سایت علمی و پژوهشی آسمان - مطالب ارسال شده توسط reyhaneh

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق در مورد موزه كاخ گلستان

بازديد: 495

موزه كاخ گلستان

آدرس: ميدان امام خميني

مجموعه كاخ گلستان، يادگاري به جاي مانده از ارگ تاريخي تهران محل اقامت شاهان سلسله قاجار و از زيباترين و كهنترين بناهاي پايتخت دويست ساله ايران مي‌باشد. اين بنا روزگاري همانند نگيني در ميان اين ارگ مي‌درخشيد.

سابقه تاريخي ارگ سلطنتي كه محدوده مكاني تاريخي آن را در شمال خيابان و ميدان امام خميني (سپه) در سمت غرب خيابان خيام ، در شرق خيابان ناصرخسرو و در جنوب خيابان پانزده خرداد و ميدان ارگ تشكيل مي‌دهد، به صفويه باز مي‌گردد.

شاه طهماسب اول صفوي (930-984) نخستين پادشاهي بود كه در سفرهاي خود به قصد زيارت مقبره حضرت عبدالعظيم دستور داد بارويي به طول يك فرسخ به دور قصبه تهران احداث شود. پس از او شاه عباس صفوي در قسمت شمالي حصار طهماسبي چهارباغ و چنارستاني احداث نمود كه بعدها ديوار بلندي گرد آن بنا كرده و عمارات مقر سلطنتي را در داخل آن ساخته ، ارگ ناميدند.

در اواخر عهد صفوي تهران گاهي مقر موقت در بارشاهان صفوي قرار مي گرفت و حتي شاه سليمان (1077-1105) كاخي در اين شهر براي خود بنا نهاد. ولي ا مروز اثر از بناهاي دوره صفوي باقي نمانده است.

كهنترين بناهاي موجود در مجموعه گلستان، ايوان تخت مرمر و خلوت كريمخاني متعلق به دوران كريمخان زند است . وي در نبردهاي خود بر ضد محمد حسن خان قاجار در سال 1172 تهران را مركز اردوكشي خود قرار داد وپس از پيروزي در اين جنگ در ديوانخانه قديم تهران كه در زمان شاه سليمان ساخته شده بود بار عام داد و با عنوان وكيل الرعايا حكومت ايران را در دست گرفت.

به فرمان او در تابستان همان سال حصار ارگ مجددا احياء شد و يك دست حرمخانه و خلوتخانه و عمارت دارالحكومه در داخل آن بنا گرديد و در تابستان سال بعد (1173) كه اردوي خود را به چمن سلطانيه (زنجان) منتقل نمود، دستور داد يك دست عمارت خاصه و دوانخانه بزرگ به سبك ساساني و باغي در جنب آن بنا نمايند.

پس از مرگ كريمخان زند در 1193 آغا محمدخان قاجار در 1200 تهران را به پايتختي برگزيد، ولي به دليل لشكركشيهاي دائمي كمتر در مقر حكومت خود به سر مي‌برد، و براي عمارت و آباداني چندان فرصت نداشت. تا آنكه فتحعلي شاه در سال 1211 بر تخت سلطنت ايران جلوس كرد، از آن زمان به بعد با گسترش دستگاه اداري و تشريفات سلطنتي بناهاي متعددي در داخل ارگ تهران عمدتاً در زمان فتحعلي شاه و ناصرالدين شاه قاجار احداث شد.

در دوران رضا شاه پهلوي، بخشهاي بزرگي از ارگ تهران، از جمله حصار دور آن ، سردر باب عالي، نارنجستان، باغ گلشن و ساختمانهاي اندروني تخريب شد. محل سكونت شاه به سعدآباد و سپس در دوران رضا شاه پهلوي به نياوران منتقل و مجموعه گلستان به محل پذيرايي از ميهمانان خارجي تبديل گرديد. پس از انقلاب مجموعه گلستان همچون اغلب عمارات سلطنتي ديگر بصورت موزه درآمد تا همگان بتوانند از آن ديدن كرده و از تماشاي زيباييهاي حاصل فكر و دست هنرمندان و صنعتگران ايراني بهره برند.

بخشهاي مختلف اين مجموعه در حال حاضر عبارت است از :

انيوان تحت مرمر، خلوت كريمخاني، اتاق موزه (تالار سلام) و حوضخانه آن، تالار آينه، تالار عاج يا سفره‌خانه، تالاربرليان يا تشريفات، ساختمان كتابخانه، عمارت شمس‌العماره، عمارت بادگير و حوضخانه وسيع آن، تالار الماس، كاخ ابيض، چادرخانه.

اشخاصي و گروه‌هاي مشمول بازديد رايگان

1-    گروه هاي سني كمتر از 7 سال و بيشتر از 70 سال با ارائه كارت معتبر.

2-    بازنشستگان بار ارائه يا حكم بازنشستگي.

3-     پژوهشگران و محققان با ارائه تاييديه از مراكز تخقيقاتي و

4-    مدعوين و ميهمانان رسمي دولت بار ارائه دعوت نامه بربوطه

5-     اشخاصي كه به منظور انجام فرايض و آيين هاي ديني مساجد و اماكن متبركه مي شوند.

6-     عموم مردم در 28 ارديبهشت (روز جهاني موزه)

7-     كودكان و نوجوانان و والدين همراه ايشان در روز 16 مهر (

8-     گروه هاي دانش‌آموزان و دانشجويي به همراه سرپرستان آنان با ارائه معرفي‌نامه هماهنگي قبلي

9-     دانش‌آموزان و دانشجويان در ايام دهه فجر با ارائه كارت

10-            اعضاي ايكوم (سازمان جهاني موزه‌ها) با ارائه كارت شناسائي

در گوشه شمال غربي محوطه گلستان ، ديوار به ديوار تالار سلام، بنايي سرپوشيده و ستوندار بصورت ايوان سه دهنه اي وجود دارد كه در مركز آن حوض جوشي ساخته شده و پيشتر از اين آب قنات شاه از ميانه حوض مي جوشيده است. اين قسمت از كاخ گلستان كه جلو خان يا خلوت كريمخاني ناميده مي شود. چنانچه از نامش پيداست ، از بناهاي دوره كريمخان زند است و قسمتي از خلوت خانه وي به شمار مي آمده است.

اين بنا ظاهراً در سال 1172 هـ.ق احداث گرديده و در زمان ناصرالدين شاه، كه بناي جديد تالار سلام ساخته مي شده است، قسمت اعظم آن تخريب گرديده و امروزه تنها بخشي از آن باقي مانده است.

قبلاً ميانه اين بنا حوضي كوچك وجود داشته كه آب قنات شاهي از آب نماي اين حوض بيرون مي‌آمده و در باغ جاري مي شده. اين بنا خلوت كريم خاني نام دارد و در گذشته بخشي از اندرون خانه وي به شمار مي رفته است.

در اين محل نيز يك تخت مرمرين قرار دارد كه بسيار كوچكتر و ساده تر از تخت مرمر اصلي است. معروف است كه ناصرالدين شاه اين گوشه كاخ گلستان را بسيار دوست داشته و اغلب در اين محل خلوت مي كرده و قليان مي كشيده. ضمن آنكه سنگ قبر ناصرالدين شاه بعد از جابه جايي هاي فراوان سرانجام در همين محل نگاهداري مي شود.

عمارت خوابگاه جزء جديدترين ساختمانهايي است كه در كاخ گلستان ساخته شده، كه در سال 1339 شمسي به مناسبت سفر اليزابت دوم ملكه انگلستان به ايران احداق گرديد. اين ساختمان تا مدتي محل اقامت پادشاهان و روساي جمهور بود و به نام خوابگاه معروف شد. در حال حاضر قرار است اين ساختمان به كتابخانه سلطنتي دوره قاجار كه مجموعه هاي است از نفيي ترين كتب خطي، اختصاص يابد. اين مجموعه كتبي بس گرانبها نظير مرقع گلشن، شاهنامه بايسنقري و هزار و يك شب مصور شده را در خود جاي داده است.

علاوه بر كتب خطي ، مجموعه نفيس عكس هاي دوره قاجار كه تعدادي از آنها توسط شخص ناصرالدين شاه برداشته شده است و مركز اسناد تاريخي در بنا مستقر خواهد شد.

اين بنا شاخص ترين بناي كاخ گلستان و ممتازترين ساختمان ضلع شرقي مجموعه است.

گويا ناصرالدين شاه قبل از سفر به اروپا و بر اثر ديدن تصاوير بناهاي فرنگستان، تمايل پيدا مي‌كند بنايي مرتفع ، نظير آنها در پايتخت خود ايجاد نمايد تا از بالاي آن بتواند به همراه درباريان منظره شره و دورنماي اطراف را اتماشا كند.

ساخت عمارت در سال 1282 هـ . ق آغاز مي گردد و پس از دو سال پايان مي پذيرد و آن را شمس العماره مي نامند و تاريخ بنايش را به حساب جمل كاخ شاهنشاه مي‌يابند. طرح و نقشه آن ظاهراً از معيرالممالك و معمار آن استاد علي محمد كاشي بوده است.

شمس العماره يا بناي خورشيد از شاخص ترين و زيباترين بناهاي كاخ گلستان است. دليل شاخص بودن آن ارتفاع ، تزيينات و طاحي اين بناست.

ناصرالدين شاه با ديدن تصاويري از بناهاي چند طبقه در كشورهاي اروپايي تمايل پيدا مي كند بنايي مرتفع در كاخ گلستان بسازد تا از بالاي آن بتواند منظره شهر و دورنماي اطراف آن را تماشا كند.

 

ساختمان دو برج هم شكل دارد. كاشي كاري و پنجره سازهاي آن ايراني است و بهره‌اي هم از معماري غربي دارد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت: 16:22 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق در مورد كاكائو از ديروز تا امروز

بازديد: 167

 

 

دبيرستان دخترانه شهيد دكتر محمدجواد باهنر

منطقه 11

 

 

درس دفاعي

 

موضوع:

كاكائو از ديروز تا امروز

 

 

خانم جعفري

 

 

هانيه امان زاده

كلاس 3/2 رياضي

 

منبع :

روزنامه ي ايران

 

شماره 3323 8 آذرماه 1384

 

 

 

فهرست

عنوان

1-   كاكائو از ديروز تاامروز

2-   شكلات (كاكائو) در گذر ايام

3-   درسال 300 بعد از ميلاد

4-   سال 1519 پول كاشته شد

5-   ازدواج آغاز يك تحارت

6-   يك حادثه جالب

7-   تركيبات موجود در دانه هاي كاكائو

 
 

 

 


كاكائو؛ از ديروز تا امروز

هر روز و هر هفته و ماه و مواد غذايي گوناگون و متنوعي را استفاده مي كنيم كه در مورد تاريخ ظهور و پيدايش آن هيچ چيز نمي دانيم. بي شك آگاهي از بسياري مسائل تاريخي مربوط به مواد غذايي لذت خوردن آنها را كم و زياد خواهد كرد.

وقتي عاشقانه و با كمال ميل بر تكه اي كاكائو (شكلات) دندان مي زنيد فكر كرده ايد، چگونه به وجود آمده است و اولين بار بشر در چه ايامي اين خوراكي خوشمزه را كشف كرده است؟! چند درصد از ميليونها نفري كه در سرتاسر دنيا از خوردن آن لذت مي برند مي دانند كه در گذر تاريخ چه تغييراتي داشته است؟! اين مطلب را مطالعه كنيد تا از فردا يكي از چندين ميليون نفري كه ندانشته از خوردن شكلات كاكائويي لذت مي برد نباشيد!

شكلات (كاكائو) در گذر ايام

شايد تعجب كنيد اما كاكائو براي بيش از 300 سال مانند طلا، تقاضاي جهاني داشته است. مي گويند از حدود 4000 سال قبل درخت كاكائو در آمازون سر از زمين درآورده است.

-    در قرن ششم بعد از ميلاد مردم «تمدن مايا» از دانه هاي درخت كاكائو استفاده خوراكي مي كردند آنها به اين درخت (Cacahuaquchti) مي گفتند و نوشيدني حاصل از آن را Xocoati به معناي آب تلخ مي ناميدند.


در سال 300 بعد از ميلاد:

مردم مايا غلاف و پوسته گياه كاكائو را مظهر زندگي و باروري مي دانستند. از نظر آنها هيچ گياهي تا اين حد اهميت نداشت و بر سنگ هاي به دست آمده از معابد و كاخ هاي اين مردم تصاويري از دانه هاي كاكائو ديده مي شود.

سال 600: تمدن مايا از بخش مركزي آمريكا به بخش شمالي آمريكاي جنوبي گسترش يافت و آنها در قلمرو و زمين هاي جديد خود شروع به كاشت درخت كاكائو كردند و كاكائو را غذاي خدايان مي ناميدند و در مراسم مذهبي از پوسته بيروني آن استفاده مي‌كردند.

سال 1200 و تمدن (Aztec): آنها معتقد بودند Quetzalacoti كه يكي از خدايانشان بود روزي از بهشت در شعاع نور يك ستاره صبحگاهي در حالي كه يك درخت كاكائو از بهشت دزديده بود به زمين آمد و آن را به مردم زمين هديه كرد! آنها كاكائو را به شكل يك نوشيدني سرد و غليظ و تلخ مصرف مي كردند و آن را Xocoat يا «اكسير سلامت» مي ناميدند و معتقد بودند با خوردن آن از نظر جسمي و عقلي به درجات بالايي مي رسند و يكي از امپراتوران ايشان (Montezuma) عادت داشت حتي تا روزي 50 ليوان از كاكائوي غليظ را بنوشد و از آن جايي كه ارزش بسيار بالايي براي آن قائل بود، ظروف و ليوان مخصوص نوشيدن كاكائو را از طلا در نظر گرفته بود كه بعد از مصرف آنها را دور مي انداخت!!

آنها حتي معادل پول رايج خود در نظر مي گرفتند و 400 دانه كاكائو را معادل يك واحد پول خود (Zontli) مي دانستند.

پس از قدرت گرفتن “Aztec”ها در مكزيك، گياه كاكائو را به آن جا بردند و به كشت آن پرداختند.

در سال 1492 كريستف كلمب اين گياه را به پادشاه Ferdinand و ملكه Isabel هديه داد اما اين دانه هاي قهوه اي تيره كه شبيه بادام بود توجه آنها را جلب نكرد.

در سال 1502 كريستف كلمب به نيكاراگوئه رفت و در چهارمين سفر دريايي خود متوجه شد كه از كاكائو به عنوان نوشيدني و حتي با ارزش پول در داد و ستدها استفاده مي‌شود. اما در اين زمان متوجه اهميت تجارت اين گياه نبود.

در سال 1513 نخستين بار يك برده را به قيمتي معادل 100 دانه كاكائو فروختند در حالي كه همان موقع يك شام تهيه شده از گوشت خرگوش 4 دانه كاكائو ارزش داشت!

و در همين سال بود كه نام اين نوشيدني به Chocolati تغيير پيدا كرد: (آنچه بيش از آن به زمان مردم مايا و Aztec معادل آب يا نوشيدني گرم بود).

سال 1519 پول كاشته شد!

Hernando Cortez در اين سال در بخشي از مكزيك به نام و ياد كشورش اسپانيا اين گياه را فقط به خاطر ارزش اقتصادي در دادو ستدها كاشت و از طعم آن به عنوان نوشيدني هرگز استقبال نكرد و تنها يك تجارت پرمنفعت را پايه گذاري كرد.

در سال 1528 شكلات به كشور اسپانيا رسيد و Cortez براي پادشاه اسپانيا (چارلز پنجم) دانه هاي كاكائويي از مكزيك هديه آورد و شكي نيست كه آموزش نوشيدن كاكائو را هم به او داده است. از آنجايي كه «كورتز» طعم كاكائو را دوست نداشت آن را با شكر تركيب كرد تا شايد طعم بهتري به وجود آيد! اگرچه نتيجه كار او كه علاوه بر شكر از مواردي چون وانيل، ميخك، جوز، فلفل فرنگي شيرين و دارچين هم استفاده كرده بود، بسيار مطلوب و رضايتبخش بود اما راز تهيه آن سالهاي سال از طرف اسپانيايي ها فاش نشد.

 

 

 

 

 

 

 

 

بزرگترين تخم مرغ شانسي شكلاتي دنيا! فكر مي كنيد جايزه اين تخم مرغ شانسي چيست؟


براي چند سال آينده دانه هاي كاكائو همچنان به عنوان سكه هاي رايج مملكت استفاده مي شد 200 دانه معادل يك بوقلمون، 100 دانه برابر با حقوق روزانه يك باربر يا معادل قيمت يك مرغ و خرگوش و 3 دانه با ارزشي مساوي ارزش يك تخم بوقلمون و

سال 1579 پول سوخته شد!

در اين سال دزدان دريايي انگليسي به يك كشتي اسپانيايي حمله كردند و با ديدن دانه‌هاي كاكائو در آن، به تصور اينكه در كشتي مدفوع (پشكل) گوسفند بار زده شده است، آن را به آتش كشيدند!

در سال 1585 يك بار ديگر كشتي ديگري به دست دزدان انگليسي افتاد و بي خبر از ارزش آن كاكائوها و كشتي را نابود كردند.

كاكائو در ادبيات:

نخستين كتابي كه به طور كامل در مورد كاكائو نوشته شد در مكزيك در سال 1609 بود.

ازدواج آغاز يك تجارت:

با ازدواج شاهزاده ماريا ترزا و شاهزاده فرانسوي، شاهزاده خانم جوان يك تكه كاكائو را در صندوقچه اي زيبا به همسرش هديه كرد و از همين زمان بود كه علاقه و توجه زيادي به شكلات در كشور فرانسه ايجاد شد.

در سال 1657 نخستين مغازه فروش كاكائو در لندن افتتاح شد.

يك حادثه جالب

سال 1671 يك اتفاق ساده باعث كشف جديدي شد. همانطور كه گفته شد كاكائو در ميان مردم خصوصاً طبقه مرفه و پادشاه جايگاه خاصي پيدا كرده بود. روزي از روزها وقتي مشغول تهيه كاكائو براي دوك بودند پسركي كه در آشپزخانه كار مي كرد ظرف بادام را به عوض كاكائو در ظرف مخصوص طبخ خالي كرد و مورد سرزنش سرآشپز قرار گرفت اما از ريخته شدن شكر بر روي بادام، بادام سوخته ايجاد شد كه بسيار مورد توجه دوك قرار گرفت! و چيزي كمتر از كاكائو نبود.

در سال 1674 از كاكائو در پخت كيك استفاده شد و يك سال بعد برزيل وارد بازار تجارت كاكائو شد. در ادامه اين سير تاريخي بود كه در سال 1697 شهردار زوريخ پايتخت بلژيك را بازديد كرد و با اين معجون عجيب آشنا شد و بلافاصله بعد آن را در سوئيس استفاده كرد.

در سال 1704 آلمان ها بر كاكائو ماليات بستند.

در سالهاي بعد كاكائو به سرعت در ساير كشورها شهرت پيدا كرد و در قهوه خانه ها آن را به مردم عرضه مي كردند. در همين فاصله به دنبال ساخت وسايل و تجهيزاتي براي تهيه مطلوب تر و مطمئن تر پودر كاكائو و شكلات هاي كاكائويي بودند تا اينكه در سال 1780، اسپانيا نخستين قدم را در اين راه برداشت و نخستين شكلاتي كه با ماشين توليد شد در «بارسلونا» بود.

سال 1810 ونزوئلا نيمي از كاكائوي دنيا را توليد و اسپانيايي ها يك سوم آن را مصرف مي كردند.

در سال 1819 سوئيس به طور جدي وارد سرمايه گذاري و توليد كاكائو و شكلات شد و توليد آن را به ميزان انبوه رساند و همين مسأله باعث پايين آمدن قيمت و همگاني تر شدن مصرف كاكائو به عنوان يك نوشيدني گرم شد.

در سال 1875 سوئيسي ها شكلات شيري و شير كاكائو را وارد بازار كردند و روشهاي موثري براي بهتر آب شدن شكلات هاي كاكائويي در دهان پيشنهاد كردند.

تا اينكه در سال 1900 سوئيس در توليد شكلات هاي كاكائويي حرف اول را در جهان زد و از اسپانيا، آلمان، آمريكا، فرانسه و بريتانياي كبير پيشي گرفت. 10 سال بعد جهانيان اين كشور را بي هيچ چون و چرايي نخستين توليد كننده كاكائو و شكلات مي دانستند.

سوئيسي ها در سال 1913 نخستين شكلات هاي مغزدار را هم توليد كردند و همچنان شكلات هاي كاكائويي آنها زبانزد خاص و عام است.

تركيبات موجود در دانه هاي كاكائو:

چربي: 50 درصد كاكائو را چربي تشكيل داده است. (تركيبي از 2 اسيد چرب اشباع شده و يك اسيد چرب اشباع نشده).

قند: دانه هاي كاكائو حاوي مقدار زيادي كربوهيدرات است. نشاسته آن شامل فيبر خوراكي قابل حل و غيرقابل حل است و همچنين درصد كمي قند ساده دارد. آنچه باعث شيريني شكلات مي شود قندي است كه بعداً در حين توليد به دانه هاي كاكائو اضافه مي‌شود.

آنتي اكسيدان ها: در بخش بدون چربي كاكائو تركيبات Flavonoid كه آنتي اكسيدان است يافت مي شود. در ضمن اين تركيبات از خاصيت لخته شدن خون مي كاهد و در نتيجه خطر حملات قلبي را كم مي كند.

The obromineكه محرك ملايمي است و توليد ادرار را زياد مي كند. (از خواص كاكائو)

كافئين: دانه كاكائو حاوي ميزان كمي كافئين است اما اين ميزان كمتر از آن مقداري است كه در قهوه، چاي و نوشابه هاي كولا موجود است.

Pheny lethylamine : تركيبي با خاصيت ضدافسردگي است و با قدرت تحريكي خود تأثيري همچون تركيبات طبيعي بدن (آدرنالين و دوپامين دارد).

سروتونين: كاكائو مي تواند سطح سروتونين را در مغز بالا ببرد و مانع افسردگي باشد.

مواد و املاح موردنياز بدن: از اين جهت كاكائو تركيب بسيار غني و خوبي است و حاوي منيزيم، كلسيم، آهن، روي، مس، پتاسيم و منگنز است.

ويتامين: كاكائو از ويتامين E , C, B3 , B2 , B1 , A و اسيد پانتونئيك تشكيل شده است.

و اما يك سؤال خطرناك با جوابي مأيوس كننده:

آيا شكلات كاكائويي چاق كننده است؟

بله حتي شكلات هاي كاكائويي سياه حاوي ميزان زيادي كالري هستند و از نظر تاثيرات منفي مي توان گفت قند آن بسيار بدتر از چربي موجود در آن است.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت: 16:21 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق در مورد فاصله طبقاتي

بازديد: 247

مقدمه

به نام خداي علي و عدالت و آزادي

مي خواهم از دو بال شكسته سخن بگويم از عدالت و آزادي، از دو و بلكه سر نياز آرمان، هدف، و وسيله اگر ماركس تضاد طبقاتي را موتور حركت تاريخ مي دانست و اين اصل را بر سراسر تاريخ حاكم مي دانست نمايت و هدف را رسيدن به جامعه اي بي طبسقه و عادلانه مي پنداشت اما اين سخن ماركس را به زبان كامل تر مي توان بيان كرد و گفت«عرفان، عدالت ، آزادي،چكيده تاريخ اند.»

موتور محرك و هدف تكاپوهاي جامعه انساني در سراسر تاريخ بوده اند. اما مشكل اين بوده و هست كه همواره يكي به پاي ديگري قرباني شده اند.

 قشربندي اجتماعي مفهومي است كه از زمين شناسي وام گرفته شده است. اگر چه مسائلي را كه قشربندي اجتماعي به آن اشاره دارد، تحت مقوله «طبقه اجتماعي» براي مدت زماني طولاني مورد بحث بوده است، اما اين مفهوم از حدود سال 1940 به حوزة كار برد عمومي جامعه شناسي وارد شده است: نكته اي كه بايد به آن توجه داشت. اين است كه كار برد جامعه شناختي مفهوم قشربندي،در تقابل با كار برد زمين شناسي اش، بطور ضمني يا آشكار متضمن ارزيابي لايه هاي مختلف بوده و فراتري و فروتري آنها براساس ملاكهاي ارزشي مي سنجد.

مسائلي همچون نسبيت ارزشهاي اخلاقي، برابري و نابرابري نسبي، و درجات عدالت و بي عدالتي اغلب در مفهوم قشربندي مستقراند.

تعريف فاصله طبقات:

تاريخ و باستان شناسي به ما مي آموزد كه قشربندي اجتماعي در دسته هاي كوچك ايلي، كه از صورت هاي اوليه زندگي اجتماعي بود، وجود داشت.احتمال دارد در اين وضعيت ابتدايي عوامل زيستي از قبيل سن، جنس، و نيروي بدني از معيارهاي اصلي قشربندي بوده باشد.

در نخستين اسناد تاريخي معتبر به جامانده از انسان چند هزار سال پيش، در مي يابيم كه در ميان بابليان، ايرانيان، عبريان و يونانيان «نجيب زادگي» از عوامل تعيين كننده پايگاه اجتماعي بوده است.

جامعه تركيبي بود از اغنيا و فقرا، زيردستان و زيردستان، آزادمردان و بردگان. همين طور، در تمدن هاي باستاني قاره امريكا ‏‎‍[اينكاها در پرو و آزتك ها در مكزيك] جامعه به دو قشر نجبا و عوام تقسيم مي شد. دستة اول با آنكه اقليت كوچكي بود، سهم بزرگي از اموال و دارايهاي جامعه را ميان اعضاي خودش تقسيم مي كرد و سهم ناچيزي را براي اكثريت اعضاي جامعه باقي مي گذاشت. فقرا و عوام، مطيع و گوش به فرمان، به اقليت قدرتمند و ثروتمند جامعه كه خود را از تبار عالي مي پنداشت، خدمت مي كردند.

اين سلسله مراتب نظام اجتماعي كه به برخي از قشرهاي جامعه اجازه مي داد از قدرت، از مالكيت، و از حيثيت اجتماعي سهم بيشتري نصيب ببرد، در همة دوره هاي تاريخي زندگي اجتماعي انسان حضور داشته است.


تعريف از نظر افلاطون

افلاطون بناي جامعه جديد را نه تنها بر پايه عدالت بلكه بر ثبات اجتماعي و انضباط دروني استرار مي ديد. مشخصات مدينه فاضله يا جامعه آرماني كه شهر ياران فيلسوف در آن حكومت مي كنند، چنين بوده است جامعه اي كه ساختار طبقاتي آشكاري دارد و شهروندان درون يكي از طبقات سه گانه زير جا دارند: طبقه زمامداران، طبقة نگهبانان، طبقة كارگران.

تعريف از نظر ماركس

«تعريف ماركسيستي طبقه، نشات گرفته از فرض تقدم توليد بر ديگر ابعاد است: طبقه، مجموعه بهم پيوسته اي از افرادي است كه نقش يكساني در ساز و كار توليد ايفا مي كنند. ماركس در «سرمايه»،سه طبقه اصلي را مطرح مي كند كه توسط روابط شان با ابزار توليد، از يكديگر تمايز يافته اند: 1- «سرمايه داران» يا مالكان ابزار توليد،2- «كارگران» يا همه آنهايي كه توسط ديگران به كار گرفته مي شوند؛ 3- «زمين داران» يعني كساني كه به نظر مي رسد در نظريه ماركسيستي متفاوت از سرمايه داران اند و بعنوان بازماندگاه دوره فئوداليسم در نظر گرفته شده اند. از آثار تاريخي گوناگون متعلق به ماركس چنين بر مي آيد كه او ديدگاهي پيچيده تر از آنچه در بالا آمد نسبت به سلسله مراتب واقعي داشته است و نيز آشكار مي گردد كه او براي مثال از وجود تمايزاتي در درون هر يك از اين طبقات بنيادين با خبر بوده است. لذا تاجران جزء يا خرده بورژوازي بعنوان يك طبقه موقت پنداشته شده اند. آنها گروهي هستند كه بوسيله تمايلات خواهند شد. بخشي به درون طبقه كارگر سقوط مي كنند و بخشي ديگر شرايط خود را آنچنان بهبود مي بخشد كه سرمايه داران مهمي مي شوند.

اگر چه ماركس طبقات را بصورت عيني از يكديگر تمايز بخشيد، علاقه اصلي او، فهم و تسهيل پيدايش آگاهي طبقاتي در ميان قشرهاي محروم و تحت سلطه بود. او آرزو داشت تا احساسي مشترك در مورد علائق طبقاتي مشترك در ميان اين اقشار ايجاد شود و از اين طريق، مبنايي براي چالش آنها با طبقه حاكم پديد آيد.»

ماركس چندان به تحليل رفتار طبقه بالاي سرمايه داري علاقه مند نبود. او اساساً مي پنداشت كه بخش هاي قدرتمند چنين طبقه اي بايد خود آگاه باشند و نيز اينكه دولت بعنوان يك ابزار قدرتمند چنين طبقه اي بايد خودآگاه باشند و نيز اينكه دولت بعنوان يك ابزار قدرت، در بلند مدت ضرورتاً در خدمت منافع طبقه مسلط انجام وظيفه مي كند. اما براي ماركس، مهمتر از جامعه شناسي طبقه ثروتمند و ممتاز، جامعه شناسي طبقه كارگر بود. پرسش مهم براي تحقيق و عمل در نزد ماركس، در ارتباط با عواملي بود كه موجب آگاهي طبقه كارگر مي شدند.

تعريف فاصله طبقاتي از نظر تيشلر

برخي از جامعه شناسان امريكا از معيار شغل براي تشخيص طبقات نظام قشربندي اجتماعي در ايالات متحد امريكا استفاده مي كنند. تيشلر جامعه متحدايالات آمريكا را به پنج طبقه پايين. در جدول شماره 7-1 در صد نيروي انساني هر طبقه و مشاغل عمده اي

را كه هر طبقه با آن سر و كار دارد ملاحظه مي كنيم.

جدول 7-1. قشربندي اجتماعي در ايالات متحد امريكا بر حسب مشاغل

طبقه

%نيروي انساني

مشاغل عمده

بالا

1%تا 3%

مالك شركت هاي بزرگ، رهبران سياسي سطح بالا، مشاغل افتخاري در حكومت و در عرصه هنرها.

متوسط بالا

24% تا 26%

مشاغل تخصصي و فني، مديران و مالكان.

متوسط پايين

25%

كارمندان دفتري و فروشندگان مالكان بنگاه هاي كوچك، مشاغل نيمه تخصصي، مزرعه داران.

كارگر

32%

كارگران متخصص و نيمه متخصص استادكاران، پيشه وران.

پايين

16%

كارگران غير متخصص، كارگران خدمات نگهداري، كارگران خانگي و كارگران كشاورزي

                                                          مأخذ: تيشلر و همكاران(1986ص 277)

طبقه بالا. اعضاي طبقه بالا صاحب ثروت كلان بوده كه معمولاً از نسل هاي قبلي به ارث برده است. اين افراد به آساني يكديگر را باز مي شناسند و با هم ارتباط برقرار مي كنند و براي ساير افراد جامعه نيز به دليل شهرت و سبك زندگيشان شناخته شده اند. و همين سبك زندگي است كه مانع حشر و نشر آنها با اعضاي طبقات ديگر مي شود. اعضاي اين طبقه اجتماعي غالباً بر ساختار اقتصادي و سياسي جامعه اعمال نفوذ مي كنند. اعضاي طبقه بالا با داشتن محله هاي مسكوني جداگانه، باشگاه هاي اختصاصي، و مدارس اختصاصي براي فرزندانشان، ارتباطشان را با باقي جامعه به حدقل مي رسانند. به نظر محققان نامبرده، 1% تا 3% جمعيت ايالات متحد امريكا را طبقه بالا تشكيل مي دهد.

طبقه متوسط بالا. اعضاي طبقه متوسط بالا از دارندگان مشاغل آزاد، پزشكان، مهندسان، وكلاي دادگستري و كارمندان عالي رتبه تشكيل شده اند. اين اشخاص مستقيماً پست هاي كليدي را اشغال نكرده اند اما به اندازة كافي به صاحبان قدرت نزديك هستند و از قبل آن درآمد بالايي دارند. در ايالات متحد امريكا اين اشخاص داراي تحصيلات دانشگاهي، مالك مستغلات و صاحب پس انداز بانكي يا سهامدار شركت هاي بزرگ هستند. بين 24% تا 26% جمعيت ايالات متحد امريكا را اين طبقه تشكيل مي دهد.

طبقه متوسط پايين. اعضاي اين طبقه خصوصيات مشترك زيادي با طبقه متوسط بالا دارد، منتها، يا به دليل مشكلات اقتصادي يا به دليل نقصاني در تحصيلات نتوانسته اند به همان سطح زندگي طبقه متوسط بالا دست يابند. اعضاي اين طبقه تحصيلات دبيرستاني داشته و در آمد محقري دارند. به مشاغل نيمه تخصصي در ادارات، شركت ها، و فروشگاه ها اشتغال دارند يا اين كه به كارهاي دستي تخصصي مي پردازند. اعضاي اين طبقه براي محترم شمرده شدن در نظر ديگران و براي امنيت اهميت زيادي قايل هستند. مختصر پس اندازي دارند و از لحاظ ايستار سياسي و اقتصادي محافظه كارند.

حدود 25% جمعيت ايالات متحد امريكا را اعضاي اين طبقه با خانواده هايشان تشكيل مي دهند.

طبقه كارگر: اين طبقه از كارگران كارخانه ها تشكيل شده است. كارگران خط زنجيري مونتاژكار، مكانيسين هاي اتومبيل، و تعميركاران. زندگي مادي اين طبقه فراهم اما بدون تجمل است. حتي اگر وقت كافي براي مشاركت در امور مختلف مربوط به اجتماعات محلي را داشته باشند، ترجيح مي دهند به امور خانوادگي بپردازند. بيشتر اعضاي اين طبقه موفق نشده اند تحصيلات دبيرستاني را به پايان برسانند. حدود 32% جمعيت ايالات متحد امريكا را طبقه كارگر تشكيل مي دهد.

طبقة پايين. اين طبقه از اشخاص تشكيل شده است كه از لحاظ اقتصادي فقير به حساب مي آيند. تحصيلاتي جزئي دارند، يا مهارت شغلي اندكي دارند يا اصولاً فاقد مهارت شغلي اند. غالباً يا به كارهاي فصلي اشتغال دارند يا بيكارند. بيشتر خانواده هاي طبقه پايين با مشكلات زيادي ناشي از گسيختگي خانوادگي، الكليسم، بزهكاري يا فعاليت هاي غير مجاز دست به گريبان هستند. اعضاي طبقة پايين آشنايي اندكي با رويدادهاي جهاني دارند، در امور مربوط به جامعه مشاركتي ندارند و از هم هويتي با مردم فقير امتناع مي ورزند. به دليل پيچيدگي مشكلات شخصي و اقتصاديشان قادر نيستند وضع زندگيشان را بهبود بخشند. 16% جمعيت ايالات متحد امريكا را اعضاي طبقه پايين تشكيل مي دهد.


پيامدهاي فاصله طبقاتي

طبقه و تعليم و تربيت فرزندان

تعليم و تربيت فرزندان خانواده وجه ديگري از زندگي خانوادگي است كه به نظر مي رسد با سبك زندگي طبقاتي ارتباط داشته باشد و موضوعي است كه جامعه شناسان و روانشناسان به مطالعه آن علاقه نشان داده اند.

در دو دهه 1950 و 1960 يك سري به نتايجي كلي رسيدند كه نشان مي داد تعليم و تربيت فرزندان خانواده در طبقات پايين از روي غريزه و بي اختيار است و در طبقات متوسط از روي خردمندي و خويشتن داري.

يوري برونفنبرنر براي آنكه نشان دهد اين تفاوت هاي رفتاري تا چه حد در گذر زمان پايدار بوده است شاخص هاي مربوط سبه مدل هاي تعليم و تربيت كودكان را بررسي كرده و به اين نتيجه رسيده است كه در روزگار ما شيوه هاي تعليم و تربيت رايج در طبقات متوسط و پايين بيش از گذشته گرايش به نزديك شدن به يكديگر را دارند. با وصف اين، او تأكيد مي كند كه تفاوتي از لحاظ عاطفي بودن رفتار والدين متعلق به طبقه كارگر، از يك طرف و ارزش هايي كه آنها سعي دارند به فرزندانشان انتقال دهند، از طرف ديگر در الگوي تعليم و تربيت طبقه مزبور قابل تشخيص است.

«در طي 25 سال گذشته والدين در طبقة كارگر پيوسته فضيلت هايي را به فرزندانشان سفارش مي كردند كه به طور سنتي از آن طبقه متوسط بوده است، چون پاكيزگي، احترام به هنجارها و خويشتن داري. و روش هاي تربيتي طبقه متوسط را ، هر چند با كار اسن كمتر اما با جديت بيشتر، در مورد فرزندانشان به كار مي بستند.همه افراد از عزم و اراده اي نسبتاً برابر دست و پنجه نرم كردن با آن برخوردارند.

طبقه و نحوة گذران اوقات فراغت

سبك زندگي، شامل نحوة گذران اوقات فراغت، ورزش، ميهماني دادن، و هديه دادن نيز تحت تأثير پايگاه طبقاتي شخص قرار دارد. مثلاً در نتيجة تحقيقات جامعه شناسان معلوم شده است كه اعضاي طبقه بالاي جامعه امريكا تعطيلاتشان را در اروپا و در سواحل مديترانه مي گذرانند، در حالي كه اعضاي طبقه متوسط به مسافرت هاي گروهي با اتوبوس اكتفا مي كنند و طبقات پايين به ديدار و اقامت نزد خويشاوندان مي روند. ميعادگاه معاشرت و ملاقات با دوستان و همتايان نيز ظاهراً با موقعيت طبقاتي اشخاص بي ارتباط نيست. مثلاً اعضاي طبقه بالا در باشگاه هاي خصوصي، طبقه متوسط در مراكز و سالن هاي شهرداري و بالا خره اعضاي طبقه پايين در پارك هاي عمومي به ديدار دوستان مي روند.

ورزش هم رنگ طبقاتي دارد، گلف و تنيس و اسكي روي آب از ورزش هاي طبقات بالا به حساب مي آيد؛ طبقات متوسط پياده روي و تنيس روي ميز را ترجيح مي دهند؛ فوتبال و وزنه برداري و كشتي در ميان طبقات پايين طرفداران بيشتري دارد.

رسم هديه دادن نيز بر حسب طبقات اجتماعي متفاوت است. به موجب نتايج تحقيقي كه ديانا هاريس و ويليام كالي در ايالات متحد امريكا انجام داده اند، معلوم شده است كه به مناسب سالگرد تولد يا كسب موفقيت تحصيلي، امريكاييان متعلق به طبقه بالا به فرزندان زير 18 سال خود پول و به بالاتر از 18 سال دفترچه پس انداز بانكي و اتومبيل هديه مي دهند؛ اعضاي طبقه متوسط به فرزندان زير 18 سال خود اسباب بازي(ترن برقي، ماشين كوكي) و به فرزندان بالاي 18 سال لباس هديه مي دهند؛ مردمان طبقه پايين به فرزندان زير و بالاي 18 سال خود شيريني و بسته شكلات هديه مي دهند.

طبقه و فرهنگ

اگر فردي در تعريف طبقه اجتماعي از مفهوم كنش متقابل جمعي سود جويد، طبقه بالا غالباً به بهترين وجه تعريف مي شود. طبقه بالا از موقعيت اش در جامعه نيز آگاه است و بر ازدواج درون طبقه اي به منظور حفظ موقعيت مطلوب اعضايش تاكيد مي كند. به علاوه برخي رسوم متعلق به خرده فرهنگ ها، تمايل دارند تا طبقه بالا را در موقعيتي جداي از بقيه جامعه قرار دهند. كهل بر«مهارتهاي زيستن به شيوه زيبا و جذاب» و تاكيد بر سنت ، اصالت، و اصل و نسب به عنوان خصوصيات طبقه بالا اشاره مي كند. بالتزل به الگوهاي گفتاري متفاوت، تمايل به زمان گذشته، تمايل به وضع موجود به جاي تمايل به كوشش در جهت تغيير وضع موجود و تاكيد بر تبار والا، بعنوان ويژگي هاي فرهنگي طبقه بالا اشاره دارد. به طور خلاصه، طبقه بالا نوعاً شامل يك گروه نسبتاً كوچك از خانواده هاي داراي ثروت و جايگاه موروثي مي باشد كه در درون آن با يكديگر برخورد نزديك و خودماني دارند. آنها بر ازدواج درون گروهي


فرهنگ طبقه كارگر

فرد متعلق به طبقه كارگر نمي تواند در انظار توضيع موقعيت يا افزايش در دستمزد خود در آينده باشد او تعهد اندكي به شغل خود دارد وبيشتر متعهد به تمايلات بيروني است. لذا دلبستگي او به خانواده اش و لذت بردن از مصرف محدودي كه برايش ممكن است، مي باشد. اس. ام ميلر و فرانك رايزمن مشخصات خرده فرهنگ طبقه كارگر را چنين ذكر كرده اند: ثبات و اطمينان؛ سنت گرايي شديد؛ فرد محوري؛ عمل گرايي (يا واقع گرايي)؛ ضد عقلاني نگري؛ و شور و هيجان. گانس خرده فرهنگ طبقه كارگر را چنين توصيف مي كند: تاكيد براهميت زندگي خانوادگي و زندگي با گروههاي همتراز بيشتر از تاكيد بر تعهد شغلي و پيشرفت شغلي در فرهنگ طبقه كارگر داراي جايگاه است. او به اين موارد، بعنوان رفتارهاي «فرد محورانه» اشاره مي كند. شايد دو ويژگي اين فرهنگ به نحو آشكارتري برجستع اند: ثبات و طمينان؛ و فرد محوري.

فرهنگ طبقه متوسط

بسياري از ويژگي هاي فرهنگي نسبت داده شده به طبقه متوسط همچون تاكيد بر پيشرفت فردي، كامروايي معوق، و پيشرفت شغلي، بخشي بزرگ از نظام مسلط ارزشي در جامعه اند. اما ديگرطبقات بخاطر شرايط زندگي اشان بر اين ويژگي ها تاكيد اندكي دارند. به طور خلاصه، كهل(1957) ميان دو طبقه تميز مي نهد: طبقه متوسط پايين به لحاظ حيثيت، كه بوسيله آرزوي اعضاء آن براي رسيدن فرزندانشان به تحصيلات دانشگاهي و نيز علاقه شديد به مذهب و صاحب خانه بودن مشخص مي گردد، و طبقه متوسط بالا كه بر موفقيت در كار و بر مبناي زندگي خانوادگي تاكيد مي كند. كهل همچنين بر «ابتكار عمل فردي در تركيب با كار گروهي»، «برنامه ريزي براي آينده» و«فعاليت، پيشرفت، و اصرار بر اهداف عملي و كاربردي» به عنوان ديگر ويژگي هاي فرهنگ طبقه متوسط تاكيد دارد.

اطلاعات كمي كه دربارة ميزان هاي تطبيقي خودكشي در دست داريم حاكي از تغييرات زيادي از شغلي به شغلي ديگر است، ميزان هاي بالاي خودكشي در هر دو رده هاي شغلي بالا و پايين از لحاظ در آمد و حيثيت اجتماعي مشاهده مي شود.

با اين همه، اين وضعيت خودكشي به نظر مي رسد كه بر حسب متغير سن و به ويژه متغير نژاد سياه و سفيد در ايالات متحد امريكا تفاوت هاي معنا داري پيدا مي كند. داده هاي مربوط به كل سرومين حاكي از پايين بودن ميزان خودكشي در ميان جمعيت سياه پوست است، گو اينكه در برخي از ايالت ها اين نسبت معكوس است و در آنجا ميزان خودكشي سياه پوشان بالاتر از ميزان آن در بين جمعيت ت سفيد پوست است.

وجود اين استثناها و ناهماهنگي روش هاي تحقيق، ما را از صدور هرگونه حكم كلي دربارة تفاوت هاي ميزان هاي خودكشي در ارتباط با طبقات اجتماعي بودن ميزان هاي خودكشي در هر دو سوي مقياس اجتماعي، چه در طبقة بالا، چه در طبقة پايين.


طبقه اجتماعي وطلاق

يكي از برجسته ترين تحليل گران پديدة طلاق، ويليام جي. گود خاطرنشان مي كند كه هر چند نمي توان مدل طبقاتي طلاق را براي نسل هاي پيشين تدوين كرد، مي توان از 1920 به بعد، وجود همبستگي منفي ميان پايگاه اجتماعي اقتصادي و ميزان طلاق را تأييد كرد.

تعداد طلاق در ردة شغلي مربوط، به اندازة مورد انتظار در صد حضور اعضايش در نيروي كار مردانه بوده است.

به عقيدة‌ويليام جي. گود همان همبستگي منفي ميان طبقه و طلاق از لحاظ سطوح تحصيلي نيز مشاهده مي شود: تمايل به طلاق در بين افرادي كه تحصيلاتشان در سطح ابتدايي يا كمتر است، خيلي بيشتر از افرادي است كه تحصيلات دبيرستاني را خاتمه داده اند يا داراي تحصيلات عالي عستند. در بين سياهان امريكايي رابطه تحصيلات و طلاق عكس رابطه اي است كه در ميان سفيد پوستان مشاهده  مي شود، بدين معنا كه با افزايش سطح تحصيلي ميزان طلاق نيز افزايش مي يابد، جز البته براي دارندگان مدرك تحصيلي دانشگاهي، كه در ميان آنان ميزان طلاق به اندازة‌سياهان كم تحصيل كرده پايين است.

ويليام جي. گو پايين بودن ميزان طلاق ثبت شده دز بين سياهان طبقات پايين را در اين مي داند كه بيشتر جدايي هاي آنان تشريفات قانوني را طي نمي كند و به ثبت نمي رسد ولذا در آمارهاي رسمي گنجانيده نمي شود.

و بالا خره اگر براي تعيين طبقات اجتماعي به عامل در آمد تكيه كنيم، همبستگي منفي ميان طبقه و ميزان طلاق مشاهده مي گردد. به موجب آمارهاي رسمي در آمريكا ميزان طلاق در ميان قشرهاي در آمدي پايين سه برابر قشرهاي در آمدي بالاست.

طبقة اجتماعي و ميزان هاي نابرابر زاد و ولد

يكي از شاخص هاي مهم فرصت هاي زندگي در هر جامعه تعداد كودكاني است كهزنده به دنيا مي آيند و بايد آنها را پرورش داد، جامعه پذير كرد، و براي زندگي در دنياي بزرگسالان مجهز نمود. در ميان عوامل مؤثر در نابرابري ميزان هاي زاد و ولد در ميان طبقات، به پايگاه اجتماعي- اقتصادي فرد يا گروه بيش از ساير عوامل توجه شده است. دنيس رانگ از نخستين پژوهشگراني استكه اين نكته را خاطر نشان كرده است:

در ميان همه گروه هاي اجتماعي كه از لحاظ ميزان هاي زاد و ولد متفاوتند، شايد تفاوت رفتاري طبقات اجتماعي از اين لحاظ از همه بارزتر باشد.

مطالعات دنيس رانگ نشان مي دهد كه در يك دورة‌چهل ساله از 1870 تا 1910 در ايالات متحد امريكا و در اروپا ميزان زاد و ولد از طبقه اي به طبقه اي ديگر متفاوت بوده و عموماً با طبقه همبستگي منفي داشته است.

پس از 1910، تفاوت ميزان هاي باروري ميان طبقات اجتماعي كه تا آن زمان بسيار بارز بود، تحفيف پيدا كرد؛ به اين معنا كه گروه هاي برخاسته از طبقة متوسط ميزان زاد و ولد شان را كاهش داده و آن را به ميزان پايين زاد و ولد طبقة بالا نزديك كردند. از حدود 1930 به بعد، در برخي از كشورهاي اروپاي غربي همبستگي منفي ميان ميزان زاد و ولد و طبقة‌اجتماعي تغيير يافت، به طوري كه بعضي از گروه هاي برخاسته ازطبقه متوسط حجم خانواده شان را كوچكتر از حجم خانوادة ساير گروه هاي شغلي بالاتر از خودشان، مثل صاحبان كارخانه ها، دارندگان مشاغل آزاد و بازرگانان كردند.

در 50 سال اخير، الگوهاي رفتاري گذشته در بارة‌تفاوت ميزان هاي زاد و ولد ميان طبقات اجتماعي دستخوش تغييراتي شده است و استثناي زيادي در قاعدة همبستگي منفي ميان ميزان زاد و ولد و طبقه اجتماعي ميزان زاد و ولد ديده مي شود و آن رفتار خانواده هاي مرفه است كه با پشت كردن به سنت هاي گذشته شان، تعداد فرزندانشان را افزايش داده‌اند.

به نظر مي رسدكه قاعدة عمبستگي منفي ميان ميزان زاد و ولد و طبقة اجتماعي هنوز در كشور ما صادق است و حجم خانواده هاي متعلق به طبقة پايين گسترده تر از حجم خانواده هاي مرفه است. با توجه به اينكه دست يابي به امكانات تحصيلي از جمله شاخص هاي مهم  فرصت هاي زندگي است، مي توانيم از راه مقايسه تعداد ميانگين فرزندان مادران باسواد و مادران بي سواد، غير مستقيم نقش پايگاه اجتماعي- اقتصادي خانواده ها را در ميزان زاد و ولد مشاهده كنيم. جدول هاي شماره 7-7 . 7-8 كه از طرح آمارگيري زاد و ولد سال 1370 سازمان ثبت و احوال كشور استنتاج شده است، نشان مي دهند كه مادران بي سواد به طور متوسط سه برابر مادران تحصيل كرده فرزند به دنيا مي آورند و در گروه سني مادران 35 تا 39 ساله تعداد ميانگين فرزندان مادران بي سواد دو برابر فرزندان مادران تحصيل كرده است.

حتي اگر عامل شاغل بودن مادران را در كاهش ميزان زاد و ولد مؤثر بدانيم باز قاعده همبستگي منفي ميان طبقه اجتماعي و ميزان زاد و ولد در كشور ما به قوت خود باقي است. زيرا سطح زندگي خانواده هايي كه پدر و مادر هر دو شاغل اند به نسبت بالاتر از خانواده هايي است كه تنها پدر شاغل است.

جدول 7-7. ميانگين تعداد فرزندان برحسب وضعيت تحصيلي مادران در 5 استان كشور در سال 1370

استان ها

وضعيت تحصيلي مادران

بالاتر ازديپلم

پايان ابتدايي

بي سواد

زنجان

فارس

كرمان

لرستان

هرمزگان

6/1

8/1

8/1

3/1

7/1

6/2

2/3

2/3

7/2

8/2

3/5

6/5

9/5

1/5

7/5

       مأخذ : سازمان ثبت و احوال كشور، طرح آمارگيري زاد و ولد، سال 1370.


جدول 7-8. ميانگين تعداد فرزندان مادران 35 تا 39 ساله برحسب وضعيت تحصيلي مادران

استان ها

وضعيت تحصيلي مادران

بالاتر از ديپلم

پايان ابتدايي

بي سواد

زنجان

3/3

1/6

7/7

فارس

7/2

8/6

7/7

كرمان

4

9/6

8

لرستان

3

9/6

3/8

هرمزگان

3

4/5

1/8

                   مأخذ: سازمان ثبت و احوال كشور، طرح آمارگيري زاد و ولد، سال 1370 .

عوامل فاصله طبقاتي

«توزيع نابرابر در آمدها»

يكي از شاخص هاي معمول سنجش نابرابري هاي اجتماعي در هر جامعه نحوة توزيع در آمدها (ياتوزيع توليد ناخالص ملي) در ميان افراد آن جامعه است. نابرابري هاي اجتماعي در ارتباط با توزيع در آمدها را مي توان با مقايسه سهم در آمدي كه نصيب هر يك از دهك هاي جمعيت مي شود بررسي كرد.

جدول 7-3 نجوة توزيع در آمد را در مناطق شهري ايران را از 1364 تا 1368 نشان مي‌دهد.

براي آسان شدن كار مقايسه و داشتن ديدي روشن از ساخت قشر بندي و نابرابري توزيع در آمد در جامعه، معمولاً جمعيت يك كشور به سه بخش،شامل 20% ثروتمندترين بخش جمعيت، 40% دارندگان در آمد متوسط و 40% فقير ترين بخش جمعيت تقسيم مي گردد.

 

 1364%

1365%

1366%

1367%

1368 %

سهم دهك اول(ثروتمندترين خانوارها)

58/30

47/31

54/32

45/30

66/30

سهم دهك دوم

73/16

42/16

36/16

58/16

32/16

 سهم دهك سوم

62/12

38/12

15/12

64/12

50/12

سهم دهك چهارم

21/10

98/9

77/9

08/10

17/10

سهم دهك پنجم

34/8

29/8

06/8

32/8

42/8

سهم دهك ششم

89/6

79/6

75/6

90/6

97/6

سهم دهك هفتم

61/5

54/5

41/5

55/5

67/5

سهم دهك هشتم

38/4

38/4

25/4

51/4

47/4

سهم دهك نهم

31/3

18/3

09/3

29/3

22/3

سهم دهك دهم(فقيرترين خانوارها)

51/1

57/1

62/1

68/1

60/1

                                    مأخذ: مركز آمار ايران(مديريت آمارهاي مالي و محاسباتملي)

مقايسة سه بخش عمدة در ا,د در كشورهاي مختلف از يك سو و مقايسه سهم فقيرترين بخش جمعيت از در آمد كل در كشورهاي مختلف از سوي ديگر ما را از چگونگي نابرابري هاي اجتماعي از لحاظ توزيع در آمد آگاه مي كند.

ماليات بندي و تامين اجتماعي

ديگر عامل مهم و موثر در ميزان و الگوي نابرابري، نظام ماليات بندي و تامين اجتماعي استو نظام ماليت بندي با نظام اجاره داري از سه طريق به شدت به هم مربوط اند. اتول آنكه قابليت دفاع اجتماعي از يك حق براي يك جريان از منافع معمولاً پذيرفته شده است و اغلب بوسيله ابزارهاي سياسي محقق مي گردد. لذا وجود دولتي با منابعي كه از طريق ماليات يا مصادره بدست مي آورد، متغيري ضروري براي نظام هاي اجاره داري است. دوم آنكه، دولت و مالكيت ، معمولاً در جوامع ابتدايي و فئودالي، بطور آشكار و صريح قابل تشخيص نيستند. «تيول» در قرون وسطي هم يك دولت محلي و هم ثروتي اربابي بود. تمايز مدرن ميان ماليات و اجاره يا ميان بودجه ملي و بودجه اربابي يا شاهي، در چنين جوامعي به روشني قابل طرح نيست. سوم آنكه در شرايط عدم وجود ساختارهاي بسيار پيچيدة حسابداري و اجرايي، توزيع بار ماليات متناسب با توان پرداخت افراد و گروهها، بوسيله وضع ماليات يا مصادره اجاره داري ها آسانتر انجام مي گيرد تا به وسيله ماليات گيري از در آمدها.

به علاوه ، تقسيم بار ماليات تاثيري مستقيم بر توزيع در آمد ها داشته است.

دولتها بوسيله تأمين اجتماعي ، همچنانكه از طريق ماليات بندي بر توزيع در آمدها تاثيري مي گداشته اند. تداركات تامين اجتماعي، آن تكنيك هايي هستند كه بوسيله آن ها حقوق اجتماعي و درآمد اشخاص عليل، سكته كرده، نابينا، و ناتوان به آن ها تخصيص مي يابد.

سن ، بيماري، خصلت ژنيتيكي، و نقصان هاي اجتماعي، مجموعه اي را شكل مي دهند كه از نقطه نظر فعاليتهاي توليدي در يك جامعه ، «بي فايده» هستند. حمايت  اقتصادي از اين مردم ممكن است در درون خانواده ها تدارك ديده شود، همچون برخوردي كه با «بي فايدگي» اقتصادي كودكان در خانواده مي شود. اما اگر سرپرست هاي خانواده از نظر بيولوژيكي يا اجتماعي معيوب باشند، يا در زندان به سر برند، موقعيت خانواده هايشان در جوامع مختلف به طرق گوناگوني تعيين مي شود. وجود يا فقدان نظام هاي تامين اجتماعي كه معمولاً از جانب نظام سياسي تدارك ديده مي شوند، در تعيين منزلت اجتماعي افراد «از كار افتاده» اساسي هستند.

در جوامعي كه مراقبت و حمايت از افراد ناتوان وجود دارد نابرابري كمتر از جوامعي است كه در آن ها انسانهاي محروم به لحاظ اخلاقي و اجتماعي يا بيولوژيكي، بايد روي پاي خود بايستند. در ادامه ، بصورتي بسيار كلي، انواع چندگانة روابط ميان نظام ماليات بندي با نظام تامين اجتماعي از يكسو و با نظام قشربندي از سوي ديگر را مشخص خواهيم كرد.

اول آن كه مردماني بدون مليت وجود دارند يعني افرادي كه مشمول پرداخت ماليات خواسته شده از سوي دولت نيستند. براي اين افراد، واحدهاي پايه اجتماعي كه امور توليدي را بر عهده دارند، خانواده‌هايند و كار ويژه‌هاي خويشاوندي نيز نقش بيمه اجتماعي را ايفا مي كنند و به تعريف منزلت كودكان، سالخوردگان، محرومان و ديوانگان مي پردازند. در اين حالت، خانواده ها متحمل عملكرد نادرست نظام اصلي راجع به آنها مي گردند.

دوم آنكه در جوامع واقع در مراحل مياني (يعني نظام هاي فئودالي، امپراطوريهاي سنتي، دولتهاي تجاري قرون وسطي) يك ساختار دولتي جداگانه، امكان وجود ميزاني از قدرت را براي تضمين اجاره داري هاي ثروتمندان در برابر خطر عناصر خارجي و نيز شورشهاي و سرقت هاي داخلي فراهم مي آورد. همچون ماليات پردازي دهقانان به زمين داران و اشراف زادگان ثروتمندان يا اين امور را براي منافع خود انجام مي دهند و يا همچون جمع آوري اجاره ها، خراج ها، ماليات ها يا خدمات از دون پايگان، به منظور حفظ ساختار حكومتي انجام مي دهند. در اين جوامع شهروندي، به معناي حقوق تضمين شده به وسيله دولت مركزي و تاثيرگذاري بر دولت مركزي، محدود به ثروتمندان است. تامين اجتماعي فراتر از آنچه به وسيله اجاره ها براي ثروتمندان فراهم مي شود يك موضوع محدود به گروه خويشاوندي يا خانواده اربابي يا شركا بازرگاني باقي مي ماند و خارج از اين حوزه ها به عنوان محبت اعمال شده از سوي كليسا يا شكلي از يك مداراي عمومي نسبت به گدايان تبلور مي يابد. در چنين جوامعي دولت به جاي آنكه نابرابري در شرايط را تخفيف دهد، آن را تقويت مي كند.

معضلات فاصله طبقاتي در جامعه

مطالعات جامعه شناسان نشان ميدهد كه نابهنجاريها و بزهكاريهاي فردي و گروهي پيكره جامعه را مورد تهديد قرار داده و به عنوان خطري جدي در ايجاد نظم و امنيت اجتماعي جلوه گر شده است.

پيشرفت تكنولوژي، معضلات اقتصادي، كم رنگ شدن ارزشهاي انساني، فقر، ميل به ثروت اندوزي كاذب، برتري خواهي، بيماريهاي رواني، بيكاري، اعتياد و دهها عامل ديگر از موجبات و علل گسترش فحشا و بزهكاريها و جرايم در جوامع امروزي است. تحليل علمي جامعه شناسانه از وقايع فوق با توجه به مقتضيات مكاني و زماني كشورمان اين امكان را براي متوليان امر فراهم ميآورد كه با توجه به ارائه اطلاعات و آمارهاي مربوطه تصميمات ضروري را در راستاي برخورد با ناهنجاريها صورت داده و محيطي مساعد و مناسب را براي تعامل رفتارهاي انساني در جامعه فراهم سازند.

امروزه افزايش قتل توجه جامعه شناسان و صاحب نظران را به خود جلب نموده است. آمارها و وضعيت موجود به خوبي گواه اين امر است. نوشتار ذيل تحليلي است از علل افزايش قتل و چگونگي مبارزه با آن. امري كه توجه بيشتر مسئولان را برمي تابد.


نتيجه گيري:

دولت بايد با اتخاذ سياست هاي صحيح و منطقي در جهت جلب سرمايه گذاري هاي خارجي و اقتباس و استفاده از تكنولوژي پيشرفته زمينه را براي ايجاد فرصت هاي شغلي آماده نمايد و با حذف انحصارات و شبه انحصارات دولتي بخش خصوصي را حمايت نمايد تا در يك بازار رقابتي كامل استعدادهاي فني و صنعتي، مالي و بازرگاني شكوفا شده و متعالي گردد كه بدون ترديد نتيجه آن، توليد كالاها و خدمات با بهترين كيفيت و كم ترين هزينه خواهد بود و رشد اقتصادي را تضمين خواهد كرد. مسلماً با افزايش رشد اقتصادي، تحول در نظام مالياتي كشور از طريق توانمندي تشكيلاتي در اخذ ماليات هاي غيرمستقيم از صاحبان درآمدهاي گزاف و تقليل ماليات هاي مستقيم كه فشار آن مستقيماً بر دوش قشر كم درآمد جامعه است. با هدف تعديل ثروت ها در جهت تأمين و ارتقا رفاه كمي و كيفي افراد جامعه شرط لازم است.


منابع

-        جامعه شناسي و قشربندي و نابرابري هاي اجتماعي

ملوين تأمين- ترجمه دكتر عبدالحسين نيك گهر

-        جامعه شناسي قشرها و نابرابريهاي اجتماعي

سيمور مارتين ليپست ترجمه جواد افشار كهن

-        نشريه كيهان 5/6/79

-        نشريه اسرار 23/12/84

-        نشريه ابرار اقتصادي 29/5/79

-        سرويس آسيب هاي اجتماعي ايسنا- خبر شماره 594897     17/7/84

 


 

 
 


دانشگاه جامع علمي كاربردي واحد18

ارتباطات تصويري

 

موضوع:

فاصله طبقاتي

 

 

استاد ارجمند:

سركار خانم سيف الديني

 

 

نام دانشجو:

مهين السادات دهقاني

 

خزان 84

 

فهرست                                                                                                                             

عنوان                                                                                                                                                                                                                                                              صفحه

1-مقدمه ............................................................................................................... 1

2-تعريف فاصله طبقاتي........................................................................................ 2

-         از نظر افلاطون................................................................................................ 3

-         از نظر ماركس................................................................................................. 3

-         از نظر تيشلر.................................................................................................... 4

3- پيامد هاي فاصله طبقاتي.................................................................................. 8

-         طبقه و تعليم و تربيت فرزندان........................................................................ 8

-         طبقه و نحوة گذران اوقات فراغت................................................................... 9

-         طبقه و فرهنگ.................................................................................................. 10

-         طبقه و طلاق.................................................................................................... 13

-         ميزان هاي نا برابر زاد و ولد.......................................................................... 14

4-عوامل فاصله طبقاتي......................................................................................... 17

-         توزيع نابرابر درآمدها..................................................................................... 17

-         ماليات بندي و تأمين اجتماعي......................................................................... 19

5- معضلات فاصله طبقاتي در جامعه................................................................... 22

6- نتيجه گيري...................................................................................................... 23

7-منابع.................................................................................................................. 24         

 

 
 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت: 16:18 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تاريخچه زندگي افلاطون :

بازديد: 71

فهرست:

1ـ تاريخچه زندگي افلاطون

2ـ منابع عقايد و تاثيرات آن در افلاطون

3ـ مدينه فاضله افلاطون

4ـ نظريه مثل افلاطون

5ـ نظريه افلاطون دربارة بقاء روح

6ـ جهانشناسي افلاطون


1ـ تاريخچه زندگي افلاطون :

افلاطون يكي از 3 فيلسوف بزرگ و معروف يوناني مي باشد كه بعد ازسقراط در زمينه فلسفه پا عرصه وجود گذاشت.

افلاطون در سال 428 ه.ق در نخستين جنگ آتن و اسپارك در آتن و در خانواده اشرافي به دنيا آمد كه بعدها توانست دز زمينه فلسفه حرفهاي زيادي را براي گفتن داشته باشد. او توانست با استفاده از نظرات و گفته هاي فلاسفه قبل و به خصوص سقراط كه مي شود گفت تمام آثار او برگرفته و جمع آوري شده سخنان سقراط است در زمينه فلسفه به جايگاه بزرگي دست يابد چنان كه در  كتابها سقراط را، سقراط افلاطوني بيان كرده اند. از مهمترين آثار افلاطون مي توان به «جمهوري» افلاطون اشاره كرد اين رساله وي مي باشد و از ديگر آثار او به رساله ها فيدو تيمايوس و ضيافت و ... اشاره كرد. افلاطون مدرسه اي بنام «آكادمي» بنا گذاشت كه توانست حدود 900 سال در زمينه فلسفه به فعاليت ادامه دهد و اشاعه كننده افكار سقراط و افلاطون باشد.

2ـ منابع عقايد و تاثيرات آن در افلاطون:

كساني كه بيشتر در افلاطون اثر داشتند هم چون؛ فيثاقورس، يارمنيدس، هراكليتوس و سقراط بودند. افلاطون عناصر اورفئوس فلسفه خود را (به واسطه سقراط يا هر كس ديگر) از فيثاقورس گرفت، كه شامل جنبه ديني اعتقاد به بقاي روح، تعلق خاطر به دنياي ديگر، لحن روحاني، تشبيه جهان به غار و نيز اقدامي كه افلاطون براي رياضيات قائل است و آميختگي تعلق و اشراق كه در نظريات او ديده مي شود هم نتيجه نفوذ فيثاقورس است.

افلاطون اين اعتقاد را از پارمنديس گرفت كه واقعيد ابدي و مستقل از زمان است و ديگر اينكه بنا بر براهن منطقي تغيير امري موهوم است.

از هراكليتوس از نظريه منفي را گرفت كه در جهان محسوس هيچ چيزي پايدار نيست. تركيب اين با اعتقاد پارمنديس منجر به اين نتيجه شد كه حصول معرفت از راه حواس امكان ندارد و بلكه بايد به وسيله عقل بدان رسيد. از نظريه احتمال دارد كه افلاطون اشتغال خاطر به مسائل اخلاقي و تمايل به توجيه نمايي جهان، به جاي توجيه مكانيكي آن را از او به ارث برده باشد. خوبيها بر فكر افلاطون بيش از فلسفه پيش از سقراط تسلط دارند و مشكل است اين امر را نتيجه نفوذ سقراط بدانيم.

3ـ مدينه فاضله افلاطون :

جمهوري، مهمترين رساله افلاطون مي باشد، كه به طور كلي از سه بخش تشكيل مي‌شود، بخش نخست كه مربوط است به وصف يك جامعه  مطلوب اشتراكي (اواخر كتاب پنجم)، بخش دوم صرف تعريف كلمه حكيم، يا (فيلسوف) شده است در كتابهاي ششم و هفتم كه يكي از نتيجه هاي مهم افلاطون اين است كه حكام بايد حكم باشد. بخش سوم بحث در مورد انواع مختلف دولتهاي واقعي  و ذكر معايب و محاسن آنها مي باشد. فرض ظاهري كتاب «جمهوري» تعريف عدالت مي باشد. در همان مراحل اوليه بحث افلاطون تشخيص مي‌دهد كه چون مشاهده قضايا به مقياس بزرگتر آسانتر از مقياس كوچك است پس بهتر است به جاي آنكه ببينيم چه چيزهايي فرد عادل را به وجود مي آورد و به تحقيق اين امر بپردازيم كه چه عوامل يك دولت عادل را به وجود مي آورد و چون عدالت از جمله مهمترين صفات دولت است نخست چيزهاي دولتي وصف شود و سپس مشخص شود كداميك از كمالات  آن دولت را بايد عدالت ناميد. پس نخست مدينه فاضله افلاطون را طور كلي آن تصور مي‌كنيم: افلاطون چنين شروع مي‌كند كه نخست افراد جامعه بايد به سه گروه و طبقه تقسيم شوند: عوام الناس (مردم عادي)  سربازان،‌ سرپرستان. فقط طبقه سرپرستان بايد قدرت سپاس داشته باشند و تعداد آنها نيز در دو طبقه ديگر كمتر بايد باشد. اين افراد بايد توسط شخص قانونگزاري انتخاب شوند و سپس به صورت وراثت جانشين يكديگر شوند، ولي مي توان به صورت استثنا كودكي مستعد را از طبقات پست تر ارتقاء دارد و برعكس كودك نابابي را از طبقه بالاتر تنزيل دارد. به نظر افلاطون مشكل اين است كه چگونه محرز سازد كه سرپرستان مقصود قانونگزار را جامعه عمل مي پوشانند. براي اين مقصود، او پيشنهادهاي گوناگون تربيتي، اقتصادي، بيولوژيكي و ديني دارد. بيش نظر افلاطون در خصوص سرپرستان است كه پيشنهاد ها در مورد آنها انجام شود. نخستين امري كه بايد بدان پرداخته شود تعليم و تعلم است. و آن به دو بخش تقسيم مي شود: ورزش و موسيقي معني اين دو كلمه به نظر افلاطون بسيار وسيعتر از معني امروزه آن است. موسيقي قلمرو فنون و هنرها را شامل مي شود و به ورزش، آنچه را به تربيت و شايستگي و سلامت آن راجع است در بر مي گيرد. معني موسيقي تقريباً به وسعت معنايي است كه ما از كلمه فرهنگ داريم. فرهنگ بايد توجه اين باشد كه افراد را نجيب بار بياورد.

متانت،‌ ادب و نجابت ظاهر صفاتي است بيشتر از طريق تعلمو تربيت پرورش يابد. ادبياتي كه در دسترس جوانان قرار مي گيرد،‌ و موسيقي كه به گوششان مي رسد، بايد از همان نخستين سالهاي زندگي جوانان تحت مانور شديد قرار گيرد. افلاطون مي گويد موسيقي مجازات كه در مقام شجاعت و عدالت به آن پرداخته شده باشد و ادبياتي بايد نقل شود كه در آن شجاعت و جنگاوري و ادب و اخلاقيات در ان وجود داشته باشد. تربيت بدن بايد بسيار سخت باشد. جوانان تا سن معيني نبايد چشمان به زشتي و بدي بيفتد اما در وقت مناسب بايد چشمان به چيزهاي فريبنده بيفتد. چيزهاي فريبنده عبارت است از مناظر وحشت آور و لذتهاي پليد، در برابر اين چيزهاي جوانان نبايد بترسند و سستي اراده نشان دهند و تا قبل از سن بلوغ نبايد در جنگ شركت كنند و فقط بايد صحنه جنگ را مشاهده نمايد. در صورت پيروز شدن از اين آزمايشهاي شايسته سرپرستي جامعه خواهند بود. در امور اقتصاد افلاطون براي سرپرستان زندگي اشتراكي كامل پيشنهاد مي‌كند كه براي سربازان نيز چنين بوده است. سرپرستان بايد خانه هاي كوچك و غذاي ساده داشته باشند. دسته جمعي غذا بخورند و جز به ضرورت هيچگونه اموامل مشخص نداشته باشند. سرپرستان گرچه ثروتمند نيست دليلي هم ندارد كه سعادتمند نباشند، هدف و غرض شهر خير وصلاح عموم است به سعادت يك طبقه خاص، ثروت و فقر هر دو مضر هستند و در شهر افلاطون هيچ كدام از اينها وجود ندارد.

افلاطون معتقد است كه تعلم و تربيت دختران و پسران بايد عين يكديگر باشد. دختران نيز بايد مثل پسران موسيقي و ورزش و فن جنگ را بياموزند. همان تعاليمي كه مرد را سرپرست خواهد كرد زن را نيز سرپرست خواهد كرد «زيرا كه اين هر دو اصل از يك گوهرند» فرقهاي زن و مرد ربطي به سياست ندارد،‌ برخي زنان فلسفي اند و براي سرپرستي مناسب هستند و برخي جنگي اند و براي سرباز مناسب هستند. شخص قانونگزاري بعد از آنكه سرپرستان را از زن و مرد برگزيد آنگاه مقرر مي سازد كه زندگي و خوراك مشترك داشته باشند اما امر ازدواج با شكلي متفاوت است به صورت كه در جشنهاي معيني عروس و داماد را، به تعدادي كه براي ثابت نگه داشتن جمعيت لازم است دست به دست خواهند داد. ظاهراً همسران با قرعه  انتخاب خواهند شد و به آنها آموخته مي شود كه به قرعه خود اعتقاد داشته باشند ولي در تربيت قرعه هاي تدبيري خواهد شد كه بهترين والدين بهترين فرزندان را داشته باشند. كودكان پس از تولد از والدينشان جدا مي شوند به طور كه نه والدين و نه فرزندان يكديگر را بشناسند.

پس مادران بايد بين 20 تا 40 سال و سن پدران 25 تا 50 سال باشد. خارج از اين حدود ارتباط آزاد ولي فقط جنين يا كشتن نوزاد اجباري خواهد بود. چون هيچكس والدين خود را نمي شماسد. پس بر هر فردي واجب است كه مرداني را كه از حيث سال مي توانند پدر او باشند، پدر نباشد و در مورد مادر و خواهر و برادر چنين خواهد بود. افلاطون چنين مي نگارد كه عواطفي كه اكنون كلمات: پدر، مادر، خواهر، و برادر بردارند، در مدينه فاضله نيز همچنان به قوت خود باقي است. مثلاً يك مرد جوان دست روي هيچ پيرمردي بلند نخواهد كرد، زيرا كه شايد پدر ش باشد و او نداند. غرض از اين ترتيب اين است كه حسن مالكيت خصوصي تضعيف شود و روحيه اجتماعي بر مردم چيره شود. افلاطون معتقد است كه دروغ گويي حق خالص دولت است، چنان كه تجويز دارد حق خاص پزشك است. چنان كه قبلاً ديديم كه در مورد ازدواج قرعه كشي در آن حق قانونگزار است. بهترين قسمت اين دروغ اين حكم است كه خداوند آدميان را به سه گروه آفريده است: بهترين آنها از طلا  كه سرپرستانند و ديگر بهترين از نقره كه سربازاند و توده مردم كه از مفرغ و آهن هستند افلاطون بعيد دانسته كه نسل اول اين افسانه را بپذيرد ولي برآن است كه نسل دوم و نسل هاي بعدي را مي توان چنان تعليم داد كه در اين موضوع شكي به دل راه ندهد. و افلاطون چنين مي گويد كه اعتقاد به افسانه را مي توان درطي عمر دو نسل ـ به وجود آورد.

تعريف دو عدالت، كه ظاهراً هدف همه اين بخشها است در كتاب چهارم به دست مي‌آيد. بنابراين تعريف عدالت، عبارت است از اينكه هر كس سرش به كار خودش باشد و فضولي نكند، شهر هنگامي متعادل است كه پيشرو و سرباز و سرپرست هر كدام به كار خود بپردازند و در امور طبقات ديگر دخالت نكنند. جمهوري افلاطون شايد برخلاف مدينه هاي فاضله جديد، به اين قصد طرح ريزي شده بود كه واقعاً به وجود آيد به وجود آمدن اين جمهوري چنان كه ما خيال مي كنيم،  غيير ممكن نبوده است. بسياري از شرايط آن، از جمله برخي از شرايطي كه به نظر ما  كلي محال است در شهر اسپارك عملاً تحقيق يافته بود.

4ـ نظريه مثل افلاطون :

در  ابتدا بايد فرق بين «وهم» و «معرفت» چيست؟ شخصي كه صاحب معرفت است، به چيزي معرفت دارد يعني چيزي كه موجب است پس معرفت مصون از خطاست، زيرا كه منطقاً نمي تواند خطا باشد ولي «وهم» ممكن است خطا باشد، پس بايد از آنچه هم هست وهم نيست باشد مثلاً كه زيباست از جهتي هم زشت است و چيزي كه عادلانه است از جهتي هم ظالمانه است. افلاطون مي گويد اشياء محسوس داراي اين تناقض اند ولذا ميان هستي و نيستي قرار دارند، و مي توانند منشاء وهم واقع شوند، و نمي توانند منشاء معرفت باشند «اما آنان كه وجود مطلق و ابدي ولايتغيير را مي‌بينند، مي توان گفت كه تنها دچار وهم نيستند، بلكه صاحب معرفتند» بدين ترتيب به اين نتيجه مي رسيم كه وهم مربطو به عالم محسوس است، حال آنكه معرفت مربوط به عالم ابدي فوق محسوس است. در مثل وهم مربوط به چيزهاي زيباست اما معرفت و به زيبايي مطلق مربوط است. در جواب فيلسوف كيست؟ آمده است دوستدار حكمت، دوستدار حكمت كسي است كه زيبايي مطلق را مي بيند حال آنكه اين چنين نفري  صاحب معرفت است.

اما نظريه اي (مثل) يا (صور)، اين نظريه پاره اي منطقي و پاره اي ما بعد الطبيعه است. پاره منطقي به معاني اسماي تمام راجع است. تعداد زيادي خانوار وجود دارد كه جمله «اين گربه است»  دربارة آن صدق مي‌كند. اما بنابر مابعد الطبيعه  كلمه «گربه» به معناي گربه كلي است، يعني هماي گربه كه خدا آفريده است و يكتا است. گربه هاي جزئي از ماهيت آن گربه بهره اي دارند ولي آن بهره كمابيش ناقص است وفقط به موجب اين نقص وجود گربه هاي متعدد ممكن است. آن گربه واقعي است، گربه هاي جزئي ظاهري هستند. بينش افلاطون سرانجام به يك تمثيل نيازمند است تا حقيقت آن براي خوانده روشن شود و آن تمثيل غار است. اين تمثيل  بعد از بخشهاي گوناگون آمده مي شود تا خواننده ضرورت دنيار مثل را درك كند، نخست دنياي فكر، از دنياي حواس متمايز است، پس فكر وادارك حسي به دو نوع تقيسم مي شوند. دو نوع فكر عبارت است از عقل و فهم از اين دو نوع عقل نوع عاليتر است و با مثل خالص سروكار دارد و فهم آن نوع فكر است كه با رياضيات سروكار دارد و از عقل پست تر است. افلاطون فرق ميان بينش روشن عقل و بينش آشفته ادراك جسمي را به كمك تشبيهي مربوط به حس بينايي توضيح مي‌دهد: «نفس مانند چشم است. چون متوجه  چيزي شود كه بر آن نور حقيقت و هستي بنابر آن را درك م كند و روشن مي گردد، اما چون به دنياي نيم تاريك كودن و فساد توجه كند، از آن فقط وهمي بدست مي آورد و درست نمي‌بيند، و زمان بدين عقيده و زماني براي عقيده پاي بند  نه مي شود و كودن به نظر مي رسد... چيزي كه به معلوم حقيقت مي بخشد و به عالم قدرت كسب علم مي‌دهد، همان است كه من ميل دارم آن را مثال خوبي بناميد و شما آن را علت علم مي شناسيد.»

و اين مقدمه منجر مي شود به مثيل معروف غار كه مي گويد كساني را كه از فلسفه بي بهره اند مي توان تشبيه كرد به زندانياني كه در غاري جاي دارند و فقط مي تونند به يك سو نگاه كنند، زيرا كه در زنجيره هستند و در پشت سرشان آتش است و در پيش رويشان ديوار. ميان آنها و ديوار چيزي نيست. آنچه مي بينند ساير خودشان است و چيزهايي كه در پشت سرشان هست كه پرتو آتش روي ديوار نقش مي بندد. زندانيان ناچار اين سايه هاي را واقعي مي پندارند و از اشيائي كه باعث اين سايه‌ها هستند خبر ندارند. سرانجام يك نفر از غار مي گريزد و قدم در نور خورشيد مي‌گذارد، و براي نخستين بار اشياء واقعي را مبيند و مي فهمد تا كنون سايه ها او را مي‌فريفته اند. خواهد كه به غار برگردد و حقيقت را به زندانيان بگويد و راه نجات را به آنها نشان دهد. اما اين شخص در متصاعد ساختن زندانيان به درستي گفته‌ي خود با مشكل روبرو مي شود و از ديد زندانيان چون از روشني به تاريكي رفته است سايه ها را به خوبي زندانيان نمي بيند و به نظر آنها ابله تر از زماني كه هنوز فرار نكرده بود مي نمايد. به نظر افلاطون فيلسوف كسي است كه از بند اسارت رهايي يافته و بروشنايي رسيد، و حقيقت مطلق را درك كرده است در ك خوبي كه در فلسفه افلاطون خاص دارد همان درك واقعيت است.


5ـ نظريه افلاطون دربارة بقاي  روح :

در خصوص اين نظريه بايد به رساله اي كه «فيدو» نام دارد اشاره كرد كه اين رساله لحظات آخر زندگي سقراط را نقل مي‌كند و بگفته ها لو به هنگام نوشيدن جام شوكران مي پردازد.

«فيرو» آرمان افلاطون را در مورد انسان نشان مي‌دهد: انساني در حد اعلاي خردمندي و خوبي، كه ترس از مرگ در او راه ندارد. رفتار سقراط در برابر مرگ، چنان كه افلاطون وصف مي‌كند چه در زمان باستان و چه در عصر جديدي از لحاظ اخلاقي داراي اهميت است. بي اعتنايي  سقراط به مرگ در آخرين ساعتهاي زندگي، با اعتقاد روي به بقاي روح بستگي دارد، و اهميت «فيرو» در اين است كه نه تنها مرگ يك مظلوم را شرح مي‌دهد بلكه به تشريح نظريات بسياري مي پردازد. در رساله «فيدو»آخرين ساعت فرا رسيده است سقراط چنين آغاز سخن مي‌كند كسي كه داراي روح فلسفي است از مرگ باك ندارد بلكه مرگ را با تمام جان مي پذيرد. وي از مرگ خود اندوهناك نيست، زيرا كه مي گويد اولاً (من  به نزد خدايان ديگري مي روم كه دانا و خوب اند و ثانياً به نزد كساني مي روم كه از آنان كه رهاشان مي كنم بهتر اند من اطمينان دارم كه براي مردگان چيزي در پيشض است، چيزي كه خوبان بسيار بيش از بدان از آن برخوردار مي شوند).

سقراط مي گويد كه مرگ جدايي روح از تن است. اينجاست كه ما با ثنويت افلاطون روب رو شويم، بود و نبود، معقولات و محسوسات، تعقل و ادراك حسي، روح وتن اين جفتها به يكديگر مربوط هستند. و در هر جفت اولي هم از حيث واقعيت و هم از حيث خوبي بر دومي  برتري دارند.

افلاطون مي گويد تن آدمي مانع كسب معرفت است، بينايي و شنوايي اعتبار ندارند، وجود حقيقي،‌ اگر حصول معرفت آن براي روح ممكن باشد، از راه تعقل جلوگيري مي شود، كه از راه حس. در نظر افلاطون تن از دو جهت مخل كسب معرفت است: يكي اينكه تن بينش ما را دچار ابهام و آشفتگي مي‌كند مانند وقتي كه از پشت شيشه نگاه مي‌كنيم و تار مي بينيم،‌ ديگر اينكه به عنوان منبع شهوات توجه ما را از جستجوي معرفت و سير در جهت حقيقت منحرف مي سازد.

در «فيرو» آمده است كه از سقراط در باره بقاي روح پس از مرگ دليل مي خواهد: دليل نخست اين است كه همة چيزهايي كه داراي ضد هستند از ضد خود پديد آمده اند، زندگي و مرگ ضد يكديگر هستند و لذا هر يك بايد ديگري را پديد آوردن. دليل دوم طبق نظريه تذكر بودن معرفت كه بيشتر مبتني بر اين است كه ما داراي مفاهيمي هستيم از قبيل تساوي تام كه ممكن نيست از تجربة گرفته شده باشند ولي تساوي تقريبي را درتجربه  داريم ولي تساوي تام يا مطلق را در ميان اشياء محسوس ديده نمي‌شود. و سقراط مي گويد اين برهان در مورد مفاهيم وجود دارد و به اين دليل روح شخص صاحب معرفت از پيش وجود داشته است.

سپس مي گويد نيمي از آن چه لازم بود به اثبات رسيد يعني روح ما پيش از تولد داشته و اما اينكه روح ما پس از مرگ وجود خواهد داشت بحث ديگري است، سقراط در خصوص مي گويد بقاي روح از همان موضوعي نتيجه مي شود كه قبلاً گفته شد، يعني هر چيزي از ضد خود به وجود مي آيد. يعني همچنان كه زدندگي مرگ را به وجود مي آورد، مرگ نيز زندگي را به وجود مي آورد. اما سقراط برهان ديگري نيز مي‌ آورد و آن اين است كه روح مانند مثل بسيط است و از اجزاء تركيب نيافته است، بر حسب تصور سقراط گويا چند بسيط آغاز و انجام ندارد و تغييري در آن رخ نمي دهد،‌ جسم محسوس است و روح معقول الذا روح در زمرة چيزهاي ابدي است. روح چون خود ابري است، هنگامي شاد و روشن است كه دربارة چيزهاي ابدي يعني معقولات بينديشد، اما هنگامي كه به محسوسات و عالم كون و فساد بپردازد دچار حيرت و سرگشتگي مي شود. روح هنگامي كه جسم را به عنوان وسيلة اداراك به كار مي برد، يعني هنگامي كه بينايي و شنوايي و حواس ديگر را به كار مي گمارد،( چراكه ادارك به وسيله جسم چيزي جز همان ادراك حسي نيست)... [در اين حال] به وسيله جسم به عالم كون و فساد كشانده مي شود و سرگشته و حيران مي گردد. هنگامي كه روح با كون و فساد روبه رو مي شود، حالت مستان را پيدا مي‌كند و دنيا به گرد او مي چرخد ... اما هنگامي كه به خود مي آيد وارد عالم ديگر مي شود، عالم خلوص و ابديت و ثبات است. و اينها از جنس روح هستند و روح در تنهايي با آنها بسر مي‌برد و در برابر خود مانعي نمي بيند، در همان هنگام است كه روح از خطا مصون مي گردد و چون با لايتغيير  ارتباط دارد خود نيز لايتغيير است، واين حالت روح خردمندي ناميده مي شود.

6ـ جهان‌شناسي افلاطون :

جهان شناسي  افلاطون در رساله «تيمايوس» تشريح شده است. اين رساله چه در قرون وسطي و چه پيش از آن پيش از آثار افلاطون در فلسفه نوافلاطونيان تأثير داشته است. در اين رساله افلاطون جاي سقراط را يك تن فيثاغورثي و قسمت عمده نظريات كتب فيثاغوس در اين رساله بيان شده است، از جمله نظرية فيثاغوري كه اعداد حقيقت جهان اند. در اين رساله نخست مجملي از پنجم كتاب اول «جمهوري» بيان مي شود، پس افسانه «اتلانتيس» نقل مي شود، از اين قرار كه «اتلانتيس» جزيره اي بوده است روبه روي «ستونهاي هر كول» كه وسعت آن از مجموعه ليبي و آسيا بيشتر بوده است آنگاه تيمايوس كه يك منبع فيثاغوري است به نقل تاريخ جهان از آغاز تا آفرينش بشر مي پردازد، خلاصه گفته هاي او از اين قرار است:

چيزهاي لايتغيير را عقل در مي يابد، وچيزهاي متغير را وهم. جهان چون محسوس است قديمي نيست، پس خدا آن را آفريده است چون خدا خوب است كه جهان را از روي نمونه قديم آ‌فريد. چون از حس مبرا است،  خطاست همه چيز حتي الامكان مانند خودش باشد «خدا خواست همه چيز حتي الامكان خوب باشد و هيچ چيز بد نباشد چون ديد كه جهان محسوس قرار ندارد و سراسر دچار جنبش آشفته و بي نظم است، پس از بي نظمي، نظم پديد آورد.» بدين ترتيب چنين مي نمايد كه فراي افلاطون، بر خلاف خداي يهود و خداي مسيحيان، جهان را از هيچ پديده نياورده بلكه آن را از موادي كه پيشتر وجود داشته «تنظيم» كرده است. خدا عقل را در روح  و روح را در تن جاي داد. جهان را مجموعاً به صورت موجود جانداري كه داراي روح و عقل است در آورد. جهان جانداري محسوس است كه همة جانداران ديگر را در بر دارد. جهان كروي است، زيرا كه «نا همانند» است وهمه جاي كره همانند است. جهان مي چرخد، زيرا كه چرخش كاملترين حركت است و چون چرخش يگانه حركت زمين است پس زمين به دست و پا نياز ندارد. و در ادامه چنين بيان مي‌كند كه چهار عنصر اصلي عبارتند از آتش، هوا، آب و خاك و نماينده هر يك از اين عناصر يك عدد است و اين عداد با يكديگر نسبت مشترك دارند، يعني نسبت آتش به هوا مانند نسبت هوا است به آب، و آب به خاك فرا درساختن جهان همه عناصر را بكار برده است و بنابراين جهان تمام است و در معرض پيري و بيماري نيست.  نسبت اجزاء جهان با يكديگر هماهنگي دارد و اين امر باعث مي شود كه جهان داراي روح دوستي باشد و اجزاء آن جز به دست خدا از هم نپاشد. اين موارد خلاصه اي بود از جهان ساده كه افلاطون آن را در رساله تيمايوس بيان كرده است.


«بسم الله الرحمن الرحيم»

 

موضوع :

افلاطون

 

استاد مربوطه :

دكتر سهيلا فراهاني

 

 
 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت: 16:17 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

بهره وري (ميزان توليد) و سنجش آن و مفهوم ارزش افزوده

بازديد: 97

بهره وري (ميزان توليد) و سنجش آن و مفهوم ارزش افزوده

مقدمه

مي توان گفت كه بهره وري علت وجود داشتن مديريت (اداره كردن) است. هنوز هم نحوه خوب انجام دادن كار مديران، سرپرستان و همه كارمندان، به شناخت و درك كامل و درست از اين مفهوم (انديشه كلي) و همه اجزا تشكيل دهنده آن دارد؟

هدف اين فصل كتاب، توسعه و گسترش دادن بحث و گفتمان، مطابق با به وجود آوردن ساختار (چهارچوب) مي باشد كه بتوان راجع به موضوعات بهره وري بحث و تبادل نظركرد، و تعدادي از شيوه ها پيچيده و متفاوت (ناهمگون) را جهت ارزيابي كردن بهره وري در سطح (رده) سازماني را گرد آوري كنيم.

به طور كلي، پيام آن است كه بهترين شيوه يا راه حل كامل و بي نقص وجود ندارد، اما تشخيص دادن ضرورت براي بهسازي و اصلاح، مي تواند اولين مرحله مهم بودن تشخيص معضل (گرفتاري) باشد، و همچنين مي تواند براي استقرار يك معيار مناسب و پسنديده، بهره وري (ميزان توليد) باشد.

بهره وري، حالا يك واژه رايج روزمره شده است. از زمان جنگ جهاني دوم، همه حكومتها، سياستمداران، آكادميك ها (دانشگاهيان) و اقتصاددانان، در مورد مهم بودن بهره وري تاكيد داشتند، علت آن هم، ارتباط و وابستگي آن با علم اقتصاد به طور جامع بود، و علم جامع اقتصادي هم، به بهداشت و تندرستي ملت وابسته بود. به طور جهاني، مديريت جمعي و مشترك به بهره وري (ميزان توليد) مربوط و وابسته است، چون، آن به مانند يك شاخص مهم و اساسي بازده (راندمان) به حساب آورده مي شود، آن هم وقتي كه مقايسه و همانندي با رقيبان (رقباي) بازار جهاني، وجود داشته باشد

تاكيد داشتن حكومت ها بر روي ارتباط و وابستگي ميان بهره وري سطح زندگي، تورم و رشد و توسعه اقتصادي بود. (سال 1972 Craig)

در طي همه دورانها، همه حرفه ها، زماني را جهت توجه كردن به مسئله بهره وري و چگونگي ارزيابي كردن آن، صرف كردند، اما به هيچ گونه از نتيجه گيري دستيابي نداشتند.

Faraday (سال 1971) اظهارنظر كرد كه برداشت همراه با محاسبه بهره وري(ميزان توليد)، زمينه بحث و مباحثه طولاني بود، و تلاشهاي زيادي در آن مورد انجام شد، اما در نتيجه گيري از آن داراي ارزش كمي بود، زيرا آن نتيجه گيري ها حاوي نواقص و ضعف هاي زيادي بود، در سال 1972 ، Craig معضل بهره وري را خلاصه كرد، وقتي كه او گفت كه بهره وري مانند، اغفال كننده ترين مفهوم (برداشت كلي) در ادبيات بازرگاني و اقتصادي باقيمانده است. مفهوم بهره وري اغفال كننده (درهم و برهم) باقي ماند، زيرا به علت فقدان سبك كاري نظري (تئوريك) معتبرو  كامل- عمدتاً در رده موسسات بازرگاني بود.

مرحله بعد- تعريف شفاش سازي بهره وري و اجزاي تشكيل دهنده آن معمولا بهره وري (ميزان توليد) را مانند نسبت ارزيابي فرآوري (توليد) به ارزيابي برخي يا همه اندوخته ها كه براي ايجاد كردن اين فرآوري استفاده شده است، تعريف و شناسايي مي كنند. در شناسايي كردن به اين روش (شيوه) يك يا تعدادي ارزيابي (معيار) اطلاعات به كار گرفته مي شود و با يك تا تعدادي از معيارها (ارزيابي هاي) فرآوري مقايسه مي گردد.

هنگاميكه سعي و كوشش براي ايجاد كردن همه داده ها (اطلاعات) و همه فرآوري ها (توليدات) در يك سيستم (ساختار) انجام گرفته باشد. آن معيار (ارزيابي) به نام مجموع (معيار  بهره وري يا معيار كامل بهره وري TPM) ناميده مي شود. در سال 1979 ، Palik در تعريف و شناسايي خود از معيار كامل بهره وري مطرح كرد كه داده ها (اطلاعات) استفاده شده در اين شيوه مي تواند، ساعت كار كردن كارگران، واحد سرمايه، و مقدار دقيق (ميزان) مواد خام باشد، كه با نتايج (پيامدهاي) توليد مقايسه مي گردد.

با گفتمان مجدد در مورد الگو مفهومي و نظري بهره وري، منشأ، نشانگر داده ها (اطلاعات) به سيستم (ساختار) مي باشد. بدنه الگو، روش (شيوه) تبديل و دگرش مي باشد، و شاخه ها و برگها و ميوه هاي الگو ، سيستم (ساختار) فرآوري و توليد است. الگو دو تا مسئله (معضل) اساسي و بنيادي را نشان مي دهد.

1-  با انتخاب كردن عوامل متفاوت داده ها (اطلاعات) و فرآوري ها (توليدات) مي تواند به معيارها (ارزيابي هاي ) متفاوت از بهره وري استنتاج گردد.

2-   متنوع كردن مجموع عوامل داده ها و توليدات، كه بسياري از آنها به خاطر نوع كيفي (ماهيت كيفي) آن باشد.

با اين وجود، هنوز هم، گفتمان (گفتگو) معدودي، راجع به نياز، به توانايي داشتن، براي ارزيابي كردن بهره وري، مقايسه و همانندي عملكرد امكان پذير نمي باشد، و عمل مهار كردن را نمي توان به طور مناسب يا درست انتخاب كرد.

سؤال آن است كه ما چه چيزي را مي خواهيم ارزيابي كنيم، و ما چگونه معيار آنرا جمع آوري مي كنيم، و چگونه مي توانيم داده ها (يافته ها) را كه گرداوري كرديم و تجزيه و تحليل كنيم؟

براي ارزشيابي كردن، ما چه عوامل (فاكتورهايي) را انتخاب كرديم و تا چه اندازه اي آن عوامل مهم و با اهميت است، و ما چگونه مي توانيم، آن سنجش (ارزشيابي كردن) را انجام دهيم، شايد آن بهترين شيوه پيشرفت و گردآوري اطلاعات باشد كه از طريق تجزيه و تحليل كردن دلايل مشخص و ويژه، و جوابگويي به سؤال شركت هايي مي باشد كه تمايل به ارزيابي كردن بهره وري (ميزان توليد) خود دارند.

در سال 1973 دو اقتصاد دان Teague , Eilon طرح كلي، دلايل عمده، توجه داشتن به نياز براي ارزشيابي كردن بهره وري را خلاصه كردند.

1-  جهت اهداف استراتژيك ، براي مقايسه كردن عملكرد جهاني موسسه با رقباي خود يا با موسسات همانند خود، مي باشد.

2-  براي اهداف تدبيري (ماهرانه)، براي قادر بودن مديريت جهت اداره كردن (مهار كردن) عملكرد موسسه، از طريق اداره كردن عملكرد مناطق مجزا و مستقل موسسه، يا توسط عملكرد آن يا توسط توليد آن، باشد.

3-  براي اهداف طرح ريزي شده، براي مقايسه كردن منافع (سودهاي) به دست آمده و وابسته از طريق استفاده كردن از داده ها (اطلاعات) متفاوت و متضاد با هم، و يا از طريق تغيير دادن و متفاوت كردن داده ها (اطلاعات) همسان و همانند است.

4-   براي اهداف مديريت داخلي، مانند، بستن قرارداد و انجام دادن معامله مشترك و همگاني با اتحاديه هاي كارگري.

در سال 1982 Thorp ، دقيقاً برخي از شرايط (مقتضيات) سنجش (ارزشيابي كردن) مشخص و ويژه شركت ها را تحت اين عناوين (طبقه بندي) و همچنين داده ها (اطلاعات) جمع آوري شده، براي اين اهداف، را مورد بررسي بيشتر قرار داد، و چگونگي استفاده نمودن از اين طبقه بندي و تضاد و ابهام موجود در اين طبقه بندي (عناوين) و معضلاتي (گرفتايهاي) كه رخ مي دهد، را هم مورد بررسي قرار داد.

1-   سنجش مندرجات (مفاد) سبك كار و پاداش دادن به كارگران

2-   معين سازي سطوح كارمندان توسط مقايسه كردن آنها

3-   ارزشيابي (ارزيابي) عملكرد مربوط به مديريت و مدير

4-   سرمايه گذاري براي تصميم گيري و قاطعيت در تصميم گيري

پژوهش هاي طولي از شصت و سه سازمان در سال 1983، همكاران و Bowegy) متوجه شد كه در ميان معضلات (مسائل) و انتخاب كردن شيوه ارزشيابي كردن آنها، عبارتند از:

1-  معضلات (مسائل) مفهومي و نظري كه به سنجش دقيق بهره وري وابسته مي باشد، و همچنين بهسازي و بهبود بهره وري، و آنچه را كه دقيقاً باعث عملكرد بهسازي و بهبود شركت شده است.

2-   ديد (ژرفانمايي) متفاوت مردم از درك و برداشت واژه بهره وري (ميزان توليد).

3-  مسائل (معضلات) كاربردي وابسته به جمع آوري داده ها (اطلاعات) و ادغام و تركيب كردن انواع مختلف و متفاوت داده ها با همديگر.

مرحله بعدي نسبت بهره وري-

پيشرفت و توسعه بنابر تاريخ باستان (از آغاز تا انقراض امپراطوري روم غربي در سال 476 ميلادي)- مي توان استنتاج كردن، كه از زمانهاي آغازين ثبت شده در تاريخ، گروههاي مردم براي كار كردن با يكديگر سازماندهي مي شدند، و هدف آنها رسيدن به خواسته هاي طرح ريزي شده خود بود.

اين هماهنگي و منظم كردن كوشش و تلاش و كنترل و اداره كردن آن براي دست يافتن به آن نتايج (پيامدها) بود. گرچه واژه علمي مديريت در انقلاب صنعتي به خوبي شناخته نشده بود (در اواخر نيمه قرن نوزدهم 19th). تاريخچه آن ، مدت زمان طولاني تري از واژه آن، مورد توجه و تفكر قرار گرفته بود.

با توجه كردن به مهارتهاي موردنياز براي مديريت، طبق مصري كهن، براي ساختن اهرام سه گانه‌ي خود، طبق، مردم قديم چين براي ساختن ديوار بزرگ چين، و يا مهارتهاي مديريت مردم بين النهرين، براي آب رساني كردن (آبياري كردن) زمين و چاه (سد) شهرهاي خودشان، يا مطابق با مردم روم موقعي كه جاده هاي خود را ساختند، يا آبروها (جوپلها) و ديوار Hadrian را بنا كردند.

همه اين بناها (ساختمانها) ساخته شده توسط بشر، نيازمند ميزان زيادي از سعي و تلاش انسان بود، و بنابراين به ساختار (سازمان) هم احتياج داشت. يعني، به طرح ريزي كردن، اداره و مهاركردن، و هماهنگي احتياج داشت.

اهرام سه گانه مصر داراي 75600 مربع فوت در پايه (ته) خود بود، و داراي 480 فوت ارتفاع بود و متشكل از بيشتر از 2 ميليون سنگ ساختماني سيمان بود (بلوك سنگ ساختماني بود).  هر بلوك (قالب) سنگ ساختماني در حدود 205 تن وزن داشت. پايه ساختمان (بنا) فقط 7 اينچ مربع كامل بود. اين اهرام سه گانه مصر بدون استفاده كردن از كامپيوتر، ماشين حساب برقي، و يا مهار كردن تجهيزات مواد مدرن، و يا بدون استفاده كردن از الگوها / تكنيك (شيوه ها) پيشرفته و مدرن، دقيق و صحيح (رياضياتي) به دست آمده بود.

- مديريت ماهرانه و علمي- برخي از نويسندگان دوران كهن- فيلسوف حكيم چيني Mencius (289-372) به الگوهاي نظري و مفهومي، و سيستم ها (ساختارهاي) كه اكنون تحت عنوان واژه تكنيك مديريت فرآوري (توليد) معروف شده است، پرداخته بود. او منافع جداسازي نيروي كار را نشان داده بود. ركوردها (ثبت تاريخي) نشان مي دهد كه مردم يونان باستان منافع جداسازي نيروي كار، جداسازي حرفه اي ها (افراد مجرب و باتجربه)، و شيوه هاي كار مشابه و يكسان را درك كرده بودند.

نظاميان آنها، نحوه ساختن سلاح ها و تجهيزات خود را ياد گرفته بودند، و در هنگام حمله غافلگيرانه، آنها بايد طبق نقشه و تجهيزات خود آماده مي شدند، آنها همچنين از آهنگ، سبك كار براي توسعه و گسترش دادن ريتم ان استفاده مي كردند.

در حقيقت آن كار را براي به دست آوردن سرعت روان اجرا كمتر خسته كننده، و براي توسعه و گسترش دادن بهره وري (ميزان توليد) استفاده مي كردند.

جداسازي نيروي كار توسط Plato (BC 347- 427) تشخيص داده شد. او در نظام جمهوري نوشته بود، كه يك انسان كه در كار خود محدود شده، و داراي محدوديت وظيفه خود مي باشد، بايد ضرورتاً در انجام آن كار، بهترين باشد.

نگرش كهن به كار

به هر حال، خود كار مطمئناً توسط مردم يونان و روم كهن، مانند خوار و پست كردن خود، مورد بررسي قرار گرفته بود.

كار، چيزي براي مانع شدن، در جهت كسب كردن و فهميدن بيشتر خواسته ها و آرزوهاد است، مانند هنر و ماجراجوئي براي كارهاي هنري، ماجراجويي براي فلسفه، و ماجراجويي نظامي است. بنابراين، آنهايي كه مي توانستند، و براي انجام دادن كار سعي و تلاش مي كردند، و از آنها مانند بردگان استفاده مي شده است.

-         پس از سقوط امپراتوري روم

همراه با سقوط امپراتوري روم، توسعه و پيشرفت، مختصر و محدود شد بردگي جايگزين فئوداليسم (نظام فئوداليته) شد.

در قبل از اصلاح و بازسازي مسيحيان اروپا، به كار كردن مانند يك بار غصه و مسئوليت توجه مي كردند، يك مجازات و گوشمالي براي گناهان حضرت آدم و حوا بود، زيرا پاداش را بايد در دوران پس از مرگ يافت. در همين دوران، ساعت خودكار توسط Heinrich Von Wych در شهر پاريس و در سال 1370 اختراع شد و چايخانه (ماشين چاپ) گوتنبرگ اختراع كليدي و مهم براي همه رخدادهاي توسعه و پيشرفت در علوم مديريت بود.

اختراع اولي، (اختراع ساعت خودكار) سنجش (ارزشيابي كردن) سبك كار درست و مطابق با معيار بود، اختراع دوم (اختراع چاپخانه)

مهارت و استعداد ارتباط داشتن با واژه چاپ بود. البته الهام‌ بخشيدن به ابتكار و نوآوري، تفكر اختراع ماشين چاپ، مي‌تواند مانند نمونه آغازين شيوه (روش) پژوهش كردن، بررسي شود.

حكايت اختراع، چنين آغاز شد كه، همزمان با جشنواره شراب، Guttenberg، متوجه شد، كه او مي‌تواند با بكارگيري تكنيك، و استفاده كردن از سوراخ‌هاي قالب- سكه، كه اين كار توسط فوت و فن ماشين له كردن انگور (ماشين فشار) انجام داده باشد، كه باعث به وجود آمدن صفحه چاپي شد، كه اين صفحه چاپي تركيبي از حروف جدا از هم، در عوض آنكه يك قالب حكاكي شده واحد و يكپارچه باشد، و در نهايت اين تفكر به اختراع ماشين چاپ منتهي شد. در سال 1436 يك بازديد كننده اسپانيايي كه از مجموعه شهر و نيز (در شمال ايتاليا) بازديد مي‌كرد، گزارش كه كه «وقتي كه كسي وارد دروازه شهر وينز مي‌شود، با يك خيابان پهناور و بزرگ در يك طرف شهر، و درياي بزرگي در ميان (وسط) شهر مواجه مي‌گردد. و در يك طرف شهر هم پنجره‌هايي به طرف بناقورخانه باز شده بود، و از جهت ديگر همان مناظر هم مشاهده مي‌شد، و عاقبت آنكه، يكي گالي (نوعي كشتي قديمي) مشاهده شد، كه توسط يك كشتي بزرگ ديگر يدك‌كشي شده بود. و از درون بنا، آنها براي هميدگر اطلاعيه ارسال مي‌كردند، از طريق، يك فيش (برگه) عملكرد، از طرف ديگر باليستيك (پرتابه) و خمپاره پرتاب مي‌كردند، و خلاصه از همه طرف، همه چيزهايي كه مورد نياز بود، مشاهده مي‌شد، و هنگامي كه گالي به انتهاي خيابان رسيد، همه افراد مورد نياز بر روي عرشه كشتي بودند، همه با هم مشغول كامل كردن يك پارو بودند و پارو از قسمت انتها- به انتها مجهز شده بود. به اين گونه (روش) ده‌تا گالي، كاملاً مسلح، ميان زمان‌بندي سه و نه (3 و 9) حاصل شد. بازديد كننده اسپانيايي، شاهد يك شيوه توليد بود، اين رخداد 500 (پانصد) سال قبل از Henry Ford اتفاق افتاد.

مجموعه شهر وينز، از قسمت‌ها (بخشهاي) همگون و ميزان‌دار براي ساخت استفاده كرده بود. انحنا پيدا كردن كشتي جنگي، با انواع مختلف پيكان سازگاري و مطابقت داشت. قسمتهاي غيرقابل انعطاف عقب كشتي با همه انواع تيغه‌هاي سكان كشتي و ساير افزارگان كشتي سازگاري و مطابقت داشت. قسمتهاي عرشه كشتي، بايد قبل معاوضه و تبادل‌پذير باشند. اين شيوه، طرح (الگو) پيش از موقع، براي كاهش دادن كنترل و اداره كردن بود. از تكه پاره‌هاي كشتي بزرگ بايد قطعه ‌برداي مي‌كردند.

رشد و توسعه دادن شيوه بهره‌وري، براي توليد گالي (كشتي بزرگ) بود و تعدادي از ميزان كار، براي سنجش و شيوه (روش) پژوهش جهت برقرارسازي (استقرار)، مهمتر تسهيلات را از قبل فرض مي‌كنند. علاوه بر آن، تمايل داشتن براي پيشرفت و توسعه بدون استفاده كردن از شيوه همراه، با نياز به چرخش در آوردن، اجراي آن، يغمي، كاهش دادن هزينه، رقابت، محافظت كردن، و همچنين مدعي بودن براي همچشمي، و يا بهبود بخشيدن به همچشي و رقابت كردن بود.

در قرن پانزدهم، صومعه‌نشينان (راهبها) همه قوت خود را، براي ايجاد كردن صومعه و سنگ‌كاري كردن آن صرف كرده بودند اين چنين ثبت تاريخي، تلاش و كوشش، را، حتي اگر در دوران آغازين هم باشد، جهت جايگزين كردن معيار (استاندارد) كيفيت، و معيار زمان‌بندي كردن كار، و معيار توليد،‌ را توصيه مي‌كند.

- علم مديريت

Frank, Lillian Gilbreth l1l2l3l

Frank, Lillian Gilbreth و Frederick winslowtaylor متحد و هم پيوند شدند Gilbreth، برخلاف Taylor، داراي تجزيه و مهارت در تشكيل دادن اتحاديه بود، كه احتمالاً، شور واشتياق آنها را در تعيين كردن زمان انجام دادن كار،‌ محدود كرده بود.

در اولين حرفه Frank Gilbreth، او در معيارسازي و شيوه (روش) پژوهش علاقمند بود.

قابل ذكر است كه در، آجرچيني (خشت‌ مالي)،‌ در محل ساختماني كه او در آنجا كار مي‌كرد. دو تا آجرچين (خشتمال) از يك روش دقيق و همانند استفاده نمي‌كردند، يا حتي از يك مجموعه طرح‌ريزي شده حركتي همانند، آن هم موقعي كه در جهت مخالف كار كردن آهسته، يعني به سرعت كار مي‌كردند، استفاده نمي‌شد. او سعي كرد كه براي كشف كردن يك شيوه (روش) پيشرفته طرح‌ريزي كند.

نتيجه آن بود، كه او قادر شد كه توليد (فرآوري) آجر را از تعداد 1000 عدد در هر سال، به تعداد 2700 آجر در هر سال افزايش دهد.

از طريق پژوهشهاي مختلف و متنوع Gilbreths موفق شد كه اصول حركت انساني را توسعه و گسترش دهد، كه اين اصول حركت انساني تكامل يافته، قوانين حركت اقتصادي بود.

آن همان نوآوري بود، كه آنها، آنرا در اصطلاح «پژوهش حركت (طرح پژوهشي)»، براي زير پوشش قرار دادن وسعت پژوهش و تحقيق خود،‌انتخاب كردند، و همچنين شيوه (روشي) براي جدا كردن طبقه‌بندي كردن آنها، و از شيوه‌هاي وابسته به «پژوهش براي، زمان تعيين شده براي انجام دادن كار» بود.

آن تكنيك (شيوه‌اي) بود، كه آنها معتقد بودند، كه بايد هميشه بر همه شيوه‌هاي پژوهشي، ارجحيت داشته باشد.

امروز، اين شيوه هنوز هم، ادامه دارد.

استفاده كردن از كامارا (دوربين عكاسي) در طرح پژوهش (پژوهش حركت) از همان زمان ناشي شده است، و Gilbreths هم از نتيجه پژوهش حركت ميكروسكوپي، در جهت ثبت كردن و بررسي و امتحان كردن مفصل آن، حركت زنجيره‌ي كمتر از حد لازم، و همچنين اختراع كردن گراف (نمودار) چرخه‌اي و پرهوني، و همچنين اختراع كردن گراف (نمودار) زنجيره‌ ثانيه شمار (گاه شمار)، براي مشاهده كردن ميزان زماني و حركت استفاده كردند.

«با دو جين (دوازده عدد) ارزانتر تمام مي‌شود»

Frank و Gilbreth كار پژوهشي خود را به مرحله‌ي عملي آن، تا آنجايي رساند كه نهايت رساله آنها، در مورد «ارزانتر بودن با دوجين» را بررسي كرده و خانواده دوازده‌تايي را نمونه و الگو كار خود قرار داده بودند. اين قسمت از پژوهش همچنين در سينما هاليوود هم برگزيده و اجرا شد. اين الحاق (تشكيل) كاري آنها در چگونگي زندگي خانواده هم، اكنون مشهور و خارق‌العاده است.

-Henry Gantt-

سومين پيش‌كسوت مشهور و شناخته شده در روزگار آغازين علم مديريت Henry Gantt بود. او براي Frederick winslow Taylor در ايالات متحده آمريكا كار مي‌كرد. و بايد به خاطر تأثير داشتن او بر روي علم مديريت و جنبه انساني بخشيدن به علم مديريت، توسط او، از او ياد كرد. او به شرايطي كه داراي تأثيرات روان‌شناسي مطلوب و سازگار براي كارگران بود تأكيد و پافشاري داشت.

- Gantt chart-

علت يادآوري كردن از Gantt chart، نشان دادن (نمايش دادن) گراف بصري بود كه براي جدول زمان‌بندي كردن، كه براساس زمان هم مي‌باشد، استفاده دارد، در عوض آنكه براي كيفيت، حجم يا وزن استفاده داشته باشد، و اين اختراع مهم او بود.

از طريق دكترين (تعاليم) Gilbreths, Taylor، مشاهده مي‌شود، كه آنها به توسعه و گسترش تند و سريع در ماشين آلات و تكنولوژي ادامه داده، و با گسترش و بهسازي مواد، باعث به وجود آوردن حركت و جنبش خط مونتاژ شدند.

- توليد خط مونتاژ-

در اواخر قرن نوزدهم، موتور داخلي اشتعال اختراع شد، كه به توسعه و گسترش دادن موتور اتومبيل منجر شد. آن اختراعات، جنبشي بطرف پربازده كردن (بركارايي افزودن) توليد بود، و اولين شيوه، توليد خط مونتاژ را مي‌توان به سفارش كالا ويژه توسط پست Roebuck, Sears، متعلق به آمريكا، نسبت داد.

از مشهورترين پيش‌كسوتان Henry Ford، بود. كارخانه اتومبيل Henry Ford در ايالات متحده آمريكا، بهترين الگو (مثال) براي تغيير دادن خط مونتاژ سنتي به تكنيك خط مونتاژ تكنيك خط مونتاژ، هر شاسي (تنه‌ي اتومبيل) توسط يك نفر مونتاژ مي‌شد. كه اين مونتاژ كردن در حدود 12 ساعت و نيم، از ميزان زماني را به خود اختصاص مي‌داد.

هشت ماه بعد از اختراع كردن تكنيك خط مونتاژ، معيارسازي، تقسيم و جداسازي نيروي كار انجام شد. و زمان مورد نياز براي مونتاژ كردن شاسي اتومبيل فقط به 93 (نود و سه دقيقه) براي هر اتومبيل، كاهش يافت. (جالب است كه خاطر نشان شود كه عقيده اختراع كردن خط مونتاژ، موقعي براي او انفاق افتاد كه او در حال مشاهده كردن، حركت انتقال دهنده (نقاله)، مزدار و لاشه يك حيوان ذبح شده،‌در شيكاگو بود.

نوآوري و ابتكار خلاقيت همانند و متشابه در مفهوم آفريني و طرح اوليه Gutenberg براي اختراع كردن ماشين چاپ هم وجود داشت.

Charles Bedaux

پيش‌كسوت ديگر، در وسعت پژوهش علم مديريت Charles Bedaux بود، گرچه از آغاز كردن حرفه خود، تا بعد از فوت صرفنظر كرده بود، ولي او تأثيرات فراوان و رايجي، اولاً در ايالات متحده امريكا، و بعداً هم در اروپا داشت.

بسياري از شركت‌هاي اروپايي، مشتري او بودند، گرچه بسياري از افراد كه پژوهش او را تجربه كرده بودند، مديران (اداره كنندگان) بي‌وجدان و بي‌شرفي بودند، كه باعث سوء شهرت از او شدند.

او مفهوم (انديشه كلي) نسبت ارزيابي مدت زمان لازم براي انجام دادن كار را شناسايي كرد (آشنا‌سازي كرد).

او، آشناسازي Gilbreth را در مورد متكي بودن، به مجاز شمردن و قبول كردن، بهبودي از خستگي و واماندگي، رعايت كرده بود. گرچه ممكن است در آغاز نامي (خام بودن) و ناكافي بودن، حاصل شد، ولي سيستم (نظام كاري) او داراي پيامدهاي بزرگ و وسيعي، در توسعه و گسترش دادن سبك كار پژوهش بعدي بود؛

او همچنين به خاطر توسعه و گسترش دادن، زنجيره (طبقه‌بندي كردن) تكنيك‌هاي بكار گرفته شده، در سبك كار پژوهش، كه همچنين حاوي ارزشيابي كردن تجزيه و تحليل مي‌باشد، معروف و سرشناس شد.

 

 

 

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 12 اسفند 1394 ساعت: 16:16 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 407

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس