سایت علمی و پژوهشی آسمان - مطالب ارسال شده توسط asemankafinet2

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

انواع كودك آزاري

بازديد: 175

انواع كودك آزاري

بخش اول: كودك آزاري جسماني

با وجود تنوع تعاريف از سوي روانشناسان و دانشمندان علوم روان شناختي از مفاهيم بدرفتاري، سوء رفتار و ... بايد گفت، تمام اين تعريفها حول چهار محور آزارهاي جسماني، جنسي، غفلت و آزارهاي عاطفي رواني مي گردد.

حدود كودك آزاري از محروم ساختن كودك از غذا، لباس ، سرپناه، و محبت پدر و مادر تا مواردي كه در آن كودكان از نظر جسمي توسط يك فرد بالغ مورد آزار و بد رفتاري قرار مي گيرند كه آشكارا به صدمه ديدن و غالباً مرگ آنان منجر مي شود، گسترده است.

بسيارياز اين كودكان مورد آزار جنسي قرار گرفته اند، گرسنگي كشيده اند،سوزانده شده اند، كتك خورده اند، زخمي شده اند، به ميز و صندلي زنجير يا محبوس گشته اند و شمار بسياري از اين كودكان در نتيجه شدت اينگونه بدرفتاري ها از دنيا رفته‌اند.

قانون حمايت از كودكان مصوبه 1988 آزار بدني را چنين تعريف مي‌كند: «آسيب ديدن و صدمه‌ديدگي كودك زير18 سال، توسط والدين يا سرپرست بلافصل وي كه موول رفاه و آسايش اوست. به طوري كه سلامت و ايمني كودك طبق قوانين تدوين شده به وسيله وزارت بهداشت و خدمات انساني به خطر افتاده است.»

خشونت شديد بر اساس اين شاخص شامل لگد زدن، كتك زدن، باشت ضربه زدن، با اشياء اقدام به كتك زدن، ارعاب كردن، تهديد به وسيله چاقو يا اسلحه، سوزانيدن، گاز گزفتن، پرت كردن و سيلي زدن است. (خضروي افلاك‌فر، 1375، ص:5و8و20)

به گزارش خبرگزاري جمهوري اسلامي، كميسيون امور جوانان اسپانيا در دسامبر1998 چنين گزارش داد:

در حال حاضر يك ميليون و 400 هزار كودك و نوجوان اسپانيايي توسط والدين خود مورد انواع تنبيه قرار مي‌گيرند.

اين كميسيون با انتشار نتيجه تحقيقات خود كه در تمامي مطبوعات اين كشور به چاپ رسيد، عنوان كرد: 500هزار تن از كودكان در خانواده با «تربيت بدني» موجه مي‌شوند و 900 هزار كودك و نوجوان نيز توسط والدين تحت فشارهاي رواني و آزار و اذيت قرار مي گيرند.

در اين تحقيقات همچنين تصريح شده است: 400 هزار تن از كل اين تعداد كودكان نيز قرباني هر دو شكل تنبيه بدني، شكنجه و آزارهاي رواني در خانواده‌ها هستند. اين كميسيون در گزارش خود از والدين اسپانيايي خواست تا به جاي پرداختن به اعمال شيوه‌هاي تنبيه، محبت را به كودكان و نوجوانان خود بياموزند.

كميسيون مورد نظر همچنين افزود: 5/72 درصد از كودكان مجرم در آمريكا توسط واليدن خود مورد تنبيه شديد قرار گرفته‌اند و 9/96 درصد اين كودكان بدون ابراز هيچ‌گونه محبتي از سوي والدين خود رشد كرده‌اند.

به خبري كه در ژانويه 1999 در روزنامه لوپاريزن به چاپ رسيد و توسط خبرگزاري جمهوري اسلامي مخابره شد، توجه كنيد: يك زوج هائيتي‌تبار مقيم فرانسه به اتهام شكنجه فرزند ده ساله خود، در دادگاه منطقه ورساي (در حومه پاريس) محاكمه شدند).

«ژوزف توسان» 44 ساله و همسرش «ويولان» متهمند كه پاهاي «امانوئل» را با زنجير بسته و وي را در محل اقامتش زنداني كرده‌اند.

از ديگر موارد اتهام والدين امانوئل شكنجه و ضرب و شتم فرزندشان است.

رفتار وحشيانه اين زوج با فرزندشان هنگامي فاش شد كه امانوئل موفق به فرار از اتاقي شد كه در آنجا براي مدتي طولاني زنجير شده بود.

امانوئل پس از فرار از منزل، خود را به خانه يكي از دوستانش رساند و والدين دوست وي پس از مشاهده آثار شكنجه بر بدن كودك، او را به اداره پليس محل منتقل كردند.

به نوشته لوپاريزين، علاوه بر ضرب و شتم كودك، آثار شلاق بر بدن امانوئل همچنان باقي است و به گفته خود او، والدين سنگدل گاهي اوقات مدتها وي را از ناحيه پا از سقف اتاق آويزان مي‌كردند.

در ماه‌هاي نخست سال 1999 ميلادي پس از آنكه مشخص شد كه پدر و مادرها بچه‌هاي كوچك خود را به شدت كتك مي‌زنند، كميته اي در كاليفرنيا تشكيل شد تا حقوق كودكان، حفظ شده و تنبيه بدني آنان باعث عقده حقارت در نوجواني و ميانسالي نگردد.

اين كميته پس از بررسي چگونگي تنبيه كودكان اعلام كرد: «پدر و مادرها تنها حق دارند با كف دست به پشت بچه‌ها بزنند و به اين ترتيب آنان را تنبيه كنند».

بدرفتاري جسماني با كودك چيست؟

در تعريف بدرفتاري جسمي با كودك، اتفاق نظر وجود ندارد. «جلس« و «استروس» در سال 1979، بدرفتاري جسمي با كودك را اين گونه عنوان كرده‌اند: طهرگونه خشونتي كه به قصد آزار جسمي به كودك اعمال يا به اين نيت تلقي شود.»

به اين ترتيب، سيلي زدن به صورت يا روي دست نيز بدرفتاري جسمي است. در حالي كه معمولا اين ميزان تنبيه، قانوني و از نظر اجتماعي پذيرفته شده است. تعريف عملي‌تر از بدرفتاري جسمي با كودك چنين استك «هر عملي كه به طرز غير تصادفي موجب وارد آمدن آسيب جسمي به يك كودك شود».

اين آسيب اغلب، به دنبال تنبيه بدني شديد يا بدون دليل ايجاد مي‌شود.

بسياري از خشونتهاي خانوادگي از ديد اجتماعي، قابل پذيرش نيست و خشونت بدرفتارانه خوانده مي‌شود. اگر پذيرش يا نپذيرفتن اجتماعي يك رفتار را ملاك تفكيك رفتار طبيعي از بدرفتاري بدانيم، مي بايست. ميزان شيوع رفتارهاي خشونت‌آميز را در هر جامعه سنجيد و معيار خاص آن جامعه را ارائه نمود. به عنوان نمونه. اگر در يك منطقه تنبيه كودكان با سوزانيدن دست. شايع و طبيعي تلقي شود. نبايد اين رفتار را بدرفتاري خواند.

بنابراين به نظر مي‌رسد، براي رسيدنه به يك تعريف واحد و كاربردي. بهتر است به جاي ملاك نرم اجتماعي، از ملاك وقوع صدمه استفاده نمود. 0رحيمي موقر، 1376، همايش)

آزار جسمي كودك طيف وسيعي دارد. كتك زدن، نيشگون گرفتن. تكانهاي شديد به كودك. سيلي زدن، داغ كردن. گاز گرفتن و . . . همگي از عواملي است كه در بسياري از موارد، منجر به فوت كودك مي‌گردد.

حتي در صورت زنده ماندن كودك نيز گاه آثار شكنجه تا ابد بر بدن وي باقي خواهد ماند. ممكن است. نوزادي كه زياد گريه مي‌كند، بر اثر تكانهاي شديدي كه مادر يا پرستار بر او وارد مي‌كند، جان بسپارد.

كودك ديگري كه بر اثر ضربه جسمي سنگين بر جمجمه‌اي دچار خونريزي مغزي شده، فوت نمايد . . . اما هستند، كودكاني كه انواع شكنجه ها داغ شدن. كتك خوردن و . . . را شايد هر روز. بارها و بارها تجربه مي‌كنند.

اين كودكان معمولا توسط همان كساني كه شكنجه مي‌شوند. از خوردن غذا نيز منع مي‌گردند. به لحاظ روحي و رواني انواع توهين‌ها. تحقيرها، تبعيض ها . . . را تحمل مي كنند و  دچار مرگ تدريجي مي شوند.

نمونه بارز اين مورد، دختر 9 ساله‌اي بود كه نيمه شب 1376 در حالت كما به بيمارستان مفيد تهران آورده شد و پس از 30 ساعت مراقبت، به رغم درمان‌هاي انجام شده، فوت كرد.

رزيدنت ارشد بيمارستان مفيد، وضعيت اين كودك را به هنگام ورود به بيمارستان چنين عنوان كرد.

در بدو مراجعه، علائمي از حيات در بيمار وجود نداشت. در معاينه‌اي كه به عمل آمد، قلب و ريه كودك به هيچ وجه كار نمي‌كرد و به اصطلاح دچار مرگ مغزي شده بود. بلافاصله اقدامهاي اوليه احيا را انجام داديم و توانستيم، قلب بچه را برگردانيم، ولي تنفس به دليل مرگ مغزي عملا قابل برگشت نبود . . .

بيمار مجموعا 36 ساعت تحت مراقبت بود، اما متاسفانه قلب او از تپش ايستاد و موفق به احياي مجدد آن نشديم.

دكتر عليرضا كاهاني، متخصص پزشكي قانوني، گزارش پزشكي قانوني را درباره مرگ اين كودك چنين اعلام كرد:

اين كودك با 110 سانتي‌متر قد و 15 كيلوگرم وزن 24 ساعت پس از مرگ به پزشكي قانوني تحويل داده شد. تمام عضلات و قسمتهاي بدن او تحليل رفته و نماي واضحي از يك سوء تغذيه شديد بود.

موهاي سر او در بعضي از نواحي به طور كامل كنده شده بود.

زخمهاي در حال التيام در فرق سر، گونه‌ها، شكستگي دندان پيشين سمت راست از ريشه ساييدگي‌هاي در حال التيام روي گونه و پشت گوش و در مجموع 16 زخم در حال التيام و چهار ساييدگي در سر و صورت.

چرا پدر و مادر فرزند خود را كتك مي‌زنند؟

اغلب ما كه فرزند داريم، گاه احساس مي‌كنيم، مي‌خواهيم، آنها را كتك بزنيم. اين احساس به ويژه وقتي فرزندمان از گريه دست نمي‌كشد، غرولند مي كند يا روي حرف ما حرفي مي‌زند، در ما تشديد مي شود.

گاه بيش از رفتار كودك، حال خود ما و اينكه تا چه اندازه خسته، زير فشار عصبي، مضطرب يا ناخشنود هستيم، سبب بدرفتاري ما با فرزندانمان مي‌شود.

بسياري از ما مي‌توانيم، اين احساس را در خود كنترل كنيم، اما متأسفانه بسياري از والدين از انجام اين مهم برنمي‌ايند.

تنها براي پي بردن به علت مي‌توانيم به حدس و گامن متوسل شويم. اما والديني كه اقدام به مجازاتهاي جسماني مي‌كنند، ظاهرا از ويژگيهاي مشتركي برخوردارند.

نخست اينكه به هر دليل نمي‌توانند، نيروي محركه خود را ككنترل كنند. پدران و مادراني كه فرزندان خود را كنترل مي‌كنند، هر آيينه گرفتار احساسات منفي باشند و نيازمند تخليه آن شوند به اين كار اقدام مي‌كنند و به نظر مي‌رسد، اين   والدين از نتايج كاري كه مي‌كنند، مطلع نباشند.

ضرب و شتم فرزندان گاه واكنش خود به خود به استرس است. اغلب كساني كه فرزندان خود را مورد ضرب و شتم قرار مي‌دهند، خود در خانواده‌هايي بزرگ شده‌اند كه در آنجا بدرفتاري جسماني متداول بوده است. بخش مهمي از رفتار آنان تكرار مستفيم آن چيزي است كه خود در كودكي تجربه كرده اند و در كم سالي آموخته‌اند. الگوي آنها كسي بوده كه با آنها بدرفتاري كرده است.

بسياري از اين والدين با انبوهي از مشكلات احاسي و نيازهاي برآورده نشده، پاي به دوران بلوغ مي‌گذارند و به لحاظ احساسي هنوز كودك‌اند.

اغلب آنها به عنوان  جانشين پدر و مادر به فرزندان خود نگاه مي‌كنند و مي خواهند، نيازهاي احساسي و عاطفي برآورده نشده در دوران كودكي خود را برآورده سازند. پدر و مادر بدرفتاري كه مي‌بينند، اين كودك نمي‌تواند، نيازهاي آنها را براورده سازد، خشمگين مي‌شوند و  خشم خود را بروز مي دهند. در آن لحظه به خصوص كودك بيش از هر زماني در مقام جانشين پدر و مادر است. زيرا در واقع يا مادر بدرفتار خشم از پدر و مادر خود را بر سر او خالي مي‌كند.

بسياري از پدران و مادراني كه فرزندان خود را كتك مي‌زنند، الكلي يا معتاد به مواد مخدر هستند. مصرف مواد مخدر اغلب به فروپاشي كنترل‌هاي عمل با انگيزه آني منجر مي‌شود. هر چند لزوما والديني كه اقدام به ضرب و شتم فرزندان خود مي كنند، به اين گروه محدود نمي‌شوند. بدرفتاري جسماني انواع متعدد دارد، اما در تارك‌ترين طيف اين گروه به والديني برخورد مي‌كنيم كه صرفا به منظور خالي كردن نارحتي‌هاي خود بچه‌دار مي‌شوند. بسياري از اين اشخاص مانند سايرين و ديگران  حرف مي‌زنند و رفتار مي كنند. اما اينها انسان‌نما هستند و از احساسات و ويژگي هاي انساني بويي نبرده اند.

خشونت جسماني با فرزندان، اعلب واكنشي نسبت به استرس ناشي از محيط كار، اختلاف با يكي از اعضاي خانواده يا يكي از دوستان يا تنش عمومي به خاطر سبك و طرز زندگي و ناخشنودي از آن به طور كلي است.

بچه‌ها هدفهاي ساده‌اي هستند. نمي‌توانند، به دفاع از خود برخيزند و مي‌توان آنها را به سكوت مجبور كرد.

متأسفانه هم براي شخص بدرفتار و هم براي قرباني، جابه‌جا شدن خشم تنها به طور موقت اسباب تسلي خاطر بدرفتار را فراهم مي‌سازد. بخش اصلي خشم او دست نخورده باقي مي‌ماند و بار ديگر توليد مشكل مي‌كند و متأسفانه هدف خشم او نيز مجبور به تحمل مي‌شود تا اين ناراحتي را به دوران بلوغ ببرد.

جمعي ديگر از بدرفتارها به جاي اينكه كسي را مسؤول رفتار خود بدانند و او را سرزنش كنند، در مقام توجيه رفتار خود مي‌گويند كه به مصلحت كودك با او چنين رفتاري مي‌كنند. بسياري از والدين هنوز معتقدند كه مجازات جسماني تنها راه موثر براي ايجاد يك رفتار اخلاقي درست در منزل است.

بسياري از والدين روزگار ما معتقد به وجود شر و شرارت در كودك هستند. معتقدند كه با كتك زدن و مجازات جسماني مانع از آن مي‌شوند كه فرزندشان به راه بد برود.

در مقام توجيه كار خود مي‌گويند: «من هم در كودكي بارها كتك خوردم و اين كتك خوردن به  مي آسيب نزد . . . »

در اين ميان جمعي از والدين هم معتقدند كه با كتك زدن به فرزندان خود، آنان را موجوداتي محكم‌تر، شجاع‌تر يا قوي‌تر مي‌سازند.

كاملا بي‌معني است، اگر گمان كنيم كه مجازات جسماني روي كودك تأثير مثبت بر جاي مي‌گذارد.

بررسي‌هاي به عمل آمده نشان مي‌دهد كه مجازاتهاي جسماني حتي اگر در واكنش به رفتار ويژه‌اي باشد. موثر واقع نمي شود. ثابت شده است كه كتك زدن در نهايت اثري كوتاه مدت دارد و در كودك احساس قدرتمندي از خشم. انتقام و بيزاري از خويشتن ايجاد مي‌كند.

كاملا مشخص است كه آسيب‌هاي ذهني، احساسي و جسماني ناشي از مجازاتهاي بدني به مراتب از مزاياي موقتي آن بيشتر است. 0فوروارد، 1372، صص: 152 تا 161)

در ماه اوت 1997 (مرداد ماه 1376 خبري از واشنگتن مبني بر آثار منفي تنبيه بدني بر كودكان در نشريات به چاپ رسيد در اين خبر چنين آمده است:

آخرين تحقيقات دانشمندان آمريكايي، نشان داده است كه تنبيه بدني كودكان نه تنها آنان را تربيت نمي‌كند، بلكه موجب دروغگويي، شرارت و نفرت آنان از جامعه مي‌شود. دانشمندان پس از آزمايشهايي كه روي كودكان انجام دادند، اعلام كردند، هرچه تنبيه بدني كودكان بيشتر باشد، نفرت آنان از جامعه نيز بيشتر خواهد شد و كودكاني كه تنبيه بدني مي‌شو ند، بيش از همسالان خود به دروغگويي و فريبكاري تمايل پيدا مي‌كنند و پس از رفتارهاي بد و شكستن عمدي اشياء، احساس پشيماني نمي‌كنند.

چگونه مي‌توان كودك آزاري را تشخيص داد؟

يكي از راه‌هاي تشخيص كودك آزاري، گرفتن شرح حال كودك از والدين است. در چنين مواقعي لازم است كه به شرح حالي كه والدين يا كساني كه كودك را به مراكز درماني آورده‌اند، به دقت توجه شود.

براي مثال از موارد ذيل مي‌توان تشخيص داد كه كودك توسط خود والدين مورد آزار و شكنجه قرار گرفته است، يا خير.

1- والديني كه از دادن شرح حال كامل و ابراز جزئيات واقعه خودداري مي‌كنند.

2- والدين معمولا در شرح حال مي‌گويند كه كودك به    طور ناگهاني آسيب ديده يا بيمار شده است و از چگونگي آن بي‌خبرند.

در مرداد ماه سال 1377 گزارشي از بندرعباس مبني بر شكنجه دختر بچه 7 ساله‌اي كه مدتها تحت شكنجه و آزار خانوادگي قرار د اشت، در يكي از روزنامه‌هاي صبح به چاپ رسيد. پدر و نامادري اين كودك به بهانه آنكه وي زمين خورده است، او را به بيمارستان كودكان بندرعباس منتقل كردند، اما پزشكان پس از معاينه وي اعلام كردند. او مدتها تحت خشونت و بدرفتاري خانواده به سر برده است و آثار سوختگي، شكستگي‌هاي متوالي در سر، دست و پاي او وجود دارد.

نامادري كودك در مورد علت اين حادثه چنين اظهار داشت: «من در خانه نبودم، وقتي آمدم، متوجه شدم، فاطمه حال خوبي ندارد و به اتفاق پدرش او را به بيمارستان رسانيديم».

پزشك معالج فاطمه در مورد صدمات وارده به اين كودك گفت: «يك گوش اين كودك بر اثر شكنجه. قدرت شنوايي خود را از دست داده و سرش بيماري كچلي گرفته است».

3- معمولا صدمات، با شرح حال داده شده، همخواني ندارد. به اين ترتيب كه مكانيسم، شدت و نوع آسيب وارده آمده با شرح حال مغاير است و آسيبهاي مشهود متعلق به زمانها و مراحل ترميمي مختلف‌اند.

پرونده‌هاي متعددي در اين مورد در پزشكي قانوني وجود دارد. از جمله يكي از اين پرونده‌ها مربوط به پسربچه پنج‌ساله‌اي است كه بر اثر خونريزي مغزي فوت كرده است. پزشكي قانوني صدمات وارد شده را چنين اعلام مي‌كند: «آثار زخمهاي التيام يافته يا در حال التيام كه بر اثر جسم برنده ايجاد شده، روي ساق، ران و كف پاها».

والدين علت فوت كودك را تصادف شب كذشته ذكر مي‌كنند؛ولي وقتي پزشكي قانوني اعلام مي كند كه ضايعات، مربوط به زمانهاي مختلف است، مادر اعتراف مي كند كه پدر ناتني كه اتفاقاً معتاد هم بوده، كودك را دائماً مورد اذيت و آزار قرار مي‌داده، چندين بار او را با سيم داغ سوزانيده و دائماً او را نيشگون مي گرفته است.

4- والدين شديداً منكر آزار رسانيدن يا آسيب ديدن كودك مي شوند.

5- تأخير در گزارش موارد كودك آزاري جسماني، به رغم آسيبهاي شديد و جدي.

تأخير عمدي در مراجعه به مراكز درماني يا گزارش واقعه وجود دارد. در صورتي كه اگر والدين مقصر نباشند، بي‌درنگ به دنبال اقدامهاي درماني مي‌روند. دختربچه 12 ساله‌اي كه پدرش دوبار ازدواج ناموفق داشته است، به خواهر ناتني‌اش سپرده مي‌شود.

خواهر ناتني دختر را به مدرسه نمي‌فرستد و به عنوان پيشخدمت از او استفاده مي‌كند.

چندي بعد دختر فوت مي‌كند. خواهر ناتني در مورد علت مرگ اظهار مي‌دارد كه حال دختر بد شده است و تا رسيدن به بيمارستان فوت كرده است.

روي بدن دختر آثار كبودي و سوختگي‌هاي فراواني به چشم مي‌خورد. خواهر ناتني در مورد علت ايجاد اين آثار روي بدن كودك مي‌گويد: «مدتي قبل هنگامي كه وي مي‌خواسته چراغ را نفت كند، بدن كودك دچار سوختگي شده است».

آثار كبوديها نيز به دليل آن ايجاد شده كه دختر ضعيف بوده و دائما بدنش با اجسام برخورد مي‌كرده است.

6- تغيير شرح حال، چنانچه آزار دهنده احساس كند كه توضيحات اوليه‌اش مورد سوء ظي واقع شده، داستان را تغيير مي‌دهد. بنابراين توضيحات وي مغاير و متفاوت با يكديگر است.

جسد پسربچه چهارساله‌اي بر اثر خونريزي داخلي و پارگي كبد به پزشكي قانوني فرستاده مي‌شود.

بنابر نظر پزشكي قانوني، وي به سوء تغذيه ناشي از غفلت و مسامحه والدين دچار شده است. روي ساق پاهاي او آثار سوختگي به چشم مي‌خورد. راديوگرافي‌هاي انجام شده، آثار شكستگي ةآي قديمي متعدد در دنده را نشان مي‌دهد.

پدر كودك ابتدا مرگ او را ناشي از سقوط كودك از پله‌ها بيان مي كند. پس از پرسش‌هاي پزشكي قانوني، پدر اين بار دليل مرگ را افتادن برادر كودك روي شكم او عنوان مي‌كند.

7- شرايط و محلي كه حادثه يا مرگ در آن رخ داده است، با شرح حال اختلاف دارد.

توضيحاتي كه والدين و سرپرستان كودك در مورد يك كودك آسيب‌ديده بيان مي‌دارند، معمولا مغاير با واقعيات موجود است. به همين منظور در زير فهرستي از دلايل  والدين در مورد توجيه علت صدمه يا مرگ كودك به همراه حقيقت موجود ارائه شده است:

توجيهات والدين يا سرپرستان كودك

واقعيت موجود

         ·         از كالسكه افتاد و گوشش به دسته آن گير كرد.

        ×        به صورت كودك سه ضربه وارد و سپس به زمين پرتاب شده است.

         ·         به زمين افتاد و شكمش به در خورد.

        ×        مادر با لگد به شكم او زده است.

         ·         از پله‌ها، روي ميز، ديوار، صندلي و . . . پائين افتاد.

        ×        با پنج لگد يا دسته جارو به او ضربه وارد شده است.

         ·         از پله‌ها افتاد و سرش به ميز خورد.

        ×        از پشت گوش توسري خورده است.

 

8- در مواردي طفل (3 تا 5 ماهه) به طور ناگهاني فوت نموده و شرح حال حاكي از آن است كه كودك دائما گريه مي كرده و ريسه مي رفته و علت مرگ «هماتوم ساب دورال» (خوانريزي و تجمع خون زير كاسه‌سر) بدون يا همراه شكستگي جمجمه يا شكستگي استخوانهاي ديگر و تورم نسخ نرم يا كوفتگي پوستي است.

جسد ديگري كه به پزشكي قانوني فرستاده شد، مربوط به يك نوزاد بود. مادر اين نوزاد كه بيماري رواني داشت و قادر به تحمل گريه‌هاي نوزاد نبود، كنترل خود را از دست داده، نوزاد را خفه مي‌كند.

9- بيشتر كودكاني كه در شب با آثار ضربه به بيمارستان آورده مي‌شوند و سابقه بيماري قبلي ندارند.

10- هنگامي كه والدين شخصا مراجعه نمي‌كنند و در اين رابطه از بستگان ديگر مانند خواهر يا برادر كمك مي‌گيرند.

11- اين قبيل والدين:

الف) در نشان دادن نگراني و دلواپسي خود دچار مشكل هستند و درجه نگراني آنان با شدت صدمه‌اي كه به كودك وارد شده است، متناسب نيست.

ب) در ارتباط با آسايش و رفاه كودك، بي‌علاقه و خوانسرد به نظر مي‌رسند. به عبارتي قادر نيستند، به كودك آرامش دهند و رفتاري كه نشان‌دهنده درك آنان از احساسات عاطفي و جسماني كودك باشد، در اين والدين مشاهده نمي‌شود.

ج) بين ارتباط كلامي و غير كلامي والدين و كودك تفاوت وجو د دارد.

د) بيشتر تعبيرهاي منفي در مورد كودك به كار مي‌برند و مرتبا از او انتقاد و تكرار مي‌كنند، كودك خودش مسبب صدمه است.

تظاهرات باليني كودك كتك خورده

حالات و رفتار كودك كتك خورده، بارز و مشخص است. علايم ترس از پدر و مادر را نشان مي‌دهد. نگاهش از نگاه‌هامي‌گريزد و حالتي مظلوم به خود مي‌گيرد. چشمان باز و بهت زده دارد. (البته چنين حالتي در تمام موارد صادق نيست.)

ساير نشانه‌ها عبارتند از:

-    كوفتگي‌ها و  جراحات متعدد در بدن آنان ديده مي‌شود كه بيشتر به صورت قرينه‌اند. مثلا در دو طرف صورت يا جراحات منظم روي پشت، بدن، كپلها و ران‌ها.

كوفتگي‌ها ممكن است. به شكل وسايل ايجادكننده آنها مثل سگك كمربند يا طناب باشد.

سوختگي سيگار به صورت جوشگاه‌هاي گرد قرنيه ديده مي‌شوند. فرو رفتن در آب جوش، سوختگي‌هايي به شكل جوراب، دستكش و پيراشكي ايجاد مي‌كند.

شكستگي‌هاي متعدد به ويژه در خردسالان در اثر صدمه جسماني و همچنين خونريزي شبكيه چشم در شيرخواران به علت تكانهاي شديد ايجاد مي‌شود.

آسيب‌هاي وارد آمده به كو دك به ص ورت ك وفتگي، خراشيدگي، بريدگي، پارگي، سوختگي تورم بافتهاي نرم و خونريزي ظاهر مي‌شود.

ويژگي‌هاي كودكاني كه مورد بدرفتاري قرار گرفته‌اند

-         معمولا واكسيناسيون آنان انجام نشده است.

-         از اختلالات خواب و اختلالات روان‌تني (نظير سردرد، تهوع و دردشكم) شكايت مي‌كنند.

-         ظاهري كثيف و خسته دارند و فاقد انرژي مي‌باشند.

-         صبحانه نخورده به مدرسه مي‌روند و غالبا گرسنه هستند.

-         غذا گدايي مي‌كنند يا دست به دزديدن غذا مي زنند.

-         نيازشان به عينك، مراقبت از دندانها و . . . برآورده نمي‌شود.

-         لباسهايي مي‌پوشند كه مناسب فصل نيست.

-    اين كودكان انتظار محبت از سوي والدين خود را ندارند و هنگامي كه از آنان جدا مي‌شوند، اضطراب و دلتنگي كمي نشان مي‌دهند و به نظر مي‌رسد از آنان مي‌ترسند.

-         اغلب غمگين يا ترسو و عصباني هستند.

-         لباسهايي مي‌پوشند كه صدمات را پنهان كند.

-    مكرر دير به مدرسه مي‌روند و از مدرسه غيبت مي‌كنند يا خيلي زود به مدرسه رفته و پس از تعطيلي سرگردانند.

-         در مدرسه مشكل‌آفرين هستند.

-         به وسايل مدرسه آسيب مي‌رسانند يا آنها را مي‌شكنند.

-         تكاليف مدرسه را انجام نمي‌دهند.

به طور كلي افرادي كه دوران كودكي مورد اذيت و آزار و بدرفتاري قرار مي‌گيرند، اغلب در دوران بزرگسالي به افراد بيمار، الكلي، افسرده، معتاد به مواد مخدر و مبتلا به چاقي تبديل مي‌شوند.

اين محققان دريافتند، موارد كودك آزاري با تشكيل عادات بد بهداشتي در بزرگسالي ارتباط نزديكي دارد.

كساني كه بيش از چهار حادثه بدرفتاري و آزار را در كودكي تجربه كرده‌اند، در مقايسه با كساني كه هيچ تجربه‌اي از اين دست ندارند، 12 برابر بيشتر با خطر اعتياد به مواد مخدر، الكليسم، افسردگي و اقدام به خودكشي روبه‌رو هستند.

كودك‌آزاري شامل آزار جنسي، آزار رواني، آزار جسمي و «اختلال خانوادگي» نظير بزرگ شدن با يك پدر معتاد يا الكلي، جنايتكار يا همسرآزار است.

محققان مي‌گويند، عوارض ناشي از چنين تجربياتي احتمالا به سختي در درون مغز كودكان جاي مي‌گيرد.

در اينجا دو مكانيزم  وجود دارد. پيامدهاي رواني و عاطفي و پيامدهاي دراز مدت عصبي. «آندا» مي‌گويد: يك نوازد با يك ميليارد عصب متولد مي شود، اما بيشتر ارتباط‌هاي عصبي تا سن 12 سال انجام مي‌شود و تغيير مغز بعد از 12 سالگي دشوار است.

افراد در تلاش براي زدودن دردهاي دوران كودكي خود احتمالا رفتارهاي خطرناكي را پيشه مي‌كنند به طور مثال سيگار مي كشند و با چنين زمينه‌اي تسكين فوري پيدا مي‌كنند.

يك بررسي آماري روي 900 كودك يك تا چهار ساله نشان داده است، تنبيه بدني كودكان ولو با فاصله زماني دو هفته يكبار مي‌تواند، روي هوش آنان تأثير منفي بگذارد.

تا اينجا هر چه عنوان شد، بيشتر بر جنبه‌هاي باليني كودك‌آزاري اشاره داشت. اما عمق فاجعه زماني مشخص مي‌شود كه پاي صحبت افرادي بنشينيم كه در كودكي مورد آزار و اذيت قرار گرفته و در بزرگسالي با مشكلات عديده‌اي دست و پنجه نرم مي‌كنند. آلامي كه شايد درمانهاي بلند مدت روانكاوي بتواند، اندكي از عمق آن بكاهد.

دكتر سوزان فوروارد، تجربيات 18 ساله خود را در زمينه روان درمانگري افرادي كه در كودكي مورد آزار جسمي، جنسي، عاطفي، روحي و رواني قرار گرفته‌اند، در قالب كتابي با عنوان «تربيت مسموم» به رشته تحرير درآورده است.

بخش دوم: آزار جنسي كودكان

سوء استفاده جنسي از كودكان ظالمانه ترين و اهانت‌آميزترين تجربه براي كودكان است.

قربانيان كم سال بدرفتاري جنسي. وابسته تمام عيار به متجاوزان خود هستند؛ نه جايي براي پناه دارند و نه كسي را كه به او رجوع كنند.

شرايطي است كه حامي كودك، متجاوز به ا و مي‌شود و حقيقت به زنداني از سر و اسرار كثيف مبدل مي‌گردد.

بدرفتاري جنسي با كودك قداست كودكي را باطل مي‌كند. 0همان، صص:177)

موضوع سوء استفاده جنسي كودكان توسط بزرگسالان در طول تاريخ بشر همواره مطرح بوده است. در اين بين ارزشها و هنجارهاي اجتماعي، نقش تعيين‌كننده‌اي در پذيرش يا نپذيرفتن اين پديده داشته‌اند.

در سالهاي اخير با توج به يافته‌هاي باليني، ويژگيهاي رفتاري-رواني قربانيان سوء استفاده جنسي مورد بررسي قرار گرفته است. تا جايي كه اين مسأله را اسا بياري از مشكلات جدي شخصيتي و رواني دانسته‌اند. (ابراهيمي قوام، 1376، همايش)

بدرفتاري جنسي با كودك چيست؟

بدرفتاري جنسي با كودك به صورت هرگونه تماس جنسي ناخواسته فرد بالغ با كودك تعريف شده است.

بر اسا تعريف مندرج در قانون ممانعت از آزار و بدرفتاري با كو دكان، بدرفتاري  جنسي، عبارتسات از:

1-       به‌كارگيري، استفاده، اغوا، تشويق، واداشتن كودك به درگير شدن با هرگونه رفتار روشن جنسي يا نمايش اين گونه رفتار.

2-      تجاوز، تماس جنسي، فحشا يا هرگونه بهره‌برداري ديگر جنسي از كودكان. (رحيمي موقر، 1376، همايش)

مركز ملي سوء استفاده و غفلت، سوء استفاده جنسي را چنين تعريف مي‌كند: «تماسها يا مقاربت‌هاي جنسي بين كودك و بزرگسال، در شرايطي كه كودك به منظور تحريك جنسي آن فرد يا شخص ديگر مورد سوء استفاده قرار مي‌گيرد.»

بنابر تعريف ديگر، آزار جنسي، عبارت است از استفاده از كودك براي لذت بردن توسط يك فرد بزرگسال براي ارضاي نيازها يا تمايلات جنسي خودش.

در مجموع، تعريف هر جامعه از پديده آزار جنسي، منعكس كننده رفتار و ديدگاه مردم آن جامعه است.

گروهي، متغيرهاي زيادي را در تعريف، ملحوظ نظر دارند. متغيرهايي از قبيل سن قرباني، سن متجاوز، تفاوت سن تجاوزگر و قرباني، ارتباط و وابستگي بين قرباني و متجاوز، جنسيت تجاوزگر، نوع و ماهيت آزار جنسي، رضايت و ميزاني كه كودك تمايل دارد يا مقاومت مي‌كند.

جنس كودكان قرباني سوء استفاده جنسي

قربانيان آزار جنسي بيشتر مؤنث و اغلب اوقات جوان هستند. در واقع بعضي از آنان هنوز كودك‌اند. دختران پنج با بيش از پسران در معرض قرباني شدن قرار دارند.

پسران بيشتر به وسيله يك مرد مورد سوء استفاده جنسي قرار مي‌گيرند.

بر اساس آمار كشورهاي عربي، 90 درصد قربانيان سوء استفاده‌هاي جنسي دختر و 20 درصد پسر هستند. به گزارش يكي از روزنامه‌هاي اسپانيايي در اكتبر 1998. باندهاي مافيايي ادم‌ربايي، 142 تن از كودكان اين كشور را در سالهاي اخير ربوده اند و به ساير نقاط جهان انتقال داده‌اند.

يافته‌هاي تحقيق انجام شده توسط سازمان پزشكي قانوني كشور طي سه سال 71 تا 73 نشان مي‌دهد كه :

1-  موارد كو دك‌آزاري جنسي در دختران چهار مورد صفر تا 5 سال، 32 مورد 6 تا 10 سال و 183 مورد 11 تا 13 ساله بوده‌اند. بنابراين شايعتري سن مراجعه 11 تا 15 سال بوده كه 83 درصد از كل موارد كراجعه را در بر مي‌گرفته است.

2-  در پسران، از نظر شيوع سني 7 مورد زير 5 سال، 42 مورد بين 6 تا 10 سال و 35 مورد بين 11 تا 15 سال بوده‌اند. بنابراين شايعترين سن ارجاع و تجاوز ثابت شده در پسران 6 تا 10 سال است. (همان، صص: 15 و 16)

دنور و كنتول (1981) در بررسي گزارش‌هاي موارد سوء استفاده جنسي، دريافتند كه تمام قربانيان زير سن 18 سال بوده‌اند. به طور كلي ميزان سوء استفاده جنسي در هر هزار نفر، يك نفر بوده‌اند. همچنين سن 45 درصد از قربانيا ن كمتر از 12 سال و 16 درخد كمتر از 6 سال ذكر شده است.

سوء استفاده جنسي محارم از كودكان معمولا بين سنين 12 تا 14 سال مي‌باشد كه دوره پرخطر آن 4 و 9 سالگي است. زيرا انجام اعمال جنسي با كودكان، تحت عنوان ابراز محبت يا بازي يا از طريق دادن رشوه و تعديد كردن بسيار راحت و آسان است.

بسياري از كودكان از اين اعمال آگاهي ندارند. تنها در سنين 10-11 سالگي آن است كه آنان مي‌فهمند اين قبيل اعمال از نظر اخلاقي نادرست است. (ابراهيمي قوام، 1376، همايش)

تقريبا يك سوم قربانيان آزار ج نسي كودكان كمتر از 6 سال، يك سوم بين 6 تا 12 سال و يك سوم بين 6 تا 12 سال و يك سوم بين 12 تا 18 ساله‌اند.

حدود 50 درصد از كودكاني كه مورد آزار جنسي قرار مي‌گيرند، به دليل كم‌سني قادر به بازگوكردن موارد نيستند و اين امر بيانگر اين امر است كه آمارهاي اعلام شده در زمينه شيوع آزار جنسي در سنين پائين. از اعتبار و روايي برخوردار نيست.

طبق آمار كشورهاي عربي، سن متوسط قربانيان جنسي 5 سال است.

چه كساني به كودكان تجاوز مي‌كنند؟

اغلب بچه‌ها، معصومانه تمايلات جنسي خود را بروز مي‌دهند و در اين كار هيچ گناهي بر گردن آنان نيست. صددرصد مسؤوليت سوء استفاده جنسي از فرزندان بر عهده پدر و مادر است.

در زمينه سوء استفاده جنسي از كودكان، دموكراسي كامل حاكم است. در تمام سطوح اجتماعي-اقتصادي كشور اين پديده به چشم مي‌خورد و تقريبا هر كس ممكن است به اين كار اقدام كند.

طبقه‌بندي اينكه چه كساني به اين كار تن مي‌دهند. عملي نيست. اغبل اين اشخاص پركار، ظاهرا محترم و اهل كليسا و از جمله زنها و مردهاي معمولي هستند. برخي از آنان افسر پليس، آموزگار مدرسه، بنّا، مددكار اجتماعي، دكتر، الكلي و كشيش بوده‌اند.

اين اشخاص اغلب داراي ويژگي‌هاي مشترك رواني هستند و كمتر مي‌توان براي آنان طبقه اقتصادي، نژادي. فرهنگي با اجتماعي خاصي را در نظر گرفت.

تحقيقات نشان مي‌دهد، 54 درصد از سوء استفاده‌كنندگان از اعضاي خانواده (پدر و ناپدري) بوده‌اند. اگر ساير گروه‌هاي خويشاوندي، دوستان خانوادگي، پرستار بچه را نيز به اين نسبت اضافه كنيم، درصد قابل توجهي از متجاوزان كه كودك با آنها آشنا بوده است، افزايش خواهد يافت. (ابراهيمي قوام. 1376، همايش9

با توجه به اطلاعات موجود، مشخص است كه اين (نوع) بدرفتاري بيشتر از ناحيه ساير افراد خانواده صورت گرفته كه كودك به آنان اعتماد و اطمينان دارد. (فوروارد، 1372، ص: 181)

بررسيها نشان مي‌دهند كه 97 درصد از متجاوزان. مذكرند و زنان تجاوزگر، بيشتر پرستار كودك‌اند.

بر اساس گزارش‌هاي سازمانهاي مدافع حقوق بشر، علاوه بر كودكان آواره در خيابانها، كودكاني كه در خانه افراد ثروتمند به عنوان خدمتكار كار مي‌كنند، نيز در معرض سوء استفاده جنسي قرار  مي‌‌گيرند.

انواع شوء استفاده جنسي

زناي با محارم

هرگونه فعاليت جسماني-جنسي بين اعضاي خانواده است كه همخوني بين آنها ضروري نيست.

ناپدري، خواهر و برادر تني كه با يكديگر زندگي مي‌كنند و حاصل ازدواج قبلي والدين هستند، همچنين ساير خويشاونداني كه با كودك زندگي نمي‌كنند، مانند عمو، دايي. پدر و مادربزرگ نيز جزء محارم محسوب مي‌شوند. (ابراهيمي قوام، 1376 ، همايش)

سوء استفاده جنسي از محارم در خانواده‌هايي مشاهده مي‌شود كه در آن انزواي احساسي فراوان، رمز و راز، نياز، استرس و نبودن حرمت و احترم وجود دارد.

بچه‌بازي

اين اصطلاح اغلب به طور مبهم به كار برده مي‌شود  و توصيف كننده نوعي خاصي از فعاليت جنسي نيست؛ بلكه موضوع اصلي آن كسب برنگيختگي جنسي از طريق مشاركت كودك نابالغي در فعاليت‌هاي جنسي با فرد بزرگسال است. معمولا سن اين قبيل كودكان 4 تا 12 ساله است.

آزار و تزوير

استفاده از آزار و تزوير، فريب و تهديد براي شركت فعالانه كودك در اعمال جنسي

هرزه‌نگاري

به هر گونه عكسبرداري، توليد فيلم و ساير مواردي كه در آن اعمال جنسي كودك با كودك و بزرگسال با كودك منعكس شود، هرزه‌نگاري اطلاق مي‌شود.

اگر از وسايل مزبور براي تحريك جنسي در حضور يا غياب كودك استفاده شود، باز هم به عنوان ابزاري به منظور سوء استفاده جنسي در كودكان تلقي مي‌شود. (ابراهيمي قوام، 1376، همايش)

فاحشه‌گري

اغلب كودكاني كه مورد سوء استفاده جنسي محارمشان قرار گرفته‌اند، براي امتناع از تماسهاي بعدي از خانه خود فرار مي‌كنند و اغلب آنان براي تهيه لباس، غذا، دارو و . . . خود را در اختيار بزرگسالان قرار مي‌دهند.

تجاوز به عنف

رفتار خشن و وحشيانه اي است كه از طريق اعمال جنسي ابراز مي‌شود. تجاوز به عنف براي ابراز قدرت و خشم صورت مي‌گيرد و به ندرت در چنين مواردي مسأله جنسي است.

اغلب موضوع جنسي در خدمت نيازهاي غير جنسي به كار گرفته مي‌شود. متجاوزين به عنف اغلب زير 30 سال سن دارند. (همان) تأثير سوء استفاده جنسي بر كودكان

با اينكه تعداد مراجعان دختر در سنين صفر تا 5 سالگي به مراكز درماني بسيار كم است، اما تقريبا نصف موارد مراجعه‌كننده دچار ضايعات باليني شديد شده‌اند. در حالي كه در ساير سنين اين مقدار به كمتر از يك سوم تقليل مي‌يابد.

تا كنون بيش از صد تحقيق پيرامون آثار گذرا و پايدار سوء استفاده جنسي انجام گرفته است كه حاكي از واكنش‌هاي جسماني و روا‌شناختي به نسبت مشابهي در قربانيان است.

محققان، عوامل چندي را در تشديد واكنش‌ها ذكر كرده‌اند كه عبارتست است از:

سن قرباني

هرچه سن قرباني بيشتر باشد، تجارب سخت‌تري خواهد داشت.

سن متجاوز

هر چه سن متجاوز بيشتر باشد، آثار شديدتري بر قرباني به جاي مي‌گذارد. هويت جنسي

متجاوزان مذكر آثار سخت و جدي بر كودك مي‌گذارند.

طول دوره سوء استفاده جنسي طولاني‌تر باشد، آثار منفي شديدتري بر قرباني خواهد داشت.

شدت سوء استفاده جنسي

هرچه فعاليتهاي جنسي متجاوز متنوع‌تر باشد، آثار منفي بيشتري به جاي مي‌گذارد.

ارتباط متجاوز و قرباني

هرچه رابطه بين متجاوز و قرباني نزديك‌تر باشد پدر، ناپدري، برادر آثار ايجاد شده، منفي و شديدتر است.

تعداد سوء استفاده كنندگان

اگر تعداد سوء استفاده كنندگان متعدد باشد، آثار شديدتري بر قرباني بر جاي مي‌ماند.

ميزان مشكلاتي كه قرباني با آن موجه خواهد شد

در مواردي كه كودك موضوع سوء استفاده جنسيقرار گرفتن خود را توسط اعضاي خانواده يا خويشاوندان اطلاع دهد، ممكن است، مورد طرد و بي‌توجهي اعضاي خانواده و حتي همسالان خود قرار گيرد.

وجود ارتباط ضعيف بين قرباني، خواهر و برادرانش

اگر روابط بين قرباني، خواهر و برادرانش صميمانه و نزديك باشد، آثار سوء استفاده تخفيف خواهد يافت.

ماهيت عمل سوء استفاده‌گرانه

اين امر با توجه به ميزان اغواگري، اجبار و خشونتي كه مورد سوء استفاده متجاوز قرار گرفته است، در ارتباط است.

نتايج درماني يا مداخلات قانوني

اگر قرباني مورد درمان لازم قرار نگيرد يا مراجع قانوني به دليل كمبود شواهد لازم، شكايت را مختوم اعلام كنند، آثار منفي بيشتري روي قرباني خواهد داشت.

ميزان رشد و تجارب قبلي كو دك از نوع سوء استفاده جنسي

اگر كودك در حال رشد باشد، ممكن است، سوء استفاده جنسي، آثار غير قابل جبراني را بر فرآيندهاي روان‌شناختي و فيزيولوژيكي او بر جاي گذارد و موجبات تأخير يا وقفه برخي از عملكردهاي رشدي وي را فراهم آورد.

بخش سوم: بي‌توجهي و غفلت

غفلت از كودك به معناي حذف يا ناديده گرفتن كودك است كه اين امر ممكن است با آزار بدني همراه باشد يا نباشد.

غفلت به منزله الگوي پايدار است كه بيانگر رابطه متقابل اندك والدين و كودك، حذف و برآورده نساختن نيازهاي اوليه كودك از لحاظ جسماني يا هيجاني، از جمله در زمينه تغذيه، سلامت. پوشاك، نظافت، تربيت، مراقبت پزشكي، حمايت، ابراز عشق و علاقه است. (خضروي، 1375، ص: 32)

مصاديق غفلت عبارتند از:

1-  غفلت جسمي مانند ترك و به حال خود رها كردن ورسيدگي نكردن به وضعيت تغذيه (رحيمي موقر، 1376، همايش)

2-   غفلت هيجاني مانند محبت نكردن كافي به كودك، بدرفتاري شديد يا مزمن با همسر در حضور كودك.

3-  غفلت آموزشي مانند رسيدگي نگردن به  وضعيت تحصيلي كودك، بي‌توجهي به ترك تحصيل يا فرار از مدرسه.

4-   غفلت پزشكي مانند مراقبت نكردن از كودك در برابر مسائل بهداشتي

بخش چهارم: كودك‌ازاري عاطفي

آزارهاي عاطفي، گرچه بر خلاف آزارهاي جسماني اثر قابل رويت بر جسم كودك بر جاي نمي‌گذارد، اما آثار آنها به مراتب عميقتر و فاجعه‌آميزتر است و تا آخر عمر بر روح و روان فرد باقي خواهد ماند.

پدر و مادري كه دائما فرزند خود را تحقير و سرزنش مي‌كنند و در مقام انتقاد از او برمي آيند، وي را با همسالانش مقايسه مي‌كنند، والديني كه براي فرزند خود، ولو آنكه در مرحلهنوجواني قرار داشته باشد، مقررات و كنترلهاي شديد در نظر مي‌گيرند، كساني كه انتظارات بيش از حد از كودك خود دارند و از او مي‌خواهند، مانند يك فرد بزرگسال رفتار كند و غيره همگي كودك خود را در معرض فشارهاي روحي و رواني شديد قرار مي‌دهند.

بدرفتاري رواني-عاطفي با كودك چيست؟

تعريف كنفرانس بين‌المللي در سال 1983 از بدرفتاري رواني، عبارتست از: هرگونه رفتار با كودك كه طبق استانداردهاي اجتماعي و نظر متخصصان، از نظر روا‌شناختي، آسيب‌زا باشد. يعني هرگونه رفتاري كه بر عملكرد رفتاري-شناختي و عاطفي و جسمي كودك تأثير سوء داشته باشد، بدرفتاري رواني با كودك خوانده مي‌شود.

با اين تعريف، ابعاد بدرفتاري بسيار گسترده‌تر مي‌شود. در واقع تمام انواع بدرفتاري 0جسمي، جنسي، عاطفي و غفلت) يا بدرفتاري رواني همراه است.

مصاديق بدرفتاري عبارتند از:

                    1)        رفتار و نگرشهاي منفي مداوم، به صورت كلامي و غير كلامي مانند سرزنش يا تحقير مداوم.

                    2)        مقررات و كنترل شديد. مانند ترسانيدن از جدايي يا تنبيه سخت بدني.

        3)    تشخيص ندادن مرزهاي فردي و روان‌شناختي كودك. مانند به خدمت گرفتن كودك در ارضاي نيازهاي عاطفي خود.

        4)    ايجاد بي‌ثباتي و دگرگوني شناختي مانند دادن پيامهاي متضاد به كودك يا پاسخهاي غير قابل پيش‌بيني والدين (رحيمي موقر. 1376، همايش).

آثار اجتماعي كودك‌آزاري عاطفي

كودك آزاري بر رشد اجتماعي كودكان آسيبهاي جدي وارد مي‌سازد و مشكلات زير را ايجاد مي‌كند:

-         ناسازگاري با ديگران و محيط پيرامون خد در خانه و مدرسه

-         كاهش روابط اجتماعي همراه با نشانه‌هاي انزواطلبي

-         بدبيني، بدگماني و اعتماد نكردن به ديگران

-         مشاركت نكردن در فعاليتهاي گروهي

-         ناتواني در پذيرش مسووليت و انجام ان

-         رعايت نكردن مقررات و ضوابط مدرسه كاهش ارتباطهاي كلامي با ديگران

-    شكل‌گيري نشانه‌هاي بزهكاري به ويژه در دوران بلوغ كه با خشونت، تخريب، دزدي، اختلال سلوك و ساير انحرافات همراه است.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 04 فروردین 1394 ساعت: 23:53 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

کاهش استرس

بازديد: 199

کاهش استرس

شخص مي تواند به ليستي از مردم واشيا فكر كند و مثالي بدهد از اينكه چطور هر يك آنچه كه به نظر مي رسد باشند، نيستند. بذله گويي و شوخي كردن، قابليت ديدن زندگي به صورت يك بازي سرگرم كننده است. شخص مي تواند زندگي را به صورت يك بازي نگاه كرده و به بازي يك اسم بدهد. شخص بايد زمانهاي احساسات متفاوت- خنده، لذت، ترس، عصبانيت، ناراحتي- را شناخته و برد و باخت ها را چارت‌بندي كند.

تواضع و فروتني، تمايل به سوال در مورد اهميت ارزشها، تفكرات و عقايد، كارها وجود شخصي مي باشد. يك فرد بايد به معني زندگي فردي را بررسي كرده و ببيند كه چگونه موقعيت هاي شادي فراهم مي آورند و چگونه روابط شاد، حاوي رنج و عذاب باشند. طعنه و استهزاء توانايي ديدن اينست كه موقعيتها سياه يا سفيد نيستند.

تمركز:

تمركز به كاهش استرس با برگرداندن تعادل ذهن و بدن، كمك مي كند. با تسلط سمت چپ، كارهاي ادراكي، زيبايي شناسي و خلاقانه تحت استرس كاهش مي يابند. براي تمركز خود، شخص بايد زبان شخص را روي دكمه تمركز كه حدود يك چهارم اينچ پشت دندانهاي جلويي بالايي مي باشد، بگذارد. اين نقطه ظاهرا غده تيموس را تحريك كرده اثر استرس را ضعيف مي كند و نيمكره هاي مغز را به تعدل مي رساند. فعاليتهاي ديگري كه ظاهرا دو نيمكره مغز را متعادل مي سازند عبارتند از خواندن يك شعر به حالت ريتميك و آهنگين، گوش دادن به يك فرد با صداي تسكين و آرامبخش، گوش كردن به يك موسيقي كلاسيك، گوش دادن به صداهاي طبيعي مثل خرخر گربه، جيك جيك پرندگان يا صداي آبشار يا جوي آب، تماشاي تصاويري از مناظر زيبا يا لبخند زدن به مردمي كه حركات و اقدامات دلسوزانه انجام مي دهند، گرفتن بازوي شخص ديگري به هنگام يك پياده روي شديد و دوش گرفتن، قرار دادن خود در وضعيتي خوب نيز مفيد است.

تغذيه

تغذيه خوب به نگهداري براي فعاليتي كامل و مفصل كمك مي كند. صرف يك وعده متعادل، خوردن منابع ويتامين و نوشيدن مقدار زيادي آب مهم مي باشند. به طور كلي مردم ايالات متحده نياز دارند كه چربي و كلسترول، قند و نمك و مصرف غذاي اضافي را كاهش دهند. رژيم آنها شامل مقادير زيادي چربي و كلسترول است كه در گوشت قرمز، تخم مرغ، پنير و غذاي آماده فراوان مي باشد. مصرف بيش از حد چربي با بيماريهاي قلبي عروقي ارتباط دارد. آنها ميزان كالري زيادي از قند دريافت مي كنند كه با چاقي، پوسيدگي دندانها ديابت و بيماريهاي قلبي ارتباط دارد. اين نگراني وجود دارد كه مواد افزودني و مواد آلوده كننده با سرطان ارتباط دارند. اين مواد افزودني خوراكي شامل مواد نگهدارنده، مواد رنگي، مواد رنگي، مواد طعم دهنده و مواد ثابت كننده اي كه زندگي طاقچه اي و قفسه اي را گسترش داده و غذاهاي آماده اي با طعم بهتر ايجاد مي كنند. بعلاوه حشره كش ها ومواد آلوده كننده شيميايي ديگر نيز براي سلامتي مضر هستند. مصرف زياد قند و چربي هاي اشباع، همراه با كاهش سطح فعاليت، باعث افزايش ‌چاقي مي شود. به طور كلي مردم ايالات متحده بايد ورزش بيشتري كنند تا ورود كالري خصوصا كالري حاصل از چربي و قند را كاهش دهند. همزمان در صد كالريهاي حاصل از  غذاهاي آماده، معمولا عاري از فيبر بوده و اغلب داراي قند ونمك مي باشند. دانه‌هاي خوراكي كه مي خوريم، اغلب با آرد سفيد و برنج بكار برده مي شوند، بنابراين، مقدار زيادي از سلولز خود را از دست مي دهند. اگرچه اصلاح عادت غذايي از استرس جلوگيري نمي كند، ما يك راه براي نگهداري و حفظ تناسب مورد نياز با استرس است.

تمرين ورزشي

تمرين منظم و شديد نيز مي تواند به شخص كمك كند كه در برابر استرس مزمن مقاومت كند تمرين تنفسي سرعت قلب را در طول دوره تمرين و براي مدتي بعد از تمرين ترفيع مي دهد. محدوده ترفيع لازم براي توليد يك اثر تنفسي از 60 تا 80 درصد سرعت muximal قلب شخص كه در 220 منهاي سن شخصي به سال محاسبه مي شود مي باشد. طناب زدن، دوچرخه سواري و شنا، تمرينهاي ورزشي بسيار خوبي هستند. رقصيدن نيز باعث مي شود كه شخص ماهيچه هايش را كش و قوس داده و مقاوم كند و هيجان و تنش را كاهش دهد.

تمرين ورزشي منظم ظرفيت كار و عملكرد را در چندين ناحيه افزايش دهد و مقدار انقباض قلبي، اندازه شريانهاي اكليلي (coronary) رساندن خون به قلب، اندازه ماهيچه قلب و حجم خون، كفايت توزيع محيطي و برگشت خون را افزايش مي دهد. تمرين ورزشي رساندن خون به شش ها و ظرفيت كاري آنها را در طول تمرين، افزايش مي دهد همچنين تمرين ورزشي استرين و تنشهاي عصبي حاصل از استرس روانشناسي را كاهش داده و تمايل به سستي و افسردگي را نيز كاهش مي دهد.

خواب

خواب نيز براي مقابله با استرس مهم است. نياز به خواب با افزايش سن كاهش مي يابد و مردم هرچه سنشان بالاتر مي رود ممكن است چند بار در شب بيدار شوند. اين مسئله نبايد با بي خوابي كه يك ناتواني طولاني براي خواب است اشتباه گرفته شود. سه نوع بي خوابي وجود دارد: 1- اوليه كه بيش از 15 دقيقه طول مي كشد تا به خواب برويم. 2- متناوب: بيدار شدن در طول شب و به سختي به خواب رفتن مجدد. 3- نهايي، صبح زود بيدار شدن و نواتواني خوابيدن مجدد.

فاكتورهاي فيزيكي، عاطفي و احساسي و تغذيه اي مي توانند به بيخوابي كمك كنند. فقدان تمرين فيزيكي، مسائل و مشكلات هاضمه، ناراحتي قلبي، فشار خون بالا مانع خواب مي شوند. اوضاع عاطفي آشفت مثل عصبانيت، ترس، احساس گناه، افسردگي و سستي، خشم تنشي ايجاد مي كنند كه مانع از خواب مي شود. رژيم نامتعادل، الكل، مصرف كافئين و وعده غذايي زياد كمي قبلاز خواب نيز مانع خواب مي شود.

براي ايجاد يك خواب شبانه خوب، فعاليتهاي روزانه قل از آماده شدن براي خواب، كم كم باريك شوند. تمرين ورزشي منظم باعث خواب عميق مي شود اما نبايد چند ساعت قبل از خواب انجام بگيرند. همينطور، باز خورد زيستي و مديتيشن و مراقبه نيز خاصيت كاهش استرس دارند كه باعث ايجاد خواب مي شود اما نبايد قبل از رفتن به تختخواب انجام گيرند زيرا مي توانند باعث انرژي وهوشياري شوند. شكلات، نوشابه، قهوه و غذاها و نوشيدنيهاي ديگر كه كافئين دارند بايد خصوصا در هنگام عصر محدود شوند. از خوردن زياده از حد، خصوصا غذاهاي سنگين در شب نيز بايد جلوگيري به عمل آيد. تختخواب بايد مناسب خواب بوده و اتاق نيز بايد تاريك و ساكت باشد.

آرام سازي (relaxation)

تنفس شكمي:

تكنيك‌هاي متعددي مي توانند براي ايجاد آرامش استفاده شوند. تنفس شكمي روشي سريع است. هنگام استرس، مردم تمال مي يابند كه تنفس كوتاه و سطحي انجام دهند. در نتيجه شش‌ها به طور كامل پر نمي شوند. هواي باقيمانده، كهنه مي شود و اكسيداسيون بافتها ناتمام است. كشيدگي ماهيچه اي نتيجه مي شود بدون واضح بودن و برجستگي، شخص مي تواند تنفسهاي شكمي كمي تقريبا در هر جايي و در هر زماني كه انجام دهد. بهتر است تنفس شكمي را به مدت 5 تا 10 دقيقه يكبار يا دو بار در روز هنگامي راست نشسته ايم، انجام دهيم. آن مي تواند در طول زمانهاي معمولا كوتاه انجام شده يا پاسخ به استرس را وقتي كه شروع شدهاست معكوس كند. براي تنفس شكمي، شخص بايد به آرامي از طريق بيني استنشاق كند و پشت را نيز مستقيم نگه دارد. اول شكم منبسط شده بعد سينه و نهايتا شانه ها منبسط مي شوند. سپس شخص بايد به آرامي نفس كشيده و نفس را به مدت 1 يا 2 ثانيه قبل از شروع تنفس بعدي حبس كند.

ماساژ:

ماساژ مي تواند تنش را آرام كرده و حالت منفعل و بي اراده اي از تمرين را فراهم آورده و ارتباط لمسي ايجاد كند. آن آرامسازي (relaxation) و انعطاف پذيري را تحريك مي كند. ماساژ خود نيز مي تواند از يك صندلي نيز انجام مي شود ان مي تواند به صورت ماساژ كامل بدن يا ماساژ قسمتي از بدن كه مخصوصا سفت و كشيده است انجام شود. براي ماساژ كامل بدن شخص بايد با قرار دادن دو دست بالاي سر و حركت آنها با حركات چرخشي آرام به سمت پايين، پشت سر، گردن و شانه ها شروع شود. گردن و شانه مكانهاي معمول براي تنش و كشيدگي هستند. آنها مي توانند به راحتي با  crossover دستها انجام گيرد طوري كه دست راست، شانه چپ را و دست چپ شانه راست را ماساژ دهد سپس دستها به بالاي سر برگردانده شده و با حركات چرخشي به سمت پيشاني، صورت، گردن و سينه حركت مي كنند. براي تسكين و آرامش بازوي راست، شخص نوك انگشتان دست راست را با دست چپ محكم گرفته و به سمت بالاي دست و بازو تا شانه با حركات چرخشي و طوري كه انگشتان بالا و شست در زير مي باشد، حركت مي كند. سپس شخص شست قسمت پايين سمت راست سينه را ماساژ مي دهد. اين عمل تا بالاي بازوي چپ و پايين سمت راست تكرار مي شود. دستها روي قسمت زيرين شكم قرار مي گيرند طوري كه انگشتان بالا و شست در زير مي باشد، حركت مي كند. سپس شخص قسمت پايين سمت راست سينه را ماساژ مي دهد. اين عمل تا بالاي بازوي چپ و پايين سمت راست تكرار مي شود دستها روي قيمت زيرين شكم قرار مي گيرند به طوري كه نوك انگشتان با بدن تماس دارند و حركات چرخشي تا بالاي سينه استفاده مي شوند. قسمت پايين پشت ناحيه ديگري است كه معمولا كشيده و تنيده است. شخص نوك انگشتان دست را روي قسمت پايين در دنبالچه قرار مي دهد. نو انگشتان بالا را تا  هر جا كه دست برسد ماساژ مي دهند پا بايد با ماساژي كه به سمت بالاي پا تا مچ پا و بالاي ساق پا و ران ماساژ بايد براي پاي ديگر نيز تكرار شود اين ماساژ كامل بدن مي تواند بعد از يك حمام گرم در زمان خواب انجام گيرد تا خواب بياورد.

آرامسازي و آرامش تدريجي:

آرامش تدريجي نيز مي تواند براي ايجاد خواب استفاده شود. آن انقباض هوشياري و آرام كردن و سست كردن ماهيچه هاست. با كشش سنجيده و محتاطانه ماهيچه ها شخص مي تواند بياموزد كه چگونه ماهيچه ها سفت شده و بياموزد كه آنها را سست كند. آن مي تواند قبل، همزمان يا بعد از يك حالت خشم استفاده شود. اگر روزانه به طور معمول يك بار يا دو بار انجام شود مي تواند كمك كند كه سطح خشم و عصبانيت شخص را پايين بياورد. آرامش تدريجي مي تواند در حالت ايستاده، نشسته يا خوابيده انجام گيرد در حالت خوابيده احتمال خواب رفتن بيشتر است. در حالت نشسته شخص بايد سر را به صورت عمودي روي شانه ها  پشت را روبروي صندلي، كف پاها روي كف زمين، پاها غير متقاطع و دستها را روي نرمه گوش در موقعيت سست نگهدارد. در طول آرامش تدريجي، شخص، ماهيچه هاي خاصي را تا بيشترين درجه كشيده و متوجه مي شود كه ماهيچه ها به مدت 5 ثانيه چقدر سست مي شوند.

سپس ماهيچه سست شده و احساس خوش آرامش به مدت حدود 10 ثانيه فراهم مي شود. براي پيشرفت از سر تا پنجه، شخص بايد با چين انداختن به پيشاني شروع كرده و توجه كند كه كجا احساس كشيدگي مي كند. سپس شخص آن قسمت را به آرامي، سست كرده، ماهيچه هايي را كه در حال سست شدن مي باشند، شناسايي كرده و به تفاوت بين كشيدگي و سستي توجه كرده و از احساس سستي و آرامش لذت مي برد با كس 3-2، حاوي دستورالعملهاي مختصري براي قسمتهاي ديگر بدن مي باشد.

با كسب تجربه در آرامش تدريجي شخص همچنين مي تواند بياموزد كه بدون كشش سست و آرام كند. شخص در ابتدا روي سست كردن هر قيمت از بدن و سپس روي سست كردن كلي با تنفس عميق متمركز مي شود. شخص، نفسي عميق مي كشد، آنرا نگه مي دارد و سپس به آرامي در حالي كه كل بدن را از سر تا پنجه سست مي كند ودر حالي كه مي گويد آرام، طوري كه m وقتي گفته مي شود كه تمركز به پنجه مي رسد آن را بيرون مي دهد.

بازخورد زيستي:

بازخورد زيستي از دستگاه هاي مكانيكي استفاده مي كند تا خود تنظيمي را براي كنترل پاسخ هاي خود مختار به دست آورد. پاسخ برقي ناگهاني و گالواني پوست از الكترودهايي استفاده مي كند كه به نوك انگشتان متصل شده تا مقاومت پوست را اندازه بگيرد كه رطوبت پوست است كه اضطراب و پريشاني را نشان مي دهد. سرخرگها تحت استرس، منقبض شده و با آرامش و آرامسازي گشاد مي شوند. يك حرارت منبع (thermistor) روي انگشت، تغييرات درجه حرارت جانبي پوست را كه با فعاليت ماهيچه هاي نرم و صاف در سرخرگهاي جانبي مرتبط است، آشكار مي سازد. درجه حرارت پوست مخصوصا براي كنترل سردردهاي ميگرني مفيد است. الكتروسفالوگراف از الكتررودهاي متصل به پوست سر براي آشكار كردن فعاليت الكتريكي روي قشر يا كورتكس مغز استفاده مي كند الگوهاي متفاوت امواج مغزي با اوضاع مختلف ذهني مرتبط هستند. الكتروسفالوگراف از الكترودهاي متصل به پيشاني يا ساعد براي اندازه گيري كشيدگي ماهيچه حاصل از تكانهاي الكتريكي ماهيچه ها استفاده مي كند. افراد با سردردهاي ميگرني و هيجاني، مشكلات عصبي و مشكلات روده اي و شكمي، بسيار خوب به اين بازخوردهاي زيستي پاسخ دادند از آنجا كه دستگاه ها و وسايل، مقاومت و حساسيت پوست، حرارت پوست امواج مغزي و كشيدگي ماهيچه ها را به علامت ها و سيگنالهاي قابل مشاهده تبديل مي كنند لذا افراد مي توانند بگويند كه پاسخهاي بدنشان را كنترل مي كنند يا نه. آنها همچنين مي آموزند كه سيگنالهاي بدن را بدون استفاده از دستگاه ها خوانده و تفسير كنند تا پاسخ هايشان را اصلاح كنند.

آموزش اتوژني:

آموزش اتوژني، آرامش عميقي از طريق ايجاد خواب به وسيله خود  فراهم مي آورد. اين جلسات مختصر و منظم تمركز منفعل و بي اختيار روي محرك سازگار با فيزيولوژي، محركهاي بيگانه و نامربوط ديگر را كاهش داده و به حل مشكل آسم، آرتروز، يبوست، مشكلات عصبي، سردردهاي ميگرني و پريشاني و نامنظم بودن خواب كمك مي كنند.

براي انجام شخص  بايد با چشم بسته در اتاقي ساكت دراز بكشد و چند نفس عميق بكشد. هر جلسه آموزش اتوژني حدود 2 تا 20 دقيقه ترجيحا 20 دقيقه و 2 يا 3 بار در روز وقت مي گيرد. شش تعبير يا اصطلاح وجود دارد. هنگام يادگيري آموزش اتوژني فقط بايد يك عبارت در يك زمان يك بار در هفته افزوده شود. عبارت اول روي سنگيني، دوم روي گرمي، سپس ضربان قلب، تنفس و شبكه (خورشيدي) متمركز مي شود، تقويت عبارتهايي مثل «من در حال آرام شدن هستم» يا «من در آرامش هستم» بين عبارتهاي مذكور قرار گرفته اند در مورد عبارت سنگيني شخص به طور منظم روي اين فكر متمركز مي شود كه هر قسمت از بدن احساس سنگيني مي كند.«صورتم سنگين است، من در حال آرام شدن هستم، گردنم سنگين است، من آرام هستم، شانه هايم سنگين هستند، من دارم استراحت مي كنم. سينه ام سنگين است. من آرامم. در مورد عبارت گرمي شخص گرما را به جاي سنگيني در عبارت قبلي جايگزين مي كند. عبارت قلب به اين صورت استكه ضربان قلبم آرام و منظم است. سپس شخص  متمركز مي شود روي اينكه تنفس من آرام و راحت است. سپس شخص دستها را روي شكمش گذاشته تا گرما ايجاد كند و تكرار مي كند «شبكه : من گرم است» براي برگشت به حالت هوشيار شخص چند نفس عميق مي كشد و فكر مي كند «من نيرويي تازه و هوشياري ام را از سر مي گيرم» سپس بازوها و پاهايش را حركت داده و چشمهايش را باز مي كند و به آرامي بيدار مي شود.

مديتيشن (مراقبه):

مراقبه توجه را روي تجربه متمركز كرده و به شخص كمك مي كند تا از پاسخش آگاه شود و تكميل جنبه هاي فيزيكي، ذهني، عاطفي و تنفس زندگي شخص را آسان مي كند.

روشهاي زيادي براي مراقبه وجود دارد. يك شخص مي تواند روي موضوعي مثل شمع candly آوازخواني، گوش دادن به موسيقي يا مراقبه روي تنفس خود تمركز كند. براي مراقبه روي تنفس بايد تنفس خود را بشمارد: يك روي دم، دو روي بازدم، سه روي دم  و چهار روي بازدم. اين مرحله مي تواند تا وقتي زما تخصيص يافته براي مراقبه تمام شود، ادامه بيابد. معمولا مردم آرامشي دروني و احساس بهتر بودن را از طريق مراقبه تجربه مي كنند.

تصور و شبيه سازي ذهني:

تصور و شبيه سازي ذهني مي تواند براي آرامش به كار رود. شخص از موقعيتي آرام شروع كرده و افكار خوشي را تصور مي كند. شخص مي تواند روي شيئي مرئي و رنگي مثل آسمان آبي، ابر سفيد، درخت سبز، سيب قرمز يا گل صورتي مراقبه كند. شخص مي تواند تصور كند كه در مكاني مطلوب مثل يك ساحل ماسه اي، در كوهستان، يا جلوي يك شومينه در اتاقي زيبا و حال شنيدن موسيقي، مي باشد. شخص مي تواند روي مناظر، صداها، بوها، مزه ها و احساس روياهاي دلپذير تمركز كند.

شعر و شاعري:

خواندن يا نوشتن شعر براي كاهش تنش مخصوصا وقتي كه شخص افسرده و كسل است و حركت و تكلمي ندارد مفيد است. اشعار را از روي آهنگشان، حالتشان و احساساتي كه بيان مي كنند، انتخاب مي شوند. اشعار مي توانند به صورت تك به تك يا در مجلسي گروهي خوانده شوند. بحث درباره معني مي تواند به احساسات تكلمي كمك كند.

موسيقي:

موسيقي كلاسيك ملايم مي تواند به رهايي احساسات و عواطف كمك كرده و آرامش را فراهم كند.

حمام كردن:

آب يك ماده آرامبخش است. شخص بايد وان حمام را با آبي با درجه حرارت بدن پر كند و خود را به مدت 15 دقيقه تا گردن داخل آن كند.

افزايش عزت نفس:

«شما خودتان، بيشتر از هر كس ديگري در  جهان به عشق و محبت خود نياز داريد.» بودا

اظهارات مثبت مي توانند براي افزايش عزت نفس شخص مورد استفاده قرار بگيرند. شخص مي تواند با تفكر مثبت در مورد خود، آرامتر شده و مقدار خود كم بيني را كاهش دهد. فرد ممكن است صحنه هاي مثبتي را تصور كند و خودش را به آنصورتي كه مي خواهد باشد، ببيند. شخص مي تواند اظهارات مثبتي مثل : من خوشحال هستم، من سالم هستم يا من زيبا هستم را تكرار كند. شخص همچنين مي تواند عبارتهاي مثبت را روي برگه هايي نوشته و آنها در مكانهاي واضح و جلوي چشم قرار دهد و اغلب آنها را بخواند. مردم مي تواننند با ايجاد نظرات مثبت در مورد يكديگر، حالتهايي بگيرند.

گروه هاي پشتيباني

سيستم هاي پشتيباني synergistic هستند. شخص مي تواند از طريق گروه‌هاي پشتيباني از بهتر از حالت انفرادي كار كند. گروه هاي پشتيبان احساس مورد قبول بودن، با ارزش بودن، دوست داشته شدن و محترم بودن و احساس تعلق ايجاد مي كنند. علاوه بر ايجاد حمايت عاطفي، سيستم‌هاي پشتيبان به شخصيت اجتماعي كمك كرهد و منبعي از اطلاعات خدمات و كمك هاي مادي هستند.

ويتلي (2002) مي گويد كه بسياري از مردم احساس انزوا ي كم توجهي مي كننه و مي خواهند در مورد نگراني ها و كشمكش‌ها صحبت كنند. تعريف داستانهايمان رابطه اي ايجاد كرده و به ما كمك مي كند كه به يكديگر نزديك شويم. مشكل است از كسي متنفر شويم كه سرگذشت او را مي دانيم. ويتلي (2002) اصول زير را ترويج مي دهد: 1- اعتراف به برابري با يكديگر  2- كنجكاو ماندن درباره يكديگر 3- شناخت اينكه به كمك يكديگر نياز داريم تا شنونده هاي بهتري بشويم 4- آرام بودن براي تفكر و انعكاس 5- درك اينكه گفتگو و مكالمه يك روش تفكر با يكديگر است و 6- انتظارات متقابل

چند نوع سيستم پشتيبان وجود دارد. معمولا خانواده سيستم پشتيبان طبيعي است كه گروه پشتيبان اوليه را تشكيل مي دهد. گروه هاي پشتيباني نظير و همتا نيز مهم هستند آنها متشكل از مردمي مي باشند كه تجربيات مشابهي داشته اند، تعديل يافته اند و مي خواهند اطلاعاتشان را به اشتراك بگذارند. يك سرپرستار مي تواند از سرپرستاران ديگر حمايت دريافت كند. سازمانهاي مذهبي مجمعي فراهم مي آورند كه رهنمودهايي براي زندگي ارائه داده مقادير سرمايه گذاري مي كند و رسم‌ها و سنت‌هايي اجياد مي كند. گروه‌هاي خدمات رساني داوطلب گروه‌هاي خود كمك حمايتهايي براي اهداف خاص مثل كاهش وزن، ترك اعتياد به الكل، ترك سيگار يا تنظيم mastectomy (ماستكتومي) يا stoma فراهم مي آورند. خانواده، دوستان و همكاران و جانب ديگران، كافي نيست، در دسترس قرار مي گيرند.

بسيار مهم است كه مديران به نحوي بسيار عالي به رفاه خود توجه كنند آنها مي تواند به صورت بهتر عمل كنند اگر كه سالم باشند. آنها به انرژي قابل ملاحظه اي نياز دارند تا حامي ديگران باشند و اگر ضرر مي كنند اجباري نيست كه سرمايه گذاري كنند. همانطور پرستاران كارمند بايد احساس سلامتي و رفاه كنند تا مراقبت پرستاري بهتري را انجام دهند. مديران، مسئول مراقبت از افراد تحت حمايت خود هستند.

يك مدير بايد پرسنل خود را در برابر استرس زايد و بي جهت محافظت كند. پرسنل و كارمندان مي توانند تحت تعليم شناخت علائم استرس و مديريت آنها قرار بگيرند. معاينات فيزيكي سالانه مورد نياز است. تعطيلات بايستي فراهم شده و ترويج بيابند. مشاوره و خدمات ارجاعي مي توانند به صورت سيستم‌هاي حمايتي ايجاد شوند.

باكس 3-2 آرامسازي تدريجي ماهيچه

-       چشم ها را خوب ببنديد

-       به بيني چين بدهيد

-       دندانها را روي هم بگذاريد و لبها را به دندانها فشار دهيد مثل حالت لبخند

-       زبان را به سختي به سقف دهان فشار دهيد

-       دندانها را بهم فشار دهيد

-       لبها را چروك كنيد

-       چانه را به سمت سينه ببريد

-       سر را به شانه سمت راست فشار دهيد

-       سر را به شانه سمت چپ فشار دهيد

-       بازو را مستقيم به جلو ببريد، مشت كنيد و همه بازو را سفت كرده و يا آرنج را با سفتي به درون ببريد.

-       با دست ديگر تكرار كنيد

-       تيغه هاي شانه را به سمت يكديگر فشار دهيد

-       سينه را داخل بكشيد

-       شكم را داخل دهيد

-       ماهيچه هاي پايين شكم، كفل، ران را سفت كرده و خود را روي صندلي بالا ببريد.

 

-   كف پايتان را به كف زمين فشار دهيد سپس پنجه ها را به سمت سر متوجه كنيد و اين كار را با پاي ديگر تكرار كنيد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 04 فروردین 1394 ساعت: 23:51 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

سوالات خود کارآمدی2

بازديد: 103

سوالات خود کارآمدی2

لطفاً جملات زیر را به دقت خواهنده و یکی از پنج گزینه را که میزان موافقت شما با عبارت مورد نظر  را بیان می کند در پاسخنامه مشخص نمائید.

1) وقتی طرحی می ریزم، مطمئن هستم می توانم آن را انجام دهم.

2) یکی از مشکلات من این است که وقتی می بایست کار را انجام دهم، نمی توانم از عهده آن برآیم.

3)اگر نتوانم کاری را بار اول انجام دهم ، به تلاشم برای انجام آن ادامه می دهم.

4) وقتی که اهداف مهم برای خود تعیین می کنم ح، بندرت به آنها دست می یابم

5) قبل از تمام کردن کارهایم ، آن را رها  می کنم.

6) از روبرو شدن با  مشکلات اجتناب می کنم.

7) در صورتیکه کاری خیلی پیچیده بنظر برسد حتی زحمت امتحانش را بخود نمی دهم.

8)هنگامی که کاری را که باید  انجام دهم نامناسب است ، آنقدر پایداری می کنم تا آن را تمام کنم.

9) وقتی تصمیم به انجام کاری گرفتم ، بطور جدی و دقیق رئوی انجام همان کار تمرکز می کنم.

10) هنگامی که سعی می کنم چیز جدیدی بیاموزم ، اگر در ابتدا موفق نشوم بزودی آن را رها می کنم.

11)وقتی مشکلات غیر مترقبه ای برایم رخ می دهد بخوبی از پس آن بر نمی آیم.

12) از یادگیری مطالب جدید هنگامی که بنظرم مشکل بیایند اجتناب می کنم.

13) شکست باعث تلاش بیشتر من می شود.

14) به توانایی خود برای کارها اعتماد ندارم.

15) به خودم متکی هستم.

16) به سادگی تسلیم می شوم.

17) توانایی برخورد با اغلب مشکلاتی را که در زندگی برایم پیش می آید، ندارم.

 

پاسخنامه آزمون خودکار آمدی

الف) کاملاً موافقم               ب) موافقم            ج) نظری ندارم (حد وسط)               د) مخالفم    

ه) کاملاً مخالفم

ردیف

الف

ب

ج

د

ه

ردیف

الف

ب

ج

د

ه

1

 

 

 

 

 

10

 

 

 

 

 

2

 

 

 

 

 

11

 

 

 

 

 

3

 

 

 

 

 

12

 

 

 

 

 

4

 

 

 

 

 

13

 

 

 

 

 

5

 

 

 

 

 

14

 

 

 

 

 

6

 

 

 

 

 

15

 

 

 

 

 

7

 

 

 

 

 

16

 

 

 

 

 

8

 

 

 

 

 

17

 

 

 

 

 

9

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جمع نمرات کارآمدی ..................


 دستورالعمل: هر عبارت داخل جدول احتمالاً بیانگر وضعیت سلامت عمومی شما است. لطفاً هر سوال را به دقت بخوانید و از میان گزینه های موجود پاسخی را که بیشتر از همه با وضعیت سلامت عمومی شما مطابقت دارد، لطفاً توجه داشته باشید که عدد 1 برابر با کمی ، 2 برابر با زیاد و 3 برابر با خیلی زیاد است.

 

وضعیت سلامت عمومی شما از یک ماه گذشته تا امروز

خیر

کمی

زیاد

خیلی زیاد

1- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز احساس کرده اید که خوب و سالم هستید؟

0

1

2

3

2- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز احساس کرده اید که به داروهای تقویتی نیاز دارید؟

0

1

2

3

3- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز احساس ضعف و سستی کرده اید؟

0

1

2

3

4- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز احساس کرده اید که بیمار هستید؟

0

1

2

3

5- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز سردرد داشته اید؟

0

1

2

3

6- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز احساس کرده اید که سرتان را محکم با چیزیمثل دستمال بسته اند، یا این که فشاری به سرتان وارد می شود؟

0

1

2

3

7- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز احساس کرده اید که بعضی اوقات بدن تان داغ یا سرد می شود؟

0

1

2

3

8- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز اتفاق افتاده که بر اثر نگرانی دچار بیخوابی شده باشید؟

0

1

2

3

9- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز شبها وسط خواب بیدار می شوید؟

0

1

2

3

10- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز احساس کرده اید  که دائماً تحت فشار هستید؟

0

1

2

3

11- آیا  از یک ماه گذشته تابه امروز عصبانی و بد خلق شده اید؟

0

1

2

2

12- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز بدون هیچ دلیل قانع کننده ای هراسان یا وحشت زده شده اید؟

0

1

2

3

13- آیا از یک ماه گذشته تابه امروز متوجه شده اید  که انجام هر کاری از توانایی شما خارج است؟

0

1

2

3

14- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز احساس کرده اید که درتمامی مدت عصبی هستید و دلشوره دارید؟

0

1

2

3

15- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز توانسته اید خودتان را سرگرم و مشغول نمائید؟

0

1

2

3

16- آیا از  یک ماه گذشته تا به امروز اتفاق افتاده که وقت بیشتری را صرف انجام کارها نمایید؟

0

1

2

3

17- آیا از یک ماه گذشته تا  به امروز بطور کلی احساسکرده اید که کارها را به خوبی انجام می دهید؟

0

1

2

3

18-آیا از یک ماه گذشته تا به امروز از نحوه انجام کارهایتان احساس رضایت می کنید؟

0

1

2

3

19- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز احساس کرده اید که نقش مفیدی در انجام کارها به عهده دارید؟

0

1

2

3

20- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز توانایی تصمیم گیری درباره مسائل را داشته اید؟

0

1

2

3

21- آیا از یک ماه گذشته تابه امروز قادر بوده اید از فعالیت های روزمره زندگی لذت ببرید؟

0

1

2

3

22- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز فکر کرده اید که شخص بی ارزشی هستید؟

0

1

2

3

23- آیا از  یک ماه گذشته تا به امروز احساس کرده اید که زندگی کاملاً نا امید کننده است؟

0

1

2

3

24- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز احساس کرده اید که زندگی ارزش زنده بودن ندارد؟

0

1

2

3

25- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز به این مسئله فکر کرده اید که ممکن است دست به خودکشی بزنید؟

0

1

2

3

26- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز به این مسئله فکر کرده اید که ممکن است دست به خودکشی بزنید؟

0

1

2

3

27- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز به این مسئله فکر کرده اید که چون اعصاب تان خراب است نمی توانید کاری انجام دهید؟

0

1

2

3

28- آیا از یک ماه گذشته تا به امروز این فکر به ذهن تان رسیده است که بخواهید به زندگی تان خاتمه دهید؟

0

1

2

3

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 04 فروردین 1394 ساعت: 23:49 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره سازمان های یادگیرنده

بازديد: 421

تحقیق درباره سازمان های یادگیرنده

مقدمه‌

برنامه‌هاي‌ بهبود مداوم‌ كه‌ امروزه‌ نقل‌ محافل‌ مديريتي‌ است‌، به‌ سرعت در تمام‌ سازمانها گسترده‌ مي‌شوند. مديران‌ به‌ اين‌ اميد چنين‌ برنامه‌هايي‌ را، كه‌بعضاً هزينه‌هاي‌ گزافي‌ را نيز به‌ سازمان‌ تحميل‌ مي‌كنند، در دستور كار قرارمي‌دهند كه‌ بتوانند در سازمان‌ توان‌ رقابت‌ در بازار جهاني‌ و مقاومت‌ در برابر پيچيدگي‌هاي‌ روزافزون‌ را ايجاد كنند. برنامه‌ها و تكنيك‌هاي‌ بهبود مداوم‌ بسيارمتنوع‌اند، چنانكه‌ تنها تهيه‌ فهرستي‌ از عناوين‌ آنها نيز كار سختي‌ است‌. متأسفانه‌ در اين‌ وادي‌ تعداد شكست‌ها به‌ مراتب‌ بيش‌ از پيروزيهاي‌ بدست‌ آمده ‌است‌. نظريه‌ سازمانهاي‌ يادگيرنده‌، كه‌ ابتدا توسط تعدادي‌ از مديران‌ هوشمند وبا تجربه‌ در محيط كسب‌‌و‌كار به‌ صورت‌ عملي‌ مورد استفاده‌ قرار گرفته ‌و سپس‌ در محيط‌هاي‌ دانشگاهي‌ توسط نظريه‌پردازان‌ پرورش‌ داده‌ شده‌ است‌، به‌ دنبال يافتن‌ جواب‌ اين‌ مسئله‌ است‌.
بسياري‌ از مديران‌ از فهم‌ اين‌ حقيقت‌ اساسي‌ كه‌ بهبود مداوم‌ نياز به‌ تعهدسازمان‌ به‌ يادگيري‌ مداوم‌ دارد، عاجزند. اساساً چگونه‌ مي‌توان‌ انتظار داشت‌ كه سازماني‌ بتواند به‌ پيشرفت‌ نائل‌ شود و افقهاي‌ جديدي‌ از فعاليت‌ و كار رافراروي‌ خود بگشايد، بدون‌ اينكه‌ بخواهد چيز جديدي‌ ياد بگيرد. حل‌ يك‌ مسئله ‌چالش‌ برانگيز، معرفي‌ محصولي‌ جديد و بازمهندسي‌ يك‌ فرايند توليد جملگي‌ نياز به‌ مشاهده‌ جهان‌ به‌ طريقي‌ نو و تلاش‌ عملي‌ در جهت‌ اجراي‌ يافته‌هاي‌ جديددارند. در فقدان‌ عنصر حياتي‌ يادگيري،‌ سازمانها و افراد آنها تنها شيوه‌هاي‌كهنه‌ را - حداكثر با بيانهاي‌ جديد - تكرار مي‌كنند.


انواع‌ يادگيري‌:

در يك‌ تقسيم‌بندي‌ كلاسيك‌ در ميان‌ نويسندگان‌ صاحبنظر يك وفاق ‌جمعي‌ در تفكيك‌ دو نوع‌ يادگيري‌ وجود دارد كه‌ صرف‌ نظر از نام‌گذاري‌ هريك ‌از اين‌ دو نوع‌ تقريباً مفهوم‌ يكساني‌ توسط آنها اراده‌ شده‌ است‌. فايول‌ و لايلز (1985)انواع‌ يادگيري‌ را در قالب‌ دو سطح‌(12)  بيان‌ مي‌كنند كه‌ عبارتند از: يادگيري‌سطح‌ پايي(13)  و يادگيري‌ سطح‌ بالا(14) . يادگيري‌ سطح‌ پايين‌ در داخل‌ يك‌ ساختار سازماني‌ و يا مجموعه‌اي‌ از قواعد اتفاق‌ مي‌افتد. ”يادگيري‌ سطح‌ پايين‌ منجر به‌توسعه‌ روابط پايه‌اي‌ ميان‌ رفتار و نتايج‌ مي‌شود، اما اين‌ امر اغلب‌ در دوره‌كوتاهي‌ اتفاق‌ مي‌افتد و تنها بخشي‌ از آنچه‌ سازمان‌ انجام‌ مي‌دهد را تحت‌ تأثيرقرار مي‌دهد“(Fiol and Lyles,1985: 807).. به‌ نظر اين‌ دو نويسنده‌ يادگيري‌سازماني‌ نتيجه‌ تكرار رويه‌ معمول‌ است‌ و شامل‌ ايجاد روابط بين‌ رفتارها ونتايج‌ مربوط به‌ آنها مي‌باشد. در نتيجه‌ اين‌ اتكال‌ به‌ رويه‌ و روال‌ عادي‌،يادگيري‌ سطح‌ پايين‌ بيشتر در زمينه‌ سازماني‌ اتفاق‌ مي‌افتد كه‌ به‌ خوبي‌درك‌شده‌ و مديريت‌ به‌ توانايي‌ خود در كنترل‌ موقعيت‌ها باور داشته‌ باشد. هرچند اين‌ نوع‌ كنترل‌ واضح‌ بر روي‌ عوامل‌ محيطي‌ بيشتر از ويژگيهاي‌ مديران‌سطح‌ پايين‌ و مياني‌ است‌ تا مديران‌ سطح‌ بالا، اما يادگيري‌ سطح‌ پايين‌ را نبايد باسطوح‌ پايين‌ سازمان‌ اشتباه‌ گرفت‌. هر سطح‌ از سازمان‌ ممكن‌ است‌ به‌ نوبه‌خود درگير اين‌ نوع‌ از يادگيري‌ شود. آرجريس‌ و شون‌ (1978) اين‌ نوع‌ از يادگيري‌ را يادگيري‌ تك‌ حلقه‌اي‌ ناميده‌اند. يادگيري‌ تك‌ حلقه‌اي‌ فرايندي‌ است‌كه‌ جنبه‌هاي‌ اصلي‌ و كليدي‌ «تئوري‌ مورد استفاده» (15)  يا مجموعه‌ قواعد سازمان ‌را حفظ مي‌كند و خود را به‌ مشخص‌ كردن‌ و تصحيح‌ خطاها در درون‌ اين‌سيستم‌ مفروض‌ از قواعد محدود مي‌كند.
از سوي‌ ديگر، هدف‌ يادگيري‌ سطح‌ بالا تنظيم‌ قواعد و هنجارهاي‌ كلي‌ به‌ جاي‌ فعاليت‌ها و رفتارهاي‌ بخصوص‌ است‌. ”روابطي‌ كه‌ در نتيجه‌ يادگيري‌سطح‌ بالا ايجاد مي‌شوند، اثرات‌ بلندمدتي‌ بر روي‌ سازمان‌ به‌ عنوان‌ يك‌ كل‌دارند. اين‌ نوع‌ از يادگيري‌ با استفاده‌ از كاوش‌ خلاقه‌(16) ، توسعه‌ مهارت‌ و بينش‌اتفاق‌ مي‌افتد. بنابراين‌، يادگيري‌ سطح‌ بالا بيش‌ از يادگيري‌ سطح‌ پايين‌ فرايندي‌شناختي‌ است“ (
Fiol and Lyles 1985:808). به‌ نظر فايول‌ و لايلز (1985)زمينه‌ يادگيري‌ سطح‌ بالا معمولاً ابهام‌آميز و نامعين‌ است‌ كه‌ اساساً در اين‌چنين‌ زمينه‌اي‌ رفتار كاملاً تكراري‌ تقريباً بي‌معني‌ خواهد بود. با توجه‌ به‌ اين‌نكته‌، يادگيري‌ سطح‌ بالا عمدتاً در سطوح‌ بالاي‌ مديريت‌، كه‌ هنجارهاي‌تصميم‌گيري‌ از حداقل‌ درجه‌ معيني‌ برخوردارند، اتفاق‌ مي‌افتد.

 آرجريس‌وشون‌ (1978) اين‌ نوع يادگيري‌ را يادگيري‌ دو حلقه‌اي‌ مي‌شناسند. يادگيري‌دوحلقه‌اي‌ زماني‌ اتفاق‌ مي‌افتد كه‌ سازمان‌ خطاها را كشف‌ و اصلاح‌ مي‌كندوهنجارها، رويه‌ها، سياستها، و هدفهاي‌ موجود را زير سؤال‌ مي‌برد و به‌ تعديل‌واصلاح‌ آنها مي‌پردازد. آرجريس‌ و شون‌ (1996) نوع‌ سومي‌ از يادگيري‌ تحت‌ عنوان‌يادگيري‌ ثانويه‌(17)  يا سه‌ حلقه‌اي‌(18)  را معرفي‌ مي‌كنند. يادگيري‌ ثانويه‌زماني‌ اتفاق‌ مي‌افتد كه‌سازمانها ياد بگيرند كه‌ چگونه‌ يادگيري‌ تك‌ حلقه‌اي‌ و دوحلقه‌اي‌ را اجرا كنند. به‌ عبارت‌ ديگر، يادگيري‌ سه‌ حلقه‌اي‌ توانايي‌ يادگرفتن‌ درباره‌ يادگيري‌است‌.
فايول‌ و لايلز ويژگيهاي‌ تعاريف‌ ارائه‌ شده‌ از دو نوع‌ يادگيري‌ سطح‌پايين‌و سطح‌ بالا را در قالب‌ جدول‌ شماره‌ يك‌ مقايسه‌ كرده‌اند(Fiol and Lyles,1985:810).
 


مايكل‌ جي‌ ماركوارت‌ (1995) دسته‌بندي‌ ديگري‌ شامل‌ چهار نوع‌ يادگيري‌سازماني‌ ارائه‌ مي‌كند كه‌ تفاوتهاي‌ اندكي‌ با انواع‌ يادگيري‌ سازماني‌ كه‌ تا به‌ اين‌مرحله‌ معرفي‌ شدند، دارند. در اين‌ تقسيم‌بندي‌ انواع‌ يادگيري‌ سازماني‌ عبارتنداز:

 الف‌- يادگيري‌ انطباقي‌:(19)  يادگيري‌ انطباقي‌ زماني‌ اتفاق‌ مي‌افتد كه‌ يك‌ فرد ياسازمان‌ از تجربه‌ و تفكر(20) ياد مي‌گيرد. ”فرايند يادگيري‌ انطباقي‌ خود شامل‌چهار مرحله‌ است‌ كه‌ عبارتند از:

 

1- سازمان‌ اقدام‌ به‌ فعاليتي‌ مي‌كند كه‌ در جهت‌ دستيابي‌ به‌ هدف‌ از پيش‌تعيين‌ شده‌ است‌؛
2- فعاليت‌ سازمان‌ منجر به‌ نتيجه‌اي‌ داخلي‌ يا خارجي‌ مي‌شود؛
3- تغيير به‌ وجود آمده‌ از جهت‌ همسازي‌ با هدف‌ تجزيه‌ و تحليل‌ مي‌شود؛
4- يك‌ فعاليت‌ جديد يا نوع‌ تعديل‌ يافته‌اي‌ از آن‌ براساس‌ نتيجه‌ اتخاذ مي‌شود.
يادگيري‌ انطباقي‌ را مي‌توان‌ به‌ ترتيب‌ زير نمايش‌ داد:

انعكاس‌ داده‌هاي‌ بدست‌ آمده‌ نتيجه‌ كنش‌ (فعاليت)“(Marquardt,1995:38).

در تقسيم‌ بندي‌ ماركوارت‌ يادگيري‌ انطباقي‌ مي‌تواند تك‌ حلقه‌اي‌ يا دوحلقه‌اي‌ باشد. يادگيري‌ تك‌ حلقه‌اي‌ بر كسب‌ اطلاعات‌ براي‌ پايدار كردن‌ و حفظ سيستم‌هاي‌ موجود متمركز است‌ و تأكيد آن‌ بر تشخيص‌ و تصحيح‌ خطا مي‌باشد. يادگيري‌ دو حلقه‌اي‌ عميق‌تر است‌ و شامل‌ پرسش‌ از خود سيستم‌ و اينكه‌ اساساً چرا خطاها يا موفقيت‌ها به‌ وقوع‌ پيوسته‌اند، مي‌باشد. يادگيري‌ دوحلقه‌اي‌ توجه‌ خود را به‌ ساختارها و هنجارهاي‌ زيربنايي‌ معطوف‌ مي‌كند. به‌طور خلاصه‌ مي‌توان‌ دو نوع‌ يادگيري‌ تك‌ حلقه‌اي‌ و دو حلقه‌اي‌ را در مدل‌ ساده‌زير با يكديگر مقايسه‌ كرد.

”شاين‌ اشاره‌ مي‌كند كه‌ اغلب‌ سازمانها و افراد تمايلي‌ به‌ درگيري‌ دريادگيري‌ دو حلقه‌اي‌ ندارند، زيرا اين‌ نوع‌ يادگيري‌ شامل‌ در معرض‌ ديد قراردادن‌ خطاها و اشتباهات‌ و نيز پرسشگري‌ در رابطه‌ با مفروضات‌، هنجارها، و ساختارها و فرايندهاي‌ موجود مي‌باشد(Marquardt, 1995: 38).

ب‌- يادگيري‌ پيش‌بيني‌ كننده‌(21) : يادگيري‌ پيش‌بيني‌ كننده‌زماني‌ اتفاق‌ مي‌افتد كه‌سازمان‌ از آينده‌ مورد انتظار مي‌آموزد. اين‌ نوع‌يادگيري‌ يك‌ رويكرد ”دورنما(22) - تفكر‌ - عمل‌“ به‌ يادگيري‌است‌ كه‌ به‌ دنبال‌ اجتناب‌ از نتايج‌ و تجربيات‌ منفي ‌از طريق‌ تعريف‌ بهترين‌فرصتهاي‌ آينده‌ و كشف‌ راههايي‌ براي‌ دستيابي‌ به‌ آن آينده‌ مي‌باشد. يادگيري‌پيش‌بيني‌ كننده‌ را مي‌توان‌ به‌ صورت‌ زير نمايش‌ داد:

شيوه‌ عمل‌ انعكاس‌ دورنما يا چشم‌انداز آينده‌

ج‌- يادگيري‌ ثانويه‌: اين‌ نوع‌ يادگيري‌ همان‌ نوع‌ سوم‌ از دسته‌بندي‌ آرجريس‌ وشون‌ است‌ كه‌ يادگيري‌ سه‌ حلقه‌اي‌ نيز ناميده‌ مي‌شود. ماركوارت‌ به‌ پيروي‌ از آرجريس‌ و شون‌ اين‌ نوع‌ يادگيري‌ را «يادگيري‌ در رابطه‌ با يادگيري»(23)  تعريف‌مي‌كند. به‌ نظر او وقتي‌ سازمان‌ در يادگيري‌ ثانويه‌ درگير مي‌شود، اعضايش‌ از زمينه‌هاي‌ سازماني‌ قبلي‌ براي‌ يادگيري‌ آگاه‌ مي‌شوند. افراد كشف‌ مي‌كنند كه‌چه‌ چيزي‌ انجام‌ داده‌اند كه‌ يادگيري‌ را تسهيل‌ كرده‌ يا مانع‌ شده‌ است‌ تا بتوانند استراتژي‌هاي‌ جديدي‌ براي‌ يادگيري‌ ابداع‌ كنند.
د- يادگيري‌ عملي‌:(24)
  يادگيري‌ عملي‌ توسط رجينالد روانز(25) ، يكي‌ از معماران‌ اوليه ‌مفهوم‌ سازمان‌ يادگيرنده‌، مطرح‌ شده‌ است‌. يادگيري‌ عملي‌ شامل‌ كار بر روي‌مسائل‌ واقعي‌، تمركز بر يادگيري‌ حاصل‌ شده‌، و به‌ كار بستن‌ واقعي‌ راه‌حلها مي‌باشد. ”براي‌ روانز، يادگيري‌ بدون‌ عمل‌ اتفاق‌ نمي‌افتد و عملي‌ بدون‌ يادگيري ‌وجود ندارد. معادله‌ يادگيري‌ عبارتست‌ از: يادگيري‌ = آموزش‌ برنامه‌ريزي‌شده‌ (به‌ معني‌ دانش‌ مورد استفاده‌ روزمره‌) + پرسش‌ (بينش‌ جديد نسبت‌ به‌آنچه‌ كه‌ تاكنون‌ دانسته‌ نشده‌ است‌)، و يا به‌ صورت‌ خلاصه: L=P+Q“(Marquardt, 1995: 39).
 درتقسيم‌بندي‌ ماركوارت‌ يادگيري‌ انطباقي‌ چه‌ از نوع‌ تك‌ حلقه‌اي‌ و چه‌دوحلقه‌اي‌ بيشتر انفعالي‌ است‌ و براي‌ غلبه‌ بر مسئله‌ به‌ كار مي‌رود، در حالي‌كه‌ دونوع‌ يادگيري‌ پيش‌بيني‌ كننده‌ و ثانويه‌ بيشتر مولد(26)  و خلاقه‌(27)  هستند.
 
زمينه‌هاي‌ شكل‌گيري‌ نظريه‌ سازمان‌ يادگيرنده‌:

به‌ عقيده‌ پيتر ام. سنج‌(28)  (1990)، نظريه‌پرداز اصلي‌ سازمان‌ يادگيرنده‌، انسانها براي‌ يادگيري‌ طراحي‌ شده‌اند. هيچكس‌ اعمال‌ اساسي‌ مورد نياز كودكان‌ را به‌ آنها نمي‌آموزد، بلكه‌ آنها خود به‌ كمك‌ حس‌ عميق‌ كنجكاوي‌ و آزمايش‌ كردن‌ كه‌ در درون‌ خود دارند، راه‌ رفتن‌، صحبت‌ كردن‌ و... را يادمي‌گيرند. متأسفانه‌، سازمانها در جوامع‌ امروزي‌ غالبا به‌ كنترل‌ كردن‌ به‌ جاي‌يادگيري‌ تمايل‌ دارند. اين‌ سازمانها افراد را به‌ خاطر كاركردن‌ براي‌ ديگران‌مورد تشويق‌ قرار مي‌دهند و نه‌ به‌ دليل‌ بهره‌گيري‌ از كنجكاوي‌ طبيعي‌ و انگيزه‌ فطري‌ يادگيري‌ در وجودشان‌. افراد از زمان‌ كودكي‌ در اولين‌ برخورد خود باسازماني‌ به‌ نام‌ مدرسه‌ مي‌آموزند كه‌ كار آنها، «يافتن‌ پاسخ‌ صحيح‌ و اجتناب‌ ازخطاست‌»، و اين‌ بازي‌ در دوره‌هاي‌ متمادي‌ عمر انسانها و به‌ هنگام‌ كار براي ‌سازمانهاي‌ متفاوت‌ به‌ صورت‌ يكسان‌ در جريان‌ است‌.

طول‌ عمر بسياري‌ از مؤسسات‌ حتي‌ به‌ اندازه‌ نصف‌ عمر طبيعي‌ يك‌انسان‌ نمي‌باشد. نتيجه‌ يك‌ بررسي‌ كه‌ در سال‌ 1983 ميلادي‌ توسط شركت‌شل‌(29) صورت‌ گرفت‌، حاكي‌ از اين‌ بود كه‌ يك‌ سوم‌ شركتهايي‌ كه‌ در سال‌ 1970ميلادي‌ جزو 500 شركت‌ بزرگ‌ دنيا بوده‌اند، محو شده‌ و از بين‌ رفته‌اند. درهمين‌ مطالعه‌ تخمين‌ زده‌ شده‌ است‌ كه‌ طول‌ عمر متوسط عظيم‌ترين‌ بنگاههاي‌اقتصادي‌ كمتر از چهل‌ سال‌ بوده‌ است‌. به‌ نظر پيتر سنج‌ (1377) مشكل‌ اصلي‌دست‌ به‌ گريبان‌ سازمانهاي‌ امروزي‌ اينست‌ كه‌ آنها اغلب‌ به‌ صورت‌ يك‌ كل‌قادر به‌ شناسايي‌ تهديدها و اثرات‌ آنها نبوده‌ و از خلق‌ گزينه‌ها و راه‌حلها عاجزند، به‌ بيان‌ ديگر سازمانها در يادگيري‌ دچار مشكل‌ هستند. حتي‌موفقترين‌ سازمانها در صورتي‌ كه‌ دچار فقر يادگيري‌ باشند، با وجود اينكه به حيات خود ادامه خواهند داد، هرگز تمامي‌ قابليتهاي‌ خود را به‌ منصه‌ ظهور نخواهند رساند. در تحقيقي‌ كه‌ توسط شركت‌ شل‌ انجام‌ شده‌ است‌، و قبلاً به‌ آن‌ اشاره‌شد، محققين‌ دريافتند كه‌ تعداد بسيار كمي‌ از سازمانها بيش‌ از 75 سال‌ عمركرده‌ بودند. نكته‌ جالب‌ توجه‌ اينست‌ كه‌، نكته‌ كليدي‌ در موفقيت‌ اين‌ سازمانها توانايي‌ آنها در جستجو براي‌ كسب‌وكار و فرصت‌هاي‌ سازماني‌ جديدي‌ كه‌منابع‌ بالقوه‌ جديدي‌ براي‌ رشد فراهم‌ آورند، تشخيص‌ داده‌ شد.

به‌عقيده‌ ريچارد ال‌. دفت‌(30) (1998) حوزه‌ مديريت‌ در حال‌ طي‌كردن‌ يك‌مرحله‌گذار پارادايم‌ سازماني‌ از مدرن‌ به‌ پسامدرن‌(31)  است‌. بسياري‌ از شركت‌هادر حال‌ انتقال‌ از مديريت‌ سنتي‌- سلسله‌ مراتبي‌ به‌ مديريت‌ مشاركتي‌ هستند.اين‌ جابجايي‌ پارادايم‌ سازماني‌ دراشكال‌ جديد سازماني‌، از قبيل‌ سازمانهاي‌شبكه‌اي‌، شركتهاي‌ مجازي‌، و سازمانهاي‌افقي‌ نيز منعكس‌ شده‌ است‌. دگرگوني‌ و جابجايي‌ در مديريت‌ بر اثر دو روندشتاب‌گيرنده‌ به‌ وقوع‌ پيوسته‌است‌. اولين‌ روند نرخ‌ فزاينده‌ تغييري‌ است‌ كه‌ارمغان‌ رقابت‌ جهاني‌ مي‌باشد.سازمانها بايد بتوانند سريعتر خود را تطبيق‌ دهند ودر عرصه‌ وسيعتري ‌فعاليت‌ كنند. روند دوم‌ تغيير اصولي‌ در فناوريهاي‌ سازماني‌است‌. سازمانهاي‌ سنتي‌ به‌ گونه‌اي‌ طراحي‌ شده‌ بودند كه‌ از تكنولوژيهاي‌ماشين‌محور(32)  استفاده‌ كنند، اما سازمانهاي جديد دانش‌محورند(33) ، به‌ اين‌ معني‌ كه‌ آنهابراي‌ بكارگيري‌ ايده‌هاو اطلاعات‌ طراحي‌ شده‌اند و هر كارمند در يك‌ يا چند زمينه‌ از فعاليتهاي‌ ذهني‌متخصص‌ است‌. هر كارمند به‌ جاي‌ تلاش‌ براي‌كارايي‌، بايد به‌ صورت‌ مداوم‌ يادبگيرد و قادر باشد تا مسائل‌ مربوط به‌ حوزه‌ فعاليت‌ خود را تعريف‌ و حل‌ كند. دراين‌ نظم‌ جديد جهاني‌، مسئوليت‌ مديريت‌خلق‌ قابليت‌ يادگيري‌ سازماني‌(34)  است ‌.


 

 

دربسياري‌ از صنايع‌ يادگيري‌ و تغييرسريعتر نسبت‌ به‌ رقبا تنها مزيت‌ رقابتي‌ ممكن‌خواهد بود. دفت‌ تحول‌ سازمان‌يادگيرنده‌ را در نمودار شكل2 خلاصه‌ كرده‌ است (Daft, 1988: 348).
سازمانها در دو بعد متحول‌ شده‌اند. در بعد اول‌ مسئوليت‌تصميم‌گيري‌ وانجام‌ فعاليتهاي‌ روزمره‌ با رويكرد عدم‌ تمركز از مديران‌ عالي‌ به‌كاركنان‌تفويض‌ شده‌ است‌. بعد دوم‌ تحول‌ سازماني‌ در جهت‌گيري‌ استراتژيك‌ اتفاق‌افتاده‌ است‌. در سلسله‌ مراتب‌ سنتي‌، مديريت‌ عالي‌ مسئوليت‌ هدايت‌ استراتژي‌سازماني‌ و نيز وظيفه‌ فكر كردن‌ و عمل‌ براي‌ طراحي‌ شيوه‌هاي‌ كاري‌ مورد نيازسازمان‌ را به‌ عهده‌ داشت‌. كاركنان‌ تنها عواملي‌ براي‌ توليد با كارايي‌ بالابه‌شمار مي‌رفتند. با پيشرفت‌ به‌ سمت‌ سازمان‌ افقي‌ توانمندي‌ تفكر و عمل‌براي‌طراحي‌ شيوه‌هاي‌ كاري‌ مورد نياز سازمان‌ در كاركنان‌ ايجاد شد. هرچنددرسازمان‌ افقي‌ مديران‌ عالي‌ هنوز جهت‌گيري‌ استراتژيك‌ را تعيين‌مي‌كنند،كاركنان‌ آزادي‌ عمل‌ بيشتري‌ در اجراي‌ اين‌ جهت‌گيري‌ دارند. در مرحله‌بعدي ‌از پيشرفت‌ يعني‌ شكل‌گيري‌ سازمان‌ يادگيرنده‌، كاركنان‌ در تعيين‌جهت‌گيري‌استراتژيك‌ تا حد زيادي‌ مشاركت‌ دارند. كاركنان‌ نيازها را به‌ گونه‌اي‌تعريف مي‌كنند كه‌ استراتژي‌ از فعاليتهاي‌ مجتمع‌ شده‌ گروههاي‌ كاري‌ كه‌وظيفه‌خدمت‌ به‌ مشتريان‌ را به‌ عهده‌ دارند، شكل‌ مي‌گيرد.

نظريه‌ سازمان‌ يادگيرنده‌:

نظريه‌ سازمان‌ يادگيرنده‌ اساساً با تكميل‌ نظريه‌هاي‌ مربوط به‌ يادگيري‌ و يادگيري‌ سازماني‌ شكل‌ گرفته‌ است‌ و از اينرو محققين‌ متعددي‌ درشكل‌گيري‌ اين‌ نظريه‌ نقش‌ داشته‌اند. اما به‌ اقرار كليه‌ صاحبنظران،‌ نظريه‌پرداز اصلي‌ سازمان‌ يادگيرنده‌ پيتر ام‌ .سنج‌(35)  از دانشگاه‌ MIT مي‌باشد. سنج‌ ابتدا درسال‌ 1990 مقاله‌اي‌ تحت‌ عنوان‌: «كار جديد رهبر: ساختن‌ سازمان‌هاي‌يادگيرنده‌»‌(36) منتشر كرد و سپس‌ در همان‌ سال‌ كتاب‌ «اسلوب‌ پنجم‌: هنر ومهارت‌ سازمان‌ يادگيرنده‌»‌(37) را به‌ رشته‌ تحرير درآورد كه‌ نظريه‌ خود را در رابطه ‌با سازمان‌ يادگيرنده‌ در اين‌ مقاله‌ و كتاب‌ به‌ طور مبسوط شرح‌ داده‌ است‌. به ‌عقيده‌ پيتر سنج‌ ايجاد سازمان‌ يادگيرنده‌ نه‌ تنها مشكل‌ نيست،‌ بلكه‌ كاملاً موردپذيرش‌ كليه‌ افرادي‌ است‌ كه‌ از يك‌ حداقل‌ آشنايي‌ با آن‌ برخوردارند، اما مانع‌اصلي‌ در ايجاد سازمان‌ يادگيرنده‌ مسئله‌ رهبري‌ است‌. مردم‌ درك‌ واقعي‌ از نوع‌مشاركتي‌ كه‌ براي‌ ساختن‌ چنين‌ سازماني‌ لازم‌ است‌، ندارند و اين‌ وظيفه ‌رهبران‌ سازماني‌ است‌ كه‌ سازمان‌ يادگيرنده‌ را به‌ صورت‌ واقعي‌، عملي‌ و فراگير به‌ مردم‌ معرفي‌ كنند. اما تصوير سنتي‌ ما از رهبران‌ - به‌ عنوان‌ مردماني‌كه‌ جهت‌گيري‌ كلي‌ را مشخص‌ مي‌كنند و تصميم‌هاي‌ كليدي‌ را مي‌گيرند ريشه ‌در ذهنيت‌ فردگرايانه‌ و غيرسيستمي‌ دارد. رهبري‌ در سازمان‌ يادگيرنده‌ كاملاًبا تصميم‌‌گيرنده‌ كاريزماتيك‌ در سازمانهاي‌ سنتي‌ متفاوت‌ است‌. ”رهبران ‌طراح‌، معلم‌ و خدمتگزارند. اين‌ نقش‌هاي‌ جديد به‌ مهارتهاي‌ نويني‌ احتياج‌ دارند:توانايي‌ ايجاد دورنماي‌ مشترك‌، نمايان‌ ساختن‌ و درگيرشدن‌ با مدلهاي‌ ذهني‌رايج‌، و پرورش‌ دادن‌ الگوهاي‌ تفكر هرچه‌ سيستمي‌تر. خلاصه‌ اينكه‌ ،رهبران‌در سازمانهاي‌ يادگيرنده‌ مسئول‌ ساختن‌ سازمانهايي‌ هستند كه‌ مردم‌ در آنجابه‌ صورت‌ مداوم‌ توانايي‌هاي‌ خود را براي‌ شكل‌ دادن‌ به‌ آينده‌ توسعه‌ مي‌دهند -يعني‌، رهبران‌ مسئوليت‌ يادگيري‌ را به‌ عهده‌ دارند“ (Senge,1990:726).
 كشش‌ خلاق‌‌(38) : اصل‌ تلفيق‌كننده‌

رهبري‌ در سازمان‌ يادگيرنده‌ با اصل‌ كشش‌ خلاق‌ شروع‌ مي‌شود. كشش‌خلاق‌ از ملاحظه‌ آنچه‌ مي‌خواهيم‌ باشيم‌، (دورنما)‌(39) ، و بيان‌ حقيقت‌ در رابطه‌ باآنچه‌ هستيم‌ (واقعيت‌ موجود)‌(40)  ناشي‌ مي‌شود. فاصله‌ بين‌ اين‌ دو يك‌ كشش‌(تنش‌) طبيعي‌ را ايجاد مي‌كند.
افراد، گروهها و سازمانهايي‌ كه‌ مي‌آموزند تا چگونه‌ با كشش‌ خلاق‌كاركنند، ياد مي‌گيرند كه‌ چگونه‌ از انرژي‌ حاصل‌ از اين‌ كشش‌ براي‌ حركت‌دادن‌ «واقعيات» به‌ طريق‌ مطمئن‌تر به‌ سمت‌ «دورنما» استفاده‌ كنند. بدون‌دورنما كشش‌ خلاق‌ به‌ وجود نخواهد آمد. كشش‌ خلاق‌ نمي‌تواند تنها از واقعيت‌ موجود حاصل‌ شود. اگر از تمام‌ قدرت‌ تجزيه‌ و تحليل‌ موجود در جهان‌ استفاده‌كنيم‌، هيچگاه‌ دورنما حاصل‌ نخواهد شد. افرادي‌ كه‌ به‌ نحوي‌ اين‌ ايده‌ را قبول‌ندارند، بر اين‌ باورند كه‌ مردم‌ در صورتي‌ كه‌ تنها واقعيت‌ موجود را درك‌ كنند، مطمئناً در خود انگيزش‌ لازم‌ براي‌ تغيير را احساس‌ خواهند كرد. اما اين‌ افراد مطمئناً پس‌ از پي‌ بردن‌ به‌ اين‌ واقعيت‌ كه‌ مردم‌ در مقابل‌ تغيير در واقعيت ‌موجود مقاومت‌ مي‌كنند، مأيوس‌ خواهند شد. آنچه‌ اين‌ گروه‌ از آن‌ غفلت‌كرده‌اند، اينست‌ كه‌ انرژي‌ طبيعي‌ لازم‌ براي‌ تغيير واقعيت‌ موجود از ايجادتصويري‌ روشن‌ از آنچه‌ براي‌ مردم‌ از واقعيت‌ موجود مهمتر است‌، ناشي‌مي‌شود.
”اصل‌ كشش‌ خلاق‌ چنين‌ مي‌آموزد كه‌ تصويري‌ دقيق‌ از واقعيت‌ موجود دقيقاً به‌ اندازه‌ يك‌ تصوير قانع‌كننده‌ از آينده‌ موردانتظار اهميت‌دارد“ (
Senge,1990:727).
پيتر سنج‌ (1990) به‌ تفاوت‌ ظريفي‌ ميان‌ رهبري‌ با استفاده‌ از كشش‌ خلاق‌ و حل‌ مسئله‌ اشاره‌ مي‌كند. به‌ عقيده‌ او، در حل‌ مسئله‌ انرژي‌ لازم‌ براي‌ تغييرناشي‌ از تلاش‌ براي‌ خلاصي‌ از جنبه‌هايي‌ از واقعيت‌ موجود است‌ كه‌ناخواسته‌اند. اما در كشش‌ خلاق‌ انرژي‌ لازم‌ براي‌ تغيير ناشي‌ از دورنما - يعني‌آنچه‌ مي‌خواهيم‌ انجام‌ دهيم‌ - است‌. هرچند اين‌ تفاوت‌ ممكن‌ است‌ ناچيز و ساده ‌به‌ شمار آيد، تبعات‌ آن‌ گسترده‌اند. بسياري‌ از مردم‌ و سازمانها تنها زماني‌براي‌ حل‌ مسئله‌ برانگيخته‌ مي‌شوند كه‌ احساس‌ كنند، مشكل‌ ناشي‌ از عدم‌ حل‌ مسئله‌ به‌ اندازه‌ كافي‌ دردسرساز شده‌ است‌. اين‌ نوع‌ برخورد براي‌ مدت‌كوتاهي‌ مؤثر خواهد بود، اما فرايند تغيير با كم‌ شدن‌ فشار ناشي‌ از مسئله‌ به‌سرعت‌ از حركت‌ مي‌افتد. در حل‌ مسئله‌، انگيزش‌ براي‌ تغيير برون‌زا مي‌باشد،برخلاف‌ كشش‌ خلاق‌ كه‌ انگيزش‌ دورن‌زا است‌.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 04 فروردین 1394 ساعت: 23:47 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

روش هاي تحقيق در روانشناسي

بازديد: 125

روش هاي تحقيق در روانشناسي:

دانش علمي زماني مفهوم واقعي دارد كه اطلاعات جمع آوري شده بر اساس روش هاي مخصوصي باشند و از جميع جهات رعايت شرايط و قوانين علمي به عمل آيد.

بنابراين روانشناسي نيز كه به حق جزء علوم به شمار مي رود داراي روش هاي تحقيق مخصوصي است كه در اين فصل به شرح و توصيف آنها مي پردازيم. در ابتدا بايد اشاره كنيم به واسطه وسيع بودن دامه روانشناسي روش هاي تحقيقات آن تحقيقات دقيق آزمايشگاهي بررسي هاي اجتماعي- مطالعات باليني و درماني- تجسسات تربيتي و آماري و همچنين بسياري از مسائل اجتماعي- تربيتي- پزشكي و نظائر آنها را دربر مي گيرند.

عليرغم روش به كار رفته غايت نهايي محقق جمع آوري اطلاعات درباره پديده يا كيفيت مورد توجه او مي باشد تا بر اساس آنها فرضيات و نظريات خود را تا حدود امكان تحقق بخشد.

        پس از بررسي بسياري از روش هاي تحقيق در روانشناسي ادواردز (1968) آنها را به چهار گروه اصلي تقسيم مي كند كه عبارتند از:

1-   روش مطالعه طبيعي

2-   روش آزمايشي (تجربي)

3-   روش باليني (كلينيكي)

4-   روش آماري.

اين روش ها از نظر كسب اطلاعات و طبقه بندي آنها و همچنين مواردي كه براي استفاده به كار مي روند و يا ارزش آنها از جهت توانايي تشخيص متفاوتند.

1- روش مشاهده طبيعي

        در روش مشاهده طبيعي تحقيق كننده صرفاً به مشاهده رفتار ارگانيزم مي پردازد و هيچ گونه دخل و تصرفي انجام نمي دهد. گاهي مطالعه رفتار در محيط طبيعي و معمولي زندگي ارگانيزم و زماني در شرايط آزمايشگاهي است. در هر حال مشاهده كننده بايد سعي نمايد وجودش سبب اختلال در رفتار طبيعي ارگانيزم نگردد و ادامه رفتار به كيفيت طبيعي ممكن شود. در مطالعه رفتار معمولي كودكان و بزرگسالان نيز رعايت اين نكته لازم است. روانشناسي كه همراه خود دفتر يادداشت داشته كوچكترين تغيير در رفتار را ثبت مي كند بدون ترديد جلب نظر خواهد نمود و تغييري در رفتار و كردار و گفتار ديگران به وجود خواهد آورد.

        مشاهدات طبيعي را مي توان در صورتي كه در كمال دقت و بي نظري انجام شده باشند به شرايط مشابهي تعميم داد زيرا رفتار طبيعي بوده مصنوعاً ايجاد نگرديده است. براي مشاهده رفتار وقت زياد و دقت نظر لازم مي باشد مثلاً اگر محققي بخواهد رفتار پرخاشگري را در كودكان ملاحظه كند بايد ساعات متمادي را صرف مشاهده بازي آنها نموده با طرز برخورد اطفال را با يكديگر مطالعه نمايد تا بر اساس مشاهدات خودش قادر شود فرضيه اي را به اثبات رساند و از موردي به مورد ديگر تعميم نظريه دهد. برخي اوقات رفتاري در شرايط طبيعي به وجود مي آيد ولي ديگر نظير آن در مورد مشابهي ديده نخواهد شد. در اين حال صرف وقت بيهوده و باطل بوده است.

        روش مشاهده طبيعي نمي تواند پاسخگوي علل ايجاد كننده رفتار باشد زيرا مشاهده كننده قادر به دخالت در عوامل موجد رفتار نيست. از اين روي استفاده از اين روش در كليه تجسسات روانشناسي جايز نخواهد بود. با وصف اين برخي از رفتارهاي پيچيده را مي توان به بهترين وجهي از اين طريق مطالعه نمود. براي مثال الگوهاي متشكل رفتارهاي اجتماعي و گروهي را مي توان ذكر كرد كه با هيچ روش ديگر امكان بررسي آنها وجود ندارد. يك مشاهده كننده دقيق مي تواند روابط افراد يك اداره يا كارگاه را به خوبي تحقيق كند و به ماهيت مشكلات آنها پي ببرد.

        سابقه تاريخي نشان مي دهد از دير باز بشر كوشيده است رفتار حيوانات را در محيط طبيعي زندگي آنها مطالعه كند و بدين ترتيب روش زندگي و رفتار را درك نمايد. متأسفانه در بسياري از تفاسيري كه در اين باب انجام گرفته اند به طور غير منصفانه اي كوشش گرديده رفتار حيوانات را به صورت خصوصيات بشري تشريح كنند. مثلاً در كتاب معروف ارسطو به نام«تاريخ حيوانات» به شرح زير كه به عنوان نمونه نقل مي كنيم برخورد مي نمائيم:

«برخي حيوانات خوش خلق تنبل و كمي متمايل به وحشيگري هستند مانند گاو نر- بعضي ديگر زود خشم- سبع و غير قابل تعليم مي باشند مثل گراز- عده اي با هوش و ترسو مانند گوزن و خرگوش و تعدادي بدجنس و خائن شبيه مارند بعضي شيطان و محيل چون روباه و برخي با نشاط و مهربان مانند سگ و محتاط و مراقب مثل غاز »

        خواص انساني به حيوانات دادن از كليه قوانين علمي تخطي مي كند زيرا به هيچ روي نمي توانيم از تجربيات خصوصي حيوانات پست تر از آدمي مطلع شويم و آنچه را در فوق ارسطو شرح داده بپذيريم.

        در سال هاي اخير روش مشاهده طبيعي گاهي اوقات دقت تجربيات آزمايشگاهي را دربرگرفته است. بهترين مثال در اين مورد تحقيقات ون فريش درباره بينايي رنگي زنبورها مي باشد (1950). ظاهراً به نظر مي رسد زنبورها بايد بينايي رنگي براي انتخاب الوان مختلف گلها را داشته باشند ولي از جهت علمي اين مسئله مورد ترديد بسيار است زيرا حيواناتي كه در سلسله جانداران درجات بسيار بالاتري از زنبورها دارند (مانند سگ ها و برخي ديگر پستانداران) قادر به تشخيص رنگ ها نيستند.

        روش فن فريش در مظالعه رفتار زنبورها از جهت علمي تا حدود قابل ملاحظه اي درخور توجه است.

        استفاده از روش مشاهده طبيعي امروزه كم يا بيش رواج يافته است ولي بايد دقت كافي به عمل آيد تا آزمايش و مطالعات به علت در ضبط نبودن عوامل مختلف از جنبه علمي خارج نگردد.

 

2- روش باليني (كلينيكي):

        در روش باليني (كلينيكي) از آزمون هاي مخصوصي براي سنجش رفتار و همچنين مشاهدات افراد در شرايط مختلف و ضمن برخوردها (مصاحبه ها) استفاده مي كنند. برخي اوقات هر دو كيفيت فوق را با يكديگر تلفيق مي نمايند. از اين روي اطلاعاتي كه ضمن كاربرد روش باليني به دست مي آيند ممكن است از مراجع مختلف مانند مصاحبه با فرد -نوشته ها و گزارشات و خاطرات شخصي- استفاده از تاريخچه زندگي و همچنين نتايج آزمون هاي رواني (مانند آزمون هاي هوش و شخصيتي) به دست مي آيند. نتيجه نهايي كه همان ارزش يابي و يا تشخيص كيفيات رفتاري است با توجه به برخي و يا جميع نكات فوق حاصل مي گردد.

        برخي از روانشناسان معتقدند اين روش كسب اطلاعات جنبه علمي قوي ندارد زيرا نه تنها نمي توان به اغلـب مطـالب فـوق كاملاً اعتماد نمود قضاوت فردي نيز بر داوري جمعي غلبه مي كند. علاوه بر اين نمي توان رفتار را دوباره به همان كيفيت تكرار كرد بنابراين جنبه هاي عينيت و تكرار يعني مهمترين شرايط يك تجربه علمي رعايت نمي گردند. ضمناً با مطالعه رفتار يك فرد امكان تعميم رفتار به افراد ديگر وجود ندارد.

        عليرغم آنچه در فوق گفته شد روش باليني مهمترين طريقه مطالعه رفتار غير عادي است. بسياري از حالات غير عادي از طريق روش باليني شناخته شده اند.

 

3- روش آزمايشي:

        هدف اين روش مطالعه رفتار موجود تحت شرايط خاص و مقايسه حالات مختلف آن در اين شرايط مي باشد. در روش آزمايشي بايد ابتدا به شرح برخي از مفاهيم بپردازيم. آزمايش كننده فردي است كه شرايط خاص تغيير رفتار را به وجود مي آورد. آزمايش شونده موجودي است كه در وضعيت آزمايش قرار مي گيرد. مـحرك عاملي است كه باعث تغيير رفتار گرديده و پاسخ نيز رفتار ظاهر شده از سوي موجود مي باشد.

        چـنانچه مـحرك تغيـير پذيري يابد يعـني شدت آن كـم و زياد شود به نام متغير مستقل ناميده مي شود. پاسخي كه در نتيجه آن به دست مي آيد و از نظر كيفيت و كميت تابع متغير مستقل است متغير وابسته خوانده مي شود. به عبارت ديگر متغير وابسته پاسخي است كه مورد نظر آزمايش كننده بوده و متغير مستقل حالت آزمايش است كه عمداً براي آزمايش شونده تغيير پذيري مي يابد.

        آزمايش كننده مي تواند از طرق مختلف بر متغير مستقل نظارت كند. معمول ترين روش ها تغيير دادن مستقيم است بدين ترتيب كه افراد يا گروه هاي مختلفي را تحت شرايط تجربي قرار داده اثرات حاصله در رفتار را ملاحظه مي كنند. مثلاً اگر تصور كنيم متغير مستقل به صورت ضربه الكتريكي باشد كه بتوان شدت آن را كم و زياد نمود متغير وابسته سرعت فرار گروهي از موشها پس از وارد ساختن ضربه هاي الكتريكي خواهد بود كه تابع تغييرات متغير مستقل مي باشد.

        بعضي  اوقات متغيرهايي كه بايد مطالعه شوند از حيطه ضبط آزمايش كننده خارجند. مثلاً اگر كسي بخواهد تأثير ثروت يا فقر را روي بعضي از جنبه هاي رفتار مطالعه كند واضح است نمي تواند اين شرايط را روي تعدادي از افراد تحميل نمايد و بايد افرادي تحت اين خصوصيات انتخاب كند. ساير مسائلي كه براي مطالعه آنها انتخاب افراد با يك سلسله خصوصيات تنها روش منطقي است عبارتند از:

1-   كودك منحصر به فرد بودن و تأثير آن روي رشد تكلم

2-   اثر برخي از جراحات مغزي بر سازشهاي هيجاني

3-   تفاوت هاي متطقه اي در رفتار نسبت به سياه پوستان و تفاوت هاي جنسي در سرعت يادگيري.

 

گروه هاي گواه و آزمايشي:

        با توجه به آنچه در فوق ذكر شد مراد از آزمايشهاي روانشناسي مطالعه تأثير متغيرهاي مستقل روي جنبه هاي مختلف رفتار است. روش كار تغيير متغير مستقل و ملاحظه اثرات آن در رفتار مي باشد. بدين منظور در كليه آزمايش هاي روانشناسي بايد از دو گروه مشابه استفاده نمود كه هر يك وظيفه خاصي را به شرح زير انجام دهند.

        گروه آزمايشي عبارت است از دسته اي افراد كه تحت شرايط خاص آزمايش قرار مي گيرند و اثرات متغير مستقل روي آنان مطالعه و تحقيق  مي شود. در مقابل گروه گواه عبارت است از افرادي كه عيناً شرايط افراد گروه آزمايشي را دارا بوده ولي تحت شرايط آزمايش قرار نمي گيرند و بدين ترتيب ميزاني براي مقايسه تغييرات رفتار ناشي از اثرات متغير مستقل را به وجود مي آورند.

        چنانچه بخواهيم اثر گرسنگي (متغير مستقل) را در رفتار موش ها (متغير وابسته) مطالعه كنيم دو گروه موشي كه از هر لحاظ با يكديگر تشابه دارند انتخاب نموده گروه اول را تحت شرايط گرسنگي قرار مي دهيم (گروه آزمايشي) ولي گروه دوم (گروه گواه) در شرايط متعارفي قرار مي گيرند. پس از اتمام دوره آزمايش رفتار دو گروه را با يكديگر مقايسه مي كنيم و آنچه تفاوت مشاهده مي شود در نتيجه عامل گرسنگي خواهد بود.

        استفاده از گروه گواه در آزمايش هاي روانشناسي الزامي است زيرا تنهـا در اين مـورد اسـت كه مي توان از نظر كيفيت و كميت تغييرات حاصله در رفتار را مقايسه و بررسي كرد.

        در بسياري از موارد آزمايش كننده بايد بتواند دقيقاً محرك وارده به آزمايش شونده را ضبط و رسيدگي نمايد تا بتوان اطمينان داشت تغييرات مشاهده شده در رفتار معلول شرايطي هستند كه بر آزمايش شونده وارد مي آيد.

        براي حصول اين منظور و از ميان بردن عوامل خارجي در يك آزمايش بايد به نكات زير توجه نمود:

1-  رسيدگي از نظر توارث- در برخي از تجربيات با افراد انساني و يا حيوانات رده هاي بالاتر از ميان برداشتن تفاوت هائي كه به واسطه توارث ايجاد مي شود مورد نظر است. براي اين منظور بايد آزمايش شوندگان را از يك نوع و شبيه يكديگر انتخاب نمود. در مورد مطالعه رفتار حيوانات پست تر اين مسئله ايجاد اشكالي نمي كند زيرا افراد مشابه و از يك نوع فراوانند ولي در مورد انسان مشكل تر است. در برخي از موارد استفاده از همشكمان يكسان بهترين راه حل مي باشد زيرا مي توان از يكي از دوقلوها به عنوان فرد مورد آزمايش و از ديگري به صورت فرد گواه استفاده نمود.

2-  رسيدگي از طريق طرح آزمايش- در اكثر آزمايش ها به دست آوردن تعداد كثيري از همشكمان يكسان عملي نيست. بنابراين براي از ميان بردن عوامل ناشي از تفاوت هاي توارث روش ديگري مورد نياز است. اغلب اوقات سهل ترين طريقه جمع آوري اطلاعات از روي تعدادي از افراد كه بر حسب تصادف انتخاب مي شوند مي باشد بدين ترتيب كه با استفاده از روش انتخاب تصادفي آزمايش شوندگان را به دو گروه آزمايشي و گواه تقسيم مي كنند.

گاهـي نيز امـكان دارد يـك آزمـايش شونده به عنوان گواه براي خودش به كار رود. مثلاً فرض مي كنيم روانشناسي بخواهد درباره سرعت خواندن تحقيق كند به اين ترتيب كه اگر مطالب در دو ستون نوشته شوند سريعتر خوانده مي شوند يا چنانچه در يك ستون درج كردند. براي تحقيق در اين مورد كافي است بخش هايي با مطالب مشابه به دو صورت فوق تهيه شده از آزمايش شونده بخواهند هر دو شكل را قرائت كند و تفاوت در زمان را بررسي نمايند. در اين مثال آزمايش شونده به عنوان گواه براي خودش به كار رفته است.

شكي نيست تهيه مطالبي كه از لحاظ سختي و آساني مشابه باشند به خودي خود مسئله مهمي را تشكيل مي دهد و موضوع ديگري را در طرح هاي آزمايشي عنوان مي كند. اين موضوع به نام موازنه كردن موسوم است. براي سهولت تنظيم مطلب بخش هاي مورد مطالعه را الف و ب مي خوانيم و فرض مي كنيم هر يك از اين بخش ها به دو فرم يك ستوني و دو ستوني تنظيم شوند. اگر از هر آزمايش شونده به عنوان گواه خودش استفاده شود برخي از آنان مي توانند بخش الف را در يك ستون خوانده سپس بخش ب را در دو ستون بخوانند و تعدادي ديگر درست برعكس رفتار نمايند يعني بخش ب را در يك ستون و بخش الف را در دو ستون مطالعه كنند. بدين طريق تفاوت هايي كه در دو بخش وجود دارند موازنه خواهند شد.

3- پالايش تجربي- براي روشن شـدن مفهـوم پـالايش تجـربي ابتدا به ذكـر مثالي در زمينه يادگيري مي پردازيم. در مطالعات پاولف درباره پاسخ هاي شرطي‏، سگ هاي تحت آزمايش آموختند صداي زنگ را كه محرك خنثي بود با غذا مربوط سازند و ترشح بزاق كه ابتدا در تعقيب رويت غذا بود به وسيله صداي زنگ نيز ظاهر سازند. پاولف در حين آزمايش هاي خود ملاحظه كرد پاسخ به صداي زنگ در بعضي از سگها بسيار بي ثبات بوده و محرك هاي ديگر مانند صداي رفت و آمد يا وجود خود آزمايش كننده و يا دستگاههاي آزمايش نتايج آزمايش را به ميزان قابل توجهي تغيير مي دادند. بنابراين به منظور اخذ نتايج دقيق تر دستگاه هايي ابداع نمودند تا محرك هاي اضافي را تحت ضبط و بازرسي قرار دهند. چنانچه اين امر انجام پذيرد مي توان اطمينان يافت تغييرات مشاهده شده در رفتار معلول شرايطي مي باشند كه بر آزمايش شونده وارد مي آيد.

با توجه به آنچه در فوق گفتيم از بين بردن منظم عوامل خارجي در يك آزمايش با استفاده از طرق و وسايل مختلف را پالايش تجربي مي خوانند.

روش هاي سه گانه فوق به منظور حذف نمودن و يا در ضبط قرار دادن اثرات متغرهائي است كه مورد علاقه مندي آزمايش كننده نمي باشند. متغيرهائي كه بدين ترتيب بي اثر شوند به نام متغيرهاي ضبط شده موسومند.

تغيير بيش از يك عامل در واحد زمان- ضمن بحث درباره تجربيات رواني تاكنون فقط مواردي را شرح داديم كه در آنها يك متغير مستقل تغيير مي نمود. اين كيفيت در مراحل ابتدايي تجربي ملاحظه مي شود و چنانچه به موارد پيچيده تر مسائل رواني توجه نمائيم با يك سلسله متغيرهاي كم و بيش غامض و متشكل مقابل خـواهيم شد. ضـبط و رسـيدگي به عـوامل خـاص مسـتلزم توجه دقيق به شرايط ايجاد كننده آنها مي گردد.

        به عبارت ديگر پيچيدگي كيفيات رواني از آن جهت مي باشد كه اثرات عوامل متعدد با يكديگر درگيري مي يابند. مثلاً گاهي اوقات ازدياد ارزش يك متغير سبب شدت قابل ملاحظه اي در رفتار مي گردد و در بعضي موارد ديگر همين ازدياد كاهش رفتار را ايجاد مي كند. مثال جالبي درباره نيرومندي انيگزه ها ذكر مي كنيم. دلائل متعدد نشان مي دهند هر قدر انگيزه فرد بيشتر باشد كارهاي ساده تر را بهتر انجام خواهد داد ولي باعث كندي فعاليت هاي مشكل تر مي گردد. بنابراين مي توانيم اظهار كنيم اثرات انگيزه و پيچيدگي مهارت دو عاملي هستند كه با يكديگر درگيري پيدا مي كنند.

 

4- روش آماري:      

        با روش آماري مي توان فرضيات رواني را از صورت كيفي به شكل كمي در آورد و با اعداد و ارقام و نمودارها نمايش داد. بنابراين روش آماري امكان كمي نمودن نتايج تجربيات رواني را كه با استفاده از سه روش فوق (مشاهده طبيعي- باليني و آزمايشي) به دست آمده اند فراهم مي سازد. در اين بخش برخي از شيوه هاي متعارفي آماري را مطالعه مي نمائيم تا آمادگي بيشتري براي يادگيريهاي روش هاي آماري فصل سوم به دست آيد.

جمع آوري و نمايش نتايج تجربيات وسيله نمودار- نمودار عبارت است از دو محور كه روي آن به وسيله خطوط و ترسيمات خاص رابطه ميان متغير مستقل و متغير وابسته نمايش داده مي شود. محور افقي به نام محور طول ها (با علامت مشخصه  X ) و محور قائم به نام محور عرض ها (با علامت مشخصه  y ) خوانده مي شوند. روي محور افقي تغييرات متغير مستقل و روي محور عمودي تغييرات متغير وابسته را ثبت مي نمايند. نقطه تلاقي دو محور كمترين مقدار دو متغير را ظاهر مي سازد. مقادير ثبت شده روي محور افقي را بايد از چپ به راست و آنچه روي محور عمودي است از پائين به بالا خواند.

        بايد خاطر نشان سازيم خواندن و آشنائي با نحوه تفسير نمودارها بسيار مهم است. بنابراين يادگيري اين مقدمات گرچه به ظاهر ساده مي نمايد ولي اساس روش هاي آماري مشكل تري را تشكيل خواهد داد.

 

 

بستگي ها:

        چنانچه بخواهيم يك نوع رفتار را از روي رفتار ديگري پيش بيني كنيم از بستگي ها و توابع استفاده مي نمائيم. فرض كنيم آزمون جديدي را براي اندازه گيري مهارت مهندسي به كار بريم. روش كار بدين ترتيب است ابتدا افرادي را كه مي خواهند تحصيل مهندسي كنند در نظر گرفته سپس آزمون مزبور را براي هر يك از آنان اجرا نموده نمره ي آن را به دست مي آوريم. آنگاه در حين تحصيل افراد نمرات دروس هر كدام را كه معرف پيشرفت تحصيلي آنهاست ملاحظه مي كنيم. چنانچه كساني كه در آزمون مهندسي به خوبي موفق شده اند نمرات تحصيلي عالي نيز به دست آورده باشند مي گوئيم بين آزمون مهندسي و نمرات تحصيلي بستگي قابل توجهي وجود دارد و آزمون فوق الذكر توانسته است واقعاً مهارت مهندسي را پيش بيني كند. با توجه به آنچه در فوق ذكر گرديد ممكن است بستگي را به شرح زير تعريف نمود:

        بستگي عبارت است از اظهاريه اي كه به صورت كمي يا نمودار و يا كلامي تغييرات متغير وابسته را همزمان با تغييرات متغير مستقل نشان مي دهد. در علوم ميزان بستگي به صورت ارقام رياضي و در روانشناسي به طور كلي به شكل نمودار نمايش داده مي شوند.

        به منظـور نشـان دادن نقـش بستگي ميان رفتار و شرايط به وجود آورنده آن به ذكر مثالي از انگيزه ها ميپردازيم. در گذشته روانشناسان توجهي به نقش انگيزه در رفتار نداشته و در تجربيات خود با حيوانات انگيزه هاي گرسنگي، تشنگي، و غيره را در ضبط خود نگاه نمي داشتند. به تدريج كه اهميت اين متغير (يعني انگيزه) آشكار گرديد ملاحظه نمودند آزمايش شوندگاني كه در حالت احتياج و نيازمندي قرار داشتند بهتر از آنهائي كه در حالت اشباع بودند در آزمايش ها فعاليت مي كردند.

 

 

 

بستگي هاي مثبت:

        در بستگي هاي مثبت مقادير محور طول ها با پيشرفت مقادير محور عرض ها همراه است. به عبارت ديگر اگر يك متغير زياد شود ديگري نيز روي به ازدياد خواهد گذارد.

بستگي هاي منفي:

        در بستگي هاي منفي مقادير متغير وابسته با ازدياد مقادير متغير مستقل كاهش مي يابد.

بستگي هاي غير يكنواخت:

        نمودارهايي كه تاكنون بحث شدند با پيشرفت تدريجي و يا كاهش بين دو متغير را نشان مي دادند. اين نوع بستگي ها را به نام بستگي هاي يكنواخت مي خوانيم ولي كليه نمودارها در روانشناسي بدين طرز نيستند. برخي از آنها كه به نام بستگي هاي غير يكنواخت خوانده مي شوند ابتدا نمودار حالت پيشرفتگي و سپس كاهش را نشان مي دهد و يا بالعكس. يك مثال روشن رابطه بين سرعت دويدن و سن فرد است بدين معني زماني كه فرد مي تواند صد متر مسافت را بدود از تولد تا 25 سالگي به تدريج كاهش مي يابد ولي از 25 سالگي به بعد اين زمان كم كم زيادتر خواهد شد.

 

تاريخچه زندگي به عنوان روش تحقيق:

        معمولاً براي دانش پژوهان مقدماتي روانشناسي تاريخچه زندگي افراد بسيار جالب است و مورد پسند و علاقه آنان قرار مي گيرد. گاهي كوشش مي شود اثرات نوابغ و نويسندگان همراه با شرح حال و تاريخچه زندگي آنان مطالعه گردد و يكي را با ديگري مرتبط سازند. مثلاً ارتباط يك اثر نقاشي را با يك حادثه دردناك زندگي نقاش نشان مي دهند. روشن است كه از روش بستگي استفاده مي گردد ولي چون امكان نظارت و تغيير متغير مستقل در دست نيست تنها مي توان از يك رابطه كلي بحث كرد.

        اين نكات ضعف امكان استفاده از تاريخچه علمي را به عنوان روش تحقيق از ميان نمي برند و در مثالي كه ذكر مي كنيم مسئله كاملاً آشكار خواهد شد. اين مثال سرگذشت زندگي فردي است كه كراراً دچار حالات جنون گرديده و پس از بهبودي شرح حال خود را به رشته تحرير درآورده است.

        بيمار زني 35 ساله بود كه 15 سال شوهر و 3 فرزند داشت. قبل از شروع بيماري بسيار فعال و در چند انجمن و گروه شركت مي نمود. دوستانش متعدد و وضع داخلي خانوادگي او منظم و ثابت بود. در بروز بيماريش دو نوع عامل مؤثر بودند. عامل اول از نظر وظايف مادري او نسبت به اطفالش بود بدين معني كم كم حالت اضـطراب شـديدي به عـلت احـساس عدم لياقت و كفايت مادري در او به وجود آمد و تصور مي كرد روابطش با دو طفل بزرگترش گرمي سابق را ندارد. عامل دوم از نقطه نظر روابط زناشوئي او بود زيرا به تدريج يك حالت سردي ميان خود و شوهرش احساس مي كرد به طوري كه حتي فكر جدائي نيز مورد بحث قرار مي گرفت. بدين ترتيب پس از 15 سال زندگي زناشوئي اين وقايع ناگوار باعث شكست روحي بيمار شدند. در نتيجه احساس تنهائي و جدائي بر او غلبه كرد و براي جلوگيري از آن سعي نمود با مردان ديگري باب دوستي بگشايد. متأسفانه اين رفتار باعث تشديد اضطراب و ايجاد احساس شديد گناه در او گرديد. به منظور اجتناب از اين احساسات بيمار شروع به نگارش مقالات ادبي و سرودن اشعار نمود. كم كم در افكار او يك سلسله تغييرات اساسي رخ داد و بيمار اظهار مي داشت كشف جديدي درباره جهان خلقت كرده است. در عين حال احساس عجيب تنهائي مي نمود. سپس بيمار اظهار مي كرد مأمور است دنيا را نجات دهد و اندكي بعد به علت پيدايش بيماري اسكيزوفرني به بيمارستان رواني منتقل شد. پس از چـند هفته اضطراب و تخيلات و ترس بيماري او به صورت جنون پارانوئيد جلوه گري نموده تصور مي كرد مي خواهند به خاطر عقايدش او را مجازات كرده و نقشه قتل او را كشيده اند. با پيدايش اين افكار يك حالت سازگاري در بيمار به وجود آمد و ترس و اضطراب از ميان رفت. خودش تصور مي كرد افكارش كاملاً طبيعي و منطقي هستند و خللي در انديشه هايش احساس نمي نمود.

با در نظر گرفتن تاريخچه فوق به ذكر برخي از نكات و جنبه هاي ضعيف و قوي آن مي پردازيم:

1-تاريخچه زندگي مربوط به وقايع گذشته است و حوادثي را مورد بحث قرار مي دهد كه در گذشته رخ داده اند. چون وقايع دردناك باعث بروز تغييرات ذهني و فراموشي و سركوبي مي گردند اعتباري كه روي تاريخچه زندگي مي گذاريم محدود است.

2-   تاريخچه زندگي منحصر به فرد است يعني هرگز از جميع جهات به ديگري شباهت ندارد.

3-   تاريخچه زندگي به صور مختلف مي توان تفسير نمود مثلاً اگر كسي روي مسائل جنسي تكيه كند اين نكات در تاريخچه زندگي او آشكار مي شوند. اگر ديگري عوامل بيماري زائي را نشان دهد (مانند مثال فوق) چنين نكاتي بيشتر ديده خواهند شد. گاه مي توان تعداد فراواني تاريخچه هاي زندگي افراد مختلف را جمع آوري نمود و ملاحظه كرد افرادي كه در يك نوع بيماري و علائم آن مشترك هستند از چه جنبه هاي تاريخچه زندگي خود به يكديگر شباهت دارند و بدين ترتيب عوامل مختلف را مشخص نمود.

4-تاريخچه زندگي كيفي است و كمي نيست. حتي در تاريخچه هائي به وضوح نشانه عوامل مرضي مشاهده مي شود نمي توانيم قوانين و علل اصلي را به صورت كمي مجزا سازيم. مسائلي مانند روابط نامناسب ميان والدين و اولاد و يا ناسازگاريهاي زناشوئي جملگي به صورت كيفي هستند. به طوري كه قبلاً شرح داديم پيش از آنكه بتوان بستگي يك پديده رواني را به يك متغير درك نمود لازم است متغير هاي مستقل و وابسته به صورت كمي درآيند و طبق معياري طبقه بندي شوند. متأسفانه اين طريقه در مورد تاريخچه زندگي صدق نمي كند.

عليرغم محدوديت هاي فوق تاريخچه زندگي داراي نكات مثبت قوي است. مهمترين آنها اين است كه مي توان بر اساس آن فرضيات مختلف بنا نمود و در مواردي كه نظارت بيشتري در دست است از طريق كمي عمل كرد. مثلاً با توجه به تاريخچه مورد مثال فوق فرضيات مهم زير نتيجه مي شوند:

1-شروع بيماري در اين زن در ابتداي زندگي او نبوده بلكه قبل از فرا رسيدن بيماري سازگاري او با محيط ثبات كافي داشته است.

2-چون بيماري پس از چند سال زندگي مشترك حادث شد بايد به عوامل خانوادگي و روابط زناشوئي توجه خاص مبذول داشت.

3-مشاهده مي كنيم حتي نوع تخيلات بيمار با فعاليت هاي قبلي او بي ارتباط نبوده است. مثلاً در بعضي از سازمانهاي اجتماعي فعاليت داشته و تخيلات او نيز به كشفيات جديد و نجات دنيا و همچنين افكار بزرگ منشي مربوط مي گرديدند. بنابراين ممكن است اظهار كنيم علائم بيماري همان جنبه هاي سازگاري هاي قبلي هستند كه منتهي با شدت و حدت بيشتري جلوه مي كنند.

 

خلاصه فصل:

روش هاي گوناگوني كه براي تحقيقات روانشناسي ابداع شده اند عموماً به منظور مطالعه رفتار در شرايط كم و بيش نظارت شده مي باشند و عليرغم روش به كار رفته غايت نهايي محقق جمع آوري اطلاعاتي است تا بر اساس آنها فرضيات و نظريات خود را تا حدود امكان تحقق بخشد.

روش هاي تحقيقي در روانشناسي عبارتند از: 1- روش مطالعه طبيعي. 2- روش آزمايشي (تجربي). 3- روش باليني (كلينيكي). 4- روش آماري.

در روش مشاهده طبيعي محقق به مشاهده رفتار ارگانيزم در شرايط طبيعي يا آزمايشگاهي بدون مداخله در عوامل ايجاد كننده آن مي پردازند. اگر مشاهدات با بي نظري انجام گيرند امكان تعميم آنها به شرايط مـشابه وجـود دارد. بايد اشـاره نمـود روش مشـاهده طبـيعي پاسخگوي علل ايجاد كننده رفتار نمي باشند زيرا مشاهده كننده در عوامل سازنده رفتار دخالتي نمي كند.

مع الوصف از روش مشاهده طبيعي براي مطالعه الگوهاي متشكل رفتارهاي گروهي و اجتماعي استفاده مي كنند و در سالهاي اخير اين روش دقت تجريبات آزمايشگاهي را نيز دربرگرفته است. روش باليني (كلينيكي) با استفاده از آزمونهاي مخصوص و مشاهده افراد در شرايط مختلف و مصاحبه ها رفتار مورد نظر را مي سنجند. برخي از روانشناسان معتقدند چون داوري فردي در روش باليني دخالت فراوان دارد لذا اين روش جنبه كاملاً علمي نخواهد داشت. عدم امكان تكرار رفتار نيز در شرايط مختلف عامل اخلال كننده ديگري مي باشد. موارد استفاده اين روش در بسياري از حالات غير عادي و رفتارهاي ناهنجار است.

روش آزمايشي مهمترين روش تحقيق در روانشناسي به شمار مي رود. هدف اين روش مطالعه رفتار موجود تحت شرايط خاص و مقايسه حالات او در اين شرايط است. آزمايش كننده شرايط مخصوص تغيير رفتار را به وجود مي آورد و آزمايش شونده تحت اين شرايط قرار گرفته رفتار حاصله مطالعه مي گردد. متغير مستقل محركي است كه تغيير پذيري مي يابد و متغير وابسته پاسخي است كه به متغير مستقل داده مي شود. آزمايش كننده مي تواند از طرق مختلف بر متغير مستقل نظارت نمايد كه معمول ترين آنها روش تغيير مستقيم است. در كليه آزمايش هاي روانشناسي بايد از دو گروه گواه و آزمايشي استفاده نمود. گروه آزمايـشي عبارتند از افرادي كه در شرايط خاص قرار مي گيرند و اثرات متغير مستقل روي آنان مطالعه مي شود.

گروه گواه كساني هستند كه عيناً كيفيات گروه آزمايشي را دارا بوده ولي تحت شرايط ازمايش واقع نمي شوند. بدين ترتيب تغييراتي كه در اثر متغير مستقل به وجود مي آيند با مقايسه دو گروه قابل مطالعه هستند. براي حصول اطمينان از نتايج تجربيات بايد نكات زير را در ضبط داشت:

1-   رسيدگي از نظر توارث

2-   رسيدگي از طريق طرح آزمايش

3-   پالايش تجربي

اين روشها به منظور حذف نمودن و يا در ضبط قرار دادن اثرات متغيرهايي است كه مورد علاقه آزمايش كننده نمي باشند.

در موارد پيچيده تر تجربيات رواني اثرات عواما متعدد با يكديگر درگيري مي يابند و بايد به كيفيت تغيير بيش از يك عامل در واحد زمان توجه نمود.

روش آماري فرضيات رواني را از صورت كيفي به شكل كمي درمي آورد و نتايج تجربيات را به وسيله نمودار نمايش مي دهد. در روانشناسي از انواع نمودارها كه رابطه ميان متغيرها را ظاهر مي سازد استفاده مي نمايند. هرگاه بخواهيم يك نوع رفتار را از روي رفتار ديگري پيش بيني كنيم بستگي ها و توابع را به كار مي بريم. بستگي عبارت است از اظهاري اي كه به صورت كمي يا نمودار يا كلام تغييرات متغير وابسته را همزمان با تغيير مستقل نشان مي دهد. در بستگي هاي مثبت پيشرفت و ازدياد مقادير يك محور (محـور طول ها) با پـيشرفت مـقادير محور ديگر (محور عرض ها) همراه است. عكس اين كيفيت در بستگي هاي منفي صادق است بدين ترتيب كه مقادير متغير وابسته با ازدياد مقادير متغير مستقل كاهش مي يابد. در بستگي هاي غير يكنواخت ابتدا نمودار حالت پيشرفتگي و سپس كاهش را نشان مي دهد و يا بالعكس.

استفاده از تاريخچه زندگي به عنوان روش تحقيق گرچه جداگانه مورد بحث قرار گرفت ولي در حقيقت جزء روش باليني به شمار مي رود. با ذكر مثالي درباره بيمار سي و پنج ساله نكات جالب تحقيقي آن تشريح گرديدند. برخي از جنبه هاي محدود كننده استفاده از تاريخچه زندگي به صورت روش تحقيق عبارتند از:

1-   جنبه ذهني بودن تاريخچه زندگي.

2-   محدود بودن آن به يك فرد.

3-   امكان تفسير تاريخچه زندگي به طرق مختلف.

4-   كيفي بودن تاريخچه زندگي.

عليرغم اين محدوديت ها مي توان بر اساس آن فرضيات مختلفي بنا نمود و در مواردي كه نظارت بيشتري امكان پذير است روش كمي را براي تحليل آن به كار بست.

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 04 فروردین 1394 ساعت: 23:45 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 185

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس