سایت اقدام پژوهی - گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان
1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819 - صارمی
2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2 و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .
3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل را بنویسید.
در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا پیام بدهید آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet
كتاب «ميرزا احمد خان قوام السلطنه» حاصل تحقيق و نگارش آقاي دكتر باقر عاقلي است كه وي اين مجموعه را براساس اسناد معتبر گرد آوري كرده اند و به شرح سوانح زندگي قوام السلطنه پرداخته است.
بنابه اظهارات آقاي دكتر عاقلي دوستان وي ايشان را در گرد آوري اين مجموعه ياري داده اند از قبيل كساني همچون جناب آقايان مسعود سالور، آقاي نظام شهيدي، آقاي امير باقري كه نويسنده از همه اين دوستان كمال تشكر را دارد.
اين كتاب با همكاري همه دوستان در بهار 1376 در انتشارات جاويدان تدوين و به چاپ رسيده است. اين كتاب داراي نثري روان و با قلمي زيبا به نگارش درآمده است و دراين مجموعه همه سالها به يك صورت ذكر شده (يعني همه سالها شمسي ذكرشده) حوادث به ترتيب سالها مورد بررسي قرار گرفته. دراين كتاب فعاليتها و همه وقايع زندگي آقاي قوام السلطنه در دو بخش مجزا مورد بررسي قرار گرفته است. كتاب دو بخش دارد:
بخش اول: قوام در دوران قاجار: كه شامل فعاليتهاي قوام السلطنه در قبل از مشروطيت 2/ بعداز مشروطيت 3 / فرمانرواي كل خراسان و سيستان 4/ بركناري سيد ضياء الدين و رئيس الوزرائي قوام السلطنه 5/ رئيس الوزرائي دوم قوام السلطنه.
بخش دوم: قوام در دوران پهلوي: 1/ قوام در اروپا 2/ نخست وزيري چهارم قوام السلطنه 3/ نخست وزيري پنجم قوام السلطنه.
احمد قوام در 1252 ش. در تهران متولد شد مادرش طاووس خانم دختر ميرزا محمد خان مجدالملك سينكي و پدرش معتمد السلطنه مردي نسبتاً با سواد و در امور مالي بصير وآگاه بود فوق العاده خسيس بود و درجمع آوري مال و منال از هيچ كوششي فروگذار نمي كرد و در مشاغل خود منافع شخصي اش را در نظر ميگرفت نه منافع دولت را. احمد قوام يكسال بيشتر نداشت كه از نوازش مادر براي هميشه محروم شد. بعد از 6 سالگي تحصيلات مقدماتي آغاز كرد پس از فراگرفتن خواندن و نوشتن و تلاوت كلام ا… ، تحصيلات متوسطه و عالي خود را آغاز نمود.
او نيم قرن از عمر خود را در دوران حكومت قاجاريه گذرانيد و مانند تمام اعيانزادگان آن زمان تحصيلات خود را در سطح عالي تحت نظر معلمين خصوصي به اتمام رسانيد و دروسي مانند ادبيات فارسي وعربي و سياقنوسي، معاني بيان منطق و علم كلام و فقه و اصول را به طور كامل فرا گرفت او خط را به زيبايي مينوشت. در تربيت و مراقبت از تحصيل قوام دودايي از ميرزاعلي خان امين الدوله و محمد تقي خان مجدالملك ثاني كه از اعاظم رجال سياسي و علمي بودند سهمي به سزا داشتند. وي براي ادامه تحصيل چندي به اروپا سفركرد.
قوام السلطنه درمسائل سياسي شمي قوي داشت و هميشه شخصيت ايراني و استقلال فكري خود را بروز مي داد. و در برابر خارجي ها هرگز احساس حقارت نميكرد. قوام مردي مقتدر و جاه طلب بود از اين رو به احدي حتي شاه اجازه دخالت درامور مربوطه را نمي داد. در دشمني كينه توز و در دوستي وفادار بود به حفظ قانون اساسي اعتقاد داشت اديب و ادب پرور بود فطرتاً درويش مسلك بود.
قوام مردي متمول بوده و در عين حال بذال و خراج هم بود. مايه اصلي ثروت او از اجاره داري آستانقدس رضوي سرچشمه گرفته بود قبل از رفتن به خراسان بهترين و زيباترين خانه تهران متعلق به او بود. او پروردة دوران استبداد بود پيشكش دادن و پيشكش گرفتن جزء آداب و رسوم كهن ايران بود از اين رو قوام از اين قبض و اقباض روگردان نبود و طبق سنن آن روز به اين عمل دست ميزد.
قوام در 20سالگي با اشرف الملوك دختر محمد حسن خان حاجب الدوله ازدواج كرد. در دسال 1325 با خانم زهرا فدائي در لاهيجان ازدواج كرد و صاحب يك پسربه نام حسين شد درهنگام فوت قوام حسين 8 ساله بود واو هم در سال 1362 در اروپا درگذشت.
قوام پس از پشت سرگذاشتن 82 بهار از زندگي اش در 31 تير 1334 در تهران درگذشت.
قوام السلطنه از اواخر سلطنت ناصر الدينشاه وارد دربار شد و تا زمان 5 پادشاه بعد از اوهم داراي مقامات بزرگ بود. قبل از مشروطيت 2 بار صدر اعظم شد و مدتي هم رياست دربار مظفرالدين شاه را بر عهده داشت كه ميزرا احمد خان وزير حضور با پيشكشي پنج هزار اشرفي به مظرالدينشاه اين لق با از آن خود ساخت و معروف شده به ميرزا احمد خان «قوام السلطنه».
قوام چندي در دربار ناصرالدينشاه منشي حضوري بود ولي سوداي تحصيل دراروپا داشت بعد از مرگ ناصرالدينشاه تصميم به دامه تحصيل در اروپا گرفت ولي صدارت امين الدوله دايي او چندي اين تصميم به تعويق انداخت پس از كناره گيري امين الدوله از صدارت قوام عازم اروپا شد و قريب سه سال به تحصيل پرداخت توقف وي در اروپا در طرزتفكرش اثر گذاشت صاحبنظر و متجدد شد و به اصول دموكراسي اعتقاد پيدا كرد از اين رو در راه استقرار مشروطه كوششهاي زيادي نمود و تا آخر عمر به رژيم مشروطه وفادار ماند.
عصر روز 24 تير 1288 – جنگ درتهران كه از چند روز قبل بين قواي قزاق و مجاهدين مشروطه خواهان آغاز شده بود با شكست قواي قزاق و پيروزي مشروطه خواهان پايان پذيرفت.
قوام پش از صدور فرمان مشروطيت تا فوت مظفر الدينشاه همچنان رئيس دفتر بود. پس از انتخاب شدن سردار اسعد بختياري به وزارت امور داخله ميرزا احمد خان قوام السلطنه را به معاونت وزارت داخله برگزيد. حضور قوام در عمارت بهارستان و عضويت او در هيئت صدور احكام او را با كميسيون عالي آشنا ساخت و سردار اسعد علاقه زيادي به قوام پيدا كردسردار اسعد در امور ديواني و اداري سابقهاي نداشت پس به شخصي كه اين سابقه را داشته باشد نياز داشت و او در بين مشروطه خواهان كسي مناسبتر از قوام را نيافت. بعد از سردار اسعد مستوفي الممالك نخست وزير شد و او ميرزا احمد خان قوام السلطنه را به وزارت جنگ منصوب كرد. قوام دركابينه صمصام السلطنه وزارت داخله را عهده دار بود. و از همان زمان براي تشكيل ژاندارمري اقدام كرد. واز افسران سوئدي براي اين امر درنظر گرفت اولين گروهي كه در 1290 ش . وارد ايران شدند 3 نفر بودند كه بعد از اين تعداد بيشتر شد. او در طول زندگي سياسي خود هميشه به ژاندارمري توجه خاص داشته است. بعداز صمصام السلطنه ميرزا محمد علي خان علاء السلطنه به رئيس الوزرايي انتخاب شد و ميرزا احمد خان را وزير ماليه كرد. و مدتي هم فرمانروايي آذربايجان را به عهده داشت.
هنگاميكه قوام در سال 1300 در زندان عشرت آباد زنداني بود ملك آراء رئيس تشريفات به ملاقات او آمد و قوام را با خود به كاخ فرح آباد برد و قوام در آنجا فرمان رئيس الوزرائي خود را دريافت كرد.
درهمين ملاقات بودكه موافقت احمد شاه را براي آزادي زندانيان سياسي كه حدود 200 نفر وبودند جلب كرد.
قوام از زمانيكه فرمان رئيس الوزرائي را دريافت كرد: (او دركابينه اول خود سردار سپه را به وزارت جنگ منصوب كرد)
·ازمجلس براي وزير ماليه اختياراتي دريافت كرد و درامور مالي و اصلاحاتي انجام شد.
·براي اولين بار بودجه مملكتي را به مجلس برد و به تصويب مجلس رساند.
·قرارداد 1921 كه بين ايران و شوروي بود مدتهابود كه بلاتكليف مانده بود و شوروي خواهان مشخص شدن وضعيت اين قرارداد بود در زمان قوام در 23 آذر 1300 به تصويب مجلس رسيد در 26 فصل تنظيم شد.
·قوام در اين زمان قشون متحد الشكلي را مركب از بريگارد مركزي، قزاقها، ژاندارمرها و باقي مانده پليس جنوب بودند و تعداد آنها 30 هزار نفر بود بوجود آورد وپنج لشگر مجهز درمركز وشرق و غرب و جنوب و شمال غربي پي ريزي كرد.
در 29دي 1300 به علت مشاجره شديدي كه بين او و مصدق السلطنه وزير ماليه خود بوجود آمد از كار كناره گيري كرد و مشير الدوله جانشين وي شد.
به علت مشكلات عديده اي كه در زمان مشير الدوله بوجود آمد ازجمله (تحصن آزاديخواهان در مجلس و اجتماع مخالفين درمسجد شاه) و … مردم و مجلس خواهان بركناري او شدند و مجلس مجدداً قوام را به رئيس الوزرائي برگزيد. و قوام اين بار كار خود را با قاطعيت تمام آغاز كرد.
قوام پس از اينكه براي دومين بار از سوي مجلس به مقام وزرايي انتخاب شد مهم ترين مشكلش در اين زمان تندرويهاي رضاخان سردار سپه بود. قوام كسي نبود كه در مقابل خود سري هاي سردار سپه سكوت كند ابتدا درمقام موعظه و نصيحت با سردار صحبت كرد و سپس به رهبري سيد حسن مدرس درمجلس او را موعظه كرد كه حملات مجلس به سردار سپه ابعاد گسترده اي يافت و درمطبوعات نيز منعكس شد.
قوام در روز بعد از جريان مجلس هيأت وزيران را تشكيل داد و سردار سپه را نسبت به كارهايش مورد توبيخ و سرزنش قرار داد و درنهايت هم او را از وزارت جنگ بركنار كرد (برخورد با سردار سپه)
1. بركناري سردار سپه از وزارت جنگ كه تخم كينه و دشمني در دل سردار سپه ايجاد كرد و او قصد از ميان برداشتن قوام را داشت چون فقط قوام دربرابر خواستههاي سردار سپه مي توانست مقاومت كند.
2. قوام مي خواست با بوجود آوردن خط سومي در سياست خارجي ايران را از استثمار دو همسايه شمالي و جنوبي شوروي و انگليس نجات دهد او مي خواست در اصلاح امور اقتصادي از امريكا كمك بگيرد و به همين مناسبت هم منابع نفتي شمال را به يك شركت امريكايي به نام استاندار اويل واگذار كرد و اين امر را با متوليان مجلس و هواداران خود از جمله حسن مدرس، تيمور تاش و نصرت الدوله درميان گذاشت و در روز 20 آبان 1300 اين طرح را به تصويب مجلس رساند.
3. قانون هيأت منصفه و حاكمه وزراء را تقديم مجلس نمود به تصويب رساند.
4. همچنين قانون يا طرح استخدام مستشاران خارجي را براي سامان دادن به اوضاع اسفناك ماليه را نيز به تصويب رساند.
5. قانون تشكيل خزانه داري كل را نيز به تصويب مجلس رساند.
6. قانون ديگري تحت عنوان اعزام محصلين نظامي به اروپا به تصويب مجلس رسانيد. او ابتدا تصميم داشت نيروهايي از فرانسه استخدام كند ولي انگليس موافقت نكرد ونيروهاي نظامي به اروپا اعزام شدند.
قوام السلطنه در 5 بهمن 1301 در سراشيبي سقوط قرار گرفت و اين درحالي بودكه 46 نفر از 83 نفر حاضر در مجلس به او رأي اعتماد دادند و قوام با مخالفت هرچه بيشتر سردار سپه و يارانش مواجه شد. درنهايت قبل از اينكه با راي عدم اعتماد مواجه شد در 6 بهمن 1301 استعفاي خود را به احمد شاه تسليم نمود و مستوفي الممالك جانشين او شد. در دوره چهارم قوام ازمشهد كانديد مجلس چهارم شده بود.
قوام انتخابات در دوره پنجم (1302) باز هم كانديداي نماينده مجلس شد اما اين بار از تهران وراي لازم را آورد. ولي قبل از افتتاح مجلس به اروپا تبعيد شد و در 16 مهر 1302 توسط وزارت جنگ به اتهام رهبري شبكه ترور رضاخان بازداشت شد و به اروپا تبعيد گرديد (1309-1302)
با بركناري قوام زمينه براي زمامداري سردار سپه فراهم شد و فرمان رئيس الوزرائي وي توسط احمد شاه امضاء شد. ]با مخالفت انگليسي ها با قوام و موافقتشان بارضاخان باعث شد در 9 آبان 1304 زمينه خلع قارجاريه اعلام شود. قوم پس از هفت سال از اروپا به ايران بازگشت مشروطه به اينكه درلاهيجان به چايكاري و برنجكاري بپردازد.[
احمد شاه پس از امضاي فرمان رئيس الوزرائي سردار سپه عازم اروپا شد. بعد از چهار ماه مجلس پنجم افتتاح گرديد از همين زمان بودكه نغمه تبديل رژيم به جمهوريت نواخته شد ولي با مخالفت شديد مواجه شد بطوريكه سرانجام سردار سپه از برقراري جمهوري صرفنظر كرد.
احمد شاه زمانيكه در اروپا بود از اين موضوع اطلاع يافت و با قوام السلطنه به مشاوره پرداخت و از او چاره جويي كرد قوام به احمد شاه پيشنهادهايي داد:
1.عزل سردار سپه ازنخست وزيري.
2.جانشيني مستوفي الممالك به نخست وزيري كه داراي وجهه علمي بود و مورد قاطبه مردم.
3.واگذاري وزارت جنگ به امير اقتدار كه بين قشون از محبوبيت بالايي برخوردار بود.
4.قوام تصور كرده بود كه با عزل سردار سپه سرو صدا و تظاهرات بلند و به همين علت از شاه خواست كه بزودي تسليم برنامه هاي سردار سپه نشود.
5.ازشاه خواست طي تلگرافي رمزي خزعل را ازماجرا با خبر سازد تا درصورت تصرف تهران توسط نيروهاي سردار سپه سلطنت طلبان خوزستان به مركز حمله كنند.
و درنهايت نتيجه اين شدكه : احمد شاه معتقد به تسليم بود و قوام السلطنه معتقد به مبارزه.
نصايح قوام درشاه موثر واقع نشد و بالاخره با تائيد و صلاح انديشي مجلس شواري ملي دستور صدور فرمان رئيس الوزرائي او را به وليعهد صادر نمود ودر حقيقت اولين قدم براي خلع سلسله قاجاريه برداشته شد. قوام وقتي در سال 1309 بر ايران بازگشت و با رضاشاه ملاقات كرد رفتار و كردار قوام در آن ايام بسيار محافظه كارانه و متين بود به طوري كه كوچكترين سوءظني ايجاد ننمود و براي او پرونده اي تشكيل نشد تا 1320 وضع بر همين منوال بود.
در3 شهريور 1320 با ورود متفقين ازچند طرف به ايران لشكرهاي مرزي از هم پاشيده شد، امنيت ظاهري بهم ريخت بعد از سه هفته از ورود متفقين رضاشاه به طور اجباري از سلطنت كناره گيري كرد واز ايران خارج شد در همين زمان قوام السلطنه كه در لاهيجان بود به تهران آمد و خانه او ميعادگاه مردان سياست پيشه و ستمديدگان دوران ديكتاتوري شد. جرايد تازه انتشار يافته از دولتمرداني مثل قوام السلطنه و مؤتمن الملك و مصدق السلطنه تجليل فراوان مي كردند و آنها را به ميدان سياست مي خواندند.
قوام السلطنه هم مثل فروغي اعتقاد به انعقاد قرارداد بين سه كشور كه ضامن بقاء و استقلال ايران مي شد از اين رو دولت فروغي مورد تأييد قرار مي داد البته به شرطي كه قرارداد اتحادبين ايران و دولتين بسته شود درغير اينصورت دولت فروغي هم بايد از بين برود. فروغي از قوام السلطنه خواست تا به عنوان وزير مشاور وارد كابينه شود ودولت از نظر سياست خارجي و داخلي مشاوره دهد ولي قوام اين پيشنهاد را نپذيرفت. وطي اعلاميه اي انصراف خود را از سياست اعلام كرد.
بعد از امضاء اتحاد بين ايران و شوروي و انگليس دولت فروغي هم متزلزل شد و دوستان قوام تلاش كردند قوام را به نخست وزيري برسانند.
محمدرضا شاه از اطرافيان خود درباره ي برخورد قوام با پدرش و قدرت او بسيار شنيده بود و دردل نسبت به او كينه داشت و دراولين برخورد به آنچه شنيده بود يقين يافت و در ملاقاتش با قوام از قوام خواست تا از حمايت علي سهيلي براي رسيدن به نخست وزيري دريغ نكند قوام هم در ملاقات با محمدرضا پهلوي او را كودكي فرض كرد و با سخنان تحقيرآميز او را از دخالت درا مور كشور منع نمود.
فروغي رفت و سهيلي جاي او نشست. قوام شروع به تجهيز قوا نمود و چهار ماه بعد 8 مرداد 1321 علي سهيلي از صحنه سياست خارج ساخت و خود با راي مجلس زمام امور را در دست گرفت.
آغاز سومين دوره نخست وزيري قوام مقارن بود با جنگ جهاني دوم و توقف نيروهاي نظامي خارجي درايران كه مشكلات فراواني بوجود آورده بود از آن جمله بي امنيتي و كمبود غذا و خوار وبار بود وقوام درپي برداشتن اين مشكلات وحفظ مصالح كشور كه مورد توجه اكثريت و تأييد مجلس شوراي ملي قرار گرفت.
1.تاسيس وزارتخانه اي به نام وزارت خوار و بار كه به علت داشتن رئيس نالايق ناموفق ماند.
2.وزير مختارهاي انگليس و شوروي دائم از ايران تقاضاي ريال مي نمودند و قوام براي رفع اين بحران تقاضاي اختيارات نمود ولي مجلس اين تقاضا را رد كرد.
3.براي سرو صورت دادن به وضع مالي كشور، دكتر ميلسپوامريكائي رابراي رياست كل دارايي استخدام كرد وبه دنبال آن درهمين دوره قوام لايحه تعليمات اجباري را به مجلس تقديم كرد.
پائيز 1321 قحطي ظاهر شد 17 آذر و به دنبال اين مشكل مردم و تظاهر كنندگان به مجلس شوراي ملي هجوم بردند و خسارات زيادي به بار آوردند مغازه ها را غارت كردند، روزنامه اطلاعات را به آتش كشيدند و سرانجام هم به خانه قوام رفتند و آنجا را به آتش كشيدند و اثاثيه منزل او را غارت كردند.
دولت قوام ناچار شد با خشونت با آنها برخورد كند امتياز روزنامه ها لغو شد تمام روزنامه ها توقيف شدند و تمام كسانيكه درحادثه 17 آذر (شورش كمبود نان و قحطي) نقش داشتند بازداشت كرد وبا آنها برخورد شد. درحادثه 17 آذر دست شاه ديده مي شد و عامل اجرايي آن روزنامه اطلاعات و برادران مسعودي بودند. بعد از اين واقعه قوام كابينه خود را ترميم كرد و چهره هاي تازه اي را وارد كابينه نمود ولي با كارشكني هاي زيادي مواجه شد ودربهمن ماه از كاركناره گرفت.
كابينه قوام درسال 1321 مجموعاً شش ماه ودوازده روز طول كشيد و قوام بعد از استعفا به لاهيجان رفت اودر پي فرصت براي بازگشت مجدد بود.
سال 1324 پرمخاطره ترين و خطرناكترين دوره تاريخ ايران به شمار مي رود.
ا. چهار نخست وزير پي در پي جاي خود را عوض كردند.
2. حزب توده ايران در منتهاي قدرت بود.
3. آذربايجان و كردستان ومازندران درآستانه سقوط بودند.
4.اغتشاش و خونريزي درتمام شهرها به چشم مي خورد
5.مجلس به جاي كمك به دولت خود سري آغاز كرده بود و به دنبال مصالح شخصي اش بود اعضا مجلس اكثريت 79 نفري با اقليت 40 نفري مبارزه علني داشتند.
6.حكيمي زمام امور را به دست گرفت- آذربايجان و كردستان سقوط كردند-لشكر تبريز تسليم شد و دموكرات فرقه سي و حزب كومله كردستان حكومت را دردست گرفتند.
شورويها در امور مداخله مي كردند وجلوي هر اقدام نظامي ايران را سد كرده بودند، حكيمي باحمايت انگليس بركرسي صدارت نشسته بود و شوروي ها از اين مسئله ناراضي بودند. بحران و ناامني همه تهران را فراگرفت وهمه خواهان روي كارآمدن فردي مقتدر بودند كه مورد اعتماد روسها باشد و بتواند جلوي طوفان عظيمي كه سراسر كشور را تهديد مي كرد بگيرد. درهمين زمان تدريجاً روزنامه ها نام قوام سياستمدار چيره دست و كاركشته را به ميان كشيدند.
بالاخره به تلاش همه جانبه قوام مورد توجه عده اي از نمايندگان مجلس قرار گرفته و او را كانديداي نخست وزيري نمودند. حكيمي استعفا داد چون مي دانست كه مرد اين ميدان نيست و مجلس با و جود مخالفين سرسخت و طرفدار انگليس با 52 رأي درمقابل 51 رأي قوام بر صندلي صدرات نشست.
قوام دربحراني ترين زمان روي كارآمد بطوريكه مردم از موفقيت او نيز مأيوس شده بودند و كار مملكت را تمام شده مي دانستندقوام از لحظه اي كه رأي اعتماد گرفت بازي هاي سياسي خود را آغاز كرد اولين بازي كه با موفقيت انجام گرفت مماشات با مجلس چهاردهم بود كه مزاحمتي براي او فراهم نسازد.
دراين مجلس افرادي مثل سيد ضياء الدين، علي دشتي، دكترطاهري، سيد كاظم جليلي كه طرفدار انگليس بودند حضور داشتند و با قوام سرسختانه مبارزه مي كردند چون عمر مجلس چهاردهم روبه پايان بود قوام سعي كرد دراين مدت برخوردي بامجلس نداشته باشد پس از 18 روز وزيران خود را به شاه و مجلس معرفي كردو فرداي آن روز به مسكو عزيمت نمود.
قوام دراين مسافرت با چند مسأله مواجه بود:
1.تخليه ايران از قواي نظامي شوروري كه بايد تا شش ماه پس از خاتمه جنگ انجام ميگرفت.
2.نجات آذربايجان از دست دموكرات فرقه سي بود كه آنهم مورد موافقت واقع نشد.
3.روسها خواستار امتياز نفت شمال بودند آن هم نه بصورت شركت مختلط.
درتمام مدتي كه قوام و هيئتش درمسكو بودند هيچگونه موافقتي با خواسته هاي مشروع و قانوني قوام السلطنه به عمل نيامد. قوام پس از بي نتيجه ماندن مذاكراتش با روسها به فكر افتاد كه بايد به امريكائيها نزديك شود. سفير جديد شوروي سادچيكف درتهران در روز 29 اسفند وارد تهران شد و از سوم فروردين مذاكرات خود را با قوام آغاز كرد درهمين زمان موضوع تخليه ايران درشوراي امنيت مطرح بود. بالاخره مذاكرات قوام و سادچيكف 15 فروردين 1325 پايان يافت و موافقت نامه هايي بين طرفين امضاء شد.
روسها طبق مقاوله نامه امضاء شده درموعد مقرر خاك ايران را تخليه كردند و قوام نيز براي ترضيه خاطر شوروي امتيازاتي به آذربايجان داد و از آنها براي مذاكرات حضوري به تهران دعوت نمود. دراين زمان قوام در مورد اعتماد كامل شورويها بود و حزب توده ايران و شوراي متحد كارگري و احزاب چپ نما از او حمايت و پشتيباني ميكردند و قوام دست به اقداماتي ميزد كه رضايت بيشتر حزب توده رافراهم كند ازجمله به بازداشت عده اي از مخالفين روسها كه متهم به همكاري با انگليسي ها بود اقدام نمود مانند : سيد ضياء الدين طباطبائي، علي دشتي، دكتر طاهري.
قوام پس از بازگشت از مسكو بازيهاي سياسي خود را آغاز كرد اولين قدم او باز گرفتن قدرت از حزب توده وتشكيل شوراي عالي كار بود و شوراي عالي اقتصاد را بوجود آورد وبراي روابط زارع و مالك مقرراتي وضع كرد و بالاتر از همه تشكيل يك حزب سياسي به نام حزب دموكرات ايران بود. زيرا او خوب مي دانست كه براي مقابله با جمعيت موجود يك جمعيت مشابه لازم دارد. بنابراين براي پاشاندن حزب توده و فرقه دموكرات آذربايجان و حزب كومله كردستان لازم بود كه حزب قوي تشكيل دهد تا در زمان لزوم آن حزاب را بكوبد. (حزب قوام حزب آزادي نام داشت) درهمان روزهاي اوليه نخست وزيري خود يك سازمان مخفي تشكيل داده بودكه به نفع قوام جاسوسي مي كردند. قوام در اواخر مهرماه استعفاي خود را به شاه تسليم كرد و مجدداً مأمور تشكيل كابينه گرديد. انتخابات دوره پانزدهم بعد از رفع غائله آذربايجان در سرتاسر كشور آغاز شد.
روز 25 تيرمجلس پانزدهم افتتاح گرديد و بالافاصله سردار فاخرحكمت كانديداي حزب دموكرات به رياست مجلس انتخاب گرديد.
بالاخره قوام در 29 مهر 1326 درمجلس حضور يافت گزارش خود را از مسافرت مسكو تنظيم مقاوله نامه نفت را قرائت كرد اين طرح در مجلس رد شد و اين امر باعث شد باب گفتگويي با شركت نفت ايران و انگليس گشوده شود. رسانه هاي گروهي حملات خود را به قوام شروع كردند و او را عامل ارتجاع خواندند! از همين زمان بود كه توطئه ها از هر طرف عليه قوام آغاز شد و شاه رهبري اين مخالفين را به عهده گرفت. همه كسانيكه طرفدار و وفادار به قوام بودند حالا برضد قوام به پا خواستند، شاه به قوام تكليف استعفا كرد قوام پاسخ داد با راي مجلس آمده ام و با رأي مجلس ازكار خارج خواهم شد.
قوام در مجلس حضور يافت و طبق نطق مفصل و مستندي درباره 22ماه زمامداري خود توضيحات لازم را برشمرد و از مجلس تقاضاي راي اعتماد كرد و مجلس را ترك نمود از 112 نفر حاضر در مجلس 46 رأي مثبت و 38 رأي كبود به مجلس داده شد درنتيجه دولت قوام پس از 22 ماه سقوط كرد.
قوام پس از سقوط را اروپا را در پيش گرفت ولي دولت حكيمي از صدور گذرنامه براي او خودداري كردند و او با گذرنامه عادي به فرانسه رفت، دولت حكيمي براي قوام پرونده اي تشكيل داد و قوام پس از اطلاع از پرونده مطروحه روز18 ارديبهشت 1327 به تهران بازگشت و توسط جرائد له وعليه او استقبال بي سابقه اي به عمل آمد.
قوام در واقعه 15 بهمن 1327 كه جريان ترور شاه دانشگاه تهران بود بازداشت شد ولي چند روز بعد عازم اروپا شد قوام در اروپا مطلع شد كه شاه براي ازدياد قدرتش درمورد تشكيل مجلس و موسسان برآمده و در جلسه اي كه سران نهضت مشروطيت هم در آن شركت داشته اند شاه خواسته چند اصل از قلم قانون اساسي را تغيير دهد.
قوام در اروپا نامه اي نصحيت آميز دركمال ادب و فروتني براي شاه فرستاد و درآن متذكر شد «براي ممكلت هيچ خطري بزرگتر و لطمه اي عظيم تر از اين نيست كه تنها وثيقه بقاي ايران يعني قانون اساسي وسيله بازيچه و دستخوش تغيير و تبديل گردد…»
عريضه سرگشاده قوام از روي حسن نيت و تواضع كامل و براساس خيرخواهي و جلوگيري از استبداد درايران نوشته شده بود درشاه تأثير سوئي بخشيد و درجواب نامه اي اهانت آميز به امضاي حكيمي براي قوام ارسال داشت و درپايان، نامه لقب «جناب اشرف» را از او سلب نموده بود.
قوام از اروپا پاسخ محمد رضا را با تهور كامل و بي پرده و عريان نوشته بود درجرايد انتشار داد و درآن نامه شاه را بي رحم و بي انصاف و ديكتاتور خوانده بود و درپايان نامه افزوده بود:
قوام در نيمه دوم سال 1329 به ايران بازگشت و به زندگي عادي خود ادامه داد، مرگ برادرش وثوق الدوله دربهمن ماه همين سال در روحيه او دگرگوني ايجاد كرد درتيرماه 1331 مصدق وزير وقت ازكار كناره گيري كرد محمدرضا پهلوي به قوام پيشنهاد نخست وزيري قوام را داد و او هم پذيرفت.
پنجمين نخست وزيري قوام در 26 تير 1331 آغاز شد و روز 30 تيرماه همانسال باشكست فاحش سياسي پايان يافت و قريب 3 سال آثار مترتب به آن قوام را روحاً و جسماً ناتوان كرد زير بناي نخست وزيري پنجم توسط اشرف پهلوي بنيان گرفت.
شكست مفتضخانه قوام مولود ناتواني شاه درتصميم گيري او بود. اين رويداد مهم سياسي محمد رضا پهلوي و خانواده او را خوار و خفيف و دربه دركرد درهفته دوم زمامداري مصدق درباره دفاتر خانواده سلطنتي اعم از مادر وخواهران و برادران شاه بسته شد و آنها به صورت تبعيد به خارج رفتند.
دستورات شاه به اجرا در نمي آمد- مصدق ماننديك فاتح آنچه را مي خواست انجام ميداد. قوام دراين شكست نقش مهمي داشت.
قوام السلطنه پس از ارسال پاسخ متهورانه به شاه درصدد برآمد براي دفاع از خود خاطرات سياسي و تلاش خود را براي بازگرداندن آذربايجان واستقلال ايران بنويسد تابعد از مرگش انتشار يابد، او در تابستان 1329 دست به اين اقدام مهم زد. در همين زمان به جنوب فرانسه و شهر ساحلي دوويل رفت. مهمترين عاملي كه موجب نوشتن خاطرات شد، نامه اي بودكه حكيم الملك وزير دربار وقت به دستور پهلوي آنرا را امضاء و براي قوام السلطنه فرستاده بود.
قوام براي نوشتن خاطرات يكي از گردانندگان حزب دموكرات ايران را كه مدتي هم دريكي از كابينه هاي او وزير بود به دوويل دعوت كرد تا به كمك وي خاطرات خود را بنويسد نوشتن اين خاطرات قريب 15 روز صبح وعصر طول كشيد (هرروز 6ساعت)
قوام پس از اتمام يادداشتهاي به پاريس مراجعت كرد و آنرا دربانكي به امانت گذاشت تابعداز مرگش منتشر شود و قوام كليد بانك را نزد همان وزير به امانت سپرد. قسمتي از آن انتشار يافت ولي يادداشتها بعد به دست ساواك توقيف شد و از دست صاحب آن خارج به سرنوشتي نامعلوم دچار شد.
كتاب زندگي قوام السلطنه توسط جناب آقاي دكتر باقر عاقلي درهفتصد صفحه و دو بخش گردآوري شده است، در انتشارات جاويدان به چاپ رسيده است درسال 1376.
كتاب داراي نثري روان و سليس و با قلم شيوايي نگارش يافته است.
·كتابهاي خاطرات جزء آن دسته كتابهايي است كه درآنها به خوبي به جزئيات دوره خاص مورد بررسي مي پردازند.
·ازنقاط ضعف اين گونه كتابها شايد آن باشد كه ما بدانيم كتابي كه مطالعه ميكنيم جزء كتابهايي است كه توسط موافقان رژيم يااوضاع دوره مورد بررسي نوشته شده يا توسط مخالفان آن دوره بعد از آن است كه بايد بالعكس آن را هم مورد مطالعه قرار دهيم تا بتوانيم به تحليل درست برسيم.
·نكته ديگر از آنجاكه خاطرات اكثر اوقات توسط خود افراد نگارش و جمع آوري مي شود بيشتر به نفع خودشان و با موضع گيري خاصي نگارش مي يابند كه اين مي تواند نقطه ضعفي بركتاب به شمار آيد كه در اين موقع نويسنده كمتر به خطاها واشتباهات خود يا كوتاهي هايي كه كرده اشاره ميكند و بيشتر نقاط مثبت زندگي اش را پررنگتر جلوه گري مي نمايد. كه دراين زمان بايد تسلط بيشتر داشت تا به اظهارنظر درست و صادقانه پرداخت.
·ازنقاط مثبت كتابهاي خاطرات بالاخص اين كتاب مورد مطالعه:
اين است كه كتاب را در دو بخش مجزا كه مربوط به دو دوره خاص است جداگانه به وقايع هردو پرداخته وبطور كلي وقايع را بصورت سالشمار شرح مي دهند و اين امر كار خواننده را راحتتر ميكند.
·ازنقاط مثبت ديگر كتابهاي خاطرات اين است كه چون اكثر اين خاطرات پس از مرگ آنها به انتشار ميرسد صادقانه تر به شرح وقايع مي پردازند و از اظهار حقايق هيچ ابايي ندارند و آنها را كتمان نمي كنند .
·ازآنجا كه كتابهاي خاطرات بيشتر شرح حال و زندگي افراد است مخصوصاً افراد خاص و برجسته افراد تمايل بيشتري به مطالعه اينگونه كتابها دارند.
درنهايت اين گونه كتابها:
از آنجا كه سريعتر انسان را به مقصد مي رساند و راحتتر انسان را به آنچه مي خواهد مي رساند كتاب مورد پسند تري است.
خاطره نويسي در ايران بيشتر در دوره معاصر رواج يافته است. (ازدوره قاجار باب بوده اما در معاصر بيشتر شده است).
سيد محمد حسين بهجت تبريزي فرزند حاج مير آقا خشكنابي مقارن انقلاب مشروطيت و بين سالهاي 1283-1285 شمسي در روستاي خشكناب نزديك بخش قده چمن متولد گرديد پدرش كه در آغاز طلبه بود بعد مجتهد و سپس از وكلاي برجسته و اول آذربايجان مددي بود فاضل خوشنويس، كريم الطبح و با ايمان در سال 1313 شمسي مرحوم و در قم مدفون شد.
محمد حسين تحصيل را در مكتب خانه قريه زادگاهش با گلستان سعدي، نصاب، قرآن و حافظ آغاز كرد و نخستين مربي او ابتدا والد ماجدش و بعد مرحوم امير خيري بود. تحصيلات ابتدائي در مدرسههاي متحده و فيوضات و متوسطه را در تبريز و دارالفنون تهران بپايان رساند.
در سال 1303 شمسي وارد مدرسه (طب دانشكده پزشكي امروز) شد. تا آخرين سال پزشكي را با هر مشتقي كه داشت پسري و در بيمارستان مراتب انترني را مي گذراند كه سبب پيشامدهاي عاطفي و عشقي، از ادامه تحصيل منصرف شد و كمي قبل از اخذ مدرك دكتري پزشكي را رها كرد و به خدمات دولتي پرداخت. بقول خود شهريار، اين شكست و ناكامي عشق موهبت الهي بود كه از عشق مجازي به عشق حقيقي و معنوي رسيد.
در اوايل جواني و آغاز شاعري «بهجت» و پس از سال 1300 كه به تهران رفت شيوا تخلص ميكرد ولي به انگيزة ارادت قلبي و ايماني كه از همان كودكي و نوجواني به خواجه شيراز داشت. براي يافتن تخلص بهتري وضو گرفت نيت كرد و دو بار از ديوان حافظ تفال زد كه هر دو بار كلمه «شهريار» آمد و چه تناسبي داشت با غريبي او و نيت تقاضاي تخلص از خواجه:
غم غريبي و محنت و بر نمي تابم
روم به شهر خود و شهريار خود باشم
دوام عمر و ملك او بخواه از لطف حق حافظ
كه چرخ اين سكه دولت به نام شهرياران زد
هر چند خود نيتي درويشان كرده بود و تخلصي «خاكسارانه» مي خواست ولي به احترام حافظ تخلص «شهريار» را پذيرفت.
شهريار شاعري مومن و مسلمان بود. عمق اعتقادات قلبي او از خلال بسياري از اشعارش بخوبي پيداست.
از ديگر خصوصيات بارز او رقت و حساسيت فوق العاده فروتني و درويشي هميشگي مهمان دوستي و مهمان نوازي دائمي اخلاص و صميميت ويژه با دوستان واقعي، محلاح مفرط به تمامي هنرها بخصوص شعر، موسيقي و خوشنويسي بود او خط نسخ و نستعليق بويژه خط تحرير را خوب مي نوشت. در جواني سه تار مي زد و آنطور نيكو مي نواخت كه اشك استاد ابوالحسن صبارا جاري ميكرد و براي ساز خود مي سرود:
نالد به حال زار من امشب سه تار من
اين مايه تسلي شبهاي تار من
پس از مدتي سه تار را براي هميشه كنار گذاشت.
از آثار او ميتوان به حيدر بابا – هذيان دل – موميائي – افسانه شب و اي واي مادرم اشاره كرد.
عاقبت پس از هشتاد و سه سال زندگي شاعرانه پر بار و با افتخار روح اين شاعر بزرگ در 27 شهريور ماه 1367 به ملكوت علي پيوست و جسمش در مقبره الشعراي تبريز كه مدفن بسياري از شعرا و هنرمندان آن ديار ارجمند است بخاك سپرده شد. يادش گرامي باد.
بي توجهي مطالعات تجربي به نقش نظامهاي ارتباطي و ساختا رهاي اقتصاد وسياسي و نبودديدگاه انتقادي در آنها سبب شد كه نظريه هاي انتقادي اين نوع مطالعات را به چالش فراخوانند. مكتب اقتصادي سياسي رسانه ها از جمله مكاتب انتقادي است كه تحت تأثير آراي انديشمنداني چون (هربرت شيلرودالاس اسمايت) از دهه1970 ميلادي به بعد گسترش يافت . اين مكتب براين باور است كه رسانه ها مجاري انتقال محتواي فرهنگي هستند. اين محتوا مستقل از رسانه ها شكل گرفته است. آنان همانند ساير محققاني كه نسبت به جامعه ديدگاهي سوسياليستي دارند ضمن مطالعه تاريخي نظام سرمايه داري جهاني نتيجه مي گيرندكه نظرات حاكم برجامعه همان نظرات طبقه حاكم است. طبقه اي كه به مثابه قدرت مادي در جامعه حضور داردوقدرت فرهنگي ومعنوي حاكم نيز هست . بنابراين نظريه پردازان اين مكتب برساختارهاي پايه اي وبنيان هاي اقتصادي جامعه تأكيد مي كنند وبراي درك شكل ومحتواي رسانه ها به بررسي چگونگي توزيع منابع عظيم رسانه اي وصنايع اطلاعاتي وكساني كه آنها را كنترل مي كنند مي پردازند. در ميان مكاتب انتقادي ، مكتب اقتصاد سياسي با موضوع وسايل ارتباط جمعي بنيادي تر برخوردكرده است.
شيفتگي نابخردانه دراستفاده از فن آوري هاي نوين ارتباطي واطلاعاتي وچشم بستن به روي منافع ومصالح بلند مدت ملي وغفلت از سياستگذاري روشن بينانه ارتباطي پيامدهايي سنگين دارد. اين شيفتگي و غفلت ناشي از القا ئات ديدگاه هايي است كه به «جبر فن آوري » باور دارند وآينده اي خوشبينانه وتخيلي از جهان به واسطه فن آوري هاي نوين به تصويرمي كشند. توجه به ديدگاه هاي انتقادي وموشكافي ديدگاه هاي تجربي مانع عمق يافتن وابستگي ها،بروزبحران هاي اجتماعي وفرهنگي واتلاف سرمايه هاي مادي وانساني خواهدشد .
امروزه سرمايه داري براي حل تضادهاي خوددرارتباط بابازاربه حكومت رومي كندبه نظرماركسيست هاهنگامي كه تعارضاتي درساختارهاي جامعه صنعتي مدرن وجود دارد حكومت ها سعي مي كنند تابابرپايي نوع جديدي ازيك نهادكم وبيش آشتي دهنده به حل آنهابپردازند. ريموندويليامزاشاره مي كند كه وجودرايودر خانه ها باعث شده كه بخشيازنيروي محركه آن درخدمت توسعه كالاهاي مصرفي خانگي قرارگيرد و ورودآن همراه بودباوروداتومبيل موتورسيكلت دوربين اتوي برقي وتلفن خانگي براي كساني كه درآمدشان كفاف تأمين آن رامي كرداين شيوه زندگي ازدهه 1920 آغازمي شودوراديواولين نشانه آن است . بي بي سي اين فرايند راشكل داد وبه آن استحكام بخشيدوباانجام اين كاردرزمينه آشتي ملي واعاده هويت ملي به عنوان يك نهادنمونه نقش خودراايفاكرد. پخش دولتي چيزي بودكه «جان ريث» (اولين مديركل بي بي سي) خود را وقف آن كرد،بي بي سي داراي فرمان سلطنتي بودكه هم جايگاه منحصربه فردي به آن اعطامي كرد وهم به معني مستقل بودن ازگروه هاي دولتي وداشتن وظايف وشرايط كاري مشخص است ، مانند حفظ توازن وبي طرفي وهمچنين مسئووليت هاي بزرگي مثل آموزش وفراهم كردن امكان تفريح جامعه…..هدف اقتصادسياسي اين است كه چگونگي صورت گرفتن تغييرات وسيع رادريك بسترتاريخي تبيين كند ونمونه هايي مانند بي بي سي ، وشبكه هاي پخش راديوتلويزيوني درايالات متحده به اين تبيين به خوبي كمك مي كنند. بي بي سي باحضورهميشگي واطمينان بخش خوددرهمه جادرزندگي مردم عادي ريشه هاي عميقي دواند. كميسيون اتباطات فدرال در1937 مقرراتي راجهت تنظيم رقابت دربازاروضع كرد. اماشبكه هايي مانندبي بي سي و ان بي سي باتوجه به ثروت وقدرتي كه دارندهرآنچه رامناسب تشخيص دهند ازايستگاه هاي تلويزيوني مي گيرند تاازخارج مي خرند ودرسطح كشورپخش مي كنند درواقع غول هاي شبكه اي درمقابل نفوذ دولت فدرال مصون هستند وآنچه تحت عنوان خدمات دولتي وعمومي درايالات متحده وجوددارد درواقع رابطه ضعيف شبكه هاي تجاري است . پس از جنگ جهاني دوم فركانس هاي ارسال امواج به نحوقابل توجهي دراختيارنيرو هاي مسلح قرار گرفت . «آر.سي.آ شركت بزرگ توليد كننده راديو در آمريكا مورد حمايت مالي براي تحقيقات نظامي قرار داشت . وزارت دفاع به تنهايي داراي شبكه جهاني متشكل از 40 ايستگاه تلويزيوني و بيش از 200 ايستگاه راديويي بود . ريموند ويليامز در كتاب تلويزيون : فن آوري و گونه فرهنگي » عنوان مي كند . ويژگي تجاري تلويزيون را بايد در سطوح مختلف مورد توجه قرار داد : از نظر ساخت برنامه جهت سود بردن در يك بازار شناخته شده از نظر اقتصادي كانالي براي تبليغات تجاري و به عنوان يك شكل فرهنگي و سياسي كه مستقيماً توسط هنجارهاي يك جامعه سرمايه داري به وجود آمده و بدان ها وابسته است جامعه اي كه هم كالاهاي مصرفي و هم شيوه زندگي مبتني بر آن كالاها را به فروش مي رساند و اين كار را در فضايي روحي انجام مي دهد كه همزمان هم زاده منافع و نفوذ صاحبان سرمايه محلي است و هم در چار چوب يك برنامه سياسي توسط قدرت غالب سرمايه داري بين المللي سازمان يافته است .
مكتب اقتصاد سياسي رسانه ها ازسال 1969 تحت تأثير انديشه هاي هربرت شيلر انديشمند فقيد امريكايي گسترش يافت وي درآن سال با انتشاركتاب «وسايل ارتباط جمعي وامپراتوري امريكا»ابعادسلطه جهاني امريكايي را با تأكيد برنقش قدرت فرهنگي رسانه ها مطرح كرد. دالاس اسمايت در مورد اين كتاب مي گويد كه با چاپ اين كتاب براي اولين بارساختار وسياست ارتباطات جمعي در ايالات متحده به طور جامع با توجه به مهمترين كار كرد آن – كار كردهاي اقتصادي وسياسي به صورت انتقادي مورد بررسي قرار گرفت (معتمدنژاد1377)او درسال 1973 دركتاب گردانندگان افكار- چگونگي سوء استفاد ه متخصصان نمايشگري هاي سياسي تبليغات بازرگاني ، ارتباطات جمعي وافكار سنجي ايالات متحده در جلب عقايد عمومي را آشكار كرد. شيلر در سال 1976 در كتاب «ارتباطات وسيله فرهنگي » ريشه هاي استيلاي فرهنگي وارتباطي جهاني امريكا و همچنين شرايط كنوني اين سلطه جهاني وشيوه هاي گوناگون آن رامطالعه كرده است كتاب ديگراو «حاكميت ملي وارتباطات بين المللي» نام دارد كه در سال 1979 انتشاريافت دراين كتاب اوزيربناي اطلاعاتي شركت هاي چند مليتي بين المللي شدن سرمايه وصدور مصرف. مداخله مستقيم دروسايل ارتباطي محلي از طريق شركت هاي چند مليتي فن آوري رايانه اي وسيستمهاي اطلاعاتي ونقش آن در وابستگي كشورها رابررسي كرده است قلمرو مورد علاقه شيلر اقتصادسياسي ارتباطات است. كتاب ديگراواطلاعات واقتصاد بحران نام دارد. دراين كتاب شيلر درصدد است تامنابع فن آوري هاي نوين، نيروهاي موثربراختراع وكاربردآنهاوكساني راكه در اين ميان سود مي برندبه دقت مورد بررسي قراردهد. روش شناسي اونگرشي است كه نيروهاي ساختارموجودوحاكم وهمين طور طبقات اجتماعي قابل شناسايي رادربرگيرد. او مي گويد «من ازمنابع متعدد براي تفكربهره مي جويم اما به اقتصادسياسي كلاسيك كه به ساختارطبقاتي توجه داردنزديك هستم اين روش به من كمك مي كند تادريابم چه كساني سودمي برند وچه كساني ميپردازنداز مهم ترين روشنگري هاي نقادانه شيلر آشكار سازي جنبه هاي اقتصادي سياسي گسترش فن آوري هاي جديد ارتباطي واطلاعاتي درجهان معاصراست. هربرت شيلر اصلي ترين پيامدخصوصي سازي امكانات وفرايندهاي ارتباطي را«تحميل معياربازار» مي داند پيامد ديگرواگذاري مسئوليت برنامه ها وبينندگان به شركت هاي فراملي است كه از طريق واسطه اي به نام آژانس تبليغاتي عمل مي كنند به تعبير شيلريك مدارالكترونيكي دنيارابه هم پيوندداده است تا درخدمت كنترل اموربراي جامعه شركت هاي فراملي باشد شيلر عقيده دارد كه سيستم ها و فرايند هاي پيشرفته ارتباطي به طرزي فراگير در خدمت تجارت و بازاريابي قانون و نظم و سرگرمي هاي ايدئولوژيك قرار گرفته اند ووسايل ارتباط جمعي زمينه رواني اين تحولات را فراهم كرده اند شيلر تصريح مي كند كه «عصر اطلاعات » عبارتي بي مسمي و «انقلاب ابزارهاي ارتباطي » عبارتي بي معناست و نظام هاي اطلاعاتي به اين دليل از راه هاي مختلف توسعه يافته اند كه حافظ و ضامن اقليتي ناچيز باشند اقليتي كه ضررها را به اكثريت بزرگ تحميل كرده است .
مرجع خصوصي سازي همه گير شده و در حال عقب راندن و حتي حذف قلمروهايي است كه به لحاظ تاريخي عمومي و غير تجاري بوده اند اين موج بيشترين تأثيرات را بر امنيت فرهنگي آموزشي بهداشتي و اقتصادي اكثر مردم گذاشته است شيلر به نمونه هايي از افول قلمرو عمومي و پيشروي بخش خصوصي اشاره مي كند ولي مهم ترين مورد را كنترل اطلاعات ضروري جامعه توسط بخش خصوصي مي داند . به نظر او بخش عمومي بر آيند جدايي ناپذير و پيوسته مبارزات اجتماعي و بحران هاي سياسي - اقتصادي است . او بخش عمومي را مجموعه اي متشكل از كاركردهاي اجتماعي و دستگاهي كه از نيروي قهريه برخوردار است مي داند به عقيده شيلر قدرت ثروت و اقتدار شركت هاي محوري خصوصي وارد بخش عمومي شدند و مشخصه اجتماعي آن را تهي ساختند و در عين حال رشد جنبه قهريه آن (پليس ، نيروهاي مسلح و سرويس هاي امنيتي و اطلاعات) را تقويت كردند . شركت ها علاوه بر سلاح هاي سنتي از ابزارهاي نوين براي اين كار استفاده كرده اند - اين ابزار ها عبارتند از مشاوران روابط عمومي ها . تبليغات و دسترسي عام به نظام هاي اطلاع رساني ملي و فراملي . در حال حاضر بانكداري بيمه ارتباطات تبليغ مسافرت و سرگرمي به طرز گسترده اي به جريان هاي اطلاعاتي و پردازش داده ها متكي شده اند . مالكيت و دسترسي به اطلاعات ابزاري سود آور شده و ذخيره كنندگان اطلاعات و انبارهاي اطلاعاتي در قلمرو سرمايهگذاري شركت هاي خصوصي قرار گرفته اند تبديل شدن اطلاعات به كالايي فروختني باعث شده كه نهادهايي مثل دانشگاه ها كتابخانه ها و خود دولت ناچار به خصوصي سازي شوند و يا كنترل خود را بر فرايند اطلاعات از دست بدهند . واحد هاي دانشگاهي ملي به منابع بالقوه سود آور اطلاعاتي تبديل شده و به لحاظ مالي و ساختاري به شركت هاي خصوصي گره خورده اند آزمايشگاه ها بيش از بيش درهاي خود را به روي صنايع گشود ه اند نتايج و يافته هاي پژوهشي به منظور كاربردتجاري در اختيار شركت ها قرارگرفته اند و كتابخانه ها امكانات خود را به بانك هاي اطلاعاتي سرمايه گذاري تجاري متصل ساخته اند . ويژگي عمومي بودن كتابخانه ها تضعيف ورابطه تجاري آن تعميق شده است و تركيب و ويژگي مطالب موجود در كتابخانه هابا تغيير مراجعه كنندگان از عامه مردم به افراد پولدارناگزير تغيير خواهد كرد بازده عظيم اطلاعاتي و اطلاعات فراوان علمي و اجتماعي توسط شركت هاي خصوصي در حال سازماندهي ، بسته بند ي و فروخته شدن است . اطلاعاتي كه اساساًبا پول مردم توليد شده اند هنگامي كه قدرت پرداخت معيار دسترسي به اطلاعات شود شكافت ها ي جامعه عميق تر مي شود .
توسعه پخش مستقيم ماهواره اي فضاي مناسبي را براي جامعه تبليغاتي به وجود آورده است و هزينه هاي آگهي ها در همه رسانه ها سال به سال رو به افزايش است و فعاليت فرهنگي مقبول همگان بدون اندك مخالفتي در حال ضعيف شدن است شيلر به زيان هاي اجتماعي ناشي از خصوصي سازي سپهر فرهنگي ارتباطي اشاره مي كند و مي گويد . اداره هنجار و نظم اطلاعاتي فرهنگي توسط شركت هاي بزرگ فراملي مخاطرات زيادي دارد .
يكي از اين مخاطرات اين است كه آگاهي اجتماعي به هدف عمده حملات ايدئولوژيك تبديل مي شود . به عقيده شيلر در نتيجه بروز اين سپهر فرهنگي - ارتباطي خودسانسوري به يك مؤلفه دروني و ذاتي در كارهاي فكري و مبتني بر خلاقيت تبديل مي شود در چنين فضا ي رسانه اي بيننده شنونده و خواننده با ايدئولوژي شركت ها احاطه شده و به نفع رفتارهاي لازم براي خصوصي سازي دستور دريافت مي كنند . به نظر شيلر مخاطره ديگر عميق تر شدن شكافي است كه بين درك مردم وواقعيت هاي جهاني وجود دارد . پيام هاي رسانه هاي تحت كنترل شركت ها «كشمكش هاي اجتماعي معاصر» و نيز خواست مردم جهان براي تغيير بنيادين مناسبات فرهنگي و اقتصادي را حذف مي كنند واقعيت ها را كوچك جلوه مي دهند و دست به تحريف آنها مي زنند از ديد شيلر فن آوري هاي نوين براي نظام تجاري بين المللي سودمند هاي زير را دارند .
1-جريان هاي اطلاعاتي در خدمت توليد كالاها و خدمات :
همه امور تجاري و بيمه نظام پرداخت ها مديريت دارايي بانكداري بين المللي واوراق بها دار با استفاده سريع از ابزارهاي جهاني ارتباطي صورت مي پذيرد جريان داده هاي فرامرزي به عوامل حياتي از نظام تجاري جهاني تبديل شده اند .
2-تقسيم كار جديد بين المللي
شركت هاي عمومي در جست وجوي نيروي كار ارزان با دسترسي به بازارهاي جديد و يا تسهيل عملكرد در جوامع ضعيف و ضربه پذيري به موجوديت هايي فراملي تبديل مي شوند كه در چندين كشور صاحب تسهيلات هستند . قابليت اداره يك تجارت پراكنده جهاني . كاملاً به جريان هاي اطلاعاتي پر حجم سريع و مطمئن وابسته است توسعه فن آوري هاي اطلاعاتي در پاسخ به همين نيازها صورت گرفته است .
3-جريان هاي اطلاعاتي براي بازرايابي و مصرف :
فعاليت هاي تبليغي و بازار يابي فراملي ها عمدتاً بر دسترسي كامل به نظام هاي ملي رسانه اي استوار است مقامات سخن پراكني دولتي . تضعيف و تعويض مي شوند و يا تحت فشار قرار مي گيرند تا در جريان نفوذ با موجوديت هاي تجاري شريك شوند اين اتفاقات با حمايت هاي سياسي و مالي فراملي ها رخ مي هد . هدف نظام هاي تجاري علاوه بر پول سازي غلبه بر بي ميلي تاريخي مقامات دولتي سخن پراكني است تا اجازه تبليغات را بدهند در مجموع به نظر شيلر سرمايه فراملي ها فن آوري نوين اطلاعاتي و نظام هاي رسانه اي وابسته به پول تبليغات فراملي ها به همراه نيروهاي مسلح هميشه حاضر ستون هاي نظم بين المللي اطلاعاتي و اقتصادي را تشكيل مي دهند .
به نظر آنان رسانه هاي گروهي در خدمت جلب حمايت مردمي براي منافع ويژه اي هستند كه بر كشور حاكم است و در جهاني كه تمركز سرمايه و درگيرهاي عمده منافع طبقاتي وجود دارد تبليغات مهم ترين جنبه خدمات كلي رسانه هاست مهم ترين عاملي كه بر محتويات رسانه ها تأثير مي گذارد مالكيت رسانه ها است و نياز رسانه ها به منفعت شديداً بر فعاليت خبري و محتواي كلي آنها تأثير مي گذارد . آنان تأكيد مي كنند كه رسانه هاي گروهي به واسطه نياز اقتصادي و منافع متقابل به يك رابطه همزيستي يا منافع قدرتمند اطلاعات كشيده مي شوند به نظر آنان ايدئولوژي حاكم كه يا در قالب خير خواهي دولتي و يا شايستگي بخش خصوصي معرفي مي شود به عنوان يك مكانيسم كنترل و انضباط در اقتصاد سياسي عمل مي كند به نظر آنان براي كمك به ساخت سيستم رسانه ها به طوري كه نيازهاي يك جامعه مستقل را بر آورده سازند بايد دستيابي بيشتري به كانال هاي پخش وجود داشته باشد اين دستيابي بايد شامل مالكيت و نه صرفاً يك برنامه ظاهري و موقت باشد آنان حاكميت معيارهاي بازار بر رسانه هاي گروهي را باعث تمركز مركز خبري و تسهيل دخالت دولت مي دانند ادوارد هرمان در مقاله ديگري با عنوان رسانه ها در اقتصاد سياسي ايالات متحده - با اشاره به نقش گزينشگران ارتباطي در اقتصاد سياسي رسانه ها مي گويد كه گزينشگران پيش از آن كه دست اندركاران حرفه اي مطبوعات و رسانه ها باشند سازمان هاي سود سازي هستند كه روابطي نزديك با حكومت و بازار دارند . اين شبكه صاحبان قدرت اخبار و سرگرمي ها را طوري گزينش مي كنند كه بر آورنده نياز امنيت حاكم باشند ارائه مطالب مخالف ، تنها به شكل فرعي در چار چوب هاي رسمي در مي آيند و به وسيله نيروهاي بازار آزاد و بدون سانسور دولتي پياده مي شوند كه اعتبار ايدئولوژي حاكم و چشم اندازهاي آينده را توسعه دهند .
هاملينك واژه جامعه اطلاعاتي را يك اسطوره مربوط به انتهاي قرن بيستم مي داند كه از طريق آن مفاهيم ضمني هنجارسازي در تفسير تاريخي ارائه مي شود . او جامعه اطلاعاتي را يك مفهوم ذهني مي داند كه در پي اعلام دوره اي اساساً متفاوت از تاريخ بشر است دوره اي كه در آن ارزش ها ، آرايه هاي اجتماعي و شيوههاي توليد پيشين گسسته مي شوند اسطوره جامعه اطلاعاتي داراي سه بعد اقتصادي ، سياسي ، فرهنگي است . هاملينك مي گويد علي رغم اين كه جامعه اطلاعاتي به مثابه انقلابي معرفي مي گردد كه در آن انحصار زدايي مي شود و عمر توليد سرمايه داري و صنعتي به پايان مي رسد با يك تحليل هوشيارانه روشن مي شود كه اين جامعه يك پديده غير انقلابي است به نظر هاملينك اگر جهان را از ديدگاهي تاريخي مشاهده كنيم خواهيم ديد كه تحولات ابزارهاي فني هيچ گاه به تنهايي نتوانسته است روابط قدرت را ميان برندگان و بازندگان وميان حاكمان و زير دستان تغيير دهد به عقيده او بنا به دلايل زير افراد همانند دوره هاي فئودالي و سرمايه داري كه در دسترسي به زمين و سرمايه محدوديت داشتند براي دسترسي به اطلاعات دچار محدوديت هستند .
1-پيچيده و تخصصي تر شدن اطلاعات باعث مي شود كه علي رغم افزايش حجم اطلاعات موجود بر شمار افراد كم دانش افزوده شود .
2-بهربرداري از منابع اطلاعاتي مستلزم مهارت هاي فكري و اداري بسيار پيشرفته اي است كه در جامعه بسيار نا عادلانه توزيع شده است .
3-سخت افزارها و نرم افزارهاي پيشرفته براي پردازش اطلاعات گران هستند و فقط تعداد محدودي توانايي خريد آن را دارند .
4- زير ساخت ضروري براي توليد پردازش ذخيره سازي بازيابي و حمل ونقل اطلاعات در دسترس نيست .
5-اطلاعات تنها در صورتي تبديل به منبع قدرت مي شود كه ابزارهاي مادي و استراتژيك براي اقدام عملي وجود داشته باشد و آگاهي به تنهايي چاره ساز نيست .
6-كنترل و نظارت بر پيشرفت در فن آوري اطلاعات و دسترسي به آن در جهان بسيار ناعادلانه تقسيم شده است .
به نظر هاملينك با نگرشي تاريخي به پديده «جامعه اطلاعاتي » روشن مي شود كه هدف از آن تأمين منافع كساني است كه «انقلاب اطلاعاتي » را به حركت مياندازند و آن را اداره مي كنند اينها قدرتمند ترين بخش هاي جامعه برگزيدگان اداره كننده حكومت مركزي تشكيلات نظامي و شركت هاي صنعتي جهاني هستند .
دكتر «كمالي پور» ضمن بحث در مورد اقتصاد سياسي رسانه ها به نهادها ي كنترل رسانه ها اشاره دارد . وي نهادهاي كنترل را به چهار دسته اصلي تقسيم مي كند :
1-نهادهاي كنترل سياسي
تعدادي سازمان هاي دولتي هستند كه به منظور نظارت بر عملكرد رسانه ها تشكيل مي شوند (مانند كميسيون هاي صدور يا تمديد پروانه ، يا كميسيون هاي نظارتي )
2-نهادهاي كنترل اقتصادي
هم از طرف آگهي دهندگان و هم از طرف «پشتيبانان مالي» كنترل اعمال مي شود
3-گروه هاي فشار
گروه هايي هستند كه رسانه ها را از حيث موضوعي خاص مورد بررسي قرار مي دهند و در صورت مشاهده خطا آنها را تحت فشار مي گذارند .
4-گروه هاي خود سانسور
گروه هايي هستند كه بوسيله خود رسانه ها تشكيل مي شوند و هدف آنها اين است كه هم جنبه خود را بالا ببرند و هم از وضع قوانين دست و پاگير جلوگيري كرده و از كنترل هاي دولتي بكاهند مثلاً برنامه ريزي براي ساخت برنامه هاي غير جنجالي كه بحث انگيز نباشد و اعتراضاتي را ايجاد نكنند .
دكتر حميد مولانا در بحث پيرامون ويژگي هاي بزرگراه هاي اطلاعاتي ، عقيده دارد كه اين بزرگراه ها ، حاصل تحقيقات و سرمايه گذاري دولت هاي بزرگ امريكاي شمالي و اروپايي در سه رشته كامپيوتر ماهواره ها و صنايع فضايي و هوايي است و گسترش آنها در راستاي استفاده صنايع جنگ و دفاعي بوده است . به نظر وي به دنبال واگذاري اين بزرگراه ها به شركت هاي بازرگاني و تجارتي غرب با استفاده از اين بزرگراه هاي اطلاعاتي اموري مانند تجارت جهاني ، فعاليت بازارهاي صنايع فرهنگي گسترش رسانه ها و شركت هاي اطلاعاتي چند مليتي و غول هاي جهاني ، حركت ميليون ها سرباز و مسافر و توريست در دنيا نفوذ و تسلط اطلاعاتي، عملي و بانكي امكان پذير شده است وي ويژگي هاي بزرگراه هاي اطلاعاتي را چنين بر مي شمارد .
1-اكثر در اختيار ، دسترس و مالكيت شركت هاي بزرگ خصوصي هستند و سياستگذاري گسترش و مقرارت آنها با اهداف اين شركت هاي بزرگ انطباق و هم خواني دارد لذا تسلط بازرگاني و ديدگاه هاي مالي اولين مبناي استفاده از اين بزرگراه هاست
2-در جهت تشكيل اين بزرگراه ها شركت هاي مختلف اطلاعاتي و ارتباطي به تريج دريكديگر ادغام مي شوند و مؤسسات بزرگ چندين ميليارد دلاري بوجود مي آيند كه از همه محصولات در يك جاده و خط واحد استفاده مي كنند.
3-قوانين و مقررات ملي رفت و آمد در آنها اغلب در دست شركت هاي خصوصي است در سطح جهاني اين مقررات نيز نامعلوم مبهم و تحت نفوذ ممالك بزرگ صنعتي است .
4-ساختمان و گسترش آنها به گونه اي است كه ، هم امكان استفاده وسيع و دامنه دار افراد را از اطلاعات و ارتباطات افزايش مي دهد و هم امكان كنترل كامل افراد و سوء استفاده از اطلاعات شخصي را با لا خواهد برد . همچنين به عنوان عامل بالقوه سلطه گرايي و هجوم فرهنگي اقتصادي و سياسي مطرح هستند
اين محقق امريكا يي «امپرياليسم ارتباطي» را در قالب مسائل «سلطه و وابستگي »بررسي كرده است به نظر او نظريه وابستگي نوعي برداشت جديددر باره سلطه سرمايه داري است كه به موجب آن توسعه ملي واقعي به معناي رهايي از وابستگي معرفي مي شود نظريه وابستگي بر تجزيه و تحليل اوضاع و احوال تاريخي خاص جوامع وابسته استوار است و در آن به نقش نيروها و عوامل خارجي و مافوق ملي كه موجب ايجاد و حفظ توسعه نيافتگي جهان سوم شده اند (به ويژه كمپاني هاي فراملي ) تكيه مي شود . البته به روابط پوياي موجود بين عوامل داخلي ، (مانند ساختار طبقاتي و شرايط تاريخي ) با عوامل خارجي (مثل كمپاني هاي بزرگ فراملي و نهاد هاي مالي بين المللي) نيز توجه دارند . در اين مورد«فيجس » تاكيد مي كند كه نبايد نيروها و عوامل موجود در سطح وملي يا محلي را ناديده گرفت به عقيده او نياز به مطالعه «امپرياليسم وسايل ارتباطي » به منزله يك پديده تاريخي و توجه به اين كه امپرياليسم مذكور چگونه در شريط و مراحل خاص تاريخي وجود دارد ارتباط بسيار نزديكي با ضرورت بررسي عوامل داخلي و پو يايي هاي موجود بين المللي بين اين عوامل ونيروها و منافع خارجي در زمينه ارتباطات دارد .
«ماتلار » اهميت مقررات زدايي را در بين المللي شدن ساختار نظام هاي ارتباطي ملي ياد آوري مي كند به نظر او مقررات زدايي ، تحولي خود به خود نيست بلكه زاييده اراده سياسي است . او مي گويد مقررات زدايي نه به مفهوم فقدان مقررات بلكه جست وجوبراي جايگزين كردن مقررات متفاوت است از ديد وي فرايند مقررات زدايي ، مجموعه شبكه هايي ارتباطي را متزلزل مي كند و مديريت و سازماندهي جديدي را براي آن ايجاد خواهد كرد . لذا تاكيد مي كند كه : طرح مقررات زدايي ، پيشنهادي براي تربيت دوباره فضاي همگاني است اين امر مستلزم تعريف مجدد مفهوم بيان آزاد است : بيان آزاد شهروند وارد حيطه رقابت مستقيم با بيان آزاد تجارتي ميشود « او معني واقعي مفهوم «مقررات زدايي » را چنين بيان مي كند : فضاو محيطي كه فاقد هر نوع مقررات موثر است . محيط مربوط به ابزار ووسايل رسانه اي كاملاً به حال و قواعد بازار رها شده »
هالوران مقالهاي دارد با عنوان «ملاحظات اجتماعي نو آوري هاي فني در ارتباطات » كه در كتاب افسانه انقلاب اطلاعات به ويراستار ي « ميشل ترابر چاپ شده است وي در اين كتاب پژوهش در زمينه وسايل ارتباطي جمعي را پاسخي به نياز هاي صنايع ارتباطي مي داند هالوران از تحقيقات تجربي كه در پاسخ به نياز هاي علمي و بازرگاني صورت مي گيرد انتقاد مي كند مي گويد كه پيامد اين رهيافت سرويس گراپذيرش بي چون و چراي نو آوري هاي فن آورانه به عنوان پيشرفت اجتماعي است . بنابراين به نظر او بايد در تحقيقات اجتماعي اين نكات مد نظر قرار گيرد :
1-چون با يك فراگرد ارتباطي كلي سروكار داريم بايدهمه عوامل سياسي و اقتصادي موثر در توسعه و گسترش ابداعات ، عرضه ، كاربرد بازده و بهره جويي از آنها مورد توجه كافي قرار گيرد .
2-پيامد هاي ابداعات و نو آوري هارا مي توان فقط در دورن بافت هاي تاريخي ، اقتصاد ي ، جامعه شناختي مناسب و با توجه به ديگر نهادها ، فراگرد ها و روندها مورد بررسي قرار داد
3-بايد توان فن آوري هاي ارتباطي جديد براي اهداف سازنده اجتماعي كاملاً مشخص مي شود و برآورده شدن اين نياز ها به عملكرد بازار آزاد واگذار نشود به نظر ها لوران همه اينها مستلزم توجه به رابطه موجود ميان سياست هاي ارتباطي و سياست هاي تحقيقاتي است . او همه اين ملاحظات را هم در سطح ملي و هم در سطح بين المللي به همديگر مربوط مي دارند
در كتاب ارتباطات جهان گسترو سياست هاي جهاني دكتر تهرانيان به اين نكته اشاره مي كند كه از حدود چهار قرن پيش تاكنون افراد و گروه ها جايگاه خود را درسلسله مراتب جهاني بر اساس ميزان دسترسي اقتصادي سياسي و ارتباطا تي به دست آورده اند وي تفاوت دوره معاصر را با دوره هاي قبلي در اين مي داندكه به جاي مرزهاي جغرافيايي و زميني ، مرز بندي جديدي براساس اطلاعات صورت گرفته كه جهاني گري و ملي گري را رودر روي هم قرار داده است او با مروري تاريخي بر پيدايش و سقوط نظام هاي كشاورزي صنعتي و اطلاعاتي نتيجه مي گيرد كه :
سلطه ، واقعيت پايدار تاريخي در هر سه نظام كشاورزي ، صنعتي و اطلاعاتي بوده است ، در طول اين دوره ها امپرا طور ي هاي استعمار ي يا با پيروي از روش متمركز انباشت سرمايه و تحريك اجتماعي و يا الگوي سرمايه داري دموكراتيك به وجود آمده اند . دكتر تهرانيان از سه مرحله توسعه سرمايه ياد مي كند : توسعه بازار ، انحصار و وحدت سرمايه (پايان كاپيتاليسم ) و مي گويد كه در مرحله سوم ثروت هاي فراملي با استفاده از فن آوري هاي ارتبا طي به دورترين نقاط جهان نفوذ يافته است . اين نفوذ سرمايه ، توليد كالاها را شديد اً افزايش داده ، نابرابري هاي طبقاتي درون كشور ها را عميق بخشيده است از سوي ديگر مقاومت فرهنگي و سياسي عليه هژموني جهاني خيزش مقاومت مذكور (به صورت پيدايش جنبش هاي ملي گرا و قومي ، سنت گرايي نو و تكيه بر سياست هاي فرهنگي ملي) همراه با رشد فرهنگ فرا مدرن ، شكاك و نيست گرا .
پيامد هاي ارتباطات جهاني هستند . دكتر « تهرانيان » جهاني شدن اقتصاد از يك سو وانشقاق سياسي را از سوي ديگر تناقض حاد دروني جهان كنوني مي داند . به نظر وي امپرياليسم جديد امپرياليسم اطلاعاتي است كه مبتني بر« اقتصاد هاي اطلاعاتي » و «رژيم هاي قانونگذار فراملي » (بانك جهاني ، صندوق بين المللي پول ، سازمان تجارت جهاني و اتحاديه ارتباطات بين المللي راه دور ) است وي همگرايي نظام سرمايه داري جديد و امپرياليسم اطلاعاتي را نتيجه فن آوري هاي جديد اطلاعاتي و ارتباطي مي داند كه تقسيم كار جديد جهاني و تمركز زدايي سرمايه را در سراسر جهان امكان پذير ساخته اند نفوذ نيروهاي اقتصادي جهاني ساز به مناطق مختلف جهان موجب كنترل دقيق تر و غير مستقيم تر نظام هاي سياسي جهان شده است استراتژي كنترل سرمايه داري جهاني مبتني بر كنترل اطلاعات كنترل منابع سرمايه ، حق اختراع و حق مؤلف نظارت سياسي و دستكاري سياستمداران ، تبليغات جهاني و هويت مصرفي است اما به طور همزمان فن آوري هاي ارتباطي به طور نا خواسته موجب آگاهي مردم جهان نسبت به هويت فرهنگي شان ، افزايش قوم گرايي و مقاومت در برابر همسان سازي جهاني شده است .
نگرشي كلان و انتقادي به حوزه هاي فرهنگ اقتصاد و سياست در سطوح ملي و فراملي ، تأكيد بر مطالعات تاريخي و در نظر گرفتن دگرگوني هاي سياسي اقتصادي به طور همزمان و آثار اين دگرگوني ها بر فرهنگ و جامعه ، وجه مشترك ديدگاه ها در مكتب سياسي رسانه هاست . ضمن اين كه كساني كه از منظر اقتصادي سياسي به رسانه ها مي پردازند ، نظام هاي اقتصادي ، نظام سياسي و به ويژه تحولات نظام سرمايه داري را با يكديگر مقايسه مي كنند .
آنان بر مطالعات كيفي و بررسي فرايند ها به جاي تحقيقات تجربي و آماري خرد تأكيد مي ورزند و به نقش نهادها ، ايدئولوژي ها و فرايند ها در تحولات تاريخي اقتصادي و سياسي توجه دارند . ديد آنها نسبت به وضعيت كنوني جهان چندان خوشبينانه نيست . از سوي ديگر ، اين نظريات از نظر ميزان تأكيد ي كه بر تأثير نهاد سياسي يا نهاد اقتصادي بر رسانه ها دارند با يكديگر متفاوتند ، البته با توجه به خاستگاه هاي فكري نظريه پردازان مذكور در جوامع مختلف اين تفاوت طبيعي است . ضمن اين كه چون اكثر نظريات مذكور در سطح فراملي و با در نظر گرفتن شرايط نظام سرمايه داري جهاني به تبيين پرداخته اند وزن نهاد اقتصادي و به ويژه شركت هاي فراملي بيشتر است نقطه قوت اين نظريات پرهيز از نگرش هاي تأييدي غالب و توجه فراگيرآنان به جنبه هاي مختلف تعامل نهاد هاي اقتصادي سياسي و فرهنگي است توجه به ريشه ها و بنيادهاي تأ ثير گذار بر آثار فرهنگي و اجتماعي رسانه ها يعني فرا يند هاي مالكيت ، توليد و توزيع ، قدرت هاي نهان گرداننده نظام هاي ارتباطي و اطلاعاتي نيز از نقاط قوت اين مكتب به شمار مي آيد . در نزد پيروان اين مكتب كم تر شيفتگي وخوش باوري ساده انگارانه درباره نقش فن آوري هاي نوين اطلاعاتي و ارتباطي ديده مي شود و كاملاً از جنبه هاي منفي و آثار زيان بار اين فن آوري هاي به ويژه در بخش خدمات عمومي و اجتماعي آگاهند . به عنوان نقاط ضعف نظريه هاي اين مكتب شايد بتوان به وسعت قلمرو مورد بررسي و دشواري رد و اثبات ادعاهاي مطرح شده در مورد وضعيت كنوني و آينده جهان (وبه ناچار واگذار ي اثبات يا رد آنها به آزمايشگاه تاريخ ) اشاره كرد . از سوي ديگر بايد به اتكاي زياد صاحب نظران مكتب اقتصاد سياسي به مطالعات كيفي (كه ذهني ، تفسيري ، و همراه با تعبير و تأويل است ) كم توجهي آنان به شرايط ساختار ي داخلي جوامع و توجه بيش از اندازه به ساختار هاي جهاني و فراملي براي تبيين عقب ماندگي ها و تداوم سلطه نيز اشاره كرد .
با بررسي غزلها ي 351 الي 400 نظر حافظ در مورد عالم فاني بدين گونه است :
از نظر حافظ در اين زمان ، دنيا به هيچ كس وفا نكرده است . جهان با اينكه قدمت زيادي دارد ولي سست وبي بنيان است و معتقد است كه عشق مقام بالايي دارد كه جهان بايد فداي عشق بشود ، اين جهان را پرتوي از انوار خدا مي داند و مردم عادي اين جهان ظاهر ي را مي بينند در صورتيكه حافظ از طريق اين جهان ظاهري پي بوجود آفريننده آن برده است .
حافظ مي گويد خوشا به حال روزي كه از اين جهان فاني هجرت كنم وبه دنيايي كه در آن آرامش است و معشوق كه همان خداست برسد . معتقد است كه اگر از اين عالم فاني به سمت عالم باقي برود با ديد كامل و معرفت و شناخت اين سفر را انجام ميدهد .
اين جهان و جهان آخرت و هرچه در آنها پيدا و آشكار و پنهان است همه و هم نشانه هاي وجود خداوند و آفريننده آنها ست . اين جهان قابل اعتماد نيست .
مال وثروت را بايد در اين دنيا جا گذاشت و تنها چيزي كه انسان بايد با خود به آن دنيا ببرد گوهر معرفت و شناخت است . مي گويد كه جهان باقي و دنياي آخرت را بازور و لشكر كشي تسخير نكرده ايم . او معتقد است كه در اين دنيا كارهايي را كه انجام مي دهيم به دليل عمر كوتاه خود فرصتي نمي شود كه نتايج آنرا در اين دنيا ببينيم . خداوند جهان قبل از اينكه به اين دنيا بياييم گنجي را به نام عشق در وجود ما نهاد . انسانها در اين دنيا راه را گم كرده اند بنابر اين بايد از كساني كه راه را بلد هستند سؤال كنند تا به مقصد اصلي برسند . هيچ وقت نبايد ناراحت از بين رفتن پست و مقام ومال وثروت باشيم . اگر در اين جهان انسانها رعيت هستند و بندگان و رعيت پادشاهان هستند اما در دنياي باقي و آخرت به مقام بالايي مي رسند به خاطر انجام اعمال نيكو در اين دنيا . حافظ معتقد است كه انسان به پندونصيحت بزرگان گوش مي كرد هرگز شيفته ظواهر اين دنيا نمي گشت . او زندگي در اينجا (اين دنيا ) را بدون وجود پروردگار امكانپذير نمي داند .و معتقد است كه نبايد بر جهان تكيه كرد . زندگي در اين دنيا را بايد مغتنم شمارد و از آن براي ساختن زندگي دنياي آخرت استفاده كرد چون ديگر اينطور فرصتي نصيب انسان نخواهد شد . مقصود از زندگي در اين جهان فاني ايجا د مقدمه اي براي ملاقات خداوند در جهان آخرت است . عالم فاني بالاخره ويران و خواب مي گردد.
(موضوع طبيعت )
با بررسي غزلهاي 350 الي 400 مي توان گفت كه حافظ بطور مستقيم از كلمه طبيعت استفاده نكرده است . بلكه از مظاهر و مصداقهاي طبيعت استفاده كرده است كه عبارتند از موسم گل ، باد صبا ، چمن زار – چمن . سرو آب روان ، خورشيد ،لاله ، ابر ، خزان و بهار فلك ، زمين ، شبهاي وصل ، صبح مدد، نرگس ، سنبل ،بستان ، گلستان ، خار ، بيابان ، وقت سحر ، گلگون ، هوا ، كوكب ، غنچه ، درخت ، صحرا ، برگ ، بنفشه ، گلبرگ ، نوبهار .در اين غزلها موسم گل را زماني مي گيرد كه مي خواهد دنياي فاني را ترك كند ، از آتش دوري معشوق ويار خود آنقدر بيقرار شده كه بدنش ذره ذره در حال آب شدن است كه آنرا به گلاب تشبيه كرده است . همه خبرهاي معشوقش را از باد صبامي گيرد . سرورا در يكجا به نشانه آزادي مي گيرد در جاي ديگر به نشانه قد بلند معشوق مي گيرد در جاي ديگر به نشانه افتادگي مي گيرد . شب را به معناي زماني در نظر مي گيرد كه عمل وصل و رسيدن به معشوق اتفاق مي افتد . آب را به نشانه اشك خود در نظر مي گيرد كه قدح معشوق را پر كرده است . خود را به ذره خاك تشبيه مي كند كه دوست دارد باد آنرا به كوي معشوق ببرد .
بيابان را به معناي صحرايي در نظر گرفته كه در آن راه را گم كرده و اين راه تنها با راهنمايي ،راهنماي زمانه مشخص مي شود .
آب را به معناي قطرات باران در نظر گرفته كه بر روي گل لاله نشسته پس آنرا پرتو و نشانه اي از حسن معشوق مي داند كه آرزو مي كند خداوند الطاف خود را شامل حال او كند . در اينجا در حقيقت ابر را به جاي الطاف خداوند در نظر گرفته .
نسيم سحري را به عنوان قاصد ي در نظر گرفته كه پيامهاو دعاي عاشق را به سمت معشوق مي برد . نسيم و هواي صبحگاهي روح تازه اي در كالبد انسان مي دهد . شقايق را نشان خون دلها و رنج و عذابها ي عاشق مي داند . دوستي را به مثابه درختي در نظر مي گيرد كه هرچه اين درخت برگ بيشتري داشته باشد نشاندهنده رابطه محكم دوستي است .
در جاي ديگر معشوق را به گل تشبيه كرده كه از بد قولي وبد عهدي آن به باد صبا شكايت كرده است . خار را سمبل ملالتها و سختيهاي جلوي راه عاشق مي داند.
به نظر حافظ سخن اهل دل اينست كه در وقت گل دادن درختان بايد به شادماني و پايكوبي پرداخت .
از ديد حافظ انسانهاي عاشق مانند بلبلهايي هستند كه در موسم گل (فصل بهار ) حرفهاي زيادي براي گفتن با معشوق (خدا ) دارند وحال آنها بسيار متحول و در هم ريخته است اما اين مسائل وحرفها و حالتها را نمي خواهند به هر كس بگويند . خارو گل را نشانه انسانهاي بد كارونيكو مي داند كه بالاخره از اين دنيا مي روند عمرشان تمام مي شود و دنيايي ديگر هم هست چمن آرايي (آفريننده اي ) دوباره آنها را ميآفريند . وزش نسيم دل آزرده عاشق و انسانهاي آزرده را تسكين مي دهد . گل لاله را سمبل شهيدان غلتان به خون مي داند .
ووزش باد صبا باعث مي شود كه غنچه باز شده و به حالت گل تبديل شود .
بوي گل در حقيقت نشاني از بوي معشوق است . دل تنگ انسان را مانند غنچه اي ميداند كه در باغ و بستان روئيده است . عاشقان مانند نسيم هستند كه به گل ميوزد و با آن گفتگو و راز و نياز مي كند . روي معشوق را از نظر زيبايي به بهار زيبا و با طراوت تشبيه كرده است . قد معشوق مانند سروي بلند قد است كه هنوز هيچ سروي به اين قد نروئيده است . معشوق مانند سنبل است كه اگر با گلبرگها پوشيده شود و پنهان نشود باعث غم و اندوه دنيا مي شود . عمر انسان مانند عمر گل بسيار كوتاه و زود گذر است .
عاشق با شنيدن و احساس كردن بوي بنفشه به ياد زولفهاي معشوق مي افتد .
نتيجه اينكه با همه توضيحات و تفسير هاي ارائه شده در بالا حافظ به طور مستقيم از طبيعت به معناي كلمه آن استفاده نكرد ه بلكه از مظاهر طبيعت استفاده كرده و آن مظاهر اگر چه در ظاهر نشانه طبيعت هستند اما آنها داراي منظور هاو مقصودهاي باطني هستند كه هر كدام از آنها به ويژگيها . خصوصيات يا صفات معشوق و عاشق اشاره دارند و منظوري غير از آنچه در ظاهر است و به نظر مي رسد ، دارند .بنابر اين حافظ انساني عاشق پيشه بوده است .
موضوع : رندي غزلهاي 351 الي 400
غزل 355
رموز مستي و رندي زمن بشنو نه از حافظ كه با جام و قدح هردم نديم ماه پروينم شيوه غزل 357
من اگر رند خرا باتم و گر زاهد شهر اين متاعم كه همي بيني و كمتر زينم
غزل 362
ما عيب كس به مستي و رندي نمي كنيم لعل بتان خوشست مي خوشگوار هم
غزل 372
در خرقه از ين بيش منافق نتوان بود بنياد از اين شيوه رندانه نهاديم
غزل 374
روز نخست چون دم رندي زديم و عشق شرط آن بود كه جز ره آن شيوه نسپريم
غزل 378
مدد از خاطر رندان طلب اي دل ورنه كار صعبست مبادا كه خطايي بكنيم
غزل 379
شاه اگر جرم رندان نه به حرمت نوشد التفاتش به مي صاف مروق نكنيم
غزل 387
خدا را كم نشين با خرقه پوشان رخ از رندان بي سامان مپوشان
با بررسي غزلهاي 351 تا 400 در مورد موضوع رندي فقط 8 بيت آن به موضوع رندي پرداخته بود كه در اين 8 بيت رندو رندي به معناي عشق و سر مستي و مستي بكار رفته بود .
آرماند ما تلار....................................................................................................................................... 24
جيمز دي هالوران................................................................................................................................ 25
جمع بندي.............................................................................................................................................. 28
منابع :..................................................................................................................................................... 31
پايان نامه براي دريافت درجه كارشناسي مترجمي زبان روسي
موضوع تحقيق :
ترجمه
نام اثر:
تحصيلات مردم
نام استاد راهنما :
جناب آقاي دكتر حسين غلامي
نام محقق :
نازنين والي يوسفي
سال تحصيلي 85
تقديم و سپاس
تقديم به استاد گرانقدر جناب آقاي دكترحسين غلامي كه به يمن ارشادات و راهنماييهاي ارزشمند ايشان اين تحقيق بدين گونه سامان پذيرفت، به پاس مساعي صميمانه و مشفقانه اي كه همواره جهت مساعدت و برانگيختن اشتياق دانشجويان، سخاوتمندانه و بي دريغ معمول داشته اند لازم مي دانم مراتب قدرداني و تشكر خود را بدين وسيله اعلام دارم .
و با سپاس و قدرداني
از زحمات بي دريغ پدر و مادرم و همچنين كمكهاي صميمانه وصبرو حلم همسرم كه مرا در ارايه اين تحقيق ياري نمودند.
سوتلانا ميلاسلاوسكا
تحصيلات مردم
كتابي براي مطالعه چك زبانان
سري «كشورشناسي اتحادجماهير شوروي »
مسكو
«زبان روسي»
1984
.... به دستور كميتة دولتي علوم، مركز علمي نيز به وسيله تجهيزات، طرح پيش بيني بهره برداري كامل از تمامي ذخائر طبيعي قفقاز شمالي را تا سال 2000 هماهنگ مينمايد. همه جانبه بودن علائق – امكان سريع گروهبندي نيروهايي، جهت تصميم گيري درمورد مسائل جديد، همچنين جذب جوانان با استعداد را فراهم مي آورد، اين ويژگي هاي مدارس علمي قطعاً امكان بهره گيري درچهارچوب مراكز علمي را فراهم ميآورد. تلاشهاي ما درجهت اين است كه راه علم و دانش براي دانش آموزان، دانشجويان و متخصصان مبتدي باز شود.
-اما دراين ميان زندگي دانشجويي به پايان مي رسد، 3 واقعه مهم اين زندگي را به پايان مي رساند:
دادن امتحانات دولتي، دفاع از فوق ليسانس، يافتن شغل.
-دركنار امتحان و دفاع از فوق ليسانس، دانشجويان روان شناسي آماده مي شوند: كه درجريان 5 سال آنها امتحان داده اند و از رساله هاي دانشجويي و پروژه هاشان دفاع نموده اند. پيداكردن شغل درمرحله اول است. مدتها قبل از پايان سال تحصيلي در وزارت آموزش عالي و متوسطه درخواستها از سوي مؤسسات و واحدهاي مختلف مبني بر اينكه آنها نيازمند به متخصصان جوان دارند آورده شده است. وزارت آموزش و پرورش اين درخواستها را در مدارس عالي پخش نمود. دانشجويان فارغ التحصيل اين دوره با كيفيت و كميت درخواستها آشنا شدند. بدين ترتيب آنها مي توانند براي گزينش محل كار خود آماده شوند. قطعاً تصميم نهايي در روز جلسه هيئت جهت تعيين شغل متخصصان جوان اخذ مي شود. معمولاً دراين هيئت معلوم مي شوند: رئيس مؤسسه آموزش عالي، رئيس دانشكده، نمايندگان شعبات مختلف، اعضاي كميته دانشكده كمونيستي.
و البته نمايندگان آن سازمانهايي كه متخصصان جوان جهت كار به آنجا فرستاده ميشوند.
-اين پايان نامه هاي متماز همه كساني است كه با موفقيت مدرسه عالي را به پايان رسانده اند و هيچگونه وابستگي به گروههاي دانشجويي شبانه، روزانه يا دانشجوي تحصيل كرده ندارند.
-اين كميته درنظر مي گيرد كه دانشجو چطور تحصيل كرده، استعدادهاي او را در زمينه پژوهشهاي علمي چگونه است و همچنين اين كميته سلامتي و وضعيت خانوادگي اش را مورد توجه قرار ميدهد. متخصص جوان با توجه به ميزان كيفيت كارهاي آينده اش مي تواند شغل و ميزان حقوق را تعيين نمايد. سپس او قطعاً مكاني را براي كار آينده خود انتخاب مي كند و سندي را درمورد تعيين شغل امضاء ميكند. اين مرحله كمي زمان خواهد گرفت و او زندگي جديد را آغاز خواهد كرد، زندگي كه انتخاب نموده و خود را براي آن آماده كرده است.
-تحصيل درمدرسه عالي تمام شده، اما ... آموختن تمام نشده است. درصورتيكه علم و فن بسيار سريع پيشرفت مي كنند و آن دانشهايي كه درمدرسه عالي ارائه مي شود ممكن است منسوخ شده و درعمل توجه كافي به آن نشود. غير از اين موضوع در خودآموزي و مهارت حرفه اي وجود دارد كه به طور پيوسته معلومتشان را تجديد و غني مي نمايد. زندگي معاصر (كنوني) و پيشرفت علمي – فني (علم و فن) مسئله ارتقاء مهارت حرفه اي را درمقابل هر متخصص مطرح مي نمايند.
سيستم ارتقاء مهارت حرفه اي : چطور عمل مي كند؟
حقوق و امكانات براي تمامي متخصصين و درتمام اجزاء سيستمهاي آموزش عالي افزايش مي يابند و آنها تخصص خود را ارتقاء مي بخشند.
يكي از اين فرصتها تحصيل توأم با كاراست. اصولاً «درضمن كار درس مي خوانم» درميان كارگران و داوطلبان استادي، استادان و داوطلبان مهندس شدن محبوب است. ابتدا كافي است هنرستان يا مدرسه استادان پايان بپذيرد، دوم مؤسسه آموزش عالي است.
اما اگر آن تمام بشود؟ چه امكاناتي پيش روي متخصصان با مدرك ديپلم آموزش عالي وجود دارد؟ او مي تواند ضمن تجربه كارهاي عملي در زمينه تخصص، آموزش را در دوره دكترا (حضوري – غيرحضوري) ادامه بدهد. اگر ديپلم او از لحاظ نظري (تئوري) متفاوت بوده پژوهش او قريحه روشني داشته و صرف نظر از اين موضوع بلافاصله بعد از اتمام مدرسه عالي او ميتواند در دوره فوق ليسانس وارد شود.
دوره دكترا اغلب در دوران مدرسه عالي و مؤسسات تحقيقاتي – علمي سازماندهي مي شود.
اين مشكل اساسي (فرمت بينادي) جهت آماده سازي تخصص هاي بسيار حرفه اي كاردرهاي علمي وفرهنگي مي باشد.
براي دكتر شدن لازم است امتحان ورودي داده شود. دوره آموزش در دكتراي حضوري 3 سال و در دوره غيرحضوري 4 سال است. آنها رشته تخصصي كه برگزيده اند را عميقاً مطالعه مي كنند، امتحان مي دهند، حداقل كانديدي، امتحانات تخصصي در زمينه هاي فلسفه و زبانهاي خارجي بوده و رساله فوق ليسانس را مينويسد و دكتر ها روي پروژه هاي انفرادي كار مي كنند.
چه كسي مي گويد كه دانشمند كسي است كه موهايش سفيد شده است؟...
با دفاع از فوق ليسانس آموزش در دوره دكترا به اتمام مي رسد. از فوق ليسانس دفاع مي كنند ودرجه كانديداي علمي را بدست مي آورند.
-كسانيكه در دكتراي حضوري تحصيل كردند و همچنين فارغ التحصيلان مدرسه عالي درزمينه تخصص خود تعيين شغل مي كنند. آنهائيكه به دوره دكترا اعزام شدهاند همانطوريكه مؤسسه يا مدرسه عالي آنها را دكتراي تخصصي مي نامند، به محل كار سابق مراجعه مي كنند اما درمقام بالاتر.
-اين كار مربوط به كسي است كه دوره آموزشي دكتراي غيرحضوري را با موفقيت به اتمام رسانده است. مضاف بر مدرك دكترا ممكن است آموزش علمي و مهارت حرفه اي نيز ارتقاء يابد. هرفردي كه در مدرسه عالي را به اتمام رسانده ممكن است به يكي از ارگان هاي پژوهشي- علمي وابسته باشد و كار علمي را به عنوان داوطلب درجه دانشمندي نامزد علمي انجام دهد.
اما در اين ميان كارعلمي با فعاليت درزمينه تخصص توأم خواهد بود. داوطلب دكتراي غيرحضوري، آموزش كارتوأم باتحصيل است. داوطلب جهت اتمام كار علمي، تحقيقات را تا 3 ماه باحفظ ميزان حقوق ارائه مي دهد.
-اگر فردي قابليت فوق العاده اي دركار پژوهشي – علمي داشته باشد مي تواند روي رساله دكتريش كاركند. براي دفاع از رساله دكتري و دكتراي علوم شدن لازم است يكي از مسائل علمي تخصصي و يامسائل عميق روزمره، چاپ نتايج پروژه ها و در نظر گرفتن چشم اندازهاي مهم ايده علمي رشد يافته كه اساس كار را تشكيل مي دهد را تهيه نمايد.
-فردي كه درمدارس بعنوان معلم كار مي كند جهت تحقيقات علمي تا سقف 2 سال به او مرخصي با حقوق تعلق مي گيرد. اين مرخصي اغلب دوره دكترا ناميده مي شود.
-به اين طريق از درجه نامزدي رساله دكترا در شوراهاي تخصصي يا در ديگر رشتههاي علمي دفاع مي كنند. اين شوراها درمؤسسه هاي آموزش عالي برجسته يا مؤسسات علمي وجود دارند. مسئله اعطاي درجه دانشمندي يا درجه دكتراي علوم توسط رأي محرمانه اعضاي شورا اتخاذ مي گردد. نهايتاً تصميم هيئت مميزه شوراي عالي در شوراي وزيران اتحاد جماهير شوروي به تصويب نهايي مي رسد.
-براي كارمندان در مدارس عالي كشور ما عنوان هاي علمي ديگري مانند: استادياري، دانشيار، استادتعيين شده است. استاديار مي بايست داراي تحصيلات عالي و تخصص در رشته مربوطه را داشته باشد. او اغلب زير نظر دانشيار يا استاد كار ميكند. عنوان علمي دانشيار ممكن است به همكاري كه دارنده درجه علمي دكترا است اعطا شود.
در دانشگاه مركزي دكتراي تكميلي متخصصين آماده در زمينه گيپرباديچكاري آكسيگناتسي
(درمان درشرايط فشارخون بالا) وجود دارند.
-دانشيار بعنوان معلم عمل كرده و كار علمي دانشجويان را هدايت مي نمايد. عنوان علمي استادي اغلب اگر به كار معلمي و هدايت كار علمي گروه دانشجويان و معلمين بپردازد به عنوان دكتراي علمي نائل مي شود. در مؤسسات علمي لقب استاديار متناسب با كارمند علمي جزء و عنوان دانشيار، كارمند علمي ارشد است. عنوان استادي در مؤسسات علمي شناخته شده نيست.
-بنابراين صعود به مراحل آموزشي ادامه دارد: در دوره فوق ليسانس نامزد علمي مي شود، نامزد علمي دكترا شدن و سپس دكتراي علمي؛ پس وضعيت فارغالتحصيلان مدرسه آموزش عالي كه به دلايلي نامزد يا دكتراي علمي شده اند چگونه است؟ براي آنها امكان بالا بردن سطح تخصص خود وجود دارد.
-براي متخصصين اقتصاد ملي يك سيستم ارتقاء سطح مهارت ساخته شده است. در دانشكده ها، كلاسها و دانشكده هاي تقويت مهارت بعد از 6 تا 7 سال دوره بازآموزي مي بينند. همه متخصصين اقتصاد ملي، درهررشته اي كه كار مي كردند: دكترها و مهندسان، مهندسين كشاورزي و طراحان هستند. براي مثال: معلمين مدارس عالي و دانشكده ارتقاء مهارت دوره كارآموزي مي بينند. اغلب در ابتدا (به تشخيص مدرسه عالي) 3 ماه يا 1 ماه ادامه پيدا مي كند و سپس نيم سال است. دراين زمان معلم از اداره كلاس درمدرسه معاف مي شود. او اين امكان را دارد كه بطور عميق با ادبيات جديد در هرزمينه تخصصي با تجربيات همكاران خود آشنا شود. آموزش در دانشكده ارتقاء مهارت با نامه كار دوره اي و تعادلات علمي در رابطه با موضوع اشتغال به اتمام مي رسد.
-در دوره كارآموزي استاد مي تواند سالي 2 بار اعزام شده كه درمؤسسه تربيت مدرس هر 5 سال يكبار است. دراين زمان كار او برايش محفوظ مانده و حقوقش نيز به صورت نيمه پرداخت مي شود.
-به اين ترتيب «پس از اتمام مدرسه عالي» جهت ارتقاء سطح مهارت، حقوق افراد تضمين مي گردد. دركل اين مثل آن است كه ما از حقوق ضمن تحصيل مطمئن گشته و آن را مورد نظر داشته ايم.
-كودكستانهاي جديد ساخته مي شوند، مداس متوسطه جديد، آموزشگاه فني حرفهاي و آموزشگاههاي تخصصي، همچنين دانشگاهها افتتاح مي گردند. اخيراً نامهاي جديد كمك هزينه ها به نامهاي فردريك ژوليو و كوري و نام جون برنالا بوجود آمدهاند.
-دولت هزينه ها را درآموزش توسعه مي دهد. دانشمندان ثابت كردند كه اين هزينهها عمل سودمندي در اقتصاد مي باشد. هر ميليارد مصرف شده، ازجمله درآموزش مدرسه اي ميزان درآمد ملي كشورها را بالا برده و افزايش ميزان بازده كار دانش آموخته ها (تحصيل كرده ها) تقريباً 6 ميليارد روبل است.
-هزينه هاي دولت جهت آموزش دراجتماع امري ضروري است: چون دولت ما اعلام كرده كه يكي از اهداف اصلي ما رشد هماهنگ و همه جانبه شخصيت مردم روسيه مي باشد. درمقابل سيستم آموزشي وظايف دشوار و مهمي قرار مي گيرند: دست يافتن به وحدت آموزش و پرورش، تحكيم بخشيدن رابطه آموزش با كار و زندگي، به اجرا درآوردن روش (علمي) جامع به سوي افكار سياسي، كار، موازين اخلاقي، پرورش زيبايي شناسي و هماهنگي فيزيكي محصلين.
-درشرايط كنوني، هنگاميكه گنجايش آگاهي براي مردم سريع و به شدت افزايش مييابد، ديگر محال است كه بتوان به فراگيري مجموعه حقايق تكيه نمود. پرورش دادن مهارت بطور جداگانه، تكميل كردن دانش خود، درنظر داشتن سرعت سيل خروشان اطلاعات، امري بسيار مهم است، اما راههاي موفقيت آميز حل مشكلات درزمينه آموزشي چيست؟
-امروزه دركشورما، اصطلاحات مدارس عمومي و مدارس فني حرفه اي صورت ميگيرد، پروژه اي كه دربحث همگاني ملي مطرح شده است. هدف اصلاحات ارتقاء سطح كيفيت آموزش و پرورش و ارائه آنها مطابق با شرايط زندگي مي باشد.
-بنابراين خط مشي ارزيابي شده كه درآن نتايج مؤثر و مورد علاقه تمامي جامعه ما بوده است.
-... معلم، استقبال از اين كلمه درطي قرن ها در اذهان ملت روسيه پرورش يافته است. شغل معلمي درجامعه روسيه هميشه از احترام ويژه اي برخودار بوده است. دراين ميان حتي باشغل پزشكي نيز نمي توان رقابت نمود. قبل از انقلاب، مدرسه روسيه بسياري از معلمان برجسته را مي شناسد.
آموزگاري كه بعنوان دانشمند بزرگي كار مي كرد ادوارد داويچ تي آل كوفسكي است. آموزگاري به نام نيكلاي گاوري يويچ چرني شوفسكي، كنستانتين ديميترويچ اوشنسكي. دانشمند و پدرش ولادمير اي ليچا لنينا ايليا نيكلايويچ اوليانوف.....
-مادر مورد آموزش ملي، پيشرفت مردم روسيه و البته نويسندگان روسي فكر كرديم. از الكساندر سرگويچ پوشكين مقاله اي درمورد فرهنگ ملي پيدا نموديم. لوانيكلاويچ تالستوي، سيستم كامل عقايد درسازمان آموزش ملي واصول پرورش است. تولستوي مي خواست به آموزش انديشه خود جامه عمل بپوشاند و در زندگي خود درسال 1861 درملك خودش ياسنايا پاليانا مدرسه اي براي فرزندان كشاورزان افتتاح نمود. درآن زمان كتاب درسي كم بود و تولستوي آن كتاب ها را خود مينوشت. بدين ترتيب كتابهاي «الفبا» و «4كتاب روسي براي مطالعه» او ظاهر شد. امروزه ممكن است بسياري از داستانهاي تولستوي براي بچه هاي كوچك بي نهايت ساده بازگو شده باشد، اما آنها ايده روابط دوستانه با انسانها وهمينطور با دنيا است.
-بهترين آموزگاران دموكراتيك و بشردوستانه روسي كساني بودند كه توسط آموزگاران شوروي تعليم و پرورش يافته بودند. ازجمله آنها: استانيسلاو تئوفيلاويچ شادسكي و آنتون سي ميونويچ ماكارنكا، واسيلي الكساندرويچ سوخاملينسكي....
-تداوم سنت بشردوستانه روسيه و آموزگاران شوروي مي تواند با كمك تحقيقات علمي تخصصي به ظهور برسد وتئوريسين ها اين امكان را بوجود مي آورند، دراين جا 2 داستان كوچك براي كودكان آمده است.
يكي از آنها متعلق به لوانيكلاويچ تالستوي وديگري متعلق به واسيليا الكساندرويچ سوخامليسكا است.
«پيرمرد درخت سيبي كاشت. از او پرسيدند براي چه اين درخت را كاشتي ؟ زمان زيادي را بايد منتظر ميوه دادن اين درخت باشي ولي توكه سيب نمي خوري». پيرمرد جواب داد : من نمي خورم – ديگران مي خورند و از من تشكر مي كنند . (ل.ن.تولستوي) «داستان هايي براي بچه هاي كوچك ».
«كنار جاده درخت سپيدار كهنسالي قرار داشت. در زمستان شاخه هاي برهنه او سروصداي اضطراب آوري را بوجود مي آوردند، اما دربهار برگهاي سبز سپيدار گسترده مي شود. فقط به خاطر دارم، او مانند نگهباني ايستاد. من از مادر پرسيدم:
-درخت سپيدار ما چند سال دارد؟ چه كسي آن را كاشته است؟
-مادرجواب داد: نمي دانم – فقط به خاطر دارم كه او كنار جاده قرار داشت
ازپدر بزرگ پرسيدم :
-پدربزرگ بگو، درخت سپيدار ما چند سال دارد؟ چه كسي آنرا كاشته است؟
-او جواب داد : نمي دانم. - او هميشه كنار جاده قرار داشت. خودش رشد كرده و همه را خوشحال كرده است. يك انسان خوب اين درخت را كاشته است. من زمانيكه پسربچه اي بودم به ياد دارم كه زير آن بازي مي كردم و زمانيكه مادر تو با دوستانش به درخت تازيانه مي زد، ولي حالا تو در سايه او بازي مي كني.
(و.ا.سوخاملينسكي) «سپيدار ابدي»
-درشرايط كنوني براي آماده سازي آموزگاران آينده عوامل بسياري كمك مي كنند. پيشرفت مؤثر علمي – فني درتمام زمينه هاي علمي در زمينه علوم و صنايع، معلومات معتبري را اقتضاء مي كند رشد و ترقي علم اغلب شناخت و قواعد عادي را به تجديد نظر واميدارد. تعهدات جديد كاركنان براهداف اجتماعي و دولتي آموزش ملي اثر گذاشته و سبب رشد هماهنگ شخصيت بطور همه جانبه شده اند. تقاضاي خود و كودكانمان را در «قرن كيهاني» اعلام كرديم.
-شيوه هاي اصلي آماده سازي كادرهاي آموزشي دركشورما، كارآموزي، آموزش در دانشكده ها و هنرستانهاي آموزشي به حساب مي آيند. آنها در تمام جمهوري ها، ناحيه ها و مناطق و بخشها وجود دارند.
هم اكنون در اتحاد جماهير شوروي 200 آموزشگاه تربيت مدرس و 407 دانشسراي مقدماتي وجود دارد. در اين آموزشگاهها دانشجويان، آموزش سياسي-اجتماعي و تحصيلات تخصصي گسترده اي را كسب مي كنند. ما درمورد تحصيل در هنرستان آموزشي و درارتباط با آموزش تخصصي متوسطه سخن گفتيم. هم اكنون به تحصيلات دوره ليسانس و سيستم ارتقاء مهارت آموزگار مراجعه مي كنيم.
-درسالهاي اخير سيستم آماده سازي آموزگارها بسيار تغيير نموده و كامل تر شده است. يكي از اساسي ترين مورد ها در زندگي فرد معاصر، شركت دانشجويان دركار علمي است. توجه اساسي به پرورش تفكرات علمي دانشجو، علاقه او به ايده هاي جديد مبذول شده، اما همانطوري كه سخنرانيها تنظيم شده اند علاقه را به سوي خلاقيت بر مي انگيزد.
-براساس سخنراني پرمحتواي علمي كه اغلب شامل دوره هاي بي عيب و نقص است، معملمان از دانشگاهها و دانشكده هاي تخصصي مناسب دعوت مي شوند.
-متناسب با برنامه هاي تحصيلي جديد آموزگاران توجه خاصي به رشته هاي روان شناسي- علوم تربيتي دارند. برخي از آنها عبارتند از : «اصول تخصصي»، «رشد فيزيولوژيكي»، «ارتقاء روان شناسي» دربرنامه دوره هاي تخصصي شامل : «روش امور تربيتي»، «سازمان دهي علمي كار معلمين»...
-تقويت كادرهاي آموزشي به منزله بهبودي و جهت يابي دانش آموزان كاركشته است. وزارت فرهنگ اتحاد جماهير شوروري پيشنهاد كرد به مدارس، آموزشگاهها، مدارس علمي، محصلين و استعداد ها وقابليت هاي مربوط به كاربا بچه ها توجه خاصي مبذول دارند. انستيتوي تربيت معلم (دانش سراي عالي) از ميان سازمانهاي كمونيستي جوانان، انجمنهاي مربي هاي پيش آهنگ و شركت كنندگان فعاليت هنري، آموزگاران آتي خود را برمي گزينند. گروه منتخب دانشجويان، ماهرانه و به طرز متفاوتي چنين مجله هاي دوره اي مخصوص را براي آموزگاران چاپ نمودند.
-دراين مجله ها اطلاعاتي در مورد تجربيات عملي كالج، تفكرات درمورد مسائل نظري آموزشي وجود دارد. آماده سازي چند جانبه از قبيل شرايط بسيار عالي ميتواند باعث پرورش تيپ شكلي معلم جديد شود.
-البته حتي درآينده نزديك نيز ما نمي توانيم مدارسي داشته باشيم كه فقط آموزگاران با قريحه درآن كار كنند. و معلمان خوب و آماده درعلم و آموزش و موضوع فني – اين خواسته ما تا به امروز بوده است.
اينجا سيستم ارتقاء تخصص به معلماني كه دركشور ما زندگي مي كنند كمك شاياني مي نمايد. درآن سيستم استادان، هيئت ها و دانشكده هاي تكميلي وجود دارند. كارمندان اين مؤسسات مي گويند: دبيران نسبت به كار درزمينه برنامه هاي جديد، با تجربه هاي پيشرفته كالجشان آشنا مي شوند. در دانشگاهها دبيران برجسته دورههاي كارآموزي معلمان جوان را طي مي كنند.
-دانشگاههاي ملي نقش به سزايي را درارتقاء تخصص دبيران بازي مي كنند. آنها دربخشهاي آموزش ملي سازمان يافته اند.
-براي مديران مدارس متوسطه در دانشكده ها و دانشگاههاي آموزشي، دانشكده هاي ارتقاء تخصصي وجود دارد.
-با اين وجود متد اصلي افزايش سطح تخصص آموزگاران، خودآموزي مي باشد.
انتشار «اطلاع» و «آموزش و پرورش» با همكاري معلمان مدرسه ادبيات تخصصي چاپ شدند.
-درتمام اين مدت، حزب كمونيستي و شوراي دولت توجه شاياني به استادان شوروي مبذول داشته است.
آموزگار بزرگترين گروه روشنفكر شورا است. اكنون با برقراري آموزش متوسط همگاني اجباري به نقش استاد درجامعه ما به حد اعلايي افزايش يافته است.
-سئوال در زمينه مدرسه هميشه باقي مانده، درمسئله هايي راجع به حركت ما به سمت جلو ... احزاب و دولت شورا ارزش بالايي براي فعاليت ثمربخش و خستگي ناپذير آموزگاران قائل شده و تشكر فراوان خود را به خاطر كارفداكارانه آنها اعلام مي دارند. اين است كلمه تحسين آميز كميته مركزي حزب كمونيست اتحاد جماهير شوروي، شوراي عالي اتحاد جماهير شوروي و وزيران اتحاد جماهير شوروي سوسياليستي سراسر اتحاد جماهير شوروي كنگره اتحاديه هاي معلمي كه در تابستان سال 1978 مسكو وارد شده است.
درجامعه ما اين گونه توجه به آموزگاران تصادفي نيست. توجه به معلمان درجامعه، بستگي به موقعيت و مقام دارد. معلوم مي شود كه كشور ما در آينده، توجه به آموزگاران بستگي به فرزندان و نوه هاي ما دارد. كار دولتي و استعداد محصلان نسل جديد مدرسه، آموزشگاههاي تخصصي (هنرستان)، مدارس عالي، در اختيار معلم امروزي و تحصيل كرده قرار دارد.
-بنابراين ما از سيستم آموزش عمومي در اتحاد جماهير شوروي و عملكرد آن صحبت نموديم. درپايان صحبت ما به چند آمار اشاره شده است. هرچند كه اعداد گويا هستند.
فقط مي گوئيم كه به جاي ارقام، توجه دولت درمورد افراد روسي (شوروي) قرار دارد: كه آنها در ما اطمينان به آينده و آينده فرزندان ونوه هايمان را بوجود آوردهاند.
-در هر 1000 نفر كه به كار اقتصاد ملي مشغول هستند در ابتداي سال 1981، 833 نفر بودند كه تحصيلات عالي و متوسطه (كامل و ناتمام) داشتند.
جهموري فدراتيو شوروي سوسياليستي – 830
جمهوري شوروي سوسياليستي اوكراين – 841
جمهوري شوروي سوسياليستي بلاروس – 875
جمهوري شوروي سوسياليستي قزاقستان – 836
جمهوري شوروي سوسياليستي گرجستان – 877
جمهوري شوروي سوسياليستي آذربايجان – 856
جمهوري شوروي سوسياليستي ليتواني – 751
جمهوري شوروي سوسياليستي مالديو – 761
جمهوري شوروي سوسياليستي لتوني – 821
جمهوري شوروي سوسياليستي قرقيزستان – 833
جمهوري شوروي سوسياليستي تاجيكستان – 801
جمهوري شوروي سوسياليستي ارمنستان – 891
جمهوري شوروي سوسياليستي تركمنستان – 852
جمهوري شوروي سوسياليستي استوني – 819
سطح آموزشي جمعيت
(درهر 1000 نفر از سن 10 سال و بالاتر، افرادي با تحصيلات متوسطه وعالي تكميلي و نيمه تكميلي وجود دارد.
1939
1959
1970
1981
1
2
3
4
5
اتحاد جماهير شوروي
108
361
483
661
جمهوري فدراتيو شوروي سوسياليستي
109
361
489
667
جمهوري شوروي سوسياليستي اوكراين
120
373
494
653
جمهوري شوروي سوسياليستي بلاروس
92
304
440
621
جمهوري شوروي سوسياليستي ازبكستان
55
354
458
661
جمهوري شوروي سوسياليستي قزاقستان
83
347
468
658
جمهوري شوروي سوسياليستي گرجستان –
165
448
554
723
جمهوري شوروي سوسياليستي آذربايجان
113
400
471
686
جمهوري شوروي سوسياليستي ليتواني
81
232
382
586
جمهوري شوروي سوسياليستي مالديو
57
264
397
596
جمهوري شوروي سوسياليستي لتوني
176
431
517
665
جمهوري شوروي سوسياليستي قرقيزستان
46
342
452
641
جمهوري شوروي سوسياليستي تاجيكستان
40
325
420
603
جمهوري شوروي سوسياليستي ارمنستان
128
445
516
735
جمهوري شوروي سوسياليستي تركمنستان
65
387
475
644
جمهوري شوروي سوسياليستي استوني
161
386
505
651
ابتداي مدارس عمومي
(سال تحصيلي)
81/1980
41/1940
61/1960
71/1970
81/1980
اتحاد جماهير شوروي
0/145
6/35
2/36
2/49
3/44
جمهوري فدراتيو شوروي سوسياليستي
8/74
6/20
4/20
3/25
2/20
جمهوري شوروي سوسياليستي اوكراين
0/23
8/6
7/6
4/8
5/7
جمهوري شوروي سوسياليستي بلاروس
0/7
7/1
4/1
8/1
5/1
جمهوري شوروي سوسياليستي ازبكستان
5/9
3/1
6/1
3/3
4/1
جمهوري شوروي سوسياليستي قزاقستان
7/8
2/1
8/1
2/3
3/3
جمهوري شوروي سوسياليستي گرجستان
9/3
8/0
7/0
0/1
9/0
جمهوري شوروي سوسياليستي آذربايجان
2/4
7/0
7/0
4/1
6/1
جمهوري شوروي سوسياليستي ليتواني
4/2
4/0
5/0
6/0
6/0
جمهوري شوروي سوسياليستي مالديو
8/1
5/0
6/0
8/0
7/0
جمهوري شوروي سوسياليستي لتوني
9/0
3/0
3/0
3/0
4/0
جمهوري شوروي سوسياليستي قرقيزستان
7/1
3/0
4/0
8/0
9/0
جمهوري شوروي سوسياليستي تاجيكستان
1/3
3/0
4/0
8/0
1/1
جمهوري شوروي سوسياليستي ارمنستان
5/1
3/0
3/0
7/0
6/0
جمهوري شوروي سوسياليستي تركمنستان
9/1
3/0
3/0
6/0
7/0
جمهوري شوروي سوسياليستي استوني
6/0
1/0
2/0
2/0
2/0
سالانه مؤسسات آموزش عالي حكومت شوروي 5/16 ميليون متخصص را آماده مي كنند. فقط نيمي از دانشجويان كارتوأم با تحصيل دارند. در محاسبه قبل از انقلاب درهر 10 هزار نفر دركشور 8 دانشجو وجود داشته، كه اين آمار درسال 1980 به 196 دانشجو رسيد .
مؤسسه آموزش عالي
(درابتداي سال تحصيلي)
15/1914
41/1940
61/1960
71/1970
81/1980
اتحاد جماهير شوروي
105
817
739
805
883
جمهوري فدراتيو شوروي سوسياليستي
72
481
430
457
494
جمهوري شوروي سوسياليستي اوكراين
27
173
135
138
147
جمهوري شوروي سوسياليستي بلاروس
-
25
24
28
32
جمهوري شوروي سوسياليستي ازبكستان
-
30
30
38
43
جمهوري شوروي سوسياليستي قزاقستان
-
20
28
44
55
جمهوري شوروي سوسياليستي گرجستان
1
21
18
18
19
جمهوري شوروي سوسياليستي آذربايجان
-
16
12
13
17
جمهوري شوروي سوسياليستي ليتواني
-
7
12
12
12
جمهوري شوروي سوسياليستي مالديو
-
6
6
8
8
جمهوري شوروي سوسياليستي لتوني
1
7
10
10
10
جمهوري شوروي سوسياليستي قرقيزستان
-
6
6
9
10
جمهوري شوروي سوسياليستي تاجيكستان
-
6
6
7
10
جمهوري شوروي سوسياليستي ارمنستان
-
9
10
12
13
جمهوري شوروي سوسياليستي تركمنستان
-
5
4
5
7
جمهوري شوروي سوسياليستي استوني
4
5
6
6
6
درتمام جمهوري هاي اتحاد شوروي متخصصين كادرهاي ملي با مهارت بالا افزايش پيدا كردند. با محاسبه درهر 10 هزار نفر، تعداد دانشجويان در اتحاد جماهير شوروي به دليل دوران پس از جنگ تقريباً 5 بار افزايش پيدا كرده، از جمله در جمهوري شوروي سوسياليستي ازبكستان 6 بار، جمهوري شوروي سوسياليستي لتواني 10 بار، قزاقستان 11 بار، مالديو 13 بار.
تعداد دانشجويان مؤسسات آموزش عالي
(درابتداي سال تحصيلي )
15/1914
41/1940
61/1960
71/1970
81/1980
اتحاد جماهير شوروي
8
41
111
188
196
جمهوري فدراتيو شوروي سوسياليستي
10
43
124
204
219
جمهوري شوروي سوسياليستي اوكراين
10
47
97
170
176
جمهوري شوروي سوسياليستي بلاروس
-
24
72
154
183
جمهوري شوروي سوسياليستي ازبكستان
-
28
114
192
172
جمهوري شوروي سوسياليستي قزاقستان
-
16
75
151
173
جمهوري شوروي سوسياليستي گرجستان
1
77
134
189
169
جمهوري شوروي سوسياليستي آذربايجان
-
44
91
191
173
جمهوري شوروي سوسياليستي ليتواني
-
20
95
180
206
جمهوري شوروي سوسياليستي مالديو
-
10
63
124
128
جمهوري شوروي سوسياليستي لتوني
8
52
101
171
186
جمهوري شوروي سوسياليستي قرقيزستان
-
19
79
162
152
جمهوري شوروي سوسياليستي تاجيكستان
-
15
94
149
142
جمهوري شوروي سوسياليستي ارمنستان
-
82
106
214
186
جمهوري شوروي سوسياليستي تركمنستان
-
22
81
131
124
جمهوري شوروي سوسياليستي استوني
35
45
111
161
172
دانشگاه آزاد اسلامي – واحد تهران شمال
دانشكده زبانهاي خارجي
گروه مترجمي زبان روسي
پايان نامه براي دريافت درجه كارشناسي مترجمي زبان روسي
دكتر صمدي راد- عضو هئيت علمي دانشگاه علامه طباطبايي
تنظيم: مهديه تقوا دانشجوي كارشناسي مشاوره
اعمال خشونت عليه زنان و بدرفتاري با آنها از رايجترين جرايم اجتماع بوده، كه مردسالاري را در جهان امروز و تقريباً در تمام مليتها و گروههاي اجتماعي متذكر ميشود. در اين بين خشونت و اهانت رواني ـ بيروني بيشتر از خشونت خانگي ـ فيزيكي بر روحيه زنان و دختران تاثير ميگذارد، كه گاهي اوقات باعث اقدام به خودكشي و يا انزوا طلبي و دوري از ورود به اجتماع در ميان زنان مجرد، و انتقام از همسر و خستگي از زندگي زناشويي، در زنان متأهل ميشود. گزارشها در طي آبان ماه و آذر ماه سال 83 حاكي از اين است كه درصد بالايي دچار انزواطلبي، افسردگي شده و حدوداً 7/91 درصد دچار خستگي از زندگي و 4/78 درصد انتقام گيري از همسر را تجربه كردهاند.
با توجه به عواملي از جمله، ساختار سنتي ازدواج در سن معيني در جامعه ما، ماندن زن در خانه شوهر به
هر قيمت و يا هر مشقتي، تمام مشكلات ناشي از يك ازدواج بد و تنها تاكيد بر داشتن يك سرپرست كه حداقل بتواند مشكلات اقتصادي را برطرف كند، ميتوان نتيجه گرفت كه «بي همسري» براي زنان مجرد (مطلقه، بيوه) و دختران هرگز ازدواج نكرده مترادف با «مشكل» است. در حالي كه در اين انگاره انسانيت و حقوق فردي زنان به عنوان يك انسان داراي آزادي ناديده گرفته شده است. آخرين تحقيقات در خصوص مشكلات زنان و دختران مجرد نيز گوياي اين است كه اين دسته از بانوان از عدم «امنيت خاطر» كافي در زندگي محل كار و تحصيل رنج ميبرند. رفتار نابهنجار برخي مردان نسبت به دختران و زناني كه سن آنها از بيست و چندسالگي گذشته و مجرد ماندهاند باعث آزار روحي و رواني و سلب اعتماد و امنيت رواني آنها و خانوادههايشان ميگردد. از جمله اين رفتارها ميتوان به تحقيرها، متلكها و رفتارها دور از اخلاق اين مردان اشاره كرد.
براساس يافتههاي گوناگون در مورد زنان مجرد، ميتوان دريافت كه زنان بدون همسري كه داراي درآمد شخصي بودهاند، بيش از زنان بدون همسر فاقد درآمد شخصي، تمايل به ازدواج مجدد دارند. نزديك به نيمي از زنان مطلقه، داراي درآمد شخصي هستند، در حالي كه اين موضوع تنها در مورد 4/27 درصد زنان بيوه صدق ميكند بنابراين ميتوان ادعا كرد زنان شاغل و داراي استقلال مادي، آمادگي بيشتري براي رهايي از زندگي مشقّت بار و غير قابل تحمل با مردان خشن وبدرفتار را دارند. همچنين زناني كه مستمري دريافت نميكنند كمتر از زناني كه مستمري دريافت ميكنند، درآمد شخصي دارند. با توجه به اينكه بهرهمندي از امكانات تفريحي و اوقات فراغت يكي از مسائل مهم در آرامش زندگي و بهداشت رواني فرد محسوب ميشود، زناني كه داراي درآمد شخصي هستند بيشتر از زناني كه داراي درآمد شخصي نيستند از برنامههاي ورزشي و تفريحي استفاده ميكنند و اين امر تا حدي سبب آرامش رواني آنها ميشود كه خود نشان دهنده نقش مؤثر درآمد شخصي براي زنان است.
استفان کاولی
در جامعه ما خانوادهها بر اساس تعصبات و با ملاحظه شرايط نابهنجار برخوردهاي اجتماعي با زنان و دختران مجرد، محدوديتهاي بيشتري براي زنان جوان مطلقه قائل ميشوند. بر همين اساس زنان بدون همسر شاغل بيشتر از زنان بدون همسر غير شاغل از مزاحمتهاي خانوادگي شكايت دارند كه علت شايد آن باشد كه زنان غيرشاغل به دليل اجبار در پذيرش هنجارها و قيد و بندهاي خانوادگي كمتر از زنان شاغل و مستقل از مداخلات خانوادگي به عنوان مزاحمت ياد ميكنند در جامعه ما، زنان مطلقه بيش از زنان بيوه از پيامدهاي منفي زندگي بدون همسر احساس نارضايتي ميكنند كه علت ميتواند نگرش منفي جامعه، خانواده، اطرفيان به زنان مطلقه باشد و يا اينكه زنان بيوه از هم حسي و مقبوليت بيشتري در ميان مردم و جامعه برخودارند پس تا زماني كه با نگرشها، باورهاي سنتي مبارزه نشده، زنان يا بايد با زندگي نابهنجار با مردان خشن و بدفتار بسازند و يا بايد پس از جدايي، زندگي سخت و مشقت باري را چه از نظر اقتصادي و چه از لحاظ برخوردهاي نامناسبت مردان در جامعه تحمل كنند. به نظر مي رسد در جامعه كنوني مشكل زنان اعم از دختران هرگز ازدواج نكرده، زنان مطلقه و بيوه مسأله «فقر همسر» باشد، فردي به عنوان شوهر كه زير سايه نام او موجوديت اجتماعي داشته باشند؛ و اين درست در تناقض با آزاديهاي فردي براي هر انسان خصوصاً زنان ميباشد. متناقض با اصل مختار بودن و داراي حق انتخاب بودن زنان است. در پايان بايد توجه داشت كه همه زنان بيوه و مطلقه، خوشبخت و يا بدبخت مطلق نيستند بلكه نكته مهم توجه به حيثيت، حرمت و شأن و منزلت انساني زنان در همهي جوامع است چه بسا هستند دختراني كه به دلايلي از جمله، فقدان تحصيلات كافي، كار،درآمد، نداشتن امكان معاشرت و آشنايي براي ازدواج، نداشتن خانواده آبرومند و صاحب مكنت و اعتبار، نداشتن جمال و اندام متناسب و يا دختران داراي معلوليتهاي جسمي، ذهني و رواني نميتوانند همسر دلخواه و مناسبي براي خود انتخاب كنند و يا مورد انتخاب قرار ميگيرند و مشكلات و مسائل خاص خود را دارند كه شناخت ابعاد آن حائز اهميت ميباشد.
منابع:
ـ مجله فرهنگ و پژوهش، دكتر صمدي راد، شماره
ـ ماهنامه «همراه» خشونت عليه زنان، شماره 19، 1383
ـ مجله فرهنگ و پژوهش ، آسيبهاي اجتماعي زنان و خشونت عليه آنها، شماره 178
گوستاولوبون
(EIQ) Ematiamal inteligence quatiemts
دكتر پرويز شريفي درآمدي
عضو هيئت علمي دانشگاه علامه طباطبائي
تنظيم: علي تيموري، دانشجوي كارشناسي مشاوره
يكي از مباحثي كه در سال هاي اخير به ويژه از سال 1990 مطرح شده است هوش هيجاني است كه اين بحث توسط صاحب نظراني نظير سالوي، گلدمن ارائه شد .
هوش هيجاني به معني توجه به احساسات و ابزاري جهت استفاده دررابطه اي سالمتر و راحتر آنطور كه معنويت انسان اقتضا مي كند مطرح مي شود .
هوش هيجاني از سه زاويه مورد بررسي قرار مي گيرد 1- عملي 2- ارزشي 3- خلاقانه
بعد عملي هوش هيجاني بيشتر مورد بررسي قرار مي گيرد كه بيشتر در مورد ارتباط است .
تاريخچه هوش هيجاني :
حدود 2000 سال پيش افلاطون در كتاب جمهوريت مطلبي را مطرح مي كند كه زير بناي تمام يادگيري ها ، احساسات و هيجانها است از آن زمان به بعد در مقابل اين نظريه افلاطون سه جناح بوجود مي آيد.
جناح اول در مقابل افلاطون مي ايستند وتوجهي به احساسات و هيجانها ندارند و تابع عقل هستند و عقيده دارند كه هر چه عقل گفت بايد آن را انجام داد كه اين گروه عقليون هستند.
هوش هيجاني
جناح دوم كه در برابر عقليون موضع گيري دارند و توجه آنها به احساسات و عواطف است.
جناح سوم كه به عناصر عقلي و احساسي با همديگر توجه داشتند .
در سال 1920 ثرندايك هوش را به سه دسته تقسيم مي كند :
1-فني يا مكانيكي
2- اجتماعي
3- انتزاعي
و هوش اجتماعي را وسيله اي براي روابط اجتماعي مطرح مي كند.
در سال 1950 مزلو در طرح سلسله نياز هاي انسان به هيجانات و عواطف اشاره ميكند كه انها را نه تنها باعث پيشرفت بلكه باعث شكوفايي انسان ميداند.
در سال 1990 سالوي مقالاتي در مورد احساسات و عواطف انسان مينويسد كه صاحبنظران بعدي عقايد سالوي را به عنوان هوش هيجاني ياد ميكنند .
در سال 1995 گلدمن بر اساس يافته هاي خود و انديشمندان قبلي تعريفي از هوش هيجاني ارائه مي كند .
پاره تو
هوش هيجاني عبارت است مجموعه اي از توانائيهاي درك ، شناخت و توصيف احساسات خود و ديگران به منظور ارائه واكنش مناسب به موقعيت ها و محيط هاي مختلف به عبارت ديگر در روابط بين فردي از اين توانايي استفاده كنيم كه به احساسات و عواطف طرف مقابل در لحظه مناسب واكنش درست نشان دهيم يعني اين توانايي را داشته باشيم كه صرف نظر از نژاد و مذهب و لهجه طرف مقابل بتوانيم احساسات، عواطف، هيجانات و رفتار او را چه در رفتارهاي كلامي و چه در رفتار هاي غير كلامي اش درك كنيم و در لحظه و ثانيه ارتباط سالم و انساني با او برقرار كنيم و كرامت و شأن انساني او را پايمال نكنيم پس اهميت هوش هيجاني استفاده از توانايي براي درك احساسات خود و طرف مقابل براي ارائه واكنش مناسب در لحظه ودر زمان است براي برقراري يك ارتباط سالم و بي نقص به طوري كه بتوانيم احساسات و عواطف طرف مقابل را درك كنيم و متناسب با آن و اكنش نشان دهيم بايد از ساده ترين كليد هوش هيجاني يعني گوش دادن استفاده كنيم كه بهتر ين نوع گوش دادن، گوش دادن فعال است چند ين نوع گو ش دادن وجو د دارد كه آفت شنوايي است و با آن نمي توان ارتباط مناسب با طرف مقابل برقرار كرد براي مثال گوش كردن به منظو رحكم كردن يا قضاوت كردن يعني به حر فهاي كسي گوش بدهيم تابعد در مورد او قضاوت كنيم وحكمي را عليه او يا حتي به نفع او صادر كنيم اين طرز گوش دادن رابطه رادر نقطه كور قرار ميدهد. هوش هيجاني اين نوع گوش كردن را رد مي كند .
ـ گوش دادن توام با نصيحت كردن: يعني به حر ف هاي طرف گوش كنيم تا او را نصيحت كنيم.
ـ گوش دادن توام با تداعي معاني: يعني درحالي كه طرف مقابل براي ما صحبت ميكند ناگهان ياد موضوعي كه قبلا برايمان اتفا ق افتاده بيفتيم. نوع ديگري از گوش دادن كه افت شنوايي تلقي ميشود وقتي است كه فرد در حالي كه حرف ميزند به انجام كاري مشغول باشيم كه باعث ميشود ارتباط در نطقةكوري قرار بگيرد. نوع ديگر گوش دادن، گوش دادن همدردانه است. اين نوع گوش دادن هم مفيد نيست. چون براي فرد اين طرز فكر تلقي ميشود كه او به خاطر اينكه دردي مثل درد من دارد به حرفهاي من گوش ميدهد.
لذا يكي از بهترين نوع گوش دادنها كه بر اساس ارزشهاي هوش هيجاني مثبت تلقي ميشود گوش دادن همدلانه است كه در اين نوع گوش دادن كه بر اساس ارزشهاي هوش هيجاني مثبت تلقي ميشود گوش دادن همدلانه است. كه در اين نوع گوش دادن شخص فقط به خاطر شأن و منزلت انساني اش به حرفهاي طرف مقابل گوش ميدهد يعني هيچ سودي براي دو طرف ندارد ولي با تمامي وجود به حرفهاي او گوش ميدهد. نكته مهم در گوش دادن همدلانه به عنوان يكي از ارزشهاي برجستة هوش هيجاني اين است كه همدلي به معناي تاييد طرف مقابل نيست.
كسي كه از هوش هيجاني بالايي برخودار است به اتكاي اين توان مندي ميتواند ارتباطهاي سنجيده داشته باشد. هوش هيجاني در ارتباط به وجود ميآيد و به رشد ارتباط صحيح كمك ميكند، هوش هيجاني در قضاوت به وجود ميآيد و به رشد قضاوت صحيح كمك ميكند. هوش هيجاني در ارتباط خلق ميشود و به پردازش اطلاعات صحيح و درست منجر ميشود.
گوته
قدم بعدي براي داشتن يك ارتباط سالم كه شان و منزلت فرد را حفظ كند اين است كه بر احساسات و هيجانات كه به قليان درميآيد كنترل داشته باشيم و طرف مقابل را درك كنيم، مراحلي وجود دارد كه بر احساسات و عواطف خويش كنترل كنيم و بتوانيم از هيجانات خود به طرز درستی استفاده كنيم، چون غرض از هوش هيجاني استفاده صحيح و درست از هيجانات است،استفادة صحيح از هيجانات دو بعد را شامل ميشود: 1ـ تسلط بر هيجانات منفي كه در ما به وجود ميآيد 2ـ استفادة معقول و متعادل از هيجانات مثبت است.
گلدمن مدلي را در جهت مهار هيجانات در خود و دادن واكنش صحيح به خود و ديگران ارائه كرده است كه عبارتند از:
1ـ پايش (self-regard): به معني پائيدن و مواظبت كردن احساسات و هيجانها است، يعني مواظب باشيم كه هيجانات بر ما تسلط پيدا نكنند.
2ـ درگيري احساسات؛ يعني روي احساساتي كه در مقابل محركهاي مختلف به ما دست ميدهد، اسم بگذاريد براي مثال: حسادت، تعصب، خوشحالي، كينه
3ـ كناره گذاري: يعني يادبگيريم كه احساسي را كه به ما دست داده آن را كنار بگذاريم براي مثال نسبت به كسي احساس نفرت يا حسادت داريم، بايد سعي كنيم كه اين احساس را كنار بگذاريم.
4ـ از كي و چه وقت؛ يعني اينكه اولين دفعهاي كه اين احساسها به ما دست داده چه زماني بوده است.
نام كتاب : ايجاد رابطه با خود و ديگران
مولف : ويرجينيا ستير
مترجم : مريم مرتاض
ناشر : روشنگران
تاريخ انتشار : 1375
قيمت : 800 تومان
همانطور كه از نام اين كتاب پيداست مطالب كتاب درباره نحوه برقراري رابطه با خود و ديگران مي باشد در ابتدا تاكيد فراواني به برقراري ارتباط سالم و درست با خود و سپس به برقراري ارتباط سالم با ديگران شده است كه براي نيل به اين ارتباط به موارد گوناگوني اشاره مي شود.
درادامه بخشي از كتاب آورده شده است .
بخشي از كتاب:
کارن هورنای
ايجاد رابطه مسابقه نيست كه در آن پيروز شوي و تمام عمر با خوشحالي زندگي كني وسيله ای است كه با آن ميتواني يك رابطه صادقانه و صميمي برقرار كني ايجاد رابطه دستاويزي است كه عزت نفس تو را رشد مي دهد و ارتباط هاي تو را با خود و ديگران تقويت مي كند رسيدن به افق رشد حاصل يك عمر پژوهش وتلاش است شناخت خود و ايجاد رابطه با ديگران كليد اين پژوهش است هر چه بهتر و كامل تربا خود و
ديگران ارتباط برقرار كنيم احساس با ارزش بودن دوست داشتن و سلامتي ما را زود تر در حل مشكلاتمان پيروز مي گرداند .
شعر «اهداف من » بياني است از اين كه چطور مي شود آن چه را كه گفته ام به كار گرفت: مي خواهم
بدون اسارت دوستت بدارم
باآزادي در كنارت باشم
بدون اصرار تو را بخواهم
با احساس گناه تركت نكنم
با سرزنش از تو انتقاد نكنم و با تحقير به تو كمك نكنم
و اگر تو نيز با من چنين باشي يكديگر را غني خواهیم كرد
ايجاد رابطه دو انسان را در يك زمان به دو شكل درگير مي كند.
هر انساني در ارتباط با خودش و هر كدام در ارتباط با ديگري
نام كتاب : اعتماد به نفس و دست يابي به آن و زندگي با آن
مؤلف : باربارادي انجليس
مترجم : هادي ابراهيمي
ناشر :نسل نو انديش
تاريخ انتشار : 1383
قيمت : 1000 تومان
در اين كتاب درباره اعتماد به نفس صحبت شده است وابزار هاي لازم براي خلق اقتدار شخصي اعتماد به نفس و عشق ارائه مي شود و حرارت را چه در شغل و كار و چه در روابط در اختيار شما قرار ميدهد در اين كتاب خواهيد آموخت.
µچگونه ممكن است موفقيت و خوشبختي را با دستان خودتان خراب كنيد ؟
µچگونه «به تاخير انداختن » را به تاخير بيندازيد و زندگي كردن را از همين الان آغاز كنيد ؟
µچگونه با صنايع عظيم اقتدار شخصي و نيروي بي كران دروني ارتباط برقرار كنيد .
µ
ارل نایتینگل
چگونه بر ترس هايمان غلبه كرده و عشق و شور و حرارت را به زندگي خود برگردانيم ؟ و هنگامي كه اعتماد به نفس و خودباوري خود را بر اساس « آن كه » و « آن چه» كه به راستي مستقيم و نه بر اساس آن چه توانائي و پتانسيل انجام دادنش را داريم بنا مي كنيم چيزي در خود خلق مي كنيم كه هيچ كس و هيچ چيز ياراي گرفتنش را از ما نخواهد داشت .
در بررسي عوامل مربوط به رضايت زناشوئي زوجين ، عوامل ارتباطي يكي از مهمترين علل در ايجاد تعارض سازگاري و ميزان رضايت زناشوئي زوجين مي باشد در سال هاي اخير روش هاي جديد مداخله گري با تكيه بر اين عوامل در دنيا مطرح شده اند كه يكي از مهمترين آنها توسط هالفورد و همكاران ارائه شده است .
ازآنجائي كه در ايران كتاب هايي كه با مباحث عملي بتواند مشاوران و زوج درمانگران را در زمينه زوج درماني كمك كند تا در طول درمان خود از جلسات ساختار يافته و هدفمند استفاده كنند بسيار اندك وحتي نادر مي باشد اين كتاب با استفاده از رويكرد خود نظم بخشي، توانايي آن را دارد كه بهترين كتاب راهنما براي درمانگران در مورد نحوه اجراي زوج درماني كوتاه مدت و هم يك كتاب فوق العاده به منظور استفاده زوجين براي تقويت عشق و شادي در رابطه شان باشد مطالعه اين كتاب به مشاوران، دانشجويان مشاوره و همه كساني كه به نوعي دست اندركار كمك به خانواده ها و زوجين هستند توصيه ميشود .
ناپلئون بناپارت
رويكرد خود نظم بخشي (SRCT)
فروغ جعفري-كارشناس ارشد مشاوره
تعريف رويكرد
خود نظم بخشي [1] به فرايندهاي دروني يا محاورهاي اشاره ميكند كه افراد را قادر ميسازد فعاليتهاي هدفمند خودشان را در طي زمان و در شرايط متغير هدايت كنند. نظم بخشي بر تعديل افكار، احساسات و رفتار با استفاده از مكانيزم هاي خاص و مهارتهاي حمايتي دلالت ميكند. فرايندهاي خود نظم بخشي هنگامي آغاز ميگردد كه فعاليتهاي روزمره كند ميشود مانند ظهور يك مشكل اساسي، شكست الگوهاي عادي و غيره. (كارولي، 1993)
خود نظم بشخي به تازگي بر تمام شاخهها و رشتههاي گوناگون روانشناسي و مشاوره سايه انداخته است و جلسات درماني را تحت الشعاع خود قرار داده است. هالفورد[2] و همكاران (1194) ايده تغيير خود نظم بخشي را به منظور يك چارچوب يكپارچه از رويكردهاي زوج درماني شناختي ـ رفتاري ، زوج درماني عاطفه مدار و بينش مدار به كار بردهاند كه در درون آن، اثر بخشي رويكردهاي موجود در زوج درماني بهتر درك ميشود (هالفود 2001) ترجمه تبريزي و همكاران 1384)
محتواي اساسي SRCT اين است كه خود زوحين و نه درمانگر، تغييرات طولاني مدت را در رابطه زناشوييشان ايجاد كنند. بنابراين اهداف تغيير شخصي در طي اين فرايند درماني توسط خود زوجين و نه درمانگر تعيين ميشود و وظيفه درمانگر تنها كمك به آنان براي بررسي همه جانبه و كشف اهداف درماني آنهاست.
شامفور
درمانگران شناختي رفتاري كه به شكل سنتي جلسات درماني مشترك برگزار ميكنند، تلاش ميكنند تا هر دوزوج را هم زمان در طول درمان تغيير دهند. اين تمركز مناسب براي جبران اين نقص، مدل خود تنظيمي در عملكرد زناشويي است . در اين الگو بر مسئوليت افراد در خود كاوي و يافتن نقصها و زياده رويهاي رفتاري تاكيد ميكند،هدفهاي تغيير رفتار توسط فرد شناسايي ميشودو اين خود شخص است كه معيارهاي عملكرد را تعيين ميكند و به نتيجه مناسبي دست مييابد.
الگوي خود نظم بخشي ميتواند در جلسات درماني مشترك يا انفرادي مورد استفاده قرار بگيرد و به مشكلات زناشويي بپردازد. از چشم انداز خود نظم بخشي، فرآيند زناشويي درماني معمولاً شامل حركت مراجع از جايگاه سرزنش همسر به سوي الگويي خود نظم بخش براي حل مشكلات زناشويي است. اين تغيير ديدگاه، مراجع را تشويق ميكند تا تغييراتي را كه مي تواند، براي بهبود رابطهاش انجام بدهد برگزیند و آن را بر انتظار تغيير از سوي همسرش ترجيح بدهد. (ايترنت)
نقطه نظرات مهم درماني
درمانگراني كه قصد دارند از اين روش درماني استفاده كنند بايد سه نقطه نظر عمده را مبناي كار خود قرار دهند:
1ـ نقطه نظر نخست: خود نظم بخشي تغييري است كه درمانيست كوتاه مدت در حدود 2 تا 5 جلسه، در خود تغييري درمانگر به زوجين كمك ميكند تا اهداف خود را كه مايلند در رابطهشان ايجاد كنند را تعريف كرده و سپس آن تغييرات را خود زوجين به تنهايي و مستقل از درمانگر اجرا كنند. بسياري از اهداف بر اساس ارزيابيهاي اوليه درمانگر است و طی آن سئوالاتي طرح ميشود كه زوجين با پاسخ دادن به آنها به نقاط مشكل ساز و استرس زاي روابط خود پي ميبرند. در اين مرحله تلاش ميشود تا مراجع چهار صلاحيت را در خود تقويت كند:
الف ـ خود ارزيابي: اين صلاحيت به معني توانايي تحليل فرايندهاي سازگاري هم در قالب شناختها، عواطف و رفتارهاي مفيد و هم در قالب شناختها، رفتارها و عواطف مخرب است.
ب ـ هدف گذاري معطوف به خود: با تقويت اين توانايي فرد كارهاي خاصي را كه ميتواند براي تقويت كار كرد رابطه انجام دهد تعريف ميكند.
ج ـ خود تغييري: فرد تلاش ميكند تا اهدافي را توصيف كرده و سپس طرح خاصي را براي دست يابي به اهداف انتخابي خودش درنظر گيرد.
دـ خود ارزشيابي از تلاشهاي تغيير: خود ارزيابي فرد به اين محدود ميشود كه آيا تغييرات مطلوب واقعاً رخ داده و تاثيرات جانبي تغييرات چه بوده است.
2ـ دومين نقطه نظر، جنبه رواني تربيتي ارتباط است. يك درمان مختصر شامل5 تا 9 جلسه است. در جنبههاي رواني پرورشي رابطه، درمانگر يك فرايند آموزشي را به كار ميبرد تا به زوحين در اجراي اهداف خود تغييري شان كمك كند. در اين مرحله درمانگر نقش پند واندرز دهنده را ايفا نميكند، بلكه رشد ادراك زوجين از موضوع توافق شده و تأثير آن بر تعاملات ارتباطيشان را براي آنان توضيح ميدهد. همچنين به زوجين كمك ميكند تا بر عاطفهي منفي شديدشان غلبه كنند و دانش همسران را دربارة تعامل سازگارانه آنان افزايش دهد.
ارسطو
3ـ سومين نقطه نظر: تغيير رهنمود شده درمانگر است كه درماني طولاني مدت و شامل 10 تا 25 جلسه است. در تغيير رهنمود شده، درمانگر به طور جدي بازوحين كار ميكند و براي توسعه مهارتهاي ارتباطي به آنها كمك ميكند تا آنها بتوانند به خود تغييري در رابطهشان بپردازند. اين مرحله وقتي اتفاق ميافتد كه زوجين اهداف ارتباطي مشترك را مشخص كرده باشند و خود تغييري را كه ميخواهند انجام بدهند بشناسند، اما به خاطر فقدان مهارتهاي ارتباطي لازم قادر نباشد به خود تغييري دست يابد. درمانگر تعاملات مثبت روزمره زوجين را از طريق فنوني مثل روزهاي عاشقانه، افزايش حمايت همسران از يكديگر و تاريخهاي معين هر يك از فعاليتها، افزايش ميدهدو به آنها كمك ميكند تا بتوانند تعارضهاي خود را حل نمايند و انديشهها و احساسات منفي خود را از طريق امكان كنترل و خود تحليلي منطقي رفع نمايند.
ارزيابي از نتايج كار در تمام مراحل درمان صورت ميگيرد و در صورت نقص براي رفع آن تلاش ميشود.
نقطة عطف اين درمان همكاري و تلاش مشترك زوجين و درمانگر در دسترسي به اهداف تعيين شده توسط زوجين است و از ميان برداشتن موانع فردي و ارتباطي كه تعاملات آنها را تحت تاثير قرار مي دهد ميباشد.
براي كسب اطلاعات بيشتر در زمينة اين رويكرد و نحوه كاربرد آن در زوج درماني ميتوانيد به كتابي تحت عنوان زوج درماني كوتاه مدت كه به تازگي به چاپ رسيده مراجعه فرماييد. هالفورد، 2001، ترجمه تبريزي و همكاران 1384)
3- Karoly, p. (1993). Mechanismsof self – regucation: Asystems view. Anhual Rewiew of Psychology, 44,23-52.
تجربه ای که من داشتم ....
دانشجويان عزيز رشته مشاوره دوست داريد خودتان را درك كنيد و به وجود خودتان پي ببريد و احساسساتتان را تجربه كنيد و مستقلاً عمل نمائيد؟
حتماً عبارت كوتاه جامع و پر معني شرتزر واستون را در رابطه با تعريف راهنمايي و مشاوره به خاطر داريد « فرآيند كمك به فرد در جهت شناخت خود دنيايش و توانايي بعهده گرفتن مسئوليت و خود كفائي »
اين عبارت پر محتوا در واقع اشاره ايست به اهميت خود شناسي در مشاوره و بگونه اي توجه به يكي از وظايف مهم مشاوره در امر مشاوره كه به فرد مراجع در جهت شناخت خودش كمك مي كند ازطرفي نيز يك مشاور، بايد خود را شناخته باشد تا اين مهم را در فرد مراجع تحقق بخشد خود شناسي به فرد اجازه مي دهد كه آگاهانه به تجربه خود بپردازد و از طريق فرايند تجربه به رشد شخصي و بالندگي دست يابد .
اين هشياري واگاهي در تجربه فرد را قادر مي سازد تا عملكرد موثرتري داشته و بطور خلاقانه اي مسئوليت زندگي خود را بعهده گيرد .
به اعتقاد پرلز آگاهي از خود ميتواند به رشد و كمال شخصيت بيانجامد با آگاهي كامل از خود مي توانيم به ارگانيسم خود امكان رهبري و تنظيم رفتارمان را بدهيم وبه يك معنا ميتوانيم به حكمت وجود اتكا كنيم .
از نظر كارل راجزر نيز هنگامي كه فرد هشيارانه به تجربه مي پردازد به طور واقعي به رفتار خود توجه دارد، از استعداد هاي بالقوه خود استفاده ميكند، با همه جنبه هاي وجود خود در ارتباط است و هيچكدام راآزار دهنده و تهديد كننده نمي يابد و اين فرد فرديست سالم خود واقعي اش و با كارآيي فراوان.
جبران خلیل جبران
هدفم از بيان مطالب فوق نتيجه گيري مهم از آن به عنوان يك تجربه شخصي است در دوره دانشجويي خود دريافتم كه جلسات مشاوره، فرآيند آن و شخص مشاور، عواملي موثر در معني بخشيدن به افكار احساسات و رفتار مراجع هستند .
استفاده بهينه از فرآيند هاي مشاوره تغييري مثبت در طرز فكر و از آن رهگذر تغييري مثبت در رفتار فرد پديد مي آورد در واقع براي كسي كه مصمم به خود شناسي مي باشد در اين فرآيند اين امكان به وجود مي آيد كه با خودش صادق باشد به كنكاش كيفيت احساساتش بپردازد بكوشد كه انگيزه هاي واقعي خود را بشناسد، رابطه خود را با اطرافيانش بررسي كند و چگونگي رفتار نوعي خود را آنطور كه در واقع هست بفهمد .
خلاصه سخن اينكه تجربه كردم براي تبديل شدن به يك مشاور مفيد و كارا تمرين مراجع بودن لازمست كه در اين تمرين تمامي آنچه گفته شد لحاظ مي گردد و در يك كلام خود بودن خود » يعني «خلوص» يعني آنچه براي يك مشاور از ضروريات مي باشد تحقق مي يابد .
از اينرو به كليه دانشجويان عزيزم بخصوص در رشته مشاوره توصيه ميكنم كه از مركز مشاوره دانشگاه كه زير نظر جناب آقاي شفيع آبادي مديريت مي گردد و مشاوران با تجربه و ارزشمندي را به همكاري گرفته اند بهره بگيريد و از اين فرصت گرانبها در جهت خود شناسي و مشاوري كارآ شدن استفاده نماييد .
با آرزوي موفقيت براي تمامي دانشجويان عزيزم
فصلنامه پیام همدلی از خدمات ارزنده جناب آقای دکتر حبیبی در طی دوران ریاستشان تشکر نموده و انتخاب شایسته حجت الاسلام دکتر شریعتی را به این سمت تبریک می گوید.
«عزت نفسم را اظهار می کنم»
اسداله ويسي كارشناسي ارشد خانواده
من منم
هیچ کس در تمام دنيا کاملاً شبيه من نيست، هر چيزی را که من در مورد خودم اعلام می کنم برای من معتبر (قابل اطمينان) است به خاطر اينکه من آن را به تنهايی انتخاب کرده ام. من مالک هر چيزی در مورد خودم، بدنم جسمم احساساتم، دهانم صدايم همه اعمالم هستم، خواه آنها مطلوب ديگران با شد يا مطلوب خودم، من مالک همه اعمال، روياها، اميدها، ترسهای خود هستم. من مالک روياها تخيلات، پيروزيها،موفقيت هاو همه شکست ها و اشتباهات هستم. به اين دليل که من صاحب خودم هستم من می توانم صميمانه با خود آشنا شوم بوسيله آنچه که انجام می دهم، من می توانم خودم را دوست داشته باشم و با خودم در همه اوقات رفيق باشم من آن جنبه هايی را در مورد خودم که برايم معما گونه است می دانم ، من می توانم با جرأت و اميدوارانه حل اين معماها را جستجو کنم. و راههای بيشتری را در مورد خودم پيدا کنم. هر چيزی می بينم و می شنوم، هرقدر من می گويم و عمل می کنم، هر قدر من فکر می کنم و احساس می کنم، لحظه ای به من دز زمان داده شده که برای من اصيل است – اگر بعداً يا بعدها بعضی قسمت های از آنچه ديده ام، شنيده ام، فکر کرده ام و احساس کرده ام برای من نامناسب از آب در آمد يا برازنده من نبود) من می توانم و دور بريزم آنچه که نامناسب من است يا برازنده من نيست. آرامشم را حفظ می کنم و چيز تازه ای برای آنچه دور ريخته ام می سازم.
من ابزاري دارم برای زنده ماندن و صميمی شدن با ديگران، ثمربخش بودن با ايجاد احساس و نظم بيرون از دنيای مردم و اشياء غير از خودم ،من صاحب خودم هستم و بنابراين می توانم مهندس خود باشم.
من ، منم و من خيبلی خوبم
اسم کتاب: تکنيک های مشاوره
ویرجنياستير ، 1975 عزت نفس
معمـاي عشق
ناپلئون بناپارت
پروانه علايي دانشجوي كارشناسي ارشد مشاوره خانواده
در زمينه عشق و ازدواج سخن هاي بسياري گفته شده و تحقيقات متعددي انجام گرفته است و نظريه پردازان مختلف سعي نموده اند با رويكرد خود به معماي عشق پاسخ بگويند در زير به برخي از نظريات مطرح به اختصار اشاره مي شود .
عشق ورزيدن ـ دوست داشتن
Loving Living
روبين (1973 ) با مطرح نمودن اين نظريه بين عشق ورزيدن و دوست داشتن تمايز قايل مي شود. عشق از تركيب سه عنصر زير تشكيل مي شود. دلبستگي (attachment) تمايل شديد براي بودن در كنارديگري، برقراري تماس جسماني، مورد تائيد قرار گرفتن و مراقبت شدن.
1-صميميت (Intimacy) پيوند بين دو فرد.
2-مراقبت (Caring) ميل براي فداكاري خود در قبال ديگري.
روبين در تفاوت عشق ورزيدن و دوست داشتن بر ميزان ارزيابي فرد تاكيد مي كند ما به اين خاطر كسي را دوست مي داريم كه فكر مي كنيم از نظر اخلاق و هوش مناسب است و ارزش احترام ما را دارد .
عشق شهواني و مصاحبتي
ompanionate vs passionate love
هاتفيلد و همكاران وي (1978ـ 1988 ) عشق را به دو نوع اصلي تقسيم ميكند:
1-عشق شهواني Passionate love حالتي از ميل و اشتياق شديد فرد براي وصلت با كس ديگري كه مبتني بر تحريك فيزيولوژيكي عميق است .
2-عشق مصاحبتي (companionate love ) علاقه و عاطفه اي است كه فرد نسبت به ديگري دارد و حس مي كند كه زندگي اش عميقاً با او در هم تنيده شده است .
به اعتقاد روبين بهترين شكل عشق آنست كه اين دو نوع دريك رابطه با هم ادغام شوند. در اين حالت است كه زوجين ميتوانند به اتفاق هم كارهاي نشدني و غير ممكن را عملاً به انجام برسانند .
مدل چرخه رنگ سبك هاي عشق
or wheel model of love styles
لي ( 1973) مدل رنگ هاي عشق را معرفي مي كند كه در آن فقط سه رنگ زرد، قرمز و آبي وجود دارد و در نتيجه سه سبك نخستين عشق وجود دارد.
1.Eros عشق به يك فرد ايده آل.
2.Ludus : عشق بعنوان بازي عشق تفنني.
3.Storg عشق دوستانه.
تركيبات اين سه سبك نخستين سبك هاي ثانويه عشق را به وجود مي آورند برخي از سبك هاي ثانويه عشق ويژگي هاي متفاوتي ازعناصر سازنده خود دارند عبارتند از :
µpragma : عشق واقع بينانه و عملگرا : كه تركيبلي از لودوس و استورگ است
µmania: شيدايي : تركيبي از لودوس و اروس
µAgape: عشق وظيفه شناسانه و عاري از نفس پرستي : تركيبي سازنده اصلي قابل شناسايي است : ludic – Eros – storgic – ludus – storgic – eros
همچنين سبك هاي ثالثيه عشق هم هستند كه دربر گيرنده تركيبات مختلف سبك هاي عشقي نخستين و ثانويه هستند .
نظريه مثلثي عشق :
A triangular theory of ove
نظريه مثلثي عشق در سال 1986 توسط استنبرگ مطرح شد وي با رويكردي روانسنجي عشق را تركيبي از سه جزء مي داند :
1.intimacy صميميت شامل خود افشا از طريق عواطف و داستان هاي مشترك با فرد ديگري است.
2.passion شهوت : علايق شهواني كه وصال جنسي را در بر مي گيرد.
3.commitment or decision تعهد / تصميم : يعني تصميم گيري براي ماندن در كنار يك شريك و متعهد شدن به او يعني به تعويق انداختن اين نوع روابط با ديگر شركاءبالقوه
وقتي كه همه عناصر به طور متوازن حضور دارند كاملترين عشق يعني تمام عيار و كامل (consummate love ) بوجود مي آيد مطابق با نظريه استنبرگ اين نوع عشق به سختي اتفاق مي افتد و معمولاً افراد فقط بر روي يك يا دو عنصر تاكيد دارند كه نتيجه آن عشق هايي از اين نوعند :
µ
منسیکوس
infatuated love عشق احمقانه :شهوت زياد و صميميت و تعهد كم
µempty love عشق تهي : تعهد زياد ولي صميميت و شهوت كم
µromantic love : عشق خيالي : صميميت و شهوت زياد ولي تعهد كم
µfatuous love عشق بلاهت آميز : شهوت و تعهد بالا ولي صميميت كم
µcompanionate love : عشق مصاحبتي : صميميت و تعهد بالا شهوت پائين
µliking علاقه مندي صميميت زياد و شهوت و تعهد كم
µno love بدون عشق : هيچ يك از عناصر عشق موجود نيستند .
استنبرگ معتقد است كه هر چقدر مثلث هاي دو زوج بيشتر با هم همسو باشند سطح رضامندي بيشتري را در روابط خود تجربه خواهند كرد و نيز در يك رابطه خاص اجزاي عشق جزئيات مختلفي را طي مي كنند مثلاً در روابط دراز مدت سطح شهوت بعد از آنكه به اوج خود رسيد تنزل مي يابد اما سطح صميميت به سير صعودي خود ادامه مي دهد امكان دارد كه دو شريك در يك زمان به عناصر واحدي اهميت ندهند در اين صورت براي آنكه رابطه موفق و پايدار باشد؛ بايد شركاء اختلافاتشان را برطرف نمايند همچنين استنبرگ مقياس مثلث عشق را ساخته و روايي و پايايي آن را سنجيده است .
عشق به مثابه قصه love as A story
استنبرگ اذعان مي دارد نظريه سه وجهي عشق با وجود كارآمدي آن يك سوال بسيار مهم را بي پاسخ مي گذارد چرا من و نه كس ديگري عاشق فرد خاصي مي شود و نه عاشق فرد ديگري و نيز آنكه چرا من و نه كس ديگري قادر است با انسان خاصي رابطه عاشقانه برقرار كند و با انسان ديگري نه ؟ كه شايد اين فرد خاص با معيار هاي قبلاً ليست شده وي هم كاملاً متفاوت باشد جالب آنكه خود شخص در تجارب عاشقانه پيشين خود انتخاب هاي مشابهي از اين دسته داشته كه به ناكامي وي منجر شده است و اينك گويي دوباره همان قصه را تكرار ميكند بي آنكه علت آن را بداند (استنبرگ 1994)
استنبرگ با انتقاد از نظريه سه وجهي عشق و ساير رويكرد هاي موجود دراين زمينه نظريهي جديدي را مطرح نمود. عشق به مثابه اين ديدگاه مبتني بر اين فرض است كه آدميان گرايش دارند عاشق كساني شوند كه قصه هايشان با هم يكي يا مشابه است اما نقش اين كسان در قصه مكمل نقش خود آنان است و بدين ترتيب اين كسان از جهاتي مثل خود آنان هستند و از جنبه هاي بالقوه متتفاوتند اگر از سر اتفاق عاشق كساني شوند كه قصه اي كاملاً متفاوت داشته باشند؛ آن وقت است كه هم رابطه آنان وهم عشقي كه زير ساخت اين رابطه است وضعيتي متزلزل پيدا مي كند از طرفي شواهد و تجارب نشان داده است كه وقتي دو شريك قصه هاي مشابه و همسازي داشته باشند رابطهآنها پايدار خواهد بود تداوم آن بيشتر و سطح رضايتمندي آنان از زندگي زناشوئي خود نيز بالاتر خواهد بود .
سهراب سپهری
در اين الگو افراد از زماني كه متولد مي شوند شروع به شكل دادن داستان هايي در اين مورد مي كنند كه ما معتقديم كه عشق چه بايد باشد همچنين ارتباط با والدين و ديگران، رسانه ها و نمايشنامه هاي تلويزيوني و مطالعه كتاب و مجله و شخصيت خود آنان همه و همه انتظار فرد را راجع به روابط عاشقانه شكل مي دهد همين تجارب متفاوت باعث شكل گيري قصه هاي افراد مي شود و اين قصه هاي مختلف توجيه كننده آن است كه چرا دو شريك يك رويداد واحد را يك جور نميبينند. البته افراد هيچگاه نوشتن قصه هاي خود را متوقف نمي كنند و همواره در حال تغيير و دستكاري آن هستند عجيب آنكه به گفته استنبرگ همين قصه ها هستند كه فرد را در بزرگسالي براي انتخاب شريك بالقوه اي مستعد مي سازد و دقيقاً افراد كساني را مي يابند كه در پي آنان بودند حتي به صورت نا خودآگاه اين كسان تكميل كننده نقش هاي قصه آنان هستند حتي اگر تجارب قبلي وي ناكام كننده بوده باشند.
استنبرگ قصه ها را به پنج گروه اصلي تقسيم مي كند .
قصه هاي عشق عبارتند از :
1.قصه هاي نامتقارن : در اين قصه ها عدم تقارن ميان جفت ها اساس بنيادين رابطه صميمانه نزديك است. قصه معلم ـ شاگرد قصه ايثار (فداكاري )، قصه حكومت، قصه پليسي، قصه زشت نگاري (پورنوگرافي ) قصه وحشت جزو اين گروه به حساب مي آيند.
2.قصه هاي شيء : اين گروه به دو زير گروه تقسيم مي شود:
µشخصي در مقام شيء : در قصه هايي كه شخص به عنوان شيء نگريسته مي شود شخص نقش شيء را ايفا مي كند : قصه علمي ـ تخيلي ، قصه مجموعه و قصه هنر .
µرابطه به مثابه شيء : در اين قصه ها رابطه به صورت وسيله اي در مي آيد براي نيل به هدفي كه مستقيماً هيچ ربطي به رابطه ندارد و اگر دارد بسيار اندك است قصه خانه و خانواده قصه بهبودي قصه دين و قصه بازي.
3.قصه هاي مشاركت : در اين قصه ها به عشق از اين زاويه نگريسته ميشود؛ كه همپاي همكاري جفت ها براي آفريدن يا حفظ چيزي عشق نيز كامل مي شود، اين قصه ها عبارتند از : قصه سفر ، قصه بافندگي و دوزندگي ، قصه باغ و باغچه ، قصه تجارت ، قصه اعتياد .
4.
اورنا
قصه هاي روايي : در اين قصه ها ، جفت ها معتقدند نوعي متن واقعي يا خيالي بيرون از رابطه وجود دارد و به طرق زيادي معين مي كند. كه رابطه چگونه بايد باشد اين گروه شامل: قصه خيال (افسانه پريان ) قصه تاريخي ، قصه علم ، قصه آشپزي .
5.قصه هاي گونه (ژانر): شيوه يا روش حضور در رابطه كليد موجوديت و حفظ آن رابطه است، بعد جاري خاصي در رابطه بر جنبه هاي ديگر آن تسلط و برتري دارد قصه جنگ قصه تاتر قصه طنز و قصه معما.
استرنبرگ و مهرداد حجت (1996) در بررسي قصه عشق چهل و سه زوج دريافتند كه هر چه بين قصههاي زوجين همخوانني بيشري باشد سطح رضامندي بالاتر خواهد بود و هر چه بين ديدگاه جفت ها نسبت به قصه ها تفاوت بيشتري باشد آن جفت ها در رابطه خود نامراد ترند .
منابع :
استرنبرگ رابرت جي (1382) قصه عشق نگرشي تازه به روابط مرد و زن مترجم : بهرامي هادي ، تهران : جوانه رشد .
اسکار وایلد
مداخلات روانشناختي در توانمند سازي سالمندان
شهرزاد ديبائيان- كارشناس ارشد مشاوره
غروب زندگي نيز بايد اهميت خود را داشته باشد اين غروب نمي تواند تنها امتداد رقت باري بر صبحگاه زندگي باشد .
كارل گوستاويونگ
تنها در چند سال اخير است كه به پديده سالمندي در كشور ما توجه شده است در حال حاضر 6/6% از جمعيت كشور ما (در حدود 5/4 ميليون نفر ) سالمند هستند با در نظر گرفتن تركيب سني و جهشي جمعيت در سالهاي 1340 و 1360 پيش بيني مي شود كه جمعيت ما در چند سال آينده به سرعت پير خواهد شد ضروري است برنامه ها و سياست گذاريهایي در سطح كلان در برخورد با اين پديده انجام پذيرد اولين جلسه شوراي ملي سالمندان در دي ماه 1383 تشكيل گرديد هدف اين شورا بهبود و ارتقاي كيفيت زندگي سالمندان و تربيت سالمنداني فعال پويا و مفيد مي باشد طرح هاي توانمند سازي به منظور ارائه خدمات گوناگون به قشر سالمندان انجام مي شود خدمات مشاوره اي در اين طرح ها مورد توجه خاص است لذا تربيت و پرورش مشاوران و روانشناساني كه در زمينه سالمندي داراي تجربه و مهارت لازم باشند ضروري به نظر مي رسد . متاسفانه تحقيقات روان شناسي نيز در اين زمينه بسيار اندك و ناكافي مي باشد . بسياري از مردم سالمندي را دوران ركود فعاليت هاي جسماني
شناختي و اجتماعي مي باشد. دیدگاههای منفی قالبی درباره سالمندی، این دوران را با عناويني چون بيماري، ناتواني، ناكارآمديركود ذهني بي حاصلي انزوا فقر و افسردگي همراه كرده است حتي در تعريف علم پيري شناسي [3]گفته اند علمي است كه درباره ترسيم خطوط شيب دار رو به پائين صحبت مي كند (مسنلكر 1990) اما خوشبختانه اين ديدگاههاي منفي در ساليان اخير به نقد كشانده شده است حضور فزاينده سالمندان در عرصه هاي مختلف اجتماعي ديدگاهها و پيشداوريهاي عمومي درباره سالمندان را تغيير داده است بررسي زندگي سالمنداني كه تا سالهاي پاياني عمر زندگي رضايت بخشي دارند پژوهشگران را به نتايج جالب توجهي رسانده است .
پايه هاي اصلي علم پيري شناسي به دهه هاي اول قرن بيستم باز مي گردد ولي در نيمه دوم اين قرن بود كه توجه محققان و همچنين عامه مردم نسبت به پديده سالمندي به ميزان زيادي افزايش يافت كه علت عمدهآن افزايش شمار سالمندان در جهان مي باشد از سال 2000 تا 2030 جمعيت سالمندان بالاي 65 سال جهان از 550 ميليون نفر به 973 ميليون نفر خواهد رسيد يعني رشد آن از 8/6% به 12 % افزايش خواهد يافت دبير كل سازمان ملل در روز بين المللي سالمندان گفت جوانان امروز تا سال 2050 بزرگترين جمعيت سالمندان جهان را به وجود مي آورند در دومين مجمع جهاني سالمندي كه دو سال پيش برگزار گرديد طرز تفكر و تلقي نسبت به سالمندي تغيير يافت در اين مجمع از سالمندي به عنوان پديده اي جهاني نام برده شد و از كشور هاي در حال توسعه خواسته شد تا فرصت هايي را براي مشاركت فعال جمعيت سالمند در فرايند توسعه فراهم آورند .
گوته
افزايش اميد به زندگي انگيزه محققان را براي يافتن اصول سلامت جسماني و رواني اين مرحله از زندگي تقويت كرده است پژوهش هايي كه در زمينه ادراك و پندار هاي قالبي سن و سالمندي انجام گرفته است نشان مي دهد كه ديدگاه مثبت نسبت به سالمندي عامل حمايت كننده اي بر عليه اثرات سن بر ارگانيسم است (لوپين ودان [4] ، 2004) متاسفانه اغلب طرز تلقي ها و نگرش ها و پندارهاي قالبي درباره سالمندي منفي است اين گونه ادراكات منفي درافراد سالمند دروني مي شود و در صورتي كه با فقدان هايي مانند همسر ، شغل ، خانه ، دوستان و… همراه گردد منجر به كاهش خود پنداره و احساس كفايت شخصي و افزايش منبع كنترل بيروني ميگردد (سبب ، 2004 [5] ) هر چه افراد سالمند پندارهاي قالبي منفي را كمتر بپذيرند با تغييرات مرتبط با سن به صورت سازگارانه تري مقابله مي كنند ( ريف [6]، 1996 )
انتظار سالمندان و باور آنها به اينكه قابليت هاي كمتري دارند ( نوعي احساس درماندگي ) از جمله عواملي است كه اعتماد به نفس آنان را كاهش داده و باعث عملكرد ضعيف آنان مي شود (احدي و جمهري ، 1382 )
سالمنداني كه احساس كنند بر زندگي خود كنترل دارند و كارايي شخصي در حد مطلوبي دارند راههاي موثر تري براي مقابله با ضعف هاي دوران سالمندي انتخاب مي كنند .(باندورا، (1986) نشان داد كه انتظارات مربوط به كفايت و كارآمدي عملكرد افراد را تحت تاثير قرار مي دهد خود كفايي در بر گيرنده احساس كنترل ، خود مختاري، انتظارات مثبت ، اميدواري و عزت نفس است (استورانت [7] ، 1989 ) سالمنداني كه از مواجه شدن با تغييرات سالمندي طفره مي روند وآنها را غير قابل كنترل مي دانند از نشانه هاي جسماني و رواني بيشتري خبر مي دهند (اسپيك [8] ،1987؛ وايات بورن و پريموس ، 1996 )
لانگر و رودين [9] در پژوهش هاي تجربي خود به اين نتيجه رسيدند كه با بازگرداندن حق تصميم گيري و احساس شايستگي به سالمندان ميتوان برخي پيامدهاي پيري را به تاخير انداخت ، معكوس و يا حتي پيشگيري كرد (دبليو و زندن[10] ، 1996) بنابراين سالمندان ممكن است نيازمند كمك در يافتن احساس كنترل بر زندگي و درك توانمنديها و شايستگي هايشان باشند (لوپين ، وان 2004)
واژه توانمند سازي در طول دهه گذشته به ميزان فزاينده اي مورد استفاده قرار گرفته است توانمند سازي به معناي ايجادشرايطي است كه بر اثر آن انگيزه فرد براي انجام تكاليف خود از طريق رشد احساس كفايت شخصي افزايش مي يابد (سيپ[11]، 2004) تحقيقات تجربي نيز نشان دادهاند كه تعاملات و تجارب گروهي روند توانمند سازي را بهبود ميبخشد (والرستاين[12]، 1992) شرايط گروهي غالبا عوامل زير را براي سالمندان فراهم ميآورد:
1) تقويت احساسات جمعي و تعلقي
2) تقويت تعاملات و حمايت گروهي
3) كاهش انزوا و گوشه گيري اجتماعي
4) كشف منحصر به فرد بودن
5) كسب مهارتهاي انطباقي
6) حل مشكلات
7) بازگرداندن احساس كنترل، خود انديشي و تماميت (توماس[13]، 1991)
اریکسون
واژه سالمندي موفقيت آميز كه در ادبيات علمي و عامه به وجود آمد. پندارهاي قالبي منفي درباره سالمندي را كم اثر ميسازد. گرچه تعريف واحدي از مولفههاي پيري موفقيتآميز كه مورد تائيد تمامي پژوهشگران باشد، وجود ندارد ولي در ديدگاه كلي سالمند موفق فردي است كه ويژگيهاي فيزيولوژيكي و روان شناختي او در سالهاي پاياني بالاتر از منحني نرمال جمعيت سالمندان باشد (سيپ، 2004).
سالمندان موفق كساني هستند كه بر ضعفهاي جسماني و شناختي خود غلبه كنند. آنان راههاي موثرتري را براي به حداقل رساندن ضعفها و به حداكثر رساندن قوتها ايجاد كردهاند كه مهمترين آنها عبارتند از:
كنار آمدن با تغييرات جسماني و رويدادهاي ناگوار زندگي؛ خوش بيني و كارايي در بهبود تندرستي و عملكرد جسماني؛تقويت خود پنداره؛ تقويت آگاهي هيجاني و خودگرداني هيجاني كه به روابط اجتماعي ارزشمند كمك ميكند به پذيرفتن تغيير كه احساس رضايت از زندگي را افزايش ميدهد؛ ايمان و معنويت پخته كه امكان پيشبيني مرگ را با آرامش و متانت فراهم ميآورد؛ كنترل شخصي در زمينههاي وابستگي و استقلال در داشتن روابطي با كيفيت عالي كه حمايت اجتماعي و مصاحبت لذت بخش را تامين ميكند. (برك[14]، 2001).
بر اساس نظريه اريك اريكسون آخرين مرحله رشد نواحي اجتماعي انسان، دوران سالمندي است و در صورتي كه فرد سالمند درانجام تكاليف رشدي خود در اين مرحله توفيق يابد به انسجام، يكپارچگي و خردمندي دست مييابد. اريكسون اين مرحله را با عنوان مرحله انسجام من در برابر نااميدي نام ميبرد.
حتي در سالمندي نيز ميتوان اميد را برگزيد اما نه اميد به جاودانگي يا جواني بازگشته بلكه اميد به جستجوي مداوم در هر لحظه براي يافتن خويشتن و دستيابي به خردمندي . در اين زمان تامل و ارزيابي زندگي و يافتن معنايي از آن ضرورت پيدا ميكند. در سالمندي تجارب هيجاني شديدتر، عميق تر و پختهتر ادراك ميشوند. مازلو اين مرحله را زندگي پس از مرگ مينامد و آن را به صورت زماني توصيف ميكند كه همه چيز ارزشي دو چندان مييابد و زيبائيها، گلها و كودكان تا اعماق روح آدمي اثر ميكنند.
میانسالی زمانی است که افراد با زندگی خود کنار سالخوردگانی که از دست آوردهای خود احساس کمال می کنند، به انسجام دست می یابند.
اریکسون و همسرش الگوهای ایده آلی برای مرحله نهایی نظریه رشدی او بودند.
زوجی که با وقار پیر شده بودند.
منابع فارسي
1ـ احدي حسن و فرهاد جمهري (1382) روان شناسي انتشارات پرديس . تهران
1- dupien S.j, N. wan(2004). Successful aging. Laboratory of human research. McGill university.
2-Sipe, Marian Elizabeth (2004) An interrenticn for Psychclogicla mpowerment. ACSM meeting.Indianapolis, IN.
ولتر
فمنيست، نظريه، درمان
روح الله باي كارشناسي ارشد مشاوره
تنظيم: سيمه گودرزي، دانشجوي كارشناسي مشاوره
مقدمه:
فمنيسم[15] به معني عصيان در برابر تمامي ساختارهاي قدرت، قوانين و قطعنامههائي كه زنان را سرسپرده، فرودست و جنس درجة دوم نگه ميدارد، است. فمنيسم، جنبشي انساني و اجتماعي است كه قصد براندازي انديشه مردسالار و هرگونه تبعيض جنسي، براي رسيدن به برابري همه انسانها بدون در نظر گرفتن جنسيت شان را دارد و در اين مسير تلاش ميكند . يك زن فمنيسم خود را انساني كامل ميداند كه خصوصيات، رفتارها، اميال و احساسات زنانهاش را ميپذيرد، نه ضعيفه و ابسته و طفيلي يك مرد.
فيمنستها سر جنگ دارند ولي نه با مردان كه با مناسبات مردسالارانه كه حتي مردان را قرباني ميكند. فمنيست ها ضد مرد نيستند. اصطلاح فمنيست در واژه نامه اينگونه تعريف شده: كسي كه طرفدار اين اصل است كه زنان بايد از حقوق سياسي، اقتصادي و اجتماعي برابر با مردان برخودار باشند.
سابقه تاريخي فمينست:
فمنيست ها حركت خود را تحت عنوان فمنيسم، از دنياي غرب و همزمان با پيروزي انقلاب فرانسه آغاز كردند. نهضت برابري طلبي زنان به صورت منجسم و
نام و نشان دار، عمري بيش از 150 سال دارد اما از اواخر قرن نوزدهم انديشههاي زن گرايانه غربي در قالب آثار مكتوب به كشورهاي اسلامي راه يافته است.
نابرابريهاي قدرت و انتظارات نقش جنسي از لحظهاي كه كودك متولد ميشود، ساختار شناختي او را شكل ميدهد. افراد، چه زن و چه مرد،رفتارها و ارزشهاي والدين و اجتماع را از كودكي در خود دروني ميكنند. پسرها از عروسك بازي منع ميشوند واين كار براي پسرها يك ضد ارزش كه با ويژگيهاي مردانه در تضاد است، معرفي ميشود.
پسرها نبايد گريه كنند چون «مرد كه گريه نميكند» و در نتيجه آنها از همان كودكي ميآموزند كه احساساتشان را بروز ندهند و عواطفشان را با ديگران حتي، نزديكترين افراد مثل پدر و مادر و همسر و در ميان نگذارند.
معيارهاي ما براي انتخاب همسر نيز تا حدي زيادي با اين موضوع ارتباط دارد. انتخابهاي مردان در امر ازدواج با ابژهها و يا زناني كه در زندگي آنها نقش داشتهاند، ارتباط تنگاتنگ دارد. و همچنين انتخابهاي زنان در مورد ازدواج نيز با ابژهاي مرد و مردان تاثير گذار در زندگي شان، ارتباط دارد. ميتوان گفت تعريفي كه در ذهن هر فردي از «زن» و «مرد» وجود دارد، برگرفته از زندگي گذشته و روابط اوليه وكودكي اوست.
طرحوارههاي جنسي:
انسانها در طي رشد و تكامل شخصيت شان، طرحوارههائي را از موجودات و مفاهيم در ذهن خود ايجاد ميكنند. اين طرحوارهها در تعامل با محيط و اجتماع شكل ميگیرند و بسط مييابند. يكي از اين طرحوارهها، طرحوارهاي مربوط به جنسيت است كه خانواده به عنوان اولين نهاد اجتماعي شالوده آن را بنا مينهد.
بسياري از مشكلات زنان امروز بطور مستقيم يا غيرمستقيم از طرحوارههاي جنسي موجود نشات ميگيرد. بسياري از طرحوارههاي جنسي مردان و زنان جامعه را ميتوان تحت عنوان باورهاي غلط، همان چيزي كه اليس و آدلراز آن بسيار سخن گفتهاند، ياد كرد.
آسيب شناسي:
تولستوی
تحقيقات نشان ميدهد كه خشونت و آزارهاي جسمي در خانه يا در محيط كار عليه زنان بيشترين بيماريهاي زنانه را به ارمغان ميآورد. حداقل يك پنجم زنان در زندگي شان قرباني خشونت مردان ميشوند. خشونت باعث بيماري ميشود. اين امري است ثابت شده. نه فقط بدن كبود شده و فك شكسته توسط همسران بلكه تمامي اشكال ديگر از قبيل بيخوابي، تنگي نفس، ناراحتي معده، اختلالات غذايي، آسم، درد مداوم زير شكم و همه و همه از مظاهر و نتايج خشونت مردان عليه زنان است. به عبارت ديگر، خشونت يكي از عوامل اصلي ايجاد بيماريهاي زنانه است و سازمانهاي بهداشت جهاني و همچنين پزشكان هيچگونه مسووليتي در اين رابطه بر دوش نميگيرند.
عدهاي معقتدند كه پرخاشگرتر بودن مردها نسبت به زنها رابايد در رفتار اجتماع جستجو كرد، به علت وجود نگرشهاي مردسالارانه در اجتماع، به نظر آنها اجتماع كنوني پرخاشگري را از همان دوران كودكي حق مسلم پسرها ميداند و دخترها را از اين كار منع ميكند.
درمانگران فمينستي از بسياري فنون مانند جرات آموزي، ايفاي نقش، بازسازي و تواناسازي،كتاب درماني، تحليل قدرت و تحليل نقش جنسي، براي درمان زنان استفاده ميكنند. مهمترين هدف درمانگر در اين رابطه درماني اين است كه ابراز عواطف درمانجو را تسهيل كند، به خصومت او بپردازد و خشم وي را به كانالهاي مناسبتري هدايت كند. درمانگر به مراجع ميآموزد كه چگونه با تبعيض و خشم مقابله نمايد. درمانگر در جهت كاهش اضطراب و افزايش عزت نفس بيمار تلاش ميكند.
درمان براي مردان:
نقش جنسي مردانه روان درماني را دشوار ميكند. مردان كمك خواستن را بسيار دشوار ميانگارند زيرا فكر ميكنند انجام اين كار به معني پذيرش ضعف است كه اين خود عزت نفس آنها را بيشتر تهديد ميكند. مردان اغلب از هيجانات خود،واقعاً آگاه نيستند برخورد با مردان در جريان درمان كاري دشوار است. مردان معمولاً از صميمت ميترسند و رابطه درماني قطعاً رابطه صحيحي است. مردان معمولاً از پذيرفتن مشكلات خود و سهيم كردن درمانگر در آنها اكراه دارند.
درمانگران فمنيستي معقتدند كه شركت مردان در درمانهاي گروهي فمنيستي به ابراز وجود و خود افشائي احساسات آنها كمك خواهد كرد. همچنين درمانگران فمنيستي از طريق تحليل نقش، تحليل قدرت، آموزش مهارتهاي گوش دادن و مهارتهاي حل مسئله، مردان را در رفع مشكل و بهبود روابطشان كمك ميكنند.
سرفمنيستي و انتقاد از خانواده درماني:
جبران خلیل جبران
خانواده درمانگر فمنيستي به افزايش آگاهي نسبت به ارزشهاي جنسي اعضاء اهيمت زيادي ميدهد. خانواده درمانگر فمنيستي زن و شوهر را برابر و يكسان ميداند. آگاه كردن اعضا نسبت به نقش جنسي شان ميتواند آنها را در بهبود روابط زناشوييشان كمك كند. يكي از موضوعاتي كه مورد توجه خانواده درمانگران فمنيستي است، مسأله قدرت در خانواده است. براي پيشرفت در درمان آگاهي از چگونگي تأثير تفاوتهاي قدرت در زندگي زناشويئ اهميت زيادي دارد.
تعدادي از خانواده درمانگران پيشرو در نهضت آزادي زنان لوپنيتس (1988) و گلدنر(1985) نظر همگان را به سياستهاي جنسي تاييد شدهاي جلب ميكنند كه به اعتقاد آنها در ذات نظريهها و روشهاي بسياري از خانواده درمانگران به چشم ميخورند. نظريه سيستمها نيز از انتقاد دور نمانده است، مخصوصاً اين فرض تلويحي كه اگر تمامي اعضاي يك نظام در مشكل نقش داشته باشند، پس آنها از موضع قدرت يكساني عمل كردهاند. كاربرد مفهوم عليت حقلوي براي تجاوز، زنا، يا خشونت بر زنها از ديد طرفداران برابري زنان مفهومي مشمئز كننده به شمار ميآيد. زيرا اين مفهوم اظهار ميدارد كه فرد مقصر و قرباني، هر دو در مشكل نقش داشته و در ايجاد و قوام مشكل به يك اندازه مسوول هستند.خانواده درمانگران طرفدار جنبش زنان قويا به مفاهيم دانش فرمانش، مثل «عليت حلقوي» كه معرف تقابل و دو جانبه بودن ارتباط زن و مرد است، حلمه ميكنندو مدعي هستند كه اين مفاهيم تلويحاً به معناي آنند كه طرفين از قدرت و اختيارات يكساني برخودارند، حال آنكه به ادعاي اين خانواده درمانگران قضيه معمولا به همين شكل است.
تحقيقات و نتيجه گيري:
جانسون (1970) طي تحقيقات خود به اين نتيجه دست يافت كه درمان گروهي فمنيستي بسيار موثرتر از درمان فردي توسط درمانگر مرد است. اسن نيز طي تحقيقات خود پي برد كه تلفيق گروههاي پرورش ذهن با ديگر درمانها، بسيار موثرتر از درمان فردي يك رويكرد به تنهائي است.
طرز تفكري كه زن را موجودي ضعيف، در درجه دوم و مجموعهاي محدود در چهارديواري خانه معرفي ميكند، جز اينكه از او موجودي فاقد اعتماد به نفس و غير اجتماعي بسازد ثمري ندارد. كسي نميتواند منكر وجود تفاوتهاي زن و مرد شود، اما تفاوت كلي زنان و مردان بسيار كمتر از تفاوتهائي است كه بين گروه زنان و گروه مردان وجود دارد. بدين معني كه ما شاهد تفاوتهاي آشكاري بين جنس مذكر هستيم و همين تفاوتها را بين جنس مونث نيز مشاهده ميكنيم.
هيچ زن و يا دختري به استثناي آنان كه بيمارند واقعاً و به صورت جدي، نميخواهند مرد باشند.
مطالعه دقيق قرآن كريم و ديگر متون اسلامي نشان ميدهد كه اسلام نيز زن را هم در اصل آفرينش و خلقت، هم در نظام ارزشي و حقوق انساني، هم در قابليت رسيدن به كمال و بالندگي و هم جايگاه و نقش او (زن) در نظام سياسي و اقتصادي و اجتماعي و به طور كلي در تمام امور با مرد برابر و يكسان ميداند.
منابع:
1ـ گلدنبرگ، ايرنه و هربرت، (1934) خانواده درماني، ترجمه برواتي و نقشبندي، تهران، نشر روان.
اولين مانعي كه محقق با آن روبرو مي شود انتخاب موضوع مناسب براي بررسي علمي ميباشد
به همين خاطر در اينجا منابع انتخاب موضوع تحقيق مورد بحث و بررسي قرار مي گيرد كه به شرح زير مي باشد.
1-علاقه شخصي
موضوعات تحقيق اغلب به اين خاطر انتخاب مي شوند كه محقق به بعضي از جنبه هاي رفتار انسان به سبب تجربه شخصي علاقه نشان مي دهد براي مثال يكي از جامعه شناسان تحقيق درباره آزار و اذيت زنان توسط مردان را تا اندازه اي به اين خاطر انجام داد كه توسط شوهرش مورد بدرفتاري قرار مي گرفت .
2-مسائل اجتماعي
در انتخاب موضوعي براي تحقيق بررسي روزنامه هاي روزانه منجي بسيار خوب به شمار مي رود چرا كه وقتي روزنامه ها را مطالعه مي كنيم با مسائل اجتماعي زيادي كه در جامعه وجود دارد روبرو مي شويم مسائلي مانند جرم ، بزهكاري ، فقر ، آلودگي ، سوء مصرف دارو ، الكليسم بيماري ، بيماري رواني ، انحراف جنسي ، تبعيض كه هر كدام از اينها موضوعي مناسب براي تحقيقات اجتماعي هستند.
3-نظريه آزمايي
بعضي از مسائل بر اساس استفاده شان در آزمون و اثبات يك نظريه بخصوص انتخاب مي شوند بسياري از نظريه ها مربوط به خدمات انساني مي باشند كه به طور دقيق و كامل آزمون نشده اند بطوريكه به طور دقيق نمي توانيم اعتبار آنها را تعيين كنيم به همين خاطر لازم است اين نظريه ها دوباره مورد آزمون قرار گيرند .
4-تحقيقات پيشين
يكي از منابع پر بار ما در انتخاب موضوع تحقيق تحقيقات گذشته مي باشد براي اينكه يافته هاي طرحهاي تحقيقاتي محدوديت دارند اگر چه به بعضي از سوالها پاسخ داده مي شود ولي سوالهاي ديگر غالباً بدون پاسخ باقي مي مانند به علاوه سوالهاي تازه اي ممكن است از يافته هاي پيشين ناشي شود.
5-ارزشيابي برنامه ها
ارزشيابي برنامه بر روي سنجش اثر بخشي يا كارآمدي تعدادي برنامه يا عمل تمركز مي كند چنين تحقيقاتي كه به خاطر دلايل علمي گسترش پيدا كرده است ميتواند به شكل هاي گوناگون نتيجه بخش باشد براي مثال يك موسسه اجتماعي ممكن است به تحقيق درباره سنجش نياز ها تاكيد كند براي اينكه اطلاعاتي در زمينه مراجعان به دستآورد تابه اين مسئله پي ببرد كه آيا خدمات به طور كار آمد به مراجعان ارائه مي شود يا نه توسط يك پزشك ممكن است نياز داشته باشد كه بداند كدام راهبرد مداخله ـ كارگروهي رواني درماني ، رفتار درماني يا ديگر موارد ـ تاثير بيشتري بر روي بيمار دارد
منبع :
Applied social Resarch Tool for the human service Fifth edition wads worth 2002 Duane R . Monette , thomasy sullivam And cornellr . Dejony
آچاریا
همجنس گرايي
انحراف يا بيماري
فاطمه اسدي دانشجوي كارشناسي مشاوره
يكي از معضلات جوامع امروزي همجنس گرايي است اين پديده از يكي از غرائز طبيعي و مهم نشات مي گيرد اما بنا به دلايل مختلف كه مطرح خواهد شد منحرف مي شود. در كتابهاي مختلف تعاريف متنوعي از آن شده است اما به طور كلي ميتوان گفت هم جنس طلب يا هموسكسوئل كسي است كه غريزه جنسي او فقط با تماس با هم جنس خود ارضا مي شود به هر ميزان كه سن بالاتر رود و كودك به
نوجواني و بلوغ نزديكتر شود دامنه آن شديد تر مي گردد 4% اشخاص بالغ در طول عمر خود همجنس گرا هستند و 13 % ديگر حداقل به مدت سه سال بين 16 تا 55 سالگي غالباً هم جنس گرا هستند.
خصوصيات باليني هم جنس گرايان مرد يا زن همانقدر با مهم متفاوت است كه خصوصيات مردان و زنان غير هم جنس گرا همجنس گرايان نيز نظير غير همجنس گرايان ممكن است روشهاي خاصي را از بوسيدن و نوازش كردن گرفته تا رابطه (دهاني ـ تناسلي ) تحريك ژنيتال با دست و لواط را ترجيح دهند در عمل هموسكسيو آلتيه به دو دسته افراد برخورد مي كنيم يك دسته آنهائيكه فاعل جنسي اند و دسته ديگر آنهائيكه مفعولند آنهائيكه مفعول جنسي هستند اكثراً زمينه و استعدادي از نظر ساختماني بدني و وضع روحي براي اين كار دارند شكل خارجي و وضع ظاهريشان بي شباهت به زنان نيست اين افراد اكثراً رفتاري شبيه به دختران داشته وآواز و صداي آنها مانند صداي مردان بم نيست و اغلب به كارهاي سبك و ظريف مانند دوزندگي بافندگي ، آشپزي و كارهاي هنري و… علاقه مند بوده و بطور خلاصه زن مآب اند .
اين افراد شخصاً براي مفعول واقع شدن عمل جنسي فعاليت كرده و نسبت به اين كار تمايل زيادي نشان مي دهند و تا آخر عمر هم از آن روگردان نمي باشند .
علل هم جنس گرايي :
علل رفتار همجنس گرايانه مبهم و متناقض است فرويد هم جنس گرايي را وقفه رشد رواني جنسي معرفي نموده و عقيده داشت كه در صورت مشهود نبودن عدم رشد آثاري از مرحله پيشين رشد وجود خواهد داشت (هم جنس گرايي پنهان ) اين هم جنس گرايي پنهان با مكانيسم والايش به رفتار محبت آميز نسبت به هم جنس و يا در مردها تمايلات انفعالي و در زنها به گرايشهاي پرخاشگرانه تبديل مي گردد. هابدرليست بلندي از موقعيت هاي مختلف دوران كودكي را كه ميتواند به همجنس گرايي در مرد منجر شود ارائه داد که شامل وابستگي شديد به مادر، فقدان روابط با پدر، مهارشدن رشد مردانگي بوسيله مادر، تثبيت يا برگشت به مرحله خود شيفتگي، رشد رواني جنسي و باخت در رقابت با خواهران و برادران .
هالند
دكتر قائمي در كتاب خود تحت عنوان خانواده و مسائل جنسي كودكان از عواملي كه در محيط خانواده و اجتماع سبب هم جنس گرايي مي شود نام مي برد 1- وابستگي هاي شديد كودك به والدين 2- ساخت خانواده سلطه يكي از والدين بر روابط خانواده 3- ضعف والدين فقدان يك پدر كار آمد و نيرو مند در زندگي كودك 3- وجود خدمتكاران كه از اخلاق سوئي برخوردار هستند
4- كيفيت حيات : از سنين كودكي بايد بستر خواب خواهر و برادر از هم جدا باشد.
از عواملي كه در اجتماع به آن اشاره مي كند عبارتند از : 1- عامل فريب 2- معاشرت هاي نا صواب 3- بد آموزيهاي اجتماعي 4- احساس كمتري 5- زندگي در مراكز شبانه روزي به خصوص مراكزي كه كنترل كافي ندارند و يا جا براي تفريح و سر گرمي هاي مناسب وجود ندارد.
درمان :
از آنجا كه علت قطعي هم جنس گرايي هنوز مشخص نشده است لذا معالجه مشخص و قطعي هم وجود ندارد و در اين درمان تصوير ذهني نا خوشايند به عنوان محرك مضر مورد استفاده قرار مي گيرد ابتدا به بيمار ياد داده مي شود كه مثل روش رفع حساسيت منظم و لپ عضلات خود را شل كند آنگاه به او ياد داده مي شود كه عمل هم جنس گرايانه را در ذهن خود مجسم كند در حاليكه به طور همزمان حالت تهوع واستفراغ شديدي را نيز مجسم مي نمايد كه رفع آن فقط با روگرداندن از يار همجنس امكان پذير است.
البته از آنجا كه علت قطعي هم جنس گرايي هنوز مشخص نشده است. لذا راه معالجه مشخص و قطعي
هم وجود ندارد. دكتر قائمي با اشاره به اين مطلب اعتقاد دارد كه مادر مواردي در رابطه با درمان نياز به پزشك داريم و آن هنگامي است كه ابتلاي آن ها ناشي از وضع زيستي و ترشحات غده اي نا متعادل باشد، كه در آن صورت پزشك راه نوعي مداوا را در پيش مي گيرد. در عين حال نياز به درمان رواني هم چنان وجود خواهد داشت درآخر آنچه بسيار مهم است از همان دوران خردسالي بايد جنبه مقاومت و دفاع در كودك را پديد آورد طوري كه بتواند خود را حفظ كند و از خطر مصون دارد بهآنها بفهمانيد كه رفتار آنها غلط و ناروا است. و با ارائه وسايل بخواهند و از آن دست بردارند و در همه حال بايد معاشرت و اعمال و رفتار فرزندان خود را زير نظر داشته باشيد .
منابع :
1-خانواده و مسائل جنسي كودكان : دكتر قائمي
2-آسيب شناسي رواني ، سعيد شاملو
3-مسائل جنسي هارولدكاپلان بنيامين سادوك
4-مسائل و اختلاف جنسي در زن و مرد دكتر ميراحمد هاشمي فر
سنت ترزا آویلی
مولف : ريتا استريكلند
مترجم : علي محب خسروي
خواب ديدم در خواب با خدا گفتگويي داشتم : خدا گفت : پس ميخواهي با من گفتگو كني گفتم : اگر وقت داشته باشيد خدا لبخند زد، وقت من ابدي است، چه سوالاتي در ذهن داري كه ميخواهي از من بپرسي ؟ چه چيز بيش از همه شما را در مورد انسان متعجب مي كند ؟ خدا پاسخ داد … اين كه آنها از بودن در دوران كودكي ملول مي شوند و عجله دارند كه زود تر بزرگ شوند و بعد حسرت دوران كودكي را ميخورند اين كه سلامت شان را صرف به دستآوردن پول مي كنند و بعد پولشان را خرج حفظ سلامتي مي كنند اين كه با نگرانی نسبت به آينده زمان حال فراموششان ميشود آنچنان كه ديگر نه در آينده زندگي مي كنند و نه در حال اين كه چنان زندگي مي كنند كه گويي هرگز نخواهند مرد و چنان مي ميرند كه گويي زنده نبوده اند خداوند دست هاي مرا در دست گرفت و مدتي هر دو ساكت مانديم بعد پرسيدم … به عنوان خالق انسان ها مي خواهيد آنها چه درس هايي از زندگي را ياد بگيرند ؟ خدا با لبخند پاسخ داد ياد بگيرند كه نميتوان ديگران را مجبور به دوست داشتن خود كرد اما ميتوان محبوب ديگران شد ياد بگيرند كه خوب نيست خود را باديگران مقايسه كنند ياد بگيرند كه ثروتمند كسي نيست كه دارايي بيشتري دارد بلكه كسي است كه نياز كمتري دارد .
ياد بگيرند كه ظرف چند ثانيه ميتوانيم زخمي عميق در دل كساني كه دوستشان داريم ايجاد كنيم و سال ها وقت لازم خواهد بود تا آن زخم التيام يابد ياد بگيرند كساني هستند كه آنها را عميقاً دوست دارند اما بلد نيستند احساسشان را ابراز كنند يا نشان دهند ياد بگيرند كه مي شود دو نفر به يك موضوع واحد نگاه كنند وآن را متفاوت ببينند و ياد بگيرند كه من اينجا هستم هميشه .
گالیله
مترجم: صلاح شهنازي، دانشجويكارشناسي
واقعيت اين است كه در هر رابطهاي اختلاف نظر و تعارض وجود دارد نوع اختلاف نظرها، از رابطهاي به رابطه ديگر فرق ميكند. اما در هر حال حتي در نزديكترين روابط بين فردي نيز اختلاف نظر وجود دارد. در جامعه ما داشتن تعارض يا اختلاف، بد و غير قابل پذيرش به نظر مي رسد و روابط خوب، روابطي محسوب ميگردد كه هيچ تعارضي در آن نباشد، اما اين برداشت واقع بينانه نيست. عدم وجود تعارض نشانهي بي تفاوتي و خنثي بودن است و چنين رابطهاي سالم نيست. اين شكست در حل مؤثر تعارض است كه ويرانگر است و نه صرف وجود تعارض و اختلاف.
اختلاف نظر ميتواند موجب غناي روابط بين فردي شود:
1)اختلاف نظر ، تغيير ايجاد ميكند. مواقعي هستند كه بايد تغيير كرد، مهارتهاي جديد را ياد گرفت، ديدگاههاي گذشته را كنار گذاشت و ديدگاههاي جديد را اتخاذ كرد. زماني كه موضوع را از ديد يك نفر ديگر ميبينيد، ديدگاه و نظرات خودتان نسبت به موضوع تغيير ميكند. 2) اختلاف، زندگي را جالبتر ميكند. بسياري مواقع كنجكاوي و علايق ما را تحريك ميكند. بحث در مورد سياست ، ورزش، كار، مشكلات اقتصادي و نظاير آن تعاملات بين فردي را پوياتر و خوشايندتر ميكند.وقتي ديگران با نظر شما مخالف هستند در شما اين انگيزه را ايجاد ميكنند كه در مورد آن موضوع اطلاعات بيشتري را جمع آوري كنيد. 3) زماني كه اختلاف نظر بين تصميم گيرندگان وجود دارد، تصميمهاي مناسبتر و بهتري گرفته ميشود. اختلاف نظر در تصميم گيري باعث ميشود تا در مورد تصميمي كه ميخواهيد بگيريد دقت بيشتري داشته باشيد.
4) اختلاف نظر به شما كمك ميكند خودتان را به عنوان يك فرد بشناسيد، در يك اختلاف متوجه ميشويد چه چيزهايي شما را عصباني ميكند، چه چيزهايي باعث ترس شما ميشود و چه چيزي براي شما مهم است. شما همچنين فرا ميگيرد كه در يك اختلاف نظر، بحث و مجادله را چگونه مديريت كنيد.
5) داشتن اختلاف نظر ميتواند باعث تفريح و شادي افراد وگروه شود، تنوع علايق و نظرات نسبت به ورزش، كتاب، فيلم و …. زندگي را جالبتر ميكند.
6) اختلاف نظر ميتواند روابط را غني تر وعميقتر نمايد. در هنگام بروز اختلاف نظر ياد ميگيريد كه ديدگاه ديگري را نيز به حساب آورده و به آن احترام بگذاريد.
کالین پاول
داشتن اختلاف نظر يك قسمت جدا نشدني از ارتباط شماست و ميتواند باعث رشد و ارتقاء مهارتهاي بين فردي شما گردد، بنابراين بسيار مهم است كه به جاي تلاش در جهت حذف اختلاف نظر، سعي كنيد مهارتهايي را براي حل مؤثر اختلافات و تعارضات بين فردي بياموزيد، يادتان باشد كه اگر از بحث و جدل پرهيز كنيد و مشكلات بين فردي خود را به شيوهاي نامناسبت و ناكافي حل كنيد، آنگاه در درازمدت با مشكلات بسيار جديتري در روابط بين فردي خود روبرو خواهيد شد.
از كجا بدانيم كه اختلاف ما سازنده است يا مخرب؟ ما بر اساس چهار عامل تعيين ميكنيم كه اختلاف سازنده است يا مخرب:
1) اگر به دنبال تعارض و اختلاف رابطه مستحكم شده، ما و فرد مقابل را توانمندتر كند تا بهتر با هم كار كنيم و تعاملات بهتري داشته باشيم، در اين زمان تعارض به صورت سازنده حل شده است. 2) اگر هر دو نفر بعد از حل بيشتر همديگر را دوست داشته و به هم علاقمند شده و به هم بيشتر اعتماد كنند، اختلاف به طور سازنده حل شده است 3) اگر هر دو نفر از نتيجة اختلاف احساس رضايت و خشنودي كنند نيز، اختلاف به شيوهاي سازنده حل شده است. 4) و بالاخره اگر هر دو طرف خود را در حل مسايل و اختلافات در آينده توانمندتر ببينيد، اختلاف به شيوهاي سازنده حل شده است.
سبكهاي حل اختلاف
پنج اختلاف عمدهاي كه در طي سالهاي گذشته با اطرافيان داشتهايد به خاطر بياوريد. آنها را روي كاغذ يادداشت كنيد. پس روبروي آنها بنويسيد از چه راههايي براي حل اين اختلاف استفاده كرديد؟
آدمهاي مختلف براي حل اختلاف راهبردهاي مختلفي دارند. هنگامي كه ما درگير يك اختلاف ميشويم دو موضوع را بايد مد نظر قرار دهيم كه ميزان اهميت هر كدام بر راهبردهاي حل اختلاف ما تاثير ميگذارند.
1) رسيدن به اهداف شخصي: در يك اختلاف اهداف ما با هداف فردي ديگر در تضاد است. اين اهداف شخصي ميتواند اهميت فراوان يا اهميت اندكي داشته باشد.
2) حفظ ارتباط خوب با فرد مقابل: از طرف ديگر ما نياز داريم كه رابطه خود را با فرد مقابل حفظ نماييم. حفظ اين ارتباط ميتواند براي ما اهميت فراوان و يا اندك داشته باشد. اينكه اهداف و روابط ما هر كدام تا چه اندازه براي ما اهميت دارند، منجر به پنج سبك حل اختلافميگردد:
µ
جوردن
سبك اول را ميتوان لاك پشتي يا سبك كنارگيرانه ناميد. لاك پشتها به لاك خود عقبنشيني ميكنند تا از اختلاف بپرهيزهند. آنها از موضوعاتي كه ميتوانند اختلاف برانگيز باشند و از افرادي كه با آنها اختلاف دارند پرهيز ميكنند. به نظر لاكپشتها سعي در حل اختلافات بين فردي كاري بيهوده است، به نظر آنها دور شدن از اختلافات و تعارضات بين فردي كاري بيهوده است. به نظر آنها دور شدن از اختلافات و تعارضات بين فردي آسانتر از روبروشدن با اين اختلافات است.
µسبك دوم را ميتوان روش كوسه وار يا سبك زورگويانه ناميد. كوسهها سعي ميكنند كه عقيده و نظر خود را در مورد شيوة حل اختلاف به فرد مقابل تحميل كنند. اين افراد اهدافشان برايشان اهميت خاصي داردو اين روابط بين فردي برای آنها بياهمیت است. آنها در پي آن هستند كه به هر قيمتي كه شده به اهدافشان برسند. آنها به نيازهاي آدمهاي ديگر فكر نميكنند. برايشان مهم نيست كه ديگران آنها را ميپذيرند يا خير.
كوسهها بر اين باورند كه در حل اختلاف يك طرف ميبازد و يك طرف ميبرد و آنها ميخواهند كه برنده باشند كوسهها سعي ميكنند با اعمال قدرت، زورگويي و فشار بر ديگران غلبه كنند.
µسبك سوم را ميتوان سبك خرس اسباب بازي يا سبك توأم با نرمش ناميد. خرس كوچولوهاي اسباب بازي، به روابط با ديگران اهميت زيادي ميدهند در حالي كه براي رسيدن به هدف اهميت چنداني نميدهند.
خرس كوچولوهاي اسباب بازي ميخواهند كه دوست داشتني و محبوب باشند. به نظر آنها بايد از تعارض پرهيز كرد تا به اين ترتيب هماهنگي و تعادل حفظ شود. به نظر خرس كوچولوهاي اسباب بازي صحبت در مورد اختلافات به روابط بين فردي آسيب ميرساند. آنها ميترسند كه اگر تعارض ادامه يابد، بالاخره يك نفر آسيب ميبيند و رابطه خراب ميشود خرس كوچولو ميگويد كه من از خواستهها و اهدافم ميگذرم تا تو به خواستهها و اهدافت برسي و به اين ترتيب تو مرا دوست خواهي داشت. خرس كوچولها سعي ميكنند اختلاف و تعارض بين فردي را كم رنگ كنند چون ميترسند كه رابطه آسيب ببيند.
µ
شکسپیر
سبك چهارم روش روباه وار يا سياست مدارانه يا مذاكره كننده است. روباهها هم نگران اهداف خود و هم نگران حفظ روابط بين فردي خود هستند. به همين دليل روباهها به دنبال نوعي رضايت و توافق دو جانبه ميگردند . آنها از بخشي از اهداف خود ميگذرند و ديگران را نيز وادار ميكنند تا از بخشي از اهداف خود صرف نظر كنند. آنها به دنبال راه حلي ميگردند كه هر دو طرف در آن سودي ببرند و حد ميانه را ميگيرند.
µسبك پنجم روش جغد دار يا مقابله توأم با درايت است. جغدها هم براي اهداف و هم براي روابط بين فردي ارزش زيادي قائل هستند به نظر آنها اختلاف نظر يا تعارض يك مسئله يا مشكل است كه بايد حل شود و به دنبال راه حلي ميگردند كه هم خودشان و هم فرد مقابل به اهدافش برسد. به نظر جغدها حل تعارض روشي براي بهبود روابط و كاهش تنش بين دو فرد است آنها به دنبال راه حلي ميگردند كه هم رضايت انها و هم فرد مقابل را جلب نمايد. به اين ترتيب روابط بين دو طرف حفظ مي گردد. جغدها راضي نميشوند. مگر اينكه هم اختلاف نظر درمورد هدف و هم احساسات منفي هر دو كاملاً حل شوند، راستي شما از چه سبكي بيشتر استفاده ميكنيد؟
روان درمانی در لغت به معنای مداوای روان و یا بهتر بگوییم مداوای اختلالات روانی توسط شیوه هایی که به رفع اختلالات تفکر و ذهن، احساس وانگیزه و قابلیت دریافت حسی محیط و بازسازی کلیه این قابلیت ها می انجامد. در این زمینه می توان از اختلالاتی نام برد نظیر اختلالات اضطرابی، اختلالات افسرده گی، اختلالات جنسی و هویت جنسی، اختلالات خواب، اختلالات سازگاری با محیط و غیره.
از این گذشته روان درمانی برای مداوای اختلالات جسمانی نیز بکار می رود یعنی برای آندسته از اختلالاتی که بواسطه تاثیر روان انسان بر روی جسم بوجود می آیند و خود را در اشکالی مانند سردردهای مزمن، اختلالات دستگاه گوارش و تنفس و از این نوع ،نمایان می سازند. بدون اینکه برای آن ها علتی مانند آسیب جسمی وجود داشته باشد.
طبق آنچه که تاکنون گفته شد روان درمانی شیوه ای از درمان اختلالات روانی است که برای انجام آن باید به متخصصینی رجوع شود که با نام روان درمانگر به کار مشغولند. روان پزشکان و متخصصین مغز و اعصاب فقط در صورت داشتن عنوان «روان درمانگر» در کنار تیتر روان پزشک و متخصص مغز و اعصاب می توانند به اینکار اقدام کنند. که در این حال شیوه ای که برای درمان بکار می برند نمی تواند تنها شامل دارو درمانی باشد.
به غیر ازآنچه که تاکنون درباره تفاوت بین روان درمانی و شیوه های دیگر گفته شد باید به این نکته نیز اشاره کرد که طول مدت مداوا در کار روان درمانی در مقایسه با شیوه های دیگر بسیار طولانی تر است. حداقل زمانی که برای درمان اختلالات روانی وجود دارد حدود 25 جلسه 50 دقیقه ای است که بصورت هفته ای یکبار به اجرا در می آید. جلسات درمان در روانشناسی می توانند بنابر تشخیص روان درمانگر بصورت گروهی، انفرادی (مراجع و روان درمانگر) و یا برای برخی از آزردگی های روحی بصورت گروهی (بین چهار تا هشت نفر از افرادی که ناراحتی مشترک دارند و یا افراد یک خانواده با حضور یک یا دو روانشناس) به اجرا در بیایند.
روح الله بای- کارشناس ارشد مشاوره
نیچه
هدف اصلی در روی آوردن به يوگا رسيدن به رهايي و سعادت جاودانی است. در اين مسير برخی از دست آوردهای جانبی و تبعی هم حاصل می آيند که مهم ترين آنها سلامت جسمی و روانی می باشد.
يوگا1يکی از قديمی ترين سيستمهای مرتبط با سلامتی است، با قدمتی چند هزارساله، ب. ک. س آين گار2 که امروزه طرفداران بيشماری در سراسر دنيا دارد.
معنی کلمه يوگا وحدت و يگانی است، يکی شدن انرژی های جسمی، ذهنی، يکی شدن روح فردی با روح کيهانی. قوانين يوگا برای اولين بار توسط باتانجلی3 در قرن دوم قبل از ميلاد در مجموعه گفتارهايي با نام «يوگا سوتراها»4 به طور سيستماتيک تدوين شد.
اگر که ذهن به طور مداوم بيقرار و مضطرب باشد، سلامت بدن به خطر می افتد و اگر بدن در شرايط مناسبی از لحاظ سلامتی به سرنبرد، وضوح ذهن و قدرت اراده کاهش می يابد. (دکتر فريدون نيک بين و حاتمی منزه،0 138).
يوگا از جهاتی پايه ای ترين درمان طبيعی است. برای انجام آن به چيزی جز جايي دنج و آرام و چند دقيقه وقت برای تنفس کشيدن بدن و مراقبه احتياج نداريد. يوگا تمرين ها و روش های خاصی را برای پيشگيری و درمان انواع مختلف بيماری ها ارائه می دهد.
متخصصان غربی براين باورند که يوگا به دو طريق درمان می کند. اولين راه ايجاد آرامش و ريلكس شدن فرداست.
آرامش عميق قوی ترين شفابخش می باشد. راه ديگر تشديد حرکت خون در ارگانها و اعضای بدن و رسانيدن مواد مغذی بيشتر به اندامهای می باشد.
یوگا در درمان بسیاری از ناراحتی ها و بیماریهای انسان موثر است.
يوگا و درمان استرس:
ما از نقش مهم غدد درون ريز که هورمون استرس زا را در مواقع استرس ترشح می کنند آگاهيم. اختلال هر يک از اين غدد می تواند به از هم گسيختگی تمامی سيستمها می انجامد. آساناها (حرکات بدنی يوگا) در سيستم های مربوط به همه ی قسمتهای بدن مانند سيستم های گردش خون – اعصاب – تنفس و گوارش – هماهنگی ايجاد می کند.
تنفس سريع و نامنظم تنش را در ذهن و بدن تشديد می کند، در حالی که تنفس عميق و ريتم دار علامت آرامش ذهن و سلامت جسم است. تمرين آساناها و نيز آگاهی برتنفس و عميق کردن دم و بازدم، باعث تعادل ذهن و از بين رفتن هيجانات کاذب می گردد.
چه مواردی را بايد در هنگام انجام حرکات و تمرينات يوگا در نظر داشته باشيم؟ (اصول يوگا)
1- آرامش حرکات در يوگا اجرای آرام و باطمئانينه حرکات بسيار مهم است. اگر آرام حرکت کنيد از بدن خود آگاه می شويد. و دقيقاً احساس می کنيد که چه وقت به اندازه کافی جلو رفته ايد و آنگاه توقف خواهيد کرد.
2- تمرکز برحرکت همراه با حرکتی که به آهستگی انجام می شود، می تواند ذهنتان را برروی آن قسمت از بدن که در حال تمرين است متمرکز کنيد با انجام اين کار از بدن خود آگاه می شويد.
3- ماندن دريك وضعيت برخلاف تمرين های ورزشی رايج که در آنها تکرار حرکت مهم است، در هاتا يوگا معمولاً ماندن در يک وضعيت اهميت دارد و کشش مداومی که در اين هنگام ایجاد می شود منجر به ایجاد تأثيرات آن می گردد.
4- تنفس پلی است ميان ذهن و بدن لذا در يوگا اهميت ويژه ای دارد. به عنوان يک قانون کلی، وقتی بدن به جلو خم می شود. «بازدم» انجام شده و هنگامی که بدن به عقب متمايل می شود «دم» صورت می پذيرد.
5- زمان :مناسب ترين هنگام برای انجام حرکات بدنی (آساناها) صبح می باشد يعنی زمانی که معده خالی است.
6- لباس: لباس يوگا بايد راحت بوده و تنگ نباشد. لباسهای سفيد رنگ مناسب هستند.
7- ترتيب تمرينات: معمولاً از حرکات بدنی (آسانا) شروع ، در ادامه تمرينات تنفسی (برايامانا) و در آخر تمرينات مدی تيشن.
هزاران سال است که مدی تيشن به عنوان روشی برای رسيدن به تعادل جسمی، ذهنی روانی در جوامع مختلف بشری سابقه دارد. آثاری از اين طريقت در مذاهب بزرگ اسلام، مسيحيت، بودائيسم و هندوئيسم نيز به چشم می خورد.
امرسون
برخی از افراد مدی تيشن را به «مراقبه» ترجمه کرده اند. مدی تيشن يا مراقبه در کشور ما ايران از سابقه ای طولانی برخوردار است. جملاتی مانند «درويشی را ديدم که سر برجيب مراقبه فرو برده و در دامن مکاشفه غوطه ور شده بود» در کتب قديمی ما زياد به چشم می خورد. (و به بل ماهاترا، 1988).
برطبق نظر دکتر جون بوريسنکر1يکی از پيشگامان عرصه پزشکی ذهن و بدن در يک نگاه کلی می توان مدي تيشن را چنين تعريف کرد: هر عملی که توجه را به طور خوشايندی در لحظه حال نگه دارد. گر چه این تعریف کامل نيست اما نشان می دهد که هنگامی که ذهن آرام و متوجه زمان حال است نه مشغول واکنش به خاطرات گذشته و نه درگير با نقشه های آينده. دو علت اصلی استرس از ذهن پاک می شود.
طبق تعریف «فرهنگ پزشکی جایگزين» اثر دکتر سکن2 ، مدی تيشن واژه ای عمومی است که به هرروشي كه شخص برای رهايی از افکار مزاحم به منظور ارتقاء ذهنش به سطحی بالاتر و متفاوت يا رهايي از افکار دنيوی انجام می دهد اطلاق می شود.
مدی تيشن کاری است که شرقی ها در برابر روانکاوی غربی ها انجام می دهند. با اين تفاوت که در روان کاوی شخص درون خود را برای ديگری باز می کند. ولی در مدی تيشن شما درون خود را در برابر خودتان می گشاييد نه ديگری.
آيا برای مدی تیشن زمان و مکان معينی لازم است؟
اگر بتوانيد در روز ساعات معينی را به مدیتيشن يا مراقبه بپردازيد خيلی مفيد است. زيرا مکانيزم بدن در همان ساعات انتظار آن حالت را دارد. در سيستم های عرفانی به ساعات قبل از طلوع خورشيد بسيار اهميت داده می شود. گفته شده بهتر است مکان خاصی برای مدیتيشن در نظر بگيريد. و در آن مکان فقط مدیتيشن انجام دهيد.
نظر دکتر شان متخصص اعصاب و روان که خود متوجه عرفان نيز بوده است درباره لزوم است و در مدي تيشن چنين است. بسياری از متخصصين عقيده دارند که کار جدی بدون استاد غير ممکن است. عقيده من چنين است که یک معلم خوب مسلماً می تواند پيشرفت شما را سرعت بخشد، يک استاد به عنوان نصحيت گو، دوست باتجربه و راهنما که از علم کافی هم برخوردار باشد در پيشرفت شما کمک بی نظيری است( و لشان، 1987).
پاگستون
تحقيقاتی که برروی مدی تيشن (به خصوص بر روی مدی تيشن ماواييياTM) در خلال 30 سال گذشته انجام شده است، نشان می دهد که مدی تيشن با ايجاد يک حالت آرامش طبيعی سبب کاهش عمومی بسياری از شاخص های فيزيولوژيک و بيوشيميايی می گردد. مانند کاهش ضربان قلب، کاهش فشار کورتيزول پلاسما و يک هورمون اصلی (ترس) و افزايش موج آلفا در الکترو انسفالوگرافی1 (موج مغزی آلفا در حالت آرامش توليد می شود)
دکتر پاتریشيا نوريس2 مدير کلينيک بيوفيدبک و سايکو فيزيولوژی موسسه مننگرمی گويد:
«تجربه ما نشان داده است که تكنيك های مدیتيشن در افزايش عملکرد و توانايی سيستم ايمنی در بيماران سرطانی، ايدزی و کسانی که از بيماريهای خود ايمنی، رنج می برند موثر بوده است. همچنين ما برای طبيعی کردن شيمی مغز و ريتم های مغزی در اعتیاد به مواد مخدر و الکل نيز جهت خود تنظيمی در بيماری هايی همچون اضطراب و فشار خون بالا و برای کنار آمدن با عوامل استرس زا استفاده می کنند. ما مدی تيشن را به هر فردی که در پی تندرستی و ميزان سلامتی بالايی است، توصيه می کنيم.»
فهرست منابع
1- آموزش مراقبه (مدی تيشن)، تاليف و ترجمه جلال موسی نسب، انتشارات فرراوان 1377
3- به خود آمدن به خدايی رسيدن و ونربل ماهاترا مترجم کامبيز شمس انتشارات نشر نوانديش 1379
4- فراتر از آرامش فريد نيک بين و حاتمی منزه انتشارات بهجت 1381
پالزاک
گپی با شما
اسداله ویسی، شهناز ریحانی
بنا به درخواست برخی خوانندگان نشريه نظرسنجی درباره کلمات (تداعی کلمات) انجام شد.
کليد واژه های پيشنهادی شامل موارد زير بود. «پول» ، «زندگی» و «دو صندلی» به اين ترتيب که بلافاصله بعد از هر واژه اولين عبارتی که به ذهنشان می رسيد مطرح نمودند. در اين نظر سنجی که مورد استقبال گرم دوستان دانشجو قرار گرفت 100مورد جمع آوری شد که از ميان آنها تعدادی به عنوان نمونه ارائه شده است. بطور کلی ديدگاه دانشجويان در مورد واژه دو صندلی 80 درصد مثبت و 15 درصد منفی 5 درصد خنثی و در مورد واژه زندگی 62 درصد مثبت، 17 درصد منفی و 21 درصد خنثی است. در مورد پول دید چندان مثبتی وجود نداشته است. راستی نظر شما در مورد اين کليد واژه ها چيست؟ مرور برخي از جملات خالي از لطف نيست
üزندگي:
-حسرت هميشگی
-زندگی: دوست داشتن است.
-زندگی زيباست
-زندگی آينده
-زندگی يعنی مقاومت
-زندگی زيباست زشتی ها تقصير ماست
-همه محکوم به زندگی کردن هستيم
-زندگی بی فايده است مگر با بودن عشقت
-خيلی بی معنی و در پيتی است
-تکرار بيهوده
-زندگی بالاخره تمام می شه
üدو صندلی:
-من و کسی که دوست می دارم به يادم می آورد.
-زن و شوهر
-دادگاه
-يکی اضافه ست
-دو صندلی برای من
-دوصندلی برای دو نفر کهيکديگررادوست دارند.
-پر از گل
-جايی برای نشستن و نوشتن و فکر کردن تنها، تنها البته پاهات رو روی صندلی روبرو دراز کنی
-ازدواج
-دو صندلی، پارک، رئيس و مرئوس، عروس و داماد
-دو صندلی ماشين من خراب شده
-مشاجره
-از اون حرفهای مزخرف
üپول:
-کاغذپاره هايی که عشق و زندگی را فنا می کند
-پول ويران کننده ارزشها – ارضاء کننده عقده ها
-با پول به همه چيز می توان رسيد.
-پول کشنده ترين نيروی مادی .
افلاطون
اين تصوير گویای یک اصل اساسی در مشاوره است. کسی که بتواند در کوتاه ترین پاراگراف ممکن، به این مهم اشاره کند( با توضیحات لازم) به قید قرعه جایزه ای به او تعلق خواهد گرفت.
پاسخ خود را به دفتر انجمن علمی مشاوره دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه علامه طباطبایی اتاق 322 تحویل دهید.
سامانه خرید و امن این
سایت از همهلحاظ مطمئن می باشد . یکی از
مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می
توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت
بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم
اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه 09159886819 در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما فرستاده می شود .
آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی
سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس
مطالب پربازديد
متن شعار برای تبلیغات شورای دانش اموزی تحقیق درباره اهن زنگ نزن انشا در مورد 22 بهمن