سایت علمی و پژوهشی آسمان - مطالب ارسال شده توسط asemankafinet2

راهنمای سایت

سایت اقدام پژوهی -  گزارش تخصصی و فایل های مورد نیاز فرهنگیان

1 -با اطمینان خرید کنید ، پشتیبان سایت همیشه در خدمت شما می باشد .فایل ها بعد از خرید بصورت ورد و قابل ویرایش به دست شما خواهد رسید. پشتیبانی : بااسمس و واتساپ: 09159886819  -  صارمی

2- شما با هر کارت بانکی عضو شتاب (همه کارت های عضو شتاب ) و داشتن رمز دوم کارت خود و cvv2  و تاریخ انقاضاکارت ، می توانید بصورت آنلاین از سامانه پرداخت بانکی  (که کاملا مطمئن و محافظت شده می باشد ) خرید نمائید .

3 - درهنگام خرید اگر ایمیل ندارید ، در قسمت ایمیل ، ایمیل http://up.asemankafinet.ir/view/2488784/email.png  را بنویسید.

http://up.asemankafinet.ir/view/2518890/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%D8%A2%D9%86%D9%84%D8%A7%DB%8C%D9%86.jpghttp://up.asemankafinet.ir/view/2518891/%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%20%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA%20%D8%A8%D9%87%20%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%AA.jpg

لیست گزارش تخصصی   لیست اقدام پژوهی     لیست کلیه طرح درس ها

پشتیبانی سایت

در صورت هر گونه مشکل در دریافت فایل بعد از خرید به شماره 09159886819 در شاد ، تلگرام و یا نرم افزار ایتا  پیام بدهید
آیدی ما در نرم افزار شاد : @asemankafinet

تحقیق درباره نقدوتحلیل آثارادبی

بازديد: 193

تحقیق درباره نقدوتحلیل آثارادبی

چكيده

در تعريف واژه ي ادبيات، ماهيت، فوايد و نقش آن در زندگي بشر و نيز در حوزه ها و كاركردهاي عملي آن، از قديمترين زمان تاكنون مباحث گوناگوني صورت گرفته است؛ برخي آنرا به مفهوم اخلاقي و برخي در معاني ادبي و عده اي نيز به هر دو مفهوم اخلاقي و ادبي آن به كار برده اند.

اما امروزه ادبيات با ساير علوم جديدي چون روان شناسي، زبان شناسي و نقد ادبي پيوند خورده و اهميت والايي پيدا كرده است.

اگر ما يك سير اجمالي در آراء و نظريه هاي ادبي غربي ها داشته باشيم، با مطالعه ي آراء ادبي افلاطون، ارسطو، سيدني، جان درايدن، جانسن و كالريچ و ديگران در مي يابيم كه:

اولاً جريان فكري ادبي كه از ارسطو شروع و به كالريچ ختم مي شود، متناسب با شرايط فرهنگ اروپايي است؛ به ين صورت كه اگر در آراء آنها ابتدا موضوع اخلاقي در حوزه ي ادبيات داراي نقش و معناي خاصي بود، رفته رفته رنگ باخته و «لذت» جانشين «تعاليم اخلاقي» مي گردد.

ثانياً در تعريف ماهوي شعر و ادبيات با مشكلات و نارسايي هاي چندي روبه رو هستيم كه تعميم آن نظرها به آثار ادبي مهم دنيا، نه تنها مشكل، بلكه گاهي ناممكن و يا حداقل ضعيف مي باشد.

در اين مقاله ضمن تبيين و روشنگري جريانات تاريخي آراء ادبي غربي، كه از اخلاق به التذاذ و از ايضاح به ابهام مي گرايد، سعي شده با كمك از نظريه هاي ادبي خواجه نصير و بند كروچه و استفاده از مفهوم «شهود»، يك تعريف جامع و كاربردي تري از ادبيات ارائه شود تا گره گشاي بسياري از مشكلات ادبي و علمي ما باشد.

كليد واژه ها: آراء ـ ادبي ـ امروز ـ شهود ـ غرب ـ نقد ـ يونان

 

 


1ـ مقدمه

در تعريف واژه ي «ادبيات» و تبيين «ماهيت» و «رويكردهاي معرفتي» آن، از قديم ترين زمان ها تاكنون، مباحث گوناگوني از طرف صاحب نظران به عمل آمده است.

امروزه نيز با توجه به پيشرفت هاي علمي جديد و ورود آن به حوزه هاي علوم انساني و تعاملات اجتماعي و معرفتي آن با ادبيات، بيش از پيش توجه علما و انديشمندان علوم انساني را به خود معطوف داشته است.

"سقراط، افلاطون و ارسطو نخستين كساني هستند كه به طور رسمي درباره ي شعر و ادبيات، نظرهاي متقن و منتقدانه اي بيان كرده اند."(زرين كوب، ج1، 1361،ص 6).

"ظاهراً ارسطو هم اولين كسي بود كه آثار قوه ي ذوق و عقل انساني را، مانند آثار طبيعت، تابع قوانين و نواميس كلي شمرد و شعر و ادبيات را در زمره ي فعاليت هاي ذهني انسان و داراي وجود و ماهيت معرفتي به شمار آورد."(زرين كوب، ج2، 1361،ص829).

بررسي موضوع "وظيفه" و "كاركرد بيروني ادبيات"، تاريخ طولاني دارد؛ دانشمندان و نظريه پردازان مختلفي با تأثير از آراء ادبي افلاطون و به خصوص ارسطو، به طور عمده بيشتر بر جنبه هاي معرفتي ادبيات تأكيد داشته اند. اما از دوره‌ي رنساس به بعد، و با توجه به توسعه ي روز افزون پيشرفت هاي علمي و صنعتي در غرب، "نظريه پردازان ادبي اغلب از جنبه‌هاي معرفتي ادبيات دور شده و به برآيند لذّت و انفعال نفساني ادبيات، تأكيد بيشتري نموده و آن را از مظاهر و نمودها‌ي عيني و ذاتي ادبيات برشمردند."(رِنِه ولك، مورگان فوستر؛1370، صص 45-44).

تني چند از نظريه پردازان بر رويكردهاي عملي (Practic) ادبيات و جنبه هاي انساني و اجتماعي آن تأكيد داشته و مفهوم غايي و ماهيت دروني ادبيات را در ساختار عملي و عيني آن تعريف كرده اند. (سارتر؛1363،ص 29).

برخي نيز صرفاً جنبه ي زيبايي «ادبيات» را ماهيت اصلي آن بر شمرده اند؛ و به گفتة اِمِرسون1 (1882-1803)، «زيبايي» خودش را توجيه مي كند و در كنار هرگونه دفاعي كه از شعر به وسيله ي ارسطو، درايدن، كالريچ و ديگران به عمل آمده، بايد گفت كه « نخستين وظيفه و عمده‌ي شعر، وفادار ماندن به ماهيت خودش است.» (رنه وِلِك و آستن وارن؛ 1373،ص31).

عده اي نيز مانند ماثيو آرنولد (1888-1822)،  شاعر و منتقد، به بي طرفي اخلاقي ادبيات توجه داشتند. هدف آرنولد نيز نيل به «مجاهده ي بي طرفانه» و دست يابي به يك «محك عيني» در ارزيابي آثار ادبي بود. و در واقع نوعي تعادل و سازش بين مفهوم زيبايي (Beauty) و وظيفه ي اخلاقي (Duty) را تعليم مي داد.( زرين كوب؛ ج2، 1361،ص 503).

او در ماهيت اخلاقي ادبيات معتقد بود كه "شعر مي تواند جانشين مذهب شود." در مقابل بعضي ها نيز معتقدند كه «هيچ چيز در اين دنيا يا در آن دنيا، نمي تواند جانشين چيز ديگر باشد».(تي.اس.اليوت؛1933،صص 155-113).

با توجه به سوابق و پايه هاي تاريخي تحقيقات و پژوهش هاي انجام يافته در غرب، در مي يابيم كه در مطالعات و يا نظريه پردازي هاي آنان، تبيين روشن و گويايي از ماهيت اصلي و ذاتي ادبيات به عمل نيامده و در سير جريانات و نظريه پردازي هاي ادبي نيز، بيشتر بر جنبه هاي صوري و مادي سخن ادبي، از جمله موضوع « زيباشناختي» آن و در نهايت بر مفهوم «لذّت گرايي ادبي» تأكيد و توجه داشته اند.

در شرق نيز، از جمله در ايران، بخصوص در ميان حكما، صوفيه و اديبان ايراني، ماهيت سخن ادبي بيشتر بر جنبه هاي اخلاقي و نفساني آن استوار بوده است؛ در بين اعراب نيز، ابتدا صورت هاي مادي و زيباشناختي سخن ادبي مورد توجه قرار داشت. (تهانوي؛1346). عده اي نيز در تبيين ماهيت سخن ادبي، علاوه بر جلوه هاي زيباشناختي آن، موضوع تهذيب نفس و اهميت اخلاقي آن را نيز لازمه ي ذاتي سخن ادبي برشمرده اند.(جاحظ؛1266،ص132).

محققان و صاحب نظران ايراني هم تا حدود زيادي تأثيرات اخلاقي و نفساني ادبيات را جزء ماهيت ذاتي آن برشمرده و در اين مورد آراء مختلفي نيز بيان نـموده اند.(ابن سينا؛1953،ص162). عـده اي نيز به ماهيت تخيّل پردازي ، موزونـيت و جنبه ي هنري سخن ادبي و شعر استناد كرده و غايتي بالاتر از آن را متصور نشدند. (خواجه نصير طوسي؛1326،ص588).

به طور كلي در مجموع  آراء و نظريه‌هاي ادبي ايرانيان در گذشته نيز، يك نظريه و تعريف واحد و جامع الاطرافي كه بتواند ماهيت علمي و واقعي ادبيات و بخصوص شعر را تبيين نمايد، ارائه ننموده اند. لذا ما در اين پژوهش و بررسي، درصدد تبيين وارائه ي يك چارچوب منطقي و فراگيري، مبتني بر واقعيت هاي ذاتي و علمي ادبيات هستيم كه طي آن بتوانيم ضمن روشنگري، كاستي ها، معايب نظريه ها و آراء ادبي غربي ها، به تحليل منطقي ماهيت، فلسفه و اهداف ماهوي ادبيات نيز بپردازيم. براين اساس معتقديم كه:

-    آراء غربي ها در خصوص ادبيات، بيشتر بر جلوه هاي مادي و نفساني آن استوار مي باشد.

-  در نظريه هاي ادبي حكماي عرب و ايران نيز علاوه بر جلوه هاي زيباشناختي و هنري سخن ادبي، بيشتر بر جنبه هاي اخلاقي آن تأكيد شده است.

-  سخنان ادبي، بخصوص شعر، علاوه بر مباني ادبي و مفاهيم اخلاقي، از جنبه هاي شهودي و علمي نيز برخوردار مي باشد.

2ـ مواد و روش ها

روش پژوهش ما، بنا به اقتضاي ماهيت موضوع، تحليل محتوا (Content text) مي باشد كه طي آن ما در يك سير تاريخي و از قديم ترين زمان تا دوران معاصر، برجسته ترين آراء و نظريه هاي ادبي حكما، فيلسوفان و نظريه پردازان غربي، ايران و عرب را مورد بررسي و تحليل محتوايي و انتقادي قرار داده ايم. در اين روش، علاوه بر آشنايي با سوابق پژوهش موضوع، با سايه روشن ها و در نتيجه كاستي ها و معايب نظريه پردازان نيز آشنا مي شويم. و در پايان نيز با استفاده از اطلاعات و داده هاي به دست آمده و با عنايت به نظريه ي شهودي ادبيات، كه در عرفان و روان شناسي جديد و زيباشناختي علمي نيز مطرح است، به ارائه ي نظر جديدي در خصوص "شعر و سخن ادبي" پرداخته ايم.

3ـ نتايج و مباحث

3ـ1ـ آراء يونانيان و غربي ها در باب ماهيت سخن ادبي

سقراط، افلاطون و ارسطو نخستين كساني هستند كه به طور رسمي درباره ي شعر و ادبيات نظرهاي متقن و منتقدانه اي بيان كرده اند و ظاهراً ارسطو (321- 384 ق.م) اولين كسي بود كه آثار قوه، ذوق و عقل انسان را، مانند آثار طبيعت، تابع قوانين و نواميس كلي شمرد؛ او معتقد بود كه «شعر (ادبيات) از فعاليت هاي ذهني و امري است كه داراي وجود و ماهيتي است و بايد تحت تعمق و تفحص قرار گيرد».(زرين كوب؛ ج1، 1361،ص 6).

3ـ2ـ افلاطون و الهامي بودن شعر

افلاطون (347-427 ق.م) نيز، مانند استادش، سقراط، شعر و سخن ادبي را نتيجه ي قوه ي الهام و امري الهي و يكي از اسرار خدايان مي دانست؛ به نظر او شعر به وسيله ي «الهه ي شعر» بر قلب شاعر الهام مي شود. البته افلاطون در نظر خود، درصدد آن نبود كه مانند ارسطو، قواعد و قوانين خاصي براي شعر و ادب تنظيم نمايد.

افلاطون دو رساله به نام هاي فدروس (phaedrus) و ايون (Ion) دارد. وي در رساله ي فدروس، ضمن برشمردن چهار نوع جنون، يكي از آنها را «جنون شاعران» معرفي كرده و مي گويد: «نوع سوم شوريدگي، حال كساني است كه مسحور الهه هاي شعر و هنر و دانش شده اند».(ديويد ديچز؛ 1369،ص32). افلاطون در جاي ديگري، علاوه بر اينكه به "الهامي بودن موضوع شعر" اشاره مي كند، شاعران را نيز حلقه هاي ارتباطي بين زمين و عالم بالا معرفي مي نمايد؛ او در اين باره مي گويد:

« گمان مي كنم اكنون دريافته باشي كه آن شنوندگان، واپسين حلقه هاي زنجيرند كه نيروي مغناطيسي به آن منتقل مي شود و حلقه هاي ميانه، نمايشگران و راوياني چون تو و حلقه ي نخستين خود شاعر است. خدا نيروي خويش را به حلقه ي نخستين مي دهد و اين حلقه به حلقه اي ديگر مي پيوندد و هر حلقه اي، حلقه ي بعدي را به دنبال خود مي كشد». افلاطون؛1367،ص614).

البته بايد توجه داشت كه افلاطون در اثر معروف خود (مدينه ي فاضله)، كه در كتاب جمهور او گرد آمده، براساس نظريه ي مُثُلي خود، ضمن عدول از عقيده ي اول خود، با شاعران به مخالفت برخاسته و سخنان آنان را گمراه كننده و بيهوده شمرده است؛ وي افلاطون در اين باره مي‌گويد:

«گفتم كه همه ي شعرا، خواه از نيكوكاري، خواه از ساير موضـوعات سخن مي گويند، كاري جز تقليد اشباح انـجام نمي دهند و به حقيقت نمي رسند و مي توانيم بگوييم كه شاعر مقّلد هم مانند كسي كه حكومت و اختيار شهر را به دست مفسدين بسپارد و سكنه ي نيكوكار را هلاك كند، تخم فساد در روح افراد مي كارد و فقط جنبه ي غيرعاقله ي نفس انساني را خشنود مي سازد».( همان؛صص552-573).

3ـ3ـ ارسطو و ساختار شعر و سخن ادبي

ارسطو، شاگرد افلاطون، در مخالفت با نظر اخير او درباره ي شعرا مي پردازد. او علاوه بر آنكه برخي از اشكالات افلاطون در باب شعر را پاسخ مي دهد، خود نيز به طرح آراء خويش در زمينه ي تقسيم بندي شعر، منشأ و ماهيت آن و نيز تجزيه و تحليل هر يك از انواع شعر يوناني معاصر خود مي پردازد؛ او در اين راستا، بين سخنان هومر و انباذ قلس[حكيم]، كه هر دو موزون هستند، فرق قائل شده و معتقد است كه در شـعر، عـلاوه بر خـمير مايه ي وزن، مـفهوم خيال نـيز عنـصر اصـلي شـعر به شمار مي آيـد. (زرين كـوب؛1357،ص 114). و مـعتقد است كه ادبـيات امري حقيقي، جدي و مـفيد اسـت، در اين باره مي گويد:« شعر فلسفي تر از تاريخ است».(ارسطو؛1337،ص84). در اين نظر ارسطو، ماهيت ادبيات از امور واقع فراتر رفته و با دنياي آرماني بشر مرتبط مي شود؛ به عبارت ديگر مي توان گفت كه در اين ديدگاه، در ماهيت ادبيات، ابلاغ و نشر معرفت و آگاهي نهفته است. بر همين اساس است كه در كتاب «فن شعر» (بوطيقا) خود، موضوع «كاتارسيس»(Katharsis) يا «روان پالايي» را مطرح كرده است كه منظور او از اين اصطلاح «تزكيه ي نفس» و تلطيف عواطف انساني، از طريق استخلاص اين عواطف به هنگام ادراك زيبايي است.

ارسطو در اثر فوق سعي دارد كه ارزش "اخلاقي" شعر را از ارزش «زيباشناختي» آن جدا كند و شعر را به منزله ي امري زيبا مورد تحقيق و تحليل قرار دهد.(زرين كوب؛ 1361،ص291). وي با پرداختن به مسائل و موضوعاتي چون تراژدي و آثار و فوايد آن (همان؛ص121)، نشان مي دهد كه نسبت به صورت شعري حساسيت داشته و مي دانسته كه لذّت يك اثر ادبي كامل، بايد از اجزاء مختلف مؤثر در ايجاد آن حاصل گردد.( ديويد ديچز؛1369،ص78).

ارسطو بر اين باور است كه تراژدي با برانگيختن شفقت و ترس در ما، آن چنان توانايي به ما مي دهد تا با آرامش فكر و فارغ از شور و احساسات «تماشاخانه» را ترك كنيم. در نظر او، تراژدي نه تنها بينش خاص خود را القاء مي كند1، بلكه شور و احساسات زايد آدمي را نيز دفع و معرفتي جديد در ما ايجاد مي كند و حالت فكري بهتري از براي ما فراهم مي سازد؛ به عبارت ديگر، او معتقد است كه شاعر به وسيله ي عنصر تخيّل و با بهتر جلوه دادن سيماي اين جهاني، ما را يك پله به حقيقت و معرفت كلي نزديك مي سازد. اين ارزش هاي سه گانه، حملات افلاطون را جداً دفع مي كند.(همان؛ص78).

3ـ4ـ دفاع سيدني از نظريه ي ارسطو

در قرن شانزدهم، سرفليپ سيدني (1586-1554 م)، شاعر و مرد سياسي انگليسي، در رساله ي انتقادي خود تحت عنوان «دفاع از شعر» به حمايت از آراء ارسطو در مورد شعر پرداخت. او كه ادبيات تخيّلي را به طور كلي، مد نظر داشت، در رساله ي فوق، به دنبال بيان اين حقيقت است كه اگر شاعر يا نويسنده بتواند يك اثر ابداعي و تخيّل آميز همراه با سرزندگي و شور و احساس ارائه كند، اثر او وسيله اي جهت ابلاغ حقايق تاريخي و اخلاقي خواهد بود؛ در نظر او «ابداع» صفت مميزه ي شاعر است و شاعر به كمك تخيّل خود، جهاني برتر و كاملتر از دنياي واقعي مي آفريند؛ در نظر او عالم طبيعت«برنجين» است و فقط شاعران جهاني «زرين» مي آفرينند.(ديويد ديچز؛صص109و 113). سيدني بر اين باور است كه دوستان افسانه ها پايدارتر، جنگجويانش "دليرتر" و فرمانروايانش "شايسته تر" و قهرمانانش از هر لحاظ "ممتاز" تر و عاشقانش نيز "وفادار" ترند. درختانش "پربارتر" و گل هايش هم "خوشبوتر" هستند؛ پس شاعر به كمك قوه ي تخيّل خود « جهاني زيباتر و كاملتر از دنياي واقعي» مي آفريند.

3ـ 5 ـ جان درايدن و طبيعت عام بشري

اينگونه نظريه ي آرمانگرايي ادبي ادامه پيدا كرد تا اينكه در سال 1688، جان درايدن (1700-1631)، شاعر و مرد سياسي انگليسي، با توجه به جنبه هاي اخلاقي ادبيات، به موضوع نمايش پرداخته و چنين مي نويسد: «تصوير راستين و سرزنده از طبيعت بشر، كه نمودار شور و احساس و خلق و خوي اوست و نيز دگرگوني هاي سرنوشتي، كه وي دستخوش آن است، به منظور مسرت و تعليم انسان».(ديويد ديچز، 1369،صص 134و 279).

وي در مقدمه اي كه بر آثار شكسپير نوشته، معتقد است كه يكي از هنرهاي شكسپير اين بود كه در هنرهايش از «طبيعت عام بشري» تقليد كرده و سخن گفته است؛ به اين ترتيب كه انسان در آموزش و معرفت طبيعت عام بشري است كه لذّت مي‌برد و اين لذّت نيز ناشي از شناخت آدمي است نه از تعليم.(همان؛ص137).

با توجه به نظرات مذكور در مي يابيم كه "ماهيت تعليمي سخن ادبي" كه به وسيله ي افلاطون، ارسطو و سيدني1 جزء طبيعت و ذات ماهوي شعر به شمار مي آمد، تا پايان قرن هفدهم ميلادي ادامه داشته است. مضاف اينكه جنبه هاي لذّت و مسرت بخشي شعر نيز برجسته تر و تقويت شده است؛ به عبارت ديگر از زمان ارسطو به بعد، ماهيت تعليمي شعر و سخن ادبي كم رنگ تر شده و جنبه هاي التذاذ و نفساني آن فزوني پيدا كرده است.

 

 

3ـ6ـ وردزورث و حقيقت كلي شعر

در اواخر قرن هيجدهم ميلادي، نظريه ي تازه اي در ادبيات و شعر پيدا شد كه در آن، به جاي اينكه بپرسند:« شعر چيست؟» و «ماهيت آن كدام است؟» مي پرسند: «شاعر كيست؟». يكي از مشهورترين اين نظريه پردازان «وردزورث1» (1850-1770 م)، مي باشد. وي با پرسش از كيفيت ابداع شعر، به تفسير و دفاع و تعريف آن پرداخته است. وي به آن دسته از منتقداني متعلق است كه به طور عمده به جريان «آفرينش شعري» توجه دارند.

وردزورث اين نظر ارسطو را كه گفته:« شعر عميق تر(فلسفي تر) از تاريخ است»، تأييد مي كند و مي گويد: آري! چون شعر حقيقت كلي و فعّال آدمي را بيان مي كند، نه حقيقت فردي را.( ديويد ديچز؛ 1369،ص 157). در نظر وي حقيقت كلي آن حقيقتي است كه احتياج به برهان ندارد. به نظر او آنچه شاعر بيان مي كند، با عواطف مألوف همه ي ما ارتباط مستقيم دارد. از طرفي بدون مقدمه و استدلال، چون حرف شاعر آن ساختمان اساسي روان شناختي و كلي ما را تحت تأثير قرار مي دهد، لذا آن را مي پذيريم. در اينجا، اين نيروي حياتي و احساس و شور فوق العاده است كه به شاعر امكان درك حقيقت كلي را فراهم كرده و موجب لذّت و نشاط خاطر او شده است.

به نظر وردزورث لذّت ناشي از نوع ادراك موضوع به وسيله ي شاعر است نه از خود موضوع و وزن و قافيه و صورت هاي ادبي آن. در ابن ارتباط، لذّت1  فراهم آمده نيز معمولاً متناسب با موضوع مي شود. بايد توجه داشت كه در نظريه ي او، با ورود موضوع«لذّت»، تعليم اخلاقي رفته رفته رنگ مي بازد و معرفتي هم كه شعر به ما مي آموزد، ناشي از هماهنگي احساس و طبيعت است. از طرفي وردزورث در اين نظر، لذّت ناشي از ديدن و مشاهده ي صنايع لفظي را نيز ناديده گرفته و به اين ترتيب ارتباط موضوع «صورت و محتوا» را لاينحل گذاشته است.

 

 

3ـ7ـ كالريچ و آفرينندگي شعر

مشكل صورت و محتواي وردزورث، مورد توجه "كالريچ" (1834-1772م) نيز قرار مي گيرد. وي نيز در نظريه ي خود، از سؤال «شاعر كيست؟» ، به مسأله ي «شعر چيست؟» دست مي يابد؛ ابتدا موضوع «شعر» و «سرود» را مطرح مي كند؛ در نظر او «سرود» به هر گونه نوشته ي تخيّلي اطلاق مي شود. اما «شعر» جزء كوچكي از «سرود» است. به همين جهت در يك قطعه شعر بايد تمام اجزاء هماهنـگ باشد. در حـالي كه در «سرود» اين هماهنگي شعر ممـكن است وجـود نداشته باشد. ( ديويد ديچز؛ 1369،ص 167).

مسأله‌ي «تخيّل» نيز مورد توجه كالريچ قرار دارد. به نظر او تخيّل يك نيروي زنده و حياتي است كه قدرت تركيب عناصر مختلف، همچون تازه، كهنه، طبيعت و ذهن و همه چيزهاي متفاوت را ذوب و پراكنده و سپس تركيب مي نمايد. (همان؛ص 182). به عبارت ديگر، اين قدرت تخيّل شاعر است كه هميشه نظم را از پريشاني مي آفريند. پس شاعر «آفريننده» است. وي اين مطلب را در جواب سؤال «شاعر كيست؟»، عنوان مي كند.

ملاحظه شد كه كالريچ به نحوي موضوع «صورت و محتوا» را مورد بحث قرار مي دهد و براي "صورت" ارزش هنري قائل مي شود. در نظر او "صورت" از "محتوا" جدا نيست. از طرفي او هم به شيوه ي ارسطو، فلسفه را نيز در بحث جمال شناختي وارد و مؤثر مي شمارد.

او معتقد است كه شعر حاوي همان عناصر نثر (كلمات) است. منتهي تفاوت شان در شيوه ي تركيب آنهاست و در نتيجه هدف آن نيز متفاوت مي گردد. به نظر او شعر آن نوشته اي است كه هدفش لذّت است و آثار غير هنري نيز هدفشان غير لذّت و يا بيان حقيقت. به هر حال كالريچ تفاوت شعر و آثار هنري را، كه هدف آن لذّت است، در صورت و نحوه ي كاربرد كلمات شعر مي داند و به اين ترتيب شعر را از ساير هنرها جدا مي سازد. و در خصوص لذّت شعر نيز عقيده دارد كه اين لذّت، برآمده از لذّت يكايك اجزاء آن است؛ يا در واقع لذّت حاصل از كل شعر سازگار با لذّت تمام اجزاء شعر است. (همان؛ص 180).

نكته‌ي جالب توجه ديگر اين است كه از كالـريچ معـني برخـي از اشعـارش را مي پرسيدند. جواب  مي داد كه: نمي دانم! اگر شما مي دانيد ، به من بگوييد! به اين معني كه ماحصل شعر از ابتدا براي شاعر معلوم نيست و معناي خاصي نيز  براي آن  مترتب نمي‌باشد!

3ـ 8 ـ نظر شلّي در دفاع از شعر و سخن ادبي

شلّي (1882-1792)، شاعر غزلسراي انگليسي ،معتقد است كه شاعر از طريق كاربرد تخيّل با جهان «مثل افلاطوني» و در نتيجه با «حقايق هستي» به طور مستقيم ارتباط برقرار مي نمايد. بدون آنكه كار وي صرفاً تقليد از انعكاسات اين مُثُل باشد.

در نظر شلّي شاعران بنيانگذاران جوامع مدني و مخترعان فنون زندگي و معلّماني هستند كه مي توانند به زيبايي و حقيقت، يعني به درك قسمتي از جهان نامرئي، كه كيش و آيين ناميده مي شود، نزديك گردند. شاعر نه فقط حال را، چنانكه هست، بلكه آينده را نيز در حال مشاهده مي كند.

شلّي «تخيّل» را خميرمايه ي اصلي شعر مي داند. در نظر او زبان، رنگ، صورت و عادات و سلوك مدني و اعتقادي، همه ادات و موضوعات شعر است. اما شعر به معني محدودتر، آن ترتيبات زباني و موزونيتي اسـتكه به وسيله ي آن قوه ي شاهانه اي، كه سريرش طبيعت نامرئي انسان پنهان است، آفريده مي شود. زبان همچون آيينه اي است كه نوري را انتقال مي دهد. ولي رنگ و صورت (فرم) و يا حركت، همچون ابري است كه آن نور را كم سو مي نمايد. اين امر موضوع شاعر را از ديگر هنرمندان، از جمله از واضعان قانون .... تمايز مي كند1.

بنابراين زبان شاعران هميشه نوعي تكرار يكسان و هماهنگ اصوات را ايجاب كرده است كه بدون آن شعر نيست و نمي توان گفت كه در القاء تأثير، اهميّت آن، بدون توجه به نظم خاص از اهميت خود كلمات كمتر است. با توجه به اين امر، ترجمه ي شعر نيز كاري عبث به شمار مي آيد. (ديويد ديچز؛1369،ص186).

در نظر شلّي، شعر تصوير محض حيات است كه به صورت حقيقت جاودانه ي خود بيان مي شود. امّا به رغم اين نظر متعالي و حقيقت جويي شلّي، لذّت نيز در ديدگاه او جايگاه خاص خود را حفظ كرده است؛ در نظر او شعر هميشه با «لذّت» همراه است. منتهي شلّي در اين نظر، منشأ و منبع و علت ايجاد آن لذّت را روشن نمي سازد و از اين نظر نيز سخن او كاستي پيدا مي كند.

3ـ 9 ـ نظريه ي ادبي فرماليسم

يكي ديگر از نظريه هاي ادبي كه در ادبيات جهان و به ويژه  در ادبيات معاصر، نيز مؤثر افتاد، فرماليسم روسي است كه نخستين بار در سال 1914 در روسيه آشكار شد و به وسيله ي زبان شناسان بزرگي مانند شكلووسكي ، يوري تيتانوف و  رومن ياكو بسون تقويت و گسترش يافت.

فرماليست ها، به طور كلي موضوع اصلي و تمركز كار خود را«خود متن» يا به عبارت ديگر «آنچه در متن بازتاب يافته» قرار دادند و هرگونه چشم اندازي اعم از معني، كه خارج از متن باشد، در مرتبه ي دوم اهميت آنها قرار گرفت.

صورتگرايان معتقدند كه هنر بيش از هر چيز سبك و شيوه است و شيوه فقط روش و متد نيست، بلكه موضوع هنر است. و لذا آنچه نويسنده مي گويد، چنان هم نيست، تا اينكه چگونه مي گويد.( جي.اي.كادن؛ 1380، ص 167).

يوري تيتانوف نيز تأكيد داشت كه نمي توان ميان «نيّت مؤلف» و «اثر» مناسبتي مستقيم يافت.(احمدي؛ 1370،ج 1ص44).

به طور كلي آنچه فرماليست ها در متن ادبي دنبال مي كردند، نه معنا و انديشه هاي انساني، بلكه توصيف كاركردهاي نظام ادبي، تحليل عناصر سازنده ي متن، بررسي قوانين دروني حاكم بر تكامل نوع هاي ادبي، از راه شناخت مناسبات عناصر دروني سخن ادباست كه همگي در يك مناسبت و ارتباط متقابل زبان وموضوع ادبي صورت مي گيرد؛ به عبارت ديگر «تمامي عناصر موجود در اثر هنري به موجب معناي صورت پيدا و محسوس آن تفسير مي گردد».(ويلفرد و... ؛ 1370،  ص97).

شكلوفسكي (1984-1893) نيز ادبيات را مجموعه اي از شگردهاي سبكي و صوري مي دانست كه در زبان صورت مي گيرد.(دي سوسورو....؛ 1380،صص 56- 55 ).

3 ـ 10ـ نظريه‌ي ساختار گرايي  و ادبيات

ساختارگرايي به طور عمده از تئوري هاي زبان شناختي فردينان دوسوسور (1913-1857) و تا حدودي نيز از فرماليسم روسي و روايت شناسي مربوط در ريخت شناسي قصه هاي عاميانه (ولاديمير پراپ؛ 1371،ص 98) پيدا شده است. اين نظريه، پديده هاي فرهنگي و ادبي را براساس اصول برآمده از زبان شناختي تحليل مي كند و بر ارتباطات متقابل نظامدار بين عناصر هر فعاليت انساني توجه دارد و از اين رو بر قواعد و قراردادهاي مجرد حاكم بر توليد اجتماعي معنا تأكيد مي ورزد.

در اين نظريه، عناصر سازنده ي هر پديده ي فرهنگي، به طور همانندجنبه ي «نسبتي» و« متباين» با ساير عناصر سيستم، به ويژه در تقابل هاي دوتايي (دوگانه) معني پيدا مي كنند. كه مستقل از مؤلف و خواننده قرار دارند. در اينجا توجه به معني جايگاهي ندارد و معنا درگرو قرائت خواننده از متن است و لذا با توجه به تقابل هاي دو گانه در هر متن و معناهاي         حاصل از آن، هيچ وقت معناي خاص و ثابتي حاصل نمي شود. (رابرت اسكولز؛ 1376 و تروتان تودوروف، 1379).

3ـ11ـ نيچه و لذّت ادبي

جريان معنا گريزي در سخن ادبي، در سخنان فريدريش نيچه (1900-1844) آلماني نيز انعكاس يافته است. او در اولين اثر معروف خود به نام «ولادت تراژدي» كه درباره ي شناخت هنر و درام يوناني نوشته، معتقد بود كه انسان از راه "اتحاد شهودي" كه با «روح جاني» مي يابد، در عين حال كه فرديت خود را از دست مي دهد، ام‍ّا به نوعي آرامش و سكون نيز دست پيدا مي كند. به اعتقاد نيچه «هنر يوناني كمال مطلوب خود را در پيروزي بر وحشت مي يافت»(زرين كوب؛ 1373،ج2،ص432).

او در كتاب «ظهور بت پرستي» مي نويسد كه "ادبيات" گريبان خواننده را مي گيرد و او را به جايي مي برد كه درد و لذّت دست در دست هم دارند. وقتي مي گوييم واقعيت مجازي موجود در آثار ادبي مرا طلسم كرده است، شكل نرمتر اين جمله آن است كه بگوييم: «با خواندن اين آثار مشعوف شده ام. آثار ادبي به طرق مختلف خود سرند و قدرت شعف خود را مديون خودسري خود هستند».(جي هيليس ميلر؛1384،ص 31-30).

حتي نيـچه نيز به رغم اينكه در بخشي از نظريات ادبي خود، به معرفت شهودي ادبي قائل شده و به آن جنبه‌ي هستي شناسي نيز داده است، اما سرانجام در روي ديگر و اصلي سكّه ي ادبيات، لذّت هاي مبهم و بي سرانجام آن را برجسته و نمايان ساخته است. اين همان جرياني است كه در مطالعه ي سير جريان ادبي غربي ها با آن روبه رو هستيم؛ گذر از معرفت به لذّت گاهي نيز از لذّت به ابهام و نافرجامي سخن ادبي!

3ـ 12ـ ابهام گرايي و پوچي در ادبيات

يكي از انديشه هاي رايج ادبي در قرن نوزدهم، شعار "هنر براي هنر" بود كه «تئوفيل گوتيه» آن را مطرح كرد. او معتقد بــود كـه «تنـها چيزي زيــباست كـه به درد هــيچ كـاري نـمي خـورد و هـر چـيزي كه سـودي دارد، زشــت اســت».  (زرين كوب؛1361،ج2،ص455).

گرايش افراطي گوته، موجب پديد آمدن دو مكتب طبيعت گرايي(Nataralism) و واقع گرايي (realism) شد. خود مكتب واقع گرايي در حقيقت طغياني عليه خيال بافي ها و شور انگيزي هاي مكتب رمانتيسم و در عين حال اعتراضي به انديشه ي «هنر براي هنر» محسوب مي شود. (همان؛ ص456).

در قرن نوزدهم مكتب ديگري به نام سمبوليسم يا نمادگرايي در ادبيات اروپا شكل گرفت كه آن نيز نوعي واكنش و عصيان نسبت به مكتب هاي فلسفي و ادبي رايج در اين قرن نظير فلسفه ي تحققي (Positivism) اگوست كنت و مكتب پارناس (Parnassus)، رئاليسم و ناتوراليسم بود. پيشرو آن نيز بودلر فرانسوي بود كه از طرفداران نظريه ي هنر براي هنر محسوب مي شد. او نيز دنيا را جنگلي پر راز و رمز مي پنداشت كه حقيقت آن از چشم مردم عادي پنهان است و درك آن تنها به كمك قوه ي تخيّلي شاعر مقدور مي باشد. (سيد حسيني؛1358،ج2،ص305).

در نظر سمبوليست ها نيز ادبيات و شعر بيشتر از جنبه ي صوري و مادي آن، مانند موسيقي كلمات مورد توجه بود. به اعتقاد آنان انسان دستخوش نيروهاي ناپيدا و مشئومي است كه سرنوشت طبيعت را تعيين مي كند.(همان.ص323).

در سخنان سمبوليست ها هميشه هاله اي از ابهام سايه انداخته بود و به نظر آنان چون هر خواننده اي اثر ادبي رابا توجه به  درك و احساس خود درك مي كند.و اين همان نقطه ي اوج سردرگمي و بلاتكليفي ادبيات و خوانندگان آن است كه در اين نظريه نمايان مي شود و سرانجام سخن ادبي نيز جز سخنان مبهم و غير قابل درك نخواهد بود.

اين گونه نظريه هاي غير معرفتي و مبهم گرايي ادبي در سخنان تي.اس.اليوت (T.S.Eliot) (1965-1888)، شاعر انگليسي آمريكايي تبار، به اوج خود مي رسد. او معتقد است كه نه شاعر و نه خواننده ملزم نيستند كه به نحو عادي در شعر به انديشه هايي معتقد باشند. او اعتقاد شخصي در شعر را عيب مي پنداشت.(رنه لك و آستن وارن.1373،ص 33 به بعد).

به طور كلي، تي .اس.اليوت از انديشه ي «تعليق اعتقاد يا مخالفت و اتخاذ تصويبي شاعرانه به منزله ي شرط التذاذ از شعر دفاع مي كند».(همان).

3ـ13ـ نظر ژان پل سارتر درباره ي ادبيات

در جريان تاريخ ادبي كه «لذّت» هدف غايي سخن ادبي شده بود، انديشه ي تازه اي در فرانسه پيدا شد كه طي آن«ادبيات» از منظر پراگماتيستي و اجتماعي آن مورد توجه واقع شد؛ ژان پل سارتر (1980-1905) بنيان گذار اين نظريه بود.

در نظر سارتر، غرض از ادبيات تلاش و مبارزه براي نيل به آگاهي، براي تحري حقيقت و آزادي انسان مي باشد و لذا نويسنده ي ادبي مسئوول نوشتار خود است. زيرا كه سخن گفتن در حكم عمل كردن است. در نظر او اثر هنري و ادبي نوعي غايت مطلق است كه علت وجود خود و آفريننده ي خود را، حتي شايد همه ي جهان را، در خود دارد؛ او در اين باره مي گويد:

«در هر جمله و هر بيت چيزي هست بسي بيش از آنچه از خود الفاظ برمي آيد و شعر در اصل، اسطوره ي انسان را مي سازد».(سارتر؛ 1363،ص29).

نظريه ي ادبي سارتر از جهت رويكرد اجتماعي و انساني آن قابل تحسين است. بخصوص در آن دوراني كه«ادبيات» از حوزه هاي اجتماعي آن دور شده، و ماهيت التذاذ نفساني و گاهي پوچي و سردرگمي پيدا كرده بود، بسيار مؤثر افتاد. اما بايد توجه داشت كه ادبيات در همه جا و هميشه با رويكردهاي عيني و عملي روبه رو نيست، بلكه گاهي نيز بيان احساسات و عواطف دروني و ابراز دريافت ها و تجارب شهودي، كه در منظر اعتقادي سارتر جايگاهي ندارد!، از اهداف و ماهيت ذاتي و دروني ادبيات به شمار مي‌آيد، در نظريه سارتر اين حقيقت مسلم نيز مورد توجه قرار نگرفته است.

از طرفي ژان پل سارتر از توجه به جنبه هاي هنري و زيباشناختي سخن ادبي نيز غافل مانده و آن را ناديده گرفته و اين نيز اشكال ديگري از نظريه ي پراگماتيستي او را نمايان ساخته است.

3ـ14ـ مفهوم و ماهيت سخن ادبي در بين عرب ها

واژه ي ادب به مفهوم اخلاقي آن در بعد از اسلام پيدا شد. اين كلمه تا اوايل دوره ي بني اميه همچنان به معناي «اخلاق و سنت پسنديده» به كار مي رفت. در آن روزگاران اعراب از لفظ ادب، وصف كسي را مي فهميدند كه كارش انشاء و نقل روايت بوده است. (زرين كوب؛ 1373،ص6).

بعدها معني ظرافت و خوش خلقي و خوش محضري نيز به مفهوم فني و خاص ادب اضافه شد و «صاحب ادب» به كسي گفته مي شد كه آن خشونت بدوي اش به ملايمت و ظرافت شهرنشيني تبديل شده باشد.

«گاهي نيز ادب را دانش و فرهنگ و پاسداشت روش و طريقه اي دانسته اند كه پسنديده و به صلاح باشد و يا نگاهداشت چيزي» (تهانوي؛ 1346، ذيل ماده‌ي ادب).

« با گذشت زمان اين خوش خلقي و نگه داشت حدود كارها، لازمه اش آشنايي با برخي علوم از قبيل اخبار، تاريخ، اشعار، علوم بلاغت، فصاحت و... گرديد و در نتيجه «ادب» كه در آغاز به معناي رسم و آيين خوب زندگي كردن بود، خود را با ادب فنّي گسترش داد و در واقع "ادب نفس" با "ادب درس" پيوند گرفت و ادبيات وسيله يي شناخته شد براي بهتر و زيباتر كردن زندگي».(اسلامي ندوشن؛ بي تا، ص426).

با ظهور اسلام و مخالفت آن با هرگونه شعر و سخنان بيهوده ي ادبي، ادبيات جاهلي عرب، بخصوص در سرزمين نجد، حجاز، مدتي از رونق افتاد. امّا در دوره ي عباسي، كه دوران اعتلا، عظمت تمدن و فرهنگ اسلامي به شمار مي آيد، توجه به شعر و ادب، از اهميت خاصي برخوردار شد. البته بايد گفت كه « صاحبان ذوق و اهل فن اين دوره، نسبت به شعر و سخن ادبي، از جنبه ي بلاغي و هنري آن مي نگريسته اند.(اصمعي، م240  هـ.ق)، از شاعران معروف دوره عباسي، از جمله كساني است كه مهارت شعري را موقوف به ممارست و امعان نظر در شعر گذشتگان [جاهلي ] مي داند.» (شوقي ضيف؛1362)؛ يعني توجه به جنبه هاي هنري و بلاغي سخن ادبي!

«ابن قتيبه دينوري (276هـ .ق) نيز معيار شعر اصيل را ذوق و فطرت شاعر مي داند كه بر مبناي موازين ادبي و بلاغي استوار باشد».(جاحظ؛1266،ج3،ص 132). جاحظ (288هـ .ق)، متكلم و منتقد بزرگ عهد عباسي، نيز همچون اسلاف خود، معيار راستين شعري رابلاغت ادبي شمرده و صناعات شعري، از قبيل حقيقت، مجاز، ايجاز، كنايه و استعاره را مورد تأكيد بيشتر قرار مي دهد؛  او در كتاب «الحيوان» خود، در خصوص ماهيت شعر و اهداف آن معتقد است كه «شعر يك صناعت و جز نوعي رنگ آميزي و صنعتگري نيست».(همان).

    قدامةبن جعفر(310 هـ .ق) نيز در رساله ي «نقد الشعر» خود، كه با نگرش به آراءيوناني ها در باب شعر و سخن ادبي نوشته شده، با طرح موضوع «آرمان گرايي شاعران»، كه از طريق كاربرد صنعت «غلو» صورت مي گيرد، تلاش مي كند تا سخن ادبي را نيز نقد نموده وتحت ضابطه ي منطقي و علمي درآورد. البته تلاش او در تبيين جايگاه علمي و منطقي شعر، بيشتر مبتني بر فنون ادبي و بلاغي است. گاهي نيز اغراض معنايي شعر را يادآورشده و در اين باره مي گويد: «شاعر به راستگو بودن توصيف نمي شود، بلكه آنچه از روي مطلوب است، اين است كه چون به بيان هر نوع از معنايي مي پردازد، آن را خوب بپرورد و ادامه دهد. نه اينكه آنچه را زماني ديگر گفته ، انكار كند».( قدامة بن جعفر ؛1302، ص65).

اگر ما به آراء اين عبد رّبه (328 هـ .ق) در «العقد الفريد»، يا نظر ابوالفرج اصفهاني (356 هـ .ق) در «الاغاني» و يا به تأليفات زمخشري (528 هـ .ق) و آراء ابن اثير (630هـ .ق) و .... نيز توجه كنيم. در مي يابيم كه به طور كلي در ديدگاه نويسندگان و اديبان معروف عرب نسبت به شعر و ماهيت هرگونه سخن ادبي، اغلب از جنبه هاي بلاغي آن و با تكيه بر مباحث اخلاقي و ديني و گاهي نيز متكي بر تباين جلوه هاي هنري شعر از مباني اخلاقي و شريعت، توجه شده است. (فارابي؛ بي تا، ص68).

3ـ 15ـ تحليل آراء حكما و نظريه پردازان ايراني

حكما و نظريه پردازان ايراني نيز، كه اغلب تحت تأثير حكماي يوناني و عرب دوره ي اسلامي بودند، نظرهاي مشابهي با آراء اديبان و حكيمان عرب ارائه نموده اند؛ به عنوان مثال ابونصر فارابي (م. 339 هـ .ق) در تبيين ماهيت اصلي سخن منظوم، به موضوع «تخيّل» اشاره كرده و مي گويد:

« اقاويل شعريه، آنهاست كه از چيزهايي تركيب يافته اند كه مايه ي تخيّل شوند. بدانگونه كه چيزي يا حالتي را، از آنچه هست، برتر يا فروتر نشان دهد؛خواه از نظر زشتي يا بزرگواري و خواري يا چيزهاي ديگر مانند آن».(ابن سينا؛1953،ص162).

ابن سينا (م.428 هـ .ق) هم كه يكي از نقش ها يا وظايف شعر را تعجيب و به شگفت آوردن آن مي داند، در خصوص ماهيت شعر (تخيّل) چنين مي گويد:

« والمخيل هو كلام الذي تذعن له النفس فتبسط عن امور من غير روية و فكر و اختيار و بالجمله تنفعل له انفعالاَ نفسانياَ غير فكري ،سواء كاّن المقول مصّدقاً به او غير مصّدق». _فارابي؛بي تا،ص68).

عبدالقاهر جرجاني (531 هـ.ق)، از بلغا و سخن شناسان نامي، در آثار معروف خود «اسرارالبلاغه» و «دلايل الاعجاز» شعر و سخن ادبي را بيشتر از جنبه ي بلاغي آن مورد توجه قرار داده و آن را قائم به حسن نظم و اتساق معاني و الفاظ مي داند؛ به نظر او «فصاحت و بلاغت يك سخن در معنا و لفظ مفرد نيست، بلكه در شكل تركيبي آن تحقق مي يابد». (جرجاني؛ چاپ مصر، صص262 و 289). وي در تقديم معنا بر لفظ نيز چنين مي گويد:

«نخـست نـظم و ترتيب معاني در انديشه ي آدمي شـكل مي گيرد و پس از آن اسـت كه سخن به وسيله ي الفاظ پديد مي آيد».(شوقي ضيف؛ 1362،ص 76).

جرجاني به اين طريق فرايند تركيب و ساختار سخن ادبي را در خوشايندي آن براي خواننده يا شنونده مي داند كه به نحوي تحسين و تمجيد او را بر مي انگيزاند. اين ساختار همان قالبي است كه با توليد هنري فصاحت و بلاغت برخاسته از الهام شاعري، كه نتيجه ي ذوق در همه ي كلمات است، متمايز مي گردد1.

خواجه نصير طوسي (م.673 هـ .ق) هم در كتاب «اساس الاقتباس» خود سخني مشابه گفته هاي ابن سينا، بخصوص ارسطو بيان نموده است؛ او شعر را كلامي موزون، مقفي و مخيّل مي داند كه هدف غايي آن ايجاد انفعال نفساني در خواننده است؛ در اين باره مي گويد:

«مخيل كلامي بود كه اقتضاء انفعالي كند در نفوس به بسط يا قبض يا غير آن. بي ارادت و رويت. خواه آن كلام مقتضي تصديق باشد و خواه نباشد... و بسيار كسان باشند كه چون سخني مقتضا و تصديق تنها شنوند، از آن متنفر شوند و سبب آن است كه تعجب نفس از محاكات بيشتر از آن بود كه از صدق و چه محاكات لذيذ بود». ( خواجه نصير طوسي؛ 1326،ص 588).

اما شمس قيس رازي (م. 628 هـ .ق) در كتاب «المعجم في معايير اشعار العجم» تعريفي متفاوت از تعريف منطقي و فلسفي بوعلي سينا ارائه مي دهد؛ او در تعريف ماهوي شعر، موضوع «تخيّل» را، كه از نظر ابن سينا و خواجه نصير، جوهر  و ذات اصلي شعر محسوب مي شود، لازم نشمرده و علاوه بر ترتب معنوي آن، فقط موزون و متكّرر، متساوي و متشابه الآخر بودن شعر را مورد توجه قرار داده است؛ در اين باره مي گويد:

« شعر در اصل لغت دانش است و ادراك معاني به حدس صاحب انديشه و استدلال راست و از روي اصطلاح سخني است انديشيده، مرتب، معنوي، موزون، متكّرر و متساوي، حرف آخرين آن به يكديگر مانند». (شمس قيس رازي ؛ 1360،ص 196).

البته بايد توجه داشت كه وي در جاي ديگري نيز شعر را نوعي الهام يا هديه ي الهي مي داند؛ در اين باره مي گويد:

نه هر كس سخن نثر نظم داند كرد                                        كه نظم شعر عطايي است از مهيمن فرد

اگر بنازد شاعر بدان، شگفت مدار                                         كه پايگــــــاه جنانش روزي كــــــرد             ( همان)

از آنچه تاكنون بيان شد، معلوم گرديد كه به طور كلي علماي بلاغت اسلامي و صاحب نظران ادبي ايران، در تعريف شعر و تبيين هدف و ماهيت غايي آن، به دو جنبه ي «هنري و موزون» بودن آن و سپس به موضوع «محاكات يا تشبيه سازي» شعر، كه در ذات انسان نهفته است، توجه داشته اند و لذّتي را هم، كه از برآيند لفظي شعر برشمرده اند، نوعي انفعال نفساني از شعر دانسته اند. هر چند كه گاهي نيز به نوعي به  رويكردهاي اخلاقي و ديني نيز آن نيز توجه داشته اند.

3ـ16ـ مفهوم امروزي ادبيات

امروزه ادبيات را به دو معني عام و خاص معني كرده اند؛ «ادبيات به معني عام شامل كليه ي شقوق فعاليت هاي فكري و روحي يك ملت از نظم و نثر و نگاشته هاي  مربوط به هنر هاي زيبا، رياضيات، طبيعيات، فلسفه و... و ادبيات به معني خاص شامل اشعار و نوشته هاي منثور ادبي است».(معين؛ 1326، ص21).

  با پيشرفت علوم جديدي چون روان شناسي و درخشش نظريه هاي زبانشناختي و نقد ادبي و توسعه ي ساير علوم ، ادبيات، مفهوم علمي تري پيدا كرده ، از طرف صاحب نظران نيز آراء گوناگوني در اين خصوص ارائه گرديده است.

شايع ترين نظريه اي كه درباره ي ادبيات رايج است، توجه به «ماهيت تخيّلي» آن است؛ بر اين اساس، نوعي ادبي و ساختار ماهوي آن از عنصر «خيال» ساخته شده است؛ اعم از آثار غنايي ، حماسي و نمايشي، كه در همه ي آنها گزاره هاي ادبي، منطقي به شمار نمي آيند. در اين نظر، با عنصر «تخيّل»، به كشف «حقيقت» نمي توان نائل شد.

ماكس ايستمن، از نظريه پردازان ادبي، معتقد است كه «ذهن ادبي» ذهني است غير متخصص و متفّنن، كه به روزگاران پيش از علم تعلق دارد. به نظر او "حقيقت" در ادبيات همان حقيقت بيرون از ادبيات است و اگر نويسنده ي آثار تخيّلي، بخصوص شاعر، فكر كند كه وظيفه ي اصلي او كشف  و انتقال دانش است، در حق خود گمان خطا برده است . (رنه ولك و آستن وارن؛ 1373، صص26-25).

عده‌اي نيز «وهم» (ILLusion Fantacy)‌ و «خيال»(Imagination) و «ابداع»  (Novation) را نيز به عنوان صفت مميزه‌ي ادبيات مي شناسند.

البته بر اساس اين نظرها آثار هومر1 (قرن نهم ق.م) و دانته 2 (1321-1265م)، شكسپير3 (1616-1564 م)، بالزاك 4 (1850-1779م) را بيشتر از آثار سيسرون5(106-43 ق.م) و مونتني 6(1592-1532 م) و يا بوسوئه7(1704-1627م) و امرسون8 (1882-1803م) جزو ادبيات خواهيم شمرد. و مواردي نيز در حد فاصل اين دو دسته وجود دارد كه به عنوان مثال«جمهور افلاطون» را مي توان نام برد.(رنه ولك و آستن وارن؛ 1370،صص16و17).

پس با اين تعريف، ادبيات همه ي انواع داستان و حتي بدترين رمان و شعر و درام را نيز شامل مي شود. البته طرح همه ي مباحث و نظريه هايي كه در تعريف و تبيين «ادبيات و ماهيت آن» ارائه شده، خارج از حوصله ي اين نوشتاراست. ما در اينجا نظر راهگشاي استاد زرين كوب درباره ي ادبيات را، به عنوان مكمل بحث خود، نقل مي كنيم:

«ادبيات عبارتست از مجموعه ي آثار مكتوبي كه بلندترين و بهترين افكار و خيال ها را در عالي ترين و بهترين صورت ها تعبير كرده باشد». (زرين كوب؛ج1،1361،ص6).

از آنچه تا كنون گفته شد، در مي يابيم كه در طرح و تبيين كلي نظرهاي انديشمندان و صاحب نظران نامي غرب، از يونان باستان تا كنون، و عرب ها و آراء دانشمندان ايراني، نارسايي و كاستي هاي برجسته اي به چشم مي خورد كه معرّف و مبيّن ماهيت اصلي و علمي سخن ادبي و غايت استكمالي آن نبودند. و تعميم آن نظرها به آثار مهم ادبي دنيا، نه تنها مشكل، بلكه گاهي نيز ناممكن و يا حداقل ضعيف و بدون پاسخ منطقي خواهد بود.

در اينجا ضروري است كه براي رفع مشكل فوق و بازيافت يك تعريف منطقي و با شموليت بيشتر و كاربردي عامتر، ابتدا به نظر خواجه نصير طوسي درباره ي شعر توجه مي‌كنيم.

3-17- نظر خواجه نصير درباره ي شعر و سخن ادبي

خواجه نصير در اثر معروف خود به نام «معيار الاشعار» درباره ي شعر معتقد است كه «شعر به نزديك منطقيان، كلام مخيل و موزون باشد، و در عرف جمهور، كلام موزون و مقفّي».

تعريف فوق در بسياري از انواع ادبي به كار مي آيد. چون همه ي آثار ادبي داراي تخيّل هست و تخيّل نيز از نظر خواجه، تأثير سخن باشد بر وجهي از وجوه، تخيّل غايت شعر است.(اقبالي؛ 1370،ص159).

خواجه درباره ي وزن نيز معتقد است كه وزن «هيأتي» است تابع نظام ترتيب حركات و سكنات و تناسب آن در عدد و مقدار، كه نفس از ادراك آن هيأت، لذّت مخصوصي بايد كه آنرا در اين موضع «ذوق» خوانند.

از صحبت هاي خواجه نصير نتيجه مي گيريم كه: «ادبيات(شعر) كلامي است مخيل، موزون و زيبا و چيزي نيست جز صوت و زبان»(همان).

حال اگر نظر فوق را با نظر شهود گرايانه ي «بند كروچه1»(1952-1866م) هماهنگ كنيم، مي توانيم به يك برداشت و نتيجه ي تازه با طيف گستره ي عملي و كاربرد منطقي بيشتر، دست پيدا كنيم. براي اين كار ابتدا لازم است از نظرات كروچه نيز در مورد هنر و ادبيات و زيبايي آشنايي پيدا كنيم.

3-18- نظر كروچه درباره ي ادبيات

به نظر كروچه، ادبيات شاخه اي از هنر است و هنر عبارتست از شهود يا ديد ( vision يا intiuition). (بند كروچه؛ 1369،ص53).

ديد (vision) مشاهده اي است كه با رويا ادراك و ديده مي شود و يك نوع ادراك غيرمستقيم و ناگهاني است و يك مقدار نيز روحاني.(همان.صص9، 10و 11).

اما (intiuition) شهود و ادراك بلافاصله و بدون واسطه است. شهود وسيله ي كسب معرفت و زيبايي است. اصلاً شهود عين زيبائي است1.

زيبايي امري نيست كه در خارج از ذهن و به طور مستقل وجود داشته باشد، بلكه امري است ذهني و ما از ذهن خود بر اشياء فرا مي افكنيم. اين زيبايي با بيان زيبايي در ذهن ما يك جا شكفته مي شود؛ پس كار هنر با خلق زيبايي و بيان زيبايي همراه مي شود. پس وقتي ما مي گوييم« ادبيات خيال» است، خيال همان زيبايي است. پس هر چيزي كه احساسات ما را بيان كند، آن زيباست.

كروچه عاطفه و احساسات را نيز «اصل حياتي» مي داند. چون انسان به وسيله ي احساسات و عواطف ادبيات اصيل را از غير اصيل تشخيص مي دهد. در نظر او كساني كه مي گويـند شهود «بيان معقول از طريق محـسوس» است، حـرف درستي نمي‌زنند. چون اين امر سبب دوگانگي اثر ادبي مي شود؛ صورت و معني. پس انسان وقتي به معني توجه دارد، صورت را كنار گذاشته و يا برعكس، وقتي به صورت گفتار توجه دارد، معني را كنار گذاشته است؛ به عبارت ديگر «عالم شعر از تفكر و نقد و فلسفه تهي است. عالم خيال مطلق است. در حالي كه عالم فكر و فلسفه با واقعيت و حقيقت است. فلسفه شعر را از بين مي برد». (رُز غريّب؛ 1378،ص11).

مساله ي ديگراينكه شهود بيان زيبايي از طريق رمز و نشانه است. در بيان رمزي، معني به خودش قائم نيست و فقط در رمز مي تواند شكفته شود. همان طوري كه رمز هم بدون معني وجود ندارد. با توجه به مراتب فوق:


3ـ19ـ نتيجه‌گيري نهايي

«اثر ادبي»  اثري است كه با عاطفه و احساسات قلبي اجزاء كلام را به هم ربط داده اند. ديگر اينكه يكي از عناصر اصلي شعر و ادب «تخيّل» است. تخيّل يعني آنچه در انسان انفعال نفساني و عاطفي به وجود مي آورد؛ بر اين اساس: يكي از راههاي تشخيص يك اثر ادبي، به ميزان تخيّل يا انفعال اثر عاطفي و رواني در درون انسان وابسته است. اين انفعال بايد «واحد» باشد نه انفعال مختلف. در نظر كروچه، اين انفعال توام با درك زيبايي هم هست؛ او معتقد بود هر چيزي كه احساسات مرا بيان كرد ، اثر هنري است و زيبا1. ما با اين دو معيار خيلي از آثار ادبي را مي توانيم بشناسيم و ارزيابي كنيم.

حال اگر نظرها خواجه نصير و كروچه را كنار هم قرار دهيم، به نتيجه و شناخت تازه تري دست پيدا مي كنيم:

همانطوري كه در قبل نيز اشاره شد، در نظر خواجه نصير، ادبيات كلامي مخيل و زيباست و در ما ايجاد انفعال نفساني و عاطفي مي كند و گفتيم كه «زيبايي» بيشتر ناشي از لفظ است تا معني و ممكن است ما از لحاظ معني منفعل شويم، اما امكان دارد از لفظ آن نيز لذّت ببريم و آن شيوه ي بيان سخن است.

تعريف خواجه نصير بسيار دقيق و راهگشاست. وقتي مي گوييم: «ادبيات» كلامي است مخيل، همان حرف كروچه را كه گفته: «ادبيات« همان «شهود غنايي» است، بيان كرده ايم. از طرفي شهود با تخيّل همراه است و «غنايي» با هنر و زيبايي ارتباط دارد. وحدت در تنوع عناصر حياتي در يك اثر ادبي، همه دلالت بر زيبايي اثر دارد نه بر معني آن.

پس هر وقت تأكيد بر بيان معني باشد، زبان به زبان طبيعي نزديك تر مي شود و وسيله ي انتقال معني مورد نظر شاعر. اما هر چه شاعر بر عاطفه تأكيد كند، شيوه ي بيان از حالت طبيعي دورتر شده و بيشتر حالت «ادبي» پيدا مي كند.

در اين نظر هم زبان علمي از زبان ادبي جدا مي شو و هم علاوه بر جنبه ي زيبا شناختي سخن ادبي، ماهيت معرفتي و شهودي آن ، به عنوان جوهره و ذات اصلي سخن ادبي، مورد تأكيد و توجه قرار مي گيرد.


منابع و مآخذ:

1-ابن سينا؛ (1953م)، فن الشعر شفا، ضميمه فن الشعر ارسطو، ترجمه عبدالرحمن بدوي، چاپ قاهره.

2-احمدي، بابك(1375)؛ ساختار و تأويل متن، ج1، تهران: نشر مركز.

3-ارسطو(1337)؛ هنر شاعري (بوطيقا)، ترجمه فتح اللّه مجتبايي، تهران: انتشارات انديشه نو.

4-اريك نيوتن(1366)؛ معني زيبايي، ترجمه پرويز مرزبان، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي.

5-اسلامي ندوشن، محمد علي (بي تا)؛ جام جهان بين، چاپ سوم، تهران انتشارات ابن سينا.

6-افلاطون (1357)، آپالوژي. مجموعه آثار، ج4، ترجمه محمد حسن لطفي، تهران: انتشارات خوارزمي.

7-افلاطون، (1367)، دوره ي كامل، ترجمه محمد حسن لطفي، تهران: انتشارات خوارزمي.

8-اقبالي، معظمه(1370)؛ شعر و شاعري در آثار خواجه نصير، چاپ اول، تهران: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.

9-بند كروچه(1367)؛ كليات زيباشناسي، ترجمه فواد روحاني، چاپ سوم، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي.

         10- تروتان تودوروف؛ 1379، بوطيقاي ساختارگرا، ترجمه محمد نبوي، تهران: انتشارات نشر مركز.

11-                       تهانوي، فاضل (1346)؛ كشاف اصطلاحات فنون، تهران: چاپ افست.

12-         جاحظ، ابوعثمان(1266 هـ .ق)؛ الحيوان، ج 3، به تحقيق و شرح عبدالسلام محمد هارون، چاپ قاهره.

13-                       جرجاني عبدالقاهر(بي تا)؛ دلائل الاعجاز، مصر چاپ مطبعة السعاده.

14-         جرجاني، ميرسيد شريف(1377)؛ تعريفات، ترجمه حسن سيد عرب و سيما نوربخش، تهران: انتشارات فيروزان.

15-          جوزف هيليس ميلر؛ (1384)، درباره ي ادبيات، ترجمه: علي تقي زاده، كرمانشاه: انتشارات دانشگاه رازي.

16-          جي. اي. كادن؛ (1380)، فرهنگ ادبيات و نقد ، ترجمه: كاظم فيروزمند، تهران: انتشارات نشر شادگان.

17-          خواجه نصير طوسي (1326ش)؛ اساس الاقتباس، به تصحيح مدرس رضوي، انتشارات دانشگاه تهران.

18-          دي سوسور و...؛(1380)، ساختگرايي و پساساختگرايي، گروه مترجمان، تهران: انتشارات حوزه هنري و تبليغات اسلامي.

19-          ديويد ديچز (1369)؛ شيوه هاي نقد ادبي، ترجمه غلامحسين يوسفي و صدقياني، چاپ دوم، تهران: انتشارات علمي.

20-          رابرت اسكولز؛ (1379)، در آمدي بر ساختارگرايي در ادبيات، ترجمه فرزانه طاهري،تهران: انتشارات آگاه.

21-          رز غريّب (1378)؛ نقد بر مباني زيباشناسي و تأثير آن در نقد ادبي، ترجمه دكتر نجمه رجايي، چاپ اول، مشهد: انتشارات دانشگاه فردوسي.

22-          رنه ولك و آستن وارن (1377)؛ نظريه ي ادبيات، ترجمه ضياء موحد و پرويز مهاجر، چاپ دوم، تهران: انتشارات انديشه هاي عصر نو.

23-          رنه ولك و مورگان فوستر و....(1370)؛ چشم اندازي از ادبيات و هنر، ترجمه غلامحسين يوسفي و صدقياني، تهران: انتشارات معين.

24-                       زرين كوب، عبدالحسين (1361)؛ فن شعر (بوطيقا)، تهران: انتشارات امير كبير.

25-                       زرين كوب،عبدالحسين (1373)؛ نقد ادبي، (ج 1و 2)، چاپ سوم، تهران: انتشارات امير كبير.

26-          ژان پل سارتر (1363). ادبيات چيست؟ چاپ سوم، ترجمه ابوالحسن نجفي و مصطفي رحيمي، تهران : انتشارات زمان.

     27-  سيدحسيني، رضا؛ (1358)، مكتب هاي ادبي، 2 جلد، تهران: انتشارات زمان.

  28- شمس قيس رازي (1360)؛ المعجم في معايير اشعار العجم، به تصحيح محمد قزويني، به كوشش    مدرس رضوي، تهران: انتشارات زوار.

29-      شوقي ضيف (1362)؛ نقد ادبي، ترجمه لميعه ضيمري، تهران: انتشارات امير كبير.

30-                 شوقي ضيف(1364)؛ العصر الجاهلي، ترجمه عليرضا ذكاوتي قراگزلو، تهران: انتشارات امير كبير.

31-      قدامة بن جعفر (1302 هـ .ق)؛ نقد الشعر، قسطنطينه، مطبعة الجوائب.

32-       معين، محمد(1326)؛ مزديسنا و تأثير آن در ادب فارسي، چاپ تهران.

33-    ولاديمير پراپ؛ (1371)، ريشه هاي تاريخي قصه هاي پريان، ترجمه: دكتر فريدون بدره اي، تهران: انتشارات توس.

34-     ويلفرد و... ؛ (1370)، راهنماي رويكردهاي نقد ادبي، ترجمه : زهرا مهين خواه، تهران: انتشارات اطلاعات.

 

 

 

 

 

 

 

 

 


ABSTRACT:

There have been controversies over the since ancienttime, definition and nature of literature as well as its domain and practical applications.

Some scholars have applied the term in a moral sense, where as some others have used it in the literary sense and still others have used it in both sense. However, today literature has achieved great importance through developing ties with new sciences suchas psychology, linguistics and literary criticism.

A brief review of the western liteary nations and theories and the study of literary views of Plato, Aristotle, Sidney, Drydon, Johnson, Colleridge and others reveal that:

First, the literay movement initiated by Aristotle and lived up to the time of Collridge was in line with the European culture That is to say, if at the beginning their views on moral in structions had a special sense and function, in the literary domain it would lose its influence through the ages and the theme moral instructions has been substituted by theme of  ′enjoyment′ . Second, in defining poetry and literature we face problems and shortcomings which makes it difficult to generalize the views to great works of literature in the world.

This paper reviews and elaborates the western literary theories and the way in which they shifted from a theme of ′ moral teachings′ to ′enjoyment′ and from ′ enlightment′ to ′ ambiguity′ . By drawing upon the theories of Khaje – Nasir, Kroche, and the concept of ′intuition′ efforts have been made to offer a comprehensive and more functional definition of literature with the aim of paving the way to settle most of our literay and scientific controversies.

Keywords: Opinions – Literary – today- vision – west – criticism - Greek.

 

 

 



1ـ شاعر و متفكر عارف مسلك كه تحت تأثير فلسفه ي كانت بود و معرف يك نوع نهضت فكري بوده به نام «برترگرايي». او طبيعت را شعري رمزي مي دانست كه بايد مفهوم آن را كشف كرد.

1ـ بينشي كه «محتمل تر» و «عمومي تر» از تاريخ است.

1 البته در نظر سيدني، اين تعليم بايد شور انگيز هم باشد تا موافق طبع آدمي قرار بگيرد.(ديويد ديچز؛ صص128 و 129).

2 شاعر و منتقد بزرگ انگليسي

1 در نظر وردزورث مسرت و لذ‍ّ‌ت بخش اثر ادبي صرفاً جنبه نفساني ندارد، بلكه با شرافت انساني پيوند دارد.

1-  البته اين قسمت از سخنان شلّي كاملاً درست به نظر نمي رسد. زيرا كه زبان در نعاطي محاورات روزانه از براي مقاصد غير تخيّلي نيز به كار مي رود.

1 جرجاني در اين فراز از سخنان خود، به عقيده ي ارسطو، كه شاعر را خالق دنياي آرماني و برتر و سخن او را نيز پلكان حقيقت و معرفت واقعي دانسته، نزديك مي شود. ر ك: بوطيقا، ترجمه فتح اللّه مجتبايي، انتشارات انديشه؛ 1337.

1- نامدارترين حماسه سراي يوناني در قرن هفتم قبل از ميلاد، دو اثر منظوم بزرگ و حماسي او «ايلياد» و «اديسه» از شاهكارهاي ادبي جهان به شمارمي آيد.

2- نخستين و بزرگترين شاعر ايتاليايي و سراينده ي منظومه ي مشهور «كمدي الهي» .

3- بزرگترين شاعر درام انگلستان وي را پدر نمايشنامه نويسي انگلستان به شمار مي آورند.

4 رمان نويس مشهور فرانسوي و يكي از پراثرترين نويسندگان جهان است. او در آثار خود بيشتر اوضاع اجتماعي زمان خود را ترسيم نموده است.

5 خطيب و سياستمدار نامي رومي.

6 نويسنده و رساله پرداز فرانسوي. كتاب «مقالات» او مشهور است.

7 روحاني بزرگ فرانسوي؛ نويسنده و خطيب مقدس.

8 فيلسوف آمريكايي، رساله پرداز و شاعر.

1 بند كروچه(Benedettcroce)، فيلسوف، مرد سياسي و سخن سنج نامي ايتاليا؛ از جمله آثار او «كليات زيبا شناسي» معروف  مي‌باشد.

1 اريك نيوتن نيز نظر مشابهي در اين زمينه دارد، او مي گويد:

«زيبايي عبارتست از كردار مبتني بر رياضي مكنون در پديده ها، كه از راه شهود ادراك شده باشد»؛ رك: معني زيبايي، از همين دانشمند، ترجمه ي پرويز مرزبان، چاپ دوم، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، 1366،ص55.

1 با اين دو معيار: الف) اثر ادبي انفعال نفساني مي كند. ب) اين انفعال توام با درك لذّت از زيبايي است. زيبايي اي كه از صورت اثر ادبي حاصل مي شود، نه از خود موضوع.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 05 فروردین 1394 ساعت: 0:07 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره مقایسه آثارشاعران زن ازلحاظ محتوا

بازديد: 167

تحقیق درباره مقایسه آثارشاعران زن ازلحاظ محتوا

مقدمه:

ادبيات فارسي حضورزنان را چگونه در خود پذيرفته است؟ زنان چه فعاليت و تأثيري در ادب پارسي داشتهاند؟و بالاخره تأثير زنان در پايهگذاري، پيشرفته و تحولات شعر فارسي، اين مهمترين جلوةادبي زبان فارسي، چگونه بوده است؟

با يك ديد كلي بعد از ناصرالدين شاه قاجاربروز تحولاتي چشمگير در موقعيت و عملكرد زنان ايران پديد آمد به صورتي كه هماكنونزن ايراني امتيازات چشمگيري به دست آورده و از اعتبار و موقعيتي بسيار ممتازتر ازگذشته برخوردار گرديده است و تقريباً همدوش و همراه مرد ايراني در مراكز علمي،فرهنگي، هنري، اقتصادي، سياسي و حتي گاه نظامي حضوري فعال دارد. دخالت زنان و تأثيرآنان در آراستن صحنهها و ايجاد حوادث داستانهاي عاميانه در قرون و اعصار مختلف بهيك پايه نيست. در روزگاري كه زنان در كارهاي اجتماعي شركت ميجستند و در زندگيروزمره دخالتي قوي و فعالانه داشتند، طبعاً در داستانها اهميت بيشتري مييافتند. درهر عصري كه زنان به پشت پردة انزوا رانده ميشدند و از دخالت در امور اجتماعي بازميمانند، از اهميت و تأثير آنها كاسته ميشد. زنان در حوزه داستاننويسي حضور چشمگيرينداشتهاند مگر در زمان معاصر بنابراين تأثير اصلي و بزرگ زنان در ادبيات بيشتر درعرصه شعر بوده است.
در اين مقاله با بررسي شعر زنان (پروين اعتصامي، فروغفرخزاد، طاهره صفارزاده) كه هر كدام تقريباً به دورهاي از تحولات اجتماعي ايرانتعلق دارند، به وجوه افتراق و اشتراك آنان با شعر مردان معاصرشان (محمدتقي بهار،سهراب سپهري، علي موسويگرمارودي) پرداخته و از بررسي اين مقايسه به سطح فكري شعرشاعران مرد ميپردازيم. به عبارتي تفاوت شعر زن با شعر مرد كه آيا احساسات خاصيمثلاً احساسات مليگرايانه، مذهبي، اعتقادي و ... دارد. خوشبين است يا بدبين، تلقياو نسبت به مسائلي از قبيل مرگ، زندگي، عشق، صلح و جنگ ... چگونه است؟ آيا اثر اودرونگرا و ذهني است يا برونگرا و عيني، با بيرون و سطح پديدهها تماس دارد يا بهدرون و عمق پرداخته است؟ فردگرا است يا عشقگرا ...


وجه تمايز تصويري و عاطفي شعرزنان با مردان

چه جنبهها و ابعادي شعر زنان را از شعر مردان جدا ميسازد و آيااين ابعاد در شعر شاعر زن فارسي در تمام دورهها ديده ميشود يا خير؟ حقيقت مطلب ايناست كه در موضوعات شعري از قبيل وصف، مدح، پند و اندرز شباهتهاي زيادي بين شاعرانزن با شاعران مرد ديده ميشود؛ اين شباهت ممكن است به خاطر تقليدي بودن شعر زنان ويا اصلاً به خاطر ويژگي و خصوصيات خود اين موضوعات باشد كه تصوير و زبان و لحن وعاطفه مشابهي را ميطلبد. در اين نوع اشعار شايد بتوان گفت «مهمترين عامل شناخت شعرزنانه از شعر مردانه را بايد در نحوة انديشه و نگرش جستجو كرد» نه «تصاوير و زبانحتي اگر زبان صد در صد مردانه باشد.» غير از نحوه تفكر، به نظر ميرسد تنها حوزهايكه ميتوان در آن شعر زنانه را از شعر مردانه تشخيص داد حوزة غزل و اشعار عاشقانهاست؛ زيرا اينجاست كه احساسات و عواطف در حيطه شخصي جلوه ميكنند و ميتوان جنسگويندة آن را تعيين نمود. چنان به نظر ميرسدكه زن از بين رشتههاي مختلف ادبي فقطدر قسمتهاي مكاتبه، غزلسرايي و رماننويسي توانسته است به كمال هنرنمايي كند و درقسمت درامنويسي، انتقاد ادبي، مقالهنويسي و سرودن اشعار رزمي و هجايي ابداً ناممهمي از خود باقي نگذاشته است. زيرا همين صور ادبي هستند كه احساسات شخصي انسان رانمايان ميسازند و قسمت عمده زندگاني زن هم آميخته به عشق و نتيجه احساساتاست.
اما آيا عواطف مخصوص زنان در شعر فارسي انعكاس روشني دارد؟ براي پاسخگوييبه اين سؤال بهتر است ابتدا به معناي عاطفه نظري بيفكنيم؛ منظور از عاطفه، اندوه ياحالت حماسي يا اعجابي است كه شاعر از رويداد حادثهاي در خويش احساس ميكند و ازخواننده يا شنونده ميخواهد كه با وي در اين احساس شركت داشته باشد. نميتوان به يقينپذيرفت كه امكان آن باشد كه هنرمندي حالتي عاطفي را به خواننده خويش منتقل كند؛بيآنكه خود آن حالت را در جان خويش احساس كرده باشد. به استناد به همين موضوع مطلبرا پيميگيريم و در بخشهاي بعدي به اجمال تفاوتهاي شعري زن و مرد را بيان خواهيمنمود.

پروين اعتصامي

از آن جا كه تاريخچه زندگي پروين در اينمقاله نميگنجد لذا روند اصلي موضوعي را كه همان محتوا و بنمايه اشعار او از لحاظفكري است دنبال ميكنيم.

پروين در قطعات خود، مهر مادري و لطافت روح خويش را اززبان طيور، از زبان مادران فقير، از زبان بيچارگان بيان ميكند. گاه مادري دلسوز وغمگسار است و گاه در اسرار زندگي يا ملاي روم و عطار و جامي مقامي دارد. او بيشترنگران وظايف مادري است وقتي از انديشهها خسته ميشود، بياد لطف خدا ميافتد و قطعهلطف حق را مردانه ميسرايد و خواننده را با حقايق و افكاري بالاتر آشنا ميسازد، و درهمان حال نيز از وظيفه مادريش دست بر نميدارد و باز هم مادري است نگران نفس، اهريمنرا كه روح آريايي با آن وجود دوزخي كينه دارد، همه جا در كمين جان پاك آدمي ميداند،تشكيل خانوادة مهربان و سعادت آرام و بيسر و صدا را نتيجه حيات ميپندارد.
دكتريوسفي مينويسد: «شعر پروين از لحاظ فكر و معني بسيار پخته و متين است، گوييانديشهگري توانا حاصل تأمل و تفكرات خود را درباره انسان و جنبههاي گوناگون زندگي ونكات اخلاقي و اجتماعي به قلم آورده بيگمان او در اين باب از سرچشمه افكار پيشنياننيز بهرهمند شده است اما نه آن كه سخنش رنگ تقليد و تكرار پذيرفته باشد بلكه درانديشه و طرز بيان از اصالت برخوردار است

پروين زني مطيع و فرمانبردار و عفيفو پاك و صميمي است ولي در عين حال سخت دربند دوگانگي خير و شر، قوي و ضعيف، غني وفقير و پادشاه و گداست. تخيلش از طريق زبان اشياء و حيوانات كار ميكند. ولي هرگز بهدر هم ريختن يادهاي مختلف حافظه و از ميان برداشتن ديوارهاي زماني و مكاني يادها،توجهي ندارد. شعرش هيجانانگيز، پرشور و حال، اعجابانگيز و تكان دهنده نيست.

يكياز بارزترين ويژگيهاي اشعار ديوان او اين است كه در آنها خبري از مسائل عياشي وعاشقانه كه شعر فارسي سرشار از آن است، نيست، او بيشتر به اين مسائل پرداخته كه بههم ميهنان خود ياد بدهد تا به چه صورت يك زندگي پاك و عاقلانه و سعادتمندي را دنبالكنند. اشعار او بيشتر تعليمي است.

مدار انديشه پروين بر كار و كوشش، مذهب، رنجو غم مردم ميچرخد هر چند كه به اقتضاي روح لطيف و خواهرانهاي كه داشته و چه اقتضايزمان، به سياست و مسائل جاري آن نپرداخته است و قلمرو شعري او به مكان زمان و حوادثخاصي محدود نيست.

پروين در اشعارش چند باري بيشتر به عشق اشاره نكرده لكن نه آنعشقي كه در مكتب ليلي و مجنون درس ميدادند. عشقي كه جور يار و زردي رخسار و ... آننبود. منظور شاعر عشق الهي و به دور از عشقهاي مادي است، به همين سبب در هيچ كجايآن، شعري كه مصاحبت مردي در آن آرزو شده باشد نميبينيم و اين آرزوها براي پرنده وچرنده اين دفتر هم مفهومي ندارد.
كتاب عشق را جز يك ورق نيست در آن هم، نكتهايجز نام حق نيست
مقامي كه پروين براي زن قائل است، و آنرا بارها در اشعارش مطرحميسازد، خيلي بالاتر از مقامي است كه مدعيان تجدد براي زن مسلمان ايراني در نظرداشته و پيشنهاد و تحميل كردهاند، زن شعر پروين چون خود او موجودي قدسي، سازنده،مستحق و قادر به دانا شدن و آفرينش نيكيها و پروردن فرزندان برومندي است. وي حقوقزن و مرد را يكسان ميداند در حالي كه اكثر شاعران مرد اين حق را يكسان بياننكردهاند.

چه زن، چه مرد كسي شد بزرگ و كامروا كه داشت ميوهاي از باغ علم، دردامان
و يا در قطعه نهال آرزو تفاوت ميان زن و مرد را در دانستن ميداند:

بههر كه دختر بداند قدر علم آموختن تا نگويد كس، پس هشيار و دختر كودن است
لذاخلاصه موضوع تمام قصايد پروين با توجه به دستهبندي محتوا به صورت زير ارائهميشود:
1)خلاصه موضوع تمام قصايد پروين پند و اندرزهاي اخلاقي، اعراض از دنيا،هوشياري در مقابل فريبكاري جهان، زودگذر بودن عمر، نكوهش تن و در مقابل آن تجليل ازروح و روان و عقل و فضل و هنر ميباشد و در همة اينها پروين مانند حكيمي پير و باتجربه به خوانندة اشعار خود گفتگو ميكند.

2)در قسمت قطعات تمثيلي هم پيام پروينبه اين صورت است: داشتن قدرت شناخت ارزشها، يكرنگي با ديگران و دوري از نفاق وبدگويي نسبت به ديگران، كمك به بيچارگان و دوري از دنيا.
3)در قسمت مثنويها هماين پيامها به چشم ميخورد: رعايت حقوق ديگران و كمك به ناتوان، وقتشناسي، و تجليلاز علم و هنر.

4)در تنها غزل ديوان نيز با اينكه داراي مضموني اجتماعي است،بلافاصله بعد از چند بيت به مطالبي چون پند و اندرز و يا كشتن و درو برخوردميكنيم.

به تدريج در اشعار پروين، آثار مناشقات اجتماعي و عدم هماهنگي بين ثروتو فقر به چشم ميخورد. از مسايل قابل توجه در مورد اشعار پروين اين است كه مضامينعاشقانه در اشعار نمودي آنچناني ندارد و اگر از يك غزل آن هم در بيني آغازين و نيزابيات آغازين و گذراي 2 تا 3 قطعه بگذريم كه اشارتي گذرا به مسايل عاشقانه داردديگر هيچ نشاني از اين موضوع در شعر پروين ديده نميشود.

قضاوت درباره اينكه آياعواطف عميق زنانة پرورش در اشعارش منعكس شده است يا خير، مشكل است؛ زيرا اگر هرعنصر كلامي را ملاك انعكاس عواطف شاعر در شعرش بدانيم بايد اذعان كنيم بسياري ازعناصر كلامي كه نشانگر روح زنانگي يك شاعر باشند، از قبيل: نخ، سوزن، ماش، عدس و ... در شعر پروين وارد شده است، از طرف ديگر بعضي نشانههاي معنايي هم ديده ميشوندكه نشانگر روح زنانه و عاطفه مادرانة اوست نظير درد و اندوههايي كه از زبان دخترانيتيم بيان ميدارد و يا صحنههاي گفتگو و مراقبتي از حيوان به عنوان مادر به نمايشميگذارد. اما اگر تمام جنبههاي عاطفي انسان را ملاك قرار دهيم بايد بگوييم درانعكاس عواطف خود ناتوان است و عاطفه عميق زنانه شاعر در شعرش منعكس نشده است فقطبه صورت غيرشخصي عاطفه مادري آن هم در هيأت ديگران و گذرا ديده ميشود عاطفهاي كههيچگاه خود شاعر آن را تجربه نكرد.

دايره لغات اشعار پروين متوسط است و در ديواناو به لغات تكراري، به كرات برخورد ميكنيم. اما بايد بدانيم كه اين تكرار حاكي ازنظام خاص فكري اوست.

پروين و بهار

اگر بخواهيم قياسي داشتهباشيم به شاعران مرد زمان پروين ملكالشعراي بهار بهترين انتخاب است.
شعرملكالشعرا در عين دوري از هرگونه تكلف و تصنع زيباست و در عين زيبايي رسا و روانفصيح، معاني تازه و تشبيهات بديع و توصيفات عالي و تمام، با استعمال الفاظ اصيل وفصيح و تركيبات صحيح از مختصات شعري اوست. شعر بهار بيان و قالب شعر گذشتگان رادارد اما در معني و لفظ او نوآوريهاي ارزندهيي هست كه روشنبيني او را در مسائلسياسي و اجتماعي مينمايد به قالب نوگرايشي محدود يافت و گاه شعر خود را با پيكرهچهارپارههاي امروز پديد آورده است.

شعر او را از نظر موضوع ميتوان به سياسي وانقلابي و اجتماعي و انتقادي و ادبيات شورانگيز عاشقانه تقسيم كرد.

 

 با اين دسته بنديبه چنين عناويني ميرسيم:

1- منقبت پيامبر (ص) و ائمه اطهار:اشعار زيادي ازملكالشعرا به اين امر اختصاص داده شده است اما در ديوان پروين از اينگونه اشعارمذهبي خبري نيست.
زهرا آن اختر سپهر رسالت كاو را فرمانبرند ثابت وسيار
فاطمه فرخنده ماه يازده سرور آن بدو گيتي پدرش سيد وسالار
2-  پند و اندرز به پادشاهان و حكام وقت:
در تركيببند آئينهعبرت به يكي از اين نمونههاي بسيار مهم و جالب توجه كرده است پروين نيز چون بهارعمل كرده با اين تفاوت كه او به صورت تمثيل و حكايت پادشاهان را به باد انتقادميگيرد و يا پند و اندرز ميدهد.
3- توصيف فصلهاي سال:
توصيففصلهاي سال و جلوههاي گوناگون طبيعت، يكي ديگر از موضوعهاي مكرر در ديوان بهار استدر حاليكه در ديوان پروين به توصيف فصلها و طبيعت كم پرداخته شده است قدرتخارقالعاده پروين در شرح عواطف قلب و عوالم معني است و هر جا كه به وصف منظرهايطبيعي پرداخته ضعف تخيل و فقد ديد زيباشناسي خود را آشكار كردهاست.
4- شعرهاي سياسي و انقلابي:
از موضوعات مهم ديگر ديوان بهاراست اما پروين كه 20 سال دوران خلاقيت شاعرانه او دقيقاً همان بيست سال فرمانرواييرضاشاه بود كه در طي آن حق آزادي سخن پايمال گشت لذا جبراً از صحنه سياست و اجتماعكشور بر كنار گشته است. هر چند كه از طرفي خود زنان تمايل به عنوان كردن مسائلسياسي نداشتن از طرف ديگر نير محيط اجتماعي ايران نيز براي شكوفايي استعداد زنيجوان مانند پروين كه با تربيتي سنتي بزرگ شده بود چندان سازگارينداشت.
5-  شعرهاي عاشقانه:

اشعار عاشقانه در شعر بهار زياد استاكثر غزلها و تغزلها او رنگ و بويي اينچنين دارد اما در ديوان پروين يك غزل و چندغزلگونه وجود دارد و به قول مرحوم بهار «چون غزلسازي ملايم طبع پروين نبوده آن پنجشش غزل را بايد قصايد كوتاه خواند

6- ر شاعران ازقديم تا امروز گاهي با دواعي و علل متفاوت شعر خود را با الفاظ و تعبيراتي ستودهاندكه گاهي بجا و در خور پايگاه بلندشان در سخنرايي است و گاهي نيز به لاف و گزافمدعيان كم مقدار نزديكتر است. پروين فقط در يك قطعه شعري كه براي سنگ مزار خودساخته، يعني مي خواسته پس از مرگش ديده شود، خود را «اختر چرخ ادب» ناميده است. امابهار، در اشعار متعدد، شعر و علم و انديشه خويش را ميستايد (البته ناگفته نماند هرجا از عظمت مقام و شهرت جهانگير خويش ياد ميكند در حقيقت به مقابه با سعادت، غمازانو حسد حاسدان برميخيزد.)
ز شعر قدر و بها يافتند اگر شعرا منم كه شعر ز من يافتهاست قدر و بها

فروغ فرخزاد

فروغ فرخزاد در سه كتاب اولش(اسير، ديوان، عصيان)، بيشتر هوسهاي زنانه را به نظم ميكشيد ولي با (تولدي ديگر) بهسوي ايجاد تصاوير زنانه از زندگي خصوصي و اوضاع محيط خود گرائيده است. ديوار دوميناثر وي وضعي را ميرساند كه شخص ميخواهد تمام محدوديتهاي سنتي را درهم شكند. چرا كهخود را در دنيايي از خود بيگانگي در مييابد كه دور و برش را ديواري حصار كرده است. در سومين اثرش (عصيان) سادهترين و عميقترين مضمون كشف شده هويت انساني هويت شيطانيرا و مسأله بنيادي فلسفي اختيار و اجبار را عرضه كرده است.
نوع نوشتههاي فروغبسامد برخي واژهها و كاربرد آن در ديد اول هر مخاطبي را بر آن ميدارد كه اين احتمالرا بدهد كه شاعر اين قطعات زن است، زني كه در چهار ديوار اسارت خانگي در برابرسنتها و اخلاقيات معمول خانوادگي ميايستد و با جسارتي كه خاص اوست، تنها احساسات وتمايلات غريزي خود را بر ملا ميسازد كه مي توان گفت هم از نظر تصوير و هم از لحاظفكر و محتوا، خاص اوست.

فكر و محتوا در سه كتاب اول از چهارچوب (من) زني كهدرگير با مسائل سطحي و ظاهري و پيش پا افتاده است فراتر نميرود. او به هيچ مسألهايعميقاً نگاه نميكند و نميانديشد. او چون گزارشگر پرشتابي ميماند كه عواطف و احساساتابتدايي خويش را به سرعت و به راحتي منعكس ميكند و در ابراز اين احساسات سطحي،بيپرده و بيپروا سخن ميراند، مثلاً در شعر شب هوس از دفتر شعر اسيرميخوانيم:

سرشار/ از تمامي خود سرشار/ ميخواهمش كه بفشردم بر خويش/ بر خويشبفشرد من شيدا را/ بر هستيم به پيچد، پيچد سخت/آن بازوان گرم و توانا را/ در لابهلاي گردن و موهايم/ گردش كند نسيم نفسهايش/ چون شعلههاي سركش بازيگر/ در گير دم بههمهمه در گيرد/ خاكسترم بماند در بستر/ در بوسههاي پر شررش جويم/ لذت آتشين هوسهارا/...
شايد سادگي شعر فروغ، از اين سرچشمه ميگيرد كه بين تجربيات روزمره زندگيو چيزي كه او به صورت شعر در ميآورد فاصلهاي وجود ندارد.

بيان احساسات تندعاشقانه، گله از معشوق و سختيهاي عشق، اشعاري خطاب به پسر يا شوهر ارائه تصويري ازخانهاي متروك و بيرونق كه خانه خود شاعر بعد از طلاق است و نيز سطح گونههايي كهنوعي عصيان و سركشي در مقابل جامعه است از جمله محتواهاي سه كتاب دوره اول شاعريفروغ است. محتواي كتابهاي دوره دوم عبارت است از احساس مرگ، احساس تاريكي و شباضطراب و پريشاني و عدم رابطة با ديگران و تلاش براي ايجاد اين رابطه، يادآوريهايدوران كودكي و آرزوي آمدن آن به خاطر صميميتي كه در آن بود.
فروغ فرخزاد درزمينه انعكاس عواطف و روحيات عميق زنانه پيشتاز زنان شاعر است. او هم در زمينهانعكاس عواطف يك زن صميميت و ركگويي خاص خود را دارد و هم در حوزة بيان وجدانهاياجتماعي از ديدگاه يك زن بياني روشن و آشكار دارد. و «فروغ هيچگاه ميل ندارد از پشتپرده سخن گويد و هميشه از روبرو با مسائل برخورد مي كند»

فروغ در اشعارش آنچنانصميمي و صريح حرف ميزند كه ميتوان آن اشعار را نمونهاي بارز از «ادبيات شخصي» دانست.

خود فروغ خوب به مسأله صميميت و عاطفه عميق شاعرانه واقف است و ميگويد:
«
شاعر بودن يعني انسان بودن. بعضيها را ميشناسم كه رفتارشان هيچ ربطي به شعرشانندارد. يعني فقط وقتي شعر ميگويند كه شاعر هستند بعد تمام ميشود؛ دو مرتبه ميشونديك آدم حريص شكموي تنگنظر بدبخت حسود حقير. من حرفهاي اين آدم را قبول ندارم. من بهزندگي بيشتر اهميت ميدهم

 

سهراب سپهري و فروغ فرخزاد

سپهريشاعري است كه از دورة ابتدايي شعرش تا دورة جستجو و از آن دوره تا دورة يافتن خطفكري مشخص و زبان شعري مختص (كه حتي بي امضاء هم شناخته ميشود) جهاني آرماني راميجويد. جهاني كه در آن «عشق» پيدا باشد «دوستي» پيدا باشد و «كلمه»، «آب»، «عكساشيا و آب»، «سمت مرطوب حيات» و «شرق اندوه نهاد بشري» پيدا باشد.

اما همانطوركه گفته شد فرخزاد مسائل اجتماعي و سياسي زمان خود را درك ميكند و به صور گوناگوندر اشعارش منعكس ميسازد. ولي سپهري تا آخر، جهان آرماني و ذهني خود را حفظ ميكند. واز جريانهاي اجتماعي، سياسي زمان دور ميماند. و اگر احياناً چشمش به «قطاري» ميافتدكه «سياست» را ميبرد، آن را خالي ميبيند.

من قطاري ديدم ، كه سياست ميبرد و چهخالي ميرفت (صداي پاي آب صفحه 279)
سپهري و فرخزاد در بيان حالات و شدت احساساتتقريباً چون يكديگر هستند با اين تفاوت كه «فرخزاد» در بيان خواستهها، آرزو واحساسات شخصي خويش بيپروا و بدون هيچگونه ملاحظهاي سخن ميگويد (مخصوصاً در سه كتابدوره اول).

ولي سپهري بندرت تمايلات و خواستههايش را ابراز ميكند. او به بياننفسانيات صرفاً اكتفا نميكند و تجربه خود را به عوالم نفساني منحصر نميكند. او بهمرز جديدي از صميميت شاعرانه دست يافته است؛ كه در آن تصاوير شعريش، زلال، روشن،پاك و پر اشراق جلوه ميكنند و گوئي قداست خاصي بر فضاي شعر او حاكم است كه او را ازانديشيدن به علائق و پسندهايش به جهان مادي باز ميدارد.

طبيعت ستايي يكي ديگر ازويژگيهاي شعر سهراب است، از آنجائيكه «پيشه شاعر نقاشي» است حساسيت و ظرافتهاي خاصيرا در ترسيم نمودن چهرههاي مختلف طبيعت بكار ميگيرد. در حاليكه فروغ كمتر به توصيفطبيعت پرداخته است. و در يكي دو جا، كه به اين امر پرداخته بسيار ضعيف و سطحي، سخنرانده است.

شيوه بيان مستقيم يكي ديگر از ويژگيهاي مشترك برخي از اشعار سپهري وفرخزاد است و همچنين سطور ساده شعري هم از ويژگيهاي مشترك هر دوي آنهاست.

اشارهبه آئينها، اصطلاحات ديني و مذهبي، اشاره به اسمهاي خاص تاريخي و جغرافيايي، ازويژگيهاي شعر «سپهري» است. ولي فرخزاد با اينكه مسافرتهاي زيادي به داخل و خارج ازكشور داشته است و با «تورات» هم آشنا بوده جز در آيههاي زميني به اطلاعات به دستآمده خويش كه حاصل تجربه هاي فوق بايد باشد، اشاره نميكند.

ديد سهراب عمدتاً مثبتبوده در حالي كه نگرش فروغ به جهان از دريچه مخالف بوده است.
زندگي رسم خوشايندياست/ زندگي بال و پري دارد با وسعت مرگ/ پرشي دارد اندازة عشق/ زندگي چيزي نيست، كهلب طاقچه عادت از ياد من و تو برود/ زندگي جذبه دستي است كه ميچيند/ زندگي بعد درختاست به چشم حشره/ زندگي تجربه شب پره در تاريكي است... (سپهري صداي پاي آب صفحه 290)

زندگي شايد/ يك خيابان دراز است كه هر روز زني با زنبيلي از آن ميگذرد/ زندگي شايد آن لحظه مسدوديست/ كه نگاه من، در ني ني چشمان تو خود را ويران ميسازد/ و در اين حسي است/ كه من آن را با ادراك ماه و با دريافت ظلمت خواهم آويخت... (فرخزاد تولدي ديگر صفحه 151)

طاهره صفارزاده

از ويژگيهاي اشعارصفارزاده توجه به مسائل ديني مخصوصاً مذهب شيعه است.
صداي ناب اذان ميآيد/ صفيردستهاي مؤمن مرديست كه حس دور شدن، گم شدن، جزيره شدن را/ ز ريشههاي سالم من برميچيند/ و من به سوي نمازي عظيم ميآيم/ وضويم از هواي خيابان است و/ راهنماي تيرهدود/ و قبلههاي حوادث در امتداد زمان... (دفتر دوم صفحه 91)
بيان مسائل سياسي واشاره به وقايع مهم جهان، ديگر ويژگي فكري او محسوب ميشود. او معمولاً در تمامآثارش به جريانهاي سياسي ايران و جهان نظر دارد. و ديگر اينكه اشاره به تقابل عرفانو مذهب با قرن پلاستيك و عصر ماشين با طبيعت.

صفارزاده در خلال اشعارش به «زنبودن» خويش اشارههاي متعدد دارد و غير مستقيم ديدگاههاي جامعه را نسبت به زنانمنعكس ميكند. مثلاً آنجائيكه كه از تولد خويش ياد ميكند چنين مينويسد:

منزادگاهم را نديدهام/ جايي كه مادرم/ بار سنگين بطنش را/ در زير سقفي فرو نهاد/ هنوززندهست/ نخستين تيك تاكهاي قلب كوچكم/ در سوراخ بخاري/ و درز آجرهاي كهنه/ و پيداستجاي نگاهي شرمسار/ بر در و ديوار اتاق/ نگاه مادرم/ به پدرم/ و پدربزرگم/ صدايخفهيي گفت/ دخترست!...

صفارزاده معمولاً با استفاده از زبان محاوره، اصطلاحاتعاميانه، حتي مطرح كردن شعارها، تلاش ميكند به شعر و زبان مردمي نزديكتر شود. شايدبه همين دليل، از آوردن واژهها و اسامي، از زبانهاي بيگانه خودداري ميورزد. و ازرمز و اشارههاي دور و دراز چشم ميپوشد.

علي موسوي گرمارودي و طاهرهصفارزاده

شعر صفارزاده، فقط در بكارگيري بسامد واژههايي كه مبين «زن بودن» سراينده است با شعر زنان مشترك است. و از جنبههاي مختلف ديگر، مخصوصاً فكر و محتوا،تفاوتهاي آشكاري با آنان دارد. از ديگر سو، وجه تمايز خاص خود را با شعر مردان،همچنان حفظ ميكند. اشعار وي با گرمارودي در يك خطوط فكري مشترك است. گرمارودي درآثار خود، هم در قالبهاي كهن شعر فارسي و هم در شعر نيمايي (بحور شكسته و چارهپاره) و هم در شعر سپيد طبع آزمايي كرده است.

گرمارودي در بيشتر اشعارش به بيانعقايد مذهبي و گرايشهاي ديني خويش پرداخته و به مناسبتهاي مختلف مذهبي، شعرهايمتنوعي سروده است. و از اين نظر با اشعار خانم صفارزاده قابل مقايسه است. قطعات «بهار در خزان»، «سايهسار نخل ولايت»، «افراشته باد قامت غم» و «خاستگاه نور» اززيباترين اشعاري محسوب ميشوند كه به همين مناسبتها سروده است.
از ديگر ويژگيهايشعر او، توجه به مسائل سياسي و وقايع روز است. كه به گستردگي به آن پرداخته است. وديگر آنكه توجه به طبيعت و جلوههاي گوناگون آن از ويژگيهاي شعري اوست در حاليكهصفارزاده به ندرت به طبيعت پرداخته است.

شعر صفارزاده و گرمارودي انديشههاي شكليافته است كه در قالب كلمات عرضه ميشود. حال آنكه شعر واقعي كلماتي شكل يافته استكه انديشهاي را عرضه ميكند در اشعار آن دو، بيشتر انديشه به معناي خاص خودش جرياندارد تا تصوير؛ يعني شعرشان حاوي فكر و انديشهاي است كه خواننده را به دانستنيجديدي فرا ميخواند و زمينه نوعي تأثر را در او بوجود ميآورد.
در شعر صفارزاده،فرصتها گرانبهاترند و خواننده با شاعري مواجه ميشود كه اسلوب گرمارودي را در زبانيفشرده و موجزتر و با بار بيشتر از لحاظ انديشه و تفكر ميبيند هر دوي آنها، بااستفاده از تعابير مذهبي و قصص و آيات قرآن به صورت تلميح و جهان مداري و سياستمحوري، رنگ و بوي خاص به اشعارشان بخشيدهاند. سياست محوري، در هر مجموعه آثار هردو، آنها را به سمت صراحتگويي و بيان مستقيم متمايل ميكند. با اين حال اشعارصفارزاده و گرمارودي از نظر اسلوب زباني جاذبهاي براي نسل جوان نداشتهاست.


جمعبندي و نتيجه گيري:

1-  معمولاً اكثر زنان و مردان شاعرمعاصر واقعگرا (برونگرا) هستند. يعني به رويدادهاي جامعه و تحولات اجتماعي و سياسيتوجه دارند، با اين تفاوت كه: مردان شاعر، به علت حضور همه جانبه در اجتماع، باديدي بازتر به طرح مسائل و وقايع مختلف ميپردازند و زنان به فراخور حال و تا آنجاكه محدوديتهاي خانه و اجتماع اجازه دهد. پروين كه كمتر خوانندهاي پيدا ميشود كهديوانش را بخواند و تحت تأثير همدرديهاي او (با محرومان و ستمديدگان جامعه) قرارنگيرد. او همچنين در قالب تمثيل چهره ستمكاران و زورگويان زمانه را ترسيم ميكند. وبه اين ترتيب توجه مردم را به مصائب و مشكلاتشان جلب ميكند. فروغ نيز در دو كتاب «تولدي ديگر» و «ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد» از خود محوري بيرون ميآيد و بانگرشي تازه به اجتماع و مسائل متعدد آن نظر ميكند. و طاهره صفارزاده هم از همانابتداي شاعري و در اولين مجموعه اشعارش «رهگذر مهتاب» با قطعه « كودك قرن» به طرحمشكلات و رويدادهاي اجتماعي و تا حدودي سياسي ميپردازد و در آثار ديگرش، تقريباًتمام قطعات شعري او را مضامين اجتماعي، سياسي و بعدها مذهبي در برمي گيرد.

و اماشاعران مرد، به خاطر آزادي عمل بيشتر، به طرح عينيتر مسائل اجتماعي و سياسيميپردازند. در تاريخ ادبيات ايران شايد كمتر شاعري به اندازه بهار اشعارش را به ثبترويدادهاي تاريخي، اجتماعي و سياسي زمان اختصاص داده باشد. و از اين نظر با هيچشاعري قابل قياس نيست.
از مردان شاعر اين دوره كه كمتر به مسائل سياسي و اجتماعيتوجه نشان داده است ميتوان به سهراب اشاره كرد كه درونگرايي اختيار كرده و از اينجهت مورد انتقاد معاصرانش قرار ميگيرد. گرمارودي هم كه در سر تا سر اشعارش به مسائلاجتماعي، سياسي و مذهبي توجه تام و تمام نشان ميدهد.

2- در بيان مسائل عاطفي وخانوادگي و با احساساتي حادتر از مردان، شعر گفتن، يكي ديگر از ويژگيهاي شعر زناناست كه كمتر در شعر مردان جلوه كرده است. پروين كه بسامد بالايي از اشعارش را بهترسيم چهره كودكان بيسرپرست و بينوا اختصاص داده است و با هنرمندي تمام و ايفاي نقشمادرانه به توصيف حالات مختلف كودكان خردسال پرداخته است. فروغ هم كه در چند قطعهاز سه كتاب نخستينش و يكي دو قطعه در دو كتاب ديگر عاطفه و مهر مادري را مطرح كردهاست. در حالي كه در اشعار مردان به ندرت به شعري با احساس و عاطفه برميخوريم.
3-
هر چند از نظر روانشناسي، زنان در بروز احساستشان راحتترند. ولياكثر زنان شاعر ايراني به اصول و آداب اجتماعي و مذهبي پايبند هستند و از ابرازعلائق و گرايشهاي شخصي و خصوصي خودداري ميكنند. و يا اگر «بندرت» اشاره ميكنند باحجب و حيا و پوشيده و غير مستقيم است.
4-
زنان شاعر، معمولا اهل مفاخره نيستند. در ديوان پنجهزار و چند بيتي «پروين اعتصامي» فقط در يكي دو جا از خودميگويد:

اينكه خاك سيهش بالين است اختر چرخ ادب پروين است.

در حاليكه مردانشاعر به تبعيت از سنت معمول و مرسوم ديرينه ادب فارسي، به كرات خويشتن را مطرحميسازند و به اشعار خود ميبالند.

5- تا زمان فروغ شعر فارسي از داشتن معشوق مرد،معشوق مردي كه از ديدگاه جنسي، عاطفي و جسماني يك زن ديده و تصوير شده باشد، محروممانده است. و نيز ميتوان بر اين نظر تأكيد كرد كه غالب شاعران زن ما، جهان درون وبيرون را از چشم شاعران مرد ملاحظه كردهاند و همانند آنان عاشق زلف سياه و خط و خالمعشوقي زنبور ميان بودهاند. ما هيچگاه نگاه زنانة عميقي به جهان در ادبيات خودنداشتهايم. در حالي كه شاعران مرد از ابتدا در شعرهاشون به اين مسئله اشارهداشتهاند و در شعر آنها به وفور به علاقه خود به زن و معشوق زن خود برميخوريم.
در شعرهاي پروين در حوزه لغات و تركيبات نشانههاي زن بودن او پيداست واگر عاطفهاي در شعرش منعكس شده است عاطفه مادرانه است در حالي كه خود او يك مادرنبوده است. اما پس از تقريباً هزار و دويست سال سابقه ادبيات فارسي فروغ موضوعاتيرا با تصاويري جديد براي اولين بار در شعر فارسي مطرح كرد و مضامين جديد آفريد؛مثلاً شاعران كهن جز به ندرت درباره زندگي خصوصي خود سخن نگفتهاند. با تسلطي كه اوبه شعر داشت چه بسا كه توانست نگاههاي زنانة خود را به جهان درون و بيرون تبديل بهاشعاربلندي كند و به غناي ادبيات عاطفي و صميمانة ما بيفزايد.

به هر حال بعد ازفروغ بود كه زنان شاعر به ارائه تصاوير و همراه آن عواطف مخصوص زنانه اشعار خودپرداختند. البته نه به مهارت و خوبي فروغ بود و از طرفي ديگر با شدت و ضعفها وتفاوتهايي همراه بود.

6- در شعر مردان وسعت بكارگيري از قالبهاي شعري و رعايتقافيهها و اصول ادبي بيشتر از شعر زنان به چشم ميخورد.

7-  مردان شاعر درتركيبآفريني خلاقتر هستند. در حالي كه بسامد برخي از واژهها در شعر زنان تفاوتمعنيداري با شعر مردان دارد؛ كه همين امر خواننده را به زن بودن شاعر متوجهميكند.
8-  از نظر فكري شعر اكثر زنان وجه تمايز خاصي با شعر مردان دارد.

9-  حوزه شعر زن در زمينه ادبي، محدودتر از شعر مردان است.

10-  زنان در بيان مسائلاحساسي و عاطفي، پيشگامتر از مردان هستند.

11- مهمترين نكتهاي كه در اولينبرخورد با شعر شاعرههاي جوان معاصر به چشم ميخورد كمبود اصالت و فقدان استقلال لازمشعري است. اكثريت اشعار شاعرههاي جوان سوزناك و دردآور است و ميبينم كه حتي ازتأثير تصويرسازي دلنشين هم در اين اشعار خبري نيست و آنچه اصالت كار شاعران بزرگاست در شعر شاعرهها دست نزده باقي مانده است و تنها رويه كار مورد تقليد است. بهسادگي ميتوان يكي از علل توجه شاعرها به شعر فروغ فزخزاد، اشتراك شرايط زندگي آنهادانست. اكثر شاعرههاي ما به علت شرايط زندگي و نيز به خاطر موقعيت سني خويش «عشق» را مظهر اصلي شعر خود برگزيدهاند و در حدود 80% از مجموع اشعار آنها به اصطلاح «عاشقانه» است.

شاعرهها در تصويرسازي دو روش دارند؛ يا از همان فوت و فنقديميها استفاده ميكنند كه خود به خود، اگر شعرشان روشن و با معني است لكن كهنه وتكراري و تقليدي محسوب ميشود . يا به تقليد از شعر موج نو دست به ساختن تصاوير تازهاما بسيار دور از ذهن ميزنند و شايد يكي از علل پراكندهگوييشان همين عدم رعايت اصولدر خلق اجزاء شعري است. لذا ملاحظه ميشود كه نه تنها در گذشته بيشتر اشعار شاعرانزن از جهت تصاوير و نيز انعكاس عواطف جنبهاي تقليدي داشته است، بلكه بعد از فروغ همكه حركتي تحولي از اين جهت آغاز شده بود جنبة تقليد و حتي كتمان عواطف همچنان ادامهمييابد. چيزي كه در شعر شاعران مرد امروزي به ندرت ديدهميشود.







منابع:
1-آژند، يعقوب؛ ادبياتنوين ايران، چاپ اول- تهران؛ انتشارات اميركبير
2-  براهني، رضا؛ طلا در مس، چاپدوم- تهران؛ ناشر كتاب زمان
3-حقوقي، محمد؛ شعر زمان ما (سهراب سپهري)، چاپچهارم- تهران؛ نگاه 1373
4-شاهحسيني، مهدي؛ زنان شاعر ايران، چاپ اول- تهران؛مدبر 1374
5-صادقيتحصيلي، طاهره؛ ويژگيهاي شعر زنان و تفاوت آن با شعر مردان؛تهران؛ 1374
6-زرينكوب، عبدالحسين؛ نقد ادبي، چاپ پنجم- تهران؛ انتشاراتاميركبير 1373
7-خدادادي، معصومه؛ بررسي دلتنگي در آثار شش شاعر زن معاصر، 1377
8-البرزي، اناما...؛ نگرشي بر شعر زنان از ابتداي شعر فارسي تا آغازانقلاب اسلامي، 1374
9-شميسا، سيروس؛ نگاهي به فروغ فرخزاد، چاپ اول- تهران؛انتشارات مرواريد 1372
10-يوسفي، غلامحسين؛ چشمه روشن، چاپ سوم- تهران؛انتشارات علمي 1370

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: چهارشنبه 05 فروردین 1394 ساعت: 0:03 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره گوشه گیری وکمرویی

بازديد: 655

تحقیق درباره گوشه گیری وکمرویی

مقدمه :

دانش آموز ضمن مشورت با اوليا و مربيان، دست کم بايد بداند که چگونه خود را بهتر بشناسد و از برخوردهاي زيان بخش در محيط خانه و مدرسه پرهيز کند.

" دانش آموز "، روايتگر تجربه هاي اوليا و مربيان است که به ندرت فرصت مي يابند فنوني را که طي سال ها در خويش دروني ساخته اند، بررسي کرده، به روشني در باره آن سخن بگويند.

"تحقیق حاظر" با توجه به تجربيات معلمان و مشکلاتي که اوليا با آن مواجه بوده اند، نوشته شده است.

بديهي است که خلاقيت و ابتکار فردي معلمان و اولياي خانه، با توجه به تفاوت هاي فردي کودکان و نوجوانان، نقش سازنده اي در امر مشاوره خواهد داشت.


چکیده :

در هر جامعه درصد قابل توجهي از کودکان، نوجوانان و بزرگسالان بدون آن که تمايلي داشته باشند، ناخواسته خودشان را در حصاري از کمرويي محبوس و زنداني مي کنند و شخصيت واقعي و قابليت هاي ارزشمند ايشان در پس توده اي از ابرهاي تيره ي کمرويي، ناشناخته مي ماند.چه بسيار دانش آموزان و دانشجويان هوشمند و خلاقي که در مدارس و دانشگاه ها فقط به دليل کمرويي و معلوليت اجتماعي، همواره از نظر پيشرفت تحصيلي و قدرت خلاقيت و نوآوري نمره ي کمتري از همسالان عادي خود عايدشان مي شود؛ چرا که کمرويي يک مانع جدي براي رشد قابليت ها و خلاقيت هاي فردي است.پديده ي کمرويي در بين بزرگسالان و افراد مسن بسيار پيچيده تر است و چنين پيچيدگي رواني ممکن است در اغلب موارد، نيازهاي دروني، تمايلات، انگيزه ها، قابليت ها، فرصت ها، هدف ها و برنامه هاي شغلي، حرفه اي و اجتماعي ايشان را به طور جدي متأثر و دگرگون کند.پرداختن به پديده ي کمرويي و بررسي مباني روان شناختي آن از اين رو حائز اهميت است که تقريباً همه ي ما به گونه اي تجاربي از کمرويي را در موقعيت هاي مختلف داشته ايم.


تعریفكمرویی

اصولاًخجالتیاكمرویییكعاطفهاجتماعیاست.اینحالتازاحساسخودكمبینیسرچشمهمیگیردودربرخیمواردآنقدرشدتمییابدكهتمامیشخصیتفردراتحتتأثیرقرارمیدهدبطوریكهچنینفردیازحضوردراجتماعیاجمعافراددچارناراحتیهایگوناگونمیشودكهدروضعیتجسمانیاونیزاثرمیگذارد . فردكمروهشیارانهازمواجههباافرادیاچیزهایمشخصیاانجامكاریهمراهآنانبیزاراست . فردكمروازابرازوجودبیزاراستوبهطورمحسوسترسوست . تعدادبسیاریازافرادكمرووخجالتیفكرمیكنندكهمشكلآنهاغیرقابلحلاستبطوریكهپندواندرزهموارهبیهودهبودهاستوجایتأسفاستكهتوانائیهایعظیمافرادخجالتیعلیرغمتمامیهوشیكهدارندبههدرمیروند .
شخصخجالتیبهخوبیمیداندكهدیگرانازمشكلاوآگاهندوهمیشهمجبوراستباگفتنكلمهبلهتمامگفتههایدیگرانراتأییدكند . اگرشماخودتانجزواینافرادنیستیدحتماًیكیدوتاازدوستانتانرابااینمشخصاتدیدهاید : اعتمادبهنفسكم،منفیبافی،ترسازشروعیكگفتگووایجادمؤثربادیگرانوترسازشركتدرفعالیتهایگروهی . اینافرادحتیاگربدانندترسشانهمبیموردوبیمنطقاستبازهمموقعحرفزدندریكجمعجدی،سرخمیشوندودستشانمیلرزدوشرشرعرقمیریزند . گاهیاینترسافراطیباعثشوكهایعصبیوتپشقلبهممیشود .


مقابلهباکمروییکودکان

 

اگرکودکیداریدکهخجالتیاست،راههایزیادیبرایازبینبردنخجالتویبهصورتمنطقیوظریفدارید. بهعنوانمثال: باکودکانهمسنفرزندخودهمصحبتشویدودربازیهایآنهاشریکشوید. اگرکودکشمانخواهدصحبتکندویادربازیشرکتکند،نگراننشوید.

شماوهرکاریکهشمابابچههاانجامدهیدکهمنجربهپاسخخوببچههاشود،بهعنوانالگوییاستکهاجتماعیرفتارکردنرانشانمیدهد. شمادرضمنبهکودکخودنشانمیدهیدکهچگونهبادیگرانارتباطبرقرارکند. کمروییکودکانخجالتیبابرقراریارتباطبیشترباافرادناآشنا،سریعترکاهشخواهدیافت. بااینوجودمواجهسازیاگربهصورتتدریجیباشد،بهتریننتیجهراخواهدداشت. درهرزماناجازهدهیدکهکودکباموقعیتهاوافراددرگیرشود،قبلازاینکهشماکودکرابرایارتباط،تحتفشارقراردهید.
کمککنیدکهاعتمادبهنفسکودکدریکموقعیتزمانیجدیدبهصورتتدریجیافزایشیابدواینموقعیتمیتواندیکفروشگاهموردعلاقهویباشدکهکودکبهطورتدریجیشروعبهدادنسفارشخودمیکندوهمچنینمیتواندیکزمینبازیمحلیباشدکهکودکبالاخرهازکودکیکهاغلباورادرآنجادیدهاست،اسمشرامیپرسد.
کودکانخجالتیرابیشتردرمعرضکودکانکوچکترقراردادهودرصورتامکانکودکرادرمعرضانواعموقعیتهاوافرادقراردهیدتابهتدریجبیشترواجتماعیترعملکند.


بررسیعواملكمروییوگوشهگیریدركودكان

پنجرههارابازكنگوشهگیریازنظرلغویبهمعنایتنهایی،تجرد،درخلوتنشستنوازجمعكنارهگرفتناست. گوشهگیركسیاستكهازمردمدوریمیكندوعزلتمیگزیندتابهاینوسیلهخودرابامحیطاطرافسازگاركند؛البتههرنوععزلتودرتنهاییماندنگوشهگیریتلقینمیشود،زیراهرانسانیدوستداردگاهیتنهاباشدتابهخودشناسیوحلمشكلاتزندگیشبپردازد.اماگوشهگیریزمانیحالتبیماریپیدامیكندكهفردازمعاشرتورویاروییباجمعوهمنوعانبیزاروبیمناكباشد. ازنقطهنظرمتخصصانعلمروانشناسیكمروییوانزواطلبییكیازجدیترینمشكلاتكودكاناست،هرچندممكناستازنظرمعلمانوگاهوالدینچندانمشكلنباشد،كودككمروهرچندكهبرایمعلمهیچگونهناراحتیایجادنمیكند،ولیممكناستبهسببرنجناشیازاحساسناامنیوبیكفایتیدرخودیكیازناشادترینكودكانباشدوپیوستهبهدنیایدرونخویشپناهببرد. بنابرایناگردرموردرفتارغیراجتماعیاینگونهكودكانچارهایاندیشیدهنشود،احتمالاًخطرناكترینومساعدترینوضعرابرایابتلابه "اسكیزوفرنی" خواهندداشت.  هرچندهمهكودكانكمروومنزویبهبیماریروانیمبتلانمیشوند،ولیتعدادیازآنانقربانیاینبیماریخواهندبود. بهرحالاینوضعیتكهعدهایازكودكانمنزویبهبزرگسالانناشادوبیلیافتدراجتماعتبدیلخواهندشد،بهتنهاییدلیلكافیبرایتوجهبهاینمشكلاست.
علایمونشانهها

گوشهگیریبایكسلسلهعلایممتعددوبههمپیوستههمراهاست. گوشهگیرچونمشكلاتشرانمیتوانددرعالمواقعیتحلكند،بهتخیلفرومیرودوبهخیالبافیمیپردازد. اوانسانیاستبیهدفكهنمیداندچهبایدبكندوبرایآیندهاشچهطرحیبریزد. ازمردمگریزاناستوهرتمناوخواهشرایكتحمیلتلقیودربرابرآنبهشدتمقاومتمیكند،ازهمینرومرتببااطرافیاندچارتضادوكشمكشاست،برایدفاعازحقشاقدامنمیكندوكنارهگیریرابرتلاشترجیحمیدهد. ازدیگرنشانههامیتوانبهخجالتوسكوت،احساسمحرومیتوناتوانیازبرقراریرابطهبادوستانومعلمان،بهتعویقانداختنانجامكارهاویاازاینشاخهبهآنشاخهپریدن،بیحوصلگی،كسالت،احساسخستگی،پوچی،زودرنجی،نگرانیازآینده،كمكنخواستنازدیگرانبههنگامنیاز،سازشباوضعموجودواعتراضنكردنبهآنحتیدرصورتاحساسناراحتیونگرانی،همچنیناجتنابازرقابت،غیبتازمدرسهوبیعلاقگیبهدرس،عدمتمركزحواس،اختلالدرخوابوخوراك،بیاعتنایینسبتبهوقایعاطراف،بیاعتمادینسبتبهیكتجربهموفقیتآمیزدریكفعالیتگروهی،برایاینگونهكودكانآغازبسیارخوبیاست. كودكمنزوینیازداردتااحساسكند. عضوباارزشیكیاچندگروهاست. اوهروقتكهدرفعالیتهایزندگیواقعیارضاشود،نیازیبهعقبنشینیبهمیدانرؤیاهایخویشبرایارضایخواستههایاساسیاشنخواهدداشت. معلمآگاهبایدتوجهداشتهباشدكهكودككمروومنزینیزدارایتواناییهاوشایستگیهایویژهایاستكهباراهنماییوتشویقمیتوانآنهارادریكفعالیتگروهیبهكارگرفت. هرگاهشركتویدرفعالیتیباتحسیندیگرانهمراهباشد،اونسبتبهتكرارعملموفقیتآمیزخویشدرموقعیتهایگروهیتشویقخواهدشد. موفقیتدریكعملتاحدزیادیدربالابردناعتمادبهنفسكودكودرنتیجهدرتغییرنگرشهایكودكاندیگرنسبتبهاوتأثیرخواهدداشت. ضمناًبایدعواملزمینهسازگوشهگیریمانندتحقیرواحساسگناهازبینبروند. دراینموردرواندرمانیومشاورهفردیوگروهیمیتوانددررفعگوشهگیریمؤثرواقعشود؛همچنینتغییروضعیتمحیطزندگیازروشهایمفیددرمانگوشهگیریبهشمارمیرود. والدینومعلماننیزبایدباكودكانگوشهگیرباملایمتومسالمتودلجوییرفتاركنند. بردنفردبهگردشهایعلمی،تشویقبهسخنگفتندرحضوروالدینودوستانوبستگان،همچنینجرأتدادنبهاوبهاینمعنیكهمیتوانددربرابرجمعسخنبگویدوشركتدادنویدرفعالیتهایهنریوایفاینقشدرنمایشنامههاازجملهاعمالیاستكهمهارتهایاجتماعیدانشآموزانوكودكانراافزایشمیدهدوآنانرادرمبارزهباگوشهگیریوانزواطلبییاریمیدهد. پیشنهادهایعملیزیرمیتواندتاحدزیادیدرزمینهكمكبهكودككمرووگوشهگیرمفیدومؤثرباشد. باپذیرفتنرفتارمطلوبكودكمیتوانبهاواطمینانبخشید. دركودكاناعتمادبهنفسبهوجودآوریموزمینهابرازوجودرابرایشانفراهمكنیم. تجاربموفقیتآمیزدركودكایجادامنیتمیكند. آموزشصحیحدرگسترشرشداحساسشایستگیكمكمیكند.


پایهریزیعزتنفسخود ) درمانكمرویی(

طرزتفكرمادربارهخودمانتأثیراتشگرفیبرتمامجوانبزندگیمادارد. افرادیكهبرایخویشتنارزشمثبتیقائلند،عموما" بهعنواننشانههایخارجیرضایتدرونیحالتتوازنیرانشانمیدهندواحساسامنیتوآرامشخاطررامنتشرمیسازند.

طرزتفكرمادربارهخودمانتأثیراتشگرفیبرتمامجوانبزندگیمادارد. افرادیكهبرایخویشتنارزشمثبتیقائلند،عموما" بهعنواننشانههایخارجیرضایتدرونیحالتتوازنیرانشانمیدهندواحساسامنیتوآرامشخاطررامنتشرمیسازند. چنینافرادیبهتقویتكنندههایاجتماعیوستایشهایدیگرانوابستگیندارندزیراآموختهاندچگونهبهتریندوستخودوبزرگترینمشوقخویشتنباشند. آنانشركتكنندگان،مبتكرانوچارهسازانیهستندكهموجببهحركتدرآمدنماشیناجتماعمیشوند.  افرادیكهازعزتنفسبالابهرهمیجویند،هیچگاهدرزندگیدرزیرفشارانتقادخردنمیشوندیابهواسطهطردشدن،احساسنابودینمیكنند.آنانازشمابهخاطر " راهنماییسازندهتان" تشكرمیكنند. زمانیكهباپاسخ " نه " مواجهمیشوند،هیچگاهآنرابهمعنایطردخودشانتلقینمیكنند. بهجایآن،چندیناحتمالرادرنظرمیگیرند: نیازمندانجامكاربیشتریهستند،آنرویكردخیلیعجولانه،خیلیخام،خیلیدقیق،خیلیپیچیدهبود؛موقعیتوزمانبندیصحیحنبود؛شخصمخالفمشكلیداردكهنیازمندمشاورهیاهمدردیاست. درهرموردی،دلیلپاسخ "نه" دربیرونازآنانقرارداردونهدردرون؛میتوانآنراتجزیهوتحلیلكردوباتنظیمبرنامههایینیروهارامجددا" سازماندهیكردهوباعملكردآراستهتریمجددا" بازگشت .
بدتریندشمنخودبودنفردیكهازعزتنفسپایینیبرخورداراست،انسانرابهیادفاجعهزیروروشدنعالممیاندازد. اینگونهافرادمعمولا" منفعلتر،ترغیبپذیرترودارایمحبوبیتكمترهستند . اینافرادنسبتبهانتقادمنفیبهشدتحساسهستندوفكرمیكنندكهاینانتقادنابسندگیآنانراثابتمیكند. جایتعجبنیستكهمحققیندریافتهاندافراددارایعزتنفسپایینروانرنجورترازافراددارایعزتنفسبالاهستند.كمروییوعزتنفسپاییندركناریكدیگرقراردارند. تحقیقانجامشدهتوسطپلپیلكونیسومحققیندیگردربرنامهكمروییازوجودهمبستگیمعناداریمیانایندوعاملپردهبرداشتهاند؛زمانیكهكمروییشدیداستعزتنفسپاییناستوزمانیكهعزتنفسبالااست،كمروییازصحنهحذفمیشود.

كلامیهشداردهنده

عزتنفسعبارتاستازسنجشارزشخودبرپایهقیاسخودبادیگران . امادرانجاماینقیاسها،لازماستازوجودچندینمشكلبالقوهاطلاعداشتهباشید.
اول،درانتخابالگویخودتانبرایمقایسهدقتكنید. خوباستافرادمعینیرابهعنوان " ایدهآل " مشخصكنید،امانهبهعنوانتنهامرجعارزیابیخودتان. بعضیافرادبرایمقایسهكردننامناسبهستندزیراازنظرروشنگریستنیانیرویفكرخوددارایاستعدادیمنحصربهفردهستندیادارایانداممطلوبیادیگرصفاتموروثی . درابتدامیتوانباایدهآلهابهرقابتبرخاستامانبایدچهرههایمسلمموفقیت،مقامیاپیشرفترابهعنوانالگوبرگزید.
دوم،باتمركزبرالگوهاینامناسببرایانجاممقایسه،نهفقطموجباتدلسردیخودرافراهممیسازیدبلكهموجبتقویتاحساسحقارت،جاهطلبیبهخاطرنفسآنوازدستدادناحساسرضایتدرفرایندتغییركردننیزمیشوید . زیراتنهادرپیدستیابیبهمحصولهستید. سوم،ممكناستشماازآنبهایمكتومیكهمیبایدبرایكسبموفقیتبپردازید،بیاطلاعباشید. ممكناستمأموربازرسیكالاهادرادارهشمابرایهمیشهامكانبرقراریارتباطنزدیكباكودكانخودراازدستبدهدزیرانمیتوانددریكزمانهمدرخانهكنارفرزندانشباشدوهمدرجادهبهبازرسیسفارشاتاضافیبپردازد . یاآنخانمشیكپوشیكههموارهسرگرمپذیراییازمیهمانانخویشاستممكناستهیچگاهفرصتمطالعهیككتابیاامكانلذتبردنازطبیعتیاچیزهایكمجاذبهتردرزندگیرانداشتهباشد. بسیاریاوقاتاگرشمابدانیدچهبهاییبایدبپردازید،شایدتمایلیبهپرداختآننداشتهباشید.
چهارم،موفقیت،پیشرفت،قدرتتفكر،زیباییوبیشتراهدافیكههواخواهفراواندارندبهاستانداردهاییكدورهزمانیمعین،یكبافتوجامعهمشخصوابستههستند. البتهبهتراستبهآنهابهعنوانعباراتیمطلقكهمایاواجدآنهستیمیانیستیمنگاهكنیم . زمانیكهاستانداردهاتغییرمیكنند،چنینطرزتفكریمیتواندمسئلهآفرینباشد. شمابهسطحجدیدیازمقایسهارتقایافتهاید،اماوقتیبهآنمینگریدتغییردردرونشماصورتپذیرفتهاست. اینپدیدهمانندحضوریكماهیبزرگدرحوضچهایكوچكاستكهبهسویاجتماعاصلیحركتمیكند.

پنجم،بایدبرایخودتانمشخصكنیدتاچهحدیازدیگراننسخهبرداریمیكنید. درصورتیكهازبرنامههاینوشتهشدهبرایدیگرانیاتوسطآنهاپیرویكنید،نمیتوانیدادراكخوبیازخودتانداشتهباشید. پسازشناساییحضورآنهامیبایدبرایرویاروییمستقیمباآننسخههایبیگانهتلاشكنید. بایدشهامتلازمبرایمقابلهباآنهاراپیداكنید،تااگرموجبافتشمامیشوند،بتوانیدآنهاراطردكنیدیابهگونهایتغییردهیدتابانیازهاوارزشهایشماانطباقحاصلكنند.  معمولا" حتینمیدانیمبرایاولینبارآننسخهچگونهدرذهنماجایگرفت. گاهیاوقاتارزشهایفرهنگینافذآنهارادرروحمامینگارند - برایمثالمردانگریهنمیكنند،زنانخشمخودراابرازنمیدارند،پسرانبایدخشنونیرومندباشند،دخترهابایددلسوزومهربانباشند. دردورانجوانیبسیاریازنسخههایما،یاتمامیآنهابهوضوحازرویوالدین،معلمینودیگرنمایندگانشناختهشدهنوشتهمیشوند. بسیاریازآننسخكاملاًخوبهستندوازاینروبهتراستآنهارابهعنوانخصوصیاتخودپسازرسیدنبهسنبلوغبپذیریم . درنسخههاییكهحاویمسائلنیمهتماموحلناشدهوالدینمانمیباشند،خطریدركمیننشستهاست. ناكامیحاصلازیكازدواجخالیازعشقپایهایبراینسخهبرداریدخترخانوادهمیشود،بهاینمضمونكه " مردانقدرزنانرانمیدانند....." بایدبرجوانبمثبتتكیهكنید. اگرفقطیكبارزندگیمیكنید،پسباعزتنفسیبالازندگیكنید! اینانتخاببهشمابستگیدارد،تصمیمینیستكهدرآسمانهااتخاذگرددبلكهدرمغزشماشكلمیگیرد. ایننظامحسابرسیعمومیشماستكهبالایاپایینبودنعزتنفسشماراگزارشمیدهد. اگركمروهستید،احتمالا" برچسبعزتنفسپایینرابهخودالصاقكردهاید. اماحتیاگرآنرابررویسنگگرانیتهمحككردهباشید،میخواهیمتعویضآنبرچسبراآغازكنیم. پایینبودنبایدازمیانبرود! دربارهخودتانبهطورمثبتبیندیشید،اهدافمعناداریكهدستیابیبهآنهانیازمندقدریبلندپروازی،خلاقیتوپشتكارباشدتعیینكنید . سپسیادبگیریدكهپیشرفتهایخودتانرابهگونهایصادقانهوواقعبینانهارزیابیكنید. پانزدهگامدرراهمبدلشدنبهفردیمتكیبهنفستر

۱- نقاطضعفوقوتخودرابشناسیدواهدافخودرابرپایهآنهاتعیینكنید.
۲- تعیینكنیدبهچهچیزهاییبهامیدهید،بهچهچیزهاییمعتقدید،واقعاًدوستداریدزندگیتانچگونهباشد. بهنسخههایذخیرهشدهدركتابخانهیذهنتانرجوعكنیدوبراساسموقعیتروانیكنونیخوددرآنهاتجدیدنظركنید،دراینصورتآنهابهشمانشانخواهنددادبهكدامسمتمیروید.

۳- بهارزیابیخودبپردازید. بامروریبرگذشته،خطوطپیوستهوتصمیماتیكهشمارادرموقعیتكنونیقراردادهاند،پیداكنید.كسانیراكهبهشماآسیبرساندهاندوزمانیكهمیتوانستهاند،ازكمكبهشماخودداریكردهاند،درككردهوببخشید . خودتانرابهخاطراشتباهات،گناهان،شكستهاوگرفتاریهایگذشتهعفوكنید. تمامخاطراتمنفیخودراپسازاستخراجهرارزشسازندهایكهمیتوانندبههمراهداشتهباشند،دفنكنید. "گذشتهبد"تنهاتازمانیدرذهنشمازندهاستكهشمابهآناجازهدهید. حكمتخلیهفوریصادركنید. فضارابهخاطراتمربوطبهموفقیتهایهرچندناچیزگذشتهاجارهدهید.
۴- خطاوشرمساری،ارزشهایفردیمحدودیدرامرشكلدهیبهرفتارشمادرجهتاهدافمثبتدارند. بهخودتاناجازهندهیدكهتسلیمآنهاشوید.
۵- دلایلرفتارهایكنونیخودرادرابعادجسمانی،اجتماعی،اقتصادیوسیاسیوموقعیتكنونیخودتانجستجوكنیدونهدركاستیهایشخصیتیخودتان.
۶- بهخودتانیادآوریكنیدكهدربارهیهراتفاقیدیدگاههایدیگرینیزوجوددارد. "واقعیت "هیچگاهچیزیبیشترازتوافقمشتركمیانافرادبرایبیانیكمطلببهجایتكیهبرنقاطافتراقدیدگاههایآناننیست. اینمطلبشماراقادرمیسازدتادرنتیجهگیریهایخودتانازمقاصددیگرانصبورترباشیدودرحذفآنچهممكناستدرظاهرموجبطردیاافتشماگرددخلاقانهتربرخوردكنید.  

۷- هیچگاهچیزبدیدربارهخودتاننگویید؛مخصوصاًهیچگاهخصوصیاتمنفیغیرقابلبازگشترابهخودتانمنتسبنكنیدمانند " احمق "،" زشت " ، " غیرخلاق " ، " اصلاحنشدنی " و ...

۸- اجازهندهیددیگرانبهعنوانیكفردازشماانتقادكنند؛اعمالمشخصشمابرایارزیابیدرمعرضقضاوتقراردارندوآمادهبهترشدنهستند. پسخوراندهایسازندهرادرصورتیكهكمككنندهباشند،بپذیرید.

۹- بهخاطرداشتهباشیدگاهیاوقاتشكستوناامیدیتوفیقاجباریهستند،بهشمامیگوینداهدافتانبرایشمادرستنبودهاند،آنتلاشارزشآنكاررانداشتوازیكشكستبزرگتربعدیمیتواناجتنابكرد.

۱۰- افراد،مشاغلوموقعیتهاییراكهموجببروزاحساسنابسندگی(بیكفایتی)درشمامیگردند،تحملنكنید. اگرنمیتوانیدآنهایاخودتانرابهگونهایتغییردهیدكهاحساسارزشمندیبیشتریبنمایید،آنهارازیرپابگذریدیاازكنارآنهابگذرید. زندگیكوتاهترازآناستكهوقتخودراباچیزهاییكهموجبافتانسانمیشوند،تلفكنیم.
۱۱- برایاستراحت،تفكر،گوشكردنبهدرونخود،لذتبردنازتفریحاتوفعالیتهاییكهمیتوانیدبهتنهاییانجامدهیدوقتیتعیینكنید؛بدینترتیبمیتوانیدباخودتانارتباطبرقراركنید.

۱۲- باتمرین،خودرامبدلبهموجودیاجتماعیبنمایید. ازاحساسكردننیروییكهافراددیگرمنتقلمیسازندلذتببرید،خصوصیاتیگانهوتفاوتهاییكهمیانهمزادانوجوددارد،ترسهاواحساسعدماطمینانآنهارادرذهنتانمجسمكنیدوفكركنیدچگونهمیتوانیدبهآنهاكمككنید. معینكنیدازآنهاچهمیخواهیدوچهچیزیبرایاهدابهآناندراختیاردارید. سپسبگذاریدآنانبدانندكهشماآمادهوپذیرایاشتراكهستید.
۱۳- حمایتمفرطازخودرامتوقفكنید؛اینكاردشوارتروبازگشتپذیرترازآناستكهتصورمیكنید. انسانراخردمیكنداماهیچگاهنمیشكند. بهتراستگاهگاهیازجانبیكتعهدعاطفیكهطبقبرنامهكارنكردهاستآسیبدیدتادرنتیجهعواطفیعایقگونهكهموجباتسردیآنراپدیدمیآورند،سستشد.

۱۴- اهدافدرازمدتیراكهاهدافكوتاهمدتبسیارمشخصهمراهآنباشنددرزندگیخودتعیینكنید. ابزارهاییواقعبینانهبرایدستیابیبهایناهدافكوچكترانتخابكنید. پیشرفتخودرابهطورمنظمموردارزیابیقراردهیدواولینمشوقوحامیخودتانباشید. اگركسدیگریصدایلافزدنهایشمارانمیشنود،لازمنیستبیجهتنگرانوشرمزدهباشید.

شماموجودینیستیدكهفقطاتفاقاتبدبرایتانرخمیدهد،موجودیمنفعلوبیاهمیتكهمانندحلزونباغچه،امیدواراستبتواندازلهشدندرزیرپابگریزد. شمانقطهاوجمیلیونهاسالتكاملنوعبشر،رؤیاهایوالدینخود،ونشانهایازقدرتخداوندهستید. شماانسانیگانهایهستیدكهمانندبازیگریفعالدرداستانزندگیمیتوانیدپدیدآورندهیاتفاقاتباشید. شمامیتوانیدهرلحظهكهبخواهیدجهتزندگیكنونیخودراعوضكنید. بااعتمادبهنفسداشتن،موانعبهچالشهامبدلشدهوچالشهابهكمالمیرسند. آنگاهكمرویینقصانمییابد؛زیرابهجایآنكههمیشهدرتداركونگراننحوهگذراندنزندگیخودباشید،باغرقشدندرزندگی،خویشتنرافراموشخواهیدكرد. پایهریزیاعتمادبهنفسباانجامموفقیتآمیزتكالیفدشوارمیتوانیدپایهریزیاعتمادبهنفسخودراشروعكنید. ازتكالیفكوچكشروعكردهوسپسدرجهتدستیابیبهاهدافاصلیتركاركنید.
اولینچیزیكهبایدمشخصكنیدایناستكهچهكاریمیخواهیدبكنید. سههدفیراكهدرعرضیكماهمیخواهیدبهآنهادستبیابیدنامببرید.  شهرداریكشهربزرگشدنهدفیواقعبینانهنیست . رفتنبهیكمیهمانیوصحبتكردنبادونفرچنیناست . یكیازاهدافخودراانتخابكنیدوآنرابهبخشهایكوچكترتقسیمكنید.اولچهكاریبایدانجامدهید؟دومچهكاری؟الیآخر. جدولیرسمكنیدتابتوانیدپسازاتمامهرقسمتمقابلآنراعلامتبزنید. برنامهایبرایدستیابیبهاولینبخشهدفخودتانتنظیمكنید. مثلا" اگرمیخواهیددركلاسدرسصحبتكنید،دقیقاًتصمیمبگیریدكهچهخواهیدگفت . آنرابنویسیدوتمرینكنید. درستپسازآنكهبهاولینبخشهدفخوددستیافتید،بهخودتانجایزهبدهید: یككلاممهربانانه،فنجانیقهوه،مطالعهكتابیاروزنامهیاهرفعالیتلذتبخشدیگریكهدوستدارید.  سپسبهسویبخشبعدیهدفبرویدوبههمینترتیبادامهدهیدتابههدفمشخصخودتاندستبیابید.

احساسپیشرفتخودرامزهمزهكنید. باصدایبلندبهخودتانبگوییدكهچهكارخوبیانجامدادهاید.

سپسبهسراغهدفبعدیبروید،آنرابهقسمتهایكوچكترتقسیمكنیدوكاركردنرویآنراشروعكنید. هرآنچهراكهمایلیددرزندگیانجامدهیدمیتوانبهاجزایكوچكترتقسیمكردهوگامبهگامپیشبرد.  شایدبخواهیدازبرخیتمریناتباعنوان " رشدمهارتهایاجتماعی " درجهتدستیابیبههدفتاناستفادهكنید.  راههاییبرایرشدمهارتهایاجتماعی
۱ - هرآنچهشماراخوارمیسازد،طردكنیدبرایمدتدوهفتهردپایعباراتمنفیدربارهخودتانراكهدرذهنتانجاریاستدنبالكنید(آنهارابنویسید). چهچیزیبارهاتكرارشدهوموجببروزاحساسپایینبودندرشمامیگردد؟

نسبتبهسخنانمنفیدربارهخودتانحساسیتداشتهباشید. هرباركهسعیمیكنیدخودتانراخردكنید،بگویید" ایست". اینكارراآنقدرتكراركنیدتابرایهمیشهخردكردنخودتانرامتوقفكنید.

جدولیرسمكنیدودرآنیادداشتكنیدكهدرطولروزچندبارمیتوانیدمانعازبروزتفكراتمنفیدربارهخودتانبشوید. خودتانرابهخاطرسركوبكردنآنهاراتشویقكنید.
۲ - نیروهایمخالف

ازنقاطضعیفخودتانلیستیتهیهكنید. آنهارادرسمتراستكاغذیادداشتكنید. سپسعباراتمثبتمخالفآنهارادرطرفچپبنویسید عباراتخودتاندرستون " متضاد " رابسطدهید،مثالهاییذكركنید. اززاویهعبارتنوشتهشدهدرستونسمتچپدربارهخودتانفكركنیدتاستونسمتراستپیشبردید.  

۳ - بهجایلغتكمروییازعناویندیگراستفادهكنید بسیاریاوقاتدیدهشدهاستكهمافقطدریكیادوموقعیت،كمروبودهایم؛اماباوجوداینخودمانرافردیكمرومیپنداریمومینامیم.

بهجایاینكهبگویید" منآدمكمروییهستم "،دربارهخودتانباعباراتمشخصتریقضاوتكنیدوصحبتنمایید؛موقعیتهایمشخصوواكنشهایمشخصراشرحدهید. بگویید: " هنگامصحبتدرمقابلگروهیازافرادعصبیمیشوم " ،یا " شركتدرمجالساحساسجدابودنازآنمحیطرادرمنپدیدمیآوردوباعثمیشوداحساسضعیفیدردرونمپدیدآید" یا " درحضوررئیسشركتمضطربمیشوم" یاحتیمشخصتر " وقتیحسمیكنمكسیمرابراندازمیكندقلبمشروعبهتپیدنمیكندودچاردلشورهمیشوم."
یكلیستكاملدربارهاینواكنشهایموقعیتیمشخصتهیهكنید. سپسبرنامهایبرایتحتكنترلدرآوردنوتغییردادناینواكنشهاتنظیمكنید. مثلا" : اگروقتیهنگامصحبتبافردجدیدیدستانتانمیلرزند،آنهارادرهمفروكنید،رویپایتانبگذارید،یااصلادستتانرادرجیبخودبگذارید.

۴ - نشاندنرویصندلیمحاكمهلیستیازكلیهافرادیكهموجببروزاحساسكمروییدرشمامیشوند،یاشماراطردمیكنندتهیهكنید. سپسدوصندلیبرداریدوآنهارامقابلیكدیگرقراردهید. خودتانروییكصندلیبنشینیدوتصوركنیدنفراوللیستشمارویصندلیمقابلنشستهاست.

باآنفردصحبتكنید،سراوفریادبكشید،اورابهخاطرتماممشكلاتمربوطبهكمروییخودتانسرزنشكنید. آنگاهصندلیهاراجابهجاكنیدگوییشمادرجایآنفردنشستهایدوپاسخمیدهید. دوبارهبهصندلیاولبرگردیدوتوضیحدهیدچرادرحضورآنفرداحساسكمروییمیكنید. دوبارهصندلیهاراجابهجاكنیدوپاسخیراكهفكرمیكنیدآنفردارائهخواهدداد،بهخودبگویید.  

۵ - میدانیكدامخصوصیتتورامیپسندم؟دوستیكهبهاواطمینانداریدانتخابكنیدواینفعالیترادونفرهانجامدهید . هركدامازشمابایدلیستیازخصوصیاتطرفمقابلراكهواقعا" موردعلاقهاوستبنویسد(سعیكنیدلیستیشاملدهعنوانبنویسد.)سپسبهنوبتبهیكدیگربگوییدچراهرعنوانرانوشتهاید. بااینعبارتشروعكنید: " چیزیكهمنواقعا" درتومیپسندمایناستكه ........."

وقتیدوستتانازشماتعریفمیكندچهاحساسیبهشمادستمیدهد؟یادبگیریداینتعریفهارابپذیرید(حداقلبگویید" متشكرم" )،وخودتانرادراحساسمثبتیكهتعریفبهوجودمیآوردغرقكنید.  یادبگیریدازدوستتانبهطورمستقیمتعریفكنید. بهطورروزهمرهحتیبهخاطرچیزهایكوچكومعمولیازافراددیگرتعریفكنید.
۶ - مجموعهایمتشكلازنقاطقوت هركدامازماحداقلیككاررامیتوانیمبهترازهركسدیگرانجامدهیم. ممكناستاینكارپختنیكاملتساده،نوشتنمقالهایبافراستتمام،نقلیكلطیفه،شنوندهخوبیبودنیاخوببرقانداختنكفشباشد. بهترینتواناییشماكداماست؟آیاكارهایخوبدیگریهمهستندكهبتوانیدانجامدهید؟
مجموعهایازروزنامههاومجلاتراگردآورید. تمامعناوین،عكسها،كاریكاتورهاوچیزهایدیگریراكهمنعكسكنندهیتمامنقاطقوتشماباشدببریدوكلكسیونیازآنهاگردآورید.

اینمجموعهرادرجاییكهشماودیگرانبتوانیدآنراببینیدقراردهید.
۷ - عزتنفسیكالگویشخصیتیدربارهشخصیكهموردتحسینفراوانشماقراردارد،بیندیشید. اینفردمیتواندیكدوست،یكخویشاوند،یكقهرمانافسانهاییاهرچیزدیگریباشد. موقعیتهاییراكهممكناستآنفرددرآنهااحساسكمروییكندمجسمكنید. آنهاچهكارمیكنند؟چهمیگویند؟چگونهمیتوانیدبهاوكمككنید؟نقاطقوتآنفردكدامند؟

آنهارادرزیربنویسید:  اگرشماتمامایننقاطقوتراداشتید،چگونهعملمیكردید؟برخورداریازآننقاطقوتبركمروییشماچهتأثیریخواهدداشت؟چشمانتانراببندیدوخودتانرادرموقعیتهایمتعددیكهدرآنهاكمرونبودهاید،مجسمكنید. چهاحساسیبهشمادستمیدهد؟

۸- جدولاحساسخوببرایمدتدوهفتهدفتریادداشتیهمراهداشتهباشیدوتمامتجربیاتمثبتخودرادرخلالآنمدتیادداشتكنید. اینكاررادرهفتههاییانجامدهیدكهمشغولجدولبندیتجربیاتمربوطبهكمروییخودتاننباشید. جدولیروزانهتهیهكنیدكهاینساعاتهمراهبااحساسخوببودنرانشاندهد. جدولرامروركنیدونكاتزیررامشخصكنید:

ابتكاروقوعچنداتفاقدردستدیگرانبودهاست؟مبتكرچندموردشمابودهاید؟
چندتاازایناتفاقاتدرتنهاییبرایشمارخدادهاند؟چگونهمیتوانیدجدولتانرابااحساساتخوببیشتریپركنید؟

ازاینبهبعدهرگاهاتفاقمثبتیبرایشمارخمیدهد،بههمانترتیبپیشگفتهآنراشناساییكنیدوخودتانرادرآنغرقسازیدوواقعا" ازآنلذتببرید.
۹- یكمتخصصباشید

درزمینهایكهمیتوانیددریكبافتاجتماعی،درچیزیبادیگرانشریكشوید،مهارتیرارشددهیدیابهقدرتیمبدلشوید. حداقلیكخصوصیتداشتهباشیدكهدیگرانبتوانندازآنلذتببرند،منتفعشوند،سرگرمشوندیامطلبییادبگیرند. فراگیرینواختنبرخیآلاتموسیقیمانندگیتار،سازدهنی،پیانویاچیزهایمشابهمعمولا" درگردهماییهایاجتماعیمورداستقبالقرارمیگیرند. ممكناستنقلیكحكایتیاانجامیكشعبدهبازیرایادبگیرند . دربارهرویدادهایجارییابرخیموضوعاتجهانیمهمازاطلاعاتكافیبرخوردارباشید؛بعضیكتابهایخوبرامطالعهكنیدودربارهآنهاصحبتكنید. همكتابهایداستانیوهمكتبپرفروشروز.

۱۰- خودتانراآرامكنید

زمانیكهتنش،خستگیوافكارغیرقابلجلوگیریومضطربكننده،فكرمارابهخودمشغولمیكنندتمركزكردنبررویاینپیامهایفردیمثبت،كاردشواریاست.
آرامشكاملكلیدگشایشذهنشماباتمامظرفیتورهاشدنازفراموشیهایناخواستهاست.

برایانجاماینتمرینپانزدهتابیستدقیقهوقتمقرركنید. مكانساكتیراكهدرآنجاكسیمزاحمشمانخواهدشد،بیابید. روییكصندلیراحتبنشینیدیارویكاناپه،رویتختیارویزمیندرازبكشید. زیرگردنتانیكبالشبگذارید.  لباسهاوزیورآلاتتنگراازخوددوركنیدیاآنهاراشلكنید. لنزدرونچشمراخارجكنید.
قبلازآرامشكامل،اولعضلاتخودرامنقبضكنید. كارهایزیررایكبهیكانجامدهید:

الف)مشتخودرامحكمببندید،محكمتر ... محكمتر ... رهاكنید.
ب)عضلاتشكمخودرامنقبضكنید،سعیكنیدآنرابهپشتتانبچسبانید،نگاهدارید. رهاكنید.

ج)دندانهایخودرارویهمفشاردهید،فكخودراكلیدكنید. سفتتر ... سفتتر... رهاكنید.

د)پلكهایخودرامحكمببندید. آنهارابیشتروبیشتربهپایینفشاردهید. رهاكنید.
و)نفسخودرافروببریدتاحدممكنآنرانگاهدارید. رهاكنید.
ز)دستهاوپاهایخودرابهسمتعقببكشید. محكمتر... محكمتر،رهاكنید.
حالدرآنواحدهرهفتمرحلهراتكراركنید .

عضلاترارهاكنیدواجارهدهیدموجنرمیتمامبدنشمارافراگیرد،همزمانباحركتاینموجآرامشازسربهسمتپایینوفرورفتنآندرهرعضلهای،بهنوبتهرقسمترادرآرامشفروببرید. مخصوصاًبگذاریداطرافچشمان،پیشانی،دهان،گردنوپشتشلشوند. بگذاریدموجآرامشتدریجیتمامعضلاتشمارادرخودحلكند.
چشمانتانرابازكنید. انگشتشستخودراچندسانتیمترجلوترازچشمانتاننگاهداریدوتمامتوجهخودتانرارویآنمتمركزكنید. دستانشمابهآرامیبهطرفپایینحركتخواهندكرد. درهمینحیناجازهدهیدپلكهایشماسنگینشوند،تنفستانعمیقترشود،وتمامبدنشمادرآرامشیعمیقفرورود. چشمهابستهمیشوند. دستانتانپهلویشمایارویزانوانتانمیافتند. عمیقا" نفسبكشید،باهرنفسبرایخودتانبشمارید: ۱... عمیقتر،۲... عمیقتر،۳ ... عمیقتر،تاده(عمیقا" آرامشوید). خودرادرآرامترینموقعیتممكنتصوركنید. آنراببینید،احساسكنید،بشنوید،بوكنید،لمسكنید. دریكروزگرمتابستانروییككلكشناوریادریكحمامگرمشناورشوید. پسازیكبارانصبحگاهیبرایقدمزدنبهجنگلبروید. هرچهدرنتیجهاحساسآرامششمامتصورمیشود،آنراانجامدهید.
اینكبدنوذهنشمابرایدریافتپیامروزآمادهاند. شمابایدبرایوقایعمهمیكهدرشرفوقوعهستندباتصوربافتهاومشاهدهخودتانبهعنوانیكبازیگركارآمدوصالحبرنامهریزیكنید. شمامضطربنخواهیدبود،عصبیهمنخواهیدبود،كمرونخواهیدبود،ازآنلذتخواهیدبرد. برآنمسلطخواهیدشد. اینهاپیامهاییهستندكهشمابرایخودتانارسالمیدارید. باگذشتزماندرمییابیدكهحتیمیتوانیددرآنچهبهخودتانمیگوییدودرنحوهآمادهسازیخودتانبرایمقابلهباوقایعیكهاضطرابرادرشمابرمیانگیختند،دقیقترعملكنید.  

ازموقعیتخوبذهنیوآرامشجسمانیلذتببرید.  قبلازآغازشمارشمعكوس(۱۰،۹،۸،...،۱)برایخارجشدنازحالتآرامش،هشیارباشیدكهاكنونخودبودنچقدرلذتبخشاستوشماچگونهبررویافكار،احساساتواعمالخودتانمسلطمیشوید. بهخودتانبگوییدكهاینهشیاریواحساساتمثبتپابرجاخواهندبود. ممكناستبهخودتانبگوییدامشببهخوابیكاملوعمیقفروخواهمرفتیابرایعملكردنبهتمرینهایمربوطبهمهارتهایاجتماعیهشیار،سرخوشوآمادهخواهمبود.  شمادرحالدستیابیبهاحساسسودمندیوخرسندیفردیبیشترمیباشید. هرچهبیشترتمرینكنیدكاملتروآسانترمیتوانیدبهنتایجحاصلازآرامشدستبیابید  .


 منابع:

۱،رفتارهایبهنجارونابهنجاردركودكان،دكترشكوهنوابینژاد

۲،مشاورهوراهنماییكودك،دكترعبدا... شفیعآبادی

۳،اختلالهایرفتاریكودكانریناویكس،نلسون،ترجمهتقیمنشیطوسی
بهروزباغستانی،كارشناسارشدعلومتربیتی

4،برگرفتهازروزنامهقدس

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 04 فروردین 1394 ساعت: 23:59 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره میزان رضایت شغلی

بازديد: 115

تحقیق درباره میزان رضایت شغلی

چكيده طرح پژوهشي:

 به اعتقاد بسياري از صاحب نظران از ميان همه مفاهيمي كه متخصصان رفتار سازماني، مديريت و روانشناسان سازمان و صنعتي در موقعيت هاي مختلف مورد مطالعه قرار داده اند، رضايت شغلي از مهمترين زمينه هاي پژوهشي بوده است. اهميت رضايت شغلي از يك سو به دليل نقشي است كه در بهبود و پيشرفت سازمان و نيز بهداشت و سلامت نيروي كار دارد و از دگرسو، به علت آن است كه مفهوم رضايت شغلي علاوه بر تعاريف و مفهوم پردازيهاي متعدد و گاه پيچيده، محل تلاقي و نيز سازه مشترك بسياري از حوزه هاي علمي مانند روانشناسي، مديريت، جامعه شناسي و حتي اقتصاد و سياست بوده است. به همين دليل ديدگاه ها و مفهوم سازيهاي (conceptualization) متعدد و گاه متناقضي درباره آن شكل گرفته و توسعه يافته است. يكي از جديدترين نظريه ها در اين باره متعلق به ترز (2000) است. ترز (Terez) در نظريه خود تحت عنوان «جستجوي معنا در محيط كار» تلاش كرده است از ديدگاه روانشناختي عواملي را كه مي تواند به محيط هاي كاري و سازماني معنا بخشيده و آنها را مطلوب سازد شناخته و راه هاي عملي ساختن آنها را تبيين كند. مقاله حاضر سعي دارد هر يك از اين عوامل را همراه با ديدگاه ساير صاحب نظران و نظريه پردازان به اختصار توصيف كند.


مقدمه:

آيا حقيقتاً چيزي در محيط كار وجود دارد كه آن را بامعنا سازد، اگر چنين است چگونه مي توان آن را شناخت، احساس كرد و يا به وجود آورد، اكثر نظريه پردازان رضايت شغلي، در تلاش براي پاسخ به اين گونه پرسشها به تبيين نظري رضايت شغلي و عوامل سازنده آن پرداخته اند. از جمله موخرترين اين نظريه پردازان ترز (2000) است. به اعتقاد وي بيشتر مفاهيم و تبيين هايي كه در پيشينه مطالعاتي رضايت شغلي وجود دارد بر پايه: 1) ديدگاه هاي اوليه فرد درباره ي محيط كار 2) نظريه هاي گوناگون روانشناسي و مديريت 3) فنون مبتني بر تلقين هاي روان شناختي قرار دارد. اما هيچ كدام نمي تواند تبيين كنند. تمامي مولفه هاي پيچيده رضايت شغلي باشد بلكه چيزي بيشتري وجود دارد كه وي به آن «پروژه معنا در كار MeaNinàof workproject)) مي گويد. ترز با به كارگيري روش هاي گوناگون پژوهشي و آماري بسياري از جوانب ابعادي كه مي تواند يك محيط كاري را بامعنا و رضايت بخش سازد، مشخص كرد. او علاوه بر استفاده از روش هاي مصاحبه، مشاهده و مقياسهاي سنجش رضايت شغلي از آزمودني هاي خود پرسش هاي كلي و متعددي به عمل مي آورد كه تمامي آن ها بر پايه يافتن معنا در محيط كار قرار داشت مانند: يك كار بامعنا را چگونه تعريف مي كنيد، آيا معنا داشتن كار و حرفه با رضايت شغلي تفاوت دارد، بامعناترين و كم معناترين تجربه كار خود را چه مي دانيد، چگونه مي توان معناي بيشتري و بهتري در زندگي كاري ايجاد كرد. پاسخ به پرسش هاي بالا و داده هايي كه از روش هاي گوناگون پژوهشي به دست آمده، معناي تجزيه و تحليل هاي ترز قرار گرفت و سرانجام به تعيين عواملي در محيط كار منجر شد كه وي آنها را «كليدهاي رضايت شغلي» ناميد. به اعتقاد او هر يك از كاركنان مجموعه اي از عوامل را در اختيار دارند كه به وسيله آنها نياز معنا بخشيدن به تجربه هاي شغلي خويش را برآورده مي سازند. اين عوامل بسيار شبيه به كليدهايي است كه هميشه همراه خود دارند. كليدهاي اصلي مي توانند احساس عميق هدف دار بودن، خلاقيت و يافتن فرصت براي برقراري ارتباط هاي موثر براي يك فرد و احساس مالكيت، چالشهاي متعدد و هماهنگي خوب با سازمان براي افراد ديگر، باشد. ترز در مجموع 22 كليد (عامل) اصلي رضايت شغلي را مشخص و شرايط فقدان و ايجاد هر يك را به تفصيل بيان مي كند.

جستجوي معنا در محيط كار ß ترجمه و اقتباس : علي عسگري


بيان مسأله:

 (رضايت شغلي): دربرخي بررسيها دريافته اند كه عامل هاي استرس معيني در وضعيت هاي معيني موجب بهبود در عملكرد شغلي و رضايت شغلي و فشار كار مي شوند، حال آنكه پژوهش هاي ديگر نشان داده اند كه استرس ممكن است به كاهش عملكرد شغلي و رضايت شغلي منجر شود. اگر تفاوت هاي فردي در نظر گرفته شوند، خواهيم ديد كه نسبت ميان رضايت شغلي (و متغيرهاي ديگر پيچيده تر مي شود. به عنوان نمونه وال شاك walshak) (در 1981) با انجام بررسي گسترده اي دربارة تأثير اسرتس در مردان و زنان- در شكل هاي كارگري يكسان نتايجي را به دست آورده است كه نشان مي دهند سطح رضايت شغلي زنان با مردان در مشاغل يكسان، بسيار متفاوت است.

نتيجه گيريها و بررسي ها نشان مي دهند كه رضايت شغليِ كم، نشانه از استرس شغلي است. در ارزشيابي اثربخشي راههاي مداخله اي كه مديريت استرس در پيش مي گيرد، مي توان رضايت شغلي را نيز وسيلة سنجش مفيدي براي نتيجة كار دانست، اما تعيين بهترين شيوه براي سنجش كلي حاصل كار دشوار است. در بعضي موردها، براي مشخص كردن رضايت شغلي به طور مستقيم به ارزيابيهاي رفتاري دست مي زنند. نمونه هايي از چنين سنجشهاي رفتاري عبارتند از تعيين دفعات (يا فراواني) غيبتها، شمار كاركناني كه ترك كار كرده اند، يا ميزان شكوه و شكايت هاي اظهار شده.

دليل منطقي كاربرد چنين سنجه هايي آن است كه با بررسي اين متغيرها مي توان به ميزان رضايت فرد از كار پي برد. روش ديگر براي بررسي رضايت شغلي اين است كه از وسيله هاي خودسنجي (self-reportinstruments) استفاده شود. چندين وسيلة خود-سنجي گوناگون وجود دارد. مثلاً پرسش نامة توصيف شغلي، مقياس صورتها، پرسش نامه رضايت مينه سوتا. به عنوان مثال پرسش نامه ي اخير از 100 پرسش تشكيل شده است و رضايت كاركنان را از 20 جنبة گوناگون محيط كار ارزيابي مي كند. هر يك از اين 20 جنبة تقويت كنندة كار با نيازهاي رواني مرتبط است: استفاده از توانايي، پيشرفت و موفقيت، فعاليت، ترقي، اختيار و اقتدار سياستها و روشهاي شركت، حقوق و مزايا، همكاران، خلاقيت، استقلال، ارزشهاي اخلاقي، شهرت، مسئوليت، تأمين، خدمات اجتماعي، پايگاه اجتماعي، روابط نظارتي- انساني، تنوع نظارتي- فني، شرايط كار.

براي تكميل اين پرسش نامه كاركنان هر پرسش را مي سنجند و با توجه به درجه بندي كه از «هيچ رضايتي ندارم» تا «رضايت كامل دارم» را در بر مي گيرد، پاسخ مي دهند.

با جمع بستم نمره هاي افراد مي توان به نمره هاي گروه رسيد. بعد مي توان از اين نمره هاي گروهي استفاده كرد و رضايت شغلي را پيش از برنامة مداخله و پس از آن مقايسه كرد، يا ميزان رضايت شغلي را ميان گروه هاي مختلف در سازمان با هم مقايسه كرد. (برگرفته از كتاب استرس شغلي نوشتة رندال آر راس و اليزابت ام آلتماير ß ترجمة غلامرضا خواجه پور تادواني)


 تاريخجة مختصري از مطالعات انجام شده در خصوص موضوع تحقيق:

رابطة تصميم گيري و مشاركت با رضايت شغلي كاركنان در شركت توزيع برق استان مازندران:

تحقيق حاضر در مورد رابطه تصميم گيري مشاركتي با رضايت شغلي كاركنان در شركت توزيع برق استان مازندران مي باشد. براي اين منظور در فصل اول پژوهش به چارچوب تحقيق پرداخته شد و در آن فرضيه هايي در نظر گرفته شده است كه فرضيه اهم آن، بين مشاركت كاركنان در تصميم گيري هاي سازماني و رضايت شغلي آنها رابطه معني داري وجود دارد. و نيز شامل چهار فرضيه فرعي مي باشد. در اين فصل هدف ها، تعريف واژگان و محدوديت ها نيز به طور خلاصه بيان گرديدند. در فصل دوم نظريات دانشمندان مختلف درباره موضوع به تفصيل مورد بحث قرار گرفت و در انتهاي آن فصل نتيجه گيري لازم به عمل آمده است. در فصل سوم و چهارم به روش تحقيق اختصاص داشت و در آن متدي كه جهت خلاصه كردن و تجزيه و تحليل آماري داده ها به كار رفته بود از جمله همبستگي، ضريب تعيين، تحليل رگرسيون به طور خلاصه بيان گرديدند و با تكيه بر داده هاي جمع آوري شده هر يك از فرضيات تحقيق مورد تجزيه و تحليل بين تصميم گيري مشاركتي و رضايت شغلي رابطه مثبت و قوي وجود دارد و از طريق آزمون هاي آماري اين فرضيه مورد تأييد قرار گرفت و علاوه بر آن تحقيق ثابت مي كند كه رابطه تصميم گيري مشاركتي و رضايت شغلي از طريق متغيرهاي ديگري كه در فرضيات فرعي آمده اند تعديل گرديد. در پايان تحقيق توصيه مي نمايد كه تمامي سازمان ها براي بالا بردن رضايت شغلي كاركنان، آنان را در تصميم گيريهاي مختلف سازمان شركت دهند. زيرا مشاركت باعث ايجاد تعهد در كاركنان و موجب افزايش كارايي سازمان، خشنودي شغلي، كاهش ضايعات و هزينه ها، كاهش تعارض و برخورد و تقليل غيبت مي شود. (آذرگران اوريمي به راهنمايي ابراهيم گرجي)

بررسي ميزان رضايت شغلي كتابداران كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان شهر تهران:

هدف اين پژوهش بررسي ميزان رضايت شغلي كتابداران كانون پرورش فكري كودكان و نوجوانان شهر تهران است. روش تحقيقي استفاده شده در پژوهش حاضر، پيمايشي- توصيفي است. اطلاعات مورد نياز پژوهش از طريق توزيع پرسش نامه ميان افراد جامعه آماري گردآوري شده سپس مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است. جامعة آماري مورد نظر پژوهش شامل  120 كتابدار كانون بوده كه از اين تعداد قريب به 75 نفر به طور تصادفي انتخاب شده و پرسش نامه پژوهش را پر كرده و اطلاعات داده شده را فراهم آورده اند. پرسش نامه پژوهش در شاخص توصيف شغلي است. كه گروه روانشناسي دانشگاه شهيد چمران اهواز ترجمه و هنجاريابي شده است. داده هاي گردآوري شده با استفاده از نرم افزارهاي Excel, SAS , mintab مورد تجزيه و تحليل آماري قرار گرفته است. يافته هاي پژوهش نشان داد كه برحسب نتايج آماري به دست آمده مديريت كانون كتابخانه و كتابخانه هاي متعلقه در اعمال شيوه مديريتي و جلب رضايت همكاران و تشويق آنان به همكاري و ارائه خدمات موفق بوده و بيشتر كاركنان از شيوة مديريت ابراز رضايت مي نمايند و امنيت شغلي كاركنان شايد عمدتاً نتيجه اين امر باشد و از آنجايي كه بيشتر كاركنان، مديران خود را به لحاظ علمي و فني صالح اعلام نموده اند ذهنيتي مثبت نسبت به كارايي و دانش شغلي آنان دارند. اين امور به پيشرفت كار و جريان صحيح مثبت نسبت به كارايي و دانش شغلي آنان دارند. اين امور به پيشرفت كار و جريان صحيح امور كمك موثري نموده و مي نمايد و به همين جهت بيشتر كاركنان به آينده شغل خود اميدوارند و مايل نيستند كه شغل خود را تغيير دهند. در خصوص ترفيعات كتابداران بايد گفته شود كه كتابداران از نحوة ارائه ترفيع اظهار رضايت نكرده اند بلكه بي تفاوت مي باشند پس بايد به مسأله ترفيعات كاركنان توجه بيشتري شود تا ميزان رضايت افزايش يابد چون هرچه ميزان رضايت در ارتباط با ترفيعات بيشتر شود بالطبع ميزان رضايت شغل بيشتر خواهد شد در خصوص حقوق كتابداران كانون بايد گفته شود كه آنان اظهار رضايت نكرده اند. پس بايد به مسأله حقوق كارمندان توجه بيشتري شود زيرا هرچه ميزان رضايت از حقوق بيشتر باشد ميزان رضايت از شغل باتوجه به جميع جهات افزايش خواهد يافت. در پايان پيشنهادهايي در هشت مورد استفاده از نيروي متخصص، آموزش، آگاهي جامعه از نقش كتابداران و رسالت آنان از طريق اشاعه فرهنگ كتابخواني و هدفهاي سازماندهي شده و تشكيل سمينارهايي در زمينه نقش كتابداران و رساندن نتايج آنها به مرم توسط رسانه هاي گروهي بالاخص صدا و سيما، مطبوعات و اينترنت، معرفي كانون به بخشهاي مختلف آن ازطريق رسانه ها و فيلم هاي آموزشي، معرفي واحدهاي سازماني بخش هاي مختلف كتاب وسايل كمك آموزشي و سرگرمي موجود، خدمات رفاهي، تجهيزات، ايجاد همكاريهاي بين كتابخانه هاي كانون با كتابخانه هاي آموزشگاهي و مدارس آموزش و پرورش ارائه شده است. (خسرو نفيسي كيا به راهنمايي مرتضي كوكبي)

بررسي ميزان رضايت شغلي كاركنان زن شاغل در وزارت مسكن و شهرسازي در مقايسه با مردان:

هر سازماني با نيروي انساني ايجاد و بدون آن هيچ سازماني قادر به ادامه حيات نخواهد بود. بنابراين شناخت نيازها، انگيزه ها، تمايلات، عوامل رضايت و عدم رضايت كارمندان نه تنها لازم است بلكه جهت اتخاذ سياست هاي صحيح، راهبردي مناسب و برنامه هاي موثر ضروري مي باشد. پژوهش حاضر به منظور نيل به اهداف فوق به شناخت ميزان رضايت شغلي كاركنان زن شاغل در وزارت مسكن و شهرسازي در مقايسه با مردان پرداخته است. اين پژوهش يك مطالعه توصيفي و تحليلي است كه از بين كليه كاركنان شاغل، 973 نفر (642 نفر مرد و 331 نفر زن) 15 درصد 150 نفر به عنوان نمونه پژوهش از طريق روش نمونه گيري طبقه اي 97 نفر كارمند مرد (7/64 درصد) و 53 نفر كارمند زن (3/53 درصد) انتخاب گرديدند. جهت دستيابي به اين هدف پرسشنامه اي حاوي 33 سئوال با طرح دو نوع پرسش، 9 سئوال مربوط به مشخصات فردي و 23 سئوال در رابطه با هداف پژوهش و همچنين يك سئوال باز در ارتباط با نظر كاركنان در مورد عوامل موثر در رضايت شغلي مطرح گرديدند. يافته هاي پژوهشي در 34 جدول و 4 نمودار نشان داده شده است. جهت تجزيه و تحليل داده ها از ابزارهاي آماري نظير جداول توزيع فراواني و آزمون كاي اسكوير و نرم افزار SPSS استفاده شد. نتايج پژوهش حاكي از آن است كه از عوامل موثر بر رضايت شغلي كارمندان، رضايت از مديريت، رضايت از نحوة ارزشيابي رضايت از حقوق و مزاياي شغلي، رضايت از امنيت شغلي، رضايت از امكانات رفاهي و رضايت از شرايط فيزيكي محيط كار در سطح پايين رضايت قرار گرفته اند. يعني به طور كلي كاركنان از موارد فوق ناراضي مي باشند. در خصوص اهداف هفت گانه پژوهش، تفاوت بين ميزان رضايت شغلي زنان و مردان وجود دارد، يعني رضايت مردان به طور كلي از زنان بيشتر است. با توجه به نتايج حاصل، آزمون در سطح 5% معني دار نيست يعني  بين رضايت شغلي و اهداف به لحاظ آماري رابطه معني داري وجود ندارد. در اين رابطه با سئوالات اول تا چهارم پژوهش بين رضايت شغلي با سن، جنسيت، گروه هاي شغلي و سنوات خدمت به لحاظ آماري رابطة معني داري وجود ندارد. در رابطه با سئوالات پنجم تا هشتم پژوهش بين رضايت شغلي و شرايط فيزيكي محيط كار، امكانات رفاهي، ارزشايبي، امنيت شغلي رابطه معني داري وجود دارد. (سودابه بيك ليك به راهنمايي حسين حاج بابايي) .

 

 

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 04 فروردین 1394 ساعت: 23:56 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

تحقیق درباره مقایسه میزان استرس

بازديد: 427

تحقیق درباره مقایسه میزان استرس

 

فصل اول

 

مقدمه :

قرن حاضر قرن فن‌آوري، قرن اضطراب و قرن پيچيدگي‌‌هاست كه هر كدام انسان را مخاصره كرده‌اند. در ميان اين گرداب، آن چه از انسان امروزي انتظار مي‌رود دانش آموزي و كنار آمدن با پيچيدگي‌هاي دنياست. اين پيچيدگي، انسان امروزي را بر آن داشته تا با آن كنار آيد و براي كنار آمدن بر اين وضع، از مكانيزم تعادل حياتي سود مي‌جويد. انسان مجموعه‌اي از هيجانات است كه براي مقابله با اين پيچيدگي‌ با آنها توسل مي‌جويد. در اين ميان اضطراب مشهود و بارز است. همه ما از معناي واژه اضطراب و چگونگي احساس‌مان در زماني كه مي‌گوييم مضطربيم، تصور كلي داريم. ما مي‌توانيم تا حدي در مورد تجربه‌ دروني مرتبط با چنين احساس‌هايي هم داستان‌ باشيم. جدا از نظريه‌‌پردازيهاي كه در مورد اضطراب شده، اضطراب نقش يك علامت خطر را مبني بر اين كه جريان بر وقف مراد نيست براي فرد ايفا مي كند. در اين تلاطم قرن، نقش انسان بر كسب دانش رقم زده است. انسان دانش را كسب كرده و به پيش مي‌رود و هرچه مي‌آموزد در انبار ذهن خويش آنها را اندوزش مي‌كند.

انسان در عصر پراضطراب به پيش مي‌رود و علم مي‌آموزد ولي ارتباط مخزن اندوزش ذهني وي با اين هيجانات، او را با مشكلات عديده‌اي مواجه ساخته است. ارتباط بين هيجانات و حافظه بسيار پيچيده است؛ زيرا اين دو در بسياري از زمينه‌ها با يكديگر روابط متقابل دارند( خداپناهي، 1376).

به هر حال اضطراب به منزله بخشي از زندگي هر انسان، در همه افراد در حد اعتدال آميز وجود دارد و در اين حد به عنوان يك پاسخ سازش يافته تلقي مي‌شود، به گونه‌اي كه مي‌توان گفت اگر اضطراب نبود همه ما پشت ميزهايمان به خواب مي‌رفتيم، يا فقدان اضطراب ممكن است ما را مشكلات و خطرات قابل ملاحظه‌اي مواجه كند( دادستان، 1376). ولي با اين حال اضطراب مي‌تواند عملكرد شناختي را مختل سازد و بايستي اين پديده را در موسسات آموزشي مد نظر قرار داد. عملكرد يك دانش آموز در جلسه امتحان تحت تأثير اضطراب قرار مي‌گيرد، اين امر نبايد سبب شود فكر كنند يادگيري صورت نگرفته است، اين دانش آموز ممكن است، جواب سوال‌ها را به خوبي ياد گرفته باشد، اما اضطراب او باعث ناتواني‌اش در دادن جواب كامل سوال گردد( سيف، 1379).

اگر موقعيتي فراهم شود تا افراد در سطح بهينه هيجاني به آموزش بپردازند در اين صورت اضطراب نه به عنوان عامل مختل، بلكه به عنوان ياري رسان در يادگيري ايفاي نقش مي‌كند. همه مي‌دانند كه در پايين‌ترين سطح هيجاني، انسان دچار كسالت و خواب‌آلودگي مي‌شود و در بالاترين سطوح هيجاني، فرد دچار آشفتگي رواني مي‌شود، ولي با اين حال در سطح بهينه هيجاني، فرد به بهترين عملكرد دست مي‌يابد. سطح پايين انگيختگي با محروميت حسي ارتباط دارد و انگيختگي زياد به احساس استرس فشار و ناكامي مي‌انجامد و در سطح بهينه انگيختگي، عملكرد به بهترين شكل بروز مي‌كند( مارشال ريو[1]، 1376).

اضطراب به عنوان يك انگيختگي هيجاني در نظر گرفته مي‌شود و در دهه‌هاي اخير در پرداخت به اضطراب متخصصان باليني و آموزشي، يكي از نشانه‌هاي حاصل از اضطرابي سطح بالا را افت تحصيلي ناميده‌اند و از آن به بعد تحقيقاتي در اين زمينه انجام گرفته است و افرادي چون دارك[2] 1989، و بسياري كسان ديگر، در اين زمينه دست به تحقيق زده‌اندو تأثير اضطراب بر هوش، حافظه، پيشرفت تحصيلي، عزت نفس و ... را  مورد توجه قرار داده‌اند.


بيان مسئله

تقريباً هر كسي تجاربي از نوع ناراحتي‌هاي كلي، انتظار رويدادهاي شوم و احساس تنش در موقعيت‌هايي را داشته است كه علت تنش نيز روشن نيست. ما معمولاً اضطراب را به اين گونه پديده‌ها ارتباط مي‌دهيم. اضطراب را مي‌توان در گسترده‌ترين معناي آن به حالت عاطفي و فيزيولوژيكي گوناگوني ارتباط داد. هنگامي كه كودكي در بامداد امتحان، تمايلي به مدرسه رفتن نشان نمي‌دهد. ممكن است بي‌ميلي او را به احساس اضطراب نسبت به كاركرد وي در امتحان نسبت دهيم. هنگامي كه قهرمان ورزشي نمي‌تواند پيش از مسابقه مهمي غذا بخورد ممكن است رفتار او را ناشي از اضطراب بدانيم. همچنين هنگامي كه كودكي، درسي را بر مي‌گزيند كه آشكارا براي او كششي در بر ندارد، ممكن است گزينش او نتيجه ترس از شكست و يا اضطراب بدانيم. ظاهراً اضطراب داراي منابع گوناگون است و مي‌تواند از راههاي ممكن بسياري پديدار شود. اضطراب ممكن است به نشانه‌هاي فيزيولوژيكي معيني منجر شود كه بي‌شباهت به نشانه‌هاي ناشي از عاطفه‌ ترس نيست . اضطراب مي‌تواند به كاهش كاركرد در كار فكري پيچيده بينجامد. ممكن است به گزينش غير منطقي بينجامد و يا ممكن است به عقب‌نشيني فرد از موقعيت‌هايي منجر شود كه اضطراب‌آورهستند. در هر صورت، در حالي كه تفكر درباره منشاء و معني اضطراب سده‌هاي پياپي مورد توجه الهيون و فلاسفه بوده است. اغلب گفته مي‌شود كه فرويد نخستين بررسي روان‌شناسي اضطراب را انجام داده است. منظور از اضطراب نوعي حالت هيجاني ناخوشايند و مبهم است كه با پريشاني، هواس، تپش  قلب، تعرق، سردرد، بي‌قراري و تكرر ادرار همراه است. هنگامي كه فرد نسبت به كارآمدي، توانايي و استعداد خود در شرايط امتحان دچار نگراني و ترديد مي‌شود مي‌توان از اضطراب امتحان سخن گفت. در هنگام امتحان، به ويژه امتحانات سرنوشت ساز( كنگور و امتحان نهايي) بيشتر دانش آموزان و دانشجويان اضطراب امتحان را تجربه مي‌كنند. وجود اندكي اضطراب در انسان طبيعي و مطلوب است و موجب افزايش تلاش و تكاپو مي‌شود، اما اگر از حد اعتدال تجاوز كند موجب كاهش پيشرفت تحصيلي خواهد شد. دانش آموز و دانشجويي كه اضطراب امتحان دارد احساس مي‌كند كه ذهنش خالي شده و هرچه را كه آموخته فراموش كرده است، چنين فردي معمولاً به پرسش‌ها پاسخ‌هاي بي‌ربط، نادرست و يا ناقص مي‌دهد و با افكاري نامربوط و ناخواسته در مورد پيامدهاي امتحان درگير است.

ساراسون و ماندلر بر اين باورند كه در موقعيت‌هايي نظير موقعيت امتحان، معلومات مرتبط با آزمون و حالات اضطرابي آموخته شده وارد ميدان مي‌شوند. پاره‌اي از اين حالات اضطرابي با آزمون مورد نظر مرتبط و برخي ديگر با آن نامرتبطند. اگر سطح اضطراب برانگيخته شده با محتواي آزمون مرتبط باشند سطح كارآمدي افزايش مي‌يابد. در حالي كه اضطراب نامرتبط با وظيفه محوله، سطح كارآمدي را كاهش مي‌دهد(دادستان، 1376).

اهميت و ضرورت مسئله

جامعه امروز با يك تغيير سريع به جلو مي‌رود و عدم انطباق با تغييرات آن، موجب عدم سازگاري انسان‌ها مي‌شود. براي انطباق دادن خود با محيط، بايد هم محيط و هم خود شناخته شود. احتياجات و نيازهاي افراد به دقت مورد كنكاش قرار گيرند، اگر اين تحولات را وارد جريان دانش كنيم بايد آموزشگاه، مدرسه و دانشگاه اين تغييرات را در نظر بگيرند. يكي از موضوعاتي كه امروزه در روان‌شناسي به طور گسترده مطالعه مي‌شود، نقش هيجانات و عواطف است. اضطراب مي‌تواند عملكرد فرد را به شدت تحت تأثير قرار دهد. بنابراين درك اضطراب، روند و تأثيرات آن ضروري است.

بايستي گفته شود، كه اضطراب در بين انسان‌ها وجود دارد، هر موجود با هوشي، اضطراب‌دارد، مي‌توان گفت كه اضطراب يك حالت طبيعي بدن است، انواع متعدد مسائل زندگي فردي، اجتماعي و جسماني ايجاب مي‌كند كه به طور دايم از خود سازگاري نشان دهيم، غير از اضطراب چه چيزي ما را بر جلو بر مي‌دارد و هر انساني كه فكر مي‌كند داراي سهمي از اضطراب است و به طور كلي مي‌توان گفت 10 درصد اضطراب‌ها براي يك انسان عادي، ضرورت دارند اما متاسفانه اين درصد هميشه پايين نيست(گنجي، 1376). به هر حال، انسان‌ها داراي سهمي از اضطراب هستند كه از پائين‌ترين حد تا بالاترين حد گسترده شده است. به همين خاطر نياز است تا به اهميت و گستردگي مسئله پرداخت شود.

با شروع فصل امتحان باز هم شاهد سردرد، تهوع، دل درد و ... ناشي از استرس فراگير امتحاني، ميان دانش آموزان و دانشجويان هستيم. استرسي كه هر ساله با شروع فصل امتحانات، حتي جامعه‌شناسان، روان‌شناسان و كارشناسان مسايل آموزشي و تربيتي را هم به تحليل، هشدار و ارايه راهكارها وا مي‌دارد. پس ضرورت دارد تحقيقاتي در زمينه اضطراب و به خصوص اضطراب امتحان صورت پذيرد. دراين پژوهش نيز سعي شده است تا ميزان اضطراب دانشجويان قبل از امتحانات و در ايام امتحانات با هم مقايسه شود. اين پژوهش بر آن است تا به اين سوال پاسخ دهد كه آيا ميزان اضطراب دانشجويان قبل از امتحانات با ميزان اضطراب دانشجويان در ايام امتحانات تفاوت دارد و آيا اين تفاوت معني‌دار است.

 


اهداف پژوهش

آيا بين ميزان اضطراب دانشجويان قبل از امتحانات و موقع امتحانات تفاوت
وجود دارد.

 

فرضيه‌هاي پژوهش

بين ميزان اضطراب دانشجويان قبل از امتحانات و موقع امتحانات تفاوت
وجود دارد.

 


تعريف متغيرها

تعريف مفهومي اضطراب

اكثر نظريه‌پردازان با نظر لنگ[3] مبني بر آن اضطراب يك سازه فرضي است موافقند. به اين ترتيب اضطراب مفروضه‌اي است كه موجوديت فيزيكي ندارد، اما مي‌تواند در تهمين پديده‌هاي قابل مشاهده سودمند باشد. مي‌توان اضطراب را بر حسب افكاري مانند اينكه «‌من مي‌ترسم»، يا احساس‌هاي جسمي، از جمله افزايش ضربان قلب، تعريق و تنش و يا بر اساس رفتارهاي مثل اجتناب از موقعيت يا گريختن تفسير كرد(انرايت[4] و پاول[5]، 1378).

 

تعريف مفهومي اضطراب امتحان

اضطراب امتحان نوعي خود اشتغالي ذهني است كه با خود كم انگاري و ترديد درباره توانايي‌هاي خود بروز پيدا كرده و اكثراً به ارزيابي شناختي منفي، عدم تمركز حواس، واكنش‌هاي جسماني نامطلوب و افت عملكرد تحصيلي منجر
مي‌گردد( ساراسون و ديديوسون).

 

تعريف عملياتي اضطراب

در اين پژوهش اضطراب به عنوان مفهومي در نظر گرفته شده است كه به وسيله آزمون اضطراب زونگ سنجيده مي‌شود. در اين ارتباط سطوح اضطراب با موارد ذيل مشخص مي‌شود.

 

سطح اضطراب

درصد اضطراب

طبيعي

%49-%0

خفيف

%59-50%

متوسط

%69-%60

شديد

%79-%70

بسيار شديد

%100-%80

 

 


 

فصل دوم

پايه‌هاي نظري و پيشينه  تحقيق

 

مقدمه

در اين فصل سعي شده است تا ابتدا هيجاني نظري مربوط به پژوهش ارائه شود و سپس يافته‌هاي تجربي حاصل از تحقيقات داخلي و خارجي مرتبط با آن مورد بررسي قرار گيرد.

 

اضطراب

اضطراب به منزله بخشي از زندگي هر انسان، در همه افراد در حدي اعتدال‌آميز وجود دارد، و اين حد، به عنوان پاسخي سازش يافته‌ تلقي مي‌شود به گونه‌اي كه مي‌توان گفت « اگر اضطراب نبود همه ما پشت ميزهايمان به خواب مي‌رفتيم». فقدان اضطراب ممكن است ما را با مشكلات و خطرات قابل ملاحظه‌اي‌ مواجه كند. بنابراين اضطراب به منزله بخشي از زندگي هر انسان، يكي از مولفه‌هاي ساختار شخصيت وي را تشكيل مي‌دهد و از اين زاويه است كه پاره‌اي از اضطراب‌هاي دوران كودكي و نوجواني را مي‌توان بهنجار دانست و تأثير مثبت آنها را بر فرآيند تحول پذيرفت به عبارتي ديگر مي‌توان گفت كه اضطراب در پاره‌اي از مواقع سازندگي و خلاقيت‌ را در فرد ايجاد مي‌كند و بالعكس، اضطراب مرضي نيز وجود دارد، چرا كه حدي از اضطراب مي‌‌تواند سازنده و مفيد باشد و اغلب مردم بايد تجربه كنند، اما اين حالت ممكن است جنبه مزمن و مداوم بيابد كه در اين صورت نه تنها نمي‌توان پاسخ را سازش يافته دانست بلكه بايد آن را به منزله منبع شكست و استيصال فرد تلقي كرد كه فرد را از بخش عمده‌اي از امكاناتش محروم مي‌كند و طيف گسترده‌اي از اختلال‌هاي اضطرابي را كه از اختلال‌هاي شناخته و بدن تا ترس‌هاي غيرموجه و وحشت‌زدگي‌ها گسترده‌اند، به وجود مي‌آورند(دادستان، 1375، ص60).

بسياري از اوقات ترس با اضطراب، به صورت يك جا در نظر گرفته مي‌شود. حال آن كه بين ان دو تفكيك وجود دارد، چنان كه ترس بستگي به محرك شناخته شده‌اي دارد، در حالي كه اضطراب، محرك ناشناخته و غيرمشخصي خواهد داشت. در مورد ترس، محرك تهديد كننده قابل ملاحظه‌ و مشاهده است، ولي اضظراب به انتظار خطر بستگي دارد، آدمي از عامل، خطر مي‌ترسد ولي در اضطراب عامل ناشناخته است( عظيمي، 1370). ترس عبارت است از واكنش در مقابل يك خطر واقعي، ولي اضطراب عبارت است از واكنش در مقابل خطري كه وجود ندارد(گنجي، 1376). در تقسيم‌بندي كلي دو نوع اضطراب وجود دارد. اول، نوعي كه به طور طبيعي به عنوان عكس‌العمل در مقابل استرس يا خطر تجربه مي‌شود. مثلاً شخصي بتواند تهديد عليه امنيت يا سلامتي‌اش را به درستي تشخيص دهد يا وقتي سارق مسلحي تهديدش مي‌كند، يا هنگامي كه ترمز اتومبيل ببرد. در اين هنگام شخص احساس لرزه و رعشه مي‌كند، دهانش خشك مي‌شود، كف دست‌ها و پيشانيش عرق مي‌كند، ضربان قلبش سريع‌تر شود، در معده‌اش احساس سوزش كرده و عصبي مي‌گردد، او اضطراب و ترس روحي را تجربه مي‌كند. بيشتر مردم اين چنين احساساتي را به هنگام خطر يا فشار داشته‌اند. همچنين اگر كسي مكرراً در موقعيت ميعني مورد حمله قرار بگيرد يا ترسانيده شود، ياد مي‌گيرد كه هر زمان با آن موقعيت مواجه شود، هراسان گردد. اين يك عكس‌العمل دفاعي معمول است اين اضطراب را كه يك عكس‌العمل طبيعي به استرس موجود در محيط خارجي فرد است برون‌زا[6] يا اضطراب تحريك شده مي‌ناميم. عبارت فوق اين عقيده را منعكس مي‌كند، كه فرد هميشه مي‌تواند هنگام ظاهر شدن اين نوع اضطراب منشأ قابل توجيهي بر آن تشخيص دهد.

نوع ديگري از اضطراب وجود دارد كه اضطراب‌ درون‌زا[7] ناميده مي‌شود، اكنون شواهد جمع‌آوري شده نشان مي‌دهد كه نوع دوم اضطراب يك بسياري است كه به نظر مي‌رسد قربانيان آن با يك آسيب‌پذيري ژنتيكي به آن زاده مي‌شوند، اين نوع معمول با علائمي از اضطراب شروع مي‌شود كه ناگهان و بدون هشدار و بي‌هيچ علت ظاهري، ضربه زننده هستند. گاهي به نظر مي‌رسد كه بخش‌هاي متفاوتي از بدن از كنترل خارج مي‌گردد. حتي ممكن است در غياب هر نوع خطر يا استرس ظاهري قلب به سرعت بزند يا حالت سرگيجه، خفگي و تنگي نفس و يا احساس مورمور شدن ظاهر شود. ناگهاني بودن اين علائم و اين حقيقت كه آنها بدون  هشدار و بدون وجود استرس آشكار ظاهر مي‌شوند، بيماري را از نوع ديگر اضطراب يعني پاسخ طبيعي به
تهديد جدا مي‌كند در واقع اضطراب برون‌زا و درون‌زا كاملاً متفاوت هستند( شيهان، بي‌تاريخ).

 

تعاريف ارائه شده از اضطراب

اساساً اضطراب را نمي‌توان در قلمرو آن چه تحت عنوان آزردگي مشخص مي‌شود محدود كرد، چرا كه احساس اضطراب نه تنها در بيماران افسرده، وسواسي و روان گسسته وجود دارد، بلكه در افراد بهنجار نيز به صورت‌هاي مختلف، پديدار مي‌گردد. شايد به همين دليل است كه در مورد اضطراب نمي‌توان تعريف مشخص و روشني را ارائه داد، چرا كه اضطراب در افراد مختلف به گونه‌هاي متفاوت بيان مي‌شود. با توجه به موارد ذكر شده مي‌توان در زير به تعاريفي در زمينه اضطراب پرداخت:

لافون اضطراب را اين چنين تعريف مي‌كند: اضطراب يك انتظار به ستوه آورنده است و ممكن است در تنشي گسترده، موحش و اغلب بي‌نام اتفاق مي‌افتد، اين حالت كه به شكل احساس و تجربه كنوني است مانند هر اغتشاش هيجاني در سطح همبسته رواني و بدني در فرد پديد مي‌آيد و ممكن است يك تهديد عيني و اضطراب‌آور داشته باشد. در واقع اضطراب به عنوان احساسي رنج‌آور است كه با يك موقعيت ضربه‌آميز كنوني يا به انتظار خطري كه به شئي نامعيني وابسته است تعريف مي‌شود(دادستان، 1375، ص 61).

- اضطراب يك حالت احساسي و هيجاني است كه از خصوصيات برجسته آن توليد حالت بي‌قراري و دلواپسي است كه با اتفاقات زمان و شرايط تناسب ندارد (معاني، 1370، ص21).

- اضطراب حالت هيجاني ناخوشايند و مبهم و وضعيت تحريك تشديد شده هيجاني است كه اساسا نگراني يا ترس را هم دربر دارد( آرتور، 1999؛ فرانكو، 1370).

- اضطراب را در واقع همه انسان‌ها تجربه مي‌كنند، اضطراب احساس ناخوشايند و اغلب مبهم دلواپسي است كه با يك يا چند تا از احسا‌س‌هاي جسمي همراه مي‌گردد(آلن وهمكاران، 1372).

اما تعريف D.S.M.I.V از اضطراب اين گونه است :

نگراني پيشاپيش نسبت به خطرها، بدبختي‌هاي آينده، توأم با احساس بي‌لذتي، با نشانه‌هاي بدني تنش، منبع پيش بيني نشده مي‌تواند دروني‌ يا بيروني باشد( ترجمه پورافكاري، 1368).

و نهايتاً اين كه با اضطراب عبارت است از احساس مبهم و توأم با ناراحتي كه اغلب منشاء و علت مشخصي ندارد، و براي فرد شناخته شده نيست( آرلن، 1998).

 

فيزيولوژي اضطراب

دستگاه عصبي خودمختار[8] (ANS) و غدد درون‌ريز[9] Eg نقش مهمي در اضطراب دارند. مي‌‌توان گفت دستگاه عصبي خود مختار واسطه دستگاه عصبي مركزي[10] و غدد درون ريز است. دستگاه عصبي خودمختار در اكثر موارد موجب فعاليت غدد درون ريز مي‌شود و غدد درون‌ريز با پسخوراند[11]، فيزيولوژيك فعاليت عصبي را تعديل مي كند كنش دستگاه عصبي خود مختار اين است كه بدن را در محيط متغير، ثابت نگه مي‌دارد(دابسون، 1983، ترجمه پناهي شهري، 1372).

فعاليت دستگاه عصبي خود مختار و غدد درون‌ريز موجب بروز علائمي مي‌گردد كه در تشخيص اضطراب داراي اهميت زيادي مي‌باشد. به هنگام بروز اضطراب بي‌قراري و تنش عضلاني مشهود است، فرد سريع‌تر سخن مي‌گويد، راه مي‌رود و اين تنش شديد موجب هدر رفتن انرژي و بروز خستگي مي‌شود كه بسيار آن را به صورت فشار توضيح مي‌دهد. احساس فشار در عضلات پيشاني و گيجگاهي موجب نوعي سردرد تنشي[12] مي‌شود و فرد احساس مي‌كند چيزي محكم دور سر او بسته شده است و معمولاً از اين حالت درد در پيشاني شكايت مي‌كند.لرزش اندام در بيماران اضطرابي به علت تنش عضلاني محسوس‌تر است، به هنگام كارهاي ارادي و تمركز و دقت كاهش مي‌يابد و موجب شكايت‌هاي رواني بيمار مي‌گردد و اين تصور به فرد دست مي‌دهد كه مبادا قدرت فكري خود را از دست داده باشد، تظاهرات حركتي در حالت اضطراب بسيار بارز است. اضطراب مزمن نيز معمولاً توأم با اختلالات روان ‌تني است( شافر[13]، 1984؛ به نقل از پناهي شهري، 1372).

 

سبب شناسي اضطراب

عواملي كه سبب ايجاد و حالت اضطراب شخص مي‌شوند و به دو دسته كلي تقسيم مي‌شوند: گروه اول، آن دسته عواملي هستند كه با اثرگذاري بر روي ساختمان بدن و جسم، موجب اضطراب مي گردند، گروه دوم؛ عواملي كه برخاسته از طرز تفكر و بينش فرد است و سبب اضطراب دروني مي‌گردد.

گروه اول : عوامل جسمي و فيزيكي ،

1- كم كاري يا پركاري تيروئيد[14]

2- نزول شديد قند خون[15]

3- پركاري مركز غده فوق كليوي

4- افزايش هورمون كورتيزول

5- مسموميت با داروهاي محرك

6- قطع ناگهاني اين داروها

 

الف) الكل

ب ) مسكن‌ها :

بسياري كه از اضطراب رنج مي برد، در اولين گام بايد اطمينان حاصل گردد مبني بر اينكه اضطراب او مربوط به داروها نباشد؛ چرا كه قطع ناگهاني برخي داروها منجر به اضطراب هاي شديد مي‌گردد، از جمله قطع داروهايي از گروه آرام‌بخش‌ها، خواب‌آورها و باربيتوراتها.

7- تومورهاي مغزي، در مواردي ممكن است عامل به وجود آورنده اضطراب باشد، به خصوص تومورهاي حوالي بطن سوم.

8- بيماريهاي مزمن انسداد ريه‌ها

9- مسموميت با فلزات سنگين

10- بعضي از انواع صرع مربوط به ابتلاء ديانسفال

11- عدم تحمل قرص آسپرين( معاني، 1370، ص 14).

گروه دوم؛ داشتن افكار نامعقول، اصرار فرد بر اينكه ؛

1- چنان چه امور بر وفق مراد نباشند، نهايتاً به بدبختي فرد ختم مي‌شود.

2- اعتقاد فرد به اينكه، براي كسب احساس ارزشمندي بايد از تمامي جهات كامل و بي نقص باشد.

3- اعتقاد فرد بر اينكه تجارب گذشته به طور مطلق بر رفتار تأثير مي‌گذارد.

4- اعتقاد فرد بر اينكه عوامل خطرناك بيروني وجود داشته و فرد بايد از بروز آنها جلوگيري كند(شفيع آبادي، 1372، ص 11).

 

علائم اضطراب

پژوهشگران علائم اضطراب را به دو دسته علائم جسمي و علائم رواني تقسيم مي‌كنند:

 

- علائم جسماني اضطراب :

فقدان اشتها، بي خوابي، احساس خستگي دائمي، مشكلات تنفسي، احساس خفگي، تپش قلب، در برخي از موارد از نفس افتادن، حالت تهوع، سردردهاي متوالي، پاهاي لرزان، از دست دادن تعادل بدن، تمايل به عرق كردن زياد بدون علت مشخص، درد و فشار در سينه، احساس كرختي خصوصاً در پاها و پنجه‌ها، پرش عضلات، گرفتگي شديد عضلات، سرگيجه و غش، تنش‌هاي عصبي، حملات گريه كردن يا تمايل به گريه كردن، فشار خون بالا، ناخن جويدن، سوء هاضمه‌هاي متعدد( شيهان 1953؛ ترجمه حريري 1371، ص 42).

 

- علائم رواني اضطراب :

كج خلقي دائم با مردم، احساس عدم توانايي در مقاومت، بي‌علاقه به زندگي به طور دائمي يا ادواري، ترس از بيماري، احساس گناه، احساس بد بودن و آزار رسانيدن به خود، اشكال در تصميم‌گرفتن، بي‌علاقگي نسبت به ساير مردم، آگاهي از خشم فرو خورده، هراس از آينده، از دست دادن احساس لذت،‌ عدم توانايي در نشان دادن احساس واقعي، احساس هدف دشمني ديگران قرار گرفتن، احساس شكست، احساس نداشتن كسي كه به او اعتماد كند، اشكال در تمركز حواس،ترس شديد از يك فضاي باز يا بسته يا از تنهايي، عدم توانايي در اتمام يك كار قبل از پرداختن به كار ديگري، ترس از ديوانه‌شدن و ترس از دست دادن كنترل( كوپر، مترجم مديحي، 1370، ص32).

 

بيماري‌هايي كه در اثر اضطراب ايجاد مي‌شود:

- افزايش فشار خون و بيماري قلبي

افزايش فشار خون و بيماري قلبي ارتباط نزديكي با اضطراب دارند. فشار خون بالا در اغلب اوقات منشاء عضوي مستقيمي كه به سادگي بتوان شناخت، ندارد. افزايش فشار خون جزئي به علت بروز تغيير در مقاومت رگ‌هاي خوني است و قسمتي از فشار عروق خوني كه خون را به بافت‌ها حمل مي‌كند به وسيله سيستم عصب سمپاتيك و رها ساختن مواد شيميايي به داخل عروق ايجاد مي‌شود و ادامه فعاليت پاسخ‌هاي شيميايي عصب سمپاتيك باعث كاهش قدرت انقباض و انبساط رگ‌ها و درنتيجه بالا رفتن فشار خون مي‌گردد. فشار خون پديد آمده مي‌تواند منجر به بيماري‌هاي قلبي گردد، زيرا قلب به ناچار، خون را با نيروي بيشتري به داخل شرياني كه فشار آن بالا رفته است مي فرستند و در نتيجه كار اضافي به آن تحميل مي‌گردد و همچنين افزايش فشار خون احتمال پارگي شريان‌ها را كه مي‌تواند منجر به مرگ گردد بالا ببرد به طوري كه پاره شدن يك سياهرگ در مغز مي‌تواند ايجاد سكته مغزي نمايد( كوپر 1982، مترجم، مديحي، 1370).

 

سرطان

اضطراب در ايجاد سرطان مي‌تواند نقش اساسي داشته باشد چرا كه اضطراب در بسياري از موارد باعث وقفه در سيستم دفاعي بدن مي‌گردد در مطالعه‌اي كه بر روي 2000 زن در يك درمانگاه بيماريهاي ويژه پستان انجام شده، مشخص شده است كه در دو سال آخر درصد ابتلا به سرطان در ميان زناني كه فردي از قبيل شوهر، دوست، يا يكي از اقوام خود را از دست داده‌اند.بيشتر از زماني كه اين ضربه‌ها را نداشته‌اند( كوپر 1982، مترجم مديحي 1370، ص 54).

 

- مسائل معده و روده

افراد معيني در مقابل اضطراب با افزايش اسيد معده عكس‌العمل نشان مي‌دهند كه غالباً عامل موثري در ايجاد زخم معده و روده است. ساير حالاتي كه معتقدند به علت اضطراب ايجاد مي‌شود يا با اضطراب مزمن تشديد مي‌گردد شامل زخم‌هاي خونريزي دهنده روده بزرگ و سندروم روه تحريك‌پذير مي باشد كه باعث حملات انقباضي دردناك در روده بزرگ مي‌گردد(همان منبع، ص 21).

 

- سردرد و كمر درد

بسياري از سردردها به علت كشش عضلاني صورت و جمجمه پيدا مي‌شود. اين نوع سردردها كه بعضي از اوقات از آنها به نام سردرد تنشي نام برده مي‌شود يكي از شايعترين علائم اضطراب است. سردردهايي كه به نام ميگرن ناميده مي شود به نظر مي رسد كه ناشي از انقباض عروق خوني مغز باشد و انقباض عروق خوني به خاطر اضطراب ايجاد مي‌گردد. بنابراين نتيجه مي‌گيريم كه يكي از علل ميگرن اضطراب است. همچنين پشت درد و كمر درد كه غالباً متعاقب انقباض عضلاني ناشي از  اضطراب يا به علت ضعف جسماني يا عدم انعطاف‌پذيري در طول كار پديد مي‌آيد
( منبع قبلي، ص 22).

 

- بيماريهاي ريوي و مسائل جلدي

اضطراب شديد همراه با استعمال دخانيات مي‌تواند در بروز سينه پهلو و آنفلوانزا اثر داشته باشد. به نظر مي رسد كه اضطراب اثر مستقيم تري در بروز بيماري آسم داشته‌ باشد نهايتاً اينكه اضطراب در بيماريهاي پوستي به طور قابل ملاحظه‌اي باعث تشديد بيماري مي گردد. اگزما و كهيل، صورت‌هاي مختلف بيماري پوستي هستند كه به احتمال زياد به دليل اضطراب به وجود مي‌آيند چون اضطراب باعث تغييراتي در سلول‌هاي پوستي فرد مي‌گردد و اين مساله نهايتاً به تغييراتي در پوست افراد مي‌گردد(منبع قبلي، ص 22).

قبل از پرداختن به رويكردهاي گوناگون اضطراب تعريفي كه لانگ ارائه داده و اكثر نظريه‌پردازان با آن موافقت كرده‌اند را از نظر مي‌گذرانيم. اكثر نظريه‌پردازاني با لانك موافقند كه اضطراب يك مفهوم فرضي است. يعني اضطراب نوعي تصور است كه وجود خارجي و عيني ندارد ولي در تغيير پديده‌هاي مشاهده‌پذير مي‌تواند مفيد باشد. وي مدلي سه سيستمي از اضطراب ارائه داده است كه وسيعاً به فهم تعريف‌هاي مختلف كمك كرده است. اضطراب را مي‌توان بر حسب افكار تغيير كرد، براي مثال « من وحشت‌زده هستم» يا آن را به حسب احساسات و واكنش‌هاي جسماني تغيير كرد مثل افزايش ضربان قلب، تعريق و تنش يا بر حسب رفتار مثل اجتناب ورزيدن از يك موقعيت يا گريز از آن در نظر گرفت. نيمرخ اضطراب افراد مختلف بسته به اين كه كدام نظام بيشترين تأثير را پذيرفته است، متفاوت خواهد بود( پاول و اندايت ، 1377).

 

رويكردهاي نظري به اضطراب

در ذيل نظريه‌هاي مكاتب گوناگوني به اضطراب را از نظر مي گذرانيم و خواهيم ديد كه اين مكاتب، سازه اضطراب را تببين مي‌كنند، البته هيچ كدام از آن تبيين رضايت بخش يا كاملي از علت و ماهيت اضطراب ارائه نمي‌كنند، با اين همه، هر يك در پيشبرد دانش ما براي شناخت بيشتر اين پديده سهمي دارند.

 

نظريه‌هاي زيست شناختي اضطراب

البته ترديدي نيست كه همراه با اضطراب يك فرآيند زيست شناختي نيز وجود دارد. اما پرسشي كه به ميان مي‌آيد اين است كه در بحث از سبب شناسي اضطراب، آيا اين فرآيند بعداز مكانيسم‌هاي روانشناختي اوليه قرار مي‌گيرد يا آن كه تجربه‌هاي متفاوت افراد از اضطراب صرفاً مبين ساخت زيست شيميايي و كاركرد مغزي متفاوت آنهاست. به منظور درك پيچيدگي‌ مغز و فرآيندهاي زيست شيميايي همراه با اضطراب، نخست لازم است بحث مختصري پيرامون مباني كالبدشناسي عصبي داشته‌باشيم. مي‌توان مغز را تقريباً به سه ناحيه تقسيم كرد : ناحيه بسيار پيشرفته پيش مغز[16]، كه مركز هوش و استدلال است، ميان مغز[17] يا سيستم ليمبيك به ويژه بادامه[18] كه در فرآيندهاي هيجاني دخالت دارد.سومين ناحيه، مغز پسين[19] است كه در تعادل حياتي نقش دارد. اين ناحيه شامل هيپوتالاموس و غده هيپوفيز است و اين ساختارها هستند كه در پاسخ هاي زيست شناختي اضطراب و فشار رواني اهميت ويژه‌اي دارند( پاول و اندايت، 1378).

نظريه‌پردازان در صدد مطالعه احتمال وجود يك حلقه ژنتيكي در تجربه اضطراب برآمده‌اند. اسلاتر و شيلدز ميزان همگاني اختلال‌هاي اضطرابي و در دوقلوه‌هاي يك تخمكي را 41 درصد و دو قلوهاي غيرهمسان را 4 درصد نقل مي‌كنند. اگرچه اين نتايج ممكن است از فرضيه زيست پزشكي حمايت كنند، اما بايد در نظر داشته باشيم كه دو قلوهاي همسان همان‌طور كه ژن‌هاي همانندي به ارث مي‌برند اغلب در محيط عادي همانندي نيز بزرگ مي‌شوند. شواهد ديگري در تاييد نقش عوامل زيست شناختي ارائه كرده‌‌اند. آيزنگ[20] مي‌گويد تفاوت‌هاي فردي در تجربه اضطراب ممكن است ناشي از نظرات ساختار ژني ويژه‌اي باشد كه فرد را مستعد نوسانات هميجاني پايين يا بالا مي‌سازد. آيزنگ اين فرايند را به صورت تمايل به نشان دادن واكنش‌هاي خيفيف يا شديد در برابر محرك ويژه‌اي كه مي‌‌تواند موجب ناراحتي و پريشاني فرد شود تعريف مي‌كند. وي همچنين اظهار مي‌دارد كه علاوه بر اين، برخي افراد مستعد يادگيري پاسخ‌هاي شرطي نيرومندي هستند و بدين ترتيب نظريه‌هاي زيست پزشكي و رفتاري را تلفيق مي‌كند.

نظريه سليگمن پيرامون آمادگي در ابتلاء به هراس، تلفيقي است از نظريه‌هاي زيست شناختي و رفتاري، به نظر او آدمي، به واسطه فرايندهاي تكاملي، از نظر زيستي متسعد ابتلاء به شماري ترس‌هاي شرطي در برابر محرك‌هاي خاصي است. اين ترس ها در انسان نخستين به مثابه پاسخي طبيعي واكنشي كه ضامن بقاي نوع به شمار مي‌رفته، تجلي پيدا كردند( به نقل از پاول و اندايت، 1378).

 

نظريه‌هاي روانكاوي

نظريه فرويدي:

فرويد بين سه نوع متفاوت از اضطراب تمايز قائل شده است: اضطراب عيني يا اضطراب در برابر واقعيت كه هر كسي آن را تجربه مي‌كند و قابليت واكنش به خطر واقعي است آن گونه كه در همان خارجي رخ مي‌دهد. فرويد مشخص مي‌كند كه چنين اضطرابي هم منطقي و هم متناسب با محرك مي‌باشد. چنين اضطرابي شيوه‌اي سريع و سازگارانه است كه فرد هنگام مواجهه با خطر به آن متوسل مي‌شود. دو شكل اضطراب كه موجب مشكلات رواني مي شوند اضطراب اخلاقي[21] و اضطراب روان رنجوري[22] خوانده مي‌شوند.

فرويد اظهار مي‌دارد كه نخستين تجربه اضطراب در اثر تولد رخ مي‌دهد. نوزاد از رحم كه جايي امن براي اوست جدا مي‌شود و وارد يك موقعيت نو و ناآشنا مي‌شود و به ناگاه در مي‌يابد كه نيازهاي نهاد[23] يا تأخير ارضا مي شود. اين اضطراب اوليه است كه پس از آن براي تمامي تجربه‌‌هاي ديگر الگو مي شود به دومين شكل از اشكال سه گانه اضطراب فرويد بر مي‌گرديم. اضطراب اخلاقي به ترس از تنبيه توسط فراخود[24] اشاره دارد و زماني رخ مي‌دهدكه نهاد، فرد را مجبور كند تا رفتاري را انجام دهد
يا تمايل انجام آن رفتار را در او برانگيزد و رفتار با هنجارهاي معمول،
سازگار نباشد.

در چنين مواقعي اضطراب به شكل احساس گناه و شرح در مي‌آيد. سومين شكل يعني اضطراب روان رنجوري نتيجه تهديد نهاد براي تسلط برخود است كه پيامد اجتماعي آن نيز رفتار ناپسند لذت جويانه يا پرخاشگرانه است. كودك شديداً به واسطه چنين رفتارهايي از گذشته تا حال مورد تنبيه قرار گرفته است. همچنين انتظار تنبيه آتي است كه اضطراب ايجاد مي‌كند خود[25] تلاش مي‌كند تكانش هاي نهاد را با توجه به نظارت فراخود، واپس زند ولي وقتي اين واپس زني به طور جزئي موفق باشد اضطراب شناور[26] تجربه مي‌شود( پاول و اندايت، 1378).

 

نظريه نو فرويدي :

اين نظريه‌‌ها در دهه‌هاي 1930 و 1940 و عمدتاً نتيجه اختلاف نظر درباره آن چه تاكيد افراطي فرويد بر اهميت تكانه‌هاي بيولوژيكي تلقي مي‌شد، خصوصاً تكانه جنسي و تهديدي كه آن تكانه‌ها بر فرد تحميل مي‌كند، مطرح شدند.

نوفرويدها شخصيت آدمي را به ميزان زيادي پيامد و نتيجه تأثيرات اجتماعي مي‌دانند. آنها بر اين باورند كه اضطراب اوليه نه در آغاز تولد بلكه بعدها بروز مي‌كند، زماني كه كودك فهميد به والدين وابسته است. كودك نه تنها براي ارضاي نيازهاي فيزيولوژيكي اساسي، بلكه براي حفاظت و حمايت نيز به والدين وابسته است. اضطراب در نتيجه ناكامي بالقوه يا واقعي چنين نيازهاي ايجاد مي‌شود. بر اثر رفتارهاي بد كودك، والدين ممكن است عواطف و حمايت خويش را از كودك دريغ كنند. اين تهديد، كودك را بر مي‌انگيزد تا با انتظارات والدين همنوا[27] شود. با وجود اين، نياز مداوم كودك به واپس زني اين تكانه‌ها، ناكامي و سپس پرخاشگري معطوف به والدين را بوجود مي‌آورد. آشكارا اگر كودك اين پرخاشگري را ابراز دارد به طرد و اضطراب اوليه منتهي مي شود و در غير اين صورت در نتيجه مجبور مي‌شود، با استفاده از مكانيسم‌هاي دفاعي كاملاً تثبيت شده كه در اوان زندگي براي سركوبي اضطراب اوليه به چالش گرفته شوند. بر طبق نظريه نوفرويديها وقتي كه دفاع‌هاي اوليه كه عليه اضطراب به كار گرفته مي‌شوند منطقي و معقول باشند به آساني در موقعيت‌هاي جديدي مورد تهديد خواهند گرفت. اگر چنين دفاع‌هايي ضعيف باشند يا در نتيجه فشار رواني درازمدت تضعيف گردند، آن گاه دفاع‌هاي جديدي شكل مي‌گيرند كه اضطراب‌هاي جديد را دامن مي‌زنند و در نتيجه روان نژندي تمام عيار ايجاد مي‌شود(پاول و اندايت، 1378).

 

نظريه‌هاي رفتاري اضطراب

آزمايش‌هاي اوليه واتسون[28] و رينر[29] اضظراب را بر اساس نظريه رفتاري مورد پژوهش قرار داده. بنابر توصيف آنها، هراس‌ها مي‌توانند از طريق شرطي شدن كلاسيك فرا[30] گرفته شوند و اين تبيين را از آزمايش‌هايي كه در مورد آلبرت كوچولو انجام داده بودند، به دست آوردند( سيف، 1997).

ماوور[31] در اين مورد نظريه دو عاملي را ارائه داده است. در عامل اول، ترس ها همان گونه كه اشاره شد از طريق شرطي‌سازي كلاسيك ايجاد مي‌شوند و فرد ياد مي‌گيرد كه ترس را به وسيله گريز آموزي كاهش دهد. كاهش ترس از طريق اجتناب يعني دومين نوع يادگيري شرطي سازي فعال ايجاد مي‌شود و پاسخ اجتنابي فرا گرفته مي‌شود. مساله آموخته مي شود و اضطراب كاهش مي‌يابد و تقويت مي‌شود. نظريه سليگمن نيز بر اساس پيوستار از پيش آمادگي، عدم آمادگي مي‌تواند بر فهم ترس شرطي شده كمك كند. محرك‌هايي كه ما نسبت به آنها از نظر فيزيولوژيكي آمادگي داريم، با سرعت بيشتري نسبت به محرك‌هاي غير آماده، شرطي مي‌شود(سيف، 1997).

 

نظريه يادگيري شناختي اجتماعي

اين ديدگاه از رفتارگرايي تحول يافت و گسترش آن در نتيجه انتقاد از چيزي بود كه انعطاف‌ناپذيري و عقايد ساده‌گراينه رفتارگرايي محض خوانده مي‌شود. بندورا[32] اين نظريه را درست مي‌داند كه ترس و اضطراب فرا گرفته مي‌شوند، ولي براي يادگيري، چهار مكانيسم اجتماعي را بر شمرد: نخست ، ترس ممكن است از طريق شرطي‌سازي كلاسيك دقيقاً به همان شيوه‌اي كه توصيف شده، فرا گرفته شود. دوم بنا به اظهار بندورا تجربه نيابتي[33] مي‌تواند با اهميت تلقي شود. اين فرآيند هم سرمشق‌گيري[34] خوانده شده است. سوم، آموزش نمادين كه به يادگيري از طريق آموزش اشاره دارد، خواندن يا گفتن اينكه چيزهايي معين تهديد‍ا، دردزا، يا منع شده[35] هستند. چهارم، بندورا به منطق نمادين[36] كه بالقوه در ايجاد اضطراب مهم مي‌باشد نيز اشاره دارد. شخصي ممكن است استنباط كند چيزي خطرناك است. اين فرايند ممكن است منطقي يا غيرمنطقي باشد. بنابراين در نظريه‌هاي يادگيري شناختي اجتماعي بر اهميت تركيب اصول يادگيري همراه با نقش تفكر و استدلال فردي در ايجاد اختلالات اضطرابي تاكيد مي‌شود( پاول و اندايت، 1378).

 

نظريه‌هاي شناختي اضطراب

در نظريه‌هاي شناختي عقيده بر اين است كه عامل بوجود آورنده اضطراب يا فشار رواني رويدادها يا مشكلات نيستند، بلكه تفسير فرد از رويدادها يا وقايع است كه مي‌تواند اين مشكلات را به دنبال داشته باشد. نظريه‌هاي شناختي به عنوان رويكردي براي تبيين و درمان افسردگي توسعه يافته‌اند. اخيراً از اين نظريه‌ها در حيطه اضطراب نيز استفاده شده است و نكات مورد تأكيد و تلويحات درماني آنها در اين مورد نيز معتبر به شمار مي‌روند. با وجود آن كه نظريه‌هاي مختلف نكات نسبتاً متفاوتي را مورد تاكيد قرار مي‌دهند، در مجموع مي‌توان گفت كه اضطراب به وسيله ارزيابي اشتباه يا نادرست از موقعيت ايجاد مي‌شود(پاول و اندايت، 1377). تئوري شناختي بك از اضطراب و افسردگي، مورد بررسي قرار گرفته است. اين تئوري مطرح مي‌كند كه هر حالت آسيب شناختي يك نيمرخ شناختي خاصي دارد. در وضعيت اضطرابي اين نيمرخ شامل موقع تهديد جسماني يا رواني ادراك شده در حوزه فردي است،‌ نظريه شناختي بك تفاوت ميان حالت عاطفي مبتني بر محتواي شناختي خاص همراه با هر اختلال را مطرح مي‌كند(بك، 1992). بك مي‌گويد افكار اضطراب‌زا در اثر يك يا چند مورد از 4 نوع معناي فكري ايجاد مي‌شود. اليس[37] با طرح اين موضوع كه شماري از باورهاي غيرمنطقي، عامل اوليه رنج و ناراحتي آدمي هستند به بسط و گسترش نظريه شناختي پرداخت به نظر وي اضطراب از باورهاي غيرمنطقي ايجاد مي شود. وي محرك‌ها را موجب اضطراب نمي‌داند.بلكه تفسير فرد از محرك‌ها در ايجاد اضطراب مهم مي‌داند و بازده باور غيرمنطقي طرح مي‌كند(پاول و اندايت، 1377).

 

اضطراب امتحان

منظور از اضطراب نوعي حالت هيجاني ناخوشايند ومبهم است كه باپريشاني، هراس، تپش قلب، تعريق، سردرد، بي‌قراري و تكرر ادرار همراه است. هنگامي كه فرد نسبت به كارآمدي، توانايي و استعداد خود در شرايط انسان دچار نگراني و ترديد مي‌شود
 مي‌توان از اضطراب امتحان سخن گفت، در هنگام امتحان، به ويژه امتحانات سرنوشت ساز( كنكور و امتحان نهايي) بيشتر دانش‌آموزان و دانشجويان اضطراب امتحان را تجربه مي‌كنند. وجود اندكي اضطراب در انسان طبيعي و مطلوب است و موجب افزايش تلاش و تكاپو مي‌شود، اما اگر از حد اعتدال تجاوز كند موجب كاهش پيشرفت تحصيلي خواهد شد. به عبارت ديگر يكي از دلايل اساسي افت تحصيلي، اضطراب امتحان است كه 15 تا 30 درصد از موارد تجديدي و مردودي را به آن نسبت مي‌دهند. دانشجويي كه اضطراب امتحان دارد احساس مي‌كندكه ذهنش خالي شده و هرچه را كه آموخته فراموش كرده است، چنين دانشجويي معمولاً به پرسش ها پاسخ‌هاي بي‌ربط، نادرست و يا ناقص مي‌دهد و با افكاري نامربوط و ناخواسته درمورد پيامدهاي امتحان درگير است.

ساراسون و ديويد سون اضطراب امتحان را اين گونه تعريف مي‌كنند: اضطراب امتحان نوعي خود اشتغالي ذهني است كه با خود كم انگاري و ترديد درباره توانايي‌هاي خود بروز پيدا كرده و اكثرا به ارزيابي شناختي منفي، عدم تمركز حواس، واكنش‌هاي جسماني نامطلوب و افت عملكرد تحصيلي منجر مي‌گردد.

 

علل اضطراب امتحان

علل و عوامل اضطراب امتحان در دانشجويان بسيار مختلف و متفاوت است، اما آنها را مي‌توان به سه دسته كلي تقسيم كرد:

1- عواملي فردي و شخصيتي دانشجو مانند اضطراب عمومي، پايين بودن اعتماد به نفس، هوش، تمركز و به ويژه روش‌هاي نادرست مطالعه و انتظارات نادرست از خود.

2- عوامل آموزشگاهي و اجتماعي همچون انتظارات اساتيد، رقابت، سيستم آموزشي، حاكم بر دانشگاه، نوع درس و مدرك گرايي.

3- عوامل خانوادگي چون شيوه تربيتي والدين، انتظارات سطح بالاي والدين، جوعاطفي حاكم بر خانواده، ويژگي‌هاي شخصيتي والدين و طبقه اقتصادي و اجتماعي والدين.

 

پيشگيري از اضطراب امتحان

اضطراب امتحان به ميزان زيادي قابل پيشگيري است. در اين جا به برخي از روش‌هاي پيشگيري از آن اشاره مي‌شود. 1- ارزيابي واقع بينانه وبدون اغراق از امتحان: اگر دانشجويان امتحان را امري عادي تلقي كنند و از قوانين و سوالات ترسانده نشوند، كمتر دچار اضطراب مي‌شوند. 2- اجتناب از توجه بيش از حد به اضطراب امتحان : هر اندازه كه دانشجويان اضطراب امتحان را بيشتر در معرض توجه قرار دهند، دلهره و نگراني‌ آنها بيشتر خواهد شد  بهتر است به جاي توجه بيش از اندازه به اضطراب امتحان، به تجارب موفقيت‌آميز قبلي خود توجه كنند. 3- رفتارهاي سازنده مانند مشورت و تمرين: پاسخ‌ها و رفتارهاي سازنده از قبيل مطالعه بيشتر، مشورت با ديگران، تمرين سوالات امتحاني قبلي و يا سوالات احتمالي فعلي مي‌تواند مضر باشد. 4- ايجاد شايستگي براي غلبه بر امتحان: بايد در دانشجويان اين احساس ايجاد شود كه امتحان مشكلي ندارد و مي‌توان بر آن مسلط شود براي اين منظور مي‌توان موقعيت‌هاي مشابه امتحان واقعي ايجاد كردتا اضطراب آنان در اثر ترجبه اين موقعيت‌هاي بي‌خطر كاهش يابد. 5- برطرف كردن محرك‌هاي نامطلوب: محرك‌هاي نامطلوبي ماند احساس گناه، ناامني و ترس از گرفتن نمره پايين.

 

روش‌هاي كنترل اضطراب

آرميدگي :

يكي از روش‌هاي موثر در كنترل اضطراب روش آرميدگي است. در اين روش فرد به حالت نشسته يا دراز كش قرار مي‌گيرد، سپس چشم‌ها را بسته و به صورت عميق و آرام تنفس مي‌كند. بين دم و بازدم براي مدت كوتاهي نفس را در سينه حبس مي‌كند و هنگام بازدم عضلات بدن و چهره را آرام و شل مي‌كند.

 

ورزش :

انجام ورزش به طور منظم و مداوم موجب سلامتي جسماني، كاهش اضطراب و فشار رواني و افزايش عزت نفس مي‌شود. نوع ورزش بايد متناسب با علاقه و توانايي فرد باشد. ورزش‌هايي مانند دويدن، شنا كردن، و به ويژه يوگا در كاهش اضطراب و افزايش تمركز تأثير چشمگيري دارند.

 

تغذيه:

مصرف ويتامين‌ها به ويژه ويتامين‌هاي گروه B در كاهش اضطراب تأثير بسزايي دارند و مي‌توان براي تأمين آنها را در بدن از ميوه و سبزي تازه استفاده كرد. يكي از عواملي كه موجب كاهش تمركز در انسان مي‌شود، هايپوگليسمي( كاهش قند خون) است، براي جلوگيري از آن مي‌توان قندهاي طبيعي مانند خرما، كشمش، انجير، عسل و مانندآن استفاده كرد و از پرخوري پرهيز كرد، زيرا باعث تجمع خون در اطراف دستگاه گوارش مي‌شود و تمركز را كاهش مي‌دهد.

 

با اضطراب امتحان چه كنيم؟

اضطراب امتحان نوع خاصي از اضطراب است كه به آن اضطراب عملكردي تظاهري مي‌گويند، در اضطراب امتحان، فرد هر بار كه مي‌خواهد امتحان بدهد دلشوره گرفته، عرق مي‌كند، معده درد مي‌گيرد، مي‌لرزد و ضربان قلبش سريع مي‌شود. گاهي اين ماجرا آنقدر جدي است كه فرد حس مي‌كند الان است كه غش كند. البته ماجراي اضطراب امتحان از عدم تمركز در شرايط خاص جدا است. مثلاً وقتي عزادار است يا خانواده‌اش دچار بحران جدي شده و يا مسائلي از اين قبيل، قطعاً در سر جلسه امتحان تمركز نداشته و نمي‌تواند نتيجه مطلوبي بگيرد.

دو علت عمده براي اضطراب امتحان وجود دارد. يكي اينكه فرد براي امتحان مطالعه كافي و مناسب نداشته است و در سر جلسه امتحان متوجه مي شود كه آمادگي لازم را ندارد و همين مسئله باعث ترس و وحشت او مي‌شود. دوم نوع نگاه افراد به موضوع است اگر فرد منتظر اضطراب و شكست باشد، به احتمال زياد همان‌ها را هم تجربه مي‌كند. اما اگر طرز برخورد فرد مثبت باشد همه چيز خوب پيش مي‌رود. معمولاً وقتي منتظر اتفاقي تنش‌زا و ناراحت كننده باشيم، اضطراب به صورت بك واكنش طبيعي بروز مي‌كند، در اين شرايط بدن تحت تأثير قرار مي‌گيرد و علائم جسمي اضطراب كه قبلاً ذكر شده بروز مي‌كند.

قبل از امتحان زمان‌بندي كنيد. تا وقت براي مطالعه كافي باشد. براي اين كار از روش‌هاي مناسب استفاده كنيد:

مرور دائم مطالب، تهيه خلاصه درس و مطالعه صحيح زودتر از زمان امتحان. براي اينكه طرز برخوردتان با امتحان صحيح باشد خودتان را توانمند و با مهارت تصور كنيد. به امتحان با اين ديد نگاه كنيد كه انگار فرصتي پيدا كرده‌ايد تا دانسته‌هاييان را نشان دهيد. از استرس به نفع خودتان استفاده كنيد، استرس سيستم هشدار دهنده بدن است و نشانه‌اي است كه به شما كمك مي‌كند خودتان را براي شرايط مهم آماده كنيد، بنابراين از آن به نفع خودتان استفاده كنيد. به جاي اينكه با ترس، شكايت و غر غر كردن با امتحان برخورد كنيد، فقط بگذاريد استرش شما را براي امتحان آماده‌تر كند.

بعضي از دانشجويان فكر مي‌كنند حضور در كلاس براي يادگيري و موفقيت در امتحان كافيست. اما قضيه فقط به كلاس ختم نمي‌شود. بايد روش مطالعه شما درست باشد. براي همين است كه فقط در شب امتحان درس خواندن و تا صبح بيدار ماندن هيچ فايده‌اي ندارد. بايد از قبل آماده باشيد. هر چه مطالب را كاملتر درك كرده باشيد اعتماد به نفستان بيشتر شده و اضطرابتان كمتر مي‌شود.


پيشينه تحقيق

هيجان‌ها چه نقشي را در زدگي ما بازي مي‌كند؟ بسياري از افراد بر اين باورند كه هيجان‌هاي آدمي از زمان‌هاي قديم و از نسل‌هاي اوليه به نسل‌هاي فعلي منتقل شده‌اند و اين به زماني باز مي‌گردد كه رفتار هيجاني با بقاي انسان سرو كار داشت. لذا براي انسان امروزي هيجان‌ها نامربوط و حتي مزاحم هستند( سيف، 1997). امروزه براي علم ثابت شده است كه وجود هيجان‌ها براي زندگي ضروري است، اين ضرورت از سطح بقاي فردي تا سطح دانش اندوزي گستردگي دارد. نورمن معتقد است كه هيجان‌ها در برخورد ما با محيط نقش مهمي ايفا مي‌كنند و او آنها را در بين نظام هماهنگ كننده و نظام شناختي قرار مي‌دهد. از نظر نورمن، دانستن اين نكته كه چگونه تجارب شناختي‌ ما به وسيله هيجان‌ها رنگ مي‌گيرند مهم است( سيف، 1997).

به اعتقاد گيورا و لودلو اضطراب امتحان نوعي واكنش ناخوشايند و هيجاني نسبت به موقعيت ارزيابي در مدرسه و كلاس است. اين حالت هيجاني معمولاً با تنش، تشويق، نگراني، سردرگمي و برانگيختگي سيستم اعصاب خودمختار همراه است. همين طور از نظر كالو اضطراب امتحان عبارت است از نگراني فرد در مورد عملكرد( انتظار شكست) استعداد و توانايي خويش به هنگام امتحان و موقعيت‌هاي ارزيابي.

با اين همه بسياري از متخصصين اضطراب امتحان را از ديدگاهي كلي مثبت ارزيابي كرده و اين دو پديده را  لازم و ملزوم هم و در كل پديده‌اي مثبت مي‌دانند. آنها معتقدند اضطراب علاوه بر امتحان با انتخاب نيز قرين شده كه نشان دهنده سلامت فكر و روان فرد است. كسي كه از ميان دو راه و يا چند گزينه بايد يك راه و يك گزينه را انتخاب كند، دچار اضطراب و استرس مي‌شود. اين موقعيت براي او معناي امتحان هم دارد بنابراين طبيعي است كه تا حدودي شخص به دليل اين كه خود را در اضطراب انتخاب و امتحان ببينددچار اضطراب شود. اما آنچه كه به صورت يك بيماري همراه با سرگيجه، خشك شدن آب دهان، بالا رفتن تعداد ضربان قلب، تهوع، سردرد، بي‌خوابي، كم شدن اشتها و ... بروز پيدا مي‌كند. در يك پژوهش در زمينه علايم و نشانه‌هاي اضطراب امتحان آمده است: « علايم و نشانه‌هاي اضطراب امتحان همانند علايم و نشانه‌هاي اضطراب است. با  توجه به تحقيقات انجام شده، آشفتگي معده، به هم خوردن ساعت‌هاي خواب و آرامش، تغييراتي در ميل به غذا، ضعف، سرگيجه، تغيير در فشار خون، ميزان نبض و ترشح هورمون‌هاي آدرنالين و نورآدرنالين در افراد داراي اضطراب امتحان و يا در ايام امتحانات و در نتيجه هنگام امتحان در افراد مستعد به اضطراب را افزايش مي‌دهد. همچنين در افراد داراي اضطراب امتحان در امتحانات شفاهي، تپش قلب، پريدگي رنگ صورت، لكنت زبان، حركت‌هاي غيرارادي دست و پا، تغيير صدا، لرزش بدن و صدا، تغيير دماي بدن ، خشك شدن دهان و عرق كردن بارز است.

اضطراب امتحان باعث ضعف ايمني بدن مي‌شود و در نتيجه در ايام امتحانات عفونت دستگاه تنفس در دانش‌آموزان و دانشجويان افزايش مي‌يابد» در اين پژوهش در مورد شيوع اضطراب امتحان مي‌خوانيد: « درباره شيوع سني و كلاس اضطراب امتحان بايد گفت كه بازياد شدن سن و بالا رفتن پايه تحصيلي، اضطراب امتحان نيز افزايش مي‌يابد و به نظر مي‌رسد اضطراب امتحان بين سنين 10 تا 11 سالگي شكل گرفته و ثبات پيدا مي‌كند و تا بزرگسالي ادامه مي‌يابد.

تحقيقات نشان مي‌دهد دختران بيش از پسران اضطراب امتحان را تجربه مي‌كنند. تفاوت‌هاي جنسيتي در اضطراب به خوبي با نقش پذيري جنسيتي تبيين مي‌شود زيرا در دختران، تشويق به پذيرش اضطراب و قبول آن به عنوان يك ويژگي زنانه ديده مي‌شود و آن را ويژگي زنانه ادراك مي‌كند. به عبارت ديگر دختران ياد مي‌گيرند كه به هنگام اضظراب به شكلي منفعلانه تسليم شوند. در حالي كه در پسران در مورد پذيرش اضطراب دفاعي برخورد شده و آن را تهديدي براي احساس مردانگي خود به حساب مي‌آورند پسران مي‌آموزند كه با اضطراب كنار آمده و يا آن را انكار كنند و يا راهكارهايي براي مقابله و تسلط بر آن پيدا كنند».

ابراهيم ناصري، كارشناس مسايل آموزشي و تربيتي بخش عمده اضطراب امتحان را در حوزه نابساماني فضاي آموزش بررسي مي‌كنند:

« اضطراب امتحان را در دو بعد عوامل دروني و بروني مي‌توان تحليل كرد؛ بخش دروني آن بر مي‌گردد به ويژگي‌هاي شخصيتي افراد، وراثت و تربيت ( تأثير تربيت بر روي شخصيت فرد)، اما بخش عمده پديده استرس امتحان را بايد در عوامل بيروني و خارج از كنترل افراد بررسي كرد». برخي معتقدند انتظارات بيش از حد والدين از فرزندان خود يكي از اصلي‌ترين عوامل اضطراب انسان است. بسياري از مادران و پدران، فرزندان خود را با ديگر همسالان مقايسه كرده و كودك خود را به دليل ناتواني در رسيدن به آن مرحله تحت فشار قرار مي‌دهند.

كارشناسان به طور مشخص سه عامل اصلي اضطراب را عوامل شخصيتي، خانوادگي و آموزشگاهي ارزيابي مي‌كنند كه در اين ميان دو عامل خانوادگي و آموزشگاهي كه به عنوان بيروني مطرح هستند از اهميت بالاتري برخوردارند. با اين همه موضوعي كه مي‌تواند متوجه خود دانش آموزان و دانشجويان باشد . بيش از ساير عوامل به موقع خواندن درس است و تقريباً تمامي كارشناسان در اين زمينه متفق القول هستند كه باقي نگذاشتن خواندن دروس و تمرينات براي شب امتحان يك روش مطمئن جلوگيري از اضطراب  امتحان است.

همان طور كه عنوان شد مقداري از اضطراب در شكل طبيعي خود در همه افراد وجود دارد كه در صورت موفقيت اين نوع، اضطراب و هيجان به نيروي مثبت تبديل مي‌شود و نه تنها آثار مخربي ندارد، مي‌تواند قوا و انرژي خود را به شكل مطلوبي تجديد كند. اما اگر استرس از حالت نرم و طبيعي خارج شده و به خصوص آن كه نتيجه مثبتي هم در پي نداشته باشد مي‌تواند به نيروي مخرب براي جسم و روح تبديل گردد.

كارشناسان مختلف، نظريات و روش‌هاي مختلفي را براي مبارزه با اضطراب و يا پيشگيري از آن پيشنهاد مي‌كنند. برخي از اين نظريات، نظرياتي در ارتباط با نوعي فعاليت بدني همچون ورزش است در حالي كه برخي ديگر روش‌هايي را براي تعديل روحيه پيشنهاد مي‌دهند و نيز مديريت در فرآيند آموزش شيوع اين اختلال گسترده است، پژوهش‌هاي 1988 و ده سال بعد 1998 نيز اين موضوع تاييد شده است ولي در ايران در مورد شيوع شناسي آن كار چنداني نشده است.

داو در سال 2000 نشان مي‌دهد چنانچه مهار‌ت‌هاي مطالعه آموزش داده شود، اضطراب امتحان كاهش مي‌يابد.

خانواده در شدت بخشيدن به اضطراب نقش مهمي دارد( روش‌هاي آمرانه، انتظارات دور از توانائيها و استعدادهاي فرد) تحقيق جالب بولدوگ 1992، در مورد اين كه آيا فشار پدر يا مادر با ميزان اضطراب امتحان رابطه دارد. پسراني كه از طرف پدر احساس فشار مي‌كرده‌اند اضطراب امتحان كمتري نسبت به كساني از طرف مادر تحت فشار بوده‌‌اند، داشته‌ايد. مطالعه واكتا 1999، باكاهش اضطراب امتحان، اعتماد به نفس
افزايش مي‌يابد.

رابين 1999، عزت نفس پائين موجب اضطراب مي‌شود. افراد باهوش بالا و با هوش پايين‌كمتر رنج مي‌برند، افراد با هوش متوسط بيشتر از اضطراب امتحان،
رنج مي‌برند.

رابين 1999، معتقد است در اضطراب امتحان به جنبه‌هاي فرهنگي توجه شود. نوع فرهنگ در آسيا، آمريكا، اروپا تفاوت معناداري نشان مي‌دهد. ارزش‌هاي فرهنگي بر تشكيل عزت نفس تأثير مي‌گذارد و اين عزت نفس باعث بروز يا عدم بروز اضطراب امتحان مي‌شود.

1373 سماوات در دانشگاه تبريز، تركيبات خون دانشجويان قبل و بعد از امتحان را مشاهده كرده است، اين تركيبات قبل و بعد از امتحان، متفاوت بوده كه مي‌تواند اضطراب امتحان باعث تشديد بيماريهاي قلبي شود.

 


 

فصل سوم

روش تحقيق

مقدمه

در اين فصل سعي شده است، تا ضمن معرفي جامعه آماري تحقيق از نمونه آماري و روش انتخاب آن سخن گفته شود و با ارائه مطالبي در خصوص ابزارهاي تحقيق و روش‌ اجراي تحقيق در پايان شيوه تجزيه و تحليل داده‌ها ذكر شود.

 

جامعه آماري

جامعه آماري اين پژوهش شامل كليه دانشجويان پسر دانشگاه تبريز در مقطع كارشناسي در نيمسال دوم سال تحصيلي 86-1385 مي‌باشد.

 

نمونه آماري

روش نمونه‌گيري در اين پژوهش تصادفي ساده است و چون اين تحقيق در خوابگاه دانشجويان اجرا شد، به طور تصادفي 50 اتاق از مجتمع خوابگاه دانشجويي وليعصر دانشگاه تبريز انتخاب و به هر اتاق دو پرسشنامه اضطراب زونگ ارائه گرديد.

تعداد كل نمونه آماري 100 نفر مي‌باشد كه در جدول زير جزئيات بيشتر
مشاهده مي‌گردد.

 

جدول 3-1 فراواني و درصد فراواني بر حسب رشته

گروه تحصيلي

فراواني

درصد فراواني

فني و مهندسي

33

33%

علوم پايه

33

33%

انساني

34

34%

كل دانشجويان

100

100%

 

همانطور كه در جدول فوق ملاحظه مي‌گردد حجم كل نمونه آماري 100 نفر مي‌باشد كه 33 نفر مربوط به گروه تحصيلي فني و مهندسي، 33 نفر مربوط به گروه تحصيلي علوم پايه و 34 نفر مربوط به گروه تحصيلي انساني مي‌باشد.

با توجه به جدول فوق ملاحظه مي‌گردد كه درصد دانشجويان در سه گروه تحصيلي يكسان مي‌باشد.

 

 

 

ابزارهاي اندازه‌گيري

در اين تحقيق جهت جمع‌آوري اطلاعات به منظور بررسي فرضيه‌هاي تحقيق از پرسش‌نامه اضطراب زونگ استفاده شده است.

اين پرسش‌نامه داراي 20 سوال مي‌باشد. براي تكميل آن حدوداً 10 دقيقه وقت نياز مي‌باشد. روش نمره‌گذاري به اين صورت است كه هر كدام از گزينه‌ها امتيازي بين 4-1 نمره را به خود اختصاص مي‌دهد. ارزش گزينه‌ها در برخي سوالات ترتيب 1 تا 4 و در برخي سوالات به طور معكوس يعني از 4 به 1 مي‌باشد. لذا نمرات مقياس مي‌تواند دامنه بين 20 الي 80 را دارا باشد.

روش محاسبه درصد اضطراب آزمودني به اين صورت است :

 

درصد اضطرابي=

100×

نمره خام

80

 


 

كليد مقياس اضطراب زونگ

سوالات 5، 9، 13، 19 (منفي)

بقيه سوالات (مثبت )

 

+

1

2

3

4

-

4

3

2

1

 

 

سطح اضطراب

درصد اضطراب

طبيعي

49%-0%

خفيف

59%-50%

متوسط

69%-60%

شديد

79%-70%

بسيار شديد

100%-80%

 

 

شيوه اجراي تحقيق

همانطور كه در جدول 3-1 كه مربوط به نمونه آماري پژوهش مورد نظر مشاهده مي‌گردد حجم كل نمونه آماري 100 نفر مي‌باشد كه 33 نفر مربوط به گروه تحصيلي فني و مهندسي، 33 نفر مربوط به گروه تحصيلي علوم پايه و 34 نفر مربوط به گروه تحصيلي انساني مي باشد. بعد از انتخاب تصادفي دانشجويان از بين دانشجويان مجتمع خوابگاه وليعصر دانشگاه تبريز به هر يك از آنها يك پرسش‌نامه اضطراب زونگ كه شامل 20 سوال بود ارائه گرديد.

در اين تحقيق اجراي پرسش‌نامه به صورت انفرادي در بين دانشجويان بومي و غيربومي ساكن در خوابگاه دانشجويي وليعصر دانشگاه تبريز بود. حتماً دانشجويان قبل از جواب دادن به پرسش‌نامه، به سوالات در حيطه جمعيت شناسي كه در قسمت بالاي پرسش‌نامه درج گرديده بود، بايد جواب مي‌دادند. اين سوالات شامل مشخص كردن نام، سن، ميزان تحصيلات، جنسيت، رشته تحصيلي، وضعيت تأهل، بومي يا غير بومي بودن و تعداد اعضاي خانواده بود.

 

روش‌هاي آماري

در اين پژوهش براي سازمان دادن، خلاصه نمودن و تجزيه و تحليل داده‌ها از آمار توصيفي و استنباطي استفاده شده است.

در تحليل توصيفي با استفاده از مشخصه‌هاي آماري نظير فراواني، درصد فراواني، ميانگين، به تجزيه وتحليل داده‌ها پرداخته شده است.

همچنين در تجزيه و تحليل استنباطي براي بررسي تفاوت ميانگين‌ها از آزمون t استفاده شده است.

 

 


 

فصل چهارم

يافته‌هاي پژوهش

 

مقدمه

در ابتدا لازم است در زمينه پژوهش و نمونه آماري به طور اختصار توصيح داده شود. همانطور كه در فصل اول اشاره شد، هدف اصلي پژوهش پاسخ به اين سوال است كه آيا بين ميزان اضطراب دانشجويان قبل از امتحانات و موقع امتحانات تفاوت وجوددارد. تعداد كل نمونه آماري 100 نفر مي‌باشد كه 33 روز مربوط به گروه تحصيلي فني و مهندسي، 33 نفر مربوط به گروه تحصيلي علوم پايه و 34 نفر مربوط به گروه تحصيلي انساني مي‌باشد.

ملاحضه مي‌گردد كه درصد دانشجويان در سه گروه اصلي تحصيلي يكسان است.

 

 

 

 

 

يافته‌هاي توصيفي

 

جدول 4-1- مقايسه ميزان اضطراب دانشجويان قبل از امتحانات

 و موقع امتحانات

 

ميانگين اضطراب دانشجويان

قبل از امتحانات

ميانگين اضطراب دانشجويان

موقع امتحانات

42%

58%

 

همانطور كه در جدول فوق ملاحظه مي‌گردد، ميانگين اضطراب دانشجويان قبل از امتحان 42 درصد است، اين ميزان اضطراب نشان مي‌‌دهد كه اضطراب دانشجويان قبل از امتحانات طبيعي است، ميانگين اضطراب دانشجويان موقع امتحانات 58درصد است، اين ميزان اضطراب نشان مي‌دهد كه اضطراب دانشجويان موقع امتحانات بالاتر رفته است و در طبقه اضطراب خفيف قرار مي‌گيرد.

 

 

 

 

 

جدول 4-2- بررسي وضعيت سني دانشجويان

 

حداقل

حداكثر

ميانگين

ميانه

20

26

22

22

 

همان طور كه در جدول بالا ملاحظه مي‌گردد حداقل و حداكثر سن دانشجويان نمونه آماري به ترتيب 20 و 26 سال است. همچنين ميانگين سني نمونه آماري 22 سال و ميانه 22 سال است.

 

جدول 4-3- فراواني و درصد آزمودني‌ها بر حسب گروه تحصيلي

گروه تحصيلي

فراواني

درصد فراواني

فني و مهندسي

33

33%

علوم پايه

33

33%

انساني

34

34%

تعداد كل

100

100%

 

همانطور كه در جدول فوق ملاحظه مي‌گردد از تعداد كل دانشجويان 33 نفر مربوط به گروه تحصيلي فني و مهندسي، 33 نفر مربوط به گروه تحصيلي علوم پايه و 34 نفر مربوط به گروه تحصيلي انساني مي باشد. درصد دانشجويان در سه گروه تحصيلي يكسان مي‌باشد.

 

جدول 4-4- توزيع فراواني و درصد فراواني دانشجويان مجرد و متأهل

وضعيت تأهل

فراواني

درصد فراواني

مجرد

76

76%

متأهل

11

11%

وضعيت نامعلوم

13

13%

 

مطابق جدول بالا 76% از دانشجويان نمونه آماري را افراد مجرد، 11% آنها را متأهلين تشكيل مي‌دهند. ضمناً 13% از دانشجويان نيز وضعيت تأهل خود را مشخص نكرده‌اند.

 

جدول 4-5- توزيع فراواني و درصد دانشجويان بومي و غيربومي

شاخص‌هاي آماري

فراواني

درصد فراواني

بومي

64

64%

غيربومي

31

31%

وضعيت نامعلوم

5

5%

 

بر حسب جدول فوق 64 درصد  از افراد نمونه دانشجويان غيربومي، 31 درصد بومي و 5 درصد نيز وضعيت خود را مشخص ننموده‌اند.

 

جدول 4-6- درصد فراواني دانشجويان بر اساس تعداد اعضاي خانواده[38]

اعضاي خانواده

فراواني

درصد فراواني

تعداد كم

38

38%

تعداد متوسط

33

33%

تعداد زياد

21

21%

تعداد افرادي كه اعضاي خانواده خود را مشخص نكرده‌اند.

8

8%

 

همانطور كه در جدول فوق ملاحظه مي‌گردد 38 درصد از دانشجويان در خانواده‌هاي كم جمعيت، 33 درصد در خانواده‌هاي با جمعيت متوسط، 21 درصد در خانواده‌هاي را جمعيت و حدود 8 درصد از افراد تعداد اعضاي خانواده خود را مشخص نكرده‌اند.

 

يافته‌هاي استنباطي

نتايج حاصل از مقايسه ميانگين نمرات اضطراب دانشجويان قبل از امتحانات و در ايام امتحانات

 

تعداد n

ميانگين

انحراف استاندارد

خطاي انحراف استاندارد

تفاوت ميانگين

T

df

p

قبل از امتحانات

100

15/42

64/15

38/1

22/16

7/6

99

001/0

در ايام امتحان

100

37/58

41/17

17/1

 

فرضيه پژوهش :

بين ميزان اضطراب دانشجويان قبل از امتحانات و در ايام امتحانات تفاوت وجود دارد و اين تفاوت از لحاظ آماري معني‌دار است.

براي آزمون فرضيه فوق از آزمون T استفاده شده است. همانطور كه در جدول مشاهده مي‌شود چون T به دست آمده 7/6= T از T جدول  62/2= T بزرگتر است، پس اين نتيجه مبين تفاوت در ميزان اضطراب دانشجويان قبل از امتحانات و در ايام امتحانات است و اين ميزان تفاوت از لحاظ آماري معني‌دار است. بدين ترتيب فرضيه پژوهش تاييد مي‌گردد.


 

فصل پنجم

بحث و نتيجه‌گيري

 

مقدمه

در اين فصل تلاش مي‌شود تا يافته‌هاي اين پژوهش با يافته‌هاي قبلي مقايسه شده و بحث و نتيجه‌گيري به عمل آيد. در اين راستا ابتدا سوال پژوهشي ارائه شده در فصل اول مورد بررسي قرار مي‌گيرد و در پايان پس از جمع‌بندي، پيشنهادهاي پژوهشي و كاربردي ارائه خواهد شد.

 

بحث و نتيجه‌گيري

دراين پژوهش سوال پژوهشي به اين صورت مطرح شد كه آيا بين ميزان اضطراب دانشجويان قبل از امتحانات و در ايام امتحانات تفاوت وجود دارد.

تحليل اين سوال نشان داد كه بين ميزان اضطراب دانشجويان قبل از امتحانات و در ايام امتحانات تفاوت وجود دارد و اين تفاوت معني‌دار است. به طور كلي تحقيقات زيادي تأثير نامطلوب اضطراب را بر عملكرد دانش آموزان و دانشجويان تأييد كرده‌اند.

از جمله اين پژوهش‌ها  مي‌توان به پژوهشي كه هيل و ساراسون انجام دادند اشاره كرد. آنها در مدت چهار سال در يك مطالعه طولاني مدت 713 كودك دبستاني را پيگيري كردند. كودكاني كه اضطراب زيادي داشتند نسبت به آنهايي كه اضطراب كمي داشتند نمرات كمتري گرفتند. تفاوت بين كودكاني كه اضطراب امتحان در آنها بالا بود و آنهايي كه اضطراب كمتري داشتند با بالاتر رفتن سن بيشتر مي‌شد.

سماوات 1373 در دانشگاه تبريز، تركيبات خون دانشجويان قبل و بعد از امتحان را مشاهده كرده است، اين تركيبات قبل و بعد از امتحان، متفاوت بوده كه مي‌تواند اضطراب امتحان باعث تشديد بيماريهاي قلبي شود.

خانواده در شدت بخشيدن به اضطراب نقش مهمي دارد. (روش‌هاي آمرانه، انتظارات دور از توانائيها و استعدادهاي فرد). تحقيق جالب بولدوگ 1992، در مورد اينكه آيا فشار پدر يا مادر با ميزان اضطراب امتحان رابطه دارد. پسراني كه از طرف پدر احساس فشار مي‌كرده‌اند اضطراب كمتري نسبت به كساني كه از طرف مادر تحت فشار بوده‌اند، داشته‌اند.

رابين 1999 معتقد است در اضطراب امتحان به جنبه‌هاي فرهنگي توجه شود. نوع فرهنگ در اسيا، اروپا و آمريكا تفاوت معنا‌داري را نشان مي‌دهد. ارزش‌هاي فرهنگي بر تشكيل عزت نفس تأثير مي گذارد و اين عزت نفس باعث بروز يا عدم بروز اضطراب امتحان مي شود.

البته تحقيقات ضد و نقيض ديگري نيز وجود دارد. يان سيچاني(1372) در تحقيقي با عنوان بررسي ميزان اضطراب ناشي از امتحانات در دروس دانش آموزان به اين نتيجه رسيد كه بين اضطراب ناشي از امتحانات و پيشرفت تحصيلي رابطه معني‌داري وجود ندارد.

وكلمر و فيتر(1991) در پژوهشي كه انجام دادند بين تلاش به پيشرفت و آزمون اضطراب رابطه نيافتند.

 


پيشنهادهاي كاربردي

1- ايجاد و گسترش مراكز مشاوره‌ در خوابگاه‌هاي دانشجويي

2- روان شناسان و متخصصان در زمينه پيشگيري، كنترل و درمان اضطراب، كتاب‌ها و نشرياتي را چاپ كرده‌ و در اختيار دانشجويان قرار دهند.

3- از آن جايي كه تحقيقات زياد تأييد كرده‌اند كه دانشجويان در شرايط اضطراب كم، بهتر مي‌آموزند، توجه به اين شرايط مي‌تواند در امر يادگيري موثر افتد.

4- برقراري شرايط رقابت سالم بين دانشجويان، اجراي امتحانات آزمايشي و ميان ترم قبل از امتحانات اصلي، وقت امتحان متناسب با موضوع باشد. همه اين عوامل در كاهش اضطراب دانشجويان نقش بسزايي دارند.

 


پيشنهادهاي پژوهشي

1- جهت افزايش اعتبار بيروني تحقيق، پيشنهاد مي‌شود كه اين تحقيق روي دانشجويان دانشگاههاي دولتي و آزاد اسلامي از هر دو جنس اجرا گردد.

2- با توجه به اين كه اضطراب امتحان موضوع مهمي است ضروري است در آينده بيش از پيش بر روي متغيرهاي دخيل در اضطراب امتحان مانند عوامل آموزشگاهي، والدين (سطح انتظارات و تحصيلات آنها) و فرهنگ  پژوهش‌هايي صورت گيرد.

3- متغيرهاي در اين زمينه پيشنهاد مي شود كه پژوهشگران علاقمند مي‌تواند با تدوين فرضيه‌هاي مناسب، آنها را مورد بررسي قرار دهند. از جمله بررسي ميزان اضطراب دانشجويان با عزت نفس، خودكارآمدي، شيوه‌هاي فرزند پروري و محوبيت گروهي.

4- با همكاري اساتيد محترم در جهت بومي كردن، اعتباريابي و پايايي پرسش‌نامه اضطراب زونگ مطالعات صورت گيرد تا اين پرسش‌نامه به عنوان ابزاري معتبر در تحقيقات آينده به كار رود.

5- بررسي رابطه رشته تحصيلي با اضطراب امتحان.

6- بررسي تفكيكي بين اضطراب امتحان و اضطراب كلي و تأثير آنها

7- پژوهش در مورد تأثيرگذاري اضطراب بر حافظه

 

محدوديت‌هاي پژوهش

پژوهش حاضر نيز همچون ساير پژوهش‌ها با محدوديت‌هايي مواجه بود كه موارد زير از جمله مهمترين آنها هستند:

1- اجراي تحقيق روي دانشجويان پسر تعميم‌پذيري و يا به عبارت ديگر اعتبار بيروني پژوهش را محدود مي‌سازد.

2- به دليل عدم آشنايي برخي از دانشجويان با روح تحقيق، وقت و انرژي زيادي صرف توجيه و توضيح اهميت اجراي تحقيق و جلب همكاري و مساعدت آنها گرديد.

3- پايين بودن اعتبار دروني post test به دليل خستگي و كسالت دانشجويات در فصل امتحانات

4- عدم وجود فضايي آرام براي اجراي آزمون؛ از آنجا كه آزمون مي‌بايست در فضاي نسبتاً آرام اجرا شود، يافتن فضاي نسبتاً آرام براي اجراي آزمون در محيط خوابگاه دانشجويي امكان‌پذير نبود، ولي بيشتر سعي شد تا استانداردهاي اجراي آزمون رعايت شود.

 

 


منابع و ضمائم

1- انجمن روانپزشكي آمريكا، 1373. طبقه‌بندي اختلالات رواني D.S.M.I.V ترجمه نصرالله پورافكاري، انتشارات آزاد.

2- انرايت، سايمون، ج.، پاول، ترور، ج. 1378. كنترل اضطراب و فشار رواني. ترجمه مهرداد پژوهان. تهران. غزل

3- شولتز، دوان شولتز، الن سيدني. 1381. نظريه‌هاي شخصيت. ترجمه يحيي سيدمحمدي. تهران. ويرايش.

4- پورافكاري، نصرت‌الله. 1373. فرهنگ جامعه روان‌شناسي روانپزشكي و زمينه‌هاي وابسته. تهران. فرهنگ معاصر.

5- كاپلان، سادوك و گرب . 1367. خلاصه روانپزشكي علوم رفتاري و روانپزشكي باليني. ترجمه پورافكاري. تهران. انتشارات شهر آشوب.

6- كاپلان، هارولد و سادوك، بنيامين. 1368. خلاصه روانپزشكي باليني. ترجمه پورافكاري. تهران. ذوقي.

7- مجد، محمد. 1365. روان پويايي اضطراب، نشريه روان‌شناسي ، سال هفتم ، شماره 13، ص 41.

8- سيف، علي‌اكبر، مقدمه‌اي به روان‌شناسي يادگيري. انتشارات دوران.

9- دادستان، پريرخ. 1375. روان شناسي مرضي تحولي از كودكي تا بزرگستالي. انتشارات سمت. ج 1.

10- سيف ، علي‌اكبر. 1367. تغيير رفتار در رفتار درماني نظريه‌ها و روش‌ها. انتشارات نشر دانا.

11- گلدبرگ، ريچارد. اضطراب. ترجمه نصرالله پورافكاري. 1368. تبريز. انتشارات تابش.

12- كوپر، كاري. 1980. غلبه بر اضطراب. ترجمه ماشاءالله مديحي. 1373. انتشارات يادآوران .

13- معاني، ايرج. 1370. اضطراب. انتشارات چاپ پخش.

14- دادستان، پريرخ. 1376. سنجش و درمان اضطراب امتحان. مجله روان‌شناسي. شماره 1. ص 31.

15- خداپناهي، محمدكريم. 1376. انگيزش و هيجان. تهران. انتشارات سمت.

16- غفوري، منصور. 76-1375. بررسي رابطه بين انگيزش پيشرفت، منبع كنترل، خلاقيت و پيشرفت تحصيلي دانش آموزان سال سوم دبيرستان‌هاي نظام جديد متوسط شهر تبريز. در سال تحصيلي 76-1375. پايان‌نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه تبريز.

17- آلياني، زهرا. 1382. بررسي رابطه پايبندي به دعا با ميزان اضطراب دانشجويان دانشگاه تبريز. پايان‌نامه كارشناسي ارشد. داشگاه تبريز.

18- پناهي شهري، محمود، 1372. بررسي مقدماتي روايي و اعتبار فرم هاي سياهه حالت و صفت اضطراب. پايان‌نامه كارشناسي ارشد. دانشگاه تربيت مدرس.

19- آذرنيا، اكبر. 1382. بررسي رابطه بين سطوح مختلف اضطراب با حافظه و پيشرفت تحصيلي دانش آموزان پسر سوم راهنمايي شهرستان تبريز در سال تحصيلي 82-1381 . پايان‌نامه كارشناسي ارشد. دانشگاه تبريز.

20- يان سيچاني، كرمعلي. 1372. بررسي ميزان اضطراب ناشي از امتحانات در دروس دانش آموزان سال دوم دبيرستان‌هاي اصفهان. پايان‌نامه كارشناسي ارشد. دانشگاه تربيت مدرس.

21- پاول و اندايت. 1378. فشار رواني اضطراب و راههاي مقابله با آن. ترجمه دكتر بخشي‌پور و صبوري. مشهد. انتشارات آستان قدس رضوي.

 


كليد مقياس اضطراب زونگ

سوالات 5، 9، 13، 19 (منفي)

بقيه سوالات (مثبت)

 

+

1

2

3

4

-

4

3

2

1

 

درصد اضطرابي=

100×

نمره خام

80

 

 

سطح اضطراب

درصد اضطراب

طبيعي

%49-%0

خفيف

%59-50%

متوسط

%69-%60

شديد

%79-%70

بسيار شديد

%100-%80

 

آزمون اضطراب زونگ

لطفاً جملات زير را بخانيد و متناسب با حس خودتان در يكي از خانه‌هاي داخل پاسخنامه علامت بگذاريد.

1- احساس مي‌كنم بيشتر از حدعادي، عصباني و مضطرب هستم.

2- بدون هيچ دليلي احساس ترس مي‌كنم.

3- زود برآشفته مي‌شوم.

4- احساس مي‌كنم كه دارم خورد مي‌شوم و از هم مي‌پاشم.

5- احساس مي‌كنم كه همه چيز روبراه است و اتفاق بدي رخ نخواهد داد.

6- دست و پايم مي‌لرزد.

7- سردرد، گردن درد و پشت درد اذيتم مي‌كند.

8- احساس ضعف مي‌كنم و زود خسته مي شوم.

9- احساس آرامش كرده و آرامش خود را به راحتي حفظ مي‌كنم.

10- احساس مي‌كنم قلبم سريع مي‌زند.

11- دايم سرم گيج مي‌رود.

12- غش مي‌كنم يا احساس شبيه به غش كردن دارم.

13- به راحتي نفس مي‌كشم.

14- احساس مي‌كنم انگشتان دست و پايم كرخت شده و مورمور مي‌كند.

15- دل درد و سوء هاضمه آزارم مي‌دهد.

16- زياد ادرار مي‌كنم.

17- دستهايم معمولاً گرم و خشك است.

18- صورتم داغ و سرخ مي‌شود.

19- به راحتي به خواب مي‌روم و شبها خوب مي‌خوابم.

20- در خواب كابوس مي‌بينم.

 


پاسخ نامه آزمون اضطراب زونگ

 

 

نام                      سن                        ميزان تحصيلات

جنسيت      مردo                    زن o                     رشته تحصيلي

وضعيت تأهل

مجردo                  متأهلo        بومي o           غيربومي  o

تعداد اعضاي خانواده : كم (3-1)o         متوسط (6-3)o    زياد (6 به بالا) o

 

رديف

اصلاً ، خيلي كم

گاهي وقتها

بيشتر وقتها

اغلب وقتها

 

رديف

اصلاً، خيلي كم

گاهي وقتها

بيشتر وقتها

هميشه

1

 

 

 

 

 

11

 

 

 

 

2

 

 

 

 

 

12

 

 

 

 

3

 

 

 

 

 

13

 

 

 

 

4

 

 

 

 

 

14

 

 

 

 

5

 

 

 

 

 

15

 

 

 

 

6

 

 

 

 

 

16

 

 

 

 

7

 

 

 

 

 

17

 

 

 

 

8

 

 

 

 

 

18

 

 

 

 

9

 

 

 

 

 

19

 

 

 

 

10

 

 

 

 

 

20

 

 

 

 

 

 



[1]-Marshal Reeve

[2]-Darke

[3]-Lang

[4]-Enright

[5]-Powell

[6]-Exogenous

[7]-Endogenous

[8]-Auto nomic neurous system

[9]-Endocrine Glands

[10]-‍‍Central neurous system

[11]-Feed back

[12]-Tension headache

[13]-Shaffer

[14]-Hydo and hypethyoidism

[15]-Hypogly cemia

[16]-Forebrain

[17]-Mindbrain

[18]-Amygdulu

[19]-Hidbrain

[20]-Eysenk

[21]-Moral anxiety

[22]-Neuratic anxiety

[23]-Id

[24]-Superego

[25]-Ego

[26]-Free- floating

[27]-Confrom

[28]-Watson

[29]-Rayner

[30]-Classical conditioning

[31]-Mawrer

[32]-Bondura

[33]-Vicarious exprience

[34]-Modeling

[35]-Taboo

[36]-Symbolic logic

[37]-Ellis

[38]- تقسيم‌بندي تعداد اعضاي خانواده به صورت كم منظور 3-1، تعداد متوسط 6-4 و تعداد زياد 6 نفر بالا مي‌باشد.

منبع : سايت علمی و پژوهشي آسمان--صفحه اینستاگرام ما را دنبال کنید
اين مطلب در تاريخ: سه شنبه 04 فروردین 1394 ساعت: 23:54 منتشر شده است
برچسب ها : ,
نظرات(0)

ليست صفحات

تعداد صفحات : 185

شبکه اجتماعی ما

   
     

موضوعات

پيوندهاي روزانه

تبلیغات در سایت

پیج اینستاگرام ما را دنبال کنید :

فرم های  ارزشیابی معلمان ۱۴۰۲

با اطمینان خرید کنید

پشتیبان سایت همیشه در خدمت شماست.

 سامانه خرید و امن این سایت از همه  لحاظ مطمئن می باشد . یکی از مزیت های این سایت دیدن بیشتر فایل های پی دی اف قبل از خرید می باشد که شما می توانید در صورت پسندیدن فایل را خریداری نمائید .تمامی فایل ها بعد از خرید مستقیما دانلود می شوند و همچنین به ایمیل شما نیز فرستاده می شود . و شما با هرکارت بانکی که رمز دوم داشته باشید می توانید از سامانه بانک سامان یا ملت خرید نمائید . و بازهم اگر بعد از خرید موفق به هردلیلی نتوانستیدفایل را دریافت کنید نام فایل را به شماره همراه   09159886819  در تلگرام ، شاد ، ایتا و یا واتساپ ارسال نمائید، در سریعترین زمان فایل برای شما  فرستاده می شود .

درباره ما

آدرس خراسان شمالی - اسفراین - سایت علمی و پژوهشی آسمان -کافی نت آسمان - هدف از راه اندازی این سایت ارائه خدمات مناسب علمی و پژوهشی و با قیمت های مناسب به فرهنگیان و دانشجویان و دانش آموزان گرامی می باشد .این سایت دارای بیشتر از 12000 تحقیق رایگان نیز می باشد .که براحتی مورد استفاده قرار می گیرد .پشتیبانی سایت : 09159886819-09338737025 - صارمی سایت علمی و پژوهشی آسمان , اقدام پژوهی, گزارش تخصصی درس پژوهی , تحقیق تجربیات دبیران , پروژه آماری و spss , طرح درس