سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
عناصر مواد خالصی هستند که نمیتوان آنها را به دو ماده یا مواد بیشتر طوری تفکیک کرد که خاصیت مواد بدست آمده از ماده اصلی متفاوت باشد. بنابراین عنصر مادهای است که به مواد خالص سادهتر از خود تجزیه نمیشود.
نگاه کلی
طبیعت در جهان پیرامون ما از مواد گوناگونی ساخته شده است. این مواد دارای حالتهای فیزیکی مختلف میباشند، سنگها و کوهها جامدند، رودها و دریاها از آب مایع تشکیل شدهاند و هوای اطراف به صورت گاز میباشد. پوسته زمیناز ترکیبات مختلفی تشکیل شده است.
از کانیهای مختلفی که با تجزیه آنها عناصر سازنده آنها بدست میآید و انسان با یافتن شیوههای مختلف عناصر فراوانی را از پوسته زمین استخراج کرده و برای رفع نیازهای خود از آنها استفاده میکند. عناصر مختلف از لحاظ خواص فیزیکی و شیمیایی با یکدیگر متفاوت میباشند، اما در یک خاصیت مهم باهم مشترک هستند و آن عدم تجزیه آنها به مواد سادهتر میباشد.
منابع عناصر
از 90 عنصری که در طبیعت وجود دارد شش تای آنها N2) و O2 و چهار گاز نجیب Ye ، kr ، Ar ، (Ne به صورت عنصر دراتمسفر یافت میشوند. این شش عنصر را میتوان با تقطیر جز به جز هوای مایع از یکدیگر جدا کرد. چهار عنصر دیگر Na) ، Mg ، Cl2 ، (Br2 را میتوان از آب اقیانوسها که در آنجا بصورت یونهای تک اتمی وجود دارند، استخراج کرد و سپس با واکنشهای الکتروشیمیایی در سلولهای الکتریکی به عناصر مربوطه تبدیل کرد.
تقریبا تمام عناصر دیگر را میتوان از ذخایر معدنی روی زمین یا زیر زمین بدست آورد. اما اکثر این معادن را نمیتوان به عنوان منابع تهیه عنصر در نظر گرفت زیرا بسیاری ناخالص هستند. مواد معدنی نسبتا کمی وجود دارد که استخراج عناصر از آنها مقرون به صرفه است و اصطلاحا آنها را کانه مینامند.
فلزاتی مانند طلا و پلاتین را که به حالت عنصر وجود دارند، میتوان با روشهای جداسازی فیزیکی ساده بصورت خالص بدست آورد. معمولا طلا را از طریق انحلال در جیوه جدا میکنند. گوگرد تنها جامد غیر فلزی است که بصورت ذخایر عظیم زیرزمینی با خلوص 99% یافت میشود.
جدول تناوبی عناصر
در سال 1864 جی نیولندز و درسال 1867 دیمتر مندلیف تدوین عناصر را در قالب جدولی شروع کردند. جدول نیولندز تا عنصر کلسیم کارایی داشت و بعد از آن اشکالات عمدهای داشت که در جدول مندلیف این اشکالات تا حدی بر طرف شده بود. مندلیف عناصر را برحسب افزایش وزن اتمی مرتب میکرد. شکل جدید این جدول امروزه برحسب افزایشعدد اتمی عناصر مرتب شده است و هر عنصر با نشانه اتمی که شامل یک یا دو حرف بوده و از اسم عنصر یا اسم لاتین آن عنصر و یا از اتم یکی از ترکیبات آن مشتق شده است، نمایش داده میشود.
عناصر با خواص شیمیایی مشابه در زیر یکدیگر در یک گروه قرار میگیرند و هر دوره تناوب با یک فلز قلیایی آغاز و به یک گاز نجیب ختم میشود. به جز گروه یک که با هیدروژن آغاز میشود. جدول تناوبی ، وسیله با ارزشی است که از روی آن میتوان خواص عناصر مختلف را پیش بینی کرد.
طبقهبندی عناصر
فلزات
از 106 عنصر شناخته شده تقریبا 81 عنصر را میتوان جزء فلزات طبقه بندی کرد. همه فلزات کم و بیش دارای خوص فیزیکی زیر هستند. رسانایی الکتریکی زیاد - رسانایی گرمایی زیاد - جلاپذیری - قابلیت مفتول شدن و چکش خواری و بارزترین خاصیت فلزات که آنها را از سایر عناصر متمایز میسازد، تمایل به از دست دادن الکترون میباشد. خصلت فلزی در جدول تناوبی از چپ به راست کاهش و از بالا به پایین افزایش مییابد.
عناصری که معمولا فلز نامیده میشوند، شامل گروههای زیر هستند : تمام عناصر گروههای A1 و A2 ، عناصر سنگین در گروههای A3 )Tl و In و Ga و Al ) A4 ، ( Sn و Pb و A5 ، ( Bi ، تمام عناصر واسطه از زیر گروههای B ، تمام آکتنیدها و لانتانیدها.
غیرفلزات
در گوشه راست بالای جدول تناوبی مجموعه 17، عنصری وجود دارد که معمولا غیرفلزات نام دارند. به جز سلنیوم و شکل گرافیت کربن بقیه آنها نارسانای الکتریکی میباشند. بلورهای غیرفلزات به جز چند استثناء از جمله الماس از نظر ظاهری کدر هستند و تمام جامدات غیرفلزی با چکش خوردن یا کشیده شدن ، خرد میشوند.
از دیدگاه شیمیایی مهمترین خاصیت غیرفلزات تمایل آنها در بدست آوردن الکترون در واکنشهای شیمیایی است. به جز گازهای نجیب که برعکس سایر غیرفلزات تمایل کمتری به ترکیب با سایر عناصر نشان میدهند و برعکس سایر غیرفلزات که در حالت گازی مولکولهای چند اتمی تشکیل میدهند (مثل N2 و O2 و S8 و …) این گازها تک اتمی هستند.
شبه فلزات
عناصری مانند بور ، سیلیسیم ، ژرمانیوم ، آرسنیک ، آنتیموان و تلوریوم که خواص آنها حد واسط فلزات و غیرفلزات میباشد، شبه فلز نامیده میشوند. همه آنها جلای فلزی دارند ولی هیچیک در واکنشهای شیمیایی یون مثبت تشکیل نمیدهند. شبه فلزات نیم رسانا هستند.
اگرچه رسانایی الکتریکی آنتیموان و آرسنیک به فلزات نزدیک است. سیلیسیم و ژرمانیوم در ساخت ترانزیستورها کاربرد دارند. خاصیت بارز شبه فلزات این است که برعکس فلزات ، رسانایی الکتریکی آنها به دما بستگی دارد و با بالا رفتن دما رسانایی الکتریکی آنها بهتر میشود. دو عنصر بسیار سنگین پولونیوم و استاتین که هیچ یک در طبیعت وجود ندارند بطور قراردادی در گروه شبه فلزات طبقهبندی میشوند.
اطلاعات اولیه
طلا ، عنصر شیمیایی است که در جدول تناوبی با نشان Au) لاتین aurum ( و عدد اتمی 79 وجود دارد. طلا فلزی است نرم ، براق ، زرد رنگ ، چکشخوار ، قابل انعطاف ( سه ظرفینتی و یک ظرفیتی ) و فلز واسطه که با بیشتر عناصر شیمیایی واکنش ندارد و تنها بوسیله کلر و تیزاب سلطانی ( آمیزه ای از اسید نیتریک و اسید هیدروکلریک ) مورد حمله قرار میگیرد.
این فلز عمدتا" به شکل آزاد و بصورت تکههایی در سنگها و رسوبهای آبرفتی وجود دارد و یکی از فلزات ضرب سکه میباشد. طلا در بسیاری از کشورها بعنوان معیار ارزش پول بکار میرود. همچنین در جواهرات ، دندانپزشکی و الکترونیک مورد استفاده قرار میگیرد.
تاریخچه
طلا ( از واژه سانسکریت Jval ؛ آنگلوساکسون gold ؛ لاتین aurum که همگی به معن طلا هستند ) را از دوران باستان شناخته و به ارزش بالای آن پی بردند. هیروگلیف مصری از 2600 قبل از میلاد این فلز را توصیف کرده و در کتاب عهد عتیق بارها به طلا اشاره شده است. زمان زیادی است که طلا یکی از گرانقیمتترین فلزات به حساب آمده و قیمت آن در تاریخ ، معیار بسیاری از پولهای رایج میباشد ( تحت عنوان پایه طلا شناخته میشود ).
از طلا بعنوان نمادی برای پاکی ، ارزش ، سلطنت و مخصوصا" نقشهایی که ترکیبی از این ویژگیها است استفاده میشود. نخستین هدف کیمیاگران ، تولید طلا از سایر مواد مانند سرب بود، اگرچه کیمیاگران هرگز موفق به این کار نشدند. گیمیاگران نشانه طلا را دایره و نقطهای در وسط میدانند و همچنین نشان ستاره شناسی هم هست.
در بسیاری از مسابقات به نفر اول مدال طلا ، به نفر دوم نقره و به نفر سوم برنز جایزه میدهند. بیشترین مقدار طلا در جهان در بانک مرکزی دولت فدرال آمریکا وجود دارد. در طی قرن نوزدهم هر جا ذخایر بزرگ طلا کشف میشد، هجوم طلا رخ میداد. از جمله هجوم طلای کالیفرنیا ، کلرادو ، اتاگو ، استرالیا ، Black Hills و کلوندایک.
پیدایش
طلا بخاطر سکون شیمیایی نسبی که دارد، بیشتر بصورت فلز محلی و ندرتا" به شکل تکههای بزرگ یافت میشود، اما معمولا" بصورت ذرات بسیار ریزی در برخی مواد معدنی ، رگههای کوارتز ، سنگ لوح ، صخره های دگردیسی و رسوبات آبرفتی که از این منابع سرچشمه گرفتهاند، دیده میشود. طلا بطور گسترده ای پراکنده شده و بیشترهمراه کوارتز یا پیریت است و در کانیهای پتزیت ، کالاوریت و سیلوانیت با تلوریم ترکیب شده است.
این عنصر با روشهای بهره برداری از رسوبات دارای طلا از رسوبات جدا میشود. آفریقای جنوبی منبع تقریبا" 2,3 ذخائر طلای جهان است ( منابع موجود در داکوتای جنوبی و نوادا دو سوم طلای مصرفی آمریکا را تامین میکنند ). طلا را با استفاده از سیانور ، آمالگام و گداختن از کانیها خارج میکنند.
پالایش این فلز اغلب بوسیله الکترولیز تحقق مییابد. این فلز در آب دریا و بر حسب مکان نمونه برداری بین 0،1 تا 2 میلیگرم در تن یافت میشوند، لذا تا سال 1383 هیچ روش مفیدی برای بازیافت طلا از آب دریا ابداع نشده است. اگرچه طلا در صنعت و هنر بسیار مهم است، این عنصر وضعیت منحصر به فردی نسبت به تمامی کالاها دارد و آن ، حفظ ارزش خود در دراز مدت میباشد.
برآورد شده ست که با کل طلای پالایش شده جهان میتوان یک مکعب یکپارچه هر ضلع 20 متر (60 فوت) درست کرد.
خصوصیات قابل توجه
طلا عنصر فلزی است که کلا" به رنگ زرد دیده میشود، اما اگر بهدقـت جدا شود، میتواند سیاه ، قرمز سیر یا ارغوانی باشد. شاید بتوان گفت این فلز ، زیباترین عنصر و چکشخوارترین و قابل انعطافترین فلز شناخته شده است. در واقع یک اونس طلا را میتوان با چکش کاری به یک ورقه 300 فوت مربع تبدیل نمود. طلا که فلزی نرم میباشد، برای استحکام بیشتر اغلب با فلزات دیگر آلیاژ میشود.
طلا یک رسانای خوب حرارتی و الکتریکی است که تحت تاثیر هوا و سایر معرفها قرار نمیگیرد. این فلز تا حد زیادی در برابر حرارت ، رطوبت و بیشتر عوامل فرساینده مقاوم است و بنابراین استفاده از آن در سکه و جواهرات بسیار مناسب است. رنگ طلای جامد و محلولهای کلوئیدی تیره رنگی که ( اغلب ارغوانی ) میتوان از آن تهیه کرد، به این علت است که فرکانس پلاسمون این عنصر در دامنه مرئی وجود دارد که موجب انعکاس نورهای زرد و قرمز و جذب نور آبی میشود.
طلای بومی معمولا"دارای 8 تا 10 درصد نقره میباشد، اما اغلب این مقدار بیشتر است. هرچه مقدار نقره بیشتر شود، رنگ طلا سفیدتر و جرم مخصوص آن کمتر میشود. آلیاژ آن با مس به رنگ قرمز ، با آهن به رنگ سبز و باآلومینیوم به رنگ ارغوانی میباشد. جواهراتی که در شرق آمریکا با ترکیباتی از طلای رنگین به توریستها فروخته میشود، به نام طلای Black Hills داد و ستد میشود.
طلای خالص برای استفادههای عادی بسیار نرم هستند، لذا برای استحکام آن ، با نقره و مس آلیاژ میسازند.
در بسیاری از کشورها از طلا و بسیاری از آلیاژهای آن در جواهرات و ضرب سکه و نیز بعنوان شاخصی برای مبادلات پولی استفاده میشود.
بهعلت هدایت الکتریکی خوب و مقاومت آن در برابر فرسایش و سایر ویژگیهای فیزیکی و شیمیایی این عنصر، از اواخر قرن بیستم طلا بعنوان فلز صنعتی مهمی به حساب آمده است.
طلا عملکرد مهمی در رایانه ، تجهیزات ارتباطی ، موتور هواپیمای جت و فضاپیماها و بسیاری محصولات دیگر دارد.
هدایت الکتریکی خوب طلا و مقاومت آن در برابر اکسیداسیون موجب کاربرد وسیع آن برای آبکاری سطح اتصال دهندههای الکتریکی شده است تا اتصالی خوب با مقاومت کم تضمین شود.
طلا همانند نقره میتواند با جیوه ، ملغمه محکمی را تشکیل دهد که گاهی از آن برای پر کردن دندان استفاده میشود.
اخیرا" طلای کلوئیدی ( ذرات یک بیلیونیم طلا ) که محلولی کاملا رنگی میباشد، برای مصارف بیولوژیکی و پزشکی در آزمایشگاههای زیادی مورد بررسی قرار گرفته است. همچنین برای رنگ طلائی روی سرامیکها قبل از پختن در کوره استفاده میشود.
از اسید Chlorauric در عکاسی برای پررنگ کردن تصویر نقرهای استفاده میشود.
از ایزوتوپ Au-198 ( با نیمه عمر 2,7 روز ) برای درمان برخی سرطانها و بیماریهای دیگر استفاده میشود.
طلا بعنوان یک ماده بیولوژیکی که امکان پوشش بوجود میآورد، کاربرد دارد و باید آنرا بوسیله میکروسکوپ الکترونی ( scanning electron microscope) مشاهده نمود.
طلا اغلب نماد بهترین و والاترین دستاوردها میباشد. یک مدال طلا مانند روبان آبی ، بهترین پاداش در بازیهای المپیک و بسیاری از رقابتهای دیگر است.
چون طلا منعکس کننده خوبی برای هر دو نور مادون قرمز و نور ساکن است، بعنوان لایه محافظ سطح بسیاری از ماهوارهها مورد استفاده قرار میگیرد.
ارزش
طلا مانند فلزات پُر ارزش دیگر با سیستم توزین تروی سنجیده میشود و در صورت آلیاژ با سایر فلزات از اصطلاح carat برای مشخص کردن مقدار طلای موجود با عیار 24 ( که طلای خالص است ) استفاده میشود. ( در ایران بیشتر از مثقال برای معاملات بازار طلا استفاده میشود و برای آلیاژهای طلا از میزان عیار اسفاده میشود که عیار 24 طلای خالص میباشد(.
در طول تاریخ از طلا برای پشتیبانی پول و در سیستمی تحت عنوان پایه طلا استفاده میشد که در این سیستم ، یک واحد از پول رایج معادل مقدار معینی طلا بود. مدت زیادی ارزش طلا توسط آمریکا برای هر اونس تروی 20,62 دلار تعیین شد، اما در سال 1934 ارزش طلا 35،00 دلار برای هر اونس تروی تثبیت شد.
به سبب بحران طلا در 17 مارس 1968 طرح نرخگذاری دوگانه ایجاد شد که طبق آن برای تثبیت ارزش بینالمللی ، طلا همچنان به قیمت سابق 35،00 دلار در هر اونس تروی باقی ماند، اما قیمت آن در بازار خصوصی اجازه نوسان یافت؛ این سیستم نرخگذاری دوگانه در سال 1975 هنگامیکه نرخ طلا اجازه نوسان یافت، متوقف شد. از سال 1968 نرخ طلا در بازار آزاد نوسان شدیدی یافت، بطوریکه در ژانویه 1980 به 620 دلار در هر اونس تروی رسید، اما تا ژانویه 1990 قیمت آن به 410 دلار در هر اونس تروی کاهش یافت.
گاهی اوقات ، مالکیت طلا به خاطر نقشی که بعنوان پشتوانه پول دارد، محدود و یا ممنوع میشود. در آمریکا مالکیت خصوصی طلا جز بصورت جواهر و سکه بین سالهای 1933 و 1975 ممنوع شده بود. چون طلا مدت زمان بسیار طولانی ارزش خود را حفظ کرده است، بعنوان یک سرمایهگذاری مشهود اغلب بهصورت بخشی از یک سهام نگهداری میشود.
چون طلا ارزش خود را حتی هنگامیکه پول بیپشتوانه بیارزش میشود حفظ میکند، بنابراین مخصوصا" در زمان ناتوانی یا تورم دید مورد نیاز است.
قراردادهای آینده برمبنای داد و ستد جاری طلا در COMEX( محل خرید و فروش کالا ) است که شعبه ای از بازار بورس نیویورک ( New York Mercantile Exchange ) میباشد و پیشبینی قیمت طلا و سایر کالاها در آینده در این مکان انجام میگیرد.
ترکیبات
کلرید دارای طلا (AuCl3) و اسید کلروئیک ( HAuCl4 ) رایجترین ترکیبات طلا هستند. اگرچه طلا فلز بیاثر است، اما قادر است ترکیبات فراوانی بسازد.
در تیزاب سلطانی حل شده تولید یون -AuCl4 منفی می کند.
هالیدهای طلا ( F , Cl , Br , I )
کالکوژنیدهای طلا ( O , S , Se , Te )
ترکیبات خوشهای طلا
ایزوتوپها
تنها یک ایزوتوپ پایدار و 18 رادیوایزوتوپ که فراوانترین آنها Au-195 با نیمه عمر 186 روز است، برای طلا وجود دارد.
هشدارها
بدن انسان این فلز را جذب نمیکند و طبیعتا" ترکیبات طلا خیلی سمی نیستند. با این همه درمورد50% بیماران ورم مفاصل که با داروهای حاوی طلا درمان شدهاند، آسیب کبد و کلیه گزارش شده است.
یاجوج و ماجوج نام قوم یا اقوام اسطورهای، در ادیان یهودیت، مسیحیت و اسلام است، که درقرآن و تورات از آنها ذکر شدهاست.
قرآن و تورات
در قرآن در دو سوره از یاجوج و ماجوج سخن به میان آمده است، اول در سوره کهف آیات ۹۳ تا ۹۸، و دیگربار در سوره انبیاء آیهٔ ۹۶. آیـات قـرآن بـه خـوبـی گـواهی میدهند که این دو نام متعلق به دو قبیله وحشی خونخوار بوده است، که مزاحمت شدیدی برای ساکنان اطراف مرکز سکونت خود داشته اند.
در تورات در كتاب حزقيل فـصـل سـی و هـشـتـم و فـصـل سـی و نـهـم، و در کـتـاب رؤيـاى يـوحـنـا فـصـل بیستم، از آنها به عنوان گوگ و ماگوگ یاد شده است، که معرب آن یاجوج و ماجوج میباشد. بـه گـفـتـه مفسر قرآن علامه طباطبایى در الميزان، از مجموع گفته های تورات استفاده مـی شـود کـه ماجوج یا یاجوج و ماجوج، گروه یا گروه های بزرگی بودند که در دوردست ترین نقطه شمال آسیا زندگی داشتند مردمی جنگجو و غارتگر بودند. بـعـضـی مـعـتـقـدنـد ایـن دو کـلمـه عـبـری اسـت، ولی در اصل از زبان یونانی به عبری منتقل شده است و در زبان یونانی گاگ و ماگاگ تلفظ مـی شـده، کـه در سـایـر لغـات اروپـایی نـیـز بـه هـمـیـن صـورت انتقال یافته است.
اقوام تاتار و خَزر
دلایل فـراوانـی از تـاریـخ در دسـت اسـت کـه در مـنـطـقـه شـمـال شـرقـی زمـیـن در نواحی مغولستان در زمانهای گذشته گویی چشمه جوشانی از انـسـان (ظاهراً اقوام بدوی تاتار( وجـود داشـتـه است. مـردم ایـن مـنـطـقه به سرعت زاد و ولد میکردند، و پس از کثرت و فـزونـی بـه سـمـت شـرق یـا جـنـوب سـرازیـر مـی شـدنـد، و هـمـچـون سـیـل روانی این سرزمینها را زیر پوشش خود قرار میدادند، و تدریجا در آنجا ساکن میگشتند. برای حرکت سیل آسای این اقوام، دورانهای مختلفی در تاریخ آمده است، که یکی از آنها دوران هجوم این قبایل وحشى در قرن چهارم ميلادى تحت زمامداری آتيلا بود که تمدن امپراتورى روم را از میان بردند. در قرن دوازدهم میلادی هجومی به سـرپـرسـتـی چنگيز خان بر ممالک اسلامی صورت گرفت و بسیاری از شهرها از جمله بغداد ویران شـدنـد.
در حـدود پانصد سال قبل از میلاد، در عـصـر كوروش نـیـز هـجـومـی از نـاحـیـه آنـهـا اتـفـاق افـتـاد، ولی در این تاریخ، حکومت متحد ماد و فارس به وجود آمد و اوضـاع تـغـیـیـر کـرد و آسـیـای غـربـی از حـمـلات ایـن قبائل آسوده شد. بـه ایـن تـرتـیـب نـزدیـک بـه نـظـر مـیـرسـد کـه یـاجـوج و مـاجـوج از هـمـیـن قـبـائل وحـشـی بـوده انـد کـه مـردم قـفـقـاز بـه هـنـگام سفر کورش به آن منطقه تقاضای جلوگیری از آنها را از وی نمودند، و او نیز اقدام به کشیدن سد معروفِ ذوالقرنين نمود.
چون در قرون اولیهٔ اسلام، مسلمانان باور داشتند که «یاجوج و ماجوج»، نیاکانِ خزرها هستند، امروزه گروهی از محققین، اشکنازیها را نوادگان «یاجوج و ماجوج» مینامند که ذوالقرنین آنها را در پشت کوههای قفقاز محصور نمود. آنها مهاجرت گستردهٔ اشکنازیها از اروپا را برآوردهشدنِ ابلاغِ حزقیال در تصرفِ اسراییل توسط «یاجوج و ماجوج»، و همچنین انجام آیات ۹۶ و ۹۷ سورهٔ انبیاء قرآن میدانند.
آنگاه عمر بن سعد فریاد برآورد و به سپاه كوفه گفت: مادامى كه حسین در كنار خیمهها با اهلبیت خود مشغول وداع است بر او حمله كنید! كه اگر از آنان فارغ شود شما را از هم به طورى پراكنده كند كه میمنه از میسره باز شناخته نشود! پس بر آن حضرت حمله كرده و او را تیر باران نمودند به گونهاى كه تیرها از میان طناب چادرها و خیمهها مىگذشت و پیراهن بعضى از زنان را پاره مىكرد، پس امام علیهالسلام بر سپاه دشمن حمله كرد و همانند شیرى خشمگین بر آنان تاخت در حالى كه از هر طرف باران تیر مىبارید و آن بزرگوار سینهاش را سپر آن تیرها قرار مىداد.
در این هنگام امام علیهالسلام به سپاه كوفه فرمود: براى چه با من مقاتله مىكنید؟ آیا حقى را ترك كردم یا سنتى را تغییر دادهام؟ و یا شریعتى را تبدیل كردهام؟!
آن جماعت پاسخ دادند: نه! ولى با تو قتال مىكنیم به خاطر كینهاى كه از پدرت داریم! و آنچه با پدران و بزرگان ما در روز بدر و حنین كرده است.
چون امام علیهالسلام این سخن را از آن گروه شنید به سختى گریست و بعد به طرف راست و چپ نگریست ولى كسى از انصارش را ندید مگر این كه خاك بر پیشانى آنها نشسته و شهید شده بودند. سپس باز هم آن حضرت با دشمن مقاتله مىكرد تا این كه شمر بن ذى الجوشن آمد و بین او و خیمهها و اهلبیت آن حضرت حائل شد؛ امام علیهالسلام بر سپاه كوفه فریاد زد و فرمود: واى بر شما اى پیروان آل ابى سفیان! اگر شما را دینى نیست و از روز معاد باكى ندارید لااقل در دنیا آزاده باشید، اگر از نژاد عرب هستید به حسب خود باز گردید!
تیر سه شعبه
امام علیهالسلام ایستاد تا لحظهاى استراحت نماید در حالى كه در اثر مبارزه و شدت گرما توانش كم شده بود، ناگاه سنگى بر پیشانى مباركش اصابت كرد، پس لباس خود را گرفت كه خون را از صورتش پاك نماید تیرى سه شعبه آهنین و مسموم بر سینه مباركش - و بر اساس بعضى از روایات - بر قلب مبارك حضرتش نشست.
امام حسین علیهالسلام فرمود: «بسم الله و بالله و على ملة رسول الله» و سر به سوى آسمان برداشت و گفت: خدایا! تو مىدانى اینان كسى را مىكشند كه روى زمین فرزند پیامبرى جز او نیست؛ سپس تیر را گرفته از پشت بیرون آورد و خون همانند ناودان جارى شد، آنگاه دستش را زیر آن زخم گرفته، چون از خون لبریز شد به آسمان پاشید و از آن خون قطرهاى باز نگشت، باز دست مباركش را از خون پر كرده و بر صورت و محاسنش مالید و فرمود: همین گونه باشم تا جدم رسول خدا را ملاقات كنم و بگویم: اى رسول خدا! مرا این گروه كشتند.
سپس باز هم آن حضرت با دشمن مقاتله مىكرد تا این كه شمر بن ذى الجوشن آمد و بین او و خیمهها و اهلبیت آن حضرت حائل شد(303)؛ امام علیهالسلام بر سپاه كوفه فریاد زد و فرمود: واى بر شما اى پیروان آل ابى سفیان! اگر شما را دینى نیست و از روز معاد باكى ندارید لااقل در دنیا آزاده باشید، اگر از نژاد عرب هستید به حسب خود باز گردید!
شمر ندا كرد: چه مىگوئى اى پسر فاطمه ؟!
امام علیهالسلام فرمود: من با شما مقاتله مىكنم و شما با من جنگ دارید، زنان را گناهى نیست، به این گروه تجاوزگر خود سفارش كن تا زنده هستم متعرض حرم من نشوند.
شمر گفت: این چنین خواهیم كرد اى پسر فاطمه!
آنگاه رو به لشكرش كرده و فریاد زد: از حرم و سراپرده این مرد دور شوید و آهنگ خود او كنید! كه به جان خودم سوگند او كفو كریمى است!
پس سپاه كوفه با سلاح متوجه آن حضرت گردیده و آن بزرگوار بر آنها حمله مىكرد و آنان بر آن حضرت یورش مىبردند و در آن حال در طلب جرعهاى آب بود كه نیافت تا هفتاد و دو زخم بر بدنش وارد شد.
و گفتهاند: آنقدر تیر بر بدن مباركش اصابت كرده بود كه زره آن حضرت همانند خار پشت پر از تیر بود، و تمام این تیرها در قسمت جلو و پیش روى آن حضرت بود.
پس مدتى نسبتاً طولانى از روز سپرى شد و مردم از كشتن آن حضرت پرهیز كرده و هر كدام این كار را به دیگرى واگذار مىنمودند، در این هنگام شمر فریاد زد: واى بر شما! مادرتان در عزایتان بگرید! چه انتظارى دارید؟ او را بكشید. پس از هر جانب به او حمله ور شدند.
بعضى نوشتهاند كه: امام حسین علیهالسلام سه ساعت از روز روى زمین افتاده بود و به آسمان نظر مىكرد و مىگفت: «صبراً على قضائك، لا معبود سواك، یا غیاث المستغثین»، پس چهل نفر از لشكر به سوى امام شتافتند تا سر از بدنش جدا سازند و عمر بن سعد مىگفت: در كشتن او شتاب كنید.
امام صادق علیهالسلام به زراره فرمود: اى زراره! آسمان چهل روز بر حسین علیهالسلام خون گریست و زمین چهل روز به سیاهى گریست و خورشید تا چهل روز به گرفتگى و سرخى گریست و كوهها از هم پاشید و فرو ریخت و دریاها متلاطم گشت.
شبث بن ربعى در حالى كه شمشیر در دست داشت نزدیك امام آمد كه سر از تن آن بزرگوار جدا نماید، آن حضرت نظرى به او نمود كه او شمشیر را رها كرده و در حالى كه فریاد مىزد فرار كرد.
و چون امر بر حسین سخت شد سر به سوى آسمان برداشت و گفت:
"اللهم متعالى المكان عظیم الجبروت شدید المحال غنى عن الخلائق عریض الكبریأ قادر على ما تشأ قریب الرحمة صادق الوعد سابغ النعمة حسن البلأ قریب اذا دعیت محیط بما خلقت قابل التوبة لمن تاب الیك قادر على ما اردت تدرك ما طلبت شكور اذا شكرت ذكور اذا ذكرت ادعوك محتاجاً و ارغب الیك فقیراً و افزع الیك خائفاً و ابكى مكروباً و استعین بك ضعیفا و اتوكل علیك كافیاً اللهم احكم بیننا و بین قومنا فانهم غرونا و خذلونا و غدروا بنا و نحن عترة نبیك و ولد حبیبك محمد صلى اللّه علیه و آله و سلم الذى اصطفیته بالرسالة و ائتمنته على الوحى فاجعل لنا من امرنا فرجاً و مخرجاً یا ارحم الراحمین." اى خداى بلند مرتبه و داراى قدرت و سلطنتى عظیم و تدبیر و عقابى شدید، بى نیاز از خلائق و داراى كبریائى پهناور و گسترده و بر هر چه خواهى قدرت دارى، رحمت تو قریب و به وعده خود عمل خواهى كرد، نعمت تو تمام و بلاى تو نیكو، چون خوانده شوى نزدیك و بر مخلوقات احاطه داشته و توبه تائب را مىپذیرى، بر هر چه اراده كنى نیرومند و بر آنچه خواهى كنى توانا، چون تو را سپاس گویند سپاس جزا دهى و چون تو را یاد كنند یادشان كنى، تو را مىخوانم در حالى كه محتاجم، و رغبت به سوى تو دارم در حالى كه فقیرم، به تو پناه مىبرم در هراس و ترس و مىگریم در سختیها، و از تو كمك مىگیرم در حال ضعف، و بر تو توكل مىكنم و مرا كافى است. خدایا بین ما و قوم ما تو حكم فرما، اینان ما را فریفته و ما را تنها گذاشتند و با ما غدر نمودند و ما عترت پیامبر توایم فرزند حبیب تو محمد كه او را به رسالت برگزیدى و او را امین وحى خود قرار دادى، پس براى ما قرار ده از امر ما فرج و گشایشى اى مهربانترین مهربانان.
امام علیهالسلام در آخرین لحظات عمر شریفش با خدا راز و نیاز نموده با این جملات مناجات مىكرد:
صبراً على قضائك یا رب، لا اله سواك یا غیاث المستغیثین مالى ربُّ سواك ولا معبود غیرك، صبراً على حلمك یا غیاث من لا غیاث له یا دائماً لا نفاد له یا محیى الموتى یا قائماً على كل نفس بما كسبت، احكم بینى و بینهم و انت خیر الحاكمین."
بر قضا و حكم تو اى خدا صبر پیشه سازم، خدایى به جز تو نیست! اى فریادرس استغاثه كنندگان! پروردگارى براى من غیر تو نیست و معبودى به جز تو ندارم، بر حكم تو صبر مىكنم اى فریادرس كسى كه جز تو فریادرسى ندارد و اى كسى كه ابدى و دائمى هستى و مردگان را زنده مىكنى، اى آگاه و شاهد و ناظر بر تمام كردار و افعال مخلوق خود! تو در میان من و این گروه حكم كن كه تو بهترین حكم كنندگانى.
هنگامى كه در اثر كثرت جراحات و تشنگى ضعف بر آن بزرگوار مستولى گردید، شمر فریاد زد: چرا منتظر هستید؟ حسین جراحات زیادى برداشته و نیزهها او را از پاى درآورده است، از هر طرف بر او حمله كنید، مادرانتان در عزاى شما بگرید!
پس از هر طرف بر او حملهور شدند، حصین بن تمیم تیرى بر دهان آن حضرت زد و ابو ایوب غنوى تیرى بر حلق نازنینش و زرعه بن شریك ضربهاى بر كتف امام وارد ساخت و سنان بن انس نیزهاى به سنیه مبارك آن حضرت زد و صالح بن وهب نیزهاى بر پهلوى آن بزرگوار وارد كرد كه آن حضرت بر گونه راست روى زمین افتاد، آنگاه آن حضرت نشست و تیر را از حلق شریفش به در آورد، در این حال عمر بن سعد به امام نزدیك شد.
فریاد عقیله بنیهاشم علیهاالسلام
زینب كبرى از خیمه بیرون آمد و فریاد مىزد: وا اخاه! وا سیداه! وا اهل بیتاه! اى كاش آسمان بر زمین سقوط مىكرد و اى كاش كوهها خرد و پراكنده بر هامون مىریخت.(311) پس بر عمر بن سعد فریاد زد: واى بر تو! ابو عبدالله را مىكشند و تو تماشا مىكنى؟ او هیچ جوابى نداد! زینب فریاد برآورد و گفت: واى بر شما! آیا در میان شما مسلمانى نیست؟ باز هیچ كس پاسخى نداد.
و بعضى نقل كردهاند كه: عمر بن سعد اشكش جارى گردید ولى صورتش را از زینب برگرداند.
هلال مىگوید: ما با اصحاب عمر بن سعد ایستاده بودیم كه ناگهان دیدیم كسى فریاد مىزد: اى امیر! بشارت كه اینك شمر حسین را به قتل رساند!
هلال مىگوید: من میان دو صف آمدم و جان دادن امام را تماشا مىكردم! به خدا قسم هیچ كشته به خون آغشتهاى را نیكوتر و درخشنده روىتر از او ندیدم. نور چهره و زیبائى هیئت او اندیشه قتل وى را از یاد من برد و در آن حال شربتى از آب مىخواست، شنیدم مردى مىگفت: هرگز آب نخورى تا بر آتش درآئى و از حمیم آن بنوشى.
و امام را شنیدم در پاسخ مىفرمود: من نزد جدم مىروم و در بهشت در كنار او خواهم بود و از آب گوارا بنوشم و از آنچه شما با من كردید به او شكایت كنم. پس همه جماعت در غضب شدند كه گوئى خداوند در دل آنها رحمت نیافریده بود و من گفتم: به خدا قسم دیگر در هیچ كار با شما شریك نشوم!
هنگامى كه در اثر كثرت جراحات و تشنگى ضعف بر آن امام مستولى گردید، شمر فریاد زد: چرا منتظر هستید؟ حسین جراحات زیادى برداشته و نیزهها او را از پاى درآورده است، از هر طرف بر او حمله كنید، مادرانتان در عزاى شما بگرید! پس از هر طرف بر او حملهور شدند، حصین بن تمیم تیرى بر دهان آن حضرت زد و ابو ایوب غنوى تیرى بر حلق نازنینش و زرعه بن شریك ضربهاى بر كتف امام وارد ساخت و سنان بن انس نیزهاى به سنیه مبارك آن حضرت زد و صالح بن وهب نیزهاى بر پهلوى آن بزرگوار وارد كرد كه آن حضرت بر گونه راست روى زمین افتاد، آنگاه آن حضرت نشست و تیر را از حلق شریفش به در آورد، در این حال عمر بن سعد به امام نزدیك شد.
پس زمانى گذشت هر كس كه نزدیك آن بزرگوار مىشد و كشتن امام براى او ممكن بود، باز مىگشت و كراهت داشت كه آن حضرت را به قتل برساند، سپس شخصى كه او را مالك بن نمیر كندى مىگفتند و او مردى شقى و بىباك بود نزدیك امام آمد و شمشیرى بر سر آن بزرگوار زد كه برنس(عمامه) را قطع كرده و به سر مبارك آن حضرت رسید كه خون جارى گردید. امام حسین علیهالسلام آن برنس را انداخت و كلاهى را طلب كرد و بر سر گذاشت و به آن مرد فرمود: هرگز با آن دست غذا و آب نخورى و خدا تو را با ظالمان محشور گرداند! آن مرد كندى برنس امام را برداشت و بعد از آن همیشه در فقر و مسكنت به سر مىبرد و دستانش مانند آدمهاى شل، از كار افتاد.
و چون آن بزرگوار از اسب به روى زمین فرود آمد خواست بر جانب راست بخوابد از كثرت جراحات ممكن نشد سپس بر پهلوى چپ خواست بخوابد اما نشد پس مقدارى از رمل و خاك را گرد آورد و همانند بالشى درست كرده و سر بر آن نهاد و سپاه كوفه در حیرت بودند كه او در چه حالتى است؟ بعضى مىگفتند: او از دنیا رفته است و بعضى گفتند: توان جنگ كردن ندارد.
عمر بن سعد به مردى كه در طرف راست او بود گفت: واى بر تو! پیاده شو و او را به قتل برسان، خولى بن یزید سرعت كرده تا سر امام را جدا سازد، سنان بن انس نخعى لعنة الله پیاده شد و با شمشیر بر گلوى شریف آن حضرت مىزد و مىگفت: والله! من سر تو را جدا مىكنم و مىدانم تو پسر رسول خدا هستى و پدر و مادرت بهترین مردم است، سپس سر مقدس آن بزرگوار را از بدن جدا كرد.
1شمر بن ذى الجوشن ابن عبدالبر از خلیفة بن خیاط نقل كرده است: آن كسى كه امام حسین را به قتل رساند شمر بن ذى الجوشن است و امیر لشكر عمر بن سعد بوده است(318)، و نوشته است كه: شمر در خشم شد و روى سینه مبارك امام نشست و محاسن آن بزرگوار را گرفت، چون خواست امام را به قتل برساند امام لبخندى زد و فرمود: آیا مرا مىكشى و مىدانى من كیستم؟
شمر گفت: تو را خوب مىشناسم، مادرت فاطمه زهرا و پدرت على مرتضى و جدت محمد مصطفى است، تو را مىكشم و باكى ندارم!! پس امام را با دوازده ضربه شمشیر به شهادت رساند و سر مبارك آن حضرت را جدا كرد.
2- «سنا بن انس نخعى» او به خولى گفت: سر حسین را از بدن جدا كن، خولى چون خواست چنین كند فتورى در او پیدا شد و لرزه بر اندامش افتاد، سنان او را گفت: «فِتّ اللّه عَضُدك!»؛ «خدا بازویت را سست گرداند از چه مىلرزى؟» پس خود پیاده گشت و سر امام را جدا ساخته و او را به دست خولى داد!
3 خولى بن یزید او بر امام یورش برد و سر مقدس آن بزرگوار را جدا نمود و نزد عبیدالله بن زیاد برد و گفت: اوقر ركابى فضة و ذهبا انى قتلت الملك المحجبا قتلت خیرالناس اما و ابا و خیرهم ان ینسبون نسبا.
چون امام علیهالسلام به شهادت رسید ملائكه آسمان به شیون آمدند و گفتند: پروردگارا! این حسین برگزیده تو و فرزند پیامبر توست. پس خداوند عزوجل تمثال حضرت قائم علیهالسلام را براى ملائكه ظاهر گردانید و فرمود: به وسیله این قائم از خون حسین انتقام خواهم گرفت.
و گفتهاند: آنقدر تیر بر بدن مباركش اصابت كرده بود كه زره آن حضرت همانند خار پشت پر از تیر بود، و تمام این تیرها در قسمت جلو و پیش روى آن حضرت بود.
سوید بن مطاع در میان شهدا در اثر جراحات زیاد افتاده بود (ظاهرا او در حمله اول در اثر تیرهاى دشمن روى زمین افتاده و از هوش رفته بود) وقتى به هوش آمد شنید كه مىگویند: قتل الحسین! «حسین كشته شد» در خود احساس سبكى كرد كه مىتواند برخیزد و با او حربهاى بود و شمشیر او را گرفته بودند، پس با همان حربه ساعتى با دشمن مقاتله كرد تا او را عروة بن بطان و زید بن رقاد به قتل رسانیدند و او آخرین نفر از اصحاب امام حسین بود كه شهید گردید.
پس اسب آن حضرت شیهه كشان و گریان به جانب خیمهها شتافت در حالى كه پیشانى خود را به خون امام علیهالسلام آغشته نموده بود.(326) و از امام باقر علیهالسلام نقل شده است كه اسب مىگفت «الظلمیة الظلیمة من امة قتلت ابن بنت نبیها»؛ «واى از ستم امتى كه فرزند دختر پیامبر خود را كشتند» و با همان فریاد رو به خیمهها آورد.
و در زیارت ناحیه آمده است:
فلما رأین النّسأ جوادك مَخزیّاً و نظرن سرجك علیه ملویّاً برزن من الخُدور ناشرات الشُّعور على الخدود لا طمات الوجوه سافراتٌ و بالعویل داعیات و بعد العزّ مُذلّلات و الى مصرعك مُبادرات، و الشّمر جالس على صدرك و مولغ سیفه على نحرك قابض على شیبتك بیده ذابح لك بمهنّده."
پس چون بانوان حرم اسب تو را با آن هیئت و بدون سوار مشاهده نمودند كه زینش واژگون و یالش پر از خون است از خیمهها بیرون آمدند در حالى كه موهاى خود را پریشان و بر صورت خود سیلى مىزدند و نقاب از چهرهها مىافكندند و به صداى بلند شیون مىكردند و به سوى قتلگاه مىشتافتند. در همان حال شمر ملعون بر سینه مباركت نشسته بود و محاسن شریفت را در یك دست گرفته و با دست دیگر با خنجر سر از بدنت جدا مىكرد.
خورشید، گوی غول پیکر درخشانی در وسط منظومه شمسی و تامین کننده نور، گرما و انرژی های دیگر زمین است. این ستاره به طور کامل از گاز تشکیل شده است. بخش بشتر این گاز از نوعی می باشد که به نیروی مغناطیسی حساس است. این نوع از گاز به خاطر همین حساسیت، بسیار خاص می باشد. دانشمندان به آن پلاسما* می گویند.(* پلاسما حالت چهارم ماده است. در خیلی جاها این چنین آموزش می دهند که ماده دارای سه حالت جامد، مایع و گاز است. پلاسما گاز شبه خنثایی از ذرات باردار و خنثی است که رفتار جمعی از خود ارائه میدهد. به عبارت دیگر میتوان گفت که واژه پلاسما به گاز یونیزه شدهای اطلاق میشود که همه یا بخش قابل توجهی از اتمهای آن یک یا چند الکترون از دست داده و به یونهای مثبت تبدیل شده باشند. یا به گاز به شدت یونیزه شدهای که تعداد الکترونهای آزاد آن تقریبا برابر با تعداد یونهای مثبت آن باشد، پلاسما گفته میشود. توضیحات بیشتر را در ادامه مقاله مطالعه خواهید نمود.) نه سیاره و قمرهایشان، ده ها هزار خرده سیاره و چندین تریلیون شهاب سنگ به دور خورشید در گردشند. خورشید و همه این اجرام در منظومه شمسی می باشند. زمین با میانگین فاصله تقریبی ۱۴۹.۶۰۰.۰۰۰ کیلومتر از خورشید در حرکت است.
شعاع خورشید (فاصله بین مرکز تا سطح آن) حدود ۶۹۵.۵۰۰ کیلومتر، تقریبا ۱۰۹ برابر شعاع زمین است. مثال زیر به شما کمک می کند تا مقیاس خورشید، زمین و فاصله بین آنها را تصور کنید: اگر شعاع زمین را به اندازه عرض یک گیره کاغذ معمولی تصور کنیم، شعاع خورشید تقریبا برابر با پایه یک میز تحریر و فاصله آنها حدودا به اندازه ۱۰۰ قدم خواهد بود.
قسمتی از خورشید که ما می بینیم دمایی حدود ۵۵۰۰ درجه سانتیگراد دارد. ستاره شناسان دمای ستارگان را با واحدی به نام کلوین (Kelvin) اندازه گیری می کنند و به طور خلاصه آن را K می نویسند. یک کلوین دقیقا برابر با ۱ درجه سلسیوس یا ۱.۸ درجه فارنهایت است، اما تفاوت واحد کلوین با واحد سلسیوس در نقطه شروع آنهاست. مقیاس واحد کلوین از صفر مطلق که برابر است با ۲۷۳.۱۵ – درجه سانتیگراد آغاز می شود. بنابراین دمای سطح خورشید ۵۸۰۰K و دمای هسته خورشید بیش از ۱۵میلیون K می باشد.
انرژی خورشید به واسطه واکنش های ترکیبی اتمی در اعماق هسته آن تامین می شود. در یک واکنش ترکیبی دو هسته اتم با یکدیگر همراه شده و هسته ای جدید را به وجود می آورند.
این ترکیب با تبدیل اجزای هسته به انرژی، تولید انرژی می کند. خورشید مانند زمین مغناطیسی است. دانشمندان با در نظر گرفتن میدان مغناطیسی یک جرم، خاصیت مغناطیسی آن جرم را تشریح می کنند. میدان مغناطیسی محدوده ای است که از همه فضای اشغال شده توسط یک جرم و بیشتر فضای پیرامون آن شامل می شود. دانشمندان محدوده ای که در آن نیروهای مغناطیسی شناسایی می شوند(مثلا به وسیله قطب نما) را میدان مغناطیسی می نامند. فیزیکدانان خاصیت مغناطیسی یک جرم را بر اساس قدرت میدان مغناطیسی آن توصیف می کنند. این قدرت برابر است با نیرویی که یک میدان مغناطیسی بر یک جسم مغناطیسی مانند سوزن قطب نما اعمال می کند. قدرت میدان مغناطیسی عمومی خورشید تنها دو برابر قدرت میدان مغناطیسی زمین می باشد. ولی میدان مغناطیسی خورشید در مناطق کوچکی به شدت متمرکز است، با قدرتی معادل ۳۰۰۰ بار بیشتر از اندازه میدان مغناطیسی عمومی آن. این مناطق شکل دهنده ساختمان خورشید و به وجود آورنده ترکیبات سطح و اتمسفر آن یعنی منطقه ای که ما می بینیم می باشند. مناطق نسبتا سرد و لکه های خورشیدی، فوران های بسیار دیدنی که به آنها زبانه های خورشیدی می گویند و شعله های تاج خورشید، شکل کلی سطح خورشید را ایجاد می نمایند.
زبانه های خورشیدی شدیدترین انفجار و فوران در منظومه شمسی می باشند. سپس شعله های تاج خورشید که دارای شدتی کمتر از زبانه ها و محتوی مقدار بسیار زیادی ماده می باشند. تنها یک فوران در تاج خورشید می تواند حدود ۲۰ بیلیون تن ماده را در فضا پخش کند. یک مکعب از جنس سرب که هر ضلع آن برابر با ۱.۲ کیلومتر است می تواند چنین جرمی داشته باشد.
خورشید ۴.۶ بیلیون سال پیش متولد شد و سوخت لازم برای اینکه تا ۵ بیلیون سال دیگر به همین صورت باقی بماند را دارد. پس از آن اندازه خورشید آنقدر بزرگ می شود تا اینکه به نوعی از ستاره به نام غول سرخ تبدیل می شود. در آن هنگام لایه های بیرونی خود را با فراافکنی از دست می دهد. با فرو ریختن آنچه از خورشید باقی می ماند، به جرمی با نام کوتوله سفید تبدیل می شود و آرام آرام روشنایی خود را از دست می دهد و سرانجام وارد دوره جدید زندگی خود، به شکل یک جرم کم نور و سرد که گاهی به آن کوتوله سیاه می گویند، می شود.
مشخصات خورشید
جرم و چگالی
جرم خورشید ۹۹.۸ درصد از جرم کل منظومه شمسی است. این جرم معادل عدد ۱۰۲۷ X۲ تن می باشد که با یک ۲ و بیست وهفت صفر مقابل آن نوشته می شود. جرم خورشید ۳۳۳.۰۰۰ برابر جرم زمین است. میانگین چگالی آن حدود ۹۰ پوند در هر فوت مکعب و یا ۱.۴ گرم در هر سانتیمتر مکعب می باشد. این مقدار تقریبا معادل ۱.۴ برابر چگالی آب و کمتر از یک سوم میانگین چگالی زمین است.
ترکیب بندی
بیشتر اتمهای خورشید، مانند اغلب ستارگان، اتمهای عنصر شیمیایی هیدروژن می باشند. بعد از هیدروژن، عنصر هلیوم در خورشید بسیار یافت می شود و بقیه جرم خورشید از اتمهای هفت عنصر دیگر تشکیل شده است. به ازای هر ۱ میلیون اتم هیدروژن در کل خورشید، ۹۸.۰۰۰ اتم هلیوم، ۸۵۰ اتم اکسیژن، ۳۶۰ اتم کربن، ۱۲۰ اتم نئون، ۱۱۰ اتم نیتروژن، ۴۰ اتم منیزیوم، ۳۵ اتم آهن و ۳۵ اتم سیلیکون وجود دارد. بنابراین حدودا ۹۴ درصد از اتمها، هیدروژن و حدود ۰.۱ درصد اتمهایی غیر از هیدروژن و هلیوم می باشند.
اما هیدروژن سبک ترین عنصر است و ۷۲ درصد از جرم این ستاره را تشکیل می دهد. هلیوم ۲۶ درصد از جرم خورشید را به خود اختصاص داده است. درون خورشید و بیشتر اتمسفر آن از پلاسما تشکیل شده است. پلاسما گازی است که دمای آن به قدری زیاد است که به نیروی مغناطیسی حساس می باشد. دانشمندان گاهی به تفاوتهای بین گاز و پلاسما بسیار تاکید کرده و پلاسما را حالت چهارم ماده، در کنار سه حالت جامد، مایع و گاز، می نامند. ولی در حالت کلی، دانشمندان تنها در صورت لزوم بین گاز و پلاسما تفاوت قائلند.
تفاوت اساسی بین گاز و پلاسما متاثر از حرارت بسیار شدید است: این حرارت باعث جدا شدن اتهای گاز می شود. آنچه باقی می ماند – یعنی پلاسما – از اتمهای باردار به نام یون و ذرات باردار به نام الکترون که به طور مستقل حرکت می کنند، تشکیل شده است.
یک اتم خنثی شامل یک یا چند الکترون است که مانند یک پوسته در اطراف هسته مرکز اتم عمل می کنند. هر الکترون حامل یک بار منفی الکتریکی است. هسته در قلب مرکزی یک اتم جای گرفته است که تقریبا همه جرم اتم را دارد. ساده ترین شکل هسته، که همان هسته هیدروژن است، از یک ذره به نام پروتون تشکیل شده است. یک پروتون حامل یک بار مثبت الکتریکی است. بقیه شکل های هسته شامل یک یا چند پروتون و یک یا چند نوترون می باشند. نوترون بار الکتریکی ندارد بنابراین بار الکتریکی همه هسته ها مثبت است. یک اتم خنثی به تعداد پروتونهایش، الکترون دارد بنابراین مجموع بارهای آن برابر با صفر است.
یک اتم یا مولکول که یک یا چند الکترون خود را از دست بدهد بار مثبت پیدا می کند و به آن یون یا یون مثبت می گویند. بیشتر اتمهای خورشید، یونهای مثبت هیدروژنند. بنابراین، بیشتر خورشید شامل پروتون و الکترون های مستقل است.
مقدار نسبی پلاسما و دیگر گازها در یک منطقه مشخص شده از اتمسفر خورشید به دمای آن منطقه بستگی دارد. با افزایش دما، اتمهای بیشتر و بیشتری یونیزه می شوند و اتم های یونیزه شده الکترون های بیشتر و بیشتری از دست می دهند. تاج خورشید نام منطقه ای از اتمسفر خورشید است که بیش از هر جای دیگر در اتمسفر خورشید، یونیزه شده است. دمای تاج خورشید معمولا بین ۳ میلیون K تا ۵ میلیون K یعنی دمایی فراتر از دمای لازم برای جدا کردن بیش از نیمی از ۲۶ الکترون اتم آهن می باشد.
اینکه چه اندازه از اتم های یک گاز اتمهای یونیزه هستند بستگی به دما دارد. اگر دما نسبتا داغ باشد، اتمها یونیزه می شوند اما چنانچه گاز نسبتا سرد باشد امکان ترکیب شیمیایی اتمها و تشکیل مولکول به وجود می آید. بیشتر اتمهای سطح خورشید یونیزه شده اند. ولی در مناطق لکه های خورشیدی به دلیل پائین بودن دما، اتمها تشکیل مولکول می دهند.
انرژی بازده
بیشتر انرژی که خورشید ساطع می کند نور مرئی و اشعه های فروسرخ که ما آن را به صورت گرما دریافت می کنیم، می باشد. نور مرئی و پرتوهای فروسرخ، دو شکل از پرتوهای الکترومغناطیسی می باشند. خورشید همچنین پرتوهایی از ذرات که بیشتر پروتون ها و الکترون ها می باشند را ساطع می نماید.
پرتوهای الکترومغناطیسی
پرتوهای الکترومغناطیسی شامل نیروی الکتریکی و نیروی مغناطیسی می باشند. این پرتوها را می توان مانند یک موج انرژی و یا بسته های ذره مانندی از انرژی به نام فوتون دانست.
نور مرئی، اشعه فروسرخ و دیگر اشکال پرتوهای الکترومغناطیسی از حیث مقدار انرژی با هم متفاوتند. شش گروه از انرژی ها، طیف انرژی های الکترومغناطیس را تشکیل می دهند. از کم انرژی ترین تا پر انرژی ترین به ترتیب عبارتند از: امواج رادیویی، اشعه فروسرخ، نور مرئی، اشعه فرا بنفش، اشعه ایکس و اشعه گاما. مایکروویو ها، که موج های بسیار قوی رادیوئی هستند، گاهی در یک رده دیگر به طور مجزا قرار می گیرند. پرتوهای خورشید شامل همه پرتوهای طیف الکترومغناطیس می باشند.
مقدار انرژی در امواج الکترومغناطیس ارتباط مستقیم با طول موج* یعنی فاصله بین قله های پیاپی آنها دارد.(*برای درک بهتر از معنی طول موج تصور کنید،حشره ای در آب یک حوض آرام دست و پا می زند و امواجی دایره ای به سمت حاشیه های اطراف حوض منتشر می شوند. به بلندترین قسمت هر موج دایره شکل “قله” می گویند. فاصله میان هر دو قله “طول موج” نامیده می شود. شمار قله هایی که در هر ثانیه به حاشیه حوض می رسند “فرکانس” نام دارد. هر چه فرکانس بیشتر باشد، طول موج کوتاه تر است). هرچه انرژی پرتو بیشتر باشد، طول موج کوتاهتر است. برای مثال پرتوهای گاما طول موجی کوتاهتر از امواج رادیوئی دارند. انرژی یک ذره فوتون بستگی به مکان آن در طیف دارد. برای مثال یک فوتون اشعه گاما انرژی بیشتری از یک فوتون رادیوئی دارد.
همه اشکال امواج الکترومغناطیس با سرعت برابر، معادل سرعت نور (۲۹۹.۷۹۲ کیلومتر در ثانیه) در فضا سفر می کنند. با این سرعت، یک فوتون آزاد شده از خورشید تنها حدود ۸ دقیقه طول می کشد تا به زمین برسد.
امواج الکترومغناطیسی که از خورشید به بالای اتمسفر زمین می رسند ثابت خورشیدی نام دارند. این مقدار برابر است با حدود ۱۳۷۰ وات در هر متر مربع. ولی تنها حدود ۴۰ درصد از این امواج به سطح زمین می رسند. اتمسفر زمین مقداری از نور مرئی و اشعه فروسرخ، تقریبا همه پرتوهای فرابنفش و تمامی پرتوهای ایکس و گاما را فیلتر می کند. تقریبا همه امواج رادیویی به سطح زمین می رسند.
پرتوهای ذرات
پروتون ها و الکترون ها دائما مانند بادهای خورشیدی از سطح خورشید بلند می شوند. این ذرات به زمین بسیار نزدیک می شوند ولی میدان مغناطیسی زمین مانع از ورود آنها به سطح زمین می شود
به هر حال به دلیل انفجارها و گدازه های تاج و زبانه های خورشیدی، ذرات زیادی با شدت به اتمسفر زمین می رسند. این ذرات را به نام پرتوهای کیهانی خورشیدی می شناسند. بیشتر این ذرات پروتون ها هستند ولی الکترون ها نیز در آنها وجود دارند. آنها به شدت پر انرژیند. بنابراین می توانند برای فضانوردها و کاوشگرها خطرآفرین باشند.
پرتوهای کیهانی نمی توانند به سطح زمین برسند. هنگامیکه آنها با اتمسفر زمین برخورد می کنند، تبدیل به بارانی از ذرات کم انرژی تر می شوند. ولی از آنجائیکه رویدادهای خورشیدی بسیار پر انرژی هستند، آنها می توانند طوفانهای ژئومگنتیک را، بویژه در میدان مغناطیسی زمین به وجود آورند. این طوفانها می توانند باعث مختل شدن تجهیزات الکتریکی در سطح زمین شوند. برای مثال آنها می توانند با افزایش فشار بار کابلها منجر به قطع برق شوند.
رنگ
در طیف پرتوهای الکترومغناطیس، نور مرئی متشکل از رنگهای موجود در رنگین کمان می باشد. نور خورشید شامل همه این رنگها است. بیشتر پرتوهایی که از خورشید به ما می رسند رنگهای زرد تا سبز از طیف نور مرئی می باشند. در هر صورت نور خورشید سفید است. هنگامیکه اتمسفر زمین مانند یک فیلتر برای تنظیم خورشید عمل می کند، خورشید ممکن است زرد یا نارنجی به نظر رسد.
شما می توانید نور خورشید را به کمک یک منشور نگاه کرده و آن را تفکیک کنید. نور قرمز، که توسط کم انرژی ترین فوتون ها، با بلندترین طول موج، به وجود می آید در یکی از دو انتهای طیف قرار می گیرد. نور قرمز در نور نارنجی و سپس زرد محو می شود. پس از زرد، نور سبز و بعد از آن آبی را خواهید دید. آخرین رنگ نیز بنفش می باشد که با پر انرژی ترین فوتون ها و کوتاه ترین طول موج، به وجود می آید. این فهرست رنگ به این معنا نیست که نور خورشید تنها از شش یا هفت رنگ تشکیل شده بلکه هر یک از رنگ های مابین رنگهای مذکور، خود یک رنگ به حساب می آید. تعداد رنگهای موجود در طبیعت از تعداد رنگهاییکه انسان تابه حال نامگذاری کرده بسیار بیشتر است.
چرخش خورشید
خورشید تقریبا در هر ماه یک دور کامل به دور خود می چرخد. ولی از آنجائیکه خورشید یک جرم گازیست نه یک جرم جامد، قسمتهای مختلف آن با سرعت متفاوت حرکت می کند. گازهای نزدیک به خط استوای خورشید در هر ۲۵ روز یک دور کامل حرکت می کنند، در حالیکه گردش کامل گازهای موجود در عرضهای جغرافی بالاتر ۲۸ روز به طول می انجامد. محور گردش خورشید با چند درجه شیب نسبت به محور گردش زمین قرار گرفته است بنابراین قطب جغرافی شمال یا قطب جغرافی جنوب آن معمولا از زمین قابل رویت است.
ارتعاش
ارتعاشات خورشید مانند زنگیست که دائم در حال نواخته شدن است. خورشید در آن واحد بیشتر از ۱۰ میلیون درجه صوت مختلف ایجاد می کند. ارتعاشات گازهای خورشیدی از نظر مکانیکی شبیه به ارتعاشات هوا، که آنها را با نام امواج صوتی* می شناسیم، می باشند. از این رو ستاره شناسان امواج خورشیدی را به رغم اینکه نمی شنویم، مانند امواج صوتی می دانند. سریعترین ارتعاش خورشیدی حدود ۲ دقیقه به طول می انجامد. مدت زمان یک ارتعاش مقدار زمان لازم برای کامل شدن یک حلقه یا سیکل از ارتعاش است. آرام ترین ارتعاشی که گوش انسان قادر به تشخیص آن می باشد مدت زمانی معادل ۲۰/۱ ثانیه دارد.
بیشتر امواج صوتی خورشید از “سلولهای حرارتی” موجود در توده های متراکم گاز در اعماق خورشید سرچشمه می گیرند. (*هوا دارای خاصیت ارتجاعی میباشد هنگامی که یک لایه از مولکولهای هوا به جلو رانده میشود، این لایه به نوبه خود لایه دیگری را به جلو میراند و خود به حال اول بر میگردد. لایه جدیدی نیز لایه دیگری را به جلو میراند و به همین ترتیب این عمل بارها و بارها تکرار میگردد تا انرژی به پایان برسد. این جابجایی مولکولها اگر بیش از ۱۶ مرتبه در ثانیه تکرار گردد صدا بوجود میآید. هر رفت و برگشت لایه هوا یک سیکل نام دارد و تعداد سیکل در ثانیه تواتر یا بسامد یا فرکانس نامیده میشود).این سلولها انرژی را تا سطح خورشید بالا می آورند. بالا آمدن این سلولها مانند بالا آمدن بخار از آب در حال جوشیدن است. واژه سلولهای حرارتی به همین دلیل به آنها اطلاق می گردد. هنگامیکه سلولها بالا می آیند، سرد می شوند. آنگاه به درون خورشید جائیکه بالا آمدن از آنجا آغاز می شود باز می گردند. در هنگام سقوط و پائین رفتن سلولهای حرارتی ارتعاش شدیدی به وجود می آید. این ارتعاش باعث می شود که امواج صوتی از درون سلولها خارج شوند.
از آنجائیکه اتمسفر خورشید غلظت کمی دارد، امواج صوتی نمی توانند در آن به حرکت و جریان درآیند. در نتیجه، وقتی که یک موج به سطح می رسد مجددا به درون خورشید بر میگردد. بنابراین قسمت کوچکی از سطح خورشید حرکت تند و سریعی به بالا و پائین پیدا می کند. وقتی یک موج به درون خورشید سفر می کند، به سمت بالا و سطح آن خم می شود. مقدار انحنای موج بستگی به چگالی گازی که موج درون آن حرکت میکند و مواردی دیگر دارد. در نهایت، موج به سطح می رسد و دوباره به درون بر می گردد. این رفت و آمدها تا آنجا که موج انرژی خود را در گازهای پیرامون از دست بدهد، ادامه خواهد داشت.
امواجی که به عمیق ترین فاصله از سطح خورشید فرو می روند طولانی ترین مدت را دارند. برخی از این امواج تا هسته خورشید فرو می روند و مدتی معادل چندین ساعت دارند.
میدان مغناطیسی
گاهی اوقات، میدان مغناطیسی خورشید به شکلی ساده و گاهی به شدت پیچیده است. زمانی میدان مغناطیسی شکلی ساده دارد که محور عمودی خورشید مانند یک آهن ربای غول پیکر عمل کند. شما با انجام آزمایش براده آهن بر روی کاغذ و یک آهن ربا می توانید شکل میدان مغناطیسی آهن ربا را مشاهده کنید. بیشتر براده ها در حلقه های D شکلی که دو سر آهن ربا را به هم وصل می کنند تجمع می نمایند. فیزیکدانان میدان مغناطیسی را به صورت خطوطی فرضی که حلقه های براده آهن بر روی آنها قرار می گیرند ، فرض می نمایند. به این خطوط ، خطوط میدان مغناطیسی یا خطوط نیرو می گویند. دانشمندان به این خطوط، مسیر اختصاص داده اند. به یک سر آهن ربا قطب شمال مغناطیسی و به سر دیگر قطب جنوب مغناطیسی اطلاق می گردد. خطوط مغناطیسی از قطب شمال آهن ربا بیرون می آیند و با ایجاد یک خمیدگی از ناحیه قطب جنوب مغناطیسی وارد آهن ربا می شوند.
دلیل ایجاد میدان مغناطیسی خورشید انتقال حرارتی در خورشید است. هر ذره باردار الکتریکی می تواند با حرکت و جابجایی یک میدان مغناطیسی به وجود آورد. سلولهای حرارتی که از یونهای مثبت و الکترون ها تشکیل شده اند، به شکلی منتشر می گردند که باعث ایجاد میدان مغناطیسی خورشید می شود.
وقتی میدان مغناطیسی خورشید پیچیده می شود، خطوط مغناطیسی دچار پیچ و تاب می شوند. میدان مغناطیسی به دو دلیل این چرخش ها و پیچیدگی ها را به وجو می آورد: اول اینکه خورشید در منطقه استوایی بسیار سریع تر از قسمتهای دیگر حرکت می کند و دوم اینکه لایه های درونی خورشید بسیار سریع تر از سطح آن در گردشند. تفاوت در سرعت گردش در قسمتهای مختلف باعث کشیده شدن خطوط مغناطیسی در جهت شرق می شوند. در نهایت، این خطوط دچار اعوجاج گشته و پیچ و تاب هایی را ایجاد می نمایند.
در برخی مناطق، میدان مغناطیسی هزاران بار قوی تر از میدان مغناطیسی عمومی خورشید است. در این مناطق، دسته هایی از خطوط مغناطیسی به بیرون از سطح آمده و حلقه هایی را در اتمسفر خورشید به وجود می آورند. یکی از دو سر این حلقه ها، قطب شمال مغناطیسی است. در این نقطه جهت خطوط مغناطیسی به سمت بالا می باشد. سر دیگر این حلقه ها قطب جنوب مغناطیسی است و جهت خطوط مغناطیسی به سمت پائین و داخل خورشید است. در هر دو سر هر حلقه یک لکه خورشیدی پدیدار می گردد. خطوط مغناطیسی، یونها و الکترونها را به سمت بیرون لک های خورشیدی راهنمایی می کنند و به این صورت حلقه هایی غول پیکر از گاز تشکیل می شوند.
تعداد لکه ها بر روی خورشید به اعوجاج های میدان مغناطیسی آن بستگی دارد. تغییر تعداد آنها، از حداقل به حداکثر و دوباره به حداقل، چرخه لکه های خورشیدی نامیده می شود. میانگین مدت یک چرخه حدود ۱۱ سال می باشد.
در پایان هر چرخه از لکه های خورشیدی، میدان مغناطیسی به سرعت دچار جابجایی قطبی می شود و بسیاری از اعوجاج های خود را از دست می دهد. فرض کنید که قطب شمال مغناطیسی خورشید در آغاز یک چرخه در ناحیه قطب شمال جغرافیایی خورشید قرار دارد. در زمان شروع چرخه بعدی، قطب شمال مغناطیسی خورشید در محل قطب جنوب جغرافیایی آن قرار می گیرد. یک تغییر قطبی از یک جهت به جهتی دیگر و بازگشت مجدد آن برابر با دو چرخه پیاپی و درنتیجه معادل ۲۲ سال می باشد.
ترکیب هسته ای
ترکیب هسته ای در مرکز خورشید به دلیل دما و تراکم فوق العاده زیاد می تواند صورت پذیرد. از آنجائیکه بار ذرات مثبت است، تمایل به دفع یکدیگر دارند اما دما و تراکم هسته خورشید به قدری زیاد است که می تواند آنها را در کنار یکدیگر نگاه دارد.
رایج ترین ترکیب هسته ای در مرکز خورشید زنجیره پروتون-پروتون نام دارد. این فرایند زمانی انجام می گیرد که ساده ترین شکل از هسته های هیدروژن (دارای یک پروتون) در یک آن کنار هم قرار می گیرند. نخست، هسته ای متشکل از دو ذره به وجود می آید، سپس هسته ای با سه ذره و در نهایت هسته ای با چهار ذره شکل می گیرد. در این فرایند همچنین یک ذره الکتریکی خنثی به نام نوترینو پدیدار می گردد.
هسته نهایی شامل دو پروتون و دو نوترون است که در واقع هسته هلیوم می باشد. جرم این هسته به مقدار بسیار اندکی کمتر از جرم چهار پروتونیست که هسته از آن تشکیل شده است. جرم از دست رفته به انرژی تبدیل شده است. این مقدار از انرژی به کمک فرمول مشهور فیزیکدان آلمانی، آلبرت اینشتین، E=mc۲ قابل محاسبه است. در این معادله E به معنای انرژی، m به معنای جرم و c به معنای سرعت نور می باشد.
مقایسه با دیگر ستارگان
کمتر از ۵ درصد ستارگان در کهکشان راه شیری نورانی تر یا سنگین تر از خورشید می باشند. ولی برخی از ستارگان بیش از ۱۰۰.۰۰۰ برابر نورانی تر از خورشید، و برخی از آنها جرمی بیش از ۱۰۰ برابر جرم خورشید را دارند. از سویی دیگر، برخی ستارگان نیز کمتر از ۰۰۰۱/۰ خورشید نور دارند، و یک ستاره می تواند کمتر از ۰۷/۰ جرم خورشید را داشته باشد. ستاره های داغ تری وجود دارند که بسیار آبی تر از خورشیدند و ستارگان سردتری نیز وجود دارند که سرخ تر از خورشید هستند.
خورشید نسبتا جوان و متعلق به نسلی از ستارگان به نام “جمعیت I ستارگان” می باشد. یک نسل قدیمی تر از ستارگان را با نام “جمعیت II ستارگان” می شناسیم. احتمال وجود نسلی قدیمی تر به نام “جمعیت III ستارگان” نیز وجود دارد که البته تا کنون هیچ عضوی از این گروه شناسایی نشده است.
مناطق خورشید
خورشید و اتمسفر آن از چندین منطقه یا لایه تشکیل شده اند. از داخل به خارج، بخش داخلی خورشید متشکل از هسته، منطقه تابشی و منطقه حرارتی می باشد. اتمسفر خورشید نیز از لایه های فوتوسفر، کرومسفر، منطقه انتقالی و تاج خورشید تشکیل شده است. فراتر از تاج خورشید، بادهای خورشیدی، که معمولا جریانات برخواسته از گازهای تاج خورشید می باشند، وجود دارند.
از آنجائیکه ستاره شناسان قادر به دیدن درون خورشید نیستند، کلیه دریافت ها به صورت غیر مستقیم حاصل می گردد. برخی از اطلاعات بر اساس قسمتهای قابل مشاهده از خورشید به دست آمده اند. برخی از این اطلاعات نیز بر پایه محاسبات انجام شده با داده هایی از مناطق قابل رویت پیرامون خورشید ثبت گردیده است.
هسته
منطقه هسته از مرکز خورشید تا حدود یک چهارم به سمت سطح خورشید گسترده شده است. هسته حدود ۲ درصد از حجم خورشید اما تقریبا نصف جرم آن را دارد. حداکثر دمای این منطقه ۱۵ میلیون کلوین است. چگالی آن به ۱۵۰گرم در هر سانتیمتر مکعب، تقریبا ۱۵ برابر چگالی سرب، می رسد.
دما و چگالی بالای هسته به سبب فشار بسیار زیادی، معادل حدودا ۲۰۰ بیلیون بار بیشتر از فشار جو زمین در سطح دریا، می باشد. فشار زیاد هسته با در بر گرفتن همه گازهای خورشید، مانع از فروپاشی آن می شود. در واقع هسته با داشتن این فشار زیاد، وزن خورشید را تحمل میکند.
تقریبا همه ترکیبات اتمی در این منطقه صورت می گیرند. مانند سایر قسمتهای خورشید، هسته آن نیز، بر اساس جرم، از ۷۲ درصد هیدروژن، ۲۶ درصد هلیوم و ۲ درصد عناصر سنگین تر تشکیل شده است. ترکیبات اتمی به تدریج محتویات هسته را تغییر داده اند. در حال حاضر ۳۵ درصد از جرم هیدروژن در قسمتهای مرکزی هسته و ۶۵ درصد آن در مرزهای بیرونی هسته متمرکزند.
منطقه تابشی
پیرامون هسته، پوسته ضخیمی به نام منطقه تابشی وجود دارد. ضخامت این پوسته تا ۷۰ درصد از شعاع خورشید پیش رفته است. این منطقه ۳۲ درصد از حجم و ۴۸ درصد از جرم آن را شامل می شود.
این منطقه به دلیل اینکه انرژی غالبا در این جا به صورت نور و تشعشع سفر می نماید، منطقه تابشی نام گرفته است. فوتون های به وجود آمده در هسته از میان لایه های پایدار گاز عبور می کنند. اما آنها به خاطر غلظت شدید ذرات گاز دچار پراکندگی شده و گاهی مدت ۱ میلیون سال طول می کشد که یک فوتون از این منطقه گذر کند.
در پایین منطقه تابشی، چگالی معادل ۲۲ گرم در هر سانتیمتر مکعب (حدودا دو برابر چگالی سرب) و دما ۸ میلیون K می باشد. در بالای منطقه تابشی، چگالی معادل ۰.۲ گرم در هر سانتیمتر مکعب و دما ۲ میلیون K است.
ترکیبات عناصر در منطقه تابشی از زمان تولد خورشید تا به امروز به همین شکل باقی مانده است. درصد عناصر در بالای منطقه تابشی بسیار شبیه به سطح خورشید میباشد.
منطقه حرارتی
بالاترین لایه درونی خورشید، منطقه حرارتی، از منطقه تابشی تا سطح خورشید کشیده شده است. این منطقه از سلول های حرارتی در حال جوش تشکیل شده است که ۶۶ درصد از حجم خورشید و تنها کمی بیش از ۲ درصد جرم آن را به خود اختصاص داده است. در بالای منطقه، چگالی نزدیک به صفر و دما حدود ۵۸۰۰ K می باشد. از آنجا که فوتون های خارج شده از منطقه تابشی باعث داغ شدن سلولهای حرارتی می گردند، این سلولها به سمت سطح خورشید در جوش و التهابند.
ستاره شناسان تا کنون دو نوع از سلولهای حرارتی را مشاهده کردند. سلولهای دانه ای (granulation) و سلولهای ریز دانه ای (supergranulation). سلولهای دانه ای حدود ۱۰۰۰ کیلومتر و سلولهای ریزدانه ای در منطقه ای باضخامت تقریبی۳۰۰۰۰ کیلومتر می باشند.
فوتوسفر
پایین ترین لایه اتمسفر خورشید فوتوسفر نام دارد. این منطقه نوری را که ما می بینیم متساطع می نماید. ضخامت فوتوسفر ۵۰۰ کیلومتر است. ولی بخش اعظم نوری که ما مشاهده می کنیم از پایین ترین قسمتهای این منطقه که ضخامت آن تنها حدود ۱۵۰ کیلومتر است ناشی می شود. ستاره شناسان گاهی این قسمت را، سطح خورشید می دانند. در پایین فوتوسفر دما ۶۴۰۰K و در بالای آن ۴۴۰۰K می باشد.
فوتوسفر از شمار زیادی دانه تشکیل شده که در بالای سلولهای دانه ای قرار دارند. یک دانه معمولی حدو ۱۵ تا ۲۰ دقیقه عمر می کند. میانگین چگالی فوتوسفر کمتر از یک میلیونیم گرم در هر سانتیمتر مکعب می باشد. به نظر می رسد که این مقدار چگالی بسیار ناچیز است اما در هر سانتیمتر مکعب از این منطقه بین ده ها تریلیون تا صدها تریلیون ذرات خاص وجود دارند.
کرومسفر
منطقه بعدی کرومسفر است. مهمترین خصوصیت این منطقه افزایش دما بین ۱۰.۰۰۰K تا ۲۰.۰۰۰K می باشد.
ستاره شناسان نخست طیف کرومسفر را در هنگام کسوف های کامل شناسایی کردند. این طیف پس از آنکه ماه فوتوسفر را می پوشاند، قبل از پوشیده شدن کرومسفر در سایه ماه، قابل رویت است. این حالت تنها چند ثانیه به طول می کشد. خطوطی که از این طیف منتشر می شوند مانند نور فلش به طور ناگهانی به چشم می خورند، از این رو به این طیف، طیف فلش می گویند.
کرومسفر ظاهرا از تشکیلاتی شبیه میخ به نام “خار” ساخته شده است. یک خار معمولی حدود ۱۰۰۰ کیلومتر عرض و تا ۱۰.۰۰۰ کیلومتر ارتفاع دارد. چگالی کرومسفر حدود ۱۰ بیلیون تا ۱۰۰ بیلیون ذره در هر سانتیمتر مکعب است.
منطقه انتقالی
دمای کرومسفر تا حدود ۲۰.۰۰۰K ، و دمای تاج خورشید به بیش از ۵۰۰.۰۰۰K می رسد. بین دو منطقه مذکور، منطقه ای با میانگین دما وجود دارد که به آن منطقه انتقالی می گویند. این منطقه بیشتر انرژی خود را از تاج خورشید می گیرد و بیشتر نور خود را به شکل فرابنفش متساطع می نماید.
ضخامت منطقه انتقالی چند صد تا چندین هزار کیلومتر است. در برخی قسمتها، خارهای کرومسفر که نسبتا سرد شده اند سر بر افراشته و به اتمسفر خورشید می رسند. در برخی قسمتها نیز ترکیبات داغ تاج خورشید تا نزدیکی فوتوسفر فرو می رود.
تاج خورشید
تاج خورشید بخشی از اتمسفر آن است و دمایی متجاوز از ۵۰۰.۰۰۰K دارد. تاج خورشید متشکل از گازهای یونیزه شده به شکل رود و یا حلقه ای می باشد. ترکیبات و ساختمان تاج خورشید به صورت عمودی به سطح آن متصل است و میادین مغناطیسی که از اعماق خورشید ساطع می گردند منجر به شکل گیری این منطقه می شوند. دمای هر یک از جریانات تاج خورشید به خطوط میدان مغناطیسی شکل دهنده همان جریان بستگی دارد.
دمای نزدیک ترین بخش از تاج خورشید به سطح آن حدودا بین ۱ تا ۶ میلیون K و چگالی آن معادل ۱۰۰ میلیون تا ۱ بیلیون ذره در هر سانتیمتر مکعب می باشد. دمای این منطقه هنگام وقوع یک فوران به ده ها میلیون کلوین می رسد.
بادهای خورشیدی
تاج بسیار داغ خورشید در فضا منتشر و دائم در آن گسترده می شود. به جریان گازهای تاج خورشید در فضا، بادهای خورشیدی می گویند. چگالی این بادها در نزدیکی خورشید تقریبا بین ۱۰ تا ۱۰۰ ذره در هر سانتیمتر مکعب می باشد.
باد خورشیدی با سرعتی معادل صدها کیلومتر در ثانیه از خورشید به هر سوی می وزد. در فواصل زیادی از خورشید یعنی فراتر از مدار پلوتو، از سرعت این باد که مافوق صوت می باشد، کاسته می شود و با گازهای میان ستاره ای ترکیب می گردد.
بادهای خورشیدی به شکل یک حباب بزرگ شبیه به قطره اشک به نام هلیوسفر، در فضای میان سیاره ای گسترده شده است. خورشید و همه سیاره های آن درون هلیوسفر می باشند. فراتر از مدار پلوتو، دورترین سیاره از خورشید، هلیوسفر به گازها و غبارهای میان ستاره ای می پیوندد. گرچه اتمهای موجود در فضای بین ستاره ای می توانند در این حباب نفوذ نمایند اما در واقع می توان گفت که همه مواد تشکیل دهنده هلیوسفر از خود خورشید ناشی می شوند.
فعالیت های خورشیدی
میدان های مغناطیسی خورشید از منطقه حرارتی، بالا رفته و از میان مناطق فوتوسفر، کرومسفر و تاج خورشیدی سر بر می آورند. این جریانات مغناطیسی منجر به شکل گیری فعالیت های خورشیدی می گردند. این فعالیت ها شامل پدیده هایی به نام لکه های خورشیدی، شعله های بلند، زبانه ها و فوران های تاج خورشید می باشند.
زبانه های خورشیدی
زبانه های خورشیدی انفجارهای مهیبی در سطح خورشید می باشند. در مدت زمانی معادل چند دقیقه یک زبانه می توانند دمای مواد موجود را تا میلیون ها درجه افزایش دهد و انرژیی آزاد نماید که معادل انرژی آزاد شده توسط یک هزار بیلیون تن TNT می باشد. این انفجارها در نزدیکی لکه های خورشیدی، معمولا در راستای خطوطی بین دو سر میدان مغناطیسی رخ می دهند.
زبانه ها انرژی را به اشکال گوناگونی مانند پرتوهای الکترومغناطیس (پرتوهای گاما و ایکس) و ذرات باردار (پروتون و الکترون) آزاد می کنند.
دانشمندان برای نخستین بار به این نتیجه رسیدند که زبانه ها و فوران های خورشیدی لرزه هایی را در اعماق خورشید به وجود می آورند که بسیار شبیه به زمین لرزه در سیاره ما می باشند. محققان زبانه ای را مشاهده نمودند که منجر به وقوع لرزه ای بسیار شدید در اعماق خورشید گردید. این لرزه ۴۰ هزار بار بیشتر از زمین لرزه شدید سانفرانسیسکو در سال ۱۹۰۶ انرژی آزاد نمود. مقدار این انرژی آزاد شده به حدی بود که می توانست برق مصرفی ایالات متحده را تا مدت ۲۰ سال تامین نماید.
مناطقی که لکه های خورشیدی و فوران ها در آنها شکل می گیرند، مناطق فعال نامیده می شوند. مقدار فعالیت های خورشیدی از ابتدای یک چرخه لکه خورشیدی، به تدریج افزایش می یابد و با گذشت پنج سال به حداکثر می رسد. تعداد لکه ها در هر زمان متفاوت است. در قسمتی از صفحه خورشید که ما می بینیم، تعداد آنها از صفر تا ۲۵۰ لکه تغییر می کند.
لکه های خورشیدی
لکه ها ی خورشیدی مناطقی تیره و تقریبا دایره ای شکل در سطح خورشید می باشند. آنها زمانی شکل می گیرند که دسته ای از خطوط مغناطیسی درون خورشید به سطح آن می رسند.
دمای لکه ها از دمای مناطق اطرافشان کمتر و میدان مغناطیسی در آنها بسیار قوی است. دمای لکه های خورشیدی بین ۴۰۰۰ تا ۴۵۰۰ کلوین و دمای سطح خورشید ۵۷۰۰ کلوین است. به همین دلیل آنها تیره تر از سطح ستاره به نظر می رسند.
داده های رصدی از دهه ۸۰ قرن بیستم نشان می دهند که تعداد لکه های خورشیدی با شدت تابش خورشید مرتبط است. جالب این که هر چه تعداد لکه ها بیشتر باشد، شدت تابش نور خورشید بیشتر است، چون که مناطق اطراف لکه ها درخشان تر اند.
ابرنواختر ستاره ای در حال انفجار می باشد که می تواند بیلیون ها بار درخشان تر از خورشید باشد، پیش از آنکه به تدریج محو شود. در هنگام درخشندگی، نور یک ستاره منفجر شده می تواند همه یک کهکشان را تحت الشعاع قرار دهد. این انفجار، ابر عظیمی از گاز و غبار را در فضا ایجاد می نماید. جرم مواد موجود در این ابرها می تواند متجاوز از ۱۰ برابر جرم خورشید باشد.
ستاره شناسان دو نوع از ابرنواختر ها را شناسایی کرده اند. نوع اول و نوع دوم. نوع اول ابرنواخترها احتمالا در ستاره های دوتایی شکل می گیرند. ستاره دوتایی به یک جفت ستاره اطلاق می گردد که به هم نزدیکند و دور یکدیگر می چرخند. نوع اول احتمالا در دوتایی هایی رخ می دهد که یکی از آنها یک ستاره کوچک و متراکم به نام کوتوله سفید است. اگر این دو ستاره به اندازه کافی به یکدیگر نزدیک باشند، جاذبه کوتوله سفید اجرام و ذرات ستاره همراه خود را به سمت خود می کشد. هنگامیکه کوتوله سفید به جرمی معادل ۴/۱ برابر جرم خورشید رسید، متلاشی و منفجر می گردد.
نوع دوم ابرنواختر در اثر مرگ یک ستاره بسیار بزرگتر از خورشید شکل می گیرد. زمانیکه چنین ستاره ای به آخر عمر خود می رسد، هسته آن به سرعت متلاشی می گردد. حجم بینهایت زیادی انرژی ناگهان به شکل نوترون (نوعی از ذرات تشکیل دهنده اتم) و پرتوهای الکترومغناطیس (نیروهای الکتریکی و مغناطیسی) آزاد می شود. این انرژی باعث تبدیل ستاره به ابرنواختر می گردد.
بیشتر ابرنواختر ها در چند روز نخست شکل گیری به حداکثر درخشندگی می رسند و تا چندین هفته درخشندگی آنها ادامه خواهد داشت. با گذشت چند ماه درخشندگی آنها کم می شود. و در طی سالها همچنان از درخشندگی آنها کاسته می گردد. تفاوت دیگر ابرنواختر ها در مقدار و ترکیب موادیست که به فضا خارج می کنند.
ابرنواختر ها همچنین می توانند اجرام گوناگونی را بر جای بگذارند. پس از برخی از انفجارهای ابرنواختر، ستاره ای کوچک و متراکم متشکل از نوترون ها و یا شاید ذرات بنیادی کوارک بر جای مانده است. به چنین ستاره ای ستاره نوترونی می گویند. به ستاره های نوترونی که به سرعت می چرخند و به شدت مغناطیسی باشند، اصطلاحا تپ اختر می گویند. پس از برخی انفجارها ممکن است جرم نامرئی به نام سیاهچاله ایجاد گردد. سیاهچاله چنان گرانشی دارد که حتی نور نیز منی تواند از آن عبور کند.
دانشمندان بر این باورند که ابرنواخترها به وجود آرندگان عناصر سنگینی چون آهن، طلا و اورانیوم که در زمین و اجرام منظومه شمسی یافت شده اند می باشند. در سال ۱۰۵۴ ستاره شناسان چینی ابرنواختری را ثبت کردند که در تمام طول روز درخشش آن پیدا بود. این انفجار از خود یک تپ اختر و سحابی کراب که همچنان قابل رصد است را بر جای گذاشت.
در سال ۱۹۸۷، یک ابرنواختر در ابر ماژلانی، نزدیک ترین کهکشان به راه شیری، مشاهده شد. در طی ۴۰۰ سال این اولین ابرنواختری بود که با چشم غیر مسلح قابل رویت بود.
کيومرث : نخستين پادشاه و بنيانگذار سلسله پيشدادي در پيش از ظهور هخامنشيان . نام وي در اوستا گيومرتا آمده است و ذکر شده است که زرتشتيان او را نخستين انسان ميدانند . در زمان او مردم در غارها و کوهها بودند و بدن خود را با پوست حيوانات مي پوشاندند
کيخسرو : سومين پادشاه مقتدر کياني به خونخواهي کشتن سياوش برخواست و مدتهاي زيادي با تورانيان جنگيد و در نهايت آنان را مغلوب ساخت و افراسياب را به دليل کشتن سياوش که نه تنها پدر وي بود بلکه يکي از قهرمانان نامي ايران بود کشت . پدرش سياوش و مادرش فرنگيس بود
جمشيد : پسر طهمورث - چهارمين پادشاه پيشدادي . که جشن نوروز را بنيان نهاد و رسوم و آيين هايي شادي براي ايرانيان بر جا گذاشت که او را جم يا جمشاسب هم گفته اند
گشتاسب : پنجمين پادشاه از سلسله کياني . پسر لهراسب و پدر اسفتديار روئين تن گفته شده که زرتشت در زمان وي ظهور نموده است و گشتاسب شاه اولين کسي است که به زرتشت گرويده است و از مبلغان اصلي دين بهي ميبشاد که در گسترش آن نقش مهمي ايفا کرده است
مادها :600سال قبل از ميلاد مسيح مادها بر ايران حکومت مي کردند پايتخت سلاطين ماد اکباتان ( همدان ) بود
دياکو : بنيانگذار دولت ماد .مردم ماد او را به پادشاهي برگزيدند. دياکو هگمتانه را به پايتختي خود اختيار کرد و در آن بر روي تپهاي، هفت دژ تو در تو ساخت و هر يک را به رنگ ويژهاي در آورد.دياکو ?? سال پادشاهي کرد و برهمه طايفههاي ماد فرمانروايي کرد و پارسهاي انشان نيز پيرو او شدند.
فره ورتيش : فَروَرتيش پسر دياکو، دومين شاه ماد بود.وي مانند پدرش، با دولت آشور آغاز به جنگ کرد ولي شکست خورد و به دست پادشاه آشور آشوربنيپال، کشته شد. نام فرورتيش تلفظ ديگري از نام فرهاد است.
هوخشتره :
آستياگ :
کوروش کبير : کورش بزرگ بنيانگذار حقوق انسان ها و آزادي و برابري بشريت است که جهان را دگرگون نمود . وي از مقتدرترين و با تدبير ترين افراد تاريخ جهان است که بدليل اخلاق و منش و کردار نيک نامش در تاريخ به ثبت رسيد . او پيرو دين بهي زرتشت بود . که همواره تاريخ از او به عنوان يکي از نوابغ بشريت نام ميبرد . او پادشاه ماد را شکست داد . پادشاه ليدي را نيز مغلوب ساخت و بابل را که يکي از بزرگترين مراکز جهان آن روزگار بود با صلح و آرامش و با رغبت مردمان آنجا به کلي فتح کرد و پس از ورود به بابل به احترام به خداي مردوک آنان تاجگذاري نمود تا حسن نيت خويش را به ملت مغلوب به اثبات برساند به صورتي که آنان وي را فرستاده خدا ميناميدند. پس از آن بناي بزرگترين شاهنشاهي و امپراتوري تاريخ را بنا نهاد که در نهايت در سال 528 قبل از ميلاد در جنگ با سکاهاي خونريز کشته شد . هم اکنون تنديس سنگي اين بزرگ مرد در سيدني استراليا و يکي از پارکهاي بزرگ ايالات متحده و سازمان ملل متحد از طلاي خالص نصب ميباشد و اعلاميه او در سازمان ملل نقش سمبل آزادي و دموکراسي را براي نخستين بار در جهان ايفا ميکند
کمبوجيه : پسر بزرگ کوروش بزرگ هخامنشي بود که به نامهاي کمبوجيه دوم، کمبوزيه و کامبيز نيز معروف است.طبق گفته هرودوت مادر وي کساندانه بوده است، اما کتزياس نقل کرده که مادر وي امتيس نام داشته است. کمبوجيه پس از کوروش، پدرش، به سلطنت رسيد. او با اقتداري ستودني و باور نکردني در سال 525 قبل از ميلاد سرزمين هاي مصر را بدليل عمل نکوهيده مصريان در برابر ايرانيان که تعداي از ايرانيان را در مصر کشتند و به تمسخر پرداختند فتح کرد و کل مصر به زير چتر پادشاهي ايران در آورد . او پيرو مزديسنا زرتشت بود و همواره دين بهي را دنبال ميکرد وي برادري به نام برديا داشت.کمبوجيه قصد لشگرکشي به مصر را داشت،اما از بيم اينکه برادرش در غياب او پادشاهي او را بدست آورد، برديا را مخفيانه به قتل رساند.او به مصر لشگر کشيد و اين کشور را فتح کرد.به همين دليل به وي در تاريخ لقب فاتح مصر را داده اند.در زمانيکه کمبوجيه در مصر حضور داشت خبر به سلطنت رسيدن برادرش برديا را به وي دادند در حاليکه او برديا را پيش از اين کشته بود. اما شخصي که در ايران تاج پادشاهي را به سر گذاشته بود گئومات از تبار ماديان بود و خود را برديا معرفي کرده بود. کمبوجيه در بازگشت به ايران درگذشت. هرودوت چون او به خداي مصر ( يک گاو ) بي احترامي کرده بود و او را با ضرب چاقو کشته بود به او لقب ديوانه داد ولي اين يکي ديگر از برگهاي زرين خداپرستي در ايرانيان آن روزگار بود
بردياي دروغين ( گئومات مغ ) نام پسر کوچکتر کوروش بزرگ هخامنشي و برادر کمبوجيه دوم بود.کوروش بزرگ، در بستر مرگ، برديا را به فرماندهي استانهاي خاوري شاهنشاهي ايران گماشت. کمبوجيه دوم، پيش از رفتن به مصر، از آنجا که از احتمال شورش برادرش ميترسيد دستور کشتن برديا را داد.مردم از کشته شدن او خبر نداشتند و در سال ??? (پيش از ميلاد) شخصي به نام «گئوماته مغ» خود را به دروغ برديا ناميد و بر کوهي نزديک شهر ايراني پَيشياوادا اعلام شاه بودن کرد. در متون تاريخي از وي به عنوان «بردياي دروغين» ياد شده است.
داريوش کبير : پسر ويشتاسپ، ملقب به داريوش بزرگ يا داريوش اول، سومين پادشاه هخامنشي بود. وي با کمک ديگر نجباي پارسي با کشتن گئومات مغ که به عنوان برديا فرزند کوروش بزرگ بر تخت نشسته بود سلطنت را به خاندان هخامنشي بازگرداند. وي در سال 521 بر تخت پادشاهي ايران زمين جلوس کرد و بزرگترين و شکوهمند ترين پادشاهي تاريخ ايران را پس از کورش بزرگ از خود به جاي گذاشت . او پيرو دين بهي و مزديسنا زرتشت بود و همواره منش و بزرگي کوروش را دنبال ميکرد . پس از آن شورشهاي داخلي را سرکوب کرد. نظام شاهنشاهي را استحکام بخشيد و سرزمينهايي چند به شاهنشاهي الحاق کرد. آغاز ساخت پارسه (تخت جمشيد) در زمان پادشاهي او بود. از ديگر کارهاي او حفر کانال بود که درياي سرخ را به رود نيل و از آن طريق به درياي مديترانه پيوند ميداد.اين کانالي در 2500 سال پيش ساخت که بعدها به کانال سوئز معروف گرديد . طول اين کانال دريايي به بيش از 161 کيليومتر ميرسيده است و از عرض آن دو کشتي به راحتي عبور ميکردند . داريوش بزرگ خطي جديد براي ايرانيان بوجود آورد که بعدها از خطوط رايج دنيا شد . داريوش بزرگ ايران را به بزرگ ترين کشور جهان مبدل کرد ( بيش از 28 کشور ) . داريوش بزرگ آموزش رايگان را براي قشر عوام کشور به صورت اجباري در آورد و طرح سواد آموزي را اجباري نمود و . . . او را از ابرمردان ايران و جهان مي دانند مقبره? او در دل کوه رحمت در مکاني به نام نقش رستم در مرودشت فارس (نزديک شيراز) است. شهرت او در غرب به خاطر وقوع نبرد ناموفق ايرانيان با يونانيان در مکاني به نام ماراتن، در زمان اوست.
خشايارشا : از پادشاهان هخامنشي است. پدرش داريوش بزرگ و مادرش آتوسا دختر کوروش بزرگ بود.نام خشايارشا از دو جزء خشاي (شاه) و آرشا (مرد) تشکيل شده و به معني «شاه مردان» است. کتيبههايي در کوه الوند و نيز در ارمنستان از خود به جاي گذاشت. او يکي ديگر از جانشيانان بر حق پادشاهي هخامنشيان بود که وي را فاتح سرزمين هاي آتن اروپا ميدانند . او آتن را به کلي تصرف کرد . دليل لشگر کشي وي عدول کردن يونانيان از قوانين آن روزگار بود زيرا ليدي که جزوي از ايران بود که توسط يونان به آتش کشيده شده بود و خشيارشا در صدد بر آمد اين کار زشت را که در آن زمان نزد ايرانيان گناه محسوب ميشده است جبران نمايد که موفق نيز شد ولي در نبردهاي بعدي به ايران عقب نشيني کرد ولي اقتدار ايران را به زيباترين شکل حفظ نمود
اردشير يکم ( اردشير درازدست ) : پسر خشايارشا ملقب به اردشير درازدست يا اردشير يکم پادشاه هخامنشي بود. نخستين بار يونانيان به او لقب درازدست دادند. از اين رو در بسياري از کتب و منابع اردشير درازدست ناميده شدهاست. وجه تسميت اين لقب به گونههاي مختلف آمدهاست. 1- او دستان درازي داشت به طوري که وقتي ميايستاد دستش به زانويش ميرسيد.2- درازدستي کنايه از قدرت زياد و تسلط بر امور است. به خاطر تسلط او به اوضاع مملکت درازدست ناميده شد. از زمان اردشير دراز دست تاريخ ملي با تاريخ اساطيري ايران در هم ميآميزد. در بسياري از منابع اردشير درازدست و بهمن اسفنديار يکي دانسته شدهاند.
خشايارشاي دوم : از پادشاهان هخامنشي بود.به گفته تاريخ نويسان وي تنها پسر اردشير يکم از ملکه داماسپيا بوده که پس از مرگ پدر به پادشاهي ميرسد و چهل و پنج روز بعد توسط برادرش سغديانوس به قتل ميرسد
سغديانوس : از شاهزادگان هخامنشي و پسر نا مشروع اردشير يکم است. وي، برادرش - خشايارشاي دوم - را چهل و پنج روز بعد از به سلطنت رسيدن به قتل رساند و خود به دست برادر ديگر داريوش دوم به قتل رسيد.
داريوش دوم : با نام اصلي اخس (به يوناني) يا وهوک (به پارسي باستان) فرزند نامشروع اردشير يکم بود که پس از شورش بر ضد برادرش سغديانوس به سلطنت رسيد و نام «داريوش» را براي خود بر گزيد. اين پادشاه هخامنشي که يونانيان به وي لقب حرامزاده داده بودند، نوزده سال بر ايران حکومت کرد. داريوش از همسرش پريزا صاحب دو پسر به نامهاي اردشير و کورش شد و بعد از وي پسرش اردشير دوم به سلطنت رسيد.
اردشير دوم : پادشاه هخامنشي، پسر بزرگ داريوش دوم و پريزا بود که پس از مرگ پدر به سلطنت رسيد.اردشير در ابتداي سلطنت خويش شورشهاي برادرش - کورش کوچک - را سرکوب کرد و سرانجام او را به قتل رساند. از اتفاقات مهم دوران سلطنت اردشير تلاش نا موفق او در تسخير مجدد مصر است. اين پادشاه هخامنشي تا زمان مرگ خويش ??? (پيش از ميلاد) بر ايران حکومت کرد.
اردشير سوم : نام نخست اردشير سوم اُخُس بوده که تصور ميکنند يوناني شده وهوک است، ولي وي پس از اينکه به تخت نشست، خود را در سنگنبشته تخت جمشيد ارتَ خْشثَر يا اردشير ناميد. چنين نوشتهاند:،نويسندگان يوناني ديودور و آريان،نام او را آرتاکسرک سس يا آرتاسسسس نوشته اند. ابوريحان بيروني در آثارالباقيه وي را اردشير سوم و اُخُس ناميده. اما در برخي نوشتههاي تاريخي اين شاه با اردشير يکم اشتباه گشتهاند.
ارسس :
داريوش سوم : آخرين پادشاه هخامنشي بود و از اسکندر شکست خورد. اين شاه كه او را در كتب پهلوى «دارا پسر دارا» خواندهاند فرزند آرسان بوده و آرسان پسر استن و نوه? داريوش دوم است. بنابراين داريوش سوم نسبش با فاصله? سه نسل به داريوش دوم ميرسد و بهمين جهت او را «پسر دارا» (فرزند داريوش دوم) گفتهاند آغاز پادشاهى داريوش سوم با شروع حكومت اسكندر پسر فيليپ در مقدونيه تقريباً مقارن است و در سير تاريخ، او مانند رقيبى است كه سرنوشت براى اسكندر تراشيده است. داريوش سوم در سال ??? ق. م. بر تخت نشست و سلطنتي را آغاز كرد كه دوران كوتاه آن پر از وقايع بزرگ و در عين حال سوزناك است. پايان زندگى او در حقيقت پايان امپراتورى بزرگ هخامنشى است
اشکانيان
مهرداد بزرگ يا مهرداد کبير : موئسس سلسله شاهنشاهي پارتيان بود که ايران را از گسستگي و لجام گسيختگي دوران تحت اشغال يونانيان سلوکي رهايي بخشيد . وي در سال 160 تا 140 قبل از ميلاد با نبردهاي وطن پرستانه ايالتهاي ماد - پارس - خراسان - بابل - آشور - هرات و سيستان و . . . را جزو ايران بزرگ نمود . وي پادشاه سلوکيان را اسير نمود و با وي با انسانيت رفتار کرد و به او در گرگان مستقر ساخت و براي حسن نيت به آنان با دختر وي ازدواج نمود . او را از بزرگ ترين اشخاص موثر در تاريخ ايران ناميده اند که به راستي اگر ظهور نمي کرد امروز مشخص نبود ما در کجاي تاريخ جاي داشتيم
ارشک يکم : اين شخص با طايفه خود آپارني همدست شد در قرن ??? ق.م. پرچم مخالفت با سلوکيها بيافراشت و جنگهاي متعدد با آنها نمود ، در نتيجه غلبه يافت و دولت پارت را تاسيس کرد . پس از اين فتح ، عزيمت باختر نمود و با اين مملکت که نيز مستقل شده بود جنگ کرد در حين جنگ کشته شد چون ارشک باني سلطنت اشکاني بود ، شاهان ديگر اشکاني او را تقديس ميکردند چنان که به او لقب اپي فانس (به زبان يوناني به معني نامي و پر افتخار) دادند و به ياد بود اينکه او سرسلسله اشکاني است به اسم خود کلمه ارشک (اشک را يونانيها «آرزاکس» نوشتهاند که يوناني شده ارشک است) را افزودند (ارشک بعدها اشک شد) مورخين اين نکته را رعايت کردند .
تيرداد يکم ( اشک دوم ) : اين شخص با طايفه خود آپارني همدست شد در قرن ??? ق.م. پرچم مخالفت با سلوکيها بيافراشت و جنگهاي متعدد با آنها نمود ، در نتيجه غلبه يافت و دولت پارت را تاسيس کرد پس از اين فتح ، عزيمت باختر نمود و با اين مملکت که نيز مستقل شده بود جنگ کرد در حين جنگ کشته شد چون ارشک باني سلطنت اشکاني بود ، شاهان ديگر اشکاني او را تقديس ميکردند چنان که به او لقب اپي فانس (به زبان يوناني به معني نامي و پر افتخار) دادند و به ياد بود اينکه او سرسلسله اشکاني است به اسم خود کلمه ارشک (اشک را يونانيها «آرزاکس» نوشتهاند که يوناني شده ارشک است) را افزودند (ارشک بعدها اشک شد) مورخين اين نکته را رعايت کردند .
آردوان يکم ( اشک سوم ) : بعد از پدر به تخت نشست و از گرفتاري انتيوخوس سوم (کبير) برادر سلوکوس سوم استفاده کرده ، ولايت مردها (mardes) و ري و همدان را گرفت ، و ليکن بعد که پادشاه مزبور با قشون زياد به ايران آمد ، اردوان عقب نشسته ، پايتخت خود را هم به سلوکيها داد. بعد آنتيو خوس به گرگان رفت ولي از عهده سواره نظام پارتي برنيامد ، بالاخره عهد نامهاي بين دولتين منعقد و اردوان رسما شاه ايران شناخته شد . شايان ذکر است که در اين جنگ آنتيو خوس معبد آناهيتا را در همدان غارت کرده ، ذخاير و نفايس زياد از آنجا و نفايس زياد از آنجا بر گرفت . نوشتهاند چهار هزار تالان (چهار ميليون و هشتصد هزار تومان امروزي تقريبا !!) قيمت ذخاير بودهاست
فرياپت ( اشک چهارم ) : شاه ايران از سلسله اشکاني - ارشك ? : فري يا پيت - پس از پدر به تخت نشست و به آسودگي سلطنت كرد زيرا باختري ها متوجه هند بودند و با پارتي ها كاري نداشتند
فرهاد يکم ( اشک پنجم ) : بعد از پدر به تخت نشست و تبرستان را تسخير کرده ، طايفه مردها را مجبور نمود که در بند درياي خزر و راهي را که از خراسان به ماد ميرفت حفظ کنند . اين شاه شهر خارکْسْ را در ري بنا نهاد(خارکس را بعضي با در بند درياي خزر و برخي با شهرستانک تطبيق دادهاند. عقيده آخري مبني بر اين است که ايزدور خارکسي (يکي از جغرافي دانان قديم) نوشتهاست : وطن او خارکْس در وسط کوههاي البرز واقع است.دربند درياي خزر را با سردره خوار تطبيق کردهاند)
مهرداد يکم ( اشک ششم ) : بعد از برادر به تخت نشست و باني عظمت دولت پارت گرديد . در اين دوران دولت سلوكي به واسطه جنگ با رومي ها و يهودي ها ضعيف شده بود . مهرداد در ابتدا مرو را از باختري ها گرفت بعد آذربايجان را از امراي محلي كه در آنجا استقلال يافته بودند انتزاع نمود. پس از آن به خوزستان و پارس و بابل پرداخت و بعد به هند رفته ، قطعه اي را تا رود جِلُمْ به مملكت خود ضميمه كرد . از زمان او دولت پارت بزرگ شد . اين شاه با دمتريوس سلوكي جنگ كرد ، ولي در ابتدا ، بهره مندي نداشت ، زيرا يوناني ها با دمتريوس همراهي كردند و باختر هم بر پارتي ها قيام نمود ، وليكن مهرداد داخل مذاكره صلح شده ، دمتريوس را اغفال و بعد جنگ كرد و او را گرفته در زندان انداخت. اين شاه به تقليد از شاهان هخامنشي خود را شاهنشاه خواند.
فرهاد دوم ( اشک هفتم ) : بعد از پدر به تخت نشست ، آنتيخوس برادر دمتريوس در غياب او مملكت سوريه را تصرف كرد و به آن هم اكتفا نكرده خواست ايران را تسخير كند. در ابتدا بهره مندي با او بود . مردمان ايران بر فرهاد شوريدند و عرصه بر او تنگ شد زيرا تنها مملكت پارت براي او باقي مانده بود . فرهاد خواست صلح كند .ولي شرايط صلح خيلي سنگين بود زيرا فرهاد مي بايست به مملكت پارت اكتفا كرده و باج دهد. شاه براي ايجاد جنگ خانگي در سوريه ، دمتريوس را از زندان رها كرد تا سلطنت شامات را از برادرش استرداد كند، وليكن كار فرهاد از جاي ديگر درست شد . زيرا شدت ظلم سلوكي ها مردم را به طرف فرهاد كشانيد و آنتيخوس با سپاهي جرار به ايران آمد ، ولي فرهاد به او فرصت نداده، ناگهان بر او تاخت و در حين جنگ پادشاه سلوكي كشته شد . از اين به يعد سلوكي ها ديگر جرئت نكردند متعرض ايران شوند و انحطاط كامل در دودمان سلوكي شروع گرديد پس از اين فتح گرفتاري ديگر بر فرهاد پيش آمد چون او سك ها را به كمك خود طلبيد و وعده كرده بود به آنها مبلغ زيادي بدهد ، بعد چون بي كمك آنها فايق آمد پولي نداد و آنها بناي قتل و غارت را در ولايات گذاشتند و در جنگي كه فرهاد با آنها كرد كشته شد تقريبا مقارن اين زمان سكها به ايران هجوم آورده در افغانستان امروزي و در سيستان برقرار شدند . بر اثر اين واقعه اين مملكت كه زرنگ نام داشت از اين به بعد سَكستان ناميدند و اين اسم بعد ها سيستان شد ( نيمه قرن دوم ق.م) براي فهم اين واقعه لازم است گفته شود كه در اين زمان تاريخ ايران با تاريخ چين ارتباط مي يابد .
اردوان دوم ( اشک هشتم ) : عموي فرهاد بود با مردم يوئه چي جنگ كرده زخم برداشت و بر اثر آن فوت كرد . اين مردم را هونها به طرف ايران رانده بودند. بر اثر فشار آنها دولت باختر به هند منتقل گرديده ، بعد از شصت سال منقرض شد و يوئه چي ها در باختر دولتي تاسيس نمودند كه در تاريخ موسوم به "كوشان" است . مدت سلطنت اردوان ظاهرآ دو سال بود و بعد از او پسرش مهرداد به تخت نشست.
مهرداد دوم ( اشک نهم ) : يکي از شاهان بزرگ اشکاني است. در زمان او ايران بر سکها و مردمان صحراگرد که از طرف شمال فشار به ممالک ايران وارد مينمودند، فايق آمدند و مهرداد چنان شکستي به آنها داد که ديگر مدتها متعرض ايران نشدند از زمان اين شاه، ايران در مرحله جديدي داخل شد. مهرداد اشکاني نه فقط سکها را شکست داد بلکه حدود ايران را تا کوههاي هيمالايا در شمال هندوستان رسانيد.
سيناتروک ( اشک دهم ) : بعد از مهرداد ، مدتي به فترت گذشت ، تا آنکه سندروگ برادر فرهاد دوم بر تخت نشست . (به عقيده گوت شميد ، عالم آلماني که در تاريخ اشکانيان تتبعاتي کرده بعد از مهرداد دوم اردوان نامي به تخت نشسته جلوس او تقريبا مقارن سنه ?? ق.م بودهاست . مصنف مذکور او را اردوان دوم دانستهاست) بعضي سندروگ را پسر ارشک ديکايُس نوشتهاند . اين شاه پير و ناتوان بود و ارمنستان در اين زمان به واسطه اتحاد با دولت پني قادر و زورمند ، لذا تيگران ، آذربايجان را متصرف شده ، جلگه فرات را غارت کرد و به باقي مانده مستملکات سلوکيها دست انداخته ، خود را شاهنشاه خواند آنچه هم بدست آمده دلالت بر سستي آن در اين زمان دارد . مدت سلطنت سندروگ را هفت سال نوشتهاند
فرهاد سوم ( اشک يازدهم ) : او پس از پدر به تخت نشست. وقتي كه پوميه تازه به آسياي صغير وارد شده بود و ارمنستان قوت داشت فرستادهاي نزد فرهاد فرستاده تكليف كرد كه اگر شاه ايران به ارمنستان قشون كشي كند دو شهر كُرْدُونْ و اَديابن (اين دو ولايت قسمتي از آسور قديم بودند) از آن ايران خواهند شد.بعد كه پوميه ارمنستان را مغلوب و دست نشانده نمود نخواست وعده خود را به جا آرد، رفتار مذكور و نيز اينكه پوميه نمي خواست فرهاد را شاهنشاه خطاب كند باعث كدورت بزرگ بين شاه ايران و او گرديد.پوميه مادامي كه در آسيا بود با دولت اشكاني مدارا مي كرد، وليكن اوضاع بخوبي نشان مي داد كه بزودي دو دولت بزرگ ايران و روم خصمانه مواجه خواهند شد، زيرا فرهاد از پوميه خواست كه فرات سرحد دولتين گردد و او جواب مساعدي نداد و ديگر اينكه پوميه با خوزستان و پارس و آذربايجان روابطي ايجاد مي كرد. فرهاد سوم را دو پسر او مهرداد و اُرُد مسموم كردند.
مهرداد سوم ( اشک دوازدهم ) : مهرداد پس از پدر به تخت نشست و چهار سال سلطنت كرد ، وليكن از جهت سختي و سفاكي او نجبا و مردم بر او شوريدند و اُرُد برادر كوچكترش را بر تخت نشاندند . مهرداد نزد گابي نيوس والي روم در سوريه رفت و در ابتدا والي مزبور اين موقع را بهانه مناسبي براي دخالت در امور ايران پنداشت ، ولي به زودي متوجه امور مصر شده از خيال همراهي با مهرداد منصرف گرديد.
اُرد يکم ( اشک سيزدهم ) : يكي از شاهان نامي سلسله اشكاني است . جنگ ايران با روم در زمان اُرُد روي داد و به غلبه ايران خاتمه يافت .قبل از جنگ اُرُد سفيري پيش كراسوس فرستاد كه اين پيغام را برساند : اگر مردم روم مي خواستند با من جنگ كنند من جنگ مي كردم و از بدترين عواقب آن بيمي نداشتم وليكن اگر چنانچه فهميده ام شما براي منافع شخصي به خاك ايران دست اندازي مي كنيد حاضرم اسراي رومي را پس بدهيم !! كراسوس به سفير گفت : جواب پادشاه شما را در سلوكيه خواهم داد . سفير خنديده و جواب داد : اگر از كف دست من مويي برويد شما هم سلوكيه را خواهيد ديد!!
پس از آن كراسوس با سپاهي جرار كه مركب از لژيون هاي ورزيده و عده نفراتشان جمعا به چهل و دو هزار بالغ بود عازم بين النهرين گرديد ، اما اُرُد با پياده نظام خود با نهايت سرعت داخل ارمنستان شده اين مملكت را اشغال نموده تا پادشاه آن نتواند سواره نظام خود را به كمك كراسوس بفرستد اين جنگ به فتح ايران انجاميد. اُرُد بعد از فوت پسرش از سلطنت بيزار شده آن را به پسر ارشد خود فرهاد واگذارد
فرهاد چهارم ( اشک چهاردهم ) : بعضي مورخين ، پاكر را اشك چهاردهم دانسته اند ، وليكن اين عقيده با اينكه او در زمان پدرش كشته شد موافقت نمي كند . فرهاد چهارم همين كه به تخت نشست برادرهاي خود را نابود كرد پدرش اُرُد كه او را ملامت نمود نيز به قتل رسانيد.
فرهاد پنجم يا فرهادک ( اشک پانزدهم ) : شاه اشکاني که پس از پدرکشي با مادرش موزا بتخت نشست. پارتيها از فرهادک ناراضي بودند و يکي از جهات نارضايتي اين بود که از ارمنستان صرفنظر کرد، در صورتي که از زمان مهرداد دوم دولت پارت نظر خاصي به اين کشور داشت و ميخواست آن را مانند سنگري در جلو روم در تحت نفوذ خود نگاه دارد. باري بجهات گوناگون وضع فرهادک در ايران مشکل شد و سرانجام شورشي برضد وي روي داد و پس از زد و خورد مختصري او را از سلطنت خلع کردند و کشتند. وي روي همرفته پادشاهي نالايق و شخصاً عنصري فاسد بود. از لحاظ سياست هم نخستين شاه اين دوره? تاريخ بود که در برابر روميها از ابهت دولت پارت کاست و از مسئله? ارمنستان نيز صرف نظر کرد. واقعه? مهم زمان او تولد عيسي مسيح بود.
ملکه موزا همراه با پسرش فرهاد پنجم :. موزا يک كنيزك رومي بود که اوگوست? امپراطور روم (?? ق.م- ?? م) او را در ازاي استرداد درفشهاي روم که سپاه کراسوس آنها را در جنگ حران از دست داده بود و هنوز در ايران مانده بودند به فرهاد چهارم پادشاه اشکاني هديه کرد. تئاموزا كنيزك رومي كه در اين هنگام زوجه? فرهاد چهارم و در واقع ملکه? دربار شد اين زن كه كودكي به نام فرهادک براي شاه زاييد، به بهانه? لزوم تأمين جان اين فرزند و اجتناب از هر گونه توطئه احتمالي داخلي، فرهاد را وادار كرد تا ساير پسران خود را از دربار دور سازد. فرهاد هم چهار پسر را با اقرباي آنها كه در حرم وي بودند به روم فرستاد تا در آنجا تربيت شوند (ح 7 ق.م). فقط فرهادك را با مادرش نزد خود نگه داشت. وقتي كه فرهادك به سن بلوغ رسيد، به تحريك مادر و از بيم آنكه برادرانش عنوان وليعهدي را به دست آورند، پدر را زهر داد و خود به نام فرهاد پنجم با مادرش موزا بتخت نشست (ح 2 ق.م(.
اُرد دوم ( اشک شانزدهم ( :
ونُن يکم ( اشک هفدهم ( :
اردوان سوم ( اشک هجدهم ( :
تيرداد سوم :
وردان ( اشک نوزدهم ( :
گودرز( اشک بيستم ( :
ونن دوم ( اشک بيست و يکم ( :
بلاش يکم ( اشک بيست و دوم) : يکي از پادشاهان اشکاني که به اشک بيست و دوم معروف بود و در سالهاي 51 تا 77 ميلادي پادشاهي ايران را بر عهده داشت و خدمتي بزرگ به ايران زمين نمود . زيرا کتاب ارزشمند ايرانيان ( اوستا ) که در زمان حمله اسکندر به ايران از ميان رفته بود با تلاش و همت او دوباره گردآوري شد
شاپور يکم : دومين شاهنشاه ساساني و فرزند اردشير بابکان است. شاپور بعد از مرگ پدر جانشين او شد و مطابق يک سنت باستاني که تاجگذاري در نخستين نوروز پس از جلوس شاه انجام ميگرفت در 242 م. رسماً تاجگذاري کرد. شاپور از شاهان بزرگ ساساني است. او بدست مهندسان و اسيران روم سد شادروان را در شوشتر بر رود کارون ساخت و نيز شهر شاپور را در نزديکي کازرون بناکرد. بناي نيشابور و گنديشاپور را نيز بدو نسبت دادهاند. ظهور ماني (بسال 242 م.) در روزگار او بود. مرگ او بسال 271 م. روي داد.
هرمز يکم:
بهرام يکم : از پادشاهان ساساني و بزرگترين پسر شاپور ? بود که بر تخت پادشاهي ايران نشسته بود. در روزگار او زنوبيا شاهبانوي تَدمُر زن اذينه از ايران ياري خواست. بهرام سياست غلطي در پيش گرفت. بدين صورت که سپاه اندکي روانه کرد و در نتيجه هم تدمر بدست روميان افتاد و هم ارلين امپراتور روم از مداخله? ايران رنجيد و بقصد کينهجوئي مردم آلان را بر آن داشت که از طرف قفقاز به ايران تاختند. ولي ارلين پس از ورود به بيزانس (??? م.) و اندکي بعد بهرام در گذشت. به دستور اين شاه، ماني را گرفتند و زنده پوست کندند و در گنديشاپور براي تماشاي مردم به تيري آويختند.
بهرام دوم : بهرام دوم بعد از پدر پادشاه شد. ابتدا ستمگر و خونريز بود و چون کنکاشي براي خلع او کردند به اندرز موبدي رفتار خود را تغيير داد. از کارهاي او مطيع کردن سکاهاي سيستان و افغانستان بود که بتحريک و همدستي برادرش هرمزد فرمانرواي خراسان طغيان کرده بودند. بهرام دوم نخستين شاه ساساني بود که دستور دادبر روي سکهها و نيز سنگنوشتههايش فرتور خانواده اش را حک کنند.
بهرام سوم : ناماور به سکان شاه يا شاه سکاها پادشاه ساساني بود به شاهي رسيد. او با پشتيباني موبدان زرتشتي بر تخت نشست.
نرسي : نرسي پسر شاهپور يا شاپور ? و نوهي اردشير پاپکان که در زمان او تيرداد تحت حمايت روميها و حکمفرماي ارمنستان هر سال لشگرکشي ميکرد و خساراتي در مرزهاي ايران بوجود ميآورد. نرسي هم به ارمنستان حمله کرد و آنجا را تصرف کرد. چند سال پس از اين رويداد نرسي از سلطنت کناره گرفت و تاج را بر سر پسر خويش هرمز گذاشت
هرمز دوم : 302-309 ترسايي؛پادشاه خروگوه بود.در زمان او ارمنستان دين ترسايي را پذيرفت.پس از هرمز دوم پسزش آذرنرسه بر تخت نشست
آذرنرسي :
شاپور دوم : 309- 379 ترسايي ؛ پسر هرمز دوم بود.او را در کودکي و پس از بر کناري برادرش آذرنرسه بر تخت نشاندند. داستاني درباره او هست که ميگويد درباريان زماني که مادرش وي را باردار بود بر زهدان مادر تاج شاهي نهادند و به ديگر سخن او پيش از زايش شاه شده بود. در زمان کودکي او عربها به مرزهاي ايران تاختند و تاراج و خونريزي بسيار به راه انداختند. هنگامي که شاپور به جواني رسيد و خردسالي را پشت سر گذارد از تازيان انتقام سختي گرفت. او سزاي کارهاي عربها را با سوراخ کردن شانه هايشان ميداد از اين رو بدو لقب شانه سُنب يا ذوالاکتاف دادند. براي نخستين بار به دستور او قبيلهاي عرب به نام بني حنظله را به خوزستان کوچاندند تا آسانتر ايشان را کنترل کنند. پيش از اين در خوزستان عربي زندگي نميکرد.همچنين در زمان او هونها يا خيونها به ايران دست اندازي کردند که شاپور آنان را نيز تاراند. همچنين وي در سال 359 به جنگ با روميان پرداخت و شهر آمد(دياربکر کنوني ) را گشود. امپراتور يوليانوس نيز در سال 363 به ايران لشکر کشيد ولي خودش کشته شد و سپاهش نيز از ميان رفت. از اين رو روم به ناچار با ايران از در صلح درآمد و سوريه را به ايران واگذار کرد. شاپور همچنين ارمنستان را باز پس گرفت. در زمان او مسيحيان آزارانده شدند. شاپور در دنباله کاميابي هايش همچنين توانست نيروي موبدان زرتشتي را نيز محدود کند. از شاپور دوم سنگنوشتههايي در طاق بستان به يادگار مانده است
اردشير دوم : پادشاه ساساني.
شاپور سوم : شاه ساساني و پسر اردشير دوم بود و بعد از او بتخت نشست. در دورهء او ارمنستان ميان ايران و روم تقسيم شد. قسمت بزرگ شرقي جزو ايران و قسمت كوچكتر غربي از آن روم شد و در هر دو قسمت شاهزادگان اشكاني بحكومت معين شدند سنگنوشتههاي او و پدرش در طاق بستان به يادگار مانده اند.
بهرام چهارم :، پادشاه ساساني بود. بعد از برادر برتخت نشست و چون در زمان پدر والي کرمان بود معروف به کرمانشاه است. در زمان پادشاهي او خسرو والي ارمنستان ايران، بتحريک تئودس ياغي شد. بهرام سپاهي به ارمنستان فرستاد، خسرو را گرفتند و به ايران آوردند و در دژ فراموشي زنداني کردند و بهرام شاپور برادر خود را بجاي او گماشت. در روزگار بهرام، تئودس امپراتور، روم را بدو قسمت غربي و شرقي تقسيم کرد. بهرام در شورشي که در سپاه روي داد کشته شد.
يزدگرد يکم :
بهرام پنجم : يا بهرامِ گور فرزند يزگرد يکم پادشاه ساساني بود.او توانست داوداران پادشاهي را کنار بزند و بر تخت پادشاهي ايران بشيند بهرام از کودکي نزد نعمان پسر منذر پادشاه عرب حيره بررگ شده بود.پس از مرگ يزدگرد بزرگان شاپور پسر بزرگ وي را که شاه ارمنستان و جانشين پدر بود را کشتند و خسرو نامي را که پدرش شاه نبود و خويشي نزديکي با شاه نداشت را بر تخت نشاندند.
ما لحظه ها را ميگذرانديم تا به خوشبختي برسيم افسوس خوشبختي همان لحظه ها بود که ميگذرانديم
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن