موضوع درس سمينار
موضوع درس سمينار
رابطه بين هوش هيجاني و كارآفريني
استاد محترم :
جناب آقاي دكتر فرحبخش
گرد آورنده :
عذرا يوسفي
بهار 85
هوش هيجاني
با توجه به پيشرفت روز افزون دانش و فن آوري، و همچنين اهميت فراوان يادگيري و توانايي حل مسائل و مشكلات پيچيده عصر فن آوري، شناخت همه جانبه توانمندي هاي روان شناختي، اهميت ويژه اي يافته است. دراين ميان عواملي كه درموفقيت فردي در ابعاد تحصيلي، شغلي، زناشوئي دخيل هستند بيش از پيش مورد توجه ومطالعه قرار گرفتند. نكته شايان ذكر است كه هوش بهريا IQ به تنهايي درموفقيت افراد درابعاد ذكر شده نقش چنداني ايفا نمي كند.
دركشورهاي پيشرفته بحث بهره هيجاني و هوش هيجان مطرح شده است. اين مفهوم در مؤسسات، سازمانها و مراكز صنعتي و به خصوص درمصاحبه هاي استخدامي كابرد فراوان دارد. زيرا هوش هيجاني بالا درموفقيت افراد تأثير فراوان دارد. البته مشروط بر آن كه فرد از يك بهره هوشي نرمال برخوردار باشد.
تعريف هوش هيجاني (EQ)
اصطلاح هوش هيجاني درسال 1995 توسط دانيل گلمن مطرح شد. گلمن هوش هيجاني را چنين تعريف مي كند: هوش هيجاني يعني توانايي مهارتمايلات عاطفي و هيجاني خود، درك خصوصي ترين احساسات ديگران، رفتار آرام سنجيده درروابط انساني، به عبارت ديگر، فردي كه از هوش هيجاني بالايي برخوردار است، به خوبي مي تواند احساسات خود را مهار كند و آنها را به شكل مناسب بيان كند.
مفهوم هوش هيجاني از ديدگاه بار- آن
بار- هوش هيجاني را عامل مهمي درشكوفايي توانايي افراد براي كسب موفقيت درزندگي تلقي مي كند و آنرا با سلامت عاطفي و درمجموع، سلامت رواني مرتبط ميداند.
گلمن بامطرح ساختن پژوهش هاي خارق العاده اي كه درزمينه مغز و رفتار انجام شده است. نشان مي دهد كه عوامل ديگري دست اندركارند كه موجب مي شوند افرادي كه هوشبهر بالايي دارند درزندگي موفقيت هاي چنداني به دست نياورند، اما كساني كه هوش متوسطي دارند، درمسير موفقيت قرار بگيرند اين عامل جنبه ديگري از هوشمندي را شامل مي شوند كه گلمن آن را هوش هيجاني مي خواند.
اين ويژگي ها، مشخصه افرادي است كه درزندگي واقعي، موفق و كارآمدند. و درمحيط كارخود، نظر همه را به خود جلب مي كنند.
هوش بين فردي توانايي درك افراد ديگر است: يعني اينكه چه چيزي موجب برانگيختن آنان مي شود. چگونه كار مي كنند و چگونه مي توان با آنان كاري مشترك انجام داد.
بازارياب هاي موفق، ساستمداران، معلمان، پزشكان و رهبران مذهبي احتمالاً درزمره افرادي هستند كه از درجات بالايي از هوش ميان فردي برخوردارند.
تعريف قابليت هيجاني از ديدگاه « كارولين سازي»[1]
صلاحيت يا قابليت هيجان عبارت است از تجلي كفايت خود، درمبادلات اجتماعي كه هيجانها را برمي انگيزد. كفايت خود يعني فرد عقيده دارد وي داراي ظرفيت و مهارت براي رسيدن به نتيجه مطلوب مي باشد. هوش هيجاني شامل كنترل احساسات و هيجانهاي خود شخص و ديگران مي گردد.
تنظيم آنها و استفاده از اطلاعات برمبناي هيجانها، براي راهنمائي تفكر و عمل قابليتهائي كه درهوش هيجاني وجود دارند شامل الف، ارزيابي و بيان هيجانها درخود و ديگران (ب) جذب و درونسازي هيجانها و افكار (ج) ادراك و تجزيه و تحليل هيجانها ورد، تنظيم هيجانها براي پيشبرد رشد هيجاني وعقلاني مي باشد.
سالوي درسالهاي اخير تعاريف قبلي از هوش هيجاني راتاحدي تصفيه نموده و به مدل توانايي هوش هيجاني اشاره دارد كه شامل چهار جزء اصلي مي باشد 1- ملاحظه و دريافتن، ارزيابي و بيان هيجان 2- تسهيل تفكر به وسيله هيجان 3- ادراك و تجزيه و تحليل هيجانها با بكار بردن معلومات هيجاني 4- تنظيم سازگارانه هيجان به معني ديگر هوش هيجاني از ديدگاه مايروسالوي اشاره دارد به يكدسته توانائي ها كه در پردازش اطلاعات هيجاني به كار مي روند.
بنابراين هوش هيجاني را ميتوان اين گونه تعريف كرد: توانائي درك، ارزيابي و بيان صحيح هيجانها توانايي درك مفاهيم مربوط به هيجانها كاربرد زبان مربوط به هيجانها، توانايي دستيابي و توليد احساسات براي تسهيل فعاليتهاي شناختي، توانايي كنترل و تنظيم هيجانهاي خود و ديگران براي رسيدن به رشد، حال خوب و ارتباطات اجتماعي مؤثر پنج عامل مركب و مقياسهاي 15 گانه هوش هيجاني بار آن عبارتند از عامل اول) هوشي درون فردي به توانايي تشخيص و درك احساسات شخصي، بيان احساسات، عقايد و افكار و دفاع از حقوق فردي به شيوه اي غير مخرب و رها بودن از وابستگي اطلاق مي شود.
عامل دوم) هوش بيان فرد: به معني توانايي هم دلي يعني آگاهي، درك و ارزيابي احساسات ديگران است.
عامل سوم) قابليت انطباق : سازگاري شامل توانمدينهاي حل مساله، ارزيابي واقعيت، انعطاف و پذيرش است.
عامل چهارم) كنترل استرس : توان تحمل وقايع ناخوشايند و شرايط استرس زا و همچنين مقاومت يا به تأخير انداختن يك تكانه، سائق يا وسوسه، براي عمل كردن مي باشد.
عامل پنجم) خلق عمومي: توانايي رضايت از زندگي و شاد بودن وداشتن نگرش مثبت يا ثابت حتي درزمان بد اقبالي
خرده مقياس ها عبارتند از:
1-خود آگاهي هيجاني:
خود آگاهي هيجاني، توانايي شناخت احساسات خود، تفكيك آنها، آگاهي از احساس خودو چرايي آن.
2- قاطعيت:
قاطعيت، توانايي بيان احساسات، عقايد و افكار خود و دفاع از حقوق خود به شيوه اي منطقي، غير مخرب.
مهارت درارتباط بين فردي: توانايي برقراري و حفظ ارتباطات متقابل است كه صميميت و تبادل محبت ازويژگي هاي آن مي باشد.
3-حرمت نفس
حرمت نفس توانايي احترام به خود و پذيرش خود به و پذيرش خود به عنوان شخصي ارزشمند، احترام به خود آن گونه كه هستيم، بدين معني كه توانايي پذيرش جنبه هاي مثبت و مفني قابليت ها و محدوديت خود را داريم.
4-خودشكوفايي
خودشكوفايي، مستلزم شناخت توانمندي هاي بالقوه در خود، سپس رشد و شكوفايي آنهاست.
5-استقلال:
استقلال عبارت است از توانايي خود هدايت گري و خود كنترلي درتفكر و عمل و عدم وابستگي عاطفي، افراد مستقل افرادي متكي به خود دربرنامه ريزي و تصميم گيري هاي مهم مي باشند و پيش از تصميم گيري ، درجستجوي نقطه نظرات ديگران برمي آيند و به آنها توجه مي كنند. اما تصميم نهايي از آن خود آنهاست.
6-همدلي :
همدلي توانايي فهم و درك احساسات ديگران و حساس بودن به چگونگي و چرايي اين احساسات است.
7-روابط بين فردي:
مهارت درارتباط بين فردي: توانايي برقراري و حفظ ارتباطات متقابل است كه صميميت و تبادل محبت از ويژگي هاي آن مي باشد.
8-مسئوليت پذيري اجتماعي:
مسئوليت پذيري اجتماعي، توانايي ابراز خود به عنوان فردي همكار، كمك رسان و سازنده درگروه هاي اجتماعي است. اين توانايي مستلزم مسئول بودن شخص است.
چنين افرادي داراي وجدان اجتماعي بوده و رفتار آنها با پذيرش مسئوليت هاي اجتماعي جلوه گر ميشوند.
اين بعد ازتوانايي، با انجام كار با ديگران، پذيرش ديگران، اخلاقي بودن و رعايت قوانين رابطه دارد.
9-حل مساله :
حل مساله توانايي شناسايي و تعريف مشكلات، ايجاد و انجام راه حل هاي مؤثر است.
10-واقعيت سنجي:
واقعيت سنجي يعني توانايي ارزيابي بين آنچه تجربه مي شود با آنچه عيناً وجود دارد.
11-انعطاف پذيري:
انعطاف پذيري، توانايي منطبق ساختن عواطف، افكار و رفتار با موقعيت ها و شرايط متغير است. اين بعد از هوش هيجاني به توانايي كلي فرد و سازگاري با شرايط ناآشنا، غير قابل پيش بيني و پويا تكيه دارد.
12-تحمل فشار رواني:
تحمل فشار رواني عبارت ست از: توانايي مقاومت دربرابر رويدادها و موقعيتهاي فشار زا، بدون توقف، اين توانايي به معني پشت سرگذاشتن موقعيت هاي مشكل ساز، بدون ازپا درآمدن است.
13-كنترل تكانه:
كنترل تكانه، توانايي مقاومت يا به تأخير انداختن تكانه، سائق يا وسوسه انجام عملي است. اين توانايي شامل قابليت پذيرش تكانه هاي پرخاشگرانه، خودار بودن و كنترل خشم، خصومت يا رفتار غير مسوولانه است.
14-خرسندي:
خرسندي توانايي رضايت از زندگي، لذت بردن از خود و ديگران و شاد بودن است افراد خرسند اغلب احساس خوب وراحت را درمحيط كار، خانه و هنگام فراغت تجربه مي كنند.
مولفه هاي هوش هيجاني
1- خود آگاهي هيجاني توانايي درك و ارزيابي صحيح و مطلوب خود درك احساسات حتي از ترس، قدرت است دو سيكات ترجمه نورافروز،1375 ، ص 11. وقتي با احساسات خود آشنا هستم از ابعاد مختلف وجود خود و خواسته ها و نياز هايمان مطلع مي شويم، بعضي ازاين ها با يكديگر درتضاد هستند و تنها ما مي توانيم آنها را جدا كنيم و دريابيم كدام يك عميق تر است و اهميت بيشتري دارد.
2- جرات ورزي: يعني توانايي ابراز عواطف و ابراز خود به نحوي مفيد و سازنده توانايي بيان آشكار عقايد وافكار خود مثلاً توانايي بيان باورهاي مخالف و اتخاذ موضعي مشخص، حتي اگر به لحاظ عاطفي انجام آن دشوار و حتي باعث از دست دادن امتياز مي شود. (عباس آبادي، 1383)
3- عزت نفس: توان خود آگاهي ودرك و پذيرش خويش و احترام به خود.
4- خودشكوفايي توانايي و نيزحركت براي تحقق اهداف خود و شكوفا نمودن توانائيهاي خود
5- استقلال : توانايي اتكا به خودورهايي از وابستگي به ديگران (سياروچي وهمكاران ترجمه نصيري 1383) استقلال يعني توان خود رهبري و خويشتن داري فكري و عملي و رهايي از وابستگي ها)
6- همدلي : توان آگاهي يافتن از عواطف ديگران ودرك آنها
7- روابط ميان فردي توانايي برقراري روابط خوب و مطلوب با ديگران از ويژگي هاي ارتباط مثبت بين فردي، توانايي صميميت و محبت و انتقال دوستي به شخص ديگر است.
8- مسئوليت پذيري اجتماعي، توانايي شناخت مسئوليتهاي خود درمقابل اجتماع و درك اين موضوع كه جزيي ازيك گروه اجتماعي هستيم (سياروچي و همكاران ترجمه نصيري، 1383)
9- واقعيت سنجي : توانايي اعتبار بخشي و بي طرفانه به افكار و احساسات. واقعيت سنجي توانايي ارزيابي انطباق بين آنچه تجربه مي شود و آنچه عيناً وجود دارد.
10- حل مساله: توانايي حل مسائل شخصي و بين فردي يعني توانايي تشخيص و تعريف مشكلات و خلق و كاربست راه حل هاي مؤثر و مناسب با آن.
11- انعطاف پذيري: توانايي انطباق و سازگار نمودن احساسات و افكار خود با شرايط جديد
12- تحمل تنش: توانايي مديريت عواطف خود به نحوي موثر، توانايي تحمل فرد دربرابر رويدادهاي ناخوشايند و شرايط تنش زا و هيجان هاي شديد. اين توانايي به معني پشت سرگذاشتن موقعيت هاي مشكل ساز بدون از پا درآمدن است.
13- كنترل تكانه : توانايي مقاومت فرد دربرابر تنش ها يا وسوسه و كنترل هيجانهاي خويش شامل كنترل تكانه توانايي مقاومت يابه تأخير انداختن تكانه سايق و يا وسوسه انجام عملي است.
14- خوش بيني : توانايي توجه به جنبه هاي روشن تر زندگي و حفظ نگرش مثبت راحتي هنگام وجود احساسات مفي و ناخوشايند (جلالي، 1381)
خوش بيني فردرا در رويارويي بارويداهاي دشوار، درمقابل افتادن درگرداب بيتفاوتي نااميدي و افسردگي مقاوم سازد.
نشاط : توانايي احساس رضايت از زندگي، احساس رضايت ازخود و ديگران شادكامي پيامد جانبي يا شاخص مهم درجه كلي هوش هيجاني و عملكرد هيجاني است.
اهميت و نقش هوش هيجاني درمحيط كار
هشتاد درصد افرادي كه كار خود شكست خوردند فقط يك دليل براي آن دارند. آنان قادرنيستند به خوبي با ديگران رابطه برقرار كنند.
هوش هيجاني نقطه عطفي است براي تمامي كساني كه نگران آينده كاري خود هستند.
رمز شغل موفقيت آميز، درك اين واقعيت است كه حرفه ي شما را از بقيه ي زندگيتان جدا نيست.
پايين بودن سطح هوش هيجاني درمحيط كار بدون ترديد درنتيجه نهايي فعاليت خلل وارد مي كند حتي ممكن است به سقوط شركت ها بيانجامد.
تحقيقات انجام شده
كريم پور (1383) درمقطع كارشناسي ارشد دانشكده حسابداري و مديريت دانشگاه علامه طباطبائي پايان نامه خود را با موضوع بررسي ويژگي تشخيص كار آفرينان دفاع نموده است.
درزمينه بررسي ويژگي هاي كار آفريني، خارج از كشور تحقيقات زيادي انجام شده است به عنوان نمونه ميل درسال (1848) درزمينه مخاطره پذيري افراد كارآفرين تحقيقات انجام داده است.
عوامل زمينه ساز جهت اقدام به كارآفريني درزنان انگيزه براي كسب استقلال تأمين بودجه اوليه نيز موضوع ديگران است كه زنان و مردان كارآفرين در آن متفاوت عمل مي كنند مردان علاوه بر سرمايه خصوصي از سرمايه گذاران وام بانكي يا فرض شخصي به عنوان منبع تأمين سرمايه سود مي جويند امازنان تنها متكي بر دارايي هاي شخصي يا پس انداز خود مي باشند.
از نظر پشتيبان نيز زنان اغلب همسران و دوستان نزديك را پشتيبان دارند اما مردان مشاوران خارج ازمحدوده خصوصي (وكيلان و حسابداران). اعتماد به نفس زنان كار آفرين كم است. نگرش افراد جامعه اين است كه مديريت مؤسسه بيشتر يك فعاليت مردانه است اما دربين زنان كارآفرين ميانگين هوش هيجاني بالاتر بوده است.
كارآفرين كيست ؟كارآفريني چيست؟
كارآفرين فردي است داراي ايده و فكر جديد كه از طريق فرايند ايجاد كسب و كار (كسب و كار خانگي، كسب و كارمجازي، كسب و كار درمغازه يا شركت ياسازمان، توام با بسيج منابع و مخاطره مالي واجتماعي، محصول ياخدمت جديدي به بازار عرضه مي كند.
اصولاً كارآفرينان باكسب و كارهاي تازه و نوشناخته مي شوند. اين تازگي، ممكن است در زمينه هاي زير باشد: عرضه محصول تازه يا محصولي با كيفيت جديد ب-ارائه روشي جديد براي توليد يك محصول – گشايش بازار تازه – تهيه منابع و روشي جديد براي تأمين مواد اوليه يا اجزاي تشكيل دهنده يك محصول – سازماندهي مجدد يك صنعت سپس مي توان گفت كه كارآفريني به فرآيند شناسايي فرصتهاي جديد و ايجاد كسب و كار و سازمانهاي جديد و رشد يابنده براي بهره برداري از فرصتهاي شناسايي شده اطلاق مي شود كه درنتيجه آن كالاها و خدمات جديدي به جامعه عرضه مي شود. كارآفريني عبارت است از فرآيند كشف وبرنامه ريزي عنصر وجودي (خودواقعي) خويشتن درعرصه فعاليت حرفه اي جهت دست يابي به خود شكوفايي
كارآفريني عبارت است از فرآيند ايجاد ارزش از راه تشكيل مجموعه منحصر به فردي ازمنابع به منظور بهره گيري از فرصتها (احمد پور 1380)
كارآفريني ويژگي فردي است كه با عزمي راسخ و با وجود موانع بسيار دررساندن يك محصول يا ارايه خدمت جديدي به بازار، فرآيند نوآوري را با موفقيت هدايت ميكند. خلاصه مطلب اين كه كارآفريني چيزي بيش از ايجاد كار است گر چه اين امر به طور قطع يكي از وجوه مهم آن است ولي تصوير كاملي از كارآفريني ارايه نمي دهد. خصوصياتي همچون جستجو به دنبال فرصتها به جان خريدن خطرات و اصرار درتحقق پيوستن ايده ها درمجموع ديدگاه خاصي را تشكيل مي دهند كه كارآفرينان را به تصوير مي كشند (دانلداف، ريچارد ام؛ ترجمه عامل محرابي، 1383ص 22)
رفتار فرد حاصل تعامل ويژگي هاي شخصيتي با شرايط و عوامل محيطي است. بدون شكل رفتار همه انسانها ازشرايط اجتماعي و ويژگي هاي شخصيتي آنها ناشي مي شود. آنچه مهم است اين است كه جنبه فاعليت به كدام بخش مربوط مي شود؟ درپس رفتارهاي جديد معمولاً فاعليت به ويژگي هاي شخصيتي و برداشت فرد از آن بر ميگيردد. دركار آفريني نيز چنين شرايطي حاكم است . به مواردي كه دانلداف[2] دراين زمينه چنين بيان مي كند بازاريابي مهم است، امور مالي حائز اهميت است حتي كمك به نهادهاي عمومي نيز اهميت دارد ولي هيچ يك از آنها به تنهايي باعث ايجاد كارهاي جديد نمي شوند از همين رو به شخصي نياز داريم كه درذهن او كليه حالات ممكن گردهم آورده شوند، از همين رو به شخصي نياز داريم كه درذهن او كليه حالات ممكن گرد هم آورده شوند، باور داشته باشد.
با پررنگ شدن نقش كارآفرينان درتوسعه اقتصادي، روان شناسان باهدف ارايه نظريه هاي مبتني بر ويژگي هاي شخصيتي و هم چنين باتفاوت قائل شدن بين كارآفرينان بامديران و غير كارآفرينان به بررسي ويژگي هاي روانشناختي كارآفرينان پرداختند (فرن ها م 1994 به نقل از احمد پور 1380)
اهميت كارآفريني
كارآفريني نوش داروي لحظات دشواري :
كارآفرين مي تواند درحالت اضطراري پاسخگو باشد. او درصورت نياز مي تواند فوراً تصميم گيري كند. براي اين كار، او بايد حوادثي را كه ممكن است درآينده اتفاق بيفتد پيش بيني كندو از عواقب آن آگاه باشد. ماهيت شغلي كارآفريني، سرمايه گذاري طولاني مدت، پيش بيني جايگزين ها و عواقب آن ها قبل و بعد از اتفاق پيش بيني تغييرات و آمادگي تطبيق با اين شرايط را ايجاب مي كند (سالازارو و همكاران، ترجمه نطاق،1380،ص 45)
كارآفريني مسير خودشكوفايي:
كارآفريني يك فرآيند اجتماعي است كه درآن كارآفرين با اشتياق و پشتكار دركار خويشتن خويش را پيدا مي كند و از بند عادات و سنت هاي مرسوم رها مي شود (احمد پور، نقل از سعيدي كيا، 1382، ص35)
كارآفريني عامل رشد و شكوفايي استعداد ها و سوق دهنده به سوي خود شكوفايي است.
كارآفريني توانائيهاي انباشته فردي را آزاد مي كند. نيازهايي مانند استقلال و اتكا به نفس نمونه هايي هستند كه با توسعه كارآفريني درافراد امكان بروز پيدا مي كنند. براساس تحقيقات انجام شده درميان خانوارهاي كشور انگلستان افراد دركنار انگيزه هاي مادي مانند پول و سمت، كارآفريني را راهي براي ارضاي نيازهاي معنوي خود مانند آزادي، استقلال و كسب جنب و جوش درزندگي انتخاب مي كنند و گزارش منتشر شده توسط اتحاديه اروپا، سال 2003 ، نقل از سايت مؤسسه خانه پژوهش نوانديش
كارآفريني به عنوان جوهره رويش سيستم اقتصادي : كارآفرين موتور توسعه ي اقتصادي و ايجاد ساختار ها و مناسبات اقتصادي جديداست. تخريب خلاق در واقع همان جوانه زدن است. جوانه هايي كه طراوت و شادابي را به سيستم اقتصادي بازمي گرداند. تداوم حيات اقتصادي را فراهم مي كند بنابراين تنها راه تداوم حيات اقتصادي كارآفريني است.
كارآفريني فرآيند خلق ارزشها است. كارآفرين باعمل خود سه ارزش را خلق مي كند.
1-ارزش اقتصادي (ثروت) : كارآفريني فرآيند خلق و توزيع ثروت دراجتماع است.
ارزش اجتماعي: كارآفرين با كار خود ازيك سو به تقاضاهاي افراد جامعه جواب مي دهد و ازسوي ديگر با خلق ثروت، رفاه و آسايش را به اجتماع ارزاني مي دارد و اين ها خود ناشي از حس احترام و ارزش براي ديگران مي باشد. اگر نتوان گفت كه انگيزه اوليه كارآفريني پاسخ به نيازهاي اجتماعي است اماتداوم كارآفريني وابسته به اين امر مي باشد.
3-ارزش وجودي و خلق معناي زندگي، مكتب معني درماني براي معنابخشيدن به زندگي سه راه پيشنهاد مي كند. يكي از اين راهها عبارت است از خلق چيزي درجهان كه كارآفريني اين فرآيند را فراهم مي كند.
شناسايي ويژگي هاي تشخيصي كارآفرينان ازاهميت خاص برخوردار مي باشد. براي ترويج و پرورش صفت كارآفريني دراجتماع نيازمند شناخت ويژگي هاي شخصيت و روان شناختي مؤثر درامر كار آفريني مي باشيم. يكي از اين ويژگي ها كه دربين كارآفرينان و افراد عادي متفاوت مي باشد. هوش هيجاني و باشد. گلمن (2001) هوش هيجاني را مهارتي داند كه دارنده آن مي تواند از طريق خود آگاهي روحيات خود را كنترل كند؛ ازطريق خود مديريتي آن را بهبود بخشد، از طريق همدلي، تأثير آنها را درك كند و از طريق مديريت روابط به شيوه اي رفتار كند كه روحيه خود و ديگران را بالا ببرد به نقل از خائف الهي، دوستار 1382 ص 54
به دلايل ذيل شناخت ويژگهاي روان شناختي و شخصيتي كارآفرينان ازاهميت ويژه اي برخوردار مي باشد.
1- شناخت افراد مستعد كارآفريني براي چنين شناختي بايد ويژگيهاي مرتبط با كارآفريني را شناسايي كرد. داشتن ويژگي هاي خاص روان شناختي و شخصيتي ازملزومات كارآفريني است. توسعه كارآفريني نيازمند تربيت افراد كارآفرين ميباشد. درسرتاسر دنيا مراكز مختلفي را به براي آموزش و آماده كردن افراد جهت كارآفريني وجود دارد يكي از راههاي سريع در آموزش كارآفريني اين است كه افرادي را كه بصورت بالقوه از روحيه كارآفريني برخوردار مي باشند. شناسايي نموده و سپس امكانات لازم را جهت فعليت رساندن آن ها را فراهم نمايد.
2-توسعه و تشويق بينش كارآفريني: درتربيت كارآفرين دو عامل مد نظر مي باشد، كه يكي از اين عوامل رويكرد شناخت ويژگي هاي روان شناختي و رفتار كارآفرينانه فرد مي باشد. دراين ديدگاه ويژگي هاي كارآفرينان را براي فرد بيان كرده و راه هاي كسب اين توان مندي ها و ويژگي ها را به او نشان مي دهند تا فرد تشويق شود و با كسب توانايي هاي فردي دست به فعاليت هاي كارآفرينانه بزند . به عبارتي با اين عامل، بذر را تقويت مي كنند و با شيوه اي اصلاح نباتات كار مي كنند كه اين بذر درهر خاك و شرايط سخت جوي رشد كند و بتواند درعرصه رقابت دوام آورده و پايدار بماند.
3- ساخت و تهيه آزمونهاي روان شناختي معتبر در زمينه كار آفريني: امروزه يكي از مهمترين اولويتهاي حرفه اي شناخت كارآفرينان بالقوه مي باشد. چرا كه اين افراد را مي توان با سرمايه گذاري اندكي به كارآفرينان موفق تبديل نمود، شناخت افرادي با ويژگي هاي كارآفريني براي سازمانها و شركتها يك امر حياتي است زيرا با شناسايي اين افراد و قراردادن آنها درجايگاه مناسب مي توان ميزان بهره وري سازمان را بسيار بالابرد. بر عكس اگر چنين افرادي شناسايي نشوند و همانند سايرين با آنها برخورد شود نه تنها درپيشبرد اهداف مؤثر نمي باشند بلكه به صورت ناخودآگاه به مانع تبديل مي شوند. (مقصودي 1384)
4-مشاوره كارآفريني: توجه به مشاوره كارآفريني يك ضرورت جدي درامر توسعه كارآفريني مي باشد. يك مشاور كارآفرين بايدبه صورت كاملاً تخصصي ازويژگي هاي فردي مؤثر درامر كارآفريني اطلاع داشته باشد كه اين امر مستلزم شناخت ويژگي هاي مؤثر دركارآفريني است.
5-توجه به اين ويژگي ها درتدوين متون و منابع آموزشي كارآفريني: اين امر زماني محقق مي شود كه اين ويژگي قبلاً شناسايي شده باشند. مدتي است كه تشكيل كارگارههاي آموزشي درزمينه كارآفريني بسيار رايج شده است. زماني اين كارگاهها بيشترين بازدهي را خواهند داشت كه به اين ويژگي ها توجه شود.
وظايف كارآفرين
وظيفه كارآفرين عبارت است از اصلاح و متحول ساختن الگوي توليد با بهره برداري از اختراع يا به طور عمومي تر امكان فني امتحان نشده درتوليد كالاي جديد ياتوليد كالاي قديمي به روش جديد، بازگشايي منابع جديد براي دسترسي به مواد يا بازار جديد محصولات باسازماندهي صنعتي جديد بنابراين به طور خلاصه كارآفرينان سه وظيفه دارند.
1- نوآوري (كارآفرين بايد فرصتهاي تجاري ناشي از تغييرات درتقاضا و فناوري جديد را شناسايي كند)
2- سرمايه گذار ي(توانايي و تمايل به يافتن و فراهم كردن سرمايه مخاطره آميز براي يك شركت)
3- مديريت، هنگامي كه شركت تأسيس شده است.
هاري وظايف كارآفرين را به دو دسته تقسيم مي كندوظيفه اول، وظيفه اجرايي است. يعني مديريت امور و رفع نيازهاي افراد، وظيفه دوم رابط بودن است. يعني انتقال احساسات به ديگران اين وظيفه همراه با وظيفه اصلي درفعاليت انساني و اجتماعي موجب بالارفتن شهرت و جايگاه كارآفرين مي شود. كارآفرين بايد سعي نمايد تا حاصل پيام دوستي، اعتماد، صداقت با مشتريان بوده و موجب تداوم روابط و هم چنين موفقيت شود (قائم پناه، 1381)
مدلي از رشد توسعه كارآفرين
الف) مرحله اثبات دراين مرحله كارآفرين به توانايي ها و استعدادهاي خود آگاه مي شود، و به خودباوري دست پيدا مي كندفردي كه باور داشته باشد داراي كالا يا خدمات ارزشمند جهت عرضه نمودن است و نيز احساس كند كه بازار بالقوه اي براي آن وجود دارد. احتمالاً وارد حرفه اي درآن زمينه خواهد شد.
ب) مرحله گسترش: دراين مرحله كارآفرين با توجه به خبرگي كه در مرحله قبلي به دست آورده است و حاصل آن را بصورت يك كالا و يا يك خدمت به جامعه ارائه داده است جامعه پذيراي وي مي شود.
دراين موقع كارآفرين فعاليت حرفه اي خود را وسيله براي تحقق اهداف والاتر درنظر مي گيرد.
ج)مرحله يكپارچگي : دراين مرحله كارآفرين با توجه به سطح برخوردها و انتظاراتي كه جامعه از وي دارد زمينه چالش هاي جديدي را براي وي فراهم مي كند و زمينه روبرو شدن باابعاد مختلف وجودي خويشتن را براي وي فراهم مي كند. دراين مرحله كارآفرين ابعاد وجودي خويش اعم از مثبت و منفي رامي پذيرد و اين ويژگي ها و انگاره هاي ذهني خويش را دركنار هم قرار مي دهد و توانايي الحاق صحيح اين باورها و عقايد را پيدا مي كند. زماني كه اين فرآيند رخ دهد كارآفرين به يك پارچگي و جودي دست پيدا مي كند.
بدين كدام قسمت به درد مي خورد.
افرادي كه سرچشمه كارآفريني رامطالعه كرده اند، دريافته اند كه كارآفرينان معمولاً از فرسنگ هايي مي آيند كه نگرش به خصوصي به فعاليت هايي چون رقابت، وقت، كسب، وضعيت اجتماعي، كارو پو داشته اند. فرهنگهايي كه زمان حال را براساس آينده بنگرند موجب رشد روحيه كارآفريني مي شوند.
موانع كارآفريني
عدم اعتماد به نفس محافظه كاري
متعهد بودن وابستگي و جمود فكري عدم تمركز ذهني
مقاوم نبودن كمرويي عدم انعطاف پذيري
عدم دانش كافي درمورد علوم مربوطه
هوش هيجاني داستاني نگفته درپس پديده كارآفريني
1-كارآفريني منبع تضاد هيجاني است. براي كارآفريني كه فعاليت اقتصادي منحصر به فرد خود را در عمل آغاز مي كند، اين تجربه مملو از اشتياق، عجز و ناكامي، اضطراب و كار سخت است بنابراين كارآفرين درطول فرآيند كارآفريني باتضادهاي هيجاني فراواني روبرو مي شود ازيك سو اشتياق و ازسوي ديگر عجز و ناكامي و اضطراب و چنانچه فرد از لحاظ خود آگاهي هيجاني قوي نباشد نمي تواند منابع اشتياق و ياعجز ناكامي را شناسايي نمايد و درنتيجه احتمال موفقيت او بسيار كم مي شود. از سوي ديگر فردي كه از خود آگاهي هيجاني بالايي برخوردارباشد با شناسايي منابع اشتياق و تجزيه و تحليل عوامل آن، آنرا هانند نيروي جلوبرنده به خدمت مي گيرد و منابع اضطراب و ناكامي را از قبل شناسايي و با برنامه ريزي نقش اين عوامل را كاهش مي دهد.
2-يكي از ويژگي هاي كارآفريني توانايي ريسك پذيري است.
درفعاليت كارآفرينانه مصاديق ريسك پذيري بيشتر است به خصوص از لحاظ اجتماعي و رواني به عبارت ديگر يك كارآفرين از آبرو و اعتبار خويش مايه مي گذارد. ريسك پذيري از ويژگي هاي هوش عاطفي به شمار مي رود. توانايي پيش بيني پيامدهاي تصميم تنها از هوش هيجاني بر مي آيد. ايجاد تعادل بين حس استقلال طلبي و نياز به وابستگي عموماً كارآفرينان افرادي هستند كه مي خواهند كار را به شيوه خودشان انجام دهند و كار كردن براي ديگران برايشان دشوار است و ازطرف ديگر كار آفريني نياز به حمايت دارد. بنابراين كارآفرين بايد توانايي بالايي درمديريت عواطف داشته باشد، تا بتواندتعادلي بين اينكه ازيك سو مي خواهد مستقل باشد و از سوي ديگر حمايت ديگران را نيز از دست ندهد برقرار نمايد.
3-بيشتر انگيزه هاي كارآفرينان هيجاني است. و چنانچه فرد از لحاظ هيجاني به مرحله پختگي نرسيده باشد و به نوعي ازلحاظ هيجاني هوشمند نباشد احتمال شكست خيلي بيشتر است درحالي كه فردي كه ازهوش هيجاني بالايي برخوردار باشد، احتمال دارد بيشتر موفق شود.
4-خلاقيت: جان مايه كارآفريني خلاقيت است و خلاقيت خود مبنايي انگيزشي دارد قسمت اعظم دانش خلاق و شهودي هر فرد برمبناي هوشي هيجاني قرار دارد. (كوپر، ترجمه عزيزي، 1377)
5-يكي از ويژگي هاي كارآفريني مديريت و رهبري است و ازمهمترين ويژگي هاي يك رهبر موفق داشتن هوش هيجاني بالاست يعني عملكرد بالاي سازمان بستگي به كيفيت هيجاني رهبر آن دارد ازجمله خود كنترلي، انعطاف پذيري، پايداري، همدلي و توانايي سازش و به سربردن با ديگران.
6-شهود: يكي از ويژگي هاي افراد خلاق و كارآفرين توانايي شهودي است. توانايي تصميم گيري برپايه شم وبصيريت. ارزشمندترين دارايي كار آفرينانه و حاصل سال ها تجربه دراتخاذ تصميمات لازم در موقعيتهاي بسيار پيچيده است.
7-اميدوار بودن: يكي از ويژگي هاي كارآفرينان اميدواري است. از ديدگاه هوش هيجاني اميدوار بودن به اين معناسي كه فرد درمقابل اضطراب فشارآور، نگرش حاكي از شكست يا افسردگي دررويارويي با چالش ها يا موانع دشوار، تسليم نخواهد شد.
8-خوش بيني: يكي از ويژگي هاي كارآفرينان خوش بيني است، افرادي كه خوش بين هستند شكست را چيزي مي بينند كه مي توانند آن را تغيير دهند و مي توانند درنوبت بعدي موفق شوند.
ازديدگاه هوش هيجان خوش بيني نگرشي است كه افراد را دررويارويي با رويدادهاي دشوار درمقابل افتادن درگرداب بي تفاوتي، نا اميدي و افسردگي، مقاوم مي سازد.
9-غرقه شدن دركار : يكي ديگر از ويژگي هاي كارآفرينان غرقه شدن دركار است. رسيدن به سطح غرقه شدن دركار، از هوش هيجاني دربهترين حالت خود حكايت دارد. شايد غرقه شدن بيانگر هدف نهايي استفاده از هيجان ها درخدمت عملكرد يا فراگيري مطلبي باشد.
10-خود انگيزي : كارآفريني درمسيري قدم مي گذارد كه مشوقهاي بيروني كم است لذا بايد انگيزه ازدرون كارآفرين بجوشد. توانايي جهت دادن، احساسات به سوي پاياني پرثمر اين عمل مي تواند كنترل تكانه و به تأخير انداختن كامروا سازي، تنظيم حالات روحي خود به گونه اي كه به جاي محدودكردن فكر راه گشاي آن باشد.
11-توانايي؛ به تعويق انداختن لذت ها و كاميابي ها براي بدست آوردن لذت ها و كاميابي هاي بالاتر كوپر اين توانايي رايكي از جلوه هاي هوش هيجاني مي داند.
12-يكي از ويژگي هاي افراد كار آفرين داشتن قاطعيت دركار است كه شامل 5 مهارت است.
1-جهت يابي جدي
2-توانايي انجام كار
3-كنترل اضطراب ها و ترس
4-روابط انساني خوب دركار
5-هنر مذاكره و گفتگو (هايم و جين بر، چيني) از اين پنج مهارت ذكرشده چهار مورد آن از مولفه هاي هوش هيجاني است.
11-انگيزه پيشرفت، انگيزه پيشرفت يكي ازعوامل مولفه (انگيزش)هوش هيجاني از ديدگاه گلمن باشد. درواقع كار آفرين كسي است كه دركار خود بازدهي بالايي دارد.
12-خودآگاهي: كارآفرينان از جمله افرادي هستند كه به دنبال تحقق روياهاي خود هستند اگر فرد از احساساتي كه تجربه مي نمايد آگاه باشد، دروقاع كليد كنترل و هدايت خويشتن را در دست دارد. خودآگاهي، نقش محوري و اساسي درخود كنترلي ايفا مي كند.
طبق تحقيق آقاي مقصودي تفاوت خرد مقياسهاي هوشي هيجاني به اين صورت است. (تفاوت ميانگين ها دريك نمونه 70نفري)
خود آگاهي هيجاني كارآفرينان افراد عادي
جرأت ورزي 47/31 43/28
عزت نفس 93/38 99/34
خودشكوفايي 79/38 43/33
كارآفرينان افراد عادي
استقلال 57/27 94/23
همدلي 32 91/30
روابط بين فردي 20/43 43/39
مسئوليت پذيري اجتماعي 81/39 67/39
حل مساله 06/35 51/32
واقعيت سنجي 09/36 60/33
انعطاف پذيري 60/30 47/26
سازگاري 74/101 59/92
تحمل تنش 89/34 79/30
كنترل تنش 06/70 23/63
كنترل تكانه 17/35 44/31
نشاط 20/36 24/33
خوش بيني 60/34 44/31
خلق عمومي 80/70 69/64
هوش-هيجاني كلي 70/520 61/473
ميانگين هوش هيجاني افراد كارآفرين به نسبت افراد عادي بالاتر است. اين تفاوت علاوه برميانگين هوش هيجاني كلي درهرپنج مولفه تركيبي هوش هيجاني نيز معني دار ا ست.
پژوهشي كه در سال 2003 در استراليا توسط برني تدكراس. آنتوني تراواگلون انجام شده است كه تحقيق با استفاده از روشهاي كيفي، چند كارآفرين استراليايي (5نفر) دررابطه باتوانايي هوش هيجاني خود مورد مطالعه قرار گرفتند دراين تحقيق ازمصاحبه هاي بسيار عميق بهره گرفته شد سوالات برمبناي تلفيقي از مدلهاي ماير، كارسووسالوي (1990، مدل هوش هيجاني محل كار متعلق به گلمن، 1998) يعني ارزيابي و بيان احساسات تعديل و استفاده از عواطف هريك از كارآفرينان، آگاهي فراوان نسبت به احساسات خود و ديگران نشان دادند.
عملكرد خارق العاده كارآفرينان درزمينه قابليت هوشي هيجاني محل كار متعلق به گلمن (1998) هريك از كارآفرينان سطح بسيار بالايي ازسه جزء مدل ماير، كارسو وسالوي (1990) يعني ارزيابي و بيان احساسات تعديل و استفاده از عواطف هريك از كارآفرينان، آگاهي فراوان نسبت به احساسات خود و ديگران نشان دادند.
عملكرد خارق العاده كارآفرينان درزمينه قابليت هوشي هيجاني و همينطور همه مقياسهاي جانبي ديگر به يقين نشان ميدهند كه مفهوم «هوش هيجاني» احتمالاًهمان عامل گمشده اي است كه محققان درتحقيقات مرتبط با كارآفرين درجستجوي آن هستند (كراسي و تراوا گلون ، 2003)
ترجمه كامل اين پروژه درادامه آورده مي شود.درپايان مقاله براي ما چند سوال پيش مي آيد كه جاي ابهام دارد كه دراينجا به آن مي پردازيم
1-آيا هوش هيجاني را مي توان افزايش داد تا به كارآفريني بيشتر افراد منتهي گردد
2-آيا مي توان هوش هيجاني را آموخت يا آموزش داد.
آنچه كه مهم به نظر مي رسد اين است كه حتي اگر نتوان هوش هيجاني افراد را تغيير داد شايد بتوان به افراد مهارتهاي هيجاني را آموزش داد و به معلومات آنها در اين زمينه افزود.
درواقع ازديدگاه يكي از بنيانگذاران تئوري هوش هيجاني يعني آقاي پيتر سالوي ميتوان شخص را ازنظر هيجاني بهتر تربيت كرد وبا انگيزه و كوشش كافي كارهاي بسياري مي توان انجام داد تا مهارتها بهتر آموخته شده وقابليتهائي را كه قسمتي از هوش هيجاني مي باشند افرايش يابد.
ماير يكي ديگر از بنيانگذاران هوش هيجاني عقيده دارد آن قسمت از ظرفيت رواني كه ازتجارب زندگي آموخته مي شود مي تواند ازطريق كوشش تمرين و تجربه پيشرفت يابد.
بنابراين سوال اين جاست كه آيا مي توان درطول دوران تحصيل به خصوص دردوران كودكي ازطريق منابع آموزشي و شيوه هاي تدريس فوق برنامه پرورش اين ويژگي (هوش هيجاني) را مورد توجه قرارداد؟
و يا با تشكيل كارگاههاي خود شناسي و آموزش مولفه هاي هوش هيجاني دردبيرستانها و دانشگاهها هوش هيجاني افراد را تقويت نمود.
شناسايي افرادي كه هوش هيجاني بالايي دارند ازهمان كودكي و هدايت آنها به سوي رشته هايي كه امكان كاآفريني درآنها بيشتر است؟
و سئوال ديگر اين كه آيا افراد با ويژگيهاي شخصيتي متفاوت مثلاً هوش هيجاني بالاگرايش به سمت كار آفريني دارند؟
توجه به پروش ويژگي هاي روان شناختي جهت رشد و پرورش ويژگي هاي مؤثر در امر كارآفريني تا چه حد ما را به اهدافمان مي رساند.
توجه به آموزش اين ويژگي ها درترويج كارآفريني چقدر اهميت دارد؟
منابع
-مقصودي، جعفر(1384) بررسي و مقايسه ويژگي هاي شخصيتي وروان شناختي (هوش هيجاني، خلاقيت، خود پنداره، خود كارآمدي، منبع كنترل) كارآفرينان تهران با افراد عادي پايان نامه كارشناسي ارشد دانشگاه علامه طباطبائي
-وسيكات، ترجمه نورافروز، 1375 ص 110
-سيار وچي و همكاران، 1383 ، هوش عاطفي درزندگي روزمره ترجمه اصغر نوري و حبيب اله نصيري، اصفهان انتشارات نشر نوشته احمدپوردارياني، محمود، 1384 كارآفريني وزارت آموزش و پرورش دفتر برنامه ريزي تاليف آموزش هاي فني و حرفه اي و كاردانش
-ديدگاه مشاور، فصلنامه كارشناسي مشاوره منطقه 11 پائيز 83
-سالوي، پيتر و ديگران هوش هيجاني ترجمه نسرين اكبرزاده، تهران،فارابي ،1383
-اسدي، جوانشير 1382 بررسي رابطه بين هوش هيجاني، فرسودگي شغلي و سلامت روان، كاركنان شركت ايران خودرو، پايان نامه كارشناسي ارشد دانشگاه علامه طباطبايي.
-اعرابي، سيد محمد 1381 تبين عوامل توفيق كارآفرينان و ارائه الگوي مناسب كارآفرينان دربازار ايران، منتشر شده دركتاب مجموعه مباحث و مقالات اولين كنگره كارآفريني دربخش بهداشت و درمان تهران، انتشارات سيماي فرهنگ.
-جلالي، سيد احمد، 1381، هوش هيجاني، فصلنامه تعليم و تربيت سال هجدهم، شماره 1و2، بهار و تابستان 1381
-شولتز، دوان ، سيدني آلن 1377. نظريه هاي شخصيت، ترجمه يحيي سيد محمدي، تهران : نشر هما
-گلمن، دانيل1382، هوش هيجاني، ترجمه نسرين پارسا، تهران انتشارات رشد.
-كوراتكو، دانلداف، هاجتسي،ريچاردام.1383 نگرشي معاصر بر كارآفريني، ترجمه، ابراهيم عامل محرابي جلداول، مشهد : انتشارات نشر دانشگاه فردوسي مشهد.
-كتاب سلسه نشستهاي علمي اشتغال، تهران . جهاد دانشگاهي، سازمان همياري خائف الهي ، احمد علي، دوستار، محمد 1383 ابعادهوشي هيجاني فصلنامه مدريت و توسعه شماره 181 سال 1382
منابع انگليسي :
Berndette cross , antnony travaglione (2003).
The untold story: is the entrepreneur
Of the 21 ST century defined by emotionaL intellgene?
International gournal of oryanizational
Analysis. bowling green 2003. Vol./11 oiss.3
Py.221.8pys copyright © zoo5 proquest
Information and learning company all rights reserved.
منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت: 11:09 منتشر شده است
برچسب ها : موضوع درس سمينار,