پروژه و تحقیق رایگان - 1184

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره سیره های پیامبر اعظم

بازديد: 263

 

نگاهی به سیره های پیامبر اعظم

مقدمه : ظهور نور

شب یخبندان زمین بود جهان راغباری از جهل ونومیدی فرا گر فته بود واندیشه های گمراه در زمین روان بود ند بت ها در هیبت های گوناگون سر بلند می کردند انسان ها بسان رمه های بی شبان در کج راهه های بی مقصود زمین سر گردان بودندبیش از همه سر زمین سوخته حجاز بود که در اتش ایین های پوسیده جاهلی می سوخت آسمان را خورشیدی دو باره می بایست تا ذوب کند یخبندان زمین را کی خواهد امد ان پیام اور اخلا ق وسعادت تا جان های تشنه را با فرمان های زلال اسمانیش سیراب کند همان رسولی که پیامبران پیشین وعده امدنش را داده بودند وشب در راه رسیدن به طلوع صبح جمعه 17 ربیع اول بود مصادف با همان سالی که اصحاب فیل قصد ویرانی کعبه کردند وبه سنگ سجیل معذب شدند که ناگهان زمین لرزید جهان تیره وتار شد گویی زمین خسته از ستم در تلاتم تولدی بزرگ بود ابلیس قصد رفتن بکرد تا خبر از این دگر گونی بگیرد که باشهاب تیر هابی نورانی رانده شد وندا امد که دیگر جایی در هیچ اسمانی ندارد ابلیس که پس از تولد حضرت عییسی ع به هفت اسمان میرفت پس از تولد ان حضرت از سه اسمان منع شده بود به یارانش گفت بگردند در زمین وعلی ن دگر گونی را که باعث منع او ا زچهار اسمان شده بود بیابند چون برفتند وبی خبر باز گشتند خود در پی ان حادثه بزرگ رفت ودر ان صبح در خشان بود که بت ها در هر جای زمین به رو افتادند ایوان کسرا بلرزید و14 کنگره ان سر نگون شد اتشکده فارس از پس 1000 سال افروختن به خاموشی گرایید دریاچه ساوه که دوران درازی مورد پرستش بود فرو رفت وخشکید وادی خشک وبرهوت "سماوه" را اب گرفت پادشاهان اقالیم زمین لال شدند وتخت هایشان واژگون شدند علم کاهنان سر نگون شد سحر ساحران باطل وندای از اسمان در گوش زمینیان طنین انداخت (جاء الحق وذهق الباطل انم الباطل کان ذهوقا ) وسر انجام چشم انتظاری به سر رسید و محمد (ص) پایان پیامبران برگزیده متولد شد شب یخ بندان زمین از خورشید وجودش گرم شد اندیشه های یخین ذوب شدند وملائک مهربان هستی پراکنده های زمین راجمع کردند تا شان انسانی در چاه جاهلیت سقوط نکند

نگاهی به سیره های پیامبر از نظر

الف : اجتماعی ب : اقتصادی ج : جهاد� : مدیریتی

الف : اجتماعی : قران کریم شخصیت پیامبر اسلا م را " اسوه" معرفی میکند ومسلمانان را به پیروی از ایشان فرا میخواند (( لقد کان لکم فی رسول اله اسوه حسنه : پیامبر برای شما الگوی نمونه است ))

 دسترسی به چنان الگوی والا مسلمانان را از تقلید های خود سری ها بی برنامگی ها ونیز سر در گمی ها در بی راهه ها نجات می دهد وانها را با را ه ورسم درست زنگی اشنا میسازد نااشنایی با زندگانی پیشوایان اسمانی سبب می شود مسلمانان از روش های دیگر متاثر شوند وراه وروش ناب اسلامی را با ادات واداب وسنن ملی وقومی غلط وانواع بدعت ها بیالایند نمونه های زیادی از این گونه اداب غلط را میتوان در زندگی مسلمانان یافت که نتیجه انحراف انها از اسلام ناب محمدی است شخصیت ملکوتی ان حضرت ان حضرت چنان است که شناخت کامل ان برای کسی ممکن نیست وحتی سخن گفتن در باره او کار بس دشواری است کسی را این توانایی نیست که در تمام زمینه ها چون او باشد اما این وظیفه همه مسلمانان است که تا جایی که میتوانند خود را شبیه او سازند ودرس زندگی را از او بیاموزند به جای پی روی از این وان واداب غلط اجتمایی ویا فر هنگ های منحط به وی اقدا کنند وتا انجا که میتوانند پا جای پای او بگزارند ما با دسترسی به چنان شخصیت والا واموزش های اسمانی او خود کفا وبی نیاز از دیگران داریم که سرمایه بزرگی برای پیشرفت است

 

بعد های اجتماعی :

ج

1- نماز در نظر رسول خدا (ص)

 پیامبر اکرم (ص) علاقه زیادی به نماز داشت و میفرمود

(( قره عینی فی الصلوه : روشنی چشم من در نماز است ))

 پیامبر اکرم نماز را به ستون چادر تشبیه کرده ومی فرمود اگر ستون چادر ثابت وپا بر جا باشد طناب ها ومیخ ها وپوشش ان پا بر جا خواهد بود وگر نه با شکست ستون هر یک از انهاد سودی نخواهند داشت از این پیام میتوان در یافت که روح دین توجه به خدا وار تباط با اوست اگر چنین توجه وار تبا طی در کار نبا شد سایر امو نیز سودی نخواهد داشت

2- تلا ش وفعالیت :

 پیا مبراکرم (ص) از دوران کودکی پر تحرک وعلاقه مند به کار وفعالیت بود سراسر زندگی پیامبر اکرم وسایر پیشوایان اسلام تلاش وتحرک بود از خواب واستراحت زیاد منع میکردند وکار را وسیله رشد وشکوفایی روحی ومعنوی انسان معرفی می نمودند امام علی (ع) فر مودند : تفریحی بهتر از کار نیست یعنی کار علا وه بر اینکه وسی له تامین معاش است وبه رشد اقتصادی جامعه ورسیدن به استقلا کمک میکند رد عین حال وسیله ایجادنشاط روحی و از میان رفتن افسردگی است واذا در سلامت روانی انسان بسیار موثر است

 

3- سادگی و بی الایشی :

 پیامبراکرم (ص) به کم ترین مقدار از نعمت های دنیا قناعت می کرد وکم مینوشید وکم میخورد وجامه ای ساده می پوشید اما در عین سادگی طر فدار فلسفه فقر نبود مال وثروت رات به سود جامعه وبرای صرف در راههای مشروع جامعه لازم میشمرد زندگی او در خانه بی تکلف واکنده از عشق وصلح ومحبت خانوادگی است از غذا هایی که به ان رغبت نمی کرد عیب جویی نمی نمود روی زمین با بی نوا یا ن غذا می خورد به یار ان خود می فرمود خوشبخت ترین مردم در نظر من مومنی است متعلقاتش کم واز نماز بهره مند باشد

 

4- پاکیزگی واراستگی :

پیامبر اکرم (ص) به پاکیزگی واراستگی توجه خاصی داشت خانه پیامبر با همه سادگی همیشه پاکیزه بود میفرمود محوطه جلوی خانه خود را جارو بزنید وتمیز کنید از ناشسته رها کردن ظرف های غذا وظروف اب وغذا را بدون سر پوش گذاردن نهی می کرد دستور داده بود اب ها را مطلقا الوده نسازند ودر موقع شستشوی بدن داخل نهر ها نشوند می فر مود خداوند ژولیدگی والودگی را دشمن میداند

 

5-عفو وگذشت :

 چشم پوشی از خطای دیگران وگذشتن از حق خود از سجایای بارز پیامبر اکرم (ص) بود اما نباید فراموش کرد که ان همه عفو وگذشت همه مر بوط به مواردی بود که جنبه های شخصی داشت ولذا در مسایل اصولی وعمومی با کمال قدرت وصلابت عمل میکرد وتا احقاق حق نمی نمود ارام نمی گرفت در اجرای عدالت ودفاع از حق قاطع وسخت گیر بود توصیه وخواهش هیچ کس اور ا از اجرای عدالت باز نمی داشت

 

6-معاشرت با مردم :

 رفتار پیامبر (ص) با مردم به قدری محبت امیز بود که مردمان اور ا برای خود پدری مهر بان ودلسوز می دانستند ودر دشواری ها ومشکلا ت زندگی به او پناه می بر دند به یاران خود میفرمود بدی های یکدیگر را پیش من باز گو نکنید زیرا دوست دارم بادلی خالی از کدورت باشما معاشرت داشته باشم هنگامی که یکی از اصحاب راغمگین وپریشان می دید با شوخی کردن اور را مسرور مساخت ومی فرمود خداوند کسی را که با ترش رویی با برادرانش روبرو شود دشمن میداند شوخ طبع وبذله گو بود اما هیچ وقت از حریم ادب ووقار خارج نمیشد ودر این کار زیاده رویی نمی کرد هر کسی به خانه ان حضرت می رفت با کمال احترام ومحبت با او رفتار می نمود تا انجا که گاهی ردا وبالا پوش خود را زیر او پهن واز حضور او بلند نمی شد تا وقتی که خود او بلند شود وقتی با مردم می نشست سعی می کرد تاانجا که می شد با انها هماهنگ شود اگر در باره امور معنوی سخن می گفتند با ان ها همراهی می نمود واگر در باره امور ظاهری ودنیوی حر ف می زدند برای اظهار مهربانی با انها هم سخن میشد

 

7- حقوق همسایه:

پیامبراکرم(ص) به مراعات حقوق همسایه تاکید بسیار می کرد ومسلمانان را سفارش می کرد که روابط خود را با همسایگان بر مبنای نیکی ومحبت بنیان نهند تا انجا که در غزوه "تبوک" اعلام کرد هر کس همسایه خود را ازار رسانده با ما نیاید روزی خطاب به پیروان خود فر مود هر کس به خدا وروز جزا ایمان دارد باید احترام همسایه اش را مراعات کند حرمت همسایه مانند حرمت مادر بر فرزند است

 

ب:اقتصادی

 

پیامبر گرامی اسلام برای امور اقتصادی امت خود دارای برنامه های خاصی بودند وایشان سعی می کردند که تعادل اجتماعی را میان مردم برقرار کنند وفقر را از جامعه دور کنند وطوری بیت المال را میان مردم تقسیم کنند که به همه به طور مساوی سهم برسد

 

بعد های اقتصادی :

1-راهی برای مبارزه با فقر :

اسلام دینی اجتماعی است وسعادت فرد را از سعادت جامعه جدا نمی داند در جامعه ای که فقر گریبان عده زیادی از مردم را گر فته باشد فرد مسلمان نباید نسبت به این نا برابر ی اجتماعی بی اعتنا باشد ونباید تصور کند که میتوان فقط با عباداتی مانند نماز وروزه به رستگاری برسند زیرا رسیدگی وتوجه به خلق خدا نیز عبادت است کمک به نیا زمندان به اندازه ای مهم است که در قران به موارد بسیار(دادن ذکات ) که سبب بهبود وضع اقتصادی جامعه وکاهش فقر میشود در ردیف (بر پا داشتن نماز) ذکر شده واین دو عبارت در کنار هم وبا هم توصیه شده است کسانی که خود غرق در ناز ونعمتند ودائما ثروت خود را بیشتر وبیشتر می کنند ودر فکر مرحومان نیستند از اسلام به دورند حضرت علی می فرمایند " خداوند سبحان روزی فقیران را در اموال ثروتمندان معین وواجب کرده وهیچ فقیری گرسنه نمی ماند مگر به علت انکه ثروتمندی از حق او به نوایی رسیده وخداوند ثروتمندان را در این کار باز خواست خواهد کرد "

یکی از این راهها بر قراری مالیات هایی مانند ذکات وخمس است اما راه دیگر توصیه به انفاق است اسلام از مسلمانان خواسته تا اگاهانه بدون ترس از حکومت وقانون برای رضای خدا به مستمندان کمک کنند"انفاق"یک عمل انسانی است واسلام همان طور که برای ایجاد رونق اقتصادی انگیزه انسانی "مالکیت خصوصی را نادیده گرفت برای تعدیل ثروت ومبازره با اخلاق طبقاتی انگیزه انسانی رحم و دستگیری از هم مستضعفان را که در هر انسانی وجود دارد را فرا موش نکرده است ان کسی که انفاق میکند باید بداند هر چند یک عمل انسانی واجتماعی پسندیده انجام داد ه اما خود او در معرض یک خطر است وان خطر خود بینی است که ممکن است وی را دچار تکبر کند وبر سر ان بیچاره نیازمندی که کمک در یافت کرده منت بگذارد واو را نارا حت کند

 

2- بر قراری عدالت اجتماعی :

چون انسان موجودی اجتماعی است حرکت خدا جویانه او جز در سایه نظام متعادل اجتماعی امکان پذیر نیست از این رو پیا مبران که ندای "ازادی معنوی"در پرتو ایمان به خدا را سر داد ه اند فر یاد" ازادی اجتماعی" در پرتو جهاد ومبارزه را نیز بلند کرده اند پیام انبیاء این نبود که درون را اصلا ح کنید وبه برون کاری ندا شته با شید اخلا ق را بسازید اجتماع خود به خود سا خته می شد تار یخ زند گانی وقیام پیامبرا ن اکنده است از مبارزات پیامبران با نا همواری های اجتماعی مراجعه به قران کریم هیچ گونه تردیدی بر جای نمی گذارد که بر قراری عدالت اجتماعی یکی از اساسی ترین اهداف مشترک همه پیامبران بود ه است قران در عین حال که همه جا ندای توحید ویگانه پرستی سر میدهد مردم را به مبارزات اجتماعی برای به دست اوردن حقوق خود و دیگران فرا می خواند در جایی مردم را سرز نش می کند که : "وما لکم لا تقاتلونه فی سبیل اله والمستضعفین : چه می شود شما را چر ا نمی جنگید ؟ در راه خدا ودر راه مستضعفین در این ایه برای تحریک به جهاد به دو ارزش تا کید شده است یکی اینکه راه راه خداست ودومی اینکه انسان های بی پناهی در چنگال ستمگران گر فتار مانده وبه استضعاف کشیده شده اند یعنی تا کید به ایجاد عدالت اجتماعی به همین دلیل است که بیشتر مخالفین پیامبران را مستکبرین وبیشتر ترفداران انها را محرومین تشکیل داده اند

ج: جهاد :

از اغاز تمدن بشری جنگ وخون ریزی در اجتماعات انسانی وجود داشته است وبخش مهمی از تاریخ زند گی بشر در واقع تار یخ جنگ هایی است که میان ملت ها وجامعه مختلف روی داده است شک نیست که جنگ در کنار تغییرات وتحولات مهمی که در فر هنگ ها وتمدن ها ایجاد می کند از ان جهت که موجب نابودی انسانها ودستا ورد های مادی ومعنوی انها می شود پدیده ای بس نفرت انگیز ووحشت اور است

جنگ در اغاز تا سیس جامعه اسلامی نیز وجود داشته وپیامبران ویاران او در میدان های نبرد با دشمنان قدم نهاده وپیکار کرده اند مورخان مسلمان و اسلام شنا سان غیر مسلمان در باره جنگ های صدر اسلام بررسی های فرا وانی کرده ونظریه های گوناگونی ابراز داشته اند بعضی از دشمنان اسلام که می خواستند

چهره این دین را به صورتی خشن ترسیم کنند با اشاره به این جنگ ها اسلام را دین شمشیر نامیده اند وقدرت منطقی ومعنوی این دیانت را در گسترش اسلا م نادیده گرفته جنگ ها را عامل بسط وتوسعه این دین قلمداد کرده اند در سال های اولیه بعثت پیامبر وظهور اسلام که مسلمانان در مکه بودند از مشر کان اذار واذیت بسیار می دیدند اهانت وتحقیر شکنجه رفتار دائمی وعادی بسیاری از مشرکان با مسلمانان بود هر گاه مسلمین به پیامبر مرا جعه می کردند واز ایشان اجازه مبارزه ومقابله به مثل می خواستند پیامبر می فرمود هنوز به من اجازه جهاد داده نشده است در بینش الهی واسلامی همواره در طول تاریخ در گیری ومبارزه بین حق وباطل وهواخواهان این دو جنبه در جریان شده است انگیزه اصلی حق وباطل در درون خود انسان ها وجود دارد وبه صورت لهیب های خود پرستی سود جویی هوس بازی یا در برابر ان به صورت تمایلات عالی :خدا جویی حق طلبی عدالت خواهی و... تجلی می کند گرایش به هر سمت سبب می شود انسانی با تمایلات عالی یا فردی با تمایلا ت پست حیوانی به وجود اید ومجموعه افرادی که انگیزه های باطل بر انها غلبه یافته تشکیل جبهه باطل را می دهند وافرادی که انگیزه های حق در انها تقویت یافته جبهه حق را به وجود می اورند ودر گیری ومبارزه ای که بین این دو گروه بوجود می اید گاه انسانها را به زبونی وفساد می کشاند وگاه دگرگونی های اصلاح طلبانه در جهت خیر وجامع به وجود می اورد اسلا م کوشش انسانها وایمان وفدا کاری هدفداری انها را در دگرگونی های اجتمایی موثرمی شناسد وضعف وزبونی هوا پرستی را موجب سلطه باطل میشمارد ولی در هر حال اسلام اینده نهایی تاریخ را در خشان معر فی می کند واز پی روزی نهایی حق بر باطل وعدالت بر ظلم خبر می دهد از نظر تعالیم اسلامی هر اقدامی- ولو بسیار اندک - که در حمایت از حق صورت می پذیرد در پیروزی نهایی حق بر با طل موثر است

د : مدیریت :

یکی از ارکان زندگی اجتماعی مدیریت است زیرا در اجتماع منافع ومقاصد افراد وسر نوشت اشخاص با یکدیگر ار تباط واشتراک پیدا می کند از همین جا است که هماهنگی بین افراد وواحد های اجتماعی هدایت به سوی هدف ونظارت بر ضوابط وارزش یابی کارها ضرورت مدیریت را روشن می سازد در بینش اسلامی همچنین مدیریت به عنوان مسئولیتی سنگین همراه با خدمتی گسترده طرح می شود ومدیریت اسلامی مدیریت را برای خدمت می خواهد

 

بعد های مدیریت :

1- سعه سدر :

یکی از ابزار بسیار موثر در مدیریت سعه سدر است . حضرت علی (ع) می فرمایند : " ابزارمدیریت شرح صدر و گشایش سینه است " شرح صدر " موهبتی است که هنگام بعثت پیامبران از جانب خدا به انها اعطا شد

2- نیروی انسانی :

مدیر بیشتر طرح ها واندیشه های مدیریت را از طریق همکاران انجام میدهد در مدیریت انبیاء نقش همکاران وهمراهان در ترویج اندیشه های الهی از موقعیت خاصی بر خوردار است

3- قانون : قانون وسیله وطریقی است که مدیر با ان مجموعه تشکیلات خود را به طرف مقصود هدایت می کند حدود ومرز های تشکیلاتی به وسیله قانون مشخص می شود و مدیر با معیار های قا نونی فعا لیت های همکاران وروند حوزه مسئولیت خود را کنترل میکند

معیار های شایستگی در مدیریت اسلامی :

استوانه های هر تشکیلات وپایه های هر سازمانی بر زمین اندیشه استوار است ومعیار های ارزشی ثمره نهالی هستند که در زمین اندیشه می رویند از این رو کلیه چهار چوب ها و گزینش ها وتقسیم مسئولیت ها بر اساس معیار های ارزشی تنظیم می شود .

معیار های کلی واصولی یک مدیر جامع به شرح زیر است :

1- ایمان :

 در نظام اسلامی مدیریت ها وسر پرستی ها به کسانی واگذار می شود که در بعد اندیشه وعمل اسلام را قبول داشته باشد از دیدگاه قران کریم بر طبق سنت خداوندی ومشیت الهی مدیریت وسر پرستی زمین باید به دست صالحان وشایستگان مومن باشد خداوند در قران میفرماید ((ان الارض یرثها الصالحون : به طور حتم بندگان شایسته وصا لح من "مدیریت " زمین را وارث خواهند شد (انبیاء /105))

 2- دانش وا گاهی :

از نظراسلام مدیریت یک تشکیلا ت به کسی واگذار می شود که صرف نظر از ایمان از دانش اداره واگاهی های لازم را نسبت به ان تشکیلات داشته باشد . اسلا م این اصل عقلی را که "" باید کار را به کاردان سپرد """ قبول دارد ودر تعلیمات خود چنین اموزش می دهد که اداره امور باید به کسی سپرده شود که دانش ان کار را داشته باشد شخصيتي

3- کفایت :

 مدیریت واداره یک سازمان را نمی توان به هر ادم با ایمان ومتخصصی وا گذرا کرد زیرا در مدیرت ایمان وتخصص شرط لازم است ولی شرط کافی نیست بلکه باید شخص توانایی و کفایت اداره کردن را داشته باشد ودر یک جامعه ایمان وتخصص رادر خارج از ذهن با یکدیگردر امیخته وبه ان نمود عینی می بخشد


فهرست منابع:

1- نبوت/ آيت الله شهيد مطهري/1371

2- سايت اطلاع رساني دفتر مقام معظم رهبري

3- سايت اطلاع رساني عقيدتي و سياسي سازمان پشتيباني نيروهاي مسلح- پيامبر اعظم


فهرست مطالب

نگاهی به سیره های پیامبر اعظم. 1

مقدمه : ظهور نور1

نگاهی به سیره های پیامبر از نظر2

بعد های اجتماعی :3

1- نماز در نظر رسول خدا (ص)3

2- تلا ش وفعالیت :3

3- سادگی و بی الایشی :4

4- پاکیزگی واراستگی :4

5-عفو وگذشت :4

6-معاشرت با مردم :5

7- حقوق همسایه:6

ب:اقتصادی.. 6

بعد های اقتصادی :6

1-راهی برای مبارزه با فقر :6

2- بر قراری عدالت اجتماعی :7

ج: جهاد :8

د : مدیریت :10

بعد های مدیریت :10

1- سعه سدر :10

2- نیروی انسانی :11

معیار های شایستگی در مدیریت اسلامی :11

1- ایمان :11

2- دانش وا گاهی :12

3- کفایت :12

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 07 اسفند 1393 ساعت: 15:21 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق دریاره نحوه زندگی پیامبر

بازديد: 127

 

پيامبر اکرم (ص) فرمودند: از نعمت هاي الهي صحيح استفاده کن و آنان را گرامي دار تا هرگز نعمت هاي خداوند از مردم دور نشود.

 

خشم براي خدا

از جمله سيره عملي آنحضرت اين بود که در اموري که شخصاً به او مربوط مي شد خشمگين نمي شد. تنها براي خدا آنگاه که حرمت هاي الهي شکسته مي شد، غضب مي کرد.

 يکي از همسران آن حضرت مي گويد، وقتي رسول خدا غضب مي کرد به جز علي کسي را ياراي سخن گفتن با حضرت نبود.

اين نکته قابل ذکر و اهميت است. علاوه بر همسران همنشينان روزانه آن حضرت (ص) عبارت بودند از فاطمه و شوهر و فرزندانش و به گواهي تاريخ و روايات فراوان علاقه پيامبر (ص) به آنها قابل قياس با ديگر کسان و نزديکان حضرت نبود.

دست فاطمه را مي بوسيد

در روايتي که عايشه نقل کرده است هرگاه فاطمه (س) بر پدر وارد مي شد، رسول خدا جلوي پاي دخترش بلند مي شد و او را مي بوسيد و در جاي خودش مي نشانيد.

استفاده صحيح از نعمتهاي الهي

روزي رسول اکرم (ص) وارد اطاق عايشه شد. مشاهده کرد که تکه ناني روي زمين و زير دست و پا افتاده است آن را برداشته و خورد و سپس فرمود: اي حميرا؛ از نعمت هاي الهي صحيح استفاده کن و آنان را گرامي دار تا هرگز نعمت هاي خداوند از مردم دور نشود.

شکر نعمت نعمتت افزون کند               کفر نعمت از کفت بيرون کند

حال که سخن از نعمت الهي شد مناسب است توجه عزيزان را به يک روايت از حضرت ابا عبدالله الحسين معطوف بدارم.

امام حسين (ع) فرمود: سقوطي تدريجي بنده، به آن است که خداوند نعمتها را بر او فرو مي ريزد و او از شکر باز مي ماند.

فراواني نعمت - شکر و ناشکري

اول: استدراج به معناي سقوط و فرود پلکاني و ذره، ذره

دوم: فرواني نعمت

سوم: شکر و ناشکري

براي فهم بهتر اين روايت بايد گفت: روايات فراواني در مورد آخرالزمان داريم بدين مضموم که مسلمين در اثر تهاجمات دشمن بيروني و دروني خود فوج فوج از بندگي خدا خارج مي شوند و هريک از ما نيز بي شک ممکن است در اين تهاجم مغلوب شده و خداي نخواسته ايمانمان را از کف بدهيم لذا دقت در اين روايت مي تواند براي ما بسيار هشدار دهنده و نجات بخش باشد چرا که امام حسين (ع) در اين سخن راهگشا، علت و بهانه اين خروج را به وضوح بيان مي دارند.

نعمت مادي و معنوي

کافي است در اين نکات توجه کنيم تا روايت به عمق جانمان نفوذ کند.

امام فرمود:

1- سقوط تدريجي «بنده» يعني کسي که مراحلي از ايمان و تقوي را سپري کرده و مزه عبادت خدا را چشيده است.

2- همانطور که مي دانيم نعمتها هم مادي است مثل غذا و پوشاک و ... و هم معنوي است مثل ايمان، انتظار، عبادت و ... و فور و زيادي نعمات مادي و معنوي ممکن است در اثر غفلت ما و سرگرم شدنمان به نعمتها باعث به جانياوردند شکر از سوي ما باشد.

3- بايد هميشه بياد داشته باشيم، شکر گزاري در هرحال و در برابر همه نعمات مادي و معنوي که خدا برما ارزاني مي دارد و طلب بخشايش به خاطر همان کاري، غفلت و فراموشي و نقص در شکرگزاري نعمات الهي نشانه و دليل حفظ ايمان و بندگي مان مي باشد.

اکرم (ص) فرمودند: کمک به همسر و انجام کارهاي منزل، همانند صدقه و احسان در راه خدا محسوب مي شود.

 

پيامبر (ص) به کمک خادمش مي شتافت

ابن شهر آشوب در کتاب مناقب (ج- صفحه 146) روايت کرده است که: رسول خدا (ص) کفش خود را وصله مي زد، پوشاک خويش را مي دوخت، در منزل را شخصاً باز مي کرد، گوسفندان و شترها را مي دوشيد، به هنگام خسته شدن خادمش در دستاس کردن به کمک او مي شتافت، آب وضوي شبش را خود تهيه مي کرد، در همه کارها به اهل خانه کمک مي کرد و لوازم خانه و زندگاني را به پشت خود از بازار به خانه مي برد.

کمک به همسر، صدقه و احسان است

گاه اتفاق مي افتاد که حضرت خانه خويش را نظافت مي کرد و جارو مي کشيد و خود مکرر مي فرمود: کمک به همسر و کارهاي منزل، همانند صدقه و احسان در راه خدا محسوب مي شود.

از عايشه نقل شده که گفته است: محبوبترين کارها در نزد رسول خدا (ص) خياطي بود.   

پيامبر (ص) با همه عظمت و موقعيت ممتازش در منزل کار مي کرد و به نگهداري و پرستاري از کودکان مي پرداخت.

اوقات سه گانه رسول خدا (ص)

علي (ع) بيش از 30 سال عمر خود را با رسول اکرم (ص) سپري کرده و آشناترين ترين فرد به رسول خدا (ص) بود و از اخلاق آن حضرت در منزل و بيرون از منزل اطلاع دقيقي داشته است.

امام حسين (ع) مي فرمايد: از پدرم در مورد امور رسول خدا (ص) در داخل خانه سئوال کردم، فرمودند: وقتي به خانه اش مي رفت اوقاتش را سه قسمت مي کرد. يک قسمت براي خانواده، قسمتي براي خودش، آنگاه قسمت خودش را ميان خود و مردم تقسيم مي کرد و آن را براي بستگان و بزرگان صحابه که در منزلش به خدمت او مي رسيدند، قرار مي داد و ذره اي از امکانات خود را از آنان دريغ نمي نمود بلکه آن چه امکان داشت در حقشان انجام مي داد.

تقسيم کار در خانه

براستي اخلاق عملي دليل بر ماندگار و عظمت آن حضرت است. راز گرايش مردم به حضرت اخلاق او بود. در پايان اين بخش مناسب است داستاني از پروش يافته دامن پيامبر (ص) حضرت علي (ع) نقل کنيم:

علي بن ابي طالب (ع) و زهراي مرضيه (س) پس از آنکه با هم ازدواج کرده و زندگي مشترک تشکيل دادند، ترتيب و تقسيم کارهاي خانه را به نظر و مشورت رسول اکرم واگذاشتند.

به آن حضرت گفتند: يا رسول الله ما دوست داريم ترتيب و تقسيم کارهاي خانه با نظر شما باشد.

پيامبر (ص) کارهاي بيرون خانه را به عهده علي و کارهاي داخلي را به عهده زهرا گذاشت. علي و زهرا از اين که نظر رسول خدا را در زندگي خصوصي خود دخالت دادند و رسول خدا با مهرباني و محبت خاص از پيشنهاد آنها استقبال کرد و نظر داد، راضي و خرسند بودند.

عايشه همسر پيامبر (ص) در مورد اخلاق ايشان گفته است: پيامبر (ص) خوش خلق ترين مردم و اخلاق او نيز قرآني بود.

رهبران اسلام در همه زمينه هاي زندگي، راهنمايي هاي لازم را بيان کردند تا هر عصر جامعه اسلامي از جهت فردي و اجتماعي کامل باشد.

سيره عملي مربيان بشر 

سخنان مربيان بشر نقش زيادي در زندگي انسان دارد چون سيره عملي هر شخصيت، گوياي هويت واقعي اوست. اگر سخن از زبان شخص بيرون مي آيد، سيره از مرکز از دل برمي خيرد «سخن از دل برآيد بردل نشيند» بنابراين: سيره عملي پيامبر (ص) و خاندان پاکش در تمامي زمينه ها بهترين الگو براي تأسيس مدينه فاضله و جامعه نمونه اسلامي است.

اخلاق در خانواده

داشتن اسوه و چارچوب فکري در حوزه کرداري و گفتاري در روابط خانوادگي براي هر انساني توفيقي در جهت تکامل هرچه بهتر اوست. از سويي محک اخلاق انسان در خانواده است. زيرا اشخصاص در بيرون، قدرت انجام رفتار ضد اخلاقي ندارد. کسي که در منزل براي زن و فرزندانش که تحت نظر اويند خوشرفتاري کرد، خوش اخلاق است.

من براي تکميل اخلاق مبعوث شدم

در اين بخش، اخلاق خانوادگي پيامبر (ص) که سرمشقي اعلاء و بالاترين اسوه و نمونه برجسته اخلاق الهي است (1) و به همبن جهت ايشان براي تکميل اخلاق مبعوث شد (2) را به تصوير مي کشيم تا با الهام گيري از سيره والاي ايشان زندگي خدا پسندانه اي داشته باشيم.

پيامبر گونه زندگي کنيم

به گونه اي که آن بزرگوار با اعضاي خانواده رفتار مي کرد معاشرت کنيم. آنگونه سخن بگوييم که حضرت سخن مي گفت، غضب کنيم آنطور که آن عزيز خشمگين مي شد و جائي عفو کنيم که او مي بخشيد و عفو مي کرد.

پيامبر (ص) اخلاق قرآني داشت

عايشه عيال رسول خدا (ص) که به خصوصيات اخلاقي او آگاه بود، جزئيات اخلاقي و رفتاري پيامبر (ص) را در يک جمله خلاصه کرد که در روايت آمده است.

مرحوم ملامحسن فيض کاشاني (ره) در کتاب محجت البيضاء از سعدبن هشام روايت کرده که گفت: به ديدار عايشه رفته و از اخلاق رسول خدا پرسيدم. او گفت: آيا قرآن نمي خواني گفتم: چرا. گفت: اخلاق رسول خدا (ص) قرآني است. (4) 

پيامبر (ص) خوش خلق ترين مردم

عايشه گفته است:

احدي از پيامبر (ص) خوش خلق تر نبود. هيچ کس از اصحاب و اهل بيت او را صدا نمي زد مگر اين که در جواب مي فرمود: لبيک

رسول اکرم نمي خواست که زندگي خودش يا عزيزانش از حد فقراء که امکانات خيلي کمي داشتند بالاتر باشد بنابراين حتي با وجود حجم بالاي کارهاي منزل و خستگي زهرا (س) نپذيرفت که آنان خدمتکاري داشته باشند.

 

حضرت زهرا (س) به علت کثرت کار خانه تصميم گرفت تا به نزد پدرش برود و خدمتکاري براي کمک بگيرد اما زماني که به منزل پدر رسيد، به دليل آنکه گروهي در محضر رسول اکرم نشسته بودند، وي از مطرح کردن درخواست خود شرم کرد و به خانه برگشت. همان روز که پيامبر مطلع شد دخترش با او کاري داشته است به منزل او رفت تا از درخواست دخترش مطلع شود و اينک ادامه ماجرا.    

علي (ع) ديد اگر جواب سلام سوم پيغمبر را ندهند، پيغمبر مراجعت خواهد کرد و از فيض زيارت آن حضرت محروم خواهند ماند، از اين رو با آواز بلند گفت: و عليک السلام يا رسول الله، بفرمائيد.

پيغمبر وارد شد و بالاي سر آنها نشست. به زهرا گفت: ديروز پيش من آمدي و برگشتي، حتماً کاري داشتي، کارت را بگو: علي عرض کرد: يا رسول الله اجازه بدهيد من به شما بگويم که زهرا براي چه کاري آمده بود.

من زهرا را پيش شما فرستادم، زيرا ديدم که زهرا به علت حجم بالاي کارهاي داخلي خانه به زحمت افتاده است دلم به حالش سوخت. ديدم جامه هاي زهرا بر اثر رفت و روب خانه و پاي اجاق رفتن، غبار آلوده و دودي شده و دستهايش در اثر گرداندن آسياب دستي آبله کرده، گفتم بيايد به حضور شما تا مقرر فرمائيد از اين پس ما خدمتکاري داشته باشيم که کمک زهرا باشد. 

زهرا (س) شيفته عبادت و ذکر خدا بود

رسول اکرم نمي خواست که زندگي خودش يا عزيزانش از حد فقراء که امکانات خيلي کمي داشتند بالاتر باشد. زيرا مدينه در آن ايام در فقر و احتياج به سر مي برد. مخصوصاً عده اي از فقراي مهاجرين با نهايت سختي زندگي مي کردند. از آن طرف با روحيه دخترش زهرا آشنايي داشت. مي دانست زهرا چقدر شيفته عبادت و معنويت است و ذکر خدا چقدر به او نيرو و نشاط مي دهد از اين جهت فرمود:

هديه به فاطمه زهرا (س)

ميل داريد چيزي به شما ياد بدهم که از همه اينها بهتر باشد. گفتند: بفرمائيد يا رسول الله

فرمودند: هر وقت خواستيد بخوابيد، سي و سه مرتبه ذکر سبحان الله و سي و سه مرتبه ذکر الحمدالله و سي و چهارمرتبه ذکر الله اکبر را فراموش نکنيد.

اثري که اين عمل در روح شما مي بخشد، از اثري که يک خدمتکار در زندگي شما مي بخشد بسي افزونتر است، زهرا که تا اين وقت هنوز سر از زير روپوش بيرون نياورده بود، سر را بيرون آورد و با خوشحالي و نشاط سه بار پشت سر هم گفت: به آنچه خدا و پيغمبر خشنود باشند خشنودم.

انشاالله با مرور داستان فوق، سيره عملي پيامبر (ص) و حضرت علي (ع) و فاطمه زهرا (س) به صورت کاربردي در محيط خانواده پياده کنيم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

فهرست منابع

بحار جلد 9

بحار جلد 10 صفحه 24 و 25  

  بحار جلد 10

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 07 اسفند 1393 ساعت: 15:13 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره پیامبر

بازديد: 173

 

پيامبر ؛ سراج منير ( سيماي رسول اكرم(ص) در سوره احزاب )


براي شناخت رسول اكرم(ص) راههاي متعددي وجود دارد. از جمله مطالعه سيره و تاريخ زندگي ايشان در كتابهاي تاريخ و سيره و كتبي كه سنن و سيره حضرت محمد(ص) را از زبان اهل بيت عصمت و طهارت(ع) و اصحاب برگزيده ايشان بيان مي دارد.
احاديث نبوي و سخنان گهربار آن حضرت نيز طريق ديگري براي آشنا شدن با شخصيت حضرت محمد(ص) است و اما بهترين، موثق ترين و جامع ترين منبع براي نيل به سيما و سيره رسول اكرم(ص)، قرآن كريم است. در ميان سوره هاي قرآن سوره احزاب در شناسايي ويژگيهاي پيامبر گرامي اسلام شاخص و شايان دقت است. قبل از آنكه صفات و ويژگيهاي رسول اكرم(ص) را در اين سوره دنبال كنيم هدف سوره را مشخص مي كنيم.

يكي از اهداف اين سوره استوار داشتن شخصيت رسول اكرم(ص) و درهم شكستن اهداف منافقان در ايجاد جنگ رواني و لطمه وارد كردن به شخصيت حضرت است.
منافقان در دو بعد براي تحقق اين هدف مي كوشند:
الف) بعد سياسي

ب) بعد فرهنگي و اخلاقي

در بعد سياسي، با القاي شبهه و ايجاد شك و ترديد در دل مؤمنان نسبت به وعده هاي خدا و رسول (ص) و پيروزيها و شكستهاي مسلمانان از جمله آيات (12-13-14-15-19-20) و در بعد فرهنگي و اخلاقي، با شايعه پراكني و نجواهاي پيدا و پنهان درباره تصميمات خانوادگي پيامبر(ص) از جمله آيات(37-50-53-60) كه قرآن كريم توطئه آنان را در هر دو بعد رسوا كرده و هدف آنها را عقيم ساخته است. آيات 53-59-29-34وغيره.
در سوره مباركه احزاب پيامبر اكرم(ص) مأموريت از ميان برداشتن يك سنت به جا مانده از دوران جاهليت را بر عهده دارد. پس خداوند بايد حضرت رسول را تقويت كند و او را مؤيد از جانب خود نشان دهد. به همين خاطر است كه سوره، با خطاب«يا ايهاالنبي» آغاز مي شود تا نشان دهد كه پيامبر، از جانب خود، كاري انجام نمي دهد و تنها مأموري از سوي خداست.
سپس توصيه به تقواي الهي مطرح شده است تا نشان دهد رسول اكرم(ص) در تصميماتش خدا را در نظر دارد و هرگز هواي نفساني خويش را در امور دخالت نمي دهد.
خطر ديگري كه بايد دفع شود، قرار گرفتن تحت تأثير طعنه ها، آزارها و شبهه سازيهايي است كه منافقان و كفار ايجاد مي كنند. از سويي پيامبر بايد تنها از وحي و اوامر الهي، اطاعت كند. و از سوي ديگر بايد مراقب دخالت هوا و هوسها و توطئه هاي دشمنان باشد و چون چنين مأموريت خطيري جز با توكل و اتكا به خداي يگانه ميسر نيست دستور توكل صادر مي شود.(آيه 3)
در سوره احزاب يك سنت جاري و نادرست بايد در هم شكسته و ملغي و يك سنت پسنديده و تازه برقرار گردد و بار سنگين اين مأموريت با توجه به مقاومت افكار عمومي در برابر تغيير سنتها و عادتها و خرافات، تنها بر دوش پيامبر اكرم(ص) است. در اين سوره مردم بايد مطمئن شوند كه پيامبر همان كسي است كه از سوي خدا براي اين كار برگزيده شده است. اين سوره مي خواهد مطلب را تثبيت كند كه: همسران شما، مادر شما نيستند و با الفاظ شما مادر نخواهند شد. اما همسران پيامبر، مادران شما هستند.(آيه6-53)

خداوند در سوره احزاب روشن مي كند كه مؤمن حقيقي بدون اينكه دچار تزلزل و شبهه شود، پيرو پيامبر و احكام الهي باقي مي ماند و گمان سوء به خود راه نمي دهد. همان طور كه در زمان جنگ احزاب(خندق) چنين استواري و استحكامي از مؤمنان راستين مشاهده شد و برخلاف منافقان كه با سوء ظن به خدا و رسول در برابر دشواريهاي جنگ دچار تزلزل شدند(آيه 12-30) از مؤمنان، جز ظن و گمان نيكو به خدا و رسول مشاهده نشد.(آيه22) آنان تسليم كامل حق بوده و به انتظار قضاي محتوم الهي در حق خويش، لحظه شماري مي كردند تا هرچه زودتر مسؤوليت بندگي خود را به اتمام برسانند.(آيه23)
لازم است وظايفي را كه خداوند با صيغه امر به پيامبر اكرم(ص) در سوره احزاب گوشزد مي نمايد، استخراج كنيم و سپس به استخراج صفات و خصوصيات رسول اكرم(ص) بپردازيم:
فهرست وظايف پيامبر اكرم(ص) در سوره احزاب:
1- تقواي الهي يعني خدا را در نظر داشتن.(آيه 1)
2- تبعيت نكردن از كفار و منافقين و تحت تأثير آنان قرارنگرفتن(آيه 486)
3- تبعيت كامل از وحي الهي(آيه3)
4- توكل به خداوند و سپردن امور به او(آيه3 و 48)
5- بي اعتنايي به آزار كفار و منافقان(آيه 48)
6- مخير كردن همسران خويش بين دو روش متفاوت زندگي:
الف) گزينش حيات دنيوي و محروم شدن از زندگي در كنار رسول خدا(ص) با اداي كامل حقوق مادي آنان(آيه 28)
ب) گزينش خدا ورسول و سراي باقي و ماندن در كنار رسول خدا(ص) و برخورداري از اجر مضاعف در صورت نيكوكاري و ايمان(آيه29)
7- بشارت به فضل بزرگ از سوي خدا به مؤمنان
8- ابلاغ فرمان حجاب به همسران و دختران خويش و زنان مسلمانان.
9- پيامبر در برابر اوامر و سنتهاي الهي نبايد احساس تنگي و فشار و رودربايستي داشته باشد و ملاحظه سنتهاي نادرست رايج مانع او شود(آيه 38)
بايد توجه داشت كه فرمان خدا به رسولش مبني بر تقواي الهي يا توكل به خدا و مانند آن، منافاتي با اوج تقوا و توكل حضرتش ندارد. همان طور كه پيامبر(ص) موظف است در رأس همه مسلمانان، روزانه بارها و بارها از خداوند، هدايت به صراط مستقيم را طلب كند.
همچنين، اطاعت نكردن پيامبر از منافقين به معناي نپذيرفتن رأي و مشورت آنان و تحت تأثير مكر و حيله آنان قرار نگرفتن و مساعدت نداشتن با ايشان در هيچ كاري مي باشد. پس در حقيقت، همه وظايف نام برده از آنجا كه حضرت رسول (ص) از آنها تخطي نخواهد كرد، جزو صفات و ويژگيهاي آن حضرت قرار مي گيرد.
ويژگيهاي رسول اكرم(ص) در سوره احزاب
ويژگيهاي رسول اكرم(ص) در سوره احزاب به ترتيب زير قابل توجه است:
1- پيامبراكرم(ص) با لفظ «يا ايهاالنبي» مورد خطاب قرار گرفته است. بايد توجه داشت كه در كل قرآن كريم، پيامبر(ص) هرگز با لفظ يا محمد، خوانده نشده است بلكه همه خطابها با عبارات «يا ايهاالرسول» و «يا ايهاالنبي» بيان شده است. و اين در حالي است كه ديگر انبيا حتي پيامبران اولوالعزم به اسم مورد خطاب قرار گرفته اند. از جمله يا نوح، يا ابراهيم، يا موسي، يا عيسي، مفسران اين پديده را ناشي از عظمت مقام رسول اكرم(ص) دانسته و چنين عنوان كرده اند كه مخاطب نساختن پيامبر اسلام(ص) به اسم، به قصد تعظيم و بزرگداشت حضرتش و براي نشان دادن شرف و برتري ايشان بر بقيه انبياء انجام شده است.(1)
2- پيامبر اكرم(ص) بر مؤمنان اولويت و ولايت دارد و «اولي» به تصرف است. (آيه6): «پيامبر اولي تر به مؤمنان است از خود آنها» به معناي حصول دو چيز در كنار هم به نحوي كه بين آنها چيز ديگري فاصله نيفكند، مي باشد و براي قرب مكاني و معنوي استفاده مي شود. «اولي بودن به معناي شايسته تر بودن به تصرف و صاحب اختياري است. (2) اطلاق عبارت «النبي اولي بالمؤمنين من انفسهم» نشان مي دهد كه اين اختيارداري در همه امور ديني و دنيوي است. ولايت رسول خدا بر مؤمنان فوق ولايت آنها نسبت به خودشان و نسبت به يكديگر است. علامه طباطبايي در توضيح معناي آيه مي گويد: «فرد مسلمان هر جا امر را دائر بين حفظ منافع رسول خدا(ص) و منافع خود ديد، بايد منافع رسول خدا را مقدم بدارد. پيامبر اكرم(ص) در همه امور دين و دنيا بر مؤمنان اولويت دارد و سزاوارتراست كه مؤمن هواي او را داشته باشد. مثلاً، بين حفظ حرمت رسول خدا و حرمت خودش يا بين دوست داشتن رسول خدا و دوست داشتن خودش، بايد جانب رسول خدا(ص) را ترجيح دهد.(3) در قرائتي چنين روايت شده: «پيامبر(ص) به مؤمنان از خودشان سزاوارتر و او پدر ايشان است و براي همين مؤمنان برادر يكديگرند و همسران پيامبر، مادر مؤمنان هستند.»
3- همسران پيامبر (ص)، مادران مؤمنان هستند (آيه 6) و ازدواج با آنان پس از پيامبر اكرم(ص) ممنوع و حرام است.(آيه53)
4- پيامبر اكرم(ص) پيامبر اولوالعزم است (آيه 7) در اين آيه خداوند فرموده كه ما از همه پيامبران (نبيين) ميثاق گرفتيم و از تو و نوح و ابراهيم و موسي و عيسي بن مريم هم ميثاق غليظ گرفتيم. جداكردن اين پنج پيامبر از كل پيامبران نشان دهنده موقعيت ممتاز و متفاوت ايشان است.
5- پيامبر اكرم(ص) مانند همه پيامبران ديگر پيمان بسته است. (آيه7) يكي از مفاد پيماني كه از پيامبران گرفته شده عبارت است از اينكه پيامبران پيشين را تأييد كرده و او را ياري كنند از همين روست كه پيامبر ما كه مؤيد پيامبران پيشين است (نزل عليك الكتاب مصدقاً) نامش در كتب آسماني پيشين آمده است.
6- رسول خدا(ص) براي اميدواران به خدا و روز قيامت اسوه حسنه است. (آيه 21) اسوه از ريشه «اسي» به معناي قدوه و مقتداست. كسي كه مؤمن راستين است و همه همت و اميد خود را متوجه جلب رضاي خدا و آباد كردن سراي آخرت مي كند. در رفتار و گفتار و اخلاق و روش رسول خدا(ص) را الگوي خود قرار داده و از او پيروي مي كند. صبر آن حضرت، تزلزل نداشتن و ايمان آن حضرت و اخلاق نيكو و خوش رويي آن حضرت، همه و همه الگوي مؤمنان است. يكي از اهداف مهم شناخت سيره حضرت رسول اكرم(ص) و ثمره علمي آن، اقتدا به ايشان و پيروي از روش ايشان است. البته هر كس به اندازه درجات ايمان خويش، قدرت معرفت و شناخت ايشان را پيدا مي كند.
7- همسران پيامبر، از موقعيت و جايگاهي حساس برخوردارند و بايد مراقب رفتار خويش باشند. (آيات 28 تا 32) از آنجا كه همسران پيامبر به بيت وحي منسوب هستند، گناه و خطايشان تنها خود آنها را متضرر نخواهد ساخت، بلكه به جايگاه پيامبر و اقتدار ديني حضرتش آسيب مي رساند. پس از آنجا كه همسر پيامبر دو حيثيت دارد، يك حيثيت به عنوان يك انسان آزاد و مختار و يك حيثيت به عنوان همسر پيامبر كه مورد قضاوت قرار مي گيرد و نيز با توجه به اينكه زندگي در كنار شخصيتي چون پيامبر، ابهام آنان درباره احكام و زواياي مختلف ايدئولوژي اسلامي را زدوده است. رفتار آنان از موقعيت ويژه اي برخوردار است. اگر اعمال نيك انجام دهند، داراي پاداشي مضاعف خواهد بود. چون هم به عنوان يك انسان مؤمن صالح، مأجورند و هم به عنوان همسر پيامبر(ص)، مبلغ ديني پيامبر و مؤيد او خواهند بود و اگر از آنان اعمال ناشايست سرزند يك مجازات از جهت ناشايست بودن عملشان در انتظار آنان است و يك مجازات از جهت آنكه رفتاري دون شأن خانواده پيامبر(ص) داشته اند.
8- پيامبر(ص) يك زندگي زاهدانه و بي آلايش را در دنيا براي خود و خانواده اش برگزيده و خانواده اش را در گزينش زيور و زينت و راحت دنيا يا ادامه زندگي با حضرتش مخير مي سازد. (آيات 28-32).
9- اهل بيت پيامبر(ص) از هر گونه رجس و آلودگي پاك و مطهر هستند (آيه 33). بهتر است در تعيين مصداق «اهل بيت» از منابع اهل سنت بهره بگيريم. «زمخشري» در كشاف در ذيل آيه «قل لا اسئلكم عليه اجراً الا المودة في القربي» آورده است: درباره مراد از «القربي» روايتي هست كه وقتي آيه شريفه نازل شد، گفته شد: «يا رسول ا... نزديكان تو كه مودتشان واجب است كيستند؟ فرمود علي و فاطمه و پسرانشان» (6) همچنين منقول است كه رسول خدا(ص) آمد در حالي كه علي و فاطمه و حسن و حسين(ع) همراهش بودند سپس هر يك از آنان را به خود نزديك ساخت و بر همه آنان لباس پيچيد و بعد از تلاوت آيه تطهير فرمود: خداوندا اينان اهل بيت من هستند، پس رجس و پليدي را از آنها دور كن و كاملاً آنان را پاك نما.
10- حكم، قضاوت و امر رسول خدا(ص) «واجب الاطاعه» است. (آيه 36-71)
شايسته نيست كه مؤمني انتخاب خود را بر انتخاب خدا و رسول ترجيح دهد. ظاهراً اين آيه اشاره به تعلل خانواده «زينب بنت جحش»، در تصميم رسول خدا(ص) براي ازدواج زينب با زيدبن حارثه است. و شايد اشاره اي به سرباز زدن زيد از پذيرش توصيه پيامبر(ص) در انصراف از طلاق دادن زينب هم داشته باشد. اين آيه نشان مي دهد كه امر و نهي پيامبر(ص) همان امر و نهي خداوند است.
بايد توجه داشت كه جزئيات و فروع دين مثل ركعات نماز و جزئيات حج و مانند آن، به الهام الهي، بر عهده رسول خدا(ص) است و دستورهاي پيامبر(ص) در جنگها، انتصابها و امور دنيايي و مانند فرمان الهي، لازم الاجراست.
نتيجه اطاعت از خدا و رسول رسيدن به نور و رستگاري نهايي يعني سعادت دنيا و آخرت است. (آيه 71).
11- پيامبر اكرم(ص) خيرخواه و ناصح است.(آيه 37)
اين بخش از آيه نشان مي دهد كه پيامبر هم دلسوز «زيد» و هم دلسوز «زينب» است. هم راضي نيست كه زيد با طلاق دادن زينب، از همسري با خاندان اصيل و نجيب، محروم شود و هم نمي پسندد كه زينب با طلاق داده شدن توسط زيد، تحقير و سرشكسته شود. پيامبر دوست ندارد هيچ يك از آنان با اشتباه در تصميم گيري خود را به دردسر و رنج بيندازد.
12- پيامبر ازشكستن ساختار فرهنگي جامعه و حريم عرف بيمناك است (آيه 37) در قرآن كريم حضرت مريم(س) با وجودي كه مي داند امري كه برايش پيش آمده قضاي حتمي خداوند و مرضي اوست و پيامبر الهي در رحم او قرار گرفته است، هنگام قطعي شدن ولادت عيسي(ع) و فرا رسيدن درد زايمان مي گويد كاش پيش از اين مرگ به سراغم آمده بود و كاملاً فراموش شده بودم. اين برخورد نشان مي دهد كه روبرو شدن با فضاي سنگين قضاوتهاي مبتني بر تصورات باطل و عادتهاي عرفي وسنن جاهلي، چقدر دشوار و ترسناك است. خداوند مي فرمايد، اينكه ما زينب را به عقد تو درمي آوريم و اين عمل را حلال و جائز مي شماريم، براي اين است كه عرف نادرست رايج را بشكنيم تا پس از اين مؤمنان در خصوص ازدواج با همسران پسر خوانده هايشان، در صورت عروسي و سپس طلاق آنان، در فشار و تنگنا قرار نگيرند. در حقيقت گويي پيامبر بايد خود را فدا كند تا يك عادت و سنت اجتماعي، تصحيح شود.
علامه طباطبائي مي گويد در حقيقت اين عبارت تأييدي است بر رسول خدا(ص) كه در قالب عتاب و سرزنش آمده است، ظاهرش عتاب آميز است، ولي ستايش در دل آن نهفته است (7) در مجمع البيان آمده برخي چنين گفته اند كه آنچه پيامبر در دل پنهان مي داشته اين بوده است كه خداوند قبلاً به وي اسامي همسرانش را خبر داده بود و حضرت با وجودي كه مي دانست زينب همسر او خواهد شد، ولي به زيد در اين باره چيزي نگفت، و به او توصيه كرد همسرش را نگه دارد. ولي به نظر مي رسد آنچه پيامبر پنهان مي داشت و از آن مي ترسيد و بيمناك بود، نپذيرفتن جامعه و مقاومت در برابر قانون جديد و تغيير سنت غلط قبلي باشد.
13- پيامبر، مبلغ رسالات الهي است و غير از خدا از هيچ كس نمي ترسد. (آيه39)
خشيت به معناي تأثر قلب از برخورد با ناملايمات است و پيامبران و اولياء الهي در گفتار و قلب و عمل، خدا را در نظر دارند و هر چند احتمال برخورد با ناملايمات را مي دهند و آن را ناخوش دارند، ولي دست از تبليغ خود برنمي دارند و فقط خوف از خدا آنها را تحت تأثير قرار مي دهد و پيامبر اسلام در رأس چنين افرادي است.
14- پيامبر، پدر هيچ مردي از اعراب نيست. (آيه 40)
اين آيه براي نفي ذهنيت جاهلي مردم عرب است كه پسر خوانده را در حكم پسر مي دانستند و مي خواستند ديدگاه جديد را با قاطعيت تثبيت نمايند.
مسلماً مقصود آيه از نفي پدري پيامبر معنوي ايشان نسبت به امت اسلام نيست.
ضمناً آيه نمي خواهد پدري حضرت رسول نسبت به امام حسن و امام حسين(ع) را نفي كند. بلكه مي خواهد بگويد هيچ يك از مردان شما از صلب حضرت محمد(ص) متولد نشده اند. بايد توجه داشت كه پسران حضرت رسول(ص) قاسم و ابراهيم در كودكي از دنيا رفتند و امام حسن و امام حسين(ع)، همزمان نزول اين آيات، كودك بودند. ضمن اينكه آيه، پدري رجال مردم را از پيامبر نفي مي كند نه پدري مردان اهل بيت و خانواده خودش را.
15- پيامبر(ص) خاتم النبيين و رسول خاتم است. (آيه 40)
خاتم النبيين بودن پيامبر معني طومار نبوت با نبوت پيامبر اكرم، مهر و مطبوع گشته و به او ختم شده است. از جابر بن عبدا... انصاري روايت شده كه پيامبر فرمود: من آخرين خشت عمارت نبوتم كه با بعثت من اين عمارت تكميل شد و به پايان رسيد.(8) در روايتي از پيامبر اكرم(ص) نقل شده است كه فرمود: اول الرسل آدم و آخر هم محمد(ص)،(9) و از امام صادق(ع) نقل شده است كه خداوند با پيامبر شما، پيامبري را تمام كرد و هرگز پس از او پيامبري نخواهد بود و با كتاب شما، كتابهاي آسماني را به انتها رسانيد، پس هرگز پس از قرآن، كتاب آسماني نخواهد بود.(10)
16- پيامبر شاهد است. (آيه 45)
شاهد، به معناي حاضري است كه با مشاهده حسي يا عقلي بر امري نظارت دارد. شاهد، حاضر، ناظر، رقيب و گواه است. علت اين كه گواه را شاهد خوانده اند اين است كه گفتارش از علم حاصل از مشاهده صادر مي شود شاهد مثل پاسبان سر چهارراه است كه هم هست و هم نظارت دارد و هم مراقبت دارد و هم گواهي او تأثير دارد و مداركش معتبر و پذيرفته است. حضور پاسبان، مانع خطا و تخلف است. معناي شهيد و رقيب هم تقريباً مترادف هم هستند، پيامبر اكرم(ص) نقش شاهد و شهيد را در جامعه به بالاترين حد ايفا مي كند. از سويي حاضر و ناظر و مراقب است و از دين پاسداري مي كند.
حضورش سبب رفع بسياري از خطرهاست و وجودش مانع عذاب استيصال است و از سوي ديگر شاهد اعمال همگان خواهد بود. رسول اكرم(ص) با احاطه به عالم ملكوت و سعه وجودي خاصي كه دارد، از آنچه در دلهاي مردم مي گذرد و از حقيقت اعمال و نيات مردم با خبر است و روز قيامت به آنها شهادت مي دهد.
در قرآن كريم مي خوانيم «و يشهده المقربون» كه نشان مي دهد مقربان، برنامه عمل ابرار شاهد و گواه هستند و احاطه دارند.
17- پيامبر مبشر است. (آيه 45)
مبشر يعني خبر دهنده اي كه خبرش مسرور كننده است و باعث انبساط پوست و بشره مي گردد. در روايتي از امام حسن(ع) نقل شده است كه عده اي از يهود نزد پيامبر آمدند عالم ترينشان از پيامبر(ص) پرسيد چرا تو را بشير خوانده اند؟ پيامبر پاسخ داد: بشير خوانده شدم، چون به هر كس كه پيرويم كند مژده بهشت مي دهم.
18- پيامبر نذير است. (آيه 45)
انذار، يعني هشدار يعني اعلام خطر، يعني بيم دادن از عواقب امر. در سوره انعام مي خوانيم: و « اين قرآن به سوي من وحي شده است تا شما را و هر كس را كه اين پيام به او مي رسد انذار نمايم.» كه اين آيه نقش جهاني و هميشگي پيام پيامبر اسلام(ص) و قرآن كريم را نشان مي دهد.
19- پيامبر دعوت كننده به سوي خدا و به اذن خداست. (آيه 46)
يكي از صفات رسول خدا(ص) اين است كه امر به معروف و نهي از منكر مي كند و در سوره آل عمران مي فرمايد: «و بايد از شما مسلمانان برخي كه با تقوي و داناترند خلق را به خير و صلاح و نيكوكاري امر كنند و از بدكاري نهي كنند»(11) معلوم مي شود كه يكي از مصاديق دعوت به خير و دعوت به سوي خداوند، امر به معروف و نهي از منكر است.
20- پيامبر، سراج منير است. (آيه 46)
سراج، يعني چراغ و منير، يعني روشنگر. البته در قرآن خورشيد هم به عنوان سراج نام برده شده است. قرآن كريم مي فرمايد: «كتابي كه به سوي تو فرستاديم تا تو به اذن خدا توسط آن مردم را از تاريكيها به سوي نور بيرون بكشاني.»(12)
و پيامبر اسلام پاكيزگي ها را بر آنان حلال مي كند و ناپاكي ها را بر آنان حرام مي سازد و سنگيني هاي گناه و زنجيرهايي كه بر آنان بسته شده بود فرو مي آورد.
با كنار گذاشتن اين آيات نقش پيامبر به عنوان چراغ روشنگر، روشن مي شود چراغي كه به صراط مستقيم هدايت مي كند و حلال و حرام را روشن مي سازد و بارها و بندهاي خرافات و جهل و گناه را از وجود مردم باز مي كند. در همين سوره احزاب خداوند مي فرمايد كه خداوند از سر رحمتش بر شما رحمت و بركات خويش را نازل مي كند تا شما را از تاريكي به سوي نور بيرون بكشد.(13)
يعني خداوند از روي رحمت، تو را براي مردم به عنوان رحمت محض الهي مي فرستد «و ما ارسلناك الارحمة للعالمين» تا چون چراغي روشنگر آنها را از تاريكيها بيرون كشيده و به سوي نور هدايت نمايي، پيامبر در اين روشنگري و دلسوزي چون چراغ و شمع مي سوزد تا راه مردم روشن شود و نه فقط كوتاهي نمي كند بلكه به هدايت و نجات مردم حريص است. «همانا رسولي از جنس شما براي هدايت خلق آمد كه از فرط محبت و نوع پروري و فقر و جهالت شما او را سخت مي آيد و بر آسايش و نجات شما بسيار حريص و بر مؤمنان رئوف و مهربان است...»(14)
21- پيامبر از حريم و حرمت و جايگاه خاصي در پيشگاه الهي برخوردار است.
الف) اگر كسي پيامبر را بيازارد و آزرده خاطر سازد، خداوند او را در دنيا و آخرت لعن مي كند، و عذابي خوار كننده برايش فراهم مي سازد. (آيه 57) لعن به معناي طرد و دور ساختن از رحمت و توفيق الهي است.
ب) پيامبر در نزد خداوند آبرومند و وجيه است و از تهمت و نسبت ناروا مبرا است و نبايد مورد آزار قرار گيرد. (آيه 70) اگر مؤمنان مراقب گفتار خود باشند و سخن صحيح و متين بر زبان برانند و پيامبر را با شايعه ها و نجواهاي خود نيازارند، خداوند اعمالشان را اصلاح مي كند و گناهانشان را مي آمرزد، اين پاداش، نشان دهنده مقام و جايگاه شامخ رسول اكرم در پيشگاه الهي است.
22- حرمت خصوصي و خانوادگي پيامبر واجب الرعايه است.
الف) ورود به خانه هاي پيامبر بدون اجازه و دعوت ايشان ممنوع است. (آيه 53)
اولاً: نبايد بي دعوت وارد شويد و نبايد قبل از موقع يا قبل از آماده شدن غذا به انتظار پخت آن و به انتظار فراهم آمدن غذا وارد شويد و آنجا را محفل انس خود قرار دهيد.
اين حكم البته مصلحتهاي متعددي دارد از جمله:
1- تلف نشدن وقت پيامبر (ص).
2- جمع شدن بساط توطئه گران و باندبازها
3- عدم اختلاط و انس با خانواده و همسران پيامبر(ص) زيرا معاشرت مستقيم و انس و گفتگوي مردان نامحرم با همسران پيامبر جايز نيست.
4- حفظ حرمت رسول خدا(ص)، و جلوگيري از شوخي ها و رفتارهاي ناپسند با ايشان.
23- پيامبر «غيور» است و ورود مردان به حريم همسرانش، پيامبر را مي آزارد. (آيه 53)
24- پيامبر «اهل ادب و مأخوذ به حيا» است و شرم مي كند برخي مسائل را علناً گوشزد نمايد. (آيه 53). رسول اكرم(ص) مؤدب به آداب الهي است. خود مي فرمايد: «انا اديب ا... و علي اديبي» ادب عبارتست از ظرافت در فعل گفتار، نشستن، برخاستن، گفتن... ديدن و شنيدن، آمدن و رفتن رسول خدا(ص) و همه شؤون زندگي ايشان با لطافت و ظرافت و رعايت ادب توأم است و الگوي مؤدبان جهان است.
25- خداوند و ملائكه بر پيامبران درود مي فرستند و مؤمنين نيز موظفند چنين كنند. (آيه 56)
معناي درود و صلوات خدا بر پيامبر يعني ثنا و تحسين او. تأييد و تثبيت او، مهرباني و رحمت و رأفت او بر پيامبر(ص) و نزول بركات و توفيقات بر او، معناي درود ملائكه عبارت است از تزكيه و استغفار آنان بر پيامبر اكرم(ص) و تحسين و ثناي او و قرار گرفتن در خدمت او و معناي درود فرستادن ما بر پيامبر(ص) يعني طلب رحمت از خدا براي پيامبر(ص). ثمرات درود فرستادن ما بر پيامبر(ص) عبارت است از: پاك شدن و تطهير خود ما و كفاره گناهان ما. افزايش درجات پيامبر(ص) و اعلام هم خطي و هم مسيري ما با پيامبر(ص) كه سبب مي شود ما در معرض شفاعت حضرتش قرار گيريم. سلامي كه در آيه سوره احزاب دستور داده شده است به معناي اين است كه ما هم خط و هم مسير رسول اكرم(ص) هستيم و تسليم و منقاد فرمانهاي او مي باشيم و بين ما و حضرتش كدورت و جدايي و اختلافي نيست.
27- شرط لازم رسيدن به فوز عظيم، اطاعت از رسول(ص) است. (آيه 71)
در سوره نساء آيه 80 مي فرمايد: «هركس از رسول اطاعت كند، مسلماً از خدا اطاعت كرده است» و در سوره آل عمران مي فرمايد بگو اگر خدا را دوست داريد پس از من تبعيت كنيد تا خدا شما را دوست بدارد. ادامه آيه 71، بحث امانت الهي و خودداري آسمان و زمين از پذيرش آن را مطرح مي كند. اين پيوستگي نشان مي دهد كه اگر كسي از خدا و رسول اطاعت كند، از عهده اداي امانت الهي بر آمده و در غير اين صورت ظلوم و جهول بودن خود را ثابت كرده است.

( مريم حاجي عبدالباقي )


پي نوشت :
8- متقي هندي، كنز العمال، حديث 31981
9- ري شهري، ميزان الحكمه، ج 9 ص 593
10- كليني، اصول كافي، ج 1، ص 269
11- سوره آل عمران، آيه 104
12- سوره ابراهيم، آيه 1
13- سوره احزاب، آيه 43
14- توبه، آيه 128

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 07 اسفند 1393 ساعت: 15:10 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره اسلام و خاتمیت

بازديد: 255

 

اسلامي و خاتميت

الحمد لله رب العالمين . . . اعوذ بالله من الشيطان الرجيم

كتاب انزلناه اليك مبارك ليدبروا آياته و ليتذكروا اولوا الالباب

 در قسمت چهارم بحث مربوط به ختم نبوت وارد بوديم . بحثى كرديم راجع به انسان و اجتماع از اين نظر كه در انسان و اجتماع چه جنبه هاى ثابت و چه جنبه هاى متغيرى وجود دارد . بحثى هم كرديم درباره قوانين اسلامى و وضع اين قوانين كه چگونه قواعد و اصولى است و چگونه يك سلسله قوانين فرعى هم دارد . بحث ديگرى راجع به علم و عالم و اجتهاد و تخصص علمى در مسائل دين و وظايفى كه در دوره خاتميت به عهده اين طبقه است ايراد كرديم . موضوع چهارم كه بحث فعلى ما است مسأله منابع اسلامى است يعنى قابليت عظيم و پايان ناپذيرى كه منابع اسلامى و در درجه اول قرآن كريم براى تحقيق و مطالعه دارد به طورى كه هيچ دوره اى از دوره ها را نمى توان آخرين دوره مطالعه در قرآن به شمار آورد به گونه اى كه بشر بتواند ادعا بكند كه آنچه كه در اين كتاب بزرگ آسمانى هست همه را كشف كرده و مجهولى از اين جهت باقى نگذاشته است .

در جلسه گذشته مقدارى در اين باره بحث كرديم كه اساسا در صدر اسلام و از زمان پيغمبر اكرم اين مطلب مورد توجه بوده است كه هر چه بر بشر بگذرد به حقايق اسلام و حقايق دين آشناتر مى شود , يعنى كسى گمان نكند مردمى كه در زمان پيغمبر بوده اند قرآن و سخن پيغمبر را يعنى معنى و عمق سخن پيغمبر و قرآن كريم را از مردمان بعدى بهتر مى فهميده اند و بيشتر به عمق آن پى مى برده اند . بر عكس , رسول اكرم صريحا مى فرمود كسانى كه بعدها خواهند آمد ممكن است معنى و مقصودى را كه من از جمله هاى خودم دارم بهتر بفهمند , و لهذا تشويق مى كرد تحت همين عنوان كه شما هر چه از من مى شنويد صحيح و درست ضبط بكنيد و براى آيندگان نقل بكنيد , اى بسا كه آن كسى كه شما براى او نقل مى كنيد او از خود شما كه ناقل هستيد بهتر مقصود مرا بفهمد .

داستان اعمش و ابوحنيفه

حكايت معروفى است , مى گويند : سليمان اعمش كه يكى از محدثين اهل تسنن است , يك وقت مسأله اى را از يكى از فقهاء زمان خويش پرسيد . او جواب داد . از او پرسيد به چه دليل تو اين جواب را مى دهى و از كجا مى دانى كه پاسخ مسأله چنين است ؟ گفت به خاطر روايتى كه تو خودت نقل كرده اى از پيغمبر اكرم . از آن روايت اين مسأله نتيجه مى شود . وقتى استدلال كرد , اعمش ديد درست مى گويد . باز اعمش يك مسأله ديگرى از او پرسيد و او جواب داد . گفت اين را ديگر به چه دليل مى گوئى ؟ گفت به دليل روايت ديگرى كه باز خود تو از پيغمبر اكرم روايت كردى , از آن هم اين مطلب استنباط مى شود . اعمش وقتى فكر كرد و به استدلال او گوش كرد ديد اين را هم درست مى گويد . بعد اين جمله را گفت : انتم الاطباء و نحن الصيادله ( 2 ) . گفت : مثل ما محدثين و شما اهل نظر مثل دوا فروش است با طبيب , ما فقط مى توانيم داروها را تهيه كنيم و در اختيار شما بگذاريم اما طبابت و تشخيص اينكه اين دوا براى چه بيمارى مفيد است و به چه مريضى بايد نسخه كرد كار شما است و من اعتراف مى كنم كه خودم كه ناقل اين احاديث هستم مثل تو نمى توانم معنى و مفهوم اين احاديث را بفهمم و به موارد خودش تطبيق دهم ولى حالا كه تو توضيح مى دهى خوب مى فهمم .

به هر حال وعده داديم كه امشب كه آخرين شبى است كه ما درباره اين موضوع بحث مى كنيم و اين بحث را ختم مى نمائيم , درباره اين جهت صحبت بكنيم كه جريان تاريخى چه نشان مى دهد ؟ اين قرآن چهارده قرن است كه در دست دانشمندان , علماء , محققين از هر علم و فنى بوده است و روى آن مطالعه و فكر و تدبر مى كرده اند چون خودش مردم را به تدبر دعوت كرده است :افزايش تدريجى نفوذ قرآن در علوم و فلسفه

قرنى نيست و قرنى نبوده است كه در آن قرن دهها بلكه صدها تفسير درباره اين كتاب كريم نوشته نشود . تازه اين غير از موضوعات خصوصى ئى است كه از اين كتاب در كتابهاى غير تفسيرى هميشه مورد تتبع و مطالعه و تحقيق بوده است . به هر جهت , شما اگر فقه را مطالعه كنيد , در سراسر فقه قسمتى از آيات قرآنى را مى بينيد , اگر اخلاق را مطالعه بفرمائيد , اينهمه كتابهاى اخلاقى كه نوشته شده است , در خلال اين كتابها آيات قرآنى را مى بينيد كه مورد استناد و استشهاد واقع شده است , حكمت الهى را اگر ملاحظه كنيد مى بينيد كه از صدر اسلام هر چه كه گذشته است دوره به دوره قرآن نفوذ بيشترى در حكمت الهى داشته است , يعنى بيشتر براى خود جا باز كرده است , كه اينهم خودش تاريخچه اى دارد , كلام به جاى خودش , عرفان به جاى خودش , حتى شعر و ادب نيز قرن به قرن بيشتر تحت تأثير و نفوذ اسلام قرار گرفته است .

قسمتى از مضامين شعر و ادب عربى و فارسى را قرآن تشكيل داده . يكى از اساتيد فعلى ادب فارسى ايران در يك كتابى كه نوشته است مى گويد : وقتى كه شما تاريخ ادب فارسى را مطالعه مى كنيد مى بينيد در ابتدا از تعاليم و دستورها و اخلاقيات قرآن چيزى پيدا نمى كنيد و هر چه كه زمان بيشترى گذشته است نفوذ قرآن بر ادب فارسى ( تا چه رسد به ادب عربى ) بيشتر شده است . مثلا شما رودكى را كه در اوائل قرن چهارم است در نظر بگيريد , و سعدى كه در قرن هفتم بوده است ( تا چه رسد به كسانى كه در قرون بعد بوده اند مثل جامى و هاتف اصفهانى ) , مى بينيد نفوذ قرآن در آثار سعدى بيش از رودكى است و به طور كلى هر چه زمان مى گذرد بر نفوذ قرآن بر شعر و ادب فارسى افزوده مى شود .

غرضم بيان اين مطلب است كه در تمام اين ادوار , اين كتاب مورد تعمق و مطالعه بوده است . آنوقت شما حساب مى كنيد در تمام اين قسمتها و رشته هاى مختلف مى بينيد هر چه بر معلومات اهل هر فنى افزوده شده است معانى قرآن بهتر تشريح شده و بهتر كشف گرديده است .

 توحيد و قرآن

شما فرض كنيد مسأله توحيد و مسائل مربوط به آن را , مسائل مربوط به صفات خدا , صفات ثبوتى و صفات سلبى , مسائل مربوط به قضا و قدر , مسائل مربوط به جبر و اختيار . شما نگاه مى كنيد به كتابهاى مردمان فوق العاده هزار سال پيش مثلا شيخ صدوق , بعد قدرى جلوتر مىآييد و جلوتر مىآييد تا مى رسيد به اين قرنهاى نزديك به خودمان كه علم توحيد پيشرفت بسيار بيشترى كرده است , مى بينيد توجيه و تفسيرهاى شيخ صدوق در مقابل علم تكامل يافته توحيد بچه گانه به نظر مى رسد . آدم تعجب مى كند كه اين مرد چطور نمى توانسته است آيات قرآن درباره توحيد را توجيه و تفسير كند ؟ ! مثلا مى رسد به صفات خدا , حتى صفات ثبوتيه را بر مى گرداند به صفات سلبيه . در قرآن دارد :حقوق زن و قرآن

در فقه و مسائل فقهى اگر وارد شويد عينا جريان همين است . من در چند موضوع بالخصوصى كه مورد مطالعه خودم بود , اين را از نزديك احساس كردم و به قول امروزيها لمس كردم . يكى موضوع حقوق زن بود . وقتى كه انسان دقيق در اين مسأله مطالعه مى كند و مدت زيادى وقت خودش را صرف اين موضوع مى كند مى بيند قرآن يك منطق مخصوصى دارد , از هيچ منطقى پيروى نكرده است , زن در قرآن همان زن در خلقت است , هيچ افراط و تفريط در قرآن نيست , نه آن منطقهاى تفريطى قديمى كه يك افكار خاصى درباره زن داشتند ( از آن حرفها اساسا در قرآن خبرى نيست , در ميان ما مسلمانها هست ولى در قرآن نيست , در قرآن يك منطق ديگرى است ) و نه آن افراط كاريها كه امروز مى گويند و كأنه مى خواهند خلقت را فراموش بكنند ( اين هم در قرآن نيست ) . اگر از ما بخواهند كتابى درباره زن به دانشمندان عرضه بداريم كه همه مطالبش قابل عرضه شدن و دفاع باشد از خود قرآن كتابى بهتر نداريم . از هزار سال پيش و بيش از هزار سال پيش تمام كتابهاى سنى و شيعه را بياوريد هيچ كتابى به اندازه خود قرآن صلاحيت عرضه داشتن به محققين امروز را ندارد . در كتابهاى شيخ طوسى نمى توانيد همه مسائلى را كه فتوا داده است عرضه كنيد . ( جواهر ( , همه اش را نمى توانيد عرضه بداريد . يگانه كتابى كه همه اش صلاحيت عرضه داشتن را دارد قرآن است . از اينجا آدم مى فهمد كه اين كتاب چقدر در هر زمانى از عصر خودش جلو است و تقدم دارد .

وقتى انسان قرآن را ملاحظه مى كند , مى بيند يك منطق مخصوصى است , بعد مراجعه مى كند به احاديث , مى بيند كه اين احاديث به اصطلاح يك شباهتى با قرآن دارند اما يك درجه پائين تر , رنگ بشرى به خود گرفته اند ( 5 ) , مىآيد در فقه مى بيند فقه حتى با حديث هم چندان وفق نمى دهد , يك درجه پائين تر آمده است , مىآيد در ميان مردم و عمل مردم , مى بيند عمل مردم حتى با فقه هم تطبيق نمى كند .

اين نشان مى دهد زنده بودن اين كتاب را كه مى گويد در هر زمانى هر چه عملتان جلو برود من آمادگى بيشترى براى تحقيق و مطالعه دارم , گذشتگان را ملامت مكن .

يكى ديگر موضوع ربا بود كه وقت توضيح دادن ندارم , فقط اشاره مى كنم و مى گذرم ( 6 ) .

 قصص و تاريخ گذشتگان و قرآن

 اما موضوعات تاريخى . قرآن كتاب تاريخ نيست ولى موضوعاتى را ذكر كرده است به مناسبت اينكه عبرتى و درسى را مى خواسته است بيان بكند , مثل داستان قوم عاد , داستان قوم ثمود , داستان قوم سبا , داستان ذوالقرنين . براى گذشتگان ما اين داستانها غيراز قرآن مدرك ديگرى نداشته است . آيا اين عجيب نيست كه آدم مى بيند در قرن بيستم كه آمده اند و تحقيقاتى مثلا راجع به قوم سبا و تمدنى كه در يمن وجود داشته است كرده اند مى بينند آنچه كه كشف مى شود مطابق در مىآيد با آنچه كه قرآن بيان كرده است ؟ همين طور درباره قوم عاد و قوم ثمود كه به واسطه يك سلسله تحقيقات تاريخى مبتنى بر حفريات خيلى عميقى كه اخيرا اروپائيها كرده اند مسائلى به دست آمده است . يكى از محققين ايرانى كه حقيقه هم محقق است و اروپائى ها نيز از اين جهت براى او ارزش زيادى قائل هستند و در اين جور مسائل اطلاعات دست اخير هميشه در دست او هست چند سال پيش يك سلسله كنفرانسها داده بود . در آنجا مى گويد : آخرين تحقيقاتى كه در اين زمينه ها شده است همين ها است كه در قرآن آمده است .

 اخلاق و قرآن

اگر ما موضوع اخلاق را در نظر بگيريم , اين هم يك داستان مفصلى دارد . در جهان اسلامى دو مكتب اخلاقى بيشتر وجود نداشته است , يكى اخلاق سقراطى كه بر يك اساس خاصى تدوين و تنظيم شده است , و يكى هم اخلاق عرفانى يعنى اخلاق صوفيانه كه اين دومى بيشتر بر ادبيات ما تسلط و نفوذ داشته است . اخلاق سقراطى دارد اصلش منسوخ مى شود . در اخلاق عارفانه و صوفيانه يك نقاط ضعف بزرگى وجود دارد كه قابل توجيه و تفسير نيست . در قرآن كريم احيانا بيانهائى در زمينه اخلاق آمده است كه براى مردم آن زمان قابل توجيه نبوده است , يعنى نمى توانسته اند آن را حل بكنند , ولى در قرآن هست . مثلا در قرآن راجع به تهذيب نفس و اينكه بشر نبايد خودخواه و خودپرست باشد مطالبى هست . پيروى از هواى نفس در قرآن كريم مذموم است :

نهج البلاغه و تقدم آن بر زمان خودش

حتى نهج البلاغه كه يكى از بچه هاى قرآن است همين طور است . نهج البلاغه كتابى است كه از زمانى كه جمع آورى شده است بيش از هزار سال , و از زمانى كه خطبه هاى آن انشاء شده است در حدود هزار و سيصد و پنجاه سال مى گذرد . اول نگاهى بكنيم به خطبا و وعاظى كه در طول اين مدت از نهج البلاغه استفاده مى كرده اند , بعد نگاهى به محتويات خود اين كتاب مى كنيم . اگر نگاه بكنيد به منطق خطبا , وعاظ و شارحين , از همان هزار سال پيش به اين طرف , تا مى رسيم به همين سى سال پيش خودمان , خواهيد ديد كه فقط قسمتى از تعليمات نهج البلاغه بوده كه توجه آنها را جلب مى كرده كرده و با روحيه آنها هماهنگى داشته است , قسمتهاى ديگر مسكوت عنه بوده است . در سى سال پيش انسان پاى خطابه هر خطيبى كه زبردست تر از او نبوده مى نشست و او مى خواست از نهج البلاغه صحبت بكند , جز خطبه هاى زهدى نهج البلاغه چيزى نمى شنيد كأنه مجموع خطبه هاى نهج البلاغه محدود است به همان خطبه هاى زهدى :ادله توحيد و قرآن

همين اواخر خودم به يك موضوعى برخورد كردم و متوجه شدم . درباره ادله توحيد فكر و مطالعه مى كردم . قبلا در تفسير فخر رازى به مطلبى برخورد كرده بودم كه نظرم را جلب كرده بود , زيرا چنين بيانى در كتب متكلمين و حكما نديده بودم و خود فخر رازى نيز در كتب كلامى و فلسفى خود چنين بيانى ندارد .


 

پي نوشت :

 1-سوره , ص , آيه 29 .

2- عيون اخبار الرضا , چاپ سنگى ص 239 .

3-سوره محمد , آيه 24 .

4- سوره ص , آيه 29 .

5-احاديث درست است كه گفته پيغمبر و امام است , و گفته پيغمبر و امام با گفته خدا دوتا نيست , اما يك تفاوت در كار هست , گفته خدا را ما مستقيم داريم مى بينيم , ديگر آيات قرآن همان آيات قرآن است , اما احاديث , فلان كس روايت كرده است از فلان كس , و فلان كس روايت كرده است از فلان كس , و همين طور , بالاخره هفت هشت دست گشته است , مثل آب زلالى است كه در يك جويبار و بسترى روان شده است , نمى شود مخلوط نداشته باشد . فلان كس از فلان كس , فلان كس از فلان كس , آخرش يك رنگى از سليقه راويان دارد .

6- شهيد مرتضي مطهري(ره)

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 07 اسفند 1393 ساعت: 14:57 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

تحقیق درباره انسان کامل

بازديد: 839

 

مقدمه

موضوع بحث، انسان کامل و عیوب روحی و روانی انسان از دیدگاه اسلام است. انسان کامل یعنی انسان نمونه، انسان اعلی یا انسان والا. انسان مانند بسیاری از چیزهای دیگر، کامل و غیر کامل دارد و بلکه معیوب و سالم دارد وا سالم هم دو قسمت است: انسان سالم کامل و انسان سالم غیر کامل. شناختن انسان کامل یا انسان نمونه از دیدگاه اسلام، از آن نظر برای ما مسلمین واجب است که حکم مدل والگو و حکم سرمشق را دارد. یعنی اگر بخواهیم یک مسلمان کامل باشیم چون اسلام می خواهد انسان کامل بسازد- و تحت تربیت و تعلیم اسلامی  به کمال انسانی خود برسیم، باید بدانیم که انسان کامل چگونه است، چهره انسان کامل- چهره روحی و معنوی اش- چگونه چهره ای است، سیمای معنوی انسان کامل چگونه سیمائی است و مشخصات انسان کامل چگونه مشخصاتی است، تا بتوانیم خود و جامعه خود را آنگونه بسازیم. اگر ما انسان کامل اسلام را نشناسیم، قطعا نمی توانیم یک مسلمان تمام و یا کامل باشیم و به تعبیر دیگر، یک انسان ولو کامل نسبی – از نظر اسلام- باشیم.

 

راههای شناخت انسان کامل از نظر اسلام

شناخت انسان کامل از نظر اسلام دو راه دارد: یک راه این است که ببنیم قران – در درجه اول- و سنت – در درجه دوم- انسان کامل را – اگر چه در قرآن و سنت تعبیر انسان کامل نیست و تعبیر مسلمان کامل و مومن کامل است – چگونه توصیف کرده اند. ولی به هر حال معلوم است که مسلمان کامل، یعنی انسانی که در اسلام به کمال رسیده است، و مومن کامل یعنی انسانی که در پرتو ایمان به کمال رسیده است. باید ببینیم قرآن یا سنت، انسان کامل را با چه مشخصاتی بیان کرده اند و چه خطوطی برای سیمای انسان کامل کشیه اند. از قضا در این زمینه، چه در قرآن و چه در سنت یانات زیادی آمده است.

راه دوم شناخت انسان کامل، از راه بیانها نیست که ببینیم در قرآن و سنت چه آمده است، بلکه از این راه است که افرادی عینی را بشناسیم که مطمئن هستیم آنها آنچنان که اسلام و قرآن می خواهد، ساخته شده اند و وجود عینی انسانهای کامل اسلامی هستند، چون انسان کامل اسلامی فقط یک انسان ایده آلی و خیالی و ذهنی نیست که هیچوقت در خارج وجود پیدا نکرده باشد، انسان کامل، هم در حد اعلا و هم در درجات پایینتر در خارج وجود پیدا کرده است.

خود پیغمبر اکرم نمونه انسان کامل اسلام است. علی (ع) نمونه دیگری از انسان کامل اسلام است. شناخت علی شناخت انسان کامل اسلام است.

پس دو راه شناخت انسان کامل و همچنین فائده بحث از آن را دانستیم. بنابر این مسئله انسان کامل یک بحث فلسفی و علمی نیست که اثر علمی داشته باشد. اگر انسان کامل اسلام را از راه بیان قرآن و سنت و از راه شناخت پرورده های کامل قرآن نشناسیم، نمی توانیم راهی را که اسلام معین کرده برویم ویک مسلمان واقعی و درست باشیم و همچنین جامعه ما نمی تواند یک جامعه اسلامی باشد. پس ضرورت دارد انسان کامل و عالی و متعالی اسلام را بشناسیم.

 

فرق کامل وتمام

اینجا یک سوال مطرح است که اصلا معنی «کامل» چیست؟ انسان کامل یعنی چه؟

در زبان عربی دو کلمه نزدیک به یکدیگر –نه عین یکدیگر- داریم و ضد این دو کلمه یک کلمه است، یعنی آن کلمه گاهی در ضد این به کار می رود و گاهی در ضد آن. در فارسی حتی خود آن دو کلمه را هم نداریم، یعنی به جای آن دو کلمه فقط یک کلمه داریم. آن دو کلمه عربی یکی کمال است و دیگری تمام. گاهی در عربی کامل گفته می شود و گاهی تام و در مقابل هر دو ناقص گفته می شود. چناننکه در فارسی اینچنین می گوییم. این کامل است و آن ناقص. این تام است تمام است و آن دیگری ناقص.

کمال را در جهت عمودی بیان می کنند و تمام را در جهت افقی. وقتی شی در جهت افقی به نهایت وحد آخر خود برسد، می گوییم تما شد، و زمانی که شی در جهت عمودی می گویند کمال. اگر می گویند: عقل فلان کس کامل شده است یعنی قبلا هم عقل داشته اما عقلش یک درجه بالاتر آمده است، علم فلان کس کامل شده است یعنی قبلا هم علم داشت واز آن استفاده می کرد ولی علمش یک درجه کمالی را پیموده است. پس یک انسان تمام داریم که در مقابل انسانی است که از نظر افقی ناتمام است، یعنی اصلا نیمه انسان است کسر انسان است مثلا ثلث یا دو ثلث انسان است و به هر حال انسان تمام نیست وانسان دیگری هم داریم که انسان تمام هست ولی انسان تمام می تواند کامل باشد، کاملتر باشد و از آن هم کاملتر باشد، تا به آن حد نهایی نهایی که حد اعلای انسان است برسد.

 

تعبیر «انسان کامل»

تعبیر انسان کامل در ادبیان اسلامی تا قرن هفتم هجری وجود نداشته است. امروز در اروپا هم این تعبیر خیلی زیاد مطرح است ولی برای اولین بار در دنیای اسلام این تعبیر در مورد انسان به کار برده شده است. اولین کسی که در مورد انسان تعبیر انسان کامل را مطرح کرد عارف معروف محی الدین عربی اندلسی طائی است. محی الدین عربی پدر عرفان اسلامی است.

دیگران هم انسان کامر را – هر کسی از دید خود – به شکلی بیان کرده اند. ما می خواهیم ببینیم که انسان کامل از دید قرآن چگونه انسانی است. ابتدا از انسان تمام و انسان ناقص شروع می کنیم.

 

عیبهای جسمی و روانی

آیا انسان سالم و انسان معیوب هم داریم؟ سلامت و عیب گاهی مربوط به تن انسان است. شکی نیست که بعضی انسانها از نظر جسمی سالمند و بعضی معیوب و مریض. مثلا نقص عضوی دارند: نابینا، کر و یا افلیج هستند وامثال اینها. ولی اینها مربوط به شخص انسان است. هیچ توجه دارید که اگر انسانی کور باشد کر باشد افلیج باشد، بد شکل باشد کوتاه قد باشد، شما اینها را برای او از نظر فضیلت و شخصیت وانسانیت، نقصی نمی شمارید.

مثلا «ابوالعلاءمعری» و «طه حسین» کور بوده اند، آیا این کوری که نقصی درجسم و شخص این افراد بود به عنوان یک نقص در شخصیت این افراد شمرده می شود؟ نه، اینچنین نیست. این مطلب دلیل بر این است که انسان دو چیز دارد: شخصی دارد و شخصیتی تنی دارد و روحی. جسمی دارد و روانی. حساب وران از حساب جسم جدا است. این کسانی که خیال می کنند روان انسان، صددرصد تابعی از جسم اوست اشتباهشان همین جاست. اساسا آیا روان انسان می تواند بیمار باشد، در حالیکه جسم او سالم است، این خودش یک مسئله ای است. بنابر این نظر کسانی که منکر اصالت روح هستند وتمام خواص روحی را اثر مستقیم و بلاواسطه سلسله اعصاب انسان می دانند، اساسا روان، حکمی ندارند، همهچیز تابع جسم است. از نظر ایشان اگر روان بیمار باشد، حتما جسم بیمار شده که روان بیمار است و بیماری روانی همان بیماری جسمی است.

مثل کسی که دارای عقده روانی «تکبر» است. امروز ثابت شده است که تکبر واقعا بیمار است. واقعا اختلال روحی و روانی است، ولی آیا می شود یک دارو برای تکبر در داروخانه پیدا کرد؟ آیا می شود انسان یک قرص بخورد و تکبرش از بین برود و تبدیل به یک انسان متواضع شود؟ آیا می شود به یک انسان قسی القلب وجلاد مثل شمر بن ذی الجوشن یک آمپول بزنند و یا یک قرص به او بدهند تا تبدیل به یک انسان عطوف، مهربان و با شفقت ورحمت شود؟ نه، معالجه برای او هست ولی معالجه او راه دیگری دارد.

حتی گاهی بیماری جسمی از راه روانی معالجه می شود، همچنانکه گاهی بیماری روانی از راه جسم معالجه می شود. مثلا یک بیماری واقعا جسمی است ولی با یک سلسله تلقینها و تقویتهای روحی- که اینهم خودش داستانی دارد و یک مساله عجیبی است- جز دلایل قاطع بر این است که واقعا انسان، موجودی است مرکب از تن و روان، و روان انسان از تن استقلال دارد ویک تابع مطلق از تن نیست، همچنانکه تن تابع مطلق از روان نیست این دو در یکدیگر اثر دارند.

ما در صحبت از انسان کامل مقصودمان عیب و سلامت مربوط به جسم نیست، نمی خواهیم بحث پزشکی کنیم که انسانی صددرصد سالم است که اگر برود چکاپ کند، معلوم می شود همه جهازات بدنش سالم است، این بحث به ما مربوط نیست، ما اساسا به بدن کاری نداریم.

پس واقعا ممکن است انسان از نظر روانی بیمار ومعیوب باشد، همچانکه ممکن است از این نظر سالم باشد. قرآن این اصل را پذیرفته است، می فرماید: فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا در دل و روحشان بیماری است. نمی فرماید مثلا چشمشان بیمار است. قلبی که قرآن می گوید غیر از قلب پزشکی ای است که لازم است به طبیبی قلب مراجعه کنیم. قلب در قرآن یعنی همان روح و روان انسان.

یکی از برنامه های قرآن، ساختن انسان سالم است و ماقبل از آنکه بخواهیم توقع این را داشته باشیم که انسان کامل باشیم  یا به انسان کامل نزدیک باشیم، باید خود را از این نظر که اساسا «انسان سالم» یا «انسان معیوب» هستیم به خوبی بشناسیم.

 

آفات روح انسان

به طور اجمال ریشه های اصلی آنچه که روح انسان را آفت زده می کند برایتان عرض می کنیم. از نظر روانشناسی، محرومیتها منشا بیماریهای روانی می شود یعنی منشا بسیاری از عقده های روانی و بیماریهای روانی انسان، احساس مغبونیتها و محرومیتهاست.

این کینه چیست که وقتی انسان احساس می کند نسبت به کسی حقد و کینه دارد، دلش می خواهد از او انتقام بگیرد و تا او را به خاک و خون نکشد نمی تواند آرام گیرد؟ این حس انتقامجویی در انسان چیست؟

آدم حسود وقتی خیر و نعمتی را در دیگران می بیند، همه آرزویش این است که از او سلب نعمت شود درباره خودش فکر نمی کند. انسان سالم غبطه دارد نه حسد. او همیشه درباره خود فکر می کند که جلو بیفتد. اگر یک انسان همیشه در فکر این باشد که خودش جلو بیفتد، سالم است این دلیل بر عیب نیست اما اگر کسی همیشه در این اندیشه است که دیگری عقب بیفتد بیمار است، مریض است. حتی شما می بینید که گاهی آدمهای حسود به مرحله ای می رسند که حاضرند به خودشان صد درجه صدمه بزنند بلکه به دیگری پنجاه درجه صدمه وارد شود.

اولین برنامه قرآن تعهذیب نفس است تزکیه نفس است پاکیزه کردن روان از بیماریها عقده ها، تاریکیها، ناراحتیها، انحرافها و بلکه از مسخ شدنهاست.

هر صاحب مکتبی که مکتبی برای بشریت آورده است نظریه ای درباره کمال انسان و یا انسان کامل دارد.

مکتب عقل

یک نظر، نظر عقلیون یا اصحاب عقل است یعنی نظر کسانی که به انسان بیشتر از زاویه عقل می نگریسته اند وگوهر انسان را همان عقل او می دانسته اند ونه چیز دیگر. عقل هم یعنی قوه تفکر و قوه اندیشیدن.

انسان کامل به عقیده فلاسفه، انسانی است که عقلش به کمال رسیده است، به این معنا که نقش اندام هستی در ذهنش پیدا شده است. ولی با چه وسیله به اینجا رسیده است با قدم فکرف با قدم استدلال و برهان و با قدم منطق حرکت کرده تا به اینجا رسیده است.

مکتب عشق

مکتب دیگر در باب انسان کامل مکتب عشق است. مکتب عشق که همان مکتب عرفان است کمان انسان را در عشق که مقصود عشق به ذات حق است و در انچه که عشق انسان را به آن می رساند می داند.

در این مکتب انسان کامل در آخر عین خدا می شود. اصلا انسان کامل حقیقی خود خداست وهر انسانی که انسان کامل می شود، از خودش فانی می شود و به خدا می رسد.

 

مکتب قدرت

مکتب دیگری در باب انسان کامل موجود دارد که نه بر عقل تکیه دارد و نه بر عشق فقط بر قدرت تکیه دارد و نه بر عشق فقط بر قدرت تکیه دارد. انسان کامل یعنی انسان مقدتر و کمال یعنی قدرت- بههر معنی ای که قدرت را در نظر بگیرید – یعنی اقتدار، زور.

این مکتب در جواب ادیان گفته اند: تساوی حقوق زن و مرد، می گوید این هم حرف مزخرفی است، مرد، جنس برتر و قوی تر است و زن برای خدمت به مرد خلق شده و هیچ هدف دیگری در کار نیست، تساوی حقوق زنو مرد هم غلط است.

این مکتب اساسا انسان برتر و والا و انسان کامل را مساوی با انسان مقتدر وانسان زورمند می داند و کمال را مساوی با قوت و قدرت.

 

مکتب ضعف

همانطور که مکتب عقل نقطه مقابلی داشت که منکر آن بود مکتب عشق هم نقطه مقابلی داشت که یک عده اساسا این حرفها را از خیالات و اوهام می دانستند، مکتب قدرت هم نقطه مقابل دارد، بعضی در حد افراط، قدرت راتحقیر کرده اند واساسا کمال انسان را در ضعف او دانسته اند. از نظر اینها انسان کامل، یعنی انسانی که قدرت ندارد، زیرا اگر قدرت داشته باشد تجاوز می کند. سعدی خودمان در یک رباعی چنین اشتباه بزرگی کرده است، می گوید:

می آن مورم که در پایم بمالند               نه زنبورم کهاز نیشم بنالند

می گوید من آن مورچه ای هستم که زیر پا، لگدم می کنند، زنبور نیست که نیش بزنم و از نیشم ناله کنند.

کجا خود شکر این نعمت گزارم                       که زور مردم آزاری ندارم

نه آقای سعدی! مگر امر دائر است که انسان یا باید مور باشد و یا زنبور که می گوئی من از میان مور بودن یا زنبور بودن، مور بودن را انتخاب می کنم. تو نه مور باش که زیر دست و پا له شوی، و نه زنبور باش که به کسی نیش بزنی. سعدی اینطور باید می گفت:

نه آن مورد که در پایم بمالند                                    نه زنبور که از نیشم بنالند

چگونه شکر این نعمت گزارم                                    که دارم زور و آزاری ندارم

اگر آدم زور داشته باشد و آزاری نداشته باشد، جای شکر دارد و الا اگر زور نداشته باشد وآزار هم نداشته باشد، مثل این می شود که شاخ ندارد و شاخ هم نمی زند اگر شاخ داشتی و شاخ نزدی، آنوقت هنر کرده ای.

مکتب محبت (مکتب معرفت)

مکتب دیگری در مورد انسان کامل وجود دارد که آن را، هم می توان مکتب محبت نامید و هم مکتب معرفت به معنای «معرفه النفس»

انسان کامل در این مکتب یعنی انسانی که خود را بشناسد که اگر خود را شناخت ، بر خود مسلط می شود و بعد که بر خود مسلط شد نسبت به دیگران محبت پیدا می کند. حال می خواهید اسم این مکتب را مکتب معرفت بگذارید و یا مکتب محبت. اسمش را هر چه می خواهید بگذارید.

مکتب سوسیالیزم انسان تا وقتی من است ناقص می داند و آنوقت انسان کامل می شود که من تبدیل به ما شود.

 

دو مکتب دیگر

در دو سه قرن اخیر یک سلسله مکتبهای دیگر پیدا شده است که اینها بیشتر به جنبه های اجتماعی گرایش پیدا کرده اند، نه به جنبه های فردی. مکتب سوسیالیزم انسان کامل را انسان بی طبقه می داند. معتقد است که اگر انسانی در طبقه ای باشد – مخصوصا در طبقه های عالیتر- همیشه یک انسان معیوب است و بلکه در جامعه طبقاتی، هیچوقت انسان درست و سالم وجود ندارد. این مکتب به انسان کامل ایده آل هم چندان معتقد نیست، چون برای انسان مقام زیادی قائل نیست. انسان کامل از نظر این مکتب، یعنی انسان بی طبقه، انسانی که همیشه با انسان های دیگر در وضعی مساوی زندگی کند.

مکتب اگزیستانسیالیسم بیشتر روی مسئله آزادی و آگاهی انسان که منظورشان از آگاهی، بیشتر آگاهیهای اجتماعی است تکیه کرده اند. مکتب اگزیستانسیالیسم تکیه اش بیشتر روی آزادی و آگاهی و مسئولیتهای اجتماعی است. از دیدگاه این مکتب انسان کامل یعنی انسان آزاد، انسان آگاه، انسان متعهد، انسان مسئول، و لازمه آزادی، حالت پرخاشگری و عصیانگری است که این هم خودش یک مکتب دیگری است.


منابع

1- شهيد مطهري، انسان كامل، چاپ هفتم، 1371


فهرست مطالب

مقدمه. 1

راههای شناخت انسان کامل از نظر اسلام. 1

فرق کامل وتمام. 2

تعبیر «انسان کامل». 4

عیبهای جسمی و روانی.. 4

آفات روح انسان. 6

مکتب عقل. 7

مکتب عشق.. 8

مکتب قدرت.. 8

مکتب ضعف.. 9

مکتب محبت (مکتب معرفت)10

دو مکتب دیگر10

منابع. 12

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: پنجشنبه 07 اسفند 1393 ساعت: 14:54 منتشر شده است
برچسب ها : ,,,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 1554

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس