به نتیجه روشنی نرسید؛ به دلایل زیر که برخی از آنها آمده است:

1. ساختار محتوا

 معمولا در تحقیقاتی که تنها رسانه متغیر بود و تدریس معلم با رسانه مقایسه می شد، موضوع آموزش یک موضوع واحد بود؛ ولی به علت دقت و برنامه ریزی بیشتر که در تهیه مثلا محتوای یک فیلم 16 میلیمتری انجام می شد، محتوای این فیلم در مقایسه با آنچه معلم در کلاس ارائه می کرد، از ساختار منسجم تر و سازمان یافته تری برخوردار بود و نتیجتا متمایل به رسانه جدید می شد.

2. مراحل آموزش

 معمولا برای اجرای مراحل آموزش از طریق رسانه ها مانند ارائه عوامل جالب توجه، ارائه اهداف آموزشی، ارائه محتوای آموزش، ارائه راهنمای یادگیری، ارائه تمرین، ارائه بازخورد و ارائه امکان تمرین برای فراگیر، مسیری منطقی پیش بینی می شد؛ در حالی که در تدریس معلم، در صورتی که این عوامل پیش بینی هم می شد، احتمالا برخی از مراحل در اجرا از قلم می افتاد یا تحت تاثیر وضعیت خاص کلاس، معلم از اجرای بعضی از آنها سرباز می زد و باز بیانگر برتری رسانه آموزش بر سنت ها (آموزش سنتی) بود.

3. راهنمای فراگیر

 یکی از ویژگیهای محتوای برنامه هایی که از طریق رسانه ها در این تحقیقات به شاگردان ارائه می شد، گنجاندن راهنمایی هایی برای فراگیران بود که معمولا در کلاسهای معمولی کمتر به آنها پرداخته می شود. به علت عدم آشنایی معلم با موضوع تحقیق و همچنین احتمال فراموشی، بعضی از نکات ریز و ظریف اعمال نمی شد و به برتری بر روشهای سنتی منجر می شد.

4. تکرار مواجهه با مواد آموزشی

 این عامل نیز به علت سهولت انجام آن، وقتی وسیله انتقال مواد آموزشی یکی از رسانه های جدید باشد، باعث برتری رسانه ها بر روشهای سنتی می شود. در صورتی که اگر معلم نیز در کلاس درس خود این نکته ها را رعایت کند، دقیقا به همان نتیجه مطلوب دست
خواهد یافت.

انگیزه: تحقیقات ثابت کرده است که رسانه های جدید، در صورتی که برای اولین بار به شاگردان ارائه شود تنها به علت بدیع، نو و ناآشنا بودن شاگرد با آن، علاقه او را جلب می کند، ولی این جلب توجه در صورت عادت به یک رسانه معمولا 6 تا 8 هفته از بین رفته، شاگرد نسبت به رسانه جدیدرفتار خاصی از خود نشان می دهد[12].

تکنولوژی آموزشی از جنبه دوم

رشد و تکوین الگوهای آموزشی و تعامل بین نگرش سیستمی و اصول و نظریه های علوم ارتباطات، باعث افزوده شدن بعد جدیدی به تکنولوژی آموزشی شد که در ابتدای این بحث آن را مجموعه فراگرد ها و روشهای طراحی نرم افزار، یا مواد آموزشی که به یادگیری بهتر منجر می شود نامیدیم.

همانطور که از مقایسه دو تعریف جنبه اول و دوم مشخص است، اضافه شدن مفاهیم جدید به تکنولوژی آموزشی، حیطه کاربرد آن را به مراتب گسترده تر از قبل نمود و آن را از محدود بر تنگ شناسایی انواع و نحوه کاربرد وسائل و رسانه های آموزشی خارج کرد و محور کلیه فعالیتهای انجام شده در مرکز آموزش قرار داد.

در اواخر سال 1960 مراکز سمعی و بصری تحت تاثیر تحولات محتوایی انجام شده به بخشهای تکنولوژی آموزشی تغییر نام یافت و مدعی صاحبنظر بودن و نقش داشتن در تمامی فرایند آموزش و تدریس بود. مسلما از این دیدگاه، تکنولوژی آموزشی و تکنولوژیست آموزشی، دیگر مانند گلدان پر از گل یا یک تابلوی نقاشی زیبا نیست که وجودش در کلاسهای درس باعث زیبایی ظاهری شود و نبودش هم چیزی از کیفیت آموزشی نکاهد؛ بلکه تکنولوژی آموزشی از جنبه دوم، عنصر لاینفک و شاید محور اصلی هر آموزشی است[13].

تکنولوژی آموزشی از جنبه سوم (حل مسئله)

برای بهبود وضعیت تولید و ارائه خدمات، در مراکز آموزشی وابسته به مراکز صنعتی و تولیدی و خدماتی بررسیهایی انجام شد و در بعضی از موارد تشخیص متخصصان این بود که باید در زمینه های خاص، دوره های آموزشی کوتاه مدت و میان مدت برای گروههای خاصی از کارکنان ارائه شود و پس از ارزشیابی از دوره های آموزشی موجود و تشخیص مسائل و مشکلات این دوره ها و رفع آنها، دوره ها تجدید شود.

 همچنین بسیاری از مراکز برای بالا بردن سطح کارائی واحدهای خود اقدام به ارزشیابی عملکرد واحدها می کردند و بدیهی است که در تمام موارد مناسبترین افراد برای انجام ارزشیابی، طراحی، ارائه دوره های آموزشی، تشخیص نواقص و معایب فراگرد کارها و سایر موارد، افرادی هستند که آنها را تکنولوژیست می نامند.  فرد تکنولوژیست با ذخیره ای از دانشها و مهارتها و تجارب خاص در زمینه تمامی مسائل آموزشی از تشخیص نیاز تا ارزشیابی به محیط های مختلف پا می گذارد و مشکلات و مسائل این محیطها را از دیدگاه تکنولوژی آموزشی بررسی می کند و برای رفع آن راه حلهایی ارائه می نماید و پس از تصویب افراد تصمیم گیر، خود آنرا به اجرا می گذارد و پس از اجرا نتایج حاصله را ارزشیابی می کند. در پایان گزارشی مشتمل بر تمام جزئیات کارهای انجام شده تهیه می کند و در اختیار افراد مسئول قرار می دهد.

تحقیقات عکس العملهای شناختی در مواجهه با رسانه ها

به آن دسته از فعالیتها و فراگردهای ذهنی گفته می شود که پس از مواجهه با مواد آموزشی ارائه شده از طریق رسانه در ذهن فراگیر ایجاد یا برانگیخته می شود. برای مثال توجه شاگرد به محتوای یک کتاب، یک فیلم یا یک سخنرانی از جمله فراگردهای ذهنی است که پس از شروع مطالعه کتاب، یا دیدن فیلم یا گوش دادن به یک سخنرانی در ذهن شاگرد انجام می گیرد یا نمی گیرد. اگر موضوع کتاب، فیلم یا سخنرانی برای شاگرد جالب، تازه و مفید باشد، شاگرد به آن توجه می کند و در صورتی که موضوع تکراری، سنگین و بی فایده باشد، شاگرد به آن بی توجه خواهد بود[14].

1. گرایش شاگرد نسبت به رسانه

گرایش را شاید بتوان تمایل یا انتخاب یک روش از میان روشها یا اشیایی که دارای قدرت جذب مساوی هستند تعریف کرد.

برای مثال، اگر شاگردی بتواند محتوای خاصی را از طریق چندین رسانه بیاموزد و استفاده از رسانه ها برای او از نظر صرف وقا و مخارج کاملا یکسان باشد، گرایش شاگرد را به رسانه ای که برمی گزیند مثبت، و نسبت به آنهایی را که انتخاب نمی کند منفی می نامیم.

اگر شاگرد برای مطالعه یک موضوع ریاضی به مطالعه یک کتاب بپردازد، در حالیکه این امکان برای او وجود داشته باشد که همین موضوع را از طریق رسانه های دیگر فرا گیرد، در این صورت می گویی که گرایش او به کتاب مثبت بوده است.

2. براداشت شاگرد از میزان سهولت یا صعوبت یادگیری از یک رسانه

هر قدر شاگرد برای یادگیری، رسانه ای را دشوار و مستلزم صرف وقت و دقت و انرژی بیشتری بداند یا تلقی کند، به همان میزان یادگیری شاگرد از طریق آن رسانه بیشتر می شود؛ و بالعکس، هر قدر فراگیر رسانه ای را سهل انگارد، میزان یادگیری اش نیز به همان گونه کاهش می یابد.

برای مثال، اگر شاگردی یادگیری از طریق کامپیوتر را مستلزم دقت زیاد و رفتار سنجیده و همراه با تفکر تلقی کند، در مواجهه با کامپیوتر به طور طبیعی چنین رفتاری از خود نشان می دهد و همین نوع عملکرد سبب یادگیری بیشتر وی خواهد شد.

در مقابل اگر شاگردی یادگیری مثلا از طریق تلویزیون را کاری ساده و همراه با تفریح و استراحت تلقی کند، هنگام دریافت آموزش از طریق تلویزیون، احتمالا پای خود را دراز می کند، یادداشت برنمی دارد، حرف میزند یا چیزی می خورد و در نتیجه یادگیری کمتری خواهد داشت.

3. انتخاب روش و رسانه توسط فراگیر

روشها و رسانه های منظم آن دسته از روشها و رسانه هایی است که در آنها مدرس یا طراح آموزشی، حرکت و فعالیت فراگیر را برای یادگیری از پیش تعیین کرده است و فراگیر در مسیرها و مراحل از پیش طراحی شده قرار می گیرد تا به اهداف مشخص و معینی دست یابد.

برای نمونه، می توان آموزش ریاضی از طریق آموزش برنامه ریزی شده در کامپیوتر را از جمله روشهای منظم رسانه ای دانست[15].

اصول انتخاب رسانه

1. از آنجا که رسانه به دلیل رسانه بودنشان یعنی انتقال محتوای آموزش از فرستنده به گیرنده با هم تفاوتی ندارند، باید ساده ترین و ارزانترین آنها را برای هر آموزش انتخاب کرد.این یک اصل کلی است و مانند هر اصل کلی دیگر دارای ملاحظات، استثنائات و تبصره هایی است.

2. گاهی خصوصیات محتوا نوع خاصی از رسانه را می طلبد که در نمودار صفحه بعد خصوصیات محتوا نشان داده شده است.

3. گاهی خصوصیات ویژه فراگیران نوع خاصی از رسانه را طلب می کند. مانند وقتی که آموزش به نابینایان یا ناشنوایان باشد یا به طور کلی آموزش به کودکان استثنائی که نوع رسانه را تعیین می کند.

4. در انتخاب رسانه به گرایش شاگردان به رسانه مورد نظر، برداشت آنان از نظر میزان یادگیری از طریق آن رسانه و انتخاب رسانه توسط شاگرد توجه شود و همینطور طراح و تکنولوژیست آموزش نباید روی نوجوان و جدید بودن رسانه بیش از حد حساب کند. چون رسانه جدید 6 تا 8 هفته عادی می شود.

5. گاهی مسائل اقتصادی، اجتماعی فرهنگی و غیره نوع خاصی از رسانه را طلب می کند. برای مثال، اگر برای دستیابی به اهداف آموزش برنامه پنجساله اول توسعه، نیروی انسانی کافی برای ارائه آموزشهای حضوری در اختیار نباشد، این واقعیت از طریق روش آموزش از راه دور یا رسانه ای مانند تلویزیون و جزوات خودآموز را پیش روی طراحان آموزش قرار می دهند. گاهی نیز عدم امکان مالی برای پوشش آموزشی برای افرادی که می خواهند آموزش ببینند، رادیو پیشنهاد می شود.

به طور کلی شناسایی انواع رسانه ها و ظرفیتها و محدودیتهای هر یک از آنها لازمه بکار گیری صحیح آنها در انواع آموزشهاست و تکنولوژیست آموزشی  باید با توجه به حقایق، نیازها و اهداف ارائه شده بهترین و باصرفه ترین و کاراترین رسانه را انتخاب و پیشنهاد کند.


الگوی انتخاب رسانه آموزشی

1. مربی،

2.شبیه سازی،

3.معلم (به منظور بررسی عملکرد شاگرد وارائه بازخورد لازم)

 

رسانه آموزشی

آیا انجام کاری توسط فراگیر لازم است؟ بلی        

 

 


بلی

 

1. نوار صدا(همراه با نوشتاری برای رجوع در صورت لزوم)

2. سخنرانی( » » » » »«)

 

1.آموزش لازم نیست.

 

 


بلی

 

آیا مطالب دیداری لازم است؟ خیر  آیا مطالب شنیداری لازم است؟   خیر

      

       
   

بلی

 
 

1. نوار ویدئو
2. فیلم

3. ماکت یا مدلها

 
 

 



خیر

 

آیا نمایش حرکت لازم است؟

 

       
 

1. جزوات و مواد نوشتاری تکثیر شده
2. جزوات برنامه ریزی شده(در صورتی که مهارتها پیچیده باشند)

 
   

خیر

 
 

 



بلی

 

 

1. اسلایدها همراه با نوار صدا(در صورتیکه دفعات ارائه آموزش زیاد باشد یا تصاویر غیر متحرک لازم باشد) دفتر تمرین هم میتواند بکار رود.
2. سخنرانی همراه با مکالمه و مراوده با شاگرد(در صورتی که دفعات ارائه آموزش کم باشد شاگرد باید تجزیه و تحلیل شود)

3. جزوه همراه با نوار صدا(در صورتیکه توضیحات لفظی یا تصاویر لازم باشد یا سرعت آموزش در اختیار شاگرد باشد)

 

آیا صدا لازم است؟

 

 
 

 

 

 


حداکثر بهره وری از فناوری

بهره گیری از فناوری به نحو مطلوب و اثربخش در سطح مدارس کار آسانی نیست. وجود فناوری در مدرسه هنگامی نمود پیدا می کند که معلم و دانش آموز نقش و کار و اهمیت آنرا فرایند یاددهی_یادگیری بشناسند و آن را با روشهای یاددهی و یادگیری تلفیق کنند. فناوری آموزشی صرف استفاده از سخت افزار فناوری چون رایانه، ویدئو یا تلویزیون در کلاس درس نیست؛ بلکه شناخت نقش سخت افزار، همراه باشناخت هدف و روش آموزش، شناخت یادگیرنده و راهبردهای یادگیری و اشراف به هدفها و شیوه های کارآمد یاددهی و نیز شناخت چگونگی بهره گیری از سخت افزار در کمک به تحقق هدفهای آموزشی است. وجود فناوری در مدارس به خودی خود هیچ ضمانتی برای یادگیری بهتر نیست. استفاده از فناوری، به ویژه رایانه در مدرسه و کلاس هنگامی به گسترش و درونی کردن یادگیری می انجامد که معلمان و دانش آموزان بدانند چرا و چگونه باید از آن بهره گیرند. آنان باید به توانایی و کارایی رایانه در کمک به یادگیری و کمک به تحقق هدفهای مهم واقف شوند. چگونگی بهره گیری از آن را یاد بگیرند و برای به حداکثر رساندن بهره وری آن برنامه ریزی کنند. برای برنامه ریزی درست باید ابتدا دانست که یادگیری چگونه اتفاق می افتد و نقش فناوری در آن رخداد چیست؟ چگونه می توان با استفاده از آن دانش و اطلاعات دستوالعملها یا راهنماهایی مفید و کارا برای بهره وری بهینه از فناوری در مدارس تهیه کرد و در اختیار معلمان و دانش آموزان قرار داد[16].

پژوهش ها در این زمینه نشان داده است که شناخت و توجه معلمان و برنامه ریزی آموزشی بر بعضی اصول یادگیری چارچوب های فکری بسیار خوبی را شکل می دهد که چگونگی استفاده از فناوری را به گونه ای مشخص می کند که نتیجه آن مفید و مثبت و کمک به پیشرفت یادگیری باشد.

چنانچه حداقل به چند اصل یادگیری که در این جا ذکر می شود پیوسته توجه داشته باشیم، می توانیم بهره وری فناوری را به حداکثر برسانیم:

1) یادگیری هنگامی رخ می دهد که هدف مشخصی را دنبال کند. یادگیری واقعی بدون زمینه فکری و یا در زمینه هایی از دنیای واقعی را برای دانش آموزان فراهم می کند و او را برای حل مسئله پیچیده ترغیب و کمک می کند. یادگیری استفاده درست از رایانه او را به شناخت پدیده های بسیار در زمینه های متفاوت و کشف بسیاری از ناشناخته ها رهنمون می شود.

2) یادگیرنده هنگامی به یادگیری واقعی دست می یابد که خود به منزله یک عامل فعال عمل کند، یعنی در شناخت و تعیین نوع هدف و موضوع یادگیری، در انتخاب راهبرد یادگیری، در بهره گیری از محتوایی که در اختیار دارد و در برنامه ریزی برای کشف ناشناخته ها و گسترش دانش و بینش فکری خویش سهیم و عضوی فعال باشد.

رایانه به خوبی می تواند چنین زمینه ای را فراهم کند، به شرط آنکه موارد کارایی آن شناخته و امکانات بهره گیری فعال از آن تدارک دیده شود و اگر چنین شود از آن فناوری استفاده بهینه شده است.

3) یادگیری امری اجتماعی است و در محیطی اجتماعی بهتر حاصل می شود. نتایج اثربخش یادگیریهای مشارکتی به صورتهای مختلف کاملا شناخته شده است. اما باید دید چگونه می توان از فناوری رایانه و نظایر آن برای حمایت یادگیریهای جمعی و مشارکتی سود برد. برقراری اینترنت و امکانات استفاده از نرم افزارهای الکترونیکی و تبادل اندیشه ها از آن طریق بهره وری فناوری رایانه را افزایش می دهد.

4) یادگیری انعکاس پذیر است به این معنا که یادگیرنده ها در شرایطی که بتوانند درباره کار و تلاش و یادگیریهای خود بازخورد مناسب بگیرند، بهتر عمل می کنند؛ خواه بازخورد از جانب معلمشان، اولیاء و یا هم کلاسانشان باشد. این شناخت معلمان را بر آن می دارد که امکانات گرفتن چنان بازخوردهایی را از طریق رسانه به گونه ای فراهم کنند که به بهترین وجه بتوان از آن ابزار برای کشف نقطه ضعفهای یادگیری با اطلاع از نتایج کار دیگران و گرفتن بازخورد از دیگران درباره کار خود و برنامه ریزی برای اصلاح استفاده کرد.

استفاده از پست الکترونیکی و برقراری ارتباط میان یادگیرنده ها (با هم) و ارتباط با معلم و اظهار نظر درباره کوشش های انجام شده از یک جهت به یادگیری بیشتر می انجامد و از جهت دیگر بهره وری فناوری را افزایش می بخشد[17].

 

رسانه های دیداری ثابت

رسانه های دیداری ثابت به چهار دسته تقسیم می شوند؛

1. تصاویر ثابت غیر انعکاسی،                               2. تصاویر انعکاسی،

3. مواد ترسیمی و گرافیکی،                                 4. تابلوهای نمایش.

1) تصاویر ثابت غیر انعکاسی شامل: عکس و پوستر است. دانش آموزان با استفاده از تصاویر، تجاربی به دست می آورند که در نبود تصاویر، به هیچ وجه نمی توانند به آنها دست یابند. تصاویر ثابت به وفور در کتابها(کتابهای درسی، مجلات، روزنامه ها، کاتالوگها و تقویم ها) وجود دارند.

رایانه به صورت شگفت آوری دسترسی به تصاویر را آسان کرده است. با استفاده از دستگاه پویشگر می توان تصاویر کوچک را به درون رایانه وارد کرد و در دسترس فرد فرد دانش آموزان قرار داد. در صورت وجود فراتاب ویدئویی(ویدئو پروژکتور) که به رایانه متصل باشد، می توان تصاویر را بر روی پرده به نمایش آورد. امروزه هزاران دیسک محتوی میلیون ها تصویر و عکس برشی وجود دارند که تصاویر حاضر و آماده را با هزینه کم در اختیار همگان قرار می دهند. در صورت نیاز، می توان از این تصاویر آماده نسخه بردای و استفاده کرد.

2) تصاویر انعکاسی شامل: اسلاید، فیلم استریپ و ورقه های شفاف است. از اسلاید و فیلم استریپ امروزه کمتر استفاده می شود. اما ورقه شفاف، ورقه ای روشن از جنس پلاستیک یا نایلون است که معلم می تواند به جای تخته سیاه در کلاس از آن استفاده کند. استفاده از این وسیله آموزشی سبب می شود که معلم برخورد دیداری خود را حتی هنگام استفاده از این وسیله با دانش آموزاش (بینندگان) حفظ کند و جزئیات از قلم افتاده را به آن بیفزاید. این امر به سهولت اداره کلاس کمک می کند.

کار با فراتاب بسیار ساده است. این وسیله تقریبا هیچ مشکلی از نظر مراقبت نیز ندارد و تنها گاهی باید لامپ آنرا عوض کرد. حمل و نقل دستگاه اورهد نیز بسیار آسان است.

3) مواد ترسیمی و گرافیکی: رسانه هایی هستند که حقایق و ایده هایی را به طور روشن، فشرده و مختصر و از طریق خطوط، کلمات، اعداد و تصاویر بیان می کنند.

مواد ترسیمی و گرافیکی شامل: نمودار، طرح خطی، چارت، کاریکاتور، پوستر، نقشه و کره است.

4) تابلوهای نمایشی شامل: تخته گچی، تابلوهای پارچه ای، تابلوهای مغناطیسی،تابلوهای الکتریکی، تابلوهای اعلانات و تابلوهای جیب دار است.

انواع نمایشگراهای اطلاع رسانی

انواع نمایشگرهایی که می سازیم کدامند؟ چه نوع نمایشگر را برای کسب اطلاع به کار می بریم؟ چه چیزهایی هستند که دو جور میتوان آنها را دید؟

یکی به صورتی که خودشان هستند و دیگری به عنوان باز نمون سایر چیزها. عام ترین مورد هنگامی است که مشاهده کننده هم باز نمون را می بیند و هم چیزی را که باز نمون شده. این نوع نمایشگر ها بسیار متنوع اند و تنوع چیزهایی را که باز نمون آنها است نیز به همین اندازه بسیار.

برای نشان دادن گستره تنوع نمایشگرها تنها کافی است که برخی از انواع آنرا نام ببریم. پیشنهاد می کنم این فهرست را با طرح سوالی در ذهن بخوانیم. ضمن خواندن این فهرست سوال کنید چه تعداد از انواعی را که نام می بریم توسط روانشناسان یا پژوهشگران علوم تربیتی بررسی و مطالعه شده اند. نظریه یادگیری که روزگاری محبوب القلوب روانشناسان بود؛ «همبستگی» بین رویدادهای نامتجانسی چون نور و یک تکه کاغذ را که آزمایش کننده بنا به میل و دلخواه خود وضع می کرد، سر الگو می گرفت. آیا همبستگی هم باز نمون به معنایی است که از نمایشگرهای اطلاعاتی مراد می کنیم و در سطور بعد نام خواهیم برد.

از جمله چیزهایی که درباره خود اطلاع می دهند، می توانیم از این موارد نام ببریم: نمونه، علامت، نماد و مهر و نشان، نظر قربانی، نشان خانوادگی، نمایه، نشانگذار، نقشه، نگار(نمودار هندسی)، جدول نمودار و علائم هیروگلیف، ردپا، نشان پیروزی، تندیس و توصیف، تصویر.  انواع نمونه های اصلی

در روزگار رونق بازار از نظریه یادگیری همبستگی گرای، رسم بر این بود که یادگیری نوع خاصی از همبستگی را عنوان کنند و سپس آن را به سایر موارد تعمیم دهند. نمایشگرهای اطلاع رسانه را نمی توان به وسیله تعمیم درباره موارد شناخته شده، فهمید. چه تفاوتی بین انواع نمایشگرهاست که موجب اختلاف نحوه اطلاع رسانی یک سنگواره از یک تندیس می شود، از این نکته اصلی غافل مانده ایم که سنگواره ها مصنوع بشر نیستند؛ بلکه بیشتر آثار بازمانده ای هستند از موجوداتی که روزگاری می زیسته اند و نه آثار ساخته شده آدمی، تعمیم، سازوکاری کافی برای تبیین نیست. چه وجوه اختلاف هم نظیر وجوه تشابه فراوانند. در عوض مبتدی باید یاد بگیرد که ابعاد مرتبط با نمایشگر کدامند. آیا نسبتی از لحاظ رنگها وجود دارد؟ آیا اندازه ها مطلق اند؟ او باید یاد بگیرد که کدام یک از ابعاد مختلف اهمیت دارند[18].

سنگواره ها، آثار برجامانده زمانند و نه پیشتاز زمان.توانمندی آموزشی، انواع رسانه ها، چگونگی اطلاع رسانی آموزش دهی و اثر بخشی به رسانه ها موضوع اصلی نحوه استفاده از رسانه برای بهبود یادگیری کودک است. همه ما پذیرفته ایم که کودک دست کم بعضی از چیزها را به ازای تجربه چیزهای واقعی و بازیهای دیداری، بهتر یاد می گیرد تا بوسیله زبان؛ وانگهی این اعتقاد هم به طور کلی هست که با اعمال وابستگیهای تقویت کننده یعنی با تجربه مستقیم همراه با تقویت میزان یادگیری را می توان بسیار بالا برد.

 همچنین یادگیری بوسیله الگو گیری یعنی تقلید کردن یک عملکرد موفق روی می دهد. مطلب چاپی، تصویر، فیلم، تلویزیون، ضبط صوت، کامپیوتر و همه رسانه هایی را که حکم واسطه نمادها را در محیط ما دارند، باید به اینها افزود. اما بدون آشنایی با ساختار این رسانه ها یعنی با توان اطلاع رسانی آنها، ذکر نتایج کلی حاصل از کاربردشان، یا ذکر این مطلب که مناسبترین کاربرد این رسانه های گوناگون برای مقاصد آموزشی کدامست، کاری بسیار دشوار و بس محال است. برای این منظور آموزش قواعدی سرانگشتی دارد؛ نظیر این قاعده که «هرچه قدر مقدار رسانه ها یا تعداد کانالها بیشتر باشد بهتر است». یا «از واقعی به انتزاعی برسید». در این مقطع یکی از مبرم ترین نیازها این است که تحلیلی نظری از توانمندی انواع رسانه ها برای مقاصد فکری و پژوهشی به عمل آوریم. به گفته اولسون و برونر «رسانه ها از حیث دانشی که منتقل می کنند همگرا هستند، اما از لحاظ مهارتهایی که به وجود می آورند و رشد می کنند و اگر «. لذا رسانه های آموزشی را نباید تنها به صرف قدرت انتقال، فلان نوع محتوا انتخاب کرد؛ بلکه انتخاب آنها باید بر این پایه هم باشد که بتواند مهارتهای مربوط به عمل آوردن و پردازش اطلاعات را که بخش بسیار مهمی از هوش آدمی را می سازد، رشد و پرورش دهند.

جان کرول محقق ارشد تحقیقات روانشناسی و سرپرست گروه تحقیق، یادگیری و شناخت انسان در بخش سنجش آموزش دانشگاه پرینستون، خدمات شایسته ای به رشته های زبان و پیدائی زبان کرده است. کرول به بررسی نقش رسانه چاپ در آموزش و به طور کلی در فرهنگ می پردازد. اگر چه این رسانه محدودیتها و سوء کاربردهای خاص خود را دارد، اما کرول نشان می دهد که نقش به عنوان رسانه ای اساسی در فرایند آموزش، احتمالا به طور جدی به خطر نخواهد افتاد. این رسانه نقش بزرگی در تکوین افکار مجرد و تبادل آنها دارد که لازمه علم و فلسفه اند و لذا نقش مهمی در هر جامعه دمکراتیک ایفا می کنند. چاپ منبع مهمی برای تجربه جانشین است و می تواند تجربه مستقیم را به همان صورتی که در دیگر رسانه ها منعکس می شود، هدایت و تفسیر کند. وانگهی چاپ در دسترس همه هست؛ اعم از تولید کننده و دریافت کننده آید که یکی از مسئولیتهایش در تلویزیون آموزشی انتاریو، مدیریت تولید و پخش برنامه است، بررسی انتقادی انواع تاثیرهایی که تلویزیون دارد و یا انتظار می رود در آینده داشته باشد، می پردازد و همچنین از مقابله کردن این تاثیرها با جایگاه بالنسبه فرعی تلویزیون که فعلا در مدارس عمومی آمریکا برای این رسانه قائل هستند، گفتگو می کند.

با این حال بسیاری از توانمندیهای اصلی تلویزیون آموزشی نظیر اثربخشی آن در آموزش، گستردگی در توزیع و امکاناتی که از لحاظ انفرادی کردن و مقرون به صرفه بودن دارد، تنها در صورتی میسر است که روند فعلی را به سوی ایجاد نظمی دوباره برای کارکردها و مسئولیتهایی که بنا به سنت در انحصار مدرسه و معلم و دیگر سازمانهای اجتماعی کننده فرد بوده اند، هدایت کنیم.اولگ تیکو میروف، استاد روانشناسی دانشگاه مسکو، تفکر انسان را با تفکر کامپیوتر مقایسه می کند و نتیجه می گیرد که اگر چه ممکن است هر دو به هدفهای مشابهی برسند، اما وسایل رسیدن آنها به هدف متفاوت است[19].

 تفکر انسان همانقدر مشکل آفرین است که مشکل گشا. لذا این برداشت که کامپیوتر موید هوش است یا جانشین آن، یعنی همان تصور رایج در نهضت هوش مصنوعی پایه و اساسی ندارد.

اما تیکو میروف بر این عقیده است که کامپیوتر ابزاری است که فرایندهای روانشناختی انسان را دگرگون می کند. آدمی موجب دگرگونی اشیاء خارج از خود می شود؛ اما همین تغییرها بعدا فرایندهای روانشناختی درون او را تحت تاثیر قرار می دهد. لذا نقش انسان در یک نظام متشکل از آدم و ماشین عبارت است از تبدیل مسئله ای غیر صوری، واقعی و بافتی، به مسئله ای صوری، و کار کامپیوتر عبارت است از حل مسئله ای صوری، با استفاده از برنامه های اکتشافی فردی(یا با آزمایش و خطا) محول به آن.بنابراین نقش انسان و نقش کامپیوتر مکمل یکدیگرند. تیلو میروف مقاله خود را با ذکر این مطلب به پایان میرساند که بررسی روانشناختی و تربیتی کلی یک چنین نظامی بسیار ضروری است.

 

 

حرکت های بیانگر: ابزار برقراری ارتباطات دیداری هستند و شامل:

1.  حرکت های سازگار کننده: با کمک معلم؛ مثل لمس کردن، کشیدن.

2.   حرکت های تنظیم کننده: ارتباط گفت و شنود مثل اشاره با دست.

3.   حرکت های تصویرگر: ایجاد تصویر یا توضیح بیشتر.

4.   حرکت های بیانگر ضمنی: ناخواسته و ناخودآگاه؛ مانند صبوری، جدیت اراده، نظم و ترتیب، اعتماد بنفس.

ایجاد موقعیت: گردش علمی، ایفاء نقش، بازدیدها، آزمایشها، مصاحبه، دعوت از اشخاص.

کارافزارهای ملموس: نرم افزارها و سخت افزارها.

دیداری ها:دیداریها، دیداری های مستقل و دیداری های نا مستقل،نمایش دهنده ها.

دیداری های مستقل: کتاب، مجله، تصویر، روزنامه، چارت.

چارت: نمودارها یا یک کلیت به صورت جتمع خلاصه در آمده باشد مثل چارت اصول قانون اساسی.

دیداریهای نا مستقل: رسانه هایی هستند که به کمک یک سخت افزار تهیه یا قابل استفاده می شوند. این رسانه ها از جمله ابزارهایی هستند که علاوه بر پیام رسانیهای آموزشی اطلاعات دیداری یادگیرندگان را تقویت می کنند؛ مانند:

عکسها /فتو، اسلایدها، فیلم استریپ ها، فیلم های متحرک، فیلمهای ویدئویی، میکرو فیلم ها، ترانماها.

اسلایدها: با دوربینهای عکاسی روی فیلم های مخصوصی گرفته می شوند و با پروژکتور به نمایش گذاشته می شوند.

فیلم استریپ ها: مجموعه ای از اسلایدهای پشت سر هم هستند که پیامهای آموزشی را در صحنه های پیاپی نمایش می دهند.

فیلمهای متحرک: با دوربینهای فیلمبرداری در انواع 8 میلیمتری و 16 میلیمتری ساخته می شوند و با پروژکتور فیلم قابل استفاده می گردند.

فیلمهای ویدئویی:با دوربین فیلمبرداری مخصوص تهیه و با دستگاه پخش ویدئو روی صفحه نمایش داده می شوند.

میکرو فیلمها:رسانه هاس سبکی هستند که اطلاعات زیادی را روی یک صفحه کوچک حفظ و نگهداری می کنند و با دستگاه مخصوص(مانیتور) میتوان به درشت نمایی آنها پرداخت تا قابل استفاده شوند.

ترانماها (تلق شفاف، ورق شفاف): موضوع یا مطلبی را روی ورقهای شفاف می نویسند یا چاپ می کنند و با پروژکتور اورهد در کلاس نمایش می دهند.

نمایش دهنده ها:شامل تخته سیاه ها، تخته های موکتی، پارچه ای، تخته های مغناطیسی، تخته های الکتریکی، تابلوهای اعلانات، تابلوهای جیب دار.

تخته های موکتی و پارچه ای:از پارچه یا موکت درست شده در انواع اندازه های مختلف و در رنگها دلخواه.

تخته های مغناطیسی: تخته های آهنی که می توان انواع چیزها را با مغناطیس روی آنها نصب کرد و استفاده نمود.

تخته های الکتریکی:با مقداری سیم، میخ و چند باتری تهیه شده و با روشن و خاموش شدن پیامهای آموزشی را نی توان ارسال داشت.

تابلوهای اعلانات: با ورقهای چوب پنبه ای اگوستیک یا پارچه درست میکنند.

تابلوهای جیب دار: فیبر یا تخته یا مقوای ضخیم نوارهای تلقی(گاه شفاف) یا پارچه ای.

سه بعدی ها: اشیاء حقیقی، مدلها، ماکت ها، منظره های سه بعدی (خیالی)، میزهای شنی، سنگواره ها.

کامپیوتر چگونه می تواند به افراد در یادگیری کمک کند؟

مبحث حاضر را با بررسی فرایندهای واقعی که مردم بدان طریق یاد می گیرند، در چهار مرحله هم ارائه می دهیم[20].

-   نیاز به یادگیری (انگیزش، اشتیاق، علاقه و غیره).

-   انجام دادن (having ago) آزمایش، تجربه، عمل، یادگیری از طریق اشتباهات.

-   بازخورد (اطلاع از صحت یا سقم عمل انجام یافته، خوب بودن آن و غیره).

-   جذب (درک و استنباط تجربه یادگیری و درک بازخورد، برآورد و برانداز کردن، احساس مالکیت نسبت به آنچه یاد گرفته است).

در اکثر جنبه ها، موفقیت استفاده از کامپیوتر در تعلیم و تربیت و آموزش در این است که منابع یادگیری مبتنی بر کامپیوتر با این روشهای واقعی یادگیری تناسب دقیق داشته و بر اساس آنها طراحی شده باشد.

اینترنت در خدمت معلمان و کارشناسان آموزش و پرورش

به طور کلی اینترنت ما در شبکه های کامپیوتری است. به اتصال شبکه های کامپیوتری موجود در دنیا از طریق خطوط تلفن، اینترنت گویند. اتصال به اینترنت از طریق شبکه های دانشگاهی یا با استفاده از شرکت های سرویس دهنده انجام می گیرد. اتصال به شبکه جهانی اینترنت سبب می شود که کاربر به کلیه اطلاعات علمی و آموزشی موجود در اینترنت که حجم آن هر دقیقه رو به افزایش است، دسترسی داشته باشد و دسترسی به این اطلاعات و منابع ذیقیمت در هر زمانی و مکانی که کامپیوتر به اینترنت متصل باشد، امکان پذیر است. این منابع و اطلاعات نوشتاری، صوتی، تصویری، ویدئویی و مجموعه های چند رسانه ای را در بر می گیرد.

جالب تر اینکه استفاده دانشجویان و دانش آموزان از اینترنت یک روش فعال آموزشی به حساب می آید. زیرا آنان با استفاده از اطلاعات شبکه اینترنت به یادگیرندگان مادام العمر تبدیل می شوند. این ویژگی سبب شده است که اینترنت روز به روز بیشتر مورد توجه مدارس و دانشگاهها قرار گیرد و هر روز تعداد بیشتری از مدارس به گنجینه دانش بشری متصل شوند.

دسترسی به هر اطلاعی در اینترنت مانند مطالب آموزشی و علمی در زمینه های گوناگون مطالب فرهنگی، اجتماعی، تجاری، سیاسی، خدماتی، و ... امکان پذیر است.

امکان دسترسی به اطلاعات غیر اخلاقی و فرهنگی که مسئله ای بسیار مهم است و اکثر مدارس و دانشگاهها متوجه این مشکل شده اند و می توانند با استفاده از روشهای گوناگون دسترسی به این گونه اطلاعات را محدود کنند[21].

به طور کلی چهار نوع خدمات در اینترنت متداول است:

-         نوع اول خدمات به طریق محیط های چند رسانه ای است که اطلاعات به صورت تصاویر (مانند عکس، نمودار، جدول و...) صدا، تصاویر ویدئویی و نوشتاری ارائه می شود.

-         نوع دوم پست الکترونیک است که امکان ارسال و دریافت پیام یا اطلاعات را به هر کس و در هر نقطه ای از جهان که روی اینترنت باشد میسر می سازد. این روش فوق العاده سریع و مفید برای برقراری اطلاعات و ارتباط بین دانشجویان و دانش آموزان در نقاط گوناگون کشور و جهان است.

-         سومین نوع خدمات اینترنت نوع خبری یا وجود گروههای خبری است. بیش از دوازده هزار گروه خبری در زمینه موضوعات گوناگون وجود دارد که کاربر می تواند به آنها بپیوندد. این موضوعات انواع مسائل جزئی و کلی را شامل می شود و کاربر می تواند با توجه به موضوع مورد علاقه خود، به گروه مورد نظر ملحق شود.

-         چهارمین نوع خدمات در اینترنت، پیوستن به فهرستهای گوناگون الکترونیک پستی بر اساس موضوعات مورد علاقه کاربران است.

اگر این فناوری با اصول اخلاقی و انسانی توام گردد، انسان فردا انسانی خواهد بود که عملش ره گشای اوست.


منابع و مواخذ

1- مبانی نظری تکنولوژی آموزشی، دكتر هاشم فردانش

2- تکنولوژی آموزشی، شعباني، حسن و هاشم فردانش ، سمينار دفتر همكاري حوزه و دانشگاه جزوه شماره 21، علوم تربيتي، 1368

3- مقدمات تکنولوژی آموزشی، انتشارات دانشگاه پيام نور، 1369

4- ماهنامه تکنولوژی آموزشی رشد، ماهنامه آموزشي، تحليل، اطلاع رساني، دوره بيستم، بهمن ماه 1383

5- رسانه ها و نمادها، صورتهای بیان،  ارتباط و آموزش، زير نظر ديويد اولسون، ترجمه محبوبه مهاجر

6- در سایه تکنولوژی آموزشی، علي رئوف

7- مباحث تخصصی در تکنولوژی آموزشی، محمد احديان، داوود محمدي

 

 



[1]. مقدمات تکنولوژی آموزشي، ص 24

[2]. همان ، ص 36

[3]. مباحث تخصصی در تکنولوژی آموزشی، ص 54

[4]. همان ، ص 57-62

[5]. همان ‌، ص 80

[6]. همان ، ص 60

[7]. ماهنامه تکنولوژی آموزشی رشد، ص 15

[8]. مقدمات تکنولوژی آموزشی، ص 24

[9]. همان، ص 29

[10]. همان ، ص 31

[11]. رسانه ها و نمادها، ص 124

[12]. تکنولوژی آموزشی، ص 12

[13]. رسانه ها و نمادها، ص 112

[14]. همان ، ص 113-115

[15]. ماهنامه تکنولوژی آموزشی رشد، ص 20

[16] . مقدمات تکنولوژی آموزشی، ص 23

[17]. در سایه تکنولوژی آموزشی، ص 41

[18]. رسانه ها و نمادها،ص 150

[19]. همان ، ص 157

[20]. مباحث تخصصی در تکنولوژی آموزشی، ص 36-45

[21]. مقدمات تکنولوژی آموزشی، ص 24

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 05 تیر 1393 ساعت: 19:28 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,,,,,,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 824

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس