پروژه و تحقیق رایگان - 1186

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

بررسی کتاب «آرمان و واقعيت اسلام»

بازديد: 191

 

متفکران مسلمان و مدرنيسم

بررسی کتاب «آرمان و واقعيت اسلام»

 

 

خسرو ناقد

در دو دهه‌ی اخیر تعداد بیشماری کتاب به‌زبان‌های مختلف درباره‌ی اسلام و سرزمین‌های اسلامی در کشورهای غربی منتشر شده که از لحاظ وسعت نشر و بخش و تنوع موضوع تاکنون بی‌سابقه بوده است؛ و احتمال ‌می‌رود که در سالهای پایانی قرن بیستم نیز گسترش بیشتری یابد و حتی در سده‌ی آینده هم این روند ادامه پیدا کند. اما متأسفانه بخش اعظم این آثار توسط خبرنگاران، روزنامه نگاران و یا نویسندگان دون مایه‌ای نوشته شده است که شناختی اندک و خام از مشرق زمین و به‌ویژه از اسلام دارند. اینان اغلب پس از سفر یا اقامت نسبتاً کوتاهی در یکی از کشورهای شرقی کتابی به‌رشته‌ی تحریر ‌می‌کشند و از سر تفنن به‌داوری درباره‌ی ملت ها و سرزمین هایی ‌می‌نشینند که عمق ریشه های ستبر فرهنگ و تمدنشان به‌آغاز تاریخ مکتوب انسان ‌می‌رسد. در این نوع کتاب‌‌ها غالباً از پی‌بردن به‌نهان فرهنگی جوامع شرقی اعراض ‌می‌شود و بیشتر گزارشی است از مشاهدات نویسنده درباره‌ی رویدادهای سیاسی روز و ظواهر زندگی و آداب مذهبی مردمان این جوامع که برای جلب خریداران و خوانندگان بیشتر با پیشداوی‌‌ها متعارف و صحنه‌‌های ساختگی نیز همراه است.

 نویسندگان کتاب‌‌هایی از این دست حتی با زبان مردمان این سرزمین‌‌ها نیز آشنا نیستند؛ ولی با زیرکی خاصی ‌می‌کوشند تا با به‌کار گرفتن چند اصطلاح عربی یا فارسی این توهم را در خوانندگان کتاب‌‌هایشان بوجود آورند که نویسنده‌ی کتاب درباره‌ی آنچه نوشته است تبحر و تخصص کافی دارد. مهمتر از همه اینکه حوادث کم اهمیت سیاسی و وقایع زودگذر تاریخی را بهانه قرار ‌می‌دهند تا از این طریق دعوی‌‌های بی‌معنی خود را به‌اثبات رسانند. البته به‌این نکته هم باید اشاره کرد که نظیر چنین گزارش‌‌ها و کتاب‌‌ها و داوری‌‌های بی پایه و اساس در نزد نویسندگان و رزونامه نگاران کشورهای شرقی نیز یافت ‌می‌شود. اینان نیز، چشم سر گشوده و چشم جان بسته، به‌غرب ستیزی گنگ و مبهمی دچار شده و در داوری‌‌های شتابزده‌ی خود، تنها چشم به‌دیدن خطاها و زشتی‌‌های جوامع غربی گشوده اند؛ بی آنکه از عواملی که در غرب سبب شکوفایی استعدادها و رشد و گسترش هنرهای گوناگون شده است سخنی به‌میان آورند و یا سهمی در یافتن راه‌‌های آگاهانه و عادلانه‌ی داد و ستد فرهنگی و فکری میان شرق و غرب داشته باشند. آثار چنین نویسندگانی، خواه در غرب و خواه در شرق، بنابر خصلت عوامفریبانه‌ای که دارند، برای مدت کوتاهی جار و جنجال به‌پا ‌می‌کند؛ ولی پایدار نمی‌‌ماند و چه زود به‌دست فراموشی سپرده ‌می‌شود.

 خوشبختانه در میان کتاب‌‌هایی که اخیراً در مورد مشرق زمین در کشورهای غربی منتشر شده است، آثاری نیز یافت ‌می‌شود که اگر چه شمارشان اندک است، ولی نویسندگان این آثار به‌طور جدی خود را با فرهنگ و تاریخ و تمدن سرزمین‌‌های شرق مشغول داشته و کتاب‌‌هاشان حاصل پژوهش‌‌های گسترده، مطالعات همه جانبه و فعالیت‌‌های علمی طاقت فرسایی است که چه بسا عمری بر سر آن گذارده شده است. این گروه از پژوهشگران و دانشمندان غربی بر اساس تحصیلات و مطالعات و تخصصی که دارند، و نیز به‌سبب وسعت و عمق زمینه‌ی تحقیقاتیشان، به‌ناچار گستره‌ی تألیفات و بررسی‌‌های خود را به‌یکی از جنبه‌‌های تاریخ و تمدن مشرق زمین و فرهنگ و معارف اسلامی محدود کرده اند. اینان صادقانه و مخلصانه قدم در راه شناختن و شناساندن فرهنگ و تمدن و تاریخ شرق گذارده  و از این طریق نه تنها چشم مردمان باختر زمین را تا اندازه‌ای بر روی حقیقت فرهنگ خاور زمین گشوده، بلکه به‌ما نیز در آشنایی بهتر و بیشتر با میراث فرهنگی نیاکانمان یاری رسانده اند.

با این وصف هنوز در این زمینه کمبودهای اساسی و مهمی احساس ‌می‌شود که تلاش در رفع آنها در درجه‌ی اول در حیطه‌ی وظایف و مسئولیت‌‌های متفکران سرزمین‌‌های شرقی است. برای مثال در حال حاضر به‌دشواری ‌می‌توان آثاری را به‌زبان‌‌های اروپایی یافت که از دیدگاه متفکران مسلمان معاصر و بر اساس سنتهای اسلامی، به‌تحقیق و بررسی درباره‌ی اسلام و ابعاد گوناگون آن پرداخته و در عین حال در مقام پاسخگویی به‌مسایل دنیای مدرن نیز برآمده باشد. این کمبود به‌ویژه در موقعیت کنونی بیش از پیش احساس ‌می‌شود و چیزی نخواهد گذشت که به‌مسأله‌ای حیاتی تبدیل خواهد شد؛ زیرا جهان اسلام دیر زمانی است که با مسایل و پیچیدگی‌‌های یک جامعه‌ی مدرن، و نیز با علوم جدید و تکنولوژی پیشرفته، درگیر شده است؛ ولی اندیشمندان و روشنفکران این جوامع تاکنون کمتر توانایی (و یا فرصت و امکان) آنرا داشته اند که با حفظ هویت و اصالت ملی – اسلامی خود، به‌مسایل اساسی و حیاتی عصر حاضر، به‌ویژه به‌مکاتب مدرنی که به‌هر حال ذهن نسل جوان را به‌خود مشغول داشته است، بپردازند و راه حل‌‌های مناسبی ارائه دهند. با کمال تأسف باید اذعان کرد که ما ایرانیان نیز از این قاعده مستثنی نبوده ایم و مدت زمان نسبتاً طولانی است که کمتر از آنچه شایسته‌ی دارندگان گنجینه‌ی گرانبهای فرهنگ و اندیشه‌ی ایرانی – اسلامی است، به‌آن پرداخته و در شناختن و شناساندنش کوشش نموده‌ایم. اغلب روشنفکران ما، خاصه در یک صد سال اخیر، به‌جای بهره مندی از فرهنگ و تمدن ایرانی و اندیشه و معارف اسلامی – به‌ویژه چشمه‌ی جوشان عرفان و فلسفه‌ی اشراق – راه سهل و بی تکلفِ پذیرش ناآگاهانه‌ی ارزشها و معیارهای فرهنگی بیگانه را در پیش گرفته اند؛ بدون آنکه از فرهنگ و تمدن غرب شناختِ انتقادیِ کافی داشته، و یا نیازها و سازگاری جامعه‌ی خود را به‌خوبی سنجیده باشند. در این رهگذر از توانایی‌‌ها و قابلیت‌‌های فرهنگ ملی خود نیز غافل مانده اند و در نتیجه به‌استمرار و پیوند آن با دانش و تکنولوژی جدید باور ندارند. بدیهی است که پیامد دور ماندن از اصل خویش، پیدایش بحران هویت و عدم اعتماد به‌نفس است که هم اکنون نشانه‌‌های بارز آن در میان جامعه‌ی روشنفکری ایران پدیدار شده است. البته کم نیستند اندیشه ورزان و دانش پژوهانی که چه در ایران و چه در دیگر سرزمین‌‌های شرقی، علی رغم دشواری‌‌ها و موانعی که در سر راهشان قرار دارد، سالهاست خود را با مسایل مختلف – و از آنجمله با مسأله‌ی برخورد و تأثیرپذیری فرهنگ‌‌ها – مشغول داشته و در این زمینه آثار ارزشمندی نیز عرضه کرده اند؛ ولی بازتاب کوشش‌‌ها و تأثیر تلاش‌‌های اینان در مرزهای کشورهایشان محدود مانده است.

 یکی از معدود متفکرانِ ایرانیِ مسلمان که در آثارش کوشیده است تا در راه رفع این کمبود گام بردارد و به‌مسایل مهمی که مسلمانان، به‌خصوص جوانانِ مسلمانِ کشورهای مختلف، در حال حاضر با آن روبرو هستند، بپردازد و تا اندازه‌ای نیز موفق شده است که نظر اندیشمندان و روشنفکران را در شرق و غرب به‌آرا و افکار خود جلب کند، دکتر سید حسین نصر، رئیس سابق انجمن فلسفه‌ی ایران و استاد مطالعات اسلامی دانشگاه جورج واشینگتن آمریکاست. از این فرزانه‌ی ایرانی تا کنون نزدیک به‌پنجاه اثر انتشار یافته است که تقزیباً همه‌ی آنها به‌زبانهای گوناگون ترجمه شده و برخی از آنها چند بار تجدید چاپ شده است. به‌تازگی و برای نخستین بار دو کتاب از وی به‌زبان آلمانی نیز ترجمه شده که عنوان اولین کتاب «معرفت و امر قدسی»1 و دومین اثر «آرمان و واقعیت اسلام»2 است. معرفی و نقد کتاب اخیر که اواسط سال 1993 میلادی به‌قطع کتابهای جیبی و در سطح وسیعی در کشورهای آلمانی زبان نشر و پخش شده، مقصود نوشته‌ی حاضر است.

* * *

مجموعه مقالات به هم پيوسته ای که در کتاب «آرمان و واقعيت اسلام» فراهم آمده است، حاصل و چکيده ی سلسله سخنرانی های دکتر سيد حسين نصر است که در سال تحصيلی 1964 - 65 ميلادی در دانشگاه آمريکايی بيروت ايراد گرديد و نخستين بار در سال 1966 به صورت کتاب به‌زبان انگلیسی به‌چاپ رسید.3  کتاب دارای یک پیشگفتار و شش فصل است:

فصل اول) اسلام: آخرین دین اصیل؛ مشخصات عام و ویژگی‌‌های آن. فصل دوم) قرآن: کلام الله؛ سرچشمه‌ی معرفت و سلوک.

 فصل سوم) پیامبر و سنت پیامبری: خاتم الانبیا‌ی و انسان کامل.

 فصل چهارم) شریعت: احکام الهی؛ هنجار اجتماعی و انسانی.

 فصل پنجم) طریقت: عرفان و ریشه‌‌های آن در قرآن.

 فصل ششم) سنی و شیعه: شیعه‌ی اثناعشریه و اسماعیله.

نویسنده در آغاز کتاب و پیش از آنکه به‌موضوع اصلی، یعنی اسلام و مسایل مربوط به‌آن در عصر جدید بپردازد، اشاراتی دارد به‌مفهوم کلی دین، رابطه‌ی خدا و انسان و نیازهای معنوی و روانشناختی انسان‌‌ها. وی با توجه به‌ریشه‌ی واژه‌ی دین در زبان لاتین (religio) که به‌معنای «بازپیوند» است، ‌می‌نویسد: «دین آن چیزی است که انسان را به‌حقیقت پیوند ‌می‌زند. هر دینی در نهایت دارای دو جز‌ی اساسی است که بر آنها بنا شده است: آموزش و روش. این دو بخش مشترکاً امکان بازشناختنِ واقعیت از شبه واقعیت؛ و نیز امکان تشخیص میان آنچه ارزش مطلق دارد و آنچه ارزش نسبی دارد را فراهم ‌می‌آورد. تمام ادیان توحیدی و راست باور/ حنیف (orthodox) بر این دو جز‌ی بنیادی استوارند. هیچ دینی، چه اسلام و چه مسیحیت، چه کیش هندویی و یا آیین بودایی، بدون آموزش درباره‌ی اینکه مطلق چیست و نسبی چیست، نمی‌تواند توفیق بیابد و پایدار بماند. تنها زبان تعالیم در سنت‌‌های دینی گوناگون متفاوت است. همچنین هیچ دینی نمی‌تواند پا برجا بماند، بدون روشی که به‌انسان چگونگی متمرکز کردن تمام قوای خود را به‌حق نشان دهد؛ تا از این طریق بتواند واقعیت نسبی را به‌حقیقت مطلق پیوند زند. به‌زبان ساده تر: آموزش دینی چیزی نیست جز تفاوت گذاشتن میان مطلق و نسبی؛ و روش دینی طریق پیوند واقعیت نسبی است به‌حقیقت مطلق. بی سبب نیست که در همه‌ی ادیان، به‌ویژه در اسلام، رابطه میان انسان و خدا، میان آنکه نسبی است و آنچه مطلق است، از اهمیت بنیادی برخوردار است».

در مقاله‌‌های این کتاب سعی شده است تا اصول اساسی اسلام و آنچه در همه‌ی شاخه‌‌های گوناگون این دین اعتبار دارد، به‌گونه‌ای برجسته نشان داده شود. با وجود این در بررسی معتقدات اهل سنت و شیعه، بر تفاوت‌‌ها موجود میان این دو شاخه‌ی اصلی در اسلام سرپوش گذارده نشده است؛ زیرا نویسنده بر این باور است که این تقاوت‌‌ها در چشم انداز آینده‌ی اسلام جایگاه خود را داراست. دکتر نصر برای عرفان اسلامی و تأثیرات آن در حیات اجتماعی و فکری اسلام اهمیت خاص قایل است. از این رو فصل جداگانه‌ای را به‌بحث و بررسی در این زمینه اختصاص داده است.

 مخاطبان اصلی این کتاب را ‌می‌توان به‌چند گروه تقسیم کرد. در درجه‌ی اول روی سخن با نسل جوانِ سرزمین‌‌های اسلامی است که به‌دلیل تأثیرات «تعلیم و تربیت مدرن»، از اصل خود به‌دور مانده و شدیداً تحت تأثیر نفوذ «مدرنیسم» قرار گرفته و از جنبه‌‌های معنوی و عقلانی اسلام به‌دور مانده است. از این رو در اولین تماس با دانش و فلسفه و ادبیات غرب، تعادل روحی خود را از دست ‌می‌دهد و دچار از خودبیگانگی ‌می‌شود. بنابراین ضروری است که حقایق بنیادی اسلام، به‌ویژه جنبه‌‌های عقلانی و معنوی آن، با زبانی برای این نسل توضیح داده شود که با آن آشنایی دارد و بر اساس نظام تربیتی مدرنی که در آن رشده کرده است، قادر به‌درک آن باشد. نویسنده معتقد است که متفکران جهان اسلام در حال حاضر ناگزیرند که به‌ماهیتِ واقعی «مدرنیسم» پی برند و از منظر اسلامی برای این همه نوگرایی‌‌های بیهوده‌ای که شبه روشنفکران رواج داده اند، پاسخی بایسته بیابند؛ زیرا نفوذ ارزش‌‌ها و معیارهای منبعث از مدرنیسم غرب در میان روشنفکران سرزمین‌‌های شرقی، موجب شده است که اینان از هر راه و روش و اندیشه‌ی مدرنی، صرفاً به‌دلیل مدرن بودنش، پیروی کنند و آنرا حقیقت محض پندارند و به‌این ترتیب نه تنها خود را، بلکه نسل جوان را نیز به‌گمراهی کشانند. افزون بر این، متفکرانِ مسلمان موظفند خود را به‌طور جدی با مفاهیم و مکاتب مدرنی چون توسعه، علم گرایی، وجودگرایی، تاریخ گرایی و غیره مشغول دارند و به‌ادعاهایی که با این مفاهیم پیوند خورده است، پاسخ گویند.

استاد نصر در این کتاب همچنین کوشیده است تا به‌اتهامات و تعرضاتِ نویسندگان غربی علیه دین اسلام، به‌خصوص آنجا که به‌بنیادهای اصلی معتقدات مسلمانان، چون قرآن و حدیث مربوط ‌می‌شود، پاسخ گوید. از این رو، در استدلال‌‌های خود تمام نوشته‌‌هایی را که در این باره به‌زبان‌‌های اروپایی تألیف شده است، مدّ نظر دارد. با این وصف در پیشگفتار کتاب متذکر ‌می‌شود که قصد نقد و بررسی همه جانبه‌ی آثار شرقشناسان را ندارد، بلکه در صدد است تا از دیدگاه اسلام نشان دهد که چرا عقاید برخی دانشمندان غربی در مواردی برای مسلمانان قابل قبول نیست. ذکر مثالی در این زمینه بی شک برای آشنایی با روش استدلالی دکتر نصر سودمند خواهد بود. وی معتقد است که یکی از تهمت‌‌های سنگین و در عین حال ناروایی که به‌اسلام ‌می‌نهند، این است که ‌می‌گویند «اسلام دین شمشیر است». او ضمن اشاره به‌دیدگاه‌‌های اسلام و مسیحیت در مورد جنگ، ‌می‌کوشد تا به‌این مسأله‌ی مهم پاسخ گوید و ‌می‌نویسد:

«این اتهامِ بسیار سنگینی است که باید به‌تفصیل به‌آن پرداخت. بلی درست است، اسلام حتی برای جنگ نیز احکامی دارد. در مقابل مسیحیت به‌انسان‌‌ها امر ‌می‌کند که اگر کسی به‌صورتشان سیلی زد، گونه‌ی دیگر خود را نیز پیش آورند. مسیحیت در تعالیم خود نرم و متعدل است. اما آنچه در این میان فراموش ‌می‌شود این است که: یا دینی برای اولیا‌ی و پارسایان مقرّر شده است (عیسی مسیح ‌می‌فرماید: «این جهان قلمرو من نیست»)؛ در این صورت مسایل سیاسی و اجتماعی و اقتصادی را به‌کناری ‌می‌گذارد، پیروان خود را به‌مثابه‌ی مقدسین بالقوه به‌شمار ‌می‌آورد و در واقع فقط در جامعه‌ای متشکل از پارسایان و اولیا‌ی حق ‌می‌تواند پابرجا بماند و عمل کند. و یا اینکه دینی ‌می‌کوشد تا حیات انسان را در تمام ابعادش دربرگیرد؛ بنابراین ناچار است تا طبیعت و سرشت انسانی را با همه‌ی کمبوها و ضعف‌‌ها و کاستی‌‌هایش در نظر داشته باشد. یک چنین دینی هم باید قوانینی برای زندگی سیاسی و اقتصادی انسان‌‌ها وضع کند و هم احکامی برای جنبه‌‌های صرفاً مذهبی حیات آنان. مسیحیت با وجود اینکه تعالیم خود را متوجه‌ی اولیاء و مقدسین بالقوه نموده، اما بی تردید نه قادر بوده است که وجوه نامنزه سرشت انسانی را در میان پیروان خود از بین بَرد، و نه توانسته است جنگ را از جهان مسیحی دور نگاه دارد.

 واقعیت این است که مسیحیت از لحظه‌ای که به‌دینِ تمدن و امپراتوری بزرگی بدل گردید، مجبور شد شمشیر به‌دست گیرد، تا بدین وسیله قادر به‌ادامه‌ی حیات باشد و پابرجا بماند. مسیحیت در یک لحظه‌ی تاریخی باید تصمیم خود را ‌می‌گرفت که آیا ‌می‌خواهد دین راهبین باقی بماند و یا به‌دین تمدنی عظیم بدل شود. بدیهی است که گزینش راه اخیر مسئولیتِ حکمرانی و جنگ کردن را نیز با خود داشت. پادشاهان مسیحی چون شارل کبیر یا لوئی نهم – ملقب به‌لوئی مقدس – یقیناً با همان سرسختی و خشونت به‌جنگ ‌می‌پرداختند که این یا آن حکمران مسلمان. جنگجویان مسیحی در میدان‌‌های کارزار به‌هیچ وجه نرم دل تر و بلندنظرتر از حریفان مسلمان خود نبودند. اسپانیا و آناتولی تقریباً همزمان به‌تصرف مسیحیان و مسلمانان در آمدند؛ با این تفاوت که در اسپانیا تمام مسلمانان یا کشته شدند و یا رانده؛ به‌طوری که حتی یک فرد مسلمان نیز در آن دوران در اسپانیا زنده نماند. در مقابل، مقرّ کلیسای ارتدکس هنوز در ترکیه است.

باری، این اتهام که اسلام دین شمشیر است از بنیاد بی اساس است. اسلام با وضع قوانینی برای جنگ، حدّ و مرزی برای آن تعیین نموده است؛ در مقابل، مسیحیت جنگ را خارج از حوزه‌ی اختیارات و تأملات خود گذارد. اتفاقی نیست که جنگ‌‌های فجیع و فراگیر قرن حاضر همه در غرب آغاز شد؛ جایی که مسیحیت نیروی مذهبی مسلط است. دنیوی گرایان (saekularisten) به‌کرات گفته اند که دین موجب وقوع جنگ میان مسیحیان و مسلمانان شده؛ و اینکه دین علت اصلی بروز جنگ است. اینان قادر به‌تشخیص این امر نبوده اند که جهانِ دنیوی شده‌ی مدرن بیش از هر دینی باعث کشتار انسان‌‌ها شده است. جنگ – حداقل در مفهومی محدود – در طبیعت امور قرار دارد. از این رو اسلام، به‌جای آنکه جنگ را همچون پدیده‌ای که وجود خارجی ندارد، نادیده گیرد، به‌آن پرداخته و برایش قوانینی مذهبی وضع نموده است تا به‌این طریق حتی الامکان از گسترش و زیان‌‌های آن بکاهد. لااقل ‌می‌توان گفت که وحشتناک ترین جنگ‌‌های این قرن از جهان اسلام برنخاستند، بلکه از آنجا که برخی آنرا «غربِ پسامسیحی» (post-christlicher Westen) نامیده اند. البته این به‌معنای گناهکار دانستن مسیحیت در برپایی این جنگ‌‌ها نیست؛ زیرا نیک ‌می‌دانیم که این جنگ‌‌ها از جامعه‌ای برخاستند که بارها به‌طرق گوناگون علیه مسیحیت سر به‌طغیان برداشته است. اما مسیحیت به‌آن جهت که برای تنظیم زندگی ظاهری و مادی انسان – همانند حوزه‌ی باطنی و معنوی حیات او – احکامی الهی ندارد، دنیوی کردن حیات سیاسی و اجتماعی جامعه و جدایی آن را از اصول تجلی یافته، تسهیل نمود؛ آنچه از سوی دیگر باعث تغییرات بنیادی عظیمی در عصر جدید گردید».

نویسنده سپس خاطر نشان ‌می‌سازد که به‌هیچ وجه قصد انتقاد از مسیحیت را ندارد، بلکه هدفش بیشتر دفاع از اسلام است در برابر حملات موذیانه‌ای که از سوی عده‌ی بسیاری در غرب به‌این دین ‌می‌شود. وی افزون بر این در موارد متعددی به‌مکتب‌‌ها فلسفی مدرن و اثرات سوء آنها در کشورهای اسلامی پرداخته و به‌طور ضمنی و یا صریح، از دیدگاه اسلام به‌آنها پاسخ گفته است. البته بدیهی است که برای نویسنده غیر ممکن بوده است تا در صفحات محدود این کتاب به‌تمام جریانات فکری مدرن و اصولاً مدرنیسم در تمامی ابعادش بیردازد. هر چند که خواننده‌ی علاقه مند و کنجکاو ‌می‌تواند با مراجعه به‌دیگر آثار دکتر نصر، که اغلب به‌زبانهای اروپایی ترجمه شده است، با آرا و افکار این متفکر ایرانی درباره‌ی مکتب‌‌های مدرن آشنا شود.4 گذشته از این، نصر همواره از افراط و تفریط پرهیز داشته و در نوشته‌‌ها و گفت و شنودهایش به‌کرات خاطر نشان ساخته  که «متفکر حقیقی برای آنکه مکتبی را بشناسد، باید با آن روبرو شود و از آن آشنایی کافی یابد و آنگاه به‌نقد و رد آن بپردازد... پس بهتر آن است که اجازه داده شود عقل در سیری متعادل هر نوع اندیشه‌ای را که در عالم وجود دارد، بشناسد و با تجزیه و تحلیل و شناخت آن، از نکات مثبت بیاموزد و بخش‌‌های منفی را طرد کند. این حرکتِ درست باعث ‌می‌شود که ما از ترک کردن سنت فکری خود و تبدیل شدن به‌روشنفکری غربی به‌جای متفکری ایرانی دست برداریم».5 از این رو بی سبب نیست که در فهرست منابعی که نویسنده در تألیف این کتاب از آنها سود برده است، در کنار منابع معتبر اسلامی، به‌اسامی دانشمندانی چون تئودور نولدکه (Theodor Noeldke همیلتون گیب (Hamilton Gibb)، ایگناز گُلدتسیهر (Ignaz Goldziher)، لوئی ماسینیون (LouisMassignon) و ‌‌هانری کُربن (Henry Corbin) بر‌می‌خوریم که ارزش علمی و تاریخی آثارشان بر اهل نظر پوشیده نیست. اما دکتر نصر برای رفع هرگونه سوءتفاهم، تأکید ‌می‌کند که مقالات این کتاب در درجه‌ی اول به‌منابع اسلامی، و به‌ویژه به‌قرآن، حدیث و مراجع سنتیِ معتبر متکی است؛ و اینکه کوشیده است تا از دیدگاه اسلام سنتی، نظرات خود را تشریح کند. نویسنده با تواضعِ تمام از کتاب «فهم اسلام»، اثر مشهور «فریتیف شوون»6 به‌عنوان چشمه‌ی پایان ناپذیری یاد ‌می‌کند که از آن در نگارش کتاب سود بسیار برده است. او این اثر را در نوع خود بهترین کتابی ‌می‌داند که تاکنون به‌یکی از زبانهای اروپایی درباره‌ی این پرسش اساسی نوشته شده است که چرا مسلمانان به‌اسلام معتقدند و چگونه همه‌ی آنچه را که انسان از لحاظ معنوی و روحی نیاز دارد به‌او عطا ‌می‌کند.

نویسنده بدون آنکه در مقاله‌ای جداگانه به‌بررسی ادیان دیگر بپردازد، در جایْ جای کتابش رابطه و نزدیکی میان ادیان الهی بزرگ را نشان ‌می‌دهد و به‌شباهت‌‌های بارزی که میان آنها وجود دارد اشاره ‌می‌کند. اما در عین حال متذکر ‌می‌شود که بر خلاف این عقیده‌ی رایج که تمام ادیان را در نهایت برابر ‌می‌داند، وی در بررسی‌‌های خود نه تنها به‌شباهت‌‌های ساختاری، بلکه همچنین به‌تفاوت‌‌هایی نیز که میان اسلام و دیگر ادیان وجود دارد، پرداخته است. در این مورد بیش از همه تشابهات و تفاوت‌‌های موجود میان اسلام و مسحیت را مورد توجه قرار داده است. نویسنده در سه فصل نخستِ کتاب به‌موازاتِ تشریح اصول اساسی اسلام و مقام قرآن در نزد مسلمانان و شخصیت و جایگاه پیامبر اسلام، اشاراتی نیز دارد به‌اصول اعتقادی و مقدسات مسیحیان؛ و ضمن یرشمردن تشابه‌‌ها و تفاوت‌‌های موجود میان مسیحیت و اسلام، به‌ دشواری‌‌هایی که بر سر راه ایجاد تفاهم میان ادیان مختلف وجود دارد، ‌می‌پردازد و در این زمینه مثال‌‌هایی جالب هم ارائه ‌می‌دهد. مثلاً برای یک فرد مسلمان درک اهمیت صلیب در مسیحیت دشوار است؛ او کلاً نمی‌تواند درک کند که چرا یک مسیحی در برابر صلیب زانو ‌می‌زند، آنرا با خود حمل ‌می‌کند و در مواقع احساس خطر و یا در حالت پریشانی و ناتوانی، با دست علامت صلیبی بر سینه ‌می‌کشد. از سوی دیگر، حرمت قرآن در نزد مسلمانان و کشش و جذابیت «سحرآمیزی» که این کتاب مقدس برای آنان دارد، باعث شگفتی و حیرت مسیحیان شده است و از این رو در صدد برآمده اند تا توضیحی منطقی برای آن بیابند و یا به‌تجزیه و تحلیل این پدیده‌ی منحصر به‌فرد بپردازند. در حالی که وجود قرآن به‌مسلمانان احساس ایمنی و امید و نیرو ‌می‌بخشد و چه بسا اولیاء و پارسایانی که کلام الله را ثبت سینه داشتند.

یکی دیگر از  تفاوت‌‌هایی که نویسنده معتقد است به‌موجب آن مسیحیان در غرب در درک دیدگاه‌‌های اسلامی دچار اشکال ‌می‌شوند، برداشت متفاوتی است که مسلمانان و مسیحیان از رابطه یا نسبت میان خدا و انسان دارند. در مسیحیت خداوند «رمز و راز» (Mysterium) است و از دید انسان مستور. زیبایی و جذابیتِ نهفته در مسیحیت از همین برداشت رازگونه از خداوند و سر تعظیم فرآوردن به‌این «رمز و راز غیر قابل درک» سرچشمه ‌می‌گیرد. در اسلام، برعکس، این انسان است که با پرده‌ای از خدا جدا مانده است. وجود الهی از او پوشیده نیست؛ تنها حجابی میان حق و بنده قرار دارد که از طریق جدّ و جهد انسان از میان برداشته خواهد شد و او ‌می‌تواند با دریدن پرده به‌شناخت باری تعالی نایل آید؛ و در این راه خردِ خدادادی انسان یار و یاور اوست.

 ای پرده ساز گشته در این دیر پرده دَر

تاکی چو کـرم پیله نشینی به پرده در

چـون کرم پیله پرده‌ی خـود را کند تمام

زان پرده گور او کند این دیر پرده در7

دریغا که دکتر سید حسین نصر در این کتاب، جز یک دو مورد، از اشعار سرایندگان پارسی زبان سود نجسته است؛ و این در حالی است که ایشان ضمن گفت و شنودی تأکید دارند که «فلاسفه‌ی اسلامی – ایرانی که در قلمرو اندیشه‌ی اسلامی به‌فلسفه ‌می‌پرداخته اند، دو نوع بوده اند: یکی آنان که مستقیماً آثار فلسفی نوشته اند و تحت عنوان فیلسوف شناخته شده اند و دیگر آنان که در قالب شعر و دیگر آثار ادبی، مطالب فلسفی نگاشته اند... اکثر شاعران قدیم، از جمله نظامی و فردوسی، هم شاعر بوده اند و هم فیلسوف به‌معنای اعم آن.»8 این کمبود به‌ویژه در فصلی که به‌عرفان اسلامی پرداخته شده است، بیشتر به‌چشم ‌می‌خورد؛ زیرا استاد خود نیز نیک ‌می‌دانند که زبان عرفان اسلامی، زبان شعر است. چه بسیار شواهد زیبا و مثال‌‌های پُرمعنا در دنیای شاعران پارسی زبان یافت ‌می‌شود که ‌می‌توانست به‌جذابیت بیشتر این فصل بیفزاید و در کتاب روح شرقی بدمد؛ کاری که فرزانه‌ی ارجمند، بانو آنِماری شیمل با موفقیت کامل در آثارش انجام ‌می‌دهد و با استقبال خوانندگان نیز مواجه شده است.9

 

پانوشته ها:

1) Nasr, Seyyed Hossein. Die Erkenntnis und das Heilige. Aus dem Amerikan. von Clemens Wilhelm. Muenchen Diederichs, 1990. 438 Seiten. (Knowledge and the Sacred. Bei Crossroad Publishing Company, New York 1981.)

از این کتاب دو ترجمه به‌زبان فارسی منتشر شده است؛ با این مشخصات:

 معرفت و معنویت. دکتر سید حسین نصر. ترجمه‌ی انشاءالله رحمتی. دفتر پژوهش و نشر سهروردی. تهران، 1380.

 معرفت و امر قدسی. سید حسین نصر. ترجمه‌ی فرزاد حاجی میرزائی. نشر و پژوهش فرزان روز. تهران، 1380.

2) Nasr, Seyyed Hossein. Ideal und Wirklichkeit des Islam. Aus dem Englischen von Clemens Wilhelm. Bearbeitet von Jost G. Blum. Muenchen Diederichs, 1993. 238 Seiten. (Ideals and Realities of Islam. Bei Unwin & Hyman, London 1988.)

3) این کتاب  تاکنون به زبان‌‌های ایتالیایی (چاپ نخست سال 1974 میلادی)، عربی (1974)، فرانسوی (1975)، هندی (1981)، ترکی (1985)، لهستانی (1988) و آلمانی (1993) ترجمه و منتشر شده است.

4) نگاه کنيد به: کتابشناسی آثار سيد حسين نصر. ماهنامه فرهنگی هنری کِلک. شماره‌ی 43 -44 مهر و آبان 1372.

5) گفت و شنود با سيد حسين نصر. ماهنامه فرهنگی هنری کِلک. شماره‌ی 43 -44 مهر و آبان 1372.

6) Schuon, Frithjof. Comprendre l`Islam. Paris 1961. (Den Islam verstehen. Eine Einfuehrung in die innere Lehre und mystische Erfahrung einer Weltreligion. Bern/Muenchen/ Wien 1988.

7) ديوان عطار. به اهتمام و تصحيح تقی تفضلی. چاپ چهارم، تهران 1366. (قصيدهء 16).

8) نگاه کنيد به پانوشت شمارء 5.

9) برای آشنايی بيشتر با شخصيت و آثار پُرفسور آنِماری شيمی، نگاه کنيد به: «فرزانه بانويی دلباخته‌ی عرفان شرق». به قلم نگارنده‌ی اين سطور در ماهنامه فرهنگی و هنری کِلک. شماره‌ی 28، مهر و آبان 1371.

انتشار در: نشر دانش. نشریه مرکز نشر دانشگاهی. سال چهاردهم، شماره های اول و دوم، آذر - اسفند 1372.

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 07 اسفند 1393 ساعت: 13:15 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره پیامبر و حاکمیت سیاسی

بازديد: 141

 

مقدمه

با مطالعه‏اى اجمالى در سيره زندگانى پيامبر اكرم(ص) جاى ترديد باقى نمى‏ماند كه آن حضرت، پس از هجرت به مدينه، هم‏چون يك رهبر و حاكم در ميان مردم عمل مى‏كرد و آنان نيز تبعيت از او را بر خويش واجب مى‏دانستند و متخلفان نيز مجازات مى‏شدند، ايشان كارهايى انجام مى‏داد كه وظيفه يك حاكم و حكومت است: با دشمنان جهاد مى‏كرد، غنايم جنگى را در جاى خود مصرف مى‏كرد، زكات را پس از جمع‏آورى، به مستحقان مى‏رساند و... حاكميت آن حضرت، با نظام قبيله‏اى مرسوم در شبه جزيره عربستان تفاوت اساسى داشت؛ زيرا هر منطقه‏اى كه به تصرف مسلمانان در مى‏آمد، تابع آنان محسوب مى‏شد و همه امور بر گرد وجود مهاجران و انصار، كه در مدينه بودند و پيامبر اكرم(ص) كه رسالت و نبوت و رهبرى آنان را بر عهده داشت، مى‏چرخيد.اما در اين‏جا اين پرسش مطرح است كه آن حضرت، اين كارها را با چه عنوانى انجام مى‏داد؟ آيا بدين علت به اين امور اشتغال داشت كه مردم او را به رهبرى خويش برگزيده بودند؛ يعنى به عنوان حاكم منتخب مردم؟ يا از آن رو كه او فرستاده خداوند و رسول او در ميان مردم بود؛ يعنى به عنوان رسول و نبى به اين امور اقدام مى‏كرد؟

پرسش ديگر اين‏كه بر فرض نشأت گرفتن اين امور از جنبه رسالت آن حضرت، آيا ايشان به تشكيل حكومت نيز اقدام كرد يا اين كارها را صرفاً براى پيش‏برد اهداف دين انجام مى‏داد. به بيان ديگر، آيا آن‏حضرت اداره امور زندگى مادى مردم را نيز در دستور كار خويش داشت يا صرفاً بر اسلام آوردن آنان تأكيد مى‏كرد و اگر گروهى اسلام مى‏آوردند، با ديگر مسائل آنان كارى نداشت؟اين پرسش‏ها بدين علت مطرح شده است كه بعضى با اعتراف به حاكميت و سلطه پيامبر اكرم(ص) بر مؤمنان از جنبه رسالتش، به نفى تشكيل دولت و حكومت به دست ايشان پرداخته‏اند و از سوى ديگر، حاكميت آن حضرت داراى دو ويژگى مهم است: اول اين‏كه داراى پشتوانه الهى بود و احكام مورد نياز مردم يا به‏طور مستقيم از طريق وحى نازل مى‏گرديد و آن حضرت تنها واسطه نقل آن‏ها براى مردم بود يا اگر خود تصميمى مى‏گرفت و به مردم ابلاغ و آن را اجرا مى‏كرد، آن نيز به گونه‏اى رنگ الهى به خود مى‏گرفت؛ زيرا خداوند از مردم خواسته بود كه از آن حضرت اطاعت كنند. دوم اين‏كه با ميل و رغبت مردم به وجود آمده بود، نه با زور و سلطه فرد يا گروهى بر ديگران، كه ويژگى بيش‏تر حكومت‏هاى پادشاهى و استبدادى است. مردم مدينه كه در اين زمينه نقش كليدى داشتند، با ميل و رغبت، پذيراى رسول خدا(ص) شدند و با شور و اشتياق از ايشان استقبال كردند.اين دو ويژگى در حكومت رسول خدا(ص) موجب پيدايش دو نظريه شده است. بيش‏تر متفكران و عالمان دينى، در ميان شيعه و اهل سنت، حكومت نبوى را برخاسته از جنبه رسالت ايشان و جزئى از وظيفه رسالتش مى‏دانند؛ يعنى حكومتى الهى، كه خداوند و سپس رسولش در رأس آن قرار دارند و دستورهاى پيامبر اكرم(ص) همگى دستورهاى خداوند تلقى مى‏شود؛ چون خداوند از مردم خواسته است كه از او اطاعت كنند. عده‏اى نيز حكومت نبوى را حكومتى به انتخاب مردم مى‏دانند و ميل و رغبت و بيعت مردم با آن حضرت را دليل و شاهد اين مدعا مى‏دانند.
اين دو نظريه، داراى آثار متفاوتى است. يكى از آن‏ها اين است كه بنا بر نظريه اول، با وجود حضور پيامبر اكرم(ص) هيچ كس جز آن حضرت صلاحيت حكومت بر مردم را ندارد؛ اما در نظريه دوم، حاكم منتخب مردم، صلاحيت حكومت را دارد، هر چند شخصى غير از پيامبر اكرم(ص) باشد و پيامبر تنها وظيفه ابلاغ احكام الهى را به مردم دارد و آنان خود بايد با انتخاب‏حاكم جامعه، زمينه اجراى احكام اجتماعى اسلام را فراهم سازند، هر چند ممكن است خود پيامبر اكرم(ص) را نيز براى اين منظور برگزينند كه بنابراين نظريه، مردم در صدر اسلام چنين كردند.البته در اين ميان، نظريه‏اى در باره انتخابى بودن حكومت نبوى وجود دارد كه به‏طور كلى، دين را امرى جدا از امور اجتماعى و زندگى مردم تصوير مى‏كند و آن را منحصراً ويژه امورى فوق بشرى، مانند خداوند و آخرت مى‏داند كه بنابراين، هر نوع حكومت دينى، حتى حكومتى كه به انتخاب مردم، بر اساس قوانين اسلامى به وجود آمده باشد، را نفى مى‏كند؛ اما بحث در باره اين نظريه، مجال ديگرى مى‏طلبد؛ زيرا دراين بحث‏ها فرض ما بر اين است كه حكومتى اسلامى وجود دارد و ما مى‏خواهيم به اين پرسش پاسخ دهيم كه آيا در زمان حضور پيامبر اكرم(ص) حاكم جامعه اسلامى را مردم انتخاب كردند يا آن حضرت به واسطه رسالت الهى، حكومت بر جامعه اسلامى را نيز بر عهده داشت؟ البته بايد توجه داشت كه به هر حال، مردم در برپايى حكومت اسلامى نقش عمده‏اى بر عهده دارند و اگر آنان نخواهند، حتى اگر برپايى حكومت، شأنى از شؤون رسالت نيز باشد، باز پيامبر اكرم(ص) بدون پشتوانه مردمى نمى‏تواند به مقصود خويش برسد.در فصل‏هاى قبل، پاسخ اين پرسش را در آيات قرآن كريم و روايات بررسى كرديم. اينك مى‏خواهيم با سيرى در زندگى آن حضرت، از بعثت تا رحلت، شواهد و مطالبى را بيان كنيم كه مى‏تواند پاسخ مناسبى به اين پرسش بدهد. بدين منظور، مباحث اين فصل را در چهار محور ارائه مى‏كنيم:

1. اهداف دنيوى و حكومتى بعثت پيامبر اكرم(ص) .

2. وقايع مؤثر در تشكيل حكومت پيامبر اكرم(ص) در مدينه.

3. نقش رسالت و وحى در حكومت پيامبر اكرم(ص) .

4. حكومت پيامبر اكرم(ص) و نصب حاكمان پس از خود.

1. اهداف دنيوى و حكومتى بعثت پيامبر اكرم(ص)

در فصل‏هاى پيشين گذشت كه هر چند هدف اصلى و نهايى پيامبران(ع) دعوت به توحيد، نفى شرك و سعادت اخروى انسان‏ها است، ولى اين مسأله، نه تنها با وجود هدف‏هاى فرعى و مقدمى دنيوى ديگر منافاتى ندارد، بلكه رسيدن به سعادت اخروى نيازمند روش خاص در زندگى دنيوى است كه عمل بر طبق آن مى‏تواند سعادت اخروى را تضمين كند.آن چه گفته شد، در امور فردى وضوح بيش‏ترى دارد و واجبات و محرّمات و ديگر احكام در اديان مختلف، براين مبنا به وجود آمده است؛ اما آيا پيامبران و به‏ويژه پيامبر اكرم(ص) اهداف دنيوى اجتماعى نداشته‏اند؟ يعنى آيا آنان در پى فراهم كردن اجتماعى سالم نبوده‏اند كه بتواند زمينه رشد انسان‏ها را فراهم كند و آنها را يارى دهد تا با شناخت استعدادهاى خود و بهره‏بردارى بهتر از نعمت‏هاى الهى، زمينه سعادت اخروى خويش را فراهم كنند؟ قرآن كريم يكى از اهداف بعثت انبيا(ع) را برپايى قسط و عدالت معرفى مى‏كند كه والاترين مقصود انسان‏ها در زندگى دنيوى و بهترين وسيله براى نيل به سعادت اخروى است:(لقد ارسلنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الكتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط و انزلنا الحديد فيه باس شديد و منافع للناس و ليعلهم اللّه من ينصره و رسله بالغيب انّ اللّه قوى‏عزيز).[1]
همانا رسولان خويش را با دلايل روشن فرستاديم و همراه آنان كتاب (آسمانى) و ميزان نازل كرديم تا مردم عدالت را بر پا دارند و آهن را كه در آن، سختى بسيار و منافعى براى مردم است، نازل كرديم تا خداوند بداند چه كسانى او و رسولانش را بى آن كه او را ببينند، يارى مى‏دهند . همانا خداوند قوى و شكست‏ناپذير است.در اين آيه شريفه، بر دو نكته مهم تأكيد شده است: اول نقش رهبرى انبيا و رسولان الهى در اجتماع انسانى، براى برپايى عدالت؛ زيرا خداوند آنان را با كتاب وميزان كه علامه طباطبايى مى‏فرمايد: مقصود از ميزان، دين است‏[2] فرستاده و از مردم يارى و نصرت آنان را خواسته است؛ يعنى قانون، ميزان، احكام و رهبرى از سوى خداوند فرستاده شده و از مردم طلب يارى شده است.دوم نقش مردم كه آنان بايد عدالت خواه شوند و به يارى پيامبران برخيزند و عدالت اجتماعى را به وجود آورند؛ يعنى وظيفه دارند رهبرى پيامبران را بپذيرند و از آنان در برقرارى جامعه‏اى الگو و نمونه، كه عدالت در همه اركان آن سارى است، حمايت كنند.حضرت على(ع) نيز در خطبه اول نهج البلاغه، ضمن برشمردن اهداف بعثت انبيا(ع) به مواردى اشاره مى‏كند كه از اهداف دنيوى بعثت به حساب مى‏آيد؛ يعنى اهدافى كه زمينه اهداف اخروى را فراهم مى‏كند. آن حضرت يكى از اهداف رسولان الهى را شكوفا كردن استعدادهاى عقلانى مردم و هدف ديگر آنان را نشان دادن وسايل معيشتى مى‏داند كه مردم را نگاه مى‏دارد:

فبعث فيهم رسله و واتر اليهم انبياء...و يثيروا لهم دفائن العقول و يروهم آيات مقدرة، من سقف فوقهم مرفوع و مهاد تحتهم موضوع و معايش تحييهم.
پس رسولانش را در ميان آنان مبعوث كرد و پى در پى انبيايش را به سوى آنان فرستاد تا...گنج‏هاى پنهانى عقل‏ها را آشكار كنند و نشانه‏هاى قدرت او را به آنان نشان دهند: آن سقف بلند پايه آسمان، كه بر فراز آن‏ها قرار گرفته، و اين گاهواره زمين كه در زيرپاى آنان گسترده شده و وسايل زندگانى، كه آنان را زنده نگاه مى‏دارد.

اين دو هدف كه يكى مربوط به نيروهاى درونى انسان‏ها و ديگرى مربوط به امور جهان و نيروهايى است كه انسان مى‏تواند به تسخير خويش درآورد تا زندگى بهترى داشته باشد و نيز علوم آسمان و زمين، كه همه اين‏ها انسان را به قدرت عظيم خداوند راهنمايى مى‏كند، نيازمند برنامه‏ريزى و تشكيل جامعه‏اى به رهبرى و حاكميت انبيا(ع) است.

اينك با توجه به اين مقدمه، به بررسى اهداف دنيوى و حكومتى پيامبر اكرم(ص) در ضمن دو عنوان مى‏پردازيم:

الف. اصلاح دنيا و آخرت، هدف بعثت پيامبر اكرم(ص)

ب. تشكيل حكومت، از اهداف پيامبر اكرم(ص)

الف. اصلاح دنيا و آخرت هدف بعثت پيامبر اكرم(ص)

پيامبر اكرم پس از چند سال تبليغ مخفيانه، مأموريت يافت تا رسالت خويش را آشكار كند و در مرحله اول، مأمور به دعوت اقوام نزديك خويش شد. او خاندان عبدالمطلب را در جلسه‏اى گرد هم آورد و بدين گونه، آنان را به اسلام دعوت كرد:

انّى قد جئتكم بخير الدنيا و الاخرة و قد امرنى اللّه تعالى ان ادعوكم اليه فايكم يؤازرنى على هذا الامر على ان يكون اخى و وصيّى و خليفتى فيكم.[3]
همانا من خير دنيا و آخرت را براى شما آورده‏ام و خداوند متعال به من فرمان داده تا شما را به آن دعوت كنم، پس كدام يك از شما مرا بر اين كار يارى مى‏دهد تا برادر و وصى و جانشين من در ميان شما باشد؟
آن حضرت با اين سخن خويش هدف از بعثت خود را اصلاح دنيا و آخرت، اعلام مى‏كند. او خيرات دنيا و آخرت را براى مردم آورده است؛ يعنى آمده است تا هم دنياى آنان را اصلاح كند و هم آخرت آنان را.زمانى ديگر، آن حضرت بر قله كوه صفا، مردم را از عذاب آخرت بر حذر مى‏دارد و سپس همه نصيب دنيوى و اخروى را، كه او براى آنان آورده، مشروط به پذيرش و گفتن كلمه «لا اله الّا اللّه» مى‏كند:انّى لا املك لكم من الدنيا منفعة و لا من الآخرة نصيبا الا ان تقولوا لا اله الّا اللّه.[4]همانا من هيچ منفعت دنيا و نه بهره‏اى از آخرت را به شما نمى‏توانم ارائه نمى‏كنم مگر اين‏كه لااله الّا اللّه‏بگوييد.

اين سخن آن حضرت نيز مانند كلام قبلى ايشان روشن مى‏سازد كه حضرت، هم براى اصلاح دنيا آمده است و هم براى اصلاح آخرت. حضرت على(ع) نيز در تشريح اهداف بعثت رسول خدا(ص) هم بركات اخروى بعثت آن‏حضرت و هم بركات دنيوى آن را بر مى‏شمارد. ايشان در خطبه‏اى وضعيت دين و دنيا را در عربستان در زمان بعثت رسول خدا(ص) بدترين نوع معرفى مى‏كند:

 انّ اللّه بعث محمداً نذيراً للعالمين و امينا على التنزيل و انتم معشر العرب على شرّ دين و فى شردار. منيخون بين حجارة خشن، و حيّات صمّ و تشربون الكدر و تأكلون الجشب و تسفكون دماءكم و تقطعون ارحامكم، الاصنام فيكم منصوبه و الآثام بكم معصوبه.[5]

 همانا خداوند محمد را برانگيخت كه جهانيان را بيم دهد و امين او بر نزول وحى باشد، در حالى كه شما ملت عرب، بدترين دين و جامعه را داشتيد، در ميان سنگ‏هاى خشن و مارهاى ناشنوا زندگى مى‏كرديد، آب آلوده مى‏نوشيديد و غذاى ناگوار مى‏خورديد و خون يكديگر را مى‏ريختيد و رابطه خويشاوندى را قطع مى‏كرديد. بت‏ها در ميان شما بر پا بود و گناهان سراسر وجود شما را فرا گرفته بود.

 امام در خطبه‏هاى ديگر، خيرات و بركات مادى و معنوى را، كه همگى ناشى از بعثت پيامبر اكرم(ص) و رهبرى ايشان است، بيان مى‏كند:

 اما بعد فانّ اللّه سبحانه بعث محمّداً و ليس احد من العرب يقرأ كتابا و لا يدَّعى نبوة و لا وحيا فقاتل بمن اطاعه من عصاه. يسوقهم الى منجاتهم و يبادر بهم الساعة ان تنزل بهم يحسر الحسير و يقف الكسير فيقيم عليه حتى يلحقه غايته الّا هالكا لا خير فيه حتّى اراهم منجاتهم و بوّاهم محلّتهم فاستدارت رحاهم و استقامت قناتهم.[6]

 اما بعد، خداوند متعال زمانى محمد را برانگيخت كه هيچ كس از عرب، كتاب آسمانى نداشت و ادعاى نبوت و وحى نمى‏كرد. پس با يارانش با مخالفان مبارزه كرد. او آنان را به سر منزل نجات سوق داد و پيش از آن كه مرگشان فرا رسد، به آمادگى آنان مبادرت مى‏ورزيد و اگر كسى ناتوان يا شكسته حال مى‏شد، او را تحت حمايت خويش در مى‏آورد تا به سر منزل مقصود برساند، مگر كسى كه هيچ خيرى در او نبود تا اين‏كه وسيله نجات مردم را به آنان شناساند و در محل مناسب، مكان داد. پس آسياى زندگى آنان به گردش درآمد و نيزه آنان صاف شد(وضعيت دينى و اقتصادى و نظامى آنان رو به راه شد).

 بدين ترتيب، حضرت على(ع) نه تنها پيامبر اكرم(ص) را نجات دهنده معنوى مردم ازآتش دوزخ به سوى بهشت مى‏داند، بلكه او را مصلح امور دنيوى آنان نيز معرفى مى‏كند.مردمى كه پيش از بعثت او در وضعيت اقتصادى و نظامى بسيار بدى به سر مى‏بردندودر شرف هلاكت بودند و ذليلانه در برابر حكومت‏هاى وقت خاضع بودند، به ملتى‏سرافراز و قوى با وضعيت اقتصادى مناسب تبديل شدند و اين‏ها همه از بركات بعثت‏رسول خدا(ص) و رهبرى او بود. همين مطلب را آن حضرت در خطبه ديگرى بدين گونه بيان مى‏كند:

 فانظروا الى مواقع نعم اللّه عليهم حين بعث اليهم رسولاً فعقد بملّته طاعتهم و جمع على دعوته الفتهم. كيف نشرت النعمة عليهم جناح كرامتها و اسالت لهم جداول نعيمها و التفّت الملّة بهم فى عوائد بركتها فاصبحوا فى نعمتها غرقين و فى خضرة عيشها فكهين.[7]

 پس به محل‏هاى نعمتهاى خداوند بر مردم، در هنگامى كه پيامبر اكرم را به سوى آنان فرستاد، بنگريد كه اطاعت آنان را با آيين خود پيوند داد و با دعوتش آنان را متحد كرد و چگونه نعمت، پر و بال كرامت خود را بر آنان گسترد و نهرهاى مواهب خود را به سوى آنان جارى ساخت و اين آيين با خيرات پر بركتش آنان را در بر گرفت. پس در ميان نعمت‏ها غرق شدند و در دل يك زندگانى خرم، شادمان گرویدند

 


منابع

 

1.     گزارشی از کتاب: «نواندیشان مسلمان»

2.     : حلقهملکوت

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 07 اسفند 1393 ساعت: 13:13 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره طوفان جهاني شدن

بازديد: 121

 

تحقیق درباره طوفان جهاني شدن

 

طوفاني به نام جهاني شدن به پا خواسته است ،  طوفاني كه هيچ سدي دربرابر هجوم آن نمي توان ايجاد كرد و از آن نمي توان گريخت . طوفاني كه به همراه خود گردبادي را به همراه دارد كه خواسته يا ناخواسته تمامي كشورها را با خود در مي نوردد  . اين طوفان خود را  در ابعاد مختلف سياسي ، فرهنگي و اقتصادي   نشان مي دهد   و آن  نتيجه آن از بعد سياسي ظهور دمكراسي ، از بعد فرهنگي پديده دهكده جهاني و در بعد اقتصادي حاكميت سازمان جهاني تجارت است و ما امروز باهم جمع شده ايم تا بعد اقتصادي اين طوفان جهاني شدن يعني عضويت كشورمان در سازمان جهاني تجارت و مزيتهاي كيفي خود را در اين مسير  بررسي نماييم.

براي مقابله با اين طوفان فقط يك گزينه وجود دارد كه مورد توافق تمامي مديران و كارشناسان و تمامي جناحهاي سياسي است و آن تقويت بنيه اقتصادي كشور است . بنيه اي كه هيچ طوفاني نتواند آن را ازجا بركند . بنيه اي كه بر پايه دانش و علم باشد .

امروزه در ادبيات اقتصادي درخصوص عضويت ايران در سازمان جهاني تجارت سمينارها ، سخنراني ها و مقالات متعددي ارائه مي شود و نقطه مشترك آنها عضويت ناگزير ايران در اين سازمان است .

امروز ديگر با نفس جهاني شدن مخالفت نمي شود بلكه صحبت از همگاني كردن مزايا و كاستن مضرات آن است . جهاني شدن اميدهاي فراواني را براي جهانيان ايجاد كرده است اما تحقق اين اميدها در گرو مديريت صحيح فرآيند جهاني شدن و به عضويت در آمدن   در سازمان جهاني تجارت است.

-                  عضويت در سازمان جهاني تجارت يعني پذيرش 

-                  عدم تبعيض بين اتباع داخل و اتباع ساير كشورهاي غير عضو WTO

-                  اصلآزادسازي تدريجي تجارت يا اصل كاهش يا حذف موانع تجاري  
 
اصل شفافيت و پيش بيني پذيري كه مسائلي چون تعيين تعهدات كشورها از جملهتعيين و تثبيت نرخ هاي تعرفه آنها، انتشار قوانين و مقررات كشورها و اعلام آنها به WTO و بررسي سياست تجاري كشورها به طور منظم 

-                  توجه به سطحتوسعه كشورها يا رعايت رفتاري ويژه و متفاوت با كشورهاي در حال توسعه و كم توسعهيافته ترين كشورها

 با توجه با اصول بالا الحاق به WTO مي تواند آثار مثبت زير را  در برداشته باشد:
 قانونمندي، پيش بيني پذيري، ثبات و شفافيت در روابط و فعاليت هاياقتصادي و تجاري در داخل و خارج
 تسهيل دسترسي به بازار كشورهاي ديگر و تسهيلتحقق سياست جهش صادراتي و توسعه برونگرا
 تسهيل جذب سرمايه گذاري خارجي وانتقال تكنولوژي و ايجاد اشتغال
 از ميان رفتن حمايت هاي اقتصادي و رانت ها وايجاد محيط رقابتي و آمادگي براي رقابت در بازار جهاني
 دستيابي مصرف كنندگانبه كالاهاي مرغوب تر و ارزان تر
 مشاركت در تصميم گيري هاي جهان درباره قواعدو مقررات تجاري
 دسترسي به يك مكانيسم حل اختلاف مطمئن براي رسيدگي به تخلفساير كشورها از تعهدات خود.
اما الحاق به  WTO نيز يكسري آثار منفي و دغدغه هايي درپي دارد.
كاهش استقلال عمل در تصميم گيري هاي اقتصادي و تجاري و آسيب پذيري  بيشتر در مقابل تحولات خارجي كه البته اين امر از تبعات اجتناب ناپذير زندگي در يكدنياي به هم پيوسته در عصر جهاني شدن است.
  تحت فشار قرار گرفتن يا حتي  ورشكستگي صنايعي كه تا يك دوره زماني نتوانند به قدرت رقابت دست يابند.
آمار بيانگر اين مطلب است كه شاخص جهاني شدن ايران در سال 2001 برابر 50 ( رتبه ) در سال 2002 و 2003 برابر 63 بوده و اين كاهش توان اقتصادي ايران را در جهاني سازي نشان مي دهد.

با توجه به موارد فوق براستي آيا اقتصاد ما توان حضور و رقابت در صحنه بين المللي وپذيرش مزايا و معايب حضور در بازارهاي جهاني و سازمان جهاني تجارت را دارد ؟ كدام بخش از اقتصاد ما مزيت اقتصادي دارد و بدليل آن مزيت ها بدنبال عضويت در سازمان جهاني تجارت هستيم . آيا مزيت هاي اقتصادي ما در منطقه بحدي كافي است كه بتوانيم مرزهاي خود را برروي محصولات باز كنيم ؟ آيا بدنبال حضور اثربخش در سازمان جهاني تجارت هستيم و يا صرفا بدنبال يك اسم . آيا كيفيت مداوم محصولات ايراني در بازارهاي جهاني مي تواند حضور ما را در اين بازارها پشتيباني نمايد ؟ آيا استراتژي ها و برنامه ها و اهداف تداوم بخش در صحنه جهاني تدوين كرده ايم و آيا با توجه به منابعي كه داريم مي توانيم از عامل افزايش بهره وري و كاهش قيمت محصولات در اقتصاد رقابتي جهاني حرفي براي گفتن داشته باشيم . آيا مديريت اقتصاد و صنعت و كشاورزي ما مي تواند با وضعيت فعلي و با استفاده از ابزارهاي سنتي تصميم گيري و نگرش هاي قديمي و مديريتي و عدم شايسته سالاري ( شعاري كه هيچ وقت تحقق پيدا نكرد ) مي تواند اميد بخش حمايت بخش خصوصي باشد . آيا رويكرد ما به بخش خصوصي و عملكرد ما با آنان مي تواند شاهد حضور فعال بخش خصوصي باشد و همينطور چندين سئوال ديگر كه امروزه دغدغه فكري و ذهني مديران و كارشناسان بوده و قبل از تفكر در باره عضويت در سازمان جهاني تجارت مي بايست پاسخ هاي قانع كننده كارشناسي براي هريك از اين سئوالات ارائه كنيم .

مقاله حاضر سعي دارد با معرفي نگرش هاي نوين مديريت كيفيت مدلي را براي برنامه ريزان اقتصادي دولت ارائه كند تا با بكارگيري آن بتوانيم رويكردهاي اقتصادي را در سطح خرد و كلان ارزيابي كنيم و ميزان تحقق اهداف را بصورت واقع بينانه و فارغ  از مديريت احساسي  اندازه گيري كرده و صحت و دقت برنامه ها را در تعامل با نتايج مورد انتظار ارزيابي نماييم . هدف اين مقاله نقد برنامه چهارم كه نتيجه ساعتها كار كارشناسي كارشناسان محترم اقتصادي كشور نيست بلكه ايجاد پل ارتباطي بين مديريت كيفيت و مديريت اقتصاد و معرفي ابزاري براي بهبود برنامه هاي اقتصادي است.

معرفي مدل EFQM

بنياد اروپايي كيفيت EUROPEAN FOUDATION FOR QUALITY MANAGEMENT   در سال 1988 به منظور ارزيابي سازمانها درخصوص توانايي و عملكرد آنان به رويكردها و بعبارتي شعارها و برنامه ها و اهداف ، مدل تعالي سازمان را با كمك كشورهاي اروپايي تدوين و ارائه نمود.

اين مدل در سازمانهاي متعددي در سطح جهان براي ارزيابي مورد استفاده قرار گرفته است و براي اولين بار نويسنده مقاله مدل فوق را در تعامل با مدلهاي اقتصادي كلان از جمله برنامه چهارم توسعه اقتصادي كشور مورد بررسي قرار مي دهد و همانطور كه پيش از اين گفته شد  هدف از اين مقاله نقد برنامه چهارم نبوده بلكه هدف اصلي معرفي مدل EFQM و نحوه بكارگيري آن توسط اقتصاد دانان مي باشد.

مدل فوق از دوقسمت عمده توانمند سازها و نتايج تشكيل شده است و در مجموع 9 حوزه  اصلي داردكه پنج حوزه  اول به توانمند سازها و چهار حوزه  بعدي به نتايج مي پردازد

 

اين 9 حوزه ارتباط مستقيم با همديگر داشته و گوياي اين مطلب است كه دسترسي به نتايج مورد انتظار و تعريف شده مديون توانمندسازهاي حوزه هايي همچون رهبري ، خط مشي و استراتژي ، منابع انساني ، شراكتها و منابع و فرايندها بوده و بدون تقويت اين عوامل نتايج مورد انتظار حاصل نخواهند شد. حال اين نتايج مي تواند نتايج مورد انتظار از يك سازمان توليدي و خدماتي باشد و خواه نتايج مورد انتظار از يك برنامه توسعه اقتصادي به عنوان يك محصول دولتي .

همچنين در مدل فوق روش ارزيابي تحت عنوان RADAR بكار گرفته شده است كه اين مدل نحوه ارزيابي توانمند سازها و نتايج مورد انتظار را تعيين مي كند . در اين مدل

R= RESULT

A= APROACH

D= DEPLOYEMENT

A , R = ASSESSMENT AND REVIEW

كه به ترتيب به معني نتيجه گرايي ، رويكرد ، جاري سازي ، ارزيابي و بازنگري مي باشد.

به منظور توانمند سازي برنامه ها هريك از عوامل پنجگانه در مدل EFQM مي بايست براساس مدل رادار ( RADAR)  تحت ارزيابي قرار بگيرند . براي مثال رويكرد ( Approach ما نسبت به كاركنان چيست ؟ و چگونه اين رويكرد را جاري (DEPLOY  ) كرده و نتيجه ( Result )  آن را ارزيابي و بازنگري مي كنيم .

در تعامل بين مدل EFQM  و برنامه چهارم توسعه رويكرد دولت در برنامه نسبت به توانمند سازها مورد بررسي قرار گرفته و ميزان جاري سازي رويكردها مورد آناليز قرار مي گيرد تا ميزان نتايج حاصله تجزيه و تحليل قرار بگيرد.

براي مثال اگر رويكرد دولت به بخش خصوص ( بعنوان منابع ) تقويت اين بخش و مشاركت بيشتر آنها در رشد اقتصادي كشور باشد .  حال بايستي جاري سازي اين رويكرد و اقدامات و برنامه هاي دولت در مورد تقويت و همكاري بخش خصوصي و بعبارت ديگر عملكرد دولت در برخورد با مقوله خصوصي سازي مورد بررسي قرار بگيرد .  اگر اين رويكرد در مجموعه دولت جاري ( Deploy)  شود طبيعتا در حوزه هاي نتايج( Result ) مي بايست اثرات آن را مشاهده كرد.

از طرف ديگر حوزه هاي نتايج عبارتند از نتايج مرتبط با كاركنان ، مشتريان ، جامعه ونتايج كليدي عملكرد كه در ادامه مقاله نسبت به انطباق آن با برنامه توضيحات بيشتري ارائه خواهد شد.

در ادامه مثال فوق نتايج مورد انتظار مشاركت بخش خصوصي را مي بايست با شاخص هاي مربوطه كه در علم اقتصاد موجود است مورد ارزيابي و در خصوص دقت و صحت برنامه چهارم توسعه در بعد خصوصي سازي قضاوت كرد.

حال به منظور تطبيق هريك از حوزه هاي مدل EFQM با سازمان دولت كه در خصوص محصول مهم آن يعني برنامه چهارم توسعه مقاله حاضر نوشته شده است ، مفاهيم ذيل را بعنوان پيش فرض مدل در نظر مي گيريم :

 

·                   حوزه يك تحت عنوان رهبري :  به معني رهبري و مشاركت دولت در برنامه هاي توسعه و هدايت صحيح آن

·                   حوزه دو منابع انساني : شامل نيروي شاغل و مولد در مجموعه دولت و بخش خصوصي كه اقدام به توليد خدمت يا محصول مي نمايند ( عامل نيروي انساني در توليد ناخالص ملي )

·                   حوزه سه  خط مشي واستراتژي : به معني استراتژي هاي توسعه اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي كشور و سياستهاي راهبري توسعه اقتصادي

·                   حوزه چهارم :  شراكتها و منابع : شامل سرمايه گذاري هاي بخش خصوصي و مشاركت سرمايه گذاران خارجي و نقش انان در توسعه مي باشد.

·                   حوزه پنجم : فرايندها : شامل كليه فرايندهاي توليد و ارائه خدمات و عوامل توليد

·                   حوزه ششم : نتايج مرتبط با مشتريان : مشتريان دولت در مجموع عبارتند از كليه سازمانهاي دولتي و خصوصي ، كارخانجات ، موسسات و هرگونه سازمان توليد كننده محصول و يا ارائه كننده خدمات كه به نحوي از دولت خدماتي را دريافت مي كند.

·                   حوزه هفتم : نتايج منابع انساني : شامل نتايج مورد انتظار از برنامه چهارم كه به نحوي روي نيروي كار مولد تاثير گذار باشد. مانند كاهش نرخ بيكاري ، افزايش حقوق و دستمزد و ...

·                   حوزه هشتم : نتايج جامعه : شامل كليه نتايج برنامه چهارم در ارتباط اعضاي   جامعه ايراني مي باشد مانند كاهش نرخ تورم ، تامين مسكن وخوراك جامعه ، تامين امنيت اجتماعي و ...

·                   حوزه نهم : نتايج كليدي عملكرد كه بيشتر شاخص هاي رشد و توسعه اقتصادي و پيش فرضهاي مورد انتظار پس از اتمام برنامه و نتايج حاصله در سال 1388 مي باشد . مانند نرخ رشد اقتصادي

حال پس از تعريف جايگاه هريك از حوزه ها به تشريح حوزه هاي توانمند ساز مي پردازيم . از آنجاييكه نتايج در برنامه چهارم تعريف و تعيين شده است لذا به لحاظ جلوگيري از طولاني شدن مقاله حاضر ، صرفا به حوزه هاي توانمند ساز در اين مدل پرداخته مي شود .

 

تشريح حوزه رهبري  و تعامل آن با برنامه چهارم

تهيه چشم انداز دولت براساس آمار و اطلاعات كارشناسي شده از رويكردهاي رهبري در مدل EFQM است . مشاركت بيشتر مديران در امر توسعه و جاري سازي اخلاق و ارزشها ي حاكم در بين مديران و كاركنان و جلوگيري از اسراف و تبذير و بكارگيري بهينه منابع و ايجاد انگيزه در بين مديران به منظور مشاركت فعال در امر توسعه اقتصادي از جمله عواملي است كه مي بايست در برنامه ريزي هاي اقتصادي بعنوان يك عامل توانمندساز بدان توجه شود .

حمايت دولت از تشكل هاي صنعتي و صنفي و حضور موثر آنان از طريق ايجاد انگيزه مشاركت هاي صنعت و سرمايه گذاري ، برقراري برخي معافيت هاي مالياتي ، زمينه هاي حضور اقشار جامعه را در فرآيندهاي توسعه فرآهم مي كند.

پشتيباني بخش خصوصي وحمايت واقعي آنان و حذف موانع و سازمانهاي بروكراسي و بازدارنده در تامين نيازهاي بخش خصوصي و تشويق و ايجاد انگيزه در بين مديران و كارشناسان و كارآفرينان درمدل EFQM تاكيد فراوان شده است .

حضور رهبران در جامعه مي تواند انگيزه مردمي را در رسيدن به اهداف افزايش داده  و مشاركت بيشتر نسل جوان را ايجاد نمايد.

همچنين براي رسيدن به اهداف برنامه ها ، مديران بايستي الگوي كاهش تجمل گرايي و استفاده بهينه از منابع باشند . كاهش مصرف و صرفه جويي در منابع از رويكردهاي توانمند سازي است كه مي تواند دولت را در رسيدن به اهداف ياري كند.

تشريح حوزه استراتژي و خط مشي   و تعامل آن با برنامه چهارم از الزامات مهم ديگر مدل EFQM  حوزه خط مشي و استراتژي مي باشد . طبق اين حوزه نتايج عملكردي كليدي دولت از قبيل شاخص هاي رشد و توسعه اقتصادي و افزايش سهم ايران در تجارت جهاني لازمه بازنگري در خط مشي ها و استراتژي هاي موجود و يا تدوين آنها است . كشور ايران كه هم اكنون نزديك به يك درصد از جمعيت جهاني را در خود دارد وليكن از نظر تجارت جهاني سهم 4 صدم درصد را به خود اختصاص داده است . بدليل آنكه رويكردهاي ما به برنامه چهارم بدون تدوين استراتژي هاي صنعتي وتجاري مي باشد و ما فاقد اهداف و برنامه هاي بلند مدت ، ميان مدت و كوتاه مدت در بخش هاي مختلف اقتصادي هستيم و سياستهاي اركان مختلف نظام در برخورد با فرايندهاي صنعتي شدن يكسان نمي باشد . ما همواره از صنعت بعنوان يك بخش مهم اقتصادي ياد مي كنيم ، بعبارت ديگر ما رويكرد صنعتي داريم وليكن چقدر توانسته ايم اين رويكرد را جاري كنيم ، جاي بحث و گفتگو دارد ظاهر امر نشان مي دهد رويكردهاي ما نوين بوده ولي از بعد اجرا در دهه هاي 70 و 80 بسر مي بريم . بررسي آمار گذشته نشانگر اين واقعيت است كه عليرغم دادن شعار صنعتي شدن هنوز در اجرا موفق نبوده  و با مشكلات جدي در اين امر روبرو هستيم .  آمار گوياي اين واقعيت است كه سهم صنعت از كل صادرات كشور از 24 درصد در سال 73 به 7/16 درصد در سال 80 تنزل پيدا كرده است . از طرف ديگر در صنعت نفت ميزان وابستگي به نفت در 5 سال گذشته 18 درصد افزايش نشان مي دهد. همچنين سهم بخش صنعت از توليد ناخالص داخلي از 49/30 درصد در سال 1370 به 9/28 درصد در سال 1381 رسيده است و همچنين سهم صنعت و كشاورزي از ارزش افزوده كشور جمعا 45 درصد بوده است . اين آمار نشانگر عدم وجود رويكرد خط مشي و استراتژي گذاري در بخش هاي مختلف اقتصادي كشور بوده و نداشتن اين رويكردها اجراي برنامه ها و دسترسي به اهداف را با مشكل مواجه خواهد كرد. اين امر و نداشتن استراتژي در بخش هاي مختلف اقتصادي و صنعتي از جمله صنعت خودرو كه با تغيير مديران ، استراتژي ها نيز تغيير مي كنند بيانگر ضعف در رويكردهاي مدل و عدم توانايي برنامه ها از ديدگاه مديريت كيفيت مي باشد. همچنين روشن نبودن خط مشي واستراتژي ها در زمينه خصوصي سازي و افزايش تصدي گري دولت به ميزان 5/2 برابر  بيانگر عدم جاري سازي استراتژي ها و يا نبود استراتژي و خط مشي ها در اين زمينه مي باشد.

از طرف ديگر مهمترين الزام اين مدل تهيه و تدوين استراتژي هاي تجاري است . سئوالي كه براي كارشناسان مطرح مي شود اين است كه براستي خط مشي تجاري كشور ما چيست ؟ مزيتهاي اقتصادي و تجاري كه كشور ما براي حضور در بازارهاي جهاني بدان نياز دارد كدامند ؟ آيا قوانين و مقررات تجاري ما با توجه به رشد و پيشرفت تكنولوژي و بازارهاي جهاني در حال بازنگري و انطباق هستند . آيا توانمندي قوانين تجاري ما براي پيشبرد اقتصاد در صحنه جهاني ، اثبات شده است ؟ يا اينكه قوانين تجاري ما همان قوانين تجارتي هستند كه در سال 1316 تهيه و تدوين شده اند.

 

تشريح حوزه منابع انساني  و تعامل آن با برنامه چهارم

 

مطابق تعاريف جديد بانك جهاني ، توسعه پايدار مترادف با توسعه منابع انساني بوده و امروزه مبناي قدرت جهاني را ميزان برخورداري از علم و دانش و اندوخته انساني كشور مي دانند. از آنجاييكه نيروي انساني مي تواند سرمايه ، دانش ، تجهيزات و تكنولوژي را توليد كند ، بنابر اين تمامي برنامه هاي رشد و توسعه اقتصادي كشور مي بايست با رويكرد دانايي محور تدوين و به اجرا گذاشته شود . اجرا يا جاري سازي رويكردها در اين مدل نقش مهمي در رسيدن به نتايج مورد انتظار دارد . آمار بانك جهاني نشانگر اين واقعيت است كه تنها 29 كشور 79درصد از ثروت جهاني را در اختيار دارند و از اين ثروت  67 درصد منابع انساني ، 16 درصد منابع فيزيكي و 17 درصد منابع طبيعي است .

بنابر اين تدوين نظام جامع منابع انساني بر مبناي شايسته سالاري و براساس نظام سلامت و بهداشت منابع انساني و تامين نيازهاي اوليه نيروي انساني مولد از رويكردهاي مهمي است كه دولت و برنامه ريزان اقتصادي مي بايست در برنامه ها لحاظ كرده و بدون اجراي اين رويكردها اهداف برنامه ها تحقق نخواهد يافت.

همچنين تاكيد مهم مدل EFQM برنامه ريزي و تجزيه وتحليل استراتژي و شناسايي فرصتها وتهديدات و نقاط قوت و ضعف كشور در برخورد با مقوله تجارت جهاني است . آيا ورود به سازمان تجارت جهاني براي ما يك فرصت است يا تهديد ؟ آيا با توجه به نقاط قوت و ضعفي كه هم اكنون در مجموعه مديريت در داخل كشور شاهد آن  هستيم مي توانيم تهديدات را به فرصتها تبديل كنيم ؟

كشور چين براي كاهش برتري فرودگاههاي هنگ كنگ اقدام به تاسيس فرودگاه بين المللي يك ميليارد و سيصد ميليون پوندي در منطقه كوانگ زو مي كند ، در حاليكه برخورد هاي مديريتي ما در امر فرودگاه بين المللي امام خميني تهران  ، فرصتها را در اختيار فرودگاه بين المللي دبي و چانه زني هاي تعطيلي نمايشگاه بين المللي تهران فرصتهاي توسعه تجاري را در اختيار همسايگان ما از جمله تركيه قرار مي دهد.

براستي توانايي ما در مديريت استراتژيك و تدوين استراتژي ها در جنگل رقابت كه همواره از طعمه تجارت به منظور برتري سياست استفاده مي شود كجاست ؟ و ورود به بازارهاي جهاني و عضويت در بازار تجارت جهاني با توجه به نقاط قوت و ضعف و ابعاد سياسي و فرهنگي جهاني شدن چه آينده اي را پيش روي ما خواهد گذاشت.

مدل EFQM با آنكه واقعيتهاي تلخي را همانند آيينه براي  سازمانها و كشورها پيش روي آنها مي گذارد    ولي با اطلاع رساني به موقع از ضعفها راههاي پيشرفت را پيش روي ما قرار مي دهد.

تشريح حوزه شراكتها ومنابع   و تعامل آن با برنامه چهارم

 

دسترسي به نتايج مورد انتظار برنامه چهارم توسعه و رشد سالانه توليد ناخالص داخلي به ميزان 8 درصد لازمه نگرش صحيح به عوامل توليد و بويژه مديريت صحيح رشد اقتصادي و منابع مي باشد. رشد اقتصادي بر پايه مطالعات اقتصادي مي تواند از دو منشاء اصلي حادث شود . منشاء اول افزايش منابع و سرمايه گذاري و منشاء دوم افزايش بهره وري عوامل توليد ، بهره وري سرمايه و بهره وري نيروي كار مي باشد. آمار نشان مي دهد كه متوسط رشد بهره وري نيروي كار از سال پايه 76 تا 81 برابر 81/1 ، بهره وري سرمايه 89/2- و بهره وري كل عوامل توليد برابر 1- مي باشد . بنابر اين ادامه اين رويكرد و عدم تحقق بهره وري عوامل توليد و عدم مديريت صحيح اين منابع رشد اقتصادي 8 درصد را تضمين نخواهد كرد. شايد هدف دولت استفاده از منابع بيشتر و تزريق سرمايه و يا استفاده از صندوق ذخيره ارزي باشد . در حاليكه نقش بهره وري عوامل توليد در رشد اقتصادي ايران كاملا برابر صفر است كشور مالزي سهم بهره وري عوامل توليد در رشد اقتصادي خود را نزديك به 35 درصد برنامه ريزي كرد ه است . بنابر اين در اين زمينه دولت بايد رويكرد خود را نسبت به مديريت منابع تقويت كرده و رويكرد آتي  خود را در اين زمينه  مشخص نمايد.

استفاده بهينه از منابع بويژه منابع خصوصي از ديگر رويكردهاي دولت است كه در برنامه هاي گذشته مكررا از آن ياد شده و توسعه بخش خصوصي همواره مورد تاكيد دولت محترم بوده است . اما جاري سازي اين رويكرد نقش بسزايي مي توانست در رسيدن به اهداف داشته باشد . مطابق برنامه چهارم توسعه از كل منابع موجود بخش خصوصي در سال 1381 ميزان 48 درصد از محل تسهيلات بانكي تامين و بقيه به ميزان 52 درصد آورده بخش خصوصي است و اين درحاليست كه در انتهاي همين برنامه بخش خصوصي مي بايست در سال 1388 آورده خود را به ميزان 69 درصد افزايش داده و از تسهيلات بانكي كمتري به ميزان 31 درصد استفاده نمايد . اين امر با رويكرد خصوصي سازي و تقويت بخش خصوصي كاملا منافات داشته و تضاد بين رويكرد و نتايج مورد انتظار كاملا مشهود است . همچنين بررسي آمار نشان ميدهد كه از سال 1356 تا 1381 تعداد شركتهاي دولتي از 128 به 509 رسيده است و اين شركتها 63 درصد از بودجه كل كشور را در اختيار دارند . جالب است بدانيم تعداد پرسنل وزارتخانه هاي ژاپن بعنوان يك كشور موج سومي به استثناي بخش آموزش 200 هزار نفر و مجموعه پرسنل وزارتخانه هاي ايران به استثناي بخش آموزش حدود يك ميليون و 300 هزار نفر است تازه جمعيت ايران نصف ژاپن مي باشد و اگر كشور ما و نظام اداري ما بخواهد به رويكردهاي كاهش ديوان سالاري را به اجرا بگذارد مي بايست تعداد پرسنل دولتي را به يك سيزدهم يعني حدود 100 هزار نفر كاهش دهد.

 از طرف ديگر استفاده از منابع خارجي در رشد و توسعه اقتصادي و جذب سرمايه گذاري خارجي يكي از رويكردهاي مهم در توسعه اقتصادي و مدل EFQM به شمار مي آيد . آمار نشان مي دهد كه كشورهاي توسعه يافته در صادرات خود از اين منابع استفاده بيشتري كرده اند براي مثال : 44 درصد از صادرات صنعتي چين ، 49 درصد از صادرات مالزي ، 86 درصد از صادرات مجارستان و 90 درصد از صادرات ايرلند مديون منابع و جذب سرمايه گذاري خارجي بوده است .

با اين حال نداشتن سياست و استراتژي جذب سرمايه گذاري خارجي و برخوردهاي انفعالي در اين امر و از طرف ديگر عدم امنيت سرمايه گذاري  از مهمترين عواملي است كه براي دسترسي به اهداف برنامه توسعه مي بايست توجه بيشتري به آن كرد.

افزايش بهره وري منابع و سرمايه مي تواند فرآيندهاي رشد اقتصادي را تسريع نموده و زمان دسترسي به آنها را كاهش دهد . علم مديريت در كليه بخش هاي توليدي و خدماتي مي بايست جزو فرهنگ جامعه شده و نگاه مديران به صنعت و خدمات برمبناي كارايي و اثربخشي و بهره وري باشد. رشد وتوسعه اقتصادي پايدار بدون بهبود فرآيندها و افزايش كارايي آنها امكان پذير نخواهد بود . براساس فهرست بهاي سال 1379 از برنامه اول و دوم توسعه مجموعا 9080 پروژه ملي و 45000 پروژه عمراني استاني بصورت نيمه تمام باقي مانده است و اين امر نشان دهنده عدم بهره وري فرآيند سرمايه گذاري در كشور است . دولت براي ايجاد كارايي در اين امر مي بايست 30 ميليارد تومان معادل بودجه عمراني 6 سال را هزينه نمايد تا بتواند از اين پروژه ها استفاده كند.  از طرف ديگر بررسي آمار مجوز تاسيس صنايع گوياي اين واقعيت است كه تعدادجواز صادره براي تاسيس واحدهاي صنعتي از 1131 مورد در سال 1370 به 27101 مورد در سال 1380 ( افزايشي معادل 2296 درصد ) رسيده است در صورتيكه تعداد مجوزهاي بهره برداري در همان سالها از 1149 مورد به 4147 رسيده است ( افزايشي به ميزان 260 درصد ) . اين آمار بيانگر اين واقعيت است كه حجم بالايي از جوازهاي صادر شده در دهه گذشته هنوز به بهره برداري نرسيده و يا تاخير جدي در امر بهره برداري وجود دارد . 

تشريح فرآيندها  و تعامل آن با برنامه چهارم

 

 

ارتقاي توان فرآيندهاي توليد و خدمات و افزايش كيفيت آنان در صحنه بازارهاي جهاني مي تواند نقش بسزايي در مقابله با اثرات جهاني شدن اقتصاد داشته باشد. تحول در نظام اداري كشوري و بهينه سازي فرايندهاي ارائه خدمات به مردم و جامعه و بويژه صنعتگران در تامين به موقع نيازهاي آنان ، ايجاد دولت الكترونيك و افزايش رضايتمندي جامعه در عصر ديجيتال و بكارگيري مديران علمي در فرايندها منجر به افزايش سرعت اطلاعات وتصميم گيري ها و همچنين افزايش بهره وري منابع شده و زمينه هاي رشد اقتصادي را فرآهم خواهد آورد. از آنجاييكه يكي از مشكلات كشور ما وجود شكاف ديجيتالي و فاصله رشد تكنولوژي اطلاعات در مقايسه با ساير كشور ها است لذا دولت بايستي به منظور تسهيل در رسيدن به اهداف فراتر از برنامه نسبت به تدوين و بكارگيري و افزايش توانمندي فرآيندهاي توليد محصولات و ارائه خدمات و جهاني كردن آنها تاكيد نموده و زمينه هاي استقرار آن را فراهم آورد . افزايش فرآيندهاي پشتيباني كننده رشد و توسعه از جمله اعطاي وام هاي بلند مدت به توليد كنندگان و ارائه كنندگان خدمات و توسعه صنايع كوچك ، تاسيس و راه اندازي گمرگات ، توسعه بخش حمل و نقل هوايي ، ريلي و زميني در جابجايي و راه اندازي مسافر و بار و راه اندازي باراندازهاي مناسب و مراكز بازرگاني تسهيل كننده از جمله مواردي است كه در طراحي هرگونه برنامه رشد و توسعه اقتصادي مي بايست توسط دست اندركاران در نظر گرفته شود .

شايان ذكر است كه استقرار صنايع مرتبط با ترانزيت كالا و توليد كالاهاي مورد نياز كشورهاي همسايه ايران كه با 15 كشور داراي مرزهاي آبي و خاكي است از آسياي ميانه گرفته تا كشورهاي حوزه خليج فارس بازارهاي متنوعي وجود دارد كه با شناسايي اين فرصتها به آساني مي توان بازار بالقوه  400 ميليون نفري را تحت پوشش قرارداد .

افزايش بهره وري فرآيندها از طريق جذب و بكارگيري نخبگان و بهبود فرآيندها و استفاده از تكنولوژي سرمايه بر با توجه به رشد و توسعه و فن آوري اطلاعات و جلوگيري از فرار مغزها و ايجاد بسترهاي مناسب براي عدم جذب مديران ناكارآمد و استفاده از نخبگان مي تواند بعنوان يك توانمند ساز برنامه مورد توجه دولت مردان قرار بگيرد.

از طرف ديگر بهبود مستمر فرآيندها در مدل EFQM و ساير مدلهاي كيفيتي رمز موفقيت تعداد كثيري از كشورهاي توسعه يافته مي باشد . براساس اين نگرش هر فعاليت اقتصادي مي تواند در چهار مرحله انجام پذيرد و ميزان موفقيت هر برنامه اي تابعي از بكارگيري  و اجراي اين نگرش در برنامه ها مي باشد . نگرش فرآيندي PDCA  كه مخفف  CHECK- ACT DO PLAN  مي باشد  بيانگر اين مطلب است كه هر فعاليت اقتصادي در مرحله اول بايستي برنامه ريزي شده و سپس به اجرا در آيد در هنگام اجرا اين برنامه كنترل شده و در صورت عدم تامين اهداف نسبت به اقدامات اصلاحي برنامه ريزي نمود . همانطور كه در شكل ذيل نشان داده شده است ، اين مدل همواره پس از اجراي برنامه هاي اصلاحي بصورت مستمر كيفيت برنامه ها را ارتقاء مي دهد . كشور ژاپن موفقيت خود را مديون بكارگيري اين مدل در تمامي برنامه هاي اقتصادي و صنعتي مي داند .

همانطور كه در شكل زير نشان داده مي شود اولين برنامه توسعه پس از اتمام جنگ و در سال 1368 تدوين شد كه يكي از اهداف برنامه كاهش حجم دولت و خصوصي سازي مطرح شده است . همانطور كه مي بينيم اين رويكرد در هر سه برنامه گذشته به نحوي مورد تاكيد دولت محترم  قرار گرفته است وليكن آنطور كه مي بايست به مرحله اجرا درنيامد و اكنون شاهد افزايش حجم دولت به ميزان دو برابر و افزايش كاركنان دولت به ميزان 4 برابر هستيم . همچنين اين روش مي تواند در موارد ديگري مانند وابستگي به صنعت نفت كه همواره مورد توجه بوده وليكن  به اجرا ( DEPLOY ) نشده است و اكنون شاهد افزايش وابستگي به صنعت نفت به ميزان 18 درصد هستيم .

توانمندسازي فرآيندها ، بدون گسترش و تعميق توانمندي هاي فرايندهاي صنعتي و خدماتي از فرايند طراحي يك برنامه توسعه تا فرآيندهاي توليد محصولات  و خدمات ، خطر ناپايداري را در فرايندهاي توسعه صنعتي به همراه دارد و بدون توسعه حوزه هاي ساختاري موثر در اين مدل كه موثر بر عملكردهاي صنعتي هستند اقتصاد ما را در بلند مدت با وضعيت هايي روبرو خواهد كرد كه اهميت آن برهمگان مشخص است ولي متاسفانه جايگاه آن و نحوه بكارگيري آن تاكنون درك نشده است .

  دكتر بهرام جلوداري ممقاني

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 07 اسفند 1393 ساعت: 12:48 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره جواني و مد

بازديد: 309

 

تحقیق درباره جواني و مد

هموطن سلام :دین مبین اسلام همواره بر آراستگی تاکید کرده و به آن توجهات خاصی داشته است؛ اما مرز بین "آراستگی" و آنچه به عنوان "خودنمایی غیر معقول" شناخته می‌شود چیست و علت گرایش جوانان به استفاده از مدل و مدهای روز بخصوص در میان دختران چیست؟

هموطن سما بابایی-جوانی خصوصیات خاص خود را دارد که هیچ گریزی از آن نیست‌، یکی از نیازهایی که به شکل مستقیم با سن جوانی ارتباط دارد، نیاز به آراستگی است به طوری که کلیه جامعه شناسان و روانشناسان متفق القول هستند که جوانان در سنی خاص نیاز به پوشیدن انواع خاصی از لباس دارند که حس خودنمایی آنان را تا حد زیادی مرتفع ساخته و از طرفی دارای رنگ‌های شاد و جذاب باشد‌.

از طرفی دین مبین اسلام نیز همواره بر آراستگی تاکید کرده و به آن توجهات خاصی داشته است؛ اما مرز بین "آراستگی" و آنچه به عنوان "خودنمایی غیر معقول" شناخته می‌شود چیست و علت گرایش جوانان به استفاده از مدل و مدهای روز بخصوص در میان دختران چیست؟

تعریف مد

"جورج سیمل" معتقد است که "مد" عبارت است از تغییر غیر متمرکز جنبه‌های فرهنگی زندگی انسان که از یک تنش اساسی و پایه‌ای در وضعیت اجتماعی انسان‌ها ناشی می‌شود‌.

از طرفی هر کدام از ما تمایل داریم تا ضمن آن که از دیگران تقلید می‌کنیم وجوه و شاخصه‌های خاص خود را نیز دارا باشیم و بر همین اساس است که مدها مدتی مورد پذیرش قرار گرفته و بعد از مدتی دیگر با اقبال عمومی مواجه نشده و به اصطلاح "دمده" می‌شوند و این اتفاق زمانی می‌افتد که "مد"ی بسیار فراگیر شود‌، بدین ترتیب که ابتدا طرح یک لباس یا یک نوع آرایش مو و صورت به طبقات بالای جامعه نفوذ کرده و سپس به سرعت بدل‌های آن به طبقات پایین تر می‌آید و آنگاه است که طبقه بالا برای حفظ برتری خود به یک "مد" جدید روی می‌آورد؛ اما نکته حائز اهمیت آن است که "مد" تنها محدود به لباس، آرایش مو و صورت نمی شود‌، طرز نشستن،صحبت کردن، راه رفتن، استفاده از وسایل زندگی، ظروف و‌. .. نیز هر روز با مد تغییر می‌کند حتی در جامعه ما خوردن برخی از غذاها نیز به صورت مد روز در آمده یا این که منسوخ می‌شود‌، برای مثال امروزه خوردن انواع "فست فود"‌ها همان اندازه در میان مردم مد شده است که با راه افتادن سفره خانه‌های لوکس و پر تجمل، غذاهای سننتی رواج یافته‌اند در صورتی که در گذشته خوردن بسیاری از غذاها بخصوص در میان جوانان بشدت از بین رفته بود‌.

معیارهای زیبایی و مد

بسیاری معتقدند که معیارهای زیبایی در قرن بیست و یکم تغییر کرده و دیگر معیارهایی که در گؠ

" یکی از پر هزینه ترین و فراگیرترین مدهایی که امروزه در بین جوانان شایع است؛ جراحی بینی است و آمار متقاضیان آن هر روز در حال افزایش است... "

به طور مثال آدمی که در 80-70 سال پیش زندگی می‌کرد به مغزش هم خطور نمی‌کرد که روزی معیارهای زیبایی و مد از افراد سیاه پوست یا دورگه وام گرفته شود و داشتن لبان کلفت و بزرگ، پوستان بسیار تیره که امروزه به نام پوست "برنز" معروف است‌، موهای زبر و مواج یا داشتن ابروان بسیار نازک جزو معیارهای زیبایی باشد‌، اگر چه زشتی و زیبایی امری نسبی است که همواره با تغییر سلایق جامعه تغییر خواهد کرد؛ اما این معیارها از کجا وام گرفته می‌شود؟

دکتر "محمود توکلی"، روانشناس، در این باره چنین می‌گوید: زیبایی در هر جامعه و هر دورانی مورد توجه مردم است و خوب یا بد نمی‌توان انکار کرد که همواره یکی از امتیازات افراد به شمار می‌رفته است تا اینجا نه تنها هیچ مشکلی وجود ندارد بلکه اهمیت ندادن منطقی آن بخصوص در میان جوانان نگران کننده است‌، زیرا تجربه نشان داده است که آن دسته از جوانانی که به زیبایی و آراستگی خود اهمیت نمی‌دهند در معرض انواع بیماری‌های روحی و روانی چون افسردگی و‌. .. قرار دارند و علاوه بر آن بیشتر در معرض خطرات اجتماعی و انحرافات قرار می‌گیرند؛ اما این مسئله آن زمانی نگران کننده می‌شود و حتی در بسیاری از موارد شکل بیماری به خود می‌گیرد که از حالت عادی خود خارج شده و تمام فکر و ذهن یک فرد را به خود معطوف کند به نحوی که در بسیاری از مواقع باعث بروز انواع بیماری و ناهنجاری می‌شود، برای مثال کسانی که بیش از اندازه به زیبایی خود اهمیت می‌دهند یا دچار اعتماد به نفس کاذب می‌شوند یا این که اعتماد به نفس خود را به شکل کامل از دست می‌دهند که هر دوی این حالات می‌تواند خطرناک باشد‌.
وی اضافه می‌کند: از طرفی توجه به این معضل سبب می‌شود تا مهمترین و پر اهمیت ترین مسئله در زندگی جوانان این مسئله شده و بنابراین آنان را از بسیاری از فعالیت‌های اجتماعی باز می‌دارد یا آن که باعث می‌شود اگر چنانچه به فعالیت اقتصادی‌ای مشغول هستند، نتیجه کلیه فعالیت‌های خود را صرف این امر کنند‌.
وی درباره علت گرایش افراطی جوانان به معیارهای زیبایی و مد می‌گوید: این مسئله دلایل گوناگونی دارد، اگر چه جوانان در تمام دنیا به اینگونه معیارها توجه دارند؛ اما جوانانی که در جوامع در حال گذر زندگی می‌کنند، بیشتر در معرض این مسئله قرار دارند‌، به طوری که استفاده از بسیاری از مارک‌های معروف به اندازه‌ای که در این کشورها خریدار دارد در خود کشورهای تولید کننده (اگر با این قیمت‌ها عرضه شود) خریدار ندارد، برای مثال در ایران ممکن است، جوانی که در سطح زندگی متوسط و حتی متوسط رو به پایین قرار دارد‌، مایل باشد که خود را با جدیدترین معیارهای مد و زیبایی منطبق سازد و در این راه از هیچ کوششی حتی تحت فشار گذاشتن خود یا خانواده‌اش هم دریغ نمی‌کند.

این روانشناس ادامه می‌دهد: از طرفی افرادی که از اعتماد به نفس کمتری برخوردارند و علاوه بر آن هیچ مزیت فکری و عقیدتی ندارند سعی می‌کنند که بسیاری از ضعف‌های خود را با پوشیدن لباس‌ها و جواهرات گران قیمت و مد روز پنهان کنند و بدین وسیله خود را در معرض تحسین‌های دیگران قرار دارند‌.

جراحی بینی

یکی از پر هزینه ترین و فراگیرترین مدهایی که امروزه در بین جوانان شایع است؛ جراحی بینی است و آمار

" با توجه به این که بینی از مهمترین اعضای بدن در نگهداری سلامت فرد و حفظ سایر اعضاست و فردی که تنفس خود را از راه بینی از دست بدهد نه تنها در زندگی فردی که در روابط اجتماعی نیز مشکلات زیادی را تجربه خواهد کرد، توجه به اصول علمی این رشته بیش از پیش ضروری به نظر می‌رسد‌... "

متقاضیان آن هر روز در حال افزایش است.

"محمد حسین حکمت آرا" در این باره می‌گوید: بر خلاف تصور عموم مردم که زیبایی را مهمترین ملاک موفقیت عمل جراحی بینی تلقی می‌کنند جراحی پلاستیک و زیبایی باید با حفظ عملکرد این عضو باشد و این موضوع از مهمترین موارد در رشته جراحی بینی محسوب می‌شود‌.

وی اهمیت دادن به فیزیولوژی بینی را بسیار مهم تلقی کرده و می‌گوید: سلامت این عضو در سلامت افراد نقش بسیار مهمی دارد‌.

حکمت آرا اضافه کرد: با توجه به این که بینی از مهمترین اعضای بدن در نگهداری سلامت فرد و حفظ سایر اعضاست و فردی که تنفس خود را از راه بینی از دست بدهد نه تنها در زندگی فردی که در روابط اجتماعی نیز مشکلات زیادی را تجربه خواهد کرد، توجه به اصول علمی این رشته بیش از پیش ضروری به نظر می‌رسد‌.
متاسفانه امروزه جراحی بینی یکی از رایج ترین مدها در بین جوانان شناخته شده است به نحوی که افرادی که بینی خود را جراحی می‌کنند یا حتی آنانی که این کار را نمی‌کنند‌،
" ضمن آن که اکیدا توصیه می‌کنیم که از این مواد تا حد امکان استفاده نشود‌، باید در صورت استفاده لااقل از استاندارد و سالم بودن آنان اطمینان حاصل کنند، ضمن آن که در صورت استفاده از این مواد، از مواد نگهدارنده و ماسک‌های طبیعی نیز استفاده کنند‌... "

با زدن برچسب‌های طولانی مدت می‌خواهند این موضوع را به رخ همگان بکشند و این در صورتی است که بسیاری از آنان از مضرات احتمالی جراحی بینی مانند از دست دادن حس بویایی، مشکلات تنفسی، تغییر صدا یا حتی خطر مرگ آگاه هستند.
دکتر "حسینی"، جراح زیبایی، در این باره می‌گوید: جراحی بینی را به طور کلی می‌توان به دوبخش تقسیم کرد بخشی که به علت پاره‌ای از مشکلات ناچار به جراحی بینی هستند و عده دیگر که به خاطر زیبایی به این کار اقدام می‌کنند که این گروه بیشتر در فاصله سنی 18 تا 25 سال قرارداشته و اتفاقا بر خلاف تصور عمومی در بین دختران و پسران به یک اندازه رواج دارد‌

وی افزود: نیازهایی که به دنبال آنها جراحی بینی لازم و اجتناب ناپذیر است شامل انحراف مادرزادی و ژنتیک بینی و ضربه دیواره میانی است که تنفس را مختل کرده و همچنین در صورت بروز بیماری‌هایی مانند جذام و تومور نیاز به جراحی اجتناب ناپذیر می‌شود‌.

وی اضافه می‌کند: اما پیش از این که این نیازها در جراحی بینی وجود داشته باشد، نیازهای روانی است که افراد را به این واکنش وا می‌دارد‌، به نحوی که برخی افراد با وجود آن که از استطاعت مالی کافی برای این کار برخوردار نیستند، حاضرند تا خود را در معرض بیشترین آسیب‌های روانی و مالی قرار دهند تا این کار را انجام دهند، برای مثال من خودم بیمارانی دارم که عنوان می‌کنند که حاضرند چند برابر مبلغ مورد نیاز را به من بدهند تا مبلغ دریافتی را طی چند قسط از آنان دریافت کنم و وقتی علت این اصرار را از آنها می‌پرسم‌، می‌گویند که حاضرند تمام زندگی خود را بدهند تا این امر برایشان محقق شود‌.

دکتر حسینی ادامه می‌دهد: البته این موضوع را باید تا حد زیادی به عدم ارائه الگوهای مناسب به جوانان مرتبط دانست،امروزه تنها الگوهای قابل ارائه به جوانان چهره‌های ورزشی یا سینمایی هستند که نکته چندان حائز اهمیتی جز چهره مناسب ندارند و بنابراین ما گاهی با افرادی مواجه می‌شویم که عنوان می‌کند که فلان عضو ما را شبیه فلان هنرپیشه یا فوتبالیست جراحی کنید و هر چقدر که آنان را توجیه می‌کنیم که این امکان وجود ندارد زیر بار نمی‌روند‌.

لوازم آرایشی

استفاده از لوازم آرایشی ارتباط مستقیمی با زیبایی و مد دارد، کسی به درستی نمی‌داند که تاریخ استفاده از لوازم آرایشی چه زمانی بوده است؛ اما به هر حال امروزه استفاده از لوازم آرایشی در میان زنان به اندازه‌ای اهمیت دارد که بسیاری از زنان نمی توانند زندگی بدون این لوازم را حتی تصور کنند و البته در این میان سهم زنان شرقی و بخصوص ایرانیان بسیار مهم است‌.

آمار رسمی نشان می‌دهد که 66 درصد لوازم آرایشی زنانه از مرزهای ترکیه، پاکستان و جمهوری‌های استقلال یافته شوروی سابق وارد کشور می‌شوند‌.
آنچه در این میان از اهمیت فوق العاده‌ای برخوردار است‌، آن که سن استفاده از لوازم آرایشی در ایران بشدت کاهش یافته است‌، بدون آن که فرهنگ استفاده از لوازم نگاه دارنده پوست در بین دختران رواج پیدا نکند‌.

دکتر "محبوبه گرچی" متخصص پوست در این باره می‌گوید: استفاده مکرر از لوازم آرایشی سبب چین و چروک و حتی پیری زودرس می‌شود و گاهی استفاده از مواد آرایش نامناسب می‌تواند به حساسیت‌های شدید پوستی، جوش زدن و آسیب‌پذیری پوست منجر شود‌.

وی اضافه می‌کند: بنابراین ضمن آن که اکیدا توصیه می‌کنیم که از این مواد تا حد امکان استفاده نشود‌، باید در صورت استفاده لااقل از استاندارد و سالم بودن آنان اطمینان حاصل کنند، ضمن آن که در صورت استفاده از این مواد، از مواد نگهدارنده و ماسک‌های طبیعی نیز استفاده کنند‌.

ساماندهی مد و لباس

پایبندی معقول به سنن و آداب و فرهنگ جامعه یکی از الزامات اصلی است که باید در پیروی از مد توجه بیشتری به آن شود، بر همین اساس مجلس تصمیم گرفته است تا طرح ساماندهی مد و لباس را ارائه دهد‌، در همین خصوص الهام امین زاده، نماینده تهران در مجلس شورای اسلامی، گفته است: "مجلس نمی‌خواهد ایجاد مد کند، تنها کار مجلس سیاستگذاری در خصوص مد و لباس است."

" الهام امین زاده" افزود:"ساماندهی بحث مد و لباس به معنای محدود کردن و نا زیبا کردن پوشاک زنان و جوانان نیست."

به گفته وی مجلس قصد دارد با دخالت در نحوه ارائه پوشاک از سوی تولیدکنندگان به زنان و جوانان‌، سیاستی را اتخاذ کند که پوشاک متناسب با فکر و قامت ایرانی بر تن آنها بنشیند.

این نماینده اظهار داشت: قرار نیست مجلس مد و زیبایی را نفی کند‌. مجلس به خواست جوانان و زنان احترام می‌گذارد و آنها می‌توانند مطابق میل خویش لباس برتن کنند.
وی تاکید کرد: ساماندهی مد و لباس در کمیسیون فرهنگی مجلس می‌تواند گامی بلند برای تطابق فرهنگ ایرانی با پوشش ایرانیان باشد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 07 اسفند 1393 ساعت: 12:45 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره جوان، موفقيت وعوامل آن

بازديد: 197

 

تحقیق درباره جوان، موفقيت وعوامل آن

 

بزهکاري


  بزهكارى نوجوانان و جوانان يكى از مقوله‌هاى مهم درحوزه مسائل جوانان به شمار مي‌آيد كه در سطح ملى و بين‌المللى توجه زيادى را به خودمعطوف داشته است؛ چنان که پيشگيرى از بزهكارى و اصلاح بزهكاران جوان و نوجوان، يكىاز محورهاى عمده سياست گزاريهاى ملى بسياري ازکشورها درمورد جوانان مي باشد. آمارهانشان مي‌دهند كه بيشتر مناطق جهان طى دهه گذشته با مشكل افزايش بزهكارى و جرائم درميان جوانان مواجه بوده‌اند و اين امر در كشورهاى در حال گذار شدت بيشترى داشتهاست. در سطح بين‌المللى نيز كنفرانس‌ها، كنگره‌ها، همايش‌ها و كارگاه‌هاى علمىمتعددى در خصوص اين موضوع به ويژه طى دو دهه اخير برگزار شده است و «برنامه عملجهانى براى جوانان تا سال 2000 و پس از آن» نيز موضوع بزهكارى را به عنوان يكى ازده حوزه اولويت‌دار براى رسيدگى به امور جوانان تعيين كرده است. اين امر در موردمراكز علمى و دانشگاهى نيز صادق مي‌باشد و هم اكنون در رشته‌هايى همچون : حقوق وروان شناسى، درس خاصى موسوم به بزهكارى نوجوانان يا اطفال به عنوان يكى از دروساصلى دانشگاهى گنجانيده و ارائه مي گردد ـ علاوه بر آن كه در مراكز علمى مربوط بهمطالبات جوانان نيز به اين مسئله به عنوان يك موضوع مهم تحقيقاتى نگاه مي‌كنند. ريشه اين توجه خاص به مسئله بزهكارى نوجوانان را مي‌توان در اذعان عمومى به ايننكته جستجو كرد كه رفتارهاى خلاف قانون نوجوانان، ماهيتى متفاوت با جرائم بزرگسالاندارد و به همين دليل بايد به گونه‌اى متفاوت از بزرگسالان با آنان برخورد كرد. دراين زمينه، متخصصان رشته‌هاى مختلف علوم انسانى نقش ايفا كرده‌اند، اما نقشروان‌شناسى بويژه «روان‌شناسى رشد» از برجستگى خاصى برخوردار است؛ به گونه‌اى كه مىتوان از سيطره روان شناسى بر بحث بزهكارى نوجوانان سخن گفت. در حال حاضر، بيشتركتاب‌هاى مربوط به اين حوزه با چنين نگرشى تأليف مي‌شود و حاصل جمع تخصص كارشناسانحقوق و روان شناسى به شمار مي‌آيد.

 

اعتماد به نفس

در ميان خصلت هاى انسانى و فضيلت هاى اخلاقى،برخى چنان با اهميت اند كه مى توان از آنها به «صفات سرنوشت ساز» يادكرد. خودباورىيا اعتماد به نفس، از شمار اين گونه فضايل روحى است. خودباورى، انواعى دارد كهآشنايى با آنها، براى همگانْ مفيد و بلكه لازم است، بدين قرار:
   1.
خودباورى انسانى،
2.
   خودباورى مذهبى،

   3.
خودباورىملّى،
4.
    خودباورى شخصى.
نخستين نهاد خودباورى و اعتماد بهنفس، باور به خودِ انسانى است و توجّه به ماهيتى كه فراتر از حيوان و عالى تر ازماشين است؛ انسان، موجودى است كه استعدادها، ظرفيت ها و زمينه هاى رشد بى كراندارد، خداوند متعال، او را تكريم كرده است، فرشتگان، بر آستان او سجده گزارده اند،با بهترين نظامْ آفريده شده است و مى تواند خداگونه شود و در درون خود، داراى جهانىبزرگ تر است.

اين خودباورى انسانى، در برابر خود باختگى ها و از خودبيگانگى هاى گوناگون، مطرح مى شود. هنگامى كه اين خود باورى انسانى از انسان، رختبربندد و انسان به خوهاى حيوانى روآورد، هويت حيوانى پيدا مى كند؛ و اگر از عواطفانسانى تهى شود و از كشش ها و گرايش هاى متعالى دور گردد، خصلت هاى ماشينى پيدا مىكند، رايانه متحرّك و ماشين آدمْ نما مى شود و اين، همان «خودباختگى» يا «ديگر شدن)اِليناسيون( است.

خودباورىِ دينى
دين، هويّت ملّى و فردى مارا شكل داده و از ديرباز، با همه چيز ما عجين گشته است. عشق ها، آرمان ها، غم ها،شادى ها و خلاصه، نظام زندگى ما، همه برآمده از آموزه هاى كانون ديناست.
دين، با درونْ مايه هاى غنى و زندگى سازى كه دارد و با الگوها،نمادها، شعائر، سنّت ها و ارزش هايش، آشناترين خانه زاد ماست.
ما بايدتمام تلاش هاى خويش را در بستر دين، سامان دهيم و باور داشته باشيم كه دين، بهترينبستر براى رشد و تعالى فردى و اجتماعى است.
مسلمانان در طول تاريخ، درهمين بستر، قلّه هاى بلند فرهنگ و تمدّن را فتح كردند. اكنون اگر اين باورْ سستگردد و پذيرش انديشه ها و فرهنگ هاى بيگانه از دين يا مخالف آن گسترش يابد، به ازخودبيگانگى دينى دچار خواهيم شد.
امروز، خودباورى دينى به اين معناست كهبا عمق جان دريابيم كه «الإسْلامُ يَعْلُو وَ لا يُعْلى عليه.. اسلام، از هر مكتب وهر بينشى بالاتر و والاتر است و هيچ مكتبى بر آن، برترى ندارد» و باور داشته باشيمكه اسلام، تنها دين مورد قبول خداوند است. روشن است كه چنين باورى، تنها مى تواندبا آگاهى و كسب معارف دينى و تجربه هاى معنوى به دست آيد.
خودباورىملّى
ما به عنوان يك ملّت با پيشينه درخشان فرهنگى و نقش كار ساز درتمدّن اسلامى و بشرى و داراى سهم قابل توجّه در پيشبرد دانش جهانى، پيوسته در طولتاريخ، شايستگى هاى خويش را نشان داده ايم. اكنون نيز بايد با باور كردن ظرفيت ها،استعدادها و توانايى هاى ملّى، سرنوشت خود را در جهان كنونى، رقم بزنيم و حاكميتهاى فكرى و فرهنگى بيگانه را نپذيريم. خودباورى ملّى، در برابر از خود بيگانگى ملّىو در برابر خودباختگى نسبت به فرهنگ ها و تمدّن هاى بيگانه است.
پذيرشغيرآگاهانه و غير سود بخش نمادها، ارزش ها و سنّت هاى بيگانه، بدترين شكل سقوطخودباورى ملّى است. به همين جهت، علامه محمد اقبال (طرّاح «فلسفه خودى») همگان رادعوت مى كند كه با پاى خويش راه بروند و با بال خود، پروازكنند:

همچو آيينه مشو محو جمال دِگران
از دل وديده فروشوىْ خيال دگران
در جهان،بال و پَر خويش گشودن آموز
كه پريدن نتوان با پر و بالدگران
اگر خود باختگى ملّى در جامعه اى پديدآيد، نسبت به اصالت ها، سنّت ها و ارزش هاى ملّى، بى اعتماد مى شود و پيوسته، رو بهبيگانه مى كند. داستان اين از خود بيگانگى ملّى را از زبان امام خمينى ـ كه مردمايران، خودباورى ملّى خويش را سختْ مديون او هستند ـ بشنويد:
آن وقت كهدر تركيه تبعيد بودم، مجسّمه آتاتورك را ديدم كه رو به غرب بود و دستش را بالا كردهبود، و آن جا به من گفتند كه اين، علامت اين است كه ما هر چه بايد انجام بدهيم، ازغرب خواهد بود.
و چه زيبا متفكّر شرق، اقبال لاهورى، در اين باره دادسخن درداده كه:

قيمت شمشاد خود، نشناختى
سروِديگر را بلند انداختى
مثل نِى، خود را ز خود كردى تهى
بر نواى ديگران دل مى نهى
اى گداى ريزه خوار ازخوان غير!
جنس خود مى جويى از دكّانير؟

اين نوع از خود بيگانگى را در غرب فوئرباخ،هِگِل و ماركس، و در جوامع اسلامى، سيد جمال الدين اسدآبادى، محمّد عبدُه، محمداقبال لاهورى، اميركبير، جلال آل احمد، شهيد مدرّس و حضرت امام(ره) مطرح ساختند. البته اين خود باورى ملّى، به معناى گرايش هاى ملّى گرايانه جدا شده از دين نيست. اسلام، اساس هويّت ملّى ماست و تفكّر تقابل ايران و اسلام، يك انديشه پوچ است؛وگرنه، ملّيت ايرانى، بيش از هزار سال است كه با هويت اسلامى آميخته است و اكنون،تفكيك اسلام از هويّت ملّى ما ممكن نيست. اسلام، عاملِ وحدت ملّى ما در طول تاريخبوده است. همه افتخارات ملّى ما در هزار سال گذشته، در بستر اسلام، آفريده شده اندو اكنون، تمدّن ملّى ما بخشى از تمدّن اسلامى است.
اهتمام شگفت كشورهابه حفظ و حراست بناهاى كهن و بزرگداشت شخصيت هاى تاريخى خويش ونيز مشاركت فعّالآنها در مسابقات بين المللى علمى و ورزشى و هنرى، از عنايت آنها به خودباورى ملّىمايه مى گيرد. اين باور، مادام كه به پرستش ملّيت و قوم گرايى افراطى نينجامد، نهتنها همسو با تعاليم دينى است، بلكه از راه كارهاى دين براى پيراستن مردم و حاكمانمسلمان از آلودگى هاست؛ زيرا به حتم، مردمى كه خود را باور كنند و براى خود، پيشينهو اعتبار بسيار ببينند، ديرتر و سخت تر به گناه ها و خوارى ها تن مىدهند.

خودباورى شخصى
جدا از باورهاى زندگى ساز به خودِانسانى، ملّى و دينى، هر كس در قلمرو شخصى و شخصيتى خويش ـ با تمام ويژگى هايى كهاو را از ديگران جدا مى سازد ـ ، توانايى ها، استعدادها و ظرفيت هاى خاصّى دارد كهبايد آنها را بشناسد،استخراج كند و به كار گيرد و با باورمندى به عظمت آنها، ضعفها، كمبودها و شكست هايش را جبران سازد. اين خودباورى، بايد ريشه نااميدىرا بركَنَد، ناتوانى هاى خيالى را از پندار انسان برگيرد و نشاط و شوربيافريند.
اين خودباورى، بايد بنيان سست انديشى و وابستگى بى جهت بهديگران را از بين ببرد و شخص را به استقلال در انديشه و تلاش، وادارد و رهاوردهايىاز اين دست دارد:

1.
   از اتّكاى بى جهت به اين و آن، جلوگيرى مىكند؛
   2.
يأس و نااميدى را مى زدايد؛
3.
   خودباختگى،خودناشناسى و خودكم بينى را از بين مى بَرد؛
   4.
اراده را توانمند مىسازد؛
   5.
به انسان، شجاعت اقدام هاى بزرگ مى دهد.
گفتنى استكه اين خودباورى، در طول اعتماد، توكّل وتفويض به خداوند متعال و جزئى از آن و ازجنس آن است، نه در عرض آن و روياروى آن. در بينش اسلامى، نيروها و عظمت هاى شخصى،مستقل و قائم به ذات نيستند؛ بلكه برآمده از كانون قدرت آفرين الهى اند؛ حتّىاعتماد به خداوند و توكّل و تفويض، ممكن است براى بهره ورى بهينه از اين نيروهاىشخصى و گوهرهاى نهفته در جان آدمى باشند.


آفت هاى خودباورىشخصى
آفت هاى خودباورى شخصى بدين شرح اند:
  1.
خود كمبينى،
  2.
نقص هاى جسمى،
  3.
شكست ها،
  4.
پذيرفتهنشدن،
5.
  كمداشت محبّت،
  6.
وابستگى افراطى،
7.
   تحقيرها،
  8.
فقر و تنگدستى.
اينك به ترتيب، هركدام از اينموارد را شرح مى دهيم:
خود كم بينى يا عقده حقارت، نگرش منفى نسبت بهخويش و كم انگاشتن يا ناديده گرفتن توانايى ها و ارزش هاى خوداست.
اسلام، مؤمن را عزيز و گران قدر مى پرورانَد و او را داراى شخصيتوالايى مى داند:
وَلله العِزَّهُ وَلِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤمِنين
عزّت، براى خدا، رسول او ومؤمنان است.
اسلام،به هيچ مؤمنى اجازه نمى دهد كه خود را خوار سازد و شخصيت خود را ناديدهانگارد.
بسيارى از كسانى كه دچار خَلأهاى روانى، ناهنجارى هاى اخلاقى وبزهكارى مى شوند، آنهايى هستند كه خود را خوار مى پندارند.
عزّت نفس،نقش عمده اى در رفتارهاى منطقى و بهنجار و يا رفتارهاى نابهنجار و ناسازگار وبزهكارى افراد دارد. چنان كه بر اساس تحقيقات انجام شده، عزّت نفس، مى تواند موجبپيشگيرى، تعديل و يا تشديد برخى از رفتارها گردد.
در كتاب روان شناسىاجتماعى مواردى ازمطالعات و تحقيقات در اين زمينه، بيان شده است. ازجمله، مؤلّف در مورد چگونگى احساس درونى افراد، پس از ارتكاب اعمال نامطلوب، چنينمى گويد:
وانگهى، همان طور كه انتظار مى رود، افرادى كه عزّت نفس دارند،اگر به نحوى ابلهانه و بى رحمانه رفتار كنند، بيشتر از ديگران، احساس ناهماهنگى مىكنند.
در مورد ديگر، نتيجه آزمايش انجام شده از دانشجويان، در خصوصارتباط عزّت نفس با امكان ارتكاب به تقلّب، نشان مى دهد دانشجويانى كه قبلاًاطّلاعات مربوط به عزّت نفس پايين دريافت كرده بودند، خيلى بيشتر از آنهايى كهاطّلاعات مربوط به عزّت نفس بالا دريافت كرده بودند، مرتكب تقلّبشدند.
در روايت آمده است:
مَنْ هانَتْ عليه نَفْسُه فَلاتأمَنْ شَرّه.
كسى كه نفسش بر او خوار شده، از شرّش آسودهمباش.

و در روايت ديگرى آمده است:
مَنْ هانَتْ عليه نَفْسُهفَلا تَرْجَ خَيْرَه.
كسى كه نفس او برايش خوار شده، اميد خوبى از اونداشته باش.


نقص هاى جسمى
نقص عضو، بيمارى هاى مزمن، ناتوانىهاى جسمى، زشتى چهره، فلج بودن برخى از اعضا و...، از عواملى است كه برخى افراد رادچار چالش بى اعتمادى به خويش مى سازد. اين گونه افراد، بايد على رغم بعضى ضعف هابه توانايى هاى عظيم خويش باور داشته باشند و بكوشند با استفاده بهينه از ديگرتوانايى ها و بسيج ظرفيَت ها در قلمرو ويژه، ناتوانى ها را جبرانكنند.
بسيارى از نام آوران بزرگ تاريخ، دچار نقص عضو يا ناتوانى هاىخاصّ جسمانى بوده اند. در باره جاحظ، شخصيت ماندگار تاريخ، نوشتهاند:
جاحظ، در لغت عرب، كسى را گويند كه چشم هايش برآمدگى داشته باشد. چون عمرو بن بحر نيز اين چنين بوده، به همين لقب (جاحظ) اشتهار يافته است، چنان كهاو را به همين جهت، حَدَقى نيز گويند، كنايه از آن كه حدقه هاى [چشم] او بزرگ تر وبرآمده بود.
و باز در توصيف او نگاشته اند:
جاحظ، بسيار زشترو و بد صورت و زبانزد عموم مردم بود، به طورى كه پس از قرون متواليه كه ما درزمان، در هر عصر و اوان، اشخاص گوناگون در آغوش خود بپروريده باز هم زشتْ رويى اوضرب المثل است.


او با همين زشتْ رويى كم نظير، از دانشمندان نام آورجهان شد و نام خويش را در صف بزرگان تاريخ، جاودانه ساخت و كتاب هاى او هنوز مورداستفاده جهانيان است.

رودكى، شاعر بلندآوازه در تاريخ ادبيات فارسى،نابينا بود. ابو العلاى مَعَرّى، شاعر، اديب و نقّادِ عرب نيز از نعمت چشم، بهره اىنداشت. بتهووِن، موسيقيدان بزرگ جهان غرب، كَر بود. دكتر طاها حسين، نويسنده بنامِعرب، از كودكى كور بود. ابو بصير، شاگرد فرزانه امام صادق عليه السّلام نيز نابينابود.
زَمَخشَرى، مفسّر بزرگ قرآن كريم، يك پايش قطع شده بود وبا كمك
چوب، حركت مى كرد تيمور جهانگشا، لنگ بود و دو انگشت دست راستش نيزافتاده بود.
هِلِن كِلر، زن نابينا و كَر و لالى بود كه با استعداد خود،دنيا را به تحسين و اعجاب واداشت. او همه مراحل تحصيلى را با رنجى وصف ناشدنى پيمودو در بيست و چهار سالگى مدرك كارشناسى گرفت و سپس، در شمارِ نويسندگان معروف امريكادرآمد
بلال حبشى، هم غريب بود، هم سياه، و هم فقير؛ ليكن نردبان ترقّىمعنوى را با پايدارى و پايمردى، تا اوجْ پيمود و از مردان جاودانه نامِ تاريخگشت.
مكفوف، به معناى نابينا، در علم رجال، لقب: ابراهيم بن يزيد، جابر،جعفر بن احمد، حَكم بن مسكين، عبدالله بن محمّد، علاء بن يحيى، على بن حاتم، ليثمرادى، موسى بن ابى عمير، يحيى بن قاسم و بعضى از ديگر محدّثان و راويان حديثاست.
اَعْرَج، به معناى لَنگ، لقب عبدالرحمان بن داوود، حافظ، قارى واديب مشهورى است كه ادبيات عرب را در مدينه گسترش داد.
اَعوَره، بهمعناى يك چشم، لقب چند تن از بزرگان تاريخ اسلام است.
چهزيباست اين حكايت سعدى:
مَلِك زاده اى را شنيدم كه كوتاه بود و حقير، وديگر برادرانش، بلند و خوبْ روى. بارى، پدر به كراهيت و استحقار در وى نظر مى كرد. پسر، به فراست و استبصار، به جاى آورد[35] و گفت: اى پدر! كوتاهِ خردمند، بِهْ كهنادانِ بلند. نه هر چه به قامتْ مِهتر، به قيمتْ بهتر!

شكستها
زندگى، سرشار از ناكامى ها و كاميابى هاست. روزگار، با شادى و غم، وشكست و پيروزى آميخته است.
امير مؤمنان، على عليه السّلامفرمود:
الدَّهْرُ يَومان: يَومٌ لَكَ وَيَومٌعَلَيْكَ.
روزگار، دو روز است: روزى به سود توست و روزى به زيانتو.
خودباوران، از هر شكستى درس پيروزى مى گيرند؛ ولى برخى از مردم، بايك شكست


اجتماعى يا فردى، خويش را مى بازند، به انزوا مى گرايند واعتماد به خود را از دست مى دهند. ما بايد هر شكستى را با تلاش و اعتماد به نفس،جبران سازيم.
مرحوم ملّا حسينقلى همدانى، از علما و عرفاى برجسته قرنچهاردهم هجرى بود كه در حكمت، از شاگردان فيلسوف بزرگ، ملّا هادى سبزوارى و درعرفان و سير و سلوك، از شاگردان مرحوم سيد على شوشترى بود. او بسيار كوشيد تا درمسير سير و سلوك، به مراد و مقصود برسد؛ ولى از اين كه به هدف نرسيده، پريشان بود. او خود مى گويد: در كنار مرقد شريف امام على عليه السّلام در نجف اشرف، در گوشه اىنشسته بودم. ديدم كبوترى بر زمين نشست و پاره نانى بسيار خشكيده را به منقار گرفت. هرچه به آن نوك مى زد، خُرد نمى شد. پرواز كرد و رفت. پس از ساعتى بازگشت و به سراغآن تكّه نان رفت. باز چند بار به آن نوك زد. باز شكسته نشد. پس از چند بار رفت وآمد، سرانجام، آن تكّه نان را با منقارش خُرد كرد و خورد. همين همّت و استقامت آنكبوتر و به هدف رسيدن او، براى من درسى شد و گويى به من الهام شد كه در راه وصول بههدف، همّت بايد كرد. با اراده و همّت، دنبال سير و سلوك را گرفتم و به مقصود ومراد، رسيدم.
اسلام، با نااميدى مى ستيزد و چشم اندازهاى روشنى را پيشچشم شكست خوردگان مى اندازد. حضرت على عليه السّلام فرمود:
لا تَيْأسَمِنَ الزَّمانِ إذا مَنَعَ.
از زمانه نااميد مشو، هنگامى كه از تو دريغكند.
پذيرفته نشدن انسان، نياز به پذيرفتگى و مورد قبول ديگران واقع شدندارد. برخى از جوانان، هنگامى كه مقبوليت خانوادگى يا اجتماعى خويش را از دست مىدهند، به خود، بى اعتماد مى شوند. يكى از پژوهشگران در اين زمينه مىنويسد:
نوجوانان و جوانان، گاهى به علّت داشتن نقايص بدنى و يا به علّتمسائل و دشوارى هاى خانوادگى، شكست ها، محروميت ها و ناكامى هاى دوران گذشته زندگى،تمسخر و استهزاى دوستان و همسالان، سرزنش هاى مكرّر معلّمان و هم كلاس ها، و يا بهدليل طرد شدن ها و بىتوجّهى ها و يا داشتن مسائل روانى ديگر، اعتماد به نفس خود رااز دست داده، دچار احساسحقارت مى شوند و تصوّر مى كنند ديگران برترىهايى دارند كه آنها ندارند و در انجام امور، ناتوان تر از ديگران هستند و مسئوليتهيچ كارى را به تنهايى نمى توانند بپذيرند.
مكانيزمى (ساز و كارى) كهنوجوان به كار مى اندازد تا عليه [احساس] كهِترىِ خود مبارزه كند، همواره بر يكاصلْ متّكى است و آن، اصل جبران يا تلافى است
محقق ديگرى مىگويد:
جبران يا تلافى، به معناى زيستى كلمه، وسيله اى است كه طبيعت،براى سرپوش گذاردن بر روى نارسايى ها و كمبودهاى بدن به كار مى برد و از اين راه،تا حدّى تعادلى در وجود فرد برقرار مى سازد؛ تعادلى كه پيش از اين، وجود نداشته ويا بر هم خورده است... وقتى فردى كه از [احساس] كِهترى رنج مى برد، نمى تواند باكِهترى خود به مبارزه برخيزد و بر آن چيره شود و يا در خود، استعدادهايى را گسترشدهد كه آن كهترى را جبران كنند و تعادلى در وى به وجود آورند و زمانى كه فرد، آنقدرها دورانديش و گشاده نظر نيست و بينش فلسفى كافى ندارد كه قبول كند از ديگرانكهتر است، سعى مى كند يا كتمان كردن كهترى خود، يا با پيش دستى در حمله كردن،اطرافيان خود را نسبت به نظرى كه در باره وى دارند، فريب دهد.
كمداشتمحبّت
يكى از نيازهاى اصيل روانى، نياز به محبّت است. رشد يافتگان درخانواده هاى نابِهنجار و آشفته و كسانى كه در كانون خانواده، مدرسه و اجتماع، محبّتنديده اند، اعتماد به نفس كمترى دارند.
دينِ زندگى آموز اسلام، تلاش مىكند تا خانواده، چشمه سار محبّت باشد و ارتباط هاى درون خانوادگى، سرشار از صميميتو مهر گردد.
وابستگى افراطى
همان گونه كه ارضاى نياز بهمحبّت در حدّ مناسب، مى تواند مفيد و سازنده باشد، محبّت و حمايت افراطى والدين ازفرزند نيز تأثيرات نامطلوبى خواهد داشت كه رشد وى را با خطرهايى مواجه ساخته، موجباختلال در شخصيت و رفتارهاى وى خواهد شد. مثلاً كودكى كه دائم تحت مراقبت و محبّتمادر قرار دارد، تمام نيازهاى او بدون هيچ گونه تلاشى ارضا مى شود و در هر موردى،از قبيل: لباس پوشيدن، غدا خوردن و رفع ديگر نيازهاى خود، متّكى به مادر است؛ هر چهرا كه بخواهد، بى وقفه دراختيارش قرار مى گيرد و حتّى در مقابل هر رفتار سوئى، موردحمايت قرار مى گيرد. چنين كودكى، نوعاً از اعتماد به نفس لازم برخوردار نيست و درسنين نوجوانى و جوانى نيز توان مقابله با مشكلات زندگى و حلّ مسائل شخصىِ خود راندارد و نمى تواند انسانى مسئول و مفيد باشد. چنين فردى (در عوضِ داشتن شخصيتىمستقل)، وابسته و فرمانبُردار است.
گفتنى است: بر اساس معارف اسلامى، سهگونه اعتماد، قابل پژوهش است:
   1 .
اعتماد به خدا،
   2 .
اعتمادبه نفس،
   3 .
اعتماد به غير.
اعتماد به خداوند كه در معارفاسلامى با عناوين: الثِّقَه باللّه،[42] تفويض،[43] توكّل،[44] تعويذ،[45] و... بدان اشاره شده، يكى از ارزش هاى دينى است و پيوسته، پويايى وشكوفايىمى آورد، نااميدى ها را مى زدايد و صلابت در شخصيت و جدّيت در تصميم را درپى دارد وانسان را با كانون قدرتِ بى كران الهى پيوند مى زند.
امّا اعتماد به نفسرا مى توان دو گونه تفسير كرد:
1)
نفس مدارى؛ يعنى اين كه انسان، پيروگرايش هاى نفسانى و تمايلات شخصى گردد و خواهش هاى نفسانى را مدير زندگى خويشگرداند. بى ترديد، اين نوع اعتماد به نفس (نفس حيوانى)، زندگى سوز است و در روايتآمده است:

مَنْ وَثَقَ بِنَفْسِهِ خانَتْهُ.
كسىكه به نفس خويش اعتماد كند، نفسش به او خيانت مى كند.
2)
خودباورى،خودشناسى، احساس عجز و واماندگى نكردن و ناديده نگرفتن استعدادهاو....
بى شك، اين نوع تفسير از خودباورى، در برابر اعتماد به خداوندنيست؛ بلكه در برابر اعتماد به غير و در طول اعتماد به خداوند و از جنس آن است. ايناعتماد، ارزيابى واقع بينانه از توانايى هاى خويش است. در روايت آمدهاست:
خداى، رحمت كند كسى را كه اندازه و ارزش خويش را بشناسد و از قلمروخود، تجاوز نكند.
امّا اعتماد به غير، يعنى دل بستگى و وابستگى بهديگران، اگر به شكل سربار بودن و بدون ضرورت هاى واقعى باشد، نكوهش شده است و بااعتماد به خويش و خودباورى، و از سوى ديگر، با اعتماد به خداوند متعال، منافات داردو در معارف اسلامى، مقوله ارزشمند «الإستغناء عن الناس»، يعنى احساس بى نيازى ازمردم، مطرح شده است.
تحقيرها
تهديدها، تحقيرها و تنبيه ها درخانه و مدرسه و اجتماع، در غالب موارد، نتيجه اى جز شكسته شدن صلابت شخصيت، از بينرفتن اعتماد به نفس و تضعيف احساس ارزشمندى و مفيد بودن و عزّت نفس در كودك، نوجوانو جوان، به همراه ندارد. به همين جهت، دينِ زندگى آموز اسلام، هرگونه تحقير و اهانتبه شخصيت ديگران را ناروا مى شمُرَد.
معارف اسلامى، سرشار از سفارش هادستورهايى براى پاسداشتِ حرمت و شخصيت ديگران است. به ذكر نمونه هايى از توصيه هاىاسلام در اين زمينه، بسنده مى كنيم:

1 .
نام حقارت آميز براى فرزندانتانانتخاب نكنيد.
2 .
يكديگر را مورد تمسخر، قرار ندهيد.
3 .
بالقب هاى ناشايست، يكديگر را نخوانيد.

فقر و تنگدستى

فقر و بىنوايى با بازتاب هاى منفى اى كه دارد، مثل عدم مقبوليت اجتماعى، گاه زمينهناخودباورى مى گردد. اميرالمؤمنين عليه السّلام مى فرمايد:


اِنّالفَقْرَ مِذَلَّهٌ لِلنَّفسِ، مِدْهَشَهٌ لِلْعَقْلِ، جالِبٌلِلْهُمُوم.
به درستى كه فقر، وسيله خوارى نفس و حيرانى عقل و به خودجلب كننده اندوه هاست.


سخن پايانى
خودباورى، كيميايى است كهناتوان ترين انسان ها را، توفيق هاى بزرگ مى دهد و دشوارترين راه ها را براى آنانهموار مى كند. اين گوهر كمياب، انواعى دارد كه ما براى رسيدن به آمال و آرمان هاىخود، به همگى آنها نيازمنديم. همچنين براى «خود باورى» كه نهال ارزشمندى در بوستانزندگى است، آفات بسيارى شناسايى شده است كه مهم ترين آنها را بر شمرديم. اينك مىافزاييم كه نشانه خود باورى، آن است كه موزونِ خويش باشيم و ميزانِ خود. يعنى همارهدرپى آن نباشيم كه خود را با ساز ديگران موزون كنيم و يا خويشتن را با كسانى كهشناخت عميقى از آنان نداريم، بسنجيم. آن كه خود و مذهب و مليت خود را باور كردهاست، مساعدترين زمينه را براى شكوفايى استعدادهاى خويش فراهم آورده است، و آن كه بهچنين باور ارزشمندى نرسيده، عمر گران مايه خود را صرف موزون كردن خود با ديگران،يعنى هيچ، كرده است.

 

منبع :

http://www.fatehnet.net/info/fa/projects/detail.asp?pid=966936647405762

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 07 اسفند 1393 ساعت: 12:42 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,,,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1554

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس